زندگينامه مشاهير ايران و جهان جلد 18

مشخصات كتاب

سرشناسه : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1390

عنوان و نام پديدآور : زندگينامه مشاهير ايران و جهان/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان.

مشخصات نشر ديجيتالي: اصفهان: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان - 1390.

مشخصات ظاهري : [9018] ص.: مصور.

يادداشت : عنوان روي جلد: زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

يادداشت : كتابنامه: ص. [9018].

عنوان روي جلد : زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

موضوع : سرگذشتنامه -- مجموعه ها

رده بندي كنگره : CT203 /ف28 و67 1385

رده بندي ديويي : 920/02

روزنامه نگاري

اباذري، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم اباذري

محل تولد : ميانه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/7

زندگينامه علمي

فروردين سال 1339 برابر رمضان 1379 در شهر ميانه به دنيا آمد. در آذر ماه 1360 پس از پايان خدمت مقدس سربازي به حوزه علميه تبريز (مدرسه حضرت ولي عصر عج) وارد شد. مقدمات و سطح را در آن حوزه نزد اساتيد معظم فرا گرفت. در نيمه شعبان 1404 برابر 27/2/1363 در حالي كه در انتهاي شرح لمعتين بود توسط حضرت آيه الله ملكوتي (امام جمعه وقت تبريز) ملبس و مفتخر به لباس روحانيت گرديد.

در آغاز سال تحصيلي 1364 به حوزه علميه قم هجرت كرد و در جوار حرم نوراني حضرت معصومه سلام الله عليها تحصيلات سطح عالي را از محضر حضرات آيات: محمد ستوده، مصطفي اعتمادى، عباس محفوظى، احمد پاياني بهره برد و درس خارج فقه، اصول، تفسير و فلسفه را مجموعاً به مدت بيش از 12 سال از محضر حضرات آيات عظام: محمد ابراهيم جناتى، عبد

الله جوادي آملى، حسن زاده آملى، حسينعلي منتظرى، يوسف صانعى، مسلم ملكوتى، سيد محمد مفتي شيعه و زين العابدين عسگري گيلاني استفاده نمود. و در ضمن آن به طور پراكنده به تدريس بعضي كتب درسي و تحقيق پيرامون موضوعات علمي پرداخت.

در طول هشت سال دفاع مقدس در چند مرحله به عنوان رزمي، تبليغي مجموعا" به مدت بيست ماه در جبهه ها و عمليات مختلف از جمله در جبهه هاي پاوه، مهران، ميمك، موسيان، خرمشهر، پاسگاه زيد، فاو، سرپل ذهاب، بازي دراز، پادگان ابوذر، استان سليمانيه حضور يافت و در نهايت پس از عمليات بيت المقدس 3 و آزاد سازي قله گوجار و تپه اولاغلو به همراه بچه هاي گردان محمد رسول الله از لشكر 5 نصر خراسان، مجروح شيميايي شده و به مدت يك هفته در سنندج ساختمان استانداري بستري گرديد.

در سال 1370 به طور جدي كار پژوهشي، تحقيقاتي خود را با پژوهشكده باقر العلوم (ع) به مديريت انديشمند با اخلاص استاد محمود مهدي پور و با كاروان سالاري و هدايت اديب و شاعر فرزانه استاد جواد محدثي آغاز كرد و در قالب مجموعه هاى: ديدار با ابرار، ديار ابرار، راويان نور، بانوان نمونه، گلشن ابرار و... به اين همكاري ادامه داد كه اين كارها با فعاليت هاي تحت عناوين: عضو شوراي نويسندگان، بررسي كتب و مقالات مجموعه مدير گروه مجموعه «بانوان نمونه» و مسؤول بررسي و بازنگري مجدد مجموعه «ديدار با ابرار» به مرحله رشد و بالندگي رسيد كه هنوز هم بعضي از اين همكاري ها ادامه دارد.

همچنين با مؤسسات فرهنگى، پژوهشي ديگر مانند: مركز اسناد انقلاب اسلامى، دار الحديث، معاونت فرهنگي

آستان مقدس حرم حضرت عبدالعظيم سلام الله عليه و حضرت معصومه سلام الله عليها، ستاد احياء امر به معروف و نهي از منكر در مجموعه هايي مثل: خاطرات انقلاب، تاريخ انقلاب، تاريخ منطقه اي انقلاب، شوراي ستارگان حرم، ماهنامه كوثر، هفته نامه رى، آيينه رشد مديران و ... همكاري مي كند و به عنوان كارشناس در خدمت واحد انديشمندان صدا و سيماي مركز قم نيز هست. تا كنون حدود 25 جلد كتاب و بيش از 80 مقاله در موضوعات مختلف از وي در روزنامه ها، مجلات و مجموعه هاي ديگر از جمله روزنامه هاى: ايران، جام جم، جمهوري اسلامى، همشهري، پرتو و مجلات فرهنگ كوثر و پگاه و... به چاپ رسيده است. هم اكنون خاطرات انقلاب چند نفر از شخصيت هاي بارز حوزوي را در دست مصاحبه، بازنويسي تنظيم و تدوين دارد و تحقيقات خود را در برخي موضوعات ديگر پيگيري مي كند.

اباذري، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود اباذري

محل تولد : نائين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/22

ابجديان، امراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه شيراز، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1347، دكتراى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه سنت لوئيس آمريكا در سال 1350.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش و تحقيق در زمينه تاريخ ادبيات انگليس.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ ادبيات انگليس، نمايشنامه مكبث، نمايشنامه دكتر فاكتوس.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 1، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

ادبيات انگليس.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ابراهيم پور ليالستاني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ابراهيم پور ليالستاني

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

ابراهيم پور، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر ابراهيم پور

محل تولد : گنبد كاووس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدائي خويش را از مشهد آغاز نمودم و همزمان در ايام تعطيل مكتب خانه ها به آموزش قرآن و مفاتيح و... پرداختم. دوره راهنمايي و يك سال از مقطع دبيرستان را نيز پشت سر گذاشته و وارد حوزه علميه مشهد شدم.

از سال 1365 دروس حوزه را آغاز نموده و بخشي از مقدمات را در مدرسه المهدي و مابقي آن تا اصول فقه را در مدرسه امام باقر(ع) پشت سر گذاشتم و پس از آن از درس لمعه مرحوم فقيه سبزواري درك نموده و بهره بردم و همزمان خود را براي شركت در امتحانات ورودي حوزه علميه قم آماده مي نمودم. در سال1370 در امتحانات ورودي حوزه علميه قم شركت نموده و پس از قبولي و پذيرفته شدن در امتحانات شفاهي و مصاحبه، رسماً طلبه حوزه علميه قم شده و به ادامه تحصيل پرداختم.

دروس رسائل را نزد استاد حسيني خراساني و مكاسب محرمه را نزد استاد دوزدوزاني و بيع استاد پايانى، خيارات استاد بيگدلى و كفايه را نزد استاد اعتمادي گذرانده و دروس حوزه از قبيل، تفسير، فلسفه، تاريخ و... را همزمان از اساتيد حوزه در آن دوره فراگرفتم. ضمناً در اين مدت دوره تخصصي تربيت مربي كودك و نوجوان را نيز سپري نمودم.

از سال 1375 با به پايان رساندن دوره سطح و قبولي در امتحانات كتبى، دروس خارج فقه

و اصول را آغاز نمودم و با شركت در درس فقه آيت الله مكارم شيرازي و اصول استاد سبحانى، به نحوه استنباط احكام از لابلاي آيات و روايات پي برده و آشنا شدم. در اين مدت حدود دو سال نيز در درس تفسير استاد فرزانه آيت الله جوادي آملي نيز شركت جسته و بهره بردم.

همزمان با حضور در درس خارج اساتيد فوق در دوره ها و رشته هاي تخصصي گوناگون نيز شركت مي نمودم تا از تجربيات و علوم مختلف مورد نياز بهره مند گردم. در اين مدت دوره مديريت مساجد و رشته تخصصي مذاهب اسلامي و رشته تخصصي تفسير و علوم قرآنى، دوره تقريب مذاهب اسلامى، دوره شناخت وهابيت و دوره كارورزي تفسير را طي نموده و بهره هاي لازم را كسب نمودم. در اين ميان مدتي را نيز به كارهاي تحقيقاتي پرداخته و با نقدهاي مختلف با روشها و شيوه هاي مختلف تحقيق آشنا شدم، به طور مثال دو سال در واحد اخلاق بخش تربيت مربي كودك و نوجوان دفتر تبليغات همكاري داشته و با قالبها و روش هاي كار كودك آشنا شدم و پس از آن با پاسخ به شبهات در بخش تحقيقات موسسه مذاهب اسلامي به چگونگي پاسخ ها و تحقيقات لازمه در اين زمينه پي برده و پس از حدود يك سال فعاليت در آنجا بعضي از پاسخها به همراه تحقيقات ديگران ظاهراً به چاپ رسيد. و هم اكنون سال دومي است كه با واحد تفسير دوره كارورزي تفسير همكاري مي نمايم كه در اين مدت تلاش دوستان به ثمر نشسته و دو جلد تفسير همراه آيه هاي نور در قطع پالتويي آماده چاپ شده و مابقي نيز در

دست انجام مي باشد. طرح ديگري كه در دست اقدام است تهيه درسنامه روشها و قالب هاي تفسير است كه كارهاي مقدماتي آن در شرف اتمام است.

ابراهيم زاده، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن ابراهيم زاده

محل تولد : بغداد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

حسن ابراهيم زاده در سال 1344 در شهر بغداد ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي تا مقطع دوم دبيرستان را در شهر ايلام سپري و آنگاه در سال 1361 وارد حوزه علميه آشتيان و سپس حوزه علميه قم شد.

در كنار تحصيل، فعاليت هاي نگارشي خود را آغاز كرد. مخاطب نوشتارهاي وي اغلب قشر جوان است. وي زمينه مطالعاتي و نگارش خود را در حوزه هاي سيره و حيات علماي شيعه، جريان شناسي نهضت روحانيت و نقد مسائل سياسي اجتماعي و رسانه اي روز جهت داده است.

ايشان بنامهاي مستعار حسن ملكشاهي و ... نيز در برخي از مجلات و روزنامه ها قلم مي زند. وي كه در كنار بهره گيري از اساتيد فقه و اصول، تفسير و اخلاق حوزه، به مدت ده سال در جلسات نقد و بررسي مركز ادبي حوزه شركت كرده است، به مناسبت هاي مختلف، نگارش متون كوتاه و بلند ادبي را نيز در برنامه نگارشي خود دارد.

ابراهيم زاده، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله ابراهيم زاده

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1336 هجري شمسي در حومه آمل به دنيا آمدم. دوران تحصيلي شش ساله ابتدايي و سه سال تحصيلي در دبيرستان را در شهرستان آمل گذرانيدم و در سال تحصيلي 1352 براي شروع تحصيلات علوم ديني وارد حوزه علميه قم شدم. به استثناي چند سالي كه در خلال مدت تحصيل در قم به خاطر مبارزات سياسي پيش از انقلاب (حدود دو سال و

اندي) تبعيد به ارتش و در زندان گذرانيدم. و پس از انقلاب نيز چند سالي به ماموريت هاي تبليغي، رزمي در پشت جبهه و ارگان ها و نهادها به ويژه در مراكز سپاه عزيمت كردم، بقيه ايام و سال ها را در حوزه علميه قم به تحصيل، تحقيق، تدريس و نگارش آثار علمي مشغول بوده و هستم .

تا سال 1368 سطوح مقدماتي، متوسط و عالي دروس حوزوي را به پايان بردم و از اين سال در دروس خارج فقه اصول و دروس معقول از منطق، كلام، فلسفه و عرفان شركت كردم و در مجموع، علاوه بر اينكه حدود يك دوره دروس خارج فقه و اصول فرا گرفتم، در رشته معقول نيز كتاب هاي زيادي نظير : شرح تجريد، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، المنطق مرحوم مظفر، بخش هايي از شرح منظومه سبزواري، الهيات، شفا و شرح اشارات شيخ الرئيس ابن سينا، اسفار اربعه ملاصدرا (به ويژه جلدهاي اول تا سوم و ششم و هفتم) و غير آن را نزد اساتيد عاليقدر فرا گرفتم. اساتيد مهم دروس منقول و معقول اينجانب عبارتند از آيات عظام : صالحي مازندراني، اعتمادي، ستوده، جعفر سبحاني، فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، جوادي آملي، حسن زاده آملي، دوزدوزاني، پاياني و وجداني فخر. دوره چهار ساله تخصصي علم كلام و عقايد را (از سال 1373 لغايت 1377) طي كردم. تبليغات منبري را از سال هاي اول انقلاب آغاز كردم و همچنان ادامه دارد. تدريس در برخي از مراكز آموزش عالي، مراكز سپاه، بعضا حوزه و دانشگاه، را از سال هاي حدود 1360 و پس از آن آغاز كردم و به طور متناوب ادامه دارد

.

به دليل اشتياق زياد به نوشتن و نويسندگي و نيز پژوهش، از سال هاي آغازين طلبگي نگارش و نويسندگي را شروع كردم و از سال 1371 با ورود به پژوهشكده تحقيقات اسلامي در قم، كار نوشتن به طور رسمي و جدي شروع شد و تاكنون بيش از 50 كتاب و مقاله به چاپ رسانيدم. برخي از كتاب ها و مقالاتي را كه در كتاب سال حوزه و همايش هاي علمي و ... برگزيده شده است، از جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد :

1. كتاب حاكميت ديني، كه به عنوان يكي از كتب برگزيده كتاب سال حوزه علميه (سال 1378) انتخاب گرديد .

2. مجموعه آثار اينجانب در همايش پاسداران اهل قلم در سال 1383 در تهران از ميان حدود 75 كتاب و مقاله علمي در رشته هاي مختلف، برگزيده شد . (البته در رشته فلسفه و كلام) و در رديف آثار برگزيده و ممتاز مورد تشويق قرار گرفته و جوايزي اهدا كردند .

ابراهيم نژاد، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا ابراهيم نژاد

محل تولد : سبزوار بخش ديوانخوي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/4/20

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا ابراهيم نژاد در سال 1344 وارد حوزه علميه سبزوار شدم و ادبيات عرب را مطابق برنامه هاي موجود آغاز و ادامه دادم كه تا سال 1351 ادامه داشت به موازات آن درس هاي كلاسيك را نيز تا دوره دبيرستان سپري نمودم.

در سال 1351 وارد حوزه علميه تهران شدم و تا سال 1354 دروس حوزوي (ادبيات، فقه و اصول) و دبيرستان را ادامه دادم و در اواخر سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم. در حوزه علميه قم دوره

سطح و پس از آن دوره خارج فقه و اصول و فلسفه اسلامي را گذراندم، اين برنامه پيش از انقلاب، دوران انقلاب و پس از پيروزي انقلاب تا سال 1370 ادامه داشت و در نتيجه ادبيات، منطق، معاني بيان، فلسفه اسلامي، فقه و اصول (دوره سطح و خارج) را تحصيل و قسمتي از اينها را تدريس نمودم. در سال 1370 ضمن ادامه دروس حوزه تدريس در دانشگاه (دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي و علامه طباطبايي و...) را نيز آغاز نمودم كه تاكنون ادامه دارد.

ابراهيمي راد، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيمي راد

محل تولد : قوچان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353 وارد حوزه علميه قوچان شدم و در سال 1355 در حوزه علميه فاروج ادامه تحصيل دادم. در سال 1356 در حوزه علميه قم مشغول تحصيل شدم و در مدسه آيت الله گلپايگاني مغني، المنطق، اصول فقه و شرح لمعه را به اتمام رساندم. پس از آن در درس اساتيد حوزه شركت كرده و سطح را به اتمام رساندم.

در سال 1363 دروس خارج اساتيدي همچون آيت الله وحيد خراساني و سيد عباس خاتم يزدي و آيت الله مكارم شيرازي شركت كردم. البته عمده درس هاي فقه و اصول را در درس آيت الله وحيد خراساني شركت كرده ام و استفاده نموده ام. در فلسفه از اساتيدي همچون استاد فياضي، انصاري شيرازي، جوادي آملي، و مصباح يزدي بهره برده ام و كتاب هاي فلسفي بدايه و نهايه و شرح منظومه و اسفار را خوانده ام.

از سال 1365 مشغول تدريس در دانشگاه اراك بوده ام كه تاكنون ادامه دارد و حدود

4 سال است كه عضو هيأت علمي آن دانشگاه در گروه معارف اسلامي شده ام و به عنوان استاد يار مشغول تدريس هستم. در ضمن حدود 8 سال در حوزه علميه قم مشغول تدريس دروس حوزوي بودم و دروسي از قبيل اصول فقه، شرح لمعه، بدايه، رسائل و مكاسب را تدريس كرده ام.

ابراهيمي فر، عبدالجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالجواد ابراهيمي فر

محل تولد : گنبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

استاد عبدالجواد ابراهيمي فرد در سال 1341 در خانواده اي روحاني و در روستاي نظام آباد از توابع شهرستان گنبد ديده به جهان گشود. سال اول و دوم ابتدايي را در زادگاه خود گذراند، آنگاه با هجرت به شهرستان گنبد ادامه تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در آنجا سپري نمود. پس از آن، دوران مقدماتي تحصيلات حوزوي خود را به مدت دو سال در مدرسه اي كه توسط والد معظم ايشان مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ علي اكبر ابراهيمي (طاب ثراه) در شهرستان گنبد (مدرسه علميه منتظريه) تأسيس شده بود، در محضر اساتيد بزرگواري همچون مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ حسن محدثي و مرحوم شهيد آيت الله مدني (ره) در آن زمان دوران تبعيد خود را در آن سامان مي گذراند به پايان برد.

آنگاه در سال 56 _ 57 با عزيمت به شهر قيام و اجتهاد (قم) نخستين گام هاي آشنايي با دروس متوسطه حوزه را در مدرسه رسالت برداشت؛ و نزد اساتيدي همچون آقايان: حجةالاسلام حسيني بوشهري (منطق را) و حجة الاسلام حاجياني (تبصرة المتعلمين را) و حجة الاسلام محمدي امام جمعه فعلي همدان (بخشي از شرح لمعه را)، حجة الاسلام باكوئي و مرحوم آيت الله سيد محمد

جواد ذهني (بخشي از شرح لمعه را) و آيت الله استادى و آيت الله سيدعلي حائري (حلقات اصول شهيد صدر را)، تلمذ نمود. در كنار منطق و فقه و اصول، مرحله مقدماتي آشنايي با فلسفه و روش نقد و بررسي تفسير را آغاز نمود. كتاب بداية الحكمه را نزد اساتيدي همچون آيت الله محمد يزدي و آيت الله ممدوحي آموخت. كتاب دراية الحديث را همراه با دروس شيوه نقد تفسير، در محضر آيت الله استادى فرا گرفت. دروس فقه و اصول پيشرفته مرحله سطح حوزه را در محضر اساتيد بزرگواري همچون: آيت الله اعتمادى، (بخش هاي عمده رسائل شيخ انصاري)، مرحوم آيت الله وجداني فخر (بخشي از رسائل شيخ انصاري) آيت الله پاياني و دوزدوزاني (مكاسب شيخ انصاري) را آموخت. كتاب كفاية الاصول را از دروس مضبوط مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني فرا گرفت.

همزمان با فراگيري دروس فقه و اصول، اقدام به فراگيري دروس فلسفه و معارف نمود. و از سال 58 با اساتيد بزرگواري همچون آيت الله محمدتقي مصباح يزدى، آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملى، آشنا شد.

در همان سال با عضويت در بخش آموزش موسسه در راه حق و شركت در درسهاي استاد مصباح فصل ديگري در مراحل تحصيل ايشان گشوده شد؛ و ادامه اين فصل در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) و موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) رقم خورد؛ پرونده اين فصل نوراني همچنان مفتوح مانده است. كتاب هاى نهاية الحكمه، دروس فلسفه، فلسفه اخلاق، برهان شفا، الهيات شفا مجلداتي از اسفار اربعه و يك دوره معارف قرآن را همراه با درس هاي اخلاق نزد استاد

بزرگوار آيت الله محمدتقي مصباح يزدي فراگرفت. از ويژگي هاي اين فصل از تحصيل، فراگيري برخي از رشته هاي علوم انساني همچون علوم سياسي و جامعه شناسي و نيز فراگيري زبان انگليسي و آشنايي با فلسفه غرب بود كه توسط اساتيد مجرب دانشگاهي انجام مي گرفت. كتابهاى تمهيد القواعد و شرح فصوص الحكم كه از كتاب هاى معتبر عرفان اسلامي است و جلد ششم اسفار اربعه را از دروس مضبوط آيت الله جوادي آملى استفاده كرد (فراگيري اين كتب جزء برنامه هاي موظفي گروه فلسفه موسسه در راه حق و بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) بود كه ايشان نيز عضو آن گروه بود).

در محضر آيت الله حسن زاده آملى در جلسات درس هيئت و نجوم شركت نمود و از لطايف سخن و پندهاي حكيمانه و عارفانه ايشان در شرح و تفسير برخي احاديث، در محافل خصوصي بهره برد.

سال تحصيلي 62 _ 63 با شركت در دروس خارج حوزه روند ديگري در مراحل تحصيل ايشان آغاز گرديد. اين روند تا سال 1375 ادامه يافت. هر چند طي اين مرحله با فراز و نشيب هايي همراه بود. شركت در درس خارج آيت الله العظمي وحيدخراسانى و آيت الله العظمي مظاهري ساختار بنيه فقهي و اصولي ايشان را در اين مرحله شكل داده است. شركت در دو دوره اصول آقاي مظاهري و شركت در درس فقه ايشان همچنين شركت در درس هاي اصول و فقه آقاي وحيد خراساني از ويژگي هاي اين مرحله از تحصيل ايشان به شمار مي آيد.

از همان آغاز دوران تحصيل، به تدريس كتابهايى كه خود فراگرفته بود پرداخت و تدريس را مكمل تحصيل خود قرار داد. كتابهاى جامع المقدمات، سيوطي، مغني، حاشيه، شرح لمعه، حلقات

اصول شهيد صدر، اصول فقه و كفاية الاصول را به طور پراكنده و خصوصي در حوزه تدريس نمود. علاوه بر آن، از سال 73 در مراكز علمى، فرهنگي و حوزوي به طور رسمي به تدريس علوم و معارف اسلامي پرداخت. از جمله:

الف) در مركز جهاني علوم اسلامى: (مدرسه حجتيه، مدرسه امام خميني (ره)، مدرسه مومنيه و مدرسه مرعشيه) به تدريس قواعد فقهيه، فقه مقارن، اصول مقارن و علوم سياسي، فلسفه و كلام (كتاب هاي تحرير بداية الحكمه و درآمدي بر آموزش عقايد تأليف خود ايشان) و حلقات اصول شهيد صدر (حلقه ثانيه و دو جزء حلقه ثالثه) پرداخت.

ب) در دانشكده تربيت مربي عقيدتي سياسي سپاه (دانشكده شهيد محلاتي قم) از سال 73 تا سال تحصيلي 79 _ 80 به تدريس فلسفه و كلام، كتابهاى: تحرير بداية الحكمه (تأليف خود ايشان) و درآمدي بر آموزش عقايد (تأليف خود ايشان) و نيز تدريس فلسفه اخلاق پرداخت.

ج) در اردوهاي بسيج دانشجويي (طرح ولايت) از سال 76 تا 83 در زمينه هاي مختلف علوم سياسى، معرفت شناسي و فلسفه اخلاق تدريس كرد.

د) در موسسه آموزشي پژوهشي امام خمينى(ره)، در زمينه هاي فلسفه و كلام، فلسفه اخلاق و اخلاق تدريس نموده و هم اكنون عضو هيئت علمي آن مؤسسه مي باشد.

در سال 1369 با ارائه دو مقاله به كنفرانس بين المللي انديشه اسلامي نخستين بار به تماشاي تفسير آيه شريفه «ن والقلم و ما يسطرون» نشست. مقاله «امام خميني (ره) و احياء حكومت اسلامي» و مقاله «امام خميني (ره) و اسلام ناب محمدي (ره)» نخستين مقالاتي بود كه نگاشت و از سوي كنفرانس انديشه اسلامي در سال 1369 انتشار يافت و روح خودباوري و

اعتماد به نفس را بيش از پيش در ايشان زنده كرد.

از آن پس فراخوان مجامع علمي و فرهنگي را در ارائه مقاله، بي پاسخ نگذاشت. مقاله «پژوهشي پيرامون حدوث و قدم جهان» را در سال 1372 به كنگره بين المللي شيخ مفيد (ره) ارائه كرد كه در مجموعه منشورات آن كنگره جهانى چاپ و منتشر گرديد. همچنين مقاله «اجتهاد و تقليد از ديدگاه شيخ اعظم انصاري (ره)» را در سال 1373 به كنگره جهاني شيخ اعظم انصارى عرضه نمود كه در كميته ويژه علمي با حضور آيات بزرگوار: آيت الله استادى، و آيت الله حاج شيخ محسن اراكي و جمعي ديگر از اساتيد فن بررسي و با دفاعيات نويسنده، براي چاپ و نشر توسط آن كنگره جهاني تصويب گرديد كه انتشار آن، نمايه اي از استعداد فقهي و اصولي ايشان قرار گرفت؛ و آغاز مباركي از يك دوران گرديد. نيز مقاله «تبيين فقهي ثابت و متغير» را در سال 74 به كنگره بررسي مباني فقهي امام خميني (ره)، نقش زمان و مكان در اجتهاد عرضه داشت كه در جلد چهارم از مجموعه مقالات كميته علمي كنگره مذكور به چاپ رسيد. و مقاله «منشاء مشروعيت حكومت اسلامي» را در سال 1378 به كنگره امام خميني (ره) و انديشه حكومت اسلامي عرضه نمود كه در مجموعه آثار (2) آن كنگره در مجلد فلسفه سياسي (1) به چاپ رسيده است.

ابراهيمي فر، عبدالرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرضا ابراهيمي فر

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1363/7/1

ابراهيمي وركياني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيمي وركياني

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد ابراهيم وركياني متولّد 1323 در روستاي وركيان از توابع شهرستان دامغان هستم. پدر و مادر و اجدادم هم دامغاني بوده اند. در سال 1335 پس از دوره شش ساله ابتدائي وارد حوزه علميه دامغان شدم. برادرم هم قبل از من به حوزه علميه وارد شده بود، مقدمات تا سيوطي و بخشي از مغني و حاشيه ملاعبدالله و منطق كبري را در دامغان خواندم ولي سخت نگران بودم، چون روحانيت حرمت اجتماعي نداشت و سرانجام در سال 1343 با آيت الله شيخ محمد كاظم دامغاني (ره) در جلسه اي روبرو شدم و سخت مورد تشويق معظم له قرار گرفتم و از ترديد درآمدم و پس از يكسال عازم مشهد مقدس شدم و معظم له نيز من را پذيرفتند و بمدت شش سال مورد عنايت ايشان بودم. مطول را در درس اديب نيشابوري شركت نمودم و لمعه را با استاد صالحي و فائقي گذراندم و با تأسيس بخش آموزش مدرسه آيت الله ميلاني (ره) وارد اين مدرسه شدم و مكرر مورد تشويق قرار گرفتم.

سرانجام عازم حوزه علميه قم شدم و در بخش آموزشي مدرسه آيت الله ميلاني از اساتيد بزرگواري مانند حجةالاسلام آهنيان و حضرت آيت الله شيخ محمدرضا مهدوي دامغاني كتابهاي رسائل و مكاسب و بخشي از كفايه را استفاده نمودم و در عين حال كه آيت الله شيخ محمد كاظم دامغاني علاقه مند بودند كه من

در مشهد بمانم و آيت الله شيخ محمدرضا نيز سخت مخالف رفتن من به قم بودند من حوزه مشهد را پاسخگوي روحيه تنوع طلبي خود نمي ديدم و لذا به قم آمدم. در بدو ورود در درس خارج عروه آيت الله فاضل لنكراني شركت نمودم و درس كفايه را در خدمت استاد سبحاني ادامه دادم. يكسال و نيم هم در دارالتبليغ آيت الله شريعتمدار حضور داشتم و از اساتيد بزرگواري مثل دكتر شهابي، صدر بلاغي و آقاي رضواني بهره بردم و ضمناً در درس آيت الله وحيد خراساني شركت داشتم.

در موسسه در راه حق زير نظر دكتر سيد علي گرمارودي تمرين نويسندگي مقاله داشتيم و سرانجام با تأسيس بخش آموزش مؤسسه در راه حق به دعوت آيت الله خرازي وارد اين مؤسسه شدم و در خدمت استاد بزرگوار حضرت آيت الله مصباح يزدي بهره هاي فراواني به مدت هشت سال بردم، در اين دوره 8 ساله اساتيد ديگر ما آيت الله سيد محمد كاظم حائري، آيت الله حسين مظاهري، استاد احمد احدي، استاد علي قائمي و آيت الله تسخيري و..... بوده اند.

سرانجام پس از پايان دوره هشت ساله مؤسسه و تحقق انقلاب اسلامى به دنبال فرمان تاريخي امام (ه) در مورد تدوين كتب مبنائي علوم انساني و واگذاري اين مسئوليت از ناحيه جامعه مدرسين به حضرت استاد مصباح يزدي به دعوت معظم له در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه به تحقيق و تأليف در رشته حقوق پرداختم و به مدت چهارده سال چهار جلد كتاب درآمدي بر حقوق اسلام ج 1 و2، اسلام و حقوق بين الملل ج 1 و2 فراهم آمد.

ناگفته نماند كه كه

در كنار تحقيق و تحصيل و احياناً تدريس و تبليغ از سال 1360 به دعوت استاد بزرگوار دكتر احمد احمدي به دانشگاه دعوت شدم و تاكنون عضو هيأت علمي دانشگاه شهيد بهشتي با رتبه و پايه 14 استاد ياري هستم و مدرك دكتري در فقه و مباني حقوق اسلام را در سال 1371 از خبرگان وزارت علوم گرفتم و پايان نامه اينجانب براي رساله دكترى، ازدواج با بيگانگان در اديان الهي و مكاتب فقهي اسلام بوده است كه با راهنمايي استاد بزرگوار محقق داماد و آيت الله مرعشي شوشتري فراهم آمده و مكرر در انتشارات دفتر تبليغات به چاپ رسيده و در انتشارات الغديريه معرفي و ترجمه شده و در لبنان به چاپ رسيده است.

موضوعاتي را كه اينجانب در حوزه و دانشگاه تدريس داشته ام، عبارتند از: مباني حقوق، حقوق و سياست در قرآن، فقه سياسى، حقوق بين الملل اسلامى، حقوق عمومي در اسلام، قواعد فقه، معارف تشيع، تاريخ تشيع، تاريخ اسلام، انقلاب اسلامى، حقوق اجتماعي سياسي در اسلام، تاريخ امامت، فقه مقارن آيات الاحكام و .... كه معمولاً در هر يك از موضوعات فوق جزوه درسي و يا كتاب درسي ارائه داده ام و به اين مناسبت كتاب "تاريخ صدر اسلام" (بعثت نبوي تا حكومت علوي) تأليف كرده ام كه در مركز تهيه متون درسي وابسته به دفتر رهبري در سال 1382 به چاپ رسيد و اكنون چاپ دوم آن آماده چاپ است و در سال 1384 كتاب "انقلاب اسلامى در تئوري" به چاپ رسيد و مقالات متعّددي پيرامون معارف تشيع در مجله گام چهارم انقلاب اسلامى و پيرامون حقوق اهل ذمه در

مجله نور علم و حقوق بشر در اديان در مجله آئينه معرفت و احكام ثابت و متغير در كنفرانس بين الملل تقريب مذاهب و ... منتشر نموده ام و جزوه اي تحت عنوان "اسلام و آزادي" در دفتر تحقيقات وابسته به دفتر رهبري فراهم نموده ام و در حال حاضر سرگرم تدوين جلد دوم تاريخ اسلامي در رابطه با زندگي سياسي امامان اهلبيت (ع) و كتابي در زمينه "حقوق بين الملل اسلامى و تاريخ امامت و حقوق اجتماعي سياسي در اسلام" بر اساس جزوه هاي درسي كه از قبل فراهم آمده مي باشم «و ما توفيقي الابالله عليه توكلت و اليه انيب. »

البته بناست كه پاره اي از موضوعات فوق بصورت طرح تحقيقاتي در مركز متون درسي وابسته به نهاد معظم رهبري در دانشگاهها و يا جائي ديگر مثل دانشگاه شهيد بهشتي انجام شود كه پاره اي از محققان نيز در انجام آن مشاركت داشته باشند. مقالاتي نيز در دست انجام است مثل: "پيامبر اعظم(ص) تنها روح آئين جهاني" و "مباني فقهي و حقوقي مردم سالاري ديني" و "نگاهي نو به ارتداد و مجازات مرتد در اسلام" كه اميدوارم با ياري خدا و عنايت معصومين علهيم السلام بخوبي فراهم آيد و عرضه گردد و نيز مقاله اي تحت عنوان "بلوغ دختران" را تقريبا آماده چاپ دارم.

ابراهيمي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم ابراهيمي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1373 در رشته علوم تجربي از دبيرستان فارغ التحصيل شدم. درسال 1374 وارد دانشگاه امام صادق عليه السلام شدم و در رشته فلسفه و كلام اسلامي تحصيلات

دانشگاهي را در مقطع كارشناسي ارشد پيوسته ادامه دادم. در سال1382 از آنجا فارغ التحصل شدم.

پس از فارغ التحصيلي مدت 6ماه با دانشنامه بزرگ جهان اسلام همكاري داشتم كه به خاطر اقامت گزيدن در قم از همكاري با آن مركز بي نصيب ماندم و از همان سال تاكنون با شوراي سياستگذاري ائمه جمعه واقع در تهران مشغول همكاري علمي مي باشم.

در سال 1383پايه اول تا ششم حوزه را (حدودا60 امتحان ) در ظرف حدوداً يك ماه امتحان دادم كه بحمدالله موفق به گذراندن 6پايه اول حوزه شده و در پايه هفتم در همان سال تحصيلي 83-84 شركت نموده و در نهايت و به شكر خدا پايه هفتم را همچون پايه هاي شش گانه قبل با درجه ممتازي گذراندم.

هم اكنون كه در سال 1386مي باشم در پايه دهم مشغول به تحصيل مي باشم. لازم به توضيح است كه در همان سال فارغ التحصيلي از دانشگاه يعني سال 1383 دو سال پي درپي در مرحله علمي پذيرفته شدم، ولي با خواست خداوند و به مصلحت، جزو پذيرفته شدگان محسوب نشدم. در اين مدت پس از فارغ التحصلي از دانشگاه با مؤسسات مختلف، عمر گذرانيدم و هم اكنون كه درسن 30سالگي به سر مي برم، اكثر كارهايم را حول موضوع «فهم دين و ترميم نظام فكري دين» منسجم و يكپارچه شده است كه اميد است پس از تلاش ساليان متمادي اثري گرانبها را در اين مهم عرضه نمايم.

ابراهيمي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر ابراهيمي در سال 1330ش در يكي از روستاهاي شهرستان اردبيل به دنيا آمد .ميل و كشش او به داستان نويسي و ادبيات كودكان موجب شد كه

در سال 1360ش. بنا به درخواست كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان از وزارت دارايي به آن كانون منتقل شود و هم اكنون در همين مركز به ارائة خدمات فرهنگي اشتغال دارد. كتاب "يك سنگ و يك دوست " تاليف جعفر ابراهيمي ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : جعفر ابراهيمي تحصيلات مقدماتي خود را در تهران به پايان رسانده است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جعفر ابراهيمي پس از انجام خدمت سربازي به استخدام وزارت دارائي درآمد. امّا ميل و كشش او به داستان نويسي و ادبيات كودكان موجب شد كه در سال 1360ش. بنا به درخواست كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به آن كانون منتقل شود و هم اكنون در همين مركز به ارائة خدمات فرهنگي اشتغال دارد.

جوائز و نشانها : كتاب "يك سنگ و يك دوست " تاليف جعفر ابراهيمي ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. شاعر، نازك خيال كودكان را گاه در «باران» و گاه در «گنجشك» گاه در «گيسوان سبز» يا كه در «بقچ? گلدار» به مدد تصويرگران به روي كاغذ آورده است.كتابهاي «آب مثل سلام»، «آواز پوپك» ، «قالي رنگين كمان» و «لبخند شبنمها» توانسته اند توأماً امتياز بهترين كتاب سال كودكان ( در دوره دوازدهم كتاب سال )در بخش شعر را به خود اختصاص بدهند.

چگونگي عرضه آثار : سالهاست كه

كودكان سرزمين ما، با سروده هاي جعفر ابراهيمي كه همگون با روح لطيف آنهاست آشنايند. كودكان اين بار شاهد اشعاري چند از اين شاعر، در چهار كتاب: آب، مثل سلام؛ آواز پوپك؛ قالي رنگين كمان و لبخند شبنمها هستند كه براي گروههاي سني «ج» و «د» مناسب مي باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب مثل سلام

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: ساعد مشگي؛ تهران: كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، 1372.

2 آواز پوپك

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: مريم رحمتي اويني؛ تهران: كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان

3 دوستي كلاغ و كبوتر

4 شكوفه هاي شعر

5 غنچه هاي شعر

6 قالي رنگين كمان

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: كارگاه شريف؛ تهران: انتشارات مدرسه، 1372.

7 كبوتر

8 گل باغ آشنايي

9 لبخند شبنمها

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: غلامعلي مكتبي؛ تهران: انتشارات مدرسه، 1372

10 مادر بزرگ

11 يك سنگ و يك دوست

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.قابل ذكر است كه كتاب مذكور براي گروه سني «ج»

و «د» (سالهاي پايان دبستان و دوره راهنمايي) نوشته شده است.

ابراهيمي، رحمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحمت الله ابراهيمي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير متولد 1349 در شهر آمل استان مازندران در روستاي شاه كتي در خانواده اي كشاورز به دنيا آمدم. دوران راهنمايي و سال اول دبيرستان را در شهر آمل گذراندم. پس از آن وارد حوزه علميه آمل شدم كه در سال 1367 بوده است.

اين حقير مقدمات و سيوطي را در شهر آمل طي دو سال گذراندم و پس از آن يكسال را در شهر ساري ادامه تحصيل دادم. پس از آن در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و در محضر اساتيدي چون حضرت آيت الله اشتهاردي (دامت بركاته) و حضرت آيت الله وجداني فخر(رحمت الله عليه) و حضرت آيت الله سبحاني و حضرت آيت الله درياباري افاضه نمودم، كه دروس سطح را به اتمام رساندم و في الحال در درس خارج آيت الله درياباري و دروس فلسفه و منظومه آقاي درياباري و خارج اصول آقاي سبحاني مشغول تحصيل مي باشم.

اين حقير تاليفات خود را از سال 1376 آغاز كردم كه تاكنون 5 اثر حقير به چاپ رسيده و بعضي از آثار چاپ مجدد شده است كه اميد است خداوند قبول فرمايد.

ابراهيمي، ليلا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيمي: 25 سال سن دارد، فرزند سوم خانواده اي هست كه 4 فرزند دارند. پدر از اهالي شمال و مادر اهل عشق آباد تركمنستان هستند، رشته تحصيلي تربيت بدني است ضمن اين كه عضو كميسيون ورزشي ايران هم هست، همچنين بايد اشاره كرد، برادرش «آرش ابراهيمي»، دونده بود، اما در سال 1383 در اثر ايست قلبي فوت كردند كه جا

دارد يادش را گرامي بداريم.

سال قبل بود كه در پرش ارتفاع، خانم «صدارتي» برنز آسيا را كسب كرد و پس از آن ديگر هيچ. ديگر از دو ميداني بانوان خبري نبود، تا اين كه در تابستان 86 يك بانوي ايراني با اعتماد به نفس بالا و تمرينات مستمر و اميد به آينده ورزشي خوب، مدال برنز 3000 متر با مانع را كسب كرد، كه اگر كمي شانس با او بود و در زمان پرش و افتادن در چاله آب لباس هايش سنگين نمي شد، به طور حتم طلا را از دست نمي داد. او تنها هشت صدم ثانيه با ورودي المپيك پكن فاصله دارد. آنقدر اعتماد به نفس بالايي دارد كه مي گويد: تمام سعيم را مي كنم تا در اين مسابقات مهم شركت كنم. او عامل موفقيت خود را تنها تمرين مي داند... از شرايط گذشته دو و ميداني بانوان راضي نيست، مي گويد: يادم است يك بار در نيمه ماراتن، اول شدم. 22 كيلومتر دويدم و يك پارچ و ليوان به من جايزه دادند، حالا شرايط خيلي بهتر شده، مسئولان به فكر دو ميداني - اين ورزش مادر- افتاده اند. او انواع و اقسام ركوردهاي ايران را در رشته هاي مختلف دو وميداني جابه جا كرده و بيشتر در دوهاي استقامت فعاليت مي كند.

براي اولين بار كه بانوان آسيايي در رده 3000 متر با مانع مي دويدند، او هم در اين رشته شركت كرد و مقام آورد. او مسابقات اردن را هيچ گاه فراموش نمي كند. با اين كه 25 سال سن بيشتر ندارد، اما به خاطر سال ها حضور در مسابقات داخلي و برون مرزي، هم اكنون در باشگاه ملاصدرا مربيگري هم مي كند. شايد براي تان

جالب باشد تمامي ركوردهاي ايران در رده بانوان و استقامت داخل سالن از 800 تا 5000 متر در اختيار اوست و در فضاي باز تنها ركورد 800 متر ايران را جابه جا نكرده، اما تا 0500 متر تمامي ركوردها در اختيار اوست، يعني 1500 متر و 3000 متر ...

ابراهيمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين ابراهيمي

محل تولد : كازرون

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

ابراهيمي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي ابراهيمي

محل تولد : افغانستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد علي ابراهيمي فرزند غلامحسين، فرزند ابراهيم، متولد 1346 اهل افغانستان ولايت دايكندي (ارزگان شمالي) از توابع شهرستان كيساب هستم. از سال 1352 به مدرسه دولتي رفته و تا سال 1357 (كه همراه بود با كودتاي كمونيستي در افغانستان) درس خوانده و ششم ابتدائي را به پايان رساندم. در سال 1359 به پاكستان مهاجرت كردم. در سوم خرداد سال 60 (روز آزادي خرمشهر) وارد بيرجند ايران شدم، پس از آن به تهران آمدم و در نواحي اطراف كرج (گرم دره و احمدآباد) به كار كشاورزي و باغباني مشغول شدم.

در سال 1363 به قم مسافرت كردم و با تشويق يكي از بستگان درس طلبگي را شروع نمودم. در سال 1364 به طور رسمي در مدرسه الجواد قم پذيرفته شدم و تا سال 1368 ادامه دادم. در سال بعد وارد حوزه گشته و سطوح عاليه را آغاز نمودم.

از سال 1376 درس خارج را ادامه دادم و در سال 1382 وارد دوره تخصصي در رشته حقوق شدم و در مقطع كارشناسي پذيرفته گشتم و در مدرسه مرعشيه از طرف مركز جهاني مورد حمايت قرار گرفتم. كه ادامه آن در مقطع كارشناسي ارشد هنوز برقرار است. چندين مرتبه در طول دوره تحصيل به افغانستان مسافرت تبليغي داشتم. هر مرتبه بين چهار ماه الي يكسال سفرم به درازا مي كشيد.

در جهاد عليه روسيه و سربازان آن در افغانستان شركت كردم و نيز

در ميان مجاهدين به تدريس احكام، عقايد و برپايي نماز جماعت اقدام نمودم و در ايجاد وحدت بين گروه هاي جهادي به قدر توان خود تلاش كردم.

آخرين مسافرتم به افغانستان برمي گردد به سال هاي 79 الي 80 كه همراه بود با برقراري دولت موقت و انتقالي بعد از كنفرانس بن آلمان؛ و در اين مسافرت من با نيازمندي مبرم كشور آشنا شدم تا در برنامه هاي بعدي در اولويت كاري ام قرار گيرد كه از جمله آن آموختن رشته هاي تخصصي كامپيوتر، بدست آوردن مدرك رسمي دولتي تا در افغانستان با شرايط روز مطابقت داشته باشيم و فعلا تلاشم در اين راستا ادامه دارد.

آشنايي با فنون نويسندگي از ديگر ضرورت هاي روز افغانستان است كه يك طلبه بايد آن را فرا بگيرد. بنابراين سعي كردم تا در اين راستا توفيقاتي بدست آورم كه شكر خدا اين آرزو برآورده شد و من اينك مي توانم در اين حوزه كم و بيش توانايي خود را آزمايش كنم و از سه سال به اين طرف رشد تكاملي داشته ام و مقالاتي را در موضوعات مختلف ديني، فرهنگي، اجتماعي و سياسي تحرير كرده ام كه در نشريات مختلف به نشر رسيده است.

آشنايي با رايانه و اينترنت نيز از اهداف ديگر حقير بود كه در طول دوره تحصيلي در اين اواخر موفق شدم با خريد يك دستگاه رايانه، با تايپ، صفحه آرائي و تحقيق به وسيله آن با استفاده از نرم افزارهاي توليد شده و كتابخانه هاي ديجيتالي به سرعت كار خود افزايش بدهم.

ابراهيمي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى ابراهيمي

محل تولد : قائمشهر

شهرت

تابعيت :

ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

ابراهيمي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي ابراهيمي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب مهدي ابراهيمي متولد 1342 در مشهد از خانواده اي روحاني هستم. دوران تحصيل ابتدايي را در مدرسه جواديه كه يكي از مدارس حاج آقاي عابدزاده بود گذراندم و پس از تعطيلي آن مدارس توسط رژيم پهلوي به مدارس دولتي رفتم و تا پايان دوره راهنمايي تحصيل كردم. بعد از اتمام دوره راهنمايي كه مصادف با سال 57 شروع انقلاب اسلامي بود وارد حوزه علميه مشهد شدم و در مدرسه علميه حاج آقاي موسوي نژاد به تحصيل پرداختم و همزمان دروس دبيرستان را نيز تا مقطع ديپلم ادامه دادم.

دروس سطح اول و عالي حوزه علميه و 2 سال درس خارج را در مشهد گذراندم و از سال سوم ورود به حوزه به تدريس ادبيات، منطق و معاني بيان و اصول نيز پرداختم. در سال 1366 وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1372 در درسهاي خارج فقه و اصول استادان محترم آن حوزه بنام آيت الله تبريزي، فاضل، وحيد خراساني و ... شركت كردم و درسهاي فلسفه را نيز در مشهد و قم نزد استاد آقاي آشتياني و آيت الله حسن زاده آملي گذراندم.

در ايام تحصيل در قم در امتحانات مركز تربيت مدرس دانشگاه قم شركت كردم و در مقطع فوق ليسانس ادامه تحصيل دادم. در سال 1372 موفق به اخذ فوق ليسانس شدم و مجددا به مشهد مراجعت كردم و در گروه معارف اسلامي دانشگاه علوم پزشكي و فردوسي مشهد مشغول به كار شدم. در سال

1376 به استخدام دانشگاه علوم پزشكي مشهد درآمدم و به عنوان عضو هيئت علمي و مدير گروه فعاليت خود را ادامه دادم. در بهمن سال 1377 در گرايش علوم قرآن و حديث در دانشگاه قم در مقطع دكتري پذيرفته شدم و در سال 1382 فارغ التحصيل شدم و هم اكنون در رتبه استادياري پايه در دانشگاه علوم پزشكي مشهد در گروه معارف اسلامي مشغول به كار هستم و بعضي از واحدهاي درسي مرتبط با علوم انساني مثل اصول و فلسفه تعليم و تربيت را در اين دانشگاه نيز تدريس مي كنم.

ابراهيمي، نادر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادر ابراهيمي در [چهاردهم] فروردين ماه سال ١٣١5 در تهران به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي را در اين شهر گذراند و پس از گرفتن ديپلم ادبي از دبيرستان دارالفنون، به دانشكده ي حقوق وارد شد. اما اين دانشكده را پس از دو سال رها كرد و سپس در رشته ي زبان و ادبيات انگليسي به درجه ي ليسانس رسيد.

او از ١٣ سالگي به يك سازمان سياسي پيوست كه بارها دستگيري، بازجويي و زندان رفتن را برايش درپي داشت.

ارايه ي فهرست كاملي از شغل هاي ابراهيمي، كار دشواري است. او خود در دو كتاب ”ابن مشغله” و ”ابوالمشاغل” ضمن شرح وقايع زندگي، به فعاليت هاي گوناگون خود نيز پرداخته است. ازجمله شغل هاي او بوده است: كمك كارگري تعميرگاه سيار در تركمن صحرا، كارگري چاپخانه، حسابداري و تحويلداري بانك، صفحه بندي روزنامه و مجله و كارهاي چاپ ديگر، ميرزايي يك حجره ي فرش در بازار، مترجمي و ويراستاري، ايران شناسي عملي و چاپ مقاله هاي ايران شناختي، فيلمسازي مستند و سينمايي، مصور كردن كتاب هاي كودكان، مديريت يك كتاب فروشي، خطاطي، نقاشي و نقاشي روي روسري و لباس، تدريس در

دانشگاه ها و ...

در تمام سال هاي پركار و بي كار يا وقت هايي كه در زندان به سر مي برد، نوشتن را _ كه از ١٦ سالگي آغاز كرده بود _ كنار نگذاشت. در سال ١٣4٢ نخستين كتاب خود را با عنوان ” خانه يي براي شب” به چاپ رسانيد كه داستان ”دشنام” در آن با استقبالي چشمگير مواجه شد. تا سال ١٣8٠ علاوه بر صدها مقاله ي تحقيقي و نقد، بيش از صد كتاب از او چاپ و منتشر شده است كه دربرگيرنده ي داستان بلند (رمان) و كوتاه، كتاب كودك و نوجوان، نمايشنامه، فيلمنامه و پژوهش در زمينه هاي گوناگون است. ضمن آن كه چند اثرش به زبان هاي مختلف دنيا برگردانده شده است.

نادر ابراهيمي چندين فيلم مستند و سينمايي و همچنين دو مجموعه ي تلويزيوني را نوشته و كارگرداني كرده، و آهنگ ها و ترانه هايي براي آن ها ساخته است. او همچنين توانسته است نخستين مؤسسه ي غيرانتفاعي _ غيردولتي ايران شناسي را تاسيس كند؛ كه هزينه و زحمت هاي فراواني براي سفر، تهيه ي فيلم و عكس و اسلايد از سراسر ايران و بايگاني كردن آن ها صرف كرد؛ ولي چنان كه بايد، شناخته و به كار گرفته نشد و با فرارسيدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.

او فعاليت حرفه يي خود را در زمينه ي ادبيات كودكان، با تاسيس ”مؤسسه ي همگام با كودكان و نوجوانان” _ با همكاري همسرش _ در آن مؤسسه متمركز كرد. اين مؤسسه، به منظور مطالعه در زمينه ي مسائل مربوط به كودكان و نوجوانان برپا شد و فعاليتش را در حيطه ي نوشتن، چاپ و پخش كتاب، نقاشي، عكاسي، و پژوهش درباره ي خلق وخو، رفتار و زبان كودكان و نيز بررسي شيوه هاي يادگيري آنان دنبال كرد. ”همگام” عنوان ”ناشر برگزيده ي آسيا” و

”ناشر برگزيده ي نخست جهان” را از جشنواره هاي آسيايي و جهاني تصويرگري كتاب كودك دريافت كرد.

ابراهيمي در زمينه ي ادبيات كودكان، جايزه ي نخست براتيلاوا، جايزه ي نخست تعليم و تربيت يونسكو، جايزه ي كتاب برگزيده ي سال ايران و چندين جايزه ي ديگر را هم دريافت كرده است. او همچنين عنوان ”نويسنده ي برگزيده ي ادبيات داستاني ٢٠ سال بعد از انقلاب” را به خاطر داستان بلند و هفت جلدي ”آتش بدون دود” به دست آورده است.

نادر ابراهيمي در زندگي پرفرازونشيب خود، جايگاه خاصي براي ورزش نگهداشته است. او رشته هاي مختلف ورزشي را تجربه كرده، يكي از قديم ترين گروه هاي كوهنوردي به نام ”اَبَرمرد” را بنيان نهاده و در توسعه ي كوهنوردي و اخلاق كوهنوردي، تاثيرگذار بوده است.

نادر ابراهيمي در حال حاضر كه 7٠ سال دارد، به علت بيماري در منزل استراحت مي كند، بيماري اش آرام آرام در حال بهبود است. اميد كه بتواند انبوه كارهاي ناتمامش را كه شامل تحقيقات، داستانهاي بلند و كوتاه و فيلمنامه مي شود، به پايان برساند.

ابرزي فارسي، عميدالدين، ابونصر اسعد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 624 ق)، شاعر و اديب. وى اهل ابرج فارس بود و وزير اتابك سعد بن زنگى و معاصر امام فخر رازى بود. پس از مرگ سعد بن زنگى به اتهام مكاتبه ى پنهانى با سلطان جلال الدين خوارزمشاه به وسيله ى ابوبكر سعد زنگى در قلعه ى اشكنوان زندانى شد و پس از چند ماه درگذشت. وى قصيده اى غرا در يكصد و يازده بيت به زبان عربى سروده كه به قصيده ى «اشكنوانيه» معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (720 -716 /3)، دستور الوزراء (239 -237)، ريحانه (70 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابونصر)، مرآت الفصاحه (57 -55).

ابرقوهي، عبدالسلام

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مترجم. وى كتاب «سيره ى رسول» تأليف سعدالدين محمد كازرونى را تحت نام «نهاية المسؤول فى دراية الرسول» به نام يكى از اعيان زمان خود، ابوالشرف محمد، ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (236).

ابطحي سدهي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد مهدى حسينى. از سلسله سادات معروف به سادات حكيمى. در ماه صفر سال 1294 در سده متولّد، و در ماه رجب 1371 در سفر زيارت مشهد در آنجا وفات يافته، در صحن دارالضيافه مدفون گرديد.

در خدمت آقاى شيخ مرتضى ريزى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و شيخ عبدالحسين محلاّتى، و جهانگير خان قشقائى، و ميرزا هدايت اللَّه چهار سوقى تحصيل نموده، و در حدود پنجاه مجلّد كتاب و رساله تأليف نموده كه از آن جمله است:

1- تعليقه بر فرائد 2- ختام الغرر [مطبوع] 3- رساله در تعارض ادلّه 4- رساله در تعادل و تراجيح 5- رساله استدلالى در توحيد 6- رساله در حجّيّت مظنّه 7- رساله در رضاع 8- رساله در صلات 9- رساله در طهارت 10- رساله در قضا و شهادات 11- رساله در معاملات 12- رساله استدلالى در معاد 13- رساله استدلالى در امامت 14- رساله در نبوّت 15- رساله در ولايت حاكم 16- شرح فارسى بر كفايه آخوند خراسانى؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابطحي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ابطحي

محل تولد : كاشان

شهرت : ابطحي كاشاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/1/1

زندگينامه علمي

آية الله ابطحي كاشاني در سال 1309 در كاشان به دنيا آمد. خانواده او خانواده اي مذهبي و از دوستداران خاندان پاك پيامبر (ص ) بود و پدرش نيز در كسوت مقدس روحانيت بود كه دو سال پس از تولد ايشان دارفاني را وداع گفت .

آية الله ابطحي با به پايان رساندن دوره دبستان ، در 14 سالگي وارد حوزه علميه كاشان شد. او بخشي از دروس دوره مقدمات را در كاشان فرا گرفت

و سپس به حوزه علميه قم عزيمت كرد. ادامه مقدمات را نزد اساتيد اين حوزه به پايان رسانيد. او معالم را نزد امام موسي صدر فرا گرفت بعد از چندي به علت نداشتن شهريه به كاشان مراجعت نمود و از جلسات درس علماي كاشان بهره مند گرديد. مطول و شرح لمعه را نزد شيخ عبدالله مدني آموخت پس از آن مجدداً به قم آمد و رسائل و مكاسب را نزد استادان سلطاني، طباطبايي ، شهيد صدوقي ، فكور يزدي و سيد محمد صادق روحاني آموخت. براي فراگيري كفايه نيز به درس حضرات آيات مجاهدي، تبريزي ، شيخ عبدالجواد اصفهاني و سلطاني طباطبايي رفت . او با به پايان بردن دوره سطح ، به درس خارج حضرات آيات عظام بروجردي (ره )، محقق داماد (ره ) و امام خميني (ره ) راه يافت .

آية الله ابطحي در سالهاي تحصيل خود با بسياري از فضلاي روزگار خود رابطه دوستي داشت كه از جمله آنها، آية الله شهيد سيد مصطفي خميني (ره) را مي توان نام برد. آيت الله ابطحي در عرصه علم و فرهنگ، فعاليت هاي بسياري از خود بر جا نهاده است . او بسياري از دروس حوزه را تدريس نموده و از اين رهگذر طلاب بسياري را تربيت كرده است . او تقريرات درس استادان خود را نگاشته و در مجله نور علم ، مقالات بسياري تأليف كرده است .

آية الله ابطحي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و در بسياري از فعاليتهاي جمعي آن شركت داشته است . او مدتي در معيّت حضرات آيات سيد جعفر كريمي و محمدي گيلاني و حجة الاسلام والمسلمين قاضي خرم آبادي به نمايندگي از امام (ره ) به امور زندانها در قوه قضائيه مي پرداخته است.

ابن ابي الخير حمداني، برهان الدين، ابوالحارث محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)،

عالم، مفسر و واعظ شيعى. شيخ منتجب الدين از او به صفتهاى عالم، مفسر، صالح و واعظ ياد كرده است. از آثار وى: «مفتاح التفسير» يا «تفسير ابن ابى الخير»؛ «دلائل القرآن»؛ «عين الاصول»؛ «شرح الشهاب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (323 /21 ،367 /15 ،344 /13 ،252 /8 ،240 /4). رياض العلماء (128 /5)، فوائد الرضويه (571)، فهرست منتجب الدين (161).

ابن ابي طاهر مروزي، ابوالفضل احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(280 -204 ق)، اديب و مورخ. از فرزندان خراسان بود كه در بغداد به دنيا آمد. در ابتدا آموزگار نوجوانان بود. پس از چندى به بازار كتابفروشان راه يافت و به استنساخ كتب پرداخت و از اين رهگذر با بسيارى از عالمان و اديبان بغداد آشنا شد. وى از عمر بن شبه و احمد بن هيثم سامى و عبداللَّه وراق حديث روايت كرده، و از وى فرزندش، عبيداللَّه، و محمد بن خلف مرزبان نقل حديث كرده اند. شهرت عمده ى وى براى نگارش «تاريخ بغداد» است. از او در حدود پنجاه اثر به جاى مانده كه از آن جمله: «تاريخ بغداد»، كه جلد ششم آن چاپ شده؛ «المنثور والمنظوم»، در 14 جزء كه فقط دو جزء آن باقى مانده كه يكى از اين دو به نام «بلاغات النساء» است كه مجموعه اى از خطبه ها، گفته ها و شعرهاى زنان عهد اسلامى است و دومين خطبه اين كتاب گفتار آتشين حضرت زهرا (ع) پيرامون دفاع از حريم ولايت و بازگرداندن فدك است. از ديگر آثارش: «سرقات الشعراء»؛ «كتاب المؤلفين»؛ «اخبار بشار بن برد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (138 /1)، تاريخ بغداد (212 -211 /4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (403 -401 /2)، كشف الظنون (288)، مروج الذهب،

ترجمه (665 /2)، هدية العارفين (52 -51 /1).

ابن ابي مريم شيرازي، ابوعبداللَّه نصر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 565 ق)، مفسر، خطيب، دانشمند و اديب. اهل فسا بود. در تفسير، قرائت و نحو مهارت داشت و خطيب شيراز بود. از برهان الدين محمود كرمانى روايت مى كرد. قاضى مجدالدين اسماعيل و قاضى سراج الدين مكرم از شاگردان او بودند. از آثارش: «الكشف والبيان»، در تفسير قرآن، در هشت جلد، مشهور به «تفسير ابن ابى مريم»؛ «الموضح»، در قراآت هشتگانه يا دهگانه، كه آن را شاگردان از گفته هاى استاد تقرير كرده اند؛ «الارفاد فى شرح الارشاد»؛ «الافصاح فى شرح الايضاح»، در شرح «ايضاح» ابوعلى فارسى؛ «عيون التصريف»؛ «المنتقى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (348 -347 /8)، تذكره ى هزار مزار (430 -429)، ريحانه (367 -366 /7)، كشف الظنون (1905 -1904 ،437 ،212)، معجم الادباء (225 -224 /19)، معجم المؤلفين (91 -90 /13)، هدية العارفين (491 /2).

ابن ابي منصور منجم فارسي، ابوعلي يحيي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 230 ق)، اديب و اخترشناس. او بزرگ خاندان آل منجم است. نوادگان وى همگى اخترشناس بودند. ابن خلكان آنها را زرتشتيانى مى داند كه به دست مأمون اسلام آوردند. يحيى با فضل بن سهل ذوالرياستين دوستى داشت و برا او اختر مى ديد. پس از وى به مأمون عباسى پيوست و به دستور او به اخترشناسى پرداخت اما موفق به ادامه ى آن نشد. محمد، على، سعيد و حسن چهار پسر وى نيز در ادب، فصاحت زبان و اخترشناسى آوازه داشتند. در سفرش به طرسوس درگذشت و در حلب در مقابر قريش دفن شد. از آثارش: «الاغانى»؛ «كتاب الطبيخ»؛ «كتاب العود والملاهى»؛ «كتاب المعاريض»؛ «الزيج الممتحن»؛ «مقالة فى ارتفاع سدس ساعة لعرض مدينه السلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ علوم عقلى (50 ،46)، ريحانه (370 -369 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (247)،

كشف الظنون (1441 ،1435 ،130)، معجم المؤلفين (233 /13)، هدية العارفين (517 /2).

ابن ابي يمان بندنيجي، ابوبشر، يمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(284 -200 ق)، اديب و لغوى. از دهقان زادگان ايرانى بود كه در شهر بندنيج، نزديك بغداد در حالى كه نابينا بود به دنيا آمد. وى از ثروتمندان و ملاكين عجم بود كه تمامى املاك و بستانهاى خود را كه از پدرش به ارث رسيده بود، فروخت و صرف هزينه ى علما و تحصيل علم كرد. او نزد ابن سكيت و رياشى و ديگرى علماى بصره و كوفه به تحصيل پرداخت. ابوبشر شعر نيز مى سرود. از آثار وى: «التفقيه»؛ «العروض»؛ «معانى الشعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (276 /9)، ايضاح المكنون (506 ،313 ،283 /2)، روضات الجنات (200 /8)، ريحانه (283 /1)، الفهرست لابن النديم (285 ،131)، معجم الادباء (57 -56 /20)، معجم المؤلفين (257 -256 /13)، هدية العارفين (548 /2).

ابن احمد عجمي، حافظ الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 957 ق)، محقق. نياكانش از مردم بردعه بودند. در تبريز درس خواند. از آثار وى: ترجمه ى «ظفرنامه ى تيمورى»، به تركى؛ «حاشيه ى شرح وقاية الرواية» برهان الشريعه ى حنفى، «السبعة السيارة»؛ «نقطة العلم»؛ «محاكمات الفريد فى حاشيه تجريد»، وى در اين كتاب شروح تجريد خواجه نصيرالدين طوسى را به ذوق و سليقه ى خود به محك نقد زده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1975)، لغت نامه (ذيل/ ابن احمد عجمى)، هدية العارفين (243 /2).

ابن اخوه بغدادي، جمال الدين، ابوالفضل عبدالرحمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، شاعر، اديب و محدث شيعى. از بزرگان دودمان آل اخوه بود. در بغداد متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. نزد ابوالسعادات هبة اللَّه بن شجرى، ابوشجاع صابر بن حسين، ابوالفوارس زينبى، ابوالخطاب نصر بن احمد، ابوعبداللَّه نعالى و ابوغانم هروى درس خواند و حديث شنيد. بانوى دانشمند، دختر سيد مرتضى، كه كتاب «نهج البلاغه» را از عمويش سيد رضى نقل كرده نيز از مشايخ اوست. وى در طلب حديث به ايران آمد و در كاشان و خراسان و رى و طبرستان حديث شنيد و چندى در اصفهان مسكن گزيد و سالهاى واپسين عمر خود را در شيراز گذراند و در همان جا درگذشت. ضياءالدين راوندى، قطب الدين راوندى و عمادالدين راوندى و سديدالدين طوسى از شاگردان وى بودند. وى به خاطر خط خوبى كه داشت حدود يكهزار مجلد كتاب را استنساخ كرد. او شعر را نيز خوب مى گفت و اشعارى از او باقى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65 /4)، اعيان الشيعه (469 -466 /7)، رياض العلماء (409 /5 ،107 /3)، ريحانه (377 /7).

ابن اشته اصفهاني، ابوبكر، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 360 ق)، نحوى و اديب. اهل اصفهان بود. به مصر مهاجرت كرد و تا پايان عمر در آن سرزمين زيست. نزد ابوبكر بن مجاهد، محمد بن احمد بن حسن كسايى، محمد بن يعقوب المعدل، ابوبكر نقاش، ابوبكر ادمى، ابراهيم بن جعفر باطرقانى، محمد بن احمد بن عبدالوهاب و عبداللَّه بن باذان و يوسف بن جعفر بن معروف، درس خواند. خلف بن ابراهيم، عبداللَّه بن محمد بن اسداندلسى، عبدالمنعم بن غلبون، محمد بن عبداللَّه المؤدب از شاگردان وى بودند. سرانجام در مصر درگذشت. از

آثار وى: «المحبر»؛ «المفيد فى الشاذ» يا «شواذ القراآت»؛ «المصاحف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (97 /7)، كشف الظنون (1459)، معجم المؤلفين (237 /10)، الوافى بالوفيات (347 /3).

ابن الاسود

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن علويه كرانى كرمانى (كوانى) كاتب اصفهانى، شاعر محدّث اديب لغوى شيعى، از مجاهرين شعراى اهل بيت است.

ابوحاتم سجستانى كه خود از بزرگان شعر و ادب است خطاب به اهل بصره گويد: قسم به خدا اين شاعر اصفهانى در محكم بودن اشعار، و كثرت فوائد آن، بر همه تفوّق يافته است.

بيشتر از يك صد سال عمر كرده، و در 312 (و به قولى 320) وفات يافته است.

كتب زير از اوست: 1- الاعتقاد، يا دعاء الاعتقاد 2- الفيّه، و آن قصيده اى است در هزار بيات در مدح حضرت على عليه السلام 3- الرسائل المختاره، در ادعيه 4- الشيب و الخضاب، و غيره.

نجاشى در رجال خود (:64) و عموم مؤلّفين شيعه در كتب خود او را به احترام نام برده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن الرسول، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا ابن الرسول

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در خانواده اي روحاني در اصفهان چشم به جهان گشوده ام. در شش ماهگي همراه پدر و مادرم به قم هجرت كرده و تا بيست و چند سالگي همواره در ميان قم و اصفهان در تردد بوده ايم. بخشي از تحصيلات دوران ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را هم در قم گذرانده ام.

همه قبيله من عالمان دين بوده اند. پدربزرگم مجتهد و مدرس حوزه علميه اصفهان، پدرم مدرس خارج حوزه علميه اصفهان و ممتحن دروس سطح عالي است. خود نيز از سال 1364 رسماً وارد حوزه علميه قم مدرسه علميه رضويه شدم و در سال 1365 با قبولي در دانشگاه اصفهان همزمان به حوزه اصفهان منتقل شدم و دروس

حوزوي را در كنار دانشگاه ادامه دادم. تاكنون اين مقارنت به لطف خداوند ادامه يافته است. و اكنون مدرس دانشگاه مركز تخصصي حوزه علميه اصفهان بوده و گاه گاه در موسسات آموزشي ديگر و نيز مدارس علميه به تدريس ادبيات عرب اشتغال داشته ام.

ابن الفتي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبداللَّه سليمان بن عبداللَّه، اديب نحوى لغوى، از فضلاى قرن ششم، در 575 در اصفهان وفات يافته است.

فرزندش ابوعلى حسن نيز به اين لقب معروف بوده، منصب قضاوت خوزستان، و سپس تدريس نظاميّه بغداد را يافته، در آنجا روز 2 شنبه 5 شوال 525 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن بابويه ابوجعفر، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر محمد بن على ابن حسين فرزند مهتر ابوالحسن على بن حسين قمى و ملقب به صدوق (ف. 381. ه.ق.). او از اساتيد بسيار از جمله پدر خود و محمد بن حسن ابن الوليد ادب و فقه را فراگرفت.

وى با سلاطين و اعاظم شيعه زمان خود آميزش داشت. كتاب من لا يحضره الفقيه خود را كه از كتب معتبر شيعه و يكى از كتب اربعه است به نام الوليد نوشته است. مدتى نيز در بغداد تدريس مى كرده در اواخر عمر در رى متوطن شد و وزير ركن الدوله، صاحب بن عباد او را گرامى مى داشت. ابن بابويه كتاب عيون الاخبار الرضا را به نام صاحب بن عباد نوشت. از كتب ديگر اوست: اكمال الدين، امالى، معانى، الاخبار، كتاب التوحيد، ثواب الاعمال، علل الشرائع، كتاب الخصال، و كتاب الاعتقاد كه همه به طبع رسيده.

محمد بن على بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى. كنيه وى ابوجعفر و لقبش (صدوق) است و او چنانكه شيخ گويد: به جلالت قدر معروف و به قوه حافظه موصوف در مضمار فقاهت يكه سوار و در ميدان احاديث و اخبار و بصيرت به احوال رجال علمدار، او را كتابهاى بسيار و مصنفات بيشمارى است و آنها را در فهرست ذكر كرده ايم.

نجاشى و علامه فرموده اند: او پيشواى ما شيعه و فقيه

ماست. و در خراسان رئيس طايفه بوده.

در سنه ى 355 وارد بغداد شد و با حداثت سن شيوخ طائفه بسماع حديث مستفيض و بهره مند شدند و علامه نيز پس از اين سخن او را به جلالت قدر و حفظ و بصيرت به احوال رجال و ناقديت اخبار ستايش كرده و گفته است در قميين مانند او در قوه حافظه و حفظ حديث و كثرت علم ديده نشده قريب سيصد كتاب تصنيف كرده و آنها را در كتاب كبير خود ذكر كرده ايم و به موافقت نجاشى گفته وفات وى در رى سنه ى 381 بوده.

وحيد بهبهانى قدس سره الشريف در تعليقه از محقق بحرانى نقل كرده كه در حاشيه كتاب بلغه كه در علم رجال است چنين گفته: مشايخ ما يكى از ديگرى از شيخ بهائى رحمةاللَّه عليه روايت كرده اند كه: كسى از وى از حال اين شيخ بزرگوار سؤال كرد. پس از تعديل و توثيق و ثنا و ستايش او فرمود كه در قديم الايام كسى از من سؤال كرد كه زكريا بن آدم و شيخ صدوق محمد بن على بن بابويه كدام يك افضل و در مرتبه جلالت اكملند گفتم زكريا بن آدم، چه اخبار بسيار و احاديث بى شمار از ائمه اطهار عليهم صلوات اللَّه الملك الغفار در مدح او وارد شده. پس از اين جواب در خواب خدمت شيخ صدوق (ره) رسيدم آن جناب به من عتاب كرده فرمود، از كجا دانستى كه زكريا بن آدم از من افضل است و روى از من برگردانيد.

اين بزرگوار در السنه اهل علم ملقب به ريئس المحدثين و صدوق مطلق است و گفتيم كه او با برادرش (حسين بن بابويه) بدعاء حضرت

صاحب الامر عجل اللَّه فرجه متولد شده اند و مدح ايشان قبل از ولادتش به زبان آن لسان اللَّه جارى شده.

بالجمله جلالت او پيدا و آشكار و عدالت او كالشمس فى رايعة النهار است كتب و مصنفات وى بتفصيل در كتاب رجال شيخ و نجاشى (ره) مذكور است و حضرتش را در مجلس ركن الدوله ديلمى با علماى مخالفين در اثبات خلافت بلافصل حضرت اميرالمؤمنين و حقانيت مذهب شيعه مناظره ايست كه قاضى نوراللَّه شوشترى نوراللَّه مرقده الشريف در (مجالس المؤمنين) آن را نقل كرده از خوف اطناب از درجش اجتناب شد.

قبر شريفش در شهر رى نزديكى قبر منور حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام در وسط باغ مستوفى با بقعه و قبه عالى زيارتگاه عامه مردم است، اين نويسنده ترجمه او را مفصلا با تراجم دانشمندان و رجال علمى كه در اطراف مزار او مدفون اند در كتاب «تذكرة المقابر» فى «احوال المفاخر» خود نگاشته ام من جمله كرامات آن بزرگوار كه جماعتى از اعلام در كتب خود ثبت نموده اند در زمان فتحعليشاه خواستند قبر شريفش را تعمير نمايند ناگزير به نبش شدند ديدند جسد مطهرش بحال خود باقيست و نپوسيده است و بر نوك ناخن و محاسن او رنگ حنا باقى است.

مرحوم حاج شيخ عبداللَّه مامقانى در رجال خود (تنقيح المقال) مى گويد و از چيزهائى كه گواهى به جلالت او مى دهد اضافه بر آنچه گذشت كه براى من نقل كرده اند بسند صحيح متجاوز از چهل سال قبل، از عدل ثقه امين سيد ابراهيم لواسانى تهرانى (جد سادات لواسانى) قدس سره كه در اواخر صده سوم بعد از هزار (1300) سيل قبر او را خراب كرد و جسد شريفش نمودار شد، سيد لواسانى از

اشخاصى بوده كه داخل قبر شده و ديده كه جسد شريفش صحيح و سالم است و تغيير نكرده گويا روح او الآن از جسدش مفارقت نموده و رنگ حنا بر محاسن و زردى حنا در پاى او موجود است.

نگارنده گويد- اين حكايت را شنيدم از سيد استادم علامه بزرگوار فقيه و محدث اهل البيت عليهم السلام آيةاللَّه نجفى مرعشى مدظله كه فرمودند مرحوم پدرم علامه ورع حاج سيد محمود مرعشى در سفر مشهدش در تهران با عده اى از علماء مركز به زيارت بدن شريف مرحوم صدوق موفق شده و دست او را بوسيده كه نرم بود و ناخن يك دستش را گرفته و دست ديگرش را نگرفته بود (گويا دست راست را روز پنجشنبه گرفته و دست چپ را براى روز جمعه گذارده كه در شب جمعه وفات نموده).

و اين مطلب از متواتراتست و افرادى كه به اين فيض رسيده اند نامبردگان زيراند:

1- سيد ابراهيم لواسانى 2- ميرزا ابوالحسن جلوه حكيم و فيلسوف آن عصر 3- سيد محمود مرعشى 4- حاج آقا محمد آل آقا سبط وحيد بهبهانى 5- آخوند ملا محمد اندرمانى و بعضى ديگر.

از تصنيفات و تأليفات آن بزرگوار قدس سره كه مطبوع و در كتابخانه نگارنده موجود است نامبرده هاى زير است: 1- كتاب من لا يحضره الفقيه 2- كتاب علل الشرايع 3- كتاب معانى الاخبار 4- كتاب الامالى 5- كتاب التوحيد 6- كتاب خصال 7- كتاب المقنع 8- كتاب ثواب الاعمال 9- كتاب عقاب الاعمال 10- كتاب عيون اخبارالرضا 11- كتاب الاعتقادات 12- كتاب حقوق الاخوان 13- كتاب صفات الشيعه 14- كتاب اكمال الدين و اتمام النعمه كه به امر حضرت صاحب الامر روحى له الفداء نوشته است

و از كتابهاى بسيار ارزنده او كتاب مدينةالعلم است كه متأسفانه از قرن ششم به بعد مفقود شده و اثرى از او نيست و به گفته بعضى از بزرگان اگر مفقود نشده بود ما را از كتب اربعه مستغنى مى كرد.

اين بزرگوار دانشمندى نابغه و متحرك بوده و فكرى مواج داشته است. او در روزگار سلطنت ركن الدوله ديلمى و وزارت صاحب بن عباد كه هر دو شيعى مذهب و شخصيتى ممتاز داشته اند به منظور معرفى شيعه، دست به يك سلسله مسافرتهاى طولانى زد و همه جا با استقبال شايان اهل فضل و رجال حديث روبرو شد، اين مسافرتها از رى كه مقر وى بود شروع و به رى نيز پايان يافت، به طورى كه از تأليفات او استفاده مى شود صدوق در سال 352 هجرى در نيشابور بود كه آن روز مركز علمى بزرگ اهل تسنن بود توقف داشت و همانسال به بغداد و از بغداد به كوفه رفته و تا سال 354 در كوفه بوده سپس در 355 به بغداد مراجعت كرده و در 367 به خراسان سفر كرد و تا سال 368 در نيشابور ماند و همان سال عازم ماوراءالنهر و بخارا شد و در سال 372 كتاب با عظمت «من لا يحضره الفقيه» را در قصبه «ايلاف» از توابع شهر تاريخى «بلخ» تأليف كرد.

رجال و دانشمندانى كه افتخار مجاورت اين بزرگوار را يافته اند بسيار و از معاريف و مشاهير آنان نامبردگان زير مى باشند.

1- مرحوم علامه عاليقدر و حكيم ربانى حاج شيخ على مدرس نورى (ره)

2- مرحوم سيد المتالهين فيلسوف و حكيم اماميه علامه بزرگ ميرزا ابوالحسن جلوه.

3- مرحوم شيخ الحكماء والفقهاء ميرزا طاهر تنكابنى.

4-

مرحوم عالم جليل القدر ميرزا مسيح طالقانى استاد و مدرس مدرسه مروى كه ماده تاريخ فوتش اين آيه: (لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للَّه) است

5- مرحوم حجةالاسلام و شيخ الاعلام حاج شيخ محمد آملى والد ماجد آيةاللَّه آملى معاصر ما.

6- عالم بزرگوار حاج شيخ احمد خندق آبادى پدر بزرگوار شيخ المحدثين حاج شيخ جعفر خندق آبادى معاصر.

7- دانشمند جليل القدر حاج شيخ محمد خندق آبادى فرزند آن مرحوم.

و بسيارى ديگر كه ذكر آنها موجب اطناب و طالبين مراجعه به كتاب تذكرةالمقابر نويسنده كنند.

(وف 381 ق)، محدث، مفسر، فقيه، اصولى، حافظ قرآن و رجال شناس شيعى. مشهور به شيخ صدوق. وى يكى از برجسته ترين فقها و محدثان شيعه است. اهل قم بود و در خانواده اى فقيه و دانشور به دنيا آمد. پدرش، ابوالحسن على بن حسين، شيخ قمى ها در زمان خويش، نيز محدث و فقيه والايى بود. در قم از پدرش و محمد بن حسين بن وليد و محمد بن على ماجيلويه و احمد بن على بن ابراهيم قمى و ديگران، فقه و حديث آموخت. استادان شناخته شده ى او را در قم و ديگر شهرها متجاوز از دويست نفر مى دانند. سپس راهى سفرى دراز گرديد و در رى، نيشابور، مشهد، بلخ، بخارا، مدينه، كوفه، بغداد و همدان، نزد عالمان بزرگ آن عصر به تحصيل علم پرداخت و از سرآمدان شيعه ى آن روزگار شد. شيخ مفيد و حسين بن عبيداللَّه غضائرى و حسين بن على بن بابويه از شاگردان معروف او بودند. دانش، حافظه قوى و استوارى او در معارف شيعى، آثارش را به لحاظ اهميت در صدر قرار مى دهد. در آخرين سالهاى زندگى به درخواست شيعيان رى در آن شهر ساكن

شد و در همان جا درگذشت. تأليف حدود سيصد اثر را به وى نسبت مى دهند و نجاشى از يكصد و هشتاد كتاب او نام مى برد. مهم ترين اثار وى عبارت اند از: «من لا يحضره الفقيه»، يكى از كتب چهارگانه ى شيعه؛ «الاعتقادات»؛ «مدينة العلم»؛ «عيون اخبار الرضا (ع)»، كه به درخواست صاحب بن عباد نوشت؛ «الخصال» «اثبات الخلافة»؛ «فضائل الشيعة»؛.«علل الشرايع»؛ «دعائم الاسلام»؛ «ثواب الاعمال»؛ «كتاب الامالى»، معروف به «مجالس»؛ «معانى الاخبار»؛ «اثبات الوصية»؛ كتاب «التوحيد»؛ «صفات الشيعة»؛ «نصوص الائمة».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (159 / 7)، اعيان الشيعه (25 -24 / 10)، ايضاح المكنون (584 ،505 ،491 ،490 ،456 ،350 ،342 ،316 ،315 ،297 ،261 ،196 ،103 / 2 ،477 ،473 ،348 ،123 / 1)، تاريخ ادبى ايران (548 -547 / 1)، تاريخ بغداد (89 / 3)، خاتمة مستدرك الوسائل (265 -257 ،240 / 3)، دانشنامه (432 -431 / 3)، دايرة المعارف فارسى (17 -16 / 1)، الذريعه (179 / 24 ،232 / 22 ،204 / 21 ،260 / 16 ،375 ،313 ،45 / 15 ،162 / 7 ،482 / 4 ،315 ،226 / 2)، رجال الطوسى (495)، رجال النجاشى (316 -311 / 2)، روضات الجنات (135 -123 / 6)، رجال ابن داود (قسم 325 -324 / 1)، رياض العلماء (122 -119 / 5)، رى باستان (422 / 2 ،426 -424 / 1)، ريحانه (439 -434 / 3)، سير النبلاء (304 -303 / 16)، الفهرست لابن النديم (363)، الفهرست للطوسى (305 -304)، فوائد الرضويه (564 -560)، كشف الظنون (1174)، الكنى والالقاب (223 -221 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ابن بابويه)، مؤلفين كتب چاپى

(617 -612 / 5)، مجالس المؤمنين (463 -454 / 1)، معجم المؤلفين (3 / 11)، معجم رجال الحديث (326 -316 / 16)، هدية الاحباب (50 -49)، هدية العارفين (53 -52 / 2).

ابن حاجب، جمال الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمال الدين ابوعمر و عثمان بن عمر نحوى معروف (و. 570- ف.646 ه.ق.) وى اصلا از كردان ايرانى بود و در مصر متولد شد و در قاهره به تحصيل علوم ادبى و فقه پرداخت و چندى نيز در دمشق تدريس كرد. از تأليفات او: كافيه (نحو)، شافيه (صرف)، مختصرالمنتهى (تلخيص كتاب ديگر او به نام منتهى السؤال و الامل)، الامالى و غيره است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن خطيب گنجوي، تاج الدين اميراحمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، شاعر و اديب. مشهور به پسر خطيب گنجه يا پورخطيب گنجه. وى معاصر محمود غزنوى بود و با همسرش مهستى گنجوى به دربار غزنوى پيوستگى داشت. همسرش از سرايندگان شهرآشوب بود و ميان او و مهستى مناظره در مى گرفت. در سده ى هفتم قمرى داستان اميراحمد و مهستى درباره ى شوخ طبعيهاى وى و همسرش به نثر نوشته شد. از وى اشعارى در تذكره ها باقى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ گزيده (718)، تاريخ نظم و نثر (739 ،85)، تذكره ى روز روشن (18)، دانشمندان آذربايجان (76)، الذريعه (21 /9)، مجالس النفائس (327).

ابن شهرآشوب سروي مازندراني، رشيدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(588 -488 ق)، عالم، متكلم، محدث، فقيه، مفسر، اديب و شاعر شيعى. در سارى متولد شد. نياى وى شهرآشوب از شاگردان شيخ طوسى بود و ابن شهرآشوب به واسطه ى پدر خود از او روايت مى كرد. در هشت سالگى قرآن را حفظ مى خواند. از زمخشرى و احمد و محمد غزالى و خطيب خوارزمى اجازه ى روايت داشت. بنا به دلايل مذهبى به حلب كه در آن زمان در پرتو حمايت حمدانيها پيشرفته ترين مركز علمى تشيع و پناهگاه شيعيان بود، رفت. مدتى نيز در بغداد اقامت داشت. به دليل اينكه بلاغتش در خطبه مورد پسند مقتفى، خليفه ى عباسى، واقع شد و مواعظش در وى مؤثر افتاد، منصب تدريس در بغداد و لقب رشيدالدين گرفت. پدرش شيخ على بن شهرآشوب، ابومنصور احمد طبرسى، امين الدين طبرسى، ابوالفتوح رازى، قطب راوندى، وفتال نيشابورى، از جمله ى استادان وى بودند. شاگردان زيادى نزد وى تربيت شدند. محقق حلى خود را به يك واسطه شاگرد او مى دانسته است. شهرت و مقبوليت وى چندان بود كه على رغم اعتقادات شيعى، مورد احترام

و قبول اهل تسنن نيز بود و وى را از محدثين ثقه مى دانند. مقبره ى ابن شهرآشوب در جبل جوشن نزديك مشهد حسينى قرار دارد. از آثار وى: «معالم العلما»، كه فصلى از آن درباره ى شعراى شيعه است؛ «مناقب آل ابى طالب»؛ «متشابه القرآن»؛ «بيان التنزيل»؛ «اعلام الطرائق فى الحدود والحقائق»؛ «انساب آل ابيطالب»؛ «الاسباب والنزول على مذهب آل رسول (ص)»؛ «الحاوى»؛ «الاوصاف»؛ «المنهاج»؛ «المخزون المكنون فى عيون الفنون».[1]

سارى قديم الايام معدن رجال و دانشمندان بزرگ علمى بوده و بزرگان از قبيل علامه جليل القدر جناب محمد بن على بن شهرآشوب ساروى مازندرانى منسوب به آن مى باشد.

اين بزرگوار از علماء قرن ششم هجرى و صاحب تأليفات عديده مانند مناقب آل ابيطالب و متشابهات القرآن و معالم العلماء و غيره مى باشد.

علماء علم رجال وى را چنين ستوده اند.

محمد بن على بن آشوب السروى نوراللَّه مرقده السنى فخر الشيعه و تاج الشريعه محى آثار المناقب والفضائل والبحر المتلاطم الزخار الذى ليس له ساحل قطب المحدثين و شيخ مشايخهم رئيس العلماء و فقيههم رشيد الملة والدين شمس الاسلام والمسلمين فقيه وجيه و محدث مفسر محقق اديب اريب شاعر منشى بليغ جامع فنون فضائل و محاسن عالم ربانى شيخ رشيد بن ابن شهر آشوب المازندرانى صاحب 1- مناقب آل ابيطالب 2- والمعالم 3- و مثالب النواصب 4- والمخزون المكنون فى عيون الفنون 5- و اعلام الطرائق فى الحدود 6- والحقايق 7- والاوصاف 8- و مائدة الفايده 9- والمثال فى الامثال والاسباب 10- والنزول على مذهب آل الرسول 11- والحاوى 12- والانصاف 13- والمنهاج الى غير ذلك مما ذكره فى رجاله المسمى بمعالم العلماء.

وى در شب جمعه 22 شعبان سنه 588 ق ه وفات يافته و در بيرون حلب در بالاى كوه

معروف به جبل جوشن در جوار مشهدالسقط (محسن بن حسين الشهيد (ع)) و قبر احمد بن منير و ابن زهره.

و ما به خواست خدا عده اى از رجال گذشته و معاصر اين شهر را به نظر ارباب فضل و دانش مى آوريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (167 /7)، اعيان الشيعه (17 /10)، ايضاح المكنون (452 ،427 ،421 /2 ،103 ،69 /1)، خاتمة مستدرك الوسائل (60 -56 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (663 -662 /5)، الذريعه (233 ،154 /23 ،319 -318 /22 ،201 ،99 -98 /21 ،231 /20 ،76 ،73 ،63 -62 ،11 -10 /19 ،178 -177 /3 ،477 ،476 ،378 ،239 ،12 /2)، روضات الجنات (272 -269 /6)، رياض العلماء (128 -124 /5)، ريحانه (60 -58 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 274 -273 /6)، فوائد الرضويه (571 -568)، قصص العلماء (429 -428)، كشف الظنون (1584 ،1269 ،77)، الكنى والالقاب (333 -332 /1)، لسان الميزان (395 /6)، لغت نامه (ذيل/ ابن شهرآشوب)، مؤلفين كتب چاپى (625 -624 /5)، معجم المؤلفين (17 -16 /11)، نامه ى دانشوران (46 -45 /5)، الوافى بالوفيات (164 /4)، هدية الاحباب (69)، هدية العارفين (102 /2).

ابن عبدالباقي بخاري مكي، علاءالدين، ابوالمعالي محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 991 ق)، قاضى، خطيب و اديب. معروف به خطيب مدينه. وى در 991 ق در مدينه به ايراد خطبه مى پرداخت. از آثار وى: «الطراز المنقوش فى فضائل الحبوش»، تأليف 991 ق، موسوم به «نزهة الناظر و سلوة الخاطر»؛ «عقد الفرائد فيما نظم من الفوائد»، در ادب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (55 -54 /7)، ايضاح المكنون (109 /2)، كشف الظنون (1109)، معجم المؤلفين (123 /10)، هدية العارفين (256 /2).

ابن فورك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوبكر محمد بن حسن بن فورك (بر وزن دوزخ) اديب متكلم اسولى، واعظ نحوى مدتى در عراق به مذهب اشعرى تدريس مى نموده سپس به رى مهاجرت كرده و بر حسب خواهش مردم نيشابور بدانجا رفته و ساكن شده و جهت او مدرسه و خانقاهى بنا كردند.

بالاخره به سال 406 وفات يافته، و علت آن را مسموم شدن در مراجعت از غزنه نوشته اند و پس از فوت در حيره مدفون گرديده و قبرش معروف است.

تعداد تأليفاتش را در اصول دين و اصول فقه و معانى قرآن حدود يكصد جلد نوشته اند.

از كلمات اوست كه گويد: گرفتارى عيال نتيجه متابعت شهوات حلال است پس چه گمان مى كنى در پيروى از شهوات حرام؟

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن لزه كرخي اصفهاني، ابوعمرو بندار

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، لغوى. در كرخ بغداد درس خواند و سپس به اصفهان سفر كرد. در آن شهر شهرت بسيار كسب كرد. حافظه اى قوى داشت، حدود هفتصد يا نهصد قصيده حفظ بود. ابوعبيد هروى استادش بود و ابن كيسان بغدادى شاگرد وى. در شعر، خبر و انساب سرآمد همروزگاران خود بود. برخى منابع از او به ابن لره ياد كرده اند. در زمان خلافت متوكل عباسى، مبرد را در سامرا ملاقات و او را به خليفه معرفى كرد. از آثار وى: «معانى الشعرا»؛ «جامع اللغه»؛«شرح معانى الباهلى» (الانصارى)؛ «الوحوش».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (814 -813 /6)، روضات الجنات (141 -139 /2)، ريحانه (181 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (139)، الكنى والالقاب (397 /1)، معجم الادباء (134 -128 /7).

ابن لنكك، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 360 ق)، نحوى. شاعر. از مردم بصره و معاصر متنبى بود. به بغداد رفت و به خدمت مهلبى وزير درآمد. احتمالاً به اشاره ى مهلبى، در 351 ق كه متنبى از وزير ديدن كرد، ابن لنكك در اشارى وى را هجو كرد. «ديوان» اشعار او را گرد آورده بودند و شعر او پسند خاطر صاحب بن عباد افتاده بود، اما اكنون از سروده هاى وى مگر اندكى به جا نمانده است. از شهرت او به ابن لنكك (پسر مرد لنگ) چنين برمى آيد كه تبار ايرانى داشته است. وى قصيده ى تائيه ى دعبل را كه در مدح اهل بيت سروده روايت مى كرد. از اين روى مى توان حدس زد كه وى با شيعيان همدلى داشته است. پسرش ابراهيم نيز شاعر بود و به ابن لنكك شهرت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (243 /7)، دانشنامه ى ايران و اسلام (815 -814

/6)، دائرةالمعارف البستانى (671 /1)، ريحانه (181 /8)، معجم الادباء (11 -6 /19)، الوافى بالوفيات (157 -156 /1).

ابن مقفع، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مقفع:

روزبه پسر دادويه معروف به ابومحمد عبدالله ابن مقفع (كشته شده در سال 142 قمري / 760 ميلادي) نويسنده و مترجم ايراني و ساكن بصره بود. كنيت وي: (أبي محمد) بود .

زندگي

ابو محمد عبد اللّه ابن المقفّع (106- 142 ق) نويسنده و مترجم آثار پهلوى به عربى است. ابن مقفع تا زمانى كه اسلام نياورده بود. همچنان به روزبه نامور بود و ابو عمرو كنيه داشت. پس از تشرف به اسلام، نام عبد اللّه و كنيه ابو محمد برگزيد. ولادتش در حدود 106 ق، ظاهرا در جورد گور (فيروز آباد فارس) رخ داده است. در كودكى با پدر به بصره رفت و چنان با «تازى شيوا» و «شيوايى تازى» آشنا و مأنوس شد و آموزش ديد كه خود در رده شيوايان زبان تازى جاى گرفت. ابن مقفع هم با امويان و هم با عباسيان ارتباط داشته و در هر دو روزگار به دبيرى پرداخته است. نام پدر ابن مقفع در واقع داذويه بوده، هر چند كه گاه، داذويه به داذبه تحريف شده است. ابن نديم نام اسلامى پدر او را مبارك ذكر كرده كه گويى ترجمه عربى روزبه است، اما زبيدى در تاج العروس او را داذ جشنش (داد گشنسب) خوانده، با اين همه منيوى معتقد است كه نام عبد اللّه، پيش از مسلمان شدن، داذبه بوده كه به روزبه تصحيف گشته است. داذويه كه از اعيان و اصيل زادگان فارس بود، زمانى كه حجاج بن يوسف بر عراق حكم مى راند، از جانب وى مأمور خراج

فارس شد، اما در كار اموال، ناروايى كرد و حجاج او را چندان شكنجه داد تا دستش مقفع (ناقص و ترنجيده) گشت. كلمه «مقفع» لقبى براى داذويه شد و فرزندش روزبه، ابن مقفع خوانده شد.

پدر او يعني دادويه از مردم شهر گور (فيروزآباد) پارس بود كه در شهر بصره نشيمن گزيده بود.

عقايد:

پوردادويه نخستين كس از خاندان خود بود كه مسلمان شد و پس از آن توانست پيشهٔ دبيري امور كرمان را براي استاندار پارس و كرمان يعني عيسي بن علي، عموي منصور خليفه عباسي بر عهده گيرد.

ابن مقفع سرانجام به دستور ابوجعفر المنصور ، خليفه عباسي، در سن 36 سالگي به اتهام زندقه بودن در بغداد كشته شد.

بعضي ادعا مي كنند كه ابن مقفع فقط ظاهراً مسلمان شده بوده است و يكي از دلايلي كه براي داشتن گرايش زرتشتي از سوي او مي آورند اين است كه مي گويند روزي كه روزبه از برابر يك آتشكده مي گذشت اين شعر را خوانده است:

اي خانهٔ دلدار كه از بيم بدانديش روي از تو همي تافته و دل بتو دارم

رو تافتنم را منگر زانكه به هر حال جان بهر تو مي بازم و منزل بتو دارم

بعضي نيز ادعا مي كنند كه عقايد زنديقي داشته است. از مهدي خليفه نقل است (به مضمون) كه «كتابي در زندقه نديدم كه با ابن مقفع ارتباطي نداشته باشد».

:آثار و فعاليت ها

روزبه كتاب هاي زيادي از پارسي ميانه به عربي برگرداند. از ميان كتابهايي كه روزبه ترجمه كرد مي توان از كليله و دمنه، تاجنامه انوشيروان، آيين نامه ، سخنوري بزرگ (الأدب الكبير) و سخنوري خُرد (الأدب الصغير) نام برد. نثر عربي ابن مقفع بسيار شيوا بوده و نثر وي

سرمشق سخندانان و نويسندگان عربي نوِيس و عربي زبان بوده است. ترجمه هاي او از بهترين آثار ادبي و اخلاقي زبان عربي شمرده مي شوند.

روزبه نخستين كسي است كه رسماً آثاري به نثر عربي نوشت[نيازمند منبع]. آثار وي در بعضي دانشگاه هاي جهان، از جمله دانشگاه هاي كشورهاي عرب مانند دانشگاه قاهره، به عنوان نمونه هاي خوب و شيوايي از نثر عربي بررسي مي شوند. آثار وى عبارتند از: كليلة و دمنه، الأدب الكبير، الأدب الصغير و المنطق,سيرالملوك (ترجمه عربي خداينامه) , نامهٔ تنسر,عجائب سجستان (ترجمهٔ ريكيهاي سگستان) كه عمدتا از فارسي ميانه به عربي ترجمه كرده است.

: سيماى فرهنگى ابن مقفع

سيماى فرهنگى ابن مقفع با همه آوازه مندى، در هاله اى از ابهام است. ظاهرا نمى توان گفت او مسلمان نبوده، اما از ديگر سوى نيز نمى توان چهره دين ورزى مصمّم از وى به نمايش گذاشت. به هر روى، از مكارم اخلاق خالى نبوده است.

انسان دوستى، اخلاق، آداب دانى، خوش زبانى و زيبارويى همه در زندگى كاملا مرفه او جمع آمده بود. ابن مقفع مردى آزاده و آزاده انديش بود. فضايل اخلاقى و ارزشهاى شخصى او در حدى بوده كه كار پژوهشگران را دشوار ساخته است و باعث شده آنان درباره وى به اختلاف دچار گشته و او را در دو قطب متضاد، دين دارى كامل و الحاد مطلق جاى دهند. براى زندگى اخلاقى او و وقار و احتشام عباداتش آنچنان است كه محققاً مسلمان به دشوارى مى تواند وى را از دين خويش خارج بداند. با اين همه تهى بودن آثار او از دفاع مستقيم از اسلام و شريعت، شوخ چشمى هاى گاه به گاه او و به خصوص هم نشينى با متهمان به زندقه، باعث مى شود

كه گروهى ديگر به زندقه او حكم كنند. شايد پس از ترجمانى و زباندانى و ادبيّت، بحث انگيزترين موضوع پيرامون ابن مقفع، طرح «زندقه» در مورد اوست. وى همچنين از بزرگترين راهبران «نهضت ترجمانى» در سده هاى نخستين اسلامى است و از اين حيث تأثيرى ژرف و بى مانند بر تمدن مسلمانان نهاده است.

ابن واضح يعقوبي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن ابى يعقوب اسحق بن جعفر بن وهب بن واضح كاتب عباسى معروف به ابن واضح، و ابن يعقوبى، و گاهى او را يعقوبى گويند، اصفهانى شيعى، از قدماى مشاهير مورخين و جغرافى دانان شيعه است مردى جهانگرد بوده كه مسافرت را دوست مى داشته و شرق و غرب بلاد اسلام را سياحت كرده، در سال 260 به ارمنستان رفته سپس به هند و از آنجا به مصر و بلاد مغرب بعد از آن كتب تاريخى و جغرافيائى خود را به رشته تحرير در آورده است.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- اخبار الامم السالفة 2- الاسماء 3- البلدان در جغرافيا 4- التاريخ كه به تاريخ يعقوبى معروف است و در دو مجلد به طبع رسيده است 5- المسالك و الممالك 6- مشاكلة الناس لزمانهم؛ و غيره.ُ

صاحب عنوان در سال 284 وفات يافته است.

مخفى نماند كه صاحب عنوان غير از شيخ ابوبكر احمد بن يعقوب ابن ناصح نحوى اديب، شاگرد ابن منده اصفهانى است. وى در سال 340 و اندى وفات يافته و برادرش ابى الحسن محمّد بن يعقوب بن ناصح اديب نحوى متوفى بسال 354 مى باشد. هر دو برادر در نيشابور ساكن بوده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن بُطه قمي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، اديب، محدث، نحوى، لغوى و رجال شناس امامى. در روزگار غيبت صغرى در قم و بغداد مى زيست. وى معاصر شيخ كلينى بود. محدثان و رجال نويسان شيعى وى را محدث داراى مسامحه مى دانند و مى گويند كه در روايتهايش احاديث سستى يافت مى شود. وى از احمد بن محمد بن خالد برقى و حسين به حسن قمى و محمد بن حسن صفّار و محمد بن حسين

بن ابى الخطاب حديث شنيد. على بن حاتم از وى روايت كرده است. از آثار وى: «تفسير اسماء اللَّه تعالى و ما يدعى به»، «كتاب قرب الاسناد»، «فهرست ابن بطه». نجاشى در كتاب خود آثار ديگرى از وى را آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (261 /2)، الذريعه (70 /17 ،375 -374 /16)، رجال النجاشى (283 -282 /2)، ريحانه (417 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 254 -253 /4)، الفهرست للطوسى (39)، معجم المؤلفين (148 /9).

ابن بَوَاب، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 423 /413 ق)، خطاط مذهّب، حافظ، قارى، اديب و شاعر شيعى. مشهور به ابن بواب يا ابن سترى و ملقّب به علاءالدين و قبلةالكتاب. پدرش پرده دار دستگاه آل بويه بود و شهرت وى هم از اين رو است. ابوالحسن نيز يك چند در خدمت بهاءالدوله ى ديلمى سرپرستى كتابخانه ى بهاءالدوله را در شيراز بر عهده داشت. خوشنويسى را از ابن اسد كاتب آموخت، برخى او را شاگرد حسن بن مقله و بعضى شاگرد محمد بن مقله دانسته اند. خط نسخ را به شيوه ى خود مى نوشت و اصولى نيز براى آن وضع كرد. وى را پايه گذار شيوه ى ريحانى و محقق نيز دانسته اند. آموزشگاهى براى تعليم خط تأسيس كرد كه تا 698 ق برجا بود. شصت و چهار نسخه قرآن به خط خود نوشته بود. ابن بواب به خدمت فخرالملك، ابوغالب محمد بن على بن خلف واسطى، والى عراق، از جانب بهاءالدوله، درآمد و نديم وى شد. در بغداد درگذشت و در جوار امام احمد حنبل به خاك سپرده شد. آثارى از وى در مجموعه ى چستربيتى لندن و كتابخانه لاله لى استانبول باقى است. نسخه قرآن كتابخانه چستربيتى به امضاى او و به تاريخ 391 ق

است كه هم از نظر خط و هم از تذهيب مجلل است. اشعارى نيز در فن خط و لوازم آن سروده كه اديبان «القصيدة الرائية» او را در نهايت بلاغت دانسته اند. شهرت او در تكميل و تنقيح شيوه ى ابن مقله است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اطلس خط (308 -300)، الاعلام (183 /5)، پيدايش خط و خطاطان (75 ،74 -70)، تاريخ گزيده (696)، تاريخ هنرهاى ملى (744 -739 /2)، خوشنويسان و هنرمندان (22)، دانشنامه ى ايران و اسلام (454 /3)، دائرةالمعارف البستانى (411 -410 /1)، ريحانه (424 -422 /7)، سرآمدان فرهنگ (36 -35 /1)، سير النبلاء (320 -315 /17)، كارنامه ى بزرگان (24)، كشف الظنون (1339)، الكنى والالقاب (234 /1)، گلستان هنر (19 ،18 ،12)، مجالس المؤمنين (488 /2)، معجم الادباء (134 -120 /15)، معجم المؤلفين (258 /7)، مناقب هنرمندان (113 ،42 ،38 -37)، نامه ى دانشوران (105 -91 /5)، وفيات الاعيان (344 -342 /3)، هدية الاحباب (51).

ابن بي بي جعفري رُغَدي، امير ناصرالدين حسين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 684 ق)، اديب و مورخ. معروف به ابن بى بى منجمّه. پدرش مجدالدين محمد ترجمان از مردم گرگان، مدتها منشى دستگاه جلال الدين خوارزمشاه و سمنانى، رييس شافعيان نيشابور بود و چون به اخترگويى مى پرداخت به بى بى منجّمه شهرت داشت. ابن بى بى از طريق پدر وارد دستگاه سلجوقيان گرديد. در روزگار جانشينان علاءالدين كيقباد فرمان نويس و مهردار پادشاه بود. تنها اثر بازمانده او كتاب «الاوامر العلانيه فى الامور العلائيه» است مشهور به «تاريخ ابن بى بى»، درباره ى تاريخ سلاجقه ى روم كه وقايع ميان سالهاى 588 و 679 ق را در بر مى گيرد. مؤلف اين كتاب را پس از استيلاى مغولان بر آسيا، به علاءالدين عَطاء مَلكِ جوينى اهدا كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1217 -1213 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (456 -455 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابن بى بى).

ابن جبّان، ابومنصور محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 416 ق)، لغوى و اديب. وى اهل رى و ساكن اصفهان بود. در 391 ق رهسپار بغداد شد. او سرآمد اقران در لغت و از معاشران ابوعلى فارسى از ونديمان صاحب بن عباد بود. در اواخر عمر به حج رفت. از وى اشعار پراكنده اى به جا مانده است. ازآثارش: «انتهاز الفُرَص فى تبيين المقلوب من كلام العرب»؛ «ابنية الافعال»؛ «الشامل»، در لغت؛ «شرح الفصيح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (133)، لسان الميزان (365 /6)، معجم الادباء (262 -260 /18)، معجم المؤلفين (31 -30 /11)، الوافى بالوفيات (180 /4).

ابن جراح بغدادي، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(334 -245 ق)، اديب، نويسنده، محدث، مفسر و مورخ. از خاندانى ايرانى تبار بود. از احمد بن بُديل قاضى و حسن بن محمد زعفرانى و ديگران حديث شنيد. فرزندش عيسى و ابوالقاسم طبرانى و ابوطاهر ذهلى از او حديث روايت كرده اند. وى وزير مقتدر و قاهر عباسى بود كه امور مالى دولت را سامان داد. مدتى خليفه او را بركنار كرد و به زندان انداخت و پس از آزادى به رياست ديوانها منصوب شد. در 311 ق او را به مكه، سپس به صنعا تبعيد كرد. در 312 ق بخشوده و رياست ديوان اشراف مصر و شام به او سپرده شد. پس از آن در 315 ق مجدداً به وزارت رسيد، ولى باز بر اثر حسد درباريان خشم خليفه بر وى نازل شد و او را دستگير و زندانى كردند. ابن جراح از وزراى ايرانى دربار خلفاى عباسى بود، كه زندگى پر فراز و نشيبى را گذراند، اما در پايان زندگى، در بغداد، محتشم زيست. او را به نيك رفتارى و نيك خلقى ستوده اند. هارولدباون

خاورشناس انگليسى كتابى درباره ى زندگى وى به نام «زندگى على بن عيسى و عصر او» به انگليسى نوشته است. از آثارش: «ديوان رسائل»؛ «معانى القرآن» و تفسير آن كه با همكارى ابوالحسن واسطى و ابن مجاهد مقرى تأليف شد، «جامع الدعاء»؛ «كتاب الكتّاب و سياسة المملكة و سيرة الخلفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الوزراء (131 -126) الاعلام (133 /5)، تاريخ بغداد (16 -14 /12)، روضات الجنات (207 -206 /5)، سير النبلاء (301 -298 /15)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (212 -211 ،60)، معجم الادباء (73 -68 /14)، معجم المؤلفين (162 -161 /7).

ابن جراح، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(296 -243 ق)، اديب و دبير ديوان خلفاى عباسى. از خانواده اى ايرانى نژاد مسيحى در شهر بغداد متولد شد و در دربار خلفاى عباسى به كار ديوانى پرداخت. ابتدا رياست ديوان خراج ولايت شرقى را به عهده داشت. در 285 ق همراه وزير به ايالت جبال رفت و پس از بازگشت از سفر، ديوان خود را كه تا آن هنگام زير نظر احمد بن فرات بود مستقل ساخت. در ايامى كه قرامطه به كاروان حج حمله كردند، به رياست ديوان جيش منصوب شد. وى پس از مرگ مكتفى از خلافت ابن معتز هوادارى كرد و چند ماه بعد در شمار يكى از اعضاى اصلى توطئه عليه مقتدر خليفه ى جوان قرار گرفت و در زمان ابن معتز 24 ساعت مقام وزارت داشت. ابن فرات كه دشمن ديرينه ى وى بود پس از مدتى تقيب ابن جراح را دستگير و اعدام كرد. از آثار وى: «الشعر والشعراء»؛ «الورقه فى اخبار الشعراء»؛ «كتاب الوزراء» «كتاب الاربعه على مثال كتاب ابن هفان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (355 /6)، تاريخ بغداد (255

/5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (474 /3)، ريحانه (439 -438 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (211)، معجم المؤلفين (295 /9)، هدية العارفين (695 /3) ،(22 /2).

ابن جنگ سجزي، ابوسعيد، خليل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(378 -289 ق)، فقيه و اديب حنفى مذهب. در سيستان به دنيا آمد. به شهرهاى بسيارى سفر كرد و در دمشق و نيشابور از ابوالقاسم بغوى و يحيى بن صاعد و ابوالعباس سراج حديث شنيد و الحاكم و ابوذر هروى و عبدالوهاب بن محمد خطابى از وى روايت كرده اند. او معاصر ملك مظفر صالح بن نوح سامانى، و در فقه بى نظير بود. در 320 ق امير ابوجعفر، فرمانرواى صفارى سيستان وى را به قضاوت سيستان گماشت. چندى نيز قاضى سمرقند بود. در فرغانه درگذشت. ابوبكر خوارزمى در رثاى او شعر گفته است. از آثار وى: «الدعوات والآداب والمواعظ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (363 /2)، ايضاح المكنون (295 /2)، تاريخ سيستان (327 ،313 ،20)، سير النبلاء (439 -437 /16)، معجم الادباء (80 -77 /11)، معجم المؤلفين (113 /4).

ابن حازم، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فرهنگ نويس. معروف به لحيانى. وى غلام كسايى مروزى و معاصر محمود غزنوى و فراء بود. در لغت عرب استاد بود و با دانشمندان و سخنوران عرب ديدار و گفتگو مى كرد. نزد اصمعى و ابوعبيده و ابوعمرو شيبانى درس خواند. ابوعبيد قاسم بن سلام شاگرد وى بود. تنها اثرش: «كتاب النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (345 /2)، ريحانه (125 /5)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (84)، معجم الادباء (108 -106 /14)، معجم المؤلفين (56 /7).

ابن حبيب نيشابوري، ابوالقاسم حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 406 ق)، مفسر، قارى، واعظ، مورخ، اديب و نحوى. از اصم و ابوالحسن كارزى و ابوحاتم بن حِبّان و ابوزكريا عنبرى حديث شنيد. ابوالقاسم ثعلبى از خواص شاگردان وى بود. نخست مذهب كرامى داشت، اما بعدها به مذهب شافعى گرويد. در علوم و معانى قراآت مختلف امام عصر خود بود و در نيشابور سرچشمه علم به حساب مى آمد. وى در آنجا به تدريس مشغول بود و گروه فراوانى از مجلس درس او بهره مند گرديدند. ابوبكر حيرى واعظ و محمد فرغانى و حسين سكّاكى از وى روايت كرده اند. ابن حبيب در مغازى، قصص و سير نيز پيشگام بود. از آثار وى: «تفسير النيسابورى القديم» يا «تفسير قرآن مجيد»؛ «عقلاء المجانين». از وى آثارى در آداب و مواعظ و نيز اشعارى پراكنده بر جاى ماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (278 /6)، سير النبلاء (238 -237 /17)، كشف الظنون (460)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم المؤلفين (278 /3)، الوافى بالوفيات (240 -239 /12)، هدية العارفين (274 /1).

ابن حسول رازي، صفي الملك، ابوالعلاء محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 450 ق)، اديب و خوشنويس شيعى. از مردم همدان بود، اما در رى نشو و نما يافت. پدرش نيز اديب و كاتب بود. وى از صاحب بن عباد و ابن فارس ادب آموخت. ابتدا در دستگاه آل بويه ى رى عهده دار ديوان رسايل بود، سپس به وزارت ابوطالب مجدالدوله رسيد و با تسلط محمود غزنوى بر رى، به غزنويات پيوست و به دبيرى گمارده شد. در 434 ق به هنگام تسلط تركان سلجوقى بر رى به خدمت آنها درآمد و منشى عميدالملك كندرى شد. از آثار وى: «تفضيل الاتراك على سائر الاجناد»؛ «مناقب الحضرة السلطانيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:الاعلام (162 /7)، اعيان الشيعه (383 /2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (34 -31 /1)، تاريخ بيهق (111)، دائرةالمعارف البستانى (445 /1)، راحة الصدور (482 -480)، كشف الظنون (462)، معجم المؤلفين (318 /10)، الوافى بالوفيات (135 -132 /4).

ابن حمزه ي طوسي، عمادالدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 560 ق)، فقيه، متلكم و واعظ شيعى. مشهور به صاحب «وسيله»، عماد طوسى، ابوجعفر ثانى و ابوجعفر متأخر. از مردم طوس بود. به دليل تأخر وى از شيخ طوسى كه در اسم و كنيه و نسبت با او مشترك است، وى را ابوجعفر ثانى و ابوجعفر متأخر نام نهادند. وى معاصر شيخ منتجب الدين رازى و از مشايخ ابن شهرآشوب بود. ابن حمزه در كربلا وفات يافت و همان جا در بيرون دروازه نجف دفن شد. از آثار وى: «الرايع فى الشرايع»؛ «ثاقب المناقب»، در ذكر معجزات پيغمبر (ص)، و ائمه (ع)؛ «الوسيلة الى نيل الفضيلة» و «الواسطة»، كه هر دو از متون فقهى اند. برخى از رجال شناسان، همچون نظام الدين ساوجى و به تبع او سيد صدرالدين عاملى، ابويعلى محمد بن حسن بن حمزه ى جعفرى را به اشتباه مؤلف «الوسيلة» دانسته اند، در حالى كه نجاشى در شرح حالى ابويعلى نامى از «الوسيلة» نمى برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (264 -263 /2)، ايضاح المكنون (349 ،331 /2)، بحارالانوار (38 ،19 /1)، تنقيح المقال (156 -155 ،101 /3)، الذريعه (76 -75 ،11 /25 ،66 /10 ،5 /5)، رجال النجاشى (334 -333 /2)، روضات الجنات (254 -243 /6)، رياض العلماء (17 -16 /6 ،124 -122 /5)، ريحانه (203 -202 /4)، فقهاى نامدار شيعه (106 -103)، فوائد الرضويه (566 -564)، فهرست منتجب الدين (164)، الكنى والالقاب (268 -267 /1)،

لغت نامه (ذيل/ ابن حمزه)، مؤلفين كتب چاپى (620 -619 /5)، معجم رجال الحديث (327 /16)، معجم المؤلفين (4 /11).

ابن حمّويه جويني، صاحب، فخرالدين، ابوالمظفر يوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(647 -582 ق)، اديب، شاعر و محدث. اصل وى از جوين نيشابور بود. در دمشق به دنيا آمد و در آنجا و مصر حديث شنيد. از 624 ق به خدمت محمد بن محمد، فرمانرواى ايوبى دمشق، درآمد و تا زمان مرگ او با وى همكارى داشت. در 640 ق سلطان نجم الدين ايوب او را زندانى كرد. ابن حمويه تا 643 ق در زندان به سر برد. سلطان در اين سال وى را از بند رها كرد و فرماندهى سپاه خود را به او داد. پس از درگذشت نجم الدين، اروپائيان بر «دمياط» دست يافتند كه ابن حمويه در جنگ با آنها كشته شد و جنازه ى وى به مصر برده شد. از آثارش: «تقويم النديم و عقبى النعيم المقيم»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255 /10 ،329 -328 /9)، كشف الظنون (470)، معجم المولفين (331 /13).

ابن خاتون طوسي، شمس الدين، ابوالمعالي محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1055 ق)، فقيه امامى و اديب. از پيشوايان و برجستگان علماى اماميه و شاگرد شيخ بهايى و در علوم و فنون مختلف سرآمد بود. پس از فراغت از تحصيل مدتى در حيدرآباد دكن مسكن گزيد، و از آنجا به مشهد مقدس رفت و پس از چندى به هندوستان بازگشت و در آن ديار وزارت سلاطين قطب شاهيه را در حيدرآباد عهده دار شد. در 1038 ق سلطان عبداللَّه قطب شاه كه به جاى سلطان محمد قطب شاه نشسته بود، منصب صدارت عظمى را به وى داد و او را به لقب پيشوا ملقب ساخت. وى شيخ اجازه سيد حسين فرزند حيدر كركى است. در حيدرآباد دكن از دنيا رفت. از آثار وى: ترجمه ى «اربعين» استادش شيخ بهايى كه به

امر سلطان محمد قطب شاه از سلاطين قطب شاهيه ى هند نوشت و به نام ترجمه ى «قطب شاهى» ناميد و در سفرى كه به عنوان سفير حيدرآباد به ايران آمد ترجمه ى قطب شاهى را به استادش شيخ بهائى نشان داد، و شيخ در 1028 ق تقريظى لطيف بر آن نوشت؛ «شرح الارشاد» علامه ى حلى؛ «شرح جامع عباسى» شيخ بهائى؛ «توضيح اخلاق عبداللَّه شاهى»، به فارسى، در شرح كتاب «اخلاق ناصرى» خواجه نصير طوسى، به درخواست عبداللَّه قطب شاه؛ كتابى در «امامت»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (11 -10 /10)، الذريعه (172 ،80 -79 /13 ،76 /4)، روضات الجنات (87 /1)، رياض العلماء (135 -134 /5)، ريحانه (490 -489 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 513 -512 /11)، فوائد الرضويه (567)، الكنى والالقاب (272 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن خاتون)، معجم المؤلفين (6 /11)، هدية الاحباب (56).

ابن خالويه، ابوعبداللَّه حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 370 ق)، نحوى، لغوى، اديب و شاعر امامى. اصلش از همدان بود. در 314 ق وارد بغداد شد و در محضر بزرگان علم و ادب حضور يافت. قرآن را از ابن مجاهد، نحو و ادب را از ابن دُرَيد و ابن انبارى و نِفْطويه، و لغت را از ابوعمر زاهد آموخت و از محمد بن مخلد عطار حديث شنيد. پس از آن ساكن حلب و ادب آموز فرزندان سيف الدوله حمدانى شد. ابن عدى معروف به ابن قطان، ابن غلبون، معافى بن زكريا و حسين بن سليمان انطاكى از شاگردان وى بودند. او با متنبى در محضر سيف الدوله مباحثات بسيار داشته است. زجاجى نحوى و ابوعلى فارسى معاصر او بودند. وى در حلب وفات يافت. از آثارش: «الآل»؛ «الاشتقاق»؛ «شرح مقصورة ابن دريد»؛ «اعراب ثلاثين سورة

من القرآن العزيز»؛ «ليس»، در ادب؛ «الجمل»، در نحو؛ «شرح المقصور والممدود»؛ «الاسماء الاسد»؛ «الفصيح»؛ «شرح قصيده ى نفطويّه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (249 -248 /2)، اعيان الشيعه (423 -419 /5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (528 -527 /4)، الذريعه (37 /1)، رجال النجاشى (188 /1)، روضات الجنات (145 -141 /3)، رياض العلماء (28 -23 /2)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (141)، كشف الظنون (1391 ،1343 ،1272 ،602 ،123 ،86)، الكنى والالقاب (275 -274 /1)، لسان الميزان (490 -489 /2)، معجم الادباء (205 -200 /9)، معجم المؤلفين (310 /3)، الوافى بالوفيات (325 -323 /12)، وفيات الاعيان (179 -178 /2).

ابن خراساني، ابوالعزّ محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(576 -494 ق)، شاعر، نحوى، عروضى و محدث. وى نزد ابومنصور جواليقى به تحصيل پرداخت. از ابوالحسين طيورى و ابوسعد بن خشيش حديث شنيد و ابن الاخضر و ابوالفتوح بن حصرى از وى روايت كرده اند. وى علاقه ى وافرى به علم عروض داشت و در سرودن شعر بسيار توانا و استاد بود. در پايان عرم دچار پريشانى حواس شد. از آثار وى: «ديوان» اشعار، در پنج مجلد؛ «النوادر»؛ «العروض» و چندين اثر ديگر در فنون ادبى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (252 /7)، ايضاح المكنون (100 /2)، ريحانه (497 -496 /7)، سير النبلاء (83 -82 /21)، كشف الظنون (765)، لسان الميزان (510 /6)، معجم الادباء (47 -46 /19)، معجم المؤلفين (304 /11)، الوافى بالوفيات (150 /1)، هدية العارفين (98 /2).

ابن خمّار، ابوالخير حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(331- ح 421 ق)، طبيب، فيلسوف و مترجم. از نصرانيان ايرانى و يكى از مترجمان بزرگ، از زبان سريانى به عربى بود. وى كتب زيادى را از آن زبان به عربى ترجمه كرد. در فلسفه شاگرد يحيى بن عَدى بود. ابن نديم او را ملاقات كرده و از او به عنوان منطقى بزرگى ياد مى كند. ابوالفرج بن طيّب مسيحى و ابوالفرج بن هندوى مسلمان احتمالاً در زمان اقامت او در بغداد از شاگردان وى بوده اند. او را در طب ثالث بقراط و جالينوس مى دانستند. از جراحان بيمارستان بزرگ عضدالدوله در بغداد بود. ابن سينا او را تحسين كرده، ولى با تمام اشتياقى كه به ديدار وى داشت، به اين امر نائل نشد. مدتى در زمان مجدالدوله ى ديلمى در رى، چندى در دستگاه ابوالعباس مأمون خوارزمشاه در خوارزم بود. پس از فتح خوارزم به دست سلطان محمود غزنوى

وى را به همراه ابوريحان بيرونى و چند تن از دانشمندان به غزنه بردند. در اواخر عمر به سبب شنيدن آيه اى از قرآن و ديدن پيامبر اسلام (ص) در خواب، مسلمان شد. در زمان سلطان محمود، در راه رفتن به دربار او از اسب بر زمين افتاد و كشته شد. از جمله آثار باقى مانده از وى: «كتاب الوفاق بين آراء الفلاسفة والنصارى»؛ «مقالة فى التوحيد والتثليث»؛ «مقالة فى الصديق والصداقة»؛ «مقاله فى السعادة»؛ «مقالة فى الاخلاق»؛ «مقالة فى الصرع»؛ «كتاب ديابطا» يعنى تقطير؛ «الآثار المخيلة فى الجو الحادثه عن البخار المائى و هى الهالة والقوس والضباب»؛ «كتاب الهيولى»؛ «مقالة فى امتحان الاطباء»؛ كه آن را به خوارزمشاه اهدا كرد؛ «كتاب الآثار العلويه»؛ «كتاب اللبس فى الكتب الاربعة فى المنطق» كه اين از ترجمه هاى او از سريانى به عربى است؛ «كتاب تفسير ايساغوجى»، هم به صورت مشروح و هم به صورت مختصر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (282 -281 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (226)، تاريخ طب (701 -699 /2)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (16 -14)، چهار مقاله (119 ،118)، دانشنامه ى ايران و اسلام (956 -955 /7)، ريحانه (509 -508 /7)، عيون الانباء (323 -322 /1)، فهرست ابن نديم، ترجمه (477 -476 ،447)، لغت نامه (ذيل/ ابن خمار)، معجم المؤلفين (229 /3)، الملل والنحل (369)، نامه ى دانشوران (88 -85 /1)، الوافى بالوفيات (42 -41 /12)، هدية العارفين (277 /1).

ابن خَيّاط، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 320 ق) نحوى و لغوى. از مردم سمرقند بود، در بغداد زيست و در بصره از دنيا رفت. ابوعلى فارسى و ابوالقاسم زجاجى از شاگردان او بودند. با ابراهيم بن سرى زجّاج مشاجرات نحوى

داشت. به ظاهر در دوره اى از زندگى دچار كرى كامل شده بود. به گفته ى ياقوت حموى او مردى خوش اندام، خوش اخلاق و خوش برخورد بود. او شيوه ى نحويان كوفه و بصره را در نحو به هم مى آميخت، در پاره اى از موارد از لحاظ روش، بصرى بود ولى بعضى از نظرات كوفيان را نيز مى پذيرفت. آثار وى: كتاب «المعانى القرآن»؛ «النحو الكبير»؛ كتاب «الموجز» و كتاب «المقنع» هردو در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (199 -198 /6)، دانشنامه ى ايران و اسلام (554 -553 /4)، ريحانه (512 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (137)، كشف الظنون (1935 ،1899 ،1810 ،1730)، لغت نامه (ذيل/ ابن خياط)، معجم الادباء (142 -141 /17)، معجم المؤلفين (23 /9)، الوافى بالوفيات (88 /2)، هدية العارفين (31 /2).

ابن دُرُستُوْيه فسوي، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(347 -258 ق)، نحوى، لغوى و عالم دينى. پدرش از محدثين بزرگ بود. وى از مردم فساى فارس بود كه در نوجوانى به بغداد رفت و در آنجا مقيم شد. در بسيارى از علوم، از جمله در علم حديث، سرآمد زمان خويش بود. مجموعه هايى گرد آورده بود كه حداقل تا زمان خطيب بغدادى باقى بود. در بغداد درس خواند و از محضر استادانى چون ابن قتيبه ى دينورى و ابوالعباس مبرد بهره گرفت. ابن درستويه مفسر قرآن نيز بود و در تفسير دو ديدگاه اخفش بصرى و ثعلب كوفى را تلفيق مى كرد. ابن درستويه در آثار نحوى، طرفدار مكتب بصره بود. گويا كتبى نيز در رد افكار نحويون كوفى نيز نوشته بوده است. اما در تفسير قرآن و حديث روشى مختلط داشته است. دارقطنى، ابن شاهين و ابوعبيداللَّه مرزبانى از شاگردان وى بودند. از آثار وى: «كتاب الكتّاب المتمم» يا «ادب الكاتب المتمم»،

در بررسى جزئيات خط و املا براى دبيران؛ كتاب «الارشاد»، در نحو؛ «معانى الشعر»؛ «اخبار النحويين»؛ «نقض كتاب العين»؛ «التوسط بين الاخفش و ثعلب»، در تفسير قرآن؛ شرح «كتاب الجرمى»؛ «كتاب الهجاء»؛ كتاب «غريب الحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (204 /4)، ايضاح المكنون (558 ،374 ،343 ،330 ،299 ،298 ،282 /2 ،556 ،553 ،374 /1)، تاريخ بغداد (429 -428 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (564 /4)، دائرةالمعارف البستانى (475 /1)، دايرةالمعارف فارسى (18 /1)، روضات الجنات (105 -104 /5)، ريحانه (517 /7)، سير النبلاء (532 -531 /15)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (107 -106)، كشف الظنون (2041 ،1730 ،1729 ،1472 ،1461 ،1452 -1451 ،1415 ،1272 ،1205 ،1108 ،839 ،700 ،506 ،116 -115 ،68)، الكنى والالقاب (284 /1)، لسان الميزان (744 -742 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابن درستويه)، معجم المؤلفين (40 /6)، نامه ى دانشوران (126 -125 /3)، وفيات الاعيان (45 -44 /3)، هديةالعارفين (446 /1).

ابن دوست، ابوسعيد، ابوسعد عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(431 -357 ق)، عالم، اديب و شاعر. جدش ملقب به دوست بود. عبدالرحمان از مردم نيشابور و ناشنوا بود. نزد ابونصر جوهرى لغت و ادب آموخت. ابوالحسن واحدى مفسير از شاگردان اوست. از آثار او: «ردّ على الزجاجى»، در استداركش بر «اصلاح منطق» ابن سكيت؛ «ديوان» شعر. در «الاعلام» زركلى نام او را به استناد «جواهر المضيئه» ابن درست نوشته است، اما با توجه به آنكه اغلب منابع او را ابن دوست ذكر كرده اند، بنا را بر ضبط ابن دوست مى گذاريم. همين ضبط را «دائرةالمعارف البستانى» به صورت ابن دُوَست [dowast] آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102 /4)، دائرةالمعارف البستانى (482 /1)، ريحانه (520 /7)، سير النبلاء (510 -509 /17)، لغت نامه (ذيل/ ابن دوست)،

معجم المؤلفين (188 /5).

ابن رزين رازي اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 253 ق)، قارى، نحوى و محدث. اصل وى از اصفهان بود. در رى متولد شد. نزد نُصير و خلاّدبن خالد قرآن آموخت. در عربيت و قراآت استاد و راوى حديث بود. از آثار وى: «الجامع»، در قرائت، «رسم القرآن»؛ «العدد»؛ كتابى در «جواز قراءة القرآن على طريق المخاطبه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (213 /7)، رى باستان (378 /2)، معجم المؤلفين (103 /11)، الوافى بالوفيات (294 /4).

ابن ساعاتي، فخرالدين رضوان، رمضان

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 627 -617 ق)، پزشك و اديب. در دمشق متولد شد. وى با اينكه پزشك بود، در ادب و منطق و ساير موضوعات فلسفى و نيز در ساعت سازى مهارت داشت. در ابتدا وزير محمد بن ايوب، برادرزاده ى صلاح الدين بود، سپس وزير و طبيب خاص برادر وى شد. در دمشق درگذشت. از آثار وى: «رسالة فى عمل الساعات و استعمالها»، درباره ى ساختن ساعت؛ «حاشيه ى قانون ابن سينا»؛ «المختارات فى الاشعار»؛ «تكميل كتاب القولنج ابن سينا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (53 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (619 /4)، ريحانه (558 -557 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابن ساعاتى)، معجم الادباء (143 ،141 /11)، هدية العارفين (369 /1).

ابن ساوجي، ابوالمحاسن محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 732 ق)، اديب، شاعر و خطاط. از مردم نخجوان بود. از وى اشعارى در تذكره ها به جاى مانده است. از آثار او: منظومه اى است به نام «درّة المعانى»، در ترجمه و شرح «لآلى المنثوره»، كه ابن ساوجى آن را در 732 ق سروده است؛ نسخه اى از ترجمه ى كتاب «مسالك و ممالك» ابواسحاق ابراهيم اصطخرى به خط ابن ساوجى به تاريخ 726 ق؛ كتاب «السامى فى الاسلامى»، به خط نسخ و رقاع و عناوين ثلث دودانگ، با رقم: «ابوالمحاسن محمد بن سعد بن محمد يعرف ابن الساوجى... سنة احدى عشر و سبعمائة الهجرية، بالسلطانية» (711).كاتب اين نسخه را براى فرزندش، ابوطاهر محمد، كتابت كرده است و اكنون اين كتاب در كتابخانه ى سلطنتى موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1170 /4)، تاريخ نظم ونثر (771)، دانشمندان آذربايجان (21)، فرهنگ سخنوران (19).

ابن سِكّيت، ابويوسف يعقوب

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(244 -186 ق)، لغوى، نحوى، شاعر و زبان شناس شيعى. پدرش سكيت، شاعر و از مردم دورق خوزستان بود. نخست نزد پدر، كه در شعر و لغت صاحب نظر بود، و سپس نزد ابوعمرو شيبانى، فرّاء و ابن اعرابى و ديگران، درس خواند. ابن سكيت گويد: پدرم در شعر بر من مقدم است و من در نحو بر وى. از اصحاب خاص امام محمدتقى (ع) و امام على النقى (ع)، و محدثى ثقه و صادق بود. در درب القنطره ى بغداد مقيم و همراه پدرش به تدريس مشغول بود. ابن سكيت معلم فرزندان متوكل خليفه عباسى بود و در ابراز شيعيگرى خود زبانى بى پروا داشت، چندان كه جان خود را نيز به خاطر آن از دست داد. روزى متوكل كه با اهل بيت (ع) دشمنى داشت، از او

پرسيد كه آيا فرزندان من بهترند يا پسران على (ع)، ابن سكيت در جواب گفت: من، تو و فرزندان تو را با قنبر، خادم على (ع)، برابر ندارم. متوكل برآشفت و فرمان داد زبان وى را از قفا بيرون كشند. غلامان او را به بدترين صورت كشتند. ابن سكيت در نحو از پيروان مكتب كوفه بود. و سبب اشتهار وى آثار لغوى اوست كهبه مكتب بصره تعلق دارد، بدين سبب نيز او را نماينده ى مكتب تلفيقى كوفه و بصره دانسته اند. ابن سكيت متخصص لغت و شعر عرب بود و بيش از بيست اثر از خود بر جاى گذاشته است كه برخى از آنها عبارت اند از: «اصلاح المنطق» كه به گفته مبرد كتابى در لغت همسنگ آن در بغداد ديده نشده؛ كتاب «الالفاظ»؛ كتاب «القلب والابدال»؛ كتاب «الاضداد». علاوه بر اينها، ابن نديم از سى شاعر قديم نام مى برد كه ابن سكيت دواوين ايشان را با دقت تحسين برانگيزى جمع آورى و شرح كرده است كه از اين تعداد تنها چند اثر باقى مانده است. از ديگر آثار او: «الاصوات»؛ «الامثال»؛ «معانى الشعر الكبير»؛ «معانى الشعر الصغير»؛ «المقصور والممدود»؛ «المذكر والمؤنث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255 /9)، اعيان الشيعه (306 -305 /10)، ايضاح المكنون (507 ،348 ،345 ،342 ،335 ،330 ،328 ،320 ،318 ،302 ،290 ،277 ،276 ،273 ،262 ،261 /2 ،94 /1)، تاريخ بغداد (274 -273 /14)، دانشنامه ى ايران و اسلام (632 -631 /4)، دائرةالمعارف البستانى (525 -523 /1)، الذريعه (173 /2)، رجال ابن داود (قسم 379 /1)، رجال النجاشى (426 -425 /2)، روضات الجنات (200 -198 /8)، رياض العلماء (21 /6 ،387 -381 /5)، ريحانه (571 -569 /7)،

سير النبلاء (19 -16 /12)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (263 -260 ،122 -121)، كشف الظنون (2009 ،1406 ،1358 ،1355 ،507 ،264 ،108)، الكنى والالقاب (316 -314 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن سكيت)، مؤلفين كتب چاپى (869 -868 /6)، مجالس المؤمنين (556 -555 /1)، معجم الادباء (52 -50 /20)، معجم رجال الحديث (130 -129 /20)، معجم المؤلفين (244 -243 /13)، نامه ى دانشوران (260 -252 /2)، وفيات الاعيان (401 -395 /6)، هدية الاحباب (64 -63)، هدية العارفين (537 -536 /2).

ابن سمكه قمي، ابوعلي احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، حكيم، اديب و نويسنده. اهل قم و از استادان ابن عميد بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (638 /1)، تاريخ قم (217).

ابن شاذان، ابوعلي احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 450 ق)، اديب. در دوران فرمانروايى چغرى بيك و آلب ارسلان در دستگاه سلجوقيان در بلخ و شمال افغانستان به كار ديوانى مشغول بود. ابن شادان از ابوالعباس محمد بن احمد نقاش كلام آموخت. از شاگردان او مى توان، ابوالمعالى ثابت بن بُندار بقّال و ابوعلى محمد بن سعد كاتب را نام برد. خواجه نظام الملك نيز مدتى در شهر بلخ نزد وى، كه در آن زمان از طرف چغرى بيك حاكم آن شهر بود، به دبيرى اشتغال داشت و اين يكى از دلايل اشتهار ابوعلى شد، چه از طريق او بود كه خواجه نظام الملك به خدمت آلب ارسلان درآمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از فردوسى تا سعدى (258)، دانشنامه ى ايران و اسلام (653 /5)، لغت نامه (ذيل/ ابن شاذان و احمد)، وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى (47).

ابن شاه، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(376 -313 ق)، شاعر، اديب، صوفى و فقيه حنفى. اصل وى از خوارزم بود و خود از اهالى بخارا. ابن سينا از شاگردان او بود. به گفته ى ذهبى او از پيشگامان بود و تصانيف زيبائى داشت. از آثارش: «ديوان» اشعار، كه ابن ماكولا آن را ديده كه اكثرش به خط ابن سينا بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (202 /1)، ايضاح المكنون (485 /1)، معجم المؤلفين (77 /2).

ابن شاه مردان ابهري، عبيداللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 600 ق)، اديب و زبان شناس. در «الذريعه» نام وى عبداللَّه ذكر شده است. از آثار وى: «حدائق الآداب» يا «خلائق الادب»، در لغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (280 /6)، كشف الظنون (632)، معجم الادباء (72 /12)، معجم المؤلفين (245 /6)، هدية العارفين (650 /1).

ابن شاهين، ابوجعفر عمر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(385 -297 ق)، محدث، حافظ، واعظ و مفسر. از محدثين ثقه و مورد اعتماد است كه در بغداد متولد شد و در شام، عراق، بصره و فارس حديث شنيد. ابوبكر باغندى و ابوالقاسم بغوى از جمله ى محدثانى بودند كه وى از آنان حديث شنيد. و ابوبكر برقانى، ابوسعد مالينى و ابوبكر محمد بن اسماعيل وراق از او روايت حديث كردند. بيش از سيصد تصنيف داشته است از جمله ى آنها: «تفسير قرآن»، حدود سى مجلد با اسناد مفصل؛ «المسند» يا «السنة»، در حديث؛ «معجم الشيوخ»؛ «كشف الممالك»؛ «ناسخ الحديث و منسوخه»؛ «تاريخ اسماء الثقات»؛ «الافراد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (196 /5)، تاريخ بغداد (268 -265 /11)، دائرةالمعارف البستانى (540 -539 /1)، سير النبلاء (435 -431 /16)، كشف الظنون (1920 ،1426 -1425 ،1394)، معجم المؤلفين (274 -273 /7)، هدية العارفين (781 /1).

ابن طباطبايي اصفهاني، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 322 ق)، عالم، اديب، شاعر، و محقق. در اصفهان متولد شد. در همان جا تحصيل كرد و تا پايان عمر در همان شهر زيست، از اين رو به ابن طباطباى اصفهانى شهرت يافت. گرچه در عصرى مى زيست كه بازار سياست گرم بود، اما او يكسره به كارهاى علمى و ادبى و شعر و شاعرى پرداخخت و عمرى را به آسودگى گذراند. بيشترين شهرت او از رهگذر توجه به شعر و شاعرى به زبان عربى است. شعرهاى او را متوسط دانسته اند، اما در نقد ادبى توانا بود. در شرح واقعه ى غدير خم اشعارى سروده است. عبداللَّه بن معتز، شاعر معروف بغدادى را بسيار دوست مى داشت، اما هرگز با او ملاقات نكرد. برخى از آثار او: «المدخل فى معرفة المعمى من الشعر»؛ «الشعر

والشعرا»؛ «تهذيب الطبع»؛ «ديوان» شعر؛ «تقريظ الدفاتر»؛ «عيار الشعر». ظاهراً ابن خلكان در «وفيات» وجه تفاوتى ميان او و احمد بن محمد بن اسماعيل الديباج، ابن طباطباى مصرى نيافته و به همين جهت در ضبط اشعارشان به اشتباه افتاده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (199 /6)، اعيان الشيعه (80 -72 /9)، الذريعه (1363 /15 ،26 /9 ،511 ،387 /4)، ريحانه (82 -81 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (225)، معجم الادباء (156 -143 /17)، معجم المؤلفين (312 /8)، وفيات الاعيان (130 /1)، الوافى بالوفيات (80 -79 /2)، يادگار (س 3، ش 10، ص 69 -68).

ابن طليق، اسحاق

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، كاتب و مترجم. وى نخستين كسى بود كه در خراسان نگارشها را از فارسى به عربى گزارش كرد و عربى نويسى را در ديوانها رواج داد. وى از بنى نهشل و از نزديكان و همراهان نصر بن سيار ولايتدار خراسان و از دبيران وى بود. در 124 ق يوسف بن عمر فرمانرواى عراق به نصرنامه نوشت كه در نگارش ديوانى به هيچ وجه از زرتشتيان يارى نخواهد كرد. اسحاق از آن پس فرمان يافت تا دفاتر ديوانى را از فارسى به عربى برگرداند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :لغت نامه (ذيل/ اسحاق).

ابن طيفور، ابوالحسن، ابوالحسين عبيداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 313 ق)، اديب و مورخ. اصل وى از مرورود خراسان بود. در بغداد متولد شد. او همچون پدر به تاريخ نگارى روى آورد و بر كتاب تاريخ بغداد پدرش كه درباره ى اخبار بغداد و شرح حال پادشاهان و حوادث مربوط به آنان بود ذيلى به نام «تتمه كتاب اخبار بغداد» نوشت و تاريخ روزگار معتمد تا نيمه ى خلافت مقتدر را بر آن افزود. از ديگر آثار وى: «المستظرفات والمستظرفين»؛ «كتاب السكباج و فضائلها».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (343 /4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (402 /2)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (243)، معجم المؤلفين (236 /6)، هدية العارفين (646 /1).

ابن عبدك گرگاني

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 340 ق)، مفسر، اديب، فقيه و متكلم امامى. معروف به عبدكى. عبدك اختصار عبدالكريم است. اهل گرگان بود و پيشواى شيعيان آنجا. مدتى در نيشابور توطن كرد. از عمران بن موسى جرجانى و همطبقه او حديث شنيد. حاكم نيشابورى از وى روايت كرده است. او سرانجام در گرگان درگذشت. از آثار وى: «التفسير» يا «تفسير ابن عبدك»؛ «شرح الجامع الصغير» و «شرح الجامع الكبير» محمد بن حسن شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ «الاقتداء بعلى»؛ «الرد على الاسماعيليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (159 /7)، اعيان الشيعه (438 -437 /9)، الذريعه (183 /10 ،244 /4)، رجال ابن داود (قسم 325 /1)، رجال النجاشى (301 -300 /2)، ريحانه (103 /8)، الفهرست للطوسى (368 ،306)، كشف الظنون (568 ،562)، معجم رجال الحديث (331 /16)، معجم المؤلفين (26 /11).

ابن عُجيم فارسي، ابوالحسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 420 ق)، طبيب، اديب و منجم. در فارسى متولد شد و همان جا نشو و نما يافت و تحصيلات طبى را نزد پزشكان زمان آموخت و در همان سرزمين ساليان دراز به طبابت اشتغال ورزيد. ابن عجيم در خدمت بهاءالدوله ديلمى مقامى بس ارجمند داشت و ابتدا در زمره ى اطباء مخصوص وى بود. او علاوه بر طب در ادب و كتابت نيز دستى بسزا داشت تا آنجا كه امر كتابت بصره ب وى تفويض شد. از تاريخ تولد و وفات وى اطلاع دقيقى در دست نيست. زمان وفاتش در حدود زمان درگذشت ابن سينا است و از خلال بعضى كتب چنين برمى آيد كه تا حدود 430 ق زنده بوده است. فيلسوف الدوله در «مطرح الانظار» مى نويسد كه وى كتابى در كليات طب داشته كه ظاهراً به اتمام

آن توفيق نيافته است. از آثارش: «نقل اقوال حكماى قبل از اسلام در حركت و كروى بودن زمين»؛ «جواب سؤالهاى ابوريحان بيرونى درباره ى افلاك و ثوابت و سيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان نامى پارس (206 -205 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (589)، تاريخ طب (688 -687 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارسى (57 /1)، ريحانه (107 /8)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسين فارسى)، نامه ى دانشوران (385 -384 /4).

ابن عربشاه اسفرايني، عصام الدين، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 873 وف 945 -943 ق)، اديب و منطقى. اصل وى از سمرقند بود. در اسفراين متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. نيا و پدر او قاضى اسفراين بودند. ابن عربشاه از شاگردان نورالدين عبدالرحمان جامى بود و در بخارا سكونت داشت. در اواخر عمر به قصد زيارت مرقد خواجه عبيداللَّه احرار نقشبندى به سمرقند رفت، اما در آن شهر بيمار شد و درگذشت و در كنار بارگاه خواجه عبيداللَّه دفن شد. از آثار وى: «اطول» كه شرح «تلخيص المفتاح» خطيب دمشقى است و آن را در برابر «مطول» تفتازانى نوشته است؛ «بيان النسب بين القضايا»؛ «الاستعارات البديعة»؛ حاشيه «تفسير» بيضاوى؛ حاشيه بر «حاشيه ى شمسيه ى» مير سيد شريف جرجانى؛ حاشيه ى «شرح عقايد نسفيه ى» تفتازانى؛ حاشيه ى «كبراى» مير سيد شريف جرجانى؛ «ميزان الادب»، در صرف و نحو و بيان؛ شرح «الرسالة الترشيحية»، در اقسام استعارات؛ شرح «المشائل النبوية» ترمذى؛ شرح «طوالع الانوار» بيضاوى؛ شرح «الرسالة العضدية»؛ «الفريد» در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (332 -331 /6)، ايضاح المكنون (44 /2)، ريحانه (141 -140 /3)، كشف الظنون (2022 ،1916 ،1614 ،1372 ،1259 ،1146 ،1144 ،1116 ،1060 ،878 ،853 ،477 ،190 ،41 ،39)، الكنى

والالقاب (468 /2)، معجم المؤلفين (102 -101 /1)، هديةالاحباب (198).

ابن عربشاه اسفرايني، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1007 ق)، اديب و فقيه شافعى. معروف به عصامى و همچنين حفيد يا حفيد عصام. در مكه ى معظمه به دنيا آمد. و در همان جا نشو و نما يافت. از رجال بلاغت محسوب مى شد. وى در زادگاه خويش منصب قضاوت داشت و سرانجام در همان شهر درگذشت. از آثار وى: حاشيه بر «شرح الاستعارات» جدش عصام الدين بر «سمرقنديه»، در بلاغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (70 /5)، معجم المؤلفين (34 /7)، هدية العارفين (751 /1).

ابن عربشاه، شهاب الدين، ابومحمد، ابوالعباس احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(854 -791 ق)، مورخ، اديب، لغوى، فقيه و محدث حنفى. معروف به عربى و گاهى به عجمى. در دمشق متولد شد و همان جا نشو و نما كرد. در لشكركشى تيمور، در 803 ق به همراه او به سمرقند انتقال يافت و نزد جرجانى، جزرى و بسيارى ديگر، به تحصيل علم پرداخت و زبانهاى فارسى، تركى و مغولى را فراگرفت. در مغولستان، نزد شِرامى حديث آموخت. از سفرهايى به خوارزم، كريمه و ادرنه داشت و در ادرنه معتمد سلطان عثمان محمد اول شد و براى او كتابهاى بسيارى به تركى ترجمه كرد و به عنوان كاتب السر مسؤول نامه نگاريهاى سلان به زبانهاى عربى، تركى، فارسى و مغولى شد. در 824 ق به حلب و سال بعد به دمشق رفت و نزد دوست خود، ابوعبداللَّه محمد بخارى به تحصيل حديث پرداخت. درطى سفر حج در قاهره با ابوالمحاسن ابن تغرى بردى و ديگران روابط دوستى ايجاد كرد. سرانجام در مصر درگذشت. از آثار وى: «عجائب المقدور فى نوائب (اخبار) تيمور»؛ «فاكهة الخلفاء و مفاكهة الظرفاء» كه تقليدى است از «مرزبان نامه»؛ «الترجمان المترجم بمنتهى الارب فى لغة الترك والعجم»؛ «برهان

الفارض بقول المعارض»؛ «العقد الفريد فى علم التوحيد»؛ «عنقود النصيحة»؛ «غرة السير فى دول الترك والتتر»؛ ترجمه «جامع الحكايات»؛ «مرآت الادب فى المعانى والبيان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (218 /1)، ايضاح المكنون (228 /2 ،178 /1)، تاريخ ادبيات زبان عربى (635)، دائرةالمعارف اسلاميه (231 -230 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (707 -706 /5)، الذريعه (220 /15)، ريحانه (111 -110 /8)، كشف الظنون (1646 ،1216 ،1198 ،1174 ،1152 ،1128 ،714 ،397)، الكنى والالقاب (355 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (122 /2)، هدية العارفين (130 /1).

ابن عميد قمي، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 360 ق)، شاعر، اديب، كاتب، حكيم معتزلى، لغوى، فيلسوف و منجم. از مردم قم بود. در همان جا نزد ابن سمكه تلمذ كرد. و پس از پدر در دربار آل بويه خدمت مى كرد. در رى وزارت وشمگير را داشت و مدتى هم وزير ركن الدوله ى ديلمى بود. چندى در خدمت عضدالدوله در شيراز به سر برد. صاحب بن عباد از شاگردان او بود و به دليل مصاحبت بيش از حد با وى به صاحب شهرت يافت. در طول عمر به بيمارى نقرس و قولنج دچار بود. ابن عميد در اغلب علوم عصر خود تبحر داشت. شعراى بسيارى او را مدح كردند از آن جمله متنبى، شاعر معروف در ارجان به خدمت او رسيد و به سبب قصيده اى كه در محدح او گفت، صله دريافت كرد. ابن عميد كتابخانه ى بزرگى حاوى صد بار كتاب در علوم مختلف داشت كه خازن آن ابوعلى بن مسكويه بود. اهميت ابن عميد در آن است كه صنايع لفظيه را با معانى دقيق گرد آورد و در بلاغت به درجه اى رساند كه او را تالى عبدالحميد دانستند. وى

در بغداد و به قولى در همدان يا رى درگذشت. پس از وى، پسرش نيز به وزارت ركن الدوله رسيد كه به سبب حسادت به شهادت رسيد. در ادب و ترسل او را «جاحظ ثانى» مى ناميدند. از آثار او: «تاريخ ابن عميد»؛ «ديوان رسائل» يا «رسائل ابن عميد». ابن نديم، كتاب «المذهب فى بلاغة» را از آثار وى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (328 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (639 -638 /1)، تاريخ گزيده (792 ،791 ،417 ،416 ،412)، دانشنامه ى ايران و اسلام (740 -739 /5)، الذريعه (241 ،240 /10 ،224 /3)، رساله ى شرح احوال و آثار ابن عميد، روضةالصفا (50 /4)، ريحانه (128 -125 /8)، سير النبلاء (138 -137 /16)، فوائد الرضويه (528 -521)، مجالس المؤمنين (445 -443 /2)، معجم المؤلفين (258 -257 /9)، الوافى بالوفيات (383 -381 /2)، وفيات الاعيان (113 -103 /5)، هدية الاحباب (78 -77)، هدية العارفين (46 /2).

ابن فارس رازي، ابوالحسن، ابوالحسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(395 /375 -329 ق)، اديب، لغوى و محدث. در قزوين به دنيا آمد، سپس به همدان رفت و پس از چندى به رى مهاجرت كرد. در نحو شيوه ى كوفيان را اختيار كرد. بديع الزمان همدانى و صاحب بن عباد از مشهورترين شاگردانش بودند. خطيب تبريزى، صاحب بن عباد و شيخ صدوق از وى روايت كرده اند. چندى در رى معلم ابوطالب مجدالدوله ى ديلمى بود و همين، سبب نزديكى بيشتر صاحب بن عباد به وى شد. در مذهب وى اختلاف نظر بسيار است، برخى او را مالكى يا شافعى و برخى ديگر او را شيعى مى دانند؛ علت اين امر را شايد بتوان در گستردگى انديشه اش يافت. برخى از آثار او: «الاتباع والمُزاوجه»؛ «اختلاف النحاة»؛ «اخلاق النبى»؛

«اصول الفقه»؛ «امثلة الاسجاع»؛ «اللامات»؛ «انتصار لثعلب»؛ «تفسير اسماء النبى»؛ «حلية الفقهاء»؛ «دارات العرب»؛ «ديوان» شعر؛ «ذخائر الكلمات»؛ «ذم الخطاء فى الشعر»؛ «الصاحبى»؛ كتاب «المجمل»؛ در لغت؛ «النيروز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (184 /1)، اعيان الشيعه (63 -60 /3)، ايضاح المكنون (421 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (754 -751 /5)، الذريعه (435 /24 ،16 -15 /22 ،296 /21،269 /18 ،296 /16 ،9 /5 ،348 -347 /2 ،361 ،81 /1)، روضات الجنات (244 -242 /1)، ريحانه (135 -134 /8)، سير النبلاء (106 -103 /17)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (67 -65)، معجم الادباء (98 -80 /4)، معجم المؤلفين (41 -40 /2)، نامه ى دانشوران (72 -65 /6)، الوافى بالوفيات (280 -278 /7)، وفيات الاعيان (120 -118 /1)، هدية العارفين (69 -68 /1).

ابن فتي، ابوعبداللَّه سلمان، سليمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 493 ق)، لغوى، نحوى و مفسر. متولد نهروان بود. ياقوت حموى گويد كه نشو و نماى او در رى بوده است. وى در بغداد نحو را نزد ثمانينى و لغت را نزد حسن بن دهّان و حديث را از قاضى ابوطيّب طبرى فراگرفت، و به شهرهاى عراق سفر كرد و به تعليم پرداخت. سرانجام در اصفهان مقيم شد و در همان جا درگذشت. از آثار او: «تفسير القرآن»؛ «شرح الايضاح» ابوعلى فارسى، در نحو؛ «شرح ديوان المتنبى»؛ «شرح الامالى»؛ «علل القراآت»؛ «القانون»، در زبان شناسى، ده مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (169 /3)، روضات الجنات (84 -82 /4)، ريحانه (138 -137 /8)، كشف الظنون (1313 ،1160 ،812 ،446 ،212 ،163)، معجم الادباء (253 -251 /11)، معجم المؤلفين (239 /4)، الوافى بالوفيات (313 -311 /15).

ابن فقيه همداني، ابوبكر، ابوعبداللَّه احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 340 ق)، جغرافيدان و اديب. از مردم همدان بود. از زندگى او آگاهى چندانى در دست نيست. برخى از جغرافى نويسان مسلمان در آثار خود از او ياد مى كنند و با نسبت دادن تأليفاتى مركب از پنج كتاب به وى، بر آثار او خرده مى گيرند و او را به نداشتن دقت متهم مى سازد. از آثارش: «البلدان»؛ «مختصر البلدان».[1]

ابوبكر شهاب الدين احمد بن محمد بن اسحاق همدانى. از جعرافى دانان مشهور بود. وى در سال 290 ه.ق. كتاب البلدان را تأليف كرد. اين كتاب به گفته ابن النديم نزديك هزار ورق است كه بيشتر آن را ابن فقيه از جيهانى گرفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احسن التقّاسيم (7 -6 /1)، بزرگان و سخن سرايان همدان (138 /1)، ريحانه (141 -140 /8)، دانشنامه ى ايران و اسلام (5 و

767 -766 /6)، مقدمه بر تاريخ علم (734 /1).

ابن فورجه بروجردي، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(455 -330 ق)، اديب، شاعر، مؤلف و محقق. اهل نهاوند بود. برخى منابع، وى را از مردم اصفهان مى دانند. در بغداد از محضر سيد مرتضى بهره برد و مناظراتى نيز با وى داشت، از ابوالعلاء معرى بهره جست و در رى اقامت گزيد و صدارت و رياست علمى داشت. گويند بيش از يك صد و سى و دو سال عمر كرد. در سال تولد و وفات وى اختلاف است. ابن فورجه در نظم و نثر مبرّز بوده است. از آثار وى: «التجنى على بن جنى»؛ «الفتح على ابن الفتح»، كه هر دو اثر در رد ابن جنى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341 /6)، تاريخ بروجرد (48 -42 /2)، دائرةالمعارف البستانى (641 /1)، ريحانه (142 -141 /8)، معجم الادباء (188 /18)، معجم المؤلفين (269 /9)، الوافى بالوفيات (25 -24 /3).

ابن قتلمش، ابومنصور محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(620 -543 /542 ق)، اديب، نحوى، شاعر و رياضيدان. از اميرزادگان سمرقند بود ولى در بغداد به دنيا آمد. در رياضى و در حل مشكلات هندسه ى اقليدسى تبحر داشت. گويند شوق بسيار به قمار داشت و مدتى حاجب خليفه بود. در بغداد درگذشت و درشو نيزيه دفن شد. اشعار پراكنده اى از وى در تذكره ها به جا مانده است. از آثارش: «التبر المسبوك والوشى المحبوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (645 -644 /1)، ريحانه (159 /8)، معجم الادباء (206 -205 /18)، معجم المؤلفين (52 /10)، الوافى بالوفيات (127 -125 /3).

ابن قتيبه ي دينوري، ابومحمد عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(276 -213 ق)، فرهنگ نويس، زبان شناس، نويسنده، محدث و مفسر. از مردم مرو بود. نزد استادانى چون اسحاق بن راهويه، ابوحاتم سهل بن محمد سجستانى و عباس بن فرج رياشى درس خواند. بيشترين تأثير را از ابن مقفع و ارسطو پذيرفت. آثار جاحظ را خوب مى شناخت. شكوفايى او با جنبش سنت گرايى متوكل همزمان بود. وى توانست با پاره اى از نوشته هاى خود از اصلاحات متوكل پشتيبانى كند، و در اندك زمانى سخنگوى اين مذهب شود. در 236 ق قاضى دينور شد و بعد از آن همين سمت را در بصره داشت تا زنگيان، شهر را تاراج كردند. ابن قتيبه پس از آن تمام همّ خود را بر سر تدريس گذاشت. وى علاوه بر پايگاه بلندى كه در ميان اهل سنت داشت، پايه گذار مكتب زبان شناسى بغداد بود كه مكتبى آميخته از مكاتب نحوى كوفه و بصره به شمار مى رفت. وى سومين نثرنويس بزرگ عرب پس از ابن مقفع و جاحظ است. آوازه ى او در عرب به خاطر توانايى وى در نگارش آثار ادبى است كه گونه اى انسان گرايى را در

جريانهاى فكرى آن زمان نشان مى دهد. پسرش، احمد، و قاسم بن اصنع و عبدالرحمان شكرى از شاگردان او بودند. آثار او تا مصر نيز رفت. از آثارش: «ادب الكاتب»، كتابى واژگانى است براى دبيران كه پيشگفتار پرآوازه ى آن بيانيه اى فرنگى- سياسى است؛ «كتاب الانواء» درباره ى گاهنامه اخترشناسى با اطلاعاتى درباره ى برجهاى دوازده گانه، كهكشان راه شيرى و پيكره هاى آسمانى كه تمام متن كتاب باقى مانده است؛ «المعارف»، در شناخت و شرح رجال؛ «الشعر والشعراء» برگزيده ى شعر عرب به ترتيب زمان حيات شاعران كه پيشگفتار آن بيانيه ى مكتب نئوكلاسيك شمرده مى شود؛ «تفسير غريب قرآن»، تفسير واژگانى بر آيه هاى دشوار؛ «تأويل مختلف الحديث»، بزرگ ترين اثر كلامى ابن قتيبه كه در آن شرح انديشه هاى دينى و سياسى و باورهاى وى آمده است؛ «تأويل القرآن»، در معانى و بيان و اعجاز قرآن؛ «عيون الاخبار»، مجموعه ى بزرگ ادبى؛ «غريب الحديث»، شرحى لغوى بر حديث از پيامبر (ص) تا معاويه؛ «اعلام النبوة»؛ «الامامة والسياسة»؛ «جامع النحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (280 /4)، ايضاح المكنون (506 ،146 ،134 /2 ،356 /1)، تاريخ مشاهير كرد (7 /1)، تاريخ بغداد (170 /10)، دائرةالمعارف البستانى (645 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (781 -775 /6)، روضات الجنات (103 -100 /5)، ريحانه (152 /8)، سير النبلاء (297 -296 ،7 /12)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (130)، كشف الظنون (1724 ،1465 ،1464 ،1415 ،1399 ،1392 ،1204 ،1184 ،1102 ،807 ،760 ،722 ،609 ،575 ،463 ،335 ،108 ،47 ،32)، الكنى والالقاب (387 -383 /1)، لسان الميزان (161 -158 /4)، معجم المؤلفين (402 /13 ،150 /6)، وفيات الاعيان (43 -42 /3)، هدية العارفين (442 -441 /1).

ابن مبارك، ابوعثمان سعدان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 220 ق)، اديب، نحوى

و محدث. وى برده و از اسيرانى بود كه در طخارستان به دست مسلمانان افتاد. ابن مبارك نابينا بود و در نحو از مكتب كوفيان پيروى مى كرد. از ابوعبيد معمر بن مثنى روايت مى كرده و ابن دينا هاشمى نيز از او روايت كرده است. از آثار وى: «خلق الانسان»؛ «كتاب الوحوش»؛ «الارض والمياه والبحار والجبال»؛ «النقائص والامثال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (140 /3)، تاريخ بغداد (203 /9)، ريحانه (189 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (119)، معجم الادباء (190 -189 /11)، معجم المؤلفين (214 /4).

ابن مجاور شيرازي، نجم الدين ابوالفتح يوسف

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 601 ق)، اديب و شاعر. پدر وى از صوفيان شيراز بود كه در دمشق خانقاه بنا كرده بود. يوسف در دمشق متولد شد و همان جا نشو و نما يافت و در همان شهر مكتب خانه اى بنا كرد و به تعليم پرداخت. صلاح الدين او را به عنوان مربى پسرش برگزيد و پس از آن هم مدتى وزارت مصر را عهده دار بود. وى در سرودن شعر نيز توانا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302 -301 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (831 /6)، دائرةالمعارف البستانى (676 /1).

ابن مجاور، جمال الدين، نجم الدين، ابوالفتح يوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(690 -601 ق)، مورخ، محدث و كاتب ايرانى تبار. از كندى و ابن مندويه حديث شنيد. بنا به علت نامعلومى به هند رفت و از آنجا به عدن. سه بار به زبيد سفر كرد. در سال 621 ق در مكه بود و از آنجا به جده رفت. در غلافقه، يكى از شهرهاى يمن، مدتى مقيم شد. ابن مجاور با جمع آورى اطلاعات درباره ى شهرها، قبايل غرب و جنوب عربستان كتاب مشهور خود «تاريخ المستبصر/ مستنصر» را نوشت. ارزش اين كتاب بيشتر به لحاظ معرفى جغرافيايى و اجتماعى عربستان آن زمان است. راه شناسى كتاب نيز بسيار مفيد است و مسافتها به فرسنگ نوشته شده. ابن مجاور توصيف جغرافيايى خود را از مدينه شروع كرده و اطلاعاتى كه وى درباره ى قلهات، مسقط و صحار در خليج عمان به دست مى دهد از ديگر جغرافيدانان عرب پربارتر است. در اين كتاب از خليج فارس و جزيره ى كيش (قيس) نيز سخن رفته است. گزارش او درباره ى فرق اسلامى، آداب زناشويى، برده دارى، لباس، اوزان و مقياسها، سكه ها، كشاورزى، دريانوردى و حقوق گمركى بسيار دقيق است.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (831 -829 /6)، معجم المؤلفين (345 /13).

ابن مدبر، ابوالحسن احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 270 ق)، كاتب و شاعر. در روزگار خلافت واثق عباسى سرپرست ديوان سپاه و از دولتمردان بود. در سالهاى نخست خلافت متوكل سرپرستى هفت ديوان را داشت. متوكل اشعار او را مى پسنديد و آنها را ارج مى نهاد. نفوذ ابن مدبر در دربار باعث بدگمانى وزير خليفه عبيداللَّه بن خاقان شد و گويا ابن مدبر و برادرش به زندان افتادند. اما پس از چندى كارگزار خراج دمشق و اردن شد و به دمشق رهسپار شد. پس از آن وى كارگزار مصر شد و به علت مالياتهاى تازه كه وضع كرده بود از منفورترين كارگزاران خراج شد. وى با ابن طولون كشمكشهايى پيدا كرد كه درگيرى آنها به سامرا نيز كشيد و احمد بن طولون ابن مدبر را به زندان افكند و دارايى وى را مصادره كرد. برخى منابع گفته اند به اشاره ابن طولون در زندان كشته شد و برخى ديگر مى گويند در 258 ق آزاد شد و پيشكار دارايى شام و اردن و فلسطين شد و به دمشق رفت. ابن طولون كه دمشق را تسخير كرد بار ديگر ابن مدبر را بازداشت نمود و به پرداخت 600 هزار درهم محكوم كرد. وى را به مصر بردند و در آنجا تا پايان عمر زندانى بود. وى هر كسى كه شعرش را مى پسنديد صله مى داد و به هر كسى كه شعرش را نمى پذيرفت دستور مى داد 100 ركعت نماز بخواند. از آثارش: كتاب «المجالسه والمذاكره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (833 /6)، ريحانه (198 -197 /8)، سير النبلاء (126 -125 /13)،

الفهرست ابن نديم، ترجمه (203)، الكنى والالقاب (404 /1)، معجم الادباء (228 /1)، الوافى بالوفيات (4038 /8)، وفيات الاعيان (57 -56 /7).

ابن مراغي همداني، ابوالفتح محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 371 ق)، اديب، نحوى و محدث شيعى. در بغداد ساكن شد و از ابن قتيبه حديث شنيد. آموزگار عزالدوله بويهى بود. ابوالحسين محاملى از وى روايت مى كرد. حافظه اى نيكو داشت و در نحو و لغت زبانزد بغداديان بود. برخى وى را منسوب به قبيله هَمْدان و گروهى او را همدانى دانسته اند. از آثارش: «استدراك لما اغفلة الخليل»؛ «البهجة»، نظير كتاب «الكامل للمبرد»؛ «مختار الاخبار»؛ «كتاب الخليلى فى الامامة»؛ «ذكر المجاز فى القرآن»؛ «اسماء البلدان»، و جلد دوم آن به نام «اخبار البلدان»؛ «كتاب الجزء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (298 /6)، اعيان الشيعه (201 /9)، ايضاح المكنون (447 ،293 /2)، تاريخ بغداد (154 -152 /2)، الذريعه (169 /20 ،159 /3 ،65 ،23 -22 /2)، رجال النجاشى (319 -318 /2)، ريحانه (199 /8 -279 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 258 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (144)، كشف الظنون (87 ،78)، لغت نامه (ذيل/ ابن مراغى)، معجم الادباء (103 -101 /18)، معجم رجال الحديث (160 -159 /15)، معجم المؤلفين (157 /9)، هدية العارفين (50 /2).

ابن مردان، ابوموسي عيسي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، نحوى. وى از ياران فرّاء نحوى بود. از آثار او: «القياس على اصول النحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (200 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (119 -118)، كشف الظنون (1366).

ابن مرزبان، ابونصر سهل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 420 ق)، اديب و شاعر. از مردم اصفهان بود كه در قاين متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. در نيشابور مسكن گزيد و چند بار در جستجوى كتاب به بغداد سفر كرد و كتابهايى نفيس گرد آورد. ابن مرزبان معاصر ثعالبى بود و با او مكاتبه داشت. از آثار وى: «اخبار ابى العيناء»؛ «اخبار ابن الرومى»؛ «اخبار جحظة البرمكى»؛ «الآداب فى الطعام والشراب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210 /3)، معجم المؤلفين (286 /4).

ابن مسكويه، ابوعلي، ابوعبداللَّه احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421 ق)، فيلسوف اديب، نويسنده، و منشى آل بويه. ملقب به خازن. در خانواده اى زردشتى در رى متولد شد. در فن دبيرى چندان مهارت داشت كه به عنوان كاتب و نديم به خدمت ابومحمد حسن مهلبى، وزير امير معزالدوله ى ديلمى درآمد و تا زمان مرگ با وى بود. مدت هفت سال نيز در خدمت ابن عميد در دربار ركن الدوله در رى بود و سمت كتابدارى و نگاهدارى اسناد و مدارك را داشت. در 355 ق كه غازيان آشوبگر خراسان بر سر راه خود به روم شرقى از رى مى گذشتند، كتابخانه ى عظيم ابن عميد را از غارت و ويرانى مصون داشت. پس از عزل ابوالفتح ابن عميد، همكارى با دستگاه صاحب بن عباد را نپذيرفت. چه خود را همپايه ى وى مى دانست و مستقيماً به خدمت يكى از فرمانروايان آل بويه درآمد. پس از مرگ عضدالدوله به خدمت پسرش، صمصام الدوله رسيد. از معاصران بوعلى سينا بود و با ابوحيان توحيدى و بديع الزمان همدانى مكاتبه داشت. از احوال ابن مسكويه پس از اعدام ابن سعدان، وزير صمصام الدوله (375 ق)، اطلاع چندانى در دست نيست. ابن مسكويه چهره ى برجسته اى در حيات عقلى و فرهنگى زمان خود بود.

در رشته هاى گوناگون تاريخ، علم كلام، فلسفه و پزشكى تبحر داشت. به كيمياگرى و علوم غريبه سخت علاقه مند بود. برداشت وى از دين بيشتر فلسفى و تا حدى عقلانى بود. رنگ فلسفى آثار ابن مسكويه سبب شده است كه شيعيان بيش از اهل تسنن آنها را بپذيرند. خود وى مانند فارابى و اخوان الصفا از معتقدان به تشيع فلسفى بود. از ديگر علوم مورد علاقه ى وى پزشكى بود و بسيار محتمل است كه دو كتاب داروشناسى كه ابن قفطى در «تاريخ الحكماء» از وى نام برده است براى عضدالدوله تأليف كرده باشد. از آثار مهم او «تجارب الامم و عواقب الهمم» در تاريخ است از آغاز تا مرگ عضدالدوله 372 ق. از ديگر آثار بزرگ وى: «تذهيب الاخلاق و تطهير الاعراق»، در فلسفه اخلاق است. هدف از تأليف اين كتاب آن بوده است كه براى دانشجويان فلسفه و اخلاق، كتابى ساده و روان مشتمل بر بيان اصول فلسفه فراهم آورد. پس از آن كتب زيادى را به اين سبك نوشتند از آن جمله، «اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى كه ترجمه و تأليفى از آن كتاب؛ كتاب «حكمة الخالده»، ترجمه ى كتاب «جاويدان خرد»، كه يكى از نسخه هاى آن عنوان «كتاب آداب العرب والفرس» دارد.[1]

(مسكويه معر.) ابوعلى خازن احمد بن محمد بن يعقوب (ف. 421 ه.ق.) بنا به نقل مورخان و يا پدر او در آغاز امر زردشتى بود و سپس اسلام آورد. ابوعلى نخست در خدمت ابومحمد مهلبى وزير معزالدوله (ف. 352) به سر مى برد و بعد از آن نزد ابن العميد رفت و خازن كتب او بود. پس از وفات ابن العميد چندى در خدمت عضدالدله ديلمى و صمصام الدوله

گذراند. ابو على به علوم اوايل معرفت بسيار داشت و از آن جمله به فلسفه و طب و كيميا بيش از همه مايل بود. وى از نويسندگان و مورخان مشهور اسلامى محسوب مى شود. از جمله آثار فسلفى او كه در دست است كتب ذيل را نام مى بريم: الطهارة فى علم الاخلاق، كتاب فى جواب المسائل الثلاث (در سه مسأله: اول در اثبات صانع، دوم در نفس و احوال آن، سوم در نبوات)، تهذيب الاخلاق، آداب العرب و الفرس (ه.م.)، جاويدان خرد، كتاب العادة تجارب الامم (ه.م.) ابن مسكويه در ما بعدالطبيعه سه مسأله اثبات وجود صانع و نفس و نبوت را با روش تازه اى مورد مطالعه قرار داده است.

ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب مسكويه (ف. 421 ه.ق) از بزرگان فلاسفه و حكما و مشاهير دانشمندان اسلامى است. در لغت، منطق، فنون شعر، رياضيات، فلسفه و حكمت استاد بود، به خدمت عضدالدوله رسيد و سمت نديم و خازنى او را يافت. تأليفات بسيارى دارد كه از آن جمله است «تجارب الامم و تعاقب الهمم» و «تهذيب الاخلاق و تطهيرالاعراق» و كتاب «جاويدان خرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (205 -204 /1)، اعيان الشيعه (172 -158 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (302 -300 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (195 -173)، تاريخ فلسفه در اسلام (682 -665 /1)، تازيخ گزيده (689)، تاريخ نظم و نثر (123)، دانشنامه ى ايران و اسلام (854 -852 /6)، دايرةالمعارف فارسى (34 /1)، الذرّيعه (66 /4 ،105 /2 ،387 /1)، روضات الجنات (266 -264 /1)، رى باستان (287 ،286 /2)، ريحانه (208 -206 /8)، كشف الظنون (1937 ،1436 ،1303 ،514 ،43)، الكنى والالقاب (409

-408 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، مؤلفين كتب چاپى (337 -336 /1)، مجالس المؤمنين (190 -189 /2)، معجم الادباء (19 -5 /5)، معجم المؤلفين (169 -168 /2)، هدية العارفين (73 /1).

ابن مظفر شيرازي، جلال الدين، ابوالميامن مسعود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 725 ق)، مفسر، واعظ، عارف و دانشور. وى نياى مادرى ابوالعباس زركوب شيرازى، نويسنده ى «شيرازنامه» و نياى سوم جنيد شيرازى، نويسنده ى «شد الازار» بود. دوبار حج گزارد اما سعى كرد كه مردم بر آن مطلع نشوند. او در مسجد آدينه ى سنقرى وعظ مى كرد و در بقعه ى شيخ كبير درس حكمت مى گفت. در شيراز سپرده شد. از تأليفات وى: «كتاب مفتاح الروايات و مصباح الحكايات»، كتابى در فضائل اهل بيت- عليهم السلام- در چهار مجلد، مشتمل بر دوازده باب. بعلاوه وى داراى تأليفات و مجموعات و اجازات و اسانيد معتبر است كه اكثر آنها از شيوخ پدرش بوده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (217)، بزرگان نامى پارس (407 -406 /1)، تذكره ى هزار مزار (132 -131)، شيرازنامه (179)، معجم المؤلفين (231 /12).

ابن مظفر شيرازي، ركن الدين، ابومحمد منصور

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 740 /733 ق)، عارف، عالم دينى و سخنور. مشهور به راست گوى. نزد پدر به تحصيل پرداخت و مصنفات پدر را خواند. آنگاه به سلك مريدان شيخ يوسف سروستانى درآمد و بر دست او خرقه پوشيد. حج گزارد و از علما و مشايخ حجاز بهره گرفت. در راه بازگشت چندى در بصره ماند و به فراگيرى علوم پرداخت. پس از مرگ پدرش به كرمان و سيرجان و كرانه هاى خليج فارس و درياى عمان رفت و از راه دريا خود را به عدن و يمن رسانيد و به دربار شمس الدين مظفر ابومنصور يوسف بن عمر رسولى، سلطان يمن راه يافت و كتاب «الاربعين العوالى» تأليف سلطان را، جهت اطمينان از صحت آن، بر سلطان خواند. از آنجا به مكه رفت و بار ديگر حج گزارد و به زادگاهش بازگشت. ركن الدين در مسجد عتيق وعظ مى كرد

و ضمن گفتار خود بى پروا به حكام و كار بدستان دولتى مى تاخت و از آنان بسختى انتقاد مى كرد. از شاگردان وى ابوالعباس زركوب شيرازى، مؤلف «شيرازنامه» است. زركوب قسمتى از «صحيح» بخارى را نزد وى خواند و از او به دريافت اجازه نيز نائل شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى هزار مزار (246 -243 ،23 -22)، شيرازنامه (مقدمه/ شانزده 190 ،179).

ابن مظفر شيرازي، ركن الدين، يحيي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 769 ق)، خطيب و واعظ. سخنورى زبان آور و مردم دوست بود. آوازه اى خوش داشت و در سخن گفتن چون پدرش سخت بى پروا بود. در جامع سنقرى به جاى پدران خود وعظ مى كرد و شيخ ابواسحاق اينجو خطابت مسجد عتيق را به او سپرد. وى در علم اصوات و ايقاعات دست داشت. او در شيراز از دنيا رفت و در كنار پدر دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى هزار مزار (255 -254 ،23).

ابن مظفر شيرازي، سعدالدين، ابواليمن اسعد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 670 ق)، واعظ و اديب. پسر مهتر مظفر بود. به مدد حافظه ى توانا بسيارى از كتابها و آيات و احاديث و احكام را در خاطر داشت و آنها را درس مى داد، و در مسجد عتيق و مسجد بغدادى وعظ مى كرد. در وعظ بسيار خوش بيان بود. هنوز جوان بود كه در پى ريزش سقف خانه اش در زير آوار از پاى درآمد. وى پيش از پدر وفات كرد. و در مقبره خانوادگى دفن شد. پدرش در سوك او بسى ابيات سرود كه تمامى حاكى از سوزش و احتراق بود. در «شيرازنامه» اين مشخصات با سعدالدين محمد انطباق داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (213)، تذكره ى هزار مزار (243 -242 ،25)، شيرازنامه (179).

ابن مظفر شيرازي، سعدالدين، ابومنصور محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 634 ق)، عالم دينى، زاهد و واعظ. نزد پدرش و شمس الدين عمر تركى و محمود بن حسن كازرونى- از شاگردان برجسته شيخ ابواسحاق مرشد كازرونى- درس خواند. در سفرى دور و دراز كه دوازده سال طول كشيد تا هند را سياحت كرد. در مدرسه ى اتابكيه و منكو برزيه ى شيراز استاد شد. سعدالدين حافظه اى پرتوان داشت و بخش بزرگى از كتابهاى علمى را از بر درس مى گفت. در علوم حديث اجازه وى را معتبر مى شناختند. او از عبدالرحيم سروستانى و ابوالفتوح عجلى و شيخ عبدالوهاب ابن سكينه بغدادى و ديگران روايت كرده است. در جامع عتيق و جامع سنقرى وعظ مى كرد و بسيارى شيفته ى سخنانش بودند. توجه مردم به شيخ باعث شد كه امير فخرالدين، وزير اتابك سعد پس از اتمام بناى مسجد جامع فخريه از او درخواست كند تا در آنجا به موعظه بپردازد. وى بسيار متعصب بود و

سعى داشت تا مردم را نيز با چنان خصلتى بار آورد. او نياى چهارم جُنيد شيرازى، نويسنده «شدالازار» است. مدفن او در كنار پدرش در مقبره ى باغ نو است. مؤلفات و خطبه ها و اشعار عربى از او مانده كه برخى از آنها در «شد الازار» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (211 -209)، بزرگان نامى پارس (271 -270 /1)، تذكره ى هزار مزار (284 -278 ،19 -18)، شيرازنامه (180 -179).

ابن مظفر شيرازي، شمس الدين، ابوالمؤيد عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 700 ق)، واعظ و محدث. مردى پارسا بود و در اخبار و حديث استادى داشت. در رباط شيخ ابراهيم كرخى وعظ مى كرد. منصور راستگو برادر او بود. وى با خط بسيار حديث نوشت و اجازه ها داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى هزارمزار (250 ،24)، شيرازنامه (179).

ابن مظفر شيرازي، ظهيرالدين، ابوالفضايل اسماعيل

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 730 ق)، واعظ و عالم اهل سنت. وى نيز مانند برادرش منصور راستگو سخنورى پرآوازه بود. هنگامى كه سلطان محمد خدابنده فرمان داد تا نام خلفاى سه گانه را از خطبه و سكه بيندازند و بر نام حضرت اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين- عليهم السلام- اقتصار نمايند، اين فرمان در تمام بلاد قلمرو اولجايتو به موقع اجرا گذارده شد جز در قزوين و شيراز و اصفهان و بغداد كه پاره اى از مردم سر از اطاعت اين حكم باز زدند، و بعضى فتنه ها روى داد؛ اسماعيل نيز چنان مخالفتى نشان داد كه باعث فتنه ها شد، و خواستند وى را از شهر بيرون كنند. در شيراز از دنيا رفت و نزد پدر و برادر دفن شد. از آثارش: «فضائل الصلوات» در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (217)، تذكره ى هزار مزار (247 -246 ،22).

ابن مظفر شيرازي، نجم الدين، ابوالفتح محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 740 ق)، زاهد، واعظ و نساخ. نزد شهاب الدين زنجانى و نورالدين خراسانى درس خواند. زبان آور بود و در رباط ضيائيه و گاه مسجد عتيق وعظ مى كرد. در حفظ قرآن و ضبط وجوه قراآت و بيان متشابهات نيز دست داشت. از طريقه ى پدر و عم خود پيروى كرد و به انزوا گراييد و به در خانه حاكمى نرفت. وى در مقبره ى پدرانش مدفون است. معين الدين ابوالقاسم جنيد شيرازى، نويسنده ى «شدالازار» پسر او بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان نامى پارس (397 -396)، تذكره ى هزار مزار (254 -251 ،16).

ابن معروف، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب و فرهنگ نويس. وى مؤلف فرهنگى است به نام «كنزاللغات» يا «كنز اللغه» كه اين كتاب را به نام سلطان محمد كاركيا و پسرش كاركيا ميرزا على تدوين كرد. اين كتاب از بدو تأليف مورد استفاده ى طالبان علم بود. مؤلف در گردآورى اين كتاب از قرآن و اكثر كتابهاى لغت عربى و تفسير، حديث فقه و طب بهره برده است. وى در آغاز هر باب به ذكر مصادر مبادرت كرده و از بيان مشتقات آنها خوددارى كرده و بعد از ذكر مصادر به لغات غير مشتقه پرداخته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (380 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (112 /4)، تاريخ نظم و نثر (260)، الذريعه (164 /18)، ريحانه (214 /8)، كشف الظنون (1518).

ابن مقفع، عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(102- ح 139 ق)، مترجم و عالم. وى يكى از نخستين مترجمان آثار ادبى تمدنهاى هند و ايرانى به زبان عربى و يكى از آفرينندگان نثر ادبى عربى است. در خاندانى نجيب زاده در جور فارس، فيروزآباد كنونى، متولد شد. پدرش، دادويه كه با نام اسلامى مبارك، معروف بود در زمان حجاج تحصيلدار ماليات بود و چون به جرم اختلاس شكنجه شد، وى را به تمسخر مقفع خواندند. عبداللَّه نام اسلامى روزبه بود. در آغاز در كرمان منشى حكام و صاحب منصبان اموى بود. در آنجا ثروتى هنگفت به دست آورد. پس از آن به خدمت عيسى بن على، عموى منصور، خليفه ى عباسى، درآمد. بهترين سالهاى عمر وى در كوفه و بصره طى شد. در محفل اديبان و ظريفان رفت و آمد داشت. مرگ وى عللى سياسى داشت. ابن مقفع با دست بردن در متن

دستخط امان نامه ى منصور خليفه سبب برآشفتگى و بدگمانى خليفه در حق خود شد. خليفه فرمان داد تا دست كاتب گستاخ را قطع كنند. حاكم بصره كه از مدتها پيش كينه ى وى را در دل داشت از اين پيشامد براى گرفتن انتقام شديد بهره برد و ابن مقفع را زير شكنجه هاى سهمناك به قتل رساند. ابن مقفع، با وجود كمى عمر خود آثار گرانبهايى را تأليف و ترجمه كرد، از آن جمله اند: ترجمه ى «كليله و دمنه»، كه قديمى ترين ترجمه از اين اثر هندى است؛ «ادب الصغير» و «ادب الكبير»؛ «اليتيمة»؛ «خداى نامه» كه ترجمه اى است از «آيين نامه ى» عهد ساسانيان؛ «كتاب مزدك»؛ «كتاب التاج».[1]

عبداللَّه روزبه (مقت. 142 يا 143 يا 145 ه.ق.) اصل وى از فارس است و او در آغاز كاتب عيسى بن على بود و يكى از ناقلان بزرگ كتب از فارسى به عربى است. از تأليفات اوست: التاج در سيرت انوشروان، آيين نامه، كليله و دمنه، اليتيمة (در رسائل). ابن مقفع به تحريك سفيان بن معاويه و موافقت منصور خليفه در 36 سالگى كشته شده و در كيفيت مرگ او روايات مختلف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (284 -283 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (187 -185)، تاريخ ادبيات زبان عربى (352 -346 ،338 -329)، تاريخ الحكماء قفطى (307 -306)، تاريخ گزيده (687)، دانشنامه ى ايران و اسلام (868 -864 /6)، دائرةالمعارف اسلامى (1674 /2)، روضات الجنات (219 /3)، ريحانه (226 -222 /8)، سير النبلاء (209 -208 /6)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (196 -195)، كشف الظنون (745 ،217)، الكنى والالقاب (425 -421 /1)، لسان الميزان (175 -173 /4)، لغت نامه (ذيل/ ابن المقفع)، معجم المؤلفين (402

/13 ،156 /6)، مؤلفين كتب چاپى (1001 -999 /3)، الوافى بالوفيات (639 -633 /17)، وفيات الاعيان (155 -151 /2)، هدية العارفين (438 /1).

ابن منتجب مروزي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، كاتب، اديب و شاعر. از مردم مرو بود. پدرش محمد نيز اديب و شاعرى فاضل بود و خطى نيكو داشت و لقب منتجب الملك داشت و زمخشرى وى را مدح و مرثيه گفته بود. وى به عراق سفر كرد و شهرهاى اين سرزمين را سياحت كرد. در مرو از ابوعلى اسماعيل بن احمد بن حسين بيهقى حديث شنيد. سرانجام در يورش خوارزمشاهيان به مرو كشته شد. از آثار وى: «تعلة المشتاق الى ساكنى العراق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (149 /5)، ايضاح المكنون (297 /1)، معجم الادباء (61 -58 /15)، معجم المؤلفين (183 /7).

ابن منجّم، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(352 -277 /276 ق)، اديب، شاعر، منجم، متكلم و نسب شناس. وى در بغداد متولد شد. با صاحب بن عباد نيز مدتى معاشر بود.، نديمى گروهى از خلفاء را كرد گويا به وزارت نيز رسيد. از آثارش؛ كتاب «القوافى»؛ فضائل «شهر رمضان»؛ «الرّد على الخليل»، در عروض؛ كتاب «النيروز النوروز والمهرجان»؛ «الفرق بين ابراهيم بن المهدى و اسحاق الموصلى فى الغناء» و «اللفظ المحيط بنقض مالفظ به اللقيط»، در معارضه ى كتاب «الفرق والمعيار» ابوالفرج اصفهانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (183 /5)، ريحانه (267 /8 ،369 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (238)، كشف الظنون (1559 ،1468 ،1256)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (120 -112 /15)، معجم المؤلفين (256 /7)، وفيات الاعيان (376 -375 /3)، هدية العارفين (680 /1).

ابن منجّم، ابوعبداللَّه هارون

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(288 -251 ق)، اديب، اخبارى و شاعر. معروف به ابن ابى منصور منجم. وى در بغداد متولد شد. با اديبان و خلفاى هم روزگارش مجالست داشت. در جوانى در شهر بغداد درگذشت. از آثارش. «البارع»، در اخبار شعراء مولدين؛ «المختار»، در اغانى؛ كتاب «النساء و ماجاء فيهن من الخبر و محاسن ماقيل فيهن من الشعر والكلام الحسن» يا «اخبار النساء»؛ «اختيار الشعراء كبير»، كه ناتمام ماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (43 -42 /9)، ريحانه (368 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (238)، كشف الظنون (217)، الكنى والالقاب (210 /3)، لغت نامه (ذيل / ابوعبداللَّه). سير النبلاء (405 -404 /13)، معجم الادباء (263 -262 /19)، معجم المولفين (129 /13)، وفيات الاعيان (79 -78 /6)، هديه العارفين (503 /2).

ابن مهريزد اصفهاني، ابومسلم محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(459 /457 -366 ق)، اديب، مفسر و محدث معتزلى. معروف به ابومسلم اصفهانى. وى محدث اصفهانى و از بزرگان معتزله ى عصر خويش است. ابومسلم آشناى به عربيت و به گفته يحيى بن منده آشناى به نحو بود. او از شاگردان ابوبكر بن مُقْرى بود و سعيد بن ابى رجاء صيرفى و حسين خلّال و محمد بن حَمد كبريتى از وى روايت كرده اند. او شيخ و استاد اسماعيل بن على حمامى است. در اصفهان درگذشت. از آثار وى: «جامع التأويل لمحكم التنزيل» يا «تفسير قرآن»، تفسير بزرگى در بيست مجلد؛ «جامع الرسائل»؛ «ناسخ الحديث و منسوخه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (163 /7)، سير النبلاء (147 -146 /18)، لسان الميزان (374 -373 /6)، معجم المؤلفين (50 -49 /11)، ميزان الاعتدال (655 /3)، الوافى بالوفيات (131 -130 /4)، هدية العارفين (71 /2).

ابن هارون توزي، ابومحمد عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 203 ق)، اديب و نحوى. نسبت وى به توز، شهرى نزديك اهواز، مى رسد. نخست برده ى قريشيان بود. شاگرد اصمعى بود و «الكتاب» سيبويه رانزد ابوعمر جرمى خواند از آثارش «كتاب الاضداد»؛ «كتاب الامثال»؛ «كتاب الخيل»؛ «كتاب فعلت و افعلت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (294 ،173 /2 ،94 /1)، روضات الجنات (3 /6)، ريحانه (267 -266 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (99 -98)، لغت نامه (ذيل/ ثورى)، معجم المؤلفين (143 /6).

ابن هارون دشت ميشاني، ابوعمرو سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 215 ق)، حكيم، شاعر، نحوى و لغوى. معروف به بزرگمهر اسلام. وى از مردم دشت ميشان بود كه به بصره نقل مكان كرد و در آنجا شهره گشت. و به خدمت هارون الرشيد درآمد و تا آنجا اوج گرفت كه به جاى يحيى برمكى برگزيده شد. او همچنين از خادمان خاص مأمون گرديد و متصدى خزانةالحكمة و كتابدار مأمون شد. ابن هارون از شعوبيان بود و عجم را بر عرب برترى مى داد. و در اين باره كتابها و رسايل مختلفى نگاشته است. جاحظ شيفته اوست و در وصفش گويد كه او خطيب، شاعر و نويسنده قطعات بلند و كوتاه و كتب بزرگ است. گويند كه وى بخيل و خسيس بود، به طورى كه رساله اى در «بخل» نوشت و در آن خساست و بخل را ستود، و آن را به نام حسن بن سهل وزير كرد. از جمله آثارش: كتاب «ادب اسل بن اسل»؛ كتاب «اسباسيوس فى اتحاد الاخوان»؛ «تدبير الملك والسياسة»؛ كتاب «ديوان الرسائل»؛ «ثعلة و عفراء»، كه بر اساس «كليله و دمنه» براى مأمون نوشت؛ «المسائل»؛ «ندود و ودود و لدود»؛ «النّمر والثعلب»؛ «الوامق والعذراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام

(211 /3)، اعيان الشيعه (323 /7)، ايضاح المكنون (41 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (187 /1)، ريحانه (266 /8)، الفهرست لابن النديم (174)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم الادباء (267 -266 /1)، معجم المؤلفين (286 /4).

ابن هارون عسكري، ابوالحسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 369 ق)، نحوى و لغوى. از مردم شهر عسكر مكرم خوزستان بود. از آثار او: «شرح التلقين فى النحو لابن جنى» كه آن را در 369 ق به پايان برد؛ «شرح العيون»؛ «شرح المجارى»؛ «شرح مختصر ابن اسماعيل مبرمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنات (242 -241 /1)، ريحانه (266 /8)، كشف الظنون (481)، معجم الادباء (232 -231 /4)، معجم المؤلفين (124 /2).

ابن هندو، ابوالفرج علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 420 /410 ق)، اديب، شاعر، طبيب و منجم. از مردم رى بود. در نيشابور تحصيل كرد و هم در آنجا با دانش يونانى آشنا شد. از شاگردان ابوالحسن دائلى بود. پزشكى را نزد ابن خمار آموخت. مدتى در گرگان در خدمت قابوس وشمگير بود. در اشعارش قابوس و فرزند وى، منوچهر، را ستود. پس از آن به خدمت عضدالدوله ى ديلمى درآمد و تا پايان زندگى دبير وى بود. از آثارش: «مفتاح الطب»؛ «الكلم الروحانية من الحكم اليونانيه»؛ «كتاب النفس»؛ «المقالة المشوقة فى المدخل الى العلم الفلسفه»؛ «الرسالة المشرقيه»؛ «انموذج الحكمة»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (89 -88 /5)، ايضاح المكنون (704 -379 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (302 /1)، تاريخ طب (678 /2)، تاريخ طبرستان (125 -138)، دانشنامه ى ايران و اسلام (920 /7)، دائرةالمعارف البستانى (732 /1)، الذريعه (36 /9)، ريحانه (280 -279 /8)، روضات الجنات (216 -215 /5)، كشف الظنون (1762)، لغت نامه (ذيل / ابن هندو)، معجم الادباء (146 -136 /13)، معجم المؤلفين (83 -82 /7)، نامه ى دانشوران (134 -127 /3).

ابن هيصم هروي، صدرالاسلام، مجدالدين، علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(زنده قبل از 280 ق)، اديب، شاعر و محدث. در هرات متولد شد، از آنجا به بغداد رفت و از عثمان بن سعيد دارمى (م ح 280 ق)، حديث شنيد. ابواحمد غطريفى گرگانى از او حديث شنيد. ابن هيصم در سرودن شعر به زبان عربى توانا بد. از آثار وى: «مفتاح البلاغة»؛ «كتاب البَسملة»؛ «نهج الرشاد»؛ «عقود الجواهر»؛ «لطائف النُكَت»؛ «تصفية القلوب»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (286 /8)، تاريخ بغداد (5 /12)، ريحانه (363 /1)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (280 -277 /13)، معجم المؤلفين

(141 /7)، هدية العارفين (698 -697 /1).

ابن يمين فريومدي، امير فخرالدين، محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 772 /769 ق)، شاعر و اديب. پدرش از تركانى بود كه از ماوراءالنهر به خراسان آمده بودند. با دربار ابوسعيد و طغاتيمور مراوده داشت. ابن يمين نخست در ديوان استيفا مشغول به كار شد. سپس به تبريز رفت و در دستگاه غياث الدين محمد فرزند رشيدالدين فضل اللَّه به خدمت مشغول شد. از آنجا عازم عراق عجم شد و سپس به زادگاهش بازگشت. وى علاءالدين محمد فريومدى را مى ستود و با سربداران دوست بود. در 743 ق در نبرد ميان وجيه الدين مسعود سربدارى با ابوالحسين محمد بن غياث الدين كرت «ديوان» اشعارش گم شد و گويا به سارت آل كرت درآمد. در دربار آل كرت به گردآورى مجدد «ديوان» اشعارش همت گماشت. سپس به سبزوار رفت و انزوا گزيد. شعر وى برخلاف گويندگان معاصر وى ساده و دوراز تكلّف است. در سرودن قطعه بيش از ديگر قالبها تبحر داشت. به جز «ديوان» شعر، مثنوى «مجلس افروز» از جمله آثار باقى مانده از اوست. وى از نخستين شاعرانى است كه در مناقب امامان و درباره ى فاجعه كربلا شعر سروده است. از شاگردان برجسته ى وى مى توان به ابوعلى فارسى اشاره كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (39 -37 /1)، از سعدى تا جامى (301 -291)، ايضاح المكنون (488 /1)، با كاروان حله (274 -271)، تاريخ ادبيات در ايران (962 -951 /3)، تاريخ نظم و نثر (201 -200)، تذكرة الشعراء (314 -306)، حبيب السير (386 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (926 -924 /7)، دايرةالمعارف فارسى (23 /1)، الذريعه (34 /9)، ريحانه (284 -282 /8)، سرآمدان فرهنگ (53 /1)، سيرى در شعر فارسى (89)،

فرهنگ ادبيات فارسى (18 -17)، الكنى والالقاب (454 /1)، فهرست كتب چاپى (4 -2 /6)، لغت نامه (ذيل/ ابن يمين)، مجالس المؤمنين (672 -671 /2)، مجمع الفصحا (8 -1 /4)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 769 ،743)، هدية العارفين (408 /2)، هفت اقليم (286 -285 /2).

ابوالفتح بستي، نظام الدين عميد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بستى، على بن محمد بن حسين بن يوسف بن محمد بن عبدالعزيز (ف. بخارا 400 يا 401 ه.ق.). از مشاهير مترسلان و شاعران پارسى و تازى در آغاز عهد غزنويان و اواخر قرن چهارم است. وى نخست در خدمت «بايتوز» امير بست به سر مى برد و دبير او بود و پس از غلبه سبكيگين بر بايتوز به دبيرى سبكتيگين منصوب شد و تا پايان حيات آن امير و اوايل پادشاهى محمود صاحب ديوان رسائل بود، تا عاقبت به عللى سلطان بر او متغيير شد و بستى به ديار ترك افتاد و در آن غربت فروشده. عوفى گفته كه خود و ديوان پارسى و تازى او را ديده.

(وف 401 / 400 ق)، شاعر و كاتب. ابتدا در دربار سامانيان به شغل دبيرى اشتغال داشت و بعد از آن به خدمت امير بست پيوست و تا هنگامى كه ناصرالدين سبكتكين بر امير بست غلبه يافت، سمت دبيرى داشت ابوالفتح از بيم او متوارى شد، ليكن سبكتكين كه بر مرتبه ى او در دانش وقوف داشت وى را به خدمت خواند و به دبيرى برگزيد. ابوالفتح تا پايان عمر سبكتكين صاحب ديوان رسائل او بود و در اوايل سلطنت محمود نيز همچنان در شغل خود باقى ماند تا عاقبت به جهاتى سلطان بر او متغير شد. وى در شعر و نثر عربى مهارت بسيار و

در هر دو شهرت داشت و داراى دو «ديوان» بود، يكى تازى و ديگرى فارسى. در بخارا درگذشت. ابوالفتح چند رساله ى در انشاء نيز نوشته است.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (144 / 5)، تاريخ ادبيات در ايران (458 -457 / 1)، تاريخ گزيده (690)، تاريخ نظم و نثر (45)، تذكره ى روز روشن (23)، دايرة المعارف فارسى (26 / 1)، لباب الالباب (64 / 1)، مجمع الفصحا (150 / 1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 400)، نامه ى دانشوران (197 -173 / 4)، وفيات الاعيان (378 -376 / 3).

ابوالفرج اصفهاني، علي بن حسين بن هيثم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(356 -284 ق)، مورخ، محدث، اديب شاعر و موسيقيدان. در اصفهان متولد شد و در بغداد نشو و نما يافت و نزد ابن دريد و ابن انبارى و محمد بن جرير طبرى تحصيل كرد. وى از على بن عباس بجلى و محمد بن جعفر قتّات و ابوبكر بن دريد و نفطويه حديث شنيد. دارقطنى و ابراهيم بن احمد طبرى و ابوالفتح بن ابى الفوارس از وى حديث روايت كرده اند. ابوالفرج در ادبيات، نحو، لغت، تاريخ، سير، انساب، طب، نجوم و حديث متبحر بود و شعر را نيكو مى گفت. با اينكه نسب اموى داشت، شيعى زيدى بود و اين را از عجايب شمرده اند. وى در بغداد درگذشت و همان جا دفن شد. مهمترين اثرش كه او را جاودانه ساخته، كتاب «الاغانى» است كه رجال قرن چهارم، مانند صاحب بن عباد و عضدالدوله ى ديلمى به آن توجه بسيار داشتند و گفته اند كه عضدالدوله اين كتاب را از خود در سفر و حضر دور نمى داشت. از ديگر آثار وى: «الاماء الشواعر»؛ «الديارات»؛ «مقاتل الطالبين»؛ «اعيان الفرس»؛ «آداب

الفرباء من اهل الفضل و الاداب»؛ «اخبار جحظة البرمكى»، «اخبار الطفيليين»؛ «اشعار الاماء و المماليك»؛ «جمهرة النسب»؛ «دعوة التجار»؛ «كتاب التنزيل فى اميرالمؤمنين (ع)»؛ «كتاب الخمارين و الخمارات»؛ «كتاب الغلمان المغنين»؛ «مجرد الاغانى » و « ديوان» شعر.[1]

اصفهانى على بن حسين (و. 284 ه.ق./ 897 م.- ف. 356 ه.ق./ 967 م.) نويسنده و اديب قرن چهارم. وى در ادب عرب شاگرد ابن دريد و ابن الانبارى و محمد- ابن جرير طبرى بود و كتاب مشهورش الاغانى (اغانى) است، ديگر از آثار او «مقاتل الطالبين»، «الاماء الشواعر» و «الديارات» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] استادان موسيقى (31)، الاعلام (88 /5)، اعيان الشيعه (201 -198 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (642 /1)، تاريخ الاسلام (حوادث 145 -143 /380 -351)، تاريخ برگزيدگان (274 -272)، تاريخ بغداد (400 -398 /11)، تاريخ در ايران (24 -23)، تاريخ هنرهاى ملى (736 -735 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (978 -977 /7)، دائرةالمعارف البستانى (304 -303 /2)، دايرةالمعارف فارسى (26 /1)، الذريعه (377 -376 /21 ،742 /9 ،287 /8 ،250 -249 /2)، سرآمدان فرهنگ (82 -81 /1)، سير النبلاء (203 -201 -16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 184 -183 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (189)، الفهرست للطوسى (379)، فوائد الرضويه (280 -278)، الكامل (25 /7)، كشف الظنون (1951 ،1947 ،1444 ،1256 ،756 ،605 ،419 ،360 ،161 ،129 ،128)، الكنى و الالقاب (139 -138 /1)، لسان الميزان (15 -13 /5)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفرج)، معجم الادباء (136 -94 /13)، معجم المؤلفين (79 -78 /7)، مؤلفين كتب چاپى (213 -212 /4)، نامه ى دانشوران (58 -44 /4)، الوافى بالوفيات (26 -20 /21)، وفيات الاعيان (309 -307

/3)، هدية العارفين (681 /1).

ابوالقاسمي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ابوترابي علوي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ابوترابى علوى فرزند آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر بن العالم الجليل آسيد ابوتراب قزوينى از علماء و ائمه جماعت معاصر قزوين بودند

تولد ايشان در سال 1316 قمرى در دارالسلطنه قزوين واقع شده و پس از دو سال در خدمت والد خود به عتبات عاليات مشرف و مدت 15 سال در تحت مراقبت چنان پدرى كه مظهر قدس و ورع و تقوا بودند تربيت و در سال 1331 ق مراجعت به ايران و قزوين نموده و در آنجا شروع به مقدمات و سطوح را خدمت والد خود و ساير علماء خوانده و در سال 1342 ق مهاجرت به قم و خدمت مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير و آيت اللَّه آميرزا سيد على يثربى كاشانى و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و مراتب دانش و اجتهادشان مورد تصديق آن مرحوم و مشحون به دست خط مباركشان گرديده و از مرحوم محدث قمى و والدشان هم اجازه روايتى داشته و بعد به امر مرحوم آيت اللَّه حايرى به قزوين آمده و تا آخر عمر به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و ترويج دين اشتغال داشته تا بعد از 1380 وفات و به صالحين نياكانش ملحق گرديده است چنانچه در ذيل ترجمه والدشان اشاره نمودم

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابوترابي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على ابوترابي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/10/3

ابوترابي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الاسلام و المسلمين سيد على اكبر ابوترابي، در سال 1318 هجرى شمسى در شهر مقدس قم متولد شد. پدر بزرگوارش آيت الله سيد عباس ابوترابي، فرزند آيت الله سيد ابوتراب و مادرش دختر آيت الله سيد محمد باقر علوى قزوينى است. حجت الاسلام ابوترابى تحصيلات ابتدايى تا پايان دوره دبيرستان را با موفقيت سپرى كرد و در سال 1336، موفق به اخذ ديپلم رياضى شد. پس از اخذ ديپلم با توصيه پدر بزرگوارش به تحصيل دروس دينى علاقمند شد و در سال 1337 به مشهد مقدس عزيمت نمود و در مدرسه نواب اقامت گزيد. دروس مقدماتى و دوره سطح را با جديت و تلاش شبانه روزى و استعدادى شگرف در حوزه علميه مشهد گذراند و از اساتيد بزرگى چون اديب نيشابورى و مرحوم آيت الله شيخ مجتبى قزوينى بهره هاى فراوانى برد.

با آغاز نهضت امام خمينى (ره) در سال 42، همراه با حاج آقا مصطفى وارد جريانات سياسى شد و در تظاهرات مردم قم در 15 خرداد سال 42، حضورى فعال داشت. در هجوم عوامل رژيم ستمشاهى به مدرسه فيضيه، مورد ضرب و شتم مأمورين شاه قرار گرفت. در پى تبعيد حضرت امام (ره) به نجف اشرف، ايشان نيز به نجف مشرف و مشغول تحصيل شد و در محضر امام راحل(ره) از درس خارج فقه و اصول معظم له بهره مند شد.

پس از حدود شش سال تحصيل در نجف، هنگامى كه اعلاميه هاى امام خمينى (ره) را در كيف خود جاسازى كرده بود تا به ايران

بياورد، در مرز خسروى باز داشت شد و ساواك ايشان را به زندان قصر شيرين، سپس به زندان كرمانشاه و زندان كميته مشترك و پس از آن به زندان اوين منتقل كرد و او را مورد شكنجه و بازجويى قرار داد. پس از آزادى از زندان، فصل جديدى در فعاليتهاى سياسى ايشان آغاز شد و همراه با شهيد مجاهد، سيد على اندرزگو علاوه برمبارزات سياسي، به سازماندهى جهاد مسلحانه همت گماشتند و در اين دوره بارها مورد تعقيب ساواك قرار گرفتند.

مرحوم ابوترابى به واسطه حشر و نشر فراوان با شهيد اندرزگو، عميقاً با خصوصيات اخلاقى و صفات حسنه آن مجاهد فى سبيل الله آشنا شده بود و خاطرات بسيارى از او به ياد داشت. در توصيف شهيد اندرزگو فرموده است كه: ”شهيد سيد على اندرزگو، از يك اخلاق اسلامى در سطح بسيار بالا برخوردار بود و آن گونه بود كه قرآن مى فرمايد: ”... اشداء على الكفار و رحماء بينهم”.

مرحوم ابوترابي، با افرادى چون شهيد رجايى ارتباط نزديك و همكارى تنگاتنگى داشت و در جلسات ماهانه شهيد آيت الله بهشتى شركت مى كرد و از نزديك با آن شهيد عزيز در زمينه جذب نيروهاى فعال و تحصيلكرده همكارى داشت. وى همچنين با ساير مبارزان و علماى مجاهد دوران ستمشاهي، از جمله رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت الله خامنه اى همكارى و ارتباط داشت.

با آغاز مبارزات انقلابى مردم ايران، او سر از پا نمى شناخت و خواب را بر خويش حرام كرده بود به طورى كه خود ايشان مى گفت: ”در آن روزهاى پر التهاب، كار ما سنگين بود و بسيار اتفاق مى

افتاد كه در طول شبانه روز كمتر از يك ساعت مى خوابيديم”. در جريان پيروزى انقلاب، فرماندهى گروهى از مردم كه كاخ سعدآباد را به تصرف در آوردند به عهده داشت و امكانات و وسايل موجود در كاخ را مورد حفاظت قرار داده و تحويل مقامات ذى صلاح داد. ايشان همچنين با همكارى برادرشان حجت الاسلام سيد محمد حسن ابوترابي، در تصرف پادگان لشكر قزوين نقش كليدى داشتند و از خروج اسلحه و ادوات و تجهيزات جنگى ممانعت كردند. پس از پيروزى انقلاب اسلامي، به عنوان رئيس كميته انقلاب اسلامى قزوين به خدمت محرومان و مستضعفان پرداخت و پس از آن با رأى مردم، به عضويت شوراى شهر قزوين انتخاب و رئيس شورا شد. همزمان با آغاز جنگ تحميلي، با لباس رزم به سوى جبهه رفت و در كنار شهيد دكتر مصطفى چمران در ستاد جنگهاى نا منظم به سازماندهى نيروهاى مردمى پرداخت و شخصاً به ماموريت هاى شناسايى رزمى و دشوار مى رفت. آزادى منطقه پر حادثه و خطرناك ((دب حردان)) به فرماندهى وى و در رأس يك گروه متشكل از يكصد رزمنده فداكار، يكى از اقدامات ايشان است.

مرحوم ابوترابى سرانجام در روز 26 آذر ماه سال 59 در جريان يكى از مأموريتهاى شناسايى كه براى تكميل شناسايى قبلى خويش انجام داد تا نيروهاى ستاد جنگهاى نامنظم آماده يك عمليات گسترده شوند، بر اثر اشتباه يكى از همراهان خود، در حالى كه هفت كيلومتر از نيروهاى خودى دور شده و تا 200 مترى دشمن پيشروى كرده بود، هنگام بازگشت مورد شناسايى دشمن بعثى قرار گرفت و گرچه مى توانست خود را از دام

دشمن برهاند، اما چون قصد داشت همراهان خود را نجات دهد، با تانك و نفربر به تعقيب وى پرداختند و نهايتاً به اسارت دشمن در آمد. مرحوم ابوترابى پانزده ماه اول اسارت را در سلولهاى زندانهاى بغداد و تحت شديد ترين شكنجه ها گذراند و در اراده پولادين اين مرد خدا خللى ايجاد نشد تا پس از سپرى كردن سختى هاى فراوان و دو بار تا پاى چوبه دار رفتن با لطف و رحمت الهى و امدادهاى غيبي، ايشان به اردوگاه و جمع اسيران ايرانى منتقل شد.

حجت الاسلام ابوترابى پس از حضور در جمع ساير اسيران، با رهبرى حكيمانه خود و با تمسك به ائمه معصومين (ع) و با معنويت و سعه صدر و حلم و بردبارى فوق العاده مكر و حيله دشمنان بعثى را بى تأثير نمود و شمع محفل ايران شد و در جهت تقويت روحيه مقاومت و ايمان آنان از هيچ اقدام و ايثارى دريغ نورزيد. هدف و راه را به آنان نشان مى داد و چون ابرى فياض، اميد و ايمان را بر آنان مى باريد. اردوگاههاى عنبر، موصل1، 3، 4 و رماديه و تكريت 5، 17، 18، و نيز سلولهاى زندانهاى بغداد شاهد خوبيها و مجاهدتهاى خستگى ناپذير آن عارف حكيم هستند. اين عارف مجاهد، پس از ده سال اسارت سرانجام در سال 1369، همراه با خيل آزادگان سرافراز به ميهن اسلامى بازگشت و به جاى آنكه پس از سى سال مبارزه و تلاش طاقت فرسا به استراحت بپردازد، راهى دشوارتر را در پيش گرفت و همراهى آزادگان و پى گيرى مشكلات آنان را وظيفه خود مى دانست و

در اين راه تمام تلاش و توان خود را صرف كرد و در تاريخ 7/7/69 با حكم رهبر معظم انقلاب در جايگاه نماينده ولى فقيه در امور آزادگان قرار گرفت و تمام سعى خويش را به كار بست تا آزادگان، مايه عزت و تقويت نظام جمهورى اسلامى باشند.

در دوره هاى چهارم و پنجم مجلس شوراى اسلامي، با رأى بالاى مردم قدرشناس تهران به عنوان نفر دوم و سوم مجلس راه يافت و در خانه ملت، با نطق هاى خود، مسئولين و كارگزاران نظام را به رعايت عدالت، توجه به توده مردم و حفظ ارزشهاى دينى نمود. مرحوم ابوترابي، تقويت و دفاع از نظام اسلامى و ولايت فقيه را واجب مى دانست و نسبت به شخص مقام معظم رهبرى ارادت و اعتقاد ويژه اى داشت و اطاعت از ايشان و تقويت معظم له را در هر مجلس و محفلى متذكر مى شد. آن مجاهد خستگى ناپذير، سرانجام در تاريخ دوازدهم خرداد 79 در حالى كه همراه پدر بزرگوارشان عازم مشهد مقدس و زيارت حضرت ثامن الحجج (ع) بودند، در جاده بين سبزوار و نيشابور، براثر تصادف جان به جان آفرين تسليم كرد و ارواح آن عالمان وارسته از خاك به افلاك پر كشيده و به لقاء الله پيوستند. اين بزرگوار در صحن آزادي حرم مطهر امام رضا (ع) غرفه 24 به خاك سپرده شد.

ابونراس اهوازي، حسن

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، شاعر و اديب. از شاعران معروف دوره ى بنى عباس است كه بين 130 و 145 ق در اهواز از مادرى ايرانى متولد شد و در بصره و كوفه پرورش يافت و سپس به بغداد رفت و به خدمت برامكه

پيوست و بعد از افول دولت آنها به مصر گريخت، ولى دگر بار به بغداد بازگشت و از مقربان خليفه، امين، شد. ابونراس به قولى در زندان و به 2 قولى ديگر در ميخانه اى در بغداد بين 198 و 200 ق وفات يافت. اشعار وى بيشتر در وصف مى و معشوق و بعضى در مدح هارون الرشيد وامين است. «ديوان» اشعار او بعد از مرگش توسط ادبا تدوين گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (241 -240 /2)، تاريخ ادبيات زبان عربى (315 -296)، تاريخ بغداد (450 -436 /7)، خاندان نوبختى (23 -21)، دائرةالمعارف البستانى (371 -368 /2)، دايرةالمعارف فارسى (36 /1)، روضات الجنات (51 -36 /3)، رياض العلماء (526 -525 /5)، ريحانه (290 -287 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه، (267 -266)، الكنى و الالقاب (168 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابونواس)، مجالس المومنين (583 -582 /2)، الوافى بالوفيات (286 -283 /12)، وفيات الاعيان (104 -95 /2).

ابونصر (ابومضر)

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نجم الدين محمود بن جرير ضبى اصفهانى، اديب نحوى معتزلى لغوى معروف به «فريد العصر»، در نحو و لغت و طب، بلكه در جميع علوم و فنون سرآمد اهل زمان بوده و بدو مثال مى زدند. در خوارزم سكونت داشته و مذهب معتزله را ترويج مى كرده و جمعى كثير از علما كه از آن جمله است زمخشرى از محضر او مستفيد شده اند. در سال 507 در مرو وفات يافته كتاب: 1- زاد الراكب، در متفرقات ادب و اشعار و حكايات 2- مسالك العباد، در تصوف به فارسى 3- مناهج الطالبين از اوست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ابونصر قايني، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب و شاعر. معروف به مناح. وى از ادباى معروف عصر خود بود كه شعر عربى را نيكو مى سرود و در حكمت نيز دست داشت. در بعضى منابع كتاب «قراضه ى طبيعيات» را به وى نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (352)، بهارستان (169 -167)، تاريخ نظم و نثر (63)، الذريعه (65 /17).

ابونصر قباوي بخاري، احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، مترجم. وى از مردم قباى بخارا بود. در سال 523 ق كتاب «تاريخ بخارا» را كه ابوبكر محمد بن جعفر نرشخى در سال 332 ق براى نوح بن نصر سامانى نوشته بود، با جرح و تعديل هايى ازعربى به فارسى بسيار فصيح ترجمه كرد كه از شاهكارهاى نثر فارسى است. اين كتاب در سال 570 توسط محمد بن زفر بن عمر، خلاص شد و اينك همان خلاصه در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (978 -977 /2)، تاريخ بخارا (مقدمه)، تاريخ نظم و نثر (70 /1)، دايرةالمعارف فارسى (594 /1).

ابونصر مشكان، منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 431 ق)، نويسنده و منشى معروف به شيخ عميد. صاحب ديوان رسالت محمود غزنوى و پسرش مسعود بود. از منشيان زبردست زمان خود كه در نثر عربى و فارسى استاد بود. ابوالفضل بيهقى مورخ معروف كه دستيار و دست پرورده ى او در ديوان رسالت بود، از استاد خود به نيكى ياد مى كند و سبك نگارش خود را متأثر از وى مى داند و چندين مكتوب وى را در تاريخ خود آورده است كه آثار قلمى وى همين مكاتيبى است كه بيهقى در اثر خود نقل كرده است.[1]

شيخ العميد ابونصر بن مشكان (ف. 431 ه.ق.). وى در ادب فارسى و تازى دست داشت و صاحب ديوان رسايل محمود ومسعود غزنوى بود (تا پايان حيات) نمونه هايى از انشاى او در تاريخ بيهقى موجود است و ابوالفضل بيهقى خود شاگرد او بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (634 /1)، تاريخ برگزيدگان (167)، تاريخ گزيده (391)، دايرةالمعارف فارسى (36 /1)، سبك شناسى (69 -66

/2)، الكامل (21 /8)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 431).

ابهري، شمس الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد شمس الدين بن السيد الجليل السيد اسدالله موسوى ابهرى كه از ذرارى حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام و از علماء مبرز معاصرين بوده است در تهران وى در سال 1324 قمرى در ابهر متولد شده پس از تحصيل سطوح در قزوين در سال 1349 قمرى ببلده طيبه قم عزيمت نموده و در حوزه درس اساتيد بزرگ بالاخص مرحوم آيه الله حايرى و مرحومين آيتين آقاى حجت و آقاى حاج سيد محمد تقى خونسارى قدس الله انفسهم استفاده نموده و از آن بزرگواران مفتخر به اخذ تصديق اجتهاد شده و پس از فوت مرحوم آيه الله حايرى بنجف اشرف مشرف گرديده و در حوزه درس مرحوم آيه الله اصفهانى حاضر و از آن بزرگوار هم به اخذ تصديق اجتهاد نائل و در اثر تأكيد و تقاضاى اهالى ابهر بامر مرحوم آيه الله اصفهانى به ابهر مراجعت نموده و در مسجد جامع ابهر باقامه جماعت و وظائف دينى پرداخته و مورد توجه عموم قرار گرفته و بواسطه حسن عمل و اخلاق حسنه محبوبيت بسزائى تحصيل كرده تا در سال 1362 قمرى و غائله توده اى هاى آذربايجان كه مجبور بمهاجرت به تهران گرديده و مورد اقبال و توجه جمعى از علاقمندان گشته و آنان از مقام فضل و دانش و محامد آداب ايشان استفاده نموده و چند سالى در مسجد سليمى خيابان ناصر خسرو اقامه جماعت و بعد در مسجد باب الحوائج خيابان صفا شهباز به اداء وظيفه دينى و روحى اشتغال يافته تا در ايام فاطميه كه در سال 1392 قمرى كه در منزلش مجلس سوگوارى منعقد بود بسكته قلبى بدرود حيات گفته و

با تشييع مجلّلى حمل بقم و در جنب وادى السلام قم مدفون گرديده است.

از آثار ايشانست تعمير ماسجد خاصه تجديد بناء مسجد جامع ابهر كه از آثار قديمه ميباشد كه توسط آنمرحوم آباد گرديده و نيز مدرسه براى طلاّب علوم دينى احداث و بنا نموده و چندين طلبه را تكفل و تشويق بتحصيل علوم دينى نموده كه از فضلاء امروز ابهر و حوميه آن در قم ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ابهري، كمال الدين ابوعمرو، ابوعمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، اديب، شاعر. از وزيران سلجوقيان بزرگ بود. پيش از وزارت، در دستگاه سلطنت كارهاى خطير و مشاغل مهم ديوانى داشت وى زمان هرج و مرج سلطنت طغرل از بيم دشمنان در جامه ى اهل تصوف به حجاز رفت و از آن جا، رباعيى در وصف حال خود سرود و به ابهر فرستاد. همان رباعى در تذكره ها به عنوان شاهد شعرى وى ثبت شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (178)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1143 -142 /9)، دستورالوزراء (220 -219)، نسائم الاسحار (91 -90).

ابهري، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد نورالدين بن آيه الله الحاج السيد شمس الدين موسوى ابهرى مزبور از علماء معاصر و فضلاء مبرز حوزه علميه قم است. وى در ابهر متولد شده و با معيت والدش بتهران آمده و پس از خواندن مقدمات بقم مهاجرت نموده و سطوح را از مدرسين بزرگ به پايان رسانيده آنگاه در درس خارج آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله العظمى شريعتمدارى و آيه الله العظمى امام خمينى و آيه الله العظمى مرعشى نجفى و نيز آيه الله العظمى گلپايگانى شركت و از خرمن علوم آنان فقها و اصولا معقولا و منقولا استفاده ى كامل نموده و هم از فلسفه و تفسير علامه طباطبائى بهره مند و بنابر دعوت مردم شهر آراء تهران و امريه حضرت آيه الله العظمى شريعتمدارى بتهران منتقل و در مسجد شهر آراء باقامه ى جماعت و ترويج دين پرداخته تا فوت مرحوم والدش در جمادى الاولى 1392 قمرى كه در مسجد آن مرحوم نيز بانجام وظيفه مشغول ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ابيوردي كوفني، ابوالمظفر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 507 ق)، اديب، شاعر، نسب شناس و محدث شيعى. در بعضى كتب شهرت او را كوفنى نوشته اند. در كوفن، دهى ميان ابيورد و نسا، متولد شد. به بغداد رفت و به خدمت مؤيد الملك بن نظام الملك درآمد. و به درخواست او عميدالدوله را هجو كرد و عميدالدوله شكايت به نزد خليفه برد كه ابيوردى شعر در هجاى خليفه عباسى و مدح خليفه فاطمى مصر سروده است. خليفه خون او را مباح كرد. ابيوردى به همدان گريخت و نسبت مجعول منسوب به معاوية بن محمد بن عثمان را براى خود ساخت. وى پس از فرار از بغداد، مدتها در اصفهان به پريشانى زيست، و

از رهگذر تعليم فرزندان زين الملك برسق گذران زندگى مى كرد، ولى بعد به دربار سلطان محمد سلجوقى راه يافت و سلطان او را مشرف مملكت خود كرد. گويند بعد از قاضى ابويوسف اسفراين متصدى دارالكتب نظاميه ى بغداد شد. و در اصفهان مسموم شد و از دنيا رفت. ابيوردى از اسماعيل بن مسعده ى جرجانى، عبدالوهاب بن محمد بن الشهيد و ابوبكر بن خلف شيرازى حديث شنيد و از ابومحمد حسن بن احمد سمرقندى و عبدالقاهر جرجانى، روايت كرد. محمد بن طاهر مقدسى در كتاب «انساب» خويش از ابيوردى بسيار روايت كرده است. از آثار وى: «قبسة العجلان فى نسب آل ابى سفيان»؛ «المجتبى من المجتنى»؛ «المختلف و المؤتلف»؛ «طبقات العلم»؛ «تعلة المشتاق»؛ «كوكب المتأمل»؛ «كتاب فى انساب»؛ «الدرة الثمينة»؛ «تاريخ ابيورد و نسا». وى صاحب «ديوان» شعرى است در سه بخش: «عراقيات»، «نجديات» و «جديات». او را در مرثيه امام حسين (ع) قصيده اى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209 /6)، اعيان الشيعه (102 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (239 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1146 /9)، الذريعه (35 /17 ،96 /8 ،219 /4)، روضات الجنات (19 /8)، رياض العلماء (29 -30 /5)، ريحانه (72 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 247 /6)، الكامل (268 -267 /8)، كشف الظنون (1942 ،1930 ،1637 ،1105 ،945 ،774 ،398 ،281)، الكنى و الالقاب (11 -10 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابيوردى)، معجم الادباء (266 -234 /17)، معجم المؤلفين (314 /8)، الوافى بالوفيات (93 -91 /2)، وفيات الاعيان (449 -444 /4)، هدية العارفين (82 -81 /2).

ابيوردي، حسام الدين، ابومحمد حسن

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(816 -761 ق)، دانشمند، فقيه و خطيب شافعى. اصل وى از سرخس بود ولى در ابيورد

تولد يافت و همان جا نشو و نما كرد. وى شاگرد ملا سعدالدين تفتازانى بود. به بغداد رفت و بعد از ان به اصفهان، و در اين شهر به تحصيل علوم رياضى پرداخت. ابيوردى در مكه سكومت گزيد و در آخر عمر راهى يمن شد و در آنجا مجلس درس داير كرد. وى از زاهدان زمان، و بر مذهب غلاة و اهل تفويض بود. از آثار وى: «ربيع الجنان فى المعانى و البيان»؛ حاشيه بر شرح قطب الدين رازى بر «مطالع الانوار» سراج الدين ارموى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (1147 -1146 /9)، روضات الجنات (38 -37 /4)، ريحانه (42 /2)، كشف الظنون (1716 ،833)، معجم المؤلفين (251 -250 /3)، هدية العارفين (287 /1).

اثناعشري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن فرزند حاج ولى اللَّه اثناعشرى از دانشمندان خدوم و مروجين دين و مبلغين احكام و ناشرين معارف اهل بيت و دلسوخته گان خاندان رسالت عليهم السلام و سالار شهيدان عليه الصلوه والسلام است، كه در منزل خود به خدمات دينى و روحى و تبليغ اسلام و تهذيب نفس و اخلاق داوطلبان و شيفته گان اهل بيت عصمت و طهارت و بالاخص منتظرين ظهور حضرت مهدى فاطمه سلام اللَّه عليها و عليه اشتغال دارند.

وى در تاريخ 1312 شمسى در تهران متولد شده و در دامن پدرى باايمان و تقوا و ولايت آل اللَّه پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد و ابتدائى به تحصيل علوم دينى پرداخته و از محضر و درس عالم ربانى و سالك سبحانى ثقةالاسلام حاج شيخ حسين زاهد امام جماعت مسجد امين الدوله طهران استفاده نموده و نيز قسمتى از سطوح را از مرحوم حاج شيخ على اصغر قزوينى

فراگرفته و در ماه ذيقعده سال 1370 قمرى به قم آمده و از محضر و دروس مرحوم حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و مقدارى آيت اللَّه حجت رحمه اللَّه و حاج شيخ عبدالنبى عراقى و بالاخص آيت اللَّه بروجردى استفاده كرده و در سال 1344 شمسى به نجف اشرف مشرف شده و حدود سه سال اقامت و از محضر و ابحاث حاج شيخ محمدحسين تهرانى معروف به قاجار كه از اعاظم علماء و فقهاء نجف بوده استفاده كرده و در سال 1347 شمسى مراجعت به تهران نموده و تا حال تحرير 1411 قمرى به خدمات ياد شده اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

اثني عشري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا حسن اثنى عشرى برادر مرحوم حسين اثنى عشرى كه پس از وى در مساجد او در شهر رى به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته تا در هفتم ماه صفر 1391 وفات نموده و در كشيكخانه آستانه مقدسه مدفون گرديده است وى نيز مقدمات را در رى خوانده و به قم مهاجرت كرده و سطوح و نهائى را از اساتيد حوزه آموخته آنگاه به رى برگشته و بخدمات دينى پرداخته تا در سال مذكور دعوت حق را اجابت نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

اثني عشري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا حسين بن السيد الجليل المرحوم الحاج السيد حاج آقا اثنى عشرى اعتمادى از علماء ابرار و اتقياء اخيار شهرستان رى (زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم عليه السلام) است كه به تقوا و پارسائى و تعصب در دين معروف و موصوف بوده اند.

وى در سال 1318 قمرى در شهر رى متولد و در مهد تربيت مرحوم والدش كه از روساء آستانه مقدسه و محترمين زاويه مقدسه بوده نشو و نما يافته و دروس جديد را به پايان رسانيده آنگاه بتحصيل مقدمات و ادبيات در مدرسه محمديه تهران پرداخته و بعد از تكميل آن در سال 1349 قمرى به قم مهاجرت و سطوح را از اساتيد حوزه چون مرحوم اديب تهرانى و ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مد ظله فراگرفته و در دروس خارج مرحوم آيت اللَّه حايرى مقدارى و پس از ايشان از محضر مرحومين علمين آيتين حجت و خونسارى استفاده نموده و در سال 1362 قمرى بوطن مذكور خود برگشته و بوظائف دينى پرداخته و در آستانه مقدسه اقامه جماعت و همه شب تبليغ دين و

تفسير كتاب مبين نموده و در امر بمعروف و نهى از منكر بسيار ساعى و جدى و در اين موضوع (لا يخافه لومه لائم) بوده تا در شب پنجشنبه پنجم ماه شعبان 1384 قمرى كه در هنگام انجام وظيفه در بالاى منبر بسكته قلبى بدرود حيات گفته و در رواق مطهر نزديك درب حرم شريف مدفون گرديده است.

از آثار اوست تفسير اثنى عشرى در 14 جلد كه در حيات آن مرحوم طبع و نشر گرديده و ديگرى رساله اى در اخبار و احاديث و رساله اى در اصول عقايد كه بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

اجلالي، امين پاشا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از ايران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه مسائل دستورى، دروس حماسى و عرفانى، فرهنگ شاهنامه، راهنمائى 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و مشاوره 3 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تحقيقى و تدريسى بيشتر براى كمك درس دانشجويان و استفاده آنان در درك بهتر مطالب ادبى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبى، عرفانى، دستورى، فرهنگى و لغوى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

احترامي، منوچهر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منوچهر احترامي متولد سال 1320 است. در مدارس مروي و دارالفنون دوران تحصيل را طي كرد و از دانشكدۀ حقوق دانشگاه تهران فارغ التّحصيل شد.

وي سال ها به عنوان طنزنويس با نشريات مختلف همكاري داشت و طي چندسال گذشته اغلب آثارش را در مجله گل آقا چاپ مي كرد.

طنزنويسي را به طور جدّي از سال 1337 با مجله توفيق آغاز كرد و با مطبوعات ديگر و نيز راديو و تلويزيون هم همكاري داشت. امضاهاي مستعار، «م.پسرخاله»، «الف _ اينكاره» و ... از امضاهاي اوست .

احترامي مجموعه اي از اين آثار را دركتاب «جامع الحكايات» منتشر كرد و چاپ بخشي از داستان هاي طنزش را در مجموعه «بچه ها، من هم بازي» تدارك ديد.

منوچهر احترامي تاكنون بيش از پنجاه عنوان كتاب براي كودكان نوشته و منتشر كرده كه «حسني نگو يه دسته گل» و «خروس نگو يه

ساعت» و «خرس وكوزه عسل» و «دزده و مرغ فلفلي» و... از آن جمله اند.

خودش دربارۀ تحصيلش مي گويد:«چند ماهي رشتۀ رياضي خواندم. چون شيطان بودم، بيرونم كردند. جايي اسمم را ننوشتند و مجبور شدم بروم مدرسۀ مروي در محلّۀ ناصرخسرو. چهارم و پنجم را آن جا خواندم و ششم را دارالفنون. انصافاً هم سطح اين دو مدرسه بالا بود. ما بيست و پنج نفر بوديم كه بيست و چهار نفرمان براي دورۀ ليسانس پذيرفته شديم. سال سي و نه دانشكدۀ حقوق قبول شدم. بچه ي درس نخوان شاگرد اوّلي بودم!» و ايضاً بخوانيد خاطره اي از دوران تحصيل ايشان:«يادم هست يك بار چون بچّۀ زرنگ كلاس بودم، همه امتحان رياضي را از روي دست من نوشتند. معلّممان ديد كه برگه ام را آويزان كرده ام كه بقيه ببينند، با خودكار قرمز بالاي برگه نمرۀ يك گذاشت و رفت. همه آن امتحان را هجده شدند و من، يك! جالب اين جاست كه رفقا هنوز هم اين خاطرۀ بد من را به عنوان خاطرۀ شيرين دورۀ تحصيلشان همه جا تعريف مي كنند»

احترامي در عرصۀ طنز به خاطر تسلّط بر ادبيات فارسي از سبك ها و قالب هاي گوناگون استفاده مي كند.

وي در روز چهارشنبه، 23 بهمن 1387 بر اثر نارسايي قلبي، در يكي از بيمارستان هاي تهران درگذشت.

احدي نسب، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي احدي نسب

محل تولد : شميران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1372 همزمان با اتمام سطح حوزه وارد دانشگاه شدم و رشته فلسفه را از دانشگاه شهيد بهشتي و در مقطع كارشناسي به اتمام رساندم و همزمان به تدريس در حوزه پرداختم. بعد از اتمام تحصيل در دانشگاه در مقطع كارشناسي ارشد فلسفه در

دانشگاه مفيد به تحصيل پرداخته و همزمان در درس خارج شركت كردم و در طي تحصيل در مراكز مختلف به تدريس مشغول بودم.

احدي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى احدي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم. ادبيات را در حد تدريس فرا گرفتم، بطورى كه پس از گذشت چهار سال، شرح بر هدايه بنام كتاب "الزبده" را نوشته و استاد مدرس افغانى تقريظ بسيار ارزشمندى را بر اين كتاب نوشتند. دو نكته را در آنجا اشاره فرمودند:

1- بنده را بعنوان مجتهد در نحو و صرف تلقى دادند.

2- ديگران را در اخذ مسائل متقن نحوى، بر كتاب حقير ارجاع داده اند. اين دو نكته مايه تشويق بنده شد، بطورى كه تدريس را در كنار تحصيل شروع نمودم. همواره از اساتيد بسيار مجرب در اصول پايه نظير استاد مصطفى اعتمادى استفاده نمودم، كه تعليقه فرائد الاصول را پس از اتمام رسائل شروع نمودم. پس از آن مكاسب را محضر استاد ستوده و حاج شيخ على پناه اشتهاردى، و كفاية الاصول را نزد فاضل لنكرانى تلمذ نمودم.

خارج اصول را نزد استاد وحيد خراسانى به اتمام رساندم. خارج فقه را نزد آية الله مرحوم حاج ميرزا هاشم آملى و وحيد خراسانى استفاده نمودم. اشتياق وافر به فلسفه و عرفان و تفسير باعث شد كه شرح منظومه را از محضر انصارى شيرازى و اسفار را از محضر جوادى آملى و حسن زاده آملى و نيز عرفان را از اين دو بزرگوار فيض ببرم و هنوز ادامه دارد و اكنون مشغول تدريس اسفار و تمهيد و كفايه

و خارج اصول مى باشم.

مباحث روانشناسى را مدت هفت سال با تحقيق و پژوهش ادامه دادم و به مقطع صاحب نظرى رسيدم و اكنون در حد كارشناسى، استفاده مى گردد. و اين دانش باعث شد كه در زمينه هاى مختلف اجتماعى، فرهنگى وارد شوم و از اطلاعات به روز استفاده كامل نمايم.

منابع زندگينامه :مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي

احسانبخش، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق احسانبخش از علماء و ائمه جماعت و مروجين ارزنده ى معاصر رشت مى باشد.

وى در شهر رشت متولد شده و دروس جديد و مقدمات را در محل خود خوانده سپس مهاجرت به قم نموده و سطوح را از مدرسين بزرگ قم به پايان رسانيده و پس از آن از محضر آيات عظام حوزه علميه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه موسوى و ديگران استفاده نموده و بعد به وطن خويش شهر رشت برگشته و به خدمات دينى از اقامه جماعت در مسجد (چينى چيان) و تبليغ احكام اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

احساني فر، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد احساني فر

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

با اخذ سوم نظرى در دبيرستان، در اوّل پاييز سال 1360 وارد حوزه علميه لنگرود شدم. به رغم نشاط و رونق علمى كم نظير اين حوزه كوچك شهرستانى در زمان رياست مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاجّ شيخ عليرضا ممجَّد لنگرودى (قدس) براى تحصيل فراغت بال و فرار از آمد و شدها، در سال تحصيلى بعد به حوزه مشهد و در سال سوّم به حوزه كاشان عزيمت نمودم. پاييز 1363 وارد حوزه علميه مباركه قم شدم و پيوسته در اينجا مشغول به تحصيل و وظايف طلبگى هستم.

جامع المقدمات، منطق، حاشيه و بخشى از سيوطى را نزد مرحوم آقاى ممجّد (قدس) در حوزه لنگرود خواندم. بقيه سيوطى، مغنى و بخشى از معالم را در مشهد و بقيه معالم را در تابستان در لنگرود و مختصر و جلد اوّل اصول مظفّر و كتب عبادات شرح لمعه را در حوزه كاشان و بقيه دروس را در قم گذرانده،

از پاييز سال 1367 حضور در خارج فقه و اصول را آغاز نمودم.

احسائي، علينقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1246 ق)، عالم دينى، اديب و شاعر. دومين فرزند شيخ احمد احسائى. كه در حساهجر مركز شيعى نشين ساحل شبه جزيره ى عرب متولد شد. شاگرد و پيرو مكتب تند پدرش در تشيع بود و در سفرهاى ايران و عراق او را همراهى مى كرد. بيش از ده تأليف در كلام و تفسير، نزديك به شيوه ى فلسفى پدرش، دارد كه برخى از آنها چاپ شده است. علينقى در كرمانشاه درگذشت و چون انتقال جنازه را حرام مى دانست، در همان جا به خاكش سپردند. وى شعر نيز مى سرود و «ديوان» اشعارش به چاپ رسيده است. از آثارش: «نهج المحجة»، در امامت؛ «منهج السالكين» يا «منهاج السالكين»، در اخلاق؛ «المعاد»؛ «واضح المنار فى علم الاسرار»؛ «رسالة فى القصة الموسى و الخضر»؛ «رسالة العلم»؛ «الرد على رسالة بعض العرفا»؛ «مشرق الانوار» در حكمت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (1204 /9)، الذريعه (12 -11 /25 ،424 /24 ،189 ،161 /23 ،173 /21 ،195 /20 ،98 /17 ،316 /15 ،197 /10 ،763 /9)، مؤلفين كتب چاپى (602 /4)، معجم المؤلفين (255 -254 /7).

احمدپناهي، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جلال احمد پناهي

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

احمدخان بيگي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا احمد خان بيگي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال تحصيلي 58 - 57 با ديپلم رياضي از دبيرستان دكتر هشترودي تهران فارغ التحصيل شدم. از سال 59 دروس حوزه را از مدرسه آقاي مجتهدي در تهران آغاز و پس از يكسال به قم آمدم و در مدرسه رضويه دروس حوزوي را ادامه دادم.

در سال 78 با پايان دوره مقدمات سطح و خارج در دوره تخصصي كلام حوزه پذيرفته شدم و در سال 81 فارغ التحصيل شدم و در حال حاضر در حال نوشتن پايان نامه در موضوع فطرت هستم. همچنين در سال 78 براي تدريس دروس معارف دانشگاههاي تهران كار خود را آغاز كردم. در طول اين چند سال در دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي، ايران و الزهراء تدريس داشته ام و از سال 81 به عنوان هيئت علمي (رتبه مربي) در دانشگاه ايران پذيرفته شدم.

در حال حاضر مسئوليت نهاد رهبري در دانشگاه الزهراء را نيز دارا هستم.

احمدزاده بزاز، عبدالمطلب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالمطلب احمدزاده بزاز

محل تولد : خرمشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1360 وارد حوزه علميه امام خميني (ره) اهواز شدم. در زمان ورود به حوزه مدرك سال دوم تجربي را داشتم، تا سال 1365 در اين حوزه درس خواندم. ادبيات را به طور كامل، معالم الاصول، شرح لمعه، اصول مظفر و قسمت قطع و ظن رسائل را در اهواز به پايان بردم. از سال 1365 به حوزه قم آمدم و تا سال 69- 68 باقيمانده سطح يعني برائت و استصحاب،

رسائل، مكاسب و كفايه را گذراندم. پس از آن همزمان با شروع درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني، باقيمانده دوره متوسطه را به صورت متفرقه خواندم.

درس خارج اصول از ابتدا بر اساس كفاية الاصول از سال 1369 شروع و در سال 1386 به پايان رسيده است. درس خارج فقه در سالهاي 69 و 70 مباحث صلاة بوده است و پس از آن مباحث فقه المعاملات (از ابتداي بيع) بر اساس مكاسب شروع شده كه تاكنون ادامه دارد.حدوداً ده سال همزمان با درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني از محضر درس خارج مباحث طهارت تا خمس (بر اساس عروه) حضرت حجةالاسلام حاج شيخ محسن وحيد خراساني نيز استفاده برده ام.

از سال 1371 جهت تحصيل در رشته حقوق وارد دانشگاه مفيد شده ام كه اكنون در حال تدوين رساله در مقطع دكتري مي باشم. امتحان جامع نيز سپري شده است.

در زمان تحصيل دروس حوزوي، به صورت پراكنده از مباحث ادبيات گرفته تا فقه و اصول تدريس داشته ام كه بيشتر آنها را در خاطر ندارم. پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد نيز دروس تخصصي رشته حقوق را از جمله در دانشگاه آزاد اسلامي اهواز تدريس كرده ام.

احمدسلطاني، منيره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

خلاصه : منيره احمد سلطاني در سال 1331در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدايي را در دبستان «كسايي» گذراند بعد به دبيرستان « عطار» رفت و در ادامه در دبيرستان « اسدي» دوره متوسطه را به اتمام رسانيد. خانم باوندي ( همسر محمد زهري) نيز يكي از معلمان منيره احمد سلطاني بود كه دراين راه او را بسيار تشويق كرد

و در واقع جرقه شوقي را كه معلمان ابتدايي او زده بودند به آتش اشتياقي براي مطالعه بدل كرد. در سال 1347 دررشته حقوق دانشگاه پذيرفته شد كه به احترام پدر وارد دانش سراي عالي شد و در سال 1351 مدرك كارشناسي خود را از دانشگاه علامه طباطبايي گرفت و بعد از يك وقفه طولاني به دليل حوادث انتقلاب اسلامي در سال 1364 مدرك كارشناسي ارشد خود را نيز اخذ كرد و در سال 1370 در دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج تحصيلات خود را ادامه داد و از پايان نامه دكتري خود دفاع كرد. منيره احمد سلطاني نيز يكي از همان استادان برجسته و با پشتكاري است كه نكات پيچيده در ادبيات را بيان مي كند و با اين انديشه آثار برجسته اي از خود به جا گذاشته است.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : منيره احمد سلطاني در سال 1331 در تهران متولد شد. پدرش مردي آگاه و روشن بين بود و در آن ايام به همان اندازه كه تحصيلات پسرانش اهميت داشت، تحصيل دخترش نيز حائز اهميت بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ گذراندن دوره ابتدايي و راهنمايي در تهران _ دريافت مدرك كارشناسي از دانشسراي عالي، سال 1351 _ دريافت مدرك كارشناسي ارشد سال 1364 از دانشگاه علامه طباطبايي _ دريافت مدرك دكتري 1370 دانشگاه آزاد واحد كرج - گذرادن دوره بهداشت و پزشكياري در دانشگاه تهران

خاطرات و وقايع تحصيل : منيره احمد سلطاني بين سال هاي 1347 تا 1351 در دانشسراي عالي سرگرم تحصيل بود و كارشناسي خود را گرفت. در همين ايام به

خاطر كار مجبور شد به لنگرود برود و همسرش عبدالحسين فرزاد (مترجم و استاد دانشگاه) هم با او به آنجا رفت. يك سال بعد مأموران ساواك عبدالحسين فرزاد را دستگير كردند و در اين روزها منيره احمدسلطاني ايام سختي را سپري كرد چون مجبور بود _ با اين كه شاغل بود _ بدون همسرش زندگي و فرزندان را اداره كند. يك سال و اندي بعد وقتي فرزاد از زندان آزاد شد، از آموزش و پرورش اخراج شده بود و همين امر موجب شد كه فرزاد هم بتواند به تحصيلاتش ادامه دهد. در اين ايام منيره احمدسلطاني در لنگرود زندگي مي كرد. در سال 1356 به تهران آمد و در دبيرستان فرزانه _ در منطقه سيزده _ سرگرم تدريس شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : منيره احمد سلطاني در سال 1356 از لنگرود به تهران آمد و در دبيرستان فرزانه سرگرم تدريس شدو بعد از دوره كارشناسي ارشد مدتي به عنوان مدرس تربيت معلم درس "ادبيات كودكان و نوجوانان" تدريس ميكرد

استادان و مربيان : در زمان سپري كردن دوره آموزش عالي و كارشناسي ارشد و دكتري توانست از محضر استادان بسيار برجسته استفاده كند، استاداني چون دكتر تفضلي، دكتر سادات ناصري، دكتر زرين كوب، دكتر مشكور، دكتر ضياءالدين سجادي، دكتر شفيعي كدكني، دكتر جعفر شعار، دكتر استعلامي، دكتر شميسا، دكتر شهيدي، دكتر پورنامداريان، دكتر ابوالقاسمي و ديگر استادان...

همسر و فرزندان : همسر وي عبدالحسين فرزاد _ مترجم و استاد دانشگاه است.

فعاليتهاي آموزشي : از فعاليتهاي آموزشي منيره احمد سلطاني ميتوان به : تدريس در دانشگاه هايشهيد بهشتي، آزاد اسلامي، مراكز تربيت معلم، پيام نور منيره احمدسلطاني در

دوره كارشناسي تاكنون استاد راهنماي بيش از 50 پايان نامه بوده كه موضوع بيشتر آن ها ادبيات بوده و همچنين بخشي از آنها ادبيات كهن و تعدادي ديگر به ادبيات معاصر و حتي ادبيات كودكان و نوجوانان ازجمله «نقد انوري و تأثير او بر سعدي و حافظ» ، «نقد و بررسي اشعار منوچهري»، «صور خيال و صنايع لفظي در مخزن الاسرار نظامي»، «بازتاب تضاد درانديشه انوري»، «بررسي اصطلاح عشق در آثار عين القضات» و... اختصاص داشته است. او در دوره كارشناسي ارشد نيز استاد راهنماي رساله هاي بسياري بوده است. استاد راهنماي پايان نامه هاي كارشناسي ارشد

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : _ همكاري با مطبوعات از سال 1370 از قبيل: فصلنامه پژوهش ادبي، اطلاعات شوكران، كيهان فرهنگي، رشد زبان و ادب فارسي، رودكي و سروش، انتخاب، فرهنگ منيره احمد سلطاني از دهه 70 نيز با نوشتن نقد و مقالات ادبي وارد عرصه مطبوعات شد. اين فعاليت نخست در كيهان فرهنگي و سپس در مجله رشد زبان و ادب فارسي و ادبيات معاصر شكل گرفت. هرچند در سال 1378 با 25 سال سابقه تدريس از آموزش و پرورش كناره گيري كرد، اما تاكنون هيچ گاه تدريس را رها نكرده و تنها محل خدمتش را از آموزش و پرورش به دانشگاه منتقل كرده است.

آرا و گرايشهاي خاص : منيره احمد سلطاني معتقد است، اگرچه به تازگي درباره نقد علمي و كاربردي در ايران حركت هايي صورت گرفته، اما «پيري» نوع خاصي از نقد علمي را در كتاب خود مطرح مي كند و معتقد است كه سخن گفتن و بررسي يك اثر بايد با مدارك

و استنادهايي علمي و نه به شكل احساسي صورت بگيرد. در نقدي كه «پيري» مطرح مي كند بايد همه جوانب اثر مورد بررسي قرار گيرد. منيره احمد سلطاني به دانشجويان توصيه مي كند كه بيشتر مطالعه كنند زيرا شرايط تحقيق و پژوهش مهيا است و دانشجويان مي توانند از اين شرايط استفاده بهينه كنند و در مسير افزايش سطح علمي خود، كوشا باشند. محققان و پژوهشگران نيز با توجه به تجربياتشان مي توانند به نسل جوان كمك كنند تا بتوانند آينده كشورمان را بسازند. اين يعني همياري و سازندگي آينده و كشور.

جوائز و نشانها : پژوهشگر نمونه سال 1375

________________________________________

آثار :

1 «قصيده فني و تصويرآفريني خاقاني»

ويژگي اثر : چاپ 1371

2 اساطير شاخه طلايي اثر سرجيمز فريزر

ويژگي اثر : در دست چاپ

3 ترجمه چگونه نقد بنويسيم اثر ب. پيري

4 ترجمه زنان در سلامت وبيماري

5 ترجمه فرهنگ فولكلور جهان (?? جلد)

6 كتاب «واژگان فارسي در زبان فارسي»

7 كتاب خاقاني شرواني؛ نقد و پژوهش با نمونه اشعار

ويژگي اثر : چاپ 1376

8 كتاب دستور گشتاري بر مبناي زبان شناسي و معناشناسي

9 كتاب گزينه اشعار انوري ابيوردي

10 كتاب معاني و بيان در شعر معاصر

11 هزار

واژه اشتقاقي در زبان انگليسي، اسطوره بريتانيا اثر (چارلز اسكوا)، ستاره شناسي و مسائل الهي

ويژگي اثر : در دست چاپ

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

احمدوند، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن احمدوند

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 68 رسماً وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه كرمانيها شروع به خواندن مقدمات نمودم، بعد از يك سال به مدرسه شهيدين رفتم و به دليل عدم تطابق با برنامه هاي مدرسه از آنجا اخراج گرديدم، پس از آن به صورت آزاد به ادامه تحصيل علوم ديني پرداختم و به صورت متفرقه امتحان پايه هاي چهارم و پنجم حوزه را با موفقيت گذراندم و دو مرتبه به صورت رسمي طلبه حوزه علميه شدم و در سال 78 وارد درس خارج و به مدت هشت سال در درس خارج اساتيدي همچون مرحوم آيت الله تبريزي، آيت الله فاضل، آيت الله مددي، آيت الله شبيري زنجاني و آيت الله صانعي شركت نمودم و همزمان با شركت در دروس خارج به تحقيق و ترجمه و تاليف روي آوردم كه ثمره آن تاليف چندين كتاب و ترجمه چندين اثر و تحرير مقالات متعددي است كه برخي به زيور چاپ آراسته و برخي نيز در شرف چاپ و نشر است.

احمدوند، معروف علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف على احمدوند

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب معروف علي احمدوند در سال 1342 در روستاي دهلق از توابع شهرستان ملاير به دنيا آمدم. دوران تحصيل ابتدائي را در زادگاه خود آموختم و براي تحصيل در دوره راهنمائي به دهستان آورزمان با فاصله 8 كيلومتر از روستاي خودمان رفتم. دوران دبيرستان را در شهرستان نهاوند به پايان رساندم.

در سال 1361 پس از اخذ ديپلم وارد

حوزه علميه قم شدم. و همزمان با تحصيل در حوزه در جبهه هاي جنگ نيز شركت مي نمودم. از سال 1365 در كنار دروس حوزوي وارد مؤسسه در راه حق شدم و مدت 5 سال دوره عمومي آن مركز را آموزش ديدم.

در سال 1373 در آزمون كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم شركت نموده و پذيرفته شدم. تا سال 1376 تحصيلات آن مقطع را با نگارش پايان نامه به اتمام رساندم و از مهر همان سال در دانشگاه تربيت معلم آذربايجان به عنوان عضو هيات علمي گروه فلسفه و كلام اسلامي پذيرفته شدم و از آبان ماه همان سال به مدت 4 سال رياست دانشكده الهيات آن دانشگاه را به عهده داشتم و در كنار آن به تدريس نيز اشتغال داشتم. در سال 1382 به عنوان دانشجوي دكترا در رشته كلام در دانشگاه قم پذيرفته شدم كه در حال حاضر پس از گذراندن دوره آموزشي به نگارش پايان نامه اشتغال دارم و در بعضي از مراكز دانشگاهي اشتغال به تدريس نيز دارم.

احمدي ابهري، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد علي احمدي ابهري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

وي در سال 1335در خانواده اي روحاني به دنيا آمد. پدرش مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج سيّد نورالدين ابهري از شاگردان امام خميني (ره) و جد او مرحوم آيةالله سيّد شمس الدين ابهري از شاگردان مرحوم آيةالله العظمي حائري، مؤسس حوزه علميّه قم بود. تحصيلات ابتدائي و متوسطه را در قم و تهران به پايان رسانيد و در سال 1358 موفق به اخذ ليسانس حقوق قضائي در مجتمع آموزش عالي

قم (وابسته به دانشگاه تهران) گرديد.

در ابتداي تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عنوان عضو شوراي قضائي خدمت كرد. در سال 1359 به حوزه علميّه قم وارد شده و از محضر اساتيد بزرگواري چون آيات عظام محقق داماد، محفوظي، مكارم شيرازي، صالحي مازندراني و ديگر بزرگان كسب فيض نمود.

همراه با تحصيلات حوزوي از سال 1370 تا 1373 در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران موفق به اخذ كارشناسي ارشد در حقوق جزا و جرم شناسي گرديد. وي اينك در مرحله دكتراي حقوق جزا و جرم شناسي مشغول به تحصيل است.

احمدي جلفايي، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد احمدي جلفايي

محل تولد : هادي شهر جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/1/15

زندگينامه علمي

اينجانب حميداحمدي فرزند يدالله، متولد 15/ 01/ 1357 در هادي شهر در شهرستان جلفا. پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك در سال 1357 همزمان در امتحان ورودي حوزه و دانشگاه شركت كرده و در همان سال به همراه تحصيل علوم حوزوي در مدرسه رضوي قم به گذراندن دوره كارشناسي اقتصاد نظري در دانشگاه مفيد نيز مشغول شدم. همزمان با اخذ مدرك كارشناسي دانشگاه در علوم حوزوي نيز مدارج آن را تا دوره سطح نخست طي نمودم و پس از آن نيز به همراه ادامه تحصيلات حوزوي در مؤسسه علمي فرهنگي دارالحديث قم بعنوان محقق مشغول تحقيق شدم و علاوه بر آن در كنار تحقيقات گروهي در دارالحديث در موضوعات مختلف دست به تأليف و تحقيق كتاب يا مقاله پرداختم. در سال 1379 ملبس به لباس روحانيت شده و پس از آن در همه مناسبتهاي تبليغي در همه سنين به مكانهاي

مختلف اعم از مساجد و دانشگاهها چه در قم و چه در تهران و چه در تبريز جهت تبليغ ارزشهاي اسلامي فعاليت نموده ام.

در حال حاضر در سطح خارج در دروس برخي از آقايان شركت دارم و علاوه بر آن با برخي از اساتيد مشهور حوزه بصورت اختصاصي در زمينه موضوعات فقهي و اصولي و همچنين در مؤسسه دارالحديث در مباحث رجال و درايه اي و غيره در حال تحقيق و پژوهش مي باشم.

بطور كلي در موضوعات مختلف كتب فقهي و اصولي در دروس خارج برخي از آقايان و اساتيد عظام (البته در برخي كم و در برخي بصورت طولاني) همچون: حضرت آية الله مكارم شيرازى، حضرت آية الله شيخ جعفر سبحانى، حضرت آية الله وحيد خراسانى، حضرت آية الله سيد احمد مودى، حضرت آية الله كريمى، حضرت آية الله سيد موسي بشيري زنجانى، حجةالاسلام والمسلمين محسن فقيهى، و غيره شركت نموده و از خرمن معارف اين اساتيد بهره جسته ام.

احمدي راد، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي احمدي راد

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

پس از آن كه دروس مقدماتي در حوزه شهرستان نيشابور را فرا گرفتم، به حوزه مشهد رفتم. در آن حوزه ضمن فراگيري درسهاي حوزوي در جلسات سخنراني بزرگان حوزه شركت مي كردم از جمله برنامه هاي بسيار آموزنده، رهگشا و عالمانه مقام معظم رهبري در مسجد كرامت، مسجد امام حسن مجتبي، درسهاي اعتقادي شهيد هاشمي نژاد و گاه درسهاي تفسيري عارف بزرگوار آقا ميرزا جواد آقا تهراني.

در حوزه قم افزون به شركت در درسهاي بزرگان كه از آنها در بخش اساتيد نام بردم و

كارهاي تبليغي معمولي از آغاز آبان 1362 تاكنون با مجله حوزه بوده ام در پي ريزي بناي آن ادامه حيات و... ؛ و نيز در مجله فقه از آغاز تاكنون به اندازه توانايي نقش داشته ام پي ريزي و ادامه حيات؛ در ضمن در مجله حوزه علاوه بر ويراستاري محتوا و بازنويسي عضو هيات تحريريه و سياست گذاري مجله نيز هستم.

در مجله فقه نيز افزون بر عضويت در هيات تحريريه و سياست گذاري از آغاز بهمن 72 تا سال 1383 تمامي شماره ها را بنده ويراستاري و بازنويسي كرده ام.

احمدي شاهرودي، احمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1305(1346 ق.)، ميامى (در نزديكى شاهرود).

درگذشت: 25 شعبان 1417 ق.

آيت الله احمدعلى احمدى شاهرودى، فرزند آيت الله محمدحسن احمدى، يكى از علماى بنام و مشهور منطقه و جدش آيت الله آقا شيخ احمد نيز از علما و زهاد بود. ايشان به تحصيل علوم دينى روى آورد و مقدمات را نزد پدر بزرگوارش فراگرفت. پس از چند سالى، به حوزه علميه مشهد شتافت و ادبيات را نزد اديب نيشابورى و سطوح عاليه را نزد حضرات آيات حاج هاشم قزوينى، حاج شيخ مجتبى قزوينى، ميرزا كاظم محقق دامغانى و حاج ميرزا احمد مدرس يزدى آموخت. سپس براى تكميل معلومات و فراگيرى دوره عالى دورس فقه واصول به حوزه ى علميه ى قم آمد و در محضر آيات عظام بروجردى، سيد محمدتقى خوانسارى، حجت كوه كمره اى، صدرالدين صدر و امام خمينى زانوى ادب به زمين زد و از خرمن فيض آنان توشه ها برگرفت. آنگاه براى مدت كوتاهى به نجف اشرف كوچيد و در درسهاى آيات عظام سيد عبدالهادى شيرازى، حكيم و خويى حاضر شد. سپس به قم بازگشت و

براى تبليغ دين و راهنمايى مردم مسلمان به نمايندگى آيت الله العظمى بروجردى به شهرهاى آباده، فيروزكوه، چهارمحال بختيارى و كاشان رفت و مبارزه اى پيگير با منحرفان و اهل بدعت را آغاز كرد و در اين راستا بسيارى از آنان را توبه داد و به اسلام بازگردانيد.

ايشان پس از مدتى به قم بازگشت و به تدريس سطوح عاليه، ترويج شعائر دينى، اقامه جماعت، ارشاد و راهنمايى مؤمنان و تأليف كتابهاى علمى دست يازيد. او همزمان به تدريس معارف اسلامى در دانشگاه آزاد اسلامى اشتغال ورزيد و در سالهاى نبرد عليه متجاوزين بعثى، ماه ها در كنار رزمندگان اسلام به سر برد و در تقويت روحيه آنان، سخنرانى هاى فراوان ايراد كرد.

برخى از تأليفات چاپ شده آن فقيد عبارت است از:

تقليد الاعلم؛ سيرى درعقايد (بررسى آراء و نظريات صوفيه)؛ به سوى خدا برويد؛ مجموعه مقالات در پيرامون باب و بهاء؛ انگيزه حق (درباره مناقب اميرالمومنين- ع)، جنگ خيبر؛ تفسير موضوعى. تأليفات چاپ نشده ايشان عبارتند از: تقريرات درس فقه آيت الله بروجردى (درباره لباس مشكوك)، رساله در مسئله ى بداء؛ ترجمه جامع السعادات ملا مهدى نراقى؛ روحانيت در عصر انقلاب.

آيت الله احمدى شاهرودى در تاريخ بيست و پنجم شعبان 1417 ق.، در هفتاد سالگى در جوار بيت الله بدرود حيات گفت.

احمدعلى احمدى فرزند آقا شيخ محمدحسن احمدى ميامئى شاهرودى در ساله 1305 شمسى در ميامى كه در ده فرسنگى شاهرود در طريق خراسان واقع شده به دنيا آمده و در مهد پرورش والدش كه از علماء برجسته آن منطقه بوده نشو و نما نموده است.

مرحوم شيخ محمدحسن پدر مترجم ما در علوم مختلفه بالاخص علم طب اطلاعاتى داشتند و مردم آن بخش از

وجودش استفاده مى كردند. و پدر ايشان آقا شيخ احمد نيز از اوتاد و زهاد زمان خود و داراى تأليفات بوده اند و همينطور پدران او تا چند پشت روحانى بوده اند.

وى پس از پايان تحصيلات ابتدائى براى تحصيلات مذهبى خود به مشهد مشرف شده و تحت سرپرستى رئيس حوزه علميه مرحوم آيت اللَّه احمد كفائى قرار و دوره مقدمات و ادبيات را خدمت اديب نيشابورى به پايان رسانيده سپس دوره سطح را از محضر اساتيد بزرگ مانند مرحوم حاج ميرزا احمد يزدى و حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى تكميل و اصول و معارف الهى را در خدمت حاج شيخ مجتبى قزوينى كه از شاگردان بزرگ ميرزا مهدى غروى اصفهانى بوده و نيز مقدارى از فلسفه و كلام را از آن مرحوم استفاده كرده و بعد از پايان دوره سطح در حوزه مشهد به اتفاق بعضى از فضلاء مشهد هجرت به قم نموده و از درس خارج مكاسب و اسفار آقاى خمينى و آقاى حجت كوهكمرى و حاج سيدمحمدتقى خونسارى و حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و بالاخص حاج آقا حسين بروجردى استفاده نموده و مدت كوتاهى هم در نجف اشرف از اساتيد بزرگ حوزه نجف چون آقاى حكيم و آقاى شاهرودى و حاج سيد ابوالقاسم خوئى و مرحوم ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده كرده سپس به قم مراجعت و از طرف آقاى بروجردى اعزام به حومه فارس شهر آباده گرديده و حدود دو سال در آن سامان به خدمات دينى اشتغال داشته و كتاب اسلام و عقايد را بر رد مذاهب باطله مخصوصا صوفيه در آنجا تأليف نموده و پس از برگشت از استان فارس اعزام

به فيروز كوه شده و مدتى هم در آنجا مشغول ارشاد بوده و پس از چندى كه مبارزه با فرقه ضاله بهائيه آغاز گرديد به اتفاق چند نفر ديگر به امر معظم له به منطقه فريدون و چهار محال رفته و با آنان مبارزه نموده كه به نابودى برخى از رهبران گمراه آنها منتهى شده و پس از آن از طرف آن مرحوم به قراء اطراف كاشان كه مركز بهائيه بوده رفته تا عده اى از آنها توبه نموده و به دامن اسلام برگشتند و برخى هم مانند دكتر برجيس كه مبلغ آنها بود در كاشان كشته شده و آن گروهك تضعيف و نابود شدند.

و پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى از طرف حوزه علميه قم در تهران انجام وظيفه نمود سپس به قم مراجعت و تا حال تحرير اين كتاب اشتغال به تدريس سطوح عالى و اقامه جماعت در مسجد امام رضا عليه السلام در سالاريه اشتغال دارند.

داراى تأليفات چندى مى باشند.

1- اسلام و عقايد كه مكرر به طبع رسيده.

2- رساله تقليد اعلم عربى.

3- كتاب سوى خدا برويد.

4- انگيزه حق در مناقب اميرالمؤمنين.

5- رساله در بداء و روحانيت در عصر انقلاب و قبل از انقلاب.

6- كتابى در احكام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

احمدي طالشيان، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا احمدي طالشيان

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا احمدي طالشيان متولد 1345پس از گذراندن سال اول دبيرستان در سال 1361 وارد حوزه علميه بابل مدرسه صدر سابق و خاتم الانبياء فعلي شدم. پس ازآن درتهران درمدرسه هاي شهيد بهشتي و مدرسه حاج آقا مجتهدي درس خوانده و در سال 1365 وارد مدرسه

رسول اكرم (ص) قم شدم.

از سال 1375 در درس خارج شركت كردم كه بيشتر آن در كلاس حاج شيخ صادق لاريجاني بوده است در اين مدت به صورت متفرقه درسهاي دبيرستان را گذراندم.

در سال 1375 از موسسه آموزش عالي باقرالعلوم (ع) در مقطع كارشناسي رشته علوم سياسي فارغ التحصيل شده و هم اكنون مشغول نوشتن پايان نامه ارشد با عنوان تحول مفهوم حاكم جائر در فقه سياسي شيعه مي باشم.

در طول سالهاي گذشته همكاري هاي متعدد علمي و اجرائي با نهادهاي مختلف بخصوص كنگره هاي علمي مانند: شيخ انصاري، كنفرانس وحدت، شهيد صدر، نقش اجتهاد در زمان و مكان داشتم. همكاري هاي تحقيقاتي و علمي با مركز اسناد انقلاب اسلامي داشته و چند عنوان كتاب نيز تدوين نموده ام.

در نمايشگاه هاي سراسري نرم افزاري علوم اسلامي مركز تحقيقات كامپيوتري مسئوليت تهيه و انتشار خبرنامه را نيز داشتم .

احمدي فراز، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي احمدي فراز

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد مهدي احمدي فراز در سال 1350متولد و در سال 1365مشغول تحصيل شدم و سال 1368موفق به اخذ ديپلم شدم. بعد از آن به خدمت سربازي اعزام و يك سال از سربازي را گذراندم. دانشگاه قبول شدم و از خدمت معاف شدم و مشغول به تحصيل شدم. بعد از اخذ مدرك كارشناسي دو مرتبه به خدمت سربازي رفتم و در سال 1370مشغول به تحصيل در حوزه و دانشگاه شدم.

سال 1378مدرك كارشناسي ارشد را اخذ نمودم و در سالهاي بعد آن دروس حوزوي را تا پايه 8 خواندم و فعاليت هاي جنبي داشته ام

كه بطور خلاصه عبارتند از:

1- حفظ قرآن كريم 2- حفظ كلمات قصار نهج البلاغه 3- شركت در كلاسهاي مكالمه عربي دفتر تبليغات حوزه علميه و اخذ مدرك از موسسه باقرالعلوم قم 4- در حال حاضر كلاسهاي ترجمه انگليسي بصورت كارگاه شركت دارم كه متون را از عربي به انگليسي برمي گردانيم.

احمدي گيوي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : حسن احمدي گيوي متولد اول بهمن1306 در گيوي خلخال چشم به جهان گشود وي بعد از تحصيل در مدرسه ناصري خلخال گرچه مدارج دانشگاهي اش را تا اخذ مدرك فوق ليسانس فلسفه و علوم تربيتي پي مي گيرد،اما قريحه ادبي و ذوق شعر و شاعري كه از عنفوان جواني در او متبلور بوده است،حسن احمدي گيوي را ترغيب به تحصيل در زبان و ادب فارسي مي كند،آنچنان كه دكتراي خويش را با موضوع «دستور تاريخي فعل» و با راهنمايي دكتر محمد معين و بعد دكتر محمد مقدم به نگارش در مي آورد و در سال 1344 از رساله دكتراي خود دفاع مي كند. او اكنون استاد بلند مرتبه ادبيات و چهره شناخته شده نزد اديبان و مؤلفان و محققان زبان فارسي امروز است. و مؤلف بيش از پنجاه جلد كتاب در زمينه ادبيات فارسي است

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - تحصيل در مدرسه ناصري خلخال - فوق ليسانس فلسفه و علوم تربيتي - دكتراي ادبيات فارسي از دانشگاه تهران

استادان و مربيان : از استادان وي ميتوان به آقايان دكتر معين ، دكتر محمد مقدم و دكتر خيام پور اشاره كرد.

هم دوره اي ها و همكاران : از همكاران حسن احمدي گيوي ميتوان

دكتر محمد استعلامي و دكتر نجفي اسداللهي را نام برد.

فعاليتهاي آموزشي : حسن احمدي گيوي بيش از چهارده فعاليت پژوهشي در موسسه لغت نامه دهخدا داشته و در دانشگاههاي متعدد زبان و ادب فارسي تدريس كرده است.

آرا و گرايشهاي خاص : او درباره زبان فارسي ديدگاه هاي نو و تازه اي دارد.او معتقد است: «زبان فارسي يكي از زبان هاي مهم خانواده زبان هاي هند و اروپايي است، با وجود پژوهش هاي دامنه داري كه در زمينه تاريخ زبان فارسي و زبان هاي ايراني ميانه و باستان انجام گرفته است، هنوز به درستي نمي دانيم زبان فارسي دنباله مستقيم كدام يك از زبان هاي ايراني ميانه است. او به محتواي سخن ايمان دارد تا قالبي كه با آن شعري سروده شده باشد. «از حضرت محمد(ص) پرسيدند عقيده شما درباره شعر چيست. ايشان فرمودند: «شعر سخن است و سخن، خوب و بد دارد». اگر در شعر سعدي يك سخن سست ديديد، نمي توانيد بگوييد چون اين سخن را سعدي گفته پس خوب است. حتي گمنام ترين شاعر هم مي تواند سخن تازه و دلنشيني را بگويد. من از معدود معلمان ايران هستم كه شعرهاي سپيد بسياري را در حافظه ام دارم . من همانطور كه به فردوسي و مولانا و حافظ عشق مي ورزم به نيما، شاملو، فروغ، سهراب، دكتر شفيعي كدكني و... هم احترام مي گذارم. براي من قالب ها و الفاظ به منزله لباس است. اينها شخصيت مستقلي ندارند.» خطر تحريف آن نگاه قابل توجهي دارد: «من خطري كه براي زبان فارسي احساس مي كنم، خيلي مربوط به صدا و سيما و نهادهاي مشابه

نيست. اصل خطر به دليل زبان هاي علمي دنيا است كه با اختراعات فراواني كه صورت مي گيرد و وارد مملكت مي شود، اين زبان علمي به سرعت با فارسي در آميخته مي شود. متأسفانه ما به دليل كمبود بودجه تحقيقاتي براي اهل فرهنگ و تحقيق تاب مقاومت در برابر اين هجوم گسترده نداريم. در نتيجه ما اينطور بي رحمانه تهديد مي شويم. احمدي گيوي معتقد است كه ادبيات معاصر ما نيز نخبگان بسياري پرورانده، اما در كوران آثار بي محتوا گم شده است. «مردم آنقدر كتاب بد خوانده اند كه طعم كتاب خوب را حس نمي كنند. در گذشته پديد آورندگان آثار جدي قوي تر بودند و با نويسندگان عامه پسند مبارزه مي كردند. اما حالا كفه ترازو به نفع باري به هر جهت نويس ها سنگين شده است...

جوائز و نشانها : - سه شنبه اول بهمن ماه دو سه سال پيش بود، مراسم بزرگداشتي به مناسبت هفتاد و پنجمين سالگرد تولد «دكتر حسن احمدي گيوي » استاد برجسته ادبيات فارسي در تالار بعثت باشگاه دانشگاه تهران برگزار شد. دوتن از برجسته ترين اديبان ايراني «دكتر محمدرضا شفيعي كدكني» و «دكتر حسن انوري» باني اين بزرگداشت در روز تولد دوست و همكار خود بودند، حركتي زيبا و بديع كه نشان از صافي و صفاي باطن آن دو استاد و ارزش و اعتبار « حسن احمدي گيوي » داشت. - انتخاب به عنوان نويسنده كتاب برتر سال ازسوي وزارت فرهنگ و ارشاد براي «دستور تاريخي فعل»

چگونگي عرضه آثار : حسن احمدي گيوي در خلال سالهايي كه در موسسه دهخدا مشغول بوده است زير نظر

استاد محمد معين مشغول به كار بوده و تحقيق و تفحص در زبان و ادب فارسي را به جد دنبال مي كرد: «از سال چهل تا امروز يعني حدود 45 سال است كه من در مؤسسه لغت نامه دهخدا كارمي كنم و 24 جلد از 222 جلد مجموعه لغت نامه دهخدا را من نوشتم. يعني بيش از ديگر همكاران اين مؤسسه، مجلدات لغت نامه را تأليف كرده ام.» با اين حال احمدي گيوي مهمترين اثر خويش را همان دستور تاريخي فعل مي داند.اين كتاب مشتمل بر 1964 صفحه است.از ديگر آثار مهم احمدي گيوي كتاب «آيين پژوهش و مرجع شناسي» است: «آيين پژوهش و مرجع شناسي را به عنوان يك كتاب درسي و دانشگاهي تأليف كرده ام. زماني كه من در دانشگاه رشته ادبيات فارسي تدريس مي كردم. شيوه تحقيق و مرجع شناسي را درچندين فصل براي دانشجويان تشريح كرده ام. شيوه مراجعه به منابع و مآخذ چيست؟ پيداكردن كتاب ها، آيين كتابداري، آيين نقطه گذاري، آيين تلخيص، يادداشت برداري ضمن مطالعه جزو مباحثي بودند كه دراين كتاب توضيح داده شده است.» حسن احمدي گيوي اثري با عنوان زبان و نگارش فارسي نيز نگاشته و هدف از تدوين اين كتاب را فراهم آوردن امكاني براي علاقه مندان به زبان فارسي مي داند كه با قواعد نگارش و خط فارسي و انواع نوشته ها از قبيل مقاله، داستان، رمان، گزارش، ترجمه و ...بيشتر آشنا شوند. كتاب «از فن نگارش تا هنر نويسندگي» نيز يكي ديگر از تأليفات احمدي گيوي است.اين كتاب بيشتر اثري درسي و دانشگاهي است و براي دانشجوياني كه در رشته هاي غيراز ادبيات

تحصيل مي كنند، نوشتن و شيوه نگارش را توضيح مي دهد. حسن احمدي گيوي شاعر نيز هست: «شعرهاي من بيشتردر قالب كلاسيك سروده شده، البته شعر آزاد هم دارم اما شعر سپيد اصلاً نگفتم و نمي توانم بگويم. اشعار من عموماً در قالب غزل نيست. درمجموعه دو - سه غزل دارم كه اين غزل ها هم به ياد عزيزانم سروده شده است. شعرهاي من بيشتر يا قطعه هستند و يا قصيده. عموماً شعرهايم ملي و ميهني، سياسي و اجتماعي و انتقادي و مبارزاتي و انقلابي اند. چه قبل ازانقلاب و چه در جريان انقلاب و چه بعد ازانقلاب اشعاري كه سروده ام، همه را در يك جلد گردآوري كرده ام.» با اين حال او به همه قالب ها ي شعري معتقد است و بر خلاف بسياري از همنسلانش كه در عرصه پژوهش ادب فارسي، سخن از شعر نو گفتن را بر نمي تابند.

________________________________________

آثار :

1 آيين پژوهش و مرجع شناسي

ويژگي اثر : از ديگر آثار مهم احمدي گيوي كتاب «آيين پژوهش و مرجع شناسي» است: «آيين پژوهش و مرجع شناسي را به عنوان يك كتاب درسي و دانشگاهي تأليف كرده ام. زماني كه من در دانشگاه رشته ادبيات فارسي تدريس مي كردم. شيوه تحقيق و مرجع شناسي را درچندين فصل براي دانشجويان تشريح كرده ام. شيوه مراجعه به منابع و مآخذ چيست؟ پيداكردن كتاب ها، آيين كتابداري، آيين نقطه گذاري، آيين تلخيص، يادداشت برداري ضمن مطالعه جزو مباحثي بودند كه دراين كتاب توضيح داده شده است.»

2 ادب و نگارش

3 از فن نگارش تا هنر نويسندگي

4 دستور تاريخي فعل

ويژگي اثر : اما موضوع «فعل» بعد از آن احمدي گيوي را رها نكرد و به مهمترين دغدغه پژوهشي او بدل شد: «تمام مباحث فعل را از دوران رودكي و بلعمي و بيهقي مرور كردم و تا آثار جلال آل احمد و اسلامي ندوشن و دكتر ناتل خانلري و آثار ديگر نويسندگان معاصر را فيش كردم. حدود ????? فيش تهيه كردم. منابع تحقيق من متون نثر بودند، از متون نظم فقط سه كتاب موردنظر من قرار گرفت كه فردوسي و سعدي و ملك الشعراي بهار بودند. حداقل چند نكته جديد كه درهيچ يك از كتاب هاي دستور زبان مطرح نشده بود ، دراين تحقيق چهل ساله كشف و ضبط كردم. بنده در تبريز شاگرد دكتر خيام پور بودم و از آنجا كه سخت شيفته دستور نويسي ايشان بودم، علاقه اي خاص به دستور زبان پيدا كردم. وقتي به تهران آمدم و در دوره دكتري قبول شدم، آقاي دكتر معين، من و آقاي دكتر محمد استعلامي ودكتر نجفي اسداللهي را به لغت نامه دعوت كرد و از من پرسيد كه براي رساله دكتري فكري كرده اي؟ گفتم مي خواهم با شما مشورت كنم. گفت روي فعل كار نشده، شما درباره فعل رساله بگيريد. اقسام فعل به اعتبار زمان. خودايشان ? جلد كتاب درباره اسم نوشته بودند. بعد از دوسه سال كه با ايشان كار كردم دكتر معين سكته كردند و من با آقاي مقدم ? سال ديگر كار كردم تا اين كتاب

تمام شد. اين اثر به دلايلي چاپ نشد و من تصميم گرفتم در همه مسائل فعل تحقيق كنم. اينگونه بود كه در مجموع ?? سال طول كشيد و اين كتاب دوجلدي حاصل تلاش ? دهه من است. چهل سال تلاش و هفتاد و پنج هزار فيش.»اين كتاب مشتمل بر ???? صفحه است و برخي از فصول مهم آن به اين شرح است: «تعريف فعل و كليات»، «اقسام فعل به اعتبار زمان» (كه يكي از فصول اصلي كتاب است)، «اقسام فعل به اعتبار مفعول»، «اقسام فعل به اعتبار فاعل»، «اقسام فعل به اعتبار ساختار»، «اقسام فعل به اعتبار نقش»، «اقسام فعل به اعتبار صرف»، «اقسام فعل به اعتبار وجه»، «اقسام فعل از جهات گوناگون» «مفردات فعل »، «فعل و گفتني هاي ناگفته». احمدي گيوي در پيشگفتار كتاب نوشته است: «...فعل، كار دستور نويسي و استخراج قواعد زبان را با دشواريهايي همراه مي كند.و علت عمده آن اين است كه مرز دقيقي ميان زبان نوشتاري روز با زبان كهن، با همه وجوه افتراق آنها ديده نمي شود و كاربردهاي نحوي و صرفي ديرين، چه در نثر و چه در شعر امروز فراوان به چشم مي خورد...لازمه پژوهش جامع در دستور زبان فارسي اين است كه براي هر واحد جغرافيايي _ تاريخي دستور زباني جداگانه نوشته شود و علاوه بر اين، هر يك از مقولات دستوري از آغاز تا امروز جداگانه بررسي شود.» و به راستي كه حسن احمدي گيوي در نگارش اين اثر ماندگار،چنين كرده است.

5 دستور تطبيقي زبان تركي به فارسي

ويژگي اثر : حسن احمدي گيوي به زبان و

فرهنگ آذري نيز توجه ويژه دارد و در اين زمينه نيز پژوهش هاي مهمي را به ثمر رسانده است.كتاب دستور تطبيقي زبان تركي و فارسي از آن جمله است.زبان تركي آذربايجاني، زبان بخش بزرگي از شمال غرب ايران، شامل استان هاي آذربايجان شرقي، آذربايجان غربي، اردبيل، زنجان، و نيز بخشي از مناطق مركزي ايران از جمله قزوين، ساوه، همدان و شهرهاي استان مركزي است.كتاب احمدي گيوي، يك دوره كامل دستور زبان تركي است كه جزء به جزء با دستور زبان فارسي سنجيده شده و در آخر نيز فصلي با عنوان «رهنمود آموزش زبان تركي به فارسي زبانان» به آن افزوده شده است

6 دستور زبان فارسي

ويژگي اثر : . دستور زبان فارسي نيز عنوان اثر ديگري از حسن احمدي گيوي است كه به همراه دكترحسن انوري، در خرداد ???? در دو جلد انتشار يافت و به سرعت به يكي از منابع مهم درسي و پژوهشي بدل گشت. اين كتاب، مجموعه اي جامع و مفيد از اصول و قواعد دستور زبان نوشتاري امروز است كه شاهدها و مثال هاي بسيار از اين زبان را دربر دارد.در آخر هر بخش، تمرين ها و پرسش هاي مناسبي آورده شده و در آخر كتاب نيز جمله ها و عبارت هاي گوناگوني تجزيه و تركيب شده است.احمدي گيوي درباره نگارش دستور زبان هاي فارسي در صد سال گذشته اطلاعات جالبي را بازگو مي كند.او مي گويد: «دستور زبان فارسي براي نخستين بار يكصد و بيست سال پيش توسط حاج ميرزا حبيب اصفهاني به نگارش در آمد. قبل از اين تاريخ ما دستور تدوين شده

اي نداشتيم. البته آنچه عالم بزرگوار حبيب اصفهاني نوشته بود، چندان كامل نبود و بعد بزرگاني با دانش و بينش خيره كننده اي در يك كارگروهي پنج استاد را نوشتند. البته نبايد از حق گذشت كه استاد ارجمند دكتر پرويز ناتل خانلري كه خدايش رحمت كند در اين وادي رنج بسياري برد و گنج شايسته اي نيز برجا نهاد. اما كار ارزشمندي كه در اين باب صورت گرفته اثر فناناپذير دكتر خيام پور تبريزي است. ايشان دستور را به نحو حيرت آوري كامل كرد و به آنچه كه ديگران به آن بي توجه بودند، به درستي پرداخت. به عقيده من صحيح ترين، سازنده ترين و كارساز ترين قدمي كه در دستور زبان فارسي به صورت علمي و تحقيقي نوشته شده، اثر دكتر خيام پور است كه دستور زبان فارسي من و دكترحسن انوري هم ملهم از همين اثر است. با اين تفاوت كه ما از كمك زبان شناسان استفاده كرديم. چون دستور بدون زبان شناسي امروز مي لنگد. به همين دليل دستور زبان فارسي كه ما نوشتيم، بين زبان شناسي و دستور سنتي است. به همين دليل كتاب هاي ما در تيراژهاي وسيع منتشر مي شود. گذشته از دستور زبان فارسي كه براي آموزش و پرورش در تيراژ ميليوني چاپ مي شود كتاب دستور زباني به چاپ رسانده ايم كه در عرض ?? سال ?? بار تجديد چاپ شد. آن هم در تيراژ بالا. اين به خاطر اعتدال ماست. هم به ساخت گرايي توجه داشتيم و هم به معنا وفادار مانديم. همين است كه سخت مورد استقبال ادب دوستان قرار گرفته ايم.»

7 زبان

و نگارش فارسي

ويژگي اثر : .» حسن احمدي گيوي اثري با عنوان زبان و نگارش فارسي نيز نگاشته و هدف از تدوين اين كتاب را فراهم آوردن امكاني براي علاقه مندان به زبان فارسي مي داند كه با قواعد نگارش و خط فارسي و انواع نوشته ها از قبيل مقاله، داستان، رمان، گزارش، ترجمه و ...بيشتر آشنا شوند.احمدي گيوي در اين كتاب از طرح بحث هاي طولاني و مطالب كاملاً تخصصي خودداري كرده و نمونه هايي از نوشته هاي ادبي، اجتماعي، اخلاقي و حكايات و داستان ها را نقل كرده است، به گونه اي كه مخاطبان كتاب، طيف گسترده اي از علاقه مندان غير حرفه اي باشند.

8 شوريده و بي قرار

9 گزيده از فن نگارش تا هنر نويسندگي

ويژگي اثر : كتاب «از فن نگارش تا هنر نويسندگي» نيز يكي ديگر از تأليفات احمدي گيوي است.اين كتاب بيشتر اثري درسي و دانشگاهي است و براي دانشجوياني كه در رشته هاي غيراز ادبيات تحصيل مي كنند، نوشتن و شيوه نگارش را توضيح مي دهد.

10 گزيده اشعار و مقالات دهخدا

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

احمدي ميانجي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت آية ا... حاج شيخ علي احمدي ميانجي در چهار محرم 1345 قمري (1304 شمسي) در روستاي پورسخلو ميانه به دينا آمد و در سال 1358 قمري براي تحصيل علوم اسلامي به ميانه رفت و تا آخر شرح لمعه را نزد اساتيد آن شهر آموخت سپس براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم منتقل و سطوح را نزد مرحوم آية ا...

حاج سيد حسين قاضي و مرحوم آية ا... علامه طباطبائي آموخت و سپس خارج فقه و اصول را از محاضر آيات عظام بروجردي و داماد گلپايگاني استفاضه نمود. ايشان هم اكنون از اساتيد بزرگ حوزه علميه قم هستند. كتاب"الاسير في اسلام"تاليف علي احمدي ميانجي ، در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

والدين و انساب : علي احمدي ميانجيدوران كودكي و نوجواني را در چنين محيط خانوادگي، كه سرشار از تلاش و كوشش، صفا و صميميت و عبوديت و معنويت بود، سپري كرد و در دامن مادري از سلاله رسول اكرم (ص) كاملاً تربيت اسلامي يافت.

خاطرات كودكي : علي احمدي ميانجي، مرحوم حضرت آيت اللّه آقا ميرزا ابومحمد حجتي، يكي از دوستان صميمي و قديمي پدر و از شاگردان حضرت آيت اللّه العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي در قم به شمار مي رفت كه به تازگي از آن شهر به ميانه بازگشته و به جاي مرحوم پدرش آيت اللّه آقا ميرزا محمد حجتي، رهبري مذهبي مردم ميانه را بر عهده گرفته بود.(3) او با مشورت و هدايت آيت اللّه حائري، تصميم داشت، حوزه علميه ميانه را كه از مدت ها پيش به تعطيلي گراييده بود، دوباره فعال كند. لذا ورود اين طلبه جوان و پرشور، به عملي كردن تصميم وي سرعت و عينيت بيشتر بخشيد و آيت اللّه احمدي اولين شاگرد حوزه درسي ايشان شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي احمدي ميانجي آموزش كتاب هاي «نصاب الصبيان»، «گلستان سعدي»، «منشأت امير نظام»، «ابواب الجنان»، «تاريخ نادر»

و مقدمات عربي را نزد پدر گذرانيده و با پشتكار خود توانست حدود دويست بيت از «نصاب» را حفظ كند و تا حدودي به زبان فارسي مسلط شود. سال 1358 ه . ق (بهار 1318) در سن دوازده سالگي، پدر او را به شهر ميانه آورد و فرزندش را به دست عالمي فداكار و دلسوز سپرد تا به صورتي كه خود مصلحت مي داند، تعليم و تربيت كند. آيت اللّه احمدي ميانجي نخست آموزش نحو را به تنهايي پيش استاد آغاز كرد. بدين جهت او روزها و گاه شب ها در منزل استاد به سر مي برد. بعدها نيز چند نفر ديگر به شاگردان استاد، اضافه شدند و بدين ترتيب عملاً قسمتي از منزل آيت اللّه حجتي براي تعليم و تربيت طلاب اختصاص يافت.استاد با مشاهده تلاش و استعداد و علاقه و خلوص اولين شاگردش، حتي بيش از فرزندان خود زمينه هاي رشد و شكوفايي او را فراهم آورد. بنا به نوشته آيت اللّه احمدي، استاد هر روز مقداري تلاوت قرآن توصيه مي كرد. بعد چند حديث ياد مي داد و سپس درس روز گذشته را مي پرسيد. اگر او خوب آموخته بود، آن گاه درس جديد را شروع مي كرد.او علاوه بر كتب علم نحو، كتاب حاشيه در منطق، معالم در اصول، مطول در معاني و بيان و بخش هاي عمده شرح لمعه و قوانين الاصول را هم در خدمت آيت اللّه آقا ميرزا ابومحمد حجتي فرا گرفت. سپس قسمت باقيمانده از كتاب شرح لمعه و قوانين را نيز در محضر حضرت آيت اللّه حاج شيخ لطفعلي زنوزي كه به تازگي به ميانه وارد شده بود و حجة الاسلام و المسلمين حاج ميرزا

مهدي جديدي آموخت. در مجموع، تحصيلات و توقف وي در اين شهرستان، حدود پنج يا شش سال طول كشيد. وي در تعليم و تربيت طلاب و اداره حوزه ميانه، با مسؤولين آن همكاري مي كرد. آيت اللّه احمدي، درمدت كوتاهي كه در حوزه تبريز بود، از محضر اساتيد بزرگ از جمله آيت اللّه ميرزا رضي زنوزي كسب فيض نمود؛ اما بنا به دلايلي در همان سال به ميانه برگشت و از آنجا به سوي شهر مقدس قم روانه شد. آيت اللّه احمدي چون وارد شهر مقدس قم شد، نخست به زيارت كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (س) بار يافت. بعد در يكي از حجره هاي مدرسه دارالشفاء ساكن شد. او در اين شهر، سطوح عالي را نزد مرحوم آيت اللّه سيد حسين قاضي آموخت.(6) و بخش ديگري از آن را هم در محضر حضرت علامه طباطبايي (صاحب تفسير الميزان) كه به تازگي از تبريز به قم مشرف شده بود، فرا گرفت.آيت اللّه احمدي پس از اتمام سطوح عالي فقه و اصول، درس خارج اصول را در خدمت مرحوم آيت اللّه آقا ميرزا احمد كافي الملك ياد گرفت.(7) همزمان با اين درس، دروس خارج فقه را در ابواب مختلف، از محضر بزرگاني چون: بروجردي، گلپايگاني، محقق داماد(8) و علامه طباطبايي (ره) بهره مي جست و حتي در درس خصوصي مرحوم محقق داماد و علامه طباطبايي نيز شركت مي كرد. البته با مرحوم علامه طباطبايي انس بيشتري داشت و به طور خصوصي در زمينه فقه، اصول و اخلاق بهره ها برد.

خاطرات و وقايع تحصيل : علي احمدي ميانجي در كنار تحصيل، با همكاري و همفكري تني چند از دوستان فاضل خود،

همچون آيات: سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، سيد مهدي روحاني و سيد ابوالفضل ميرمحمدي، اقدام به برگزاري بحث تفسير هفتگي كردند و پس از ايشان نيز آيات ديگري مثل: آقا موسي زنجاني، احمد آذري قمي، احمد پاياني، موسوي زنجاني و... به جمع آنان پيوستند. اين محفل علمي، به طور مرتب در هر هفته برگزار مي شد. اعضاي جلسه هر كدام به تفاسير مختلف مراجعه مي كردند و پيرامون آيات مباحث مفيدي را مطرح مي نمودند كه اغلب ظريف و دقيق و پربار بود. چنان كه اين اواخر آيت اللّه احمدي تأسف مي خورد كه چرا مذاكرات اين جلسات از اول يادداشت و ضبط نشد و مي فرمود:به خصوص آقاي سيد مهدي روحاني، پيرامون هر آيه اي از قران، يك برداشت و حرف جديدي داشت.گاهي بحث و گفتگو در ميان اعضا به قدري طولاني مي شد و آقايان مباني همديگر را مورد مناقشه و نقض قرار مي دادند كه در نهايت جمع بندي بحث ها را مشكل مي كرد. اگر چه برخي اعضاي اين محفل قرآني با گذشت زمان و به علت مسافرت به مناطق مختلف يا مسئوليت هاي اجرايي در تمام جلسات حضور نمي يافتند و شخصيت هاي ديگري مي آمدند، با اين حال اعضاي اصلي و بنيانگذار آن، از جمله آيت اللّه احمدي، همچنان با حضور قوي و فعال خود مانع از تعطيلي آن مي شدند. اين محفل تفسيري تا همين اواخر نيز ادامه يافت و نزديك به نيم قرن به فعاليت خود ادامه داد. از آيت اللّه احمدي، يادداشت هايي از اين جلسات به جاي مانده است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : علي احمدي ميانجي در تعليم و تربيت طلاب و اداره حوزه ميانه، با مسؤولين آن همكاري مي كرد

استادان و مربيان : از

استادان علي احمدي ميانجي مي توان به اساتيد زير اشاره كرد: آيت الله حاج شيخ لطفعلي زنوزي هدايت آيت الله حائري مرحوم آية ا... حاج سيد حسين قاضي ناييني ايرواني كاشف الغطا آيت الله ميرزا رضي زنوزي حضرت علامه طباطبايي آيت الله آقا ميرزا احمد كافي الملك بروجردي گلپايگاني محقق داماد

هم دوره اي ها و همكاران : علي احمدي ميانجي و با آيات عظام: ميلاني، خويي و مرعشي نجفي، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، سيد مهدي روحاني و سيد ابوالفضل ميرمحمدي، آقا موسي زنجاني، احمد آذري قمي، احمد پاياني، موسوي زنجاني نيز هم بحث و هم درس شد.

وقايع ميانسالي : علي احمدي ميانجي با توجه به شصت سال تجربه علمي و عملي در حوزه علميه قم، به نقاط ضعف و قوت و جنبه هاي افراط و تفريط در بعد اخلاق و عرفان آشنايي كامل داشت. لذا توصيه هايي كه در اين رابطه به طلاب و فضلاي جوان مي كرد، نشأت گرفته از همين تجارب شصت ساله ايشان بود. از اين رو، آيت اللّه احمدي هنگامي كه مي ديد بعضي طلاب جوان و مقدمات خوان، خيلي زود و بدون فراهم ساختن زمينه لازم، وارد برخي مسائل عميق اخلاقي و عرفاني مي شوند و به قول معروف، مي خواستند ره صد ساله را يك روزه طي كنند و در مدتي كوتاه همانند حضرت امام خميني (ره) و آيت اللّه بهاء الديني و يا آيت اللّه بهجت گردند، سخت نگران مي شد و تأسف مي خورد و با تذكرات و توصيه هاي كارشناسانه و دقيق خود، در صدد اصلاح چنين افرادي بر مي آمد. لذا چنانچه اين قبيل طلاب جوان به حضور ايشان مي رسيدند و با يك دنيا توقع از ايشان مي خواستند

تا آنها را ارشاد و نصيحت بكند و ذكري و وردي بر ايشان بياموزد، آيت اللّه احمدي همچون پدري مهربان و طبيبي حاذق اينان را به اشتباه و بيراهگي خود آگاه مي ساخت و با توصيه هايي به ظاهر ساده، اما در واقع دقيق و ظريف به رعايت اين امور سفارش مي كرد:1 - سعي كنيد واجبات خود را خوب انجام دهيد؛ 2 - از محرّمات دوري كنيد و خود را به گناه آلوده نسازيد؛ 3 - از خوراك خود كم نگذاريد، به قدر لازم و كافي غذا بخوريد؛ 4 - خوابتان هم به قدر كافي باشد؛ 5 - خوب درس بخوانيد و بعد درس هايتان را خوب بحث كنيد؛ 6 - در مرحله آخر اگر وقت اضافي آورديد، مي توانيد به برخي از مستحبات هم بپردازيد.

زمان و علت فوت : علي احمدي ميانجي پس از هفتاد و سه سال زندگي توأم با تلاش، تحقيق و پژوهش، بامداد روز دوشنبه، بيست و يكم شهريور 1379 چشم از جهان فرو بست و روح بلندش به سوي معبود متعال پرواز كرد. پيكر اين فقيه خستگي ناپذير، با حضور مراجع معظّم تقليد، علماي اعلام، طلاب و فضلا و انبوهي از مردم قم، ميانه، تهران و... از مسجد امامِ قم به حرم حضرت معصومه (س) تشييع شد و با تجليل فراوان، در جوار كريمه اهل بيت (ع) جنب مرقد علامه طباطبايي و شهيد مرتضي مطهري به خاك سپرده شد.

فعاليتهاي آموزشي : علي احمدي ميانجي از همان دوران طلبگي ضمن تحصيل، به تدريس نيز اهتمام داشت و درس هاي پيشين را به طلاب و فضلاي پايين تر از خود مي آموخت. آيت اللّه احمدي در حوزه علميه قم جزو اساتيد شناخته

شده در سطوح عالي به شمار مي رفت. به فقه و بخصوص به كتاب ارزشمند مكاسب شيخ انصاري، عنايت و علاقه خاصي داشت و هر سال آن را براي عده اي تدريس مي نمود. او در امر آموزش طلاب، با شهيد آيت اللّه قدّوسي در مدرسه حقّاني همكاري داشت و از اساتيد سرشناس اين مركز علمي و انقلابي محسوب مي شد.علاوه، درس اخلاق ايشان نيز در سطح حوزه علاقمندان زيادي داشت. لذا از مدارس مختلف، مانند مدرسه شهيدين، مدرسه معصوميه و مدرسه كرماني ها، دعوت مي شد و براي طلاب و فضلا در سطح هاي گوناگون درس اخلاق، كه با جذابيت ويژه اي توأم بود، ارائه مي داد. او كه يك عمر فقه را با اخلاق به هم آميخته بود، تبلور عيني يك «فقيه اخلاقي» بود.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : عمده خدمات فرهنگي - اجتماعي مرحوم علي احمدي ميانجي در دو شهر ميانه و قم بوده است:الف) ميانه:در اواسط دهه سي كه نهضت «مدارس ملي» با ابتكار شخصيت هاي روحاني مانند آيت اللّه شهيد دكتر بهشتي و امام موسي صدر در شهر قم آغاز شد، آن دو بزرگوار در اين شهر اقدام به تأسيس مدارسي به نام هاي «مدرسه ملي صدر» و «دين و دانش» كردند. در شهر ميانه نيز آيت اللّه احمدي، با پيروي از اين دو شهيد، اوايل دهه چهل، با همكاري چند تن از افراد نيكوكار «مدرسه رضوي» را راه اندازي كرد. اين مركز آموزشي، در تربيت ديني و مذهبي كودكان و نوجوانان ميانه بسيار مؤثر بود.در سال 1348 آيت اللّه احمدي در يك اقدام ديگر، مركز فرهنگي - مذهبي مهمي را تحت عنوان «انجمن دين و

دانش» بنا نهاد كه در آن مقطع در رشد و تعالي فكري، عقيدتي و اخلاقي جوانانِ دبيرستاني و دانشگاهي نقش اساسي و تاريخي داشت به طوري كه اغلب تربيت يافتگان اين مركز، به نيروهاي بالقوه انقلاب اسلامي تبديل شدند و هنگامي كه انقلاب در سال 1356 به مرحله بحراني خود رسيد، همه در خدمت آن قرار گرفتند و از جان خود براي پيشبرد نهضت اسلامي مايه گذاشتند.مؤسسه قاليبافي و صندوق قرض الحسنه مهديه، دو خدمت ديگري بود كه تقريباً همزمان با تأسيس انجمن دين و دانش، به همّت آيت اللّه احمدي و با همياري تني چند از معتمدين ميانه انجام پذيرفت.مؤسسه قاليبافي اگر چه بعد از چند سالي به علت مشكلات و موانعي به تعطيلي گراييد، امّا صندوق قرض الحسنه هنوز هم فعال است و بيش از 30 سال است كه بخشي از نيازهاي قشر محروم را آبرومندانه تأمين مي كند.ب) قم:صندوق ذخيره علوي، مؤسسه خيريه الزهراء (س) و جامعه ناصحين قم از جمله مراكز مهم و مؤثر در قم به شمار مي آيند كه آيت اللّه احمدي جزء مؤسسين پرتلاش آن بود. اهميت هر كدام در جهت رفع مشكل مادي و معنوي مردم و احياي امر به معروف و نهي از منكر در سطح شهرستان قم بر كسي پوشيده نيست.اشتياق آيت اللّه احمدي براي خدمت به مردم، بدان حد بودكه محل اقامه نماز جماعت ايشان (مسجد عبداللهي واقع در سه راه بازار قم)، به عنوان محلي جهت رفع نياز نيازمندان شناخته شده بود و در طول سال ها امامت ايشان در آن مسجد، گره از مشكل صدها انسان آبرومند و حاجتمند گشوده مي شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي

روزمره : علي احمدي ميانجي سال 1341، كه قيام مراجع معظم تقليد به رهبري حضرت امام خميني بر ضد لايحه «انجمن هاي ايالتي ولايتي» آغاز شد، آيت اللّه احمدي حضور متعهدانه خود را در اين نهضت بزرگ اسلامي به خوبي نشان داد. او در هر رخداد مهمي، در صورت لزوم، نخست به خدمت حاج آقا روح اللّه خميني و ساير مراجع معظم مي رسيد. بعد از كسب رهنمودهاي لازم عازم ميانه مي شد و پيام آنان را به روحانيت و مردم آن سامان مي رساند و با سازماندهي روحانيت و روشنگري مردم، در جهت آرمان هاي نهضت اسلامي گام هاي مؤثر و بلندي برداشت.آيت اللّه احمدي، روش خاص خود را داشت: سعي مي كرد به دور از احساسات و افراط كاري ها، بيشتر با منطق و استدلال قوي، منشأ اختلاف ميان روحانيت و رژيم شاه را براي مردم بازگو كند و آنها را از ماهيت ضد اسلامي رژيم آگاه سازد. به همين علت جلسات سخنراني ايشان، در مراحل حساس و سرنوشت ساز آن دوران بسيار سودمند و پربار جلوه مي نمود.عيد نوروز و خرداد سال 1342، كه به فرمان حضرت امام خميني، در سرتاسر كشور عزاي عموي اعلام شد و روحانيت مأموريت يافت، مردم را در اين ايام روشنگري كرده به افشاي جنايت هاي رژيم بپردازد، آيت اللّه احمدي نيز به منظور اجراي امر مقتداي خود، وارد شهرستان ميانه شد و با ايجاد همانگي بين روحانيت آنجا، در مجالس و محافل متعدد به وجه مقتضي به ايفاي نقش پرداخت. ين عالم فداكار پس از استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، با درك موقعيت حساس زماني، تمام وقت خود را وقف انقلاب، اسلام، رهبري و مردم

كرد و با حضور خستگي ناپذير خود در عرصه هاي مختلف، به دفاع از حريم نهضت برخاست.

همفكران فرد : با توجه به نگرش پوياي علي احمدي ميانجي در فقه و ساير مسائل اسلامي، حضرت آيت اللّه خامنه اي، رهبر معظم انقلاب، طي حكمي ايشان را همراه با حضرات آيات سيد مهدي روحاني، شيخ محمد ابراهيم جنّاتي، سيد محمود هاشمي شاهرودي و... جهت بررسي موضوعات جديد و پاسخگويي به مسائل روز جهان اسلام منصوب كردند.

آرا و گرايشهاي خاص : نوع فعاليت هاي اجتماعي علي احمدي ميانجي به خوبي نشان مي دهد كه وي در طول زندگي، هميشه به فكر قشر محروم و مستضعف جامعه بود. كساني كه از نزديك با وي ارتباط و همكاري داشتند اين اخلاق پيامبرگونه، برايشان ملموس و عيان بود. با توجه به فضاي رايج در حوزه، كه اغلب فضلا و محققان را به تحقيق پيرامون فقه و اصول سوق مي دهد و بيشتر محققين در اين موضوعات تحقيق و تدريس مي كنند؛ اما آيت اللّه احمدي از نادر شخصيت هايي است كه هرگز تحت تأثير اين فضا قرار نگرفت و بر خلاف آن، نيروي تحقيقي خود را با ژرف نگري خاصي در موضوع اهم ديگر مثل آثار مكتوب و نامه هاي پيامبر متمركز ساخت؛ موضوع با ارزشي كه در طول چهارده قرن گذشته به ورطه فراموشي سپرده شده و چندان عميق بدان پرداخته نشده بود.كتاب ارزشمند «مكاتيب الرسول» كه بار نخست در سال 1339 شمسي به چاپ رسيد و تحقيق آن از سال 1328 آغاز شده بود كه در آن ايام، مؤلف تلاشگر حدود 23 سال سن داشت. تشخيص و انتخاب موضوع در آن سن، با توجه به فضاي آن روز حوزه،

به خوبي حكايت گر استعداد و ژرف انديشي آيت اللّه احمدي است.آيت اللّه احمدي وظيفه اصلي طلاب جوان را تحصيل علوم اسلامي به نحو احسن مي دانست و همواره اظهار مي داشت كه طلاب بايد خوب درس بخوانند و مباني اسلام و تشيّع را خوب بفهمند. تا بتوانند در برابر انواع و اقسام شبهات بااستدلال و برهان از حريم اسلام و تشيّع دفاع كنند.

جوائز و نشانها : كتاب"الاسير في اسلام"تاليف علي احمدي ميانجي ، در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : او با اين بينش و تفكر وارد ميدان تحقيق و پژوهش شد و از آيات، احاديث و رواياتي كه تا ديروز تنها در ابعاد فردي استفاده مي شد، در ابعاد حكومتي از آنها بهره برداري كرد و كتابي را تحت عنوان «اطلاعات و امنيت در حكومت اسلامي» به رشته تأليف درآورد كه از اين نظر در نوع خود، كم نظير و بديع مي باشد. بر اساس همين بينش، ايشان به «احكام حكومتي» كه زير نظر ولايت ولي فقيه جامع الشرايط اداره شود، به جدّ اعتقاد داشت و از اين رو، حتي مقررات و قوانين معمولي را هم لازم الاجراء مي دانست؛ به طوري كه اظهار مي داشت: اگر كسي در نيمه شب مقررات راهنمايي و رانندگي را رعايت نكرد و پليس هم حضور نداشت، واجب است خود، جريمه خلافش را به صندوق حكومت واريز كند؛ در غير اين صورت ذمه اش مشغول خواهد شد.ايشان در باب اخذ وجوه شرعيه (خمس، زكات و...) نيز نظر خاصي داشت كه از همان نظريه حكومتي ايشان نشأت مي گرفت. او اخذ

وجوه شرعي و مصرف آن را، ابتدائاً يكي از شئون اساسي ولي فقيه مي دانست. به همين سبب با اين كه ايشان مجتهد مسلم بودند؛ اما در اين باب خود را ملزم كرده بودند تا از مقام معظم رهبري اجازه بگيرند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احاديث اهل البيت عن طرق اهل السنة

ويژگي اثر : اين كتاب ارزشمند اثر مشترك آيت اللّه احمدي و مرحوم آيت اللّه حاج سيد مهدي روحاني است. همان طوري كه از نام آن پيداست، در اين مجموعه، احاديث و روايات اهل بيت (ع) در موضوعات مختلف كه از طريق اهل سنت نقل شده و در كتاب هاي روايي و تاريخي معتبر آنان موجود است، گردآوري شده است و در نوع خود يك تحقيق بديع و ابتكاري به شمار مي آيد.اين مجموعه نفيس در ابواب و موضوعات گوناگون مانند: تفسير، عقايد، فضايل، تاريخ اهل بيت (ع) و تاريخ صحابه پيامبر و... به بحث پرداخته است و البته غالب مباحث آن در موضوعات فقهي و احكام عملي است. تعداد كتاب ها و منابعي كه اين احاديث و روايات از آنها جمع آوري شده، نزديك به دويست عنوان واثر معتبر مي باشد. جلد اول اين اثر، بيست جلدي در سال 1379 ش، زيور طبع پوشيد و به موضوع طهارت و جنائز مي پردازد. مجلدات بعدي را نيز مؤسسه نشر اسلامي به تدريج چاپ و منتشر خواهد كرد.

2 اصول مالكيت در سالام

ويژگي اثر : تاليف

3 الاسير في الاسلام

ويژگي اثر : اين كتاب در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي

ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «الاسير في اسلام»: يكي از مسائلي كه جامعه بشري گاه بدان دچار مي شده و خواهد شد جنگ و يكي از مسائل اجتناب ناپذير هر جنگ اسارت است، هر يك از اديان الهي و يا مرام و مسلك بشري در اين مورد قوانين و مقرارتي دارد، ليكن دين مقدس اسلام مانند ساير موضوعات، در اين مورد نيز بهترين و جامعترين قوانين را آورده است. مؤلف محترم كتاب با تتبع ژرف و تحقيق عميق اين مساله را از نظر اسلام به طور دقيق بررسي نموده و احكام اسلام را در اين باره بازگو نموده و برتري آن را به اثبات رسانده است. كتاب مقدمه اي نسبتاً طولاني و بسيار پربار درباره چگونگي جنگ و اسارتهايي كه در طول جنگ هاي صليبي، مغول، و تاتار، جنگ جهاني دوم و ... رخ داده و جنايتهايي كه به اسيران روا داشته اند، دارد؛ متن كتاب سه بخش است 10_ علل بروز جنگ ها و نتايج و آثار آن، 2_ توضيح و تشريح اسير گرفتن از كفار و شورشيان (بغات)، 3_ تبيين و ترسيم حقوق در اسلام. مولف محقق كتاب، موضوع اسارات را، هم از ديدگاه فقهي شيعه و سني بررسي نموده و هم از نظر گاه تاريخي، و با تتبع گسترده، سيره رسول خدا(ص) و امير المومنين (ع) با سايران را ترسيم نموده است. مقايسه قوانين اسارت و اسير در اسلام با ديگر قوانين بشري دنيا، و اثبات جامعيت و برتري آن عصر فضا از ديگر ويژگيهاي كتاب است

4 التبرك

ويژگي اثر

: در سال هاي پيش از انقلاب با توجه به شبهاتي كه ايادي وهابيت در جامعه اسلامي و اذهان مسلمانان ايجاد مي كردند و هر روز دامنه آن در سطح عميقي گسترش مي يافت، آيت اللّه احمدي با درك ضرورت موضوع به نگارش اين اثر مفيد پرداخت و بدين ترتيب به مقابله با اين تهاجم فرهنگي برخاست. او دراين اثر گرانسنگ، اولاً در مقدمه كتاب، بيشتر اختلاف موجود در ميان فرق اسلامي را غير واقعي و نتيجه سوء تفاهم ها و دسيسه هاي دشمنان قلمداد مي كند. سپس در فصل اول، موضوع تبرك را در موارد متعدد، از ديدگاه احاديث پيامبر و تاريخ و سيره صحابه مورد بررسي و موشكافي قرار مي دهد. در فصل دوم نيز به همان شيوه، موضوع بوسيدن را بررسي مي كند. استناد او به روايات و شواهد تاريخي به صورتي است كه هيچ يك از فرق اسلامي قادر بر انكار و ايجاد شبهه در آن نيستند.اين كتاب در سال 1356 ش به زيور چاپ مزين گرديد و هم اكنون نيز از طريق حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت تنظيم و تدوين يافته به صورت مطلوبي چاپ شده و در دست علاقمندان قرار گرفته است.

5 السجود علي الارض

ويژگي اثر : در اين اثر نفيس كه شامل بحث هاي قرآني، حديثي، فقهي، اصولي و تاريخي پيرامون موضوع «سجده» مي باشد، مؤلف، قدرت اجتهادي و فقاهتي خويش را به روشني به اثبات مي رساند. وي در اين كتاب ابتدا، سير تاريخي سجده را به چهار دوره متفاوت تقسيم مي كند. سپس هر كدام آنها را همراه با اقوال، آرا و اجتهادات صحابه، تابعين و تابعين

آنان، مورد بحث و بررسي قرار مي دهد و در بخش آخر، بحث مبسوطي را درباره فضيلت سجده بر تربت امام حسين (ع) با استناد به احاديث مطرح مي نمايد.اولين چاپ اين كتاب، پيش از انقلاب از سوي مؤسسه در راه حق در چند نوبت و در هر بار با تيراژ پنج هزار به چاپ رسيد. بعد از آن نيز يك بار در بيروت چاپ شد. همچنين به طور متفرقه از طريق ناشران مختلف به چاپ رسيد كه نام و مشخصات ناشر در آن منعكس نشده است.

6 حاشيه و تعليقه بر كتاب «معادن الحكمه»

ويژگي اثر : حاشيه و تعليقه بر كتاب هاي «معادن الحكمه» مرحوم فيض كاشاني و «شيعه در اسلام» مرحوم علامه طباطبايي، از ديگر آثار به چاپ رسيده آيت اللّه احمدي به شمار مي آيد كه اثر اول را مؤسسه نشر اسلامي در سال 1365 به چاپ رساند و يك سال بعد نيز تجديد چاپ شد و اثر دوم هم تا كنون از طريق مراكز انتشارات مختلف در چند نوبت به چاپ رسيده است.اضافه بر آثار ياد شده، از اين عالم فرزانه مقالات و دست نوشته هاي متنوعي هم در موضوعات مختلف به يادگار مانده است.

7 حاشيه و تعليقه بر كتاب شيعه در اسلام

ويژگي اثر : حاشيه و تعليقه بر كتاب هاي «معادن الحكمه» مرحوم فيض كاشاني و «شيعه در اسلام» مرحوم علامه طباطبايي، از ديگر آثار به چاپ رسيده آيت اللّه احمدي به شمار مي آيد كه اثر اول را مؤسسه نشر اسلامي در سال 1365 به چاپ رساند و يك سال بعد نيز تجديد

چاپ شد و اثر دوم هم تا كنون از طريق مراكز انتشارات مختلف در چند نوبت به چاپ رسيده است.اضافه بر آثار ياد شده، از اين عالم فرزانه مقالات و دست نوشته هاي متنوعي هم در موضوعات مختلف به يادگار مانده است.

8 لزوم وزارت اطلاعات در حكومت اسلامي

ويژگي اثر : در اين كتاب، مؤلف فرزانه نخست با استناد به ادله عقلي و نقلي به ضرورت وجود تشكيلات اطلاعاتي در حكومت اسلامي مي پردازد و بحث مبسوطي در اين زمينه ارائه مي دهد. سپس مباحث متنوعي را نيز در موضوعات مختلف؛ از جمله: معناي نصيحت، بحث عريف و نقيب، معناي تجسس و سوء ظن و موارد جواز اين دو و وجوب حسن ظن را از ديدگاه قرآن و احاديث مطرح مي سازد.چاپ اول اين كتاب را دفتر نشر برگزيده در قم، در سال 1374 به چاپ رسانده است.

9 مالكيت خصوصي

ويژگي اثر : در اوايل انقلاب، از سوي برخي گروهك ها شبهاتي در جامعه ترويج و القا مي شد مبني بر اين كه: در اسلام مالكيت خصوصي وجود ندارد و اگر هم باشد، بسيار محدود است؛ يا در اسلام سرمايه و ثروت جايگاهي ندارد و اجاره يك نوع استثمار و بهره كشي از ضعيفان است و... . آيت اللّه احمدي جهت پاسخ به اين شبهات، سلسله مباحثي را پيراموي مالكيت خصوصي در رمضان سال 1359، در انجمن دين و دانش ميانه آغاز مي كند و با استفاده از آيات و روايات در صدد رفع شبهه برمي آيد و نظر اسلام را در اين خصوص روشن مي سازد. يادداشت هاي اين مباحث، با تصحيح

و اضافاتي به صورت كتاب مذكور، در پاييز سال 1361 از سوي مؤسسه نشر اسلامي به چاپ رسيد و تا كنون چندين نوبت تجديد چاپ شده است.

10 مكاتيب الامام الرضا(ع)

ويژگي اثر : تاليف

11 مكاتيب الرسول

ويژگي اثر : كتاب ارزشمند «مكاتيب الرسول» كه بار نخست در سال 1339 شمسي به چاپ رسيد و تحقيق آن از سال 1328 آغاز شده بود كه در آن ايام، مؤلف تلاشگر حدود 23 سال سن داشت. تشخيص و انتخاب موضوع در آن سن، با توجه به فضاي آن روز حوزه، به خوبي حكايت گر استعداد و ژرف انديشي آيت اللّه احمدي است.: اين كتاب نفيس در پانزده فصل مهم، تنظيم و تدوين يافته است كه در آن موضوعاتي از قبيل نامه هاي پيامبر به پادشاهان، كارگزاران و رهبران ساير اديان، قراردادهاي آن حضرت، نوشته هاي پيامبر در نزد امامان معصوم (ع) ، مكتوبات آن حضرت در موضوعات متفرق، مكتوبات منسوب به آن حضرت، كاتبان وحي، ويژگي هاي آنها از حيث فصاحت و بلاغت، غرائب موجود در آنها، چگونگي آغاز و انجام آنها و ساير موضوعات تحقيقي و علمي مفيد كه به مناسبت هايي در لابه لاي فصول مطرح شده است.استفاده از منابع و مآخذ مهم اهل سنت از حيث كمي و كيفي از امتيازات بارز اين اثر كم نظير مي باشد.اين كتاب به جهت اهميت ويژه اي كه دارد، بي درنگ مورد استقبال كم نظير انديشمندان اسلامي و غيراسلامي قرار گرفت و تا كنون چندين بار با مجلدات و اندازه هاي مختلف در بيروت، تهران و قم به چاپ رسيده است. اولين چاپ آن در سال

1339، با همكاري حجج الاسلام و المسلمين: محمد مهدي حجتي و ميرزا قدرت اسكندري از طريق چاپخانه علميه قم انجام پذيرفت و آخرين آن را كه همراه با تصحيح، تنقيح و اضافات مؤلف بود، در سال 1377 ش، انتشارات دارالحديث در چهار جلد با كيفيت مطلوب چاپ كرد و در اختيار علاقمندان قرار داد.

12 مواقف الشيعه

ويژگي اثر : اين كتاب، شامل نزديك به يك هزار مناظره و احتجاج از صحابه پيامبر (ص) ، اصحاب امامان معصوم (ع) ، راويان، محدثان، عالمان و شخصيت هاي بزرگ شيعه در طول تاريخ مي باشد و از منابع معتبر شيعه و اهل سنت جمع آوري شده و در سه مجلد، تدوين يافته است. مؤلف فرزانه در مقدمه اين كتاب، ضمن توضيح درباره جدال و اقسام آن، انگيزه نگارش خود را به طور اجمال اين چنين بيان مي دارد:«هر كس در محتواي مناظرات اين كتاب دقت و تأمل كند، به وضوح قدرت تفكر، رشد عقلي و دقت نظر علماي شيعه را مشاهده مي كند و اهتمام آنان را به امور ديني به خوبي درمي يابد و برايش روشن مي شود كه دانشمندان شيعي در طول تاريخ، اهل منطق و برهان بوده و هرگز به نيرنگ پناه نبرده اند. علاوه بر مباني خود، به كتب و عقايد مخالفان خويش آگاهي كامل داشتند و در بحث و مناظره جانب انصاف و متانت را كاملاً مراعات مي كردند و همه اين امتيازات را هم از اهل بيت (ع) گرفته اند. نيز مي فهمد، به خلاف شيعه، آنهايي كه با شيعه به مقابله و مخالفت برخاستند، هيچ يك اين مزايا را نداشتند، بلكه حتي فاقد آن بودند و...»اين كتاب

اگر چه از ترتيب منطقي خاصي برخوردار نيست - به همين سبب بعضاً پراكندگي و تكرار در آن به چشم مي خورد و اميد است در چاپ هاي بعدي توسط ناشر برطرف گردد، اما از حيث محتوا در نوع خود كم نظير و بديع مي باشد. براي اولين بار سال 1375 ش توسط مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم به زيور چاپ مزين شده ويك سال بعد نيز به عنوان كتاب سال اعلام گرديد.

احمدي نژاد، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم احمدي نژاد

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/8/15

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالقاسم احمدي نژاد در سال 1339 در آبادان متولد شدم. دوران دبستان، راهنمايي و دبيرستان را در آبادان گذراندم. در زمان اوج گيري انقلاب شكوهمند اسلامي به همراه بچه هاي مسجد مهدي موعود (عج) در پخش اعلاميه و تظاهرات فعاليت مي كردم. سال آخر دبيرستان مصادف با پيروزي انقلاب اسلامي شد و در اولين انجمن اسلامي دبيرستان به عضويت شورا بر گزيده شدم.

در سال 1358 در انستيتو تكنولوژي بروجرد در رشته برق پذيرفته شدم ودر آنجا نيز به عنوان نماينده انجمن اسلامي انتخاب شدم. در سال 1359 بعد ازانصراف از انستيتو تكنولوژي وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه رسول اكرم (ص) وامام باقر (ع) دروس مقدماتي و سطح را خواندم و از سال 1373 تا كنون مشغول به تحصيل درس خارج مي باشم.

در اين مدت از محضر اساتيد گرانقدر حضرات آيات خسرو شاهي، فتوحي، مرحوم آيت وجداني، مرحوم آيت الله پاياني و همچنين آيت الله اعتمادي، آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله مكارم شيرازي بهره وافر برده ام.

از

قبل از دوران انقلاب به ادبيات كودك و نوجوان علاقمند بودم و در اين زمينه مطالعه مي كردم. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و با ورود به حوزۀ علميه قم در مركز تحقيقات جهاد سازندگي كه شعبه اي در قم داشت به نقد و برسي كتابهاي كودك و نوجوان مشغول شدم. پس از كسب تجربه و تخصص در واحد كودكان و نوجوانان دفتر تبليغات اسلامي قم به عنوان مسئول نقد و بررسي كتاب سالهاي متمادي مشغول به فعاليت بودم.

در كنار تحقيق تاكنون بارها به تدريس، نقد و بررسي كتاب كودك و نوجوان در حوزه علميه قم و نهادهاي ديگر اشتغال داشته ام كه بخش خواهران دفتر تبليغات، طرح هجرت، حوزه علميه گچساران و... از اين قبيل است. در پي اين همكاريها، چندين سال عضو هيئت طرح و برنامه مركز تربيت مربي كودك و نوجوان دفتر تبليغات بوده ام. مدت كوتاهي نيز با مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيماي قم در زمينه نقد سريالهاي تلويزيوني كودك و نوجوان همكاري داشته ام. به غير از سفرهاي ايام دفاع مقدس همه سفرهاي تبليغي بنده تخصصي بوده و فقط شامل كار با كودك و نوجوان بوده است و به شهرهاي: سنندج، شيراز، اهواز، گچساران، بندرعباس، آبادان، تهران، گرمسار، شوشتر، زاهدان، اصفهان، كرمان، همدان و... جهت تبليغ صاحب نظر و راي مي باشم.

در سال 1375 به مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي وارد شدم و سالها به عنوان معاونت شبكه جهاني نور انجام وظيفه نموده و در به ثمر رساندن بانك اطلاعات شبكه جهاني نور، نرم افزار پايگاه هاي قرآني، پايگاه امام علي (ع) همكاري عملي و اجرايي داشته ام.

هم

اكنون نيز به عنوان مدير سازمان آموزش كامپيوتر نور، مدير گروه آموزش از راه دور دانشكده باقرالعلوم (ع) و عضو طرح و برنامه مدرسه اسلامي هنر مشغول به فعاليت مي باشم.

احمدي نيشابوري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن احمدى نيشابورى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد نوراللَّه نيشابورى داماد بزرگ مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى فاضل نيشابورى رحمه اللَّه عليهم اجمعين مى باشد. آن مرحوم در نيشابور شهر تاريخى استان خراسان به دنيا آمده و پس از گذرانيدن دوران كودكى و خواندن اوليات به تحصيل علوم عربى پرداخته و مقدمات و سطوح اوليه را در نيشابور و مشهد خوانده سپس هجرت به اعتاب عاليات نموده و سالها در اعتاب مقدسه نجف اشرف و كربلاء معلى اقامت و از محضر آيات عظام بهره مند شده و پس از آن به ايران برگشته و در مشهد مقدس متوطن و به وظائف دينى و روحى تا حد خود اشتغال داشته و آنچه را كه داشته به آن عمل نموده و در دوران اقامتش در مشهد مقدس مانند اقامتش در نجف اشرف در ظهر و شام موفق به نماز در حرم مطهر و به گفتن اذان بلند اعلام وقت فريضه مى نمود.

نگارنده گويد: گرچه در اوساط علمى به علم مشهور نبود ولى نزد همگان به داشتن تقوى و ورع و اعمال صالحه معروف و موصوف بود و هر كس او را مى شناخت به پاكى و بزرگوارى مى شناخت و پس از رحلتش هم او را به خوبى ياد و براى او طلب مغفرت مى نمايد.

در قضاء حوائج مؤمنين سعى بليغ داشت و از بعضى ثقات و وابستگانش شنيدم داراى تأليفات متشتت و مخطوط بود و با بيت مرحوم آي

اللَّه العظمى حاج سيدمحمود حسينى شاهرودى نسبت سببى داشت و از محضر آن بزرگوار هم در نجف استفاده نموده بود. وى در حدود هفتاد سالگى در روز ميلاد مادرش حضرت فاطمه زهرا عليهاسلام روز بيستم جمادى الثانى 1411 قمرى در مشهد مقدس درگذشت و در مشهد و قم و نيشابور مجالس بسيارى براى بزرگداشت او برگزار شد و عموما براى ارتحال او ابراز تاثر مى نمودند.

فرزندان صالح و دانشمندى دارد كه در مشهد و حوزه علميه قم اشتغال به تحصيل دارند و خاطره آن پدر را زنده مى دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

احمدي، احمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمدرضا احمدي در سال 1319 در كرمان بدنيا آمد.در كارنامه ادبي چهل و چندساله اش، آثار مختلفي در حوزه هاي داستان، شعر كودك، شعر بزرگسال، دكلمه شعر و... ثبت شده اند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر و نويسندگي

والدين و انساب : جد پدري احمدرضا احمدي ،ثقه الاسلام كرماني، و جد مادري اش آقا شيخ محمود كرماني است. حاج محمدرضا كرماني از فعالان نهضت مشروطيت در كرمان، دايي مادري احمدي است. پدر وي مصطفي از كارمندان وزارت دارايي و نيز از درويشان حلقه ذوالرياتين بود. خاندان او در اين شهر از اعقاب حاج احمد فقيه كرماني بودند كه احوال شان در كتاب «تاريخ بيداري ايرانيان» اثر ناظم الاسلام كرماني آمده است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : احمدرضا احمدي در 30 ارديبهشت 1319 در كرمان در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمدرضا احمدي تحصيلات ابتدايي را در دبستان كاوياني كرمان و بعد از كوچيدن خانواده اش به تهران در سال 1326 در مدرسه هاي ادبي و صفوي تهران و دورة متوسطه را در

دبيرستان دارالفنون ناصرخسرو و هدف شماره 3 طي كرد و در سال 1345 با اخذ ديپلم ادبي از دارالفنون فارغ التحصيل شد و دورة سربازي را با عنوان سپاهي دانش در روستاي ماهونك كرمان گذراند

هم دوره اي ها و همكاران : نادر ابراهيمي، اسماعيل نوري علاء، مهرداد صمدي، محمدعلي سپانلو، بهرام بيضايي، اكبر رادي، جعفر كوش آبادي، مريم جزايري و جميله دبيري از همكاران احمدي مي باشند.

همسر و فرزندان : احمدرضا احمدي تنها يك دختر 21 ساله به نام ماهور دارد كه در رشته موسيقي از هنرستان ملي موسيقي در تهران فارغ التحصيل شده است

وقايع ميانسالي : احمدرضا احمدي در سال 46 راهي آمريكا شد و مدت يك سال در اين كشور مقيم شد. تجربه سفر، شناخت جهان و افقهاي تازهتر سبب شد كه شاعر در بازگشت يعني در سال 47 مجموعه »وقت خوب مصائب« را به بازار بفرستد. ناشر اين اثر، كتاب زمان بود; ناشري كه آثار روشنفكراني چون حقوقي، رحماني، ابوالحسن نجفي، مصطفي رحيمي و... را منتشر ميكرد. احمدي با انتشار اين شعرهاي سهل و ممتنع جايگاه خود را در شعر ايران تثبيت كرد. احمدي پس از يك سال اقامت در آمريكا به ايران بازگشت و از سال 49 كار در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان را انتخاب كرد و تا سال 73 كه بازنشسته شد، در همين مؤسسه فعاليت داشت. قابل ذكر است او در سال 1355 همكاري با برنامه راديويي ظهر روز هفتم را با تهيه كنندگي مسعود بهنود در نگارش و قرائت متن پذيرفت. «طرح» نام نخستين دفتر شعر احمدي است. اين دفتر زمينه پديد آمدن جرياني را در شعر نو فارسي

فراهم كرد كه بعدها موج نو نام گرفت

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمدضا احمدي اولين مجموعه شعرش را با عنوان « طرح» در سال 1341 چاپ و منتشر كرد. وي پس از پايان خدمت در گروه صنعتي بهشهر، گروه تبليغات استخدام شد. مدتي بعد با انتشارات روزن به همكاري پرداخت و سردبيري مجله روزن را بر عهده گرفت. در سال 1349 براي گذراندن دوره اي يك ماهه در رشته انيميشن كودكان راهي آمريكا شد. از مهر همان سال تا 1358 مديريت توليد صفحه و نوار كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان را داشت و از سال 1358 با سمت ويراستاري در مركز انتشارات كانون به كار پرداخت و در سال 1373 بازنشسته شد. هم كاري با مجله هاي رودكي، فيلم، گزارش فيلم، جنگ روزن، كلك و نگاه نو از ديگر فعاليت هاي او به شمار مي روند. احمدي هم چنين در فيلم هاي «نار و ني» اثر سعيد ابراهيمي فر و « بانوي ارديبهشت» رخشان بني اعتماد گويندگي و در فيلم «پستچي» داريوش مهرجويي در سال 1351 بازي كرده است. در سال 1378 داور نخستين جشنواره موسيقي پاپ در ايران مي شود و در سال 1379 داور جشنواره 20 سال شعر و قصه كودك در ايران. در مدتي كه مدير توليد مركز تهيه صفحه و نوار در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان بوده است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : احمدي در سال 1343 به همراه نادر ابراهيمي، اسماعيل نوري علاء، مهرداد صمدي، محمدعلي سپانلو، بهرام بيضايي، اكبر رادي، جعفر كوش آبادي، مريم جزايري و جميله دبيري گروه ادبي طرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسيس كرد. انتشار

دو شماره مجله طرفه و تعدادي كتاب در زمينه شعر و داستان از فعاليتهاي اين گروه است.

آرا و گرايشهاي خاص : به عقيده ي احمدرضا احمدي ،شعر چندصد سال پيش، به اعتلاي روحي آدم ها كمك مي كرد، ولي الان نمي تواند چنين كاري را انجام دهد. به طور كلي فعاليتهاي احمدي را مي توان به 5 بخش زير تقسيم كرد: 1_ شعر 2_ نثر 3_ ادبيات كودك 4_ نوار كاست و اشعار صداي او 5_ سينما: بازيگري.

جوائز و نشانها : در سال 1386 در دومين جشنواره شعر فجر از احمدرضا احمدي به عنوان شاعر برگزيده بخش آزاد تقدير شد. در سال 1381 ناصر صفاريان در فيلمي با عنوان «وقت خوب مصائب»، به زندگي و آثار اين شاعر پرداخت. در بهار خرگوش سفيدم را يافتم، با نقاشي نفيسه رياحي70(اين كتاب ازسوي شوراي كتاب كودك كتاب به عنوان كتاب سال برگزيده شد.) «اسب و سيب و بهار» با نقاشي كريم نصر80، (اين كتاب هم برنده انتخاب شوراي كتاب كودك شد) از طرف ديگر احمدي شيوه تازهاي در شعر نو پيشنهاد ميكرد و با چاپ »روزنامه شيشهاي« در سال 42 توسط نشر طرفه بهعنوان شاعري آوانگارد شناخته شد

چگونگي عرضه آثار : آثاري ازجمله مجموعه «صداي شاعر» كه معرفي شعر معاصر و شعر كلاسيك فارسي بود، مجموعه زندگي و آثار موسيقي دانان ايران و جهان، مجموعه آوازهاي فولكلور ايران، مجموعه كل رديف موسيقي ايران، مجموعه بازسازي تصنيف هاي كلاسيك موسيقي ايران و مجموعه قصه براي كودكان را توليد كرده است. احمدرضا احمدي كتاب هاي «پسرك تنها روي برف»، «برف هفت گل بنفشه را پوشانده بود»، «همه ي اين قايق هاي كاغذي»، «شب دوازدهم»، «خواب دوازدهم»، «چهار

مهمان»، «باز هم نوشتم صبح، صبح شد»، «قاصدك و قاصدك ها»، «در يك صبح مه آلود» و «ديگر شب كامل بود» را نيز براي انتشار نزد ناشران مختلف دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ساعت 10 صبح بود(1385)

2 از نگاه تو زير آسمان لاجوردي(1376)

3 اسب و سيب و بهار

ويژگي اثر : با نقاشي كريم نصر80، (اين كتاب هم برنده انتخاب شوراي كتاب كودك شد)

4 تو ديگر از اين بوته هزار گل سرخ داري

ويژگي اثر : با نقاشي فردوس ابراهيمي فر و مينا ضرابي 68

5 چاي در غروب جمعه روي ميز سرد مي شود(1386)

6 در بهار پرنده را صدا كرديم، جواب داد

ويژگي اثر : با نقاشي فرح اصولي 69

7 در بهار خرگوش سفيدم را يافتم

ويژگي اثر : با نقاشي نفيسه رياحي70، (اين كتاب ازسوي شوراي كتاب كودك كتاب به عنوان كتاب سال برگزيده شد.)

8 در قلمرو ادبيات كودكان: من حرفي دارم كه فقط شما بچه ها باور مي كنيد

ويژگي اثر : با نقاشي عباس كيارستمي 1348

9 در قلمرو نثر: حكايت آشنايي من( 1377)

10 روزنامه شيشه اي

ويژگي اثر : 1343

11 روزهاي آخر پاييز بود

ويژگي اثر : با نقاشي فرح اصولي 69

12 عاشقي بود كه صبحگاه

دير به مسافرخانه آمده بود(1378)

13 عزيزمن(1384)

14 عكاس در حياط خانه ما منتظر بود

ويژگي اثر : با نقاشي نسرين خسروي 69

15 قافيه در باد گم مي شود(1369)

16 كتاب منتخبات(1381)

17 گزيده ادبيات معاصر(1378)

18 لكه اي از عمر بر ديوار بود(1372)

19 ما روي زمين هستيم(1352)،

20 من فقط سپيدي اسب را گريستم (1350)،

21 نثرهاي يوميه( تجديد چاپ 82)

22 نوشتم باران، باران باريد

ويژگي اثر : با نقاشي فردوس ابراهيمي فر 68

23 هزار اقاقيا در چشمان تو هيچ بود ( 1379)

24 هزار پله به دريا مانده (1346)

25 هفت روز هفته دارم

ويژگي اثر : با نقاشي محمدرضا دادگر 1364

26 هفت كمان هفت رنگ

ويژگي اثر : با نقاشي هوشنگ محمديان 1364

27 همه آن سال ها (1371)

28 وقت خوب مصائب( 1347)،

29 ويرانه هاي دل را به باد مي سپارم(1373)

30 يادگاري(1377)

31 يك منظومه ديرياب در برف و باران يافت

شد(1380)

احمدي، حبيب الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله احمدي

محل تولد : فريدن اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بعد از طي مراحل دبستان تا پنجم ابتدايي، در سال 51 وارد حوزه علميه قم شدم و بعد از طي مقدمات در حوزه به مدت چهار سال، دروس سطح عالي (رسائل، مكاسب و كفايه) را تا سال 59 و 60 به اتمام رساندم. از سال 61 به مدت 7 سال در درس خارج اصول و 14 سال در درس خارج فقه شركت نمودم. همزمان با فقه و اصول حدود دوازده سال در دروس تفسير و به مدت ده سال نيز در فلسفه از منظومه و اشارات و اسفار شركت نمودم.

همزمان با شركت در دروس سطح عالي و خارج، در مدارس حوزه و نيز

مركز جهاني علوم اسلامي حدود هفت سال تدريس نمودم. موضوعات تدريس شده عبارتند از: فقه، اصول، تاريخ، علوم قرآني و تفسير بوده است. از سال 77 شروع به تدريس سطح عالي حوزه يعني رسائل و مكاسب نمودم و اكنون هم مكاسب و كفايه تدريس مي نمايم.

در همين سال شروع به نوشتن نمودم كه برخي آثار به صورت مقاله در روزنامه ها و مجله هاي عمومي و تخصصي منتشر شده اند و برخي ديگر نيز به صورت كتاب منتشر شده اند و برخي هم به صورت دست نوشته باقي مانده اند.

احمدي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن احمدي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 در مشهد مقدس رضوي به عشق علوم اهل بيت عصمت و طهارت (ع) وارد مدرسه حاج آقاي موسوي نژاد (حفظه الله) تعالي شدم و

طبق برنامه بسيار جالبي كه در اين مدرسه حاكم بود، درس صرف را مستقيماً از خود ايشان آموختم، ايشان با طرحي بسيار جالب مطالب صرف را دسته بندي و روي تخته آموزش مي داد و ما هم مي نوشتيم. بدون هيچ كتابي در مدت كوتاهي در صرف مهارت خوبي پيدا كرديم. بعد از تمام شدن فقط صرف ساده و بعضي كتب جامع المقدمات را مرور نموديم، و بعد وارد درس هدايه شديم و بعد صمديه و ساير كتب ادبيات. بعد از مدت چهار سال دروس ابتدايي و متوسط را اعم از ادبيات، منطق، معاني بيان، اصول الاستنباط، اصول فقه و لمعه را تمام كردم.

در سال پنجم وارد دروس سطح عالي شدم. قطع و ظن رسائل و مكاسب محرمه را در مشهد درس گرفتم. بعد از آن رهسپار قم مقدسه شدم و بيع به بعد را از خدمت حضرت آيت الله استاد احمد پاياني (رحمة الله عليه) و حضرت استاد شيخ مصطفي اعتمادي استفاده نمودم و كفايتين را خدمت استاد گنجعلي خراساني كه خود از شاگردان اسبق همان مدرسه حاج آقاي موسوي نژاد در مشهد بوده اند، فرا گرفتم و با مشورت و تشويق خود ايشان و به توفيق الهي با شوق فراوان وارد درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني (از اول اصول) و اصول حضرت آيت الله تبريزي (از استصحاب تا آخر دوره بعد) شدم. همزمان در درس فقه حضرت آيت الله تبريزي (از بحث اواني در طهارة) شركت نمودم و هر روز بعد از درس در جلسات خصوصي سوال و جواب در منزل حضرت آيت الله تبريزي شركت نموده و از آن مباحثات

و سوال و جوابها استفاده ها نمودم.

بعد از اينكه چند سال درس خارج رفتم به اتفاق چند نفر از دوستان كه از فضلا مي باشند از يكي از شاگردان اسبق حضرت آيت الله تبريزي جناب حجت الاسلام والمسلمين محمد تقي شهيدي (حفظه الله) خواهش نموده و يك درس با محوريت كتاب بحوث في علم الاصول شهيد آيت الله صدر، درس خارج خصوصي كه بيشتر صبغه مباحثه و جواب و اشكال داشته باشد را شروع نموديم كه تا سال 83 ادامه داشت و پايان يافت. در خلال بحث هاي اصول و فقه از تحصيل فلسفه هم بي بهره نبودم و كتاب منظومه سبزواري را خدمت استاد نكونام آموختم. كتابهاي نهايه، بدايه و اسفار، اشارات، شوارق و حتي بعضي بحثهاي شفا را مطالعه نموده ام.

حدود 10 سال است كه تدريس در بعضي از مدارس و به صورت منظم در مدرسه حضرت آيت الله گلپايگاني را شروع كرده ام. در اين خلال اصول فقه، روضه، حلقات شهيد صدر و خصوصا حلقه ثالثه رسائل اعم از قطع و ظن، برائت و استصحاب و مكاسب را تدريس نموده ام و هم اكنون نيز مشغول تدريس قطع و ظن در مدرسه مباركه آيت الله گلپايگاني و حلقه ثالثه در مدرسه مباركه حجتيه براي طلاب خارج از كشور مي باشم.

از سال 75 وارد موسسه دائرة المعارف فقه شيعه شده و تاكنون به همكاري با آنان ادامه داده ام و در اين راستا زير نظر حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي مقالات فقهي زيادي را به رشته تحرير در آورده ام. در آن موسسه به عنوان هاي سر گروه، مدير مجله، عضو شوراي سرپرستي

تحقيقات، دبير شوراي سرپرستي تحقيقات و اخيراً عضو هيئت علمي آن موسسه مشغول انجام وظيفه علمي و حوزوي مي باشم.

با بخش مركز مديريت خواهران حوزه علميه به عنوان مصاحبه سطح 2 و 3 نيز همكاري دارم. با مراكز مختلف تحقيقاتي از جمله مركز تحقيقات قوه قضاييه، مركز جهاني تقريب المذاهب و... همكاري داشته و گاهگاهي مقالات فقهي و اصولي مي نويسم .

احمدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين احمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 1369 بعد از اتمام دفاع مقدس و بازگشت از منطقه كردستان در مدرسه علميه مباركه جانبازان مشغول به تحصيل علوم ديني شدم و دوره سطح را تمام و يا بعضاً در درس خارج شركت ميكنم. در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي هم بعضا شركت مي كنم. يك دوره كامل عروة الوثقي را با مطابقت فتواهاي مراجع حاضر درس گرفته ام و مدت اندكي به تدريس المنطق مشغول بوده ام و مدتي در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) (حدود 2سال) دوره عمومي را خوانده ام.

پژوهش و ترجمه عربي به فارسي را تجربه كرده ام و آثاري اندك دارم كه بعضاً به چاپ رسيده اند. در خصوص برگزاري كنگره هاي بين المللي و همايش ها تجربه هاي زيادي داشته ام و حدودا 10 كنگره و همايش را به عنوان دبير اجرايي برگزار نموده ام. در مجمع جهاني اهل بيت (ع) مدتي مدير امور بين الملل و مدتي مدير امور اجرايي بوده ام و... .

احمدي، ذكرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ذكر الله احمدي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ذكرالله احمدي در سال 1353وارد حوزه علميه آية الله بروجردي كرمانشاه شده و پس از آشنائي با ادبيات، صرف و نحو در حد جامع المقدمات، سيوطي، مغني و حاشيه ملاعبدالله در منطق به حوزه علميه قم هجرت كرده و به تحصيل ادامه داده و سطوح عاليه را از محضر اساتيد گرانقدر به پايان رسانده، سپس در دروس خارج فقه

و اصول مراجع و اساتيد بزرگ شركت جسته و فلسفه را در حد شرح منظومه از محضر آية الله محمدي گيلاني و آية الله انصاري شيرازي تلمذ نمودم.

در دور سوم مجلس خبرگان رهبري از سوي مردم استان كرمان به عنوان نماينده انتخاب و به مدت هشت سال ادامه داشته است.

احمدي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على احمدي

محل تولد : قصر شيرين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي احمدي فرزند محمد به شناسنامه 517 به سال 1355در قصر شيرين استان كرمانشاه متولد شدم. پس از گذراندن دوران ابتدايي و راهنمايي و دو سال از دبيرستان نظام قديم در سال 1372وارد حوزه علميه قم شدم.

پس از اتمام تحصيلات سطح 1 حوزه در سال 1378به كارهاي پژوهشي روي آوردم. نگارش 4 كتاب مستقل و بيش از 4 كتاب به صورت گروهي حاصل اين سالها مي باشد. البته در زمينه هاي ديگر هم كه با نويسندگي مرتبط است فعاليت داشته ام از جمله تصحيح و مقابله، ويرايش و آموزش، هم اكنون هم چندين طرح پژوهشي در دست كار دارم كه برخي در مرحله تدوين و برخي در مرحله تايپ است.

احمدي، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم احمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب قاسم احمدي دوران تحصيلات ابتدايي را در قم سپري نمودم در رشته اقتصاد و علوم اجتماعي در دبيرستان صدوق قم ادامه تحصيل دادم.

در سال 1364 در حوزه علميه قم گزينش شدم و در سال 1369 كنار درس حوزوي دوره كارشناسي علوم سياسي را در دانشكده باقرالعلوم (ع) قم شروع و در سال 1374 به پايان رساندم.

در سال 1375 در گزينش اساتيد معارف خبرگان بدون مدرك شركت كردم و از سال 1376 در دانشگاه علامه طباطبائي تهران شروع به تدريس نمودم. در سال 1378 تا 1379 در دانشگاه شهيد بهشتي تهران تدريس داشتم، در حاليكه در دو دانشگاه فوق به صورت حق التدريس همكاري

داشته به درخواست گروه معارف اسلامي وقت دانشگاه آشتيان و معاونت محترم امور اساتيد به عنوان مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه آشتيان انتخاب شدم و هم اكنون در اين واحد مشغول تدريس و اداره گروه معارف اسلامي مي باشم و از معاونت محترم امور اساتيد و دروس معارف اسلامي داراي مجوز تدريس در دروس انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن اخلاق و تربيت اسلامي هستم.

هم اكنون به عنوان مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه آشتيان مشغول خدمت مي باشم كه در سال جاري از طرف معاونت امور اساتيد معارف به عنوان مدير گروه نمونه معرفي شدم.

احمدي، محمد رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

از سال 1362 در مقطع ليسانس وارد دانشگاه شدم و در رشته الهيات مشغول به تحصيل شدم. همزمان به صورت آزاد در دروس حوزه مباركه علميه قم نيز شركت نمودم. در سال 1366 در مقطع فوق ليسانس رشته علوم قرآن و حديث ادامه تحصيل دادم. سپس در سال 1368 وارد دانشگاه آزاد اسلامي واحد مركز تهران شدم و در سال 1371 موفق به اخذ فوق ليسانس در رشته الهيات و معارف اسلامي شدم.

در سال 1372 به عنوان پژوهشگر در مركز تحقيقات اسلامي به كار مشغول شدم و به عنوان مدير مسئول فصلنامه مربيان و ماهنامه هاي مكتب جبهه و سرگرمي هاي آموزشي، به فعاليت علمي و تحقيقي ادامه دادم. در سال 1376 به عنوان معاون پژوهشي مركز ياد شده گمارده شدم و تا سال 1379 به كار ادامه دادم.

در سال 1379 در مقطع دكتري مديريت استراتژيك در دانشگاه عالي دفاع ملي پذيرفته شدم و پس از اتمام دروس نظري در سال 1382 به عنوان مدير گروه پژوهشهاي فرهنگي، رفتاري و

اجتماعي در پژوهشكده تحقيقات اسلامي مشغول گرديدم. در طي مدت ياد شده علاوه بر سردبيري و مدير مسئولي نشريات ياد شده، تدوين فيلمنامه هاي آموزشي در موضوع نماز، ويژه نامه هاي مختلف و كتابهاي متعدد در موضوعات مختلف با اشراف، هدايت علمي و زير نظر حقير تهيه شده است.

همچنين پروژه هاي تحقيقي متعددي زير نظر حقير اجرا و نتيجه آن براي استفاده كاربران مربوط گزارش شده. چندين جلد كتاب نيز به طور مستقل تاليف نموده ام و مقالات و جزوات متعددي در موضوعات متنوع با قلم حقير منتشر شده و اخيراً نيز مجموعه شعري با نام «سلاله هابيل» منتشر نموده ام.

در كنار فعاليت هاي پژوهشي و تاليفي فوق، در مراكز متعدد آموزش عالي نيز به صورت مدعو تدريس نموده و يا به ايراد سخنراني علمي و تحليلي مسائل راهبردي داخلي، منطقه اي و بين المللي پرداخته ام، مانند تدريس در دانشگاه امام حسين(ع)، جهاد دانشگاهي واحد استان قم، تحليل مسائل راهبردي در شبكه استاني سيماي قم، سخنراني در دانشگاه شهركرد، دانشكده آب و برق مشهد مقدس، دوره هاي طرح ولايت دانشجويان بسيجي، دوره هاي طرح بصيرت مسئولان و فرماندهان سپاه طرح معرفت هاديان سياسي بسيج و... . در ضمن بنده در حال حاضر عضو هيات علمي پژوهشي پژوهشكده تحقيقات اسلامي هستم .

احمدي، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد مهدي احمدي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمحمدمهدي احمدي، فرزند سيدابوالفضل، متولد 1332 شمسي، محل تولد: خميني شهر اصفهان. پدرم از روحانيون موجه و معنون آن خطه بودند و اجداد ما همگي روحاني عالم و

مورد اعتماد مردم بودند. حقير در اين خانواده رشد نموده و طبق معمول وارد دبستان شدم.

در آن زمان در بعضي از مدارس صبحها سر صف قرآن قرائت مي شد و بعد مراسم دعا انجام مي گرفت. معمولا بنده را مامور اين كار مي كردند و با تلاوت چند آيه از قرآن و خواندن سرود مراسم پايان مي يافت. بعد از ظهرها مجدداً كلاس درس برگزار مي گرديد. يكي از نقاط قوت آن مدرسه اين بود كه مدير مدرسه به جهت مذهبي بودن، مراسم نماز جماعت ظهر و عصر را بر پا نموده و همه را مكلف به انجام آن مي نمود. حقير چون از خانواده روحاني بودم به عنوان امام جماعت انتخاب شدم و نماز جماعت را در مسجد نزديك مدرسه اقامه مي نمودم.

بعد از تمام نمودن دوران ابتدايي به جهت علاقه شخصي و نيز محيط خانواده به مدارس علوم ديني و به اصطلاح طلبگي روي آوردم. آغاز تحصيل حدوداً سال 45 _ 44 بود. ابتدا در همان شهر به مدت يك سال ماندم و بعد به اصفهان آمده و در مدرسه صدر بازار حجره گرفته و مشغول تحصيل شدم. در ضمن دروس جديد مقطع دبيرستان را به صورت شبانه خواندم و ديپلم گرفتم.

هجرت به قم: در حوزه علميه اصفهان دروس مقدمات سيوطي و شرايع و حاشيه را خواندم. ولي احساس نمودم دروس اصفهان شتاب خاص خود را ندارد و بسيار كند حركت مي كند. اساتيد معمولا جديت خاصي ندارند و بسيار كم درس مي دهند. از طرفي تشنگي و نياز دروني من متناسب با داده ها نمي باشد. لذا بعد از مشورت با چند

نفر از اساتيد دلسوز تصميم گرفتم به حوزه علميه قم هجرت نمايم. لكن موانع زيادي در سر راهم وجود داشت و تقريبا مشوقي در اين كار نيافتم بلكه به عكس مخالفت هاي زيادي مي شد.

سال تحصيلي 49 _ 48 بود كه به قم مشرف شدم. در آن زمان مدرسه حقاني از مدارس بسيار منظم و معروفي بود و از طريق امتحان ورودي طلاب را جذب مي نمود. من در امتحان شركت كردم و بعد از قبولي وارد آن مدرسه شدم. اساتيد آن مدرسه نوعا از اساتيد بزرگ حوزه علميه قم بودند كه اكنون بعضي از آنان از مراجع تقليد مي باشند. مدتي در آن مدرسه بودم و بعد از آن مدرسه بيرون آمدم و در مدرسه دارالشفاء حجره اي گرفتم و تا سال 54 در آن مدرسه بودم. اساتيد مقطع تحصيل سطح: هر چند حقير اساتيد متعددي در اين مقطع داشتم لكن نام بعضي از آنان را اشاره مي كنم:

1. مرحوم آيت الله ستوده كه مكاسب را نوعا خدمت ايشان خواندم.

2. حضرت آيت الله مظاهري اصفهاني كه اكنون رياست حوزه علميه اصفهان را دارند.

3. مرحوم آيت الله سلطاني كه استاد كفايه بودند و نزد ايشان بخشي از كفايه را تلمذ نمودم.

در سال 1354 به درس خارج راه يافتم و دروس فقه و اصول را نزد اساتيد بزرگوار فرا گرفتم. همزمان با آن به جهت علاقه شديد به علوم عقلي دروس فلسفه را نزد اساتيد بزرگوار تلمذ نمودم. لازم به ذكر است تا حدود سال 1374 به درس خارج اشتغال داشتم.

اساتيد خارج فقه و اصول حضرات آيات: فاني اصفهاني، حائري يزدي، سيدمحمدرضا گلپايگاني، (رحمت الله

عليهم) حاج شيخ جواد تبريزي، وحيد خراساني و شبيري زنجاني (دامت بركاتهم). قبلاً اشاره كردم كه همزمان با دروس فقه و اصول، فلسفه را نيز فرا گرفتم و دروس بداية الحكمه، نهاية الحكمه، منظومه، شفا و اسفار را نزد اساتيد آموختم. اساتيد فلسفه آيات عظام: حسن زاده آملي، جوادي، اميني، انصاري. ضمناً حقير كتاب فصوص الحكم ابن عربي و بخشي از مصباح الانس را نزد حضرت آيت الله حسن زاده تلمذ نمودم.

احمدي، محمدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم احمدي

محل تولد : روستاي يام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/5

زندگينامه علمي

در نيمه دوم سال 1362 در تهران، دروس طلبگي را شروع كردم. بحمدالله تعالي 7 - 9 نفر از بستگانم (ازجمله پدر بزرگ ها، دايي و پسردايي ام) روحاني بوده و هستند. در اسفند 1367 معمم شدم و در نيمه دوم 1368 متأهل گرديدم.

از همان دوران نوجواني به مطالعه كتاب به ويژه داستان و شعر علاقه داشتم كه بحمدالله تعالي با ورود به حوزه علميه، به مطالعه كتاب و گوش دادن به نوارهاي سخنرانى، بيشتر اهميت مي دادم، چنان كه در برخي از كتابخانه هاي تهران عضو شده و در اوقات فراغت، به كتابخانه هاي چهل ستون، ملك، پارك شهر، مجلس شوراي اسلامي بهارستان و غيره مي رفتم. از سال 1365 به اين نتيجه رسيدم كه علاوه بر مطالعه و نگارش مطالب مهم كتابها، مجلات، روزنامه ها و سخنراني ها (نوار و زنده) مي بايد به خريدن كتاب هم بپردازم، لذا از آن سال تاكنون بخشي از شهريه و درآمدم را به خريد كتاب اختصاص داده ام و كتابخانه شخصي ام، حدود

سه هزار كتاب در موضوعات گوناگون دارد.

از آذرماه 1369 به نگارش مقاله روي آوردم كه نخستين مقاله ام با عنوان "كعبه مي گريد." در روزنامه جمهوري اسلامي چاپ شد و از سوي مدير مدرسه شهيد بهشتي و برخي از استادان و دوستان طلبه، مورد تشويق قرار گرفتم. از اين روى، هر ماه مقاله يا مقالاتي به روزنامه هاي جمهوري اسلامى، كار و گارگر، كيهان، اطلاعات، سلام، جهان اسلام، رسالت و ابرار مي فرستادم كه بحمد الله برخي از آنها چاپ شده است.

در تاريخ 3 / 7 / 1372 همراه خانواده ام (همسر و پسر هشت ماهه ام) به شهر مقدس قم مهاجرت كرديم كه تا سال جارى، سكونت ما (حقير، همسر، دو پسر و يك دختر) استمرار داشته است. مهاجرت به قم، غربت، عدم اشتغال، مستأجري و نداشتن شهريه تا سيزده ماه، همگي باعث شد كه به پيشنهاد يكي از دوستان طلبه ام، به جمع پژوهشگران پژوهشكده باقر العلوم (ع) وابسته به سازمان تبليغات اسلامي ملحق شوم، كه اين همكاري آزاد و پروژه اى، از آذرماه 1373 تاكنون كم و بيش در قالب هاى نگارش كتاب و مقاله، تصحيح، ويرايش، ارزيابي و جلسات نقد و بررسي اهل قلم، ادامه دارد.

از خرداد 1378 تاكنون نيز در نشريه فرهنگ كوثر وابسته به آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) به عنوان مصحح همكاري داشته ام و معمولا مقالاتي از حقير هم در نشريه چاپ مي شود و گاهي هم به ويرايش و ارزيابي برخي از مقالات كوثر هم مي پردازم. البته تصحيح كتاب ستارگان حرم از جلد 6- 8 و 10- 16 به عهده حقير بود و حدود

دو سال (1382 و 1383) هم در آستانه مقدسه به كتابداري نيز اشتغال داشتم.

شايان توجه است علاوه بر همكاري با پژوهشكده باقر العلوم (ع) و نشريه فرهنگ كوثر، براي برخي از نهادها، مثل: سازمان تبليغات اسلامي قم و نيز عده اي از نويسندگان، كارهاي علمي (نگارش بروشور، داوري مسابقات، ويرايش، تصحيح و ارزيابي كتاب و مقاله) انجام داده ام.

در ضمن، حقير:

الف) از نه سالگي تاكنون در زمنية برق و الكترونيك، فعاليت و تجارب گوناگوني دارم.

ب) از سال 1362 نيز تا الآن در خصوص مداحي و تعزيه خوانى، فعاليت و ...

ج) از سال 1360 تا كنون، در قالب هاى مختلف به «سرودن اشعار» پرداخته ام.

د) از سال 1368 تا الان نيز به «طراحي» مي پردازم كه كاربر آن در امور: تذهيب، قالى، گچبري و غيره است. مي توان تعداد اين طرح ها، اشكال و نقوش را تا هزار مورد تخمين زد.

ه) در اربيهشت 1372 به مناسبت برپايي نمايشگاه بين المللي كتاب و اختصاص يافتن غرفه اي به نام «سلمان رشدي» از عموم مردم دعوت شده بود كه در صورت تمايل و توانايي هنرى، در مسابقه حضوري طراحي كاريكاتور شركت كنند كه بحمد الله شركت كرده و دو طرح كشيدم كه در مردادماه 1372دعوتنامه اي براي حقير نيز ارسال شد تا هيئت داوران از بين كاريكاتوريست هاي داخلي و خارجى، كه امتياز مناسب را به دست آورده اند نفرات برتر و ممتاز (ظاهراً 53 نفر) را انتخاب كنند و لكن نام حقير در ليست برگزيدگان نبود.

و) در سال هاي 1367- 1373 پنج «نمايشنامه و فيلمنامه» نوشته ام كه البته نياز به اصلاحات علمى، هنري و فني دارد.

احمدي، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر احمدي

محل تولد :

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

احمدي، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدى احمدى (برادر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اصغر شهيد حكومت بعث) فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى شاهرودى است. در سال هزار و سيصد و هفت (1307) هجرى شمسى در روستاى مغز شاهرود به دنيا آمده و پس از خواندن مقدمات در شاهرود در سال 1322 شمسى در سن پانزده سالگى هجرت به قم نموده و در مدرسه فيضه در حجره مرحوم برادر شهيدش مدت چهار سال اقامت و بعد از رفتن ايشان در سال 1324 شمسى به نجف اشرف تا سال 1327 در قم مانده، و بقيه مقدمات و ادبيات را در محضر اساتيد متعدد مانند آيت اللَّه حاج آقا رضا صدر و حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى و آيت اللَّه مجاهدى و حاج شيخ يوسف شاهرودى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حايرى و نيز آيت اللَّه سلطانى فراگرفته و در سال 1326 شمسى به اتفاق برادر شهيدش كه به ايران آمده بودند به نجف اشرف عزيمت نموده و جلد اول كفايه الاصول را در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و جلد دوم را در خدمت آيت اللَّه حاج سيد عبدالاعلى سبزوارى خوانده و مكاسب را از محضر مرحوم حاج ميرزا احمد اهرى و حاج سيد محمود مرعشى استفاده نموده و بعدا يك دوره كامل اصول را از محضر آيت اللَّه العظمى خوئى بهره مند گرديده و مقدارى از بحث الفاظ را از مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدباقر زنجانى و نيز مبحث ظن را از آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى آموخته و نيز از ابحاث فقه مرحوم آيت اللَّه حاج سيد

محمود شاهرودى (ره) و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسى يزدى استفاده كرده و بعد از ده سال اقامت به واسطه بروز كسالت به ايران مراجعت و بعد از عمل جراحى در تهران اقامت و حدود بيست سالست كه در مدرسه مروى به بحث و تدريس اشتغال دارند و ضمنا چند سالى هم در تهران از محضر مرحومين آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى آملى مستفيض شدند و در حال حاضر در يكى از مساجد مركز شهر اقامه جماعت دارند و گروهى از نماز و تبليغات ايشان استفاده مى كنند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

احمدي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى احمدي

محل تولد : عشق آباد طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/6/30

زندگينامه علمي

در سال 1372 پس از اخذ مدرك سيكل وارد حوزه علميه قم شدم. سه سال در مدرسه علميه رسالت تحصيل كرده و سپس به مدرسه امام باقر (ع) رفتم و تا پايه 6 را در آن مدرسه تحصيل نمودم.تاثير گذارترين اساتيد من در اين دوره حجةالاسلام والمسلمين قائمى، طاهرى، رباني و قوامي بودند. رسائل و مكاسب را از محضر حجةالاسلام والمسلمين دكتر سيد محمود مدني فراگرفتم. همزمان با تحصيل به تحقيق روي آوردم. تحقيقات خود را از سال 1379 آغاز كردم. محورهاي تحقيقاتي اينجانب تا كنون موارد زير است:

1- بيوگرافى، بررسي افكار و انديشه هاي بزرگان ديني. 2- سيره اهل بيت (ع). 3- حقوق زنان در اسلام. 4- شهيد شناسي در حوزه دين.

احمديان، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم احمديان

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابراهيم احمديان در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم. نخست در مدرسه مرحوم آقاي خلخالي (امام صادق عليه السلام) و سپس مدرسه امام خميني (ره) و آن گاه در مدرسه مرحوم آقاي گلپايگاني مشغول شدم.

دوره ادبيات را زير نظر آقايان طالقاني و مرحوم مدرس افغاني و نيز آقاي آدينه وند و عليدوست گذراندم. همزمان در جبهه هاي جنگ نيز حضور داشتم و اين موجب شد تا دوره ادبيات برايم اندكي طولاني شود. استادانم در فقه و اصول عبارت بودند از: آقايان اشتهاردي، پاياني و نامدار .

در سال 1370 به دانشگاه مشهد رفتم و در رشته اديان و عرفان دوره

كارشناسي را طي كردم. سپس در دانشگاه تهران با رتبه يك پذيرفته شدم و دوره را طي كردم. همزمان در درس خارج آقايان مرحوم خاتم يزدي و نيز آيت الله وحيدي شركت جستم.

احمديان، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول احمديان

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/7/1

احمديان، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي احمديان

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مرتضي احمديان متولد 1323 شمسي در شهرستان نجف آباد اصفهان متولد شدم و در سال 1339 گواهينامه پايان تحصيلاتي خود را از دبستان شيخ بهائي گرفتم.

در سال 1341 ش طلبه شدم و در مدرسه الحجة نجف آباد مشغول تحصيلات دروس حوزوي شدم. جامع المقدمات را كه در نجف آباد خواندم راهي حوزه علميه قم شدم و به مدرسه حقاني وارد شدم. در آنجا مشغول خواندن كتاب سيوطي شدم. كتاب سيوطي، مغني، مختصر، معالم، اصول الفقه رسائل، مكاسب و كفايه را در مدرسه حقاني خواندم. به اضافه دروس جنبي مانند: تاريخ اسلام، معارف، دروس عقائد، طبيعي (يك دوره فشرده طب) زبان، مكالمه عربى، المحاورات العربيه، زبان انگليسى، شامل كتاب هاي دايركت متد 1 و 2 و 3، اكسفورد و... تفسير قرآن، تعليم خط نستعليق، رياضيات، ادبيات فارسي و... و حدود سال 51 يا 1352 بود كه پس از كفايه از مدرسه حقاني بيرون آمدم و به درس خارج مراجع آن وقت مانند آيت الله حاج آقا مرتضي حائري و آيت الله العظمي فاني اصفهاني و آيت الله العظمي وحيدخراساني و آيت الله العظمي گلپايگاني تلمذ كردم.

البته به درس آيت الله العظمي تبريزي و غيره نيز رفتم و در نجف اشرف كه رفتم در سال 1347 و 1348 به قسمتي از درس ولايت فقيه امام خميني (ره) هم رفتم البته در آن موقع اينجانب مشغول دروس سطح بودم اما پس از اينكه

از نجف اشرف آمدم و ازدواج نمودم در مضيقه مالي بسيار شديدي قرار گرفتم به طوري كه نه كرايه منزل را مي توانستم بپردازم و نه هزينه روزمره زندگي را، لذا مدتي مشغول روزه و نماز استيجاري شدم اما چون بسيار مشكل بود، رفتم به چاپخانه علميه نبش كوچه آبشار قم و در آنجا خط خود را ارائه دادم و مشغول خطاطي كتب علمي مانند آيات الاحكام آيت الله سلطاني و فقه الحج، و الشواهد المنتخبه مدرس افغاني و غيره شدم و در برابر هر صفحه سي خطي كه به صورت رحلي بود فقط 3 تومان دريافت مي كردم و تقريباً در آن موقع ماهي هزار تومان خطاطي مي نمودم و با همين پول ناچيز توانستم منزلي هم در نيروگاه قم بسازيم و يادم هست يكماه كار كردم تا توانستم پرده كركره اطاق را بخرم و بابت يك كتاب كه نياز داشتم سه روز روزه استيجاري گرفتم تا كتاب معراج السعادة نراقي را بخرم حالا چون اصل بر اين بود كه زندگينامه علمي به نگارش درآيد لذا از زندگينامه سياسي و غيره و كارهاي سياسي قبل از انقلاب و دستگير شدن و زنداني شدن و... خودداري مي شود. اينجانب در سال 1347 در نجف اشرف اولين كتاب خود را به زبان عربي نگاشتم و آن را به نام "دليل الزائر" نام گذاري كردم .

دومين كتاب خود را به نام "زندگي زناشوئي" نوشتم كه متأسفانه اولين كتاب در نقل و انتقال به ايران مفقود شد و كتاب دوم را طلبه اي كه عازم كويت بود از من گرفت كه بخواند و برگرداند ولي برد و ديگر آن را برنگرداند، و چون

طبع شعر مختصري داشتم از اين رو شهيد محمد منتظري مجله فردوسي آن زمان را آورد كه بخوانم و در شعر و ادبيات فارسي از آن بهره گيرم و علت توفيق يافتن به نوشتن اين بود كه روزي به اتفاق حجةالاسلام سيد محمود دعائي از نجف اشرف راهي كربلا شديم و در آنجا خدمت آيت الله العظمي سيدمحمد شيرازي رسيديم ايشان هم ما را تشويق به نوشتن كتاب كرد، كه اينجانب خدمت ايشان عرض كردم كه ما طلبه اي مبتدي هستيم چه بنويسيم؟ ايشان فرمودند: «شما لازم نيست كتاب هاي علمي بنويسيد بلكه مي توانيد از كتاب هاي مختصري كه معارف اسلامي را به زبان ساده براي عوام بيان نمايد شروع كنيد و بنده كتاب هاي كوچك چند صفحه اي مانند: "اعرف الشيعه، من هم الشيعه" و... نوشته ام تا كتاب هاي بزرگ اينجانب هم با تشويق ايشان شروع به نوشتن كتاب كردم.

در نجف اشرف مقالات عربي مي نوشتم و به مناسبت هاي مختلف در احتفالات مي خواندم. يادم هست در آن زمان مقاله اي نوشتم به نام «مَن هُوَ الامام جعفر بن محمد الصادق (ع)» و داستان حمله نظاميان شاه به مدرسه فيضيه و قتل و غارت و دستگيري طلاب را هم در آن مقاله نوشتم و در جشن تولد آن حضرت خواندم، و چون علاقه به اشعار هم داشتم سه دفترچه 200 برگي از اشعار عربي و فارسي و مطالب متفرقه يادداشت كردم كه دو جلد كتاب كشكول قسمتي از آنهاست، و از شدت علاقه به نوشتن صبح كه شروع به كار مي نمودم ناگاه مي ديدم ظهر شده و هيچ احساس خستگي نمي كردم.

اكثر كتاب هايي كه نوشته ام به سفارش ناشرين و غيره بوده است، مخصوصاً ترجمه ها و

خطاطي ها تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد. و شايد اين به خاطر توجه و گوشه چشمي است كه حضرت به اينجانب نموده باشد

اوائل طلبگي نمي دانم حالا خواب ديدم يا حالت شهود بود كه در پشت بام منزل ديدم حضرت ولي عصر(عج) نشسته و شمشير دو دم «ذوالفقار» را بر زانوي خود نهاده و كاغذي پيچيده شده به صورت لوله اي در دست دارد و ما چند طلبه بوديم دو زانو حلقه وار در جلو ايشان نشسته بوديم و هرگاه با هم صحبتي مي كرديم ايشان چيزي بر روي آن طومار و كاغذ مي نوشت و ما طلاب از وحشت ديگر قادر بر سخن گفتن نبوديم، و خانم بنده نقل مي نمايد كه قبل از اينكه من شوهر كنم در نجف آباد بودم و چون در آن زمان منازل، آب لوله كشي نداشت ما مي رفتيم از قنات آب مي آورديم، قناتي در نجف آباد است به نام شير بچه كه با سطح زمين تقريباً چهار متر و خورده اي فاصله داشت كه هم اكنون هم هست و از آبش مردم استفاده مي كنند، خلاصه مي گويد رفتم آب بياورم ديدم سيدي نوراني بر روي آب نشسته و جا نماز خود را پهن نموده و بر روي قبله نشسته است تا من نگاه كردم او به من نظر فرمود، من هم چون به حد بلوغ نرسيده بودم از ديدن منظره دلهره و اضطراب مرا گرفت و رفتم به مادر خود و ديگران گفتم، آنها نگاه كردند و چيزي نديدند، باز من نگاه كردم و حضرت را ديدم و به آنها گفتم، آنها باز نگاه كردند و چيزي نديدند، من به همسرم گفتم، حضرت به تو توجه نموده

است.

اخباري، عنايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1345 قمرى مرحوم ميرزا عنايت اللَّه اخبارى فرزند مرحوم ميرزا محمد اخبارى مقتول ساكن حوالى بصره كه از مراجع مهم عرب بود به قم آمده و پس از مدتى به وطن خود برگشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

اخترشهر، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اخترشهر

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/7/1

زندگينامه علمي

علي اخترشهر متولد 1348 از شهرستان لاهيجان ديده به جهان گشود. دوران تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه خود را در همان شهرستان گذراند و پس از اخذ ديپلم در سال 1367 براي كسب تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه قم شد.

وي در كنار تحصيلات حوزوي به تحصيل علوم دانشگاهي پرداخت. بعد از اتمام سطح مدت 7 سال در درس خارج فقه و اصول اساتيد: چون آيت الله جوادي آملي و آيت الله شبيري زنجاني به كسب علم پرداخت و تحصيلات دانشگاهي را تا مقطع كارشناسي ارشد با رتبه اول پشت سرگذاشت. در سال 1384 در رشته انقلاب اسلامي مقطع دكتري در مؤسسه پژوهشي و آموزشي امام خميني (ره) مشغول به تحصيل مي باشد.

در كنار تحصيل به تدريس در دانشگاههاي قم، اراك، آشتيان، تفرش، لاهيجان و سمنان پرداخت و از طرف معاونت امور اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري موفق به اخذ درجه استادياري شد و استاد نمونه سال 82 در اراك و سال 85 در دانشگاه سمنان گرديد.

در كنار تحصيل و تدريس به امر پژوهش پرداخت و تا به امروز بالغ بر 30 مقاله و چندين كتاب به رشته تحرير درآورد. در سال 85 دو پژوهش وي با عنوان "اسلام و توسعه" و "جامعه پذيري سياسي در

حكومت ديني" در كنگره دين پژوهان، پژوهش برگزيده گرديد و كتاب "جامعه پذيري سياسي" در سال 86 رتبه اول كتابهاي فصل جمهوري اسلامي ايران كه از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار مي گردد، را اخذ نمود.

از مسئوليت اجرائي معاون پژوهشكده فرهنگ و مطالعات اجتماعي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي تا سال 83 و كارشناس مسئول امور حلقات در كانون انديشه جوان تا سال 84 و كارشناس امور ارزيابي اساتيد تاكنون در معاونت امور اساتيد قم، مدير گروه معارف اسلامي در دانشگاه آزاد اسلامي لاهيجان و مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه دولتي سمنان تاكنون مي باشد.

اختيارالدين حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 928 ق)، شاعر، اديب و خطاط. وى اهل تربت حيدريه بود. در جوانى از ولايت زاوه به هرات رفت و به تحصيل علوم دينى پرداخت و پس از آن به فن انشاء و شعر و معما نيز آگاهى يافت. در ابتدا كاتب محكمه ى قضاوت نظام الدين امير عليشير بود و در زمان سلطان حسين بايقرا به منصب قضاوت رسيد و به دليل دانش و كمالاتش سرآمد قضات زمان خود شد. در عهد ابوالفتح محمد خان شيبانى نيز در كار قضاوت بود، ولى پس از كشته شدن آن پادشاه به تربت رفت و به امر كشاورزى پرداخت. در همان قصبه بدرود زندگانى گفت. از آثار وى: «اساس الاقتباس»؛ «مجالس الملوك»؛ «مختار اختيار الاخبار در ميان فضلاى روزگار»؛ «مقالات حسينى»؛ «قياسات»؛ مثنوى «عدل و جود».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (278)، تاريخ هنرهاى ملى (917 /2)، تحفه ى سامى (49)، تذكره ى روز روشن (44 -43)، حبيب السير (356 -355 /4)، خوشنويسان و هنرمندان (80)، الذريعه (246 -245

/19 ،62 /9)، روضة الصفا (293 -292 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 18 /10)، فرهنگ سخنوران (48)، كارنامه ى بزرگان (113)،لغت نامه (ذيل/ اختيارالدين) مجالس النفائس (271 ،95)، هدية العارفين (317 /1).

اخسيكثي، ابوالوفاء محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 520 ق)، لغوى و مورخ. معروف به ابن ابى المناقب. وى برادر ابورشاد اخسيكثى است. در اخسيكث فرغانه ماوراءالنهر متولد شد، همراه برادر به مرو رفت و در آن شهر تحصيل كمال كرد و از اديبان به نام روزگار خود شد. پايان عمر را در همان شهر زيست تا درگذشت. از آثار وى: «التاريخ»، كه به «تاريخ ابى الوفاء الاخسيكثى» معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (212 /1)، ريحانه (367 /7)، كشف الظنون (281)، معجم الادباء (55 -52 /5)، معجم البلدان (148 /1)، معجم المؤلفين (259 /11).

اخسيكثي، ابورشاد احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(528 /526 -466 ق)، اديب، شاعر، نويسنده و مورّخ. ملقب به ذوالفضائل، و منسوب به اخسكيث ماوراءالنهر در نظم و نثر و نحو و لغت دستى توانا داشت و مرجع استفاده ى اكثر فضلا و كاتبان ديوان سلاطين بود. در مرو وفات يافت. از تأليفات او: «تاريخ ابى رشاد»؛ «الزوائد»، شرح «سقط الزند» ابوالعلاء معرّى؛ « كتاب فى قولهم كذب عليك كذا»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208 /1)، ايضاح المكنون (212 /1)، روضات الجنات (269 -268 /1)، ريحانه (110 /7)، كشف الظنون (933 -280)،لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (55 -52 /5)، معجم المؤلفين (144 /2).

اخضري، حجت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الله اخضري

محل تولد : نجف آباد اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1341 در شهرستان نجف آباد اصفهان متولد و در سال 1360 در رشته حسابداري از دبيرستان فارغ التحصيل شدم. سپس حدود يك سال در كميته فرهنگي جهاد سازندگي نجف آباد در روستاهاي توابع مشغول بودم.

بعد از آن وارد حوزه علميه نجف آباد شدم و از مقدمات و سيوطي و حاشيه ملاعبدالله را به اتمام رساندم و در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و ابتدا در مدرسه امام محمد باقر (ع) تا پايان لمعتين و اصول مظفر تحت برنامه مدرسه به اتمام رساندم و با تشكيل خانواده از مدرسه خارج و به طور آزاد دروس حوزه را ادامه دادم.

حدود سال 1370 دوره سطح حوزه را به اتمام رساندم و از سال 1371 با حضور در درس خارج فقه آية الله منتظري و اصول آية الله مكارم شيرازي خارج فقه و اصول را

شروع كردم. در همين ايام بود كه ضمن تحصيل در مركز تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي روزانه حدود سه ساعت شروع به كار كردم كه اين ورود در كارهاي تحقيقاتي شد.

اخفش اوسط خوارزمي بلخي، ابوالحسن سعيد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 221 /215 ق)، نحوى، لغوى و عروضى. ملقب به اخفش. در خوارزم متولد شد و در بصره رشد و نمود كرد. وى از موالى بنى مجاشع بن دارم از نحويين بصره و از شاگردان سيبويه در نحو بود. صاحب كتاب «البغية» او را معتزلى مى داند اخفش از كلبى و نخعى و هشام بن عروة حديث شنيد و ابوحاتم سجستانى از وى روايت مى كرد. اخفش دچار ضعف بينايى بود، چشمان ريزى نيز داشت و اجلع هم بود يعنى دو لب او بر هم بسته نمى شد. در ابتدا به اخفش اصغر معروف بود، اما پس از آنكه على بن سليمان نحوى به اخفش معروف شد او را اخفش اوسط و على بن سليمان را اخفش اصغر خواندند. چون از لحاظ سنى از سيبويه بزرگتر بود نه تنها از سيبويه بلكه از محضر استادان سيبويه نيز استفاده كرد. وى راوى و شارح «الكتاب» سيبويه نيز آن را براى كسى نخوانده بود، به همين جهت ابوعمر جرمى و ابوعثمان مازنى دو تن از شاگردان سيبويه پس از مرگ وى بيم آن داشتند كه اخفش آن را به نام خود كند، از اين رو با بذل مال «الكتاب» را نزد اخفش خواندند و آن را به نام سيبويه منتشر كردند. اخفش معتقد بود كه سيبويه هر چه را مى خواست وارد «الكتاب» كند بر وى عرضه مى كرد و نيز ادعا مى كرده است كه او به مضامين «الكتاب» داناتر از سيبويه

بود، گرچه در آغاز سيبويه داناتر از او بوده است. اخفش پس از شكست سيبويه از كسائى، در مناظره مشهور، به بغداد رفت و در مسجد كسائى دو ركعت نماز صبح را به او اقتدا كرد و سپس در حضور شاگردانش سؤالاتى از وى نمود و جوابهاى او را رد كرد تا جايى كه شاگردان كسائى قصد حمله به او را كردند ولى كسائى مانع شد، و هنگامى كه شناختش به او احترام گذاشت و او را معلم فرزندانش كرد. كسائى «الكتاب» سيبويه را نزد او خواند و هفتاد هزار دينار در ازاى آن به وى بخشيد. وى شعر مى گفت و استخراج بحر خبب را در علم عروض كه به عبارت ديگر همان بحر المتدارك است به او نسبت مى دهند. وى صاحب آثار بسيارى است كه عبارت اند از: «كتاب الاوسط»، در نحو؛ «تفسير معانى القرآن»؛ «كتاب المقاييس»، در نحو؛ «كتاب الاشتقاق»؛ «كتاب الاربعه»؛ «كتاب العروض»؛ «كتاب المسائل الكبير»؛ «كتاب المسائل الصغير»؛ «كتاب القوافى»؛ «كتاب الملوك»؛ «كتاب معانى الشعر»؛ «كتاب وقف التمام»؛ «كتاب الاصواب»؛ «كتاب اللامات»، در قرآن؛ «كتاب الوقف التام»؛ «المعاياة»، كه در خزانه الادب تأليف عبدالقادر بغدادى از آن نام برده شده است؛ «كتاب صفات الغنم و الوانها و علاجها و اسبابها»؛ «غريب القرآن».[1]

(بخش 1) سعيد بن مسعده مجاشعى بالولاء خوارزمى بلخى، مكنى به ابوالحسن و ملقب به اخفش اوسط (ف. 221 ه.ق./ 836 م. و به قولى 215 ه.ق./ 830 م.). عالم نحو و ايرانى و از موالى بنى مجاشع بن دارم و از بصريان است. او شاگرد سيبويه و يكى از اصحاب اوست. اخفش از حماد بن زبرقان روايت دارد. از مؤلفات

اوست: كتاب الاوسط فى النحو، كتاب تفسير معانى القرآن، كتاب المقاييس فى النحو، كتاب الاشتاق، كتاب العروض. او را در اول اخفش اصغر مى ناميدند و پس از ظهور على بن سليمان اخفش، ابوالحسن سعيد را اخفش اوسط گفتند و على را اخفش صغير. چون اخفش مطلق گويند مراد همين اخفش است بز اخفش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (155 -154 /3)، اعيان الشيعه (249 -248 /7)، ايضاح المكنون (265 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (129 ،126 ،71 /1)، تاريخ برگزيدگان (265 /264)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1333 -1332 /10)، روضات الجنات (53 -50 /4)، ريحانه (91 -90 /1)، سرآمدان فرهنگ (155 -154 /1)، سير النبلاء (208 -206 /10)، كشف الظنون (1792 ،1730 ،1670 ،1463 ،1451 ،1438 ،1392 ،1391 ،1207 ،201)، الكنى و الالقاب (17 -16 /2)،لغت نامه (ذيل/ اخفش)، معجم الادباء (230 -224 /11)، المعجم فى معايير اشعار العجم (35 -34)، معجم المؤلفين (232 -231 /4)، نام آوران فرهنگ (10 -109)، الوافى بالوفيات (260 -258 /15)، وفيات الاعيان (381 -380 /2)، هدية العارفين (388 /1).

اخگر، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1267 ش در تهران متولد شد. پدرش حاج ميرزا ابراهيم معروف به ملاباشى از روحانيون مطلع و متنفذ بود. احمد تحصيلات خود را از مكتب خانه آغاز كرد و در مدارس ادب و دارالفنون تهران ادامه تحصيل داد، چندى هم علوم حوزه اى آموخت.

بعد از استبداد صغير با رتبه ى ملازم سومى در ژاندارمرى استخدام شد. پس از شش ماه از خدمت استعفا نمود و در اداره باغات دولتى استخدام شد. پس از چندى با درجه ى وكيلى در وزارت جنگ وارد شد و چندى در آنجا بود تا در ژاندارمرى خزانه

با درجه ى نايب دومى استخدام گرديد. سپس وارد مدرسه ى صاحب منصبى ژاندارمرى شد. پس از فراغت از تحصيل با درجه ى سروانى مأمور خدمت در شيراز شد. چندى فرماندار نظامى كازرون بود و بعد به فرماندهى گروهان ژاندارمرى بوشهر منصوب گرديد. در جريان جنگ بين المللى اول با سربازان تحت فرماندهى خود به اقدامات نظامى عليه انگليس ها پرداخت. پس از شكست به كرمانشاه رفته و خود را به دولت موقت معرفى نمود. چندى در موصل و چندى در بصره و استانبول بسر برد و پس از پايان چنگ به ايران بازگشت. در دوره ى پنجم مجلس شوراى ملى از دشتستان وكيل شد و در آن مجلس از ياران و همكاران مدرس گرديد و اقليت چند نفرى را تشكيل دادند. در استيضاحى كه مدرس از سردار سپه به عمل آورد، احمد اخگر هم يكى از امضاكنندگان بود ولى اين استيضاح صورت عمل نيافت. اخگر وقتى درخشيدن ستاره بخت سردار سپه را احساس كرد، از مدرس جدا شد و به دار و دسته ى داور پيوست و در مجلس پنجم به انقراض قاجاريه رأى داد. پس از اتمام دوره ى پنجم، اخگر به ارتش بازگشت و با درجه ى سرهنگى در بازرسى ارتش مشغول خدمت شد. در 1322 از طرف قواى نظامى انگليس بازداشت و قريب يك سال در اراك زندانى بود. در انتخابات دوره ى هفدهم از بوشهر به وكالت مجلس انتخاب شد و تا پايان دوره ى مزبور از نزديكان مصدق بود. بعد از 28 مرداد چندى زندانى شد و سرانجام در 1348 درگذشت.

اخگر هم شاعر بود، هم نويسنده و مترجم. در عمر نسبتاً طولانى خود با غالب مطبوعات همكارى داشت. بعد از

شهريور 1320 شخصاً روزنامه ى اخگر را انتشار داد كه جنبه ى ادبى آن بيشتر به چشم مى خورد. دو سال هم سالنامه ى اخگر را انتشار داد. وى تا آخر عمر در انجمن هاى ادبى فعاليت چشمگيرى داشت.

(1348 -1267 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به اخگر. معروف به ملاباشى. در تهران متولد شد. تحصيلات خود را در مدارس ادب، دارالفنون و نظامى به پايان رسيد و چندى در رشته ى علوم دينى در مدرسه ى سپهسالار به تحصيل پرداخت. آن گاه وارد خدمت نظام شد و تا درجه ى سرهنگى ارتقا يافت. اخگر همزامان با نهضت مشروطه خواهى در صف مليّون قرار گرفت و به مبارزه با استبداد پرداخت. در سال 1303 ش از طرف مردم دشتستان و اصطهبانات به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و از آن پس، بار ديگر به خدمت نظام اشتغال ورزيد تا بازنشسته گرديد. وى در راه ترويج فرهنگ و شعر و ادب كوشيد و به نشر مجله ى ادبى «اخگر» و طبع سالنامه همت گماشت. از آثار منظوم او: مثنوى «بيچون نامه»؛ كتاب «اسرار خلقت»؛ چند اثر ديگر به نام «علم عروض» و «علم قافيه» كه در مجله ى «اخگر به چاپ رسيده است؛ «امثال منظوم»، «چراغ برق».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (458)، الذريعه (186 / 3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (102 -99 / 1)، سخنوران نامى معاصر (198 -194 / 1)، شعراى مازندران و گرگان (26 -25)، مؤلفين كتب چاپى (351 -349 / 1).

اخوان طبسي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اخوان طبسي

محل تولد : طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه

علمي

اينجانب محمداخوان طبسي در سال 1354 يا 1355 بود كه براي تحصيل علوم حوزوي به شهر قم آمدم و در مدرسه علميه اي كه در خيابان صفائيه كوچه ممتاز به نام مدرسه رسالت معروف بود مشغول به تحصيل شدم. بعد از انقلاب هم در مدارس ديگري به تحصيل اشتغال داشتم از جمله سه سال در مدرسه علميه اسلاميه و سه سال هم در اصفهان و بعد هم دوباره به قم برگشتم و تا به حال ساكن قم بوده ام.

براي تدريس به مدارس علميه چند شهر به نامهاي آباده، گرگان، شيراز، گلپايگان، لردگان كه از جمله آنهاست رفته ام.

اخوان طبسي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اخوان طبسي

محل تولد : طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمداخوان طبسي در سال 1354 يا 1355 بود كه براي تحصيل علوم حوزوي به شهر قم آمدم و در مدرسه علميه اي كه در خيابان صفائيه كوچه ممتاز به نام مدرسه رسالت معروف بود مشغول به تحصيل شدم. بعد از انقلاب هم در مدارس ديگري به تحصيل اشتغال داشتم از جمله سه سال در مدرسه علميه اسلاميه و سه سال هم در اصفهان و بعد هم دوباره به قم برگشتم و تا به حال ساكن قم بوده ام.

براي تدريس به مدارس علميه چند شهر به نامهاي آباده، گرگان، شيراز، گلپايگان، لردگان كه از جمله آنهاست رفته ام.

اخوان كاظمي، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود اخوان كاظمي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/9/1

زندگينامه علمي

آقاي مسعود اخوان كاظمي در سال 1341هجري شمسي در خانواده اي متدين و كاملا مذهبي در شهرستان كرمانشاه ديده به جهان گشود.

نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد و در پي تشويق خانواده و اطرافيان و علاقه فراوان خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1362 وارد دانشگاه امام صادق (ع) گرديد تا در كنار دروس دانشگاهي به تحصيل در دروس حوزوي هم بپردازد. از نخستين روزهاي ورود به دانشگاه امام صادق عليه السلام با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از محضر دروس اساتيدي همچون آيت الله باقري كني، آيت الله مهدوي كني و ديگر اساتيد برجسته دانشگاه بهره ها برد.

استاد پس از فارغ التحصيلي در

مقطع كارشناسي ارشد از دانشگاه امام صادق عليه السلام براي ادامه تحصيل به كشور فرانسه عزيمت نمود و در سال 1374 در مقطع دكتراي علوم سياسي از دانشگاه رن فرانسه فارغ التحصيل گرديد.

ايشان سالهاي متمادي است كه به تدريس در دانشگاه رازي كرمانشاه و پژوهش در وزارت كشور مشغول مي باشد و هم اكنون رياست دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه كرمانشاه را بر عهده دارد. وي هيچوقت از امر تحقيق و نگارش و تأليف غافل نمانده و برخي از آثار آن را با عنوان "توسعه سياسي و جامعه مدني" و "سازمان همكاري شانگهاي" مي توان نام برد.

اخوت، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد اخوت (زاده 1330 در اصفهان) داستان نويس، داستان شناس، مترجم و منتقد ادبي است. وي داراي مدرك دكتراي زبان شناسي و نشانه شناسي است.

وي از ياران حلقه ادبي جنگ اصفهان بوده است.

همچنين وي عضو نويسندگان فصلنامه هنري ادبي زنده رود است.

آثار:

تاليفات و نقد ادبي

• دستور زبان داستان - تاليف

• مستعار نويسي و شبه ترجمه - تاليف

• من و برشت - ترجمه و تاليف

• نشانه شناسي مطايبه - تاليف

• لطيفه ها از كجا مي آيند؟ - تاليف

• پروست و من - تاليف

ترجمه ها:

• كار نويسنده - ترجمه

• سپتامبر بي باران - نوشته ويليام فاكنر

• اطلس - نوشته خورخه لوئيس بورخس

• واژه نگاري چيني، رسانه شعر - نوشته ارنست فنولوزا

• قصيده كافه غم - نوشته كارسون مك كولرز

• آوارگان - نوشته فلانري اوكانر

• اسب هاي خالدار - ويليام فاكنر

• كار نويسنده - ترجمه

• سپتامبر بي باران - نوشته ويليام فاكنر

• اطلس - نوشته خورخه لوئيس بورخس

• واژه نگاري چيني، رسانه شعر - نوشته ارنست فنولوزا

• قصيده كافه غم - نوشته كارسون مك كولرز

• آوارگان - نوشته

فلانري اوكانر

• اسب هاي خالدار - ويليام فاكنر

برادران جمال زاده - مجموعه داستان

اخوت، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1305 ق)، روزنامه نگار. از اهالى بوشهر بود. وى ابتدا در مكتب خانه و سپس نزد استادان وقت به تحصيل مشغول بود. ابتدا به شغل خرازى و پس از آن به تجارت پرداخت. در سال 1324 ق به جرگه ى اصلاح طلبان پيوست. پس از كودتاى سوم اسفند 1299 ش انجمنى به نام انجمن اخوت بوشهر تأسيس كرد كه از اقدامات اين انجمن تأسيس دبستان اخوت در هشت كيلومترى بوشهر بود. اين انجمن در سال 1304 ش منحل شد. اخوت در سال 1308 ش موفق به دريافت امتياز روزنامه ى «خليج ايران» نايل گرديد كه آن را در ابتدا هفتگى و بعد به صورت روزانه انتشار مى داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (251 -250 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (102 /1).

اخوي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم اخوي

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

اخوي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا اخوي

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

اخويان، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي اخويان

محل تولد : كوهدشت لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد علي اخويان در سال 1362 وارد حوزه علميه شدم و در سال 1374 در رشته تخصصي كلام از موسسه امام صادق (ع) فارغ التحصيل شدم و حدود يك دوره اصول حضرت آيت الله سبحاني شركت نمودم و بيش از 8 سال در درس خارج آيت الله فاضل و آيت الله نوري همداني و آيت الله وحيد خراساني شركت نمودم.

كارشناسي زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه پيام نور تهران اخذ كردم و كارشناسي ارشد تاريخ عمومي جهان را از دانشگاه واحد مركز تهران گرفتم. همچنين در دانشگاههاي مختلف از جمله هنر، آزاد اسلامي تهران، دانشگاه قم، باقرالعلوم (ع)، دانشگاه اراك، حوزه علميه شهيد صدوقي فاز 4 و 5 تدريس داشته و دارم.

ادب كرمانشاهي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1280 ق)، خطاط، شاعر و اديب. وى از سلسله ى سادات كرمانشاه بود. از بيشتر علوم متداول زمان خود بهره ى كافى داشت. مردى اديب و دانشمند بود. كتابى به سبك «گلستان» سعدى پرداخته و در آن حكايات خوبى همراه با شعر آورده است. وى در خط شكسته مهارت داشت. ادب در كرمانشاه بدرود حيات گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (108 -102 /1)، الذريعه (173 -172 /9)، فرهنگ سخنوران (150).

ادهم خلخالي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، واعظ و شاعر، متخلص به عزلتى. وى از واعظان معروف زمان خود بود كه «باب حادى عشر» علامه حلّى را به نام «لوازم الدين» به شعر فارسى در وزن «ليلى و مجنون» نظامى ترجمه و تفسير كرده است. ديگر آثار وى: «ديوان عزلتى»؛ «مشرق التوحيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (701)، دانشمندان آذربايجان (274 -273)، الذريعه (357 /18 ،717 /9)،لغت نامه (ذيل/ ادهم).

ادهم نژاد، بهمن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهمن ادهم نژاد اطاق وري

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/4/30

زندگينامه علمي

اينجانب بهمن ادهم نژاد لنگرودي مشهور به محمد تقي در تاريخ 30/ 44/ 1344شمسي در روستاي كردسراكوه از توابع بخش "اتاق ور" شهرستان لنگرود در خانواده متدين و كشاورز متولد شدم. تحصيلات را تا سيكل در همان منطقه ادامه داده و آن گاه بخاطر مشكلات مالي به كمك خانواده شتافتم.

در سال 1362 وارد حوزه علميه لاهيجان شدم و تا سال 1366 شمسي موفق به تكميل مقدمات و مقداري از سطح شدم و آن گاه در سال 1366 شمسي به تهران آمدم و در مدرسه علميه قائم چيذر به مدت 3 سال به ادامه تحصيل پرداخته و در سال 1369 شمسي تاكنون در حوزه علميه مباركه قم مشغول بوده و از محضر اساتيد بزرگواري همانند حضرات آيات عظام آقايان: سيد محمد علي مرتضوي لنگرودى، فاضل هرندى، محامي خراسانى، مجتهدي خراسانى، مرحوم پاياني، محفوظى، استادى، ذوالقدري، زنجانى، سيد احمد خاتمى، علوي گرگانى، مكارم شيرازى، فاضل لنكرانى، مرحوم وجداني فخر و... بهره مند بوده و هستم كه خداوند سايه همه اساتيد بزرگوارمان را بر سر ما مستدام

بدارد و عزيزان از دست رفته مان را غريق درياي رحمت خويش فرمايد.

از بدو ورود به حوزه علميه از آنجايي كه علاقه و ذوق نويسندگي را در خود احساس كردم مدتي را در مجله «نور علم» نشريه جامعه مدرسين حوزه علميه قم و مجله «پيام حوزه» اشتغال داشتم و كار نويسندگي را از روزنامه جمهوري اسلامي و مجله حوزه نشريه دفتر تبليغات اسلامي آغاز كردم كه تاكنون دهها جلد تأليف مستقل دارم كه 4 جلد آن به زيور طبع آراسته شده است و بيش از 200 مقاله داشته ام كه بيش از نيمي از آنان چاپ شده است و برخي از آنان به مرور به چاپ خواهد رسيد. اغلب و بلكه تمام مقالات و تأليفاتم در رشته رجال و تراجم شيعه بوده است و بيشترين مطالعات روزانه حقير را همين موضوع تشكيل مي دهد و البته از مطالعات فقه و تاريخ و اخلاق بي بهره نيستم.

اديب السلطنه سميعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1293 ق)، اديب و شاعر، متخلص به عطا. در رشت متولد شد و تحصيلات خود را در تهران و كرمانشاه به پايان رسانيد. از محضر ابوالفقراء اصفهانى و ميرزا سالك كرمانشاهى كسب فيض كرد. به استانبول رفت و پس از پنج سال به تهران بازگشت، آنگاه به مشاغل دولتى پرداخت و به مقاماتى رسيد. وى چند سال رياست انجمن ادبى فرهنگستان را عهده دار بود و مطالعه ى كتاب و معاشرت با ادبا و سرودن شعر از سرگرمى هاى او بود. از آثارش: «رساله ى جان كلام»؛ «رساله ى دستور زبان فارسى»؛ «آرزوى بشر»؛ «آيين نگارش»؛ «جامعة الحيوانات»؛ «خواهران»؛ ترجمه ى «تاريخ افغانستان» به قلم سيد جمال الدين اسدآبادى از عربى به فارسى؛ «ديوان»

اشعار؛ «منظومه ى سياست»، به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (75 -73)، تاريخ برگزيدگان (361)، چهار صد شاعر برگزيده پارسى گوى (86 -83)، سخنوران نامى معاصر (2503 /4)، سرآمدان فرهنگ (484 -483 /1)، معجم المؤلفين (11 /4)، مؤلفين كتب چاپى (756 -755 /2).

اديب آل علي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد اديب آل علي

محل تولد : شوشتر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

سيد محمد اديب آل علي در سال 1345 در خانواده اي مذهبي در شهرستان شوشتر متولد شد. پس از گذراندن تحصيلات ديپلم در سال 1364 راهي قم شد.

در مدرسه علميه منتظريه (حقاني) طي 5 سال دروس مقدمات و سطح را گذراند و در سال 1369 درس خارج را با بهره گيري از محاضرات عملي آيات عظام وحيد خراساني و فاضل لنكراني دامت بركاتهما آغاز نمود كه همچنان ادامه دارد.

نياز به پاسخگويي معقول و متداول به پرسش هاي نسل جوان و به ويژه دانشجويان او را به تحصيل در رشته هاي تخصصي كلام كشاند و طي 5 سال از مباحثات علمي آيت الله سبحاني، حجت الاسلام والمسلمين رباني گلپايگاني و فياضي و هادوي و ديگر اساتيد استفاده نمود. رساله علمي سطح چهار وي تحت عنوان (زبان قرآن) با راهنمايي استاد حجةالاسلام والمسلمين دكتر محمد تقي فعالي و مشاوره حجةالاسلام و المسلمين محسن غرويان، در آستانه دفاع مي باشد.

علاقه وي به مطالعه در اديان و كتب آسماني باعث شد كه در اين زمينه مطالعات و پژوهش هايي داشته باشد كه حاصل آن، كتابي است با عنوان (پرسش ها و پاسخ هايي درباره مسيحيت)، انتشار يافته توسط شوراي

مديريت حوزه علميه قم در سال 1385، و مقاله اي با عنوان (مقايسه دكترين منجي گرايي اسلام و مسيحيت)، منتشر شده در كتاب مقالات برگزيده دومين همايش بين المللي دكترين مهدويت مي باشد. نامبرده مقالات ديگري در زمينه زبان شناسي قرآن و مسحيت صهيونيستي دارد كه هنوز منتشر نشده اند. وي دوره آموزش زبان انگليسي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم را كه گذرانده در حال تكميل آن است.

در حال حاضر به تدريس (آشنايي با متون مقدس) و (رهبران الهي در اديان توحيدي) در مركز تخصصي مهدويت و ارائه دروس معارف اسلامي در دانشگاه آزاد اسلامي واحد جنوب تهران و چند پروژه پژوهشي اشتغال دارد.

اديب بهروز، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن اديب بهروز

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/9

اديب پيشاوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1260 ق)، عالم و شاعر. معروف به اديب. در سرحد بين پيشاور و افغانستان متولد شد. علوم ادبى و عربى را در زادگاه خود فراگرفت، سپس به افغانستان رفت و طى اقامت دو ساله ى خود در كابل، نزد آخوند ملا محمد مشهور به آل ناصر دانش آموخت. بعد به غزنين رفت و در باغ فيروزه، آرامگاه حكيم سنايى غزنوى، اقامت گزيد و آنجا نزد سعدالدين غزنوى تلمّذ نمود. وى در بيست و دو سالگى به مشهد آمد و در آن شهر رياضى را نزد ميرزا عبدالرحمان و علوم عقلى را در محضر آخوند ملا غلامحسين شيخ الاسلام آموخت. سپس به سبزوار رفت و دو سال از محضر حاج ملا هادى سبزوارى و آخوند ملا محمد، فرزند وى، و آخوند ملا اسماعيل استفاده كرد. بعد به مشهد بازگشت و در مدرسه ى ميرزا جعفر ساكن و به اديب پيشاورى يا اديب هندى مشهور شد. در مشهد مورد توجه ميرزا سعيدخان گرمرودى، نايب التوليه آستان قدس رضوى، قرار گرفت و بنا به تقاضاى وى به تهران آمد و ميهمان محمد خان قوام الدوله شد. و به تعليم و نشر ادب پرداخت. وى علاوه بر فنون ادبى و عربى و حفظ اشعار و نحو و لغت و حكمت و رياضيات در حسن خط نيز استاد بود. اديب تا پايان عمر مجرد زيست و سرانجام، در منزل يحيى خان قراگوزلو، وزير معارف، درگذشت و در امامزاده عبداللَّه تهران دفن شد. آثار وى: «ديوان» اشعار مشتمل بر چهار هزار و دويست بيت قصيده و غزل فارسى

و سيصد و هفتاد بيت قصايد و قطعات عربى به انضمام دو رساله در بديهيات اوليه و تصحيح «ديوان ناصر خسرو»؛ «قيصر نامه»؛ حواشى و تعليقات بر «تاريخ بيهقى»؛ ترجمه ى فارسى «اشارات» شيخ الرييس كه ناتمام ماند؛ حاشه بر «شرح ابن ابى الحديد» بر نهج البلاغه.[1]

(سيد) احمد بن (سيد) شهاب الدين پيشاورى، اديب و شاعر (و. 1260 ه.ق./ 1844 م. ف. 1349 ه.ق./ 1930 م.). وى از سلسله سادات معروف به «اجاق» بود كه در پيشاور به سر ميبردند، و نسبت آنان در سير و سلوك به سلسله سهرو ديده مى رسد. پدر اديب در حوادث سياسى هندوستان تباه شد، و اديب مدتى در شهرهاى افغانستان و خراسان به تحصيل علوم معقول و منقول اشتغال داشت و در غالب علوم سرآمد عصر خود گرديد. در سال 1300 ه.ق./ 1882 م. به تهران هجرت كرد و تا پايان عمر در اين شهر اقامت داشت. اديب در شعر سبك استادان قديم را با موفقيت اقتفا ميكرد. كثرت اطلاع او از فرهنگ اسلامى و علوم مختلف قديم و تبحرش در لغات فارسى و عربى باعث شد كه شعرش بيش از حد عادت مشحون از اطلاعات و معلومات مختلف گرديده، و به همان نسبت از لطافت و حال و اشتمال بر عواطف رقيق شاعران دور افتاده است. ديوان وى به طبع رسيده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (322 -317 /2)، اعيان الشيعه (603 /2)، حماسه سرايى در ايران (375)، دايرةالمعارف فارسى (77 /1)، الذريعه (162 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (105 -103 /1)، سخنوران نامى (9 -3 /1)، سخنوران نامى معاصر (214 -208 /1)، سرآمدان

فرهنگ (156 /1)، شرح حال رجال (78 -77 /1)،لغت نامه (ذيل/ اديب پيشاورى)، مؤلفين كتب چاپى (352 -351 /1)، معجم المؤلفين (246 /1)، مكارم الآثار (1624 -1623 /5)، يادداشتهاى قزوينى (149 /8)، يادگار (س 3، ش 3، ص 34 -33).

اديب شيباني كاشاني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر. وى پدربزرگ حاج ميرزا ابراهيم خان صديق الممالك شيبانى كاشانى بود. درباره ى اديب در «تاريخ شيبانى» آمده است كه وى از علماى بزرگ و فضلاى بى نظير بود و گذشته از علوم عقلى و نقلى و فنون ادبى و عربى، در تاريخ و امثال و حكم و رياضيات و نجوم و فن نگارش و نظم شعر و برخى علوم غربى حتى زبان عبرى نيز مهارت تام داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (89 /1)، يغما (س 13، ش 7، ص 362 -361).

اديب شيرازي، محمود مصطفوي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1310 ش)، خطاط و اديب. در خط نستعليق شيوه شيرينى داشت و بسيار خوش مى نوشت. در شيراز وفات يافت. از آثار وى: كتابهاى «دبستان الفرصه»، «بحور الالحان» كه از مؤلفات ميرزا نصيرالدين فرصت شيرازى است و در بمبئى چاپ شده؛ همچنين «كليات سعدى» تصحيح شوريده به قلم او كتابت شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (245 ،244 /1).

اديب طالقاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و فاضل. وى از مؤلفين جلد اول «نامه ى دانشوران» بود و يكى از چهار نفر فضلاى درجه اول كه اعتضاد السلطنه، وزير علوم وقت آنها را مأمور نگارش «نامه ى دانشوران» كرد. و چون به فرقه ى بابيه گرويد، به اين جهت او را از دارالتأليف به كلى اخراج كرد. مدفن او در غرب تهران است. تأليف ديگرش «لسان العجم» در صرف و نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (307 /18)، شرح حال رجال (80 /6)، نامه ى دانشوران (12 /1).

اديب طوسي، محمدامين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1283 ش)، دانشمند، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به اديب طوسى. وى در مشهد متولد شد و تحصيلات مقدماتى را در مكتب گذرانيد. سپس، به تحصيل علوم دينى در مدارس قديم پرداخت. علوم ادبى را نزد اديب نيشابورى و حكمت را نزد حاج ميرزا عباسعلى معروف به فاضل و آقا بزرگ حكيم و فقه را نزد پدر خود آموخت. اديب طوسى با سفرهايى كه به هند، تركستان، عربستان، مصر، شام و آسياى صغير كرد، به زبانهاى رايج عربى، تركى، اردو، انگليسى، سانسكريت، اوستايى، پهلوى و كلدانى آشنايى كامل پيدا كرد. وى در تبريز اقامت نمود و مجله ى «ماهتاب» را در سال 1316 ش آنجا به مدت يك سال انتشار داد. در دانشكده ى ادبيات تبريز تدريس كرد و مديريت مجله ى آن دانشكده را نيز عهده دار شد. او كتب زيادى به رشته ى تحرير درآورد. از جمله آثار وى: «تاريخ دينى ايران» در دو دوره؛ «دستور زبان فارسى» در سه دوره؛ «بودا در هند»؛ «تخت سليمان»؛ «پيام فردوسى»؛ به نظم؛ «لغات آذرى»؛ «لهجه هاى محلى»؛ «تعليم و تربيت از نظر غزالى».[1]

مدرس، اديب، محقق.

تولد:

1283، مشهد (محله نوغان).

درگذشت: 5 خرداد 1361، تهران.

محمد امين طوسى، معروف به اديب طوسى، فرزند شيخ محمدحسين گيلانى در شهر مشهد به تحصيل پرداخت و در مكتب هاى قديم و مدارس علوم دينى به كسب علم و دانش مشغول شد و علوم ادبى را از اديب نيشابورى و حمكت و فسلفه را از آقا بزرگ حكيم آموخت و مدتى نيز در سبزوار نزد حاج ملا هادى سبزوارى به فراگيرى اصول فسلفه اشراق پرداخت. وى در سال 1342 ق. به بغداد رفت و در آنجا به تحصيل زبان انگليسى و تدريس ادبيات مشغول شد و بعد از سه سال اقامت به مشهد بازگشت و در مدارس آنجا به تحصيل پرداخت. پس از آن نيز در مدرسه هاى تهران و يزد و تبريز به تدريس مشغول شد.

اديب طوسى سفرهايى به ندوتسان و عربستان سعودى و تركستان و مصر و سوره و تركيه نمود. از آن پس كه به ايران مراجعت كرد به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و چندى در اداره ى كل نگارش وزارت فرهنگ به خدمت پرداخت و سال ها نيز در دانشگاه تبريز به تدريس در دانشكده ى ادبيات مشغول بود و در ضمن مديريت نشريه ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز» را به عهده داشت. پس از آن كه بازنشسته گرديد در اواخر عمر به تهران آمد و در اين شهر اقامت گزيد.

از جمله آثار وى مى توان به موارد زير اشاره نمود: آموزش و پروش از نظر غزالى (تبريز، 1320)؛ ايام كودكى (نظم، تهران، 1312)؛ بودا در هند؛ پيام فردوسى (نظم، تهران، 1313)؛ تاريخ دينى ايران قديم (در دو دوره)؛ تخت سليمان؛ دستور زبان و معانى و بيان و

بديع فارسى؛ رابطه اوزان شعر يا ترانه هاى محلى ايران (تبريز، 1332)؛ فرهنگ لغات ادبى تبريز (دو جلد، 1349)؛ فرهنگ لغات بازيافته (ذيل برهان قاطع) (تبريز، دو جلد، 1343)؛ فرهنگ لغات لهجه هاى محلى ايران؛ فقه الغة فارسى؛ لغات آذرى؛ تلخيص مثنوى؛ مهرشاه و ميهن (نظم، تبريز 1320)؛ نقد الادب (بغداد). وى همچنين مجله ى «ماهتاب» (نشريه ى انجمن ادبى آذربايجان) و نيز داستان هايى چند را منتشر ساخت. از جمله اين داستان ها مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: انتقام عشق (سه جلد، تبريز، 1319 -1317)، مرد عجيب، جوكى در جنگل، دخمه هاى سياه يا كلبه بدبختان (تبريز 1320)، شبح مخوف، درويش گمنام.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (181 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (107 -106 /1)، سخنوران نامى (54 -46 /2)، سخنوران نامى معاصر (230 /1)، مؤلفين كتب چاپى (687 -685 /1).

اديب فراهاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميرالشعراء اديب الممالك محمدصادق بن (حاجى ميرزا) حسين فراهانى، شاعر (و. 1277 ه.ق./ 1860 م.- ف. 1336 ه.ق./ 1917 م.) نسب وى به ميرزا عيسى قائم مقام مى رسد. اديب از كودكى به آموختن علوم و ادبيات فارسى و تازى و زبانهاى اروپايى اشتغال يافت و هم از خردى به سرودن شعر پرداخت. از سال 1316 ه.ق./ 1898 م. نويسندگى و اداره روزنامه هاى ادب، مجلس، عراق عجم و آفتاب را بر عهده داشت. چندى نيز در سفرهاى خارج و داخل ايران گذراند. وى در انواع شعر مخصوصا در قصيده و قطعه استاد بود و سبك استادان قديم را نيك پيروى مى كرد. غالب شعر او نماينده زندگانى اجتماعى و مبارزات سياسى وى است. او در وطنيات، سياسيات، اجتماعيات و آوردن تمثيلات و حكاياتى كه مبتنى بر

نظرهاى انتقادى و اصلاحى باشد از نخستين گويندگان استاد عهد اخير است. آشنايى اديب با ادب اروپايى موجب ورود بعضى افكار و مضامين و قصص و كلمات فرنگى دراشعارش شده است، و نيز اطلاع او از ادب و لغت و تاريخ عرب و اسلام باعث گرديده كه بسيار بيشتر از معاصران خود كلمات و تركيبات غير ضرور عربى ر در سخنان خود به كار برد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

اديب فرهمند، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1317 ق)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به دبير. مشهور به اديب الممالك. وى در بروجن متولد شد. در سال 1341 ق از طرف احمدشاه ملقب به اديب الممالك گرديد. اديب داراى ذوق سرشار بود و به ادبيات علاقه ى تام داشت. انجمن ادبى اصفهان در منزل او برگزار مى شد. اشعارش داراى حلاوت مخصوص بود و به سبك قديم و جديد شعر و تصنيف مى سرود. وى پس از يك كسالت ممتد در اصفهان وفات يافت و در تخت فولاد مدفون گرديد. آثار به جاى مانده از او: مجله ى «تحفة الادبا»؛ روزنامه ى «گيتى نما»؛ رساله ى «جشن جغدها».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (112 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (74 /2)، مؤلفين كتب چاپى (722 -721 /3).

اديب كرماني، غلامحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز ح 1330 ق)، موّرخ، مترجم نويسنده و شاعر، متخلص به اديب. معروف به اديب كرمانى. از كرمان به خراسان رفت، سپس به تهران آمد. شغل ديوانى داشته و در اوقات فراغت به مطالعه و تأليف كتب در تاريخ، جغرافيا و سفرنامه مى پرداخت. او مترجم ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه و و قايع نگار ايشان در سفرهايشان بود. وى صاحب دو «ديوان» بوده يكى به فارسى و ديگرى به عربى. از آثار اوست: «سفرنامه ى خراسان»؛ «سفرنامه ى عراق عرب»؛ «تاريخ و جغرافياى مازندران».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شاعران كرمان (34)، الذريعه (66 /9)، ستارگان كرمان (15)، فرهنگ سخنوران (53)،لغت نامه (ذيل/ غلامحسين خان).

اديب نيشابوري، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1281 ق)، شاعر، متخلص به اديب. در نيشابور ديده به جهان گشود و در چهار سالگى بر اثر بيمارى آبله بينايى چشم راست و قسمتى از چشم چپ خود را از دست داد. علوم مقدماتى را در همان شهر آموخت. سپس براى ادامه ى تحصيل به مشهد رفت و در آنجا علوم ادبى و شعر و لغت عربى را آموخت. پس از احاطه بر ادبيات و شعر عرب، به مدت چهل و سه سال در مشهد در مدارس خيرات خان، فاضل خان و نواب به تدريس پرداخت. از شاگردان برجسته ى وى استاد بديع الزمان فروزانفر بود. وى علاوه بر فنون ادبى از علوم رياضى و نجوم و فقه و اصول نيز بهره داشت. در شعر ابتدا پيرو قاآنى بود و سپس شيوه ى خراسانى را برگزيد. به دو زبان عربى و فارسى شعر مى گفت. در مشهد درگذشت و در دارالسياده دفن شد. «ديوان» اشعارش به نام «لئالى مكنون» به چاپ رسيده است. همچنين رساله اى در «جمع

بين عروض فارسى و عربى»؛ رساله اى در «شرح معلقات سبعه» و چند جزوه در تلخيص «شرح خطيب تبريزى بر حماسه ى ابوتمام» نوشته است.[1]

عبدالجواد بن (ملا) عباس (و. نيشابور 1281 ه.ق./ 1242 ه.ش.- ف. 1344 ه.ق./ 1305 ه.ش.) يك چشم وى به چهار سالگى بر اثر آبله كور شد. وى تا 16 سالگى در نيشابور به خواندن مقدمات مشغول بود، سپس به مشهد رهسپار شد و نخست در مدرسه خيرات خانى و بعد در مدرسه فاضل خان و مدرسه نواب منزل اختيار كرد و فنون و ادبى را فراگرفت و بيشتر اوقات را در مطالعه كتب ادبى عرب مى گذرانيد. از آثار او چيزى به طبع نرسيده. رساله اى در جمع بين عروض فارسى و عربى و رساله اى در شرح معلقات سبع و چند جزوه در تلخيص شرح خطيب تبريزى بر حماسه ابوتمام نوشته. اديب تا پايان عمر مجرد زيست و مالى نيندوخت و گروهى از ادباى معاصر تربيت يافته اويند. در شعر نخست پيرو قاآنى بود و بعد شيوه خراسانى را اختيار كرد.

به فارسى و عربى شعر مى گفت. قريب 6000 بيت از اشعارش را جمع كرده اند.

عبدالجواد از معاريف ادباى عصر حاضر بوده شرح حال او را در آغاز ديوانش كه مطبوع است و در برخى از كتب و مجلات ديگر چاپ شده است .

وى در سال 1281 ق در نيشابور متولد شده مقدمات عربى را همانجا تكميل و در سال 1297 ق به مشهد آمده و در مدرسه نواب مشغول به تحصيل و تدريس گرديده و با اينكه يك چشمش در اثر بيمارى آبله از دست رفته و از چشم ديگر هم به زحمت استفاده مى كرده و مطالعات

عميق داشته و دقيقه اى بيكار نبوده و جز با معدودى از آشنايان با ديگرى مراوده نداشته و با مناعت طبع زندگى مى كرد و متجاوز از چهل سال به تدريس اشتغال داشت تا در 15 ذيقعده كه خود مكرر مى گفت در ذيقعده وفات خواهم يافت در سال 1344 ق درگذشت و در دارالسياده مدفون شد شيخ احمد بهار متوفى 1366 در تاريخش به دو مصرع گفت.

دور ادب نپرورد بهر اديب تالى

جاى اديب خالى جاى اديب خالى

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (15 -14)، از صبا تا نيما (20 -19 /2)، تاريخ برگزيدگان (333)، دايرةالمعارف فارسى (78 /1)، دويست سخنور (16 -15)، زندگينامه ى رجال ومشاهير (107 /1)، سخنوران نامى (15 -10 /1)، سخنوران نامى معاصر (219 /1)، سرآمدان فرهنگ (157 -156 /1)، گنجينه ى دانشمندان (98 -97 /7)،لغت نامه (ذيل/ اديب نيشابورى)، يادداشتهاى قزوينى (150 /8).

اديب نيشابوري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1277 ق)، دانشمند، عالم و اديب. در روستاى خيرآباد بلوك عشق آباد نيشابور به دنيا آمد. او تا هيجده سالگى در نزد پدرش درس خواند. سپس پدرش وى را به مشهد فرستاد. پس از اندك زمانى نزد دائى خود حاج شيخ محمد كدكنى به تحصيل پرداخت. در 1294 ش به محضر شيخ عبدالجواد اديب نيشابورى اول راه يافت. اديب نزد بسيارى از مدرسان و عالمان آن عصر درس خواند. او در رشته هاى ادبيات عرب، منطق، فلسفه، رياضيات، اصول، فقه، رجال حديث و تفسير متبحر بود و طب قديم را نيز مى دانست. او نزديك به شصت سال صاحب حوزه ى تدريس بود و شاگردان بسيارى تربت كرد. از آثار وى: «گوهر دانش»؛ «تاريخ ادبيات عرب»؛ «البداية و النهاية»؛ «تابش

جان و بينش روان»؛ «حديث جان و جانان»؛ «تاريخ ادبيات ايران».[1]

محمدتقى معروف به (اديب نيشابورى) از ادباء و اساتيد ادبيات و دانشمندان عاليمقام معاصر و در فنون ادبيه تالى و ثانى استادش مرحوم عبدالجواد اديب نيشابورى بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2785 /2)، مؤلفين كتب چاپى (196 -195 /2)، مجله ى دانشكده ادبيات و علوم انسانى مشهد (زمستان 1357).

اديب هروي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1302 ق)، اديب و نويسنده. وى در مشهد متولد شد. بعد از فراگيرى مقدمات عربى و ادبى به حوزه ى درس ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى وارد شد و به مدت چهار الى پنج سال از محضر وى بهره گرفت. همچنين در محضر آخوند ملاعلى تونى علم فقه و اصول را نيز آموخت. اديب هروى پس از اتمام تحصيلات در سال 1325 ق با سمت معلمى در مدارس مشهد به كار پرداخت. آثار به جاى مانده از او: «احسن القصص»؛ «تاريخ انقلاب طوس»؛ «حديقة الرضويه» «دستور حسن»؛ «صرف متوسط»؛ «نحو مقدماتى»؛ «تاريخ پيدايش مشروطيت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (110 -109 /1)، مؤلفين كتب چاپى (532 -531 /2).

اديب الممالك فراهاني، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 /1335 -1277 ق)، اديب، روزنامه نگار و شاعر. در اوايل پروانه تخلص مى كرد، چون به اميرالشعرا ملقب گرديد، تخلص خود را اميرى قرار داد. وى در قريه ى گازران، از توابع فراهان اراك، متولد شد. در نوجوانى پدرش را از دست داد و به همين علت به تهران آمد. در تهران، پس از طى مدارج معمول آن زمان، فنون ادبيات ايران و عرب را از استادان فن آموخت و سرآمد سخنوران عصر گشت و مورد اكرام و توجه شاهزاده طهماسب ميرزاى مويدالدوله قرار گرفت. دوره ى فعال زندگانى وى مقارن با جنبش مشروطه خوواهى در ايران بود. در سال 1309 ق كه امير نظام گروسى به حكومت كرمانشاه منصوب شد، با او بدان جا رفت و تا سال 1313 ق در كرمانشاه بود. در سال 1314 ق از طرف مظفرالدين شاه به اديب الممالك ملقب گرديد. در همين سال بود كه امير نظام به پيشكارى كل آذربايجان

منصوب شد و با او به تبريز رفت. «روزنامه ادب» را در سال 1316 ق در تبريز منتشر كرد. در سال 1318 ق از تبريز به قفقاز رفت و در آنجا با كمك احمد بيك آقايف قراباغى «روزنامه ى ارشاد» را به زبان تركى و فارسى منتشر كرد. از آنجا به خوارزم و پس از چندى به مشهد رفت و «روزنامه ى ادب» را در آن شهر انتشار داد. سپس به تهران آمد و در سال 1324 ق «روزنامه ى عراق عجم» را در تهران تأسيس كرد اما ديرى نپاييد. سپس سردبير «روزنامه ى ايران» دولتى شد و در سال 1322 ق از طرف وزارت كشور مدير روزنامه ى نيمه رسمى «آفتاب» شد و در اين ايام در وزارت دادگسترى خدمت كرد. در سال 1335 ق مأمور عدليه ى يزد شد. در تهران بدرود حيات گفت و در امامزاده عبدالعظيم شهر رى. به خاك سپرده شد. «ديوان» اشعار وى مشتمل بر بيست و دو هزار بيت، به همت وحيد دستگردى، در سال 1312 ش در تهران چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (22 -20)، از صبا تا نيما (146 -137)، تاريخ ادبيات ايران، براون (226 -223 ،196 /4)، تاريخ جرايد (98 -80)، چشمه ى روشن (356 -348)، الذريعه (66 /9)، سخنوران نامى معاصر (384 -376 /1)، سرآمدان فرهنگ (155 /1)، شخصيت هاى نامى (41 -40)، شرح حال رجال (161 -159 /2)، لغت نامه (ذيل/ اديب فراهانى)، مكارم الآثار (2132 -2131 /6)، مؤلفين كتب چاپى (479 -477 /3)، يادداشتهاى قزوينى (150 -149 /8)، يادگار (س 3، ش 3 ص 34).

اراني، دكتر تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در يك خانواده ى متوسط در تبريز به سال 1282 تولد

يافت. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در ايران انجام داد و از مدرسه ى دارالفنون ديپلم گرفت. پس از چندى با هزينه ى شخصى به اروپا رفت و در برلن وارد دانشگاه شد. پس از زحمات زياد در علم فيزكوشيمى (علم واسط ميان شيمى و فيزيك) درجه ى دكترا دريافت كرد. پس از پايان دكتراى خود در اين رشته، يك دوره ى تخصصى نيز در شيمى تسليحات ديد. در رياضيات عالى، فلسفه، روانشناسى، جامعه شناسى و مكتب هاى سياسى مطالعاتى كرد و از نظر افكار تحت تأثير عقايد سوسياليست ها و كمونيست ها قرار گرفت. هنگام تحصيل در برلن با چند نفر از رفقاى خود روزنامه اى به نام پيكار دائر كرد و از رژيم رضاشاه انتقاد مى نمود. سرانجام دولت آلمان اين روزنامه را تعطيل كرد. ارانى پس از مراجعت به ايران در مدرسه ى فنى تهران به سمت استادى فيزيك و در وزارت صناعت به عضويت انتخاب شد و ضمناً نشريه اى به نام دنيا منتشر ساخت. دنيا مجله اى ماركسيستى بود و دو سال انتشار يافت. تدريجاً مصادر امور فهميدند كه ماهيت اين نشريه چيست و چرا منتشر مى شود. به دنبال توقيف آن، ارانى را به اتفاق 52 نفر ديگر كه همه از روشنفكران آن روز و از هم مسلكان وى بودند و به 53 نفر مشهور شده اند توقيف كردند. همه ى متهمين خود را بى تقصير خواندند و استرحام كردند جز ارانى كه اساس عقايد خود را به صورت علمى و با شهامت در دادگاه تشريح نمود. دادگاه رأى خود را صادر كرد و او را به ده سال زندان محكوم نمود. دو سال در زندان بود و ظاهراً بر اثر ابتلا به بيمارى تيفوس درگذشت.

به زبان هاى آلمانى، فرانسه، انگليسى، و عربى آشنائى داشت. وى در واقع پايه گذار حزب توده ى ايران و نخستين مروج انديشه ى ماركسيستى در ايران به عنوان انديشه اى علمى است. پسيكولوژى و ماترياليسم ديالكتيك مهمترين كتاب هاى تأليفى اوست.

(1318 -1281 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در تبريز متولد شد. تحصيلات خود را در مدارس شرف و دارالفنون گذراند و وارد مدرسه عالى پزشكى تهران شد. پس از مدتى براى ادامه ى تحصيل به آلمان رفت و موفق به گذراندن دوره ى دكتراى فيزيك و شيمى شد و از دانشكده ى فلسفه نيز گواهينامه ليسانس گرفت. سپس به عنوان استاد ادبيات شرق، در برلين به تدريس پرداخت. در برلين روزنامه ى «پيكار» را تأسيس كرد كه در لايپزيك چاپ و مخفيانه در ايران منتشر مى شد. در سال 1309 ش به ايران بازگشت، نخست در وزارت معارف استخدام و به تدريس پرداخت و سپس عنوان رييس تعليمات يافت. در تهران با انتشار مجله ى «دنيا» و بعضى كتب ديگر به نشر مرام اشتراكى پرداخت. در بين پاره اى از جوانان نفوذ زيادى يافت. وى در سالهاى پس از مراجعت خود از اروپا، در دبيرستانهاى پايتخت فيزيك و شيمى تدريس مى كرد. ارانى در زندان درگذشت. او شعر نيز مى سرود و چندين كتاب تأليف كرد كه برى از آنها عبارت اند از: «اصول علم روح»؛ «اصول علم شيمى»؛ «اصول علم فيزيك»؛ «بشر از نظر مادى»؛ «پسيكولوژى علم الروح»؛ «تئوريهاى علم»؛ «عرفان و اصول مادى»؛ «فرضيه ى نسبى»؛ «گلهاى سفيد».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (71 -69)، تاريخ جرايد (296 -293 / 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (119

-113 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (194 -191 / 2).

ارباب شيراني، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سعيد ارباب شيراني در سال 1316 در اصفهان به دنيا آمد.وي پس از دريافت كارشناسي زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران ،در سال 1340 براي ادامۀ تحصيل به آمريكا رفت و موفق شد از دانشگاه پرينستن درجۀ فوق ليسانس و دكتراي ادبيات تطبيقي را دريافت كند.ايشان در حال حاضر در دانشگاه علامۀ طباطبايي به تدريس اشتغال دارد. كتاب"تاريخ نقد جديد" ترجمه،سعيد ارباب شيراني، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سعيد ارباب شيراني پس از طي دوران دبستان و دبيرستان در اصفهان، در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت. در سال 1340 براي ادامۀ تحصيل به آمريكا رفت و ضمن تدريس فارسي در بخش شرق شناسي دانشگاه پرينستن، از دانشگاه راتگرز (دانشگاه ايالتي نيوجرزي) درجۀ فوق ليسانس ادبيات انگليسي و از دانشگاه پرينستن درجۀ فوق ليسانس و دكتراي ادبيات تطبيقي دريافت داشتمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سعيد ارباب شيراني در سال 1340 براي ادامۀ تحصيل به آمريكا رفت و در كنار تحصيل به تدريس زبان و ادبيات فارسي در بخش شرق شناسي دانشگاه پرينستن پرداخت.ايشان در حال حاضر در دانشگاه علامۀ طباطبايي به تدريس اشتغال دارد.جوائز و نشانها : كتاب"تاريخ نقد جديد" ترجمه،سعيد ارباب شيراني، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : nbsp1

-"Creative use of convention in Herrick's Corinna's going a-Maying" -"Theoretical Backgrounds of French Prose Poetry: Fenelon to Baudelaire accepted for publication in the forthcoming issue of Humanities ويژگي اثر : تاليف2 تاريخ نقد جديد ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب «تاريخ نقد جديد»: تاريخ نقد جديد (جلد 1، 2، 3و...)؛ رنه ولك؛ ترجمه سعيد ارباب شيراني؛ تهران: انتشارات نيلوفر، جلد سوم، 1375. نقد ادبي و اطلاع از آراء و مكاتب آن، اهميت بنيادي در شناخت و ارزيابي آثار ادبي- هنري دارد. رنه ولك- مورخ و منتقد برجسته كه او را «منتقد والاي منتقدان» خوانده اند- داراي آثاري باارزش در اين زمينه است. يكي از اين آثار، كتاب هشت جلدي تاريخ و نقد است كه تأليف آن قريب چهل سال زمان برده است. كتاب حاضر از امّهات كتب نقد ادبي در همه زبانهاي مغرب زمين به شمار مي رود و تفصيل و دامنه شمول آن چشمگير است. ترجمه اين اثر، همتي والا را مي طلبيد كه مترجم محترم از عهده اين كار دشوار به شايستگي برآمده است و تاكنون سه جلد آن- با رعايت امانت در ترجمه- به خوانندگان عرضه شده است. اين كتاب راهنماي مناسبي براي همه محققان، دانشجويان دوره هاي كارشناسي ارشد و دكترا وعلاقه مندان به نقد ادبي است. تعليقات پاياني هريك از مجلدات، نه تنها ياري رسان خواننده است؛ بلكه مي توان آن را در حكم تحقيق ارزنده

اي به شمار آورد 3 تاريخچه نقد در ادبيات قديم عرب ويژگي اثر : ترجمه،فان گلدر، ؛ تحقيقات اسلامي، سال سوم، شماره1 و 2(1367)4 تخيل فرهيخته ويژگي اثر : ترجمه،نورتروپ فراي؛ تهران: مركز نشر دانشگاهي، چاپ اول 1363، چاپ دوم 1372.5 مضمون سازي در شعر سبك هندي و شعر متافيزيكي انگليس ويژگي اثر : تاليف،صائب و سبك هندي، به كوشش محمدرسول درياگشت

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ارباب كيخسرو

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1253 ش)، نويسنده و شاعر. وى در كرمان متولد شد. در طفوليت از داشتن پدر محروم گرديد. تحصيلات مقدماتى را تحت توجه مادر خود در دبستان كرمان به پايان برد و در نه سالگى به تهران آمد و به ادامه ى تحصيل پرداخت. سپس به بمبئى رفت و تحت حمايت و سرپرستى دينشاه به تحصيل مشغول شد. پس از پايان تحصيلات، از طرف انجمن اكابر صاحبان پارسى، به آموزگارى در كرمان منصوب شد. در اين مدت به اصلاحات فرهنگى اقدام كرد. پس از مدتى از طريق مشهد و عشق آباد به روسيه رفت و بيش از يكسال در ادسا ماند، سپس به تهران آمد و جزو مديران اداره ى ارباب جمشيد بهمن درآمد. در دوره ى دوّم، از طرف همكيشان خود به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و جمعا يازده دوره نماينده ى زردتشتيان در مجلس بود. در سال 1310 ش، تنى چند از رجال دانشمند، به منظور تجليل از بزرگان علم و ادب ايران و حفظ آثار باستانى و ابنيه ى تاريخى، انجمنى به نام «انجمن آثار

ملى» تأسيس كردند كه وى نيز با آنان همكارى داشت. نخستين اقدام انجمن مذكور، ساختن آرامگاه فردوسى در طوس بود. وى مردى امين و صديق و ميهن دوست بود. به زبان انگليسى تسلط داشت. در تهران به طرز مشكوك و اسرارآميزى كشته شد. او طبع شعر داشت و داراى تأليفاتى است از جمله: «آئين پارسيان»، ترجمه از انگليسى؛ «آئينه ى آئين مزديسنى»؛ «فروغ مزديسنى».

ارباب كيخسرو شاهرخ 7 تيرماه 1254 در كرمان زاده شد.وي معلم ، نويسنده و مدرسه ساز نمونه و ساخت بيش از 20 مدرسه در شهرهاي مختلف از جمله مدرسه ملي ايرانشهر كرمان به سال 1285 خورشيدي و مدارس جمشيدي و جمشيد جم و فيروز بهرام و ... بود.ارباب كيخسرو شاهرخ، نماينده زرتشتيان در دوره دوم مجلس شوراي ملي، مبتكر ط رح كتابخانه مجلس بود. وي دو سال پس از پيروزي مشروطيت ، اين ط رح را به مجلس ارائه كرد و دايره كتابخانه در نظام نامه داخلي مجلس شوراي ملي ، مورد توجه قرار گرفت .نانبرده سرانجام پس از شصت و شش سال زندگي نيك ، آفتاب عمرش در نيمه شب يازدهم تيرماه 1319 غروب كرد و نامش را در تاريخ ايران جاودان ساخت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده

تحصيلات رسمي و حرفه اي : . تحصيلات ابتدايي را در كرمان گذراند و سپس به هند رفت. سال 1284 به تهران آمد

هم دوره اي ها و همكاران : اسناد موجود و اطلاعات به دست آمده نشان مي دهد كه ارباب كيخسرو شاهرخ با همكاري جمعي از نمايندگان پيشگام مجلس مانند دكتر رضا افشار، شيخ ابراهيم زنجاني و سيد نصرالله تقوي در فراهم آوردن مقدمات تأسيس

كتابخانه مجلس از اين ط رح پيشنهاد و تا استقرار و پا گرفتن آن ، كوشش هاي فراواني كردند.

وقايع ميانسالي : اين مرد نيك انديش از همان بدو كودكي با تمامي مشكلاتي كه برايش پيش مي آمد از كمك به همنوع دريغ نمي نمود و در دوران زندگي اش منشاء خدمات ارزنده اي به جامعه زرتشتي و كشورش ايران شد

زمان و علت فوت : ارباب كيخسرو شاهرخ در يازدهم تير سال 1319 دار فاني را وداع گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ارباب كيخسرو شاهرخ سال 1288 از طرف همكيشان خود به نمايندگي مجلس برگزيده شد. همان سال نيز به رياست انجمن زرتشتيان تهران منصوب شد. وي در سال 1289 كتاب «فروغ مزديسني» را به رشته تحرير درآورد. او 31 سال نماينده زرتشتيان در مجلس شوراي ملي بود. ارباب كيخسرو شاهرخ، نماينده زرتشتيان در دوره دوم مجلس شوراي ملي، مبتكر ط رح كتابخانه مجلس بود. وي دو سال پس از پيروزي مشروطيت ، اين ط رح را به مجلس ارائه كرد و دايره كتابخانه در نظام نامه داخلي مجلس شوراي ملي ، مورد توجه قرار گرفت . خلاصه اي از فعاليت هاي ايشان به قرار زير است: معلم ، نويسنده و مدرسه ساز نمونه و ساخت بيش از 20 مدرسه در شهرهاي مختلف از جمله مدرسه ملي ايرانشهر كرمان به سال 1285 خورشيدي و مدارس جمشيدي و جمشيد جم و فيروز بهرام و ... نگارش و چاپ كتابهاي آينه آيين مزديسني و فروغ مزديسني 31 سال نماينده ايرانيان زرتشتي در مجلس شوراي ملي از سال 1288 تا 1319 خورشيدي تغيير مراسم تدفين از دخمه به خاكسپاري و خريد و احياي آرامگاه قصر فيروزه

تهران و پيگيري اين مراسم در ساير شهرها پافشاري در تصويب به رسميت شمردن احوال شخصيه اقليتهاي مذهبي و پيگيري و تدوين مفاد آن دريافت حكم توليت موقوفات زرتشتي به نام انجمن هاي زرتشتيان هر شهرستان . مسئول ساخت راه آهن ايران مديرعامل شركت سهامي تلفن به سال 1295 خورشيدي مسئول خريد گندم و غلات در زمان قحطي سال 1297 خورشيدي مسئول شناسايي و بازسازي آرامگاه فردوسي و سرپرستي جشن هزاره آن شاعر نامور به سال 1313 خورشيدي تاسيس كتابخانه مجلس و رئيس اداره مباشرت و سرپرست چاپخانه مجلس مسئوليت و سرپرستي جشن تاج گذاري احمد شاه قاجار نظارت بر جشن تاج گذاري رضا شاه پهلوي

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ارباب كيخسرو در انجام مراحل مقدماتي تاسيس ، گردآوري كتاب و تعيين مكاني براي نگهداري كتاب ها و ايجاد كتابخانه موقت ، سهم به سزايي داشته است .كه از وي به عوان بنيانگذار كتابخانه مجلس ياد مي شود. وي علاوه بر اين، بنيانگذار انجمن آثار ملي است. اين انجمن بعد از انقلاب به انجمن آثار و مفاخر فرهنگي تغيير نام داد. همچنين مسؤليت ساخت بناي فعلي آرامگاه فردوسي در طوس نيز بر عهده ارباب كيخسرو بوده است. ساخت بناي آرامگاه فردوسي در كميسيوني پيگيري مي شده كه محمدعلي فروغي نخست وزير، ارباب كيخسرو، هرتسفلد آلماني و گدار فرانسوي اعضاي آن بوده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 فروغ مزديسني

ويژگي اثر : تاليف

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (124 -120 /1)، شرح حال رجال (180 -179 /3)، مؤلفين كتب چاپى (102

-101 /5).

اربابي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي اربابي

محل تولد : بجنورد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله محمدتقي اربابي در خانواده اي مذهبي در روستاي درغ جاجر از توابع بجنورد متولد شد. ايشان مقدمات علوم ديني را در حوزه علميه مشهد در سال 1347 شروع كرد و مقدمات و مقداري از سطح را در حوزه مشهد فرا گرفت و براي تكميل دروس حوزه به قم عزيمت كرد. سطح عالي فقه و اصول را در قم از محضر آيات عظام وحيد خراساني، شيخ مرتضي حائري، شيخ كاظم تبريزي و مرحوم شيخ جواد تبريزي فرا گرفت.

ايشان علاوه بر فقه و اصول به فعاليت هاي علمي در زمينه تفسير و علوم قرآن، فلسفه، تاريخ و سيره نهج البلاغه، اديان و مذاهب، اقتصاد و حقوق پرداخت تا هر چه بيشتر بر غناي علمي خويش بيفزايد. ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي به جهت رسيدگي به مشكلات قضايي مردم به امر قضاوت در دادگاههاي استان خراسان پرداخت و هنوز هم جهت خدمت به مردم اين مسئوليت سنگين را بر دوش مي كشد.

ارجمند، جمشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمشيد ارجمند، مترجم و منتقد سينمايي.

زندگي نامه:

جمشيد ارجمند در خيابان لاله زار، كوچهٔ پيرنيا 2، روبه روي سينما كريستال به دنيا آمد. خيلي زود در 12 سالگي در آغاز دهه سي و دولت دكتر مصدق به عضويت حزب پان ايرانيست درآمد. بعد از كودتاي 28 مرداد با وسايل ابتدايي به چاپ اعلاميه مي پرداخت اما فعاليت هاي سياسي او را خيلي زود به فعاليت هاي فرهنگي كشاند و در تابستان 1333 كار در مجله فردوسي زير نظر ناصر نيرمحمدي آغاز كرد. در همين سال چاپ چند شعر نو در مجله فردوسي

و راهنمايي هاي اسماعيل شاهرودي و نصرت رحماني او را با ادبيات نوين فارسي آشنا كرد.

مرگ مادرش در 1337 طي حادثه اي در جلوي چشمان اش و مرگ پدر در دو سال بعد زندگي مشقت باري را به او تحميل كرد اما وي توانست با سخت كوشي بر مشكلات فايق آيد و به دانشگاه برود و هم زمان در مجلهٔ فردوسي به مديريت نعمت الله جهانبانويي و ستارهٔ سينما به سردبيري پرويز نوري به كار ترجمه و انتشار مقاله بپردازد.

در 1340 به دليل فعاليت هاي سياسي در چارچوب جبهه ملي دو بار دستگير و در زندان قزل قلعه زنداني شد. در سال 1341 در تظاهرات دانشجويي مورد ضرب و جرخ شديدي قرار گرفت.

سال 1342 سال پرباري براي ارجمند بود در اين سال از دانشكدهٔ حقوق فارغ التحصيل شد و با روشنك كشاورز، فرزند سيد محمدعلي كشاورز سخنگوي جبهه ملي دوم، ازدواج كرد. تحصيل فوق ليسانس مديريت اداري را آغاز كرد كه البته ناتمام ماند. در همين سال در موسسهٔ تحقيقات اقتصادي با سمت محقق استخدادم شد كه امكان تحقيق و سفر به مناطق مختلف ايران و انتشار پژوهش هاي اش در فصلنامه تحقيقات اقتصادي را براي اش فراهم آورد. نخستين فرزندش در سال بعد 5 مرداد 1343 به دنيا آمد كه به ياد دكتر محمد مصدق نام او را "محمد" گذاشت. چهار سال بعد در آذر 1346 دخترش ليلا به دنيا آمد. در اين سال ها هر چند دو سال را در سربازي گذراند اما به فعاليت هاي مطبوعاتي و ترجمه و تاليف و نقد سينمايي نيز پرداخت و در سال 1345 مجمع منتقدان فيلم در بنيانگذاري كرد و در همين سال به عنوان عضو هيئت داوران منتقدان سينمايي در جشنوارهٔ

فيلم كودك و نوجوان انتخاب شد.

در 1348 به فرانسه رفت تا مطالعات تخصصي در دورهٔ دكتراي سيكل سوم دانشگاه اكس-مارسي، رشته اقتصاد و تبليغات جهانگردي را پي بگيرد. در همين سال ترجمه نخستين كتاب اش را به پايان برد و با بازگشت به كشور در سال بعد، به فعاليت هاي گسترده و مداوم به ترجمه و تاليف پرداخت. بعد از انقلاب بهمن 1357 در سال 1358 كار در هيئت تحريريه روزنامه هفتگي طنز "آهنگر" به سردبيري منوچهر محجوبي را آغاز كرد و با تعطيلي اين هفته نامه در سرويس خارجي روزنامه بامداد شروع به كار كرد كه اين روزنامه هم تعطيل شد و او در روزنامه ميزان مشغول كار شد و اين روزنامه هم به سرنوشت آن دو نشريه دچار شد و به كام تعطيلي رفت.

جمشيد ارجمند هر چند تا كنون دو بار عمل جراحي قلب انجام داده است اما هم اكنون ضمن تحقيق و پژوهش و ترجمه، سردبيري و انتشار فصلنامه بيمه و كشاورزي براي صندوق بيمه محصولات كشاورزي را به عهده دارد.

:تاليف

- 1351 دربارهٔ چند سينماگر(2و1)، نشر و پژوهش كتاب جار.

- 1351 در بارهٔ سينما، نشر و پخش كتاب جار.

- 1352فيلم ساختن، انتشارات مرواريد.

- 1353 سينماگر، نشر و پخش كتاب جار.

- 1372 دستور خط و نگارش، مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي.

- دست نامهٔ شيوهٔ نگارش، سازمان مديريت صنعتي.

- 1377 گربه روي شيرواني داغ و 21 فيلم-قصهٔ ديگر، انتشارات روزنه كار.

- 1379 ميان پرده، گل آقا.

ترجمه:

- 1351 حقوق نويسنده، آلكساندر سولژنيتسين، انتشارات مرواريد

- 1352 جامعه شناسي راديو و تلويزيون، ژان كازنو، انتشارات سروش

- 1354 چهرهٔ عريان آمريكا، روژه كان، سازمان انتشاراتي و

فرهنگي ابتكار.

- 1362 جنبش مقاومت ايرلند، روژه خاليگو، انتشارات خوارزمي.

- 1363 نيكلا كوچولو، سامپه(تصويرگر)، گوسيني (نويسنده)، نشر شينلام.

- 1363 دنياي كوچك دن كاميلو، جوواني گوارسكي، نشر تهران فارياب، چاپ هاي بعد نشر پرواز.

- 1368 تاريخچهٔ راديو و تلويزيون، پير آلبر، آندره ژان تودسك، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.

- 1377 سنگ قيصر، جستجوي خط مبارزه در آثار مسعود كيميايي، پير بالدوكي، بهرام شيراوژن، فرهنگ كاوش.

- 1377 اصفهان، تصوير بهشت، هانري استيرلن (با مقدمهٔ هانري كربن)، نشر و پژوهش فرزان روز.

- 1378 نقد فيلم , (نمونه هايي از نقدهاي دهه 1340 تا 1370، انتشارات فانوس خيال

- 1379 مينياتور ايراني، رنگ هاي نور: آينه و باغ، يوسف اسحاق پور، نشر و پژوهش فرزان روز.

- 1380 شوهر مدرسه اي، جوواني گوارسكي، نشر كتاب پرواز.

- 1382 آيين هندو و عرفان اسلامي، داريوش شايگان، نشر و پژوهش فرزان روز.

- 1388 ايرانيان، يونانيان و روميان، يوزف ويسهوفر، نشر و پژوهش فرزان روز.

ارجي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر ارجي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/12

زندگينامه علمي

علي اكبر ارجي فرزند غلامرضا در 12 فروردين سال 1334 در يك روستاي دور افتاده خراسان رضوي از توابع نيشابور و در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشوده ام. در پنج سالگي با نماز و قرائت قرآن آشنا شده، بخشي از دوره دبستان را در روستا و بخش ديگر آن و دوره راهنمايي و دبيرستان را در مشهد مقدس گذرانده ام.

از سال 1353 _ 1354 نخست به مدت يك سال وارد حوزه علميه قوچان و سپس وارد حوزه علميه مشهد شده و ادبيات

عرب، منطق و مقداري از اصول و فقه را در نزد اساتيد آن حوزه مانند آقاي حجت هاشمي خراساني، آقاي صالحي نيشابوري، آقاي عباسي واعظ طبسي فراگرفته ام. سپس در سال 1358 به حوزه علميه قم هجرت كرده و در مدرسه فيضيه به تحصيلات حوزوي خود ادامه دادم.

دروس سطوح عالي را در نزد اساتيدي همچون آقاي اشتهاردى، اعتمادى، مرحوم ستوده، محقق داماد و مرحوم فاضل لنكراني به اتمام رسانيدم. همراه با درس هاي فقه و اصول به سراغ علوم عقلي و تفسير قرآن رفته علم كلام، فلسفه و بخشي از عرفان نظري و بخشي از علم هيئت را در نزد اساتيد بزرگ همچون آيات عظام انصاري شيرازى، حسن زاده آملى، جوادي آملي و مصباح يزدي مشغول شدم و تفسير قرآن را در نزد مرحوم آيت الله مشكيني شروع و در خدمت آيت الله جوادي ادامه دادم.

از سال 1362 در دروس خارج فقه و اصول شركت كردم و يك دوره كامل خارج فقه و اصول را نزد مرحوم آيت الله فاضل لنكراني فراگرفتم و نزد اساتيدي بزرگ همچون مرحوم آيت الله جواد تبريزي خارج فقه، آيت الله وحيد خراساني خارج فقه و بخشي از اصول فقه، آيت الله يوسف صانعي بخشي از خارج اصول، آيت الله نوري همداني بخشي از خارج فقه، آيت الله مكارم شيرازي بخشي از خارج فقه و از آيت الله جوادي بخشي از خارج فقه را فراگرفتم. البته به طور مقطعي از محضر آيت الله گلپايگاني و نجفي مرعشي و بعضي مراجع عظام ديگر نيز استفاده كرده ام.

از همان سال هاي 54 _ 55 تبليغ را در مشهد مقدس از تعليم قرآن شروع كرده و سپس در

ماههاي محرم، صفر و رمضان براي تبليغ دين و بيان احكام و ابلاغ پيام انقلاب اسلامي به شهرهاي مختلف و در دوران جنگ تحميلي به جبهه هاي دفاع مقدس، مسافرت كردم. و چيزي كه در اين دوره براي من جالب توجه و شيرين است، اين است كه معمولاً سوژه ها و نكته ها و پيام هاي تبليغي را، از نوشته هاي مرحوم آيت الله مطهري و پيام هاي حضرت امام خميني (ره) و از بيانات مرحوم شهيد هاشمي نژاد، و مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي دريافت كرده و در ابلاغ آن به مردم جدي و كوشا بوده ام.

تدريس را به طور رسمي از سال 1359 شروع و دروس حوزوي را در حوزه علميه قم در رشته هاي مختلف مانند: ادبيات عرب، منطق، اصول، فقه، كلام، فلسفه و تفسير قرآن تدريس كرده ام و كماكان پاره اي از دروس حوزوي را در فقه و اصول و فلسفه و تفسير قرآن تدريس مي كنم.

اين بنده همواره امر تحصيل، تبليغ، تدريس، تأليف، تدوين و تحقيق را دنبال كرده ام. و پيوسته اشتغال داشته و دارد و بنابر علاقه دروني تأليفاتي در زمينه هاي مختلف، منطق، كلام، اصول و علوم قرآني را شروع كرده و هنوز هم ادامه دارد. از سال 70 _ 71 در مركز فرهنگ و معارف قرآن، در زمينه هاي مختلف، تفسير قرآن و علوم قرآني در كنار محققين گرانمايه ديگر، به امر تحقيق اشتغال داشته و اين امر تا سال 1385 ادامه داشته است و تاكنون تا بخش هاي مختلفى، همچون تفسير قرآن (تفسير راهنما) نمايه سازي كتاب هاي علوم قرآنى، تدوين اصطلاح نامه معارف قرآن، فرهنگ موضوعي قرآن (كليد قرآن) و دايرة المعارف موضوعات و مفاهيم قرآن، همكاري داشته ام.

در

سال 1376 به راديو معارف اسلامى پخش سراسرى، دعوت شدم و در برنامه اي با عنوان «عارفانه» درباره نماز و اهميت و آثار، آداب و اسرار آن به مدت (10 _ 15 دقيقه) نزديك به صد جلسه برنامه سخنراني داشتم. در سال 1377 از سوي صداي جمهوري اسلامي ايران مركز چهارمحال بختياري شهركرد دعوت به همكاري شده و در آنجا چهل و پنج جلسه سخنراني هاي كوتاه با عنوان كلي «آداب» داشته ام كه هر هفته تنها يك جلسه از آن از راديو پخش مي شد. برخي از زير مجموعه عنوان مذكور عبارتند از: آداب عبادت، آداب نماز، آداب روزه، آداب تلاوت قرآن، آداب استماع قرآن، آداب سخن گفتن، آداب سلام و پاسخ آن، آداب دعا، آداب مساجد، آداب پرسش، آداب ازدواج، آداب اطعام، آداب قرض دادن، آداب برخورد با سختي ها، آداب تجارت و ده ها عنوان ديگر .

براي بار سوم از طرف راديو معارف مركز قم، در سال 1382 دعوت به همكاري شدم اين بار سخنراني هاي اين بنده در برنامه هاي «مشكات هدايت» و «بر آستانه ارادت» ضبط و پخش مي شد. مباحث مطرح شده، مناسبت هاي ايام و مباحث دعا و ذكر و نماز بوده، اين برنامه ها بيش از يك سال ادامه داشت.

اردبيلي، اسمعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى آقاسيد اسمعيل از فضلاء باتقواى حوزه آيت الله حجت داراى مقام قدس و تقوى و معنويت بودند كه از اردبيل مهاجرت به قم نموده و در دروس مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله العظمى بروجردى و آيات ديگر حوزه چون آيت الله نجفى مرعشى و آيت الله شريعتمدارى استفاده و تا آخر عمر به صفا و سادگى زندگى و در اطراف تهران

ترويجات دينى نموده تا در دو سال قبل كه دار فانى را وداع و در مقبره ابوحسين مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اردبيلي، جمال الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 647 ق)، مفسر، فقيه و نحوى. از اهالى اردبيل بود. وى مؤلف كتاب «شرح انموذج» زمخشرى است كه از قرن هفتم تاكنون از كتب درسى حوزوى بوده و در مجموعه ى «جامع المقدمات» براى تعليم مبتديان علوم عربى آمده است. از ديگر آثار وى: حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى، در تفسير؛ «الانوار»، در فقه شافعى. صاحب «هدية العارفين» اردبيلى را با نادرى رومى، معروف به غنى زاده، شاعر ترك زبان قرن دهم و يازدهم، اشتباه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (80 /7)، تاريخ ادبيات در ايران (290 /3)، ريحانه (425 /1)، كشف الظنون (185)، معجم المؤلفين (178 /10)، هدية العارفين (275 /2).

اردبيلي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1346 -1269 ق)، عالم، متكلم و اديب. وى پس از تحصيل مقدمات و سطوح، در سال 1294 ق به عتبات رفت و مدتى نزد ميرزا حبيب اللَّه رشتى، فاضل ايروانى و ديگران شاگردى كرد. سپس به اردبيل بازگشت. در جريان نهضت مشروطيت، وى نخست از طرفداران آن بود، ولى بعدا از در مخالفت درآمد. در 1338 ق كه لشكريان روسيه وارد انزلى شدند، عليه آنان فرمان جهاد داد. آقا ميرزا على اكبر مشرب كلامى داشت، بدان پايه كه تحصيل آن را واجب مى شمرد. وى عالم و كامل و عارف به حكمت و كلام و حديث و فقه و اصول بود. وى در اردبيل وفات يافت. از آثار اوست: «اصول الدين مسلمين»؛ «البعث و النشور»، در اثبات معاد جسمانى؛ «جواب السؤال عن وقعة زيد و زينب»؛ «رسالة فى تقليد الميت»؛ «عمود النور»، در رد شيخيه و بابيه و صوفيه. وى چند كتاب نيز به زبان تركى نوشته كه به طبع رسيده است، از جمله:

«اصول الدين عوامى»؛ «رساله ى عوام الناس»، در رد بابيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشروطه (402 -400 ،197)، الذريعه (129 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (132 /1)، طبقت اعلام الشيعه (قرن 1606 -1605 /14)، علماء معاصرين (395 -394)، مؤلفين كتب چاپى (540 /4)، مكارم الآثار (1933 /6).

اردستاني، ابوالفتح

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالجبارين عبداللَّه بن برره اردستانى اصفهانى، در شهر ربيع الاول سال 378 متولّد، و در محرّم سال 468 در اصفهان وفات يافته، از ثقات محدّثين و بزرگان روات به شمار مى رود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اردستاني، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 ق)، اديب. ملقب به ابوجعفر. وى به ناحيه ى اردستان اصفهان منسوب است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (104 /1).

اردشي، مهرداد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تاريخ تولد:11/10/ 1357

سال آغاز هنر شطرنج:1374

رنگ مورد علاقه:آبي روشن

آرزوي طلايي: سعادتمندي فرزندم.

مشوق اصلي:من در شرايط سختي شطرنج را آغاز كردم چون پدرم شديداً مخالف بود و اعتقاد داشت به درسم لطمه مي زند (افسوس كه اكنون نمي تونه نتيجه تلاشهايم را ببيند ايشون در سال 1377 فوت كردند) ولي با وجود حمايتهاي بي دريغ مادر و همسرم (بعد از ازدواج پيشرفت كردم.)

مهره ي مورد علاقه:اسب

مدرك تحصيلي:دانشجوي رشته تربيت بدني

به جز شطرنج علاقه دارم به : در ورزشها به تنيس روي ميز و نقاشي (همسرم يك نقاش حرفه اي است)دارم.

تاثير شطرنج بر روي زندگي: در ديدن افقهاي دوردست زندگي كمك بزرگي است.

مربيان: اساتيد هرندي، گوليف و در مقاطعي رائوسيس، ماگراموف و نايجل شورت

شطرنج را چه رنگي ميبينيد:به رنگ دلم.

فصل مورد علاقه:بهار

مقام هاي كسب شده: مهمترين هايش كسب عنوان استاد بين المللي و ريتينگ 2421، سابقه عضويت در تيم ملي، حضور در مسابقات المپياد جهاني (آخرين سالي كه كاسپاروف حضور داشت)، قهرمان مسابقات انتخابي غرب آسيا، نفر اول مشترك مسابقات بين المللي دهه فجر، دو سال قهرمان ليگ برتر كشور به همراه تيمهاي بهمن و راه آهن، 4 سال قهرمان انفرادي ليگ برتر كشور، 4 بار قهرماني در مسابقات بزرگسالان استان تهران (احتمالاً يك ركورد محسوب مي شود)، قهرمان مسابقات آزاد داخلي متعدد از قبيل جام رمضان (2 بار)، جام خرمشهر، اوپن لاهيجان، اوپن لنگرود و...

حرف آخر: آرزوي سلامتي براي همه.

اردكاني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا اردكاني

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/3/10

زندگينامه علمي

اين جانب در يك خانواده مذهبي و متديّن در سال 1324 شمسي، در يكي

از روستاهاي شهرستان ميانه چشم به جهان گشودم. در همان سال هاي نخست پدرم را از دست دادم و تحت تفل دايي زحمتكشم بزرگ شدم، و در هفت سالگي بر اثر حادثه اي از ناحيه دست چپ معلول شدم. پس از اتمام تحصيلات ابتدايي در همان روستا، جهت فراگيري علوم آل محمد ( عليهم السلام ) و دروس حوزوي عازم شهرستان ميانه شدم، و پس از دو سال تحصيل در آن شهر و علاقه زياد به دروس حوزه، روانه شهر خون و قيام قم شدم، و اين سفر مصادف با رحلت جانگداز مرحوم آيت الله العظمي بروجري ( رحمه الله ) بود. پس از وقوع پيوستن جرياانات سال هاي 41 ، حوادث خونين خرداد 42، خروش مردم انقلابي و بازداشت امام خميني ( قدس سرّه ) در تهران، بر اثر فعاليت هاي سياسي و انقلابي مجبور شدم براي ادامه تحصيل به نجف اشرف هجرت كنم، مدتي كه در آن ديار بودم _ يعني : تا سال 1353 شمسي _ همواره در درسهاي خارج حضرات آيات عظام و مراجع عالي قدر به ويژه امام امّت، خميني كبير ( قدس سره ) و مرحوم آيت الله العظمي السيّد الخوئي شركت مي كردم. در سال 1353 كه رژيم ضد خدائي بعث، تصميم به بيرون راندن ايرانيان از عراق گرفت، اين جانب به همراه عده اي از فضلا و علماي ايراني مقيم نجف اشرف، از آن ديار رانده شديم، و از همان سال تا كنون در شهر مقدس قم ساكن هستم. تا كنون بيش از سي و پنج سال است كه به تحقيق علوم و احاديث و اخبار ائمه

اطهار ( عليهم السلام ) مشغول ام، مدت چهارده سال آن در مؤسسه الامام المهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ، يك سال در بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قم، نوزده سال در مؤسسه بنياد معارف اسلامي، مركز تحقيقات حج و بخش تحقيقات بنياد جانبازان و تحقيقات متفرق ديگر به فعاليت مشغول بودم، هم اكنون نيز در مركز فقه الائمه الاطهار ( عليهم السلام ) و مدرسه امام باقر العلوم ( عليه السلام ) به تحقيقات ادامه مي دهم.

اردكاني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مرتضى بن العلامه ميرزا محمد مجتهدبن العالم العابد الحاج على رضا و سبط العلامه الكبرى الحاج الشيخ محمدرضا المجتهد الاردكانى از علماء اعلام و آيات عظام معاصر اصفهان ميباشند. در روز دوشنبه 17 ربيع الاول 1326 قمرى در اردكان متولد شده و در سن 15 سالگى مهاجرت باصفهان نموده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح نزد مدرسين بزرگ دروس تحليلى خارج فقه و اصول را از آيات عظام مرحوم آيه الله آقا سيد محمد نجف آبادى و مرحوم آيه الله سيد على نجف آبادى و آيه الله حاج ميرزا محمد صادق يزدآبادى اصفهانى استفاده نموده و دروس عقلى و فلسفه را از مرحوم شيخ المتألّهين آشيخ محمد خراسانى فرا گرفته و از همان اوان بوظائف دينى و روحى و اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول اشتغال داشته است.

داراى تأليفات ارزنده علمى ميباشد كه ذيلا مينگارم:

1- غنيه الطالب تعليقه بر مكاسب شيخنا الانصارى ره در پنج مجلد كه دو جلد آن در قم بطبع رسيده و سه مجلد آماده طبع ميباشد. 2- رساله فى الكر 3- تقريرات فقه و اصول مرحوم آيه الله آقا سيد محمد

نجف آبادى 4- شرح خلاصه الاصول مرحوم آيه الله صدرالدين صدر ره 5- رساله فى الجماعه 6- رساله قول فصل در ردسى فصل ميرزا محمد كريم خان كرمانى فارسى. 7- داور داورى يا كسر كسروى در رد كسروى 8- حاشيه بر عروه الوثقى علامه يزدى.

معظم له داراى اجازات عديده از مراجع بزرگ چون: 1- آيت الله العظمى اصفهانى 2- آيه الله الكبرى آقا ضياءالدين عراقى 3- مرحوم آيه الله السيد محمد نجف آبادى 4- آيه الله حاج شيخ محمد حسين فشاركى ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اردوبادي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1380 -1312 ق)، محدث، اديب و شاعر. در تبريز متولد شد. در حدود 14 سالگى به همراه پدر به نجف رفت و ادبيات را از افاضل آن شهر فراگرفت و پس از آن در حوزه ى درس استدلالى پدر خود حاضر شد. پس از فوت پدر، در حوزه ى درس ميرزا على آقا شيرازى، شريعت اصفهانى، حاج شيخ محمدحسين اصفهانى حاضر شد و بيش از همه از محضر نابغه ى عصر، آقا شيخ جواد بلاغى بهره برد. وى از مشايخ بسيارى كه شمار آنها به بيش از سى تن مى رسد روايت كرده است. اردوبارى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى سرود و مضمون بيشتر اشعار عربى وى در منقبت اهل بيت و مقاصد و امور دينى بود. از آثار وى: «الانوار الساطعة» فى نسمية حجةاللَّه القاطعة»؛ «سبك النضار فى شرح حال المختار»؛ «منظومه اى در وقايع روز عاشورا»؛ منظومه اى در استقبال «الفيه ى» ميرزا محمدتقى نير تبريزى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (438 /9)، الذريعه (428 /2)، ريحانه (205 /1)، الكنى و الالقاب (21 -20 /2).

ارزاني، حبيب الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله ارزاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/9/1

زندگينامه علمي

اينجانب حبيب الله ارزاني به سال 1350 در تهران ديده به جهان گشودم. خانواده ما، خانواده اي خداترس و پرهيزگار بودند و از آرزوهاي ديرين آنها وجود يك روحاني در ميان آنان بود، چرا كه جدّ بزرگ ما مرحوم شيخ رضا (ره) از روحانيون پارسا در زمان حضرت آيت الله بروجردي در شهر بروجرد بودند.

با رسيدن به سن تحصيل، تحصيل در مدرسه ابتدايي معرفت در ميدان شهداي تهران را آغاز كردم. پس از اتمام دوران ابتدايى، دوره راهنمايي

را در مدرسه مرحوم علامه طباطبايي (ره) در خيابان 17 شهريور تهران ادامه داده و سپس براي شروع دوره متوسطه به دبيرستان سپاه مستقر در لانه جاسوسي آمريكا در خيابان طالقاني رفته و سپس به دبيرستان موسوى خيابان 17 شهريور تهران منتقل شده و دوره متوسطه را در آنجا به پايان رساندم.

از سال اول دبيرستان سال 64 همزمان با دروس دبيرستان كتاب هاي عربي آسان و صرف و نحو حوزوي را نيز آغاز كردم. پس از پايان سال 1367 _ 1368 با اخذ مدرك ديپلم تجربي و با وجود قبولي در دانشگاه، وارد حوزه علميه مكتب القائم در خيابان زيباي تهران شده و دروس حوزوي را با عشق و علاقه سرشار به صورت تمام وقت آغاز كردم. كلاس هاي ما از آغازين ساعات روز آغاز مي شد و تا آخرين ساعات شب، مباحثه و مطالعاتم ادامه داشت.

در سال 71 به علت رحلت خانواده به شهر اصفهان و به جهت علاقه شخصي، به اصفهان سفر كردم و در درس آقايان آيات عظام: حاج احمد فقيه امامى، حاج حسن فقيه امامى، و سپس در درس خارج آيت الله مظاهري به طور مستمر شركت داشتم. پس از اتمام دوران سطح و قبولي در امتحانات تا پايه دهم و پس از چند سال حضور در درس خارج براي اخذ مدرك سطح 3 حوزوي اقدام كرده و پس از نوشتن پايان نامه به عنوان "بررسي شيوه هاي تبليغى، مسلمانان و مسيحيان در جنوب آفريقا" در سال 1384 موفق به اخذ مدرك سطح 3 از مركز مديريت حوزه علميه قم شدم. پس از ارايه 8 مصاحبه فقه و اصول در درس خارج و ثبت نام براي

سطح 4، در پايان سال 85 گزينش شده و طرح تفصيلي و اساتيد راهنما و مشاور نيز مورد تاييد قرار گرفتند.

در حال حاضر نوشتن پايان نامه در موضوع " نقد و بررسي نظريه كفاره در مسيحيت" پايان يافته و منتظر دفاع مي باشم. در سال 2003 ميلادي با ترجمه مدرك سطح 3 حوزوي در ارايه آن به دانشگاه نامييا، در جنوب آفريقا و همجوار كشور آفريقاي جنوبى، پس از گذراندن برخي واحدهاي پيش نياز به عنوان دانشجوي دكترا در رشته الهيات تطبيقي پذيرفته شدم. سال گذشته پايان نامه را با موضوع «زن در اديان، مطالعه تطبيقي ميان جايگاه زن در نامه هاي پولس رسول و قرآن» به پايان رساندم و پس از بررسي اساتيد داخلي آقاي پروفسور اسحاق و آقاي پروفسور هانتر اصلاحاتي را انجام داده و مورد تاييد اساتيد داخلي قرار گرفت. در حال حاضر طبق آيين نامه دانشگاه يك استاد خارجي نيز بايد پايان نامه را مورد بررسي قرار دهد و پس از تصويب و تاييد او، دكتراي الهيات تطبيقي را از ناميبيا خواهم گرفت انشاء الله.

در ميان سفرهاي خارجي خويش كه از سال 98 ميلادي حدود 11 سال قبل آغاز كردم به مطالعات بين ادياني علاقه پيدا كردم و به دنبال مكاني براي تحقيق و پژوهش در اين حوزه بودم كه پژوهشگاه علوم و معارف اسلامي دفتر تبليغات اسلامي قم جهت تأسيس گروه اديان در دفتر اصفهان مبادرت به گزينش هيات علمي نمود و من نيز به عنوان مدير گروه اديان و عضو هيات علمي از ابتداي سال 86 مشغول به فعاليت شدم. در حال حاضر نيز در همين حوزه و به طور ويژه در

حوزه مسيحيت اشتغال به فعاليت هاي پژوهشي دارم. مقالات و كتبي را نيز در اين حوزه و در ديگر حوزه هاي مورد علاقه به رشته تحرير درآورده ام كه فهرست آنها در قسمت مربوطه ضميمه گرديد.

در كنار فعاليت هاي پژوهشي به جهت علاقه به تدريس و تبليغ از ديرباز تاكنون همواره در محافل حوزوي و دانشجويي اشتغال به تبليغ و تدريس داشته و دارم. اگر چه غالباً به زبان فارسي سخنراني مي كنم ولي در ايران بر اساس نياز مراكز علمي و در خارج از كشور غالباً به زبان انگليسي سخنراني مي نمايم.

ارسباران پور حسيني، ناهيد

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

تولد: 12 مهر 1326.

درگذشت: 3 فروردين 1374، تهران.

ناهيد ارسباران (پور حسينى) فرزند مولانا بود. وى سردبير يكى از بخشهاى خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران بود. پيكر وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (هنرمندان و نويسندگان) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ارسطا، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد ارسطا

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/11/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد جواد ارسطا سال 1344در كرمانشاه به دنيا آمدم تا پايان ديپلم در كرمانشاه بودم. سال 1362ديپلم رياضي فيزيك گرفتم. معمولا هم در سالهاي راهنمايي و دبيرستان نفر اول و يا بعضاً نفر دوم كلاس بودم و الحمدلله معدل ديپلم من هم معدل خوبي بود.

سال 1362 وارد حوزه علميه مشهد شدم و ادبيات را در آنجا خواندم، قسمتي از مطول را هم در آنجا خواندم، دنباله مطول را در قم خواندم تا سال 1368 فقه و اصول و كفايه را تمام كردم و همزمان با اتمام كفايه در درس خارج آية الله مكارم شيرازي شركت كردم. در دروس خارج سعي كردم از محضر اساتيدي همچون آية الله فاضل، آية الله وحيد، آية الله تبريزي، آية الله هاشمي شاهرودي و آية الله حائري (حفظهم الله) استفاده كنم ولي بيشترين استفاده را از درس آية الله مكارم شيرازي داشتم.

در سال 1365 همزمان با دروس حوزه وارد دانشگاه شدم در رشته حقوق مجتمع آموزش عالي قم در سال 1369 ليسانس گرفتم، بعد بلافاصله در رشته حقوق عمومي دانشگاه تهران براي فوق ليسانس قبول شدم و سال 1373 موفق به اخذ فوق ليسانس شدم. چند سالي بين فوق ليسانس و دكتراي ما فاصله افتاد. سال 1377 مقطع دكتري

رشته حقوق خصوصي قبول شدم و سال 1383 از پايان نامه خود در همين مقطع دفاع كردم و الحمدلله در طي دروس دانشگاهي هم نفر اول يا دوم بودم.

در كنار فعاليتهاي حوزوي و دانشگاهي سعي داشته ام كه تدريس هم داشته باشم چه در حوزه و چه در دانشگاه، در مركز جهاني علوم اسلامي براي طلاب غير ايراني درسهاي فقه و اصول و بعضاً فلسفه را دارم و در دانشگاه هم از سال 1371 درسهاي حقوقي و علوم سياسي را مشغول هستم.

ارسنجاني، علي عسكر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1302 ق)، اديب، عارف، خطاط، نقاش و شاعر. از اهالى قصبه ى ارسنجان شيراز و مردى درويش مسلك بود كه به ملااحمد ارسنجانى دست ارادت داده بود. از علوم رسمى و كمالات بهره داشت و خط نسخ را خوب مى نوشت و در نقاشى و چهره سازى نيز دست داشت. وى در زادگاه خود بدرود حيات گفت. از آثار او: دعاى صباح، جانمازى، دو صفحه ى اول مذهّب عالى نسخ و آخر رقاع كتابت خوش. ترجمه ى نستعليق كتابت خفى عالى، حواشى شكسته خفى خوش، با رقم: «على عسكر الارسنجانى الشيرازى 1292»؛ قرآن جلد روغنى، به خط نسخ و آخر رقاع كتابت خفى عالى، با رقم: «على عسكر بن محمد شفيع الارسنجانى سنه 1253»؛ يك قطعه نسخ و رقاع كتابت عالى، با رقم: «وانا العبد الاقل على عسكر الارسنجانى 1281».[1]

على عسكر ارسنجانى مشهور به ميرزا آقا در هنر خطاطى و شعر از نوابغ بود. على عسكر در شعر «الحان» تخلص مى كرده است. قطعات بسيارى از مرحوم ميرزا آقا به جاى مانده است كه از ذوق و ابتكار وى حكايت مى كند.

على عسكر در اوان جوانى چنان در

هنر خط و نقاشى درخشيد كه شهرت جهانى يافت و از طرف دولت هندوستان به آن كشور دعوت شد. سپس از آن كشور بازگشت و در شيراز بدرود حيات گفت و در حرم مطهر امامزاده سيد حاج غريب شيراز مدفون گرديد.

دعاى صباح، جانمازى، دو صفحه ى اول مذهب عالى نسخ و آخر رقاع كتابت خوش. ترجمه ى نستعليق كتابت خفى عالى، حواشى شكسته خفى خوش با رقم:

«كتبه فى شهر ربيع الاول سنة اثنى و تسعين و مأتين بعد الالف من الهجرة على عسكر الارسنجانى الشيرازى» «1292» در مجموعه ى آقاى سلطان القرائى.

- قرآن جلد روغنى رقم «يا اميرالمؤمنين» نسخ و آخر رقاع كتابت خى عالى با رفم: «حسب الخواهش... ميرزا عابد مستوفى شيرازى له الاعز... ميرزا محمدرضا من شهور سنة ثلث و خمسين و مأتين بعد الاف من الهجرة... سمت اختتام پذيرفت. و انا العبد الاثم الخاطى الجانى العاصى الفانى على عسكر ابن محمد شفيع الارسنجانى سنة 1253».

- يك قطعه نسخ و رقاع كتابت عالى با رقم: «كتبه فى شهر ذى القعدةالحرام سنة احدى و ثمان و مأتين بعد الف من الهجرة النبوية المصطفوية و انا العبد الاقل على عسكر الارسنجانى 1281» در مجموعه ى بيانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (249 -248)، احوال و آثار خوشنويسان (1121 -1120 /4)، حديقة الشعراء (20 /1)، ريحانه (106 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (707 /3)، فارسنامه ى ناصرى (1251 /2).

ارشاد، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي ارشاد

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجتبي ارشاد فرزند امين در سال 1344 در گرگان متولد شدم و در سال 1362 تحصيلات حوزوي خود را در مدرسه

امام خميني (ره) گرگان شروع نمودم.

تا سال 1370 در گرگان به تحصيل پرداختم. اين دروس تا اواسط رسائل و مكاسب ادامه داشت و همزمان براي امتحان به قم و در امتحانات مركز مديريت شركت مي نمودم. در سال 1368 تمام امتحانات شرح لمعه را به پايان بردم و در مراحل بعدي امتحان مي دادم.

در هنگامي كه در گرگان بودم دروس ادبيات و منطق را مكرراً تدريس مي نمودم و در اداره آن مدرسه همكاري مي كردم. در مهرماه سال 70 به قم منتقل شدم و ادامه رسائل و مكاسب و همچنين شروع كفايه را تا سال 1372 ادامه دادم. در مهر سال 1372 دروس خارج فقه و اصول را نزد مراجع عظام شروع كردم كه عمدتاً از محضر حضرت آيت الله تبريزي، فاضل لنكراني و وحيد خراساني بود و هم اكنون از محضر فقه آيت الله وحيد استفاده مي كنم.

در مهر سال 1372 دروس تخصصي كلام را آغاز نمودم و در خرداد سال 1376 به پايان برده ام كه اكنون با اتمام نوشتن رساله آن در نوبت دفاع از آن هستم.

پس از اتمام دروس تخصصي در موسسه دايرة المعارف فقه اسلامي به مدت چهار سال در بخش موسوعه و بخش فرهنگ فقه همكاري داشتم و همزمان در چند واحد دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس دروس معارف اسلامي و همچنين دروس تخصصي فقهي مشغول مي باشم كه تاكنون ادامه دارد. از ديگر فعاليت فرهنگي اينجانب همكاري با موسسه ميرداماد در شهرستان گرگان بوده كه در قسمت پاسخ به سوالات از سال 1382 آغاز شد و به صورت مكتوب چاپ شده است.

ارشادي نيا، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق ارشادي نيا

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد صادق ارشادي نيا در سال 1342هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان سبزوار ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1356 كه سالهاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود ايشان بدون هيچگونه ترس و واهمه اي وارد حوزه علميه مشهد گرديد.

پس از ورود به مشهد مقدس ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا (ع ) از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار همچون مرحوم آيت الله فلسفي، آيت الله مرتضوي و... بهره ها برد. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1367 به حلقه دروس خارج راه يافت.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه اسلامي در مقطع دكترا در سال1381 از دانشگاه امام صادق عليه السلام تهران فارغ التحصيل گرديد. و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان "نقد و بررسي نظريه تفكيك" دفاع كرد. ايشان ضمن تبليغ به تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي، دانشگاه فردوسي، و... مشغول است.

لازم به ذكر است كه نامبرده به مدت سه سال رياست دانشگاه آزاد واحد سبزوار را به عهده داشته است. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس و درس و قلم و كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف

به چيز ديگري نينديشيده است كه كتاب هاي "كتاب نقد و بررسي نظريه تفكيك" و "از مدرسه معارف تا انجمن حجتيه و مكتب تفكيك" و... از جمله آثار ايشان است.

ارفع، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم ارفع ، فرزند سيد ناصر الدين ارفع ، در سال 1323 در تهران به دنيا آمد . دوران تحصيلي دبيرستان را ناتمام رها كرد و به تشويق پدر و شوق خود ، روي به آموزش حوزوي آورد . او در حوزه ي علميه اي در تهران ( خيابان ري ، بازارچه ي نايب السلطنه ) به درس و بحث طلبگي اشتغال يافت . پس از چهار سال طلبگي در آن مدرسه ي علوم اسلامي كه برجسته ترين استادش حاج آقا مجتهدي بود ، در سال 1342 به حوزه ي علميه ي قم مهاجرت كرد . استادان بزرگ او در اين حوزه عبارت بودند از: آيت الله فاضل لنكراني ، مرحوم آيت الله سلطاني ، آيت الله نوري همداني و مرحوم دكتر مفتح .

پس از درگذشت پدر گرانمايه اش ، ناچار شد براي سرپرستي خانواده ، از قم به تهران بازگردد و باز همچنان به آموختن علوم و معارف اسلامي ، اين بار نزد استادان : آيت الله حاج ميزرا علي آقا فلسفه در مسجد لرزاده و آيت الله ميرزا باقر آشتياني در مدرسه ي مروي پرداخت . در عين حال ، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامي ، به وعظ و تبليغ متعهدانه ي انقلابي روي آورد .

مترجم گرامي صاحب بيش از پنجاه كتاب اعم از تاليف و ترجمه است و اغلب و بلكه همه

ي آنها در زمينه ي علوم و معارف اسلامي و نشر و ترويج فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام ) است . ايشان بر وفق سنتي مرضيه به ترجمه ي قرآن كريم و نهج البلاغه و صحيفه ي سجاديه توفيق يافته است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

ارقامي، ناصررضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر ناصررضا ارقامي در سال 1328 خورشيدي در نيشاپور بدنيا آمد.وي داراي دكتراي رشته آمار از دانشگاه ايالتي فلوريدا (FSU) است.نامبردههم اكنون عضو هيئت علمي دانشگاه فردوسي مشهد با درجه استادي مي باشد.

گروه : علوم پايه

رشته : آمار

گرايش : استنباط

والدين و انساب : پدر ناصر رضا ارقامي كارمند اداره دارايي نيشابور و مادرشان خانه دار بود.ايشان فرزند چهارم خانواده (دو پسر و سه دختر)است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ناصر رضا ارقامي در يكم خرداد ماه 1328 در خانواده اي متوسط و نسبتا مرفه بدنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي در دبستان كمال الملك نيشابور در سال 1340 تحصيلات متوسطه در دبيرستان خيام نيشابور (رشته رياضي) در سال 1346 كارشناسي اقتصاد از دانشگاه لندن ،كالج كوئين مري (QMC ) درسال 1350( با استفاده از بورس بانك مركزي ايران ) كارشناسي ارشد آمار دانشگاه لندن ،مدرسه عالي اقتصاد و علوم سياسي( L SE)در سال 1351 (با استفاده از بورس بانك مركزي ايران) دكتري آمار از دانشگاه ايالتي فلوريدا (FSU) در سال 1360(با استفاده از بورس دانشگاه فردوسي مشهد )

همسر و فرزندان : ناصر رضا ارقامي متاهل است .اونيز دو فرزند پسر و سه فرزند دختر دارد.

وقايع ميانسالي : ناصر رضا ارقامي پس از اخذ

مدرك دكتري در رشته آمار به عضويت هيئت علمي گروه آماردر دانشكده علوم پايه دردانشگاه فردوسي مشهد درآمد. وي هم اكنون با سمت استادي در آنجا مشغول به خدمت است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل ناصر رضا ارقامي : -عضوهيئت علمي و استاد گروه آمار در دانشكده علوم پايه در دانشگاه فردوسي مشهد - رئيس دانشكده علوم رياضي دانشگاه فردوسي مشهد از سال 1377 تا 1384 - معاون اداري و مالي دانشكده علوم پايه دانشگاه فردوسي مشهد از سال 1365 تا 1367 - عضو شوراي اجرايي انجمن آمار ايران از سال 1371 تا 1377 -معاون آموزشي دانشگاه فردوسي مشهد از سال 1384 تا 1385 - عضو شوراي اجرايي انجمن سيستمهاي فازي ايران از سال 1381 تا كنون - رئيس انجمن آمار ايران از سال 1375 تا 1377 - عضو هيئت تحريريه مجله انجمن آمار ايران به زبان انگليسي از 1380 تا كنون - عضو هيئت تحريريه مجله انجمن سيستمهاي فازي ايران به زبان انگليسي از 1381 تا كنون - عضو هيئت تحريريه مجله انجمن علوم رياضي مشهد به زبان انگليسي از 1378 تا كنون

فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس ناصر رضا ارقامي: در دانشگاه جورجياي آمريكا در سال تحصيلي 69-1368 و تدريس در دانشگاه فردوسي مشهد از سال 1351 تا كنون. عنوان دروس تدريس شده توسط دكتر ارقامي : آم__ار -2 استنباط آماري پيشرفته - 2 شبيه سازي مباحثي پيشرفته درآمار بيز نظريه تصميم جبرخطي - 1 جبرخطي - 1 براي آمار

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : انجمن آمار ايران در سال 1371 انجمن سيستمهاي فازي در سال

1381 مركز مفاخر اسناد دانشگاه فردوسي مشهد در سال 1382

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ناصر رضا ارقامي در كنار تدريس به مطالعه تحقيق در پيرامون on the fisher information in record values ، جبر خطي و استنباط آماري مشغول است.

شاگردان : ناصر رضا ارقامي تاكنون 5 دانشجوي دكتري آمار را تحت راهنمايي و مشاوره خود داشته است.

جوائز و نشانها : برنده جايزه بهترين مقاله ارائه شده در بيست و دومين كنفرانس بين المللي رياضي كشور در سال 1369 برنده جايزه بهترين استاد نمونه كشور در سال 1382 و دريافت لوح و جايزه از رئيس جمهور وقت استاد نمونه دانشگاه فردوسي مشهد در سال 1382

چگونگي عرضه آثار : ناصر رضا ارقامي داراي 30 مقاله پژوهشي در آمار نظري دارد. كه از اين تعداد 10 مورد از مقالاتش در مجلات معتبر خارجي (به عنوان مثال ISI ) به چاپ رسيده است.

________________________________________

آثار :

1 comparing the fisher informatiln in record values and iid observations

ويژگي اثر : مقالات علمي چاپ شده در نشريه خارجي - 1970-01-01

2 nonparametric confidence and tolerance intervals from record values data

ويژگي اثر : مقالات علمي چاپ شده در نشريه خارجي - 2002-12-31

3 on the fisher information in record values

ويژگي اثر : مقالات علمي چاپ شده در نشريه خارجي -2000-12-31

4 some univariate stochastic orders on record values

ويژگي اثر : مقالات علمي چاپ شده در نشريه خارجي -1970-01-01

5 جبر خطي براي

آمار

ويژگي اثر : تاليف

6 روشهاي آماري چند متغيري پيوسته

ويژگي اثر : ترجمه

7 روشهاي نمونه گيري

ويژگي اثر : ترجمه

8 نظريه اطلاع و كد گذاري

ويژگي اثر : ترجمه

ازهري هروي، ابومنصور محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(371 /370 -282 ق)، اديب، نحوى، لغوى، فقيه و محدث شافعى. در هرات به دنيا آمد. از شاگردان نفطويه و ابن السراج و ربيع بن سليمان بود و با زجاج و ابن الانبارى نيز ملاقات كرد و از محمد بن ابى جعفر مندرى و به يك واسطه از ابوالعباس ثعلب روايت مى كرد و از شاگردان وى بود. ابن دريد را درك كرده اما از وى روايت ننموده است. وى در فنون علم حديث نيز مهارت داشت. مدتى در عراق و جزيرةالعرب به جمع لغت مشغول بود. چندى هم به دست قرامطه باديه نشين اسير شد، و در آنجا بر اثر معاشرت با اعراب هوازن بسيارى از لغات و اصطلاحات حقيقى زبان عرب را فراگرفت. ابوعبيد هروى مولف «غريبين» و ابويعقوب قراب و حسين بن محمد باشانى و ديگران از شاگردان ازهرى هستند. ابومنصور در هرات درگذشت. از آثار وى: «تهذيب اللغة» در ده مجلد كه ابن منظور صاحب كتاب « لسان العرب» در مقدمه ى كتاب خود آن را از مهتمرين كتاب لغت شمرده است؛ «الادوات»؛ «تفسير اصلاح المنطق»؛ «تفسير الفاظ مختصر» مزنى؛ «تفسير السبع الطوال»؛ «التقريب فى التفسير»؛ «تفسير شعر ابى تّمام»؛ «شرح غرائب الفاظ مستعمل فقها» يا «الزاهر فى غرائب الالفاظ»؛ «معرفة الصبح»؛ «كتاب علل القراءات»؛ «تفسير القرآن»؛ «معانى شواهد غريب الحديث»؛ «ردّ على الليث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (202 /6)، ايضاح المكنون (608 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (354 /1)، روضات الجنات (322 -320 /7)، ريحانه (113 -112 /1)، سرآمدان فرهنگ (138 /1)، سير النبلاء (317 -315 /16)، كشف الظنون (1636 ،1414 ،1207 ،117 ،515 ،465 ،448 ،289 ،108 ،31)، الكنى و الالقاب (25 -24 /2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 370 ،282)، معجم الادباء (167 -164 /17)، معجم المؤلفين (231 -230 /8)، الوافى بالوفيات (46 -45 /2)، وفيات الاعيان (336 -334 /4)، هدية العارفين (49 /1).

اژدري زاده، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين اژدري زاده

محل تولد : شوشتر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حدود سال 61 و در حاليكه تازه به سوم راهنمايي رفته بودم وارد حوزه شوشتر شدم. مقدمات را در همان مدرسه آغاز كردم. پس از يكي دو سال به حوزه مسجد سليمان كه تازه تاسيس شده بود و اساتيد خود را از قم مي آوردند، منتقل شدم. حدود دو سال در آنجا بودم و تا مغني را در همان جا خواندم.

تابستان سال 63 به توصيه يكي از اساتيد قمشه اي به همراه يكي از دوستان به قمشه (شهرضا) رفتم. حدود چهار ماهي در آنجا بوديم و معالم و معاني بيان و ... را در آنجا گذرانديم. همان سال به همراه تعدادي ديگر از طلبه هاي مسجد سليمان به قم رفتيم. لمعه و اصول را در قم و با شركت در درسهاي آيت الله استادي (لمعه) و حاج آقاي خاتمي (اصول) و نيز اساتيدي مانند وجداني فخر (ره)، محمدي، محامي، اشتهاردي، كوثري و... خوانديم.

پس از خواندن لمعه و اصول، درس هاي موسسه در

راه حق را نيز در سال 66- 67 آغاز كرديم. در همان سالها بود كه رسائل و مكاسب را آغاز كردم. اين دو كتاب را نزد اساتيد معظمي چون: استادي، پاياني، محمدي، اعتمادي، شهيدي و ... گذراندم.

گذراندن رسائل و مكاسب همزمان بود با گذراندن درس هاي موسسه در راه حق. اين درس ها را حدود سال 1371تمام كردم. در اتمام دوره موسسه امام خميني (ره) به عنوان شاگرد دوم دوره معرفي شده و جايزه اي به همين مناسبت از دست آيت الله جوادي در مراسمي كه در موسسه برگزار شده بود دريافت كردم. در حاليكه در پذيرش دوره تخصصي (روانشناسي) موسسه قبول شده بودم در دوره تخصصي جامعه شناسي دفتر همكاري شركت جسته و پذيرفته شدم.

(حدود سال 71) دوره تخصصي جامعه شناسي دفتر همكاري را نيز با موفقيت و با معدل بالاي 17 (همچون دوره قبل) در حدود سال 76 به اتمام رساندم. در اين دوره نيز شاگرد دوم دوره شناخته شدم. از حدود سال 74 كم كم كارهاي پژوهشي را نيز در دفتر همكاري كه تبديل به موسسه و سپس پژوهشكده و همچنين پژوهشگاه شد، آغاز كردم و تا هم اكنون يعني حدود 10 سال است كه همكار پژوهشي اين مركز هستم.

حاصل كارهاي پژوهشي ام آثاري است كه در صفحات آينده متذكر خواهم شد. از جمله دوره هاي خاص ديگر كه در دفتر همكاري گذرانديم مي توان به موارد زير اشاره كرد: يك دوره فشرده تاريخ فلسفه غرب، كلاس ترجمه و زبان تخصصي توسط استاد ملكيان، كارگاه آموزشي روش تحقيق توسط استاد قراملكي.

از حدود سال 70 نيز در درس هاي خارج فقه و

اصول زير شركت جسته ام: آيت الله سبحاني (اصول) يك سال، آيت الله فاضل (فقه) يك سال، آيت الله تبريزي ( فقه) چهار سال، آيت الله وحيد ( اصول) سه سال، آيت الله جوادي (فقه) يك سال، آيت الله سيد جعفر كريمي (فقه) يك سال.

استاد زاده، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد حسن بن السيد الاعلام... از علماء بزرگوار معاصر بابل است در آن شهرستان متولد شده و پس از تربيت در حجر سيادت و علم و فرا گرفتن مقدمات و سطوح بقم مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيه الله حايرى و آيه الله خونسارى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن مراجعت ببابل و تاكنون باقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

استادي مقدم، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا استادي مقدم

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/1/1

زندگينامه علمي

آية الله رضا استادي مقدم (تهراني ) در سال 1316 در تهران در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج خداداد كه در سال 1372 دار فاني را وداع گفت ، مردي متدين و اهل خير بود كه هماره فرزند خود را در مسائل معنوي و مادي كمك مي كرد. او در قبرستان وادي السلام قم در مقبره اي كه خود تهيه كرده بود، مدفون است .

آية الله استادي در سن هفت سالگي به دبستان رفت و در دوازده سالگي تحصيلات دوره ابتدايي را به پايان رساند. پس از آن تا شانزده سالگي به كار و كسب مشغول بود. در شانزده سالگي به وساطت دو نفر از مؤمنان ، به مسجد امين الدوله بازار تهران و مدرسه علميه مروي رفت و تحصيل علوم ديني را آغاز كرد. حدود چهار سال از عمر طلبگي خود را در تهران سپري كرد و سپس به حوزه علميه قم شرفياب شد و در دروس دوره سطح شركت مي كرد. سپس حدود ده سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرد و از محضر استادان برجسته روزگار

خود بهره برد. او دو بار به عتبات عاليات مشرف شده بود كه نخستين بار آن در دوران كودكي و بار دوم در دوران تحصيل بود و چند ماه به طول انجاميد كه در طي اين چند ماه در درس خارج برخي از استادان آن ديار نيز حاضر شد.

آية الله استادي در طي اين سالها، شوق فراواني به گردآوري كتب و مطالعه آنها داشت كه اين مسأله ، بعدها در شكل گيري روحيه پژوهشگري او تأثير بسزايي داشت . همچنين در اين سالها در درس اخلاق استادان حوزه علميه تهران و قم حاضر مي شد.

آية الله رضا استادي در سالهاي تحصيل خود، محضر استادان بسياري را درك كرد. او در حدود چهار سال در تهران ، از محضر آقايان حاج شيخ عبدالكريم حق شناس امام جماعت مسجد امين الدوله ، حاج شيخ احمد مجتهدي امام جماعت مسجد حاج ملاجعفر، مرحوم حاج شيخ هادي مقدس واعظ ، مرحوم حاج ميرزا عبدالعلي تهراني امام جماعت مسجد بزازهاي تهران و... استفاده كرد. در قم نيز در چند سالي كه دروس دوره سطح را مي خواند به درس آية الله ستوده ، آية الله ميرزا حسين نوري ، آية الله خزعلي ، آية الله محمدي شاه آبادي ، آية الله جعفر سبحاني ، آية الله منتظري ، آية الله مكارم شيرازي ، آية الله سلطاني بروجردي ، آية الله آذري قمي رفت و از درس ايشان بهره برد.

در ضمن در درس اخلاق و توسل مرحوم آية الله حاج شيخ عباس طهراني و مرحوم حاج آقا حسين فاطمي شركت كرد. با پايان يافتن دوره سطح نيز به دروس خارج آيات عظام مرحوم سيد حسن فريد اراكي، مرحوم سيد محمد محقق داماد يزدي ، مرحوم سيد محمدرضا گلپايگاني ، مرحوم سيد كاظم شريعتمداري، مرحوم حاج شيخ محمد علي اراكي و آية الله

حاج سيد موسي شبيري زنجاني رفت و در چند ماهي كه در نجف حضور داشت ، در درس خارج امام خميني (ره )، آية الله العظمي خويي (ره ) و شهيد سيد محمد باقر صدر (ره ) شركت جست . او در سالهاي تحصيل خود كه نزديك به بيست سال بود، با برخي از فضلا و بيش از همه با آية الله سيد محسن خرازي درسها را مباحثه مي نموده است و در طي اين سالها، خود از تدريس دروسي كه خوانده بود، غافل نماند. ايشان از باب تيمّن و تبرك از مرحوم آية الله سيد مصطفي صفايي خوانساري و مرحوم آية الله شيخ محمد تقي تستري (مؤلف قاموس الرجال ) و آية الله نجومي اجازه روايت دريافت كرد.

آقاي استادي تا به امروز فعاليتهاي فرهنگي بسياري را به عالم اسلام تقديم داشته است . او در طول سالهاي متمادي به تدريس كتابهاي شرح لمعه ، اصول فقه ، مكاسب ، رسائل ، كفايه ، و نيز اصول عقايد و تفسير پرداخته و از اين رهگذر، شاگردان بسياري را پرورانده است .

از آغازين سالهاي تحصيل ، به امر تبليغ اهتمام داشته و به نقاط گوناگوني رفته و مردم آنجا را ارشاد نموده است . همچنين در برخي سمينارها و همايشهاي علمي ، مانند كنگره شيخ انصاري ، شيخ فضل الله نوري ، رشيدالدين ميبدي ، سيد حسن مدرس ، ميرزاكوچك خان ، سيد شرف الدين و كنگره امام رضا (ع ) و نيز همايش اقتصاد اسلامي به ايراد سخن پرداخته است . از كارهاي مهم ايشان در اين عرصه تهيه ، تنظيم و چاپ آثار سه كنگره عظيم شيخ مفيد، مقدس اردبيلي و آقاحسين خوانساري است كه حدود 5 سال ، بيشتر اوقات ايشان را به خود مصروف داشته است . پس از آن نيز تنظيم آثار كنگره فاضلين

نراقي و نخبگان گلپايگان و چاپ آن به عهده ايشان بوده است .

آية الله استادي سه سال مدير حوزه علميه قم و پنج سال سرپرست كتابخانه مسجداعظم بود و چند سال است كه عضو شوراي عالي حوزه علميه قم مي باشد. او حدود شش سال از اعضاي هيأت امناي دائرة المعارف اسلامي ، سه سال از اعضاي مشاوران كتابخانه آستان قدس رضوي بود و حدود سي سال است كه به همراه آية الله خرازي ، در هيأت مديرة مؤسسة در راه حق مي باشد. وي از سال 1350 تاكنون در كنار درس ، به تأليف ، تصحيح و ترجمه نيز اشتغال داشته است .

آية الله استادي تاكنون حدود 150 مقاله نگاشته كه پس از چاپ در مجلاّت به صورت كتابهايي با نام هاي مختلف تجديد چاپ شده كه در بخش تأليفات ايشان ياد شد. وي كتب بسياري را تصحيح نموده است كه از جمله مي توان الكافي في الفقه ، تقريب المعارف ، نفس المهموم ، دو جلد از جواهر الكلام ، المسلك محقق حلّي ، 9 رساله از محقق حلّي ، منهج الرشاد، هفده رساله فارسي ، چهارده رساله عربي ، سي رساله مرحوم آقاميرزا احمد آشتياني را نام برد.

همچنين وي بر چاپ كتب بسياري نظارت داشته است كه از جمله آنها به ميزان الطالب ، چهارده جلد از تفسير نور، التوازن الاسلامي ، الحكومت الاسلاميه في روايات الشيعه و چند جلد از تأليفات آية الله العظمي اراكي را مي توان اشاره كرد.

آيت الله استادي در پيش از انقلاب ، دوشادوش مردم به مبارزه براي سرنگوني رژيم شاه پرداخت و پس از انقلاب به عضويت جامعه مدرسين حوزه علميه قم درآمد. وي همواره به تبعيت از راه امام خميني (ره ) و حمايت از رهبري مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي تأكيد داشته

و هماره دستاوردهاي انقلاب را كه همانا حاصل خون هزاران شهيد بوده ، پاس مي داشته است .

استادي مقدم، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم استادي مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/5/5

استادي مقدم، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن استادي مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 55 بعد از گذراندن دوره دبستان و راهنمايي وارد دروس حوزوي (مدرسه رسالت) شدم. از سال 55 تا 75 جسته و گريخته درس خوانده و خارج را به پايان رسانده و در نظام حوزه تمامي پايه ها را امتحان داده و قبول شدم.

در ضمن سالياني كه در مناسب مختلف اجتماعي و نظامي اشتغال داشته موفق به ادامه دروس جديد شدم. پس از گرفتن ديپلم، در دانشگاه آزاد قبول و تا ليسانس الهيات (گرايش فقه و مباني حقوق) تحصيل نمودم. در سال 69 تا 73 در مؤسسه در راه حق مشغول بوده كه با تأليف و تحقيق آشنا شدم و كار نشر را شروع نمودم.

در سال 74 تا 78 در دانشگاه امام حسين (ع) مشغول تدريس و تحقيق بودم. در اين دوره سردبير مجله دانش نظامي و موفق به چاپ 4 فصل شدم. در سال 78 از مناسب اجتماعي و نظامي و دانشگاهي فارغ التحصيل شده و شروع به تحقيق نمودم كه در اين سالها موفق به تدوين و تنظيم و ويراستاري و چاپ و نشر حدود 40 كتاب و جزوه براي وزارت كار شدم.

در اين مدت پروژه اي از سازمان تبليغات گرفته كه عنوان پروژه آسيب شناسي فرهنگ امام حسين (ع) بود. داراي 6 فصل: 1- تاريخ عزاداري 2- عزاداري (مباني فقهي) 3- فتاوي علماء 4- واژه شناسي 5- روايات 6- عزاداري نمونه، كه حدوداً هزار صفحه

در 4 عنوان اوليه و حدوداً صد صفحه در عنوان پنجم آماده نمودند كه براي كارشناسان سازمان تبليغات كاربري داشته و چاپ شده است.

در سالهاي جديد هم تحقيقاتي داشته ام كه هنوز فيش برداري آنها در دست اقدام است و در آينده آماده چاپ خواهد شد.

در ضمن كار نشر هم شايد بالغ بر صد كتاب كه آماده چاپ نموده ام ويراستاري و در بسياري اضافات و تدوين كتابها را انجام داده ام ولي به اسم خود مؤلفين چاپ شده است.

استادي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا استادى يكى از ستارگان درخشان حوزه علميه قم است. كه در سال 1316 شمسى در تهران به دنيا آمده و در دامان والدشان حاج خداداد استادى كه از مردان نيك و خير تهران است پرورش يافته و پس از خواندن دروس ابتدائى به تحصيل علوم دينى پرداخته و در خدمت حاج شيخ عبدالكريم حقشناسى و حاج شيخ احمد مجتهدى و حاج شيخ هادى مقدس واعظ و مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى و ديگران مقدمات و سطوح را خوانده و سپس عزيمت به قم نموده و سطوح وسطحى و نهائى را از اساتيد بزرگ آيات حوزه چون حاج شيخ محمدتقى ستوده و حاج ميرزا حسين نورى و حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى و حاج ميرزا محمدشاه آبادى و حاج شيخ جعفر سبحانى و آقاى منتظرى و حاج آقاى مكارم و آقاى آذرى و حاج سيد محمدباقر سلطانى و جوادى آملى استفاده نموده سپس حدود 12 سال از دروس خارج فقه و اصول آقايان مراجع و اساتيد بزرگ چون حاج آقا حسن فريد محسنى اراكى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و حاج شيخ محمدعلى اراكى

و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم تبريزى و حاج آقا موسى شبيرى زنجانى استفاده كرده و در خلال اين سالها عزيمت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات آنجا چون آيت اللَّه خوئى و آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر صدر شهيد استفاده نموده و در طول بيست سال غالبا شريك بحث آيت اللَّه سيد محسن خرازى بوده.

آقاى استادى در خلال تحصيل اشتغال به تدريس سطوح فقه و اصول شرح لمعه و اصول مظفر و رسائل و مكاسب و كفايه و اصول عقايد داشته و دارند.

آثار و تأليفات استادى

آقاى استادى در طول پانزده سال است كه در كنار تدريس اشتغال به تأليف و تصنيف و ترجمه و تصحيح دارند و از خود آثار به جاى گذارده كه اغلب به طبع رسيده است و آنها از اين قرار است:

1- فهرست كتابهاى خطى كتابخانه مدرسه فيضيه قم در دو مجلد كه به چاپ رسيده است- چاپ قم.

2- فهرست كتابهاى خطى كتابخانه عمومى آيت اللَّه گلپايگانى جلد دوم و سوم.

3- فهرست كتب خطى مدرسه حجتيه.

4- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مسجد جامع چهل ستون تهران.

5- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه حسينيه شوشتريهاى نجف اشرف ج 12 -11.

6- فهرست صد و شصت نسخه خطى چاپ قم.

7- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه حجت (ره).

8- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه طبسى حايرى.

9- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه حاج شيخ على خونسارى.

10- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مسجد اعظم.

11- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه زنجانى.

12- كتابنامه نهج البلاغه چاپ بنياد نهج البلاغه.

13- كتابنامه امام صادق عليه السلام چاپ موسسه راه حق قم.

14- كتابنامه امام حسين عليه السلام.

15- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه سيد مهدى روحانى.

16- اصول دين براى همه چاپ دارالفكر.

17- شورى در قرآن

و حديث.

18- مدارك نهج البلاغه.

19- تحقيق در يك مسئله فقهى.

20- بررسى قسمتى از كتاب شهيد جاويد.

21- خاتميت از ديدگاه عقل و قرآن و حديث.

22- شفاعت در قرآن و حديث.

23- چهل داستان چاپ كتابفروشى علامه.

24- تحقيق درباره دعاء ندبه.

25- توضيحى در پيرامون آيه خمس.

26- امامت در چند درس.

27- تحقيق در پيرامون فقه الرضا و چندين مقاله و جزوه هاى ديگر كه به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

استپانيان، سروژ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم سروژ استپانيان در آذرماه 1308 در شهر باكو به دنيا آمد.وي از فرهيختگان معاصر ايران بود . او درزمينه ترجمه آثار روسي تبحر داشت . وي آثار بسياري ارا ززبان روسي ترجمه كرده است . سروژ فارسي را خوب و روان مي نوشت و به زبان فرانسه و انگليسي هم تسلط داشت . كتاب"مجموعه آثار چخوف"ترجمه ،ايشان ، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

والدين و انساب : سروژ استپانيان در خانواده اي ارمني و از مادري روس تبار به دنيا آمد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سروژ استپانيان ده ساله بود كه با خانواده اش به ايران كوچ كرد و در شهر رشت مقيم شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سروژ استپانيان تحصيلات ابتدايي و متوسطه را دررشت سپري كرد .

همسر و فرزندان : از سروژ استپانيان يك پسرو يك دختر به جامانده است كه دخترش دبيررياضي و پسرش دكتر دارو ساز مي باشد .

وقايع ميانسالي : سروژ استپانيان دراين دوران به ترجمه روي آورد . وي همچنين بانشريه ها نيز

همكاري مي كرد .

زمان و علت فوت : سروژ استپانيان براثر ابتلاء به بيماري سرطان فوت كرد .

فعاليتهاي آموزشي : سروژ استپانيان از سال 1341 فعاليتهاي فرهنگي خود را با ترجم? داستانهايي از نويسندگان روس يا روسي نويس در «كتاب هفته» آغاز كرد كه اخيراً آنها را در مجموعه اي با عنوان «فيل در پرونده» براي انتشار آماده ساخت. كتابهاي «زندگي درگور» اثر ستراتيس مي ري ويليس، «سراب» و رمان سه جلدي «گذر از رنجها» اثر الكسي تولستوي و «ماجراهاي حيرت انگيز بارون مونهاورن» اثر بورگ آثار ديگري بودند كه وي به ترجم? آنها پرداخت. مرحوم استپانيان سپس به چخوف روي آورد و گزينه اي از داستانهاي كوتاه او را در سه جلد و نمايشنامه هايش را در دو جلد ترجمه كرد. اخيراً جزير? ساخالين و چند داستان كوتاه ديگر از همين نويسنده نيز بر آنها افزوده شده، چنانكه چاپ بعدي آثار چخوف مشتمل بر هفت جلد خواهد بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سروژ استپانيان درنظر داشت كه آثار نثر پوشكين ، نويسنده روسي ، را به فارسي ترجمه كند و آن را براي مراسم دويستمين سالگرد تولد پوشكين حاضر كند كه اجل مهلت نداد .

جوائز و نشانها : درپانزدهمين دوره معرفي كتاب سال جمهوري اسلامي ايران(از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) درده فجر 1376 درحوزه ادبيات ، يكي از آثاري كه به عنوان اثر ممتاز معرفي شد، مجموعه آثار چخوف ، ترجمه سروژاستپانيان بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه بچه هاي آربات

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ريباكف است

2 ترجمه جزيره ساخاري

3 ترجمه داستانهاي چخوف

4 ترجمه زندگي درگور

ويژگي اثر : اثر ستراتيس مي ري ويليس

5 ترجمه سراب

ويژگي اثر : اين اثر تاليف تولستوي است

6 ترجمه فيل درپرونده

7 ترجمه كتاب شطرنج

8 ترجمه گذر از رنجها

ويژگي اثر : اين كتاب سه جلد بوده و تاليف الكسي تولستوي مي باشد كه به جريان انقلاب اكتبر و جنگهاي داخلي شورروي سابق مي پردازد .

9 ترجمه ماجراي حيرت انگيز بارون مونها وزن

ويژگي اثر : اين كتاب اثر بورگ مي باشد كه يك اثر كاملا طنز آميز است .

10 ترجمه مجموعه آثار چخوف

ويژگي اثر : اين كتاب در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«مجموعه آثار چخوف»: مجموعه آثار چخوف (جلدهاي 4 و 5)؛ آنتوان چخوف؛ ترجم? سروژاستپانيان؛ تهران: توس، 1375. دوران فعاليت ادبي چخوف سالهاي آخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم است. معاصران او، اين دوران را «قرن درام نويسي» و درام نويسي او را «درام نوين» مي نامند. درام نوين در حدود سالهاي 1870 تا 1880 در اروپا نضج گرفت و به سرعت از فرانسه تا روسيه و از نروژ تا ايتاليا گسترش يافت. تولد تئاتر چخوف، در شرايط تاريخي زمان او امري اجتناب ناپذير مي

نمود. با اينكه خلاقيت هنري او بيشتر با درام نويسي آغاز مي شود و با آن خاتمه مي يابد، نثر او مشحون از موضوعات بكر نمايشي است. چخوف به تئاتر زمان خود با نگرش انتقادي مي نگريست و از عنفوان جواني، در مقاله هاي طنزآميز و در نامه هاي خود، آن را شديداً مورد انتقاد قرار مي داد. او بارها سعي كرده بود با تئاتر وداع كند اما باز به آغوش آن بازگشته بود و اين حقيقتي بود كه نوسينده خود آن را تجربه كرده و به زبان آورده است. به طور كلي بايد گفت كه چخوف به قرن طلايي ادبيات روس تعلق دارد. نمايشنامه هاي او بيانگر اوضاع اجتماعي قرن نوزدهم و از بسياري جهات با واقعيتهاي جامعه قابل قياس است. از ويژگيهاي كتاب اين است كه مترجم به زبان روسي تسلط كامل دارد و براي ترجمه، زبان راحت و مناسبي اختيار كرده است

11 ترجمه مجموعه آثار ناس (لانس ) لاوكيج

12 كتاب هفته

ويژگي اثر : ترجمه از زبان روسي

استخر، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشروطه خواه، روزنامه نگار، قاضى، نماينده ى مجلس. در 1266 در يكى از دهات آباده متولد شد. پدرش شيخ اسداللَّه واعظ از روحانيون منطقه و منبرى بود. تا شانزده سالگى در زادگاه خود به تحصيل اشتغال داشت. سپس به شيراز رفت و تحصيلات خود را در ادبيات فارسى و ادبيات عرب و معارف اسلامى ادامه داد و صاحب فضل و دانش نسبى گرديد. در مشروطيت فعاليت داشت و وارد حزب دموكرات فارس شد. در اين حزب فعاليتى شايسته از خود بروز داد و

مورد توجه آزاديخواهان فارس قرار گرفت. براى استفاده از اطلاعات و معلوماتش به شغل معلمى دعوت شد و به مديريت مدارس جديد ارتقاء يافت. در 1297 امتياز روزنامه ى استخر را گرفت و به انتشار آن در فارس همت گمارد و طرفدارانى پيدا كرد. در 1306 از وزارت معارف به عدليه انتقال پيدا نمود و شغل قضائى به او ارجاع شد. سال ها در سمت بازپرس و دادستان و رئيس دادگاه در شهرهاى مختلف خدمت مى كرد. در سال 1320 از خدمت قضا كناره گيرى كرد و مجدداً به وزارت معارف رفت. به امور مطبوعاتى و علمى پرداخت و نشريه ى استخر را با وضع مناسب ترى انتشار داد. در سياست كلى فارس صاحب نظر گرديد. در دوره ى هيجدهم از شيراز وكيل شد. در دوره ى نوزدهم نيز وكيل بود، ولى به علت كبر سن به ادوار بعدى مجلس راه نيافت. مردى اديب و دانشمند و در مسائل مختلف صاحب نظر بود. روزنامه اش قريب چهل سال در شيراز انتشار يافت. غالب مردم فارس به نيكى از او ياد مى كنند. در 1348 درگذشت. آثار و تحقيقات تاريخى و ادبى از وى به يادگار مانده است. به زبان و ادبيات عرب تسلط داشت و به آن زبان شعر مى سرود.

(1387 -1306 ق)، نويسنده، دانشمند و روزنامه نگار. در بوانات فارس متولد شد. تحصيلات اوليه را نزد پدر و در زادگاه خود فراگرفت. به شيراز رفت و در آغاز علوم متداول زمان مانند ادبيات عرب و فارسى را آموخت و به آموزگارى پرداخت. با مطالعه و پشتكار بسيار در امور اجتماعى و تاريخ و فلسفه تبحر يافت و در آغاز مشروطيت وارد امور سياسى شد و روزنامه ى

سياسى و اجتماعى و ادبى «استخر» را از سال 1336 ش به مدت چهل سال منتشر ساخت و در ضمن آن به كارهاى دولتى نيز مشغول بود. وى در دوره ى هجدهم و نوزدهم از طرف اهالى فارس به نمايندگى مجلس شورا انتخاب شد. آثار وى: ترجمه ى «پيشوايان فكر»، طه حسين؛ «فرهنگ اسلام»؛ «چهل مقاله تاريخ تصوف»؛ ترجمه ى «مظاهر محمدى»، توفيق الحكيم؛ «مهمانيها و پذيرائيهاى شاهانه»؛ ترجمه ى «مجموعه ى يادداشتهاى رضاشاه»، على بصرى؛ «چند صفحه از تاريخ بزرگترين تحولات علمى»؛ «روابط ايران و عرب قبل از اسلام و بعد از اسلام»، ترجمه ى «الصلاة بين العرب و الفرس».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (157 -155 / 1)، دانشمندان فارس (261 -257 / 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (146 -145 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (698 -697 / 2).

استرآبادي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمال الدين استرآبادى بن آيت اللَّه حاج آقا ضياءالدين از فضلاء دانشمندان معاصر شميران تهران است.

وى در حدود 1350 قمرى در تهران متولد شده و دروس جديد و مقدمات را در تهران خوانده آنگاه به قم آمده و چند سالى توقف و سطوح را از مدرسين بزرگ فراگرفته و پس از آن مهاجرت به نجف و در مدرسه آيت اللَّه بروجردى نجف اقامت و به تحصيل فقه و اصول پرداخته و از دروس و ابحاث آيات عظام نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده نموده و بعد بواسطه كسالت مزاج به تهران مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و نشر معارف مشغول و اكنون در تجريش شميران به انجام وظائف دينى اشتغال دارد.

از آثار ايشانست

حسينيه استرآبادى كه در اوائل خيابان پهلوى تجريش قرار دارد و در آن برنامه هاى دينى اجراء مى گردد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

استرآبادي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1323 ق)، فقيه و اصولى. پس از طى مقدمات و سطوح نزد پدرش و آقا سيد محمد وحيد در تهران، به قم رفت و در حوزه ى درس حاج شيخ حسن فاضل و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه حائرى يزدى حاضر شد تا مقام اجتهاد يافت و به دريافت اجازه از آيات عظام حائرى و اصفهانى و خوانسارى و حكيم نايل شد. پس از درگذشت آيت اللَّه حائرى مشغول تدريس متون فقه و اصول گرديد و پس از فوت پدرش به تهران آمد و به جاى او به ترويج دين پرداخت و مديريت مدرسه علميه محمديه را متعهد و به سرپرستى طلاب اشتغال يافت. از آثار وى: «تقريرات مباحثات فقه و اصول استدلالى» استادانش؛ «رسالة العقائد الامامية»؛ «رساله اى در خمس»؛ «رساله اى در زكوة»؛ «رساله اى در تجرّد بقاء روح»؛ «حواشى بر عروه الوثقى».[1]

سيد ضياءالدين فرزند مرحوم مغفور حاج سيد محمد استرآبادى عالمى جامع و دانشمندى كامل و فقيهى ورع محلى بلباس تقوا و قدس ميباشد. معظم له از احفاد امام زاده عظيم الشان سيد عمادالدين حسينى علوى كه به چند واسطه بحضرت سيدالساجدين و زين العابدين على ابن الحسين عليهماالسلام از فرزندش جناب عبداللَّه الاصغر منتهى ميشود. جناب سيد عمادالدين در يكى از مضافات هزار جريب مدفون و زيارتگاه مردم آن سامان ميباشد.

مترجم عزيز ما در حدود سال 1323 ق متولد و پس از طى مقدمات و سطوح نزد مرحوم والد و آقا سيد محمد وحيد در تهران به قم مشرف و بحوزه تدريس مرحوم

حاج شيخ حسن فاضل و بعد آيه اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه موسس حاج شيخ عبدالكريم حايرى- ره- حاضر تا بمقام منيع اجتهاد و اصل و مجاز از آيات عظام حايرى و اصفهانى و خونسارى و حكيم و ديگران گرديده و در آن اجازات كه بنظر حقير رسيده تصريح باجتهاد آن جناب نموده اند. پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى مشغول تدريس متون فقه و اصول گرديده تا سال 1365 ق بعد از فوت مرحوم والدش به تهران آمده و بجاى مرحوم پدر در مسجد جمعه باقامت جماعت و ترويج دين و تفسير آيات مبين و نيز مديريت مدرسه علميه محمديه را متعهد و در آنجا بتدريس و سرپرستى چهل نفر از طلاب و محصلين اشتغال دارد.

آثار علمى آن جناب از اين قرار است:

1- تقريرات مباحثات فقه و اصول استدلالى اساتيد قم. 2- رساله العقائد الاماميه. 3- رساله اى در خمس. 4- رساله اى در زكوه. 5- رساله اى در صلوه الليل. 6- رساله اى در تجرد بقاء روح. 7- سؤال و جواب عروه الحج در مناسك حج مطبوع. 8- حواشى توضيح المسائل مرحوم بروجردى. 9- حواشى بر عروه الوثقى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (374 -373 /4).

استرآبادي، فاضل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن الحسن رضى الدين الاسترآبادى عالمى محقق صاحب شرح كافيه و شرح شافيه و شرح قصايد سبع ابن ابى الحديد مى باشد.

علماء عامه و خاصه اين بزرگوار ستوده و كتاب شرح كافيه او را تعريف نموده اند قاضى شهيد شوشترى در مجالس المؤمنين فرموده كه شرح كافيه او بهترين كتابست در نحو و متاخرين او همگى خود را عيال آن مى دانند و آن را دست بدست مى گردانند و

آن را بر وجهى كه در خطبه آن ذكر نموده در آستانه مقدسه علوى و مشهد مقدس مرتضوى نوشته و گفته كه اگر مقبول طبع اهل روزگار خواهد بود از بركات وقوع آن در اين جوار است و الا از قصور طبع اين خاكسار وفات آن بزرگوار در سال 686 قمرى واقع شده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

استرآبادي، محمدمهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1180 -1100 ق)، منشى و مورخ. ملقب به ميرزا مهدى خان. در اصفهان تحصيل كرد. و منشى دربار صفوى شد سمت فرمان صدر و لقب كوكب، عنوان باغبان باشى يا ناظر قصور يافت. پس از پيروزى نادر بر افاغنه در اصفهان، مهدى نامه اى، به عنوان تبريك مردم مازندران به نادر فرستاد و از سال 1142 ق به مدت هجده سال مشاور خاص او شد و از او لقب منشى الممالك يافت و بعد از تاج گذارى نادر در سال 1148 ق لقب ميرزا مهدى خان را گرفت و تنها سمت ضبط وقايع داشت. در جنگها و سفرهاى نادر از داغستان تا دهلى و از هرات تا بغداد و نجف همراه وى و يكى از سه شخصيت اصلى دربار بود. در اوايل سال 1158 ق كه عثمانيان در جنگ ايروان از نادر شكست خوردند و درخواست مصالحه نمودند، مذاكراتى صورت گرفت ميزامهدى به عنوان سفير نادر به دربار عثمان رفت و در راه بازگشت در بغداد بود كه نادر درگذشت. به مشهد آمد و از كارهاى ديوانى كناره گرفت و دور از مردم در مدرسه اى كه بعضى از نسخه هاى نوشته ى وى هم اكنون در آنجا يافت مى شود و وقف فرزندان وى است، به تكميل تأليفاتش در تاريخ حوادث حكومت نادر

پرداخت. سبك نگارش وى شيوه ى مترسلان قرن هفتم و هشتم قمرى چون وصاف الحضره است. آثار وى: «جهانگشاى نادرى»؛ «درّه ى نادره»، با نثر مسجع؛ «سنگلاخ»، در ترجمه ى لغات تركى جغتايى، اين كتاب سه جلد است جلد اول در مبانى لغت تركى جلد دوم سنگلاخ است كه قسمت اعظم كتاب است و جلد سوم در شرح و تفسير لغات مشكل فارسى و عربى؛ «مبانى اللغه»، مقدمه ى «سنگلاخ»؛ «انشاء الدرر»، كه همان «منشآت» است كه با انشاى دشوارى نوشته شده و گواهى روشن بر بلاغت اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1810 -1085 /5)، شرح حال رجال (172 -171 /4)، صبح گلشن (479)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 756 -653 /12)، لغت نامه (ذيل/ مهدى)، مؤلفين كتب چاپى (448 -447 /6).

استعلامي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد استعلامي در سال 1315 ، در اراك متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اراك و تهران به پايان رساند و سپس براي ادامه تحصيل در رشته ادبيات فارسي به دانشسراي عالي تهران راه يافت و در سال 1337 به اخذ مدرك ليسانس نائل آمد. اما او به اين حد كفايت ننمود و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ( سال 1345 ) ، در دانشگاه تهران ادامه داد. او در سال 1343 در گروه ادبيات فارسي دانشگاه تهران و دانشسراي عالي به عنوان مدرس استخدام شد و در سال 1356 بازنشسته گرديد. دكتر استعلامي در تابستان 1361 براي تكميل مطالعات و تحقيقات خود به سفرهاي طولاني درهند، آمريكا و كانادا پرداخت و هم اكنون به تدريس در مركز مطالعات اسلامي دانشگاه «مك گيل» مشغول است. كتاب هشت جلدي «

تصحيح ، توضيح ، مقدمه و فهرست هاي مثنوي مولانا جلال الدين در سال 1364 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد استعلامي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اراك و تهران به پايان رساند و سپس براي ادامه تحصيل در رشته ادبيات فارسي به دانشسراي عالي تهران راه يافت و در سال 1337 به اخذ مدرك ليسانس نائل آمد. اما او به اين حد كفايت ننمود و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ( سال 1345 ) ، در دانشگاه تهران ادامه داد. از آن پس دوره هاي مطالعاتي گوناگوني را در دانشگاههاي هند ، كانادا و آمريكا گذراند.

استادان و مربيان : مرحوم دكتر محمد معين و مرحوم دكتر بديع الزمان فروزانفر

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد استعلامي به مدت هفت سال عضو هئيت مولفين دهخدا بوده ، و بعد از آن به سمت معاونت آموزشي و پژوهشي دانشگاه الزهرا انتخاب شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد استعلامي به مدت چندسال در دبيرستان هاي تهران به كار معلمي پرداخت. او در سال 1343 در گروه ادبيات فارسي دانشگاه تهران و دانشسراي عالي به عنوان مدرس استخدام شد و در سال 1356 بازنشسته گرديد. وي در تابستان 1361 براي تكميل مطالعات و تحقيقات خود به سفرهاي طولاني در هند ، آمريكا و كانادا پرداخت و تا سال 1374 به تدريس در مركز مطالعات اسلامي و دانشگاه مك گيل مشغول بوده است.

شاگردان : فارغ التحصيلان رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران و دانشسراي عالي

تهران در بين سالهاي 1356 - 1343 شاگردان محمد استعلامي به شمار مي روند.

آرا و گرايشهاي خاص : محمد استعلامي به دليل سابقة شاگردي در محضر استاد معين و نيز فعاليت در لغت نامه دهخدا ، به لغت شناسي و تمثيل و كلمات قصار در ادبيات فارسي توجهي خاص دارد كه در تصحيحات وي آشكار است.

جوائز و نشانها : كتاب هشت جلدي « تصحيح ، توضيح ، مقدمه و فهرست هاي مثنوي مولانا جلال الدين در سال 1364 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : آثار محمد استعلامي توسط نشر دانشگاه تهران ، انتشارات لغت نامه دهخدا و مجلات معتبر منتشر شده است. ايشان پس از مدرك دكتري (از آن زمان به بعد )در دوره هاي مطالعاتي گوناگون در دانشگاههاي هند، كانادا و آمريكا و اجراي پروژه هاي مختلف تحقيقي شركت نمود كه نتيج? آنها غالباً به صورت كتب و مقالات متعدد به چاپ رسيده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بررسي شاهكارهاي زبان فارسي

2 تصحيح و توضيح و مقدمه و فهرستهاي مثنوي مولانا جلال الدين

ويژگي اثر : اين كتاب الدين در هشت مجلد كه سه جلد از آنها به چاپ رسيده است و باقي مجلدات در آينده به چاپ خواهد رسيد.دفتر سوم مثنوي ،در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«مثنوي» (دفتر سوم): اين كتاب در هشت جلد به چاپ خواهد رسيد

كه چاپ سه جلد از آنها به اتمام رسيده است. تصحيح اين اثر بر اساس نسخه معتبري است كه از سال 668 (چهار سال پيش از فوت مولانا) باقي مانده و نيز نسخه هاي معتبري كه اندكي پس از درگذشت مولانا تحرير شده و از جمله نسخه بسيار دقيق مورّخ 677 محفوظ در مقبره مولانا و نسخ? دقيق بي تاريخ موجود در مقبره مورخ 715 محفوظ در كتابخانه ملي تهران، صورت گرفته و با نسخ? چاپي معروف نيكلسن و نسخه علاءالدوله مطابقت داده شده است. احاديث نبوي، مثل ها، مواردي كه بيان مولانا پيچيده است و نياز به توضيح دارد، رابط? مطالب با كتب صوفيان? پيش از مولانا و ... با اشاره به شمار? ابيات توضيح داده شده است . نسخه هاي مورد استفاده و همه منابع كار و كيفيت مقابله و تصحيح و معرفي مولانا و انديشه ها و آثار ديگر او، موضاعاتي است كه در مقدمه جامع اين اثر مورد گفتگو خواهد بود و اين قسمت هنوز به تدوين نهايي نرسيده است. به غير از متن و تعليقات 6 دفتر مثنوي و مقدمه جامع آن، هشتمين جلد به فهرست هاي گوناگون و كشف ابيات اختصاص خواهد داشت كه اين فهرستها حاوي راهنماي يافتن قصه ها، موضوعات، اصطلاحات، آيات قرآن، احاديث نبوي، امثال، كلمات مشايخ صوفيه و عبارات و اشعار تضمين شده در مثنوي به ترتيب حروف الفبا خواهد بود. .

3 سه جلد از مجموعه شاهكارهاي ادبيات فارسي

ويژگي اثر : (براي تدريس در دانشگاهها)

4 گزيده تذكرة الاوليا

5 متن كامل

تذكرة الاوليا با تعليقات و فهرستها

6 مطالب و مقالات تمام حرف «ف» و قسمتهايي از حروف «ه_»، «كاف» در لغت نامه دهخدا.

اسداللهي، الله شكر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الله شكر اسدالهي در سال 1339 در شهر اردبيل بدنيا آمد. ايشان در سال 1375مدرك دكتري در رشته زبان و ادبيات فرانسه را از دانشگاه گرونوبل فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند .وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تبريز مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه تحصيلات رسمي و حرفه اي : الله شكر اسدالهي ،تحصيلات ابتدايي را در دبستان بزمي به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1358از دبيرستان صفوي اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته زبان فرانسه را از دانشگاه علامه طباطبائي و كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فرانسه را در سال 1369 از دانشگاه تهران دريافت نموده اند و در سال 1375مدرك دكتري در رشته زبان و ادبيات فرانسه را از دانشگاه گرونوبل فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند . عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد: Cellule familiale dans les ceuvres principales de Balzac ب- دكتري: Absence et ses mecanismes langagiers chez N. Sarraute وقايع ميانسالي : الله شكر اسدالهي از سال 1376 بعنوان عضو هيات علمي در گروه زبان فرانسه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي مشغول خدمت شده اند. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي و مديريتي الله شكر اسدالهي به قرار زير است: - معاون دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - رئيس دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - عضو

هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تبريز - عضو كميته برنامه ريزي رشته هاي علوم انساني دانشگاه تبريز - نماينده دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي در كميته تخصصي علوم انساني دانشگاه تبريز چگونگي عرضه آثار : فعاليتهاي پژوهشي الله شكر اسدالهي به قرار زير است: تعداد مقاله هاي منتشر شده : 15 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 13 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده: 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد: 8 مورد

اسدي اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن عبدالرحيم، اديب لغوى نحوى، در سال 296 در بغداد وفات يافته، و او امام و پيشواى قراء زمان خود، و استاد در قراءت ورش بوده، و مردم عراق قرائت ورش را از او اخذ نموده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اسدي لاري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1305، لار.

درگذشت: 28 فروردين 1368، تهران، هنگام ورود به كلاس درس دانشگاه.

حسن اسدى لارى از مؤسسان انجمن اسلامى معلمان و نيز زمانى معاون وزير آموزش و پرورش بود. وى داراى درجه ى دكتراى ادبيات عرب از دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اسدي نسب، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد على اسدي نسب

محل تولد : بروجرد

شهرت : اسدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تا كلاس اول علوم تجربي (دبيرستان) را به صورت شبانه خواندم. در سال 56 وارد حوزه علميه بروجرد شدم و در سال 59 وارد حوزه علميه قم گرديدم، تا سال 67 دروس سطح را به اتمام رساندم و وارد دروس خارج شدم.

از سال 70 تا 73 (به مدت چهار سال) در اولين دوره رشته تخصصي تفسير شركت نمودم و از اساتيدي چون آية الله معرفت، مكارم، خزعلي، شب زنده دار و ديگران بهره مند شدم و رساله سطح چهار را با موضوع قرآن و سكولاريسم با راهنمايي آية الله غروي و مشاوره حجة الاسلام غرويان انجام دادم و دفاع كردم.

از آن زمان تاكنون مشغول تدريس و تحقيق مي باشم كه به آنها اشاره مي كنم:

الف: فلسفه، تدريس بدايه و نهايه ب: ادبيات عرب، تدريس سيوطي و جامع المقدمات ج: تفسير، تدريس الميزان مجمع البيان و علوم قرآن در حوزه و دانشگاه علامه طباطبائي د: اصول، رسائل و كفايه ه: فقه، مكاسب و لمعه.

در زمينه تحقيقاتي:

الف: نوشتن كتبي در زمينه علوم قرآن مثل جامع البيان في الاحاديث المشتركه حول القرآن حدود 650 صفحه ب: مناهج التفسير از ديدگاه شيعه و سني به ميزان 550 صفحه ج:

قرآن و سكولاريسم براي دانشجويان د: اشتغال به تفسيري روان براي جوان در يك جلد كه هم اكنون مشغول آن هستم. ه: نوشتن مقالات مختلف در زمينه علوم قرآن كه به برخي از آنها اشاره شد. و: ترجمه برخي از آثار و مقالات از جمله ترجمه جلد اول تفسير " المختصر المفيد في تفسير القرآن المجيد " به ميزان 600صفحه و هم اكنون نيز با سمت عضو هيات علمي گروه قرآن پژوهي در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ٰ مشغول نوشتن تفسير كامل فارسي روان و تك جلدي مي باشم كه اميد است در سال 1390 به اتمام برسد. اين تفسير طوري طراحي شده است كه بتواند حدود هفتصد هزار كلمه در خود جاي دهد.

اسدي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسدي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اسدي در سال 1348در يكي از روستاهاي اطراف زنجان متولد شدم. تحصيلات ابتدائي راهنمايي و دبيرستان را در زنجان گذراندم. سال 1365 وارد حوزه علميه شده و سطح يك حوزه را در زنجان و تهران به پايان رساندم. در سال 1371 وارد حوزه علميه قم شدم.

همراه با درسهاي حوزه تا مقطع خارج فقه و اصول در مقطع كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي از موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) فارغ التحصيل شدم. در سال 1380 از پايان نامه مقطع كارشناسي ارشد با عنوان "مواجهه آيات و روايات با جنبه هاي منفي فرهنگ پذيري" دفاع كردم. پايان نامه ياد شده در سال 1382 از سوي دبيرخانه دين پژوهان كشور به عنوان پژوهش برتر ديني سال انتخاب و

در پنجمين همايش تجليل از پژوهشگران برتر حوزه دين موفق به دريافت لوح تقدير و جايزه شد و هم اكنون در دست پاره اي اصلاحات است تا از سوي موسسه امام خميني (ره) منتشر شود.

از سال 1379 در زمينه تاليف و ارزيابي با دايرة المعارف قرآن كريم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي) همكاري دارم، بيش از20 مقاله براي دايرة المعارف مزبور نوشته ام. از سال 1382 تاكنون مدير گروه اديان دايرة المعارف هستم، همچنين عضو هيات علمي و عضو شوراي علمي گروه دايرة المعارف ها در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي مي باشم .

اسدي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسدي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اسدي نام پدر عزيز متولد سال 1323 از سال 39 و 40 وارد حوزه علميه قزوين شده و مقدمات را در قزوين خدمت اساتيدي همچون حجةالاسلام والمسلمين مرحوم رفيعي قزويني و آقاي صامت تلمذ نموده و در سال 45 و 46 به حوزه علميه نجف مشرف شدم و در محضر اساتيدي همچون حجةالاسلام والمسلمين شيخ هادي معرفت حفظه الله و آقا ميرزا جواد تبريزي و همچنين شيخ صدرا باد كوبه رحمة الله عليه و به مدت يكي دو سال در درس آيت الله خوئي رحمة الله عليه شركت نموده و در سال 53 به ايران آمده و درحوزه علميه قم، درس خارج آقاي تبريزي و وحيد حفظهما الله شركت نمودم.

در اوائل جنگ تحميلي از طرف نمايندگي ولي فقيه در جنوب و غرب در سپاه در جبهات جنگ انجام وظيفه نمودم و از سال 67 تاكنون در دفتر تبليغات اسلامي در

واحد احياء تراث اسلامي با آقاياني همچون فاضل محترم شيخ محمد باقري اصفهاني نجفي و فاضل محترم رضا مختاري همكاري مي نمايم.

اسدي، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسن اسدي ملامحله

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 درس مقدمات حوزوي را از تهران مدرسه امام القائم (علم الهدي) شروع و بعد از اتمام شرح لمعه و اصول مظفر در سال 1368 به قم آمده و از محضر آقايان شب زنده دار، شيخ علي پناه، ستوده، محفوظي، استادي، امين شيرازي استفاده كرده ام و دروس خارج فقه و اصول را از آيت الله مكارم و آيت الله سبحاني بهره مند هستم.

از سال 1370در موسسه (در راه حق) اشتغالات فرهنگي را كنار درس داشته ام و روش تحقيق و تفحص را از آقايان آيت الله نوراني، امين زاده، ادياني، توفيقي، مسعودي، عبداللهي كمك گرفته و مشغول به كارهاي تحقيقاتي در كتابخانه (موسسه در راه حق) كه مسئوليتش بر عهده حقير است، پيش برده ام و الحمد الله چند جلد چاپ و بقيه را در توان حقير نبوده و آماده چاپ هستند كه بعدا نام مي برم.

دروس كلاسيك را تا پنجم ابتدايي در روستاي محل تولد (ملا محله) از توابع ديلمان لاهيجان و دروس راهنمايي را در شهرستان رودسر و دروس دبيرستان را در قزوين فرا گرفتم و بعد از ترك تحصيل دروس كلاسيك به دروس حوزوي روي آوردم آن هم همانگونه كه قبلا گفتم از تهران شروع كردم و الان هم قريب 20 سال را سپري نموده ام.

اسدي، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم اسدي

محل تولد : بصره

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

نشات احب الشعر و الرسم و الخط و قراءت القرآن الكريم و الكتب الدينيه

خاصه التي فيها ذكر مولانا الحجه بن الحسن المهدي (عليه الصلاه و السلام) و حفظت المزيد من القصائد الشعريه و الفت العريد من القصائد الشعريه و كذلك في مجال الرسم، و كان لي شغف بتعلم علوم اهل البيت (ع) منذ الصغر و حاولت منذ البدايه و تمنيت ذلك كثيرا ان اكون طالبا طيله حياتي و قد رزقني الله ذلك بعد عناءكبير.

و كنت اعشق المنبر و قراءت العزاء الحسيني و قد رزقني الله عز وجل ذلك بعد جهد جهيد.- درست الابتدائيه و المتوسطه والثانويه في محافظه البصره بتفوق وكنت اعظي من الامتحانات النهائيه بسبب التفوق.

- درست معهد الكترونيك و تخرجت من الاوائل.

- تم ايفاوي الي ايطاليا – روما و فلورنسا و اكملت فيها دراسه الالكترونيك و تخرجت بتفوق و بدرجه ممتاز.

- درست اللغه الايطاليه لمده اربعه سنوات دراسه تخصص في البصره.

- درست اللغه الانگليزيه لمده اربعه سنوات دراسه تخصص في البصره.

- درست اللغه الايطاليه لمده سنتين في البصره.

- درست اللغه الانگليزيه لمده سنتين في البصره.

- بدات بدراسه الحوزه المباركه في سنه 1985 م في عهد السيد الخوئي (رض) و لكن بصوره سريه.

- ارتبطت بالسيد ابوالقاسم الخوئي و كنت احمل الخمس اليه من البصره و الاحكام الشرعيه و غيرها.

- درست في معهد الامامين الحسنين (ع) للخطابه لمده (4 سنوات).

- درست في حوزه دائره العلوم الاسلاميه المقدمات و السطوح.

- درست في جامعه آل البيت العالميه لاكمال الماجستير(كارشناسي ارشد) لمده ثلاث سنوات.

- درست البحث الخارج فقها و اصولا في مدرسه الحجتيه.

- درست البحث الخارج فقها و اصولا في منتدي جبل عامل(حوزه لبنانيها).

- درست الفلسفه و الاصول و العرفان النظري علي يد آيت الله السيدكمال الحيدري(حفظه الله).

- درست الاصول

(بحث خارج) علي يد السيد علي رضا الحائري.

- درست الفقه و الاصول (بحث خارج) علي يد آيت الله الشيخ فاضل المالكي من 1384-1382 .

- توجهت للكتابه و التاليف و خاصه في مجال الاديان و القصائد و لي بحوث و كتب و مقالات في القرآن الكريم و العهدين (الكتاب المقدس) و السيره و التاريخ و القصائد و عقائد الاديان السماويه.

- تم طبع ثلاث كتب لحد الان و لكن طبع محدود علي حسابي الخاص.

- لي عشره كتب جاهزه للطبع مبتكره.

- تم تكليفي شخصيا بكتابه كتب خاصه في مواضيع خاصه و مهمه و تلائم روح العصر و ذلك من قبل بعض العلماء و الاساتيذه الكبار في قم المقدسه و لازالت هذه الكتب تحت اليد اسال الله عز و جل التوفيق بانجازها. و الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد وآله الطيبين الطاهرين.

اسعدالدوله، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و خطاط. رييس ذخيره ى توپخانه بود و مدتى در شيراز مى زيست. وى در علوم ادبى فارسى و عربى ماهر بود و نستعليق را استرار مى نوشت. هنگام تأليف «آثار عجم»، سال 1313 ق، در قيد حيات بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (534 -533)، احوال و آثار خوشنويسان (634 /3).

اسعدي، محمد حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن اسعدي

محل تولد : كاشمر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسن اسعدي در سال 1351 در شهرستان كاشمر دروس مقدماتي خود را شروع كردم. دوره ادبيات و مقدمات را كه شامل (نصاب الصبيان، جامع المقدمات، شرح قطر، مغني، مختصر، حاشيه ملاعبدالله، سيوطي و معالم الاصول) مي باشد، در محضر اساتيد آن ديار كامل نمودم و در كنار اينها گلستان سعدي، كليله و دمنه و همچنين عروة الوثقي را نيز خواندم و نوشتم. در ضمن تحصيل تدريس نصاب الصبيان و مقدمات و شرح قطر و گلستان سعدي را نيز داشتم.

در سال 1356 وارد حوزه علميه قم شدم. دوران انقلاب و مبارزه بود درسها به كندي پيش مي رفت. لمعتين را در محضر آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي و ديگران خواندم، اصول فقه را خدمت مرحوم آقاي عرفانيان بودم.

بعد از انقلاب نيز تا مدتي درسها به كندي پيش مي رفت، زيرا در خدمات انقلاب خود را سهيم مي دانستم. مدتي كه از وجود طلاب براي حراست بيت امام خميني (ره) استفاده مي شد شركت داشتم. مكاسب را خدمت آقاي ستوده و رسائل را خدمت آقاي اعتمادي به پايان بردم. در ضمن در كلاسهاي معارف دفتر

تبليغات و موسسه در راه حق شركت مي كردم. مسافرت هاي خدماتي نيز داشته ام و نيز مسافرت هاي تبليغاتي نيز به شهرهاي مختلف داشته ام.

كفايتين را خدمت آيت الله ستوده خواندم. در سال 1363 براي تدريس به شهرستان ايذه رفتم. در سال 1365 خارج فقه را در محضر آيت الله مكارم شيرازي شروع كردم و تا سال 1373 در محضر ايشان بودم. در سال 1368 براي بار دوم به شهرستان ايذه براي تدريس رفتم، هر بار يكسال آنجا بودم.

در سال 1371 خارج اصول را در خدمت آيت الله وحيد خراساني شروع كردم و تا سال 1377 از محضر ايشان استفاده مي كردم. در مدتي كه در قم بودم قبل از مسافرت به ايذه تدريس ادبيات، منطق، معالم و غيره داشتم. البته به صورت خصوصي و در ايذه از ادبيات تا لمعه و اصول تدريس مي كردم و بعد از بازگشت نيز مدتي تدريس كفايه براي يكي از دوستان داشتم. از سال 1374 تا كنون از محضر آيت الله تبريزي استفاده مي كنم.

اسفرايني، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب و شاعر. از رجال بزرگ عهد غزنويان، و از ممدوحان فرخى سيستانى بود كه پدرش از وزيران مشهور محمود بود. وى به زبان عربى شعر مى گفت و در تذكره ها اشعارى از او باقى مانده. مترجم «تاريخ عتبى» او را به فضل و كمال ستوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (538 /1)، سرآمدان فرهنگ (64 /1)، فرخى سيستانى (118 -117).

اسفرايني، تاج الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 684 ق)، نحوى. آثار وى: «فاتحه الاعراب باعراب الفاتحه»؛ «الضوء على المصباح» كه در شرح كتاب «مصباح» تأليف مطرزى است در نحو كه در سال 1850 م در هند به چاپ رسيده است؛ «الجملة الخبرية»؛ «لباب الاعراب»؛ «لباب العلم و الادب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (259 /7)، ايضاح المكنون (153 /2)، ريحانه (120 /1)، كشف الظنون (1708 ،1545 ،1544 -1543)، لغت نامه (ذيل/ اسفرائينى)، معجم المؤلفين (180 /11)، هدية العارفين (134 /2).

اسفرايني، خواجه نصيرالدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : ملك الشعرا خواجه نصير الدين اسفرايني معروف به احول ازشاعران و استاد معروف قرن 7ه.ق است وي شاعر دربارهاي مماليك دهلي، آل صاعد دراصفهان و اتابكان سلغري فارسي و مداح خواجه شمس الدين محمدجويني بوده است. و قصيده سرايي مداح و ماهر در وصف طبيعت بوده است.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : شعرسنتي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ملك الشعرا خواجه فريدالدين اسفرايني ازشاعران معروف قرن 7ه.ق است. وي را به سبب اقامت ممتد در اصفهان فريد اصفهاني و به علت زاده شدن دراسفراين، فريد اسفرايني گفته اند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فريدالدين احول پس از كسب معلومات از خراسان درطب درگاه پادشاهان مداح بيرون رفت.

خاطرات و وقايع تحصيل : فريدالدين احول از خراساني سفري به هندوستان رفت و به خدمت ناصر الدين قباجه از سلاطين غوري مملوك رسيد كه تاسال624ه.ش درناحيه سند فرمانروايي داشت . وي عين الملك حسين بن ابوبكر انسوي وزيرناصرالدين را در قصيده اي مدح گفت

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فريدالدين احول در كنار تحصيل علم به مطالعه دورانهاي شاعران پيش از خود مي پرداخت.

هم دوره اي ها و همكاران : تذكره

نويسان فريدالدين احول را از اوان و مصاحبان امامي هروي دانسته اند.

وقايع ميانسالي : فريدالدين احول سالها در اصفهان زيسته و درآنجا به ملازمت آل صاعد (صاعديه) كه رياست حنيفيان اصفهان داشتند درآمد آنان را مدح گفت. بعضي محققان تصور كرده اند كه فريد از خراسان نخست به شيراز نزد اتابكان سلغري پس از چندگاني از آنجا به اصفهان رفت و در خدمت آل صاعد درآمد و تا زمان مرگ در آنجاماند

زمان و علت فوت : به نظر نمي رسد كه فريدالدين احول ديرگاهي پس از سال663ه.ق زيسته باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فريدالدين احول از شاعران دربارهاي آل صاعد دراصفهان، اتابكان سلغري فارسي و همچنين ناصر الدين قباجه سلطان ملوك دهلي بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فريدالدين احول دركنار شاعري به مطالعه ديوانهاي شاعران بزرگ پيش ازخود و جواب گويي شعر آنان مي پرداخته است.

همفكران فرد : فريدالدين احول از معاصران امامي هروي وسعدي شيرازي بوده است.

آرا و گرايشهاي خاص : فريدالدين احول به شيوه غالب شاعران پايان قرن ششم و هفتم هجري به سردون قصايد مصنوع علاقه خاصي داشت و سخن او جامع جميع شرايطي است كه در نزد شعراي مشابه وي مي بينيم ومخصوصا در وصف طبيعت مهارت خاصي دارد.

چگونگي عرضه آثار : فريدالدين احول قصايد و مدايح خود رابه كساني چون ناصرالدين قباجه سلطان مملوك خاصي و وزيرش عين الملك حسين بن ابوبكر اشعري، سعد بن ابوبكر بن سعد بن زنگي و جانشينانش تا ابش خاتون و همچنين شمس الدين محمدصاحب ديوان جويني را مدح گفته است .

________________________________________

آثار :

1 ديوان فريد

احول(اسفرايني)

ويژگي اثر : ديوان فريد احول موجود و شامل بيش از سه هزار بيت است.

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

اسفرايني، شمس الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 900 ق)، اديب. در جوانى به تحصيل علوم و فنون پرداخت و مدتى در مدرسه ى سلطانى هرات به تدريس مشغول بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (340 /4).

اسفنديار

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(است. مقدس آفريده يا آفريده (خرد) پاك؛ په.) جهان پهلوان ايرانى، در روايات ملى پسركى گشتاسپ پادشاه كيانى. وى به دست زردشت رويين تن گرديد و پيروزيها يافت و عاقبت در جنگ با رستم بر اثر تير دو شاخه گزين كه به چشم او اصابت كرد، درگذشت.

(په.) اسفنديار، پسر گشتاسپ پادشاه داستانى ايران باستان. اين نام در فارسى تحريف شده و به صورت اسفنديار درآمده است اسفنديار.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

اسفندياري، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا اسفندياري

محل تولد : تهران

شهرت : اسلامي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اخذ ديپلم رياضي ( سال 61-60 )

* شروع دروس حوزوي ( سال 62-61 ) در مدرسه مجتهدي تهران و همزمان مربي تربيتي در برخي مدارس تهران

* انتقال به مدرسه چيذر تهران ( سال 63-62 ) وتدريس مكرر كتب درسي حوزه در رشته ادبيات عرب و منطق در خلال سالهاي 65-62

* افتخار پوشيدن لباس روحانيت ( سال 64 )

* انتقال به حوزه علميه قم همزمان با اتمام دروس سطح 1 ( سال 66 ) يعني پايان لمعتين و اصول مظفر

* اتمام دروس سطح 2 حوزه در قم ( سال 69 ) ورود به درس خارج آيت الله مكارم شيرازي

* پذيرش مسئوليت امور اساتيد مدرسه علميه معصوميه در قم ( سال 73-69 ) و همزمان تدريس برخي كتب درسي چون معالم الاصول , لمعه , تحرير الوسيله , منطق و ادبيات عرب

* سفرهاي مكرر تبليغي به جبهه هاي دفاع مقدس و مراكز ارتش و سپاه و برخي روستاها ( سال 69-64 ) و ايراد سخنراني و برپايي

منابر حسيني در برخي مساجد قم پس از اين سالها تا كنون

* تدريس مكرر كتاب حلقات الاصول و نگارش شرح بر اين كتاب از سال 73 تا كنون , در مراكز مختلف علمى

* ارائه اولين اثر مكتوب به نام منطق اجتهاد در شرح "معالم الدين" درسال 72 و شروع به كار تحقيق و تاليف

* دفاع از پايان نامه سطح 3 حوزه , تحت عنوان " الجمع بين الحكم الظاهري و الواقعي " با نمره 19 در سال 1380

* ارتباط علمي با مركز اديان و مذاهب (سال 76 تا 78 )

* ارتباط علمي با پژوهشكده فقه و حقوق , وابسته به دفتر تبليغات اسلامي و پذيرش مديريت گروه علوم وابسته به فقه (سال 79 تا 82 )

* دفاع از پايان نامه سطح 4 حوزه با عنوان "نظريه حق الطاعه" با نمره 17 درسال 83 و پس از 6 مصاحبه علمي مربوط به شركت در درس خارج فقه آيت الله تبريزي و خارج اصول آيت الله سيد كاظم حائرى

* شركت در همايش هاي علمي و ايراد سخنرانيهاي علمي و نيز دريافت جايزه و لوح تشويق از كنگره دين پژوهان در سالهاي 80 و 82 به مناسبت ارائه دو اثر پژوهشي

* همكاري با معاونت پژوهشي حوزه در تدوين درسنامه مقدماتي علم فقه

اسفندياري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسفندياري معروف به نيما يوشيج ، در سال 1274 شمسي در يوش مازندران به دنيا آمد. وي آموزش هاي ابتدايي را در يوش آغاز كرد و در سن دوازده سالگي (1288) با خانواده اش به تهران رفت و در آنجا مسكن گزيد. او ابتدا به دبستان (حيات جاويد) و سپس به مدرسه

متوسطه كاتوليك (سن لوئي) رفت. در اين مدرسه بود كه زبان فرانسه را آموخت. نيما يوشيج به سال 1296 در سن بيست سالگي موفق به دريافت تصديقنامه از مدرسه ي عالي سن لوئي شد. نخستين كار اداري نيما شغلي در درجه پايين كارمندي در وزارت ماليه بود، او تا سال 1298 در اين كار دوام آورد. از سال 1306 در كنار همسرش عاليه ،در آموزشگاه هاي كوچك شهرهاي شمال ايران : بارفروش ( بابل كنوني ) ، لاهيجان ، رشت ، آستارا به كار تدريس اشتغال داشت. از فروردين ماه سال 1312 نيما و همسرش به تهران آمدند. نيما نخست در بلا تكليفي بسر برد و سپس در جست و جوي كاري مناسب بر آمد. در سال 1316 به تدريس ادبيات در دوره دوم دبيرستان صنعتي پرداخت. پس از آن به وزارت پيشه و هنر منتقل گرديد. يك سال بعد به اداره موسيقي كشور منتقل شد و به عضويت هيات تحريريه ي مجله موسيقي انتخاب گرديد؛ نيما يوشيج تا سال 1326 شغل ثابتي نداشت و پس از آن به خدمت در اداره ي نگارش وزارت فرهنگ پرداخت . او تا پايان زندگيش در اين شغل اداري باقي ماند. نيما در روز پنج شنبه 16 دي ماه 1338 هجري شمسي به علت ابتلا به بيماري ذات الريه در گذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نيما يوشيج فرزند ابراهيم نوري و طوبي مفتاح بود. در يادداشت كوچك بي تاريخي نسب خود را چنين نوشته است: « علي بن ابراهيم علي ( معروف به ناظم الاياله ) بن محمدرضا (

معروف به باباخان بيك ) بن محمد هاشم بن محمدرضا » .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : نيما آنگونه كه خود مي گويد، كودكي اش در ميان شبانان و ايلخي بانان سپري شده است، اينان به هواي چراگاه به نقاط دور ييلاق قشلاق مي كردند و شب بالاي كوهها ساعات طولاني باهم به دور آتش جمع مي شدند ،او مي گويد: «از تمام دوره بچگي خود،به زدو خوردهاي و حشيانه و چيزهاي مربوط به زندگي كوچ نشيني و تفريحات ساده آنها در آرامش يكنواخت و كور و بي خبر ازهمه جا چيزي به خاطر ندارم».

تحصيلات رسمي و حرفه اي : نيما خواندن و نوشتن را در يوش كه بود آموخت. در زندگينامه ي خود چنين مي نويسد: «در همان دهكده كه متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده ياد گرفتم. او مرا در كوچه باغهاي دنبال مي كرد و به باد شكنجه مي گرفت. پاهاي نازك مرا به درختهاي ريشه و گزنه دار مي بست. با تركه هاي بلند مرا مجبور مي كرد به از بر كردن نامه هايي كه معمولا“ اهل خانواده اي دهاتي به هم مي نويسند و خودش آنها را بهم چسبانيده و براي من طومار درست كرده بود». در سن دوازده سالگي (1288) نيما با خانواده اش در تهران مسكن گزيد و در اين شهر ،ابتدا به دبستان (حيات جاويد) و سپس به مدرسه متوسطه كاتوليك (سن لوئي) رفت. در اين مدرسه بود كه زبان فرانسه را آموخت. نيما يوشيج به سال 1296 در سن بيست سالگي موفق به دريافت تصديقنامه از مدرسه ي عالي سن لوئي شد و

اين پايان تحصيلات رسمي اوست. پس از آن مدتي به اتفاق لاربن در مدرسه ي خان مروي نزد مرحوم آقا شيخ هادي يوشي، زبان عربي آموخت . در سال 1307 نيز در بار فروش (بابل) در محضر علامه ي حائري به درسهاي فلسفه و منطق و فقه اين عالم بزرگ دل سپرد.

خاطرات و وقايع تحصيل : نيما يوشيج از دوران تحصيل خود چنين تعريف مي كند : «سالهاي اول زندگي مدرسه من به زد وخورد بچه ها گذشت ،وضع رفتار و سكنات من كناره گيري و حجبي كه مخصوص بچه ها ي بربيت شده در بيرون شهر است . موضوعي بود كه در مدرسه مسخره برانداز بود. هنر من خوب پريدن و با رفيقم پژمان (حين) فرار از محوطه مدرسه بود. من در مدرسه خوب كار نمي كردم فقط نمرات نقاشي به داد من مي رسيد. اما بعدها مراقبت و تشويق يك معلم خوش رفتار كه نطام وفا شاعر امروز باشد مرا به خط شعر گفتن انداخت. اين تاريخ مقارن بود با سالها يا كه جنگها ي بين المللي ادامه داشت. من در آن وقت اخبار جنگ را به زبان فرانسه مي توانستم بخوانم». او در ادامه مي گويد : «به منزل خاله ام ، مادر تقي كياني كاردار، مي گريختم. با پاي برهنه از بازارها و كوچه هاي يخ بسته و مرطوب كه آثار قديم در آنجا هنوز بجا بود (مي گذشتم). در سر راه من دالان دولتسراي عضدالملك نائب السلطنه بود. با چراغ كم روشن توي دالان و قراول دم در با لباس مخصوص قديم قراول هاي زمان پيش از مشروطه . همه

چيز قديم. من درست به يادم مي آيد حيدر علي كمالي و تقي كاردار كياني در بالاخانه شعر مي خواندند تا صبح. و احتشام الملك ، پدر همين خانلري ، در زاويه به حساب خود زندگي مي كرد. آنها تا صبح نظامي مي خواندند. تاثير نظامي از آن وقت در من پيدا شد كه من اصلاً در خصوص شعر فكر نمي كردم. تقي كياين كاردار ( معتصم الملك ) در من تاثير مهمي دارد ، بدون اينكه خودش بداند» .

استادان و مربيان : نيما به تشويق نظام وفا كه استاد او بود ،به نظم شعر پرداخت. از استادان وي مي توان به مرحوم آقا شيخ هادي يوشيجي و علامه حائري اشاره كرد.

هم دوره اي ها و همكاران : يكي از همدو ره ايها ي دوران تحصيل نيما يوشيج ،حسين پژمان بود.

همسر و فرزندان : در تاريخ 6 ارديبهشت ماه سال 1305 نيما يوشيج ، در سن 29 سالگي ،با خانم عا ليه ي جهانگير ،فرزند ميرزا اسماعيل شيرازي ،خواهر زاده ي انقلابي و نويسنده ي مشهور ميرزا جهانگير صور اسرافيل ازدواج كرد.حاصل اين ازدواج فرزندي به نام شراگيم بود.

وقايع ميانسالي : نيما در يكي از طوفاني ترين و پر آشوب ترين ايام تاريخ كشور را درك نموده است.وي در اين زمان رضا خان با توطئه چيني و حمايت بيگانگان در پي تغيير حكومت قاجار و انتقال سلطنت به خود و خاندان خود بود. در سال 1303 مجلس شوراي ملي لايحه اي عزل احمد شاه قاجار و جانشيني سردار سپه را به مقام سلطنت تصويب مي كند و در 15 آذر ماه 1304 مجلس موسسان براي

تغيير مواردي از قانون اساسي تشكيل مي شود. نيما يوشيج با روشن بيني و آينده نگري كامل ، كه نشانه ي حس قوي و شناخت كامل او از موقعيت سياسي و اجتماعي ايران است ،در ياد داشتي با عنوان (مجلس مؤسسان )براي تغيير موادي از قانون اساسي تشكيل مي شود. نيما يوشيج با روشن بيني و آينده نگري كامل ، كه نشانه ي حس قوي و شناخت كامل او از موقعيت سياسي و اجتماعي ايران است، در ياد داشتي با عنوان (مجلس موسسان ) به تاريخ 21 آبان ماه 1304 چنين مي نويسد:(مجلس موسسان به اصطلاح شيطان مي خواهد آتيه ي مملكت ،يعني سرنوشت يك مست بچه هاي يتيم و مادرهاي فقير را معين كند. جوانها اغلب آنهايي كه چند جلد از كتب ادبيات غربي را ترجمه كرده اند و به اين جهت مشهور به نويسندگان هستند، در اين مجلس شركت دارند. مي خواهند آنها را براي اين مجلس انتخاب كنند. به من هم تكليف كرده اند،ولي من تاكنون نه پا به مجلس آنها گذاشته ام نه بازي قرعه و انتخاب و كلا را شناخته ام . من از اين بازي چيزي نمي فهمم . يك نفر را روي كار كشيده اند يك استبداد خطرناك ،مملكت را تغيير خواهد داد. جوان باهنر گمنام ،بمير يا ساكت باش تا تو را معدوم نكنند و تو بتواني روزي كه نطفه هاي پاك پيدا شدند ،به آنها اتحاد را تبليغ كني .اين نقشه ها براي اين است كه متفكرين و مخالفين شناخته شوند و آنها را در موقع جلسه ،نيست كنند؛ ولي بالاخره شيطان مغلوب مي شود.) نيما

يوشيج كه به هنگام نوشتن يادداشت 28 ساله است، در اين عبارت (جوان باهنر گمنام ،بمير يا ساكت باش تا تورا معدوم نكنند )بي گمان به شهادت دوست ناكام خود ميرزاده عشقي نظر دارد و جملات (من از اين بازيها چيزي نمي فهمم .يك نفر را روي كار كشيده اند . يك استبداد خطرناك ،مملكت را تغيير خواهد داد .سخت هوشيارانه ،قابل توجه، تاريخي و عبرت آور است. در بهمن ماه 1306 حادثه سياسي مهمي روي داد : كشف كتيبه ي سري و اعلام سرهنگ احمد پولادين. سرهنگ احمد خان پولادين كه افسري حساس و چو ن رئيس گارد رضا شاه و از نزديك شاهد اعمال او بود با عده اي از افسران و اشخاص مي دانست آنها هم با رژيم پهلوي موافق نيستند وارد مذاكره و متحد شده كميته اي سري تشكيل دادند كه او را از ميان بردارند و رژيم پهلوي را سرنگون سازند. نزديك بود كه موفق هم بشوند . اما يكي از افراد اين كميته از بيم نافرجام ماندن اين اقدام محرمانه مراتب را به اطلاع پهلوي رسانيد . همگي اعضاء كميته دستگير و تسليم دادگاه نظامي شدند محاكمات آنها چند روز به طول انجاميد در نتيجه سرهنگ احمدخان پولادين محكوم به اعدام شد. اين واقعه نيما يوشيج را كه انديشه انتقام هميشه با او بود سر شوق مي آورد و در اسفند ماه 1306 شعر بلند و حماسي (سرباز فولادين) را سرود تا اين تاريخ بعد از (افسانه) مهم ترين شعر اوست.

زمان و علت فوت : نيما در روز پنج شنبه 16 دي ماه 1338 هجري شمسي به علت ابتلا

به بيماري ذات الريه در گذشت و در قبرستان امامزاده عبدالله به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نخستين كار اداري نيما شغلي در درجه پايين كارمندي در وزارت ماليه بود و ي تا سال 1298 در اين كار دوام آورد. از فروردين ماه سال 1312 نيما و همسرش در تهران بودند. نيما نخست در بلا تكليفي بسر برد و سپس در جست و جوي كاري مناسب بر آمد. در سال 1316 به وزارت پيشه و هنر منتقل گرديد. يك سال بعد به تمايل خودش با همان حقوق به اداره موسيقي كشور منتقل شد و به عضويت هيات تحريريه ي مجله موسيقي انتخاب گرديد؛ اين كار جدي ترين و مناسب ترين شغل اداري نيما يوشيج درتما م طول زندگيش است كه تا پابان عمر اين مجله ،تا بهمن 1320 ادامه يافت. نيما يوشيج تا سال 1326 شغل ثابتي نداشت و پس از آن به خدمت در اداره ي نگارش وزارت فرهنگ پرداخت . كار او بررسي و اظهار نظر در باره ي نمايشنامه ها و فيلمنامه هايي بود كه به اين اداره مي رسيد. تا پايان زندگيش اين شغل اداري او بود و حقوقش سيصد و سي تومان در ماه بود.

فعاليتهاي آموزشي : از سال 1306 ، نيما در كنار همسرش عاليه ،در آموزشگاه هاي كوچك شهرهاي شمال ايران : بارفروش ( بابل كنوني ) ، لاهيجان ، رشت ، آستارا به كار تدريس اشتغال داشت. او در سال 1316 در تهران به تدريس ادبيات در دوره دوم دبيرستان صنعتي پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : نيما يوشيج در سال 1316 موفق به كشف

شكل تازه اي در شعر فارسي شد كه اين شيوه به كلي با شعر قديم فرق دارد و با نگرشي كه در شيوه شكل آن پديد آورد به پدر شعر نو لقب گرفت. نظرنيما در خصوص شعر، يك نگاه جديد است كه بعضاً شيوه هاي قديم را به چالش كشيده و از منظري جديد غالب شعر را تعريف مي نمايد. او مي گويد: « ادبيات ما بايد از هر حيث عوض شود. موضوع تازه كافي نيست و نه اين كافي است كه مضموني را بسط داده و به طرز تازه بيان كنيم. نه اين كافي است كه با پس و پيش كردن قافيه و افزايش و كاهش مصراع ها يا وسايل ديگر ، دست به فرم تازه زده باشيم . عمده كار اين است كه طرز كار عوض شود و مدل وصفي و روائي ، كه در دنياي با شعور آدم هاست ، به شعر بدهيم. »او در ادامه مي گويد:« شعر وزن و قافيه نيست ، بلكه وزن و قافيه هم از ابزار كار يك نفر شاعر هستند. همچنين شعر رديف ساختن مصطلحات و فهرست كلي دادن از مطالب معلوم كه در سر زبان ها افتاده است نيست. اين جور كار به درد دفتر حساب بندي يك تجارتخانه مي خورد. شعر واسطه تشريح و تاثير دادن و كوچك كردن معنويات و شكافتن و نمودن درونيهاي دقيق و نهفته آنهاست. و تمام كوشش و كاوش شاعر براي آن است كه « مخصوصاً شعر را از حيث بيان آن به طبيعت نزديك كرده و به آن اثر دلپذير نثر را دهد » . زياد رغبت دارد

و دلباخته رغبت خود است كه « شعر را از مصراعبازيهاي ابتدايي _ كه در طبيعت اين طور يكدست و يكنواخت و ساده لوح پسندانه وجود ندارد و لباس متحد الشكل نپوشيده است_ آزاد كرده باشد» .نيما فقط در ابداع شعر نو جسارت به خرج نداد بلكه همين آوردن واژه هاي روستايي و بومي در شعر فارسي و ملي در نوع خود بدعت و نوآوري محسوب مي شود ، تا جاييكه كه بعد از او بسياري خواستند از اين شيوه بهره بگيرند كه راه به جايي نبردند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پادشاه فتح

2 خواب زمستاني

3 قصه رنگ پريده ،خون سرد

ويژگي اثر : اين قصه مثنوي حزن انگيزي است كه براي دلهاي خونين سروده شده است و به بيان مصائب شاعر اختصاص يافته كه ميخواهد قصه ا ي از ياران و ببخت و دوران خويش بازگو كند.

4 كار شب پا

5 منظومه افسانه

ويژگي اثر : افسانه منظومه مفصلي است. در يكي از مفترعات بحر رمل(فاعلاتن فعولن فعولن) كه محتوي آشفتگي و خيالهاي پريشان شاعر است. نيما نخستين انحراف خود را از اسلوب تفكر وبيان ديرينه شعر فارسي در اين منظومه نشان مي دهد.

6 واي بر من

منابع زندگينامه :1آريان پورم يحيي- از نيما تا روزگار ما- ج3, تهران: انتشارات زوار, ص 5972پيام نوين- سال 3- شماره 6, اسفند 13393صوفيم ليلا-

زندگي نامه شاعران ايران- انتشارات جاجرمي, ص 2164طاهباز, سيروس- زندگي و هنر نيما يوشيج پردرد كوهستان- تهران: انتشارات زرياب, ص 11

اسكافي، ابوجعفر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 240 ق)، متكلم معتزلى، اديب و شاعر. اصلى وى از سمرقند بود. در بغداد متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. ابتدا پيشه خياطى داشت اما به تحصيل دانش روى آورد و علم كلام را از جعفر بن حرب فراگرفت و از پيشوايان بنام معتزليان بغداد شد. طايفه اسكافيه بدو منسوبند. وى مناظراتى با حسين بن على كرابيسى داشته است. معتصم عباسى او را بر همه مقدم مى داشت. در مآخذ مختلف او را صاحب تصانيف بسيار دانسته اند. از آثارش: كتاب «المقامات فى تفضيل على- عليه السلام»؛ كتاب «فضائل على- عليه السلام»؛ كتاب «ابطال قول من قال بتعذيب الاطفال»؛ كتاب. «البدل»؛ كتاب «الرد على المشبهة»؛ كتاب «اللطيف»؛ كتاب «النقض».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (92 /7)، تاريخ بغداد (416 /5)، خاندان نوبختى (85 ،81)، ريحانه (122 /1)، الكنى والالقاب (27 /2)، لسان الميزان (227 /6)، لغت نامه (ذيل/ اسكافى)، مروج الذهب ترجمه (512 /2)، معجم المؤلفين (200 /10)، الوافى بالوفيات (337 -336 /3)، هدية الاحباب (98).

اسكندرلو، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد اسكندر لو

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/2

زندگينامه علمي

بنده در سال 1340 در شهرستان همدان در يك خانواده مذهبي متولد شدم. در سال 1356 به منظور فراگيري معارف و علوم اسلامي به حوزه علميه قم آمدم. ادبيات عرب، منطق و علوم بلاغي را (60 _ 1356) در مدرسه مباركه رضويه خواندم. لمعتين (63 _ 61) را نزد آيت الله اشتهاردي و استاد شماعي همداني، رسائل و مكاسب (67 _ 64) را نزد آيت الله اعتمادي و آيت الله علوي گرگاني، كفايتين (69 _ 67)

را نزد آيت الله اعتمادي، خارج فقه (80 _ 70) را نزد آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله نوري همداني خارج اصول (78 _ 70) را نزد آيت الله فاضل و آيت الله مكارم شيرازي.

تحصيلات دانشگاهي:

مقطع كارشناسي الهيات و معارف اسلامي (74 _ 71) موسسه در راه حق.

مقطع كارشناسي ارشد علوم قرآني (78 _ 74) موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)

مقطع دكتري علوم قرآن و حديث (83 _ 79) تربيت مدرس دانشگاه قم.

ملاحظات: در مهر ماه 1378 از پايان نامه كارشناسي ارشد خود تحت عنوان "نقد و ترجمه مدخل قرآن از دايرة المعارف دين" دفاع نموده و امتياز 20 را احراز كردم و در سال 1379 در كنكور دكتراي علوم قرآن و حديث تربيت مدرس دانشگاه قم شركت كرده و با كسب رتبه اول پذيرفته شدم. در تاريخ 22/ 3/ 82 موضوع پايان نامه دكتري بنده تحت عنوان "نقد و بررسي تحقيقات خاور شناسان در زمينه تاريخ گذاري آيات و سور قرآن" به تصويب رسيد و در تاريخ 15/ 10/ 83 مورد دفاع قرار گرفت و با درجه عالي و امتياز 5 /18 پذيرفته شد.

فراگيري زبان انگليسي:

الف) دوره عالي زبان انگليسي مركز زبان هاي خارجي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم در سال 1365 (طي 700 ساعت آموزش) كه در تاريخ 31/ 4 / 66 گواهينامه آن را (ممهور به مهر مركز زبان هاي خارجي دانشگاه تهران، مركز زبان هاي خارجي نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي و مركز زبان هاي خارجي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم) است، دريافت نمودم.

ب) در سال 1369 جهت تقويت مكالمه زبان انلگيسي، كلاس هاي آن را در

زبانكده انگليسي (اي. اچ. پ) پشت سر نهاده و موفق به اخذ ديپلم زبان (با امتياز 20) گرديدم.

ت) اخذ گواهينامه مترجمي زبان از نيروي دريايي پاكستان (1370)

ملاحظه: در سال 1370 از سوي نمايندگي ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي عازم بندر كراچي پاكستان شدم و در طي مدت شش ماه در جمع برادران سپاهي كه جهت گذراندن دوره تخصصي زير دريايي به نيروي دريايي پاكستان اعزام شده بودند، به عنوان مبلغ و مترجم زبان انگليسي حضور داشته و در پايان دوره موفق به اخذ گواهينامه مزبور شدم.

اسكندري، سليمان محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در تهران متولد شد. پدرش شاهزاده محسن ميرزا كفيل الدوله از مالكين و كارمندان عاليرتبه ى دولت بود. وى پس از انجام تحصيلات مقدماتى و معمول زمان و ياد گرفتن زبان فرانسه در دستگاه دولتى استخدام شد. چندى در اداره ى شهربانى و مدتى در اداره كل گمرك اشتغال به كار داشت. امتياز روزنامه هفتگى حقوق را گرفته، به انتشار آن مبادرت نمود. در دوره ى دوم مجلس پس از فوت برادرش كه نماينده ى مجلس بود، به جاى او از طرف نمايندگان مجلس به وكالت انتخاب گرديد و جزو حزب دموكرات شد. و پس از چندى از ليدران حزب مزبور در مجلس شد. در 1290 مجلس دوم در اثر اولتيماتوم دولت روسيه تزارى منحل گرديد و به دستور ناصرالملك نايب السلطنه ايران سليمان محسن دستگير و به قم تبعيد شد و چند ماهى در تبعيد به سر برد و آنگاه به تهران آمد و مديركل امور مركزى وزارت كشور گرديد.

سليمان محسن در انتخابات دوره ى سوم مجلس شوراى ملى از اصفهان به نمايندگى انتخاب شد و ليدر حزب دموكرات در مجلس

بود و مدتى نيز نايب رئيس مجلس شد. دموكرات ها در مجلس در اقليت قرار داشتند و با غالب دولت ها مخالف بودند. هنگامى كه در اين دوره سلطان عبدالمجيد ميرزا عين الدوله به نخست وزيرى انتخاب شد، سليمان محسن به ليدرى حزب دموكرات، فرمانفرما وزير كشور كابينه را استيضاح كرد و عزل او را از وزارت خواستار شد ولى عين الدوله بر اساس مسئوليت مشترك وزيران از وزير داخله خود دفاع كرد و از كار كناره گيرى نمود. مجلس سوم با تلاش سيد حسن مدرس او را به رئيس الوزرائى انتخاب نمود. عين الدوله قبول نخست وزيرى را موكول به عضويت فرمانفرما در كابينه كرد. سليمان محسن در رد نظريه عين الدوله سخنان تندى در مجلس ايراد كرد و كلمات ناسزا و موهن بر زبان جارى ساخت و عين الدوله ناگزير مجدداً استعفا كرد.

در جنگ بين الملل اول و اشغال ايران از طرف قواى نظامى روس و انگليس و عثمانى، احمد شاه تصميم به تغيير پايتخت گرفت و اين نيت را با نمايندگان در ميان نهاد و سليمان محسن و حزب دموكرات در اين كار پيشقدم شدند و فوراً به قم حركت نمود. كميته اى به نام «كميته ى دفاع ملى» تشكيل دادند و رياست آن كميته با سليمان محسن بود. كميته در قم به جمع آورى اعانه و خريد اسلحه پرداخت. كميته ى دفاع ملى از قم به اصفهان و اصفهان به كرمانشاه حركت كرد و تا اين تاريخ ليدرى و رهبرى قيام كنندگان به عهده سليمان محسن بود. در همان هنگام رضاقلى خان نظام السلطنه با عده اى قوا و وزيرمختار آلمان به كرمانشاه رسيدند و به رياست حكومت موقتى انتخاب شد و كابينه اى تشكيل داد و عده اى را به وزارت

انتخاب نمود از جمله سليمان محسن وزير داخله شد ولى ميل و رغبتى به اين سمت نشان نداد زيرا خود كانديداى رياست حكومت بود.

اساساً اجتماع عده اى در كرمانشاه براى دفاع از ايران با حمايت آلمان و عثمانى در نتيجه ى اقدامات سليمان محسن و حزب دموكرات بود و از اين رو بين نظام السلطنه و سليمان محسن اختلاف نظر شديد پيدا شد و ضمناً سليمان محسن متهم به سوء استفاده ى مالى گرديد. سليمان محسن چندى در بغداد و سپس در استانبول اقامت گزيد و پس از خاتمه ى جنگ جهانى به ايران بازگشت. در انتخابات دوره ى چهارم از تهران به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب شد و به اتفاق سيد محمدصادق طباطبائى حزب سوسياليست ايران را بنياد نهاد و در نقش اقليت در مجلس دست به اقدامات تندى زدند. سليمان محسن در آن مجلس با اعتبارنامه ى مهديقلى مخبرالسلطنه به شدت مخالفت نمود و صريحاً او را قاتل شيخ محمد خيابانى معرفى كرد.

در 1300 به هنگام نخست وزيرى احمد خان قوام السلطنه، دكتر محمد مصدق السلطنه وزير ماليه ماده ى واحده اى به مجلس داد و اختياراتى براى اصلاح وضع مالى ايران خواست. سليمان محسن وزير ماليه را مورد حملات شديد قرار داده و حمله ى سختى به او نمود. مصدق از خود دفاع كرد و سپس غش كرد و بدين ترتيب كابينه ى قوام السلطنه ساقط شد. در 1301 در دور دوم نخست وزيرى قوام السلطنه، سليمان محسن او را استيضاح كرد و با جلب عده اى از اعضاء اكثريت مجلس و نمايندگان بيطرف، اقليت خود را تبديل به اكثريت نمود. در نتيجه براى بار دوم كابينه ى قوام السلطنه را ساقط كرد. قبل از قوام السلطنه نيز مشيرالدوله در اثر حمله ى

شديد سليمان محسن از كار كناره گيرى كرده بود.

سليمان محسن در 1301 پس از ساقط كردن قوام، مستوفى الممالك را به رئيس الوزرائى رسانيد و خود ليدر اكثريت بود و دفاع از پروگرام دولت را برعهده گرفت. در عوض سيد حسن مدرس كه در حكومت قبل ليدر اكثريت بود، اين بار ليدر اقليت گرديد و با كابينه ى مستوفى به مخالفت برخاست و كابينه را استيضاح نمود. در تمام دوران زمامدارى مستوفى، جدالى سنگين بين مدرس و سليمان محسن در مجلس در جريان بود.

در اواخر دوره ى چهارم، سليمان محسن و سيد محمدصادق طباطبائى ليدران حزب سوسياليست كه جمعاً در مجلس پانزده نفر بودند روابط نزديك و صميمانه اى با سردار سپه وزير جنگ برقرار نمودند و او را مورد حمايت قرار دادند، و سرانجام پيمان نامه اى بين سردار سپه، ميرزا كريم خان رشتى، سليمان محسن، سيد محمدصادق، و خدايارخان امضاء و مبادله شد. به موجب اين پيمان نامه، قرار شد حزب سوسياليست سردار سپه را به نخست وزيرى برساند و سردار سپه در عوض وزيران خود را از اعضاء حزب سوسياليست انتخاب نمايد. يك ماه پس از اين پيمان، سردار سپه با حمايت سوسياليست ها از طرف سلطان احمد شاه به نخست وزيرى برگزيده شد و در كابينه ى خود سليمان محسن را وزير فرهنگ نمود. حاج عزالممالك اردلان و ميرزا قاسم خان صوراسرافيل دو تن از اعضاى سوسياليست نيز در اين كابينه عضويت يافتند.

سليمان محسن در انتخابات دوره ى پنجم مجلس شوراى ملى از تهران به وكالت مجلس انتخاب شد و طبعاً از وزارت اعراض نموده به پارلمان رفت. او در مجلس پنجم يكى از طرفداران جمهورى بود و طرح تبديل رژيم سلطنتى را به جمهورى

امضاء نموده و از آن دفاع نمود. در جريان تعرض و قهر سردار سپه و عزيمت وى به بومهن، سليمان محسن تلاش بسيار كرد و اكثريت مجلس را به طرفدارى سردار سپه بسيج نموده او را به شهر بازگردانيد.

در تمام مدت مجلس پنجم، سليمان محسن ليدر سوسياليست ها بود و غالباً در مقابل مدرس قرار مى گرفت. در استيضاح مدرس از سردار سپه كه منجر به نطق ملك الشعراى بهار شد، سليمان محسن نطق مهمى ايراد كرده اقليت را سخت مورد نكوهش قرار داد. در جريان انقراض قاجاريه و تفويض سلطنت به سردار سپه كوشش و فعاليت سليمان محسن چشمگير بود.

پس از ختم دوره ى پنجم، سليمان محسن كه نام خانوادگى «اسكندرى» را براى خود انتخاب نموده بود با وجود نزديكى و همكارى با سردار سپه وكيل مجلس نشد و به هيچ كار دولتى هم دعوت نگرديد و به صورت عزلت و انزوا ايام را مى گذرانيد. پس از سال 1320 فعاليت هاى سياسى او آغاز شد. از جمله او از مؤسسين اوليه ى حزب توده ايران بود و ليدرى حزب مزبور به او واگذار شد ولى به علت كهولت نه حوصله و نه توانائى كار داشت و امور حزب اغلب توسط برادرزاده ى او ايرج اسكندرى انجام مى گرفت.

سليمان محسن اسكندرى در 1322 در سن 77 سالگى درگذشت. تشييع جنازه ى او با شكوه كامل از طرف حزب توده ايران در تهران برگزار شد و در تمام شهرهاى ايران مجالس ختم مجلل از طرف حزب توده تشكيل شد. اسكندرى مردى سخنور، جدى، صادق، جاه طلب و پارلمانتر قوى بود. شايد در طول تاريخ مشروطيت، سخنورى به پاى او نرسيده باشد.

(1322 -1255 ش)، روزنامه نگار. تحصيلات خود

را در تهران انجام داد و سپس وارد اداره ى نظميه شد. پس از آن سمت هاى مختلفى را عهده دار بود و چند مرتبه نيز وكيل مجلس شد. مدتى هم سمت وزارت فرهنگ را داشت. پس از كودتاى رضاخان، مدتى رييس الوزرايى وى را عهده دار شد. اسكندرى از اعضاى حزب دموكرات بود. او بعد از سال 1320 ق حزب توده را با مرام سوسياليستى به همراه 53 نفر بنياد گذاشت. در سال 1325 ق روزنامه «حقوق» را منتشر ساخت.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (224 -223/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (179 -172/ 1)، يادداشتهاى قزوينى (192/ 8).

اسكندري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1371.

دكتر محمدحسين اسكندى استاد رشته ى ادبيات بود كه چندى در دانشگاه شيراز تدريس مى كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اسكندري، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين اسكندري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

حقير محمد حسين اسكندري حسب الامر، جريان تحصيل، تدريس و تحقيق خود را در چند بند بطور خلاصه در اين صفحات مي نويسم: در آغاز بايد از سال 42- 41 سال آغاز انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره)، كه براي تحصيل وارد حوزه علميه قم شدم به عنوان نقطه عطفي در جريان زندگي خودم نام ببرم. البته حقير قبل از اين تاريخ نيز __ چون پدرم روحاني و از شاگردان مراجع بزرگواري چون آيت الله بروجردي و آيت الله حاج شيخ محمد علي اراكي و آيت الله حاج شيخ عبدالنبي عراقي و… بودند _ در قم بودم و دوران ابتدائي را در مدرسه خديوي و دوره دبيرستان را در دبيرستان صدوق مشغول تحصيل بودم كه به توصيه پدرم آن را نيمه تمام گذاشته و براي ورود به حوزه و اشتغال به تحصيلات ديني و حوزوي، دبيرستان را ترك كردم.

در سال تحصيلي 42- 41 سال شروع انقلاب وارد حوزه علميه قم و در مدارس حضرت آيت الله گلپايگاني كه برنامه تحصيلي خاص خود را داشت، مشغول تحصيل شدم با اين تفاوت كه هر سه سال از اين برنامه ها را حقير در دو سال گذراندم و كتابهاي سيوطي، مغني، شرح نظام، مختصر، حاشيه ملا عبدالله، شمسيّه، معالم و قوانين و جلدين شرح لمعه را همراه با برنامه هاي جنبي در اين مدارس خواندم. در اين مدارس نوشتن جزوه

درسها و ارزيابي آنها توسط اساتيد در فواصل مختلف و نيز شركت در امتحانات فصلي اجباري بود.

رسائل را در درس خصوصي آيت الله شاه آبادي، كفايتين را در درس عمومي آيت الله سلطاني، مكاسب را در درس عمومي آيت الله ستوده، منظومه را در درس خصوصي آيت الله محمد مؤمن و درس عمومي آيت الله انصاري شيرازي و بخشهائي از اسفار را در درس آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده (و بعد كه وارد موسسه در راه حق شدم) منطق، شفا، نهايه، فلسفتنا و روش رئاليسم را در درس آيت الله مصباح يزدي و كتاب "ژيلسون" را كه آن هم يك كتاب فلسفه غربي بود در درس استاد ارجمند آقاي دكتر احمدي و يك دوره فلسفه علم و نيز يك دوره كوتاه تاريخ فلسفه غرب را در درس دو نفر از اساتيد محترم دانشگاه كه در فن خود قوي بودند شركت كردم. ضمناً در همين سالها روزهاي تعطيلي همراه تعدادي از دوستان كه سعي مي كردند از همه فرصتها استفاده شود، بخشهائي از عقائد و معارف قرآن و روايات را نزد آيت الله جوادي آملي، آيت الله ابطحي اصفهاني و آيت الله مرحوم ابوترابي قزويني شركت كردم.

از اواخر دهه پنجاه به بعد در درسهاي خارج فقه و اصول آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري يزدي، آيت الله وحيد خراساني و در مقاطعي آيت الله اراكي و آيت الله سيد كاظم حائري و… شركت كردم. در همين حال، يك دوره امر به معروف و نهي از منكر را همراه يكي از دوستان ارجمند در درس آيت الله صديقيان اصفهاني خصوصي در روزهاي تعطيلي

و يك دوره فقه اقتصادي را در درس آيت الله مظاهري اصفهاني به پايان رساندم.

در سال 1351 در ضمن درسهاي خارج حوزه وارد برنامه آموزشي تحقيقي موسسه در راه حق شدم و در گروه "الف" اين موسسه ثبت نام كرده و پذيرفته شدم كه در مجموع تركيبي بود از :

1. فلسفه اسلامي و غير اسلامى

2. معارف قرآن

3. دو زبان خارجي (عربي جديد و انگليسي)

4. علم و فلسفه اخلاق

5. اقتصاد اسلامى

6. دوره هاي عمومي و كوتاهي در زمينه جامعه شناسي عمومي، روانشناسي عمومي، حقوق و علوم سياسي، روش تحقيق و نويسندگي و علوم رياضي و …

زمان اين برنامه ها 8 سال بود كه در آن، حقير درسها را بصورت جزوه مي نوشتم و شركت در امتحانات فصلي الزامي بود.

آموزش و تدريس:

از همان سالهاي نخست طلبگي از نيمه دهه پنجاه در مدارس آيت الله گلپايگاني و سپس مدارس كرمانيها و رسالت به موازات تحصيل، درسهائي را كه خوانده بودم تدريس مي كردم. سپس در سالهاي بعد چندين سال در موسسه در راه حق به تدريس فلسفه، فلسفه حقوق، عقائد و اخلاق در قرآن و در مدرسه شهيدين فلسفه، در جامعة الزهراء فلسفه و اصول، در مدرسه حقاني عقائد و معارف قرآن و در دانشكده شهيد محلاتي فلسفه اخلاق و قبل از جامعة الزهرا در مكاتب خواهران نيز تدريس داشته ام و خلاصه آنكه از ادبيات گرفته تا مكاسب شيخ را بطور عمومي يا خصوصي در حوزه قم تدريس كردم و علاوه بر درسهاي رائج حوزه مواد درسي فوق را در مراكز آموزشي مختلف چه آنها كه نام بردم و غير آنها تدريس نمودم.

پس از پيروزي انقلاب،

در سالهاي آغازين پيروزي انقلاب، به توصيه علماء و بزرگان حوزه بمنظور انجام كارهاي فرهنگي تبليغي و پاسخ به سؤالات و شبهات و يا براي تدريس در اردوهائي كه بمنظور آموزش ضمن خدمت براي اساتيد و دبيران و معلمان از سوي تربيت معلم و اداره آموزش ضمن خدمت تشكيل مي شد به استانها و شهرهاي مختلف آبادان و خرمشهر و رشت و بندر انزلي و حومه (از جمله دانشگاه گيلان و دانشگاه لاكان) و كرمانشاه و يزد و چندين نوبت در تهران (دانشگاه امام صادق (ع)، تربيت معلم، دانشگاه تهران و… ) سفر كرده، به تدريس عقائد و معارف و ايدئولوژي و اقتصاد اسلامى پرداختم كه در هر يك از آنها از 8- 7 ماه گرفته تا دو ماه و يا حتي بيست روز سفر و برنامه ما طول مي كشيد و كار ما بصورت تشكيل كلاس يا پاسخ به سؤالات در دانشگاهها و دبيرستانها و يا بصورت مصاحبه و پاسخ و پرسش در مراكز تلويزيوني رشت و كرمانشاه و آبادان و گاهي سخنراني انجام مي گرفت كه تا آنجا كه بياد دارم در رشت در كل يك ماه رمضان يك شب در ميان و همچنين در كرمانشاه در مدت مشابه اين مصاحبه منتشر مي شد و موضوع و محور مصاحبه مسائل اقتصادي اسلام بود.

از سال اول بازگشائي دانشگاهها پس از انقلاب ظاهراً سال 62- 61 بنا به دعوت بعضي از مسئولان و معاونين دانشگاه شهيد بهشتي و با توجه به وضع بحراني دانشگاه ها در آن زمان كه جولانگاه گروهكها بود، در اين دانشگاه به تدريس دروس مختلف پرداختم كه بطور عمده عبارت بود

از: عقائد و معارف و اخلاق و نيز در مقاطعي نظام سياسي و دولت در اسلام را در دانشكده اقتصاد و علوم سياسي و حقوق بين الملل اسلام را نيز در همين دانشكده و بخشهائي از فقه را در دانشكده حقوق و تاكنون نيز كه بيش از بيست سال از آن تاريخ مي گذرد تدريس و همكاري حقير با اين دانشگاه ادامه دارد. همچنين، بنا به دعوت آيت الله مير محمدي كه در آن تاريخ رئيس دانشكده الهيات دانشگاه تهران بودند و به توصيه آيت الله مصباح يزدي از سال 64 در دانشكده الهيات بطور متناوب به تدريس فلسفه و كلام و فقه و اصول و فقه الحديث و تفسير و درايه پرداختم كه تا بعد از دهه هفتاد ادامه يافت و سپس هم با يكي دو سال فاصله در مجتمع آموزش عالي قم وابسته به دانشگاه تهران به تدريس دروس فقه و ادوار فقه و فقه تطبيقي مشغول شدم كه تقريباً تا حدود سال 1380 ادامه داشت. علاوه بر اين چند سالي هم در دانشگاه تربيت مدرس تهران به تدريس فلسفه (روش رئاليسم) و فقه (مكاسب) و اصول (مظفر) اشتغال داشته، در دانشگاه آزاد قم نيز فقه و اصول و… را در چند سال و در دانشگاه آزاد شهر ري از چند سال پيش تاكنون به تدريس فقه، اصول، آيات الاحكام، قواعد فقهيه، حقوق جزاي خصوصي و حقوق بين الملل اسلامي اشتغال دارم.

البته اشتغال حقير به تدريس در دانشگاهها بنا به نياز جامعه پس از انقلاب بوده كه حتي در سالهاي اوّليه و جو بحراني جامعه بويژه دانشگاهها كه محل تاخت و تاز گروهكها

بود خطر جاني هم براي ما داشت؛ ولي حقير با اشتياق تمام اين كار را ادامه دادم و عليرغم آنكه درحدود ده سال قبل وزارت علوم با گرفتن دو امتحان مفصل و نوشتن پايان نامه اي در موضوع قاعده "مقابله به مثل در حقوق بين الملل از ديد اسلام مدرك دكتري (استاد ياري) در فقه و مباني حقوق به اينجانب داده است. حقير تاكنون به همان شكل ساده و بدون رسميت به كار تدريس خود در دانشگاه ادامه داده ام و بين راه قم و تهران در رفت و آمد بوده ام.

پژوهش و تحقيق:

اوّلين كار تحقيق، بلافاصله پس از پيروزي انقلاب و در دوراني كه تبليغات دو ابر قدرت بويژه، تبليغات گروهكهاي كمونيستي بالا گرفته بود، مطالعاتي بود كه همراه يكي ديگر از برادران عزيز (حجةالاسلام والمسلمين شيخ حسين ايراني) در مورد وضعيت نظامهاي سوسياليستي و كمونيستي بويژه شوروي شروع كرديم و يادداشتهائي برداشتيم كه بصورت دو كتابچه با نامهاي: 1- "برادري برابري حكومت كارگري"

2- "بهشت سوسياليسم" در آن تاريخ به چاپ رسيد و در مراكز حساس فرهنگي و دانشگاهي در دسترس مردم بويژه قشر فرهنگي و دانشجويان قرار داده شد و در آن روزها نياز زيادي به آن احساس مي شد.

ولي، كار عمده تحقيقي اينجانب با تأسيس دفتر همكاري حوزه و دانشگاه كه امروز بنام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ناميده مي شود و پس از پيروزي انقلاب در حول و حوش سال 1360 تأسيس گرديد شروع شد. حقير به عنوان محقق و مسئول گروه حقوق و علوم سياسي در اين موسسه پژوهشي كه بمنظور تحقيق در رشته هاي مهم علوم انساني اقتصاد،

حقوق و علوم سياسي، جامعه شناسي، روانشناسي، علوم تربيتي و… به وجود آمده بود تا كتابهاي مادر و مبنائي مربوط به رشته هاي نامبرده در دانشگاهها را با توجه به اصول و مباني اسلامي در اين گونه رشته ها تهيه و تدوين كند، مشغول به كار شدم كه هر چند از آن تاريخ تاكنون نوسانات و شدت و ضعفهائي داشته است، ولي بيش و كم تاكنون اين كار ادامه پيدا كرده است و ثمرات اين كار كتابها و مقالاتي است كه در سطور بعد بعضي از آنها را نام خواهم برد .

علاوه بر اين، اينجانب در كار تحقيق و پژوهش با موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) نيز همكاري داشته ام و كار عمده تحقيقي كه در رابطه با اين موسسه انجام داده ام پژوهش، تحقيق و تدوين كتاب اخلاق در قرآن بوده است كه اصل آن سخنرانيها و درسهاي آيت الله مصباح يزدي بود و مسئووليت پژوهش و تحقيق و تدوين آن به عهده اينجانب قرار داده شد و الحمدالله امروز در سه جلد و در بيش از هزار صفحه به چاپ رسيده و بعضي از مجلدات آن قريب ده بار به چاپ رسيده است. علاوه بر اين از 8- 7 سال قبل تاكنون با پژوهشگاه علوم انساني در خيابان كردستان تهران در ارتباط با گروه علوم سياسي و نقد كتابهاي سياسي و آموزشي دانشگاهها همكاري داشته ام كه بصورت مقالات انتقادي نوشته مي شود و چند سالي است كه مجله (فصلنامه) به نام "نامه علوم انساني" بمنظور نشر اينگونه آثار و مقالات بطور عمده انتقادي گروه هاي مختلف، تأسيس شده كه حقير

نيز جزء هيئت تحريريه آن هستم .

اسلامبولچي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيى (اسلامبولچى) از علماء و دانشمندان مبرز معاصر تهرانست وى در حدود سال 1332 قمرى در تهران متولد شده و در بيت تقوا و سيادت پرورش يافته و پس از خواندن فارسى و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح به قم مهاجرت نموده و مكاسب و كفايه را از مرحوم آقا ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه مرعشى نجفى و مدرسين ديگر حوزه به پايان رسانيده و درس خارج را از محضر مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى استفاده نموده و پس از فوت آن مرحوم به تهران برگشته و در خيابان عين الدوله به خدمات دينى از قبيل امامت در مسجد (سادات اخوى) واقع در اول (كوى سقاباشى) و گفتن تفسير قرآن و ترويج دين و غيره تا حال تحرير اشتغال دارند نگارنده. گويد: آقاى اسلامبولچى دانشمندى متين و بزرگوار و داراى محاسن اخلاق و مبادى آداب و با سلسله سادات اصيله و ريشه دار تهران كه منتهى به حضرت جوادالائمه امام محمدتقى (ع) مى شوند پيوند مصاهرت دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اسلامپور كريمي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن اسلام پور كريمي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/4/5

زندگينامه علمي

در سال 1349 شمسي در بابل متولد شدم و بعد از اتمام دوره هاي ابتدائي و راهنمائي با معدل20 يا بالاي 19 بر اساس علاقه ام به قرآن و معارف اسلامي در مسابقات قرآن و تجويد و مفاهيم شركت مي كردم.

در سال 64 در حوزه علميه فيضيه مازندران در بابل نزد استاد گرانقدر حاج آقاي فاضل به تحصيل صرف و نحو و فقه

مشغول شدم. در سال 65 بر اساس وظيفه و لبيك به نداي ولايت فقيه در جبهه حق عليه باطل حضور يافتم. در تاريخ 14/ 12/ 65 در منطقه شلمچه به اسارت نيروهاي بعثي در آمدم و تا سال 66 كه در تكريت، بعقوبه و رماديه عراق در اسارت به يادگيري و ياددهي نحو و صرف و تجويد و عربي جديد صرف كردم.

بعد از آزادي (30/ 8/ 69) و بعد از 9 روز از آزادي در مدرسه رضويه قم به تحصييل حوزوي ام ادامه دادم. با توجه به نياز و آمادگي براي خدمت به قشر جوان دانشگاهي، دوران دبيرستان را در رشته فرهنگ و ادب در سال 73 به اتمام رسانده و سال 74 وارد دانشگاه تهران (مجتمع آموزشي عالي قم) شدم. مقطع كارشناسي در سال 77 به اتمام رسد . همزمان در مقطع كارشناسي فعاليتهاي چشم گيري در مسجد امام رضا (ع) منطقه علي آباد سعدگان و پايگاه بسيح مربوط به آن (پايگاه 4 شهيد اميني بيات) انجام دادم كه به طور عمده روي قرآن، عقيدتي و امر به معروف و نهي از منكر، مفاهيم قرآن و روخواني و تجويد متمركز بود و در سال 77 در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه تهران پذيرفته شدم.

در سال 81 از پايان نامه ام با موضوع "ادراكات فطري" در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه تهران دفاع نمودم.

از سال 81 تاكنون كه در مقطع دكتري همان رشته (فلسفه) و همان دانشگاه مشغولم به تدريس در موضوعات فلسفه، كلام، منطق و عرفان و متون انگليسي مي پردازم و همزمان مشاورات نويسندگي و پژوهشي ارائه مي دهم. از سال 81 تاكنون در واحد

كتابشناسي دائرة المعارف علوم عقلي اسلامي وابسته به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) اشتغال دارم.

در زمينه ويراستاري و نگارش قطعات كوتاه ادبي كارهايي انجام دادم و چاپ شده است. از سال 82 تاكنون در تاسيس و اداره نشريه هاي عمومي براي جوانان منطقه هاي بابل تحت عنوان هاي نشريه لاله آباد و نشريه شهداي كريمكلا فعاليت دارم.

اسلامي اردكاني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين اسلامي اردكاني

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در خانواده اي روحاني مقيم در كربلا زاده شدم. در سال 1350 به ايران بازگشتم. هر چند از كودكي به گونه پراكنده اي صرف و نحو مي خواندم، اما در سال 56 رسما وارد حوزه علميه شيراز شدم و به تحصيل پرداختم. پس از تسلط بر ادبيات عرب و دروس مياني حوزوي، سطوح عالي و خارج را در قم گذراندم. در كنار دروس حوزوي و ادامه تحصيل دانشگاهي، به فعاليت هاي فرهنگي و برخي مشاغل علمي اجريي اشتغال داشتم. در زيرفعاليت هاي علمي بنده به تفكيك آمده است:

1. سوابق آموزشي:

الف) حوزوي: پس از به پايان بردن مرحله سطح حوزه، هشت سال نيز در درس هاي خارج فقه و اصول اساتيد مبارز حوزه شركت كرده ام. در ين مدت درس هاي اصلي (فقه و اصول) و درس هاي جانبي حوزه مانند فلسفه، كلام، تفسير را نيز گذرانده ام.

ب) دانشگاهي: در كنار درس هاي حوزوي به ادامه تحصيل در دانشگاه مشغول بوده، كارشناسي ارشد خود را در رشته مدرسي معارف اسلامي (گرايش فلسفه و كلام) دانشگاه قم در سال 1379 دريافت داشته ام. در همان سال

نيز در مقطع دكتري كلام (گرايش فلسفه دين و مسائل جديد كلامي) همان دانشگاه پذيرفته و در سال 1384 با دفاع از پايان نامه دكتري خود با عنوان "شبيه سازي انسان از ديدگاه دين كاتوليك و اسلام" با رتبه عالي فارغ التحصيل شدم.

ج) دوره هاي آموزشي مختلف: در كنار فعاليت هاي اصلي آموزشي، همواره در پي كسب صلاحيت هاي لازم براي تخصص در تعليم و تحقيق بوده ام. از اين رو در دروه هاي آموزشي مختلف مانند كارگاه ترجمه، اصول كتابداري، آشنايي با منابع مرجع، نمايه سازي، اصطلاح نامه نويسي، ويرايش، مباني كامپيوتري، اينترنت، تكنولوژي اطلاعات، زبان انگليسي و فرانسه شركت كرده و دوره هاي گوناگوني از اين دست را گذرانده ام.

2. توانايي هاي علمي:

الف) اينجانب به زبان هاي انگليسي و عربي، در حد مكالمه و ترجمه متون تخصصي مسلط هستم و نوشته هاي متعددي از اين زبان ها ترجمه كرده ام. يك دوره شش ماهه زبان فرانسه را گذرانده ام. همچنين اندكي با زبان آلماني در حد خواندن پاره ا ي از متون ابتدايي آشنايي دارم.

ب) ترجمه: بيش از يك دهه است كه مستمرا به كار ترجمه مشغول بوده ام. محصول اين مدت فعاليت ترجمه اي، ترجمه ده مقاله علمي از زبان انگليسي و بيست مقاله و هشت عنوان كتاب از عربي بوده است كه منتشر شده اند.

ج) تحقيق: عمده فعاليت علمي بنده، مصروف تحقيق و تاليف بوده است كه نتيجه آن تاكنون تاليف بيش از هشتاد مقاله و يازده عنوان كتاب بوده است.

د) عضويت در شوراهاي علمي: اينجانب به عنوان عضو هيئت تحريريه فصلنامه نقد و نظر، ميقات حج و حديث زندگي، فعاليت

مطبوعاتي داشته ام. همچنين به عنوان عضو شوراهاي مختلف مراكز تحقيقي قم همچون موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) و عضو شوراي دائرة المعارف امام خميني (ره) مشغول فعاليت بوده ام. و نيز در سمينارهاي علمي كشوري مانند "همايش بين المللي حقوق بشر و گفتگوي تمدن ها"، "سمينار بررسي سقط جنين در ايران"، "همايش ترجماني متون مقدس"، "همايش بين المللي مردم سالاري ديني"، "همايش سراسري استادان، محققان و مترجمان حوزه هاي فلسفه، كلام، اديان، عرفان"، "سومين كنفرانس بين المللي حقوق بشر"، "همايش گفتگوي علم و دين"، شركت كرده و مقالات خود را ارائه كرده ام.

ضمنا فعاليت هاي مديريت پژوهشي مانند معاونت پژوهشي مراكز علمي و مسئوليت ترجمه نيز داشته ام. هم اينك نيز عضو انجمن علمي اديان و مذاهب حوزه علميه هستم.

ه) تدريس: اينجانب در موسسات آموزش عالي مانند دانشگاه قم، دانشگاه مفيد، دانشگاه شهيد بهشتي، موسسه آموزش ضمن خدمت وزارت ارشاد، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) و دانشكده علوم قرآني تدريس داشته ام. موضوعات تدريس بنده عمدتاً عبارت بوده اند از: منطق، متون فلسفي معاصر، اخلاق، روش تحقيق، قواعد فقه، اصول فقه، متون فقه و شناخت منابع مرجع اسلامي.

3. حوزه هاي مورد علاقه:

اينجانب بيشتر به حوزه هاي فلسفه و كلام جديد، فلسفه اخلاق (اخلاق كاربردي با تاكيد بر اخلاق زيستي)، دين شناسي، نقد انديشه ها و مسائل اجتماعي، اسلامي توجه خاص دارم و به كاوش در مسائل موردي و كم سابقه مي پردازم و مورد پژوهشي را بر بحث كليات ترجيح مي دهم.

4. كارنامه علمي:

كارنامه علمي بنده در دو عرصه تاليف و ترجمه حدود 20 عنوان كتاب و 90

مقاله است.

5. جوايز علمي:

درسال 1380 تحقيق بنده با عنوان «امام، اخلاق، سياست» از سوي دبيرخانه دين پژوهان كشور برگزيده شد و به آن جايزه ويژه رياست جمهوري تعلق گرفت. در همان سال مقاله بنده با عنوان «امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه امام علي ع» كه براي دانشنامه امام علي عليه السلام نوشته شده بود به عنوان مقاله برتر شناخته شد و به آن لوح تقديري تعلق يافت. در سال 82 نيز تحقيق اينجانب با عنوان «اخلاق نقد» از سوي دبيرخانه دين پژوهان برگزيده شد. همچنين تحقيق (دروغ مصلحت آميز) از سوي همين دبيرخانه رتبه آورد، اما به دليل تعلق آن به سال هاي قبل، از جريان داوري خارج و در بيانيه نهايي از آن تقدير شد.

در همين سال نيز كتاب «امام، اخلاق، سياست» از سوي دهمين سال كتاب دانشجويي برگزيده شد. در سال 1383 نيز جايزه يازدهمين كتاب سال دانشجويي به علت كثرت تاليف به بنده تعلق گرفت. همچنين در آن سال، مقاله بنده با عنوان «گريش هاي تفسيري در ميان مسلمانان؛ بررسي يك ترجمه» به عنوان نقد برتر در حوزه علوم قرآني برگزيده شد و جايزه و لوح تقديري از سوي رياست محترم مجلس به آن تعلق گرفت.

در ارديبهشت سال 1384 نيز مقاله بنده با عنوان «چالش علم و دين در مسئله شبيه سازي انساني» كه در نخستين همايش كشوري گفتگوي علم و دين ارائه شده بود، از سوي مسئوولين همايش به عنوان مقاله برگزيده انتخاب و به آن لوح تقديري تعلق گرفت.

اسلامي پناه، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي اسلامي پناه

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي اسلامي پناه در سال 1337 در شهر كربلا و در يك خانواده روحاني بدنيا آمدم . تحصيلات ابتدائي را در مدارس عراقي گذرانده ، از همان زمان با حوزه كربلا و نجف آشنا شدم . در سال 1351 از كربلا اخراج شده و در قم سكونت كردم . در سال 1352 وارد حوزه علميه قم شده ، در مدرسه آيت الله گلپايگاني دروس مقدمات را طي نمودم . از دروس سطح ، رسائل را نزد استاد اعتمادي و مكاسب و كفايه را نزد استاد ستوده به پايان رساندم.

در همان زمان در سال 1359 وارد موسسه در راه حق شدم و دوره چهار ساله را طي نمودم . بيشتر درسها را نزد استاد مصباح يزدي و آيت الله معرفت و استاد فياضي گذراندم . در سال 1373 پايان نامه خود را به راهنمائي استاد اعرافي دفاع كردم . از همان زمان در بخش تاريخ و سيره اهل بيت (ع) ، با دفتر تبليغات اسلامي همكاري خوبي داشتم و عضو گروه زن در انديشه اسلامي موسسه امام خميني (ره) شدم و اين دو كار تا سال 1380 ادامه داشت . از سال 1380 در مدارس وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي به تدريس علوم قرآن ، تفسير و فقه پرداخته و هم اكنون نيز ادامه دارد .

اسلامي ندوشن، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن ، در سال 1304 شمسي در ندوشن يزد ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و قسمتي از متوسطه را در ندوشن يزد فراگرفت ، آنگاه به تهران عزيمت كرد و دوره ي متوسطه را به پايان رسانيد و براي ادامه

ي تحصيل وارد دانشكده حقوق شد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. سپس به منظور تكميل تحصيلات رهسپار اروپا شد و مدت پنج سال در فرانسه و انگلستان به اندوخته هاي علمي خود افزود و به اخذ دكترا در همان رشته نائل آمد. دكتر اسلامي ندوشن ، در شمار شاعران انديشمند و نويسندگان توانا و برجسته اي است كه از سال 1327 اشعارش در مجله ي سخن و برخي مجلات ديگر انتشار يافته است. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : اسلامي ندوشن در خانواده اي با بضاعت متوسط به دنيا آمد ، پدرش خيلي زود وفات يافت و او ناگزير شد كه روي پاي خود بايستد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر اسلامي ندوشن ، تحصيلات ابتدايي را نخست در مدرسه ي ناصرخسرو ندوشن ، سپس مدرسه ي خان يزد ، پس از آن به دبستان دينياري رفت و دبيرستان را تا سوم متوسطه در دبيرستان ايرانشهر يزد گذراند ، آنگاه براي ادامه ي تحصيل در سال 1323 به تهران عزيمت كرد و بقيه ي دوره ي متوسطه را در دبيرستان البرز به پايان رساند. سپس براي ادامه ي تحصيل وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. پس از آن به منظور تكميل تحصيلات به اروپا عزيمت نمود .مدت پنج سال در فرانسه و انگلستان به اندوخته هاي علمي خود افزود و با گذراندن پايان نامه ي دكتراي خود به نام « كشور هند و كامنولث » به دريافت دكتراي حقوق بين الملل از دانشكده حقوق دانشگاه پاريس نائل آمد فعاليتهاي ضمن تحصيل : اسلامي از ده دوازده سالگي

شاعري را آغاز كرد و پس از آمدن به تهران در دوران دبيرستان ، حرفه اي تر شعر مي گفت. وي در اين زمان بعضي از قطعه شعرها را در مجله ي سخن منتشر مي نمود. فعاليت هاي اسلامي ندوشن در دوران تحصيلات در اروپا ، بيشتر آشنايي با زبان فرانسه و شركت در سخنراني هاي دانشگاه سوربن بود و به جز چند داستان كوتاه و چند قطعه شعر و پايان نامه ي دكترايش چيز ديگري ننوشت همسر و فرزندان : دكتر شيرين بياني استاد تاريخ دانشگاه تهران و نويسنده ي چندين كتاب تاريخي ، همسر دكتر اسلامي ندوشن مي باشد مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر اسلامي ندوشن در سال 1334 پس از بازگشت به ايران ، چند سال در شغل قاضي دادگستري خدمت كرد فعاليتهاي آموزشي : دكتر اسلامي ندوشن پس از ترك خدمت در دادگستري ، به تدريس حقوق و ادبيات در برخي دانشگاه ها و آموزشگاه هاي عالي ، از جمله : دانشگاه ملي ، مدرسه ي عالي ادبيات ، مدرسه ي عالي بازرگاني و مؤسسه ي علوم بانكي پرداخت. در سال 1348 به دعوت پروفسور فضل الله رضا ( رئيس وقت دانشگاه تهران ) به همكاري با دانشگاه تهران دعوت گرديد و براساس تأليفاتي كه در زمينه ي ادبيات انتشار داده بود ، جزء هيئت علمي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران قرار گرفت و تدريس نقد ادبي و سخن سنجي ، ادبيات تطبيقي ، فردوسي و شاهنامه ، شاهكارهاي ادبيات جهان در دانشكده ادبيات و تدريس تاريخ تمدن و فرهنگ ايران را در دانشكده حقوق برعهده گرفت و تا سال

1359 كه به انتخاب خود از دانشگاه تهران بازنشسته شد ، ادامه داشت. وي اكنون در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و در مقطع دكتراي ادبيات به تدريس مكتب هاي ادبي جهان مي پردازد. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن ، در سال 1304 شمسي در ندوشن يزد ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و قسمتي از متوسطه را در ندوشن يزد فراگرفت ، آنگاه به تهران عزيمت كرد و دوره ي متوسطه را به پايان رسانيد و براي ادامه ي تحصيل وارد دانشكده حقوق شد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. سپس به منظور تكميل تحصيلات رهسپار اروپا شد و مدت پنج سال در فرانسه و انگلستان به اندوخته هاي علمي خود افزود و به اخذ دكترا در همان رشته نائل آمد. دكتر اسلامي ندوشن ، در شمار شاعران انديشمند و نويسندگان توانا و برجسته اي است كه از سال 1327 اشعارش در مجله ي سخن و برخي مجلات ديگر انتشار يافته است. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر اسلامي ندوشن ، در شمار شاعران انديشمند و نويسندگان توانا و برجسته اي است كه از سال 1327 اشعارش در مجله ي سخن و برخي از مجلات ديگر انتشار يافت و مورد توجه قرارگرفت. وي در كنار فعاليت هاي علمي و تحقيقي خود ، از زبان شعر كمتر استفاده كرده است ، اما آنچه از او چاپ و در دسترس قرار گرفته است ، بسيار خوب و نمودار استعداد و ذوق سرشار و قريحت تابناك او در شعر مي باشد. استاد بيشتر اوقات خود را

صرف در تحقيق آثار علمي و ادبي ايران و ترجمه ي آثار نويسندگان جهان كرده و آثارش در مجلات پيام نو ، سخن ، يغما ، راهنماي كتاب و نگين چاپ شده است. آرا و گرايشهاي خاص : دكتر اسلامي ندوشن ، برخي از آثار خود را با امضاي مستعار « م. ديده ور » چاپ و منتشر ساخته است. جوائز و نشانها : كتاب « ابر زمانه و ابر زلف » در سال 1342 به عنوان كتاب برگزيده ي سال از سوي انجمن كتاب انتخاب گرديد آثار : مجموعه شعر « چشمه »- مجموعه شعر « گناه »- ترجمه و مؤخره ي پيروزي آينده ي دموكراسي- ترجمه ي جهاد در اروپا- ترجمه ي قطعاتي از رومئو و ژوليت- در كشور شوراها- آزادي مجسمه- ذكر مناقب حقوق بشر در جهان سوم- گفت و گوها- افسانه و افسون- زندگي و مرگ پهلوانان در شاهنامه- ايران را از ياد نبريم- به دنبال سايه ي هماي- فرهنگ و شبه فرهنگ- درباره ي آموزش- گفته ها و ناگفته ها- صفير سيمرغ- داستان داستان ها- نوشت هاي بي سرنوشت- كارنامه ي سفر چين- جام جهان بين- آواها و ايماها- ديدن دگر آموز ، شنيدن دگر آموز- داستان كوتاه پنجره هاي بسته- ترجمه ي آنتونيوس و كلئوپاترا- ابرزمانه و ابر زلف- شور زندگي- ترجمه ي ملال پاريس و برگزيده اي از گل هاي بدي- ترجمه ي بهترين اشعار هِنري لانگ فلو- روزها ، سرگذشت- تحقيق در منظومه ي ويس و رامين گرگاني- آويزه ي سخن ها- ايران لوك پير- ايران و تنهايي اش- باران نه رگبار- باغ سبز عشق- سخن ها

را بشنويم- سرو سايه فكن- ترجمه ي عمر خيام- كشور هند و كامنولث- گفتيم و نگفتيم- ماجراي پايان ناپذير حافظ- مسئله ي عقب ماندگي- نامه ي نامور-

منابع زندگينامه :پايگاه ياد يار

اسلامي، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلي اسلامي در سال 1275هجري شمسي در شهرستان مذهبي سبزوار از خاندان اصيل و رفيع اسلامي، فرزندي بس بابركت و مسعود ديده به جهان گشود. خاندان ولايي اسلامي نام اين كودك را به ياد فرزند رشيد امام علي(ع) عباسعلي» ناميدند. وي پس از اينكه تحصيلات ابتدايي خود را در زادگاه خويش(سبزوار) فرا گرفت، پس از طي مقدمات علمي عازم شهر مقدس مشهد رضوي گرديد و پس از مدتي براي ادامه تحصيل و كسب مدارج علمي از مشهد به نجف مشرف گرديد و در جوار با كرامت اميرالمومنين (ع) از محضر علماي بزرگ آن روز به حد اعلا كسب فيض نمود سپس به كربلاي معلي مشرف شده و در جوار حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) مجاورت اختيار كند. از كربلا روانه سامرا مي گردد ودركنار حرم با شكوه و روحاني عسكريين ماوي مي گيرد و از بركات معنوي آن دو بزرگوار هر چه بيشتر به فيض عنايات رباني نايل مي گردد و در موقعيت و زمان مناسب - كه حدوداً هفت سال تمام در سامراء بوده اند. - از محضر علماي بزرگ همچون آقا ميرزا محمد تهراني(ره)، علم كلام و از محضر آيت اللّه حاج آقا بزرگ تهراني، علم اصول و از محضر حاج شيخ محمد تقي شوشتري، علم فقه تحصيل نموده و به مقام والاي معنوي و درجات علمي نايل مي گردد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : «پدر عباسعلي شيرازي

الاصل و از قبيله قشقايي و جد مادريم از بزرگان بختياري بودند. در حال حاضر (زمان تهيه كتاب «طلايه دار فرهنگ اسلامي در عصر اختناق») آن گروه از اقوام كه در سبزوار به سر مي برند، شناسنامه بختياري دارند، سلسله اجداد شان به حسينقلي خان ابوقدّاره كه مزار وي در اصفهان است، مي رسد.حسينقلي خان و دو برادر وي، علي و حسين از رؤساي بختيار بودند ظاهراً در زمان فتحعلي شاه قاجار طي اختلافي كه ميان بختياري ها و دستگاه حاكم پيش مي آيد، دولت وقت اين سه تن را دستگير و به سبزوار تبعيد مي نمايد. در سبزوار با آنكه از وطن و قبيله و عشيره خود مطرود شده بودند، از موقعيت اجتماعي و منزلت و سياست محروم نگشتند و مردم سبزوار حرمت ايشان را نگاه مي داشتند و از ايشان اطاعت مي كردند جد مادريش هر گاه عملي را بر خلاف عدالت و انسانيت از فرماندار مشاهده مي كرد، با تني چند از زنان محله به مقرّ فرمانداري مي رفت و نسبت به آنچه واقع شده بود، اعتراض مي نمود. اعتبار اين خاندان هنوز در ميان مردم آن ديار پابرجاست و خاطره نيكشان هنوز در اذهان برقرار است...»تحصيلات رسمي و حرفه اي : گرچه مرحوم حاج شيخ عباسعلي اسلامي تنها فرزند خانواده و عزيزدردانه آن دودمان به حساب مي آمد، مع الاسف در اوان كودكي او، اختلاف تلخ خانوادگي منجر به جدايي پدر ايشان از مادر مي گردد، به گونه اي كه ناچار از اول طفوليت تحت سرپرستي مادر و جد پدري و دايي خويش قرار مي گيرد. آقاي اسلامي، حقاً از استعداد فوق العاده و از حافظه بسيار قوي و بالايي برخوردار بوده است؛ تا آنجايي

كه در سن چهار سالگي كتب و نشريات را با علاقه خاصي به تقليد از بزرگان مي خواند. و از سن پنج سالگي به مكتب رفته و شروع به يادگيري قرآن كريم مي نمايد و در شش سالگي به يادگيري كتاب گلستان سعدي مي پردازد و در مدرسه بزرگ سبزوار زير نظر عالمي به نام حاج شيخ محمد سبزواري به تحصيل خود ادامه مي دهد و كتاب جامع المقدمات را نزد حاج آقا شيخ گل حسن، امام جماعت سبزوار فرا مي گيرد.آقاي اسلامي پس از اينكه تحصيلات ابتدايي خود را كه شامل آشنايي با ادبيات، قرآن و سطح ابتدايي و فقه و احكام بود، در زادگاه خويش (سبزوار) فرا گرفت، - پس از طي مقدمات علمي - عازم شهر مقدس مشهد رضوي گرديد. و از محضر علماي بزرگ مشهد به ويژه مرحوم آيت اللّه حاج ميرزا احمدي اصفهاني و آيت اللّه حاج آقا حسين قمي و آيت اللّه كفايي (پسر مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراساني، صاحب كفاية الاصول) بهره هاي علمي فراواني كسب نمود. و پس از مدتي براي ادامه تحصيل و كسب مدارج علمي از مشهد به نجف اشرف - كه در آن روز مهد علم و از بزرگترين حوزه هاي علمي، اسلامي به شمار مي آمد. - مشرف گرديد و در جوار باكرامت امير المؤمنين علي(ع)از محضر علماي بزرگ آن روز به حد اعلا كسب فيض نمود و تا حد توان بر مدارج علمي خود افزود؛ كه متأسفانه در اثر كثرت مطالعات و اشتغال، دچار عارضه ضعف چشم گرديد، به طوري كه اطبا اكيداً او را از مطالعه و نگاه به كتاب منع نموده و برحذر داشتند كه به هيچ

وجه به كتاب نگاه نكند!! لذا بنا به پيشنهاد دوستان تصميم گرفت كه تا به دست آمدن بهبودي نسبي چشم خود، به كربلاي معلّي مشرف شده و در جوار حضرت ابا عبداللّه الحسين(ع)مجاورت اختيار كند. و ظاهراً مدت يكسال در كنار تربت پاك سيد الشهدا(ع)از محضر علماي بزرگ همچون حضرت آيت الّه خويي(ره) و آيت اللّه حاج شيخ جعفر رشتي(ره) به كسب علم و دانش مي پردازد و به قدر توان بهره مند مي گردد. در اين روزها است كه بار ديگر در اثر هواي گرم كربلاي معلي ضعف چشم و عارضه آن شدت مي گيرد كه ناچار باز هم بايد تغيير مكان دهد و از هواي مطلوبتري استفاده كند ؛ لذا با توفيقات الهي از كربلا روانه سامرا مي گردد و در كنار حرم باشكوه و روحاني عسكريين(ع)مأوي مي گيرد و از بركات معنوي آن دو بزرگوار هر چه بيشتر به فيض عنايات رباني نايل مي گردد و در موقعيت و زمان مناسب - كه حدوداً هفت سال تمام در سامراء بوده اند. - از محضر علماي بزرگ همچون آقا ميرزا محمد تهراني(ره)، علم كلام و از محضر آيت اللّه حاج آقا بزرگ تهراني، علم اصول و از محضر حاج شيخ محمد تقي شوشتري، علم فقه تحصيل نموده و به مقام والاي معنوي و درجات علمي نايل مي گردد.خاطرات و وقايع تحصيل : «... هفت سال در سامرا مجاورت كردم، در اين هنگام در مقام تحقيق برآمدم كه قبور خلفاي عباسي را - كه ده سال استقرار حكومتشان در سامرا بود. - بيابم، اما هر چه بيشتر تفحص كردم، كمتر به نتيجه رسيدم. سرانجام خانه متروكه و مخروبه اي را يافتم كه شهرت داشت:

گور خلفا در آن مكان است!با آنكه اكثريت ساكنان سامرا را اهل سنت تشكيل مي دهد و بر اساس بينش اينان، هر كس با هر پيشه و كرداري و منزلت و رفتاري - هر چند منحط و پست - بر اريكه حكومت تكيه زند، به حكم قرآن كريم «اولوالامر» است و بايد از او فرمان برد!! ولي به رغم اين باور عمومي، نام و ياد اين حاكمان جائر تاريخ در مقر حكومتشان نيز فراموش شده است! در برابر، شكوه و عظمت امامان پاك سيرت روز به روز افزوده مي شود و بارگاه ملكوتي حضرت عسكريين(ع) در قلب سامرا چشم آشنا و بيگانه را مي نوازد!گنبد رفيع اين بارگاه ملكوتي در طول اعصار متمادي نشانه شرافت و آزادگي بوده است و ضريح مزار آن امامان همام - كه به همت والاي ايرانيان و در عهد مرجعيت مرحوم آيت اللّه العظمي سيد محسن حكيم ساخته شده - بوسه گاه عاشقان مشتاق است. آيينه اين تجربه تاريخي، ترجمان همان آيه كريمه است كه: «اي دارنده ملك هستي! تو هر كس را كه مي خواهي، عزت و حشمت بخشي و هر كه را خواهي، پست و فرومايه گرداني.»هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي عباسعلي اسلامي مرحوم نواب صفوي و آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني و امام خميني را مي توان نام برد.وقايع ميانسالي : مرحوم عباسعلي اسلامي در اواخر عمر خود با كهولت سن مي كوشيد به هر كيفيت خود را به جبهه هاي حق عليه باطل برساند و وظيفه ديني خود را نسبت به اسلام ايفا نمايد.او در سنگرهاي بسيجيان، دوشادوش جوانان رزمنده و دلاواران ايران اسلامي به پيش مي رفت.

او در جبهه حق با جان و دل از حريم اسلام دفاع مي نمود. ايشان در بازگشت از جبهه، قطعات كوچك خمپاره هاي دشمن را به عنوان سوغات با خود مي آورد و بارها مي گفت: «مدتها در انتظار بودم كه قطعه اي از اينها نيز نصيب من مي گشت تا فوز عظيم شهادت در راه خدا را در آغوش گيرم ولي نصيبم نگشت!!»او با روحيه دشمن ستيزي كه داشت تا حد امكان از حريم اسلام و قرآن دفاع نمودزمان و علت فوت : عباسعلي اسلامي در اواخر عمر در ميدانهاي حق عليه باطل در كنار بسيجيان جان بركف و در صف حزب اللّه و جنداللّه به عنوان مجاهد في سبيل اللّه حضور يافت و از قرآن و اسلام حمايت نمود.مرحوم اسلامي، در آخرين لحظات روزهاي زندگي با قلبي مالامال از نعمت پرفيض ولايت و با دلي از استقرار جمهوري اسلامي، در فروردين ماه 1364شمسي (مطابق با بييست و پنجم رجب شهادت حضرت موسي بن جعفر(ع)) جان به جان آفرين تسليم و در جوار كريمه اهل بيت، فاطمه معصومه(س)در شهر مقدس قم، (عشق آل محمد(ص) ) در آرامگاه ابدي خويش بيارميد. محل دفن: گوشه صحن بزرگ دست چپ اولين حجره. از خداوند منّان علوّ درجات مرحوم اسلامي و همه علماي راستين اسلامي را خواستاريم.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عباسعلي اسلامي از راه نوشتار و قلم نيز آثار پربركتي از خود به يادگار گذاشت. ايشان علاوه بر تأسيسات مهم عام المنفعه از قبيل مساجد، كتابخانه، حسينيه، دارالايتام و... با دور انديشي خاصي موفق شد بيش از 180باب مدرسه دخترانه، پسرانه، دبستان و راهنمائي و دبيرستان در تهران و در اكثر شهرهاي

بزرگ و كوچك تأسيس نمايد و بيش از 50هزار دانش آموز، در هر دوره تحصيلي از مدارس ايشان به كسب علم و دانش با تربيت اسلامي مشغول باشند و جامعه تعليمات اسلامي عنوان همه مدارس ايشان است.او در مواقع حساس و خطرناك با شهامت در مقابل دشمنان اسلام و قرآن ايستاد. ايشان در راه دين با فدائيان اسلام و با مرحوم آيت اللّه كاشاني(ره) همكاري نزديك داشت و در دوران انقلاب شكوهمند اسلامي به رهبري بزرگ مرد تاريخ اسلام و جهان، نايب الامام حضرت آيت اللّه العظمي امام خميني:؛ با اطاعت كامل در كنار امام امت ايستاد و از اسلام و قرآن دفاع نمود.فعاليتهاي آموزشي : پس از سالها اقامت در كشور عراق و بعد از تحمل زحمات طاقت فرسا همچون همه طلاب و علماي دين، جهت به دست آوردن مدارج علمي و معارف مذهبي، به حكم آيه مباركه:(فلو لا نفر من كلّ فرقة منهم طائفة ليتفقهوا في الدّين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلّهم يحذرون)و حسب الامر حضرت آيت اللّه العظمي آقاي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني(ره) - كه زعامت علمي و مرجعيت ديني آن زمان را بر عهده داشتند. - اسلامي عزيز با كوله باري از اندوخته هاي علمي و معارف مذهبي به ايران مراجعت مي كند.و بعد از چندي كه در كنار تربت پاك امام هشتم(ع)در مشهد مقدس رضوي رحل اقامت مي افكند، پس از مدتها تدبر و تفكر جهت انجام وظيفه خود، سرانجام تصميم مي گيرد كه به تهران رفته و پايگاه تبليغي و خدمات معنوي خويش را در آنجا قرار دهد، كه اين تصميم به جا و مناسب به مرحله عمل مي رسد و رسماً تهران

را محل فعاليت برنامه هاي تربيتي و مذهبي خود قرار مي دهد و براي نجات نسل جوان از طوفان ويرانگر فرهنگ منحط غرب - كه سر تا سر ممالك اسلامي جهان و مخصوصاً كشور ايران را فرا گرفته بود. - جداً وارد ميدان عمل مي گردد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : عباسعلي اسلامي براي نجات نسل جوان، خانه دو اتاقي خود را به مدرسه شبانه تبديل مي كند كه روزها خود در آن زندگي مي كند و شبها مدرسه است و آرام، آرام برنامه هاي تربيتي و مذهبي خويش را آغاز مي كند و عده اي انگشت شمار از آشنايان و همسايگان به عنوان شاگردان اوليه اين مؤسسه كوچك درآمده و مشغول فراگيري احكام الهي و مسائل اخلاقي مي گردند.و از آنجايي كه هدف، لله و قصد، ياري دين خدا بوده، طولي نكشيد كه اين مؤسسه به ظاهر كوچك و ناچيز در سراسر ايران گسترش پيدا كرده تا جايي كه به صورت جامعه تعليمات اسلامي با تعداد بيش از 180مدرسه و دبيرستان دخترانه و پسرانه با بيش از پنجاه هزار دانش آموز باايمان جلوه گر مي گردد.از ديگر آثار فرهنگي آقاي اسلامي، علاوه بر تأسيس چندين باب دارالايتام و حسينيه، قريب 80مسجد و پايگاه مهم ديني است كه با جديت و كوشش فراوان تأسيس نموده و مورد بهره برداري همنوعان مسلمان او قرار گرفته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : در عصر اختناق و روزهاي استبداد و در زماني كه دشمن سر سپرده اسلام، رضا شاه خائن صريحاً فرمان كشف حجاب را صادر كرد! و در روزهايي كه دختران و زنان مسلمان به حكم پهلوي مزدور حق نداشتند با حجاب اسلامي

از خانه هاي خود بيرون بيايند! و به گفته پسر پست تر از پدر (محمد رضا پهلوي):«پدرم دستور منع حجاب را صادر كرد ؛ به موجب اين دستور هيچ زن و يا دوشيزه اي حق پوشيدن چادر و نقاب نداشت، و اگر زني با روبند و چادر در كوچه پيدا مي شد، پاسبان از وي تقاضا مي كرد كه روبند خود را بردارد و اگر امتناع مي كرد، جبراً چادر او را بر مي داشتند! تا زماني كه پدرم سلطنت مي كرد، در سراسر كشور اين منع برقرار بود.»اسلامي شجاع و عالم به زمان، اوضاع و شرايط سياسي، پس از ايستادن و استقامت در مقابل اين فرمان ننگين و خلاف قرآن و بعد از رنجها و شكنجه ها و زندانها، از همان راهي كه دشمن پيش گرفته و ريشه هاي ديني را يكي پس از ديگري قطع مي كرد و پيش مي رفت! از همان راه وارد ميدان عمل مي شود و براي دفاع از حريم ديني و قرآن به پيش مي رود.جالب آنكه اسلامي بزرگ در مقابل قدرت دژخيمي و قلدري جاهلانه پهلوي و اربابانش، با دلي قوي و روحيه اي قويتر و استوار ايستاد.آرا و گرايشهاي خاص : پيرو راستين اميرالمؤمنين علي (ع) مرحوم اسلامي در دوران زندگي خويش شعاري داشت كه نه تنها در زبان بلكه از اعماق قلب او سرچشمه مي گرفت و به مرحله عمل مي رسيد. او بارها در برخورد با علماي بزرگ و مراجع ديني مي گفت:«روحانيت پاسدار اسلام و نوكران امام زمان(ع)هستند و بايد با تمام وجود به دفاع از حريم اسلام و ارزشهاي ديني به پا خيزند.»او با صراحت مي گفت:«وظيفه روحاني بسيار سنگين است و روحاني وظيفه دارد، مساجد و محافل مذهبي را به

پايگاه نشر معارف اسلامي مبدل سازد و رسالت روحاني در اين خصوص دشوارتر از ديگران است. روحاني به لباس سرباز ديني درآمده است و بايد راهدار طريق شرع باشد.»او مي گفت: «امر به معروف و نهي از منكر بر همگان فرض و واجب است، ولي مسئوليت سنگين آن بر عهده روحانيت است. وظيفه روحاني است در سامان بخشيدن به نابساماني هاي مسلمانان بكوشد و در اخلاقيات و اقتصاديات، اجتماعات و حتي مسائل شخصي و خانوادگي اعم از كلي و جزئي يار و مددكار آنان باشد. و از روحاني راستين جز اين انتظار نمي رود. اعاظم روحانيون عالم تشيّع مي كوشيدند كه گام در جاي پاي ائمه خويش(ع) بنهند و جز اين سان عمل ننمودند.»آثار : nbsp1 جهاد nbsp2 راه حسين و دوازيا رفته nbsp3 طلايه دار فرهنگ اسلامي در عصر اختناق ويژگي اثر : خاطرات آن مرحوم مي باشد كه پس از مرگ نشر يافت.

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

اسلامي، عبدالستار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبدالستاراسلامى از مشاهير علماء و دانشمندان آبادان است كه بفضل و تقوا موصوف و بتعصب و غيرت در امور دينى معروف ميباشند، بنابر اصرار و مراسلات عديده اينجانب شمه اى از بيوگرافى و ترجمه خويش را مكتوبا ارسال داشته اند كه عينا مى نگارم:

بسمه تعالى الذى خلق الانسان و علمه مالم يعلم و رفع مقامه بما شرفه من الكتابه بالقلم و جعل منهم انبياء لهدايه الامم فكانوا كمصابيح لاناره الطرق من الظلم و مفاتيح لكشف المعضلات وايضاح البهم و صلى الله على سيدهم و

خاتمهم محمد اشرف من وطى ء الثرى بالقدم باعث ايجاد الخلق من العدم و على آله الطاهرين الميامين ساده العرب والعجم.

و بعد بر خاطر عاطر پوشيده نماناد كه بر حسب خواهش و امر سر كار كه شرح حال اين فقير درگاه الهى و گوشه نشين خانه تنهائى را خواستار شديد براى اجابت و امتثال بيان حال را بمقدار خالى نبودن عريضه تقديم داشتم و اميد است كه مورد قبول خالى نبودن عريضه تقديم داشتم و اميد است كه مورد قبول آن جناب باشد اگر چه خود مرا قابل اين معنى نمى دانم كه شرح حالم با شرح علماء درج و ثبت گردد. چون من نوكرى براى علم و اهلش بيش نيستم (وافتخر بان اكون خادما للعلم و اهله و ما- نحن واهلم العلم اتهم جزاهم الله خيرا اتعبوا انفسهم و افادوا واسهروا اعينهم و كتبوا و اجادوا فقامت عمادالدين بافاداتهم و تعلم الناس بكتبهم و رسالاتهم و نحن لانلحق شأوحهم على مضمار و لانصل اليهم فى حبار و لامعيار ولكن ما لايدرك كله لايترك كله اوجلّه فكتبت الميسور اذهو لايسقط بالمعسور و على الله المعول فيما كتبت و شرح الصدور.

حقير در سن 12 سالگى وارد نجف اشرف شدم و مرحوم والد ماجد ممجد سمى خاتم الانبياء محمد قدس الله سره كه از شاگردان بنام مرحوم رئيس المله والدين السيد محمد كاظم يزدى انارالله برهانه بودند مرا براى كسب معارف الهيه بنجف برد و بمقدار وسع در آن محل امن و امان مستمدا من بركات صاحب البقعه المباركه العلويه كسب فيض نموده و از اساتيد محترم كه شمارشان از بيست متجاوز است اخذ و استفاده نمودم بحمدالله و منه كه حضرت مستطاب حجه الاسلام والمسلمين اعجوبه

لنكران آقاى شيخ مجتبى طريد عراقيها كه الآن در سن پيرى در اصفهان است يكى از اساتيد است و اجازات علميه و امور حسبيه و اجازات حديث از بسيارى از مراجع اموات و احياء در دست دارم كه صلاح در نشر و پخش آنها نيست يكى از آن اجازات حديثيه از مرحوم حاج شيخ على اكبر نهاوندى است و يكى از جرثومه فضل و تقوا آيه الله المرعشى النجفى اطال الله عمره و نفع المسلمين بوجوده مى باشد كه بسيار مفصل و محتوى مطالب ارزنده كه ميرسد بمعصوم عليه السلام و يكى از مرحوم استاد علم الحديث نابغه زمان خود آيه الله آقا بزرگ تهرانى قدس سره ميباشد.

و پس از فوت مرحوم والد طيب الله و مسه مرحوم خلد آشيان پدر يتيمان علامه ثانى آيه الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بهبهانى مرا فرستادند براى رتق و فتق امور شرعيه در عشاير آبادن هشت فرسنگى كه قريب پنجاه هزار يا بيشتر كه بيش از چهار فرسنگ طول منازل آن عشاير است عرب و عجم شيعه و سنى اصولى و اخبارى هستند و بفضل حق تعالى (قمت فيهم ثلاثين سنه احسن قيام) و ترويج شرع نمودم با حسن الترويج و دفع و رفع خرافات كردم كه بحمدالله مشهور شدم بين عشاير على اطلاقها (بانه لاتأخذه فى الله لومه لاثم و صرفت ما حصلته من الحقوق باقامها بين الفقراء والارامل والايتام والله المنه على فى ذلك حتى خرجت من العشاير بعله ضعف المزاج) و مرضهاى پى در پى براى بدى آب و هواى آنمحل و ساكن آبادان شدم در حاليكه مالك چيزى از مال نيستم نه دينارى و نه درهى نه ملكى و نه منزلى سپاس خدائى

را كه مرا چنين قرار داد و مرا از دينش اينطور تعليم نمود و اكنون دوازده سال است كه در آبادان بامور دينى و اقامه جماعت اشتغال دارم و ميان اقران مشهور بزهد و تقوايم زيرا با هيچ ادارى و ثروتمندى و شيخ عشيره اى معاشرت و آميزش ننمودم و دندان طمع را از اموال مردم كندم و روى اين جهت عزيزتر از ديگران شدم بجهت اينكه هركس قناعت كند عزيز است و هر كس طمع در اموال مردم نمايد موهونست و كسيكه از مردم عزلت گزيند از ايشان بسلامت خواهد بود.

و در هر شب بعد از نماز احكام خدا را بيان كرده و در منبر براى مردم اخلاق مى گويم.

و جماعت و منابرم از فضل خدا مشهور و درب كتابخانه ام براى واردين و ميهمانان و نيازمندان و ارباب سئوال باز است.

آثار قلمى از اينقرار است.

1- نظرياتم را بر كتب مطالعه شده از سنى و شيعه نوشته ام.

2- دفترى متوسط محتوى مطالب ارزنده و اشعارى مطلوب كامل است.

3- كشكول اسلامى كه در آن همه چيز موجود است.

4- كتابى بنام المهدى و صفاته در دو جزء اولى تمام دومى ناتمام بعربى و فارسى.

5- كتابى در تلخيص (بيان و تبيين) بنام الدرالثمين فى المنتخب من البيان و التبين جاحظ عثمانى.

6- كتابى باز در كشكول بطرزى بديع ناتمام.

7- اربعين حديث از كافى شريف و كتابها و رساله هاى ديگر در امور مختلفه.

8- ايقاظ الانام عن خرافات العوام.

واما باقيات الصالحات ايشان.

1- مسجد محمدى در نهر اردشير- قصبه. (بضم قاف نام حومه آبادان)

2- مسجدى محمدى در نهر حد- قصبه.

3- حسينيه در نهر اردشير- قصبه.

4- حسينيه حاج يونس در سنافى.

5- حسينيه ملا ابراهيم در نهر

فجرى- قصبه.

6- ترميم و اصلاح ساختمان مساجد منطقه مذكوره و فرش آنها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اسلامي، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج شيخ قاسم واعظ تهرانى از وعاظ مجاهد و مبلغين مبارز و فداكار معاصر است تولدش در تهران واقع و پس از خواندن مقدمات مهاجرت به قم نموده و سطوح عالى را نزد اساتيد و مدرسين بزرگ خوانده و به درس خارج مرحوم آيت الله العظمى خونسارى و بعضى از آيات ديگر حاضر شده و استفاده ها نموده آنگاه به تهران مراجعت و به ترويج دين و به تبليغ اسلام و پيكار با منحرفين و فرقه ضاله از راه منبر پرداخته و حوادث ناگوارى را تحمل كرده و تا هم اكنون به اين سمت و پست حساس مفتخر و موفق به خدمات دينى و روحى مى باشد.

مولف گويد: آقاى اسلامى مزبور واعظى غيور و عالمى متعصب و از خود گذشته است آثار علمى و قلمى چندى دارد كه از آنها كتاب پاسخ به دكتر على شريعتى در دو جلد به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اسلامي، محمد تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي اسلامي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از پايان تحصيلات در مقطع راهنمايي تحصيل در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس مقدماتي را در مدرسه علميه امام صادق (ع) گذراندم. دروس سطح حوزه را نيز از سال 1366 آغاز كردم و در درس حضرات اساتيد علي محمدي خراسانى، آقارسول موسوي تهرانى، نكونام گلپايگاني و شيخ حسين توتونچي تهراني (ره) شركت جسته، اين دروس را در حدود سال تحصيلي 72 _ 71 به پايان بردم.

از سال 1370 به صورت موقت و آزمايشي در برخي كلاس هاي درس خارج شركت مي كردم. تا

اين كه رسماً از سال 1372 در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات سبحانى، وحيد خراساني و جوادي آملي شركت جستم. در ضمن دروس و مباحثات حوزوي به پيشنهاد برخي از دوستان هم بحث، در دوره عمومي دروس موسسه در راه حق شركت نمودم.

سال ورود من به موسسه در راه حق (كه بعداً با نام موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در ساختمان جديد فعاليت خود را ادامه داد) سال 1371 (سال تحصيلي 72 _ 71) بود. پس از گذراندن دروس عمومي طي چهار سال، در سال تحصيلي 76 _ 75 در آ زمون ورودي دوره كارشناسي ارشد در رشته تخصصي دين شناسي پذيرفته شدم. و پس از طي دوره تحصيلي در سال 1380 با دفاع از پايان نامه اي تحت عنوان "نقد و بررسي نظريه جان مارتين فيشر در باب مسئوليت اخلاقي" فارغ التحصيل شدم. البته ضمن تحصيل در دوره كارشناسي ارشد، فعاليت هاي پژوهشي و آموزشي خود را با پذيرفتن پروژه هايي از مراكز تحقيقاتي مختلف و تدريس در مراكز حوزوي و دانشگاهى، از سال 1378 آغاز نمودم و تاكنون فعاليت ها ادامه دارد.

پس از فارغ التحصيلي ابتدا حدود 8 ماه با معاونت تدوين متون درسي معارف اسلامي در نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به عنوان كارشناس گروه اخلاق همكاري علمي پژوهشي داشتم. پس از آن از سوي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي براي تأسيس و تشكيل يك گروه علمي پژوهشي كارآمد در حوزه اخلاق اسلامي دعوت شدم و كار اصلي پژوهش خود را در اين رشته ابتدا در قالب هسته اي علمي، پژوهشي آغاز نمودم و با رسميت يافتن گروهي با نام گروه اخلاق و

تربيت در اين پژوهشگاه به عنوان عضو هيئت علمي به فعاليت خود ادامه مي دهم.

اسلامي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا اسلامي

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد رضا اسلامي در سال 1334هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان بهشهر ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد.

در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و شوق ادامه تحصيل در قم، زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام الله عليها از سوي ديگر وي را رهسپار قم و در سال 1350 وارد حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت (ع ) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1359 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله مكارم، آيت الله سبحاني، آيت الله جوادي آملي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد. استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته معارف اسلامي در مقطع كارشناسي در سال 1361 از دانشگاه قم فارغ التحصيل گرديد .

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي در قم، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون علاوه بر مديريت نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه

علوم كشاورزي گرگان، در اين دانشگاه و دانشگاه آزاد گرگان به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول مي باشد. وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و آثاري از قبيل "حج" و" نبوت برآمدي بر فلسفه" و غيره را به رشته تحرير در آورده است و به زيور طبع آراسته است.

اسلامي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى اسلامى نجفى فرزند ارشد حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبدالستار اسلامى بهبهانى كه در اين منطقه سكونت دارد و مورد احترام تمام بخش و رهبر دينى ساكنين بخش مزبور مى باشد. معظم له در نجف اشرف به سال 1313 شمسى متولد شده و پس از فوت جدش مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا شيخ محمد بهبهانى كه وكيل مطلق مرحوم آيت اللَّه آقا سيد كاظم يزدى در بخش قصبه بوده والد ماجدش كه از طرف مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى به عشاير بخش قصبه اعزام گرديده وى را به قصبه آورده و در سن هفت سالگى قرآن كريم و خواندن و نوشتن را در مكتب آموخته و در سن 10 سالگى به شهر آبادان رفته و علوم جديده را فراگرفته و در سن شانزده سالگى جهت تحصيل علوم دينيه و معارف الهيه به نجف اشرف عزيمت نموده و در مدرسه مرحوم شر بيانى و بعد در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند به تحصيل پرداخته و دروس مقدماتى و متوسطه و عالى اعم از علوم صرف و نحو و معانى بيان و فقه و اصول و اخلاق و تفسير و حديث و منطق و كلام را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا سيد شكراللَّه بهبهانى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى

لنكرانى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمد رشتى و حجةالاسلام حاج شيخ محى الدين مامقانى و حجةالاسلام آقا ميرزا على آقا فلسفى و حجةالاسلام آقا شيخ محمدعلى سرابى و حجةالاسلام ميرزا كاظم تبريزى و حجةالاسلام آقاى آقا شيخ صدرا و حجةالاسلام آقا شيخ محمدعلى افغانى فراگرفتند و در همان اوان تدريس علوم ادبى را براى جمع كثيرى از طلاب نموده سپس درس خارج اصول را از محضر آيت اللَّه خوئى و خارج فقه را از محضر مرحوم آيت اللَّه حكيم و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالهادى شيرازى و مرحوم آيت اللَّه شاهرودى استفاده نموده و در اثر حافظه قوى و جديت شديد در تحصيل (به حدى كه بيمار و مبتلا به عارضه چشم گرديده) و در سن 26 سالگى پس از ده سال علوم مختلفه به سال 1380 قمرى فارغ التحصيل گرديده و به مقامات عاليه علمى رسيده است چنانچه آيات عظام نجف مراتب فضل او را تصديق و تأييد نموده اند.

جناب آقاى اسلامى در سال 1380 قمرى بنابر توصيه پزشكان و دستور مرحوم آيت اللَّه حكيم جهت معالجه به كشورهاى لبنان، سوريه، مصر، اردن، ايران مسافرت نموده و پس از مراجعت به نجف اشرف و مسافرت به كويت و ايران از طريق بحرين به مكه مشرف و پس از سفر حج و تشرف به عتبات عاليات عراق در سال 1381 ق حسب الامر مرحوم آيت اللَّه حكيم و سائر مراجع تقليد نجف اشرف با وكالت مطلقه و توثيق آنان بوطن خود قصبه آبادان برگشته و ساكن شدند و از بدو عودت ايشان به قصبه و انتقال والد ماجدشان به شهر آبادان معظم له به ترويج مبانى

مذهبى و تعظيم شعائر دينى و بيان احكام شرعى و رسيدگى به حال مستمندان و اصلاح بين مسلمين و حل و فصل اختلافات محلى و ساير وظائف شرعيه اشتغال دارند و در مسجد جامع محمدى در نهر عليشير (معروف به مسجد الشيخ كه از تأسيسات جدشان مرحوم شيخ محمد مى باشد و والدشان تجديد بناء نمودند) اقامه نماز جماعت مى نمايند معظم له مضافاً بر انجام وظائف شرعيه از اول اقامتشان در قصبه منشأ خدمات ارزنده مذهبى از قبيل تأسيس مساجد و حسينيه ها و تجديد بناء آنها و همچنين منشأ خدمات ملى و عام المنفعه بوده و هستند

آثار وى از مساجدى كه تاكنون به تشويق ايشان تأسيس گرديده بدين قرار است

1- مسجد صاحب الزمان (ع) در نهر عليشير به تصدى آقاى حاج عباس و شيخ ابراهيم بهبهانى

2- مسجد صاحب الزمان (ع) در نهر حاج على (به چاچره) به تصدى آقاى حاج صالح بهبهانى

3- مسجد نهر قائميه به تصدى حاج على جاسى 4- مسجد نهر مچرى معمره به تصدى حاج ملا ابراهيم فاضلى

5- مسجد نهر بوچمپه به تصدى آقاى سيد قاسم 6- مسجد نهر عليشير كه در شرف ساختمان است بوسيله آقاى حاج جواد بهبهانى

اما حسينيه ها كه تاكنون به تشويق ايشان تأسيس يا تجديد بنا گرديده و از ساختمان گلى به ساختمان آجرى و امروزى تبديل شده زياد است و از آنجمله است

1- تأسيس حسينيه در نهر ابوالفلوس به تصدى سبهان حاج جابر

2- تأسيس حسينيه زنانه در نهر عوفى به تصدى زاير جمد شلوان

3- تجديد بناء حسينيه محمدى در نهر عليشير (كه از تأسيسات جدشان مرحوم شيخ محمد بوده) كه هر ساله طبق طريقه ى والد واجدشان دهه اول محرم مجلس سوگوارى

در آن برگذار مى شود.

4- تجديد بناء حسينيه حاج زبارى در نهر عليشير

5- تجديد بناء حسينيه حويجى در نهر بلامه

6- تجديد بناء حسينيه شعبان در نهر بلامه

7- تجديد بناء حسينيه علويه در نهر مچرى

8- تجديد بناء حسينيه سلطانى در نهر قصر و غير ذلك از آثار خير و خدماتى كه ذكر آنها موجب اطنابست و معظم له از غالب مراجع تقليد نجف اشرف و قم داراى اجازات و وكالت مطلقه در امور حسبيه و روايتى و شهادات آنان بر توثيق و مقام علمى مى باشد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اسلاميان، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا اسلاميان

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در سال 1372 هجري قمري در قم و در ميان خانواده اي متدين و دلباخته خاندان پاك پيامبر اسلام (ص ) چشم به جهان گشود. پدرش از كسبه شهر قم و از ارادتمندان به علما و مجتهدان اين شهر عالم پرور بود كه از راه چيني و بلورفروشي روزگار مي گذرانيد. حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان تحصيلات دبستاني خود را در مدرسه محمديه قم به پايان رسانيد. سپس به سفارش پدر، به نزد دايي خود كه از فضلاي حوزه علميه قم بود، رفت و دروس حوزوي را نزد او آغاز كرد. پس از او خدمت چند استاد ديگر در زمينه ادبيات عرب مشرف شد، ضمن اينكه روابط علمي خود را با دايي خود قطع نكرد. پس از اتمام بخشي از دروس دوره مقدمات به مدرسه علميه حقاني رفت . مدرسه علميه حقاني در آن روزگار از مدارس مهم حوزه علميه قم به شمار مي آمد كه با روشي جديد به آموزش دروس

حوزوي همت گماشته بود. در اين مدرسه كه مسؤول آن شهيد آيت الله قدوسي (ره ) بود، علاوه بر دروس حوزوي ، دروسي كه هر طلبه در امور تبليغي خود بدان نياز داشت ، آموزش داده مي شد، از جمله زبان انگليسي ، ادبيات فارسي و... .

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در آن مدرسه ، دروس مقدمات را پي گرفت و سپس دروس دوره سطح را در آنجا به اتمام رسانيد و به درس خارج عالمان و استادان مشهور دوره خود راه يافت و سالها از محضر آنان بهره مند شد، ضمن اينكه در طي اين سالها در دروس اخلاق نيز شركت جدي داشت تا همواره علم خود را با عمل توام سازد.

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در ساليان تحصيل خود به محضر استادان بسياري راه يافت . او كه دروس جامع المقدمات و سيوطي را نزد دايي خود و حجج اسلام علي طيبي و صديقيان فرا گرفته بود، در درس مغني حجة الاسلام والمسلمين فياضي يزدي قمي و درس معاني و بيان آيت الله خزعلي و آيت الله گرامي شركت كرد. او اصول فقه را نزد حضرات آيات خزعلي ، جنتي و استادي ، معالم الاصول را نزد استادان تقوي اشتهاردي ، و شرح لمعه را نزد حضرات آيات حرم پناهي ، گرامي ، محمدي گيلاني ، مظاهري ، مصلحي اراكي ، طاهري خرم آبادي ، فاضلي اشتهاردي ، شهيد قدوسي و شهيد سلطاني اشتهاردي آموخت و در درس رسائل حضرات آيات محمدي گيلاني ، صانعي ، آذري و درس مكاسب حضرات آيات خزعلي و احمدي ميانجي حاضر شد. بخشي از كفاية الاصول را نيز نزد آيت الله صانعي و تفسير را نزد آيت الله مصباح يزدي فرا گرفت ، ضمن اينكه در طي اين سالها، دروسي همچون ادبيات فارسي، املاء و انشاء و زبان انگليسي را

نيز آموخته بود.

با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج آيت الله العظمي شيخ كاظم تبريزي (ره )، آيت الله العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني (ره )، آيت الله العظمي شيخ مرتضي حائري (ره )، آيت الله العظمي وحيد خراساني ، آية الله العظمي شيخ جواد تبريزي و آية الله شاه آبادي رفت و سالها از خرمن دانش و معرفت آنان خوشه چيد. در بخش فلسفه نيز از محضر آيات عظام جوادي آملي ، مؤمن قمي ، اميني و صدر بهره برد. او در سالهاي تحصيل خود با فضلا و عالمان بسياري رابطه دوستي داشت كه از جمله آنان مي توان از حجج اسلام آقايان شب زنده دار، عندليب ، علي مؤمن و محمود رجبي نام برد.

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در سالهاي مختلف زندگي خود فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است. كه از جمله آنها شركت در مجمع الفقه است كه در آن به تأليف رساله ها و نوشته هاي گوناگون فقهي پرداخته مي شود.

وي در طول سالهاي تحصيل و پس از آن به مناطق گوناگوني سفر نموده و به تبليغ عقايد شيعه پرداخته است كه از جمله آنها مي توان به سفر او به شهر مهران و دره شهر در سالهاي نخستين پيروزي انقلاب اسلامي اشاره كرد. همچنين وي مدتي در دفتر امام (ره ) به بررسي نامه هاي رسيده و اقدام مقتضي آن مي پرداخته است .

حجة الاسلام و المسلمين اسلاميان در طول سالهاي رژيم طاغوت و پس از آن ، همواره چون مردم ايران اسلامي ، زندگي توام با مبارزه را طي نموده است . از فعاليتهاي سياسي وي در زمان رژيم شاه مي توان به افشاگريهاي او اشاره كرد كه در سال 1351 به مدت دو ماه به زندان افتادند.

اسماعيل پور نيازي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن اسماعيل پور نيازي

محل

تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در تابستان سال 1366 پس از طي مقطع راهنمايي وارد حوزه علميه شدم. در گام اول قدم در مدرسه مباركه فيضه مازندران (شهرستان بابل) تحت نظارت مديريت و اشراف حضرت آيت الله فاضل استر آبادي نهادم.

پس از طي مراحل اوليه تحصيل در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و در قم در دروس سطح از دروس استاد آيت الله سيد علي محقق دامان و ديگر اساتيد استفاده كردم. در درس خارج نيز در فقه و اصول در محضر اساتيد بزرگوار آيت الله سيدعلي محقق داماد، آيت الله مكارم شيرازي، آيت الله سبحاني و آيت الله لاريجاني حاضر شدم.

همزمان با تحصيل در مقطع خارج در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن نيز طي يك دوره چهار ساله در مقطع سطح چهار از محضر اساتيد بزرگوار آيت الله معرفت، آيت الله خزعلي، آيت الله دكتر احمد بهشتي، حجت الاسلام دكتر نقي پورفر و اساتيد ديگر بهره مند شدم. پس از اتمام دوره تحصيل رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن به دليل احساس نياز به مباحث عقلي و فلسفي در رشته فلسفه مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) مشغول به تحصيل شدم و اكنون در مقطع كارشناسي ارشد مي باشم.

در بهار سال 1384 پايان نامه سطح چهار مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن را تحت عنوان «آزادي و ارتداد از ديدگاه قرآن» با راهنمايي و مشاورت استاد آيت الله معرفت و استاد دكتر نقي پورفر دفاع كردم و با درجه عالي داوران همراه بود. پيش از آن در سال 1383

پايان نامه فوق به عنوان پژوهش برگزيده سال در حوزه دين پژوهي از سوي دبيرخانه دين پژوهان كشور انتخاب و معرفي شد.

در بخش تحقيقات علمي نيز با مركز جهاني علوم اسلامي در تدوين درسنامه، مركز پژوهشهاي صدا و سيما در تأليف كتاب و پژوهشكده فرهنگ و انديشه (كانون انديشه جوان) براي تدوين كتاب همكاري داشته و دارم.

اسماعيل پور، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ابوالقاسم اسماعيل پور، نويسنده، محقق، مترجم، اسطوره شناس، ماني شناس، استاد تمام دانشگاه شهيد بهشتي در رشته فرهنگ و زبان هاي باستاني است. [1] [2] او همچنين از سال 2004 تا 2006، رئيس مركز تاريخ و فرهنگ ايران، دانشگاه مطالعات بين المللي شانگهاي بوده است.

زندگي:

ابوالقاسم اسماعيل پور در سال 1333 در شهرستان بابل به دنيا آمد و ديپلم متوسطه اش را در همين شهر گرفت. در سال 1351 به تهران مهاجرت كرد و در سال 1351 از دانشگاه تهران ليسانس گرفت. او دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران دارد.

زندگي حرفه اي:

ابوالقاسم اسماعيل پور مدير گروه زبانشناسي دانشگاه شهيد بهشتي تهران، استاد مدعو در دانشگاه مطالعات بين المللي شانگهاي (2004-2006)، رئيس مركز تاريخ و فرهنگ ايران، دانشگاه مطالعات بين المللي شانگهاي (2004-2006)، رئيس مركز ايران شناسي انستيتو مطالعات خاورميانه شانگهاي (2004 تا 2006)، عضو انجمن انسانشناسان ايران، عضو هيات تحريريه مجله انسان شناسي دانشگاه تهران، عضو هيات تحريريه پژوهشنامهٔ علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي، عضو هيات تحريريه مجله علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران، عضو انجمن ايران شناسي اروپا (SIE)، عضو انجمن بين المللي مطالعات مانوي (IAMS)، عضو هيات تحريريهٔ پژوهشنامهٔ علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي، سردبير نامهٔ پژوهشگاه، مجلهٔ علمي پژوهشي پژوهشگاه ميراث فرهنگي است

تأليفات:

• اسطوره آفرينش در آيين ماني، انتشارات كاروان

• اسطوره، بيان نمادين، تهران: انتشارات سروش، 1377.

• زير آسمانه هاي نور (جستارهاي ايران شناسي و اسطوره شناسي)، انتشارات ميراث فرهنگي / نشر افكار، 1383.

• ادبيات مانوي (با دكتر مهرداد بهار)، تهران: نشر كارنامه، 1385 (در دست انتشار).

• سرودهاي روشنايي (جستاري در شعر ايران باستان و ميانه و سرودهاي مانوي)، تهران: نشر اسطوره

ترجمه ها:

• ف. ژيران، اساطير آشور و بابل، انتشارات كاروان

• ف. ژيران، اساطير مصر، انتشارات كاروان

• ف. ژيران، بهشت و دوزخ در اساطير بين النهرين، انتشارات كاروان

• ف. ژيرو، اساطير يونان، انتشارات كاروان

• كارل گوستاو يونگ، رؤياها، انتشارات كاروان

• كارل گوستاو يونگ، ضمير پنهان / نفس نامكشوف، انتشارات كاروان

• آيين گنوسي و مانوي، گروه مولفان، ويراسته ميرچا الياده، تهران: انتشارات فكر روز، 1373.

• هنر مانوي، هانس يواخيم كليم كايت، نشر اسطوره، 1384.

• زبور مانوي، س. ر. س. آلبري، تهران: انتشارات فكر روز 1375.

• مجموعهٔ 6 جلدي اساطير جهان، گروه مولفان، تهران: انتشارات كاروان- نشر مركز-چشمه، 1385-1382.

• دانشنامه اساطير جهان، گروه مولفان زير نظر ركس وارنر، تهران: نشر اسطوره، 1386

• اساطير جهان، گروه مولفان زير نظر ويليام داتي، تهران: نشر اسطوره، در دست انتشار.

• ادبيات گنوسي، گروه مولفان، تهران: نشر اسطوره، در دست انتشار.

مقالات:

• «ميتره در باستانشناسي ايران»، مجله باستان شناسي و تاريخ، س 2، ش 72، بهار/تابستان 1367.

• «زبور مانوي: گفتاري در شعر ايران باستان»، زنده رود: فصل نامه فرهنگ، ادب و تاريخ، ش 2و3و زمستان1371-بهار 1372.

• "ميتره در اوستاً، مجله باستان شناسي و تاريخ، س 9، ش 1، آبان 1374.

• «ويژگي هاي كلي شعر ايراني در دوره ميانه»، ايران شناخت: نامه انجمن ايران شناسان كشورهاي مشترك المنافع و قفقاز، ش 7، زمستان 1376.

• «مهرنامگ، سرودنامه اي مانوي»

ياد بهار: يادنامه دكتر مهرداد بهار، تهران: انتشارات آگاه، زمستان 1376.

• «بررسي تطبيقي ترانه هاي امير پازواري و اشعار هجايي پهلوي اشكاني و فارسي ميانه»، ايران شناخت، ش 9، تابستان 1377. تجديد چاپ با عنوان «ترانه هاي طبري امير پازواري و اشعار هجايي ايراني» در پژوهش نامه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي، ش 32، زمستان 1380.

• «بازسازي ارژنگ ماني»، مجله باستان شناسي و تاريخ، ش1و2، پاييز و زمستان 1376، بهار و تابستان 1377.

• «بررسي تطبيقي ديباچه مثنوي معنوي و اشعار گنوسي»، مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، س35، ش1و2، ش.م. 136-137، 1381.

• «بررسي شعر پارتي و فارسي ميانه»، پژوهشنامه علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران، س1، ش2، پاييز 1380.

• «بررسي اوزان اشعار ودايي- سنسكريت و اشعار ايراني»، تك درخت: جشن نامه محمدعلي اسلامي ندوشن، تهران: انتشارات آثار / يزدان، بهار 1380.

• «بازتاب فرهنگي كيش مانوي»، پژوهش نامه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي، ش 33، بهار 1381.

• «تيرماه سيزه (جشن تيرگان) و اسطوره تيشتر»، نامه انسان شناسي: فصل نامه انجمن انسان شناسي ايران، س1، ش1، بهار و تابستان 1381

• «كيش گنوسي و عرفان مانوي»، نامه مفيد: مجله علمي پژوهشي دانشگاه مفيد، س 8، ش 2، ش. پ. 30، تابستان 1381.

• «سروده هاي گاهاني»، اباختر: فصل نامه علمي پژوهشي، س1، ش1و2، پاييز و زمستان 1381.

• «درونمايه هاي اساطيري نوروز»، مجله مطالعات ايراني، مركز تحقيقات فرهنگ و زبان هاي ايراني، دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد باهنر كرمان، س 2، ش 4، پاييز 1382.

• «ماني و مانويت در روايات كهن پارسي تا سده پنجم هجري»، پژوهشنامه دانشكده ادبيات و علوم انساني، ش38، تابستان

1382.

• «افسانه سفر ماني به چين بر پايه فارسنامه ابن بلخي و شرفنامه نظامي»، نامه ايران باستان: مجله بين المللي مطالعات ايراني، س 3، ش 2، پاييز و زمستان 1382(تاريخ انتشار دي 1383)

• «جستاري در شعر ايراني ميانه غربي»، مجله علوم انساني دانشگاه الزهرا، س13و 14، ش48و49، زمستان 1382 و بهار 1383

اسماعيل پور، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي اسماعيل پور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

شروع به علوم قديمه از سال 1335 شمسي در شهرضا و بعد از طي مقدمات و قسمتي از سطوح عالي و فراگيري فلسفه و كلام و مقداري طب قديم و مقداري هيئت در سال 1339 وارد حوزه علميه قم شدم.

بعد از تكميل سطح عالي حوزه در دروس خارج فقه و اصول شركت نموده و مباحث فلسفي را نيز تكميل و در طول خواندن درس خارج به مباحثات علمي و تدريس سطح عالي و علوم اعتقادي مشغول بوده ام و بعد از دوره هائي از تدريس كفاية الاصول از سال 1357 شمسي به تدريس خارج فقه و اصول مشغول بوده كه هم اكنون هم ادامه دارد و فعلاً دوره سوم تدريس خارج اصول برقرار مي باشد.

در سخنراني بعد از نماز جماعت چه در قم و چه در شهرضا (قمشه) در ايام مناسب و تعطيلات حوزه مثل ماه مبارك رمضان و تابستان با توفيق الهي يكدوره تفسير كامل قرآن براي مردم گفته شده است و دوره دوم نيز تاكنون به سوره يونس رسيده است.

اسماعيلي ايولي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسماعيلي ايولي

محل تولد : ساري

شهرت : اسماعيلي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1348 در روستاي ايول از توابع بخش چهاردانگه (كياس) شهرستان ساري مركز استان مازندران متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در همان روستا و تحصيلات راهنمايي را در ساري و پس از دوره راهنمايي وارد حوزه علميه شدم.

دو سال در حوزه علميه سعادتيه ساري و سپس در سال 1366 وارد حوزه قم شد.

حدود هشت سال در مدرسه علميه امام باقر (ع) كه از مدارس تحت برنامه مركز مديريت بود مشغول تحصيل بودم. همراه با تحصيلات اين دوره به صورت متفرقه ديپلم علوم انساني را گرفتم و در دروس مكاسب، رسائل و كفايه از اساتيد محترم سروش محلاتي، حسيني بوشهري، حسيني خراساني، نكونام، وحيد خراساني فيض بردم. سه سال در درس خارج اصول استاد صادق لاريجاني و سه سال در خارج فقه استاد مكارم شيرازي و سه سال از خارج اصول استاد جعفر سبحاني بهره بردم.

همراه با تحصيلات سطوح عاليه حوزوي در رشته فلسفه (غرب) دانشگاه مفيد دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را از سال 1372 تا 1380 به اتمام رساندم. همراه با تحصيلات دانشگاهي در حوزه علميه در بخش علوم اسلامي عقلي (كلام _ فلسفه اسلامي _ عرفان) در درس اسفار استاد دهقاني و درس اسفار و اشارات استاد فياضي و نهاية الحكمه استاد معلمي شركت نمودم.

هم اكنون با جامعة الزهرا و گروه معارف دانشگاه سمنان همكاري تحقيقي و تدريس دارم. همچنين به مدت پنج سال با دايرة المعارف علوم عقلي موسسه امام خميني (ره) از سال 79 تا 84 همكاري داشته ام. در ايام تبليغ و فصل تابستان به تبليغ و سخنراني مي پردازم.

اسماعيلي دهاقاني، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن اسماعيلي دهاقاني

محل تولد : دهاقان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

اسماعيلي مباركه، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اسماعيلي مباركه

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد اسماعيلي مباركه در سال 1341 در روستاي مباركه از توابع جرقويه اصفهان متولد شدم. تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در روستاي پيله وران جنوبى، و ادامه تحصيل را در شهر اصفهان گذراندم.

در سال 1363 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و پايه اول تا سوم را در مدرسه علميه ذوالفقار اصفهان، و سپس در سال 1366پايه هاي چهارم و پنجم را در مدرسه علميه امام صادق (ع) اصفهان گذراندم. در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1375 سطح را در قم يعني پايه هاي ششم و هفتم و هشتم و نهم و دهم را به پايان رساندم و در سال 1376 وارد دروس خارج آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله آقا موسي شبيري زنجاني شدم.

بعد از دو سال همراه با ادامه درس خارج فقه و اصول، تخصصي تبليغ را در مدرسه عالي دارالشفاء شروع كردم و بعد از چهار سال موفق به گذراندن دوره تخصصي تبليغ با گرايش ارشاد نوجوانان و جوانان تأليف كودك و نوجوان شدم و جزء ممتازين دوره سوم تخصصي تبليغ، در سال 1380 از مركز تخصصي تبليغ مدرسه عالي دارالشفاء فارغ التحصيل شدم و همزمان با طي كردن 6سال درس خارج فقه و اصول موفق به دريافت سطح چهار حوزه (دكتري) شدم.

در سال 1380 رسماً تدريس خود را در مراكز تخصصي حوزه:

1- تخصصي تبليغ تحت عنوان روش تدريس و

كلاسداري و روانشناسي تبليغ و تدريس مفاهيم ديني و تدريس ديني و قرآن، شروع كردم. 2- تخصصي علوم حديث، روش تبليغ حديث 3- در تخصصي مهدويت، روش تفسير براي جوانان را مشغول هستم. 4- در دانشگاه باقر العلوم (ع) عناويني مانند: الف) روش تبليغ ب) روش ارائه مفاهيم ديني، عقايد، تفسير، احكام، روانشناسي تبليغ، روش تدريس و كلاس داري را تدريس مي كنم. 5- در مجموعه سفيران هدايت قم هم به تدريس مباني اصول، روشهاي تربيتي، روش تدريس، كلاس داري كودك و نوجوانان و روش تدريس و كلاسداري عمومي مشغول هستم. 6 - در كارشناسي ارشد تخصصي تبليغ، تدريس كلاسداري كودكان و نوجوانان مشغول مي باشم. 7 - در معاونت تبليغ و آموزشهاي كاربردي نيز مشغول آموزش 2000 نفر از طلاب طرح هجرت بلند مدت مي باشم.

اسماعيلي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل اسماعيلي

محل تولد : كريز كاشمر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

پس از فراگيري قرآن در مكتب خانه روستاي زادگاهم كريز و پايان تحصيلات ابتدايي كلاس ششم نظام قديم در سال 1348 وارد مدرسه مرحوم حاج سلطان العلما حوزه علميه شهرستان كاشمر گرديدم و طلبه شدم.

حوزه كاشمر در آن سالها بسيار پر رونق بود و از شهرهاي گناباد، قاين، فردوس، بجستان و تربت حيدريه طلبه ها براي درس خواندن به كاشمر مي آمدند. هر سه مدرسه كاشمر، مدرسه مرحوم حاج شيخ، مدرسه عتيق و مدرسه حاج سلطان پر از طلبه بود و با مديريت مرحوم آيت الله سعيدى برنامه هاي آموزشي منظم و خوبي در جريان بود، امتحانات به طور مرتب برگزار مي شد. در آن زمان تقريبا همه

سطوح از ابتدايي و مقدماتي گرفته تا خارج فقه و اصول تدريس مي شد. مرحوم آيت الله امامي كه از شاگردان ميرزاي نائيني و هم مباحثه آيت الله خويي بوده است در مدرسه حاج شيخ خارج فقه مي گفت. خود آيت الله سعيدي هم علاوه بر مديريت حوزه و فعاليت هاي متعدد اجتماعي، مذهبي در چند مقطع تدريس مي كرد.

بعد از انقلاب متاسفانه برخلاف بسياري از شهرستانها حوزه كاشمر دچار ركود شد و اخيراً پس از تقريبا دو دهه بي نظمي و بي رونقي دوباره با همت حجت الاسلام عربي سامان گرفته است و كم كم رونق گذشته خود را باز مي يابد. در سال 1352 به اتفاق پسر عمويم حجت الاسلام حاج شيخ علي اسماعيلي براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم رفتم.

در حوزه كاشمر دروس مقدماتي و ادبيات عرب مثل نصاب الصبيان، جامع المقدمات، سيوطى، مغنى، شرح قطر، حاشيه ملاعبدالله در منطق و برخي دروس ديگر را از محضر استادان مرحوم آيت الله سعيدى، مرحوم حاج شيخ جواد آقا مدرسى، مرحوم حاج آقاي فرقانى، مرحوم آقاي شريعتي محولاتى، مرحوم آقا ضياء اوليائي فرا گرفتم و در قم پس از چند ماه سرگرداني و نهايتاً استقرار در مدرسه حجتيه (پارك چهارم حجره 75) و با استفاده از راهنمايي حاج آقاي جراسيمي و حاج آقاي عرب در برنامه هاي درسي حوزه شركت كردم.

معاني بيان را از محضر استاد عرفاني استفاده كردم، شرح لمعه را از محضر آيت الله فاضل هرندي و بخشي از مكاسب را از محضر آيت الله صانعى و بيشتر آن را از آيت الله حاج سيد علي محقق داماد و كفايه

را از محضر آيت الله فاضل لنكراني استفاده كردم. در همان زمان در درس اخلاق و تفسير آيت الله مشكيني و درس نهج البلاغه آيت الله حسين نوري همداني نيز شركت مي كردم. قوانين الاصول ميرزاي قمى را نزد استاد آيت الله دوزدوزاني خواندم. معالم را از استاد فياضي فرا گرفتم و رسائل شيخ را از محضر آيت الله فاضل هرندي استفاده كردم، مدت كمي نيز در درس آيت الله فاني و مرحوم آيت الله نجفي مرعشي و مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي شركت مي كردم.

در همين سالها فعاليتهاي تبليغي و سياسي نيز داشتم و در برخي جلسات و فعاليتهاي انقلابي شركت مي كردم. جلسه طلاب كاشمر كه در آن سالها در منزل مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم جلالي كاشمري در جوي شور به صورت هفتگي برگزار مي شد و هنوز هم كم و بيش به صورت غير منظم ادامه دارد، محور فعاليتهاي سياسي بود. در سال 1354 جلسه لو رفت مرحوم جلالي و حاج آقاي عربي و آقاي موسوي زيرك آبادي توسط ساواك دستگير شدند و به زندان افتادند. جلسه را فردي كه مدت كمي در جلسه شركت مي كرد و در ارتباط با جريان ديگري دستگير شده بود لو داده بود، به لطف خدا من و پسر عمو و حاج آقاي رضايى، احمدى، موسوي نژاد، يوسفي گنابادى، يعقوبي و ... با اينكه تحت تعقيب بوديم ولي دستگير نشديم.

دو بار براي دستگيري من و پسر عمويم نيمه شب ساواكيها به مدرسه حجتيه آمدند ولي من قبل از وارد شدن به حجره از آمدن آنها مطلع شدم و به حياط مدرسه آمدم و

تا آنها نرفتند با جمع زيادي از طلاب عبا به سر و مهر به دست در حياط مدرسه و كنار حوض مانديم و ماموران ساواك را دسته جمعي هو مي كرديم. آنها بخشي از كتابها، نوار مرا از حجره بردند و از هم حجره مان آقاي كاظمي پرسيده بودند كه فلاني كجاست و او اظهار بي اطلاعي مي كرده است. در هر صورت در جريان تظاهرات مفصل 17 خرداد سال 54 در فيضيه كه ماموران ساواك ريختند و عده اى را ضرب و شتم كردند و بردند و مدرسه را بستند، شركت داشتم ولي قبل از بسته شدن درهاي مدرسه از آنجا خارج شدم. روزنامه هاي آن زمان با عنوان ماركسيست هاي اسلامي تيتر كرده بودند. باز در فعاليتهاي سالهاي 56 و 57 جريان مجالس مرحوم حاج آقا مصطفى، جريان 19 دي حضور داشتم.

بعد از انقلاب از دانشگاه قم مدرك كارشناسي گرفتم. در برنامه مركز آموزشي زبانهاي خارجي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم در رشته زبان انگليسي فارغ التحصيل شدم و مدرك سطح عالي گرفتم.

همچنين يك دوره درس خارجي فقه و اصول از محضر استادان حضرات آيات منتظرى، وحيد خراسانى، صانعى، تبريزي و فاضل لنكراني استفاده كردم. بدايه و نهايه علامه را از استاد فياضي درس گرفتم. مقداري از منظومه را نزد آيت الله انصاري شيرازي خواندم و از سالهاي 65 در ضمن درس كارهاي پژوهشي و نوشتاري نيز مي كردم. در تصحيح و تحقيق مفصل و ده جلدي مختلف علامه كه بطور بسيار خوب چاپ شده و كتاب سال هم شد و جايزه دريافت كرد شركت داشتم و بخش اعلام و

تراجم و رجال آن را به اتفاق دوستم حاج شيخ علي اكبر ذاكري انجام دادم. از آن زمان تا به حال حدود يكصد مقاله مفصل علمي كه بخش از آنها در مجله هاي فقه حوزه و برخي روزنامه ها و مجلات ديگر چاپ شده است نوشته ام و الان نيز جانشين مدير مسئول مجله حوزه و عضو هيات تحريريه آن و دبير شوراي مطبوعات دفتر هستم.

اسماعيلي، توكل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پيكره ساز.

تولد: 1302، قزوين.

درگذشت: 8 آبان 1373، تهران.

توكل اسماعيلى مشهور به «مش اسماعيل» با مستخدمى در كارگاه مجسمه سازى دانشكده ى هنرهاى زيباى دانشگاه تهران (از سن بيست و پنج سالگى) توانست تجربه هاى مفيدى بياندوزد. در مدت كوتاهى به درجه اى از مهارت رسيد كه بدون گواهينامه ى رسمى دانشگاهى به تعليم دانشجويان در دانشگاه تهران مشغول شد. تنديس هاى ساخت اسماعيل در پارك هاى بزرگ تهران ديده مى شوند.

او در رده ى نخستين هنرمندانى است كه آهن را در مجسمه سازى جانشين گل و رس و سنگ نمود. آثار مش اسماعيل در نمايشگاه هاى متعدد گالرى هاى داخل كشور، گالرى هاى سيحون، ليو، خانه آفتاب، قندريز، مهرشاه، تهران، كلاسيك و... به نمايش درآمده است. از جمله آثار وى مجسمه ى رستم و ديو سفيد است كه در ورزشگاه بزرگ آزادى نصب شده و تنديس فلزى سه ايرانى كه پرچم جمهورى اسلامى را به دوش دارند (نصب شده در پارك آل احمد). وى بيش از صد و پنجاه اثر از خود به جاى گذاشته است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اشتري اصفهاني، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1287 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در اصفهان و در يك خانواده ى روحانى متولد شد. پس از طى دوران تحصيلات ابتدايى در اصفهان، به تهران آمد و در وزارت دارايى به خدمت مشغول شد. او ضمن نوشتن مقالات ادبى و اجتماعى براى جرايد و سرودن شعر، به تأليف و ترجمه هم مى پرداخت و از آن جمله است: «تاريخ عشق»؛ «طوفان روح»؛ «نامه هائى اسيران جنگ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (41 -37)، فرهنگ سخنوران (64)، مؤلفين كتب چاپى (538/1).

اشتري، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمّد على اشترى فرزند حاج شيخ محمّد بن شيخ محمّد حسن صاحب عنوان، واعظ فاضل، و زاهد متقّى، از موثّقين اهل منبر اصفهان، در شب جمعه 18 رجب سال 1375 به سنّ متجاوز از نود سال وفات يافته، در بقعه آباده اى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اشراقي، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا سعيد بن العلامه الكبرى الحاج ميرزا محمد ارباب از گويندگان بنام و وعاظ گرام حوزه علميه شهرستان قم است.

در سال 1298 خورشيدى در قم متولد و در دامان فضل و تقوى تربيت يافته و مقدمات را نزد مرحوم حجه الاسلام والمسلمين آقا شيخ ابوالحسن فقيهى و آقا شيخ احمد فقيهى خوانده و ادبيات را از مرحوم حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و مرحوم آيت الله حاج سيد ميرزا آقا نراقى دامغانى استفاده كرده و سطوح عالى را از حجج اسلامى چون مرحوم حاج شيخ محمدعلى كرمانى و آيت الله زنجانى و آيت الله حاج آقا روح الله كمالوند استفاده نموده و چندى از درس خارج مرحوم آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى و بعضى از آيات ديگر كه در نجف اشرف به سر مى برند بهره مند شده و به تبليغ دين و ترويج احكام و وظائف روحى و دينى از اقامه جماعت در مسجد سيدون پرداخته و هم از راه منبر و مواعظ حسنه مردم قم و ساير نقاط را بمبانى دينى و قرآن و اخلاقى آشنا مى سازد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اشراقي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1313 ق)، عالم، مفسر، خطيب و شاعر. حجت الاسلام اشراقى در قم متولد شد. مقدمات و سطوح را نزد پدرش و ساير مدرسين مانند حاج شيخ ابوالقاسم كبير فراگرفت و عمده ى تحصيلات خود را نزد آيت اللَّه حائرى به پايان برد و از برجسته ترين شاگردان وى بود. او سرانجام به مقام اجتهاد نايل آمد و در فقه و اصول و حكمت و فلسفه و منطق و عرفان صاحب نظر گرديد. در حيات آيت اللَّه حائرى به تدريس فقه و اصول و حكمت و كلام

پرداخت. اشراقى طبع شاعرى نيز داشت. در تهران درگذشت و در قم در مسجد بالا سر دفن شد. از آثار وى: «تفسير سوره ى يوسف» و «تفسير سوره ى اعلى و ن والقلم». آثار ديگرى از او بجا مانده كه به چاپ نرسيده از جمله: «اربعين»؛ تقريرات فقه «مكاسب» آيت اللَّه حائرى؛ و تعليقاتى بركتب فقهى و اصولى.[1]

ميرزا شهاب الدين بن العالم الجليل و الخطيب الجميل ميرزا محمدتقى اشراقى يكى از افاضل حوزه و حفيد مرحوم آيت الله ارباب مى باشد.

در سال 1302 شمسى در شهر مذهبى قم به دنيا آمده و اوان كودكى را در مهد تربيت والد ماجد خود گذرانيده و تحصيلات جديد را تا دريافت ديپلم موفق شده و به زبان فرانسه مسلط گرديده و ضمنا علوم قديمه ادبيات و منطق را نزد والد خود خوانده و پس از آن در سال 1321 شمسى رسما در سلك روحانيت درآمده و در مدت سه سال سطوح فقه و اصول را نزد اساتيد حوزه تمام نموده و درس خارج را نزد مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق يزدى شروع كرده و در سن بيست و پنج سالگى پدر را از دست داده و يكسال پس از آن با وصلت كردن با مرجع عاليقدر آيت الله العظمى... پدر روحانى بزرگى خداوند تعالى نصيبش فرموده كه از محضر درس و جلسات خصوصى وى بهره هاى وافرى برده و هم به درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و مدت دوازده سال تمام از محضر آيت الله... (ابوالزوجه) خود خوشه چينى كرده و در ضمن در رشته معقول از اساتيد فن استفاده نموده و در فن تفسير از محضر درس پدر و زحمات فراوانى كه خود متحمل

گشته مهارت تامى پيدا نموده و هم به تدريس فقه و اصول اشتغال دارد از تاليفات ارزنده مطبوع ايشان كتب زير مى باشد:

1- پاسداران وحى كه در بحث امامت كتاب كم نظيريست كه با معيت آقاى محمد فاضل نوشته است.

2- چهره هاى درخشان بحث در آيه تطهير 3- سخن حق در تفسير در 20 مجلد كه دو مجلد آن به چاپ رسيده است اما كتب چاپ نشده ايشان 1- دانستنيهائى از اسلام 2- شرح بر عروةالوثقى كه كتاب طهارت آن تكميل است و در نظر دارد دماء ثلاثه را كه كتاب مستدل نفيسى است عليحده چاپ نمايد 3- فى الاحوط والاقوى كه فتاوى مراجع را بر حاشيه عروه مورد بحث قرار داده است.

ميرزا محمدتقى اشراقى فرزند مرحوم آيت الله آقا ميرزا محمد ارباب يكى از علماء و دانشمندان بنام حوزه علميه قم بوده اند كه در سال 1313 ق در قم متولد شده و در مهد تربيت پدرى چون مرحوم علامه ارباب نشو و نما نموده و مقدمات و سطوح را از والد خود و ساير اساتيد و آيات عظام قم مثل مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم كبير و ديگران آموخته تا در سلك شاگردان مبرز مرحوم آيت الله حايرى درآمده و عمده تحصيلات را از آن بزرگوار تحصيل نموده و از برجسته ترين شاگردان آن مرحوم به شمار مى رفته است

مرحوم علامه اشراقى داراى مقام اجتهاد و حقا در هر علم و فنى از فقه و اصول و حكمت و فلسفه و منطق و عرفان حايز آن مقام منيع بود و از زمان مرحوم آيت الله حايرى تدريس فقه و اصول و كلام و حكمت و تفسير را با بيانى شيرين مى نمود و

مخصوص در فن خطابه و ابتكارات منبرى و تحقيق در مطالب در عصر خود كم نظير بود علم خود را به زيور حلم و وقار و تواضع و حسن اخلاق آراسته و در اين فضائل گوى سبقت از بسيارى از اقران خود ربوده بود به قدرى مهارت و استادى در تطبيق مطالب داشت و حق مطلب را اداء كرده و داد سخن مى داد كه عقول مات و خردها حيران مى ماند، در 25 ماه رمضان 1368 در تهران سكته قلبى نموده و جنازه اش با احترام فوق العاده اى حمل به قم و در مسجد بالاسر نزديكى قبر مرحوم آيت الله حايرى مدفون گرديد.

تاليفات ايشان كه مطبوع شده تفسير سوره يوسف و سوره ن والقلم و غير مطبوع اربعين در حدوث و تقريرات فقه مكاسب مرحوم آيت الله حايرى و تعليقاتى بر كتب فقيه و اصوليه و حكمت و فلسفه مى باشد مانند مرحوم والدش داراى طبع روان و ذوق فراوان بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (219/26)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (184 -183 /1)، گنجينه ى دانشمندان (338 -337 /2)، مؤلفين كتب چاپى (246 -245 /2).

اشرف اصفهاني، محمداشرف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1133 ق)، اديب، محدث و شاعر. از علماى عهد صفويه و از شاگردان علامه ى مجلسى و نوه ى دخترى ميرداماد بود. به همين خاطر به وى ميرزااشرف ميردامادى هم گفته اند. در بيشتر علوم عقلى و نقلى مهارت داشت. در قريه ى ورنوسفادران از قراء سده ى ماربين اصفهان مدفون است. ازآثار وى: «اشرف المناقب»، كه آن را در 1102 ق به نام شاه سليمان صفوى تأليف كرد و بعدها مطالبى بر آن افزود و نام آن را «فضائل السادات» گذاشت و به نام شاه

سلطان حسين صفوى كرد. اين كتاب حاكى از وسعت اطلاعات سيد محمداشرف در انساب و حديث است؛ حاشيه بر «قبسات»؛ حاشيه بر «شرح مختصر» عضدى؛ شرح «مشيخه تهذيب الحديث»؛ معروف به «رجال سيد محمداشرف»؛ ترجمه ى «الفيه» ابن مالك، به نظم؛ «علاقة التجريد»، شرح فارسى بر «تجريد العقايد» خواجه طوسى؛ «المنهاج الصفوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (125/9)، تذكرة القبور (147)، تذكرة المعاصرين (282 -281)، الذريعه (259/16 ،310/15 ،355/3 ،107/2)، ريحانه (381 -380 /3)، فرهنگ سخنوران (65)، فوائد الرضويه (397)، مؤلفين كتب چاپى (621/1)، معجم المؤلفين (64/9).

اشرف الواعظين يزدي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1278 ش)، محدث و واعظ. وى از حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و شيخ مرتضى آشتيانى و حاج شيخ عباس محدث قمى روايت مى كرد. در سالهاى آخر عمر به تهران مهاجرت كرد و در تهران درگذشت. از آثار وى: «جواهر الكلام فى سوانح الايام»؛«جواهر العديديه» يا «گنج جواهر دانش»؛ «الدرر السنيه فى المواعظ العدديه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (236 /18 ،127 -126 /8 ،277 /5)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (111 /3)، مؤلفين كتب چاپى (629 -628 /2).

اشرف زاده، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رضا اشرف زاده در سال 1321 در شهر بم بدنيا آمد ايشان داراي مدرك دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه فردوسي مشهد در سال 1363 مي باشد. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد زبان و ادبيات فارسي و قائم مقام و معاون آموزشي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر رضا اشرف زاده ماشا الله است كه به شغل مسگري اشتغال داشت و داراي سواد اندك خواندن و نوشتن بود و خود را از نسل دختر عمرروليث صفاري بنام اشرف مي خواند و مدعي بود كه فاميل "اشرف زاده " به همين سبب است. نام مادر محترمشان سيده صغري از نسل پيغمبر خدا(ص) و زني خانه دار بود.دكتر اشرف زاده كلا 2 برادر و 4 خواهر بودند.

خاطرات كودكي : رضا اشرف زاده از خاطرات دوران كودكي خود چنين مي گويد: "يكي از خاطرات تلخ آن دوران اين بود كه در سال سوم دبستان مدير دبستان ،عالم اما سختگيري داشتيم-در دبستان فردوسي بم -بنام آقاي رشاد-

براي تعميرات مدرسه مبلغ 50 ريال از هر دانش آموز طلب كرده بود و پدرم اين مقدار پول را نداشت ،مدير دبستان نيز مرا تهديد به اخراج مي كرد و پدرم نيز از انان نبود كه داشته باشد ! بالاخره بر اين شد كه بنده از رفتن به مدرسه بازدارند. گريه و ضجه من ناراحتي پدرو مادرم و سختگيري جناب رشاد ... بالاخره پدرم را وادار به قرض كردن كرد و غائله خوابيد و من - خوشحال- به تحصيل ادامه دادم. شايد يكي از اسرار موفقيت من در طول تحصيل همن موضع باشد."

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : رضا اشرف زاده در خانواده اي با وضع مالي مناسبي بدنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : رضا اشرف زاده ،دوران ابتدايي، سيكل اوّل و چهارم رياضي را در بم گذراند و در سال 1338 به دانشسراي مقدّماتي كرمان رفته و با درجة ممتاز و شاگرد اوّلي، فارغ التحصيل شدند، به علّلي ادامة تحصيل نداد وبه استخدام آموزش و پرورش (فعلي) در آمد. در سال 1349 براي ادامة تحصيل وارد دانشكدة ادبيات دانشگاه فردوسي مشهد شد و دورة كارشناسي را در سال 1353، كارشناسي ارشدرا در سال 1356، و دكتراي زبان و ادبيات فارسي را در سال 1363 گذرانيد، ايشان در تمام دوران تحصيل شاگرد ممتاز و دانشجوي اوّل بودند. رسالة كارشناسي ارشد ، با راهنمايي استاد فرزانه و فقيد زنده ياد آقاي دكتر يوسفي، با درجة ممتاز و رسالة دورة دكتري را در 7 جلد و با 4200 صفحه و با درجة ممتاز در سال 1363 دفاع كرد.

خاطرات و وقايع تحصيل : رضا اشرف زاده از خاطرات دوران

تحصيل خود چنين به ياد دارد : "از خاطرات خوب دوران تحصيل دانشگاهيم آشنايي با دو استاد خوب و برجسته بود: مرحوم دكتر حميد زرين كوب و مرحوم زنده ياد غلامحسين يوسفي و از خاطرات دوران دبستان وجود معلمي بسيار دلسوز -آقاي اصفهاني - معلم سال ششم ابتدايي كه با شوري و صف ناپذير و با تمام وجود درس مي گفت و دانش آموزان را شوق يادگرفتن مي آموخت."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : رضا اشرف زاده در حين تحصيل در هفته اي 24 ساعت به تدريس مي پرداخت.

استادان و مربيان : از مربيان و استادان رضا اشرف زاده مي توان به چند تن از آنها اشاره كرد: دوران دبستان : سركار خانم تهمتني -معلم كلاس اول ابتدايي- ،آقاي اصفهاني _معلم كلاس ششم ابتدايي دوران متوسطه : آقاي پرورشي- دبير رياضي دوران دانشگاهي : دكتر حميد زرين كوب ،دكتر متيني ،دكتر شهابي ،دكتر عبدالشكور احسن و زنده ياد دكتر غلامحسين يوسفي

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر دهقان ،دكتر فاطمي و دكتر حميدي از همدوره ايها و دكتر علوي مقدم ،دكتر محمد فاضلي ،دكتر تقي وحيديان كاميار و دكتر محمود مهدوي دامغاني و غيره از همكارن رضا اشرف زاده مي باشند.

همسر و فرزندان : رضا اشرف زاده متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم طاهره سيف الديني (داراي مدرك ديپلم ادبيات فارسي - خانه دار)مي باشد ايشان همچنين داراي چهار فرزند بنامهاي زير مي باشد: - انيس اشرف زاده ،داراي مدرك كارشناسي كتابداري- شاغل - انوش اشرف زاده ،دوره كارشناسي مديريت دولتي را به اتمام نرساندو خانه دار شدند - آرزو اشرف زاده ،داراي مدرك كارشناسي

زيست شناسي -خانه دار - نونا اشرف زاده دانشجوي سال آخر رشته كامپيوتر نرم افزار

وقايع ميانسالي : از وقايع تلخ رخ داده براي رضا اشرف زاده فوت پسر 24 ساله اش بنام اميد اشرف زاده و فوت دامادش بنام سرهنگ دكتر مجيد كردعلي در سال 1385 مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مدير گروه زبان و ادبيات فارسي و عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد ( استاد زبان و ادبيات فارسي ) بمدت 20 سال و هم اكنون ادامه دارد قائم مقام رياست دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد بمدت 8 سال كه اكنون هم ادامه دارد مدير گروه زبان و ادبيات فارسي و عضو هيئت علمي دانشگاه نيشابور بمدت 8 سال معاون آموزشي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد بمدت 17 سال هم اكنون ادامه دارد عضو انجمن آثار و مفاخر خراسان مشاور فرهنگي و ادبي ادارة كلّ فرهنگ و ارشاد اسلامي عضو شوراي نشر كتاب عضو هيأت رئيسة مركز خراسان شناسي، از تأسيس تا انحلال

فعاليتهاي آموزشي : رضا اشرف زاده 46 سال سابقه تدريس در مقاطع مختلف تحصيل از سال اول ابتدايي گرفته تا دكتري را دارد.

جوائز و نشانها : رضا اشرف زاده در باره جوايز و نشان هاي خود چنين مي گويد: "با صدا و سيماي مركز خراسان نيز گاهگاهي برنامه داشته ام (حدود 50 برنامه) در برنامة تلويزيوني چهره هاي ماندگار 50 دقيقه، زندگي و آثارم نمايش داده شد و مصاحبه هاي گوناگون علمي و ادبي داشته ام چه در مجلاّت و روزنامه ها و چه در صدا و سيما. 2بار به عنوان استاد نمونه مشهد، يكبار استاد نمونة كشور در دانشگاه آزاد اسلامي برگزيده شدم.

محقق نمونة جشنوارة فردوسي و محقّق نمونة دانشگاه آزاد اسلامي و شهروند نمونة منطقه 9در سال 1382 بودم در روز بزرگداشت عطّار نيشابوري، به عنوان عطّار شناس، از من تجليل به عمل آمد."

چگونگي عرضه آثار : رضا اشرف زاده تاكنون حدود 45 كتاب و 50 مقالة علمي و ادبي منتشر كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب آتش فروز (گزيد? حديقه الحقيقه) (چاپ هفتم)

ويژگي اثر : انتشارات جامي 1385

2 المستخلص في ترجمان القرآن از محمدبن محمد بخاري

ويژگي اثر : انتشارات رجا 1365

3 برگزيد? اخلاق ناصري

ويژگي اثر : انتشارات پيام نور 1371

4 بهار زنده دلان (گزيد? اشعار صائب)

ويژگي اثر : انتشارات جامي 1384

5 پيغام اهل راز (دو جلد)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1381

6 تجلي رمز و روايت در شعر عطّار نيشابوري

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1373

7 جلوه گريهاي سحرگاهي (شرح گزيد? مخزن الاسرار)

ويژگي اثر : انتشارات جامي 1385

8 چهل حكايت (چاپ دوم)

ويژگي اثر : انتشارات جهان انديشه 1374

9 حق اليقين في معرف? ربّ العالمين شيخ محمود شبستري

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1380

10 حكايت شيخ صنعان (چاپ دوم) عطّار نيشابوري

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1380

11 خزان و بهار قاضي محمد شريف شيرازي

ويژگي اثر

: انتشارات به نشر 1382

12 داستان شيخ صنعان

ويژگي اثر : انتشارات كلهر 1374

13 داستان هاي ديوانگان در آثار عطار

ويژگي اثر : انتشارات جهان انديشه 1375

14 رابعه (زندگي و آثار رابعه بنت كعب)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1383

15 راز خلوتيان (شرح 110 غزل حافظ)

ويژگي اثر : انتشارات كلهر 1379

16 رنجنام? زنداني ناي و مرنج (گزيد? مسعود سعد)

ويژگي اثر : انتشارات صالح 1378

17 سرود خورشيد (شرح 114 غزل ديوان شمس)

ويژگي اثر : انتشارات روزگار 1379

18 شرح گزيد? منطق الطير (چاپ سوم)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1379

19 صد كلم? اميرالمؤمنين عادل بن علي بن عادل

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي مشهد 1380

20 فارسي عمومي (چاپ يازدهم)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1385 چاپ سيزدهم 1386

21 فارسي عمومي (چاپ يازدهم) سيزدهم

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1385

22 فرهنگ بازيافته هاي ادبي از متون پيشين

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي _ سخن گستر 1386

23 فرهنگ كاربرد آيات و روايات در شعر عطّار

ويژگي اثر : انتشارات انجمن مفاخر خراسان 1373

24 فرهنگ نوادر لغات و تركيبات آثار عطّار نيشابوري

ويژگي اثر : انتشارات آستان قدس رضوي،

چاپ سوم 1374

25 كلاه بي سران (شرح گزيد? مصيبت نامه)

ويژگي اثر : انتشارات صالح 1376

26 گزيد? اخلاق ناصري (چاپ ششم)

ويژگي اثر : انتشارات توس 1378

27 گزيد? اشعار (ناصرخسرو _ مسعود سعد)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1382

28 گزيد? اشعار خاقاني

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1385

29 گزيد? شعر دو شاعر برجسته (فرخي _ كسايي)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1379

30 گزيد? متون تفسيري فارسي

ويژگي اثر : انتشارات جامي- زير چاپ

31 گزيد? مختارنامه (رباعيات عطار)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1377

32 گلشن توحيد (شرح منظوم مفردات مثنوي) مغلوي دده

ويژگي اثر : جهان انديشه 1372

33 مرج البحرين (شرح غزليات حافظ) از ختمي لاهوري (تصحيح و تعليق)

ويژگي اثر : اساطير - زير چاپ

34 مضمار دانش (فرسنامه) ميرازا احمد نظام الدين گيلاني

ويژگي اثر : انتشارات انديشه 1373

35 معاني و بيان (چاپ پنجم)

ويژگي اثر : انتشارات سمت 1383

36 نشان تيش? فرهاد (شيرين و فرهاد وحشي بافقي) (نقد و تحليل)

ويژگي اثر : انتشارات صالح 1376

37 نوبت زن كوي ساقي (ساقي نامه هاي راجي كرماني)

ويژگي اثر : انتشارات آيين? انديشه 1378

38 هفت حكايت (چاپ سوم)

ويژگي اثر : انتشارات جهان انديشه 1373

اشرف سمرقندي، معين الدين حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 595 ق)، اديب و شاعر. معروف به اشرف ثانى. از مردم ماوراءالنهر بوده و در سمرقند مى زيسته است. متصدى كارهاى شرعى بود. وى از علما و فضلاى عهد خود و مجمع كمالات و مداح پادشاهان سلسله ى تركستان از جمله الغ قدرخان و علاءالدين پيغوملك بود و با او از خراسان به عراق رفت و مدت زيادى در اصفهان ماند. از آثارش: «ديوان» اشعار مشتمل بر دو هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (719 ،87)، تذكره ى روز روشن (54 -53)، رياض العارفين (168)،الذريعه (1076 ،261 ،79 -78 /9)، ريحانه (129 /1)، صبح گلشن (25)، فرنگ سخنوران (66)، لباب الالباب (392 -390 /2)، لغت نامه (ذيل/ اشرفى)، مجمع الفصحا (265 /1)، هفت اقليم (368 -362 /3).

اشرف طسوجي، علي اشرف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1268 ق)، اديب و عالم و شاعر. وى نبيره ى آخوند ملا عبدالنبى طسوجى و از شعرا و علماى دوران خود و در الهيات و حديث و كلام سرآمد بود. تصحيلات خود را در اصفهان و عتبات عاليه به انجام رساند در طسوج وفات يافت. جسدش به كربلا منتقل و همان جا دفن شد. «ديوان» مولانا اشرف حاوى غزل، قصيده و مخمس و اثر ديگرى به نام «شعله» نيز از او باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى آذربايجان (473 -468 /1)، دانشمندان آذربايجان (42)، الذريعه (77 /9)، سخنوران آذربايجان (138 -132)، نگارستان دارا (60 -59).

اشرفي استرآبادي، نظام الدين، عبدالحي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 959 ق)، فقيه، متكلم و اديب. در استرآباد متولد شد ولى، اصل وى از جرجان بود. او از شاگردان محقق كركى بود و همواره پى گير تحصيل معقول و منقول. از استرآباد به هرات رفت و به خاطر مهارتش در علوم مختلف مورد توجه سلطان حسين بايقرا قرار گرفت و از سوى وى به تدريس در مدرسه ى گوهرشادبيگم اشتغال يافت. پس از تسلط شاه اسماعيل صفوى بر خراسان، امير غياث الدين محمد بن يوسف به قضاوت خراسان منصوب گشت و پس از استعفاى او عبدالحى استرآبادى به جاى او نشست و تا سال 930 ق در كمال احترام در هرات قضاوت كرد و به نشر علوم دينى و معارف اسلامى مشغول بود. سرانجام وى از ترس دشمنان به قصبه ى كوهبنان كرمان پناه برد و در آنجا به تأليف پاره اى از كتب خويش به درخواست عده اى از شاگردانش پرداخت. از جمله شاگردان وى ابن قمر شجاع الدين محمود كركى است. وى در كرمان درگذشت. از جمله آثار وى: شرح

كبير «الفيه» شهيد اول و شرح متوسط «الفيه» كه در كرمان تأليف كرده است؛ ترجمه ى «الفيه ى شهيد»؛ حاشيه بر «شرح شمسيه»؛ حاشيه بر حاشيه ى سيد شريف بر «شرح شمسيه»؛ «الخطب»؛ حاشيه بر «شرح الهدايه الاثيريه» ميبدى؛ حاشيه بر «فرائض النصيريه»؛ رساله اى در علوم مختلف مانند منطق و كلام و فقه كه در 959 ق تأليف نموده است؛ «لسان الالهام»؛ «معراج الخيال»، منظومه ى فارسى؛ «المعضلات»، در مشكلات علوم فقهى و حكمى كه در عهد شاه طهماسب صفوى به سال 959 ق تأليف شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (615 -614 /4)، الذريعه (139 ،89 /6 ،81 /4 ،189 /2)، روضات الجنات (189 -187 /4)، رياض العلماء (90 -87 /3)، ريحانه (202 -201 /6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 120 -119 /10)، معجم المؤلفين (108 /5)، هديه العارفين (508 /1).

اشرفي اصفهاني، عطاالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه، مجتهد.

تولد: 1279، سده اصفهان (خمينى شهر).

شهادت: 23 مهر 1361، كرمانشاه.

آيت الله ميرزا عطاءالله اشرفى اصفهانى پس از آموختن مقدمات در خمينى شهر در سن دوازده سالگى رهسپار حوزه ى علميه ى اصفهان گرديد و پس از ورود به اصفهان در مدرسه ى نوريه واقع در بازار عتيق سكونت كرد. ادبيات و سطح را نزد اساتيد حوزه ى علميه اصفهان، حضرات آيات عظام محمد حسين فشاركى و سيد مهدى درچه اى تلمذ نمود. پس از پايان تحصيلات سطح فقطه و اصول، براى ادامه تحصيل و كسب علوم اسلامى در سن بيست سالگى رهسپار حوزه علميه قم گرديد و در سال 1350 ق. در آن شهر اقامت گزيد و مدت يك سال از آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى ، مؤسس حوزه ى علميه ى قم، كسب علم نمود. پس از فوت آيت الله العظمى حائرى، نزد

آيت الله سيد محمد بهجت كوه كمره اى آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد حسن صدر مدت ده سال به كسب علم مشغول بود. همچنين مدتى از آيت الله فيض كسب دانش نمود. ايشان تمامى دروس آيت الله حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى را نوشته اند. آيت الله اشرفى منظومه حكمت و اسفار را نزد حضرت امام خمينى (ره) فراگرفتند. پس از ورود آيت الله سيد حسين بروجردى به حورزه ى علميه ى قم و اقامت در قم، آيت الله اشرفى مدت دوازده سال از محضر درس ايشان بهره گرفت و تمامى دروس فقه آن فقيه را نوشت.

آيت الله اشرفى اصفهانى سپس به تدريس دروس سطح رسائل و مكاسب در حوزه اشتغال ورزيد و شاگردانى تربيت كرد. ايشان از مراجع تقليد آيات عظام اصفهانى، خوانسارى، كوه كمره اى، صدر بروجردى، شيرازى و شاهرودى اجازه در امور حسبيه گرفتند و در سن چهل سالگى توسط آيت الله العظمى خوانسارى براى ايشان اجازه اجتهاد صادر شد. در سال 1342 نيز از حضرت امام خمينى (ره) وكالت مطلق و نمايندگى در سال 1342 براى وى صادر شد. ايشان وكالت مطلق از آيت الله گلپايگانى نيز داشتند.

از جمله خدمات آيت الله اشرفى مى توان به اين موارد اشاره نمود: تجديد بناى مسجد ولى عصر (ع) در خمينى شهر، ساختمان مسجد امام حسين (ع) در خمينى شهر، ساختمان مكتب الزهرا، تأسيس حوزه ى علميه ى امام خمينى در كرمانشاه، مسئوليت امور تبليغى روحانيون تسنن استان كرمانشاه (كه از سوى امام به عهده ايشان واگذار شده بود).

پس از تأسيس مدرسه ى علميه در شهر كرمانشاه در سال 1334 توسط آيت الله سيد حسين بروجردى ايشان به همراه مدرس هاى ديگر از قم به كرمانشاه رفتند. پس از فوت آيت الله

بروجردى ايشان در همان جا باقى ماندند. وى از جمله كسانى بود كه پس از شهادت فرزند امام، آيت الله سيد مصطفى خمينى، مجلس بزرگداشت همراه با اعلاميه ى چاپ شده برگزار كرد. آيت الله اشرفى چندين بار مورد تهديد رژيم پهلوى قرار گرفت اما به واسطه نفوذ مردمى اش، نتوانستند تبعيدش كنند. زمانى كه رژيم عراق امام خمينى (ره) را از عراق اخراج كرد، آيت الله اشرفى ساعت سه نيمه شب در منزل دستگير و پس از يك ساعت توقف در ساواك به اتفاق حجت الاسلام بهاءالدين عراقى به تهران برده و در كميته ى شهربانى در سلولى بازداشت كردند.ولى وى بر اثر فشار مراجع تقليد پس از چند روز آزاد شد. در هنگام اوج گيرى انقلاب، در تمام راهپيمايى ها شركت مى كرد و مردم را به شركت در كليه ى راهپيمايى ها و اعتصابات دعوت مى نمود. اولين راهپيمايى كه همزمان با راهپيمايى تهران بود و درعيد فطر سال 1357 رخ داد، به دعوت ايشان پس از انجام نماز عيد از مسجد آيت الله بروجردى تا مجسد آيت الله جامع انجام شد. آيت الله اشرفى امام جماعت مسجد آيت الله بروجردى بود. همچنين پس از انقلاب، در ذى العقده 1391 ق. (1385) از سوى بينانگذار انقلاب، به امامت جمعه شهر كرمانشاه منصوب شدند كه تا پايان عمر امام جمعه همين شهر بودند.

آيت الله اشرفى اصفهانى در بيست و سوم مهر 1361 در كرمانشاه به شهادت رسيد.

عطاء اصفهانى از علماء مبرز و ممتاز معاصر كرمانشاه است.

معظم له در حدود 1338 قمرى در سه ده (خمينى شهر) اصفهان متولد شده و پس از رشد و خواندن ادبيات و قسمتى از سطوح در اصفهان به قم مهاجرت نموده و پس از پايان و تكميل سطوح

عالى از مدرسين بزرگ حوزه چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و بعد مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه صدر و پس از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى از محضر و ابحاث آنجناب استفاده وافى و كافى و ضمناً تدريس سطح فقه و اصول نموده تا هنگام تأسيس حوزه علميه كرمانشاه و بناء مدرسه آن مرحوم به امر معظم له به اتفاق چند نفر از علماء و مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى و بعضى از اعلام ديگر به كرمانشاه عزيمت و تا حال بيش از بيست سالست كه در مسجد مدرسه مزبور به اقامه جماعت و تدريس و ارشاد مردم اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج آقا عطاء اصفهانى از دانشمندان موصوف به فضل و كمال و تقوا و متانت و بيش از سى سالست كه افتخار شناسائى معظم له را دارم عالمى متقى و متصف به اوصاف جميله و محامد اخلاق و ملكات فاضله مى باشد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اشرفي، اميررضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميررضا اشرفي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 به حول و قوه الهي و با عنايات حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء وارد حوزه مقدسه علميه قم شدم. دروس مقدمات را در مدرسه علميه امام خميني (ره) به مديريت حجت الاسلام والمسلمين علي عطايي اصفهاني گذراندم. در آن زمان تدريس دروس ادبيات عرب و منطق را در آن مدرسه استاد تهراني، طالقاني و مظهر علي (پاكستاني) به عهده داشتند، لذا دروس مذكور را در محضر اين سه استاد گذراندم.

در درس معالم الاصول از محضر آيت الله شيخ يحيي انواري استفاده بردم. دروس اصول فقه و لمعه را نزد حجج اسلام علي حسيني بوشهري و سيد احمد خاتمي و علي محمدي خراساني گذراندم.

بين سالهاي 1367تا 1370 در درس رسائل استاد علي محمدي خراسانى و مكاسب محرمه آيت الله عراقچي حاضر شدم. جلد اول و دوم كفاية الاصول را نزد استاد سيد محمد رضا يزدي (عضو فعلي فقهاي شوراي نگهبان) گذراندم. و پس از آن حدود 5 سال در درس خارج اصول ايشان در مدرسه علميه آيت الله العظمي گلپايگاني (روبروي شيخان قم) تلمذ نمودم. ضمناً حدود 4 سال از محضر درس خارج فقه آيت الله العظمي ميرزا جواد آقا تبريزي (ره) و خارج فقه آيت الله عبدالله جوادي آملي استفاده بردم.

همزمان با اشتغال به دروس فقه و اصول بين سالهاي 1369 تا 1374 دوره پنج ساله الهيات و معارف اسلامي موسسه در راه حق را گذراندم و در سال 1374 از آن موسسه با مدرك كارشناسي الهيات و معارف اسلامي فارغ التحصيل شدم. در همان سالها گروه هاي آموزشي و پژوهشي موسسه مزبور به رياست آيت الله مصباح يزدي فعاليت خود را در قالب موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) ادامه دادند، بنده نيز دوره آموزشي كارشناسي ارشد پيوسته علوم قرآني آن موسسه را بين سالهاي 1374 تا 1378 گذراندم و در سال 1378 از رساله ام با عنوان نقد و بررسي ديدگاههاي علوم قرآني علامه بلاغي (ره) دفاع نموده و با مدرك كارشناسي ارشد علوم قرآني از آن موسسه فارغ التحصيل شدم. در سال 1380 در دوره دكتري علوم قرآن و حديث

مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم و در خرداد 1385 از رساله ام با عنوان مباني و قواعد تفسيري علامه طباطبائي (ره) دفاع نمودم و با مدرك دكتري علوم قرآن و حديث از آن مركز فارغ التحصيل شدم.

ضمناً از سال 1379 به عنوان عضو هيئت علمي و عضو شوراي علمي گروه علوم قرآني و از بهمن 1385 به عنوان قائم مقام مدير گروه علوم قرآني با موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) همكاري مي كنم. والحمد لله رب العالمين.

اشرفي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين اشرفي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1341 در خانواده اي متوسط و كارگر ديده به جهان گشودم و در سن هفت سالگي به مدرسه ابتدايي رفته و دوره راهنمايي و متوسطه را تا سال 1360 به پايان رساندم. در سال 1362 پس از اتمام دوران سربازي وارد حوزه علميه دامغان شده و پس از شش ماه با پايان رساندن سال اول حوزه به شهر مقدس قم عزيمت كردم و در مدرسه رضويه كه تحت پوشش مركز مديريت بود، قبول شدم و دوره مقدمات و سطح را 8 ساله به پايان رساندم.

در سال 1372 در درس خارج آية الله العظمي فاضل لنكراني شركت كردم و درس خارج فقه را به پايان رسانده و پس از آن در درس خارج اصول آية الله سبحاني شركت نموده و همزمان درس خارج فقه آية الله نوري همداني نيز شركت كردم. در سال 1372 با آزمون، وارد درس تخصصي تفسير شدم و پس از چهار سال موفق شدم كه دوره را به پايان

رسانم. ضمناً در كنار درس فقه و اصول حوزه حدوداً 20 سال است در درس تفسير آية الله جوادي آملي شركت مي نمايم و مدت 7 سال از درس خارج فقه ايشان نيز بهره جسته ام.

در سال 1376 وارد دوره تخصصي فقه شده و پس از 4 سال آن را به پايان رساندم. ضمناً در زمينه هاي حديث، رجال، فلسفه و عرفان بصورت ناپيوسته آموزش ديده ام. در سالهاي 80 الي 83 توفيق تدريس فقه را در مدرسه صدوقي فاز 4 داشتم و قبل از آن كتاب منطق مظفر را دو دوره تدريس نمودم.

نام اسا تيد اصلي در حوزه:

1. جوادي آملي/ تفسير/ قرآن/ 20 سال

2. جوادي آملي/ خارج فقه/ مكاسب/ 7 سال

3. فاضل/ خارج فقه/ حج/ 6 سال

4. نوري همداني/ خارج فقه/ مسائل مستحدثه/ 4 سال

5. سبحاني/ خارج اصول/ خارج كفايه/ 6 سال

6. مكارم/ فقه و اصول/ طهارت/ 2 سال

7. محقق داماد/ مكاسب بيع/ 4 سال

8. اعتمادي/ اصول/ كفايتين/ 2 سال

اشرفي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى بن العلامة الفقيه حاج شيخ آقا بزرگ اشرفى مزبور از علماء و افاضل معاصر شاهرود مى باشند.

ايشان در حدود 1354 قمرى در شاهرود متولد شده و در دامن والد عاليمقامش آيت اللَّه اشرفى تربيت يافته و مقدمات و اوليات و سطوح وسطى را در تحت نظر آن بزرگوار خوانده و بعد به ارض اقدس مشرف و سطوح عالى را از مدرسين بزرگ مشهد مخصوصاً مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم قزوينى و آيت اللَّه دامغانى و ديگران استفاده نموده آنگاه به نجف اشرف عزيمت. و از محضر آيت اللَّه العظمى شاهرودى و آيت اللَّه حلى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله استفاده نموده و به تدريس سطوح عالى

كفايه و مكاسب پرداخته و بيش از پنجاه نفر طلبه به درسش شركت و به گفتن دروس نهائى سطح مشار بالبنان گرديده تا قبل از فوت والد مبرورش كه مراجعت به ايران كرده و اكنون در شاهرود به جاى آن مرحوم به اقامه جماعت و تدريس و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اشعري، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين اشعري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

در شرائطي كه سالهاي 1336 تحصيلات ابتدائي و ششم را به اتمام رساندم 2 سال هم تا كلاس 8 دبيرستان را شبانه خواندم ولي مشكلات مادي خانواده مرا به بازار و شاگردي و شغل آزاد كشانيد و در كنارش با تشويق پدر دروس حوزوي را از نصاب الصبيان و جامع المقدمات آغاز كردم و در حالي كه هنوز وارد حوزه نشده بودم، بالاخره با ادامه دروس مقدماتي حوزه در مسجد امام حسن عسگري (ع) و مسجد بالاسر در حالي كه تازه ازدواج كرده بودم.

در اوايل سال 1350 قدم به حوزه علميه گذاشتم و ادامه تحصيل با شركت در دروس حوزوي سيوطي آقاي فشاركي در مسجد امام و شركت در تفسير آقاي مشكيني و حاشيه ملاعبدالله و بالاخره در درس مغني و مختصر اساتيد بزرگ حوزه و لمعتين و رسائل و مكاسب و كفايه و فراموش نمي كنم كه در اولين سالهاي شركت در درس خارج گلپايگاني مباحث فقهي امام خميني (رضوان الله) در مسجد اعظم و آيات عظام گلپايگاني و گاهي درس خارج آقاي منتظري هم مي رفتم و حتي در امتحانات سراسري كه از طرف آيت الله گلپايگاني

و آيت الله شريعتمداري انجام مي شد با رتبه بالا و قبولي در رتبه سوم كتبي و شفاهى حضور پيدا كردم.

در حاشيه مباحث حوزوي از شركت در همه صحنه هاي انقلاب كوتاهي نكردم بخصوص در سرودن اشعار حماسي چه در تقويت بنيه شعري مداحان و چه در پرشور كردن نوحه سرائي براي محرم و صفر و دسته جات و هيات كه از استثنايي ترين سروده هاي شعر كه جنبه حماسي و انقلابي داشت بصورت جزوه هايي چاپ شد، بنام نهضت كربلا و از عاشورا تا عاشوراها و سرودهاي اسلامي و فلسطين كلاس انقلاب در اولين سالهاي پيروزي چاپ شد و با تشويق بعضي از ناشران مانند آقاي مصطفي زماني و آقاي حق جو به ترجمه ديوان حضرت علي (ع) در 4000 شعر و تأليف بعضي از كتب تاريخي و مراثي مانند: 72 مجلس در عزاي مظلوم و فاطمه زهرا (س) از ديدگاه قرآن و عترت و آموزش جوان و چاپ اشعار دوران بحراني انقلاب و دفاع مقدس بنام شعر مسئول و شهيد در آغوش مهدي، بسوي كربلا، شهيد و شهادت و در ادامه ترجمه بعضي از دعاهاي معروف كه بيشتر در جلسات عمومي خوانده مي شود اقدام كردم از قبيل ترجمه منظوم دعاي كميل و دعاي ندبه و زيارت عاشورا و دعاي توسل و زيارت ناحيه در حالي كه به ترجمه منظوم نهج البلاغه حضرت علي (ع) در حاشيه درسهاي حوزوي كه درس فقه آقاي مكارم و درس تفسير آقاي جوادي آملي كوشا بودم و هستم.

سرانجام آخرين سروده هاي منظوم كه به پايان رساندم ترجمه منظوم قرآن مجيد ولي متأسفانه موفق به چاپ سروده هاي

نظمي نهج البلاغه و قرآن نشدم ضمناً با شركت در هيات مذهبي مثل مجله مجمع عاشقان محسن عليه السلام با اين مجمع در تأليف جزوه هاي فصلي و ماهانه اين هيئت همراهي كردم و بيش از ده مورد مقالات و جزوه ها به چاپ رسانده شد و خلاصه در نيمه مناسبتهاي دوره هاي سال حداقل چند شعري مي سرودم و درباره اهل بيت عليهم السلام و مناسبتهاي ارگانها و نهادها و شخصيتهاي مذهبي و علما و مراجع و شخصيتهاي رزمي و حماسي سروده هاي چاپ نشده دارم.

ممكن است سوال كنيد كه چرا در ارگانها و نهادهاي مذهبي و انقلابي حضور فرهنگي و اجتماعي نداشم كه شايد عمده چيزي كه مانع بود و اين توفيق را از من سلب كرد، فرزند مريضي بود كه بيماري مادر زادي داشت و تا سن 25 سالگي كه فوت كرد خودم در كنار مادرش به سرپرستي او و جابجائي كردن و حتي حدود 16 سال بود كه هرگز از جا حركت نمي كرد و خودم او را مي خواباندم و براي قضاء حاجت بغل مي كردم و... و 25 سال بحراني ترين دوره زندگي اينجانب به مساعدت و كمك و سرپرستي از اين فرزند گذاشت ولي سر انجام حدود 10 سال قبل اين امانت الهي را خداوند از من گرفت و در خاتمه با كمال عذر خواهي از آنجايي كه «تزكية المرء لنفسه قبيح» ولي از طرفي هم خداوند مي فرمايد: «و اما بنعمه ربك فحدث» به اين مختصر بسنده مي كنم خداوند شما و اين حقير را در انجام تكاليف موفق گرداند.

اصالت، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسدالله اصالت

محل

تولد : ساوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/12/10

اصطهباناتي، ابوتراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361/1360 -1305 ق)، شاعر و نحوى. وى دخترزاده ى سيد جعفر كشفى و از شاگردان ميرزا ابوالحسن محقق اصطهباناتى بود كه در شعر عربى و فارسى دست داشت. از او اشعارى بر جاى مانده است. آثار وى: منظومه هاى «حدائق الاعراب»، به سبك الفيه ى ابن مالك در و نحو؛ «دره التاليف و دره التصريف»، در صرف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (914 -913 /5 ،122/1)، فرهنگ سخنوران (70).

اصطهباناتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1291 ق)، عالم، عارف و اديب. ملقب به شيخ المحققين و معروف به شيخ الاسلام. در اصطهبانات به دنيا آمد و سالهاى بسيار در شيراز در محضر پدرش و هم در خدمت حاج سيد على حكيم كازرونى تحصيل علم و كمال كرد. وى در علوم غريبه ماندن جفر نيز دست داشت. او با سيد عبدالحسين مجتهد لارى كه از آزادى خواهان مشهور بود، محاصر و دوست بوده و به خواهش او «رساله اى در وجوب نماز جمعه» نوشته است. وى در امامزاده عبدالله شهر رى مدفون است. آثار وى عبارت اند از: «بيان الحق»، در مهدويت شخصيه و شخصيت مهدويه با تقريظ آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى بر آن؛ «كشكول الادباء» و «كشكول العرفاء»؛ «تنبيهات عشر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (302 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (200 -197 /1)، الذريعه (180 -179 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (189 -188 /1)، گنجينه ى دانشمندان (119 /3).

اصطهباناتي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقا شيخ حسين بن محمد يوسف اصطهباناتى عالمى فاضل بوده و بعد از 1292 ق وفات نموده است. وى داراى خط زيبائى بوده و كتاب (الشواهد) عينى را بخط خود نوشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اصغري تبريزي، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فرانسه در سال 1347 از دانشگاه سوربن پاريس.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه اصفهان از سال 1363 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فرانسه با تخصص در ادبيات قرن نوزدهم، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

مذهبى، تاريخى، اجتماعى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

فلسفه و عرفان در مقياس جهانى، ادبيات، دانستنيهايى از علوم پزشكى، ادبيات فرانسه در قرن 19.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

اصغري نژاد، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اصغري نژاد

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد اصغري نژاد فرزند يوسف متولد 1342 از پيش از سال 1360 به طلبگي رو آورده، حدود يك سال در قم به علوم حوزوي مشغول شدم. سپس وقفه اي در آن ايجاد گرديد و مجدداً در سال 1361 در تهران و سپس در قم به ادامه تحصيل در اين دروس مشغول شدم.

خدمت اساتيدي چون آيت الله ستوده و آيات عظام: محامي، بهجت، انصاري، ممدوحي و... به تحصيل پرداختم. البته آنچنان كه بايد به كسب علم مشغول نشدم و اين به علت گرفتاريهاي مالي و غير آن بود. حدوداً از سال 1369و يا 1370 به كارهاي نوشتني رو آوردم و از آن زمان تاكنون مطالبي را گرد آوري و تاليف نموده ام.

اصغري، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالله اصغري

محل تولد : تربت جام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

زندگينامه علمي

در سالهاي 1345- 1346در حالي كه فقر در منطقه مسكوني و روستاي ما بيداد مي كرد بنده به خاطر عشق و علاقه اي كه به فراگيري معارف اسلامي و ديني داشتم با هزينه ناچيز در يك مدرسه علميه اي مشغول تحصيل شدم.

در مدت سه سال تا قسمتي از جلد اول لمعه را خواندم و به مشهد مقدس در مدرسه عباسقلي خان و در مدرسه جعفريه كه زير نظر مرحوم غلامحسين تبريزي بود تا بخش اول كتاب مكاسب را خواندم.

با مشكلات فراوان به نجف اشرف منتقل شدم و بخشي از رسائل و مكاسب و كفايتين را در نجف نزد مرحوم صدر و استاد فياض

و خارج اصول را نزد شيخ جواد تبريزي گذراندم و درسال 1354به قم عزيمت كردم. خارج اصول و فقه را خدمت وحيد خراساني و آقاي مكارم شيرازي و شيخ جواد تبريزي تلمذ كردم.

در ضمن تدريس كتاب رسائل شيخ انصاري را در كاشان، دو جلد شرح رسائل را (اوضح الشروح في فرائد الاصول) نوشتم و دو جلد شرح فارسي به اصول فقه مظفر (ره) به چاپ رساندم و درحوزه مورد استفاده است. بهرحال اميد چنان است كه خداوند راضي و امام زمان (عليه السلام )خشنود باشد جهت هر گونه همكاري علمي حاضر و آماده هستم.

اصفهاني ابوالفتح، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 513 ق)، مترجم و رياضيدان. وى معاصر ابوكاليجار گرشاسف بن فرامرز، پنجمين پادشاه كاكويه اصفهان و همدان بود. و كتاب «المخروطات» ابولونيوس را كه هلال بن ابى هلال الحمصى و ثابت بن فرّه آن را ترجمه كرده بودند، تكميل كرد و سه كتاب اخير آن را به عربى درآورد و تفسير گرانبهايى بر آن كتاب نوشت كه از آن چند ترجمه به زبانهاى لاتينى و انگليسى صورت گرفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (334 /1)، دايرة المعارف فارسى (26 /1)، زندگينامه رياضيدان (92).

اصفهاني كمال الدين، ابوالفضل اسماعيل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 635 ق)، اديب و شاعر. معروف به خلاق المعانى، به دليل آوردن معانى دقيق شعرى. در اصفهان به دنيا آمد و از جوانى به سرودن شعر پرداخت. وى علاوه بر باريك انديشى و دقت در خلق معانى در التزامات دشوار و تقيد به آوردن رديف هاى مشكل نيز مشهور بود. او آخرين قصيده سراى بزرگ ايران در دوره ى مغول است. او خاندان آل صاعد، اتابكان فارس و امراى طبرستان و همچنين جلال الدين منكبرنى را مدح گفته است. كمال الدين در فقه، اصول و ادبيات عرب تبحر داشت و از اغلب علوم عصر خود آگاه و در حكمت، طب، رياضيات به ويژه هندسه ماهر بود، و در اشعار خود اصطلاحات علمى به كار مى برد. وى همچون پدرش شاهان معاصر و بزرگان بسيارى را مدح گفت. كمال الدين در قصايد عرفانى پيشرو سعدى بود و قصايد عرفانى سعدى مكمل قصايد وى مى باشد. در پايان عمر به عرفان روى آورد و مريد شيخ شهاب الدين سهروردى گرديد و خانقاهى براى خويش اختيار كرد. وى شاهد حمله ى مغولان به اصفهان و كشته شدن انسانهاى بسيار

بود و خود نيز سرانجام به دست مغولى كشته شد يا به قول «مجمل فصيحى» به دست رندان و اوباش در 626 ق به قتل رسيد. از آثارش: «رسله ى القوسية»؛ «ديوان» شعر، شامل قصائد، مقطعات، غزليات، رباعيات و چند مثنوى، كه نسخه اى از آن در هند به چاپ رسيد.[1]

اسماعيل بن جمال الدين محمد بن عبدالرزاق اصفهانى، ملقب به خلاق المعانى، شاعر قصيده سراى ايرانى (ف. 635 ه.ق). پدر وى جمال الدين محمد بن عبدالرزاق (ه.م) شاعر معروف است. سبب شهرت او را به خلاق المعانى آن دانسته اند كه: «در شعر او معانى دقيقه مضمر است كه بعد از چند نوبت كه مطالعه كنند، ظاهر مى شود.» از جمله ى ممدوحان او ركن الدين مسعود از آل صاعد اصفهان، جلال الدين منكبرنى خوارزمشاه، حسام الدين اردشير از آل باوند و اتابك سعد بن زنگى هستند. وى دوره ى وحشتناك حمله ى مغول را درك كرد و به چشم خويش قتل عام مردم اصفهان را به دست مغولان به سال 633 ديد و خود نيز دو سال بعد، در 635 به دست مغولى به قتل رسيد. كمال الدين در آوردن معانى دقيق و باريك انديشى مهارت دارد و در التزامات صعب و تقييد به آوردن مفاهيم مشكل چيره دست است و ديوان او بطبع رسيده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1007 -980/ 3)، ارمغان (س 7، ش 1، ص 23 -19 ش 3 -2 ص 117 -104 ش 5، ص 312 -301)، از سعدى تا جامى (468 ،346)، بهارستان جامى (115 -114)، تاريخ ادبيات در ايران (877 -871/ 2)، تاريخ گزيده (746)، تاريخ مغول (533 -532)، تاريخ نظم و نثر (740 -739 ،158 -157)، تذكرة الشعراء (170 -164)، تذكرة

القبور (141 -140)، حبيب السير (665/ 2)، دايرة المعارف فارسى (2260/ 2)، الذريعه (207/ 17 ،259/ 12 ،917 -916/ 9)، راحة الصدور و آية السرور (469)، رياض العارفين (230 -229)، ريحانه (84 -83/ 5)، سبك شناسى (88/ 3)، شعر العجم (18 -11 / 2)، طرائق الحقائق (649 -648/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (416 -415)، فرهنگ سخنوران (767 -766)، گنج سخن (141 -126/ 2)، لغت نامه (ذيل/ كمال الدين اسماعيل)، مجالس النفائس (348)، مجمع الفصحا (1153 -1144/ 3)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 626)، مرآة الخيال (38 -36)، المعجم فى معايير اشعار العجم (472 ،367 ،349 -348)، مؤلفين كتب چاپى (610 -609/ 1)، نتايج الافكار (593 -590)، هفت اقليم (383 -373/ 2)، يغما (س 4، ش 5، ص 205).

اصفهاني مازندراني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن رضا بن على بن محمد حسينى اصفهانى مازندرانى.

عالم فاضل جليل، در 11 ذى حجه سال 1287 در نجف متولد شده، و در 5 شنبه دوم جمادى الاولى سال 1344 در سامرا وفات يافته، در صحن شريف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني نجفي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، متوفى در 1290 و اندى. وى مؤلف كتابى است در سه مجلد در اعمال روز و شب و هفته و ماه و سال، و خاتمه ى آن در آداب و سنن و اخلاق.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 989 ق)، شاعر، اديب و خطاط. از هنرمندان عصر صفوى بود. پس از قتل پدرش (928 ق)، روزگار او و برادرش، ميرزا اسماعيل، دگرگون شد. ميرزا ابراهيم به قزوين رفت و چون خوش قريحه و با ذوق بود، منزلش محفل دانشمندان و شعرا گرديد. وى خط نستعليق را خوش مى نوشت و شعر نيز مى سرود. خط او را در رديف حسنعلى مشهدى و سيد احمد مشهدى و ميرمعز كاشانى دانسته اند. به گفته ى صاحب «عالم آراى عباسى»، وى فرهنگى تدوين كرده بود كه در آن لغات متداول در اشعار قدما و معانى آنها، گاه به تتبع و گاه به تصرف قريحه، جمع آورى شده بود. در قزوين درگذشت. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (16 -15 /1)، تاريخ نظم و نثر (501)، الذريعه (15 /9)، عالم آراى عباسى (172 /1)، مجمع الخواص (70)، هفت اقليم (401 /2).

اصفهاني، باقر، محمد باقر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1000 ق)، شاعر و منشى. وى از سادات نطنز بود و در اصفهان نشو و نما يافت. جد اعلاى او از مريدان صفى اردبيلى بود و پدرش نيز در دربار شاه عباس وزير سركار قوچيان بود كه اين منصب بعد از مرگش به وى ارجاع داده شد. ميرزا محمد باقر در سرودن قصيده، غزل و ساير اقسام شعر قدرت تمام داشت. از وى «ديوان» اشعارى به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (926/3)، تذكره ى نصرآبادى (70 -69)، الذريعه (122/9)، صبح گلشن (53 -52).

اصفهاني، بهرام بن فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلّف شارستان فارسى، در بيان مراتب دانش، و عقايد و آداب ايرانيان باستانى. مؤلّف از شيراز به تته رفته، و از شاگردان جمال الدين محمود تبريزى و آذر كيوان است. در 1304 در لاهور فوت شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، جمال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج شيخ جمال الدين بن حاج شيخ محمدباقر اصفهانى برادر مرحوم حاج آقا نوراللَّه كه پس از فوت برادرش به قم آمده و منبرهاى داغ و با حرارت و پرسوز و گدازى رفت و سر و صدائى بلند كرد آن عالم جليل از رؤساء علماى اصفهان بود در سال 1284 متولد شده در خدمت پدر خود در اصفهان تحصيل كرده آنگاه مهاجرت به نجف و در درس مرحوم ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى تلمذ نموده و سپس به اصفهان مراجعت كرده در جنگ بين الملل اول در سال 1332 روسها به تهرانش بردند و تا آخر عمر در آنجا ساكن و از مراجع عاليقدر به شمار مى رفت يكى دو سال قبل از فوتش تبعيد به اصفهان شده و در شب يكشنبه 25 جمادى الاولى 1354 وفات يافته و در بقعه تكيه مادر شاهزاده مدفون گرديد معظم له از علماء متنفذ و محبوب القلوب عندالخواص والعوام بود شبهاى جمعه در جوار حضرت عبدالعظيم عليه السلام و هم در موقعى كه در اصفهان بود در تخت فولاد در تكيه ميرزا رفيعا احياء مى گرفت و جمع كثيرى در آن شركت مى نمودند در اصفهان در مسجد شيخ لطف اللَّه و در تهران در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه بازار امامت مى فرمود.

ماده تاريخ وفاتش را دانشمند بزرگوار آقاى معلم حبيب آبادى ضمن قطعه اى گفته است:

بماه و سال و تاريخ وفاتش

بگفت اين شعر

با حالى مرفه

جماداى يكم در بيست و پنجم

(جمال الدين بجنت رفت ناگه)

والده ماجده اش از سادات اخوى تهران دختر عموى داماد گرامى نگارنده آقاى سيد حسين تقوى تهرانى (سادات اخوى) و زوجه اوليه اش دختر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن عراقى متولد 1325 و متوفى 1347 مى باشد.

(1354 -1284 ق)، فقيه و امام جمعه. در خدمت پدر خود در اصفهان تحصيل كرد. آن گاه به نجف رفت و در محضر ميرزا حبيب الله رشتى و آخوند خراسانى تلمذ كرد، سپس به اصفهان بازگشت. در اوايل جنگ جهانى اول به علت مخالفت با روسيه ى تزارى از اصفهان به تهران تبعيد شد. وى از علماى طراز اول تهران و ياران مدرس و مدتى نيز امام جمعه ى تهران بود. حاج آقا جمال از هنگامى كه رضاخان مى خواست جمهوريت را پى ريزى كند با او به مخالفت برخاست و سرانجام به اصفهان تبعيد شد. وى در همان جا درگذشت و شايع شد كه توسط عوامل رضاخان مسموم شد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره القبور (237 -236)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (191 -189 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (236 -235 / 1).

اصفهاني، حبيب الله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عبداللَّه. عالم و فاضل و اديب و نويسنده بوده، در سال 1106 وفات يافته. وى مؤلّف كتاب: «توصيف الوزراء» است كه آن را رجال ميرزا حبيب اللَّه نيز گويند، در احوال وزارى دولت صفويّه.

ظاهراً وى سيد نور الدين حبيب اللَّه نسّابه اصفهانى است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني ، سميع

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از فضلاى ساكنين نجف اشرف، عالم متقى، و فاضل صالح، در نهايت زهد و تقوا بوده، و در جمع كتب، مولع، و آنها را يا خود وقف نموده، و يا وصيت به وقف كرده.

در 1327 وفات يافته، در وادى السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، شمس الدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمود بن محمّد بن عبدالكافى.

در 616 متولّد، و در رجب سال 680 در مصر وفات يافته، در قرافه مدفون گرديد.

در اصفهان و بغداد تحصيل علوم نموده، و در منطق و كلام و اصول از اساتيد به شمار مى رود.

كتب زير از اوست:

1- قواعد 2- غاية المطب، در منطق 3- الكاشف عن الحصول، در شرح كتاب محصول، معروف ترين تأليفات اوست و در بين مؤلّفين به همين جهت او را اصفهانى شارح محصول گويند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، شمس الدين، ابوالثناء محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(649 -674 ق)، مفسر، صوفى، متكلم، منطقى، عروضى و نحوى. در اصفهان متولد شد و فنون متداول را در زادگاه خود نزد پدر و جمال الدين ابى رجا و ديگران فراگرفت. مدتى در اصفهان و تبريز به تدريس پرداخت و از معاصران شيخ حسن چوپانى و قاضى مظفرالدين شاه قزوينى بود. پس از زيارت خانه خدا به دمشق رفت و در جامع اموى به تدريس پرداخت، سپس به قاهره رفت و در خانقاهى كه قوصون براى او بنا كرده بود به ارشاد و تربيت مريدان مشغول شد و در همان شهر بود تا درگذشت. و در قرافه دفن شد. از آثار: وى «تشييد القواعد فى شرح تجريد العقايد»؛ شرح «كافيه» ابن حاجب در نحو؛ شرح «ساويه»، در عروض؛ «انوار الحقايق الربانيه فى تفسير الآيات القرآنيه»؛ شرح «منهاج» بيضاوى؛ «ناظر العين»؛ «شرح مختصر السؤل و الأمل فى علمى الاصول و الجدل»؛ «شرح الطوالع»، در منطق و كتاب مختصرى در اصول دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (52 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (230 ،229 /3)، حبيب السير (232 /3)، الذريعه (140 /13)، روضات الجنات (117 /8)، ريحانه (249

-248 /3)، كشف الظنون (1991 ،1921 ،1879 ،1855 ،1717 ،1371 ،1148 ،1137 ،1116 ،443 ،442 ،346 ،235)، لغت نامه (ذيل/ محمود)، معجم المؤلفين (173 /12)، هديه العارفين (409 /2).

اصفهاني، طاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به ديباچه نگار. فاضل اديب و شاعر مترسل از سلسله ى مشايخ بيدآباد كه نسب آنان به شيخ زاهد گيلانى مى پيوندد مى باشد.

در 10 ذى حجه 1224 در اصفهان متولد شده، و مقدمات علوم را در اين شهر آموخته، به طهران رفته، و مورد نظر بزرگان واقع شده.

كتاب «گنج شايگان» را در تراجم شعراى مادح ميرزا آقا خان نورى جمع آورى نموده، و در آن از 48 شاعر نام مى برد.

تاريخ اتمام آن (آكنده شده به درج گهر گنج شايگان 1273) مى باشد. وى را ديوان اشعار است به عربى و فارسى، و در آن «شعرى» تخلص مى كند.

وفاتش را در 1270 نوشته اند و يقينا اشتباه است، ليكن دانشمند محقق آقاى آقاميرزا محمد على معلم در كتاب «نمونه ى مختصر المكارم» آن را در 1275 نوشته اند، و اين تاريخ به يقين نزديكتر است.

جد اعلاى ايشان شيخ محمد حسن [بن شيخ عبدالله گيلانى] عالم و عارف بوده و او را محمد حسن خان قاجار به اصفهان آورده، و منصب قضاوت بدو داده، كه تا اين اواخر قضاوت اصفهان در سلسله ى ايشان باقى بود.

برادرش: شيخ محمد صالح، عالم و فاضل بوده، در مدرسه ى دارالفنون تدريس، و در مسجد آنجا امامت مى نموده، و در طهران فوت شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از شاگردان آخوند خراسانى بوده، و [شرح] خطبه ى «اول الدين معرفته» را از تقريرات استاد خويش تأليف نموه است، و در حدود سال 1356 در نجف وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالله اصفهاني

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد عبدالله اصفهاني در سال 1339هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در ساري ديده به جهان گشود. نامبرده پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1355 كه سال هاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود و حوزه هاي علميه از طرف رژيم منحوس پهلوي به شدت تحت فشار بودند وارد حوزه علميه مازندران گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي، اخلاقي فراوان برد.

وي پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1375 به حلقه دروس خارج راه يافت. و از درس ستارگان درخشان حوزه هاي علميه عالم شيعه همچون مرحوم آيت الله مازندراني، شيخ مهدي زماني و... بهره هاي فراوان علمي و اخلاقي برد.

استاد سال هاي متمادي است كه به تدريس و شاگرد پروري در دانشگاه مازندران و دانشگاه آزاد قائم شهر مشغول است و علاوه بر تدريس هم اكنون مدير گروه معارف شبكه تلويزيوني طبرستان مي باشد. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به

تبليغ، تحقيق و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه آثار متعددي از جمله" تفسير موضوعي قرآن كريم"، " اخلاق اسلامي كليات و مفاهيم" و... را به رشته تحرير و زيور طبع آراسته است.

اصفهاني، عبدالمطلب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد حسن كاظمينى، معروف به عباس آبادى. عالم فاضل، از شاگردان شيخ احمد احسائى و پيروان او بوده، و در كتب خويش طعن زياد به مخالفين شيخيه دارد.

كتب زير از آثار اوست:

1 - الحجة البالغة 2 - رساله در حجيت مظنه (عنوان هفتم كتاب الحجة البالغه است) 3 - رساله رد بداء، در 1277 تأليف شده 4 - نجاة الدارين (عنوان پنجم الحجة البالغه است).

وفاتش پس از 1277 مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد احمد، عالم فاضل جليل. پدرش از اهل علم و صلاح بوده، و برادرش سيد محمد صادق در قريه ى دولت آباد ساكن، و به ترويج دين مشغول بوده، و در سال 1345 وفات يافته.

پس از آن صاحب عنوان بنا به تقاضاى اهل محل بدانجا رفته، و به ارشاد و هدايت مردم پرداخته، در 1374 وفات يافته، در مقبره ى امام زاده نرمى مدفون گرديد، و تأليفاتى دارد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عماد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبدالله محمدبن صفى الدين ابى الفرج محمدبن حامدبن محمد [بن عبدالله] بن على بن محمود كاتب اصفهانى.

اديب كاتب، و فقيه شافعى، معروف به [كاتب اصفهانى، عماد كاتب و] ابن اخى عزيز، در شعبان 519 در اصفهان متولد، و در اصفهان و بغداد تحصيل نموده، سال ها در نظاميه ى بغداد به كسب علوم پرداخته، در شام به وزارت صلاح الدين ايوبى رسيده، سرانجام در دوشنبه غره ى رمضان سال 597 وفات يافته، در دمشق مدفون گرديده.

كتب زير از اوست:

1 - البرق الشامى، در تاريخ، در 7 مجلد 2 - خريدة القصر و جريدة اهل العصر، معروف ترين تأليفات او در 10 مجلد 3 - ديوان رباعى 4 - ديوان الرسائل 5 - ديوان شعر، در چهار مجلد 6 - زبدة النصرة، در پاريس و لندن چاپ شده است 7 - السيل على الذيل، شرح تاريخ بداد 8 - عتبى الزمان 9 - الفتح القسى فى الفتح القدسى، دو جلد 10 - نحلة الرحلة 11 - نصرة العترة، در تاريخ سلجوقى؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عيسي بن محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از فضلاى قرن 13، و مؤلف كتاب «اسرار الانوار» فارسى، در حكايات اخلاقى و مواعظ، در بيست باب. تاريخ تأليف يا كتابت 1215 مى باشد. از مطالعه ى كتاب معلوم مى شود كه مؤلف را از علم و دانش بهره ى زيادى نبوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، محمد بن حسن بن محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، از علماى اواخر قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجرى در اصفهان است. مجموعه اى از كتب مربوط به نماز جمعه را كه تاريخ برخى از آنها 1010 مى باشد جمع آورى نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد، از شاگردان وحيد بهبهانى است. در سال 1216 به ايران مهاجرت نموده، و چندين سال در كرمانشاه ساكن، و سپس به اصفهان منتقل شده، و در اين شهر از جمله اعلام به شمار مى رفته.

كتب زير از اوست:

1- انوار البصائر، در انواع علوم، در 12 مجلّد 2- الرسالة المعاديّه، به فارسى 3- زبدة الرجال؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، ناصر الدين خسرو

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب شاعر، مؤلف سعادتنامه ى منظوم، متوفى به سال 731. به طورى كه در كشف الظنون گفته، و ظاهر عبارت آن است كه او غير از ناصر خسرو علوى قباديانى متوفى به سال 481 باشد، و اين غلط است، و كتاب نامبرده از ناصر خسرو علوى است، و وى اصفهانى نمى باشد، و برخى از تذكره نويسان مانند آذر و ديگران كه وى را اصفهانى نوشته اند اشتباه نموده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفياني شندآبادي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم رباني، آيت اللّه حاج سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي به سال 1328 هجري قمري در روستاي «شندآباد» از توابع شهرستان «شبستر» استان آذربايجان شرقي در خانواده اي مؤمن و متدين ديده به جهان گشود. وي پس از طي دوره هاي مقدماتي عازم حوزه علميه شبستر شد و در نزد مرحوم حضرت آيت الله حاج ميرزا كاظم آقا شبستري به تكميل علوم و فنون تا سطوح عاليه پرداخت. آنگاه وارد حوزه علميه تبريز شد، از محضر درس مرحوم ايت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجي و از دروس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله حاج سيدمرتضي خسرو شاهي در حد وافر بهره برد. تا آنكه خود يكي از مدرسين ماهر و زبر دست حوزه علميه تبريز قرار گرفت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : پدر سيد اسماعيل اصفياني شند آبادي «ميرعبداللّه» از سادات محترم و معروف و در خوبي و صفا زبانزد عام و خاص بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي پس از آن كه قرآن و ادبيات فارسي از قبيل ابواب الجنان، گلستان سعدي، تاريخ معجم، تنبيه الغافلين، و نصاب الصبيان كه از اهم كتب مقدماتي در ادبيات فارسي و

تدارك ورود به رشته ادبيات عرب بود، را در مكتب خانه هاي قديمي شندآباد فراگرفت. سپس عازم حوزه علميه شبستر شد و در نزد مرحوم حضرت آيت اللّه حاج ميرزا كاظم آقا شبستري به تكميل علوم و فنون تا سطوح عاليه پرداخت. آنگاه وارد حوزه علميه تبريز شد، از محضر درس مرحوم آيت اللّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجي و از دروس خارج فقه و اصول مرحوم آيت اللّه حاج سيدمرتضي خسروشاهي در حد وافر بهره برد. تا آنكه خود يكي از مدرسين ماهر و زبردست حوزه علميه تبريز قرار گرفت.خاطرات و وقايع تحصيل : يكي از خويشاوندان سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي تعريف مي كند كه ايشان دايي خانواده ما بودند و بدين جهت نامحرمي در خانه ما براي او وجود نداشت. از اين گذشته از كودكي لطف ديگري به ما داشت و خانه ما را مثل خانه خود مي دانست و هر وقت از قم به «شندآباد» مي آمد، اولي به خانه ما مي آمد، بعد سراغ ديگران مي رفت.وقتي من از مسافرت برگشتم، نصف شب به خانه رسيدم، ديدم ايشان مثل هميشه به نماز شب ايستاده و گريه و زاري مي كند و با خداي خود مناجات مي نمايد. سعي كردم طوري داخل شوم كه ايشان متوجه من نشوند و مشغول عبادت باشند، ولي ايشان متوجه شدند و مرا مورد لطف و تفقد قرار دادند. نشستيم و كمي از اينجا و آنجا صحبت كرديم. بعد ايشان فرمود: شما از مسافرت آمده ايد، برويد استراحت كنيد. خودشان دوباره برخاستند و مشغول عبادت شدند. باز با آن گريه هاي جگرسوزشان به مناجات پرداختند. من هم طبق معمول رفتم و مقدمات خواب را فراهم كردم. ديدم همسرم سرزنش كنان به سراغم آمد

و گفت:«ايشان هم ملاّ هست تو هم ملاّئي! بابا تو هم نماز شبي، مناجاتي، چيزي!!»كه من خنديدم و گفتم:«تو از هيچ چيز خبر نداري! نمي داني ايشان چقدر گناه كرده است! بايد هم گريه كند! بايد هم از خدا طلب عفو كند! امّا ما چي؟!»بالاخره با اين حرفها از دست خانم خلاصي يافتم. امّا صبح كه بيدار شديم و سر صبحانه حاضر شديم، مرحوم آقاي شندآبادي لبخندي زد و گفت. «ديشب چه گفتي راستش را بگو!» گفتم: «ما كه چيزي نگفتيم» دوباره گفتند: «تو راست گفتي، باز هم بگو!» ديدم يكباره منقلب شد و باز در حالي كه آه مي كشيد، فرمود: «تو راست گفتي من خيلي گناهكارم!!»فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي پس از عمري تلاش و كوشش و فعاليتهاي مذهبي و اجتماعي در تبريز و خدمت به مردم آن شهر، ترجيح داد اواخر عمرش را در كنار حرم كريمه اهل بيت (ع) بگذراند و با استفاده از انفاس قدسي عارفان آن تربت پاك تزكيه نفس خويش را به اكمال برساند. با اين حال از تدريس، تأليف تفسير نيز غافل نماند و از بدو ورود به قم، با عشقي سرشار به فقه آل محمد (ص) تلاش خود را در اين زمينه ها دوچندان كرد و با بهره گيري از مباحثه و همنشيني بزرگان حوزه قم، خود به حدّي از مراتب كمال رسيد كه مورد علاقه خاص بزرگان و عارفان واقع شد.همسر و فرزندان : مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي اصفيائي شندآبادي چهارفرزند دختر و چهارفرزند پسر دارد؛ فرزندان پسر عبارتنداز:1 - سيدعبداللّه فاطمي نيا وعظ شهير و توانا و از روحانيان متعهد تهران 2 - سيدمحمد اصفيائي كارمند كتابخانه آيت اللّه مرعشي(ره)3

- سيدعلي اصفيائي طلبه و كاردار سفارت ايران در عربستان 4 - سيدمحسن اصفيائي پيشه وروقايع ميانسالي : مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي رقيق القلب و از «بكائون» زمان خود بود. وقتي به منبر مي رفت در آغاز گفتارش آيه اي را ذكر مي كرد و گريه مي نمود و همه را به گريه مي انداخت. مخصوصا آياتي را كه عتاب آميز بود با همان لحن عتاب آميز بلند قرائت مي كرد و حال همه را منقلب مي نمود. وقتي جهت اقامه نماز در مسجد حاضر مي شد، مدتي قبل از شروع نماز به نوافل مي ايستاد و گريه و زاريشان مسجد را پر مي كرد.آقا سيد محمد فرزند گرامي اش در اين باره مي گويد:«مرحوم پدرم دائم الذكر و اهل مراقبت بود و در عين حال هيچگونه دعوي نداشت بلكه رفتار او به گونه اي بود كه كسي متوجه عوالم او نمي شد. او با ادعيه عاليه اهل بيت (ع) انس زيادي داشت و بسياري از آنها را از حفظ داشت و قسمتهاي مختلفي را گاهي در قنوت و سجده ذكر مي نمود. به ياد دارم، روزي در منزل خلوتي از او در مورد دعاي كميل سئوال كردم و پرسيدم، آيا هركس مي تواند دعاي كميل را بخواند؟ ايشان جواب داد: اگر خداوند به كسي توفيق عنامت كند امر خطيري است، مگر نمي بيني مي فرمايد: «ويناديك بلسان اهل توحيدك و يتوسل اليك بربوبيتك» اينجا منقلب شد و مرا نيز منقلب كرد و من ديگر نتوانستم به سئوالات خودم ادامه دهم.»زمان و علت فوت : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي سرانجام پس از سالها تلاش و كوشش در جهت ترويج و تبليغ دين و تزكيه و تهذيب نفس خويش در تاريخ 26 آذر 1368، مطابق 18 جمادي الاول 1410 هجري قمري

قريب به نيمه شب با حالات عجيب روحي و اشتغال به مناجات الهي دار فاني را وداع گفت و در جوار اجداد طاهرين خود آرام گرفت. پيكر پاك و شريفش پس از تشييع با شكوهي با همت مردم و روحانيون در قم در مقبره علماء در باغ بهشت به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي در اوايل انقلاب بنا به احساس مسؤليتي كه در قبال انقلاب داشت، جهت ارشاد مردم و خدمت به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي امامت جمعه شهرستان مراغه را قبول كرد و رهسپار آن شهرستان شد، ولي مدت كمي در آنجا ماند و بنا به مصالحي دوباره به قم برگشت.فعاليتهاي آموزشي : روح و ذهن مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي از معارف قرآن كريم سيراب شده بود و در مقام تفسير قرآن نكاتي را يادآوري مي كرد كه شايد بعضي از آنها در هيچ تفسيري وجود نداشت. مرحوم اصفيائي در بخش ادبي تفسير قرآن نيز نظرهاي (به اصطلاح علماء، شم تفسيري خاص) داشت.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مجموعه مسجد و مدرسه سيدحمزه، از آثار فرهنگي اسلامي اوائل سده هشتم هجري قمري است كه همزمان با تأسيس مدرسه و شهر علمي رشيدالدين فضل اللّه بوسيله «سيد حمزه» كه از سادات محترم و متمول دوران «اولجاتيو» بوده تاسيس و موقوفات بسيار مفصل بدانجا اختصاص داده شده بود. ولي با گذشت زمان اگرچه اين مكان از سرنوشت ربع رشيدي مستثني مانده ولي از دست چپاول عمله مولّي به نام «متولي» در امان نمانده و حجره ها و مدرسهايي مدرسه تبديل به گورستان شده بود و مرحوم سيداسماعيل

اصفيائي شندآبادي با يك دهه تلاش پيگير توانست مدرسه را از عمله مولي خارج نموده و پس از بازسازي حجره ها، در حدود سال 1338 شمسي اولين طلاب علوم ديني را در آنجا اسكان دهد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي در كنار درس و بحث براي ارشاد مردم امامت مسجد سيد حمزه تبريز كه به كلي مخروبه و غيرقابل استفاده گرديده بود، پذيرفت و پس از چند سال تعمير و بازسازي تدريجي آن به وسيله احياي موقوفات مسجد به اقامه نماز جماعت، ايراد سخنراني، وعظ و خطابه مشغول شد. او چنان از محبوبيت و استقبال گرمي برخوردار شد كه بعد از سالهاي سال هنوز كسبه اهل بازار و محله با حرمت از آن دوران ياد مي كنند و مي گويند ما در عمرمان و در تاريخ مسجد سيد حمزه تنها كسي را كه ديديم در دل و جان ما نفوذ كند و محبت خدا را در دلهاي ما رخنه دهد، آيت اللّه شندآبادي بود.آرا و گرايشهاي خاص : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي داراي ملكات فاضله و سجاياي جميله بود. بسيار كريم النفس، منيع الطبع، سخي و صبور و شجاع بود و در قضاء حوائج مؤمنين و رسيدگي به مستمندان و مريضان همت عجيبي داشت.آثار : nbsp1 تحقيق و چاپ «محاسبةالنفس» سيدبن طاووس nbsp2 كشف الريبه ويژگي اثر : شهيد ثاني كه اين مجموعه مكرر در ايران و لبنان به چاپ رسيده است3 محاسبه النفس و پشتكار حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/

بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

اصلاح دريسي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1329 ق)، روزنامه نگار. وى روزنامه ى «اصلاح» را در سال 1327 ق تأسيس كرد و هشت شماره از آن را در بمبئى منتشر كرد. سپس به تهران آمد و به نشر آن ادامه داد. او از آزاديخواهان بود و بيشتر در بوشهر اقامت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (184 -182 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (284 /1).

اصلاني، مختار

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مختار اصلاني

محل تولد : مراغه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مختار اصلاني در سال 1352 در يكي از روستاهاي شهرستان مراغه در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم. تحصيلات ابتدائي را در همان روستا و تحصيلات راهنمائي را در بخش خراجو به پايان رسانده و جهت ادامه تحصيل در دوره دبيرستان مجبور به ترك خانواده شده و در شهر مراغه و دبيرستان خواجه نصير به ادامه تحصيل پرداختم.

روحيات مذهبي و فطرت پاك روستائي با محيط شهر و دبيرستان خيلي سازگار نبود، از اين رو هميشه دنبال گمشده اي مي گشتم كه در محيطي سالم و مطابق با روحيات مذهبي و انقلابي بتوانم ادامه تحصيل بدهم كه با راهنمائي يكي از دوستان، حوزه علميه را مناسبترين جا تشخيص داده و در سال 1370 وارد حوزه علميه شهرستان بناب شدم و بعد از اتمام سطح يك براي ادامه تحصيل در سال 1375 به شهر قم مهاجرت كرده و بعد از اتمام سطح در درس خارج اصول و فقه حضرات آيات: مكارم شيرازي و سبحانى شركت نمودم.

در كنار دروس حوزه در مركز تربيت محقق و نويسنده دفتر تبليغات در رشته تاريخ اسلام به مدت دو سال دوره

ديده و در گروه تاريخ مركز مطالعات حوزه مشغول به تحقيق شدم كه حاصل كارهاي تحقيقي بنده چاپ ده ها مقاله در مجلات و روزنامه ها و چاپ كتابي به نام "تاريخ پيدايش شيعه" بوده است.

اصولي، احسان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احسان اصولي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

در مهرماه 1366 وارد حوزه علميه كاشان، مدرسه علميه حضرت ولي عصر عليه السلام قمصر وابسته به مدرسه علميه حضرت آية الله يثربي قدس سره شدم. همزمان با تحصيلات حوزوي در قمصر و كاشان دروس دوره متوسطه را نيز به صورت متفرقه امتحان داده و در سال 1371 ديپلم رشته فرهنگ و ادب را اخذ نمودم.

همزمان با پايان سطح 1 حوزه، در دانشگاه كاشان به صورت شبانه در رشته علوم تربيتي گرايش مديريت و برنامه ريزي آموزشي قبول شده و البته به دليل آن كه دروس حوزوي را نيز مشغول بودم از سال 1374 تا 1381 دوره كارشناسي را به پايان رساندم. از سال دوم حوزه ارتباط با برخي مراكز فرهنگي شهرستان برقرار نموده و در برنامه ريزي و تدريس در آن مراكز فعال بودم. از سال 1374 همكاري با جناب آقاي بني هاشمي در تدوين رساله توضيح المسائل مراجع را آغاز نمودم و پس از آن نيز فعاليتهاي علمي و تأليفي مشترك ادامه داشته است.

در سال 1379 براي رشته معارف اسلامي و علوم سياسي در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) پذيرفته شده و همزمان با حضور در درس خارج فقه واصول، در دوره كارشناسي موسسه نيز شركت كردم. در سال 1385 نيز دوره كارشناسي ارشد علوم سياسي

موسسه مزبور را شروع كرده و هم اكنون در آستانه نگارش پايان نامه كارشناسي ارشد مي باشم.

از سال 1375 تاكنون تدريس دروس مختلف مديريت فرهنگي، روش تدريس، نظام سياسي اسلام، نظام حقوق زن در اسلام و ... را در حوزه علميه خواهران كاشان بر عهده داشته و بيش از بيست پايان نامه را راهنمايي نموده و يا در موارد بيشتر از اين، مشاوره ارائه كرده ام. از سال 1382 تاكنون داوري و ارزيابي پايان نامه هاي حوزه هاي خواهران در استان اصفهان را با حكم مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران عهده دار بوده ام.

همچنين از سال 1377 تاكنون توفيق مديريت برنامه ريزي و اجرايي مركز فرهنگي تبليغي قرآن و عترت عليهم السلام وابسته به حوزه علميه حضرت آيت الله يثربي كاشان را داشته ام. از سال 1384 تاكنون نيز تدريس دروس انقلاب اسلامي ايران، انديشه سياسي امام خميني (ره)، آشنايي با قانون اساسي ج. ا.ا را در دانشگاه آزاد اسلامي واحد كاشان و دانشگاه علوم پزشكي كاشان انجام داده ام.

در قم نيز از سال 1378 تا 1381 در مدرسه علميه فاطمي به تدريس صرف و نحو و عقائد پايه 1 تا 3 و در مدرسه اهل البيت (ع) عقائد پايه 7 (الهيات آية الله سبحاني) مشغول بوده ام. خداوند مهربان توفيق روزافزون عطا فرمايد.

اطروش، ناصرالحق، ابومحمدحسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(304/302 -230/225 ق)، مفسر، متكلم، فقيه، محدث، اديب و شاعر شيعى. مشهور به ناصر كبير. جد مادرى شريف رضى و شريف مرتضى است. شيخ طوسى او را در شمار اصحاب امام هادى (ع) آورده است. حاكم طبرستان بود و از اين رو كه بر اثر اصابت شمشيرى در

نبردگاه كر شده بود به اطروش خوانده مى شد. وى در فقه و دين علامه بود و در شعر توانا. ابن ابى الحديد گويد كه او صاحب سيف و قلم و از بزرگان فقهاى اماميه و شيخ طالبيين و عالم و زاهد و اديب و شاعر ايشان بود. او اسلام را در ميان ساكنان ساحل درياى خزر نشر داد و در حدود دويست هزار ديلمى و گيلانى به دست وى ايمان آوردند، و او را در شهرهاى آنان مساجدى بنا كرد. به گفته ى طبرى و ابن اثير او حاكمى عادل و نيك سيرت بود و مردم همانند او را در عدل و برپايى حق و حسن روش نديدند. وى سرانجام در آمل طبرستان درگذشت و مزارش در همان شهر زيارتگاه عموم است. تاليفات و آثار وى بيش از سيصد كتاب بوده است. از جمله آثارش: «اصول الدين»؛ «الامالى»؛ «الامامه الصغير»؛ «الامامه الكبير»؛ «امهات الاولاد»؛ «البساط»، در علم كلام؛ «تفسير الاطروش»، در دو مجلد كه در آن به 1000 بيت از 1000 قصيده احتجاج كرده؛ «الفقه الناصريه» كه شريف مرتضى علم الهدى آن را شرح و تصحيح كرد و «المسائل الناصريات» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (216/2)، اعيان الشيعه (184 -179 /5)، الذريعه (299/16 ،261/4 ،315 ،308 /2)، رجال الطوسى (412)، رجال النجاشى (171 -170 /1)، روضات الجنات (253 -251 /2)، ريحانه (98/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 92/4)، الكامل (148/6)، الكنى و الالقاب (232/3)، لغت نامه (ذيل/ اطروش)، مروج الذهب، ترجمه (690/2)، معجم المولفين (252/3).

اعتصامي، پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

پروين اعتصامي ، دختر يوسف اعتصامي آشتياني ( اعتصام الملك ) ، در سال 1285 هجري شمسي در تبريز از مادر زاده شد.

او تحصيلات خود را در كالج آمريكايي به پايان رساند و به اخذ گواهينامه ي دوره ي متوسطه نائل آمد و در جشن فارغ التحصيلي خود خطابه ي « زن و تاريخ » را ايراد كرد. پروين ، ادبيات فارسي و عربي را در نزد پدرش آموخت . پروين در شعر ، سبك اساتيد خراسان و عراقي را پسنديد و در قصيده ، را ه آنان را دنبال نمود . او سرانجام در شب 16 فروردين ماه سال 1320 در حالي كه پروين داشت شوط جواني را مي پيمود ، جهان را ترك گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : پروين دخت اعتصامي دختر مرحوم يوسف اعتصامي ( اعتصام الملك آشتياني ) يكي از گويندگان تواناي معاصر در شعر فارسي است.اعتصام الملك از نويسندگان ايران معاصر مدير مجله معروف« بهار» بود و به شعر و ادب عشق مي ورزيد.دهخدا درمورد او مي نويسد:« يوسف اعتصامي در زبان تركي اسلامبولي دبيري شيرين سخن و در فرانسه مترجمي توانا و در لسان و ادب عرب بالخصوص يكي از ائمه و اركان به شمار ميرود چنانكه در احاطه به اين لغت در ايران بي همال و در مصر و عراق و شام كم نظير بود.در خطوط اربعه نستعليق و نسخ و شكسته وسياق از بسياري از استادان سلف گوي سبقت ربود. همچنين وي كتابهاي بينوايان و خدعه و عشق (شيلر) را ترجمه كرده است.» [ پيام نوين- سال دوم, شماره 6, اسفند 1338 .]

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پروين اعتصامي از زمان كودكي با شعر و ادب آشنا شد ،

چرا كه خانه ي آنها محفل شاعران و فرزانگان آن روزگار بود و پروين با ادبيات و شعر بزرگ شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پروين اعتصامي در كودكي به همراه خانواده به تهران آمدو مقدمات عربي و برخي متون فارسي را در خانه نزد پدر فرا گرفت. بعد از آموختن ادب فارسي و عربي به مدرسه دخترانه ( ايران نبل ) كه از سوي آمرييكاييان اداره مي شد رفت و در سال 1303 شمسي دوره تحصيلي آن مدرسه را به پايان رساند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : پروين اعتصامي سرودن شعر را از كودكي آغاز كرد. وبا تكامل فكري اشعارش آب و رنگي يافت و آنها را در حضور ادبا و شعرايي كه در مجلس پدرش حاضر مي شدند مي خواندچنانكه مورد تعجب و درعين حال تحسين حاضرين واقع مي شد.

همسر و فرزندان : پروين اعتصامي در 19 تير ماه 1313 با پسرعموي خود به نام فضل الله كه رئيس شهرباني بود در كرمانشاه ازدواج كرد.

وقايع ميانسالي : پروين اعتصامي چهار ماه پس از عقد با همسر خود به كرمانشاه رفت ، اما از همان آغاز پيدا بود كه ديگر با دل و جان به شعر و شاعري نمي پردازد چرا كه روح خشن و نظامي شوهرش با روح لطيف پروين هم خواني نداشت ، پروين نمي توانست برخوردهاي او را تحمل كند پس با برادرش راهي تهران شد و سرانجام در 11 مرداد 1314 با چشم پوشي از مهريه از وي جدا شد. اين تجربه ي تلخ از زندگاني مشترك ، پروين را در دنيايي از غم و اندوه و انزوا فرو برد و باز

هم متوسل به روحيه ي آرام خود شد و از كم وكيف آن با هيچ كس صحبت نكرد فقط چند بيت سرود : اي گل تو زجمعيت گلزار چه ديدي جز سرزنش و بد سري خار چه ديدي اي لعل دل افروز تا با اين همه پرتو جز مشتري سفله به بازار چه ديدي رفتي به چمن ، ليكن قفس شد نصيبت غير از قفس اي مرغ گرفتار چه ديدي زندگي نامه شاعران ايران ، تاليف : ليلا صوفي ، ص 224 ]

زمان و علت فوت : پروين اعتصامي در سوم فروردين 1320 بي هيچ سابقه اي بيمار شد و حصبه گرفت. در لحظات آخر عمر از دايي خود كه هر روز بر سر بالين او مي آمد خواست تا براي مادر تسكيني باشد و بعد بيهوش شد و در نيمه شب جمعه 15 فروردين 1320 در آغوش مادر جان داد. جنازه پرورين در صحن حضرت معصومه در قم در كنار آرامگاه پدرش به خاك سپرده شد.

فعاليتهاي آموزشي : پروين اعتصامي در همان مدرسه اي كه دوره ي تحصيلي خود را در آن سپري كرد ( ايران نوبل ) ، بعد از اتمام تحصيل به تعليم پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : استاد بهار در مورد اشعار پروين اعتصامي چنين مي گويد : «پروين در قصايد خود پس از بيانات حكيمانه و عارفانه روح انسان را به سوي سعي و عمل اميد ، حيات , اغتنام وقت ، كسب كمال ، همت ، اقدام نيكبختي و فصيلت سوق مي دهد .»او همچنين مي گويد :« ... خانم پروين در سروده هايش مهر مادري و لطافت روح

خويش را از زبان پرندگان ، از زبان مادران فقير ، و از زبان بيچارگان بيان مي كند.» [ چيستا - سال شانزدهم ، شماره ي 151 ، مهر 1377 ] پروين درزيستن و سرودنش به تك تك عناصر هستي ، دگرگونه مي نگرد . در وراي پرده هاي پوشاننده ظاهري ، درون و باطن مخلوقات را مي نگر د، خود را در هم جوهري روحي با عناصر جهان مي بيند وبراي هر يك از اعضا ء وجوارح به ظاهر بي جان آن ، جاني تازه و حالتي ذي شعور متصور مي شود . ازنظر گاه او ، جهان و عناصر آن از روح فعال زندگي و خصايص شعور مند برخوردار هستند . دراين نگرش كه از نوعي بينش اساطيري و برداشت ازلي انسان باستان از جهان نشات مي گيرد ، هر جزيي ازعالم داراي حياتي پويا ، مستقل ، زنده و زايا است . در شعر او بد نشانه ها و ويژگي ها ي بينش اساطيري مي توان اشاره كرد . در جهان شعر پروين همه مخلوقات جهان داراي جان هستند و تك تك عناصر طبيعت را رواني جادويي است . وي در اين جهان با عناصر و حوادث طبيعي همانندموجود است از نعمت تفكر و تكلم برخوردار مي شوند . در اين نوع نگرش و گويش ، شاعر قصه پرداز ، آرمان هاو آوازه هاي خويش را از زبان عناصر جهان و حتي اشيا ء بي جان و جامدي چون سنگ و چوب مي گويد . [ احمدي ملكي رحمان . بينش اساطيري درشعر پروين اعتصامي، فصلنامه هنر . دوره جديد ،زمستان 1377 ،پياپي 38،

ص234 ]

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ديوان اشعار

ويژگي اثر : ديوان وي مجموعا 6500 بيت را شامل مي شود . حاوي سه قسمت مي باشد ؤ قصايد , مثنويات , تمثيلات.درباره سبك اشعار, نظر بهار اين است ؛؛ اين ديوان تركيبي است از دو سبك و شيوه لفظي و معنوي - آميخته با سبكي مستقل و آن دو يكي شيوه شعراء خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو و ديگر شيوه شعرا ء عراق و فارس بويژه مصلح الدين سعدي ؛؛ ميتوان گفت در قصائد ,طرز گفتارش طوري است و در قطعات طور ديگر. بيشتر قطعات بطرز سئوال و جواب يا ؛؛ مناظره؛؛ بسته شده . در سرودن قطعات , شاعر استقلال طبع نشان داده و ضمن سرودن قطعات كه ؛؛ قديمي ترين اسلوب حسن اداء مقصود ؛؛ است اين شيوه پسنديده را احيا كرده است. در قطعات پروين و در كليه اشعارش چيزي كه آنها را مشخص مي كند هما هنگي فكر و احساس است.در ببعضي از قطعات و بخصوص در قصايد او انديشه هايي از تصوف و عرفان ديده ميشود. او در اشعارش در قالب يك منتقد اجتما عي مي رود وتباهي ها را نابود مي كند. [ پيام نوين- سال دوم , شماره 6, اسفند 1338]

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1پيام نوين-سال دوم,شماره 6, اسفند 1338 .2چيستا - سال شانزدهم ، شماره ي 151 ، مهر 13773صوفي, ليلا- زند گينامه شاعران ايران-انتشارات جاجرمي,1378 .

اعتضادالسلطنه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على قلى ميرزا (و. 1234- ف. 1298 ه.ق.). پسر فتحعلى شاه. وى پس از فوت محمد شاه

قاجار (1250) در تهران تا ورود ناصرالدين شاه پيشكار مهدعليا مادر او بود. در 1272 لقب اعتضادالسلطنه گرفت. در 1274 رياست دارالفنون را داشت. در 1275 اولين خط تلگراف بين تهران و سلطانيه را به اتمام رسانيد و وزير علوم شد و بعدها رياست مدرسه دارالفنون و اداره تلگرافخانه ها و معادن و روزنامه دولتى و علمى و مديريت چاپخانه را به عهده گرفت، و حكومت ملاير و تويسركان هم ضميمه مشاغل او گرديد. قبرش در جنب مزار حضرت عبدالعظيم است. از تأليفات اوست: تاريخ وقايع و سوانح افغانستان (تهران 1273)، فلك السعاده، در رد اقوال اختر شناسان و كهنه (تهران 1278)، ترجمه كتاب الآثار الباقيه و اكسير التواريخ، كتابى در تاريخ متنبئين (همه خطى).

(1298 -1234 ق)، اديب، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به فخرى. وى سمت پيشكار مهدعليا را داشت و در دوره ى صدارت اميركبير سمت خود را حفظ كرد و با مهدعليا و ميرزا آقاخان نورى عليه اميركبير همكارى مى كرد. در اين مدت فنون شعر و ادب و حكمت و رياضى را فراگرفت و به مطالعه ى كتاب و معاشرت با اهل فضل و ادب مشغول بود. كتابخانه ى مهم و معتبرى فراهم آورد كه بعدها تمام آن را براى مدرسه ى سپهسالار جديد خريدارى و وقف آن مدرسه كردند. در سال 1272 ق به اعتضادالسلطنه ملقب شد. سمتهايى چون رياست مدرسه ى دارالفنون و وزارت علوم و صنايع و تجارت و اداره ى تلگرافخانه و معادن و روزنامه هاى دولتى و علمى و چاپخانه هاى تهران، ولايات و حكومت ملاير و تويسركان همه بر عهده ى او بود. در سال 1283 ق روزنامه «ملت سنيه ايران» را انتشار داد و پس از

انتشار دو شماره، نام آن به روزنامه ى «ملتى» تبديل شد. در زمان وزارت علوم چندين نشريه تحت نظر وى داير گرديد: روزنامه ى «ملت عليه ايران» در دو شماره، روزنامه ى «ملت سنيه ايران» سابق الذكر در دو شماره، «روزنامه ى ملتى» 34 شماره، روزنامه ى «علميه ى دولت عليه ايران» 53 شماره به سه زبان فارسى، عربى و فرانسه. در شب عاشورا در شصت و چهار سالگى درگذشت و در يكى از حجرات جنب مزار حضرت عبدالعظيم دفن شد. آثار وى علاوه بر انتشار روزنامه ها: «تاريخ وقايع و سوانح افغانستان»؛ «فلك السعاده» در ابطال ستاره شناسى؛ «اكسير التواريخ»؛ «تاريخ متنبئين»، كه قسمتى از آن به نام «فتنه ى باب» در تهران چاپ شده است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (196/ 1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (635 -633/ 2)، تاريخ جرايد (240 -237 ،48 -45/ 4 ،307 -305/ 2)، تاريخ در ايران (81)، حديقه الشعراء (1296 -1291/ 2)، دايره المعارف فارسى (167)، سرآمدان فرهنگ (167 -166/ 1)، شرح حال رجال (447 -442/ 2)، فرهنگ سخنوران (692)، المآثر و الآثار (194 -193)، مؤلفين كتب چاپى (571 -569/ 4).

اعتماد السلطنه صنيع الملك، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 -1259 ق)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. ملقب به صنيع الدوله و موتمن السلطنه. از شاگردان دوره ى اول رشته ى نظام مدرسه ى دارالفنون بود و در سن شانزده سالگى به منصب سرهنگى ارتقاء يافت و به رياست قشون و نيابت حكومتهاى خوزستان و لرستان منصوب و پس از آن معاون وزارت عدليه شد. اعتمادالسلطنه ضمن اين كه نايب دوم سفارت ايران در پاريس بود، به تكميل تحصيلات خود پرداخت و بعد از بازگشت به ايران، علاوه بر مترجمى مخصوص شاه، موضوعاتى را از كتب فرانسه، براى

«روزنامه ى دولتى» ترجمه مى كرد. وى در 1288 ق رياست دارالطباعه ى دولتى را بر عهده داشت و وزير انطباعات شد و زير نظر او روزنامه ى «ايران سلطانى» و «مريخ» و روزنامه ى «نظامى» و ماهنامه ى «علمى» و روزنامه مصور «شرف» منتشر مى شد. وى با سيد جمال الدين اسدآبادى مكاتبه و مراوده داشت. در تهران سكته كرد و در نجف اشرف دفن شد. آثار وى: «وقايع يوميه» شانزده سال اواخر عمر او كه تمام مجلدات خطى آن در هشت جلد در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است؛ «منتظم ناصرى»، در سه جلد، به صورت تاريخ عمومى از صدر اسلام تا زمان مولف؛ «مطلع الشمس»، در جغرافيا و تاريخ خراسان؛ «مرآت البلدان» در جغرافياى ايران كه ناتمام مانده؛ «المآثر و الآثار»؛ «دررالتيجان فى تاريخ بن الاشكان»؛ «التدوين فى جبال شروين»؛ «خيرات حسان»، تاريخ مشاهير زنان؛ «خلسه» يا «خوابنامه»؛ «تاريخ فرانسه». از معروف ترين ترجمه هاى اوست: «خاطرات مادموازل دومونت پانسيه»؛ «شرح احوال كريستف كلمب»؛ «سرگذشت خانم انگليسى»؛ «طبيب اجبارى».[1]

(ع. مورد اعتماد پادشاهى) محمدحسن خان مقلب به صنيع الدوله كه بعدها معروف و ملقب به اعتمادالسلطنه گرديد (ف. 1313 ه.ق.). از مقربان دربار ناصرالدين شاه و وزير انطباعات، وى داراى تأليفات متعددى است از جمله مرآة البلدان (ه. م.)، مطلع الشمس (ه. م.) خيرات الحسان (ه. م.) والمآثر و الآثار، و منظم ناصرى در تاريخ و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (271 -264 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (616 -611 /1)، تاريخ جرايد (204 -203 /4 ،61 -59 /3 ،312 -305 /1)، تاريخ در ايران (83 -82)، دايره المعارف فارسى (168/1)، الذريعه (120/25 ،122/8 ،267/7 ،272/3)، ريحانه (151/1)، سرآمدان فرهنگ (167/1)،

شرح حال رجال (348 -330 /3)، لغت نامه (ذيل/ اعتمادالسلطنه)، معجم المولفين (200/9)، يادداشتهاى قزوينى (152 -151 /8)، يادگار (س 3، ش 3، ص 36)، يغما (س 17، ش 8، ص 390 -383).

اعتماد كربلائي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مصطفى اعتماد كربلائى فرزند آيت اللَّه آقا سيد محسن فرزند آقا سيد محمد فرزند علامه شهير آقا سيد حسين بهبهانى حايرى فرزند عالم بزرگ آقا سيد سعيد از علماء و ائمه جماعت معاصر تهرانست وى در ماه شعبان 1346 ق در كربلاى معلى متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات خدمت اساتيد بزرگ مقدارى از علم بلاغت و فقه و اصول را از محضر آيت اللَّه حاج شيخ يوسف بيارى شاهرودى استفاده نموده آنگاه به درس خارج اساطين علم چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى و آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى شيرازى و آيت اللَّه ميرزا هادى خراسانى و بيشتر حضرت آيت اللَّه العظمى حج سيد محمدهادى ميلانى فقهاً و اصولا بهره مند شده و علم كلام و معقول را از مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدرضا اصفهانى فراگرفته و جديت و كوشش در تحصيل نموده تا به درجه رفيعه اجتهاد نائل و موفق به اخذ اجازات اجتهاد از علماء اعلام گرديده و در موقع اقامتشان در كربلا در حرم مطهر حسينى اقامه جماعت و در صحن مقدس اشتغال به تدريس داشته و جمعى از طلاب از درس و محضر و فقه و اصولش استفاده مى نمودند.

معظم له داراى آثار و تأليفات عديده به اسامى زير مى باشند

1- كتاب بلاغةالحسين (ع) كه تاكنون هفت مرتبه به طبع رسيده است.

2- كتاب وحى الفطره در اصول دين 3- وحى الاخلاق.

4- سيدالشهداء 5- كتاب روائع در كلمات امام حسن (ع)

6-

شرح بر قصائد مثيرالاخوان 7- شرح مزجى بر كفايه.

8- شرح استدلالى بر بعضى از كتابهاى تبصره 9- شرح استدلالى بر مناسك آيت اللَّه خوئى.

10- شرح استدلالى بر عروةالوثقى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اعتماد كريمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد كريمى اعتماد فرزند حاج ميرزا عباس كريمى ذاكر الحسين عليه السلام در سال 1304 هجرى شمسى در حومه اراك به دنيا آمد و در مهد دانش و ورع پرورش و پس از خواندن دروس ابتدائى اشتغال به تحصيل علوم دينى نمود.

و مقدمات و ادبيات و سطوح را از علماء اعلام اراك آموخته و بعد مهاجرت به قم نموده و سطوح نهائى را از محضر مدرسين بزرگ قم فراگرفته سپس به درس خارج آيات عظام مرحوم آيت اللَّه بروجردى و بالاخص آيت اللَّه مرعشى نجفى و ديگران شركت و استفاده نموده و براى تبليغ و ارشاد مردم مسافرت به بنادر دوردست چون بندرعباس و بندرلنگه و به ويژه شهرستان ميناب نموده و در آن منطقه خدمات چشمگير و ارزنده اى انجام داده و تا حال تحرير كه سال 1411 قمريست اكثر سال را در آن منطقه گرمسيرى و حرارت بيش از پنجاه درجه به سر برده و ايفاء وظيفه مى نمايد و چند مرتبه هم مشرف به حج بيت اللَّه الحرام شده و در سال 1354 شمسى در حج بودند كه مرحوم والدشان حاج ميرزا عباس پس از سخنرانى و گفتن مسائل حج و احكام اسلامى و بيان احاديث اهل بيت عليهم السلام دنيا را وداع گفته و در شب عيد غدير سال 1394 قمرى به رحمت حق پيوسته و به لقاءاللَّه رسيدند.

آقاى كريمى ياد شده داراى اجازات روائى و امور حسبيه و غيره از آيات عظام زير مى باشند:

1-

آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم

2- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى

3- آيت اللَّه العظمى گلپايگانى

4- آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى

5- آيت اللَّه حاج ميرزا حسين فقيه سبزوارى

6- آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس سره

7- آيت اللَّه ميلانى طاب اللَّه ثراه

8- آيت اللَّه مدرس تبريزى

داراى تأليفات مطبوع و مخطوط مى باشند.

1- الشيعه و وليد الكعبه تحقيقى در پيرامون سنت

2- نخبه المواعظ در خصوص صله رحم و حقوق والدين

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

اعتماد، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اعتماد الواعظين شمس گيلانى رشتى از خطباء و دانشمندان مبرز و مشهور شهرستان رشت بوده اند.

وى در سال 1323 قمرى در رشت متولد و پس از نشو و نما و خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح مهاجرت به قم نموده و از محضر آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى فقهاً و اصولا و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى آشتيانى معقولا و ديگران استفاده نموده آنگاه به گيلان و وطن خويش بازگشت.

و از راه منبر به ارشاد و هدايت مردم و نشر احكام و معارف اسلام پرداخته و شهرت بسزائى يافته و هزارها مردم غافل و منحرف را به سوى حق رهبرى نموده وصيت و شهرتش به تمام گيلان و مازندران و آذربايجان و غيره رسيده و مورد استقبال مردم قرار گرفته كه در ماه مبارك رمضان و محرم و صفر و غير آن با دعوت قبلى از بياناتش استفاده مى نمودند.

و حقا مردى دانشمند و محقق و استاد در فن منبر و داراى معقول و منقول و مورد توجه علماء و مراجع گيلان و ايران و عراق بود

در سال 1382 قمرى پيامى از طرف حضرت آيت اللَّه العظمى ميلانى مدظله براى دو نفر از زعماء و مراجع بزرگ قم آورده

بود كه نگارنده هم با مصاحبت ايشان در يك روز چندين مرتبه خدمت علمين رفت و آمد نموديم مرحوم اعتماد بعد از مراجعت به قم در سال 1387 ق در رشت وفات نمود.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند ارجمندش زبدة الخطباء المعاصرين و عمدة الوعاظ والمحدثين آقاى حاج شيخ حسن شمس گيلانى واعظ كه از گويندگان مشهور معاصر تهرانست.

وى در رشت متولد و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات به نجف مهاجرت و پس از استفاده از محاضر آيات عظام نجف به قم آمده و از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران بهره مند شده و به تهران رحل اقامت افكنده و تاكنون به خدمات دينى از راه منبر اشتغال دارد

وى داراى آثار ارزنده اى هستند كه از نظرتان جلوه مى دهم

1- تاريخ علماء و شعراء گيلان طبع: تهران

2- ترجمه مكالمات حضرت رضا (ع) با ملل و مذاهب مختلفه طبع: تهران

3- باغ وحش يا دورنماى دنياى روز طبع: قم

4- كشكول شمس طبع: تهران

5- اوراق سياه يا گوشه اى از جنايات بنى اميه طبع: تهران

6- شعله هاى آتش يا پاره اى از سخنان حسين و يارانش طبع: تهران

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اعتمادزاده، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اصغر بن مرحوم ثقةالمحدثين حاج شيخ على اكبر اعتمادالواعظين تهرانى از افاضل دانشمندان و وعاظ معاصر تهرانست، وى در حدود سال 1330 قمرى در تهران چشم به دنيا گشوده و پس از رشد و خواندن دروس فارسى و مقدمات و ادبيات در عصر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى به قم مهاجرت نموده و از محضر مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و مدرسين ديگر متون فقه و اصول را به پايان رسانيده و پس از آن مراجعت به تهران و

از محضر بعضى اعلام آنجا چون مرحوم آيت اللَّه شاه آبادى و غيره استفاده و تا حال حاضر از راه منبر به تبليغ دين و ترويج احكام و مبانى اخلاق و نشر معارف اسلام اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج اعتمادزاده از وعاظ نامى و محدثين گرامى حاضر است و در ميان مردم تهران و بالاخص متدينين محبوبيت و موقعيت خاصى دارد، و جدا دانشمندى متين و واعظى با كمال و موصوف به تقوا و متانت است.

مرحوم والدش حاج شيخ على اكبر اعتمادالواعظين از بزرگان اهل منبر تهران بودند كه به عللى تهران را ترك و به عتبات عاليات مهاجرت و تا آخر عمر مجاورت كاظمين عليهاالسلام را اختيار و در همانجا بدرود حيات گفته و در جوار آن بزرگواران مدفون شده است.

وى دانشمندى ظريف و خوش مجلس و مزاح و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب بودند از باقيات الصالحات مترجم گرامى فرزند ارجمند و فاضل او ثقةالاسلام والمحدثين آقاى حاج ميرزا نجم اعتمادزاده است كه از وعاظ جوان و خطباء خوش بيان معاصر است.

ايشان در حدود 1354 ق در تهران به دنيا آمده و در بيت علم و عمل پرورش و پس از خواندن دروس جديد تا حدود متوسطه براى تحصيل علوم عربى و دينى به قم مهاجرت و چندين سال اشتغال به تحصيل داشته و متون فقه و اصول را از مدرسين معروف حوزه آموخته و چند سالى به درس خارج آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و بعضى ديگر شركت نموده و پس از فوت مرحوم بروجردى به تهران برگشته و تا هم اكنون به تبليغ دين و وعظ و خطابه اشتغال دارد. و مانند

والد گرام وجد عاليمقامش واعظ شيرين و متين و اخلاقى و واجد مقام فضل و دانش مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اعتمادي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس اعتمادى بن حجةالاسلام عالم فاضل آقا سيد محمود بن حجةالاسلام آقا سيد رضى بن العالم الجليل آقا سيد مهدى كاشانى از علماء و فضلاء معاصر كاشانست پدرانش همگى از سلسله سادات و علماء كاشان بوده اند- وى در 29 ماه ذى الحجه 1348 قمرى در كاشان متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و بعد از خواندن دروس جديد به ارشاد والدش به تحصيل علوم عربى پرداخته و مدت دو سال ابتداءاً در حوزه مرحوم آيت اللَّه يثربى و آيت اللَّه حاج شيخ محمود نجفى اشتغال داشته.

و در سال 1326 شمسى به قم مهاجرت نموده و تا سال 1334 شمسى اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه مجاهدى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مدظله و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد استفاده نموده و نيز از ابحاث مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى اراكى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى عراقى بهره مند شده و مدت چهار سال از دروس خارج آيات عظام مذكور كامياب گرديده آنگاه به مشهد مقدس رضوى مشرف و دروس حكمت و فلسفه را در آنجا از مرحوم كلباسى و استاد فيض استفاده كرده سپس مشرف به نجف و در مدرسه آيت اللَّه بروجردى اقامت و از اول ورود به حوزه درس آيت اللَّه العظمى خوئى مدظلله حاضر و نزديك دو دوره از اصول آن بزرگوار و نيز در بحث فقه آن استاد بزرگ تا پايان توقف در نجف شركت نموده و هم از محضر مرحوم آيت اللَّه سبحانى

ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرس يزدى و آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و بالاخص بحث خصوصى مرحوم آيت اللَّه حاج سيد جواد طباطبائى تبريزى (قالب مثالى آيت اللَّه بروجردى در شباهت) استفاده نموده تا در ماه شعبان 1381 قمرى از نجف مراجعت و به امر والده اش به كاشان رحل اقامت افكنده و تاكنون به وظائف دينى و روحى از اقامه جماعت در مسجد اعظم (كرسى) و ارشاد انام و تبليغ احكام و خدمات ديگر اشتغال دارند

از آثار ايشانست در اين شهرستان ساختمان (دارالعلم اسلامى) كه مركز مطالعه عمومى و داراى كتابخانه معظم و مدرسه علميه است و نگارنده از نزديك آن را ديده و شاهد خدمات معظم له گشته ام

ديگر از آثار خالده معظم له- از اين قرار است 1- مسجد اعظم كرسى با سقف آئينه كه در ايران كم نظير است 2- مسجد النبى (ص) كه از مساجد آبرومند كاشانست 3- مسجد خاتم الانبياء كه بهترين مسجد مدرن شهر است 4- مسجد جامع حضرت اميرالمؤمنين (ع) كه بسيار مجلل است 5- مسجد مهديه كه در خارج شهر بنا نموده اند 6- مسجد الحسين (ع) در همان محل 7- مدرسه علميه و كتابخانه عمومى كه در مركز شهر بنام (دارالعلم) اسلامى كاشان كه اشاره نمودم- و اما آثار قلمى 1- ديوان اشعار در دو جلد 2- كتاب كشكول اعتمادى به نام (ويترين) 3- حقيقت مرام در اجتماع يا يك ايده لوژى صحيح- معظم له داراى اجازه عديده از مراجع نجف و قم مى باشند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اعتمادي، محمد هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هادي اعتمادي بلياني

محل تولد : كازرون

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1350 هجري شمسي وارد حوزه علميه قم شدم. تا كتاب شريف معالم را نزد اساتيد در مدرسه مباركه امام مهدي (عج) زير نظر حضرت آيت الله گلپايگاني (ره) تلمذ نمودم. آنگاه در حوزه، اكثر ابواب لمعتين را نزد مرحوم آيت الله وجداني فخر و حضرات آيات محقق داماد، شيخ علي پناه اشتهاردي، و... فرا گرفتم.

رسائل را در محضر آية الله حاج شيخ مصطفي اعتمادي و مكاسب محرمه را در محضر آيت الله دوزدوزاني، بيع را در نزد آيت الله بني فضل، خيارات و جلدين كفابه را در محضر استاد عالي قدر آيت الله ستوده فرا گرفتم. پس از اتمام سطح، اصول (درس خارج) را به مدت 6سال در درس آيت الله العظمي مكارم شيرازي شركت داشتم. چند سالي هم در درس خارج يكي از اساتيد و همچنين در محضر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي استفاده بردم. بدايه را از محضر آيت الله مدرسي يزدي كه بعداً عضو شوراي نگهبان شدند استفاده و از نوارهاي استاد فياضي هم بهره مند شدم. اين بود اجمالي از مراحل تحصيلي در حوزه مقدسه علميه قم.

اعرافي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا اعرافي

محل تولد : ميبد- محله شهيديه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين عليرضا اعرافي در سال 1338 در شهر ميبد (محله شهيديه) واقع در استان يزد در ميان خانواده اي اهل علم و با تقوا به دنيا آمد. پدرش آيت الله محمد ابراهيم اعرافي از علماي مشهور آن ديار و از دوستان نزديك امام خميني (ره ) بود كه نقش

بسزايي در بيداري مردم ميبد و يزد ايفا كرد. آن عالم وارسته سالها قبل از انقلاب اسلامي نماز جمعه بر پا مي كرد و خود، با سلاح در آن خطبه مي خواند. مادر استاد اعرافي نيز از زنان پاكدامن و مؤمن روزگار بود و از فرزندان آيت الله شيخ كاظم افضلي اردكاني (ره ) به شمار مي آمد.

استاد اعرافي تحصيلات كلاسيك خود را در ديار خود آغاز كرد. او پس از خواندن مقداري از دروس ادبيات، در سال 1349 به قم آمد و همان جا تحصيلات دوره ابتدايي خود را تكميل كرد و همزمان دروس حوزه خود را آغاز نمود، و به سرعت دروس دوره مقدمات و سطح را به پايان رسانيد؛ به گونه اي كه در سال 1356 به درس خارج بزرگان قم راه يافت . او در طي اين سالها از شركت در دروس فلسفي نيز باز نماند و آن دروس را نيز به حد كمال فرا گرفت و نيز در درس اخلاق استادان خود حضور جدّي داشت .

او در ضمن تحصيل دروس حوزوي زبانهاي عربي و انگليسي را فرا گرفت و از مطالعات در رشته هاي رياضي و فلسفه غرب نيز باز نماند و بسياري از كتب را كه در آن روزگار در حوزه متداول نبود، فرا گرفت و در دوره تعليم و تربيت دفتر همكاري حوزه و دانشگاه (پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ) شركت كرد و در تعطيلات به مباحثه تفسير الميزان و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد پرداخت .

استاد اعرافي در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسيار شرفياب شد. او كه در تفسير شاگرد آيت الله مشكيني (ره) و در هيئت شاگرد استاد حسن زاده آملي

بود، كتابهاي فلسفتنا و اقتصادنا نوشته شهيد صدر (ره ) را نزد آيت الله سيد كاظم حائري فرا گرفت . در درس خارج فقه و اصول شاگرد استاداني چون آيت الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري (ره )، آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره)، آيت الله العظمي وحيد خراساني ، آيت الله العظمي جواد تبريزي (ره) ، آيت الله العظمي مكارم شيرازي و آيت الله العظمي شبيري زنجاني بود. او دروس اسفار اربعه ، برهان شفا، فصوص الحكم و تمهيد القواعد را نزد آيت الله جوادي آملي و بخشي از اسفار را نزد آيت الله شهيد مطهري (ره ) آموخته و در زمينه فلسفه از آيت الله مصباح يزدي بهره هاي بسيار برد.

استاد اعرافي در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسيار رابطه دوستي داشت و دروس پيش آموخته را مباحثه مي كرد كه از جمله آنان حجة الاسلام والمسلمين محمدعلي مدرسي يزدي ، حجة الاسلام والمسلمين محمدكاظم بهرامي ، حجة الاسلام والمسلمين علي نقي فقيهي ، حجة الاسلام والمسلمين محمد بهشتي را مي توان نام برد.

حجة الاسلام والمسلمين اعرافي ، در سالهاي عمر خود فعاليتهاي بسياري را در زمينه علم و فرهنگ به انجام رسانده است . او بسياري از كتب دوره سطح را بارها تدريس كرده و سالها به تدريس اسفار اربعه و خارج فقه قضا و تربيت (فقه التربية ) اشتغال داشته است . ويژگي تدريس او نوآوري و تطبيق مباحث موجود در كتب قدما با مباني امروزين علوم است .

او كتابهاي بسياري در زمينه علوم تربيتي به چاپ رسانده است كه از جمله آنان مي توان به كتاب «فلسفه تعليم و تربيت » اشاره كرد.

استاد اعرافي از ابتداي انقلاب اسلامي تاكنون در مسؤوليتهاي مهمي ايفاي نقش كرده است . استاد اعرافي سالها در دانشگاههاي سراسر

كشور و مؤسسات وابسته به آموزش عالي تدريس داشته و از اين رهگذر شاگردان خوبي را تربيت كرده است . در سالهاي عمر خود تا به امروز در عرصه سياست فعاليتهاي بسياري را به منصه ظهور نهاده است . او كه فرزند پدري عالم و مجاهد بود همواره با نهضت امام (ره ) همراه بود فعاليتهاي سياسي نيز داشته و به تحقق آرمانهاي انقلاب كمك شاياني نموده است .

او در سال 1371 با حكم مقام معظم رهبري به امامت جمعه شهر ميبد برگزيده شد. استاد اعرافي در سالهاي دفاع مقدس ، بارها در جبهه ها حضور يافت و مشوق رزمندگان اسلام بود او هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و به تدريس اشتغال دارد.

اعرج نيشابوري، نظام الدين حسن

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، عالم دينى، مفسر، عارف و اديب. معروف به نظام نيشابورى و نظام اعرج. او را از علماى عامه دانسته اند و بعضى به او نسبت تشيع داده اند. اصلش از قم و ساكن نيشابور و به آورده ى برخى از مآخذ اصلش از نيشابور و ساكن قم بود. وى از شاگردان قطب الدين محمد بن مسعود شيرازى به شمار مى آمد. در پاره اى از منابع وى جزو علماى سده ى نهم قمرى آورده شده چون تاريخ اتمام بعضى از مجلدات «تفسير» مشهور او را در حدود 850 ق ذكر كرده اند، در حالى كه برخى از منابع 728 ق را تاريخ صحيح اتمام مى دانند. از آثارش: «غرائب القرآن و رغائب الفرقان»، در تفسير كه به «تفسير نيشابورى» معروف است و آن را به اشاره استادش، قطب الدين محمد بن مسعود شيرازى، تأليف كرد؛ «لب التأويل»، در تفسير قرآن؛ «اوقاف القرآن»، كه به امر قطب الدين شيرازى به اسم خواجه

سعدالدين ساوجى وزير الجايتو (م 711 ق) نوشته است، «توضيح التذكرة»، شرح «تذكرة النصيرية» خواجه نصير طوسى، در هيئت كه در 711 ق تأليف نموده است؛ شرح «الشافية» ابن حاجب، در علم صرف كه به «شرح نظام» معروف است؛ شرح «مفتاح العلوم» سكاكى؛ «الربع المقنطر»؛ رساله اى در «علم الحساب».[1]

نظام الدين حسن بن محمد نيشابورى (ف. 900 ه.ق). از علماى قرن نهم است. آثارش: كتاب «شرح تذكره ى طوسى» در هيأت، كتاب «شرح مجسطى»، كتاب «شرح نظام» در صرف، كتاب «تفسير» معروف به تفسير نيشابورى و شرحى بر كتب زيج.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (234 ،233/ 2)، اعيان الشيعه (249 -248/ 5)، الذريعه (284/ 18 ،32 -31/ 16 ،142/ 13 ،72/ 10 ،492 ،206/ 4 ،121/ 3 ،480/ 2)، روضات الجنات (101 -96/ 3)، ريحانه (199 -197/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 47 -46/ 8)، كشف الظنون (1763 ،1595 ،1195 ،1062 ،1021 ،392 -391)، الكنى والالقاب (256/ 3)، معجم المؤلفين (291 ،282 -281/ 3)، هديةالاحباب (257)، هديةالعارفين (283/ 1).

اعرجي، محمد اسماعيل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير ابو صالح حسينى سبزوارى اصفهانى. امام جماعت و واعظ مسجد شاه، و صاحب تأليف و تصنيف بوده، از آن جمله است: 1- رساله اى در اصول دين 2- رساله اى در تجويد 3- كتابى در ادعيه.

وفات او در اواخر قرن دوازدهم بوده، و ايشان را سه پسر است:

1- مير محمّد رفيع 2- مير محمّد تقى، شيخ الاسلام ماربين 3- مير محمّد باقر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اعلايي بنابي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اعلايي بنابي

محل تولد : بناب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/10/1

زندگينامه علمي

از همان دوران تحصيل ابتدايي نزد مرحوم والد كه خود اهل علم بودند كتابهاي ابتدايي طلبگي را از جمله نصاب الصبيان، جامع المقدمات و ... را خواندم. البته معمولاً فقط تابستان ها مشغول اين درسها بودم.

در سال 1375 پدرم از دنيا رفتند و بنده در همان سال رسماً طلبه حوزه حضرت ولي عصر (عج) بناب شدم و طي سه سال دوره مقدمات تا پايه هفتم را گذراندم و در ضمن تحصيل برخي دروس پايه هاي پايين را نيز تدريس مي كردم، همچون صرف ساده، عوامل، صمديه، منطق مظفر، مغني، اصول فقه مظفر و... . از اساتيدي كه در آن مدرسه از وجود آنها بسيار بهره بردم مي توان جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي شيخ عبدالمجيد باقري بنابي، جناب حاج علي آتش زر، جناب آقاي سيدي جناب آقاي اسدپور و ... را نام برد.

در سال 1378 به قم مقدسه آمدم و در جوار كريمه اهل بيت (س)، در فيضيه مباركه حجره گرفتم. با چهار پنج نفر از طلبه هاي با استعداد گروهي تشكيل داديم و

از محضر حضرت حجت الاسلام والمسلمين حاج آقاي رحيقي و حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي زماني قمشه اي مدت شش هفت سال برخي كتاب هاي فلسفي همچون نهاية الحكمه، شرح منظومه، قسمتي از اسفار، تمهيد القواعد ابن تركه، شرح فصوص قيصري و بخشي از مصباح الانس ابن فناري را در همان حجره گذرانديم. در ضمن تحصيل علوم عقلي، از محضر حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي مقيمي نيز در مباني رجال و سند شناسي و از محضر آيات عظام مرحوم آقا شيخ جواد تبريزي (ره) و حاج آقاي وحيد خراساني (دام ظله) در خارج فقه و اصول بهره ها برديم.

بنده در ضمن تحصيل به تدريس كتابهاي بداية الحكمه، نهاية الحكمه و قسمت هايي از كتاب رسائل، مكاسب، كفايه و اسفار نيز مشغول بودم.

هم اكنون نيز از درس حضرت آيت الله حاج آقاي بهبهاني در خارج اصول بهره مي برم و به تدريس نهاية الحكمه، مكاسب محرمه و رجال و سند شناسي مشغولم.

اعلمي حائري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين اعلمي حائري در سال 1320 ق. در خطّه كويري نائين در روستاي مهرجان، كه در حوزه جغرافيايي جندّق از توابع شهرستان نائين قرار دارد، ديده به جهان گشود.در حالي كه بيست بهار از عمر محمدحسين اعلمي مي گذشت، به سال ه.ق روانه حوزه نجف شد و درمدت اقامت خود دراين شهر، شب و روز درس مي خواند، پژوهش و مطالعه مي كرد و از محضر بزرگان ومجتهدان معروف كسب فيض مي نموده تا اين كه پس از هفده سال تلاش به درجه اجتهاد نايل شد.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : محمد

حسين در خانداني به دنيا آمد كه فضاي آن، به نور دانش ديني و ارزش هاي متعالي مذهبي، روشن بود. او در سايه پر مهر و محبت پدرش، دوران كودكي را پشت سر نهاد و كتاب هاي ديني، بويژه قرائت قرآن مجيد، را از پدر دانشمند خود فراگرفت. پدر محمدحسين اعلمي، به شيخ سليمان مهرجاني، شهرت دارد. با پژوهش و مطالعه در زندگي فرزندش، بر مي آيد كه او يكي از عالمان آن ديار و از شأن و منزلت والايي برخوردار بوده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : هنگامي كه محمدحسين اعلمي حائري ، به سن ده سالگي مي رسد، درسال 1330 ق، همراه پدر، روانه مشهد مقدّس و حوزه پربار طوس گرديد. از قرائن برمي آيد در مدّتي كه او در مشهد به تحصيل اشتغال داشته، پدرش نيز با او بوده است.محمدحسين در جوار بارگاه حضرت رضا (ع) به فراگيري دانش هاي رسمي ديني پرداخت و مقدّمات دروس حوزه، همانند صرف و نحو و منطق و مقداري از اصول فقه، را نزد استادان حوزه مشهد، فراگرفت. در اين كه استادان او در مشهد چه كساني بودند و چند بهار از عمر خويش را در اين شهر سپري كرد و دقيقاً چه درس هايي را آموخت، چندان روشن نيست؛ ولي گويا چهار پنج سال در مشهد به ادامه تحصيل پرداخت. در نجف، تحصيل جدّي اين طلبه جوان براي آموختن علوم ديني و مباني اجتهاد آغاز مي شود. در مدت اقامت خود در اين شهر، شب و روز درس مي خواند، پژوهش و مطالعه مي كرد و از محضر بزرگان و مجتهدان معروف كسب فيض نموده تا اين كه پس از هفده سال تلاش به

درجه اجتهاد نايل شد.او ضمن اين كه در درس بزرگان علوم فقه و اصول شركت مي جست، خود نيز كتاب هاي سطوح حوزه مانند مكاسب و رسائل و كفايه را تدريس مي كرد و جمعي از طلاب و فضلا در حوزه درس او حاضر مي شدند. اين بزرگوار از دو تن از استادان برجسته نجف؛ مرحوم ميرزا حسين نائيني و مرحوم آقا ضياءالدين عراقي، اجازه اجتهاد گرفت و نيز اجازه هاي روايتي فراواني از بزرگان حديث و رجال، دريافت كرد.محمدحسين اعلمي، وقتي كه از مكّه به نجف برگشت، چندان در نجف باقي نماند؛ بلكه بلافاصله از آنجا به سوي كربلا حركت نمود و در جوار قبر مقدس حضرت امام حسين (ع) اقامت گزيد. او در حوزه كربلا نيز از تحصيل دانش باز نايستاد و از محضر فقيهاني چون: آيةاللّه آقاحسين قمي، آيةاللّه سيدمهدي شيرازي و آيةاللّه شيخ هادي، بهره جست. وي در سال 1374 ق. كربلا را ترك گفت و براي سومين بار، جهت زيارت مرقد نوراني حضرت علي بن موسي (ع) رهسپار خراسان شد. او در مشهد علاوه بر زيارت، از تحقيق غافل نبود و براي تكميل دائرةالمعارف، كه يكي از آرزوهاي اين مرد دانش پژوه بود، از كتابخانه پرمايه رضوي بهره هاي فراواني برده، مطالعات دامنه داري را انجام داد و اندوخته هاي علمي خود را در فيش هايي يادداشت مي كرد. مدت اقامت ايشان در مشهد، در هاله اي از ابهام قرار دارد؛ ولي گويا بيشتر از سه چهار ماه در آنجا مقيم نبوده است.باري، وي بعد از تكميل پژوهش، عازم تهران شد و از بيشتر كتابخانه هاي معروف آن زمانِ تهران نيز بهره گرفت؛ از جمله: كتابخانه مجلس شوراي ملّي و مَلِك.خاطرات و وقايع

تحصيل : محقّق بزرگوار محمدحسين اعلمي حائري ، در دوراني كه در حوزه نجف اشتغال به درس و تدريس داشت، براي اوّلين بار روانه مكه شد. او ابتدا، به شهر مدينه رفت، بعد از زيارت تربت پاك رسول اكرم (ص) و امامان معصوم شيعي و شهداي مدفون در قبرستان اُحد، راهي مكه شد و ضمن انجام مناسك حج، با شخصيت هاي برجسته اسلامي ملاقات و درباره مسائل علمي، با آنان به مباحثه و مناظره پرداخت و از مكتب شيعه و انديشه هاي تابناك عالمان شيعي، جانانه دفاع كرد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمدحسين اعلمي حائري در مقطع نوجواني دل و جانش همچنان تشنه كسب معارف ديني بود و گويا حوزه مشهد، عطش علمي او را فرو ننشانده، از اين رو، مترصد فرصتي بود تا به حوزه پرآوازه شيعه، نجف اشرف، هجرت كند.در حدود سال 1335 ق. همراه پدرش از مشهد به زادگاهش مهرجان، برگشت و برهه اي از عمر خود را در آنجا سپري كرد. در اين ايام كه محمدحسين به سن بيست سالگي رسيده بود، برابر مقرّرات آن زمان، به خدمت سربازي فراخوانده شد. حدود هشت ماه از خدمت را گذرانده بود كه بنابر عللي از ادامه خدمت معاف شد. از اين پس، عزم خويش را جزم كرد و راهي كعبه دل ها، نجف اشرف، شد. در حالي كه بيست بهار از عمر محمدحسين اعلمي مي گذشت، به سال 1340 ق. روانه حوزه نجف شد. او راه طولاني نايين تا بارگاه ملكوتي حضرت علي (ع) را گاه پياده و گاه سوار بر مركب، طي مي كرد. وي پس از ورود به عراق، ابتدا به زيارت قبر حضرت سيدالشهداء (ع) و ساير شهداي نينوا

شتافت و سپس راهي شهري شد كه از سال ها پيش، قلب او براي رسيدن به آن، مي تپيد. از آنجا كه محمدحسين اعلمي شيفته فهم و حفظ احاديث امامان شيعه بود و زحمات فراواني در اين راه كشيد، مفتخر به دريافت اجازه نقل روايت از مشايخ حديث شد. آن زمان، كه عصر مرجعيت آيةاللّه بروجردي بود، حوزه علميه قم به تازگي به وسيله حضرت آيةاللّه حائري يزدي بنيان گذاري شده بود و از رونق خاصي برخوردار بود. مرحوم اعلمي براي غنا بخشيدن به مطالعات و پژوهش هاي خود، آهنگ قم كرد و بعد از ورود به اين شهر، خانه اي براي سكونت خانواده اش خريد؛ ولي او كه براي انجام تحقيقات و تكميل دائرةالمعارف خود، بيشتر اوقات در حجره اي در مدرسه فيضيّه قم سكونت داشت تا هم بتواند بيشتر به حرم حضرت معصومه (س) مشرّف شود و هم از كتابخانه مدرسه فيضيّه بهره گيرد. زمان ورود او به حوزه علميه قم اواخر سال 1374 ق. استت. محمدحسين اعلمي با اين كه از آيةاللّه نائيني و بعضي ديگر از مراجع نجف، اجازه اجتهاد داشت، ولي باز وجود آيةاللّه بروجردي را غنيمت شمرد و چندي در حوزه تدريس آن بزرگوار در حرم مطهّر و مسجد اعظم قم حاضر مي شد.به هر حال در مدرسه فيضيه و حوزه علميه قم، زحمات چندين ساله او نتيجه داد و برخي از مُجلّدات دائرةالمعارف اعلمي را به مرحله چاپ رسانيد.استادان و مربيان : از استادان محمد حسين اعلمي حائري مي توان به موارد زير اشاره كرد: ميرزا حسين نائيني مرحوم آقا ضياءالدين عراقي در روزگاري كه محمدحسين اعلمي در نجف درس مي خواند، اين حوزه در بهترين موقعيت

علمي خود قرار داشت و استوانه هاي بزرگ علم در اين حوزه زندگي مي كردند. آقاي اعلمي، نزد تعدادي از برجسته ترين آنان حاضر مي شد و از دانش آنان، بهره مي برد. در اين جا به نام چند نفر آن ها بسنده مي كنيم:.1 مرجع بزرگ شيعه، آيةاللّه سيدابوالحسن اصفهاني؛.2 مرجع عالي شيعه و بزرگ ترين اصولي عصر خود، آيةاللّه محمدحسين نائيني؛.3 فقيه و اصولي نامور، آيةاللّه ضياءالدين عراقي؛.4 آيةاللّه محمدحسين اصفهاني؛.5 زاهد و عارف مشهور، مرحوم شيخ علي قم؛.6 سيد محمد يزدي فرزند آيةاللّه سيد محمدكاظم يزدي؛آقاي اعلمي بعد از اقامت 17 ساله در نجف، به قصد زيارت مرقد امام رضا (ع) به سوي مشهد مقدس حركت كرد و بعد از زيارت قبر آن حضرت مجدداً به نجف بازگشت و سه سال ديگر در اين شهر اقامت كرد. در همين زمان بود كه مرجع بزرگ شيعه، آيةاللّه سيدابوالحسن اصفهاني دستور داد كه جمعي از نخبگان دور هم گرد آيند و به تحقيق، تنظيم و ترتيب احاديث كتاب وسائل الشيعه بپردازند. از جمله اعضاي اين گروه، محمدحسين اعلمي و ديگري آيةاللّه سيدمحمدهادي ميلاني بودند. اين گروه روي چند نسخه از آن كتاب پژوهش و تحقيق مي كردند. نوشته اند يكي از معتبرترين نسخه هاي وسائل الشيعه نزد محمدحسين اعلمي بوده است. از استادان كربلا مي توان به موارد زير اشاره كرد: آيةاللّه آقاحسين قمي آيةاللّه سيدمهدي شيرازي آيةاللّه شيخ هاديهمسر و فرزندان : مرحوم محمدحسين اعلمي حائري صاحب چند فرزند بود كه اكثر آنان، از كساني بودند كه راه پدر بزرگوار خود را ادامه دادند و در نشر و گسترش آموزه هاي ديني و نشر كتاب هاي علمي و ديني، نقش برجسته اي داشتند. مناسب است شرح حال كوتاهي از

آنان را بياوريم:.1 محمدحسن اعلمي؛ در نجف به دنيا آمد. او ساليان درازي در حوزه علميه نجف به فراگيري علوم ديني مشغول بود و به موقعيّت بالاي علمي دست يافت. آن گاه از عراق به ايران آمد و در تهران اقامت گزيد و براي نشر كتاب هاي ديني «مؤسسه طبع و نشر اعلمي» را بنيان نهاد..2 محمدحسين اعلمي؛ او نيز، كه همنام پدرش بود، در نجف ديده به جهان گشود و نزد پدر خود به تحصيل علوم ديني رايج در حوزه نجف پرداخت. وي نيز علاقه و شوق فراواني به امور فرهنگي نشر آثار ديني داشت.وي بعد از حاكميّت حزب بعث عراق، تبعيد شد و روانه سوريه و لبنان گرديد. وي «بيروت» را بهترين شهر براي تحقّق بخشيدن به اهدافِ بلند خود برگزيد و از اين رو، در آنجا مؤسسه انتشارات اعلمي را بنيان نهاد. اين مؤسسه كه يكي از پر رونق ترين و پرتلاش ترين بنگاه هاي انتشاراتي بيروت است، از گذشته تاكنون كتاب هاي زيادي را چاپ و منتشر كرده است.ايشان بخصوص شيفته نشر آثار امامان شيعي و عالمان بزرگ شيعه بود و مسافرت هاي فراواني انجام داد؛ به مصر، هندوستان و چند كشور ديگر عزيمت كرد و با عالمان معروف اين ممالك ملاقات ها و مباحثاتي داشت؛ از جمله در قاهره با شيخ شلتوت، عالم برجسته و مفتي اعظم مصر، ملاقات و مذاكراتي انجام داد..3 شيخ محسن اعلمي؛ كه گويا در كربلا پا به عرصه وجود نهاد. وي بعد از اين كه چند سال از عمر خود را در كربلا سپري كرد، به ايران آمد و در قم اقامت گزيد و در قم رحلت كرد..4 علي محمداعلمي؛ او هم

از عراق به ايران آمد و در مشهد مقدس ساكن شد.مرحوم محمدحسين اعلمي يك فرزند دختر هم داشت كه شوهرش مرحوم سيدحسين شهرستاني بود.زمان و علت فوت : علامه بزرگوار محمدحسين اعلمي حائري بعد از عمري زندگي، زهد و تقوا و تحصيل و تحقيق، از اين دنيا رخت بربست. او در سال 1393 ق(1351 ش) در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه (س) چشم از جهان فرو بست. براي تشييع بدن پاك او، جمعيت زيادي حضور يافتند و از او به خوبي تجليل شد.(23) سپس پيكر او را در جوار حضرت معصومه (س) در آستانه درب ورودي به صحن بزرگ، به خاك سپردند. نوشته لوح قبر او چنين است: «محمدحسين اعلمي حائري. عاش سعيداً و مات سعيداً».فعاليتهاي آموزشي : مرحوم محمدحسين اعلمي حائري در حوزه كربلا هم، از تدريس غافل نبود. هر چند به طور مشخص معلوم نيست چه كتاب هايي را درس مي داد، مي توان حدس زد كه او به تدريس كتاب هايي چون: مكاسب و كفايه اشتغال داشته است. گفته شده كه او در مدرسه هندي، يك ساعت بعد از طلوع آفتاب تا يك ساعت به ظهر، چند كتاب را براي طلّاب كربلا درس مي گفته است.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : تشكيل كتابخانه بزرگ و ارزشمند محمدحسين اعلمي حائري در كربلا بود؛ حتي پاره اي از محقّقان، براي استفاده از نسخه هاي نفيس و كمياب، به اين مركز فرهنگي مراجعه مي كردند. در همين شهر بود كه بنياد تأليف دائرةالمعارف بزرگ شيعي تأسيس و مطالب اساسي آن گردآوري شد.آرا و گرايشهاي خاص : مرحوم محمدحسين اعلمي حائري ، دانشوري فرزانه بود كه خود را به

صفات ارزشمندي چون زهد، قناعت، پشتكار، عشق به عبادت و راز و نياز به درگاه معبود زينت داده بود. در حالات او نوشته اند كه هميشه ساعتي پيش از طلوع فجر، بيدار مي شد و به عبادت مي پرداخت. در مدت اقامت در نجف و كربلا و قم، نماز شب خود را در حرم امامان معصوم (ع) و حضرت فاطمه معصومه (س) به جا مي آورد و سپس نماز صبح و مستحبّات و تعقيبات نماز را انجام مي داد.ايشان فردي بسيار فروتن بود. به كوچك و بزرگ سلام مي كرد و كمتر رخ مي داد كه كسي در سلام كردن، بر او پيشي گيرد.نمازهاي واجب را غالباً با جماعت مي خواند و تفاوت نداشت كه خود، امامِ جماعت باشد يا در رديف مأمومين قرار گيرد.او فردي بسيار قانع بود. از مال و منال دنيا به اندك بسنده مي كرد و هرگز فريفته زرق و برق و رياست هاي ظاهري دنيا نشد. او علاوه بر دوري از محرّمات، بيشتر مكروهات را نيز انجام نمي داد و بيشتر روزها، روزه مي گرفت. او در زهد و پرواپيشگي به مقامي رسيد كه در ميان عالمان حوزه علميّه حتي مردم كوچه و بازار، به «ابوذر زمان» شهرت يافت.آثار : nbsp1 اعلام النساء ويژگي اثر : اثر ديگر ايشان كتاب تراجم «اعلام النساء» است كه در كتابخانه آيةاللّه مرعشي نجفي در قم موجود است.2 مقتبس الاثر فيما دُثر من الخبر ويژگي اثر : كتاب عظيمي به نام مقتبس الاثر فيما دُثر من الخبر تأليف كرد كه بعداً به «دائرةالمعارف اعلمي» اشتهار يافت.اين اثر ارزشمند و جامع، حدود

30 جلد است كه تمامي آن ها به زيور طبع آراسته شده است و در دسترس پژوهشگران جهان اسلام، بلكه ساير ملل، قرار دارد. آغاز اين كتاب ارزشمند با چند تقريظ از بزرگان حوزه نجف، آورده شده است كه از مجموع اين تقريظها، قدر و منزلت اين كتاب بيشتر رُخ مي نمايد.

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

افتخار الحكما، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا موسى خان ناظم الاطباء، اديب كامل، و شاعر فاضل، و طبيب حاذق، از خاندان علم و حكمت، در 20 ماه صفر سال 1320 در طهران وفات يافته، در ايوان مقبره ى ناصرالدين شاه مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

پوشيد سيه چه شارق اندر تاريخ

سوسن ز عزاى ميرزا عيسى خان

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

افجه اي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1325 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. وى از مبارزان مشروطيت ايران بود. پس از تبعيد محمدامين رسول زاده سردبير روزنامه «ايران نو» در سال 1329 ق، اين روزنامه از طرف حزب دموكرات منتشر مى شد تا اين كه در شعبان همان سال از سوى دولت توقيف شد.او بلافاصله روزنامه ى «ايران نوين» را منتشر كرد كه آن نيز پس از يك شماره توقيف شد. بعد از آن در تلاشى نافرجام، روزنامه ى «رهبر ايران نو» را منتشر ساخت كه آن هم پس از دو شماره توقيف گشت. پس از آن سيد مهدى وارد دستگاه عدليه شد و از قضاوت عالى رتبه كشور گرديد و تا هنگام فوت مستشار استيناف بود. در كابينه ى مشيرالدوله همراه دو تن ديگر مامور مذاكره با سران نهضت جنگل بود. در تهران وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (349 ،347 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (236 -235 /1).

افراشته رشتي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1287 ش)، شاعر و روزنامه نگار. متولد بازقلعه از توابع كهدم رشت بود. در همان جا به تحصيل پرداخت. براى تامين زندگى ناچار شد خيلى زود دنبال كسب و كار برود. شاگردى عطارى، تحصيل دار تجارتخانه، معلم، هنرپيشه، راننده، كارمند شهردارى، مقاطعه كار، روزنامه نويس، معمار و مجسمه ساز شد. با همه طبقات دوست بود و مى دانست مردم در سر چه مى پرورانند. آشنايى با احوال مردم به اشعار افراشته لحن خاصى مى داد، ساده شعر مى سرود و حرف مى زد. روزنامه ى فكاهى «چلنگر» را در سالهاى 1332 -1329 ش منتشر كرد. اين روزنامه مشحون از گفتارهاى سياسى و انتقادى منظوم و فولكورهاى اقوام مختلف كشور بود. در بين دهقانان و كارگران نفوذ فراوان يافت و به علت انتقادهاى تند

مكررا توقيف شد. وى در بلغارستان درگذشت و در صوفيه به خاك سپرده شد. آثار وى: «مجموعه ى شعر»؛ «چهل داستان طنزنويس»؛ «آى گفتى»؛ «طبابت من درآوردى»؛ «مكتب نو»؛ «تعزيه ها، نمايشنامه ها و سفرنامه ى طنزگونه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (83/1)، سخنوران نامى معاصر (304 -299 /1)، فرهنگ سخنوران (72)، مؤلفين كتب چاپى (130 -129 /4)، نامها و نامدارهاى گيلان (531 -517).

افسر اصفهاني، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1305 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به افسر. وى پزشكى نيز مى دانسته اما به اين حرفه اشتغال نداشته است. بنا به گفته ى جلال الدين همايى در مقدمه ى «ديوان» طرب: طرب در خط، ارشد شاگردان ميرزا عبدالرحيم افسر شاعر خوشنويس معروف است كه وفاتش على التحقيق بعد از سنه ى 1308 و به بعض احتمالات در سال 1315 قمرى است». كتابت خفى نزديك به غبار را بسيار شيرين و استوار مى نوشت. از استوارى خط ميرعماد و ملاحت كتابت ميرعلى هروى در خطوط او اثرى است. از آثار وى: قسمت اول روزنامه ى «فرهنگ» است كه در زمان حكومت ظل السلطان در اصفهان چاپ سنگى شده و قسمتهاى بعدى آن به خط پسر او ميرزا فتح الله جلالى است كه از شاگردان وى نيز بود؛ خط و شعر كتيبه ى كاشيكارى سر در تكيه ى حاج محمد جعفرآباده اى، جنب مسجد ركن الملك تخت فولاد اصفهان؛ يك نسخه «جهانگشاى» جوينى، به قلم كتابت جلى عالى، با رقم: «كتبه العبد المذنب المستكين ابن مسكين الحقير الفقير الاثيم، عبدالرحيم المتخلص به افسر 1283»؛ يك نسخه «گلشن راز» شبسترى، به قلم كتابت خفى عالى، در سنه ى 1279. شش اثر ديگر وى در كتاب «احوال و آثار خوشنويسان» ذكر گرديده است.

احوال و آثار خوشنويسان (384

-381 /2)، اطلس خط (576)، تذكره القبور (180)، حديقه الشعراء (141 -140 /1)، گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (736).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

افسر كرماني، مهدي قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1300 -1259 ق)، اديب، خطاط و شاعر، متخلص به افسر. ملقب به افسر الشعراء. وى در كرمان به دنيا آمد و در اين شهر تحصيل كرد. در حكمت و منطق سرآمد سخنوران عصر خود گشت بطورى كه ناصرالدين شاه وى را به حضور پذيرفت و او را به افسرالشعرا ملقب ساخت. افسر در حسن خط ممتاز بود و نثر را به شيوه ى قايم مقام نيكو مى نوشت. ظاهرا نخستين انجمن ادبى را در كرمان وى بنياد نهاد. او داراى دو «ديوان» شعر از انواع قصايد، غزليات، مثنويات و رباعيات بوده كه به وسيله ى يكى از احفادش گردآورى و چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شاعران كرمان (73 -70)، الذريعه (84/9)، ستارگان كرمان (53 -49)، فرهنگ سخنوران (73).

افشار شيرازي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

درگذشت: 1363.

احمد افشار شيرازى در انجمن ادبى كه در دبيرستان فيروز بهرام تشكيل مى شد، حضور مى يافت. همچنين در جلسات انجمن ايران شناسى كه ابراهيم پوردود تأسيس كرده بود، نيز حاضر مى شد. وى كتاب شناس بود و چندين بار براى گذراندن زندگى مجبور شد كه بخش هايى از كتابخانه ى خود را به كتابخانه هاى مجلس شوراى ملى، مجلس سنا و دانشگاه تهران و كتابخانه ى دانشگاه شيراز بفروشد. از او دو اثر به يادگار مانده است: يكى از آنها گردآورى و چاپ نوشته هايش راجع به مانى و مانويت است كه به تشويق و راهنمايى سيد حسن تقى زاده از ميان متون فارسى و عربى جمع كرد. ديگرى تجديد طبع از پرويز تا چنگيز (تأليف سيد حسن تقى زاده، تهران، 1335) است، چاپ اين كتاب از سال 1338 تا سال 1349 به طول كشيد زيرا افشار شيرازى اصرار داشت كه كتاب معرب به چاپ

برسد.

دروه ى خدمت دولتى افشار شيرازى به مدرس ادبيات و زبان فارسى و عربى در دبيرستان ها (شيراز و تهران) و سپس در دانشگاه هاى كشور «تهران و شيراز» گذشت. وى به زبان عربى تسلط داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

افشار يزدي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، محقق، اديب.

تولد: 1313 (1272 ق.)، يزد.

درگذشت: 28 آذر 1362، تهران.

دكتر محمود افشار يزدى، فرزند محمدصادق، در سن سيزده سالگى مادر خود را از دست داد و به اين سبب براى تصحيل به نزد عمويش در هند اعزام شد و اين شخص كه ساليان دراز رياست انجمن ايرانيان مقيم بمبئى با او بود در آن شهر به ترويج و گسترش زبان و ادبيات فارسى در هندوستان مشغول بود. محمود افشار يزدى در هند مقدمات علوم جديد و زبان انگليسى را فراگرفت. و پس از سه سال به تهران آمد و در مدرسه علوم سياسى به تصحيل پرداخت. اما به قصد ادامه ى تحصيل در نوزده سالگى راهى اروپا شد و در سوييس از دانشكده ى علوم سياسى دانشگاه لوزان درجه دكتراى دريافت كرد. چون ايام اقامت وى در اروپا مقارن با ختم جنگ بين الملل اول بود و موضوع قرارداد 1919 مطرح بود در جرايد سوييس مقالاتى در دفاع از حقوق ايران نوشت، همچنين مقالاتى درباره ى زبان فارسى و ايران در جرايد سوييس از وى به يادگار مانده است. وى پس از به پايان رساندن دوره دكتراى در سال 1340 ق. به ايران بازگشت. چندى در مدرسه ى علوم سياسى به تدريس تاريخ اشتغال داشت. سپ به رياست مدرسه ى عالى تجارت كه تازه تأسيس شده بود انتخاب شد و اساس مدرسه ى مزبور را پى ريزى كرد. مدتى نيز در وزارت ماليه و عدليه

به خدمت اشتغال داشت با به سمت مستشارى ديوان كشور رسيد. آخرين موقعيت ادارى او معاونت وزارت فرهنگ بود. از آن پس از خدمت دولتى كناره گرفت.

دكتر محمود افشار يزدى از سال 1300 وارد عرصه ى مطبوعات شد. در سال 1304 مجله «آينده» را تأسيس كرد كه ابتدا دو سال (24 شماره) و سپس از سال 1322، شانزده شماره ى آن طبع گرديد و سپس پسرش ايرج افشار به نشر آن ادامه داد. از كارهاى ديگر وى ايجاد موقوفه دكتر محمود افشار در شميران تهران است كه مؤسسه لغت نامه دهخدا در همان جا مستقر شد. دفتر اشعار دكتر محمود افشار در سال 1362 از طرف موقوفه فوق چاپ شده است. فهرست آثار او به شرح زير است: مجله «آينده»، چهار دوره؛ روزنامه ى خاطرات اعتمادالسلطنه (1345)؛ گفتار ادبى (در دو جلد)؛ گنجينه مقالات (مقالات سياسى يا سياستنامه ى جديد، جلد يك 1368)؛ سياست اروپا در ايران (1921، آلمان، گفته شده كه اين كتاب را به زبان فرانسوى نوشته است)؛ افغان نامه (درسه جلد)؛ تاريخچه ى سياست روسيه در ايران. مقاله هاى وى در جرايد «آفتاب»، «رعد»، «ايران»، «ستاره ى جهان»، «شفق سرخ»، «شيركوه» و «كوشش» و روزنامه هاى ديگر سال هاى 1306 -1303 منتشر شده است. مقاله هايى نيز براى روزنامه هاى «حبل المتين» (كلكته) و «شمس» (استانبول) نوشته است. به مناسبت يادبود دومين سال درگذشتش، چهار مجلد كتاب به نام نامواره ى دكتر محمود افشار شامل مقاله هاى تحقيق منتشر شد.

حقوقدان، قاضى، مدير، مدبر، ميهن خواه، مروج علم و فرهنگ، نيكوكار. در 1267 در يزد متولد شد. پدرش حاج محمدصادق افشار يزدى بازرگانى روشنفكر و طالب علم و ادب بود. به همين دليل در تربيت فرزندان خود كه مستعد

بودند سعى بليغ مبذول داشت. محمود افشار تحصيلات مقدماتى و متوسطه و مقدمات زبان و ادبيات عربى و فرانسه را در تهران و هندوستان فراگرفت و در 1290 براى ادامه ى تحصيلات و كسب علوم جديد اروپائى عازم سويس شد و دوره ى ليسانس و دكتراى حقوق را پايان برد. از محصلينى كه در آن تاريخ در سويس ادامه تحصيل مى دادند يكى دكتر محمد مصدق السلطنه و ديگرى على اكبر داور بودند كه بين افشار و آن دو دوستى و نزديكى زيادى ايجاد شد و در تمام مدت عمر ادامه داشت.

پس از مراجعت به ايران به كارهاى علمى و تحقيقاتى پرداخت و با كمك دكتر محمد مصدق و چند نفر ديگر مجله ى علمى را انتشار دادند. در 1304 مجله ى آينده را بنياد نهاد و چند سالى مرتباً آن را انتشار داد. داور وقتى وزير فوائد عامه شد او را به همكارى دعوت نمود و رياست مدرسه ى تجارت را به عهده ى وى سپرد. افشار بر اساس مدارس اروپائى سر و صورتى شايسته به آنجا داد. در 1306 بنا به دعوت داور وارد تشكيلات نوين قضائى شد و به مستشارى استيناف تهران منصوب گرديد. چند سالى اين همكارى ادامه داشت. بين وى و داور اختلاف سليقه بوجود آمد ناگزير افشار عدليه را ترك كرد و در زمان وزارت دارائى تقى زاده به آن وزارتخانه منتقل گرديد. رياست اداره ى اقتصادى و حقوقى را كه از اهم ادارات بود بدو سپردند. تا سال 1312 در آنجا خدمت مى كرد. وقتى داور به وزارت ماليه رفت او به دادگسترى بازگشت. ابتدا به مقام داديارى ديوان عالى كشور رسيد، چندى بعد مقام مستشارى يافت. بعد از 1320

به معاونت وزارت فرهنگ منصوب گرديد و مجله ى آينده را مجدداً انتشار داد.

افشار مردى دانشمند، محقق، اديب، شاعر و ثروتمند بود. عشق ميهن خواهى داشت. براى ترويج علم و فرهنگ چه از لحاظ مادى و چه معنوى دريغى نداشت، كما اينكه قسمتى از مستغلات خود را در باغ فردوس شميران وقف سازمان لغت نامه دهخدا نمود. در 1363 درگذشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

افشار، ايرج

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه: در سال 1304 در تهران متولد شد فرزند برومند «دكتر محمود افشار» تربيت يافته خاندان ادب و سياست است. تحصيلات خود را در رشته حقوق به پايان رسانيد و دورة دكتري را نيز ديده است.

افشار از ذخاير ادبي و علمي كشور شمرده مي شود و در فن كتاب شناسي و كتابداري بي مانند است.

زبان انگليسي را خوب مي داند و زبان فرانسه را از آن بهتر. ده سال كتابدار دانشكده حقوق بود و سپس رئيس كتابخانه دانش سراي عالي شد. يك سال نيز رياست كتابخانه ملي را بر عهده داشت و چهار سال هم رئيس اداره كل انتشارات دانشگاه بود.

افشار به سال 1331 با همكاري چهار تن از دوستان خود، انتشار نشريه گرانقدر «فرهنگ ايران زمين» را آغاز كرد و از سال 1327 مديريت مجله راهنماي كتاب را به عهده داشت.

وي به دعوت دانشگاه هاروارد آمريكا يك سال در آن كشور مقيم بوده و به كار مرتب كردن كتابهاي السنه شرقي آن دانشگاه معتبر اشتغال داشته است و نيز براي امور مربوط به كتاب و كتابداري سفرهايي به كشورهاي مختلف داشته است.

آثار:

1_ فردوس المرشديد 2 _ تاريخ كاشان 3_ تاريخ يزد 4_ جامع مفيدي 5_ مالك و ممالك 6 _ قنديه 7_ حالت

و سخنان ابوسعيد 8 _ آغاز و انجام از نصرالدين طوسي 9_ رساله عشق از صفي الدين نجاري 10_ عرض سپاه 11 _ بيان الصناعت 12- تاريخ كبير از جعفري 13-يادداشت قزويني در 6 ج، 14 _ نثر فارسي معاصر 15 _ ميرزا تقي خان امير كبير 16 _ فرهنگ ايران زمين در 9 جلد 17_ راهنماي كتاب در 5 جلد 18 _ مهر جلد هشتم 19 _ كتابهاي ماه در 3 ج.

افشار، خداوردي

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد قاسم. از اجلاى شاگردان مولى عبدالله تستر، و معاصر با مجلسى بوده، كتابى در رجال به نام «زبدة الرجال» تأليف نموده، و در آن اسامى مجهولان را اسقاط نموده است.

و در فضل و كمال او كافى است كه در خانواده اى به مقام سامى علم و كمال رسيده كه در بين آنها اهل فضلى وجود نداشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

افشار، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا افشار

محل تولد : كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب متولد 1341 هستم. در شهرستان كرج مدت 20 سال زندگي كردم و تا ديپلم تحصيل مي كردم كه مصادف با جنگ تحميلي شد و عازم جبهه شدم و مجروح گرديدم و از ساق پا قطع گرديده كه به علت علاقه شديد به دروس حوزوي نسبت به تحصيل كلاسيك بي ميل شده و در چهارم نظري تجديد آورده و ديگر ادامه ندادم و وارد حوزه علميه شهرستان كرج شدم.

در سال 1362 كه تا سال 1374 در حوزه علميه كرج مشغول تحصيل و تدريس بودم. البته نه به طور رسمي. از سال 74 وارد حوزه علميه قم شدم و مشغول تحصيل در درس خارج شدم كه مدت 12 سال است كه مشغول تحصيل در دروس خارج فقه و اصول هستم. اساتيد درس خارج عبارتند از آيت الله فاضل لنكراني (فقه) آيت الله مكارم شيرازي (فقه) آيت الله صالحي مازندراني (اصول) آيت الله شيخ جواد تبريزي (فقه) آيت الله جوادي آملي (تفسير) آيت الله فاضل لنكراني (اصول) و هم اكنون مشغول تحصيل در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني و فقه آيت الله مكارم

شيرازي هستم.

مدت 2 سال نيز هر پنج شنبه به اتفاق دوستان طلبه عازم كرج مي شدم و در هر پنج شنبه مدت چهار ساعت در دو مدرسه جلسه پرسش و پاسخ براي مقاطع مختلف دانش آموزان تشكيل مي داديم كه حدود 90 مدرسه رفته ام و جلسه پرسش و پاسخ تشكيل داده ام كه امام جمعه محترم سابق كرج آقاي رمضاني مقدمات حضور ما را در مدارس فراهم مي كردند كه دفتري به نام دفتر فرج طلوع تشكيل داده بودند. و چندين دوره كلاس كامپيوتر رفته ام از جمله مباني، ويندوز، سخت افزار. چهار سال دوره تخصصي تبليغ را گذرانده ام ك اين چهار سال را در مدت 3 سال گذراندم. مدت دو سال نيز مشغول حفظ قرآن با دوستان بوديم كه يك بار از اول تا آخر قرآن حفظ كردم اما به علت عدم تكرار فراموش كرده ام.

از سال 84 نيز مشغول تدريس در دانشگاه تهران، ورامين، پيشوا و ساوه مي باشم. هم اكنون نيز مشغول نوشتن پايان نامه سطح چهار مي باشم. در بدو ورود به حوزه در طرح هجرت تابستان نيز شركت كردم و امتياز نيز آورده ام كه جايزه نيز به بنده تعلق گرفته چندين بار از طرف دفتر تبليغات قم، و چندين بار نيز از جانب سازمان تبليغات تهران جايزه گرفتم به علت مربي نمونه در تبليغات تابستاني.

منابع زندگينامه :پايگاه انديشوران حوزه

افصح المتكلمين، ابوالقاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، روزنامه نگار. معروف به ملاباشى. از مردم اَمْلَش گيلان و از روزنامه نويسان با شهامت و صريح بود. در آغاز مشروطيت اولين روزنامه ى چاپ سربى را در رشت به نام «خيرالكلام» منتشر كرد و با عوامل استبداد به مبارزه پرداخت. چند بار روزنامه اش توقيف شد و يك بار حاكم وقت، امير

اعظم، پاى او را به فلك بست و چوب زد. وى به مبارزات خود و اقامه ى دعوى ادامه داد. سرانجام روزنامه اش در سال 1328 ق تعطيل شد. ولى وى با نشر روزنامه هايى مانند «ساحل نجات» در انزلى و روزنامه هاى «خيال» و «راه خيال» در رشت به مبارزه ادامه داد. در ادب فارسى، عربى، رياضى، هيئت، دست داشت. از او يك «تذكره» به جا مانده كه چاپ نشده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (15 -14 /3 ،311 ،261 -259 /2)، نامها و نامدارهاى گيلان (17 -16).

افضلي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي افضلي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد علي افضلي در سال 1336هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان ساري ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد.

در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1351 و در اوج خفقان حاكم بر كشور از سوي حكومت ستمگر و ظالم شاهنشاهي بر كشور و حوزه هاي علميه، وارد حوزه علميه مشهد گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد.

پس از مدتها تحصيل و كوشش در مشهد، اين بار به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (سلام عليها) و ادامه تحصيل در قم رهسپار قم و وارد حوزه علميه گرديد. پس از ورود ضمن انس

با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت (ع ) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. با اتمام سطوح عالي در سال 1359 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله وحيد، آيت الله صالحي مازندراني، مرحوم آيت الله فاضل لنكراني و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فقه در مقطع كارشناسي ارشد از خبرگان رهبري فارغ التحصيل گرديد.

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي در قم، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت و هم اكنون علاوه بر مديريت نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه علوم پزشكي مازندران، در اين دانشگاه و ديگر دانشگاههاي استان به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول مي باشد.

وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و آثاري از قبيل "ترجمه تاريخ شيعه در هند" و مجموعه مقالات "تبيين انديشه هاي سياسي امام خميني" را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

افضلي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد مهدي افضلي

محل تولد : غزني

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1369 در سن يازده سالگي وارد حوزه علميه و تحصيل علوم ديني شدم و سه سال در مدارس علميه استان غزني افغانستان سپري شد. در سال 1372 وارد جمهوري اسلامي ايران شدم و در جامعه علميه اميرالمومنين شهرري تهران به ادامه تحصيل پرداختم.

در سال 1373 از طريق آزمون وارد مركز جهاني علوم اسلامي شدم

و با توافق مسئولان مربوطه تا سال تحصيلي 76 - 75 در تهران ماندم و از محضر اساتيد بزرگوار مرحوم حاج شيخ حسنعلي كرمانى، استاد لطفي كاشانى، استاد مرتضي شجاري و ... بهره بردم. در سال 1376 با سكونت در قم از محضر حضرات آيات و حجج اسلام حسيني خراسانى، موسوي تهراني رسائل، مكاسب و كفايه را استفاده كردم.

همزمان در درس شرح اشارات استاد حاج شيخ غلامرضا فياضي و استاد جناب آقاي دكتر محمد حسين حشمت پور نيز شركت مي كردم. دروس خارج فقه و اصول را خدمت آيات عظام و حجج اسلام مكارم شيرازى، حاج شيخ صادق لاريجاني و حاج شيخ جواد مروي ادامه دادم. از سال 1377 از طريق آزمون وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم و در سال 1381 مقطع كارشناسي ارشد را به پايان رساندم و در سال 1382 وارد مقطع ارشد شدم و در سال تحصيلي 86 - 85 از تحصيل فراغت يافتم.

افقي، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول افقي

محل تولد : ---

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 هجري شمسي در يكي از روستاهاي شهرستان هشترود شروع به تحصيل ابتدايي نمودم و در سال 1364 تحصيلات دبيرستان را به اتمام رساندم. در سال 1364 وارد حوزه علميه قم و در مدرسه رسول اكرم (ص) شروع به تحصيل نمودم.

مهمترين استادان اينجانب در سه سال اول حوزه عبارتند از: استاد صفائي بوشهري براي درس مغني، استاد عليزاده براي سيوطي و... بعد از سال سوم حوزه ازدواج كرده و درسها را بيرون از مدرسه ادامه دادم كه از محضر اساتيد بزرگوار استفاده

كرده ام. شرح لمعه استاد محامي، استاد طالقاني، شب زنده دار، اصول فقه استاد صالحي، سيد احمد خاتمي، رسائل استاد استادي و مكاسب استاد علي كريمي جهرمي، كفاية الاصول متفرقه استفاده كرده ام. درس خارج استاد علي كريمي جهرمي، استاد ابوطالب تجليل تبريزي، درس خارج اصول استاد سبحاني.

در كنار تحصيل تدريس متون ادبيات حوزه را شروع كردم و كتابهاي سيوطي، ابن عقيل، صرف ساده و آموزش صرف را تدريس كرده ام. ضمناً پنج سال در مركز جهاني علوم اسلامي تدريس داشته ام. اينك در پژوهشكده دارالحديث فعاليت مي كنم و در تأليف نزديك به ده عنوان كتاب با حضرت آيت الله ري شهري همكاري كرده ام.

اقبال آشتياني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1277 ش)، اديب، مورخ و روزنامه نگار. در خانواده اى پيشه ور و تهيدست به دنيا آمد. در كودكى شاگرد درودگر بود اما ميل به تحصيل سبب شد كه در ضمن كار به مكتب رفته، مقدمات علوم را در زادگاه خود فراگيرد. در سال 1328 ق به تهران آمد. ابتدا به مدرسه ى شركت گلستان رفت سپس در دارالفنون به فراگيرى ادب فارسى پرداخت و معاونت كتابخانه ى معارف را كه در دارالفنون داير شده بود به عهده گرفت. علاوه بر آن تدريس ادبيات و جغرافيا در مدارس نظام و علوم سياسى و دارالمعلمين عالى نيز سالها با وى بود. كار نويسندگى اقبال از همكارى با «مجله ى دانشكده» و انتشار مقالاتى در آن مجله از سال 1297 ش آغاز شد. در سال 1304 ش از سوى وزارت جنگ با سمت منشى به همراه هيئت نظامى ايران به پاريس رفت و از دانشگاه سوربن ليسانس ادبيات گرفت. در سال 1308 ش به

ايران بازگشت. در اين هنگام وزارت فرهنگ از وى خواست كه در تأليف كتابهاى درسى تاريخ و جغرافياى اقتصادى ايران براى دبيرستانها و شعب علوم انسانى مدارس عاليه كه در كشور تأسيس شده بود شركت كند. با تأسيس دانشگاه تهران در سال 1313 ش به سمت استادى در دانشكده ى ادبيات انتخاب گرديد. از سال 1323 تا 1328 ش مجله ى «يادگار» را در تهران منتشر كرد. در اواخر عمر مدتى رايزن فرهنگى ايران در تركيه و ايتاليا و در رم درگذشت. پس از يك سال پيكرش را به ايران آوردند و در مرقد شيخ ابوالفتوح رازى در جوار بارگاه حضرت عبدالعظيم به خاك سپردند. از وى آثار زيادى بر جاى مانده است از جمله: «تاريخ اكتشافات جغرافيايى و تاريخ علم جغرافيا»؛ «تاريخ ايران از صدراسلام تا استيلاى مغول»؛ «تاريخ ايران از بدو خروج چنگيز تا ظهور امير تيمور»؛ «دوره ى تاريخ عمومى»؛ «جغرافياى ايران در خارجه»؛ «خاندان نوبختى»؛ «خدمات ايرانيان به تمدن عالم»؛ ترجمه ها: «تاريخ مختصر ايران» تأليف پاول هرن؛ «طبقات سلاطين اسلام»؛ «مأموريت ژنرال گاردان در ايران»؛ «ناپلئون و اسلام»؛ «يادداشتهاى ژنرال تره زل»؛ تصحيح متون: «ديوان معزى»؛ «حدائق السحر»؛ «بيان الاديان»؛ «تجارب السلف».[1]

(بخش 1) عباس اقبال آشتيانى، محقق و مورخ ايرانى (و. 1314 ه.ق./ 1275 ه.ش.- ف. رم. 1375 ه.ق./ 1334 ه.ش.). وى در آغاز جوانى شاگرد درودگر بود و سپس به تحصيل پرداخت و دوره دارالفنون را به پايان رسانيد و به معاونت كتابخانه معارف انتخاب گرديد. آنگاه در دارالفنون به تدريس، پرداخت و بعدها به معلمى مدارس نظام، مدرسه علوم سياسى و داراالمعلين عالى منصوب شد. در سال 1304 ه.ش. به منشى گرى هيئت نظامى

ايران به پاريس رفت و در آنجا به تحصيل ادامه داد و با اخذ درجه ليسانس از سربن نائل آمد و در آن شهر با علامه محمد قزوينى آشنايى يافت و از محضر وى استفاده كرد. پس از بازگشت به ايران به سمت استادى دانشگاه و عضويت فرهنگستان انتخاب شد و سپس به سمت نماينده فرهنگى ايران در تركيه و ايتاليا به شهر رم رفت و در آنجا اقامت گزيد و هم در آنجا در سن 59 سالگى درگذشت.

جنازه او را به تهران حمل كردند. وى در 1324 مجله «يادگار» را تأسيس كرد كه پنج دوره از آن منتشر شده. از آثار وى «تاريخ مغول»، «وزراء سلاجقه»، «خاندان نوبختى»، تصحيح «عبتة الكتبه»، تصحيح «سمط العلى»، تصحيح «مجمع التواريخ» تأليف دكتر فوريه، ترجمه «يادداشتهاى ژنرال تره زل»، ترجمه «مأموريت ژنرال گاردان در ايران»، تصحيح «ترجمه فارسى محاسن اصفهان»، تصحيح «بيان الاديان»، و تصحيح «تبصرةالعوام» را بايد نام برد. وى در تحقيقات تاريخى و ادبى روش عالمانه اى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما(89 -85)، تاريخ در ايران(200 -197)، دايرةالمعارف فارسى(183 -182 /1)، زندگى نامه ى رجال و مشاهير(245 -243 /1)، سرآمدان فرهنگ(172 -171 /1)، شخصيتهاى نامى(17 -16)، شرح حال رجال(131 /5)، فرهنگ ادبيات فارسى(64 -63)، كارنامه ى بزرگان(418 -416)، گلزار معانى(92 -84)، مؤلفين كتب چاپى(640 -633 /3)، يغما(س 9، ش 1، ص 45 -44).

اقبال مازندراني، عليقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر. از اهالى چلاو مازندران بود. در نظم و نثر عربى و فارسى دست داشت. مدتى در خدمت محمدقلى ميرزا ملك آرا، والى مازندارن بود. سپس به خدمت شاهزاده محمدعلى ميرزا درآمد و در زمان وى نزد

طهماسب ميراز منصب دبيرى يافت. در زادگاه خود كشته و به چاهى انداخته شد. قاتل و علت قتل نيز معلوم نشد. اثر وى: «ملك آرا» در ذكر سلسله ى قاجاريه و وقايع دوران محمدحسنخان قاجار و جهانسوز شاه است كه به دستور محمدقلى ميرزا ملك آرا والى مازندران نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء(151 -150 /1)، سفينة المحمود(619 /2)، فرهنگ سخنوران(78)، مجمع الفصحا(146 -145 /4).

اقبال يغمايي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم اقبال يغمايي نويسنده و مترجم دانشمند معاصر بود . او دانش آموخته دانشسراي سابق بوده وبه امر معلمي اشتغال داشت . وي همچنين دربنياد فرهنگ ايران نيز فعاليت داشت . يغمايي آثار بسياري به يادگار گذاشته است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : اقبال يغمايي فرزند شادروان اسد الله منتخب السادات جندقي (آل داود ) و برادر كوچكتر مرحوم حبيب يغمايي (مدير مجله يغما) بود .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : اقبال يغمايي كوچكترين پسر خانواده بود . او درروزگاري زاده شد كه پدرو ساير افراد خاندان به تازه گي از رنج دربه دري هاي ناشي از تهاجم نايب حسين كاشي و ديگر باغبان رسته بودند . ردرروستاي خور به طور دائم ماواگزيدند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اقبال يغمايي تحصيلات نخستين را نزد پدر دانشمندش فرا گرفت و درحالي كه بيش از هفت سال نداشت ازراه كوير به شاهرود آد و از آنجا روانه تهران شد . درتهران درجوار برادرش ، حبيب يغمايي ، دريكي از حجره هاي مدرسه دارالشفاء كه برروي مسجد شاه بود سكني گزيده و به كار تحصيل پرداخت . پس از آن دردوره اول دانشسراي

مقدماتي پسران به تحصيل پرداخت و درسال 1315 شمسي دوره آن را به انجام رسانيد .

همسر و فرزندان : مرحوم اقبال يغمايي چهارفرزند پسر و دختر دارد كه دو تن از آنان پزشكان برجسته و نامورند .

وقايع ميانسالي : اقبال يغمايي دردوران ميانسالي ابتدابا نشريات و مجلات گوناگون همكاري داشت . نشرياتي همچون مهر ، ارمغان ، يغما ، آموزش و پرورش و دانش آموز مي باشند .

زمان و علت فوت : اقبال يغمايي در15شهريور 1376 شمسي دربيمارستاني درغرب تهران و در حالي كه بيش از هشتاد سال سن داشت درگذشت و روز بعد درقطعه ويژه دانشمندان و اهل قلم دربهشت زهرا به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اقبال يغمايي درنيمه دوم سال 1315 شمسي به خدمت وزارت معارف درآمد و با سمت دبيري به شاهرود رفت . وي درسال 1325 به تهران منتقل شدو پس از دو سال تدريس درمدارس تهران به اداره كل نگارش وزارت فرهنگ منتقل شد . وي درتاريخ 12/10/1374ازوزارت آموزش و پرورش بازنشسته شد .

فعاليتهاي آموزشي : مهمترين فعاليت هاي آموزشي اقبال يغمايي ، نويسندگي بود . در آن راستا وي مدتي مجله آموزش و پرورش را منتشر كرد . سپس در دوره 25 مجله (سال تحصيلي 31-1330) رسما مديريت مجله را برعهده گرفت . سالهايي كه تصدي اين مجله را يغمايي برعهده داشت از جمله ادوار خوب اين مجله بود . از آن پس مجله مستقلي به راه انداخت . اين مجله كه دانش آموز نام داشت مخصوص كودكان و نوجوانان بوده و يكي از بهترين و نخسيتن نشرياتي بود كه درايران براي نوجوانان منتشرگرديد .او همچنين

مجله رايزن را نيز براي كودكان چاپ مي كرد .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اقبال يغمايي درزمان بازنشستگي به طور غير رسمي و بنا به دعوت دكتر پرويز خانلري دربنياد فرهنگ ايران به كار پرداخت و مدتي از ساعات ظهر به بعد دراداره نگارش وزارت فرهنگ وهنر به انجام خدمت متفرقه فرهنگي اشتغال داشت . تا آنكه دراواخر سال 1357 شمسي به كلي خدمات فرهنگي و اداري را رها كرده و درمنزل كارهاي تحقيقي خودرا ادامه داد . وي تاروزها پاياني عمر دست ازمطالعه و تحقيق و ترجمه برنداشت .

آرا و گرايشهاي خاص : اقبال يغمايي به مطالعه و تحقيق و پژوهش علاقه خاصي داشت .طوري كه تاروزهاي واپسين عمر دست ازنوشتن برنداشت . با آنكه ديگانش كم نورشده و دستانش مي لرزيد باز هرهنگام كه رمقي مي يافت كتابي بردست مي گرفت و يا خطوطي برصفحه كاغذ نقش مي كرد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افرند

ويژگي اثر : اين اثر مجموعه داستانهاي آموزش است

2 بزرگمهر

3 تاريخچه اداره كل نگارش وزارت معارف

4 تاريخچه اعزام محصل به اروپا اززمان ناصرالدين شاه تا 1312شمسي

5 ترجمه پتي شنر

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف آليفونس دوده بوده و توسط يغمايي به فارسي ترجمه شده است .

6 ترجمه پل وويرژيني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف برناردن دوسن پير است كه توسط يغمايي به فارسي

ترجمه شده است

7 ترجمه تلماك

ويژگي اثر : اين كتاب نوشته فنلون است و توسط يغمايي به فارسي ترجمه شده است

8 ترجمه حكايت هاي آسيايي

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف كنت گوبينو است

9 ترجمه ربنسن كروزئه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف دانيل دفو بوده و توسط يغمايي به فارسي ترجمه شده است

10 ترجمه سفر نامه شاردن

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف شاردن است كه در5جلد به فارسي ترجمه گشت

11 تشبيهات شاعرانه

12 تصحيح ابومسلم نامه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ابو طاهر بن علي بن حسين طرطوسي و توسط يغمايي تصحيح شده است

13 جغرافياي تاريخي دامغان

14 خليج فارس

15 خمسه نظامي به نثر

16 داستان هاي عاشقانه ادبيات فارسي

17 داستانهاي پهلواني ادبيات فارسي

18 دانستني هاي علمي

19 زگفتار دهقان

ويژگي اثر : اين اثر شاهنامه فردوسي به نثر است

20 سيستان و بلوچستان

21 شرح احوال و آثار خواجه نصير الدين طوسي

22 شهيد راه آزادي سيد جمال اصفهاني

23 طرفه ها

24 عارف نامي يايزيد بسطامي

25 عشق و پادشاهي ياداستان تاريخي نورجهان و جهانگير

26 مختصر راماين (كهن ترين اثر حماسي هندوان )

27 مدرسه دارالفنون

28 هوس نامه خسرو و شيرين

29 وزيران علوم و معارف وفرهنگ ايران

منابع زندگينامه :

1آل داود ، سيد علي، 60سال با كتاب /نگاهي به زندگي وآثار اقبال يغمايي ، كتاب ماه زبان وادبيات ، بهمن و اسفند ماه 1376، شماره چهاردم و پنجم ، ص30

اكبرپور، سياوش

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شناسنامه :

نام كامل : سياوش اكبرپور - متولد : 1 بهمن 1363 - سن : 24 سال - زادگاه : شيراز ، ايران - قد : 1٫81 متر

اطلاعات باشگاهي :

باشگاه كنوني استقلال تهران - شماره پيراهن : 10 - پُست مهاجم

باشگاه هاي حرفه اي :

1379 - 1383 فجر سپاسي شيراز

1383 - 1386 استقلال تهران

1386 - 1387 الفجيره امارات

1387 - تا كنون استقلال تهران

تيم ملي :

1381 - 1383 زير 21 سال

1384 تا كنون بزرگسالان 5 بازي

سياوش اكبرپور (زاده 1 بهمن 1363 در شيراز) يك بازيكن فوتبال ايراني است. او فوتبال را به صورت

حرفه اي از تيم فجر سپاسي شيراز آغاز نمود. وي در سال 1383 از تيم فجر سپاسي به تيم استقلال تهران نقل مكان كرد و بعد از سه سال به تيم الفجيره امارت پيوست. بعد از يك فصل بازي در اين تيم اماراتي دوباره به تيم استقلال تهران پيوست.

تيم ملي زير 23 سال

اكبرپور در سال 1381 و در جريان مسابقات آسيايي به عنوان تكنيكي ترين بازيكن تيم ملي فوتبال زير 23 سال ايران انتخاب گرديد.وي همچنين عضو تيم ملي المپيك ايران در بازي هاي مقدماتي المپيك آتن بود.

تيم ملي بزرگسالان ايران

بعد از آنكه سياوش اكبرپور با تيم استقلال تهران در مسابقات ليگ برتر ايران در فصل 86-85 به مقام قهرماني رسيد، توسط مربي ايران امير قلعه نويي براي بازي هاي جام ملتهاي آسيا در تايوان دعوت شد.

افتخارات

قهرماني در ليگ برتر فوتبال ايران 85-84 به همراه تيم استقلال تهران

قهرماني در ليگ برتر فوتبال ايران 88-87 به همراه تيم استقلال تهران

اكبرنژاد، محمد تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي اكبر نژاد

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد تقي اكبر نژاد متولد تبريز هستم. دوره هاي تحصيلي را با موفقيت به پايان بردم و نهايتاً در دبيرستان سپاه مشغول به تحصيل شدم. بعد از شروع سال تحصيلي سوم نظري رشته رياضي فيزيك، علاقه وافر به حوزه مانع از ادامه تحصيل شد و به حوزه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب رفته و در خدمت حضرت حجةالاسلام والمسلمين حاج آقاي باقري بنابي مشغول به تحصيل شدم. دوره شش ساله را در دو سال به اتمام رساندم و به قم رفتم.

در قم از خدمت اساتيدي مانند حضرات

آقايان عابدى، حسن تهرانى، ايزدى، الهي زاده بهره مند شدم. تا اين كه در سال 81 به توصيه يكي از اساتيد براي تدريس به شهرستان برگشتم. يك سال در شهرستان هادي شهر و سه سال در مراغه مشغول به تدريس ادبيات، منطق و فقه و اصول بودم. در كنار تدريس به كار پژوهش پرداختم و آثار متنوعي را ارائه دادم كه اكثراً يا به چاپ رسيده اند و يا در شرف چاپ هستند كه البته در ادامه ذكر خواهند شد.

علاقه شخصي بنده بيشتر به فقه و اصول ميباشد و شايد حدود يك سال است كه به نظرات فقهي خودم عمل مي كنم. در سال 85 قصد عزيمت به قم را داشتم كه بنا به اصرار يكي از دوستان و وجود برخي از مشكلات مالي منصرف شدم و مديريت حوزه علميه كنگاور را به عهده گرفتم و هم اكنون مشغول به خدمت در اين حوزه مي باشم. آن چه كه مهم است اين كه، اشتغال به هيچ يك از اين كارها مرا از تحقيق و پژوهش جدا نكرده است و تحقيق به عنوان مهم ترين شاخصه فعاليت هاي من حضور دارد.

اكبرنژاد، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي اكبر نژاد

محل تولد : شيروان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مهدي اكبر نژاد در سال 1356 وارد حوزه علميه ايلام شدم و برخي دروس مقدماتي را در آنجا گذراندم. با شروع تظاهرات و راهپيمايي هاي دوران انقلاب عملاً دروس حوزوي تعطيل شد و با پيروزي انقلاب، در اسفند 1357 وارد حوزه علميه قم شدم.

در سال 1368 دروس سطح را به پايان رساندم و

وارد درس خارج شدم همزمان با دوره سطح برخي دروس مانند بعضي از كتابهاي فلسفي از جمله بدايه و نهايه را خواندم و در زمان تحصيل در دوره خارج، مدتي در درس اسفار آيت الله حسن زاده و آيت الله جوادي آملي نيز شركت كردم. درس خارج را نزد آيات عظام فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، نوري همداني، وحيد خراساني و مومن قمي گذراندم.

در سال 1370 بعنوان عضو تحقيقاتي تفسير راهنما، به اعضاي نويسنده آن تفسير ملحق و بعد از چند ماه كار در گروه برداشتهاي اوليه روائي، وارد گروه كنترل نهايي فيش هاي حديثي تفسير شدم و اين همكاري تا سال 1374 ادامه داشت و بدليل رفتن به شهرستان در سال 1374 پايان يافت.

در سال 1371 در آزمون تربيت مدرس دانشگاه قم شركت كردم و در دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي پذيرفته شدم. در پاييز سال 1374 از رساله اين دوره با عنوان "جدال در قرآن" دفاع كردم.

در زمستان 1374 بعنوان مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه هاي ايلام و علوم پزشكي ايلام منصوب شدم و همزمان دروس دانشگاهي را تدريس مي كردم. در سال 1377 بعنوان عضو هيئت علمي دانشگاه در آمدم تا سال 1380 كه با قبولي در دوره دكتراي علوم قرآن و حديث تربيت مدرس دانشگاه قم، به قم منتقل شدم و عملاً مشغول تحصيل حوزوي و دانشگاهي و نيز انجام كارهاي تحقيقي شدم كه اكنون رساله دكترا آماده دفاع مي باشد.

در سال 1381 با دعوت مركز فرهنگي انتظار نور وابسته به دفتر تبليغات اسلامي قم به گروه حديث اين موسسه پيوسته و با همكاري

چند تن از دوستان، اكنون مجموعه احاديث مهدويت دسته بندي و آماده چاپ و ارائه نرم افزاري مي باشد.

اكبري كارمزدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اكبري كارمزدي

محل تولد : سواد كوه (عباس آباد)

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/10

زندگينامه علمي

اينجانب محمد اكبري كارمزدي فرزند هادي در تاريخ 10/1/1343 در خانواده اي مذهبي و قرآني متولد شدم. دوران ابتدائي را در محل و راهنمائي را در آلاشت به پايان رساندم به پيشنهاد ابوي مرحوم و به خاطر علاقه اي كه در درون خود نسبت به دروس حوزوي مي ديدم راهي حوزه علميه رستم كلاه در يكي از شهرهاي استان مازندران به سرپرستي مرحوم آية الله ايازي شدم و جامع المقدمات را همگام با قيام عمومي مردم در سال 1357 شروع نمودم كه با تهديدات طاغوت حوزه علميه تعطيل شد به نا چار در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و در سال 1360 مشغول تحصيل در مدرسه مرحوم آية الله گلپايگاني شدم. با اتمام لمعتين در درس هاي آزاد حوزه شركت نمودم كه اصول فقه را در خدمت استاد حسيني بوشهري و صالحي افغاني بودم. مكاسب را در محضر اساتيدي چون استاد بني فضل، مرحوم پاياني و استاد قدبري تلمذ بودم و رسائل را محضر آية الله فاضل استفاده بردم و پنج سال متوالي خارج اصول را در محضر آية الله سبحاني به پايان رساندم . همگام با خارج اصول به مدت 8سال خارج فقه را در محضر آية الله مكارم تلمذ نمودم. ضمنا ساليان سال در درس تفسير قرآن محضر آية الله جوادي آملي بودم .حدود سال 1372 به خاطر علاقه

اي كه به قرآن و تفسير قرآن پيدا كردم وارد رشته علوم قرآ ني و تفسير شدم. بعد از اتمام 4سال مشغول تدوين رساله سطح چهار شدم كه بخاطر مشكلاتي، كار ناتمام و مهلت آن به سر آمد كه براي بار دوم مشغول تدوين رساله سطح چهار شدم كه تا به حال ادامه دارد. بعد از پايان دوره تخصصي براي انجام كار تحقيقات قرآني در مركز فرهنگ معارف قرآن مشغول و با تشكيل پرونده ها و سپس ارزيابي مقاله ها و نهائي كردن مقاله ها در بخش مقابله، نزديك به 9 سال است كه دنبال مي كنم نتيجه كارهائي كه انجام گرفت انتشار پنج جلد از دايرة المعارف قرآني و دو جلد اعلام قرآن گروهي مي باشد و چند مقاله كه به نام اينجانب در دايرة المعارف چاپ شده است. د رحال حاضر در درس فقه آية الله جوادي آملي مشغول مي باشم.

اكبري معلم، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبري معلم

محل تولد : معلم كلد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اكبري معلم دوره تحصيلي ابتدايى، راهنمايي و دبيرستان را در بابل (از شهرستان هاي مازندران) گذراندم. سير مطالعات مذهبي و سياسي را از دوره راهنمايي آغاز و در دوره دبيرستان و بعد از آن ادامه دادم. با تشكيل گروه مطالعاتي در دوره راهنمايي و دبيرستان سعي در تقويت مباني فكري و اعتقادي كرديم. با استفاده از زمينه مذكور به مناسبت هاي مختلف، مقالاتي را تهيه و در مدرسه (سر صبحگاهها) و مراسم هاي مذهبي ارائه مي دادم.

در سال 1363 وارد قم شدم و پس از اخذ

ديپلم به تحصيلات حوزوي پرداختم. دروس حوزه را به طور منظم و مستمر ادامه دادم و پس از گذراندن سطح حوزه، دروس سطح خارج را تا شش سال به طور مستمر فرا گرفتم. از سال 1368 در كنار دروس حوزه وارد تحصيلات دانشگاهي شدم. مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد را در رشته علوم سياسي به پايان رساندم.

از سال 1376 تدريس دروس معارف اسلامي را در دانشگاه ها شروع كردم و البته از سال 1366 تدريس دروس حوزوي را آغاز كرده بودم. كتاب و مقالاتي را در دوره تحصيل نوشته ام كه تعدادي منتشر و تعدادي ديگر منتشر نشده است.

از سال 1374 تاكنون با نشريات علمي متعددي در زمينه علوم اسلامي و سياسي و با سمينارهاي متعدد همكاري علمي داشتم. در سال 1383 به عنوان استاد ممتاز دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرري و در سال 1385 به عنوان استاد ممتاز منطقه استان مركزي برگزيده شدم.

همكاري با سمينار انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و سر ويراستار سه كتاب مأخذ شناسي توصيفي (1)، مجموعه مقالات جلد (1) و (2) كه توسط معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي در سال 1374 منتشر شد.

همكاري علمي در ارزيابي مقالات مجله رواق انديشه وابسته به مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما قم، فصلنامه علوم سياسي و تاريخ اسلام (وابسته به دانشگاه باقر االعلوم عليه السلام قم)، همكاري با مركز آموزش خواهران و دانشگاه باقر العلوم عليه السلام در تهيه و تدوين الگوهاي ارزيابي آموزشى، طرح نگرش سنجي مراكز آموزشها و ارزيابي و تجزيه و تحليل برنامه درسي و عملكرد استادان از سال 1376 تا 1385.

با گذراندن هفتصد ساعت

دوره زبان انگليسي داراي گواهي نامه پايان دوره مربوط هستم و از نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري مدرك استاد ياري دارم.

هم چنين شركت در كارگاه هاي آموزشي انديشه سياسي امام خمينى (ره)، روش تحقيق، ارزيابي آموزشي و.... از فعاليت ها علمي ام به حساب مي آيد.

اكبري، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد اكبري

محل تولد : بوانات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/6/10

زندگينامه علمي

در سال 1351 در بوانات از شهرهاي استان فارس متولد شدم. تحصيلات خود را تا پايان دوره راهنمايي در همان جا به اتمام رساندم و در سال 1365 وارد حوزه علميه شدم و در مدرسه ولي عصر شهرستان بوانات تحصيلات خود را شروع نمودم. بعد از مدت 2 سال در سال 1367 راهي قم شدم و باقيمانده مقدمات و دروس سطح خود را تا پايان كفايه در مدرسه شهيدين بهشتي و قدوسي (ره) قم گذراندم.

در سال 1375 در دروس خارج فقه و اصول اساتيد برجسته قم شركت جستم. در اصول از محضر آيت الله جعفر سبحاني و در فقه از خرمن دانش اساتبد بزرگي چون آيت الله مكارم شيرازي و استاد سيد احمد خاتمي بهره بردم.

همزمان با تحصيلات خارج، در رشته تخصصي تبليغ در حوزه عليميه قم مشغول تحصيل شدم. از آن پس در كنار دروس حوزوي خود، به فعاليت هاي رايانه اي و اينترنتي در زمينه علوم اسلامي و پايگاههاي اسلامي نيز پرداختم و در اين رابطه فعاليت­ها و طرح­هاي تحقيقاتي و اجرايي در زمينه طراحي و راه اندازي پايگاههاي اسلامي و استفاده از قابليت هاي اينترنت در پايگاه هاي اسلامي و نحوه عرضه اطلاعات در اينترنت نيز

برنامه هايي داشته ام.

علاوه بر فعاليت­هاي مذكور، به تحصيل در دانشكده علوم حديث قم پرداختم و هم اكنون در حال تدوين پايان نامه در مقطع كارشناسي ارشد مي باشم.

اكبري، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود اكبري

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود اكبري در سال 1351 در مدرسه آيت الله گلپايگاني به تحصيل علوم ديني پرداختم و پس از هفت سال تحصيل نزد اساتيد بزرگي چون آيت الله حسين تهراني، مدرس افغاني، آيت الله صلواتي، آيت الله مقتدايي و يك دوره خارج اصول آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله وحيد خراساني شركت كردم و پانزده سال در دروس فقه آيت الله تبريزي و آيت الله مكارم شيرازي شركت كردم و مدت سه سال دروس موسسه اديان و مذاهب حوزه را طي كردم.

بدايه و نهايه علامه طباطبايي را نزد استاد فياضي و منظومه سبزواري را نزد آيت الله يحيي انصاري به اتمام رساندم و از سال 59 برنامه هاي تبليغي در قالب كلاسداري و منبر و پاسخ به سوالات از مدارس و دبيرستان ها پرداختم و از سال 74 شروع به تاليف و نشر كتاب هاي متناسب با نسل جوان پرداختم و هم اكنون 40 اثر چاپ شده و 10 اثر آماده چاپ دارم. بدان اميد كه مورد توجه خداوند متعال واقع شود.

اكبريان، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد اكبريان

محل تولد : جويبار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362وارد حوزه علميه مشهد شده و در سال 1364به شهر قم آمدم سال 1368در دانشگاه تهران الهيات و معارف اسلامي فلسفه و كلام اسلامي پذيرفته شدم و در سال 1372در دانشگاه تربيت مدرس تهران فلسفه و حكمت اسلامي قبول شدم و در سال 1376از پايان نامه با عنوان تحليل آراءفلسفي عرفاني سيد

حيدر آملي را دفاع نمودم اين پايان نامه در سال 1380در كنگره سيد حيدر آملي منتشر گرديد با عنوان عرفان شيعي در انديشه حيدر آملي.

در سال 1374در آزمون كتبي و شفاهي پايه پذيرفته شدم قبل از آن در سال 1373 سطح را به پايان رساندم و چند سال در درس خارج حضرات آيات صالحي مازندراني فاضل لنكراني جوادي آملي شركت داشت در سال 1373با پژوهشگاه دفتر تبليغات اسلامي همكاري را آغاز نمودم؛ طي اين مدت در تأليف معجم بحارالانوار گروه تصحيح حضور داشتم هم چنين مدتي با پژوهشكده كلام همكاري داشتم سپس در اصطلاح نامه علوم اسلامي كه در طي اين مدت در تأليف فرهنگ اصطلاحات فلسفي با عنوان مستندات اصطلاحات فلسفي شركت داشتم.سپس از سال 1382 تاكنون به عنوان مدير واحد پاسخ به سوالات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي دفتر تبليغات اسلامي اشتغال دارم كه تاكنون در تأليف گروهي دو كتاب مجموعه پاسخ هاي برگزيده ويژه رمضان و ويژه محرم جهت استفاده مبلغان ديني اعزامي از دفتر تبليغات حضور داشتم. از سا ل1376 تاكنون در دانشگاههاي مختلف تهران از جمله دانشگاه شهيد بهشتي و به مدت 8سال در دانشگاه تهران در گروه معارف اسلامي به تدريس اشتغال دارم.

اكرمي ابرقويي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد اكرمي ابرقويي

محل تولد : ابركوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/7/1

زندگينامه علمي

ورود به حوزه علميه قم در سال 1364؛ اتمام دوره ي سطح در سال 1372؛ آغاز درس خارج از سال 1373 تاكنون. ورود به دانشگاه تهران (مجتمع آموزش عالي قم) در دوره ي كارشناسي (رشته حقوق) سال 1371، اخذ مدرك ليسانس در سال 1375. قبولي در دوره ي

كارشناسي ارشد دانشگاه تهران (مجتمع آموزش عالي قم) در رشته حقوق جزا و جرم شناسي در سال 1375 و اخذ مدرك كارشناسي ارشد با دفاع از پايان نامه (با موضوع: مطالعه تطبيقي مسئولين پرداخت ديه در فقه شيعه و اهل سنت و حقوق موضوعي با نمره ي عالي (19) در سال 1378. همكاري با واحد اصطلاح نامه دفتر تبليغات (نام كنوني: مركز اطلاعات و مدارك اسلامي) از سال 78 تاكنون با تدوين اصطلاح نامه بزرگ فقه (اتمام) و اصطلاح نامه حقوق (در حال انجام) همكاري علمي با مركز تحقيقات قوه قضائيه – همكاري علمي با مركز تحقيقات زنان – همكاري علمي با مركز تحقيقات شوراي نگهبان – همكاري علمي با مركز تحقيقات اداره تعزيرات حكومتي و...

هم چنين همكاري با مراكزي همچون مجمع تقريب مذاهب اسلامي، صدا و سيماي قم، مؤسسه باقرالعلوم(ع)، مجتمع آموزش عالي قم، مركز احياء و نشر آثار حضرت امام، دفتر تبليغات اسلامي قم، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي و... در ويرايش مجلات علمي آنها.

اكرمي، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كاظم اكرمي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب به لطف و عنايت الهي از دوره دبيرستان به مطالعه در زمينه علوم اسلامي و تربيتي و اجتماعي علاقمند بودم . استاد مشوقم در دوره دبيرستان جناب مير خليل سيد نقوي بودند كه خداوند عمرشان را دراز كند و موفق تر شنان بگرداند . در دوره كارشناسي كه رشته روانشناسي را برگزيده و در دانشسراي عالي تحصيل مي كردم (سال هاي 39 _ 42) از دانشمنداني چون مجاهد نستوه آيت الله طالقاني ، استاد علامه محمد تقي جعفري

، استاد شهيد مرتضي مطهري در حد استعداد خويش بهره برده ام . پس از شروع به كار معلمي در مدرسه آيت الله العظمي آخوند ملا علي همداني به تحصل ادبيات عرب روي آورده و از استاداني مانند مرحوم حاج شيخ صمد سليميان و آقاي سيد عزت الله مرتضوي استفاده بردم . منطق و فلسفه را با خواندن منظومه مرحوم سبزواري خدمت آقاي محقق واعظ معروف همداني آموختم . در دوره كارشناسي ارشد كه تحصيل خود را دررشته مشاوره و راهنمايي به پايان رساندم مدتي از درس منظومه آيت الله سيد رضا صدر بهره بردم .

در سال هاي 47 تا 48 با مرحوم شهيد حجت الاسلام سيد محمد رضا سعيدي آشنا شدم و آن بزرگ مرد مرا به خواندن علم اصول تشويق كرد و دو سه درس از اصول الفقه مرحوم مظفر را خدمت وي خواندم . بعد از برگشت از همدان ، تمام اصول الفقه را از درس حجت السلام و المسلمين حاج آقا رضا فاضليان امام جمعه محترم ملاير بهره مند شدم . مقداري هم از كتاب رسائل الجديده آيت الله مشكيني را خدمت آقاي فاضليان خوانده ام . در فقه ، تبصره علامه حلي را در زندان از آقاي محمد علي گرامي فرا گرفتم . بعد از اتمام دوره وزارت آموزش و پرورش به دانشگاه تربيت معلم منتقل شدم و بحمد الله موفق به اخذ درجه دكترا در رشته برنامه درسي كه يكي از رشته هاي علوم تربيتي است گرديدم و اكنون حدود هفده سال است كه در اين دانشگاه تدريس مي كنم . درسهايي كه دراين دانشگاه ارائه كرده

و مي كنم غير از برنامه درسي، تعليم و تربيت در قرآن كريم ، تعليم و تربيت در نهج البلاغه ، تعليم و تربيت اسلامي و تعليم و تربيت در روايات است .

اكرمي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

وي در آبان ماه سال 1338ش در شهر گوگد گلپايگان در يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشود. دوران كودكي را در همانجا سپري كرد و در سن چهار سالگي جهت فراگيري قرآن مجيد و احكام اسلامي به مكتب خانه رفت و در سن شش سالگي قرآن و احكام اسلامي را فرا گرفت سپس براي فراگيري تحصيلات كلاسيك به دبستان رفت و مقطع ابتدائي را در يكي از مدارس شهر به پايان رسانيد.

سال آخر دوره ابتدائي يعني پنجم دبستان را طي مي كرد كه ابوي ايشان به حج مشرف شد. هنگام بازگشت پدر، وي جهت استقبال همراه عده اي از آشنايان به قم آمده و به حسن اتفاق همراه يكي از طلاب ساكن مدرسه حاج ملا محمد صادق به آن مدرسه رفت و شب را در آنجا سپري كرد. روحيه لطيف و سادگي طلاب وي را جذب خود كرد و از همانجا تصميم گرفت جهت آموزش و فراگيري علوم ديني به اين شهر عزيمت كند. با اصرار او و موافقت والدين در سال 1350 ش به قم آمد و در همان مدرسه ساكن شد. ادبيات و دوره مقدمات را نزد اساتيد بزرگوار مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني فرا گرفت. همزمان با تحصيل علوم ديني دروس جديد و كلاسيك را نيز ادامه داد و موفق به اخذ ديپلم اقتصاد گرديد.

پس از پايان مقدمات سطح را نيز ادامه داده و

در اين هنگام از محضر اساتيد بزرگواري چون حضرات آيات محسن دوزدوزاني، محمد تقي ستوده، محي الدين فاضل هرندي، و ... تلمذ نموده و در نهايت در سال 1363ش امتحانات پايان سطح را با موفقيت پشت سر گذاشته و در درس هاي خارج فقه و اصول همچنين فلسفه و تفسير شركت كرد. در اين مقطع نيز كه 16 سال ادامه داشت و هم اكنون نيز ادامه دارد، از محضر اساتيد معظم و مراجع تقليد حضرات آيات عظام محمد فاضل لنكراني، حسينعلي منتظري، جوادي آملي، مكارم شيرازي و محمد علي گرامي بهره مند شده و تقريراتي كه وي از اين دروس نوشته به حدود سي دفتر مي رسد كه به صورت دست نويس نزد ايشان موجود است.

همزمان و در كنار آموزش و فراگيري علوم ديني در مبارزات حق طلبانه اي كه در حوزه علميه قم وجود داشت شركت مي كرد. در سال 1354 همراه طلاب و فضلا در جلسه اي كه در مدرسه فيضيه به مناسبت بزرگداشت شهداي پانزده خرداد سال 1342 برپا شده بود حضوري فعال داشت و يكي از رهبران آن جنبش به شمار مي آمد. در سال 1356 به اتفاق جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي محمد علي نكونام سفري تبليغي سياسي به گلپايگان داشته و به دنبال سخنرانيهاي افشاگرانه و پخش اعلاميه هاي حضرات آيات عظام امام خميني(ره) و گلپايگاني و ... دستگير، بازداشت و ممنوع الملاقات گرديد. در شهرباني شهر پس از بازجويي گسترده و تحمل حدود يك ماه زندان بدون ملاقات به اصفهان اعزام شد و در دادگاه نظامي و فرمايشي شاهنشاهي محاكمه و به دو سال حبس محكوم گرديد.

دوران

محكوميت را در زندان شهرباني اصفهان سپري مي كرد كه همزمان با اوج گيري مبارزات حق طلبانه مردم ايران رژيم استبدادي تسليم خواسته مردم شد و زندانيان سياسي را آزاد كرد، وي نيز در پاييز سال 1357 پس از تحمل حدود يك سال اسارت و زندان آزاد شد و به آغوش خانواده بازگشت.

پس از پيروزي انقلاب و شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران نامبرده پس از طي مراحل مختلف آموزش نظامي به جبهه هاي جنگ عزيمت كرده و در كنار رزمندگان اسلام به انجام وظيفه پرداخت.

يكي از وظايف و مسئوليتهاي مهم طلاب و فضلاي حوزه علميه تبليغ، ارشاد و هدايت مردم است، براي اداي اين وظيفه الهي، مردمي اولين سفر تبليغي خود را در سال 1354 به اطراف شيراز اعزام شد و از همان سال به طور مرتب در ايام تبليغ به مناطق و شهرهاي مختلف كشور سفر مي كرد.

الحلو، مشتاق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشتاق الحلو

محل تولد : -

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

همزمان با تحصيل در مدرسه به طور غيررسمي مشغول تحصيلات حوزوي بوده ام و پس از اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي به تحصيلات حوزوي توجه بيشتري نمودم. در سال 1374 وارد دانشگاه مفيد در رشته علوم سياسي شدم و همزمان تحصيلات رسمي خود را در حوزه آغاز كردم. در خرداد 77 موفق به اخذ مدرك ليسانس در رشته علوم و معارف اسلامي حوزه شدم و در سال 78 ليسانس علوم سياسي را از دانشگاه اخذ نمودم.

از دي ماه سال 80 حضور در درس بحث خارج را آغاز كردم و در سال 81 فوق ليسانس

علوم سياسي از دانشگاه اخذ كردم. در سال 83 مدرك كارشناسي ارشد حوزه را در رشته فقه و اصول اخذ كردم. از سال 73 كار در برخي موسسات تحقيقاتي را در قم آغاز نمودم. و در ابتدا ترجمه از عربي به فارسي را آغاز كردم و از سال 75 به نوشتن تحقيقات در همايش هاي مختلف مبادرت نمودم.

همزمان با تحصيلات، كار تدريس را در مراكز مختلف انجام مي دادم كه از مهمترين آنها دو سال و نيم تدريس در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) از مهر 80 بوده است. و همچنان به عنوان محقق با موسسات مختلف به همكاري ادامه مي دهم. كار ترجمه به زبان عربي را در زمينه تخصصي (فلسفه دين و كلام جديد) براي برخي مجلات عربي ادامه مي دهم و كار راهنمايي و مشاوره پايان نامه هاي حوزه را نيز انجام مي دهم.

العلي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي العلي

محل تولد : كويت

شهرت

تابعيت : كويت

تاريخ تولد : 1349/1/1

الفت اصفهاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1262 ش)، عالم، اديب، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به الفت. در اصفهان متولد شد. پس از فراگيرى فلسفه و حديث و عرفان، به آموختن رياضيات قديم و جديد و سپس زبان فرانسه روى آورد. در فرقه شناسى و فلسفه و تاريخ نيز استاد بود. به نجف رفت و در حوزه ى درس آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ الشريعه ى اصفهانى و آقا شيخ باقر اصطهباناتى و آقاضياء عراقى به فراگيرى علوم مذهبى پرداخت و اجازه ى روايت را از حاج ميرزا خليل و آقا سيد حسن صدر اخذ كرد. در انقلاب مشروطه در صف آزاديخواهان قرار گرفت و مجله ى «آفتاب» را داير كرد و به نشر آن پرداخت و در بيدارى مردم نقش مؤثرى ايفا نمود. وى در سفر به شهرهاى مختلف ايران با آزاديخواهان همكارى كرد. عضو مجلس مؤسسان و نماينده ى مجلس شوارى ملى بود. الفت در انواع شعر مهارت داشت اما بيشتر غزل مى سرود. كتابخانه بزرگ او به دانشكده ى ادبيات اصفهان اهدا گرديد. وى در اصفهان وفات يافت و در مقبره ى پدرش جنب امامزاده احمد دفن شد.از آثارش: «ابواب الروضات»، فهرست كتاب «رضوات الجنات»؛ «داستان هفت برادر»؛ «دانش نامه»؛ «ديوان» اشعار؛ «كشف الحجب»، در اسامى كتب، كه تأليف آن به مناسبت آن كه مرحوم ثقة الاسلام تبريزى نيز در همين موضوع تأليفى را شروع كرده بود ناتمام ماند؛ «مجله ى آفتاب»؛ «مجمع الاجازات و منبع الافادات»، در دو مجلد؛ «سفرنامه»، در شرح حالات خودش در دو مجلد؛ «نسب نامه ى الفت»، در شرح وابستگان سببى و نسبى خودش؛ «تاريخ مداخله علماى شيعه در

امور سياسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان(58 -55)، تذكرة القبور(162 -160)، الذريعه(15 /20 ،27 /18 ،383 /16 ،90 /9 ،124 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير(251 -249 /1)، سخنوران نامى معاصر(330 -326 /1)، فرهنگ سخنوران(82 -81)، لغت نامه(ذيل/ الفت اصفهانى)، مكارم الآثار(1664 /5).

الله اكبري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد الله اكبري

محل تولد : بند قراء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1358 وارد حوزه علميه كاشمر شدم. در مهر سال 1359به حوزه علميه يزد رفتم و پس از سه سال تحصيل در آنجا و خواندن دروس مقدمات و معالم و مختصر المعانى، سال 1362 در مهرماه وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه الهادي مرحوم آية الله گلپايگاني مشغول به تحصيل شدم و به ترتيب دروس فقه و اصول را در حوزه قم خواندم.

در سال 1367درس خارج را شروع كردم. درس هاي فقه و اصول را نزد آقايان نكونام، مدنى، كريمى، نظري، ميانجى، عندليب شيرازى، اعتمادي و بني فضل و ستوده خواندم. درس خارج اصول را نخست در درس خارج اصول آية الله صانعي حاضر شدم و سپس درس خارج اصول آية الله سبحاني و درس خارج فقه را نزد آية الله مكارم شيرازي حاضر مي شدم.

در سال 1368 از طريق كنكور سراسري در دانشكده الهيات دانشگاه تهران قبول شدم و هر هفته دو روز به تهران مي رفتم تا در سال 1372ليسانس تاريخ تمدن ملل اسلامي را گرفتم و همان سال فوق ليسانس همان رشته را قبول شدم و در شهريور 1375از اين سطح فارغ التحصيل شدم و همان سال در همان رشته و همان دانشكده

دكتري قبول شدم كه مع الاسف هنوز رساله دكتري را دفاع نكرده ام. از سال 1374 همزمان با تحصيل در معاونت فرهنگي دفتر تبليغات واحد پژوهش به پژوهش مشغول شدم و مدت دو سال هم مدير اين واحد بودم از سال 1378 با قسمت دائرة المعارف قرآن كريم دفتر تبليغات همكاري مي كردم تا سال1382.

از سال 1380در واحد سيره و تاريخ اهل بيت سيره دفتر تبليغات همكاري را شروع كردم و دو سال مدير گروه سيره اهل بيت (ع) بودم تا سال 1382.و تاكنون هم عضو شوراي پژوهش اين واحد هستم.

از سال 1379 تدريس در مركز جهاني علوم را آغاز كردم و سال 1381 جزء هيأت علمي آن مركز شدم و از اسفند سال 1382 تا كنون معاون پژوهش مدرسه عالي امام خميني (ره) از مدارس تحت پوشش اين مركز هستم و فعاليتم ادامه دارد. در مراكزي مانند مركز جهانى، مركز مهدويت، مؤسسه امام خمينى(ره)، باقر العلوم(ع)، مركز تخصصي تاريخ اسلام حوزه علميه قم، دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد تدريس داشته ام.

الله بداشتي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي الله بداشتي

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/1

زندگينامه علمي

اخذ ديپلم رياضي: 1356

اخذ فوق ديپلم رياضي: خرداد 1358

شروع به تدريس رياضي: مهرماه 1358

شروع به تحصيلات در رشته دبيري الهيات دانشگاه تهران: نيمه دوم 1363

فراغت از تحصيل در رشته دبيري الهيات دانشگاه تهران: خرداد 1368

شروع به تحصيل در رشته كارشناسي ارشد فلسفه: مهر ماه 1368

فراغت از تحصيل كارشناسي ارشد: 1371

شروع به فعاليت علمي در دانشگاه قم: 1371 تاكنون

شروع به تحصيل دوره دكتري 1378.

فراغت از دوره دكتري 1382.

مدير گروه فلسفه: 1381 تاكنون

شروع به تحصيلات

حوزوي آزاد: 1358

شروع به تحصيلات در حوزه همزمان با تحصيلات دانشگاهي: 1364 ( كه تاكنون گاه پيوسته و گاه گسسته ادامه دارد. )

النور، حليم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حليم النور

محل تولد : عراق

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد حليم النور طلبه عراقي در سال 1371 به ايران آمده و در حوزه مشغول به تحصيل علوم حوزوي و ديني شدم. فعاليت تبليغي خود را از سال 1373 شروع و ابتدا به مناطق فقير و مستضعف خوزستان عازم شدم.

در سال 1377 اولين سفر تبليغي خود را به خارج از كشور شروع نموده و به سوريه عازم شدم و به مدت 3 سال هم به لبنان براي تبليغ دين در ايام محرم و صفر و رمضان عزيمت نمودم. در سال 1381 به مدت 4 سال به لطف خداوند و نظر بقيه الله الاعظم و ائمه اطهار عليهم السلام به آفريقا (كنگو) رفتم. و در اين سالها تجارب خوبي كسب نمودم و مثمر ثمر براي آن كشورها بودم.

ناگفته نماند كه به همت و ياري دوستان و محبان اهلبيت عليهم السلام توانستم مدرسه اي براي ترويج و تبليغ اسلام و اصول اعتقادي و اخلاقي و ديني پايه ريزي نمايم كه فعلا در دست اجرا مي باشد و هم اكنون مشغول تحقيق در كتب تاريخ اسلام مي باشم.

الهي خراساني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر الهي خراساني

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

حجت الاسلام علي اكبر الهي خراساني درسال 1321 در نيشابور به دنيا آمد.وي تحصيلات خود را در حوزه علميه نيشابور آغاز كرد و پس از عزيمت به مشهد و كسب معلومات حوزوي ،د رسال 1344 موفق به اخذ گواهينامۀ مدرّسي علوم منقول از تهران شد و در سال 1352 به دريافت

دانشنامۀ كارشناسي در رشتۀ فقه و مباني حقوق اسلامي از دانشكدۀ الهيات و معارف اسلامي مشهد موفق گرديد؛ و اين در حالي بود كه دو سال پيشتر، اجازۀ اجتهاد را از بعضي اساتيد و از وزارت علوم و آموزش عالي دريافت داشته بود.نامبرده در حال حاضر علاوه بر مديريت بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مدير گروه فقه و اصول بنياد، عضو هيأت امنا و شوراي آموزشي دانشگاه علوم اسلامي رضويي مي باشد. كتاب "منتهي المطلب في تحقيق المذهب"علي اكبر الهي خراساني ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر الهي خراساني در سال 1335 براي تحصيل علوم ديني وارد مدرسۀ علميه گلشن نيشابور شد. و سال بعد براي ادامۀ تحصيل به مشهد عزيمت كرد و پس از چند سال موفق به اخذ اجازۀ كتبي نقل حديث از بزرگان علما نظير مرحوم آيت ا... مرعشي نجفي شد و اجازۀ تصدي امور حسبيه از ناحيۀ برخي از مراجع به وي اعطا گرديد. د رسال 1344 موفق به اخذ گواهينامۀ مدرّسي علوم منقول از تهران شد و در سال 1352 به دريافت دانشنامۀ كارشناسي در رشتۀ فقه و مباني حقوق اسلامي از دانشكدۀ الهيات و معارف اسلامي مشهد موفق گرديد؛ و اين در حالي بود كه دو سال پيشتر، اجازۀ اجتهاد را از بعضي اساتيد و از وزارت علوم و آموزش عالي دريافت داشته بود. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر الهي خراساني در حال حاضر

علاوه بر مديريت بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مدير گروه فقه و اصول بنياد، عضو هيأت امنا و شوراي آموزشي دانشگاه علوم اسلامي رضويي، عضو هيأت تحريريه و هيأت مديره مجله مشكوة، عضو شوراي فرهنگ عمومي استان و در عين حال مدرّس حوزه و دانشگاه مي باشد.فعاليتهاي آموزشي : حجت الاسلام الهي خراساني از سال 1364 به مدت هفت سال دروس علوم قرآني، فقه و اصول، آيات الاحكام و تفسير تخصصي را در دانشكدۀ الهيات و معارف اسلامي دانشگاه مشهد تدريس كرده است. اكنون چهار سال است كه به تدريس علوم قرآني و تفسير براي طلاّب خارجي دانشگاه علوم اسلامي رضوي اشتغال دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي اكبر الهي خراساني در سال 1342 نخستين صندوق قرض الحسنۀ ايران را در حوزۀ علميه مشهد و پس از آن كتابخانۀ مجهز رضوي و فروشگاه تعاوني طلاّب را تأسيس كرد. در سال 1363 در پي ريزي و راه اندازي بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي با مسؤولان آستان قدس و اساتيد حوزه و دانشگاه مشهد، همفكري و همكاري داشت و از بدو تأسيس اين بنياد، به عنوان عضو هيأت مديره و مدير عامل آن منصوب شد.جوائز و نشانها : كتاب "منتهي المطلب في تحقيق المذهب"علي اكبر الهي خراساني ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.همچنين وي مصحح كتاب «سفينةالبحار و مدينةالحكم والآثار» بود كه اين كتاب هم در دوره پانزدهم به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي انتخاب شد.چگونگي عرضه آثار : الهي خراساني علاوه بر

نگارش مقالات و كتابهاي متعدد در تعدادي از كنگره ها و سمينارهاي علمي بين المللي، از جمله كنگرۀ بزرگداشت سعدي در هندوستان، كنگرۀ هزارۀ شريف رضي، كنگرۀ شيخ مفيد، كنفرانس انديشه اسلامي، كنگرۀ جهاني امام جعفر صادق عليه السلام در دمشق، كنگرۀ نهج البلاغه، مجمع جهاني اهل البيت(ع)، مجمع تقريب بين المذاهب اسلامي، مجمع بررسيهاي اقتصاد اسلامي و كنگرۀ جهاني امام رضا عليه السلام و ... شركت جسته وبعضاً سخناني ايراد كرده است. به چند عنوان از مقالات و سخنراني هاي وي اشاره مي شود: 1. كتابنامۀ امام رضا عليه السلام، كنگرۀ جهاني امام رضا (ع)، 1363. 2. المسائل العكبرية، للشيخ المفيد (تصحيح و تحقيق)، كنگرۀ هزارۀ شيخ مفيد، 1371؛ دارالمفيد، بيروت1373. 3. مكانة السنة المطهرة في التشريع الاسلامي، مجلۀ الارشاد، شماره هاي 1 تا 6، 1400 و 1401 ق. 4. حجةالحق شيخ محمدتقي اديب نيشابوري، ويژگيها و خاطرات، مجله كيهان فرهنگي، شماره 9، آذر ماه 1363؛ يادنامۀ اديب نيشابوري، مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا، 1365. 5. شناخت و پرورش تحقيق در نهج البلاغه ، كنگرۀ نهج البلاغه، 1371. آثار : nbsp1 الدروس الشرعيه، تأليف شهيد ثاني ( اشراف بر تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : بنياد پژوهشهاي اسلامي، در دست انتشار.2 الرسالة العزيزة في الوجيزة، تأليف مرحوم محدّث قمي، (تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : در دست انتشار.3 المسائل العكربة، شيخ المفيد ويژگي اثر : (تصحيح و تحقيق)، كنگره هزار? شيخ مفيد، 1371؛ دارالمفيد، بيروت 13734 تاج التراجم في تفسير

القرآن للاعاجم، تأليف شهفورالفرايني، (تصحيح و تحقيق، با همكاري) ويژگي اثر : در دست انتشار5 سفينةالبحار، تأليف مرحوم شيخ عباس قمي (اشراف بر تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : بنياد پژوهشهاي اسلامي، تصحيح،اين كتاب در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «سفينةالبحار و مدينةالحكم والآثار»: بحارالانوار مهمترين دايرةالمعارف علوم شيعي است، و از زمان تأليف تاكنون هميشه مورد توجه و استقبال دانش پژوهان بوده است. نياز اين كتاب 110 جلدي به فهرست بر كسي پوشيده نيست. مهمترين فهرست موضوعي اين كتاب، اثر حاضر است. مرحوم حاج شيخ عباس قمي، كتاب را برحسب حروف تهجّي مرتب ساخته است. وي در مقدم? كتاب، روش خود را توضيح داده، ذيل هرعنوان به آيات و روايات و گاهي توضيح و تفسير پرداخته است و هم? آنها را با حروف ابجد به مجلدات مختلف بحار ارجاع داده است و در موارد بسياري نيز خود، افزون بر مطالب علام? مجلسي نكات بديعي ذكر كرده است. تصحيح جديد كتاب براساس نسخ? خطي مؤلّف انجام شده است و چون مرحوم محدث قمي هميشه با حروف ابجد و به مجلدات چاپ كمپاني ارجاع مي دهد كه استفاده از آن مشكل است و اين امر با هدف اصلي فهرست نويسي منافات دارد، محققان محترم كتاب با حفظ رمزهايي كه از طرف مؤلّف نوشته شده، تمام آنها را با عدد به مجلدات چاپ جديد بحارالانوار ارجاع داده اند. ضمناً با پانوشتهاي سودمند آنچه را مؤلّف از كتابهاي مختلف نقل

كرده است به همان منابع ارجاع داده اند. مقدم? مفصل كتاب نيز بر امتياز اين تصحيح افزوده است. 6 منتهي المطلب، تأليف علامه حلّي (اشراف بر تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : سه جلد اين كتاب از سوي بنياد پژوهشهاي اسلامي انتشار يافته، ساير مجلات در دست چاپ است.اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «منتهي المطلب في تحقيق المذهب»: منتهي المطلب في تحقيق المذهب؛ علام? حلّي؛ تحقيق گروه فقه بنياد پژوهشهاي اسلامي، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1412 ه_ . ق. 2ج. كتاب « منتهي المطلب في تحقيق المذهب» يكي از منابع مهم فقه شيعه در زمين? فقه مقارن (فقه تطبيقي) است. امروزه، پرداختن به اين زمين? فقهي در بين مذاهب اسلامي يك ضرورت است كه تدريس آن در حوزه ها و دانشگاهها نيز هرچه بيشتر، حس مي شود. از امتيازات اين كتاب: مقدم? تحليلي خوب؛ آيات، احاديث، اقوال و آراء استخراج شده؛ توضيح لغات و واژه هاي دشوار؛ شرح حال موجز اعلام و روات كتاب در پا نوشتها، و توضيح هرچند مختصر در مورد برخي فرِق است.

الهي خراساني، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي الهي خراساني

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

آقاي مجتبي الهي خراساني در سال 1350هجري شمسي در خانواده اي متدين و مذهبي در شهر مشهد مقدس ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد و در پي علاقه وافر

خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1368 وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد.

از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا (ع ) نزد بزرگان آن ديار همچون شيخ مهدي مرواريد تلمذ كرد. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به تبليغ و كلاس و درس و قلم و كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نيانديشيده است كه مقالات "بداء" و تصحيح "اسوه تقوي" و... از جمله آثار ايشان است.

الهي دوست، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد الهي دوست

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حميد الهي دوست دروس ابتدائي و راهنمائي و دبيرستان را تا سال 1360 هجري شمسي گذراندم و در همين سال موفق به اخذ ديپلم رياضي از دبيرستان ادب اصفهان شدم. روز نيمه شعبان همين سال كه براي شركت در مجالس جشن ميلاد حضرت بقيةالله اعظم امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از خانه خارج شدم به مدرسه ميرزا حسين اصفهاني واقع در خيابان مسجد سيد براي شركت در جشن وارد شدم و با برخي از طلاب حوزه علميه آشنا شدم و همان جا جرقه طلبه شدن و ورود به سلك روحانيت به ذهنم زد و برخي دروس مقدماتي حوزه را به صورت آزاد با يكي از اساتيد همان مدرسه شروع نمودم و سپس بعد از ايام ماه مبارك رمضان در سال 1361 هجري شمسي به صورت رسمي در مدرسه علميه ذوالفقار ثبت نام نموده تا سال 1369 هجري شمسي تا سطح

رسائل و مكاسب را از اساتيد آن مدرسه استفاده نمودم.

سپس در شهريور ماه 1369 به اتفاق هم مباحث ارجمندم صديق گرامي و متقي جناب حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ حيدر بهرمن (حفظه الله تعالي) به شهر مقدس قم و به جوار كريمه اهل بيت (ع) هجرت نمودم و باقيمانده رسائل و مكاسب و سپس كفايه از سطوح عالي حوزوي را تا حدود سال 1371 هجري شمسي در حضور اساتيد برجسته قم به پايان بردم.

شرح منظومه مرحوم حاجي سبزواري را در محضر استاد برجسته فلسفه آيت الله حاج شيخ حسين عشانيان (دامت بركاته) تلمذ نمودم و سپس از درس خارج اصول آيت الله العظمي وحيد خراساني (دامت بركاته) و درس خارج فقه و اصول آيت الله العظمي تبريزي قدس سره و خارج فقه آيت الله العظمي سيد موسي شبيري زنجاني (دامت بركاته) تا سال 1383 هجري شمسي بهره بردم.

از حدود سال 1375 تا سال 1385 نيز دوره تخصصي فقه و اصول را در مدرسه آموزشي و تحقيقاتي حضرت بقيةالله عجل الله تعالي فرجه الشريف كه به رياست استاد معظم و بزرگوار آيت الله شيخ محمد مهدي شب زنده دار (دامت بركاته العاليه) اداره مي شود گذراندم و از اساتيد برجسته آن مركز علمي نيز بهره فراوان بردم.

از همان اوائل طلبگي علاقه به مباحث كلامي و تفسيري داشتم علاقه من به اين دو رشته همزمان با تلمذ در محضر آيت الله سيد حسن امامي (دام ظله) شروع و سپس در قم مقدسه با شركت در درس تفسير حضرت آيت الله شيخ عبدالله جوادي آملي (دامت بركاته العاليه) و سپس مباحثه و مطالعه و تحقيق درباره اين دو

موضوع ادامه يافت. سپس در سال 1385 به وطن خود اصفهان برگشتم و اكنون در حوزه علميه اصفهان به تدريس تفسير، فقه، اصول و رجال اشتغال دارم و خداوند متعال را بر همه نعمتهاي ظاهر و باطنه و معنوي و مادي اش شاكر و سپاسگزارم.

الهي طباطبايي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسن الهي طباطبايي

ولادت:1325ق.

محل ولادت: تبريز

وفات:1388ق

محل دفن :قم

محل تحصيل: تبريز ، نجف

اساتيد: حضرات سيد ابوالحسن اصفهاني، ميرزا محمد حسين نائيني ، سيد حسين بادكوبه اي و ....

شاگردان: حسن حسن زاده آملي ، ميرزا محمد علي ارتقايي، ميزرا موسي تبريزي و ....

تاليفات: رساله اي در علم موسيقي و روابط معنوي روح با صداها ( كه خود آن را از بين برد).

او از شاگردان مبرز مرحوم سيد علي قاضي بود. در سعه صدر و پاكي و حسن خلق زبانزد بود. سير و سلوك را يك دوران خاص و با اعمال خاصي نيم دانست بلكه آن را در متن همين زندگي عادي تعريف مي كرد و زندگي رسول الله (ص) را شاهد اين مطلب مي آورد. مي فرمود: مراقبه يعني آدم در همين زندگي روزمره غفلت را از خودش دور كند.

ايشان پس از يازده سال اقامت در شهر ساقي كوثر، به دليل وضع نامناسب معيشتي مجبور شد همراه برادر خويش، علامه طباطبايي ، به تبريز باز گردد. در تبريز به تدريس فلسفه و تربيت جويندگان كمال پرداخت. ارتباط ايشان با مرحوم قاضي از طريق نامه برقرار بود، عباراتي چون " جعلت فداك " و " عزيز دلم " كه آيت الله قاضي در اين نامه ها خطاب به آقاي الهي به كار مي برد گوياي عظمت شان ايشان نزد

استاد است . استاد سيد محمد حسين قاضي مي فرمايد : با اينكه خود آقا به علامه و بردارش گفته بود كه به ايران برگردند اما دوري آن ها برايشان بسيار ناگوار بود و هر وقت ياد آن ها مي افتاد گريه مي كرد.

زماني كه آيت الله الهي در قم بود ، در مجلس روضه اي كه در منزل ميرزا تقي زرگري تشكيل مي شد ، شركت مي كرد. يك بار بعد از اتمام روضه در سيني مسي برايش چاي آورند. او انگشت خود را بر لب گذارد و بعد به سيني مسي زد . سيني تبديل به طلا شد . بعد فرمود: " ما طلا را مي خواهيم چه كنيم"؟ دوباره انگشت بر لب گذاشت و به سيني زد و سيني به حالت اول برگشت ! با وجود چنين قدرت روحي ، زماني براي پرداخت قرضش به دو هزار تومان احتياج پيدا كردو چون اين مبلغ را نداشت مدتي زنداني شد!

اين گفتار علامه طباطبايي مشهور است كه مي فرمود: من خودم از اخوي استفاده مي كنم توصيه هميشگي ايشان هنوز در خاطر اطرافيان است : از حسنات اعمالتان كه خيال مي كنيد حسنه است توبه كنيد ، تا چه رسد به معاصي!

سيد محمد حسن الهي در سال 1388 هجري قمري درگذشت.

شرح احوال ايشان دركتاب الهيه از انتشارات موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس آمده است .

الهي قمشه اي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين محي الدين الهي قمشه اي فرزند چهارم استاد فقيد مهدي الهي قمشه اي و خانم طيبه تربتي در دي ماه 1318 (ژانويه 1940) در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدائي، متوسطه و دانشگاهي را به ترتيب

در دبستان دانش، دبيرستان مروي و دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران تا درجه دكتري (Ph.D. In Islamic Philosophy Theology) به پايان برد و نيز تحصيلات حوزوي و سنتي را نزد پدر، و استادان ديگر دنبال كرد. پدر ايشان فيلسوف، مجتهد، شاعر و مترجم برجسته اي بودند و اولين و معتبر ترين ترجمه فارسي قرآن از كارهاي ايشان ميباشد. دكتر قمشه اي پس از پايان تحصيلات دانشگاهي به كار تدريس در دانشگاه تهران و ساير مراكز آموزش عالي در داخل و بعد ها خارج از كشور پرداخت و در كنار آن به تاليف و ترجمه در زمينه عرفان و ادبيات و زيبائي شناسي مشغول شد.

ايشان داراي همسر و دو فرزند، يك پسر و يك دختر بنامهاي شاهد و شادي مي باشند. وي همه آموزش هاي او در ايران صورت گرفته و زبان انگليسي، عربي، فرانسه و غيره را نيز در ايران آموخته است. استاد قمشه اي، با خستگي ناپذيري تحسين بر انگيزش همواره پيك آشنايي ايراني و غير ايراني با فلسفه و ادبيات غني عرفاني ايران بوده و در اين راستا در دانشگاههاو مراكز علمي فرهنگي بيشماري در ايران و خارج از ايران تدريس و سخنراني داشته كه از آن ميان ميتوان تدريس فلسفه، عرفان، ادبيات، و هنر در دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاي ايران و همچنين دانشگاههاي لندن، آكسفورد، هاروارد، پرينستن، و بركلي كاليفرنيا را نام برد.

دكتر قمشه اي همچنين با هنر هايي چون نقاشي و موسيقي و خوشنويسي از نزديك آشنايي دارد و گاهگاهي در زمينه خوش نويسي آثاري از او به نمايش گذاشته شده است. ايشان به موسيقي

ارادت خاص دارد و آنرا بيش از ساير هنر ها در سخنرانيهاي خود ستوده و همگان را به آموختن آن تشويق نموده است. به قول يكي از موسيقيدانان هيچيك از سخنرانيهاي دكتر قمشه اي نيست كه در آن نكته اي در باره موسيقي نباشد.

دكتر قمشه اي از حافظه درخشاني برخوردار است و به نظر مي رسد كه قرآن را تقزيبا از حفظ دارد و با مثنوي و حافظ و نظامي و فردوسي چنان است كه گويي ديوان آنها در پيش روي او گشاده است و بخصوص گلشن راز شيخ محمود شبستري تماما در خاطر اوست. وي همچنين در ادبيات انگليس و عرب نيز مي تواند ساعتها از حفظ ، اشعار و قطعاتي را بازگو كند.

الهي منش، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا الهي منش

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1358 ديپلم رياضي و فيزيك گرفتم و بلافاصه وارد حوزه علميه قم شدم. تمام تحصيلات سطح و بخشي از درس خارج من در مدرسه حقاني (و شهيدين) بوده است.

اساتيد اينجانب جناب آقاي شب زنده دار در منطق، جناب علي آقاي قمي و آقاي طباطبايي در اصول فقه و معالم و مرحوم آيت آلله مصلحي در رسائل و مكاسب و كفايه و بخشي از خارج. اعشاقي، رحماني، فياضي و آيت الله مصباح در فلسفه، مرحوم آيت الله تبريزي در فقه خارج و آقاي حاج سيدكاظم حائري در فقه و اصول خارج و جناب آيت الله خرازي و استادي و عندليب در تحقيقات فقهي و اصولي به مدت پنج سال.

در سال 1372 وارد موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) شدم

و در رشته كلام جديد (دين شناسي) در كارشناسي ارشد مشغول شدم و در 1358 از پايان نامه حوزه با عنوان "نقد و ترجمه بخش اسماء و صفات كتاب فلسفه دين پويمن" دفاع نمودم.

در سال 1382 براي ادامه تحصيلات در دكتري كلام جديد (گرايش فلسفه دين) در تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم. هم اكنون مشغول تدوين پايان نامه خود تحت عنوان "ساحات وجودي انسان و تأثيرات آنها بر يكديگر از نگاه قرآن و عرفان شيعي" مي باشم. اساتيد راهنماي مشاور: جناب آقاي دكتر محسن جهانگيري و دكتر پازوكي. همچنين به وسيله دكتري و هيئت علمي مركز عالي اديان و مذاهب در رشته عرفان و تصوف (گرايش عرفان تطبيقي بين الاديان) مي باشم.

الهي نژاد، واحد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

واحد الهي نژاد

محل تولد : خرم آباد (بخش پاپي)

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

واحد الهي نژاد فرزند شمس الله متولد پاپي خرم آباد .وي پس از تحصيلات ابتدايي و راهنمايي در زادگاهش براي ادامه تحصيل به درود لرستان رفت و مدرك ديپلم را گرفت .درسال 1369 ش وارد حوزه علميه مهديه علي گودرز شد.پس از دو سال به مدرسه مروي در تهران رفت و در 1375وارد حوزه علميه قم شد و پس از پايان سطح به مدت 2سال در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات .محمد فاضل لنكراني و جعفر سبحاني شركت كرد .همچنين مدرك كارشناسي فلسفه غرب را از دانشگاه مفيد قم دريافت كرد .او همزمان تحصيل در تهران به تدريس در حوزه اشتغال يافت .همچنين در دانشگاه آزاد اسلامي شهر كرد و خرم آباد به تدريس پرداخت .وي از آيت الله سيد علي خامنه اي

اجازه تصدي امور حسبيه را دارد

الهي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس الهي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از اخذ ديپلم تجربي در سال 1383 وارد حوزه علميه شهرستان بابل شدم و پس از مدت كمي تحصيل در حوزه علميه روحيه وارد حوزه علميه قم گرديده و در مدرسه الهادي (ع) شروع به تحصيل كردم و پس از گذراندن دوران مقدماتي و سپس در خارج از مدرسه موفق به گذراندن دوره سطوح عالي حوزه علميه قم شدم.

حدود 6 سال در مدارس علميه قم مانند الهادي (ع) و رضويه و علوي به تدريس ادبيات عرب، تفسير و علوم قرآني پرداختم و امتحانات سطوح عالي را با موفقيت گذرانده و 4 بار مصاحبه خارج فقه و اصول شركت كردم و پايان نامه اي را تحت عنوان علوم قرآني در تفسير الميزان براي اخذ سطح سه يا كارشناسي ارشد نوشته و دو سال و خرده اي پيش دفاع كرده و اصلاحات آن پس از اخذ نمره 17 رو به پايان است.

و براي نوشتن دوره دكتري آماده ام البته پس از تحويل مدرك فوق ليسانس هم اكنون در مدرسه امام (ع) با سابقه سه سال تدريس و در دانشكده علوم قرآني با سابقه دو سال تدريس و در دانشكده اصول دين و مدرسه عالي بنت الهدي در خدمت طلاب خارجي و دانشجويان ايراني هستم. و مشغول مطالعه و تحقيق و آماده كردن مقالاتي با عناوين و موضوعات مختلف هستم.

الهي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر الهي

محل تولد :

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم به جاي تحصيل در

دانشگاه، حوزه علميه قم را انتخاب كردم. دروس مقدماتي را در مدرسه رسالت، رسائل را نزد جناب آقاي راستى، مكاسب را خدمت آقاي پاياني و بني فضل و كفايه را خدمت آقاي محقق داماد خواندم. از سال 1369 به بعد محضر آيات عظام موسوي اردبيلي و منتظرى، وحيد و جواد تبريزي به خارج فقه و اصول مشغول شدم.

در سال 1369 همراه با تحصيل در خارج فقه و اصول، به دانشگاه مفيد براي تحصيل اقتصاد نظري راه يافتم. تحصيلات در سال تحصيلي 73 _ 1372 با موفقيت كامل سپري شد و به مقطع كارشناسي ارشد علوم اقتصادي دانشگاه تهران راه يافتم. در بهمن سال 1375 پايان نامه كارشناسي ارشد را تحت عنوان "بررسي مباني نظري دخالت دولت در اقتصاد از ديدگاه مكاتب مختلف با تاكيد بر مكتب اسلام" دفاع نمودم. پس از آن به دوره دكتري دانشگاه امام صادق عليه السلام راه يافتم و اقتصاد پولي و بين المللي را گذراندم و از رساله خود تحت عنوان تاثير جهاني شدن بر همگرايي و يكپارچه سازي حوزه تجاري كشورهاي اسلامي (MENA) در ارديبهشت 84 دفاع كردم.

از سال 1376 به عنوان عضو هيات علمي گروه اقتصاد دانشگاه مفيد به تدريس اشتغال دارم. تاكنون مواد درسي زيادي از جمله:

1. اقتصاد كلان 1 و 2 مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد 2. تجارت بين الملل مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد 3. ماليه بين الملل مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد 4. اقتصاد منابع طبيعي كارشناسى 5. اقتصاد سنجي كارشناسى 6. تفسير آيات اقتصادى 7. زبان تخصصي را تدريس كرده ام.

سال 1375 مديريت دفتر برنامه ريزي و خدمات پژوهشي دانشگاه مفيد را

بر عهده داشتم و از سال 1376 تا 1381 معاون پژوهشي و از سال 1381 تا 1385 قائم مقام رئيس دانشگاه بودم و اكنون مدير مركز مطالعات اقتصادي دانشگاه هستم.

الهيان، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي الهيان

محل تولد : رامسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام الهيان در سال 1328 در شهرستان رامسر متولد شد. پدر ايشان محمد تقي به كشاورزي اشتغال داشته و همچنين مرجع حل و فصل مشكلات مردم آن سامان به حساب مي آمده است. ايشان دوره ابتدايي و دروس مرسوم آن زمان را در رامسر به پايان رساند.

در 15 سالگي وارد حوزه علميه قم شد و قبل از آن يعني در سال 1342 همزمان با شروع نهضت امام خميني (ره) مدت 3 ماه را در باغ شاه سابق تحت نظر بود .

پس از ورود به حوزه دوره سطح را زير نظر آيات عظام: فاضل و سبحاني گذراند. دروس خارج را نيز در محضر آيات: ميرزا هاشم آملي، داماد، نجفي مرعشي و گلپايگاني شاگردي نمود.

همزمان با تحصيل حوزوي ديپلم را اخذ نمود و سپس وارد دانشگاه فردوسي مشهد در رشته فقه و مباني حقوق شد كه به دليل شناخته شدن نتوانست به تحصيل ادامه دهد. بلافاصله به رامسر آمد و سپس به قم جهت ادامه تحصيل نقل مكان نمود. سال 1359 در دانشكده الهيات تهران قبول شد اما پس از يك ترم تحصيل، تحصيلات خود را در مدرسه عالي قضائي و اداري قم (دانشگاه قم) ادامه داد و موفق به اخذ مدرك تحصيلي ليسانس علوم تربيتي گرديد. ايشان داراي درجه اجتهاد (نقل حديث) از آيت الله مرعشي

نجفي است .

امام الحرمين، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1305 -1302 ق)، عالم شيعى، فقيه، اديب، لغوى، نحوى و شاعر. داراى حافظه اى قوى و خط نيكو بود. در كاظمين ادبيات را آموخت و در علوم مختلف كامل شد. از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. و از بزرگان علماى اعلام همچون شيخ انصارى و مير سيد على شوشترى داراى اجازه بود. ميرزامحمد در كاظمين به قضاوت منصوب و از جانب ناصرالدين شاه ملقب به امام الحرمين شد ولى به روايت آقاشيخ آقابزرگ تهرانى اين لقب از طرف سلطان روم (ترك) به وى داده شد. وى در كاظمين درگذشت. از آثار وى: «فصوص اليواقيت فى علم المواقيت»، شعر عربى؛ «عصمة الاذهان فى علم الميزان»، منظومه اى در منطق؛ «غنيمة السفر»، در شرح حال شيخ جعفر شوشترى؛ «المحاسن»، در انشاآت و مراسلات؛ «المشكاة فى مسائل الخمس والزكاة»؛ «كتاب الاجازات»؛ «المجلة الزاهرة فى امر الخلافة والمشاورة فى جواب دعوت العلماء القاهرة من منشآت العاجله والمؤلفات الباجلة»؛ «الأسنة»؛ «المواعظ البالغه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (395 -394 /9)، بزرگان و سخن سرايان همدان (50 -49 /2)، الذريعه (226 -225 /23 ،52 /21 ،124 /20 ،236 ،70 /16 ،274 -273 /15 ،186 /13 ،70 /2 ،130 -129 /1)، ريحانه (171 /1)، فوائد الرضويه (553)، مؤلفين كتب چاپى (590 -589 /5)، معجم المؤلفين (268 /10).

امام جمعه، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: آبان 1356.

جلال الدين امام جمعه محقق لهجه هاى خوزستان بود. از جمله آثار اوست: مثل هاى شوشترى و برخى زبانزدها (بنياد نيشابور، 1363). اين كتاب بخشى از «فرهنگ خوزى» است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

امام جمعه، قاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آسيد قاسم (امام جمعه) فريدن از شاگردان مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدتقى نجفى اصفهانى و آقاى آشيخ محمدعلى برادر آقا نجفى بوده كه پس از طى مراحل تحصيل به امر علماء بزرگ اصفهان به محل خود فريدن مراجعت كرده و تا آخر عمر به ترويج احكام و اقامه نماز جمعه و حل و فسخ امور دينى اشتغال داشته و حكومت شرعى به امر مراجع بزرگ آن وقت در تمام بلوك فريدن به عهده ايشان بوده تا در تاريخ 11 ذى قعده 1339 قمرى بدورد حيات گفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

امام جمعه، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير محمّد حسين بن مير عبدالباقى خاتون آبادى.

از رؤساى علماى اصفهان، ملجأ و پناه مردم، و امام جمعه اصفهان بوده، در مسجد شاه اقامه جمعه مى نموده، و مى نويسند: تا سيزده صف اين طرف ميل هاى ميدان شاه صف نماز از او مى رسيده.

در دوّم محرّم سال 1248 وفات يافته، قبرش در بقعه سرقبر آقا است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

امام جمعه، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمد على بن ميرزا جعفر خاتون آبادى.

پس از فوت حاج ميرزا هاشم، امام جمعه ى اصفهان شده، در اصفهان متولد، و هم در اين شهر تحصيل نموده، در مسجد جامع امامت مى نمود.

در 3 رمضان المبارك 1348 وفات يافته، در بقعه ى مجلسى مدفون گرديد. وى آخرين امام جمعه اصفهان است كه بعد از او تا بيست سال عنوان امام جمعگى منسوخ بود، تا در سال 1368 مجددا فرمان امام جمعگى اصفهان به نام آقاى آقا مير محمد مهدى [خاتون آبادى] صادر شده و به لقب سلطان العلماء معروف گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

امام جمعه، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله آقاى حاج سيد محمد مهدى امام جمعه شهرستان اصفهان از احفاد و اسباط علامه مجلسى اول رضوان الله عليه و دانشمندان بنام و متنفذ آن سامان ميباشد و منصب امام جمعه اى از صدها سال قبل در خاندان اين سلسله بوده كه در مسجد جامع اصفهان و مسجد شاه تهران اقامه نماز جمعه نموده و مينمايند.

مرحوم فتحعلى شاه قاجار بعد از بناء مسجد سلطانى تهران از يكى از اعمام معظم له دعوت نمود كه بتهران آمده در مسجد شاه مزبور اقامه نماز جمعه و جماعت نمايند و منصب مزبور در خاندان وى تاكنون باقى و امام جمعه تهران با امام جمعه اصفهان پسر عمو و از يك سلسله و بيت ميباشند.

معظم له در بيت علم و سيادت در حدود سال 1310 قمرى تولد يافته و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح بدرس مرحومين علمين آيتين آيه الله حاج سيد ابوالقاسم ده كردى و آيه الله حاج شيخ محمد حسين فشاركى حاضر شده آقا بمدارج عاليه علم رسيده و از آن بزرگوار بدريافت اجازه ى اجتهاد

و روايتى مفتخر گرديده است.

و ايشان حدود بيست و پنج سال است كه امام جمعه و جماعت مسجد جامع شهرستان اصفهان ميباشند.

از آثار ايشان است رساله اى در ميراث زوجه كه مستدلا مرقوم داشته و مورد تحسين و تجليل استادش مرحوم آيه الله دهكرى قرار گرفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

امام جمعه، هاشم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير سيد محمد. آخرين امام جمعه ى مقتدر اصفهان، از رؤسا و متنفذين بوده، و در اوايل، زاهد و عابد و مورد وثوق مردم بوده، و مردم از محلات مختلفه جهت درك نماز ايشان به مسجد جمعه مى رفته اند، لكن در اواخر در اثر حركات ناشايسته برخى از اطرافيان ايشان، آن توجه و اعتماد از بين رفته، و ديگر بعد از ايشان امام جمعگى رونقى نيافت.

مشاراليه در 1250 متولد، و در شب 4 شنبه 16 رمضان المبارك سال 1321 وفات يافته، در مقبره ى سر قبر آقا مدفون گرديد. قبرش در شاه نشين غربى بقعه قرار دارد.

يك نمونه از نفوذ و قدرت مرحوم حاج ميرزا هاشم: در سال 1307 به شرحى كه در كتب تاريخ مفصلا نگاشته شده است در اصفهان پيش آمدهايى روى داد كه منجر به كشته شدن دو نفر از بهائيان گرديد. ظل السلطان به دستور ناصرالدين شاه جهت ارعاب و تهديد علما جلسه اى تشكيل داده، و ضمن بياناتى، از سياست خارجى دول و قدرت شاه و خودش و اين كه چنين و چنان خواهم كرد صحبت مى كند، و نسبت به جمع علما و بالاخص آقا نجفى، كه شهرت داشت عمل به دستور ايشان و يا لااقل اطلاع ايشان انجام گرديده توهين نموده، و از كشتن و زندان كردن و تبعيد سخن مى گويد. با

مقدمه چينى كه قبلا نموده بود طورى سخن مى گويد كه حاضرين عموما ساكت و مرعوب شده، رنگ ها از صورت مى پرد. همگى متحير كه چه بايد گفت، و چه بايد كرد؟ در اين موقع ناگهان حاج ميرزا هاشم در حالت عصبانى از جاى برمى خيزد، و رو به ظل السلطان كه عوام او را زلزله سلطان مى گفتند نموده و مى گويد: به چه قدرت به خودت حق مى دهى به نايب امام زمان عليه السلام جسارت كنى؟ و از مجلس خارج مى شود. علما نيز به يك مرتبه از جاى برمى خيزند. ظل السلطان وحشت زده به يك يك علما متوسل مى شود كه امام را برگردانيد و از او عذرخواهى كنيد. بالاخره آقاميرزا محمد هاشم چهارسوقى واسطه شده، امام را برمى گرداند، و ظل السلطان از او و ديگران عذرخواهى مى كند، و مخالفين امام جمعه پى به عظمت روحى و قدرت و نفوذ كلام او مى برند [!] و وى را براى اين عملش ستايش مى كنند.

ضمنا بايد دانست كه اختلاف سليقه و دو دستگى ما بين آقايان مسجد شاه و امام جمعه زياد بوده، و از همين اختلاف، ظل السلطان چندين مرتبه حد اعلاى استفاده را برده بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

امام، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جلال امام

محل تولد : رشكوئيه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

در سال تحصيلي 73 وارد حوزه علميه امام خميني (ره) يزد شدم. در سال 75 به مدرسه علميه مصلي يزد رفته و فقه و اصول را گذراندم و همزمان در كلاسهاي زبان جهاد دانشگاهي به مدت دو سال به مكالمه زبان پرداختم. در سال 78 امتحان ورودي موسسه آموزشي

و پژوهشي امام خميني (ره) داده و مهر 79 به قم آمدم و در كنار دروس حوزه در رشته تاريخ موسسه مشغول به تحصيل شدم.

پس از اتمام دوره كارشناسي در بهار سال 84 در امتحان ورودي كارشناسي ارشد تاريخ تشيع موسسه پذيرفته شدم و از بهمن ماه 84 در مقطع ارشد مشغول به تحصيلم.

همزمان سطح دو حوزه را از شوراي مديريت اخذ كردم. از فروردين 86 به عنوان كارشناس اجرايي گروه تاريخ اسلام مدرسه عالي امام خميني (ره) مشغول به كار شدم و از مهر ماه 86 در اين مدرسه مشغول به تدريس مي باشم. موضوع پايان نامه كارشناسي ارشد بنده هنوز تصويب نشده است.

امامت، عزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عزاللَّه بن آيت اللَّه حاج سيد فخرالدين امامت حسينى كاشانى از دانشمندان و ائمه ى جماعت معاصر كاشانست.

وى در سال 1309 شمسى در كاشان متولد شده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات سطوح و متون فقه و اصول را از مرحوم والدش آيت اللَّه امامت و مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمود نجفى فراگرفته و آنگاه به مشهد عزيمت و چندى از دروس خارج آيت اللَّه العظمى ميلانى مدظله استفاده نموده و بعد از آن به كاشان برگشته و به وظائف دينى از قبيل امامت و تبليغ مسائل احكام و تأليفات تاكنون اشتغال دارند.

تأليفاتى كه از معظم له به طبع رسيده است از اين قرار است.

1- كشكول امامت دو جلد.

2- زندگانى سلطان على و هلال بن على.

3- فضائل السادات.

نگارنده گويد: از همين سلسله جليله است جناب آيت اللَّه حاج سيد عباس بن مرحوم حجةالاسلام حاج سيد على اكبر كاشانى حايرى كه اكنون در شهرستان

دينى و علمى قم اقامت دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

امامت، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فخرالدين بن العلامة الزاهد السيد محمدمهدى امامت حسينى كاشانى از آيات عظام و علماء بزرگ معاصر كاشان (داماد مرحوم آيت اللَّه ملا حبيب اللَّه كاشانى) بودند.

وى در حدود 1292 قمرى در كاشان متولد شده و در بيت علم و عمل پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات متون فقه و اصول را از دو عموى گرامش آيت اللَّه آقا سيد محمدحسين امام (متوفى حدود 1311) و آيت اللَّه آقا سيد محمدحسن امام (متوفى حدود 1330) و مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمدحسين نطنزى و ميرزا محمدحسين نراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين نراقى (متوفى 1325 قمرى) و حاج ميرزا ابوالقاسم نراقى سبط فاضل نراقى و پس از آن مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا حبيب اللَّه كاشانى (متوفى 1340) صاحب مقامات عاليه و تأليفات كثيره استفاده نموده و در اوائل تأسيس حوزه علميه به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى بهره مند شته و پس از مدتى به كاشان مراجعت و اشتغال به تدريس و تأليف و ارشاد مردم و اقامه جماعت در مدرسه سلطانيه نموده تا در سال 1392 قمرى كه در سن صد سالگى بدرود حيات گفته و در جنب ميدان و فلكه بزرگ كاشان (كامل الملك) در مقبره شخصى مدفون گرديد.

نگارنده گويد: مرحوم آيت اللَّه امامت از بركات شهرستان كاشان و مفاخر علمى و قدسى اين شهرستان و از مشايخ اجازه عصر ما بودند و جماعتى از اعلام و آيات عظام كه ذكرشان موجب اطنابست از ايشان اجازه روايتى داشتند و براى اين حقير هم در اواخر عمرشان اجازه مبسوطى صادر

فرمودند تأليفات و آثار عديده دارند كه ذيلا مى نگارم.

تأليفات مرحوم امامت

1- هدايةالعوام فى مهمات الاحكام (رساله عمليه) مطبوع

2- راه نجات او تنبيهات الغافلين منظومات بالفارسيه مطبوع

3- راه خداشناسى فى اصول العقايد بالفارسى مطبوع

4- وسيلة النجاة فى فضائل السادات بالفارسى مطبوع

5- ثواب الزيارات بالفارسى مطبوع

6- رسالة فى احكام الارث فارسى

7- رسالة فى حكم الجلود واللحوم مشتبهين عربى.

8- رسالة فى منجزات المريض عربى

9- رساله در حكم آب قليل متنجس متمم

10- رسالة فى عقد الفضولى عربى

11- شرح بر منظومه استادش در اصول موسوم (به منيةالاصول).

12- مرآت الحقيقه در حالات صوفيه فارسى

13- كشكول در مواعظ در چند جلد فارسى.

14- حاشيه بر شوايع

15- حاشيه بر مكاسب

16- رساله در مصرف سهم الامام (ع)

17- در متفرقات از حواشى و غيره.

ادباء و بعضى از دانشمندان كاشان اشعارى بسيار در رثاء آن مرحوم سروده اند از جمله آيت اللَّه العلام آقاى حاج آقا رضا مدنى دام ظله در ماده تاريخ وفاتش سروده.

سيد اهل العلم فخرالدين

نجم الامامه و بدرالدين

يا لهف قد مضى فقل مورخا

(الى الجنان رام فخرالدين)

و در روز وفاتش گفته اند.

يا لهف مات سيد جليل

فخرالهدى مجتهد نبيل

للدين فخر كامل لبيب

عدل زكى عالم اديب

(1392 -1292 ق)، عالم، فقيه و مدرس. در كاشان متولد شد. پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات، متون فقه و اصول را از دو عموى خود، آيت اللَّه آقاسيد محمدحسين امام و آيت اللَّه آقاسيد محمدحسن امام، فراگرفت. وى همچنين از حوزه هاى درس آيت اللَّه حاج ملا محمدحسين نظنزى، ميرزا محمدحسين نراقى، آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين نراقى، حاج ميرزا ابوالقاسم نراقى و آخوند ملا حبيب اللَّه كاشانى، پدر همسرش، استفاده كرد. در اوايل تأسيس حوزه ى علميه به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى بهره مند شد.

پس از مدتى به كاشان بازگشت و به تدريس و تأليف و وعظ و اقامه ى جماعت در مدرسه ى سلطانيه اشتغال ورزيد. وى از مشايخ اجازه عصر حاضر بود و بسيارى از علما از ايشان اجازه روايتى داشتند. او در كاشان درگذشت. از آثار وى: «هداية العوام فى مهمات الاحكام»، رساله ى علميه؛ «راه نجات»؛ «تنبيه الغافلين»، شعر فارسى؛ «راه خداشناسى»، در اصول عقايد، به فارسى؛ «ثواب الزيارات»، به فارسى؛ «رسالة فى حكم الجلود واللحوم مشتبهين»، به عربى؛ «رسالة فى منجزات المريض»، به عربى؛ «رسالة فى عقد الفضولى»، به عربى؛ «وسيلة النجاة»، در فضائل سادات.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگى نامه ى رجال و مشاهير (252 -251 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (264 -262 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (784 / 4).

امامت، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فضل اللَّه بن العلامة المرحوم حاج سيد فخرالدين امامت حسينى كاشانى از علماء محترم معاصر كاشانست. وى در سال 1333 قمرى در بيت فضل و فضيلت به دنيا آمده و در كودكى ادبيات را خوانده و به تحصيل فقه و اصول پرداخته و از محضر والدش وجدامى خود مرحوم آيت اللَّه ملا حبيب اللَّه شريف كاشانى و آيت اللَّه آقا سيد محمد علوى بروجردى استفاده نموده آنگاه به قم مهاجرت و از درس و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه آقا سيد محمد حجت و آيت اللَّه صدر و غيرهم بهره مند شده آنگاه در شهر خود به امامت و انجام وظائف دينى پرداخته و تاكنون اشتغال دارد.

داراى آثاريست كه از آنها تحفةالطالبين به طبع رسيده است و تأليفات ديگر ايشان در صرف و نحو و فقه و اصول تاكنون مخطوط مانده

است.

(تو 1333 ق)، فقيه اصولى. در نوجوانى ادبيات را آموخت و در محضر پدر و جد مادرى اش آخوند ملا حبيب اللَّه كاشانى و نيز آقاسيد محمدعلوى بروجردى به تحصيل فقه و اصول پرداخت. سپس به قم مهاجرت كرد و از حوزه ى درس آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه سيد محمد حجت و آيت اللَّه صدر بهره مند شد. در بازگشت به كاشان به ترويج مذهب و تأليف كتاب پرداخت و آثارى در صرف و نحو و فقه نگاشت. از آثار وى: «تحفة الطالبين».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (264 / 6).

امامي اصفهاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1312، اصفهان.

درگذشت: 4 آذر 1372(11 جمادى الثانى 1414 ق.).

آيت الله سيد احمد امامى اصفهانى، فرزند آيت الله حاج آقا عطاءالله امامى نيز از علماى مشهور اصفهان، بود. او پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و نوجوانى به فراگيرى علوم اسلامى در نزد پدرش و حضرات آيات معلم حبيب آبادى، فياض و فقيه قودجانى پرداخت و پس از تكميل ادبيات و سطح جهت استفاده از محضر اساتيد حوزه ى علميه ى قم بدانجا رفت و كفايه را از آيت الله مجاهدى و آيت الله سلطانى طباطبائى فراگرفت. سپس خارج فقه و اصول را نزد آيت الله العظمى بروجردى و امام خمينى (ره) و فلسفه را هم نزد علامه ى طباطبائى تحصيل نمود. از خدمات وى كتابخانه عظيم الزهرا با بيش از شصت هزار جلد كتاب و توسعه و نوسازى مسجد سقا در اصفهان را مى توان نام برد.

از تأليفات چاپ شده اش چرا جمهورى اسلامى و روش رهبران انقلابى ما و از كتابهاى چاپ نشده اش مى توان از اينها نام برد: تقريرات درس فقه آيت الله العظمى بروجردى؛ تقريرات درس اصول

امام خمينى؛ تقريرات درس فقه (مكاسب) امام خمينى؛ اجتهاد و تقليد؛ جغرافياى كشورهاى اسلامى؛ شرح دعاى عرفه؛ جنگ در نظام كل اسلام؛ قواعد درايه و رجال؛ مبارزه و راه آن در قرآن؛ آيات معجزه آساى قرآن؛ انسان در قرآن؛ ولايت و امامت از ديدگاه قرآن؛ اخلاق در قرآن؛ تمثيلات و تشبيهات قرآن؛ قرآن و تعهدات اسلامى؛ تفسير جزء سى قرآن؛ تفسير قرآن (از سوره بقره تا انفال) اسرار حج؛ سنت تغيير؛ راه مستقيم؛ بشر و رسالت او؛ قدرت و نيرو؛ جاسوسى در اسلام؛ انقلاب در پرتو وحى؛ جهاد؛ روحانيت و تبليغ در اسلام؛ انحرافات و مبارزه با استعمار؛ وظايف مردم در زمان غيبت؛ شيطان در خانه ما؛ چگونه بايد زيست؛ راهنمايى هاى حضرت على (ع) (هفت جلد)؛ قيامت (سه جلد)، اسلام تنها راه مبارزه با استعمار؛ جامعه اسلامى؛ خدمات اهل بيت پيامبر؛ فرهنگ واژه هاى علمى؛ فرازهاى عالى صحيفه سجاديه؛ اقتصاد؛ شناخت خط انقلابى حضرت مهدى (عج)؛ شرح نامه على (ع) به مالك اشتر.

آيت الله امامى اصفهانى روز پنجشنبه چهارم آذر 1372 (برابر يازدهم جمادى الثانى 1414 ق.) در شصت سالگى بدرود حيات گفت و پيكرش در امامزاده ابوالعباس خوراسگان به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

امامي پور، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد امامي پور

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد امامي پور فرزند محمد علي متولد 1342 مقطع دبستان و راهنمايي را در مشهد گذراندم و پس از پايان دوره راهنمايي وارد حوزه علميه مشهد شدم و تا مقطع ديپلم به طور آزاد ادامه تحصيل دادم.

سال هاي 64 تا 69 در دانشگاه علوم اسلامي رضوي به فراگيري زبان انگليسي و دروس حوزوي

تا سطح عالي مشغول بودم و پس از اعزام 3 ماهه به زامبيا جهت تبليغ و مراجعت به كشور، راهي قم شدم و تحصيلات حوزوي و دانشگاهي را تا مقطع ليسانس از سال 1370 در آنجا ادامه دادم. در سال 74 با احراز رتبه هشتم وارد دانشگاه تهران شدم و كارشناسي ارشد حقوق خصوصي را در سال 76 به پايان رساندم و ازنيمه 77 به عضويت هيئت علمي دانشگاه مفيد در آمدم. سال 82 وارد مقطع دكتري شدم و اكنون با پايان يافتن واحدهاي آموزشي و امتحان جامع در مرحله پايان نامه هستم. چندين طرح پژوهشي مانند بررسي قانون بيمه شخص ثالث و درآمدي به متون اسلامي و... را نيز به سامان رسانده ام.

امامي تربتي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله بن حجه الاسلام حاج شيخ ذبيح الله بن العالم العلام حاج ملا عبدالله (امام جمعه تربت) ابن العلامه حاج حسينعلى (امام جمعه) از علماء مبرز معاصر خراسان و تربت حيدريه مى باشد.

مرحوم حاج ملا حسينعلى و حاج ملا اسحق تربتى كه در عصر خود اعلم علماء خراسان معرفى شده اند نسبشان منتهى مى شود به مرحوم حاج ملا خداداد تربتى كه معاصر با اوائل صفويه بوده اند.

جناب آقاى امامى در محرم 1320 ق در تربت حيدريه متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و قرآن و اوليات را در مكتب خانه مرحوم آقا سيد محمود مشلول خوانده و قسمتى از مقدمات را فراگرفته و ضمنا از نماز جماعت و مجالس وعظ مرحوم حجت الاسلام آخوند حاج ملا عباس تربتى (والد جناب آقاى راشد) كه از نظر زهد و تقوا و فضيلت كم نظير بود استفاده نموده و در ماه ربيع الاول 1347

ق به حوزه علميه مشهد مقدس منتقل و ادبيات را از جناب حاج شيخ محمد تقى اديب نيشابورى و اساتيد ديگر استفاده كرده و پس از آن سطوح فقه و اصول را از مرحوم آيت الله حاج ميرزا احمد مدرس يزدى و آيت الله حاج شيخ هاشم قزوينى و آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ شاهرودى و دروس خارج را از محضر مرحوم آيت الله حاج ميرزا احمد كفائى و آيت الله عالم ربانى حاج ميرزا مهدى اصفهانى استفاضه نموده و مدتى هم در قم از محضر مرحوم آيت الله مؤسس حاج شيخ عبدالكريم يزدى و آيت الله خونسارى بهره مند گرديده و در سال 1357 ق مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محاضر آيات عظام آن سامان چون آيت الله حاج شيخ موسى خونسارى و آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت الله حاج سيد محمود شاهرودى استفاده نموده و در حدود سال 1364 ق به تربت برگشته و قيام به وظائف دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام نموده و تاكنون اشتغال دارند. از آثار ايشان است:

1- استرداد مدرسه اسحاقيه و تعمير آن به همت مرحوم حاج ابوالقاسم هراتى (كه اكنون به مدرسه هراتى شهرت دارد)

2- رسيدگى به وضع طلاب و محصلين مدرسه مزبور.

3- اعزام مبلغين دينى بقراء اطراف تربت.

4- تهيه زمين براى ساختمان كتابخانه اماميه و تهيه مقدارى كتاب براى آن.

5- اقدام به تجديد ساختمان مسجد مرحوم حاج شيخ على اكبر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

امامي حجتي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر امامي حجتي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب

علي اكبر امامي حجتي دوران كودكي و نوجواني را در نجف اشرف گذراندم و در خانواده اي روحاني نشو و نما كردم. دروس مقدماتي را در حوزه علميه نجف گذارندم و درسال 1350 وارد حوزه علميه قم شدم و نزد حضرات آيات شيخ علي پناه اشتهاردي، شيخ محمد تقي ستوده و شيخ احمد پاياني، كرباسي، محمد هادي معرفت و فاضل سطح را به پايان بردم. در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام تبريزي، وحيد خراساني و فاضل، سال هاي متمادي شركت كردم و بحمدالله موفق بوده ام كه سطح را از مقدمات تا نهايه تدريس كنم و به مدت پنج سال در واحد آموزشي خواهران دفتر تبليغات نيز تدريس كرده ام و علاوه بر تقريرات دروس اساتيدم با همكاري برخي از موسسات پژوهشي آثاري از خود به يادگار گذاشته ام.

از سال 1370 با بخش مركز تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي همكاري كردم. نتيجه آن با همكاري ديگر برادران چهارده جلد "المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار" و سه جلد "المعجم المفهرس لاعلام احاديث بحار الانوار"، و نقد و پاورقي بر ترجمه كتاب "احداث التاريخ الاسلامي" و فيش برداري از مكتب هاي تاريخي زير نظر دكتر آدينه وند و مقاله "تعداد ياران امام حسين عليه السلام" كه در كتاب نگاهي نو به جريان عاشورا به چاپ رسيده است. ضمناً در برخي از موسسات ديگر نيز همكاري داشته ام كه كتاب "مجمع الفوائد في شرح الفرائد" با همكاري ديگران نوشته ام كه به چاپ رسيده است.

از كارهاي شخصي خودم نيز مي توان اشاره كنم كه تعليقه توضيحي بر خيارات مكاسب نوشته ام و مقاله اي تحت عنوان

مصرف سهم امام عليه السلام در زمان غيبت.

امامي كاشاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين امام كاشانى فرزند عالم جليل آقا حسام الدين امامى در شهرستان كاشان به دنيا آمده و در بيت دانش پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در آنجا خوانده پس از آن به قم آمده و در دوره اول امتحان طلاب كه شركت نموده با نمره ممتاز و رتبه اول پذيرفته شده و در درس و مباحثه مرحوم آيت اللَّه بروجردى كه صحبت و اشكال مى كرد و مورد توجه آيت اللَّه قرار گرفته و با عنايات مخصوص به ايشان نگريسته و تعبير به عالم عصر من مى فرمودند و پس از ديدن يك دوره خارج و اصول مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدرسه مرحوم علامه يزدى معروف به مدرسه سيد سكنى گزيده و به مباحثات ادامه داده و حاشيه كامل بر عروه الوثقى زده سپس مراجعت به كاشان نموده و به انجام وظائف دينى و روحى از اقامه جماعت در مسجد بازار كاشان و تدريس فقه و اصول اشتغال دارند و جمع كثيرى از محصلين و صلاب كاشان از محضرشان استفاده مى نمايند داراى تأليفاتى در فقه و اصول مى باشند. و در چند سال قبل كتابى به نام اصول الاماميه تأليف نمودند كه با آنكه مختصرترين كتب اصولى است بسيار ساده و آسان و قابل استفاده است و با اين ابتكارشان زحمات طلاب را براى فهم كفايه الاصول علامه خراسانى كم نموده است.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج شيخ حسين امامى كاشانى سلمه اللَّه از افاضل مجتهدين معاصر است كه اجتهادش از حدود سى و پنج سال قبل مورد تاييد و تصديق آيات عظام نجف اشرف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد

محسن حكيم قدس اللَّه سره و ديگران و نيز مراجع بزرگ و زعماء حوزه علميه قم مانند آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب اللَّه ثراه و ديگران بوده.

آثار علمى ايشان مطبوعا و مخطوطا

1- اصل اصول الاماميه يكدوره اصول كه به طبع رسيده است.

2- دراسات الاصول آماده طبع است.

3- فقه الاماميه- سه جلد كه آماده طبع است.

4- حاشيه كامل بر عروه كه در سال 1375 هجرى قمرى شروع و در سال 1410 هجرى قمرى پايان يافته.

5- متفردات الاماميه مانند تقيه يا خبرئيت بسيم اللَّه از سور قرآنيه.

6- قاعده- لاضرر چاپ شده.

7- قاعده- تقيه چاپ شده.

8- قاعده- اعلميت چاپ شده.

9- ترجمه عروه كه رساله عمليه فارسى است.

و ايشان داماد گرامى حضرت آيت اللَّه حاج آقا رضا مدنى كاشانيست كه سبط مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند ملا حبيب اللَّه شريف كاشانى صاحب تأليفات و تصنيفات كثيره مطبوع و غيره مى باشند.

از آثار خير معظم له تعمير برخى از مساجد است كه از آنهاست تعمير اساسى مسجد ميرعماد كاشان و بنياد مدرسه اماميه براى طلاب خودشان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

امامي نيا، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا امامي نيا

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1364به حوزه علميه زنجان وارد شدم و با علاقه فراوان دروس حوزوي را تا پايان سطح در شهر زنجان گذرانده و در سال 1374به حوزه علميه قم تشرف يافته و تا سا ل 76 در دروس خارج اصول و فقه اساتيد محترم همچون حضرات آيات سبحاني، مكارم و وحيد خراساني شركت كردم.

در سال 76 در دوره تخصصي كلام اسلام در سطح 4 پذيرفته شده و به مدت 4 سال اين دوره را

با معدل 61/19گذراندم.

از سال 80 به مدت 2 سال در مدارس علميه الهادي، حقاني، معصوميه، كلام اسلامي را تدريس كردم. از سال 81 تاكنون در دو سطح 2 و 3 فلسفه و كلام اسلامي را در مركز تخصصي كلام اسلامي تدريس مي كنم. در موسسه مذاهب اسلامي سطح 3 چند دوره فلسفه تدريس كرده ام. در مدرسه بقية الله (ويژه طلاب محترم پاكستاني) به مدت 3سال فلسفه اسلامي تدريس كرده ام. ازسال 85 تاكنون در مركز تخصصي تربيت مدرس كلام و فلسفه اسلامي تدريس مي كنم.

از سال 82 تاكنون در مركز پژوهشي دايرة المعارف علوم عقلي اسلامي (موسسه امام خميني) در كميته علمي كلام عضويت دارم و چند مقاله براي آن مركز تاليف كرده ام. از سال 82 در شوراي علمي دانشنامه كلام اسلامي (موسسه امام صادق) عضويت داشته و در ارزيابي مقالات، نظارت بر پرونده هاي علمي و تاليف مقاله فعاليت مي كنم. به سفارش داانشنامه جهان اسلام مقاله "ذميه" را تاليف كرده ام به طور خلاصه فعاليت اين جانب در دو بخش تدريس و پژوهش در فلسفه و كلام اسلامي تمركز دارد. از سال 85 نيز راهنمائي، مشاوره و داوري چند رساله علمي را عهده دار بوده ام.

امامي هروي، رضي الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 686 ق)، اديب، شاعر. وى ملك الشعراء و مداح اتابكان فارس و معاصر سعدى و مجدالدين همگر بود. ابتدا مداح ملوك كرت بود. سپس به كرمان رفت و به مدح پادشاهان آن ديار يعنى سلاطين قراختايى پرداخت. در يزد مصاحب شمس الدين محمد تازى گوى، كارگزار شمس الدين محمد صاحب ديوان شد. به سبب فضل و دانش وافر و تسلط بر زبان و ادب عربى و

فارسى و اطلاع از علوم مختلف معقول و منقول شهرت بسيار داشت، تا آنجايى كه برخى از معاصران در مقام مقايسه او با سعدى بر آمده و او را بر بسيارى از شاعران ترجيح داده اند. مجدالدين همگر او را بر سعدى ترجيح داه است. در قصيده سرايى به سبك عراقى شهرت داشت. وى به اصفهان رفت و باقى عمر را در آنجا گذرانيد. و در قصبه ى لنجان درگذشت. آثار وى «ديوان» اشعار مشتمل بر دو هزار بيت؛ شرحى بر قصيده ى «بائيه» ذوالُرمّه شاعر معروف عرب به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (759 -752 /2)، از سعدى تا جامى (165 -161)، تاريخ ادبيات در ايران (557 -546 /3)، تاريخ گزيده (717 -716)، تاريخ نظم و نثر (162 -161)، تذكرة الشعراء (188 -183)، تذكرة القبور (198)، حبيب السير (387 ،118 /3)، الذريعه (94/9)، ريحانه (172/1)، سرآمدان فرهنگ (188 -187 /1)، صبح گلشن (36)، گنج سخن (146 -142 /2)، لغت نامه (ذيل/ امامى)، مجمع الفصحا (265 -259 /1).

امامي هروي، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، خطاط و منشى. از زبر دست ترين كاتبان قرن خويش بود كه ظاهراً در دربار سلطان يعقوب و رستم آق قويونلو به كار كتابت مشغول بود و به همين جهت يعقوبى و رستمى رقم مى كرد. از خطوط نستعليق او: يك نسخه «انيس العاشقين»، به قلم نستعليق كتابت عالى، با رقم: «تمت... به انيس العاشقين فى تاريخ سنة سبع و ثمانين و ثمانمائة... شيخ محمد الامامى»؛ يك نسخه «هفت اورنگ» جامى، به قلم كتابت خفى خوش، با رقم: «كتبه العبد الفقير الحقير شيخ محمد بن شيخ احمد الهروى فى تاريخ سنة تسع و تسعين و ثمانمائة»؛ يك

نسخه مثنوى «اشترنامه»، به قلم كتابت متوسط، با رقم: «تمام شد كتاب اشترنامه ى شيخ فريدالدين عطار... شيخ محد بن احمد... سنه ى احمد عشرين و ثمانمائة...» و قطعات و مرقعات ديگر كه در كتاب «احوال و آثار خوشنويسان» به آنها اشاره شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (644 -642 /3).

امامي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنوان : دكتر ابوالقاسم امامي

آقاي دكتر ابوالقاسم امامي از فضلاي كم كار اما گزيده كار و دقيق النظر امروز ايران است و در ادبيت و عربيت و اغلب دانش ها و معارف اسلامي ، هم در حوزه و هم در دانشگاه ، به مدارج والاي علمي دست يافته است . او متولد بيست و سوم دي ماه 1313 ش در روستاي گز ( وابسته به بندر گز ، جزو استان گلستان امروز ) است . پدرش اهل علم و از شاگردان مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني بود . تا سال 1328 تحصيلات ابتدايي را در گز و بندر گز به پايان رساند . سپس بر وفق علاقه و ارشاد پدر ، به تحصيلات حوزوي ( در بهشهر ، گرگان ، و سرانجام و بيش از همه در مشهد ) روي آورد ، و استادان فرزانه اي داشت از جمله اديب نيشابوري ، و ميرزا جواد آقا تهراني . مدتي كوتاه نيز به حوزه ي علميه ي قم رفت و سپس به تهران آمد . در سال 1339 از كسوت روحاني بيرون آمد و تحصيلات دانشگاهي جديد را در پيش گرفت . يك چند با مجله ي عربي الاخاء همكاري داشت . پس از طي دوره ي ليسانس

حقوق سياسي ( 1348 ) در دانشگاه تهران ، دوره ي فوق ليسانس زبان و ادبيات عربي را با احراز رتبه ي اول گذراند ( 1351 ) و دوره ي دكتري در رشته ي فرهنگ عربي و علوم قرآني را با نگارش رساله اي به نام تصحيح و تحقيق در متن تجارب الامم ، نيز تاليف رساله اي در زندگينامه و كارنامه ي ابوعلي مسكويه در دانشكده ي ادبيات و از سال 1360 در دانشكده ي الهيات همان دانشگاه به تدريس پرداخت . از سال 1355 تا 1369 ( كه بازنشسته شد ) ، از سر ويراستاران و صاحب نظران مسائل كتاب و نشر در انتشارات صدا و سيما ( سروش ) بود . از سال 1371 به عضويت هيئت علمي دانشكده ي الهيات و ادبيات عرب دانشگاه آزاد اسلامي ، واحد كرج ، در گروه علوم قرآن و حديث درآمد . همچنين با بعضي نهادهاي علمي _ انتشاراتي نظير دفتر نشر ميراث مكتوب و انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، همچنان ، و به موازت كار تدريس و مسئوليت دانشگاهي همكاري دارد . مقالات علمي بسياري به عربي و فارسي نوشته است . آثار كتابي چاپ شده يا در دست چاپ ايشان از اين قرار است :

1 _ ترجمه ي قرآن كريم كه به توصيف اجمالي آن مي پردازيم ( چاپ اول ، نگار ، 1370 ؛ چاپ دوم ، اسوه ، 1378 )

2 _ تصحيح متن عربي تجارب الامم اثر هفت جلدي ابوعلي مسكويه ( مشكويه رازي ) كه دو جلد آن ( سروش ، 1366 ) منتشر شده و

كار بر روي باقي مجلدات ادامه دارد .

3 _ ترجمه ي تجارب الامم پيش گفته ( جلد اول ، سروش ، 1369 )

4 _ تصحيح ترتيب السعادات ، اثر مسكويه ( آماده ي چاپ )

5 _ رسائل پراكنده ي مسكويه ( نزديك به پايان )

6 _ رساله فيماهيه العدل ( آماده ي چاپ )

7 _ تصحيح متن الفوز الاصغر ( آماده ي چاپ )

8 _ تصحيح كيمياي سعادت ( كه ترجمه اي است از طهاره الاعراق / تهذيب الاخلاق اثر ابوعلي مسكويه ، به قلم ميرزا ابوطالب زنجاني . چاپ تهران ، انتشارات نقطه با همكاري « ميراث مكتوب » ، 1375 )

9 _ تصحيح و ترجمه ي ديوان امام علي ( تهران ، اسوه ، 1370 ، 1373 ) .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

امامي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد تقى امامي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1354 وارد مدرسه حقاني شدم. با گذراندن سالهاي اوليه در آن مدرسه و تكميل دروس در حوزه از محضر اساتيدي نظير حضرات آيات وجداني، عندليب، محقق داماد، اعتمادى، ستوده، نبوي، محفوظي و پاياني براي دوره هاي بعدي تا پايان سطح عالي بهره جستم. سپس از محضر اساتيدي چون حضرات آيات تبريزى و وحيد خراساني از سال 1370 به بعد استفاده نمودم.

همزمان از سال 1368 به تدريس سطح اول و سپس سطح عالي پرداختم كه هم اكنون سالهاست به تدريس مكاسب و رسائل اشتغال دارم. (مدرسه حضرت آية الله بروجردي حجره 15) در سال 1368 مقاله

اي پيرامون كنكاشي پيرامون تورم به سمينار اقتصادي كنگره جهاني حضرت امام رضا (ع) ارائه دادم كه در جلسه مطرح نمودم و توسط مركز پژوهشهاي آستان قدس رضوي منتشر گرديد.

از سال 1379 مقالات و مطالب فراواني به صورت سلسله اي و ادامه دار در مجلات فاطيما و ميثاق با كوثر ارائه دادم كه عناوين برخي از آنها عبارتند از: "سخني با نيكان 24 شماره"، "سخني با ايرانيان 13 شماره"، "مشاوره روانشناسي 17 شماره"، "تحليل مسائل سياسي روز تحت عنوان (چرا ؟) 15 شماره"، "النكاح في الاسلام 15 شماره"، همچنين مدير مسئولي مجلات فاطيما و ميثاق با كوثر را عهده دار بوده ام كه در مورد ميثاق ادامه دارد.

امامي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1283.

درگذشت: مرداد 1358، اروپا.

سيد حسن امامى، فرزند ابوالقاسم تحصيلات خود را در سوييس به پايان رسانيد و به درجه ى دكترى حقوق نايل گرديد. پس از مراجعت به ايران وارد وزارت دادگسترى شد و به رياست دادگاه ها منصوب گرديد و در ضمن در دانشكده ى حقوق به سمت استاد تاريخ عمومى و ثبت اسناد اشتغال داشت. بعد از وفات عموى خود كه امام جمعه ى تهران بود، به جاى وى به اين سمت تعيين شد و به اقامه ى نماز جماعت و وظايف اين شغل اشتغال داشت. بعدا به رياست مجلس شوراى ملى نايل آمد و پس از چندى بالاجبار از شغل نمايندگى مستعفى و به اروپا مسافرت نمود.

از آثار اوست: حقوق مدنى ايران (در شش مجلد)؛ شرح قانون ثبت اسناد و املاك (1320).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

امامي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسين بن العالم الجليل آقا حسام الدين امامى كاشانى از دانشمندان نامى و علماء سامى معاصر كاشانست وى در كاشان متولد شده و مقدمات و سطوح را در آنجا خوانده و پس از آن به قم آمده و در امتحانات حوزه شركت و رتبه اول و نمره عالى را دريافت و مكرر مكالمات علميه با حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى نموده و مورد توجه معظم له واقع شده به طورى كه بعضى از اوقات از ايشان تعبير به عالم هم عصر مى فرمودند و هر يك از طلاب و محصلين كاشانى و غيره را كه توصيه و توثيق مى نمودند آن مرحوم پذيرفته و بر ايشان حقوق و شهريه برقرار مى كردند

آقاى امامى پس از يك دوره تحصيلات و ديدن دروس خارج قم به نجف اشرف عزيمت نموده در حالى كه در آن موقع بر

عروةالوثقى علامه يزدى حاشيه شروع نموده و در اقامتشان در (باب مدينه علم) تا باب خمس به اتمام رسانيدند

معظم له پس از چندى توقف در نجف و شركت در دروس آيات عظام آنجا بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و ديگران مراجعت به كاشان نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى باز به قم آمده و به تدريس خارج پرداخته و صدها نفر از طلاب در درسشان شركت مى نمودند. ولى متأسفانه روى بعضى از جهات دوباره به كاشان برگشته او تا حال تحرير و تأليف اين كتاب (سال 1395 قمرى) به اقامه جماعت و تدريس و تأليف اشتغال دارند از آثار گرانقدر آنجناب كتاب (اصول الاماميه) است كه زحمات فضلاء را آسان و راهى را كه بايد سالها در مبانى اصول فقه طى نمايند به چند ماه رسانيده است

نگارنده گويد مترجم محترم ما از مجتهدين جوان عصر حاضر است آثار نبوغ و بزرگى در چهره و سيمايش نمايان است و اميد است كه بخواست خدا و عنايت صاحب ولايت در آينده از مراجع عاليقدر بوده باشند زيرا از سى سال قبل كه ايشان را شناخته ام همواره چه در قم و چه در كاشان و چه در نجف اشرف با كمال سادگى و دور از تظاهرات مجدانه اشتغال به تحصيل و تدريس و تصنيف داشتند و بحمد اللَّه آثار علمى ارزنده اى مانند (اصول الاماميه) و حواشى بر عروةالوثقى و غيره دارند و ايشان داماد ارجمند حضرت آيت اللَّه والعالم العلام آقاى حاج آقا رضاى مدنى كاشانى كه از مجتهدين و مراجع عصر حاضرند در كاشان مى باشند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

امامي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبدالله امامى اول عالم معاصر شهرستان تربت است كه اكنون باقامه جماعت و خدمات دينى و تدريس و سرپرستى محصلين و طلاب مدرسه تربت اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

امامي، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي اصغر امامي

محل تولد : دهاقان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1350 پس از اتمام دوره ابتدايي وارد حوزه شدم و به موازات تحصيل در حوزه علميه اصفهان ديپلم متوسطه را نيز اخذ نمودم.

تحصيلات اينجانب از اوائل در حوزه به صورت مستمر با تدريس دروس حوزوي همراه بوده است. در سال 1358 پس از اتمام سطح در دوره هاي مختلف خارج فقه و اصول و همچنين فلسفه در حد اسفار نزد اساتيد متعدد شركت نمودم. يك دوره اصول در خدمت مرحوم آيت الله صافي اصفهاني شركت كرده و در محضر مرحوم آيت الله صادقي و مجلسي اصفهاني مباحث فقه را شركت كرده ام. تدريس اينجانب در مدارس صدر و امام صادق (ع) و دارالحكمه و جدّه بزرگ اصفهان تا سال قبل (1385 _ 1386) ادامه داشته است.

امامي، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي امامي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد مهدي امامي در بهار سال 47 در يك خانواده روحاني و اهل علم متولد شدم. دوران ابتدائي و راهنمائي را در محل تولد كه يكي از روستاهاي بخش بهار همدان مي باشد گذراندم. پايان دوران راهنمائي همزمان شد با شروع جنگ تحميلي، بخشي از دوران راهنمائي (سوم) در جبهه و بخشي از آن را در مجتمع رزمندگان به اتمام رساندم.

همزمان با جنگ و دوران تحصيل در مدرسه در سال 64- 65وارد حوزه علميه قم شدم، البته قبل از آن پايه اول حوزه را در مدرسه شهيد مصطفي خميني (ره) تهران گذراندم. و به جهت اين كه

شهر قم شهر علم و اجتهاد بود و حرم حضرت معصومه (س) در آنجا بود، در امتحانات حوزه شركت و قبول شدم. از سال اول تا سال سوم را در مدرسه الهادي واقع در خاكفرج قم سپري كردم و همزمان با دروس حوزه دروس مقطع دبيرستان را در مجمع ايثارگران شهيد زين الدين قم به اتمام رساندم.

در سال 73 وارد دانشگاه شدم در رشته علوم سياسي و همزمان با دروس حوزه و دانشگاه، در سال 75 موفق به اتمام سطح دو حوزه و كارشناسي در دانشگاه شدم. در سال 77 در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه باقرالعلوم (ع) قبول شدم. و همزمان تا سال 82 دروس دانشگاه و مصاحبه هاي خارج فقه و اصول را در شش نوبت به پايان رساندم.

از سال80 همزمان با دروس ديگر و تحقيقات مشغول به تدريس در دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي و علامه طباطبائي تهران شدم. و در حال حاضر هم با اشتغال به كار آموزشي مشغول تدوين و نگارش كتاب و مقالات و تدريس در دانشگاههاي ياد شده و اراك و پيام نور هستم.

امامي، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر امامي

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام والمسلمين محمد جعفر امامي در سال 1322 و در شب عيد فطر در روستاي لايزنگان (خشم عليا) از توابع شهرستان داراب استان فارس در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. پدرش روحاني نبود ولي پدر بزرگش در كسوت روحانيت بود اما از راه باغ داري و كشاورزي زندگي خويش را اداره مي كردند. وي دوران ابتدائي را در مسقط الراس خود، ابتدا

در مكتب خانه و پس از آن در مدرسه ابتدايي آن روز به تحصيل گذراند.

در 27/7/1337 به حوزه علميه داراب كه تحت قيموميت مرحوم آيت الله نسابه اداره مي شد وارد شد و تا سال 1341 در آنجا بود. در طي اين سالها دروس دوره مقدمات و بخشي از دروس دوره سطح را آموخت و سپس به حوزه علميه قم آمد و در قم نخست به مدرسه رضويه رفت و دروس دوره سطح را پي گرفت و در مدتي كوتاه آن را به پايان برد. سپس به درس خارج استادان مشهور آن روزگار رفت و از محضر بسياري از آنان بهره مند شد. اما استاد اصلي او در اين بخش آيت الله العظمي مكارم شيرازي بود.

حجةالاسلام والمسلمين امامي، در پيش و پس از (انقلاب اسلامي) در عرصه هاي گوناگون سياسي حضور فعال داشته است. او در سالهاي حكومت (پهلوي) براي تبليغ به نقاط مختلف كشور سفر مي كرده و در آنجا ماهيت رژيم پهلوي را افشا مي نموده است تا آنجا كه رژيم پهلوي او را ممنوع المنبر كرد و تا پيروزي انقلاب اين ممنوعيت ادامه داشت از آغاز ورود او به قم كه مبارزه مرجعيت و روحانيت با تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي بر ضد رژيم پهلوي شروع شد همواره در تمام صحنه هاي اين مبارزه شركت داشت.

وي در جريان رفراندوم و لوايح ششگانه در سخنراني جلسه مهم مدرسين حوزه كه پس از لغو مصوبه انجمن هاي ايالتي و ولايتي در مسجد اعظم قم كه در آن آية الله العظمي مكارم و مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ مرتضي انصاري سخنراني كردند

و موضع مدرسين حوزه را اعلام داشتند و در كليه سخنراني هاي امام راحل چه آنها كه در مسجد اعظم ايراد فرمودند و چه سخنراني معروف مدرسه فيضيه در عصر عاشورا شركت داشت. و نيز در صحنه پانزده خرداد در قم كه ملت ايران به خاك و خون كشيده شدند، حضور داشت.

در شب و روز آزادي امام قدس سره از حبس و حصر و حضور مردم قم در بيت ايشان و ورود هيئت هاي ديدار كننده از شهرستانهاي كشور و سخنراني آن حضرت در مسجد اعظم و در جشن باز گشت امام كه در فيضيه منعقد گرديد و نيز در سخنراني ضد كاپيتولاسيون كه در بيت خود حضرت امام (ره) در محله يخچال قاضي قم انجام گرفت در تمامي اين مراحل حضور داشت.

او پس از انقلاب نيز در صحنه هاي گونا گون همواره پشتيبان انقلاب و امام (ره) بوده است. در آغاز به نمايندگي از امام در آمادگاه منظريه قم و در ستاد انقلاب مدتي در سازمان برنامه و بودجه و مدتي در وزارت بازرگاني انجام وظيفه نمود. در طي سالهاي دفاع مقدس نيز با تنظيم كتاب (نظام دفاعي اسلامي) و بحث هاي عقائد و اطلاعات رزمندگان اسلام را با مباني دفاع و ديدگاه اسلام درباره آن آشنا مي ساخته است.

حجة الاسلام و المسلمين امامي هم اكنون از اعضاء جامعه مدرسين حوزه علميه قم مي باشد و در شهر قم حضور دارد .

امامي، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود امامي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام سال دوم دبيرستان به علت علاقه شديد به دروس

حوزوي، دبيرستان را رها كردم و به مدرسه علميه ملا محمد جعفر (حاج آقا مجتهدي تهراني) وارد شدم. از سال 1360 تا 1365 تحصيل دروس مقدمات (تا پايان لمعتين) را در اين مدرسه سپري كردم. سپس مدت يكسال بطور آزاد در دروس مدرسه عالي شهيد مطهري شركت نمودم و آنگاه در سال 1367 به حوزه علميه قم آمدم و تا كنون در اين حوزه به تحصيل و تحقيق مشغول هستم.

شرايع و دروس جنبي مانند تفسير قرآن، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه و اخلاق را به مدت 5 سال از محضر استاد بزرگوار آيت الله مجتهدي تهراني بهره گرفتم. لمعتين و اصول فقه را خدمت حاج سيد محمد ضياء آبادي خواندم. مدت يكسال كه در مدرسه شهيد مطهري بودم، الهيات شرح منظومه را نزد استاد سيد مصطفي محقق داماد و رسائل را نزد آيت الله سيد حسن مرعشي درس گرفتم. ادامه درس رسائل را در قم در درس آيت الله سيد رسول تهراني شركت كردم. در تهران بداية الحكمه را در درس آيت الله سيد رضي شيرازي و نهاية الحكمه را در درس استاد سيد حسين حسيني حاضر شدم. در قم، درس مكاسب را در محضر آيت الله سيد حسن طاهري خرم آبادي شركت كردم. جلد نخست كفايه را نيز خدمت آيت الله شيخ حسن قديري و جلد دوم را خدمت استاد شيخ صادق لاريجاني خواندم.

سال 1371 به مدت 4 سال در درس خارج فقه (مبحث بيع) آيت الله وحيد خراساني حاضر شدم و در كنار آن به دروس خارج اصول حضرات سيد احمد مددي و استاد گنجي حاضر مي شدم. مدت 2 سال خارج فقه (خمس)

آيت الله شيخ جواد تبريزي را درس گرفتم و در نهايت مدت 6 سال از خارج فقه (خمس و نكاح) استاد معظم حضرت آيت الله شبيري زنجاني را بهره مند شدم. همچنين 4 سال در درس خارج اصول حضرت استاد وحيد خراساني حاضر شده ام. نهايتا مدت 12 سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرده ام و از سال گذشته از حضور در دروس خارج منصرف شده ام. و بيشتر وقت خود را به كارهاي پژوهشي سپري ميكنم.

در مدت اقامت در قم، مدت 7 سال در درس كلام يكي از اساتيد بزرگوار شركت كردم (به علت عدم رضايت استاد، از ذكر نام ايشان معذورم) مدت 2 سال در درس اشارات حضرت آيت الله حسن زاده آملي و مدتي در درس اسفار حضرت آيت الله جوادي آملي شركت نمودم.

مدت 5 سال كه در مدرسه مجتهدي در تهران بودم، دروس مختلف ادبيات و منطق را كراراً تدريس كردم و مدت 8 سال است كه هفته اي يك روز به تهران مي روم و به تدريس دروس معارف اسلامي و مباحث اعتقادي در دانشگاه هاي تهران (3 سال نخست در دانشگاه خواجه نصير و 5 سال بعدي در دانشگاه تهران) مشغول هستم و همچنان ادامه دارد.

از آغاز تحصيل در حوزه، علاقه وافري به تحقيق و پژوهش داشتم و نخستين كار پژوهشي ام را در سال دوم دبيرستان (16 سالگي) شروع كردم كه بحثي پيرامون عصمت بود و يكسال بعد از تحصيل در حوزه آن را با مطالعه متون عربي تكميل كردم و در نهايت با 120 منبع به پايان رساندم. در مدتي كه

در تهران و قم بودم كارهاي پژوهشي مختلفي انجام دادم، در دوران اقامت در تهران و مدتي پس از ورود به قم به كارهاي تحقيقي پيرامون متون روايي و ترجمه آنها (ترجمه و تحقيق فضائل الخمسه و تحقيق نفس الرحمن في فضائل سلمان، (تاليف محدث نوري، اللوامع النورانيه تاليف محدث بحراني، الهدايه حسين بن حمدان) اشتغال داشتم.

مدت 7 سال است كه با موسسه دائرة المعارف فقه اسلامي (زير نظر آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي) در بخش فرهنگ فقه و مجله فقه اهل بيت (ع) همكاري پژوهشي دارم و مدت 6 سال است كه در كارهاي پژوهشي و تحقيقي مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه همكاري مي كنم و با موسسه هايى چون فرهنگ و انديشه اسلامي، همايش دو سالانه مهدويت همكاري پراكنده داشته ام.

امامي، منيرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد منيرالدين امامى متولد 1352 قمرى كه از محصلين حوزه علميه قم مى باشد. وى پس از رشد و خواندن دروس فارسى و مقدمات به قم آمده و سطوح را از مدرسين حوزه علميه فراگرفته آنگاه به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى مدظله و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه روحانى دامت بركاتهم شركت نموده و از خرمن علوم آنان خوشه ها چيده و تا حال حاضر نيز استفاده مى نمايد و در ايام تعطيل ماه رمضان و محرم و صفر براى نشر احكام به منطقه و محل خود و غيره مسافرت نموده و مى نمايد. برادر ارجمند ايشان آقاى حاج سيد باقر امامى از فضلاء مهذب حوزه مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

امامي، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1328، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1350، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز در سال 1352، دكترا در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1362.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى دانشگاه شهيد چمران اهواز از سال 1355 تاكنون، استاد دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى و عربى، شركت و سخنرانى در كنگره هاى جهانى حافظ، سعدى، فردوسى، نظامى، خواجوى كرمانى و تدريس در دروس تخصصى ادبيات فارسى و عربى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مرثيه سرايى در ادبيات

فارسى، پرنيان هفت رنگ (بررسى اشعار فرخى سيستانى) در دست چاپ.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نقد ادبى، اسطوره شناسى، شعر شناسى، سبك شناسى شعر، زندگينامه نويسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

امانت، رشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، نويسنده و مترجم. در يزد متولد شد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در زادگاهش به تهران آمد و دو سال در مدرسه ى صنعتى آلمان و سه ماه در كالج تحصيل نمود، بعد به خدمت سربازى پرداخت. پس آن به شغل آزاد مشغول شد. زبان انگليسى را در مدت پنج سال و زبان آلمانى را در مدرسه ى صنعتى و فرانسوى را خود آموخت. از آثار وى: ترجمه ى «از اسرار جنگ گذشته»؛ «اسرار سيرك»؛ «اسرار عشق»؛ ترجمه ى «پسر كاپيتان» يا «شواليه شاه»؛ ترجمه ى «تريپوله» يا «مقلد دربار شاهى»؛ «خودآموز انگليسى به فارسى»؛ ترجمه ى «ژان دولارج»؛ «سرگذشتهاى آرسن لوپن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگى نامه ى رجال و مشاهير (265 -264 /1)، مؤلفين كتب چاپى (125 -122 /3).

اماني، محمدصالح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد صالح اماني

محل تولد : جنت رودبار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/3/1

زندگينامه علمي

اينجانب متولد هشتم ربيع الثاني سنه 1391 ه.ق مطابق خرداد ماه 1349 خورشيدي در يكي از روستاهاي خوش آب و هواي منطقه تنكابن به نام جنت رودبار از حوالي بخش مركزي شهرستان رامسر بدنيا آمدم. در خانواده اي كه دينداري، نوعدوستي، اصالت، تقوا، پاكدامني مشهور و زبانزد خاص و عام بودند. از همان زمان طفوليت عشق و علاقه وافري كه به مكتب اهل بيت (ع) داشتم، همواره شوق و اشتياق را در اينجانب زياد مي كرد، تا اينكه پس از طي مراحل تحصيلي مدارس ابتدايي و راهنمايي را در زادگاه خودم با موفقيت به پايان رسانيدم و دوره آموزش متوسطه و دبيرستان را در شهرستان آمل مازندران گذرانيدم و در خلال اين مدت قريب

يك سال نيز در جبهه هاي جنگ عليه باطل شركت كردم. و سرانجام وارد حوزه علميه شهر شدم و با قبولي در آزمون و مصاحبه به پذيرش آن حوزه مقدسه درآمدم.

پس از ورود به حوزه نيز با برنامه ريزي دقيق و نظم و سليقه خاص كه از صفات لاينفك وجودم مي باشد در كنار گذراندن دروس اصلي و فرعي به مطالعات و تحقيقات نيز پرداختم و عهد اينكه در كنار مطالعات همواره مطالب مورد نياز و علاقه را بصورت فيش برداري يادداشت مي نمودم كه همچنان نيز ادامه دارد.

يكي ديگر از كارهايي كه در كنار تحصيل داشتم و دارم تبليغ و ترويج مكتب دين مبين اسلام بوده و هست كه در ايام تبليغ هر ساله با شور و شوق فراوان به آن پرداختم. و از كارهاي ديگر تدريسي است كه از همان اوايل خود را مقيد به آن كردم كه تاكنون اكثر كتب مقدماتي اعم از صرف، نحو، ادبيات، منطق، تجويد قرآن، حاشيه ابن عقيل، معاني، فقه و اصول، لمعه، تحرير الوسيله، مختصر النافع، مكاسب و رسائل، نهج البلاغه و صحيفه سجاديه را تدريس نمودم.

از بدو ورود به حوزه مقدسه علميه يعني سال 1377 خورشيدي تاكنون بطور مستمر و مداوم مرتباً در دروس سطح عالي و خارج فقه و اصول و تفسير و رجال و حديث و غير آن از محضر پر بركت اساتيد معظم و مراجع عظام تقليد (دامت تأئيداتهم) بهره بردم كه بخشي از آن بزرگواران در صفحه 2 همين فرم ذكر گرديده اند و از اكثر آن بزرگواران نيز به اخذ اجازات علمي، حديثي و امور حسبيه نائل شدم.

امجد، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله

شيخ محمود امجد به سال 1318 ه_.ش در خانواده اى روحانى در شهرستان كنگاور از توابع شهر «كرمانشاه» به دنيا آمد، پدرش از واعظان توانا و از علماي آن ديار بود كه به عنوان پايگاهي در مسير ايران به كربلا، ميزبان علماي هم عصر خويش بود. ، و جدّشان از عالمان ذى فنون ملقّب به «افصح المتكلّمين» بود. پدر بزرگ ايشان از علما و شعراي با اخلاص و ارادتمند خاندان عصمت و طهارت است كه تضمين هاي عاشورايي ايشان از اشعار حافظ مشهور است.

در حدود 18 سالگى تحصيلات جديد را رها و به انگيزه تحصيل علوم دينى به شهر مقدّس قم مشرّف شد و در مدّت كوتاهى دوره مقدّمات و سطح را به پايان رسانده و به دروس خارج مشغول گرديد. در درس خارج فقه و اصول از محضر استادانى چون حضرات آيات عظام: امام خمينى، داماد، حاج آقا حسين فاطمي ، بهاءالدينى و بهجت _ قدّس الله اسرار الماضين، و دامت بركات الباقين منهم _ و در فلسفه و عرفان عملى از محضر پربار علاّمه طباطبايى قدّس سرّه استفاده فراوان برد. و در حدود 20 سال پايان عمر گهربار معظّم له با ايشان انس داشت و در جلسات عمومى و خصوصى ايشان شركت مى كرد ارادت علامه نيز به ايشان مشهود بوده است بطوري كه مي فرموده اند به او امجد كرمانشاهي نگوييد بلكه امجد كربلايي بگوييد.

بزرگترين استاد اخلاق و عرفان ايشان مرحوم آيت الله العظمي بهاءالديني است كه از سال 1351 ه_.ش. با آيت الله العظمى بهاء الدينى مأنوس و استفاده فراوان برد. و نيز در حدود سال 1350 با آيت اللّه

العظمى بهجت _ دامت بركاته _ مرتبط شد و افزون بر بهره بردارى از دروس خارج فقه و اصول آن عارف ارتباط خاص و نزديك با معظّم له داشت و اينك حدود يك دهه است كه ايشان در تهران ساكن و دانشجويان و جوانان از جلساتش بهره هاى اخلاقى مى برند و علامه طباطبايي مي گفت: «ايشان قوي است.»

روش تربيتي و رفتاري و اخلاق اجتماعي و زهد بي نظير ايشان باعث شده، جوانان خصوصا دانشجويان، اين عالم گرانقدر را همچون نگيني در آغوش بگيرند. مباحث اخلاقي و نماز جماعت ايشان در مسجد كوي دانشگاه تهران و مراسمي چون عزاداري ايام محرم و احياء شبهاي قدر، همه عاشقان فضيلت را به سوي خويش جذب كرده است.

از خصوصيات بارز ايشان اخلاص عجيب و بي اعتنايي او به دنياست به طوري كه بسيار ديده اند كه مجالس بسيار كوچك و در ظاهر كم اهميت و افراد بي نام و نشان را بر مجالس بسيار بزرگ ترجيح داده اند. آنچه در نظر ايشان اهميت دارد ارادت و اخلاص به اهل بيت عصمت طهارت عليهم السلام است. عشق به جوانان، دلسوزي براي آنان و محبت پدرانه ايشان باعث شده است كه جوانان هم به او عشق ورزند و با ايشان رابطه اي صميمي داشته باشند.

اميدي فرد، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الله اميدي فرد

محل تولد : فارمد مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/4/20

زندگينامه علمي

اينجانب عبدالله اميدي فرد در سال 1336 در يكي از روستاهاي نزديك به مشهد مقدس به نام فارمد كه مردم محل آنرا پژمه هم مي خوانند ديده به جهان گشودم. در همان روستا

دوره ابتدائي را كه آن زمان شش سال طول مي كشيد به پايان رساندم و به پيشنهاد پدرم كه از شاگردان و دوستان نزديك آيات حضرت آية الله حاج آقاي مرواريد و حضرت آية الله حاج ميرزا جواد آقا تهراني بود وارد حوزه علميه مشهد شدم و تحصيلات حوزوي را در مدرسه علميه بعثت زير نظر آية الله مرواريد شروع كردم اين زمان مهر ماه 1350 بود پس از سه سال با موافقت پدرم با مرحوم حاج شيخ عباسعلي سبزي عازم حوزه علميه قم شدم.

در سال هزار سيصد و پنجاه و چهار به درس مكاسب حضرت آيت الله حاج شيخ يوسف صانعي و رسايل حضرت آيت الله اعتمادي و برخي از مباحث مكاسب را هم نزد آيت الله ستوده شركت نموده و تلمذ نمودم. در ادامه دروس سطح توفيق يافتم كفايتين را نزد آية الله العظمي فاضل و شرح تجريد را نزد استاد شهيد خليلي و منظومه را نزد آقايان دكتر بهشتي و آية الله يحيي انصاري و برخي از مباحث اشارات را نزد آيت الله حسن زاده و برخي از قسمت هاي اسفار را نزد آية الله جوادي آملي فرا بگيرم. در سال 58 رسماً حضور در دروس خارج را با شركت در فقه آية الله صانعي و آقايان ديگر شروع كردم بيشترين تاثير را از آيات عظام فاضل، صانعي، منتظري و تا اندازه اي هم از محضر آيات عظام وحيد خراساني، آية الله حاج شيخ جواد تبريزي داشته ام.

بايد ياد آور شوم كه همزمان با دروس حوزه به تحصيلات جديد هم ادامه دادم نخست دوره راهنمايي را و سپس دوره دبيرستان را با

اخذ ديپلم اقتصاد به پايان رساندم و در اولين دوره مدرسه عالي طلاب موفق به اخذ مدرك آن دوره كه ارزش ليسانس معارف اسلامي را داشت گرديدم و در اولين دوره تربيت مدرس هم موفق به اخذ كارشناسي ارشد شدم و از سال 1371 ضمن تدريس در دانشگاه به عنوان هيات علمي، توفيق دريافت درجه دكتري در رشته فقه و مباحث حقوق اسلامي از دانشكده الهيات تهران را پيدا كردم.

از توفيقات بزرگ كه خداوند به اينجانب عطا فرموده آن است كه از آغاز انقلاب شكوهمند اسلامي همواره در خدمت انقلاب بوده هر چند سمت هاي مهم و حساس را نداشته ام اما در حد توان از سويي در خدمت نظام مقدس بوده و هستم و... و از سويي از خدمت در دانشگاه به قشر جوان در راستاي اهداف نظام اسلامي خدمت نموده ام و از همه بهتر در حوزه همواره با تدريس تلاش كرده ام اندوخته هاي اندكم را به ديگران انتقال دهم در همين راستا مدتي را به عنوان مدير يكي از مدارس علميه قم سپري مي كرده ام غير از تدريس در مدارس تحت برنامه مديريت حوزه تدريس خصوصي ادبيات و دروس سطح از سال 1374 با تدريس صفات اصول شهيد صدر سپس كفايه و مكاسب و... را در حجرات و سپس مدرسه حضرت آية الله العظمي گلپايگاني را داشته ام.

امير همايون

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طبيب، اديب، منجم و شاعر. ظاهراً وى غير از همايون اسفراينى شاعر معروف قرن نهم و همايون عراقى است. در ماوراءالنهر مى زيست و در زمان خود بسيار معروف بود. علاوه بر فنون مذكور در ادبيات عرب و عروض

نيز دست داشت و غزل و معما بسيار خوب مى گفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (625).

اميرخاني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اميرخاني

محل تولد : گونبان بخش دينور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اميرخاني فرزند امام قلي در سال 1351در روستاي گونبان از توابع بخش دينور استان كرمانشاه به دنيا آمده و تحصيلات مقطع ابتدائي را در همان روستا گذرانده و در سال 1363 تحصيلات دوره راهنمائي را در كرمانشاه آغاز كردم.

در سال 1367به سبب علاقه به معارف و علوم اسلامي و حوزوي وارد حوزه علميه آيت الله بروجردي (ره) شدم و پس از يك سال به خاطر فقدان امكانات علمي و آموزشي در آزمون سراسري حوزه علميه قم شركت و موفق به كسب رتبه قبولي شدم.

دروس مقدمات را در مدرسه علميه مهدي موعود (عج) خواندم و در سال 1371براي ادامه تحصيل و تكميل دروس سطح وارد مدرسه علميه امام محمد باقر (ع) شدم و از محضر اساتيد بزرگوار و توانا بهره بردم. درسال 1380موفق شدم كه دروس سطح (كفايتين و مكاسب) را به اتمام برسانم و به درس خارج راه پيدا كردم. از سال 1380 تاكنون در درس خارج فقه استاد بزرگوارم حضرت آيت الله جوادي آملي بهره مي برم. از سال 1372شروع به نوشتن كردم و در سميناري كه باني آن دانشگاه تهران بود مقاله ارائه كردم كه عنوان رتبه سوم را به خود اختصاص داد. در سال 1373 همكاري خود را با چاپ مقاله به مناسبت وحدت حوزه و دانشگاه در روزنامه اطلاعا ت با روزنامه و مجلات آغاز كردم

سپس با مراكز پژوهشي و تحقيقاتي همكاري خود را آغاز كردم.

اميرنظام گروسي، حسنعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1237/1236 ق)، اديب و خطاط. ملقب به سالار عسكر و اميرنظام. يكى از رجال جليل القدر دوره قاجار و از خاندان قديمى ايل كرد كبودوند ساكن گروس بود. نياكان وى در دوره هاى صفويه، افشاريه، زنديه و قاجاريه مصدر خدمات مهم دولتى بوده اند اميرنظام همواره مشاغل سياسى و ادارى مهمى در داخل و خارج از كشور برعهده داشت. از جمله اقدامات سياسى وى پايان دادن به ماجراى عبيداللَّه خان نقشبندى، رييس صوفى مسلك كرد بوده است. اميرنظام گهگاهى از روى تفنن به نظم هم مى پرداخته است. از آثار وى: «منشآت اميرنظام» و «پندنامه» كه به خط خود براى فرزندش يحيى نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1256 -1254 /4)، از صبا تا نيما (172 -165 /1)، اطلس خط (631 -630)، تاريخ برگزيدگان (190 -188)، تذكره خوشنويسان معاصر (56 -53)، سرآمدان فرهنگ (201 -200 /1)، شرح حال رجال (367 -359 /1).

اميري، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمد على بن آقا جعفر بن حاج سيف الله اميرى پاشا از علماء معاصر شمال و اكنون در بند پى بابل سكونت دارد. وى در قريه پادشاه امير بند پى متولد شده و پس از پايان دوره تحصيلات مقدماتى مقدارى از سطوح را در آن قريه در محضر آيه الله آقا شيخ محمد فيروز جاهى كه از تلامذه مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى و آيه الله عراقى بوده اند خوانده و در سال 1325 شمسى بقم مهاجرت و پس از پايان دوره سطح خارجى را در محضر مرحوم آيه الله العظمى بروجردى و مراجع بزرگ معاصر قم تلمذ فرموده و چون جد نامبرده اش كه از متمكنين متدين و خير آن سامان بوده اند، مدرسه عليمه ايكه

داراى چندين حجرات فوقانى و تحتانى در جنب بارگاه حضرت سيد نظام الدين كه مزار اهالى است كه واقع در قريه نامبرده ميباشد ساخته و پنج هكتار زمين شلتوت كارى از بهترين املاك شخصى خود را وقف معاش طلاب ساكنين مدرسه مزبوره بضميمه ربع يك مرتع بنام يك براى تعمير بناى آن مدرسه ميباشد و كليه علماء و مروجين معاصر آن سامان چه آنانى كه مقيم آنجا ميباشند و چه آنانيكه در حوزه هاى مختلف قم و مشهد و غيره مشغول بتحصيلند براى فرا گرفتن دوره مقدماتى و سطوح اوليه و وسطى در اين مدرسه تلمذ نموده اند، تا پيش از سال 1346 شمسى پس از فوت جد نامبرده اش و فوت آيه الله فيروز جاهى مدرسه علميه بصورت مخروبه درآمده و نزديك بود بتصرف اجنبى درآيد و آثارش بكلى محو شود كه معظم له با تحمل زحمات فراوان و كمى بودجه از قم ببخش بند پى و قريه نامبرده رفت و آمد نموده تا آنكه مدرسه مزبوره را مجددا احياء و مرمت و تأسيس و تشكيل حوزه علميه در بخش بند پى با همكارى و تشريك مساعى مراجع بزرگ تقليد قم نموده بالنتيجه جمعيت زيادى از طلاب محترم آن سامان و سواد كوه باين بخش و اين مدرسه اجتماع نموده و در تحت برنامه خاص مطابق برنامه مدرسه حضرت آيه الله العظمى گلپايگانى مدظله العالى اجراء مى شود و با آنكه هر چند سال يكبار چندين نفر از طلاب آنحوزه پس از فرا گرفتن دوره مقدماتى و مقدارى از سطوح بحوزه هاى علميه قم و مشهد منتقل مى شوند در حال حاضر در حدود چهل نفر از طلاب آن سامان و سواد كوه در

آنجا سكونت دارند و جناب مترجم محترم ما بتدريس و تربيت آنان و اقامه جماعت و خدمات ديگر روحى و دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اميري، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. وى نواده ى حاج محمدتقى اميرالامراء بود. در كرمانشاه متولد شد. در كودكى به تهران آمد، سپس به تبريز رفت و در آنجا تحصيلات ابتدايى خود را به پايان رساند. در سال 1314 ش به تهران بازگشت و دوره ى متوسطه را تمام كرد، سپس از دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران ليسانس گرفت. در سال 1322 ش در دانشسراى عالى به تدريس پرداخت. در خلال اين مدت موفق به اخذ دكترى ادبيات فارسى شد. از سال 1342 تا 1348 ش نماينده ى فرهنگ و هنر در آمريكا بود و پس از بازگشت به ايران در دانشكده ى ارتباطات اجتماعى و مدرسه ى عالى ادبيات به تدريس پرداخت. در سال 1350 ش به دعوت دانشگاه يوتا به امريكا رفت و در سال در آنجا به تدريس پرداخت. در بازگشت، به استادى دانشگاه شيراز منصوب شد و سرانجام در سال 1364 ش بازنشسته گرديد. برخى از آثار وى: فرهنگ كتاب «الابنيه عن حقايق الادويه»؛ ترجمه ى «منظومه ى سهراب و رستم»؛ ترجمه ى «منظومه ى فردوسى در تبعيد»؛ ترجمه ى «سفرنامه ى گاليور»؛ «آشنايى با شكسپير»؛ ترجمه ى «مالك و زارع در ايران»؛ ترجمه ى «بازگشت ده هزار يونانى»؛ ترجمه ى «سفرنامه ى فريزر»؛ ترجمه ى «روس و انگليس در ايران»؛ ترجمه ى «سفرنامه ى جكسن» يا «ايران در گذشته و حال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (390 -385 /1)، مؤلفين كتب چاپى (304 -303 /6).

امين الدوله، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1259 ق)، نويسنده و منشى. وى از رجال دوران قاجاريه و مردى مطلع بود. در جوانى در اداره يا وزارت رسائل به خدمت پذيرفته شد. در سال 1275 ق با سمت منشيگرى وارد وزارت خارجه و به واسطه ى

خط خوشى كه داشت ملتزم ناصرالدين شاه شد. در سال 1279 ق به سمت نيابت اول وزارت خارجه منصوب شد و در سال 1283 ق لقب منشى يافت. در اولين سفر ناصرالدين شاه به فرنگ همراه او بود اما بر اثر سعايت امين السلطان، رقيبش، از مرز آلمان بازگشت. وى سمت هاى مختلفى چون وزارت رسائل، نظامت مجلس شورا، تصدى امور ضرابخانه، وزارت اوقاف را داشت و در نهايت، بعد از امين السلطان، صدراعظم ايران شد. در سال 1316 ق از صدارت معزول و به ملك خود در لشت نشاء گيلان رفت. از كارهاى امين الدوله تأسيس كارخانه ى آخرين سيستم قند كهريزك با سرمايه ى داخلى و خارجى به وسيله ى مهندسين بلژيكى، تأسيس كارخانه ى كبريت سازى در الهيه ى شميران ملك خود و تأسيس مدرسه ى رشديه در تهران است. امين الدوله از مؤسسان اداره ى پست به سبك جديد بود. وى زبان فرانسه را به خوبى مى دانست. در گيان درگذشت. از آثار وى: «سفرنامه ى مكه»؛ «خاطرات امين الدوله».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (280 -272 /1)، تاريخ برگزيدگان (194 -191)، دايرةالمعارف فارسى (254/1)، سرآمدان فرهنگ (202 -201 /1)، شرح حال رجال (366 -354 /2)، طرائق الحقائق (639/3)، المآثر والآثار (193)، مكارم الآثار (1596 -1595 /5)، يادگار (س 3، ش 3، ص 38 -37).

امين الواعظين، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمّد على تاجر اصفهانى، عالم و فاضل، و واعظ كامل بوده، در سال 1275 در اصفهان متولّد شده، و در نزد فضلا و علماى اين شهر مانند: حاج ميرزا بديع درب امامى، و حاج سيد مهدى نحوى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى تلمّذ نموده، چندين سال نيز در اعتاب مقدّسه نزد اساتيد آنجا

تحصيل كرده، واعظى بليغ بود.

در حدود 1325 به ايران مراجعت نموده، مدّتى در اصفهان، و گاهى در يزد ساكن شده، و سرانجام در قريه سده ماربين كه اكنون به نام همايون شهر معروف است در سال 1358 وفات يافته، در قبرستان خوزان مدفون گرديد.

وى را تأليفات عديده است كه از آن جمله است:

1- امان الخائفين، در امامت 2- البراهين الباهرة، در مذّمت دنيا و مدح آخرت 3- تحفة المعاد للعباد 4- روح العالمين، در توحيد 5- شهاب الثاقب در مدح امام غائب عليه السلام 6- طريقة الحق، در نبوّت 7- كهف العارفين، در اخلاق و غيره از نظم و نثر 8- قصيده اى در مرثيه استادش ميرزاى شيرازى گفته، و در آن نام عدّه اى از علما را مذكور داشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

امين زارع، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا امين زارع

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1346 در خانواده اي مذهبي و متوسط در سبزوار متولد شدم. تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در همان شهر سپري كردم. در ميان اساتيد آن دوره استاد محمود كياني دبير ادبيات بيشترين تاثير مثبت را بر من داشتند. در بحبوحه انقلاب با حضرت آيت الله سيد محمد حسن علوي آشنا شدم و ارتباط خوبي با محضر ايشان پيدا كردم. ارتباط با ايشان درس تقوي، معنويت، خلوص و سادگي بود و هم اكنون نيز از اين جهت بهره هاي وافري از ايشان مي برم. همچنين ادامه فعاليت درسي ام تاكنون نتيجه سفارش، تاكيد و تشويق ايشان و استادم آيت الله سبحاني مي باشد.

حدود سال 1361 به واسطه استادم

حجة الاسلام سيد سليمان علوي وارد حوزه علميه شدم و تا پايه سوم را در مدرسه رسالت و امام خميني (ره) گذراندم. بعد از آن به صورت آزاد سطح را به پايان رساندم. پس از پايان سطح حدود پنج سال در مبحث خارج نكاح استاد آيت الله شبيري زنجاني و خارج اصول آيت الله سبحاني شركت كردم. تقريرات نيم دوره اصول و بخشي از كتاب نكاح به زبان عربي مكتوبات اين دوره است.

هم اكنون در درس فقه آيت الله مكارم شيرازي شركت مي نمايم. ساير فعاليتهاي بنده به ترتيب: در سالهاي 66 و 67 دوبار افتخار حضور در جبهه داشتم و در سال 71 به عنوان نماينده سازمان تبليغات در مقدونيه به آن كشور مسافرت كردم و در مسير راه در كشور آلباني توقفي داشتم. ماموريت بنده در مقدونيه با تظاهرات خياباني و اعتراضات مسلمانان مقدونيه مصادف شد و همين امر باعث شد دولت مركزي و مسيحي مقدونيه تقريبا همه مجموعه ها و هيئت هاي خارجي مسلمان را از مقدونيه اخراج كند و مجموعه بنده نيز مشمول همين قاعده شده و به ايران بازگشتيم.

گذراندن يك دوره كامل زبان انگليسي در دانشكده باقرالعلوم عليه السلام دفتر تبليغات حوزه علميه قم نيز از فعاليتهاي سالهاي 73 و 74 اينجانب بوده است از سال 78 تاكنون در بخش هاي مختلف پايگاه حوزه نت (تحقيقات، پاسخ به سوالات، بخش انگليسي و...) مشغول به همكاري هستم. همچنين در سال 79 به مناسبت پاسخگويي به چند پرسش راجع به جناب ذوالقرنين و اقوام ياجوج و ماجوج، كتابچه اي در مورد ايشان با نام «ذوالقرنين در قرآن» تحرير و چاپ نمودم

كه بحمدالله مورد استقبال خوبي هم قرار گرفت.

امين، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد امين

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

در خانواده اي معتقد و متدين زاده شدم. بعد از دوران تحصيلات جديد در مشهد مقدس وارد حوزه علميه شده و در مدرسه نواب حجره گرفتم و مدت هفت سال بطور منظم به درس هاي حضرت حجت الحق استاد اديب نيشابوري (محمد تقي) رحمة الله عليه شدم و هر آنچه را معظم له تدريس فرمودند آموختم و نوشتم و از همان سال ها نيز به تدريس اشتغال ورزيدم.

شرح لمعتين و خلاصه الحساب مرحوم شيخ بهايي را به مناسبت كتاب ارث در خدمت استاد بزرگوار مرحوم حاج ميرزا احمد قدوسي يزدي آموختم. پس از آن به شهر مقدس قم آمدم و از طرف حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني به تدريس در مدرسه علوي كه آن وقت جنب كوچه حاج زينل در خيابان تهران (امام) بود پرداختم.

ضمناً رسائل را خدمت حضرت آيت الله نوري همداني، مكاسب و كفايه را خدمت حضرت آيت الله فاضل لنكراني، قوانين را خدمت حضرت استاد اعتمادي، هيئت تشريح الافلاك و هيئت چغمني را خدمت حضرت استاد حسن زاده آملي و منظومه مرحوم حاج ملا هادي سبزواري را خدمت مرحوم شهيد دكتر محمد مفتح و منطق منظومه را خدمت استاد بزرگوار آيت الله گرامي قمي آموختم. مدت هفت سال در مدرسه مباركه منتظريه (حقاني) به دعوت شهيد حضرت آيت الله قدوسي به تدريس در آن مدرسه اشتغال داشتم و نيز درس هايي به صورت آزاد در حوزه علميه كه بيشتر در مسجد فاطميه و مدرسه

فيضيه و مسجد امام بود داشتم.

در اين مدت به دروس خارج حضرات آيت الله مرحوم داماد، حاج آقا مرتضي حائري، آيت الله اراكي و آيت الله گلپايگاني، حضرت آيت الله آقا ميرزا هاشم آملي و حضرت آيت الله وحيد خراساني مي رفتم كه نوشته هاي دروس اين بزرگواران موجود مي باشد و كتاب هاي اشعار را محضر حضرت آيت الله جوادي آملي آموختم.

در زمان انقلاب سال 1357 مدتي قبل و مدتي بعد از آن حدود دو سال تا سه سال در شهر خوانسار كه از طرف حضرت حجة الاسلام والمسلمين حاج آقا مهدي ابن الرضا (زيد عزه) دعوت شده بودم تدريس در مدرسه مهديه و نيز فعاليت هاي فرهنگي و انقلابي در دبيرستان هاي آن شهر داشتم و مدت سه سال بعد از آن به دعوت حضرت آيت الله طاهري خرم آبادي (دام عزه) در حوزه علميه خرم آباد (فاطميه) و ارگان هاي مختلف آن شهر به تدريس و كارهاي فرهنگي و انقلابي اشتغال داشتم.

از اين مدت به تاليف كتاب هايي همچون «البيع في المعاني و البيان و البديع» به زبان عربي و «اسلام پزشك بي دارو» به زبان فارسي كه رشته غذا شناسي اسلامي است پرداختم سال 1362 مجدداً از جانب حوزه علميه قم براي تدريس دعوت شدم و در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني واقع در ابتداي خيابان شهدا (صفائيه) به تدريس «مختصر المعاني» پرداختم كه نوارهاي آن ضبط شده و فعلاً به صورت نوار و سي دي موجود است. از اين زمان به تدريس فقه و اصول و فلسفه در مدرسه دار الشفاء و فيضيه و بعضي كلاس هاي خصوصي

مثل مدرسه معصوميه پرداختم و ضمناً به كار تبليغ در شهرستان هاي مختلف مثل گيلان (انزلي، رشت) و مازندران، اهواز، آبادان و شهرهاي مختلف شيراز مثل مرودشت و غيره (البته ايام تعطيل) مثل محرم و ماه مبارك رمضان پرداختم و به كار تحقيق نيز ادامه دادم.

در كارهاي تحقيقي شروع به استخراج قواعد ادبي از كتب پيچيده و مغلق علمي صرف و نحو و آميختن آنها با آيات و روايات به جاي مثال هاي مستهجن و اشعار نامربوط نمودم كه مجموعه آنها در شش مجلد سه جلدي در علم صرف و سه جلد در علم نحو براي سه دوره مقدماتي، متوسط و عالي نمودم و شرحي بر كتاب (مختصر المعاني) در چهار مجلد نمودم و اينك نيز به كار تدريس ادامه داده و اشتغال دارم.

امين احمد رازي، محمد مؤمن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1002 ق)، تذكره نويس و اديب. در رى متولد شد، پدرش از جانب شاه طهماسب صفوى به كلانترى رى مأمور بود، امين احمد نيز از اعيان دربار صفوى بود و به روزگار شاه عباس كبير به هندوستان رفت و به دربار جهانگير شاه راه يافت و طى مدت شش سال تذكره نفيس خود، «هفت اقليم» را به رشته ى تحرير درآورد. امين احمد در هندوستان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (288)، تاريخ ادبيات در ايران (1691 -1688 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (414 -410 /2)، تاريخ نظم و نثر (382)، الذريعه (230 -229 /25 ،52/4)، طرائق الحقائق (159/3)، كاروان هند (116 -115 /1)، كشف الظنون (2044).

اميني پور، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله اميني پور

محل تولد : شوش دانيال

شهرت : عبدالله (امير) اميني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/6/3

زندگينامه علمي

زندگي نامه علمي

نگارش و ترجمه:

كودكان و نوجوانان (1371- 1383)

آغاز نگارش و ترجمه از 1373 با مجله سلام بجه ها و در ادامه (1372 - 1383) با پوپك و دوچرخه و حديث زندگي و در ده ها شماره و در حدود 100صفحه، براي كودكان و نوجوانان نوشته شد.

سردبيري(1374 – 1376)

كار با سردبيري مجله ميراث شهاب (نشريه كتابخانه آيت اله مرعشي نجفي) ادامه يافت . چاپ و انتشار آن در دو سال و نيمي كه با كتابخانه همكاري وجود داشت، ادامه يافت، سپس در 1374 و 75 با مجله تبيان همكاري (ترجمه ).

همكاري با مجلات و روزنامه ها (1375 تا كنون)

از 1375 همكاري با روزنامه ها آغاز مي شود. در ابتدا روزنامه كيهان با درج مقاله « فرهنگبان بزرگ ميراث اسلامي» و چاپ

دوباره آن در روزنامه رسالت (خرداد 76).

نخستين معرفي و نقد كتاب (كتاب شناسي) در مجله فقه (بهار 76) سپس در مجلات زير ادامه مي يابد: حوزه ، آينه پژوهش، كتاب ماه دين، پژوهش و حوزه ، حكومت اسلامي، ميقات حج، روزنامه جمهوري اسلامي (ضميمه صحيفه) ، كوثر، پيام زن و ...

در كتاب «برگزيده مقالات» چاپ 1384شرحي درباره نهج البلاغه به چاپ رسيده است.

زن پژوهي:

از 1379 به بعد نگارش و ترجمه مقالات زن پژوهي در مجلات : پيام زن ، زنان و پگاه حوزه شروع مي شود، كه برآيند چاپ و انتشار مقالاتي در اين نشريه است:

پيام زن ، شماره 99 و 115 و 118 و116 و 122 و 124 و 125 و 131 و 135 و 136

و پگاه حوزه ، شماره 70 و 71 و 75 و 93 و زنان ، شماره 116

شرح حال: از 1376 به بعد كتب و مقالاتي در شرح حال نوشته شده ، از جمله در : روزنامه كيهان و رسالت،

مجلات: ميراث شهاب، تبيان، كوثر، ياد ايام (شهريور 76) بينات و پيام زن.

كتابها : شكوه فقاهت (1379) فرزانه ناشناخته (1381) مزربان وحي و خرد (1381)

قرآن پژوهي : نخستين كتاب در اين باره «مصحف فاطمي» است كه 1382 (چاپ اول) و 1387 (چاپ دوم) توسط «دليل ما» به چاپ رسيد . نيز در كتاب «زندگي شخصي امام علي» مصحف امام علي (ع) (1380) چاپ شد. كتاب ديگر «تحقيق و حاشيه بر تفسير سوره حمد» مرحوم محمد تقي فلسفي است كه آذر 78 مركز فرهنگ و معارف قرآن با عنوان « تفسير بيان» بدون ذكر

نام محقق چاپ كرده است.

سپس مقالاتي در نشريات:

تبيان، كوثر (ش 33) پيام زن (116 و135 و136 و87 و88) كتاب ماه دين ، روزنامه جام جم (ش 925) بينات( ش 33) و ميراث شهاب (ش 14)

مهدي پژوهي:

افزون بر ترجمه كتاب چند جلدي «معجم احاديث الامام المهدي» و «غيبت امام مهدي » (چ موعود عصر، 1378) مقالاتي در مجلات: موعود و انتظار

تدريس:

از سال 1371 تا 1382 در جامعه الزهرا (بخش غير ايراني ها و بخش روزانه) تدريس ادبيات عرب و تاريخ اسلام به مدت ده سال .

تبلغ: در جبهه جنگ (1362) و نيز زادگاه محقق .

مديريت: مديريت روابط عمومي و اموربين الملل كتابخانه آيت اله مرعشي نجفي، مدير آموزش كتابخانه، (1373 – 1376)

مدير اجرايي مجله فقه اهل بيت (1378 – 1383) نيز همكاري با مركز جهاني علوم اسلامي و سازمان مدارس خارج از كشور (1370 – 1373)

نوآوري:

تأسيس انجمن علمي مترجمان كه شرح آن در مصاحبه با نشريات زير آمده

روزنامه جام جم/ 20 ارديبهشت 83

روزنامه كيهان/ 19 خرداد 83

نشريه كتاب هفته / 23 شهريور 81 و 6 تير 83

نشريه پگاه حوزه/ 28 فروردين 81

نشريه نصوص معاصره / كشور بحرين / محرم 1416 (مارس 2005)

نشريه پژوهش و حوزه / بهار 81

كسب نشان و جوايز علمي:

تقدير از نگارش مقالات در كنگره بين المللي شرف الدين

تقدير از نگارش مقاله براي همايش سيره حكومتي امام علي ، مشهد (دانشگاه فردوسي)

تقدير از نگارش مقاله مصحف فاطمي ، همايش بانوي آفتاب ، گرگان

تقدير از نگارش مقاله مهدي موعود از ديدگاه آيات ، تهران (دانشگاه رودهن)

تقدير از نگارش مقاله براي دومين كنگره عاشورا پژوهشي ، قم

نيز تقدير از همكاري با

دفتر تبليغات اسلامي ، همچنين مجله پيام زن

اميني تبريزي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1320 ق)، عالم، فقيه و محدث. در تبريز متولد و چون جدّ او ملا نجف على امين شرع بوده، به امينى شهرت يافته است. ابتدا تحت تربيت پدرش كه از علماى بزرگ تبريز بود پرورش يافت و در مدارس تبريز مقدمات و ادبيات را فراگرفت. سپس از محضر حاج سيد محمد مولانا و حاج سيد مرتضى خسروشاهى صاحب كتاب «اهداء الحقير در معنى حديث الغدير» و آقا شيخ حسين مؤلف كتاب «هداية الانام» سطوح عاليه را آموخت. بعد به نجف اشرف مهاجرت كرد و در محضر حاج سيد ابوتراب خوانسارى، آقا سيد محمد فيروزآبادى، تلمذ كرد و از آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، علامه نائينى، حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى، محمدحسين غروى اصفهانى و ميرزا على آقا شيرازى و ديگران استفاده نمود و به دريافت اجازه اجتهاد از ايشان نايل گرديد. او بعد از فراغت از تحصيل به تبريز بازگشت و در آنجا به وظائف شرعى پرداخت. سرانجام به قصد اقامت دائم به نجف بازگشت. علامه امينى فقيهى بزرگ و مؤلفى پركار و خطيبى دانشمند بود و از ابتدا بزرگان نجف او را اميد اسلام و تشيع پيش بينى مى كردند. وى در تأليف اثر گرانقدرش «الغدير» كتابخانه هاى ايران و عراق و ديگر كشورهاى اسلامى را جستجو كرد. و بيش از چند هزار كتاب را ديد. وى با سفر به شهرهاى حيدرآباد دكن و عليگره و بمبئى و لكهنو و كانپور و پتنه و رامپور و جلالى هند و نيز بيروت و دمشق و معره و نبل و حلب و مكه و مدينه و شهرهاى بسيار ديگر همگام با

تهيه مآخذ و مطالعه و استنساخ كتب در ملاقات با استادان و دانش پژوهان و شركت در محافل عمومى به نشر مفاهيم اصيل و صحيح ولايت مى پرداخت. كتابخانه ى اميرالمؤمنين (ع) در نجف با همت وى تأسيس شده كه از نفايس جهان علم و ادب به شمار مى رود و حدود 40000 كتاب از جمله صدها كتاب خطى در آن گردآورى شده است. وى در تهران درگذشت؛ پيكر او را به نجف بردند و در كتابخانه اش دفن كردند. از وى آثارى بر جاى مانده است كه عبارت اند از: «الغدير فى الكتاب والسنة والادب»، دايرةالمعارف شيعه كه در آن احاديث و اشعار مربوط به روز عيد غدير را آورده است؛ «اعلام الانام فى معرفة الملك العلام»؛ «ثمرات الاسفار»، در دو جلد كه شرح سفرهاى اوست؛ «شهداء الفضيله»؛ «رياض الانس»، در دو جلد؛ «سيرتنا و سنّتنا سيرة نبيّنا و سنته»؛ «حاشيه بر رسائل شيخ مرتضى انصارى»؛ «حاشيه بر مكاسب شيخ مرتضى انصارى»؛ «تفسير سوره ى حمد»؛ «تفسير آياتى از قرآن»؛ «ادب الزائر»؛ «العترة الطاهرة فى الكتاب».[1]

حاج شيخ عبدالحسين امينى تبريزى ابن عالم الجليل ميرزا احمد بن المولى نجفعلى مشهور به امين الشرع تبريزى از اعاظم علماء و اكابر دانشمندان معاصر و داراى معنويت و مقامات عاليه بودند.

در سال 1320 ق در تبريز متولد شده و در تحت تربيت و رعايت مرحوم والدش كه از علماء بزرگ تبريز بودند پرورش يافته و در مدارس تبريز مقدمات و ادبيات را فرا گرفته و از همان اوان صغر آثار نبوغ و كثرت حافظه و سرعت انتقال از وى ظاهر و بارز بوده است. پس از پايان اوليات، سطوح عاليه را از محضر مرحوم

آيةاللَّه حاج سيد محمد مولانا و آيةاللَّه حاج سيد مرتضى خسرو شاهى و آيه اللَّه آقا شيخ حسين مولف كتاب (هدايه الانام) استفاده نموده و به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحوم آيةاللَّه حاج سيد ابوتراب خونسارى متوفى 1346 ق و آيةاللَّه آقا سيد محمد فيروز آبادى متوفى 1345 ق و مرحوم آيةاللَّه نائينى و آيةاللَّه ميرزا على آقا شيرازى و بعضى ديگر بهره مند شده تا بمدارج علم و كمال رسيده و مبادرت بتأليف و تصنيف كتب مفيد نموده و از اين راه خدمات بسيار ارزنده اى بعالم اسلام مخصوصا تشيع نموده است.

نگارنده گويد: مرحوم علامه مجاهد امينى حقا از نوادر علماء معاصر ما بودند كه در راه خدمت بدين و ولايت تحمل شدائدى نموده و به كشورهاى هند و پاكستان و سوريا و حلب و غيره مسافرتها كرده و كتابخانه هاى مهم آنجا را با دقت مطالعه و بررسى و بيش از چند هزار كتاب را ديده و دائره المعارفى بنام (الغدير) در موضوع ولايت حضرت اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام و مثالب غاصبين حقش از كتب اهل سنت نوشته كه در فن خود بى نظير و موجب استبصار بسيارى از اهل سنت كه تقليد كوركورانه ستمكاران به اهل بيت عليهم السلام مى نمودند گرويده اند.

علامه امينى چندين سال بود كه در تهران رحل اقامت افكنده، و در آخر ماه ربيع الاول 1390 ق در تهران وفات و پس از تشييع و تجليل با شكوهى حمل به نجف و در كتابخانه اش مدفون گرديده است.

آثار خالده ى او كه بزرگترين اثر جاودانى او مى باشد تاسيس كتابخانه وزين اميرالمومنين عليه السلام نجف اشرف است كه بيش از چهل هزار جلد كتاب مطبوع و محفوظ

دارد و از نفايس جهان علم و ادب بشمار مى رود.

و آثار علمى او از اين قرار است:

1- دائره المعارف شيعه بنام الغدير كه بيست و دو مجلد است يازده جلد آن مطبوع و بقيه مخطوط است و مطبوع آن مكرر در نجف و بيروت و تهران بطبع رسيده است.

2- شهداء الفضيله كه در نجف چاپ شده. 3- كتاب سيرتنا و سنتنا كه بچاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] حماسه ى غدير (احوال و آثار علامه امين)، الذريعه (26/16 ،259/1482/2)، الغدير، ترجمه (163 -154 /1)، گنجينه ى دانشمندان (379 -377 /4)، مؤلفين كتب چاپى (723 -722 /3)، مستدركات اعيان (82/1).

اميني گلستاني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اميني گلستاني

محل تولد : اردبيل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1331 شمسي از زادگاهم قريه گلستان در 30 كيلومتري اردبيل به مدرسه علميه ملا ابراهيم وارد و پس از گذراندن مقدماتي صرف و نحو در سال 1333 به حوزه علميه قم وارد شده و نزد اساتيد آنجا كه بعداً ذكر خواهد شد، استفاده و در نيمه دوم سال 1334 به نجف اشرف وارد شده و از اساتيد آنجا كه بعداً ذكر خواهد شد، استفاده نمودم در تاريخ 1334 از نجف اشرف مراجعت نموده و در شهر توريستي سرعين اردبيل به مدت يازده سال اقامت نمودم. در طول اين مدت مشغول كارهاي علمي و فرهنگي شده و بناهاي مفيد و مجلل از خود به يادگار گذاشتم.

1- مسجد مجلل و بزرگ حضرت بقية الله الأعظم امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به مساحت 800 متر به اضافه كتابخانه و شبستان زنانه و ساير

متعلقات مسجد.

2- احداث چشمه هاي آب شرب چندين روستاي اطراف سرعين.

3- بنا و تأسيس مسجد اميرالمومنين (عليه السلام) در زادگاهم روستاي گلستان، بعداً در زلزله ويرانگر سال 1375 شمسي اردبيل كه تعداد يك صد و ده روستا را از 25 درصد تا صد در صد ويران و گروه زيادي را به كام مرگ فرستاد كه در اين باره كتاب شعر آغلار ساوالان(يعني سبلان مي گريد) را سرودم. و يكايك كشته شدگان زادگاهم را در آن كتاب نام بردم.

4- تأسيس صندوق هاي خيريه بنام حضرت باب الحوائج ابوالفضل (عليه السلام) كه اول از 17 صندوق شروع و فعلاً بيشتر مناطق استان اردبيل را فراگرفته است.

5- در سال 1381 مسجد امام زمان (عليه السلام) كه در اثر زلزله مقاومت خود را از دست داده بود بازسازي و توسعه دادم.

6- در سال 1382 مسجد مجلل در روستاي (جن قشلاقي) از دهستان هاي يورقچي احداث و در سال 1384 تقريباً به اتمام رسيد.

در سال 1351 شمسي از سرعين به اردبيل مهاجرت نمودم و مقيم گشتم و در خلال مدت 14 سال اقامت در اردبيل به كارهاي تبليغاتي اسلامي و سرپرستي حجاج بيت الله الحرام ادامه دادم.

در سال 1361 شمسي از اردبيل به تهران مهاجرت كرده و مشغول كارهاي روحانيت خود شدم و به تدريس و تفسير قرآن مجيد اشتغال داشتم تا اينكه در سال 1375 شمسي به شهر مقدس قم مهاجرت كرده و مقيم گشتم، در اين شهر مقدس نيز به كارهاي علمي و فرهنگي خود استمرار بخشيده و ثمره مهاجرت اخير تأليفاتي است كه بعداً شرح خواهم داد.

اميني، اميرقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1277 ش)، روزنامه نگار، مترجم و نويسنده. در

اصفهان متولد شد. پدرش را در طفوليت از دست داد و تعليم و تربيت او به مادرش كه دختر ميرزااحمد صادقى، برادر آيت اللَّه شريعت نجفى شيرازى بود، منحصر شد. وى تحصيل را از پنج سالگى نزد معلمه اى كه مادرش به خدمت گرفته بود، آغاز كرد. پس از چندى مدرسه اى كه به طرز جديد در پشت باغ چهل ستون اصفهان تأسيس شده بود به تحصيل پرداخت و بعد از آن به مدرسه ى اسلاميه رفت. از سنين كودكى به بيمارى فلج اطفال دچار و نيمى از بدنش بى حس شد. با اين حال، از حركت و تلاش باز نايستاد. نخستين فعاليتش را از روزنامه نگارى آغاز كرد و در سال 1307 ش روزنامه ى «اخگر» را از ميرزا فتح اللَّه خان وزيرزاده تحويل گرفت. مدتى نيز مديريت روزنامه ى «باختر» را عهده دار شد و روزنامه ى «اصفهان» را نيز جايگزين روزنامه «اخگر» كرد. وى به كارهاى عام المنفعه مى پرداخت از جمله تأسيس پرورشگاه كودكان بى سرپرست اصفهان، احداث قنات و غرس درختان بى شمار و آبرسانى به اراضى باير، و نسبت به تأمين كار و درآمد براى روستاييان اصفهان كمك شايانى كرد. اميرقلى زبانهاى عربى، فرانسه و اسپرانتو را به خوبى مى دانست. از آثارش: ترجمه ى «عروس فرغانه»، اثر جرجى زيدان؛ «غلبه بر ترس و گرسنگى»، ترجمه از عربى؛ «داستانهاى امثال»؛ «فرهنگ عوام»؛ «عبدالرحمن ناصر»، اثر جرجى زيدان؛ «كودك»، اثر ويكتور پوشه؛ «داستانهاى كوچك»، از اسپرانتو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (2 -1 /2 ،182 -177 ،74 -71 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (295 -294 /1)، مؤلفين كتب چاپى (681 -679 /1).

اميني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين امينى شاهرودى از دانشمندان و ائمه جماعت معاصر كرمانشاه است.

وى در يكى

از مضافات شاهرود بدنيا آمده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح در شاهرود و غيره مهاجرت به نجف اشرف نموده و پس از تكميل سطوح چندين سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و آيات ديگر فقهاً و اصولا استفاده نموده و بنابر تقاضاى بعضى از مؤمنين كرمانشاه و امريه بعضى از مراجع بزرگ نجف براى خدمت و ارشاد مردم به كرمانشاه عزيمت و رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و ترويج دين و تدريس پرداخته.

و ضمناً مبتلا به سوانحى گرديده و مدتى در تهران و نقاط ديگر به طور اضطرار و اجبار و اكراه اقامت نموده و مجدداً به كرمانشاه بازگشت و به خدمات روحى و دينى اشتغال دارد از آثار ايشانست تأسيس درمانگاهى كه با همكارى جمعى از مؤمنين براى مستمندان نموده اند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

انتظاري، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا انتظاري

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عليرضا انتظاري در سال 1340 در نجف آباد اصفهان متولد شده و پس از گذراندن دوران دبستان، راهنمايي و دبيرستان در سال 1359 موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضي فيزيك شدم. در دوران دبيرستان در فعاليت هاي انقلابي در جلسات و تظاهرات شركت مي نمودم و در سال 57-56 در حادثه زلزله طبس به اين شهر رفته و همراه با دانشجويان به كمك مردم زلزله زده شتافتم و در همين دوران عشق به تحصيل در حوزه و علوم حوزوي در من شكل گرفت.

لذا پس از گرفتن ديپلم به حوزه علميه

نجف آباد وارد شدم ولي به علت شرايط آن زمان و شروع جنگ تحميلي قادر به تحصيل كامل نبودم حتي ضرورتاً در صدا و سيماي زاهدان در بخش توليد براي كشورهاي همجوار مدتي مشغول بودم. به هر حال در سال 1365 به دانشگاه تهران رشته الهيات وارد شدم. ولي پس از آن تغيير رشته داده و رشته حقوق را دنبال كردم و در سال 66 همكاري با سپاه را شروع كرده كه مدت بيش از بيست سال به اين نهاد خدمت نمودم ولي در ضمن خدمت تحصيل در حوزه و دانشگاه را كم و بيش دنبال مي كردم. البته قبل از آن بصورت نيروي بسيجي خدمت مي كردم.

در مدت تحصيل در حوزه از اساتيد بزرگواري همچون آيت الله اشتهاردي، وجداني فخر، مكارم شيرازي، و.... ديگران استفاده نمودم و در دانشگاه هم از اساتيدي همچون دكتر گرجي، دكتر شهيدي، محقق داماد و..... بهره بردم در اين دوران مقالات مختلفي را نيز به رشته تحرير در آوردم كه بعضي از آنها منتشر شده است.

انتظام، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد انتظام

محل تولد : چناران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1336 در روستاي فريزي از توابع مشهد مقدس متولد شدم. دوران ابتدايي را در همان روستا تحصيل نمودم و در سال 1352 جهت تحصيل دروس حوزوي به مشهد مقدس آمدم. دروس مقدماتي را در مدرسه حاج آقاي موسي نژاد، رسائل را در محضر استاد عباسپور و مكاسب را در محضر آيت الله فلسفي و كفايه را محضر استاد رضا زاده فرا گرفتم.

از سال 1358 در درس خارج فقه آيت الله فلسفي

و پس از آن درس خارج اصول مرحوم آيت الله علم الهدي شركت كردم كه تا سال 1372 ادامه يافت. از سال 1360 از محضر آيت الله سيد عزالدين زنجاني خارج فقه «جواهر الكلام» را همراه با دروس فلسفه و عرفان فرا گرفتم. حدود شش سال نيز در محضر استاد بزرگ فلسفه و عرفان مرحوم سيد جلال الدين آشتياني فلسفه و عرفان اسلامي را آموختم. به دليل علاقه به فلسفه اسلامي، در اين مدت با استفاده از نوارهاي درسي آيت الله انصاري شيرازي، آيت الله جوادي آملي و آيت الله مصباح يزدي از دروس فلسفه اين بزرگان «شرح منظومه، نهاية الحكمه، الهيات، شفا و اسفار» بهره بردم.

در سال 1372 پس از شركت در آزمون ورودي كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم مشغول به تحصيل شدم و پس از آن، دوره دكتري فلسفه تطبيقي را نيز در همين مركز گذراندم.

در قم نيز با شركت در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني و خارج فقه آيت الله تبريزي از محضر اين بزرگان بهره مند بودم. همزمان با تحصيل دروس حوزوي در مشهد و قم به تدريس دروس مختلف در دانشگاه و حوزه نيز اشتغال داشته ام.

انجوي شيرازي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در سال 1300 ش. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي خود را در مدارس علميه تهران و مشهد آغاز كرد ، سپس به تهران رفت و در دبيرستان دارايي تحصيلات خود را پي گرفت. او تا مقطع ليسانس ادامه تحصيل داد ، سپس در سال 1329 به سوييس رفت و تحصيلات خود را در رشته علوم سياسي و اجتماعي

در ژنو تكميل نمود. بعد از شهريور 1320 و سقوط رضا شاه ، استاد انجوي به فعاليت هاي سياسي روي آورد و از حدود سال 1322 نيز فعاليت هاي مطبوعاتي خود را آغاز كرد. استاد انجوي شيرازي از چهل سالگي به كار گردآوري اسناد و حفظ و نگهداري روايات و ميراث فرهنگي مردم پرداخت. در سال 1340 با همكاري علي دشتي و محيط طباطبايي به راديو راه يافت و برنامه اي درباره فرهنگ مردم پي افكند. استاد انجوي شيرازي در شهريور 1372 ، در تهران درگذشت و در گورستان ابن بابويه به خاك سپرده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : سيد ابوالقاسم انجوي شيرازي فرزند سيدخليل صدرالعلماء ، در سال 1300ش ، در شيراز به دنيا آمد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در واقعه گوهرشاد حضور داشت ،او بعد از وقوع حادثه به همراه خانواده مخفيانه به تهران عزيمت نمود و در اين شهر اقامت كرد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي تحصيلات مقدماتي خود را در مدارس علميه تهران و مشهد آغاز كرد ، سپس به تهران رفت و در دبيرستان دارايي تحصيلات خود را پي گرفت. او تا مقطع ليسانس ادامه تحصيل داد ، سپس در سال 1329 به سوييس رفت و تحصيلات خود را در رشته علوم سياسي و اجتماعي در ژنو تكميل نمود.

هم دوره اي ها و همكاران : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در سال 1318 ، با صادق هدايت آشنا شد. او همچنين در تاسيس يك مركز پژوهشي ، از همكاري كساني چون نصرالله يگاني ، محمود ظريفيان ،

حسن پناهيان ، احمد وكيليان ، ولي الله دروديان ، علي اكبر جباري و علي اكبر عبدالرشيدي ، برخوردار بود.

وقايع ميانسالي : بعد از شهريور 1320 و سقوط رضا شاه ، سيدابوالقاسم انجوي شيرازي به فعاليت هاي سياسي روي آورد ؛ وي در سال 1324 به جرم سخنراني هاي ضد دولتي در تهران و گرگان ، تحت تعقيب فرماندار نظامي تهران قرار گرفت. در زمستان سال 1327 ، ترور نافرجام محمدرضا شاه باعث گرديد ، به اروپا رفته و فعاليت هاي روزنامه نگاري خود را در آنجا پي گيرد. انجوي پس از بازگشت به ايران ، با كودتاي 28 مرداد سال 1332 مواجه گرديد او به همراه 60 نفر ديگر دستگير و به جزيره خارك تبعيد شدند ، كه تا 19 اردبيهشت 1334 در آنجا باقي ماند.

زمان و علت فوت : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در شهريور 1372 ، در تهران درگذشت و در گورستان ابن بابويه به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي از چهل سالگي به كار گردآوري اسناد و حفظ و نگهداري روايات و ميراث فرهنگي مردم پرداخت. در سال 1340 با همكاري علي دشتي و محيط طباطبايي به راديو راه يافت و برنامه اي درباره فرهنگ مردم پي افكند. ابتدا اين برنامه به مدت يك ربع ساعت در هفته و تحت نام « احساس و انديشه پخش مي شد. پس از تغيير عنوان هاي مكرر ، سرانجام اين برنامه « سفينه فرهنگ مردم » نام گرفت و در اواخر سه ساعت تمام به آن اختصاص داده شده بود. اين برنامه تا بهار 1358 ادامه داشت تا سرانجام

انجوي بازنشسته شد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : يكي از اقدامات مهم سيدابوالقاسم انجوي شيرازي ، گشايش مركزي براي گردآوري و پژوهش فرهنگ مردم بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي از حدود سال 1322 فعاليت هاي مطبوعاتي خود را آغاز كرد. در سال 1323 ، سردبيري روزنامه « نبرد امروز » را عهده دار شد كه تا سال توقيف اين روزنامه ( آبان 1325 ) ، همچنان اين مسئوليت بر عهده او بود. در سال 1324 مدتي به انتشار روزنامه « افق » پرداخت. در آبان 1325 پس از توقيف روزنامه « نبرد امروز » به سوييس رفت و از آنجا به قصد ديدار هدايت راهي پاريس شد. انجوي در سال 1326 به تهران بازگشت و اين بار سردبيري مجله « آتشبار » را كه به مديريت ايرج زندپور منتشر مي شد ، عهده دار شد. او پس از كودتاي 28 مرداد و سپري نمودن دوره تبعيد ، به كار تاليف روي آورد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بازي نمايشي

2 تمثيل و مثل

3 جشن ها و آداب و معتقدات زمستان

4 ديوان حافظ

5 سفينه ي غزل

ويژگي اثر : با مقدمه ي دكتر محسن هشترودي.

6 فرهنگ مردم و طرز گردآوري و نوشتن آن

7 قصه هاي ايراني

8 گذري

و نظري در فرهنگ مردم

9 مردم و شاهنامه

10 مردم و فردوسي

11 مردم و قهرمانان شاهنامه

12 مكتب شمس

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مشاهير ادب معاصر ايران ، گردآوري و پژوهش: علي مير انصاري ، دفتر اول ، تهران: سازمان اسناد مدارك ملي ايران ، ص 488

اندرزگو، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي اندرزگو : به علت تقارن ولادتش با ايام شهادت امير مؤمنان(علي)(ع) اين مولود را «علي »ناميدند. فرزندي كه در هيجدهم ماه رمضان سال 1316 هجري شمسي، به دنيا آمد نام خانوادة «اندرزگو »را نه تنها در تاريخ ايران، بلكه در تاريخ جهان جاودانه ساخت. پسري كه در بازي سرنوشت سال ها از اين نام استفاده نكرد و در غربت و تنهائي به سر برد و حتي در داخل خانه نيز در استفاده از نام «سيد علي»، محذور و معذور بود. پدرش سيد اسدالله، در ابتدا شغل بنائي داشت و سپس به خرده فروشي ابزار در ميدان شوش تهران روي آورد و به علت ورشكستگي، از وضع زندگي خوبي برخوردار نبود. او مردي بود محب اهل بيت عصمت و طهارت و خانوادة او نيز بر اين طريق استوار بود. سيد اسدالله داراي 7 فرزند، چهار پسر و سه دختر بود كه سيد علي آخرينشان بود. او همانند تمامي همسالان پس از رسيدن به سن هفت سالگي، براي فراگيري علم و دانش، قدم به مدرسه گذاشت و در دبستان فرخي كه در نزديكي محله شان بود، ثبت

نام كرد. پس از طي دوران ابتدائي، به علت فقر خانوادگي و براي كمك به معيشت خانواده، ترك تحصيل كرد و وارد بازار كار شد. سيد علي كه خود را براي مبارزه اي همه جانبه به وسعت ايران و انجام رسالتي بزرگ آماده مي كرد و تحصيلات كلاسيك با شرايط آن روز را براي اين منظور كافي نيافته بود، براي فراگيري دروس حوزوي به مسجد محل شتافت و در نزد اساتيدي چون حجج اسلام آقايان بروجردي و ميرزا علي اصغر هرندي به يادگيري علوم اسلامي پرداخت . در طي اين مدت، جامع المقدمات، تحف العقول، نهج البلاغه، فقه و اصول و … را فرا گرفت. پس از آن بنابر شرايطي كه بعد از اعدام انقلابي حسنعلي منصور براي او فراهم شد، ابتدا مدتي به قم رفت و پس از مدت زماني، راهي نجف اشرف شد . پس از بازگشت از عراق، مجدداً در حوزه علميه قم، مشغول به تحصيل گرديد. در اين مدت از محضر آيات الله مشكيني و مكارم شيرازي از درس تفسير و اخلاق بهره ها برد و از محضر آقاي دوزدوزاني، قوانين و لمعه را فرا گرفت. سيد علي اندرزگو كه با نام شيخ عباس تهران در حوزه علميه قم رحل اقامت افكنده بود، به علت فعاليت هائي كه داشت مورد شناسائي قرار گرفت و از لباس روحانيت خارج شد.ا و به چيذر آمد و در مدرسه اي كه توسط حجت الاسلام سيد علي اصغر هاشمي تأسيس شده بود، پناه گرفت و در آنجا به دروس حوزوي، ادامه داد. ولي دست تقدير، پس از چند صباحي، مجدداً او را آوارة ديار غربت كرد، تا پس از

رفت و آمدهاي طاقت فرسا به افغانستان و … در كنار حريم رضوي سكني گزيد. شهيد اندرزگو در مشهد نيز در درس مرحوم اديب نيشابوري حاضر شد و بنابر نقل همسر، در مدت 5 سال از محضر ايشان استفاده ها برد و در حسينيه اصفهاني ها در بازار سرشور نيز در درس آقاي موسوي شركت كرد. همانگونه كه گفته شد شهيد اندرزگو، پس از به پايان بردن دوران تحصيلات ابتدائي، چون شاهد زحمات طاقت فرساي پدر، براي تأمين معاش بود، براي ياري رساندن به پدر و كمك به اقتصاد خانواده، درس را رها كرد و در نزد برادرش، سيد حسن كه در بازار تهران، داراي نجاري بود، مشغول به كار شد و در حدود ده سال در اين شغل ماند و با وارد شدن به شاخه نظامي هيئت هاي مؤتلفه، از شغل خود دست كشيد و تا پايان عمر، مهمترين اشتغال او مبارزه و فعاليت براي سرنگوني رژيم ستمشاهي بود. به علت اينكه درميان مردم و با مردم بود به ناچار هر از گاهي، به فراخور محيط و مرتبطين، پوشش شغلي خاصي را انتخاب مي كرد كه از آن جمله بود: روضه خواني، تسبيح و انگشتر فروشي، فروش دواجات، طبابت سنتي، ساختمان سازي ،فرش فروشي و … پوشش هاي شغلي او به حدي است كه گاهي نزديكان او را نيز به اشتباه مي انداخت، تا جائيكه يكي از مرتبطين، در مصاحبة با مجله سروش بعد از پيروزي انقلاب اسلامي او را از تجّار بازار و چاي فروش معرفي كرده است. در اوايل سال 1343، در حاليكه 27 بهار را پشت سر گذارده بود، با معرفي شهيد

حاج مهدي عراقي، براي خواستگاري به منزل حاج رضا محمد علي رفت و بنيان زندگي او شكل گرفت. عروس براي شروع زندگي مشترك، به خانة پدري داماد آمد، ولي اين وصلت، بيشتر از چند ماهي دوام نيافت چرا كه طرح اعدام انقلابي حسنعلي منصور، عملي شد و داماد بالاجبار زندگي مخفي را آغاز كرد. عروس و پدر عروس را با بدترين اهانت ها، به بازجوئي كشاندند و داماد را از آنان طلب كردند. تقدير بر اين تعلّق گرفته بود كه يا اين زندگي نوپا از هم بپاشد و سيد علي، در زندگي مخفي، راه همرزمان شهيدش را ادامه دهد و يا با علني ساختن خود، دستگير و به جوخة اعدام سپرده شود. بديهي است كه همسر سيد علي، هرگز راضي نمي شد سنگر مبارزه خالي بماند چرا كه او هم در دامان خانواده اي اهل مبارزه رشد يافته بود، هر چند فراق براي او مشكل بود ولي حال كه تقدير چنين خواسته بود. او هم بر اين خواسته سر سپرد و در نهايت، اين وصلت به جدائي انجاميد. طلاق نامه اي كه از طريق پست برايش ارسال داشت با خون دل پذيرا گشت. سيد علي اندرزگو كه سامانش در بي ساماني رقم خورده بود و در اين بي ساماني، خانواده و منسوبين خويش را نيز دستخوش ناملايمات زندان، مراقبت دائم و … كرده بود. پس از هفت سال سرگرداني، اين بار با وساطت حجت الاسلام موسوي امام جماعت مسجد چيذربانام مستعار شيخ عباس تهراني، براي ازدواجي مجدد، راهي خانه آقاي عزت الله سيل سپور شد تا با خواستگاري از دختر وي، براي ادامه راه مبارزاتي

خود، ياري همراه اختيار كند. بنابر نقل همسر شهيد اندرزگو، چون در خواستگاري، رسم بر حضور خانوادة داماد است، سيد علي، تني چند از زنان با ايمان محله چيذر را، به جاي خانواده خود، براي صحبت هاي مقدماتي و تهيه امكانات اوليه به خانة دختر فرستاد. سرانجام اين ازدواج در كمال سادگي و بي آلايشي، انجام شد. ثمرة اين وصلت، چهار پسر است. بنامهاي: سيد مهدي، سيد محمود، سيد محسن و سيد مرتضي. سيد علي، نسبت به فدائيان اسلام و شهيد سيد مجتبي نواب صفوي، ارادتي خاص داشت و در جريان مبارزات آنان قرار گرفته بود و از طرفي داراي روحية شديد مذهبي و ظلم ستيزي بود. بر اين اساس، پس از شهادت نواب صفوي، بر سر مزار او حاضر شد و با روح او پيمان بست تا از ادامه دهندگان راهش باشد. شهادت مرحوم نواب صفوي، روح او را آزرده و قلبش را جريحه دار كرد و كينة شاه و وابستگان او را در دلش، دو چندان كرد . از آن روز مترصد فرصت بود تا در راه اسلام عزيز، از انتقام گيرندگان و خونخواهان او باشد. با شكل گيري جمعيت هاي مؤتلفه اسلامي كه خاستگاه آن، هيئت هاي مذهبي و بازار تهران بود و متوليان آن از مبارزين سال هاي دورِ مبارزه و بعضاً با شهيد نواب صفوي و جمعيت فدائيان اسلام در مبارزات، سهيم بودند و با اخذ نظر موافق از حضرت امام خميني «ره» فعاليت را شروع كرده بودند، سيد علي نيز، كه در بازار تهران، در مغازه برادرش، به صندوق سازي، اشتغال داشت به هيئت شهيد حاج صادق امان همداني

كه يكي از هيئت هاي تشكيل دهندة مؤتلفه بود، راه يافت و در پخش اعلاميه هاي امام خميني «ره» و روحانيت به فعاليت پرداخت. شخصيت معنوي و مبارزاتي شهيد اماني، تأثيري به سزا در ادامة راه او داشت و سيد علي را به فعاليت هاي پنهاني سوق داد. در اين دوران سيد علي كه در درس ميرزا علي اصغر هرندي، با شهيد صفار هرندي و شهيد بخارائي آشنا شده بود، با آنان ارتباطي تشكيلاتي برقرار كرد و به عنوان رابط شهيدان، بخارائي، صفار هرندي و نيك نژاد با شهيد صادق اماني وارد عمل شد و در شاخه نظامي به فعاليت پرداخت. اعدام انقلابي حسنعلي منصور در كميته مركزي، پس از اخذ فتوي از آيت الله ميلاني تصميم بر اعدام انقلابي حسنعلي منصور _ نخست وزير وقت _ گرفته شد. چرا كه او طراح لايحه ننگين كاپيتولاسيون و عنصر خود فروخته اي بود كه از حمايت انگليس و آمريكا، هر دو برخوردار و مجري سياست غرب بود و مي بايست دست جنايتكارش از صحنة كشور كوتاه گردد تا درس عبرتي باشد براي ديگر كساني كه سند عبوديت و بندگي ايران را امضا مي كردند. مسئوليت ها، تقسيم شد. گروهي، مسئوليت شناسائي را به عهده گرفتند و عده اي دست اندركار تهيه ابزار لازم شدند و تعدادي نيز به عنوان مجري حكم الهي تعيين گرديدند. نقش شهيد اندرزگو در اين ميان، به عنوان ناظر و تمام كننده، تعيين شد تا اگر گلوله هاي شهيد بخارائي به منصور اصابت نكرد، او كار را تمام كند. . در شب قبل از عمليات، مجريان طرح در منزل شهيد صفار هرندي جمع شدند و

براي آخرين بار، طرح عمليات را مرور كردند و بعد از بررسي وسايل و ابزار و اسلحه ها و انتخاب بهترين شيوه و راه هاي فرار و احتمالات موجود به دعا و نيايش پرداختند، چرا كه شب هفدهم ماه رمضان، از ليالي قدر است و براي اينكه رژيم فاسد و يا گروه هاي ملي گرا، چپي ها، التقاطيون و …نتوانند از اين حركت سوء استفاده كرده، اين حركت را به بيگانگان و يا بخود نسبت دهند، قطعنامه اي تهيه كردند و نوارهائي را به عنوان انگيزه عمل و وصيت نامه پر كردند كه متأسفانه، اين اسناد پس از دستگيري، به دست مأمورين شهرباني افتاد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز اثري از آن به دست نيامد. شب گذشت، روز موعود فرا رسيد، نخست وزير در ساعت 10 صبح به ميدان بهارستان وارد شد و براي رفتن به مجلس شوراي ملي، از ماشين پياده شد. همرزمان شهداي اين واقعه، كيفيت عمل را چنين نقل كرده اند: شهيد بخارائي يك گلوله به طرف منصور شليك مي كند كه به شكم منصور مي خورد و او خم مي شود و گلوله دوم را به گلوي منصور مي زند و حنجره پليدش را مي درد و گلوله سوم را كه مي آيد به مغز او بزند اسلحه گير مي كند و شهيد بخارائي فرار مي كند. مأمورين در تعقيب خود موفق مي شوند شهيد بخارائي را كه هنگام فرار، بر روي زمين يخ زده مي لغزد دستگير كنند. شهيد اندرزگو و نيك نژاد و هرندي، پس از مشاهده اوضاع طبق قرار با شهيد اماني، به ميدان شوش رفته و اسلحه ها را

تحويل مي دهند و مقرر مي شود تا يك هفته هيچ يك از افراد به خانه نروند و زندگي مخفي داشته باشند. با دستگيري محمد بخارائي، تمامي نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي اعم از شهرباني و ساواك به صحنه مي آيند و نصيري كه در آن زمان، رياست شهرباني كل كشور را به عهده داشت شخصاً براي بازجوئي از وي، به كلانتري مي آيد. اولين برگ خبري كه در اين مورد منتشر مي شود، بخارائي را نوجواني ظاهراً لال معرفي مي كند، چرا كه او قصد بازگو كردن اسرار را نداشت و خود را براي وصال معشوق آماده كرده بود. از طريق پدر و مادر شهيد بخارائي، دوستان نزديك او شناسائي و سرانجام شهيد نيك نژاد و صفار هرندي، نيز دستگير مي شوند و در بازجوئي هاي فني و در زير شكنجه هاي ددمنشانه، نام حاج صادق اماني و شهيد سيد علي اندرزگو نيز مطرح مي گردد. دستور دستگيري شهيد اماني و شهيد اندرزگو را شاه، شخصاً صادر مي كند و پيگيري هاي جدي تر ادامه مي يابد. پس از مدتي، همسنگران و همرزمان سيد علي، بعد از دستگيري به بيدادگاههاي دادرسي ارتش سپرده مي شوند كه حاج صادق اماني، محمد بخارائي، مرتضي نيك نژاد و رضا صفار هرندي به اعدام، تعدادي حبس ابد و بعضي ديگر به حبس هاي طويل المدت و كوتاه مدت و سيد علي نيز غياباً به اعدام محكوم مي گردند و در روزي به بلنداي عاشورا، هم پيمانان سيد علي را در كربلاي ايران به جوخة اعدام مي سپارند تا با خلعت زيباي شهادت به ملاقات معبود بشتابند. دستور مستقيم شاه، نيروهاي اطلاعاتي ساواك و شهرباني را

بر آن داشت تا با هر آنچه در چنته داشتند به ميدان آيند و همة ترفندهاي معمول و غير معمول را به كار گيرند تا شايد به موفقيتي نائل گردند. به طور طبيعي، ابتدا به سراغ خانواده او رفتند. پدر، برادرها، همسر و پدرهمسر او را دستگير كردند تا شايد از طريق آنان، راهي به دستگيري سيد علي، بيابند. عكس سيد علي را از طريق ثبت احوال و برادر وي، بدست آوردند. با تكثير بسيار زياد، آن را به همة ساواك ها و شهرباني ها و مرزباني ها ارسال كردند. سپس سيد حسين اندرزگو را _ براي اينكه سيد علي موقع خداحافظي گفته بود به مشهد مي روم _ به همراه يك مأمور به مدت يك هفته به مشهد فرستادند تا سيد علي را پيدا كند و برادر ديگر او سيد محمد را به خاطر سكونت يكي از شوهر خاله هاي او در اصفهان به همراه يك مأمور ديگر به اصفهان اعزام كردند. شدت پيگيري ها در اين مرحله به حدي بود كه در يك روز چندين مكاتبه با مراجع مختلف اطلاعاتي و انتظامي صورت مي گرفت تا شايد ردي از اندرزگو بيابند و عطش شناسائي و دستگيري خود را فرو نشانند. ولي از مراقبت هاي مكرر از محل سكونت پدر، برادر، پدر همسر، دائي و … بازرسي همزمان منازل تعداد بسياري از اقوام و بستگان و اخذ تعهدهاي مكرر از آنان، نيز نتيجه اي نگرفتند؛ كه «و مكروا و مكرالله و الله خير الماكرين» در اين بين بودند افرادي كه شباهتي با عكس ارسالي به شهرستان ها داشتند و به همين علت دستگير و مورد بازجوئي قرار گرفتند

كه از آن جمله مي توان به دستگيري محمد رضا شريف و محمد رضا قرباني اشاره كرد. جالب اينجاست كه علت دستگيري محمد رضا شريف نشستن در كنار يك مغازه نجاري در شهرستان گلپايگان ذكر شده است! اين پيگيري هاي مكرر ادامه مي يابد و هر از گاهي تعداد كثيري عكس، چاپ و به مبادي ذيربط ارسال مي شود ولي پاسخهاي ارسالي اعم از شهرباني _ ژاندارمري _ مرزباني و ساواك حكايت از عجز آنان در شناسائي سوژه دارد. غافل از اينكه مرغ عشق از قفس پريده است. سيد علي چون حلقه محاصره را تنگ ديد و تمامي ياران و همرزمان را در چنگال رژيم ستمشاهي در سياهچالها اسير يافت، پس از مدتي كه بطور مخفي زندگي كرد به شوق ديدار جانان، با هوش و ذكاوت بالاي خود، طرحي ماهرانه انديشيد و جلاي وطن گفت و به عراق رفت. او كه كمر همت به مبارزه اي جانانه با عمّال رژيم طاغوت بسته بود، پس از توقفي چند ماهه به ايران باز مي گردد. در تيرماه سال 1346 يكي از همكاران افتخاري ساواك _ كه منافقانه در صف مبارزين قرار داشتند و با خيانت هاي خويش، بسياري از مبارزين را به مسلخ مي كشاندند _ گزارش مي دهد كه سيد علي اندرزگو به تازگي از عراق به ايران آمده و حامل پيش نويس اعلاميه امام «ره» در خصوص وقايع خاورميانه است. ضمناً در خيابان غياثي رؤيت شده است. به دنبال اين گزارش منازل مسكوني برادر و دائي سيد علي كه در اين آدرس قرار دارد، مورد بازرسي ناگهاني قرار مي گيرد و از رفت و آمدهاي آنان، مراقبت به عمل

مي آيد، تا جائيكه شماره هاي دوچرخه و موتور براي پيگيري ساكنين استعلام مي گردد. ولي باز هم گزارشهائي از سرعجز و نااميدي در شناسايي و دستگيري وي تهيه و به سلسله مراتب ارسال مي گردد. شهيد علي اندرزگو كه مقدمات دروس حوزوي را قبل از اعدام انقلابي منصور در نزد حجت الاسلام ميرزا علي اصغر هرندي و … فرا گرفته بود، بهترين راه را تغيير لباس تشخيص مي دهد و از اين رو عازم شهرستان قم مي گردد و در حوزه علميه مشغول به تحصيل مي شود و با نام مستعار شيخ عباس تهراني به زندگي مخفي خود ادامه مي دهد و از آن روي كه عكس هاي تكثير شده و ارسالي به مركز ساواك و شهرباني ، عكس هاي شناسنامه اي او بوده اند، شناسائي او در لباس روحاني براي مأمورين، به مراتب سخت تر مي شود. در سال 1347 كه فردي به نام بشارتين، با حمايت رژيم براي درهم شكستن روحيه مبارزين مذهبي و وارد ساختن ضربه اي بر پيكرة حوزة علميه قم، تصميم به ساختن سينما در شهرستان مذهبي قم مي گيرد، شيخ عباس تهراني وارد عمل شده و با جمع كردن عده اي از طلاّب، حركت اعتراض آميزي را شروع مي نمايد و براي اعلام انزجار از ساخت سينما و ياري طلبيدن به صورت جمعي به بيت مراجع تقليد حضرت آيت اله العظمي گلپايگاني و مراجع ديگر مي روند كه شيخ عباس ضمن سخنراني هاي داغ مورد تشويق آنان واقع مي گردد. علي رغم اعتراضات و تلاش هاي انجام شده، اين سينما ساخته مي شود تا اينكه گروهي كه به نام گروه عباس آباد

مشهور مي شود با كمك سيد علي اندرزگو، سينماي قم را منفجر مي كنند. با ارسال گزارشهاي منابع ساواك از حركت هاي اعتراض آميز به تحريك شيخ عباس پرونده اي بنام وي در قم گشوده و اين گزارشها به مركز ارسال مي گردد. شهيد اندرزگو، از حساسيت ساواك و تحت نظر بودن شيخ عباس تهراني اطلاع مي يابد و به كمك يكي از دوستان به مدرسه علميه چيذر كه تازه افتتاح شده بود، نقل مكان مي كند. البته با لباس معمولي. سيد علي اندرزگو، پس از مدتي كه در مدرسه علميه چيذر اقامت كرد، مجدداً طي مراسمي در روز نيمه شعبان ملبس به لباس روحانيت شد و در ظاهر مانند يك طلبه معمولي به فعاليت هاي تبليغي پرداخت. در درس ها شركت كرد، به تدريس پرداخت، روضه هاي خانگي قبول كرد، به منبر رفت و امام جماعت مسجد رستم آباد شد و در مدرسه چيذر با دعوت شخصيت هاي روحاني حوزة علميه قم از قبيل حضرت آيت الله مشكيني، به عنوان طلبه اي فعال شهرت يافت. ولي در پوشش فعاليت هاي ظاهري در نهايت پنهانكاري به فعاليت هاي تشكيلاتي خود نيز ادامه داد. شهيد اندرزگو در اين دوران با محمد مفيدي، ارتباط گرفت و با تأمين اسلحه و طرح هاي اطلاعاتي، در سازماندهي تشكيلات حزب الله شركت كرد و در راستاي ضربه زدن بر پيكرة نظام ستمشاهي، وارد عمل شد. اين فعاليت ها، ادامه داشت تا اينكه محمد مفيدي، بعد از اعدام انقلابي تيمسار طاهري، دستگير شد. دستگيري محمد مفيدي، باعث شد در يك روز، سيد علي با ترفندي خاص، تعدادي از اسباب و اثاثيه خانه را

جمع كرده و به قم نقل مكان نمايد و مدتي در رفت و آمد به چيذر با احتياط عمل كرد، تا اينكه متوجه شد محمد مفيدي، اعترافاتي عليه وي نداشته است، پس با خيالي راحت به ادامة فعاليت پرداخت. سيد علي اندرزگو كه نجات ايران را از چنگال استعمارگران و دست نشاندگان آنان، در برقراري حكومت اسلامي مي دانست و براي اين منظور، وارد مبارزه شده بود، از هيچ كوششي در راستاي اين هدف والا دريغ نكرد. مجاهدين خلق (منافقين)در اين سال ها از حمايت مالي و فكري مذهبيون و روحانيت، برخوردار بود و هنوز زمزمه هاي پذيرش ماركسيسم به صورت آشكار در تشكيلات آنان شنيده نمي شد. سيد علي كه از ايام گذشته، در جلسات مذهبي مسجد هدايت و مكتب توحيد و … با احمد رضائي آشنائي داشت، با برقراري ارتباط با تشكيلات مجاهدين، با تأمين اسلحه و مهمات و كمك هاي مالي به آنان، در تسريع حركت مسلحانه كمك هاي شاياني داشت. در يك تلاش براي واگذاري مقاديري سلاح به مجاهدين خلق، از سيد مجيد فياضي كه از شاگردان درس عربي او در مدرسه چيذر بود و ارتباطاتي با او برقرار كرده و آموزش هائي به او داده بود، استفاده كرد _ واگذاري سلاح قبل از اين مرحله توسط محمد مفيدي انجام شده بود _ فياض در برقراري تماس، موفق نشد و با دستگيري اسدالله تأملي كه فياض براي تحويل اسلحه به سراغ او رفته بود، فياض نيز دستگير شد و به علت تاب نياوردن، در زير شكنجه ها، شيخ عباس تهراني را به ساواك معرفي كرد و محل اختفاي اسلحه ها را به ساواك گزارش نمود. پس

از اعترافات مجيد فياض، ساواك به سراغ خانوادة همسر شهيد اندرزگو آمده و با دستگيري عزت اله سيل سپور _ پدر همسر _ به همراه او، جهت دستگيري شيخ عباس تهراني، عازم قم مي گردند. سيد علي در اين زمان، به سفر تبليغي رفته است و ساواك براي بازگشت او، در انتظار مي ماند ولي شيخ عباس، دو روز زودتر از سفر تبليغي باز مي گردد و با شامة قوي متوجه كنترل خانه مي شود و با ترفندي وارد منزل شده، دست همسر و فرزند ششماهه اش را مي گيرد و به تهران مي آيد و در منزل يكي از دوستان قديمي اش كه از سال هاي 1343-4213 با هم ارتباط داشته اند سكني مي گزيند. ساواك با يورش به منزل وي در چيذر و قم تمامي اثاثيه منزل وي را اعم از جهيزيه همسر و … به يغما مي برد تا عمق خشم خود را به نمايش گذارد. همراه بودن خواهر همسرش _ كه براي تنها نبودن خانواده در سفر تبليغي به قم برده بود _ در اين مرحله بر مشكلات سيد علي افزوده بود . در زمان فرار، خواهر همسرش را نيز به همراه خود به منزل اسدالله اوسطي مي برد. ساواك با مراقبت از منزل عزت الله سيل سپور و اطلاع از اينكه دختر كوچكتر وي همراه سيد علي است، براي دستيابي به اندرزگو به تلاشي مضاعف دست مي زند. سيد علي پس از سه روز با تغيير لباس و تراشيدن صورت، به قصد خروج از كشور به همراه خانواده از منزل اوسطي خارج و عازم مشهد الرضا «ع» مي شود و با دستوري احتياطي خواهر

همسرش را توسط اسدالله اوسطي، به نشاني منزل عمويش در ورامين مي فرستد. پس از ورود به مشهد با مساعدت دوستان و همرزمان و با كمك حجت الاسلام و المسلمين واعظ طبسي، براي رفتن به افغانستان به زاهدان رفته و پس از رفت و برگشتي كه به داخل افغانستان داشته، آنجا را براي اقامت مناسب تشخيص نمي دهد. بنابراين با توكل به حضرت حق جوار امن ثامن الحجج«ع» را براي سكني انتخاب مي نمايد. با دستگيري چند تن از مرتبطين سيد علي اندرزگو، توسط كميته مشترك ضد خرابكاري در تهران، سيد علي اندرزگو مجدداً شناسائي و تلفن يكي از مرتبطين، در اختيار ساواك قرار داده شد. با كنترل اين تلفن بود كه ساواك به آدرس وي در مشهد نيز دست مي يابد و متوجه مي شود اين بار، سيد علي با نام مستعار جوادي، به فعاليت پرداخته است. كميتة اوين در اين مرحله با استفاده از تمامي شيوه هاي اطلاعاتي و با به كارگيري خود فروختگاني ذليل، تا كنار دست شهيد اندرزگو نفوذ كرده و از چگونگي فعاليت هاي او مطلع گرديد.دستور داده مي شود: تحقيقات كافي است او را دستگير كنيد و از طريق او بقيه افراد را شناسائي كنيد. شهيد سيد علي اندرزگو شب نوزدهم ماه رمضان را در منزل دوستش رجبعلي طاهر افشار احياء گرفت و در ليله القدر از صميم دل دعاي اللهم اجعل قتلاً في سبيلك را زمزمه كرد. نزديكي هاي افطار روز نوزدهم عازم منزل حاج اكبر مي شود، تيم هاي عملياتي ساواك در مسير كمين كرده اند، مگر سيد علي را مي توان دستگير كرد او به دوستان و همرزمانش

بارها گفته بود كه من زنده به دست ساواك نخواهم افتاد با حركتي موجبات تيراندازي مأمورين را فراهم مي كند، صدها تير به طرف او شليك مي شود تا عمق خشم و غضب مأموران تيره دل را به نمايش بگذارد.تعداد زيادي گلوله در بدن او مي نشيند تا با زبان روزه به ملاقات خداي خويش بشتابد و از دست ساقي كوثر علي (ع) جام گواراي وصال بنوشد. سرانجام در آخرين شنود تلفن منزل اكبر صالحي تماس دختر وي با مغازه پدر چنين منعكس است: بابا نزديكيهاي خانه صداي تيراندازي آمد و يك نفر را كشتند و آقاي جوادي هم هنوز به منزل نيامده.

منابع زندگينامه :نرم افزار چند رسانه اي منتشر شده از سوي بنياد شهيد وامور ايثارگران انقلاب اسلامي

اندرزيان، امرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امرالله اندرزيان

محل تولد : كهگيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

اندرماني، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمود اندرمانى از علماء پرهيزكار رى بود و تحصيلاتش در تهران نزد آيات و دانشمندان بزرگ تكميل نموده و در زاويه مقدسه رى در مسجد سر تخت به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال داشته تا بعد از سال 1300 قمرى از دنيا رفته و مرحوم آخوند ملا رضا قلى مذكور بامامت و خدمات دينى بجاى آن مرحوم اشتغال يافت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

اندروافر، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اندر وافر

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1357در مدرسه وليعصر (عج) تبريز شروع به طلبگي كردم. سال 1360به حوزه مقدسه قم مهاجرت كردم. و ادبيات را از محضر مرحوم آيت الله مدرس افغاني تلمذ نمودم. بقيه دروس سطح را از محضر آيات و حجج الاسلام آقايان: خسروشاهى، وجداني، اشتهاردى، صالحي افغاني، اعتمادي و پاياني (ره) بهره مند شدم.

از سال 1370درس خارج را با شركت در بحث فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني شروع كردم. در سالهاي بعد از درس خارج آيت الله بهجت، ملكوتي، محقق و بيش از همه از محضر آيت الله معرفت در بحث فقه خصوصي استفاده بردم. (بيش ازده سال) در كنار تحصيل غالباً تدريس هم داشتم. و دو سال به عنوان استاد به مدارس ديني جمهوري آذربايجان اعزام شدم.

انزابي نژاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

انصاري استرآبادي، نصيرالدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، دانشمند شيعى و مترجم. وى ساكن هرات و معاصر شاه طهماسب اول صفوى بود. كتاب «مكارم الاخلاق» تأليف رضى الدين ابونصر حسن بن فضل طبرسى را كه از كتابهاى مشهور است، به دستور محمدخان شرف الدين اوغلى تكلو، حاكم هرات و اميرالامراى خراسان در عهد شاه طهماسب، به نام او به فارسى ترجمه كرد و «محاسن الآداب» ناميد. از ديگر آثار او ترجمه كتاب «عدة الداعى» ابن فهدحلّى است كه آن را به درخواست امير قزان خان فرزند محمدخان به فارسى ترجمه كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1487/5)، تاريخ نظم و نثر (373)، الذريعه (124/20 ،116/4).

انصاري گرمرودي، موتمن الملك، سعيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1301 -1231 ق)، خطاط، اديب و شاعر. وى خود را از اولاد خواجه عبداللَّه انصارى مى دانست و در انشاء و حسن خط و احاطه بر اشعار عربى و فارسى در عهد خود كم نظير بوده است. نستعليق و شكسته را استوار و درست مى نوشت. سعيد خان به خاطر ديدارى كه با ميرزا محمدتقى خان اميركبير كرد و ميرزا محمدتقى خان حسن خطش را ديد، او را از تبريز به تهران آورد و مسؤول نامه هاى محرمانه خود قرار داد. او پس از مدتى ملقب به موتمن الملك شد و در سال 1269 ق رسما به وزارت خارجه منصوب گرديد و مدتها بر آن سمت بود. در پايان عمر نيز افتخار توليت آستان قدس رضوى را داشت. او سرانجام در هفتاد سالگى در تهران درگذشت و در دارالسعاده ى مشهد دفن شد. از آثار وى: مرقعى به قلم سه دانگ و كتابت متوسط از اشعار مختلف، با رقم: «لمحرره سعيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال

و آثار خوشنويسان (231 -230 /1)، شرح حال رجال (70 -66 /2).

انصاري واعظ، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج شيخ مرتضى انصارى ابن العالم التقى شيخ محمدحسين واعظ قمى رحمه الله از وعاظ نامى و مبلغين سامى حوزه علميه قم است كه در وعظ و تبليغات دينى و ترويج و نشر احاديث اهل بيت عليهم السلام گوى سبقت از اقران ربوده وصيت و صوت منبر و مواعظ حسنه اش به سراسر ايران رسيده و در غالب مسافرتهاى تبليغى خود به شهرستان هاى كرمان و رفسنجان و يزد و كاشان و تهران و همدان و گيلان و خوزستان و خراسان و مبارزاتش بر عليه شيخيها و صوفيها و فرق ضاله ديگر اثرهاى نيكوئى از خود به جاى گذاشته و بسيارى از مردم را به راه دين كشيده و از انحراف نجات داده است.

در شهرستان قم و گرگان و آشتيان خدمات شايانى از تعمير مساجد و غيره نموده است.

تولد وى در سال 1323 قمرى در بلده طيبه قم واقع شده و سطوح را نزد اساتيد بزرگ قم چون مرحوم اديب تهرانى و ميرزا محمد همدانى رحمهماالله و آيت الله آقاى آخوند ملاعلى همدانى و آيت الله حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى و مرحوم آيت الله حايرى فقها و اصولا استفاده كرده و مدتى حسب الامر آن مرحوم براى اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغات مذهبى به قصبه گرگان كه در دو فرسخى آشتيانست سكونت نموده و پس از آن مراجعت به قم و به خدمات دينى همت گماشته تا در آخر ماه جمادى الاخره سال 1391 ق كه در سن 68 سالگى بدرود حيات گفته و در مقبره شيخان جنب قبر زكريا بن آدم اشعرى قمى كه يكى از اسلاف و

نياكان بزرگوار اوست مدفون گرديده است.

برادران ارجمندى دارد كه اول آنها جناب حاج ميرزا محمدعلى انصارى صاحب تاليفات عديده مطبوعه مى باشد كه ذيلا آن را مى نگاريم.

1- و 2- محمد پيغمبر شناخته شده رد بر كتاب پيغمبرى كه از نو بايد شناخت.

3- پاسخ به بدانديشان يا حمايت از اسلام.

4- رد بر دكتر على شريعتى.

5- دفاع از حسين شهيد رد بر كتاب شهيد جاويد.

6- آئينه دل دو جلد در اخلاق.

7- اختران ادب دو مجلد.

8- غررالحكم. 1- و 2- و 9- ديوان اشعار.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

انصاري، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر انصاري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/18

زندگينامه علمي

بنده خداوند متعال را شاكرم كه بنا به توصيه حضرت امام راحل (ره) مبني بر اهتمام جدي به صيانت از نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و تكميل آن همواره در صدد غنا بخشي به اين نظام الهي به ويژه در بخش علوم انساني و بالاخص اقتصاد در حد توان خود بوده ام و توفيق داشته ام در ظل عنايات آن امام عظيم الشان (ره) و خلف صالح ايشان، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي (مدظله العالي) و نيز اساتيد معظم و مكرم حضرت آيت الله مصباح (دام ظله العالي) و حضرت آيةالله خرازي (دام ظله العالي) گام هاي موثري در اين زمينه بردارم كه اختصاراً به برخي موارد اشاره مي كنم.

1. در سال 1379 با نوشتن مقاله «اساسي ترين اقدام براي رشد پايدار و فزاينده اقتصاد ايران» سعي كردم توجه سياستگذاران، قانونگذران و مسئولان اجرائي كشور را به اهميت زايد الوصف بخش كشاورزي و دامداري و اتخاذ تصميمات مقتضي

جلب نمايم و خوشبختانه پس از انتشار اين مقاله اقدامات بسيار چشمگيري نسبت به گذشته صورت گرفت امروز فضاي حاكم بر كشور در قبل و پس از انتشار مقاله مويد ادعاي بنده است و بحمدالله ما امروز شاهد خود كفايي بسي در بخش كشاورزي و صادرات قابل ملاحظه در اين بخش مي باشيم و اين افتخار بسيار بزرگي است.

2. ابتكار در تنظيم و تاليف معارف اقتصادي قرآن كريم از ديگر توفيقات مهم اينجانب است. بنده توفيق شركت در درس هاي معارف قرآن حضرت استاد مصباح (دام ظله العالي) را داشتم و اما متاسفانه نوبت به معارف اقتصادي كه رسيد درس ايشان تعطيل شد. از آنجا كه علاقه وافري به انجام تحقيق در اين زمينه داشتم با توشه اي كه از درس هاي معظم له داشتم و تحت اشراف حضرت آيت الله خرازي (مدظله العالي) در ايام تعطيلات حوزه قدم هاي اوليه براي تدوين معارف اقتصادي قرآن كريم را برداشتم هر چند بيش از دو يا سه جلسه در حضور معظم له برگزار نشد ولي شروع كار با بركتي بود. پس از مدتي با همكاري دوستاني كه بنا به توجه حضرت آيت الله مصباح (دام ظله العالي) در صدد تنظيم معارف اقتصادي قرآن كريم بود. مجموعه اي تحت عنوان «معجم موضوعي آيات اقتصادي» با پي گيري و مديريت حجة الاسلام و المسلمين آقاي سيد كاظم رجائي (دام عزه) تدوين و چاپ شد. نكته شايان ذكر اين است كه به ويژه مطالب فصل اول اين كتاب عمدتاً توسط بنده تدوين و نگارش يافت كه از نوآوري خاصي برخوردار بوده و در جهت بخشيدن به ديگران در ورود

به اين حوزه از تحقيقات تاثير بيشتري داشت. البته پس از مدتي مطالب فصل اول كتاب به صورت مقاله اي مستقل تحت عنوان «مباني اقتصاد از ديدگاه قرآن كريم» توسط اينجانب نگارش يافت و در مجله معرفت به چاپ رسيد.

3. اينجانب ساليان متمادي در زمينه بانكداري سنتي در غرب و ايران و ارائه جايگزين مناسب مبتني بر آموزه هاي اسلامي، تحقيق و تامل فراوان داشته ام كه حاصل آنها كتابي است تحت عنوان «مباني نظام مالي با نگرش اسلامي» كه در پاييز 1386 چاپ شد. اينجانب از معدود كساني (و چه بسا اولين كسي) هستم كه به نقد جدي نظام بانكداري بدون ربا در جمهوري اسلامي ايران پرداختم و ضرورت تحول ساختاري در آن را مطرح نمودم كه البته خوشبختانه در دولت نهم اين ايده به صورت قابل ملاحظه اي پي گيري شد. هر چند بنده در نوشته هاي خود تصريح كرده ام كه نبايد شالوده نظام تامين مالي و سرمايه گذاري در جامعه اسلامي بر واسطه گري در مشاركت در سود (بانكداري بدون ربا) مبتني باشد بلكه بايد تامين مالي مستقيم و عمدتاً بازار بورس و شركت هاي سرمايه گذاري توليدي به صورت گسترده رواج داشته باشند. اينگونه شركتهاي سرمايه گذاري در كشور مصر تجربه بسيار موفقي داشته اند.

4. يكي از بزرگترين عنايات خداوند متعال به اينجانب حساسيت و اهتمام شديد بنده نسبت به حفظ ارزش هاي اسلامي به ويژه در عرصه علوم انساني از جمله اقتصاد، در طول بيش از پانزده سال فعاليتهاي تحقيقاتي است. متأسفانه در سالهاي پس از دوران دفاع مقدس رفته رفته فرهنگ و ارزش هاي غربي در عرصه هاي

مختلف جامعه ما رسوخ روز افزون كردند و ارزش هاي اسلامي و انقلابي هر روز كم رنگ تر شدند و ايستادگي در برابر اين امواج بسيار شكننده و طاقت فرسا بود تا جائي كه كسي حتي در جمع محققان اقتصاد اسلامي حوزه علميه قم به راحتي نمي توانست از ارزشهاي اسلامي به ويژه از عدالت سخن بگويد.

انصاري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ ميرزا حسن بن العلامه آيه الله حاج ميرزا محمد جعفر انصارى از علماء و مدرسين مبرز حوزه علميه اهواز ميباشند و در مسجد نور كه يكى از مساجد مركز شهر اهواز است اقامه جماعت مينمايند در ترويج دين بالاخص نقل تفسير و اخبار و احاديث كوشش خاصى دارند و مورد احترام عامه مردمند. داراى تأليفاتى ميباشند كه نامهاى آنها را مى نگارم:

1- خلاصه مناسك حج مطبوع 2- كتاب سراج المؤمنين 3- شرح صرف و نحو 4- كتاب محمديه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

انصاري، عبدالرحمن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحمن انصاري

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1326 در روستاي نوايگان از توابع داراب متولد و پس از تحصيلات ابتدايي جهت تحصيل علوم اسلامي به حوزه علميه داراب رفتم و از اساتيدي چون آيت الله سيد محمد علي نسابه و حجج اسلام حاج شيخ محمد علي عندليبي و حاج ميرزا محمد حسن عندليبي شاگردي كردم. سپس جهت ادامه تحصيل به مدرسه آقا بابا خان شيراز رفتم و از محضر آيت الله حاج شيخ محمد علي موحد بهره بردم در آنجا ضمن تحصيل، صرف را براي عده اي تدريس مي كردم.

در سال 1342 به حوزه علميه قم آمدم و از درس لمعه و قوانين آيات عظام: صلواتي و شيخ مصطفي اعتمادي، سپس مكاسب و رسائل و كفايه را از محضر آيات عظام: فاضل لنكراني و نوري همداني و شرح منظومه سبزواري و اشارات را از محضر آيت الله انصاري شيرازي و اسفار و فصوص الحكم از محضر آيت الله حسن زاده آملي بهره ها بردم. سپس در خارج

فقه و اصول از محضر آيات عظام مرحوم حاج شيخ مرتضي حائرى، ميرزا هاشم آملى، وحيدي خراساني و حسينعلي منتظري استفاده نمودم. مدت يك سال در حوزه علميه كاشان (سال فتح خرمشهر) مشغول تدريس سيوطى، حاشيه، معالم و شرح لمعه و... بودم.

بعد در واحد خواهران دفتر تبليغات مشغول فعاليت شدم و ضمن برنامه ريزي براي خواهران كتاب هاي شرح لمعه و مكاسب را تدريس مي كردم و با مركز تحقيقات دفتر تبليغات نيز همكاري نموده و در نوشتن معجم بحارالانوار با ساير محققان همكاري داشتم همچنين در تهيه مطالب مربوط به سيره معصومان (چهارده معصوم) حدود پانزده سال مشغول جمع آوري مطالب مناسب بودم. اين كار عظيم نيز توسط تحقيقات دفتر انجام مي شد.

از سالهاي گذشته و هم اكنون نيز با برخي از دوستان مشغول نوشتن كتاب و مقاله هستم. چند مقاله در مجله پيام زن نوشتم، مقاله اي درباره رهبري از ديدگاه مذاهب اسلامي براي كنفرانس وحدت اسلامي در حدود 10 سال قبل فرستادم كه در برخي روزنامه هاي كثيرالانتشار مانند اطلاعات و ... به چاپ رسيد. در حال حاضر كتابي راجع به تاريخ حادثه عاشورا با يكي از دوستان در حال نوشتن هستيم كه سعي شده از منابع تاريخي پيش از قرن دهم استفاده شود كه كتابي به صورت مذكور تا آن اندازه كه بررسي كرده ام درسده هاي اخير نوشته نشده است.

علاوه بر نوشتن كتاب در دفتر آيت الله العظمي نوري همدانى، قسمت استفتاء با عده اي از دوستان مشغول پاسخگويي كتبي به سوالات فقهي مي باشيم و در دفتر تبليغات واحد تاريخ و سيره نيز كار تحقيقاتي انجام مي

دهم.

انصاري، عطاء

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عطاء انصارى بن المرحوم العلامه حاج شيخ عباس انصارى از علماء فضلاء معاصر تهران است.

وى در تهران متولد شده و پس از دوران صبا و خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت نموده و از محضر آيات عظام مرحوم آيةاللَّه محقق داماد و آيت اللَّه شريعتمدارى و بالاخص آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده و پس از فوت مرحوم والدش به تهران برگشته و بجاى آن مرحوم به اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول و غيره اشتغال دارند.

نگارنده گويد: اقاى انصارى از افاضل با تقوى و داراى مكارم اخلاق و محامد آداب و اكنون در مدرسه عبداللَّه خان بازار بتدريس مشغول و در مسجد مرحوم والدش بوظائف دينى و روحى مشغول مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

انصاري، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم انصاري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مراحل ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را تا سال اول دانشگاه رشته مهندسي برق در كشور عراق طي كردم. سپس در سال 1359 به جمهوري اسلامي ايران تبعيد شدم.

در سال 1361 تحصيلات حوزوي خود را شروع كردم. مقدمات را پيش عمده اي از اساتيد مشهد خواندم. سپس دروس لمعتين را نزد استاد مهدوي و مكاسب و رسائل را نزد اساتيد: تبريزيان و اعتمادي (نوار كاست) خواندم. كفايتين را نزد استاد رضا زاده و خارج فقه و اصول تا پنج سال نزد آيت الله مرحوم حاج آقاي فلسفي (قدس سره) خواندم.

سال 1375 به شهر مقدس قم منتقل شدم. بلافاصله در درس خارج اصول آيت الله العظمي وحيد خراساني و فقه آيت الله العظمي ميرزا

جواد تبريزي شركت نمودم. در سال 1380 _ 1381 دوره كامل اصول را به اتمام رسانيدم و هم اكنون درس خارج فقه شركت مي كنم. به مدت كوتاهي، اشتغال به تدريس داشتم كه حدوداً سه الي چهار سال ادامه داشت. به علت اشتغال به تحقيقات علوم اسلامي و نوشته هاي مختلف، تدريس را رها كردم.

سال 1365 شروع به فعاليت تحقيقات اسلامي نمودم و نزديك به تحقيق شصت جلد كتاب شركت نمودم. از سال 1368 به عنوان مدير تحقيقات موسسه آل البيت (ع) شعبه مشهد منصوب شدم. از سال 1375 كه به شهر قم منتقل شدم، در شعبه مركز موسسه آل البيت (ع) به عنوان مسئوول كل تحقيقات موسسه منصوب شده و عضو هيئت مديره آن موسسه گرديدم و اين سمت تا به حال ادامه دارد.

انصاري، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد انصاري

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

مجيد انصاري در سال 1333 در روستاي خانوك از توابع زرند كرمان به دنيا آمد. او تصحيلات ابتدايي خود را در دبستان زادگاهش به پايان رساند. مقدمات ديني را در حوزه علميه حضرت معصومه كرمان فرا گرفت و سپس براي تكميل تحصيلات ديني عازم قم شد و تحصيلات ديني خود را در اين شهر ادامه داد.

فرا گرفتن علوم ديني و حوزه مبارزات سياسي انصاري از همين هنگام آغاز شد و با نهضت امام اوج گرفت. او كه در طي تظاهرات 19 دي شهر قم مجروح شده بود، بعد از بهبودي مبارزات خود را ادامه داد و ابعاد آن را در سال هاي نزديك انقلاب به تمام شهرستان هاي استان كرمان توسعه

داد. او در سالهاي پس از انقلاب در كنار برخي ديگر از همرزمان خود به تشكيل و سازماندهي كميته هاي انقلاب اسلامي پرداخت.

وي در سال 1359 و در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي از مردم زرند وارد مجلس شوراي اسلامي شد. تجربه نمايندگي مجلس انصاري در ادوار بعدي هم ادامه يافت و او در مجلس دوم نيز به نمايندگي از مردم زرند و در مجلس پنجم و ششم به نمايندگي از مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي حاضر بود و به جز دوره اول كه عضو كميسيون اقتصادي و معاون بود در تمام ادوار بعدي به عضويت كميسيون هاي آيين نامه داخلي و برنامه و بودجه پيوست و با توجه به توانايي هاي خود نقش ويژه در تحركات مجلس ايفا كرد.

او در كنار مسئووليت هاي تقنيني معاون پارلماني وزارت كشور، معاونت برنامه ريزي سازمان بازرسي كل كشور را عهده دار بود. انصاري عنوان معاون حقوقي و پارلماني خاتمي را در دو سال آخر رياست جمهوي همراهي كرد. او همچنين عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و عضو كميسيون هاي زير بنايي، اقتصاددانان و كميسيون خاص تدوين چشم انداز 2 ساله اين مجمع بوده و رياست پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي و همچنين معاونت برنامه ريزي را بر عهده دارد. انصاري، عضو مجمع روحانيون مبارز و كميسيون سياسي اين تشكل سياسي روحاني بود و از زمان حضرت امام تاكنون افتخار عضويت در مجلس خبرگان رهبري را داراست.

وي، با توجه به توانايي هاي متنوع خود يكي از برجسته ترين و شاخص ترين سياستمداران مورد اعتماد جناح هاي سياسي مختلف بوده كه با توجه به

تخصص خود در برنامه ريزي اقتصادي همواره نقشي ويژه در تدوين و سامان دادن به حركت اقتصادي كشور ايفا كرد و در شرايط فعلي نيز مي تواند همين نقش را در تنظيم سياست هاي كلان كشور بر اساس متدهاي علمي و تخصصي بر عهده گيرد. مجيد انصاري سابقه مسئوليت هاي دولتي خود را از سن 26 سالگي با نمايندگي در دوره اول مجلس شوراي اسلامي آغاز كرد.

انصاري، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن العالم الجليل الشيخ مرتضى معروف بشيخ آقا بزرگ بن العلامه شيخ محمد حسن انصارى سابق الذكر برادر ارجمند آيه الله شيخ على انصارى مذكور. عالمى جليل القدر فاضل پارسا و پرهيزكار ميباشد.

وى صاحب ملكات فاضله و اخلاق حميده و خصال و صفات جميله و بارزى است كه او را از همگنان ممتاز ميسازد.

تولدش در سال 1322 قمرى پس از فوت مرحوم والدش اتفاق افتاد و در دامن جد والا تبارش نشو و نما نمود و بعد از وفات او نزد برادر برومندش آقا شيخ ميرزا محمد جعفر تربيت يافت و تحصيلاتش را بپايان رسانيد.

معظم له فعلا از مدرسين حوزه علميه اهواز و از جبينش اثار بزرگى و متانت و تقوى و ورع آشكار و هويداست و بدين جهت از موثقين ائمه جماعت شهرستان اهواز و مردم با او عقيدتى كامل دارند و كتابى در اخبار ائمه معصومين عليهم السلام تأليف نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

انصاري، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد انصاري

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/3

انصاري، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا انصاري

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا انصاري در سال 1327 ش در شهرستان محلات متولد شدم. در دوران كودكي مدت سه سال در مكتبي كه قرآن و خط و كتاب فارسي آموزش مي دادند درس خواندم و همزمان با هجرت اعضاي خانواده به قم، تحصيلات ابتدايي را تا سال ششم به پايان رساندم. پس از آن با تشويق پدرم مرحوم آيت الله حاج ميرزا حسن انصاري، تحصيلات حوزوي را آغاز نمودم و بخش عمده ادبيات را نزد استاد بزرگوار حاج شيخ رحمت الله فشاركي آموختم و فقه و اصول را در مرحله سطح نزد آيات عظام فاضل لنكراني و حسين نوري، و فلسفه و منطق را نزد حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ يحيي انصاري شيرازي فرا گرفتم.

پس از ورود به مرحله دروس خارج، چندين سال به طور مداوم در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني شركت جستم و براي خارج فقه، از آغاز، درس مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) را انتخاب نمودم كه تا پايان عمر ايشان، قريب بيست سال در آن شركت كردم.

از سال 1350 نويسندگي را آغاز نمودم و نخستين اثري كه به عنوان ترجمه از من منتشر شد، كتاب "اسلام بر فراز اجتماع" نوشته استاد محمد جواد مغنيه بود كه در سال 1352 توسط انتشارات پيام اسلام در قم به چاپ رسيد. از آن پس به تدريج كتابهايي را از عربي به فارسي ترجمه نمودم

و در مجلات و سالنامه هايي كه در آن دوران منتشر مي شد مقالاتي گوناگون ارائه دادم.

در سال 1367 به پيشنهاد هيئت علمي دارالقرآن الكريم آيت الله العظمي گلپايگاني به منظور همكاري علمي در اين موسسه، تحقيقات قرآني را آغاز نمودم. استخراج آيات اجتماعي قرآن و تنظيم و دسته بندي آنها براي تدوين "الكشاف الموضوعي لآيات القرآن الكريم" و نيز نگارش مقالات قرآني در مجله "پيام قرآن" (نخستين نشريه فارسي قرآني) و اقدام به ترجمه گروهي قرآن كريم به پيشنهاد هيئت نامبرده، از جمله تلاشهاي قرآني اين جانب بود. قابل ذكر است كه ترجمه قرآن كريم هرچند پس از گذشت چهار سال به پايان رسيد، لكن با رحلت آيت الله العظمي گلپايگاني و متوقف شدن فعاليتهاي علمي دارالقرآن، چاپ اين ترجمه نيز متوقف ماند. با پايان يافتن كار در دارالقرآن الكريم، از سال 1375 به دعوت سرپرست "مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاي خارجي" در اين مركز به تحقيقات قرآني به ويژه در زمينه ترجمه هاي فارسي قرآن كريم پرداختم كه تاكنون نيز در آنجا به اين رشته اشتغال دارم.

در خلال يك دهه اخير پنج ترجمه از قرآن مجيد را به صورت گروهي يا انفرادي تصحيح و ويرايش كرده ام كه نام آنها در جدول آثار خواهد آمد. در مجله تخصصي "ترجمان وحي" كه مركز ترجمه قرآن مجيد آن را منتشر مي سازد، نيز مقالاتي پيرامون مباحث قرآني از اين جانب به چاپ رسيده است. در مركز فرهنگ و معارف قرآن نيز در دو پروژه قرآني شركت داشتم. اين دو پروژه كه هر دو به انجام رسيد، يكي "تصحيح و ويرايش ترجمه قرآن مجيد" براي

درج در تفسير راهنما و ديگري "تصحيح و ويرايش ترجمه قرآن كريم بر اساس تفسير الميزان" بود.

انصاري، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد مسعود انصاري خوشابر ، يكي از اسلام شناسان و محققان عالي مقام و سختكوش و پركار و صاحب نظر و صاحب اثر در اغلب زمينه ها و رشته هاي علوم اسلامي ، به ويژه علوم قرآني و فقه ( همراه با حقوق ) و حديث و نيز مترجمي تواناست كه به شمه اي از آثار ايشان اشاره خواهد شد .

او در سال 1345 در شهرستان تالش / طالش به دنيا آمد . تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خود گذراند ، و همزمان به آموزش مقدمات علوم ديني پرداخت . پس از به پايان رساندن تحصيلات دوره ي متوسطه ، براي تكميل آموخته هاي ديني به حوزه ي علميه ي دارالعلوم زاهدان رفت . پس از طي مراحل لازم ، در تهران به تحصيل در دانشكده ي حقوق ( در دانشگاه شهيد بهشتي ) پرداخت ، و با شور و شوقي بيكران تحصيلات حوزوي را پي گرفت و نزد استاد محمد شيخ الاسلامي ، فقه ، كلام ، تفسير ، علوم قرآني ، نحو و علوم بلاغي را تا مدارج عالي فرا گرفت و در سال 1370 ش در محضر اين استاد عاليقدر و از دست ايشان _ در 25 سالگي _ اجازه ي مكتوب « افتاء » به شيوه ي مرسوم در مذهب شافعي ، دريافت داشت و دو سال بعد از دانشكده ي حقوق فارغ التحصيل شد و پس از آن قرآن پژوهي و اسلام شناسي و تاليف و ترجمه و تحقيق را

پيشه ي خود ساخت و تاكنون آثار معتنابهي ، هم از نظر ارزشمندي خود اثر ، و هم از نظر كيفيت عالي پژوهش ، پديد آورده كه مايه ي اعجاب اهل فن و ارباب نظر است . مهم ترين و طبعاً شريف ترين اثر ايشان ترجمه ي قرآن كريم به شيوه اي شيوا در كمال صحت و دقت است كه بخشهاي بعدي اين مقاله ، تماماً به بحث درباره ي آن و معرفي آن اختصاص دارد . بعضي از آثار ديگر ايشان عبارت است از :

_ تاليف بيش از چهارصد مقاله براي دو اثر مرجع : دانشنامه ي قرآن و قرآن پژوهي و فرهنگ آثار ( بخش معرفي كتابهاي عربي و فارسي ، به سرپرستي جناب رضا سيد حسيني و سه محقق برجسته ي ديگر )

_ ترجمه ي كتاب واقعه ي كربلا، اثر عباس محمود عقاد

_ ترجمه ي مجموعه اي از حدوداً چهار هزار حديث و خطبه و نامه و عهدنامه ، و وصايا و كلمات قصار ، و احاديث موضوعي ، با ذكر اسناد هر حديث از كتب ششگانه ( صحاح سته ) اهل سنت و كتب اربعه ي شيعه ، با همكاري بهاء الدين خرمشاهي . نام اين مجموعه كه تدوين فرهنگ وار و انواع فهارس را در بر دارد ، پيام پيامبر ( ص ) است .

_ هديه ي معراج ( احكام نماز در فقه شافعي )

_ اهميت نماز جماعت ( ترجمه )

_ پديده ي افراط در تكفير ( ترجمه از اثر دكتر قرضاوي )

_ زن در اسلام و نقش زن در فعاليتهاي اجتماعي (

ترجمه از اثر فيصل مولوي )

_ ترجمه ي مجموعه اي از آثار جبران خليل جبران ( از جمله اشكي و لبخندي ، تندبادها ، موسيقي ، عروسان مرغزار ، بالهاي شكسته ، عيسي فرزند انسان ، تازه و طرفه ها ، و ارواح سركش )

_ ترجمه ي كتاب خاتم النبيين اثر سميح عاطف الزين كه ممكن است عنوان فارسي آن « حضرت محمد در مكه / حضرت محمد در مدينه » باشد .

_ قاموس شگرفيهاي قرآن ( در دست تدوين )

_ پژوهشهاي تاريخي در قرآن ( ترجمه ي اثر بيومي مهران ، زير چاپ )

_ دانشنامه ي حقوق خصوصي اين اثر مرجع 3 جلدي ، در مرحله ي حروف نگاري است . و يكي از آثار و كوششهاي قرآن پژوهي ديگر ايشان تصحيحي علمي و هر چه دقيق تر ترجمه ي شاه ولي الله دهلوي از مهم ترين و دقيق ترين ترجمه هاي قرآن مجيد به زبان فارسي است ، كه متاسفانه چاپ آن در حدود يك دهه به درازا كشيده و هنوز هم منتشر نشده است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

انصاريان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين فرزند حاج شيخ محمدباقر انصاريان خونسارى از گويندگان و نويسندگان معاصر تهرانست. در 18 آبان ماه 1323 شمسى در خونسار متولد شده و در تحت تربيت پدرى متدين و اهل حال پرورش يافته نشو و نما يافته و هفتمين جد ايشان عارف بزرگ شيخ عرفان بوده كه در حمله افاغنه از اصفهان به خونسار آمده و قبرش در سرچشمه خونسار مزار و داراى صحن و سرا و گنبد و بارگاه است و

اصلا از طايفه انصار مدينه است.

والده ماجده اش علويه از سادات مصطفوى است كه به عفت و پرهيزگارى و پاكدامنى موصوفه مى باشد. و اين توفيقات ايشان در راه تبليغ اسلام و معارف اهل بيت و تأليفات عديده از اثر دعاء مادرشان و بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى رحمه اللَّه عليه مى باشد كه از خداى متعال خواستند او روحانى و خدمتگذار آستان ولايت و خاندان رسالت و بالاخص سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السلام باشند.

ايشان در اوائل عمر با خاندانش مهاجرت به طهران نموده و در خيابان خراسان ساكن و در مدرسه ابتدائى و دبيرستان مرحوم حاج شيخ على اكبر برهان انار اللَّه برهانه دروس جديد را فراگرفته و به تشويق حكيم الهى ميرزا مهدى الهى قمشه اى درسال 1341 شمسى به قم آمده و به دروس ديگر پرداخته و از محضر حاج شيخ محمد وحيد و مرحوم حاج شيخ محمدجواد خندق آبادى و آقاى ناطق نورى و حاج شيخ رحمت اللَّه فشاركى و حاج آقا جمال مرتضوى و آقاى جوادى استفاده و مقدمات و سطوح وسطى را خوانده و پس از آن سطوح عاليه را در طهران از حاج ميرزا ابوالقاسم فلسفى و حاج ميرزا على آقاى فلسفى آموخته و باز به قم آمده و از محضر و دروس آقاى فاضل لنكرانى و حاج شيخ مصطفى اعتمادى و آقاى خزعلى و حاج شيخ يوسف صانعى فراگرفته و به درس خارج آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى و حاج شيخ ابوالفضل خونسارى و آقاى منتظرى و مشكينى و يزدى شركت و استفاده نموده و دروس اخلاق و عرفان را از محضر و بيانات آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر برهان و ميرزا مهدى

الهى قمشه اى و آخوند ملا على همدانى و آيت اللَّه العظمى ميلانى در مشهد مقدس آموخته و در تهران و ساير نقاط كشور به ترويج احكام اسلامى و نشر معارف اشتغال داشته و دارند و براى صراحت لهجه و انتقادات از رژيم طاغوتى گذشته كرارا بازداشت و زندانى شده و پس از مدتى آزاد و به خدمات خود تداوم بخشيده است.

داراى تأليفات سودمنديست كه به طبع رسيده است.

1- اسلام و كار و كوشش

2- اسلام و علم و دانش

3- از اسلام چه مى خواهيد

4- معنويت اساسى ترين نياز عصر

5- حج وادى ايمن

6- لقمان حكيم چاپ چهارم

7- مناجات عارفان طبع ششم

8- عرفان اسلام حدود 14 مجلد

9- به سوى قرآن و اسلام

10- مقدمه بر ديوان وحدت

11- مقدمه حقوق كيفرى

12- مقدمه اى بر معاد

13- مقدمه اى بر قضاء در اسلام

14- چهره هاى محبوب و منفور در قرآن

15- سيرى در اخلاق اسلامى

16- مرز روشنائى

17- شرح ديوان و كلمات باباطاهر

18- فروغى از تربيت اسلامى

19- حسينيه انصاريان (انصار الحسين) در خيابان باغ حاج محمدحسن خيابان رى- كه بسيار مجلل و مكمل آماده براى تبليغ احكام اسلامى و نشر معارف اهل بيت عليهم السلام و تدريس و تعليم و تعلم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

انصاريپور، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقى انصاري پور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

خرداد سال 1360 ديپلم تجربي _ تهران _ خ جمهوري اسلامى، دبيرستان بامداد.

ورود به حوزه: مهرماه 1360، مدرسه حقاني و سپس مدرسه شهيدين.

اتمام دروس سطح: 1369 شركت در درس خارج فقه و اصول آيت الله سيدكاظم حائري تا سال 1375 و ضمن درس خارج ورود به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، بنياد

باقرالعلوم (ع) در سال 1370 اخذ مدرك كارشناسي ارشد در رشته دين شناسي در 1378 ورود به مركز تربيت مدرس، دوره دكتري فلسفه دين در سال 1379 در حال حاضر در حال تدوين پايان نامه دكتري و در عين حال مشغول به كار در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب هستم.

در ضمن دروس حوزوي با شركت در دوره هاي متعدد آشنايي با مكالمه و گرامر زبان انگليسي و نيز مكالمه عربي و متون جديد عربي را نيز گذراندم. دوره هاي زبان تخصصي مربوط به فلسفه دين و كلاس هاي ترجمه، توانايي مكالمه به زبان انگليسي و عربي و ترجمه از اين دو زبان را نيز كسب كردم.

انگجي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن بزرگترين فرزند مرحوم آيه الله حاج سيد ابوالحسن انگجى ره و از علماء اعلام و دانشمندان كرام تبريز است كه در مهد علم و مجد تربيت شده و مقدمات و سطوح را از علماء تبريز مخصوصا والد ماجد خود و مرحوم آيه الله حاج ميرزا صادق آقا و ديگران خوانده و مسافرت به قم نموده و از محضر مرحوم آيه الله حايرى و آيه الله حجت كوهكمرى استفاده كرده آنگاه به تبريز مراجعت و به وظائف دينى از اقامه جماعت در مسجد مدرسه طالبيه و مباحثات پرداخته است ادام الله توفيقاته.

از تأليفات ايشان است رساله اى در كر كه به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

انگجي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا مهدى بن العلامه العلام و الفقيه القمقام آيت اللَّه الملك العلام السيد الميرزا ابوالحسن انگجى تبريزى از علماء بنام طهران بودند و در مسجد ملك آباد اقامه جماعت مى نمودند.

ولادت آن مرحوم در تبريز واقع شده و در مهد تربيت آيت اللَّه والد پرورش يافته و مقدمات و قسمتى از سطوح را در تبريز خوانده آنگاه در سال 1340 قمرى مهاجرت به قم فرموده و سطوح عالى را از مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى فراگرفته و بدرس خارج علامه بزرگوار آيت اللَّه العظمى حجت و مدتى هم بدرس خارج آيةاللَّه حايرى موسس حوزه حاضر شده و پس از آن به تبريز مراجعت و به تدريس فقه و اصول و اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و پس از آن مهاجرت به تهران نموده و در مسجد مذكور به اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول و ارشاد مردم مشغول شده تا در سال 1383 كه وفات نموده و

با تشييع عظيمى جنازه اش حمل به قم و در مسجد موزه مدفون گرديده است. داراى تأليفات عديده مى باشند: 1- رساله اى در تنجيس متنجس و عدمه 2- تقريرات اساتيد در فقه و اصول. از باقيات الصالحات ايشانست 1- جناب حجه الاسلام آقا سيد على انگجى كه سالها در قم اقامت و از محضر آيات عظام بالاخص آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيةاللَّه علامه طباطبائى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفاده نموده و بمدارج فضل و كمال رسيده و پس از فوت مرحوم والدش بجاى ايشان به اقامه جماعت و وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

از آثار و تأليفات اوست:

1- تفسير سوره ى نور كه جامع جهات مختلفه فقهيه و اخلاقيه و غيره مى باشد.

2- تقريرات دراسات آيت اللَّه العظمى گلپايگانى.

3- تقريرات درس آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى.

2- دومين فرزند معظم له است دكتر سيد هادى انگجى كه سيدى شريف و طبيبى معروف است در تبريز كه از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شده و تخصصى در جراحى دارد و اكنون رئيس بيمارستان (شير و خورشيد) تبريز است.

3- سومين فرزند ايشان آقاى مهندس سيد رضا انگجى است كه متصدى امور كارخانه برق و آب است در استان آذربايجان، خداوند توفيق آنان را در خدمات دينى و اجتماعى زياد فرمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

انوار، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات حوزوى، علوم قديمه و ادبيات عرب، كارشناسى و كارشناسى ارشد و دكترا در رشته ادبيات عرب از دانشكده ادبيات و الهيات و معارف اسلامى تهران با رتبه ممتاز.

مرتبه علمى:

تدريس در دانشگاههاى مختلف ايران، پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى،

ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تهران، دريافت سه مدال درجه اول فرهنگ، سراينده اشعار فارسى و عربى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تفسير و عرفان، لغت، شرح نظم و نثر عربى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر بيش از 50 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 15

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 5

زمينه علمى تأليفات:

تفسير، عرفان، ادب، لغت، شعر فارسى، شعر عربى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ادب، عرفان، تفسير، شعر و هنر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

انواري، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر انواري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جعفر انواري در سال 1350 وارد حوزه شدم و در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) دروس مقدماتي را به پايان رساندم و دروس سطح (رسائل، مكاسب و كفايه) را در حوزه، بصورت آزاد خواندم.

در كنار تحصيل فقه و اصول در ديگر دروس حوزه مانند نهج البلاغه، عقائد، تفسير و... شركت داشتم. در سال 1356 پس از پايان دروس سطح به درس خارج فقه و اصول راه يافتم و در دوران شركت در درس خارج كه حدود بيست سال بطول انجاميد از محضر حضرات آيات عظام وحيد خراساني، تبريزي، مكارم شيرازي و جوادي آملي بهره مند شدم.

در سال 1360 وارد موسسه در راه حق شدم و از دروس آن موسسه كه افزون بر رشته هاي مختلف اقتصادي و فلسفي، در قالب اقتصاد و فلسفه شهيد صدر، از دروس فلسفه (فلسفه، نهايه، برهان، شفا و اسفار) و معارف قرآن استاد مصباح يزدي

كسب فيض نمودم.

در سال 1363 در گروههاي تحقيقاتي تفسير و علوم قرآن، به كاوش و پژوهش پرداختم و در همان سال ها تدريس مباحث معارف قرآن استاد مصباح يزدي را نيز عهده دار شدم. از سال 1361 تدريس دروس معارف اسلامي را در دانشگاه آغاز كردم كه 18 سال تدريس اين دروس در دانشگاه تهران بطول انجاميد.

با تاسيس موسسه علمي پژوهشي امام خميني (ره)، در رشته علوم قرآني به پژوهش و همكاري با بخش آموزش ادامه دادم و در سال 1380 بعنوان عضو هيئت علمي آن موسسه پذيرفته شدم كه هم اكنون با بخش آموزش در تدريس دروس قرآني و با پژوهش در تحقيقات قرآني ادامه همكاري دارم.

انواري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمد انوارى يزدى در سال 1322 ق در يزد متولد و پس از گذرانيدن دوران كودكى بتحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات و منطق و قسمتى از شرح لمعه و قوانين و رسائل را خدمت مرحوم والدش حجه الاسلام آقاى شيخ محمد باقر انوارى در يزد خوانده و قسمتى از رسائل و مكاسب و كفايه را خدمت ساير علماء و دانشمندان يزد آموخته و مقدارى هم در مشهد مقدس از محضر مرحوم آيه الله حاج شيخ هاشم قزوينى استفاده كرده و آنگاه بقم آمده و از محضر مرحوم آيه الله حجت كوه كمرى و آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله حاج سيد محمد تقى خونسارى استفاده نموده آنگاه به يزد برگشته و بخدمات دينى پرداخته و در خلال آن بنابر دعوت همشهريهاى مقيم بمبئى بهندوستان براى تبليغ مسافرت و در پونه و نقاط ديگر خدمات ترويجى نموده و پس از آن مراجعت بوطن و بنابر دعوت

جمعى از مؤمنين بندرعباس عزيمت بآنسامان نموده و تا حال تحرير شش سال است كه در بندر مزبور و حومه آن بانجام وظائف دينى اشتغال دارد ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

انواري، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر اديب فاضل، متخلص به «لمعه» از خدمت گزاران صديق فرهنگ. در 1321 قمرى در دستگرد متولد، و تحصيلات خويش را در مدارس قديم و جديد اين شهر به پايان رسانيده، مدتى به محراب و منبر سرگرم بوده، سپس ترك نموده به خدمت فرهنگ اشتغال جسته، سال ها مديريت دبستان حسين آباد را داشت. در انجمن شعرا شركت مى كرد، و از آثارش: «نامه هاى دهقان» به چاپ رسيده. صاحب ديوان اشعار است.

در يكشنبه 14 محرم 1385 وفات يافته، در تكيه ى شيخ مرتضى ريزى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

انوري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن انوري در سال 1312 در شهرستان تكاب به دنيا آمد. در سال 1350 موفق به اخذ درجه دكترا در رشتة زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران شد. وي علاوه بر تدريس در دانشگاه هاي مختلف طي ساليان متمادي با سازمان كتاب هاي درسي وزارت آموزش و پرورش و مؤسسة لغت نامه دهخدا و دانشگاه پيام نور و... همكاري داشته است و چندين سفر مطالعاتي به كشورهاي آلمان و آمريكا نموده است. دكتر حسن انوري سرپرست گروه تدوين كتاب"فرهنگ بزرگ سخنگ مي باشد. كتاب فوق، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن انوري بعد از تحصيلات ابتدايي ، از سال 40_ 1337در مقطع كارشناسي رشته زبان وادبيات فارسي دانشگاه تبريز ادامه تحصيل داد و همچنين كارشناسي ارشد در همين رشته را از دانشگاه تهران از سال 1344تا1346 ادامه داد. وي دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي

را در دانشگاه تهران ازسال1346 تا 1350 ادامه گذراند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليت در تاليف بخشي از لغت نامه دهخدا در موسسه لغت نامه دهخدا و نوشتن مقاله در دايرة المعارف بزرگ اسلامي از جمله فعاليتهاي حسن انوري به شمار مي آيد.

فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي كه حسن انوري تا كنون بر عهده داشته است عبارتند از: تدريس در دبيرستانهاي تكاب ، 1337_1332 تدريس دردبيرستانهاي تبريز 1340-1337 تدريس در دبيرستانهاي تهران 1346-1340 تدريس در دانشگاه علم وصنعت 1351-1348 همكاري با سازمان كتابهاي درسي 1358-1343 همكاري با سازمان لغت نامه دهخدا و تاليف بخشي از مجلدات لغت نامه دهخدا، 1359-1340 تدريس نقد ادبي در رشته روزنامه نگاري دانشكده علوم ارتباطات و علوم اجتماعي 1358-1351 تدريس ادبيات فارسي و سرپرستي گروه زبان وادبيات فارسي دانشكده علوم ورزشي1358-1351 تدريس نقد ادبي ، متون قديم فارسي (شاهنامه ، حافظ ، سعدي ) و دستورزبان فارسي تربيت معلم 1358-1365 همكاري بادانشگاه پيام نور و تاليف 9 جلد كتاب درسي براي آن دانشگاه تاسيس مجموعه ادب فارسي با همكاري دكترجعفر شعار ، تاكنون 25 جلد از اين مجموعه به وسيله چند ناشر چاپ شده است( 1362) تاسيس مجموعه گنج ادب ، تاكنون 25 مجلد در نشر قطره چاپ شده است( 1371) تاسيس سازمان فرهنگ براي تدوين چند روزه فرهنگ( 1373)

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : حسن انوري موسس مجموعه ادب فارسي، مجموعه گنج ادب (در سال 1371) و سازمان فرهنگ (1371)بوده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسن انوري بغير از تدريس در مجامع علمي درسال 1353 به دعوت دانشگاه كن راهي آلمان و

براي گذراندن فرصت مطالعاتي دردانشگاه پرنيستون درسال هاي 8 _ 1357 به آمريكا سفركرده است.

جوائز و نشانها : دكتر حسن انوري سرپرست گروه تدوين كتاب"فرهنگ بزرگ سخنگ مي باشد. كتاب فوق، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد. حسن انوري در هفتمين همايش چهره هاي ماندگار در ابان ماه 1387 بعنوان چهره برگزيده در رشته ادبيات فارسي انتخاب گرديد.

چگونگي عرضه آثار : از دكتر انوري مقالات و تأليفات متعددي به چاپ رسيده است و در زمينة تحقيق و تصحيح نيز داراي آثار مختلفي مي باشد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آتشكده آذر گشسب

2 آغاجي _ ترخان

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله آينده سال هشتم شماره 10 دي ماه 1361 به چاپ رسيده است

3 آميختگي عرفان با ورزش باستاني

ويژگي اثر : نشريه دانشكده تربيت بدني و علوم ورزشي در شماره دوم زمستان 1356 به چاپ رسيده است

4 آي بي كلاه ،آي با كلاه

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله راهنماي كتاب شماره 4 سال يازدهم تيرماه 1347 به چاپ رسيده است

5 آيين نگارش

ويژگي اثر : براي سال اول ودوم و سوم دبيرستان و همچنين آيين نگارش مقدماتي و پيشرفته و براي تحصيلات مكاتبه اي از انتشارات رسا و پيام نور و آموزش و پرورش در سال 1353تا 1368 چاپ شده است

6

اصطلاحات ديواني دوره غزنوي و سلجوقي

ويژگي اثر : تهران ، سال1355

7 ايران درشاهنامه

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله خاوران شماره 3و4 دربهمن و اسفند 1369 و مقالات كنگره بزرگداشت فردوسي دردانشگاه تهران 1375 به چاپ رسيده است

8 تحقيق در احوال مشايخ نقشبنديه

9 تحقيق در افعال فارسي

10 تحليل داستان شاه و كنيزك و زرگر

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه دانشكده علوم انساني در دانشگاه تربيت معلم در اسفند ماه 1356به چاپ رسيده است

11 تساهل

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله يغما سال پانزدهم دي ماه 1341 به چاپ رسيده است

12 تصحيح انتقادي ديوان حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله آينده سال سيزدهم شماره12_ 8 درسال 1366به چاپ رسيده است

13 تصحيح انتقادي گلستان سعدي

14 تصحيح انتقادي نصاب الصبيان فراهي

15 تعميم سواد دردهكده ها

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله يغما سال شانزدهم آبان ماه 1342 به چاپ رسيده است

16 تنظيم مجلدات از لغت نامه دهخدا (حروف الف ، ب ، ر، ك، ي)

17 خاندان نوبختي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله راهنماي كتاب شماره 3و 4 سال دوازدهم تير ماه 1348 به

چاپ رسيده است

18 دستور زبان فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب بعنوان دستورزبان فارسي براي سالهاي اول و دوم و سوم راهنمايي و دانشسراي راهنمايي در تهران و دانشسراي مقدماتي توسط انتشارات فاطمي وبراي تحصيلات مكاتبه اي در دانشگاه پيام نوراز سالهاي 1350 تا 1368 به چاپ رسيده است .

19 دستورزيان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله يغما درسال 1341 شماره 4 ، تيرماه ،سال پانزدهم به چاپ رسيده است

20 ديوان استيفا در حكومت غزنويان وسلجوقيان

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله بررسيهاي تاريخي درشماره 6 سال هشتم بهمن واسفند ماه 1352 در چاپ رسيده است .

21 راهنماي تدريس فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب بعنوان راهنماي تدريس آموزگاران براي سالهاي چهارم و پنجم و اول و دوم و سوم راهنمايي از سال 1328 تاسال 1352 به چاپ رسيده است .

22 رزمنامه رستم و سهراب

ويژگي اثر : اين كتاب با همكاري جعفر شعار در تهران ،درسال 1363به چاپ رسيده است

23 سخن و انديشه

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران و در انتشارات توس باهمكاري علي اصغر خبره زاده به چاپ رسيده است

24 صداي سخن عشق

ويژگي اثر : تهران ، انتشارات سخن، 1374

25 غمنامه رستم و سهراب

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران و انتشارات توس درسال 1363 به چاپ رسيده است

26

فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب براي دانشسراي مقدماتي درسال 1352 به چاپ رسيده است

27 فرهنگ بزرگ سخن

ويژگي اثر : اين كتاب حاوي 8 جلد است كه در انتشارات سخن درسال 1381 به چاپ رسيد ه است.دكتر انوري سرپرست گروه تدوين اين كتاب مي باشد. اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: فرهنگ بزرگ سخن به سرپرستي حسن انوري._تهران: انتشارات سخن، 8 ج، 1381. اين فرهنگ، به گفتة سرويراستار آن، گامي است كوچك در راه تدوين فرهنگ جامع زبان فارسي. تهيه كنندگان اين فرهنگ خواسته اند به نياز طبقة متوسط كتابخوان و مراجعان فارسي¬زبان پاسخ گويند، هم نيازهاي آنان را كه در متون و در گفتارهاي روز به واژه اي ناآشنا برمي خورند و هم نياز آنان را كه متون كهن را در مطالعه مي گيرند برآورده كنند. براي تهية اين فرهنگ بيش از هشت سال وقت صرف شده و ده ها تن از كارشناسان درجة اوّل تحت نظارت و سرپرستي دكتر حسن انوري، استاد زبان و ادب فارسي، به كار پرداخته اند. اگر چه مبناي كار تهيه كنندگان بر استخراج معاني از شواهد بوده، فرهنگ هاي مهم فارسي را پيوسته پيش چشم داشته اند . از آن ميان، فرهنگ هاي برهان قاطع، جهانگيري، آنندراج، فرهنگ فارسي امروز، و به ويژه لغت نامة دهخدا و فرهنگ معين، پيوسته مورد مراجعة آنان بوده است

28 فرهنگ دو جلدي سخن

29 كتاب فارسي و

تاريخ ادبيات

ويژگي اثر : اين كتاب براي سالهاي2 _ 1351 در وزارت آموزش وپرورش به چاپ رسيده است

30 كتاب قرائت فارسي براي مدارس

ويژگي اثر : اين كتاب براي سالهاي چهارم و پنجم دبستان و اول و دوم و سوم راهنمايي از آموزش و پرورش درسالهاي 1348 تا سال 1351 به چاپ رسيده است

31 كتاب لغت براي كودكان

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله راهنماي كتاب شماره 1 سال دهم ارديبهشت 1346 به چاپ رسيده است

32 كشتي از ديدگاه اهل تصوف

ويژگي اثر : اين مقاله درنشريه تربيت بدني و علوم ورزشي شماره اول آذر ماه 1356 به چاپ رسيده است

33 گزيده اشعار رودكي

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران درانتشارات اميركبير درسال 1365 با همكاري جعفر شعار به چاپ رسيده است

34 گزيده اشعار صائب

ويژگي اثر : اين كتاب در نشر بنياد در تهران با همكاري دكتر جعفر شعار و زين العابدين موتمن به چاپ رسيده است

35 گزيده بوستان سعدي

ويژگي اثر : 1371 تهران ،انتشارات علمي،

36 گزيده غزليات سعدي

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران در انتشارات سعدي و درسال 1369به چاپ رسيده است

37 گزيده گلستان سعدي

ويژگي اثر : تهران ، انتشارات علمي، 1371.

38 هدف تدريس از ادبيات

ويژگي اثر

: اين مقاله در نشريه انجمن دبيران ادبيات فارسي در تهران 1352 به چاپ رسيده است

39 يادداشتهاي قزويني بر حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله راهنماي كتاب درسال 1340 شماره 5و 6 به چاپ رسيده است

40 يك قصه بيش نيست

ويژگي اثر : تهران ، مقاله علمي ، 1368-بررسي محتوايي و ساختاري شعر حافظ

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.aftab.ir/lifestyle/view.php?id=1002292www.ketabesal.ir

اوجاقي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين اوجاقي قهرمان ارزنده اي است كه بارها پرچم كشورش را در جاي جاي جهان به اهتزاز درآورده وي فرزند ارشد خانواده اي 6 نفره مي باشد، پدرش كارمند صنايع دفاع بوده و در خانواده او علاوه بر وي امير اوجاقي برادرش نيز توانسته چند عنوان جهاني در سن شو و مهدي اوجاقي ديگر برادر او نيز در بوكس هاي داخلي مقام آور باشد.

وي داراي مدرك فوق ليسانس رشته مديريت تربيت بدني و مجرد مي باشد. حسين اوجاقي نيمه شب هشتم شهريور يك هزار و سيصد و پنجاه و چهار در بيمارستان فيروزگر تهران ديده به جهان گشوده، زندگيش را در جنوب شهر تهران منطقه شهر ري ادامه داده، ورزش را در سن هشت سالگي با ژيمناستيك آن هم بطور هفته اي سه جلسه آغاز نموده سپس در دوازده سالگي (1366) به كان ذن ريو روي آورد و نزد اولين استاد رزمي خود، نيك روش ورزشهاي رزمي را با هفته اي سه جلسه آغاز نمود. دوران نوجواني او با كلنجارها و سرشاخ شدن با هم سن و سالهايش سپري شد. وي به تمرينات مستمر و كلاسيك خود زير نظر مربيش با نظم، خاصي ادامه داد.

پس از چند سال با افتتاح كلاس كيك

بوكس در منطقه شهر ري توسط همان مربي وي به سوي رشته هاي كيك بوكس روي آورد اين روش تا سال 1372 ادامه يافت، پس از آن با مرحوم فريدون مالكي (يكي از نام آوران رشته هاي رزمي ايران) آشنا شد و در لباس شاگردي به تمرين پرداخت به زعم وي شخصيت رزمي اش نزد ايشان شكل گرفت و احساس تكامل در هنر رزمي به او دست داد وي معتقد است از لحاظ تكنيك و مسائل مربوط به هنر رزمي هر آنچه دارد را مدعون مرحوم مالكي مي باشد در كنار اينها بوكس را نزد حاج آقا محمدي باز هم در همان محله تهران ادامه داد، پس از چند سال نگاه وي به ورزش حرفه اي جلب شد چرا كه او بصورت حرفه اي تمرين مي كرد، اما او احساس كرد در مسابقات حرفه اي جاي خالي پرچم ايران احساس مي شود هر چند در برخي از رشته ها و در قسمت آماتور پرچم كشورش به اهتزاز در مي آمد، اما حسي دروني او را به حضور در مياديني بزرگتر فراخواند اين حس باعث شد تا براي ارضاي نياز دروني خود به مسابقات حرفه اي روي آورد

* تكنيك برتر مبارزاتي اوجاقي

بيشتر سعي مي كند از تمام ضربات دست و پا استفاده كند و فنون درگيري را هم داشته باشد اما ضربه پا بالا (هاي كيك) وي چيزي ديگر است و او را راضي مي كند.

* به آنچه كه خواسته رسيده يا نه

پاسخ وي در اين خصوص منفي بود چرا كه اعتقاد دارد هر گاه به آنچه كه مي خواهي برسي اين درست زماني است كه انگيزه اصلي كه همان ادامه روند پيشرفت است را از دست خواهيد داد.

* آخرين

برنامه حرفه اي كه حسين در پيش رو دارد

بنا به دعوتي از طرف يكي از باشگاي ژاپني به توكيو (ژاپن) رفتم و نزد كوبوسان رفتم وي با هماهنگي با مسئولين سازمان K-1 ژاپن آقاي كاني گاوا و ايشي كاي چو و توافق انجام شده به عضويت تيم K-1 جهت حضور در رقابتهاي 11 ژوئن 2006 (مسابقات آزاد بين سازمان K-1 و سانداچين) تيم سانداچين با قهرمانان نامي ساندا و در تيم K-1 نيز قهرمانان نامي اين سازمان از جمله آلن كرايف (روسيه) و… تيم را همراهي مي كند در وزن 80 كيلو افتخار همراهي اين تيم را دارم يكي از حسن هاي K-1 اين است كه از هر فرد از تيم K-1 با پرچم كشورش وارد مسابقات مي شود و اين يكي از شرط هاي من بوده.

* بهترين برد

بازيهاي آسيايي بوسان و كسب مدال طلاي اين دوره براي من شيرين بود چرا كه توانستيم با اين طلا چند پله كشورم در بين كشورهاي آسيايي صعود كند.

عناوين

مدال محل مسابقات سال رشته عنوان مسابقات

نقره چين 2007 سن شو جهاني

طلا ايتاليا 1997 سن شو

جهاني

طلا هنگ كنگ 1999 سن شو جهاني

نقره ارمنستان 2001 سن شو جهاني

برنز ماكائو 2003 سن شو جهاني

طلا ايتاليا 2001 ساندا جام جهاني

طلا شانگهاي (چين) 2002 سن شو جام جهاني

طلا ايتاليا 2005 ساندا جام جهاني

نقره

تايلند 1998 سن شو بازيهاي آسيايي

طلا بوسان (كره جنوبي) 2002 سن شو بازيهاي آسيايي

طلا ويتنام 2000 سن شو قهرماني آسيا

طلا ميانمار 2004 سن شو قهرماني آسيا

طلا تركيه 1998 سن شو بين المللي

طلا ارمنستان 1999 سن شو بين المللي

اوجاقي، ناصرالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصرالدين اوجاقي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم در مدرسه علميه

معصوميه تحصيلات حوزوي خود را شروع كردم و در سال 1374 وارد موسسه امام خميني (ره) شدم.

در كنار دروس حوزوي دوره عمومي اين موسسه را نيز گذراندم و نيز در سال 1380 مدرك كارشناسي ارشد پيوسته الهيات و معارف اسلامي را از اين موسسه اخذ كردم در همين سال نيز موفق به اتمام پايه 10 حوزه شدم. در ادامه به خاطر علاقه اي كه به رشته دين شناسي داشتم با شركت در آزمون به تحصيل در اين رشته در مقطع كارشناسي ارشد در موسسه امام خميني (ره) اشتغال يافتم. در همين دوره حين تحصيل دوره كارورزي تحقيق را نيز گذراندم و موفق به اخذ مدرك اين دوره شدم و در بهار سال 1386 مدرك كارشناسي ارشد دين شناسي را نيز اخذ كردم.

اكنون نيز در قسمت پژوهشي موسسه مذكور اشتغال به امر پژوهش دارم و علاوه بر آن با بخش دايرة المعارف علوم عقلي نيز همكاري دارم.

اوحد سبزواري، خواجه فخرالدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 868 ق)، منجم، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به اوحد. از اعيان سبزوار و از خاندان مستوفى آن سامان و از معاصران اميرعليشير نوايى، شيخ آذرى، مولانا يحيى سيبك و مولانا حسن سليمى تونى و اميرشاهى سبزوارى بود. با وجود فضل و حكمت مشرب فقر و درويشى داشت و هميشه جمعى از وى استفاده مى بردند. بنا به گفته ى دولتشاه يك هزار جلد كتاب فارسى و عربى جمع كرد و آن را به خط خود تصحيح و مقابله نمود، وى در سبزوار درگذشت. اثر وى: «ديوان» اشعار مشتمل بر قصايد و غزليات و مقطعات است و قصايد غرّا در مدايح ائمه (ع) گفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (398 -397 /1)، تاريخ نظم و نثر (304 -303)، تذكره ى روز روشن (91)، الذريعه (111/9)، ريحانه (200/1)، الكنى والالقاب (200/2)، لغت نامه (ذيل/ اوحد)، مجالس المؤمنين (668 -667 /2)، مجالس النفائس (200 ،26).

اورعي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي اورعي

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان دوره ابتدائي در سال 51 وارد حوزه علميه خوانسار و در سال 53 وارد حوزه علميه قم شدم. سطح را در مدرسه مرحوم آيةالله گلپايگاني خواندم و درس خارج را در محضر مرحوم آيةالله فاضل و حضرت آيةالله مكارم شيرازي شركت كردم. زبان انگليسي را در دفتر تبليغات فرا گرفتم. سفرهاي تبليغي به زبان انگليسي در كشورهاي ياد شده داشتم. 14 سال است كه در نگارش دائرة المعارف قرآن كريم و فرهنگ قرآن در مركز فرهنگ و معارف قرآن مشاركت دارم.

اورنگ شيرازي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1286 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به اورنگ. مشهور به وقارالسلطنه. وى نواده ى وصال شيرازى بود و علوم ادبى و فارسى و عربى را در محضر پدر آموخت. سفرى به عراق رفت و چندى در اصفهان و تهران اقامت كرد. در يكى از دوره ها از سوى مردم فارس به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و از آن پس در تهران ساكن شد و رياست دفتر رييس الوزراء ايران را قبول كرد. پس از مرگ پدر به عتبات سفر كرد و بعد از شش ماه در سال 1313 ق به تهران بازگشت و با مؤلف «طرائق الحقائق» معاشر شد و مورد نوازش صدراعظم قرار گرفت. وفات وى در تهران اتفاق افتاد و در ابن بابويه به خاك سپرده شد. اثر وى: ديوان «اشعار»، و از خطوط او: يك نسخه «لوايح» جامى، به قلم كتابت خفى خوش در كتابخانه ى مجلس شوراى ملى، كه چنين تمام مى شود، «به انجام رسيد... در چهارم شهر

ربيع الاول من شهور سنه 1313 صلاث عشر و ثلاثمائة بعدالالف، على يد تراب اقدام العارفين محمودالمتخلص به اورنگ ابن الفرهنگ ابن الوصال». اثر ديگر وى، «نصاب الرجال» است كه منظومه اى فكاهى است و در آن از اوضاع ايران و فساد اخلاق مردمش به اسلوب زيبايى انتقاد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (364 -363)، احوال و آثار خوشنويسان (867 -866 /3)، حديقة الشعراء (202 -200 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (376 -371 /1)، الذريعه (112/9)، ريحانه (328/6 ،206/1)، شرح حال رجال (259/6)، طرائق الحقائق (381/3)، لغت نامه (ذيل/ اورنگ شيرازى)، مؤلفين كتب چاپى (10 -9 /6)، مرآت الفصاحه (76 -75).

اورنگ، مراد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق زبان هاى باستان.

تولد: 1283، تكاب آذربايجان.

درگذشت: آذر 1361.

مراد اورنگ، فرزند على اكبر، بازنشسته ى ارتش بود. از وى آثارى درباره ى فرهنگ ايران باستان به يادگار مانده است كه از آن جمله است: بررسى يسنا (ترجمه و تفسير اوستا، بخش يكم، تهران. 1339؛ بخش دوم- هات 9- تهران، 1340؛ بخش سوم- هات 10- تهران)؛ جشن هاى ايران باستان (تهران، 1336)؛ سددر (منتخبى از گفتارهاى زند و پازند، تهران، 1337)؛ سوشيانت (داستان هوشيدر و هوشيدرماه و سوشيانت، تهران، 1342)، فرهنگ اورنگ (تهران، 1337)؛ گزارش گاتاها (سرودهاى زرتشت، تهران، 1341)؛ همبستگى در اوستا (ترجمه و گزارش واژه اوستانى: خوات و دته، تهران 1341)؛ يكتاپرستى در ايران باستان (تهران، 1334).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اهورهوش شيرازي، نصراللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1219 ش)، روزنامه نگار. وى روزنامه «جوشن» را در شيراز منتشر مى ساخت و چون توقيف شد، به انتشار روزنامه ى «كوروش» پرداخت و صد شماره از آن منتشر كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (380 -379 /1).

ايازي، علي نقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي نقي ايازي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سيد علي نقي ايازي در خانواده اي روحاني متولد شدم . پس از گذراندن مقطع ابتدايي و راهنمايي در سال 1363 وارد حوزه علميّه مشهد مقدس شدم و بطور همزمان در سال 1366 دروس جديد را بصورت متفرقه ادامه دادم وتا پايان ادبيّات در حوزه علميّه مشهد بودم . از ابتداي سطح به قم هجرت كرده و در مدرسه شهابيه قم ادامه تحصيل دادم ، تا اينكه پس از اتمام مقطع متوسطه در سال 1369 در كنكور سراسري دانشگاه پذيرفته شدم و به ناچار براي ادامه تحصيل دروس حوزوي و دانشگاهي به وطن خود مشهد مقدّس عزيمت نموده و همزمان با دروس سطح عالي حوزه ، در دانشگاه فردوسي رشته پژوهشگري علوم اجتماعي ادامه تحصيل دادم . از سال 1373 دروس خارج فقه و اصول را در محضر اساتيدي همچون آيت الله مرتضوي ، حجج الاسلام آقايان رضا زاده و اشرفي شاهرودي آغاز كرده و قريب به ده سال دروس خارج فقه و اصول را تلمذ كردم و همچنين تحصيلات دانشگاهي را تا مقطع كارشناسي ارشد به اتمام رساندم .

ايازي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد على ايازي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

استاد سيّد محمّد علي ايازي متولد 1333 شمسي يكي از قرآن پژوهان معاصر است كه تحصيلات حوزوي خود را از سال 1347 از حوزه علميه مشهد آغاز كرد. پس از گذراندن دوره ادبيات و مقداري از سطح به حوزه علميه قم وارد شد و

از استادان سطح آقايان: محقق داماد، فاضل ، ستوده، صلواتي و سلطاني از درس خارج اصول آيات عظام: وحيد خراساني ، آقا موسي زنجاني و فاضل لنكراني يك دوره را تمام كرد. همچنين از درس فقه آيات عظام: منتظري و شيخ جواد تبريزي ( به مدّت 15 سال ) و نيز اندكي از درس حاج شيخ مرتضي حائري و اراكي استفاده برد. درس فلسفه را گرچه در آغاز با درس آيت الله حسن زاده آملي شروع كرد، اما مدت 10 سال در خدمت آيت الله جوادي آملي اسفار و تمهيد القواعد و شرح فصوص الحكم را تلمذ كرد و نيز از محضر سيد جلال الدين آشتياني در فلسفه و عرفان بهره برد. در كنار تحصيلات و از همان سال هاي نخست ورود به حوزه، به درس تحقيق و پژوهشهاي تحقيقي در زمينه قرآن توجه بسيار داشت و مدت 3 سال در درس تفسير آية الله خزعلي و درس فلسفه جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن شهيد مطهري و در كارهاي تحقيقاتي با اين شهيد در سال 55 تا 57 شركت داشت. او در كنار تحصيل و تحقيق از كارهاي فرهنگي و تاليف نيز غافل نبود و به ويژه پس از دوره هاي متمادي تحصيل فقه و اصول و فلسفه ، بيشتر وقت خود را به تحقيقات قرآني اختصاص داده است و در اين زمينه افزون بر مقالات گوناگون در مجلات و همايش ها، كتاب هاي بسياري را تاليف كرده است.

ايجي، قاضي عضدالدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(708/701- ح 756 ق)، متكلم، اصولى، فقيه شافعى و نحوى. از معاصران حافظ است كه در ايج از توابع اصطهبانات متولد شد. صوفى

مشرب بود و شاگردان بسيارى داشت، شمس الدين كرمانى و سيف الدين ابهرى و سعدالدين تفتازانى از شاگردان وى بودند. در زمان سلطنت آل مظفر در شيراز به قضاوت اشتغال داشت. حافظ او را در زمره ى يكى از مفاخر علمى پنجگانه ى فارس ستايش كرده است. كتب بسيارى در فلسفه و كلام و اصول دين و اخلاق به زبان عربى دارد. آنگاه كه از سوى شيخ ابواسحاق نزد امير مبارزالدين براى انصراف وى از حمله به شيراز رفت مورد احترام فوق العاده وى قرار گرفت و امير از او درخواست كرد كه كتاب «المفصل» زمخشرى را كه در نحو است به فرزندش شاه شجاع تعليم دهد. در مذهب خود بسيار متعصب و با اماميه شديداً مخالفت مى ورزيد. كار او به سختى رسيد و توسط والى كرمان زندانى شد و در زندان قلعيه دريميان كرمان درگذشت. از تأليفات او: «المواقف»، در علم كلام، كه به نام خواجه غياث الدين محمد بن رشيدالدين وزير تأليف كرده و ميرشريف جرجانى نيز شرحى بر آن نوشته است؛ شرح «مختصر الاصول» ابن حاجب؛ «الفوائد الغياثيه»، كه اختصارى است از قسمت سوم «مفتاح العلوم»؛ «تحقيق التفسير فى تكثير التنوير»؛ «الرسالة العضدية»، در وضع؛ «المدخل فى علم المعانى والبيان والبديع»؛ «العقائد العضديه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (482 -480)، الاعلام (66/4)، ايضاح المكنون (565 ،378 /1)، بزرگان شيراز (292)، تاريخ ادبيات در ايران (295/3)، تاريخ گزيده (699)، حبيب السير (221/3)، دايرةالمعارف فارسى (323/1)، روضات الجنات (51 -47 /5)، ريحانه (144 -142 /4)، فارسنامه ى ناصرى (1146/2)، كشف الظنون (1891 ،1764 ،1299 ،1144 ،898 ،104 ،41 ،37)، الكنى والالقاب (472/2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمن)، معجم المؤلفين

(119/5)، هدية العارفين (527/1)، هفت اقليم (169 -168 /1).

ايدرم، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن ايدرم

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ مدرك سال دوم رياضي فيزيك راهي حوزه علميه قم، مدرسه امام صادق عليه السلام مشهور به خلخالي شدم. در مدت چهار سال مقدمات را در آن جا فرا گرفتم. بنام ترين استادمان دراين مرحله جناب حجه الاسلام جراثيمي بود. البته، بيشتر دروس اين مرحله را پيش خودم خواندم؛ همچنين فراگيري را محدود به درسهاي ارايه شده نكردم .در مرحله سطح 1 و 2 هم بيشتر دروس را بجز بخشهايي از آن ، پيش خود خواندم از اساتيد اين مرحله مي توانم آيات و حجج اسلام: وجداني، اعتمادي، محفوظي و محقق داماد را نام ببرم كه مدتي بخشهايي از سطح را پيش ايشان فراگرفتم. در مرحله خارج كه از سال 67 شروع شد، بخشهايي از فقه و اصول را نزد آيات عظام: منتظري، صانعي، موسوي اردبيلي، صالحي مازندراني، احمدي فقيه يزدي فرا گرفتم.

از سال 69 هم تحقيق و پژوهش را در جلسه حزب الله در مباحث تاريخي شروع نمودم. كمي بعد به پژوهشكده باقر العلوم عليه السلام رفتم و مدت چهارسال با آنجا به همكاري پژوهشي پرداختم. سپس در سال 75 به همكاري با پژوهشكده فرهنگ و انديشه پرداخته و تا چهار سال اين همكاري ادامه داشت. از سال 78 تا كنون نيز با موسسه فرهنگي و هنري عصر سبز همكاري دارم. در ضمن، سال 76 تا 79 هم با حوزه هنري همكاري داشته ام.

ايران پرست، نورالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1289، اصفهان.

نورالله ايران پرست مؤسس و مدير كتابفروشى دانش و صاحب امتياز و ناشر «دانش» (سه سال منتشر

شد) فرزند مرحوم محمدعلى داعى السلام در 1289 در اصفهان متولد شد. سال هاى نوجوانى را در هند گذرانيد و تحصيل كرد. سپس به ايران آمد و كتابفروشى دانش را در خيابان سعدى ايجاد كرد. از جمله آثار او تصحيح گلستان سعدى است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ايرانپور، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم ايران پور مباركه

محل تولد : مباركه اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1336در روستائي بنام مباركه در ميان يك خانواده مذهبي كه به تدين معروف اند متولد شدم و تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در همان روستا به پايان رساندم و به خاطر علاقه اي كه به علوم اسلامي داشتم و در زادگاه ام اين مكان فراهم نبود و از طرفي وضع اقتصادي پدر بزرگوارم كه يك كشاورز و كارگري بيش نبود اقتضاي رفتن به شهر نبود آن هم با سخت گيري ساواك آن زمان براي رفتن به حوزه علميه و مشكلات ديگر ، تا اينكه با توسلات و دست تقدير و عنايات پروردگار و تمايلات باطني خدادادي به شناسايي عميق معارف و حقايق اسلام اين توفيق حاصل گرديد و به حوزه علميه اصفهان رهسپار شديم و مقدار اندكي از نياز علوم صرف و نحو- منطق معاني و بيان و بديع تامين نمودم و براي تكميل آن در رشته فقه و اصول و تفسير توفيق تشرف به حوزه مباركه علميه قم و همجواري حضرت معصومه (س) حاصل گرديد.اميد است كه در آن مهد علم بتوانيم كمال استفاده علمي و عملي را ببريم و پايان كار ختم به خير و ترويج و نشر علوم آل محمد عليهم السلام باشد واخرالامر حشر

با اين خاندان را داشته باشيم و به شفاعتشان نائل گرديم

ايراندوست تبريزي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه مونپليه فرانسه.

مرتبه علمى:

دانشيار زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات تطبيقى (ادبيات فارسى و ادبيات فرانسه)، ويراستارى 5 كتاب از دانشگاههاى تبريز و سهند.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ادبيات تطبيقى (ادبيات فارسى و ادبيات فرانسه).

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ايراني، عبدالمحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1250 ق)، شاعر، نويسنده، مورخ و روزنامه نگار. ملقب به مؤدب السلطان. در اصفهان متولد شد. در هفت سالگى پدرش را از دست داد و در حجره ى تجارتى برادران خود به كار مشغول شد و همزمان در مدارس قديم اصفهان نيز به تحصيل پرداخت. در هفده سالگى به شيراز و بوشهر سفر كرد و پس از يك سال اقامت به عتبات رفت. پس از بازگشت به اصفهان، به نمايندگى شركت اسلاميه، كه براى ترويج صنايع وطنى در اصفهان تأسيس شده بود، به بادكوبه رفت و چند سال در آنجا ماند. در سال 1332 ق كه به مصر رفته بود، ابتدا در اسكندريه و سپس در قاهره به انتشار روزنامه ى «چهره نما» پرداخت. به همين سبب به چهره نما مشهور شد. در سال 1327 ق به اروپا رفت و در سال 1309 ش به ايران مراجعت نمود. پس از مرگش روزنامه ى «چهره نما» به مديريت فرزندش منوچهر مؤدب زاده ايرانى چاپ مى شد. ايرانى

سرانجام در مصر درگذشت. از آثار وى: «رساله ى احقاق الحق»؛ «زرتشت باستانى و فلسفه ى او»؛ «تاريخ مفصل افغان»؛ «پيدايش خط و خطاطان»؛ «امان التواريخ»؛ «فوائد التواريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (493 -492 /2)، تاريخ جرايد (199 -190 /2)، تذكرة القبور (247)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (318 -317 /1)، مؤلفين كتب چاپى (9 -7 /4).

ايراني، مصيب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصيب ايراني

محل تولد : سنقر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/3/9

زندگينامه علمي

اينجانب مصيب ايرانى تحصيلات ابتدائي وراهنمائي را در شهرستان سنقر به اتمام رسانده ودر سال1366 وارد حوزه علميه امام خميني (ره)شهر كرمانشاه شده،همزمان با دروس حوزه مدر ك ديپلم متوسطه اخذ نموده و بعد از پايان مقدمات در سال 1375وارد حوزه علميه قم شدم ودر دروس آقايان حجت الاسلام احدي واستاددرياباري شروع به ادامه دروس حوزه نمودم.همزمان در قم وحضور در دروس اساتيد مذكور دوره تربيت مربي (دفتر تبليغات )وآموزش مبلغين اين مركزوحضور در موسسه تنظيم ونشرآثار امام خميني (ره)دوره امام شناسي با گرايش انديشه سياسي(كارشناسي ارشد) به پايان رساندم .در حال حاضر نيز دروس خارج فقه استاد قاضي زاده وشرح منظومه استاد درياباري را تلمذ مي نمايم.

وسلام توفيقات روز افزون را از ايزدمنان خواهانم خداوند مارا از الطاف خود و اوليائش محروم نكند..

ايرواني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى ايروانى از علماء برجسته معاصر تهران است.

وى در سال 1324 ق در تبريز متولد گرديده و مقدمات را در تبريز خوانده و سطوح را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجى و مرحوم آيت اللَّه حاح شيد محمد مولانا و آيت اللَّه حاج ميرزا على اصغر ملكى تلمذ نموده و در سال 1348 ق به قم مهاجرت كرده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيت اللَّه حجت كوهكمرى استفاده فقه و اصول نموده و علوم عقلى و حكمت را از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد على شاه آبادى بهره مند و در سال 1355 قمرى منتقل به تهران و در خيابان مولوى ابتداء و بعد مختارى (خيابان اميريه)

سكونت و تاكنون بالغ بر چهل سال است كه در مسجد چهار راه مختارى به اقامه جماعت و ترويج دين و خدمات مذهبى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى ايروانى عالمى با متانت و دانشمندى با كياست و فضيلت و موصوف بفضل و تقوى و اهل ولاء و محبت و مواظب زيارت حضرت امام زاده عبدالعظيم حسنى عليه السلام و همه روزهاى پنجشنبه مرتب با توجه مخصوصى موفق مى باشند ادام اللَّه توفيقه و انار اللَّه برهانه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ايرواني، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ يوسف ايروانى از افاضل علماء معاصر تهران، در سال 1329 ق در نجف متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح از محضر بزرگان نجف مرحوم آيةاللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيةاللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيةاللَّه العظمى خوئى و مقدارى از آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى در سال 1366 ق به تهران مهاجرت و در مسجد (قندى) خيابان خانى آباد به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

آثار معظم له از اين قرار است: 1- مستند الفتوى فى شرح عروةالوثقى 2- تقريرات و دراسات اساتيد نجف اشرف مرحوم والدش علامه ايروانى و اساتيد ديگر.

داراى اجازات اجتهاد و رواياتى از آيات عظام نجف آيةاللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و مرحوم علامه كاشف الغطاء و علامه تهرانى صاحب الذريعه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ايزد پناه، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس ايزد پناه

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

آدرس اينترنتي

زندگينامه علمي

در سال 1354 سوم راهنمايي را به پايان رساندم و در سال 1355 وارد حوزه قم شدم. تا سال 1364 دروس سطح را همراه با فلسفه و كلام و تفسير به پايان رسانده و وارد دوره اشارات بوعلي و درس خارج فقه اصول شدم.

در سال 1364 كتاب اصول سياستها و احزاب را انتشار دادم و در سال 1367 وارد فوق ليسانس فلسفه و الهيات دانشگاه شدم. مدت 2 سال در دانشگاه تربيت معلم تبريز تدريس فلسفه و كلام

و در سال 1372 وارد دانشگاه قم شدم. ابتدا عضو هيأت علمى- پژوهشي شدم و پس از آن به تدريس پرداختم.از سال 1372 مقالات علمي من از كنگرة علامة طباطبايي تبريز آغاز شد و مقاله دركيهان در دو شماره به چاپ رسيد. در سال 1373 مقاله ام در دانشگاه امام حسين(ع) پذيرفته شد كه بررسي تحريف شناسي عاشورا در پرتو انسان شناسي بود. پس از آن مدت حدود 8 سال مقالات علمي ام در روزنامه هاي اطلاعات، كيهان و مجلات علمي به چاپ رسيد كه به حدود 90 مقاله مي رسد.

در سال 1380 وارد دوره دكتري فلسفه تطبيقي شدم همزمان با آن در دانشگاه قم فلسفه علم، فلسفه اخلاق و كلام و عرفان تدريس مي كنيم و در ضمن در سال 1383 طي 60 برنامة علمي راديو معارف به بررسي مباني جنبش نرم افزاري پرداختم و پس از آن در معاونت پژوهشي دفتر تبليغات حدود 10 كارگاه علمي برگزار كرده ام.اين فعاليت هم اكنون به ياري حضرت حق ادامه دارد.هم اكنون دهها طرح و برنامه در دست تحقيق و تاليف دارم كه در شرايط مقتضي ان شاء الله ارائه خواهند شد. گرايش عمومي اينجانب فلسفة علم، هنر و ادبيات و علوم دين است. آنچه كه دغدغة اصل من در تحقيقات تأليفات است اصل جامع نگري به مسائل و تحقيق همه جانبه است.

منابع زندگينامه :پايگاه انديشوران حوزه

ايزد گشسب گلپايگاني، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1262 ش)، عالم، صوفى، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به شمس. در گلپايگان متولد شد. تا سن هجده سالگى در زادگاه خويش به تحصيل علوم ادبى، صرف و نحو، منطق و معانى و بيان پرداخت. پس از

آن به اصفهان رفت و حكمت و كلام را نزد استادان آن شهر فراگرفت. سپس در 1280 ش به نجف رفت و چند سالى به تحصيل فقه و اصول و حكمت پرداخت. پس از بازگشت به ايران، به تهران و مشهد سفرهايى كرد و به خدمت بعضى از مشايخ صوفيه رسيد و دست ارادت به حاج ملا سلطانعلى گنابادى داد و پس از او به فرزندش پيوست و از طرف صالح عليشاه، شيخ طايفه در اصفهان گرديد و اجازه ى ارشاد و دستگيرى به او داده شد و به ناصر عليشاه شهرت يافت. مدتى در فرهنگ اصفهان مدير دبستان حكمت و چندى دبير دبيرستانها بود. در سال 1305 ش روزنامه ى «عنقا» را منتشر ساخت و مدت يك سال به نشر آن همت گماشت. سرانجام در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد، جنب تكيه ى كازرونى دفن شد. آثار وى: «نور الابصار»؛ «اسرار عشق»؛ «تفسير سوره ى يوسف»، به شعر؛ «شمس التواريخ»؛ «جذوات الهيه»، به شعر؛ «نامه ى سخنوران»؛ «هداية الامم»؛ «معرفة الروح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (54 -52 /4)، تذكرة القبور (131 -130)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (321 -320 /1)، سخنوران نامى معاصر (2009 -2005 /3)، مؤلفين كتب چاپى (540 -539 /1).

ايزدپور، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا ايزد پور

محل تولد : قم

شهرت : ايزدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 با رها نمودن تحصيلات متوسطه در سطح دوم دبيرستان و در رشته علوم تجربى، به حوزه علميه قم وارد شده و تا سال 1370 شمسي علوم مقدماتي و سطوح حوزوي را به پايان رسانده و از همان

سال به تحصيلات خارج فقه و اصول مبادرت ورزيدم، تحصيلات عالي فقه و اصول را براي مدت 16- 15 سال ادامه داده و اكنون نيز در حلقه اصول استاد معظم حضرت آيت الله وحيد مشاركت دارم. همزمان با تحصيلات فوق، سالها در حوزه علميه به تدريس كتابهايي همانند، الموجز، اصول الفقه، لمعه، رسائل و مكاسب و عقايد و در دانشگاه صنعتي اميركبير و تهران به تدريس مباني نظري اسلامي و اخلاق كاربردى اشتغال داشته ام.

ايزدجو، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقي ايزدجو

محل تولد : آشتيان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1346 در آشتيان هستم سال 1358 وارد حوزه علميه آشتيان شدم پس از دروس مقدماتي (جامع المقدمات، سيوطى، مغنى، منطق مظفر، مختصر، مختصر المعانى، شرح لمعه و اصول فقه) و شركت در دروس جنبي عقايد و تاريخ اسلام و نهج البلاغه كه توسط حضرات حجج الاسلام محمدرضا آشتياني و محمدجعفر امامي عصر روزهاي چهارشنبه برگزار مي شد در سال 1365 راهي حوزه علميه قم شدم. و در امتحانات كتبي شوراي مديريت (كه گويا اولين سال برگزاري آن بود) شركت كردم و با نمره عالي قبول شدم و در امتحانات شفاهي كه از سيوطى، مختصر و مغنى تا لمعتين و وصولين برگزار شد قبول شدم. و در مدرسه رسول اكرم(ص) واقع در خيابان شاه ابراهيم ساكن شدم. اوليه دورس لمعه و اصول را در قم در محضر استاد وجداني فخر و صالحي اطفالي به پايان بردم.كفايه را پاي درس استاد اعتمادي ششم و مكاسب را در حضور مرحوم پاياني تلمذ كردم و رسايل را از حضور استاد تهراني بهره

بردم.در طي سال هاي 65 تا 69 پاي درس تفسير آيت الله جوادي كه آغاز دوره تفسير ايشان بود حاضر مي شدم. سال 65 سطح 4 و 5 و 6 را امتحان دادم سال 66 تا سال 1369 پايه هاي 7 و 8 و 9 قديم را گذراندم و فقط امتحان شفاهي پايه آخر مانده بود كه به علت سفر به شهرستان ايذه از طرف مركز مديريت حوزه علميه براي تدريس دروس حوزوي در سال 73 انجام شد.در سال 1370 به دعوت مسئول حوزه علميه شهرستان ايذه از شهرستانهاي استان خوزستان به اين شهرستان هجرت كردم كه با هماهنگي حوزه علميه قم (شوراي مديريت) بود و در شهرستان ايذه به تدريس مقدمات از سيوطى، مغنى اللبيب، حاشيه، مختصر المعاني و قسمت متاجر عصر پرداختم و پس از گذشت سه سال از تدريس در اين شهرستان در سال 1373 به علت قبولي در دانشگاه (مجتمع آموزش عالي قم) در رشته فلسفه در مقطع كارشناسي به قم بازگشتم. و طي چند سال در اين مقطع مدرك تحصيلي آن را به دست آوردم. در سال 73 پس از بازگشت از ايذه و در كنار تحصيل در دانشگاه پاي درس اصول آيت الله سبحاني و اصول آيت الله مكارم حاضر مي شدم (البته نه به طور كامل).و به علاوه در قسمت تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قم در بخش معجم بحارالانوار مشغول به كار شدم كه حاصل آن همكاري ها در چند جلد چاپ شده و در سال 75 به عنوان كتاب سال برگزيده شد با پايان يافتن كار تدوين معجم بحارالانوار با ستاد منطقه 2 سازمان تبليغات شروع به همكاري كردم و به عنوان

مسئول بخش نقد و بررسي كتاب براي مناطق اهل سنت به مدت دو سال به انجام وظيفه پرداختم و هنگامي كه به بي فايده بودن اين كار پي بردم از اين نهاد جدا شم.و در سال 1376 با هدف تعليم و تربيت نسل جوان و جوياي حقيقت به استخدام آموزش و پرورش شهرستان هاي استان تهران درآمدم كه هنوز هم همكاري با اين نهاد ادامه دارد. در سال 1380 در مقطع كارشناسي ارشد رشته فلسفه و كلام دانشگاه قم پذيرفته شدم و پس از پايان دروس تئوري و در حاليكه پايان نامه را رو به پايان داشتم به علت برخي مشكلات از ادامه تحصيل دست كشيدم و در سال 1382 تدريس در دانشگاه را آغاز كردم. و هم اينك نيز تدريس دروس معارف 1 و 2 اخلاق اسلامي و متون را هر ترم تدريس مي نمايم.تحصيلات حوزوي سال 76 براي ارائه به آموزش و پرورش مدرك سطح 2 را اخذ كردم و براي سطح 3 نيز در سال 1380 موضوع گرفته بودم ولي پيگيري نكردم.در سال 1369 در بخش گزينش قضات فيضيه مدركم را كامل كردم و در سال 70 دعوت به دوره شدم ولي نرفتم اما اكنون طي سال هاي اخير اين مدرك را دوباره ارائه داده و به احتمال زياد امسال (1386) جذب قوضه قضائيه شوم براي اشتغال به امير خطير قضا.

ايزدهي، سجاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سجاد ايزدهي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

ساكن شهر بابل متولد سال 1349

ايزدي المشيري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي ايزدي المشيري

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/10/1

زندگينامه علمي

اين حقير متولد 1353 هستم كه در استان مازندران شهرستان قائم شهر روستاي المشير بدنيا آمدم و زمان هفت سالگي به مدرسه ابتدائي الهام المشير رفتم و دوره راهنمايي را در مدرسه نهضت المشير به پايان رساندم و در سال تحصيلي 71-70 در حوزه علميّه امام صادق(ع)،كوننا كه يكي از روستاهاي قائم شهر است و مسئول آن حاج آقا سليماني مي باشد مشغول تحصيل علوم ديني شدم. و در سال تحصيلي 72 به قم آمدم و بطور آزاد در مدرسه آيت الله گلپايگاني { مدرسه المهدي(عج)}مشغول تحصيل علوم ديني شدم و بعد از دو سال چون به عنوان طلبه آزاد بودم از آنجا بيرون آمدم و در مسجد بازار عربها در محضر استاد بزگوار حاج آقا ايزدي كه از همشهريان اين حقير بود مشغول تحصيل شدم تا سال 78 و در اين مدّت از محضر استاد بزرگوار حاج آقا سيّد مجتبي نور مفيدي و حاج آقا باقر شاهرودي و از اساتيد ديگر درس گرفتم تا سال 80 كه در محضر استاد بزرگوار حاج آقا دريا باري مشغول خواندن كفايه الاصول شدم و در محضر استاد بزرگوار رحماني سبزواري مشغول تحصيل فقه شدم تا اينكه الان در محضر اين دو استاد بزرگواربه درس خارج مشغول هستم.البته لازم بذكر است كه من تحت برنامه هاي شوراي مديريت نيستم و به شكل طلبه آزاد درس مي

خوانم و شهريه اي از آيات عظام دريافت نمي كنم و تحت امكانات حوزه هم نيستم و از مزاياي حوزه هم استفاده نمي كنم.

انشاالله كه خداوند متعال بر توفيقات شما بيفزايد.

ايزدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ايزدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/1

ايماني مقدم، رحمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

اينجانب رحمت الله ايماني فرزند حيدر علي سال 1341 در خميني شهر(هما يون شهر- سده-) به دنيا آمده، تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و متوسطه را در مدارس پرتو، كورش كبير و صائب به پايان برده و سال 1357 سال سوم دبيرستان در برنامه هاي ضد رژيم و تظاهرات و... شركت نموده، سال چهارم دبيرستان( رشتة فرهنگ و ادب) با پيروزي و تثبيت انقلاب اسلامي به پايان رسانده و سال 1359 وارد حوزه علمّيه قم شده و با اسكان در مدرسه مهديّه- خ باجك- در مدرسه وثوق«المهدي(عج)» -صفائيه- شروع به درس نموده و پس از چهار سال وارد دروس آزاد حوزه علمّيه قم شده و در دروس آزاد حوزه- مدرسه فيضيّه و مدرسه آية الله گلپايگانى- شركت كرده و در سال 1370 سطح عالي را به پايان رسانده و در دروس خارج فقه و اصول شركت نموده و مدّت چهار سال به درس خارج اصول استاد بزرگوار فاضل لنكراني دام عزه شركت نموده و پس از آن در درس فقه استاد بزرگوار حضرت آيت الله تبريزي قدس سره شركت نموده(اين درس 15 سال به طول انجاميد و چه استفاده هاي مهمّ فقهى، علمى، رجالي و... كه از اين استاد بهره مند شديم خداوند درجات او را متعالي گرداند و با اولياء و اوصيايش مخصوصا اميرالمومنين علي ابن ابي طالب(ع) محشور گرداند كه او در دفاع از حريم ذات احديت و ولايت سخت كوشا بود.) و در اصول وحيد خراساني «دام عزه» شركت نموده (اين درس از سال 69

شروع و هم اكنون ادامه دارد) در دروس اساتيد اخلاق مانند استاد مظاهرى، استاد اشتهاردي و استاد مصباح شركت نموده و از سال 1376 به اصرار يكي از دوستان در مدرسه علميه معصوميّه مشغول تدريس شدم(اين درس چهار سال ادامه داشت) در سال 1377 با راهنمايي يكي از دوستان وارد مركز فرهنگ و معارف قرآن شده(كه اين مرحله شروع تحقيقات علمى ماست) و با آموزش كوتاه مدّت – دو هفته اي – با بخش تشكيل پرونده علمى دائرة المعارف قرآن كريم شروع به همكاري كرده اين بخش(بعد از تعيين مدخلها و موضوعات دائرة المعارف) مهمترين كار علمى دائرة المعارف است كه با تحقيق و بررسي كامل موضوع و مدخل خاص از كتب لغات، تفسير،روايات، تاريخ و ديگر كتب مربوط به موضوع و گرفتن كپى، عكس، مطالب و جمع آوري آن در يك پرونده علمى و تهيّة گزارش از كار علمى،فهرست منابع و مدارك پرونده آماده ارزيابي و بررسي مي شود و بعد از آن،ارزيابي و اشكالات و ايرادات وارده را رفع يا جواب داده پرونده براي نوشتن مقاله تحويل بخش تدوين مقالات مي شود. بنده در بخش تشكيل پرونده نزديك به بيست پرونده علمى تشكيل داده و در بخش ارزيابي نزديك به بيست پرونده را ارزيابي و پس از سه سال فعاليّت در آن بخش وارد بخش مقابله و باز بيني علمى شده و الآن در آن بخش به فعّاليت مشغول هستم كه علاوه بر مقابله و باز بيني علمى و غني سازي مقالات به كتاب شناسي جلد دوّم تا ششم دائرة المعارف قرآن كريم هم مشغول بوده(هر جلد بيش از هشتصد منبع دارد) و

همزمان كار يكسان سازي منابع و پانوشتها را انجام داده كه نام بنده در رديف همكاران علمى دائرة المعارف قرآن كريم كه اكنون پنج جلد آن چاپ و جلد ششم آماده چاپ مي باشد آمده است در كنار كار تحقيقاتي قرآن از سال 64 تا حال هر سال ماه مبارك رمضان و محرّم و صفر به تبليغ احكام و معارف اشتغال دارم و از سال 70 تا به حال بعنوان روحاني كاروانهاي سوريّه،عمره و حج با سازمان حج و زيارت همكاري مي كنم به حول وقوه الهي تا به حال 14 سفر حج و عمره سه سفر سوريّه مشرف شده ام.

در طول سالهاي جنگ تحميلي(59-67) هر سال يكي دو بار بصورت رزمي و تبليغي به جمع رزمندگان اسلام پيوسته و در عمليّات محرم مورد اصابت تركش خمپاره قرار گرفته و مجروح شده و الآن افتخار جانبازي جنگ تحميلي را دارم.

ايماني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ايماني

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

اينجو، عضدالدوله، جمال الدين حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1035 ق)، فرهنگ نويس. از علويان شيراز بود كه ظاهراً نسب خود را به شيخ ابواحسق اينجو پادشاه معروف فارس در سده ى هشتم قمرى مى رساند. پدرش از اركان دولت دكن بود. علوم متداوله را در خدمت اساتيد عصر آموخت و از مقربان درگاه حسين نظام شاه صاحب احمدنگر شد، و نظام شاه دختر او خديجه را به عقد خود درآورد و مقام پدرزن خود را بالا برد. تا حيات نظام شاه با احترام زيست. پس از وفات او پسرش مرتضى بن حسين بحرى جانشين وى شد و چون مادر شاه بر امور مسلط بود جمال الدين را به زندان انداخت. اما بعداً امور به دست مرتضى افتاد، او را از زندان بيرون آورد و كارهاى مهم را به او سپرد. پس از مدتى از او رنجيد و او را با دخترش خديجه به رامپور تبعيد كرد. وى به آگره نزد جلال الدين اكبر بن همايون تيمورى رفت و از مقربان درگاه او شد. زمانى كه جهانگير پسر اكبر به تخت سلطنت نشست او را والى بهار كرد و لقب عضدالدوله به او داد. در سال 1030 ق به علت كهولت سن از كار كناره گرفت و در اكبرآباد ساكن شد. اثر وى: «فرهنگ جهانگيرى» در لغت فارسى است كه آن را در سال 1032 ق تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (380 -376 /5)، تاريخ نظم و نثر (397)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (123 -122 /2).

آباداني، فرهاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

درگذشت: 1 فروردين 1359.

فرهاد آبادانى تحصيلات خود را در دانشگاه هاى هند به پايان رسانيد و پس از آن استاد زبان هاى ايرانى و فرهنگ پيش از

اسلام در دانشگاه اصفهان گشت. مقاله هاى او در زمينه ى فرهنگ پيش از اسلام و تاريخ ايران باستان در مجله هاى تحقيقى و بيشتر در مجله هاى «هوخت»، «مهر»، «نامه ى سخنوران سپاهان»، «باستان شناسى» و «فرهنگ و هنر» چاپ شده است. وى در كتاب گوشه اى از فرهنگ ايران باستان مقاله اى درباره كتيبه ى داريوش دارد.

فرهاد آبادانى همچنين براى دومين كنگره ى تحقيقات ايرانى مقاله اى را به رشته ى تحرير درآورد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

آباديان، خدارحم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1301 ش)، روزنامه نگار. وى مدير و مؤسس روزنامه ى «فره وهر» است كه در سال 1301 ش در تهران منتشر شد. اين روزنامه از انتشارات زرتشتيان بود كه در عنوان آن، بالاى اسم روزنامه تصوير «فره وهر» چاپ مى شد و مندرجات روزنامه بيشتر مطالب مربوط به زرتشتيان بود. و ظاهراً روزنامه بيش از يكسال منتشر نشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (78 -77 /4).

آبي، ابوسعد، ابوسعيد منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 432 /422 /421 ق)، فقيه، اديب، شاعر و مورخ امامى. در آبه يا آوه از توابع ساوه متولد شد. و پس از كسب معلومات متداول زمان در رى به وزارت ابوطالب مجدالدوله ى ديلمى رسيد، و با صاحب بن عباد دوستى داشت. به گفته ى منتجب الدين از شاگردان شيخ طوسى بود. عبدالرحمان نيشابورى از او روايت مى كرد. برادر او، ابومنصور محمد بن حسن آبى، نيز از اديبان و دانشمندان قرن پنجم است كه در خدمت ملوك طبرستان داراى منصب وزارت بود. آثار ابوسعد عبارت اند از: «نزهة الادب»؛ «نثر الدرر»؛ «تاريخ رى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (237 /8)، اعيان الشيعه (252 /9 ،85 /2)، دائرةالمعارف البستانى (26 -25 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (12 /1)، الذريعه (108 ،52 -51 /24 ،254 /3)، رى باستان (394 /2)، رياض العلماء (219 /5)، ريجانه (136 -135 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196 -195 /5)، فهرست منتجب الدين (161)، فوائد الرضويه (668 -667)، كشف الظنون (1939 ،1927 ،295)، الكنى والالقاب (4 /2)، معجم الادباء (238 /6)، معجم البلدان (69 /1)، معجم المؤلفين (12 /13)، نشر دانش (س 13، ش 6، ص 28)، هدية الاحباب (96)، هدية العارفين (473 /2).

آبي، سيد حسين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 729 ق)، مترجم. از احوالات وى اطلاع چندانى در دست نيست، فقط از اشاراتى كه خود در كتابش به احوال خويش نموده است معلوم مى شود كه اصلاً از سادات به (بين قزوين و همدان) بوده و در جوانى به كاشان و سپس به اصفهان رفته است و در همان جا مقيم و با حكّام آنجا محشور شده است. اثر وى ترجمه ى آزادى است از «محاسن اصفهان) نوشته ى

مفضل مافروخى، از عربى به فارسى، در 729 ق كه آن را به خواجه غياث الدين محمد پسر خواجه رشيدالدين فضل اللَّه تقديم كرده است. عباس اقبال آشتيانى آن را تصحيح و منتشر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ در ايران (54)، تاريخ نگاران ايران (368 /1)، الذريعه (126 /20)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 58 /8)، مولفين كتب چاپى (860 -859 /2).

آبي، مجدالدين، صاعد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه و واعظ. وى از فقيهان و واعظان شيعى قرن ششم ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 137 /6)، فهرست منتجب الدين (100).

آبي، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، اديب و محدث. مشهور به اديب آبى. وى استاد منتجب الدين است و منتجب الدين در «فهرست» گويد كه از محضرش استفاده روايى برده ام. از آثارش: «المنتخب»؛ «ندبةالوالد على المولود».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (104 -103 /24 ،366 /22)، رياض العلماء (87 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 260 /6)، فهرست منتجب الدين (170).

آپاساي منشي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح س سوم م)، منشى دربار ساسانى. در شهر قديمى شاپور، در بيست و چهار كيلومترى شمال غربى كازرون دو ستون مربوط به يك آتشكده ى كوچك ضمن ويرانه ها پيدا شد كه روى آن 16 سطر به پهلوى ساسانى و اشكانى از بهرام اول (272 تا 275 م) نوشته شده بود بدين مضمون: «در فروردين ماه از سال 48 از تاريخ آتش اردشير و سال سى از آتش شاپورشاه مؤبدان سال 24. اين است پيكر مزداپرست خداوندگار شاه شاهان ايران و غير ايران... اردشير.. نوه ى پاپك. اين آثار توسط «آپاساى» منشى از شهر حران.. براى پادشاه خود... شاپور... ساخته است. وقتى كه شاهنشاه اين پيكر را ديد به آپاساى منشى خلعت بخشيد از طلا و نقره و يك باغ و يك معبد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تمدن ساسانى (66 -65 /1).

آتسز خوارزمشاه، علاء الدين، علاء الدوله، ابوالمظفر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 551 ق)، شاعر. خانواده ى اتسز در اصل از غلامان ترك بودند و جدش از طرف سلطان ملكشاه سلجوقى به امارت رسيد. اتسز گرچه دست نشانده دولت سلجوقى بود امّا چون در امر حكومت استقلال داشت، شايد بتوان او را بنيانگذار سلسله ى خوارزمشاهيان به شمار آورد كه از آن پس مستقل بودند و در آغاز سده ى هفتم قمرى توانستند در مدت كوتاهى خود را به صورت بزرگترين قدرت در جهان خاورى اسلام پيش از فتنه ى مغول درآوردند. اتسز پادشاهى فاضل و خوش طبع و به وفور علم و دانش سرآمد پادشاه زمان خود بود. جوينى و عوفى فضل و مهارت اتسز را در سرودن شعر فارسى مى ستايند و ظاهرا دربار وى محفلى براى اديبان برجسته بود. شعراى سلجوقى مانند اديب صابر قصيده هايى در

مدح او سروده اند؛ ولى از جمله كسانى كه با اتسز ارتباط خاصى داشت رشيدالدين و طواط شاعر و منشى معروف بود كه وظيفه ى شاعر و مبلغ دربار را انجام مى داد. زمخشرى نيز فرهنگ خود «مقدمة الادب» را به همين شاه اهدا كرد.[1]

(تر.: آت: آد، نام + سز، ادات سلب، بى نام) ابن محمد بن انوشتگين، از سلسله خوارزمشاهيان. وى پس از پدر فرمانروائى يافت (551 -521 ه.ق)، و او تا سال 530 تابع سنجر بود، و از آن پس استقلال يافت، و چند بار ميان او و سنجر جنگ درگرفت، و در 553 مغوب سنجر گرديد، ولى سه سال بعد زمانى كه سنجر از تركان شكست يافت، آتسز فرصت را غنيمت شمرد، و در حدود مرو و خراسان بتاخت و تاز پرداخت. عاقبت در 538 با سنجر از در آشتى درآمد، و فرمانروايى خوارزم يافت.آتسز پادشاهى ادب دوست و دانش پرور بود. رشيد وطواط، زمخشرى و زين الدين گرگانى طبيب به دربار او اختصاص داشتند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (140 /1)، حبيب السير (630 -629 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1169 -1168 /9)، دايرةالمعارف فارسى (49 -48 /1)، سير النبلاء (323 -322 /20)، لباب الالباب (38 -35 /1)، لغت نامه (ذيل/ اتسز)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 551)، الوافى بالوفيات (195 /6).

آتشي مراغه اي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه، اديب و شاعر. در عهد فتحعلى شاه شيخ الاسلام مراغه و از شعراى معروف آن شهر و متخلص به آتشى بوده است. وى كتب زيادى تأليف كرده است، ديوانى هم دارد كه اكثر اشعار آن به زبان تركى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (2)، الذريعه (2 /9)،

طبقات اعلام الشيعه (قرن 69 /13)، فرهنگ سخنوران (2)، مستدركات اعيان (3 /3).

آجودان باشي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1323 ق)، مترجم. ملقب به امير تومان فرزند ميرزا على اكبرخان آجودانباشى. وى «تياتر ضحاك» نوشته ى سامى بيك عثمانى را كه يكى از نمايشنامه هاى ضداستعمارى است به فارسى ترجمه كرد. اهميت اين نمايشنامه از جهت داشتن محتواى ضداستبدادى و انتشار آن مقارن با شكل گيرى نخستين حركتهاى مشروطه طلبانه است. از اين گذشته، انتخاب يك داستان اساطيرى- تاريخى براى تنظيم يك نمايش ابعاد نمايشى اساطير ايرانى را هم براى ايجاد «نمايش ملى» به ايرانيان نشان مى داد. ميرزا ابراهيم خان آجودان باشى ترجمه ى نسبتاً خوبى از اين اثر به دست داده است به طورى كه ذكاءالملك فروغى از آن بسيار تعريف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نمايشى (274 -273 /2)، ايدئولوژى نهضت مشروطيت (342).

آخري، ابوالفضل خُزيمة

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه و متكلم معتزلى، اديب و لغوى. نامش محمد و به خزيمه معروف بود. اهل آخُر، قصبه اى در دهستان، ميان گرگان و خوارزم، بود. در ناحيه ى دهستان از كسانى چون ابوالفتيان عمر بن عبدالكريم روّاسى و بندار بن عبدالواحد دهستانى و ديگران حديث شنيد. در مرو به روايت حديث اشتغال داشت و در همان جا نيز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (61 /1)، دانشنامه ى ايران اسلام (38 /1)، معجم البلدان (559 /2 ،70 /1).

آخوند زاده

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزاى فتحلى بن ميرزا محمد تقى. پدر وى كدخداى ده خانه از حوالى شبستر بود. فتحعلى در ده سالگى (1236 ه.ق.) از تبريز با مادر خود به ارسباران و از آنجا به قفقاز رفت، و بعد نزد پدر زن خود حاج على اصغر قرجه داغى در دفترخانه مترجم زبانهاى اسلامى گرديد. آخوندزاده مردى دانشمند بود و در غالب مباحث علمى و فلسفى و دينى اظهار نظر و موجبات جهالت شرقيان و بدبختى آنان را گوشزد كرده است. وى بيشتر آثار خود را درباره انتقاد از اوضاع اجتماعى و اصول اداره استبدادى ايران نگاشته، و با آنكه در خدمت دولت تزارى بوده، و از شاگرد مترجمى به مترجمى و از درجه سلطانى (سروانى) تا سرهنگى ارتقا يافته بود، تا پايان عمر محبت صادقانه اى به ايران داشت. از جمله آثار وى مرثيه منظوم درباره مرگ پوشكين شاعر روسى، درامها، داستان ستارگان فريب خورده (از سال 1274 -1267) به زبانهاى فرانسوى، انگليسى، آلمانى و روسى ترجمه شده است. رساله «خواب شگفت» او در انتقاد اوضاع اجتماعى در برلين چاپ شده. نامه هاى كمال الدوله نيز بدو منسوب است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ

فارسي معين (جلد پنجم)

آخوندي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن احمد آخوندي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محسن آخوندي در سال 1341 در نجف اشرف در خانواده اي روحاني به دنيا آمدم. پدرم مرحوم شيخ علي آخوندي بنيانگذار يكي از كهن ترين مؤسسه هاي نشر آثار اسلامي يعني دارالكتب الاسلاميه در نجف اشرف بود و عمر خويش را در كنار تحصيل علوم دينى، به نشر آثار اهلبيت (ع) و ميراث غني فقه اسلام پرداخت. او كتب اربعه و كتاب هاي ارزشمند جواهر الكلام و حدائق الفاخره را همراه با كتاب هاي مرجع ديگر به چاپ رسانيد. وي كه داماد مرحوم علامه اميني (ره) صاحب كتاب گران سنگ «الغدير» بود، همچون آن بزرگوار تمام تلاش خود را در احياء شيعه و آثار آنان به كار برد.

به هر حال پس از گذراندن دوران تحصيل كلاسيك و اخذ ديپلم رياضي و فيزيك در سال 1359 در مدرسه حكيم نظامي آن روز (دبيرستان امام صادق (ع) فعلي) وارد حوزه علميه شدم و از آن زمان تاكنون به طور مستمر در حوزه به تحصيل اشتغال دارم. دروس مقدماتي حوزه را به سرعت گذراندم و در سال 1365 در پايه ششم حائز رتبه دوم شدم و از سوي مراجع تقليد وقت، جوايزي دريافت كردم. درس شرح لمعه را خدمت آقاي وجداني فخر، اصول فقه مظفر را نزد استاد محقق افغاني خواندم، رسائل را نزد مرحوم شيخ مصطفي اعتمادي، بخش استحصاب آن را نزد استاد راستي كاشاني و مكاسب را از محضر آقايان صلواتي و محقق داماد فرا گرفتم. در سال 1367 در پايه هفتم در امتحانات سراسري حوزه علميه

قم مقام اول را كسب كردم. درس كفايه را نزد مرحوم ستوده فراگرفتم.

در سال 1370 در امتحانات ورودي جهت اخذ كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي در مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم شركت كردم و موفق شدم كه در سال 1374 كارشناسي ارشد را دريافت كنم. در كنار دروس فقه و اصول، دروس نهاية الحكمه و اسفار را از محضر آقايان ممدوحي و فياضي آموختم. از سال 1374 تدريس در دانشگاه را آغاز كردم و از آن سال تاكنون به تدريس معارف اسلامي و متون اسلامي در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران اشتغال دارم. چندين سال نيز در دانشگاه آزاد واحد جنوب دروس قواعد فقه و آيات الاحكام و فقه و اصول را نيز تدريس كرده ام.

در خلال اين اشتغالات، كتاب تاريخ مكه را كه به دنبال حادثه جمعه خونين مكه نگارش يافته بود و به قلم دايي اينجانب دكتر محمد هادي اميني به زبان عربي بود به فارسي ترجمه كردم و اين كتاب دو بار در سالهاي 1372 و 1376 توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامي چاپ گرديد و چندين مقاله از اين كتاب اقتباس و در فصل نامه ميقات حج، نشر گرديده است.

از سال 80 تدريس در جامعة الزهراء را آغاز كردم و تاكنون دروس رسائل و مكاسب شيخ انصاري و حلقات شهيد صدر و كتاب فقه استدلالي مرحوم ايرواني و فلسفه را در اين مركز تدريس نمودم. دروس اصول فقه مظفر و رسائل را در مدرسه شهيدين تدريس كرده ام.

در زمينه فعاليتهاي پژوهشى، اينجانب استاد راهنما و مشاور چندين پايان نامه در سطح 3 حوزه علميه بخش خواهران بوده ام. و به عنون استاد راهنما

در مدرسه حجتيه در خدمت برخي از طلاب خارجي كه درس خارج را مي گذرانند، جهت استفاده هر چه بهتر و بيشتر از دروس خارج بوده ام. در سال 1385 در مقطع دكتري در دانشكده علوم حديث پذيرفته شدم و هم اكنون اين مقطع را در كنار تدريس خود دنبال مي كنم.

آدم بن اسحق

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بن آدم بن عبداللَّه بن سعدالاشعرى كه قبرش در قبرستان شيخان قم نزديك قبر جناب ذكريا بن آدم است از رواة و محدثين بزرگوار قم است كه علامه حلى و نجاشى و شيخ الطائفه طوسى او را در كتب رجالى خود تعديل و توثيق نموده اند. احمد بن محمد بن خالد برقى صاحب كتاب محاسن و محمد بن عبدالجبار و ديگران از وى روايت نموده و شيخ در فهرست گويد او را كتابيست كه خبر دادند ما را جماعتى از اصحاب ما از ابى المفضل شيبانى از ابن بطه از احمد بن ابى عبداللَّه برقى از مؤلف.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

آدمي خوارزمي، ابوالفضل محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 562 /561 ق)، مفسر، نحوى، لغوى و محدث. ملقب به زين المشايخ. او در ادبيات از پيشگامان و در زبان عرب خحجت به حساب مى آيد. لغت و علم اِعراب را از زمخشرى آموخت و پس از او بر جايش نشست. او حديث را نيز از زمخشرى و ديگران شنيد. در ترسل و نقد شعر دست داشت. از آثارش: «تفسير القرآن»؛ «شرح الاسماء الحُسنى»؛ «مفتاح التنزيل»؛ «تقويم اللسان»، در نحو؛ «الاعجاب فى علم الاعراب»؛ «الهدايه فى المعانى والبيان»؛ «اعجاز القرآن»؛ «اسرار الادب و افتخار العرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (227 /7)، كشف الظنون (2040 ،1829 ،1760 ،595 ،488 ،469 ،400 ،132 ،120 ،91 ،84 ،51)، معجم الادباء (5 /19)، معجم المؤلفين (138 -137 /11)، الوافى بالوفيات (340 /4)، هدية العارفين (98 /2).

آذر تبريزي مرتضوي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1250 ش)، اديب و شاعر، متخلص به آذر. مردى ميهن دوست بود. مدتى به استانبول مسافرت كرد. در آنجا با سيد جمال الدين اسدآبادى ملاقت كرد و از او چيزها در زمينه سياست آموخت. چنان كه در انقلاب مشروطه ى ايران از مؤسسين جدّى انجمن آذربايجان در تهران شد و در 1311 ش به عضويت انجمن ادبى آذربايجان درآمد. آذر مردى وارسته و آزاديخواه بود. وى در مقبرةالشعراء مدفون است. «ديوان» اشعارش شامل بيش از يكهزار بيت مى باشد. «اوراق پريشان» از آثار او است كه در 1334 ش در تبريز چاپ شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (70 /26)، سخنوران آذربايجان (188 -187)، فرهنگ سخنوران (3)، مؤلفين كتب چاپى (223 /1).

آذر يزدي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي آذر يزدي ، در روز دوم خمسه مسترقه ي سال 1300 شمسي در خرمشاه از توابع بزد در يك خانواده ي جديد الاسلام ديده به جهان گشود. مختصرخواندن و نوشتن را در خانه از پدر و قرآن را از مادربزرگ فراگرفت. در سن چهارده پانزده سالگي ، همراه با كار رعيتي و يا شاگرد بنايي ، مدت يك سال و نيم ، صبح هاي تاريك به مدرسه ي خان مي رفت و تا طلوع آفتاب نزد يك « آشيخ » كه او هم روزها در گيوه فروشي كار مي كرد ، با سه شاگرد ديگر يادگرفتن عربي را با اصرار پدر شروع كرد ، « نصاب » را حفظ نمود و تا « انموزج و الفيه » خواند كه بعد آن را رها كرد.آذر يزدي ، پس از اتمام تحصيلات مقدماتي ، چندي در رشته ي علوم قديمه به تحصيل پرداخت و با

زبان عربي و انگليسي آشنايي يافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر مهدي آذريزدي ، حاج علي اكبر رشيد ، به شغل زراعت اشتغال داشت و به امور ديني و مذهبي سخت متعصب بود و چون از ذوق و قريحه ي شاعري برخوردار بود ، ديواني از اشعار در مدايح و مراثي ائمه اطهار از خود به جا گذاشت.

خاطرات كودكي : مهدي آذر يزدي ، با ذكر خاطراتي از دوران كودكي خود مي گويد : « - اولين بار كه حسرت را تجربه كردم ، موقعي بود كه ديدم پسرخاله ي پدرم كه روي پشت بام با هم بازي مي كرديم و هردو هشت سال بوديم ، چندتا كتاب دارد كه من هم مي خواستم و نداشتم. به نظرم ظلمي از اين بزرگتر نمي آمد كه آن بچه كه سواد نداشت ، آن كتاب ها را داشته باشد و من كه سواد داشتم ، نداشته باشم. كتاب ها ، گلستان و بوستان سعدي ، سيدالانشاء ، نوظهور و تاريخ معجم چاپ بمبئي بود كه پدرش از زرتشتي هاي مقيم بمبئي هديه گرفته بود. شب قضيه را به پدرم گفتم. پدرم گفت ، اينها به درد ما نمي خورد ، اينها كتاب هاي دنيايي اند. ما بايد به فكر آخرتمان باشيم. شب رفتم توي زيرزمين و ساعت ها گريه كردم و از همان زمان عقده ي كتاب پيدا كردم ، كه هنوز هم دارم. - يك وقتي كار كوچه و صحرا كم شد ، قرار شد من بروم سر كار بنايي و گلكاري كار كنم. اين كارها هم اغلب توي

شهر بود و به اين ترتيب من با شهر يزد آشنا شدم. در يزد با اينكه بچه ها و بزرگ ها ما را دهاتي حساب مي كردند و لهجه و لحن حرف زدن ما را مسخره مي كردند ، ناراحت نبودم ، چون راست مي گفتند : ما دهاتي بوديم و خيلي چيزها را نمي دانستيم. اما رفت و آمد توي شهر براي من تازگي داشت. نان نازك بازاري و پالوده يزدي و بعضي ميوه ها كه قبلاً هرگز نديده بودم و زندگي شسته رفته ي شهري ها مرا به شهر جذب مي كرد. به خاطر همين يك روز گفتم : ديگر به صحرا نمي روم. پدرم اوقاتش تلخ شد ، ولي مادرم با كار در شهر موافق بود. از كار بنايي به كار در كارگاه جوراب بافي كشيده شدم. صاحب كارگاه با « گلباري ها » ، صاحبان يگانه كتابفروشي شهر ، خويشي داشت و او هم جداگانه يك كتابفروشي تأسيس كرد و مرا از ميان شاگردهاي جوراب بافي جدا كرد و به كتابفروشي برد. ديگر گمان مي كردم به بهشت رسيده ام ، تولد دوباره و كتاب خواندن من شروع شد. در اين كتابفروشي بود كه فهميدم چقدر بي سوادم و بچه هايي كه به دبستان و دبيرستان مي روند ، چقدر چيزها مي دانند كه من نمي دانم. براي رسيدن به دانايي بيشتر ، يگانه راهي كه جلو پايم بود خواندن كتاب بود. سه چهار سال كار در اين كتابفروشي ، هوس نوشتن و شعرگفتن و با بچه هاي درس خوانده همرنگ شدن را در من به وجود آورد ».

اوضاع اجتماعي

و شرايط زندگي : خانواده ي مهدي آذر يزدي ، جزء خانواده ي جديدالاسلام ها بودند ؛ يعني قبلاً زرتشتي بودند و سه چهار نسل پيش مسلمان شدند ، خانواده اي كم جمعيت با مردمي فقير. پدر او جز كار و رعيتي و باغباني ، درآمد ديگري نداشت ، كم سواد بود و خيلي خشك و وسواسي و متعصب.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پدرمهدي آذر يزدي ، كم سواد و خيلي متعصب بود و مدرسه ي دولتي و كار دولتي و لباس كت و شلوار را حرام مي دانست ، به همين علت او را به مدرسه نگذاشت. مختصرخواندن و نوشتن را در خانه از پدر و قرآن را از مادربزرگ فراگرفت. در منزل هم قرآن ، مفاتيح الجنان ، حليه المتقين ، عين الحيات ، معراج السعاده ، نصاب الصبيان و جامع المقدمات را خواند. در سن چهارده پانزده سالگي ، همراه با كار رعيتي و يا شاگرد بنايي ، مدت يك سال و نيم ، صبح هاي تاريك به مدرسه ي خان مي رفت و تا طلوع آفتاب نزد يك « آشيخ » كه او هم روزها در گيوه فروشي كار مي كرد ، با سه شاگرد ديگر يادگرفتن عربي را با اصرار پدر شروع كرد ، « نصاب » را حفظ نمود و تا « انموزج و الفيه » خواند كه بعد آن را رها كرد. آذر يزدي ، پس از اتمام تحصيلات مقدماتي ، چندي در رشته ي علوم قديمه به تحصيل پرداخت و با زبان عربي و انگليسي آشنايي يافت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي آذر يزدي

، با ذكر خاطراتي از فعاليت هاي گوناگون خود مي گويد : « - در بحبوبه ي جنگ دوم و يكي دو سال از شهريور 1320 گذشته بود كه ناگهان آمدم تهران ، حال ناگزير مي بايست كاري پيدا مي كردم تا بتوانم با آن زندگي كنم و اين كار حتماً مي بايست كاري مطبوعاتي مي بود. در تهران با چند كتابفروشي از راه مكاتبه آشنا بودم ، ولي نمي خواستم بروم و بگويم كار مي خواهم ناشناسانه تقاضاي كار كردن را سهل تر مي يافتم. پيشتر با مقالات « هاشمي حائري » انسي پيدا كرده بودم. با خودم گفتم ، يك روزنامه نويس مشهور با همه ارتباط دارد. نامه اي به ايشان نوشتم و گفتم كه كار مطبوعاتي مي خواهم. آقاي هاشمي قدري توپ و تشر زد و ملامت كرد كه به تهران مي آييد چه كنيد ؟! ما خودمان از اين شهر در عذابيم و از اين حرف ها. بعد كم كم آرام شد و گفت ، شما سه شنبه ي آينده بيا يك فكري برايت مي كنم. سه شنبه ي بعد ، آقاي حسين مكي را در همان اداره ( ظاهراً روزنامه ايران ) صدا كرد و گفت ، بيا ، اين همشهري ات آمده. با آقاي مكي در يزد آشنا شده بودم. آقاي مكي گفت ، در خيابان ناصرخسرو با چاپخانه ي حاج محمدعلي علمي صحبت كرده ام ، برو آنجا و بگو مكي مرا فرستاده. همان روز رفتم و در چاپخانه ي علمي مشغول به كار شدم و تا امروز همچنان در كتابفروشي هاي متعددي مشغول كار هستم ( حالا

در هشتادسالگي ، كارم بيشتر تصحيح نمونه هاي چاپي كتاب است ). - با اينكه در اين مدت چهل و هفت سال اقامت در تهران ، از كتاب دور نشده ام ، ولي به كارهاي مختلفي دست زده ام و هروقت از هرجا بد مي آوردم ، چاپخانه ي علمي دوباره پناهگاه من بود. دو بار كتابفروشي داير كردم و هر دوبار ورشكست شدم. دوبار با يكي از كساني كه در چاپخانه آشنا شده بودم شريك شدم و به كار عكاسي حرفه اي پرداختم و هر دوبار مغبون و پشيمان شدم. يك بار يك عكاسخانه را خريدم ، ولي بعد از يك سال واگذار كردم ، چون با وضع من جور نمي آمد. در كتابفروشي هاي خاور ، ابن سينا ، اميركبير ( دوبار ) ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، روزنامه ي هاي آشفته و اطلاعات و چاپخانه ي علمي ( سه چهار نوبت و هر نوبت به مدت شش ماه تا چندسال ) كار كردم. هر وقت نمي توانستم با جايي جور بياييم ، از كار موظف و مستمري گرفتن دست برمي داشتم و فقط كار فردي غلط گيري و فهرست اعلام نويسي و ... را انجام مي دادم ( كاري كه همچنان به آن مشغولم ). - اولين بار كه به فكر تدارك كتاب براي كودكان افتادم ، سال 1335 يعني در سن 35 سالگي ام بود. در اين سال ، در عكاسي يادگار يا بنگاه ترجمه و نشر كتاب كار مي كردم و ضمناً كار غلط گيري نمونه هاي چاپي را هم از انتشارات اميركبير گرفته بودم و شب ها

آن را انجام مي دادم. قصه اي از « انوار سهيلي » را در چاپخانه مي خواندم كه خيلي جالب بود ، فكر كردم اگر ساده تر نوشته شود ، براي بچه ها خيلي مناسب است. جلد اول « قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب » خود به خود از اينجا پيدا شد. آن را شب ها در حالي مي نوشتم كه توي يك اتاق 2 × 3 متري زير شيرواني ، با يك لامپاي نمره ده ديواركوب زندگي مي كردم. نگران بودم كتاب خوبي نشود و مرا مسخره كنند. آن را اول بار به كتابخانه ي ابن سينا ( سر چهار راه مخبرالدوله ) دادم. آن را بعد از مدتي پس دادند و رد كردند. گريه كنان آن را پيش آقاي جعفري ، مدير انتشارات اميركبير بردم. ايشان حاضر شد آن را چاپ كند. وقتي يك سال بعد كتاب از چاپ درآمد ، ديگران كه اهل مطبوعات و كار كتاب بودند ، گفته بودند كه خوب است. به همين خاطر ، آقاي جعفري پيوسته جلد دوم آن را مطالبه مي كرد. كم كم اين كتاب ها به هشت جلد رسيد ، البته قرار بود ده جلد شود ، ولي من مجال نوشتن آن را پيدا نكردم ».

جوائز و نشانها : مهدي آذر يزدي ، در سال 1343 از سازمان يونسكو جايزه اي دريافت كرد و در سال 1345 دو اثر وي به عنوان اثر برگزيده ي « كتاب كودك » انتخاب شد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح مثنوي معنوي مولوي

2 چهل حديث

3 خاله گوهر

4 خودآموز شطرنج

5 خودآموز شطرنج

6 خودآموز عكاسي

7 خودآموز عكاسي

8 دستور طباخي و خانه داري

9 شعر قند و عسل

10 فرهنگ لغات و اصطلاحات محلي يزد

11 قصه هاي پيامبران

12 قصه هاي تازه از كتاب هاي كهن

ويژگي اثر : دوره ي ده جلدي.

13 قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب

ويژگي اثر : دوره ي هشت جلدي.

14 قصه هاي ساده

15 گربه ي تنبل

16 گربه ي ناقلا

17 لبخند

18 لبخن__د

19 مثنوي بچه خوب

20 منظومه ي باباي من

21 منظومه ي نوروزنامه

22 ياد عاشورا

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1اذر يزدي به روايت آذر يزدي ، روزنامه ي پيمان يزد ، سال هفتم ، شماره ي 6282سخنوران نامي معاصر ايران ، تأليف : سيدمحمدباقر برقعي ، ج

1 ، قم : نشر خرم ، ص 44

آذربايجاني، گوهر بيگم

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز پيش از 1307 ق)، اديب و شاعر. وى در فضل و عفت مشهور بود. از آثارش: «ديوان» شعر است. از اشعار او است:

اگر به باد دهم زلف عنبر آسا را

به دام خويش كشم آهوان صحرا را

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياحين الشريعه (42 /5)، ريحانه (44 /1)، دانشمندان آذربايجان (320)، الذريعه (3 /9)، فرهنگ سخنوران (782)، مشاهير زنان (199).

آذربرزين

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نام پسر فرامرز پسر رستم است كه دلاوريهاى او در بهمن نامه (ه.م) و آذر برزين نامه (ه.م) آمده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

آذرخشي، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1290 ش)، مترجم. از اهالى مشهد. در اواخر قرن سيزدهم افرادى در مشهد به فكر ايجاد سالنها و گروههاى نمايشى افتادند. اعتبارالسلطنه غفارى سالنى در سال 1290 ش تأسيس كرد كه جايگاه اجراى نمايش شد. در همين سالها رضا آذرخشى كه در اداره ى نظميه ى مشهد كار مى كرد، به ترجمه ى چند نمايشنامه دست زد و آنها را شخصاً به روى صحنه آورد. برخى از ترجمه هاى او عبارت اند از: «الهه»؛ «از دريچه ى سفارت»؛ «ايالت چهل و نهم»؛ «تصوير»؛ «در زندان و در آزادى»؛ «سرگشتگى جانگداز»؛ «توفان»؛ «عدالت»؛ «فضول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نمايشى (68 /2)، مؤلفين كتب چاپى (128 -127 /3).

آذرمهر، فاطمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

فاطمه آذرمهر در سال 1333 در تهران به دنيا آمد. در سال 1358 در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. از سال 1364 فعاليت علمي و فرهنگي خود را در مؤسسۀ انتشارات «فرهنگ معاصر»، براي تهيه و تدوين فرهنگ هاي دو زبانۀ انگليسي _ فارسي و فارسي _ انگليسي آغاز كرده و در حال حاضر نيز در آن مؤسسه مشغول به كار هستند. كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف فاطمه آذر مهر (يكي از مؤلفين)، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : فاطمه آذر مهر در سال 1358 در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فاطمه آذر مهر از سال 1364 فعاليت علمي و فرهنگي خود را

در مؤسسۀ انتشارات «فرهنگ معاصر»، براي تهيه و تدوين فرهنگ هاي دو زبانۀ انگليسي _ فارسي و فارسي _ انگليسي آغاز كرده و در حال حاضر نيز در آن مؤسسه مشغول به كار هستند.جوائز و نشانها : كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف فاطمه آذر مهر (يكي از مؤلفين)، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. آثار : فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي ويژگي اثر : تاليف،با همكاري محمد رضا باطني،اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنائي با كتاب:«فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي» : فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي؛ محمدرضا باطني، با دستياري فاطمه آذرمهر؛ تهران: فرهنگ معاصر، 1371. از جمله اهميت هاي «فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي» اين است كه مدخلهاي انگليسي و معادلهاي فارسي آن با تكيه بر پنج فرهنگ معتبر از زبان زنده روز گرفته شده است. توجه اين فرهنگ بيشتر بر برشها ظريف معنايي است و براي دستيابي اين هدف، سعي شده است كه معاني واژه هاي انگليسي از متن مثالهاي واقعي كه در فرهنگهاي مذكور ضبط شده، استخراج و طبقه بندي شود. نكته قابل توجه ديگر در ارتباط با «فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي» اين است كه اين فرهنگ بر اصل برابريابي پايه گذاري شده است و چون در فرهنگهاي دوزبانه، بر خلاف فرهنگهاي يك زبانه، تعريف واژه به تنهايي مشكل چنداني را براي مراجعه كننده حل نمي كند، لذا نهايت تلاش به

عمل آمده تا با بهره گيري از فرهنگهاي ديگر، برابرهاي دقيق فارسي براي معاني گوناگون واژه هاي انگليسي انتخاب و ثبت شود. اين موارد، در كنار هماهنگي در ارائه مطالب و شيوايي نگارش موجب شده تا كارايي فرهنگ مورد نظر در ترجمه از انگليسي به فارسي، افزايش يابد.

آذرنوش، آذرتاش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آذري، قدرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدرت الله آذري مؤسس و مدير بنگاه مطبوعاتي آذري درگذشت (20 ارديبهشت 1372). من نزديك به سي سال با او آشنا و دوست بودم. حدود پانزده سال ازين مدت كتابدار انجمن كتاب بود. نوجواني بود كه با شور و شوق در آنجا به كار آغاز كرد و با دلسوزي و علاقه مندي امور مربوط به مشتركان و پخش مجله راهنماي كتاب را انجام مي داد. مرحوم تقي زاده معرف او بود. ابتدا در بنگاه ترجمه و نشر كتاب در تهران و سپس در مؤسسه فرانكلين در تبريز كار مي كرد و چون به تهران آمد به ياري و همكاري ما شتافت. جواني دلسوز و صديق و كاردان بود. تصدي كتابداري در انجمن كتاب موجب علاقه مندي او به گردآوري و مجموعه سازي مجله ها و روزنامه هاي قديمي شد. درين رشته تبحر و ممارستي به دست آورد. چون انجمن كتاب و مجله راهنماي كتاب در پايان سال 1357 بي سرانجام ماند و كتابخانه اش را به بنگاه ترجمه و نشر كتاب بردند، آذري هم چند صباحي به آنجا كشانيده شد. ولي دوران خدمت او درآن مؤسسه مدتي دراز نپاييد و سرنوشت او "ما را از مدرسه بيرون كردند " شد. زيرا معلوم نشد كه آن كتابخانه را از انجمن به كجا فرستادند. او براي اعاشه خانواده خويش مغازه كوچكي در اول خيابان اميرآباد گرفت و به مجله فروشي_ كاري كه در آن استادي و مهارت پيدا كرده

بود_ پرداخت. البته آغاز اين دوره از زندگي او با سختي روبه رو شد. در آن روزها هيچ قدرت و بنيه مالي نداشت و با قرض توانست در آن دكه كار را شروع كند. بي ترديد بسياري از مجموعه هايي كه كتابخانه هاي كشور از نشريات ادواري دارند نتيجه رنجها و كوششهايي است كه آذري در راه جور كردن آنها متحمل شده بود. بنابراين همه استفاده كنندگان از نشريه ها بايد آمرزش آن مرد فرهنگ دوست را بخواهند. مدير مجله با تأسف بسيار، به فرزندان و همسرش تسليت مي گويد و اظهار شادماني مي كند كه فرزندان برومندش دنباله كار پدر را از دست نمي گذارند و آن مركز را سرپا نگاه خواهند داشت.1 محمد امين اديب طوسي ( 1283 – 1361ش) به تازگي از دوستم مصطفي مقربي شنيدم كه محمد امين اديب طوسي استاد بازنشسته دانشگاه تبريز دو سه سال پيش درگذشته است(5 خرداد 1361). آن مرحوم سال هاي دراز رشته ادبيات را در دبيرستان ها و پس از آن حدود پانزده سال در دانشگاه تبريز تدريس مي كرد. چند سال هم در بغداد درس گفته بود. از خدمات فرهنگي او همكاري در انتشار مجله ماهتاب است. اين مجله تقريباْ نشريه انجمن ادبي آذربايجان محسوب مي شد. آن انجمن را مرحوم اديب السلطنه سميعي به هنگامي كه استاندار آذربايجان بود تشكيل داده بود. مجله ماهتاب كه به صاحب امتيازي جواد ناطق (پدر مهندس ناصح ناطق) منتشر مي شد، بيش از دوازده شماره انتشار نيافت؛ مجله اي بود ادبي و تحقيقي و داراي مقاله هاي خوب. اديب طوسي مخصوصاْ علاقه اي مخصوص به تحقيق در

متون ادبي و لهجه هاي فارسي داشت و مقاله هايي چند در اين زمينه دارد كه همه در نشريه دانشكده ادبيات تبريز به چاپ رسيده است. كتابهايي كه از آثار اديب طوسي طبع شده است عبارتند از : 1312 دستور نوين، تهران 1312 ايام كودكي (شعر)، تهران . 1313 پيام فردوسي (شعر). 1317 – 19 انتقام عشق؛ تبريز (سه جلد) 1320 آموزش و پرورش از نظر غزالي ، تبريز 1321 دخمه هاي سياه يا كلبه بدبختان، تبريز. 1332 رابطه اوزان شعر فارسي با اوزان ترانه هاي محلي ايران، تبريز. 1341 ديوان اديب طوسي ، تبريز. 1342 فرهنگ لغات بازيافته (ذيل برهان قاطع)، تبريز(دوجلد). 1349 فرهنگ لغات ادبي، تبريز دوجلد. بي تاريخ بودا در هند بي تاريخ تخت سليمان اديب طوسي شعر مي سرود و نمونه اشعارش در تذكره هاي معاصران نقد شده است.1 1 - آينده ، سال 13، شماره 1 –3 (فروردين – خرداد 1366)، صص 198 – 199

آرام، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد آرام (1281-1378ش)، مترجم و نويسنده .در محله چاله ميدان تهران متولد شد. پس از پايان تحصيلات متوسطه از دارالفنون، در سال 1304 احمد آرام به تدريس فيزيك و شيمي پرداخت. او متوجه شد كه درس هاي تجربي بصورت نظري و بدون فعاليت آزمايشگاهي تدريس مي شود. ايشان به ابتكار جديدي دست زد و كتابي با عنوان هديه سال نو « مجموعه تجربيات فيزيكي و شيميايي» منتشر كرد. «هديه سال نو» نخستين كتاب آموزشي در كارهاي آزمايشگاهي شامل آزمايش هاي فيزيك و شيمي است كه استاد احمد آرام آن را در بهمن سال 1304 تأليف كرده است. احمد آرام سپس به رشته حقوق روي آورد ولي پس

از چندي آن را رها كرد وبه پزشكي تمايل يافت، ولي اين يك نيز چندان پاي بندش نكرد ودر آخرين سال آن را نيز رها كرد و به فعاليتهاي فرهنگي و ترجمه روي آورد. وي به همراه دكتر نصيري از بنيانگذاران تاليف كتاب هاي درسي در ايران است و مدتي به عنوان معاون وزير آموزش و پرورش در دهه 20 هجري شمسي فعاليت داشته است.

استاد آرام يكي از نخستين مؤلفان كتاب هاي درسي و آموزشي بود كه هم به تنهايي و هم با كمك ديگران كتاب هاي فيزيك و شيمي دبيرستان را تأليف كرد. علاقه اي كه به اميركبير داشت نام مجموعه اي از كتاب هاي خود را به نام «مجموعه امير» نامگذاري كرد. احمد آرام تا حدود سال 1330 نزديك به چهل جلد كتاب درسي و آموزشي نوشت.

احمد آرام يكي از پركارترين مترجمين معاصر است كه بيش از يكصد و چهل اثر از زبانهاي انگليسي فرانسه و عربي ترجمه كرده است. وي در ترجمه كتاب ها، دقت مي كرد تا معادل هاي فارسي مناسب براي واژه هاي خارجي بيابد و از اصطلاحات و واژه هاي فرنگي استفاده نكند. خود وي در اين باره مي گويد: من در زمينه طب كتابي ترجمه كرده ام كه حدود 1200 صفحه دارد. در اين كتاب سعي كرده ام حتي يك كلمه فرنگي نياورم. البته كار بسيار مشكلي است، ولي من اين كار را انجام دادم.

مرحوم احمد آرام روز 14 فروردين سال 1378 در آمريكا درگذشت و طي مراسمي در روز 22 فروردين و پس از انتقال به تهران تدفين شد. وي در سال 1382 به عنوان يكي از چهره هاي ماندگار برگزيده شد.

آثار :

وي بيش از يكصد و چهل اثر از زبانهاي انگليسي فرانسه و عربي ترجمه كرده است . برخي از آثار ترجمه ايشان شامل: اثبات وجود خدا ؛ سه حكيم مسلمان (نوشته حسين نصر) ؛ علم و تمدن در اسلام (نوشته حسين نصر) ؛پيدايش و مرگ خورشيد ؛ تكامل فيزيك (تأليف آلبرت اينشتين)؛ تاريخ تمدن (نوشته ويل دورانت)، انتقال علوم يوناني بعالم اسلامي (تاليف دليسي اوليوي)؛ مشرق زمين گاهواره تمدن هگل و مبانى انديشه معاصر تاريخ علم (تاليف جرج سارتن)؛ شش بال علم؛ متفكران اسلام (نوشته بارون كاراد)؛ حدس ها و ابطل ها(نوشته كارل پوپر) ؛ هگل و مبانى انديشه معاصر (نوشته اميرمهدى بديع)؛ يونانيان و ب_رب_ره_ا (نوشته اميرمهدى بديع)؛ هيئت ؛ لغتهاي قرآن؛ معلم نمونه؛ انديشه هاى كلامى شيعه (نوشته مارتين مكدرموت) مي باشد.

آرزومندي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم آرزومندي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالقاسم آرزومندي تحصيلات خود را تا سوم دبيرستان خوانده ام. از سال 1367 وارد حوزه علميه شدم و دروس سطح خود را به جز سه درس به پايان رسانده ام.

از سال 1377 قدم به عرصه مطبوعات گذاشتم و مقالات متعددي را در هفته نامه پرتو به چاپ رساندم، كه متاسفانه تاريخ چاپ آنها را در دست ندارم. تعدادي مقاله نيز در شرح حال عالمان بزرگوار تشيع نگاشته ام كه در كتاب گلشن ابرار، جلدهاي سوم، چهارم، و پنجم به چاپ رسيده است.

علاوه بر اينها، فعاليت عمده حقير در ويراستاري بوده است و در حال حاضر ويراستار مجلات (آيينه پژوهش) و (فقه) هستم. مدتي هم مجله وابسته به جامعة القرآن را

ويرايش كرده ام. افزون بر اينها، كتابهاي بسياري را هم ويراسته ام. مانند: جمع پريشان، اخلاق ايزدي، اعتكاف، شورا در فتوا، ماهيت حكم ظاهري و.....ضمنا بنده تاكنون مديريت چندين كتابخانه را بر عهده داشته ام و دروس خوشنويسي و قرآن را هم تدريس كرده ام.

آريان پور، اميرحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميرحسين آريان پور (زاده تهران 8 اسفند 1303 - درگذشته تهران 8 مرداد 1380)، نويسنده، فرهنگ نويس، مترجم و استاد دانشگاه ايراني بود.

زندگينامه:

اميرحسين آريان پور، جامعه شناس، پژوهشگر و نويسنده و مترجم توانمند كشورمان، هشتم اسفند 1303 در خانواده اي اهل علم و شجاعت، در تهران به دنيا آمد.

او از اخلاف عصيانگران نايبي كاشان بود و از طرفي نسبتي هم با خاندان ملك المورخين سپهر نويسنده ناسخ التواريخ داشته است. او از نظريه پردازان بزرگ در زمينه علم جامعه شناسي و علوم اجتماعي نيز به شمار مي آيد و در گسترش آن بيشترين تلاشها و خدمات را در حوزه پژوهش و تحقيق به عمل آورد. همچنين از بزرگان علم و فلسفه و هنر كشورمان به شمار مي رفت و هنوز هم به عنوان يك چهره دانشگاهي و روشنفكري ايران از محبوبيت بسزايي برخوردار است. او كه در كنار ويژگي هاي علمي خود، انساني آرمانخواه و داراي افكار انساندوستانه و مترقيانه بود، هيچگاه دست از حقيقت پژوهي برنداشت و به دنبال كشف حقيقت تاريخ بشري بود و به همين جهت در سه زمينه، انسان شناسي، جامعه شناسي و حقيقت شناسي گامهاي ارزنده اي برداشته و خلاقيت علمي را با درونمايه جنبه هاي اخلاقي دانش و پژوهش به عنوان وجه مشخصه تلاشهايي همراه داشت. مناعت طبع و قناعت وارگي و دوري از ثروت اندوزي، مقيد بودن به راستگويي و درستكاري

همراه با شجاعت و صداقت در گفتار و كردار، وجه غالب شخصيت آريان پور بود. كار عظيم او تدوين فرهنگ تفصيلي علوم اجتماعي [در حوزه فرهنگ فلسفه و جامعه شناسي] به چهار زبان فارسي، انگليسي، فرانسه و آلماني است كه در مدت زماني بيش از چهل سال به طول انجاميده و بي شك، يكي از مهمترين آثار فرهنگ تفصيلي علوم در زبان پارسي و يكي از گرانبهاترين و بزرگترين آثار اميرحسين آريان پور است كه حاوي سيصدهزار فيش بوده و تاكنون انتشار نيافته است.

اميرحسين آريان پور در روز دوشنبه 8 مرداد 1380 در تهران درگذشت.

پيكر وي در بهشت زهراي تهران ور در آرامگاه خانوادگي آريانپور به خاك سپرده شد .

امير حسين در جامعه شناسي ديدگاهي ماترياليستي داشت .

وي تمام دارايي اش را در زندگي وقف مستمندان نمود.

امير حسين آريانپور پسر خاله سهراب سپهري شاعر بزرگ معاصر ونوه نايب حسين كاشي است .

كتاب ها:

آيين پژوهش

ايبسن آشوب گراي

بزرگ مردان تاريخ

تاريخ تمدن ويل دورانت(جلد سوم، ترجمه)

جامعه شناسي هنر

دو منطق: ايستا و پويا

در آستانه رستاخيز رسالهاي در باب ديناميسم تاريخ

روانشناسي از ديدگاه واقع گرايي7 مقاله در مجله روانشناسي دانشگاه تهران

زمينه جامعه شناسي

سير فلسفه در ايران(ترجمه)

فرويديسم: با اشاراتي به ادبيات و عرفان

فرهنگ چهار زبانه (فارسي، انگليسي، فرانسه، آلماني) در دست انتشار

طبيعت، حيات، منشأ و تكامل آن (چاپ اميركيبر 1350 ه.ش.)

آريان، قمر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

قمر آريان ، در سال 1301 شمسي در شهر مشهد قدم به عرصه ي هستي نهاد. لات ابتدايي و متوسطه را در شهر مشهد به پايان رسانيد. سپس به تهران رهسپار گرديد و به دانشكده ادبيات راه يافت و در

رشته ي زبان و ادبيات فارسي به تحصيل پرداخت و پس از طي مراحل مربوطه به دريافت ليسانس توفيق حاصل كرد. پس از آن در خلال خدمات آموزشي ، دوره ي دكتراي ادبيات را گذراند و در سال 1337 فارغ التحصيل گرديد. خانم دكتر آريان ، پس از اخذ مدرك ليسانس ، با عنوان دبير در دبيرستان ها به تدريس اشتغال ورزيد. وي سال ها از عمر خويش را صرف تدريس در دانشگاه ها كرد. علاوه بر تأليف چندين كتاب ، مقالات ادبي و تحقيقي نيز در مجله هاي سخن ، راهنماي كتاب ، يغما ، مرواريد و مهرگان به چاپ رسانيده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : قمر آريان ، تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر مشهد به پايان رسانيد. سپس به تهران رهسپار گرديد و به دانشكده ادبيات راه يافت و در رشته ي زبان و ادبيات فارسي به تحصيل پرداخت و پس از طي مراحل مربوطه به دريافت ليسانس توفيق حاصل كرد. پس از آن در خلال خدمات آموزشي ، دوره ي دكتراي ادبيات را گذراند و در سال 1337 فارغ التحصيل گرديد.

همسر و فرزندان : قمر آريان ، همسر نويسنده ي توانا دكتر عبدالحسين زرين كوب مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : قمر آريان ، مدت ها رياست هنرستان هنرهاي زيباي دختران را بر عهده داشته و هم زمان به فعاليت هاي فرهنگي خود ادامه مي دهد.

فعاليتهاي آموزشي : قمر آريان ، پس از اخذ مدرك ليسانس ، با عنوان دبير در دبيرستان ها به تدريس اشتغال ورزيد. وي سال ها

از عمر خويش را صرف تدريس در دانشگاه ها كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : قمر آريان ، علاوه بر تأليف چندين كتاب ، مقالات ادبي و تحقيقي نيز در مجله هاي سخن ، راهنماي كتاب ، يغما ، مرواريد و مهرگان به چاپ رسانده است. وي دانشمندي محقق و مترجمي توانا و شاعري خوش قريحه و در شعر و شاعري از استعداد و توانايي كافي برخوردار است و اشعارش بيشتر در قالب دوبيتي به نظم درآمده و در قالب قصيده و غزل كمتر از او شعري مشاهده گرديده است. او به زبان هاي فرانسه ، انگليسي و عربي آشنايي دارد.

آرا و گرايشهاي خاص : رساله ي دكتراي قمرآريان ، درباره ي مسيحيت و آيين مسيح و تأثير آن در ادبيات و شعر فارسي است. وي درباره ي نقش زن در قصه ها و افسانه هاي تورات و قرآن نيز به پژوهش پرداخته و آثاري را در اين زمينه خلق كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه ي جهان اسلام

ويژگي اثر : تأليف : برتولد اشپولر.

2 ترجمه ي شرق نزديك در تاريخ

ويژگي اثر : تأليف : فيليپ حتي.

3 چهره ي مسيح در ادبيات فارسي

ويژگي اثر : تحقيق درباره ي تأثير مسيحيت در ادبيات ايران.

4 كمال الدين بهزاد

ويژگي اثر : تحقيق در احوال و آثار بهزاد و محيط هرات عهد شاهرخ.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1دانشنامه ي زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن

از كتيبه تا تاريخ ) ، تأليف : پوران فرخزاد ، ج 1 ، تهران انتشارات زرياب ، ص 672سخنوران نامي معاصر ايران ، تأليف : سيدمحمدباقر برقعي ، ج 1 ، قم : نشر خرم ، ص 89

آرين پور، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1364 -1286 ش)، نويسنده و شاعر، متخلص به دانش. در تبريز متولد شد. نياى پدريش عباس ميرزا بود و از طرف مادر سلسله نسبش به خواجه نصيرالدين طوسى مى رسد. آرين پور در شرح حال خود در «كتاب امروز» مى گويد: روز و ماه و حتى سال تولدم را به درستى نمى دانم، آنچه از اين بابت در شناسنامه ام آمده راه به جايى نمى برد زيرا مستند به بياض و يادداشت پشت جلد كتابى نيست. وى در مدرسه اى در تبريز كه اسماعيل امير حيزى مديريت و تعليمات آن را بر عهده داشت، تحصيل كرد. از همدرسان وى، دكتر رعدى آذرخشى، دكتر على اصغر حريرى، محمد حسين شهريار و ديگران بودند. از معلمان وى ابوالقاسم فيوضات، تقى رفعت و سيد احمد كسروى. تقى رفعت نخستين شخصى بود كه وى را با ادبيات نو آشنا ساخت. وى هنگامى كه در كلاس ششم دبيرستان تحصيل مى كرد شش شماره از «مجله ادب» را انتشار داد. او سى سال در دارائى خدمت كرد. از آثار وى: ترجمه ى «ناصرخسرو و اسماعيليان» برتلس؛ «از صبا تا نيما»؛ «از نيما تا روزگار ما».[1]

محقق، مترجم، مورخ.

تولد: 1297، تبريز.

درگذشت: 24 آبان 1364، تهران.

يحيى آرين پور تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس در دبستان تمدن تبريز آغاز نمود. علوم متوسطه را در دبيرستان محمديه همان شهر ادامه داد. آموزگاران وى در دبيرستان محمديه ابوالقاسم فيوضات، تقى رفعت، سيد احمد كسروى بودند. از همان

زمان قصيده گويى و غزل گويى را با تخلص «دانش» آغاز كرد. بعدها برخى از قطعه ها و ترجمه هاى شعرى او در مجله هاى «سخن» و «يغما» به شكل پراكنده به چاپ رسيد.

در اواسط سال 1298 كه در كلاس ششم دبيرستان تحصيل مى كرد، شش شماره از مجله ى «ادب» را انتشار داد، شش شماره ى ديگر آن مجله تحت نظر اسماعيل امير خيزى منتشر شد. در اواسط سال 1299 وارد خدمت وزارت دارايى در تبريز شد و تا مرداد 1332، يعنى مدت سى و سه سال پياپى را در آن وزارتخانه مشاغلى داشت. زبان روسى را در آموزشگاهى در تبريز فراگرفت و با زبان هاى انگليسى و فرانسوى نيز آشنا بود. پس از بازنشستگى به عنوان مترجم در راه آهن دولتى ايران مشغول به كار شد و همزمان به تحقيقات علمى خود ادامه داد. در سال 1346، كتاب ناصر خسرو و اسماعيليان تأليف ايران شناس روس (برتلس) را ترجمه كرد. كتاب ديگر او خاطرات سيمونيچ، وزير مختار روس بود. اما اثر ديگر او از صبا تا نيما نام دارد (1350) كه تاريخ يك قرن و نيم (سده ى سيزدهم و نيمه ى اول سده ى چهاردهم هجرى) ادب ايران است. وى سرانجام پس از يك سال بيمارى جانكاه جان سپرد و در بهشت زهرا مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آدينه (ش 1، ص 11)، آينده (س 12، ص 116 -115)، چيستا (س 3، ص 322).

آزاد اصفهاني نوربخش، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1268 /1267 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به آزاد. وى در اصفهان متولد شد و در همان شهر به كسب دانش پرداخت. پس از گذراندن تحصيلات متداول زمان خود و آموختن زبان فرانسه، در دبيرستانهاى اصفهان و تهران

به تدريس پرداخت. در سال 1325 ش مجله ى هفتگى «نوربخش» را به مدت يك سال انتشار داد. وى ابتدا عضو انجمن ادبى اصفهان بود و سپس از اعضاى انجمن حكيم نظامى در تهران گرديد كه وحيد دستگردى مدير «مجله ى ارمغان» مؤسس آن بود. از آثارش: «جوان سلحشور»؛ «منتخبات آزاد»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (17 -15)، سخنوران نامى معاصر (103 -100 /1)، فرهنگ سخنوران (4)، فرهنگ شاعران زبان پارسى (15)، مؤلفين كتب چاپى (438 -437 /4).

آزاد مراغه اي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1261 ش)، روزنامه نگار و نويسنده. وى در مراغه متولد شد. پدرش از مجتهدين آذربايجان بود و ابوالقسم نيز پس از اتمام تحصيلات مقدماتى علوم عربى به نجف رفت و در آنجا در حوزه هاى درس آخوند ملا كاظم خراسانى و شيخ حسن ممقانى و فاضل شربيانى حضور پيدا كرد. در پايان تحصيلات حوزوى خود به ايران آمد و براى ادامه ى تحصيل راهى اروپا شد و مدت يازده سال در روسيه، تركيه، يونان، فرانسه، انگلستان، بلژيك، هلند، مصر، حجاز و هندوستان به سر برد و پس از بازگشت به ايران، در اواسط جنگ جهانى اول، در تهران به روزنامه نگارى پرداخت. ابتدا مجله ى «نامه ى پارسى» را كه به فارسى سره و بدون واژه هاى عربى بود منتشر كرد و سپس روزنامه ى «آسايش» را در تهران و روزنامه ى «آزاد» را در تبريز و بعد مجله ى «نامه ى بانوان» را در تهران انتشار داد. در 1324 ش نيز جمعيتى به نام «گروه الفباى آسان» تشكيل داد كه خود دبير آن گروه بود. از آثار وى: «الفباى آسان شاهراه رستگارى ايران است»؛ «فرهنگ آزاد»؛ «رهنماى نوعروسان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (48)، تاريخ جرايد (152 -151 ،143 -141 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (32 -31 /1)، مؤلفين كتب چاپى (225 -224 /1).

آزاد همداني، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1324 -1263 ش)، شاعر، متخلص به آزاد. در همدان متولد شد. پدرش حسين از اهالى ناحيه ى خوانسار اصفهان بود. وى از پانزده سالگى به تحصيل ادبيات فارسى و عربى پرداخت. منطق را بدون معلم و فقه و اصول و فلسفه را از اساتيد فن آموخت و با زبان انگليسى، فرانس و اسپرانتو آشنا شد. وى تحصيلات خود را در همدان و تهران گذراند و به خدمت وزارت فرهنگ و آموزش و پرورش درآمد و متجاوز از چهل سال به خدمت مشغول بود. وى سالها رييس انجمن ادبى همدان بود. آزاد خط شكسته را خوب مى نوشت و شعر نيز مى سرود. ابتدا اسير و سپس آزاد تخلص مى كرد و از مريدان سيد محمد يوسف زاده معروف به غمام همدانى بود كه بدين سبب به غمامى نيز شهرت داشت. از آثار او: كتاب «عشق و ادب»، در دو جلد در شرح داستان فردوسى كه ناتمام مانده است، جلد اول آن در 1313 ش در تهران به چاپ رسيد.[1]

شيخ على محمد غمامى آزاد همدانى (و. 1302 ه.ق.) وى به فنون ادب فارسى و طبعى سرشار و بيانى جذاب و شيرين داشت. آزاد يكى از با ذوق ترين نويسندگان هم عصر خويش بود و سراسر عمر را در خدمت فرهنگ كشور گذراند و مردى نيك نام و درستكار بود.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (238 -237)، بزرگان و سخن سرايان همدان (276 -272 /2)، زندگينامه ى رجال

و مشاهير (159 /3)، سخنوران نامى معاصر (99 -94 /1)، شرح حال رجال (171 /6)، فرهنگ سخنوران (6)، مؤلفين كتب چاپى (577 /4).

آزاد، افراسياب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1333 ق)، وكيل دعاوى، نمايشنامه نويس و روزنامه نگار. وى از نويسندگان پركار اواخر دوره ى مشروطيت و يكى از آغازگران مكتب نمايشى اخلاقى در ايران بود. او كه به كار وكالت عدليه مشغول بود تعداد بسيارى نمايشنامه نوشته است كه بيشتر آنها به معرض نمايش هم گذاشته شده اند. آزاد در دوره ى 1295 تا 1320 ش نيز نمايشنامه هاى زيادى نوشته است. او همچنين روزنامه اى به نام «نامه ى آزاد» منتشر كرد كه در اين زمينه با موفقيتى روبرو نشد. يكى از نمايشنامه هاى وى «احساسات جوانان ايرانى» است كه در تياتر ملى در سل 1333 ق به معرض تماشا گذارده شد. آزاد در حدود سى الى چهل نمايشنامه نوشته است كه بيشتر آنها درباره ى ماسئل اخلاقى، از قبيل: مضرات الكل، ترياك، قماربازى و غيره است. از جمله آثار نمايشى وى: «تا به كى خود را نشناسيم»؛ «ماليخولياى قماربازى»؛ «گداى معقول»؛ قضا و قدر»؛ «دسته گل»؛ «گل و بلبل». تنها اثر به چاپ رسيده ى او «نامه ى آذريان يا سربازى وطن افتخار است» كه در سال 1292 ش منتشر شده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نمايشى (231 -225 /2)، تاريخ جرايد (259 /4).

آزاد، شهناز

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1299 ش)، روزنامه نگار. وى مؤسس، مدير و سردبير روزنامه ى «نامه ى بانوان» بود كه در سال 1299 ش در تهران منتشر شد. او به كمك همسرش ابوالقاسم آزاد مراغه اى به انتشار «نامه ى بانوان» پرداخت. در عنوان روزنامه بالاى اسم آن جمله «زنان نخستين آموزگار مردانند» به عنوان شعار چاپ شده بود. در «نامه ى بانوان» بيشتر مندرجات مخصوص بانوان بود و در صفحه ى عنوان آن مقصود از انتشار روزنامه اين طور نوشته شده بود: «اين روزنامه

براى بيدارى و رستگارى زنان بيچاره و ستمكش ايران است».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (9)، انديشه نگاران زن (90)، تاريخ جرايد (263 -261 /4 ،143 /1)، زنان روزنامه نگار (101 -99).

آزادواري جويني، ابوموسي هارون

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، اديب و فقيه. در نيشابور از ابوعبداللَّه محمد بن ابراهيم پوشَنجى و ابراهيم بن عبدالرحمان بن سهل آزادوارى حديث شنيد. حاكم ابوعبداللَّه حافظ از او روايت كرده و او را فقيه و اديب شمرده و گفت است كه وى پيش از سال 310 ق در رى و بغداد به جمع آورى احاديث اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (63 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (85 /1).

آزاده گيلاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1274 ش)، روزنامه نگار. فرزند شيخ على اكبر مجتهد از علماى گيلان بود. وى در نجف اشرف متولد شد و تحصيلات مقدماتى خود را در گيلان گذراند و در انقلاب مشروطيت به آزاديخواهان گرويد و با همين روحيه در سال 1302 ش امتياز روزنامه «قرن 14» را گرفت ولى پس از دو سال انتشار، روزنامه ى مذكور توقيف شد. پس از مدتى در نيمه ى دوم سال 1305 ش موفق به دريافت امتياز روزنامه ى «فكر جوان» شد. پس از چهار سال اين روزنامه نيز متوقف و آزاده نيز مدتى در بند و ساليانى تبعيد گرديد. بعد از شهريور 1320 ش بار ديگر به انتشار روزنامه «فكر جوان» پرداخت تا آن كه به موجب قانون مطبوعات احمد قوام، روزنامه مجدداً توقيف شد. آزاده ى گيلانى با تلاش زياد در سال 1322 ش پس از كسب امتياز مجدد روزنامه ى «فكر جوان» به نشر دوباره ى آن پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (109 -108 ،87 -85 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (32 /1).

آزادي، جواد، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1279 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به آزادى. فرزند شيخ محمد حسين حيات مدير روزنامه ى «حيات» و از اهالى شيراز بود. پس از به پايان رسانيدن تحصيلات قديم و جديد خود، مديريت دبيرستان حيات را كه پدرش تأسيس كرده بود برعهده گرفت و به تدريس نيز پرداخت. در سال 1299 ش، اقدام به تأسيس روزنامه ى «عصر آزادى» در شيراز نمود و با انتشار آن وارد عرصه ى سياست شد. جواد آزادى چند دوره ى متوالى (از دوره ى نهم تا چهاردهم) نماينده ى مردم لار در مجلس شوراى ملى و غالباً عضو هيئت رئيسه ى مجلس بود. وى در تهران

وفات يافت.[1]

متولد 1275 در شيراز، فرزند شيخ محمدحسين حيات شيرازى روحانى و ناشر روزنامه ى حيات شيراز. تحصيلات مقدماتى و عالى خود را در شيراز مطابق معمول زمان انجام داد و به شغل فرهنگى پرداخت. چندى مديريت مدارس شريعت، حيات و هنرستان فارس را داشت. در 1299 ش امتياز روزنامه ى عصر آزادى را گرفت و به انتشار آن مبادرت نمود. از دوره ى دهم از لار به وكالت رسيد. مجموعاً 5 دوره وكيل مجلس بود. در 1323 در 48 سالگى بر اثر سكته درگذشت. نويسنده اى توانا و خطيبى پرمايه بود. زبانهاى عربى و انگليسى را مى دانست. در زبان و ادبيات فارسى بصيرت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (25 -21 /4)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (25 -24 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (33 -32 /1).

آسوده شيرازي، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1320 -1265 ق)، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به آسوده. از اهالى شيراز و پدرش بازرگان بود، اما خود او به حكم ذوق و گرايش فكرى، به شاعرى روى آورد و به تحصيل علوم ادبى و حكمت و رياضيات پرداخت و در فنون شاعرى چون عروض و بديع و قافيه و نقدالشعر مهارت يافت. در اواسط عمر به عزلت گراييد و به مصاحبت اهل ذوق و عرفان روى آورد. وى در تمام قلبهاى شعرى اعم از قصيده، غزل، قطعه، رباعى، مثنوى و مسمط طبع آزمايى كرده است و مثنويى به نام «عرفان الحكم» و مثنويى در تقريظ «سالارنامه» دارد. «ديوان آسوده» اثر ديگر او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (354 -353)، حديقة الشعراء (37 -32 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (30 -25 /1)، الذريعه

(246 ،143 /19 ،247 /15 ،6 /9)، ريحانه (48 /1)، فارسنامه ى ناصرى (1154 ،1135 ،980 /2)، فرنگ سخنوران (6)، مؤلفين كتب چاپى (358 -357 /6)، مرآت الفصاحة (26 -25).

آشتياني اعتصام الملك، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1253 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. اصلا آشتيانى بود و در تبريز متولد شد. پس از فوت پدرش، كه از مستوفيان آذربايجان بود، به اعتصام الملك ملقب گرديد. در تبريز ادبيات فارسى و عربى و قدرى از فقه و اصول و حكمت قديم و زبان فرانسه و عربى را آموخت. در ترجمه از عربى و فرانسه توانا بود. در جوانى مطبعه ى سربى را در تبريز داير كرد. وى در دوره ى دوم مجلس وكيل بود و مدتى رياست كتابخانه ى مجلس شوراى ملى را داشت. از سال 1329 تا 1341 ق مجله ى ادبى علمى و اخلاقى و سياسى «بهار» را انتشار داد. در تهران درگذشت و در آرامگاه خانوادگى در قم دفن شد. بعضى از تاليفاتش كه به زبان عربى است ظاهر در مصر چاپ شده است. از عربى و فرانسه نيز چند كتاب به فارسى ترجمه كرده است. از آثار وى: «تربيت نسوان» كه ترجمه اى است از «تحرير المراه»؛ «تيره بختان»، اثر ويكتور هوگو؛ ترجمه «خدعه و عشق»، اثر شيلر شاعر آلمانى برگردان از ترجمه فرانسوى؛ ترجمه ى «سفينه غواصه» اثر ژول ورن؛ ترجمه ى «حال تولستوى»؛ «سياحتنامه ى فيثاغورث در ايران»؛ «فهرست كتابخانه ى مجلس شوراى ملى»؛ «قلائد الادب»، در شرح «اطواق الذهب» زمخشرى، به عربى؛ «الثوره الهنديه»، ترجمه به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (117 -113 /2)، ايضاح المكنون (237/2)، دايره المعارف فارسى (167/1)، الذريعه (161/17 ،389/16)، ريحانه (850/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (205 -203

/1)، شرح حال رجال (494 -493 /4)، مؤلفين كتب چاپى (881 -880 /6)، معجم المولفين (277/13)، يادگار (س 3، ش 3، ص 35)، يادداشتهاى قزوينى (264/8).

آشتياني، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1270 ق)، خطاط و منشى. در علم انشاء مهارت داشت و نستعليق را نيكو و استوار مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (620 /3).

آشتياني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا آشتياني

محل تولد : آشتيان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

حجة الاسلام والمسلمين آشتياني در سال 1319 هجري شمسي در آشتيان به دنيا آمد. خانواده او خانواده اي مذهبي و دوستدار اهل بيت پاك پيامبر(ص ) بود و پدرش با پيشه كشاورزي روزگار مي گذراند. دوران تحصيل حجة الاسلام والمسلمين آشتياني ، نخست به مكتبخانه رفت و پس از حدود 2 سال كه آن را به آموختن قرآن و ادبيات فارسي گذرانده بود، به دبستان رفت و پس از چند سال آن را به پايان رسانيد.

موقعيت خانواده او به گونه اي بود كه بايد به كمك پدر مي رفت و به او خدمت مي كرد. از اين رو همچون پدر پيشه كشاورزي را پيش گرفت و چند سال هم بدين عنوان گذرانيد، تا اينكه بر حسب اتفاق يكي از وعاظ مشهور به نام آقاي منتظري گلپايگاني به آشتيان آمد و با مشاهده استعداد او، از پدرش درخواست كرد كه فرزند خود را به تحصيل علوم ديني بگمارد.

اين امر مورد موافقت پدر او واقع شد. از اين رو حجة الاسلام والمسلمين آشتياني در حدود 20 سالگي دروس مقدمات را در حوزه علميه آشتيان آغاز كرد. او با به پايان رساندن مقدمات ، عازم حوزه علميه قم شد تا از مواهب معنوي و علمي استادان آن ديار عالم خيز بهره ببرد. او در مدتي كوتاه دروس دوره سطح را در نزد بهترين استادان آن روزگار به پايان برد و به

درس خارج فقه و اصول عالمان آن دوره راه يافت . البته مهم ترين استاد او در اين بخش ، آيت الله العظمي مكارم شيرازي بود.

او در طي اين سالها ضمن تحصيل دروس رسمي ، به تحقيق و پژوهش درباره مسائل گوناگون اسلامي نيز مي پرداخت . حجة الاسلام والمسلمين آشتياني در طول دوران تحصيل خود از محضر عالمان بسياري بهره مند شد.

او كه مقدمات را در حوزه علميه آشتيان به پايان برده بود، شرح لعمه را نزد آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي و آقاي شب زنده دار و نيز قوانين را نزد آيت الله ستوده فرا گرفت و براي آموختن رسائل به درس آيت الله العظمي نوري همداني و آيت الله العظمي مكارم شيرازي رفت . كفايه را نيز نزد آيت الله سلطاني طباطبائي (ره ) و آيت الله العظمي فاضل لنكراني آموخت . با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج فقه و اصول آيت الله مكارم شيرازي رفت و يك دوره اصول كه حدود 6 سال به طول انجاميد و حدود 15 سال درس فقه را نزد ايشان فرا گرفت . او در طي اين سالها به درس امام خميني (ره ) و نيز درس آيت الله العظمي شيخ مرتضي حائري (ره ) مي رفت . و در ايام تعطيل و روزهاي پنج شنبه و جمعه در جلسات تفسير آيت الله العظمي مكارم شيرازي حاضر مي شد.

حجة الاسلام والمسلمين آشتياني در طول ساليان تحصيل با فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت كه از ميان آنها از حجة الاسلام والمسلمين امامي _ از اعضاي جامعه مدرسين _ مي توان نام برد.

حجة الاسلام والمسلمين آشتياني تا به امروز فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري از خود بر جاي نهاده است . از فعاليتهاي مهم ايشان

در اين عرصه ، شركت در تدوين تفسير نمونه است . كار تدوين و نگارش تفسير نمونه از سال 1351 آغاز شد. اين كار به پيشنهاد آيت الله العظمي مكارم شيرازي بود. ايشان بر اين باور بودند كه خلا وجود يك تفسير فارسي كه همگان بتوانند آن را بخوانند و از آن استفاده كنند، محسوس است . از اين رو حجة الاسلام و المسلمين آشتياني به همراه گروهي از فضلاي آن روزگار تحت اشراف آيت الله العظمي مكارم ، كار نگارش اين اثر عظيم را آغاز كردند كه با عنايت پروردگار در سال 1367 به پايان رسيد و در 27 جلد در اختيار همگان قرار گرفت . از فعالتيهاي مهم ديگر ايشان ، شركت در تدوين تفسير موضوعي قرآن به نام «پيام قرآن » و نيز شركت در نگارش تفسير نهج البلاغه است كه هر دو اثر هم اكنون منتشر شده و در اختيار عموم مردم قرار گرفته است . حجة الاسلام والمسلمين آشتياني هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و در اسفند 1382 به نمايندگي مردم قم در مجلس شوراي اسلامي انتخاب شده است.

آصفي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي آصفي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/1/1

محمد مهدى آصفى در سال 1316 ه.ش در يك خانواده روحانى در نجف اشرف متولد شد، پدر او، مرحوم آيت الله شيخ على محمد آصفى بروجردي (ره) از علماء و فقهاى نجف بود. مادر او دختر فقيه بزرگوار مرحوم آيت الله شيخ محمد تقى بروجردى است.

ايشان از دوران نوجوانى با حوزه علميه ارتباط پيدا كرد و پس از گذراندن مقدمات دروس علوم دينى، وارد مقطع سطح حوزه

علميه شد و از استادان بنامى استفاده برد، همچون آيات عظام شيخ مجتبى لنكرانى (درس فقه) شيخ صدرا بادكوبى ( درس اصول)، سرابى (تفسير)، شيخ محمد رضا مظفر(منطق)، شيخ عبدالمنعم فرتوسى (بلاغت و معانى و بيان).

او همگام با دروس حوزوى، درس هاى دانشگاهى را تا مقطع فوق ليسانس دانشگاه بغداد در رشته معارف اسلامى ادامه داد. استادان گرانقدرى كه او در مرحله عالى حوزه يعنى درس خارج از آنها بهره جست عبارتند از: آيات عظام ميرزا باقر زنجانى، شيخ حسين حلّى، حكيم، امام خمينى و ابوالقاسم خويى (رحمة الله عليهم.)

وى داراى تأليفات زيادى از جمله «ملكية الارض فى الاسلام» است كه در نجف نوشت و سى سال پيش آيت الله شيخ مرتضى آل ياسين و آيت الله ميرزا هاشم آملى با استناد به اين كتاب، به وى اجازه اجتهاد دادند.

وى كه در فقه و قرآن صاحب نظر مى باشند، فعلا به تدريس خارج فقه (تخريج فقهى مسائل بانكدارى) و تكميل كتابهاى فى رحاب القرآن ( كه در حكم يك تفسير موضوعى است در 12 جلد) اشتغال دارند.

از خدمات فرهنگى، سياسى و اجتماعى او عبارتند از: تا چندى پيش حدود سى سال در كادر رهبرى حزب الدعوه عراق بود و مدتى است كه از اين حزب به دلائلى بيرون آمده. مؤسسه خيريه امام باقر (ع) را تأسيس كرد كه تقريباً 6700 خانواده پناهنده عراقى و افغانى را در بيش از 33 نقطه از جمهورى اسلامى ايران، سرويس دهى مى كند. ايجاد مجتمع هاى مسكونى (حدود 110 واحد مسكونى) براى ايتام در قم و 220 واحد مسكونى براى كمك هاى مادى و معنوى به مؤمنين در

داخل عراق و داخل كشور افغانستان.

آغنه دوست، فاطمه خاتون

قرن:10

جنسيت:زن

مليت:ايران

(قبل از 962 ق)، اديب و شاعر، متخلص به دوستى. وى دختر درويش قيام سبزوارى بود. آغادوست در ادبيات و علم عروض وقوف و بصيرت كافى داشت و داراى طبعى سرشار بود. در تذكره ها با نامهاى آقا يا آغادوست نيز آمده است بيت زير از او است:

ز آشنايى تو عاقبت جدايى بود

فغان كه با تو مرا اين چه آشنايى بود

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (11)، الذريعه (9 /9)، رياحين الشريعه (322 /3)، زنان سخنور (197 /1)، فرهنگ سخنوران (10)، مرآت الخيال (337)، مستدركات اعيان (4 /3)، مشاهير زنان (5).

آفتابي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد آفتابي

محل تولد : سرپل ذهاب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/3/4

زندگينامه علمي

اينجانب محمد آفتابي فرزند عليجان متولد روستاي نقاره كوب از توابع شهرستان سر پل ذهاب استان كرمانشاه در تاريخ4/ 3/ 1356متولد. كلاس اول تا پنجم ابتدائي در روستاي فوق الذكر مشغول تحصيل بودم. دوران راهنمائي را در شهرستان سر پل ذهاب (مدرسه ابوذر) به اتمام رساندم. مقطع متوسطه را در دبيرستان معلم سرپل ذهاب طي كردم.

در سال 1372 وارد حوزه علميه باقرالعلوم (ع) شهرستان سرپل ذهاب كه در همان سال هم تاسيس شده بود، مشغول تحصيل علوم حوزوي شدم. در ادامه لمعتين و اصول فقه را در حوزه علميه امام خميني (ره) كرمانشاه در مسجد حاج شهبازخان كه زير نظر مرحوم حضرت آيت الله حاج آخوند كرمانشاهي بود سپري نمودم و در سال 1378 وارد حوزه علميه مباركه قم شدم كه فصل جديدي در زندگي و تحصيلم آغاز گرديد.

بعد از دو سال كه در قم بودم، شروع به فعاليتهاي علمي و

تحقيقي نمودم كه چند مقاله به نگارش درآورده ام و در حال حاضر هم مشغول تحقيقات علمي و پژوهشي در ابواب ديگر نيز مي باشم و از محضر حضرات آيات مراجع معظم تقليد نيز بهره مند هستم و از وجود اين عزيزان استفاده هاي علمي لازم را مي برم كه در بخش اساتيد به آن اشاره كرده ام. انشاء الله خداوند سبحان به همه ما توفيق عنايت بفرمايد كه از سربازان واقعي امام عصر (عج) باشيم.

آفُراني نسفي، ابوموسي، وُثَير

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، واعظ. او سخنان بزرگان و پارسايان گذشته را نقل مى كرد و از حاتم بن عُنوان اَصَم بلخى داستانهايى حكايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 -64 /1)، دائرة المعارف البستانى (114 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (110 /1)، معجم البلدان (74 /1).

آفُراني، ابوالطيب، عبدالملك

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 338 ق)، فقيه، اديب و شاعر. ابوالطيب از مردم آفُران، قريه اى در نزديكى نسف، بود. از احمد بن حامد مقرى نسفى و ابوالفوارس احمد بن محمد بن جمعه و ليث بن نصر كاجَرى نَسفَى حديث شنيد و به مرو رفت و در آنجا فقه آموخت و از ابوالعباس معدانى و ابوالحسن محمودى و ابوزيد فقيه مروزى حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1).

آفراني، ابوتَمام، عبدالسلام

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 400 ق)، اديب، شاعر و فقيه. برادر ابوالطيب آفُرانى و از مردم آفُران، دهى در نزديكى نَسَف بود. در فقه پيرو مذهب شافعى بود و از اصحاب شافعى نيز آموخته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1).

آقا پيروز، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي آقا پيروز

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

سال 1346 در شهرستان سمنان متولد شدم . تحصلات ابتدايي راهنمايي و متوسطه را در شهر تهران به اتمام رساندم و در سال 1362 به دليل علاقه زياد به علوم اسلامي جذب حوزه علميه ولي عصر عليه السلام تحت سرپرستي استاد گرانقدر و فرزانه حاج آقا بنابي (دام عزه) شده ، دروس مقدماتي (ادبيات عرب، منطق، اصول فقه، و معالم) را در آن حوزه به پايان رساندم . سپس براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم عزيمت كردم و درسال 1370 با اتمام دوره سطح، وارد دروس خارج فقه و اصول شده و از محضر اساتيد بزرگوار : حضرات آقايان مكارم شيرازي (4 سال)، ميرزا جواد آقا تبريزي (7 سال)، وحيد خراساني (1 سال)، محقق داماد (1 سال)، و جوادي آملي (2 سال تفسير قرآن و 2 سال خارج فقه و مكاسب) بهره مند گشتم ؛ شرح منظومه ملا هادي سبزواري را در محضر استاد گرانقدر جناب آقاي احمد بهشتي تلمذ كرده ، از محضر حضرت استاد انصاري شيرازي نيز استفاده كردم.در عرفان اسلامي نيز به مدت 5 سال از محضر استاد فرزانه حضرت آيت الله احمد حجتي بهره بردم.تحصلات دانشگاهي خود را در مقطع كارشناسي ارشد رشته

مديريت دولتي در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه سپري كردم و در سال 1379 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم. پيش از اتمام اين دوره تحقيقات نسبتا گسترده اي را در موضوع مديريت اسلامي آغاز كرده و در طرح هاي متعددي به صورت مجري و يا همكار حضور داشته ام . در زمينه تدريس نيز در حدود 7 سال مدرس جامعه الزهراء سلام الله عليها بوده و درس هاي معارف اسلامى، عقايد، و فقه را ارائه كرده ام در موضوع مديريت اسلامي نيز در مراكز : دانشگاه آزادنراق، سفيران هدايت ، تربيت راهنما تدريس داشته ام . و چندين كارگاه آموزشي را با موضوع سازمان و مديريت براي مديران روحاني دفاتر نمايندگي ولي فقيه در جهاد كشاورزي برگزار كرده ام ( به طور مشترك با جناب آقاي منطقي ) در زمينه تفسير قرآن كريم مدت 3 سال در سازمان بهسازي و زيبا سازي اطراف حرم مطهر، به تفسير ترتيبي آيات نوراني هر هفته يك جلسه اشتغال داشته ام.

آقا خان كرماني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1270- مقتول 1314 ق)، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر. وى نوه ى دخترى مظفر عليشاه كرمانى بود و در كرمان به دنيا آمد. پس از فراگيرى صرف و نحو و معانى و بيان به تكميل ادبيات، رياضيات و حكمت الهى كوشيد. ميرزا عبدالحسين در حدود 1302 ق همراه شيخ احمد روحى به اصفهان مهاجرت كرد و از آنجا به تهران آمد و به تدريس و تفسير قرآن اشتغال ورزيد. وى مدتى با حاجى ميرزا يحيى دولت آبادى و شيخ مهدى شريف كاشانى مصاحبت داشت. سپس به همراه روحى به رشت رفت و از آنجا رهسپار استانبول

شد. او در استانبول با روزنامه ى «اختر» با مديريت آقا محمدطاهر تبريزى، همكارى كرد و مقالاتى در آن روزنامه نوشت. ميرزا آقاخان و شيخ احمد روحى و ميرزا حسن خان خبيرالملك نامه هاى بسيارى از قول سيد جمال الدين اسدآبادى به علماى نجف و سامرا و ايران نوشتند و خواستار همبستگى و مبارزه با استبداد ناصرالدين شاه شدند و همچنين از اعمال ميرزا على اصغر خان صد اعظم انتقاد كردند. به همين دليل صدر اعظم در صدد دستگيرى آنان برآمد و با متهم كردن آنان به دست داشتن در شورش ارمنيان، دولت عثمانى آنان را تحت الحفظ به طرابوزن تبعد و زندانى كرد. با پيش آمدن واقعه ى قتل ناصرالدين شاه در 1313 ق، سوءظن دولت ايران نسبت به اين افراد بيشتر شد و عاقبت بر اثر اصرار ميرزا محمود خان علاءالملك ديبا، سفير كبير ايران در عثمان، به ايران فرستاده شدند و سرانجام به دستور محمدعلى ميرزاى وليعهد در تبريز به قتل رسيدند. از آثار وى: «آيينه سكندرى»، در تاريخ ايران، از ماقبل تاريخ تا رحلت پيغمبر (ص)؛ «جنگ هفتاد و دو ملت»؛ «عهدنامه ى مالك اشتر و دستور حكومت»، شرح و ترجمه؛ «نامه ى باستان»، منظوم، بر وزن «شاهنامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختر (ج 1، س 3 -1، مقدمه ص 11)، ادبيات نوين (30)، از صبا تا نيما (394 -390/ 1)، تذكره ى شاعران كرمان (497 -493)، ستارگان كرمان (372 -368)، شرح حال رجال (257 -253/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3232/ 2 ،1586 ،1067 ،870 ،92/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (756 -754/ 3)، يادگار (س 3، ش 4، ص 54)، يغما (س 2، ش 6،

ص 259 -255).

آقابابايي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل آقابابايي بني

محل تولد : شهركرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب متولد سال 1347 در شهر بن از توابع شهركرد هستم. تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و سالهاي اول و دوم دبيرستان را در بن به انجام رسانده و سال 1364 وارد حوزه علميه شهركرد شدم. تدريس را در كنار تحصيل از سال دوم حوزه آغاز كردم و تا درس لمعه ادامه يافت.

سال 1367 به قم منتقل شدم و دوره سطح را به پايان رسانده و در دوره درس خارج همزمان تحصيلات دانشگاهي و حوزوي را ادامه دادم. در درس خارج اصول آية الله تبريزي به مدت 6 سال شركت و سعي كردم پس از مباحثه درسهاي ايشان را به طور كامل تقرير كنم. در دروس فقه اساتيد ديگر همچون آيات عظام مكارم شيرازى، جوادي آملي و فقيهي نيز شركت كرده و مجموعاً به مدت 8 سال كامل به تحصيلات خارج اشتغال داشتم. پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي در سطح كارشناسي ارشد پژوهش را به عنوان شغل مورد علاقه خود در كنار تدريس در دانشگاه برگزيدم.

همچنين بخشي از فعاليت هاي من به ويرايش علمي و نگارش نوشته هاي حقوقي اختصاص يافته كه تاكنون بيش از چهل كتاب و صد مقاله و گفتگو را ويرايش كرده ام و اين آثار در مراكز متفاوت به چاپ رسيده اند. از نظر تاليف اولين نوشته من پايان نامه دانشگاهي بود كه از طرف جهاد دانشگاهي از ميان پايان نامه هاي سال دانشجويي شايسته تقدير شناخته شد. پس از آن كتابي به عنوان بازداشت موقت به چاپ رسانده و

كار بعدي به كتابي در زمينه پيوند اعضا اختصاص داشت كه حائز رتبه دوم كشوري در جشنواره دين پژوهان گرديد و از طرف وزير محترم فرهنگ از اين اثر تقدير شد. و همچنين ارائه مقاله و سخنراني علمي در دانشگاههاي مازندران، اصفهان و مفيد قم از ديگر فعاليتهاي علمي اينجانب است. نگارش يك مقاله علمي، پژوهشي و دو مقاله در همايش هاي كشوري و مقالات از آثار ديگر است كه تا كنون به چاپ رسيده اند. نقش جنسيت در ميزان ديه و قانون گرائي و نقش اجتهاد در قضا، از طرح هاي در دست تدوين در دانشگاه مفيد است و آخرين نوشته اي كه در قالب كتاب اميدوارم به زودي به بازار نشر راه يابد، نوشته اي است تحت عنوان بررسي مسائل فقهي و حقوقي شركت هاي هرمي كه پژوهشگاه اسلامي وابسته به دفتر تبليغات طرف قرارداد طرح است. بطور كلي مسائل جديد در حوزه حقوق كيفري محور تحقيقات علمي اينجانب است و اميدوارم به ياري حق همچنان ادامه يابد.

آقابابايي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين آقابابايي

محل تولد : دليجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

آقابزرگ تهراني، محمدمحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1293 ق)، كتاب شناس، محقق، فقيه و محدث شيعى. آقا بزرگ تحصيلات مقدماتى خود را در تهران در مدارس دانگى و پامنار و فخريه آغاز كرد و ادبيات و فقه و اصول و منطق آموخت و در 1315 ق عازم نجف شد و نزد حاج ميرزا حسين محدث نورى تحصيل علم حديث كرد. و در حوزه درس آخوند ملا كاظم خراسانى، شريعت اصفهانى، سيد محمدكاظم يزدى و ميرزا محمدتقى شيرازى به تكميل فقه و اصول پرداخت. در سال 1329 ق به كاظمين رفت تا مقدمات تدوين بزرگ ترين دايرةالمعارف كتاب شناسى شيعه، يعني«الذريعة الى تصانيف الشيعة» را آماده سازد. اين دايرةالمعارف در واقع جوابى به جرجى زيدان، اديب مسيحى عرب بود كه مدعى شده وبد كه نقش شيعه در فرهنگ اسلامى بسيار اندك است. آقابزرگ براى تهيه ى «فهرست الذريعه» در نجف چاپخانه اى به نام مطبعةالسعادة داير كرد. ولى دولت عراق مانع كار وى شد. وى براى تكميل «الذريعه» سفرهاى بسيار كرد و از بيشتر كتابخانه هاى عمومى عراق و ايران و سوريه و فلسطين و مصر و حجاز و بسيارى از كتابخانه هاى خصوصى بازديد كرد. حاج آقا بزرگ از بسيارى از محدثين فرق و مذاهب گوناگون اجازه ى نقل حديث داشت، از جمله: ميرزا حسين نورى، سيد محمدعلى شاه عبدالعظيمى، شيخ على خاقانى، شيخ على كاشف الغطاء، سيد حسن صدر، شيخ محمدعلى ازهرى مالكى، شيخ عبدالوهاب شافعى، شيخ ابراهيم الاحمدى، شيخ عبدالقادر طرابلسى، شيخ عبدالرحمن حنفى. بسيارى از بزرگان نيز از او اجازه ى نقل حديث گرفته اند، مانند: حاج آقا حسين بروجردى، سيد

عبدالحسين شرف الدين عاملى، شيخ عبدالحسين امينى، سيد عبدالهادى شيرازى، شيخ محمدرضا آل ياسين، سيد محمدصادق بحرالعلوم، سيد شهاب الدين مرعشى. وى پس از يك بيمارى طولانى در نجف درگذشت و طبق وصيتش، در كتابخانه خود كه آن را وقف علما كرده بود به خاك سپرده شد. مهمترين آثار وى عبارت اند از: «الذريعة الى تصانيف الشيعة» در 26 جلد؛ «طبقات اعلام الشيعه»، از سده ى چهارم تا چهاردهم ق. در يازده جزء كه ادامه كتاب «وفيات الاعلام» سيد حسن صدر در سه قرن اول بود؛ «مصفى المقال فى مصنفى علم الرجال»؛ «هدية الرازى الى المجدد شيرازى»؛ «النقد اللطيف فى نفى التحريف عن القرآن الشريف»؛ «توضيح الرشاد فى تاريخ حصر الاجتهاد»؛ «المشيخة»؛ «ضياء المفازات فى طريق مشايخ الاجازات»؛ «مستدرك كشف الظنون».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينده (س 6، ش 4 -3، ص 253 -247 و ش 8 -7، ص 596 -588)، الذريعه (1/ مقدمه و 20/ مقدمه)، ريحانه (54 -52 /1)، سرآمدان فرهنگ (19 -18 /1)، سواد و بياض (589 -587)، گنجينه ى دانشمندان (280 -279 /1)، مؤلفين كتب چاپى (235 -232 /5)، نام آوران فرهنگ (353).

آقاتهراني، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي آقا تهراني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

حجت الاسلام والمسلمين دكتر مرتضي آقا تهراني در سال 1336 در اصفهان متولد شد. تحصيلات مقدماتي علوم حوزوي را در مدرسه حقاني قم و زير نظر شهيدان گرانقدر، قدوسي و بهشتي به اتمام رسانيد.

ايشان از رزمندگان پر تلاش دوران دفاع مقدس بوده و همزمان دروس متوسطه و عالي فقه و اصول، فلسفه و تفسير را در مكتب بزرگاني چون حضرات آيات بهجت، مظاهري و مصباح

يزدي(دامت بركاتهم) فرا گرفته است. تحصيل در مؤسسات باقرالعلوم، در راه حق، امام خميني(ره) و اخذ فوق ليسانس روانشناسي در قم، فوق ليسانس فلسفه غرب و دكتراي فلسفه عرفان از دانشگاه بينگ همتون آمريكا، كارشناسي ارشد مطالعات اسلامي از دانشگاه لگ گيل كانادا بخش ديگري از كارنامه درخشان علمي ايشان است.

حجت الاسلام والمسلمين تهراني، 5 سال به عنوان امام جمعه شهر نيويورك و مسئول مؤسسه اسلامي اين شهر فعاليت نمودند و پس از بازگشت از آمريكا تا به امروز به تدريس و تبليغ در حوزه و دانشگاه و تحقيق و پژوهش در گستره فقه، اصول، اخلاق، عرفان و علوم تربيتي پرداخته است.

منابع زندگينامه :مركز تحقيقات علوم كامپيوتري علوم اسلامي

آقاجاني قناد، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي آقاجاني قناد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/1/1

آقاجاني، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر آقاجاني

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

بعد از دروس ابتدائي، در سال 1353 وارد حوزه علميه شهر آستانه اشرفيه استان گيلان شدم. قريب به 2 سال مقدمات علوم حوزوي را نزد حجةالاسلام مرحوم عسگري و مرحوم آيت الله دكتر ضيائي گذراندم.

حدود سال 55 - 54 وارد حوزه علميه قم شدم. دروس سطح، رسائل را نزد استاد اعتمادي و مكاسب را محضر استاد بني فضل و استاد پاياني فرا گرفتم و كفايه را نزد استاد ستوده به پايان بردم. دروس خارج فقه و اصول را نزد اساتيد بزرگ حوزه : حضرت آيت الله مكارم شيرازي، حضرت آيت الله وحيد خراساني و حضرت آيت الله ميرزا جواد تبريزي (حفظهم الله ) خواندم .

از نظر مدارك حوزوي پايه دهم، كتبي و شفاهي را تمام كردم و گواهينامه 8 سال خارج فقه و 3 سال خارج اصول را از آيت الله مكارم شيرازي دارم و نيز مدارج علمي و معادل خارج يك را از دفتر تبليغات اسلامي قم اخذ نمودم. از نظر مدارك كلاسيك ديپلم اقتصاد را در سال 1361 در قم از دبيرستان صدوق (ره) فرا گرفتم.

در سال 1368 بصورت قراردادي فعاليتهاي تحقيقي معجم نگاري بحار الانوار مجلسي را در واحد تحقيقات دفتر تبليغات شروع نمودم و به كارهاي پژوهشي از قبيل فيش برداري، تصحيح و مقابله مربوط به كتب بحار الانوار اشتغال داشتم. مسئوليت تحقيقات كل را مرحوم عبائي خراساني و مدتي آقاي درايتي و

بعد ديگران به نوبت بر عهده داشتند. مسئوليت بخش معجم بحار الانوار را هم حجةالاسلام حاج آقاي مهدوي امام جمعه فعلي سرخه سمنان بر عهده داشتند. نتيجه اين فعاليت تحقيقي، علمي و گروهي 14 جلد بزرگ معجم بحار الانوار و 3 جلد اعلام بحار مي باشد، كه در كتاب شناسي سال از جناب آقاي هاشمي رفسنجاني ( رئيس جمهور وقت )، كتاب سال معرفي گرديد. حدود فعاليت ما در واحد تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي 13 سال بطول انجاميد. 10سال را در معجم بحار گذراندم و قريب به 3 سال را هم در واحد سيره اهل بيت (ع) به فعاليت مشغول بودم. بخشي از فعاليت تحقيقي را در مكاتب تاريخي بصورت فيش برداري اشتغال داشتم كه نظارت آنرا دكتر آئينه وند بعهده داشت و رياست واحد را آقايان مدرسي و زماني و آقاي سلطاني و دوره پاياني آنرا آقاي واسعي بعهده داشتند .

آقاجاني، نصرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله آقاجاني

محل تولد : بابلسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم در سال 1364 در شهرستان بابلسر، براي تحصيل در علوم ديني در همان سال وارد حوزه علميه قم شدم. دروس مقدماتي را در مدرسه امام صادق(ع) به اتمام رساندم.

بعد از اتمام لمعتين، همزمان با ادامه درس سطح، در موسسه در راه حق تحت اشراف حضرت استاد آيت الله مصباح يزدي شركت نموده به مدت پنج سال دروس معارف اسلامي آن را گذراندم. و بعد جهت ادامه تحصيل در مقطع فوق ليسانس در رشته جامعه شناسي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) شركت كردم و موفق به اخذ مدرك فوق

ليسانس رشته فوق شدم (در سال 1381) همزمان با تحصيل قريب ده سال به تدريس و تحقيق مشغول هستم. تدريس دروس معارف اسلامى، تدريس درس جامعه شناسي در دانشگاه و مراكز آموزشي از جمله آنها است. مقالات مختلف در زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي به رشته تحرير درآمده است كه برخي هم چاپ شده است. با تاسيس رشته انديشه معاصر مسلمين در معاونت آموزش دفتر تبليغات اسلامي، اكنون سطح 4 حوزه علميه را در اين رشته در حال گذراندن هستم.

مدتي در مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيماي مركز قم، مديريت علمي گروه مطالعات اجتماعي و فرهنگي آن را به عهده داشتم. اكنون هم مدير گروه تربيت مبلغ معاونت آموزش دفتر تبليغات اسلامي قم هستم.

آقاسردار، نجف قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1303 ق)، مورخ و مترجم. وى پس از پايان تحصيلات ابتدايى و مقدمات براى ادامه ى تحصيلات به بيروت رفته و از آنجا به فرانسه رهسپار شد. مدتى براى تكميل انگليسى در لندن صرف وقت كرده در بازگشت وارد خدمت وزارت دارايى شده و يك دوره نيز به وكالت مجلس انتخاب شد. وى از شاگردان فرصت الدوله شيرازى صاحب «آثار عجم» است. از آثارش: ترجمه ى «تاريخ انگلستان»؛ ترجمه ى «تاريخ روسيه»؛ «تاريخ سياسى نفت»، «دره ى نجفى»، در عروض و بديع و قافيه؛ «راه آهن ايران»؛ ترجمه ى «شناسايى دام و دد»؛ «عالم حيوانات»؛ «فراماسيون در انقلاب فرانسه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (235 /14 ،114 /8)، مؤلفين كتب چاپى (546 -544 /6).

آقاسي خويي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 /1295 ش)، سخنران و شاعر، متخلص به دانش. در شهر خوى متولد شد. وى از نواده هاى حاج ميرزا آقاسى نورى وزير دوره ى قاجار است. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد. از آن پس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس مشغول شد وى در شعر توانا و به سرودن غزل و قطعه و رباعى بيشتر راغب است. اثر او: «منتخب اشعار دانش».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (1347 -1344 /2)، فرهنگ سخنوران (331)، مؤلفين كتب چاپى (467 -466 /5).

آقاسي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمّدرضا آقاسي هستم. فرزند ششم يك خانواده ي مذهبي.24 فروردين سال 1338 در منزل پدري مان، واقع در تهران، خيابان خيّام، پشت امامزاده سيّد نصرالدين، به دنيا آمدم. مرحوم پدرم، با آنكه سوادي به آن صورت نداشت، امّا قاري قرآن بود و از مريدان مرحوم آيت الله« حاج سيد احمد طالقاني آل احمد» كه روحاني سرشناس محل ما بود و پدر جوانمرد فاضل؛ زنده ياد« جلال آل احمد». از طرفي، مادرم حدود چهل سال است افتخار مدّاحي حضرت قمر بني هاشم (عليه السلام) را دارد.

دو.

از زمان بچگي كلمات را به هم مي بافتم. مشخصاً از سنين سيزده چهارده سالگي. تقريباً بيست ساله بودم كه انقلاب شروع شد. قبل از انقلاب، دو سالي هنرجوي «هنرستان هنرهاي زيبا»ي شهر تهران بودم. منتها، از آنجا كه به نحوه ي آموزش متون درسي و مديريت خشك و بي بهره از ظرافت هاي تعليم و تعلّم هنري اولياء امور هنرستان اعتراض داشتم، با مدير، ناظم و بعضي از اساتيد آنجا برخورد پيدا كردم. روي همين حساب هم،

دو سال پياپي مرا مردود كردند و دست آخر سال سوم؛ اخراج ام كردند. بعد از آن ماجرا، مدتي در تسليحات ارتش كار مي كردم. اين وضع ادامه داشت تا حوالي تابستان 1357 كه با اوج گيري مسائل انقلاب، از تسليحات هم زدم بيرون.

سه.

از همان شب اول پيروزي انقلاب در بيست و دو بهمن 57، در كميته ي انقلاب؛ مستقر در مسجد امامزاده سيّد نصرالدين تفنگ به دوش كشيدم و شدم يكي از صدها هزار جوان پاسدار انقلاب.

چهار.

شعار محوري آن روزهاي انقلابيون اين بود؛ «امروز ايران- فردا، فلسطين». بر مبناي همين باور، دوره هاي مقدّماتي جنگ چريكي را در تهران آموزش ديدم. در آذرماه 58 بود كه به جمهوري عربي سوريه رفتيم. آنجا در يكي از پادگان هاي متعلّق به جناح نظامي «سازمان آزادي بخش فلسطين»- معروف به قواي العاصفه- مستقر شديم و مربيان زبده ي فلسطيني، يك دوره ي تخصصي از رزم پارتيزاني را به ما آموزش دادند. در پايان آن دوره ي آموزشي، روزي كه مي خواستيم به سمت مرز حركت كنيم، نيروهاي مسيحي لبناني طرفدار ارتش اسرائيل؛ معروف به فالانژها، مستقر در مرز مشترك سوريه- لبنان، راه عبور را به روي ما بستند و از ورود اكيپ ما به خاك لبنان جلوگيري شد. به ناچار، من به اتفّاق تعدادي از دوستان به تهران برگشتيم تا دستكم خودمان را به جبهه هاي نبرد افغانستان برسانيم؛ كه تازه چند ماهي بود توسّط يكصد و چهل هزار چكمه پوش سپاه چهلم ارتش سرخ اتّحاد شوروي اشغال شده بود.

پنج.

پاييز سال 1365 بود كه يكي از رفقاي ما، در ستاد پشتيباني مهندسي جنگ جهاد سازندگي،

سر وقت ام آمد با اين پيشنهاد كه؛« اگر آمادگي داري، بيا با هم برويم براي دوره ي آموزشي كار با بلدوزر و ماشين آلات سنگين. جبهه بلدوزرچي لازم دارد». خب، ما هم رفتيم در واحد مهندسي- رزمي ستاد پشتيباني جنگ جهاد تهران اسم نوشتيم. مدتي در كهريزك، دوره ي كار با ماشين آلات سنگين را ديديم. بعد هم اعزام شديم به جبهه ي جنوب. مدتي در شوش دانيال مستقر بوديم. بعد هم رفتيم سمت جزاير مجنون و دست آخر هم دشت شلمچه.

شش.

انتخاب قالب شعري براي بيان ادراكات و احساسات شاعرانه ام، يحتمل مثنوي به اين خاطر بود كه در اين قالب، براي فَوَرانِ شور دروني شاعر، به نسبت ديگر قالب هاي شعري، ميدان به مراتب وسيع تري وجود دارد. مثنوي درياست، مثنوي اقيانوس است. وقتي بخواهي بيايي توي چنين وادي هايي،« شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي». بايد ايمان داشته باشي كه ذاتاً فقيري و غني مطلق خداست و باب جود و عطاي خدا، آل محمّد (عليهم السلام) هستند. بايد كاسه ي گدايي برداري، بروي درِ خانه ي اهل بيت (عليهم السلام) را بزني. احساس استغنا و بي نيازي هم نبايد داشته باشي. در چنين صورتي؛ مطمئن باش اهل بيت (عليهم السلام) تو را دست خالي از در خانه شان بر نمي گردانند. هر چه شكسته تر و زارتر درِ خانه شان بروي، كاسه ي گدايي تو را پُرتَر مي كنند. حالا در رابطه با معروف ترين شعري كه خلايق در اين ملك مرا به آن مي شناسند؛ يعني شيعه نامه، فقط مي توانم بگويم كه من شيعه نامه را از كرم

اهل بيت (عليهم السلام) دارم، نه از خودم؛ كه هيچ ام و هيچ.

هفت.

بيشتر سرمايه ها و رديف بودجه هاي مصوّب براي شعر اصيل انقلاب، به سمينارها و سمپوزيوم ها و كنگره ها و كنفرانس ها و- به قولي امروزي ها همايش ها- ي پر از اسراف و تبذير و بي حاصلِ مثلاً فرهنگي- هنري و چاپ كاتالوگ ها و بولتن هاي لوكس و چهار رنگ بي خاصيت و يك بار مصرف اختصاص داده شد. بعضي دستگاه ها هم كه بعد از انقلاب به وجود آمدند و خود، به عنوان نهاد هاي هنري- تبليغاتي اين انقلاب مطرح شدند، زدند به بي راهه ي فرو رفتن در مسائلي، كه بيشتر در حوزه ي مسؤوليت وزارت بازرگاني و وزارت مسكن و شهرسازي است، تا يك نهاد مدّعي ترويج انديشه و هنر اسلامي! من از بيان حرف حق پروايي ندارم و خوفي هم ندارم كه اگر به خوشايند اين حضرات حرف نزنم، نان نداشته ام آجر شود! همين قدر گفته باشم، يكي از همين قماش دستگاه هاي متولّي انديشه و هنر اسلامي، يك بار عكس العمل تندي را نسبت به من نشان داد... حقوق ام را قطع كردند و ضمن ارسال يك دستورالعمل اكيد، مرا به صحن و سراي دستگاه شان ممنوع الورود فرمودند! يك بيت نثارشان كردم و سپردم شان به قهر مولا علي (عليه السلام). كه:

از آن روزي كه در خون پر گشودم به دار الكفر ممنوع الورودم

آثار استاد محمّدرضا آقاسي در حوزه ي شعر به حدود 6-7 هزار بيت مي رسد، كه يكي از مشهور ترين آنها مثنوي بلند شيعه نامه

است.

محمد رضا آقاسي ، شاعر و مثنوي سراي اهل بيت عصمت و طهارت ،در سن ٤٦ سالگي ،بامداد سه شنبه سوم خرداد ماه ٨٤ به علت عارضه قلبي در مركز تخصصي قلب تهران دار فاني را وداع گفت. پيكر وي 5 خردادماه از مقابل معراج الشهداي تهران تشييع و در قطعه 44 شهيدان بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

آقاگلزاده، فردوس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فردوس آقاگلزاده در سال 1335 به دنيا آمد. وي پس از اتمام دوره دبيرستان، وارد دانشگاه علامه طباطبايي شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي به تحصيل پرداخت. او تحصيلات مقطع كارشناسي ارشد و دكتري را در رشته زبان شناسي همگاني از دانشگاه تربيت مدرس و تكميل تحقيقات دكتري را در دانشگاه ليورپول انگلستان سپري كرد. وي پس از اتمام تحصيلات خود، به عنوان عضو هيات علمي گروه زبان شناسي دانشگاه تربيت مدرس فعاليت خود را آغاز كرد. او همچنين با نشريات و مجلات تخصصي همكاري نزديك داشته و ضمن آن در همايشها و سمينارهاي عملي، مقالات بسيار ارزشمندي را ارائه داده است.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيگرايش : زبانشناسي همگانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : فردوس آقاگلزاده پس از اتمام دوره دبيرستان، وارد دانشگاه علامه طباطبايي شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي به تحصيل پرداخت. او تحصيلات مقطع كارشناسي ارشد و دكتري را در رشته زبان شناسي همگاني از دانشگاه تربيت مدرس و تكميل تحقيقات دكتري را در دانشگاه ليورپول انگلستان سپري كرد. موضوع رساله وي " مقايسه و نقد رويكردهاي تحليل كلام و تحليل انتقادي در توليد و درك متن" مي باشد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فردوس آقاگلزاده از سال 1378تا

1381سرپرست كتابخانه دانشكده، از سال 1376 جانشين معاونت پژوهشي دانشكده و از سال 1375 تا كنون سرپرستي آزمايشگاههاي زبان را به عهده داشته است.فعاليتهاي آموزشي : فردوس آقاگلزاده عضو هيات علمي گروه زبان شناسي و استاديار دانشگاه تربيت مدرس مي باشد. از جمله دروسي كه وي در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري تدريس مي نمايد عبارتند از: تجزيه و تحليل كلام و كاربرد شناسي، تطور زبان فارسي، مقدمات زبانشناسي، زبان انگليسي (مقطع كارشناسي ارشد و دكتري).ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فردوس آقاگلزاده با نشريات و مجلات تخصصي همكاري نزديك داشته و ضمن آن در همايشها و سمينارهاي عملي نيز شركت كرده است.آرا و گرايشهاي خاص : تخصص اصلي فردوس آقاگلزاده تجزيه و تحليل كلام و كاربردشناسي بوده اما به صورت جنبي بر روي جامعه شناسي زبان، ادبيات و زبانشناسي، گويش شناسي مطالعات و پژوهشهاي خود را نيز متمركز نموده است.آثار : " نقش جامعه شناسي زبان و راهبردهاي آن در تدريس زبان" مجله رشد زبان، شماره 14، تهران 1379 ، تقويت مهارت شنيداري به روش نوين تحليل متن، نخستين همايش بررسي روش هاي نوين آموزش زبان فارسي به غير فارسي زبانان، چاپ شده در مجموعه مقالات، دانشگاه علامه طباطبايي، 1380. دوزبانگي و چند زبانگي از ديدگاه روانشناسي زبان (به زبان انگليسي) "، دومين كنفرانس بين المللي علوم شناختي، تهران 1381 ، سازگاري صورت و محتوا در آيات قرآن مجيد از نگاه زبانشناسي"، همايش قرآن و علوم روز دانشگاه بيرجند، 1379 ، مفاهيم فرهنگ و زبان" كنفرانس تعاملات علمي و فرهنگي ايران و غرب، دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي، تهران، 1379 ، نقش

عوامل زبانشناختي و فرازباني در گفتگو و تفاهم فرهنگي ايران و آفريقا"، كنفرانس ايران و آفريقا، دانشگاه تربيت مدرس ، ويژگيهاي متون ادبي از ديدگاه زبانشناسي" مجله آموزش زبان، شماره 2، مشهد، 1379 ، ويژگيهاي متون ادبي از ديدگاه زبانشناسي"، همايش ترجمه ادبي در ايران دانشگاه فردوسي مشهد، بهمن ماه 1378

آقاميري دزفولي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد اسدالله معروف بامام بن سيد نورالله بن سيد اسدالله بن سيد محمد حسين بن العلامه سيد عبدالباقى مشهور بسيد آقا مير دزفولى يكى از فضلاء نامدار خوزستان و فقهاء عظام اهواز بوده است.

وى در دزفول متولد شده و پس از فراغت از مبادى علوم مهاجرت بنجف اشرف نموده و از محضر علمين آخوند خراسانى و علامه يزدى استفاده كامل نموده و چند سالى هم در تهران بتحصيل پرداخته و از درس علماء آن سامان بهره مند شده آنگاه باهواز منتثل و رحل اقامت افكنده و بوظائف دينى قيام و مورد احترام و تجليل قرار گرفت و در مسجد جامع آن شهر باقامه جماعت و تدريس پرداخت تا در سال 1357 ق وفات نموده و جنازه اش حمل بنجف و در وادى السلام مدفون گرديد.

فرزند ارشدش حجه الاسلام آقاى حاج سيد هبه الله امام از علماء محترم و متصف بفضائل اخلاق و تا هم اكنون در مسجد جامع اهواز بجاى والدش بامامت اشتغال دارد.

(وف 1357 ق)، فقيه. معروف به امام. وى از نوادگان سيد عبدالباقى معروف به سيد آقا مير است. در دزفول به دنيا آمد. پس از فراغت از خواندن علوم مقدماتى عازم نجف اشرف شد و در حوزه درس آخوند خراسانى و علامه يزدى شركت كرد و از آنان استفاده كامل برد. چند سالى

هم در تهران به تحصيل پرداخت. سپس به اهواز منتقل شد و در آنجا عهده دار وظايف دينى گشت. در همان جا درگذشت. پيكرش به نجف حمل و در وادى السلام دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (141 / 3).

آقانجفي قوچاني، سيد حسن، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1295 ق)، فقيه، حكيم و اديب. در خسرويه ى قوچان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در قوچان، سبزوار و مشهد به پايان رسانيد و در بيست سالگى به اصفهان رفت و نزد آخوند كاشانى و ميرزا جهانگيرخان قشقايى حكمت و فلسفه و نزد آخوند شيخ عبدالكريم گزى، و سيد محمدباقر درچه اى فقه و اصول خواند. سپس از اصفهان به نجف رفت و نزد آخوند محمدكاظم خراسانى، شريعت اصفهانى، محمدباقر اصطهباناتى تلمذ كرد و در سى سالگى به اجتهاد رسيد و پس از بيست سال توقف در نجف به قوچان بازگشت و متجاور از بيست و پنج سال در قوچان مقام فقاهت و رتق و فتق امو مذهبى مردم و اداره ى حوزه ى علوم دينى را برعهده داشت. وى در قوچان درگذشت و آرامگاهش از زيارتگاه هاى قوچان است. از آثار وى: «شرح دعاى صباح»؛ «عذر بدتر از گناه»، درباره ى مشروطيت؛ «سفرى كوتاه به آباديهاى قوچان»؛ «سياحت غرب»؛ در كيفيت عالم برزخ و سير ارواح؛ «سياحت شرق» كه مهمترين اثر آقا نجفى و شرح حال خود او از كودكى تا مقام اجتهاد است؛ «حيوة الاسلام فى احوال آيةاللَّه الملك العلام»، در شرح زندگى آخوند خراسانى؛ «شرح كفايةالاصول».[1]

حسن بن سيد محمد نجفى صاحب (كتاب سياحت شرق و سياحت غرب) از علماء بنام شهرستان قوچان بوده است. وى در سال 1295 قمرى در قريه (خروه) از توابع

قوچان متولد شده و پس از رشد به مكتب رفته و شروع به دروس فارسى نموده و آن را تكميل و بعد با عدم رغبت و ميلى كه به ادامه درس داشت ولى روى اصرار پدرش به تحصيل ادامه داده و مدتى در مدرسه قوچان مقدمات را كاملا خوانده و بعد در سن 20 سالگى از راه كوير لوت به يزد و از آنجا به اصفهان آمده و در يكى از حجرات مسجد شاه و مسجد عربون اقامت و منظومه سبزوارى را در خدمت مرحوم آخوند كاشى و رسائل را از شيخ عبدالكريم كزى و حكمت و فلسفه را از ميرزا جهانگير خان قشقائى و فقه را از مرحوم آقا نجفى مسجد شاهى فراگرفته و در درس خارج حاج سيد محمدباقر درچه اى شركت و با مشقات بسيارى مواجه شده و به مراقبت و تزكيه نفس خويش پرداخته و بعد از چهار سال توقف در اصفهان در سال 1318 قمرى در سن 23 سالگى پياده به نجف اشرف مشرف شده و به درس مرحوم آخوند خراسانى و حاج سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى حاضر شده و هم از محضر مرحوم آقا شيخ محمدباقر اصطهباناتى در فلسفه استفاده نموده تا در سن سى سالگى به مقام فقاهت و اجتهاد رسيده و بعد از بيست سال اقامت در عتبات عاليات در سال 1338 قمرى به قوچان مراجعت و به ارشاد مردم و رتق و فتق امور دينى مردم و حوزه علوم دينى قوچان اشتغال داشته تا بعد از بيست و پنج سال خدمات شايسته در قوچان در شب جمعه 26 ربيع الثانى 1363 قمرى در سن 68 سالگى

وفات نموده و در منزل خودش مدفون و تاكنون قبرش مزار و مورد احترام مردم قوچان است. مرحوم آقا نجفى قوچانى كه افتخار اين شهرستان بلكه استان خراسان است داراى آثار نفيس و ارزنده اى مى باشد كه بعضى طبع و برخى غيره مطبوع مانده است و آنها از اينقرار است.

1- سفر غرب (سياحت غرب) 2- سياحت شرق 3- شرح ترجمه رساله تفاحيه ارسطو 4- كتاب عذر بدتر از گناه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (221 -220 /6)، نشر دانش (س 4، ش 2، ص 27 -18).

آقانظري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن آقانظري

محل تولد : شاهرود

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/1/1

آقايي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا آقايي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

آگاه جهرمي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به آگاه. وى فرزند محمدرضا كاويان متخلص به عطارد بود. آگاه پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در جهرم و شيراز و اصفهان، به فراگرفتن فن دندانسازى پرداخت و تا سال 1312 ش در جهرم به اين شغل و كارهاى كشاورزى اشتغال ورزيد. پس از آن به عنوان مأمور صلح در اداره ى حكومتى به خدمت مشغول شد. مدتى هم در دادسراى شيراز اشتغال به كار داشت و پس از گذراندن امتحانات قضايى چندين سال هم در دادگستريهاى كرمان و لار و فسا و بوشهر انجام وظيفه نمود. سپس چندى به كار وكالت دادگسترى پرداخت، تا اين كه براى بار سوم به خدمت قضايى دعوت و به كرمانشاه منتقل گرديد. آگاه در 22 شهريور 1331 اولين شماره روزنامه ى (چاره ى مردم) را در جهرم، براى مدتى، منتشر ساخت. وى پشتيبان حق و با عناصر مفسد در جدال و مبارزه بود. اشعارش بيشتر جنبه ى اجتماعى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان جهرم (234 پانوشت. 377 -374)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (40 -38 /1)، فرهنگ سخنوران (12).

آل احمد، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل آل احمد

محل تولد : نظر آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/7/29

آل احمد، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال الدين سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، فرزند سيد احمد حسيني طالقاني در محله سيد نصرالدين از محله هاي قديمي شهر تهران به دنيا آمد، او در سال 1302 پس از هفت دختر متولد شد و نهمين فرزند پدر و دومين پسر خانواده بود.

پدرش در كسوت روحانيت بود و از اين رو جلال دوران كودكي را در محيطي مذهبي گذراند. تمام سعي پدر اين بود كه از جلال، براي مسجد و منبرش جانشيني بپرورد.

جلال پس از اتمام دوره دبستان، تحصيل در دبيرستان را آغاز كرد، اما پدر كه تحصيل فرزند را در مدارس دولتي نمي پسنديد و پيش بيني مي كرد كه آن درسها، فرزندش را از راه دين و حقيقت منحرف مي كند، با او مخالفت كرد:

« دبستان را كه تمام كردم، ديگر نگذاشت درس بخوانم كه: «برو بازار كار كن» تا بعد ازم جانشيني بسازد. و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم كلاسهاي شبانه باز كرده بود كه پنهان از پدر اسم نوشتم. »

پس از ختم تحصيل دبيرستاني، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سيد محمد تقي فرستاد تا در آنجا به تحصيل در علوم ديني بپردازد، البته او خود به قصد تحصيل در بيروت به اين سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. اين سفر چند ماه بيشتر دوام نياورد و جلال به ايران بازگشت.

در «كارنامه سه ساله» ماجراي رفتن به عراق را اين گونه شرح مي دهد:

«تابستان 1322 بود، در بحبوحه جنگ، با حضور سربازان بيگانه

و رفت و آمد وحشت انگيز U.K.C.C و قرقي كه در تمام جاده ها كرده بودند تا مهمات جنگي از خرمشهر به استالينگراد برسد. به قصد تحصيل به بيروت مي رفتم كه آخرين حد نوك دماغ ذهن جواني ام بود و از راه خرمشهر به بصره و نجف مي رفتم كه سپس به بغداد والخ .... اما در نجف ماندگار شدم. ميهمان سفره برادرم. تا سه ماه بعد به چيزي در حدود گريزي، از راه خانقين و كرمانشاه برگردم. كله خورده و كلافه و از برادر و پدر.»

پس از بازگشت از سفر، آثار شك و ترديد و بي اعتقادي به مذهب در او مشاهده مي شود كه بازتابهاي منفي خانواده را به دنبال داشت.

«شخص من كه نويسنده اين كلمات است، در خانواده روحاني خود همان وقت لامذهب اعلام شد ه ديگر مهر نماز زيرپيشاني نمي گذاشت. در نظر خود من كه چنين مي كردم، بر مهر گلي نماز خواندن نوعي بت پرستي بود كه اسلام هر نوعش را نهي كرده، ولي در نظر پدرم آغاز لا مذهبي بود. و تصديق مي كنيد كه وقتي لا مذهبي به اين آساني به چنگ آمد، به خاطر آزمايش هم شده، آدميزاد به خود حق مي دهد كه تا به آخر براندش.»

آل احمد در سال 1323 به حزب توده ايران پيوست و عملاً از تفكرات مذهبي دست شست. دوران پر حرارت بلوغ كه شك و ترديد لازمه آن دوره از زندگي بود، اوج گيري حركت هاي چپ گرايانه حزب توده ايران و توجه جوانان پرشور آن زمان به شعارهاي تند وانقلابي آن حزب و درگيري جنگ جهاني دوم عواملي

بودند كه باعث تغيير مسير فكري آن احد شدند.

همه اين عوامل دست به دست هم داد تا جوانكي با انگشتري عقيق با دست و سر تراشيده، تبديل شد به جواني مرتب و منظم با يك كراوات و يكدست لباس نيمدار آمريكايي شود.

در سال 1324 با چاپ داستان «زيارت» در مجله سخن به دنياي نويسندگي قدم گذاشت و در همان سال، اين داستان در كنار چند ديگر در مجموعه "ديد و بازديد" به چاپ رسيد. آل احمد در نوروز سال 1324 براي افتتاح حزب توده و اتحاديه كارگران وابسته به حزب به آبادان سفر كرد:

«در آبادان اطراق كردم. پانزده روزي. سال 1324 بود، ايام نوروز و من به مأموريتي براي افتتاح حزب توده و اتحاديه كارگران وابسته اش به آن ولايت مي رفتم و اولين ميتينگ در اهواز از بالاي بالكوني كنار خيابان".

آل احمد كه از دانشسراي عالي در رشته ادبيات فارسي فارغ التحصيل شده بود، او تحصيل را در دوره دكتراي ادبيات فارسي نيز ادامه داد، اما در اواخر تحصيل از ادامه آن دوري جست و به قول خودش «از آن بيماري (دكتر شدن) شفا يافت».

به علت فعاليت مداومش در حزب توده، مسؤوليتهاي چندي را پذيرفت. خود در اين باره مي گويد:

«در حزب توده در عرض چهار سال از صورت يك عضو ساده به عضويت كميته حزبي تهران رسيدم و نمايندگي كنگره.... و از اوايل 25 مأمور شدم زير نظر طبري «ماهنامه مردم» را راه بيندازم كه تا هنگام انشعاب 18 شماره اش را درآوردم حتي شش ماهي مدير چاپخانه حزب بودم.»

در سال 1326 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در همان سال، به

رهبري خليل ملكي و 10 تن ديگر از حزب توده جدا شد. آنها از رهبري حزب و مشي آن انتقاد مي كردند و نمي توانستند بپذيرند كه يك حزب ايراني، آلت دست كشور بيگانه باشد. در اين سال با همراهي گروهي از همفكرانش طرح استعفاي دسته جمعي خود را نوشتند.

آل احمد با نثر عصيانگرش اينگونه مي گويد:

«روزگاري بود و حزب توده اي بود و حرف و سخني داشت و انقلابي مي نمود و ضد استعمار حرف مي زد و مدافع كارگران و دهقانان بود و چه دعويهاي ديگر و چه شوري كه انگيخته بود و ما جوان بوديم و عضو آن حزب بوديم و نمي دانستيم سر نخ دست كيست و جواني مان را مي فرسوديم و تجربه مي آموختيم. براي خود من «اما» روزي شروع شد كه مأمور انتظامات يكي از تظاهرات حزبي بوديم (سال 23 يا 24؟) از در حزب خيابان فردوسي تا چهارراه مخبرالدوله با بازوبند انتظامات چه فخرها كه به خلق نفروختم، اما اول شاه آباد چشمم افتاد به كاميون هاي روسي پر از سرباز كه ناظر و حامي تظاهرات ما كنار خيابان صف كشيده بودند كه يك مرتبه جا خوردم و چنان خجالت كشيدم كه تپيدم توي كوچه سيد هاشم و ....."

در سال 1326 كتاب «از رنجي كه مي بريم» چاپ شد كه مجموعه 10 قصه كوتاه بود و در سال بعد «سه تار» به چاپ رسيد. پس از اين سالها آل احمد به ترجمه روي آورد. در اين دوره، به ترجمه آثار «ژيد» و«كامو»، «سارتر» و «داستايوسكي» پرداخت و در همين دوره با دكتر سيمين دانشور ازدواج كرد.

«زن زيادي»

نيز به اين سال تعلق دارد.

در طي سالهاي 1333 و 1334 «اورازان»، «تات نشينهاي بلوك زهرا»، «هفت مقاله» و ترجمه مائده هاي زميني را منتشر كرد و در سال 1337 «مدير مدرسه» «سرگذشت كندوها» را به چاپ سپرد. دو سال بعد «جزيره خارك- در يتيم خليج» را چاپ كرد. سپس از سال 40 تا 43 «نون و القلم»، «سه مقاله ديگر»، «كارنامه سه ساله»، «غرب زدگي» «سفر روس»، «سنگي بر گوري» را نوشت و در سال 45 «خسي در ميقات» را چاپ كرد و هم «كرگدن» نمايشنامه اي از اوژان يونسكورا. «در خدمت و خيانت روشنفكران» و «نفرين زمين» و ترجمه «عبور از خط» از آخرين آثار اوست.

آل احمد در صحنه مطبوعات نيز حضور فعالانه مستمري داشت و در اين مجلات و روزنامه ها فعاليت مي كرد.

نكته اي كه در زندگي آل احمد جالب توجه است، زندگي مستمر ادبي او است. اگر حيات ادبي اين نويسنده با ديگر نويسندگان همعصرش مقايسه شود اين موضوع به خوبي مشخص مي شود.

جلال در سالهاي فرجامين زندگي، با روحي خسته و دلزده از تفكرات مادي به تعمق در خويشتن خويش پرداخت تا آنجا كه در نهايت، پلي روحاني و معنوي بين او و خدايش ارتباط برقرار كرد.

او در كتاب "خسي در ميقات" كه سفرنامه ي حج اوست به اين تحول روحي اشاره مي كند و مي گويد: "ديدم كه كسي نيستم كه به ميعاد آمده باشد كه خسي به ميقات آمده است. . ."

اين نويسنده پر توان كه همواره به حقيقت مي انديشيد و از مصلحت انديشي مي گريخت، در اواخر عمر پر بارش، به كلبه اي در ميان

جنگلهاي اسالم كوچ كرد.

جلال آل احمد، نويسنده توانا و هنرمند دلير به ناگاه در غروب روز هفدهم شهريور ماه سال 1348 در چهل و شش سالگي زندگي را بدرود گفت.

ويژگي هاي آثار

به طور كلي نثر آل احمد نثري است شتابزده، كوتاه، تاثير گذار و در نهايت كوتاهي و ايجاز .

آل احمد در شكستن برخي از سنت هاي ادبي و قواعد دستور زبان فارسي شجاعتي كم نظير داشت و اين ويژگي در نامه هاي او به اوج مي رسد.

اغلب نوشته هايش به گونه اي است كه خواننده مي تواند بپندارد نويسنده هم اكنون در برابرش نشسته و سخنان خود را بيان مي كند و خواننده، اگر با نثر او آشنا نباشد و نتواند به كمك آهنگ عبارات ، آغاز و انجام آنها را دريابد، سر در گم خواهد شد.

از اين رو ناآشنايان با سبك آل احمد گاهي ناگريز مي شوند عباراتي را بيش از چند بار بخوانند.

آثار

آثار جلال آل احمد را به طور كلي مي توان در پنج مقوله يا موضوع طبقه بندي كرد:

الف- قصه و داستان. ب- مشاهدات و سفرنامه. ج- مقالات. د- ترجمه. ه_- خاطرات و نامه ها.

الف- قصه و داستان

1- ديد و بازديد 1324:

نخست شامل ده بود، در چاپ هفتم دوازده داستان كوتاه را در بردارد. جلال جوان در اين مجموعه با ديدي سطحي و نثري طنز آلود اما خام كه آن هم سطحي است، زبان به انتقاد از مسايل اجتماعي و باورهاي قومي مي گشايد.

2- از رنجي كه مي بريم 1326:

مجموعه هفت است كه در اين دو سال زبان و نثر داستانهاي جلال به انسجام و پختگي مي گرايد. در

اين مجموعه تشبيهات تازه، زبان آل احمد را تصويري كرده است.

3- سه تار 1327:

مجموعه سيزده است. فضاي داستانهاي سه تار لبريز از شكست و ناكامي قشرهاي فرو دست جامعه است.

4- زن زيادي 1331:

حاوي يك مقدمه و نه داستان كوتاه است. قبل از جلال، صادق چوبك و به تصوير شخصيت زنان در داستانهاي خود پرداخته اند.

زنان مجموعه زن زيادي را قشرهاي مختلف و متضاد مرفه، سنت زده و تباه شده تشكيل مي دهند.

5- سرگذشت كندوها 1337:

نخستين داستان نسبتاً بلند جلال است با شروعي به سبك قصه هاي سنتي ايراني، "يكي بود يكي نبود غير از خدا هيچكس نبود" اين داستان به بيان شكست مبارزات سياسي سالهاي 29 تا 31 حزبي پرداخته است.

6- مدير مدرسه 1337:

اين داستان نسبتاً بلند به نوعي ميان خاطرات فرهنگي آل احمد است. خود او در اين مورد گفته است:

"حاصل انديشه هاي خصوصي و برداشت هاي سريع عاطفي از حوزه بسيار كوچك اما بسيار موثر فرهنگ و مدرسه"

مدير مدرسه، گزارش گونه اي است از روابط افراد يك مدرسه با هم و روابط مدرسه با جامعه.

" آل احمد در مدير مدرسه به نثر خود اعتماد كامل دارد.

قلم ديگر در دستش نمي لرزد و چنين مي نمايد كه انديشه هايش نيز، در چارچوبي خاص، شكل نهايي خود را يافته است.

به رغم اين تكوين انديشه، جلال شكست را باور كرده است، لذا به دنبال گوشه اي خلوت مي گردد.

7- نون والقلم 1340:

يك داستان بلند تاريخي كه حوادث آن مربوط به اويل حكومت صفويان است. زبان نون والقلم به اقتضاي زمان آن نسبتاً كهنه است.

8- نفرين زمين 1346:

رماني روستايي است كه بازتابي از جريانهاي مربوط به "اصلاحات

ارضي" در آن بيان شده است.

9- پنج داستان 1350:

دو سال پس از مرگ آل احمد چاپ شده است.

10- چهل طوطي اصل (با سيمين دانشور) 1351:

مجموعه شش قصه كوتاه قديمي از "طوطي نامه" كه با تحريري نو نگاشته شده است.

آل احمد در نامه اي خطاب به حبيب يغمايي، مدير مجله ادبي يغما مي نويسد: " و من كه جلال باشم وقتي خيال دكتر شدن و ادبيات را در سر داشتم به اينها دسترسي يافتم. قرار بود درباره "هزار و يك شب" و ريشه هاي هندي و ايراني قصه هايش چيزي درست كنم به رسم رساله، كه نشد. . ."

11- سنگي بر گوري 1360:

رماني است كوتاه و آخرين اثر داستاني آل احمد محسوب مي شود. موضوع آن فرزند نداشتن اوست.

ب- مشاهدات و سفرنامه ها

اورازان 1333، تات نشينهاي بلوك زهرا 1337، جزيره خارك، درٌ يتيم خليج فارس 1339، خسي در ميقات 1345، سفر به ولايت عزرائيل چاپ 1363، سفر روس 1369 ، سفر آمريكا و سفر اروپا كه هنوز چاپ نشده اند.

ج- مقالات و كتابهاي تحقيقي

گزارشها 1325، حزب توده سر دو راه 1326، هفت مقاله 1333، سه مقاله ديگر 1341، غرب زدگي به صورت كتاب 1341، كارنامه سه ساله 1341، ارزيابي شتابزده 1342، يك چاه و دو چاله 1356، در خدمت و خيانت روشنفكران 1356، گفتگوها 1346.

د- ترجمه

عزاداريهاي نامشروع 1322 از عربي، محمد آخرالزمان نوشته بل كازانوا نويسنده فرانسوي 1326، قمارباز 1327 از داستايوسكي، بيگانه 1328 اثر آلبركامو (با علي اصغر خبرزاده)، سوء تفاهم 1329 از آلبركامو، دستهاي آلوده 1331 از ژان پل سارتر، بازگشت از شوروي 1333 از آندره ژيد، مائده هاي زميني 1334 اثر ژيد

(با پرويز داريوش)، كرگدن 1345 از اوژن يونسكو، عبور از خط 1346 از يونگر (با دكتر محمود هومن)، تشنگي و گشنگي 1351 نمايشنامه اي از اوژن يونسكو؛ در حدود پنجاه صفحه اين كتاب را جلال آل احمد ترجمه كرده بود كه مرگ زودرس باعث شد نتواند آن را به پايان ببرد؛ پس از آل احمد دكتر منوچهر هزارخاني بقيه كتاب را ترجمه كرد.

ه_- خاطرات و نامه ها

نامه هاي جلال آل احمد (جلد اول 1364) به كوشش علي دهباشي، چاپ شده است كه حاوي نامه هاي او به دوستان دور و نزديك است.

آل آقا، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوتراب بن العالم الجليل آقاى آقا شمس الدين بن العلامه آقا محمدهادى بن آقا محمدصالح آل آقا (حفيد آيت اللَّه العظمى وحيد بهبهانى) از علماء بزرگ معاصر كرمانشاه است

معظم له در حدود سال 1319 قمرى در كرمانشاه متولد شده و در بيت اصيل آل آقا پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول مهاجرت به نجف اشرف نموده و ساليان دراز در باب مدينه علم اقامت و از محاضر آيات عظام نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و اعلام ديگر استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و در اين اواخر به حكم ضرورت به كرمانشاه وطن خود مراجعت و به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

آل آقا، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبداللَّه بن العلامه الجليل حاج آقا احمد آل آقا از علماء مبرز معاصر تهران است. وى در سال 1317 ق در تهران متولد شده و در تحت تربيت والد ماجدش پرورش يافته و اوليات و سطوح را در تهران خوانده و در سال 1344 ق به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى را از مرحوم اديب تهرانى و مرحوم آيةاللَّه ميرزا همدانى فراگرفته و دروس خارج فقه و اصول تحليلى را از محضر مرحوم آيةاللَّه العظمى حايرى و پس از رحلت ايشان از آيةاللَّه حجت و نيز از موقع ورود آيةاللَّه العظمى بروجردى تا اواخر سال 1373 ق از محضر آن زعيم اعظم استفاده نموده تا سال مزبور كه مرحوم والدش برحمت حق پيوست بالضروره به تهران عزيمت و به اقامه جماعت در مسجد آقا محمود و

خدمات ديگر دينى پرداخته است.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان اصيل و ريشه دار ايران و تهرانست زيرا آن جناب از احفاد نابغه بزرگ و علامه سترك وحيد على الاطارق آقاى آقا محمد باقر بهبهانى قدس سره مجدد مذهب و دين در صده دوازدهم هجرى بوده چنانچه حقير در فوائد البهبهانيه گفتم:

قد قام منها علماء الاهل

كآيه اللَّه وحيد الفحل

مجدد دين بعون الاكبرى

فى مائه الثانيه و العشرى

و شرح احوال اين بيت عاليه و سلسله جليله (آل آقا) در كتب تراجم بخصوص در كتاب زندگانى وحيد بهبهانى تأليف دانشمند معظم استاد مكرم حجه الاسلام حاج شيخ على دوانى مفصلا و مبسوطا مسطور است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

آل بحرالعلوم، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1320 /1319 -1248 ق)، فقيه، اديب و شاعر. در نجف به دنيا آمد. تفسير و فقه و اصول و كلام و ادبيات را از پدر آموخت. از او به عنوان شاعر كبير آل بحرالعلوم ياد شده است. مناعت طبع او مورد ستايش همگان بود. شيخ محمد سماوى نجفى صاحب كتاب «الطليعة» و شيخ عبدالمحسن كاظمى و شيخ عبدالحسين خياط نجفى از شاگردان وى در ادبيات و شعر مى باشند. از آثارش «ديوان» شعرى است كه با اجازه در فرزندش سيد حسن و سيد محمد در صيداء به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (29 /1)، اعيان الشيعه (133 -129 /2)، الذريعه (644 /9)، معجم المؤلفين (24 -23 /1)، مكارم الآثار (1333 /4).

آل بحرالعلوم، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1282 ق)، عالم، مورخ، اديب و شاعر. در نجف به دنيا آمد. ادبيات و مقدمات علوم را نزد پدر آموخت. فقه و اصول را نزد سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعة اصفهانى و شيخ عبداللَّه مازندرانى فراگرفت. بيشترين شهرت او در شعر و ادب و تاريخ است. او همچون پدرش شاعرى توانمند بود. از آثارش: «التاريخ المنظوم»، حدود 1000 بيت، در تاريخ وفيات مشاهير علما و پاره اى از حوادث مهم و تاريخى و مدائح ائمه- عليهم السلام؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (626 /4)، الذريعه (289 /3)، معجم المؤلفين (195 -194 /3).

آل بحرالعلوم، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1221 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و شاعر. در نجف زاده شد و همان جا نشو و نما يافت و مراحل علمى را پيمود. فقه و اصول و كلام را نزد شيخ حسن فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء و شريف العلماء مازندرانى و شيخ مرتضى انصارى و شيخ محمدحسن نجفى صاحب «جواهر» آموخت. وى از صاحب «جواهر» به دريافت اجازه نايل شد. كتاب ارزشمند «جواهر الكلام» محصول همكارى وى با استادش مى باشد. عالمانى چون سيد ميرزا جعفر حايرى و سيد محمد موسوى ساروى و شيخ فضل اللَّه مازندرانى و ميرزا صادق تبريزى و ميرزا محمد همدانى از شاگردان وى هستند. در سفرى كه براى مداواى چشم به ايران آمد پس از زيارت مشهد حدود دو سال در بروجرد نزد اقوامش ماند. پس از وفات برادرش، سيد على، از سوى خاص و عام به رياست حوزه ى نجف و مرجعيت شيعه برگزيده شد. سيد حسين در شعر و ادب نيز شهرت بسزايى دارد، و «ديوان» اشعارى از او باقى مانده كه

به ترتيب حروف تهجى است و در آن اشعار جدش سيد بحرالعلوم را نيز تخميس كرده است. در فقه و اصول نيز كتابهائى از وى به جا مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (20 -18 /6)، الذريعه (126 /9)، شهيدان راه فضيلت (496)، فوائد الرضويه (156 -155)، معجم المؤلفين (50 /4)، مكارم الآثار (725 -723 /3).

آل بحرالعلوم، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1318 -1247 ق)، فقيه، اصولى و اديب. نزد پدرش و عمويش، سيد على صاحب «البرهان القاطع»، و شيخ مرتضى انصارى و ميرزا حسن شيرازى فقه و اصول خواند. او داراى دقت نظر بود. او را آثارى در فقه و اصول است و چندين رساله تصنيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (47 /9)، شهيدان راه فضيلت (496)، علماء معاصرين (70 -69)، فوائد الرضويه (374)، معجم المؤلفين (183 /8).

آل بحرالعلوم، محمدصادق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه، اصولى، اديب و شاعر. در نجف متولد شد. تحت نظارت پدر مقدمات علوم را فراگرفت. و سطوح عالى فقه و اصول را نزد ميرزاى نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و سيد محسن قزوينى، و تفسير را نزد بلاغى و علم حديث و درايه را نزد شيخ ابوتراب خوانسارى آموخت. و از نايينى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و سيد محسن امين و سيد حسن صدر اجازه روايت گرفت. وى كتابخانه اى بنياد نهاد كه در آن كتابهاى خطى نفيسى گردآورى شد. او آثار بسيارى در فقه و اصول و شعر و ادب پديد آورد. از جمله: «دليل القضاء الشرعى، اصول و فروعه»؛ «السلاسل الذهبية»، كشكولى ادبى و تاريخى و رجالى؛ «المجموع الرائق من ازهار الحداق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (55 /20 ،211 /12 ،259 /8).

آل بحرالعلوم، ميرعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1315 ق)، فقيه و نحوى. در علم و تقوا به درجه كمال رسيد. در زمان حيات پدرش از دنيا رفت. پدرش در آخر رساله ولايت در كتاب «بلغة الفقيه» از او تمجيد نموده و او را غواص درياى فقه خوانده است. از آثارش: كتاب «كشف الاسرار فى شرح الاظهار»، درنحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (313 -312 /8)، الذريعه (17 /18)، شهيدان راه فضيلت (497)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1530 -1529 /14).

آل بويه، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا آل بويه

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/3/1

زندگينامه علمي

عليرضا آل بويه در اول خرداد 1339 در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن دروس ابتدايى، راهنمايى و دبيرستان در اين شهر همزمان با پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضى فيزيك شد و در سال 1358 در حوزه علميه شروع به تحصيل علوم ديني كرد.

پس از گذراندن دروس مقدماتي و سطح و استفاده از محضر اساتيدى چون آيت الله شيخ على پناه اشتهاردي، راستي كاشانى، پايانى و ستوده از سال 1367 با حضور در دروس خارج فقه (كتاب الحج) و اصول (جلد اول كفايه) آيت الله فاضل لنكرانى، از دروس تفسير قرآن و خارج فقه (كتاب الاجارة) آيت الله جوادى آملى و خارج فقه و اصول آيت الله شيخ جواد تبريزى بهره هاى علمى فراوان برد. در كنار دروس مرسوم حوزه به دليل علاقه به مباحث فلسفى، كتاب نهاية الحكمه و منظومه سبزوارى را فرا گرفت و اين در حالي بود كه برخى از دروس از جمله ادبيات عرب، منطق، كلام، فلسفه

و اصول فقه را تدريس مى كرد.

در سال 1374 موفق به اخذ مدرك كارشناسى ارشد در رشته الهيات و معارف اسلامى از مركز تربيت مدرس دانشگاه قم شد. همزمان با اين دوره، در گروه عقايد (دين شناسى) بنياد باقرالعلوم عليه السلام (مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى«ره») مشغول به تحصيل شده و سالهاى متمادى خوشه چين اساتيد بزرگوارى چون آيت الله مصباح يزدى، حجت الاسلام والمسلمين فياضى، استاد مصطفى ملكيان، حجت الاسلام والمسلمين صادق لاريجانى، دكتر محمد لگنهاوسن و... بود و در سال 1378 در رشته دين شناسى فارغ التحصيل شد.

از سال 1374در كنار تحصيل در مراكز تحقيقاتى مشغول به كار شد و در پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي دفتر تبليغات اسلامى، مديريت گروه تاريخ و فلسفه فقه و حقوق را به عهده گرفت.

از سال 1377 تا سال 1379 در سمت معاونت پژوهشى مركز مطالعات اديان و مذاهب در آن مركز فعاليت داشت. در سال 1376 مديريت پژوهشكده فلسفه و كلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى به عهده ايشان گذاشته شد كه هم اكنون نيز در آنجا مشغول به فعاليت مى باشد. در سال 1378تا 1382 همكاري به عنوان عضو هيات علمي با مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خميني (ره) را آغاز كرد. ايشان از اوائل سال 1382 سردبيرى مجله نقد و نظر را برعهده دارد.

آل داوود, علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيدعلي آل داوود در سال 1331 در شهر خور بيابانك به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه تا سال پنجم دبيرستان را در زادگاهش سپري كرد و سال آخر را در شهر اصفهان به پايان رسانيد، به تهران آمد و در رشته حقوق سياسي

در دانشگاه تهران مدرك ليسانس گرفت. سپس تحصيل در مقطع فوق ليسانس رشته جامعه شناسي را در دانشگاه تهران آغاز كرد ولي آن را نا تمام گذاشت. آل داوود مصحح ديوان شعراي قديم، نسخه شناسي، مقاله نويس و ويراستار ، شايد كارنامه پر بار وي ، امروزه مايه رشك و غبطه افرادي است كه راه كوبيده شده و هموار « تحصيلات رسمي» را تا آخر رفتند. و دست آخر، تبديل به كارمندان پشت ميز نويس شدند. بدون تحقيق و تاليف و بدون جاي پاي در تاريخ و ادب و فرهنگ ايران . وي هم اكنون عضو هيات علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي است.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : اديب، محقق و نسخ شناس و ويراستار

والدين و انساب : پدر سيد علي آل داوود زنده نام سيد عبدالحسين آل داوود از كاركنان وزارت معارف ( سابق) و پدر بزرگش ، اسدالله منتخب السادات يغمايي، شاعر نامدار آن اقليم ( خور) بوده است. منتخب السادات نواده دختري يغمايي جندقي شاعر بزرگ عصر قاجار بود و بدين طريق نسب سيدعلي ال داوود ، هم از طريق پدر و هم از طريق مادر به يغمايي جندقي مي رسد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدعلي آل داوود، تحصيلات متوسطه را تا سال پنجم دبيرستان در زادگاهش (خور) و سال آخر را در دبيرستان ادب در شهر اصفهان به پايان رسانيد. به تهران آمد و در رشته حقوق سياسي در دانشگاه تهران به ادامه تحصيل پرداخت و موفق به اخذ درجه ليسانس شد. بعد از آن، راغب شد تا در رشته جامعه شناسي تحصيل را ادامه بدهد، در دانشكده

علوم اجتماعي دانشگاه تهران، و چند قدم مانده به اخذ درجه فوق ليسانس، به قول خودش: «از آن منصرف شده و تا امروز ديگر پيگير تحصيلات رسمي نبوده ام».

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيدعلي آل داوود از همان زمان تحصيل در دبيرستان بنياد فرهنگ ايران كار مي كرد. نخستين مقاله سيدعلي آل داوود جوان در «كتاب طوس» - نشريه وزين و سنگين - چاپ شد و پايه و مايه علمي او را به همگنانش نشان داد. با اين حال، محقق جوان ما، صلاح نديد بناي معيشت خود را بر كار سنگين و كم بركت تحقيق (از لحاظ مادي) بگذارد. از اين رو، كار در وزارت فرهنگ و هنر (سابق) را نيز رها كرد و بر آن شد كه از تحصيلات خود در رشته وكالت دعاوي استفاده كند. هرچند كه بخش اعظم عمر او عملاً در كتاب و قلم و دايرة المعارف ها سپري شد نه در دفتر وكالت و دادگاه ها.

استادان و مربيان : سيدعلي آل داوود زيرنظر استادي بزرگ: پرويز ناتل خانلري كه استعدادپرور بود و وسعت مشرب داشت. استاداني مثل محمدپروين گنابادي، حسين فريدجم و دكتر مهرداد بهار بناي فكري و علمي او را شكل دادند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيدعلي آل داوود از 1365 به سمت مؤلف و ويراستار در دايرة المعارف بزرگ اسلامي (زير نظر كاظم موسوي بجنوردي) به كار مشغول شد و در عرض كمتر از بيست سال، بيش از يكصد مقاله علمي سنگين در موضوعات مختلف براي آن دايرة المعارف نوشت و چند برابر اين تعداد مقالات را ويرايش كرد. اوقاتي از هفته را نيز در فرهنگستان زبان و

ادب فارسي به كار پرداخت. «دانشنامه زبان وا دب فارسي در شبه قاره هند» را تدوين و ويرايش كرد: نخستين كتاب هاي او نيز در همين سال ها از چاپ درآمد

فعاليتهاي آموزشي : سيدعلي آل داوود اكنون عضو هيات علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از كارهاي تحقيقي سيدعلي آل داوود در سه سال گذشته بايد به اين موارد اشاره كرد: «برگزيده اعجوبه و محجوبه»، از جمله داستان هاي كهن عاميانه و از زمره داستان هاي خواندني و مفيد در ادب قديم فارسي است. آل داوود اين «برگزيده» را از متن خطي آن (موجود در كتابخانه مجلس) استخراج و همراه با مقدمه مفصل و شرح لغات و اصطلاحات چاپ كرده است.

آرا و گرايشهاي خاص : وي در مورد پژوهش در نسخههاي خطي ميگويد: «در انتشار نسخه هاي خطي، طبيعتاً بايد نسخه هاي مختلف آن اثر، با هم مقابله و تصحيح و سپس منتشر شوند. اين نقدها را بر آثاري مي نويسم كه مقابله شده اند و جزو آثار مطرح محسوب مي شوند. هر كتاب مطرحي را بايد يك منتقد كه به آن حوزه مسلط است، نقادي و بررسي كند و ببيند كه چاپ تازه اين كتاب تا چه حد توانسته به اهداف خودش نزديك باشد، اگر متن است، منتقد بايد ببيند اين متن درست تصحيح شده يا نه؟ اگر در حوزه تحقيقاتي است بايد ديد محقق آخرين حرف ها و تازه ترين حرف ها را در مورد يك اثر زده يا نه، مهم اين است كتابي كه در حوزه تاريخ و يا ادب منتشر مي شود آخرين مباحث

اين موضوع را مطرح كرده باشد، اگر تكراري و مثل حرف هاي گذشتگان باشد، طبعاً آن اثر تحقيقي واجد ارزشي نيست». زندگي در ميان متون و اشتغال مداوم به كار تصحيح و بازشناسي، نسخ قديم، سيدعلي آل داوود را بدل به مسافر خستگي ناپذير نسخه هاي كهن ساخته است.

جوائز و نشانها : بزرگداشت حاميان نسخه هاي خطي در كتابخانه مجلس، از بسياري مصححان و پژوهشگران نسخه هاي خطي تقدير شد كه نام سيدعلي آل داوود نيز در آن فهرست بود. خود او با فروتني در اين مورد مي گويد: «اين تقدير در واقع بابت نقدنويسي در مجله نشر دانش (وابسته به مركز نشر دانشگاهي) است. يكي از كارهاي اصلي اين نشريه، نقد و بررسي نسخه هاي خطي است كه توسط مصححان منتشر مي شوند. در اين نشريه يكي از كارهاي من نوشتن نقد و بررسي روي آثار خطي است كه منتشر شده اند. من در اين چند سال بيش از شصت نقد در مورد اين آثار نوشته ام. آنچه موجب اين تقدير شد در واقع سلسله نقدهاي من بود».

چگونگي عرضه آثار : مقالات فراوان سيدعلي آل داوود را مي توان در نشريات و كتاب هاي وزيني چون نشر دانش، نامه فرهنگستان، تحقيقات اسلامي، كتاب طوس (توس)، ارج نامه ايرج (با استخراج و فهرست نويسي درخشان سيدفريد قاسمي از آثار استاد ايرج افشار)، نامه بهارستان ... و مجله كانون وكلاي دادگستري سراغ كرد. اين آخري، مجله اي ويژه در زمينه تاريخ و مطالعات حقوقي است. سيدعلي آل داوود، رشته و حرفه معيشتي خود را نيز مثل كاردل، بسيار جدي دانسته و در آن مسير نيز فكر

و قلم خود را به كار گرفته است. از جمله: مجموعه آثار يغماي جندقي (جلد اول: ديوان اشعار غير از فكاهيات؛ در سال ،1357 و جلد دوم شامل مكاتيب، در سال 1362)، شرح احوال و آثار يغماي جندقي (در سال 1362)، شرح احوال و اشعار حريف جندقي (در سال 1366)، دو سفرنامه از جنوب ايران (به سال 1367). او اين آزمودگي در نسخه هاي قديم و كارورزي با ادبيات كهن ايران را در فضاي ماهنامه وزين «يغما» (1357-1327) آموخته بود و از 1352 تا چند سال بعد، مدير داخلي آن مجله و يار و ياور عمومي دانشمندش حبيب يغمايي بود. آل داوود جوان در محيط آن نشريه، با غنايي از ادب و فرهنگ ايران آشنا شد كه در نوع خود منحصربه فرد بود

________________________________________

آثار :

1 احوال و اشعار حريف جندقي

ويژگي اثر : تهران، انتشارات فتحي، 1366

2 اسرار الشهود، اثر شمس الدين اسيري لاهيجي

ويژگي اثر : موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1368

3 برگزيده اشعار يغماي جندقي

ويژگي اثر : تهران ، امير كبير، 1365، چاپ دوم 1369

4 تاريخ الفي،تاريخ ايران و كشورهاي همسايه در بين سالهاي 850 تا 984 ه_.ق

ويژگي اثر : تهران، انتشارات فكر روز، 1378

5 دو سفرنامه از جنوب ايران

ويژگي اثر : تهران، امير كبير، سال 1368، چاپ اول و چاپ دوم 1378

6 ديوان اشعار صفايي جندقي

ويژگي اثر :

تهران، انتشارات افرينش، 1370

7 ديوان حافظ با مقدمه

ويژگي اثر : تهران، انتشارات هيرمند، 1367

8 ديوان هنر جندقي

ويژگي اثر : انتشارات تالار كتاب، 1366، تهران

9 مثنوي شمس و قمر، اثر خواجه مسعود قمي

ويژگي اثر : اسلام آباد پاكستان، مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان، 1367

10 مجموعه آثار يغماي جندقي جلد اول و دوم

ويژگي اثر : انتشارات توس، چاپ اول، 1357، چاپ دوم 1367 تهران ، جلد دوم اين كتاب در تاريخ 1362 منتشر شد.

11 نامه اقبال (45 گفتار در زمينه مطالعات و تحقيقات ايراني)

ويژگي اثر : تهران ، انتشارات هيرمند،1377

12 نامه هاي امير كبير و انضمام رساله نوادرالامير

ويژگي اثر : تهران، نشر تاريخ ايران، 1371

13 يوسف و زليخا و شمس و قمر، اثر خواجه مسعود قمي

ويژگي اثر : تهران، انتشارات آفرين، 1369

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

آل رسول، محمد ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، امام مسجد شمس آباد، متوفى در 1356، مدفون در تكيه ى ملك، و سپس در 1363 به نجف منتقل گرديده، در جنب پدر و جد خود مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

آل طالقاني، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1248 ق)، اديب، فقيه و عارف. در نجف به دنيا آمد. مقدمات را در خدمت برادر خويش، سيد هاشم، فراگرفت و ادبيات را در محضر شيخ احمد قفطان خواند. سپس به مجالس درس شيخ انصارى و شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و ميرزاى شيرازى حاضر شد، تا در فقه و اصول به اجتهاد رسيد. در اخلاق نيز مدتى نزد ملا حسينقلى همدانى رفت و از محضرش بهره ها گرفت. بيشترين شهرت وى در زمينه ادبيات است بدان پايه كه او را سيبويه ملقب كردند. جماعتى از ادباء از شاگردان وى به حساب مى آيند، از جمله: شيخ جعفر بديرى. در نجف وفات كرد و در صحن علوى دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مكارم الآثار (1340 -1339 /4).

آل طاها، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى سيد محمد آل طاها از گويندگان نامى و وعاظ گرامى شهرستان مذهبى و دينى قم مى باشد.

تولدش در قم واقع شده و در اين شهر ايمانى در بيت مجد و عزت پرورش يافته و پس از دوران دروس جديد به تحصيل عربى صرف و نحو و منطق پرداخته و سطوح وسطى و نهائى را از اساتيد و مدرسين حوزه و علماء شهر آموخته و در رشته منبر و وعظ و خطابه زحمت فراوان و مطالعات بسيار نموده تا يكى از مبلغين شهير گرديده است.

نگارنده گويد: جناب آل طاها منبرى مفيد و آموزنده و بيانى مليح و جامع و ولايتى دارد نمونه اى از بيانات و سخنرانى ايشان راجع به فلسفه شهادت و قيام حضرت سيدالشهداء عليه السلام جناب آقاى تاج واعظ لنگرودى در گفتار وعاظش نقل نموده است...

معظم له مورد احترام و وثوق مراجع و آيات عظام و حوزه

علميه و مردم قم و بسيارى از شهرستانها كه براى تبليغ رفته است مى باشد.

آثار ارزنده من جمله كتابى در رد كتاب شهيد جاويد نجف آبادى دارند كه به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

آل طبيب، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1339 قمرى در شوشتر به دنيا آمده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات مسافرت به قم نموده و از محضر آيات قم مرحوم اديب تهرانى و آيت العظمى مرعشى نجفى و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه حجت استفاده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و چند سالى از محضر آيتين اصفهانى و حاج شيخ كاظم شيرازى استفاده كرده سپس به واسطه ضعف و كسالت والدش به اهواز آمده و در مسجد آن مرحوم كه در خيابان وكيلى واقع است (خيابان كاشانى) تاكنون به امامت و خدمات دينى و اجتماعى اشتغال دارد و از دانشمندان متقى و پارسا و موصوف به فضل و دانش مى باشند و عده اى از محصلين اهواز دراسات ايشان استفاده مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

آل طه، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن آل طه

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1320/1/1

زندگينامه علمي

دو ساله بودم، پدرم كه از وعاظ معروف شهر بودند، بواسطه برخورد پليس رضاخان قبول وكالت مي شود و دارفاني را وداع مي گويد و سرپرستي اينجانب را مرحومه مادرم و برادر بزرگوار حجةالاسلام سيدمحمد آل طه كه خود از وعاظ مشهور است به عهده گرفته و بعد از گماردن در مدرسه فرهنگي و گذراندن دوره تحصيلي تا كلاس ششم، به دروس حوزوي راهنمايي نمودند و ابتدا در مدرسه رضويه و منزل، قسمتي از جامع المقدمات از محضر برادرم بهره مند شدم تا اينكه تحصيل را همانطور كه ذكر شد، پيش اساتيد ديگر ادامه داده تا در ماه رجب يا شعبان سال 1380 قمري موفق به شركت در امتحانات شفاهي حوزه كه

از طرف مرحوم آية الله بروجردي برگزار مي شد، شدم و در شوال همان سال كه معظم له فوت نمودند و امتحان كتبي كه از طرف مرحوم آية الله گلپايگاني برگزار شد.

جهت امتحان كفايه و مكاسب شركت نموده و بحمدالله نمره قبولي را بدست آوردم و تاكنون از محضر علماء و بزرگان حوزه بهره مند بودم و هم اكنون اشتغال به تحقيق و تدريس داشته و اميد است خداي بزرگ سرمايه بخشد و يا دانش بزرگ به همه زعماء و اساتيد مرحمت فرمايد.

از خداي منان مي خواهم بنده را شكر گذار آن همه الطاف و نعمتهاي خود قرار دهد.

آل طيب شوشتري، عبدالسلام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، عالم دينى، فقيه و واعظ. در شوشتر به دنيا آمد. در خدمت برادرش آقا سيد محمد مهدى آل طيب و آقا شيخ محمد كاظم ابن الشيخ تلمذ نمود تا به درجه اجتهاد رسيد و از اين دو عالم بزرگ اجازه اجتهاد گرفت. او از ديگر آيات نيز بهره گرفت. چون حاوى كمالات نفسانى بود و در پارسايى و تقوا پيشتاز، مواعظ و نصايح وى بسيار مؤثر بود.او را تأليفات و تصنيفات چندى در فقه است، از جمله: حاشيه استدلالى بر «عروة الوثقى» طباطبائى يزدى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (415 /5).

آل طيب شوشتري، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1311 ق)، فقيه، محقق، واعظ و زاهد. از خاندان سيد نعمت اللَّه جزايرى است. در شوشتر به دنيا آمد. تحصيلات سطوح نهايى را نزد عم خويش آقا سيد بزرگ آل طيب و حاج شيخ محمدكاظم شوشترى به پايان رساند و از محضر حاج شيخ محمد رضاى دزفولى نيز بهره برد و از او اجازه اجتهاد دريافت كرد. وى در زهد و پارسايى و موعظه و خطابه يگانه دوران خود بود. او عهده دار مرجعيت اهالى شوشتر بود. در شوشتر از دنيا رفت و همان جا دفن شد. آثار بسيارى از او به يادگار ماند كه از جمله آنها: شرحى بر «كفاية الاصول»؛ شرحى بر «معالم الاصول»؛ «معالى الاخلاق»؛ «الوسيلة الكبرى فيما يعم به البلوى»، فارسى، در اصول دين و فروع از طهارت تا آخر عبادات و نيز معاملات؛ شرحى بر وصيت نامه حضرت اميرالمؤمنين (ع) به فرزندش امام حسن (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (82 /25)، گنجينه ى دانشمندان (415 -414 /5).

آل طيب، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى فرزند سيد جليل و عالم زاهد آقا سيد على محمد آل طيب جزايرى شوشترى از افاضل سادات و احفاد علامه بزرگوار و محدث عالى مقدار سيد نعمت اللَّه جزايرى است.

وى در سال 1329 قمرى در شوشتر متولد شده و در بيت فضل و دانش پرورش يافته و مقدمات را در خدمت مرحوم والدش خوانده و قسمتى از سطوح را نزد علامه آقا سيد بزرگ آل طيب خوانده و از اساتيد ديگر آن زمان استفاده كرده و پس از آن به دزفول عزيمت نموده و از محضر علامه بزرگوار حاج شيخ محمدرضا معزى بهره مند شده و از شاگردان خاص آن مرحوم گرديدند و ايشان

علاقه مخصوص به ايشان داشتند و اجازه اجتهاد بر ايشان نوشتند كه عين آن نزد برادر عزيزش حاج سيد كاظم آل طيب موجود است و در ايام تابستان كه شيخ به بروجرد مى رفتند براى گرمى هواى دزفول ايشان را همراه خود مى بردند و ايشان هم از اين فرصت استفاده كرده از محضر و درس آيت اللَّه العظمى بروجردى (ره) كه در آن موقع در بروجرد بودند استفاده كرده و كسب فيض مى نمودند و مدتى هم در قم از محضر مرحوم آيت اللَّه حجت بهره مند شده و بعد از وفات شيخ به شوشتر آمده و بعد از چندى به اهواز رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و تدريس و خدمات دينى پرداخته تا در روز پنجشنبه دهم ماه رمضان هزار و سيصد و شصت و پنج قمرى سال فوت آيت اللَّه العظمى اصفهانى از دنيا رفته و جنازه اش حمل به نجف اشرف و در وادى السلام در جوار جدش حضرت اميرالمؤمنين عليه الصلوه والسلام مدفون شده است.

خدايش رحمت كند كه در استقامت راى و بودن فهم از ابناء ممتاز و در بيت شريف آل طيب مشار بالبنان بوده ولى متاسفانه كه عمرش كوتاه و در سن 36 سالگى از دنيا رفته ولى خوشبختانه به مضمون آيه شريفه «ما ننسخ من آيه او ننسها ناتى بخير منها او مثلها» ما هيچ آيه را منسوخ نكرده يا واپس نكرديم مگر اينكه بهتر از آن يا مانند آن را آورديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

آل علي شاهرودي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد حسينى آل على شاهرودى دومين فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسين حسينى آل على شاهرودى طاب ثراه.

داماد بزرگ آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود حسينى شاهرودى

در بيست و هفتم جمادى الاولى 1348 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و تقوى پرورش يافته و به تحصيلات اوليات و ادبيات و سطوح عاليه پرداخته و پس از آن دروس خارج فقه و اصول و غيره را از آيات عظام نجف اشرف و بالاخص فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى قدس اللَّه سره استفاده تا نائل به درجات و مدارك علمى از آيات عظام نجف اشرف و بالاخص فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى قدس اللَّه سره استفاده تا نائل به درجات و مدارك علمى از آيات عظام گرديده و خود در نجف و چند سالى در مسجد يكى از محلات نجف به نام خوان مخضر (ميدان ميوه فروشان) اقامه جماعت و ارشاد مؤمنين مى نمود و سفرهاى متعددى هم به عنوان بعثه دينيه آيت اللَّه العظمى شاهرودى به حج مشرف و رسيدگى به امور حجاج مقلدين آن مرحوم را مى نمود.

در سال 1395 شمسى به واسطه فشار و مزاحمت حكومت بعث عراق به ايرانيهاى مقيم عراق ناچار به مهاجرت به كويت شده و تا سال 1370 قمرى اقامت و به خدمات دينى و روحى و علمى از اقامه جماعت و تبليغ دين و بخصوص نشر معارف اهل البيت عليهم السلام داشته و خدمات چشمگيرى نموده است.

خدمات معظم له در كويت

1- تأسيس مدرسه علمى از طرف حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله الوارف.

2- تدريس در آن و سرپرستى و رسيدگى به امور طلاب آن.

تأليفات و آثار علمى ايشان در كويت

در مدت اقامتشان در كويت در مواقع فراغت تأليفات سودمندى نموده كه فهرست آنها را از نظر كاوشگران مى گذرانم.

1- الامام المهدى و ظهوره.

2- الانسان فى مراحل الست

كه چندين بار به عربى به چاپ رسيده و به فارسى نيز ترجمه شده و بار دوم به وسيله حجةالاسلام آقاى نفسى در كراچى ترجمه باردو چاپ شده.

3- كتاب آداب الحرمين كه تا اين تاريخ هفت نوبت طبع و منتشر شده است و ترجمه آن به فارسى دو مرتبه و هر بار در تيراژ بيست هزار چاپ و نشر گرديده.

4- شخصيه المسلم.

5- الارث فى الجداول- مخطوط و بعضى مخطوطات ديگر.

و نيز از اين بزرگوار خدمات ديگرى در عراق و نجف اشرف و برخى از شهرستانى ايران (از قبيل كمك به بناء مسجد و حسينيه و خيريه هاى ديگر) شده كه شايان تقدير مى باشد.

بيمارستان چشم پزشكى پيامبران

اخيرا آنجناب موفق شدند كه در تهران فلكه دوم صادقيه خيابان باغ فيض- خيابان پيامبران- خيابان ابوذر، بيمارستانى به خيريه اختصاصى چشم پزشكى پيامبران به مساحت 27 هزار متر مربع كه زيربناى آن 20400 متر مربع و داراى پنج بلوك كه بعضى در شش طبقه است و در آن عمليات و جراحى هاى چشم در سطح بالا انجام مى گيرد كه در واقع بيمارستان بى نظيريست در ايران بلكه در خاورميانه.

ايشان پس از مدت پانزده سال اقامت در كويت در سال 1370 شمسى برابر 1410 قمرى هجرت به قم نموده و به تتميم طبع مولفات خودشان و رسيدگى بيمارستان مذكور مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

آل غفور، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد تقي آل غفور

محل تولد : شوشتر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/3/1

زندگينامه علمي

سيد محمد تقي آل غفور در خرداد ماه 1334هجري شمسي در خانواده اي روحاني در شهرستان شوشتر متولد شد. در سال 1357 در رشته تاريخ

در مقطع كارشناسي از دانشگاه تهران دانشكده ادبيات و علوم انساني و در سال 1373 در رشته علوم سياسي از دانشگاه تربيت مدرس فارغ التحصيل شد و اكنون ضمن اشتغال به تحصيل علوم اسلامي در حوزه علميه قم، در مقطع دكتراي جامعه شناسي سياسي در دانشگاه امام صادق (ع) اشتغال به تحصيل دارد، وي هم اكنون به تحقيق، تدريس و تاليف مشغول است.

در دوره اول نمايندگي مجلس شوراي اسلامي از شهرستان شوشتر به عنوان نماينده به مجلس شوراي اسلامي راه يافت. مدتي در مؤسسه آموزشي عالي باقر العلوم عليه السلام عضو هيئت امناي آن مركز بود. مدتي نيز رياست آن مركز را نيز بر عهده داشت. مدير مسئولي فصلنامه هاي علوم سياسي و تاريخ اسلام و مديريت گروه رشته علوم سياسي دانشگاه مفيد نيز از ديگر فعاليتهاي نامبرده است.

آل طاهر، جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال آل طاهر فرزند آقا شيخ حسين (نواده مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ احمد) از ائمه جماعت معاصر كرمانشاه مى باشند.

تولد ايشان در سال 1307 شمسى در خمين واقع شده و تحصيلات مقدماتى خود را در نزد جدش تكميل و چندين سال از محضر اساتيد قم استفاده نموده و سپس در كرمانشاه متوطن گرديده و از محضر درس آقاى اسلامى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى كه مدتى به امر مرحوم آيت اللَّه بروجردى در كرمانشاه اقامت داشتند استفاده نموده فعلا در مسجد اشجارى به امامت و ارشاد خلق مشغول مى باشد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

آل طيب شوشتري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، فقيه، مجتهد و اديب. در شوشتر متولد شد. در محضر عموى خود سيد محمدباقر آل طيب علوم مقدماتى را خواند، و نزد پدرش و شيخ محمدكاظم ابن الشيخ سطوح عالى فراگرفت. سپس به دزفول مهاجرت كرد و از محضر شيخ محمدرضا دزفولى در زمينه فقه و اصول و حديث بهره برد. آنگاه به قم رفت و چند سال در محضر آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى تلمذ كرد و پس از دريافت درجه اجتهاد به زادگاهش بازگشت و به ترويج مذهب و نشر معارف اسلامى پرداخت. وى از آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى نيز داراى اجازه بود. او در علم هيئت و علوم عقلى مهارت داشت و در فلسفه از شاگردان مبرز ميرزا مهدى آشتيانى بود. از او آثار زيادى در فقه و اصول و حكمت و ادبيات باقى مانده، از جمله آثار وى: منظومه «رياض المرضيه» كه متضمن «الفيه» ابن مالك نحوى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه

(307 -306 /26)، گنجينه ى دانشمندان (414 -412 /5).

آل عصفور، يوسف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1186 -1107 ق)، فقيه، متكلم، محدث، محقق، نويسنده و رجال شناس. از فرزندان احمد بن ابراهيم از شخصيتهاى معروف روحانى و علمى اين خاندان بود. وى در شاخوره ى بحرين زاده شد و در مكتب خانه و نزد پدر خواندن و نوشتن و مقدمات علوم را آموخت. هنگام فتنه خوارج در بحرين، و مهاجرت پدرش احمد به قطيف، در شاخوره ماند و پس از چندى به آنان پيوست. در آنجا نزد شيخ حسين ماحوزى و شيح احمد بن عبداللَّه بلادى و شيخ احمد بن على به آموختن علوم دينى مشغول شد. فوت پدر و سنگينى معيشت خانواده مانع ادامه ى تحصيل وى شد. پس به بحرين و سپس به مكه رفت و يكبار ديگر نزد شيح حسين ماحوزى بازگشت. از آنجا به بحرين، كرمان و شيراز رفت. و چون شيراز دچار خشم و غضب نادرشاه گشت به فسا رفت. در فسا براى تأمين نيازهاى زندگى به كشاورزى پرداخت و با فراغت نسبى به كار تدريس و تحقيق مشغول گشت و تأليف مشهورترين اثر فقهى خود «حدائق» را آغاز كرد. اما پس از آشوب خونينى كه در فسا رخ داد و ميرزا محمدعلى، حاكم وقت فسا، كه به وى التفات داشت كشته شد و دارايى و كتابهاى خود وى نيز به غارت رفت به اصطهبانات و سپس به عراق رفت و در كربلا اقامت گزيد و در اين شهر به آرامش و امنيت و رفاه دست يافت و كتاب «حدائق» و چندين كتاب ديگر را تمام كرد. وى تا پايان عمر در آنجا زندگى كرد و حيات خود را صرف تدريس

و تعليم و تحقيق و تأليف كتاباى فقهى، روايى و كلامى و عبادى كرد. او استاد سيد على طباطبائى صاحب «رياض» و از مشايخ روائى علامه بحرالعلوم است. در كربلا بر اثر طاعون درگذشت. بنابر وصيتش استاد وحيد بهبهانى بر وى نماز گزارد و در كنار تربت امام حسين (ع) به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: «اعلام القاصدين»؛ «الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة»، در فقه استدلالى؛ «سلاسل الحديد فى تقييد ابن ابى الحديد»؛ «الدررالنجفية من الملتقطات اليوسفية»؛ «انيس المسافر و جليس الخواطر»؛ «لؤلؤة البحرين فى الاجازة لقرتى العين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (286 /9) ايضاح المكنون (20 /2 ،103 /1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (229 /4)، الذريعه (380 -379 /18 ،211 -210 /12 ،140 /8 ،290 -289 /6 ،466 -465 ،239 /2)، روضات الجنات (190 -186 /8)، ريحانه، (472 /8) ،(361 -360 /3) ،(234 /1)، شهيدان راه فضيلت (466)، طرائق الحقائق (186 -180 /1)، فارسنامه ى ناصرى (1407 -1406 /2)، فوائد الرضويه (716 -713)، گنجينه ى دانشمندان (324 /6)، مؤلفين كتب چاپى (879 -876 /6)، مصفى المقال (505)، معجم المؤلفين (269 -268 /13)، هدية الاحباب (172)، هدية العارفين (569 /2).

آملي طبري، ابوعبداللَّه احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 275 ق)، محدث و واعظ. معروف به غلام خليل. اصل وى از طبرستان است. در بصره متولد شد و در بغداد سكونت داشت و شيخ بغداد بود. از دينار و قُرَّة بن حبيب و سهل بن عثمان و شيبان حديث شنيد، و محمد بن مخلد و عثمان سمّاك و احمد بن كامل و گروهى از او حديث روايت كرده اند. محمد بن محمد كندى از راويان او است. ابن غضائرى و نجاشى

او را محدثى ضعيف شمرده اند. در بغداد درگذشت، در فقدش بازارها بسته شد و زن و مرد و كودك از منازل خارج شدند تا بر وى نماز گزارند. جنازه اش به بصره حمل و در آنجا دفن و بنايى بر آن افراشته شد. از آثارش: كتاب «الوصول الى معرفة الاصول»؛ كتاب «الكشف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (118 /3)، تاريخ بغداد (80 -78 /5)، تنقيح المقال (77 /1)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 73 /1)، رجال ابن داود (قسم 423 /2)، رجال النجاشى (243 /1)، سير النبلاء (285 -282 /13)، لسان الميزان (414 -412 /1)، معجم رجال الحديث (224 /2)، معجم المؤلفين (113 /2).

آملي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، كاتب. ملقب به صدرالكتاب. يك نسخه ى ديوان رودكى به قلم كتابت جلى متوسط به خط وى موجود است كه در تهران چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (14 /1).

آملي، ابوالحسين احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(421 -333 ق)، فقيه، اديب، شاعر و محدث. در آمل به دنيا آمد. وى برادر يحيى ملقب به ناطق بالحق و از پيشوايان زيديه ى طبرستان و معاصر صاحب بن عباد بود. و با برادر كوچك تر خود به برادران هارونى معروف بودند. پدر وى شيعه ى اثنى عشرى بود و خود او و برادرش نيز نخست داراى اين مذهب بودند و بعد از فرقه ى زيديه ى پيوستند. آملى در پى كسب دانش به بغداد رفت و نزد دايى خود ابوالعباس احمد بن ابراهيم درس خواند. بعد به همدان رفت و نزد قاضى القضاة عبدالجبار همدانى درس خود را به پايان رساند و در فقه و اصول و نحو و لغت عربى و حديث و درايت تبحر يافت و آراء فقهى او از سوى زيديان ايران و كوفه و حجاز و يمن پذيرفته شد. وى در فصاحت شهره بود، چنانكه نثر وى را در كتابى كه در پاسخ قابوس وشمگير درباره ى فضايل اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) نوشت معجزه مانند دانسته اند. در ديلمستان با او به خلافت بيعت كردند و مدت حكومتش بيست سال طول كشيد. آثار او عبارتند از: «التجريد»، و شرح آن؛ «ديوان» اشعار؛ «سياسة المريدين»؛ «كتاب الافادة»؛ «كتاب البلغه»؛ «كتاب النصرة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (112 /1)، اعيان الشيعه (570 /2)، تاريخ طبرستان (101 ،98)، تاريخ گيلان و ديلمستان (27)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 16 -15

/5)، معجم المؤلفين (209 /1).

آملي، محمدسليم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، شارح و مترجم. وى «دعاى مشلول» را شرح و ترجمه كرده است. اين كتاب همراه «ترجمة دعاء السمات» علامه مجلسى كه در حدود 1000 سطر است با خط يك نويسنده گردآورى شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (101 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 318 /12).

آموزگار يگانه، ژاله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ و زبانهاى باستان، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز، دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى از مدرسه مطالعات عالى سوربن پاريس در سال 1346.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى، فرهنگ و اساطير ايران باستان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 100 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فارسى، فرهنگ و زبانهاى باستانى، تاريخ و فرهنگ.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

زبان، تاريخ، فرهنگ و اساطير ايران باستان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آموزگار، جهانگير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ق)، نويسنده و مترجم. پسر حبيب اللَّه آموزگار در اصطهبانات فارس متولد شد. در رشته ى اقتصاد و ادبيات به اخذ مدرك كارشناسى نايل شد. براى تكميل تحصيل به آمريكا رفت و دكتراى خود را در هر دو رشته گرفت. پس از بازگشت به ايران مشاور اقتصادى شد. ولى مجدداً به آمريكا رفت و به تدريس در دانشگاه مشغول شد. وى مدتى نماينده ى اصطهبانات در مجلس بود و يك چند نيز وزير بازرگانى شد. از آثار او است: «كليما يا سايه ى خوبان»، ترجمه اى از كتاب آندره موروا.[1]

(1359 -1269 ش)، روزنامه نگار و مترجم. در اصطهبانات فارس متولد شد. به شيراز رفت و مقدمات فقه و اصول و منطق را فراگرفت. در 1290 ش به تهران آمد و به جرگه ى مطبوعات وارد شد و سردبير روزنامه هاى «آفتاب»، «صداى ايران»، و مدير مجله

«رهنما» و صاحب امتياز مجله «علم و اخلاق» شد. سپس به رياست مدرسه ى دولتى ادب منصوب گرديد مدتى هم رياست فرهنگ شيراز را بر عهده داشت. در وزارت دادگسترى نيز يك چند مشاغل گوناگونى عهده دار شد. در سال 1330 ش وزير فرهنگ و پس از آن چند دوره سناتور شد. از همكاران مجله ى «آينده» و جزء مؤسسان و شريكان دوره ى چهارم آن مجله بود از جمله ى آثار وى: «آموزش و پرورش»؛ «ابومسلم خراسانى»، ترجمه از عربى؛ «اصلاحات اجتماعى»؛ «تاريخ اسلام»؛ «رهنماى تربيت»، ترجمه از عربى؛ «زن در جامعه»؛ «فرهنگ آموزگار».[2]

روزنامه نگار.

تولد: 1270، تهران.

درگذشت: فروردين 1359.

حبيب الله آموزگار اصطهباناتى، فرزند محمدحسين اصطهباناتى، تحصيلات مقدماتى خود را در مدارس تهران پشت سر گذاشت و سپس به دارالفنون وارد شد و پس از فراغت از تحصيل به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. وى مدتى رياست مدرسه ى دولتى ادب و پس از آن رياست معارف فارس و رياست تعليمات ولايات را به عهده داشت. در زمان داور به وزارت عدليه منتقل شد و به مشاغل مختلفى از عضويت استيناف و ثبت كل و بازرسى قضايى دست يافت. وى همچنين مدتى مستشار ديوان كشور بود. حبيب الله آموزگار اصطهباناتى، مدتى نيز در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران تدريس نمود. مدتى در وزارت دادگسترى در سمت هاى مختلف مشغول به كار بود. سال ها در مجلس سنا به عنوان نماينده ى منصوب شده بود و در كابينه ى حسين علاء كه در 29 اسفند سال 1330 تشكيل شد به عنوان وزير فرهنگ معرفى گرديد. اين كابينه بر اثر تظاهرات مردم و اعتصابات ادارات و بازار به منظور ملى شدن صنعت نفت ديرى نپاييد و در دهم ارديبهشت سال 1331 سقوط

كرد. حبيب الله آموزگار در دوره ى چهارم مجلس شوراى ملى نيز نماينده بود.

آموزگار در تهران به عرصه مطبوعاتى وارد شد و به سردبيرى روزنامه ى «آفتاب» و روزنامه ى «صداى ايران» و همچنين به مديريت مجله هاى «رهنما» و «علم و اخلاق» رسيد. آموزگار مدتى نيز صاحب امتياز روزنامه «جهان آينده» بود.

علاوه بر تأليف برخى از كتب درسى، از آثار وى كه قسمتى به صورت تأليف و قسمتى ديگر به صورت ترجمه است، مى توان به عنوان هاى زير اشاره كرد: آموزش و پرورش (1316)؛ ابومسلم خراسانى (جرجى زيدان، ترجمه با همكارى عبدالحسين ميرزا، سه جلد)؛ اصطلاحات اجتماعى (1307)؛ تاريخ اسلام (1334)؛ جهان و روح آفرينش (1333)؛ رهنماى تربيت يا اصول تعليم (اثر عمر بيك مصرى، ترجمه ى كتاب هداية المدرس، تأليف و ترجه، 1301)؛ زن در جامعه (1311)؛ عالم ارواح (تلخيص و ترجمه از كتاب الارواح طنطاوى، 1307)؛ صرف عربى، عمدة النحو (نحو عربى)، فرهنگ فارسى آموزگار (چاپ اول: 1336)؛ منطق آموزگار (1301)؛ لغت عربى به فارسى آموزگار، فلسفه ى روحى (1308)؛ ملكه اسلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 4، ش 5، ص 337)، مؤلفين كتب چاپى (444 -443 /2).

[2] آينده (س 4، ش 1، ص 237)، تاريخ جرايد (39 -38 /4)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (44 -43 /1)، الذريعه (23 /76)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (52 /1)، مؤلفين كتب چاپى (484 -482 /2).

آوانسي ماسئيان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1242 ش)، مترجم. آوانسى يا هوانس خان ماسئيان ملقب به عمادالوزاره و بعد ملقب به مساعدالسلطنه از ارامنه ى ايران بود كه در تهران متولد شد. پس از اتمام تحصيلات در تهران و پاريس در اداره ى انطباعات و دارالترجمه ى دولتى به عنوان مترجم

زبان انگليسى و فرانسه مشغول به كار شد. مدتى نائب اول سفارت ايران در برلين بود، ولى با شروع جنگ جهانى اول به ايران آمد. در دوره ى ششم نماينده ى ارامنه ى جنوب در مجلس شد. پس از آن نيز مدتى وزيرمختار ايران در لندن و سفير ايران در توكيو شد. در سال 1310 ش از توكيو احضار شد، ولى در راه بازگشت در منچورى درگذشت. آوانس خان احاطه ى كاملى به زبانهاى ارمنى، انگليسى، فارسى، فرانسه و آلمانى داشت. آثار وى عبارت اند از: ترجمه ى آثار شكسپير به ارمنى؛ «سفرنامه ى آنتوان و روبرت شرلى»، ترجمه ى منظوم بخشى از «شاهنامه» به ارمنى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (174 -173 /1)، مؤلفين كتب چاپى (20 /1).

آوي، ابوالفتوح، احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 705 ق)، فقيه، محدث و كاتب. وى از شاگردان علامه حلى و فرزندش فخرالمحققين بود و از هر دوى آنان اجازه داشت. علامه حلى در اجازه نامه اش از او تمجيد بسيار كرده است. از آثارش استنساخ از نسخه «نهج البلاغه» سيد ابوالرضا فضل اللَّه راوندى و نگارش حواشى بر آن است. از ديگر آثارش شرح «قصيدة العينية السينائية» است. او مجموعه اى از «نهج المسترشدين» و «مبادى ء الاصول» حلى را نوشت و نوشته ها را بر فخرالمحققين خواند و از او اجازه گرفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 26 /7، قرن 5 /8).

آوي، تاج الدين، ابوالفضل محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 711 ق)، اديب، عالم و پيشواى مذهبى. اصل او از آوه و محل تولدش كوفه و محل نشو و نماى او نجف است. در آغاز كار واعظ بود. سلطان محمد اولجاتيو به او عقيده بست و مقام رياست نقيبان همه بلاد اسلامى را به وى سپرد. رشيدالدين وزير به دشمنى وى برخاست و با گرد كردن مخالفين و تطميع سيد جلال الدين ابراهيم بن مختار، سيد تاج الدين و دو پسرش شمس الدين حسين و شرف الدين على را تسليم جلال الدين كرد و او به فرمان رشيد وزير ناجوانمردانه دو پسرش را پيش از وى كشت و سپس تاج الدين را به شهادت رساند. در اين واقعه آثار تعصب بسيار به ظهور رسيد. آستانه وى در كنار دجله بين عزيزيه و صويره در راه كوت و بغداد است، و يكى از زيارتگاه هاى شيعيان در اطراف بغداد به حساب مى آيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ گزيده (608)، روضةالصفا (439 -438 /5)، رياض العلماء (39 /7)، شهيدان راه فضيلت (134 -129)، طبقات اعلام الشيعه (قرن

187 -186 /8)، مجالس المؤمنين (518 /1)، يادداشتهاى قزوينى (3 /2).

آوي، حسين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 729 ق)، مترجم. از زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست اما از اشاره اى كه به زندگى خود در كتاب ترجمه ى «محاسن اصفهان» كرده معلوم مى شود كه در اصل از سادات آوه- آبه كنونى بين قزوين و همدان- بوده است. در جوانى به كاشان و از آنجا به اصفهان سفر كرد در آن شهر مقيم شد و با بزرگان و متنفذين آن شهر همچون افراد خاندان صاعدى و خواجه شمس الدين محمد بن نظام الدين يزدى و امير مظفرالدين شيخ على و حكام آن ديار جليس و همنشين بود. از آثارش: ترجمه ى «محاسن اصفهان» ما فروخى كه به نام غياث الدين محمد بن خواجه رشيدالدين فضل اللَّه همدانى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (877 /1)، مؤلفين كتب چاپى (860 -859 /2).

آهي، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابوالقاسم خان در 1265 متولد شد. بعد از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه به كمك عموى خود كه منشى سفارت روسيه در تهران بود، براى ادامه ى تحصيلات به پطرزبورگ رفت و در آنجا مجدداً دوره ى متوسطه و عالى را در رشته ى حقوق به پايان رسانيد. پس از مراجعت به ايران چندى در وزارت امور خارجه مصدر خدماتى شد و تا رياست اداره ترقى كرد و بعد به رياست شيلات شمال منصوب شد. در 1301 با على اكبر داور محشور و نزديك شد و از پايه گذاران حزب راديكال و دنباله روى خط سياسى داور بود. در 1301 با كمك و مساعدت حزب راديكال، به معاونت وزارت معارف منصوب گرديد و ضمناً در مدارس عالى حقوق و علوم سياسى تدريس مى نمود.

در 1306 در تشكيلات نوين دادگسترى با تربه ى 9 قضائى به

مستشارى ديوان عالى تميز منصوب گرديد و قريب 6 سال در آن سمت باقى ماند. در 1312 استاندارى فارس به عهده ى او قرار گرفت و در احياء آثار باستانى فارس جد و جهدى از خود معمول داشت. در 1314 وقتى على منصور ظاهراً به اتهام اخذ رشوه از شركت كامپاكس بركنار و بازداشت شد، آهى به جاى او به وزارت طرق منصور گرديد و قريب سه سال در آن شغل مستقر بود و اتصال خطوط راه آهن شمال و جنوب در دوران تصدى او انجام گرفت. در نيمه ى دوم سال 1317 بركنار و زندانى شد. علت بركناريش سوءظنى بود كه رضاشاه به او داشت چون تحصيلكرده ى روسيه بود و با سفيركبير شوروى حشر و نشر زيادى داشت، شاه به او ظنين شده بود. در يكى از ملاقات ها به رضاشاه گفته بود مردم از حكومت رضايت ندارند. همين جلسه موجب عصبانيت فوق العاده ى شاه شد و دستور داد شهربانى او را توقيف كند و پرونده اى در دادگسترى برايش درست كردند تا سرانجام بر اثر مجاهدت دكتر احمد متين دفترى وزير دادگسترى محاكمه ى او سر نگرفت و از وى رفع اتهام گرديد و مدتى بيكار ماند تا اينكه در تير ماه 1319 در كابينه ى على منصور به سمت وزير دادگسترى تعيين و معرفى شد. در شهريور 1320 پس از حمله ى شوروى و انگليس به مرزهاى ايران، على منصور از نخست وزيرى كناره گيرى كرد. رضاشاه رياست دولت را به آهى تكليف نمود ولى او زير بار نرفت و به لطائف الحيل او را راضى كرد كه بايد در اين موقع خطير يكى از رجال باتجربه و پرسابقه در رأس دولت قرار بگيرد

و شاه اين پيشنهاد را پذيرفت و رياست دولت را به فروغى واگذار كرد. شغل آهى در كابينه ى جديد همچنان وزارت دادگسترى بود. دولت فروغى از نخستين روزهاى تشكيل با مشكلات بسيار بزرگى مواجه بود كه از همه مهمتر ترك مخاصمه و تعيين تكليف رضاشاه و بالاخره انعقاد پيمان نامه اى با دولتين شوروى و انگليس بود. آهى در حل مشكلات نقش مهمى داشت. در حقيقت قائم مقام نخست وزير و كارگردان دولت بود. در مذاكرات با سفراء شوروى و انگليس آهى نقش آفرين شد. پس از استعفا و خروج رضاشاه از ايران، فروغى مجدداً با رأى تمايل نمايندگان مجلس به رياست دولت رسيد و آهى همچنان در كابينه با سمت وزير دادگسترى باقى ماند.

فروغى بعلت كسالت و كهولت غالباً قادر به حضور در مجلس شوراى ملى نبود و تمام وظايف او را در مجلس، آهى انجام مى داد. در سومين ترميم كابينه باز هم شغل او محفوظ ماند و به هنگام طرح پيمان سه جانبه ى بين ايران و متفقين، دفاع اصلى از آن به دوش او قرار گرفت. در اوايل اسفند 1320 در چهارمين ترميم كابينه، فروغى شغل آهى را تغيير داد و او را به وزارت اقتصاد و خواروبار و كشاورزى منصوب نمود. پس از معرفى هيئت دولت جديد، مجلس با اكثريت ضعيفى دولت را تأييد كرد وليكن رأى مجلس مورد قبول فروغى واقع نشد و طبعاً خود و وزيران استعفا دادند. على سهيلى جانشين فروغى در هيئت وزيران خود، آهى را به سمت وزير دادگسترى معرفى نمود و ضمناً براى سفارتش در مسكو از دولت شوروى تقاضاى آگرمان كرد و در اوايل 1321 به مسكو رفت و قريب چهار

سال در آنجا سفارت داشت. در 1325 در اثر بيمارى به تهران بازگشت و سرانجام در همان سال در اثر بيمارى سرطان درگذشت.

(1325 -1265 ق)، مترجم. پسر ميرزاابوالقاسم آهى سفير ايران در مسكو بود. در تهران متولد شد. تحصيلات خود را در رشته ى حقوق و اقتصاد در مسكو به پايان رسانيد. مشاغل گوناگونى را عهده دار شد. استاد مدرسه ى علوم سياسى تهران، معاون وزارت معارف، وزير راه و دادگسترى، سفير ايران در مسكو از 1321 ش تا پايان عمر در اواخر عمر به علت كسالت شديد به تهران بازگشت و در تهران درگذشت.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] يادگار (س 3، ش 3،ص 28).

آهي، مهري

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مدرس، اديب.

تولد تهران.

درگذشت: اسفند 1366.

مهرى آهى، فرزند مجيد، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى ژاندارك تهران به پايان رسانيد و در سال 1310 در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فارغ التحصيل شد. در سال 1311 پدرش به سفارت كبير ايران در اتحاد حماهير شوروى منصوب گرديد و مهرى آهى همراه پدر عازم روسيه شد و مدت سه سال در دانشگاه لومونوسوف مسكو به تحصيل زبان و ادبيات روسى پرداخت. پس از مراجعت به ايران در سال 1327 براى ادامه تحصيل خود در اين رشته به انگلستان و فرانسه رفت و مدت هفت سال به تحصيل پرداخت و به اخذ دكترى در رشته ى زبان و ادبيات روسى نايل آمد. پس از مراجعت به ايران به تدريس زبان و ادبيات روسى در دانشكده ادبيات تهران و ادبيات تطبيقى مشغول شد و به رياست مركز زبان هاى خارجى دانشگاه تهران منصوب گرديد. وى همچنين با زبان هاى فرانسوى، انگليسى و ادبيات اين زبان ها

آشنايى داشت.

مهرى آهى، علاوه بر تدريس به فعاليت هاى ديگرى نيز مى پرداخت. وى از اعضاى مؤسس جمعيت راه نو، شوراى كتاب كودك، انجمن كتاب و شوراى عالى جمعيت زنان ايران بود و از همين رو در برخى كنفرانس هاى بين المللى به نمايندگى از ايران حضور داشت. در سال 1336 در كنفرانسى كه در مسكو از طرف سازمان ملل متحد تشكيل شد شركت جست.

در سال 1338، از طرف كميته ارتباطات براى شركت در سمينار زنان و كودكان به نيويورك دعوت شد و سپس بنا به دعوت سازمان ملل در كنفرانس جمعيت هاى غير دولتى شركت نمود و نيز چهار دوره به عنوان نماينده ى ايران در كميسيون مقام زن سازمان ملل متحد منصوب گرديد و همچنين به نمايندگى ايران در دو همايش مربوط به حقوق بشر به مغولستان و مانيل اعزام شد. در سال 1343 جزو هيئت نمايندگى ايران براى شركت در مجمع عمومى سازمان ملل متحد و نمايندگى ايران در كميسيون سوم (كميسيون امور اجتماعى و اقتصادى) انتخاب شد و انجام وظيفه نمود. در همين سال بنا بر دعوت دانشگاه هاروارد در سمينار تابستانى آن شركت كرد.

از ترجمه هاى وى مى توان به اين آثار اشاره نمود: مجموعه اى از قصه هاى آندرسن (مجموعه قصه، 1320)، پدران و پسران (اثر ايوان تورگنيف)، جنايت و مكافات (اثر فئودر داستايوسكى)، قهرمان كوچك (اثر نويسندگان خارجى، 1341). وى همچنين كتاب داستان كودكان هركس خانه اى دارد را به رشته ى تحرير درآورد.

(وف 1367 ش)، مترجم. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود را در مدرسه ى ژاندارك تهران به پايان آورد و در سال 1320 ش در رشته ى زبان و ادبيات فارسى فارغ التحصيل شد. در سال 1321 ش همراه پدر

كه به سفارت ايران در شوروى (سابق) منصور شده بود عازم روسيه شد و مدت سه سال در دانشگاه لومونوسوف مسكو به تحصيل زبان و ادبيات روسى پرداخت. پس از مراجعت به ايران در سال 1327 ش براى ادامه تحصيل خود در اين رشته با انگلستان و فرانسه مسافرت نمود پس از بازگشت به تدريس زبان و ادبيات روسى در دانشكده ادبيات تهران پرداخت. از جمله آثارش: ترجمه ى «آندرسن»؛ ترجمه «پدران و پسران» تورگينف؛ ترجمه «قهرمان عصر ما» لرمانتف؛ ترجمه «قهرمان كوچك».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (471 -470 / 6).

آيت اللهي، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا آيت اللهي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

دكتر حميدرضا آيت اللهي در سال 1338 در خانواده اي متدين و متعهد متولد شد. پس از سپري كردن تحصيلات مقدماتي در سالهاي خفقان و سركوب رژيم پهلوي به خاطر علاقه شديد به علوم اهل بيت (ع) و حمايت و تشويق خانواده از سوي ديگر به قم هجرت و وارد حوزه علميه قم گرديد.

پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي به تحصيل در دانشگاه روي آورد. و تا مقطع دكترا ادامه تحصيل داد. دكتر حميدرضا آيت اللهي در طي سالهاي عمر خود تا به امروز خدمات علمي فراواني انجام داده است. كتابها و مقالات فراواني تأليف و شاگردان بسياري تربيت و تقديم عالم اسلام كرده است.

آيت قزويني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به آيت. سلسله نسب وى منسوب به علماى مسجد جامع قزوين بود. از علوم ادبى و عربى و حكمت بهره داشت. مدتى در عراق و خراسان و فارس مسافرت كرد و با محمدخان دشتى مصاحبت داشت و در 1286 ق ديباچه اى بر «ديوان» دشتى نوشت. مدتى نيز در خدمت اسداللَّه ميرزا، از نوادگان ظل السلطان، بود و بعد از وفات وى جزو شعرا و ادباى دارالخلافه تهران شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (64 -63 /1)، الذريعه (13 /9)، فرهنگ سخنوران (14)، مينو در (358 -357 /2).

آيت، سيدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1317، نجف آباد.

درگذشت: 14 مرداد 1360 تهران.

سيد حسن آيت، فرزند سيد محمدرضا، تا خارج فقه و اصول تحصيلات حوزوى داشت. وى همچنين ليسانس حقوق، ادبيات و روزنامه نگارى داشت، و درجه ى فوق ليسانس علوم اجتماعى نيز را كسب كرده بود. پيش از پيروزى انقلاب اسلامى در دبيرستان ها و برخى از مراكز دانشگاهى به تدريس مشغول بود. وى پس از پيروزى انقلاب به نمايندگى مجلس خبرگان رسيد. وى سپس به نمايندگى اولين دوره ى مجلس شوراى اسلامى از شهر تهران رسيد. مقالاتى از وى در موضوعات تاريخى، سياسى و اعتقادى در مجله ها و روزنامه ها به چاپ رسيد.

سيد حسن آيت در چهاردهم مرداد 1360 به دست منافقين در جلوى درب منزلش شهيد شد. پيكر وى در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

از آثار وى است: چهره ى حقيقى مصدق السلطنه (1360). درسهايى از تاريخ سياسى ايران (1363).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

آيت اللَّه زاده اصفهاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن السيد العلام آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمد حسين بن آيت اللَّه السيد على بروجنى اصفهانى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهران است وى در سال 1345 ق در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و شرف و دامن والده ماجده اش صبيه ى آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى قدس اللَّه سره تربيت يافته و از محضر مرحوم والدش و مرحوم آيه اللَّه العظمى آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد يحيى يزدى استفاده نموده و در سال 1331 شمسى مهاجرت به ايران و در تهران رحل اقامت افكنده و از محضر و ابحاث آيه اللَّه العظمى آقاى حاج سيد احمد خونسارى استفاده نموده و ضمنا بتدريس متون فقه و اصول و تفسير و اقامه نماز جماعت در

مسجد بازار و اول كوچه ى غريبان و چند سالى است كه در مسجد ارباب محمدتقى واقع در خيابان دلگشا به اقامه جماعت و وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

و معظم له سبط مرحوم زعيم الشيعه فى عصره آيت اللَّه العظمى اصفهانى و داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ موسى خونسارى طاب ثراهما ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

آيت اللَّه زاده، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آيتي بيرجندي، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم آيتي در سال 1333هجري قمري در قريه گازار از توابع بيرجند در خانواده اي روحاني و شيعه متولد شد و اهل خانه را از قدوم خويش شاد كرد اين فرزند محمدابراهيم نام گرفت. وي از هفت سالگي براي فراگيري از قرآن مجيد و خواندن كتابهاي فارسي مذهبي و اخلاقي و از قبيل اينها وارد جلسات استادان آن زمان در شهر خود گرديد. در سيزده سالگي به شهر بيرجند رفت و ادامه تحصيل خود را در كنار اساتيد بيرجند گذراند. در هيجده سالگي در مدرسه باقريه شهر مشهد به قمستي از فصول و منطق تحت نظر استادان مجرب بودند. وي به درجه دكترا نايل گرديد و در تمام طول تحصيل به تحصيلات حوزوي بسنده نشد. وي در سن 51 سالگي در اثر سانحه تصادف در سال 1384 قمري جان خويش را از دست دادند.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

والدين و انساب : پدر محمد ابراهيم آيتي شيخ محمد قائني پيشنماز روستاي گازار بود كه به امور شرعي مردم رسيدگي مي كرد. او در سلك روحانيت و در امور ديني خود و مردم كوشا بود. وي كه توفيق تربيت در دامن مادر متدين پيدا نموده بود رشد كرد و به سن تحصيل رسيد.

خاطرات كودكي : محمد ابراهيم آيتي مقدمات عربي از پدرش شيخ محمد قائني ياد گرفت تا اينكه به نه سالگي كه رسيدند پدر در سوم ماه رمضان 1342 مرحوم شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي

: هفت ساله بودم كه پدرم مرحوم شيخ محمد قائني مرا براي فراگيري قرآن مجيد و خواندن كتابهاي فارسي مذهبي و اخلاقي از قبيل عين الحيات و جلاء العيون و حلية المتقين مرحوم مجلسي نزد « آخوند ملا عبداللّه گازاري» برد و به وي سپرد. مقدمات عربي را از مرحوم پدرم فرا گرفتم، نه ساله بودم كه پدرم در سوم ماه رمضان سال 1342قمري مرحوم شد. پس از آن شرح « قطرالندي» و « القيه» ابن مالك « سيوطي» و « شرح جامي» را نزد همان ملا عبداللّه و « محمد ابراهيم بويكي» خواندم. سيزده ساله بودم كه با اجازه مادرم براي ادامه تحصيل به شهر بيرجند رفتم و مدت پنج سال در مدرسه معصوميه كتابهاي « حاشيه» ملاعبداللّه يزدي و « شرح شمسيه» در منطق، « شرح نظام» « مغني البيب» در صرف و نحو و قسمتي از « مطوّل» در معاني و بيان و بديع و « معالم» و قسمتي از « قوانين الاصول» ميرزاي قمي در اصول، « تبصرة» علامه حلّي و « شرح لمعه» شهيد ثاني در فقه و مختصري حساب و هيأت و مقداري از شرح « سبعة معلّقه» را خواندم. در اين مدت پنج سال در شهر بيرجند از محضر مرحوم حاج شيخ محمد باقر آيتي بيرجندي و آيةاللّه حاج شيخ محمد حسين آيتي و مرحوم شيخ غلامرضا فاضل و آقاي حاج شيخ محمد علي ربّاني و مرحوم حاج ملا محمد دهكي استفاده بردم و شاگردي آنها را نمودم.هيجده ساله بودم كه براي ادامه تحصيل به مشهد مقدس مشرّف و در مدرسه باقريه ساكن شدم و بقيه شرح لمعه

و مطول و قسمتي از فصول و قسمت منطق شرح منظومه حاج ملا هادي سبزواري و آنگاه تمام سطح مكاسب، رسائل شيخ انصاري و كفايه آخوند خراساني را در محضر استادان فرا گرفتم. ضمنا هيئت قديم را نزد مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني و آقا شيخ مجتبي قزويني و آيةاللّه ميرزا حسين فقيه سبزواري و آيةاللّه اديب نيشابوري و مرحوم حاج شيخ حسن پايين خياباني و برخي اساتيد ديگر خواندم. در همان حال با درس خارج فقه و معارف مرحوم آقا ميرزا مهدي اصفهاني آشنا شدم و با شوق فراوان در حدود دو سال به درس پر بهره ايشان مي رفتم و در همين اوقات به درس شرح منظومه آقا ميرزا مهدي فرزند مرحوم آقا بزرگ حكيم مي رفتم و از اين راه با فلسفه قديم آشنا شدم. آشنايي من با متون عالي فلسفه قديم از قبيل شرح اشارات، شفاي بوعلي و اسفار مرحوم آخوند ملاصدرا در خارج از محيط طلبگي بود.» آيتي پس از فراگيري دروس حوزه هاي علوم ديني به دانشگاه راه يافت و او در همان دانشكده معقول و منقول تهران تحصيل كرده بود و موفق به اخذ درجه دكتري شده بود. ايشان علاوه بر علوم اسلامي و ادبيات عرب به زبان انگليسي نيز احاطه كامل داشت و از اين راه با انديشه هاي غربي و متون و روش تحقيق آنان آشنا گرديد.

خاطرات و وقايع تحصيل : حوزه هاي درس هرگاه محدود به چند نفر و كم جمعيت بود غالبا در اطاقهاي مسكوني مدارس و درسهاي سطوح عالي و خارج كه جمعيت بيشتري در آن شركت مي داشت بيشتر در مدرس هاي نسبتا وسيع مدارس كه فرش آن در

تابستان و زمستان منحصر به حصير بود و يا در شبستان هاي مساجد كه نيز در تابستان و زمستان حصير فرش و بسيار سرد بود و هرگز بخاري نمي ديد، تشكيل مي گرديد.كساني كه اهل كار و تحصيل بودند تقريبا تمام وقتشان به درس خواندن و مطالعه كردن و مباحثه كردن همان درسها و ( اگر خود از فضلاي حوزه بودند) به درس گفتن برگزار مي شد و فقط در هفته اي دو روز پنجشنبه و جمعه تعطيل بود، كه آن هم احيانا با درسهاي تعطيلي از قبيل رياضيات و هيئت و تفسير و حديث و جز اينها مي گذشت.زندگي طلبگي بسيار ساده و در عين حال پرنشاط برگزار مي شد. در آن تاريخ كمتر افكار اجتماعي به محيط طلبگي راه داشت و گير و داري هم اگر پيش مي آمد از حدود حجره هاي مدارس تجاوز نمي كرد. تا در بيرجند بودم با اينكه مدرسه معصوميه اوقاف زيادي داشت، به طلبه مدرسه چيزي نمي رسيد و متصدّيان اوقاف تمام درآمد موقوفه را مي خوردند و زندگاني ساده طلاب منحصرا از كمكهاي پدران و مادرانشان مي گذشت.اما در مشهد مقدس چون از طرفي موقوفات مدارس سرشارتر بود و از طرف ديگر متصديان اوقاف آنجا مانند متصديان اوقاف بيرجند نبودند مختصر حق السكوت و قوت لا يموتي به طلاب داده مي شد و روزي كه وارد مشهد شدم متصدي اوقاف مدرسه باقريه آقا شيخ جواد شيخ الاسلامي اصفهاني به ديدن من آمد و از همان روز مبلغ سي ريال ( كه شهريه كامل آن مدرسه بود) حقوق ماهيانه براي من قرار ساخت و اين مبلغ در آن تاريخ براي زندگي طلبگي متوسط يك نفر به خوبي كفايت مي كرد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل

: از امتيازات بسيار ارزنده حيات علمي محمد ابراهيم آيتي اين است كه او هرگز خود را در علوم متداول حوزه ها و مجامع علمي محدود نساخت. گو اينكه راز موفقيت هر انديشه ورِ دلسوز و تلاشگر و كاوشگر پر توفيق اين است كه خودجوش و زيركانه بيابد چه چيزي را بايد بخواند و كدام راه را برود. بدينسان او در تاريخ دوره اسلامي و تاريخ پيامبر و اهل بيت نيز تلاش فراوان كرد و يكي از متخصصان اين رشته در آمد و از تأليفات ايشان نيز اين نكته آشكار خواهد شد.

استادان و مربيان : از استادان محمد ابراهيم آيتي در زمينه هاي مختلف درسي مي توان به موارد زير اشاره كرد: آخوند ملا عبدالله گازاري ابن مالك محمد ابراهيم بويكي ميرزاي قمي علامه حلي شهيد ثاني باقر آيتي بيرجندي شيخ محمد حسين آيتي غلامرضا فاضل شيخ محمد علي رباني حاج ملا محمد دهكي ملا هادي سبزواري شيخ انصاري آخوند خراساني شيخ هاشم قزويني مجتبي قزويني حسين فقيه سبزواري اديب نيشابوري حسن پايين خياباني ميرزا مهدي اصفهاني ميرزا مهدي فرزند مرحوم آقا بزرگ حكيم آخوند ملاصدرا

هم دوره اي ها و همكاران : از دوستان محمد ابراهيم آيتي ، شهيد مطهري، آيةاللّه بهشتي و آيةاللّه طالقاني بود و با هم مراوده علمي و مباحثه داشتند.

زمان و علت فوت : محمد ابراهيم آيتي در سوم جمادي الثانيه 1384 قمري مطابق با هفدهم 1343 شمسي بر اثر سانحه تصادف جان خويش را از دست دادند. پيكر ايشان در قبرستان ابوحسن قم دفن گرديد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد ابراهيم آيتي پس از فراگيري دروس حوزه هاي علوم ديني به دانشگاه راه يافت و

در كنار تدريس به تحصيل نيز پرداخت. در سال 1334شمسي در دانشكده علوم معقول و منقول مشغول به تدريس شد و درسهاي تاريخ اسلام، تاريخ تمدن اسلام، فقه( دوره ليسانس) و فقه الحديث( دوره دكتري) را درس مي داد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از دوستان محمد ابراهيم آيتي، شهيد مطهري، آيةاللّه بهشتي و آيةاللّه طالقاني بود و با هم مراوده علمي و مباحثه داشتند. در آن زمان نواي بيداري در بعضي از مجامع علمي و فرهنگي برخاسته بود و حركت هاي خودجوش ارزشمندي براي شناخت درست اسلام ايجاد شده بود. كار مهم انديشه وران آن روز تغذيه فكري اين مجامع بود و استاد آيتي يكي از كساني بود كه در انجام اين مهم كوشا بود. در انجمن اسلامي مهندسان، جلسات ماهانه ديني كه شهيد مطهري نيز سخنراني داشت شركت داشت و به سخنرانيهاي ارزشمندي مي پرداخت و اين سخنرانيها بلافاصله تايپ و تكثير مي شد و با استقبال فراواني نيز روبرو گشت.يكي از تلاش هاي تحسين برانگيز ايشان تلاش در راه انتشار كتابهاي مذهبي بود كه از آن جمله تلاش گروهي ايشان و همراهانش منشأ ايجاد « شركت انتشار» گرديد. باري او در راه اصلاح ساختار فرهنگي و اجتماعي جامعه خويش از هيچ خدمتي فروگذار نكرد و با قلم و زبان و دست خويش هر آنچه كرد براي احياي فكر ديني و انديشه الهي بود.او همچنين در پرداختن به برخي موضوعات اسلامي و پيراستن نقص ها و خرافه ها متون اصيل و استواري را عرضه كرد .

آرا و گرايشهاي خاص : از خصوصيات محمد ابراهيم آيتي تحقيق هاي نو و بديع است. او در تاريخ به بررسي و كنكاشي ارزنده پرداخت

و نكات ابهام و نقاط كور را شناسايي كرد و به بحث و بررسي در آن پرداخت. . معظم له داراي ملكات نفسانيه و جامع علوم عقليّه نقليّه، مروج طريقه جعفريه بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 12افكار جاويد محمد

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه اي از متن انگليسي

2 آندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا

ويژگي اثر : به طوري كه ايشان در مقدمه كتاب ذكر مي كنند اين اثر حاصل تحقيق و تدريس سال هاي 1337و 1338دوره ليسانس دانشكده معقول و منقول تهران است و ايشان در اين كتاب تاريخ حوادث مهم هشت قرن حكومت مسلمين در اروپا را به تفصيل بيان كرده اند كه شامل تاريخ حكومتها، دست نشاندگان حكام عباسي و غير آن مي باشد. اين كتاب در سال 1340در 357صفحه چاپ شده است.

3 آيينه اسلام

ويژگي اثر : ترجمه اي است از متن عربي آن اثر نويسنده تواناي مصري دكتر طه حسين كه در تهران وسيله شركت انتشار به چاپ رسيده است.

4 بررسي تاريخ عاشورا

ويژگي اثر : اين خصلت او در كتاب بررسي تاريخ عاشورا به خوبي ظهور كرده است يعني او در اين قضيه مطيع و دنباله رو هيچ كس نيست و آزادانه و زيبا بر اساس مباني اصيل و اساسي قرآن و عترت و با عقل سليم و ذهل جوال خويش به ميدان آمده و به راستي به نقد احياگري در جريان عاشورا دست زده است.خمير مايه اين كتاب را مجموعه هفده سخنراني دكتر آيتي در راديو ايران

در سال هاي 1343 - 1342تشكيل مي دهد. اين اثر به همت استاد علي اكبر غفاري تنظيم و چاپ شده و تاكنون در حدود 10نوبت تجديد چاپ شده است.

5 تاريخ پيامبر اسلام

ويژگي اثر : اين كتاب تحقيقي است مستند، گسترده و دقيق بر اساس متون كهن در پيرامون حيات اشرف مخلوقات هستي حضرت رسول اكرم (ص)كه مؤلف در تنظيم آن زحمات فراواني را متحمل شده اند. اين كتاب با تعليقات و اضافاتي از دكتر ابوالقاسم گرجي از طرف دانشگاه تهران چاپ شده و چندين بار تجديد چاپ گرديده است.

6 ترجمه البلدان يعقوبي

ويژگي اثر : اين كتاب نيز به وسيله بنگاه ترجمه و نشر كتاب در سال 1356در 211صفحه چاپ شده است.

7 ترجمه تاريخ يعقوبي

ويژگي اثر : اين كتاب در دو جلد ضخيم چاپ شده است و از ترجمه هاي ارزشمند متون تاريخي به حساب مي آيد به طوري كه در سال 1342اين ترجمه به عنوان كتاب سال شناخته شد. متخصصان ترجمه نسبت به ترجمه هاي دقيق و اصولي مرحوم آيتي اعتماد خاصي دارند. اين اثر نيز چندين بار تجديد چاپ شده است.

8 تصحيح تفسير شريف لاهيجي

ويژگي اثر : مرحوم استاد آيتي جلد 3و 4اين تفسير را به صورت زيبا و اصولي تصحيح نموده اند و در سال 1340از طرف اداره اوقاف تهران به چاپ رسيده است.

9 خطبه هاي رسول اكرم(ص

ويژگي اثر : به زبان عربي نگارش يافته و تاكنون چاپ نشده است.

10 راه و رسم تبليغ

ويژگي اثر : مقاله اي است كه در كتاب گفتار ماه جلد دوم، ص 174 - 149به چاپ رسيده است.

11 سرمايه سخن

ويژگي اثر : اين كتاب به انگيزه تقويت و غني سازي سخنرانيهاي اسلامي تهيه شده است و مجموعه 80مقاله درباره مناسبت هاي مذهبي است كه سي مجلس آن درباره ماه مبارك رمضان، بيست و پنج مجلس درباره ماه محرم و صفر و بيست و پنج مجلس ديگر در مناسبت هاي ديگر سال مي باشد. اين اثر به همت مرحوم آيتي و يكي از دوستانش به نام سيد محمد باقر سبزواري تهيه و تنظيم شده و در سال 1339به چاپ رسيده است.

12 سيماي اميرالمؤمنين از مسجدالحرام تا مسجد كوفه

ويژگي اثر : اين كتاب سخنراني استاد در جلسه ماهانه ديني است كه ابتدا در كتاب گفتار ماه، ج 3ص 164 - 1296چاپ شده و سپس به صورت جداگانه به زيور طبع آراسته گرديده است.

13 شهداي اسلام

ويژگي اثر : به عربي است و تاكنون چاپ نشده است.

14 فهرست ابواب و فصول اسفار

ويژگي اثر : اين مقاله در يادنامه ملاصدرا به چاپ رسيده است.

15 كتاب و سنت

ويژگي اثر : در كتاب گفتار ماه جلد اول، ص 225تا 252به چاپ رسيده است.

16 گفتار عاشورا

ويژگي اثر : با همكاري عده اي از انديشه وران.

17 مجموعه سخنرانيها در مورد شخصيت هاي برجسته عالم اسلام

ويژگي

اثر : و مقالات و سخنرانيهاي علمي و تحقيقي ارزشمندي كه براستي شايسته است در يك مجموعه ارزشمند گرد آيد.فرازهايي از انديشه استاد آيتي

18 مرجعيت و روحانيت

ويژگي اثر : اين كتاب را نيز با همكاري عده اي از نويسندگان تأليف كرده است.

19 مقولات عشر

ويژگي اثر : اين كتاب رساله تز دكتراي آن مرحوم مي باشد و در روزنامه 1371 / 6 /5مورد بررسي و تبيين قرار گرفته است.

20 همه مسؤول يكديگريم

ويژگي اثر : مقاله اي است در كتاب همه مسؤول يكديگريم كه بحث زيبايي درباره امر به معروف و نهي از منكر نموده است. كتاب توسط انتشارات تشيّع در سال 1356به چاپ رسيده و مقاله در كتاب گفتار ماه، ج 1ص 76 - 45نيز چاپ شده است.

آيتي سجزه اي، نصرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرت الله آيتي سجزه اي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

آيتي قائني، ضياءالدين محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1397 -1310 ق)، فقيه، متكلم، اديب و شاعر، متخلص به آيتى. در روستاى مهموئى از توابع قاين متولد شد. مقدمات علوم را در بيرجند آموخت. سپس به مشهد رفت و به تحصيل در حوزه علميه آنجا پرداخت علوم ادبى را نزد شيخ عبدالجواد نيشابورى و مقدارى فقه و اصول را از پدر خود آموخت. در سال 1331 ق به مكه رفت و در اين سفر از قفقاز، سوريه، تركيه و عراق ديدن كرد. در بازگشت به اصفهان رفت و مدت دو سال در حوزه ى اين شهر درسهاى فقه و اصول را آموخت و از محضر اساتيدى چون سيد على نجف آبادى و شيخ محمد الهى گنابادى استفاده كرد، سپس به نجف رفت و مدت پنج سال نزد آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياء عراقى دروس خارج فقه و اصول را آموخت. در سال 1343 ق به بيرجند بازگشت و به اقامه جماعت و تدريس و تأليف پرداخت. علاوه بر بهره كافى در زمينه دانشهاى مختلف طبع شاعرانه اى هم داشت و حدود بيست هزار بيت شعر سروده است. آثار وى: شرح «كفاية الاصول» علامه خراسانى؛ «درّالفريد فيماروى عن السبط الشهيد»، در خطب و مواعظ و اشعار سيدالشهداء (ع)؛ «مقامات معنوى»؛ «مقامات الابرار»؛ «بهارستان»، شرح حال رجال قاينات و قهستان؛ «تتميم بهارستان»؛ «ديوان درّ غلطان»؛ «فوائد العقول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (377 -367 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (488 -486 /2)، الذريعه (13 /22)، صد سال شعر خراسان (55 -54)، گنجينه ى دانشمندان (268

-266 /3)، مؤلفين كتب چاپى (688 -687 /2).

آيورسن، آلن

قرن:20

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آلن ازاييل آيورسن (به انگليسي: Allen Ezail Iverson ) (7 ژوئن 1975، همپتون، ويرجينيا - ) بسكتباليست حرفه اي آمريكايي است.

وي اكتون در تيم ديترويت پيستونز در ان بي اي بازي مي كند.

آئينه وند، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ و ادبيات اسلامى، دانشكده: علوم انسانى، دانشگاه: تربيت مدرس

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكترا در رشته تاريخ و ادبيات اسلامى از دانشگاه القديس يوسف لبنان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرس.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ اسلام، تاريخ شيعه، فرهنگ و تمدن اسلامى، علوم حديث، علوم قرآن، سيره، ادبيات عرب، علوم سياسى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 45 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 17

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ اسلام، ادبيات سياسى، علم التاريخ، تاريخ شيعه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 15، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ادبيات، تاريخ، فقه، فرهنگ و تمدن اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

بابا افضل كاشاني

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 667 ق)، حكيم، نويسنده، عارف، اديب، شاعر، متخلص به افضل. معروف به بابا افضل. ولادت او در مرق بين اصفهان و كاشان اتفاق افتاد. بابا افضل بيشتر در زادگاه خود به اعتكاف، تدريس، تأليف، تحقيق و مباحثه روزگار مى گذرانيد. نسبت تعليم خواجه نصير طوسى با يك واسطه به او مى رسد. وى مدتى از عمر خود را به علت رشك حاسدان و سخن چينى آنها در زندان گذرانده است كه با توجه به گفته هاى صفا حبس وى سخت مورد ترديد است شيوه نثر بابا افضل بسيار پخته و به اصول متقدمان نزديك است. در رسالات خود كوشيده لغات فارسى را به جاى اصطلاحات عربى قرار دهد. وى چند رساله در تصوف و سلوك و حكمت به زبان فارسى دارد با متنى بسيار فصيح. مجموع رسائل وى تحت عنوان «مصنفات بابا افضل» نشر

يافته است، اين رسايل بيانگر انديشه هاى حكمى و تفكراتى است كه بر نويسنده دست مى داده است و همچنين بيان كننده مواعظ و حكم و حقايق عرفانى است. مدفن وى در مرق كاشان است. تاريخ وفات وى را به اختلاف 707 ،606 و 664 ق نوشته اند كه صحيحتر آن همان است كه در بالا ذكر شد. آثار بسيارى از وى به جا مانده است، از آن جمله اند: «المفيد للمتسفيد»؛ ترجمه ى «رساله ى نفس» ارسطو؛ «جاودان نامه» يا «جاويدنامه»؛ «ره انجام نامه»؛ يا «آغاز و انجام»؛ «انشاء نامه»؛ «مدارج الكمال؛ «ساز و پيرايه شاهان پرمايه»؛ «منهاج المبين»؛ «عرض نامه»؛ «مبادى موجودات نفسانى»؛ «مكتوبات»؛ «رباعيات»؛ «رساله در منطق»؛ ترجمه ى «رساله تفاحه»، ارسطو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1187 -1182 ،434 -426 ،252 -250 /3)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (459 -451) تاريخ كاشان (563 -562 ،439)، حبسيه در ادب فارسى (123 -122)، دايرةالمعارف فارسى (357/1)، الذريعه (116/9)، رباعى و رباعى سرايان (215 ،212 ،192)، رياض العارفين (164)، ريحانه (213 -212 /1)، سبك شناسى (165 -162 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 20/7)، فرهنگ ادبيات فارسى (63 -62)، فرهنگ سخنوران (76)، كشف الظنون (1640 ،578)، لغت نامه (ذيل/ بابا افضل كاشانى) مؤلفين كتب چاپى (395 -393 /5) مجمع الفصحا (259 -255 /1)، مخزن الغرائب (77/1)، هفت اقليم (452 -449 /2)، يغما (س 4، ش 9، ص 417 -414).

باباپور، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي باباپور

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدمهدي باباپور متولد 1343 در روستاي گل افشان از توابع قائمشهر (مازندران) به دنيا آمدم تحصيلات ابتدايي را در همان روستا و دوران راهنمايي و

دبيرستان را در رشته علوم تجربي در همان شهرستان به اتمام رساندم.پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه تهران شدم و پس از دو سال يعني سال 65 وارد حوزه علميه قم شدم. پس از 8 سال دروس سطوح حوزه را اتمام كردم و به مدت ده سال در خارج فقه و تفسير علوم آيت الله جوادي آملي و دو سال در جامع اصول آيت الله صالحي مازندراني كسب فيض نمودم. در كنار تحصيل حوزوي از سال 68 تحصيلات دانشگاهي را آغاز نمودم. كارشناسي علوم سياسي را در دانشگاه باقرالعلوم قم و كارشناسي ارشد علوم سياسي را در دانشگاه شهيد بهشتي تهران و دكتري علوم سياسي در دانشگاه تهران گذراندم و هم اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه شهيد بهشتي مي باشم. در كنار تحصيل دروس حوزوي و دانشگاهي تدريس در حوزه و دانشگاه را به مدت 15 سال طي نمودم. در مركز جهاني علوم اسلامي و جامعة الزهراء درس هاي مختلفي را ارائه نمودم. در زمينه فعاليت هاي تحقيقاتي و پژوهشي نيز پنج جلد كتاب چاپ گرديده و دو جلد آماده چاپ مي باشد. و ده ها مقالات علمي و راهنمايي و مشاوره 20 پايان نامه در سطح كارشناسي ارشد حوزه را نيز برعهده داشتم.

بابازاده، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر بابازاده

محل تولد : آذرشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير تا پايان ششم ابتدايي در مدرسه علوي آذر شهر تحصيل داشتم. همه ساله شاگرد اول، در پايان كلاس ششم در منطقه در امتحان نهايي ممتاز شدم. يك سال در مدرسه طالبيه تبريز تا پايان سيوطي و جامي تحصيل كرده سپس در قم به تحصيل

پرداختم. سطح را در 7 سال به پايان رسانده ودر سال 1351 در امتحانات خارج حوزه قبول شدم و از مدرسين و مراجع فعلي حوزه تلمذ نموده و بيش از 20 سال دوره خارج ديده ام و به طور كتبي تاييديه دارم. از تمام مراجع تقليد و شخص مقام رهبري در امور حسبي وكالت و نمايندگي دارم. در موسسه بسيار وزين علمي( دار التبليغ سابق) كه همچون علامه طباطبايي، آيت الله مكارم، آيت الله سبحاني، شهيد مطهري، آيت الله شبيري و ساير رجال علمي و سياسي از اساتيد آنجا بودند، شش سال دوره عادي سپس دو سال دوره تخصصي و عالي را به پايان رسانده و پيوسته جزو دانشجويان ممتاز بودم. دراين ميان از من درخواست شد كه براي ادامه تحصيل و به عنوان مبادله دانشجو به آمريكا بروم كه به جهت عائله مندي نپذيرفتم.مدت يك سال و اندي مديريت مركز تحقيقات و تاليفات موسسه امام صادق عليه السلام را به عهده داشتم كه خود استعفا دادم.چهار سال در سازمان امور اداري استخدامي كشور در شعبه تحقيقاتي قم عضو ارشد و فعال پژوهشي و نگارشي بودم و چند اثر توسط حقير نگارش شده از جمله (ولايت فقيه) كه كتاب درسي براي موسسات و وزارتخانه ها مي باشد.تا به حال 28 جلد كتاب چاپ شده و تعدادي مقالات چاپ شده تقديم داشته ام. در اين ميان كتاب (تحليل سيره فاطمه زهرا سلام الله عليها) و اخيرا كتاب( سيري در سيره فاطمه زهرا«س» )رسما از طرف شوراي مديريت حوزه به عنوان كتاب درسي حوزه هاي بانوان سراسر كشور مي باشد از مجموع كتاب هايم تا به حال

سه عنوان كتاب هاي برتر و برگزيده حوزه علميه انتخاب شده و مورد تقدير مراجع بزرگ و گاهي تشويق و مقدمه آنان قرار گرفته ام. به ويژه از سوي رهبر معظم انقلاب مورد تفقد واقع شده (هم نماينده ايشان تلفني از برخي نوشته هايم تقدير داشتند و هم رئيس بيت قم و معاونت فرهنگي معظم له جناب آقاي مروي به همراه ديگران براي تفقد و تشويق و ابلاغ سلام و پيام به منزلم آمدند.) در حوزه علميه از طرف شوراي مديريت و مدارج علمي حوزه در جايگاه استاد راهنما و استاد مشاور در خدمت فضلاء و دانشمندان حوزه در نگارش رسائل علمي و پايان نامه انجام وظيفه مي كنم. در ضمن از اعضاي نخستين نخبگان حوزه مي باشم. مقاطع كوتاهي در دانشكده سپاه قم در رشته (حقوق) و (احكام و فقه) براي مديران سپاه تدريس داشتم كه به جهت مسافرت هاي زيادي كه دارم ادامه ندادم. در حوزه علميه در سال هاي آغازين درسم به تدريس حاشيه و معالم مي پرداختم كه سپس به جهت اشتغال زياد در محورهاي مختلف تحصيلي از ادامه آن خودداري نمودم. ناگفته نماند كه دروس متوسطه را به طور متفرقه به پايان رساندم و حتي يك ساعت در كلاس نبوده ام. بنده در مسير تحصيل و تعليم روزانه 16 ساعت مشغول كسب علم بودم. نظم، اخلاص، انگيزه ، پشتكاري و ... از ابراز موفقيت من بودند. از خداوند متعال مي خواهم با نيت خالصانه در مسير اهل بيت نگه داشته و عاقبت بخيري را روزي من گرداند و السلام عليكم و رحمه الله

بابايي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ علي بابايي

محل تولد : پلدختر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/8/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1314 در خليل اكبر (يكي از روستاهاي پل دختر ) متولد شدم، تحصيلات ابتدائي را در پلدختر گذراندم.

در سال 1333 وارد حوزه علميه خرم آباد شدم و از سال 1333 تا 1342 در آنجا بودم و از محضر آيت الله كمالوند بهره بردم و از سال 1342 به قم مهاجرت نمودم و در محضر اساتيد آنجا به كسب علوم دينيه پرداختم و ضمن تحصيل بنا به فرموده حضرت امام ره و ساير علماي اعلام به مبارزه با رژيم شاه پرداختم و بيش از 16 سال با رژيم مبارزه كرديم و در جنگ فيضيه شركت داشته ام و ضرباتي به فك و كتف اينجانب وارد شد كه هنوز هم آثار آن موجود است و بعد از پيروزي انقلاب همان مسئوليت هايي را كه ذكر كرديم عهده دار بوده ام و نسبت به انقلاب و دستورات رهبر كبير انقلاب هيچ گونه مسامحه و كوتاهي تاكنون نداشته ام و هم اكنون مسئول حوزه علميه امام صادق كه موسس آن خودم بوده ام مي باشم.

اين حوزه تعداد 50 نفر طلبه برادر و 40 نفر خواهر دارد. و فعاليت آنها بسيار خوب مي باشد.

بابايي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر بابائي

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب علي اكبر بابائي متولد 1333 در اراك پس از آموختن قرآن و برخي كتاب هاي مذهبي در مكتب خانه و تحصيلات ابتدايي در مدارس دولتي و دروس مقدماتي حوزه مانند صرف و نحو در حوزه علميه

اراك در سال 1353 ه.ش وارد حوزة علميه قم شدم و تا سال 1359 ه.ش ساير دروس مقدماتي و سطوح عالي حوزوي را فرا گرفتم و در سال 1360 به دروس خارج اصول و فقه راه يافتم ، مدت كوتاهي از درس خارج اصول آيت الله مكارم و خارج فقه آيت الله تبريزي استفاده كردم ولي عمده تحصيلات خارج فقه و اصول اين جانب از درس هاي خارج فقه و اصول آيت الله وحيد خراساني بوده است حدود 12 سال در درس خارج اصول و حدود 2 سال در درس خارج فقه معظم له شركت كرده ام همزمان با تحصيلات خارج فقه اصول در برنامه هاي درسي مؤسسه در راه حق و پس از اتمام دوره عمومي تحقيقات خود را در رشتة تخصصي تفسير علوم قرآني در اين مؤسسه آغاز كردم و تا سال 1373 ادامه يافت از سال 1373 تا كنون در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه كه قبلا دفتر حوزه و دانشگاه ناميده مي شد به پژوهش در موضوع مباحث علوم قرآني با گرايش منطق فهم قرآن اشتغال داشته ام و نتيجه آن تأليف كتاب هاى: روش شناسي تفسير قرآن. مكاتب تفسيري ج 1 و 2 تاريخ تفسير قرآن بوده است.

بابكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بابكي

محل تولد : دماوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1353 پس از اتمام مقطع سيكل وارد حوزه علميه قم شدم و به فراگيري علوم حوزوي روي آوردم؛ از آن تاريخ تاكنون در حوزه به درس و بحث و مطالعه، تحقيق و تدريس اشتغال دارم. جز ايام تبليغي و مانند آن از اشتغالات علمي سرباز نزدم، تحصيلات مقدماتي و

سطح را تا سال 1365 ادامه دادم و از سال 1366 به درس هاي خارج فقه و اصول راه يافتم و از محضر بزرگاني چون حضرات آيات نجفي مرعشي، تبريزي، فاضل لنكراني، وحيد خراساني، مكارم شيرازي، كوكبي ، انصاري شيرازي ، مصباح يزدي، جوادي آملي و حسن زاده آملي استفاده بردم و هم اكنون به تدريس سطوح عالي حوزه و تحقيق در عرصه هاي مختلف فقهي اشتغال دارم

باخرزي، ابوالحسن، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 467 ق)، اديب، شاعر و فقيه شافعى. مشهور به رييس على حسن خان و ملقب به تاج الرؤسا. در باخرز و نيشابور به فراگيرى علم پرداخت و سفرى دور و دراز به شهرهاى ايران و عراق كرد. وى در جوانى كاتب طغرل بيگ و شاگرد شيخ ابومحمد جوينى بود. اما به ميل خود از دربار بيرون رفت و در سلك عارفان درآمد. وى در مجلس شادخوارى به دست والى باخرز كشته شد. باخرزى به زبان فارسى و عربى «ديوان» شعر داشته كه «ديوان» فارسى او از ميان رفته است و همچنين در شعر فارسى مجموعه ى رباعياتى به نام «طرب خانه» داشته كه ظاهرا آن هم در ميان نيست. از شعر فارسى او جز يك قصيده و چند قطعه چيز ديگرى در دست نيست. از ديگر آثار او كتاب «دمية القصر و عمرة اهل العصر» كه از كتابهاى معروف ادبيات عرب و ذيلى است بر «يتيمة الدهر» ثعالبى. گويند على بن زيد بيهقى بر آن ذيلى تحت عنوان «وشاح الدمية» نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (81/5)، تاريخ ادبيات در ايران (1038 -1037 /2)، تاريخ نظم و نثر (53 -52)، دايرةالمعارف فارسى (362/1)، الذريعه

(118/9)، رباعى و رباعى سرايان (107 -106) ريحانه (219 -218 /1)، سيرالنبلاء (364 -363 /18)، فرهنگ ادبيات فارسى (83 -82)، فرهنگ سخنوران (401)، كشف الظنون (2049 ،1103 ،778 ،761)، الكنى و الالقاب (63/2)، لغت نامه (ذيل/ باخرزى)، معجم الادباء (48 -33 /13)، معجم البلدان (376/1)، معجم المؤلفين (65/7)، وفيات الاعيان (389 -387 /3)، هدية العارفين (692/1).

باخرزي، ابونصر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 435 ق)، اديب. به قول صاحب «دمية القصر » وى از بزرگان و مفاخر باخرز و داراى شعرى دقيق و روان بود. مدتى نيز وزير امير بيغو حسن بن موسى در خراسان بود. بالاخره در قريه ى بنداشير به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (112/1).

باخرزي، اسماعيل

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نويسنده و لغوى. وى مؤلف كتاب «خلاصة اللغات و تفسير المشكلات»، در لغت عربى به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (814).

باراني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا باراني

محل تولد : سيرجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

زندگينامه علمي محمدرضا باراني

وي در سال 1344 در شهرستان سيرجان به دنيا آمد و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در سال 1363 شمسي مدرك ديپلم را دريافت نمود. او همچنين در زمان جنگ تحميلي عراق بر ضد جمهوري اسلامي ايران، به همراه هم رزمان خود حدود يك سال در جبهه هاي جنگ و دفاع مقدس نيز حضور داشته است.

الف _ تحصيلات حوزوي:

ايشان در سال 63 پس از اخذ ديپلم به شهر مقدس قم آمده و وارد حوزه علميه قم شده و به تحصيلات حوزوي پرداخت كه شرح آن در زير مي آيد:

1. دروس دوره آغازين حوزه مانند جامع المقدمات، المغني، سيوطي، مختصر المعاني و برخي دورس جنبي را در مدرسه حقاني گذراند.

2. دروس سطح را نزد اساتيدي چون حجج اسلام؛ سيد محمد سعيدي، سيد احمد خاتمي، سيد هاشم حسيني بوشهري، مدرسي يزدي، پاياني، اعتمادي، آيت الله استادي، آيت الله طاهري خرم آبادي، آيت الله محفوظي و آيت الله سبحاني به پايان رساند.

3. دروس خارج فقه و اصول را نزد آيات عظام؛ فاضل لنكراني، سبحاني، خاتم يزدي، جوادي آملي و وحيد خراساني گذرانده است.

ب- تحصيلات دانشگاهي:

ايشان هم زمان با تحصيلات حوزوي به تحصيلات دانشگاهي و كلاسيك روي آورد و مراحل زير را پيموده است.

1. كارشناسي «الهيات و معارف اسلامي» را در سال 1373شمسي دريافت نمود.

2. كارشناسي ارشد

«تاريخ» را در سال 1379 با عنوان پايان نامه «شيعه در ايران عصر ايلخانان» به پايان رساند.

3. دكتري Ph.D«تاريخ اسلام»؛ سال 1381 در دانشگاه اصفهان به عنوان دانشجوي دكتري تاريخ اسلام پذيرفته شد و در سال 1386 از پايان نامه دكتري با موضوع «بررسي تاريخي تعامل فكري و سياسي اماميه با فرقه هاي معتزله، اشاعره و حنابله در عصر آل بويه در بغداد» دفاع كرده است.

ج _ مسئوليت هاي علمي:

1. عضو هيئت علمي جامعه المصطفي العالميه از 1382 تاكنون

2. مسئول انجمن تاريخ پژوهان از 1380 تاكنون كه يكي از انجمن هاي علمي حوزه مي باشد.

3. مسئول انجمن علمي ايراني تاريخ اسلام از سال 1387 تاكنون كه از انجمن هاي علمي وزارت علوم است.

4. مدير گروه تاريخ جامعة الزهرا (س) از سال 1386 تاكنون

5. مسئول دبيرخانه انجمن هاي علمي حوزه از 1381 تا پايان 1386

6. عضو هيئت تحريريه فصل نامه علمي تخصصي «نامه تاريخ پژوهان» وابسته به انجمن تاريخ-پژوهان

7. عضو هيئت تحريريه فصل نامه تخصصي « سخن تاريخ» وابسته به گروه تاريخ مدرسه عالي امام ره

8. مدير گروه تاريخ جشنواره كتاب سال حوزه از 1382 تاكنون

9. مدير مسئول فصلنامه تخصصي «نامه تاريخ پژوهان» از سال 1382 تاكنون

10. سردبير فصلنامه دانشجويي «سخن تاريخ» از سال 1385 تاكنون

11. مسئول كميسيون تاريخ اسلام مركز جهاني علوم اسلامي از 1383 تاكنون

12. عضو هيئت موسس انجمن تاريخ پژوهان از انجمن هاي علمي حوزه

13. عضو هيئت موسس انجمن علمي ايراني تاريخ اسلام از انجمن هاي علمي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري

14. عضو شوراي علمي مركز تخصصي تاريخ حوزه از 1382 تا مهر 1385

15. عضو شوراي گروه سيره پژوهشكده تاريخ و سيره دفتر تبليغات از 1381

تا آذر 84

16. عضو شوراي پژوهشي گروه تاريخ جامعة الزهراء از تابستان 1385 تاكنون

17. مسئول علمي نخستين «همايش بين المللي تشيع و خاورشناسان» در سال 1384 تا 1385

18. دبير علمي همايش «نكوداشت استاد علي دواني» در سال 1386.

19. عضو شوراي علمي «همايش بين المللي پيامبر اعظم (ص)» در دانشگاه اصفهان در سال 1385

20. عضو شوراي علمي همايش سراسري «قرآن و تاريخ» دانشگاه آزاد اسلامي در سال 1385

21. دبير گروه تاريخ مدرسه عالي امام خميني (ره) در سال 1381

22. مسئول علمي دومين «همايش بين المللي تشيع و خاورشناسان» در سال 1386 و 1387

د- تدريس

ايشان در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد تدريس داشته اند كه به قرار ذيل است.

1) تدريس دروس مختلف تاريخ مانند؛ تاريخ پيامبر(ص)، تاريخ ائمه (ع)، تاريخ عباسيان، تاريخ امپراطوري عثماني، تاريخ اسلام در مصر و شام، تاريخ اسلام در مغرب و اندلس، تاريخ نگاري در اسلام، تاريخ اسلام و خاورشناسان و تشيع در آثار خاورشناسان در مدرسه عالي امام خميني(ره) وابسته به جامعه المصطفي العالميه از سال 1379 تاكنون.

2) تدريس دروس تاريخي مانند؛ تاريخ عباسيان، تاريخ عثماني، تشيع در آثار خاورشناسان و تاريخ اسلام در مغرب و اندلس در دانشگاه اهل بيت(ع) در سال هاي 1383 و 1385 و 1386.

3) تدريس دروس تاريخي مانند؛ تاريخ امويان، تاريخ عباسيان، تاريخ عثماني، تشيع در آثار خاورشناسان و تاريخ اسلام و خاورشناسان در مركز آموزش هاي اسلامي وابسته به حوزه – گروه تخصصي تاريخ در سال هاي 1382 تاكنون

4) تدريس درس تاريخ اسلام و خاورشناسان در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي در سال هاي 1383 تا 1385.

5) تدريس دروس تاريخي تاريخ عثماني

و تشيع در آثار خاورشناسان در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در سال 1385.

6) تدريس درس تشيع در آثار خاورشناسان در دانشگاه پيام نور قم در سال 1387.

ه_ پژوهش هاي منتشر شده:

1. «گرايش ايرانيان به تشيع در قرن هفتم هجري»؛ منتشره در فروردين 1380 در نشريه تخصصي معرفت شماره 40.

2. «نقد و بررسي گرايش ايلخانان به اسلام و تشيع»؛ منتشره در نشريه تخصصي تاريخ در آيينه پژوهش شماره اول پاييز 1381.

3. «معرفي و نقد سفرنامه ابن فضلان» منتشره در نشريه تخصصي تاريخ در آيينه پژوهش شماره پنجم فروردين 1383.

4. «اختلاف روايات و راهكارهاي حل آن» منتشره در مجموعه مقالات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در سال 1380.

5. «زندگينامه علمي فرهنگي امام هادي(ع)» در مجموعه مقالات دفتر تبليغات اسلامي 1384.

6. «دين حنيف، ماهيتي مستقل يا روح اديان الاهي» منتشره در نشريه تخصصي مذاهب و فرق اسلامي «طلوع» پاييز 1384.

7. «جامعه شناختي نهاد حكومت پيامبر(ص)» منتشره در مجموعه مقالات همايش بين المللي پيامبر اعظم (ص) دانشگاه اصفهان پاييز 1385.

8. «احناف» در دائرة المعارف قرآن در دائره المعارف قرآن وابسته به دفتر تبليغات اسلامي سال 1386.

9. «التأثير الفكري المتبادل بين الامامية و المعتزلة في عصر البويهيين» كه مجوز انتشار آن از نشريه بين المللي علوم انساني در تاريخ 4/7/1386 دريافت شده است.

10. بررسي و تحليل تعامل فكري سياسي اماميه با اشاعره در بغداد دوره آل بويه (سده هاي چهارم و پنجم

هجري) انتشار در نشريه شيعه شناسي وابسته به موسسه شيعه شناسي، 1387.

11. مدخل بسر بن سفيان در دائره المعارف قرآن انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه

و _ پژوهش هاي آماده نشر:

الف) مقالات

1. امام هادي (ع) و علم و

دانش

2. تأثير حمله مغول بر جغرافياي انساني ايران

3. تأثير حديث نگاري بر تاريخ نگاري

4. سير تاريخي انديشه ولايت فقيه

5. تبيين تاريخي(تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

6. حركت و پويايي در تاريخ (تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

7. سبب در تاريخ (تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

8. تاريخ نگاري قرن هاي 4 تا 6 هجري

9. نقش مروان بن حكم در صدر اسلام

10. بررسي تاريخي حادثه انذار عشيره

11. رويكرد اماميه و حنابله درباره باورهاي كلامي در بغداد دوره آل بويه

12. ديدگاه اماميه و اشاعره در باره دانش ها

13. ديدگاه اماميه و حنابله درباره دانش ها

14. ديدگاه اماميه و معتزله درباره دانش ها

15. رويكرد حنابله در رقابت با ديگر فرقه هاي

16. همگرايي و واگرايي حنابله با ديگر فرقه هاي

17. فرايند اقتداريابي اشاعره در دوره آل بويه

18. فرايند تعامل و تقابل سياسي اماميه و معتزله

19. فرايند تعامل و تقابل فكري اماميه و اشاعره

20. فرايند تعامل و تقابل فكري اماميه و معتزله

21. مصلحت انديشي سياسي و مذهبي آل بويه

22. معتزله در فرايند اقتدار سياسي و فكري

ب) كتاب ها

1. بررسي تاريخي تعامل فكري و سياسي اماميه با فرقه هاي معتزله، اشاعره و حنابله در عصر آل بويه در بغداد (رساله دكتري كه تا چند ماه آينده منتشر خواهد شد.)

2. تشيع در ايران عصر ايلخانان؛ (پايان نامه كارشناسي ارشد است كه در حال آماده سازي براي انتشار است).

3. تاريخ امپراطوري عثماني (كتاب درسي)؛ در حال انجام است.

4. تشيع در آثار خاورشناسان (كتاب درسي)؛ در حال انجام است.

ز- سخنراني علمي و شركت در همايش ها و ميزگردها

1. ارايه مقاله در همايش «بررسي كتاب الصحيح من سيرة النبي الاعظم (ص)» توسط پژوهشگاه حوزه و

دانشگاه در سال 1379.

2. ارايه مقاله در «همايش بين المللي پيامبر اعظم (ص)» در دانشگاه اصفهان در سال 1385.

3. شركت در ميزگرد «امام رضا (ع) و گروه هاي دورن شيعي» در انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385.

4. شركت در ميزگرد «بازكاوي اوضاع سياسي و اجتماعي عصر امام رضا (ع)» در انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385.

5. شركت در ميزگرد «توليد علم در تاريخ» توسط انجمن تاريخ پژوهان و نهضت نرم افزاري در سال 1383.

6. شركت در ميزگرد «نقد نظريه از اماميه تا اثني عشريه» كه اين نظريه از سوي خاورشناس مشهور اتان كلبرگ مطرح شده است و جلسه نقد اين نظريه كه توسط نهضت نرم افزاري و انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385 برگزار گرديد.

7. شركت در ميزگرد نقد كتاب «موسوعة التاريخ الاسلامي» نوشته استاد يوسفي غروي كه توسط انجمن تاريخ پژوهان و دبيرخانه كتاب سال حوزه در 2 اسفند 1386 برگزار شد.

8. سخنراني علمي در همايش توليد علم با عنوان «جايگاه مطالعات تاريخي در حوزه» در سال 1383.

9. سخنراني علمي در انجمن معلمان تاريخ استان قم با عنوان «آسيب شناسي تدريس تاريخ» در سال 1385.

10. شركت در ميزگرد «چالش هاي فراروي شيعه پژوهي غربيان» برگزار شده در دومين همايش بين المللي تشيع از ديدگاه خاورشناسان، 1387.

ح- راهنمايي و مشاوره رساله و پايان نامه

1. راهنمايي بيش از 36 رساله دفاع شده و در حال نگارش

2. مشاوره 15 (پانزده) رساله دفاع شده و در حال نگارش

3. داوري 5 (پنج) رساله ارشد

باريكلو، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا باريكلو

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/6/4

باستاني پاريزي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1259 ش)، واعظ و شاعر. در پاريز متولد شد. با علوم قديم و جديد آشنا بود. خوش محضر و خوش حافظه بود. بر تاريخ عمومى احاطه داشت. رياست دبستانى در كرمان به وى محول شد. دبستان پاريز به نام او موسوم است. وى پدر دكتر محمد ابراهيم باستانى پريزى است. از آثار او: «جغرافياى ايران» به صورت منظوم؛ «ايام نيكبختى از پس بدبختى ايران»؛ «سى و دو داستان». ملاعلى اكبر حتى در نوشتن نامه ها صورت منظوم به كار مى برد و در آنها معايب اجتماعى را بر سبيل هزل بيان مى كرد. از وى حدود بيست هزار شعر باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شاعران كرامان (9 -6)، ستارگان كرمان (14 -11).

باشي، بهزاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1311.

درگذشت: مهر 1370.

بهزاد باشى فارغ التحصيل رشته ى علوم سياسى از دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران بود. در جوانى به زندان افتاد و موسيقى را پيش خود و پدرش (پيش از زندان) و در زندان هاى كودتاى 1332 آموخت و با موسيقى كلاسيك به همين ترتيب آشنا شده بود.

فعاليت مطبوعاتى وى از سال 1335 آغاز شد و حدود سى سال به طول انجاميد. مدتى مترجمن بخش خارجى روزنامه ى «كيهان» و سردبير اخبار خارجى خبرگزارى پارس بود. علاوه بر چندين نشريه ى ديگر و سازمان راديو و تلويزيون هم همكارى داشته است. بهزاد باشى ده سال آخر عمر را بر ترجمه ى كتاب پنج جلدى تاريخ جامع موسيقى كه حجم آن بيش از چهار هزار صفحه است، صرف كرد كه در سه جلد در سال 1369 منتشر شد. از ترجمه هاى ديگر وى مى توان از: يوهان سباستيان باخ (آلبرت شوايتزر)؛ زندگى نامه سوكارنو؛ خاطرات مك ميلان؛ خاطرات سارا

چرچيل؛ از استالين تا خروشچف؛ تاريخچه ى سينما؛ تاريخچه ى هواپيما؛ تاريخ موسيقى؛ زندگى شومان (نوشته جون شيسل)؛ آمريكاى بزرگ و حقوق بشر؛ جامعه ى فئودالى؛ خنيانگرى و موسيقى ايرانى؛ سلفاى موسيقى ايران نام برد كه همه آنها را از انگليسى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

باطني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمدرضا باطني در سال 1313 در اصفهان به دنيا آمد.ايشان مدرك كارشناسي ارشد و دكتري رشته زبان و ادبيات انگليسي را از انگلستان دريافت كرد.او تا سال 1360استاد زبان شناسي در دانشگاه تهران بودو از سال 1364 تاكنون، رياست واحد پژوهش مؤسسۀ فرهنگ معاصر را به عهده دارد. كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف محمد رضا باطني(با همكاري همكارانش) ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد رضا باطني كارشناسي زبان انگليسي را از دانشسراي عالي (دانشگاه تربيت معلم فعلي) و كارشناسي ارشد و دكتري در زبان انگليسي را از انگلستان دريافت داشت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر محمدرضا باطني تا سال 1360استاد زبان شناسي در دانشگاه تهران بود و از سال 1364 تاكنون، رياست واحد پژوهش مؤسسۀ فرهنگ معاصر را به عهده دارد.جوائز و نشانها : كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف محمد رضا باطني(با همكاري همكارانش) ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : تأليفات و ترجمه هاي فراواني در زبان شناسي و علوم از محمد رضا

باطني به چاپ رسيده است .آثار : nbsp1 پيرامون زبان و زبان شناسي ويژگي اثر : تهران: انتشارات آگاه، 13672 توصيف ساختمان زبان فارسي ويژگي اثر : تهران: انتشارات امير كبير، 13483 زبان و تفكر ويژگي اثر : تهران: زمان، 13544 ساخت و كار ذهن ويژگي اثر : (ترجمه)؛ انتشارات فرهنگ معاصر5 فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي ويژگي اثر : اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است6 نگاهي تازه به دستور زبان ويژگي اثر : تهران: انتشارات آگاه، 1371

باغ نوي شيرازي، شمس الدين حبيب الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 995 /994 ق)، فقيه، متكلم، شاعر و اديب. معروف به ميرزاجان. چون در محله باغ نو شيراز مى زيست به باغ نوى معروف بود. او شاگرد جمال الدين محمود از دانشمندان زمان خود و از معاصران علامه جلال الدين دوانى بود. شمس الدين در علوم زمان بخصوص در حكمت و منطق دست داشته است و يكى از آخرين حكماى بزرگ ايران است كه پيرو طريقه ى اشعريان و از شافعيان متعصب بود و در كلام و اصول نيز دست داشت. وى چند سالى قبل از وفات به هندوستان رفت و همان جا درگذشت. از تأليفات او: «انموذج الفنون»؛ «تعليقات بر شرح «مختصر العضدى»؛ «حاشيه بر شرح جديد قديم؛ «تجريد الكلام»؛ «حاشيه بر شرح مطالع»؛ «حاشيه ى بر حاشيه ى شرح مطالع»؛ «حاشيه بر اثبات الواجب دوانى»؛ «حاشيه بر محاكمات قطب الدين

شيرازى بر شرح اشارات»؛ «حاشيه بر شرح اشارات خواجه نصيرالدين طوسى» و «حاشيه بر مطول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (172/2)، بزرگان شيراز (336)، تاريخ ادبيات در ايران (305/5)، تاريخ نظم و نثر (389)، الذريعه (10/6)، روضات الجنات (12/3)، ريحانه (63/6)، صبح گلشن (482)، فارسنامه ى ناصرى (960 -959 /2)، فرهنگ سخنوران (900)، كشف الظنون (1853 ،1716 ،842 ،685 ،476 ،475 ،185 ،95)، الكنى و الالقاب (221/3)، لغت نامه (ذيل/ حبيب)، معجم المؤلفين (188/3)، هدية الاحباب (252)، هدية العارفين (263 -262 /1).

بافقي علي، شرف الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شرف الدين على بافقى از سخنوران نامى و مشاهير اهل فضل و استاد وحشى بافقى بوده از يزد بشيراز رفته و بتحصيل علم پرداخته پس بهند رفته و محل توجه اكابر گرديده و بعد از مراجعت در دربار شاه طهماسب صفوى 930 تا 984 قمرى تقرب يافته و در واقعه ى قتل بايزيد پسر سلطان سليم با چهار پسرش اين رباعى را در قزوين گفته و بنظر شاه رسانده و مورد اكرام شاهانه گرديد.

دست ستم سپهر بيداد نما

سر پنجه فتنه داشت از ميخ بلا

چون دعوى زور پنجه با بخت تو كرد

اقبال تو ساخت دستش از پنجه جدا

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بافقي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1292 ق)، عالم دينى و فقيه. در بافق به دنيا آمد و در خانواده اى با تقوا تربيت يافت. براى تحصيل به يزد رفت و در مدرسه مصلى، ادبيات و سطوح را نزد حاج ميرزا سيد على مدرس لب خندقى و ديگران فراگرفت. بافقى از ترس حكومت مستبد آن روز يزد گريخت و به نجف رفت و مورد توجه و تشويق آيت الله طباطبايى يزدى قرار گرفت و مدت 19 سال در نجف اقامت كرد و از محضر آيت الله يزدى و آيت الله كفايى خراسانى و حاج سيد احمد كربلايى استفاده برد. آن گاه به ايران مراجعت و در قم سكنى گزيد. وى در قم اقدام به تأسيس حوزه ى علميه كرد و از آيت الله حايرى كه آن روز در اراك بودند تقاضا كرد كه حتما قم را مركز قرار دهند و براى انجام اين كار قدمهاى مؤثرى برداشت، و با ايشان همه گونه مساعدت، و طلاب و واردين را همه گونه تشويق

و ترغيب مى نمود. وى در 1346 ق به واسطه امر به معروف و نهى از منكر به تهران تبعيد شد و رحل اقامت در رى افكند و تا پايان عمر در شهر رى ماند. مؤلف «گنجينه ى دانشمندان» كتابى در شرح حال وى به نام «التقوى و ما ادريك ما التقوى» نگاشته كه به چاپ رسيده و به زبان اردو نيز ترجمه و نشر يافته است.[1]

مرحوم مبرور حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه مجاهد و عالم متقى حاج شيخ محمدتقى بن حاج محمدباقر تاجر بافقى يزدى از علماء بزرگوار و مجاهدين پرهيزكار زمان معاصر ما و مربى و پدر روحانى نگارنده و از افرادى بودند كه حقيقه حق عظيمى بر حوزه علميه قم و مردم ايران دارند زيرا اگر اصرار آن مرحوم بمرحوم آيت اللَّه حايرى موسس حوزه و همكاريهاى ايشان نبود حوزه تأسيس نميشد و آن مرحوم يگانه مشوق و غمخوار طلاب و محصلين علوم دينيه و وحيد زمان در امر بمعروف و نهى از منكر و فريد دهر در قدس و ورع و ربيع الايام در حال و حقيقت و اويس اليمان در صفا و معنويت و سلمان عصر در زهد و ولايت و بوذر اوان در شجاعت قلب و رشادت و ترويج و حمايت از امام زمانش بود.

شرح احوال و مقامات معنوى او در اين مختصر نگنجد رساله ى مستقلى بنام (التقوى و ما ادريك ما التقوى) نوشته و منتشر نموده ام. در اينجا هم بطور اجمال مى نگارم.

وى در سال هزار و سيصد و نود و دو قمرى در بافق يزد متولد شده و در دامن مادر علويه و پدر متدين خود پرورش يافته و از همان اوقات با

كمال پاكى و پرهيزكارى زنده گانى نموده و از زادگاه خود براى تحصيل به يزد و پس از چند سال بواسطه ابراز حريت و شجاعت و ابلاغ اعلان مرحوم آيت اللَّه طباطبائى يزدى بر عليه عالم مفتون بدنيا و حب جاه مورد تعقيب دولتيان واقع و بناچار با پاى پياده شبانه مهاجرت به نجف نموده و در آن سرزمين هم كسب روزى حلال و هم تحصيل تا بمقام منيع اجتهاد و معنويت رسيده و چند سالى از اصول مرحوم علامه خراسانى و چندين سال از فقه مرحوم علامه يزدى استفاده كرده و در سال 1337 قمرى مهاجرت به قم و نقشه ى تأسيس حوزه علميه را طرح تا ورود مرحوم آيت اللَّه حايرى كه موجب شد آن مرحوم تصميم بماندن در قم و انتقال حوزه اراك را باين سرزمين مقدس نمايد و با ايشان همه گونه مساعدت و از طلاب و واردين از محصلين تشويق و ترغيب نموده تا سال 1346 قمرى كه بواسطه امر بمعروف و نهى از منكر تبعيد به تهران و رحل اقامت قهرى برى افكند و بخدمات دينى پرداخته تا در دوازدهم جمادى الاولى سال 1365 قمرى كه در اثر عمل جراحى در بيمارستان فيروزآبادى با پيش بينى قبلى خودش از دنيا رفته و با تشييع مفصلى حمل به قم و در مقبره آيت اللَّه حايرى مدفون گرديد.

از كلمات اوست كه مى فرمود على بن مهزيار اهوازى بيست سال از اهواز بمكه رفت تا حضرت ولى عصر امام زمان عليه السلام را زيارت كند چرا يك مرتبه و يا شب نيمه ماه شعبان بكربلا نيامد تا حضرتش را در كنار قبر جدش حضرت امام حسين عليه السلام ملاقات كند، و آن مرحوم

از متشرفين زمان بود كه كرارا اين توفيق نصيبش گرديده بود چنانچه حقير در آثار الحجه والتقوى و بستان الرازى نگاشته ام.

حاج شيخ محمدتقى بافقى يزدى اباذر زمان خود بود كه حوزه علميه قم را به امر و اشاره حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف با دعوت از مرحوم آيت اللَّه حائرى يزدى به اقامت در قم بنيان گذارى كرد و خود از سال 1340 تا 1346 قمرى هجرى معاون مرحوم حائرى و پدر مهربانى براى طلاب و محصلين آن زمان و آن دوره بود و آقايان طلاب تمام نيازمنديهاى خود را به ايشان مراجعه و رفع نيازشان مى شد.

مرحوم بافقى گذشته از مقام علمى و فقاهت و زهد و پارسائى مردى مجاهد بر عليه بيدادگران و مبارز با منكرات و متظاهرين گناه بود و از ملامت هيچ ملامت كننده از شاه و روحانى و اقشار ديگر كمترين خوف و هراسى نداشت و با ستمگران و طاغوتان و رژيم پليد دولت رضاخان (زنديق) سرسختانه مبارزه مى كرد و تنها كسى بود علنا جنايات و مظالم شاه را اعلان و براى وى پيامها و نامه هاى داغ سوزنده تر از هر آتشى مى فرستاد.

امام خمينى كه بسيار مورد علاقه مرحوم بافقى مجاهد بود از اصحاب و مريدان خاص آن مرحوم بود و غالبا در مدرسه فيضيه يا نقاط ديگر كه آن مرحوم اقامه جماعت مى كرد به ايشان اقتدا مى نمود و در شبهاى جمعه كه آن مرحوم به مسجد جمكران مى رفت با ايشان همراهى مى نمود.

مرحوم مجاهد بافقى براى امام بهترين مربى و آموزنده ترين مدرسين اخلاقى بود كه درس شهامت و شجاعت و صبر و استقامت را در حوادث و رويدادهاى مبارزه از زندان و

تبعيد و شكنجه و آزار مى آموخت.

اين نويسنده در خاطر دارم كه امام در عصرهاى پنجشنبه و جمعه در مدرسه فيضيه درس اخلاق يعنى درس انسان سازى مى فرمود و عنوان درسش آيه كريمه (يا ايها الذين آمنو اتقواللَّه و لتنظر نفس ما قدمت لغد اتقواللَّه ان اللَّه خبير بما تعلمون) بود

اى گرويدگان پرهيز كنيد و بايد هر انسانى بيانديشد كه براى آتيه اش چه پيش فرستاده و پرهيز كنيد كه خداوند آگاه است كه چه مى كنيد.

امام غالبا وقتى مى خواست يك انسان كا مل و مؤمن حقيقى و مجاهد واقعى را بعنوان الگو و نمونه زمان معرفى كند كه شياطين تسليم او شده و به او ايمان مى آورند مى فرمود سفرى به شهر رى زاويه مقدسه (حضرت عبدالعظيم عليه السلام) نموده و او را زيارت كنيد. و خودشان در هر ماه يك يا دو بار براى زيارت و ديدار مرحوم بافقى مجاهد كه در آنوقت در آنجا تبعيد بودند راهى رى مى شدند در خاطر دارم كه بعضى از روشندلان و اهل معنى در آن زمان كه از دور يا نزديك به شهر رى مى رفتند به زبان حال و قال مى سرودند.

چه خوش بود كه برايد بيك كرشمه دو كار

زيارت شه عبدالعظيم (ع) و ديدن يار

(يعنى اباذر زمان و مسلمان دوران حجةالاسلام مجاهد حاج شيخ محمدتقى بافقى)

امام در مدت شش سالى كه مرحوم بافقى در قم با رژيم كثيف شاه و عمال خائن و ستمگران او در شهرستان علمى و مذهبى قم (فرماندار و رئيس شهربانى و..) مبارزه و امر به معروف و نهى از منكر مى كرد از نزديك به ايشان مراوده و از كردار و گفتار او تمامى درس شهامت و مجاهده

با ستمگرى و مبارزه با گناه بود سرمشق مى گرفت و خود را آماده براى قيام و نهضت بزرگ مى نمود.

و مرحوم بافقى هم چون مؤمن پاكدل و يكى از مصاديق حقيقى (المؤمن ينظر بنوراللَّه) در سيما و چهره درخشان امام آثار نبوغ با طاغوتيان و مجاهده در راه حق مشاهده مى كرد و در موقع اقامتش در قم عنايت مخصوص به امام داشت و در پاره اى از امور سفارش وى را به مرحوم آيت اللَّه حائرى مى كرد و بعد از گرفتارى و تبعيدش به شهر رى به محصلين و ديگران توصيه آن بزرگوار را مى نمود و حتى خود اين نويسنده را كه به ارشاد و رهنموئى معظم له براى تحصيل به قم آمدم به آشنائى و مراوده با امام تاكيد فرمود. و به همين سبب اين حقير از اوائل ورودم به قم در سال 1357 قمرى با آن بزرگوار آشنا و مورد تشويق و محبتشان قرار گرفته و تا اين زمان كه حدود چهل سال است افتخار ارادت به ساحت قدسشان را دارا و يكى از جان نثارانشان مى باشم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (281 -280 /2)، گنجينه ى دانشمندان (621 -619 /4 ،178 -177 /3).

بافي خوارزمي، ابومحمد عبدالله

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 398 ق)، اديب، نحوى، شاعر و فقيه شافعى. نسبتش به باف از توابع خوارزم مى رسد. خطيب بغدادى گويد كه اصل وى از بخارا است، لذا، به وى بافى بخارى نيز مى گويند. او شاگرد ابوعلى بن ابى هريره مروزى و ابواسحاق مروزى است. بافى شاعرى ماهر بود و در فنون ادب مهارت داشت و فصيح، بديهه گو و نيكو محضر نيز بود. وى متصدى منصب تدريس در بغداد بود و كتب شافعى

را درس مى گفت و شاگردان از دور و نزديك براى استفاده به محضرش مى آمدند. به گفته ى خطيب او در زمان خود فقيه ترين مردم در مذهب شافعى بود. وى در بغداد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (265 -264 /4)، تاريخ الاسلام (حوادث 358 -357 /400 -381)، تاريخ بغداد (140 -139 /10)، ريحانه (222/1)، سير النبلاء (69 -68 /17)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد)، معجم البلدان (388/1).

باقرپور، يوسف علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسفعلي باقر پور

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

مشغول دبيرستان شده بودم كه تصميم به ورود به حوزه علميه گرفتم. (1355) پس از ورود و گذشت چند سال در مقطع دبيرستان را به صورت متفرقه و در عرض سه سال گذراندم. (61-1359) . در سال 61 در دانشگاه تهران رشته الهيات پذيرفته شدم كه چون مغشول تحصيل در سطح حوزه بودم و آن دو را منافي هم مي ديدم از دانشگاه انصراف دادم تا اينكه به درس خارج وارد شدم و يكسال از آن گذشت. در دانشگاه شركت كردم و در پرديس قم دانشگاه تهران در رشته حقوق قضائي پذيرفته شدم(1364). پس از آن و در سال 1368 در تربيت مدرس الهيات و معارف اسلامي دارالشفاء (دانشگاه قم) شركت كردم و تا سال 1371 دوره ارشد را طي كردم. ضمناً در سال 1376 در ارشد حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه مفيد پذيرفته و در سال 1379 فارغ التحصيل شدم. در سال 1384 در رشته دكتري حقوق جزا و جرم شناسي واحد علوم و تحقيقات تهران پذيرفته و هم اكنون مشغول تحصيل در دكتري مي باشم.

از سال 1371

مشغول تدريس در دانشگاه مي باشم. از سال 1371 تا 1379 دروس معارف اسلامي و اخلاق و دروس الهيات و معارف اسلامي را تدريس مي كردم و از سال 1379 به بعد عموماً به تدريس دروس حقوق جزاي عمومي ، اختصاصي، جرم شناسي، كيفر شناسي و ... مشغول مي باشم.در حوزه علميه ابتدا در حوزه علميه رستمكلد تا كتاب معالم را خواندم ضمن اينكه دروس مقدمات را ترديس مي كردم از سال 1358 وارد حوزه علميه قم شدم و كتب لمعتين، رسائل ، مكاسب، و كفايه، اصول فقه، قوانين و نيز كتب بدايه، نهياه، اشارات و مصباح الانس را از اساتيد معظم و بزرگواري چون آيت الهل اشتهاردي، آيت الله ستوده، استاد اعتمادي، آيت الله جوادي آملي، نآيت الهل حسن زاده آملي و آيت الله گرامي و ... استفاده كردم.در دروس خارج كه از سال 1363 شروع كردم از دروس آيت الله وحيد خراساني و آيت الهل مكارم شيرازي و آيت الله جوادي آملي و آيت الله فاضل لنكراني و ... بهره بردم و مي برم. ضمناً دروس حوزه را به صورت خصوصي از ابتدا تا شرح لمعتين تدريس نموده ام و ...

باقرزاده، عبدالرحمن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحمان باقرزاده

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير عبدالرحمن باقرزاده در سال 1349 در روستاي آغوزبن از توابع شهرستان بابل و در خانواده اي متوسط، كشاورز و مذهبي متولد شدم. از همان كودكي به قرآن و مسائل ديني علاقمند بودم. لذا در مدتي كوتاه و در سايه لطف الهي و استعداد خدادادي قرآن را فرا گرفتم. در مدرسه نيز

همواره شاگردي ممتاز از نظر پيشرفت درسي بودم لذا همواره مورد تشويق قرار مي گرفتم كه وارد مدرسه علميه شدم.علاقه وافر قلبي و تشويق هاي مزبور دست به دست هم داد تا پس از اتمام اول راهنمايي در سال 1361 راهي مدرسه صدر بابل شوم. مدت يك سال در مدسه مزبور از محضر اساتيد معظم آيات و حجج اسلام شيخ هادي روحاني(ره)، سيد حسن محقق بهشتي(ره)، شيخ محمد حسن قائمي و سيد مرتضي برهاني استفاده كردم. سپس در سال 1362 وارد حوزه علميه جعفريه رستمكلا بهشهر شده و تحت انفاس قدسي عالم نامدار مازنداران مرحوم آيت الله شيخ ابوالحسن ايازي (قدس) به تلمذ و خوشه چيني پرداختم.

مدت پنج سال حضور در آن مدرسه، دوران طلايي عمر تحصيلي حقير به حساب مي آيد.علاوه بر استفاده علمي از محضر آن فقيه فرهيخته و نامور، مورد عنايت و محبت زياد آن بزرگوار بودم به طوري كه سال ها بعد از مهاجرت به قم و تا پايان عمر آن عالم فرزانه، از محبت ها و توجهات خاص ايشان بهرمند بودم. ضمن آنكه در مدرسه مزبور مدت مديدي خوشه چين محضر فرزند بزرگوار آن عالم بزرگ يعني حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد جواد ايازي (مدير فعلي مدرسه علميه رستمكلا) نيز بوده ام.

در سال 1367 عازم حوزه علميه قم شده و سطوح عالي را از محضر آيات عظام شيخ مصطفي اعتمادي، سيد علي محقق داماد، وجداني فخر و شيخ محسن دوزدوزاني فرا گرفتم و بعد از آن نيز به مدت 10 سال در درس خارج آيت الله مكارم شيرازي و چند سالي را هم در دروس آيات

عظام وحيد خراساني و علوي گرگاني حضور پيدا كردم. از سال1381 نيز در جايگاه امامت جمعه شهرستان رامسر مشغول انجام وظيفه مي باشم. علاوه بر مسئوليت امامت جمعه در حوزه علميه اعم از برادران و خواهران و نيز دانشگاه به تدريس مشغولم. حقير داراي دو فرزند پسر به نام هاي محمد مهدي و محمد جواد مي باشم كه ثمره ازدواج اينجانب در سال 1367 مي باشند.

باقرزاده، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا باقرزاده

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1358 وارد حوزه شد و پس از پنج سال كه در ورامين و كاشان مشغول تحصيل بود وارد قم گرديد. دروس سطح را از اساتيد معظم: اسلامي، محامي، بني فضل، اعتمادي استفاده كرد. در درس خارج از محضر حضرات آيات: وحيد خراساني، تبريزي، مكارم شيرازي و ... استفاده كرد. در كنار دروس حوزه فوق ليسانس حقوق بين الملل و دكتراي علوم سياسي را در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) گذرانده است. وي عضو هيات علمي موسسه فوق، مدير گروه حقوق و سياست مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه و مدير گروه حلقه نقد فقه و حقوق و سياست در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي بوده است. از وي مقالات متعددي در حوزه هاي حقوق و سياست در مجلات و روزنامه هاي كثير الانتشار به چاپ رسيده است. همچنين كتاب" ضمانت اجراهاي صلح و امنيت بين المللي در ارتباط با كشورهاي در حال توسعه" جزوات تدريس قانون اساسي، حقوق بشر در اسلام و مباني حقوق از آثار وي مي باشد. وي مشغول تدريس در حقوق و

سياست در حوزه و دانشگاه است.

باقري بيدهندي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر باقري بيدهندي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاي ناصر باقري بيدهندي به سال 1337 هجري شمسي درروستاي بيدهند قم در خانواده اي متدين و شهيد پرور چشم به جهان گشود. قرآن را در كتب آموخت و سپس به مدرسه رفت و در اولين روز در كلاس دوم به تحصيل پرداخت. نامبرده بعد از گذراندن تحصيلات جديد به سبب عشق و علاقه فراواني كه به اهل بيت عصمت و طهارت «عليهم السلام» وروحانيت اصيل شيعه داشت در سلك روحانيت درآمد و در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني تا مرحله سطوح عاليه را با موفقيت پشت سر گذاشت. پس از آن در دروس خارج آيات عظام : سيد محمد روحاني، محمد فاضل لنكراني، ناصر مكارم شيرازي، علي مشكيني، جعفر سبحاني، ميرزا جواد تبريزي و ديگران به مدت هفده سال شركت و بهره مند شد. در ضمن با مباحث منطق و فلسفه استادان گرامي حوزه نظير آيت الله يحيي انصاري و آيت الله گرامي و دكتر احمد بهشتي و تا حدودي آيت الله حسن زاده آملي كسب فيض كرد.

همچنين در بحث اخلاق از محضر آيت الله مظاهري و ديگران سود گرفت. مشار اليه همگام با تحصيلات حوزوي در سطوح متوسطه و عاليه به پژوهش و تحقيق روي آورد و تاكنون ده ها كتاب و رساله در موضوعات مختلف به زبان فارسي و عربي از خود به يادگار گذارده و هم اكنون نيز به اين مهم با كوشش زياد اشتغال دارد و شمار قابل توجهي

از آثار ايشان به زبانهاي زنده دنيا ترجمه شده است. معظم له علاوه بر تأليف و تحقيق به تدريس نيز اشتغال دارد و به عنوان استاد مشاور ، سامان دهي خطوط پژوهشي برخي از پايان نامه ها را نيز به عهده گرفته است . و در تعدادي از مراكز فرهنگي عضويت و فعاليت داشته و دارد.

باقري همداني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على اصغر بن كربلائى شعبان باقرى همدانى در تاريخ 1343 هجرى قمرى در يكى از مضافات دره جزين از توابع همدان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در سال 1358 قمرى والى به سلك روحانيت گشته و پس از اكمال سطوح عالى از محضر آيات عظام حوزه چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله حاج شيخ عبدالنبى عراقى و آيت الله گلپايگانى و آيت الله نجفى مرعشى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله داماد و بعضى ديگر استفاده نموده و بالاخص اختصاصى و انقطاع فوق العاده اى به مرحوم آيت الله عراقى مذكور داشت و در تمام جلسات دروس معظم له شركت مى نمود و مورد توجه و علاقه شديد آن مرحوم بود و از وى به دريافت اجازه اجتهاد مفتخر گرديده است.

ايشان اجازات ديگرى از مراجع بزرگ نجف اشرف و قم چون مرحوم آيت الله حكيم و آيت الله گلپايگانى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله مرعشى نجفى و مرحوم آيت الله آملى طهرانى و ديگران دارد.

آثار علمى ايشان عبارت است از جزواتى در اصول عقايد و مطالب منبرى و نيز قسمتى از دراسات اساتيد غير منظم دارد.

وى از راه منبر خدماتى انجام داده و جلسات تفسير و موعظه در قم و خارج از قم داشته و دارد و همه ساله مانند صدها نفر ديگر

از فضلاء در ماه رمضان و محرم براى تبليغ احكام دين و ترويج مذهب به اطراف مسافرت نموده و وظائف دينى و روحى خود را انجام مى دهد ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

باقري، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم باقري

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1361 هجري شمسي وارد حوزه علميه شدم ابتدا در مدرسه علميه داراب،سپس گويم و پس از آنان آشتيان و در سال 1367 توفيق حضور در حوزه علميه قم را يافتم و رسائل و مكاسب را در محضر حضرات آيات پاياني و اعتمادي به پايان رساندم و پس از اتمام كفايه نيز كه از محضر حضرت استاد اعتمادي كسب فيض نمودم در سال 71 وارد درس خارج فقه و اصول گشتم ، در يك سال درس خارج اصول در محضر آيت الله مكارم شيرازي و يك سال خارج فقه در محضر آيت الله مشكيني و در سال 72 به حوزه درسي استاد معظم ضمن اينكه چند سال نيز از درس خارج فقه حضرت آيت الله گرامي بهره مند شده ام.در كارهاي تحقيقاتى به طور رسمى با كميته تدوين متون قوه قضائيه همكاري نمودم، با مركز پژوهشهاي حوزه علميه و مركز نشرآثار امام خميني(ره) نيز همكاري داشته ام و كارهاي پژوهشي عمدتا در رابطه با حوزه تحقيقاتي فقه و حقوق انجام داده ام هر چند پيش از اين نيز به طور پراكنده مقالاتي را براي برخي روزنامه ها نوشته ام ، برخي كارهاي تحقيقاتي را خود به انجام رساندم كه كار شخصي محسوب مي شود.با يك توضيح سخن را به پايان مي

برم: در حوزه هاي علميه در زمينه منطق، ادبيات عرب و اصول فقه تدريسي داشته ام در رابطه با همكاري با مراكز تحقيقاتي نيز ياد آور شوم: در همكاري با كميته تدوين متون در رابطه با مسائل حقوقي مسائل مباحثي نظر احوال شخصيه، كليات حقوق، معاملات واقعيات و.. در حقوق ايران و كشورهاي اسلام نظير مصر، سوريه، عراق، لبنان، اردن، امارات، را مورد تحقيق قرار داده و نوشته هايي را در اين زمين ارائه نمودم.

در همكاري با مراكز تحقيقاتي فقهي بيشتر در مباحث جزايي و كيفري به پژوهش پرداخته ام، در آيين دادرسي كيفري مسائل مربوط به سوگند و شهادت و در قانون مجازات اسلامي مسائلي چون مباحث ديات اعم از ديه نفسى، عضو، ديه ميت و مباحثي چون تشريح، پيوند اعضاء و ... را به تحقيق نشستم.ونيز در تهيه گنجينه آرا، فقهي قضايي و تبويب و ارزيابي آن در حدود 20000 بيست هزار استفتاء از مراجع عظام تقليد اشاره اي مي شود كه با تبويب ونمايه زني آن كاري براي محققان آسان گشته است، با دوستان ديگر همكاري داشته ام البته در بخش مربوط به مباحث حقوقي آن.در مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه علميه قم نيز در بخش مطبوعات همكاري داشتم بدين معني برخي از مقالات مربوط به حوزه فقه و حقوق و بعضاً سياست، ارتباط وثيقي با فقه يا حقوق دارد، را نقد مي نمايم و گاهي هم مقالات اينترنتي را درهمين زمينه.

باقري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على باقرى

محل تولد : اردبيل

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب علي باقري متولد 1343 در شهرستان اردبيل تحصيلات ابتدايي راهنمايي و دبيرستان را

در مدارس تهران به اتمام رسانده و بمدت يكسال پس از اخذ ديپلم به حوزه علميه تبريز رفته و در مدرسه ولي عصر(عج) مشغول تحصيل شدم و بعد از آن بمدت يكسال به حوزه علميه تهران وارد شده و در مدارس علميه باهنر و شهيد بهشتي مشغول تحصيل بودم و از كلاس درس منطق ملا عبد الله آيت الله حق شناسي و ساير اساتيد بهره بردم و در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و مكاسب در رسائل كفايه را از محضر آيت الله دوزدوزاني – آيت الله پايانى- آيت الله راستى- آيت الله صالحي مازندرانى- آيت الله قديري – آيت الله راستى بهرمند شدم. در همزمان به دوره هاي آموزشي مؤسسه در راه حق وارد شده و به تحصيل نهاية الحكمه، اقتصاد- فلسفتنا و.... در اين مؤسسه پرداختم. بعد از اخذ ديپلم متوسطه بطور متوسط هر سال در جبهه هاي جنگ نيز حضور مي يافتم و در چندين عمليات شركت داشتم.

پس از پايان جنگ وارد دانشگاه مفيد(ره) قم شدم و به تحصيل دوره كارشناسي اقتصاد پرداختم و در اين ايام به تحصيل دروس خارج فقه و اصول نيز مشغول شدم و از محضر اساتيد بزرگواري همچون آيات عظام وحيد خراساني(دام عزه).جواد آقا تبريزي(ره) آيت الله جوادي آملي (دام عزه) بهره وافر بردم هر چند از اساتيد ديگر نيز استفاده كرده ام.دوره كارشناسي اقتصاد را در سال 1372 به پايان رسانده و در همان سال در آزمون، كارشناسي ارشد اقتصاد دانشگاه تهران پذيرفته شدم اما به دليل تحصيل دروس حوزوى، و در دانشگاه مفيد(ره) دوره كارشناسي ارشد را ادامه دادم و در سال 1375

پايان نامه دوره فوق ليسانس را با موضوع مباني عدالت اقتصادي در اسلام و ساير مكاسب دفاع نمودم و در آزمون ورودي دوره دكتري اقتصاد دانشگاه امام صادق عليه السلام پذيرفته شده و مشغول تحصيل شدم و دوره آموزشي مقطع دكترا با برگزاري امتحان جامع و موفقيت در آن به پايان رسيد و مشغول انجام پروژه تحقيقي در موضوع هدف گذاري سياستهاي پولي شدم و هم اكنون مراحل نهايي پايان نامه را انجام مي دهم.از نظر تدريس دروس حوزوي عمرماً قبل از تحصيلات دانشگاهي بوده است و به تدريس ادبيات و منطق پرداختم و دروس دانشگاهي را نيز در مقطع كارشناسي تدريس نموده ام دروس مانند، اقتصاد پول بانك- اقتصاد فرد- اقتصاد كلان، مباني فقهي اقتصاد و اسلامى- نظام هاي اقتصاد صدر اسلام- تاريخ عقايد اقتصادي – معارف اسلامى. ماليه عمومى را در دانشگاه مفيد(ره)- دانشگاه آزاد تهران و شهرستان نراق و آموزش هاي مديريت دولتي تدريس نموده ام.در زمينه هاي تحقيقات علمي نيز پروژه تامين اجتماعي در اسلام با تكيه بر منابع مالي اقتصاد ايران با همكاري حجة الاسلام كياءالحسيني به انجام رسانيدم اين پروژه توسط سازمان تأمين اجتماعى، تأمين شد و مديريت آن را دانشگاه مفيد بر عهده داشت اين تحقيق علمي برنده دو جايزه گرديد يكي بعنوان تحقيق برتر فرهنگي سال 1380 و پژوهش برگزيده سال 1382 حوزه اقتصاد اسلامي مورد تقدير قرار گرفت تحقيقات علمي ديگري نيز در حوزه اقتصادانجام دادم كه منتشرنشده است يك مقاله تحت عنوان بررسي تطبيقي عدالت اقتصادي در مجله مفيد از اينجانب به چاپ رسيده است و در سال 1377 منشتر

گرديده و استاد واحد پايان نامه كارشناسي ارشد تحت عنوان نقش بازده سرمايه گذاري هاى سازمان تامين اجتماعي در تاخير زمان سربسري منابع و مصارف» را نيز در 1384 بر عهده داشتم.

باقري، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم باقري فوتباليست و ملي پوش تيم ايران است. وي متولد تبريز به سال 1974 مي باشد. وي در تيم هاي اروپايي از جمله آرمينيا بيله فلد آلمان و چارلتون انگليس عضو بوده است و هم اكنون عضو باشگاه فوتبال پرسپوليس تهران است و از تيم ملي فوتبال ايران نيز خداحافظي كرده است. البته در زمان سرمربيگري علي دايي اين بازيكن بار ديگر به تيم ملي دعوت شد كه با تامل بسيار بالاخره در بازي دوستانه تيم هاي ايران و قطركه در تاريخ 19 آبان 87 برگزار شد، كريم باقري بعد از حدود 8 سال بار ديگر براي تيم ملي ايران بازي كرد و در تاريخ 29 آبان 87 چهل و هشتمين گل ملي خود را در بازي مقابل امارات به ثمر رساند.سايت فيفا در گزارشي مفصل دربارهٔ بازگشت كريم باقري به تيم ملي ايران اين بازيكن را با «زين الدين زيدان» مقايسه كرد. در مراسم بهترين هاي فوتبال سال ايران، كريم باقري با كسب بالاترين امتياز از بين بهترين هاي فوتبال سال 87، مرد سال فوتبال ايران شد.

كريم باقري در 16 خرداد سال 1372 برابر تيم ملي پاكستان در جام اكو، اولين بازي ملي خود را انجام داد و 84 بازي ملي و 50 گل در كارنامه ملي خود دارد.

باقري در سال 1387 از تيم ملي خداحافظي كرد اما با بازي هاي شگفت انگيزي كه همان سال در ليگ برتر در تيم پرسپوليس انجام داد، علي دايي؛ مربي وقت تيم ملي را وادار

كرد تا از او بخواهد در تيم ملي در مسابقات مقدماتي جام جهاني 2010 او را ياري كند.

افتخارات كريم باقري:

طلاي سيزدهمين دوره بازي هاي آسيايي (1998 بانكوك) قهرمان جام اكو (1992 تهران) حضور در جام جهاني (98 __ فرانسه) مقام سومي جام ملت هاي آسيا (1996 امارات) قهرماني با پرسپوليس (ليگ 1375) قهرمان جام باشگاه هاي عرب مقام سومي جام باشگاه هاي آسيا با السد بازيكن ماه آسيا زننده بهترين گل ماه آسيا برترين بازيكن جام باشگاه هاي عرب (2001) عضو تيم ستارگان آسيا در ديدار با ستارگان فيفا1997 بهترين گل زن جهان در سال 1997 پس از روماريو'''

باقري، ولي الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولي الله باقري

محل تولد : سر بند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ولي الله باقري در سال 1344 در خانواده اي مذهبي در بخش سر بنداران متولد شدم و ابتدا در مكتب خانه شروع به تحصيلات قرآني و سپس در سال 1354 درسهاي كلاسيك را در مدارس جديد آغاز نمودم سالهايي كه در مقطع ابتدايي تحصيل مي كردم در همان روستاي آب بخشان از توابع سربند و سپس دوران راهنمايي و دبيرستان را در شهرستان بروجرد اشتغال داشتم در سال 1363 وارد حوزه علميه ولي عصر(عج) بروجرد شدم و در سال 1364 راهي شهر مقدّس قم شدم. ابتدا در مدرسه علميه مهدي موعود(عج)تحت اشراق و ارشاد(حضرت الله العظمي نوري همداني ادبيّات عرب را به پايان رساندم سپس وارد درسهاي سطح حوزه گرديدم و از محضر اساتيد بزرگواري چون آيه الله وجداني فخر، آيت الله اعتمادى، آية الله اشتهاردي و آية الله نكونام گلپايگاني و نيز آية الله سيد احمد خاتمي بهره مند

شدم.

درهمان سالهاي اشتغال به تحصيل در دوران سطح سه تبليغ علوم آل محمّد و معارف اسلامي نيزپرادختم. حدود سال 73-72 وارد مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) زير نظر حضرت آية الله مصباح يزدي دام ظله العالي شدم و درسهاي معارف و روز را با توجه به ضرورتهاي زمانه پشت سر گذاشتم و موفق به اخذ درجه فوق ليسانس در رشته الهيات و معارف اسلامي آن مؤسسه مبارك شدم. پس از اتمام تحصيلات در آن مؤسسه و هم زمان با اشتغال به درس خارج فقه و اصول كه به ترتيب از محضر اساتيد بزرگوار حوزه مبارك علميه قم حضرت آية الله العظمي مكارم شيرازي و حضرت آيت الله جعفر سبحاني دام ظلّهما استفاده نمودم. پس از فارغ التحصيل شدن از مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) وارد مركز تخصّصي قضاء حوزه علميه شدم و با مسائل حقوق جديد و نيز مباحث عميق تر قضاء و حقوق اسلامي آشنا شدم و پس از چهار سال تحصيل از آن مركز مبارك فارغ التحصيل گرديدم.

نتيجه تحصيلات علاوه بر انجام وظيفه تبليغي و مطالعات سريع ، اثر به طبع آراسته اينجانب تحت عنوان«مستضعفان از ديگاه اسلام» كه توسط صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران واحد پژوهشگاه اسلامي صدا و سيماي قم به چاپ رسيده است. نيز پايان نامه فوق ليسانس بنده نيز مراحل چاپ نشر خود را در آن مركز محترم سير مي كند. مجّوز تدريس معارف از نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري (دام ظله العالي و روحي فداه) جهت تدريس در مراكز آموزشي عالي را دريافت نموده ام و هم اكنون در دانشگاه علمي كاربردي شهر مقدّس اشتغال به

تدريس معارف اسلامي دارم. همچنين پايان نامه مقطع فوق ليسانس مؤسسه هم اكنون تحت عنوان مباني كنترل قدرت سياسي از ديدگاه نهج البلاغه مي باشد كه احتمالا در آينده به چاپ برسد. در حال حاضر ضمن مطالعات معارف و اشتغال به تدريس در دادسراي عمومي انقلاب نيزاشتغال به شغل شريف قضاء دارم، و در پس مقدّمات تدوين پايان نامه سطح چهار حوزه هستم.

باقريان ساروي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد باقريان ساروي

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

در آغاز پاييز سال 42 وارد حوزه علميه كوهستان بهشهر شدم و در سال 44-43 در قم و سپس به مدت دو سال در رستمكلاي بهشهر تحصيلات مقدماتي را گذرانده و در سال (پاييز) 48 مجددا وارد قم شدم و دروس سطح را در خدمت اساتيدي همانند مرحوم فاضل هرندي و علوي گرگاني و دوزدوزاني وآيت الله فاضل لنكراني و موسوي تبريزي (سيد ابوالفضل) و مرحوم آيت الله سلطاني(كفايه ج 1 ) و آيت الله حائري(سيد محمد كاظم ) (كفايه ج 2) گذرانده و درس خارج را كه از سال 50 شروع شد نزد اساتيدي همچون وحيد خراساني و مرحوم ميرزا هاشم آملي و حسين نوري همداني و فاضل لنكراني گذراندم. يك دوره كامل خارج اصول را نزد آيت الله فاضل لنكراني گذرانده و درس ها را به صورت عربي نوشته ام. و در سال 70-69 براي تدريس به گرگان رفته و مدت نه سال در مدرسه علميه امام باقر(ع) گنبد و مدرسه امام خميني گرگان و مدرسه سعديه راميان به تدريس از سيوطي تا اصول فقه و شرح لمعه

پپرداخته ام و مجددا وارد قم شده و دروس رسائل و مكاسب و كفايه را تدريس داشته ام. ولي اكنون نزديك به يك سال است كه به سبب بيماري توفيق تدريس عمومي را ندارم ولي كارهاي تحقيقاتي را كه از شش سال پيش در مركز پژوهش هاي اسلامي (فرهنگ و معارف قرآن) شروع كرده ام ادامه مي دهم و در نگارش و تدوين فرهنگ قرآن شركت دارم كه هم اكنون آن اثر 8 جلد به چاپ رسيده است.

باقولي اصفهاني، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 535 ق)، اديب، نحوى و مفسر. مشهور به جامع العلوم و معروف به جامع باقولى. در علم نحو و فنون اعراب پيشگام افاضل عصر خود بود. از آثار وى: «شرح الجمل» يا «الجواهر فى شرح جمل عبدالقاهر»، در نحو؛ «المجمل»؛ «الاستدراك» بر ابوعلى فارسى؛ «البيان فى شواهد القرآن»؛ «علل القراآت»؛ كشف المشكلات و ايضاح المعضلات فى علل القرآن»؛ «شرح اللمع»؛ «تفسير جامع العلوم» يا «تفسير القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (90/5)، الذريعه (269 -268 /4)، روضات الجنات (241/5)، ريحانه (382/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 186 -185 /6)، الكنى و الالقاب (138/2)، كشف الظنون (1493 ،1160 ،603 ،263)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم الادباء (167 -164 /13)، معجم المؤلفين (75/7)، هدية العارفين (697/1).

باقي، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي باقي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/11/22

زندگينامه علمي

بعد از اتمام تحصيلات دبيرستان و پيش دانشگاهي در رشته رياضي در سال تحصيلي 1377 شمسي وارد حوزه علميه مقدسه قم شده و تحصيلات مقدماتي تا پايه ششم را در مدرسه مباركه حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام به پايان رسانده ، سپس پايه هفتم تا دهم را در كلاسهاي آزاد كه در مدرسه مباركه حضرت آيت الله مرحوم گلپايگاني برگزار مي شد ادامه دادم و اكنون به فضل الهي در دروس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي محمد علي اسماعيل پور دام ظله مشغول انجام وظيفه هستم. در زمينه تبليغي نيز از سال ششم به بعد تاكنون در ايام ماه مبارك رمضان و محرم الحرام به حسب وسع خود به اين عمل شريف اقدام نموده ام.

بالادستيان، محمد امين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد امين بالا دستيان

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

دروس ابتدائي خود را در سال 1355 آغاز و در روستاي دارغياث از توابع شهرستان بيجار به پايان رساندم. دوران راهنمائي و دبيرستان را در شهر بيجار به پايان رساندم. در سال 1368 پس از اخذ مدرك ديپلم وارد حوزه علميه امام صادق(ع) شهرستان بيجار شدم. پس از يكسال و نيم تحصيل در آنجا به تهران رفته و در حوزه علميه شهيد شاه آبادي به ادامه تحصيل پرداختم و دوره مقدمات را در آنجا به پايان رسانيدم. پس از اتمام لمعتين وارد حوزه علميه قم شدم. همزمان با گذرانيدن سطوح حوزوي وارد موسسه آموزشي و پژوهشي

امام خميني(ره) شدم و مقطع كارشناسي ارشد را تمام نمودم و در كنار آن دوره تربيت مربي كودكان و نوجوانان دفتر تبليغات و دوره كوتاه مدت تبليغي را سپري نمودم. پس از اشتغال به درس خارج و اتمام دروس كلاسيك در رشته مهدويت مركز تخصصي مهدويت مشغول گرديدم و دوره تربيت مدرس آنجا را به پايان رسانده، و پس از آن در دوره هاي كوتاه مدت مهدويت كه عموماً در مراكز حوزوي استان ها بر پا مي شود به تدريس انجام وظيفه كرده و در مراكز دانشگاهي مانند تهران، شهرضا، سنندج، همدان، قزوين، رفسنجان به ترويج مباحث مهدويت در مجامع دانشجوئي پرداخته ام و در كنار دروس حوزوي نيز كم و بيش در حد امكان به تدريس دروس پائين تر حوزه اقدام كرده ام.

بامبري، عبدالواحد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالواحد بامبري

محل تولد : ايرانشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب درسال 65 به دليل علاقمندي به معارف اسلامى، تحصيلات خويش را در مدرسه علميه ايرانشهر آغاز نمودم و در سال 69 جهت ادامه تحصيل توفيق حضور در مدرسه علميه آيت الله يثربي كاشان را داشتم و از سال 72 وارد حوزه علميه قم شدم. از سال 79 فعاليت هاي علمي خويش را با انجام پروژه اي تحت عنوان پاسخ به شبهات مناطق مرزي ازمركز تحقيقات صدا و سيماي قم آغاز نمودم و از همان سال در نهاد نمايندگي رهبري در امور اهل سنت قم به عنوان مسؤول پاسخگويي به سوالات و شبهات جذب شدم و در سال 1378 در رشته حقوق موسسه آيت الله مصباح به مدت چهار سال پذيرفته

شدم و از سال 81 جهت ادامه تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد در مركز تخصصي تفسير و علوم قرآني توفيق كسب معارف قرآني را داشته ام.

دو مقاله براي همايش هاي علمي مذاهب اسلامي با عناوين (ليبراليسم و تعارض آن با آموزه هاي ديني و حكومت اسلامي از ديدگاه فريقين) ارائه نمودم. قريب به 300 پرسش علمي و مذهبي را در نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در امور اهل سنت قم را پاسخ داده ام. با همكاري دو نفر از همكاران كتابي تحت عنوان (هفت آسمان جواني) براي بخش فرهنگي دفتر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني (مد ظله العالي) تدوين و فراهم نموديم و نيز كتابي با عنوان (پاسخ به پرسش هاي مذهبي از ديدگاه مذاهب اسلامي) با همكاري برخي از محققان براي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در امور اهل سنت قم در سال 83 چاپ گرديد. مقالاتي با عناوين (شاخصه هاي حكومت علوى، نگاهي به سيره درخشان كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه، دريافتي از معارف قرآنى، پروژه تحقيقي براي صدا و سيماي قم با عنوان پاسخ به سوالات برون مرزى، نگاهي به زندگاني صادق آل محمد (ص)، و ... از جمله مقالاتي است كه در برخي از مجلات چاپ شده است.

بامداد خراساني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1263 ش) نويسنده و روزنامه نگار. وى تحصيلات مقدمات و سطوح را نزد حاج ميرزا حبيب خراسانى، سيد على حايرى يزدى، شيخ محمد على (فاضل ملاعباسعلى) و ميرزا محمد آقازاده در خراسان به اتمام رسانيد، سپس براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و دروس خارج را نزد آخوند ملا محمد كاظم خراسانى فراگرفت. او با زبانهاى فرانسه و عربى آشنايى

كامل داشت. بامداد همزمان با مشروطيت به جرگه مشروطه خواهان پيوست و عليه استبداد مقاله نوشت و سردبير روزنامه ى «آفتاب» و «شورا» شد. در اوايل جنگ جهانى اول روزنامه اى به نام «بامداد روشن» تأسيس كرد كه بعد از چندى تعطيل شد. وى با قرارداد وثوق الدوله مخالفت ورزيد و به همين جهت به كاشان تبعيد شد. بامداد پس از آن چندى به خدمت دولت درآمد و عهده دار سمت هاى مختلف شد. در دوره ى ششم مجلس شوراى ملى وكيل مردم شيراز بود. در تهران درگذشت و در امامزاده عبدالله شهر رى دفن شد. از تأليفات وى: «حكمت عملى»؛ «حافظ شناسى يا الهامات خواجه» و «ادب چيست و اديب كيست».[1]

(تو 1284 ش)، نويسنده و مدرس. در تبريز متولد شد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد، سپس براى ادامه ى تحصيلات به تهران آمد و پس از گذراندن دوره ى دارالمعلمين عالى و اخذ ليسانس براى تكميل تحصيلات جزو محصلين اعزامى، به فرانسه عزيمت كرد. بعد از مراجعت از اروپا وارد خدمت وزارت فرهگ شد و در دانشكده ى ادبيات تبريز به تدريس پرداخت. از آثار وى: «تاريخ بشر»؛ «زندگانى سياسى مارشال فوش»؛ «شناخت زيبايى»؛ «علم الاخلاق يا حكمت عملى».[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (7 -5 /2)، سخنوران نامى معاصر (465 -462 /1)، شرح حال رجال (423 -420 /3)، فرهنگ سخنوران (123)، گلزار معانى (135 -127)، مؤلفين كتب چاپى (140 -139 /4).

[2] مؤلفين كتب چاپى (490 -489 /4).

بامداد، پروين تكين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

پروين تكين بامداد در سال 1304 ، در تهران ديده به جهان گشود. در شانزده سالگي تحصيلات متوسطه را در دانشسراي دختران به پايان رسانيد.

با آنكه به نام شاگرد اول به دانشسراي عالي معرفي شد ولي به عذر اينكه هنوز به هجده سالگي نرسيده او را نپذيرفتند. تا اينكه دبيران دانشسراي شايستگي او را براي تحصيلات عالي گواهي كردند و توانست به تحصيلات خود ادامه دهد. او ليسانس زبان انگليسي را از دانشسراي عالي را اخذ نمود. پروين بامداد كه در هنر نقاشي نيز آوازه اي داشت از شاعران بانوان پرآوازه ي زمان خود بود و آثار بسياري در زمينه شعر و ادب از او در مجلات تهران به چاپ رسيده است. او ابتدا اشعارش را با نام مستعار «سيمرغ» انتشار مي داد ولي بعدها از نام خود استفاده مي كرد. وي علاوه بر شعر و نقاشي با قلم و سوزن نيز مهارت دارد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي والدين و انساب : پروين تكين بامداد فرزند حاجي خان تكين مدير چاپخانه ارتش و دكتر بدرالملوك بامداد مي باشد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مادر پروين تكين بامدادكتابهايي در مسائل آموزش و پرورش نوشت و سفري براي مطالعات فرهنگي و به دست آوردن اطلاعات تازه علمي به آمريكا رفت و پس از دريافت دانشنامه دكترا از دانشگاه كلمبيا و بازگشت به تهران ، دبستان و دبيرستان نمونه اي تاسيس كرد. او چندي روزنامه «زن امروز» را منتشر كرد. و پس از درگذشت حسين صبا مدير روزنامه « ستاره ايران » و شوهر اول خود همسر حاجي تكين شد و پس از او با آقاي بامداد ازدواج كرد و پروين از اين پيوند دوم متولد گرديد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : پروين تكين بامداد

در شانزده سالگي تحصيلات متوسطه را در دانشسراي دختران به پايان رسانيد. با آنكه به نام شاگرد اول به دانشسراي عالي معرفي شد ولي به عذر اينكه هنوز به هجده سالگي نرسيده او را نپذيرفتند. تا اينكه دبيران دانشسراي شايستگي او را براي تحصيلات عالي گواهي كردند و توانست به تحصيلات خود ادامه دهد. او ليسانس زبان انگليسي را از دانشسراي عالي را اخذ نمود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : پروين تكين بامداد از كودكي به شعر گرايش پيدا نمود ، مادرش در اين باره چنين مي گويد: « پروين از يازده سالگي گاه گاهي شعرهايي نزد من مي آورد با آنكه سروده هايش بي بهره از انديشه و ذوق نبود ولي وي را ازمن پنهان مي كرد و براي خود شعر مي سرود. »همسر و فرزندان : پروين تكين بامداد با مهندس قدسي ازدواج كرد كه ثمره آن پسري به نام سهيل است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پروين تكين بامداد كه در هنر نقاشي نيز آوازه اي داشت از شاعران بانوان پرآوازه ي زمان خود بود و آثار بسياري در زمينه شعر و ادب از او در مجلات تهران به چاپ رسيده است. او ابتدا اشعارش را با نام مستعار «سيمرغ» انتشار مي داد ولي بعدها از نام خود استفاده مي كرد. وي علاوه بر شعر و نقاشي با قلم و سوزن نيز مهارت دارد.

منابع زندگينامه :شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف مجيد شفق ، ج 1 ، تهران: انتشارات سنايي ، ص133 _ دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، تاليف: پوران فرخزاد ،

ج 1 ، تهران: انتشارات زرياب ، ص 379

باهنر، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متفكر.

تولد: 1312، كرمان.

شهادت: 8 شهريور 1360، تهران.

حجت الاسلام محمدجواد باهنر تحصيلات خود را از پنج سالگى در مكتبخانه آغاز كرد. در سال 1322 براى ادامه تحصيل به مدرسه معصوميه رفت و شروع به تحصيل علوم دينى نمود. در سال 1332 به قم عزيمت كرد و سطوح عالى علوم اسلامى را در محضر آيت الله سيد حسين بروجردى و امام خمينى (ره) و علامه طباطبائى ادامه داد. يك سال بعد در سال 1333 ديپلم نظام قديم را به صورت متفرقه امتحان داد. در سال 1336 مجله و سالنامه و فصلنامه «مكتب تشيع» را تأسيس كرد. در تهران به تحصيلات دانشگاهى پرداخت و موفق به اخذ ليسانس الهيات شد و پس از آن فوق ليسانس امور تربيتى شد. سپس در رشته الهيات به تحصيل پرداخت و در اين رشته نيز موفق شد و به اخذ مدرك دكترى نائل آمد.

حجت الاسلام محمدجواد باهنر در مدت اقامت خود در كرمان با روزنامه «هدايت افكار» همكارى داشت و در شماره ى نوزده سال دوم به تاريخ شنبه ششم شهريور 1332 (برابر با هيجدهم ذيحجه 1372 ق.) روزنامه ى مذكور مقاله اى با امضاى (م.ج.باهنر) زير عنوان «اجتماع عظيم و پرشكوه ملت مسلمان تشكيلات ساليانه و جهانى اسلام» به چاپ رسيده است.

حجت الاسلام محمدجواد باهنر در سال 1337 به سبب اعتراض به رسميت شناختن اسرائيل توسط شاه در آبادان دستگير شد.

حجت الاسلام باهنر از سال 1342 به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و به تدريس پرداخت. ضمنا در دفتر تحقيقات و برنامه ريزى همكارى نزديك داشت و برنامه هاى دروس دينى تحت نظر ايشان انجام مى گرفت. در اين زمينه نيز جهت

دروس دينى مسئوليت تأليف كتب درسى را به عهده گرفت و حدود سى جلد كتاب و جزوه به رشته تحرير درآورد و تأليف نمود. ايشان در تأسيس دفتر نشر فرهنگ اسلامى، كانون توحيد و مدرسه رفاه نقش مؤثرى داشت. در اسفند 1342 پس از ايراد سخنرانى هايى در مسجد هدايت و مسجد الجواد و حسينيه ى ارشاد به مناسبت سالگرد حادثه ى فيضيه ى قم، دستگير و چهار ماه زندانى شد. در سال 1350 ممنوع المنبر شد. از اين زمان به بعد تا انقلاب اسلامى، وى چندين بار دستگير شد. وى در سال 1357 به فرمان امام خمينى (ره) مأمور تنظيم اعتصابات با همكارى دكتر عزت الله سحابى و مهندس على اكبر معين فر شد و همراه با آيت الله دكتر بهشتى، آيت الله خامنه اى، آيت الله سيد عبدالكريم موسوى و حجت الاسلام هاشمى رفسنجانى حزب جمهورى اسلامى را بنياد نهاد و در همان سال به فرمان امام خمينى (ره) به عضويت شوارى انقلاب اسلامى درآمد. سپس به نمايندگى مردم كرمان در مجلس خبرگان انتخاب شد. پس از آن نماينده شوراى انقلاب در وزارت آموزش و پروش گرديد. همچنين عضو شوراى تنظيم مدارس بود و مدتى هم مسئوليت نهضت سوادآموزى را به عهده داشت، آنگاه از طرف مردم تهران به اولين مجلس شوراى اسلامى راه يافت. اما از آنجا كه در كابينه ى رجايى مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت، از نمايندگى مجلس شوراى اسلامى استعفا داد. پس از فاجعه بمب گزارى در دفتر حزب جمهورى اسلامى در سال 1360 به دبير كلى حزب انتخاب شد. در چهاردهم مرداد همان سال به نخست وزيرى رسيد و بعدازظهر هشتم شهريور 1360 بر اثر انفجار بمب در

دفتر نخست وزيرى به شهادت رسيد.

از آثار ايشان است: يادگار يك سفر (مجموعه سخنرانى)؛ بايدها و نبايدهاى انقلاب، نقش قيامتى انقلاب اسلامى؛ چهار گفتار از دو شهيد (با گفتارهايى از آيت الله دكتر بهشتى)؛ فروغ انديشه (مجموعه سخنرانى و مصاحبه ها)؛ انقلاب فرهنگى (سخنرانى)؛ انديشه هاى شهيد باهنر (سخنرانى)؛ سخنى درباره خداشناسى؛ مقالات از دوران خفقان؛ تعليم قرآن مجيد (با مشاركت آيت الله سيد رضا برقعى) ؛ اصول دين و احكام براى خانواده (با مشاركت آيت الله برقعى) جهان بينى اسلامى (با مشاركت آيت الله برقعى) دين و دانش (با مشاركت آيت الله برقعى)؛ شناخت اسلامى (با مشاركت آيت الله دكتر بهشتى)؛ معارف اسلامى (با مشاركت آيت الله دكتر بهشتى)؛ اسلام مذهب رسمى ما (با مشاركت آيت الله برقعى)؛ گفتارهاى تربيتى (با مشاركت آيت الله برقعى)؛ انسان و خودسازى (با مشاركت آيت الله برقعى)؛ موضع ما در ولايت و رهبرى (با مشاركت آيت الله برقعى)؛ خداشناسى (با مشاركت آيت الله برقعى و على گلزاده ى غفورى).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بايسنغر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شاهرخ پسر تيمور (837 -802) كه خود از خوشنويسان و هنرمندان بود و اهل هنر را تشويق بسيار مى كرد و در كتابخانه ى او پيوسته چهل تن از خوشنويسان و مذهبان و مصوران مشغول كتابت و تذهيب و تصوير بودند. بايسنقر ميرزا در خطوط اصول (شش- قلم) شاگرد شمس الدين محمد بن حسام هروى معروف به شمس بايسنغر بوده است و خود در خط محقق و ثلث از استادان برجسته. كتيبه ى پيش طاق مسجد گوهرشاد مشهد به خط ثلث اوست كه در بيست سالگى نوشته و از قدرت و قوت قلم سحر و معجزه اى به يادگار گذاشته است. كتابت بزرگترين قرآن موجود به خط محقق نيز اثر ارزنده ى اوست كه هم اكنون

بعض صفحات آن در موزه ى آستان قدس رضوى و كتابخانه ى سلطنتى و كتابخانه ى ملى و موزه ى ايران باستان و كتابخانه ى ملك و بعضى مجموعه هاى خصوصى موجود است و منسوب به او مى دانند و بعضى از اوراق آن هم در امامزاده اى در قوچان بوده است چه در حديق الحقايق است كه:

«... از زلزله جز همان امام زاده سلطان ابراهيم بن على بن موسى الرضا (در قوچان) چيزى باقى نمانده و بعضى اوراق قرآن خط ميرزا بايسنغر بن ميرزا شاهرخ ابن امير تيمور گوركانى در آنجاست. گويند نادرشاه افشار از سمرقند به آنجا آورده از عجايب آثار است: طول صفحه دو ذرع و نيم، عرض يك ذرع و ده گره، طول سطر يك ذرع، عرض سطر پنج گره، بين السطور يك چارك اندازه ى قلم صد يك ذرع، و شاه شهيد در سفر خراسان دو صفحه از آن را براى اطاق موزه به تهران آورد». حدايق الحقايق ج 3، ص 313.

بايسنغر ميرزا در سنين جوانى (سى و پنج سالگى يا سى و هشت سالگى) در هرات بدرود حيات گفت. مولف «حبيب السير» درباره ى او مى نويسد: «به مجالست ارباب عالم و كمال به غايت مايل و راغب بود و در تعظيم و تبجيل اصحاب فضل و هنر در هيچ وقتى از اوقات اهمال و اغفال نمى نمود و خردمندان كامل از اطراف و اكناف ايران و توران به هرات آمده در آستان مكرمت آشيانش مجتمع مى بودند، و بلغاى وافر كياست و فصحاى صاحب فراست از اصار و امصار عراق و فارس و آذربايجان به درگاه عالم پناهش شتافته صبح و شام ملازمت مى نمودند و آن شاهزاده عالى شأن در تربيت و رعايت تمامى آن طايفه گرامى

كوشيده همه را به وفور انعام و احسان مسرور و شادمان مى ساخت و هر كس از خوشنويسان و مصوران و نقاشان و مجلدان در كار خويش ترقى مى كرد به همگى همت، به حالش مى پرداخت».

بايسنغر ميرزا دوست ترين و بانى زيباترين مكتب كتاب سازى در ايران بوده است و در هيچ دورانى به اندازه ى زمان او نسخه هاى نفيس و زيبا نوشته و تصوير نشده است به طورى كه در كمتر كتابخانه اى در جهان ممكن است از كتابهاى كتابخانه ى بايسنغر نسخه اى يافته نشود.

(837 -802 / 801 ق)، خطاط، اديب و شاعر. در سال 820 ق پدرش سمت قاضى القضاة دربار خود را به او داد و در سال 835 ق تبريز را تصرف كرد و در همان سال حاكم استرآباد شد. در اواخر عمر به علت اينكه اخترشناسان عمر او را چهل سال بيشتر تخمين نزده بودند، به ميگسارى پرداخت و دست به كارهاى ناشايست زد. وى ذوقى ادبى و هنرى داشت و اشعار و آثار فارسى را به دقت مطالعه مى كرد و در سرودن اشعار فارسى و تركى نيز مهارت داشت. مجلس او مجمع شاعران، مورخان، خوشنويسان و نقاشان ايرانى بود. خود در خط استاد بود و شاگرد شمس الدين محمد هروى خوشنويس. خطوط محقق و ثلث را به مهارت مى نوشت و اوراق قرآنهايى كه به خط خود نوشته، هنوز در دست است و رقم استادانه او بر طاق و اطراف سر در مسجد گوهرشاد كه آياتى از قرآن مجيد نوشته، ظاهر است. مير على، خوشنويس معروف، و بسيارى ديگر از خوشنويسان آن عصر در كتابخانه او كار مى كردند، بايسنقر در نقاشى و تهذيب نيز دست داشته و بانى

زيباترين مكتب كتابسازى در ايران بوده است. نسخه اى از شاهنامه به دستور وى فراهم شد و خود مقدمه اى بر آن نوشت كه به «ديباچه بايسنقرى» و يا «شاهنامه ى بايسنقرى» معروف شد. در تذكره ى «صبح گلشن» سال ولادت او 835 ق و سال وفاتش 865 ق ذكر كرده است. از آثار او: كتيبه ى پيش طاق مسجد گوهرشاد مشهد به خط ثلث كه در بيست سالگى نوشته است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (1052 -1051/ 4)، از سعدى تا جامى (729 -728 ،555 ،538 -537)، پيدايش خط و خطاطان (99 -98)، تاريخ ادبى ايران (187/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (131/ 4)، تاريخ نظم و نثر (798 -797)، تاريخ هنرهاى ملى (809 -806/ 2)، تذكرة الخطاطين (52 -45/ 1)، تذكرة الشعراء (392 -390)، حبيب السير (644 ،634 ،46/ 4)، خوشنويسان و هنرمندان (129 ،128 ،127)، دايرةالمعارف فارسى (387/ 1)، الذريعه (125/ 9)، روضة السلاطين (33 -32)، سرآمدان فرهنگ (216 -215/ 1)، صبح گلشن (56)، فرهنگ سخنوران (124)، كارنامه ى بزرگان (369)، گلستان هنر (نوزده، سى و هفت، سى و هشت، 29)، لغت نامه (ذيل/ بايسنقر)، مجالس النفائس (125) مناقب هنروران (106 ،59 ،58)، هنر عهد تيموريان (482 -481).

بتولي رشتي، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالوهاب بتولى رشتى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهرانست وى در حدود 1334 قمرى در رشت متولد و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح مهاجرت به قم نموده و سطوح نهائى را در خدمت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و ديگران به پايان رسانيده و در دروس خارج از محضر آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه العظمى

بروجردى استفاده و بهره كافى برده آنگاه بنابر دعوت عده اى از مؤمنين و تجار و اصناف گيلانى و غيره مقيم تهران در اوائل 1370 قمرى عزيمت به تهران نموده و در عاصمه تشيع رحل اقامت افكنده و در مسجد خيابان سيروس نزديك سرچشمه به اقامه جماعت و تبليغ احكام و تفسير قرآن اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى بتولى عالمى عامل و فاضلى كامل و مروجى شايسته است و بيش از سى سالست كه وى را مى شناسم جز پاكى و پرهيزكارى و علم و حلم چيزى از او نديده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

بتيستا، ديويد

قرن:20

جنسيت:مرد

مليت:ايران

Dave Batista

كشتي گير: Batista

اسم واقعي: David Bautista

تاريخ تولد: January 18, 1969

محل تولد: Washington DC

محل سكونت فعلي: Reston, Virginia

وضعيت ازدواج:متاهل

فرزندان:3 دختر

قد: 5'6''

وزن:317lbs

مربي: Wild Somoan Afa

تاريخ ورود به كشتي كچ: 1997

لقب هاي قبلي:

Kahn در ليگ WXW

Leviathan در ليگ OVW

Demon of the Deep در ليگ OVW

Deacon Batista در ليگ WWE

David Batista در ليگ WWE

ضربه ي نهايي: Batista Bomb

ضريه هاي مورد علاقه:

Spinebuster

Spear

Strong Clothesline

Doublehand Choke Lift

Elevated Half Crab

Elbow Face Stretch

Hammerlock and Arm Bar

دشمنان:

Rikishi

Randy Orton

Rev DVon

Scott Stiener

Booker T

Goldust

Chris Jericho

Shawn Michaels

The Dudley Boyz

Booker/RVD

Chris Benoit

Randy Orton

Ric Flair

Triple H

John Bradshaw Layfield

Melina Perez

Mark Henry

The Undertaker

افتخارات:

قهرماني سنگين وزن جهان در ليگ OVW

قهرماني Tag team جهان در ليگ WWE همراه Ric Flair با غلبه بر The Dudley Boyz به تاريخ Armageddon 2003

قهرماني Tag team جهان در ليگ WWE همراه Ric Flair با غلبه بر Booker T و Rob Van Dam به تاريخ March 22, 2004

قهرماني رويال رامبل 2004

قهرماني سنگين وزن جهان در ليگ WWE با غلبه بر Triple H در Wrestlemania 21

قهرماني Tag team ليگ WWE همراه

Rey Mysterio با غلبه بر Joey Mercury و Johnny Nitro به تاريخ December 16, 2005

قهرماني سنگين وزن جهان ليگ WWE با غلبه بر King Booker همراه Queen Sharmell به

تاريخ November 26, 2006

__________________

بجستاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسين بن العالم الجليل الشيخ محمد ابراهيم بجستانى خراسانى از علماء متعصب و مجاهد معاصر تهران است كه بعلم و تقوا موصوف مى باشد. وى در سال 1385 شمسى هجرى در مشهد مقدس متولد شده و در مهد علم و كمال پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و مقدمات، سطوح را نزد آقاى آقا شيخ عظيمى خوانده و در درس خارج آيةاللَّه العظمى آقاى حاج حسين قمى و آيةاللَّه آقا زاده كفائى و آقاى حاج ميرزا احمد كفائى فقها و اصولا شركت كرده و از محضرشان استفاده كافى و وافى برده و معارف الهى را هم از اسناد الاساتيد آيةاللَّه عالم ربانى مرحوم حاج ميرزا مهدى غروى اصفهانى بهره مند شده تا سال هزار و سيصد و چهل و يك شمسى هجرى كه اجبارا از مشهد منتقل به تهران و بعد از آن ابتلائات فراوان رحل اقامت باين شهرستان انداخته و در خيابان شهباز جنوبى با منطقى پر شور و حرارت به تبليغ احكام و نشر معارف اسلام پرداخته و در مسجد رضوان اقامه جماعت و تنوير افكار مى نمايد. آثار و تأليفات ارزنده اى دارد كه ذيلا مى نگارم. 1- توسعه مسجد رضوان 2- سبائك الذهب 3- كشكول مخلاه 4- انموذج اخلاق الرسول و آل.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

بجنوردي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1395 -1316 ق)، فقيه، اديب و نويسنده. در شهرستان بجنورد به دنيا آمد و همان جا تحصيلات مقدماتى كرد و سپس به مشهد رفت و در آنجا علوم عقلى و نقلى را نزد حاج فاضل خراسانى و آقا بزرگ حكيم و آقازاده ى خراسانى و آيت الله قمى، و ادبيات را نزد اديب نيشابورى اول فراگرفت. سپس

به نجف رفت و در محضر آيت الله اصفهانى و ميرزاى نايينى و آقا ضياءالدين عراقى به تكميل تحصيلات خود پرداخت، و در شمار مدرسان نجف درآمد. وى تا آخر عمر به تحقيق و تأليف و تدريس مشغول بود. ميرزا حسن با شعر آشنايى كامل داشت و خود نيز شاعر بود. تأليفاتى در فقه و اصول از وى به جاى مانده است، از آثارش: «منتهى الاصول»؛ «القواعد الفقهيه»؛ «حاشية العروة الوثقى»؛ «ذخيرة المعاد»؛ «رسالة فى اجتماع الامر و النهى»؛ «كتاب فى الحكمة» كه شرحى است بر «الاسفار الاربعة» صدر المتألهين.[1]

آيه الله آقاى حاج ميرزا حسن بن السيد آقا بزرگ ابن السيد على اصغر بن السيد فتحعلى بن السيد اسماعيل موسوى بجنوردى داماد معظم مرحوم آيه الله حاج سيد حسين اصفهانى (داماد آيه الله العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى) از علماء طراز اول معاصر حوزه علميه نجف و داراى مقام علم و عمل و دقت نظر ميباشد.

معظم له عالمى محقق و فقيهى مدقق و جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول ميباشد تولدش در سال 1316 قمرى در بجنورد و از آنجا بمشهد و مدت 13 سال از محضر مرحوم آقا زاده كفائى و آيه الله قمى و حاج فاضل و ديگران استفاده كرده آنگاه مهاجرت بنجف اشرف نموده و در حوزه درس مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله عراقى و مخصوصا آيه الله العظمى اصفهانى شركت كرده تا به اعلى درجه فقاهت و اجتهاد رسيده است.

تأليفاتى در فقه و اصول دارد كه بطبع رسيده و مورد استفاده فضلاء حوزه نجف و قم ميباشد و آنها از اين قرار است:

1- منتهى الاصول 2- القواعد الفقهيه 3- حاشيه بر عروه الوثقى

4- حاشيه بر وسائل 5- رساله اجتماع امر و نهى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (275/7 ،184/3).

بحاثي زوزني، ابوجعفر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، اديب، قاضى و شاعر. يكى از بزرگان و شاعران صاحب تصنيف است كه در هجويه سرايى توانا بود. بحائى در مدرسه «سيورى» غزنه ساكن بود و در آنجا به كتابت مشغول بود. در مخزنه درگذشت. از آثار وى: «بحر القلوب»؛ «نحو القلوب»؛ «ديوان» شعر؛ شرح «ديوان بحترى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (692/2 ،165/1)، معجم الادباء (29 -18 /18)، معجم المؤلفين (41/9)، الوافى بالوفيات (199 -197 /2).

بحرالعلوم تهراني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بحرالعلوم تهرانى از علماء مبرز و مروجين ممتاز معاصر تهران بودند، وى در تهران متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح اوليه از محضر آيات عظام تهران و نجف اشرف استفاده نموده و در مسجد فخريه (خيابان اميريه) به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته و در هيئت بنى فاطمه مردم را بمواعظ حسنه و بيانات رشيقه و متقنه ى خود مستفيض نموده تا در سال 1382 قمرى كه بدرود حيات گفته و با تجليل فراوان تشييع و حمل بشهر رى و در جوار حضرت امامزاده حمزه بن موسى و حضرت عبدالعظيم حسنى عليهماالسلام مدفون گرديده است.

نگارنده گويد: بحرالعلوم شهرت و لقب جماعتى از علماء مبرز نجف و تهران و رشت و قزوين و غيره مى باشد. و اشهر مشاهير آنان مرحوم آيةاللَّه العظمى و العلامه الكبرى حاج سيد مهدى بحر العلوم بروجردى طاب اللَّه ثراه عم گرام مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى كه از متشرفين مسلم بودند و كرارا بشرف لقاء مولاى ما حضرت ولى اللَّه اعظم صاحب الزمان عجل اللَّه فرجه الشريف مفتخر شده و قضاياى آن در دار السلام عراقى و نجم الثاقب و منتهى الامال و كتب ديگر

مسطور است.

از دانشمندان ديگرى كه باين لقب شهرت گرفته اند مرحوم علامه سيد مهدى بحرالعلوم قزوينى بودند. وى نيز از علماء معاصر گذشته تهران بودند و با مرحوم حاج سيد محمد باقر بحرالعلوم مذكور و حجةالاسلام حاج شيخ ابوالفضل خراسانى رحمه اللَّه و عده ديگرى از علماء اتقياء مراوده داشتند داراى علوم ظاهرى و معنوى و مكاشفات و مقامات باطنى و حافظ قرآن و طرائف و نوادرى بودند و با مؤمنين از جن رابطه داشتند. بعد از 1370 قمرى در تهران از دنيا رفته و در قم در جوار حضرت فاطمه معصومه عليهاسلام مدفون شدند.

و ديگر از معروفين باين لقب مرحوم حاج بحرالعلوم رشتى برادر ثقةالاسلام و حاج شريعتمدار رشتى بودند. و آنها از گيلان و سالها مقيم اعتاب عاليات و در اواخر در تهران اقامت و از دنيا رفتند.

و ديگر از معروفين باين هويت آيت اللَّه حاج سيد حسن بحرالعلوم رشتى معاصر است كه ترجمه اش در ضمن علماء رشت خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

بحرالعلوم كرماني، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمد تقى بحرالعلوم كرمانى عالمى جليل و دانشمندى بزرگوار است در كرمان متولد شده و پس از نشو و نما و خواندن مقدمات و ادبيات بقم مهاجرت نموده و چندين سال از محضر آيات عظام حوزه و مدرسين بزرگ حضرت آيه الله العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده تا بمدارج عاليه رسيده آنگاه براى تبليغ به بندرشاه آمده و اهالى محترم بندر ويرا علما و عملا و خلقا پسنديده براى اقامت آنجناب اقداماتى نموده از جمله بحضرت آيه الله العظمى بروجردى ره نامه نوشته و از حسن عمل و خدمات معظم له تقدير و تقاضاى اقامت او را نمودند

آيه الله مرحوم بايشان امر فرمودند كه دعوت مردم را اجابت كنند پس ايشان پذيرفته و اكنون بالغ بر بيست سالست كه در آنجا باقامه جماعت و ترويجات دينى و تبليغات مذهبى اشتغال دارند و چون در آن حدود تركمان كه اغلب سنى حنفى و يا شافعى هستند حسن عمل و خدمات و اخلاق حميده او را ديدند بسيار بايشان گرويده و از مذهب پدرانه خود دست كشيده اند.

نگارنده گويد آقاى بحرالعلوم از اصدقاء و دوستان نزديك حقير است داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و ميهمان دوست و رفيق ميباشند. از ساليكه به بندرشاه مهاجرت نموده اند تاكنون خدمات بزرگى انجام داده و بين برادران تسنن آن حدود و شيعيان التيام داده و دوستى و رفت و آمد برقرار كرده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بحرالعلومي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 1296.

درگذشت: 26 آبان 1368.

حسين بحرالعلومى سال ها در دبيرستان ها و سپس در دانشگاه تدريس مى كرد. استاد ادبيات دانشگاه تهران و اصفهان بود. رساله دكتراى او تصحيح ديوان كمال الدين اسماعيلى اصفهانى بود و توفيق يافت آن را به چاپ برساند. كار ديگر او تدوين و تأليف كتاب انجمن آثار ملى است. وى مقاله هايى نيز در مجله هاى «كارنامه ى انجمن آثار ملى»، «تماشا»، «فرهنگ و هنر» و «پشوتن»، مى نوشت. وى در هفتمين كنگره ى تحقيقات ايرانى، مقاله اى تحت عنوان «تحقيقى در احوال و آثار پير هرات» ارائه داد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بحراني، ابوالحسن سليمان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1121 -1075 ق)، فقيه، محقق، محدث، خطيب و شاعر امامى. معروف به محقق بحرانى. در ماحوز بحرين به دنيا آمد. در هفت سالگى «قرآن» را حفظ كرد. او در محضر درس علماى بحرين حاضر شد. شيخ سليمان بن على بن سليمان بحرانى و شيخ سليمان بن على شاخورى و شيخ صالح بن عبدالكريم در تكوين حيات علمى وى نقش بسزايى داشتند. وى از شاگردان علامه مجلسى بود و از او و ديگر علماى معاصرش همچون علامه سيد هاشم بحرانى، صاحب «البرهان فى تفسير القرآن» و شيخ احمد بن محمد بن يوسف بحرانى و سيد محمد بن ماجد بحرانى ماحوزى حديث نقل كرده است. او در حفظ و دقت و سرعت انتقال در جواب و مناظره مشهور، و حوزه ى درسش انتقال در جواب و مناظره مشهور، و حوزه ى درسش مرجع استفاده ى دانشمندان بود. ابوالحسن در روز جمعه نيز بعد از نماز، صحيفه ى سجاديه را تدريس مى كرد. شيخ عبدالله بن حاج صالح سماهيجى و شيخ احمد بحرانى پدر صاحب «حدائق» از شاگردان وى بودند. در دونج، يكى از

روستاهاى ماحوز درگذشت و در مقبره ى شيخ ميثم، جد ابن ميثم، شارح نهج البلاغه، دفن شد. وى متجاوز از شصت تأليف دارد كه از آن جمله: «بلغة» يا «بلغة المحدثين»، در رجال؛ «جواهر البحرين»، تاريخ علماى بحرين؛ حاشيه «تهذيب الاحكام» شيخ طوسى؛ حاشيه «خلاصة الاقوال» علامه حلى؛ حاشيه «مشرق الشمسين» شيخ بهائى؛ «سر المكتوم فى حكمة تعلم علم النجوم»؛ «الشفاء فى الحكمة النظريه»؛ «معراج اهل الكمال الى معرفة الرجال» يا «المعراج»، در شرح «الفهرست» شيخ طوسى؛ «هداية القاصدين الى عقائدالدين»؛ شرح «الباب الحادى عشر»؛ «النكت البديعة فى فرق الشيعة»؛ «اربعون حديثا فى الامامة من طرق العامة»؛ كشكول «ازهار الرياض»، در ادب، در سه جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (191/3)، اعيان الشيعه (307 -302 /7)، ايضاح المكنون (721 ،676 ،669 ،616 ،191 ،71 ،12 /2 ،159 ،110 ،104 ،66 /1)، تلامذة العلامة المجلسى (29 -28)، الذريعه (33/25 ،466/9 ،182 -181 /5 ،174/4 ،148 ،147 -146 /3)، روضات الجنات (22 -17 /4)، ريحانه (238 -237 /5 ،231/1)، لغت نامه (ذيل/ سليمان)، معجم المؤلفين (267/4)، هدية العارفين (405 -404 /1).

بحراني، احمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1102 ق)، فقيه، محدث، اديب و شاعر امامى. به جهت انتساب به دو تأليف گرانسنگ خويش «خمائل» و «رياض الدلائل» او را گاهى فاضل الخمائل و زمانى فاضل الدلائل نيز گفته اند. وى در روستاى مقابى بحرين به دنيا آمد. او براى پيمودن مدارج عالى اجتهاد به اصفهان رفت، و در سلك شاگردان مجلسى درآمد. مجلسى در اجازه ى خود او را بسيار ستوده است. ملا محمد باقر سبزوارى صاحب «ذخيره» براى استفاده از مراتب علمى او هفته اى دو روز با وى مصاحبت داشته است. شيخ سليمان بن عبدالله

ماحوزى، صاحب «بلغة الرجال»، و ملا ابوالحسن شريف عاملى فتونى از شاگردان او بودند. وى به مرض طاعون درگذشت و در كاظمين به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاستقلاليه»؛ رساله «البداء»؛ «الحسن و القبح العقليان»؛ «الخمائل»، در فقه؛ «رياض الدلائل و حياض المسائل»، در فقه؛ «الرموز الخفية فى المسائل المنطقية»؛ «المشكاة المضيئة فى العلوم المنطقية»؛ «عينية صلاة الجمعة»، اثرى فقهى كه در آن ثابت كرده نماز جمعه در عصر غيبت واجب عينى است. از ديگر آثارش «ديوان» شعر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (229/1)، اعيان الشيعه (173 -172 /3)، ايضاح المكنون (488/2 ،601 ،584 /1)، تلامذة العلامة المجلسى (18 -16) الذريعه (325 -324 ،252 /11)، ريحانه (142 -141 /2 ،230 /1)، روضات الجنات (190/8 ،97 -95 ،39 /1)، رياض العلماء (69 -68 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (169/2)، هدية العارفين (166/1).

بحراني، ماجد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1097 ق)، متكلم، فقيه، اديب و شاعر امامى. پس از فراگيرى مقدمات علوم و ادبيات عربى و فارسى، مدارج عالى تر را نزد پدر خود كه جامع علوم و شيخ الاسلام شيراز بود فراگرفت و به درجه اجتهاد نايل شد. بحرانى پس از كناره گيرى پدرش، مدتى قاضى و شيخ الاسلام شيراز بود. سپس به اصفهان رفت و در آنجا نيز به كار قضاوت پرداخت. وى از معاصران شيخ حر عاملى بود و با او مكاتبه داشت. شيخ حر در رثاى وى قطعه اى سروده است. از آثار او: شرحى بر «نهج البلاغه» كه ناتمام مانده؛ «التحفه السليمانيه»، ترجمه عهدنامه مالك اشتر، به فارسى، كه به اسم شاه سليمان صفوى تأليف و در 1301 ق چاپ شده؛ «فصوص سليمانيه»، شرح فارسى، «دعاى بيت

المعمور»، كه به نام شاه سليمان صفوى نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (236 -235 /16 ،145 -144 /14 ،442 -441 /3)، ريحانه (232 -231 /1).

بحري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بحري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي بحري(طيبّي) فرزند محرم علي بحري(طيبّي)، به تشويق والد معظم بعد از پايان دبستان در قم وارد حوزه علميه قم شدم. كتاب هاي صرف و نحو و منطق را نزد اساتيدي مانند مرحوم سالك و آقاي تهرانى، كتاب معالم را نزد استاد مرحوم فاضل هرندي و قوانين الاصول را نزد استاد آيت الله ميرزا محسن دوزدوزاني و كتاب منطق كبري و بخشي از شرح تجريد را نزد والد، باب حادي عشر را نزد استاد آيت الله صلواتى ، شرح لعمه را خدمت آيت الله فاضل هرندى، رسائل و مكاسب محرمه را خدمت آيت الله سبحانى، بيع مكاسب نيز خدمت آيت الله مشكينى، جلد اول كفايه را نزد استاد سبحاني و جلد دوّم را نزد آيت الله سلطانى ، با جديّت به پايان رساندم در سن بيست سالگي در امتحان خارج حوزه شركت كردم. بعد از موفقيت در امتحان كتبي امتحان شفاهي را خدمت آيت الله لطف الله صافي و آيت الله محسن دوز دوزاني با موّفقيت به پايان رساندم. سال هزار و سيصد و پنجاه همان سالي كه امتحان درس خارج را دادم ازدواج كردم. بحمد الله با شهريه ماخوذه و مبالغي كه در ايام تبليغ، ايامي كه حوزه تعطيل بود از طرف حضرت اباعبد الله حواله مى شد براحتي از نظر معيشتي زندگي

مي كردم. يكي از توفيقات الهي كه بنده از آن بر خوردار بوده ام اين بوده كه از وقتي سيوطي مي خواندم شروع به تدريس كرده ام و اولين تدريس از دروس صرف و نحو آغاز شد و اولين درس خارج را كه شركت كردم درس آيت الله العظمي وحيد خراساني بود كه قريب بيست و سه صبح و عصر در فقه و اصول معظم له شركت كردم بعد از انقلاب اسلامي تدريس در دانشگاه را نيز پذيرفتم و تا كنون تدريس در حوزه (جامعة الزهراء) و در دانشگاه ادامه دارد.

(يكي از شاگردان اينجانب اخيراً اعتراف مي كرد چند سال نزد اينجانب درس خواند بنده فكر مي كردم چند ماه بيشتر درس نخوانده و در انتخابات خبرگان رهبري رأي آورد و به جمع خبرگان رهبري پيوست.)

بحري، محمد حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين بحري بيناباج

محل تولد : قاينات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد حسن بحري بينا باج در سال 1321هجري شمسي در خانواده اي متدين وكاملا آگاه به مسائل مذهبي در شهر قائنات ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد و در پي علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال هاي خفقان و در سال 1335 وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) از درس بزرگان آن ديار همچون آيت الله وحيد خراساني، آيت الله ميلاني و حجت الاسلام والمسلمين

نيشابوري بهره ها برد. استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1352 از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد. ايشان ضمن تبليغ به تدريس در دانشگاه آزاد مشهد و دانشگاه آزاد تربت جام، مشغول مي باشد.

بخاري

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 483 ق)، نحوى و فقيه حنفى. وى در بخارا متولد شد. خواهرزاده قاضى محمد بخارى بود. در بخارا از دنيا رفت. از آثارش: «المبسوط» در فروع؛ «المختصر»؛ «التجنيس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (332/6)، ريحانه (192/2)، كشف الظنون (1580 ،1223 ،569)، لغت نامه (ذيل/ خواهرزاده)، معجم المولفين (253/9)، هديه العارفين (76/2).

بخاري، عنايت اللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1176 ق)، مفسر، نحوى و عالم حنفى. از آثار وى: حاشيه بر «تفسير سورة البقره» بيضاوى؛ حاشيه بر «شرح العضدية» دوانى؛ حاشيه بر «شرح اثبات الواجب»؛ حاشيه بر «شرح الكافية» جامى، در نحو؛ حاشيه بر «شرح حكمة العين» مباركشاه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (141 /1)، معجم المؤلفين (14 -13 /8)، هدية العارفين (804 /1).

بختياري، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن بختياري

محل تولد : تاكستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در اواخر سال 1356 وارد حوزه علميه همدان شدم، و مقدمات تحصيلي را شروع نمودم و بعد از يك سال همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي، وارد حوزه علميه قم شدم و مقدمات صرف و نحو و معالم و مغني را در مدرسه المهدي آيت الله گلپايگاني فراگرفتم، اصول فقه مرحوم مظفر را نزد آيت الله اشتهاردي و صالحي افغاني تلمذ كردم. در سال 1362 ازدواج نموده و در نيروگاه قم مستأجر شدم، همزمان با فراگيري تحصيلات حوزوي مشغول تبليغ در ايام تبليغي و رفتن به جبهه شدم.

سطح را نزد اساتيد بزرگوار حوزه فراگرفتم و در سال 1371 تا 1374 دوره دوم تخصصي كلام را در موسسه امام صادق(ع) گذراندم و در سال 1381 تا 1384 در رشته ي كارشناسي ارشد دوره مدرسي الهيات و معارف اسلامي را در موضوع پايان نامه فلسفه دعا و نقش تربيتي آن گذراندم و اكنون پس از سال ها مشغول تدوين پايان نامه در سطح چهار حوزوي در موضوع _ محو و اثبات بر محور عبوديت و انسان مي باشم و درس خارج را از سال 1369 _ 1370 در نزد اساتيد بزرگوار آيت الله مكارم شيرازي و آيت

الله سبحاني گذرانده ام و آنچه فعاليت اين جانب محسوب مي شود، اشتغال به تدوين پايان نامه فوق و تبليغ در ايام تبليغي هستم.

بختياري، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمّد حسن بختيارى، مؤلّف شرح نهج البلاغه متوفّى به سال 1272.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بختياري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پدرش نيز از علما و فضلا معدود بودده، و در سال 1312 در اصفهان وفات يافته است. وى از شاگردان حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى بوده، و كتب زير از اوست:

1 - تفسير سوره ى آل عمران 2 - تفسير سوره ى انبياء 3 - تفسير سوره ى يوسف

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بدرالدين، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1239 ق)، حكاك. ملقب به مرصع رقم. وى شاگرد شيخ محمديار و از هنرمندان عصر خود بوده و در حكاكى مهارت داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (99/1).

بديع اصفهاني، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ق)، عالم، فقيه، مدرس، اديب و شاعر. به مناسبت سكونت در محله درب امام، به درب امامى مشهور بود. پدرانش عموما از دانشمندان اصفهان به حساب مى آمدند. او نزد حاج ملاحسينعلى تويسركانى و ميرسيد محمد شهشهانى و آقا ميرزا محمد باقر چهارسوقى و حاج شيخ محمد باقر نجفى درس خواند و اجازه اجتهاد گرفت. حاج سيد ميرزا بديع در مدرسه نيماورد درس مى گفت و متجاوز از يكصد دانشمند در محضرش تلمذ مى كردند و عوام و خواص در وقت نماز بدو اقتدا مى كردند. او علاوه بر كمالات علمى در هنر خط نيز شهرت داشت و در ادب و شعر توانا بود. از آثار وى: حاشيه بر «رياض»؛ حاشيه بر «قوانين»؛ رساله اى در «خراج»؛ رساله اى در «استصحاب»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (201 -200)، حديقة الشعراء (226 -225 /1)، الذريعه (175/6)، معجم المؤلفين (40/3).

بديع الزمان نطنزي، ابو عبدالله حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 499/497 ق)، اديب و شاعر. وى از اهالى نطنز بود و در اصفهان زندگى مى كرد. او تمام عمر خويش را به معلمى و درس و بحث گذراند و در دو زبان فارسى و عربى اديبى معروف شد. به همين دليل او را ذوالبيانين يا ذواللسانين لقب دادند. در شعر فارسى نيز دست داشت بخصوص سرودن اشعار مصنوع، از شعر او جز چند قطعه چيزى باقى نمانده است. تأليفات او عبارت اند از «الخلاص» يا «دستور اللغة» و «المرقاة» كه هر دو در لغت عربى به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (318/2)، تاريخ نظم و نثر (56)، الذريعه (311/20 ،131/9 ،166 ،165 /8 ،208/7)، ريحانه (271/2)، فرهنگ سخنوران (53)، كشف

الظنون (754)، معجم البلدان (337/5)، معجم المؤلفين (191/3).

بديع الزمان همداني، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(398/378 -358/353)، مقاله نويس و شاعر. ملقب به مهذب الدين. در همدان تولد يافت. ساكن هرات شد. از شاگردان ابن فارسى رازى و صاحب بن عباد بود و يكى از فضلا و فصحا عصر خود. وى در حديث هم ثقه بود و مذهب اشعرى داشت. با ابوبكر خوارزمى، دانشمند مشهور زمان خود در شهر نيشابور مناظراتى داشت و از اين طريق بود كه شهرت زيادى به دست آورد و بعد از درگذشت ابوبكر در همه كارهاى ديوانى جانشين او شد. بديع الزمان مسافرتهايى به سيستان، غزنه و ديگر بلاد خراسان كرد و از امرا و فضلا و مشاهير زمان تمتعى كامل برگرفت، و ثروتى عظيم اندوخت. در هرات ازدواج كرد و همان جا درگذشت. وى حافظه اى قوى داشت و آثارى به نظم و نثر از خود به جاى گذاشت و مقامه نويسى را رونق و كمالى بسزا بخشيد. در واقع او خود نخستين كسى است كه مقامه نويسى را ايجاد كرده و در اين راه پيشواى آيندگانى چون حريرى و ديگران شد. آثار وى قريب به چهارصد مقامه مى شده كه برگزيده ى آنها پنجاه و نه مقامه است. از ديگر آثار وى: «مجموعه ى رسائل»؛ «مناظرات او با ابوبكر خوارزمى»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (581 -570 /2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (158 -153 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (640/1)، تاريخ الاسلام (حوادث 353 -349/400 -381)، دايرةالمعارف فارسى (396/1)، الذريعه (131/9)، روضات الجنات (250 -248 /1)، ريحانه (244 -243 /1)، سرآمدان فرهنگ (221 -220 /1)، سير النبلاء (68 -67 /17)، فرهنگ ادبيات فارسى (86)، كارنامه ى بزرگان (59 -8)، الكنى و

الالقاب (76 -75 /2)، كشف الظنون (1785)، لغت نامه (ذيل/ بديع الزمان)، معجم الادباء (202 -161 /2)، الوافى بالوفيات (358 -355 /6)، وفيات الاعيان (129 -127 /1)، هدية العارفين (69/1).

بديع الزمان، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. نادر روزگار) احمد بن حسين همدانى (ف. 398 ه.ق.) وى علوم ادبى عرب را در همدان نزد ابن فارس رازى فراگرفت و سپس به خدمت صاحب بن عباد رسيد و از او نيز استفاده علمى كرد. «رسائل» (ه. م.) و «مقامات» (ه. م.) وى در ادب عرب ممتاز است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

بديعي اندجاني، يوسف

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 897 ق)، اديب و شاعر، متخلص به بديعى. ملقب به بديعى معمايى. در اواخر دوران تيمورى در اندجان متولد شد. در كودكى به سمرقند رفت و نزد صفايى شاگردى كرد و به همين جهت به ملايوسف صفايى نيز مشهور شد، گرچه، از شهرت صفايى راضى نبود. بديعى در سرخس درگذشت و در خانقاه شيخ لقمان پرنده دفن شد. مولانا يوسف به علم عروض و صنايع و بدايع شعرى و فن معما آگاهى داشت و صاحب «رساله اى در معما» و «قصيده ى مرآة الصفا» است. از وى «ديوان» شعرى نيز بر جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (673)، تاريخ ادبيات در ايران (120/4)، تاريخ نظم و نثر (323)، تذكره ى روز روشن (103 -102)، حبيب السير (337/4)، الذريعه (131/9)، فرهنگ سخنوران (129)، مجالس النفائس (122).

بديعي تبريزي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 980 ق)، دانشمند، طبيب، اديب و شاعر. از دوستان مظفر على نقاش و مردى خوش طبع و خوش مشرب بود، به تركى و فارسى شعر مى گفت. وى در سرودن غزل مهارت داشت و اين امر از «ديوان» غزليات بازمانده از وى تأييد مى شود. برخى «مثلثات منظوم» در لغت را از او دانسته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (111/1)، تاريخ نظم و نثر (526 -525)، تذكره ى شعراى آذربايجان (87 -86 /2)، دانشمندان آذربايجان (66 -65)، الذريعه (80/19 ،131/9)، سخنوران آذربايجان (234 -233)، هفت اقليم (229/3)، فرهنگ سخنوران (130 -129)، مؤلفين كتب چاپى (100/2)، مجمع الخواص (260).

بديعي، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منوچهر بديعي در فروردين 1318 در اصفهان به دنيا آمد.وي تحصيلات خود در رشته اي نامرتبط با فن ترجمه ادامه دادو ليسانسش را گرفت . او درس هاي دورة دكتراي همان رشته را نيز تمام كرد، اما چون رسالة پايان دورة تحصيلي را نگذرانده است درجه و عنوان دكترا ندارد.مشاغلش همواره در همان زمينة تحصيلات دانشگاهي اش بوده و از اين رو به ترجمه به عنوان يك شغل و حرفه نگاه نمي كند. كتاب "چهرة مرد هنرمند در جواني" ترجمه منوچهر بديعي ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منوچهر بديعي تحصيلات دورة دبستان و دبيرستان را در همان شهر گذراند و سپس در دانشگاه تهران در رشته اي نامرتبط با فن ترجمه تحصيل كرد و ليسانس گرفت. درس هاي دورة دكتراي همان رشته را نيز تمام كرد، اما چون رسالة پايان

دورة تحصيلي را نگذرانده است درجه و عنوان دكترا ندارد

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل منوچهر بديعي همواره در همان زمينة تحصيلات دانشگاهي اش بوده و از اين رو به ترجمه به عنوان يك شغل و حرفه نگاه نمي كند

جوائز و نشانها : كتاب "چهرة مرد هنرمند در جواني" ترجمه منوچهر بديعي ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : ترجمه هاي منتشر شدة منوچهر بديعي علاوه بر چهرة مرد هنرمند در جواني عبارت است از: بيست اثر سينكلر لوييس؛ بازار خود فروشي اثر ويليام تكري؛ جادة فلاندر اثر كلود سيمون؛ آدم اول اثر آلبر كامو؛ ژان باروا اثر روژه مارتن دوگار؛ مقدمة آلبر كامو بر مجموعة آثار روژه مارتن دوگار؛ كتاب كوچكي دربارة جيمز جويس (چاپ دوم آن همراه با بخش هفدهم اوليس اثر جيمز جويس)؛ دو كتاب كوچك دربارة «رابله» و «ناتالي ساروت» و چند مقالة فلسفي و ادبي در نشريه هاي فرهنگ، ارغنون، كلك و سرانجام، آخرين ترجمة منتشر شدة او كتاب قرائتي نقادانه از رمان چهرة مرد هنرمند در جواني شاهكار جيمز جويس نوشتة ديويد سيد است. ترجمه بخشي از اوليس نيز، ديگر اثر ارزشمند اوست.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آدم اول اثر آلبر كامو

2 ارغنون، كلك و سرانجام

3 بازار خود فروشي اثر ويليام تكري

4 بيست اثر سينكلر لوييس

5 جادة فلاندر اثر كلود سيمون

6 چهرة مرد هنرمند در جواني

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:چهرة مرد هنرمند در جواني/ جيمز جويس؛ ترجمة منوچهر. بديعي. _ تهران: نيلوفر، 1380.383ص. اين شاهكار ادبي كه در اوايل قرن بيستم ميلادي نوشته شده، از نخستين رمان هايي است كه سير رشد و تكامل قهرمان داستان را از دوران كودكي تا سن ّ كمال در تمامي ابعاد آموزش و پرورش وي نشان مي دهد و از اين لحاظ با رمان هاي قرن نوزدهم تفاوت دارد. به يك معنا مي¬توان گفت كه اين رمان نخستين سنگ بناي رمانِ نو است. اين رمان، نه تنها رشد جسماني شخصيت داستان بلكه رشد معنوي و مذهبي و پرورش معنوي مذهبي و فلسفي او را نيز نشان مي دهد. وصف تأثير تربيت ديني قهرمان رمان و واكنش هاي او نسبت به اين تربيت، كه به صُورِ گوناگون فلسفي و هنري ظاهر مي شود، يكي از ويژگي هاي برجستة اين رمان است. در عين حال، در اين رمان به زمينه هاي تاريخي و اجتماعي رشد قهرمان توجه وافر شده است. فضاي تاريخي رمان و در نتيجه فضاي آموزش و پرورش قهرمان آن، فضاي جامعه اي است استعمارزده كه مي خواهد آزادي را به دست آورد و در اين راه مبارزه ها كرده است. اين، شايد تنها سندِ ادبي باشد كه تنش عقيدتي و اجتماعي ايرلند را پس از سال ها تحمل استعمار انگليس نشان مي دهد. از لحاظ تطابق صورت با محتوا، اين اثر در حد كمال

است. در اين رمان به تناسب رشد شخصيت اصلي، زبان رمان از مرتبة كودكانه به مرتبة زبان شاگردان و معلمان مدرسه و از آن جا به مرتبة زبان ديني و سرانجام به مرتبة زبان فلسفي، به ويژه زبان فلسفة هنر، تحول مي يابد. اغلب جويس¬شناسان معتقدند كه چهر? مرد هنرمند در جواني، در واقع زندگينامة خود نوشت جويس است از دو سالگي تا حدود بيست سالگي، يعني تا زماني كه براي نخستين بار به پاريس رفت. ترجم? چنين رماني مهارت و چيره دستي فراوان مي خواهد و مترجم با استادي از عهد? اين كار برآمده و ترجمة هنرمندانه اي ارائه كرده است. بافت متن يكدست و زيباست و با توجه به قرابت واژگاني و نحوي ترجمه با متن اصلي و تناسب نثر ترجمه با سبك مؤلف، مترجم محترم توانسته است متني ادبي بيافريند كه با متن اصلي، به لحاظ برخورداري از كيفيت ادبي، چندان فاصله ندارد، يا دست كم فارسي زبان را از لذ ّت درك ادبي متن اصلي بي بهره نمي گذارد. نكات فرهنگي، اساطيري، تاريخي و جغرافيايي يا واژگاني و ادبي موجود در كتاب به نحوي شايسته و كامل در بخش «يادداشت ها» در پايان كتاب توضيح داده شده كه بر فايدة اين ترجمه مي افزايد. خلاصه آن كه ترجمة بسيار دشوار اين رمان، يكي از موفق ترين ترجمه هاي زمان حاضر به شمار مي آيد.

7 دو كتاب كوچك دربارة «رابله» و «ناتالي ساروت» و چند مقالة فلسفي و ادبي در نشريه هاي فرهنگ

8 ژان باروا اثر روژه مارتن دوگار

9 كتاب كوچكي دربارة جيمز جويس

ويژگي

اثر : چاپ دوم آن همراه با بخش هفدهم اوليس اثر جيمز جويس

10 مقدمة آلبر كامو بر مجموعة آثار روژه مارتن دوگار

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

بديعي، نعيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روزنامه نگارى، دانشكده: علوم اجتماعى، دانشگاه: علامه طباطبائى

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

براتي، عبدالعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعلي براتي

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم در سال 1360 وارده حوزه شدم حدود 12 سال در دروس خارج حوزه شركت نمودم. نزديك به 15 سال در مراكز و مؤسسات پژوهشي و فرهنگي به فعاليتهاي پژوهشي مشغول بوده ام از جمله آنها پژوهشكده باقرالعلوم(ع) . تاكنون حدود سي مقاله تاليف كرده ام و بيش از يكصد كتاب، مقاله و پايان نامه را نقد، بررسي و ارزيابي كرده ام. در حوزه اطلاع رساني به ويژه كتابشناسي سالها تجربه علمي و عملي دارم كه محصول آن در توليد نرم افزار كتابشناسي هادي با كمك ديگر دوستان و همكاران فني امروز در دسترس بسياري از مراكز پژوهش و پژوهشگران و حوزه و دانشگاه است. اين نرم افزار انديشه اي جديد در حوزه فهرست نويسي و مأخذ شناسي در حوزه علوم اسلامي و علوم انساني را عرضه مي كند.

مشاوره و راهنمايي غير رسمي به طلب، داشنجويان و محققان و نويسندگان در تدوين به ويژه رساله و مقاله از فعاليتهاي مهم اينجانب بوده است و هم اكنون بسياري از پايان نامه ها حوزه هاي علميه خواهران توسط اينجانب مأخذ شناسي مي شود.بارها شيوه كتابداري و كتابشناسي مرسوم را به نقد كشيده ام و آن را بويژه در حوزه علوم اسلامي ناكافي مي دانم.در مباحث علوم اسلامي و سياسي به تدريس در آموزش و پرورش (معلمين)، دبيرستنها و دانشگاه نيز چندين

سال هست مشغول بوده ام.

برارپور، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم برارپور

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي خويش را در مدرسه نوشيرواني بابل با رتبه ممتاز در كلاسهاي اول، سوم ، چهارم و پنجم گذراندم. تحصيلات راهنمايي را در مدرسه شهيد هاشمي نژاد و دبيرستان را در مدرسه طالقاني. در سال 75 در رشته مهندسي كشاورزي دانشگاه آزاد قائم شهر قبول شده و بعد از گذراندن يك ترم تحصيلي با توجه به علاقه وافر به دروس حوزوي و زندگي در فضاي معنوي، وارد حوزه علميه خاتم الانبياي بابل شدم. و سالهاي بعد در مدرسه روحيه بابل دروس خويش را تا پايه 6 به اتمام رساندم و در سال 80 به قم مراجعت كرده و در مدرسه علميه معصوميه پايه هاي 7 و 8 و در مدرسه علميه قديري پايه هاي 9 و 10 را به پايان رساندم و الان مشغول به درس خارج هستم. از آنجا كه به مطالعه در زمينه هاي فرهنگي و سياسي و در خصوص دفاع مقدس علاقه وافر داشته ام عمده تحقيقات خويش را در اين زمينه ها مستقر كرده ام و در زمينه سياسي عضو مجمع تحليل و بررسي سياسي سپاه منطقه قم هستم و دوره دو ساله آن را با موفقيت به پايان رساندم و در زمينه دفاع مقدس با ستاد كنگره شهداي روحاني تيپ 83 امام صادق (ع) همكاري داشتم و در زمينه فرهنگي با موسسه ولاء و تشكل جمعي از طلاب و بسيجيان شهرستان بابل در راستاي اشاعه فرهنگ شهادت و ايثار فعاليت نمودم و اكنون نيز

فعال هستم و تاكنون چندين مقاله و كتاب نوشته ام و پروژه هاي سياسي در راستاي پژوهشهاي علمي انجام داده ام

براري گاوزني، عبدالحق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحق براري گاوزني

محل تولد : رود بست

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

سال 1356 در عهد طاغوت ديپلم علوم تجربي (طبيعي آن زمان) را دريافت كردم (از شهرستان بابلسر). با اينكه در كنكور دانشگاه آن زمان شركت كرده بودم اما شوق تحصيل حوزوي و دانستن زبان عربي مرا به مدرسه علميه فريدونكنار كه تازه به دست حجة السلام محموديان نماينده آيت الله العظمي گلپايگاني در فريدونكنار (مسجد صاحب الزمان) دائر شده بود، وارد شدم و به تدريج صداي انقلاب از قم و تهران و... به مازندران هم رسيده بود كه البته با حال و هوايي كه داشتيم در اولين اعتراضات مردم قم خود را به قم و تهران مي كشانديم و درس و بحث ها تحت الشعاع فعاليت انقلاب قرار گرفته بود و بارها تهديد و تحت تعقيب بودم بالاخره با پيروزي انقلاب اسلامي به حوزه مشهد جهت تقويت ادبيات رفته بودم و در درس حجت هاشمي اديب معروف شركت كرده بودم. سيوطي را گذراندم. شوق حوزه قم مرا به قم كشانده بود آغاز جنگ آغاز حال و هوايي ديگر بود و چند سال جنگ به خاطر ارتباط با گردان يا رسول فريدونكنار و حاج حسين بصير كه تا جانشيني لشكر 25 كربلا پيش رفته بود و در كربلاي 10 در قله هاي مائوت عراق به شهادت رسيده بود به خاطر ارتباط دامادي و برادرخانمي با ايشان و همراهي با مجاهدان شمال روزگار جنگ را با اهل

جنگ محشور بوديم و البته درس و بحثم را در مدرسه گلپايگاني صفائيه مي گذراندم.

يكي از خاطراتم اينكه هرگز بحث خبر واحد را از اصول فقه و معالم تا كفايه استاد نديده بودم و همه اش در اين قسمت از بحث در جبهه ها بودم! دوارن جنگ تمام شد و با دوستان زمان جنگ حاج آقا داود صمدي آملي و حاج آقا مسرور قائم شهري كه هم مباحثه هاي اينجانب بودند به درس و بحث مشغول بوديم بعد از اتمام لمعتين از مدرسه گلپايگاني(ره) براي دروس بعدي وارد حوزه (بيرون از مدرسه) شديم. رسائل را خدمت آيت الله اعتمادي و قسمتي از لمعه را هم با وجداني فخر گذراندم و در ضمن با نوار دروس فلسفه (بداية و نهايه را) با مباحثه دوستان گذراندم. كفايه را با اساتيدي چند از آيت الله صالحي مازندراني و احمدي يزدي و آيت الله راستي پيش برديم و در درس خارج اصول آيت الله فاضل لنكراني حفظه الله شركت كرديم (حدود 6 سال) و با درس فقه آيت الله جوادي بحث اجاره در مدرسه سعادت و حدود و تعزيرات از آيت الله مرحوم شيخ جواد تبريزي(ره) استفاده كرديم.روزها ساعت 11 حدود 5 سال با تفسير آيت الله جوادي آملي در مسجد اعظم همراه بوديم و با آغاز درس مصباح الانس ابن فناري از آيت الله حسن زاده آملي خواستيم تا ما را به حضور بپذيرد نامبرده امتناع كرد، فرموده بودند چون پاييني ها را نخوانديد نمي شود (تمهيد القواعد _ فصوص الحكم و...) اما اصرار كرديم تا اجازه استفاده از نوارهاي فصوص را مرحمت كردند و همراه با استفاده از درس فصوص به شكل

نوار از درس مصباح الانس ايشان استفاده مي كرديم _ حال و هواي عجيبي و شوق زيادي را در اين دوران نشان مي داديم.

متأسفانه درس مصباح الانس به دليلي كه اينجا مطرح نمي كنم تعطيل شد و مايه تاسف ما شد.سه جلد اول اسفار را با آيت الله حسن زاده آملي گذرانديم با اينكه جلد اول را با آيت الله جوادي آملي سر كرده بوديم.سال 72 در كنكور سراسري شركت كردم و در رشته فلسفه غرب در دانشگاه شهيد بهشتي تهران قبول شدم، دوره كارشناسي فلسفه غرب در دانشگاه موجب ضعف ارتباط لازم با حوزه تلقي مي شد و بالاخره سال 76 كارشناسي را تمام نمودم.در طول اين سالها به اندازه يك نماينده پر حرارت مجلس براي مردم زادگاهم چه تلاش ها و عمران و آبادي ها كه نكردم در طول سال تحصيلي علاوه بر تبليغ در حوزه شهر بابلسر و فريدونكنار زادگاهم (كه بين اين دو شهر بوده است (رودبست)) چه وقت ها و سفرها كه هزينه نكردم و ناله اهل خانه به آسمان بلند بود و با توجيه اينكه امروز وقت اين كارها هم هست از درس و بحث گاه مي زدم و چه كارها كه نكرده بودم.بحمدالله از احداث مدرسه ابتدايي تا راهنمايي و ساختن مسجدي باشكوه در حدود هزار متر مربع (با بالكس) و به شكل جمكراني و احداث آسفالت در حدود 3 كيلومتر در زادگاه خود و تلاش براي آوردن تلفن و آب آشاميدني و بسيار كارهاي عمراني و محلي ديگر كه همين ها مرا مدت ها معطل خود كرده بود مشغول بودم.با سخنراني هاي زمان جنگ و بعد از جنگ از مسجد تا ميدان شهر فريادگر دفاع از

امام و انقلاب اسلامي بودم و بحمدالله با همان روحيه همچنان در سنگرم (الحمدالله الذي هدانا...)

در سال 1380 در كارشناسي ارشد فلسفه غرب در دانشگاه تهران مركز قبول شدم و مقارن اين قبولي همراه با حاج آقا دهقان وارد كار در دفتر نهاد رهبري دانشگاه بين المللي امام خميني(ره) همراه با تدريس دروس معارف مشغول شدم قبل از دانشگاه بين المللي امام(ره) در دانشگاه علوم پزشكي ارتش در تهران به تدريس دروس معارف و اخلاق پزشكي و ريشه هاي انقلاب اسلامي مي پرداختم.الان بيش از ده سال است كه به تدريس دروس معارف مشغولم و همچنان در دفتر نهاد رهبري دانشگاه بين المللي در خدمت فعاليت هاي همراه با آمال رهبري مي باشم.

بربا، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد بربا

محل تولد : تويسركان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/1

زندگينامه علمي

آقاي علي محمد بربا در سال 1339هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان تويسركان ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها از سوي ديگر او را راهي قم گردانيد.

و در سال 1355 كه سال هاي اوج خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود و حوزه هاي علميه از طرف رژيم منحوس پهلوي به شدت تحت فشار بودند وارد حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود به قم ضمن

انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت عليهم السلام با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1363 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون مرحوم آيت الله فاضل، مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي، آيت الله محقق داماد، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد از سال 1366 تا كنون به امر تدريس در دانشگاه پيام نور تويسركان و دانشگاه آزاد اسلامي تويسرگان مشغول مي باشد كه حاصل زحمات ايشان پرورش دانشجويان فراوني مي باشد. علاوه بر اين وي به مدت 10 سال بر كرسي رياست دانشگاه آزاد اسلامي تويسركان تكيه زده بود كه در اين مدت خدمات ارزنده اي به دانشجويان آن دانشگاه ارائه كرد. در ضمن استاد گرانقدر آقاي بربا هيچ وقت از نگارش و پژوهش غافل نماند و آثاري از قبيل "نقش استاد در سلوك روح الله"،"نقد نظري ترايون " و " عرفان و اهل بيت (ع)"را به رشته تحرير در آورده است.

برجي، يعقوب علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعقوب على برجي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/2

زندگينامه علمي

در سال تحصيلى 53-52 وارد حوزه علميه "فضل ابن شاذان" نيشابور شدم. ادبيات عرب، معانى بيان، منطق، لمعتين و اصول فقه را در آن حوزه فرا گرفتم. در سال 1358 به حوزه علميه مشهد هجرت نموده و كتابهاي«الرسائل» شيخ اعظم انصارى و كتاب «المكاسب» و نيز«كفايتين» را از محضر

اساتيد معروف آن ديار فرا گرفتم. و در سال 1361 به منظور ادامه تحصيل در حوزه علميه قم اقامت نموده و در جوار حرم حضرت معصومه(س)سكنى گزيدم. پايه هاى درسى حوزه علميه قم را امتحان داده و با عنوان«عالى قابل تشويق است» قبول شدم. و پس از يك سال(سال 62) آخرين پايه درسى حوزه علميه يعنى پايه 9 را امتحان داده قبول شدم و به درس هاى خارج حوزه علميه راه يافتم و از ميان حوزه هاى مختلف درسى، خارج فقه حضرت آيت الله العظمى شيخ جواد تبريزى و خارج اصول حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى را انتخاب نموده و تا سال 1375 به مدت 13 سال از محضر درس خارج اين دو بزرگوار بهره بردم، در كنار فقه اصول به معقول و فلسفه و كلام نيز پرداختم.«نهاية الحكمه» را از محضر استاد مصباح يزدى، «منظومه» مرحوم ملا هادى سبزوارى را از محضر استاد انصارى شيرازى و«الاشارات و التنبيهات» را از محضر استاد علامه حسن زاده آملى و «كشف المراد» را از محضر استاد دكتر بهشتى استفاده نمودم. و در سال تحصيلى 70- 69 در كنكور تربيت مدرس قم(دار الشفاء)شركت نموده و قبول شدم و سال 72 موفق به اخذ كارشناسى ارشد(فوق ليسانس) با معدل 51/18 شده و در تاريخ 20/7/72 پايان نامه كارشناسى ارشد با عنوان: «بدعت و ديدگاهاى مختلف درباره آن» را در محضر دكتر محمد باقر حجتي(استاد راهنما)،حضرت آيت الله معرفت(ره)(استاد مشاور)، جناب دكتر بهشتي(ناظر)و جمعى ديگر از اساتيد دفاع نموده و با نمره نوزده(19)از 20 و درجه عالى از آن مركز فارغ التحصيل گرديدم و در سال تحصيلى 73-72 در

كنكور دكتراى گرايش فقه و اصول دانشگاه امام صادق(ع) شركت كرده و قبول شدم و در اين دانشگاه از محضر اساتيد نام آورى همچون حضرت آيت الله مهدوى كنى، آيت الله باقرى كنى، حضرت حجج اسلام سيد حسن مصطفوى و سيد حسين مصطفوى و ... بهره ها برده و در تاريخ 2/4/80 رساله دكترى را با عنوان«سير تاريخى نظريه ولايت فقيه» در محضر آيت الله باقرى كنى(استاد راهنما)، آيت الله مهدوى كني(استاد مشاور)،مصباحى، مرعشي(اساتيد داور)و جمعى ديگر از اساتيد و بعضى از مسؤولان دانشگاه و تعداد زيادى از دانشجويان دانشگاه دفاع كرده و با نمره 96 و درجه عالى موفق به اخذ دكترى در رشته فقه و اصول گرديدم.

برزگر فاضلي، اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر برزگر فاضلي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب اصغر برزگر فاضلي در سال 1361پس از اخذ ديپلم (فرهنگ و ادب )وارد حوزه علميه امام صادق عليه السلام شهرستان نور شدم و پس از گذراندن پايه اول ودوم در سال 1364وارد حوزه علميه قم شدم كه تا سال 1369موفق به اتمام پايه 9و سطح سه حوزه شدم كه در اين دوران علاوه بر گذراندن دروس اصلي و جانبي پايه هاي حوزه دروس فلسفه بدايه ونهايه و برخي دروس تفسير قرآن و دروس هيئت حضرت آيت الله حسن زاده آملي را نيز گذراندم .

از سال 1370دروس خارج فقه واصول حوزه را شروع نمودم كه در اين مدت علاوه بر ادامه دروس فلسفه اسفار، شرح اشارات ، بخشهايي از شفا ، تمهيدالقواعد ، از سال 1374در دوره كارشناسي ارشد دانشگاه قم تربيت مدرس دارالشفاء

شركت نمودم كه در سال 1377موفق به اخذ پايان نامه آن شدم و در طي سالهاي 82تا 84در دانشگاههاي كرج و اراك دروس معارف اسلامي را تدريس نمودم .

برزگر، فرامرز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1309.

درگذشت: 1375.

از آثار اوست: اختتاق ايران (تأليف مورگان شوستر؛ ترجمه ابوالحسن موسوى شوشترى؛ تصحيح و مقدمه و حواشى و اسناد محرمانه منتشر نشده در ايران توسط فرامرز برزگر و اسماعيل رائين؛ تهران، 1368)؛ اسرار مرگ (موريس مترلينك؛ تهران، 1371) دو هزار دانشمند در جستجوى خداى بزرگ (ريموند روايه؛ تهران، 1361)؛ سرگذشت كشتى اسنارگ: يك سرگذشت زيبا و پرماجرا از خود نويسنده (جك لندن، تهران، 1335)؛ سفرهاى من: مشتمل بر زيباترين نوشته هاى هوگو درباره ى جهان و طبيعت (ويكتور هوگو؛ تهران، 1363)؛ ماجراجو (جك لندن؛ تهران، 1362).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

برزگر، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي برزگر بفروئي

محل تولد : ميبد يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد علي برزگر بفروئي در سن بيست و هشت سالگي رسماً مشغول تحصيل علوم ديني در حوزه اردكان يزد گرديدم و تا سال 56 در آنجا مشغول بودم در سال 57 موفق به سكني در قم گرديدم و از اساتيدي مانند آقايان اعتمادي، ستوده، وزيري ، محقق ، آيات عظام سبحاني، تبريزي، وحيد خراساني بهره علمي بردم و در ضمن تحصيل به تحققات در بحارالانوار و كتابهاي مربوط به سيره اهل بيت مدت 9 سال سپري كردم و نيز در دانشگاه جنوب تهران مدت كوتاهي مشغول تدريس علوم اخلاق و معارف بودم كه بعلت مشكلي كه در تنفس داشتم از ادامه آن محروم گرديدم.

برزويه اصفهاني، ابوجعفر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 354 ق)، نحوى و محدث. مشهور به غلام نفطويه. ساكن بغداد بود. نحو را از فضل بن حباب و محمد بن عباس يزيدى فراگرفت. برزويه از عمر بن ايوب سقطى و ابوالعباس خزاعى و على بن رستم و محمد بن يحيى بن منده اصفهانى، روايت كرده و ابوالحسن/ ابوعلى بن شاذان از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (206/3)، تاريخ بغداد (226/5)، روضات الجنات (222/1)، ريحانه (246/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 60/4)، الكنى و الالقاب (77/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (153 -152 /5).

برزويه طبيب

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 532 م)، طبيب و مترجم. از پزشكان معاصر انوشيروان، و زرتشتى مسلك بود. به دستور انوشيروان كتاب «پنجه تنتره» (كليله و دمنه) را از هند به ايران آورد و از زبان هندى به پهلوى ترجمه كرد. پدرش از لشكريان و مادرش از خانواده ى يكى از علماى زرتشتى بود. گويند بازى شطرنج را او از هند به ايران آورد. وى با جبرييل طبيب، بيادق، صاحب كتاب «الماكول المشروب»، و سرجيوس رأس العينى، طبيب و فيلسوف مشهور، معاصر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (108/1)، تاريخ طب (70 -66 /2)، تمدن ساسانى (117 -115 /1)، جستجو در تصوف (27 -17)، دايرةالمعارف فارسى (405/1)، لغت نامه (ذيل/ برزويه)، راى و برهمن (مقدمه).

برغاني قزويني، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1294 ق)، فقيه، مجتهد، متكلم، حكيم، واعظ و شاعر. پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات، فقه و اصول را از پدرش و عمويش شهيد ثالث فراگرفت. آن گاه به اصفهان رفت و حكمت و فلسفه را در حوزه ى درس آخوند ملاعلى نورى آموخت و پس از وفات ملاعلى نورى به حوزه درس ملاآقا حكمى قزوينى پيوست و از شاگردان درجه اول او به حساب مى آمد. برغانى سپس به عراق رفت و در محضر درس سيد محمد مجاهد و شريف العلماى مازندرانى و شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» تلمذ كرد و به درجه اجتهاد نايل شد. وى با استادش سيد محمد مجاهد در جنگ روسيه و ايران شركت كرد. او چندى در كربلا به تدريس مشغول بود و چون پدرش درگذشت در قزوين و سپس در تهران اقامت گزيد. او مرجع تقليد و فتوا و مدرس طلاب علوم دينى بود

و تدريس فلسفه و عرفان بعد از فوت ملا آقا حكمى كاملا بر عهده ى او قرار گرفت. از مشهورترين شاگردانش، سيد جمال الدين اسدآبادى است كه در مدرسه صالحيه فلسفه و عرفان را از او اخذ كرد. به گفته ى صاحب «المآثر و الآثار»، در طلاقت زبان و ملاحت بيان و حلاوت لهجه و حسن تفهيم عموما و در منبر خصوصا در تمام ايران يگانه بود. از آثار وى: «خصائص الاعلام فى شرح شرائع الاسلام»، به عربى، در پانزده مجلد؛ «مخازن الاصول»، به عربى، در اصول فقه، در بيست مجلد؛ شرح بر «عرشيه ى» ملاصدرا؛ «ديوان» شعر؛ كتاب «سوز و گداز»، در قالب مثنوى در واقعه كربلا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 808/13)، المآثر و الآثار (163)، مستدركات اعيان (304/2).

برقاني خوارزمي، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(425 -336 ق)، فقيه، محدث، قرآن پژوه، نحوى. معروف به حافظ كبير. از اهالى خوارزم بود كه در بغداد سكنى گزيد. در خوارزم ابوالعباس حيرى نيشابورى و در هرات از ابوالفضل بن خميرويه و در جرجان از ابوبكر اسماعيلى و در بغداد از ابوعلى صواف و محمد بن جعفر بندار و در نيشابور از ابوعمرو بن حمدان و ابواحمد حاكم و در دمشق از ابوبكر بن ابى الحديد و در مصر از حافظ عبدالغنى حديث شنيد. ابو عبدالله صورى و ابوبكر بيهقى و ابوبكر خطيب بغدادى و ابواسحاق شيرازى و ابوطاهر احمد كرجى و بسيارى ديگر از شاگردان وى بودند. خطيب بغدادى او را ثقه، پرهيزكار و داناى فقه و حديث توصيف كرده است. ابوبكر تا زمان مرگ خويش از تأليف و تصنيف باز نايستاد. او در بغداد درگذشت. از آثار وى «مسند» ى است

كه جامع تمامى احاديث «صحيح» بخارى و «صحيح» مسلم است. او احاديث سفيان ثورى و شعبه و ايوب و ديگران را نيز جمع آورى كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (205/1)، تاريخ بغداد (376 -373 /4)، ريحانه (249 -248 /1)، سير النبلاء (468 -464 /17)، كشف الظنون (1682)، لكنى و الالقاب (78/2)، معجم المؤلفين (74/2)، الوافى بالوفيات (331/7)، هدية العارفين (74/1).

برقعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهرت سلسله اى از سادات رضويست كه منسوب به جناب موسى المبرقع بن الامام ابى جعفر محمد التقى عليه السلامند كه قبرش در بلده طيبه قم در محل چهل اختران زيارتگاه عالى و دانى و از امامزاده گان مسلم و بلافصل مدفون در قم مى باشد شرح احوال آن جناب و آمدنش از مدينه به سامره و از آنجا به قم در كتب تواريخ و انساب مذكور است و چون آن بزرگوار در موقع ورودش به قم برقعى به روى مبارك انداخته بود از آنجا شهرت به مبرقع و اولاد او را برقعى خواندند و اكنون اكثر سادات قم منسوب به وى و به اين لقب و يا رضوى و مبرقع و غيره معروف مى باشند و عده اى از آنها هم به تهران و ساير نقاط منتقل و ساكن گرديده اند.

يكى از معاريف اين سلسله در عصر ما مرحوم مبرور آيت الله حاج ميرزا سيد حسين برقعى بودند كه در صحن مطهر اقامه جماعت داشتند وى سومين فرزند مرحوم آيت الله آقاسيد عبدالله قمى است كه ترجمه اش در جلد اول با ترجمه برادر ارجمندش آيت الله آقا سيد محمد بن عبدالله برقعى گذشت. معظم له در سال 1306 در قم متولد شده و مقدمات و سطوح را نزد اساتيد قم آيت الله آقا شيخ

ابوالقاسم كبير ديده و پس از آن مسافرت به نجف اشرف نموده و از محضر اساتيد معروف مانند مرحوم آيت الله نائينى استفاده و پس از آن مراجعت به وطن خود كرده و سالها از محضر و درس آيت الله حايرى و بعد از ورود آيت الله بروجردى چند سال هم از محضر آن مرحوم استفاده و در صحن مطهر اقامه جماعت داشتند و هم تدريس فقه و اصول مى نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

برقعي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اكبر بن السيد الجليل السيد رضى برقعى از علماء فضلاء و نويسندگان ادباء معاصر تهران است. وى در شب يازدهم ماه مبارك رمضان سال يكهزار و سيصد و هفده قمرى ه در شهرستان دينى و دارالعلم والايمان قم ديده بجهان گشوده و در مكتب قديم الفباء را آموخته سپس به تركيب كلمات فارسى كه تركيبى از زبان فارسى و عربى بود چنانكه هم هست پرداخته و از آن پس به فراگرفتن علوم ادبيه و فقه و اصول و منطق و كلام و فلسفه و هيئت همت گماشته و از علوم جديد كه در ايران تازه پا مى نهاد طرفى بسته است.

اساتيد معظم له در رشته هاى مختلف غير از اساتيد علوم ادبى بدين نامها مى باشند.

1- عالم جليل و فقيه نبيه آيت اللَّه حاج ميرزا محمد معروف به ارباب كه علاوه بر معلومات عقلى و نقلى محضرى دوست داشتنى و بيانى دلنشين داشت.

2- عالم اصولى خبير آقاى شيخ ابوالقاسم معروف بصغير

3- عالم بسيار مدقق و متفكر آقاى آقا شيخ ابوالقاسم كبير

4- فاضل فكور كه هم اديب بود و هم فقيه آقاى شيخ حسن فاضل

5- فقيه متبحر و اصولى محقق آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى

يزدى (موسس حوزه علميه قم) كه 15 سال در حلقات درس ايشان شركت نموده و استفاده كرده است.

6- آيةاللَّه حاج ميرزا حسين نائينى كه حقيقتا احاطه عجيبى به چندين علم داشت.

7- آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (البته از اين دو بزرگوار فقط در موقع توقفشان در قم كه بعنوان تبعيد بسر مى بردند استفاده نموده است)

8- در منطق و فلسفه و هيئت استاد يگانه و حكيم فرزانه آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى.

مشايخ اجازات ايشان چهار نفرند.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ارباب كه در سال 1337 قمرى مرقوم داشته اند.

2- مرحوم ثقةالاسلام محدث جليل حاج شيخ عباس قمى در سال 1342 قمرى نوشته اند.

3- مرحوم آيةاللَّه آقا ميرزا محمد تهرانى سامرائى در سال 1352 قمرى نوشته اند.

4- مرحوم علامه تهرانى آقا شيخ محسن معروف به آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه كه در تاريخ مزبور مرقوم داشته اند.

آثار و تأليفات ارزنده ى ايشان كه بطبع رسيده است باين شرح است:

1- راهنماى دانشوران در ضبط و تقييد نامها و نسبتها در سه مجلد.

2- كاخ دلاويز در تاريخ شريف رضى.

3- كانون احساسات در رستاخيز شگفت انگيز امام حسين عليه السلام.

4- مهر تابان در سيرت مولاى متقيان امير مؤمنان عليه السلام

5- جلوه حق

6- تذكره مبتكران در بنيان گذاران علوم و فنون.

7- بامداد روشن در اسرار صلح امام حسن.

8- راهنماى دينداران پيرامون چندين بحث جالب دينى.

9- درج گهر در متن سخنان كوتاه پيغمبر و ترجمه فارسى آن.

10- راهنماى قم در تاريخ قم و تاريخ اماكن مقدسه.

11- چرا از مرگ بترسم، پيرامون واقعيت مرگ و اثبات روح

12- ترجمه كتاب الشيعه و فنون الاسلام تأليف علامه سيد حسن صدر. بنام شيعه يا بنيان گذاران فنون و علوم اسلام.

13- مقالات بسيار در

موضوع هاى مختلف.

و اما آنچه را كه تاكنون بطبع نرسيده است بسيار و از آنها كتب زير است:

1- هدايا العقول فى الحكم المأثوره عن العتره و الرسول. اين كتاب را بفارسى ترجمه نموده بنام گنجينه ى حكمت.

2- كتاب الروض المنى در دو مجلد فى الحكمه و الادب.

3- كتاب السراج الوهاج فى اسرار المعراج بعربى.

4- رساله الناهيه عن الفحشاء در اسرار نماز بعربى

5- رهبر دانشوران در شناخته شدگان بكنيه و لقب و ترجمه خطبه حضرت فاطمه عليهاالسلام و شرح آن و نام اين كتاب جزو تاليفاتشان در پشت جلد كتاب كاخ دلاويز مذكور است.

(1366 -1278 ش)، فقيه، نويسنده و شاعر، متخلص به كاشف. در شهر قم متولد شد. وى نسبتش به موسى مبرقع، فرزند امام محمد تقى (ع)، مى رسد. آموزش مقدماتى را در مكتب فراگرفت و از آن پس به تحصيل علوم عربى، دينى و ادبى پرداخت. از بزرگترين استادان وى در رشته هاى مختلف، مى توان از حاج ميرزا حسين نايينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى نام برد. برقعى نزد آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى منطق، فلسفه و هيئت را فراگرفت. آيت الله ارباب و محدث قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى از مشايخ اجازه ى وى بودند. برقعى مشاور آيت الله حايرى در برخى از مسائل حوزه ى علميه ى قم بود. او در سال 1313 ش يك دبستان و در سال 1315 ش يك دبيرستان در قم بنا كرد. وى به منظور شركت در كنگره ى جهانى صلح به پاريس و وين دعوت شد و در آنجا سخنرانى كرد كه پس از بازگشت به ايران، به شيراز و بعد به يزد تبعيد شد. از

اشعار وى تنها دو هزار بيت باقى مانده است. از آثار او مى توان از «راهنماى دانشوران» در سه مجلد؛ «جلوه ى حق» و «مهر تابان»، در سيرت اميرالمؤمنين (ع)؛ «كاخ دلاويز»، در تاريخ شريف رضى؛ «تذكره ى مبتكران»؛ «درج گهر»، در سخنان سيد بشر؛ «كانون احساسات»، پيرامون جنبش امام حسين (ع)؛ «بامداد روشن»، در اسرار صلح امام حسن (ع)؛ «چرا از مرگ بترسم»، پيرامون واقعيت مرگ؛ «هدايا العقول»؛ «تبصره ى معلمان»، در نحو؛ «السراج الوهاج»؛ «روض المنى فى المختار من قصار الكلمات اميرالمؤمنين (ع)»؛ «سياست نامه حضرت على (ع)»؛ «راهنماى قم»؛ «ديوان» شعر نام برد.[1]

فقيه، محقق، شاعر.

تولد: 1278(1317 ق.)، قم.

وفات: 13 مرداد 1366.

آيت الله سيد على اكبر برقعى قمى متخلص به «كاشف»، فرزند سيد رضى، پس از تحصيلات علوم عقلى و نقلى نزد استادان، شروع به تدريس نمود. حوزه ى درسى به وجود آورد و به دانش پژوهى و دانش پرورى پرداخت.

در بيست سالگى از مراجع زمان اجازه اجتهاد كسب كرد. اساتيد او در ادب شيخ جعفر غفرانى و شيخ ابوالقاسم نحوى و در منقول آقايان محمد ارباب و حسن فاضل و شيخ ابوالقاسم ملا محمد كريم و در خارج از سطح آيات عظام حائرى يزدى و حسن نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و در مقدمات معقول محمد ارباب و در تحصيلات عاليه معقول شيخ على اكبر حكمى يزدى بودند.

در سال 1313 يك دبستان و سال 1315 يك دبيرستان تأسيس كرد و هر دو را به نام سنايى موسوم ساخت. پس از ورود آيت الله العظمى حائرى يزدى به قم و تأسيس حوزه ى علميه ى، آيت الله برقعى يكى از مشاروان او بود و درباره مشكلات روحانيت و وضع تحصيلى طلاب با او تبادل نظر مى كرد. آيت الله برقعى

در زمان جنگ جهانى دوم ياور مردم بود و به تشكيل انجمن خيريه همت گماشت و از متمكنين تهران و قم كمك گرفت و در منطقه اى كه سكونت داشت نانوايى ايجاد كرد. بدين طريق به بينوايان كمك و مساعدت مى نمود.

در سال 1329 كه در ايران جمعيت هواداران صلح به رياست ملك الشعراى بهار تشكيل شد، از آيت الله برقعى خواستند كه به جمعيت صلح در ايران كمك كند و او نيز اولين سخنرانى خود را در مسجد امام خمينى (ره) (شاه سابق) تهران تحت عنون «صلح و نيروى نگهبان آن» ايراد كرد. شعار «به عدل سوگند، صلح پيروز است» به واسطه ايشان رايج شد. به همين منظور به كنگره ى جهانى صلح دعوت شد كه يك بار در پاريس و بار ديگر در وين تشكيل شد و به عنوان يك پيشواى روحانى مسلمان سخنرانى كرد. پس از مراجعت از سفر اروپا از قم به شيراز و بعد به يزد تبيد شد و اين تبعيد مدت چهارده سال به طول كشيد.

آيت الله برقعى به شعر و شاعرى علاقمند بود و شعر هم مى گفت. قسمتى از اشعار وى از بين رفته است و فقط حدود دو هزار بيت آن گردآورى شده است.

فهرست آثار ايشان به شرح زير است: راهنماى دانشوران (سه جلد؛ 1329 -1328)؛ راهنماى قم (در تاريخ قم و آثار تاريخى آن؛ با مقدمه رسيد ياسمى، 1317)؛ راهنماى دينداران (1324)؛ كانون احساسات (در واقعه كربلا)؛ كاخ دلاويز (يا تاريخ شريف رضى؛ 138)؛ مهر تابان (در سيرت على (ع)؛ 1317)؛ جلوه حق (در سيرت على بن ابى طالب؛ 1319)؛ بامداد روشن (در اسرار واگذارى خلافت حضرت امام حسن (ع) به معاويه؛ 1320)؛

ترجمه شيعه يا پديدآورندگان فنون اسلام (اثر سيد حسن صدر؛ 1319)؛ تذكره مبتكران، درج گهر (در سخنان حضرت سيد البشر؛ 1366 ق.)؛ چرا از مرگ بترسم (اثر ابن مسكويه، ترجمه لماذا اخاف الموت، قم، چاپ دوم، 1327)، راه نو در جهان شناسى؛ دررالكلم در كلمات قصار على (ع)؛ سياست نامه حضرت على (ع).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (2931 -2924/ 5)، فرهنگ سخنوران (755)، الذريعه (229/ 17 ،64/ 10 ،899/ 9). گنجينه ى دانشمندان (393 -389/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (493 -491/ 4).

برقعي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد مرتضى بن السيد العلام السيد عيسى (صدرالواعظين قمى) از وعاظ نامى و خطباء گرامى حوزه علميه قم و واعظ مخصوص حسينيه حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى است.

در سال 1332 قمرى در شهر قم متولد شده و پس از رشد و طى مقدمات ادبيات و سطوح اوليه و نهائى را از مرحوم علامه حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و مرحوم سه دهى اصفهانى و آقاشيخ ابوالحسن فقيهى پائين شهرى در مدرسه جانى خان و حضرت آيت الله العظمى نجفى فراگرفته و از دروس خارج فقه و اصول آيات عظام مرحوم آيت الله حجت و آيت الله صدر و آيت الله خونسارى و آيت الله حاج شيخ محمدعلى حايرى استفاده كرده و هم چند سالى در درس آيت الله العظمى بروجردى ره شركت نموده و معقول را هم در خدمت حاج شيخ مهدى مازندرانى و آيت الله امام خمينى... و آيت الله حاج ميرزا خليل كمره اى خوانده و حدود دو سال هم از دروس طب آقاى دكتر علوى كه در زمان مرحوم آيت الله حايرى مى گفتند استفاده نموده و از علم معرفت الاعضاء (فيزيولوژى) برخوردار شده و در امتحانات شركت

نموده و با تصديق قبولى مفتخر و از سنين پانزده سالگى به منبر رفته و تاكنون كه شصت و يكسال از سن شريف وى مى گذرد به اين پست حساس اشتغال دارد.

مولف گويد: از خصايص ايشانست كه نياكان و اجدادش تا معصوم همه از اشراف و علماء و گويندگان نامى بوده اند و مانند سادات ديگر برقعى قم از احفاد امام زاده عظيم الشأن حضرت موسى مبرقع فرزن امام همام حضرت ابى جعفر محمد بن على التقى عليهماالسلام مى باشند كه قبر شريفش در محله چهل اختران قم مزار معروف مى باشد.

آثار قلمى ايشان از اين قرار است:

1- اسرار الصلوه 2- تفسير سوره يس 3- تفسير سوره والنجم 4- تفسير سوره الضحى و معوذتين 5- گنجينه اسرار 6- معدن الابرار 7- مخزن المصائب 8- صحيفه الابرار و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

برقي قمي، ابوعبدالله محمد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 183 ق)، اديب، فقيه و محدث امامى. وى منسوب به برق رود از نواحى قم بود. ابن نديم او را از اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) شمرده است. شيخ طوسى وى را از اصحاب امام كاظم (ع) و امام رضا (ع) و امام جواد (ع) برشمرده است. او در علوم عربى مشهور و به چيرگى در اخبار معروف بود. وى پدر شيخ اجل احمد بن محمد برقى، صاحب «المحاسن»، است. پسرش، احمد بن محمد، از راويان او است. از آثارش: «البلدان و المساحة»؛ «التأويل و التعبير»؛ «التبصرة»؛ «التفسير»؛ «التنزيل»؛ «الرجال»، شامل نام كسانى كه از اميرالمؤمنين (ع) روايت كرده اند؛ «فضائل القرآن»؛ «العويص»؛ «النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (273/9)، تاريخ ادبيات در ايران (80/1)، الذريعه (362/15 ،315/3)، رجال الطوسى (404 ،386)، رجال

النجاشى (221 -220 /2)، ريحانه (251/1)، الفهرست لابن النديم (309)، الفهرست للطوسى (292 -291)، الكنى و الالقاب (78/2)، لغت نامه (ذيل/ برقى)، معجم المؤلفين (277/9).

بركت، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بركت

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/16

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك در خرداد سال 1362 در همان سال وارد حوزه علميه شده و در مدرسه علميه امام عصر (عج) مشغول به تحصيل شدم . اين مدرسه توسط مرحوم آيت الله حاج شيخ مجد الدين محلاتي در سال 1352 شمسي بنا شده است. پس از گذراندن دوره سطح در نزد اساتيد حوزه علميه شيراز، مرحوم حجة الاسلام محمود مدرس تبريزي، مرحوم حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد آيت اللهي، مرحوم آيت الله محمد علي جعفري، حضرت آيت الله حسن پاكدل، حضرت آيت الله ملك حسيني و مرحوم آيت حاج شيخ محمد الدين محلاتي، در سال 1371 بمدت هفت سال در درس خارج آيت الله مجد الدين محلاتي شركت نمودم.

در سال تحصيلي 67-1366 به قم رفته و در درس استاد اعتمادي و استاد سيد علي محقق داماد شركت نمودم و همانجا بود كه با راهنمائي هاي استاد علامه سيد محمد رضا جلالي حسيني ، كار در دحوزه ميراث مكتوب را آغاز نمودم.از سال 1374 تاكنون در مدارس مختلف شيراز مشغول به تدريس دروس حوزوي از مقدمات تا كفايه مي باشم.از سال 1365 مديريت كتابخانه مدرسه امام عصر (عج) را بعهده دارم. اين كتابخانه اكنون با بيش از سي هزار جلد كتاب چاپي و چاپ سنگي كه عمده آنها از كتب مرجع در حوزه علوم ديني و معارف اسلامي است

و هزار جلد نسخه خطي ، يكي از كتابخانه هاي معتبر جنوب كشور است كه مورد استفاده طلاب و دانشجويان مي باشد.

از سال 1377 توفيق امامت جماعت مسجد حضرت ولي عصر (عج) نصيبم گشته است و از سال 1379 مديريت مدرسه علميه امام عصر (عج) بر عهده اينجانب قرار داده شده است اميد به امام زمان سلام الله عليه كه موفق به خدمت باشد. ان شاء الله.

بركلي حنفي، تقي الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(981 -929/926 ق)، صوفى، واعظ نحوى، فقيه، مفسر و محدث. وى ايرانى الاصل و از دانشمندان نامى عثمانى بود. ظاهرا چون حنفى مذهب بود، از ترس صفويه به آن سرزمين رفت. از جزئيات احوالش اطلاعى در دست نيست. وى مؤلف كتابهاى بسيارى به زبان عربى و فارسى است كه در فنون مختلف نوشته شده است و معلوم مى شود كه در همه ى علوم زمان دست داشته است. از آثار وى: تعليقه بر «اصلاح الوقاية فى فروع» ابن كمال پاشا؛ «اظهار الاسرار»، در نحو؛ «انقاذ الهالكين»، كه در سال 967 ق تأليف كرده است؛ «ايقاظ النائمين»، كه در سال 972 به پايان رسانيده؛ «رسالة فى عدم جواز اخذ الاجرة للقراءة و عدم جواز وقف النقود»؛ «جلاء القلوب»، كه در سال 971 ق به پايان رسانيده است؛ «صحاح عجميه»، به فارسى؛ «فرائض» و شرح آن؛ «كفاية المبتدى»، در صرف؛ شرح «لب الالباب فى علم الاعراب» يا شرح «مختصر الكافيه» بيضاوى، معروف به «امتحان الاذكياء»؛ حاشيه بر «شرح الوقاية» صدر الشريعه ثانى. «دامغة المبتدعين و كاشفة بطلان الملحدين»؛ «آداب البركوى»، «الاربعون»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (287 -286 /6)، ايضاح المكنون (442/1) تاريخ نظم و نثر (395)،

الذريعه (125/5)، كشف الظنون (2022 -2020 ،1500 ،1246 ،1074 ،592 ،215 -214 ،184 -183 ،117 ،109 ،54)، معجم المؤلفين (124 -123 /9)، هدية العارفين (252/2).

برنجكار، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا برنجكار

محل تولد : آستارا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

رضا برنجكار در سال 1342 هجري شمسي در شهرستان آستارا به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در سال 1360 با اخذ ديپلم رياضي به پايان رساند. در سال 1361 به حوزه علميه قم وارد شد. تحصيلات حوزه را پس از اتمام سطح و گذراندن هفت سال درس خارج فقه و اصول به پايان رساند. در كنار درس هاي رايج حوزه به تحصيل كلام، فلسفه، تفسير و حديث پرداخت.

همچنين تحصيل در رشته فلسفه غرب را در دانشگاه ادامه داد و در سال 1380 موفق به اخذ دكتري فلسفه از دانشگاه تهران گرديد. وي هم اينك عضو هيأت علمي دانشگاه تهران است و در حوزه و دانشگاه مشغول تدريس مي باشد. همچنين با بسياري از مراكز پژوهشي حوزه، همچون مؤسسه فرهنگي دارالحديث، دفتر تبليغات اسلامي و پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، مشغول همكاري است. از وي بيش از سي مقاله و چهار كتاب به چاپ رسيده است

بروجردي كاشاني، محمد تقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، عالم دينى، محدث اديب و شاعر. پس از فراگرفتن علوم متداول خود را به اصفهان رسانيد و در حوزه هاى درسى آنجا تحصيل خود را تكميل كرد. وى از محضر علامه مجلسى فائده ها برد و از وى اجازه ى روايت گرفت و خود به ملا عبدالله كاشانى در 1103 /1102 ق اجازه روايت داد. او قسمت پايانى عمر را در كاشان گذراند. او را ارادتى تمام به خاندان پيامبر عليهم السلام بود، لذا از خود آثارى در مناقب ايشان به جاى گذاشت. يكى از اين آثار كتاب

«عين البكاء»، به فارسى، در تاريخ زندگى و شهادت حضرت سيدالشهداء (ع) است كه در آن اشعارى از خود و ديگران آورده است و آن را در 1099 ق در كاشان تأليف كرده و در 1284 ق در لكهنو به چاپ رسيده است. اثر ديگر او «لب عين البكاء» است كه خلاصه اى از كتاب «عين البكاء» او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (191/9)، تاريخ بروجرد (111 -110 /2)، الذريعه (287/18 ،367/15).

بروجردي، ابوالمجد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى آقا ابوالمجد بروجردى از علماء قم و حوزه علميه و ائمه جماعت اين شهرستانست تولدش در بروجرد واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات هجرت به قم نموده و سطوح را تكميل و سالهاى آخر عمر مرحوم حايرى را درك و از محضر پرفيض آن مرحوم استفاده و هم بعد از ايشان به درس آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله فيض حاضر و از موقع ورود آيت الله بروجردى هم تا آخر عمر آن جناب حاضر درس معظم له شده و در پائين شهر قم به اقامه جماعت و تبليغ و ترويج دين اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بروجردي، داوود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1265- ز 1294 ق)، عالم، مورخ، اديب و شاعر. علوم و معارف اسلامى را از استادان عصر فراگرفت. وى اديب و شاعر نيز بود. از آثار وى: «مظهر المصائب»، در تاريخ زندگانى خمسه طيبه (ع)، كه در 1290 ق به رشته تحرير درآمده؛ «سرور المصلين»، در نماز شب و كيفيت و ادعيه آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (442 -439 /2).

بروجردي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا مولانا فرزند ملا على اكبر بروجردى از افاضل اهل منبر و محدثين معاصر مقيم قم مى باشند. ايشان در سال 1306 خورشيدى در شهرستان بروجرد به دنيا آمده و خواندن و نوشتن و مقدارى از مقدمات عربى را نزد والدش فراگرفته است، و سپس سطوح ادبيات و فقه و اصول و منطق و فلسفه را از اساتيد فنون ياد شده چون مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد محسن شريعتمدارى و مرحوم حجةالاسلام ميرزا لطف اللَّه و مرحوم حجةالاسلام حاج سيدعبدالحسين خندانى و حجةالاسلام حاج شيخ على محمد خرم آبادى و حجةالاسلام حاج شيخ محمد غروى و حجةالاسلام حاج شيخ على جواهرى و حدود هيجده سال تقريبا از محضر آيت اللَّه حاج شيخ على محمد نجفى بروجردى و چند سالى در فصل تابستان از محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد على بهبهانى و رامهرمزى بهره مند شده و از خرمن آنان خوشه ها كه بلكه دسته ها برداشته است.

اما آثار آقاى مولانا

1- تبليغ اسلام و ترويج دين و نشر معارف اهل البيت از طريق منبر كه بسيار جالب و موثر در قلوب شنوندگان است.

2- درسهائى از توحيد كه دروسى است كه در مدرسه ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف در بروجرد براى طلاب القاء شده است.

3- تعليقات بر كتاب صراط المستقيم كه مقدمه اى

است بر تفسير قرآن تأليف آيت اللَّه سيد حسين بروجردى صاحب كتاب نخبه المقال كه در مصر چاپ شده و از طرف جامع الازهر ممنوع الانتشار شد ولى در تهران به وسيله آقاى صدرالسادات دزفولى جلد اول آن به طبع و نشر رسيد.

4- تعليقات بر كتاب ياد شده بر جلد اول و دوم و سوم كه در بيروت به طبع رسيد.

5- الخاتم لوصى الخاتم تحقيق و تفسير آيه الولايه كه در بيروت به طبع رسيده است.

6- تذييل و تخريج الطالب فى شرح المكاسب تأليف آيت اللَّه اردكانى كه در بيروت چاپ شده است.

7- تاريخ بروجرد از نظر جغرافيا و حكام و حوادث جلد اول در قم چاپ شد.

8- تاريخ بروجرد جلد دوم- دانشمندان از قرن چهارم تا چهاردهم كه در قم چاپ شده است.

9- تحقيق و تخريج كتاب شريف عبقات الانوار تأليف ميرحامد حسين هندى كه ده جلد آن در قم به طبع رسيده است.

آثار مخطوط كه در آستانه طبع مى باشد

1- جلد سوم تاريخ بروجرد دانشمندان و شاعران

2- تعليقات بر كتاب بحرانى كه جلد اول در بيروت در آستانه طبع است.

3- تنظيم و تخريج تقريرات مرحوم آيت اللَّه بروجردى در كفايه الاصول كه در قم آماده طبع است.

4- المنظومه الفارسيه فى تفسير القرآن الكريم فى بحر الهرج المسدس المحذوف .

5- المنظومه العربيه فى فقه اللمعه الدمشقيه

6- فهرس الاسماء و الالقاب والكنى

7- المواعظ و الخطب بالفارسيه چندين جلد

8- كشكول

9- دائر المعارف باللغه العربيه در مجلدات بسيارى.

10- الاوائل بنهج جديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

بروجردي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آيت الله زاده معظم آقاى آقا سيدمحمد حسن بن العلامه الكبرى والايه العظمى الحاج آقا حسين البروجردى طباطبائى از علماء حوزه فرزند برومند زعيم اعظم است كه ترجمه

وى را در دو كتاب زندگانى آيت الله بروجردى آقاى دوانى و آقاى علوى ذكر كرده اند خلاصه آن اين است كه وى در سال 1346 ق در شهرستان بروجرد متولد شده و در تحت تربيت و مراقبت آن پدر بزرگوار تربيت يافته و به قم مهاجرت نموده و مقدمات و سطوح را به پايان رسانيده و از درس و بحث والد خود بهره هاى كافى برده و پس از فوت پدر به جاى ايشان در مسجد اعظم كه جاى چندين جماعت است منحصرا به امامت اشتغال دارد و نيز تدريس هم مى نمايند تكميل مسجد اعظم هم در عهد توليت و سرپرستى ايشان به كمك مردم و بعضى از مبادى عاليه گرديده و هنوز هم كاشيكاريهاى قسمتى از آن باقيست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بروجردي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم جليل و فاضل نبيل مروج الاثار و معظم شعاير الله آقاى حاج شيخ هادى بروجردى از فضلاء و مبرزين تلامذه مرحوم آيت الله حجت و مرحوم آيت الله خونسارى و بعد از ايشان مرحوم آيت الله العظمى بروجردى است ولادتش در بروجرد واقع و پس از ديدن قسمتى از مقدمات و سطوح به قم مهاجرت و تكميل سطوح نموده و هم از محضر مرحوم آيت الله حايرى و پس از آن مرحوم از آيات مذكوره استفاده نموده و در مسجد چهارمندان به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و هم تدريس اشتغال دارد. مورد توجه مردم آن ناحيه و كليه مراجع و زعماء حوزه علميه است در تعظيم شعاير مذهبى و اقامه عزا در وفيات ائمه عليهم السلام و گرفتن جشن در مواليدشان بسيار ساعى و كوشامى باشد نصب پرچمهاى الوان در اعياد مذهبى و

پرچمهاى سياه در ايام وفيات در خيابانهاى ارم و چهارمندان و ساير نقاط شهر قم از آثار ايشانست ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بروجني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمّد شفيع. از علما و فضلا، و از شاگردان حاج شيخ محمّد باقر اصفهانى و از معتمدين ايشان بوده، و بر حسب خواهش مردم حبيب آباد برخوار اصفهان و دستور استاد، بدانجا مهاجرت نموده و به امر ارشاد و هدايت و اقامه جماعت و منبر، روزگار مى گذرانيده.

سرانجام روز 3 شنبه 9 شوّال سال 1321 قمرى در بروجن مولد خود وفات يافته، همانجا مدفون شد.

وى را دو فرزند دانشمند است:

يكى: ملاّ ابوالقاسم و ديگرى: ملا محمّد شفيع، از شاگردان آقا نجفى و ديگران در اصفهان بوده، هر دو برادر در عنفوان جوانى در ايّام حج در سال 1319 در مكّه معظّمه وفات يافتند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

برهان تبريزي، محمد حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1062 ق)، اديب، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به برهان. در اصل اهل تبريز بود و لكن در هند اقامت داشت. وى مؤلف كتاب «برهان قاطع» و از معاصران سلطان عبدالله قطب الدين شاه، پادشاه شيعى مذهب هند، است. وى كتاب «برهان قاطع» را به سلطان مذكور تقديم كرد. اين كتاب با استفاده از «فرهنگ جهانگيرى»؛ «فرهنگ سرورى»؛ «سرمه ى سليمانى»؛ و «صحاح الادويه ى» حسين انصارى و با حذف شواهد و مكررات و افزايش پاره اى واژه ها از استعاره ها و تركيبهاى لغوى فراهم آمده است، حتى مقدمه ى كتاب كه در بيان بعضى از قاعده هاى دستور فارسى است از كتاب «فرهنگ جهانگيرى» به وجه تلخيص اقتباس شده. برهان در اين كتاب واژه هاى فارسى و تركى يا عربى را كه در فارسى وارد شده، آورده است. اين فرهنگ شامل نه گفتار و هر گفتار در چند بيان است و مقدمه ى آن در نه فايده تنظيم شده است. بعد از

شهرت «برهان» كتابهايى در ذكر اشتباه ها و تكميل آن نگاشته شد از جمله: «قاطع برهان»؛ «ساطع برهان»؛ «رافع هذيان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (251/9)، تاريخ ادبيات در ايران (386 -384 /5)، تذكره ى شعراى آذربايجان (90 -88 /2)، دانشمندان آذربايجان (69 -68)، الذريعه (133/9 ،99 -98 /3)، ريحانه (254 -253 /1)، سخنوران آذربايجان (238 -235)، فرهنگ ادبيات فارسى (89 -88)، فرهنگ سخنوران (132)، فرهنگهاى فارسى (149 -140)، كاروان هند (164/1)، لغت نامه (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (734/2).

برهان جامي، يوسف

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، شاعر، عارف و موسيقيدان. از نوادگان احمد جام ژنده پيل بود. در شعر و موسيقى و عرفان دست داشت و در شعر برهان تخلص مى كرد و براى اشعار خود آهنگ هاى موسيقى مى ساخت. امير عليشيرنوايى، وزير سلطان حسين بايقرا، در موسيقى از شاگردان وى بود. در جام مى زيست و همان جا درگذشت و در جوار جدش، احمد جام، به خاك سپرده شد. اثر وى «ترسلى» است كه در برگيرنده ى منشآت نويسندگان پيش از او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (229/1)، تاريخ نظم و نثر (336)، تاريخ هنرهاى ملى (773/2)، الذريعه (133/9)، طرائق الحقائق (107/3)، فرهنگ سخنوران (132)، مجالس النفائس (215 ،42).

برهان دياني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن ثقةالاسلام و فخرالخطباء الاعلام ميرزا ابوالحسن واعظ تنكابنى معروف به (برهان ديانى) از علماء و وعاظ گذشته رامسر بوده اند وى در سال 1319 قمرى در آخوند محله رامسر متولد شده و مقدمات و سطوح را تا رسائل و مكاسب در مدرسه علميه نارنج بن رامسر نزد مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ حسين غريب (والد دانشمند گرامى آقاى عبدالوهاب فريد مقيم تهران) كه از فحول علماء و متنفذين علمى منطقه تنكابن بوده و نيز مرحوم آقا شيخ عبداللَّه مدرس آخوند محله رامسر تلمذ كرده و آنگاه براى تكميل مبانى علمى به قزوين و تهران مسافرت كرده و در تهران از مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد تنكابنى صاحب (حاشيه كفايه) استفاده نموده و سپس به قم مهاجرت و از مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و ديگران بهره مند شده و پس از آن به نجف و از آنجا به شيراز و كرمان و بندرعباس و ميناب و بم و رفسنجان براى

تبليغ دين و ترويج احكام مسافرتها نموده و در پايان عمر در سيرجان كرمان اقامت و متصدى دفتر ثبت اسناد گرديده و ضمناً در مواقع خود از راه منبر هم خدمت مى نموده است.

داراى خط زيبا و نطق شيوا و ذوق سرشار و صوت خوشى بودند.

از آثار ايشانست رساله اى به نام اسرار دائمه قرآن كه مقدمه آن را برادر ارجمند ايشان جناب آقاى حاج شيخ محمدرضا برهان نوشته و بطبع رسانيده اند

آن مرحوم در سن 71 سالگى در تاريخ 49/2/17 شمسى برابر ربيع الاول سال 1390 قمرى به عارضه سكته قلبى در سيرجان فوت نمودند از منسوبين ايشانست آقاى دكتر كريمى نژاد مقيم تهران كه از اطباء معروف خيابان خيام مى باشند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

برهان قزويني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد ابوالقاسم برهان قزويني در سال 1306 ، در قريه « آغبلاق قاقازان » ، ديده به جهان گشود. او براي تكميل تحصيلات ديني و فراگيري سطوح بالاتر علوم ، به شهر قم مهاجرت نمود. و پس از شش سال تحصيل در اين شهر ، به زادگاهش قزوين بازگشت و تحصيلات ديني خود را تكميل كرد. سيد ابوالقاسم پس از رسيدن به مرتبه كمال علمي ، در منبر و محراب به كار ترويج دين كوشيد. او به اخبار ، حكايات و روايات ، احاديث ، و قصه هاي قرآني آشنايي و احاطه كامل دارد.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : حاج سيد صالح ، پدرسيد ابوالقاسم برهان قزويني ، فرزند سيد حسين نوريني ابهري ، و او پسر مير مفيد پسر ميرزا آقا ، پسر حاج مرتضي خندابي فرزند آقا حيدر خندابي مي باشد.

سرسلسله اين خاندان آقا مير خضر ، مدفون در قريه خنداب ، از توابع ضياء آباد است كه مير خضر نسبش به فرزندان امام چهارم ، حضرت زين العابدين (ع) مي رسد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيد ابوالقاسم برهان قزويني فرزند سيد صالح ، معروف به حاج سيد آقا برهان ، در قريه « آغبلاق قاقازان » از مادري نيك نام و بزرگوار ، ديده به جهان گشود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد ابوالقاسم برهان قزويني پس از فراگيري علوم جديد تا ششم ابتدايي ، به مدت شش سال دوره مقدماتي علوم ديني را نزد اساتيد و علماي نامدار و بزرگوار قزوين آموخت. پس از آن براي تكميل تحصيلات ديني و فراگيري سطوح بالاتر علوم ، به شهر قم مهاجرت نمود. وي پس از شش سال تحصيل در قم ، به زادگاهش قزوين بازگشت و تحصيلات ديني خود را تكميل كرد.استادان و مربيان : سيد ابوالقاسم برهان قزويني در حوزه علميه قم محضر درس آيت الله العظمي مرعشي نجفي را درك نمود. وي پس از بازگشت از قم ، در حوزه علميه قزوين ، از محضر آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن رفيعي به حد كمال استفاده علمي و عرفاني برد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد ابوالقاسم برهان قزويني پس از رسيدن به مرتبه كمال علمي ، در منبر و محراب به كار ترويج دين كوشيد و علاوه بر اطراف قزوين ، در ابهر ، زنجان و قم به تشريح و تحكيم مواضع قرآني و فرامين رباني مشغول شد.آرا و گرايشهاي خاص : حاج سيد ابوالقاسم برهان قزويني به اخبار ،

حكايات و روايات ، احاديث ، و قصه هاي قرآني آشنايي و احاطه كامل دارد.

منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين، تاليف: رضا صمدي ها ، قزوين: بحر العلوم

برهان الدين هروي، حيدر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(780- ح 830 ق)، مفسر، متكلم و اديب. معروف به صدر هروى. عالم به معانى و بيان بود و از شاگردان ارشد ملاسعد تفتازانى به حساب مى آمد. در «هدية العارفين» سال وفات وى 845 ق ذكر شده است. از آثارش: حاشيه بر «شرح كشاف» استادش، در تفسير؛ شرح بر «ايضاح المعانى» قزوينى، در معانى و بيان؛ حاشيه بر «فرائض سراجيه» يا شرح «فرائض سجاوندى»؛ شرح «المواقف» قاضى ايجى، در علم كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (256/1)، كشف الظنون (1894 ،1479 ،1247 ،211)، معجم المؤلفين (92/4)، هدية العارفين (342 -341 /1).

برهاني، آرش

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آرش برهاني (زادهٔ 23 شهريور 1362 در كرمان) يك بازيكن فوتبال ايراني است. او هم اكنون عضو باشگاه استقلال تهران است. او پيش از آمدن به استقلال در تيم پاس تهران و همچنين مدت كوتاهي براي تيم النصر امارات بازي كرده بود.آرش برهاني در فصل نقل و انتقالات سال 1386 با توجه به اين كه زمزمه پيوستن او به پرسپوليس تهران شنيده مي شد، با استقلال تهران قرارداد بست و به اين تيم منتقل شد.او در اولين فصل از حضورش در استقلال توانست 10 گل براي اين تيم به ثمر برساند اما انتقاد زيادي به وي از لحاظ خراب كردن موقعيت هاي مناسب گلزني در آن فصل شد. اما او در فصل بعد و دومين فصل حضور در استقلال به روزهاي اوج خود بازگشت و گل هاي فراواني را براي اين تيم ثمر رساند.

آرش برهاني در دوره هشتم ليگ برتر باشگاهاي كشور در تاريخ 6 آبان 87 با زدن 3 گل پياپي (هت ريك) به پيكان از لحاظ زمان يك ركورد به خود

اختصاص داد او در كمتر از 9 دقيقه 3 گل به تيم پيكان زد تا اگر اتوئو سريع ترين هت تريك 10 سال اخير بارسلونا را انجام داده، برهاني با نصف زمان مهاجم كامروني، سريع ترين هت تريك تاريخ استقلال و ليگ برتر باشد.

افتخارات:

* قهرماني در ليگ برتر فوتبال ايران 83-82 به همراه تيم پاس تهران

* قهرماني در جام حذفي 87-1386 به همراه تيم استقلال تهران

* قهرماني در ليگ برتر فوتبال ايران 88-87 به همراه تيم استقلال تهران

برهاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمّد برهانى يكى از دامادهاى گرامى مرحوم آيه الله حاج سيد محمّد مهرى (رحمه الله) از علماء فاضل و محقق معاصر آبادانست.

وى در يك خانواده اصيل متولد و پس از تحصيلات مقدماتى بنجف اشرف مشرف شده و دروس مقدماتى را در مدرسه (بزرگ آخوند) بپايان رسانيد و دروس عالى مذهبى را از محضر زعيم اعظم و مرجع اعلى آيه الله العظمى آقاى خوئى مدظله كسب فيض نموده است. و پس از پايان تحصيلات و بازگشت بايران در مدارس علميه تهران بتدريس و تعليم پرداخته و سپس بقم رفته و از طرف آيه الله العظمى بروجردى رحمه الله به مأموريت مذهبى عازم شهرهاى مختلف جنوب شده و در آبادان اقامت نموده و تاكنون بخدمت دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و تنوير افكار اشتغال دارند.

داراى آثار خير و تأليفات سودمندى ميباشد كه بآنها اشاره ميشود.

1- مسجد برهانى.

2- كتابخانه عمومى امام صادق عليه السلام كه داراى چهار هزار جلد كتابهاى ارزنده ميباشد.

3- كتابخانه شخصى كه بيش از دو هزار جلد كتاب نفيس دارند كه مورد استفاده فضلا و دانشمندان است.

4- دانش در

اسلام 7 مجلد كه جلد اول آن منتشر شده است و جلد دوم انشاءالله منتشر خواهد شد.

5- حقوق اجتماعى بشر و معارف سجاديه كه علوم مندرج در صحيفه سجاديه ى را تشريح و تفسير نموده است.

6- تفسير الرسول كه از بهترين تأليفات معظم له است.

7- التفسير عند الشيعه كه حاوى بيوگرافى مفسرين شيعه است.

8- مسانيد الرسول كه احكام و اخلاق و علوم مستند از حضرت رسول صلى الله عليه وآله را جمع آورى نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

برهاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا بن مرحوم ثقةالاسلام والمحدثين حاج ميرزا ابوالحسن واعظ شهير تنكابن از علماء معاصر رامسر مى باشد.

وى در حدود 1326 قمرى در آخوند محله تنكابن به دنيا آمده و پس از خواندن مقدمات در عصر مرحوم آيت اللَّه حائرى به قم مهاجرت و سطوح را از مدرسين حوزه مانند مرحوم آقا ميرزا محمدتقى اشراقى و آقا شيخ مهدى مازندرانى و آيت اللَّه مرعشى نجفى و آيت اللَّه گلپايگانى و حكمت را از مرحوم آيت اللَّه ترابى دامغانى و آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه امام خمينى و آيت اللَّه حاج ميرزا خليل كمره اى آموخته و پس از آن به درس خارج آيات عظام گذشته مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه حجت و خوانسارى و صدر و فيض قمى و نيز مراجع حاضر شركت نموده و از خرمن علوم آنان استفاده ها برده است اكنون در رامسر رحل اقامت افكنده و در مسجد نارنج رامسر رحل اقامت افكنده و در مسجد نارنج بن ولياسر به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين اشتغال دارند.

معظم له داراى فرزند فاضلى به نام مرحوم آقا جلال الدين برهانى بودند از فضلاء حوزه علميه قم محسوب و در سن جوانى به عارضه

قلبى در ماه جمادى الاولى 1369 قمرى فوت و در قبرستان نو دفن شدند وى استعداد عجيبى داشت و در عنفوان شباب و بهار زندگى كتابى در اثبات امامى تأليف نمود ولى اجل محتوم بيش از اين مهلتش نداد خداوند وى را با حضرات ائمه معصومين عليهم السلام محشور دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

برهانيان، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الحسين برهانيان

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1341 دوره ابتدائي رادر سعدي شيراز دوره راهنماي در مدرسه ابوذر غفاري و دوره دبيرستان در دبيرستان ابوذر(شاهپور سابق) تحصيل سال 1362 در مدرسه عالي شهيد مطهري پذيرفته شدم و در سال 1365 درجه كارشناسي(معارف اسلامي) و در سال 1369 درجه كارشناسي ارشد(فقه و حقوق) را گذراندم.كارهاي پژوهشي خود را از نوشتن رسالة كارشناسي ارشد با عنوان«زمان و مكان در اجتهاد» شروع كردم كه در آن موقع تنها عنوان مصوب دراين زمينه بود و حدود يكسال و نيم كار تحقيق آن به طول انجاميد.مهمترين پژوهش انيجانب كار ابتكاري آموزش ترجمه قرآن است كه در واقع يك شيوة جديدي براي تعليم ترجمه قرآن به روشي اصولي و با استفاده از آمار كلمات قرآن است كه در نوع خود يك گام به جلو محسوب مي شود كه البته بعد از شروع اين كار چند نفر نيز در ضمن انجام آن از كار اينجانب نوعي تقليد نودند آموزشي ترجمه قرآن بارها تجديد چاپ گرديد اما چون كار اداري محسوب مي گرديد متاسفانه در بيرون نمود چنداني پيدا نكرد چند سال بعد با كمك يكي از دوستان بنام كليد هاي آموزشي ترجمه قرآن( همراه با

اضافات و تغييرات عمده بيشتر گرديد.و بعد از آن دوره آموزشي غير حضوري آن نيز تدوين گرديد عناويني كه موفق به كار تحقيق و تاليفي گرديده عبارتند از:

كتابها

1- آموزش ترجمه قرآن، 2 جلد، چاپ شده

2- آموزش غير حضوري ترجمه قرآن، 12 دفتر، چاپ شده

3- كليد هاي آموزش ترجمة قرآن، 1 جلد، چاپ شده

4- دشمن شناسي در قرآن، 1 جلد، چاپ شده

5- بررسي سياسي بيمه در اسلام(قسمت مباني و فرهنگي و..)، چاپ شده

6- احكام اقتصادي خانواده، چاپ شده

7- تاريخ اسلام و ايران، چاپ شده

مقالات:

1- عبرت گيري تاريخي از ديدگاه قرآن،چاپ شده

2- تاثير قرآن در دوحيه رزمندگان،چاپ شده

بزرگمهر، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، مؤلف، مترجم.

تولد: آذر 1289، تهران.

درگذشت: 27 آبان 1365، آمريكا.

منوچهر بزرگمهر، فرزند ميرزا يوسف خان ملقب به عليم السلطنه از پزشكانى بود كه دوره ى طب را در فرانسه گذرانده بود. بزرگمهر تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود را در مدرسه ى آمريكايى تهران به پايان رسانيد و بعد از آن كه دو سال در مدرسه ى حقوق به تحصيل پرداخت به سال 1311 براى ادامه ى تحصيل به انگلستان رفت و پس از اخذ درجه ى ليسانس حقوق از دانشگاه بيرمنگام به ايران بازگشت. ابتدا در وزارت معارف مشغول به كار شد. پس از خدمت نظام وظيفه، در وزارت امور خارجه مشغول به كار شد. در سال 1318 به استخدام شركت بيمه درآمد. در سال 1319 به مشهد منتقل شد، مدتى در راه آهن مشغول به كار شد. سرانجام در شركت نفت (ابتدا در آبادان از سال 1321 الى 1333 و سپس در تهران تا سال 1345)؛ اشتغال يافت. وى بين سال هاى 1345 الى 1355 مشاور حقوقى كنسرسيوم بود. وى از سال 1341 الى 1345 نيز

در دانشگاه تدريس مى نمود.

وى از ابتداى جوانى به ادبيات فارسى و عربى و انگليسى علاقه مند بود. پيش از سفر به اروپا گلستان و كليله و دمنه را نزد على محمدخان عامرى و مرزبان نامه را به فارسى و مدارج القرائه و مبادى العربيه را به عربى و جواهر الادب را به انگليسى نزد شاهزاده فرهى آموخت. در مقدمات علوم اسلامى از قبيل منطق و معانى بيان و مختصرى از فقه و اصول نيز از استادانى مانند شيخ محمد سنگلجى و آقا ميرزا محمود شهابى و بديع الزمان فروزانفر و شيخ على بابا فيروزكوهى استفاده كرد.

پس از مراجعت از اروپا، چنانكه خود در بيان احوال خود گفته است: مدتى تلمذ متروك شد. در 1326 مجددا در آبادان نزد استادى به نام سيد موسى، قدرى فقه خواند و در 1328 در تهران نزد عرفان كه خود از شاگردان ميرزا احمد آشتيانى بود، شرح الفيه و در 1332 در مدرسه ى نوربخش بروجرد نزد شيخ على جواهرى مقدراى مطول خواند. پس از مراجعت از خوزستان در 1335 شرح هداية ميبدى و قدرى از شرح منظومه را از عرفان آموخت و در همان سال ها در كلاس درس مطول همايى در دانشگاه شركت كرد.

بزرگمهر با آنكه در فلسفه غربى تحصيل نكرده بود به مطالعه ى كتاب هاى فلسفى غربى و ترجمه ى آنها پرداخت. تحصيل در انگلستان و آشنايى به زبان انگليسى، بزرگمهر را به مطالعه و ترجمه ى آثار فيلسوفان تجربى مذهب انگليسى و فلاسفه ى جديد غرب سوق داد و از اين رهگذر تعدادى كتاب فلسفى به قلم او به زبان فارسى درآمد. اين كتاب ها و آثار ديگر كه فلسفه محور اصلى آنها را تشكيل مى دهد عبارتند

از: پوير (بريان مگى)؛ تحليل ذهن (برتراند راسل)؛ رساله در اصول علم انسانى (جرج بركلى)؛ رساله درباره ى فهم انسانى (اثر جان لاك، تهران، 1335)؛ زبان، حقيقت، منطق (ا. اچ. آير)؛ ژان پل سارتر (موريس كريستن)؛ سه گفت و شنود (جرج بركلى)؛ فلسفه چيست؟ (مجموعه ى مقاله هاى منتشر شده در مجله ى «سخن» و بعضى نشريات ديگر)؛ فلسفه ى تحليلى منطقى (مجموعه ى مقاله هاى منتشر شده در مجله ى «سخن» كه قسمتى از آنها به نقد كتاب كاوش هاى عقل نظرى تأليف مهدى حائرى يزدى اختصاص دارد)؛ فلسفه ى نظرى (منتخبات از فلسفه اروپايى، دو جلد)؛ كارناپ (آرن نائيس)؛ كانت (فردريك كاپلستون)؛ گذشته هاى فلسفى فلاسفه ى تجربى انگلستان (لاك و بركلى)؛ مسائل فلسفه (برتراند راسل)؛ مسائل و نظريات فلسفه (ك. آژدوكيويچ)؛ منطق سمبليك، ويتگنشتاين (يوستوس هارت ناك).

از بزرگمهر در سال هاى جوانى و قبل از آن كه به ترجمه و تأليف كتب فلسفى روى آورد، چند كتاب ديگر نيز به نام هاى زير به جا مانده است: از بيرون گود (1328)؛ ديگ جوش قلندر (1330)؛ عرفان نو (1322) و مرقعات صاحبدل كه مجموعه مقاله هاى منتشره در روزنامه ى «پند» است (1324) (نام مستعاد مطبوعاتى وى «صاحبدل» بود).

علاوه بر اين ترجمه ها و تأليفات، بزرگمهر چندين سال در دوره ى فوق ليسانس و دكتراى فلسلفه دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران، به تدريس درسهايى مانند فلسفه ى تجربى، تفسير متون فلسيفى به زبان هاى اروپايى، منطق جديد و فلسفه ى تحليل منطقى اشتغال داشت و در بعضى دانشكده هاى ديگر نيز تدريس مى كرد.

منوچهر بزرگمهر همچنين در جلسات درس هفتگى در فلسفه ى تطبيقى كه از سال 1352 الى 1357 ادامه داشت، با حضور استاد مرتضى مطهرى و حميد عنايت (و به پيشنهاد او) شركت مى جست.

اين جلسات بعدها به مجلس درس منظومه بدل شد و دو جلد شرح مبسوط منظومه از آن حلقه ى درس و بحث باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بزنجاني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا بزنجاني

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

بستان، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بستان

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 پس از اتمام دوره راهنمائي وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 1369 پس از اتمام دوره هاي مقدمات و سطح به درس خارج راه يافتم. سهم بيشتري از اشتغالات حوزوي اينجانب به فقه اختصاص يافته است و حضور بيش از چهارده سال در درس خارج فقه آيت الله شبيري زنجاني و حضور بيش از هفت سال در جلسه بحث فقهي حجت الاسلام و المسلمين گنجي عمده فعاليت هاي فقهي رسمي اينجانب بوده است. به ميزان كمتري در درس خارج اصول به ويژه درس آيت الله وحيد خراساني و درس حجت الاسلام و المسلمين هادوي تهراني حضور يافتم و در كنار اين دروس طي سالهاي 1368 تا 1370 به مطالعه و مباحثه فلسفه(بدايه و نهايه الحكمه) اشتغال داشتم. به موازات دروس رسمي حوزه از سال 1372 تا كنون در رشته جامعه شناسي فعاليت دارم. در بهمن سال 1371 به عضويت دفتر همكاري حوزه و دانشگاه كه وابسته به سازمان سمت بود در آمدم. پس از گذراندن دوره آموزشي در سال 1375 شروع به فعاليتهاي پژوهشي نمودم كه حاصل آن تا كنون تدوين پنج كتاب و بيش از پانزده مقاله در موضوعات جامعه شناسي خانواده، مطالعات زنان، فلسفه علوم اجتماعي و جامعه شناسي دين است. همچنين در سال 1379 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد جامعه شناسي از پژوهشگاه حوزه و دانشگاه شدم و ان شاء

الله در آينده نزديك در دوره تحصيلات تكميلي(دكتري) در همين پژوهشگاه شركت خواهم كرد

بسطامي، ضياءالدين، ابوشجاع عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(570 /562 -475 ق)، مفسر، حافظ، محدث، اديب و شاعر. محدث و مسند بلخ و امام مسجد راغوم يا راعوام بود. بسطامى نزد پدرش و سپس نزد ابوالقاسم احمد خليلى و ابراهيم بن محمد اصفهانى درس خواند، و در محضر ابوجعفر محمد بن حسين سمنجانى فقه آموخت. او حتى در كهن سالى نيز بر دانش اندوزى حريص بود و از هر كسى چيزى مى آموخت. كلامش شيرين و در وعظ و خطابه ى او نكته ها نهفته بود. سمعانى و فرزندش، ابومظفر، و ابوالفرج ابن جوزى و ابوروح هروى، و بسيارى ديگر، از شاگردان وى به حساب مى آيند. وى در بلخ درگذشت. از آثار وى: «ادب المريض و العائد»؛ «لقطات العقول»؛ «مزاليق يا مزالق العزلة» يا «من الف العزلة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223/5)، سير النبلاء (454 -452 /20)، كشف الظنون (1659 -1464 ،48)، معجم المؤلفين (313/7)، هدية العارفين (784/1).

بشار

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(167 -96 ق)، شاعر، خطيب و اديب. ملقب به مرعث، چون در كودكى گوشواره در گوش مى كرد. در بصره نابينا متولد شد. اصلا از شاهزادگان طخارستان بود. از ده سالگى به زبان عربى شعر مى گفت و چون به سن رشد رسيد، از نيش زبان او مى ترسيدند. بشار بن برد مقدم شعراى زمان خود بوده و دولتهاى اموى و عباسى را درك كرده و در اين دو دولت مدحها و هجاها گفته، و به هجا بيشتر ميل داشته است. مهدى، خليفه عباسى و خالد برمكى از جمله ى ممدوحان او بودند. وى در انواع شعر بخصوص قصيده و رجز دست و ابتكار و ابداع داشت و مقلد نبود. اشعارش را حدود دوازده هزار بيت و بنا به قول خودش دوازده

هزار قصيده گفته اند. اين كور روشندل در شعر تشبيهاتى دارد كه بينايان مانند آنرا نمى توانند بياورند. در بعضى اشعارش علاقه ى وى به ايران كهن و تمايلات شعوبى او مشهود است. سه جلد از «ديوان» مفصل او در قاهره به چاپ رسيده است. وى در مباهات به نژاد خود و تحقير عرب و هجو و حكم و امثال مشهور بود و در تغيير سبك شعر عربى بسيار مؤثر بود بشار به كثرت آثار معروف بود به طورى كه آثارى نيز به زبان فارسى از او باقى مانده و چند خطابه در نثر دارد. سرانجام در عهد مهدى خليفه، دشمنانش او را متهم به زندقه كردند، بشار دستگير و محكوم به تازيانه شد، و سپس او را در باتلاقى در بطائح انداختند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (25 -24 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (452 ،191 ،24 -23 /1)، تاريخ ادبيات زبان عربى (295 -283)، تاريخ الاسلام (حوادث 92 -87/170 -161)، تاريخ بغداد (118 -112 /7)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (342)، حماسه سرايى در ايران (161 -160)، الذريعه (138 -137 /9)، ريحانه (268/1)، سرآمدان فرهنگ (225/1)، سير النبلاء (25 -24 /7)، فرهنگ ادبيات فارسى (90)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (266)، الكنى و الالقاب (180 -179 /3)، لسان الميزان (28 -27 /2)، لغت نامه (ذيل/ بشار)، معجم المؤلفين (45 -44 /3)، الوافى بالوفيات (141 -135 /10)، وفيات الاعيان (274 -271 /1).

بشارت، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه

تولد: 1324، در دهاقان شهررضا.

شهادت: 14 مرداد 1360، تهران.

حجت الاسلام محمدتقى بشارت، فرزند حاجى بابا، تا خارج فقه و اصول تحصيلات حوزوى داشت پيش از پيروزى انقلاب اسلامى به كار تدريس مشغول بود و از طرف حضرت امام خمينى (ره)

و جامعه مدرسين حوزه ى عليمه، در امور تبليغ فعاليت داشت. پس از پيروزى انقلاب اسلامى، نمايندگى امام در گچساران و نيز جهاد سازندگى را به عهده داشت. همچنين مدتى سرپرست بنياد شهيد و كميته كهكيلويه و بويراحمد بود. وى از سوى مردم شهر سميرم به نمايندگى مجلس خبرگان و سپس اولين دوره مجلس شوراى اسلامى رسيد.

علاوه بر مقاله هاى ايشان در جرايد، كتاب خوارج از ديدگاه نهج البلاغه را تنظيم نمود و همچنين در ترجمه بخشى از مجموعه ورام نيز سهم داشت.

حجت الاسلام بشارت در چهاردهم مرداد 1360 به دست منافقين در جلوى درب منزلش به شهادت رسيد. پيكرش در سميرم به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بطحايي، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم بطحائي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1320/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 35 شمسي از گلپايگان وارد حوزه علميه قم شده و مشغول تحصيل گرديدم و ضمن تحصيل حوزوي با توجه به جو اختناق فرهنگي به ذهنم خطور كرد كه بايد تحصيلات كلاسيك را نيز ادامه دهم لذا در كلاس هاي شبانه شركت كردم و پس از دريافت ديپلم وارد دانشگاه تهران شدم و در سال 47 به درجه ليسانس در رشته فلسفه با نمره ممتاز كه مورد تشويق نيز واقع شدم نايل گرديده و در 16 / 1 / 48 الزاما به خدمت نظام وظيفه اعزام شدم و در كسوت افسري با حفظ سيماي طلبگي در مناطق مختلف خدمت سربازي را سپري نموده و در سال 50 به قم برگشتم و دروس حوزوي را ادامه دادم .

در كنار آن در فوق ليسانس دانشگاه تهران شركت كرده و

پذيرفته شدم و در سال 52 فوق ليسانس( با معدل بالا)را گرفتم ضمنا با آرماني كه از تحصيل دروس كلاسيك در نظر داشتم در سال 1350 وارد آموزش و پرورش قم شدم و در سمت دبيري در دبيرستان هاي قم تدريس مي كردم و به فضل الهي و تاييدات او از دروس حوزه كم و كاستي نداشتم تا در سال 1365 از آموزش و پروش به آموزش عالي دانشگاه تهران محل خدمت مجتمع آموزش عالي قم منتقل شده و عضو هيئت علمي آن دانشگاه گرديدم و در تمام اين سنوات تنها دو سال از حوزه بدليل خدمت نظام وظيفه فاصله گرفتم والا تمام سنوات گذشته را اشتغال داشتم .

در سال 45 پس از سپري كردن دروس سطح كه محضر حضرات علماء تلمذ نموده وارد درس خارج حضرات آيات گلپايگاني و امام و حاج شيخ هاشم آملي شدم .سطوح و لمعتين را از محضر مرحوم آقاي ستوده و رسائل را از محضر آقاي نوري همداني و قوانين را از محضر آقاي اعتمادي و مكاسب را از محضر آقاي منتظري و كفايتين را از محضر مرحوم آقاي سلطاني استفاده نمودم و در سال 1380 دكتراي رشته فقه و مباني حقوق را از دانشگاه تهران گرفتم و اينك ضمن اشتغال در دانشگاه تهران - مجتمع آموزش عالي - در حوزه در مقطع درس خارج تدريس مي نمايم .

بغدادي اسفرايني، ابومنصور عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 429 ق)، فقيه اصولى، متكلم و اديب شافعى. در بغداد به دنيا آمد و همان جا نشو و نما كرد. سپس همراه پدر ساكن نيشابور شد و در اثر فتنه غز مدتى نيشابور را ترك كرد. وى

در هفده رشته علمى مدرس بود، بخصوص در زمينه ى علم حساب از صاحبنظران بود. او شعر نيز مى گفت و اشعار زيادى به جاى گذاشت. دستى گشاده داشت و آنچه از مال و ثروت داشت بر جويندگان علم و حديث انفاق مى كرد. ابومنصور در فقه شاگرد ابواسحاق اسفراينى بود و بعد از او بر مسند استادش نشست و در مجسد عقيل به املا پرداخت. ابوبكر بيهقى، ناصر مروزى، زين الاسلام ابوالقاسم قشيرى و عبدالغفار شيرويى از جمله شاگردان وى بودند. ابومنصور در اسفراين از دنيا رفت و در جوار استادش ابواسحاق دفن شد. از آثارش: «بلوغ المدى فى اصول الهدى»، در اصول فقه؛ «التحصيل»، در اصول فقه؛ «تفسير القرآن»؛ «تأويل متشابه الاخبار»؛ «التكمله»؛ در علم حساب؛ «الفرق بين الفرق»؛ «الملل و النحل»؛ «مشارق النور»، در كلام؛ «معيار النظر»، در عقليات؛ «ناسخ القرآن و منسوخه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (173/4)، ايضاح المكنون (485 ،375 ،234 /2)، ريحانه (278 -277 /7)، سيرالنبلاء (573 -572 /17)، كشف الظنون (1970 ،1921 ،1839 ،1820 ،1769 ،1432 ،1418 ،1401 ،1392 ،1274 ،1252 ،1039 ،471 ،463 -462 ،441 ،398 ،335 ،254)، وفيات الاعيان (203/3)، هدية العارفين (606/1).

بقاي اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1331 -1257 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به بقاء ملقب به شرف المعالى و اشرف الكتاب از بزرگان و معارف اصفهان بود و در تهران اقامت داشت. بقا خطوط مختلف را خوش مى نوشت و در نسخ مهارت داشت. شعر نيز مى سرود و صاحب طبع بود. وى در تهران درگذشت. از آثار او: «آيات يا مراتب و مناقب خسروى» شعر؛ «رساله ى هاشميه»، شعر. از خطوط وى: جزوه ى «زيارت جامعه»، سرلوح مذهب، نسخ و

رقاع كتابت خفى عالى، با رقم: «بجهت... 1283 تحرير شد... انا العبد سيد محمد الاصفهانى»؛ قرآن وزيرى جلد روغنى، نسخ كتابت نسخ كتابت خوش، با رقم: «... سيد محمد بقاء اصفهانى... 1299»؛ يك رقعه به خط نسخ كتابت خوش، با رقم: «... كتبه العبد سيد محمد المتخلص بالبقا، سنه 1314»؛ «صحيفه سجاديه»، يك سرلوح مذهب، به خط نسخ كتابت خوش و نستعليق تحرير متوسط و در آخر رقاع خوش، با رقم: «... حرره العبد سيد محمد المتخلص بالبقاء الملقب بشرف المعالى سنه 1322». سيزده اثر ديگر وى در «احوال و آثار خوشنويسان» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1144 -1143 /4)، تذكرةالقبور (149)، حديثه الشعراء (249 -248 /1)، المآثر و الآثار (202)، مؤلفين كتب چاپى (783 -782 /5).

بكائي جزي، محمّد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از بزرگان صاحب نام نيمه اوّل قرن سيزدهم هجرى در قريه گز، مرحوم حكيم ملّا محمّد بكائى جزى بوده است كه در سالهاى 1275 تا 1295 هجرى قمرى در مسجد جامع گز كلاس درس و اقامه جماعت داشته و قرآن خطى كتابت مى نموده است. اهل منبر و خادم الحسين بوده و به روضه دير راهب بسيار علاقمند بود. از شاگردان وى، مرحوم آخوند ملّاعبدالكريم گزى كه در آن زمان به عنوان اقل الطلبه كتابت مى نموده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

بكائي جزي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پس از پدر اقامه جماعت در مسجد گز داشته و كلاس درس حوزوى پدر را در همين محل اداره مى نموده است. معلم به علوم جديد و قديم بوده و مرحوم حيدرعلى خان برومند جزى در دوران طفوليت در سالهاى 1335 هجرى قمرى به بعد مدتى از شاگردان مرحوم ملّا مهدى بكايى بوده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

بكتاش، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن بكتاش

محل تولد : ساوجبلاغ

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اوائل دهه 60 وارد حوزه علميه شدم ابتدا دروس مقدماتي را در شهرستان كرج وتهران طي نمودم وبعد از آن به حوزه علميه قم آمدم ودروس سطح را درحوزه علميه قم گذراندم والان هم مشغول تحصيل در دروس خارج فقه واصول مي باشم .البته همزمان با تحصيل در دروس سطح در حوزه علميه قم دردانشگاه قم به تحصيل دررشته علوم سياسي پرداختم ودر سال 80كارشناسي را از آن دانشگاه دريافت كردم وبعد ازآن در همان رشته در دانشگاه علامه طباطبائي به ادامه تحصيل پرداختم واز دانشگاه علامه طباطبائي مدرك كارشناسي ارشد را دريافت كردم .بنده طي تحصيل دردانشگاه دردروس خارج فقه واصول هم شركت كردم ودردرسهاي خارج فقه آيات عظام جوادي آملي ،فاضل لنكراني وخارج اصول آقاي شيخ صادق لاريجاني چند سالي شركت كردم .

در خصوص فعاليتهاي پژوهشي وآموزشي بايد يادآورشوم كه حدوداً بيش از سه سال است يعني ازسال 82 كه بنده در دانشگاههاي مختلف مشغول به تدريس هستم، ودرامر پژوهش حدود چهار سال است در گروه حقوق وسياست مركز مطالعات وپژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه قم فعّاليت دارم ومقالات متعدّدي به عنوان نقد ويا پاسخ

به شبهات وديگر مقالاتي كه مربوط موضوعات روزمي باشد به نگارش درآورده ام

وهم اكنون هم دراين باره انجام وظيفه مي كنم.

بكوس، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، طبيب و مترجم. پزشكى ماهر و ترجمى زبردست بوده و زبانهاى سريانى و عبرى را خوب مى دانسته است. در دولت عباسيان كتب زيادى از يونانى به عربى نقل كرده و در بيمارستان عضدى طبابت و تدريس مى كرده است. در اواخر عمر نابينا شد، با اين وصف همچنان به طبابت اشتغال داشت. آثار وى عبارت اند از: «كناش كبير در طب»، «كناش صغير در طب»، «مقاله اى در باب آبله»، «رساله اى در تشريح و درمان چشم»، «رساله اى در بيمارى پوست»، «كتابى در رويا»، «رساله اى در آبهاى معدنى»، «رساله اى در درمان سموم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (664 -663 ،270 -269 /2)، كشف الظنون (1511)، هدية العارفين (7/1).

بلادي بهبهاني بوشهري، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292- ح 1370 ق)، فقيه، مجتهد و اديب. در بوشهر متولد شد پس از تحصيل مقدمات به نجف اشرف رفت و سالها در نجف تحصيل علوم دينى كرد و به مقام اجتهاد رسيد و سپس به بوشهر بازگشت. سيد عبداللَّه علاوه بر مقام اجتهاد، در زبان و ادبيات عرب نيز تبحر داشت. او از آزاديخواهان و وطن دوستان حافظان استقلال ايران بود. از آثار او: «السحاب اللئالى فى المطالب العوالى»، كشكول، به عربى، در دو جلد؛ «توضيح المآرب»؛ «بصر الحديد فى معرفه الهيئه على الطرز الجديد»، در هيئت؛ «رحله الحرمين»؛ «الردود السته»؛ «ضياء المستضيئين»، مجموعه اى فارسى؛ «محفظه الانوار»، ترجمه كلمات قصار اميرالمؤمنين (ع)؛ «المسائل الاربعه»؛ «المقالات العشر»، در سياست اسلامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (600 -598 /3)، الذريعه (392/21 ،152/20 ،130/15 ،150/12 ،238 ،168/10 ،495/4 ،126/3)، زندگينامه رجال و مشاهير (104/2)، مؤلفين كتب چاپى (937/3).

بلاذري، ابوجعفر، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 279 ق)، مورخ، جغرافيدان، اديب، شاعر و مترجم. اصل و ريشه ايرانى دارد ولى نشو نمايش در بغداد بود. از مترجمان مشهور فارسى به عربى است. از گروه انبوهى از مشايخ عراق و دمشق و انطاكيه روايت كرده و از آخرين مشاهير مورخان فتوحات اسلامى است. او نزد خلفاى عباسى هم عصرش چون متوكل و مستعين معتز تقرب داشت. در آخر عمر به جهت خوردن ميوه ى بلاذر (بلادر مساوى است با آناكرديوم) مبتلا به اختلال حواس شد و در بيمارستان بغداد جان داد. از آثار وى: «انساب الاشراف»؛ «البلدان الصغير»؛ «البلدان الكبير»، ناتمام؛ «عهد اردشير»؛ «فتوح البلدان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (252/1)، دايرة المعارف فارسى (438/1)، ريحانه (276 -275 /1)، سير

النبلاء (163 -162 /13)، الفهرست لابن النديم (164)، كشف الظنون (1402 ،179)، الكنى و الالقاب (93 -92 /2)، لسان الميزان (490 -489 /1)، معجم الادباء (102 -89 /5)، معجم المؤلفين (202 -201 /2)، الوافى بالوفيات (241 -239 /8).

بلاغي ناييني، صدرالدين، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، فقيه، مترجم، نويسنده، خطيب و شاعر. معروف به سيد صدرالدين و مشهور به صدر بلاغى. وى در نايين متولد شد. در سيزده سالگى به اصفهان رفت و مدت شش سال در حوزه درس استادان آن ديار مشغول به تحصيل ادب و منطق و فقه و اصول شد. سپس به شيراز رفت و يازده سال در آن جا به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در 1318 ش به خراسان رفت و دو سال بعد به تهران آمد و در اين شهر مقيم شد. بلاغى در سرودن انواع شعر مهارت داشت و اشعارش از مضامين نو و تازه آكنده بود. از آثار وى: «سخنرانيهاى بلاغى در راديو»؛ ترجمه ى «صحيفه ى سجاديه»؛ «قصص قرآن» و «فرهنگ قصص قرآن»؛ «برهان قرآن»، رد مهمترين شبهات پيروان كمونيسم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (441 -432)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (92 -91)، سخنوران نامى معاصر (549 -543 /1)، فرهنگ سخنوران (140)، مؤلفين كتب چاپى (534 -533 /3).

بلخي، سيد اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسماعيل بلخي سال 1295 ش . در قريه ((سرپل بلخاب )) در يك خانواده روحاني زاده شد. بلخاب سرزميني است خوش آب و هوا و كوهستاني كه در قسمت جنوبي استان مزار شريف و در مسير رودخانه ((بلخ آب )) كه از ((باميان )) سرچشمه مي گيرد قرار گرفته است . اين خطه از ديرباز مركز تشيع و پايگاه ستارگان علم و ادب در تركستان زمين بوده و امروز پس از گذشت قرنها نام ستارگانش چشم و چراغ ملت مسلمان به حساب مي آيند اينك نيم نگاهي به گذشته اين ديار مي اندازيم .

فرزانگان بلخاب

بلخاب تا قبل از ورود

((مير سيد علي فرزند مير سيد جلال الدين بخارايي )) شهرت چنداني نداشته ولي بعد از سال 810 ق . با ورود اين عالم زبردست و دانشمند نام و آوازه اين دره گمنام از ((سمرقند)) تا ((هرات )) پيچيد. بدين مناسبت كاروانهايي از عالمان و دولتمردان به قصد زيارت و ديدار اين عارف وارسته وارد بلخاب شدند. تا جايي كه ((شاهرخ )) به اين شخصيت علاقه مند شد و چندين بار وي را از بلخاب به مركز حكومت خراسان يعني ((هرات )) دعوت نمود و دخترش را به عقد او درآورد. و در آخرين سفر ميرسيدعلي در حالي كه شاهرخ در ((شهر ري )) دار فاني را وداع گفته بود بر طبق وصيتش جنازه او را به هرات حمل نمودند و ميرسيدعلي ولي بر او نماز خواند!

بلخاب از دير زمان با حوزه هاي بزرگ شيعه در نجف ، مشهد و قم در تماس بوده و در دشوارترين ايام اين قافله از حركت نيفتاد. بر همين اساس است كه مدارس و روحانيت بلخاب از ساير مناطق پيشگام است . و نسبت به ساير مناطق شيعه نشين افغانستان بيشترين طلاب از اين منطقه بوده اند.

در اين بخش بيش از سي هزار نفر شيعه مؤ من و غيرت مند زندگي مي كنند و بيش از دهها حسينيه و مسجد وجود دارد و تا قبل از انقلاب بزرگترين پايگاه فرهنگي مردم شمال به حساب مي آمد.

برخي از بزرگان بلخاب به قرار ذيل است :

بلعمي، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 330 /329)، اديب. در زمان سامانيان مى زيست. وى پدر صاحب «تاريخ بلعمى» وزير اسماعيل بن احمد سامانى، بود و يكى از ممدوحان و

مشوقان رودكى. بلعمى به رودكى اعتقاد بسيار داشت و حتى وى را در عرب و عجم نظيرى نمى شناخت و به او صله ها و جايزه هاى فراوان مى بخشيد. او بود كه رودكى را به نظم «كليله و دمنه» واداشت. به او بلعمى كبير هم مى گفتند. و بلعمى منسوب بود به ديهى به نام بلعمان از نواحى مرو. از آثار او: «تلقيح البلاغه»؛ «المقالات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (139/7)، پيشاهنگان شعر فارسى (17)، تاريخ ادبيات در ايران (619 ،376 /1)، تاريخ برگزيدگان (165)، دايرةالمعارف فارسى (27/1)، ريحانه (281 -280 /1)، سير النبلاء (192/15)، كشف الظنون (480)، معجم البلدان (576 -575 /1)، معجم المؤلفين (277/10)، الوافى بالوفيات (5/4)، هدية العارفين (34/2).

بلعمي، ابوعلي محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 383/363 ق)، مورخ، اديب و متجرم. وى وزير منصور بن نوح سامانى و پسر ابوالفضل محمد بن عبيدالله بلعمى بود. در زمان سامانيان مى زيست و وزارت عبدالملك بن نوح و منصور بن نوح سامانى را داشت و به دستور پادشاه اخير «تاريخ طبرى» را از عربى به فارسى ترجمه كرد. علت شهرت او به بلعمى به خاطر انتساب او و نياكان وى به بلعمان از قراء مرو بود. بلعمى در اين ترجمه بسيارى از موارد «تاريخ طبرى» را تلخيص كرده و در بسى موارد ديگر از منابع جديدى استفاده كرده است.

كتاب او حكم تأليف جديدى را پيدا كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (619/1)، ترجمه ى تاريخ يمينى (95)، دايرةالمعارف فارسى (33/1)، ريحانه (280/1)، زين الاخبار (161)، سبك شناسى (9 -8 /2)، لغت نامه (ذيل/ بلعمى)، گنج و گنجينه (15 -8)، فرهنگ ادبيات فارسى (91)، دستور الوزراء، (114 -113)،

الذريعه (86/4).

بمي كرماني، طيان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر و اديب. از شاعران بم كرمان است كه در نظم و نثر توانا بوده است و اشعارى چند از وى در تذكره ها نقل است كه قدرت طبع او از آن مشهود است. صاحب «مجمع الفصحا» احوال وى را با طيان ژاژخاى مرغزى درهم آميخه و اشعار طيان مرغزى را به او نسبت داده است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (624 -623 / 2)، تذكره ى شاعران كرمان (360 -356)، الذريعه (653 / 9)، صبح گلشن (263)، فرهنگ سخنوران (593)، ستارگان كرمان (269 -263)، مجمع الفصحا (850 -847 / 2)، هفت اقليم (270 -268 / 1).

بنايي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي بنائي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

حجت الاسلام و المسلمين على بنائى در سال 1338 در يكى از محله هاى قديمى خيابان انقلاب (چهارمردان) قم، در خانواده اى اصيل و متدين ديده به جهان گشود. وى با سپرى كردن دوره ابتدايى در مدرسه شايگان، تحصيلات خود را در دبيرستان امام صادق(ع) (حكيم نظامى) ادامه داد. او كه رايحه تعالى بخش و مسؤوليت ساز حوزه علميه قم را از نزديك استشمام كرده بود، در يكى از مدارس نظام مند و موفق آن روزگار (مدرسه مرحوم آيت اللّه العظمى گلپايگانى(ره)) دروس طلبگى را آغاز نمود.

دروس سطح را تا پايان مكاسب و كفايه نزد استادان بزرگوار همچون حضرات آيات: موسوى تهرانى، قديرى، مؤمن، طاهرى خرم آبادى، اشتهاردى و محقق داماد(دامت تأييداتهم) و آيت اللّه ستوده فرا گرفت. ايشان در اين مدت با چهره هايى چون آيت اللّه سيد مهدى روحانى، آيت اللّه احمدى ميانجى و آيت اللّه العظمى بهاءالدينى(ره) آشنا و مأنوس

شد و از چشمه سار زلال عرفان و اخلاق آن ستارگان پرفروغ بهره گرفت. وى همچنين از درس هاى تفسير آيت اللّه مشكينى و آيت اللّه جوادى آملى(مدّ ظلّهما) استفاده هاى فراوان و شايان برد و دروس خارج فقه و اصول را از محضر آيات عظام: فاضل لنكرانى، ميرزا جواد تبريزى، وحيد خراسانى و مكارم شيرازى(دامت بركاتهم) بهره مند شد.

بنداري اصفهاني، قوام الدين فتح

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(643 -586 ق)، مترجم. وى در مولد خود اصفهان تربيت يافت. در سال 620 ق به شام سفرى كرد و در دمشق به خدمت پادشاه عيسى بن ملك عادل ابى بكر بن ايوب رسيد و به امر او «شاهنامه ى» فردوسى را به عربى درآورد كه به «الشاهنامه» معروف است. وى همچنين كتاب «تاريخ سلاجقه» انوشروان بن خالد، وزير محمود بن محمد بن ملكشاه، را كه عمادالدين اصفهانى به عربى درآورده بود، خلاصه كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (473/1)، حماسه سرايى در ايران (224)، سرآمدان فرهنگ (172/1).

بنداري، فتح

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فتح بن على بن محمد البلدارى (البندارى)، از فضلاى شيعه در قرن هفتم بوده، و كتاب «نصرة الفترة» عماد كاتب را در سال 623 مختصر نموده، و آن را: «زبدة النصرة و نخبة العصرة» ناميده، و اين مختصر در ليدن با فهرست اعلام و امم و ولايات و شهرها به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بني مجيدي، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور بني مجيدي، شاعر نوپرداز در سال 1334 در روستاي سيبلي آستارا ديده به جهان گشود. وي پس از اتمام دوره سربازي ، بلافاصله پس از اتمام خدمت در آموزش و پرورش مشكين شهر استخدام و به منطقه ي بيله سوار مغان و سپس پارس آباد اعزام گرديد.او از همان ابتدا در مدارس راهنمايي و دبيرستان با همان مدرك ديپلم تدريس مي كرد تا ايتكه يكسال بعد در دانشگاه گيلان قبول شد و مدرك ليسانس ادبيات فارسي را اخذ كرد. در سال 1365 با انتقال به آموزش و پرورش آستارا با همكاري اكبر اكسير شعر را به طور جدي دنبال كرد و يكي از اعضاي ثابت حلقه فرانوشد. وي از شاعران كلاسيك بشمار مي آمد.نامبرده پس از چند دهه فعاليت در عرصه هنر و شعر در 11 تيرماه سال 1387 ، پس از جدال طولاني با بيماري سرطان، چشم از جهان فرو بست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نام پدر : اروج

خاطرات كودكي : "دوران كودكي و نوجواني را علي رغم موفقيت در درس و مشق ، با مشقات و دردسرهاي فراوان پشت سر نهاده ام . شايد هم پيشامدهاي ناگوار زمينه ساز مقوله ي

شعر و شاعري در من شده است ؛"

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : منصور بني مجيدي، شاعر نوپرداز در سال 1334 در روستاي سيبلي آستارا ديده به جهان گشود.او در يك خانواده ي متوسط و كم سواد پا به عرصه ي وجود نهاده .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منصور در خرداد ماه سال 53 با عنوان شاگرد ممتاز ديپلم ادبي گرفت . او در همان سال در رشته فوق ديپلم علوم انساني مركز استان گيلان قبول شد . از آنجائيكه آن زمان هنوز كمك هزينه ي تحصيلي به دانشسراي راهنمايي تربيت معلم نمي دادند از ادامه ي تحصيل باز ماند و به ناچار به خدمت وظيفه اعزام شد و پس از دو سال بلافاصله پس از اتمام خدمت در آموزش و پرورش مشكين شهر استخدام و به منطقه ي بيله سوار مغان و سپس پارس آباد اعزام گرديد. وي از همان ابتدا در مدارس راهنمايي و دبيرستان با همان مدرك ديپلم تدريس مي كرد تا ايتكه يكسال بعد در دانشگاه گيلان قبول شد و مدرك ليسانس ادبيات فارسي را اخذ كرد.

خاطرات و وقايع تحصيل : منصور بني مجيدي از نحوه شاعر شدنش چنين مي گويد: "آنچه به يادم مانده است وقتي با بچه هاي يك كلاس ، يك تنه مشاعره مي كردم سالهاي آخر دوره ي ابتدايي بودم اول بعضي شعرها را بخاطر حروف خاص اش عوض مي كردم و اين دگرگوني به شكلي صورت مي گرفت كه كسي از بچه ها متوجه نمي شد بعدها در دبيرستان تنها انشاء نويس كلاس بودم كه از روي كاغذ سپيد انشاء مي خواندم چرا كه

هميشه ، بچه ها انشاءهاي مكتوبم را كش مي رفتند و آن زمانها هم جوري بود كه آدم كسي را لو نمي داد يعني اين كارها به دور از جوانمردي بود "

فعاليتهاي ضمن تحصيل : منصور بني مجيدي از خاطرات و فعاليت هاي ضمن تحصيل خود چنين مي گويد: "در دوره ي دبيرستان علي الخصوص در سيكل دوم به بعد جزء دانش آموزان اهل قلم شهر ، شناخته شده بودم . انس و الفتم بجاي تفريح و ورزش – اگر كارهاي اجباري و بي گاري مي گذاشت – تنها با كتاب و مطالعه بود . از آنجائيكه راهنماي درست و حسابي نداشتم با هيچ نشريه و مجله اي همكاري نمي كردم . آن زمان تنها كسي در كلاس بودم كه از درس شفاهي « عروض و قافيه » دوره ي دبيرستان سر در مي آوردم . نه معلم درست و حسابي داشتيم و نه كسي اين كتاب را به كلاس مي آورد ... سالها سپري شد .اولين اثرم سال 1356 با نام « بابا انار دارد » در روزنامه ي فروغ آزادي آذربايجان آن زمان در تبريز چاپ شد و اين تلنگري شد براي كارهاي بسيارِ آينده ام ، به جرئت مي توانم بگويم در طول سه دهه در تمام نشريات و مجلات موجود و معتبر ادبي آثارم چه بصورت شعر و چه بصورت مقاله و نقد همه جا چاپ شده است و ديگر اينكه آنچنان گرم شغل مقدس معلمي بودم كه فرصت مجموعه كردن شعرها را در كتاب ها پيدا نمي كردم و شايد هم به موقع به صرافت اين كارها نيفتادم . تا

اينكه سال 80 گاهنامه اي به نام « ترلان » در هشتاد و چند صفحه منتشر كردم و بلافاصله اولين كتاب شعرم را – شعرهاي سال 57 الي 80 در 120 صفحه با نام « بهاري از خاكستر پاييز » در سه هزار تيراژ توسط انتشاراتي « فرهنگ دهسرا » ، منتشر كردم كه پس از چند ماه همان سال با همان تيراژ تجديد چاپ شد"

همسر و فرزندان : در سال 53 مقدمات ازدواج منصور بني مجيد فراهم شده و در سال 56 عروسي كرد .از ايشان سه فرزند ، دو دختر و يك پسر به يادگار مانده است.

زمان و علت فوت : منصور بني مجيدي در 11 تيرماه سال 1387 در ساعت 1:30 نيمه شب پس از جدال طولاني با بيماري سرطان، چشم از جهان فرو بست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : بعد از پايان تحصيلات در مدارس آستارا به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در شهرهاي پارس آباد مغان و تالش به تدريس پرداخت. در سال 1365 با انتقال به آموزش و پرورش آستارا با همكاري اكبر اكسير شعر را به طور جدي دنبال كرد و يكي از اعضاي ثابت حلقه فرانوشد. او در كنار تدريس ادبيات فارسي در دبيرستانهاي آستارا سالها در كانون ادبي شهريار اداره ارشاد اين شهر به آموزش فنون شعر و تشويق شاعران جوان پرداخت.

همفكران فرد : استاد منصور بني مجيدي در جواب سوال : از شاعران قديم به كداميك بيش از همه علاقه منديد !؟ چنين جواب مي دهد : " راستش را بخواهيد بنده ي حقير همه چيز را با ادبيات كلاسيك شروع كرده ام و

هميشه هم توصيه ام به شا گردان همين مقوله بوده است . چرا كه ريشه و فرهنگ گذشته ي ما باعث استحكام رو بنا و كيفيت كارهاي امروزي ما مي شود بنا براين خود شخصاً آثار شاعران و نويسندگان قديم را هرچند خيلي با دقت هم نباشد خوانده ام ! به مولوي ، حافظ ، سعدي ، سيف فرغاني ، فخرالدين عراقي ، فردوسي ، صائب تبريزي و ... علاقه ي بيشتري دارم و حافظ را معجزه ي شعر ايران مي دانم . ضمن اينكه سيف فرغاني را انقلابي ترين شاعر ... " او همچنين در جواب سوال :از شاعران معاصر و يك قرن اخير به كداميك علاقه منديد ؟ چنين جواب مي دهد : "اگر دقيقاً صد سال اخير را در نظر بگيرم حتماً مي بايست به شاعران عصر مشروطيت توجه اي بيشتر داشته باشم ولي دوست دارم از نيما شروع كنم كه پرچمدار شعر نو بود هم به لحاظ ساختار هم به لحاظ ديدگاه شاعري كه با مطالعه ي كامل ادبيات فرانسه و ... به آگاهي سطح بالايي رسيده بود و ادبيات كلاسيك ما را نيز خوب دروني كرده بود و بدنبال راه چاره مي گشت . خوشبختانه در آن زمان پس از كشمكش هاي فراوان توانست حرف حق خود را به كرسي بنشاند و در اين راه رنج فراوان برد . او تنها كارش كوتاه و بلند كردن مصراعها نبود بلكه توانست فضاي شعري حاكم را كه هزار و چند سال مدام تكرار مي شد تقريباً عوض بكند . هر چند قبل از او چند تن در تبريز از جمله تقي رفعت

، جعفر خامنه اي ، شمس كسمايي و حتا كساني ديگر در اين راه قدم گذاشته بودند ولي هيچكدام قدرت و مقاومت و استحكام او را نداشت . او بقول خود « آب / در خوابگه مورچه گان ريخته بود » و در مرتبه ي دوم به شاملوي عزيز عشق و علاقه فراوان داشتم و بازهم دارم . و شاملو توانست شعر چندين ساله ي ايران را از حالت يك نواختي بدر آورد . او با هوش سرشار اش آموزه هاي زيادي را از نيماي بزرگ آموخته بود ولي خود هم معلم و هم متعلم بود و هرگز از آموختن و بكار بستن آنها دست برنداشت . شعر سپيد محصول سن زده اي نبود كه مور و ملخ هم از آن نصيبي نبرند بلكه اين صخره ي به ظاهر دست نايافتني همه چيزش حساب شده بود . رودي بود بزرگ كه حتي مي شد در كنار و گوشه ي آن قايق راني كرد و هر كس بنا به استعداد و توان ذاتي اش از آن ماهي مي گرفت . شاملو شعر سياسي اجتماعي را قرب و منزلت داد و تا پاي مرگ ، كسي ناله ي ننه من غريب از او نشنيد . آثاراش همه ارزشمند و خود شاهد بزرگي ست براي ادعاهاي بزرگ اش ، مي توان از آثار باقي مانده ي شاملو و نيما چندين رساله براي تدريس در دانشگاههاي معتبر جهان تهيه كرد . ديگراني نيز از جنس خلف اينها بوده اند از جمله : يدالله رويايي ، م آزاد ، نادر نادرپور ، هوشنگ ابتهاج ، منوچهر آتشي ، علي باباچاهي

و خيلي كسان ديگر كه از ذكر نامشان فعلاً شرمنده ام . "

آرا و گرايشهاي خاص : در شعرهاي منصور بني مجيدي توجه به انسان معاصر و دغدغه هاي آن موج مي زند بني مجيدي در غزل تركي حرفي براي گفتن داشت و از استقبال عموم برخوردار بود در شعرهاي فارسي كه اغلب در مطبوعات ادبي به چاپ رسيده شاعري اجتماعي و دردآشنا ديده مي شد او از روح لطيفي برخوردار بود و به كمال انسان مي انديشيد شعر او، خطابه هاي مكرر درد بود بازباني ساده و نگاهي انساني، او به نوعي از قصه _ شعر رسيده بود كه در عين بلندي گيرا و دلنشين بود. واژگان شعرهايش آميزه اي از كلمات عاميانه و گفتاري بود با طنزي نهان و استفاده سرشار از فولكلور و امثال و حكم شعري سرزنده و شاداب اما دردمند و تفكربرانگيز.

چگونگي عرضه آثار : آثار بني مجيدي مي توان به مجموعه شعرهاي «بهاري از خاكستر پاييز»(گزيده شعرهاي سال هاي 56 تا 80)، «بانوي باد شبنامه پخش مي كند»، «ديگر نمي توانم شاعر بمانم»، «سهم من، هميشه دلتنگي ست» و «قرائت دوم من، تويي» اشاره كرد. دو كتاب بيژن كلكي با عنوان هاي "ترانه هايي براي الكاپون" و " نيامدي اسم آب يادم رفت " به كوشش بني مجيدي به چاپ رسيده اند. شعر زير با عنوان «افعال غيرمنصرف» از اشعار اوست: اينجا پوسيده باشم پوسيده باشي شايد هم پوسيده باشد اگر به هر سازي تن بدهد! نَه براي قصد قربت / نَه براي رقصيدن تنها دردي هميشگي در كشاله رانم تير مي كشد! اين ناتمامي زندگي ... برايم هيچ لذتي ندارد! هر روز مثلِ چاي لب زنده يا فنجان

دَمر شده كنار گذاشته مي شوم اين بغضِ چندين ساله نه تنها من است كه در تو و ديگران نو به نوبه مي تركد!

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بانوي باد شبنامه پخش مي كند

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

2 بر بام خود آشفته مي وزم

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 15 اسفند، 1385

3 بهاري از خاكسر پائيز

ويژگي اثر : مجموعه شعر،چاپ دوم

4 ترانه هايي براي آلكاپون

ويژگي اثر : مرحوم بيژن كلكي و باز به كوشش منصور بني مجيدي

5 ديگر نمي توانم شاعر بمانم

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

6 سهم من، هميشه دلتنگي ست

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

7 شعر امروز آستارا

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي (شاعر) ناشر: فرهنگ ايليا - 27 اسفند، 1384

8 قرائت دوم من، تويي

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

9 نيامدي اسم آب يادم رفت

ويژگي اثر : مرحوم بيژن كلكي و باز به كوشش منصور بني مجيدي

بنيادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بنيادي

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد :

1338/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد بنيادي در سال 1338 در خانواده اي مؤمن و مذهبي در شهر شهيد پرور ملاير متولد شد. پس از طي مراحل ابتدائي و راهنمايي در سال هاي احتناق و خفقان ، سالهايي كه رژيم شاهنشاهي روحانيت مبارز و مردم مؤمن و انقلابي را شديدا در فشار قرار داده بود يعني در سال 1355 وارد حوزه علميه ملاير گرديد. پس از آن جهت ادامه تحصيل به شهرستان دماوند از توابع تهران عزيمت كرد و در نهايت براي طي تحصيلات عالي به حوزه علميه تهران رهسپار گرديد. پس از ورود به تهران به حلقه درس خارج حضرات آيات فاضليان و صفاري وارد شد و از خرمن درس آنان خوشه ها چيد. نامبرده تا به امروز كتابهاي زيادي تأليف كرده است.

بني صدر، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1275 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در تهران متولد شد. پس از طى دوره ى ابتدايى و متوسطه و تحصيلات عالى تخصصى امور ادارى و مالى، كارپردازى را در پاريش به پايان رسانيد. وى بعد از مراجعت به ايران. مدت سى سال در ارتش خدمت كرد و غالب در كلاسهاى افسرى دانشگاه جنگ و دانشكده افسرى و ژاندارمرى و دانشكده پليس تدريس داشت. روزنامه ى «انسان آزاد» به سردبيرى وى مدت چهار سال (از سال 1324 تا 1328 ش) در 132 شماره انتشار يافت. از اثر او: «دستور ماشين نويسى فارسى و لاتين»؛ «قوانين و آئين نامه هاى ارتش»؛ «نامه هاى ادارى و ثبت و بايگانى»؛ ترجمه «چرم و كفش»؛ «دوره ى تخصصى پوشاك»؛ نظامنامه ى امور ادارى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (79/2)، مؤلفين كتب چاپى (38 -37 /1).

بوذري، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم بوذرى به سال 1274 شمسى در قريه كرود از توابع طالقان ديده به جهان گشود، پدرش ملا على اصغر بود، جد وى مرحوم سلطان محمد بود كه قرآن هاى بسيارى به خط زيباى وى موجود مى باشد.

بوذرى، ابتدا در مكتبخانه ى كرود، شروع به فراگيرى دروس فارسى و قرآن كرد و حدود پنج سال داشت به تهران آمد و در منزل مرحوم شيخ محمد آقا بوذرى طالقانى كه از افاضل زمان و مدرس مدرسه عالى شهيد مطهرى (سپهسالار) بود اقامت گزيد.

مرحوم شيخ محمدآقا بوذرى طالقانى در منزل حوزه ى علميه داشت كه فضلا و مدرسين و طلبه ها در اين منزل آمد و شد داشتند و مرحوم ابراهيم بوذرى در اين منزل و در چنين محيطى پرورش يافت.

ابتدا، ادبيات فارسى، عربى، اصول و فقه را نزد مرحومان شيخ مسيح اوانكى، آيت اللَّه كاشانى، حاج

ميرزا خليل كمره اى و على شوشترى فراگرفت و از مرحوم شوشترى موفق به دريافت اجازه در امور حسبيه گرفت.

در هنر خطاطى، در رشته نستعليق ابتدا شاگرد مرحوم حاج زين العابدين كه نواده ى مرحوم ميرزا زكى خان نورى بوده رفته، سپس نزد مرحوم عماد طاهرى (عمادالشريعه) كه از شاگردان مرحوم اميرحسين خوشنويس بود به تلمذ پرداخت و بالاخره در محضر عمادالكتاب به كمال رسيد. در خط ثلث شاگرد مرحوم اميرالكتاب استاد بى نظير خط كه در ادب و شعر و شاعرى «شرفى» تخلص مى كرد رفت و در اندك زمانى گوى سبقت از همگنان خود ربود و خط نسخ و رقاء را در محضر آشيخ على عبدالرسولى (پدر مرتضى عبدالرسولى از شاگردان مرحوم حبيب سماعى) كه از شاگردان سيد محمدتقى شرف المعالى بود به كمال آموخت.

مرحوم استاد ابراهيم بوذرى، خود از بنيان گذاران كلاس هاى انجمن خوشنويسان كه سلف انجمن خوشنويسان فعلى ايران مى باشد بود و در اين رشته شاگردان فراوانى كه همگى هم اكنون از استادان خوشنويس مى باشند تربيت نمود. وى سالها در دبيرستان هاى مختلف تهران از جمله تمدن و اسلام به تعليم خط پرداخت و از سال 1327 شمسى به استاد خط دانشگاه روحانى معقول و منقول انتخاب و مشغول تعليم شد. استاد بوذرى بيش از سى سال كارشناس خط در وزارت دادگسترى بود و خطاط رسمى كتابخانه مجلس شوراى ملى سابق و اداره ى مباشرت و دارالانشاء بود كه همكارى وى در اين ادارات بيش از 37 سال ادامه داشته و در سال 1341 بازنشسته گرديد.

آثار چاپى وى تا آنجا كه در دسترس نگارنده است عبارتند از: ديوان خواجه شيراز، منتخبات ديوان مسعود سعد سلمان، كتاب تاريخ دبيرستاها، صرف و نحو براى

دبيرستانها، جوامع الحكايت مرحوم اوفى ترجيع بند مرحوم صفى عليشاه، منتخبات مثنوى، پاورقى نقد مرحوم حكمت اشعار مرحوم حاج ذوالرياستين (مونس عليشاه)، كتيبه هاى آرامگاه شيخ شيراز سعدى، كتيبه ى آرامگاه شاه خليل اللَّه در تفت يزد، كتيبه ى دروازه ى قرآن شيراز، وقف نامه ى بيمارستان نمازى شيراز، تاريخچه ى آب شيراز و...

استاد بوذرى، واقعاً هنرمندى بى نظير بود كه خداوند استعدادى در نهاد او به وديعه نهاده بود كه در كمتر انسانى مى شود مشاهده كرد، زيرا با توجه به اين همه هنر، در رشته آواز و موسيقى از نوادر روزگار بود از صدايى رسا و خوش برخوردار بود و دستگاهها و گوشه هاى آوازهاى ايرانى را نزد اقبال السلطان، سيد حسين طاهرزاده، ابوالحسن صبا فراگرفت كه بايد يادآور شد كه اقبال السلطان دو شاگرد بيشتر نداشته كه يكى رضاقلى ظلى و ديگرى ابراهيم بوذرى بوده اند.

متأسفانه مشغله ى فراوان و گرفتارى هاى استاد به وى اجازه نداد كه در رشته ى آواز شاگرد بپذيرد و يا آثارى آنچنان از خود به جاى نهد تنها چند نوارى از وى به جاى مانده كه در آرشيو وزارت ارشاد اسلامى (فرهنگ و هنر سابق) موجود مى باشد كه اميد است روزى پخش و براى هنرجويان مورد استفاده قرار گيرد و چاپ دو كتاب در مورد تعزيه و تعزيه خوانى است كه از طرف وزارت فرهنگ و هنر (ارشاد اسلامى فعلى) در سال 1354 چاپ كرد و به سرعت ناياب گرديد.

مرحوم استاد ابراهيم بوذرى در عرفان هم صاحب مكتب و نظر بود و اشعار زيبايى هم سروده كه خود جاى بحث ها و گفتگوهاى جداگانه دارد و يكى از دو بيتى هاى استاد را كه فى البديه ساخته و آن چنين بوده كه روزى دوستى، فندكى به رسم ياد بود

توسط دوست مشتركى براى استاد مى فرستد و مرحوم بوذرى به قدرى تحت تأثير اين محبت و دوستى قرار مى گيرد كه اين دو بيتى را براى وى مى سرايد:

جانا غم هجران تو اندك نبود

در دوستى ما به خدا شك نبود

خود آتش دوريت طى سوختنم

بس باشد و محتاج به فندك نبود

فرزندان مرحوم ابراهيم بوذرى پنج پسر و دو دختر مى باشند به نامهاى: على اصغر، يوسف، پروين، منوچهر، على، شيرين و فريدون كه كليه ايشان از خطى زيبا و خوش برخوردار مى باشند.

از خاطرات استاد بوذرى اين كه يكسال مرحوم اقبال السلطان از تبريز به تهران مى آيد و در سرچشمه منزل مرحوم شيخ محمد بوذرى طالقانى كه يكى از شب هاى ماه مبارك رمضان بوده مهمان مى شود. هنگام سحر كه در آن زمان از گلدسته هاى مدرسه عالى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) براى بيدار شدن مردم، جهت اداى فرائض دينى و صرف سحرى، توسط تنى چند از خوش صداترين مؤذنان گلدسته ها، مناجات سر مى دادند آن شب مردم متوجه ى وضع ديگرى شدند چرا كه شب هاى گذشته و سال هاى قبل هر يك از مناجات كنندگان از گلدسته هاى متعدد اين مدرسه مى خواندند و هر يك جواب يكديگر را مى دادند ولى آن شب با خواندن مرحوم اقبال آذر در مدرسه و از پايين گلدسته ها آن خوانندگان همه ساكت شدند و تنها صداى رسا و خوش مرحوم اقبال السلطان به گوش مردم مى رسيد و فردا تمام اهالى خيابان هاى سرچشمه، سيروس، ايران، پامنار، بهارستان، مخبرالدوله و بسيارى خيابان هاى دوردست ديگر از يكديگر مى پرسيدند راستى اين چه كسى بود كه ديشب اين چنين زيبا و عالى مناجاب سر داده بود؟ فقط كسانى كه ساكن منزل مرحوم شيخ محمدآقا بوذرى بودند مى دانستند كه صاحب

صداى مناجات اقبال السلطان است.

استاد ابراهيم بوذرى هم در سال 1365 درگذشت و جهان فانى را بدرود گفت و با آثارى كه از خود به جاى نهاد، نامش هميشه زنده و جاويد و خدماتش به فرهنگ و هنر كشور در تاريخ ثبت است. روانش شاد.

(1365 -1274 ش). موسيقيدان، خواننده، خطاط و اديب. در روستاى كرود از توابع طالقان به دنيا آمد. تحصيل خود را از مكتب خانه ى زادگاهش شروع كرد، در سن پنج سالگى به تهران آمد و در مدرسه ى سپهسالار اقامت گزيد. ادبيات فارسى، عربى، اصول و فقه را نزد شيخ مسيح ايوانكى، آيت اللَّه كاشانى، حاج ميرزا خليل كمره يى و على شوشترى فراگرفت. در هنر خطاطى از محضر حاج زين العابدين، عماد طاهرى، عمادالكتاب و اميرالكتاب بهره برد. وى از بنيانگذاران انجمن خوشنويسان بود. بوذرى سالها در دبيرستانهاى مختلف به تعليم خط پرداخت و بيش از سى سال كارشناس خط در وزارت دادگسترى بود؛ همچنين خطاط رسمى كتابخانه ى مجلس شوراى ملى سابق و اداره ى مباشرت و دارالانشاء نيز بود. ابراهيم صدايى رسا و خوش داشت و دستگاهها و گوشه هاى آوازهاى ايرانى را نزد اقبال السلطان، سيد حسين طاهرزاده و ابوالحسن صبا آموخت، مدتى نيز از حبيب اللَّه كاشانى تعليم گرفت و سرانجام اقبال آذر را به استادى انتخاب كرد. در عرفان هم صاحب مكتب و نظر بود، اشعار زيبايى هم سروده است. از آثار چاپى وى: «ديوان» خواجه شيراز؛ «منتخبات ديوان» مسعود سعد؛ كتاب «تاريخ» دبيرستانها؛ «صرف و نحو» براى دبيرستان ها؛ «جوامع الحكايات» عوفى كتيبه هاى آرامگاه شيخ شيراز و كتيبه ى دروازه قرآن شيراز.[1]

خوشنويس، مدرس خوشنويسى.

تولد: 1274، طالقان.

درگذشت: 1 بهمن 1365، تهران.

ابراهيم بوذرى، فرزند على اصغر طالقانى پس از فرا

گرفتن علوم مرسوم زمان مانند ادبيات فارسى و عربى و فقه و اصول و غيره به مطالعه رشته ى قضاء پرداخت و از محضر آيت الله خليل كمره اى و آيت الله كاشانى و همچنين آيت الله شوشترى استفاده كرد و از آيت الله شوشترى اجازه در امور حسبيه گرفت و داراى مدرك اجتهاد شد.

ديرى نگذشت كه به عرصه ى خوشنويسى وارد شد و نكات و دقايق اوليه ى خط نستعليق را در محضر زين العابدين ساعت ساز فراگرفت و سپس از استاد حاج آقا محمد مشهور به عماد طاهرى كه از شاگردان مير حسين خوشنويس باشى بود استفاده برد و براى تكميل اين خط و همچنين براى آموختن خط ثلث، نزد استاد عبدالحميد ملك الكلامى مشهور به اميرالكتاب (متوفى 1328) به تملذ پرداخت. وى چندى نيز جهت تكميل خط نستعليق در محضر استاد محمدحسين عمادالكتاب سيقى قزوينى (متوفى 1315) حضور يافت. سپس خط نسخ را در مكتب استاد محمدتقى كمال و آقا شيخ عبدالرسولى آموخت.

وى پس از سال ها خدمت در دستگاه هاى دولتى سرانجام در سال 1330 بازنشسته شد. وى مدت ها به فرمان نگارى و خوشنويسى احكام در مجلس شوراى ملى و طى خدمتش در وزارت دادگسترى به كارشناسى رسمى خطوط و امضاى فارسى نيز اشتغال داشت. استاد بوذرى به موسيقى نيز علاقه مند بود و از جمله اساتيد وى در اين زمينه اقبال آذر تعزيه خوان معروف به اقبال السلطان بودند. تجربه هايى از او در «رديف»، «پرده»، «نوا» و ايرانى به ياد مانده است.

بوذرى جزء نخستين كسانى بود كه بنياد كلاس هاى آزاد و رايگان خوشنويسى را به وجود آورده و به همراه ديگر استادان (حسين ميرخانى و على اكبر كاوه) سرانجام انجمن خوشنويسان ايران را پايه گذارى كرد. او تا

آخرين لحظات عمر خود در آن انجمن به عنوان مشاور شوراى عالى با حفظ مقام استادى و نيز عضويت در شوراى تعيين شايستگى مقام استادى به كار ادامه داد.

ابراهيم بوذرى ابتدا به سبك مير حسين و بعدا به اسلوب ملك الكلامى و عمادالكتاب گرايش پيدا نمود و سرانجام داراى شيوه اى خاص خود گرديد كه به اسلوب مستقل بوذرى معروف شد.

از آثار كتابت به جاى مانده از وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: ملخص مثنوى؛ منتخب ديوان سعد سلمان؛ جلد اول جوامع الحكايات؛ پارسى نغز؛ تاريخچه ى آب شيراز؛ وقف نامه ى بيمارستان نمازى؛ وقف نامه ى موقوفات مسجد فخرالدوله؛ جزوه هاى قرآن چاپ معروف به حاج ضياءالدنى؛ ارمغان پاك؛ ديوان حافظ؛ كتب كلاسيك؛ كتيبه ى آرامگاه سعدى؛ كتيبه ى شاه خليل الله در يزد؛ كتيبه رو به تهران دروازه شيراز به خط ثلث؛ يك دوره كتاب هاى درسى سال هاى مختلف دبستان و دبيرستان.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] استادان موسيقى (63)، تاريخ موسيقى (669/ 2)، تذكره خوشنويسان معاصر (135 -133)، سرگذشت موسيقى (380/ 1)، مردان موسيقى (152 -149/ 2).

بوروني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي بوروني

محل تولد : اصفهان

شهرت : بروني

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بنده در سال 1346 در اصفهان متولد شدم و در سال 1361 وارد حوزه علميه اصفهان شدم پس از 7 سال در سال 1367 به حوزه علميه قم رفتم و در دروس خارج تني چند از ايات عظام شركت كردم و همزمان مدرك سطح عالي زبان انگليسي را از واحد زبان دفتر تبليغات اسلامي قم دريافت كردم .در سال 1379 به اصفهان مراجعت نموده و نيز مدرك كارشناسي ارشد خود را از دانشگاه

تهران مركزي در رشته اديان و عرفان دريافت كردم و هم اكنون در تلاش براي قبولي در امتحان دكترا مي باشم . عضو هيئت علمي گروه اديان پزوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامي قم و نيز مدرس دروس اديان و عرفان و مذاهب و مترجم و مدرس دروس انگليسي در اصفهان هستم

بوستان، مجدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1317 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در خراسان متولد شد و در مشهد نزد آخوند ملا احمد كدكنى و اديب نيشابورى درس خواند و فرانسه را نزد ميرزا حسين تهرانى حبيب فراگرفت. در تهران نيز از محضر آقاميرزا مهدى آشتيانى و ضياءالدين درّى اصفهانى استفاده كرد. سپس به خدمات دولتى روى آورد و مدتى نيز تدريس كرد خدمات ادبى و اجتماعى وى با نگارش مقالات در روزنامه ها و مجلات مهم مانند «مهر»، «منير»، «سعادت بشر»، «بهار»، «چمن»، «فكر آزاد» و «خورشيد» در خراسان شروع شد، كه به انتشار روزنامه «بوستان» در خراسان و عضويت در انجمن فرهنگستان ايران در تهران و همكارى در نشر مجله ى «ارمغان» انجاميد. برخى از تأليفات وى عبارت اند از: «طريقه ى ترجمه»؛ «رساله ى خرافات»؛ «پندنامه منظوم»؛ «تذكره ى منتهيان».[1]

محقق، روزنامه نگار.

تولد: 17 ذيقعده 1317 ق.

درگذشت: 2 اسفند 1364.

مجدالعلى بوستان، فرزند شيخ حسن، فارسى و مقدمات عربى را نزد آخوند ملا احمد كدكنى فراگرفت. در سال 1333 ق. (مطابق با 1293 و 1294) در مشهد نزد ميرزا حسين تهران طبيب (ساكن سر قبر مير در محله نوغان) به آموختن زبان فرانسوى پرداخت. از سال 1303 كه به تهران آمد از درس آقا ميرزا مهدى آشتيانى و شيخ ضياءالدين درى اصفهانى استفاده نمود.

بوستان به كار معلمى در مدارس جديد خراسان اشتغال داشت. از سال

1306 در تشكيلات جديد عدليه مشغول به كار شد و سرانجام در شهريور 1347 از كار بازنشسته شد. ابتدا مدعى العموم شهرستان ملاير بود و در پايان مستشار ديوان عالى كشور.

وى مقاله هايى را در موضوعات مختلف اجتماعى و ادبى براى روزنامه هاى «مهر منير»، «سعادت بشر»، «بهار»، «چمن»، «فكر آزاد» و «خورشيد» كه در خراسان منتشر مى شد مى نوشت. وى سپس به انتشار روزنامه ى «بوستان» در خراسان اقدام كرد. از سال 1307 به بعد در انجمن ادبى ايران و انجمن فرهنگستان ايران و انجمن ادبى حكيم نظامى حضور مى يافت. وى همچنين در تصحيح ديوان بابا طاهر عريان با اتفاق محمد حسين وحيد دستگردى و عبرت مصاحبى نايينى و محمود عرفان همكارى داشت. تأليفات وى عبارت است از: رساله خرافات، دستور شرق (كتاب دستور فارسى كه براى مدارس ابتدايى خراسان نوشته شد و چندين بار به چاپ رسيد)، پندنامه منظوم (نصحيت مادر به دختر، چاپ سنگى در تهران 1306)، تذكره ى منتهيان (جلد دوم طريقه ترجمه). آثارى نيز از وى به چاپ نرسيد: اوهام خواس «غلطهاى مشهور»؛ ترجمه احوال بزرگان؛ شرح حال شيخ علاءالدوله سمنانى؛ سيد حسن مشكانى طبسى (شرح حال)؛ يادداشت هاى قضايى و مقالات ادبى.

بوستان از زمانى كه به تهران آمد با وحيد دستگردى مدير مجله «ارمغان» آشنا شد. اين آشنايى منتهى به همكارى بوستان در نشر مجله ى «ارمغان» شد. وى گاه نوشته هاى خود را با امضاهاى «پونه»، «بيابانى»، «عميدجلال»، «بنده خدا» و «عبد خدا» منتشر مى ساخت.

مجدالعلى بوستان به هنگام اقامت در خراسان از هواداران كلنل محمدتقى خان پسيان بود. وقتى كه براى مدت سه سال رييس دادگسترى سمنان بود به سبب تماس با تبعيد شدگان زمان رضاشاه، تحت تعقيب

قرار گرفت و براى مدتى به حالت بازداشت تحت نظر بود. در زمان نخست وزيرى دكتر مصدق به سبب وضع خاص و حساس شهر محلات به هنگام انتخابات، از سوى ايشان مأمور نظارت در انتخابات محلات شد كه چون طرفداران شهاب خسروانى وجود او را مخل دخالت هاى خود در صندوق ها تشخيص دادند، به دادگسترى كه محل اقامت او نيز بود، حمله بردند و قصد جان او را كردند. ناچار بنا به توصيه فرمانده ژاندارمرى و شهربانى ضمن مراقبت ويژه او را از محلات بيرون آورده و راهى تهران كردند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (26 -24 /2)، الذريعه (170/15)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (85 -84 /2)، مؤلفين كتب چاپى (188 -187 /5).

بهاءالديني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 9 فروردين 1267 (عيد غدير خم 1327 ق.)، قم.

درگذشت: 28 تير 1376(13 ربيع الاول 1418 ق.)، قم.

آيت الله سيد رضا بهاءالدينى، فرزند صفى الدين خدمتگزار آستانه حضرت معصومه و حافظ بسيارى از سوره هاى قرآن مجيد و معروف به «كشف الايات» بود. وى پس از پشت سر نهادن دوران كودكى، در شش سالگى به مكتبخانه رفت و به فراگيرى نصاب، گلستان، خواندن و نوشتن پرداخت و پس از آن به آموختن علوم دينى روى آورد، و توانست مغنى را نزد ميرزا محمدعلى اديب تهرانى، شرح لمعه و فرائد الاصول را در محضر آخوند ميرزا محمد همدانى، قوانين الاصول را نزد آيت الله آخوند ملا على همدانى و مكاسب را در مجلس درس آيت الله سيد صدرالدين صدر بياموزد.

سپس در نوزده سالگى در درس خارج فقه و اصول آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى حاضر شد. پس از وفات ايشان به درس حضرات آيات

عظام: سيد صدرالدين صدر، سيد محمد حجت، سيد محمدتقى خوانسارى و حاج آقا حسين بروجردى حاضر شد و مبانى فقهى و اصولى اش را استوار ساخت و در بيست و پنج سالگى از آيت الله خوانسارى اجازه اجتهاد دريافت نمود.

ايشان در كنار تحصيل به تدريس مقدمات و سطوح روى آورد و سيوطى، مغنى، حاشيه، مطول، قوانين (پنج دوره) رسايل، مكاسب و كفايه را تدريس كرد و شاگردان فراوانى را تربيت نمود. سپس خارج فقه و اصول را آغاز كرد و در مدت بيست سال، چند كتاب فقهى و چند دوره اصول را تدريس نمود و مجموع سالهاى تدريس وى، شصت سال به طول انجاميد.

آيت الله بهاءالدينى در جنب تحصيل و تدريس به اقامه جماعت و تأليف نيز پرداخت و نوشتارهايى پيرامون قرآن مجيد، نهج البلاغه و صحيفه سجاديه از او به يادگار ماند و اين همه خميرمايه درسهاى اخلاقى وى در حوزه ى علميه ى قم را تشكيل داد.

در اسفند 1375 سمينارى در تحليل از وى در حوزه ى علميه ى قم برپا شد و از شخصيت وى تجليل گرديد و كتابى با نام آيت بصيرت در شرح زندگى او منتشر شد.

آيت الله بهاءالدينى در سن نود سالگى در روز شنبه بيست و هشتم تير 1376 (سيزدهم ربيع الاول 1418 ق.) بدرود حيات گفت و پيكرش پس از تشييع و نماز آيت الله فاضل لنكرانى بر آن در مسجد بالا سر حضرت فاطمه معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهار اصفهاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1318 ق)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به بهار. در اصفهان متولد شد و تحصيلات خود را در اين شهر انجام داد. وى به مدت بيست سال از شعر و شاعرى دست كشيد

و به اروميه مهاجرت كرد و روزنامه ى «كيوان» را منتشر كرد. وى به علت ناآرامى آذربايجان به اصفهان رفت و بعد از دو سال دوباره به آذربايجان برگشت. وى از اعضاء انجمن ادبى مرحوم شيدا بود. از آثار او: «افشاى حقايق پاسخ به اعلاميه ى 29 آذر 33 سيد ضياءالدين»؛ «جنايات بشر يا آدم فروشان قرن بيستم»؛ «داروى تربيت»؛ «سيزده عيد وضع اجتماعى زن»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (153/4)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (95 -94)، مؤلفين كتب چاپى (103 -102 /3).

بهار، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملك الشعراء محمدتقى بن ملك الشعراء محمدكاظم صبورى شاعر بزرگ عصر ما (و. 1266 ه.ش./ 1866 م.- ف. 1330 ه.ش./ 1951 م.) وى در عين حال شاعر و محقق و نويسنده و استاد دانشگاه و روزنامه نگار و مرد سياست بود. بهار در شعر شيوه فصيح قدمتا را به نيكوترين صورتى بيان كرده، در ضمن از زبان متداول لغات و تعبيرات و اصطلاحاتى را در اشعار خود به عاريت گرفته است. وى شعر را وسيله بيان مقاصد گوناگون قرار داده و با اطلاعى كه از زبان پهلوى داشت با ايجاد تركيبات جديد و استعمال مجدد برخى از لغات متروك توفيق يافت. ديوان بهار در دو مجلد به طبع رسيده. از آثار تحقيقى او تصحيح و تحشيه «تاريخ سيستان» و «مجمل التواريخ والقصص» و تأليف «سبك شناسى» (سه مجلد) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

بهار، مهرداد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملك مهرداد بهار ، فرزند محمدتقي بهار ( ملك الشعرا ) در سال 1308 شمسي در تهران چشم به جهان گشود. وي از سال 1326 به عرصه ي فعاليت هاي سياسي واردشد ، و پس از ورود به دانشگاه فعاليت هاي خود را گسترش داد ، كه همين امر باعث اخراجش از دانشگاه شد و چندي بعد منجر به دستگيريِ او گرديد. پس از آزادي از زندان در سال 1338 براي ادامه ي تحصيلات به انگلستان رفت و در دانشكده شرق شناسي دانشگاه لندن تحصيلات خود را ادامه داد. بهار از سال 1344 به كلي از فعاليت هاي سياسي كناره گرفت و به وطن بازگشت و در زمينه ي فرهنگ ايران باستان به پژوهش پرداخت. وي ده سال در بنياد

فرهنگ ايران و فرهنگستان زبان ايران به كار پژوهش پرداخت و مديريت گروه اساطير را به عهده داشت. وي سرانجام در 22 آبان 1373 بر اثر سرطان خون در گذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : ملك مهرداد بهار ، پنجمين فرزند در خانواده ي دانش پرور شاعر پرآوازه استاد محمدتقي بهار ( ملك الشعرا ) چشم به جهان گشود. مادر وي شاهزاده خانمي قاجاريه از خانواده ي دولتشاه كرمانشاه از نوادگان فتحعلي شاه بود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ملك مهرداد بهار ، دوران كودكي و نوجواني را در كنار خانواده و تحت سرپرستيِ مادرش سپري كرد. محيط فرهنگيِ خانه كه محل رفت و آمد شعرا و ادبا و محفل انس فضلا و بزرگان ادب و سياستِ آن روز بود ، در روحيه و ساختار و شخصيت او تأثير بسزايي گذاشت ، به طوري كه از او انساني كم نظير با تماميِ خصايل عظيم انساني و فضايل والاي علمي ساخت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ملك مهرداد بهار ، تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ي « جمشيد جم » و دوران متوسطه را در دبيرستان « فيروز بهرام » و « البرز » گذراند. وي در سال 1328-1329 در رشته ي زبان و ادبيات فارسي دانشگاه پذيرفته شد. در سال دوم دانشكده ( 1329-1330 ) به سبب زنداني كردن استاد دانشگاه تهران براي يك سال از دانشگاه اخراج شد. سپس در بهار 1334 پس از چهار سال دوري به دانشگاه برگشت و در سال 1336 در رشته ي زبان و ادبيات فارسي فارغ التحصيل شد. در فروردين 1338 براي

ادامه ي تحصيل به انگلستان رفت و در مدرسه ي مطالعات شرقي و آفريقايي در رشته ي زبان ايران باستان - مطالعات كهن و ميانه ي ايراني كه شامل تاريخ و فرهنگ و زبان ايران باستان از اوستا و پارسي باستان تا متن هاي فارسي ميانه و پارتي بود - تحصيلات خود را پي گرفت. وي پس از چهارسال فوق ليسانس خود را در انگلستان گرفت. و دو سال هم بر روي پايان نامه ي دكترا كار كرد ، اما به دلايل مالي مجبور شد به ايران باز گردد (1344). در اين سال در دانشگاه تهران دكتراي رشته ي زبان هاي ايران باستان به تازگي راه اندازي شده بود ، بنابراين بهار رساله ي دكترايش را با عنوان « آفرينش در اساطير ايراني بر پايه ي گزيده هاي زاد سپرم » با دكتر صادق كيا گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : ملك مهرداد بهار در سال 1326 دركلاس دهم دبيرستان فيروز بهرام وارد حزب توده شد و از رهبران سازمان جوانان آن حزب شد. وي در طول سال هاي تحصيل فعاليت سياسي را دنبال نمود و گاه بدين خاطر به زندان نيز افتاد. در ادامه ي فعاليت هاي سياسي ديگر به صورت مستقل از آرمان هاي صنفي - سياسي دانشجويان ايراني دفاع مي كرد. در سال 1961 در كنفرانس حزب توده در شهر دوسلدورف آلمان ، در دفاع از عدم انشعاب در كنفدراسيون دانشجويان ايراني و مخالفت با حزب توده ، براي هميشه از اين حزب اخراج شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهرداد بهار در مدت تحصيل در انگلستان ، با جنبش دانشجويي ايران و انتشار نشريه

هاي فرهنگي - دانشجويي همكاري داشت ، همچنين يكي از اعضاي هيئت دبيران كنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايراني در سال هاي 1339 تا 1340 ، عضو هيئت تحريريه ي مجله ي پژوهشي چاپ لندن و مدتي هم سردبير آن بود و با نشرياتي چون « نامه پارسي » همكاري داشت.

استادان و مربيان : ملك مهرداد بهار پس از آنكه تحصيلا ت متوسطه ي خود را در تهران گذراند ، در رشته ي زبان و ادبيات فارسي ادامه ي تحصيل داد. در اين مدت از محضر استاداني چون استاد پورداوود ، استاد بديع الزمان فروزانفر و بيش از همه پدر اديب و سخنورش استاد محمد تقي بهار بهره برد. و ي 6 سال هم در دانشكده ي شرق شناسي دانشگاه لندن در رشته ي ايران شناسي به تحقيق و مطالعه ي زبان هاي پارسي باستان و اوستا و پارسي ميانه و پارتي و تاريخ فرهنگ ايران پرداخت. استادانش ، بزرگاني چون پرفسور هنينك ، پرفسور مكنزي ، پرفسور مري بويس و پروفسور هارولد بيلي بودند.

همسر و فرزندان : همسر ملك مهرداد بهار ، خانم دكتر زهره سرمد تهراني ، استاد دانشگاه تهران است. از او دو پسر و يك دختر به نام هاي كاوه ، ميلاد و فرغانه به يادگار مانده است.

زمان و علت فوت : ملك مهرداد بهار بر اثر سرطان خون در روز يكشنبه 22 آبان ماه 1373 در سن 65 سالگي در گذشت و در قطعه ي هنرمندان در بهشت زهرا به خا ك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ملك مهرداد بهار پس از آنكه از لندن به ايران بازگشت به

سبب فعاليت هاي سياسي هرگز نتوانست در دانشگاه به طور رسمي استخدام شود ، به ناچار در بانك مركزي با عنوان « دبير هيئت عامل بانك » استخدام شد ، سپس به صورت كارمند انتقالي از بانك مركزي در بنياد فرهنگ ايران به پژوهش پرداخت. از 1344 تا 1343 ، پس از پيروزي انقلاب اسلامي به بانك برگشت و به كار ترجمه ي متون اقتصادي پرداخت. پس از 23 سال كار در بانك به دليل ناهم خواني با روحيه ي استاد در سال 1368 خود را بازنشسته كرد. مهرداد بهار در سال 1326 دركلاس دهم دبيرستان فيروز بهرام وارد حزب توده شد و از رهبران سازمان جوانان آن حزب شد و در طول سال هاي تحصيل فعاليت سياسي را دنبال نمود و گاه بدين خاطر به زندان نيز افتاد. بهار در مدت تحصيل در انگلستان ، با جنبش دانشجويي ايران و انتشار نشريه هاي فرهنگي - دانشجويي همكاري داشت ، همچنين يكي از اعضاي هيئت دبيران كنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايراني در سال هاي 1339 تا 1340 ، عضو هيئت تحريريه مجله پژوهشي چاپ لندن و مدتي هم سردبير آن بود و با نشرياتي چون « نامه پارسي » همكاري داشت. در ادامه ي فعاليت هاي سياسي ديگر به صورت مستقل از آرمان هاي صنفي - سياسي دانشجويان ايراني دفاع مي كرد ،در سال 1961 در كنفرانس حزب توده در شهردوسلدورف آلمان ، در دفاع از عدم انشعاب در كنفدراسيون دانشجويان ايراني و مخالفت با حزب توده ، براي هميشه از اين حزب اخراج شد.

فعاليتهاي آموزشي : ملك مهرداد بهار به سبب فعاليت هاي سياسي

هرگز نتوانست در دانشگاه به طور رسمي استخدام شود. او هنگامي كه در بانك كار مي كرد به صورت حق التدريس در دانشگاه تهران تدريس مي نمود. از سال 1352 در گروه زبان شناسي و زبان هاي باستاني دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به عنوان عضو هيئت علمي مدعو به تدريس پرداخت. در واپسين سال هاي عمر در گروه تاريخ اديان دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران در رشته ي ادبيات و عرفان به تدريس پرداخت.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ملك مهرداد بهار در سال 1351-1352 در فرهنگستان زبان ايران موفق شد پژوهشكده ي زبان هاي ايراني ميانه و باستان گروه زبان و پارسي ميانه را تشكيل بدهد كه در آنجا طي هفت سال متون پهلوي بسياري به ياري او منتشر شد. در كنار فرهنگستان زيان ايران در فرهنگستان ادب و هنر ايران (1351-1352 ) نيز گروه اساطير را با هدف تدوين دانشنامه ي اساطير ايران تشكيل داد.

آرا و گرايشهاي خاص : ملك مهرداد بهار نخستين كسي بود كه در ايران به پژوهش درباره ي اساطير ايران پرداخت و در اين زمينه شاگردان بسياري پروراند. در ميان پژوهشگران پهنه ي فرهنگ ايران زمين ،گروهي يافت مي شوند كه تنها توجه خود را منحصر به داده ها و تحليل هاي گذشته نمي بينند ، بلكه ترجيح مي دهند تا با كندوكاو در ديدگاه هاي رايج و ارزيابي و سنجش آن ، خود نيز به ديدگاهي مستقل دست يابند. استاد مهرداد بهار از جمله فرهنگ پژوهاني است كه مي توان وي را در حوزه ي يادشده جاي داد. استاد در عين

آشنايي با ديدگاه هاي رايج ايران شناختي و بهره گيري درست و دقيق از هركدام ، پژوهشگري يكتا و مستقل به شمار مي آمد چرا كه بر بسياري از داده ها و نظرگاه هاي ايران شناسان غربي نقد روا داشته و در برخي از موارد از آنها فاصله مي گرفت.كار پراهميت دكتر بهار متمركز است بر تاثير ژرف فرهنگ هاي بومي ايران و فرهنگ آسياي غربي به ويژه ميان رودان بين النهرين بر فرهنگ ايراني كه از چشم بسياري به دور مانده بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بند هش

2 پژوهشي در اساطير ايران

3 درباره ي قيام ژاندارمري ايران

4 سخني چند درباره ي شاهنامه

5 واژه نامه ي گزيده هاي زاداسپرم

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1روزنامه همشهري ، شنبه 5 آذر 1379 ، شماره 22762كتاب ماه ، سال دوم ، شماره دوازدهم ، 29 مهر 13783مهرداد بهار ( يادنامه ي استاد دكتر مهرداد بهار ) ، به كوشش امير كاووس بالازاده ، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، 1377 ، ص 134نشريه ي نامه ي فرهنگ ، سال چهارم ، شماره ي 16 ، زمستان 1373

بهاري، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1320 ق)، عالم دينى و فقيه. در روستاى بهار در دو فرسنگى همدان به دنيا آمد. در سال 1336 ق به تهران آمد و نزد آخوند ملاعلى همدانى و شيخ باقر اصفهانى و آقا سيد على ورامينى

به تحصيل پرداخت. در سال 1341 ق به قم رفت و نزد آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى سطوح نهايى فقه و اصول به پايان برد و معقول را در خدمت آقا ميرزا على اكبر حكيم يزدى فراگرفت و از محضر آيت اللَّه يثربى كاشانى و آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت استفاده كافى برد. در سال 1360 ق به تهران آمد و به ترويج دين و تفسير قرآن و تدريس فقه و اصول پرداخت. وى در تهران درگذشت و جنازه اش به قم حمل و در جنب مقبره آيت اللَّه حايرى دفن شد. از آثارش: شرح بر «بيع مكاسب» شيخ انصارى؛ شرح بر جلد اول «كفاية»؛ سه رساله در «لباس مشكوك».[1]

حاج اسمعيل بن العالم الجليل آقا شيخ محمد رضا بهارى از علماء مبرز تهران و تلامذه با فضل و تقوى مرحوم آيةاللَّه العظمى حايرى و آيةاللَّه آقاى حجت كوهكمرى رحمهمااللَّه بوده اند.

وى در سال 1320 قمرى در قريه بهار كه در دو فرسخى همدان محل و زادگاه عالم ربانى و سالك سجادى حجةالاسلام و المسلمين آيةاللَّه آقا شيخ محمد بهارى صاحب كتاب (تذكره المتقين) كه از اوتاد عصر خود بوده بدنيا آمد و در سال 1336 قمرى عزيمت به تهران نموده و نزد آخوند ملا على همدانى و شيخ محمدباقر اصفهانى و آقا سيد على ورامينى بتحصيل پرداخته و در سال 1341 قمرى به قم آمده و خدمت علمين مرحومين آيةاللَّه خونسارى و آيةاللَّه ميرزا محمد همدانى سطوح نهائى فقه و اصول را بپايان رسانيده و هم معقول را در خدمت مرحوم آقا ميرزا على اكبر حكيم يزدى خوانده و از محضر مرحوم آيةاللَّه آقاى ميرزا سيد على يثربى

كاشانى و آيةاللَّه حايرى و آيةاللَّه حجت و مخصوصا مرحوم آيةاللَّه العظمى حايرى استفاده كافى نموده و در سال 1360 قمرى رحل اقامت به تهران افكنده و در مسجد بازار آهنگرها به اقامه جماعت و تفسير كلام اللَّه و ترويج دين و نشر احكام مبين و تدريس متون فقه و اصول پرداخته تا در سال 1390 قمرى كه دعوت حق را لبيك اجابت گفته و جنازه اش حمل به قم و در جنب مقبره آيةاللَّه حايرى بخاك رفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (244 -243 /2)، گنجينه ى دانشمندان (401 -400 /4).

بهاري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد بهارى كه از افاضل دانشمندان حوزه علميه قم مى باشد. وى در قم متولد شده و در كودكى با مرحوم والدش به تهران آمده و در آنجا نشو و نما و پرورش يافته و پس از تحصيلات جديده بتحصيل علوم دين پرداخته و اوليات را نزد مرحوم والدش و مدرسين ديگر تهران خوانده آنگاه به قم مهاجرت نموده و سطوح نهائى نزد مدرسين عالى حوزه خوانده و از درس خارج آيةاللَّه العظمى بروجردى و پس از ايشان آيات ثلاثه آقاى شريعتمدارى و آقاى مرعشى نجفى و آيةاللَّه گلپايگانى و ديگران استفاده نموده و از خرمن علوم آنان خوشه ها و توشه ها ذخيره كرده و پس از فوت مرحوم والدش به تهران منتقل و بجاى ايشان به اقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارد و حقا براى مرحوم والدش (ولد صالح يستغفر له) مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

بهبهاني پور، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بهبهاني پور

محل تولد : عماره

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1348/8/1

زندگينامه علمي

در سال 1369 ديپلم تجربي گرفتم در سال 70 وارد حوزه علميه شدم در سال 1374 وارد مؤسسه اما خميني شدم . در سال 1380 پايان نامه ام را در موضوع انديشه كلامي شهيد صدر دفاع كردم. در سال 78 كتاب تنبيه الامه و تنزيه امله اثر محقق نائيني را به عربي ترجمه كردم . با مركز مطالعات حوزه علميه مدتي در نوشتن مقاله در زمينه دين پژوهي (كلام) همكاري داشتم و سه مقاله نوشتم. حدود 4 كتاب به عربي ترجمه كردم و ندين مقاله براي مجلات عربي به ويژه مجله التوحيد ترجمه كردم.

هم اكنون

در رشته مدرسي معارف اسلامي (مباني نظري اسلام) در مقطع دكتري مشغول به تحصيل هستم البته در كنار تحصيل حوزوي در مقطع خارج فقه و اصول .

اساتيد بنده در حوزه علميه :

1. استاد مددي.

2. استاد كعبي.

3. استاد احمد عابدي.

بهبهاني، سيمين

قرن:15

جنسيت:زن

مليت:ايران

سيمين بهبهاني شاعر و اديب متولد 1306 تهران

- ليسانس حقوق قضايي دانشگاه تهران

- برنده ده ها جايزه علمي و آكادميك به خاطر اشعار و غزلياتش، از جمله جايزه بيژن جلالي

- از معدود شاعراني كه اشعارش به زبان هاي مختلف دنيا ترجمه شده است.

- گزينه شعر «جامي گناه» او به زبان انگليسي ترجمه شده و در دانشگاه نيويورك منتشر شده است.

- برخي از آثار او عبارتند از: جاي پا، چلچراغ، مرمر، رستاخيز، خطي زسرعت و از آتش،دشت ارژن و ...

- زن برگزيده سال 1377 از سوي بنياد جهاني پژوهش هاي زنان

- برنده جايزه ليليان هيلمن و راشيل هامت از طرف سازمان نظارت بر حقوق بشر 1378

- ترجمه 103 شعر او به زبان انگليسي در مجموعه اي تحت عنوان «فنجاني از آفتاب»

- ترجمه 102 شعر او دركتابي با عنوان «آن سوي واژه ها» در آلمان

ز شب خستگان ياد كن شبي آرميدي اگر

سلامي هم از ما رسان به صبحي رسيدي اگر

به حجت در اين داوري ز دوزخ نشان مي دهم

به دعوي، زخوش باوري بهشت آفريدي اگر

مهرانه خالقي:براي نوشتن از بهبهاني بايد قبل از هر چيز نگاه دوباره اي داشت به غزليات او چه اين غزليات گذشته از تمام ويژگي هاي ديگرشان نشان دهنده حساسيت شاعر به موضوعات سياسي و اجتماعي پيرامونش است. شايد او تنها غزلسراي معاصر ماست كه اگر جنگ مي شود براي جنگ و اگر

زلزله رخ مي دهد براي زلزله مي سرايد و در اين ميان محدوديت و دست و پاگيري قاعده وزن و قافيه نه تنها مجال او را تنگ نمي كند، بلكه گستره اي مي شود براي او كه خود را متعهد به رخدادهاي پيرامون خويش نشان دهد كه سيمين بهبهاني شاعر درون نيست و گرفتار انتزاعات و تراوشات ذهن نمي شود. بلكه شاعر برون است و پيرامون. او برخلاف بسياري از زنان روشنفكر و نويسنده و شاعر معاصر، دغدغه خود را كمتر دارد و بيشتر درد اجتماع و جامعه و مردم او را به شعر گفتن وامي دارد و شعر براي او عرصه پرداختن به تعهدات و ضرورت هاي انساني از جنس مردم است و نه خود. علاوه بر اين شعر بهبهاني گرچه از لطافت و زنانگي به حد اعلا بهره مي برد اما فيمينيسم وزنانه نيست و اگر جايي هم دغدغه اش زن بوده است، نه از زاويه تنگ نگاه هاي مرسوم كه از نگاه يك طبيبي كه درد و محل درد را مي شناسد به موضوع و مشكلات زنان مي پردازد و قصد رو درروكردن زنان با مردان و بهره بردن از اين آب گل آلود - بر خلاف بسياري از روشنفكران زن معاصر- را ندارد.

... سخن آنگه از آب گو، سرابي نديدي اگر /

بدين خالي آسمان، ميفروز خورشيدمان/

به پندار و وهم و گمان چراغي خريدي اگر/

و بايد از آغازش بنويسيم. روزي كه به دنيا آمده است. بايد بنويسيم سيمين بهبهاني (خليلي) به سال 1306 در تهران، در خانواده اي صاحب فرهنگ و قلم متولد شد. «و اما گفتم كه زاده شدم در خانه

بزرگ پدربزرگ؛ چون پيش از زادنم، مادرم همسر خود را به اشتغالاتش واگذاشته و به خانه پدري بازگشته بود. گويا مادر را تا آستانه مرگ كشيده بود نوزادي كه من بودم. زيرا نزديك به دو مني وزن داشتم! ماماي فرنگي خود را باخته بود و پدربزرگ با پاي ناتوان بر بام خانه رفته و اذان گفته بود تا دخترش به سلامت فراغت يابد و يافته بود.

به دايه سپرده بودندم، زيرا مادر چنان ناتوان شده بود كه شير نداشت. و اين دايه دختر دايي مادرم بود. (گويا راست است كه مي گويند: «در روزگار پيش، مناصب موروثي بوده اند»)

امير تومان پير كه ديگر كاري نداشت جز انديشيدن به روزگار گذشته... سرگرمي تازه اي يافته بود: نوه نوزاد دومني كه مجبور بودند روزهاي عمرش را به دروغ بيفزايند تا از چشم زخم بيگانه آسيب نبيند. و البته دايه مهربان آنگاه كه زالوي فربه را به شير بي اشتها مي ديد، تخم مرغي را با خطوط گرد زغالين سياه مي كرد و زير فشار انگشت و پول خرد مي شكست و گناه بي مبالاتي خود را به گردن «چشم شور» عمه و خاله بي گناه مي انداخت و در باور او جز اين گريزي نبود!» (1)

بهبهاني اما در كودكي اولين ماتم را تجربه مي كند. مرگ پدربزرگ. چنانچه مي نويسد: «پدربزرگ را ديدم در بستر بي هيچ نگاهي در چشم و بي هيچ كلامي بر لب و بي هيچ نقل و كلوچه اي در دست. مادر شيون مي كرد و زنان سياهپوش نيز. و مرگ در باور من معناي گنگي يافته بود، بي آنكه به واژه آن

انديشيده باشم.»

و شاعر از همين جا طعم تلخ و گس مرگ را تجربه مي كند. رؤياي كودكي از سر شاعر مي پرد. نقل مكان و آغاز زندگي طاقت فرساي در غربت و ناتواني. چه «پدر بزرگ ميراثي بر جاي نگذاشته بود و مادر ناچار بود براي اداره زندگي كار كند. در مدارس تازه پاگرفته آن روزگار به تدريس زبان فرانسه پرداخته بود. يك برادرش به دلايل سياسي ناچار به گريز از مرگ محتوم و فرار از كشور شده بود و برادر ديگرش در زندان به سر مي برد.»

وقت درس و مدرسه آغاز مي شود. شاعر را به كودكستان مي سپرند. «در گوشه باغي پيوسته به كليساي انجيلي تهران، در خيابان قوام السلطنه. هنوز هم گاهي از برابر در ورودي آن مي گذرم... هر روز صبح در كودكستان، دوشيزه دوليتل را -كه كوچك نبود و پير هم بود - مي ديدم كه در برابر خداي به چهار ميخ كشيده مي ايستد و نيايش مي كند.»

در همين ايام است كه بيماري سختي به جان شاعر مي افتد: «در زير گوش راستم تورمي پديد آمده بود. هر روز كاسه اي تلخابه سياه برابرم مي گذاشتند كه: «بنوش!» اما تبم نمي بريد.» بعدها اين تلخي گله از همروزگارانش مي شود و در اين بيت مي نشيند:

همچو برگ بيد و بيخ كاسني تلخند، ليك

تلخشان بيرون نكرد آسيب تب از پيكرم

«سرانجام، پزشك با نيشتر دمل را شكافت، روزهاي پياپي، تكه اي تنزيب را با محلولي مي آغشت و بيرحمانه در جاي نيشتر فرو مي كرد تا زخم بهبود يافت... پزشك فرياد هاي كودكانه ام را به «كولي گري» تعبير مي

كرد و به مادرم مي گفت: «اين دختر انتقام تو را از زمانه خواهد گرفت!» (2)

«كولي گري» شاعر به صورت «كولي واره »ها در آمد و «انتقام» به اين بيت بدل شد:

گر بسوزند استخوانم در نيستان همچو ني

گويد: «از ايشان گذشتم» ناله خاكسترم

سالي بعد مادر شاعر به ازدواج دوباره تن مي دهد. ازدواج دوم مادر مصيبتي است براي او. چنانكه مي نويسد: «در خانه پدر دوم اندوهگين بودم كه مبادا مادر نيمي از محبتش را از من باز گرفته باشد. دايه او را بيش از پيش دوست مي داشتم و آرامش را در سر نهادن بر سينه اش مي جستم كه هميشه بوي دود و پياز مي داد...»

با اين حال تنها پناه شاعر نيز به ديار عدم مي شتابد. «به سفر رفته بوديم، بي دايه، و هنگام بازگشتمان دايه ديگر در خانه نبود. مادرم مي گريست و اين بيت را زمزمه مي كرد:

يك روز صرف بستن دل شد به اين و آن

روز دگر به كندن دل زين و آن گذشت»

بهبهاني در ايام دبستان و سال اول آن صاحب برادر و پسري دوقلو از پدر جديدش مي شود. مي نويسد: مادرم دختري و پسري توأمان به دنيا آورده بود و من كارت پستال دختركي همسال خود را به مدرسه بردم و گفتم: خواهر من است؛ مادرم ديشب زاييده و آموزگار رندانه گفت: به همين بزرگي؟ و من در نماندم و گفتم: عكس را با برق بزرگ كرده اند!

تراژدي ديگري اما در سنين جواني براي شاعر اتفاق مي افتد: «برادر توأمان بيمار شد. به بيمارستان بردندنش، اما مادر تنها بازگشت. با اندك فاصله پس از او

خواهر دوساله هم بيمار شد، همان بيماري. شب را گذراند و صبح به حال خفقان افتاد. از خانه بيرون دويده بودم، بي كفش و با جفتي جوراب كه نيمه اي از هر لنگه مچاله و لوله روي برف و گل كشيده مي شد و من مي دويدم... سرگشته و ناتوان بازگشتم. پزشك از در خانه بيرون مي رفت. سرافكنده و كيفي در دست. كسي بدرقه اش نمي كرد. به اتاق آمدم، مادركنار ديوار نشسته بود. حتي توان گريستن نداشت: مجسمه اي موميايي و خشك. (3)

سال بعد اما خداوند برادري ديگر به او مي دهد. كودكي رنجور كه ناچار به پانسيون مي فرستندش و بيماري بچه بيش از پيش مي شود و شاعر قبول مي كند در ازاي شبانه درس خواندن از او مراقبت كند.

اولين شعرهاي بهبهاني را مادرش كشف مي كند كه خود ذوق سرودن داشت. «يك روز كه دست نوشته هايم را زير بالشم يافته وخوانده بود، پرسيد: شعر مي نويسي؟ سرخ شدم و گريستم اين دومين باري بود كه در برابر نگاه جست وجوگرش سرخ مي شدم و مي گريستم.»

مادر شاعر اما اشعار او را براي پروين اعتصامي مي خواند و شاعر پرآوازه از ذوق و علاقه، بهبهاني را مي بوسد. وقتي رفتند مادر گفت: «او پروين اعتصامي است، بزرگترين شاعر زن. شايد نهاني آرزو مي كرد كه روزي چون او باشم. در فروردين سال بعد پروين اعتصامي درگذشت، به بيماري حصبه، اما خاطره ديدارش در من نخواهد مرد و شايد گلي بر خاكم بروياند...»

بهبهاني تحصيلات خود را در رشته حقوق قضايي به پايان مي برد و از 14 سالگي سرودن را با

چهارپاره هاي نيمايي آغاز مي كند و سپس به غزل روي مي آورد. و اين آغاز تحولي نو در غزل معاصر بود.

شاعر تمام هستي اش شعر است. خودش معترف است كه «از آن هنگام كه در جامه سپيد از خانه پدر بيرون خزيدم در شعر زيستم. اگر صفايي، نوري، طراوتي و رنگ و بويي بوده است در شعر است. درغزل هاست. ديگر جز در شعر با خود راست نگفته ام.»

بهبهاني با نزديكي شگفت آورش به زبان روزمره مردم و يافتن پاره هاي موزون در جملات عادي زبان، دموكرات ترين زبان شعر نوكلاسيك فارسي را خلق كرد. شعر او نشانگر درگيري عميق ذهن شاعر، با رنج ها، شادي ها و مسائل مردم است.

او كه به خاطر همين نوآوري ها در زبان و وزن غزل به «بانوي غزل» شناخته مي شد و شعر عاشقانه اش، برتر از انواع ديگر شعرش مي نشست؛ به تدريج شعرش را به تجليگاه رنج ها، محروميت ها و فريادهاي مردم بدل كرد. او از معدود شاعران مطرح ايراني است كه به جنگ 8 ساله عراق و ايران توجه كرده است، و هم درباره قربانيان جنگ و هم دشواري هاي اجتماعي ناشي از آن شعر سروده است.

واقعيت آن است كه سيمين بهبهاني به خاطر زن بودن مسائل مهم را ناديده نگرفته است. در جاي جاي شعر سيمين بهبهاني توجه به مسائل تبعيض نژادي وطن و دغدغه هاي انسان معاصر به چشم مي خورد. بهبهاني تفكري فرامرزي دارد و استبداد را در هر جاي جهان باشد به محاكمه مي كشد. او ستايشگر شرافت انسان است.

اعتبار اشعار بهبهاني از مرزهاي ايران گذشته است. شعر او

تاكنون به زبان هاي انگليسي و آلماني ترجمه شده است. گزينه شعر «جامي گناه» شش سال پيش به زبان انگليسي توسط فرزانه ميلاني و كاوه صفا ترجمه و در دانشگاه نيويورك منتشر شده است و اين نقد توسط علي بهبهاني به فارسي برگردانده شده است.

قالب مورد اقبال سيمين بهبهاني غزل است. او با لحني ماليخوليايي كه از حسي ژرف و عشقي رمانتيك و پاس داشتن ساختار بنيادي شعر نشان دارد، غزل سروده است. او درونمايه را گسترش مي دهد و سبك را گفتارگونه مي كند.

صفدر تقي زاده درباره شعر بهبهاني مي گويد: «آنچه كه از درونمايه 103شعر اين گزيده سر بيرون مي آورد، مسائل ناشي از قشري گري و تلفات ناشي از جنگ ايران و عراق است.بهبهاني در غزل جزئيات عيني را محورقرار مي دهد. مثلاً مردي كه يك پا ندارد، بلكه دردناك تر از يك پانداشتن، سن كمتر از بيست سال اوست.

سيمين بهبهاني به تنهايي با زباني پاك، بي حشو و حافظ گونه، در عرصه غزل مي تازد. در غزل او حتي خللي و نقصي نمي بينيم. از نظر تنوع اوزان هيچ كس نتوانسته است تا به امروز به مقام مولانا برسد اما سيمين بهبهاني به تنهايي توانسته است 40 وزن به وزن غزل فارسي بيفزايد، ضمن اينكه زبان قوي و قدرتمند احمد شاملو و مهدي اخوان ثالث در شهر او جريان دارد و در كنار اين زبان، بهبهاني از زبان مردم چشم پوشي نكرده است.»

درباره غزل بهبهاني «محمد حقوقي» مي گويد: «غزل بهبهاني غزل مكالمه است. در غزل او تركيبات فوق العاده اي به چشم مي خورد، شعر او در دوران معاصر تنها

شعري است كه قابل تفسير است. حتي شعر سعدي نيز در تاريخ ادبيات ايران قابل تفسير نيست.»

او مي گويد: «سيمين بهبهاني كلي گويي را در غزل، جزيي سرايي كرده است. او در شعري كه براي همسر پوينده و مختاري سروده است هنرمندانه ترين تعابير را به كار گرفته است. غزل هاي او در نهايت سادگي، فوق العاده و بي نظير است.»

بهپور شيرازي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1373.

درگذشت: 1360.

از آثار اوست: يادداشتهاى پنكوفسكى: خاطرات يك افسر اطلاعاتى شوروى كه به غرب پنانده شده بود (به كوشش فردين بهپور؛ تهران، 1372).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهجت دزفولي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1329 ق)، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر. چون صاحب كتاب فروشى بهجت در تهران بود، به بهجت ملقب شد. او همچنين به بهروز خاورى نيز معروف است. بهجت مدتى در نجف اشرف تحصيل كرد و از ملا محمدكاظم خراسانى اجازه ى اجتهاد گرفت. بعد از بازگشت به ايران، مجله ماهيانه مذهبى «دعوةالحق» را در تهران انتشار داد كه بعد از وقفه ى كوتاهى چاپ آن تا انقلاب مشروطيت ادامه يافت. در دوره ى دوم به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و در سال 1321 ق موفق به تأسيس انجمن علمى در تهران شد و در همين سال نيز رياست كميسيون تصحيح كتب و ترجمه عربى اداره ى انتشارات وزارت معارف را عهده دار بود. از خدمات ديگر او: تأسيس كتابخانه ى معارف؛ انجمن مجموعه ى معارف؛ آموزشگاه فنى هنر، انتشار «مجله ى معارف» و كتاب «روش پرورش» تأليف اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (226 -222 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (216 -215 /3)، مؤلفين كتب چاپى (144 -143 /4).

بهجت، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولادت:

آيت الله العظمي محمد بهجت فومني در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده اي ديندار و تقوا پيشه، در شهر مذهبي فومن واقع دراستان گيلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود كه مادرش را از دست داد و از اوان كودكي طعم تلخ يتيمي را چشيد.

درباره نام آيت الله بهجت خاطره اي شيرين از يكي از نزديكان آقا نقل شده است كه ذكر آن در اينجا جالب مي نمايد، و آن اينكه:

پدر آيت الله بهجت در سن 16-17 سالگي بر اثر بيماري وبا در بستر بيماري مي افتد و حالش بد مي شود

به گونه اي كه اميد زنده ماندن او از بين مي رود وي مي گفت: در آن حال ناگهان صدايي شنيدم كه گفت:

« با ايشان كاري نداشته باشيد، زيرا ايشان پدر محمد تقي است. »

تا اينكه با آن حالت خوابش مي برد و مادرش كه در بالين او نشسته بود گمان مي كند وي از دنيا رفته، اما بعد از مدتي پدر آقاي بهجت از خواب بيدار مي شود و حالش رو به بهبودي مي رود و بالاخره كاملاً شفا مي يابد.

چند سال پس از اين ماجرا تصميم به ازدواج مي گيرد و سخني را كه در حال بيماري به او گفته شده بود كاملاً از ياد مي برد.

بعد از ازدواج نام اولين فرزند خود را به نام پدرش مهدي مي گذارد، فرزند دومي دختر بوده، وقتي فرزند سومين را خدا به او مي دهد، اسمش را « محمد حسين» مي گذارد، و هنگامي كه خداوند چهارمين فرزند را به او عنايت مي كند به ياد آن سخن كه در دوران بيماري اش شنيده بود مي افتد، و وي را « محمد تقي » نام مي نهد، ولي وي در كودكي در حوض آب مي افتد و از دنيا مي رود، تا اينكه سرانجام پنجمين فرزند را دوباره « محمد تقي » نام مي گذارد، و بدينسان نام آيت الله بهجت مشخص مي گردد.

كربلايي محمود بهجت، پدر آيت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به كسب و كار، به رتق و فتق امور مردم مي پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهي

ايشان مي رسيد. وي اهل ادب و از ذوق سرشاري برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثي اهل بيت عليهم السلام به ويژه حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام شعر مي سرود، مرثيه هاي جانگدازي كه اكنون پس از نيم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.

باري آيت الله بهجت در كودكي تحت تربيت پدري چنين كه دلسوخته اهل بيت عليهم السلام به ويژه سيد الشهداء عليه السلام بود، و نيز با شركت در مجالس حسيني و بهره مندي از انوار آن بار آمد. از همان كودكي از بازيهاي كودكانه پرهيز مي كرد و آثار نبوغ و انوار ايمان در چهره اش نمايان بود، و عشق فوق العاده به كسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.

تحصيلات :

تحصيلات ابتدايي را در مكتب خانه فومن به پايان برد، و پس از آن در همان شهر به تحصيل علوم ديني پرداخت. به هر حال، روح كمال جو و جان تشنه او تاب نيآ ورد و پس از طي دوران مقدماتي تحصيلات ديني در شهر فومن، به سال 1348 ه.ق. هنگامي كه تقريباً 14 سال از عمر شريفش مي گذشت به عراق مشرّف شد و در كربلاي معلّي اقامت گزيد.

بنا به گفته يكي از شاگردان نزديك ايشان، معظّم له خود به مناسبتي فرمودند:

« بيش از يك سال از اقامتم در كربلا گذشته بود كه مكلّف شدم. »

آري، دست تربيت حضرت ربّ سبحانه هماره بندگان شايسته را از اوان كودكي و نوجواني تحت نظر جهان بين خود گرفته و فيوضاتش را شامل حال آنان گردانيده و پيوسته مي پايد، تا در بزرگي مشعل راهبري راه پويان

طريق الي الله را به دستشان بسپارد. بدين سان، آيت الله بهجت حدود چهار سال در كربلاي معلّي مي ماند و از فيوضات سيد الشهداء عليه السلام استفاده نموده و به تهذيب نفس مي پردازد و در طي اين مدت بخش معظمي از كتابهاي فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن ديار مطهّر مي خواند.

در سال 1352ه.ق. براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مشرّف مي گردد و قسمتهاي پاياني سطح را در محضر آيات عظام از آن جمله مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني به پايان مي رساند. با اين همه، همّت او تنها مصروف علوم ديني نبوده، بلكه عشق به كمالات والاي انساني هماره جان ناآرام او را به جستجوي مردان الهي و اولياء برجسته وا مي داشته است.

يكي از شاگردان آيت الله بهجت مي گويد: در سالهاي متمادي كه در درس ايشان شركت مي جويم هرگز نشنيده ام كه جز در موارد نادر درباره خود مطلبي فرموده باشد. از جمله سخناني كه از زبان مباركش درباره خود فرمود، اين است كه در ضمن سخني به مناسبت تجليل از مقام معنوي استاد خود حضرت آيت الله نائيني(رحمت الله عليه) فرمود:

« من در ايام نوجاني در نماز جماعت ايشان شركت مي نمودم، و از حالات ايشان چيزهايي را درك مي كردم. »

استادان بر جسته فقه و اصول :

آيت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درك محضر استادان بزرگي چون آيات عظام: آقا سيد ابوالحسن اصفهاني(رحمت الله عليه) ، آقا ضياء عراقي(رحمت الله عليه) ، و ميرزاي نائيني(رحمت الله عليه) ، به حوزه گرانقدر و پر

محتواي آيتِ حقّ حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني (رحمت الله عليه)، معروف به كمپاني وارد شد و در محضر آن علامه كبير به تكميل نظريات فقهي و اصولي خويش پرداخت، و به ياري استعداد درخشان و تأييدات الهي از تفكرات عميق و ظريف و دقيق مرحوم علامه كمپاني، كه داراي فكري سريع و جوّال و متحرك و همراه با تيز بيني بوده، بهره ها برد.

آيت الله محمد تقي مصباح درباره استفاده آيت الله بهجت از استادان خود مي گويد:

« در فقه بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد كاظم شيرازي- كه شاگردان مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي و از استادان بسيار برجسته نجف اشرف بود- استفاده كرده، و در اصول از مرحوم آقاي نائيني، و سپس بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد حسين كمپاني اصفهاني فايده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهاني بيشتر بود و هم استفاده هاي جنبي ديگر. »

سير و سلوك وعرفان :

آيت الله بهجت، در ضمن تحصيل و پيش از دوران بلوغ، به تهذيب نفس و استكما ل معنوي همّت گمارده، و در كربلا در تفحّص استاد و مربي اخلاقي بر آمده و به وجود آقاي قاضي كه در نجف بوده پي مي برد. و پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خويش آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني كمپاني استفاده هاي اخلاقي مي نمايد.

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« پيدا بود كه از نظر رفتار هم خيلي تحت تأثير مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني بودند، چون گاهي مطالبي را از ايشان با اعجابي خاص نقل مي كردند،

و بعد نمونه هايش را ما در رفتار خود ايشان مي ديديم. پيدا بود كه اين استاد در شكل گرفتن شخصيت معنوي ايشان تأثير بسزايي داشته است. »

همچنين در درسهاي اخلاقي آقا سيد عبدالغفار در نجف اشرف شركت جسته و از آن استفاده مي نموده، تا اينكه در سلك شاگردان حضرت آيت الله سيد علي قاضي(ره) در آمده و در صدد كسب معرفت از ايشان بر مي آيد، و در سن 18 سالگي به محضر پر فيض عارف كامل حضرت آيت الله سيد علي آقاي قاضي بار مي يابد، و مورد ملاطفت و عنايات ويژه آن استاد معظّم قرار مي گيرد و در عنفوان جواني چندان مراحل عرفان را سپري مي كند كه غبطه ديگران را بر مي انگيزد.

آيت الله مصباح مي گويد:

« ايشان از مرحوم حاج ميرزا علي آقاي قاضي مستقيماً در جهت اخلاقي و معنوي بهره برده و سالها شاگردي ايشان را كرده بودند. آيت الله قاضي از كساني بودند كه مُمَحَّضِ در تربيت افراد از جهات معنوي و عرفاني بودند، مرحوم علامه طباطبايي و مرحوم آيت الله آقا شيخ محمد تقي آملي و مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي و عده زيادي از بزرگان و حتي مراجع در جنبه هاي اخلاقي و عرفاني از وجود آقاي قاضي بهره برده بودند. آيت الله بهجت از اشخاص ديگري نيز گهگاه نكاتي نقل مي كردند مثل مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني و ديگران...

خود آقاي بهجت نقل مي كردند: شخصي در آن زمان در صدد بر آمده بود كه ببيند چه كساني سحر ماه مبارك رمضان در حرم حضرت امير

عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي مي خوانند، آن طور كه خاطرم هست اگر اشتباه نكنم كساني را كه مقيد بودند اين عمل را هر شب در حرم حضرت امير عليه السلام انجام بدهند شمرده بود و بيش از هفتاد نفر شده بودند.

به هر حال، بزرگاني كه تقيد به جهات عبادي و معنوي داشتند در آن عصرها زياد بودند. متأسفانه در عصر ما كمتر اين نمونه ها را مشاهده مي كنيم. البته علم غيب نداريم، شايد آن كساني كه پيشتر در حرمها اين عبادتها را انجام مي دادند حالا در خانه هايشان انجام مي دهند، ولي مي شود اطمينان پيدا كرد كه تقيد به اعمال عبادي و معنوي سير نزولي داشته و اين بسيار جاي تأسف است.»

يكي ديگر از شاگردان آقا ( حجّة الاسلام و المسلمين آقاي تهراني ) جريان فوق را به صورت ذيل از حضرت آيت الله بهجت نقل مي كند:

« شخصي در آن زمان شنيده بود كه در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امير عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي را مي خواندند، آن شخص تصميم گرفته بود ببيند در زمان خودش چند نفر اين كار را انجام مي دهند، رفته بود و شمارش كرده و ديده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقليل پيدا كرده و مجموعاً پنجاه نفر (آن طور كه بنده «تهراني» به ياد دارم) در حرم ( اعّم از نزديك ضريح مطهّر، و رواقهاي اطراف) دعاي ابوحمزه را در دعاي نماز وتر خود قرائت مي كنند. »

فلسفه :

آيت الله بهجت، اشارات ابن سينا

و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آيت الله سيد حسن بادكوبه اي فرا گرفته است.

مرجعيت :

با اينكه ايشان فقيهي شناخته شده اند و بيش از سي سال است كه اشتغال به تدريس خارج فقه واصول دارند، ولي هماره از پذيرش مرجعيت سرباز زده اند.

آقاي مصباح درباره علت پذيرش مرجعيت از سوي ايشان و نيز پيرامون عدم تغيير وضعيت آيت الله بهجت بعد از مرجعيت مي گويد:

« بعد از مرجعيت منزل آايت الله بهجت هيچ تغييري نكرده است، ملاقات و پذيرايي از بازديد كنندگان در منزل امكان ندارد لذا در اعياد و ايام سوگواري، در مسجد فاطميه از ملاقات كنندگان پذيرايي مي شود. اصولاً قبول مرجعيت ايشان به نظر من يكي از كرامات ايشان است، يعني شرايط زندگي ايشان آن هم در سن هشتاد سالگي به هيچ وجه ايجاب نمي كرد كه زير بار چنين مسؤليتي برود، و كساني كه با ايشان آشنايي داشتند هيچ وقت حدس نمي زدند كه امكان داشته باشد آقا يك وقتي حاضر بشوند پرچم مرجعيت را به دوش بكشند و مسوليتش را قبول بكنند. و بدون شك جز احساس يك وظيفه متعين چيزي باعث نشد كه ايشان اين مسؤليت را بپذيرند. و بايد گفت كه رفتار ايشان در اين زمان با اين وارستگي و پارسايي، حجت را بر ديگران تمام مي كند كه مي شود در عين مرجعيت با سادگي زندگي كرد، بدون اينكه تغييري در لباس، خوراك، مسكن، خانه و شرايط زندگي پيش بيايد. »

تا اينكه بعد از فوت مرحوم آقاي سيد احمد خوانساري(ره) جلد اول و دوم كتاب «ذخيره العباد» (جامع المسائل كنوني) را

به قلم خود تصحيح و در اختيار خواص گذاشتند، و پيش از فوت مرجع عاليقدر حضرت آيه الله العظمي اراكي(ره) اجازه نشر رساله عمليه خويش را دادند، سرانجام وقتي جامعه مدرسين با انتشار اطلاعيه اي هفت نفر از آن جمله حضرت آيه الله العظمي بهجت را به عنوان مرجع تقليد معرفي كرد و عده اي از علماي ديگر از جمله آيت الله مشكيني و آيت الله جوادي آملي و ... مرجعيت ايشان را اعلام كردند، به دنبال در خواستهاي مصرانه و مكرر راضي شدند تا رساله عمليه ايشان در تيراژ وسيع به چاپ برسد، با اين حال از نوشتن نام خويش بر روي جلد كتاب دريغ ورزيدند.

در همين ارتباط يكي از مرتبطين ايشان مي گويد: ايشان پيش از در گذشت آيت الله العظمي اراكي چون مطلع شدند جامعه مدرسين نظر به معرفي ايشان را دارند پيغام دادند كه راضي نيستم اسمي از بنده برده شود.

و بعد از فوت مرحوم اراكي و پيام جامعه مدرسين و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: « فتاواي بنده را در اختيار كسي قرار ندهيد. از ايشان توضيح خواسته شد فرمودند: صبر كنيد، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر كسي ماند و از ديگران تقليد نكرد و فقط خواست از ما تقليد كند آن وقت فتاوي را منتشر كنيد » چندين ماه پس از اين رخداد رساله ايشان توسط بعضي از اهل لبنان به چاپ رسيد.

هجرت:

ايشان بعد از تكميل دروس، در سال 1363 ه.ق. موافق با 1324 ه.ش. به ايران مراجعت كرده و چند ماهي در موطن خود فومن اقامت گزيد و بعداً در حالي كه

آماده بازگشت به حوزه علميه نجف اشرف بود، قصد زيارت حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام و اطّلاع يافتن از وضعيت حوزه قم را كرد، ولي در طول چند ماهي كه در قم توقف كرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، يكي پس از ديگري شنيده مي شد، لذا ايشان تصميم گرفت كه در شهر مقدس قم اقامت كند.

در قم از محضر آيت الله العضمي حجت كوه كمره اي استفاده كرده و در بين شاگردان آن فقيد سعيد درخشيد. چند ماهي از اقامت حضرت آيه الله العظمي بروجردي در قم نگذشته بود كه آيت الله بهجت وارد قم شد، و همچون حضرات آيات عظام امام خميني، گلپايگاني و ... به درس فقيد سعيد مرحوم بروجردي حاضر شد.

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« آيت الله بهجت از همان زماني كه مرحوم آيت الله بروجردي(ره) در قم درس شروع كرده بودند از شاگردان برجسته واز مُستَشكِلين معروف و مبرّز درس ايشان بودند. معمولاً استاداني كه درس خارج مي گويند، در ميان شاگردانشان يكي دو سه نفر هستند كه ضمن اينكه بيش از همه مطالب را ضبط مي كنند احياناً اشكالاتي به نظرشان مي رسد كه مطرح و پي گيري مي كنند تا مسائل كاملاً حل شود، اينان از ديگران دقيق ترند، و اشكالاتشان علمي تر و نياز به غور و بررسي بيشتري دارد، و ايشان در آن زمان چنين موقعيتي را در درس مرحوم آيت الله بروجردي داشتند. »

تدريس :

آيت الله بهجت در همان ايام كه در درس آيات عظام اصفهاني، كمپاني و شيرازي حضور مي يافت، ضمن تهذيب نفس و تعلم،

به تعليم هم مي پرداخت و سطوح عاليه را در نجف اشرف تدريس مي كرد. پس از هجرت به قم نيز پيوسته اين روال را ادامه مي دادند. در رابطه با تدريس خارج فقه توسط ايشان نيز در مجموع مي توا ن گفت كه ايشان بيش از چهل سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گريزي غالباً در منزل تدريس كرده است، و فضلاي گرانقدري ساليان دراز از محضر پر فيض ايشان بهره برده اند.

شيوه تدريس :

آيت الله مصباح در مورد روش تدريس ايشان مي گويد:

« ايشان در بيان مطالب سعي مي كردند ابتدا مسأله را از روي كتاب شيخ انصاري قدس سره مطرح كنند، و بعد هر كجا مطلب قابل توجهي از ديگران مخصوصاً از صاحب جواهر قدس سره در طهارت، و از مرحوم حاج آقا رضا همداني و ديگران مطالب برجسته اي داشتند آن را نقل مي كردند، و بعد هر جا خود ايشان نظر خاصي داشتند آن را بيان مي كردند. اين شيوه از يك طرف باعث اين مي شد كه انسان از نظر استادان بزرگ در يك موضوع آگاه بشود و در عين حال صرفه جويي در وقت مي شد. استادان ديگر هم براي تدريس شيوه هاي جالبي داشتند كه شايد براي مبتدي مفيدتر بود كه هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح مي كردند، ولي خوب اين باعث مي شد كه وقت بيشتري گرفته بشود و احياناً مطالبي تكرار بشود.

در ضمن تدريس، در ميان نكته هايي كه از خود ايشان ما استفاده مي كرديم و طبعاً بعضي

از اين نكته ها چيزهايي بود كه ايشان از استادانشان شفاهاً دريافت كرده بودند، به مطالب بسيار ارزنده و عميق و داراي دقتهاي كم نظيري بر مي خورديم. »

آيت الله مسعودي كه خود سالها از درس آيت الله العظمي بهجت بهره برده اند درباره ويژگي تدريس ايشان مي گويد:

« سبك درس ايشان سبك خاصي است. معمولاً آقايان مراجع و بزرگان در درس خارج يك مسأله اي را مطرح مي كنند و اقوال ديگران را يكي يكي ذكر مي كنند، سپس يكي را نقد مي كنند و ديگري را تأييد، و سرانجام يكي از آن نظرات را مي پذيرند، يا نظريه ديگري را انتخاب مي كنند. ولي ايشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمي كنند بلكه ابتدا مسأله را مطرح مي كنند و بعد روند استدلالش را بيان مي كنند. اگر شاگرد آراء علماء را ديده و مطالعه كرده باشد، مي فهمد كه دليلي را كه استاد ذكر مي كند چه كسي گفته است، و اشكال يا تأييدي را كه مي كند مي فهمد به سخن چه كسي اشكال يا قول چه كسي را تأييد مي كند. لذا هر كس بخواهد در درس ايشان شركت كند بايد مباني و نظرات آقايان ديگر را ديده باشد. »

آيت الله محمد حسين احمدي فقيه يزدي درباره شيوه درس ايشان مي گويد:

« نوعاً ايشان چند مسئله اصلي يا فرعي را كه عنوان مي فرمودند بعد از توجه به ظرافتهاي حديث و روايت و يا آيه شريفه اي كه دلالت بر موضوع بحث داشت، مقايسه اي بين موضوع بحث و ساير بحثهاي مشابه مي نمودند و دقت

عقلي و فكري خاصي در تعادل آن دو انجام مي دادند، آنگاه نتيجه مي گرفتند كه انصافاً نتيجه علمي و جديد بود. و حقيقتاً مطلبي را كه ذكر مي كردند ناشي از اوج و عظمت ديد و فكرشان بود كه از ائمه عليهم السلام و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحيح نيز هم اين گونه بحث و تجزيه و تحليل كردن است. »

موعظه در درس :

حجة السلام والمسلمين قدس، امام جمعه كلاچاي كه خود سالها در درس ايشان حضور داشته است مي گويد:

« روال آيت الله العظمي بهجت اين بود كه پيش از شروعِ درس، حدود ده دقيقه موعظه مي كرد، ولي نه به عنوان موعظه بلكه به عنوان حكايت حال بزرگان گذشته. و معلوم بود كه منظور اصلي آيت الله مصباح يزدي كه سالها در درس خارج فقه ايشان شركت مي كردند (15سال)، علاوه بر استفاده علمي، استفاده از روحيه ملكوتي آقا بوده است. »

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« آيت الله بهجت گاهي داستاني را يا حديثي را نقل مي كردند كه براي ما تعجب آور بود ايشان چه اصراري دارند كه بر مطالب معلوم و روشن تكيه مي كنند، از جمله مطلبي كه ايشان در تذكّرات پيش از درس اصرار مي كردند امامت امير المؤمنين عليه السلام بود، ما تعجب مي كرديم كه ما مگر در آن حضرت شك داريم كه ايشان اين قدر اصرار دارند كه دلائل امامت حضرت علي عليه السلام را براي ما بيان كنند. يك خورده ته دلمان گله مند بوديم كه چرا به جاي اين مطالب يك چيز هايي كه

بيشتر حاجت ماست ( در امور اخلاقي و معنوي ) مطالبي را نمي گويند. اما بعد از اين كه به پنجاه- شصت سالگي رسيديم، در بسياري از مباحث ديديم كه آن نكته هايي كه ايشان چهل سال پيشتر در درسشان درباره امامت علي عليه السلام مي فرمودند به دردمان مي خورد. گويا ايشان آن روز مي ديد كه يك مسائلي بناست در آينده مورد غفلت و تشكيك قرار بگيرد.

شايد اگر توجه هاي ايشان نبود ما انگيزه اي نداشتيم درباره اين مسائل مطالعه اي داشته باشيم، حتي از نكته هايي كه ايشان چهل سال پيش بيان مي كردند امروز بنده در نوشته هايم در مورد مسائل اعتقادي يا جاهاي ديگر استفاده كرده ام. »

جايگاه علمي :

گواهي استادان و هم دوره ايها و نيز شاگردان برجسته كه بخشي از آن در ذيل مي آيد نمايانگر دقت نظر و نبوغ برجستگي علمي ايشان است:

از آن جمله گويند:

روزي ايشان در درس كفايه يكي از شاگردانِ مرحوم آخوند خراساني به نحوه تقرير مطالب آخوند خراساني توسط استاد اعتراض مي كند، ولي با توجه به اينكه از همه طلاب شركت كننده در درس كم سنّ و سال تر بوده در جلسه بعدي پيش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شديد شاگردان ديگر قرار مي گيرد، ولي در آن هنگام ناگهان استاد وارد مي شود و متوجه اعتراض شاگردان به ايشان مي گردد. سپس خطاب به آنان مي فرمايد: « با آقاي بهجت كاري نداشته باشيد. » همه ساكت مي شوند آنگاه استاد ادامه مي دهد: « ديشب كه تقريرات درس مرحوم آخوند را مطالعه مي كردم متوجه

شدم كه حقّ با ايشان است » و پس از اين سخن، از جديت و نبوغ آيت الله بهجت تمجيد مي نمايد.

يكي از دانشمندان نجف مي گويد:

« ايشان در درس، به مرحوم آيت الله كمپاني امان نمي داد، و پيوسته بحثها را مورد نقد قرار مي داد. »

مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري نيز مي گويد:

« ايشان با اظهار نظرهاي دقيق و اشكالات مهمّ، چنان نظر استاد را جلب كرده بود كه چند روزي مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ايرادها براي ما هم مفيد بود؛ ولي آقاي بهجت براي گريز از شهرت ديگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه مي دادند معلوم مي شد اگر بالاتر از ديگران نباشند بي شك كمتر از آنان نيستند. »

مرحوم علامه محمد تقي جعفري مي گويد:

« آن هنگام كه در خدمت آقا شيخ كاظم شيرازي مكاسب مي خوانديم، آيت الله بهجت نيز كه اينك در قم اقامت دارند، در درس ايشان شركت مي نمودند، خوب يادم هست كه وقتي ايشان اشكال مي كردند آقا شيخ كاظم با تمام قوا متوجه مي شد، يعني خيلي دقيق و عميق به اشكالات آقاي بهجت توجه مي كرد، و همان موقع ايشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود. »

آيت الله سيد محمد حسين طهراني در كتاب انوارالملكوت مي نويسد:

« آيت الله حاج شيخ عباس قوچاني، وصيّ سيد علي آقاي قاضي مي فرمودند: آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني حاضر

مي شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سيّد باز مي گشتند بعضي از طلابي كه در درس براي آنها اشكالاتي باقي مانده بود به حجره ايشان مي رفتند و اشكالشان را رفع مي نمودند. و چه بسا ايشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ايشان مي پرسيدند و ايشان هم مانند بيداري جواب مي دادند جواب كافي وشافي، و چون از خواب بر مي خاستند و از قضايا و پرسشهاي در حال خواب با ايشان سخن به ميان مي آمد ابداً اطلاع نداشتند و مي گفتند: هيچ به نظرم نمي رسد و از آنچه مي گوييد در خاطرم چيزي نيست. »

آيت الله مشكيني مي گويد:

« ايشان از جهت علمي ( هم در فقه و هم در اصول ) در يك مرتبه خيلي بالايي در ميان فقهاي شيعه قرار دارند. »

حجة السلام و المسلمين امجد مي گويد:

« ايشان در علميت در افق اعلي است. فقيهي است بسيار بزرگ، و معتقدم كه بايد مجتهدين پاي درسشان باشند تا نكته بگيرند و بفهمند، و حق اين است كه درس خارج را بايد امثال آيت الله بهجت بگويند نه آنهايي كه به نقل اقوال بسنده مي كنند. »

تشويق بزرگان به شركت در درس ايشان :

آيت الله مصباح مي گويد:

« اولين چيزي كه ما را جذب كرد آن جاذبه معنوي و روحاني ايشان بود. ولي تدريجاً متوجه شديم كه ايشان از لحاظ مقامات علمي و فقاهت هم در درجه بسيار عالي قرار دارد. اين بود كه سعي كرديم خدمت ايشان درسي داشته باشيم تا وسيله اي باشد

هم از معلومات ايشان بهره اي ببريم، و هم بهانه اي باشد كه هر روز خدمت ايشان برسيم و از كمالات روحي و معنوي آقا بهره مند شويم. كتاب طهارت را در خدمت ايشان شروع كرديم، ابتدا در يكي از حجرات مدرسه فيضيه چند نفر از دوستان شركت مي كردند، و بعد از گذشت يك سال، يكي دو سالي هم در حجره اي در مدرسه خان (مدرسه مرحوم آيت الله بروجردي) خدمت ايشان درس داشتيم، و بعدها كه ضعف مزاج ايشان بيشتر شد از آن به بعد در منزل، خدمتشان مي رفتيم كه يك دوره طهارت را خدمت ايشان خوانديم، و بعد يك دوره هم مكاسب و خيارات را كه تقريباً حدود 15 سال ادامه پيدا كرد. ما در درس ايشان استفاده هايي مي برديم كه در بسياري از درسها كمتر يافت مي شد. »

شهيد بزرگوار استاد مطهري(ره) نيز به درس ايشان عنايت خاصّي داشتند. آيت الله محمد حسين احمدي يزدي در اين رابطه مي گويد:

« آيت الله شهيد مطهري درباره درس آيت الله بهجت به ما خيلي سفارش مي كرد و مي فرمود: حتماً در درس ايشان شركت كنيد مخصوصاً در اصول، چون آقاي بهجت درس آقا شيخ محمد حسين اصفهاني را ديده حتماً در درس ايشان شركت كنيد.»

استاد خسرو شاهي مي گويد:

« بنده در درس فقه خارج خيارات آيت الله العظمي شيخ مرتضي حائري شركت مي كردم. ايشان اواخر عمر مريض بودند و درسشان تعطيل شد. يك روز وقتي كه آيت الله حايري از حرم بيرون مي آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض كردم: ان شاء

الله درس را شروع مي فرماييد؟

فرمودند: نه. بعد فرمودند:

« شما كه جوان هستيد من يك ضابطه اي را در اختيار شما قرار بدهم، و آن اينكه درس كساني شركت بكنيد كه فقط نقل اقوال نكنند، بلكه اقوال را بررسي كرده و نكاتي را در درس بيان كنند كه در فعليت رساندن ملكه اجتهاد خيلي سودمند باشد. چون درسي براي شما مفيد است كه اين ملكه اجتهاد را از قوه به فعليت برساند، و تنها به نقل اقوال كفايت نكند. »

من همان جا به ايشان عرض كردم: جناب عالي كسي را با اسم براي ما معرفي بفرماييد. فرمودند: « من از اسم بردن معذورم. » عرض كردم: من در درس آيت الله العظمي بهجت شركت مي كنم. ايشان اظهار رضايت نمود و تبسم كردند و فرمودند: « درس ايشان از نظر دقت و محتوا همين قاعده و ضابطه اي را كه به شما گفتم دارد، خوب است كه در درس ايشان شركت مي كنيد. درس ايشان از هر جهت سازنده است هم از جهت علمي هم از جهت اخلاقي، اين درس را ادامه بدهيد. »

تأليفات :

حضرت آيت الله بهجت داراي تأليفات متعددي در فقه و اصول هستند كه خود براي چاپ اكثر آنها اقدام نكرده اند، و گاه به كساني كه مي خواهند آنها را حتي با غير وجوه شرعيه چاپ كنند، اجازه نمي دهند و مي فرمايند: هنوز بسياري از كتابهاي علماي بزرگ سالهاست كه به گونه خطي مانده است، آنها را چاپ كنيد نوبت اينها دير نشده است.

فهرست عمده تأليفات ايشان كه برخي نيز با اصرار و پشتكاري برخي از

شاگردانشان به چاپ رسيده، عبارتند از:

الف) كتابهاي چاپ شده:

1. رساله توضيح المسائل ( فارسي و عربي )

2. مناسك حجّ

دو كتاب فوق توسط برخي از فضلا بر اساس فتاوي ايشان تأليف و پس از تأييد آقا به چاپ رسيده است.

3. وسيله النجاة

اين كتاب در بردارنده نظرات فقهي ايشان در اكثر ابواب فقه است كه در متن وسيله النجاه آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني(ره) گنجانده شده و نهايتاً جلد نخست آن با تأييد ايشان به چاپ رسيده است.

4. جامع المسائل

اين كتاب مجموعه حواشي ايشان بر كتاب « ذخيره العباد» استادش آيت الله العظمي محمد حسين غروي اصفهاني، و نيز تكميل آن تا آخر فقه مي باشد، كه قسمتهايي از آن ابتدا با نام « ذخيره العباد» با حروفچيني نه چندان زيبا و در تعداد نسخه اندك در اختيار برخي از شاگردان و خواصّ ايشان قرار گرفت، و بعداً جلد اول از اين مجموعه كه قرار است در پنج مجلد به چاپ برسد، به خاطر كثرت فروع فقهي كه توسط حضرت آيت الله بهجت بر اصل كتاب افزوده شده و جامعيت آن « جامعُ المسائل » نام گرفته و به همت برخي از شاگردان ايشان به چاپ رسيد.

ب) تأليفات آماده چاپ و نشر:

1. جلد اول از كتاب صلوة

آيت الله بهجت در اين كتاب با سبكي ويژه و تلخيص مطالب به ترتيب مباحث

« جواهر الكلام» به بيان نظريات نو و ابتكاري خويش پرداخته اند.

2. جلد اول از دوره اصول

اين كتاب تقريبا" به ترتيب « كفايه الاصول» نگارش يافته است، و بارها توسط ايشان مورد مداقّه و

تجديد نظر قرار گرفته، و نظرياتي نو در بسياري از مباحث اصول را در بردارد.

3. تعليقه بر مناسك شيخ انصاري

اين كتاب در بردارنده نظرات ايشان درباره مناسك حجّ مي باشد.

ج) تأليفاتي كه هنوز اقدام به چاپ آنها نشده است:

1. بقيه مجلّدات دوره اصول

2. حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري

كه به ترتيب مكاسب شيخ انصاري(ره) از اول تا انجام، و پس از اتمام آن ادامه مباحثي كه در مكاسب مطرح نشده بر اساس متن « شرائع الاسلام » نگارش يافته است، ايشان در اين دوره از مباحث فقهي نظرات جديدي را ارائه داده اند.

3. دوره طهارت

در اين كتاب نيز آيت الله بهجت بسان دوره « كتاب الصلوة » به ترتيب مباحث

« جواهر الكلام» با تلخيص و نو آوري نظرات خويش را مطرح نموده اند.

4. بقيه مجلّدات دوره كتاب الصلوة

همچنين ايشان در تأليف سفينة البحار با مرحوم حاج شيخ عباس قمي (ره) همكاري داشته اند، و قسمت زيادي از سفينة البحار خطي، به خط ايشان نوشته شده است.

شاگردان :

با توجه به اينكه ايشان به خاطر شهرت گريزي عمدتاً در منزل خود تدريس مي كردند، با وجود اين افراد بسياري از محضر آن جناب استفاده كرده و مي كنند. كه برخي از آنان خود صاحب رساله و فتوي مي باشند، اينك نام بعضي ديگر از آنان را با حذف القاب ذكر مي كنيم:

1. محمد تقي مصباح يزدي.

2. عبدالمجيد رشيد پور.

3. سيد مهدي روحاني.

4. علي پهلواني تهراني.

5. مختار امينيان.

6. محمدهادي فقهي.

7. هادي قدس.

8. محمود امجد.

9. محمد ايماني.

10. محمد حسن احمدي فقيه يزدي.

11. محمد حسين احمدي فقيه يزدي.

12- مسعودي خميني

13- سيد رضا خسروشاهي.

14- حسن لاهوتي

15- عزيز علياري

16- سيد محمد مؤمني

17- حسين مفيدي

18- جواد محمد زاده تهراني

19- سيد صابر مازندراني

20- شهيد نمازي شيرازي

اين عارف برجسته و فقيه ارزشمند در ساعت پانزده و ده دقيقه عصر 27 ارديبهشت 1388 مطابق با 22 جمادي الاولي 1430 قمري دار فاني را وداع گفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

بهجتي اردكاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا شيخ محمد حسين بهجتى اردكانى از افاضل برجسته و علماء شايسته حوزه ى قم است كه سالها از محضر آيات عظام مرحوم آيه الله العظمى حجت و آيه الله العظمى بروجردى و ساير آيات استفاده كامل نموده و بمدارج عاليه علم و كمال رسيده است داراى طبع شعر ميباشد.

(س چهارم ق)، فقيه، اديب و شاعر. از علماى شايسته حوزه علميه قم بود كه سالها از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه بروجردى و ساير آيات استفاده كامل كرد و به مدارج عاليه علمى رسيد. وى داراى طبع شعر بود و قصيده ى مخمسى از وى در «گنجينه ى دانشمندان» آورده شده است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (67/ 3).

بهدار، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا بهدار

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا بهدار در سال 1350هجري شمسي در شهرستان دزفول متولد شدم. تحصيلات ابتدائي و راهنمائي و متوسطه خود را در همان شهرستان محل سكونت به پايان رساندم. از همان دوران كودكي و نوجواني اهتمام فراواني به مسائل علمي و اعتقادي و ديني داشتم. از همين رو در همان دوران در مسجد محل خود براي كسب معارف ديني در جلسات قرائت قرآن شركت دا ئم داشتم. و از اساتيد و معلمين ديني كسب فيض مي كردم و اين خود سبب رشد علمي و اعتقادي فراواني شد و خود دريچه اي شد براي ورود به حوزه علميه و كسب معارف بيشتر . از اين رو در سال 1366 به صورت غير رسمي و متفرقه برخي كتب درسي و مقدماتي را پيش اساتيد حوزه فرا گرفتم.

در اين بين مشغول گرفتن ديپلم بودم، كه در سال 1369به صورت رسمي در حوزه آيت الله قاضي واقع در شهرستان دزفول درسهاي مقدماتي حوزه را شروع كردم. در سال 1372براي ادامه تحصيل دروس سطح يك سال به قم مهاجرت كردم. اما به دليل ازدواج و مشكلات خانوادگي براي ادامه تحصيل و تدريس به شهرستان برگشتم. بعد از سه سال يعني سال 1376دوباره موفق شدم براي ادامه تحصيل به قم برگردم و دروس خارج اصول و فقه را دنبال كنم. درسال 1378در كنار درس خارج با قبولي در امتحان ورودي رشته تخصصي كلام اسلامي وارد موسسه امام صادق (عليه السلام )شدم و در سال 1381فارغ التحصيل سطح چهارم حوزه شدم و بعد از آن مشغول پايان نامه هستم. در بين سالهاي 1379تاكنون با برخي از موسسات علمي از جمله پژوهشگاه فرهنگ و انديشه و مركز مطالعات حوزه علميه ارتباط داشته و مقالات و تحقيقاتي ارائه داده ام. از سال 1381تا حال به عنوان مدير گروه كلام و فلسفه مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه مشغول همكاري و نظارت تحقيقات محققين هستم.

بهرام پور، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل بهرام پور از قرآن پژوهان كوشاي معاصر است كه از سالهاي پيش از انقلاب در تاليف كتب درسي با شادروانان شهيد آيت الله محمد حسين بهشتي و شهيد باهنر در زمينه ي مسائل قرآني و ديني همكاري داشته است . كوشش و هدف اعلاي ايشان ناظر به آسان سازي فهم قرآن براي عامه ي مردم است . داراي تحصيلات حوزوي و دانشگاهي ( فوق ليسانس ادبيات و علوم قرآني از دانشگاه تهران ) است . ايشان يك سلسله تفسيرهاي تك سوره اي

آموزشي كم حجم دارد . از جمله ي سوره ي محمد ، سوره ي فتح ، سوره ي حجرات ، سوره ي « ق » ، سوره ي ابراهيم ، سوره ي ملك ، سوره ي جمعه ، سوره ي منافقون و سوره ي حجر . اين آثار به نحوي تدوين شده كه علاوه بر قابليت مطالعه ي فردي ، جنبه ي درسي و خودآموزي هم دارد . در هر بخش ، اول لغتها ، سپس ترجمه ي آيات و بعد از آن تفسير و برداشتها ، و در آخر بعضي ريزه كاريهاي لفظي و نكات زباني و ادبي به دست داده شده است .

اثر قرآن پژوهي ديگر او روش روخواني قرآن است . كتاب ديگر ، روش تدريس ترجمه ي تفسيي قرآن است . اثر ديگر تفسير سوره ي يس است . ديگر تفسير نسيم حيات كه تفسير جزء سي ام است .

فهرست آثار چاپ شده يا در دست تدوين ايشان در پايان ترجمه آمده است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

بهرامي خشنودي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى بهرامي خوشنودي

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

بهرامي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1277 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. وى در آلمان موفق به اخذ دكتراى كشاورزى از دانشگاه فريدريش ويلهم شد. پس از مراجعت به ايران عهده دار مشغلى چند بود از جمله بازرسى فنى وزارت اقتصاد، رياست مؤسسات فلاحتى اداره ى كل فلاحت، اداره جنگلها در مركز، دانشكده وزارت كشاورزى. دكتر بهرامى در سال 1313 ش مجله «فلاحت» و در سال 1320 ش مجله «آب و خاك» را منتشر كرد. از آثار به جاى مانده او عبارت اند از: «ارزيابى كشاورزى»؛ «از سويس به ايران»؛ «ايران، آزاد و بزرگ مى شود»؛ «باغبانى عمومى و خصوصى»؛ «پرورش كودك در خانه»؛ «تاريخ كشاورزى ايران»؛ «جغرافياى كشاورزى ايران»؛ «جوجه كشى»؛ «دامپرورى»؛ «زراعت خصوصى»؛ «زراعت عمومى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى ورجال و مشاهير (109 -108 /2)، مؤلفين كتب چاپى (207 -205 /2).

بهرامي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا بهرامي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در شهرضا متولد شدم. اسفند ماه 1344 و پس از سيكل در سال 1358 وارد حوزه علميه شده و دو سال در حوزه علميه اصفهان ، شهر رضا ، مدرسه علميه صاحب الزمان مشغول تحصيل بوده و سپس در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شده از مغني تا پايان شرح لمعه را در مدرسه حضرت آيت الله گلپايگاني تحصيل نموده و سپس در ادامه تحصيل در حوزه از محضر حضرات آقايان 1. ستوده، 2. كريمي، 3. اعتمادي، رسائل، مكاسب و كفايه را گذرانده و سپس دروس خارج حوزه (فقه و اصول) را از محضر حضرات آيات عظام آقايان فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، حسين مظاهري، سبحاني استفاده كردم.دوره تخصصي تبليغ را به

مدت چهار سال در حوزه خوانده ام.نظر به جايگاه ويژه مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي در نشر فرهنگ و معارف قرآن و اهل بيت علهيم السلام از سال 1373 تا كنون به عنوان مسئول بانك هاي اطلاع رساني مركز بوده ام.از سال 1380 در دانشگاه تدريس مي كنم. كه اكنون با عنوان استاديار در دانشگاه آزاد اراك تدريس مي كنم.

بهرامي، محمد حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين بهرامي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/5/3

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين بهرامي در سال 1354 در تهران متولد شدم. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در شهر قم گذراندم و در سال 1368 وارد حوزه علميه شدم. مقدمات را در مدرسه شهيدين گذراندم. سطح را در حوزه و در محضر اساتيدي از جمله حجج اسلام موسوي تهرانى، اعتمادي(ره)، احمدي ميانجي و ديگر اساتيد طي كردم. چند سالي نيز در درس خارج اساتيدي از جمله آيات عظام شبيري زنجانى، مكارم شيرازي و وحيدتبريزي شركت نمودم.

در كنار تحصيل در مراكز سفيران هدايت، جامعه الزهرا و مدرسه امام خميني(ره) به تدريس پرداخته ام. هم اكنون نيز در مدرسه امام خميني(ره) و دانشگاه قم در رشته علوم قرآن و حديث مشغول به تدريس مي باشم. سال 1375 و همزمان با سطح، از طريق موسسه امام خميني (ره) به كارشناسي ارشد پيوسته در رشته الهيات مشغول شده و در سال 1381 با نگارش پايان نامه "انديشه هاي حديثي علامه محمد تقي شوشتري دركتاب النجعه" فارغ التحصيل شدم.

در سال 1382 در دانشگاه تربيت مدرس قم در رشته علوم قرآن و حديث براي گذراندن مقطع دكتري پذيرفته شدم. و

هم اكنون پس از طي دوره آموزشي در آستانه نگارش پايان نامه مي باشم. از سال 1377 در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي در بخش شبكه اينترنت مشغول به كار شدم. از سال 1379 تا 1382 مدير پايگاه اطلاع رساني حوزه بودم و از سال 1382 تا كنون نيز به عنوان معاون شبكه مركز مشغول به فعاليت مي باشم.

بهرامي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر بهرامي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ناصر بهرامي در سال 1364وارد حوزه علميه شدم و در زادگاهم كرمانشاه در مدرسه آيت الله بروجردي مشغول به فرا گرفتن متون درسي حوزوي شدم. سطح مقدمات را در همانجا به پايان رسانيدم و مشغول به سطوح بالاتر شدم .و دروس بالاتر را مانند كفايه ،رسائل ،مكاسب را در محضر حضرات آقايان آيت الله زرندي نماينده ولي فقيه و امام جمعه كرمانشاه ،حاج آقا مجتبي ميبدي ،حاج آقا عبدالخالق عبداللهي ، فرا گرفتم .و در همان مدرسه مذكور مشغول به تدريس سيوطي ،مغني ، مقدمات شدم و در مدرسه امام صادق (ع)كرمانشاه لمعه و سيوطي تدريس نموده ام و در سال1376وارد حوزه علميه قم شدم و دروس خار ج فقه و اصول را در نزد حضرات آيات مكارم شيرازي ،فاضل لنكراني ،نوري همداني ،جعفر سبحاني ،جوادي آملي و به مدت دو سال هم در تفسير حجت الاسلام سيد احمد خاتمي شركت نمودم و در حال حاضر در درس فقه آيت الله مكارم مشغول هستم . در اين مدّت مشغول پژوهش بوده و هستم و بيشتر كارهايم را در خانه انجام مي دهم و كاري

را در دست اقدام دارم بنام خطابات قرآني و اميدوارم خداوند متعال به ما توفيق دهد تا بتوانيم در راه علم و معرفت كوشا باشيم و براي جامعه اسلامي فردي مفيد و صالح باشيم .

بهراميان، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين بهراميان هنرمند و مجسمه ساز در سال 1350 به دنيا آمد.وي داراي مدرك فوق تخصص زيبايي شناسي هنر (D.E.A) از دانشگاه سوربن پاريس است. او در سال 1384 براي اعتراض به موزه لوور به زندگي خود پايان داد.محمد حسين بهراميان يا به قول دوستان اش بهرام، يكي از 5 مجسمه ساز برتر معاصر ايران و البته به خاطر تخصصي و سبك كارهايش علمي ترين آنهاست كه به دليل دوري از وطن، تنها ميان متخصصان و همكارا ن اش نام آشناست.

گروه : هنر

رشته : هنرهاي تجسمي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اخذ ليسانس مجسمه سازي از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران 1347 كسب مدرك تخصصي مجسمه سازي از دانشگاه سوربن پاريس عنوان رساله تخصصي: هنر مجسمه سازي معاصر در ايران (اميد كه روزي چاپ شود) گرفتن مدرك فوق تخصص زيبايي شناسي هنر (D.E.A) از دانشگاه سوربن پاريس عنوان رساله فوق تخصص: مناسبات در ساختار اجتماعي و جغرافيايي شهر: نصب مجسمه هاي مختلف در شهر تهران يك سال تدريس در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران

وقايع ميانسالي :

زمان و علت فوت : مسئولان موزه لوور پاريس _ كه برچسب آثار ايراني موزه را مثل نام خليج فارس به عربي تغيير داده بودند _ در آتليه مولاژ موزه لوور، اسم و امضاي بهراميان را از پاي آثارش حذف كردند و تمام حقوق مادي و معنوي را زير پا گذاشتند. او همه وقت و دارايي اش را براي پيگيري اين

پرونده در مراجع قضائي فرانسه صرف كرد. هزينه اين كارها براي شهروندان فرانسوي ارزان بود اما براي او _ كه با وجود سال ها تحصيل، زندگي و كار در فرانسه حاضر به پذيرفتن شهروندي آنجا و گرفتن اوراق هويت فرانسوي نشده و ايراني مانده بود _ كلي آب مي خورد. تا روزي كه چيزي براي ادامه راه در كار نبود. يك روز با دعوت از همه رسانه ها و خبرنگاران و بازگو كردن داستان، با پريدن از بام موزه لوور، به قصه پايان داد و شايد با اين كار، پيگيري كار را به رسانه ها سپرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : وي متخصص بخش مولاژ در مجموعه موزه هاي ملي فرانسه بوده است.

فعاليتهاي آموزشي : يك سال تدريس در سال 1358 در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران را محمد حسين بهراميان در كارنامه دارد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ترميم بسياري از مجسمه هاي باستاني و ساخت مولاژ از آنها، نوآوري در ساخت مجسمه و استفاده از مواد در كار ساخت و اصلاح روش هاي قبل از فعاليتهاي وي ميباشد.

جوائز و نشانها : كسب عنوان مجسمه ساز حرفه اي در موزه لوور در 1991 برنده نشان طلا و ديپلم افتخار بيست و هفتمين نمايشگاه اختراعات هنري ژنو سوئيس براي پازل سه بعدي در 1999 كسب نشان نقره و ديپلم افتخار بيست و هفتمين نمايشگاه اختراعات هنري ژنو سوئيس براي طراحي نوعي قالب براي ساخت مجسمه به تعداد زياد بدون افت كيفيت در 1999 پازل توپ چهل تكه اي از كره زمين؛ برنده مدال طلاي نمايشگاه اختراعات هنري ژنو

چگونگي عرضه آثار : ابتكار بهراميان با ساخت پازل از اشياي باستاني ايران، هنر و

تاريخ را از موزه ها به درون خانه ها مي برد و كودكان را در حس ساخت اشياي باستاني، با هنرمندان چند هزار سال قبل، سهيم مي كند. آشنايي با هنر باستاني بخشي از بازي كودك مي شود و هر كس مي تواند يك كپي مثل اصل را در خانه داشته باشد؛ مانند پازل وزنه قوي هخامنشي. ساخت پازل هايي از آثار باستاني ايران و اهرام مصر، 2 جايزه برتر نمايشگاه اختراعات هنري سوئيس را براي او به ارمغان آورد. در حال حاضر، موزه لوور - كه يك هرم شيشه اي در حياط مقابلش ساخته اند- درآمد هنگفت اين امتياز را به جيب مي زند. اثر ديگر بهراميان "جنگ شاهين و مار" در بانك ملي دوبي؛ باز هم ساكنان آن سوي خليج فارس. يك مجسمه او در يكي از پارك هاي تهران در غيابش به اسم يكي از همكاران ثبت و مجسمه ديگرش هم در پارك دانشجو ناپديد شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسب آبي جاي فرعون خوابيده

ويژگي اثر : پوستر پازل سه بعدي بهراميان از هرم مصري و اسب آبي فيروزه اي مصر باستان كه در دل پازل قايم شده.

2 جنگ شاهين و مار

ويژگي اثر : مجسمه، در پارك دبي

3 دو زيباي خفته

ويژگي اثر : اين دو تا قوي طلايي زيباي خفته، 2 مدل از وزنه هاي ترازوي زمان هخامنشي است كه در شوش كشف شده. ساخت مولاژ يا شبيه سازي آثار باستاني، يكي از تخصص هاي بي بديل بهراميان بود؛ تخصصي كه علاوه بر ذوق هنري نياز به مهارت و دانش زيادي دارد.

4 ماهي هاي

در هم

ويژگي اثر : اين دو ماهي در هم پيچيده با فواره هايشان، در ساحل خليج فارس و خاطره بازديدكنندگان جا خوش كرده اند؛ تا حدي كه بسياري با ديدن عكس، محل آن در دوبي را به جا مي آورند. بهراميان با هنر وشناختش نسبت به فضاي نصب اثر، يك مجسمه محيطي بسيار عالي خلق كرده بود.

منابع زندگينامه : روزنامه همشهري، 13-11-1386، "مجسمه سازي كه شكست"

بهرمن، حيدر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حيدر بهرمن

زندگينامه علمي

با تكميل دروس ابتدائي و متوسطه در سال 1360با ورود به حوزه علميه اصفهان به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم. سالهاي اوليه دوره مقدمات را كه عمدتاً آشنائي با ادبيات عرب چون صرف و نحو و معاني بيان و لغت و منطق بود به پايان رساندم و با شروع دوره سطح به تدريس علوم مقدماتي مشغول گشتم در كنار آشنايي با كتب فقه و اصول، همچون شرح لمعه و رسائل و مكاسب؛ كتب كلامي همچون باب حادي عشر و شرح تجريد الاعتقاد و نيز كتب فلسفه همچون بدايه و نهايه و شرح منظومه و قسمتي از اسفار و قسمتي از اشارات ابن سينا را فرا گرفتم سال 1369با هجرت به شهر مقدس قم و تكميل دروس سطح وارد مرحله درس خارج فقه و اصول شدم و تا امسال حدود 13سال است كه درس خارج را ادامه مي دهم .

از سال 1377تا كنون مدت 9سال است كه دوره اول و دوم تخصصي فقه واصول را در موسسه بقيه الله (عج)سپري مي نمودم، در كنار فقه و اصول بحث هاي تفسيري نيز شركت مي نمودم. در طول مدت تحصيل به تدريس ادبيات منطق و فلسفه

و فقه و اصول نيز اشتغال داشتم و عمده آثار قلمي اينجانب مربوط به رساله ها يي است كه در طول مدت تحصيل در موسسه تحقيقاتي آموزشي بقيه الله(عج) به نگارش درآمده است.

بهروز، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا بهروز

محل تولد : استهبان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/8/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا بهروز در سال 1359 وارد حوزه علميه شيراز شده و از محضر بزرگاني همچون آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب ( شهيد محراب ) بهره وافر برده، دروس ادبيات را در محضر آقايان سيد محمود و سيد احمد آيت الهي از اديبان متبحر آن ديار فرا گرفته و هم چنين دروس مقدماتي و مقداري از سطح را در محضر آقايان حج السلام سيد محمد مهدي و سيد علي محمد دستغيب فرا گرفته و در سال 1365 براي ادامه تحصيلا ت وارد حوزه علميه قم شده و ادامه دروس سطح را در محضر آقايان حجج اسلام اعتمادي ، پاياني ، وجداني فخر، ستوده ، قديري . و اساتيد ديگر فرا گرفتم.

در سال 1368 دروس خارج فقه و اصول را شروع كرده و از محضر آقايان آيات عظام فاضل لنكراني . وحيد خراساني . ميرزا جواد تبريزي و مكارم شيرازي حضور پيدا كردم و دوره هاي فقه واصول را به پايان رسانده و هم چنين در سال 1370-1374 در رشته تخصصي كلام شركت كرده و دوره چهار ساله آن را با موفقيت گذراندم و جزء شاگردان ممتاز آن موسسه بوده ام .

در بحث فلسفه از محضر اساتيد بزرگواري هم چون آيت الله جوادي آملي ، حسن زاده آملي ،

مصباح زاده يزدي و هم چنين از محضر درس جناب آقاي انصاري شيرازي بهره وافري برد ه و كتاب هاي بدايه و نهايه را از محضر آقايان فياضي تلمذ نمودم و اشارات و تنبيهات را از محضر آيت گرامي و دكتر بهشتي تلمذ نمودم و دروس اسفار و الهيات اسفار را از بزرگاني هم چون آيت الله جوادي . حسن زاده . مصباح . و انصاري شيرازي تلمذ نموده ام . و در حال حاضر عضو هيئت علمي پژوهشگاه هستم.

از نظر فعاليت هاي اينترنتي جزء فعالان اينترنتي هستم و فعلا بهعنوان مدير بخش آنلاين مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني مشغول خدمتم . ودر سايت ها و مسنجرهاي مطرح جهان به پاسخگويي و رفع شبهات ديني مشغولم.

كه مي توان به مسنجر بيلوكس ،پال تاك، ال فور اي، ارتباط شيعي و ياهو اشاره كرد و هر روز كاربران زيادي با مراجعه به اين سايت ها پاسخ هاي خود را در يافت مي نمايند و از استقبال فراواني برخوردار است در حالحاضر با همكاري دوستان زيرمجموعه در شبانه روز بيش از ژنجاه ساعت به ژاسخگويي به سوالات ديني اشتغال دارم و درگذشته نيز در مدت بيش از چهار سال در سايت هاي اينترنتي به فعاليت هاي اينترنتي مي پرداختم . در مجموع دركليه موضوهاي اينترنتي حضور فعال داشته ام .

در عرصه ژاسخ به سوالات كتبي نيز روزانه ايميل هاي فراواني به اين مركز ارسال مي شود كه تعداد زيادي از اين سوالات كه مسائل اعتقادي و فلسفي را تشكيل مي دهد به كمك دوستان ديگر به ژاسخ آن مي

پردازيم.

بهروزكيا، كمال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كمال بهروزكيا در سال 1329 در تهران به دنيا آمد.ايشان داراي مدرك كارشناسي زبان آلماني از دانشگاه تهران مي باشد.آقاي بهروزكيا سال ها در مدرس? راهنمائي و دبيرستان مشغول تدريس بوده، و كار ترجمه را از سال 58 شروع كرده است. كتاب"تند پا و باد پا " ترجمه كمال بهروز كيا ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : كمال بهروز كيا سال دوم دبيرستان به ناچار تحصيل را ترك كرد و به كارگري مشغول شد. پس از چندي معلم كلاس دوم يك مدرس? ملي شد. از آن پس، روزها درس داد و شب ها درس خواند تا آنكه سرانجام ديپلم متوسطه را دريافت كرد و به دانشگاه تهران، براي تحصيل در رشت? زبان آلماني، راه يافت و در سال 1359 به اخذ درج? ليسانس نائل شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كمال بهروزكيا سال ها در مدرس? راهنمائي و دبيرستان مشغول تدريس بوده، و كار ترجمه را از سال 58 شروع كرده است.

جوائز و نشانها : كتاب"تند پا و باد پا " ترجمه كمال بهروز كيا ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 . آتش بعدي (صد سال آزادي بدون تساوي حقوق)

ويژگي اثر : ترجمه،جيمزبالدوين

2 بچه هاي شلوغ

ويژگي

اثر : ترجمه،آستريد ليندگرن

3 بچه هاي كوچ? تيله بازها

ويژگي اثر : ترجمه،گرهارد تاخلت

4 بدرود اي سرزمين مقدس (22 داستان از نويسندگان معاصر لهستان)

ويژگي اثر : ترجمه

5 پسرك بي نظم و آدمكهاي روي ديوار

ويژگي اثر : ترجمه،گيزلا بونزلز

6 تند پا و باد پا

ويژگي اثر : ترجمه،اورسولاولفل،اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «تندپا و بادپا»: تند پا و بادپا؛ اورسولا ولفل؛ ترجم? كمال بهروزكيا، تهران: نشر شورا، 1371. تندپا و بادپا كتابي است جذاب و تربيتي با پيامهاي آموزشي گوناگون. در اين داستان پسرك فقيري از چاقي و كوتاه بودن قدش رنج مي برد و براي همين دوست دارد كودك ديگري باشد. پدرش او را با خود به مسافرت مي برد و در طول سفر، داستانهاي پند آموز و زيبايي براي او تعريف مي كند و سرانجام پسرك آگاه مي شود كه قياف? ظاهري آدمها اهميتي ندارد. ترجم? كتاب با شيوايي و دقت انجام گرفته، و مترجم نيز انتخاب شايسته اي داشته است.

7 دايي من

ويژگي اثر : ترجمه،فرانس اريش كستنر

8 زيباترين تخم مرغ دنيا

ويژگي اثر : ترجمه،هلمه هاينه

9 فلوت سحر آميز هانس

ويژگي اثر : ترجمه،كريستيَن اُندرسن

10 قوي ترين كلاغ دنيا

ويژگي اثر :

ترجمه،هلمه هاينه

11 كره خري به نام گريزلا

ويژگي اثر : ترجمه،هاينريش ماريادنبورگ

12 ماشين سحرآميز

ويژگي اثر : ترجمه،كارل تئوگورينگ

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

بهروزي، علي نقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، محقق.

تولد: 1281(1323 ق.)، كازرون.

درگذشت: 14 فروردين 1362، شيراز.

على نقى بهروزى متخلص به «بهروزى»، فرزند بهروز، پس از اخذ ديپلم در بوشهر و فراگيرى ادبيات و زبان انگليسى، به سال 1302 به بحرين رفت و دو سال به مديريت و آموزگارى مدرسه اتحاديه ايرانيان اشتغال ورزيد و بعد خدمت خود را در سمت هاى معملى و نظامت و مديريت در بوشهر و شيراز ادامه داد. وى در سال 1337 بازنشسته شد. با اين وجود معلمى در دبيرستان ابن سينا ادامه داد. همچنين داراى گواهينامه زبان انگليسى از دانشگاه كمريج بود. علاوه بر انگليسى، با عربى نيز آشنا بود و به دريافت نشان هاى درجه يك و دو علمى نايل آمد.

در سال 1305 با روزنامه ى «تخت جمشيد» همكارى كرد و بعد به عضويت در هيئت تحريريه روزنامه هاى «عصر آزادى»، «پيغام»، «پارس» و «بهار ايران» درآمد. در عين حال مقالاتى در مجلات «گل هاى رنگارنگ»، «ارمغان»، «يادگار»و «يغما» انتشار مى داد. او در سال 1325 امتياز روزنامه ى «دستاويز» را گرفت و چند شماره در شيراز منتشر كرد. وى همچنين عضو «انجمن قلم» و عضو مشورتى روزنامه ى «اطلاعات» در استان فارس بود و به عنوان شعار در «انجمن ادبى فارس» حضور مى يافت و يكى از بنيانگذاران «كانون دانش پارس» بود و تا روزهاى آخر عمر در جلسات آن شركت مى كرد.

از سال 1350 تا 1358 به سمت سرپرست كتابخانه

حافظيه مشغول كار بود. از تير سال 1358 به سرپرستى كتابخانه حضرت احمد در ××××× شاهچراغ شيراز اشتغال داشت.

فهرست آثار او به شرح زير است: جشن هاى ايزدى، تاريخ اعياد ملى (شيراز، 1324)؛ سده ى وفات قاآنى (شيراز، 1333)؛ شرح كامل حالات حكيم قاآنى (شيراز، 1334، نشريه ى سه كانون دانش پارس)؛ شهر شيراز يا خال رخ هفت كشور (شيراز، 1333)؛ تصحيح ديوان رحمت كازرونى (شيراز، 1334)؛ تصحيح ديوان مظفر شيرازى (با همكارى و بازنگرى ديگران شيراز، 1337)؛ لطايف و ظرايف ادبى (شيراز، 1342)؛ آثار محلى فارس (شيراز 1340)؛ فارسنامه ابن بلخى (شيراز، 1343)؛ تاريخچه ى شهر شيراز و اماكن تاريخى (تهران، 1347)؛ واژه ها و مثل هاى شيرازى و كازرونى (تهران، 1348)؛ بناهاى تاريخى و آثار هنرى جلگه شيراز (شيراز، 1439)؛ تاريخچه ى مسجد جامع سلطانى وكيل (شيراز، 1350)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ملى فارس (دو جلد با همكارى آقاى محمدصادق فقيرى، شيراز، 1351)، نوادر تاريخى (جلد اول، 1353)؛ حافظ را بشناسيد (شيراز، 1355)؛ سعدى را بشناسيد (شيراز، 1355)؛ افتخارات ايران؛ شرح حال و اشعار ناخدا عباس دريانورد (شيراز، 1356)؛ تاريخچه ى كتابخانه ها و مطبوعات و چاپخانه ى فارس (شيراز، 1356)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى آستان حضرت احمد بن موسى شاهچراغ (دو جلد، شيراز، 1360)؛ تاريخچه ى ده ساله ى كانون فرهنگيان پارس (شيراز، 1333)؛ اشعار نغز؛ گلشكر.

على نقى بهروزى سرانجام به سال 1362 در شيراز زندگى را بدرود گفت و در دارالرحمه شيراز به خاك سپرده شد.

(1362 -1283 / 1281 ش)، شاعر، روزنامه نگار و نويسنده. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در كازرون و بوشهر و شيراز به پايان رسانيد و موفق به اخذ ديپلم متوسطه شد و زبان انگليسى را كاملا آموخت و نايل به

دريافت گواهى نامه از دانشگاه كمبريج انگلستان شد. بهروزى وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و مدت دو سال مدير مدرسه ى ايرانيان در بحرين بود و از آنجا به بوشهر منتقل شد. و به مديريت و تدريس در مدارس مختلف در بوشهر و شيراز پرداخت. او مقالات ادبى و اجتماعى زيادى در جرايد «تخت جمشيد»، «عصر ايادى»، «پارس» و مجلات «ارمغان»، «يادگار» و «گلهاى رنگارنگ» منتشر كرد. بهروزى در سال 1325 ش امتياز روزنامه ى «دستاويز» را گرفت و چند شماره ى آن را در شيراز منتشر كرد. بعد از بازنشستگى از سال 1350 ش به سرپرستى كتابخانه حافظيه و كتابخانه شاهچراغ، گمارده شد و عضو انجمن ادبى فارس و مؤسس كانون دانش پارس بود و تا آخر عمر در جلسات آن شركت مى كرد. وى گاهى شعر مى سرود و محققى پركار بود و بيست و چهار جلد كتاب تأليف كرد و دهها مقاله نوشت. از آثار وى: «آثار محلى فارس؛ «جشنهاى ايزدى»؛ «نوادر تاريخى»؛ «گلشكر»، لطائف و ظرائف ادبى؛ «سده قاآنى»؛ «شهر شيراز يا خال رخ هفت كشور»؛ «فرهنگ لغات محلى فارسى».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (332/ 5)، انجمن هاى ادبى شيراز (415 -412)، تارخى جرايد (31 -30/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (494 -490/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (120 -119/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (604 ،603/ 4).

بهروزي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، نويسنده، شاعر و روزنامه نگار. در سارى متولد شد. وى پس از اتمام تحصيلات وارد خدمت دولتى و عهده دار مشاغلى مختلف شد و قرائت خانه اى در سارى داير كرد و با نشريات «قانون»، «حلاج»، «نسيم شمال»، «ارمغان» همكارى داشت. او امتياز نشريه اى به نام «كنار دريا» را

نيز گرفت. بهروزى در نظم و نثر دست داشت. از آثار منثور او: «اگر خدا بخواهد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (609 -605 /1)، فرهنگ سخنوران (149).

بهزادي اندوهجردي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه مشهد در سال 1341، كارشناسى ارشد در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1347، دكترا در رشته زبان و ادبيات فارسى در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران در سال 1350، دانشيار دانشگاه تهران در سال 1354 و هم اكنون دانشيار دانشگاه آزاد اسلامى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرهنگ جامع اصطلاحات زبان و ادبيات فارسى، اصطلاحات دستور زبان فارسى، اصطلاحات عروض و قافيه، اصطلاحات معانى و بيان و بديع، نقد ادبى، سبك شناسى، مكتبها.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 20

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شعر، تاريخ ادبيات، سبك شناسى، بديع و بيان، عروض و قافيه، طنز و انتقاد.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى:-، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تحقيقات ادبى، نقد و نظر، پژوهش در طنز و هزل، حماسه هاى مذهبى، بديع و بيان، معرفى بهترين شاعران كرمان، ستارگان كرمان، اختران خراسان، شيرين كاران شيراز، سخنسرايان آذربايجان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

بهشتي قزويني، شريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1308 ق)، عالم دينى، مدرس، اديب و شاعر. در قزوين به دنيا آمد. وى پس از فراگيرى مقدمات علوم، مدارج عالى را در حوزه ى درس شيخ ملا محمدصالح برغانى و شهيد ثالث پيمود. سپس به عراق رفت و در كربلا و نجف از محضر استادانى چون شيخ حسن برغانى بهره گرفت و به درجه اجتهاد نايل شد. در بازگشت به موطن خويش از استادان قزوين نيز اجازه اجتهاد گرفت. آنگاه به تدريس و فتوا و ترويج دين

پرداخت. بهشتى از مدرسان مشهور مدرسه صالحيه بود، بويژه در تدريس كتاب «مطول» به حدى مهارت داشت كه او را مطول گوى مى گفتند. وى و برادرش شيخ ملا عبدالوهاب بهشتى، كه او نيز مدرس سطوح فقهيه بود و در حدود 1300 ق از دنيا رفت، هر دو از علما و ادبا و برجستگان قزوين به حساب مى آمدند. از آثار وى: حواشى بر «مطول»؛ حواشى بر «حاشيه ى ملا عبداللَّه»، در منطق؛ حواشى بر «شرح لمعه ى» شهيد ثانى؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 805/13)، المآثر والآثار (165).

بهشتي مقدم، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا بهشتي مقدم

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

سال 1372 همزمان با ورود به دانشگاه اصفهان در رشته فيزيك كاربردري به حوزه علميه اصفهان وارد شده با جديت مشغول تحصيل دروس مقدمات گشتم، بعد از انصراف از تحصيل در دانشگاه، با جديت بيشتري دروس را ادامه داده، بطوري كه در سال دوم، تدريس دروس ادبيات مربوط به سال اول را مشغول شدم و به پايان رساندم. همزمان با لمعه، دروس مكاسب را و همزمان با رسائل شيخ كفايه را و با اتمام لمعه و رسائل، در ادامه مكاسب و كفايه را با دروس خارج حضرت استاد آيت الله العظمي آقا شيخ حسين مظاهري ادامه دادم و اين در حالي بود كه سال چهارم حوزه بودم. دروس خارج را با لغت عرب مي نگاشتم و جديتم در دروس و ارائه مطالب نو (و يا در قالبي نو) چشمگير بود.

نهايتاً سال 76 به علت مشكلاتي كه از طرفي بعضي از اقران و هم صنفي ها (روحانيت) بر اينجانب

وارد شده بود به حوزه قم منتقل شده و تا سال 79 امتحانات دروس سطح را به پايان بردم (به طوري كه هر دو سال را در يك سال آزمون داده ام). سال 79 موضوع پايان نامه ام را «مباحث الفنية في فقه الاملية» قرار دادم كه متن طرح پايان نامه خدمت مرحوم استاد راهنمايم حضرت آيت الله محمد هادي معرفت(قدس سره) وقتي ارائه نمودم بسيار بسيار تحسين و ترغيب نمودند، ليكن از طرف ديگر مرحوم آيت الله العظمي آقا ميرزا جواد تبريزي بنده را به ادامه دادن دروس خارج بدون توجه به برنامه شوراي مديريت سفارش نموده و مرا از ارائه پايان نامه كه قسمت عمده كارهاي آن صورت گرفته بود، بازداشتند. في الحال اخذ مجوز تدريس دروس معارف اسلامي (مباني نظري) از نهاد نماندگي نموده و مشغول به تدريس در دانشگاهها مي باشم. نيز مايل به تدريس در حوزه مقدس به صورت متمركز و از تدريس مهم تر تحقيق در مباحث تفسيري و فقهي و اصولي و ديگر مباحث جهت خدمت به حوزه مقدسه و انقلاب مي باشم.

بهشتي مهر، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بهشتي مهر

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1367 وارد حوزه شدم در سال 1374 وارد حوزه قم شدم و دركنار دروس حوزوي مقطع كارشناسي الهيات را در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني آغاز كردم . در سال 1379 درس خارج مشغول شدم . در سال 1381 در موسسه رشته دين شناسي در مقطع كارشناسي ارشد پيوسته پذيرفته شدم و در سال 1385 با دفاع از پايان نامه و با رتبه عالي فارغ التحصيل شدم .دروس تحقيقا

ت و پژوهشهاي خود را هم پيش از اين نام بردم. از سال 1377 با نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها همكاري مي كنم و در ايام تبليغ به تبليغ در دانشگاهها مي پردازم . پيش از سال 77 هم در مراكز مردمي به تبليغ مي رفتم مناطق محرومي چون زابل و زاهدان و ايرانشهر را براي تبليغ انتخاب كرده بودم .

بهشتي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم بهشتي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در حدود سال 1349 به مدرسه علميّه حاج فتحعلي بيك دامغان وارد شده و بعد از دو سال به حوزه علميّه قم آمدم و در مدرسه علميّه آيت الله گلپايگاني به تحصيل خود ادامه دادم و پس از پايان سطح و چند سالي درس خارج فقه و اصول به شهر دماوند رفتم و مدّت چهار سال در آن شهر در مدرسه علميّه امام صادق عليه السلام مشغول تدريس بودم و سپس به قم آمدم و در قم هم مشغول تحصيل و هم تحقيق بودم.

بهشتي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابولفضل بهشتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابولفضل بهشتي فرزند جعفر به سال 1339 شمسي در شهر قم در خانواده اي روحاني متولد گرديده، پس از گذراندن تحصيلات عمومي (سطح ديپلم) با پيوستن به حوزه علميه در دوره سطح از اساتيدي چون حضرت آقايان: ستوده، اعتمادى، پايانى، انصاري شيرازي استفاده برده و سالها نيز در دوره هاي خارج فقه اصول، فلسفه از محضر آيات عظام: فاضل لنكرانى، وحيد خراسانى، تبريزى، حسن زاده آملي و.... بهره گرفتم و پس از پيروزي انقلاب همكاري فعال علمي و فرهنگي با نهادها و مراكز فرهنگي و تبليغي و انتشاراتي داشته و از بدو تأسيس دفتر تبليغات اسلامي در بخش هاي مختلف آن بويژه برنامه ريزي و نظارت و پژوهش فعاليت داشته ام و هم اينك نيز ادامه دارد. و همزمان به تهيه و تأليف آثاري در قالب مقاله و كتاب و انجام سفرهاي

تبليغي همت گماشته ام. و در حال حاضر نيز در درس خارج شركت فعال دارم.

بهشتي، سيدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1354 ق)، عالم، اديب، لغوى، مفسر، فقيه و محدث. معروف به مفسر. در كربلا متولد شد و همان جا نشو و نما يافت. وى در تهران ساكن و از اعلام معاصر تهران بود. بهشتى در زهد و تقوى كم نظير بود. او متجاوز از بيست و دو سال پى درپى در مسجد جامع تهران تفسير قرآن مى گفت. در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه شهر رى دفن شد. از آثار وى تفسير «مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر»، به عربى، در دوازده مجلد است كه در تهران به طبع رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (179 -178 /4)، مقنيات الدرر (ج 1/ مقدمه مؤلف).

بهشتي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بهشتى بروجردى. تولد ايشان در بروجرد واقع شده و پس از فراگرفتن مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت و سطوح وسطى و عالى را از مدرسين و اساتيد حوزه علميه به پايان رسانيده و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران حاضر و استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى حسب الامر آقاى گلپايگانى به شاه آباد مهاجرت و تااكنون اشتغال به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ارشاد مردم دارند.

و در شاه آباد منشأ خدمات اجتماعى و آثارى گرديده اند كه از جمله تأسيس كتابخانه اى براى جوانان كه ضمن آن كتابهاى مذهبى به قيمت مناسب در دسترس جوانان قرار مى گيرد و ديگر با همكارى جمعى از متدينين اقدام به تأسيس درمانگاه مهديه نموده اند كه براى فقرا و مستمندان بسيار مفيد و مؤثر است.

برادر ارجمندشان جناب حجةالاسلام حاج سيد عبدالحسين بهشتى نيز از فضلاء محترم حوزه علميه قم به شمار مى روند كه

ساليان دراز است از زادگاه خود هجرت و در دارالعلم قم رحل اقامت افكنده و از محاضر آيات عظام آقاى بروجردى و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه گلپايگانى و غيرهم استفاده نموده و تا هم اكنون از شركاء درس آيتين علمين مذكورين مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

بهشتي، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير عبدالباقى مير محمدرضا حسينى.

عالم و زاهد و فاضل بوده، در محله ى لنبان مرجع امور دينى بوده، و در مسجد لنبان امامت مى نموده.

در سلخ ربيع الثانى سال 1308 وفات يافته، در قسمت شمالى مسجد مصلى در تخت فولاد مدفون شده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بهشتي، محمدحسيني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1307، اصفهان.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

آيت الله سيد محمدحسين بهشتى در محله ى لومبان اصفهان چشم به جهان گشود. پدربزرگ وى، آيت الله مير محمدصادق مدرس خاتون آبادى، از مراجع عصر خود بود. آيت الله بهشتى تحصيلات خود را تا سال دوم دبيرستان در اصفهان گذراند و سپس در سال 1325 به قم رفت. حدود شش ماه در قم بقيه سطح مكاسب و كفايه را تكميل نمود و از اوايل سال 1326 به درس خارج فقه و اصول در محضر آيت الله محقق داماد وارد شد. از اساتيد ديگر وى آيات عظام بروجردى، خوانسارى، كوه كمره اى و امام خمينى (ره) بودند.

براى پيگيرى تحصيلات دانشگاهى، در سال 1327 با گرفتن ديپلم وارد دانشگاه معقول و منقول شد و تا سطح دكترى ادامه تحصيل داد. در فسلفه نيز پنج سال مستمر (1335 -1330) در درس علامه ى طباطبائى حضور يافت و علاوه بر بحث هاى اصول فسلفه و روش رئاليسم، اسفار و شفا را نيز فراگرفت.

در همان سالها به سبب آشنايى با زبان انگليسى به عنوان دبير به تعليم اين زبان در دبيرستان ها پرداخت.

در سال هاى 1329 و 1330 وارد عرصه ى فعاليت هاى سياسى شد. تأسيس مدرسه ى منتظريه ى با همت آيت الله قدوسى و با نظارت ايشان از فعاليت هاى ديگرى بود كه از سال 1339 آغاز شد. از سال 1341 نيز در جريان هاى سياسى حضور داشت. از جمله اقدامات وى

همكارى در ايجاد «كانون دانش آموزان قم» بود كه بعدها آيت الله دكتر محمد مفتح مسئوليت آن را پذيرفت. در زمستان سال 1342 او را مجبور كردند كه از قم خارج شده و به تهران برود.

با ورود به تهران با جمعيت هاى مؤتلفه ى اسلامى رابطه سازمان يافته اى داشت. در همين جمعيت ها بود كه به پيشنهاد شوراى مركزى، امام خمينى (ره) يك گروه چهار نفرى را به عنوان شوراى سياسى و فقهى تعيين نمود كه يكى از آنها آيت الله بهشتى بود. بعدها برنامه تغيير كتاب هاى تعلميات دينى مدارس در رأس فعاليت هاى آنها قرار گرفت.

با دستگيرى اغلب رهبران سياسى نظامى جمعيت هاى مؤتلفه، آيت الله بهشتى در اوايل سال 1344 براى راهنمايى مسلمانان آلمان، از ايران به آن كشور رفت و در هامبورگ مستقر شد. در آنجا زبان آلمانى را ياد گرفت. اما فعاليت وى فقط منحصر به آلمان نبود و كشورهاى آلمانى زبان (به ويژه اتريش) را نيز در برگرفت. آيت الله در اين مدت در تشكيل اتحاديه ى انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا و نشريه «اسلام مكتب مبارز» همكارى كرد و از ايشان در اين دوره، سخنرانيها و جزوات چندى به زبان هاى فارسى، انگليسى، عربى و آلمانى باقى مانده است. يك دوره تفسير قرآن از آغاز تا سوره نساء نيز حاصل همين ايام است.

در سال 1349 به ايران بازگشت و با همكارى آيت الله مهدوى كنى، آيت الله موسوى اردبيلى و آيت الله محمد مفتح به تشكيل جامعه روحانيت مبارز نمود. در سال 1355 هسته هايى براى امور تشكيلاتى به وجود آمد و در سال 1356 روحانيت مبارز شكل گرفت.

در كنار فعاليت هاى ديگرش، از همان سال بازگشت به ايران (1349) كار تحقيقاتى و علمى را آغاز

كرد كه تا سالهاى انقلاب با همكارى آيت الله موسوى اردبيلى و دكتر محمد مفتح ادامه يافت و اهميت اين كار تحقيقاتى به حدى بود كه حتى در سال 1353 در برگه يادداشت كارهاى جارى، پنجاه درصد از وقت خويش را فقط به آن اختصاص داده اند و بقيه را به بيش از پانزده كار فرهنگى، تحقيقى و اجرائى ديگر. در سالهاى 1355 تا 1357 نيز، جلسه اى در روزهاى دوشنبه در منزل ايشان برقرار بود كه در آن با حضور چند تن از محققان و فارغ التحصيلان رشته ى اقتصاد، كتاب كاپيتال (سرمايه) كارل ماركس مورد بررسى قرار گرفت.

با عزيمت امام خمينى (ره) به پاريس، آيت الله دكتر بهشتى به حضور ايشان رفت و هسته ى شوراى انقلاب تشكيل شد كه وى يكى از اعضاى آن بود.

علاوه بر مقاله ها و سخنرانى ها، تأليفات وى به شرح زير است: بانكدارى و قوانين مالى اسلام؛ عادت (ترجمه از انگليسى)؛ قانون عليت در جامعه ما؛ نقش ايمان در زندگى انسان؛ كدام مسلك ؟؛ صداى اسلام در اروپا (به پنج زبان)؛ روحانيت در اسلام و در قرآن؛ يك قشر جديد در جامعه ما؛ حكومت در اسلام (حكومت از نظر اسلام) (1367)؛ نماز چيست؟ (1366)؛ اسلام و مكتب هاى معاصر؛ مباحث شناخت در اسلام (1369)؛ شناخت از ديدگاه قرآن؛ امر به معروف و نهى از منكر، آزادى از ديدگاه اسلام؛ مالكيت از نظر اسلام؛ تكامل از نظر اسلام؛ تخريب در انديشه اسلامى؛ حقيقت و عرفان؛ اسلام دين واقع بين؛ قضاى اسلامى؛ اقتصاد اسلامى (فارسى و عربى، 1362)؛ توحيد در قرآن؛ حج در قرآن (1365)؛ نقش قيامتى انقلاب اسلامى (مجموعه مقالات؛ با همكارى محمدجواد باهنر).

از آثار ديگر ايشان كه چاپ

نشده اند: ترجمه كامل تاريخ قرآن نولد؛ ترجمه بخشى از كتاب دانش منطق اثر هگل؛ تحقيق گسترده اى پيرامون وحى؛ تفسير قرآن (نوار).

ضمنا تعداد معدودى نوار از جلسات درس دكتر بهشتى با عنوان (فلسفه ى هگل) كه از سال 1355 براى طلاب آغاز كرد و نيز يادداشتهاى آن به جا مانده است.

آيت الله دكتر بهشتى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكرش در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

استاد دكتر سيد محمد حسينى بهشتى اصفهانى از افاضل دانشمندان و اكابر مدرسين و اساتيد معاصر و مستخرجين با كمال حوزه علميه قم است آقاى دكتر بهشتى در حدود 1345 قمرى در شهر اصفهان به دنيا آمده و پس از خواندن اوليات و قسمتى از سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه فراگرفته و آنگاه به دروس خارج فقه واصول آيات عظام مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى و آيت اللَّه العظمى آقاى شريعتمدارى حاضر و از دراسات آنان استفاده كامل نموده و معقول را هم از محضر علامه آيت اللَّه طباطبائى آموخته و در رشته هاى مختلف علمى عقلى و نقلى يكى از ستارگان درخشنده حوزه علميه گرديده و چند سالى از طرف مراجع بزرگ براى ارشاد و وظائف روحى و دينى به آلمان مهاجرت و در آنجا رهبرى- مسلمين شيعى را نموده و خدمات چشمگيرى انجام داده تا در اين چند ساله اخير كه مراجعت به ايران و در تهران به تدريس و خدمات دينى پرداخته و هم براى تدريس و سخنرانى در دارالتبليغ اسلامى قم به دعوت موسس بزرگوار آن حضرت آيت العظمى آقاى شريعتمدارى به قم آمده و

ايفاء وظيفه نموده است.

معظم له نيز از مجاهدين به نام و مبارزين عيه امپرياليسم و رژيم منفور طاغوتى است كه با تمام سخنرانيهايش مظالم و جرائم دولت را بيان و از اعمال ضد خلقى و مردمى و توحيدى آنان انتقاد نموده است.

استاد بهشتى در انقلاب ايران و پيروزى آن سهم ويژه اى دارند و هم اكنون يكى از علماء دولت موقت جمهورى اسلام و از نزديكان و همكاران جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان نخست وزير مى باشد سخنرانيها و اعلاميه هاى ايشان جالب و مجموع آن خود كتابى خواهد بود.

آثار و تاليفات عديده علمى دارند كه بعضى از آن مطبوع و برخى هم مخطوط مانده است از تاليفات مطبوع ايشان كتب زير است.

1- خدا از ديدگاه قرآن كه در 27 شهريور 1352 برابر 25 شعبان 1393 ق به طبع رسيده است.

2- نماز چيست.

3- شناخت اسلام كه به اتفاق دو نفر از افاضل آقاى على آقاى گلزار غفورى- محمدجواد باهنر نوشته اند كتابهاى ديگرى كه متاسفانه نام آنها را ياد ندارم.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهشتي، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محسن، معروف به ملك المتكلمين. فاضل اديب خطيب توانا.

از گويندگان معروف، و خطباى مشهور، و از بنيان گزاران مشروطيت ايران است كه در اثر نطق ها و خطابه هاى او مردم برضد استبداد و دستگاه دولتى برانگيخته شدند، و به طورى كه در كتب تاريخ مذكور است و مقام گنجايش ذكر آن را ندارد، وى و ديگر همكارانش توانستند كه مملكت را مشروطه نمايند [!]

در اصفهان متولد گرديده، و نزد جمعى كثير كه از آن جمله است: آخوند ملاصالح فريدنى تحصيل نموده، و خدمت سيد جمال الدين اسدآبادى رسيده، و از او نيز كسب فيوضات نمود، و تحت تأثير

افكار او قرار گرفته، در طهران در زمره ى آزادى خواهان وارد شده، و شروع به فعاليت نموده.

سرانجام در اواخر جمادى الاولى سال 1326 به سن حدود 47 سال در باغ شاه، به دستور محمد على شاه كشته شد، و در جنب باغ شاه در قبرستان كوچكى به خاك رفت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بهشتيان، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد عباس بهشتيان به سال 1305ش در اصفهان ديده به جهان گشود. وي يكي از سه فرزند ذكور خانواده بود. پدرش مرحوم حيدر علي در شهر ريز (زرين شهر ) به شغل برنجكاري و ادارة امور عصارخانه اي در آن محل اشتغال داشت. مرحوم بهشتيان دورة تحصيلات را در مدرسة كه به مديريت عالم فاضل اديب مرحوم ميرزا عبدالحسين قدسي اداره مي شد سپري نمود . عشق به تاريخ ادبيا ت فارسي از همان زمان در وي ريشه گرفت و به مرور ايام تبديل به انگيزه اي مؤثر و مفيد گشته، ديگر فعاليتهاي اجتماعي اش را تحت الشعاع خويش قرار داد. بنحوي كه در نهايت، پاسداري از مواريث فرهنگي و افتخارات ملي اين سرزمين هدف غائي و قوة محركة زندگيش گشت.

پس از فراغت از تحصيل بر خلاف دارا بودن مدرك تحصيلات بالا و توجة زمانه خويش و امكان احراز موقعيتهاي گوناگون جهت تصدي مشاغل دولتي، تن به قبول مسؤليت هاي اداري نداده، ترجيح داد بطور آزاد به انجام مطالعات و تحقيقاتش در امور تاريخي، ادبي و اجتماعي بپردازد.

همچنين فعاليت در امور زراعي سبب گرديد كه ميزان اطلاعات و تبحر وي در مسائل مربوطه به درخت و درختكاري، متناسب با آب و هواي منطقه اصفهان زياد گردد. و با فوت

پدرش مزرعه هاي و باتلاقي در حوالي لنجان را خريداري نموده و پس از پنج سال تلاش مداوم ، توانست زمين را بصورت قابل قبول جهت زراعت و سكونت درآورد. در تمام دوران زندگي با درآمد حاصل از راه زراعت، باغداري و توليد سركه و فروش آن زندگي را سر كرد.

عباس بهشتيان يكي از مردان جالب و جذاب و كم نظير و يكي از ياران و همراهانش او را بحق (آتشفشان خاموش) لقب داده بود. بزرگمهري كه آتش مقدس عشق به زاد و بوم پيوسته در اعماق قلبش زنده و جوشان بود. وي به لحاظ روحيه توكل و قناعتي كه وجه مشخصة او بوده از هيچ قدرت و مانعي جهت حفظ آثار و بناهاي تاريخي هراس نداشت.

استاد مهريار از معاريف كه سالهاي دراز يار همراه بهشتيان بوده درباره وي مي گويد:

« هيچوقت كنار يك منقل پرآتش كه شعله مي كشد نشسته ايد ديده ايد كه وقتي بادي مي وزد چگونه شعله بالا مي كشد، شور و شوق اين مردم به وطن رفته رفته چنين شده بود، در كنار كه مي نشستي حرارت را حس مي كردي و گاه بود كه مي سوختي، بالاخص اگر بادي هم مي ورزيد.

وباز از قلم رفيق شفيق ديگر وي مرحوم استاد منوچهر قدسي كه از عهد شباب تا آخرين روزهاي حيات با وي بوده مي¬خوانيم. «...... من نسبت به گذشتة ايران خاصة اصفهان، آگاهتر از عباس بهشتيان عدهّ اي را ولو به شماره انگشتان يك دست مي شناسم اما.......عاشق تر از او در تمام عمر نديده ايم كسي كه به اندازة او در مسائل تاريخي، هنري و مملكتي صاحب

سوز و درد باشد و آثار هنري و فرهنگي اين سرزمين به ويژه اصفهان را نه تنها دوست بدارد، كه به هر كدام تا حد پرستش عاشقانه مهربورزد....»

وي با شور فراواني كه در معرفي و شناساندن آثار تاريخي اصفهان داشت با عشق و مهرورزي تمام دانشجويان و علاقمندان را راهنمايي مي¬نمود و نكته به نكته جاي جاي آثار را كه معرفي مي نمود.

موضاعات تحقيقي استاد، زمينه هاي گوناگون را دربر مي گرفت كه اهم آنها از قرار ذيل است:

1- بحث آثار ملي، كه شامل معرفي و بيان تاريخچه بازارها، سراها، مساجد ، مدارس و خانه هاي قديمي اصفهان مي گردد.

2- تاريخ تخت فولاد كه تكاياي موجود و از بين رفته را دراين قبرستان بررسي نموده و به ذكر احوال دانشمندان و اساتيد مدفون در اين مزار شريف مي پردازد و اين كتاب بر صفحة كتاب بخشي از گنجينة آثار ملي، به چاپ رسيد.

3- عصارخانه ها¬، تحقيق جامعي است از عصار خانه هاي اصفهان

4- كبوتر¬خانه هاي اصفهان، برج كبوتر را معرفي و در مورد فوائد آن در امور كشاورزي اصفهان و روستاها به بحث مي پردازد.

5- تحقيقي در مورد مادي هاي اصفهان

6- شرح خانقاه تكيه، علي بن سهل وخلاق المعاني كمال الدين اسماعيل و معماران هنرمندان اصفهان و مقالات متعددي ديگر كه در نشريات و مجلات آن زمان به چاپ رسيده است.

مرحوم بهشتيان كه در سالهاي فعاليتش به زندگي بس ساده اي با درآمد حاصل از راه زراعت و باغداري وتوليد و فروش سركه مي گذشت، قناعت مي كرد در سرار عمر بسياري ساده بي پيرايه زندگي

مي كرد. به سبك قديم لباس ميپوشيد و هرگز در سلك البسة معمول زمان ديده نشد و به تجملات دنيوي كوچكترين علاقه اي نداشت. مردي بسيار تميز و نظيف بود، حتي در نظافت وسواس داشت، صورتش گلگون و هميشه خندان بود، شوخي و مزاح را دوست مي داشت.

از جمله از اقدامات برجستة استاد بهشتيان با كمك علاقمندان به آثار تاريخي، جلوگيري و ممنوعيت عبور ومرور وسائل نقليه از روي پلهاي خواجو و سي وسه پل و همچنين احياء ومرمت مزار صائب تبريزي بود.

ايشان در انجمن آثار ملي وكميسيون نامگذاري اماكن و معابر اصفهان با توجه وعلاقه بسيار زياد شركت مي كرد. وي براي حفظ محيط زيست و فضاي سبز شهر اصفهان اقدامات شايسته اي بعمل آورد.

سرانجام اين استاد گرانمايه در 11 اسفند 1366 فوت كرد و بنابر وصيت نامه خود در تكيه مير فندرسكي بخاك سپرده شد.

بهلول گنابادي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1320 ق)، شاعر. معروف به بهلول. اصل وى بجستان گناباد است. وى در سبزوار متولد شد و همان جا تحصيل علوم قديمى كرد. سپس بيشتر به وعظ و روضه خوانى و مسافرت در ايران و عراق مشغول بود. وى براى مخالفت با قانون اتحاد شكل و تبديل لباسهاى مختلف و معمولى ايرانى به لباس واحد نيم تنه و شاپو، در مشهد سخنرانيهايى كرد كه منجر به شورشى در آنجا شد كه در نهايت وى را به افغانستان بازگشت و در سال 1349 ق به ايران بازگشت. بهلول حافظه اى نيرومند داشت. او را منظومه اى است در حدود هزار و دويست بيت كه خود از آن تعبير به «مجموعه ى دينى» كرده و در آن شرح حال خود و

بعضى وقايع زمان خود را به تصوير كشيده است. مجموعه ى شعرش به نام «بهلول» به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (149 -148 /9)، سخنوران نامى معاصر (634 -631 /1)، صد سال شعر خراسان (157 -155)، مؤلفين كتب چاپى (262/2).

بهمنش، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، نويسنده، محقق و مترجم. در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى خود را در زادگاه خويش انجام داد و بعد به فرانسه رفت و به ايران بازگشت و در سال 1314 ش در دانشسراى عالى به تدريس پرداخت و تاريخ ملل قديم را درس گفت. وى تأليفات و ترجمه هاى زيادى دارد از جمله: ترجمه ى «تاريخ مصر قديم»؛ «تاريخ يونان قديم»؛ «تاريخ ملل قديم آسياى غربى»؛ «سير تاريخ»؛ «تاريخ جهانى»، در دو مجلد؛ «فرهنگ اساطير»؛ مسئله ى شرق»؛ «تارخى اروپا، قرون وسطى و آغاز قرن جديد».[1]

درگذشت: 1371.

احمد بهمنش از تحصيل كردگان دارالفنون بود و جزو محصلان اعزامى به اروپا و فرانسه به تحصيل تاريخ پرداخت. پس از بازگشت چندى در دبيرستان ها درس مى گفت تا اين كه به دانشگاه منتقل شد و در دانشكده ى ادبيات بيشتر تاريخ يونان و روم را بر عهده داشت. بهمنش چند كتاب در زمينه تدريس و مطالعات خود به چاپ رسانيده است. از جمله آثار اوست: تاريخ اروپا در قرون وسطى و آغاز قرون جديد (مخصوص سال چهارم ادبى و دانشسراى مقدماتى)؛ تاريخ جهانى (تأليف شارل دولاندلن، 1347)؛ تاريخ يونان باستان؛ فرهنگ اساطير يونان و روم (پير گريمال 1376).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 4، ش 1، ص 10 -3)، مؤلفين كتب چاپى (367 -366 /1).

بهمني، اردشير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مدرس، اديب.

تولد: 1323، بهار همدان.

درگذشت: 8 فروردين 1374، تهران.

اردشير بهمنى تحصيلات ابتدايى و دبيرستان را در همدان گذراند و در سال هاى بعد از دانشسراى عالى تهران به درجه ليسانس در رشته ى زبان و ادبيات پارسى و سپس به اخذ فوق ليسانس ادبيات نائل گرديد. مدت 27 سال به تدريس

در نقاط مختلف كشور از جمله كرمانشاه، تهران، اروميه و همدان مشغول بود. دو كتاب به نام هاى دستور زبان فارسى (1364) و رتبت دانش حافظ (1355) از وى به چاپ رسيده است. همچنين از وى مقاله هايى درباره ى ادبيات فارسى در مجله هاى «ارمغان»، «يغما»، «وحيد»، «گلچرخ اطلاعات»، «كيهان فرهنگى» و «نهيب غرب» به چاپ رسيده است.

اردشير بهمنى به علت خونريزى معده و ناراحتى كليه بعد از تحمل درد بسيار درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهمني، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد بهمني

محل تولد : باجيگران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات متوسطه در سال61-60وارد حوزه علميه قم شدم . ابتدا به مدت سه سال به طور آزاد درس هاي حوزه را از استادان مختلف آموختم و پس از سه سال در حوزه ثبت نام كرده و قبول شدم. دروس سطح را در سال 69 به پايان رسانده و سپس دروس خارج را آغاز كردم . در سال 71-70 در دوره هاي تربيت محقق و مدير و مبلغ مناطق اهل سنت شركت كرده و به مدت دو سال دوره عمومي آن را گذراندم و پس از يك سال دوره تخصصي فقه و اصول را طي كردم . اين دوره ها پس از مدتي به نام رشته هاي تخصصي فوق و مذاهب اسلامي از سوي حوزه علميه قم به رسميت شناخته شد.

بهمني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي بهمني در فروردين سال ١٣٢١ در شهر دزفول به دنيا آمد. شعر بهمني نيز البته شايد با خود او متولد شده باشد، گرچه بسياري بر اين عقيده اند كه او غزلهايش را وامدار سبك و سياق نيماست. نخستين شعر از او در سال ١٣٣٠، يعني زماني كه او تنها ٩ سال داشت، به چاپ رسيد.

محمدعلي بهمني

براي محمدعلي بهمني شعر چون موجودي جاندار است كه شكل و قالب، لباسهاي آن را تشكيل و به آن شخصيت ميدهند. با اين همه، محمدعلي بهمني شيفته ي غزل است و غزل گفتن و غزل خواندن و غزل سرودن. ميگويد: «غزل، نه تنها در شعر امروز، بيترديد در شعر تمام فرداها جايگاه ويژه اي خواهد

داشت. غزل هستي ايراني است و خواهد بود. آنچه كه مهم است، اين است كه اين امانت حساس را به نسلهاي آينده تحويل دهيم.»

گرچه به رغم تمام اين علاقه به غزل گفتن، بهمني غزل را هرگز قالب نميبندد. «چون قالب يعني محدوديت و هنر را نميتوان محدود كرد و به خاطر اين حرفم بارها زير تهمت ها رفته ام.» در ديدگاه محمدعلي بهمني، غزل يك شكل است كه ميتواند با روزگار خود و با شرايط جديد تغيير كند.

محمدعلي بهمني در سال ١٣٧٨ موفق به دريافت تنديس خورشيد مهر به عنوان برترين غزلسراي ايران گرديد. برخي از مجموعه اشعار وي عبارتند از: باغ لال (١٣٥٠)، در بيوزني (١٣٥١)، عاميانه ها (١٣٥٥)، گيسو، كلاه، كفتر (١٣٥٦)، گاهي دلم براي خودم تنگ ميشود (١٣٦٩)، غزل (١٣٧٧)، عشق است (١٣٧٨)، شاعر شنيدني است (١٣٧٧)، نيستان (١٣٧٩)، اين خانه واژه هاي نسوزي دارد (١٣٨٢)، كاسه آب ديوژن، امانم بده (١٣٨٠).

بهمنيار كرماني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1268 /1262 ش)، استاد دانشگاه، مصحح، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به دهقان. وى در كرمان متولد شد و در همان شهر نزد پدر خويش ادبيات فارسى و عربى و فقه و اصول و فلسفه و رياضيات را آموخت، ضمن تحصيل، زبان تركى استانبولى و انگليسى را نيز فراگرفت و در اين دو زبان دست به تحقيقات و تأليفاتى زد. در آغاز مشروطيت به مبارزات سياسى روى آورد و در سال 1289 ش روزنامه ى «دهقان» را براى اشاعه ى انديشه هاى ملى خويش منتشر كرد كه منجر به تبعيد و زندانى شدنش به شيراز شد. در سال 1296 ش از شيراز به تهران آمد و از طرف وزارت دارايى مأمور خدمت در

خراسان شد. در سال 1303 ش روزنامه ى «فكر آزاد» را در مشهد انتشار داد. در اين هنگام از طرف وزارت فرهنگ به رياست دارالمعلمين تبريز انتخاب گرديد اما پس از يك سال به تهران مراجعت كرد. چندى هم با سمت وكيل عمومى مأمور قزوين و همدان شد. در سال 1313 ش كه معلم دانشسراى عالى و دانشگاه تهران بود، سمت استادى اش تأييد گرديد. بهمنيار در سال 1321 ش به عضويت پيوسته ى فرهنگستان ايران درآمد، و در سال 1332 ش به رياست انجمن تأليف و ترجمه كه از مؤسسات وابسته به دانشگاه بود، برگزيده شد. در تهران وفات يافت و در كربلا به خاك سپرده شد. از تأليفات وى: «تحفه ى احمديه»، در شرح «الفيه ى ابن مالك»؛ «تصحيح و تحشيه ى منشآت محمد بن مؤيد بغدادى»؛ «تصحيح اسرار التوحيد»؛ «رساله ى املاى فارسى»؛ «تصحيح تاريخ بيهق» «شرح حال صاحب بن عباد»؛ «تصحيح الابنيه عن حقايق الادويه»؛ «مجمع الامثال فارسى»؛ «رساله در حكمت و فلسفه»؛ «ديوان» اشعار.[1]

احمد بن آقا محمد على، اديب و استاد دانشگاه تهران (و. كرمان 1262- ف. 1334 ه.ش.) وى علوم مقدماتى را در كرمان تحصيل كرد و در نهضت مشروطه در عداد آزادى خواهان درآمد و روزنامه «دهقان» را انتشار داد سپس از طرف مأموران انگليس به شيراز تبعيد شد و محبوس گرديد. در سال 1335 ه.ق. رهايى يافت و در تهران وارد خدمت وزارت ماليه شد و مأمور خراسان گرديد و در مشهد روزنامه «فكر آزاد» را منتشر كرد. در سال 1305 ه.ش. از طرف وزارت معارف مأمور تبريز شد و به تدريس پرداخت. در سال 1306 وارد خدمت عدليه شد و مأمور قزوين و سپس همدان گرديد

و مجددا در 1308 به معلمى مشغول شد. در 1310 برايس تدريس دارالمعلمين انتخاب گرديد و در 1313 تدريس ادبيات عربى مدرسه معقول و منقول بدو محول شد و در 1315 عنوان استادى دانشگاه و در 1321 عضويت فرهنگستان يافت. از آثار او «تحفه احمديه» در شرح الفيه ابن مالك، تصحيح التوسل الى الترسل، تصحيح تاريخ بيهق، تحصيل اسرار التوحيد، ترجمه زبدة التواريخ در تاريخ آل سلجوق، صرف و نحو عربى به فارسى (سه دوره)، ترجمه احوال صاحب بن عباد را بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (128 -127)، تاريخ جرايد (84 -82 /4 ،310 -307 /2)، تذكره ى شاعران كرمان (146 -144)، ستارگان كرمان (116 -110)، سخنوران نامى معاصر (1390 -1385 /2)، سرآمدان فرهنگ (131 -127 /1)، شرح حال رجال (32 -31 /6)، فرهنگ سخنوران (344)، مؤلفين كتب چاپى (369 -367 /1)، يغما (س 8، ش 8، ص 383، س 30، ش 11، ص 684 -679).

بهنام، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باستان شناس، مترجم، مدرس.

تولد: 1285، در محله ى عودلاجان تهران.

درگذشت: 9 آذر 1363.

عيسى بهنام پس از تحصيلات ابتدايى و متوسطه در تهران در سال 1308 در نخستين گروه دانشجويان اعزامى براى ادامه ى تحصيل در رشته ى باستان شناسى به فرانسه رفت و در طى هشت سال در مدرسه ى لوور دانشكده ادبيات مؤسسه ى هنر و باستان شناسى فرانسه به تحصيل پرداخت. سپس به ايران بازگشت. در سال 1319 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به جاى اشميت، رياست هيئت علمى تخت جمشيد را به عهده گرفت و تدريس در دانشگاه تازه تأسيس تهران را از سال 1320 آغاز كرد و رشته ى باستان شناسى را پايه گذارى كرد.

وى مدت بيست و سه سال به تدريس در دانشگاه پرداخت. همچنين نشان هاى علمى از دانشگاه هاى بين المللى دريافت كرده است.

عيسى بهنام در برگزارى نمايشگاه هاى آثار ايران در پاريس و نمايشگاه جهانى بروكسل و مسكو در شناساندن تاريخ و فرهنگ ايران نقش بسيارى داشته است. از فعاليت هاى ديگر وى، تأسيس موزه ى مردم شناسى بود. چندى هم منشيگرى و مترجمى سفارت افغانستان در تهران را عهده دار بود.

از جمله تأليفات وى مى توان به اين آثار اشاره كرد: تاريخ صنايع و تمدن مردم فلات ايران پيش از تاريخ (1320)؛ راهنماى موزه ى ايران باستان (به فرانسه و فارسى)؛ راهنماى آثار باستانى پاسارگاد (به فرانسه و فارسى)؛ تمدن ايران پيش از شروع تاريخ، تمدن ايرانى (اثر چند تن از خاورشناسان فرانسوى، 1346)؛ تاريخ صنايع اروپا در قرون وسطى (1327).

همچنين مقاله هايى براى مجله هاى «دانشكده ى ادبيات»، «هنر و مردم»، «سخن»، «پيام نوين»، «هنر و زندگى»، «ژورنال دو تهران» (به زبان فرانسوى) و «معمارى ايران» به رشته ى تحرير درآورده است.

از آثار ترجمه ى عيسى بهنام مى توان به اين عناوين اشاره كرد: تمدن ايرانى (مجموعه ى مقالات خاور شناسان معاصر فرانسوى، 1337)؛ هنر ايران، ماد و هخامنشى (از رمان گريشمن، 1346)؛ باستان شناسى ايران باستان (از لويى واندنبرگ، 1345)؛ خانواده ى رومانوف، كاروانسراهاى ايران.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بي باك، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي بي باك در 29 تير ماه سال 1357 در تهران به دنيا آمد

نام خانوادگيش به طور كامل (بي باك اصل) است. پدرش اصليت سرابي داشتند و مادرم مهاجر باكو بودند، آشنايي آن دو باعث ازدواجشان شد و ثمره ازدواج هم شش پسر... او هم به عنوان آخرين فرزند خانواده در خيابان معلم تهران به دنيا آمد، هم اكنون به همراه مادرش

و برادرش (كيوان) در محله پاسداران زندگي مي كنند. چهار برادر ديگرش، همگي متاهل هستند

در سال 1365، زماني كه نه ساله بود، علاقه وافري به تكواندو پيدا كرد. به پدر گفت كه مرا در يك باشگاه ثبت نام كند. مادرش مخالف بود و مي گفت به درست لطمه مي خورد، اما پدرش او را قانع كرد كه اجازه بدهيم (مهدي) از حالا كه كودكي بيش نيست، قدرت تصميم گيري براي آينده اش را داشته باشد و مادرش هم به همراه پدر همفكر شدند و اين شد كه دستش را گرفتند و به باشگاه صحرا) بردند. مربي و استادش (علي اكبر سلطاني) به او آموزش تكواندو داد و خيلي زود توانستم كمربندهاي رنگ و وارنگ بگيرد و سرانجام به كمربند مشكي رسيد و دان هاي مختلف... تا امروز هم همچنان زير نظر استاد سلطاني تمرين مي كند... چرا كه زندگي ورزشي ام را مديون وي هست

منابع زندگينامه :http://taekwondo-chagi.blogfa.com

بي نياز، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي اكبر بي نياز در سال 1307 ، در قزوين متولد گرديد. پس ازطي نمودن تحصيلات مقدماتي در قزوين ، براي فراگيري دروس بالاتر ، به تهران مهاجرت كرد و در حوزه علميه اين شهر ، تحصيلات خود را پي گرفت. وي پس از دو سال تحصيل در اين حوزه ، در امتحان ورودي مدرسه عالي سپهسالار قبول شده و مدت شش سال در اين مدرسه به تحصيل پرداخت. حجت الاسلام بي نياز پس از 6 سال دوري از وطن و فراگيري علوم ديني ، به قزوين باز گشت و به بيان احكام و تبليغ دين مبين اسلام مشغول شد ، و در مساجد مختلف به امام جماعت پرداخت.گروه : علوم انساني رشته

: الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : سيد علي اكبر بي نياز فرزند سيد عبدالنقي ( مشهور به اعتماد ) مي باشد. جد وي ، حاج سيد ابراهيم زرآبادي . يكي از شخصيت هاي برجسته زرآباد و قزوين ، و درجه اجتهاد از مراجع عصر خود دريافت كرده بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد علي بي نياز پس از تحصيل دوره ابتدايي و دريافت مدرك ششم ابتدايي ، وارد حوزه علميه مولاورديخان شد و نزد اساتيد اين حوزه صرف و نحو و مقدمات را آموخت. سپس براي فراگيري دروس بالاتر به تهران مهاجرت كرد و در حوزه علميه اين شهر ، تحصيلات خود را پي گرفت. وي پس از دو سال تحصيل در اين حوزه ، در امتحان ورودي مدرسه عالي سپهسالار قبول شده و مدت شش سال در اين مدرسه به تحصيل پرداخت.استادان و مربيان : سيد علي بي نياز در حوزه علميه تهران ، تحت نظر حاج شيخ محمدرضا تنكابني ، والد آقاي فلسفي ( واعظ مشهور ايران ) قرار گرفت. از اساتيد ديگر او عبارتند از: آيت الله طالقاني ، آيت الله مازندراني ، آقاي حسين علي راشد ، سيد حسين كاشاني ، بديع الزمان فروزانفر ، سيد حسين جمارانيفعاليتهاي آموزشي : سيد علي بي نياز پس از 6 سال دوري از وطن و فراگيري علوم ديني ، به قزوين باز گشت و به بيان احكام و تبليغ دين مبين اسلام مشغول شد ، و در مساجد مختلف به امام جماعت پرداخت.

منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين، تاليف: رضا صمدي ها ، قزوين: بحر العلوم

بيات، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود بيات

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود بيات در حدود سال 1350 وارد حوزه شهرستان نيشابور و تقريباً بعد از 3 سال در حوزه مشهد به مدت دو سال و سپس راهي قم شده و تاكنون مشغول بوده ام . در سال 63 _ 1362 به مدت يك سال تمام از طرف حوزه علميه قم براي تدريس ادبيات به شهرستان ميناب رفتم . در سال 81 _ 82 به مدت يك سال در دانشكده علوم قرآني تدريس قرآن و علوم مربوطه به مقدمات قرآن از قبيل ادبيات بوده ام و در خلال تحصيل مقداري هم تدريس داشته ام .

در ضمن به مدت سه سال از طرف معاونت تهذيب در مدرسه شهيد صدوقي واقع در بلوار صدوق به امر تهذيب مشغول بوده ام و در مدارس امام صادق و بقية الله واقع در حاجي آباد يك سال تحصيلي تقريباً تدريس تجويد و صرف داشته ام . اكنون پايان نامه سطح چهار را تحويل داده ام و مقدمات دفاع انشاء الله فراهم مي گردد . نيز در دانشگاه علامه طباطبايي تهران مشغول تدريس تفسير موضوعي هفته اي يك روز در هفته مي باشم.

بيات، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي بيات

محل تولد : نهاوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

بياري، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر بياري

محل تولد : جعفر آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/5/4

زندگينامه علمي

بنده تا سوم راهنمائي را در محل تولد خواندم. بعد وارد حوزه علميه قم شدم. همزمان بطور غير حضوري ديپلم را گرفتم. در مدارس علميه امام صادق(ع)، امام باقر(ع)، رضويه و معصوميه ادامه تحصيل دادم و در دروس خارج فقه آقايان فاضل لنكرانى، هادوى، كعبي شركت كردم. در تفسير آيت الله جوادي آملي هم 6 سال شركت داشتم، دوره هاي تربيت مربي دفتر تبليغات را گذرانده ام(شش ماه). در مركز ادبي حوزه شركت و دوره ادبيات را گذراندم. در سال 1376 وارد موسسه امام خميني شدم و دوره كارشناسي و سپس ارشد را گذراندم. الان در حال تدوين پايان نامه هستم. همزمان فعاليت هاي تبليغي هم دارم كه عمده آن در دبيرستانهاي كشور است از طريق اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانش آموزان و بسيج دانش آموزى.

بيان شاهرودي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1327 ق)، شاعر و واعظ. وى اهل شاهرود بود و در وعظ بسيار توانا و داراى سحر بيان بود. طرز بيان وى طورى بود كه فقهاى زمانش به بيان او با حسن نظر نگاه نمى كردند. بيان در سرودن شعر توانا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فرهنگ سخنوران (151)، يغما (س 11، ص 384 -383).

بياني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي بياني ، در سال 1285 شمسي، در شهر همدان متولد گرديد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : مهدي بياني، پسر محمد، او پسر عباسعلي و وي نيز پسر محمدعلي ، اصلاً فراهاني بودند.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مهدي بياني ، در دو سالگي پدرش را از دست داد و پس از آن ، همراه مادر و برادران و خاندانش به تهران مهاجرت كرد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهدي بياني ، گواهينامه ي ابتدايي را از دبستان اقدسيه و متوسطه را از دارالفنون و ليسانس علوم فلسفي و ادبيات را از دانشسراي عالي و عنوان دكتراي ادبيات را از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران اخذ كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي بياني ، در سال 1313 در ضمن اشتغال به تدريس دانشكده ادبيات ، به مديريت كتابخانه ي عمومي معارف نيز منصوب گرديد. وي در سال 1316 ، رياست كتابخانه ي ملي را عهده دار شد و در سال 1319 ، به مدت يك سال از طرف وزارت فرهنگ به اصفهان مأموريت يافت و در بازگشت به تهران ، پس از انجام يك سال مأموريت آموزشي در وزارت پيشه و هنر وقت ، دوباره به خدمت كتابخانه ي ملي بازگشت

و با سمت مديركلي در كتابخانه ي ملي به ادامه ي خدمت پرداخت. آنگاه در سال 1335 ، به رياست كتابخانه ي سلطنتي انتخاب شد.

فعاليتهاي آموزشي : مهدي بياني ، پس از انجام خدمت وظيفه در سال 1311 ، به تدريس زبان و ادبيات فارسي و كتابداري كتابخانه ي دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران اشتغال ورزيد و با سمت استادي مشغول تدريس تاريخ تكامل خطوط اسلامي و كتاب شناسي نسخه هاي خطي شد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مهدي بياني ، در سال 1316 سازمان نخستين كتابخانه ي ملي وابسته به وزارت فرهنگ را بنيان گذارد و خود رياست آن را برعهده گرفت. وي انجمن حمايت خط و خطاطان را پايه گذاري كرد و اين طبقه ي هنرمند را به جامعه معرفي كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي بياني ، ضمن فعاليت ها و خدمات مختلف خود ، مأموريت هاي فرهنگي نيز به كشورهايي چون: هند ، پاكستان ، افغانستان ، لبنان ، تركيه ، جماهير شوروي ، لهستان ، اطريش ، آلمان ، دانمارك ، هلند ، بلژيك ، فرانسه ، سوئيس ، ايتاليا ، انگلستان و ممالك متحده آمريكا داشته است. وي سال ها عضو انجمن فرهنگي ايران و شوروي بود و مجله ي « پيام نوين » زيرنظر او منتشر مي شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احوال و آثار ميرعماد

2 اهتمام در نشر السوانح في العشق

ويژگي اثر : تأليف: احمد غزالي.

3 اهتمام در نشر بدايع الازمان

في وقايع كرمان ( تاريخ سلاجقه ي كرمان )

ويژگي اثر : تأليف: افضل الدين كرماني.

4 اهتمام در نشر چهار رساله ي فارسي

ويژگي اثر : تأليف: شيخ شهاب الدين سهروردي.

5 اهتمام در نشر معراجنامه ي منسوب به ابن سينا

6 تاريخ پانصدساله ي جواهرات سلطنتي ايران

7 تاريخ درياي نور

8 راهنماي گنجينه ي قرآن

9 فرهنگ خوشنويسان

ويژگي اثر : در 12 مجلد.

10 فهرست كتاب هاي خطي فارسي كتابخانه ي سلطنتي ايران

11 فهرست نمايشگاه خطوط خوش كتابخانه ي ملي

12 نمونه ي خطوط خوش كتابخانه ي سلطنتي ايران

13 نمونه ي سخن فارسي

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مجله ي دانشكده ادبيات و علوم انساني ، سال 15 ، شماره ي 5 و 6 ، مرداد 1347

بيدآبادي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد ابوالقاسم بن سيد محمّد على. عالم زاهد، امام مسجد سيّد، متوفّى در سال 1356، مدفون در بيرون بقعه تكيه بروجردى در تخت فولاد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيدآبادي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد باقر ثانى بيدآبادى از علماء كاملين و ادباء و شعراء و فضلاء و علماء اخيار معروف بحاج آقا با پدر خود مرحوم حاج سيد اسدالله حجه الاسلام از اصفهان بنجف مهاجرت نموده و سالها در نزد اساتيد آنجا تحصيل نموده و پس از فوت عم بزرگوار خود (1320) به ايران مراجعت نموده و مورد توجه عموم طبقات و بالاخص اهالى بيدآباد قرار گرفته و منشاء خدماتى شايان در مسجد سيد شده است كه از آنجمله:

1- تهيه ضريح فولادى جهت قبر مرحوم سيد حجه الاسلام و نصب آن در تاريخ 1322 و ديگر تهيه ساعت كه در قسمت قبلى مسجد نصب گرديده است در نقباء البشر. گويد: در جريانات مشروطيت ايران بنجف مراجعت نموده و در سال 1373 مجددا باصرار مردم باصفهان معاودت كرده و مورد احترام و اكرام قرار گرفته و پس از شش ماه در سوم ماه رمضان همانسال وفات يافته و در مقبره جد خويش مدفون گرديده است. از اشعار اوست كه بجد خويش حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام خطاب كرده و گويد:

يابن عم النبى اى معال

لك فى ارفع المدائح تذكر

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بيدآبادي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمّد على بن سيد محمد باقر حجّة الاسلام.

عالم فاضل محقّق، مؤلّف كتابى است به نام «غرقاب» در رجال كه در سال 1303 شروع به تأليف آن نموده و تا سال 1309 تأليف آن به طول انجاميد.

نسخه اى از آن در كتابخانه مرحوم اقبال آشتيانى بوده است. تولّد او در 1278 روى داده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيدآبادي، مؤمن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج سيد محمّد باقر. عالم فاضل كامل، پس از حاج سيد اسداللَّه اعلم و افقه اولاد سيّد بوده. وى بعد از فوت برادر، رياست و عنوان كلّى يافته و در مسجد سيد امامت داشته، و چون مادرش كنيز بوده، قدرى سياه چرده بوده است. در 6 رمضان سال 1294 وفات يافته، در مقبره پدر مدفون گرديد.

مرحوم حاج ميرزا بهاء الدين عاملى در مادّه تاريخ وفاتش ضمن قطعه اى گويد:

ماه صيام نزد رسول آمد از جهان

آن سيّدى كه مؤمن آل رسول بود

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيرشك، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بيرشك، فرزند محمد در سال 1285 در تهران زاده شد. تحصيلات اوليه را نزد پدر خويش فراگرفت، سپس در سال 1296 به مشهد عزيمت كرد و در مدرسه احمديه مشغول تحصيل شد. در سال 1300 به تهران آمد و در مدرسه آليانس فرانسه به تحصيل ادامه داد و فرانسه را به نيكي فراگرفت و از همان ابتدا به ترجمه كتاب هاي فرانسوي مشغول شد. پس از فراغت از تحصيل مدتي رئيس اداره استخدام شهرستان ها در كارگزيني وزارت فرهنگ و مدتي رئيس كارگزيني دانشگاه و باني و معلم گروه فرهنگي هدف بود. استاد بيرشك تاكنون كارهاي تحقيقاتي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است و آثار او در دسترس عموم قرار دارد. از سال 1360 تا 1371 مسئوليت زندگينامۀ علمي دانشوران در شركت انتشارات علمي و فرهنگي به عهده ايشان بود. سپس به كار ويراستاري كتابهاي دانشگاهي و غيردانشگاهي پرداخت، در حال حاضر نيز رئيس بنياد دانشنامۀ بزرگ فارسي است. كتاب "زندگينامه علمي دانشوران" ترجمه احمد بيرشك، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از

طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : نويسندگي

والدين و انساب : احمد بيرشك فرزند محمد مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دوران تحصيل و كودكي احمد بيرشك به دليل ماموريت هاي پي در پي پدر، دوران پرتلاطمي در زندگي او بوده است. به همين دليل تحصيلات مقدماتي ايشان پيوسته و منظم نبود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد بيرشك در 7 الي 8 سالگي نزد پدر خود به آموختن زبان فارسي از كتاب گلستان فارسي و پس از آن زبان فرانسوي پرداخت. در 1296 به مشهد رفته و در مدرسه احمديه اين شهر مشغول تحصيل شد و پس از گذشت سه ماه بنا به تشخيص مدير مدرسه (ميرزا حسين خانزاده) از كلاس چهارم به كلاس پنجم ارتقاء يافت. مرحله دوم تحصيلات ايشان به سال 1300 آن هم در مدرسه آليانس فرانسه تهران بود، ليكن مجدداً به علت نبوغ و استعداد وافر پس از گذراندن يك دوره امتحانات، بنا به تشخيص «مسيو مرل» مدير مدرسه به كلاس ششم و مجدداً دو الي سه ماه پس از آن به كلاس سوم و دوم يعني كلاس ما قبل آخر ارتقاء يافت. استاد در سال 1306 به تهران بازگشت. در اين سال وي تحصيل در كلاس سوم متوسطه را با موفقيت به پايان برد و بلافاصله در تابستان 1307 شخصاً اقدام به مطالعه كتاب هاي كلاس چهارم و در پايان همان سال توفيق ورود به كلاس پنجم را پيدا نمود. سال پنجم تحصيل استاد در مدرسه شرف بود كه مجدداً در تابستان كلاس ششم را خواند. استاد بيرشك پس از پايان دوره

متوسطه، در مهر 1308 وارد دارالمعلمين شد و در رشته رياضيات تحصيلات خود را ادامه داد. در سالهاي 1330 و 1340 چند ماه در انگلستان و آمريكا به مطالعه در روشهاي آموزش و پرورش گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : احمد بيرشك ياد مي كند از روزي كه زبان فرانسه را تازه آموخته بود، او مي گويد: «در همان سال هاي 1292-1293، آنوقت ها چند تا لغت ياد گرفته بودم گوشه طاقچه كتاب فرانسه اي بود كه تصميم گرفتم آن را ترجمه كنم. رفتم كتاب را آوردم و شروع كردم به ترجمه چهار، پنج سطر اولش. در سطر دوم از «كور سوپريور» (بالاترين كلاس) صحبت مي كرد. من مي دانستم كه «كور» با املاء ديگر يعني حياط، «سوپريور» هم يعني عالي، بنابراين ترجمه كردم: حياط عالي. البته بعد از اينكه سه، چهار سطر جلو رفتم متوقف شدم. نكته جالب اينكه من در چنين سني تصميم داشتم كتاب ترجمه كنم.» احمد بيرشك به دليل هوش و استعداد قابل توجهش، بعضي از كلاس ها را جهشي و به سرعت طي نمود. بيرشك از دوره ابتدايي خود چنين تعريف مي كند: «بعد از اينكه سه ماه در كلاس چهارم بودم به پدرم گفتم: آقاجان اين كلاس براي من كم است، من اينهايي را كه مي گويند مي دانم. شب كه آقاي مدير به خانه ما آمد پدرم گفت: آقاي مدير! احمد خان مي گويد اين كلاس براي من كم است. [آقاي مدير] گفت: خوب امتحانش مي كنيم، اگر بلد بود مي بريم كلاس پنجم. بنابراين بعد از سه چهار ماه از كلاس چهارم به كلاس پنجم رفتم.» بيرشك دوره تحصيل در مدرسه آليانس را نيز به همين ترتيب طي نمود. او در اين

مدرسه از «مسيو مرل» مدير مدرسه كه فرد بداخلاقي بود تقاضا نمود وي را از كلاس هفتم به كلاس ششم منتقل نمايد، مسيو مرل از جسارت بيرشك در بيان خواسته خود خوشش آمد و از طريق آزمون، او را به كلاس ششم ارتقاء داد. اين روال در دوره هاي بعدي يعني پنجم، چهارم، سوم و دوم كه كلاس هاي ماقبل آخر بودند براي او تكرار شد. سال تحصيلي 1306-1307 براي بيرشك سال بسيار سختي بود، زيرا از ثبت نام در مقطع متوسطه بازمانده بود؛ او تنها اميد خود را در ثبت نام در مدرسه شرف مي ديد، به محض مراجعه به آن مدرسه با جواب منفي مدير مدرسه مواجه شد، اما اصرار او باعث شد كه مدير نام او را بپرسد، بيرشك پس از معرفي نمودن خود توانست مدير را قانع نمايد و بدين ترتيب در آن مدرسه ادامه تحصيل داد. اينكه چرا مدير مدرسه با شنيدن نام بيرشك، كه به قول او يك «آدم دهاتي» بود از او ثبت نام نمود معمايي بود كه بيرشك بعدها به آن پي برد. استاد در اين باره مي گويد: «... در آن ايام در سال سوم، دبيرستان هاي تهران به دنبال اين بودند كه شاگرد اول تحويل بدهند، مرحوم ذوقي و مرحوم مهران هم براي خاطر دانش آموزي به نام عبدالرسول دبير كه مي خواستند شاگرد اول مدرسه شان بشود، دنبال اين امتحانات بودند و اسامي شاگرد اول ها را شناسايي مي كردند، من هم كه كاري نداشتم به اين كارها آمده و امتحان داده بودم، نه كسي بود كه حامي من باشد و نه من احتياج به حمايت داشتم، بعد اينها رفته بودند و ديده بودند

كه عبدالرسول دبير با معدل 15/87 شاگرد اول شده، ولي دو تا 15/87 هست: يكي عبدالرسول دبير و يكي هم كسي به نام احمد بيرشك؛ اين را به خاطر سپرده بودند. اين بود كه گره از كار بنده گشوده شد ...». در مقطع تحصيلي دانشسراي عالي، معلمي به نام «كابرئيل يارئير»، به آنها مكانيك درس مي داد؛ اين شخص به دليل آنكه از نظر علمي در سطح پاييني قرار داشت، شيوه تدريس را رعايت نمي نمود و گاه در درس رياضي، فيزيك تدريس مي كرد. استاد بيرشك از اين كلاس خاطره اي به ياد دارد كه بسيار شنيدني است: «يك روز من قطعه كاغذي را روي ميز گذاشتم و روي آن محاوره بين دو دانشجو را نگاشتم: - آيا اينكه به ما تعليم مي شود رياضي است؟ - نه، مسلماً فيزيك است. - اما ما كه دانشجوي رياضي هستيم! - بله، اما استاد ما خيلي فيزيكدان است.» معلم كاغذ را از بيرشك گرفت و بلافاصله شروع به تدريس رياضي نمود، در امتحان سال آخر با مشخص شدن نتايج، بيرشك متوجه شد كه نفر دوم كلاس شده است، زيرا نمره رياضي هشترودي 20 شده بود و نمره او 14. بيرشك وقتي دليل امر را از معلم رياضي خود پرسيد، او در جواب گفت: «آيا موضوع كاغذ را فراموش كرده ايد؟»، و از جيب خود يادداشت بيرشك را بيرون آورد، بعدها «يارئير» مشوق خوبي براي بيرشك گرديد و او را تشويق به ادامه تحصيل در فرانسه نمود، او حتي پيشنهاد داد در صورت موافقت بيرشك، او را به وزير آموزش و پرورش فرانسه و رئيس دارالمعلمين عالي (اكول تورمال) معرفي خواهد كرد، اما

اين امر ميسر نگرديد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد بيرشك قبل از آغاز تحصيل در كلاس سوم متوسطه همواره به مطالعه مي پرداخت، استاد خود در اين باره چنين مي گويد: «سرمايه بنده از نظر كتاب عبارت بود از يك «ديكسيونر پتي لاروس»، يك كتاب حساب «بازنان» كه كتاب بسيار خوبي بود، يك گرامر «كلودوژه» جلد سوم و كتاب معلم ايشان. بعد هم رفتم به يك كتابفروشي روبروي محلي كه الآن شهر و روستاست. در خيابان فردوسي، كتابفروشي مادام پازنئود، كتابفروشي فرانسوي. رفتم آنجا دو كتاب داستان خريدم و با اين «زرادخانه» مهم! تو سر خودم مي زدم و تو سر اين كتاب ها، يعني طلبه وار درس مي خواندم، مطلب مشكل بود ولي آن قدر مي خواندم تا بفهمم. »

استادان و مربيان : احمد بيرشك در مورد آموزش هاي دوران كودكي خود چنين مي گويد: «تحصيلاتم خيلي مرتب نبوده است. اولين و بزرگترين معلم من پدرم بود. او مرد خودساخته اي بود و فرزندانش را هم ساخت ... » مدير مدرسه ابتدايي استاد، يعني آقاي ميرزا عبدالحسين خان (بعدها سلطانزاده) نيزدر ارتقاء وي نقش به سزايي داشته است. تحصيلات ابتدايي و متوسطه استاد بيرشك معمولا به صورت خودآموزي و هر سه ماه يك كلاس بوده است، اما در دوره هاي كوتاه مدت از كلاس معلماني بهره گرفته است كه از ميان آنان مي توان از افراد زير نام برد: شيخ ابوالقاسم محمودي در دبستان المحمديه مشهد، بديع الزمان فروزانفر معلم فارسي كلاس پنجم دبيرستان، شيخ علي اكبر خدابنده (جانشين بديع الزمان فروزانفر)، ميرزا حسن خان مشاور (جانشين شيخ علي اكبر خدابنده، وي پيشكار وليعهد در سوئيس شد)، سيدمصطفي خان طباطبايي (تحصيل كرده آلمان و پسر سيدمحمد طباطبايي

از رهبران مشروطه)، معلم شيمي مصور الممالك، نقاش معروف، موسيو بونو معلم ادبيات فرانسه، موسيو پاريه معلم فيزيك (او در سفر بيرجند كشته شد. استاد در رثاي او مقاله اي به زبان فرانسوي نوشت كه در ستاره جهاني چاپ شد، 1308)، حبيب الله مظفري معلم فرانسه. بيرشك در مورد استادان خود در دانشسراي عالي چنين مي گويد: «استادانم در دانشسراي عالي عبارت بودند از شادروانان غلامحسين رهنما، دكتر شفق، فروزانفر، دكتر لويي لونگ، گابرييل يارئير، استادان رياضي و ژان اتييه استاد زبان ... دكتر لونگ در سه سال دانشسراي عالي، استاد شاخه هاي مختلف رياضي بود. در نيمه دوم سال آخر گابرئيل يارئير براي معلمي مكانيك استخدام شد. ... باري آقاي يارئير بسيار خوش هيكل، شيك، خوش لباس، حراف و زبان باز بود، اما در قسمت علمي چندان پرمايه نبود. در درس رياضي اغلب به فيزيك گريز مي زد و وقتي ايراد مي گرفتيم مي گفت: من خيلي فيزيكدان هستم.»

هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره اي هاي تحصيل احمد بيرشك مي توان غلامحسين صديقي را نام برد. وي در سال 1301 دركلاس چهارم مدرسه آليانس فرانسه با وي آشنا گرديد. وي همچنين در سه سال دانشسراي عالي با محسن هشترودي نيز همكلاس بود.

همسر و فرزندان : احمد بيرشك در سال 1316 با دختر آقاي فرزان ازدواج نمود. اولين فرزند استاد، يعني خانم دكتر گيتي بيرشك در 27 خرداد ماه 1318 متولد شد. خانم دكتر مهشيد بيرشك فرزند دوم ايشان در 19 فروردين 1322 متولد گرديدند، و آخرين فرزند استاد، دكتر بهروز بيرشك در 19 فروردين 1327 به دنيا آمد.

وقايع ميانسالي : با توجه به آنكه تجربه تاسيس مدارس به صورت فردي تجربه

خوبي دربرنداشت، احمد بيرشك تصميم به تاسيس مدارسي نمود كه به فرد متكي نباشد، انجام اين كار مقارن بود با دوره رضا شاه؛ او را به شهرباني احضار كردند و در آنجا سرهنگ پارسا، رئيس اداره اماكن پس از بازرسي او را از انجام اين كار برحذر داشت. اين مسئله دو سه بار تكرار شد.

زمان و علت فوت : احمد بيرشك سرانجام در عصر روز چهارشنبه 14 فروردين سال 1381 در سن 95 سالگي چشم از جهان فروبست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد بيرشك در 16 بهمن 1312 به خدمت وزارت «معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه» درآمد و به همين منظور براي تدريس رياضي، فيزيك، علوم طبيعي و زبان از كلاس اول تا ششم متوسطه به ساري اعزام گرديد. وي در اين زمان مسئوليت امتحانات را نيز به عهده داشت . بيرشك با توصيه حسن فرزان رئيس كل كارگزيني وزارت معارف، به سمت رياست استخدام شهرستان ها منصوب گرديد و از همين سال (1314) تا سال 1320به عنوان مدير سوم در مديريت «جامعه ليسانسيه هاي دارالمعلمين عالي» به فعاليت پرداخت. در سال 1320 نيابت انجمن مدارس ايران به استاد بيرشك واگذار گرديد، و در سال بعد با استقلال دانشگاه تهران، با اقدام دكتر سياسي _ وزير معارف و رئيس دانشگاه تهران _ به دانشگاه تهران منتقل و رياست و كارگزيني آنجا را به عهده گرفت. در سال 1327 گروه فرهنگي هدف تاسيس و رياست هيئت مديره و مدير عامل اين مؤسسه گرديد. با تعطيل شدن مدارس ملي در سال 1338 بيرشك «انجمن ملي مدارس هماهنگ» را با عضويت گروه هاي فرهنگي هدف، خوارزمي، ارامنه، زرتشيان تاسيس

و خود رياست آن را تا سال 1358 به عهده گرفت. بيرشك قبل از بازنشستگي در زمان وزارت دكتر خانلري (1341) معاونت وزارت فرهنگ را عهده دار بود، اما بعد از مدتي از اين مقام استعفاء داد و در اواخر ارديبهشت 1342 بازنشسته شد. وي هجده ماه مسئوليت دانشنامۀ ايران و اسلام را در بنگاه ترجمه و نشر كتاب (سابق) برعهده داشت. از سال 1360 تا 1371 مسئوليت زندگينامۀ علمي دانشوران در شركت انتشارات علمي و فرهنگي به عهده ايشان بود. سپس به كار ويراستاري كتابهاي دانشگاهي و غيردانشگاهي پرداخت، در حال حاضر نيز رئيس بنياد دانشنامۀ بزرگ فارسي است.

فعاليتهاي آموزشي : احمد بيرشك خدمات آموزشي را از سال 1306 تا 1307 در مدرسه آليانس تهران آغاز كرد، متعاقبا در ساري و مشهد مشغول تدريس شد. رياست استخدام شهرستان ها در اداره آموزش و پرورش و تدريس در دبيرستان هاي سن لويي، معرفت و دارالفنون و تدريس در دانشكده هنرهاي زيبا در رشته معماري و تدريس در دانشسراي عالي از ديگر خدمات ايشان است كه مي توان به آن اشاره كرد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از فعاليت هاي فرهنگي احمد بيرشك تاسيس مدارس علمي بوده است. دليل عمده تشكيل چنين مدارسي توسط استاد اين بود كه مدارسي مانند اقدسيه، تمدن، تدين، اسلام و ... كوتاه زماني پس از تشكيل منحل مي شدند. استاد كه از سال 1315 تا 1320 رئيس جامعه ليسانسيه هاي دانشسراي عالي بود، در سال 1315 فكر خود را با تني چند از دوستان عضو جامعه يادشده در ميان گذاشت و چون آن فكر را تاييد كردند به منظور از قوه به فعل

درآمدن فكر، نامه هايي براي تعداد زيادي از اعضاي جامعه تهيه كرد كه به چاپ رسيد و به صورت بخشنامه براي آنان فرستاده شد، تا نيروهاي خود را متمركز سازند و يك تربيتي نو آغاز كنند. گروه فرهنگي «هدف» ثمره اين زحمات بود. مؤسسان گروه مصمم شدند افرادي در گروه پذيرفته شوند كه با منظور اساسي يعني خدمت از راه تعليم در تربيت و بي علاقگي به جنبه مادي، موافق باشند و از طرف اكثريت اعضاي موجود شناخته شده باشند؛ لذا در سال 1320 اولين دبيرستان را داير و در سال 1334 دومين دبيرستان و به همين منوال گروه فرهنگي هدف توسعه پيدا كرد به گونه اي كه در سال 1353 اين گروه داراي 13 مدرسه و 15 هزار دانش آموز بود. حدود 12 سال از تشكيل گروه فرهنگي هدف گذشته بود كه مدارس ملي ديگري هم يكي پس از ديگري شروع به فعاليت كردند. پيرو اين موفقيت ها استاد بيرشك همراه با گروهي از همفكران خود اقدام به تاسيس «انجمن ملي مدارس هماهنگ» كردند. هدف از تشكيل چنين انجمني ارتقاء سطح معلومات دانش آموزان و تبادل تجربيات علمي و تعيين يك سلسله معيارها و استانداردهايي بود كه مي بايست هر مدرسه اي كه بخواهد عضو اين انجمن شود تلاش كند به اين معيارها برسد و اين راهي بود كه سرانجام موجبات ارتقاء سطح تعليم و تربيت را موجب مي شد.

آرا و گرايشهاي خاص : ديدگاه احمد بيرشك در خصوص تاليف و تدوين كتاب ديدگاهي است ساده و روان. او مي گويد: «من علاقه مندم كه كتاب هاي خودآموز بنويسم تا جوان ها به مطالعه تشويق شوند. بايد ساده نوشت، درست نوشت، جذاب نوشت. براي اينكه الگوي كتاب

ساده را به مؤلفان نشان دهم خودم تصميم گرفتم بخش اخترشناسي كتاب خودآموز فيزيك را بنويسم.» لازم به ذكر است كه احمد بيرشك از پايه گذاران آموزش نوين در ايران مي باشد.

جوائز و نشانها : كتاب "زندگينامه علمي دانشوران" ترجمه احمد بيرشك، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. وي در فروردين 1381 نشان دولتي درجه يك دانش را از دفتر رياست جمهوري دريافت نمود.

چگونگي عرضه آثار : بيرشك تاكنون بيش از 110 كتاب كه برخي از آنها با همكاري ديگران بوده تأليف و ترجمه كرده است.

________________________________________

آثار :

1 38 جلد از مجموعه رياضيات دبيرستاني هدف و مجموعه خرد

2 آثار اصلي رياضيدان هاي بزرگ يونان

3 اصول مناظره مرايا: پرسپكتيو

4 اقتصاد آموزش و پرورش در عصر پهلوي

5 تاريخ مدارس

6 ترجمه رهبر علم نوشته ايزاك عاصم اوف

7 ترجمه سلطنت قباد و ظهور مزدك نوشته آرتور كريستين سن

8 ترجمه شناخت ژاپن نوشته جون ليو ينگستون و ديگران

9 ترجمه علم قديم و تمدن جديد نوشته جورج ساتن

10 ترجمه علم و زندگي نوشته الس ورت س.اوبورن و ديگران

11 ترجمه فرض و اسطوره در

فيزيك نظري نوشته هرمان باندي

ويژگي اثر : اين ترجمه با همكاري رضا منصوري مي باشد.

12 ترجمه فرهنگ علم نوشته ئي بي.اوواروف، آيزاكس

ويژگي اثر : اين ترجمه با همكاري ابوالقاسم قلمسياده انجام شده.

13 ترجمه فرهنگ و انديشه نو، نوشته اليور استالي براس، آلن بلوك

14 ترجمه فلسفه رياضي نوشته استيفن سي.پاركر

15 ترجمه كتاب سرگذشت علم، نوشته جورج سارتن

16 ترجمه كتاب آموزش در جريان پيشرفت، نوشته پائولوفريره

17 ترجمه كتاب آموزش ستمديدگان، نوشته پائولوفريره

ويژگي اثر : اين كتاب توسط احمد بيرشك و سيف الله داد ترجمه گرديد.

18 ترجمه كتاب آناباسيس، نوشته گزنفون

19 ترجمه كتاب آنيشتاين، نوشته جرمي برنشتاين

20 ترجمه كتاب پرسش و پاسخ از كتاب دانش

ويژگي اثر : اين كتاب توسط هادي خراساني و احمد بيرشك ترجمه گرديد.

21 ترجمه كتاب پهلوان شيرافكن يا تاتارن تاراسكني، نوشته آلفونس دوده

22 ترجمه كتاب تاريخ آفريقا، نوشته جي. كي. زربور

ويژگي اثر : اين كتاب توسط احمد بيرشك و مرتضي ثاقب ترجمه گرديد.

23 ترجمه كتاب جهان و اينشتاين، نوشته لينكلن بارنت

24 ترجمه كتاب جهان، تاليف جمعي از مؤلفان

25 ترجمه كتاب رهبر علم ، نوشته آيزاك آسيموف

26 ترجمه كتاب رياضيات نوين ، نوشته سربرژمان ، رنه بزار

27 ترجمه كتاب سرگردان هاي زير دريا، نوشته كاپيتان دانري، دكومانمان ديريان

28 ترجمه كتاب مردي كه طلا مي سازد نوشته كنان دويل

29 ترجمه كتاب هايي كه دنيا را تغيير دادند، نوشته روبرت پژدونز

30 ترجمه كمون پاريس نوشته لئوتروتسكي

31 ترجمه ميراث ايران نوشته سيزده تن از خاورشناسان

32 ترجمه هندسه لياچفسكئي نوشته اسموگوژفسكي

ويژگي اثر : ترجمه از روسي به انگليسي و كيسين،ترجمه از انگليسي به فارسي مي باشد.

33 ترجمه هندسه نااقليدسي نوشته هارولداولف

34 ترجمه يك ،دو،سه بينهايت نوشته ژرژگاموف

35 جبر براي پنجم طبيعي

36 جبر براي سال پنجم ادبي

37 جبر براي سال چهارم طبيعي

38 جبر براي سال چهارم طبيعي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

39 جبر براي سال دوم دبيرستان

40 جبر براي سال دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب

توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

41 جبر براي سال دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

42 جبر براي سال سوم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

43 جبر براي سال سوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

44 جبر سال پنجم دبيرستان ها شعبه رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

45 جبر سال پنجم رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

46 جبر سال چهارم ادبي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

47 جبر سال چهارم دبيرستان هاي شعبه رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

48 جبر سال چهارم رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

49 جبر سال ششم رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

50 جبر و مثلثات سال ششم دبيرستان هاي شعبه طبيعي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب

توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

51 جدول هاي لگاريتم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ا . انواري صورت گرفته است.

52 حساب آسان براي سال پنجم دبستان

53 حساب آسان براي سال ششم دبستان

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و جهانگير شمس آوري صورت گرفته است.

54 حساب براي اول

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

55 حساب براي دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

56 حساب براي سال اول دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

57 حساب براي سال اول و دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

58 حساب براي سال دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

59 حساب براي سال دوم و سوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

60 حساب براي سال سوم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

61 حساب

براي سال سوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

62 حساب و دفترداري دوبل براي سال پنجم و ششم دبستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

63 حساب و هندسه براي سال هاي پنجم و ششم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك ، ا. انواري و ب . نحوي صورت گرفته است.

64 خلاصه رياضيات متوسطه

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ا. انواري صورت گرفته است.

65 دانشنامه خودآموز اختر شناسي

66 رياضيات سال اول دانشگاه

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و جهانگير شمس آوري صورت گرفته است.

67 زندگي نامه علمي دانشوران، به ويراستاري چارلز كولسترن گيلسپي

ويژگي اثر : ترجمه اين كتاب زيرنظر احمد بيرشك صورت گرفته است.اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «زندگينام? علمي دانشوران»: زندگينام? علمي دانشوران؛ بودان دوبوالوران، پينل فيليپ؛ زيرنظر احمد بيرشك؛ تهران: انتشارات علمي و فرهنگي با همكاري بنياد دانشنام? بزرگ اسلامي، 1375، 3ج.- زندگينام? علمي دانشوران مشتمل بر شرح حال، آثار و نظريه هاي علمي بيش از شش هزار دانشمند از سراسر جهان است كه با تلاش علمي و عملي خود

به پيشرفت تمدن بشري خدمت كرده اند. اين كتاب مرجع كه در پاسخ به نياز محققان و دانش پژوهان تدوين شده، تاريخ نه چندان مختصر علم نيز به شمار مي آيد كه خواننده را با سير علم در طول تمدن بشر آشنا مي سازد و اطلاعات موثقي را دربار? زندگي حرفه اي دانشمندان در دسترس دوستداران علم قرار مي دهد. ترجم? اين كتاب كه حاصل تلاش حداقل 54 نفر از مترجمان و ويراستاران برجست? ايران است، ترجمه اي است بي كم و كاست و خالي از حشو و زوايد كه سعي شده در آن سبك و سياق نويسند? اصلي حفظ شود. امتياز خاص اين كتاب، كتابشناسي جامعي است مركب از دو قسمت، كارهاي اصلي و خواندنيهاي فرعي است كه اطلاعات كافي دربار? آثار صاحب مقاله و آثار وابسته به او را در اختيار خواننده قرار مي دهد. چاپ دقيق و بدون غلط، علامت گذاري دقيق براي تلفظ نام مكانها و افراد به زبان انگليسي و عنوانهاي فرعي قابل رؤيت در هر مقاله از ويژگيهاي ديگر اين كتاب است.

68 زندگينامه برتراندارسل

69 قرآن چهار زبانه

70 كارنامه بزرگان ايران

71 كتاب درسي هندسه

72 گاهشماري ايراني ، شاهكار دقت

73 گاهنامه تطبيقي سه هزار ساله، تطبيق تاريخ هاي ايراني و هجري قمري و ميلادي

74 متمم حساب براي سال چهارم

75 مثلثات براي

سال پنجم دبيرستان

76 مثلثات براي سال پنجم شعبه رياضي

77 مثلثات براي سال چهارم دبيرستان ها

78 مثلثات براي سال ششم رياضي

79 مثلثات براي سال ششم رياضي

80 مثلثات سال پنجم دبيرستان ها شعبه طبيعي

81 مثلثات سال پنجم رياضي

82 مثلثات سال ششم دبيرستان ها شعبه رياضي

83 مقاله اختر شناسي

84 مقاله تاريخ تمدن

85 مقاله تاريخ علم

86 مقاله خط فارسي

87 مقاله داستان

88 مقاله داستان نويسي

89 مقاله در زمينه آموزش و پرورش

90 مقاله رياضيات

91 مقاله زندگي دانشوران و هنرمندان

92 مقاله زيست شناسي

93 مقاله سرگرمي هاي رياضي

94 مقاله سفربه فضا

95 مقاله فرهنگ نويسي

96 مقاله فيزيك

97 مقاله گاهشماري

98 مقاله نقد دانشگاه

99 مقاله نقد قانون تربيت معلم

100 هندسه آسان براي سال پنجم دبستان

101 هندسه آسان براي سال چهارم دبستان

102 هندسه آسان براي سال سوم دبستان

103 هندسه آسان براي سال ششم دبستان

104 هندسه آموزش نظري سال اول

105 هندسه براي سال اول دبيرستان ها

106 هندسه براي سال اول دبيرستان ها

107 هندسه براي سال پنجم دبيرستان ها

108 هندسه براي سال پنجم رياضي

109 هندسه براي سال چهارم ادبي

110 هندسه براي سال چهارم ادبي دبيرستان ها

111 هندسه براي سال چهارم دبيرستان ها

112 هندسه براي سال چهارم رياضي

113 هندسه براي سال دوم دبيرستان

114 هندسه براي سال دوم دبيرستان ها

115 هندسه براي سال سوم دبيرستان ها

116 هندسه ترسيمي و رقومي براي سال ششم رياضي

117 هندسه ترسيمي و رقومي براي سال ششم رياضي

118 هندسه ترسيمي و

هندسه رقومي

119 هندسه چهارم طبيعي

120 هندسه سال اول آموزش متوسطه عمومي علوم تجربي و رياضي

121 هندسه سال پنجم ادبي و طبيعي

122 هندسه سال چهارم رياضي

123 هندسه سال دوم دبيرستان

124 هندسه سال سوم

125 هندسه مسطحه براي سالهاي 1و2 دبيرستان هاي دختران

126 هندسه و رسم براي سال اول دبيرستان ها

127 هندسه و رسم براي سال اول دبيرستان ها

128 هندسه و رسم براي سال دوم دبيرستان ها

129 هندسه و رسم براي سال سوم دبيرستان ها

130 هندسه و مخروطات براي سال ششم رياضي

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 5، ش 4، ص 10 -1)، مؤلفين كتب چاپى (372 -370 /1).

http://iranologyfo.com/

بيروني، ابوريحان محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(440 -362 ق)، دانشمند، منجم، رياضيدان، حكيم، فيلسوف، مورخ، لغوى. در خانواده اى ايرانى در بيرون خوارزم متولد شد. شهرك زادگاهش در بيرون شهر كاث قرار داشت كه يكى از دو شهر مهم اين ناحيه بود و شهرت بيرونى وى از همين جا است. او مدتى را در خوارزم به تحصيل معارف و علوم گذراند و نزد استادانى مثل رياضيدان بزرگ آن عصر، ابومنصور عراق، به فراگرفتن علوم رياضى پرداخت. ابوريحان با

ابوعلى سينا، در موضوعات مختلف مكاتبه داشت. بيرونى بعد از مدتى در اثر يك اتفاق مهم به گرگانج شمال خوارزم رفت و بعد سفرى به گرگان كرد و در آنجا به خدمت شمس المعالى قابوس بن ابى طاهر وشمگير رسيد. در رى با ابومحمود خجندى و كوشياركيكى ملاقات كرد و بعد به طبرستان نزد ابوالعباس مرزبان بن شروين رفت و يكى از شاهكارهاى رياضى خود را به نام او نوشت. بيرونى در سال 387 ق در خوارزم بود و با ابوالوفاى بوزجانى كه در بغداد بود، مكاتبه كرد و قرار رصدى را گذاشت. ابوريحان در زمان حكومت سلطان محمود به دربار راه پيدا كرد و در سفرهاى جنگى محمود به هندوستان و مسافرتهاى ممتد او به آن ديار همراه وى بود. او در ضمن همين سفرها بود كه با دانشمندان آن سامان آشنا شد و علاوه بر فراگيرى زبان سانسكريت، با علوم و عقايد هندوان نيز آشنا شد. بيرونى با زبانهاى سريانى، سانسكريت، فارسى، عبرى، عربى آشنا بود. وى در هند فلسفه ى يونان را تدريس مى كرد. اگر چه بيرونى در اكثر رشته هاى علوم زمان خود به پژوهش پرداخت، اما اصولا به رياضيات دلبستگى داشت و بيشتر وقت خود را صرف تحقيقات رياضى كرد. وى بيش از 113 كتاب در علوم مختلف پزشكى، هيأت، تاريخ جغرافيا نوشت. از جمله آثار وى: «التفهيم لاوائل صناعة التنجيم»، در رياضى؛ «تحقيق مالله ند»، كه پرحجم ترين اثر وى است؛ «استخراج الاوتار»؛ «جمع الطرق السائره فى معرفة اوتار الدائره»؛ «مقاليد علم الهيئة»؛ «قانون مسعودى»؛ «آثار الباقيه عن قرون الخالية»؛ «الجماهر فى معرفة الجواهر»؛ «رساله الاستيعاب لوجوه الممكنة فى صنعة لاسطرلاب»، «الاضلال او افراد المقال»

و «فهرستى از تأليفات محمد زكرياى رازى».[1]

(قد. ابوريحان محمد بن احمد، رياضى دان و فيلسوف ايرانى و. بيرون) (خوارزم) 362 ه.ق./ 973 م.- ف. غزنين 440 ه.ق./ 1048 م.) وى اوايل عمر را در خوارزم معروف به خوارزم شاهيان گذرانيد و سپس چند سال در گرگان، در دربار قابوس بن وشمگير به سر برد و كتاب «الآثار الباقيه» (ه.م.) را به نام آن پادشاه تأليف كرد. پس از چندى به خوارزم بازگشت و در دربار ابوالعباس مأمون به مأمون مدتى بزيست. محمود غزنوى در مراجعت به غزنين ابوريحان را با چند تن از فاضلان دربار خوارزمشاه به غزنين برد (408 ه.ق.).پس از آن چند بار به خوارزم سفر كرد و در غالب غزوات محمود به هندوستان در ملازمت او بود و با دانشمندان و حكيمان هند مخالطت كرد و زبان سنسكريت را بياموخت و دايره معلومات خود را وسعت داد و مواد لازم رابراى تأليف كتاب «تحقيق ما للهند» (ه.م.) فراهم آورد. از آثار مهم او جز آنچه گذشت كتاب «التفهيم» (ه.م.) است كه آن را به عربى و فارسى (جداگانه) تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (206 -205 /6)، اعيان الشيعه (65/9)، تاريخ در ايران (21 -20)، تاريخ ادبيات در ايران (342 -337 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (271 -254)، تاريخ گزيده (690 -689)، تاريخ موسيقى (154/1)، الذريعه (5/22 ،27/17 ،132/5 ،7 -6 /1)، روضات الجنات (336 -334 /7)، ريحانه (119 -114 /7)، زندگينامه ى رياضيدانان (197 -176)، زندگينامه ى علمى دانشمندان (327 -35 /1)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (28 -21)، فلاسفه ى شيعه (403 -380)، كشف الظنون (1784 ،1622 ،1594 ،1437

،1434 ،1385 ،1314 ،1126 ،1065 ،907 ،771 ،594 ،488 ،463 ،424 ،403 ،345 ،81 ،79 ،70 ،9)، الكنى و الالقاب (80 -78 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوريحان)، معجم الادباء (180/17)، معجم المؤلفين (242 -241 /8)، نامه ى دانشوران (82 -61 /1)، هدية العارفين (66 -65 /2).

بيضاوي فارسي، ابوالخير، ابوسعيد عبدالله

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 696 -680 ق)، عالم، اديب، محدث، مفسر و مورخ اشعرى شافعى. معروف به قاضى بيضاوى. اهل بيضاى فارس بود. پدرش در زمان سلطنت اتابك ابوبكر بن سعد زنگى قاضى القضاة فارس بود و بعد از او اين منصب به پسرش رسيد. وى بعد از مدتها اقامت در شيراز، اواخر عمر را در تبريز سپرى كرد. قاضى معاصر با علامه حلى امامى و خواجه نصيرالدين طوسى و صلاح الدين صفدى بود. او در گورستان چرنداب تبريز مدفون است. بيضاوى در عربى و فارسى تأليفاتى دارد. از جمله: كتاب تفسير كه به «تفسير بيضاوى» يا «انوار التنزيل و اسرار التأويل» شهرت دارد و شيخ بهايى بر آن شرح نوشته است. «الايضاح»، در اصول دين؛ «تهذيب الاخلاق» در تصوف؛ «شرح التنبيه»، در فقه؛ «شرح الكافيه»، در نحو؛ «شرح المصابيح»، در فقه؛ «شرح مطالع»، در منطق؛ «منهاج الوصول الى علم الاصول»، در اصول فقه؛ «طوالع الانوار» و «مطالع الانظار»، در توحيد و كلام؛ «غاية القصوى فى دراية الفتوى»، در فقه شافعى؛ «شرح منتخب الاصول»، در لغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248/4)، بزرگان نامى پارس (281 -274)، تاريخ ادبيات در ايران (1209 ،228 ،223 -222 ،218 /3)، تاريخ گزيده (706)، تاريخ نظم و نثر (140 -139)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (518 -517 /1)، دايرةالمعارف فارسى (490/1)، الذريعه (192/24 ،179 -178 /23)، روضات الجنات

(130 -127 /5)، ريحانه (306/1)، شيرازنامه (182)، طرائق الحقائق (666 -662 /2)، فارسنامه ى ناصرى (118/1)، كشف الظنون (1959 ،188 -186)، الكنى و الالقاب (113/2)، لغت نامه (ذيل/ بيضاوى)، معجم المؤلفين (400/13 ،98 -97 /6)، نامه ى دانشوران (151 -137 /8)، هدية الاحباب (111 -110)، هدية العارفين (463 -462 /1)، يادداشتهاى قزوينى (15 -13 /2).

بيغمي، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نويسنده. مشهور به بيغمى. از زندگانى و احوال او اطلاعى در دست نيست و از روى قراينى كه از اثرش به دست مى آيد، مى توان او را از داستانگزاران زمان خود دانست كه داستان كهنه يى را درباره ى فيروز شاه نامى از پهلوانان كه پسر ملك داراب معرفى شده، در حفظ داشت و آن را در حضور گروهى حكايت يا املاء كرد و كاتبى به نام محمود دفتر خوان آن را مى شنيد و يادداشت مى كرد. مولانا اين داستانها را از قصاصان ديگر گرفته بود و به نام همان راويان يا گويندگان نقل مى كرد. حاصل اين داستانها اثرى شد به نام «دارابنامه» كه ترجمه آن به عربى به نام «سيرة فيروز شاه بن ملك داراب» در مصر طبع شده است.[1]

مولانا شيخ حاجى محمد بن شيخ احمد بن مولانا على بن حاجى محمد طاهرى (طامرى) از داستانسرايان قرن هشتم و قرن نهم، مؤلف و مدون داراب نامه (2- داراب نامه.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (519 -517 /4)، تاريخ نظم و نثر (758)، دارابنامه (مقدمه)، گنج و گنجينه (500 -486)، مؤلفين كتب چاپى (299/5).

بيگدلي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين بيگدلي در سال 1297، در خمسة زنجان ديده به جهان گشود. پس از طي دوران كودكي وارد مدارس جديد شد. آنگاه به تهران عزيمت كرد و در دبيرستان نظام و دانشكده افسري ادامه تحصيل داد و در شهريور 1320 ش. به درجه افسري نايل گرديد.بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت سياسي برضد رژيم به اتحاد جماهير شوروي سابق رفت و در مسكو تحصيلات عالي خود را در رشته ادبيات آغاز كرد. وي پس

از اخذ دكتراي ادبيات ، در انستيتوي زبان و ادبيات (نظامي) باكو ( آذربايجان شوروي سابق ) به پژوهش و تحقيق در زمينه ادبيات فارسي و تركي پرداخت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 به ايران بازگشت و بيشتر اوقات خود را صرف پژوهش و نگارش مطالب تاريخي و ادبي كرد. ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است. غلامحسين بيگدلي سرانجام در مرداد ماه سال 1377 در سن 88 سالگي ، در شهرستان كرج چشم از جهان فروبست و به ديار باقي شتافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر غلامحسين بيگدلي آقا فتح الله خان بيگدلي اهل خمسة زنجان بود و به كار كشاورزي اشتغال داشت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامحسين بيگدلي پس از طي دوران كودكي وارد مدارس جديد شد. آنگاه به تهران عزيمت كرد و در دبيرستان نظام و دانشكده افسري ادامه تحصيل داد و در شهريور 1320 ش. به درجه افسري نايل گرديد. بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت سياسي برضد رژيم به اتحاد جماهير شوروي سابق رفت و در مسكو تحصيلات عالي خود را در رشته ادبيات آغاز كرد و با اخذ گواهينامه دكتراي ادبيات به پايان رسانيد.

خاطرات و وقايع تحصيل : غلامحسين بيگدلي از دوران تحصيل خود و اتفاقي كه در زمان حضور رضا شاه در مدرسه افتاد چنين ياد مي كند: « من با لباس رسمي ( يونيفورم ) مدرسه بودم. رضا شاه از عمويم پرسيد: اين پسر بچه كيست و اين

چه لباسي ست كه پوشيده است ؟ عمويم توضيح داد. رضاشاه گفت: محمدرضا هم به همين مدرسه مي رود ولي لباس مدرسه او اين زرق و برق ها را ندارد. عمويم گفت: اين برادرزاده من شاگرد اول كلاس است و بنابراين يونيفورم او چيزهايي علاوه دارد.»

وقايع ميانسالي : غلامحسين بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت هاي سياسي و پيوستن به احزاب مخالف حاكميت بازداشت شد و پس از شش ماه حبس در كرمان رهايي يافت و به اتحاد جماهير شوروي سابق مسافرت كرد ، ولي به علت سوءظن مسوولان وقت مدت هفت سال در تبعيدگاه سيبري به سر برد، آنگاه به مسكو رفت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 از وي دعوت به همكاري شد و به تهران مهاجرت كرد.

زمان و علت فوت : غلامحسين بيگدلي در مرداد ماه سال 1377 در سن 88 سالگي ،

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : غلامحسين بيگدلي پس از اخذ دكتراي ادبيات ، در انستيتوي زبان و ادبيات (نظامي) باكو ( آذربايجان شوروي سابق ) به پژوهش و تحقيق در زمينه ادبيات فارسي و تركي پرداخت.

جوائز و نشانها : غلامرضا اسلامي بيدگلي برگزيده بيست و ششمين دوره جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ادب خزينه

ويژگي اثر : اين اثربه زبان تركي مي باشد.

2 تاريخ بيگدلي _ شاملو

ويژگي اثر : اين اثر دكتر بيگدلي بنابر نوشته خود وي در ده جلد قرار دارد ، و

تنها دو جلد از آن در بيش از 1200 صفحه به چاپ رسيده است و ساير مجلدات ديگر هنوز مخطوط است. الف) جلد اول ، شامل منشاء ايل و تبار بيگدلي و معرفي ساير انشعابات بيگدلي. ب) جلد دوم ، ايل بيگدلي در دوران صفويه. ج) جلد سوم ، دوران افشاريه و ايل بيگدلي. د) جلد چهارم ، دوران زندو ايل بيگدلي. ه ) جلد پنجم ، دوران قاجار و ايل بيگدلي. و) جلد ششم ، دوران پهلوي و خاندان بيگدلي. ز) جلد هفتم ، دودمان بيگدلي _ شاملو در دوران معاصر. ح) جلد هشتم ، تاريخ شعراي بيگدلي ( معرفي بيش از 80 شاعر ). ط) جلد نهم ، مدارك و اسناد مختلف از خاندان بيگدلي. ي) جلد دهم ، معرفي آثار عمراني و خيريه كه توسط بيگدلي ها بنا شده است.

3 تصحيح ديوان آذر بيگدلي

ويژگي اثر : تصحيح اين ديوان با همكاري دكترحسن سادات ناصري

4 تصحيح شهريار نامة عثمان مختاري غزنوي

5 جمشيد و خورشيد

ويژگي اثر : به اهتمام و ويرايش دكتر بيگدلي .

6 چهره اسكندر در شاهنامه فردوسي و اسكندر نامة نظامي

ويژگي اثر : اين اثر در سال 1369 در تهران به چاپ رسيد ، كه علاوه بر موضوع اصلي ( چهره اسكندر ) متعرض بسياري از نگرش و ويژگي هاي علمي و هنري فردوسي و نظامي شده است.

7 ديدار با شهريار ( استاد سيدمحمدحسين شهريارتبريزي

8 ديوان

حاج محمدصادق خان بيگدلي شاملو

ويژگي اثر : گردآوري دكتر غلامحسين بيگدلي.

9 كهله يه سلام ( به زبان تركي )

10 گذر عمر

ويژگي اثر : مجموعه اشعار

11 لغتنامه فارسي _ تركي صحاح العجم ( نسخة غازان )

ويژگي اثر : به اهتمام دكتر غلامحسين بيگدلي .

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1اينه پژوهش ، سال نهم ، شماره 54 ، ص 6812ماهنامه كلك ، شماره 97 ، شهريور 1377 ، ص121

بيگم

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

سوم ربيع الاول 1164 ق، از زنان عالم، اديب و شاعر. وى دختر ميرزا محمدصالح حسينى خليفه سلطانى بود. اين بانو در اصفهان درگذشت و در امامزاده اسماعيل اين شهر دفن شد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: تذكرةالقبور، 34؛ رجال اصفهان، 179.

بينش، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق، مصحح.

تولد: 1300، مشهد.

درگذشت: اسفند 1374، تهران.

تقى بينش، فرزند عليرضا ركن التوليه (از خاندان نقيب)، پس از تحصيلات مقدماتى، تحصيلات عاليه ى خويش را در فيزيك، ادبيات و موسيقى عالى و نظرى تداوم بخشيد. پس از فراغت از تحصيل به مطالعه و پژوهش در زمينه ى معارف اسلامى و ادب فارسى پرداخت و از محضر اساتيدى چون دكتر على اكبر فياض، استاد محمدتقى مدرس رضوى و اديب هروى استفاده برد.

تقى بينش صاحب مقالات و رسالاتى است كه در نشريات مختلف به چاپ رسيده اند. او مديريت نشريه «فرهنگ خراسان» را نيز بر عهده داشت.

وى همچنين نزد استاد على اكبر شهنازى و سليمان روح افزا به فراگيرى موسيقى علمى و نظرى پرداخت. از جمله فعاليت هاى تقى بينش، نسخه شناسى موسيقى بوده است.

از جمله آثار تقى بينش تصحيح كتب مختلف در زمينه نظم و نثر فارسى و ادب عربى است كه مهم ترين آنها عبارتند از: كتاب المصادر زوزنى (دو جلد)؛ ديوان ظهيرالدين فاريابى؛ ديوان شمس طبسى؛ ديوان نظام الدين قمر اصفهانى؛ شمارنامه ى حاسب طبرى؛ كتاب نتيجه الدوله؛ كتاب الابناء فى تاريخ الخلفاء عمرانى (عربى)؛ تصحيح مقاصد الالحان و جامع الالحان عبدالقادر مراغه اى (كتاب جامع الالحان برنده ى جايزه ى ششمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى شده است)؛ رساله بنايى به اتفاق دكتر داريوش صفوت؛ «شرح ادوار» عبدالقادر مراغه اى همراه با متن عربى «الادوار» صفى الدين ارموى؛ سه رساله فارسى درباره موسيقى؛ بخش

موسيقى دانشنامه ى علايى ابن سينا؛ كنز التحف؛ ترجمه ى رساله ى موسيقى ايران. مقالاتى از وى نيز در مجلات ادبى به چاپ رسيده است.

تقى بينش در دانشگاه تهران، دانشگاه هنر و مجتمع آموزش عالى سوره تدريس مى نمود و با دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، دانشنامه جهان اسلام، دانشنامه ايرانيكا و فرهنگستان علوم جمهورى اسلامى همكارى داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بيهقي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 565 -490 ق)، مورخ، اديب، محدث، فقيه، متكلم، رياضيدان و حكيم. مشهور به ابن فندق و فريد خراسان. در سبزوار به دنيا آمد، اما آنچنان كه خود بيان مى كند اصلش به خزيمة بن ثابت كه از مشاهير اصحاب پيامبر (ص) بوده، مى رسد. ابوالحسن ابتدا فقه و ادب آموخت و سپس به فراگيرى علوم حكمت و حساب و نجوم پرداخت. بسيارى از استادان بزرگ عهد خود را در بيهق و نيشابور و مرو و سرخس و ديگر بلاد خراسان ديده و از محضر آنان استفاده كرده است، از آن جمله حكيم عمر بن ابراهيم خيام كه وى شرحى از ملاقات خود را با وى در كتاب «تتمة صوان الحكمة» آورده است. او از مشايخ ابن شهرآشوب بود. وى كتب بسيارى تأليف كرده و نخستين كسى است كه كتاب «نهج البلاغه» را شرح كرده است. ياقوت در «معجم الادباء» در ترجمه ى حال او از هفتاد و چهار تأليف وى با اسم و رسم نام مى برد ولى متأسفانه از آثار فارسى او جز «تاريخ بيهق» و كتابى مختصر در احكام نجومى موسوم به «جوامع الاحكام» و از آثار عربى او: شرحى بر «نهج البلاغه» موسوم به «معارج النهج»؛ جلد اول از «لباب الانساب» و «تتمة صوان الحكمة»، در تاريخ حكما كه ذيلى است بر

«صوان الحكمة» سجستانى. مهمترين كتاب فارسى بيهقى «تاريخ بيهق» است؛ اين كتاب در تاريخ و جغرافياى ناحيه ى بيهق و ذكر رجال علم و ادب، كتاب، سادات و خاندانهاى مشهور آن ولايت است و مشحون به فوايد تاريخى است.[1]

ابوالحسن على ابن زيد مشهور به ابن فندق و فريد خراسان (ف. 565 ه.ق.)، حكيم و اديب و رياضى دان معروف قرن ششم از جمله آثار اوست: تاريخ بيهق (ه.م.)، لباب الانساب، تفسير نهج البلاغه، جوامع احكام النجوم (ه.م.)، معرفةالكرة و ذات الحلق و الاصطرلاب، قواعد علوم الطب، مناهج الدرجات فى شرح كتاب النجات، تنبيه العلماء على تمويه المتشبهين بالحكماء، عرائس النفايس فى اصناف العلوم، امثلة الاعمال النجومية.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]الاعلام (101/5)، ايضاح المكنون (714 ،563 ،552 ،503 ،486 ،469 ،450 ،430 ،398 ،303 ،234 ،222 ،184 ،144 ،115 ،98 ،83 ،60 /2 ،599 ،566 ،548 ،466 ،462 ،406 ،373 ،363 ،326 ،300 ،250 ،232 ،192 ،180 ،154 ،130 ،125 ،123 ،107 ،97 ،92 ،83 ،74 ،66 ،65 ،53 ،36 ،3 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (996 -993 ،312 -311 /2)، تاريخ بيهق (مقدمه)، تاريخ در ايران (17 -16)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمة (مقدمه و 72 -71)، دائرةالمعارف الاسلامية (431/4)، الذريعه (184 /21 ،114 -113 /7 ،149 /4)، رياض العلماء (38/7)، ريحانه (335 -334 /4)، سبك شناسى (366 -364 /2)، سرآمدان فرهنگ (62 -61 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 190 -189 /6)، كارنامه ى بزرگان (119 -118)، كشف الظنون (2050 ،2011 ،2007 ،1895 ،1686 ،1514 ،1438 ،1361 ،1200 ،1101 ،1100 ،821 ،747 ،634 ،609 ،289)، لغت نامه (ذيل/ على بيهقى)، مؤلفين كتب چاپى (258 -257 /4)، معجم الادباء (240

-219 /13)، معجم المؤلفين (97 -96/7)، هدية العارفين (700 -699).

بيهقي، ابوالفضل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(470 -385 ق)، نويسنده و مورخ. وى در قريه حارث آباد بيهق ولادت يافت، بعد از كسب فضايل در نيشابور، به ديوان رسايل محمودى راه جست و در خدمت خواجه بونصر مشكان به كار پرداخت. همچنان در خدمت سلاطين غزنوى بود تا در زمان غزالدوله عبدالرشيد كه در سال 440 ق سلطنت يافت چندى صاحب ديوان انشاء گرديد، اما به تهمت حاسدان معزول شد و در سال 443 ق كه طغرل بر عبدالرشيد خروج كرد و او را كشت، بيهقى با جمعى ديگر از درباريان زندانى شد و يك سال در زندان بود. ابوالفضل در اواخر سلطنت فرخزاد از كارهاى ديوانى كناره گرفت تا اينكه در سال 470 ق وفات يافت. مهمترين اثر بيهقى «تاريخ» مشهور اوست كه از امهات كتب تاريخ و ادب فارسى است در شرح سلطنت آل سبكتكين در سى مجلد كه در آن از تشكيل دولت غزنوى تا اوايل سلطان ابراهيم بن مسعود سخن رفته است، اما اكنون فقط قسمتى از آن كه مربوط به سلطنت مسعود بن محمود غزنوى و تاريخ خوارزم از زوال دولت آل مأمون و افتادن آن به دست سلطان محمود و حكومت آلتون تاش حاجب، در آن سامان تا غلبه ى سلاجقه، موجود است. درباره ى سبك و شيوه ى نگارش اين كتاب و مؤلف آن سخن بسيار گفته و نوشته اند و از ميان همه نوشته ها به قول استاد فياض كه بيهقى شناس يگانه روزگار ما بود بسنده مى كنيم كه فرمود بيهقى گزارشگر حقيقت بود. علاوه بر اين كتاب ابن فندق كتابى ديگر به نام «زينة الكتاب» در آداب كتابت بدو نسبت داده

است.[1]

ابوالفضل محمد ابن حسين، دبير فاضل دربار محمود و مسعود غزنوى (و. حارث آباد بيهق 358- ف. 470 ه.ق.). وى پس از كسب معلومات در نيشابور، به ديوان رسايل محمود غزنوى راه جست، و در خدمت ابونصر مشكان رئيس ديوان رسايل به كار پرداخت، و همچنان در خدمت سلاطين غزنوى به سر مى برد تا در زمان عزالدوله عبدالرشيد (جلوس 440) چندى صاحب ديوان انشا گرديد، ليكن به تهمت حاسدان معزول و محبوس شد. در سال 44 كه طغرل كافر نعمت بر عبدالرشيد خروج كرد و او را كشت، بسيارى از خادمان درگاه را در قلاع محبوس ساخت.از آن جمله بيهقى را از حبس سلطان- و به قولى از حبس قاضى غزنين- بيرون آورد و به زندان قلعه فرستاد. بيهقى پس از رهايى از زندان گويا بقيه عمر را در انزوا به سر برد تا بدرود زندگى گفت. اثر معروف او «تاريخ بيهقى.» (ه.م.) است، ديگر «زينة الكتاب» در آداب كتابت كه اكنون در دست نيست در مجموعه اى خطى متعلق به كتابخانه ملك (تهران) چند ورق مشتمل بر شرح بغض لغات است كه به بيهقى نسبت داده شده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (332 -331 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (892 -890 /2)، تاريخ بيهق (178 -175)، تاريخ بيهقى چاپ دكتر فياض، (مقدمه)، تاريخ در ايران (31 -29)، تاريخ غزنويان (9 -8)، تاريخ نظم و نثر (65 -64)، دايرةالمعارف فارسى (497/1)، سبك شناسى (91 -66 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 164 -163 /5)، گنج و گنجينه (92 -84)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفضل)، مؤلفين كتب چاپى (417 -416 /5)، معجم المؤلفين (237/9)، مجمل فصيحى (ذيل/

سال 470)، نام آوران فرهنگ (151 -150)، الوافى بالوفيات (20/3)، يادنامه ى بيهقى چاپ دانشگاه فردوسى.

بيهقي، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، لغوى، نحوى، فقيه و قارى. معروف به شمس بيهقى. ملقب به شمس الائمه. او جامع علوم و فنون بود و در مرو مسكن داشت. از آثارش: «نقض الاصطلام»؛ «سمط الثريا»، در معانى غرائب حديث؛ كتابى در «لغت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (675/2)، معجم الادباء (141 -140 /6)، معجم المؤلفين (264/2).

بيهقي، ابوجعفر احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 544 -470 ق)، محدث، فقيه، مفسر و اديب. معروف به بوجعفرك. وى اهل نيشابور بود. گروهى از نجبا همصحبت وى بودند و جماعتى نزد وى دانش فراگرفتند. او از ابونصر احمد بن محمد بن صاعد قاضى و ابوالحسن على بن حسن بن عباس صندلى واعظ و ديگران سماع حديث داشت. تاج الدين محمود بن ابى المعالى خوارى، در مقدمه ى كتاب «ضالة الاديب» مى آورد كه احمد بن على بيهقى در ادب و قرائت امام بود و كتاب «صحاح» جوهرى، در لغت را، پس از قرائت بر ابوالفضل احمد بن محمد ميدانى، حفظ كرد. از جمله ى تأليفات او: «المحيط»، در لغات قرآن؛ «ينابيع اللغة»؛ «تاج المصادر»، در لغت عرب؛ كتاب «المحيط بعلم القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (321 -320 /2)، دايرةالمعارف فارسى (497/1)، روضات الجنات (270/1)، سير النبلاء (208/20)، كشف الظنون (2052 -1619 ،269)، لغت نامه (ذيل/ احمد بن على)، معجم الادباء (51 -49 /4)، معجم المؤلفين (4/2)، الوافى بالوفيات (215 -214 /7)، هدية العارفين (84/1).

بيهودي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت پس از 1300 ق)، اديب و شاعر. وى منسوب به بيهود از توابع قاين است. در قاين و سپس در مشهد به تحصيل پرداخت، آنگاه راهى نجف شد و تحصيلاتش را نزد استادان عصر، از جمله علامه شربيانى به پايان برد و بر اقران پيشى گرفت و به مقام اجتهاد رسيد. پس از آن به ديار خويش بازگشت و به نشر حقايق اسلامى و اجراى قوانين كيفرى اسلام پرداخت. وى با صوفيان طاووسيه زادگاهش به مقابله برخاست و اين تقابل آنان را به خشم آورد تا حدى كه شبانه به خانه اش درآمدند و او را

در حالى كه خفته بود با ضربات چاقو مجروح و سپس خفه كردند و همسر حامله اش را نيز با او كشتند و اموالش را به غارت بردند. وى در هنگام مرگ شصت ساله بود. از او «ديوان» شعرى باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (33/5)، بزرگان قاين (136 -135)، شهيدان راه فضيلت (540 -539)، معجم المؤلفين (246/2).

پا قلعه اي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا زين العابدين خاتون آبادى. عالم فاضل، در رياضيّات و هيئت و نجوم مهارت اشته و در اصفهان، فارسى هيئت تدريس مى نموده.

مادرش دختر ميرزا احمد نيريزى خطّاط معروف است.

در سال 1360 وفات يافته، در اطاق غربى تكيه ي خاتون آبادى مدفون گرديد.

مرحوم حسام الواعظين در مرثيه و تاريخ وفاتش گويد:

آن كه بُد زنده روانش ز تولاّى على

وان كه شد سر خوش و سر مشت ز صبهاى على

حاج سيد اسداللَّه كه در مدّت عمر

همچو عمّار بُد او واله و شيداى على

بود هم عالم و هم زاهد و همن روشندل

دل او طور و منوّر ز تجلاّى على

بهر تاريخ وفاتش ز وفا گفت حسام

شد بهشتى اسد اللَّه ز اعطاى على

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

پارسا تويسركاني، عبدالرحمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 1288، تويسركان.

درگذشت: 2 فروردين 1369، تهران.

عبدالرحمن پارسا تويسركانى متخلص به «پارسا» فرزند شيخ محمدرحيم رستگار (از نياى پارسا مجنون تويسركانى)، علوم ابتدايى و متوسطه را در تويسركان و مازندران و تهران (فارغ التحصيل دارالمعلمين مركزى) به پايان رساند. سپس به تكميل معلومات خود نزد استادان فن به تحصيل پرداخت.

پس از پايان تحصيلات، چندى به شغل آموزگارى در دبيرستان هاى تهران و مدرسه عالى سپهسالار پرداخت. مدتى نيز رييس تحقيق امنيه ى غرب بود، سپس به شركت بيمه ايران رفت و تا زمان بازنشستگى (در سمت هاى مختلف و از جمله رياست روابط عمومى شركت، مسئوليت مجله ى «بيمه» و فعاليت در اداره ى انتشارات و مطبوعات بيمه ى ايران) در اين شركت كار مى كرد. از سال 1315 تا 1319 منشى و نايب رييس انجمن ادبى ايران بود. مدتى نيز رييس انجمن ادبى ايران بود. علاوه بر اينها عضو دائمى و عضو هيئت مديره فرهنگستان ايران

نيز بود. پس از كودتاى 1332 نيز مدت يك سال مشاور مطبوعاتى سپهبد اردشير زاهدى (نخست وزير) بود.

فعاليت مطبوعاتى اش را از سال 1309 آغاز كرد. ضمن خدمت مطبوعاتى خود، سردبيرى مجله ى «معارف» و روزنامه ى «كرمانشاه» را به عهده داشت. با نام هاى «گل آقا»، «همشهرى» و «شيخ ابوالپشم» نيز مطالب خود را امضا مى كرد. وى به مناسبت هايى نشان هاى 28 مرداد و تاجگذارى دريافت داشت و به كشورهاى عربستان صعودى و كويت و بحرين و قطر و عراق نيز سفر كرد.

پارسا شاعرى را از دوران جوانى آغاز كرد. شاعرى غزلسرا بود و به ساختن قطعه و رباعى نيز مى پرداخت. يكى از كارهاى پارسا به نظم درآودن حكايت ها و مثل هاى اقوام مختلف دنياست كه قسمتى از آنها در مجله ى «گوهر» از سال 1352 تا 1357 به چاپ رسيده است. ديوان اشعار او كه در حدود ده هزار بيت است هرچند به چاپ نرسيده ولى بيشتر اشعارش در جرايد كشور به ويژه در مجله هاى «ارمغان» و «وحيد» و «گوهر» و در مجله هاى كشورهاى پارسى زبان افغانستان و پاكستان منتشر شده است. همچنين قطعه هايى از آثار منظم وى به وسيله پرفسور ايلسكى به زبان روسى و پرفسور مولوى به زبان انگليسى ترجمه گرديده است.

فهرست تأليفات او به شرح زير است: تصحيح و چاپ ديوان شاهزاده افسر سبزوارى؛ تصحيح و چاپ ديوان رضى الدين آريتمانى؛ تصحيح ديوان عنصرى؛ تاريخ تويسركان؛ فهرست كتابخانه ى مدرسه ى عالى سپهسالار تهران؛ تصحيح مقدمه و چاپ قيصرنامه ى اديب پيشاورى؛ رساله در شرح حال خاقانى و رساله در معرفت النفس و مقاله هاى انتقادى و اجتماعى در روزنامه ها و مجله هاى فارسى، مقدمه بر كتاب هاى مختلف از جمله كتاب رجال قم

و بحثى در تاريخ آن. كتابى نيز درباره ى تاريخ تويسركان تأليف كرده است كه به چاپ نرسيد.

(1369 -1288 ش)، نويسنده و شاعر، متخلص به مجنون. در تويسركان متولد شد. پدر وى از شاعران و اديبان نامور بود. پارسا علوم ابتدايى و متوسطه را در زادگاهش و مازندران و تهران به پايان برد. از آن پس چندى آموزگار و مدتى رييس تحقيق امنيه ى غرب بود و سپس به شركت بيمه ى ايران منتقل شد. از سال 1315 تا 1319 ش منشى و نايب رييس انجمن ادبى و عضو دايمى و عضو هيأت مديره فرهنگستان ايران نيز بود. پارسا شاعرى اجتماعى و غزلسرا بود. غزل را نيكو مى سرود و در ساختن قطعه و رباعى توانايى داشت. آثارش در مجله ها و روزنامه ها چاپ مى شد. از آثار او: تصحيح و چاپ «ديوان» شاهزاده افسر سبزوارى؛ تصحيح و چاپ «ديوان» رضى الدين آرتيمانى؛ تصحيح «ديوان» عنصرى؛ «تاريخ تويسركان»؛ «تحرير هزار صفحه فهرست كتابخانه ى مدرسه سپهسالار تهران»؛ تصحيح و چاپ «قيصرنامه» اديب پيشاورى و همچنين مقالات متعددى در مجلات ادبى كه به چاپ رسيده است. يكى از كارهاى مهم و قابل توجه پارسا به نظم درآوردن حكايتهاى آموزنده و مثل هاى اقوام مختلف دنياست كه قسمتى از آنها در دوره ى شش ساله ى مجله ى «گوهر» به چاپ رسيده است. «ديوان» اشعار او حدود ده هزار بيت است كه تاكنون به چاپ نرسيده است.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (713 -708/ 2)، كيهان فرهنگى (س 7، ش 2، ص 56)، گلزار معانى (244 -242/ 1).

پارسا، داوود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

داوود پارسا

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/4/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام دوران دبيرستان و گذراندن دوره هاي زبان انگليسي در موسسه شكوه تهران در سال 1355 و با قبولي در امتحانات كنكور و ورود به مجتمع دانشگاهي فني و مهندسي در رشته برق عزم داشتم رشته ام را در دانشگاه پلي تكنيك (امير كبير فعلي) ادامه دهم كه در سال 1357 انقلاب اسلامي رخ داد و تمامي دانشگاههاي كشور تعطيل گشت.

در سال 1357 در كميته امداد امام خميني (ره) در قسمت تحقيق خانواده شهدا همكاري داشتم و در سال 1358 وارد آموزش و پرورش شدم و چندين سال در رشته ديني و زبان انگليسي به تدريس مشغول شده و بعنوان مدير مدرسه و همكاري با معاونت منطقه 14 تهران مسئوليت پذيرفتم. از سال 1352 به بعد گرايش بيشتري به مسائل مذهبي و علاقه به مطالعه كتب ديني پيدا كردم و با حضور در مجالس سخنراني آيات عظام مكارم شيرازي و سبحاني و مجتبي تهراني و نوري و عبيد زنجاني كه هر كدام جلسات جداگانه اي در تهران داشتند بهره مند شدم.

در ابتداي انقلاب اسلامي با استاد علي صفايي حائري آشنا شدم كه حاصل اين آشنايي بينش جديدي بود كه نسبت به مذهب و دين در من ايجاد شد و با عمق بيشتري مسائل ديني را دنبال كردم و موجب ورود من به حوزه علميه مجتهدي تهران در سال 1361 و سپس هجرت به قم در سال 1362 و ادامه تحصيل در حوزه علميه قم گرديد.

ادبيات را نزد اساتيد : علوي طالقاني، مدرس افغاني، عرفان و اصول و فقه را نزد اساتيد: فاضل ، محمدي ، محامي، محفوظي، موسوي

تهراني، پاياني، و آشيخ علي پناه و دروس خارج را نزد آيات عظام : وحيد خراساني، فاضل ، آشيخ جواد تبريزي ، مكارم شيرازي و علي صفايي حائري تلمذ نمودم. و چندين سال هم از محضر درس تفسير آيةالله جوادي آملي بهره مند شدم. در طول دوران تحصيلات حوزوي كار تحقيق با گروهي از دوستان در موضوعات: تاريخ، عرفان، تعليم وتربيت و روانشناسي و تفسير را دنبال كردم.

از سال 1369 به بعد در دو مقطع تدريس و تبليغ علوم اسلامي در دانشگاههاي تهران و امير كبير و علم و صنعت و شريف و علامه و شيهد بهشتي و خواجه نصير الدين و شيهد مدرس و علوم پزشكي و دانشگاه قم و در استانها دانشگاه بوشهر و شيراز و قزوين پرداختم و چندين بار بعنوان مبلغ و استاد نمونه از طرف نهاد رهبري در دانشگاهها انتخاب شدم. و همچنين در مدرسه امام خميني(ره) و حوزه خواهران و دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم به تدريس دروس حوزوي پرداختم.

پارساي، فرخ دين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1307 ق)، روزنامه نگار و نويسنده. از مردم تهران بود. پدرش از نوادگان ملا احمد نراقى و از طلاب بود. پارساى تحصيلات ابتدايى را در مدارس افتتاحيه و شرف و ادب تهران به پايان رساند و سپس براى تكميل تحصيلات خود به كربلا و نجف رفت و در محضر آيت الله يزدى و آخوند خراسانى به تحصيل پرداخت. پس از بازگشت به تهران به جرگه ى مشروطه طلبان پيوست و در كميته ى جهانگير نام نويسى كرد. فعاليتهاى عمده ى وى در زمينه ى نشر روزنامه و خبرنگارى بود، چنان كه مدتى با سمت خبرنگارى در روزنامه هاى «پليس تهران»؛ «نوبهار مشهد»؛ «راه نجات اصفهان»؛ «مظفرى

بوشهر»؛ «كمال همدان» و «رعد» خدمت كرد و همچنين براى اداره ى روزنامه ى «نوبهار» با ملك الشعراى بهار همكارى داشت. علاوه بر اينها، وى مجله ى «جهان زنان» را با مديريت همسرش، خانم فخر آفاق پارسا، و پس از آن مجله ى «عصر جديد» را با كمك نظام الدين نورى تأسيس كرد. مدتى در غياب شيروانى اداره ى روزنامه ى «ميهن» را (بعد از شهريور 1320 ش) به عهده داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (35 -32 /4 ،318 -317 ،185 -181 /2)، زنان روزنامه نگار (116 -114)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (159 -158 /2).

پارسي نژاد، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : ايرج پارسي نژاد درسال 1317 در شهر آبادان ديده به جهان گشود. وي بعد از تحصيلات متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و فوق ليسانس خود را در رشته زبان شناسي از همان دانشگاه اخذ نمود، وي براي ادامه تحصيل به انگلستان سفر كرد و با اخذمدرك دكتراي ادبيات تطبيقي از دانشگاه آكسفورد انگليس تدريس در دانشگاه مطالعات توكيو را به مدت 17 سال شروع كرد. بعد از بازنشستگي و عزيمت مجدد به آمريكا در دانشگاه ucla به تدريس مروري بر ادبيات كلاسيك فارسي به زبان انگليسي را آغاز نمود. از وي آثار متعددي به جامانده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ايرج پارسي نژاد پس از پايان تحصيلات متوسطه در زادگاه ،براي ادامه تحصيل در رشته ادبيات به تهران مي آيد و موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس زبان شناسي دانشگاه تهران مي شود.شوق تحصيل اما ماجراي تحصيلات پارسي نژاد را به اين مختصر ختم نمي كند و او را ترغيب به عزيمت به انگلستان مي

كند.او به دانشگاه آكسفورد مي رود تا در رشته ادبيات تطبيقي ادامه تحصيل دهد.پارسي نژاد موفق به اخذ مدرك دكتراي ادبيات تطبيقي از دانشگاه آكسفورد انگليس مي شود

استادان و مربيان : از استادان ايرج پارسي نژاد مي توان به استاد زرين كوب اشاره كرد.

فعاليتهاي آموزشي : ايرج پارسي نژاد پس از اخذ مدرك دكتراي خود وارد توكيو شد و به مدت 17 سال شروع به تدريس در دانشگاه مطالعات خارجي گرديد. وي سخنراني هاي متعددي در مراكز گسترش زبان و ادبيات فارسي در خارج از ايران داشت. پس از بازنشستگي عزيمت به آمريكا كرد و تدريس « مروري بر ادبيات كلاسيك فارسي» به زبان انگليسي در دانشگاه ucla را آغاز نمود.

آرا و گرايشهاي خاص : ، آراي ايرج پارسي نژاد هم در مورد اهميت نقد ادبي در تاريخ ايران روشن تر مي شود. به نظر او نقد جديد فقط ابزاري براي بهبود ادبيات فارسي نيست، امري كه آن را از نقد پيش از قرن نوزدهم جدا مي كند كه چيزي جز تملق گويي و تعريف و تكذيب شخصي نبود، بلكه پيشرفت سياسي و اجتماعي مملكت نيز پيوندي استوار داشت. به گمانم او نقد ادبي حاصل «مبارزه اجتماعي _ انتقادي روشنفكران ايران با استعداد قرن نوزدهم » بود چون ادبيات در شكل گيري فرهنگ ايراني سهم به سزايي داشته و دارد و «تفكر ادبي، كه محصول نگرش عقلايي است، پيش از هر چيز بر ضد نهادهاي سياسي و اقتصادي حاكم دست به اعتراض مي زند». پارسي نژاددر تأييد ارتباط ميان نقد و پيشرفت مملكت در مقامي مناسب به قول طالبوف استناد مي كند: «اگر در اعمال

و اقوال دايره منافع ملي«كريتيكه»، يعني تشريح معايب و محسنات، نباشد در آن ملت ترقي نمي شود».او معتقد است مبحث «نقد ادبي جديد» با آنچه در سنت ادبي فارسي در اين زمينه وجود دارد از بنياد متفاوت است: «آثاري كه به عنوان مباحث انتقاد ادبي از گذشتگان ما به جا مانده، همچنان كه استاد زرين كوب ياد كرده، يا از نوع «نقد ذوقي» است كه شاعران از سر ذوق به كنايه و تعريض به خرده گيري از يكديگر پرداخته اند، مانند اشاره انتقادي فردوسي به ناتندرستي شعر دقيقي و نكته گيري هاي عنصري و غضائري از يكديگر و يا از مقوله «نقد فني» است كه در كتاب هاي بلاغت و بديع و قافيه از مقدمات ظاهري كلام سخن رفته. مانند ترجمان ابلاغي از محمد بن عمر رادوياني و حدائق السحر از رشيد وطواط و چهار مقاله نظامي عروضي و لباب الالباب محمد عوفي و المعجم في معايير اشعار العجم شمس قيس رازي. اما در همه اين آثار كمتر نشاني از تحليل موضوع و قضاوت درباره ارزش ذاتي آثار ادبي ديده مي شود.»

چگونگي عرضه آثار : ايرج پارسي نژاد نوشتن را به جد و جهد از دوران دبيرستان آغاز كرده و از همان آغاز نيز گرايش نقد ادبي داشته است.زنده ياد سيروس طاهباز كه او نيز متولد آبادان بود، از تأسيس انجمن ادبي دبيرستان رازي آبادان ياد مي كرد كه مهم ترين كار آن تهيه يك روزنامه ديواري بود و ايرج پارسي نژاد با آن همكاري داشت. ايرج پارسي نژاد در اين سال ها علاوه بر تدريس پيوسته،ازنگارش مقالات متعدد در حوزه ادبيات و زبان شناسي

در نشريات تخصصي ادبيات نيز غافل نمانده و همچنين ارتباط پيوسته اش با مراكزآكادميك ، نشريات تخصصي و همكارانش در حوزه ادبيات در ايران را حفظ كرده و هر از چند گاهي براي كارهاي تحقيقي و پژوهشي به ايران مي آيد. پارسي نژاد در اين سال ها علاوه بر حفظ پيوند هايش با جريان نقد ادبي در ايران،از تحقيق و مداقه در وضع ادبيات كلاسيك ايران در خارج از ايران نيز غافل نمانده و به نقد آنان نيز پرداخته است.از آن جمله است ديدگاهي كه او درباره ترجمه امروزين آثارمولانا در آمريكا دارد: «كلمن باركس براي آن كه شعر مولانا را با ذائقه زمانه تطبيق دهد و آن را باب روز بازار آمريكا بگرداند، مضامين عرفاني آن عارف آزاده را از خاستگاه تاريخي و اجتماعي او جدا مي كند و آن را با فرهنگ دنياي معاصر تطبيق مي دهد . باركس به جاي آن كه مفه__وم « عشق » در مثنوي را ، همان گونه كه هست باز نماي__د، دست به تحريف آن مي زند . در سرآغاز فصل ششم زير عنوان « مهارتمنيات جسماني » وانمود مي كند كه در طريق تصوف، برآوردن اميال نفساني، مرحله اي از وصول به حق و رسيدن به عشق الهي است!

آثار :

1 تاريخ نقد ادبي در ايران

ويژگي اثر : پارسي نژاد ترجمه اي از كتاب روشنگران ايراني را با عنوان «تاريخ نقد ادبي در ايران» از سوي انتشارات آيسبك در واشنگتن منتشر كرده و هم اكنون در تدارك جلد دوم «روشنگران ايراني و نقد ادبي» است.در

جلد نخست اين كتاب تا هدايت مورد بررسي و پژوهش قرارگرفته بود و جلد دوم اختصاص دارد به دوره هدايت تا روز گار ما. »

2 ترجمه به انگليسي«تاريخ نقد ادبي در ايران ????-????»

ويژگي اثر : انتشار آن از سوي IBEX در مريلند آمريكا

3 روشنگران ايراني و نقد ادبي در دو جلد

ويژگي اثر : اما يكي از مباحثي كه سال هاست به موضوع اصلي نقد ها و نوشته هاي پارسي نژاد بدل شده، همانا تاريخ نقد ادبي در ايران است.مبحثي كه عنوان مهم ترين كتاب او نيز هست. «روشنگران ايراني و نقد ادبي» اثري تحقيقي از ايرج پارسي نژاد پيرامون شكل گيري جريان نقد ادبي به همت نويسندگان و منتقداني است كه انتشارات سخن مسئوليت چاپ و توزيع آن را به عهده دارد.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

پازارگاد، بهاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1317 ق)، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر. در شيراز متولد شد. پس از پايان تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در مدرسه ى نظامى به تحصيل فنون نظامى پرداخت و سپس به تدريس علوم طبيعى و رياضى در دوره ى متوسطه مشغول شد و مديريت مدرسه ى ابتدايى و متوسطه ى فارس نيز به او محول گرديد. وى مؤسسه ى ورزش و باشگاه فوتبال و پيشاهنگى را تأسيس كرد، و به علت آشنايى با علم موسيقى و نت اروپايى سرودهاى وطنى كه برخى از آهنگهايش نيز ساخته خود او، و بعضى مطابق نغمه هاى اروپايى بود، براى محصلان ساخت. پازارگاد با گرفتن امتياز مجله ى «پازارگاد» يك سال و نيم به انتشار اين مجله در شيراز پرداخت، و روزنامه ى «خورشيد ايران» را كه قبلا در سال

1302 ش منتشر كرده و در سال 1303 ش توقيف شده بود، مجددا در سال 1321 ش انتشار داد. پازارگاد، علاوه بر نشر روزنامه و مجله، كتابهايى را هم منتشر كرد. برخى از آنها عبارت اند از: «سرود و ورزش»؛ «پنج قصيده»؛ «ميكروسكوپ و ميكروسكوپى»؛ «تعليم و تربيت پيشاهنگى- اصول پيشاهنگى»؛ «آينده ى باختر»؛ «تاريخ فلسفه ى سياسى»؛ «مكتبهاى سياسى»؛ «فلسفه ى نوين تاريخ»؛ «باده ى بى خمار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (256 -255 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (541 -528 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (94 -92 /3)، سخنوران نامى (69 -60 /1)، سخنوران نامى معاصر (720 -714 /2)، مؤلفين كتب چاپى (126 -121 /2).

پازارگادي، علاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1292 ش)، نويسنده و مترجم. از مردم شيراز است. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در شيراز به انگلستان رفت و موفق به دريافت درجه ى ليسانس در رشته ى تاريخ عمومى و فوق ليسانس در رشته ى تعليم و تربيت شد. پس از دريافت درجه ى فوق ليسانس رشته ى علوم سياسى و اقتصادى از دانشگاه آكسفورد به آمريكا رفت و در رشته ى تعليم و تربيت دكترا گرفت. دكتر پازارگادى پس از بازگشت به ايران به امر تدريس پرداخت. برخى از آثار او: «انشاء انگليسى»؛ «پيروزى در دست من»؛ «دستور زبان انگليسى»؛ «گرامر زبان انگليسى»؛ «يك بحث جدى درباره ى خنده و شوخى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (160/2)، مؤلفين كتب چاپى (84 -82 /4).

پاشايي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي پاشايي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

محمد تقي پاشايي در فروردين سال 1337 هجري شمسي در شهر مقدس مشهد متولد گرديد. وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران گذراند و در سال 57 موفق به اخذ ديپلم رياضي گرديد. ايشان در سال 58 جهت تحصيل علوم حوزوي وارد حوزه علميه اشتهارد شد و بعد از شش ماه در مدرسه علميه برهان شهرري ادامه تحصيل داد و از سال 64 تا كنون در حوزه علميه مقدسه قم مشغول تحصيل و تدريس و تحقيق مي باشد.

پاك نيا، عبدالكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالكريم پاك نيا

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

او در سال 1341 در شهر تبريز به دنيا آمد و در سال 1354 بعد از اتمام تحصيلات دوره ابتدايي دروس جديد،وارد حوزه علميه شد.پدرش حاج اسماعيل يكي از معماران متدين و عالم پرور آن شهر بود. عبد الكريم دروس مقدماتي حوزه و ادبيات عرب را،از اساتيد آن زمان در مدارس علميه طالبيه،صادقيه،حسن پادشاه و حاج صفر على،فرا گرفت.با شتاب گرفتن انقلاب اسلامي ايران،در 29 بهمن 1356 در كنار ديگر طلاب درس را تعطيل،و همراه ساير اقشار مختلف جامعه به جمع انقلابيون پيوست.بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران به تحصيل ادامه داد تا اينكه در سال 1359 براي تكميل تحصيلات خود در عرصۀ علوم اسلامى،به شهر مقدس قم هجرت كرد.كتاب هاي مطوّل،حاشيه ملا عبد الله،شرح باب حادي عشر را نزد شيخ محمد علي مدرس افغاني و سيد هاشم خوئي و شرح لمعه را در نزد شيخ

علي پناه اشتهاردي و شيخ كريم ملاّئي تبريزي خواند.

درس تفسير قرآن را از آيات عظام دكتر صادقي طهراني و جواد آملي و دروس سطح عالي فقه و اصول را از بزرگاني همچون آقايان شيخ احمد پايانى،شيخ مصطفي اعتمادى،آقا سيد رسول طهراني و منطق و حكمت را نيز از آيت الله شيخ يحيي انصاري شيرازي و شيخ حسن مجد آموخت. درس خارج فقه و اصول را از محضر حضرات آيات شيخ جواد تبريزى،شيخ حسين وحيد خراسانى،شيخ حسين نورى،سيد موسي زنجانى،شيخ مسلم ملكوتي و شيخ جعفر سبحاني بهره مند گرديد. در كنار تحصيل از سال 1371 به تدريس ادبيات،معاني و بيان ، منطق ، فلسفه مقدماتى،فقه و اصول و ساير دروس سطوح عالي پرداخت.همچنين از سال 1366 تاكنون در عرصه تبليغ به مناسب هاي مختلف در 15 استان كشور به فعاليت هاي تبليغي و خدمات در اين وادي اشتغال داشته است.بالاخره در كنار اين اشتغالات عمده ترين وقت خود را در عرصه پژوهش هاي علمي و تحقيقي در موضوعات مختلف دينى،تاريخى،تربيتى و اخلاقى- كه بيشترين علاقه را داشت- صرف نمود.در اين راستا،از رهنمودها و تشويق هاي استاد محمود مهدي پور بهره برد. حاصل تلاش هاي وي در قالب كتاب و مقاله،توسط ناشرين مختلف و يا در مطبوعات و رسانه هاي سراسري چاپ و منتشر شده است.مهمترين موضوعات اين آثار عبارتند از:سيره و سخن پيشوايان معصوم(ع)،مناسبت هاي مذهبى،شرح حال شخصيت هاي تاثير گذار در جهان اسلام،انديشه هاي اهل بيت(ع) در مسائل اخلاقى ، عقيدتى ، تربيتى ، سياسى ، فرهنگي و اجتماعى،مقالات قرآنى ، ياران اهل بيت(ع) و غيره.

پاكپور، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي پاكپور

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم اقتصاد، در سال 1363 دروس حوزه را در مدرسه علميه جلاليه آستانه اشرفيه آغاز نمودم.

سال 64 براي ادامه تحصيل به قم آمدم و در مدرسه امام صادق(ع) (نيروگاه) پذيرفته شده به مدّت چهار سال دوره مقدّماتي را به پايان رساندم. ادامه تحصيل در مدرسه امام باقر(ع) (نيروگاه) و ورود به موسسه در راه حق همزمان با دروس موسسه، در سال 73 دروس سطح حوزه را به پايان رساندم. بعد از دوره پنج ساله اول موسسه در راه حق، (موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني) در مقطع كارشناسي ارشد رشته دين شناسي پذيرفته شده و در طول مدت چهار سال پايان نامه خويش را به عنوان «وظيفه گرايي از ديدگاه كريستين ام كرسگارد» دفاع كردم. دو سال آخر دوره كارشناسي ارشد در گروه كارورزي فلسفه اخلاق موسسه زير نظر استاد محمود فتحعلي فعاليت پژوهشي داشته ام، همزمان با كار پايان نامه در گروه اخلاق مركز برنامه ريزي و تدوين كتب درسي نهاد فعاليت نموده و چند سالي است كه به عنوان مسئول گروه اخلاق مشغول فعاليت هستم. بعد از اتمام دوره سطح حوزه چند سالي در درس خارج آيات عظام جوادي آملى، سبحانى، لاريجاني و... شركت كردم. در طول سال 85 با گروه اخلاق و تربيت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي قم در غالب پروژه اخلاق كاربردى، همكاري داشته و از فضاي علمي آنجا بهره كافي برده ام. اكنون در ضمن فعاليت در گروه اخلاق مركز تدوين نهاد رهبرى، در رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش اخلاق و عرفان اسلامي در مقطع دكتري مشغول به تحصيل مي باشم.

پاكدل، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن فرزند حاج ميرزا عباس پاكدل از فضلاء و ائمه جماعت و مدرسين معاصر شيراز است. وى در سال 1311 شمسى در طبس به دنيا آمده و پس از خواندن دروس ابتدائى در سن 17 سالگى به تحصيل علوم دينى پرداخته و مقدمات و ادبيات و تفسير و اخلاق را در مدت هشت سال در حوزه طبس نزد اساتيد آنجا مانند حاج شيخ محمد ابراهيم مجتهد نجفى و حاج شيخ محمدعلى امينيان مدرس و حاج شيخ غلامرضا نمائى و ديگران خوانده و بعدا به مشهد مقدس رضوى هجرت نموده و مدت هفت سال توقف و سطوح عالى را (رسائل و مكاسب و كفايه) و نيز مقدارى از تفسير و فلسفه و معقول و اخلاق را در خدمت حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى و حاج ميرزا جواد آقاى تهرانى و حاج شيخ مجتبى قزوينى و سايرين تحصيل نموده و نيز مقدارى از درس خارج آيت اللَّه ميلانى استفاده كرده سپس عزيمت به قم و از محضر آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه خمينى و سايرين بهره مند گرديده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و حدود بيست سال در آن بلده طيبه اقامت و پس از مطالعه در دروس آيات عظام و مدرسين كرام آن سامان فقه و اصول آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله العالى را اختيار و پس از شركت در يكدوره اصول معظم له ديگر فقط به درس فقه معظم له حاضر و خود به تدريس سطوح اشتغال و در آن سامان به مصاهرت و دامادى مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى طوبائى شيرازى، موفق و در سال 1359 شمسى عزيمت به ايران نموده و

مدتى در قم اقامت و براى صله ارحام و ديدن بستگان سببى خود به شيراز آمده و با اصرار آنان و دوستان ديگر عزم رحيل مبدل به اقامت و توطن در شيراز شده و پس از استحضار علماء بزرگوار شيراز مخصوص مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى و فرزند برومند و فاضلش حاج شيخ مجدالدين محلاتى ابراز خرسندى كرده و محل نمازش مسجد مولا را واگذار و به اقامه جماعت در آنجا در شبها و تدريس فقه و اصول و غيره پرداخته و در ظهرها در مسجد ساجدين دروازه كازرون امامت نموده و مسئوليت و اداره تدريس دو حوزه علميه شيراز را به عهده گرفته و آنها از اين قرار است:

1- حوزه علميه امام رضا عليه السلام مدرسه مقيميه و مسجد مشيرالملك و مكتب مقدس حضرت زهرا عليهاالسلام به تدريس سطوح عالى اشتغال دارند.

2- حوزه علميه امام سجاد عليه السلام و مدرسه آقا قاسم مشغول مى باشند.

مرحوم والدش حاج ميرزا عباسعلى نيز از روحانيون خدمتگزار طبس و مورد وثوق و اعتماد و اطمينان مردم آن سامان بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

پاكدين، كامل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كامل پاكدين

محل تولد : مراغه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/1

زندگينامه علمي

بنده از سال 1359 بمدت 12 سال بصورت مستمر در مدرسه علميه شهيدين قم تحصيل كرده و همزمان با تحصيلات حوزوي , دروس دانشگاهي را هم تا سطح كارشناسي به اتمام رساندم.حدود يك سال و نيم در باكو ( آذربايجان شوروي سابق ) مشغول تبليغ بودم. بعد , يكسال در نهاد رهبري دانشگاهها , در قسمت بازرسي فعاليت داشتم بعد , حدود سه سال در مركز

دفتر تبليغات اسلامي واحد سيره بعنوان محقق مشغول كار بودم.در جامعه الزهرا (سلام الله عليها ) و دانشكده سپاه قم تدريس كرده ام . يكسال در دانشگاه معارف اسلامي و تاريخ تشيع تدريس داشتم و اخيرا" چهار سال است كه در موسسه پژوهشي راي پرداز مشغول تحقيقات فقهي هستم.

پاياني اردبيلي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عمده الفضلاء الفخام و العلماء الاعلام آقاى حاج شيخ احمد پايانى در سال 1346 قمرى در شهرستان اردبيل متولد شده و بعد از اتمام فارسى و طى مقدمات در مدرسه ملا ابراهيم اردبيل در سال 1366 به قم آمده و سطوح عاليه را نزد اساتيد معظم قم خوانده و خارج مكاسب را از مرجع عاليقدر مرحوم آيت الله العظمى آقاى حجت قدس الله سره استفاده نموده و پس از فوت آن مرحوم به درس آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و يك دوره درس خارج اصول مرحوم آيت الله آقا سيد محمد محقق يزدى معروف به داماد را فراگرفته و اكنون به تدريس فقه و اصول و مباحثات خصوصى اشتغال دارند.

وى از فضلاء متين و مدرسين خليق و باتقواى حوزه علميه است كه علم خود را با حلم و ورع قرين ساخته است.

عالم علوم دينى.

تولد: 1296(5 رمضان 1346 ق.)، اردبيل.

درگذشت: 6 اسفند 1375، قم.

آيت الله احمد پايانى اردبيلى در حدود پنج سالگى به مكتبخانه رفت و خواندن قرآن مجيد و فنون تجويد و قرائت و متون فارسى چون گلستان و نصاب الصبيان را فراگرفت و پس از آن در مدارس دولتى تحصيلات ابتدايى را آموخت. در سن چهارده سالگى به مدرسه علميه ى ملا ابراهيم شتافت و به خواندن ادبيات عرب پرداخت و به لباس روحانيت ملبس شد. در اوايل سال 1366

ق. به مقصد ادامه ى تحصيل به حوزه ى علميه ى قم آمد و به تحصيل سطوح فقه و اصول پرداخت و مكاسب را نزد آيت الله مجاهدى و رسائل را در محضر آيت الله سلطانى طباطبايى و كفاية الاصول را هم در درس آيت الله العظمى نجفى مرعشى فراگرفت.

آيت الله پايانى اردبيلى همزمان با ادامه ى تحصيل، به تدريس كتابهاى حاشيه ملا عبدالله و معاصم الاصول پرداخت. وى در سال 1370 ق. به درس فقه آيت الله حاج سيد محمد حجت كوه كمره اى حاضر شد و پس از آن در درسهاى فقه و اصول آيت الله العظمى بروجردى و سپس در درسهاى فقه و اصول آيت الله سيد محقق داماد شركت جست و مبانى عملى خويش را استوار ساخت. استاد حدود پنجاه سال به تدريس كتابهاى مهم فقه و اصول پرداخت.

آيت الله پايانى اردبيلى از بدو شروع مبارزات مرجعيت و روحانيت به رهبرى امام خمينى (ره) عليه رژيم ستم شاهى، به پيكار با نظام پهلوى پرداخت. پس از انقلاب اسلامى نيز از تأييد و پشتيبانى مواضع حضرت امام دريغ نكرد. از اشتغالات ديگر ايشان شركت مستمر در جلسه ديرين تفسير قرآن كريم بود كه با حضور جمعى از بزرگان و دانشمندان تشكيل مى شدند.

آيت الله پايانى به غير از تدريس متوالى، در ايام تعطيلى حوزه ى علميه ى قم رخت سفر برمى بست و براى تبليغ شعاير دين به نقاط ديگر هجرت مى كرد و به راهنمائى مردم و اقامه جماعت مى پرداخت و اين تا ساليان پايان عمرش ادامه داشت. او داراى اجازه ى نقل حديث و امور حسبيه از استادش آيت الله حجت بود.

تأليفات ايشان عبارتند از: تقريرات درس فقه آيت الله حجت كوه كمره اى (بحث بيع)؛ تقريرات درس فقه آيت الله العظمى بروجردى؛ فهرست جامع الشتات

ميرزاى قمى؛ شرح مكاسب به نام «ارشاد الطالى الى حقايق المكاسب» از اول مكاسب محرمه تا اواسط خيارات؛ حاشيه كفاية الاوصل؛ حاشيه ى مكاسب (كه حاشيه بر مكاسب محرمه (در يك جلد) و حاشيه بر بيع در دو جلد به چاپ رسيده است)؛ «رسالة فى احكام الاراضى و اقسام ها» كه در مجموعه ى مقالات كنگره ى شيخ انصارى به چاپ رسيده؛ «رسالة فى بيع الفضولى» كه در مجموعه مقالات كنگره ى محقق اردبيلى به چاپ رسيد. آنچه از تقريرات ايشان به چاپ رسيده است، عبارتند از: در كلاس درس مكاسب (شرح قسمتى از مكاسب محرمه در سه جلد، نوشته آقاى رضا محمودى)؛ در محضر شيخ انصارى (نوشته جواد فخار طوسى؛ در اين كتاب مكاسب محرمه در نه جلد، و نيمى از بيع در هشت جلد و اكثر خيارات در نه جلد شرح گشته و همه آنها نيز به چاپ رسيده است.)

آيت الله پايانى اردبيلى سرانجام در تاريخ يك شنبه ششم اسفند ماه 1375 در هفتاد سالگى جان سپرد. پيكرش پس از تشييع و نماز آيت الله شبيرى زنجانى بر آن، در جوار مرقد استادش آيت الله سيد محقق داماد- كه در صحن حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

پاينده غزنوي، حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نويسنده و مترجم. وى قسمتى از كتاب «بابرنامه» را از زبان جغتايى، در 994 ق ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (816).

پاينده، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار، داستانسرا، مترجم.

تولد: 1292، نجف آباد.

درگذشت: 18 مرداد 1363.

ابوالقاسم نجف آبادى مشهور به ابوالقاسم پاينده، فرزند رضا، در اصفهان از سال 1301 تا 1309 به تحصيل علوم قديم (صرف و نحو عربى، فقه اسلامى و فلسفه يونان) پرداخت.

خدمت مطبوعاتى خود را از سال 1308 در روزنامه ى «عرفان» (اصفهان) آغار كرد. از سال 1311 به تهران آمد و روزنامه نگارى را ادامه داد مدت ها با روزنامه هاى «شفق سرخ» و «ايران» همكارى داشت. مدتى نيز مدير مجله ى «تعليم و تربيت» بود. در سال 1321 مجله «صبا» را بنياد نهاد و تا سال 1330 انتشار داد. ضمنا با مجلات ديگر از جمله مجله ى «معارف اسلامى» نيز همكارى مى كرد.

ابوالقاسم پاينده در سال 1336 به سبب ترجمه ى قرآن مجيد به دريافت جايزه نايل آمده است. از ترجمه هاى ديگر او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: التنبيه و الاشراف (على بن حسين مسعودى، 1349)؛ تاريخ طيرى يا تاريخ الرسل و الملوك (اثر محمد بن جرير طبرى در شانزده جلد، 1352)؛ اسرار نيك بختى (اوريزان ماردن، 1333)؛ تاريخ سياسى اسلام از آغاز ظهور تا انقراض دولت اموى (دكتر حسين ابراهيم حسن، سه جلد، 1318)؛ چرا فرانسه شكست خورد (آندره موروآ، 1319)؛ در آغوش خوشبختى (لرد آورى بورى، 1313)؛ زندگانى محمد (ص) (دكتر محمد حسنين هيكل، دو جلد، 1317)؛ مروج الذهب (از مسعودى، دو جلد، 1344)؛ تاريخ عرب (از فيليپ حتى، دو جلد، تبريز، 1344)؛ نهج الفصاحه (س) (كلمات قصار حضرت رسول، جلد اول: 1326)؛

سخنان محمد (ص) (كلمات قصار با ترجمه، 1318)؛ عشق و زناشويى (نيكلا حداد، 1335).

در سال 1326 به رياست اداره ى تبليغات برگزيده شد و در دوره ى دوم مجلس مؤسسان نامزد نجف آباد بود.

ابوالقاسم پاينده داستان هم مى نوشت. داستان هايش تركيبى از خاطره و موعظه اند و بيشتر به انتقاد از زندگى ادارى در سال هاى پيش از 1320 اختصاص دارند. در چند داستان نيز به نشان دادن جنبه هاى مضحك زندگى روستايى و خاطرات دوران كودكى مى پردازد. از جمله آثار داستان وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: رمان قاتل (اصفهان، 1313)؛ در سينماى زندگى (مجموعه داستان، 1337)؛ دفاع از ملا نصرالدين (1347)؛ جناب آقاى دكتر ريش (1348)؛ مرده كشان جوزان و هفده داستان ديگر (1357)؛ داستان هاى برگزيده (1352)؛ و ظلمات عدالت (1354).از آثار ديگر او مى توان به دستور نوشتن (اصفهان، 1309) و تمدن اسلام (از مجلدات تاريخ ويل دورانت) اشاره نمود.

در 1290 در نجف آباد اصفهان متولد شد. تحصيلات جديد و قديم را به خوبى ادامه داد و به ادبيات زبان فارسى و عربى تسلط پيدا كرد. زبان فرانسه را هم فراگرفت. به خدمت دولت درآمد، ولى كار اصلى او ترجمه و نويسندگى بود و كارهاى ادبى و علمى اوليه ى او نشانگر ذوق و تسلط او به زبان فارسى است. چندى در مطبوعات اصفهان به كار ترجمه و نويسندگى اشتغال داشت، بعد به تهران آمد و مدتى به اتفاق على دشتى و عبدالرحمن فرامرزى در اداره ى راهنماى نامه نگارى شهربانى اشتغال داشت. بعد از 1320 مستقلاً به انتشار مجله ى هفتگى صبا كه روزهاى چهارشنبه منتشر مى شد مبادرت نمود. اين مجله در نوع خود جالب بود و در آن مسائل اجتماعى براى اولين

بار در ايران به طور عريان مطرح مى شد. حتى از لحاظ چاپ عكس هاى لخت و نيمه لخت نيز بى سابقه بود. داستان هاى عشقى كه تحريك كننده ى جوانان است، هر هفته با آب و تاب تمام انتشار مى يافت. مخصوصاً عكس هاى ستارگان معروف سينما همه هفته روى جلد و داخل صفحات، و اخبار سينمايى جلب توجه مى كرد. اين مجله خيلى زود با استقبال روبرو شد و تيراژ آن سرسام آور بالا رفت و مدير آن از لحاظ اجتماعى موقعيتى پيدا كرد؛ مخصوصاً تبليغات مجله هم بى سابقه و جالب بود. مجله ى صبا در عين حال مخالفين سرسختى هم داشت و با تمام قدرت مى خواستند از انتشار آن جلوگيرى كنند، ولى ميسر نمى شد. مجله ى صبا چندين سال انتشار مى يافت تا تدريجاً تازگى خود را از دست داد و تعطيل شد.

پاينده در بين مردم وجهه ى زيادى نداشت و دشمنان سرسختى پيدا كرده بود. نسبت هائى به او دادند. هرچه تلاش كرد بدنامى مجله را از خود دور كند، نشد. سرانجام به ترجمه ى قرآن پرداخت و ترجمه اى از قرآن به دست داد كه در زمان خود بهترين ترجمه ى فارسى بود. در دوره ى بيست و يكم پس از چندين سال تلاش، نماينده ى نجف آباد شد. در مجلس تك روى كرد. گاهى عوام فريبى مى كرد. پس از آن دوره، ديگر به مجلس راه نيافت، از او كتاب هاى زيادى انتشار يافته است كه هر يك در حوزه ى خود درخور توجه است. ترجمه هاى او روان است. ترجمه ى كتاب در آغوش خوشبختى يكى از ترجمه هاى سليس اوست. حيات محمد (ص) و ترجمه ى كلمات حضرت رسول (ص) تحت عنوان نهج الفصاحه از ديگر كارهاى علمى و ادبى او مى باشد.

مهمترين كار پاينده، ترجمه ى قرآن و ترجمه ى تاريخ

طبرى در 16 مجلد است. پاينده قصه و طنز نيز مى نوشت. در 73 سالگى در تهران درگذشت. از وى كتابخانه ى معظمى باقى ماند كه غالب كتب آن به زبان هاى فرانسه و عربى بود. ظاهراً اين كتابخانه از طرف وراث به فروش رفت و گويا على رغم ميل صاحب آن، در اختيار مؤسسات دانشگاهى و علمى قرار نگرفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پاينده، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر پاينده

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جعفر مشهور به پاينده فرزند حسنعلي پس از گذراندن دروس مكتبي در سال1344 به حوزه علميه الحجه در نجف آباد وارد شدم و در مدت يك سال و نيم دروس مقدمات و سيوطي و مغني و منطق را نزد مرحوم حاج شيخ غلام حسين منصور و مرحوم حاج آقا محمود مدرس و ديگر اساتيد گذراندم . اين مدرسه در آن زمان تحت نظر مرحوم حاج شيخ عباس ايزدي بود و بعضي دروس را شخص ايشان عهده دار بودند. پائيز سال 1346 به حوزه علميه قم آمدم و در مدرسه حاج ملا صادق در چهار مردان كه تحت نظر مرحوم آيت الله گلپايگاني بود، دروس معالم و مختصر و حاشيه و منطق و ... را نزد آقايان اميني و حاج حسن آقا تهراني و آدينه وند خواندم و در سال تحصيلي 1347 به مدرسه حقاني تحت مديريت مرحوم شهيد قدوسي وارد شده و دنباله درس معالم و مختصر را نزد آيات : جنتي و خزعلي خوانده و دروس سطح عالي را به ترتيب نزد اين آقايان گذراندم؛ حضرات آيات: مرحوم حرم پناهي و آيت

الله محمدي گيلاني، درس لمعه آيت الله مومن قمي، درس اصول فقه آيت الله آذري قمي ،درس رسائل شيخ مرحوم آيت الله احمدي ميانجي ،درس مكاسب آيت الله يوسف صانعي، درس كفايه آيت الله جوادي آملي، درس بداية الحكمه آيت الله حسن زاده آملي، درس هيئت و كليله و دمنه آيت الله دكتر احمد بهشتي، درس انشاء و نويسندگي آيت الله شهيد قدوسي ،درس اخلاق و عروة الوثقي آيت الله شهيد مفتح و آيت الله انصاري شيرازي ،درس منظومه منطق آيت الله مصباح يزدي ،ضمناً دروس متفرقه ديگري هم مثل مكالمه عربي ، تجويد قرآن و معلومات عمومي تا حد ديپلم در زمينه طبيعي، زبان انگليسي و تشريح كالبد بدن انسان وجود داشت كه از دبيران فرهنگي استفاده مي شد. نزديك پنج سال دروس ياد شده در مدرسه حقاني گذرانده شد و از سال 52 كه اوج اختناق در زمان شاه بود ، بنده از مدرسه حقاني به مدرسه خان و حجتيه آمدم و سه سال تحت تعقيب ساواك شاه قرار گرفتم و همواره در مسافرت و متواري بودم .سال 55 و 56 در خارج كشور (سوريه و لبنان و كويت و ... ) به سر ميبردم و بيشتر اعلاميه هاي امام را در بين ايرانيان زائر و زوار حج پخش مي كردم (با جمعي از دوستان).در اين پنج سال از نظر دروس حوزه وقفه اي ايجاد شد.

اساتيد دروس خارج يا عالي از سال 1360 : درس اسفار اربعه تا آخر نزد آيت الله جوادي آملي ،قسمتي از اشارات نزد آيت الله حسن زاده آملي،عرفان نظري درس فصوص قيصري نزد آيت الله حسن زاده

آملي ،درس تمهيد القواعد نزد آيت الله جوادي آملي،درس خارج اصول نزد آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله صانعي ،درس خارج فقه زكات و مكاسب محرمه و ولايت فقيه نزد آيت الله منتظري ،درس خارج قسمتي از طهارت و صلوة نزد آيت الله تبريزي ،نوارهاي درسي برهان شفا از استاد مصباح يزدي.

پاينده، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود پايندة لنگرودي در سال 1310 خورشيدي در شهرستان لنگرود به دنيا آمد.استاد سالهاست كه به عنوان گرافيست و خوشنويس به خدمات هنري و فرهنگي اشتغال دارد و روزگار را به پژوهش در فرهنگ و تاريخ سرزمين كهنسال گيل و ديلم سپري مي كند. كتاب "فرهنگ گيل و ديلم " محمود پايندة لنگرودي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود پايندة لنگرودي دورة تحصيلات دبستان و دبيرستان را در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1332 راهي تهران شد و همكاري با مطبوعات را آغاز كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمود پايندة لنگرودي سالهاست كه به عنوان گرافيست و خوشنويس به خدمات هنري و فرهنگي اشتغال دارد و روزگار را به پژوهش در فرهنگ و تاريخ سرزمين كهنسال گيل و ديلم سپري مي كند.

جوائز و نشانها : كتاب "فرهنگ گيل و ديلم " محمود پايندة لنگرودي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيين ها و باورداشتهاي گيل و

ديلم

ويژگي اثر : بنياد فرهنگ ايران 1355

2 خوئينه هاي تاريخ دارالمرز (گيلان و مازندران)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

3 دكتر حشمت جنگلي

ويژگي اثر : انتشارات شعله انديشه – 1368

4 فرهنگ گيل و ديلم

ويژگي اثر : اميركبير 1367-اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است

5 قيام غريب شاه گيلاني

ويژگي اثر : انتشارات سحر 1357

6 گل عصيان

ويژگي اثر : مجموعة شعر 1336

7 گيلان در شعر شاعران و مجموعة شعر (فارسي)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

8 ليله كوه

ويژگي اثر : شعر گيلكي 1358

9 مثلها و اصطلاحات گيل و ديلم

ويژگي اثر : بنياد فرهنگ ايران 1352

10 مجموعة مقالات گيلان شناسي

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

11 يَه شُو بو شَئوم روخُئونَه

ويژگي اثر : شعر گيلكي – 1358

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

پرتو شيرازي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1314 /1310 ق)، روزنامه نگار. در شيراز به دنيا آمد. وى از جمله آزاديخواهان شيراز بود كه در سال 1334 ق و زمان جنگ جهانى اول همراه با ديگر آزاديخواهان شيراز دستگير شد. پرتو در همين سال روزنامه «اتحاد اسلام» را منتشر ساخت كه سبب دستگيرى او شد. قبل

از دستگيرى به مدت 10 ماه در بيابانها متوارى بود. پس از دستگيرى در منزل شخصى عطاالدوله حبس شد، ولى پس از چندى از زندان فرار كرد و به آباده رفت و پس از اعلان عفو عمومى به شيراز بازگشت. در شيراز چند شماره «روزنامه ى ملت» را انتشار داد ولى چون با عدم استقبال مردم رو به رو شد، از روزنامه نگارى دست كشيد و به خوزستان رفت و در آبادان به خدمت نفت جنوب درآمد. وى سپس به تهران منتقل شد و پس از مدتى به وزارت دادگسترى روى آورد و در آنجا مشغول كار شد. از تأليفاتش: «تاريخ عمومى»؛ «رساله ى مغناطيسيه»؛ «محاوره فرانسه و انگليس»؛ «منظومه ى منتخب افسانه هاى ازوپ و لافونتن فرانسوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (237/4 ،48 -47 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (546 -541 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (161/2).

پرتو علوي، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1281 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر، متخلص به پرتو. وى در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى را در مدرسه ى اقدسيه به پايان رسانيد و سپس وارد دارالمعلمين گرديد. وى چندى نيز در عراق و مصر و برلن به تحصيل پرداخت. پس از بازگشت به ايران، ابتدا در وزارت دادگسترى و سپس در راه آهن اشتغال يافت و مدتى نيز به تدريس ادبيات و زبان خارجه در هنرسراى عالى مشغول شد. پرتو در سالهاى ملى شدن صنعت نفت به صف مبارزان عليه شركتهاى استعمارى پيوست، و در اين راه زندانى هم شد. او در شعر به جنبه هاى اجتماعى آن مى پرداخت و هنر خود را در خدمت راهنمايى و ارشاد مردم به كار مى گرفت. از آثار وى: «خودآموز و گرامر

آلمانى»؛ «راست و نو»؛ «زندگى على بن ابى طالب (ع)»؛ «بانگ جرس»، در شرح مشكلات «ديوان» خواجه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (163/2)، سخنوران نامى معاصر (733 -729 /2)، مؤلفين كتب چاپى (883 -882 /3).

پرتوي آملي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف.

تولد: 1296، آمل.

درگذشت: خرداد 1367.

مهدى پرتوى آملى تحصيلات ابتدايى خود را در آن شهر و دوره متوسطه را در بابل و سارى و تحصيلات عاليه را در دانشسراى عالى تهران در رشته ى تاريخ و جغرافيا به پايان رساند و از شهريور 1316 در دبيرستان پهلوى سارى به تدريس مشغول شد و سپس به نظامت و رياست دبيرستان منصوب گرديد. مدت پنج سال در اين سمت خدمت كرد و بعد رياست فرهنگ شهرهاى بابل و انزلى و چند بخش فرهنگ تهران را به عهده داشت. او چندى نيز به تدريس پرداخت و مدت ده سال رايزنى فرهنگى در عراق را بر عهده داشت. تأليفات چاپ شده او عبارتنداز: فرهنگ عوام آمل، ريشه هاى تاريخى امثال و حكم (دو جلد).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پرور، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل پرور

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 پس از اخذ ديپلم رياضي ، وارد شهر مقدس قم شده و تحصيل علوم حوزوي را نزد برخي از اساتيد اين شهر آغاز كردم . از سال 1375 توفيق شركت در دروس خارج حضرت آيت الله جوادي آملي را يافتم و پاره اي از ابواب فقهي و معارف تفسيري را از اين استاد فرزانه فرا گرفتم . همزمان با تحصيل علوم فقه و اصول ، به پژوهش در مباحث عقلي پرداختم و در سلسله جلسات پژوهشي مرحوم حجت الاسلام سيد منيرالدين حسيني شيرازي - بنيانگذار فرهنگستان علوم اسلامي- شركت كردم و از نزديك با انديشه هاي ايشان در زمينه ضرورت تدوين و طراحي علوم اسلامي و لزوم دست يابي به مدل اداره

جامعه بر پايه احكام دين آشنا شدم و در اين ميان با برخي از مراكز پژوهشي ديگر مانند مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما نيز همكاري خود را آغاز نموده و چند كتاب و مقاله به رشته تحرير درآوردم .

پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن سيزدهم و نيمه اول قرن چهاردهم هجرى، ملقب به شمس الحاجيه از زنان فاضل، اديب و شاعر. وى ربيبه ى حاج ميرزا حبيب خراسانى (1327 -1266 ق)، از علما و شعراى معروف خراسان بود. پروين بسيارى از اشعار ميرزا حبيب را جواب مى گفته است. او در سن بيش از هفتاد سالگى درگذشت. از اشعار اوست:

وصل يار و فصل فروردين خوش است

طرف جوى و لاله و نسرين خوش است

خوش نباشد هر خطى در هر لبى

گرد آن لب آن خط مشكين خوش است

بر گلستان رخت شب تا سحر

همچو بلبل ناله پروين خوش است[1]

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و شاعر. ملقب به شمس الحاجيه. وى نادخترى حاج ميرزا حبيب خراسانى بود. پروين بسيارى از اشعار ميرزا حبيب را جواب گفته است. او در سن بيش از هفتاد سالگى درگذشت.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] منبع: صد سال شعر خراسان، 167.

[2] صد سال شعر خراسان (167)، مشاهير زنان (44 -43).

پروين گنابادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1282 در خراسان متولد شد. تحصيلات خود را در مدارس قديم مشهد گذرانيد و از محضر دانشمندان بزرگى مانند اديب نيشابورى استفاده كرد. در ادبيات فارسى و عربى سرآمد اقران شد. كار ادارى خود را از معلمى آغاز نمود و مدت ها بدين شغل اشتغال داشت. رياست چند دبيرستان و دانشسراى مشهد با او بود. در 1322 از طرف مردم سبزوار به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد و جزء نمايندگان دوره ى چهاردهم قرار گرفت. در آن مجلس فراكسيون هاى مختلفى به وجود آمد، از جمله فراكسيون حزب توده كه هشت عضو داشت و محمد پروين گنابادى به لحاظ مردم دوستى و عواطف شديد اجتماعى و به خيال اينكه آن حزب

مدافع زحمتكشان است، به آن فراكسيون پيوست. فراكسيون حزب توده ماجراهاى زيادى در مجلس آفريد. مشاجرات تندى بين اعضاى آن و بعضى از نمايندگان و اعضاى دولت در تمام مدت عمر مجلس چهاردهم وجود داشت، ولى گنابادى در اين مشاجرات هيچ گاه وارد نمى شد و فقط در رأى تابع آن بود.

پس از ختم مجلس، از سياست به كلى گسست و به وزارت فرهنگ بازگشت و از نو به همان كار تدريس اشتغال ورزيد، تا عضويت مؤسسه ى لغت نامه ى دهخدا را قبول كرد و تا آخر عمر در آن مؤسسه ى علمى اشتغال داشت. در طول عمر خود دست به تأليف چندين كتاب مفيد زد و در تصحيح متون كهن تلاش بسيار نمود. ترجمه ى مقدمه ابن خلدون در دو جلد از كارهاى سترگ اوست. كتاب هاى راهنماى مطالعه، پرورش اراده، دستور زبان فارسى، شيوه ى نگارش و فن مناظره از آثار ديگر او به شمار مى رود. دانشگاه تهران به پاس خدمات فرهنگى وى، در 1355 درجه ى دكتراى افتخارى به او داد. او هميشه از نظر مالى در مضيقه بود و زندگى را به سختى مى گذرانيد. چون علو طبع داشت، از كسى چيزى قبول نمى كرد و با مختصر حقوق بازنشستگى امرار معاش مى نمود. مردى صالح، زحمتكش و محققى بى مدعا بود. حقى كه او در تكميل و تتميم لغت نامه ى عظيم دهخدا دارد، بسيار گران است و زحمات هيچ كس ديگر شايد به پاى زحمات وى نرسد. پروين گنابادى در 1357 در 75 سالگى درگذشت. شاگردان، هواخواهان و ارادتمندانش مجموعه ى مقاله اى تهيه كرده اند و به نام او به خود او تقديم داشته اند.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

پروين، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نام : علي

شهرت : پروين

محل تولد: تهران

متولد: 1325

فرزند: احمد

قد: 169 سانتي متر

شماره پا: 41

رنگ چشم : سبز

فرزند ششم خانواده (داراي 3 برادر و 4خواهر)

علي پروين كاپيتان سابق تيم هاي ملي و پرسپوليس متولد تيرماه 1325 در تهران است

علي پروين [وب سايت شخصي] فوتبال را از مقطع جوانان و با تيم كيان شروع كرد. مربي پروين در اين تيم منصور امير آصفي بود. در سال 46 از سوي رايكوف به تيم ملي جوانان دعوت شد و تا پايان دوران حرفه اي خود هميشه يكي از بازيكنان ثابت تيم ملي بود.

پروين پس از تيم كيان فوتبال را در تيم پيمان ادامه داد اما با انحلال اين تيم دوران بازيگري پروين در تيمي كه خانه او به شمار مي رود شروع شد: پرسپوليس

خود او در مورد پيوستن به پرسپوليس مي گويد: يك روز درخانه نشسته بوديم كه همايون بهزادي و دكتربرومند به سراغم آمدند و به خاطر آنها با پرسپوليس قرارداد امضا كردم .

پروين در بازي هاي جام جهاني 1978 كاپيتان تيم ملي ايران بود.

خود او اما بهترين بازي عمر حرفه اي فوتبال خود را بازي هاي مقدماتي جام جهاني 1978 مي داند: بهترين بازي عمرم با استراليا در پيكارهاي مقدماتي جام جهاني 1978 بود كه در ورزشگاه آزادي برگزار شد و بازي ، با پاس گل من (1 بر صفر) به سود ما تمام شد.

آخرين حضور رسمي پروين در ميادين فوتبال به بازي پرسپوليس و دارايي به تاريخ 27 تير ماه 1366 باز مي گردد.

پرهيزكار، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا پرهيزكار

محل تولد : استهبان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب غلامرضا پرهيزكار دبيرستان را در رشته رياضي در زادگاهم استهبان به پايان بردم و پس از آن جهت تحصيل درعلوم ديني و در سال 1370؛ به حوزه علميه قم آمدم. 6 سال نخست را در مدرسه معصوميه(س) و پس از آن به سبك معمول در حوزه در درس هاي آزاد شركت كردم و در سال 1380 و پس ازاتمام دوران سطح به درس خارج اشتغال يافتم و تاكنون (سال 85) مشغول به تحصيل هستم. ضمن تحصيل در حوزه از سال 77 به بعد در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) نيز مشغول تحصيل در رشته جامعه شناسي شدم و هم اكنون در حال نگارش پايان نامه كارشناسي ارشد خود با عنوان «بررسي تأثيرات انقلاب اسلامي بر گرايش به مهدويت در ايران و بررسي موردى زائرين مسجد جمكران» مي باشم. و به تازگي نيز در گروه جامعه شناسي مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما مشغول به فعاليت شده ام.

پرهيزگار، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا پرهيزگار استاد بخش زبان و ادبيات انگليسي دردانشگاه شيراز است . او به ويژه درمورد ترجمه فعاليت مي كند . او دانستن يك زبان خارجي را براي ترجمه كافي نمي داند. وي دانش زبان شناسي با شاخه منظور شناسي راجهت ترجمه لازم و ضروري مي داند او همچنين نظريه تاويل يا هرمنوتيك را از لوازم ترجمه شمرده است .گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي گرايش : زبان هاي خارجي فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهمترين فعاليت ضمن تحصيل محمد رضا پرهيزگار ، ترجمه است . او براين عقيده است كه امروزه كساني

كه زبان شناسي مي خوانند، دو رشته جديد را تحصيل مي كنند كه بدون اطلاع ازاين دورشته ، يك ترجمه خوب به دست نمي توان داد . مگر به طور تصادفي ، آن دو دانش ، يكي دانش زبان شناسي باشاخه منظور شناسي است كه همان پراگماتيك و گفتمان و تحليل سخن كاوي يا ديسكوآناليزيسم است و ديگر شناخت نظريه هاي متاخر وجدي ادبي است مثل نظريه تاويل يا هرمنوتيك مي باشد .وقايع ميانسالي : مهمترين امر اين دوران رو آوردن محمد رضا پرهيزگار به ام ترجمه است . او كه سخت به ترجمه علاقمند است براين باور مي باشد كه ما ضمن اينكه نقد ترجمه داشته باشيم ، ازطريق مطبوعات نيز به طور مرتب ترجمه هاي خوب را معرفي كنيم تا خوانندگان به سراغ ترجمه هاي غلط و نادرس نروند .آرا و گرايشهاي خاص : محمد رضا پرهيزگار زمينه آفرينش كارفرهنگي رادرترجمه ، آشفته مي داند . او معتقد است كه بعد ازانقلاب اسلامي ، بسياري از مردم به دليل تجربه هايي كه دريك زبان خارجي داشتند و يا دردانشگاهها انگليسي و فرانسه خوانده بودند ، به ترجمه وري آوردند و اين تنها ظاهر قضيه است . اينها گمان مي كردند دانستن يك زبان خارجي براي ترجمه كافي است . اما اين درست نيست و آشفتگي مي آفريند .آثار : ترجمه رنگ ارغواني ويژگي اثر : اين رمان تاليف خانم آليس و اكران است .

پريمي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي پريمي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجايب علي پريمي داراي تحصيلات حوزوي ودانشگاه مي

باشم .تحصيلات حوزه خود را تا پايه دوم در حوزه علميه دامغان درسالهاي 67-68 سپري نمودم وسال1369وارد حوزه علميه قم شدم و تاكنون مشغول تحصيل هستم كه حدود هشت سال سابقه حضور در دروس خارج فقه واصول را دارم .همزمان با تحصيلات حوزوي ،تحصيلات متوسطه و بعد قبولي در دانشگاه را كسب نمودم و دررشته ادبيات وزبان فارسي مدرك كارشناسي را دريافت نمودم و بعد در دانشگاه باقرالعلوم (ع)قم موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم و از سال 79تاكنون در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)به عنوان محقق و مسئول كتابخانه تخصصي علوم عقلي مشغول به تحقيق و پژوهش هستم . ازسال 1380تاكنون در دانشگاههاي مختلف كشور (پيام نور قم،دامغان ،صنعتي شاهرود،آزاداسلامي دامغان،وشاهرود )در رشته فلسفه ،دروس عمومي و رشته حقوق مشغول به تدريس هستم .

پزشكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد پزشكي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/5/1

پژمان بختياري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1279 ش)، شاعر و مترجم. از مردم تهران بود، مادرش خانم عالم تاج، متخلص به ژاله از دودمان ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، وزير محمد شاه بود. وى تحصيلات خود را در مدارس تهران گذراند و در رشته هاى علوم ادبيات و عربى و زبان فرانسه اطلاعات خود را كامل كرد و پس از آن به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد. پژمان در هيجده سالگى به سرودن شعر پرداخت و آثارش در روزنامه ها و مجلات مختلف به چاپ رسيد. او از شعراى خوش ذوق و تجددخواهى است كه آثارش از لطف كلام و انسجام لفظى و معنوى برخوردار است. از آثارش: منظومه هاى «سيه روز»؛ «زن بيچاره»؛ «محاكمه ى شاعر»؛ «خاشاك»؛ و همچنين ترجمه ى كتابهاى: «وفاى زن»؛ «آتالاورنه»؛ «پيشه»؛ «دزد اطفال»؛ «قمار»؛ «كرسيل»؛ «گربه ى سياه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (36 -35)، از بهار تا شهريار (388 -384)، چهارصد شاعر برگزيده پارسى گوى (167 -164)، چون سبوى تشنه (180 -178)، دويست سخنور (64 -62)، سخنوران نامى (144 -136 /2)، سخنوران نامى معاصر (803 -798 /2)، صدف (144 -114)، گلزار معانى (187 -175)، مؤلفين كتب چاپى (829 -827 /2).

پسنديده، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس پسنديده

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1348 در شهر محلات متولد شدم. در سال 1364 وارد حوزه علميه القائم محلات شده و از محضر اساتيد آن حوزه به خصوص مرحوم آيت الله سيد طه مقدسي بهره بردم. در سال 1366 وارد حوزه علميه ولي عصر خوانسار شدم و از محضر اساتيدي چون مرحوم آيت الله تقديري و ديگر اساتيد معظم آن حوزه استفاده كردم.

در سال 1368 وارد حوزه علميه قم شدم و پس از اتمام دروس سطح، در دروس خارج حضرات آيات فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، سبحاني و جوادي آملي شركت كردم. از سال 1373 همكاري علمي خود را با مركز تحقيقات دارالحديث آغاز كردم كه همچنان ادامه دارد. همچنين از سال 1382 به تدريس در دانشكده علوم حديث و از سال 1383 به تدريس در رشته تخصصي علوم حديث حوزه علميه قم اشتغال دارم.

پناهنده، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1271 كه تحصيلات اوليه خود را در گز و در مسقطالراس خويش شروع و سپس در مدارس حوزوى عصر خود در اصفهان بادامه تحصيل مشغول و دروس مقدمات و سطح و خارج را در محضر بزرگانى هم چون سيدابوالحسن اصفهانى و ميرزاى نائينى ادامه داده و به حوزه نجف مراجعه و پس از وقايع شهريور 1320 هجرى شمسى مجدداً باصفهان مراجعه و با عنايت به فضايل علمى و اجتماعى در مقام خطابه و منبر و اقامه جماعت و ترويج شريعت پس از يك بيمارى طولانى در سن 81 سالگى در سنه 1351 ه. ش وفات و در تخت فولاد اصفهان در تكيه كازرونى بخاك سپرده شدند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

پناهي، علي احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي احمد پناهي

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي احمد پناهي فرزند شمس الله تحصيلات ابتدايي و راهنمايي خود را در فراهان اراك گذرانده و بعد از اتمام تحصيلات راهنمايي ،در سال 1366 وارد حوزه علميه قم گرديدم.دروس مقدماتي وسطح را در مدرسه علميه امام علي (ع)و مدرسه معصوميه به پايان بردم و دروس سطح عالي و خارج را در مدرسه آقاي گلپايگاني و مسجد اعظم،ادامه دادم.و الآن حدود 9سال است كه در درس خارج شركت مي كنم.هم زمان با تحصيلات حوزوي ،دروس جديد را از مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)پي گيريي كردم.و دوره كارشناشي ارشد معارف را در اين مؤسسه به پايان بردم و سپس در اداره كارشناسي ارشد روانشناسي شركت كرده و آن را در سال 82به پايان بردم و الآن به عنوان

محقق در مؤسسه امام خميني مشغول هستم.ضمنا حدود 15 سال است كه از مراكز روستايى،سپاه،و بيشتر در مراكز دانشگاهي هم(در ايام رمضان،محرم،و غيره)به تبليغ مي پردازم.

پور طباطبايي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجيد پور طباطبائي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/6/1

زندگينامه علمي

در مورخه يكم شهريور ماه 1336 در تهران متولد شدم، سه سال اول ابتدايي را در قم خواندم از تابستان 1345 به تهران منتقل شدم.ديپلم رياضى خود را در سال 1354 از دبيرستان محمد على فروغى تهران دريافت كردم. از سال 1350 مشغول آموختن زبان انگليسى در مؤسسات انگليسى شكوه، ملى زبان، انجمن ايران و آمريكا (كانون زبان فعلي) بودم. در همان سال در كنكور سراسر در رشته زبان انگليسى مدرسه عالى ادبيات و زبانهاى خارجى پذيرفته شدم. تحصيل در دورة كارشناسى مدت سيزده سال طول كشيد و در سال 1367 از دانشگاه علامه طباطبايى فارغ التحصيل شدم. علاقه به ادبيات و سينما از سال 1349 به واسطه آشنايى و رفاقت با يكى از اقوام (كه دانشجوى رشته فيزيك دانشگاه تهران بود) در اينجانب شكل گرفت. (اين علاقه منجر به تسلّط نسبى به ادبيات و سينماى قبل از انقلاب ايران و جهان شد كه البته با هدايت و راهنمايي هاى مرحوم آيت الله حاج شيخ على صفايى حايري(ره) (مشهور به عين – صاد) شكل و سمت و سوى مناسب شد.

در سال 1357 (ارديبهشت ماه) به خاطر شركت در فعاليت هاي سياسى به مدت يك ترم از دانشگاه اخراج شدم كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى به دانشگاه باز گشتم.از اواخر سال 59 با آشنايى با مرحوم آيت الله رحمانى

خليلى كه به تازگى از نجف به تهران آمده بود علاقمند به آموختن دروس حوزوى گشتم، البته اين علاقه بيشتر ريشه در آشنايى با مرحوم آيت الله حاج شيخ على صفايى حايرى كه در اواخر سال 1355 در منزل يكى از اقوام كه از مكه آمده بود شروع شده بود.از مهر ماه 1360 به طور رسمى از تهران به قم منتقل شدم تا براى آموزش حوزوى خود شكل مناسب و مفيدى فراهم كنم. با توجه به سن (حدود 24 سال) و تلاش برخى از فضلاى حوزه دروس ادبيات را تا پايان سال تحصيلى 1361 به پايان بردم.تير ماه 61 با زمزمه بازگشايى دانشگاه ها به تهران باز گشتم ولى دروس حوزوى را رها نكردم و به طور خصوصى از محضر حجة الاسلام و المسلمين مرحوم شيخ مجتبى عاملى زيد عزه متوفاي فروردين 1385 در محله سرچشمه تهران دروس معالم و كتابهاى اوليه شرح لمعه استفاده كردم.

در اواخر سال 1361 با تشكيل پرونده رسمى در حوزه علميه قم تصميم به اقامت دائمى در قم گرفتم و از همين رو از شهريور 62 ادامة دروس سطح را پى گرفتم. اصول فقه مظفر را از استاد فقيهى استفاده كردم، و كتابهاى مختلف (لمعه) را از بزرگانى چون مرحوم پايانى، حاج شيخ على پناه اشتهاردى، مرحوم حجه الاسلام محامى (زيد عزه) فرا گرفتم. پس از آن فراگيرى مكاسب محرمه و رسائل را به طور همزمان از محضر اساتيدى چون حجة الاسلام اعتمادى، موسوى تهراني(زيد عزه) آيت الله حاج شيخ على صفايى حايرى آغاز كردم. پس از اتمام رسائل، كفايه جلد يك را از محضر آيت الله صفايى حايرى و جلد

دوم را از محضر حجه الاسلام موسوى تهرانى استفاده كردم. بيع و خيارات را هم از محضر مرحوم صفايى حايرى بهره بردم.در سال 1369 موفق به پايان دوره سطح و گذراندن امتحانات شفاهى پايه دهم شدم. درس خارج خود را به منظور فراگيرى رجال، با همراهى چند تن از فضلا با حضور در درس خارج (حج) حضرت آيت الله حاج سيد موسى شبيرى زنجانى شب ها يك ساعت پس از نماز مغرب و عشاء در منزل ايشان آغاز كردم. (در آن تاريخ سال هشتم درس حج ايشان بود كه با حضور حدود 12 تن ادامه مى يافت). همزمان در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراسانى شركت مي كردم. پس از دوسال درس خارج فقه خود را در محضر آيت الله حاج شيخ جواد تبريزى و خارج اصول را در محضر آيت الله مومن ادامه دادم.

در همان سال ها حضرت آيت الله مومن مسائل مستحدثه را در روزهاى جمعه در منزل خود با حضور 7 الى 8 نفر پي مي گرفتند كه اينجانب نيز در آن حلقه شركت مي كردم. در طول اين مدت (از سال 69 تا 78) جمعى از فضلا به صورت موضوعى بر روى برخى عناوين فقهى كار دسته جمعى انجام مي دادند و وقتى در هر موضوع جزئى به نتايجى دست مي يافتند، حاصل مطالعه خود را به عرض مرحوم آيت الله حاج شيخ على صفايى حايرى مي رساندند و ايشان نتيجه بررسي هاى آنان را مورد نقد و ارزيابى قرار داده و نواقص كار آنان را گوشزد و سمت و سو مي داد. افتخار همراهى دوستان در اين محفل را نيز داشتم.از سال 1364 به دليل آن كه دروس متداول

حوزوى عطش اينجانب و جمعى از دوستان كه همگى دروس دانشگاهى را نيمه تمام گذارده و به حوزه آمده بوديم،را پاسخ نمى گفت با هدايت مرحوم آيت الله صفايى حايرى به بررسى مطالعه عرفان و فلسفه پرداختيم اين سير مطالعاتى حدود 3 سال طول كشيد كه براى اينجانب حاصلى به عنوان بررسى فلسفة افلاطونى و تأثير آن بر عرفان و فلسفه مسيحيان و مسلمانان را داشت كه به دليل وسواس هاى اينجانب هنوز براى نشر به هيچ ناشرى ارائه نشده است.

از سال 1367 همين جمع به دلالت و هدايت مرحوم استاد به مطالعة تاريخ اسلام رو آورديم كه براى اينجانب حاصلى تحت عنوان (ابوطالب تجلى ايمان) داشت كه بعدها با تجديد نظر به چاپ رسيد.از سال 1371 با آشنايى با دكتر على لاريجانى كه به واسطه حجة الاسلام مهندس مجتبى همدانى (كه از زمان حضور در واحد دانشجويى حزب جمهورى اسلامى در سال هاى 58 – 60 با يكديگر آشنايى و رفاقت داشتيم) به وزارت فرهنگ و ارشال اسلامى و در پى آن صدا و سيما راه يافتم و در كنار دروس حوزوى به انجام خدماتى نائل آمدم. در سال 1375 با تشكيل دانشكده اصول دين، در اولين دوره آن دانشكده پذيرفته شدم كه در سال 1378 از آن دانشكده با نگارش پايان نامه اى تحت عنوان جايگاه صحيح مسلم در سير تدوين حديث (كه از نمرة 20 برخوردار شد) فارغ التحصيل گرديدم. اين پايان نامه در ششمين دوره پايان نامه برتر رتبة اول مقطع كارشناسى ارشد در رشته الهيات را به خود اختصاص داد. اين رساله بالغ بر 5 جلد و 1560 صفحه آ- چهار است

كه هنوز هيچ ناشرى خود را براى چاپ و نشر آن به خطر نينداخته است. در پايان خاطر نشان مي شود كه در حال حاضر در حال نگارش پژوهشى تحت عنوان رويارويى خاورشناسان با قرآن در حدود 1000 صفحه براى مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامى هستم.

پور منصوري، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل پور منصوري

محل تولد : رامسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه رضويه تحصيلات حوزوي خود را ادامه دادم. پس از اتمام دروس سطح حوزوي در سال 66- 65در درس خارج آيت الله منتظري و آيات عظام شركت و در سال 1372 در كلاس هاي تخصصي قوه قضائيه شركت نمودم . از سال 1368 به بعد نگارش و تحقيق را شروع و در همان سال كتاب نظرية الوصف را نگاشته و در سال بعد به چاپ رساندم. پس از آن كتب متعدد و صدها مقاله علمي و قرآني را تأليف و در مطبوعات كثيرالانتشار چون كيهان به چاپ رساندم.

پوراكبر، عبدالعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعلي پور اكبر

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

پوراميني، محمد باقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر پور اميني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد باقر پور اميني در سال 1347 متولد شد . تحصيلات ابتدائي تا دبيرستان را در قم گذراند و به سال 1366 مقدمات دروس حوزوي را آغاز كرد . سپس دروس سطح را خدمت اساتيد بزرگواري همچون آيات و حجج الاسلام طالقاني ( لمعه ) ، محمدي خراساني ( لمعه ) ، حسيني بوشهري ( اصول فقه ) ، احمدي ميانجي ( مكاسب ) ، استادي ( مكاسب ) ، پاياني ( مكاسب ) ، موسوي تهراني ( رسائل و كفايه ) و بيگدلي ( كفايه ) فرا گرفت . در سال 1372 كارشناسي علوم سياسي را اخذ نمود . وي از سال 1376 در درس خارج فقه آيت الله زنجاني و اصول آيت الله كوكبي شركت كرد و از سال 1379 تا كنون نيز در درس خارج فقه آيت الله تبريزي و اصول آيت الله وحيد خراساني حضور دارد و همزمان با تحصيلات حوزوي و دانشگاهي ، به فعاليت هاي تبليغي ، تدريس و تاليف نيز پرداخته است .

پورحسن اميري، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر پورحسن اميري

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1326 در يك خانواده كشاورز مذهبي متولد شدم. دروس ابتدايي در حد قرائت قرآن و كتب فارسي ادبي از قبيل ديوان حافظ و نصاب و غيره را در مكتبخانه هاي متداول آن زمان آموختم. با توجه به گرايش هاي ديني و مذهبي خانواده و روش و منش شخصي خودم همسايه

ها و هم محلي ها به پدرم پيشنهاد نمودند كه وارد حوزه علمي ديني شوم . ابتدا به مدرسه صدر اعظم بابل كه فعلا بعد از تجديد بناي مفصل به مدرسه خاتم الانبياء (ص) تغيير نام يافته ، وارد شدم و بعد از فراگيري مقداري از جامع المقدّمات در حد صرف مير و مقداري از نجوم از محضر اساتيد بويژه مرحوم شيخ اسماعيل قشقاوي كه تسلط فوق العاده اي به صرف و نحو داشت در معيت يكي از طلاب منطقه كه سيد متديني بود كه جنبه سرپرستي و راهنمايي نسبت به من داشت وارد حوزه علميّه قم شديم و برنامه آموزشي ما با توجه به نبودن يك برنامه آموزشي در آن زمان و انتخاب استاد و حجره ، داستان مفصلي دارد . اجمالا بعد از گذراندن ادبيات در سطح سيوطي و حاشيه و مغني و غيره وارد لمعتين و قوانين شدم . اساتيد اين دوره عبارت بودند از آقاي صلواتي و مرحوم سيّد ابوالفضل موسوي تبريزي كه تا آخر در شوراي عالي قضايي مشغول بود و جناب آقاي شيخ مصطفي اعتمادي و غيره و اساتيد دوره عالي سطح عبارت بودند از حضرات آقايان نوري همداني، جعفر سبحاني و فاضل لنكراني . حكمت و فلسفه را هم در حد منظومه و اسفار از محضر اساتيدي چون آقايان محمدي و اميني گيلاني و آقاي جوادي آملي و بعضي ديگر استفاده نمودم ؛ ضمناً بعد از فوت آقاي بروجردي و گذشتن چند سال وضع حوزه از نظر امتحان ، صورت جديدي به خود گرفت و امتحان حوزه در دو قسمت كتبي و شفاهي در يك تشكيلاتي كه زير

نظر مرحوم آيت الله گلپايگاني عمل مي كرد اداره مي شد و سه رتبه داشت و من قبل از سال پنجاه حدود سال 47 و 48 امتحانات حوزه را در دو مرحله دوم و سوم گذراندم . دروس خارج حوزه را در مقطع فقه و اصول از محضر اساتيدي چون مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي و حضرت آيت الله وحيد خراساني فرا گرفتم ؛ ضمناً دروس حوزه مخصوصا درس هاي خارج را در دفتر يادداشت مي نمودم.

بعد از گذراندن چند سالي از شركت در درس خارج با توجه به علاقه به كار علمي- تحقيقي از سال 64 با شروع در مؤسسه آل البيت(ع) همراه اشتغال و ادامه تحصيل مشغول كار تحقيقي شدم و بعد از چند ماهي وارد انتشارات جامعه مدرسين گرديدم . ابتدا كارهاي مقابله و استخراج و بعد از گذشت مدّتي به كارهاي نهائي از قبيل تصحيح و انتخاب متن و بررسي نهائي منابع و غيرهما پرداختم و كارهاي زيادي شد. از قبيل تصحيح متن و تنظيم فهرست حاشيه مرحوم آقا ضياي عراقي كه به تنهائي انجام دادم ؛ تصحيح و انتخاب متن مختلف الشيعه علّامه كه اين قسمت مربوط به من بود و رفقاي ديگر هم در بخش هاي ديگر كار مي كردند كه در مقدمه آن اشاره گرديده و بررسي مجدد سرائر ابن ادريس بعد از تحقيق ديگران و ساير كارها .

تا اينكه مقدّمات برگزاري كنگره شيخ انصاري فراهم گرديد و تحقيق و بررسي كتب شيخ جزو كار اصلي آن بود و اينجانب توسط حاج آقاي انصاري ( مسئول بررسي كتب شيخ و مولف موسوعه الفقهيه الميسره ) دعوت به

همكاري شدم كه با رفتن به آن موسسه فصل جديدي در كار تحقيق براي من باز شد و تقريباً در همه كتاب هاي شيخ مخصوصا مكاسب و صلاة و طهارت و غيره كه مجموعا 28 جلد مي شود همكاري داشتم .

پورحسين، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي پورحسين

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

فروردين 1363 از هنرستان فني راه و ساختمان بابل وارد حوزه علميه رستمكلاه در شهرستان بهشهر مازندران شدم. تابستان 1364 به حوزه علميه اصفهان رفته در مدرسه ذوالفقار اين شهرستان ادامه تحصيل دادم. پس از طي مراحل مقدماتي و فراگيري بخشي از سطوح عالي حوزه، در سال 1370 وارد حوزه مقدسه قم شدم. طي سه سال با تطبيق دروس فراگرفته شده با سيستم رسمي حوزه قم و شركت در امتحانات و با اتمام رسمي دروس سطح در سال 73 وارد درس خارج شدم. و از محضر حضرات آيات: فاضل لنكرانى، مكارم شيرازى، شبيري زنجانى، جعفر سبحاني و يوسف صانعي بهره گرفتم. همزمان با فراگيري دروس خارج از محضر اساتيد بزرگوار حوزه در سال 1371 وارد مركز آموزش موسسه در راه حق شده سپس در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ادامه تحصيل داده و در سال 1379 با اخذ مدرك كارشناسي ارشد در رشته الهيات و معارف اسلامي فارغ التحصيل شدم. در سال 1375 با آشنايي با حضرت حجة الاسلام والمسلمين سروش محلاتي در درس هاي خصوصي فقه سياسي بسيار پربار ايشان شركت كرده كه همچنان ادامه دارد. همچنين طي چهار سال از دروس خصوصي قواعد فقه و فقه حضرت حجة الاسلام والمسلمين سيد ضياء مرتضوي

بهره بسيار بردم. در سال 1376 با پيوستن به جمع محققان و نويسندگان صفحه حوزه روزنامه جمهوري اسلامي در اين راه قدم گذاشته، همچنان بر اين افتخار باقي مي باشم. در سال 1380 با دعوت استاد بزگوار مرتضوي همكاري با فصلنامه حكومت اسلامي وابسته به دبيرخانه مجلس خبرگان را آغاز و طي شش سال ضمن اداره بخش علمي اين مجله، مقالاتي را نيز به رشته تحرير درآوردم. همچنين در سال 1384 با عقد قرارداد پژوهشي با مركز تحقيقات حكومت اسلامى، همكاري با اين مركز خوشنام را آغاز كردم كه تاكنون ادامه دارد. تدريس در دانشگاه يكي ديگر از فعاليت هاي علمي بنده مي باشد كه ادامه دارد.

پورحسيني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1299 ش)، مترجم، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به واصل. وى در كرمان متولد شد. و تحصيلات ابتدايى و متوسطه ى خود را در همان شهر گذراند، پس از آن به تهران آمد و در دانشسراى عالى موفق به دريافت ليسانس در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى شد. سپس به كرمان بازگشت و به تدريس پرداخت و روزنامه ى «روح القدس» را در كرمان، به مدت سه سال منتشر كرد. برخى از مشاغل وى عبارت اند از: رياست دانشسراى مقدماتى كرمان، رياست دبيرستان، رياست فرهنگ شهداد، رفسنجان، كرمان. واصل در سال 1337 ش به وزارت فرهنگ و هنر تهران انتقال يافت و در خلال خدمت ادارى، و در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى دكترا گرفت و به مقام استادى دانشگاه رسيد. مدفن او در كرمان است. از آثار وى:

ترجمه ى «اخلاق نيكو ماخس» ارسطو؛ ترجمه ى رساله ى «سلامان وابسال»؛ «فيثاغورثيان»؛ «رواقيون»؛ «لغت نامه گويش كرمانى»؛ «فلاسفه قبل از ارسطو»؛ «اخلاق عملى» و «ديوان» اشعار.[1]

مدرس، مترجم.

تولد: 1299،

كرمان.

درگذشت: 27 آذر 1365، شهداد.

سيد ابوالقاسم پورحسينى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاه خويش به پايان برد. آنگاه به تهران آمد و در سال 1322 از دانشگاه تهران در رشته ى فلسفه فارغ التحصيل شد و به زادگاه خود بازگشت و با شغل دبيرى كار فرهنگى خود را آغاز نمود. وى در طول چهل سال خدمت فرهنگى مشاغلى متعدد چون نظامت دانشسراى مقدماتى كرمان، رياست دانشسراى كرمان و فرهنگ شهداد و رفسنجان، معاونت استان كرمان و... برعهده اش بود. طى پانزده سال خدمت فرهنگى در استان كرمان حدود 122 مدرسه ى ابتدايى در اين شهر احداث كرد. در سال 1337 به تهران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به كار شد و پس از چندى به رياست دبيرخانه ى دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران منصوب شد (1362 -1342) و در ضمن به تدريس در اين دانشكده نيز مى پرداخت.

در سال 1348 از دانشگاه تهران در رشته ى فلسفه دكترى گرفت. در طى اقامتش در كرمان روزنامه «روح القدس» را پى افكند و سه سال متوالى آن را منتشر نمود و دو نشريه را در دانشسراى مقدماتى كرمان فراهم ساخت. مقالات و اشعار او در روزنامه هاى «استقامت»، «صداى كرمان» و «بيدارى» چاپ مى شد.

دكتر پورحسينى شعر نيز مى گفت و غزليات، دو بيتى ها و قصادى از او به يادگار مانده است و تخلص او «واصل» بود. وى از سال 1335 به بعد در هيئت مديره ى انجمن ابدى عضويت داشته است.

فهرست آثار دكتر پورحسينى به شرح زير است: ترجمه ى اخلاق نيكوماخوس ارسطو به فارسى و تطبيق آن با كتاب تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق (الطهاره) مسكويه، ترجمه رساله سلامان و آبسال ابن سينا، فراسوى تناقض،

افلاطون، مشارب عمده ى اخلاقى، فلسفه ى اپيكور، فلسفه ى رواقى، فلسفه ى اخلاق شرح نمط نهم اشارات، فيثاغورثيان، از انتشارات مجله ى «دانشكده ى ادبيات، رواقيون، رساله اى درباره ى فلسفه ى اخلاقى ابن حكماء كتب و آثار خطى مسكويه به صورت مقاله در مجله ى «معارف اسلامى»، ترجمه ى اشعار در مجله ى «يغما». آثار ترجمه نشده ى وى عبارتند از فرهنگ لغات و اصطلاحات كرمان، فلسفه ى بعد از سقراط، سقراط، هراكليتوس، فلسفه ى ياسپرس، سلسله مقالات عرفانى، مردمى و نامردمى ها.

پيكر دكتر پورحسينى بنا بر وصيت خود در جوار مرقد امامزاده زيد به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره ى شاعران كرمان (168 -158)، الذريعه (1249/9)، ستارگان كرمان (129 -124)، سخنوران نامى معاصر (3816 -3813 /6).

پورسيد آقايي، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود پور سيد آقائي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

پوركاشيان، آتوسا

قرن:15

جنسيت:زن

مليت:ايران

آتوسا پور كاشيان ( زاده 25 ارديبهشت 1367 در تهران) استاد بين المللي بانوان شطرنج ايراني است

پوركاشيان قهرمان شطرنج زير 12 سال جهان و برنده مدال برنز شطرنج تيمي (به همراه الشن مرادي و احسان قائم مقامي) در بازي هاي آسيايي 2006 است او نماينده ايران در مسابقات جام جهاني روسيه بود آخرين ريتينگ او در اكتبر 2008 2241 بوده است.

پورمحمد، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن پور محمد

محل تولد : --

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بنده از يك خانواده متوسط روستايي هستم. پدرم كشاورز و مادرم خانه دار است. سه فرزند دارم به ترتيب فاطمه متولد 1368 ، حسين متولد 1373 ، محمّد مهدي متولد1381 و همسرم نيز معلّم هستند. در رشته خدمات بازرگاني در سال تحصيلي 62 _ 63 ديپلم گرفتم. بلافاصله به حوزه علميّه قم رفتم و در مدرسه علميّه رسول اكرم (ص) به تحصيل علوم حوزوي پرداختم. تحصيلات حوزوي را در مدرسه امام باقر عليه السلام ادامه داده ، سطح را تمام كردم و در دروس خارج آيات عظام: فاضل لنكراني (حج) جوادي آملي (صوم و خمس) و مكارم شيرازي (حدود و ارتداد) سبحاني (نماز و طهارت) واز درس خارج اصول اساتيد معظم سبحاني و لاريجاني بهره بردم. البته از درس هاي آيت الله محفوظي و مرحوم آيت الله خاتم يزدي(ره) نيز استفاده كرده ام. و اسفار را در محضر استاد مصباح يزدي و استاد فياضي آموختم. در كنار تحصيل در حوزه در اين دوره به مدت يك سال در جبهه هاي نور عليه ظلمت داوطلبانه حضور داشته ام. بعد از جنگ در سال 1368 با شركت در كنكور سراسري در رشته فلسفه

دانشگاه تهران پذيرفته شدم و در سال 1373 از دانشگاه تهران كارشناسي فلسفه غرب را دريافت نمودم. در سال 1373 در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در رشته دين شناسي در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در اين دوره به عنوان دانش پژوه ممتاز شناخته شده و پايان نامه خود را نيز در سال 1376 در موضوع«روح القدس در كتاب مقدس اديان ابراهيمي» با درجه ممتاز دفاع كردم. همزمان در گروه تحقيقات اديان به مدّت 5 سال در محضر استاد حسين توفيقي و دكتر لگنهاوزن فعّاليّت داشتم.

با توجه به اينكه از دروس اسفار آيت الله مصباح يزدي بهره مند مي شدم از طرف ايشان در سال 1373 ماموريت يافتم تا گزارش جامعي در خصوص فعّاليّت هاي علمي در عرصه هاي علوم عقلي در سطح كشور تهيه نمايم. در نهايت با جمعي از شاگردان ايشان طرح دايرة المعارف علوم عقلي اسلامي تهيه گرديد و بنده به عنوان مسئول گروه هاي علمي در آن فعّاليّت داشتم. اين كار زير نظر آيت الله مصباح به مديريت حجّت الاسلام و المسلمين محسن قمي آغاز شد. با توجه به مأموريت حاج آقاي قمي به عنوان رياست نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، بنده نيز به حسب وظيفه در آن شرايط حساس، مسئوليت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي گيلان را بر عهده گرفتم و با توجه به موفّقيّت هايي در كار، از سال 1382 باحفظ سمت به عنوان دبير منطقه 2 كشوري انجام وظيفه مي نمايم و نيز از سال 1381 به عنوان امام جمعه موقت شهرستان ما سال توفيق خدمت دارم.

پورمحمدي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس پورمحمدى از علماء متقى و خدمتگذار و شجاع معاصر است در رفسنجان وى پس از پرورش به شوق تحصيل علوم دينيه به قم مهاجرت نموده و سطوح وسطى و عاليه را از اساتيد فراگرفته آنگاه به رفسنجان مراجعت و تا حال حاضر به خدمات دينى و روحى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و ارشاد انام و تدريس در مدرسه و اداره عده اى از طلاب رفسنجان اشتغال دارد و در ترويج دين و مبارزه با فساد سعى بليغ و كوششى فراوان دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

پورنامداريان، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر تقي پور نامداريان در سال 1320 در همدان متولد شد. وي در سال 1358 در حالي كه فعاليتهاي خودرا در آموزش و پرورش ادامه مي داد موفق به دريافت درجه دكتري خود از دانشگاه تهران گرديد. دكتر پورنامداريان در حال حاضر استاد زبان و ادبيات فارسي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ميباشد تقي پورنامداريان در زبان و ادبيات فارسي , بويژه در زمينةنقد ادبي و عرفان مهارت و تخصص دارد. اورا مي توان پيرو مكتب كلاسيسيسم دانست, چون بيشتر به بررسي شعر كلاسيك فارسي پرداخته است . كتاب"رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي" تقي پورنامداران ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نقد ادبي

والدين و انساب : پدر تقي پور نامداريان قناد بودو شعر هم مي گفت . اما آنقدر سرگرم شعر و شاعري بود كه قنادي را در حاشية آن انجام مي داد .

تحصيلات رسمي و

حرفه اي : تقي پورنامداريان تحصيلات خودرا از كلاس سوم ابتدايي شروع نموده و در رشتة رياضي در زادگاهش ديپلم گرفت و ته معلمي پرداخت . يكي از معلمان دبستان روستاي الفوت (در حوالي همدان) وي را به ادامه تحصيل در دانشگاه ترغيب نمود. پورنامداريان پس از موفقيت در امتحانات دانشگاه در رشتة زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران از روستاي الفوت به ازندريان منتقل شد. . وي پس از انتقال به تهران تحصيلات خود را در دورة فوق ليسانس در پژوهشكدة فرهنگ ايران ادامه داد. او اولين دانشجوي پژوهشكده بود كه به تشويق دكتر اتوالقاسمي در آزمون ورودي دكتري دانشگاه تهران شركت نمود و درسال 1358 از پايان نامة دكتري خود دفاع نموده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : تقي پورنامداريان از مشكلات رفت و آمدخود به تهران در زمان تحصيل, به خصوص در روزهاي برفي و باراني زمستان , و اقامت در مسافرخانه هاي خيابان ناصرخسرو خاطرات مفصلي دارد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : تقي پورنامداريان در زمان معلمي خود در ازندريان, هر هفته يكي دو روز جهت تحصيل به تهران مي آمد . بدين گونه فعاليت معلمي اودر حين تحصيل نيز ادامه داشت . او كه تحصيلات دانشگاهي خود را مديون اصرار دوستان و همكاران خود در روستاي ازندريان ميداند, پس از يك سال خدمت در ازندريان به روستاي قروةدرجزين همدان منتقل گشت. وي از اين روستا نيز مدت دو سال به تهران رفت و آمد داشت. تا اينكه به تهران منتقل شده و سال چهارم دانشگاه رادرتهران مقيم گشت. اودر تهران شش سال ديگر به معلمي د ردبستان و دبيرستان پرداخت و در اين

مدت نيز موفق به اخذ درجة فوق ليسانس از پژوهشكدة فرهنگ ايران شده است . وي بعداز سال اول دانشجويي درپژوهشكدهعلاوه بردرس خواندن , تدريس هم داشت و بطور غير رسمي به دانشجويان در نوشتن رساله نيز كمك مي كرد. هر چند اشتغال بيش از پيش پورنامداريان در دورة فوق ليسانس و اشتغال بسيار وي در دورة دكتري باعث شدكه همسرش ابراز ناراحتي نمايد , اما با دفاع از پايان نامة دكتري ااز وضعيت با ثباتي برخوردار گرديد.

استادان و مربيان : تقي پور نامداريان دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران با درك فيض از محضر اساتيدي چون مرحوم محمد پروين گنابادي – مرحوم دكتر احمدعلي رجايي و دكتر پرويز ناتل خانلري – دكتر سيدجعفر شهيدي – دكتر سيدحسن سادات ناصري و خصوصا ارشادات و راهنمايي استاد دكتر شفيعي كد كني در سال 1358 طي كرده و به اخذ درجه دكتري در اين رشته نايل آمد.

همسر و فرزندان : تقي پورنامداريان سال اول كه در پژوهشكدة فرهنگ ايران دورة فوق ليسانس را مي گذراند در مدرسةهدف نيز به آموزش خط اشتغال داشت. در اين مدرسه با يكي از معلمان آشنا شده و با او ازدواج نمود.

فعاليتهاي آموزشي : تقي پورنامداريان كه در حال حاضر استاد زبان و ادبيات فارسي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ميباشد, در سالهاي قبل و پس از گرفتن ديپلم, در روستاهاي ملاير( جيجان , مانيزان, كسب, ازندريان, الفوت ) به شغل معلمي پرداخته است . در آن دوران وي چند ماه در جيجان و دو سال نيز در الفوت , تنها معلم دهكده بود

. او در در دوران تحصيلات دانشگاهي به فعاليتهايي همچون معلمي , اشتغال در پژوهشكدة فرهنگ ايران , كمك به دانشجويان در درس و رساله و تدريس در دبستان و دبيرستان مي پرداخت . تا اينكه از آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر انتقال يافته و بعنوان مامور در بنياد فرهنگ ايران مشغول گشته است . در سالهاي بعداز انقلاب كه بنيادها و فرهنگستان در مؤ سسةمطالعات و تحقيقات فرهنگي ادغام شده و بعد هم به پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تغيير داد, او و همكارانش تاليف؛فرهنگ تاريخي زبان فارسي ؛را از سال1363 آ غاز نمودند . در خلال اين سالها , كه سه سال آن در كرةجنوبي به تدريس گذشت , در اكثر دانشگاههاي تهران از جمله , دانشگاه تهران , تربيت معلم , شهيد بهشتي و تربيت مدرس به تدريس پرداخته و به خلق كتب و مقالات متعدد اهتمام ورزيده است .

آرا و گرايشهاي خاص : تقي پورنامداريان در زبان و ادبيات فارسي , بويژه در زمينةنقد ادبي و عرفان مهارت و تخصص دارد. اورا مي توان پيرو مكتب كلاسيسيسم دانست, چون بيشتر به بررسي شعر كلاسيك فارسي پرداخته است . از نمونه آثار وي در نقد ادبي به كتاب در ساية آفتاب :اشاره كرد . در اين كتاب نويسنده به مشعر فارسي و ساخت شكني در شعر مولوي بپرداخته است.

جوائز و نشانها : كتاب"رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي" تقي پورنامداران ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : دكتر تقي

پورنامداران ،بيش از 22 مقاله در زمينه رشته تخصصي خود و بيش از 2 طرح تحقيقاتي را در كارنامه كاري خود دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احوال و انديشة عطار

ويژگي اثر : مقا له

2 اسباب و صور در غزلهاي مولوي

ويژگي اثر : مقا له

3 استاد زرين كوب و مثنوي

ويژگي اثر : مقا له

4 بلاغت و گفت و گو با متن

ويژگي اثر : مقا له

5 پايان بي قراري ماهان

ويژگي اثر : مقا له

6 پونه هاي الوند

ويژگي اثر : گزيده شعر هاي رضا ذوقي

7 تاملي در شعر احمد شاملو

ويژگي اثر : كتاب

8 تصحيح و شرح كتاب منطق الطير عطار

ويژگي اثر : با همكاري دكتر محمود عابدي بوده و نا تمام است .

9 تصوير آفريني در مرزبان نامه

ويژگي اثر : مقا له

10 تفسيري ديگر از شيخ

ويژگي اثر : مقا له

11 جلد دوم : داستان پيامبران در كليات شمس :

ويژگي اثر : نا تمام است

12 چند نكته دربارة شعر شاعران آذري و نظامي

ويژگي اثر : مقا له

13 خانه ام ابري است ( نقد و تحليل شعر نيما )

ويژگي اثر : كتاب

14 داستان پيامبران در كليات شمس ( جلد اول )

ويژگي اثر : جلد 2 اين كتاب در دست تحرير است

15 در ساية آفتاب

ويژگي اثر : نويسنده اين كتاب را حاصل بخشي از اندوخته هاي ذهني خود -كه سبب حصول يك شهود- و ظرايف غريب زبان قرآني مي داند. نويسنده معتقد است در قرآن همه سخن مي گويند در عين آنكه متكلم حقيقي همان خداست, و در طول سوره ها توالي و تناوب متكلم دستوري و به اقتضاي آن مخاطبها بدون ذكرقرينه ، زبان خاصي را به وجود مي آورند , كه به اين ترتيب مي توان عادت ستيزيهاي گوناگوني راتصور كرد كه در زبان قرآن رخ داده است و ساختارآنرا در قياس با زبان ما درهم شكسته است. دكتر پور نامداريان در فصل اول كتاب به بررسي پاسخ اين سوال مي پردازد كه چه عواملي سبب مي شود شاعراني مثل سنايي: عطار :مولوي و حافظ در غزلهاي عارفانة خود ركن ركين معني داري يا تك معنايي رادر شعر كلاسيك بشكنند و از ميان چهار عامل موثر در توليد شعر يعني اوضاع سياسي و اجتماعي : شخصيت فردي شاعر : ميراث ادبي و مخاطب شعر : تحول كدام عامل سبب شكسته شدن سد سنت مي گردد و تجدد در اركان سه گانه شعر كلاسيك (زبان ادبي :صورت و قالب ازپيش معين و معني داري )را به دنبال خودمي آورد . همچنين در اين فصل به علت متزلزل بودن ركن معني داري بوسيلةبعضي شاعران مي پردازد. نويسنده در بخشي

از كتاب با عنوان : صور و اسباب ابهام در غزل هاي مولوي :كوشيده است تاشباهتهاي ساختاري ميان غزلها ي مولوي با ساختار قرآن را كه نتيجة اشتراك بافت , يعني بافت وحي است :نشان دهد. بخش دوم كتاب نيزهمين ساخت شكنيهارا در مثنوي پي مي گيرد.ضمن آنكه به مناسبت : به شيوة داستان پرداري مولوي و تاثير اين بافت در زبان مثنوي اشاره و براي اثبات مطلب و تفاوت مثنوي با كتابهاي تعليمي مشابه چون حديقةسنايي و مثنويهاي عطار مقايسةلازم به عمل مي آورد.

16 درس فارسي براي فارسي آموزان خارجي

ويژگي اثر : كتاب

17 ديدار با سيمرغ

ويژگي اثر : كتاب

18 رساله هاي عرفاني ابن سينا و مثنويهاي عطار

ويژگي اثر : مقا له

19 رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است-آشنايي با كتاب رمز و داستانهاي رمزي اين كتاب شامل 16 بخش است كه 10 بخش ابتداي آن در حكم مقدّمه اي است كه خواننده را با زمينه ها و سوابق رمز و جلوه هاي متعدد و متنوع آن در ادب فارسي و فرهنگ ايراني – اسلامي آشنا مي سازد. در اين مقدّمه پس از بحث درباره معني لغوي و اصطلاحي رمز علت رمزي شمردن اين داستان ها و سپس رابطه رمز با صور خيال بررسي گرديده است و موارد اشتراك و اختلاف آنها شرح شده و آن گاه نوع برخورد انسان با متعلق

معرفت و تأثير آن در كيفيت بيان مورد مداقه قرار گرفته است. در 6 بخش بعدي، كتاب مستقيماً با داستان هاي رمزي ارتباط مي يابد و جدايي داستان رمزي از تمثيل و شباهت آن با رؤيا بيان مي گردد. در بخش هاي 14 و 15 به شرح رمزهايي كه در داستان هاي عرفاني – فلسفي ابن سينا و سهروردي آمده، پرداخته و در بخش 16 به مفهوم كلي «رسالة الطّير» ها اختصاص يافته است. ضمناً خلاصه اي از داستان هاي مورد بحث در پايان به كتاب منضم شده است.

20 رهروان بي برگ

ويژگي اثر : مجموعه شعر

21 سفردر مه ( نقد شعر احمد شاملو )

ويژگي اثر : كتاب

22 سيري در يك غزل عطار

ويژگي اثر : مقا له

23 شرح گزيده اي از نثرهاي شاعرانة عرفاني:

ويژگي اثر : نا تمام است

24 شرح و تحليل سه رساله از سهروردي

ويژگي اثر : اين كتاب در دست تحرير است.

25 شهود زيبايي و عشق الهي

ويژگي اثر : مقا له

26 عالم مثالي شعر حافظ

ويژگي اثر : مقا له

27 عشق و غزل در ادب فارسي

ويژگي اثر : مقا له

28 عطار و ابو سعيد ابوالخير

ويژگي اثر : مقا له

29 غزلهاي فارسي فضولي

ويژگي اثر :

مقا له

30 فرهنگ تاريخي زبان فارسي

ويژگي اثر : جلد دوم -(با همكاري پژوهشگران مؤسس? مطالعات و تحقيقات فرهنگي) در دست تحرير است

31 گزيده اي از آثار شيخ اشراق : همراه با شرح و تحليل

ويژگي اثر : نا تمام است

32 گزيده اي از غزلهاي حافظ همراه با شرح :

ويژگي اثر : ناتمام است

33 گزيده اي از نظم و نثر همراه با شرح :

ويژگي اثر : ناتمام است

34 گمشدة لب دريا

ويژگي اثر : مقا له

35 گمشدة لب دريا : دربار ة شعر حافظ:

ويژگي اثر : نا تمام است

36 مجلدات :فرهنگ تاريخي زبان فارسي : ( با تني چند از همكاران )

ويژگي اثر : نا تمام است

37 مسالة معني در شعر كلاسيك و شعر نو

ويژگي اثر : مقا له

38 نقد و تحليل هزارة دوم آهوي كوهي

ويژگي اثر : مقا له

39 هماهنگي صورت و معني در شعر بهار

ويژگي اثر : مقا له

40 هويت ملي و شاهنامه

ويژگي اثر : مقا له

پوريا منفرد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين پوريامنفرد

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

آقاي حسين پوريا مفرد در سال 1331، در مشهد مقدس ديده به جهان گشود.

وي پس از طي موفقيت آميز دوران متوسطه در سال 1350 وارد حوزه علميه مشهد شد و پس از طي مقدمات از محضر آيت الله علي اصغر حسيني به كرمانشاه مهاجرت كرد و در سالهاي 1355 و 1356 از محضر آيت الله نجومي، آيت الله خامنه اي در آن ديار كسب فيض كردو پس از آن به قم مهاجرت كرد. از ديگر اساتيد ايشان مي توان مرحوم آشتياني فلسفي را نام برد. ايشان جهت تبليغ دين مبين اسلام به كشورهاي زيادي سفر كرده است كه از آن جمله مي توان فرانسه، برزيل، فنلاند و هلند را نام برد.

پوشنگي، ابوعبدالله محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(291 -204 ق)، فقيه مالكى، محدث، لغوى و اديب. از پيشگامان حديث، در نيشابور، بود. براى كسب علم و دانش سفرها كرد، و ره آوردش تصنيف ها بود. او در لغت و كلام عرب پيشتاز بود. از يحيى بن عبدالله بن بكير و روح بن صلاح و احمد بن حنبل و اميه بن بسطام و بسيارى ديگر حديث شنيد. محمد بن اسماعيل بخارى با اينكه از او مسن تر بود در «صحيح» خود از وى نقل حديث كرده است. محمد بن اسحاق صاغانى (چغانى) و ابوحامد بن شرقى و ابن خزيمه و يحيى بن محمد عنبرى و على بن حمشاد و خلق بسيارى از او حديث روايت كرده اند. گفته اند كه در محرم سال 291 ق و يا در آخر ذيحجه 290 ق درگذشت و ابن خزيمه بر او نماز گذاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (184/6)، تهذيب التهذيب (10 -8 /9)، الجرح و التعديل (ج 3، ق 187/2)، سيرالنبلاء (589 -581 /13)، الوافى بالوفيات (342/1).

پوينده ي همداني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1293 ش)، روزنامه نگار و شاعر. وى در همدان متولد شد و تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در همان شهر گذراند. از آن پس در بازار به كار پرداخت. پوينده چندى با روزنامه هاى محلى همكارى داشت و مدتى هم روزنامه ى «سازمان»، ارگان سازمان بازار همدان، را منتشر ساخت. وى در شعر طبعى لطيف داشت و داراى خطى خوش و زيبا بود. شعر وى در خدمت فرهنگ و بيدارى مردم است. اثر وى: روزنامه ى «سازمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (840 -838 /2).

پهلوان، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور پهلوان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان موفقيت آميز دوران متوسطه در سال 1351 هجري شمسي بخاطر عشق و علاقه فراوان وارد حوزه علميه تهران شد. در كنار تحصيل حوزوي در سال 1372 در مقطع دكترا در رشته علوم قرآن و حديث از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. در طي مدت تحصيل سفرهاي علمي و تبليغي فراواني به كشورهاي خارجي داشته است. نامبرده در كنار تحصيل به تدريس در دانشگاههاي تهران پرداخت و در كنار تدريس به راهنما و مشاوره دانشجويان در مقطع و دكترا پرداخت و تاكنون حدود 250 مورد مشاوره و راهنمايي در اين رابطه ارائه كرده است.

ايشان در طول سالهاي عمر خويش خدمات علمي و فرهنگي سياسي انجام داده است كه از آن جمله مي توان سرپرستي شبكه 1 و 2 سيما، سرپرستي دانشگاه بين المللي اسلامي لندن و مدير مسئول بررسي مقالات دانشگاه تهران را نام برد.

پهلوانان اشكاني

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مراد از پهلوانان اشكانى دسته اى از پهلوانانند كه اصلا از شاهان و شاهزادگان اشكانى بوده، ولى به تدريج در داستانهاى ملى راه يافته و در شمار پهلوانان بزرگ عهد كيان درآمده اند. از ميان ايشان مهمتر از همه خانواده ى گودرزيان هستند كه گودرز گشوادگان و گيو و بيژن و رهام و بهرام از آنان بودند.

و نيز به پهلوانان منفردى مانند شاپور و زنگه و پلاشان و فرهاد در شاهنامه برمى خوريم كه ممكن است اصلا افرادى تاريخى و از خاندان اشكانيان باشند. از عجايب آنكه پهلوانى به نام فرود كه در شاهنامه برادر كى خسرو شمرده شده، اصلا از شاهان اشكانى است.

برگرفته

از كتاب :ايران در عهد باستان

پهلوانيان، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد پهلوانيان

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد پهلوانيان در سال 1372 بعد از اخذ ديپلم در رشته رياضي به حوزه علميه قم مشرف و مشغول به تحصيل شدم ، در مدت 5 سال سطح مقدماتي و عالي را پشت سر گذاشته و بعد از آن به درس خارج اشتغال پيدا كرده و در كنار آن در رشته هاي ارتباطات و پس از آن فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه هاي صداو سيما و باقر العلوم در مقطع كارشناسي ارشد تحصيل كردم .

از جمله دوره هاي آموزشي غير رسمي كه گذراندم مي توان به دوره تربيت مربي كودك و نوجوان ، فيلم نامه نويسي ، نقد فيلم ... اشاره كرد . تاكنون كتب و مقالات متعددي در زمينه ها ي ادبيات ، داستان ، روانشناسي و ارتباطات و فلسفه ، نگارش در آورده ام و در رشته هاي ادبيات عرب ( حوزه ) ارتباطات ( مباني جامه شناسي ) و فيلم نامه نويسي در دوره هاي متعددي تدريس كرده ام .

پيراسته خزرجي، ضياء

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ضياء پيراسته خزرجي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/3/1

زندگينامه علمي

بسم الله الرحمن الرحيم

و الحمد لله رب العالمين

و صلي الله علي محمد وآله الطيبين الطاهرين

اينجانب ضياء بيراسته معروف به خزرجي دريك خانواده مذهبي در نجف اشرف به دنيا آمده ام .تحصيلات حوزوي تا رتبه اول گذرانده ام وتحصيلات كلاسيك تا ديبلم رياضي به اتمام رسانده ام و در سال 1359به ايران آمده ايم و در شهر مقدس

مشهد در حدود ده سال رتبه دو و سه را كذرانده ام و سبس در سال 1372 به شهر مقدس قم مهاجرت كرده ام و دروس خارج را به مدت شش سال به اتمام رسانده ام

پيرنيا، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملقب به معاضدالسلطنه، فرزند ميرزا محمدباقرخان نائينى ملاك، متولد 1248. در كودكى و جوانى تحصيلات جديد و قديم را توأماً فراگرفت و با كمك ميرزا نصراللَّه خان مشيرالدوله به وزارت خارجه داخل شد. مشاغلى را طى نمود تا سركنسول ايران در بادكوبه شد و در همان سمت متمول گرديد. در ابتداى مشروطه با آزاديخواهان همداستان شد و براى مشروطيت جد و جهد زيادى نمود. در دوره ى اول به نمايندگى برگزيده شد و جزء وكلاى پر سروصدا و مصلح بود. بعد از به توپ بستن مجلس، به اروپا رفت و ايرانيان مقيم خارج را عليه حكومت محمدعلى ميرزا تحريك مى كرد و كليه هزينه هاى مخالفين محمدعلى شاه توسط او تأمين مى شد. بعد از خلع محمدعلى ميرزا و استقرار حكومت مشروطه به ايران آمد و از گيلان به وكالت رسيد، ولى قبل از اتمام دوره ى وكالت به كابينه دعوت شد و صمصام السلطنه بختيارى او را وزير پست و تلگراف كرد. در سه ترميم كابينه همان شغل را داشت.

پس از سقوط كابينه به حكومت يزد منصوب شد و چند سالى در آن سمت بود تا در 1302 در دو كابينه ى سردارسپه، پست وزارت دادگسترى را عهده دار شد. در دوره ى پنجم مجدداً به وكالت رسيد و در دوره ى هشتم هم وكيل مجلس بود. در 1303 والى كرمان و بلوچستان شد. يك سال در آن سمت بود كه تغيير يافت. مجدداً در 1314

به واليگرى كرمان رفت و اين دفعه دو سال در كرمان اقامت نمود. از كرمان والى ايالت فارس شد. در 1318 به صورت ناگهانى در شيراز درگذشت. به همين علت عده اى شايع كرده بودند كه وى را كشته اند، ولى آنچه مسلم است، معاضدالسلطنه از بيمارى قلبى درگذشته است. خدمات معاضدالسلطنه براى استقرار مشروطيت ايران بسيار ارزنده و قابل ستايش است. وى معلوماتى نداشت، ولى مردى ساده و عفيف و صحيح العمل بود. در جوانى با دختر مبشرالسلطنه نبوى ازدواج كرد. دو پسر و چهار دختر از او باقى ماند. حسين نواب و پيرنظر از جمله دامادهاى او بودند.

(1318 -1248 ش)، روزنامه نگار. ملقب به معاضد السلطنه. وى پس از گذراندن تحصيلات، در سنين جوانى به سمت كنسول ايران در بادكوبه معين شد. در هنگام آغاز نهضت مشروطيت از روسيه به تهران آمد و به مشروطه طلبان پيوست و عضو كميته ى انقلاب شد. هنگام تشكيل اولين دوره ى مجلس نماينده شد و پس از مدتى به پاريس رفت. چون براى انتشار افكار آزادى خواهانه ى خود در پاريس رفت. چون براى انتشار افكار آزادى خواهانه ى خود ر پاريس توفيق نيافت، به سويس رفت و در آنجا چند شماره از روزنامه ى «صور اسرافيل» را منتشر كرد. وى مدتى نيز به همراه على اكبر دهخدا به استانبول رفت و در آنجا به فعاليت پرداخت و به سمت رياست انجمن سعادت برگزيده شد. بعد از فتح تهران توسط مشروطه خواهان، به ايران آمد و از طرف مردم گيلان به نمايندگى مجلس انتخاب شد. مشاغل وى تا زمان مرگ از اين قرار است: وزير پست و تلگراف در كابينه ى صمصمام السلطنه، حكومت يزد، وزير عدليه در كابينه ى سردار

سپه، نمايندگى مجلس در دوره هاى پنجم، هشتم و نهم از طرف مردم نايين و والى كرمان و فارس. اثر وى: انتشار چند شماره از روزنامه ى «صور اسرافيل».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (145 -144 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (210 -208 /2)، شرح حال رجال (39 -38 /1).

پيروزمند، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1325 ش)، روزنامه نگار. وى فرزند حاج ميرزا محمدحسين مستشارالممالك اقتصادى بود. به همين سبب ابتدا معروف به مستشارزاده بود، ولى بعدها تغيير نام داد. پيروزمند سالها در اداره ى قوانى و مطبوعات مجلس، عهده دار سمتهاى معاوت، كفاليت و رياست آن اداره بود. وى از سال 1325 ش به سمت بازرس ويژه ى شوراى ملى منصوب شد و در سال 1300 ش، اجازه ى انتشار روزنامه ى «پروانه» را كسب كرد، و 35 شماره ى آن را منتشر ساخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (54 -53 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (226/2).

پيروزمند، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا پيروزمند

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1344 در شيراز متولد و تا مرحله اخذ ديپلم رياضى در شيراز اشتغال به تحصيل داشتم. زندگى سياسى ام از مقطع راهنمايى همگام با خيل عظيم مردم در مقابله با رژيم شاه شروع شد. در دوران دبيرستان در قالب همكارى با انجمن اسلامى و تقابل با گروههاي ضد انقلاب و ارتباط با سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي(قبل از انشعاب و در دوران نمايندگى آيت ا... راستي) ادامه يافت. توفيق حضور مكرر در جبهه هاى جنگ از همين ايام آغاز و تا ساليانى بعد ادامه داشت. زندگى علمى ام به شكلى هدفمند پس از اخذ ديپلم آغاز شد. در سال 1362 با وجود قبولى در رشته فنى دانشگاه براى ادامه تحصيل به قم آمدم و به موازات فراگيرى دروس حوزوى در دفتر فرهنگستان علوم اسلامى قم به پژوهش مشغول شدم. دروس سطح را خدمت اساتيد محترمى همچون آيات و حجج اسلام آقايان راستى كاشانى، وجدانى فخر، پاياني،

ستوده، احمدى ميانجي، حسينى بوشهري، موسوى ،اعتمادى و گنجى فرا گرفتم و از سال 1373 در درس خارج فقه آيت الله تبريزى و خارج اصول آيت الله وحيد خراسانى توفيق حضور داشته و دارم. در طول اين مدت از محضر اخلاقى حضرات آيات: بهاء الديني، مظاهري، احمدى ميانجى، منير الدين حسيني، شب زنده دار و به ويژه راستى كاشانى به قدر بضاعت بهره برده ام. در دفتر فرهنگستان علوم اسلامى نيزر به ويژه از محضر استاد علامه منير الدين حسيني (ره) بهره فراوان برده در موضوعات زير مشغول بوده ام:

روشهاى سنتى و انحرافى اجتهاد، موضوع شناسي، فلسفه علم و معرفت شناسي، مبانى اقتصاد سوسياليسيتى و سرمايه داري، روش سيستمى ،الگوى سيستم سازي، فلسفه(با گرايش فلسفه حركت) مبانى جامعه شناسي، مبانى نظام سياسي، ولايت فقيه، روش مدل سازي، روش تحقيق، مبادى و مبانى اصول فقه احكام حكومتى و... .

در طول اين مدت مسئوليت اجرايى نداشته ام. گذشته از مسئوليتهاى پژوهشى گذشته، هم اكنون عضو هيئت علمى دفتر فرهنگستان، معاونت پژوهشهاى بنيادى و مسئول گروه اصول فقه احكام حكومتى هستم علاوه بر مسائل بنيادي در موضوعات راهبردي نظام اسلامي نيز با گرايش مسائل علمي فرهنگي در قالب همكاري با برخي مراكز كلان نظام فعاليت داشته ام از جمله به عنوان كارشناس مسائل علمي - فرهنگي - اجتماعي در دبيرخانه مجمع تشخيص مصلحت نظام از سال 76 تا 82 ، در طول اين مدت علاوه بر مشاوره ، طرحهاى تحقيقاتى را براى آنها به انجام رسانده ام، از سال 1382 تاكنون نيز به عنوان كارشناس مسايل فرهنگى با دبيرخانه شوراى انقلاب فرهنگى همكارى دارم و طرحهاي تحقيقاتي

را نيز در همين ارتباط به انجام رسانده ام.

در ساليان گذشته علاوه بر ارتباط علمى با مراكز مختلف توفيق تاليف كتاب، مقاله و تنظيم طرحهاى تحقيقاتى را داشته ام كه در دو گرايش مبنايى و راهبردى انجام گرفته است، در موضوعات بنيادي، مباحثى همچون فلسفه علم، روش علم، روش سيستمي، فلسفه فيزيك و رياضي... و در موضوعات راهبردى به مطالبى همچون، شبكه هاى اطلاع رسانى، رابطه دين و دولت و فرهنگ، طبقه بندى موضوعات فرهنگى در مهندسى فرهنگى كشور... پرداخته ام.

پيروزمند، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد پيروزمند

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

ما تقريبا سال 1360 بود كه وارد حوزه مباركه قم شديم هرچند كه از قبل با ادبيات عرب آشنايي داشتم و كتابهاي مختلفي را خوانده بودم ولي برنامه حوزه مقتضي دوباره خواني بود مقدمات از صرف ساده و جامع المقدمات سپس سيوطي و مغني و معالم و حاشيه ملا عبدالله كه همراه با آن منطق صوري دكتر محمد خوانساري را نيز مي خوانديم روزهاي خوش علمي آن روزگار بود بعد هم كه از مدرسه كرمانيها بيرون آمديم و بصورت آزاد شرح لمعه را شروع كرديم بعد از آن رسائل بود در كنار رسائل به درس اسفار جناب علامه حسن زاده آملي مدظله العالي حاضر مي شديم از قبل بدايه را اجمالا و منطق منظومه و حكمت آن را تا اندازه زيادي كار كرده بودم. درس اسفار اگر چه سنگين بود ولي الهيات مداري آن جاذبه اي شيرين بود تمامي جلد اول اسفار و قسمتي از جلد دوم آن را در محضر مبارك آن بزرگوار خوانديم.

رسائل و مكاسب و كفايتين را مي خوانديم همزمان با خواندن كفايه بر خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام وحيد خراساني ، ميرزا جواد آقا تبريزي قدس سره الشريف و سيد احمد مددي شركت مي جستيم كه تا اين زمان 14 سال خارج اصول و 14 سال خارج فقه.بعد از مدتي قسمت قابل توجهي از جلد ششم اسفار لغي الهيات به معني افصار را با يكي از دوستان مباحثه كرديم – زماني جناب حسن زاده آملي مصباح الانس را آغاز فرمود با كسب اجازه از محضر مباركش به خدمتش شتافتم و تا وقتي آن درس برقرار بود رفتن ما نيز برقرار بود تا اينكه ايشان از تدريس عمومي امتناع ورزيد ما به درس پنج شنبه و جمعه آقاي شيخ محمدرضا نكونام مدظله العالي حاضر شديم و مصباح الانس را ادامه داديم . بعد از مدتي ايشان جلد 9 اسفار در معاد قرآني را آغاز كردند.هرچند كه ايشان معاد صدرايي را بسيار نقد مي فرمود اما ما تا آخر جلد كتاب را در درس ايشان حاضر بوديم بعد تمهيد القواعد را به تماما نزد ايشان خوانديم هم زمان جلد دوم اشارات و قسمتي از جلد سوم آن را با دوستان به بحث و بررسي گذاشتيم و در درس حركت و زمان جلد سوم اسفار جناب ممدوحي حاضر گشتيم و بر مسائل آن بحث بسيار گذاشتيم. زمان گذشت تا تمامي بدايه ، نيم از نهاية الحكمة را براي عده اي از عزيزان حوزوي گفتيم و به خاطر تقارن ساعت تدريس فقه در مدرسه معصوميه با ساعت نهايه مجبور به تعطيل نمودن آن شديم، از كتاب رسائل

كتاب قطع و ظن را دو مرتبه و قسمتي از اصالة البرائة و همچنين خيارات، مكاسب و قسمتي از كتاب بيع آن را تدريس كرديم اكنون هم به تدريس مكاسب محرمه و شرح لمعه مشغول هستيم. ساليان متمادي شرح لمعه و اصول فقه را تدريس داشته ايم همچنين حدود چهار ، پنج سال درس شرح فصوص استاد محمدرضا نكونام را نيز درك كرديم. اكنون از خداوند متعال با اين بضاعت مزجات خويش مسئلت خدمتي اگر چه بسيار ناچيز به مذهب حقه و اسلام عزيز و بندگان مخلص خداوند را داريم، در اين زمان پنج شنبه و جمعه در حرم مطهر منطق منظومه را نيز تدريس داريم بحوله تعالي والحمد الله رب العالمين.

پيروزي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1302.

درگذشت: 1360.

از آثار اوست: ترجمه بينوايان (ويكتور هوگو، تهران، 1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پيرهاشمي، تيمور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1299.

درگذشت: 1366.

از آثار اوست: آذرى ديلى نين گرامرى- دستور زبان تركى آذرى، فارسى- تركى آذربايجانى (تبريز، دانشگاه تبريز، 1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پيش بين، عبدالمجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالمجيد پيش بين

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1364 كه وارد بخش فرهنگي زندان قزلحصار زندان هاي سياسي شده، ضمن آشنائي با سران گروهك ، مطالعات تاريخي خود را از مشروطيت تا انقلاب اسلامي آغاز كردم، بعد از جنگ با ورود به حوزه به دروس حوزوي مشغول و پس از اتمام سطح پايه 10، در رشته الهيات و معارف اسلامي مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه قم قبول و پس از اخذ كارشناسي ارشد به كارهاي تحقيقاتي در تاريخ معاصر ادامه داده كه محصول آن چند كتاب مي باشد.

پيش نماز، رضا قلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم جليل، امام مسجد جامع عباسى در اصفهان بوده، و از دانايان به علوم قرآن و تجويد به شمار مى رفته، و در اين مسجد قرائت قرآن مى فرموده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

پيشوا، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد پيشوا فرزند حاج سيد محمدصادق پيشوا از دانشمندان خدوم و علماء اعلام و فضلاء كرام شيراز مى باشند (كه در سال 1318 شمسى به فشار حكومت وقت شهرت خود را از بحرالعلوم تبديل به پيشوا نمودند).

معظم له در سال 1350 قمرى در شهر كازرون ديده به دنيا گشوده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و سطوح را از مرحوم والد و عموى بزرگوارش حاج سيد محمدرضا شريعتمدار آموخته و در سال 1335 شمسى مشرف به نجف اشرف شده و از ابحاث و دراسات سطوح و خارج آيات عظام چون ميرزا حسن يزدى و استاد حاج شيخ محمدتقى جعفرى و علامه حاج ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله استفاده نموده و پس از آن براى تبليغ اسلام و ترويج احكام به زادگاه خود كازرون مراجعت و به اقامه جماعت و وظائف روحى و دينى و اجتماعى پرداخته و خدمات شايانى نموده تا سال 1348 شمسى شش سال پس از انقلاب پانزده خرداد چهل و دو به شيراز مهاجرت نموده و بنابر اصرار و استقبال گرم عده كثيرى از مردم شيراز رحل اقامت افكنده و در مسجد نو برابر مشهد و مزار حضرت احمد بن موسى (شاه چراغ) عليهماالسلام به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين اشتغال يافته و مورد

استقبال پرشور و هيجان مردم شيراز قرار گرفته كه محسود برخى از همگنان و ابناء نوع شده تا در سال 1405 قمرى برابر 1363 شمسى روى جهاتى از رفتن به مسجد نو خوددارى و در منزل شخصى به وظائف روحى خود تداوم داده و تا حال تحرير اين كتاب موفق به تدريس فقه و اصول مى باشند.

آثار و تأليفات ايشان

1- كتاب آئينه سياه، برداشتى از سوره مباركه لقمان.

2- على عليه السلام، از ديدگاه دگران- مخطوط.

3- تجديد و نوسازى مسجد جامع كازرون.

4- تأسيس كتابخانه ولى عصر عجل اللَّه فرجه متصل به مسجد.

5- احداث لوله كشى قسمتى از شهر قبل از اقدام شهردارى كازرون به لوله كشى تمام شهرستان كازرون.

6- خريد دويست هزار متر مربع زمين در قسمت شرقى كازرون به نام باغ فردوس جهت دفن مؤمنين.

7- سنگ فرش و تعمير مسجد نو شيراز.

8- تأسيس بنياد (مهدى) و صندوق قرض الحسنه.

9- تأسيس بيت المهدى و مدرسه علميه امام مهدى (ع).

نگارنده گويد: آقاى پيشوا منتسب به علامه بحرالعلوم است كه ترجمه اش زيب و زينت كتب تراجم مانند اعيان الشيعه و روضات الجنات و معارف الرجال و فوائد الرضويه و ريحانه الادب و ده ها كتاب رجالى و تراجم ديگر مى باشد. و او شاگرد علامه وحيد بهبهانى بوده و بارها به شرف و فيض ملاقات و زيارت مولايمان حضرت بقيه اللَّه اعظم امام زمان عجل اللَّه فرجه الشريف رسيده كه اين نويسنده روسياه همواره گفته و مى گويم:

به اميد ديدن او همه عمر زنده باشم

چه نباشد اين سعادت نه من و نه زندگانى

حاج ميرزا حسين نورى در جنه النعيم و نجم الثاقب خود حكايات تشرف آن بزرگوار را ذكر فرموده است. علامه بحرالعلوم قدس اللَّه سره كه بعد از استادش وحيد بهبهانى

رياست عامه و مرجعيت تامه داشت در نجف از دنيا رفته و در نزديك مقبره شيخ طوسى در مقبره شخصى دفن شده است طاب اللَّه ثراه و قبرش از مزارات خاصه نجف است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

پيشوايي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى پيشوائي

محل تولد : -

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

• عضو هيئت تحرير مجله درسهائى از مكتب اسلام از سال 1349 تاكنون

• مديريت داخلى مجله درسهايى از مكتب اسلام از سال 1350 تا 1353

• طى دوره تحصيلات عالى دار التبليغ اسلامى و اخذ گواهينامه اين دوره در سال 1349

• اشتغال به تحقيق و تأليف از سال 1351 تاكنون

• همكارى با سيماى جمهورى اسلامى ايران (شبكه هاى مختلف)

• همكارى با شبكه راديو معارف (قم) – كارشناس عالى تاريخ و سيره

• همكارى نزديك با موسسه تعليماتى و تحقيقاتى امام صادق (ع) زير نظر حضرت آيت الله سبحانى و عضو هيئت موسس اين موسسه از بدو تأسيس

• همكارى با فصلنامه ميقات از سال 1373 تا سال 1375

• همكارى با فصلنامه پيام حوزه تا سال 1380

• همكارى با معاونت امور اساتيد دروس معارف اسلامى در دانشگاه ها (نهاد نمايندگى ولى فقيه) از سال 1373 تاكنون در ارتباط با درس تاريخ اسلام و متون و مدرسين اين درس و كتب كمك درسى.

• مدير گروه پژوهشي تاريخ موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى

• سردبير فصلنامه علمي - تخصصى" تاريخ در آينه پژوهش"

• همكارى با نشريه افق حوزه (هفته نامه خبري حوزه علميه)

پيشوائي، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله آقاى حاج سيد ابو طالب پيشوائى در سال 1332 ق در شهرستان رشت شروع بتحصيلات علوم دينيه نموده و دوره مقدمات و مقدارى از سطوح را نزد اساتيد وقت مرحوم آقا شيخ عبدالرحيم رشاد و مرحوم حاج شيخ اسماعيل شفتى صرفى باتمام رسانيدند و در سال 1337 هجرى براى ادامه تحصيلات عازم عتبات عاليات شدند

و در كاظمين محضر مرحوم آيه الله آقاى حاج سيد اسمعيل صدر قدس سره مشرف شده و در باب توقف در حوزه نجف اشرف و سامرا با ايشان مشورت نمودند فرمودند لازم است شما بعد از زيارت عتبات نجف اشرف را انتخاب نمائيد، زيرا از زمين نجف علم ميجوشد.

بعد از تشرف بنجف سطوح عاليه را نزد اساتيد وقت مرحوم آقاى آقا شيخ اسمعيل تنكابنى و آقا شيخ زين العابدين مازندرانى و آقا ميرزا مجيد گنجه اى و آقا شيخ على اكبر خونسارى و آقا شيخ نعمت الله دامغانى و آيه الله ميرزا احمد آشتيانى و مرحوم آيه الله آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى قدس سره باتمام رسانيده سپس در درس خارج فقه و اصول مراجع و علماء وقت مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله العظمى آقا ضياءالدين عراقى حاضر شده و در سال 1350 ق به بندر پهلوى بازگشت نموده و تا حال حاضر باقامه جماعت در مسجد جامع پهلوى و گفتن تفسير قرآن و ترويج دين مبين اسلام و اقامه نماز جمعه و تربيت طلاب علوم دينيه در مدرسه قائميه بندر پهلوى اشتغال دارند.

آثار معظم له در پهلوى و حومه آن از اين قرار است: 1- مسجد قريه بشمن 2- مسجد قريه قلم گوده 3- مسجد ميان پشته 4- مسجد سجاد 5- مسجد قريه سنگاچين 6- مسجد رضويه 7- مسجد آذربايجانيهاى غازيان 8- مدرسه علميه قائميه كه با مرحوم آيه الله العظمى بروجردى قدس سره و تحت نظر ايشان بنيان گرديد كه اكنون عده اى از طلاب در اين مدرسه اشتغال بتحصيلات علوم دينيه دارند و در ضمن محلى است مناسب براى سكونت آقايان مبلغين كه در ايام تبليغ باين شهر وارد ميشوند كه

از طرف ايشان پذيرائى كامل شده و باطراف اعزام ميشوند و اكنون يكى از فرزندان معظم له بنام آقاى آقا سيد محمد جواد پيشوائى كه جوان فاضل و نجيب و بسيار متدين و عفيف است در حوزه علميه قم اشتغال بتحصيل دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

پيشوائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن العالم الربانى آيةاللَّه المرحوم حاج سيد على اكبر يزدى از علماء محترم معاصر تهران است.

وى در سال 1338 قمرى ه. در نجف اشرف متولد شده و در سن كودكى در خدمت مرحوم والدش در سال 1341 قمرى به قم مهاجرت نمود و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات، ادبيات را از مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و حجةالاسلام آقا سيد رضاى سيد صفى و بعضى از آيات ديگر آموخته و در درس خارج مرحومين آيتين حجت و خونسارى شركت و پس از آن بالغ بر پانزده سال از محضر و دراسات فقهى و اصولى مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده كامل و ضمناً تدريس متون فقه و اصول را نموده تا سال 1380 قمرى كه بنابر دعوت جمعى از مردم متدين خيابان سلسبيل تهران به تهران عزيمت و تاكنون در خيابان (بوستان سعدى) سكونت و در (مسجد الصادق) به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و مواعظ حسنه و غيره اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

پيشوائي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد حسين بن آيت الله حاج سيد على اكبر يزدى سابق الذكر از فضلاء و علماء حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم و ائمه جماعت مسجد امام است كه به جاى مرحوم والدش اقامه جماعت دارد دانشمنديست باتقوا و عالمى است با فضيلت در سال 1304 شمسى يعنى چهل و نه سال قبل در اين شهرستان به دنيا آمده و در مهد علم و كمال تربيت يافته و پس از دوران مقدمات با معيت برادر ارجمندش حجه الاسلام حاج سيد احمد پيشوائى

مقيم تهران كه ترجمه اش در جلد سوم خواهد آمد سطوح عالى را از اساتيد حوزه مانند آيت الله العظمى مرعشى و آيت الله امام خمينى و ديگران فراگرفته و پس از فراغت از آن به درس مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و ديگران حاضر شده و در غالب دروس با اين نگارنده شركت داشته و از بدو ورود مرحوم آيت الله العظمى بروجردى تا آخر عمر آن مرحوم حاضر ابحاث فقه و اصول آن جناب شده و پس از وى از دروس آيات و زعماء ديگر حوزه مخصوص آيت الله العظمى نجفى مرعشى كه نهايت توجه و عنايت را به ايشان داشته و دارند استفاده هاى كافى و سرشار نموده و در مسجد امام و محله خود كوچه معروف به حاج نوفل به ترويج دين و تبليغ احكام و تفسير قرآن و هم تدريس فقه و اصول اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

پيغامي، عادل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عادل پيغامي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/8/1

زندگينامه علمي

آقاي عادل پيغامي در سال 1352 ، در تهران از خانواده اي پاك و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت (ع) ديده به جهان گشود. پس از طي دوران تحصيلات متوسطه در كنكور دانشگاه امام صادق (ع) پذيرفته شد و در سال 1371 همزمان با دورس دانشگاهي ، دروس حوزوي را نيز ادامه داده. از اساتيد برجسته و بنام حوزوي ايشان مي توان آيات هاشمي تبريزي، مجتهد زاده، باقري كني، و مصطفوي را نام برد. نامبرده از اساتيد موفقي است كه طرحهاي متعددي جهت آباداني و عمران كشور ارائه داده است . از نامبرده تاليفات به

قلم طبع آراسته شده است كه از آن جمله اند:

1. مبادي منابعه الطبيعي عدل از ديدگاه شهيد مطهري.

2. ساختار پيشنهادي درس نامه فقه الاقتصاد.

نامبرده در كنفرانس هاي متعدد علمي مشاركت و مقالات ارزشمندي ارائه داده است. ايشان هم اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه امام صادق (ع) مي باشد.

Cv زمستان 1386

الف) مشخصات فردي

نام و نام خانوادگي: عادل پيغامي.

نام پدر: قربانعلي.

سال تولد: 1352.

محل تولد: تهران.

شماره شناسنامه: 7764 صادره از تهران.

ب) مشخصات دانشگاهي - تحصيلي

مدرك: كارشناسي ارشد اقتصاد و معارف اسلامي.

محل تحصيل: دانشگاه امام صادق عليه السلام.

سال اخذ مدرك : 1379.

عنوان پايان نامه: تحليل و شبيه سازي سياستهاي تثبيت اقتصادي با تكيه بر جانب عرضه در مورد ايران.

استاد راهنما: دكتر اكبر كيجاني.

آشنايي با زبانهاي انگليسي، عربي و تركي استامبولي.

دانشجوي دكتراي علوم اقتصادي.

پيوندي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا پيوندي

محل تولد : لاسجرد - سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/14

زندگينامه علمي

دوران ابتدايي و راهنمايي خود را در روستاي محل تولدم (روستاي لاسجرد سمنان) گذراندم و براي ادامه تحصيل به شهر سمنان عزيمت كردم و دوره دبيرستان را در سمنان بودم كه در سال دوم دبيرستان وارد حوزه علميه صاحب الزمان مهديشهر سمنان شدم و به مدت سه سال مقدمات را در آن شهر با موفقيت سپري كردم و در سال 1365 براي ادامه تحصيل به قم عزيمت نمودم و از پايه چهارم حوزه در شهر مقدس قم در درس اساتيد بزرگوار حوزه علميه قم حاضر شدم و دوره سطح را با موفقيت به اتمام رساندم و به مدت 10 سال در درس خارج فقه و اصول بزرگان حوزه علميه قم تلمذ نمودم

لازم به ذكر است در مدت ادامه تحصيل در حوزه علميه قم دوره دبيرستان خود را به صورت متفرقه ادامه و در سال1369 ديپلم خود را گرفتم و براي ادامه تحصيل در دانشگاه وارد عرصه و رشته حقوق شدم و در سال 1375 دوره كارشناسي خود را با معدل 48/18 در دانشگاه مفيد به پايان بردم و در كارشناسي ارشد رشته حقوق جزا و جرم شناسي پذيرفته شدم و در پايان دوره يعني سال 1378 به عنوان نفر اول دوره و با معدل 68/18 و دفاع از پايان نامه خود با نمره عالي موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم

لازم به ذكر است موفقيت در علم و دانش و فراگيري آن مرهون زحمات و بزرگواري استادان و علماي بزرگ حوزه علميه و دانشگاه بوده است كه به برخي از اساتيد حوزوي و درس هايي كه در خدمت ايشان بودم اشاره مي كنم

الف شركت در درس تفسير ترتيبي قران به مدت 10 سال حضرت آيت الله جوادي املي (حفظه الله)

ب شركت در درس خارج فقه (خمس و صوم ) به مدت سه سال حضرت آيت الله جوادي املي (حفظه الله)

ج شركت در درس خارج فقه (ديات ) به مدت 2 سال حضرت آيه الله مكارم شيرازي ( حفظه الله)

د شدكت در درس خارج فقه (نكاح ) به مدت 2 سال حضرت آيه الله مكارم شيرازي ( حفظه الله)

ه شدكت در درس خارج اصول به مدت 5 سال حضرت آيه الله سبحاني (حفظه الله)

همچنين لازم است كه از اسابيد بزرگوار دوران سطح حوزه نيز از جمله ، استاد اعتمادي ، تهراني ، محمدي خراساني ،

عليدوست و ... نيز يادي كنم و بهره هاي علمي خود را مرهون زحمات آنان هستم

پيوندي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا پيوندي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1360 هجرى شمسى ديپلم گرفتم و در همان سال به حوزه علميه كاشان راه يافتم. پس از گذراندن سطح اول در كاشان، در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شده و دروس سطح عالى را تا سال 1369 به اتمام رساندم و در اين سالها از محضر اساتيدى چون آيت الله راستى كاشانى ، فخر وجدانى ، اعتمادى ، پايانى ، گنجى و خسرو شاهى استفاده فراوانى بردم. در همين سالها به يادگيرى ادبيات داستانى و نمايشى پرداختم و دركنار دروس حوزوى به تدوين داستان و فيلمنامه حضور در كلاسهايى در اين مورد بر اطلاعات هنرى افزوده و در ضمن در نشرياتى چون مكتب جبهه و سرگرمى هاى آموزشى مقالاتى را به رشته تحرير درآوردم.

در سال 1370 به حوزه درسى خارج اصول آيت الله مومن قمى وارد و مدت 4 سال از محضر استاد استفاده نموده و سپس به محضر درس خارج آيت الله سيد عباس خاتم يزدى رفته و مدت 3 سال نير در درس فقه اين استاد فرزانه به فراگيرى فقه آل محمد پرداختم.در سال 1376 در امتحان ورودى دانشكده صدا و سيما شعبه قم شركت كرده و پس از قبولى در آزمون، در اين دانشكده مشغول تحصيل شدم و در سال 1382 با تدوين پايان نامه تحصيلى كارشناسى ارشد تهيه كنندگى از اين دانشكده فارغ التحصيل شدم.

در همين حال با همكارى با مركز

پژوهشهاى صدا و سيما، و سيماى عربى به تدوين و ساخت فيلمهاى مستند پرداخته و توانستم حدود 10 فيلمانه و سريال را تدوين نمايم كه با توليد از سوى سيماى عربى در آن شبكه پخش گرديد.سردبيرى نشرياتى چون سرگرمى هاى آموزشى و مربى بسيج عقيدتى سياسى از فعاليتهاى ديگر حقير بوده و هم اكنون نيز مرتبا در موضوعات مختلف در اين نشريات مقاله مى نويسم.مقالات ديگرى نيز در زمينه شخصيت شناسى در فصلنامه «مربيان» دارم و باز مقالات ديگري در موضوعات علوم قرآنى ، تاريخى ، داستانى ، اخلاقى ، اجتماعى دارم كه بعضي از آنها در فصلنامه هاى انديشه بسيج مربى بسيج اخلاق به چاپ رسيده است.كتابهاى« آن سوى پرده» كه حاوى دو فيلمنانه است سيماى امام على عليه السلام و نهج البلاغه «مهمان سپيده» «فرياد سرخ» حاصل فعاليت علمى حقير در زمينه دين و هنر است. همچنين در تدوين ويراستارى دهها مقاله، و كتاب ديگرنيز همكارى داشته ام.

تاج فارسي، تاج الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 633 ق)، شاعر و منشى. وى از مردم زيرراه (دهى از دهستانهاى بخش برازجان شهرستان بوشهر) بود كه در دهلى مسكن داشت و دبيرى سلطان شمس الدين دهلوى را عهده دار بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (5/2)، فارسنامه ى ناصرى (1330/2)، فرهنگ سخنوران (177)، لغت نامه (ذيل/ تاج الدين)، مجمع الفصحا (465 -464 /1)، مرآت الفصاحه (112 -111).

تاج الدوله، طاووس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب، شاعر و خطاط. در اصفهان متولد شد. وى از گرجى زادگان صفويه و زنى هوشمند و دانا بود. تاج الدوله علوم اسلامى و فنون ادب و خط را از معتمدالدوله ى نشاط اصفهانى فراگرفت. وى همسر فتحعلى شاه و بسيار مورد توجه و اعتناى او بود. تخت طاووس كه «تخت خورشيد» نام داشت، بعد از وفات تاج الدوله، تخت طاووس ناميده شد. سلطان محمد ميرزاى سيف الدوله، كه شاعرى توانا بود، يكى از سه پسر او است. بعد از مرگ فتحعلى شاه، تاج الدوله دو مرتبه به حج مشرف شد و سرانجام نجف اشرف را مسكن دايمى خويش قرار داد و در همان شهر درگذشت. طاووس خانم در صحن مطهر حضرت اميرالمومنين (ع)، در آرامگاهى كه خود ساخته بود، به خاك سپرده شد. از اوست:

باد از سر كوى تو گذشتن نتواند

پيغام من دلشده را پس كه رساند؟

گفتم به صبورى دل خود را بفريبم

ديگر دل بيچاره صبورى نتواند[1]

قرن سيزدهم هجرى، از زنان اديب و شاعر. نام اصلى او طاووس خانم و از زنان صيغه اى فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) بود كه بسيار مورد علاقه و توجه وى قرار داشت و از همين رو به او لقب تاج الدوله داد. تخت جواهرنشان سلطنتى معروف به تخت طاووس را كه تا پيش

از عروسى تاج الدوله تخت خورشيد مى گفتند از نخستين شب ازدواج شاه و طاووس خانم، تخت طاووس ناميدند. وى خارج از حرمخانه شاهى قصر مجللى مخصوص به خود داشت. شاه و شاهزادگان قاجارى هر ساله از روز اول نوروز تا پايان روز سيزدهم عيد مهمان تاج الدوله بودند.

تاج الدوله نزد شاعر معروف آن زمان، ميرزا عبدالوهاب اصفهانى، متخلص به نشاط فنون ادب و هنر را فراگرفت و در رموز نويسندگى به استادى رسيد. نامه هايى كه به شاه مى نوشت مضامين و دقايق لطيف داشت. برخى از رسايل و مراسلات او را ماه شرف از زنان فاضل و اديب انجام مى داد. تاج الدوله پس از مرگ فتحعلى شاه از بيم نزاع ميان شاهزادگان به عالم معروف اصفهان، سيد محمدباقر شفتى (1260 ق) معروف به حجت الاسلام پناه برد. پس از جلوس محمدشاه قاجار (1264 -1250 ق) تاج الدوله تمام ثروت و جواهرات خود را به محمدشاه تقديم كرد كه به وى بازگرداند. وى چند بار به سفر حج رفت و در پايان عمر در نجف اشرف سكونت كرد و در همان شهر درگذشت و در صحن مطهر امير مؤمنان دفن شد. از جمله فرزندان مشهور او احمد ميرزا عضدالدوله مؤلف تاريخ عضدى و خورشيد كلاه بودند.

تاج الدوله طبع شعر داشت. وقتى پسرش بر اثر ابتلا به مرض وبا درگذشت شاه با ارسال بيت زير به او تسليت گفت:

از كسى چون بشكند چيزى بلايى بگذرد

خوب شد بر تو بزد آسيبش از مينا گذشت

و او نيز با يك بيت شعر به شاه چنين پاسخ داد:

اگر بشكست اندر بزم مستان ساغر مينا

سر ساقى سلامت دولت پيرمغان برجا

به خواهش او محمود ميرزا كتاب پرورده خيال را به رشته

تحرير درآورد. از اشعار اوست:

باد از سر كوى تو گذشتن نتواند

پيغام من دلشده را پس كه رساند

تا كى به صبورى بفريبم دل خود را

ديگر دل بيچاره صبورى نتواند

به تاج الدوله چون دادم لقب شاه

گذشت از آن سرم از طارم ماه

هميشه بخت با او هست و نبود

كسى باذات غير از سايه همراه[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از رابعه تا پروين (166 -164)، تذكره القبور (35)، حديقه الشعراء (2178 -2172 /3)، الذريعه (639/9)، روضه الصفا (138 ،101 ،95 ،77 /10)، زنان سخنور (140 -139)، فرهنگ سخنوران (176)، كارنامه ى زنان (100 -98)، مشاهير زنان (50 -49)، ناسخ التواريخ (153/2)، يغما (س 2، ش 2 و 3، ص 87 -80).

[2] منابع: از رابعه تا پروين، 166 -164؛ تاريخ عضدى، 20 -17؛ تذكرةالقبور، 35؛ حديقةالشعرا، 2178 -2172 /3؛ خيرات حسان، 145 -140 /2؛ دايرةالمعارف تشيع، 11 -10 /4؛ الذريعه، 639 /9؛ رياحين الشريعه، 95 /5؛ زنان سخنور، 312 -311 ،140 -139 /1؛ كارنامه زنان مشهور ايران، 98؛ نقل مجلس، گ 23 -21.

تاج الكتاب سرخسي، ظهيرالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر و منشى. مدتها ديوان انشاء سلطان مسعود غزنوى به رسم او بود. منشآتش مقبول فضلا و مكتوباتش پسند علما واقع مى شد. وى معاصر تاج الدين تمران شاه بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (165/9)، فرهنگ سخنوران (177)، لباب الالباب (139 -137 /1)، لغت نامه (ذيل/ تاج الكتاب)، مخزن الغرائب (402 -401 /1)، هفت اقليم (38 -37 /2).

تاراج قمشه اي، رضاقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1248 ش)، اديب، شاعر، متخلص به تاراج. ملقب به پژوهنده. وى تحصيلات مقدماتى را در شهرضا انجام داد و جهت تكميل آن به اصفهان رهسپار شد. تاراج از كودكى طبع شعر داشت و بيشتر اوقات نزد شيخ اسدالله حكيم قمشه اى به گفتن و خواندن اشعار مشغول بود. وى در اغلب فنون شاعرى بخصوص ماده تاريخ و هزل استاد بوده است. ميرزا رضاقلى در ابتدا منشى اداره ى حكومتى بود ولى در اواخر عمر از كليه مشاغل دست كشيد. وى حدود پنج هزار بيت شعر سروده كه حدود دو هزار بيت آن را فرزندش، حمزه پژوهنده، جمع و مرتب كرد و در صدد تكميل و چاپ آن برآمد. اشعار وى در زمان حياتش در مجله هاى «ارمغان»، «آينده» و روزنامه ى «نداى شهرضا» به چاپ رسيد. وى در شهرضا فوت كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (129 -126).

تازه كام، شعبان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شعبان تازه كام

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/7/1

زندگينامه علمي

آقاي شعبان تازه كام در سال 1337هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان ساري ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1352و در اوج خفقان حاكم بر كشور از سوي حكومت ستمگر و ظالم شاهنشاهي خصوصا با فشار مضاعف بر حوزه هاي علميه وارد حوزه علميه ساري گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي تحصيل در

حوزه علميه ساري به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1370 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله مكارم، مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي، آيت الله صانعي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

وي پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون در دانشگاه گرگان علاوه بر معاونت نهاد رهبري در دانشگاهها به امر تدريس نيز اشتغال دارد. وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نبوده و آثاري از قبيل "چهل حديث در باب ازدواج" و "كوثر رسول" را به رشته تحرير در آورده است

تالهي تويسركاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على تألهى از علما اعلام معاصر است در تويسركان كه اكنون در آن سامان به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد وى عالمى بزرگوار و جليل القدر و از شيوخ و كبار دانشمندان حاضر است كه تحصيلات خود را در ايران و عراق به پايان رسانيده و از محاضر آيات عظام نجف اشرف استفاده نموده و در شهرستان تويسركان را محل سكونت و خدمات دينى خود قرار داده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تاهباز زاده، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول تاهباززاده ( خيام پور ) در سال 1277 ، تبريز ديده به جهان گشود. پس از تحصيلات مقدماتي در تبريز ، به تهران آمد و با گرفتن ديپلم ادبي از دارالفنون به خدمت وزارت فرهنگ در آمد. سپس براي ادامه تحصيل به دارالمعلمين رفت و تحصيلات خود را ادامه داد و در سال 1312 ليسانس فلسفه و ادبيات گرفت. پس از آن ضمن خدمات اداري به اخذ ليسانس و دكتري از دانشگاه استانبول توفيق يافت. پس ازآن مدتي به تدريس در دانشكده ادبيات تبريز مشغول گرديد. در خرداد 1329 به رياست كتابخانه دانشكده نيز منصوب شد و در شهريور همان سال از طرف وزارت فرهنگ به رياست دانشكده انتخاب شد ولي بنا به دلايلي نپذيرفت و تا 25 فروردين 1342 معاونت دانشكده را به عهده داشت و پس از آن مدتي نيز كفيل دانشكده بود. او در 15 تير 1348 بازنشسته شد. دكترتاهباززاده در هفتم فروردين 1358 وفات يافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : عبدالرسول تاهباز زاده [خيام پور] فرزند حاجي محمود تاهباز در تبريز متولد گرديد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي :

عبدالرسول تاهباز زاده پس از تحصيلات مقدماتي در تبريز ، به تهران آمد و با گرفتن ديپلم ادبي از دارالفنون به خدمت وزارت فرهنگ در آمد. سپس براي ادامه تحصيل به دارالمعلمين رفت و تحصيلات خود را ادامه داد و در سال 1312 ليسانس فلسفه و ادبيات گرفت. پس از آن ضمن خدمات اداري به اخذ ليسانس و دكتري از دانشگاه استانبول توفيق يافت.

زمان و علت فوت : عبدالرسول تاهباززاده در هفتم فروردين 1358 وفات يافت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالرسول تاهباززاده از سال 1316 تا 1325 سمت مديريت دبستان ايرانيان را در استانبول به عهده داشت. در خرداد 1329 به رياست كتابخانه دانشكده نيز منصوب شد و در شهريور همان سال از طرف وزارت فرهنگ به رياست دانشكده انتخاب شد ولي بنا به دلايلي نپذيرفت و تا 25 فروردين 1342 معاونت دانشكده را به عهده داشت و پس از آن مدتي نيز كفيل دانشكده بود. او در 15 تير 1348 بازنشسته شد.

فعاليتهاي آموزشي : عبدالرسول تاهباززاده پس از آنكه ديپلم ادبي را در دارالفنون دريافت كرد ، به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و پس از سه سال تدريس در اهواز براي ادامه تحصيل به تهران بازگشت. با اخذ ليسانس فلسفه و ادبيات فارسي از دانشسراي عالي ، در دارالفنون و ديگر دبيرستانها به تدريس پرداخت. و پس از اخذ مدرك دكترا مدتي به تدريس در دانشكده ادبيات تبريز مشغول گرديد. وي پس از بازنشستگي با توجه به مقام علمي و خدمات آموزشي و پژوهشي به پيشنهاد دانشكده ادبيات و علوم انساني و تصويب دانشگاه از تاريخ دهم دي ماه 1348 به مقام استادي

ممتاز نايل آمد. دكتر تاهباز زاده در شهريور 1349 به تهران نقل مكان كرد و به مدت يك سال در يكي از مدارس عالي تهران به تدريس اشتغال داشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عبدالرسول تاهباز زاده در دوران بازنشستگي تمام وقت خود را صرف تكميل كتاب « فرهنگ سخنوران » كرد. علاوه بر اثر فوق وي آثار ديگري نيز تايلف و چاپ نموده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تذكره روضه السلاطين

2 ترجمه وتصحيح مجمع الخواص

3 تصحيح و تحشيه تذكره اختر

ويژگي اثر : جلد اول

4 تصحيح و تحشيه تذكره حديقه امان اللهي

5 تصحيح و تحشيه رياض الوفاق

6 تصحيح و تحشيه سفينه المحمود

7 تصحيح و تحشيه نگارستان دارا

8 دستور زبان فارسي

9 رساله عربي براي فارسي

10 رساله يوسف و زليخا

11 فرهنگ سخنوران

12 مصطبه خراب

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1زندگينامه رجال و مشاهير ايران ، تاليف: حسن مرسلوند ، ج 2 ، تهران : انتشارات الهام ، ص 247

تبريزي، ابومحمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 512 ق)، مورخ و مترجم. وى تاريخ «الامم و الملوك» محمد بن جرير طبرى را كه

شامل تاريخ عالم از آغاز خلقت تا سال 309 ق است به فارسى گزارش كرده و وقايع حد فاصل طبرى و زمان خود را نيز بدان افزوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (257/7)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد).

تبريزي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام مرحوم ميرزا حسين تبريزى از افاضل حوزه علميه و مبرزين تلامذه و مرحوم آيت الله حجت داماد مرحوم آيت الله حاج سيد محمدباقر قزوينى به كثرت فضل و تقوا موصوف و به علم و كمال قدس و صفا معروف و در نهايت تعفف زندگى مى كرد و در ميان شاگردان مرحوم آيت الله حجت به زيادى فهم و بينش مشار بالبنان بود و براى اين نگارنده و بعضى ديگر دروس استاد را تقرير مى نمود و مقدارى از مكاسب شيخ و بعض سطوح ديگر را خواندم بسيار متواضع و منيع الطبع و كثيرالصمت و قليل الكلام بود فقط در موقع سوال به سخن مى آمد كمتر كسى را از تلامذه سيد استادمان به رتبه فضل و تهذيب و كمالات معنوى وى يافتم جناب حاج ميرزا عبدالكريم حق شناس طهرانى كه از علماء آن سامانست و در مسجد امين الدوله تهران امامت مى نمايد در ميان حوزه ايشان را انتخاب و به وضع زندگيش رسيدگى مى كرد و از تحقيقاتش استفاده مى نمود.

در اوائل ماه شعبان سال 1365 ق وى را به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام به تهران برده ولى متاسفانه در آنجا ناگهانى بدرود حيات گفته در سنين كمتر از چهل سال و دوستان خود را به مرگ خود داغدار نمود جنازه او را با تجليل به شهر رى برده و در جوار مرقد محمد بن بابويه شيخ صدوق دفن نمودند رحمه الله عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد دوم)

تبريزي ، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد على. از فضلاى قرن سيزدهم هجرى است. از آثارش كتب زينة الصالحين، در دعا و آداب و شرايط آن مى باشد. تاريخ نسخه 1262 مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تبريزي، عبدالعزيز

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، حكاك و فلزكار. از آثار رقم دار وى، جام فلزى پايه دار برنزى است كه در اسليمى هاى گوناگون، تصوير و حكاكى شده و با خطوط ثلث و كوفى تزيينى، آرايش شده است، با رقم: «عمل عبدالفقير الى الله الغنى استاد عبدالعزيز بن استاد شرف الدين تبريزى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (337 / 1).

تبريزي، محمدابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1149 -1140 ق)، فقيه و اديب امامى. نسبش حسينى و مسكنش قزوين بود. مقدمات علوم را در خدمت پدرش فراگرفت، سپس به اصفهان رفت و از مجلس درس آقاجمال خوانسارى. علامه محمدباقر مجلسى، شيخ جعفر قاضى اصفهانى و ميرزا قوام الدين محمد سيفى قزوينى بهره مند گرديد. پس از چندى به قزوين رفت. وى از علامه مجلسى و آقاجمال خوانسارى اجازه ى حديث داشت. وى گذشته از علوم دينى در شعر و ادب نيز استاد و به هر دو زبان فارسى و عربى شعر مى سرود و اشعارش بيشتر مدايح و مراثى بود. محمد قطب ذهبى و شيخ عبدالنبى قزوينى، مولف «تتميم امل الآمل» از شاگردان او بودند. وى پدر بزرگوار آقاسيد حسين قزوينى و نياى خاندان حاج سيد جوادى است. او سرانجام در شهر قزوين درگذشت. برخى منابع جاى درگذشت وى را در تبريز و محدث قمى به تصريح قبر وى را در قزوين مى داند. او را علامه اى جامع انواع فنون و عالمى زاهد و با ورع و اديبى شاعر به هر زبان فارسى و عربى دانسته و نوشته اند كه كتابخانه اى بيش از هزار و پانصد جلد كتاب داشته كه اكثر آنها را مقابله كرده يا بر آنها حاشيه نوشته است. هفتاد مجلد كتاب به خط خود نوشته كه

بعضى از آنها از تاليفات خود ايشان است. از جمله آثار وى: «البداء»؛ «تحصيل الاطمينان»، در شرح «زبده البيان» كه حاشيه اى بر «آيات الاحكام» مقدس اردبيلى است؛ «سلاح المومنين»، در دعا؛ «العلم الالهى»؛ «مجموعه الفوائد» متفرقه، مثل «كشكول»؛ «تحقيق الصغيره و الكبيره من الذنوب»؛ «مقامات»، همچون «مقامات حريرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (228 -227 /2)، تلامذه ى العلامه المجلسى (9 -8)، الذريعه (94/20 ،317/15 ،209/12 ،396 ،53 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 17 -15 /12)، فوائد الرضويه (13 -12)، معجم المولفين (114/1).

تبريزي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ هادى تبريزى از علماء ابرار شهر رى بوده است.

وى در سال 1291 قمرى در آذربايجان متولد شده و مقدمات و سطوح را در تبريز خوانده و مهاجرت به نجف اشرف نموده و سالها از محاضر آيات بزرگ نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسن علامه مامقانى و آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و علامه طباطبائى يزدى و مرحوم آقاى شريعت اصفهانى و اعلام ديگر استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و اجتهاد رسيده.

و در مصاحبت علامه بزرگوار مامقانى به ايران براى زيارت ارض اقدس رضوى عليه الصلوه والسلام در زمان (مظفر الدين شاه قاجار) به ايران آمده و مورد تجليل دولت و ملت قرار گرفته ميفرمود مرحوم مامقانى مشرف بزيارت حضرت عبدالعظيم عليه السلام گرديده و نماز مغرب و عشاء را در صحن مطهر بجماعت خوانده جماعتى كه نظيرش را نديدم زيرا سجاده آن مرحوم را نزديك كفشن كن مردانه گذارده و تمام صحن و مسجد و بازار مردم ايستاده و به آن مرحوم در جماعت اقتدا نمودند و من چون آن روحانيت و منظره را ديدم از خدا

خواستم مجاورت زاويه مقدسه را نصيب من فرمايد و بعد از تشرف بزيارت حضرت رضا عليه الصلوه و السلام مراجعت به نجف نموده و پس از فوت مرحوم علامه مامقانى و مرحوم آخوند خراسانى به تبريز آمده و چون در اسكو و ميلان شيخى ها نفوذ كرده بودند براى هدايت و ارشاد مردم به آنجا رفته و مدتى به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و مبارزه با آن منحرفين نموده تا در سال 1361 قمرى و غائله پيشورى و توده ئى ها كه وى را مورد حمله اهانت قرار دادند مجبور به مهاجرت از آذربايجان و مجاورت زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام را اختيار و در صحن مطهر به اقامه نماز جماعت و خدمات دينى پرداخته و حتى براى اين كه از وجوه شرعيه اعاشه نكند با يكى از اخيار شريك و مغازه اى گرفته تا در ماه مبارك رمضان سال 1371 قمرى در سن هشتاد سالگى وفات و در صحن مطهر در محل نمازش مدفون و تاكنون قبرش مزار خواص و مؤمنين مى باشد.

نگارنده گويد: مرحوم حاج شيخ هادى جدا عالمى ربانى و آيتى سبحانى و عبادى زاهد و مجتهدى متعبد و دانشمندى متواضع و خليق و در شهر رى محبوبيت تامه داشت.

داماد ارجمندش جناب ثقةالاسلام والمحدثين آقاى حاج ميرزا ابوطالب حايرى خوئى از افاضل اهل منبر رى مى باشد كه در اين ناحيه به خدمات دينى و ترويجى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

تجلي اردكاني، عليرضا

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1085 ق)، عالم، اديب و شاعر، متخلص به تجلى. وى از شاگردان مشهور محقق خوانسارى و از بزرگان اردكان بود كه در آغاز جوانى به اصفهان رفت و

در آنجا به كسب دانش پرداخت و پس از مدتى تعلم، در خدمت محقق مذكور سفرى به هند كرد و بعد از مدتى به اصفهان بازگشت و به سبب مقام علمى كه داشت در آن شهر شهرت بسيار يافت و به مرتبه ى مدرسى مدرسه والده رسيد و شاه عباس دوم به سال 1072 ق محلى را در اردكان به رسم سيورغال بدو واگذاشت و او در همان حال كه حوزه ى درسى خود را اداره مى كرد به تاليف و تصنيف و سرودن شعر نيز سرگرم بود. تجلى پس از چند سال به مكه و از آنجا به شيراز رفت و همان جا ماند تا بدرود حيات گفت. تجلى در موضوعهاى علمى و دينى اثرهايى دارد، از آن جمله است: «رساله»اى به فارسى در منع نماز جمعه و در غيبت امام كه ملحقاتى بر آن در رد رساله ى ملا محمدباقر خراسانى درباره ى وجوب عينى آن افزود كه خود حكم رساله يى مستقل دارد. از آثار وى: «تفسيرى بر قرآن» به فارسى؛ رساله اى درباره امامت به فارسى به نام «سفينه النجاه»؛ «ديوان» قصيده و غزل؛ مثنويى به نام «معراج الخيال»؛ «حاشيه المولى عبدالله فى المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (240/8)، تاريخ ادبيات در ايران (318 -317 /5)، تذكره ى روز روشن (147 -148)، تذكره ى سخنوران يزد (65 -63)، تذكره ى شعراى كشمير (165 -164 /1)، تذكره ى نصرآبادى (170 -168)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (16 -12 /2)، الذريعه (201/12 ،301/19 ،167/9 ،61/6)، ريحانه (328/1)، سرو آزاد (116 -115)، شام غريبان (60)، فارسنامه ى ناصرى (1249/2)، كاروان هند (205 -200 /1)، كلمات الشعراء (39 -38)، الكنى والالقاب (118/2)، لغت نامه (ذيل/

عليرضا)، مرآت الفصاحه (115 -114)، معجم المولفين (93/7)، نتايج الافكار (128 -126)، نشتر عشق (278 -277 /1)، هديه العارفين (760/1).

تجلي سبزواري، رجبعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1300 ق)، اديب و شاعر، متخلص به تجلى. در سبزوار به دنيا آمد. پس از خاتمه ى تحصيلات در رشته ادبيات، به صف مشروطه خواهان پيوست. به فرمان حاكم سبزوار دستگير شد اما، به همراه چند تن از يارانش شبانه گريخت و به مشهد رفت. تجلى از كارمندان وزارت دارايى بود. به سلسله ى نعمت اللهى گناباد ارادت داشت. تجلى شعر نيكو مى گفت، به ويژه در سرودن مثنوى و غزل استاد بود. از آثار وى: «ارمغان تجلى»؛ «تجددنامه»؛ «طالب نامه ى تجلى»؛ «معراج الخيال»؛ «ذم الاستبداد»؛ «انقلاب خراسان»؛ «نياز تجلى»؛ «كنگاشنامه»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (167/9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (259 -258 /2)، مولفين كتب چاپى (105 -104 /3).

تجليل، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جليل تجليل درسال 1313 در خوي به دنيا آمد . وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه و كارشناسي خودرا در تبريز سپري كرد و براي ادامه تحصيل درمقطع كارشناسي ارشد و دكتري وارد دانشگاه تهران شد . ايشان علاوه برتدريس دردبيرستان و دانشگاهها عضو هئيت مميزه وزارت فرهنگ و آموزش عالي گرديد و تا به حال درآنجا فعاليت دارد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : جليل تجليل درسال 1313 درشهر خوي به دنياآمد . خانواده او همه تبريزي بودند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : جليل تجليل تحصيلات ابتدايي و متوسطه و كارشناسي خودرا در تبريز سپري كرد و بارتبه اول درسال 1334 دررشته ادبيات از دانشگاه تبريز دوره ليسانس را به پايان رسانيد . درسال 1347 موفق به اخذ درجه فوق ليسانس از دانشگاه تهران و درسال 1349 ازهمين دانشگاه مدرك دكتري خودرا اخذ كرد . درهمين حين درحوزه علميه

به تحصيلات علوم اسلامي پرداخت .

استادان و مربيان : از استادان جليل تجليل مي توان به حاج سلطاني ، جودي ، علي اكبر صبا ، ميرزا علي سلطان القرآني ، دكتر خيامپور ، دكتر مشكور ، ترجامي ران و حسن تاجي طباطبايي اشاره كرد .

همسر و فرزندان : جليل تجليل درسال 1340 ازدواج كرد و داراي دو فرزند دخترو پسر مي باشد كه هر دوآنها ليسانس مي باشند .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از مشاغل جليل تجليل مي توان به موارد زير اشاره كرد : 1- عضو هئيت مميزه مركزي وزارت فرهنگ و آموزش عالي حدود 10سال 2_ عضو هئيت مميزه دانشگاه تهران حدود5سال 3_ عضو هئيت درشوراي گسترش زبان فارسي خارج از كشور حدود 8سال 4_ عضويت درشوراي گسترش دانشگاههاي كشور حدود 6سال 5_ عضويت در شوراي گروه علوم انساني وزارت فرهنگ و آموزش عالي 6_ عضويت درشواراي نام گذاري شهرداري تهران به نمايندگي فرهنگ و آموزش عالي حدود 10 سال

فعاليتهاي آموزشي : جليل تجليل ازسال 1331 به دبيري ار دبيرستانهاي آن شهر پرداخت . از سال 1349 به تهران منتقل شد وبا مرتبه استادياري دردانشگاه تهران به تدريس ادبيات مشغول گشت . در سال 1374 به احراز مقام استاد نمونه دانشگاههاي كشور مفتخر گرديد .

جوائز و نشانها : جليل تجليل داراي مدال شاگرد اولي خرداد 1334 ، از دانشگاه تبريز و نشان و لوح تقدير استاد نمونه ازدانشگاههاي كشور از رياست جمهور كسب كرده است .

چگونگي عرضه آثار : جليل تجليل استاد دانشگاههاي تاليفاتي شامل كتب ، مترجم ، مصحح ، مقالات و سخنرانيهاي علمي در مجامع و كنگره هاي مختلف داخلي و خارجي دارد

.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آزادي دراسلام

ويژگي اثر : در مجله جامعه اسلامي دانشگاهيان ايران در شماره 3 به سال 1359

2 آشنايي با تصوير فني و نمايش هنري درقرآن

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله مشكوه درشمار ه هاي 12-13 درسال 1365 به چاپ رسيده است

3 ادبيات انقلاب اسلامي

ويژگي اثر : در كيهان فرهنگي در خرداد 71 در ص127 به چاپ رسيده است

4 از هاير گلشن

ويژگي اثر : مولانا ابراهيم من شهاب الدين گلشني كه درتحقيق دكتر جليل تجليل دارالثقلين درقم 1378 به چاپ رسيده است

5 ازهار گلشن

ويژگي اثر : مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران درسال 1362 به شماره 1-4

6 اسلام و محيط زيست

ويژگي اثر : درنشريه اولين كنفرانس بين المللي بررسي علمي اثرات نشت نفت دردانشگاه تهران به سال 1363

7 افسانه تقليد و افسون ابتكار

ويژگي اثر : اين در مجموعه سخنرانيهاي هفتمين كنگره تحقيقات ايراني دانشگاه شهيد بهشتي 1355

8 اقتباسات سعد الدين تفتازاني از عبد القاهر جرجاني

ويژگي اثر : درمجلد دانشكده ادبيات دانشگاه تربيت معلم شماره1 ، سال56

9 اوصاف الفرس في الشعر العربي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجلد الاخاء در 23بهمن سال 1355 به چاپ رسيده است

10 بلاغت پيغمبر اكرم (ص)

ويژگي اثر : درابعاد زندگاني اسوه بشريت رسول اكرم (ص) در انتشارات دانشگاه رسول اكرم (ص) به سال 1366 به چاپ رسيده است

11 بلاغت رسول اكرم

ويژگي اثر : اين مقاله در مجموعه مقالات سمينار ابعادزندگي رسول اكرم در سال 1366 به چاپ رسيده است

12 بلاغت قرآني و پرتوآن در ادب فارسي وعربي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات علوم انساني درسال 1373 به شماره 1تا 4 به چاپ رسيده است

13 پژوهشي درمجاز

ويژگي اثر : درمجموعه هشتمين كنگره تحقيقات ايراني دركرمان به چاپ رسيده است ود ر كتابفروشي انجمن فلسفه درسي و پنج خطابه در سال 1358 مي باشد

14 پيوند دانش و تهذيب در اسلام

ويژگي اثر : اين درمجله جامعه اسلامي دانشگاهيان ايران در شماره 4 به سال 1359

15 تاثير شاعران ايراني درشعر فضولي

ويژگي اثر : درپائيز 73به شماره 4-73 مي باشد

16 تحليل ابياتي از جام جم اوحدي

ويژگي اثر : درنشريه اختصاصي گروه زبان و ادبيات فارسي در مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران 1364 شماره 2 صص 111-114

17 تحليل اشعار اسرار البلاغه

ويژگي اثر : اين كتاب درمركز انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي بهار 1377 به چاپ رسيده است

18 تحليل هاي بلاغي عبد القاهر جرجاني از آيات قرآني

ويژگي اثر : اين دردانشگاه تربيت مدرس در مجله مدرس به

سال 1368 به چاپ رسيد ه است

19 ترجمه اسرار البلاعه عبد القاهر جرجاني

ويژگي اثر : اين كتاب درسال1361 درانتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسيده است

20 ترجمه فارسي الغدير علامه اميني جلد 21

21 ترجمه فارسي الغدير علامه اميني جلد 22

22 تعهد درشعر اقبال

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله مدرس دانشگاه تربيت مدرس درسال 1369 به چاپ رسيده است

23 توصيف اسب درشعر فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجلد دانشكده ادبيات دانشگاه تربيت معلم به شماره 4، سال1357 به چاپ رسيده است

24 توصيف كعبه و مدينه و خراسان

ويژگي اثر : مجله مشكوه آستان قدس رضوي درسال 1363/5

25 جاذبه هاي شعري خاقاني

ويژگي اثر : درمجله مشكوه در نشريه آستان قدس رضوي 1363/6

26 جاذبه هاي شعري خاقاني

ويژگي اثر : در مجله مشكوه درنشريه آستان قدس رضوي درسال 1364/8

27 جاذبه هاي شعري خاقاني و هنر هاي ادبي او

ويژگي اثر : در مجله مشكوه درآستان قدس رضوي به شماره 7در سال 1364

28 جرعه ها از جام جم

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دردانشگاه تهران درپائيز 1355به چاپ رسيده است

29 جمال شعر نظامي

ويژگي اثر : در مجله آشنا در شماره

هفتم درسال 4 آذرودي 1373 به چاپ رسيده است

30 جمال كمندي درشعر كمال خجندي

ويژگي اثر : درمجموعه مقالات كنگره بزرگداشت كمال خجندي انتشارات سروش در وزارت ارشاد اسلامي درآذر1375

31 جناس درپهنه ادب فارسي موسسه تحقيقات مطالعات فرهنگي 1368

32 جهات مفاخره درشعر حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله تحقيقات فارسي انجمن فارسي دهلي در سال 1985 به چاپ رسيده است

33 خاطرات من به شهريار و تحليل دو مرغ بهشتي او

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله كلمه به شماره 1371/2 به چاپ رسيده است

34 خصايص سخن امام

ويژگي اثر : مجموعه مقالات سومين سمينار بررسي سيره نظري وعملي حضرت امام 1372

35 دومرغ بهشتي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله كلمه به شماره 2 به چاپ رسيده است

36 رساله اي در استعارد

ويژگي اثر : آرام نامه ، تهرا ن1361

37 سيري در بلاغت نهج البلاغه

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشنامه دانشگاه آزاد اسلامي در سال 1369/1 به چاپ رسيده است

38 شناخت روش در تحقيقات ادب فارسي

39 طبع روان و فسونگري فردوسي

ويژگي اثر : در مجله مدرس دانشگاه تربيت مدرس درسال 1369 به چاپ رسيده است

40 طيف بياني در منشور غزل حافظ

ويژگي اثر :

مجموعه مقالات كنگره بين المللي بزرگداشت حافظ در پائيز 1371 ص159 به چاپ رسيده است

41 عروض نشر همراه 1368

42 عروض و قافيه

ويژگي اثر : درسال 1378 درانتشارات سپهر به چاپ رسيده است

43 علاقه هاي مجاز و رساله اي از عضام الدين

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به شماره 107-108 در پائيز 1367 سال 25 صص 51-61 به چاپ رسيده است

44 علت سازي و علت سوزي درشعر

ويژگي اثر : اين درمجله يغما در شماره 3 درسال 1356 به چاپ رسيده است

45 غوري درديوان حزين

ويژگي اثر : مجله آشنا -شماره 32 به سال 6 آذر 75 به چاپ رسيده است

46 غوري درديوان حزين

ويژگي اثر : آشنا به شماره 32 درسال 1375 ششم آذر

47 فردوسي و تاگور دوحكيم جهاني

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله كلمه در انجمن تحقيقات فارسي در هند در دهلي نو به چاپ رسيده است

48 فك وفعل دراضافه

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله گوهر دردوشماره پياپي 11و12 درسال 1354و شماره 1درسال 1355به چاپ رسيده است

49 فنون و صنايع ادبي (عروض )

ويژگي اثر : وزارت آموزش و پرورش سال چهارم 1362

50 كتاب تعليمات ديني

ويژگي اثر : اين كتاب براي مقطع

دبيرستان است كه در تبريز در كتابفروشي صفوي بازار شيشه گران درسال 1335به چاپ رسيده است

51 كتابداري نوين در اسلام

ويژگي اثر : دانشگاه بهشهر 1360

52 گزيده متون ادب فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب را با همكاري چند تن ازاستادان و همكاران درسال1362 به چاپ رسيده است

53 معالم المدرستين

ويژگي اثر : اين كتاب پژوهش و بررسي تحليلي مباني انديشه هاي اسلامي درديدگاه دو مكتب ، ترجمه كتاب معالم المدرستين علامه عسكري دردو جلد دررايزن 1375به چاپ رسيده است

54 معاني امرو نهي درغزل حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران درسال1368 در سفينه حافظ به چاپ رسيده است

55 معاني و بيان مركز نشر دانشگاهي

ويژگي اثر : اين كتاب درسال 1362 به چاپ رسيده است

56 معرفت كردگار

ويژگي اثر : اين مقاله در جلد 1 دروزارت ارشاد اسلامي درسال 1363 دربيان ذكر جميل سعدي به چاپ رسيده است

57 مفاخره درشعر حافظ

ويژگي اثر : اين در مجله دانشگاه انقلاب در ارديبهشت 1363 به چاپ رسيده است

58 مفاخره درشهر فارس

ويژگي اثر : ضميمه مجلد انتشارات دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران 1360

59 مقاله شعر از ديدگاه پيغمبر اسلام (ص)

ويژگي اثر : در جشن نمه مدرس اخوي درسال1364 درانتشارات انجمن استاد به

چاپ رسيده است

60 مقايسه ليلي و مجنون نظامي و ليلي و مجنون ففضولي

ويژگي اثر : درانتشارات كنگره بزرگداشت فضولي -تالاروحدت 1374

61 مقدمه بر كتاب عشق درعرفان اسلامي

ويژگي اثر : تاليفات نصرت الله كامياب تالشي ، دارالثقلين چاپ اول 1375

62 ملاحظاتي در مضمون پردازي و هماهنگي تصوير و آهنگ در شعر خاقاني

ويژگي اثر : در دانشنامه مجله دوره عالي در تحقيقات دكتري شماره 12و13 به چاپ رسيده است

63 ملاحظاتي درمضمون پردازي خاقاني

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله مقالات انجمن واره بررسي مسايل ايران درسال 1369 به چاپ رسيده است

64 مهدي كيست

ويژگي اثر : ترجمه من هو المهدي درسال 1360 درقم چاپ ارم به چاپ رسيده است

65 موج تعالي وتهذيب دركلام حافظ

ويژگي اثر : بطور سريال دردو شماره مجله كلمه -1360و1361

66 نتاسي تشبيه

ويژگي اثر : درمجلد انتشارات ادبيات وعلوم انساني دانشگاه تهران شماره 2و3 سال 1353

67 نظرات ادبيه حول التاريخ الطبري

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله جمهوري اسلامي ايران به زبان عربي درسال 1371 به چاپ رسيده است

68 نگارش روز معيار الاشعار خواجه نصير طوسي 1369

69 نوعي تشبيه در خسرو شيرين نظامي گنجوي

ويژگي اثر : اين مجموعه مقالات كنگره بين المللي بزرگداشت نهمين شده تولد

حكيم نظامي در مجله تسف صص 286 به چاپ رسيده است

70 هدايت اسلامي در شعر فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله گلچرخ دراطلاعات به چاپ رسيده است

71 هشيار سران در ابله ديدار

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله ويسمن درسال اول به شماره 1354-1 به چاپ رسيده است

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

تحريريان، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1327، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان انگليسى از دانشگاه اصفهان در سال 1348، كارشناسى ارشد زبان انگليسى از دانشگاه شيراز در سال 1350 و دكتراى زبان شناسى و آموزش زبان از دانشگاه ايندياناى آمريكا در سال 1357.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس مقدمه زبان شناسى، روش تدريس، روش تحقيق، تهيه متون آموزش و تعداد زيادى از دروس ديگر مربوط به زبان شناسى و روش تدريس زبان در دانشگاههاى شيراز و اصفهان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

در زمينه آموزش زبان كتابهاى Freshman English, ABSIR.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 1، تعداد مقالات بزبان خارجى: 7

زمينه علمى مقالات:

گسترش دامنه لغات و يادگيرى زبان دوم، مقالاتى چند در مورد آموزش زبان و سواد به زبان انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

تختي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جهان پهلوان تختي اسوه مردانگي

غلامرضا تختي در روز پنجم شهريور ماه 1309 در خانواده اي متوسط و مذهبي در محله خاني آباد تهران به دنيا آمد."رجب خان"- پدر تختي- غير از وي دو پسر و دو دختر ديگر نيز داشت كه همه آنها از غلامرضا بزرگتر بودند."حاج قلي"، پدر بزرگ غلامرضا ، فروشنده خواروبار بود. از قول رجب خان، تعريف مي كنند كه حاج قلي در دكانش بر روي تخت بلندي مي نشست و به همين سبب در ميان اهالي خاني آباد به حاج قلي تختي شهرت يافته بود. همين نام بعدها به خانواده هاي رجب خان منتقل شد و به " نام خانوادگي"

تبديل شد.

رجب خان با پولي كه از ماترك پدرش به دست آورده بود، در محل سابق انبار راه آهن زميني خريده و يك يخچال طبيعي احداث كرده بود و از همين راه مخارج زندگي خانوادگي پرجمعيت خود را تامين مي كرد.

نخستين واقعه اي كه در كودكي غلامرضا روي داد و ضربه اي بزرگ و فراموش نشدني در روح او وارد كرد، آن بود كه مرحوم پدرش براي تامين معاش خانواده ناچار شد خانه مسكوني خود را گرو بگذارد.

تختي سال ها بعد در آخرين مصاحبه خود با يادآوري اين ماجراي تلخ مي گويد:" يك روز طلبكاران به خانه ما آمدند و اثاثيه خانه و ساكنينش را به كوچه ريختند، ما مجبور شديم كه دو شب را توي كوچه بخوابيم. شب سوم اثاثيه را برديم به خانه همسايه ها و دو اتاق اجاره كرديم. چندي بعد روزگار عرصه را بيشتر بر پدرم تنگ كرد تا اين كه مجبور شد يخچال طبيعي اش را نيز بفروشد. اين حوادث تاثير فراواني در روحيه پدرم گذاشت و باعث اختلال روحي او در سال هاي آخر عمر شد."

در چنان شرايطي، غلامرضا تنها 9 سال به تحصيل پرداخت. وي خود مي گويد:" مدت 9 سال در دبستان و دبيرستان منوچهري كه در همان خاني آباد قرار داشت، درس خواندم، ولي تنها خاطره اي كه از دوران تحصيل به ياد دارم، اين است كه هيچ وقت شاگرد اول نشدم، اما زندگي در ميان مردم و براي مردم درس هايي به من آموخت كه فكر مي كنم هرگز نمي توانستم در معتبرترين دانشگاه ها كسب كنم.

زندگي همچنين به من آموخت كه مردم

را دوست بدارم و تا آن جا كه در حد توانايي من است، به آنان كمك كنم، حال اين كمك از چه طريقي و از چه راهي باشد، مهم نيست. هر كس به قدر تواناييش..."

غلامرضا، ورزش را از نوجواني آغاز كرد. ورزش ابتدا براي او نوعي تفنن و سرگرمي بود. در همان اوان، خيال قهرمان شدن، مدتي او را به وسوسه انداخت اما از همان نوجواني كه تازه به فكر باشگاه رفتن افتاده بود، اعتقاد داشت كه ورزش براي تندرستي و سلامت جان و تن هر دو لازم است.

شادروان تختي در مصاحبه اي با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجواني اش مي گويد" با آن كه علاقه فراواني به ورزش داشتم، مجبور بودم كه در جستجوي كاري برآيم. زندگي ، نان و آب ، لازم داشت. براي مدتي به خوزستان رفتم و در ازاي روزي هفت يا هشت تومان، كار كردم. دنيا در حال جنگ( جنگ جهاني دوم) بود، زندگي به سختي مي گذشت."

آشناي حقيقي تختي با ورزش و كشتي در باشگاه " پولاد" آغاز شد. وي كه پيش از اين گودها و زورخانه هاي فراواني ديده بود و شيفته تواضع و افتادگي پهلواناني كشتي و ورزشي باستاني شده بود، براي نخستين بار درسال 1329 به باشگاه پولاد( واقع در خيابان شاهپور سابق) رفت و به دليل علاقه و استعداد وافري كه نسبت به كشتي نشان داد مورد توجه مرحوم " حسين رضي زاده" مدير آن باشگاه قرار گرفت.

تختي، خود مي گويد:" رضي خان آدم خوبي بود، اگر كسي را نشان مي كرد و مي ديد كه استعداد كشتي دارد، دست از سرش

بر نمي داشت. در گرماي تابستان لخت مي شديم و هر روز از ساعت دو بعدازظهر تا چندين ساعت كشتي مي گرفتيم، از دوش آب گرم و حمام خبري نبود . كشتي گيران براي وزن كم كردن، به خزينه مي رفتند تشك هاي كشتي را با پنبه پر مي كردند، اما خاك و خاشاك آن، بيش از پنبه بود."

تختي كه پس از بازگشت از خوزستان( مسجد سليمان) روانه خدمت سربازي شده بود، در سربازخانه با استفاده از فرصت ها و توجهات فراهم شده، به ويژه تشويق و حمايت دبير وقت فدراسيون كشتي كه در دژبان ارتش فعاليت داشت، تمرينات كشتي خود را بار ديگر آغاز كرد. تختي خود در اين باره مي گويد:" وقتي در سال 1328 در مسابقه بزرگ ورزشي( كاپ فرانسه) شركت كردم، در همان اولين ضربه فني شدم. اما تمرين هاي جدي و سختي كه در پيش گرفتم، مرا ياري كرد تا حقيقت مبارزه را درك كنم، اگر چه شور پيروزي در سر داشتم، اما كار و كوشش را سرآغاز پيروزي مي دانستم."

به اين ترتيب تختي با تمرين و پشتكار مثال زدني رفته رفته خود را از ميان بازنده ها بيرون كشيد و سرانجام در سال 1330 در وزن ششم(79 كيلوگرم) به عضويت تيم ملي درآمد.

وي در نخستين دوره مسابقه هاي كشتي آزاد قهرمانان جهان( هلسينكي، 1951) با وجود آن كه هنوز 21 سال داشت، نايب قهرمان جهان شد.

درخشش خيره كننده تختي در رقابت هاي كشتي هلسينكي كه در نخستين حضور او در مسابقه هاي قهرماني جهان در فاصله كمتر از دو سال از ورودش به ميادين ورزشي داخلي اتفاق افتاد،

بيش از هر چيز نمايانگر ايمان و تلاش و اراده كم نظير تختي و همچنين استعداد و مهارت فوق العاده او در زمينه كشتي بود.

گفتني است در اولين دوره مسابقات قهرماني كشتي آزاد جهان كه از لحاظ تاريخي ميدان معتبر و تعيين كننده اي براي كشتي ايران و جهان بود، تيم ملي كشتي آزاد ايران با تركيب كامل و در هر هشت وزن آن زمان حضور پيدا كرد و با كسب دو نشان نقره( محمود ملاقاسمي و غلامرضا تختي) و دو نشان برنز، (عبدالله مجتبوي و مهدي يعقوبي) در نتيجه درخشان و غيرقابل تصور پس از تيم هاي ملي تركيه و سوئد عنوان سوم جهان را به دست آورد.

مسابقات سال 1951 هلسينكي(فنلاند) براي تختي آغار راهي بود كه طي 15 سال آينده با كسب ده ها پيروزي و فتح سكوهاي متعدد قهرماني در بزرگترين ميادين بين المللي كشتي ادامه يافت.

شادروان غلامرضا تختي در سال 1331 (1952) در نخستين حضور خود در رقابت هاي المپيك با كسب شش پيروزي و قبول يك شكست در برابر " ديويد جيما كوريدزه" از شوروي صاحب نشان نقره شد. وي در اين مسابقه ها توانست حيدر ظفر ترك را كه سال پيش با غلبه بر تختي قهرمان جهان شده بود را شكست دهد.

تختي در دومين دوره مسابقات جهاني كه در خرداد ماه 1333(1954) در توكيو برگزار شد، در وزن هفتم (87 كيلوگرم) به رقابت پرداخت كه با وجود پيروزي هاي درخشان و شايستگي فراواني كه از خود بروز داد با قبول يك شكست غيرمنتظره در برابر " وايكينگ پالم" سوئدي از راهيابي به فينال بازماند و در

نهايت عنوان چهارمي اين وزن را به دست آورد.

تختي شش ماه بعد در يك ديدار دوستانه در سوئد،" پالم" را با ضربه فني شكست داد و باخت غافلگيرانه توكيو را به خوبي جبران كرد.

شادروان تختي همچنين در سال 1955 در جشنواره بين المللي ورشو موفق به كسب نشان نقره شد. اما سومين دوره مسابقه قهرماني جهان( استانبول،1957) تجربه تلخي براي مرحوم تختي بود. وي كه در اين دوره از رقابت ها، براي اولين و آخرين بار در وزن فوق سنگين آن زمان(87+ كيلوگرم) كشتي مي گرفت، به دليل وزن بسيار كمتر نسبت به رقيبان با دو باخت حذف شد.

پهلوان ايران با وجود حذف شدن در استانبول آبرومندانه كشتي گرفت و نتايجي كه به دست آورد با توجه به آن كه با وزن 92 كيلوگرم به مصاف كشتي گيران فوق سنگين رفته بود، در مجموع غيرقابل قبول نبود.

به عنوان نمونه "ديتريش" آلمان و " ايوان ويخريستيوك" روس، حريفان اصلي تختي در اين رقابت ها 110 كيلوگرم وزن داشتند و علاوه بر آن در وزن خود نيز از تجربه خوبي برخوردار بودند.

در بازي هاي المپيك ملبورن( استراليا) كه در آذرماه 1335 (1956) برگزار شد تختي يك بار ديگر در وزن هفتم (87 كيلوگرم) به مصاف رقبايي از شوروي، آمريكا، ژاپن آفريقاي جنوبي، كانادا و استراليا رفت و با شكست تمامي حريفان اولين نشان طلاي خود را به گردن آويخت.

اين براي نخستين بار بود كه دو قهرمان از آمريكا و شوروي در يك سكوي معتبر جهاني پايين تر از حريف ايراني قرار مي گرفتند.

جهان پهلوان تختي در اسفندماه همان سال با غلبه به

مرحوم حسين نوري به مقام پهلواني ايران دست يافت و صاحب بازوبند شد و در سال هاي 1336 و 1337 نيز اين عنوان را تكرار كرد.

جهان پهلوان تختي در سال 1958 در بازي هاي آسيايي توكيو و مسابقات قهرماني جهان در صوفيه به ترتيب نشان هاي طلا و نقره اين رقابت ها را به گردن آويخت و در مهرماه سال 1338(1959) در چهارمين دوره مسابقات كشتي آزاد قهرماني جهان كه در تهران برگزار شد سومين عنوان قهرماني جهان خود را كسب كرد.

"بوريس كولايف" از شوروي تنها كشتي گيري بود كه با امتياز به تختي باخت و در 5 كشتي ديگر رقباي مجارستاني، لهستاني، فرانسوي، بلغار و ترك تختي با ضربه فني مغلوب پهلوان ايران شدند.

تيم ملي كشتي آزاد ايران كه در رقابت هاي تهران با اكتفا به دو مدال طلاي غلامرضا تختي و امامعلي حبيبي با وجود برخوردي از امتياز ميزباني در حفظ عنوان سومي سال هاي قبل نيز ناموفق بود در هفدمين دوره بازي هاي المپيك( ايتاليا،1960) تا مكان پنجم رده بندي سقوط كرد. تختي كاپيتان تيم ملي و پرتجربه ترين كشتي گير ايران كه در اين رقابت ها در وزن هفتم به ميدان رفته بود، پس از پيروزي در پنج ديدار با در مسابقه نهايي با قبول شكست در برابر "عصمت آتلي" از تركيه به گردن آويز نقره دست يافت.

مسابقه هاي قهرماني جهان در يوكوهاماي ژاپن ميداني فراموش نشدني براي كشتي ايران بود. تيم ملي كشتي آزاد كشورمان پس از حضور در 8 دوره مسابقات المپيك و جام جهاني در رقابت هاي جهاني 1959 ژاپن، پرافتخارترين حضور خود در تاريخ كشتي

را رقم زد و با دريافت پنج نشان طلا، يك نشان نقره، يك نشان برنز و يك عنوان پنجمي به مقام قهرماني كشتي آزاد جهان دست يافت.

جهان پهلوان تختي كه در اين مسابقات در وزن 87 كيلوگرم به مصاف حريفان رفته بود با حضوري مقتدرانه آخرين مدال طلاي خود را به گردن آويخت.

كشتي گيران آزاد ايران در ششمين دوره رقابت هاي قهرماني جهان در توليد وي آمريكا (1962) نيز حضوري شايسته داشتند.

تيم ملي ايران اگر چه نتوانست مقام قهرماني خود را در اين مسابقات حفظ كند ولي كسب مقام سوم جهان نيز با توجه به كارشكني ها و ناداوري هايي كه در حق تختي و ساير كشتي گيران ايران روا شد نتيجه قابل قبولي تلقي مي شود. جهان پهلوان تختي در اين مسابقات با حضور مقتدرانه در برابر " وان براند" آمريكايي، " مريود" روسي و " عصمت آتلي" كه از قهرمانان صاحب نام وزن هفتم بودند از حيثيت كشتي ايران به خوبي دفاع كرد و در نهايت پس از تساوي با " مرويد" جوان تنها به دليل 200 گرم اضافه وزن نسبت به حريف از دريافت نشان طلا محروم شد و به گردن آويز نقره رضايت داد.

قهرمان ارزشمند ايران در شرايطي در اين ديدارها شركت كرد كه از بيماري خطرناكي رنج مي برد با اين حال عشق به ملت ايران او را به مصاف با بزرگترين قهرمانان جهان كشاند. شدت بيماري تختي به حدي بود كه پس از ديدار فينال سريعا به نيويورك منتقل و روز بعد در بيمارستان بزرگ نيويورك تحت عمل جراحي قرار گرفت.

در فاصله سال هاي 1962 تا 1966،

جهان پهلوان تختي با وجود سن بالا همچنان عضو تيم ملي ايران بود. اما تنها در بازي هاي المپيك 1964 توكيو شركت كرد كه در اين ديدار با بداقبالي از كسب چهارمين نشان المپيك خود بازماند و به عنوان چهارمي جهان اكتفا كرد. البته جانشينان تختي در مسابقات جهاني صوفيه(1963) و منچستر(1965) از دريافت حتي يك امتياز در وزن هفتم ناموفق بودند، اين امر در كنار عشق وافري كه ملت ايران به جهان پهلوان داشتند، موجي از درخواست هاي مردمي و مطبوعاتي براي حضور مجدد تختي در رقابت هاي جهاني را برانگيخته بود. پهلوان 36 ساله ايران با وجود عدم آمادگي كافي و گذشتن از مرز بازنشستگي شركت در مسابقه هاي جهاني 1966 (تيرماه 1345) توليدو را پذيرفت.

تختي در مسابقات انتخابي مسابقات جهاني 1966 از نظر نتايج فني و پيروزي با ضربه فني، بهترين چهره شناخته شده و به عنوان بهترين كشتي گير وزن هفتم ايران راهي آمريكا شده بود با اين حال كارشكني و برخوردهاي سويي كه از سوي برخي افراد و مقامات نسبت به او روا مي شد روحيه او را تضعيف كرده بود.

جهان پهلوان تختي به هنگام عزيمت به آخرين سفر خود، در ميان خيل عظيم مردمي كه براي بدرقه او و همراهانش آمده بودند در گفت و گو با خبرنگار" كيهان ورزشي" گفت: هيچ چيز نمي تواند مرا خوشحال كند، پول، مدال طلا، عشق و حتي عشق.

نسبت به اين مردمي كه به فرودگاه آمده اند، احساس شرمندگي مي كنم. راستي چقدر محبت بدهكارم؟ من چرا بايد كشتي بگيرم؟ چرا بايد همراه تيم مسافرت كنم، تا سبب اين همه

مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به اين پرسش را مي دانستم من هم مي توانستم ادعا كنم چون ديگران هستم... وقتي كسي نداند چه عاملي سبب خوشحالي اش خواهد شد، يقينا نخواهد توانست بگويد چرا كشتي مي گيرد و چرا همراه تيم مسافرت مي كند "

تختي كه بي اميد به مصاف تازه نفسي ها و جوانان جوياي نام رفته بود، متاسفانه با بدترين قرعه ممكن نيز مواجه شد به طوري كه پس از پيروزي پنج بر صفر در مقابل حريفي از مجارستان به مصاف " الكساندر مدويد" و " احمد آئيك"( نفرات اول و دوم اين دوره از رقابت ها) رفت و با قبول شكست در برابر آنها براي هميشه با صحنه كشتي خداحافظي كرد.

افتخارات تختي:

بازيهاي المپيك:

52 هلسينكي: مدال نقره (79 كيلو گرم)

56 ملبورن: مدال طلا (87 كيلو گرم)

60 رم: مدال نقره (87 كيلو گرم)

64 توكيو: چهارم (97 كيلو گرم)

قهرماني جهان:

51 هلسينكي: مدال نقره (79 كيلو گرم)

54 توكيو: نفر پنجم (87 كيلو گرم)

61 يوكوهاما: مدال طلا (87 كيلو گرم)

62 توليدو: مدال نقره (97 كيلو گرم)

بازيهاي آسيايي:

58 توكيو: مدال طلا (87 كيلو گرم)

جمع مدالهاي غلامرضا تختي: 8 (4 طلا، 4 نقره)

المپيك 3 - جهاني 4 - بازيهاي آسيايي 1

سجايا و خصايص انساني والاي شادروان تختي

جهان پهلوان غلامرضا تختي پرافتخارترين چهره تاريخ ورزش قهرماني ايران و فاتح سكوهاي رفيع كشتي جهان، نه تنها در ايران كه در تاريخ ورزش دنيا نيز چهره اي كاملاً شناخته شده است. با وجود گذشت حدود 4 دهه از آخرين حضور تختي در رقابت هاي المپيك ( توكيو،1964) و 35 سال از درگذشت جهان پهلوان، نام وي همچنان در زمره نام آورترين

قهرمانان كشتي رقابت هاي المپيك مي درخشد.

با اين همه ترديدي نيست كه راز محبوبيت و ماندگاري كم نظير شادروان غلامرضا تختي را نه در برق نشان هاي رنگارنگ ورزشي او كه در خصايص و سجاياي اخلاقي و صفات بارز انساني اين فرزند وفادار مردم بايد جستجو كرد.

پس از تختي قهرمانان بسياري بودند كه با كسب چند مدال جهاني و تقليد ازحركت هاي مردمي تختي سوداي دستيابي به موقعيت بي بديل او در سرپروراندند و چند صباحي به مدد تبليغات و جنجال هاي مطبوعاتي رداي جهان پهلواني را بر تن كردند اما هيچگاه نتوانستند به خانه هاي روشن و پاك دل مردم راه پيدا كنند عشق و ارادت خالصانه توده هاي معتقد و مذهبي به اين " سلاله بي فخر و تبار برخاسته از تن درد و رنج و محروميت" خود آن چنان عميق و ريشه دار و آگاهانه است كه حتي نيش گزنده آن" دروغ بزرگ " هم نتوانسته است، كوچكترين خللي در آن ايجاد كند.

"او با مردم و چونان مردم زيست. در شادي شان گلخنده اش را نثار آنان كرد و در ماتم و اندوهشان، ايثارگرانه و اندوهگين در كنارشان جاي گرفت. شادي هر لبخند فتحي را كه بر لبانش نقش بست با آنان قسمت كرد و با غرور و پيروزي خويش بارها و بارها، زنگار اندوه شكست هاي ديرين را از سينه آنان شست.

چه بسيار مردم سيلي خورده يي كه زبوني خويش را در قدرت و حميت و همت او جبران شده مي ديدند و غروب آرزوها و آرمان هاي خويش را در طلوع نام و كام او ازياد مي

بردند و تداوم آرمان هايشان را در صلاي مردانگي و عزت او- كه او هرگز- آن را به پاي دونان و دشمنان سوگند خورده مردم نريخت جستجو مي كردند و چنين بود كه تختي آرام آرام و نه يكباره و ناگهاني قهرمان شكست ناپذير افسانه هاي دل مردم شد. او تبلور آرزوهاي مرده و به طاق نسيان سپرده مردم شد."

تختي بزرگ، خود نيز به عمق علاقه خالصانه طبقات محروم و رنج ديده نسبت به خويش واقف بود، وي در پاسخ به خبرنگاران داخلي و خارجي كه از او پرسيده بودند" با ارزش ترين مدالي كه تا كنون گرفته اي كدام است؟" گفته بود:" بزرگترين پاداش و عالي ترين هديه اي كه گرفتم مدال يا نشان طلا و نقره نبود. قلب يك انسان بيش از هزاران مدال طلا ارزش دارد و من مي دانم كه هزاران هزار نفر از مردم حق شناس ميهنم در قلب مهربان خودشان جاي كوچكي هم براي من ذخيره كرده اند."

تختي كه در خانواده اي مذهبي و معتقد پرورش يافته بود، از همان جواني انساني مومن و پرهيزگار بود. ايماني خالصانه داشت، براي شرعيات اهميت خاصي قائل بود و نماز و روزه اش هرگز ترك نمي شد." شبهاي جمعه همواره براي زيارت به حضرت عبدالعظيم مي رفت" و ارادت خاصي به ائمه اطهار خصوصا حضرت ثامن الحج(ع) داشت.

نقافيان از مفسران قديمي ورزش در مشهد با تجليل از سجاياي اخلاقي جهان پهلوان تختي مي گويد:" تختي ارادت وعلاقه زيادي به حضرت امام رضا (ع) داشت و در هر فرصتي كه پيش مي آمد و يا قبل از هر سفري به خارج به مشهد

مي آمد و به زيارت و پابوسي آن حضرت مشرف مي شد. وقتي وارد حرم حضرت رضا (ع) مي شد، ديگر خودش نبود، آستان بوسي او به قدري خاضعانه و بي پيرايه بود كه همه همراهان و اطرافيان را تحت تاثير قرار مي داد."

تختي در آخرين مصاحبه اش در مورد رمز موفقيت خود را تاسي از ائمه اطهار دانسته و مي گويد: من ازعلي(ع) آموختم كه در مقابل ناملايمات بايد ايستادگي كرد و براي پيروزي بايد تلاش كرد و با اتكال به خدا به ميدان رفت و پيروز شد و من چنين كردم و پيروز شدم، ولي نه آن پيروزي كه من مي خواستم چرا كه نگذاشتند و سد راهم شدند.

ساده زيستي، قناعت و مناعت طبع از صفات بارز جهان پهلوان بود. او با وجود مشكلات مالي كه به ويژه در اثر فشارهاي رژيم گريبانگير او بود، نه تنها حاضر به پذيرش پيشنهادات وسوسه انگيزي كه به او مي شد نبود كه با بزرگواري، مستمري محدود خود را نيز به كشتي گيران نيازمند حواله مي كرد.

شاه حسيني يكي از دوستان نزديك تختي ضمن بيان خاطره يكي از ديدارهاي خود با وي از قول جهان پهلوان نقل مي كند:" اومدن به من مي گن حالا كه بعضي از آقايون ورزشكار فيلم بازي كردن و از نظر مال و تمول، شارژ شدن، تو هم بيا پول كلوني بگير و تو يكي دو تا فيلم بازي كن. من بهشون گفتم آقا از من اين كارها ساخته نيست. ما اگر پول مي خواستيم از طريق مشروع ترهم مي شد."

وي ادامه داد:" نماينده كمپاني تيغ ناست اومده پيشنهاد

كرده كه بيا پاي آينه با اين تيغ هاي ناست يه خورده صورتت را بتراش ما هم مبلغ زيادي مي ديم" و بعد از نقل اين پيشنهاد يك مصرع شعر خواند:" عمر عزيز است و صرف غم نتوان كرد". وقتي دست و پا شكسته اين مصرع را خواند گفت: بقيه اش يادم رفته.

تختي هر بار كه عازم سفر ورزشي بود، به مشهد مي رفت و به ثامن الحجج(ع) متوسل مي شد، در عين حال كه دستگاه تربيت بدني و سرشناسان شهر به او بسيار احترام مي گذاشتند و استقبال مي كردند، او به خانه وفادار- پهلوان صاحب بازوبند- وارد مي شد و هميشه مي گفت:" ما بايد بريم خونه وفادار چون آبگوشت خونه وفادار مي ارزه به تمام غذاهاي ديگه و چلوكباب توكلي."

" بيني و بين الله مردم ما هم الحق پاسخ خوبي به جهان پهلوان خود دادند. پس از سي سال از مرگ او نسلي كه نه او و نه كشتي اش را ديده و تنها اسمي از او شنيده، اين چنين شيفته اوست و هر سال يادش را گرامي مي دارد. ما از تختي كشتي گيرتر داشتيم، اما مردم براي "سگك نشستن" شيفته اش نشدند. مدال بگير هم زياد داشتيم ولي تختي بود كه " مدال مردم" را گرفت."

مردمداري و دستگيري نيازمندان يكي ديگر از خصايص بارز جهان پهلوان بود كه در اين مورد حكايت هاي بسيار زيادي نقل شده است. بابك فرزند پدر ناديده كه تختي را از وراي انبوه سخنان و خاطرات مردم بازشناخته است در اين مورد مي گويد:" از دستگيري هاي تختي خاطره خيلي زياد است. از كمك به

يك زن و مرد فلج كه تازه ازدواج كرده بودند تا دكه مطبوعاتي خريدن براي يك جوان بيكار و... مي گويند هر وقت كادويي از طرف راه آهن- محل كارش- يا بقيه سازمان ها ودستگاه ها مي گرفت، بدون اينكه آنها را بازكند به كساني مي داد كه ناگفته سرپرستي شان را به عهده داشت بعد از شب هفت، يكي از دوستانش مي بيند كه پِيرزني در راهروهاي فدراسيون كشتي مي گردد. از او مي پرسد:" مادر چي مي خواي؟ دنبال كي مي گردي؟" پيرزن مي گويد:" والله نمي دونم دنبال كسي مي گردم كه قد و قواره اش به پهلوونها مي خوره او ميومد به من كمك مي كرد، چند وقتيه كه پيدايش نيست، گفتم شايد بتوانم اينجا ازش خبري بگيرم."

... و بالاخره تختي با مردم بود و از مردم، مردمگرايي در ذاتش بود، يك بار كه دانشجوها در دانشگاه تهران تحصن كرده بودند و دانشگاه هم محاصره بوده و كسي امكان تردد به دانشگاه نداشته، تختي با ظرف هاي غذا از دانشگاه وارد مي شود، خوب پاسبان ها هم او را مي شناختند و كاري با او نداشتند. چون غذا كم بوده، او از درهاي متعدد دانشگاه وارد مي شود و كار غذا رساني را تكرار مي كند.

بابك با اشاره به علاقه و سمپاتي متقابلي كه مردم نسبت به تختي داشتند، برخورد آنها با جهان پهلوان را نظير اعتمادي مي داند كه نسبت به پهلوان هاي قديم وجود داشت.

وي مي گويد:" يك بار پدرم كه از آلمان با ماشين شخصي راهي ايران بوده، يكي از دانشجويان ايراني كه خانم آلمانيش را مي

خواسته به ايران بفرستد مي فهمد كه تختي راهي ايران است. نمي دانم چرا خانمش را با هواپيما نمي فرستاده، شايد به خاطر اينكه پول نداشته، در فرانكفورت به سراغ تختي مي آيد و خانمش را مي سپرد به دست تختي. ظاهرا ماشين تختي ايرادي داشته. تختي عنوان مي كند خيلي خوب ماشين رفيق من هست خانم شما مي تواند با او بيايد. ولي آن دانشجو مي گويد فقط بايد در ماشين خودت سوار شود. بالاخره او با تختي به ايران مي آيد و اين زمينه دوستي هاي بعدي دانشجوي ايراني با تختي مي شود. به هر حال تختي در جامعه ما پديده اي بود. "

" تختي در طول عمر خود تنها يك بار دست نياز به سوي ديگران دراز كرد و آن هم بخاطر مردم و اين دست با صميميت شرافتمندانه بدرقه شد."

شهريور ماه 1341 چند روز پس از زلزله ويرانگر" بويين زهرا" پهلوان و چندنفر از دوستانش در حالي كه اخبار و تصاوير ساكنان مصيبت زده و ويرانه هاي مناطق زلزله زده را در روزنامه نگاه مي كردند، ضمن صحبت هايشان در مورد علت كم بودن كمك هاي مردمي و بي توجهي مردم به مراكز جمع آوري اعانه راه اندازي شده در شهر بحث مي كردند . بعضي از دوستان تختي معتقد بودند كه مردم توجهي به مصيبت هموطنان خود ندارند و حاضر نيستند كوچكترين كمكي به آنها بكنند. پهلوان، اين سلاله پاك مردم، كه به عمق مهرباني و ايثار هموطنان پاك نهاد خود و ميزان بي اعتمادي و انزجار آنها از " خودكامگان حاكم" واقف بود، مي گفت: علت بي توجهي مردم

به اين مراكز كمك رساني، نداشتن اطمينان به حكومت و كساني است كه معركه گردان اين جريان شده اند. پيش كشيده شدن اين بحث و مخالفت يكي از دوستان تختي با نظر او ناگهان فكري را به ذهن پهلوان انداخت. تختي تصميم گرفته بود كه خود وارد اين ميدان شود البته نه براي اثبات گفته هايش بلكه" براي اين كه به هر حال يك نفر بايد وسط بيفتد و سبب خير شود."

فرداي آن روز تختي بدون هيچ اعلان و تبليغاتي اول صبح به چهار راه وليعصر فعلي رفت و تصميم خود براي جمع آوري اعانه به نفع زلزله زدگان را به كمك دوستانش به اطلاع مردم رساند. پس از آن غوغايي به پا شد كه در تاريخ مشاركت هاي مردمي ايران كم نظير و شايد بي نظير بود. محمود رفعت از دوستان و علاقمندان جهان پهلوان و نويسنده كتاب " تختي مرد هميشه جاويد" اين واقعه تاريخي را چنين نقل مي كند:" مردم كه دهن به دهن خبردار شده بودند از دور و نزديك خودشان را رسانده بودند به پهلوان و بي دريغ هر چه از دستشان برمي آمد كمك كرده بودند. چند دانشجو كتشان را درآورده بودند و انداخته بودند روي تل بزرگ لباس ها، پتوها، ظرف و ظروف ها، طلا و جواهرات و خلاصه هر چيزي كه عابران معمولا همراه دارند يا خانه دارها مي توانستند از آن صرف نظر كنند.

در اين ميان پيرزني چادرش را از سرش برداشته بود و بعد از دادن آن به پهلوان پيشانيش را بوسيده و گفته بود:" پسرم خدا عمرت بدهد كه به فكر مصيبت زده

ها هستي، خدا عزتت را بيشتر از اين ها بكند كه غصه خانه خراب ها را مي خوري، من خجالت زده ام كه چيز ديگري ندارم."

پهلوان در حالي كه چشمايش از اشك برق مي زد چادر را برداشت و ملتمسانه از پيرزن خواهش كرد كه آن را بگيرد. پيرزن چادر را كه تختي به او داده بود دوباره روي تل هدايا انداخت و با لحن مادري كه از حرف گوش نكردن فرزندش بي حوصله شده گفت:" مرحمت خشك و خالي كه فايده ندارم، پسرم."

پيرزن وقتي با ترديد دوباره پهلوان مواجه شد، خشمگينانه گفت:" يعني ما فقير بيچاره ها حق نداريم:"

صورت پهلوان يك دفعه رنگ به رنگ شد، گفت:" شما را به خدا اين حرف را نزنيد . شما از هر ثروتمندي ثروتمندتريد، حق دارتريد، چون كه بلندنظرتر و باگذشت تريد.

پيرزن همين كه سرخ شدن صورت پهلوان را ديد به گريه افتاد، اما چشم هايش را به تندي با گوشه لچكش پوشاند و عقب عقب خودش را از جمع مردم بيرون كشاند و رفت."

"كيهان ورزشي" كه خبر اين رويداد را با عنوان" تختي، گوهر گرانبهاي ملت ما" در شماره 24 شهريورماه 1341 خود به چاپ رسانده بود، ثمره دو روز پياده روي تختي را چهاركاميون خواربار و پوشاك و بيست هزار تومان پول نقد( كه در آن زمان رقم بسيار بالايي به حساب مي آمد) نوشته است.

جوانمردي، فتوت و صفات انساني تختي كه ريشه در اعتقادات و باورهاي عميق او داشت هرگز به عرصه هاي اجتماعي و برخوردهاي مردمي وي محدود نمي شد. جهان پهلوان اين سلاله خلف" پورياي ولي" در ميادين ورزشي و رقابت هاي

جهاني نيز منش والاي خود را به نمايش مي گذاشت.

در اين مورد خاطره ها و روايت هاي فرواني نقش شده است، الكساندر مدويد، كشتي گير صاحب نام شوروي سابق و رقيب مقتدر تختي در اين مورد خاطره جالبي دارد:" در توليدو(1962) تختي و من ديدار نهايي را برگزار كرديم. در جريان اين مسابقه ها، پاي راست من به شدت ضرب خورده و روحيه ام را خراب كرده بود. فكرم متوجه تختي بود كه بايد با اين پاي ناجور با او مبارزه مي كردم. به راستي تا آن موقع از خصوصيات اخلاقي، رفتار و كردار انساني و والاي تختي خبرنداشتم. اما در آنجا به عظمت، انسانيت و جوانمردي تختي پي بردم و تحت تاثير آن قرار گرفتم. او كه شنيده بود پاي راست من ضرب ديده با اين پا به خوبي مدارا كرد و هرگز نخواست با هجوم به اين پا مرا زجر دهد. او تا آخرين لحظه، مردانه و تميز كشتي گرفت و از پاي ناراحت من اصلا استفاده نكرد. تختي با اين كارش نشان داد كه يك قهرمان به معناي واقعي است. بعد از اين جريان، ما به صورت دو دست صميمي درآمديم.

او هميشه مرا دوست مي داشت. او ملت خودش را هم دوست مي داشت و فكر مي كنم تختي اصلا براي ملتش زندگي مي كرد. آشنايي با او براي من افتخار بزرگي به حساب مي آيد.

تختي بسيار خوب و فني كشتي مي گرفت و من چيزهاي زيادي از او آموختم. ما روي تشك دو حريف سخت كوش بوديم و در خارج از تشك دو دوست جدانشدني، تختي مي تواند الگوي خوبي

از نظر ورزشي و اخلاقي براي جوانان شما باشد"

زندگي جاويد اين پهلوان مردم، فصلي كه به شهادت 35 سال حضور مستمر و بالنده او هرگز آخرين فصل حيات او نبوده است.

احترام به پيشكسوتان

احترام به پيشكسوت در فرهنگ ورزش و بخصوص در كشتي كه ورزشي پهلواني است يك سنت بسيار مهم و خدشه ناپذير است كه باعث تشويق جوانان و دلگرمي بزرگان مي شود.

احمد وفادار از پهلوانان نامي ايران بود كه قبل از تختي سابقه بستن بازوبند پهلواني ايران را داشت. او درمسابقات جهاني كشتي هم سابقه شركت دارد. او در گفته هايش نمي تواند خوشحالي خود را از رعايت سلسله مراتب كسوت توسط جهان پهلوان تختي پنهان كند:

او يك انسان واقعي بود و احترام به بزرگان و پيشكسوتان را هميشه رعايت مي كرد. يادم نمي رود شبي را كه همراه وي به يكي از زورخانه هاي تهران رفتيم به او پيشنهاد دادند كه تخته شنا را وسط گود بگذارد و ميانداري كند ولي او قبول نكرد و گفت: جايي كه وفادار هست من اين كار را نخواهم كرد. در پايان مراسم كه قرار شد جوايز گروهي از قهرمانان كشتي اهدا شود او باز هم قبول نكرد و اين كار را به من واگذار كرد. او احترام خاصي براي سنت هاي خوب ورزش قهرماني قائل بود.

وقتي تختي به مشهد مي آمد خيلي ها دوست داشتند او را به طرف خود بكشانند. خيلي از دست اندركاران و مسئولين هم از او دعوت مي كردند، اما تختي دعوت هيچكس را قبول نمي كرد و فقط به خانه من مي امد و

مي گفت: آبگوشت خانه پهلوان وفادار را به

سفره هاي رنگين ديگران ترجيح مي ده.

وي چهار ماه پس از بازگشت از آخرين سفر خود(توليدو،1966) در آبان ماه سال 1345 زندگي مشترك خود را با همسرش آغاز كرد؛ كه حاصل آن تولد بابك در سال 1346 بود و سرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان همه را در اندوهي عظيم و بهتي شگفت انگيز فرو برد.

17 دي ماه 46 وقتي روزنامه ها نوشتند : غلامرضا تختي خود را كشت مردم باورشان نشد .آنها مطمئا بودند كه تختي را چيز خورش كردند حتي اسم سم را هم ميدانستند باربي توريت .آنها مي گفتند غلامرضا را كشتند و عكس پهلوان را مي گذاشتند روي طاقچه كنار قرآن و شمايل مولا. نكته مشتركي كه در نشريات زمان مرگ تختي به چشم مي خورد، اشاره اي است به دست نوشته هاي او، اگرچه هيچ كجا سند يا عكسي در مورد اصل اين دست نوشته ها يا دفترچه يادداشت ديده نمي شود. و هيچ سندي براي اعتبار آنها وجود ندارد. شايد به نظر مي رسد اين نوشته ها هم براي گمراه كردن افكار عمومي و با انديشه اي خاص تهيه و چاپ شده است. اين موضوع نيز مانند مرگ پهلوان رمز بزرگي است كه هنوز جوابي برايش وجود ندارد.

او خودش بود :

جلال آل احمد در وصف او مي گويد : «او پورياي ولي نبود. او هيچ كس نبود، او خودش بود، بگذار ديگران را به نام او و با حضور او بسنجيم. او مبنا و معناي آزادگي است ... و هرگز به طبقه ي خود پشت نكرد.»

«اطلاعات» نيز اين چنين از تختي قدرداني كرد: «او خورشيدي بود

كه غروب كرد و مردي بود كه به صورت افسانه تا ابد باقي خواهد ماند.» و اين حقيقتي انكارناپذير است.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

تدين نجف آبادي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى و علوم تربيتى از دانشسراى عالى تهران در سال 1340، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، دكتراى ادبيات از دانشگاه تهران در سال 1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عرفان و حكمت، تصوف از نظر دانشمندان عصر صفوى و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

عرفان و حكمت الهى در ادبيات فارسى، فلسفه اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادب عرفانى و جنبه تحقيقى تاريخى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ترابي، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر ترابي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/29

زندگينامه علمي

در سال 1338 در خانواده اي مذهبي ديده به دنيا گشوده دوران تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهرستان شهرضا با اخذ ديپلم رياضي به پايان رسانيدم . در سال 1356 به حوزه علميه قم وارد و در طي سه سال دوران مقدمات را طي كرده به تحصيل مكاسب و رسائل و كفايه در خدمت اساتيد بزرگواري مانند آيت الله ستوده و استاد موسوي تهراني و استاد اعتمادي پرداختم .در سال 1360 همزمان با درس كفايه به خارج قضا و درس رجال آيت الله جعفر سبحاني حاضر شدم . در سال 1361 در درس فقه و اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني

شركت كردم و مدت 13 سال افتخار شاگردي آن بزرگوار را داشتم . در خلال حضور در درس اساتيد فوق به تدريس ادبيات و لمعه و اصول الفقه اشتغال داشته مدت 24 سال فقه و اصول را تدريس كرده ام و از سال 1380 به تدريس مكاسب و رسائل مشغول هستم . در دوران دفاع مقدس مدت 17 ماه در دفتر نمايندگي امام (ره) _ پس از رحلت امام قدس سره به دفتر نمايندگي ولي فقيه تغيير نام يافت _ در تداركات سپاه به عنوان معاون، خدمت كرده بارها در جبهه دفاع مقدس همگام با رزمندگان دلاور بسيجي حاضر شدم .از كارهاي فرعي علاوه بر تبليغ و عهده دار بودن سمت روحاني كاروانهاي حج و عمره , در امر تنظيم سوالات امتحاني حوزه و تصحيح اوراق و ممتحن امتحانات شفاهي حوزه نيز همكاري دارم ولله الحمد .

ترابي، رشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رشيد ترابى واعظى توانا و خطيبى اريب و فاضلى حسيب بودند.

وى در آنجا پرورش و تحصيل خود را در مدرسةالواعظين هندوستان تكميل و در كراچى كه يكى از پايگاه هاى مهم شيعه هندوستانست اقامت اختيار و از طريق منبر به تبليغ ولايت و فضائل اهل بيت رسالت عليهم السلام پرداخته و در شهرهاى بمبئى و حيدرآباد و رنگون و مسقط و لگنهو وحيدآباد سند و لاهور و كويته ط و زنگبار و غيره مسافرت و منبرهاى پرشورى رفته است.

مرحوم رشيد ترابى بيشتر اساس و برنامه منبرش گفتن مطاعن غاصبين و ظالمين اهل بيت و خاندان مظلوم پيغمبر عليهم السلام و فضائل آن برگزيدگان عالم بود و مردم پاكستان و هندوستان و غيره توجه و علاقه تامى به منبر و سخنان او

داشتند و در هر كجا منبر مى رفت جاى بر مردم تنگ مى شد و ده ها هزار نفر براى استماع بيانات او شركت و ابراز احساسات و تظاهرات به رسم و عادت خود مى نمودند.

وى به زبان فارسى و عربى و اردو انگليسى و غيره وارد و صحبت مى كرد و همه طبقات را مستفيض مى نمود.

نگارنده ده شب اول محرم را قبل از منبر وى در حسينيه انجمن ايرانيان در سال 1389 ق منبر رفتم و نسبت به حقير محبت و علاقه داشت.

فرزندان متعددى داشت كه در ميان آنان جناب مستطاب حجةالاسلام و فاضل علام آقاى حاج ميرزا عقيل ترابى از افاضل معاصر است.

وى چندين سال در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى در قم اشتغال به تحصيل داشت و در اواخر عمر آن مرحوم مسافرت به نجف و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده نموده و بعد به امر مرحوم آيت اللَّه حكيم به لندن عزيمت و براى رهبرى شيعه هندى انگلستان در آنجا اقامت و به خدمات دينى و تبليغ دين اسلام و ترويج احكام اشتغال يافته و تا حال تحرير نيز در آنجا به انجام وظائف موفق مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ترابي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي ترابي

محل تولد : سكردوبلستان

شهرت

تابعيت : پاكستان

تاريخ تولد : 1355/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي ترابي فرزند احمد از كشور جمهوري اسلامي پاكستان داراي كد 1252184 مي باشم بنده در سال 1976م به دنيا آمدم در سن ده سالگي در دارالقرآن واقع در منطقه روندو مشغول به فراگيري كلام الله مجيد شدم بعد از سن 12 سالگي مشغول به خواندن دروس

دولتي شدم كه در همان زمان بخاطر علاقه كه به معارف علوم ديني داشتم در يك مدرسه ديني پذيرش شدم و ادامه تحصيلات علوم اسلامي را در كنار علوم دولتي ادامه داديم. و مدرسه جامعه المنتظر تا حد لمعه ج اول فرا گرفته بودم در اين هنگام به تشويق بعضي از استاد شدم براي ادامه تحصيل به كشور جمهوري اسلامي انقلابي ايران شهر مقدس قم آمدم هم اكنون در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي در سطح 2 مشغول به ادامه تحصيل مي باشم. والسلام

ترابيان، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن ترابيان

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 72 جهت ادامه تحصيل به حوزه علميه قم وارد شدم و طي سه سال دوره مقدمات حوزه را طي نمودم و در سال 75 در امتحان ورودي موسسه امام خميني (ره) پذيرفته شدم و در كنار دروس موسسه دروس سطح را در محضر اساتيد حوزه استادان عليدوست ، محمدي ، حسيني ، عالي ادامه داده در سال 79 دوره سطح سوم را به پايان رسانده در سال 80 در درس خارج آيت الله العظمي مكارم شيرازي و آيت الله سبحاني شركت نمودم وليكن به علت هاي مختلف در سال 83 به دادگستري رفته به شغل خطير قضاوت پرداختم و در ضمن در سال 81 با دفاع از پايان نامه كارشناسي ارشد در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) و اخذ نمره عالي موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم .

تربتي خراساني، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، خطيب و شاعر. اهل تربت حيدريه بود. وى واعظى فاضل و دانشمند بوده كه گاهى هم شعر مى سروده است. اين بيت از او است:

شكستم عهد و پيمانى كه با زهد و ريا بستم

چو بستم بر در ميخانه با پيمانه پيمانى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (2128/3).

تربتي نژاد، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن تربتي نژاد

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب بعد از اخذ مدرك ديپلم در رشته ي فني ماشين افزار با وجود قبولي در كنكور سراسري در رشته مهندسي وارد حوزه علميه امام خميني شهرستان گرگان كه زير نظر نماينده ولي فقيه در استان گلستان بود شدم. ادبيات عرب ، منطق مظفر و مختصر المعاني را به مدت چهار سال در نزد اساتيدي چون حجج اسلام رضمان پور ، برقرار، افضلي و ... پشت سر نهادم و فقه و اصول فقه مظفر ر ا نيز در نزد اساتيدي همچون حجج اسلام مير بهبهاني ، افضلي و مرحوم سيد علي رئيسي گذراندم. و همچنين مكاسب محرمه را نزد آيت الله محمدرضا ميبدي و رسائل و كفايه را نزد آيت الله نور مفيدي شاگردي نمودم. و در سال تحصيلي 72-71 براي ادامه تحصيل به حوزه عليمه قم مشرف شدم و در اين سال كفايه 2 را نزد استاد آيت الله موسوي تهراني و بقيه ي مكاسب را محضر اساتيدي مثل حجة الاسلام بيگدلي به اتمام رساندم. بعد از اتمام سطح سوم حوزه به مدت 2 سال دردرس خارج اصول آيت الله سبحاني شركت نمودم و به مدت 11 سال در درس خارج فقه حضرت

آيت الله مكارم شيرازي نيز شاگردي نمودم و همچنين لازم به ذكر است كه به مدت 7 سال نيز در درس خارج اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني نيز شاگردي كرده ام.

اما اينجانب دروس دانشگاهي را در سال 73 با قبولي در كنكور سراسري و پذيرفته شدن در امتحاناتت اختصاصي دانشگاه مفيد (مصاحبه ي علمي) در رشته علوم سياسي مشغول به تحصيل شده ام. در سال 76 كارشناسي را به اتمام رسانده و 2 سال بعد يعني سال 78 با شركت در كنكور ارشد و كسب رتبه يازدهم در گرايش انديشه ي سياسيي مجددا در دانشگاه مفيد پذيرفته شده و ادامه تحصيل داه ام و در سال 81 با دفاع از پايان نامه فارغ التحصيل شدم. ولي براي ادامه تحصيل در دكتري تا بحال اقدامي نكردم.

تربتي، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ عباسعلى تربتى عالمى ناسك و دانشمندى زاهد و موصوف بتقوا و ورع و ضرب المثل مردم خراسان و براى او كرامات و مقاماتى حكايت كنند.

وى عمرى را بپاكى و قدس واقعى گذرانيده و تبليغ قولى و عملى و ايفاء وظيفه كرده و باجل موعود بمواليان طاهرين خود ملحق و در جوار حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه والسلام در صحن جديد (نادرى) مدفون گرديده است.

واعظ نامى و استاد گرامى آقاى حاج شيخ حسينعلى راشد فرزند ارجند اوست كه شهرتش او را مستغنى از تعريف و ذكر ما نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تربتي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج شيخ على اكبر بن العالم الجليل تربتى از وعاظ نامى و گويندگان محترم حوزه علميه قم است كه به فضل و دانش موصوف بوده اند. در ذى الحجه الحرام 1325 قمرى در قربه (با يك) كه در سه فرسخى تربت حيدريه واقع است متولد شده و در سن هشت سالگى به خواندن ادبيات فارسى و بعد به تحصيل مقدمات عربى پرداخته و در سال 1344 قمرى به مشهد مشرف شده و ادبيات را از مرحوم اديب نيشابورى تكميل و سطوح وسطى و نهائى را نزد عالم جليل و فاضل نبيل مرحوم حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ هاشم قزوينى خوانده و در سال 1348 قمرى مهاجرت به قم نموده و رسائل و مكاسب و كفايه را خدمت مرحوم آقا ميرزا محمد همددانى تلمذ نموده و قسمتى از معقول را از مرحوم آيت الله شاه آبادى فراگرفته و چندى از محضر مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله كه حق عظيمى بر ايشان دارند استفاده نموده و پس از فراغت از سطح و خارج به تبليغ

دين و ترويج اخبار و نشر آثار اهل بيت عليهم السلام از طريق منبر و بيان نموده و در اثر تبليغات دينى وى چند نفرى از فرقه ضاله و مضله بهائيه را هدايت بدين نموده تا در ربيع الثانى 1383 قمرى به كسالت سرطان از دنيا رفته و در قبرستان ابوحسين مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تربيت، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1256 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در تبريز متولد شد و به كسب علوم و فنون، از جمله هيات و طبيعيات و طب پرداخت. در سال 1276 ش آموزشگاه تربيت را در تبريز بنيان نهاد. وى از همفكران و همگامان سيد حسن تقى زاده بود. در شش دوره از تبريز به نمايندگى مجلس شوراى ملى برگزيده شد. او به مصر و استانبول و برلن سفر كرد. دو سال رئيس فرهنگ گيلان و چهار سال رئيس فرهنگ آذربايجان بود. كتابخانه و قرائتخانه ى عمومى آبرومندى در تبريز داير كرد و با همت فراوان كتابهاى نفيس و سودمندى در آنجا گرد آورد. وى در سال 1281 ش مجله ى «گنجينه ى فنون» و در سال 1301 ش مجله ى «گنجينه ى معارف» را در تبريز منتشر كرد. سرانجام در تهران وفات يافت. از آثار او: «دانشمندان آذربايجان»؛ «تقويم تربيت»؛ «زاد و بوم در جغرافياى ايران»؛ «تاريخ مطبوعات ايران»؛ «تصحيح رباعيات خيام»؛ «فهرست كتابخانه و قرائت خانه ى تربيت»؛ «كلمات قصار اميرالمومنين»؛ «مشاهير عالم با لوحه ى رنگين».[1]

متولد 1256 در تبريز، فرزند ميرزا صادق خان، از نواده هاى ميرزا مهدى استرآبادى وزير نادرشاه و صاحب كتاب دره نادرى و تاريخ جهانگشاى نادرى. تحصيلات جديد و قديم را در تبريز توأماً انجام داد و علومى چون هيئت و طبيعيات و طب

را به طور كامل آموخت، سپس ادبيات عرب و منطق و حكمت و فقه را نزد آخوند ملا زين العابدين به حد كمال رسانيد. مدتى نيز تحصيل علم نجوم كرد. ابتدا به شغل داروفروشى و كتابفروشى اشتغال ورزيد، كم كم حرفه ى داروفروشى را رها كرد و صرفاً به كار كتابفروشى اكتفا نمود؛ ضمناً كتابفروشى او مركزى براى توزيع نشريات كشورهاى اروپائى و عربى بود و خود وى با خواندن آن نشريات، با افكار آزادى خواهان آشنا مى شد. تدريجاً در اثر معاشرت با سيد حسن تقى زاده و ميرزا يوسف اعتصامى و نزديك بودن افكارشان، به تأسيس و انتشار مجله ى گنجينه ى فنون پرداختند. چندى هم به تدريس هيئت و جغرافيا در مدرسه ى لقمانيه ى تبريز پرداخت.

تربيت در قضاياى مشروطيت در صف مقدم آزادى خواهان قرار داشت. در دوره ى استبداد صغير كه در خارج اقامت داشت، آزادى خواهان را نيز در اروپا يارى مى نمود و در انتشار مجله ى كاوه با تقى زاده همكارى داشت. پس از خلع محمدعلى ميرزا، در دوره ى دوم به وكالت مجلس رسيد و پيرو مشى تقى زاده بود. در ادوار هشتم و نهم و دهم و يازدهم و دوازدهم نيز وكيل مجلس بود. رياست كميسيون معارف و فرهنگ هميشه با او بود. غير از شش دوره نمايندگى مجلس، چند سمت اجرائى نيز داشت كه عبارتند از: رياست معارف گيلان، رياست معارف آذربايجان و شهردارى تبريز. در 1318 درگذشت. از وى كتابى به نام دانشمندان آذربايجان باقى است. تأليفات ديگرى هم دارد مانند زاد و بوم در جغرافياى ايران. همسر دوم وى به نام هاجر تربيت، در دوران اخير در صحنه ى سياسى ظاهر شد و دو دوره نماينده ى مجلس بود. يك دوره هم

سناتور شد. تربيت در مأموريت هاى خود در آذربايجان آثار نيكوئى به يادگار گذاشت. چند مدرسه تأسيس كرد و چندين خيابان احداث نمود. در كتاب شناسى بسيار مسلط و خوش حافظه بود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (172 -167 /4)، شرح حال رجال (424/3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (266 -265 /2)، مولفين كتب چاپى (154 -152 /4)، يادگار (س 3، ش 4، ص 11 -10).

ترجاني زاده، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق.

تولد: 1319 ق.، مهاباد.

درگذشت: اوايل آبان 1359(1401 ق.)، در تبريز.

احمد ترجانى زده، فرزند ملا حسين فرزند ملا على قزلجى ترجانى، خواندن را در كودكى آموخت و تا هشت سالگى توانست قرآن مجيد را ختم كند. سپس به خواندن كتب مقدماتى فارسى و مشق خط پرداخت. بعد از آن تحت مراقبت و سرپرستى پدرش به تحصيل مقدمات عربى و ايساغوجى منطق و حاشيه ى ملا عبدالله يزدى به تهذيب الكلام شيخ مهاجر و مختصر تفتازانى و قسمتى از مفتاح العلوم سكاكى را در محضر برادر خود ملا محمد قزلجى فراگرفت. سپس به فراگيرى كتب مربوط به اصول فقه و هيأت و ادبيات عرب مشغول بود و تا سن بيست و يك سالگى نزد اساتيد اين علوم به شاگردى پرداخت. بعد از آن، مدتى مشغول فراگيرى حساب و هندسه جديد و قسمتى از جبر و مقابله و فيزيك و شيمى و زبان انگليسى و فرانسوى بود. از سن بيست و دو سالگى تا سى و چهار سالگى جز تدريس و تعليم طلاب علوم دينى مشغول ديگرى نداشت.

احمد ترجانى زاده به سال 1315 به استخدام وزارت معارف درآمد و مدت شش سال تمام ضمن انجام خدمت، وقت

خود را به مطالعه ى كتب قديم و جديد ادبيات فارسى گذراند. ترجانى زاده يك سال در اداره ى فرهنگ اروميه و چهار سال در مشهد يك سال در آذربايجان شرقى و سپس تا خرداد ماه سال 1327 در تهران شغل دبيرى و دانشيارى داشت. مدتى هم به نام بازرس عالى وزارتى و زمانى به عنوان «خطيب سيار فرهنگ» انجام وظيفه كرد. پس از آن به سمت استادى دانشگاه تبريز منصوب شد و تا سال هاى آخر عمر، استاد دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى اين دانشگاه بود. پس از بازنشستگى، از تبريز به تهران آمد. وى به شعر مسلط بود، ديوان شعرى از منتشر شده است و مثنوى دختر ترسا در يك صد و سيزده بيت از جمله آثار شعرى اوست:

آثار و تأليفات ترجانى زاده به اين شرح هستند: تاريخ ادبيات عرب از دوره جاهليت تا عصر حاضر (به فارسى، چاپ تبريز، 1348)؛ شرحى بر سبعه معلقه (به فارسى)؛ الاستاذ الاجل سعدى الشيرازى (به عربى كه به سال 1329 در معداللغات الشرقيه دانشگاه فؤاد قاهره براى دانشجويان و طلاب مصرى به صورت خطابه ايراد كرده است، چاپ دانشكده ادبيات تبريز)؛ داستان منظوم مكتبدار بصره (به فارسى، 1342)؛ علوم معانى و بيان (به فارسى)؛ كتابى در مسائل و احكام فقهى؛ رساله اى در رد معتقدين اقانيم ثلثه؛ آداب المناظره؛ ديوان اشعار؛ رسالة الحذف؛ تفسير جزء عم؛ ياد ايران گذشته؛ چكامه ى كاخ ادب؛ مقدمه بر ديوان استاد شهريار؛ و درج مقالاتى در نشريه ى دانشكده ى ادبيات تبريز.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ترخان، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم ترخان

محل تولد : بن جي كول ، نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

ايشان در سال 1346 ش در روستايي از توابع نوشهر استان مازندران به نام بن جي كول ، ديده به جهان گشود و بعد از طي دوره راهنمايي در سال 1360 وارد حوزه علميّه شهرستان نور گرديد و همزمان به دروس دبيرستان هم پرداخت و تا مقطع كارشناسي ارشد در رشته الهيات با گرايش فلسفه و كلام ادامه تحصيل داد و با درجه عالي از دانشگاه قم فارغ التحصيل گرديد . ورود به حوزه و اشتغال به كار علمي مانع از فعّاليّت هاي وي در عرصه انقلاب اسلامي و جنگ نگرديد. طولي نكشيد كه به حوزه علميّه قم وارد شد و از آن زمان تاكنون كه 23 سال به طول انجاميد ، خوشه چين خرمن بزرگان بوده است و از اساتيد و آيات عظام همچون : وجداني فخر ، پاياني ، استادي ، طاهري خرم آبادي ، وحيد خراساني ، فاضل لنكراني ، شيخ جواد تبريزي ، گرامي ، جوادي آملي ، حسن زاده آملي ، صالحي مازندراني ، مصباح يزدي ، فياضي و ... بهره هاي فراواني برد . فقه ، اصول ، تفسير ، كلام ، فلسفه ، عرفان و زبان انگليسي از جمله موضوعات و گرايشاتي بود كه به صورت تخصصي در حوزه علميّه قم به آن پرداخته شد و محصول اين تلاش 25 ساله در حوزه و دانشگاه ، ارائه مقالات متعددي است كه در مجلات ، كنگره ها و سايتهاي اينترنتي ارائه شده است و تعداد زيادي هم از آنان در آينده عرضه خواهد شد .

ترشيزي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ اسماعيل ترشيزى (كاشمرى) از بزرگان علماء و رؤساء روحانيون عصر

از شاگردان آيت اللَّه العظمى ميرزاء مجدد شيرازى در سامرا و از رفقاء و اصدقاء مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى (مقيم مشهد) بوده و در مشهد مقدس اقامه جماعت در جامعه گوهرشاد داشته و نيز حوزه تدريس تا در حدود 1320 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

تركاشوند، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن تركاشوند

محل تولد : نهاوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1370 پس از اخذ سوم راهنمائي به دليل سكونت خانواده در كرمانشاه وارد حوزه علميه امام صادق (ع) آن شهر شدم و در محضر اساتيدي همچون استاد محسني، شريفي ، نظري، به تحصيل ادبيات عرب ، منطق ، معاني، تفسير مشغول شدم و البته مدتي نيز اصول را در محضر حضرت آيت الله نجومي تلمذ نمودم .

در سال 1374 به تهران عزيمت نموده و در حوزه علميه مروي به ادامه تحصيل پرداختم لمعه را در نزد استاد قاسمي و اصول را در نزد استاد سعيدي تلمذ نمودم و سپس رسائل را در نزد استاد شريف زاده ، مكاسب را در نزد آيت الله مقتدايي و آيت الله هاشمي تبريزي، فلسفه را در نزد استاد طبرستاني تلمذ نمودم و در اين مدت در تهران نيز به امور تبليغي و امامت جماعت اشتغال داشتم.در سال 1380 توفيق سكونت و تحصيل در بلده طيبه قم نصيب گرديد و دوره سطح را در نزد اساتيدي همچون آيت الله استادي و مرحوم استاد روستا ارسنجاني و استاد موسوي تهراني به پايان رساندم. در سال 81 همزمان با ورود به دوره خارج و بهره گيري از محضر آيات عظام مكارم شيرازي

و سبحاني تبريزي در مركز تخصصي علم كلام به عنوان دانش پژوه مقطع سطح 3 مشغول به تحصيل شدم و از محضر اساتيدي همچون رباني گلپايگاني مومني ،خسرو پناه، توفيقي بهره مند شدم و پس از پايان دوره به تدوين پايان نامه با عنوان "بررسي مباني فكري و اعتقادي معاويه" مشغول شدم.

از سال 1381 همزمان با تحصيل به امور پژوهشي و تحقيقي نيز مشغول شده و با مراكزي همچون مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه ، موسسه تحقيقاتي ولي عصر ، موسسه تحقيقاتي طه و ... همكاري داشته و مقالاتي را تدوين نمودم. در سال 1383 ضمن تدوين و آمده سازي يك متن درسي اعتقادي جهت تدريس در حوزه علميه علوي به تدريس در آن حوزه شريفه نيز مشغول شدم كه اين همكاري هنوز نيز ادامه دارد و همچنين به تدريس در مركز جهاني علوم اسلامي و جامعة الزهرا نيز مشغول مي باشم. همچنين از سال تحصيلي 85 نيز به صلاحديد مسئوولين و بزرگان مركز تخصصي علوم كلام به عنوان معاونت آموزشي اين مركز مشغول به خدمت گزاري مي باشم. از خداوند تبارك و تعالي حسن عاقبت و توفيق شناخت و عمل به تكاليف را خواستارم.

تركستاني قمي، فخرالدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1065 ق)، متكلم، فقيه، اديب و شاعر امامى. وى از اهالى تركستان ماوراءالنهر و سنى مذهب بود. سپس به مشهد مقدس هجرت نمود و پس از اخذ مقدمات و فنون ادب نزد علماى مشهد در اوايل جوانى به تشيع گرويد. سپس در قم ساكن شد و مدارج عالى علمى را تا اجتهاد گذرانيد و از ائمه فتوى در قم شد. از جمله آثار وى: ترجمه ى «توحيد المفضل»،

به فارسى؛ شرح «حديث البساط» يا شرح «حديث الغمامه»، شامل معجزات اميرالمومنين على (ع)؛ شرح «حديث الاحتجاج و منهاج الكرامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (192 -191 /13 ،91/4)، رياض العلماء (332 -331 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 433/11).

تركمان، علي قلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن قرچقاى خان، در 1020 متولد گرديده، از شاگردان آقا حسين خوانسارى و شمس الدين حكيم جيلانى بوده، عالم فاضل، و ساكن مدرسه ى شيخ لطف الله بوده است.

كتب زير از اوست:

1 - احياء الحكمة [مطبوع] 2 - ايمان الكامل 3 - خزائن جواهر القرآن 4 - زبور العارفين 5 - السعديه 6 - شرح اثولوجيا 7 - فرقان الرأيين 8 - مزامير العاشقين فى تعريب زيور العارفين؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تركه، مظفر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر و اديب و واعظ، معاصر شاه عباس صفوى. در هجو ساروتقى (بعداً به نام او اشاره خواهد شد) اشعارى دارد كه از آن جمله است:

ساروتقى كه امروز ايرانيان مدار است

ياران حذر نمائيد الماس لكّه دار است

در گنجينه آثار تاريخى اصفهان(:548) نقل از قصص الخاقانى(80:2) گويد:

در دوره شاه اسماعيل اول به منصب قضاى دارالسلطنه اصفهان سرافراز بوده، و توليت مسجد جامع اصفهان و مقبره مشايخ يزد با اجداد او بوده. در سال 1076 جزو منشيان دربار شاه عباس ثانى بوده، مردى ظريف و بذله گو و عياش بوده است.

نور صادقى در كتاب اصفهان(:548) در ضمن شرح حال ميرزا ابو تراب خطّاط اصفهانى گويد: در جنب مسجد لنبان در جوار مزار خواجه صاين الدين تركه، كه از اجلّه علما و فقها بود. دفن گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ترياكيان، هارتيون

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ش)، پزشك، محقق، دانشمند و مترجم. از پزشكان ارمنى و از محققين پركار كه علاوه بر طبابت در زمينه ى ارتباط گويش گيلكى و زبان پهلوى و روسى و فرانسه و همچنين گويش محلى گيلان آشنا بود. او ظاهرا نخستين فردى از ارامنه است كه «گلستان» سعدى را به زبان ارمنى ترجمه كرد و اين ترجمه در سال 1918 م به چاپ رسيد كه نسخه اى از آن در كتابخانه ى ايروان موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :نامها و نامدارهاى گيلان (94 -93).

تستري، رضي الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن بهاءالدين محمد بن مولى حسن على بن مولى عبدالله تسترى اصفهانى. عالم فاضل محقق، مؤلف «شرح ادعيه السر»، كه جهت مريم بيگم يكى از زنان صفويه (عمه ى شاه سلطان حسين) تأليف شده است.

مولى عزالدين عبدالله تسترى بن حسين صاحب مدرسه ى معروفه در بازار اصفهان مى باشد. شرح حالش در كتب تراجم مذكور، و در تاريخچه ى محله ى خواجو (: 36 - 52) به طور مفصل مسطور است.

در 1021 وفات يافته است. جنازه پس از دفن در امام زاده اسماعيل به كربلا منتقل گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تعليمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1285 ش)، رياضيدان، منجم، فيزيكدان و اديب. در تهران متولد شد. بعد از سپرى كردن دوره ى ابتدايى و متوسطه از دانشسراى عالى در رشته رياضى فارغ التحصيل شد. سپس براى ادامه تحصيل به فرانسه رفت و موفق به اخذ ليسانس از دانشگاه بُردو، و درجه ى دكترا از دانشگاه ژنو شد. همچنين در رشته هاى فيزيك ستارگان و جوشناسى موفق به اخذ دانشنامه گرديد. تعليمى مدت دو سال در رصدخانه ى ژنو به انجام تحقيقات علمى پرداخت و چون به تعليم و تربيت علاقه ى وافر داشت، وارد انستيتوى ژان ژاك روسو شد و پس از پنج سال تحصيل در رشته ى تعليم و تربيت و روانشناسى، دانشنامه، و در قسمت تعليم و تربيت تجربى ديپلم عالى اختصاصى دريافت كرد. دكتر تعليمى پس از هفده سال تحصيل، تحقيق و كسب تجربه در فرانسه و سويس، به ايران بازگشت و به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و عهده دار سمت هايى چون مترجمى فنى و رياست دانشكده ى ادبيات تبريز شد. از آثار وى: «مبانى آموزش و پرورش نوين»؛ «مربى و طرز تربيت او»؛ «اصول تعليم و

تربيت تجربى و روانشناسى فنكسيونل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (268/2)، مولفين كتب چاپى (353 -352 /5).

تفتازاني، سعدالدين مسعود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(792 -722 /712 ق)، عالم و اديب. معروف به ملاسعد تفتازانى. در تفتازان- قريه ى نزديك نساى خراسان- متولد شد. وى از شاگردان قطب الدين رازى و قاضى عضدالدين ايجى بود. سعدالدين مدتى در سرخس سكونت گزيد و به فرمان تيمور به سمرقند رفت. همان جا درگذشت و در سرخس دفن شد. تفتازانى در فنون ادبى، منطق كلام، فقه، اصول، متبحر بود و در بسيارى ديگر از علوم زمان خود دست داشت. از آثار مهم او «شرح العقايد النسفيه»؛ «مقاصد الطالبين»، در كلام و شرح «مقاصد الطالبين»؛ «المطول»، در فصاحت و بلاغت؛ «تهذيب المنطق و الكلام»؛ «شرح الشمسيه»، در منطق؛ حاشيه بر «الكشاف» زمخشرى، در تفسير؛ «ارشاد الهادى»، در نحو؛ «شرح التصريف العزى»، در صرف؛ شرح «تلخيص المفتاح»، در معانى و بيان؛ و مختصر آن شرح به نام «المختصر»؛ «شرح الاربعين النوويه».[1]

سعدالدين مسعود بن عمر (و. تفتازان 722- ف. سرخس 797 يا 791 ه.ق.).

وى در 16 سالگى به تصنيف كتب پرداخت. شرح صرف زنجانى و پس از آن مطول را تأليف كرد و در خوارزم متوطن شد و مختصر را به رشته تحرير آورد. ملك پير محمد با اجازه امير تيمور تفتازانى را به سرخس فرستاد و او سپس به دعوت تيمور به سمرقند رفت و مورد احترام تيمور گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (114 -113 /8)، ايضاح المكنون (283/1)، تاريخ ادبيات ايران (295 -294 /3)، تاريخ نظم و نثر (897)، دائره المعارف الاسلاميه (339/5)، دايره المعارف فارسى (650/1)، روضات الجنات (38 -34

/4)، ريحانه (340 -337 /1)، كشف الظنون (1780 ،1769 ،1222 ،1145 ،1139 ،847 ،515 ،496 ،474 ،67)، الكنى والالقاب (122 -121 /2)، لغت نامه (ذيل/ تفتازانى)، معجم المولفين (229 -228 /12)، هديه الاحباب (112)، هديه العارفين (430 -429 /2).

تفسيري تبريزي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسن فرزند حجت الاسلام مرحوم حاج ميرزا على مرندى يكى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهران بودند- والد ماجدش در سال 1290 قمرى پس از اتمام تحصيلات در نجف اشرف به تبريز مراجعت و در كوى اميرخيز اقامت و در آن موقع با مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم كوهكمرى كه در آن محل بودند وصلت كرده و از طيبه عفيفه و صالحه آن مرحوم اولين فرزند را در سال 1300 همان مترجم ما دارا شدند. آن مرحوم در سن 6 سالگى در مكتب مرحوم حاج ملا حسن كه از ادباء و فضلاء عصر خود بودند مشغول تحصيل علم و كمال گشته و مقدمات را همان مكتب فراگرفته و در سن 10 سالگى در مدرسه طالبيه به تحصيل علوم صرف و نحو اشتغال ورزيده و در حدود 15 سالگى مطول را از مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ حسينعلى تبريزى كه در علوم ادبى عربى شهرت به سزائى داشته و سپس شرايع و شرح لمعه را از عالم ربانى آميرزا رضا نورى فراگرفته و در حدود 20 سالگى رسائل و مكاسب را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن انگجى فراگرفته و شرح اشارات و تجريد خواجه نصيرالدين طوسى را در محضر مرحوم صراف تلمذ نموده و پس از پايان مراحل تحصيلات و كسب اجازه در نقل احاديث از مراجع عاليقدر آن زمان مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و حاج

عبدالكريم حايرى و مرحوم آيت اللَّه حجت در سال 1335 قمرى بنا بر تقاضاى اهالى كوى اهراب به آن محل منتقل و در مسجد معروف ملا محسن به اقامه نماز جماعت و ارشاد وعظ پرداخته و در سال 1316 و 1317 شمسى به ترجمه و تفسير قرآن با تشريك مساعى مرحوم حاج ميرزا على خيابانى موفق و در كتابفروشى اقبال چاپ و منتشر گرديده و در آن موقع از طرف يكى از اساتيد شايسته دانشگاه تهران به لقب تفسيرى مشهور و معروف شدند.

فقيد سعيد مدت 30 سال به تهذيب اخلاق و تقويت روحى انسان ها پرداخت و عده اى از فضلاء و اخيار از بيانات و دروس آموزنده و سازنده او استفاده نموده و به مراتب عاليه رسيده اند كه از آنهاست استاد محمد تقى جعفرى تبريزى دانشمند محترم و نويسنده ارجمند معاصر كه درباره ايشان چنين مى گويد.

(يكى از موفقيت آميزترين دورانهاى زندگى اينجانب دورانى بود كه در تبريز موفق به حضور در جلسات وعظ و ارشاد فقيد سعيد گذشته توصيف حالات ربانى مرحوم حجت الاسلام والمسلمين عالم ربانى آقاى حاج شيخ حسن تفسيرى قدس اللَّه سره و نورانيتى در هنگام ارشاد چهره او را فرامى گرفت كه امكان ناپذير يا خيلى دشوار است آنچه توصيف و تشريح امواج روحانى كه از دل سرمى كشد و در دل ها مى نشيند امكان پذير نباشد.

او كه مى گفت راه برويد خود در حال توقف وجود نبود بلكه خود راه ميرفت و به ديگران مى گفت راه برويد. مى گفت راستگو باشيد خود واقعا از دروغ متنفر بود او از آن جمله مربيان زندگى اسلامى بود كه طعم سازندگى اسلام را حقيقتا چشيده بود هرگز فراموش نمى كنم كه وقتى آيات قرآنى

را تفسير مى فرمود همين كه آيه يا آياتى را مى خواند خود الفاظ قرآنى تجسم معنى به خود مى گرفت و درون شنوندگان را دگرگون مى كرد. يكى ديگر از با عظمت ترين امتيازات آن مرد كمال يافته اين بود كه هيچ مطلبى را بدون ماخذ صحيح عظمى يا نظمى مطرح نمى كرد.

امتياز ديگرى كه همه آشنايان آن مرحوم در او ديده اند خود سازى شايسته اى بود كه در كمتر اشخاص ديده مى شود حالات ربانى آن مرحوم به خوبى اثبات مى كند كه از خودخواهى گذشت به خوديابى رسيده وسپس به آن خود سازى كه انسان را به بارگاه خدا رهنمون مى شود موفق گشته بود.

شادروان تفسيرى در سال 1324 شمسى به تهران مهاجرت و به علت استقبال علاقمندى مردم تهران و آذربايجانيهاى مقيم مركز در آن اقامت نموده و در يكى از مساجد بازار به اقامت جماعات اشتغال و به تدريج مجالس وعظ و خطابه مجدد آغاز گرديده در اين مجالس عده اى از معاريف علماء مبارز از بيانات و منابر شادروان تفسيرى استفاده مى نموند.

در طول زندگى حدود 30 بار مشرف به عتبات عاليات و مشهد مقدس رضوى و دوازده بار توفيق زيارت بيت اللَّه الحرام را داشته و در خلال سفر حج هميشه به عنوان مرجع مسائل دينى حجاج بوده اند.

فقيد سعيد داراى فضائل اخلاقى فوق العاده بوده و در مراتب زهد و تقوا كم نظير بوده اند به نحوه اى كه عده اى از رفقا و دوستان نزديكش وى را مقدس اردبيلى عصر خود مى ستودند از صفات برجسته آن مرحوم امانت در قول و فعل كه سخت مراقب و مواظب به معنى واقعى امين بود.

غيب و بدگوئى از ديگران در حضور ايشان غير ممكن بود به احدى اجازه

بدگوئى و غيبت از ديگران را نميدادند. امر به معروف و نهى از منكر را براى خود فريضه مى دانست (چنانچه بر هر متمكنى فريضه است) و عمل مى كرد و از كسى باك نداشت. به نماز و قرآن عشق و علاقه عجيبى داشت و تمام نوافل را به جا مى آورد.

در بزرگداشت مساجد و احترام معبدى آنها سعى فراوانى داشت. مساجد زيادى در تهران شاهد نماز و نيايش و سجود آن فقيد سعيد مى باشد به زيارت عاشورا مداومت داشت و در وصيتنامه خود نوشته و تاكيد كرده بود كه زيارت نامه عاشورا موقع دفن به سينه او گذارند. عشق عجيبى به حضرت سيد الشهداء عليه السلام داشت و هر وقت ياد آن شهيد مظلوم مى كرد بى اختيار اشك مى ريخت.

از مستمندان و فقيران دستگيرى مى كرده و براى خود يك امر لازم و واجب مى دانست و براى علما و سادات احترام بسيارى قائل بود.

مرحوم تفسيرى سه ماه قبل از فوتش كليه كتابهاى خود را به كتابخانه دارالتبليغ اسلامى قم اهداء نمود و باقيات الصالحات بعد از مرگ خود قرار داد. و در بيستم جمادى الاولى 1397 قمرى برابر نوزدهم ارديبهشت 1356 شمسى پس از يك دوره نقاهت كوتاه دعوت حق را لبيك گفته و در گورستان بهشت زهرا تهران در آرامگاه مخصوص (شماره 328) به خاك سپرده شد در تهران و قم و تبريز مجالس عديده اى از طرف علماء و مراجع عظام براى بزرگداشت او برگزار شد. داراى سه فرزند ذكور به نام آقايان حاج على- حاج محمد- حسين آقا از تجار محترم تهران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

تفضلي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد ابوالقاسم تفضلي در سال 1300 ، در مشهد به دنيا آمد.

تحصيلات خودرا پس از مقطع ابتدايي و متوسطه ، در رشته حقوق ادامه داد و در دانشگاههاي استانبول ، پاريس و تهران تا مقطع دكترا به تحصيل پرداخت. مطالعه درباره تصوف و ديدار با بزرگان صوفيه از جمله برنامه هاي استاد تفضلي مي باشد. اغلب مقالات او از سال 1325 در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است. وي از سال 1356 خود را بازنشسته كرد و به سير و سياحت در نقاط مختلف جهان و نگارش كتاب هاي قابل توجهي دربارة عرفان و نيز كتاب هاي جنايي بر گرفته از پرونده هاي موكلان خود مشغول شد. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دكتر تفضلي در خانواده اي درويش مسلك و عارف پيشه به دنيا آمد و پرورش يافت. منزل پدر او محفل درويشان و مجلس مثنوي خواني و تفسير آن بود. تحصيلات رسمي و حرفه اي : تفضلي تحصيلات خودرا پس از مقطع ابتدايي و متوسطه ، در رشته حقوق ادامه داد و در دانشگاههاي استانبول ، پاريس و تهران تا مقطع دكترا به تحصيل پرداخت. وي زبان انگليسي را در دانشگاه كلمبياي نيويورك آموخته است. خاطرات و وقايع تحصيل : دوران تحصيل دكتر تفضلي در تركيه مصادف با جنگ جهاني دوم و كشتار مردم آنجا بود كه استاد تمامي اين وقايع را از نزديك مشاهده كرده بود. استادان و مربيان : عبدالباقي گلپيناري محقق تاريخ و فرهنگ ترك در دانشگاه استانبول و جلال الدين چلبي نوادة مطهر مولوي از جمله استادان وي بودند. هم دوره اي ها و همكاران : دكتر زرين كوب از جمله دوستان نزديك دكترتفضلي به شمار مي آيد. وقايع

ميانسالي : دكتر تفضلي در سال 1334 براي زيارت آرامگاه مولانا و در سالهاي 1343 ، 1355و 1356 براي حضور در مجالس سماع درويشان در تركيه حضور يافت و از آن پس به ديدار با مشايخ با مشايخ طريقت مولويه و تحقيق دربارة مولوي پرداخت. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر تفضلي تا سال 1356 ( به مدت 55 سال ) به كار وكالت اشتغال داشت. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : استاد ابوالقاسم تفضلي در سال 1300 ، در مشهد به دنيا آمد. تحصيلات خودرا پس از مقطع ابتدايي و متوسطه ، در رشته حقوق ادامه داد و در دانشگاههاي استانبول ، پاريس و تهران تا مقطع دكترا به تحصيل پرداخت. مطالعه درباره تصوف و ديدار با بزرگان صوفيه از جمله برنامه هاي استاد تفضلي مي باشد. اغلب مقالات او از سال 1325 در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است. وي از سال 1356 خود را بازنشسته كرد و به سير و سياحت در نقاط مختلف جهان و نگارش كتاب هاي قابل توجهي دربارة عرفان و نيز كتاب هاي جنايي بر گرفته از پرونده هاي موكلان خود مشغول شد. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه درباره تصوف و ديدار با بزرگان صوفيه از عادات هر روزة استاد تفضلي مي باشد.اغلب مقالات او از سال 1325 در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است. وي از سال 1356 خود را بازنشسته كرد و به سير و سياحت در نقاط مختلف جهان پرداخت.

تفضلي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316 مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى،

دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1338، كارشناسى ارشد زبان هاى پيش از اسلام از مدرسه زبان هاى شرقى و آفريقايى دانشگاه لندن در سال 1340، دكترا در زبان هاى باستانى ايران از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1345.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران در سال 1347، دانشيار در سال 1352، استاد در رشته فرهنگ و زبان هاى باستانى ايران در سال 1357.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى، لهجه شناسى، زبان هاى باستانى ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

زبان شناسى ايران، زبان ها و ادبيات پيش از اسلام ايران، زبان فارسى، اديان پيش از اسلام ايران، اسطوره شناسى ايرانى، لهجه شناسى ايرانى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 39، تعداد مقالات بزبان خارجى: 27

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى ايرانى، زبان پهلوى (فارسى ميانه)، اسطوره شناسى ايران، لغت شناسى فارسى.

زبان شناس، روزنامه نگار.

تولد: 16 آذر 1316، اصفهان.

درگذشت: 24 دى 2375، تهران.

احمد تفضلى، فرزند اسماعيل، فارغ التحصيل رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران بود. وى سپس در رشته ى فرهنگ و زبان هاى باستانى ايران در دانشگاه لندن در انگلستان به تحصيل پرداخت و موفق شد كارشناسى ارشد و دكتراى خود را در همين رشته كسب نمايد. وى استاد دانشگاه تهران و عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسى بود.

آثار وى عبارتند از: تأليف واژه نامه مينوى خرد؛ ترجمه ى مينوى خرد؛ تأليف شناخت اساطير ايران (با همكارى دكتر ژاله آموزگار يگانه، چاپ سوم، 1373)؛ ترجمه نمونه هاى نخستين انسان و نخستين شهريار در تاريخ افسانه اى ايرانيان (اثر آرتور كريستن سن، دو جلد، ترجمه با همكارى دكتر ژاله

آموزگار يگانه؛ اين كتاب در هشتمين دوره ى كتاب سال در سال 1369 در موضوع تاريخ و جغرافيا در بخش ترجمه ى برنده ى جايزه ى كتاب سال شده است)؛ گزيده هاى زاد اسپرم (به فرانسوى؛ با همكارى دكتر فيليپ ژينيو، پاريس، 1993، اين كتاب برنده سومين دوره ى جايزه ى جهانى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران شده است). از وى مقاله هايى در مجلات «سخن»، «دانشكده ى ادبيات تهران»، «دانشكده ى ادبيات تبريز»، «راهنماى كتاب» و «كلك» به چاپ رسيده است.

دكتر تفضلى در دى 1375 درگذشت و پيكرش در بهشت زهرا در قطعه 88 به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

تفضلي، جهانگير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

داستان نويس، شاعر.

تولد: 1293.

درگذشت: 1369.

جهانگير تفضلى دوره دانشسراى عالى را در رشته ى ادبيات گذراندن و پس از شهريور 1320 به نويسندگى سياسى پرداخت و اغلب با نام هاى مستعار «مازيار»، «آسمان»، «نگين»، «رامين» در روزنامه ها و مخصوصا روزنامه «پيكار» (ناشر افكار حزب پيكار) مقاله مى نوشت. پس از آن در سال 1322 اجازه ى انتشار روزنامه ى «ايران ما» را همراه با غلامعلى پرويزى گرفت. بعدها همراه قوام السلطنه به مسكو رفت و چندى معاون عبدالحسين هژير (در دوره نخست وزيرى) شد. در دوره ى مصدق پيرو آيت الله سيد ابوالقاسم كاشانى شده بود. پس از آن به رياست اداره ى تبليغات و سرپرستى دانشجويان در اروپا و وكالت مجلس شوراى ملى و وزارت و سفارت (افغانستان و الجزاير) رسيد. كتاب هايى كه از وى چاپ شده بر روى شن هاى ساحل (داستان) و هايده (داستان) و زهره (شعر) است.

در 1291 در شهر مشهد تولد يافت. پدرش غلامرضاخان مصدق السلطان از اهل علم و عرفان و يكى از مريدان و تربيت يافتگان حاج ملا سلطانعلى گنابادى

بود و در عرفان و ادب فارسى و عربى مقامى شامخ داشت. جهانگير پس از انجام تحصيلات مقدماتى و ابتدائى دوره ى مدرسه ى متوسطه را در مشهد پايان داد و به تهران عزيمت نمود و وارد دارالمعلمين عالى شد و در 1314 ليسانس تاريخ و جغرافيا اخذ نموده به خدمت فرهنگ درآمد و در مدارس آن روز تهران زبان فرانسه و تاريخ و جغرافيا تدريس مى نمود.

بعد از شهريور 1320 و آغاز بحران دموكراسى، به فكر روزنامه نگارى افتاد و سرانجام با خسرو اقبال و تنى چند از ياران، روزنامه ى تندرو و منقد نبرد را انتشار دادند. نبرد پس از چند ماهى در محاق توقيف قرار گرفت و سپس نبرد ما جاى آن را گرفت و سرانجام در 1322 امتياز روزنامه ى چپ رو و مخالف دولت به نام ايران ما صادر شد. اعضاء هيئت تحريريه و سردبيران مجله عبارت بودند از: اسمعيل پوروالى، محمود تفضلى، خسرو اقبال، محمود هرمز و دكتر دهنائى. اين روزنامه روزانه بود و تدريجاً حسن ارسنجانى و سيد جلال شادمان هم در زمره ى نويسندگان آن قرار گرفتند. روزنامه ى ايران ما مرتباً توقيف مى شد ولى بجاى آن امتيازاتى تحصيل نموده بودند كه به جاى ايران ما منتشر مى گرديد.

در شهريور ماه 1322 دو تن از گردانندگان روزنامه ى ايران ما توسط نيروهاى متفقين به جرم ژرمانوفيلى دستگير و به زندان اراك منتقل شدند. جهانگير تفضلى و خسرو اقبال ابتدا در زندان اراك و سپس زندان رشت مدتى در اسارت قواى بيگانه بودند ولى بازداشت آنها طولانى نشد و زودتر از يك سال از زندان مستخلص شدند.

جهانگير تفضلى در سال 1324 موضع خود را تغيير داد و خود را

به حزب آزادى قوام السلطنه متمايل نمود و همين موضوع سبب شد كه قوام كه در اواخر سال 1324 به نخست وزيرى رسيد و در رأس هيئتى براى مذاكره به مسكو رفت، جهانگير تفضلى يكى از اعضاى ميسيون بود و در آن سفر مورد توجه و محبت قوام السلطنه قرار گرفت. تفضلى پس از مسافرت به مسكو به ايران بازنگشت و به فرانسه رفت و مدتى در آن كشور بسر برد. در 1325 روزنامه ى ايران ما، كه توسط محمود تفضلى اداره مى شد پس از ائتلاف حزب توده و حزب ايران، به حزب توده پيوست و چند ماهى با حزب توده همكارى داشت ولى سرانجام در دى ماه 1326 از وابستگى به حزب توده كنار رفت.

بطور كلى روزنامه ى ايران ما از روز انتشار تا پايان حيات خود نشريه اى معتبر و مورد توجه تمام طبقات بود و حتى محمدرضا پهلوى و اشرف پهلوى بدان توجه خاص داشتند بطورى كه شاه با هيئت تحريريه ى روزنامه ى ايران ما جلسات ماهيانه داشت و اشرف پهلوى هم با جهانگير تفضلى حشر و نشر زيادى پيدا كرد و او را جز محارمين خود قرار داد.

احمد قوام سرانجام پس از مقاوله نامه ى نفت شمال، به سرعت در سراشيبى سقوط قرار گرفت و در آذر ماه 1326 با رأى عدم اعتماد نمايندگانى كه حزب دموكرات تعيين كرده بود، ساقط شد و ابراهيم حكيمى براى بار سوم به زمامدارى رسيد و از همان نخستين روزهاى نخست وزيرى او معلوم بود كه محلّلى بيش نيست. در كابينه ى حكيم الملك، على سهيلى و عبدالحسين هژير وزيران مشاور بودند و براى جانشينى او تلاش مى كردند.

در خرداد ماه 1327 اشرف موفق شد تا عبدالحسين هژير

را به كرسى صدارت برساند. بدون ترديد در اين كابينه، اشرف پهلوى نقش اول را عهده دار بود. از اينرو از نخستين روزهاى نخست وزيرى هژير، جلسات مداوم شبانه در پل رومى (سفارت آلمان) كه مقر نخست وزيرى بود، با شركت اشرف پهلوى، عبدالحسين هژير و جلال شادمان تشكيل مى شد. تمام وزيران كابينه ى هژير توسط اشرف تعيين شدند و بالاخره به دستور اشرف، جهانگير تفضلى به معاونت سياسى نخست وزير تعيين شد. اين انتصاب در آن روز كه عده ى زيادى از رجال صدر مشروطه هنوز حيات داشتند، با تعجب تلقى شد. يك روزنامه نويس جوان در سن 35 سالگى در يك سمت حساس قرار گرفت. كابينه ى هژير با مخالفت شديد آيت اللَّه كاشانى و فدائيان اسلام دوام زيادى نكرد ولى قبل از سقوط كابينه، جهانگير تفضلى از كار كناره گيرى نمود و به سمت بازرس دولت در بانك صنعتى و معدنى قرار گرفت. در حكومت دكتر مصدق هم كار مهمى به او ارجاع نشد، فقط چندى مديرعامل بيمه كارگران بود تا در انتخابات دوره ى هيجدهم كه پس از كودتاى 28 مرداد انجام گرفت، به نمايندگى مجلس از زابل تعيين شد. در سال 1334 در نخست وزيرى حسين علاء، مورد توجه علم وزير كشور قرار گرفت و به عنوان سرپرست محصلين به اروپا رفت و قريب پنج سال در آن سمت باقى بود. تفضلى علاوه بر سرپرستى محصلين، سفيركبير ايران در يونسكو نيز بود. در 29 بهمن ماه 1341، علم و وزيران كابينه ى او استعفا دادند و علم مجدداً مأمور تشكيل كابينه شد و در روز سى ام بهمن كابينه ى جديد را معرفى كرد. در اين كابينه، جهانگير تفضلى وزير مشاور و سرپرست اداره كل

تبليغات و انتشارات شد.

اصولاً كار سانسور مطبوعات از بدو تأسيس سازمان اطلاعات و امنيت با آن سازمان بود. به ترتيب سرهنگ هژبر كيانى و سرهنگ ابوالحسن سعادتمند و سرهنگ فرهنگ شاهين، كار سانسور را انجام مى دادند. در اوايل نخست وزيرى دكتر على امينى، سانسور مطبوعات از ساواك منفك و ضميمه ى اداره تبليغات و انتشارات و بعد وزارت اطلاعات گرديد. جهانگير تفضلى در مقام سرپرستى تبليغات و انتشارات، رويه ى خشن و تندى را اتخاذ نمود. از جمله حداقل تيراژ روزنامه ها در تهران بايستى پنج هزار شماره باشد و اين امر در آن ايام كه روزنامه ها با بهاى آگهى هاى دولت اداره مى شدند، امكان ناپذير بود و لذا قريب 50 روزنامه و مجله را در تهران تعطيل و محل انتشار آن را در شهرستان ها تعيين كردند كه طبعاً مديران آن دسته به شهرستان ها نرفتند.

جهانگير تفضلى روز 18 خرداد ماه 1342 پس از وقايع خونبار 15 خرداد، از سمت رئيس اداره انتشارات و تبليغات و وزارت مشاور استعفا داد. پس از آن چندى عضو هيئت نظارت سازمان برنامه بود تا اينكه در فروردين ماه 1350 با سمت سفيركبير عازم كابل گرديد و تا مرداد ماه 1354 در آن سمت باقى ماند.

صاحب ترجمه مردى جسور، صحنه ساز، بى بندوبار و خوشگذران بود و به زبان و ادبيات فارسى و فرانسه تسلط داشت. نويسنده اى متفكر و در عين حال منقد بود. بيشتر مقالات او با نام مستعار «مازيار» در ايران ما و ساير جرايد منتشر مى شد. در جريان اصلاحات ارضى و اصول ششگانه ى انقلاب سفيد، مشاور محمدرضا پهلوى بود و بيشتر نطق هاى شاه را او تهيه مى كرد. در اواخر عمر خاطرات خود را با مدد

گرفتن از حافظه تدوين نمود. اين خاطرات سرانجام در سال 1376 از حوزه ى هنرى دفتر ادبيات انقلاب اسلامى به كوشش يعقوب توكلى با مقدمه ى محققانه اى و زيرنويس هاى لازم، چاپ و انتشار يافت.

جهانگير تفضلى در سال 1370 دست به خودكشى زد. اين فكر از چندى پيش در مخيله ى او وجود داشت و همواره با دوستان نزديك خود اين مطلب را بيان مى نهاد. آنقدر در اين مورد سخن گفته بود كه دوستانش او را مسخره مى كردند. ولى سرانجام فكر خود را جامه عمل پوشانيد. پس از چندى، دختر او استاد دانشگاه شهيد بهشتى بود نيز خودكشى نمود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

تفضلي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1297، مشهد.

درگذشت: 4 مهر 1363، جاده مشهد.

محمود تفضلى، فرزند مصدق السلطان، بعد از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود در زادگاهش تحصيلات عالى را در دانشسراى عالى تهران در رشته ى باستان شناسى دنبال كرد. در امتحانات نهايى دوره ى ليسانس با احراز رتبه ى اول موفق به دريافت مدال درجه ى يك علمى (مدال طلا) گرديد و سال ها در دبيرستان هاى تهران (دبيرستان البرز و دبيرستان ديگر) با سمت دبيرى به تدريس مشغول بود. وى همچنين مدتى در موزه ى ايران باستان كار مى كرد.

محمود تضلى با نام مستعار «گرسنه» نيز مطالب خود را امضا مى كرده است. خدمت مطبوعاتى را از سال 1321 آغاز كرده و مدت ها با روزنامه هاى «نبرد» و «ايران ما» همكارى داشته و زمانى نيز صاحب امتياز روزنامه «تلاش» بود. وى همچنين مدتى به مديريت «نامه ى موسيقى» برگمارده شد و هفت شماره از آن مجله را منتشر ساخت.

تفضلى در كشورهاى نپال، تركيه، يونان و خصوصا هندوستان تجاربى اندوخته بود. وى به انتخاب

وزارت فرهنگ و هنر به رايزنى فرهنگى به تركيه و هندوستان رفت و چندين سال در اين كشورها اقامت داشت. به ويژه به علت تعلق خاطرى كه به فرهنگ هندوستان داشت، در راه شناسايى ادب اين كشور تلاش بسيار كرد. از وى ترجمه هاى ارزنده اى به جاى مانده است كه از آن جمله است: انديشه هاى نهرو (ترجمه از انگليسى، 1340)؛ نگاهى به تاريخ جهان (سه جلد، ترجمه از انگليسى، تأليف جواهر لعل نهرو، ترجمه از انگليسى، 1338، نشريه ى سفارت هند)؛ ايتر پريسكوم، گزارش سفارتى به دربار شاه عباس اول (از ژرژ تكتاندر فن دريابل، 1351)؛ مرآت الممالك، سفرنامه اى به خليج فارس... (از سيد على كاتبى، با همكارى على گنجدلى، 1355)؛ كودتا، نفت، مصدق (ترجمه و گردآورى، 1359)؛ نامه هاى پدرى به دخترش (اثر جواهر لعل نهرو، ترجمه از انگليسى، 1341)؛ كشف هند (دو جلد، ترجمه از انگليسى، تأليف جواهر لعل نهرو، 1351)؛ همه ى مردم برادرند (ترجمه از انگليسى، تأليف مهاتما گاندى، 1348)؛ حقيقت من (ترجمه از انگليسى، تأليف اينديرا گاندى، 1362)؛ زندگانى بتهوون (اثر رومن رولان، ترجمه از فرانسه، 1328)؛ اتوبيوگرافى فرانكلين (اثر بنجامين فرانكلين، 1342)، زندگانى من (اثر جواهر لعل نهرو، با مقدمه دكتر تاراچند، 1335)؛ زندگى يوهان سباستيان باخ (نشريه ى شماره ى شش اداره ى موسيقى كشور، 1329)؛ سفرى به مسكو (چاپ دوم، 1332)؛ شاندور پتوفى شاعر انقلاب مجار (ترجمه با مشاركت انكلا بارانى، 1331)؛ گفت و شنود با آقاى نهرو (1338)؛ مجموعه درباره ى مهاتما گاندى پدر ملت هند (1337)؛ مجموعه ى اشعار در توحيد و حقانيت دين مبين اسلام (1335)؛ نامه هاى تيرباران شده ها (1330)؛ شوپن يا شاعر (ازگى دوپورتاس، 1336)؛ دوستى، دوستى (يادداشت هاى يك شركت كننده در جشنواره ى

برلين، 1331)؛ هفت شاهى (شامل داستان هاى: «يك فاجعه»، «آخور چوبى»، «يك بار سير شدن»، «تحصيل مجانى در دبيرستان»، «بيچاره ها» اثر زيگوند مورتيس، 1331)؛ هند 1959 م. (1337، نشريه اطلاعات سفارت هند).

تفضلى در آستانه ى وفاتش به عنوان مشاور فرهنگى مؤسسه ى جديدالتأسيس چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى برگزيده شده بود.

محمود تضلى بر اثر تصادف در جاده ى مشهد چهارم مهر 1363 به دار باقى شتافت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تقدس، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1361.

از آثار اوست: الله الخالق: آفريدگار يكتا (تأليف عبدالحليم خضره؛ تهران، 1367)؛ تأليف دنياى ناشناخته نيايش: نگرشى بر نيايش امام سجاد سيدالساجدين (ع) (تهران، 1366)؛ ترجمه قدس، رؤياى ما، نقاشى ها و نوشته هاى كودكان فلسطين (تهران، 1364).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تقديري بشرويه، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي تقديري بشرويه

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/6/3

زندگينامه علمي

در سال 1363 به حوزه علميه وليعصر (عج) شهرستان خوانسار وارد شدم و علوم مقدماتي را در نزد ابوي مرحوم حضرت آيت الله شيخ هاشم تقديري سبزواري (ره) تلمذ نمودم. سطح فقه و اصول را در نزد اساتيد بزرگوار حضرت حجة السلام والمسلمين نيازي خرم آبادي و حجة السلام و المسلمين رفيعان نيشابوري و ديگراستادان آن حوزه استفاده نمودم. در سال 1369 براي تكميل دروس حوزه به شهر قم عزيمت نمودم و سطوح عالي رسائل و مكاسب و كفايه را در محضر حضرات اساتيد حجة الاسلام موسوي تهرانى، مرحوم آية الله پاياني (ره) ، مرحوم آية الله صالحي مازندراني (ره) ودروس خارج حوزه را در محضرحضرات اساتيد آية الله وحيد خراسانى، آية الله شيخ جواد تبريزى، آيةالله جوادي آملي و ديگر بزرگواران بسياري بهره بردم.در حين تحصيل به جهت علاقه وافربه تربيت نسل جوان در مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان از محضر استاد هنرمند حضرت حجت الاسلام و المسلمين راستگو؛ شيوه هاي مهارتي تربيتي و پرورشي را آموختم كه تا كنون ازسرمايه هاي علمي آن مركز در راه تبليغ و تربيت نسل جوان بسيار بهره مند شده ام وهمچنين به عضويت گروه پژوهش كودك و نوجوان صدا وسيماي قم و دوره هاي

نقد ادبي حوزه از محضر استادان حجة الاسلام والمسلمين جواد محدثي و دهنوي درراه خدمت به فرهنگ علمي جامعه از شيوه هاي نگارش و ويرايش استفاده كردم. وپس از مدتي كوتاه به مؤسسه فرهنگي دار الحديث توفيق تحقيق و مصدريابي يافتم و چندين سال از علوم حديث و معارف اهل بيت هم در راه رشد فكري خويش از آن مؤسسه فرهنگي بهره ها بردم.ازتوفيقات بنده در راه خدمت به معارف اهل بيت علهيم السلام، ورود به مؤسسه مذاهب اسلامي جهت شركت در دوره هاي آموزشي وتخصصي مذاهب اسلامي بوده است. ودرتبليغ و اطلاع رساني به ويژه در مناطق اهل سنت و مرزي واجراي برنامه ي كلاسي و اردويي ونويسندگي در خدمت بوده ام.

تقديري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقديري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در 5 مسير داراي فعاليت بوده ام:

1- تحصيل: تحصيلات دبيرستان تا ديپلم در رشته رياضي و فيزيك در دبيرستان امام صادق(ع) قم گذراندم پس از اخذ ديپلم در سال 1360 وارد حوزه علميه مدرسه رسالت شدم و تا لمعتين در آن مدرسه تحصيل كردم از حضور اساتيد معظم نكونام، طالقاني(ادبيات)، فشاركي (سيوطي)، (اصول)، كريمي، صالحي افغاني، نكونام، حائري، لمعه (اشتهاردي، محامي وجداني فخر) استفاده كردم و رسائل را خدمت استاد اعتماد و موسوي تهراني و مكاسب را خدمت استاد مرحوم پاياني، اشتهاردي، ستوده استفاده كردم و هم زمان فلسفه و بدايه و نهايه را خدمت استاد فياضي تلمذ نمودم و سپس وارد درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني و آيت الله هاشم شاهرودي شدم و فقه را نزد

آيت الله تبريزي و مكارم و مددي و سيد كاظم حائري استفاده كردم و خارج بيع را نزد آيت الله هاشمي شاهرودي گذراندم و اكنون مدت 5 سال است در درس خارج مكاسب محرمه نزد رهبر معظم انقلاب در تهران مشغول هستم همزمان با تحصيل حوزه كارشناسي ارشد الهيات رشته كلام در تربيت مدرس دانشگاه قم گذراندم و موضوع افسردگي و حزن و اندون (مقايسه تطبيقي) در قرآن، سنت و متون ديني و روانشناسي پايان نامه ام بود همچنين دو سال و نيم دوره معارف در دانشكده باقرالعلوم (ع) وابسته به دفتر تبليغات گذراندم.

2- تحقيق: به طور رسمي از سال 1372 در مؤسسه دارالحديث جزو محققين همكار در تدوين ميزان الحكمه قرار گرفتم كه موضوعات تربيتي و اخلاقي و روانشناسي مانند اخلاق، حزن، خانواده، خير و بركت، محبت و عناوين ديگر را تحقيق كردم كه دو عنوان آن محبت در قرآن و حديث، خير و بركت در قرآن و حديث منتشر شده است.

3- تدريس: همزمان با دو عنوان قبل به تدريس دروس منطق، فقه و اصول، كلام، اخلاق و تفسير اشتغال داشته ام مباحث روش تحقيق و روش تبليغ از مباحث تدريسي بوده است.

4- تأليف: علاوه بر كتب چاپ شده در تحقيق مقالاتي براي سمينارها و كنفرانسها ارسال مي داشتم كه بعضاً در همان سمينار قرائت شده و سپس چاپ شده است.

5- تبليغ: پس از اتمام لمعتين تبليغ در مدارس، روستاها، سپس دانشگاهها را شروع كردم كه مجموعاً 20 سال تبليغي سابقه دارم و تا سال 1379 كه جهت معاونت فرهنگي آستان حضرت عبدالعظيم به تهران آمدم در 6 دانشگاه كشور و خوابگاههاي آن فعاليت داشته ام بدليل

آموزش و پرورش كار با كودكان و نوجوانان و تحصيلات دانشگاهي توانستم در تبليغ مدارس و دانشگاهها اثرات مؤثري داشته باشم. هم اكنون نيز در مساجد شهرري و تهران دانشگاه شاهد و مراكز و مجالس به سخنراني و تبليغ اشتغال دارم.

در سال 1379 به عنوان معاون فرهنگي آستان حضرت عبدالعظيم(ع) در خدمت آن امامزاده وارد شدم كه علاوه بر كارهاي مديريت رياست مركز نجوم آستان مقدسي، مسئول حوزه علميه حضرت عبدالعظيم (خواهران و برادران) – تدريس در اين دو حوزه و تحصيل درس خارج درس مقام معظم رهبري شركت دارم. و علاوه بر تبليغ مجموعه اي از خواهران و برادران را براي تبليغ در مدارس آموزش داده ام كه در مناسبت ها به تبليغ اعزام مي شوند. همچنين به عنوان استاد راهنما راهنمايي بيش از ده پايان نامه در موضوعات اخلاقي – تربيتي روانشناسي راهنمايي كرده ام.

تقديري، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هاشم تقديرى نيز يكى از علماء و ائمه جماعت معاصر سبزوارند.

وى نيز تحصيلات خود را در مشهد و ساير حوزه هاى علمى به پايان رسانيده و در سبزوار به اقامه جماعت و ساير خدمات دينى اشتغال دارند.

و غير از آقايان مذكور نيز چند نفرى از فضلاء اين سامانند، مانند جنابان حجتى الاسلام آقاى حاج شيخ محمدحسن عليمحمدى و آقاى آقا شيخ حسين شهرستانى كه در تهران به خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تقوي شيرازي، محمدشريف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدشريف بن العالم الجليل سيد محمدحسن بن الفقيه النبيه سيد حسين بن السيد الجليل سيد على ابن الشريف الجميل سيد محسن بن سيد شاه حسين بن سيد زبير تقوى برقعى رضوى مجتهد ونكى شيرازى نسبش با بيست و چهار واسطه بوسيله جناب موسى مبرقع به حضرت جوادالائمه امام محمدتقى (ع) منتهى مى شود.

وى در سال 1270 ق در ونك متولد شد و در 5 سالگى به مكتب رفت و در 9 سالگى در محضر پدرش به تحصيل مقدمات عربى مشغول شد و در دوازده سالگى براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفت و با مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم يزدى (صاحب عروة) كه به اصفهان آمده بود دوستى پيدا كرد و متحدا در محضر درس اساتيد اصفهان به تحصيل فقه و اصول و ساير علوم متداوله عصر مشغول شده تا آنكه سطوح را تمام كرده و سپس به درس خارج حاج شيخ محمدباقر اصفهانى حاضر و در 17 سالگى مهاجرت به نجف نموده و از محضر درس مرحومين علمين حاج شيخ لطف اللَّه و حاج شيخ زين العابدين مازندرانى و فاضل ايروانى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى

مدت دوازده سال تكميل علوم نقلى و عقلى نموده و خود به اصرار طلاب و محصلين حوزه نجف به تدريس پرداخته و جمع كثيرى از فضلاء از محضرش استفاده نموده تا اينكه به مرض قلبى مبتلا و ناچار مراجعت به ايران و شيراز نموده و مورد توجه و احترام و تجليل شايان علماء و اهالى شيراز قرار گرفته و پس از ورود و پذيرائى علماء او را به مسجد برده و عموم مردم از وى درخواست مجلس بحث و فحص و تدريس نموده و حوزه علمى تشكيل داده و قريب چهل سال به رتق و فتق امور شرعى و امر به معروف و نهى از منكر اشتغال داشت و نيز كتب عديده اى تأليف و تصنيف نمود كه اسامى آنها را يادآور خواهيم شد.

مرحوم آيت اللَّه تقوى مزبور از مخالفين سرسخت مشروطه بود و از اينجهت در شيراز تحت فشار مشروطه خواهان قرار گرفت و به اصفهان و تهران رفت و پس از شهادت مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ فضل اللَّه شهيد نورى مسافرت به عراق نموده و با مرحوم علامه خراسانى آخوند ملا محمدكاظم مباحثه و گفتگو نموده و بعد از چندى به شيراز برگشت و بار ديگر مجلس درس تشكيل و در سال 1342 ق به قصد زيارت مشهد مقدس حركت و در اصفهان مريض و پس از معالجه چندى در مدرسه صدر مجلس درس و بحث قرار داده و پس از دو سال اقامت براى زيارت ارض اقدس به تهران آمده و در آنجا مرضش شدت تا در بيست و هشتم ماه رمضان 1352 ق وفات و جنازه اش را با تشييع عظيمى حمل به قم و

به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى تعطيل عمومى و تجليل فراوان از جنازه اش نموده و آن مرحوم بر وى نماز خوانده و حسب الوصيه اش در رواق جدش حضرت موسى مبرقع دفنش نمودند.

آثار علمى آن مرحوم از اينقرار است 1- تبصرة الناظرين (در دواعى مسيحى) 2- كشف المرام فى قانون الاسلام (راجع به مشروطه و معايب آن) 3- كشف البيان فى تربية الانسان 4- تذكرة المسلمين فى تهيج العامه (در امر به معروف و نهى از منكر) 5- رساله نفليه (در نوافل) 6- رساله در رد طائفه وهابيه 7- مرآةالاصول (در اصول دين اسلام) 8- رساله عمليه محشى به حاشيه خود آن مرحوم 9- يك دوره فقه فارسى از عبادات تاديات (كه در شيراز و اصفهان و تهران چاپ شده) 10- قانون الهى كه در شيراز به طبع رسيده است.

آن مرحوم فرزندان عديده اى داشتند كه تمامى از ارباب دانش و ادب و زبان و قلم بوده اند.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عنايت اللَّه تقوى.

2- آقا سيد عبدالحميد تقوى مدير روزنامه آرين از نويسندگان معاصر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

تقوي شيرازي، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد هدايت اللَّه تقوى شيرازى بن آيةاللَّه سيد محمد شريف مجتهد ونكى بن العالم الجليل سيد محمد حسن بن السيد الزكى السيد حسين بن العالم العلام السيد على از مشاهير علماء معاصر تهران و داراى وجاهت تامه و مرجعيت عامه و در امر بمعروف و نهى از منكر جدى (ولا يخافه فى اللَّه لومه لائم) بوده و با مرحوم مبرور آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى قدس اللَّه سره رفاقت تام و صداقت مخصوص و در اهداف مقدس دينى و اجتماعى وى هم آهنگى داشتند.

در حدود هزار و سيصد و

بيست (1320 ق) در شيراز متولد شده و مقدمات را در محضر پدر بزرگوارش آموخته و از علماء عصر شيراز نيز استفاده كرده و آنگاه به قم مشرف شده و چندى در درس مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى (موسس) حوزه شركت نموده و مورد توجه و عنايت استاد واقع شده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و در خدمت مرحومين آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى و سايرين علوم دينى خود را تكميل نموده و بدريافت اجازه اجتهاد و روايتى از اساتيد مذكور نائل شده آنگاه بشيراز مراجعت و پس از فوت مرحوم والدش سال (1352 ق) بر حسب دعوت بعضى از علماء مركز به تهران آمده و رحل اقامت افكنده و تا آخر عمر سال 1390 ق به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام پرداخته و چندين نفر از صاحبان اديان مختلفه كليمى و مسيحى و بهائى در اثر بيانات سودمند ايشان مشرف به اسلام گرديده اند. مسجدش در خيابان اديب الممالك (خيابان رى) معروف بمسجد سنگى، از مساجد معروفه تهران و از مراكز حساس تبليغى دينى مى باشد.

وى در سال 1390 ق در تهران در سن هفتاد سالگى رحلت نموده و با تجليل فراوان حمل به نجف و در دارالسياده (مقبره علماء) مدفون گرديده است.

داراى سه فرزند برومند بنام حجةالاسلام آقاى آقا سيد عبدالعلى و آقا سيد غلامرضا و آقا سيد عبدالحسين مى باشند و در ميان آنان جناب آقا سيد عبدالعلى تقوى شيرازى سالها در قم اقامت و اشتغال بتحصيل داشته و از محضر آيات عظام و مدرسين گرام استفاده نموده و پس از فوت والدش به

تهران برگشته و اكنون در مسجد والدش بجاى آن مرحوم به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

تقوي مقدم، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضي تقوي مقدم

محل تولد : كهكيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1359 در سن 18 سالگي وارد حوزه علميّه قم شدم. قبل از ورود به حوزه مقدمات ادبيّات عرب را نزد پدرم آموخته بودم. دوره مقدّمات را تا سال 62 به پايان رساندم و از سال 63 به محضر درس لمعه و قوانين حضرت آقاي شيخ حسين راستي كاشاني وارد شدم و حقاً از آن محضر پر فيض استفاده بردم. در سال 64 در كنكور سراسري شركت كرده و با احراز رتبه 15 براي تحصيل جامعه شناسي وارد دانشگاه تهران شدم. همزمان با دروس سطح حوزه، به صورت پاره وقت و پراكنده درس دانشگاه را نيز تا پايان دوره ليسانس ادامه دادم. از آنجا كه سطح علمي دانشگاه را پايين تر از تصور قبلي ام مي ديدم، بعد از كارشناسي آن را ادامه نداده و ممحض در دروس حوزه شدم.مكاسب را از محضر مرحوم آقاي شيخ احمد پاياني و مكاسب را اغلب از محضر شيخ مصطفي اعتمادي استفاده كردم.

كفايه را در خدمت آقاي گنجي فرا گرفتم. در سال 71 وارد مرحله خارج شده و پس از تتبع و شركت در دروس مشهور، در فقه درس آيةالله آقاي سيدمحمد هاشمي شاهرودي و در اصول درس آيةالله آقاي شيخ حسين وحيدخراساني را پسنديدم و ادامه دادم. 8 سال درس فقه و 9سال درس اصول را مستمراً شركت كردم. گزيده درس اصول آقاي

وحيد را از نواهي تا آخر برائت در 10 دفتر يادداشت كردم. در حكمت، بخشهايي از منظومه سبزواري را نزد يكي از فضلا خواندم وبداية الحكمه را خود مطالعه كرده و نهاية الحكمه را از نوارهاي آقاي مصباح استفاده كردم. به مقوله هنر و ادبيات مخصوصاً شعر تعلق خاطري داشته و مطالعاتي در اين زمينه داشته ام، در شعر فارسي ممارست ورزيده و علاوه بر تتبع گاهي طبع آزمايي نيز كرده ام. از دريچه شعر به وادي عرفان نيز سري زده و مطالعاتي داشته ام. با حوزه علوم اجتماعي نيز چون رشته دانشگاهيم بود آشنايي دارم، با تاريخ اسلام مخصوصاً تاريخ معاصر نيز بيگانه نيستم.

در سال 1361 كتاب «امرئتان و الرجل» از نوشته هاي شهيده بنت الهدي صدر را كه داستاني آموزنده بود تحت عنوان سرنوشت دو خواهر ترجمه كرده كه انتشارت جامعه مدرسين آن را چاپ و منتشر كرد. از سال 74 همكاري با مجله تخصصي فقه اهل بيت را آغاز كردم و مقالات فقهي خود را در آن منتشر كردم اغلب مقالات استادم جناب آقاي هاشمي شاهرودي كه در اين مجله انتشار يافته با قلم اين بنده به فارسي تقرير شده است. از سال 78 تا 80 مسئوليت مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي دفتر تبليغات را بر عهده داشته و تقريباً همزمان با آن مسئوليت مركز تحقيقات فقهي قوّه قضائيه نيز به عهده اينجانب واگذار شد. در طول سالهاي گذشته مخصوصاً پس از اتمام دروس خارج به تدريس متون فقهي و اصولي نيز اشتغال داشته ام.

تقوي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى سيد جلال الدين تقوى فرزند محمدشريف از ادباء و فضلاء معروف شهرضا و سومين فرزند

پدر است. وى در سال 1282 شمسى در شهرضا متولد و پس از تحصيلات ابتدائى علوم ادبى و عربى را در آنجا از حكيم فرزانه فراگرفته آنگاه به اصفهان آمده و چند سالى در مدرسه (جده بزرگ) تحصيل نموده و سپس در تهران در مدرسه سپهسالار علوم ادبى و عربى و پاره اى از علوم جديد را تكميل كرده است.

معظم له داراى طبعى روان و قريحه اى سرشار مى باشد و اشعار ايشان مكرراً در جرائد و مجلات بطبع رسيده است

(تو 1282 ش)، شاعر و روزنامه نگار. وى در شهرضاى اصفهان به دنيا آمد، و پس از طى دوره ى ابتدايى، صرف و نحو و منطق را در خدمت حكيم فرزانه فراگرفت، سپس چند سالى در مدرسه ى جده ى بزرگ اصفهان و مدرسه ى سپهسالار تهران به تكميل علوم ادبى و عربى و برخى علوم جديد پرداخت. تقوى از طبع شعرى سرشار برخوردار بود و اشعارش در مجلات به چاپ مى رسيد. مدت سه سال هم روزنامه ى «شهرضا» را منتشر ساخت كه بعدها به علل قانونى تعطيل شد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (33 -32/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (273 -272/ 2).

تقوي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن تقوي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سال 1355 بعد از اتمام دوره راهنمايي وارد حوزه علميه شهر رضا شدم . كمتر از يكسال در آن حوزه بخش اعظم ادبيات را خواندم و سپس وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه حقاني مشغول تحصيل شدم و ادبيات را در آنجا تكميل نمودم و همزمان در حوزه درس را پيگيري

نمودم و سپس به دليل برخي رخ دادها در مدرسه حقاني و شروع انقلاب اسلامي وارد جريانات سياسي شدم ، چندين بار تحت تعقيب ساواك قرار گرفتم و 6 ماه زندگي مخفي داشتم و سپس با پيروزي انقلاب اسلامي در سازماندهي تظاهرات شركت نمودم و اعلاميه هاي امام خميني (ره) را در سراسر كشور توزيع و نشر نمودم و همزمان درس را با جديت دنبال نمودم و عمده سطح را نزد اساتيد آقايان آيات عظام وحيد و تبريزي بهره جسته ام . سپس عمده درس فقه و اصول را به مدت 15 سال از محضر استاد ارجمندم آيت الله مظاهري بهره گرفتم كه تقريرات درسي ايشان بنام مشكوه الاصول در سه جلد به زبان عربي و با نظارت ايشان آماده چاپ و بهره برداري است و در صورت توفيق ، معارف آموخته از ايشان مجددا به زيورچاپ آراسته خواهد شد.ضمنا درس فلسفه، معارف قرآنى، تفسير و فلسفه اخلاق و ساير معارف اجتماعي را بطور مستقيم به مدت 15 سال از محضر استاد مصباح بهره گرفتم.هم اكنون در سه محور تدريس در سطح رسايل ، مكاسب و لمعه ، در حوزه مشغول تدريس و الحمد الله در امر نگارش و تحقيق و پژوهش توفيق فراواني داشت ام.اكنون نيز ترجيح مي دهم به طور شبانه روز بر آثار وحياني و اهل بيت عليهم السلام تحقيق و تلخيص نمايم. ضمنا اينجانب در طول عمر انقلاب اسلامي مسئوليت هايي از قبيل نمايندگي امام در سپاه پاسداران ، شركت در جنگ تحميلي و افتخارحضور در كنار رزمندگان و مسئوليت كميته انقلاب اسلامي ، خدمت در دادستاني سپاه و معاونت آموزشي

دانشكده سپاه را به عهده داشته ام.

تقوي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين تقوي دهاقاني

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سال 1355 بعد از اتمام دوره راهنمايي وارد حوزه علميه شهر رضا شدم . كمتر از يكسال در آن حوزه بخش اعظم ادبيات را خواندم و سپس وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه حقاني مشغول تحصيل شدم و ادبيات را در آنجا تكميل نمودم و همزمان در حوزه درس را پيگيري نمودم و سپس به دليل برخي رخ دادها در مدرسه حقاني و شروع انقلاب اسلامي وارد جريانات سياسي شدم ، چندين بار تحت تعقيب ساواك قرار گرفتم و 6 ماه زندگي مخفي داشتم و سپس با پيروزي انقلاب اسلامي در سازماندهي تظاهرات شركت نمودم و اعلاميه هاي امام خميني (ره) را در سراسر كشور توزيع و نشر نمودم و همزمان درس را با جديت دنبال نمودم و عمده سطح را نزد اساتيد آقايان آيات عظام وحيد و تبريزي بهره جسته ام . سپس عمده درس فقه و اصول را به مدت 15 سال از محضر استاد ارجمندم آيت الله مظاهري بهره گرفتم كه تقريرات درسي ايشان بنام مشكوه الاصول در سه جلد به زبان عربي و با نظارت ايشان آماده چاپ و بهره برداري است و در صورت توفيق ، معارف آموخته از ايشان مجددا به زيورچاپ آراسته خواهد شد.ضمنا درس فلسفه، معارف قرآني، تفسير و فلسفه اخلاق و ساير معارف اجتماعي را بطور مستقيم به مدت 15 سال از محضر استاد مصباح بهره گرفتم.

هم اكنون در سه محور تدريس در سطح رسايل ، مكاسب و لمعه

، در حوزه مشغول تدريس و الحمد الله در امر نگارش و تحقيق و پژوهش توفيق فراواني داشت ام.اكنون نيز ترجيح مي دهم به طور شبانه روز بر آثار وحياني و اهل بيت عليهم السلام تحقيق و تلخيص نمايم. ضمنا اينجانب در طول عمر انقلاب اسلامي مسئوليت هايي از قبيل نمايندگي امام در سپاه پاسداران ، شركت در جنگ تحميلي و افتخارحضور در كنار رزمندگان و مسئوليت كميته انقلاب اسلامي ، خدمت در دادستاني سپاه و معاونت آموزشي دانشكده سپاه را به عهده داشته ام.

تقوي، محمدكاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظم تقوي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/5/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمدكاظم تقوي در سال تحصيلي 63_1362 در حالي كه در سال اول هنرستان _ رشته راه و ساختمان _ مشغول تحصيل بودم؛ تحصيل در هنرستان را رها كردم و وارد حوزه علميه جعفريه رستمكلاء بهشهر در مازندران شدم و پس از سه سال تحصيل در آن حوزه علميه، در ادامه وارد حوزه علميه اصفهان _ مدرسه ذوالفقار _ شدم و تا سال 1369 در آن حوزه بودم و از سال تحصيلي 71_1370 به حوزه علميه قم وارد شدم و از آن سال تاكنون در اين حوزه علميه مقدسه مشغول تحصيل و استفاده از محضر اساتيد مي باشم. شرح تحصيل بنده در حوزه علميه قم بدين صورت است كه تمام امتحانات كتبي و شفاهي تا پايه دهم را به پايان رساندم و علاوه بر آن چهار نوبت مصاحبه درس خارج فقه و اصول هم انجام دادم كه در پرونده ثبت است.

همچنين براي سطح سوم پايان نامه اي را انتخاب كردم و

مشغول نوشتن آن مي باشم. بيش از ده سال است كه در مقطع خارج فقه و اصول از محضر اساتيد بزرگوار بهره برده و مي برم. در درس خارج فقه؛ چهار سال از محضر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكرانى، يك سال از محضر حضرت آيت الله العظمي تبريزي(ره)، يك سال از محضر حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجانى، يك سال از محضر حضرت آيت الله جوادي آملي و نيز بيش از سه سال از درس تفسير ايشان بهره بردم و نيز بيش از يكسال از درس هاي كلام جديد اين حكيم بزرگوار بهره گرفتم. چهار سال از محضر حضرت آيت الله صانعي استفاده كردم. و اكنون بيش از هفت سال است كه از درس هاي خارج فقه فاضل محقق آيت الله سروش محلاتي استفاده مي برم. از مباحث فقه الحكومه، امر به معروف و نهي از منكر و سال سوم مباحث قصاص است كه مشغول مي باشيم. همچنين يك درس خصوصي قواعد فقهيه و اكنون خارج حج را از محضر استاد محقق و فاضل حضرت حجةالاسلام والمسلمين سيدضياء مرتضوي استفاده مي كنم. در درس خارج اصول نيز از محضر اساتيد بزرگوار به شرح زير استفاده كردم! حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني يك سال، حضرت آيت الله سبحاني چهار سال، استاد محقق لاريجاني دو سال، استاد فاضل سروش محلاتي يك سال و نيز يك سال از محضر آيت الله صانعى. علاوه بر درس هاي رسمي حوزه، درس هاي جانبي و حاشيه اي هم مورد توجهم بود كه بدانها اشاره مي كنم: دوره تربيت مربي كودكان و نوجوانان، دوره اي يك ساله. دوره عمومي موسسه در راه حق _ موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني كه سال اول

و سال دوم را گذراندم ولي به خاطر تعارض درس هاي آنجا با درس هاي حوزه _ چون درس هاي بعد از ظهر آنجا به صبح تغيير يافت _ از سال سوم رهايش كردم. دوره اول آشنايي با انديشه هاي امام خمينى، دوره عمومي و دوره تخصصي انديشه هاي سياسي امام خميني _ از سوي مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني _ يك دوره فشرده و كوتاه مدت آشنايي با علوم حديث در دارالحديث هم شركت كردم. ضمناً پس از طي مراحل جذب و گزينش روحاني حج و عمره هم مي باشم. سال دومي است كه در دانشگاه آزاد ساوه درس انقلاب اسلامي را تدريس مي كنم. چند سالي است كه مجوز تدريس از امور اساتيد حوزه نمايندگي ولي فقه در دانشگاه ها دارم. از سال 1371 تاكنون در مناسبت هاي محرم و ماه مبارك رمضان و بعضي از سال ها دهه صفر و دو سال طرح هجرت _ در همان سال هاي نخست _ به تبليغ موفق هستم. البته دو سال ماه رمضان و يك سال محرم مشكل داشتم و موفق نشدم. بيش از پنج سال در كارهاي اجرايي و قلمي صفحه حوزه روزنامه جمهوري اسلامي و نيز فصلنامه حكومت اسلامى، فعاليت مي كردم. اكنون _ سال تحصيلي 86_1385 در كنار تحصيل و تدريس، در حاشيه به نوشتن برخي مقالات نيز مشغول مي باشم.

تقوي، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1242 ش)، شاعر، محقق و مصحح. در تهران متولد شد. فقه و اصول و حكمت را در جوانى نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى و ميرزا ابوالحسن جلوه در تهران فراگرفت، و براى تكميل تحصيلات به عتبات رفت، و در حوزه درس علماى آنجا حاضر شد و موفق به اخذ تصديق

و اجازه روايت و استنباط احكام شرعى گرديد. تقوى در ادبيات پارسى و عربى نيز متبحر شد، شعر هم خوب مى سرود. وى پس از اتمام تحصيلات سفرى به مكه كرد و در مراجعت از مكه به اروپا رفت و در قوانين موضوعه ى اروپا تحقيقاتى انجام داد. نصرالله به هنگام جنبش مشروطه خواهى به آزادى خواهان پيوست و از سران انقلاب مشروطه شد. در سال 1323 ق به اتفاق ملك المتكلمين و نصرةالسلطان كتابخانه ملى را تاسيس كرد و در دوره ى اول و سوم مجلس شوراى ملى وكيل تهران شد. او سالهاى متمادى نيز عضو و رئيس ديوان عالى كشور بود. وى در تهران درگذشت. از آثار وى: «هنجار گفتار»، در معانى و بيان؛ تصحيح «اوصاف الاشراف» و «تازيانه سلوك»، مكتوب احمد غزالى به عين القضاه و «دره التاج»؛ ترجمه ى «اشارات» با همكارى سيد حسن مشكان طبسى.[1]

(حاج سيد) نصراللَّه اخوى (و. تهران 1282 ه. ق- ف. تهران 1367 ه.ق./ 1326 ه. ش.). از رجال دانشمند دوره اخير قاجاريه و اوايل پهلوى، وكيل دوره اول و دوم مجلس شوراى ملى از تهران، مدعى العموم و رئيس ديوان عالى تميز و مدرس دانشكده هاى حقوق و معقول و منقول و رئيس دانشكده اخير. از تأليفات وى «هنجار گفتار» در معانى و بيان فارسى است و متن ديوان ناصر خسرو نيز توسط وى تصحيح شده و به طبع رسيده. كتابخانه اى نفيس نيز از او به جاى مانده است.

معروف به سادات اخوى تهرانى، فرزند سيد محمدرضا سادات اخوى، متولد 1242 در تهران. پس از انجام تحصيلات مقدماتى به آموختن معارف اسلامى و فلسفه پرداخت. علوم منقول را نزد ميرزا حسن آشتيانى و علوم

معقول را در محضر ميرزا ابوالحسن جلوه تحصيل نمود. سپس عازم نجف شد. چند سالى از محضر علماى بزرگ درس خارج گرفت و به مقام اجتهاد رسيد. پس از مراجعت به ايران، در مدرسه ى سپهسالار قديم به تدريس فلسفه پرداخت. در نهضت مشروطيت در زمره ى آزاديخواهان بود و براى استقرار حكومت قانون، از هيچ اقدامى فروگزارى نمى كرد. پس از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس شوراى ملى اول، از طرف طلاب و روحانيون و اهل علم به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. به علت تسلط به سخنورى، در مجلس گل كرد و در رديف چند نماينده ى متنفذ درآمد. به هنگام تاجگذارى محمدعلى شاه، خطابه ى بسيار شيوا و غرائى در مجلس ايراد كرد. اقدامات او و عده اى ديگر از وكلاء، نتوانست روابط مجلس با محمدعلى شاه را التيام دهد. مجلس به توپ بسته شد، عده اى دستگير شدند، و تعدادى فرار كردند. او هم در دوران استبداد صغير در اختفا بسر مى برد. پس خلع محمدعلى ميرزا و رفع بحران، فعاليت خود را از سر گرفت. در انتخابات دوره ى دوم از تهران وكيل شد و به نيابت رياست مجلس منصوب گرديد. در دوره ى سوم وكيل و نايب رئيس بود.

پس از انحلال آن مجلس، به دعوت مشيرالدوله وزير عدليه وقت، وارد دادگسترى گرديد و رئيس شعبه ى ديوان عالى كشور شد و سال ها در همان سمت باقى ماند. در 1306 كه داور دادگسترى جديد را بنياد نهاد و از قدماى عدليه چند نفرى را به خدمت پذيرفت، او با رتبه ى 10 قضائى، رئيس يكى از سه شعبه ى ديوان عالى كشور شد. در آن تاريخ، داور به يك نفر رتبه ى 11 و به

6 نفر رتبه ى 10 قضائى اعطاء كرد. رتبه ى 11 قضائى به ميرزا رضاخان نائينى كه مقام دادستان كل را داشت تعلق گرفت، رتبه ى 10 را به نيرالملك كفيل ديوان كشور، محمدرضا وجدانى، حاج سيد نصراللَّه تقوى، صدرالاشراف و شيخ محمد عبده و سيد محمد فاطمى داد. در 1312 كه صدرالاشراف از دادستانى كل به وزارت دادگسترى منصوب شد، جاى خود را به تقوى سپرد. در 1315 به رياست ديوان عالى كشور رسيد و مدت ده سال در رأس قوه ى قضائيه كشور قرار داشت.

در كنار كارهاى قضائى خود مدتى عضو و نايب رئيس فرهنگستان بود و سال ها در سمت رياست دانشكده ى معقول و منقول، به امر دريس در آن دانشكده و مدرسه ى حقوق و مدرسه ى سپهسالار اشتغال داشت. در 1325 تقاضاى بازنشستگى نمود و در اين امر اصرار داشت. سرانجام قوام السلطنه نخست وزير وقت، در ذيل تقاضاى بازنشستگى او شرحى به اين مضمون نوشت: «براى اينجانب و دولت و كشور نهايت تأسف حاصل است كه از خدمات گرانبهاى جناب مستطاب عالى محروم مى مانيم، ليكن چون زحمات و خستگى ممتد حضرت عالى را مجبور به تقاضاى تقاعد نموده، از اين جهت كه ملاحظه ى مزاج و حفظ صحت و سلامت عالى براى ارادتمندان فوق العاده مأمول و مطلوب است، ناچار با درخواست حضرت عالى موافقت مى شود؛ مشروط به اينكه از تجربيات و نظرات اصلاح طلبانه در پيشرفت امور دريغ نفرموده، دولت و مملكت را از اين جهت قرين مزيد قدردانى و تشكر فرماييد.»

تقوى در 1326 در 84 سالگى درگذشت. مردى اديب، دانشمند و حقوقدان بود. در زبان و ادبيات فارسى و عربى استاد بود. تأليفاتى از خود به يادگار گذاشت: از جمله

كتاب سياست، هنجار و گفتار در علم معانى و بيان. ديوان ناصرخسرو را نيز تصحيح كرده و مقدمه ى فاضلانه و مبسوطى بر آن نوشته است. شعر نيز نيكو مى سرود. در بحبوحه ى ديكتاتورى رضاشاه، قصيده اى طولانى در مدح رضاشاه و ذم احمدشاه انشاء نموده است. از لحاظ سياسى جزو افراد محافظه كار و مؤيد دولت هاى وقت بود. زمانى كه به عضويت ديوان كشور پذيرفته شد، به فراماسونرى پيوست و تدريجاً از اركان و بزرگان آن گرديد.

وى از جوانى علاقه ى خاصى به جمع آورى كتب خطى منحصر به فرد و خطوط خوشنويسان معروف داشت و همين علاقه باعث شد كتابخانه و گنجينه ى بزرگى از خطوط خطاطان معروف جمع آورى كند. به طورى كه مجموعه ى او فوق العاده جالب و منحصر به فرد بود. بعد از مرگش به فرزندش جمال اخوى رسيد و معلوم نشد كه آن گنجينه ى گرانبها كه از مواريث بزرگ فرهنگى ايران بود، به چه سرنوشتى دچار شد. مرحوم تقوى در تمام عمر زندگى مرفهى داشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ انقلاب مشروطيت (1297/6 ،210/1)، الذريعه (1194/9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (269/2)، سخنوران نامى معاصر (907/2)، شرح حال رجال (315/5)، مولفين كتب چاپى (577 -575 /6).

تقي خاني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي تقي خاني

محل تولد : دماوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب علي تقي خاني در سال 1357 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه دماوند شدم بعد از اتمام دوره مقدمات از سال هفتم وارد حوزه علميه قم شدم در سال 83 شروع به درس خارج در محضر اساتيد معظم جوادي آملي، ابوالقاسم عليدوست، آيت الله وحيد خراساني، استاد مددي كردم.

در سال

80 با رتبه 21 در تخصصي قضاء شروع به تحصيل در رشته حقوق كردم و در سال 84 با رتبه 13 در كنكور كارشناسي ارشد فقه و مباني حقوق در دانشگاه پرديس قم – تهران پذيرفته شده و در سال 86 پايان نامه خود را با درجه عالي 19 دفاع كردم. از ابتداي مهر 86 در دانشگاه آزاد اراك مشغول تدريس هستم.

تقي زاده، لطف الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

آقاي لطف الله تقي زاده در سال 1349هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان ملكان ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و شوق ادامه تحصيل در قم، زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها از سوي ديگر وي را رهسپار قم و درسال 1381 وارد حوزه علميه قم و مركز علوم اسلامي جانبازان گرديد. از نخستين روزهاي ورود ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت(ع ) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگان و ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته تاريخ در مقطع دكترادر سال 1387از دانشگاه باكو در جمهوري آذربايجان فارغ التحصيل گرديد و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"به حكومت رسيدن تركان جوان در تركيه و مناسبات ما با قفقاز"

دفاع كرد .

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي ، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون به تدريس در دانشگاههاي آزاد بناب،ملكان،مراغه و عجب شير مشغول مي باشد. وي درطول حيات علمي خويش از امرنگارش و پژوهش غافل نمانده است و مقالاتي از قبيل "جنگ جهاني اول و دولت عثماني" و" تركان جوان و تفكرات مشروطه خواهي " را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

تقي زاده، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1256 ش)، مورخ، نويسنده و روزنامه نگار. در تبريز متولد شد. اجدادش در قريه اى به اسم ونند، از توابع قصبه ى اردوباد، به دنيا آمده بودند. پدرش پس از تحصيل در نجف در شهر خود مدت بيست و چهار سال حوزه ى درس و مقام مقتدايى روحانى داشته است. تقى زاده در چهارده سالگى شروع به تحصيل كرد، ابتدا كتابهاى فارسى معمول آن زمان و مقدمات عربى و بعد منطق و فقه و اول را نزد علماى تبريز آموخت. وى در بين سنين چهارده تا هجده سالگى به تدريج تحولى در رشته ى تحصيلات و افكار او پديد آمد. نخست شوق زياد به علوم رياضى قديم پيدا كرد و بعد به علم كلام و حكمت و طب قديم روى آورد، و دور از چشم پدر در راه علوم خفيه و تصوف و عرفان قدم نهاد؛ و در بعضى مسلكهاى دينى خلاف مشهور، مانند طريقه ى شيخيه و غيره، مطالعه و تحقيق كرد. بعد از فوت پدر، در هجده سالگى آزادانه به تحصيل علوم جديد پرداخت و طب و تشريح و غيره

را ابتدا نزد ميرزا نصرالله سيف الاطبا و بعد نزد دكتر محمد كرمانشاهى، معروف به كفرى، آموخت و هم به قدر كافى در زبان فرانسه پيشرفت كرد. در اين اوقات در مدرسه ى دارالفنون مظفرى تحصيل مى كرد و در آنجا فيزيك نيز درس مى داد. تقى زاده در سال 1316 ق با همدستى چند نفر، مدرسه اى به نام تربيت تاسيس كرد. وى در سالهاى 1318 ق و بعد از آن در مدرسه ى آمريكايى تبريز به فراگرفتن زبان انگليسى پرداخت و نزد يكى از معلمان آمريكايى قدرى از درجات عاليه ى علوم طبيعى را از روى كتابهاى انگليسى فراگرفت. در سال 1320 ق به همراهى ميرزا محمدعلى خان تربيت و ميرزا سيد حسين خان عدالت و ميرزا يوسف خان آشتيانى اعتصام مجله اى علمى و ادبى، به اسم «گنجينه ى فنون» كه ماهى دو شماره منتشر مى شد و يك سال دوام يافت، تاسيس كرد. تقى زاده پس از امضاى فرمان مشروطيت چندين دوره به وكالت مجلس از طرف مردم تبريز برگزيده شد و بعد از به توپ بستن مجلس به اروپا رفت و مجله ى «كاوه» را در آلمان منتشر ساخت. او با انتقال حكومت از قاجاريه به پهلوى مخالف بود، اما بعد از انتقال حكومت از قاجاريه به خانواده ى پهلوى، چندين مرتبه به وزارت هاى مختلف منصوب شد. تقى زاده مدتى نيز در دانشگاه كمبريج و مدرسه ى مطالعات شرقى زبان و ادبيات فارسى تدريس مى كرد. بالاخره در تهران وفات يافت. از آثار وى: «مقدمه ى تعليم عمومى يكى از سرفصلهاى تمدن»؛ «از پرويز تا چنگيز»؛ «گاه شمارى در ايران قديم»؛ «بيست مقاله»؛ «تمدنات قديمه»؛ «مانى و دين او»؛ «تاريخ انقلاب ايران»؛ «تحفه الملوك»، يكى از متون قديم

مجهول المولف؛ «تاريخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام».[1]

فرزند سيد تقى، متولد 1256 در تبريز. پدرش در كسوت روحانيت بود. تقى زاده از پنج سالگى به تحصيل پرداخت و علاوه بر زبان فارسى و عربى و معارف اسلامى، رياضيات و فلسفه نيز خواند و تحصيلات رايج مدرسى را خيلى زود پايان برد. مدتى نيز در مدرسه ى آمريكائى تبريز به آموختن زبان انگليسى پرداخت. در بيست سالگى با كمك چند تن از دوستان خود مدرسه ى تربيت و كتابخانه اى در تبريز داير كرد. نشريات كشورهاى عربى و مخصوصاً عثمانى آن روز در آن كتابخانه توزيع مى شد. در اوايل 1320 ه.ق مجله اى به نام گنجينه ى فنون انتشار داد. مقالات اين مجله كه غالباً ترجمه از نشريات خارجى بود در تنوير افكار عمومى و ايجاد فكر آزادى در مردم تأثير بسزائى داشت. تقى زاده مدتى نيز به سير و سياحت پرداخت و از قفقاز و استانبول و مصر و بيروت ديدن نمود و در تمام اين مسافرت ها بر دانش خود افزود. در وقايع مشروطيت، فعاليت بسيار زيادى داشت و از بارزترين مبارزان راه آزادى و مشروطه در آذربايجان بود.

بعد از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس شوراى ملى، از طرف تجار تبريز به نمايندگى مجلس انتخاب شد. در آن تاريخ بسيار جوان بود. در خاطرات خود نوشته: «در همان روز كه به مجلس وارد شدم، مرحوم حاج محمد صراف نماينده ى مجلس به مرحوم حاج سيد مرتضى مرتضوى به شوخى گفت: در تبريز شما آدم حسابى قحط بود كه اين پسر را به عنوان نماينده به مجلس فرستاديد! اما مرحوم حاج سيد مرتضى گفت صبر كنيد تا همين آقا پسر

به حرف بيايد آنوقت خواهى فهميد كه تبريزى ها چه كسى را به نام نماينده ى خود به مجلس اول روانه كرده اند.» تقى زاده با احاطه به نطق و بيان و افكار روشن و منظم و دقيق خيلى زود در مجلس گل كرد و در مدت كوتاهى توانست خود را بشناساند و مورد توجه مردم قرار گيرد. اقدامات مجلس اول عليه محمدعلى شاه كه بالاخره منجر به توپ بستن مجلس شد، تا اندازه ى زيادى مولود اقدامات تقى زاده و چند نفر ديگر بود. چون در اين وقايع جانش كاملاً در خطر بود، ناچار شد به سفارت انگليس پناه برد. پس از مدتى به اروپا رفت و در آنجا براى سقوط محمدعلى شاه فعاليت كرد و با نشر مقالات متعدد به زبان هاى مختلف، افكار عمومى مردم و دولت هاى بعضى از كشورها را متوجه ايران ساخت. بعد از استبداد صغير، به ايران بازگشت و در انتخابات دوره ى دوم از تهران و تبريز وكيل شد ولى وكالت تبريز را پذيرفت. بعد از خاتمه ى انتخابات به اروپا و آمريكا سفر نمود و در 1334 ه.ق به انتشار مجله ى كاوه در برلن مبادرت كرد و مدت شش سالى كه اين مجله به زبان فارسى در برلن انتشار مى يافت، حاوى مقالات بسيار سودمندى بود.

در دوره ى سوم نيز وكيل شد، ولى در مجلس شركت نكرد. در انتخابات دوره ى چهارم كه همزمان با قرارداد 1919 در زمان نخست وزيرى وثوق الدوله بود، بار ديگر از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس انتخاب شد. ولى مجلس در دوران نخست وزيرى مشيرالدوله، سپهدار رشتى و سيد ضياءالدين تشكيل نشد تا سرانجام قوام السلطنه در 1300 به تشكيل مجلس چهارم مبادرت ورزيد. در ادوار

پنجم و ششم هم نماينده ى مجلس بود، ولى ديگر آن شور و احساس جوانى را نداشت و به استقبال ماجرا نمى رفت. در دوره ى پنجم از مخالفين تغيير سلطنت بود. مستوفى الممالك در 1305 او را براى وزارت خارجه در نظر گرفت ولى از قبول وزارت عذر خواست و نمايندگى مجلس را ترجيح داد.

در 1307 ش والى خراسان شد و كمتر از يك سال در اين سمت انجام وظيفه نمود. سپس وزيرمختار ايران در انگلستان شد و تا اواسط 1308 در لندن بود. در آن سال مخبرالسلطنه هدايت، رئيس دولت تغييراتى در كابينه ى خود داد؛ از جمله وزارت فوائد عامه را منحل و به جاى آن وزارت طرق و شوارع و وزارت اقتصاد ملى را تشكيل داد. ذكاءالملك فروغى به وزارت اقتصاد و تقى زاده به وزارت طرق منصوب شدند. يك سال بعد پس از كنار رفتن مشارالملك از وزارت دارائى، تقى زاده وزير دارائى و سرپرست وزارت راه شد و مهذب الدوله كاظمى را از جانب خود كفيل وزارت راه نمود. تا پايان كابينه ى حاج مخبرالسلطنه، در وزارت دارائى بود. ولى در شهريور 1312 پس از سقوط كابينه ى مزبور، او هم بالطبع از عضويت دولت كنار رفت و به سمت وزيرمختار ايران در پاريس تعيين گرديد و تا 1313 در آن سمت بود. در آن تاريخ از مشاغل دولتى معاف شد و براى تدريس به انگلستان رفت و به تدريس زبان و ادبيات فارسى و عربى در مدرسه ى السنه شرقى پرداخت.

بعد از شهريور 1320 بار ديگر وارد ميدان سياست شد. در كابينه ى ذكاءالملك فروغى با كمك منشى سابق خود على سهيلى كه وزير امور خارجه بود، به وزيرمختارى ايران

در لندن برگزيده شد. علت انتخابش به آن سمت، بيشتر براى استفاده از حسن روابط او با كارگردانان حكومت انگلستان بود، زيرا شخصيت علمى و وجهه ى سياسى تقى زاده علت معروفيت او در بين رجال انگليس و در وزارت امور خارجه ى انگلستان بود. در 1321 قوام السلطنه او را به عنوان وزير امور خارجه معرفى نمود، ولى تقى زاده تلگرافى عذر خواست و در سمت وزيرمختارى در لندن همچنان باقى ماند. بعد از آنكه نمايندگى هاى سياسى ايران و انگليس در دو كشور به سفارتخانه تبديل شد، تقى زاده به مقام سفيركبيرى ارتقاء يافت. اقدام برجسته ى او در سفارت ايران در لندن، مربوط به وقايع آذربايجان و تخليه ى ايران از قواى متجاوز ارتش شوروى است. او چون رجلى ملى و نامدار، در صدد استيفاى حقوق ملت ايران برآمد و با طرح شكايت در سازمان ملل، حقانيت ايران را به ثبوت رسانيد و از اين طريق بار ديگر در محافل سياسى ايران، نام وى به عنوانى يكى از رجال سياسى و ملى ايران بر سر زبان ها افتاد. با وجودى كه مخالفين وى در همان هنگام انگشت روى اشتباهات سياسى وى مى گذاشتند، ولى مع الوصف اقدام او در كشور حسن اثر داشت.

در دوره ى پانزدهم، به پاس خدماتش در سازمان ملل، از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. در آن تاريخ منصورالملك استاندار آذربايجان و قوام السلطنه نخست وزير بود، و در غالب نقاط كانديداهاى حزب دموكرات ايران از صندوق ها بيرون مى آمدند. ولى تقى زاده عضو آن حزب نبود و مردم تبريز او را به عنوان يك شخصيت برجسته ى آذربايجانى و مستقل، به مجلس فرستادند. تصويب اعتبارنامه اش با جنجال توأم بود. عباس اسكندرى نماينده ى همدان،

درباره ى صلاحيت و سوابق سياسى او، پناهنده شدنش به سفارت انگليس و تمديد قرارداد نفت جنوب در دوره ى وزارت دارائى اش، به تفصيل سخن گفت و او را براى نمايندگى صالح ندانست. عباس مسعودى در مقام دفاع از شخصيت تقى زاده، نطق مفصلى ايراد كرد و به ايرادها جواب گفت. سرانجام مجلس درباره ى اعتبارنامه ى او تصميم به اخذ رأى نمود و اعتبارنامه اش با اكثريت قاطعى به تصويب رسيد. در انتخابات هيئت رئيسه از طرف نمايندگان آذربايجان كانديداى رياست شد. سردار فاخر حكمت و ملك الشعراى بهار هم كانديداى حزب دموكرات ايران بودند. ملك الشعرا به توصيه ى قوام السلطنه كنار رفت و حزب دموكرات ايران يك كانديدا پيدا كرد كه سردار فاخر بود. پس از اخذ رأى، سردار فاخر با اكثريت ناچيزى بر كرسى رياست نشست. تقى زاده در دوران نمايندگى در دوره ى پانزدهم، دو يا سه نطق مهم ايراد كرد كه در يكى از نطق هايش خود را از بعضى اشتباهات سياسى كه به او نسبت مى دادند، مبرّا دانست.

در انتخابات دوره ى اول سنا كه مصادف با انتخابات دوره ى شانزدهم مجلس شوراى ملى بود، سناتور شد. و در دوره ى دوم سنا نيز رياست داشت. در دوره ى سوم و چهارم سنا زير بار مسئوليت نرفت و غالباً فقط رياست كميسيون خارجه ى مجلس را عهده دار مى شد. در اواسط دوره ى چهارم سنا، بيمار شد و ناچار از صندلى چرخدار استفاده مى كرد. در جلسات سنا مرتباً شركت مى نمود، ولى از نطق و خطابه هاى شورانگيز كه در جوانى ايراد مى كرد، ديگر آثارى هويدا نبود.

متجاوز از هفتاد سال در صحنه ى سياسى ايران حضور داشت. از روزى كه با انتشار مجله ى گنجينه ى فنون در 1320 ه.ق وارد سياست شد، تا

سال هاى آخر عمر همواره دست اندركار سياست بود. در صدر مشروطيت و ادوار اول و دوم مجلس شوراى ملى، به عنوان نماينده اى پرشور و انقلابى عمل مى كرد و از همه حيث محبوب مردم بود، ولى مخالفين وى پناهندگى اش را به سفارت انگليس نكوهش كرده اند و حتى بعضى از ترورهاى سياسى آن ايام را منسوب به او دانسته و چهره ى سياسى اش را زشت و سياه ترسيم كرده اند. هرچه كه باشد، نقش او در حيات سياسى، ملى، علمى و فرهنگى ايران به اندازه اى مؤثر و گسترده بوده است كه بررسى دقيق و كامل آن محتاج يك اثر مستقل است.

در طول هفتاد سال فعاليت سياسى، هيچگاه از فعاليت علمى و ادبى غافل نبوده است. لقب علامه را به لحاظ وسعت دامنه ى دانش و عمق و دقت اطلاعات علمى اش به وى داده اند. در ابتداى جوانى فقط تحصيلات قديمه داشت، ولى اين تحصيلات را عميقاً انجام داده بود. حافظه ى بسيار قوى، هوش سرشار، مطالعات مختلف، پى گيرى و دقت او، وى را در زمره ى محققين و دانشمندان طراز اول ايران و در شمار يكى از علماى جهان قرار داد. به زبان هاى تركى، عربى، فرانسه، انگليسى و آلمانى تسلط كامل داشت. گذشته از تكلم به آن السنه، در زبان و ادبيات آنها تتبع و تعمق نموده بود. گرچه فعاليت هاى سياسى مجال زيادى براى مطالعه به او نمى داد، ولى مع الوصف به واسطه ى اقامت طولانى در كشورهاى خارجى و استفاده ى دقيق، منظم و با برنامه از كتابخانه هاى معتبر دنيا، در زمينه ى تحقيق در تاريخ و تمدن ايران، به يكى از صاحب نظران كاركشته ى معاصر تبديل شد.

در جنگ بين الملل اول با كمك چند تن از دوستان خود،

از جمله علامه دهخدا و علامه قزوينى، در آلمان دست به انتشار مجله اى زدند كه كاوه نام داشت. كاوه كه شش سال انتشار يافت، حاوى نكات بسيار سودمند تاريخى و علمى و اجتماعى و سياسى است. بعضى از مقاله هاى تحقيقى آن مجله در همان تاريخ به صورت كتاب انتشار يافت كه مجلس ملى ايران و كشف تلبيس از جمله آنهاست. كتاب هاى گاه شمارى در ايران قديم، محاكمات تاريخى تاريخ، از پرويز تا چنگيز، مقدمه ى ديوان ناصرخسرو كه با مشاركت علامه قزوينى و حاج ميرزا نصراللَّه تقوى تنظيم شده است، مانى و ايران، جنگ فرنگستان و چند اثر ديگر از تحقيقات انتشار يافته ى خود اوست.

چند سال قبل درباره ى تاريخ مشروطيت سه خطابه در باشگاه مهرگان ايراد نمود كه در همان موقع در روزنامه هاى عصر انتشار يافت و بعد نيز به صورت كتابى منتشر شد. سال هايى كه در لندن به تدريس اشتغال داشت، متجاوز از پنجاه سخنرانى و خطابه ى عالمانه و محققانه درباره ى تاريخ و تمدن اسلام در كشورهاى مختلف جهان و دانشگاه ها ايراد نمود كه هركدام در حد خود يك رساله ى محققانه است. در ادوار اخير در دوره ى دكتراى الهيات و معارف اسلامى تدريس مى نمود و كلاسش مركز تجمع شيفتگان علم و ادب و دانش پژوهان بود. رويه ى اداره ى كلاس او بر اساس دموكراسى كامل بود و شاگردان در حين درس استاد، حق داشتند به بحث و سؤال بپردازند. در هر دانشجوئى كه مايه و علاقه اى مى ديد، از هيچ گونه كمكى به او دريغ نمى ورزيد. به مبانى مذهبى و ملى اعتقاد داشت. در جوانى با يك خانم آلمانى ازدواج كرد و تا آخر عمر با او زندگى مى كرد. صاحب

اولادى نشد و در 1349 در 92 سالگى در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (121 -112)، تاريخ جرايد (131 -125 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (290 -277 /2)، شرح حال رجال (69 -66 /5)، نقد حال (533 -470)، يادنامه ى تقى زاده، يغما (س 26، ش 4، ص 196 -193، س 30، ش 7، ص 404 -396، ش 8، ص 479 -472).

تقي زاده، قباد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1283/1282 ش)، نويسنده و مترجم. در تبريز متولد شد. وى برادرزاده ى سيد حسن تقى زاده بود. در مدرسه ى اقدسيه به تحصيل پرداخت و در سال 1301 ش براى ادامه ى تحصيلات به آلمان رفت و تحصيلات مهندسى خود را در آنجا به انجام رسانيد همچنين، با زبانهاى فرانسه، آلمانى و انگليسى آشنا شد؛ سپس به تهران بازگشت و با درجه ى ستوان يكمى، در كارخانجات ارتش به كار پرداخت و مدتى نيز به رياست آن كارخانجات منصوب شد. تقى زاده در سال 1328 ش به درجه ى سرتيپى رسيد. سرانجام بازنشسته شد و به كارهاى فرهنگى پرداخت. از آثار وى: «نيروى طبيعى زمين، چوب»، در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (150)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (276/2)، الذريعه (908 -907 /4).

تميمي عرب، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1313.

درگذشت: 1361.

از آثار اوست: ترجمه شريان هاى باز آمريكاى لاتين (ادوارد گالئانو، تهران، 1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تنكابني قزويني، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1324 /1323 ق)، نحوى، اصولى، فقيه و عالم شيعى. از نوادگان ميرمحمد صالح تنكابنى بود كه در قزوين متولد شد. وى پس از كسب مقدمات علوم اوليه، سطوح عالى را از حوزه ى درس پدرش و ديگران فراگرفت. سپس در مدرسه صالحيه، علوم عقلى و اصول و فقه را از حوزه ى درس شيخ ميرزا عبدالوهاب برغانى قزوينى كسب كرد. پس از آن راهى عتبات مقدسه عراق شد و در نجف اشرف ساكن. تنكابنى نخست، به حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى و پس از وفات وى، به حوزه ى درس ميرزا حبيب الله رشتى پيوست و در كربلا از محضر درس شيخ زين العابدين مازندرانى بهره مند شد. حكمت و فلسفه را در حوزه ى درس علامه ى برغانى آل صالحى تكميل كرد و به مقام اجتهاد نايل آمد، پس از آن به موطن خويش بازگشت و كرسى تدريس و رهبرى و فتوى را به خود اختصاص داد. وى آثار و مآثرى از خود باقى گذاشت از جمله: مدرسه علوم دينى، موسوم به مدرسه ى تنكابنى يا مدرسه ى آقا و جنب آن مسجدى به همين نام كه موقوفات بسيارى براى آنها تعيين كرد. از آثار قلمى وى: «شرح رسائل»، در چهار مجلد؛ «شرح مكاسب»؛ «شرح مدارك» «تقريرات استادش برغانى» و «رساله اى در اخلاق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (115/2)، دايره المعارف الاسلاميه (267/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 7/14).

تنكابني ، حكيم مؤمن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمد مؤمن بن محمد زمان حسينى تنكابنى. سيد حكيم فاضل اديب. معاصر شاه سليمان صفوى بوده، و كتاب خود را در طب به نام «تحفة المؤمنين» و بر حسب آنچه مشهور است «تحفه ى حكيم مؤمن» را در زمان اين پادشاه تأليف نموده

كه مكرر به طبع رسيده. اولاد او در اصفهان و نجف آباد ساكن مى باشند.

در صحن مقبره ى خواجه، قبر كوچكى است كه بر روى او: ميرزا محمد مؤمن (حكيم و اديب و شاعر) متوفى به سال 923 مرقوم است، و اتحاد نام، برخى را به اشتباه انداخته، وى را حكيم مؤمن تنكابنى سابق الذكر دانسته اند، و حال آن كه تاريخ قبر، حكايت از اختلاف آن دو مى نمايد، و او دانشمند ديگرى است غير از حكيم تنكابنى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تنكابني، سليمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1250 ق)، فقيه، اديب، متكلم و پزشك ايرانى. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. در جوانى به همراه برادرش، ملا عبدالمطلب، رهسپار عتبات عراق گرديد و چندى در شهرهاى مقدس آن سرزمين به تكميل تحصيلات خود پرداخت. سپس راهى اصفهان شد و بيست و دو سال در خدمت آخوند ملاعلى نورى مازندرانى شاگردى كرد و كتب ملاصدرا را نزد وى فراگرفت. «شرح لمعه» را نزد ملا محمدعلى نورى آموخت. پس از آن خود به تدريس روى آورد و در اصفهان «تجريد الكلام»؛ «شوارق»؛ «شرح لمعه» و «تفسير قاضى بيضاوى» را درس مى گفت. ميرزا سليمان به آموختن دانش پزشكى پرداخت و در رشته ى پزشكى شاگرد ميرزا اسماعيل اعرج اصفهانى بود. ميرزا اسماعيل به تنكابنى طب آموخت و خود نيز نزد او شرح «تجريد الكلام» فرا مى گرفت. ميرزا سليمان در اصفهان به ملامحراب، عارف گيلانى، دست ارادت داد. ميرزا سليمان تنكابنى پدر ميرزا محمد تنكابنى، مولف «قصص العلماء»، است. از جمله آثار وى: حاشيه بر «مطول» تفتازانى؛ حاشيه بر «مفاتيح الشرائع» ملامحسن فيض كاشانى؛ حاشيه بر «الفوائد الضيائيه» جامى، حاشيه بر «شرح

الاسباب»، در پزشكى؛ حاشيه بر «حكمه العين»؛ حاشيه بر «حيوه القلوب»؛ حاشيه بر «تذكره الائمه»؛ رساله اى در وبا و طرز معالجه ى آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :قصص العلماء (73 -71)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 609/13).

تنگستاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1301 ق)، نويسنده و روزنامه نگار. وى از نويسندگان و آزاديخواهان و خانزادگان تنگستان بود كه از آغاز نداى آزادى و مشروطه، به تهران آمد و جزو مشروطه طلبان شد. تنگستانى در اوايل جنگ بين الملل اول، با گروه آزاديخواهان به كرمانشاه و استانبول سفر كرد و مدتى در ركاب نظام السلطنه مافى با دشمنان ايران جنگيد. وى سالهاى متمادى ساكن تهران بود. در سال 1328 ق روزنامه ى «يادگار جنوب» را تاسيس كرد و با مساعدت سيد يعقوب انوار اردكانى اداره كرد. اين روزنامه ارگان فرقه ترقى خواه ايران بود كه پس از يكسال توقيف شد. در سال 1339 ق روزنامه ى «نداى جنوب» را به صاحب امتيازى ميرزا باقرخان معلم و به مسئوليت خود انتشار داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (343 ،284 -283 /4)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (427 -426 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (296/2).

توحيدي، ابوحيان علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 414/400 -310 ق)، اديب، فيلسوف معتزلى، صوفى و شاعر. معروف به فيلسوف الادباء و اديب الفلاسفه و جاحظ ثانى. اگر چه محل تولد او را به اختلاف شيراز، نيشابور، بغداد، واسط دانسته اند، اما احتمال اين كه در شيراز متولد شده باشد بيشتر است. ابوحيان علوم ادبى را در خدمت ابوسعيد سيرافى آموخت و چندى هم در محضر ابوسليمان منطقى سجستانى بود، در آنجا با گروهى از دانشمندان طراز اول مانند ابوالحسن عامرى و ابن مسكويه معاشرت داشت. وى فقه شافعى را از ابوحامد مرورودى و ابوبكر شاشى آموخت و نزد استادان صوفى آمد و شد داشت و از راه كتابت زندگانى مى كرد. ابوحيان مدتى در بغداد اقامت داشت و پس از آن به رى رفت و در آنجا در خدمت ابوالفضل

عميد و صاحب بن عباد بود ولى با آنها ميانه خوبى نداشت و حتى كتابى در ذم آنها به نام «اخلاق الوزيرين» نوشت ولى با وزراء صمصام الدوله يعنى عبداللَّه بن عريض شيرازى و ابن سعدان ميانه خوبى داشت. از جمله اساتيد ديگر وى على بن عيسى رمّانى در تصوف و يحيى بن عدى در فلسفه و منطق و جعفر خلدى و ابن سمعون در حديث و ساير معارف اسلامى. ابوحيان در نگارش عربى استاد بود و جاحظ را بسيار مى ستود و كتابى در مناقب و شناخت او نيز تأليف كرد. وى در ادبيات عرب به مقامى رسيد كه وى را با جاحظ برابر يا برتر مى شمارند. بعضى او را از زنادقه مى دانند. او علاوه بر نگارش نثر كه در حد اعلاى سلاست و استوارى بود شعر نيز مى گفت. وى در اواخر عمر كتابخانه عمومى خود را آتش زد و علت آن چنانكه خود گفت عدم توجه مردم بغداد در مدت بيست سال اقامت او در آنجا به وى بود چون نمى خواست كسانى كه قدر او ندانستند پس از مرگ او از آنها بهره مند شوند. ابوحيان احتمالاً در خانقاه ابن خفيف در شيراز درگذشت و در كنار مزار شيخ كبير به خاك سپرده شد. از جمله تأليفات وى: «المقابسات»؛ «الصداقة والصديق»؛ «الامتاع والموانسة»، در سه جزء، «اشارات الالهيه»؛ «البصائر والذخائر» يا «بصائر القدما و بشائر الحكما»، در پنج جزء؛ «تقريظ الجاحظ»؛ «المحاضرات والمناظرات».[1]

توحيدى، على بن محمد بن عباس، اديب و فيلسوف معتزلى قرن چهارم (ف. 400 ه.ق.) وى در حسن تنظيم مطالب و سهولت انشاى عربى چندان مهارت داشته كه او را «جاحظ ثانى» لقب داده اند.

ابوحيان علوم ادبى را در خدمت ابوسعيد سيرافى آموخت و چندى هم در محضر ابوسليمان منطقى با گروهى از دانشمندان و حكماى عهد معاشرت داشته و مدتى نيز درك خدمت ابن العميد و صاحب بن عباد و ابن سعدان را كرده و با ابوعلى مسكويه نيز رابطه داشته است. از آثار مهم او كتاب الامتاع و المؤانسة، كتاب الهوامل و الشوامل، كتاب المقابسات، كتاب البصائر، رسالة فى الصداقة است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (145 -144 /5)، ايضاح المكنون (440 ،65 /2 ،602/1)، تاريخ ادبيات در ايران (642 ،353 ،300 ،286 ،260/1)، تاريخ اسلام (حوادث 402 -400/400 -381)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (172 -157)، تاريخ نجوم اسلامى (99 -98 ،70)، تذكره ى هزار مزار (97 -96)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (126 -124 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1029/8)، دايرةالمعارف فارسى (29/1)، روضات الجنات (85 -56 /8)، ريحانه (84/7)، سخن و سخنوران (20)، شيرازنامه (150 -149)، كشف الظنون (1778 ،522 ،246 ،167 ،140)، الكنى والالقاب (61/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن چهارم/ 12)، لسان الميزان (637 -633 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوحيان)، معجم الادباء (52 -5 /15)، معجم المؤلفين (205/7)، الوافى بالوفيات (41 -39 /22)، وفيات الاعيان (113 -108 /5)، هدية الاحباب (14)، هدية العارفين (685 -648 /1)، يادداشتهاى قزوين (180 -174 /4).

توحيدي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1332 ق.، تبريز.

درگذشت: 1366.

آيت الله رضا توحيدى مقدمات را در مدرسه ى ملى كه زير نظر علما اداره مى شد تا كلاس هشتم گذرانيد و قسمتى از سطوح عاليه را (رسائل مكاسب) در تبريز طى نمود. در سال 1363 ق. براى تكميل تحصيلات به نجف رفت و مدت بيست و پنج سال در نجف مشغول تحصيل

و تدريس شد. در آنجا از محضر اساتيدى چون آيت الله سيد محمود شاهرودى و آيت الله العظمى خويى و آيت الله آقا شيخ حسن حلى و آيت الله حكيم و آيت الله حسن حمامى و آيت الله سيد ابراهيم اصطهباناتى معروف به آقا سيد ميرزا آقا و علماى ديگر در چندين دوره اصول را پشت سر گذاشت و خارج صلوة آقا رضا همدانى را از اول تا آخر و اجاره و حج عروه را از محضر آيت الله شاهرودى استفاده نمود و هم قسمت زيادى از فقه و اصول و اخلاق را از محضر آيت الله سيد محمدهادى ميلانى (در موقعى كه در كربلا و نجف بود) بهره مند شد و نيز تقريرات علامه نايينى اعم از مباحث الفاظ و عطيه را در محضر علامه حلى استفاده نمود. شانزده سال نيز در يكى از مساجد نجف به اقامه نماز جماعت و تبليغات دينى پرداخت و به بعد از مدتى به تبريز درآمد و در مسجد توحيد به اقامه جماعت و خدمات روحى و دينى اشتغال پيدا نمود.

مشايخ اجازه ايشان عبارتند از آيت الله سيد محمدهادى ميلانى، آيت الله شاهرودى، آيت الله خويى، آيت الله ميرزا سيد عبدالهادى شيرازى، آيت الله حكيم، آيت الله شريعمتدارى.

آثار علمى آيت الله توحيدى به شرح زير است: تفسير قرآنى به نام اللئالى المنضودة فى تفسير الايات المأثوره؛ نفخة القدير فى شرح خطبة الغدير؛ القرآن والحجة؛ اربعينات؛ الدراسات الدينيه؛ تقريرات دروس فقه و اصول از آيت الله شاهرودى، آيت الله خويى و علامه حلى، شرح حديث اهليلجه به قلم روز.

رضا بن محمد على بن عبدالحسين بن محمد حسين معروف بتوحيدى از علماء اعلام و دانمشندان بنام معاصر تبريز است.

وى در سال 1332 قمرى در بلده تبريز متولد شده

و در خاندان عفيف و پاكدامنى پرورش يافته است.

دروان صباوت را در مدرسه ملى كه به نظارت علماء اداره مى شد تا كلاس هشتم گذرانيده و قسمتى از سطوح عاليه (رسائل و مكاسب) را در تبريز طى نموده و در سال 1363 هجرى قمرى براى تكميل تحصيلات از هر گونه علائق مادى دست كشيده به آستان بوسى باب مدينه العلم نجف اشرف على مشرفها و ساكنها آلاف التحيه و الشرف مشرف شده و مدت 25 سال در محضر پر بركت مولاى متقيان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مشغول تحصيل و تدريس و از محاضر آيات عظام و اساتيد كرام آيت الله العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت الله العظمى خوئى و آيت الله آقا شيخ حسين حلى و آيه الله حكيم و آيت الله سيد حسين حمامى و آيت الله حاج سيد ابراهيم اصطهباناتى معروف به آقا سيد ميرزا آقا و ساير بزرگان در چندين دوره اصول آقايان نامبرده را ديده و خارج صلوه حاج آقا رضا همدانى را از اول تا آخر و اجاره و حج عروه را از محضر آيت الله شاهرودى استفاده نموده و هم قسمت زيادى از فقه و اصول و اخلاق را از محضر آيت الله العظمى ميلانى (در موقعى كه در كربلا و نجف بودند) بهره مند شده و نيز تقريرات نائينى اعم از مباحث الفاظ و عقليه را در محضر آقاى حلى كامياب شده و در مدت شانزده سال هم در يكى از مساجد نجف اشرف اقامه نماز جماعت و ضمنا مشغول تبليغات دينى از مسائل و اصول عقائد و احكام نموده تا چند سال قبل كه به وطن مراجعت و

در خيابان نادر تبريز در مسجد «توحيد» باقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

از آثار قلمى و علمى ايشان كتب زير است كه به آن اشاره مى شود:

1- تفسير قرآن بنام «اللئالى المنضوده فى تفسير الايات المأثوره» از اول فاتحه الكتاب تا آخر سوره بقره و سوره الرحمن و سوره الواقعه و سوره الحديد و مجادله و سوره فجر را تمام نموده اند.

2- نفحه القدير فى شرح الخطبه الغدير حاوى يك مقدمه و پنج اصل «توحيد، نبوت، عدل، امامت، معاد» و خاتمه در دو مجلد.

3- القرآن و الحجه، كتابى است معادله و موازنه مى كند حضرت حجت (عج) را با قرآن از حيث آثار و خصايص.

4- اربعينيات كتابى است حاوى چهل حديث آنهائى كه متضمن عدد چهل و مطالبى است.

5- الدراسات الدينيه. كتابيست علمى، اخلاقى، دينى، انتقادى، اجتماعى، فلسفى، در حدود پانصد صفحه.

6- تقريرات دروس فقهيه و اصوليه از آقاى شاهرودى و آقاى خوئى و آقاى حلى.

7- شرح حديث اهليلجه بقلم امروز.

مشايخ اجازه مترجم معظم:

1- آيت الله العظمى ميلانى. 2- آيت الله العظمى شاهرودى 3- آيت الله العظمى خوئى 4- آيت الله العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى 5- آيت الله العظمى حكيم طاب ثراه 6- آيه الله العظمى شريعتمدارى.

نگارنده گويد آيت الله توحيدى از علماء متين و دانشمندان موصوف به تقوا و داراى صفات جميله و خصال حميده و محاسن اخلاق و محامد آداب و اهل سلوك و معنويت است در محرم و صفر سال 1391 قمرى كه باعتاب عاليات مشرف بودند چند روزى در كاظمين و سامرا درك مصاحبت ايشان را نموده و از حالات و روحيات ايشان استفاده نمودم، در مشاهد مشرفه توجه مخصوص و

حال خاصى دارند ادام الله توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

توفيق، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1258 ش)، روزنامه نگار و شاعر. در تهران تولد يافت و از همان ابتدا طبع و ذوق شعرى داشت. وى نيمى از عمر خود را صرف ترويج معارف و توسعه ى ادبيات كرد. توفيق شاعرى نكته سنج و روزنامه نگارى حساس بود. در روزنامه ى فكاهى «گل زرد» و ساير هفته نامه هاى آن زمان مقالاتى مى نوشت و مدتى نيز سردبير روزنامه ى «گل زرد» بود. از سال 1301 ش روزنامه ى «توفيق» را، كه نشريه اى ادبى فكاهى بود، منتشر ساخت. وى در تهييج و تقويت قريحه ى نو شاعران تاثير زيادى داشت. پس از فوت توفيق، فرزندش محمدعلى، روزنامه ى توفيق را منتشر كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نوين ايران (275)، تاريخ جرايد (147 -144 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (297/2)، سخنوران نامى معاصر (937 -935 /2).

توفيق، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

درگذشت: 8 بهمن 1370.

محمدعلى توفيق، فرزند حسن، از سال 1318 عهده دار ادامه ى انتشار هفته نامه ى فكاهى «توفيق» شد. وى كارمند بانك ملى نيز بود. اين هفته نامه حدود چهارده سال به مديريت وى انتشار يافت، به ويژه زمانى كه رضاشاه از ايران رفت و قلم آزاد شد. توفيق به اينكه به هيچ حزب يا جمعيتى بستگى نداشت، از تندروترين جرايد به شمار مى رفت. پس از كودتاى 28 مرداد 1332، محمدعلى توفيق بازداشت شد و به قلعه فلك الفلاك تبعيد گرديد. مدتى بيش از يك سال در آنجا بود تا به تهران منتقل گرديد و مدت كوتاهى هم درتهران زندانى بود تا آزاد شد. پس از آن ديگر به فعاليت سياسى روى نياورد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

توكل، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رحيم توكل

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم تجربي درسال 49 _ 48 در سال 51 شمسي وارد حوزه علميه قم شدم و در زمان پيروزي انقلاب اسلامي دروس سطح و كفايتين باتمام رسيد و در سال 60 _ 59 وارد دروس خارج شدم.دو دوره اصول را خدمت حضرت آيت الله العظمي مظاهري (دام عزه) گذراندم و حدود 4 سال هم در خدمت حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملي بحث اصول و فقه معظم له شركت مي كردم و درسال 68 موفق باخذ اجتهاد از آن دو بزرگوار شدم البته چند سالي هم بعد از اتمام دو دوره اصول در درس اصول حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي شركت مي كردم تا از مباني معظم له هم مطلع شوم.از سال 77 به فضل الهي به تدريس خارج

فقه مشغول هستم و تا الان (سال 84 _ 83) هفت سال خارج فقه را تدريس كرده ام با توجه به اين نكته در مياحث فقهي هر كجا بحث اصول لازم بود ، بحث اصول آن را مطرح مي كردم تا كاربرد اصولي در مسائل فقهي كار بردي تر انجام شود.

توكلي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله توكلي

محل تولد : ازنا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 وارد حوزه علميه امام صادق (ع) شهرستان ازنا شدم و تا سال 1367 در اين حوزه مشغول تحصيل بودم در اين مدت از محضر آقايان حجة الاسلام مرادي، مرحوم حجة الاسلام و المسلمين وحيد ميان آبادي- بهرهمند بودم در اين دوره حدود 13 بار هم به جبهة مقدس نبرد حق عليه باطل عازم شدم با قبولي در امتحانات پاية هاي 3و5و6 در سال 1367 وارد حوزه علميه مقدسه قم شدم سطوح مكاسب را نزد آية الله استادي، آية محفوظي و مرحوم آية الله وجداني به پايان رساندم و رسائل نزد آية الله اعتمادي و كفاية در محضر مرحوم آية الله پاياني تلمذ نمودم. در اين ساليان در كنار دورس حوزوي مقطع دبيرستان را نيز به پايان رساندم و سال 1369 همزمان درس تفسير و مقداري هم فلسفه را در محضر آية الله جوادي آملي كسب فيض كردم. از سال 1369 در دانشگاه تهران- پرديس قم در رشته مديريت پذيره شدم و تا 1373 مقطع كارشناسي را به اتمام رساندم از سال 1372 وارد پژوهشگاه حوزه دانشگاه شدم وهمكاري اينجانب اين نهاد مقدس كماكان ادامه دارد.

توللي شيرازي، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1298 ش)، شاعر. در شيراز متولد شد و پس از تحصيلات مقدماتى و متوسطه، وارد دانشگاه تهران شد و در رشته ى باستان شناسى ليسانس گرفت و به سمت مدير كل اداره ى باستان شناسى فارس منصوب شد. او مدتها با جرايد و مجلات همكارى داشت. پس از آن به عنوان مشاور دانشگاه شيراز انتخاب شد. وى در شعر روش نيمايى

داشت ولى به تدريج از آن دور شد. با اين همه، مضامين اشعارش نو و شيوه اش دلپذير است. تازگى در مضمونها و استعاره ها و تشبيه ها، عدم رعايت صنايع بديعى، گزينش بهترين واژه، از نكاتى است كه توللى براى شعر نو مى پذيرد. او در شاعرى و نويسندگى داراى سبكى خاص است. برخى از آثارش در عداد بهترين اشعار معاصر ايران، به زبانهاى ديگر ترجمه شده است. وى در شيراز وفات يافت و در محوطه ى آرامگاه حافظ در مقبره ى خانوادگى به خاك سپرده شد. از آثار او: «التفاصيل»، در لباس طنز، به شيوه ى «گلستان»؛ مجموعه هاى شعرى او: «رها»؛ «نافه»؛ «كاروان»؛ «شگرفت»؛ «پويه»؛ و «بازگشت».[1]

فريدون توللى، فرزند جلال توللى به سال 1296 خورشيدى در شيراز، مهد شعر و شاعرى متولد شد، پس از طى تحصيلات ابتدايى و دبيرستانى به دانشگاه رفت و در رشته باستانشناسى موفق به اخذ ليسانس گرديد. كتاب انتقادى «التاصيل» از وى به جاى مانده كه از آثار خوب او مى باشد.

فريدون توللى از شاعران نوپرداز و طراز اول بود و مجموعه شعر او به نام رها از وى منتشر گرديده است.

«نغمه عشق»

دل به يارى سپردم كز او

ديده نتوان گرفتن دمى

تازه رويى كه در باغ دل

رسته چون شاخه مريمى

آتشى كه زد بر جانم آن پرى

خرمى بود و مستى

بوسه اى كه بگرفتم از لعل او

زندگى بود و هستى

در نگاه چشم زيباى او

در صداى گرم و گيراى او

در سكوت مست و گوياى او

خفته راز دلربايى و افسونگرى

خنده اش ز دل مى برد غم و مى سرايد

آتشين نغمه عشق و شادى

مى دمد به تن جان تازه و ميزدايد

زنگ ناكامى و نامرادى

مى پرستم ز جانش كه جان

مى كشد دامنم سوى او

دل ز مهرش نگيرم كه دل

آشنا گشته با خوى

او

چون كه باشد

ز جام يارم

بوستان و بهارم

كى پسندد در آزارم

تا بود غمگسارم

جز بيادش نبندم اميد ز آنكه پيوند جان است

بى وجودش مرا زندگى اندوه جاودان است

«كارون»

بلم آرام چون قويى سبكبار

بنرمى بر سر كارون همى رفت

به نخلستان ساحل قرص خورشيد

ز دامان افق بيرون همى رفت

شبق بازيكنان در جنبش آب

شكوه ديگر و راز دگر داشت

بدشتى پر شقايق باد سرمست

تو پندارى كه پاورچين گذر داشت

جوان پارو زنان بر سينه ى موج

بلم مى راند و جانش در بلم بود

صدا سر داده و غمگين در ره باد

گرفتار دل و بيمار غم بود

دو زلفونت بود تار ربابم

چه مى خواهى از اين حال خرابم

تو كه با ما سر يارى ندارى

چرا هر نيمه شو آيى بخوابم

درون قايق از باد شبانگاه

دو زلفى نرم نازك تاب مى خورد

زنى خم گشته از قايق بر امواج

سر انگشتى بچين آب مى خورد

صدا چون بوى گل در جنبش باد

بآرامى بهر سو پخش مى گشت

جوان مى خواند و سرشار از غمى گرم

پى دستى نوازش پخش مى گشت

تو كه نوشم نه اى نيشم چرايى

نمك پاش دل ريشم چرايى

خموشى بود و زن در پرتو شام

رخى چون رنگ شب نيلوفرى داشت.

ز آواز جوان دلشاد و خرسند

سرى با او دلى با ديگرى داشت

ز ديگر سوى كارون زورقى خرد

سبك بر موج لغزان پيش مى راند

چراغى كورسو مى زد به نيزار

صدايى سوزناك از دور مى خواند

نسيمى اين پيام آورد و بگذشت

چه خوش بى مهربانى هر دو سربى

جوان ناليد زير لب بافسوس

كه يكسر مهربونى دردسر بى

شاعر، روزنامه نگار.

تولد: 1298، شيراز.

درگذشت: 9 خرداد 1364، شيراز.

فريدون توللى، فرزند جلال، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در شيراز به پايان رساند. سپس در تهران تحصيلات عالى خود در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران در رشته باستان شناسى ادامه داد و موفق به اخذ ليسانس شد. پس از اين

كه مدتى در اداره ى ثبت اشتغال داشت به اداره ى باستان شناسى منتقل گرديد و به سمت رياست حفريات استان فارس منصوب گرديد. پس از آن به عنوان مشاور دانشگاه شيراز برگزيده شد.

توللى فعاليت ادبى خود را از سال 1320 شروع كرد. از آغاز جوانى اشعارى ساخته بود كه بعد از يافتن سبك ويژه و شيوه دلخواه خود، آنها را از ميان برد و از سال 1321 بود كه خود را به عنوان شاعر شناساند. وى هم در سبك كهن و هم در شيوه نو شعر سروده است. عقايد و نظريه هاى خود را نيز در در حكايت هايى به سبك مغلق نويسان زمان هاى قديم به صورت مسجع و مقفى به نظم و نثر نگاشته است. توللى در باب شعر نو عقيده داشت كه شعر نو شعرى است كه درك نو داشته باشد اما بر اصول و قواعد مسلم شعر متكى باشد و جز در آنجا كه قالب شعر تحمل كشيدن درك نو را نداشته باشد شكستن قالب ها و قواعد اصيل را جايز نمى شمارد.

توللى از لحاظ روزنامه نگارى، نويسنده اى پر كار بود. مقاله هاى او در روزنامه هاى «فروردين»، «سروش»، «اقيانوس»، «دنا» و «بهار ايران» چاپ شيراز و «كهكشان» و «شرق ميانه»، «ايران ما» چاپ تهران منتشر مى شد. تمام مقاله ها و اشعار روزنامه ى «صداى شيراز» از سال 1328 تا 28 مرداد 1332 به قلم اوست. اشعار و نوشته هاى او علاوه بر جرايد ياد شده در مجلات «يغما»، «سخن»، «راهنماى كتاب»، «وحيد»، «خاطرات وحيد» و مجلات ديگر تهران درج شده است.

فهرست آثار وى به شرح زير است: رها (مجموعه شعر، نخستين مجموعه اشعار نو، با ديباچه اى در شناخت شعر نو، 1330)؛ التفاضيل (نظم

و نثر، شامل قطعات طنزآميز با شيوه ى نثر كهن)؛ كاروان (در شيوه ى كهن، مجموعه اى ديگر از قطعات طنزآميز و انتقادات سياسى و اجتماعى)؛ نافه (اشعارى در شيوه ى شعر نو، 1341)؛ پويه (مجموعه شعر به غزل و قصيده، انديشه نو در قالب كهن)؛ شگرف (مجموعه اى از غزليات و قصايد، انديشه ى نو در قالب كهن)؛ بازگشت (مجموعه اى از غزليات و قصايد)؛ رساله ى عنعنيه؛ رساله ى پژوهشى به نام «مينياتور در ايران». برخى از آثار وى به زبان هاى ديگر ترجمه شده است.

پيكر او در محوطه ى آرامگاه حافظ در مقبره ى خانوادگى اش به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين ايران (358 ،357 ،355 ،354 ،215 ،174 ،173 ،172 ،160 ،151 ،144 ،95 ،80)، چشمه ى روشن (614 -607)، چون سبوى تشنه (108)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (73 -55 /2)، سخنوران نامى معاصر (947 -942 /2)، شعر فارسى از آغاز تا امروز (359 -353)، فرهنگ سخنوران (194).

تويسركاني، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: ارديبهشت 1372، تهران.

دكتر قاسم تويسركانى فارغ التحصيل رشته ى دكتراى ادبيات دانشگاه تهران بود و در همين دانشگاه تدريس مى كرد. نامه هاى رشيدالدين وطواط به تصحيح او در سلسله انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است. كتاب ديگر او قواعد النحو و هى التدريس فى بعض الصفوف من كليه المعقول و المنقول (1371) است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تويسركاني، محمدصادق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1062 ق)، اديب و نحوى امامى. پس از تكميل مقدمات علوم اسلامى و فنون ادب، به حوزه ى درس شيخ بهايى راه يافت و از خواص شاگردان وى در زمينه ى معقول و منقول گرديد. از جمله آثار وى: «زهر الحديقه» كه شرح مزجى است بر اسلوب «قال اقول» بر «لغز النحو» شيخ بهايى؛ كتاب «النهج الصفى»، در اصول عقايد، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (420/24 ،68/12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 276/11).

تويسركاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد حسن حسينى اصفهانى. عالم فاضل اديب، از شاگردان و مخصوصين حاج شيخ محمد باقر نجفى بوده، و در اوايل قرن 14 وفات يافته.

[او] در مقدمه ى كتاب بحر المعارف (ترجمه ى جلد 15 بحارالانوار) از تأليفات آقا نجفى، فهرست مؤلفات وى را نام برده، كتاب در سال 1297 به طبع رسيده است، و به خط محمد باقر بن محمدحسن خطاط بروجنى اصفهانى مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تهامي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدغلامرضا تهامي، فرزند آيت الله تهامي در سال 1310 در شهر بيرجند ديده به جهان گشود.وي در سال 1331 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ادامه داد. دكتر سيدغلامرضا تهامي در اوايل دهه 1330 همكاري خود را با «مجله ايران ما» آغاز كرد.دكتر تهامي، پس از بازنشستگي از مشاغل رسمي، در سال 1365، دوباره به ترجمه، تحقيق و ويراستاري - كه از علايق اوست- روي آورد. وي بيش از 100 عنوان كتاب را ويراستاري كرده كه 30 عنوان آن از كتاب هاي «مركز نشر ميراث مكتوب» را شامل مي شود. كتاب"فرهنگ اعلام تاريخ اسلام" تاليف سيد غلامرضا تهامي، در سال 1386به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد غلامرضا تهامي در سال 1331 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ادامه داد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد غلامرضا تهامي تا اوايل دهه 40، ويرايش بيش از 20 عنوان از كتابهاي «بنگاه ترجمه و نشر كتاب» را برعهده داشت. از جمله برخي ترجمه هاي بديع الزمان فروزانفر. «فرهنگ اعلام

تاريخ اسلام» دكتر تهامي در دو مجلد با 28 هزار مدخل و بيش از شش هزار صفحه از سوي شركت سهامي انتشار، در اسفند 1385 منتشر شده است. دكتر تهامي، پس از بازنشستگي از مشاغل رسمي، در سال 1365، دوباره به ترجمه، تحقيق و ويراستاري - كه از علايق اوست- روي آورد. وي بيش از 100 عنوان كتاب را ويراستاري كرده كه 30 عنوان آن از كتاب هاي «مركز نشر ميراث مكتوب» را شامل مي شود.

جوائز و نشانها : كتاب"فرهنگ اعلام تاريخ اسلام" تاليف سيد غلامرضا تهامي، در سال 1386به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 باروي قفقاز، دو قرن مبارزه مسلمانان قفقاز

ويژگي اثر : ترجمه

2 بحران فرهنگ اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

3 چين و هنرهاي اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

4 سياست و ديانت در اسراييل

ويژگي اثر : ترجمه

5 فرهنگ اعلام تاريخ اسلام

ويژگي اثر : تاليف.اين كتاب در سال 1386 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.دكتر سيد غلامرضا تهامي درباره اين كتاب چنين مي گويد: اعلام در لغت به معني علم هاست و در زبان عربي به معني اسلامي خاص است، در فارسي ما اسامي خاص داريم مثل اسم كوه ها، شهرها و... در زبان عربي و در اصطلاح نويسندگي آنچه درباره اشخاص و اماكن خاص

استرا علم مي گويند. در پايان بسياري از كتاب هاي غالبا مذهبي، اعلام اشخاص يا اعلام اماكن آمده است. در اين كتاب هم موضوع همين است. البته فرهنگ به معناي شخصيت هاست مثل «فرهنگ مصاحب»، كلمه قاموس را هم به جاي فرهنگ به كار مي برند يا كلمه معجم. اما در زبان فارسي به آن «فرهنگ» گفته مي شود و فرهنگ اعلام يعني كتابي كه اسامي خاص يك دوره يا كشور يا يك گروه كه معمولا بر حسب حروف الفبا مرتب شده در آن تنظيم مي شود.

6 مسايل هنر و زيبايي شناسي

ويژگي اثر : ترجمه

7 نگارگري اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

تهراني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم سيد ابوالقاسم تهرانى از علماء محترم و ائمه جماعت شهرستان قم بوده است كه در اوائل تاسيس حوزه از تهران مهاجرت به قم نموده و سالهاى متمادى از فيض محضر و درس مرحوم آيت الله حايرى بهره مند شده و پس از ايشان از محضر و درس مرحومين علمين آيت الله حجت و آيت الله خونسارى طاب ثراهما و بعد از ورود مرحوم آيت الله العظمى بروجردى به درس ايشان حاضر شده و در زمان رياست آن مرحوم به رحمت حق و اصل و در جوار فاطمه معصومه عليهاالسلام مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تهراني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج سيد حسن تهرانى فرزند سيد ابوالقاسم تهرانى از علماء باتقواى حاضر حوزه علميه و ائمه جماعت قم مى باشند.

ولادتش در تهران واقع شده و در خدمت مرحوم والد به قم آمده و مقدمات و سطوح را از مدرسين بزرگ فراگرفته و حاضر درس مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و علامه بزرگ آيت الله بروجردى شده و پس از فوت آن مرحوم به درس آيات و زعماء سه گانه حوزه مخصوص آيت الله العظمى نجفى مرعشى مى گردد مانند مرحوم والدش بى آلايش و متين مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تهراني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام مرحوم حاج شيخ محمدتقى تهرانى از ائمه جماعت مسجد امام و علماء حوزه علميه و تلامذه قديمى مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله العظمى بروجرديست، پس از فوت مرحوم حايرى براى ترويج دين و تبليغ احكام به شهريار تهران و قصبه رباط كريم چند سالى اقامت نموده و آنگاه به قم مراجعت و تا حدود سال 1382 قمرى به وظائف دينى و روحى شاغل سپس دعوت حق را لبيك اجابت گفته و به سراى باقى خراميده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تهراني، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدصادق بن ميرزا ابوالقاسم تهرانى از دانشمندان فاضل و اخيار معروف به تقوا و پرهيزكارى حوزه علميه قم و شهرستان مذهبى قم است مرحوم والد مذكورش از متدينين واقعى و عبادالله الصالحين بوده كه تا آخر عمرش جز كسب رضاى خدا هدفى نداشت و جدش مرحوم ميرزا على اكبر سياه پوشان از رجال معروف زمان ناصرالدين شاه بود كه همه عمر براى ماتم حضرت سيدالشهداء عليه السلام لباس سياه را از تن بيرون نكرد شب و روز كارش گريه بود بخصوص در ايام عاشورا كه دستمالها از گريه و اشك چشمش تر نموده و براى كفن و قيامت خود ذخيره مى نمود و نيز مادران وى از زنان پارسا و قانتات عابدات ذاكرات با كيات صالحات روز كار بوده اند و هم پدران مادرى ايشان از مومنين كاملين و اتقياء زمان خود و بسيار معتقد و صوام و قوام بوده اند.

وى در اواخر ذى الحجه 1331 ق در چنين خاندانى متولد و در حجر اين پدران متدين و مادران صالحه تربيت و پس از رشد و خواندن مقدمات و ادبيات

به مشهد مقدس رفته و بعضى از سطوح را خدمت مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگانى كه از ائمه جماعت مسجد گوهرشاد و معروف به قدس و تقوا بود خوانده و بعد از دو سال به تهران آمده و از مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى كه از علماء اتقياء تهران بود استفاده كرده و بعد به قم مهاجرت نموده و از اساتيدى مانند مرحوم اديب تهرانى و سيد مهدى كشفى و حاج شيخ عباس تهرانى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آيت الله شاهرودى سطوح را تكميل و به درس خارج آيت الله حجت و آيت الله صدر حاضر شده و بعد به درس مرحوم علامه بزرگ آيت الله بروجردى شركت نموده و ضمنا در مسجد جامع قم به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارد و بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردى- ره- به آيت الله العظمى امام خمينى مدظله پيوسته و از اصحاب خاص آن جناب گرديد و به همين جهت گاهى گرفتار و به معذورات شديدى مبتلا شده است.

آثار ايشان 1- كتابى است در شرح احوال علماء قم كه از زمان مرحوم حايرى تا عصر حاضر از دنيا رفته و داراى اثرات نورانى بوده اند به نام آثارالنوريه يا (جلوه درخشان).

2- سفور التهافت يا (رسوائى ياوه گويان) كه همان تهافت و تناقض گوئى جمعى از مبدعين قرون گذشته و عصر حاضر است كه همان بطلان ادعاء آنهاست از قول خودشان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تيمورتاش، ايراندخت

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به ايراندخت. وى در كاشمر متولد شد. تحصيلات خود را تا اخذ گواهينامه ى دكترا ادامه داد و مدت سه سال «روزنامه ى رستاخيز» را در تهران منتشر

كرد و به عنوان وابسته فرهنگى و مطبوعاتى ايران در پاريس، به خدمت مشغول شد. ايراندخت از طبعى موزون بهره مند بود و به نيكى شعر مى سرود. از آثار او: «آب على»؛ «دختر تيره بخت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زنان روزنامه نگار (192 -185)، زنان سخنور (16 -15 /1)، فرهنگ سخنوران (111)، كارنامه ى زنان (271 -270)، مولفين كتب چاپى (705/1)، مجموعه ى گلها (183/1).

تيموريان، آندرانيك

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آندرانيك تيموريان (به ارمني: Անդրանիկ Թէյմուրեան) با نام كامل و درست آندرانيك تيموتيان سامراني متولد 15 اسفند سال 1361 فوتباليست ايراني است. او در پست هافبك دفاعي بازي مي كند و در سال 2006 پس از درخشش در جام جهاني المان به تيم بولتون انگلستان پيوست كه توسط سام الاردايس مربي سرشناس انگلستان اداره مي شد . وي پس از درخشش در چند بازي با افت شديد مواجه شد كه همين امر يكي از اوامل نيمكت نشيني وي بود كه در نهايت به يك ديمكت نشين در فصل پيش تبديل شد . اندرانيك در فصل جديد با اتمام قرارداد به تيم فولام پيوست كه تا كنون موفقيتي را كسب نكرده است . اكنون در تيم ملي فوتبال ايران و باشگاه فولهام انگلستان بازي مي كند. تيموريان در جام جهاني فوتبال 2006 آلمان براي تيم ملي ايران در هر سه بازي اين تيم به ميدان رفت.

روز 6 ژانويه سال 2006 آندرانيك در ديدار مقابل دونكستر راورز با به ثمر رساندن دو گل نخستين گلزن ايراني جام حذفي انگلستان نام گرفت و نقشي تعيين كننده در پيروزي 4 بر 0 تيمش داشت. او در بازي تيم بولتون با ويگان نيز دو گل از سه گل تيمش (بولتون) را

به ثمر رساند و نقش مهمي در پيروزي 3 بر 1 تيمش داشت. برادر بزرگ تر آندرانيك سرژيك است كه او هم در تيم ماينتز سابقه بازي دارد. تيموريان در 2 فوريه 2009 به صورت قرضي به باشگاه بارنزلي در ليگ دسته يك انگلستان رفت.

ثابت كرماني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1327 ق)، شاعر و روزنامه نگار. مشهور به انتظام السادات. وى از آزاديخواهان و سخنوران زبردست كرمان در صدر مشروطيت بود و روزنامه ى «طوفان» را در كرمان منتشر ساخت. وى سفرهايى به خراسان، بخارا و سمرقند كرد و سرانجام در تهران درگذشت. او علاوه بر انتشار روزنامه ى «طوفان» سالى نيز به وكالت دادگسترى پرداخت. در تهران درگذشت. «ديوان» اشعار وى در حدود چهارهزار بيت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شاعران كرمان (182 -181)، الذريعه (182/9)، ستارگان كرمان (142 -141)، فرهنگ سخنوران (198).

ثابتي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي ثابتي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله علي ثابتي در سال 1308 هجري شمسي برابر با سال 1348 هجري قمري در همدان در ميان خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك پيامبر(ص ) به دنيا آمد. پدرش حضرت آيت الله ميرزا محمد همداني از علماي معروف همدان بود كه خدمات بسياري را در همدان انجام داد وي در زمان مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري سالها در قم به تدريس اشتغال داشته از شاگردان طراز اول آن مرحوم به شمار مي رفت بعد از درگذشت آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري ايشان به همدان عزيمت كرده و در سال 1324 هجري شمسي برابر با محرم سال 1365 هجري قمري دار فاني را وداع گفت . استاد ثابتي در سن هفت سالگي تحصيلات خود را آغاز كرد. او در آغاز به دبستان رفت و در سال 1320 موفق به اتمام آن شد. پس از آن به كسب دروس ديني رو آورد و دروس مقدمات را در خدمت پدر

بزرگوارش آغاز كرد؛ اما پس از مدتي پدرش به رحمت پروردگار شتافت و او ناگزير به حوزه علميه قم رو آورد تا در آنجا در محضر عالمان و استادان فرهيخته بهرة بسيار ببرد. او در سال 1325 برابر با سال 1366 هجري قمري به قم آمد و ضمن اتمام باقيماندة دروس دورة مقدمات ، به تحصيل دوره سطح رو آورد. پس از آن به درس خارج آيات عظام و علماي اعلام دورة خود راه يافت و سالها از محضر علم و عمل آنان بهره مند شد. او در طي اين سال ها از تحصيل اخلاق اسلامي و شركت در درسهاي اخلاق نيز غافل نماند و در كنار فراگيري فقه و اصول به تحصيل علوم فلسفي نيز مبادرت ورزيد. آيت الله ثابتي در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسياري شرفياب شد. او كه جامع المقدمات و بخشي از سيوطي را نزد پدر فرا گرفته بود، در قم در درس مطول آيت الله العظمي شيخ جواد تبريزي شركت كرد و معالم را نزد او و نيز آيت الله العظمي مكارم شيرازي و امام موسي صدر آموخت . او بخشي از لمعة را نزد شهيد آيت الله صدوقي (ره ) و بخش ديگر آن و نيز رسائل و مكاسب را نزد آيت الله مشكيني و كفاية را نزد آيت الله ميرزا محمد مجاهدي (ره ) فرا گرفت . با پايان يافتن دروس سطح به درس خارج آيات عظام بروجردي (ره )، امام خميني (ره )، گلپايگاني (ره ) و اراكي _ رحمة الله عليهم _ راه يافت و سالهاي متمادي از محضر آنان استفاده كرد. همچنين در بخش علوم عقلي ، در درس شرح منطومه و شرح اشارات آيت الله منتظري شركت جست .

آيت الله ثابتي در سالهاي تحصيل خود با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و دروس پيش آموخته را مباحثه مي كرد كه از جمله آنان مي توان به آقايان آيت الله نيري و آيت الله عراقچي اشاره كرد. آيت الله ثابتي در سالهاي عمر خود تا به امروز، در عرصه علم و فرهنگ خدمات بسياري از خود برجاي نهاده است . از جمله آنها سفرهاي تبليغي به مناطق گوناگون ، عضويت در شواري استفتائات دفتر آيت الله العظمي گلپايگاني (ره )، تدوين كتاب مجمع المسائل (حاوي استفتائات آن مرجع تقليد) و عضويت در شوراي استفتائات آيت الله العظمي صافي گلپايگاني (ره ) است . همچنين وي سالها به تدريس كتب دورة مقدمات و سطح اشتغال داشته و از اين رهگذر، طلاب بسياري را در مكتب تشيع تربيت كرده است . فعاليتهاي سياسي آيت الله ثابتي در پيش و پس از انقلاب در فعاليتهاي سياسي حضور داشته است . او بارها به افشاي ماهيت رژيم طاغوت در شهرهاي گوناگون پرداخت همچنين وي از كساني بود كه به ديدار تبعيد شدگان در مناطق گوناگون كشور مي رفت ؛ از جمله آ نها، سفر به ايرانشهر و ديدار با رهبر معظم انقلاب كه در آن روزگار در تبعيد به سر مي بردند، بود. آيت الله ثابتي هم اكنون در قم حضور دارد و از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است .

ثاراللهي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمد ثاراللهى همدانى- كه از دانشمندان موصوف به ديانت و تقوا و مروجين معروف به صفا و دانش است در سال 1321 ق در يكى از قراء همدان تولد يافته و در خاندان زهد و تقوا تربيت شده و مقدمات فارسى و عربى را در مكتب

خانه آن قريه خدمت ميرزا على اكبر عالم آنجا آموخته و در سال 1339 ق به عراق سلطان آباد مسافرت و به ادامه تحصيل پرداخته و پس از انتقال مرحوم آيت الله حايرى به قم ايشان هم در سال 1340 به قم آمده و سطوح را خدمت آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و آيت الله گلپايگانى و مرحوم آيت الله يثربى كاشانى خوانده و به درس مرحوم آيت الله حايرى حاضر و از فقه و احوال آن مرحوم استفاده و پس از فوت ايشان به تبليغ دين و ترويج احكام و مبارزه با فرقه ضاله نموده و چندى هم مرحوم آيت الله بروجردى براى تبليغ و ارشاد مردم به كردستان و نقاط ديگر رفته و خدمات عالى انجام داده و مورد توجه آيت الله گرديده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ثروت، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور ثروت در سال 1327 در شهر اردبيل متولد شد. ايشان داراي مدرك دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1368 مي باشدو نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي منصور ثروت به قرار زير است: سوابق تحصيلي ديبلم اد بي در دبيرستان اذرابادگان اردبيل 1345 كارشناسي رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تبريز 1352 كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تبريز 1356 دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران 1368

همسر و فرزندان : منصور ثروت متاهل و داراي يك فرزند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري دكتر منصور ثروت به ترتيب زير است: از سال 1352 تا 1359كارمند دانشگا ه تبريز

از 1359 تا 1370 عضو هيا ت علمي دانسگاه تبريز از سال 1370 تا كنون عضو هيا ت علمي دانشگاه شهيد بهشتي مدير گروه زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه شهيد بهشتي از سال 1380 تا 1382 مدير گروه انتشارات فرهنگستان عضو شوراي پژوهشي دانشكده عضويت در برخي از گرد هماييهاي ملي و بين المللي

فعاليتهاي آموزشي : منصور ثروت از سال 1360 تا كنون در مقاطع كارشناسي كارشناسي ارشد و دكتري زبان و ادبيات فارسي مشغول به تدريس در دانشگاه شهيد بهشتي ؛ دانشگاه هرمزگان و تبريز مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : از علايق پژوهشي منصور ثروت مي توان به : لغت متون ادبي، نقد ادبي و مكتبهاي ادبي اشاره كرد.

چگونگي عرضه آثار : ب- مقالات 20 مقاله در مجله هاي معتبر دانشگاهي و غير دانشگاهي و ارائه در كنفذانسهاي علمي عنوان هاي طرحهاي پژوهشي و زمان اجراي آن: روشهاي اثباتي اهل عرفان

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اشنايي با مكتبهاي ادبي انتشارات سخن

ويژگي اثر : ج اول 1385

2 تحرير نوين تاريخ جهانگشاي جويني انتشارات امير كبير

ويژگي اثر : چ اول 1362 دوم 1378

3 خردنامه

ويژگي اثر : تصحيح،چ اول 1366 دوم 1371 سوم 1375

4 درست بنويسيم

ويژگي اثر : دانشگاه تبريز چ اول 1370 دوم 1374

5 روش تحقيق و مرحع شناسي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه بيام نور ج اول 1381

6 روش تصحيح انتقادي

متون

ويژگي اثر : انتشارات بايا ج اول 1378

7 فرهنگ غياث اللغات

ويژگي اثر : چ اول 1363 دوم 1375

8 فرهنگ كنايات

ويژگي اثر : چ اول دوم 1376 انتشارات سخن

9 فرهنگ لغات و تعبيرات عاميانه و معاصر

ويژگي اثر : چ اول 1365 دوم 1378

10 كشور وسط دنيا ( ره اورد سفر چين )

ويژگي اثر : انتشارات امير كبير چ اول 1380

11 گزيده ديوان خاقاني

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه بيام نور ج اول 1381

12 گنجينه حكمت در اثار نظامي

ويژگي اثر : چ اول 1369 دوم 1375

13 مجموعه مقالات كنگره بين المللي نظامي

ويژگي اثر : چ اول 1372

14 نظريه ادبي نيما

ويژگي اثر : انتشارات بايا چ اول 1375

15 نگارش فارسي ( براي دانشجويان زبان انگليسي )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه بيام نور چ اول 1374

16 يادگار گنبد دوار

ويژگي اثر : چ اول 1369 دوم 1375

ثعالبي نيشابوري، ابومنصور عبدالملك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(430/429 -350 ق)، اديب، نويسنده و مورخ. وى در دو روش نثر مصنوع و مرسل استاد بوده است. چون شغلش پوستين دوزى از پوست روباه بود، به ثعالبى مشهور شد. آثار مشهور او عبارت اند از: «يتيمه الدهر»، در شرح احوال شعراى بزرگ عهد مولف از شام

تا ماوراءالنهر، كه از حيث انشاء بليغ و از باب اشتمال بر احوال و اشعار بسيارى از شعراى آن عصر، خاصه شعراى تازى گوى ايران، اهميت بسيار دارد. وى اين كتاب را به وسيله ذيلى به نام «تتمه اليتيمه»، تكميل كرده است. از ديگر آثار وى: «الاعجاز و الايجاز»؛ «خاص الخاص»؛ «ثمارالقلوب فى المضاف و المنسوب»؛ «نثر النظم»؛ «التمثيل و المحاضره».[1]

ابومنصور عبدالملك بن محمد نيشابورى (ف. 429 ه.ق.) اديب و نويسنده و مورخ قرن چهارم و آغاز قرن پنجم است. وى در نثر مصنوع و مرسل عربى هر دو استاد بود. از آثار او يتيمة الدهر (ه.م.)، الاعجاز و الايجاز، خاص الخاص، ثمار القلوب فى المضاف والمنسوب، نثر النظم، كتاب التمثيل و المحاضرة و چند كتاب ديگر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (311/4)، تاريخ ادبيات ايران (642 -641 /1)، دايره المعارف فارسى (713/1)، ريحانه (365 -364 /1)، سرآمدان فرهنگ (136/1)، سيرالنبلاء (438 -437 /17)، وفيات الاعيان (180 -178 /3)، هديه العارفين (635/1).

ثعلبي، ابواسحاق، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 437/427/426 ق)، قارى، مفسر، حافظ، مورخ، فقيه، اديب و محدث. از اهالى نيشابور بود. وى از ابوطاهر بن خزيمه و ابوبكر بن مهران مقرى و ابومحمد مخلدى و همطبقه ى آنان روايت كرده است. استادان بسيار ديده و احاديث بسيار شنيده است. ابوالحسن واحدى تفسير را از او روايت كرده است. در علم قرآن او را يگانه ى زمان خود مى دانستند. از آثار وى: «عرايس المجالس فى قصص الانبياء»؛ «الكشف و البيان فى تفسير القرآن» معروف به «تفسير كبير» يا «تفسير ثعلبى»؛ «تاج العرايس»؛ «ربيع المذكرين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (206 -205 /1)، دايره المعارف فارسى (713/1)، الذريعه (67

-66 /18 ،243 -242 /15)، روضات الجنات (257 -255 /1)، ريحانه (368 -367 /1)، سيرالنبلاء (437 -435 /17)، كشف الظنون (1496 ،1131)، الكنى و الالقاب (131/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (38 -36 /5)، الوافى بالوفيات (308 -307 /7)، وفيات الاعيان (80 -79 /1)، هديه العارفين (75/1).

ثقة الاسلام، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد محسن بن مير محمّد باقر بن مير سيد على مدرس مير محمّد صادقى. عالم جليل، در 12 ربيع الثانى سال 1285 در اصفهان متولّد گرديده، مقدّمات علوم را در اصفهان نزد علماى اين شهر آموخته، در سنّ هيجده سالگى به عتبات عاليات جهت تكميل تحصيلات مهاجرت نموده، در آن ارض اقدس مدّتى نزد جمعى از دانشمندان تلمّذ نموده كه از آن جمله است: ميرزا محمّد على رشتى، و ميرزا محمد حسن شيرازى، و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و آقا سيد محمد كاظم يزدى، و قسمت عمده تحصيلات او نزد آخوند خراسانى بوده، و از خواصّ آن مرحوم به شمار مى آمده، و در 1230 به ايران معاودت نموده، به درس و بحث و اقامه جماعت اشتغال جسته.

سرانجام در قبل از ظهر روز 6 ماه صفر سال 1382 وفات يافته، در تخت فولاد درتكيه مير محمّد صادقيها جنب تكيه ملك مدفون گرديد.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- ارشاد المسلمين، در نسب نامه خود. و در اين كتاب از او استفاده شده است 2- انيس العارفين، در احوال برزخ و جنّت و نار، مطبوع 3- تقريرات اصولّيه اساتيدش 4- حاشيه بر طهارت شيخ 5- خلاصة الاصول، از محبث الفاظ تا محبث تعادل و تراجيح 6- رساله در اصول دين 7- رساله در لباس مشكوك 8- رساله در تقليد اعلم

9- رساله در عدالت 10- رساله در قاعده من ملك شيئاً 11- رساله در قاعده ميسور 12- رساله در وضو، طبق رساله شيخ اسماعيل مقرّى كه تمام سطرها اگر خوانده شود مسأله وضو است، و كلمات اوّل سطرهاى هر صفحه غرض از تأليف است، و كلمات وسط سطرها اگر جمع شود مسأله لغز است، و كلمات آخر سطرها بيان ذكر دعايى است به جهت علاج جراحات 13- رساله اى در طرق روايت خود و اجازه آنها به فرزندش فاضل بزرگوار آقا سيد محمّد كاظم 16- كتابى در مجازاتهاى معاصى (حدود و ديات و تعزيزات) 15- مبك المؤمنين 16- مشكول، مانند كشكول 17- مقتصر المقال، در علم رجال 18- نور الايمان، ردّ بر بابيّه؛ و رسائل عديده ديگر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقة الشريعة، علي نقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در غره ى صفر 1291 در اصفهان متولد، و به درس: آقا سيد محمد باقر درچه اى، و آقا مير محمدتقى مدرس، و آقا ميرزا محمد هاشم چهارسوقى حاضر شده، سپس در مسجد محله نو به امامت و نشر احكام پرداخته، و هم در اين شهر در 1376 وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ثقة الواعظين، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل و اديب و شاعر، و از محترمين اهل منبر اصفهان به شمار مى رفت. كتب و رسائل چندى تأليف نموده و آن ها را در پشت جزوه هاى كه در ترجمه و شرح حديث كساء نوشته و به طبع رسانيده نام برده است:

1- آثار باقريّه 2- بغية الامجاد فى لغات الاضداد 3- ترجمه و شرح حديث كساء، مطبوع 4- دررالثمين 5- ديوان السادات 6- سرور العباد فى صدق المعاد 7- سلطان المقاتل 8- كرامة الامّة فى معرفة الائمّة 9- لئالى الصدق و خير التحف 10- مجمع الاحزان 11- معاجز القرآن 12- المعراجيّة 13- منتخب اللغة؛ و غيره.

در شب شنبه 26 ذى حجّة الحرام سال 1380 وفات يافته، در اطاق پدر مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقةالاسلام، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج شيخ محمّد باقر بن شيخ محمّد تقى رازى اصفهانى.

عالم زاهد فقيه مجتهد اصولى، از مشاهير علما و فقها و مدّرسين اصفهان. مادرش دختر سيد صدر الدين عاملى بوده، به دين جهت از طرف پدر و مادر هر دو، نواده شيخ جعفر كبير است.

در ربيع الاول سال 1271 در اصفهان متولّد شده، و در اصفهان و نجف نزد: پدر بزرگوار خود، و آقا شيخ مهدى نجفى، وحاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و ميرزاى بزرگ شيرازى، و شيخ راضى نجفى تحصيل نموده تا به مقامات عاليه اجتهاد نايل شده، در اصفهان به درس و بحث و اقامه جماعت و تدريس پرداخته.

سرانجام در روز 3 شنبه چهارم شعبان المعظم سال 1318 وفات يافته، در نجف اشرف در جنب برادر خود آقا شيخ محمّد حسين مدفون گرديد.

در تاريخ اصفهان و رى (:335) درباره او گويد: عقل اكمل آقايان

مسجد شاه بوده، و به كارهاى خوب اقدام نمود، يكى: دادن سالى هزار تومان به دولت، عوض ماليات قهوه خانه هاى اصفهان و بستن آن انجمن مفاسد و كارخانه اتلاف مال و جان و حال و وقت و شرافت و آسايش مردم را. دوّم: جلوگيرى از خيالات سطحى برادرش آقاى حاج شيخ نور اللَّه.

تاريخ فوتش «ثقة الاسلام آوى بالجنان» است.

ديگر از آثار او احداث مدرسه اى به نام خودش در محّله حسن آباد اصفهان كه ظاهراً محلّ مدرسه ساروتقى بوده و در طول زمان خراب شده، ايشان در سال 1317 تجديد بنا كردند.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- حواشى بر كتاب ارشاد الاذهان، كه آن را فرزندش حاج شيخ مهدى به دستور او ترجمه كرده و وى حاشيه كرده است 2- رساله در آداب نماز شب و استخاره، مطبوع 3- رساله در اصول دين، مطبوع 4- كتابى در معاصى كبيره، مطبوع 5- كتابى در ولايت به عربى 6- رساله عمليّه كه در آن هزار مسأله از مسائل نماز را ذكر فرموده است. 7- مناسك حج؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقةالسلام

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ميرزا) على آقا تبريزى بن (حاج ميرزا) موسى، از علماى آذربايجان (و. تبريز 1277- مقت. 1330 ه.ق.). وى در نظم و نثر فارسى مهارت داشت و از تأليفات او «مرآة الكتب» در اسامى مؤلفات شيعه است. او از مشروطه طلبان و آزاديخواهان بود و در تبريز به دست روسهاى تزارى به دار آويخته شد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ثقفي كوفي، ابراهيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابواسحق ابراهيم بن محمّد ثقفى كوفى اصفهانى، از بزرگان مؤلّفين، و ثقات مصنّفين و موّرخين است، در اوّل، زيدى مذهب بوده و سپس امامى شده است، در حدود پنجاه و سه مجلد كتاب تأليف نموده.

شرح حالش در معالم العلماء، و معجم الادباء، و روضات الجنات(:2) و ديگر كتب مبسوطاً نوشته شده است.

از كتب اوست: 1- اخبار زيد بن على 2- اخبار كشته شدگان از اولاد ابى طالب عليه السلام 3- قيام حسن بن على عليه السلام 4- مقتل الحسين عليه السلام 5- مقتل أميرالمؤمنين عليه السلام 6- الجمل 7- فدك 8- صفّين 9- حكمين 10- نهروان 11- ما نزل من القرآن فى أميرالمؤمنين عليه السلام 12- المودّة فى ذى القربى 13- كشته شدگان از آل محمّد؛ [14-العارات] و غيره.

وفات صاحب عنوان در سال 280 هجرى در اصفهان روى داده است.

در فضيلت او همين بس كه ابونعيم اصفهانى در حقّش گفته است: كان غالياً فى الرفض.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقفي نژاد، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ثقفي نژاد

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد ثقفي متولد 1323، تبريز، داراي شماره 4، در يك خانواده مذهبي چشم به جهان گشود. پدرم سلاله الاطياب آقاي سيد علي اصغر ثقفي مردي متدين و كاسب كار بود. پس از اتمام دوره مدرسه ابتدايى، در سال 1335 وارد مدرسه طالبيه تبريزي تبريز شدم و مقدمات علوم عربي و ادبيات فارسي و عربي را شروع كردم. دو كتاب ادبي ارزنده گلستان و كليله و دمنه را از مرحوم آقاي حاج ميرزا علي نمرودي فرا گرفتم و همزمان جامع المقدمات را در صرف و نحو

به پايان رساندم. مقداري از معالم الاصول و جلد اول لمعه را در تبريز به پايان بردم و سپس در سال 1341 بعد از وفات مرحوم آيت الله بروجردي و براي تداوم تحصيل عازم حوزه علميه قم گرديدم.در مدت 5 سال متون فقه و اصول، رسائل، مكاسب و كفايه را به ترتيب از آيت الله سبحانى، شيخ ابوالفضل علماني و آيت الله پاياني و آيت الله سيد محمدباقر سلطاني به اتمام رساندم. همزمان در درس فلسفه منظومه سبزواري شهيد دكتر مفتح حاضر مي شدم و سپس ادامه فلسفه اسلامي را به ترتيب از آيت الله سبحانى، استاد جوادي آملى، شهيد مطهري و آيت الله محمد گيلانى، دنبال كردم.همچنين كلام اسلام، كشف الراء خواجه نصر را از آيت الله آستارائي به پايان رساندم. در علم تفسير، به تفسير استاد صالحي نجف آبادى ، آيت الله سبحاني حاضر مي شدم. آن روزها، در شب هاي جمعه و شنبه، در دبيرستان دين و دانش شهيد بهشتى، طلاب قم به كلاس زبان و مكالمه عربي شركت مي كردند كه من هم به مدت 9 سال از استاد اسدي دبير زبان و استاد رخشان فر زبان را تكميل كردم. سپس به مدت 6 سال در درس خارج فقه آيت الله شريعتمداري و اصول آيت الله مكارم، حاج آقا مرتضي حائري حاضر مي شدم.هنگامي كه دارالتبليغ اسلامي افتتاح شد در دوره اول و دوم آن موسسه علمي شركت كرده و سپس دوره تحصيلات تكميلي را آغاز كردم. در سال 1356 كه در دوره تحصيلات تكميلي دارالتبليغ اسلامي حضور داشتم، فرصتي پيش آمد كه از طرف موسسه علمي دارالتبليغ اسلامي كه حكم دانشگاه اسلامي را داشت به

خارج از ايران، كشور آمريكا، با بورسيه تحصيلي اعزام شدم و وارد دانشگاه تمپل Temple فيلادلفيا شدم و در رشته تطبيق اديان و جامعه شناسي ديني وارد دوره فوق ليسانس شدم. پس از اخذ مدرك، تعدادي از دروس دوره دكتري را مي گذراندم كه مقارن پيروز انقلاب مواجه با مبارزه سياسي جمهوري اسلامي با دولت آمريكا شديم، در نتيجه تحصيل ناتمام مانده و به خاطر فعاليتهاي سياسي _ اسلامي _ ويزاي تحصيلي ام لغو گرديد و به ايران آمدم.در سال 63 كه تازه دانشگاه آزاد اسلامي تاسيس شده بود در كنكور دوره دكتري شركت جستم و به عنوان شاگرد اول كنكور در رشته تاريخ و تمدن اسلام، ادامه تحصيل دادم. رساله دكتري خود را زير عنوان: ساختار اجتماعي _ سياسي دولت مدينه با درجه بسيار خوب پذيرفته شد. و از تاريخ به بعد در دانشگاههاي تهران _ آزاد اراك و تهران مركز مشغول تدريس هستم. در حال حاضر، به عنوان استاديار دانشگاه كه به دانشياري تبديل مي شود در دوره ارشد و دكتري دانشگاه دروس علوم اجتماعي _ جامعه شناسي ديني تدريس مي نمايم و از وضع تحصيل و تدريس خود راضي هستم.

ثقفي، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1239 ش)، پزشك، نويسنده و مترجم. ملقب به اعلم الدوله. وى به شيوه ى پدر، كه از اطباى مشهور ناصرالدين شاه بود، ابتدا طب را در دارالفنون فراگرفت، سپس براى تكميل تحصيلات به پاريس رفت و در اوايل سلطنت مظفرالدين شاه به تهران بازگشت و در دستگاه شاهى، مقامى عالى يافت و از سوى شاه به اعلم الدوله ملقب شد. پس از فوت مظفرالدين شاه، طبيب مخصوص ملك منصور ميرزا شعاع السلطنه شد. اعلم الدوله در زمان محمدعلى شاه، به

اجبار به فرانسه رفت و در پاريس، به كمك برادرش، دكتر جليل خان نديم السلطان، انجمنى به نام ايران جوان دوم تاسيس كرد و به فعاليت بر ضد محمدعلى شاه پرداخت. پس از فتح تهران، دكتر اعلم الدوله به ايران بازگشت و رئيس اولين بلديه ى قانونى تهران شد. سپس با سمت ژنرال كنسول به سويس رفت. در اين ماموريت سى تن از جوانان بختيارى را به منظور ادامه ى تحصيل به اروپا برد. ثقفى در زمان رضاشاه مدتى مدير كل و سپس وزارت معارف و اوقاف بود. وى در اواخر عمر از كارهاى دولتى كناره گرفت و انجمنى به نام انجمنى معرفه الروح تجربتى ايران تاسيس كرد. خليل خان طبيبى حاذق و نويسنده اى توانا بود. او به زبان فرانسوى تسلط داشت و مقالات و رسايلى به آن زبان نوشته است. سرانجام در تهران وفات يافت و در امامزاده عبدالله در آرامگاه سعدالدوله دفن شد. تاليفات به جاى مانده از وى: «باغ سرور»؛ ترجمه ى داستانهايى از ادبيات فارسى به فرانسه؛ «كنت مونت كريستو»، جلد دوم ترجمه از فرانسه به فارسى؛ «فرائد اللغه»؛ «خردنامه جاودان»؛ «هزار و يك حكايت»؛ «كليد زندگى»؛ «كليد شناسايى در علم غيرمرئى هفتاد و يك مقاله ى معرفه الروح»؛ «مقالات گوناگون»، شامل حوادث و وقايع تاريخى عهد قاجاريه، به ويژه در دوران سلطنت ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه، كه در اغلب آنها خود وى شاهد عينى و حاضر و ناظر بوده است.[1]

معروف به اعلم الدوله، فرزند ميرزا عبدالباقى حكيم باشى، متولد 1236. پس از انجام تحصيلات مقدماتى در تهران، به پاريس رفت و در رشته ى پزشكى درجه ى دكترا گرفت. بعد از مراجعت به ايران به استادى رشته ى طب دارالفنون برگزيده شد. مدت ها در

آن سمت به تعليم پزشكان ايرانى مشغول بود. در دوران سلطنت مظفرالدين شاه، به جاى ميرزا محمودخان حكيم الملك كه ابتدا وزير دربار و بعد والى گيلان شد، به سمت پزشك مخصوص شاه انتخاب گرديد و تدريجاً شاه را عميقاً زير نفوذ خود قرار داد و از طرفى چون به حكومت قانون و مشروطه علاقه مند بود، در هر فرصت شاه را تشويق به صدور فرمان مشروطيت مى كرد. مساعى او در تسريع صدور فرمان مشروطيت به گواهى تاريخ بر اهل تحقيق مكتوم نيست. بعد از صدور فرمان مشروطيت، همچنان به كار طبابت و استادى دارالفنون اشتغال داشت. مدتى رئيس انجمن بلدى تهران (انجمن شهر) و زمانى نيز كنسول ايران در سوئيس شد. در 1323 ش در سن 87 سالگى درگذشت. او از مشاهير و پزشكان دوره ى قاجاريه و مشروطيت ايران به شمار مى رود. مردى بود بسيار فاضل، اهل تحقيق و تتبع، نويسنده اى توانا با سبكى روان و شيرين و جذاب. در عمر طولانى خود آثار گرانبهائى از خود به يادگار گذارد كه مهمترين آنها عبارتند از: 1- هزار و يك حكايت؛ 2- صد و پنجاه مقاله يادگار عصر جديد؛ 3- خردنامه ى جاويدان؛ 4- مقالات گوناگون؛ 5- فوائدالنصايح؛ 6- تحفه ى نوروزى؛ 7- هزار و يك نصيحت و چند اثر ديگر.

اعلم الدوله يكى از معتقدان جدى احضار ارواح بود. در تهران، انجمنى به نام انجمن معرفةالروح تشكيل داد. از لحاظ اخلاقى و انسانى از افراد كم نظيرى بود كه سال ها مى گذرد و نظيرشان پيدا نمى شود. فرزندش حسين اعزاز ثقفى در حفظ و نگهدارى و ازدياد كتب و آثار عتيقه ى او جديتى به تمام معمول داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:[1] دايره المعارف فارسى (713/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (223 -215 /1)، سرآمدان فرهنگ (249/1)، شرح حال رجال (489 -487 /1)، لغت نامه (ذيل/ خليل ثقفى)، مولفين كتب چاپى (28 -24 /3)، يادگار (س 3، ش 5، ص 48 ،45)، يادداشتهاى قزوينى (178 -176 /8).

ثمره، يداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يدالله ثمره در سال 1311 در شهر كرمان بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته زبانشناسي از دانشگاه لندن-انگلستان در سال 1348 است. وي استاد بازنشسته دانشگاه تهران ، و هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشكده زبانها و ادبيات دانشگاه آزاد اسلامي مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي والدين و انساب : پدر يدالله ثمره ،عنايت الله ثمره نام دارد.خاطرات كودكي : يدالله ثمره در يك خانواده فرهنگي متولد شد و دوره دبستان را تحت نظر پدر و مادرش در دبستان بدر سيرجان تحصيل كرده است.او مي گويد:" پدر و مادرم، هردو ، معلم بودند و من تحصيلات اوليه ام را در خانواده پيش پدر ومادر شروع كردم و سپس در مدرسه اين دونفر ،تحصيلات ابتدايي را به پايان رساندم. پدرم مدير مدرسه بود و مادرم هم معلم همان مدرسه. بنابراين، اولين معلمان من پدر و مادرم بودند. قبل از اينكه به مدرسه بروم، پدرم قرآن و مقداري تعليمات مذهبي به من آموخت. من شش سال ابتدايي را در مدرسه پدرم به پايان رساندم. مدتي از دوره تحصيلات ابتدايي را در كرمان گذراندم و بعد از انتقال پدرم به يكي از مدارس سيرجان ،كه به مديريت آن مدرسه رسيد، من هم به انجا نقل مكان كرده و تا ششم ابتدايي را در آن مدرسه

بودم." اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : يدالله ثمره در يك خانواده فرهنگي در شهر كرمان به دنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : يدالله ثمره پس اتمام تحصيلات ابتدايي ،تحصيلات متوسطه اش را در دانشسراي مقدماتي كرمان به پايان رساند و در مهرماه 1329 به عنوان آموزگار پايه يك به خدمت وزارت فرهنگ آن زمان درمي آيد. يكي دو سال بعد ، ديپلم كامل متوسطه در رشته ادبي را اخذ و چندسالي در وزارت فرهنگ كرمان تدريس كرد. او در سال 1336 به تهران آمد و در كنكور دانشگاه تهران در سه رشته ادبيات فارسي، باستان شناسي و حقوق شركت كرد و در هر سه رشته قبول شد و از بين آنها ادبيات فارسي را بر گزيد. در سال 1339 با رتبه اول ، از دانشكده ادبيات ليسانس ادبيات فارسي گرفته و بلافاصله وارد دوره دكتراي ادبيات فارسي مي شود و حدود دو سال ونيم در اين دوره تحصيل كرد. استاد در اواسط سال ،1341 از طرف دولت ايران بورس تحصيلي شاگرد اولي دريافت كرد و براي تكمل معلوماتش به انگلستان عزيمت كرد و در دانشگاه لندن به تحصيل زبان شناسي پرداخت و در سال 1347 با درجه دكترا از دانشگاه لندن فارغ التحصيل شد. خاطرات و وقايع تحصيل : يدالله ثمره در خصوص انگيزه اش از انتخاب زبان شناسي آن هم در سالهايي كه در نظام آموزش عالي چيزي به اين عنوان اصلاً وجود نداشت مي گويد: «ما در دوره ليسانس دو يا سه درس با محتواي زبان شناختي داشتيم. چند تا از اين درسها به زبان شناسي و زبان هاي باستاني مثل

پهلوي ، فارسي باستان و اوستا و نيز ساختمان اين زبانها مربوط مي شد. يكي دو درس هم به زبان شناسي نوين مربوط مي شد، مثل تاريخ زبان و دستور زبان و غيره كه اينها جزو دروس ادبيات بود و با عنوان رشته زبان شناسي تدريس نمي شد. استادان اين دروس هم بعضي مانند مرحوم پورداود و مرحوم صادق كيا، زبان هاي باستاني را درس مي دادند و بعضي مثل مرحوم خانلري و مرحوم مقدم مطالبي به اسم زبان شناسي جديد تدريس مي كردند. البته چيزهايي كه آنها درس مي دادند با اين زبان شناسي كه امروز مي شناسيم تا حدودي فرق داشت و آميزه اي بود از زبان شناسي باستاني و جديد... يادم هست وقتي كه از استادهايم خداحافظي مي كردم كه بروم خارج ، بعضي ها به من سفارش مي كردند كه زبان شناسي بخوانم. از ميان اين افراد، به خصوص بايد از دكتر مقدم ، خانلري و كيا يادكنم كه مرا خيلي تشويق مي كردند. آنها معتقد بودند چون ما متخصص زبان شناسي نداريم و اين رشته در آينده مطمئناً در ايران تأسيس خواهد شد براي تدريس آن به متخصص و مدرس نياز داريم. اين بود كه وقتي به انگليس رفتم، تا حدودي با زبان شناسي آشنايي داشتم.» دكتر ثمره درباره خاطراتش از لندن و تحصيل در آنجا چنين مي گويد: «يادم هست كه وقتي وارد دانشگاه شدم، تا مدتي، حداقل شش ماه، همه چيز برايم سير و سياحت بود و تازگي داشت چون با آن سيستم دانشگاهي كاملاً بيگانه بودم. از رفتار استادها گرفته تا طرز حرف زدن آنها با دانشجو،

طرز رفتارشان، معاشرت شان با دانشجوها، تجهيزات كتابخانه ها، آزمايشگاهها و امثال اينها همگي برايم تازگي داشت.» فعاليتهاي ضمن تحصيل : يدالله ثمره بين سالهاي 38 تا 39 حرف «ه_» لغتنامه دهخدا را نوشته و همكاري هايي هم در تأليف فرهنگ معين داشته است.استادان و مربيان : يدالله ثمره در دوران تحصيلات دانشگاهي در ايران از محضر اساتيدي چون بديع الزمان فروزانفر، دكتر محمد معين، جلال الدين همايي، محمد تقي مدرس رضوي، ابراهيم پورداوود، عبدالحميد فروزاني، دكتر محمد خوانساري، دكتر ذبيح الله صفا ،استادخانلري،دكتر مقدم و دكتر صادق كيا كسب فيض كرد و از اساتيد دوران تحصيل وي در دانشگاه لندن، مي توان از: جي.دي.اوگانور، ا.سي.گيمسون، آر. اچ. روبينز و هاليدي نام برد.وقايع ميانسالي : يدالله ثمره در سال1347 به عضو يت هيأت علمي دانشگاه تهران درآمد و در سالهاي ،1350 1360 و 1369 به ترتيب به درجه استاديار، دانشيار و استاد نايل گشت. يكي از زمينه هاي مورد علاقه ثمره آموزش زبان فارسي به خارجيان است و در اين زمينه هم خيلي كار كرده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغلي كه يد الله ثمره به عهده داشته اند عبارتند از : كارشناس برنامه ريزي آموزشي دروزارت علوم و آموزش عالي رياست انجمن زبانشناسي ايران عضويت در هيأت علمي دانشگاه تهران از سال 1347 استاديار، دانشيار و استاد دانشگاه تهران طي سالهاي 1369 - 1350 مدير گروه زبان شناسي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران طي سالهاي 75 - 1370 مدير پژوهشگاه گويش شناسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي طي سالهاي 54 - 1351 مدير گروه علوم انساني انستيتو علوم بيمارستاني طي سالهاي 57 - 1352 عضو پيوسته فرهنگستان زبان

و ادب فارسي عضو دائمي انجمن آواشناسي بين المللي IPA همكاري با موسسات و مراكزي تحقيقاتي : فرهنگستان دوم بمدت 4 سال ،مركز تحقيقات الكترونيك دانشگاه صنعتي شريف بمدت يك سال ، موسسه دانش پژوهش ايران بمدت يك سال،وزارت جهاد كشاورزي مركز تحقيقات روستاييبمدت سه سال،وزارت آموزش و پرورش دفتر تهيه و تدوين كتب درسي و آموزشي بمدت سه سال ،بنياد ايرانشناسي بمدت يك سال ،فرهنگستان زيان و ادب فارسي بمدت هشت سالفعاليتهاي آموزشي : يد الله ثمره بعنوان دبير دبيرستانهاي ايران ازسال 1329تا 1342 فعاليت داشته است و بعنوان استاد يار، تدريس در دانشگاههاي تهران ، تربيت معلم ، امام خميني قزوين و انستيتو علوم بيمارستاني تهران ازسال 1347 تا 1377 را عهده دار بوده اند. وي همچنين درسال 1377 بعنوان استاد در دانشگاه آزاد اسلامي و دانشگاه لندن به تدريس زبان شناسي اشتغال داشته است .مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : يدالله ثمره يكي از مؤسسين اصلي آزمايشگاه زبان دانشكده ادبيات دانشگاه تهران مي باشد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يدالله ثمره در نخستين كنگره تحقيقات ايراني ، سومين و چهارمين كنگره تحقيقات ايراني ، سمينارزبانشناسي ، سمينار جهاني ISO و همايش ايرانشناسي بنياد ايرانشناسي شركت كرده است . همچنين با فرهنگستان علوم بخش گردآوري گويشهاي ايران، از سال 1350تا1354 و در مركز تحقيقات الكترونيك دانشگاه صنعتي شريف و درموسسه توسعه دانش و پژوهش ايران و دروزارت جهاد كشاورزي، مركزتحقيقات روستايي، در وزارت آموزش و پرورش، دفتر تهيه و تدوين كتب درسي وآموزش فارسي به خارجيان،نيز فرهنگستان زبان وادب فارسي فعاليت داشته است .شاگردان : يدالله ثمره در

باره دانش آموختگان و دانشجويان تحت تعليم خود چنين مي گويد: «الآن 90درصد افرادي كه در دانشگاههاي مختلف زبان شناسي درس مي دهند، يا پرورش يافتگان داخل هستند يا لااقل فوق ليسانس خود را در اينجا گرفته اند و براي گرفتن دكترا به خارج رفته اند. مثلاً دكتر سيمين كريمي فوق ليسانس خود را همين جا گرفت. دكترايش را همين جا تا حد رساله گرفت و بعد رفت خارج و رساله اش را در آنجا نوشت و دكترايش را از آنجا گرفت و حالا هم در دانشگاههاي آمريكا درس مي دهد.» و البته شاگردان ديگري چون دكتر حسن پوراقدم كه مشغول تدريس در آمريكاست، يا چند نفر ديگر از دانشجويانش كه حالا در دانشگاههاي انگليس تدريس مي كنند ثمره سالها تلاش و كوشش يدالله ثمره مي باشد.همفكران فرد : يدالله ثمره با دكتر باطني و دكتر ميلانيان همفكري نزديكي دارد.آرا و گرايشهاي خاص : يدالله ثمره درباره زبان شناسي مي گويد: «زبان شناسي از ابتداي پيدايش تا امروز در مسير رشد بوده است. زبان شناسي فارسي در مسير تكامل بوده است. به طور كلي اولين هدف زبان شناسي در ايران اين بودكه به زبان فارسي و زبان شناسي زبان فارسي خدمت كند. در اين راهكارهاي زيادي صورت گرفته و مقالات و كتابهاي نسبتاً قابل توجهي نوشته شده است.» جوائز و نشانها : - دريافت لوح تقدير از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي ترجمه كتاب " زبانهاي خاموش" در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران - تنديس سخن ،دانشگاه علامه طباطبائي در سال 1383 - مدال زرين دانشگاه تهران-تهران در سال 1385 بمناسبت

تجليل و قدرداني از خدمات علمي.چگونگي عرضه آثار : از يداله ثمره تعداد زيادي مقالۀ تحقيقي و فرهنگي و زبان شناسي در نشريات مختلف مانند: نشريۀ دانشكدة ادبيات، نشريه كنگره ايران شناسي، مجله وحيد، مجله رودكي و غيره به چاپ رسيده است. - تعداد مقالات منتشر شده در مجلات علمي :17 مقاله - شركت در مجامع علمي : 7 مورد آثار : nbsp1 A Course In Colloquial Farsi ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه تهران،19772 The Arrangement Of Segmental PhinemesIn Farsi ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه تهران، شماره 15773 The verb system In Zeynabadi Dari ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال1357 به چاپ رسيده است4 آرايش واكه اي واژه هاي ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران درسال 1354 به چاپ رسيده است5 آموزش زبان فارسي ويژگي اثر : آزفا 1 ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، سال 1366 . اين كتاب يك دوره 5 جلدي است كه به زبان فارسي و انگليسي نوشته شده و تاكنون به 16 زبان ترجمه شده است6 آموزش زبان فارسي ويژگي اثر : آزفا ، وزارت و فرهنگ و ارشاد اسلامي ، سال 13677 آموزش زبان فارسي ويژگي اثر : اين كتاب درآزفا و تحت وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي درسالهاي 69_ 1367به چاپ رسيده است.8 آواشناسي

زبان فارسي ، آواها و ساخت آوائي هجا ويژگي اثر : مركز نشر دانشگاهي، سال13649 پاره اي ويژگيهاي دستوري دري ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران درسال 1356 به چاپ رسيده است10 تحليل ساختاري فعل در گويش گيلكي كلاردشت ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيا ت دانشگاه تهرا ن در سال 1367 به چاپ رسيده است11 تحليل سبكي حافظ و معرفي غزلي تازه منسوب به او ويژگي اثر : اين مقاله درچهارمين كنگره تحقيقات ايراني درسال1354 به چاپ رسيده است12 تحليلي بررده شناسي زبان ، ويژگيهاي رده شناختي زبان فارسي ويژگي اثر : اين مقاله در مجله زبان شناسي درسال 1369 به چاپ رسيده است13 تهيه و تدوين بخشي ازحرف «ه»لغت نامه دهخدا ويژگي اثر : مجلدات 75تا 10414 درياي خليج فارس درصوره الارض ابن حوقل ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات دردانشگاه تهران درسال1368 به چاپ رسيده است15 دريچه اي به زبان فارسي ويژگي اثر : انتشارات المهدي، سال 137316 راهنماي تدريس زبان فارسي ويژگي اثر : اين كتاب درآزفا و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي درسال 1369 به چاپ رسيده است.(اين كتاب تاكنون به زبانهاي فرانسه، آلماني، روسي، اسپانيايي، تركي استانبولي، هندي و... ترجمه شده است)17 راهنماي زبان فارسي

ويژگي اثر : انتشارات المهدي ، سال 1374-اين دو كتاب كه براي دانشگاههاي قزاقستان ،تاجيكستان و ازبكستان نوشته شده توسط مرحوم پروفسور رستم اوف به زبان قزاقي و خط سيريليك برگزيده شده است.18 زبانهاي خاموش ويژگي اثر : ترجمه، باهمكاري دكتر بدر الزمان قريب ، پژوهشگاه علوم انساني ، سال 1365- اين كتاب، برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در 1366 از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد ،19 ساختمان فونولوژيكي درفارسي ويژگي اثر : اين مقاله در نخستين كنگره تحقيقات ايراني در دانشگاه تهران درسال1350 چاپ شده است20 ساختمان واجي «وند » درفارسي ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1351 به چاپ رسيده است21 شناخت نظام آوايي زبان ويژگي اثر : (ترجمه)، فرهنگ معاصر. (زير چاپ) .22 طرح آوايي واژه هايي دو هجايي درفارسي ويژگي اثر : اين مقاله درسومين كنگره تحقيقات ايراني دربنياد فرهنگ ايران درسال 1352 به چاپ رسيده است23 طرح حرف نويسي و واج نويسي زبان فارسي ويژگي اثر : اين مقاله در سمينار جهاني ( Internation Standadization Organization )درلندن در آوريل 1997 به چاپ رسيده است24 نظام آوايي زبان ويژگي اثر : نظريه و تحليل ، فرهنگ معاصر ، سال 136825 همكاري در تهيه و تدوين فرهنگ فارسي ويژگي اثر : اين

كتاب تاليف محمدمعين است .

ثمري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ثمري

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه قم شدم و در موسسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني مشغول به تحصيل شدم. ادبيات و فقه و اصول تا اواسط رسائل و مكاسب را از محضر اساتيد معظم صلواتي، تقوي، استادي، مقتدايي، تهراني، و در ادامه از محضر آيت الله ستوده و آيت الله اعتمادي بهره مند شدم. در سال 1359 با تاسيس مدرسه عالي تربيتي و قضايي طلاب قم توسط شهداي بزرگوار بهشتي و باهنر در آزمون ورودي مدرسه مذكور شركت نموده و به مدت يك سال از محضر اساتيد آيت الله شاهرودي دكتر احمدي و بقيه اساتيد اقتصاد اسلامي فلسفه روانشناسي ادبيات و بقيه دروس را با معدل 18 و اخذ مدرك كارشناسي به پايان رساندم .

در سال 60 در آموزش و پرورش مشهد مشغول تدريس در مراكز تربيت معلم مشهد شدم. از سال 63 مدتي به عنوان عضو هسته گزينش آموزش و پرورش خراسان و سپس معاون پرورشي آن اداره در ضمن تدريس در مراكز تربيت معلم و شركت در درس كفايه آيت الله مرتضوي تا سال 65 كه براي ادامه تحصيل به قم منتقل شدم انجام وظيفه نمودم.از سال 65 ضمن تدريس در دبيرستان هاي قم در درس خارج فقه و اصول آيات عظام منتظري، سبحاني، وحيد خراساني، فاضل لنكراني و نوري همداني به مدت 15 سال شركت نمودم.

مدت 5 سال با نظارت آيت الله نوري همداني بحث حج و مسائل مستحدثه را به صورت استدلالي زير نظر اساتيد بزرگوار

ممدوحي و خليلي بررسي نمودم. از سال 76 به عنوان روحاني حج و عمره در خدمت زائرين بيت الحرام مي باشم و در طول سال علاوه بر تدريس از منبر وعظ و خطابه در مساجد شهر مقدس قم و بقيه شهرها براي تبليغ معارف اسلام بهره مند مي باشم به علاوه مدت 3 سال است به عنوان استاد تاريخ اسلام در دانشگاه تدريس دارم.

ثمري، محمد ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد ابراهيم بن خير الحاج آقاى حاج اكبر آقاى ثمرى گلپايگانى از فضلاء محترم و بنام حوزه علميه قم است در عليشاه عوض، وى در سال 1311 شمسى در گوگد گلپايگان (زادگاه آيت اللَّه العظمى گلپايگانى) متولد شده و پس از رشد مقدمات و ادبيات را در حوزه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا هدايت وحيد در گلپايگان خوانده و در سال 1365 قمرى به قم مهاجرت نموه و سطوح را در خدمت آيت اللَّه صدوقى يزدى و آيت اللَّه سلطانى و حجةالاسلام آقاى حاج شيخ اسداللَّه نوراللهى و حجةالاسلام آقاى حاج آقا رضاى صدر تكميل نموده سپس بدرس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه موسوى شركت نموده و از خرمن علوم آنان بهره ها برده آنگاه در سال 1388 ق حسب الامر آيت اللَّه العظمى گلپايگانى به عليشاه عوض عزيمت نموده و در مسجد جامع آنجا به اقامه جماعت و خدمات دينى و نشر معارف اسلامى اشتغال دارند.

از آثار ايشانست: تعمير اساسى مسجد جامع و چند باب دكان و مؤسسه ى براى مصارف و مخارج مسجد و كتابخانه اى براى مسجد كه در شرف تكميل مى باشد و نيز جلسات متعددى براى تنوير افكار جوانان و مبارزه با افراد منحرف و ضد ولايت در عليشاه عوض و

مناطق ديگر شهريار دارند ادام اللَّه توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جابري انصاري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ميرزا على مستوفى بن محمود.

فاضل ارجمند گرامى، اديب موّرخ شاعر، از مشاهير فضلا و دانشمندان اصفهان، و از خاندان علمى و ادبى، در 18 رجب 1287 در شيراز متولّد شده، و در 5 جمادى الثانيه سال 1376 در اصفهان وفات يافته، در ايوان داخلى بقعه بابا ركن الدين مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت جمعى از افاضل همچون: ميرزا محمّد حسن نجفى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى تلمّذ فرموده، و در اين بين به تأليف و تصنيف اشتغال جسته، كتب زيادى تأليف نموده، و اغلب آنها را به طبع رسانيده است.

اينك به اسامى برخى از آنها اشاره مى شود:

1- آثار الحسان، در بدايع اشعار نسوان 2- اوصاف المستحسنه 3- آگهى شهان از كار جهان، 4 مجلّد 4- آفتاب درخشنده 5- اسرار الانصار 6- اسرار تاريخى قاجاريه 7- بدايع و نوادر 8- تاريخ اصفهان، مختصر 9- تاريخ اصفهان و رى 10- تفسير حسن، تفسير قرآن مجيد 11- تهذيب الاخلاق 12- ترجمه وفيات الاعيان ابن خلّكان كه به دستور ظل السلطان انجام داده 13- ترجمه فقه ابوحنيفه 14- تسهيل وصّاف 15- ديوان اشعار 16- رساله در حقيقت معراج 17- صعود المسعود 18- عشق حقيقى و مجازى، منظومه فارسى 19- گزارش شرح حال سعدى و حافظ 20- گنجينة الاسرار 21- گوهر شب چراغ، جلد اوّل آن مطبوع 22- لئالى السمط فى معالى النبى و السبط 23- منشآت 24- نوش دارو، در اخلاق 25- نور الثقلين، در مناقب رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم؛ و رسائل عديده ديگر از مطبوع

و غير مطبوع، حدود سيزده مجلّد.

مرحوم انصارى در كتب خويش به نام جمعى از مشاهير خاندان خويش كه در اصفهان ساكن بوده اند اشاره مى كند. ذيلاً نام آنها در اين كتاب جهت تتميم مطلب تذكّر داده مى شود:

1- خواجه كمال ابوالفتح جابرى فرزند خواجه جلال الدوله، معاصر شاه اسماعيل و مشرف خزانه سلطنتى.

2- ميرزا باقر فرزند ميرزا محمّد على كلانتر اصفهان، و واقف خانه ها و املاكى در اصفهان.

3- رئيس برگه، با فضايل متوافر، و از زمره اخيار و صاحبان خيرات بوده.

4- جلال الدين. از وزراى تراكمه و از اسخياى معروف بوده، معاصر سلطان الوند بهادر.

5- ميرزا حسين جابرى، كلانتر و حكمران اصفهان در عهد نادر شاه، و مقتول به امر او.

6- ميرزا داود، در دستگاه سلاطين صفويّه بوده، شاعر و اديب و بانى تكيه حاج ميرزا داود در جويباره است.

7- ربيع الدين، معاصر با نادر شاه و فرزند رفيع الدين.

8- رفيع الدين ابن مهدى مستوفى الممالك ايران.

9- ميرزا سلمان اعتماد الدوله بن على، اديب و نويسنده و شاعر معصر شاه طهماسب صفوى.

10- ميرزا عبداللَّه فرزند ميرزا سلمان، اديب و شاعر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

جاپلقي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد اسمعيل بن المرحوم آقا محمد صادق صادقى جاپلقى از علماء و دانشمندان مبرز و مشهور بفضل و تقواى تهران ميباشد. وى در سال 1313 ق در يكى از قراء جاپلق كه از مضافات اراك است بدنيا آمده و پس از رشد و طى مقدمات به اراك مسافرت نموده و از ابتداء با حضرت آيت اللَّه آقاى حاج شيخ محمد على اراكى رفيق بحث و شريك تحصيل بوده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدعلى خان و آيت اللَّه

حاج شيخ محمد سلطان العلماء استفاده سطوح نهائى نموده و از اول ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى در اراك حاضر جلسات درس فقه و سطوح آنجناب شده و پس از مهاجرت و انتقال ايشان به قم مهاجرت بحوزه علميه نموده و تا سال 1354 ق از مرحوم آيت اللَّه موسس استفاده و هم چند ماهى از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى (در موقع تبعيدشان به قم) بهره مند شده و در سال مزبور منتقل به تهران و در خيابان صفارى رحل اقامت افكنده و تا حال حاضر كه هشتاد سال از سن شريفش مى گذرد به اقامه جماعت در مسجد (صفارى) و ترويج دين و خدمات مذهبى و تدريس فقه و اصول اشتغال دارد. از آثار ايشان است تقريرات درس فقه و اصول كاملى مرحوم آيت اللَّه حايرى.

فرزند برومند ايشان جناب ثقةالاسلام آقا شيخ خليل اللَّه صادقى جاپلقى تهرانى از فضلاء محصلين حوزه علميه قم است كه مدت ده سال در مشهد مقدس بتحصيل اشتغال داشته از محضر مدرسين بزرگ استفاده نموده آنگاه به قم مشرف و چندين سال است كه از محضر آيات عظام و مدرسين والا مقام حوزه كسب فيض و كمال مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جاربردي، فخرالدين، ابوالمكارم احمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 746 ق)، فقيه و اديب شافعى. وى از فضلاى شاگردان قاضى بيضاوى و از داناترين دانشمندان تبريز بود و اوقات خود را بيشتر به تدريس و تاليف در زمينه علوم عقلى و نقلى صرف مى كرد. بين جاربردى و قاضى عضدى ايجى مشاجرات بسيارى در علوم بود. وى در تبريز درگذشت. از تاليفات او: «الحواشى على الكشاف» زمخشرى؛ شرح «المنهاج» بيضاوى؛ حاشيه بر «شرح المفصل» ابن حاجب، در

نحو؛ «شرح اصول البزدوى»؛ «شرح الحاوى الصغير» قزوينى، و فروع فقه شافعى؛ «شرح الشافيه»، ابن حاجب، در صرف؛ «شرح الهدايه للمرغينانى» در فروع حنفيه؛ «المغنى»، در نحو.[1]

(منسوب به جاربرد) ابوالمكارم فخرالدين احمد ابن حسن بن يوسف، دانشمند معروف قرن هشتم (ف. تبريز 746 ه.ق.) وى پيوسته موظبت بر تحصيل علوم مى كرد و به افاده طالبان علم ممارست داشت.

او ساكن تبريز بود و در همانجا درگذشت. جاربردى نزد قاضى بيضاوى صاحب تفسير معروف تلمذ كرده و با قاضى عضدالدنى ايجى معارضات و مناقضات داشته. وى تأليفات بسيار دارد از جمله: شرح شافيه ابن الحاجب در علم صرف، كتاب السراج الوهاج كه شرح بر كتاب منهاج استادش قاضى ناصرالدين بيضاوى است در علم اصول، تعليقات بر كشاف. المغنى كه رساله ايست در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (107/1)، حبيب السير (232/3)، روضات الجنات (347 -345 /1)، ريحانه (380/1)، كشف الظنون (626 ،1021 ،1478 ،1879 ،2036 ،222)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، الكنى و الالقاب (137/2)، معجم المولفين (199 -198 /1)، هديه العارفين (108/1).

جاكوبس، كين

قرن:20

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نام واقعي : Glen Jacobs

قد: 7 فوت

ورن : 320 Ibs

زمان تولد :April 26, 1967

محل تولد : Madrid, Spain

اهل : Knoxville, TN

آغاز حرفه : 1994

مربي : Dean Malenko

ضربه نهايي : Chokeslam

كين كار خود را در باشگاه SMW با نام Unabomb آغاز كرد.

در 7 آوريل سال 1995 Unabomb به همراه آل اسنو موفق شدند گروه the Rock 'n' Roll Express را شكست دهند و در Pikeville, KY قهرمان جديد Smoky Mountain Wrestling Tag Team title شوند.

كين به خود ماسكي زد و و نام خود را Doomsday گذاشت و خود را از شانس ها

قهرماني كمربند USWA Southern title معرفي كرد كه در نهايت در 13 جولاي سال 1997 با شكست Spellbinger اين كمربند را به دست آورد.

كين كار خود را در WWF با نام Isaac Yankem شروع كرد كه يك دندانپزشك براي Jerry "The King" Lawler بود

بعد از اينكه اسكوت هال ( رازور رامون ) و كيوين نش ( ديزل ) WWF ترك كردند و به WCW رفتند .جيم رس مجبور شد با Big Daddy Cool به جاي ديزل و با The Bad Guy به جاي رازور رامون قرار دادبست كه نقش رازور را Rick Bogner بازي ميكرد و نقش ديزل را همين Glen Jacobs بازي ميكرد.

كين كار خود را دوباره با عنوان برادر كوچك آندرتيكر شروع كرد ولي در 5 اوكتبر سال 1997 در BAD BLOOD در بازي كه بين آندرتيكر و شان مايكلز در HELL IN A CELL بود اومد و وارد رينگ شد و يك تامبستون به آندر زد و باعث باختن آندرتيكر شد.

كين در Montreal و در Survivor Series سال 1997 توانست كه منكايند را شكست دهد.

- در داستان جديدي كه براي كين در زندگي ورزشيش پيش اومد اين بود كه در مراسم تشييع جنازه والدين آندرتيكر و احتمالا كين اتاق پذيرايي آتش گرفت . و كين كه از بيرون وارد خانه ميشد ديد كه ساختمان در حال رفتن به زير آتش هست و و ديد كه بين پدرش پاول بيرر و آندر تيكر دعوا رخ داده به پدرش كمك كردند و از روي عمد آندرتيكر را به داخل آتش انداختند و با هم ديگر فرار كردند.

-بعد از مدتي آندرتيكر دوباره بازگشت و يك

مسابقه ي CASKET MATCH با كين برگزار كرد كه درون مسابقه كين به كمك پاول بيرر موفق شد آندر را به درون CASKET بندازد و بعد روي تابوت بنزين ريخت و آن را آتش زد .

- در رويال رامبل سال 1998 در WWF وقتي كه آندرتيكر در مسابقه CASKET MATCH با صاحب كمربند WWF champion يعني شان مايكلز حضور داشت در حين مسابقه كين آمد و باعث باخت آندرتيكر شد .

در رستل منيا XIV آندر تيكر با 3 باز زدن تامبستون به كين بازي را برد اما كين اولين كسي بود كه با وجود خوردن تامبستون بازي را واگذار نميكرد.

-در Unforgiven سال 1998 وقتي كه تريپل ايچ و كين در يك مسابقه رينگ آتش مبارزه ميكردند آندر تيكر آمد و ايكس پك يار كين را خوني در بيرون رينگ انداخت كين هم بازي را ول كرد و از رينگ پريد بيرون وبازي را باخت البته در اين بازي دست كين سوخت !

- كين در راو به كمك منكايند توانست آندرتيكر را شكست بدهد و شانس اول براي گرفتن كمربندWWF Champion در "King of the Ring شود.

-وينس مكمهمن قرار داد مسابقه اولين خون ( First Blood ) را بين كين كه ماسك داشت و استن كلد به طور حتم برد استن كلد غير ممكن بود !!!

- در King of the Ring سال 1998 كين خيلي راحت استن كلد را شكست داد

وآمادگي خود را براي كمربند WWF title اعلام كرد .

- منكايند و كين در 13 ژولاي سال 1998 با يكديگر تيم شدند و ميخواستند كه كمربند WWF Tag Team را از گروه the New Age

Outlaws بگيرند .

-در 10 آگوست سال 1998 آندر تيكر امد و به تنهايي مانع برندن كين و منكايند در مسابقه با New Age Outlaws شد .

- كين و آندر تيكر و استن كلد در يك مسابقه triple threat match سره WWF champion در PPV Breakdown شركت داشتند كه در طي ان مسابقه هر دو برادر استن كلد را پين كردند براي همين برنده اون مسابقه معلوم نشد ؟

- با سفارش مكمهن در Judgment Day همون سال استن كلد داور افتخاري بود براي مسابقه بين آندر تيكر و كين براي مشخص شدن قهرمان WWF champion. ( كه ننوشته بود كه كدوم يك بازي را بردن ؟ )

- در 30 مارچ سال 1999 كين و ايكس پك باز با يكديگر يار شدند و جف جارت و اون هارت را شكست دادن و قهرمان جديد WWF World Tag Team شدند.

- در سال 1999 در شهر Kansas City, MO كين و ايكس پك موفق شدند كه مارك هنري و ديلو برون را شكست دهند و از كمر بند خود دفاع كنند .

- كين در King of the Ring سال 1999 توانست بيگ شو را شكست دهد .

- در آرماگدون سال 1999 كين در مسابقه ي steel cage توانست كه ايكس پك را شكست دهد .

- بعد از يك مدت دوري كين دوباره با پدرش پاول بيرر در راو در 7 فوريه سال 2000 برگشت

- كين به همراه ريكيشي در رستل منيا 2000 كه در Anahim برگزار شد توانستند كه ايكس پك و رود داگ را شكست دهند

- در 18 آوريل سال 2000 در WWF/IWA event كين به همراه

راك توانستند كه گروه Dudley Boys را شكست دهند.

- در PPV كه در شهر لندن انگيليس به نام Insurrextion برگزلر شد كين توانست Bull Buchanan را شكست دهد .

- در 14 آگوست سال 2000 كين در راو اومد و در رينگ يك چوك اسلم زيبا به آندرتيكر زد !!!

- در Survivor Series سال 2000 كين توانست كه كريس جريكو را شكست دهد .

در ژوين سال 2001 كين و آندر تيكر دوباره رو در روي يكديگر قرار گرفتند !

در رستل منيا XVII كين توانست كمربند WWF Hardcore را با وجود بيگ شو و ريون ببرد .

در 17 آوريل سال 2001 كين و آندرتيكر در شهر Nashville, TN توانستند ادج و چيرستين را شكست دهند و كمربند WWF World Tag Team را ماله خود كنند .

- كين در Judgment Day سال 2001 كه در شهر Sacramento برگزار شد توانست كه تريپل ايچ را شكست دهد و كمربند Intercontinental را ماله خود كند .

- در 7 آگوست سال 2001 كين به همراه آندرتيكر در WCW توانستند كه Chuck Palumboو Sean O'Haire را شكست دهند و كمربند WCW World Tag Team را ماله خود كنند .

- در Summerslam سال 2001 كين و آندرتيكر توانستند كه DDP و KANYON

را شكست دهند و كمربند WWF World Tag Team را ماله خود كنند.

- در Unforgiven سال 2001 كه در WCW برگزار شد كين و آندر تيكر از كمربند خود در مقابل تيم Kronic دفاع كردند .

- در 3 مارچ سال 2002 كين به همراه بيگ شو در سنگاپور توانستند كه Dudley Boyz را شكست دهند .

- در آوريل سال 2002 كين

براي يك مدتي از كشتي كج كنار رفت.

- كين يك ماه بعد به WWE با يك ماسك جديد اومد

- در Unforgiven سال 2002 كين به همراه بوبا ري دادلي و بوكر تي و گالدست توانستند تيم Un-Americans را كه متشكل بود از ( تست - لنس استورم - ويليام ريگل - چيرستين ) شكست دهند.

- شب بعد از Unforgiven كين به همراه هاريكين توانست لنس استورم و چيرستين را شكست دهد و قهرمان WWE World Tag Team شوند .

- در 30 سبتامبر سال 2002 كين در Houston توانست كريس جريكو را شكست دهد و قهرمان كمربند Intercontinental شود .

- در 31 مارچ سال 2003 در شهر Seattle, WA سه تا تگ تيم حضور داشتند اين كين و روب وان دام بودند كه توانستند بر گروه Dudley Boyz و تگ تيم Sean Morley and Lance Storm غلبه كرده و كمربند World Tag Team را ماله خود كنند .

- كين و RVD در 12 مي سال 2002 از كمربند خود مقابل Legion of Doom محافظت كردند.

- بعد از اينكه در 23 ژوين سال 2003 بازي خود را مقابل بريپل ايچ باخت و كمربند WORLD HEAVY WEIGHT را از دست داد _ كين ماسك خود را در آورد

- در Summerslam سال 2003 كين توانست روب وان دام را شكست دهد.

- در Unforgiven سال 2003 كين توانست شين مك مهن را در مسابقه last man standing شكست دهد .

- در Survivor Series سال 2003 كين باز هم شين مك مهن را اين بار در مسابقه ambulance" match برد

- در 17 مي سال 2004 كين مسابقه 18-man battle royal

را برد تا بتواند در مقابل قهرمان World Heavyweight كه در ان زمان كريس بنوا بود در Bad Blood همون سال مسابقه دهد كه در اون مسابقه نا موفق بود .

- در Summerslam سال 2004 كين موفق به شكست مت هاردي شد .

- در New Year's Revolution كين موفق به شكست اسنيتسكي شد.

- در Backlash سال 2005 كين ويسكرا را برد.

- در Vengeance سال 2005 كين موفق به شكست ادج شد .

- در Taboo Tuesday سال 2005 كين به همراه بيگ شو توانست كه تگ تيم Trevor Murdoch and Lance Cade را شكست دهند و قهرمان World Tag Team شود

- و در Armegeddon سال 2005 هم كين به همراه بيگ شو توانست بر باتيستا و ري مستريو غلبه كند.

بيوگرافي كامل KANE :

نام : Glen Thomas Jacobs

محل تولد : شهر مادريد در اسپانيا

تاريخ تولد : چهارشنبه ، 6 ارديبهشت سال 1346 شمسي = 26 April 1967 ميلادي

محل رشد و بزرگ شدن : خيابان لوييس در شهر نشويل در ايالت ميسوري آمريكا

تحصيلات : رشته زبان انگليسي در دانشگاه ميسوري در شمال شرق آمريكا

محل اقامت فعلي : شهر ناكس ويل در ايالت تنسي در جنوب شرقي آمريكا

خصوصيات ظاهري : موهاي قهوه اي روشن ، رنگ چشم آبي

قد : 2 متر و 6 سانتي متر . البته كفشي مخصوصي مي پوشد كه يك كفي سه لايه دارد و قد او را به دو متر و 13 سانتي متر مي رساند.

وزن : 55/147 كيلوگرم

طالع بيني (ستاره شناسي) او : شماره تولد او 8 است. متولد سال گوسفند .

وضعيت تاهل : متاهل است. نام همسر Maurisa . دو دختر هم

دارد.

تعداد برادر و خواهر : 1 خواهر به نام Becky ، 1 برادر به نام Brian

محلهاي سرمايه گذاري و درآمد : فروشگاه ورزشي (فعلا تعطيل است) ، رستوران خوراكهاي دريايي (هم اكنون مشغول كار است)

لقب ها و نامهاي داخل رينگ : Big Red Monster ، Angus King ، The Black Knight ، The Christmas Creature ، Diesel ، Doomsday ، Isaac Yankem ، D.D.S (دندانپزشك) ، Kane ، Unabomb .

مربيان كشتي كج او : Dean Malenko ، Jeff Bradley ، Ray Candy .

نام فن معروف او : Chokeslam .

افتخارات اخير او : قهرمان مسابقات WWE Champion ، Intercontinental Champion ، World Tag Team Champion ، WCW Tag Team Champion و Hardcore Champion .

تاريخچه مختصري از فعاليت كشتي كج Kane . چگونه او به عنوان برادر Undertaker ، وارد WWE شد. سرآغاز قصه و چگونگي رخ دادن :

Kane در اوايل كشتي زير نظر Dean Malenko تعليم ديد و وارد - United States Wrestling Association) USWA) – انجمن كشتي ايالات متحده - به عنوان Christmas Creature (كسي كه متولد شده در روز كريسمس است)، شد. اين وضعيت خيلي طول نكشيد. Glen Jacobs سپس در سال 1992 در USWA ، خود را به عنوان Doomsday معرفي كرد و همين حقه را به WWC در جزيره پورتوريكو زد. در 1995 ، Glen Jacobs ، به طور اتفاقي با Jim Cornette در ايالت ميسوري ملاقات كرد. او به گروه Smoky Mountain Wrestling كه متعلق به Cornette بود ، پيوست و در آنجا به مقام Unabomb رسيد. Glen Jacobs سپس يار Al Snow (معروف به Simply Sensational) شد و بعد از

قهرماني Tag Team با او از Smoky Mountain Wrestling رفت.

Glen Jacobs در آزمون ورودي WWF خيلي خوش شانسي آورد ، چون Vince McMahon ، خيلي تحت تاثير سايز و خصوصيات عضلاني و ورزشي او قرار گرفت. او به سرعت تحت عنوان دكتر Isaac Yankem ، دكتراي جراحي فك و دندان ، به WWE پيوست (دندانپزشك خبيث Jerry Lawler) . اگر چه اين حقه او نگرفت. اما او ديگر هر طوري بود خودش را وارد WWE كرده بود و شانسهاي ديگري به او روي آورد.

وقتي كه واقعا حقه دكتر Isaac Yankem او نگرفت دوباره به Smoky Mountain Wrestling برگشت و دوباره همان مقام Unabomb رسيد .

در 1996 ، به Glen Jacobs ، نقش Diesel كه Kevin Nash در هنگامي كه اين كلك را زده بود و در حال ترك WWE بود ، بر عهده داشت ، پيشنهاد شد. هوادارن Diesel ، حاضر به قبول Diesel قلابي يا Diesel 2 نشدند و اين حقه هم راه به جايي نبرد .

در سال بعد ، Glen Jacobs ، يك بار ديگر براي USWA كشتي گرفت .

در اين اثنا ، Paul Bearer ، Undertaker و Vince McMahon، پس از جستجوي فراوان چيزي را پيدا كردند كه بعدا يكي از بزرگترين افراد ماسكدار كشتي شد ، يعني KANE . آنها در حالي كه ايده هايي در سر داشتند از يك سالن ورزشي به سالن ورزشي ديگر مي رفتند. در يك روز كه آنها به Smoky Mountain Wrestling رسيدند ، فكر مي كنيد چه كسي را ديدند ؟ هيچ كس جز Kane . Percy مي گويد هم او و هم Undertaker به

خوبي مي دانستند كه Kane ، شخصي است كه مي تواند كاراكتري كه آنها در ذهن داشتند را توصيف كند.

Kane ، تا حالا حدود 6 سال است كه دوام آورده است و خيلي بيشتر از بقيه كشتي كج كارا كه به آنها اميدوار بودند ، رشد و پيشرفت داشته است. در سال 2003 ، طرفداران Kane ، هنگامي كه در نهايت ماسك خود را برداشت ، شوكه شدند. ولي اين برداشتن ماسك مقام و اعتبار Kane را بيش از پيش كرد. قابليتهاي او در داخل رينگ كشتي كج و خارج از رينگ واقعا منحصر به فرد بود .

در ضمن توجه كنيد كه تا به حال هيچ كس جز Glen Jacobs ، كاراكتر Kane را بازي نكرده است.

خلاصه سوابق كشتي Kane :

اوايل دهه 1990 : كار در ژاپن ، پورتوريكو ، ميسوري و فلوريدا .

14 دسامبر 1992 (دوشنبه ، 23 آذر ماه سال 1371 شمسي) ، در USWA به عنوان Christmas Creature (متولد شده در روز كريسمس) معرفي شد. آقاي Bill Moody (همان Percy Pringle) مي گويد كه Kane بعد از حقه اي كه در USWA زد ، آنقدر خجالت زده و شرمنده شده بود كه دوباره پيش Bill Moody برگشت و از او عذرخواهي كرد.

1992 : اولين لقب او Angus King بود و آن هم زماني بود كه در سالن خيابان لوييس در ايالت ميسوري ظاهر شد و پس از آن بود كه به جنوب و به سمت USWA رفت.

1994 : در USWA ، به عنوان Doomsday معرفي شد. شركت در Tag Team با Al Snow و برنده شدن Smoky Mountain Tag Team Championship در

1995 .

1995 : در SMW (Smoky Mountain Wrestling) به عنوان Unabomb معرفي شد . مقام قهرماني مسابقات Tag Team با Al Snow در 7 April 1995 (جمعه ، 18 فروردين سال 1374) .

در 1995 Glen Jacobs ، شركت در رقابتهاي SMW (با رياست Jim Cornette) را با عنوان Unabomb آغاز كرد. Unabomb و Al Snowدر قالب يك Tag Team در SMW رقابت كردند و مسابقات Tag Team را در SMW يعني Smoky Mountain Tag Team Championship با شكست دادن The Rock و Roll Express در يك Pole Match تحت عنوان Coal Miner's Glove ، بردند .

Unabomb در 4 آگوست 1995 (جمعه ، 13 مرداد 1374) ، به Undertaker در مسابقه Super Bowl of Wrestling در SMW باخت. 8 روز بعد ، Unabomb و Al Snow در يك مسابقه تحت عنوان loser-leaves-town (بازنده شهر را ترك مي كند) شركت كردند و از حريفهاي خود يعني Tracey Smothers و Dirty White Boy باختند. Glen Jacobs سپس از WWE سر درآورد.

تابستان 1995 : به عنوان دكتر دندانپزشك Isaac Yankem (Dr. Isaac Yankem DDS) در WWE معرفي شد.

يك دندانپزشك ديوانه كه Jerry Lawler با خود آورد تا به او در رقابت و دشمني ديرينه اش با Bret Hart (The Hitman ) كمك كند. Hart در مسابقات SummerSlam سال 95 بهتر از Dr. Isaac Yankem ظاهر شد و همينطور در مسابقه قفس در ماه اكتبر در RAW نيز پيروز شد.

Isaac Yankem ، به مسابقه دادن در WWE ادامه داد ، اما تعداد خيلي كمي از طرفدارانش او را مي ديدند چون او چندين سال ، اكثرا ، در مسابقات تاريك

بازي مي كرد. ضمنا ديگر بهAhmed Johnson و Bob Holly علاقه اي نداشت.

1996 : در WWE تحت عنوان The New Diesel (Diesel 2) ظاهر شد كه اين عنوان قبلا متعلق به Kevin Nash بود.

با رفتن Kevin Nash و Scott Hall از WWE ، Glen Jacobs به تلويزيون WWE برگشت، اما تحت عنوان و ظاهر متفاوت ديگري ظاهر شد. Jim Ross گزارشگر ، ادعا كرد كه او Diesel و Razor Ramonرا به زمين خواهد آورد. اما دو مرد ظاهر شده در RAW ، Nash و Hall نبودند. Rick Bogner يكي از افراد باسابقه و قديمي در سازمان Frontier Martial Arts ژاپن در نقش Razor Ramon و Glen Jacobs در نقش Diesel ظاهر شدند.

اين حقه ، موفقيت كمي در WWE بدست آورد و تا اوايل 1997 ، كه اين حقه راهي به سوي USWA شد كه Razor Ramon قلابي Diesel قلابي را در يك مسابقه loser-leaves-town شكست داد.

1997 : در WWE ، تحت عنوان KANE در P.P.V Bad Blood توسط Paul Bearerو به عنوان برادر Undertaker ، معرفي شد كه ماسكي بر سر داشت تا آثار سوختگي صورتش را مخفي كند و توانست برنده مسابقات سنگين وزن USWA Heavyweight Championship در July 1997 بشود.

1999-2000 : در 1999 او باز هم به WWF پيوست. ولي يكي از اعضاي WWF به نام Chyna با خيانت به او سعي در خراب كردن وجهه KANE كرد و موفق هم شد . اما بعد از مدتي او با Undertaker متحد شد و يك بار ديگر برگشت. بعد از اينكه از Undertaker جدا شد ، با ديگر با تشكيل يك گروه Tag

Team با X-Pac چهره شد و در همان زمان بود كه از حالت سكوت خود خارج شد و شروع به حرف زدن با استفاده از صداي ته حنجره خود (البته به ندرت) كرد و اولين چيزي هم گفت اين بود " Suck it " و يك دوست دختر كشتي كج كار به نام Terri Poch براي خود انتخاب كرد كه عكس آن را در زير مي بينيد. (قد : 175 سانتي متر . وزن : 64 كيلوگرم . تاريخ تولد : يكشنبه ، 29 مرداد سال 1346 شمسي = 20 August 1967 ميلادي)

اين Tag Team ، هنگامي كه X-Pac به D-Generation X ملحق شد ، شكسته شد.

به خاطر دشمني هايي كه KANE و Terri پيدا كردند ، او هم به KANE خيانت كرد و به گروه D-Generation X ملحق شد. دشمني Kane و X-Pac تا WrestleMania 2000 ادامه داشت و در آن بازي Kane ، پيروز شد و پيروزيش را جشن گرفت.

مدت كمي بعد از WrestleMania ، KANE از صدمه اي كه به دست او رسيد بسيار رنج برد و باعث شد حدود يك ماه كشتي كج را كنار بگذارد. بعد از اينكه برگشت ، به Undertaker و The Rock بر سر اختلافي كه با دم و دستگاه McMahon ها پيدا كرده بودند، كمك كرد. كمك به آنها در اين دشمني و خصومت در King of the Ring 2000 و در مقابل Vince و Shane Mcmahon و سپس قهرمان Triple H ، به اوج خود رسيد. درگيري مختصري بين Undertaker و KANE ، در خلال مسابقه پيش آمد كه به سرعت برطرف شد و مسئله

تمام شد.

KANE بعدا يك بار ديگر تغيير رويه داد و به Undertaker حمله كرد كه منجر به مسابقه اي بين آن دو در SummerSlam 2000 شد. مسابقه موقعي به پايان رسيد كه Undertaker ماسك KANE را از صورتش برداشت و باعث شد او از رينگ فرار كند.

Kane تا پايان سال در رقابتهاي WWF باقي ماند و سال 2000 با دشمني كه با Chris Jericho به پايان رساند .

قهرمان سابق مسابقات Intercontinental Champion ، KANE با ماسك :

--

2001 – 2002 : Kane كمي قبل از Royal Rumble 2001 ، اتحاد خود با Undertaker را مجددا تشكيل داد و نام گروهشان را Brothers of Destruction (برادران نابودي) گذاشتند و تا پايان سال 2001 با هم بودند. او در Royal Rumble 2001 ، 11 نفر از كشتي كج كاران را بيرون انداخت و در نهايت هم نفر دوم مسابقه شد.

در خلال آن سال ، Undertaker و KANE با Edge و Christian، Rikishi ، Haku ، Steve Austin و Triple H دشمني پيدا كردند. در همان زماني كه KANE در WWF Hardcore Championship رقابت مي كرد، Raven را در WrestleMania 17 شكست داد.

در خلال رقابتهاي The Invasion ، Kane و Undertaker با Diamond Dallas Page و Chris Kanyon ،هنگامي كه Page به سمت Sara زن Undertaker حمله كرد، دشمني پيدا كردند. اين دشمني در SummerSlam 2001 هنگامي كه Kane و Undertaker ، Page و Kanyon را در يك رقابت قفس فلزي شكست دادند ، به اوج خود رسيد و باعث شد هم مقام قهرماني WWF World Tag Team Championship و هم WCW World Tag Team Championship خود را حفظ

كنند.

Kane و Undertaker ، KroniK را در مسابقات Unforgiven 2001 شكست دادند و هر دو در رقابتهاي 10 نفره survivor series در Survivor Series 2001 به عنوان اعضاي Team WWF شركت كردند و برنده هم شدند. اگر چه بعدا هر دو حذف شدند .

2003 : KANE در روز دوشنبه ، دوم تير سال 1382 شمسي برابر 23 June 2003 ميلادي ماسك خود را برداشت و سپس سر خود را كامل تراشيد و اندكي مو در قسمت پايين سر خود باقي گذاشت.

در همين زمان ، Triple H ، به KANE پيشنهاد داد كه به او در گروه Evolution (گروهي متشكل از Ric Flair ، Randy Orton ، Batista و Triple H كه البته الان ديگر وجود ندارد) يك جاي ثابت خواهد داد. معاون مدير كل RAW ، Stone Cold Steve Austin ، به KANE اين شانس را داد كه اگر پيشنهاد Triple H را رد كند كاري مي كند كه در مقابل Triple H در رقابتهاي World Heavyweight Championship بازي كند. از طرف ديگر معاون مدير كل Eric Bischoff ، اصرار داشت كه KANE بايد بدون ماسك در برابر Triple H ببازد. Kane پيشنهاد Stone Cold را پذيرفت و در هفته بعد به مسابقه با Triple H در رقابتهاي Madison Square Garden رفت. Triple H مسابقه را برد و در پي مزاحمتهايي كه Triple H برايش ايجاد كرد ، ماسك خود را برداشت و معلوم شد صورتش واقعا زخمي نبوده است. او سپس به سرعت برگشت و يك ضربه Chokeslam به يار Tag Team خود يعني Rob Van Dam زد كه البته قصد داشت تا او

را در SummerSlam 2003 شكست دهد.

در مصاحبه با گزارشگر Jim Ross ، روشن شد كه مسئله سوختگي صورت KANE جنبه رواني داشته است و واقعا سوختگي در كار نبوده و اين مسئله باعث شد صحبتهايي كه قبلا شده بود مبني بر اينكه بعضي از كشتي كج كاران با ديدن صورت او يكه خوردند ، منتفي شود. در پايان مصاحبه KANE فهميد كه دارد مسخره مي شود و براي همين به Jim Ross حمله كرد و او را به زمين كوباند .

نتايج بازيهاي مهم KANE از ابتدا تا كنون :

مجله تخصصي كشتي كج – Pro Wrestling Illustrated – (PWI) ، از ميان 500 كشتي گير برتر سال 2003 به او مقام 186 را داده است.

سال 1999 ميلادي ، جايزه Tag Team مجله PWI كه با X-Pac بود را دريافت كرد.

در Smoky Mountain Wrestling :

SMW Tag Team Championship با Al Snow .

Rock 'N Roll Express را در روز 7 April 1995 در شهر پيك ويل در ايالت كنتاكي آمريكا شكست داد.

به Tracy Smothers و Tony Anthonyدر شهر Jellico در ايالت ميسوري آمريكا در روز 6 July 1995 باخت.

در United States Wrestling Association :

USWA Southern Heavyweight Championship :

Spellbinder را در روز 13 July 1997 در شهر ممفيس در ايالت تيسوري آمريكا شكست داد.

به Steven Dunn در روز 6 September 1997 در شهر ممفيس در ايالت تيسوري آمريكا ، باخت.

در World Championship Wrestling :

WCW World Tag Team Championship با Undertaker .

Chuck Palumbo و Sean O'Haireرا در روز 7 August 2001 در شهر لوس آنجلس در ايالت كاليفرنياي آمريكا شكست داد.

به Booker T و Testدر روز 25 September 2001 در

شهر دايتون در ايالت اوهايو آمريكا باخت.

در World Wrestling Federation :

WWF Championship .

Stone Cold Steve Austin را در 28 June 1998 در شهر پيتزبورگ در ايالت پنسيلوانيا آمريكا شكست داد.

به Stone Cold Steve Austin در 29 June 1998 در شهر كليولند در ايالت اوهايو آمريكا باخت.

WWF World Tag Team Championship با Mankind .

New Age Outlaws را در روز 13 July 1998 در شهر رادرفورد شرقي در ايالت نيو جرسي آمريكا شكست داد.

به Stone Cold Steve Austin در 26 July 1998 در شهر فرزنو در ايالت كاليفرنيا آمريكا باخت.

WWF World Tag Team Championship با Mankind .

Undertaker و Stone Cold Steve Austinرا در روز 10 August 1998 در شهر اوماها در ايالت نبراسكا آمريكا شكست داد.

به New Age Outlaws در روز 30 August 1998 در شهر نيويورك سيتي در ايالت نيويورك آمريكا باخت.

WWF World Tag Team Championship با X-Pac .

Owen Hart و Jeff Jarretرا در روز 5 April 1999 در شهر لانگ آيلند در ايالت نيويورك آمريكا شكست داد.

به The Acolytes در روز 25 May 1999 در شهر مولاين در ايالت ايلينوي آمريكا باخت.

WWF World Tag Team Championship با X-Pac .

The Acolytes را در 9 August 1999 در شهر شيكاگو در ايالت ايلينوي آمريكا شكست داد.

به Undertaker و Big Show در 22 August 1999 در شهر ميناپوليس در ايالت مينه سوتا آمريكا باخت.

WWF Hardcore Championship .

Raven را در روز 1 April 2001 در شهر هيوستن در ايالت تگزاس آمريكا شكست داد.

به Rhyno در روز 17 April 2001 در شهر نشويل در ايالت تنسي آمريكا باخت.

WWF World Tag Team Championship با Undertaker .

Edge و Christianرا در روز 17

April 2001 در شهر نشويل در ايالت تنسي آمريكا شكست داد.

به The Two-Man Power Trip در روز 29 April 2001 در شهر شيكاگو در ايالت ايلينوي باخت.

WWF Intercontinental Championship.

Triple H را در روز 20 May 2001 در شهر ساكرامنتو در ايالت كاليفورنياي آمريكا شكست داد.

به Albert ، در روز 26 June 2001 در شهر نيويورك سيتي در ايالت نيويورك باخت.

WWF World Tag Team Championship با Undertaker .

Diamond Dallas Page و Chris Kanyonرا در روز 19 August 2001 در شهر سن خوزه در ايالت كاليفرنيا آمريكا شكست داد.

به Dudley Boyz در روز 17 September 2001 در شهر نشويل در ايالت تنسي آمريكا باخت.

در World Wrestling Entertainment :

World Tag Team Championship با . Hurricane

The Un-Americans را در روز 23 September 2002 در شهر آناهايم در ايالت كاليفرنياي آمريكا شكست داد.

به Chris Jericho و Christianدر روز 14 October 2002 در شهر مونترال در استان كبك در كانادا باخت.

WWE Intercontinental Championship .

Chris Jericho را در روز 30 September 2002 در شهر هيوستن در ايالت تگزاس آمريكا شكست داد.

به Triple H در روز 20 October 2002 در شهر ليتل راك در ايالت اركانزا آمريكا باخت.

World Tag Team Championship با Rob Van Dam .

Sean Morley و Lance Stormرا در روز 31 March 2003 در شهر سياتل در ايالت واشنگتن آمريكا شكست داد.

به La Résistance در روز 15 June 2003 در شهر هيوستن در ايالت تگزاس آمريكا باخت.

World Tag Team Championship با Big Show .

Cade و Murdochرا در روز 1 November 2005 در شهر سانتياگو در ايالت كاليفرنيا آمريكا شكست داد.

به Spirit Squad در روز 3 April 2006 ، در شهر شيكاگو

در ايالت ايلينوي آمريكا باخت.

فعاليتهاي هنري KANE :

اولين فيلم او به عنوان Jacob Goodnight ، جز اولين فيلمهاي WWE بود و بعد از آن هم فيلم See No Evil در روز 19 May 2006 كه آدرس سايت رسمي اين فيلم در زير آورده شده است :

Jacobs در يك شكل خاص از برنامه بازي WWF در شبكه معروف بازي تلويزيوني به نام The Weakest Link در ماه March سال 2002 ظاهر شد و با شكست دادن Bubba Ray Dudley در راند آخر ، بهترين و قويترين لينك بازي شد.

كاراكتر Kane اولين بار در چاپ چهاردهم كتاب كمدي Undertaker در سال 1999 توسط موسسه Chaos! Comics كه در حال حاضر منسوخ شده است ، بوجود آمد. اين سري از كتابها كاراكتر كمدي منحصر به فرد خواهر ناتني جوانتر Kane به نام Jezebelle را نشان مي داد كه البته گفته مي شود كه Jezebelle همانند Kane نتيجه ارتباط نامشروع Paul Bearer با يك زن ناشناس است.

تا آنجا كه به Jezebelle و Kane مربوط مي شود ، آنها فقط در پدر مشترك هستند و احتمال دارد كه Jezebelle هيچي نسبتي با Undertaker نداشته باشد

جامي، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عين على فروشانى. عالم فاضل، اديب كامل، و شاعر متبحر، از اعقاب شيخ حر عاملى، در سال 1220 در قريه ى فروشان وفات يافته.

وى را منظومه اى است نظير «حمله ى حيدرى»، مشتمل بر احوالات حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در بحر تقارب، قريب بيست و پنج هزار بيت. [به نام جام گيتى نما]

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

جامي، معين الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 783 ق)، شاعر و اديب. نسبش به پنج پشت به شيخ الاسلام احمد جامى و از طرف مادر به ملك شمس الدين ابوبكر كرت، از پادشاهان آل كرت مى رسد. خواجه معين الدين خود از بزرگان خراسان به شمار مى رفت. وى در جام درگذشت و در مقبره ى نيايش شيخ احمد جام به خاك سپرده شد. وى از ادبا و شعراى نامى زمان خود بود و در نظم و نثر فارسى دست داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (219).

جان محمدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين جان محمدي

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/12/7

زندگينامه علمي

سال 1358 در يكي از روستاهاي شهرستان بيجار متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در روستا گذراندم و سپس براي تحصيلات دوره راهنمايي به مدرسه تيزهوشان شهرستان قروه رفتم. بعد از اتمام دوره راهنمايي و قبولي در آزمون دبيرستان تيزهوشان و دبيرستان سپاه سنندج، اين دومي را انتخاب كردم و در رشته علوم تجربي ادامه تحصيل دادم. پس از آن با اتمام دوره پيش دانشگاهي در رشته علوم انساني وارد حوزه علميه شدم. طلبه سطح دو حوزه بوده و هم زمان در گرايش "فلسفه روش" ادامه تحصيل مي دهم و به كار تحقيق و نويسندگي نيز اشتغال دارم. در ضمن از زندگي جديد شهري هم تقريبا بيزارم و عاشق تجربيات باطني هستم . تا خدا چه خواهد و چه تدبير كند.

جاودان، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جاودان

محل تولد : ميناب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد جاودان، صرفاً به دليل تقاضاي مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي اين زندگينامه را تحرير مي نمايم و خود را در موقعيت تحرير «زندگينامه علمي» نمي دانم.در سال 1348هجري شمسي در خانواده اي روحاني و تازه از نجف بازگشته، در حوالي رودان، از شهرهاي كوچك و شرقي استان هرمزگان به دنيا آمدم.پدرم حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاي شيخ عبدالله جاودان، نخستين معلم و استاد علمي و اخلاقي من، به گفته خود، از حدود چهار سالگي به علم من مبادرت نمودند. تا حدود هفت سالگي خواندن، نوشتن، قرائت قرآن، اشعاري از سعدي و حافظ، كتب مقدماتي «جامع المقدمات» يعنى،

امثله و شرح آن، صرف مير و التصريف را نزد ايشان فراگرفتم.از هفت سالگي وارد دبستان شده و معلم مدرسه مرا به عنوان دانش آموز كلاسم دوم ابتدايي ثبت نام كردند، هر چند نظر او كلاس پنجم بود و گويا مدير مدرسه موافق نبود. از كلاس چهارم تا سوم راهنمايي را در مدارس قم و پس از آن مجدداً به رودان بازگشته و از مدرسه شهيد بهشتي رودان در سال 1367 ديپلم علوم تجربي را اخذ نمودم.

بحمدالله در تمام مدت تحصيل دانش آموز موفقي بودم. در تمام اين دوران دو گونه فعاليت داشتم: 1. فعاليت هاي قراني و شركت در مسابقات قرآن، كه در قم مقام اول كسب نمودم و نيز در استان مركزي دوم شدم. در استان هرمزگان نيز چندين بار به مقام اول رسيدم و در مسابقات كشوري نيز در دوره دبيرستان به مقام ممتاز دست يافتم.2. ادامه تحصيلات حوزوي در ايام فراغت و در نتيجه تا اخذ ديپلم كتب حوزوي مثل جامع المقدمات (تماماً)، سيوطى، مختصر المعانى، حاشيه ملاعبدالله (در منطق)، معالم الاصول، بخشهايي از لمعتين. در همين مدت البته كتب مختلف جامع المقدمات و بخش هايي از سيوطى و گاهي كتبي در منطق را نيز تدريس مي نمودم. بيشتر كتب مذكور را نزد ابوي معظم و بخش هايي از كتاب حاشيه ملا عبدالله و نيز كتاب الارث شرح لمعه را نزد استاد فاضل و متقي حضرت حجت الاسلام عبدالعلي جاويدان، كه در آن ايام امام جمعه شهر رودان و نماينده مردم حضرت امام خميني(ره) بودند فراگرفتم. خداوند خير دنيا و عقبا را نصيبشان گرداند. انشاء الله.قصدم آن بودم كه با اخذ ديپلم و ورود به دانشگاه، همزمان

علوم حوزوي را نيز ادامه دهم. همان سال اخذ ديپلم (67) در كنكور شركت نموده و براي تحصيل در تهران قبول شدم.

اما به دليل حضور در جبهه هاي جنگ امكان ورود به دانشگاه سلب شد و در همان سال وارد حوزه علميه بندرعباس گرديدم و همزمان به تحصيل و تدريس مشغول گرديدم. البته در سطح شهر بندرعباس نيز با قرائت قرآن در مجالس عمومي و نيز داير كردن جلسه تعليم فنون تجويد و قرائت قرآن به ترويج قرآن در جامعه پرداخته و بحمدالله بركات معنوي قابل توجهي داشت و برخي از شاگردان آن جلسات اكنون به عنوان استاد مشغول ترويج قرآن هستند.سال 1372 وارد حوزه علميه قم و نيز دانشگاه مفيد قم (در رشته فلسفه غرب) شده دروس حوزوي را تا مقطع خارج فقه و اصول ادامه دادم و در تمام امتحانات كتبي و شفاهي ظرف 3 الي 4 سال شركت نموده و با موفقيت پيش رفته.در سال 1376 به اخذ ليسانس فلسفه غرب و در 1379 به اخذ فوق ليسانس در همان رشته از دانشگاه مفيد موفق شده و در همان سال در رشته كلام (گرايش فلسفه دين و كلام جديد) در مقطع دكتراي تربيت مدرس قم، دانشگاه قم، قبول شده و اكنون در آستانه دفاع هستم.

از سال 1376 وارد مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب گرديده و در گروه مذاهب اسلامي (بيشتر با گرايش تشيع اسلامي) به تحصيل و تحقيق پرداختم. و به عضويت هيئت علمي آن مركز پذيرفته شده و مقالات متعددي را در آن مركز تحرير يا ترجمه نمودم.در سال 1384 به عنوان فلوشيپ (Felowship) دانشگاه هارودارد در آمريكا پذيرفته شده

و به مدت يك سال در آن دانشگاه، به عنوان عضو هيئت علمي آن دانشگاه، به همراه خانواده حضور يافتم. در آنجا به تحقيق، تدريس براي برخي از دانشجويان ايران (به عنوان سخنراني نه تدريس) مشغول بودم. همچنين به مدت يك سال در مركز اسلامي شهر Boston (مركز ايالت ماساچوست) به سخنراني ديني _ علمي (تفسير سوره حشر) و نيز آموزش قرآن و تدريس يك دوره كامل تجويد پرداخته.

سخنراني ها و برنامه قرآن با استقبال فراوان مواجه گرديد.اعتبار علمي فلوشيپ ياد شده، فوق دكتر است. آنچه عامل اصلي اين توفيق بود، پس از لطف خداوند مساعي استاد مكرم جناب استاد آيت الله دكتر مدرسي طباطبايى، استاد تمام دانشگاه پرينستون در نيوجرسي آمريكا بود كه با معرفي اينجانب به آن دانشگاه زمينه پذيرش مرا در آن دانشگاه فراهم نمود. حضور من در آمريكا تجارب علمى، معنوي و آفاقي و اجتماعي ارزشمندي برايم به همراهداشت. به ويژه حضورم در مركز اسلامي در جمع شيعيان ايراني و پاكستانى. استقبال آنان از برنامه هاي اين جانب فوق العاده بود و اصرار زيادي بر ماندن من حداقل براي يك سال ديگر را داشتند. هنوز نيز با آنان در ارتباط هستم. انسان هاي پاك، مومن، خداخواه و ايران دوست. خدايشان خير دهد.در اين سال ها علاوه بر تدريس در موضوعاتي چون كلام اسلامى، كلام جديد و فلسفه دين، فرق اسلامى، تشيع امامي و فرق تشيع و مذاهب اسلامى، فلسفه اسلامي و... پروژه هاي تحقيقي متعددي اعم از مقاله و كتاب را به انجام رسانده ام كه بسياري از آنها منتشر شده اند. چندين پايان نامه را نيز مشاوره يا داوري نموده ام.هم اكنون عضو هيئت علمي گروه فلسفه دانشگاه مفيد

هستم. همچنين به صورت نيمه وقت با مركز اديان همكاري دارم كه زعم از تدريس و پژوهش است (عضو هيئت علمي نيمه وقت مركز هستم).متأسفانه بيش از دو سال است به علت مشغله علمي دانشگاهي و سفر خارج از كشور وقفه اي در تحصيلات حوزوي ام پيش آمده است كه اميدوارم در سال آينده مجدداً آن دروس را از سر گيرم و البته بيشتر قصد تدريس دارم. اميدوارم خداوند توفيق دهد.از خداوند منان كه همواره مددكارم بوده است مي خواهم توفيق بيشتري را در جهت اهداف انساني _ الاخص به حقير عنايت فرمايد.

جاويد كبيري، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق كتابدارى.

تولد: 1323، مشهد.

درگذشت: 3 آبان 1374، مشهد.

غلامحسين جاويد كبيرى در سال 1351 موفق به اخذ درجه ى ليسانس زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه مشهد گرديد و در ادامه ى آن به اخذ درجه ى فوق ليسانس كتابدارى از دانشگاه تهران نايل آمد. سوابق خدمت حرفه اى او با شروع فهرست نويسى در كتابخانه ى مركزى دانشگاه صنعتى (آريا مهر سابق)؛ از سال 1351 الى 1354، آغاز شد. سپس به سمت سرپرست كتابخانه ى مركز تحقيقات هسته اى سازمان انرژى ايران (1361 -1354) منصوب گرديد.

در سال 1363 به سمت رياست كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد دانشگاه فردوسى مشهد انتخاب شد. با كوشش و فعاليت هاى وى و ديگر همكارانش نظام فهرست نويسى متمركز در كتابخانه هاى دانشگاه مشهد به اجرا درآمد. و از آن پس سازماندهى و آماده سازى كل مجموعه كتب فارسى، عربى و لاتين كتابخانه هاى دانشگاه مشهد در كتابخانه ى مركزى و مركز اسنتاد انجام گرفت. از ديگر فعاليت هاى پژوهشى او تدوين طرح فهرستگان كتاب هاى فهرست شده در دانشگاه مهشد بود كه با سرپرستى و نظارت وى و كوشش همكارانش اولين جلد آن

در سال 1362 منتشر شد. سپس دو جلد ديگر نيز به زيور طبع آراسته شد.

از سال 1364 فعاليت هاى آموزشى ايشان به عنوان مدرس و سپس مربى گروه كتابدارى آغاز شد و تا پايان عمر به انجام خدمات آموزشى اشتغال داشت.

از غلامحسين جاويد كبيرى آثارى بر جاى مانده است: طرح تشكيلات كتابخانه مركزى و مركز اسناد دانشگاه مشهد (مشهد، 1362)؛ طرح پيشنهادى براى ايجاد مركز سفارش و تهيه ى مدارك (كتب و مجلات) (با همكارى حسن جاويدى و رحمت الله فتاحى، مشهد، 1362)؛ صورت كتاب هاى فهرست شده در كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد (درهمكرد ده ساله 1362 -1352) (با همكارى محمد جوان خندان، محمدعلى خاكسارى، محمدرضا شالچيان، مليحه ناظم، نقيب نقوى، مشهد، 1362)؛ نظارت بر بررسى اجمالى مسائل كتابخانه هاى دانشگاه مشهد (گروه تحقيق: حسن جاويدى، رحمت الله فتاحى، مهرى پريرخ، مشهد، 1363)؛ پيرامون نقش آموزشى كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد دانشگاه فردوسى مشهد (با همكارى رحمت الله فتاحى، مشهد، 1363)؛ فهرست توصيفى انتشارات دانشگاه فردوسى مشهد از بدو تأسيس تا مهر 1362 (با همكارى محمدعلى خاكسارى و رحمت الله فتاحى، 1364)؛ صورت كتاب هاى فهرست شده در كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد (درهمكرد دو ساله 1364 -1362) (با همكارى حسن جاويدى، محمدعلى خاكسارى، رحمت الله فتاحى، عاطفه عطرچى و مليحه ناظم، 1356)؛ نظارت بر تحقيق كتاب فهرست پايان نامه هاى فارغ التحصيلان دانشگاه ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد، جلد اول (مشهد، 1367)؛ صورت كتاب هاى فهرست شده در كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد (درهمكرد سه ساله 1367 -1364) (با همكارى رحمت الله فتاحى، محمدعلى خاكسارى، حسن جاويدى، مليحه ناظم و محمد بنكدار، مشهد، 1369).

غلامحسين جاويد كبيرى به سبب حمله ى قلبى در سوم آبان 1347 دار فانى

را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جاويدان، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1322.

درگذشت: 1370.

از آثار اوست: بررسى زبان، مبحثى در زبان شناسى همگانى (جورج يول، مترجمان اسماعيل جاويدان و حسين وثوق، تهران، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جاويدي صباغيان، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جباري، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ على اكبر بن المرحوم مشهدى عيسى جبارى از گويندگان نامى و ائمه جماعت سامى معاصر تهرانست. وى در حدود 1338 قمرى در شهر رى (حضرت عبدالعظيم حسنى) متولد شده و در يك خانواده عفيف و پاكدامن پرورش يافته و به تحصيل دروس كلاسى پرداخته و با نگارنده اين گنجينه در كلاس ششم شركت داشته و پس از پايان دروس جديد تا حدود متوسطه به دروس عربى مشتغل و مقدمات و سطوح را از علماء و مدرسين تهران فراگرفته و در دروس خارج آيت الله العظمى خونسارى و آيت الله حاج سيد ابوالحسن معارف اسلام در هيئت محترم بنى الزهراء و هيئات و مجالس ديگر مذهبى اشتغال و در مسجد محمديه (واقع در خيابان زيباى تهران) به اقامه جماعت و تدريس و تفسير قرآن مجيد مشغول مى باشند.

بيانى شيرين و مليح و زبانى فصيح كلامى جامع و صوتى نيكو و منبرى پر شور و حرارت دارد.

نگارنده گويد، جناب آقاى جبارى از علماء اخيار و گويندگان ابرار و پرهيزگار حال حاضر است و از چهل سال قبل كه ايشان را شناخته ام به پاكى و صداقت و تقوا يافته و نقطه ضعفى از ايشان نديده ام فرزند ارجمند ايشان جناب آقاى آقا مهدى جبارى از فضلاء اهل منبر و جوانان آراسته و با كمالست كه در تهران و حومه به انجام اين وظيفه خطير اشتغال دارد.

آقاى جبارى داراى آثار علمى و قلمى هستند كه هنوز به طبع نرسيده است عده اى از جوانان

مستعد را تربيت نموده و در سلك روحانيت وارد نموده اند و غالب شبها در مسجد خود به گفتن درس تفسير و مسائل احكام و مواعظه حسنه اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

جباري، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شناسنامه :

نام كامل : مجتبي جباري - متولد : 16 خرداد 1362 - سن : 25 سال - زادگاه : رباط كريم ، ايران - قد : 1٫82 متر

اطلاعات باشگاهي :

باشگاه كنوني استقلال تهران - شماره پيراهن 8 - پُست : هافبك

باشگاه هاي جوانان :

1376 راه آهن

1377 - 1383 استقلال تهران

باشگاه هاي حرفه اي :

1384 - 1383 ابومسلم مشهد

1384 - تا كنون استقلال تهران

تيم ملي :

1384 5 بازي ملي

تيم ملي :

جباري تاكنون 5 بازي براي تيم ملي فوتبال ايران انجام داده است كه بهترين بازي ملي وي مربوط مي شود به مقدماتي جام ملتهاي آسيا در بازي با تيم ملي چين تايپه در استاديوم آزادي. در آن بازي مربي تيم ملي فوتبال مكزيك كه براي آناليز تيم ايران (قبل از رقابتهاي جام جهاني 2006) به ورزشگاه آمده بود مجتبي جباري را بهترين بازيكن تيم ايران ناميد. مسلما مصدوميت نقش بسيار پر رنگي در كم بودن سوابق ملي وي داشته است.

باشگاهي :

جباري فوتبال را از جوانان راه آهن و زيرنظر سرمربي وقت

آن شروع كرد. وي با بازيهاي قابل قبولي كه انجام داد توانست نظر احدي مربي وقت جوانان استقلال را به خود معطوف كند و راهي باشگاه استقلال شود. رشد جباري در فوتبال از همان سال آغاز شد و در پايان فصل و به دليل مشمول بودن نظام وظيفه، وي براي گذراندن خدمت سربازي راهي تيم بزرگسالان ابومسلم خراسان شد. جباري در تيم ابومسلم تبديل به يك هافبك خلاق شد و خيلي زود توانست خود را به شهرت برساند و به تيم ملي دعوت شود. در پايان فصل 83 -84 مجتبي جباري با گذراندن يك فصل كاملاً موفق در ابومسلم خراسان به تيم بزرگسلان استقلال تهران بازگشت و در همان فصل به همراه استقلال قهرمان ليگ برتر فوتبال ايران شد.

بهترين بازيكن و پديده ايران :

مجتبي جباري با بازيهاي زيبا و موثر توانست نقش بسزايي در قهرماني استقلال تهران در فصل 84 - 85 داشته باشد و از طرف كارشناسان و مسئولان به عنوان بهترين بازيكن ليگ ايران و پديده فصل انتخاب شد .

زندگي شخصي :

در روز بازي فينال جام حذفي سال 1387 ساعاتي پيش از شروع بازي پدرش درگذشت. اما به او اطلاع ندادند و در همان بازي يك گل زد و يك پاس گل داد و بهترين بازيكن ميدان شد و مهمترين نقش را در قهرماني استقلال ايفا كرد.

مصدوميت :

مصدوميت سخت مجتبي جباري در اردوي آماده سازي تيم ملي براي جام جهاني فوتبال 2006 آلمان در سوئيس ضربه سختي بر روند پيشرفت جباري وارد نمود. وي كه پيش بيني مي شد يكي از بازيكنان ثابت و پديده تيم ملي در جام جهاني باشد با اين

مصدوميت 1 سال از فوتبال به دور ماند و به همين دليل جام جهاني 2006 آلمان، 86-85 ليگ برتر و جام ملتهاي آسيا 2007 را از دست داد. اكثر كارشناسان معتقدند كه اگر وي در جام جهاني بازي مي كرد مي توانست به ليگهاي معتبر جهان بپيوندد.

افتخارات :

قهرماني در ليگ برتر فوتبال ايران 85-84 به همراه تيم استقلال تهران

قهرماني در جام حذفي 87-1386 به همراه تيم استقلال تهران

قهرماني در ليگ برتر فوتبال ايران 88-87 به همراه تيم استقلال تهران

جباري، يعقوب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعقوب جبارى زنجانى از علماء و ائمه جماعت معاصر زنجانست.

وى در حدود 1338 ق در زنجان متولد شده و مقدمات و سطوح اوليه را در زنجان خوانده آنگاه به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى را از مدرسين بزرگ حوزه فراگرفته و پس از آن از محضر آيات عظام و مراجع بزرگ خارج فقه و اصول را استفاده كرده و به نجف اشرف مسافرت و از دروس و ابحاث آيات و مدرسين خارج نجف مانند آيت اللَّه مرحوم حاج ميرزا محمدباقر زنجانى و آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران بهره مند شده و به وطن مراجعت و تا اكنون به اقامه جماعت و خدمات دينى در شهر زنجان اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جباريان، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا جباران

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در پنجم آذر 1337 هجري شمسي در ملاير به دنيا آمدم پدرم كشاورز بود و خود نيز تا سن 20 سالگي كه دروس دبستان و دبيرستان را به پايان بردم در كنار او كشاورزي مي كردم.در سال 1356 تحصيلات حوزوي خود را در مدرسه علميه ولي عصر (عج) بروجرد آغاز كردم در پاييز 1359 از بروجرد به قم آمدم و تا سال 1365 جز در دو مقطع كوتاه كه مسئوليت مدرسه علميه ولي عصر(عج) بروجرد و مسئوليت مدرسه علميه امير المومنين(ع) ملاير را به عهده داشتم، پيوسته در قم مشغول تحصيل بودم و در كنار تحصيل، كتب مقدماتي را نيز تدريس مي كردم از سال 1365 به قصد شركت در دفاع مقدس به منطقه غرب رفتم و به تناسب تجربه و تخصص

خويش مسئوليت سازمان تبليغات اسلامي بوكان را به عهده گرفتم تا سال 1368 در بوكان خدمت كردم آنگاه به قصد ادامه تحصيل به قم بازگشتم ولي پس از مدتي كوتاه در خرداد 1369 به مهاباد عزيمت كردم و به مدت 15 ماه در سازمان تبليغات اسلامي مهاباد به خدمت اشتغال داشتم پس از بازگشت مجدد به قم تا سال 1375 به تحصيل پرداختم. در طول مدت تحصيل سطح از محضربزرگاني چون مرحوم آيت الله شيخ محمد ابراهيم نجفي بروجردي، شيخ علي جواهرى، شيخ رحمت الله صاحب الزماني و شيخ غلامرضا مولانا در بروجرد و اكابري چون مرحوم وجداني فخر، اعتمادي تبريزى، ستوده، كمره اى، نبوي و عالمي در قم بهره بردم و در خارج فقه و اصول از محضر آيات وحيد خراسانى، مكارم شيرازي ، سبحاني تبريزي و مروجي بروجردي و گنجي در حد وسع خويش بهره مند شدم. از سال 1375 به علل شخصي از شركت در كلاس درس محروم شدم و مطالعات شخصي خود را در فقه و تاريخ ادامه دادم و نوشته هاي ناچيزي عرضه كردم. ترجمه را از سال 1360 و نوشتن را از سال 1371 آغاز كردم و در دو زمينه تقرير و تأليف چند كتاب نوشتم.

جبان اصفهاني، ابومنصور محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 416 ق)، اديب، لغوى و شاعر. وى در رى به دنيا آمد و در اصفهان ساكن شد و به بغداد سفر كرد. جبان از نديمان صاحب بن عباد و اصحاب ابوعلى فارسى نحوى بود. از جمله آثار وى: «انتهاز الفرص فى تفسير المقلوب من كلام العرب»؛ «ابنيه الافعال»؛ «الشامل فى اللغه»؛ «شرح الفصيح»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:ريحانه (285 -284 /5)، كشف الظنون (133)، معجم الادباء (262 -260 /18)، معجم المولفين (31 -30 /11)، الوافى بالوفيات (180/4).

جبرئيلي، محمدصفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صفر جبرئيلي

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صفر جبرئيلي در سال 1362 تحصيلات حوزوي را در كرج و سپس شهرري آغاز كرده و در قم ادامه داده ام كه هنوز هم اشتغال دارم. طبق سنت حوزه از سال هاي آغازين تحصيل به تدريس نيز اشتغال داشته ام.و لذا كتاب هاي ادبيات، منطق، فقه و اصول نيز در شهررى، كرج و قم تدريس كرده ام.با اينكه با سيكل وارد حوزه شدم اما در كنار آن چهار سال دبيرستان را ادامه دادم و با اينكه به جهاتي زمينه ورود به دانشگاه را داشتم اما علاقه به حوزه و دروس آن موجب نرفتن به آن مركز علمي شد.با شروع مراكز تخصصي حوزه به جهت علاقه و دغدغه اي كه در مباحث كلامي داشتم در مركز تخصصي كلام شركت كردم و مدت چهار سال در سطح چهارم اشتغال به تحصيل داشتم و از اساتيد بزرگواري چون آيت آلله سبحانى، حجج اسلام رباني گلپايگانى، فياضي و ديگران استفاده كردم.بعد از گذشت يك سال از اتمام تحصيل براي تدريس در آن مركز دعوت شدم. اكنون سومين سال است كه در آنجا براي سطح 2 و 3 تدريس دارم.به علاوه در مركز جهاني مركز تخصصي فلسفه، و فرق و مذاهب نيز اشتغال به تدريس دارم. در بعضي مدارس حوزه نيز اين توفيق را داشتم كه به جهت كثرت اشتغال از ادامه آن محروم شدم.به جهت علاقه اي كه

به تحقيق داشتم از دهه هفتاد رسما" به نوشتن و تحقيق پرداختم كه بعضي از مقالات در مجلات علمي چاپ شده است. با توجه به احساس نياز در كنار درس در زمان هاي خاص به تبليغ و منبر و از جمله در دانشگاه اشتغال دارم.با مراكز علمي و تحقيقي نيز ارتباط و همكاري داشته و دارم.در خارج اصول حضرت آيت الله سبحاني و در خارج فقه در درس آيت الله شبيري زنجاني بهره برده ام كه دومي هنوز ادامه دارد.

جبلي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالواسع، بديع الزمان بن عبدالجامع بن عمران بن ربيع غرجستانى، شاعر ايرانى(ف. 555 ه.ق.) از خاندانى علوى در غرجستان ولادت يافت، و در علوم زمان مخصوصا علوم ادبى كسب كمال كرد، و در شاعرى ممتاز شد. سپس به مدح شاهنشاه عصر از غوريان و سلجوقيان و غزنويان پرداخت. از ممدوحان وى طغرل تكين بن محمد است كه در 490 ه.ق. بر خوارزم استيلا يافت. ديگر بهرام شاه بن مسعود غزنوى است كه عبدالواسع در آغاز شهرت خود چهار سال در دستگاه او به سر مى برد، و چون بهرام شاه از سنجر استمداد كرد و سنجر به يارى او در 510 به غزنين لشكر كشيد، عبدالواسع به خدمت او پيوست و چندى در درگه او اقامت داشت و مورد علاقه سلطان بود. شعر او به لهجه عمومى زمان- كه تا آنگاه با زبان عربى آميزش بيشترى يافته بود- نزديك شد. وى به كلام آراسته مصنوع و پيرايه هاى لفظى و زيورهاى معنوى توجه بسيار داشته. جبلى در شعر عربى هم دست داشت. ديوان او در تهران به طبع رسيد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

جداري عيوضي، رشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رشيد جداري عيوضي در سال 1307 در تبريز متولد شد.ايشان داراي دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران ( در سال 1346) مي باشد.وي فعاليتهاي آموزشي خود را در سال 1340 با رتب? مربي در دانشگاه تبريز آغاز كرد و در سال 1356 به سمت استادي منصوب شد. كتاب"ديوان حافظ" تصحيح،رشيد جداري عيوضي ، در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته :

زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : رشيد جداري عيوضي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تبريز گذراند و در سال 1333 از دانشگاه تبريز ليسانس زبان و ادبيات فارسي اخذ كرد. در سالهاي 1340 و 1346 موفق به دريافت فوق ليسانس و دكتراي خود از دانشگاه تهران گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رشيد جداري عيوضي فعاليتهاي آموزشي خود را در سال 1340 با رتب? مربي در دانشگاه تبريز آغاز كرد و در سال 1356 به سمت استادي منصوب شد.

جوائز و نشانها : كتاب"ديوان حافظ" تصحيح،رشيد جداري عيوضي ، در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : دكتر عيوضي علاوه بر مقالات متعددي كه در نشريات و كنگره هاي علمي ارائه داده، آثار ديگري به رشته تحرير در آورده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان پيام تبريزي

ويژگي اثر : مؤسسه تاريخ و فرهنگ ايران، 1351

2 تصحيح ديوان حافظ براساس سه نسخ? كامل كهن

ويژگي اثر : تصحيح،با همكاري دكتر اكبر بهروز، مؤسسه تاريخ و فرهنگ ايران، 1356.اين كتاب در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «ديوان حافظ» ديوان حافظ/ تدوين و تصحيح رشيد عيوضي. – تهران: نشر صدوق، 1376.- 2 ج. اين نكته مورد اتفاق است كه اشعار حافظ در زمان حيات وي تدوين نشده و علاقه جامعان ديوان به تكميل باعث شده است

كه حتي در كهن¬ترين نسخه كامل شناخته شده موجود نيز كه فقط بيست و يك سال پس از وفات خواجه تدوين شده است اشعاري راه يابد كه انتساب قطعي آنها به خواجه دشوار مي نمايد. همچنين محققان اتفاق نظر دارند در اين كه غالب اختلاف ضبط ها ناشي از بررسي مداوم حافظ در اشعار خود و تهذيب و تنقيح آنها بوده است و معلوم نيست ضبط كدام غزل در كدام نسخه كهن مطابق با آخرين نظر حافظ باشد. بنابراين در تدوين و تصحيح ديوان بايد روشي اختيار شود كه مصحح را به سرمنزل مقصود يعني تهيه نسخه¬اي كمال مطلوب، نزديكتر گرداند و حصول اين نيت جز با اتكا به «منابع قابل اعتماد» و «اعمال روشي دقيق و احتياط آميز در تدوين و تهيه متن» امكان پذير نخواهد بود. هم اكنون هشت نسخ? كامل و دو نسخ? ناقص و دو منتخب در دست است كه در فاصل? زماني 15 تا 35 سال بعد از وفات خواجه نوشته شده اند و اين «گنجينه عظيم» منابع قابل اعتمادي است كه نيل به نسخ? نهايي ديوان حافظ را نويد مي دهد. مصحح محترم از ميان نسخ مورد اشاره، هشت نسخ? كامل را براي تهيه نسخ? حاضر كافي تشخيص داده است. تاريخ استنساخ اين هشت نسخه از 813 تا 827 هجري قمري است، يعني در فاصله زماني 21 تا 35 سال پس از درگذشت حافظ، و فعلاً اين هشت نسخه را مي توان كاملترين، كهن ترين و قابل اعتمادترين منابع اشعار حافظ دانست. كتاب ديوان حافظ تصحيح دكتر رشيد عيوضي در دو جلد تدوين شده است. در جلد اول مصحح

در مقدمه اي شيوه كار خود را تشريح كرده و در ادامه، متن كامل ديوان را – به ترتيب از غزليات، قصايد، مثنويات، تركيب¬بند، قطعات و فرديات و رباعيات – آورده است. جلد دوم كتاب، بخشي به ذكر نسخه بدلها اختصاص يافته و بخشي ديگر نيز شامل يادداشتهاي مصحح مي شود.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

جديديان، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد جديديان

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در اول فروردين ماه سال 53 در خانواده اي مذهبي متولد شدم و دوران كودكي خود را در كنار خانواده و جو موجود آن زمان سپري نموده و در مدارس دولتي تحصيلات خود را شروع كردم كه دوره ابتدايي و راهنمايي دوراني شيرين و در عين حال پرخاطره بود و سپري شد اما دوره دبيرستان برايم زندگي ديگري آغاز شد و در مدرسه اي درس خواندم كه حال و هوايش حوزوي و دانشگاهي بود و به شدت مرا تحت تأثير جو حاكم در اين مدرسه قرار داد به نحوي كه شيوه زندگي ام در آن دوران تغييرات قابل توجهي نمود و مرا به سمت و سوي حوزه متمايل كرد و هدفم را چند برابر متمركز در حوزه نمود مدرسه اي كه درس خواندم مدرسه علوم و معارف اسلامي شهيد مطهري بود كه تحت حمايت مدرسه عالي شهيد مطهري تهران اداره مي گرديد كه در اين مدرسه با آموزش هاي كلاسيك و چند سالي نيز آموزش هاي حوزوي كه كتاب هاي حوزوي همراه كتاب هاي دبيرستاني را فرامي گرفتيم. كه در اين سال ها بنده هم درس مي خواندم و هم تدريس مي كردم تا اينكه ديپلم گرفته و... ناگفته نماند كه

در دوران تحصيل دبيرستان با دروس حوزوي مأنوس بودم و به شدت علاقه به اين دروس سير زندگيم را به سوي هدف متعالي تغيير مي داد.

بعد از ديپلم بدون معطلي در امتحانات حوزه علميه قم شركت نمودم و قبول شدم و رسماً از سال تحصيلي 73 _ 72 وارد حوزه مقدس قم شده درس خود را آغاز نمودم و تحت نظر اساتيد بزرگواري تعليم ديدم كه در اين دوران علاوه بر تحصيل در مدرسه شريفه اباصالح عجل الله تعالي فرجه الشريف به تدريس دروس حوزه تا حدي كه در توانم بود پرداختم و بعد از گذشت 8 _ 7 سال تحصيلي وارد مركز تخصصي حوزه علميه در رشته حقوق و قضاي اسلامي شدم و در آنجا سطح دو را خواندم و فارغ التحصيل شدم و الان در آن مركز مشغول به تحصيل سطح سه در رشته جزا مي باشم كه در اين مدت نيز از تدريس بي بهره نبودم در عين حال تحصيلات خود را به پايان رساندم و چند سالي است كه مشغول به درس خارج بوده ام كه در اين مدت چند سال كه از آمدنم به قم مي گذرد همواره به تحصيل و تدريس در دانشگاه و مراكز حوزوي مشغول هستم تا چه خواهد...

جذبي اصفهاني، هبةالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1274.

درگذشت: 1364.

رساله در باب ولايت و راه هدايت (تأليف، 1372)؛ كتاب توضيح شرح فارسى بر كلمات قصار بابا طاهر عريان تأليف ملا سلطانمحمد سلطانعلى شاه گنابادى (تهران، 1344).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جراح زاده، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منوچهر جراح زاده ، شاعر و نويسنده معاصر ،در سال 1312 در بندر انزلي بدنيا آمد.وي از چهره هاي فعال عرصه مطبوعات بود،شعر مي گفت و داستان مي نوشت و به طنز مي پرداخت.ايشان در روز شنبه 15 شهريور ماه سال 1382 در تهران درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

زمان و علت فوت : منوچهر جراح زاده ، شاعر و نويسنده معاصر ، روز شنبه 15 شهريور ماه سال 1382 در تهران درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر جراح زاده بازنشسته بانك بود و " موج سازان" عنوان كتابي است در عرصه شغلي وي كه در آن مروري دارد بر عمليات بانكي .تلاشهاي ديگرش در اين زمينه،وي را شايسته دريافت عنوان نيروي باشزنسته فعال در عرصه بانكداري در سال 1380 كرد..وي از چهره هاي فعال عرصه مطبوعات بود،شعر مي گفت،داستان مي نوشت و به طنز مي پرداخت.با تبليغات هم ميانه خوبي داشت. متن تبليغاتي براي مبلغان تلويزيوني تدارك مي ديد.

چگونگي عرضه آثار : مرحوم منوچهر حراج زاده هنگامي كه نفس در سينه اش حبس شد و از منزل بر دوش ياران،دوستان و خويشان شعر سكوت و سكون را سرود و طنز زندگي را با قصه مرگ در آميخت،يك دو جين تاليف از خود ميراث ماندگار كرده بود. عنوان هاي همچون قلندرفدريا،هردمبيل،انزل چي و ميم وجيم برخي امضاءهاي جراح زاده پاي اثار طنز وي در مطبوعات

بوده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بر بافت هاي خون

ويژگي اثر : مجمعه شعر انقلاب

2 بوسه بر آتش

ويژگي اثر : مجموعه شعر

3 تلاوت فواره ها

ويژگي اثر : مجموعه شعر

4 توفان در فنجان

ويژگي اثر : مجموعه طنز

5 چلچله هاي جزيره

ويژگي اثر : داستان بلند

6 خانه هاي شني

ويژگي اثر : داستان كودكان

7 خواب هاي قايقي

ويژگي اثر : داستان پيرامون فصاحت سلمان رشدي

8 زنده هاي بي مزار

ويژگي اثر : مجموعه شعر طنز

9 گيل آواز

ويژگي اثر : دو بيتي هاي تمثيلي

10 نيمكت سنگي

ويژگي اثر : داستان جنگ

11 يابو و هياهو

ويژگي اثر : مجموعه داستان

12 يك اسمان شعر

ويژگي اثر : پيرامون شعر

جرجاني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(366 /362 -290 ق)، اديب، شاعر، خطاط، مورخ، مفسر و فقيه شافعى. از جرجان به همراه برادرش ابوبكر محمد به نيشابور آمد و در اين شهر حديث شنيد و دانشهاى مختلف را آموخت، تا آنجا كه نعالبى او را در خوشنويسى و شعر و نثر با ابن مقله و بحترى و جاحظ برابر دانسته است و ابن خلكان نيز شعر وى را ستوده. ابتدا قاضى جرجان بود و بعد قاضى القضاة رى و از

نزديكان خاص صاحب بن عباد شد. در هفتاد سالگى در رى درگذشت. جنازه اش به جرجان منتقل شد. ياقوت حموى و ذهبى وفات وى را در دهه آخر قرن چهارم ذكر كرده اند. از آثار او: «الوساطة بين المتنبّى و خُصومه»؛ «تفسير القرآن»؛ «تهذيب التاريخ»، كه گويا همان كتاب «صفة التاريخ» است؛ «مجموعه ى رسائل»؛ «كتاب الوكالة»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (114 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (644 -355 /1)، تاريخ الاسلام (حوادث 273 -271 /400 -381)، تاريخ نيشابور (171)، دانشنامه ى ايران و اسلام (946 /7)، ريحانه (402 /1)، سير النبلاء (21 -19 /17)، الكامل (88 /7)، كشف الظنون (1471 ،782)، الكنى والالقاب (144 /2)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (123 /7)، معجم الادباء (35 -14 /14)، هدية العارفين (684 /1)، وفيات الاعيان (281 -278 /3).

جرجاني، ابوبكر عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 474/471 ق)، اديب، نحوى و لغوى شافعى. از پيشوايان نحو و ادبيات عرب و از مشاهير علماى اعيان و بنيانگذار علم معانى و بيان بود. در جرجان متولد شد و نحو را در جرجان نزد ابوالحسين محمد بن حسن ابن اخت استاد ابوعلى فارسى، فراگرفت. وى اشعار نغز و طرفه هم مى گفته، عبدالقاهر در جرجان درگذشت. از آثار وى: «اسرار البلاغه»؛ «دلايل الاعجاز»؛ «الجمل»؛ «التتمه»؛ «المغنى فى شرح الايضاح»؛ «المقتصد»؛ «اعجاز القرآن صغير»؛ «العمده فى تصريف الافعال»؛ «العوامل المئه»؛ «المفتاح فى شرح الصحاح»؛ «اعجاز القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (174/4)، تاريخ ادبيات در ايران (355/1)، دايره المعارف فارسى (734/1)، روضات الجنات (89 -85 /5)، ريحانه (401/1)، سيرالنبلاء (433 -432 /1)، كشف الظنون (1769 ،1179 ،1169 ،759 ،602 ،454 ،453 ،212 ،120 ،83)، الكنى

و الالقاب (145 -143 /2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقاهر)، معجم المولفين (310/5)، هديه العارفين (606/1).

جرجاني، جمال الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 929 ق)، دانشمند، فقيه، متكلم، اديب و محدث امامى. وى در استرآباد به دنيا آمد و مقدمات علوم را در اين شهر فراگرفت، سپس به هرات رفت و نزد ملاحسن حسابى به تحصيل علوم دينى پرداخت و شرح «اللوامع» و كتابهاى ديگرى را در محضر درس او فراگرفت. وى چندى به وزارت رسيد، گويا با امير غياث الدين منصور دشتكى شيرازى مجادله و درگيرى داشت، گويند وى با محقق كركى مجالست و موانست داشت و از محقق كركى «شرح قوشچى» را آموخت. از جمله آثار وى، شرح «تهذيب الاصول» علامه مى باشد كه در 929 ق از تاليف آن فراغت يافت. اين شرح در ميان اصوليان شيعه بسيار معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (166/13)، روضات الجنات (211/2)، فوائد الرضويه (84).

جرجاني، شمس الدين، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 838 ق)، اديب نحوى، متكلم و نويسنده. ملقب به مير سيد شمس الدين و معروف به ابن شريف. در شيراز متولد شد. وى پس از تحصيل دانش، برخلاف مذهب پدر، تشيع اختيار كرد. شمس الدين اديب و حكيمى زبده بود و آثار بسيارى تاليف و تصنيف كرد، از جمله: شرح «هدايه الحكمه» ابهرى؛ شرح «ارشاد الهادى» تفتازانى، در نحو؛ شرح «الفوائد الغياثيه»، «غره» و «دره» در منطق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180/7)، الذريعه (175/14 ،81/13 ،77/7)، ريحانه (246/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 120/9)، لغت نامه (ذيل/ جرجانى)، مجالس المومنين (221 -220 /2)، هديه العارفين 189/2).

جرموقي خراساني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 -1279 ق)، فقيه، اصولى، اديب و شاعر. به جرموق از روستاهاى خراسان انتساب دارد. وى از علماى بزرگ كاظمين به حساب مى آيد. او در علوم عربيت و در فنون عقلى و در قواعد فقهى و اصولى ماهر بود. سيد محمدمهدى صاحب «احسن الوديعه» از شاگردان جرموقى است. در كاظمين درگذشت و طى تشييع باشكوهى در نجف دفن شد. از آثار وى: شرح «كفايه الاصول»، در فقه؛ رساله اى در «متنجّس»؛ «الاسئله الكاظميه»؛ «ديوان» شعر؛ حواشى غير مدون بر كتب علميه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255/8)، الذريعه (188/6 ،91 -90 /2)، علماء معاصرين (126 -125).

جزايري شوشتري، عبداللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1173 ق)، اديب، محدث، مورخ و فقيه شيعى. يكسر مذهب اخبارى داشت و منكر طريقه ى اجتهاد بود. وى از مشايخ اجازه ى روايت سيد نصراللَّه مدرس بود و خودش نيز از پدرش و سيد امير محمدحسين خاتون آبادى روايت مى كرد. از آثار وى: «الاجازة الكبيرة»؛ «اجوبة مسائل السيد على نهاوندى»؛ «الانوار الجلية»؛ «التذكرة فى التاريخ تستر»؛ «تاريخ شوشتر»؛ «حاشيه رياض السالكين»؛ «حاشيه نقد الرجال»؛ «شرح مفاتيح الحكام»، ملا محسن فيض؛ «شرح نخبه ى» فيض؛ «الذخيرة الباقية»؛ «الحاشية على اربعين البهايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (87/8)، الذريعه (382 -381 /21 ،254/20 ،102/14 ،15/10 ،842 ،694 /9 ،25 ،13/6 ،89/4 ،245 -243 /3 ،424 -423 /2)، روضات الجنات (372 ،253 -249 /4)، ريحانه (115/3)، فرهنگ سخنوران (716 -715)، فوائد الرضويه (257 -256)، الكنى والالقاب (332/2)، لغت نامه (ذيل/ جزايرى)، معجم المؤلفين (160/6).

جزايري شوشتري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1298 ق)، فقيه، اديب و شاعر امامى. وى از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. جد بزرگش محمدجعفر از شوشتر به هند مهاجرت كرد و در لكهنو سكنى گزيد. سيد محمدعلى نيز در آنجا به دنيا آمد و مقدمات علوم را در آن شهر فراگرفت. در سال 1325 ق رهسپار عتبات عراق شد و در نجف نزد استادانى چون آخوند خراسانى، آقا سيد محمدكاظم يزدى، آقا ضياءالدين عراقى تحصيل كرد. پس از شش سال به زادگاهش بازگشت و در بنياد علمى شعبه ى عربى كالج به تدريس پرداخت و شاگردانى چون سيد علينقى نقوى، ميرزا يوسف حسين، شيخ محمدبشير انصارى و سيد ثمرحسن را مى توان نام برد. در سال 1355 ق به عراق رفت با شيخ آقابزرگ تهرانى ديدار كرد. وى در شعر دست

توانايى داشت و به سه زبان فارسى و عربى و اردو شعر مى سرود. از جمله آثار وى: «الافادات المحمديه»؛ «تخميس قصيده ى علويه» به عربى كه سروده ى پدرش بود؛ شرح «يوان امرى ء القيس»، به اردو؛ شرح «رنات الطرب فى قصائد العرب»، به اردو؛ «مزاعم العرب فى الجاهلية»؛ «ديوان» شعر به عربى؛ «ضبط الغريب من لغة العرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (114/15 ،292 ،165 /13 ،254/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1462 -1460 /14)، مستدركات اعيان (298/2 ،188/1).

جزايري شوشتري، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم، اديب و نويسنده ى امامى. از جمله آثار وى: «خصايص الزينبيه»، در شرح حال زينب كبرى (ع)، به فارسى است و عالمان بزرگى چون آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج ميرزا حسين شهرستانى و شيخ العراقين در تقريظات خود از آن ستايش كرده اند. اين كتاب در سال 1341 ق در نجف به چاپ رسيده است. اين اثر به اردو نيز ترجمه و چاپ شده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (167/7)، مؤلفين كتب چاپى (648 -647 /6).

جزايري، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد صدرالدين جزايزى شوشترى ابن العلامه الجليل السيد حسين بن العالم النبيل السيد محمد على بن العلامه السيد عبداللَّه بن العالم العلام السيد على اكبر بن العلامه المحدث (صاحب كتاب الاجازه) السيد عبداللَّه بن العالم الجليل السيد نورالدين بن العلامه الكبرى و الايه العظمى السيد نعمت اللَّه جزايرى موسويست.

معظم له از مشاهير علماء مبرز معاصر تهران است كه بعلم و فقاهت و فضل و وجاهت موصوف و متصف ميباشد.

تولدش در هفتم ذى الحجه 1313 ق در نجف اشرف واقع شده و در حدود چهار سالگى در مدرسه مروى رفته و ادبيات و سطوح را تقريبا تا 12 سال در تهران خدمت مرحوم والدش و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه حاج شيخ محمد رضا نورى و آيت اللَّه آقا ميرزا احمد آشتيانى بپايان رسانيده و در ماه شعباه 1325 ق به مشهد مقدس مشرف و قريب هفت سال خدمت جمعى از علماء آنجا مثل مرحوم حاج فاضل و مرحوم آيت اللَّه آقا محمد آقا زاده كفائى و مرحوم آيت اللَّه العظمى قمى و ديگران تلمذ نموده و از آنجا بعتبات عاليات مشرف و مدت ده

سال در نجف اشرف خدمت مرحوم آيت اللَّه نائينى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين غروى اصفهانى تلمذ نموده و غالبا از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالغفار مازندرانى كسب فيض نموده و از كلمات نفيسه و شريفه ايشان كه نوعا استفادات معارف و اخلاقيات از كتاب ايشان بود استفاده نموده و پنجسال هم در كربلا از محضر مرحوم آيت اللَّه قمى فقها و اصولا بهره مند شده آنگاه براى زيارت والد ماجدش به تهران آمده و بالضروره رحل اقامت افكنده به اقامه جماعت در مسجد عباس آباد بازار و تدريس فقه و اصول و ساير وظائف دينى و روحى تا حال حاضر اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم گرامى از مدرسين و اساتيد مبرز و ماهر مدرسه مروى مى باشند و حوزه درس فقه و اصولشان مورد استفاده ى فضلاء و محصلين تهران بوده و ميباشد ادام اللَّه توفيقه و ظله.

(1386 -1313 ق)، عالم دينى و فقيه امامى. سيد صدرالدين در نجف به دنيا آمد و در چهار سالگى همراه پدر به تهران آمد و از همان سال در مدرسه مروى به تحصيل ادبيات و سطوح، در نزد پدرش و آيت اللَّه سيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه شيخ محمدرضا نورى پرداخت و «شرح اشارات» را در محضر آيت اللَّه ميرزا احمد آشتيانى فراگرفت. 1325 ق به مشهد رفت و از حوزه ى درس آقازاده و آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى مدت هفت سال بهره گرفت و سپس به عتبات رفت و مدت ده سال در نزد علامه نايينى و حاج شيخ محمدحسين اصفهانى به فراگيرى فقه و اصول پرداخت. وى پس از آن مدت پنج سال نيز نزد آيت اللَّه قمى در كربلا به

تحصيل فقه و اصول ادامه داد. آنگاه به تهران آمد و از مدرسان و استادان فقه و اصول مدرسه مروى شد. از آثار وى «يادداشتهايى در عقايد و مساله ولايت اهل بيت (ع)» را مى توان نام برد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 1472/ 14)، علماء معاصرين (230 -229)، گنجينه ى دانشمندان (422 -421/ 4).

جزايري، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اصغر بن السيد الجليل و العالم النبيل حاج سيد محمد حسين بن العلم العلام حاج سيد محمدكاظم بن العلامه آيت اللَّه آقا سيد محمد على موسوى جزايرى از علماء اعلام معاصر تهران و مشاهير احفاد علامه جزايرى است.

وى در 22 جمادى الثانى 1314 ق در نجف اشرف متولد شده و پس از دوران صبا در معيت مرحوم والدش به تهران آمده و از محضر مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ مسيح طالقانى مدرس مدرسه مروى متوفى 1327 ق كه ماده تاريخ فوتش كريمه ى (لن يستنكف المسيح ان يكون عبداللَّه) و آيت اللَّه حاج صيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى نورى استفاده نموده و در اوائل تاسيس حوزه علميه به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و بعد مقدارى از آيت اللَّه العظمى بروجردى بهره مند گرديده و مسافرتى هم به نجف اشرف نموده و مدت كوتاهى از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى مستفيض گشته و در تهران بوظائف دينى از اقامه جماعت در مسجد (حاج ميرزا شفيع) در اول خيابان جنوبى خيام و ترويج دين اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جزايري، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد فخرالدين بن حجةالاسلام حاج سيد على بن آيت اللَّه مير محمد على جزايرى از علماء محترم معاصر تهران است.

وى در سال 1308 ق متولد شده و در خاندان فضيلت تربيت شده و پس از خواندن متون فقهى و اصول نزد مدرسين و علماء تهران مانند آقا سيد محمد مدرسى يزدى و مرحوم آقا شيخ مسيح طالقانى و آقا شيخ على نورى و در سال 1343 قمرى به قم مهاجرت كرده و

از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيات ديگر استفاده نموده و در اواخر مرحوم آقاى حايرى به تهران مراجعت و تاكنون به اقامه و ترويجات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جزايي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1124 ق)، طراح و رسام فلزات. وى در ساختن اسطرلاب مهارت داشت. از آثار رقم دار اين هنرمند كه به همكارى برادرش انجام پذيرفته، اسطرلاب نفيسى است كه براى شاه سلطان حسين صفوى ساخته شده و چنين رقم نهاده: «صنعه اقل الطلبه عبدالعلى بن محمد الجزائى، نمقه اقل الطلبه اخ الصانع محمدباقر 1124».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (669/ 2).

جزمه اي قزويني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد جزمه اى از علماء مبرز و معروف شهرستان قزوين بوده اند. آن مرحوم در قزوين متولد شده و پس از رشد و خواندن اوليات و ادبيات و سطوح در زادگاهش به نجف اشرف مهاجرت نموده و چندين سال در آن سامان از محضر آيتين علمين علامتين آيت اللَّه آخوند خراسانى صاحب كفايه و آيت اللَّه آقا سيد كاظم يزدى صاحب عروه استفاده نموده تا به درجه رفيعه اجتهاد و دريافت اجازه اجتهادى از معظم لهما شده كه نسخه هر دو نزد نگارنده موجود است.

سپس به قزوين مراجعت كرده و به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و امر به معروف و نهى از منكر پرداخته و سرسختانه با منكرات و فحشاء و عاملين آن مبازره كرده و تا پاى ريشه كن كردن فساد و مفسدين چه يهود و چه غير آن مقاومت مى نمود و در موضوع كشف حجاب نيز در برابر رضاخان و عمالش مبارزه منفى نموده و از شهر مهاجرت و تا مدتى به شهر نيامده تا اين موضوع نسبتا راكد و متوقف شد.

و آن بزرگوار در اثر تقوا و پرهيزكارى و پارسائى در نزد مردم محبوبيت داشت و او را مستجاب الدعوه مى دانستند. زيرا سالى در

قزوين باران نيامد باغات و كشتها خشكيد و مردم و كشاورزان به وحشت و هول و هراس قحطى و كمبود افتادند پس آن مرحوم بنا بر دستور والد ماجدشان مرحوم حاج سيد ابوالقاسم جزمه اى به نماز استسقاء و باران رفته و دعا نموده و باران مفيد و سودمندى باريد و مردم بخصوص كشاورزان از نگرانى درآمدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جزمي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجار.

تولد: 1256(1306 ق.)، بجنورد.

درگذشت: 1367، بجنورد.

حسين جزمى از معماران و حجاران بجنورد بود كه حرفه ى نقاشى ساختمان و سنگ تراشى را در عشق آباد (شوروى سابق) آموخت. نقوش «رستم»، «سهراب» و «اسفنديار» در سر در مغازه هاى جنب مسجد جامع بجنورد و پل قديم باباامان از جمله كارهاى اوست.

حسين جزمى در سن صد و دوازده سالگى در بجنورد درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جزي، محمد جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آخوند ملا عبدالكريم جزى از فضلا و ائمّه جماعت اصفهان، در سفر زيارت در 14 ذى قعده 1383 در مشهد وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

جزي، محمّد جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آخوند ملّاعبدالكريم جزى، از فضلاء و ائمه جماعت اصفهان، در سفر زيارت مشهد در شب 14 ذيعقده 1383 در مشهد وفات يافت و همانجا مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

جعفر آقائي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن از علماء و ائمه جماعت حاضر شاهرودند كه در مسجد خيانيها به نماز جماعت و تبليغ احكام مشغول مى باشند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جعفر پيشه فرد، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى جعفر پيشه فرد

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

متولد شهر اصفهان در سال 1340 مي باشم. سال 1358 دررشته رياضي فيزيك از دبيرستان ادب اصفهان موفق به اخذ ديپلم گرديدم. اواخر دوره دبيرستان در كنار دروس دبيرستان و همزمان با دوران خفقان و مبارزات عليه نظام ستم شاهي و شركت در جلسات مذهبي به همراه شهيدان بزرگواري همچون مصطفي رداني پور و شهيدان عبدالله و رحمت الله ميثمي با الهام از انديشه هاي متعالي امام خميني (قدس سره) شروع به خواندن دروس حوزوي و جامع المقدمات كردم. سال 1358 به طور رسمي وارد حوزه علميه اصفهان شدم. تا سال 1361 دروس مقدماتي را نزد اساتيد گرانقدر آن حوزه كهن شامل: جامع المقدمات، سيوطى، مغنى، معالم الاصول وبخش هايي از مختصر المعاني ، بداية الحكمه، منظومه ، منطق ، شرح لمعه و غيره را به پايان بردم. درسال تحصيلي 61 توفيق ورود به حوزه علميه پر رونق و با نشاط قم نصيبم گرديد و ادامه دروس سطح را كه از اصفهان شروع شده بود نزد اساتيد برجسته و مبرز حوزه در آن زمان همچون آيات و حجج بزرگوار، ستوده، وجداني فخر، اشتهاردى، اعتمادى، سيد علي محقق داماد، مسعودى، صالحي افغاني (حفظهم الله) به پايان بردم و از سال 1365 در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام حوزه، به ويژه حاج شيخ جواد تبريزى، حاج شيخ محمد تقي

بهجت، شبيري زنجانى، وحيد خراساني و غيره شركت جستم.

ضمنا در طول دوران تحصيل همزمان با تحصيل در فقه و اصول از دروس حكمت اساتيد بزرگوار حسن زاده آملى، جوادي آملى، انصاري شيرازي و مصباح يزدي بهره جسته و موفق به تلمذ كتاب هاي منظومه، اسفار، تمهيد القواعد، شرح فصوص الحكم، و غيره شد ه ام. در كنار خوشه چيني از محضر اساتيد حوزه و تحصيلات حوزوى، در دوره اول كارشناسي ارشد تربيت مدرس دارالشفاء قم نيز به سال 1367 شركت كردم و در سال 1371 با دفاع از پايان نامه آن دوره را با عنوان " پديده و عليت " موفق به اخذ مدرك آن گرديم. در بخش تدريس همزمان با تحصيل در حوزه اصفهان به لطف الهي درس و بحث متون خوانده شده را آغاز كردم و اين برنامه همواره تا حال حاضر، با عنايت حضرت ولي عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف تداوم داشته است و از دروس مقدماتي و ادبيات تا شرح لمعه وسطوح عالي همچون حلقات الاصول، رسائل و مكاسب و كفايه تا خارج فقه و اصول و همچنين دروس منقول همچون بدايه و نهاية الحكمه و اسفار اربعه را ، به فضل پروردگار در مراكز مختلف علمي حوزه، همچون فيضيه، دارالشفاء ، مدرسه حجتيه، مدرسه شهيدين، جامعه الزهرا، يا دانشگاه ها ارائه كرده ام و هم اينك به عنوان هيئت علمي و عضو گروه فقه و اصول مركز جهانى توفيق خدمت دارم ؛ ضمن آنكه از سال 1376 همكاري با بخش استفتائات كتبي و شفاهي دفتر مقام معظم رهبري ، نصيبم شده است. در بخش پژوهش و تحقيق، كار رسمي تحقيق

و قلم زدن حقير به طور رسمي از حدود سال 72 با همكاري با ستاد مبارزه با مواد مخدر و تاليف كتاب اضرار به نفس، با كمك بعضي از دوستان شروع شد و در ادامه به همكاري در بخش تحقيقات دبيرخانه خبرگان و برخي مراكز پژوهشي ديگر پرداختم كه حاصل آن ارائه چندين جلد كتاب بوده است، ضمن آنكه توفيق تهيه ده ها مقاله براي كنگره ها و نشريات معتبر داخلي و خارجي و روزنامه ها را داشته ام و اكنون افتخار عضويت در تحريريه برخي از مجلات مثل مجله حكومت اسلامي را دارا مي باشم.

جعفرپور، عبدالجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه اهواز در سال 1350، كارشناسى ارشد زبان شناسى از دانشگاه شيراز در سال 1352 و دكتراى زبان شناسى از دانشگاه جرج تاون آمريكا در سال 1359.

مرتبه علمى:

استاديار زبان شناسى دانشگاه شيراز از سال 1360 تا سال 1366 و دانشيار زبان شناسى دانشگاه شيراز از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه و بررسى تحليلى و تطبيقى روش و محتواى كتابهاى زبان انگليسى مدارس، بررسى ارزشيابى توان صحبت كردن و درجه اعتبار نمرات آزمون گران و تهيه فرهنگ بسامدى و دستور ساختار توصيفى زبان فارسى نوشتارى معاصر با استفاده از كامپيوتر، تدريس دروس زبان انگليسى، آزمون، روش تدريس مسائل زبان شناسى، ارزشيابى، مقدمه زبان شناسى، دستور پيشرفته، گفت و شنود، درك مطلب و فنون يادگيرى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 4

زمينه علمى تأليفات:

تهيه مجموعه آموزشى فارسى به ديگر زبانان

A basic Course in Reading English

for University students, A Course

,in testing English as foreign language readings

.pronunciation exercises and writing exercisis

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 12

زمينه علمى مقالات:

نقدى بر يكى از آزمونهاى انگليسى امتحانات نهائى وزارت آموزش و پرورش، ديكته چيست و چه مى سنجد؟ و مقالاتى چند به زبان انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جعفري پور، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن جعفري پور

محل تولد : رفسنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

جعفري فراني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين جعفري فراني

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات مقطع ابتدائي را در زادگاهم (روستاي فراني از توابع شهرستان اردستان واقع در استان اصفهان گذراندم و براي ادامه تحصيل در مقطع راهنمائي و دبيرستان راهي شهر اصفهان شدم در سال 1358 در رشته علوم تجربي در دبيرستان صارميه اصفهان موفق به دريافت ديپلم شدم در سال 1361 پس از سپري كردن دوران نظام وظيفه براي تحصيل در حوزه به شهر مقدس قم عزيمت نمودم و از اين سال تحصيلات حوزوي را در مقطع ادبيات آغاز كردم . در سال 1369 دوره سطح را تمام كردم و در حلقه درس خارج آيات عظام شركت نمودم كه در حال حاضر نيز به صورت مختصر ادامه دارد در كنار دروس فقه واصول در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي نيز مدتي شركت نمودم.

در سال 1370 همزمان با تحصيلات حوزوي تحصيل در دانشگاه را آغاز نمودم و در سال 1374 موفق به اخذ مدرك دانشگاهي در رشته حقوق از داشنگاه مفيد شدم و در سال 1376 نيز با شركت در آزمون سراسري كارشناسي ارشد در رشته حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه تهران (پرديس قم) پذيرفته شدم و در سال 1378 با دفاع از پايان نامه با عنوان (فلسفه مجازات از ديدگاه اسلام و نظام غرب) فارغ التحصيل شدم در همين ايام به فعاليتهاي اجرائي و فعاليت هاي كم و بيش علمي اشتغال داشته ام .

جعفري همداني، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ غلامحسين جعفرى همدانى از علماء ابرار معاصر تهرانست و در يكى از شبستانهاى جنوبى مسجد جامع به اقامه

جماعت و ترويجات دينى اشتغال دارد.

تولد آنجناب در حدود سال 1325 ق در ده هنجرين در جزين همدان واقع شده و در تحت تربيت مرحوم والدش كه مرد متدين و با تقوا و به عدالت موصوف و به تقوا و پرهيزكارى معروف بوده نشو و نما يافته و در محل خود تحصيل مقدمات نموده و به همدان آمده و قسمتى از ادبيات را در آنجا خوانده آنگاه به قم مشرف و مقدارى از سطوح را چند سالى در حوزه علميه قم فراگرفته و بعد مهاجرت به نجف نموده و كفايه را نزد مرحوم ميرزا ابوالحسن مشكينى سطحا و خارجا استفاده نموده و بعد در درس مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ضياءالدين عراقى فقها و اصولا شركت كرده و هم از دروس اصول و فقه فقيه اهل البيت آيت اللَّه العظمى اصفهانى و مقدارى هم در درس مرحوم آيت اللَّه نائينى آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين اصفهانى حاضر شده و از معقول مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين باد كوبه اى بهره مند گرديده است چندين سال در نجف بتدريس متون فقه و اصول اشتغال داشتند تا در سال 1368 ق كه به ايران مراجعت و در تهران رحل اقامت افكنده و تا هم اكنون بخدمات دينى و روحى و تدريس اشتغال دارند در امور دينى بسيار متعصب و غيور و در امر بمعروف و نهى از منكر حتى المقدور كوتاهى نمى كند و در همين زمينه ابتلا آتى داشته و تحمل مشاقى در راه دين نموده است.

از آثار قلمى ايشان است: 1- جزاوتى از دروس و مباحثات آيت اللَّه مشكينى. 2- جزوات تقريرات دروس آيت اللَّه اصفهانى. 3- دوره ى تقريرات دروس آيت اللَّه آقا ضياء

الدين عراقى 4- تقريرات درس آيت اللَّه نائينى. 5- تقريرات دروس آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين اصفهانى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جعفري، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد جعفري

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب بعد از اتمام دوره راهنمايي در سال 1367 وارد حوزه علميّه حضرت ولي عصر (عج) شهرستان زنجان شدم و همزمان دوره دبيرستان را در مدرسه شبانه خواندم و ديپلم تجربي گرفتم. بعد از اتمام پايه ششم حوزه در زنجان، در سال 1373 وارد حوزه علميّه قم شدم و طي 3 سال مقطع سطح حوزه را به پايان رساندم و در سال 1376 وارد درس خارج فقه آايت الله العظمي سيّدموسي شبيري زنجاني و درس خارج اصول آيت الله العظمي وحيد خراساني شدم و همزمان در درس تفسير آيت الله جوادي آملي شركت كردم. مدّت شش سال حضور مداوم در درس اصول و تفسير داشتم و در درس فقه اينك نيز شركت مي كنم.

در سال 1380 وارد مركز تخصصي مهدويت قم شدم و سال 1383 سطح چهار حوزه (دكترا) را در آنجا تمام كردم. از بدو ورود به قم در درس شرح منظومه استاد مهندسي شركت كردم و كلّ كتاب را با ايشان خواندم و بعد به درس شرح اشارات استاد غلامرضا فياضي رفتم كه بعد از دو سال آن درس را به استاد حشمت پور سپردند و بنده درس را با ايشان ادامه دادم. كتاب بدايه و نهايه علامه طباطبايي را نيز با نوارهاي استاد فياضي خودم مطالعه كردم. در سال 1381 حدود شش ماه در كلاسهاي حديث دارالحديث شركت كردم. مقاله«جمال

يار» در اوصاف ظاهري حضرت كه در مجله انتظار فصل نامه تخصصي مهدويت در سال 1381 به چاپ رسيده بود در اولين جشنواره مطبوعات، مقاله برگزيده شناخته شد.

حوزه اصلي پژوهش بنده موضوع امامت و مهدويت است و مقالاتي را غير از مقاله جمال يارنوشتم كه در قسمت مقالات به آنها اشاره خواهم كرد. بنده از سال 1383 شروع به تدريس منبع شناسي در مركز تخصصي مهدويت در مقطع سطح سه حوزه كردم و در سال 1384 نيز مسئوليت واحد پرسش و پاسخ پژوهشكده مهدويت را بر عهده دارم و كارهاي تحقيقي و پژوهشي براي پاسخ به سوالات و شبهات راجع به امام عصر(عج) را انجام مي دهم و در تابستانها نيز از طرف مركز تخصصي مهدويت براي تدريس دوره هاي فشرده مهدويت عازم شهرستانها مي شويم و در حوزه هاي علميّه تدريس مي كنم.

جعفري، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا جعفري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/10/18

زندگينامه علمي

درسال 1373بعد از اتمام خدمت سربازي به حوزه علميه تهران وارد شدم و د ر مدرسه امين الدوله خدمت حضرت آية الله حق شناس دام ظله مشغول فرا گيري علوم حوزوي شدم. بعد از اتمام پايه ششم درسال 1376به مدت يكسال در مدرسه امام حسين عليه السلام تهران مشغول كار آموزشي بودم. بعد از آن به قم مقدسه آمدم .

در سال 1378 در دروس مكاسب و رسائل مدرسه آية الله گلپايگاني مشغول تحصيل شدم و د رهمان سالها دركلاسهاي به اصطلاح تابعه كه از طرف دفتر آيه الله فاضل( ره) برگزار شده بود شركت داشتم تا اينكه در سال

1383وارد مركز تخصصي فقه واصول ائمه اطهار و درحال مشغول مي باشم . در ضمن به طور غير حضوري در مؤسسه امام خميني(ره) در رشته كلام مشغول تحصيل مي باشم.

جعفري، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رسول جعفري شياده

محل تولد : شياده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد رسول جعفري شياده معروف به جعفري فرزند مرحوم سيد عليجان جعفري شياده در سال 1331 ه. ش در روستاي شياده از توابع شهرستان بابل به دنيا آمدم. دوران كودكي را در آنجا سپري كردم اما با وجود مدرسه دولتي در آن جا ، از تحصيل در آن محروم بودم؛ زيرا مرحوم پدرم چنين مي پنداشت كه در مدارس دولتي نه تنها بچه ها تربيت اسلامي پيدا نمي كنند كه بي تربيت نيز مي شوند! و بي دين بار مي آيند لكن چون خود او سواد قرآني يا خواندن و نوشتن داشت، مرا نيز بر اين اساس خوانا و نويسا بار آورد؛ لذا در سن شانزده سالگي يعني در اواخر سال تحصيلي 1347 ه ش، كه به مدرسه علميّه مسجد آقا عباس آمل به عنوان طالب علم مراجعه كردم.

زمينه تحصيل علوم حوزوي را داشتم و در سال بعد به حوزه علميه مسجد جامع شهرستان آمل منتقل شدم و چون همزمان با دوران خدمت سربازي بود و مي بايست كارت تحصيلي دوره آموزش و پرورش دريافت مي كردم و اين مشروط به داشتن حداقل مدرك ششم ابتدايي بود و من از آن محروم بودم، به ناچار به راهنمايي مرحوم آيت الله سعيدي كاشمري مدير حوزه علميّه مسجد جامع، در كلاس ششم ابتدايي

به صورت متفرقه يا كلاس شبانه در دبستان سعدي مشغول تحصيل شدم و پس از سه ماه در امتحانات خرداد ماه 1349 شركت كردم و قبول شدم.

قبولي در اين آزمون كه به آساني و صرف كمترين هزينه و وقت همراه بود، مرا وسوسه يا تشويق كرد كه همزمان با ادامه تحصيل دروس حوزوي _ و البته به صورت قاچاق و به دور از چشم مديريت مدرسه! _ و هم چنان به صورت متفرقه، دروس دبيرستاني را پي گيري كنم و بنا بر اين در خرداد سال 1350 در كلاس اول دبيرستان نيز قبول شدم. در همين سال _ يعني سال 1350 _ براي ادامه تحصيل به تهران مهاجرت كردم و در مدرسه حاج شيخ عبدالحسين پاچنار يا مدرسه آذربايجاني ها مشغول شدم. در اين مدرسه كه با اشراف مرحوم آيت الله خسروشاهي اداره ميشد، در مدت سه سال تحصيلى، قسمتي ديگر از مقدمات و نيز سطح و همزمان كلاس هشتم و نهم دبيرستان _ نظام قديم _ به اتمام رسيد. درسال 1353 به حوزه مقدسه قم وارد و مشغول تحصيل شدم و درسال 1354 و 1355 قسمتي از مقدمات را تدريس مي كردم و در اين سال ها تا سال 1360 كه البته در اثر انقلاب و پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به طور طبيعي با تعطيلي دروس حوزوي همراه بود، لمعتين، اصول فقه، رسائل و مكاسب و كفايه و در علوم عقلى، بدايه الحكمه و نهايه الحكمه مرحوم علامه طباطبايي را به پايان رسانيدم.

در سال 1360 توفيق حضور در در س هاي خارج فقه و اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني و بعدها آيت الله

شيخ جواد تبريزي را يافتم. در سال 1361 و 1362 در كلاس هاي عربي و انگليسي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم شركت كردم و به مدت دو سال، همزمان با تحصيل علوم حوزوي دوره مكالمه و انشاء زبان عربي و انگليسي را به پايان بردم. در سال 1363 دوره آموزش يا معلمي زبان انگليسي را در بخش زبان نيروي هوايي جمهوري اسلامي در تهران به اتمام رسانيدم و مدتي نيز در قسمت آموزش زبان دفتر تبليغات حوزه علميه قم به تدريس اين زبان اشتغال داشتم اما چون به نظر مي رسيد اشتغال به تدريس زبان با اشتغال به تدريس و تدرس دروس حوزوي برخورد دارد، از آن صرف نظر كردم.

در سال هاي 1365 تا 1368 ضمن تحصيل در درس هاي خارج فقه و اصول وشرح منظومه مرحوم حاج ملا هادي سبزواري نزد حضرت آيت الله انصاري شيرازي و اسفار اربعه تا جلد چهارم را نزد حضرت آيت الله حسن زاده آملي (دام ظله) تتلمذ كردم كه در آن سال (1368) به علت منع پزشكان از تدريس حضرت آيت الله حسن زاده آملى، حوزه علميه از افاضه اين فيض الهي محروم شدم. در سال 1361 به مدت چهار سال تحصيلى، به صورت هفتگي جلسات ادبي فارسي به همراه دوستان برگزار مي كردم و در اين ارتباط، مقالات ادبي و وصفي و تحقيقي و اشعاري چند آفريده شد. در سال 1369 در ماه مبارك رمضان براي اولين بار به عنوان مبلغ عرب زبان به لبنان اعزام شدم كه اين مساله به لطف خداوند در ايام تبليغي محرم و رمضان و گاه تعطيلات تابستان ادامه

يافته است و هم چنان ادامه دارد.

البته در خلال اين سال ها يعني در سال 1373 و 1374 دو بار به عنوان مبلغ به يونان اعزام شدم كه براي ايرانيان ، مهاجران عرب و پاكستاني به سه زبان فارسي ، عربي و انگليسي تبليغ مي كردم. هم چنين چند بار در سوريه مشغول تبليغ بوده ام. از سال 1374 نيز به عنوان مبلغ زبان دان در ايام حج تمتع و عمره، توفيق تشرف دارم. ضمن اينكه در قسمت روحانيون كاروان ها نيز چند بار به عنوان حج تمتع و عمره مفرده تشرف حاصل كردم. در سال1370 باتفاق تني چند از دوستان به صورت گروهي مشغول تحقيق، تدوين و مباحثه در زمينه موضوعات فقهي شدم كه با اشراف حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني صورت مي گرفت و درسال 1376 اين تحقيقات شكل ديگري به خود گرفت و به مركز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام كه با دستور معظم له تاسيس شد، منتقل شد و از آن تاريخ تا كنون بنده توفيق همكاري با آن مركز را دارم كه در اين ارتباط رساله هاي فقهي تنظيم و تدوين شده است. ضمنا به تدريس لمعتين، اصول فقه، شرح منظومه مرحوم سبزواري و بعدها در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني به تدريس سطوح عالى: مكاسب محرمه، رسائل، كفايه و مكاسب اشتغال داشته و دارم. در ضمن در برخي از مدارس علميه قم در زمينه ادبيات فارسي و دروس حوزوي مشغول تدريس بوده و هستم. و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب .

جعفري، عصمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عصمت الله جعفري

محل تولد : ساوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/6/1

زندگينامه علمي

سال ورود به حوزه 1342 در حوزه علميّه فيضيه/شهر قم

بنده در هفت سالگي مكتب خانه رفتم مشغول درس شدم چون آن زمان مدرسه نبود رسم معلّم را مي گفتند ملاّ هرهفته خانه يك نفر مشغول درس بوديم حروف تهجي الابجدوقرآن ومصيبت خواندن شش سال به مكتب رفتم درضمن يك درس ازمقدّمات را پيش مرحوم شيخ نجفي مي خواندم 5 سال بعد خودم براي بچّه ها درس ميگفتم در آن روستا مقدّمات هم مي خواندم سال 42 آمدم قم در منزل امام رضوان الله امتحان كردند در ادبيّات قبول شدم شهريه اي مختصري درست شد بنده درس ها را با رديف خواندم امتحان دادم قبول شدم شهريه اي رتبه اي يك مي گيرم بعد هجرت به ساوه اول انقلاب بود در ستونهاي قبلي كمّيت و كيفيت آنها را نوشتم واجبات شكيات نصاب الصبيان در روستا خواندم از برشدم به حساب الابجد آشنا هستم درس قرآن راباهيجاخواندم درضمن تحصيل حساب جمع تفريق ضرب چهار عمل اصلي رايادگرفتم وآشنا هستم تا بحال هر جابودم مشغول درس بودم ومن الله التوفيق از روستايان بخش نوبران ساوه عصمت الله جعفري

جعفري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي جعفري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

متولد 1359قم

دوره ابتدايي: دبستان فيض و شاهد نور علم قم

دوره راهنمايي: مدرسه تيزهوشان (مركز ملي پرورش استعدادهاي درخشان)

دوره دبيرستان (رشته رياضي فيزيك): مدرسه تيزهوشان (مركز ملي پرورش استعدادهاي درخشان)

ورود به حوزه علميه قم: 1374 (پس از اشتغال به دروس حوزوي، ادامه دبيرستان را به صورت داوطلب آزاد

امتحان دادم و در سال 1377 ديپلم رياضي گرفتم)

اتمام كتبي و شفاهي پايه10حوزه علميه درسال 1381

اساتيد سطح حوزه: استاد حسيني عاملي و حسيني خراساني(ادبيات عرب)- استاد ناصري، استاد مدني و استاد مسعودي(شرح لمعه)- استاد سليماني و استاد محمدي پور(اصول)- مرحوم آيت الله احمدي ميانجي(مكاسب محرمه)- آيت الله استادي (رسائل)- آيت الله موسوي تهراني (كفايه)- استاد عليدوست (مكاسب)

از سال 1381 حضور در درس خارج آيت الله وحيد خراساني

دريافت ليسانس حقوق با احراز رتبه اول گروه از موسسه امام خميني(ره) در سال 1383

اتمام دوره عالي زبان انگليسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) در سال 1383

دريافت فوق ليسانس حقوق خصوصي با احراز رتبه اول گروه از دانشگاه تهران در سال 1385 و انتخاب پايان نامه به عنوان پايان نامه برتر دانشكده

شروع به تدريس در دانشگاهها از سال 1385

اتمام خدمت سربازي در ارديبهشت 1387

اشتغال به تحصيل در دوره دكتري تخصصي (Ph.D) حقوق خصوصي در دانشگاه قم از مهر 1387

مديريت گروه فقه و حقوق پژوهشكده باقرالعلوم(ع) از خرداد 1387

جعفري، محمد صابر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صابر جعفري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1364 وارد حوزه شدم، مدرك تحصيلي ام سيكل بود . كمي بعد، در كنار دروس حوزه، ديپلم گرفتم، در رشته علوم سيايي دانشگاه باقر العلوم ثبت نام كردم ولي انصراف دادم. درس هاي حوزه را با شركت در رشته تخصصي كلام (موسسه امام صادق عليه السلام) ادامه دادم . با پايان تحصيل آنجا جزء گروه اولي بودم كه در مركز تخصصي مهدويت شركت جسته و كم كم حوزه فعاليتم را بيشتر به اين موضوعات اختصاص دادم. چند مقاله در مجله تخصصي كلام

اسلامي و چند مقاله هم در فصلنامه تخصصي انتظار ارائه دادم. هم اكنون معاون پژوهشي مركز تخصصي مهدويت و بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج) هستم، ضمنا جزء هيئت تحريريه فصلنامه علمي تخصصي انتظار از بدو تشكيل بوده ام. اكنون جزء هيئت تحريريه فصلنامه شرق موعود (فارسي)، الموعود (عربي) و Bright future (انگليسي) هستم.

جعفري، يعقوب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعقوب فرزند مرحوم محمدحسين جعفرى نيز از افاضل نويسندگان و مدرسين معاصر حوزه علميه و مجتمع مجله مكتب اسلام مى باشند.

وى در سال 1325 شمسى در شهر مراغه به دنيا آمده و پس از خواندن دروس ابتدايى و اوليه در مدرسه جامع و مدرسه امامزاده مراغه به تحصيل علوم دينيه پرداخته و مقدمات و مقدارى از سطوح را در مراغه خدمت مرحوم آقا شيخ حسين پيشنماز و مرحوم حاج شيخ رضا ساجدى و حاج شيخ احمد امينى و حاج سيد جواد مقدسى و آقاى هبةالهى خوانده و در سال 1341 شمسى عزيمت به قم نموده و عليرغم مشكلات مالى و كمبودهاى شكننده اى با اهتمام تمام به درس و بحث پرداخته و دوره سطح را از محضر اساتيدى مانند آقايان ستوده و اعتمادى و مكارم و سبحانى به پايان رسانيده و همزمان با آن دروس عقلى را از مرحوم آيت اللَّه مطهرى و آقاى حسن زاده آملى استفاده كرده و خود نيز به تدريس كتب سطح مشغول بوده و در كنار اين تدريس و تدرس دوره عالى دارالتبليغ اسلامى قم را به اتمام رسانيده و پس از آن به درس خارج مرحوم آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه آملى حدود پانزده سال شركت و ادامه داده و در ايام تعطيل و موسم

تبليغ محرم و ماه رمضان در مساجد مهم شهر مراغه تبليغ احكام و ترويج دين و نشر معارف جعفرى نموده و خدمات ارزنده اى از ارشاد نسل جوان و روشن كردن افكار آنان نموده و در ضمن اشتغال به دروس متداوله به نويسندگى علاقه شديدى داشته و در سن 18 سالگى نخستين سلسله مقالات تحت عنوان درس زندگى در مجله كتابخانه مسجد اعظم به چاپ رسيده و از آن پس در روزنامه نداى حق و مجلاتى مانند نسل نو و پيام شادى و مكتب اسلام مرتبا مقالات ايشان منتشر مى شد و مدتى هم سر دبيرى مجله نسل نو و مديريت داخلى مكتب اسلامى را به عهده داشته اند و در حال حاضر نيز عضويت هيئت تحريريه مكتب اسلام را دارا هستند.

آثار طبع شده ايشان به قرار زير است:

1- انسان در جهان بينى اسلامى

2- ابعاد حكومت اسلامى

3- بينش تاريخى قرآن

4- مسلمانان در بستر تاريخ

5- خوارج در تاريخ

آثار مخطوط آماده طبع

1- قرآن در قرآن

2- بينش تاريخى نهج البلاغه

3- شرح دوازده بند محتشم كاشانى تحت عنوان (آن سر كه شد به نيزه)

4- تاريخ علم كلام

5- حدوث و قدم قرآن- و غيره جزوه هاى ديگرى مانند:

6- نور هدايت در تفسير قرآن

7- آداب و اخلاق در حديث

8- النور المبين فى شرح تبصره المتعلمين

9- طبقات متكلمين شيعه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جعفري، يعقوب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعقوب جعفري

محل تولد : مراغه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ يعقوب جعفري (جعفري نيا) فرزند محمد حسين در 11 بهمن ماه 1325 در شهر مراغه در يك خانواده متوسط مذهبي به دنيا آمد و از سن 6

سالگي در يكي از مكتب خانه هاي قديمي شهر به خواندن قرآن مشغول شد و پس از آن در حوزه علميه مراغه به تحصيل ادبيات فارسي و عربي و متون درسي پرداخت و تا كتاب معالم الاصول را در آنجا خواند. برخي از اساتيد ايشان در آن زمان عبارت بودند از: مرحومان شيخ رضا ماجدي و شيخ حسين پيش نماز و شيخ احمد اميني و شيخ حسين هبتى.

وي درسال 1342 به حوزه علميه قم عزيمت كرد و ادامه تحصيل داد. برخي از اساتيد ايشان در سطح عبارت بودند از: آيت الله آقاي حاج شيخ محسن دوزدوزانى، آيت الله آقاي حاج سيد يوسف مدنى، آيت الله آقاي شيخ يد الله دوزدوزانى، آيت الله آقاي ستوده، آيت الله آقاي مكارم، آيت الله آقاي سبحاني و مرحوم آيت الله آقاي سيد رضا صدر. همچنين اساتيد ايشان در دروس خارج كه حدود 15 سال ادامه داشت عبارت بودند از: مرحومان آيت الله شيخ هاشم آملى، آيت الله فيروز آبادى، آيت الله شيخ كاظم تبريزى، آيت الله شريعتمداري و آيت الله گلپايگانى. و نيز از دروس آيت الله ميرزا جواد تبريزي و آيت الله وحيد خراساني هم استفاده كرد و در دروس عقلي از شهيد مفتح و آقاي انصاري شيرازي و آقاي حسن زاده آملي بهره برد. در كنار خوشه چيني از دانش اين بزرگان، خود نيز به تدريس بعضي كتاب هاي درسي پرداخت و همزمان در سال هاي 50 تا 56 چندين سال در دارالتبليغ اسلامي كه در آن زمان برنامه هاي منظمي داشت درس خواند و دوره عالي آن را گذراند و در آنجا از محضر اساتيدي مانند

شهيد مطهري و مرحوم صدر بلاغي و مرحوم سيد مرتضي شبستري و مرحوم آيت الله حاج ميرزا باقر ملكي ميانجي و مرحوم آيت الله شيخ اسحاق آستارايي و نيز آيت الله مكارم و آيت الله سبحاني و آيت الله شبيري زنجاني و ديگران استفاده كرد. از حدود سال 1346 با مطالعه آثار نويسندگان بزرگ مذهبي و روشنفكران آن عصر و برخي از ترجمه كتابهاي خارجي و آشنايي باشيوه نگارش، دستي به قلم برد و مقالاتي نوشت كه اولين مقاله وي در نشريه مسجد اعظم چاپ شد، تا بالاخره وقت بيشتري را براي مطالعه و تحقيق و نوشتن صرف كرد و مقالات بسياري را در مجلات مختلف نوشت و سردبير مجله نسل نو شد كه در آن زمان از سوي دارالتبليغ اسلامي در سطح جوانان منتشر مي شد و با استقبال فراواني روبرو بود.

بعدها نيز سردبيري مجله مكتب اسلام و مجله تخصصي كلام اسلامي را بر عهده داشت. همزمان با اين فعاليت هاي علمي و حوزوى، همواره در موسم هاي تبليغي مانند ماه هاي رمضان و محرم و صفر به تبليغ مي رفت وبيشتر در مساجد و مجالس شهر مراغه انجام وظيفه مي كرد. حجة الاسلام جعفري علاوه بر فقه و اصول، در مطالعات و تحقيقات خود در آغاز بيشتر به رشته تاريخ گرايش داشت و در اين رشته كتاب هايي را نوشت كه بعضي از آنها چاپ شده است مانند: خوارج در تاريخ، مسلمانان در بستر تاريخ، بينش تاريخي قرآن، بينش تاريخي نهج البلاغه، و مقالاتي در تحليل برخي از وقايع تاريخى. همچنين چندين دوره در مرحله كارشناسي ارشد رشته تخصصي تاريخ در حوزه علميه

تدريس كرده است. پس از آن در مطالعات خود به سوي علم كلام و تاريخ علم كلام و ملل و نحل گرايش يافت و در اين رشته نيز كتاب هاي متعدد و مقالات بسياري نوشت و در اين مرحله بود كه مجله كلام اسلامي از سوي موسسه امام صادق عليه السلام وابسته به آيت الله سبحانى، منتشر مي شد و نيز در اين مرحله به تصحيح برخي از متون كلامي متقدمان پرداخت كه از جمله آنها مي توان از كتاب شرح جمل العلم از سيد مرتضي و كتاب مناهج اليقين از علامه حلي كه هر دو با پاورقي هاي مفصل ايشان به زبان عربي چاپ شده است، نام برد.

سپس سير فكري ايشان به سوي قرآن و علوم قرآني و در نهايت تفسير قرآن تغيير جهت يافت و مطالعات خود را در تفسير و علوم قرآني متمركز كرد و نتيجه آن علاوه بر دهها مقاله در اين موضوع كه در مجلات مختلف چاپ شده است، چندين كتاب است كه از جمله آنها مي توان از كتاب سيري در علوم قرآن، پژوهشي درباره صابئين، رسم الخط مصحف، سيماي امام علي در قرآن، تفسيرسوره يوسف، تاريخ اسلام از منظر قرآن و از همه مهمتر مجلدات تفسير كوثر نام برد كه هم اكنون نيز به نوشتن آن مشغول هستند، تفسير كوثر كه يك تفسير ترتيبي از اول قرآن تا آخر آن است با روش خاص و با توجه به نيازهاي روز نگاشته مي شود و تاكنون شش جلد آن منتشر شده و پيش بيني مي شود كه به خواست خدا در ده جلد تمام شود. به خاطر

نگارش اين تفسير و ساير فعاليت هاي قرآنى، در سال 1380 در نمايشگاه بين المللي قرآن كريم تهران، طي مراسمى، ايشان از خادمان قرآن معرفي شدند و توسط رئيس جمهور لوح تقدير و جايزه به ايشان داده شد. حجة الاسلام جعفري نيا درباره انگيزه خود در نگارش اين تفسير، چنين اظهار داشتند: «بايد بگويم همواره معتقد بودم كه با نزول قرآن سفره اي از آسمان در زمين گسترده شده كه بشر را در طول نسلها و قرنها به ميهماني فرا مي خواند و مائده هاي خود را در اختيار همگان مي گذارد و انسان در هر عصري مي تواند به اندازه گنجايش استعداد و سعه وجودي خود از اين خوان پر خير و بركت تغذيه كند و بهره گيرد و قرآن مانند باران رحمتي است كه هر كسي مي تواند به مقدار ظرفيتي كه دارد آن را در خود جاي دهد،" انزل من السماء ماء فسالت اوديه بقدرها." البته در طول تاريخ، انديشمندان بسياري در كنار اين خوان نعمت نشسته اند و عمر خود را با آن سپري كرده اند و كوشيده اند كه يافته هاي خود را به ديگران منتقل سازند و نتيجه آن، نگارش تفاسير با ارزشي شده كه ازآنها به يادگار مانده است و ما اكنون ميراث دار مجموعه اي گران سنگ از تفاسير گوناگوني هستيم كه حاصل تلاش فرزانگاني است كه خود را در خدمت قرآن قرار داده اند و ساليان بسياري از عمر خود را به تفسير و توضيح و كشف و بين آيات قرآني گمارده اند و ثروتي عظيم و ماندگار براي ما پيش كش كرده اند.

ولي حقيقت

اين است كه با وجود تمام اين تفاسير پرارزش، هنوز هم گنجينه پايان ناپذير علوم و معارف قرآني انباشته از نكات فراواني است كه كشف و استخراج آنها تعمقي دوباره و نگرشي تازه را طلب مي كند. و ميدان براي پژوهندگان و جويندگان بعدي همواره باز است كه همت گمارند و به اندازه درك و فهم خود در اين درياي ناپيدا كرانه غور كنند و مطالب تازه اي بدست آورند. كم ترك الاول للآخر.بخصوص اينكه هر عصري زبان خاص و ادبيات خاص و نيازهاي خاصي دارد و لازم است كه در هر عصري تفسيرهاي جديد و جديدتري براي قرآن نوشته شود كه ضمن وفاداري به مفاهيم قرآني و پرهيز از تفسير به راى، معارف بلند آن، مطابق با نيازهاي عصر و با زبان روز ارائه شود. نگارش تفسير كوثر براي رسيدن به چنين هدفي بوده است، ولي آيا اين توفيق را به دست آورده است؟ پاسخ آن بر عهده صاحب نظران است.»

جعفريان، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول جعفريان

محل تولد : خوراسگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

دوره دبستان را در زادگاهش "خوراسگان" گذراند و سپس براي ادامه تحصيل به اصفهان آمد و دوره راهنمايي را در اين شهر آغاز كرد. پس از چندي تحت تأثير سفرهاي تبليغي مبلغان حوزه علميه قم و كلاس هاي روخواني قرآن در خوراسگان به دروس ديني علاقه مند شد و از آن پس به مدرسه ذوالفقار رفت و مطالعه دروس جديد را در مدارس شبانه ادامه داد. وي در مدت اقامت در اصفهان، به صورت آزاد از مدارس ديني ديگري چون«نيماورد»،«نوريه»،«وجده كوچك» استفاده مي

كرد.

رسول جعفريان در سال 57 هجري شمسي و در آستانه پيروزي انقلاب، براي ادامه تحصيلات حوزوي، راهي شهر مقدس قم شد. نخست به مدرسه خان رفت و سپس در مدرسه رسالت، به ادامه تحصيل پرداخت. وي در قم از درس اساتيدي چون آيت الله جوادي آملي، آيت الله مصباح يزدي، آيت الله ممدوحي، آيت الله گرامي و نيز آيت الله جعفر مرتضي جبل عاملي كسب فيض كرد. سال 58 هجري شمسي با آثار و موسسه آيت الله مصباح يزدي آشنا شد و در كلاسها و دوره آموزشي آن موسسه شركت كرد و با بازگشايي دانشگاهها، در سال 59 هجري شمسي به تدريس معارف اسلامي و تاريخ اسلام در دانشگاههاي اصفهان و تهران مشغول شد. اولين اثر استاد جعفريان در سال 64 هجري شمسي تحت عنوان «پيش درآمدي بر شناخت تاريخ اسلام» منتشر شد و از آن پس تاكنون، ضمن همكاري با موسسات پژوهشي و تأسيس كتابخانه اسلام و ايران در قم، به كوشش هاي پي گير خود در زمينه تأليف،تصحيح، ترجمه و نيز تحقيق در تاريخ اسلام، ايران و تشيع همچنان ادامه مي دهد.

جلال يزدي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1345 -1283 ق)، حكاك، خطاط و شاعر، متخلص به جلال. از نوادگان ميرزا علينقى. در قريه ى نبادك سادات يزد متولد شد. در نوجوانى ضمن كار حكاكى به تحصيل پرداخت و در 26 سالگى ابتدا به اصفهان و سپس به تهران رفت و توسط ميرزا على اصغر اتابك به دربار مظفرالدين شاه قاجار وارد شد و به دليل بلاغت گفتار لقب افصح الملك يافت. وى در سرودن غزل، مثنوى و قصيده، بويژه قطعه، مهارت داشت. وى در يزد وفات يافت و در جوار

حرم امامزاده جعفر، دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (426 -422)، الذريعه (201/9)، ريحانه (157/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (15 -13 /3)، فرهنگ سخنوران (217).

جلالي تهراني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد ابن العالم الجليل الحاج السيد علينقى الموسوى الجلالى تهرانى مذكور از فضلاء دانشمندان تهران و سبط آيت اللَّه حاج سيد محمدصادق لاله زارى مى باشد.

معظم له در حدود سال 1355 قمرى در تهران متولد شده و پس از تربيت- در بيت علم و سيادت و تحصيلات ابتدائى و مقدمات به قم آمده و سطوح را از مدرسين حوزه آموخته و بدروس خارج آيات عظام مانند آيت اللَّه مرحوم محقق يزدى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر شركت تا سال 1382 قمرى كه در تهران اقامت گزيده و بخدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

مؤلف گويد: آقاى جلالى دانشمندى با استعداد و فاضلى برومند و در ميان اقران خود مانند والد ارجمندش بمتانت و ظرافت ممتاز و بشرافت حسب و نسب سرافراز ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جلالي مقدم، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : مسعود جلالي مقدم در سال 1330 در تهران متولد شد. گرچه تحصيلات متوسطه را در رشته رياضي به پايان برده بود، اما مجذوب مباحث دين پژوهي شد ودر رشته فلسفه و اديان و عرفان از دانشگاه تهران دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد را گذراند. او دكتراي خود را نيز در دو رشته يكي در رشته اديان و عرفان تطبيقي از دانشگاه تهران و معارف اسلامي از دانشگاه آزاد اسلامي گرفت.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : اديان، اساطير و عرفان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ پايان تحصيلات متوسطه در رشته رياضي _ دريافت مدرك كارشناسي فلسفه محض از دانشگاه تهران _ دريافت كارشناسي ارشد در رشته اديان و عرفان _ دريافت مدرك دكترا در رشته معارف اسلامي

از دانشگاه آزاد اسلامي _ دريافت مدرك دكتراي اديان و عرفان تطبيقي از دانشگاه تهران

استادان و مربيان : از استادان مسعود جلالي مقدم ميتوان به استاد فرزانه دكتر فتح الله مجتبايي اشاره كرد كه وي نيز راه استاد خويش فتح الله مجتبايي را پي گرفته و در حيطه مطالعاتي اش به شناخت جامع از مقوله پژوهش اديان دست يافته است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : _ مدير بخش «اديان، اساطير و عرفان» دانشنامه ايران در مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي _ مدير گروه اديان و عرفان (كارشناسي ارشد) دانشگاه آزاد اسلامي (واحد شهر ري) _ عضو شوراي علمي مركز گفت وگوي اديان حوزه هاي مطالعاتي جهت گيري اصلي اديان جلالي مقدم در حال حاضر به نگارش مقالاتي براي دانشنامه ايران و داير ةالمعارف بزرگ اسلامي مشغول است و به عنوان پژوهشگر با بخش اديان مركز دايرةالمعارف بزرگ اسلامي همكاري دارد (بخش اديان و عرفان دانشنامه ايران از تيرماه 1377 كار خود را آغاز كرده و از همان ابتدا مديريت آن بر عهده جلالي مقدم بوده است. مباحث مربوط به اديان و اساطير تمام جهان و عرفان اسلامي در اين بخش مطرح مي شود. اساس كار برترجمه از منابع معتبر و دايرة المعارف هاي موثق خارجي است، ولي در مورد عرفان اسلامي قاعده بر تلخيص از مقالات تأليفي دايرةالمعارف بزرگ اسلامي است.)

آرا و گرايشهاي خاص : مسعود جلالي مقدم درباره دو موضوع دانش اديان و گفت وگوي اديان مي گويد: «دانش اديان و گفت وگوي اديان هر دو به حوزه دين مربوط اند و داراي اشتراكاتي هستند، اما شيوه عملي اين دو متفاوت است.

گفت وگوي اديان از همان زمان كه جوامع بشري تشكيل شد و انسان ها به نوعي با هم ارتباط پيدا كردند، مطرح شد و شايد حركت جوامع به سمت دهكده جهاني ضرورت گفت وگوي اديان را واجب تر كرده است. مجاب كردن ديگران، تفهيم و تفهم و نزديكي و تقرب سه هدف اصلي گفت وگوي اديان است. در شيوه مجاب كردن دو طرف گفت وگو سعي در پيدا كردن نقاط ضعف طرف مقابل از يك طرف و از طرف ديگر اثبات حقانيت خود دارند كه در عالم اسلام اين شيوه گفت وگو احتجاج خوانده مي شود. در شيوه تفهيم و تفاهم نيز كه زمينه عملي براي گفت وگوي اديان فراهم مي آورد، دو طرف گفت وگو هدفشان اين است كه شناخت روشن تري نسبت به هم به دست آورند و جنبه معرفتي دارد. گفت وگو با هدف نزديكي و تقرب جستن نيز جنبه اخلاقي دارد. وقتي دو طرف گفت وگو سعي مي كنند اشتراكاتشان را پيدا كنند، همين منجر به شناخت و ارتباط نزديك تر مي شود و از اختلاف ها، دشمني ها و كينه ها كاسته مي شود.وحدت انسانيت، وحدت ايمان و وحدت حقيقت به عنوان مقدماتي است كه از طريق تحقق آن ها وحدت ديني امكان پذير است. تا زماني كه اختلاف هاي ملي و فرهنگي وجود داشته باشد، سوداي رسيدن به وحدت فرهنگي و اديان نتيجه اي نخواهد داشت؛ چرا كه رسيدن به تساهل و تسامح مقدمات زيادي لازم دارد. رويكردهاي مختلفي در بحث هاي مربوط به دين وجود دارد و نخستين آن، رويكرد كلامي يا الهياتي به دين است كه تلاشي

براي اثبات حقانيت يك دين است. رويكرد بعدي، رويكرد فلسفي است و زماني كه گرايش به تأييد دين دارد، ديندارانه است. رويكرد سوم، يعني پديدارشناسي را بايد رهيافتي خاص غير از رهيافت محض علمي در نظر گرفت. رويكرد علمي به دين نيز شامل سه بخش است: رويكرد توصيفي كه شخص بايد دوره تاريخي خود را توصيف كند؛ چرا كه هيچ پديده اجتماعي اي بدون تاريخ وجود ندارد، بنابراين، در اينجا بحث رويكرد تاريخي مطرح مي شود و از آنجا كه در اين مرحله بايد مقايسه و تطبيق را هم انجام دهيم، رويكرد تطبيقي يا مقايسه اي به وجود مي آيد. جامعه شناسي و مردم شناسي دين رويكردهاي كمكي هستند. كتاب world religion dialogue برجسته ترين نمونه جديد شناخت تطبيقي اديان به شكل گفت وگوي ساختگي است. در اين شيوه ساختگي به طرح مسائل و اعتقادات آئين ها و دين هاي مختلف پرداخته مي شود و 6 نماينده از 5 دين مسيحيت، اسلام، يهودي، هندو و دو نماينده از دين بودا به گفت وگو مي پردازند. جلالي معتقد است دانش اديان مي تواند به شكل گفت وگوي اديان مطرح شود و همچين گفت وگوي اديان مي تواند معرفت دانش اديان در بالاترين شكل باشد.

چگونگي عرضه آثار : پژوهش ها و تأليف ها و ترجمه هاي مسعود جلالي مقدم همه در زمينه اديان است. در ميان آثار او مي توان به كتاب هاي آئين زرواني، تنها بازماندگان خوارج، درآمدي بر جامعه شناسي دين، آراي جامعه شناسان بزرگ دين، سه گام كيهاني و...، و همچنين ده ها مقاله در نشريه هاي علمي - پژوهشي معتبر اشاره كرد.

جلالي در دايرةالمعارف بزرگ اسلامي مدخل هاي آسوريان، آفتاب پرستي، اباضيه، ابتريه، ابراهيم بن بن محمد، بن ابي يحيي، ابن ابي العوجاء، ابن حرزهم، ابن حوشب، ابن عاشر، ابوالعباس، ابن كرامه، ابوحاتم رازي، ، احمد، ابوالحسين بصري، ابوزكرياورجلاني، ابو قره، ابومسلميه، اشرف جهانگير و... را نگاشته است. يكي ديگر از آثار جلالي «درآمدي بر جامعه شناسي دين» است. امروزه جامعه شناسي دين جايگاه مهمي در مباحث دين شناسي دارد.

________________________________________

آثار :

1 آئين زرواني

ويژگي اثر : چاپ گوته، - (تجديد چاپ) اميركبير، - كتاب «آئين زرواني» جلالي نيز به بررسي مكتب فلسفي، عرفاني زرتشتي بر مبناي اصالت زمان مي پردازد. اين كتاب كه از آثار تأليفي جلالي مقدم است در دو بخش تاريخ، اصول فلسفي و عرفاني آئين زرواني تأليف و تدوين شده است. به گفته او در اين كتاب توضيحاتي به لحاظ تاريخي و فلسفي از مكتب زرواني به خوانندگان ارائه مي شود و مباحثي در باره اين كه چرا در ايران پيش از اسلام به ثنويت توجه شد و آيا در آن دوران مسأله يگانه گرايي مطرح نبوده است و ايرانيان به سمت مبدأ واحد توجه نداشتند و ... در آن به صورت مبسوط شرح داده مي شود.هدف نگارنده از تأليف اين كتاب، پاسخ به همه اين مجهولات و آشنا كردن خوانندگان با اين مباحث بوده است. در ديباچه اين كتاب آمده است: «با اين فلسفه و تأثير ديرپايي كه مكتب زرواني داشته غفلت ايرانيان از آن شايد قابل توجيه نباشد. اكنون در دانشگاه هاي ما كه فلسفه دوران باستان را تدريس

مي كنند، به فلسفه سال پيش يونانيان مي پردازند؛ جلوتر كه بيايند فلسفه هايي را كه در روم، پيش و پس از آغاز مسيحيت مطرح شد، مي آموزند، ولي در همين كلاس ها هيچ خبري از فلسفه هاي ايراني نيست گويا در ايران چشمه هاي تفكر خشكيده بوده و تنها در مغرب زمين انديشه و فلسفه امكان حيات داشته است. در اين باره بايد كاري انجام شود. بايد تاريخ قديم فلسفه و عرفان را دوباره به محك زد. قسمت هاي ناشناخته و تاريك اين تاريخ را بايد دوباره روشن كرد و مذهب زرواني در اين ميان جايگاهي مهم دارد، زيرا از فلسفه اي پيچيده و جالب توجه و زمينه اي عرفاني برخوردار است.» كتاب آئين زرواني نگاهي دارد به مكتب فلسفي - عرفاني زرتشتي بر مبناي اصالت زمان. كتاب حاضر از ? گفتار سامان يافته است و گفتارها در جمع به ?? فصل بخش مي شود. موضوع متن بررسي و ريشه يابي آئين كهن ايران (آئين زرتشتي) است به گمان مولف، آئين زرتشت يك آئين بسامان مذهبي بود كه از جهان بيني فلسفي ديرپايي بهره داشت ودر جاي جاي ايران زمين ميان عامه و متفكران پيرو داشت. نفوذ اين آئين از ماوراء مرزهاي شمال شرقي ايران كهن تا بين النهرين باستاني ادامه داشت.

2 اسلام

ويژگي اثر : پژوهشي تاريخي و فرهنگي (تأليف گروهي) سازمان چاپ وزارت ارشاد

3 تاريخچه اديان و مذاهب در ايران

ويژگي اثر : اميركبير،

4 تاريخچه اديان در جهان

ويژگي اثر : كتاب «تاريخچه

اديان در جهان» (نخستين گام در شناخت تاريخ اديان) تازه ترين ترجمه اين محقق و مترجم به شمار مي آيد. او با ترجمه اين كتاب به طور فشرده اطلاعات جامعي را درباره تاريخچه اديان در جهان در اختيار خوانندگان و علاقه مندان قرار مي دهد. جلالي مقدم درباره اين كتاب مي گويد: « تا امروز در ايران كتاب هاي متعددي درباره تاريخ اديان به زبان فارسي به چاپ رسيده است اما جز يك كتاب، هيچ يك از آنها خلاصه نيستند. تنها كتاب خلاصه اي هم كه در اين زمينه موجود است از مجموعه كتاب هاي «چه مي دانم» است كه انتشارات علمي به چاپ رسانده است كه آن هم از ترجمه مناسبي برخوردار نيست و بسيار مخدوش است.» به گفته او، هدف از ترجمه اين كتاب، شناساندن اجمالي تاريخ اديان به خوانندگان وعلاقه مندان در اين زمينه بوده است.

5 تنها بازماندگان خوارج

6 جستاري در تاريخ و معتقدات اباضيه

ويژگي اثر : نگاه سبز،

7 درآمدي بر جامعه شناسي دين

ويژگي اثر : اين كتاب كه در سال ???? توسط نشر مركز به چاپ رسيده، شامل يك ديباچه و ??فصل است. از منظر جامعه شناختي سؤالاتي چند در مورد دين ايجاد مي شود. از جمله اين كه دين چيست؟ چرا آدميان ديندارند؟ دين به انسان چه مي دهد ؟ دين بر انسان به عنوان يك موجود اجتماعي چه تأثيري دارد؟ و در روابط مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي چه نقشي دارد؟ از جنبه هاي گوناگوني مي

توان به بررسي دين پرداخت. اما رويكرد جامعه شناسي درصدد است با دوري از هر گونه پيشداوري و قضاوت به آثار اجتماعي دين در جامعه بپردازد. دين وابستگي شديدي با يكايك وجوه فرهنگي و نيز سياسي و اقتصادي دارد و بر آنها تأثير مي گذارد و از آنها متأثر مي شود. فصول بعدي اين كتاب به رويكرد جامعه شناسي دين اختصاص دارد. همانطور كه در ديباچه كتاب آمده هدف نويسنده هموار كردن راه دانش دين شناسي در ايران است. آنچه كه در اين كتاب درج شده تنها يك گام در اين راه است. جدا از محتواي كتاب كه به قول نويسنده تنها يك گام به جلو است، از نظر شكلي نيز لغت نامه، فهرست اعلام و منابع براي مطالعه بيشتر در پايان كتاب عرضه شده است.

8 درسهايي از بينش رواني

ويژگي اثر : (ترجمه) نشر ياران شيد،

9 رساله در آئين و يشنو پرستي دين هندويي

ويژگي اثر : نشر مركز،

10 سه گام كيهاني

11 كرانه هاي هستي انسان در پنج افق مقدس

ويژگي اثر : كتاب ديگر جلالي است كه به تحقيق تطبيقي در انسان شناسي پنج دين بزرگ مي پردازد و انتشارات امير كبير آن را در يك جلد به چاپ رسانده است. اين كتاب درباره انسان شناسي است و از نگاه اديان به ابعاد مختلف انسان مي پردازد، به طوري كه از پيدايش انسان تا عناصر سازنده او، احوال و سرانجام انسان مورد بررسي قرار مي

گيرد. به گفته جلالي، از آنجا كه بحث انسان شناسي از جمله مباحث مهم فلسفه امروز است، بايد بتوان به دور از نگاه فلسفي، با نگاه اديان نيز به سراغ اين موضوع رفت و از اين منظر به مسأله انسا ن شناسي نيز پرداخت. او در اين كتاب، افتراق ها و اشتراكات دو ديدگاه فسلفي و اديان را درباره انسان مورد بررسي قرار مي دهد، با هدف آن كه بتواند به ديدگاه جامع ديني درباره انسان دست يابد.

12 گزارشي از تاريخ اديان و مذاهب در ايران

ويژگي اثر : جلالي در اين كتاب وضعيت مراحل دين در ايران را در سه بخش پيش از اسلام، از اسلام تا حمله مغول و از حمله مغول تا عصر كنوني مورد بررسي قرار داده است

13 مكتب فلسفي _ عرفاني زرتشتي بر مبناي اصالت زمان

ويژگي اثر : چاپ گوته،

14 نماز در فرهنگ دوم

ويژگي اثر : مركز تحقيقات، مطالعات… صدا و سيماي جمهوري اسلامي،

15 هاله انساني و رنگ هاي كوكبي

ويژگي اثر : (ترجمه) انتشارات گوتنبرگ،

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

جلالي، بيژن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بيژن جلالي شاعر معاصردر اول آذرماه سال 1306 خورشيدي، در تهران به دنيا آمد. وي از سال 1325 تا 1331 چندماهي در رشته ي فيزيك دانشگاه تهران و چند سال در رشته علوم طبيعي دانشگاه هاي تولز و پاريس درس خواند. البته همه آنها نيمه كاره ماند; زيرا علاقه به شعر و ادب، مسائل فكري و ادبي و گشت و گذار آزاد در زمينه هاي فلسفه،

هنر و ادبيات، او را از انضباط و نظم درس خواندن دور كرد.از اين شاعر چنيدين كتاب و مجوعه شعر به يادگار مانده است.وي در روز آدينه 24 دي ماه 1378، در هفتاد و دو سالگي، زندگي را بدرود گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : بيژن جلالي در آخرين شب آبان ماه; يا به عبارتي، اول آذرماه سال 1306 خورشيدي، در تهران به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : بيژن جلالي از سال 1325 تا 1331 چندماهي در رشته ي فيزيك دانشگاه تهران و چند سال در رشته علوم طبيعي دانشگاه هاي تولز و پاريس درس خواند. البته همه آنها نيمه كاره ماند; زيرا علاقه به شعر و ادب، مسائل فكري و ادبي و گشت و گذار آزاد در زمينه هاي فلسفه، هنر و ادبيات، او را از انضباط و نظم درس خواندن دور كرد. در بازگشت، در رشته زبان و ادبيات فرانسوي دانشگاه تهران، نام نوشت. دوره ليسانس را به پايان برد و از سال 1325 تا مدتي، به كارهاي گونه گوني پرداخت

همسر و فرزندان : بيژن جلالي، ازدواج نكرد; زندگي اش در سكوت و با آرامش و تلالويي خاص ادامه داشت

زمان و علت فوت : بيژن جلالي چند روزي پس از نيمه آذرماه، دچار سكته مغزي شد كه بيش از يك ماه را در اغما گذراند و در روز آدينه 24 دي ماه 1378، در هفتاد و دو سالگي، زندگي را بدرود گفت.

فعاليتهاي آموزشي : بيژن جلالي در دبيرستان ها انگليسي درس داد; چندي هم مسؤول آزمايشگاه دبيرستان ايرانشهر بود. زماني هم در موزه مردم شناسي وزارت فرهنگ به كار پرداخت، چون دوره مردم

شناسي را در موزه مردم شناسي پاريس گذرانده بود; سرانجام به كار در شركت فرانسوي آنتروپوز مشغول شد و با استفاده از بورس اين شركت، يك دوره اقتصاد نفت را در پاريس به پايان برد; كار اداري رسمي را در شركت نفت و شركت پتروشيمي پي گرفت و در سال 1359 بازنشسته شد. علاقه به شعر و ادبيات، فلسفه، فكر و عرفان، زندگي در محيط فرهنگي خاندان هدايت، گفت و گو با دايي اش صادق هدايت و تاثيرپذيري از او و اقامت پنج ساله دوره جواني در فرانسه، پيوندهايي ميان جلالي و نوشتن به وجود آورد _ گاه به فارسي، گاه به فرانسوي. البته ابتدا آنها را جدي نمي گرفت; اما پس از اينكه به ايران بازگشت و توانست با فراغ بيشتري بخواند، بينديشد و بنويسد، تامل هاي شاعرانه اش نظم گرفت و توانست از اداي معاني ذهني خود برآيد. او از آغاز دهه 1340 اين تامل ها را به نشر سپرد. سروده هايش، در مجموع با تلقي مثبت و گشاده رويانه اي از اهل شعر و ادب معاصر رو به رو شد; هرچند شعرهايش همه سپيد بود و به نسبت همسالانش، تا حدي دير به انتشار آنها پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : بسياري از منتقدان ، نگرش «جلالي » در شعرهايش را نگرشي «اشراقي » دانسته اند و خود او در مورد مضمون شعرهايش گفته است : «در شعرهاي من نوعي گفت وگو دنبال شده ، گاه با خداوند، گاه با جهان ، گاه با طبيعت . از اين جهت ، هميشه اين نوشته ها يك روي تاريك و يك روي روشن دارند. زمينه مشترك آنها ادامه نوعي انديشه است . يعني انديشه و

فكري را بيان مي كنند يا زمينه را در ما براي ايجاد انديشه فراهم مي كنند. ولي اين گفت وگوها هميشه به صورت نيمه تمام مي ماند و حدس مي زنم در خواننده ، حالت انتظاري را به وجود مي آورد. آنها حالت منطقي ظاهري و فرمولي ندارند و بدين جهت ، دست و پاگير خواننده نيستند. بعد از پايان هر قطعه راه براي رشد و ادامه انديشه باز است .

چگونگي عرضه آثار : بيژن جلالي نخستين شعرهايش را در دهه چهل منتشر كرد كه نخستين كتاب شعرش روزها (1341) و آخرين شان «ديدارها» بود كه دو سال پس از مرگش منتشر شد. «ديدارها» گزيده يي از شعرهايي است كه «جلالي » در فاصله سالهاي 75 تا 78 (سالي كه درگذشت ) سروده بود. اكنون شعرهايي از اين كتاب را با هم مي خوانيم . چه اميد بخش است سفيدي كاغذ آنگاه كه اندوه خود را به او نگفته ام دومينيكو اينجنيتو - مترجم ايتاليايي - هم برگزيده اي از شعرهاي جلالي را با عنوان «بيدار» ترجمه كرده است، كه از سوي نشر سوي مؤسسه ي علوم ترجمه در دانشگاه ناپل با نام اريل اكسپرس به چاپ خواهد رسيد. عبدالله طاهر برزنكي گزيده اي از شعرهاي جلالي را به عربي ترجمه و در لبنان منتشر كرده است. همچنين مريوان حلبچه اي گزيده اي از شعرهاي اين شاعر را به همراه دو مصاحبه ي او به كردي ترجمه كرده است، كه از سوي نشر رخنه چاودير در كردستان عراق منتشر خواهد شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب و آفتاب

ويژگي اثر :

(1362)

2 بازي نور (به انتخاب شاپور بنياد 1369)

ويژگي اثر : گزينه شعرها

3 درباره شعر (به انتخاب شاعر 1377)

ويژگي اثر : گزينه شعرها

4 دل ما و جهان

ويژگي اثر : (1344)

5 ديدارها (گزينه شعرها از 1375 تا 1378).

ويژگي اثر : گزينه شعرها

6 رنگ آب ها

ويژگي اثر : 1350

7 روزانه ها

ويژگي اثر : (1373)

8 روزها

ويژگي اثر : 1341

جلالي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين جلالى فرزند ثقةالمحدثين و عمادالذاكرين آقا شيخ محمدعلى واعظ از ائمه جماعت و فضلاء معاصر شاهرودند و در مسجد حضرت ابوالفضل به اقامه جماعت و ترويج دين و ارشاد مسلمين موفق مى باشند.

والد گراميش از وعاظ و گويندگان معمر شهرستان شاهرود است كه بالغ بر شصت سال از راه منبر و نشر احاديث اهل بيت (ع) خدمت به مذهب نموده و در حال حاضر هم كه دوران تقاعد و كهنسالى را مى گذراند باز حتى المقدور منبر رفته و مردم را از بيانات سودمند خود بهره مند مى سازد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جلالي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن جلالى شاهرودى از علماء و محدثين معاصر شاهرود بودند.

تولد آن مرحوم در شاهرود واقع شده و تحصيلات خود را در وطن و مشهد مقدس انجام و در زادگاه خود به خدمات روحى و ترويج دين از طريق منبر و جلسات انجام داده و به اجل موعود بعد از سال 1380 ه در شاهرود بدرود حيات گفته است از تأليفات ايشان كتابى در حديث و مواعظ بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جلي، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1327 ق)، روزنامه نگار و شاعر. در دزفول متولد شد. به سال 1342 ق به بين النهرين رفت و دو سال در آنجا مسكن گزيد و بعد از مدتى به ايران بازگشت و به اراك رفت، مدتى با روزنامه ى اراك همكارى كرد و به دليل نوشتن مقالات و اشعار مهيّج مدتى زندانى شد. پس از مدتى بار ديگر به بين النهرين رفت و به سال 1323 ش به ايران بازگشت و در تهران مقيم شد و با مطبوعات همكارى خود را آغاز كرد و شهرتى به دست آورد. وى بيشتر آثار خود را با امضاهاى مستعار رنجبر، خفى، خوشه چين، جليل، مزاحم، در جرايد منتشر مى كرد، چندى آثارش در روزنامه فكاهى «چلنگر» انتشار يافت. از آثار وى: منظومه ى «عشق و عفت»؛ «كتابت ابراهيم» كه از شاهكارهاى نظم فارس معاصر به شمار مى رود و «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (202/9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (18/3)، سخنوران نامى معاصر (1003 -998 /2)، فرهنگ سخنوران (219)، مؤلفين كتب چاپى (120/1).

جليلي كرمانشاهي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، اديب.

تولد: 1298، كرمانشاه.

درگذشت: 30 آبان 1358.

محمدحسين جليلى كرمانشاهى متخلص به «بيدار»، فرزند آيت الله هادى كرمانشاهى رييس حوزه ى علميه ى كرمانشاه ابتدا چند سالى در مدارس همان شهر به تحصيل علوم جديد اشتغال داشت و به اقتضاى خانوادگى نزد پدر و علامه حيدرقلى خان سردار كابل و آزاد همدانى به تحصيل علوم مذهبى اسلامى پرداخت و ادبيات عرب و حديث و فلسفه و فقه را فراگرفت. و سپس براى تكميل مطالعات خود در سال 1318 به تهران آمد و در دانشكده ى علوم معقول و منقول ثبت نام نمود و اين رشته را تا اخذ ليسانس از آن دانشكده در

سال 1322 ادامه داد. پس از آن به كرمانشاه بازگشت. ابتدا در يكى از شعب بانك ملى ايران به كار پرداخت اما بعد از مدتى استفعا داد. به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس ادبيات در دبيرستان ها اشتغال ورزيد.

از آثار اوست: كرمانشاهان باستان (با همكارى دكتر مسعود گلزارى)، ابكار الافكار، تاريخ ايل و طايفه زنگنه، تاريخچه ى اوقاف در كرمانشاه، تاريخ ادبيات ايران از صفويه تا مشروطيت، يك دوره صرف و نحو و دستور زبان فارسى، ترجمه زبدة النصرة و نخبة العصرة، تأليف بندارى اصفهانى كه در سال 1365 به نام تاريخ سلسله ى سلجوقى از طرف انتشارات بنياد فرهنگ ايران طبع و نشر شد. ديوان اشعارش را يدالله عاطفى جمع آورى و با مقدمه ى غلامرضا كيوان سميعى به چاپ رسانيد و چند اثر ديگر كه به چاپ نرسيده است.

محمدحسين جليلى كرمانشاهى در سال 1358 به بيمارى سرطان مثانه بدرود حيات گفت و در بهشت زهراى تهران به خاك سپرده شد.

محمدحسين جليلى متخلص به بيدار فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدهادى كرمانشاهى از ادباء و فضلاء معاصر كرمانشاه است.

وى در سال 1298 شمسى در كرمانشاه متولد شده مقدمات و ادبيات و سطوح عاليه را در كرمانشاه از محضر والد معظم خود و آقاى آيت اللَّه حاج شيخ حسن علامى و مرحوم سردار كابلى فراگرفته و در علوم جديد فارغ التحصيل از دانشكده حقوق مى باشد. بيدار شاعرى فرزانه و اديبى كم نظير است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جليلي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ و تمدن اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جمادي، سياوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سياوش جمادي، بهمن 1330 در تهران به دنيا آمد.وي پس از طي تحصيلات مقدماتي به دانشكده حقوق دانشگاه تهران وارد شد و مدرك كارشناسي رشته حقوق را در سال 1353 و كارشناسي ارشد خود را در ادبيات انگليسي و فلسفه غرب، از دانشگاه علامه طباطبايي را در سال 1355 دريافت كرد. سياوش جمادي، تاكنون 10 عنوان كتاب و مقاله را تاليف و ترجمه كرده است. كتاب"زمينه و زمانه پديدار شناسي"تاليف سياوش جمادي ، در سال 1386به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سياوش جمادي دوره ابتدايي و تحصيلات متوسطه خود را در جهرم و شيراز گذراند و در سال 1349 پس از اخذ مدرك ديپلم در رشته طبيعي، به دانشكده حقوق دانشگاه تهران وارد شد و مدرك كارشناسي خود را در سال 1353 اخذ كرد. جمادي، در سال 1355 مدرك كارشناسي ارشد خود را در ادبيات انگليسي و فلسفه غرب، از دانشگاه علامه طباطبايي دريافت كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سياوش جمادي حدود 13 سال به عنوان مشاور حقوقي در شهرداري تهران خدمت نموده است و پس از آن به هيچ كار دولتي اشتغال نداشته و زندگي خود را از راه تدريس و تأليف و ترجمه گذرانده است.

جوائز و نشانها : كتاب"زمينه و زمانه پديدار شناسي"تاليف سياوش جمادي ، در سال 1386به عنوان

كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.همچنين كتاب "سيري در جهان كافكا" تاليف وي در دوره بيست و دوم كتاب سال معرفي و برگزيده شده است.

چگونگي عرضه آثار : از سياوش جمادي، تاكنون 10 عنوان كتاب و مقاله، تاليف و ترجمه شده است. مقاله هاي وي، عموما در نشرياتي چون همشهري، شرق، اعتماد، فصلنامه خوانش، خردنامه و... به چاپ رسيده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پاورقي و نقد كتاب در مطبوعات از جمله: پاورقي «خشت اول» (فلسفه به زبان ساده) در همشهري، نقد و تفسير «كيفر آتش» (الياس كانتي)، «ترس و لرز» (كي يركگور)، «يادداشت هاي زير زميني» (داستايفسكي) و غيره در فصلنامه خوانش، «طرح، روش و مضامين هستي و زمان» و «گذار پديدار شناسي: شرح انديشه هاي امانويل لويناس» در كتاب ماه فلسفه و مقالاتي در خردنامه، همشهري، شرق، اعتماد

ويژگي اثر : در دست ترجمه

2 تئوري زيبايي شناسي، از تئودور آدرنو

ويژگي اثر : در دست ترجمه

3 چه باشد آنچه گويندش تفكر، از مارتين هايدگر

ويژگي اثر : در دست چاپ

4 داستان عامه پسند : فيلمنامه كوينتين تاراتينو

ويژگي اثر : (ترجمه از انگليسي)

5 زبان اصالت در ايدئولوژي آلماني

ويژگي اثر : اثر نئودور آدرلو (1385)

6 زمينه و زمانه پديدارشناسي

ويژگي اثر : (تاليف) 1385. برنده بيست و پنجمين دوره كتاب سال در فلسفه .اين كتاب در سال 1386 به

عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.

7 سيري در جهان كافكا

ويژگي اثر : تاليف: برنده كتاب سال ادبيات در بيست و دومين دوره (1382) آشنايي با كتاب : سيري در جهان كافكا سيري در جهان كافكا / سياوش جمادي. - تهران: ققنوس، 1382. 335 ص: - مصور كتابنامه؛ 325 - 330؛ همچنين به صورت زيرنويس. كافكا بي شك يكي از اثرگذارترين نويسندگان قرن بيستم است كه در حوزه هاي مختلف ادبيات، نقد ادبي و فلسفه تأثير قابل توجهي داشته است. شناخت عميق و آزادمنشانه و رويارويي جدي با انديشمندان بزرگ اين قرن صرفاً ضرورتي كه مبتني بر انتخاب ما باشد، نيست بلكه فراتر از نياز و ضرورت است، اين انديشمندان خود را بر تفكر زمانة ما تحميل كرده اند و ما بايد شناختي همه جانبه و محققانه از آنها داشته باشيم. نويسندة كتاب سيري در جهان كافكا با چنين ديدي به سراغ تحليل و بررسي انديشه و هنر كافكا رفته و با مطالعه دقيق آثار او و مهمترين كتابهايي كه دربارة او و تفكرش نوشته شده است، تصويري گويا، روشن و جامع از او به دست داده است. زبان عالمانه و در عين حال رساي كتاب و تسلط قابل توجه نويسنده بر ذهن و زبان كافكا، اين كتاب را در زمرة يكي از موفق ترين آثاري كه نويسندگان ايراني مستقلاً دربارة متفكران و هنرمندان مغرب زمين نگاشته اند در آورده است. كتاب در دو بخش تنظيم شده است. در بخش نخست نويسنده دربارة بيماري و هنر كافكا، پيوند جنون با مضمون و سبك هنر

او، جنگ نفساني در جهان كافكا و پيوند هنر و زندگي كافكا سخن گفته است و در بخش دوم كه به تفسير ديني جهان كافكا اختصاص دارد، به اين مضامين پرداخته مي شود كه تا چه حد مي توان در آثار كافكا نمادها يا استعاره هايي يافت كه نفياً يا اثباتاً به الوهيت و مابعد الطبيعه اشاره اي داشته باشند. كندوكاو در اينكه تا چه حد كافكا و ادبيات او به يهوديت و مسيحيت رسمي التفات دارد از مضامين مهم آن است. در اين بخش سعي شده است تا از طريق نوعي همداستاني با جهان كافكا، به مدد نوشته هاي خصوصي و ادبي او، اعتبار آراي مفسراني كه در انتساب مقاصد نهفته در آثار كافكا به مضامين يهوديت و فرقه هاي عرفاني مربوط به آن اصرار مي ورزند، بررسي شود

8 سينما و زمان، همراه با فيلمنامه داستان عامه پسند از كوينتين تارانتينو (1377)

ويژگي اثر : ترجمه و تاليف

9 متافيزيك چيست؟

ويژگي اثر : اثر مارتين هايدگر (1383) تشويق شده در بيست و سومين دوره كتاب سال در رشته فلسفه غرب (ترجمه همراه با شرح آراي هايدگر)

10 نامه هايي به ميلنا از فرانتس كافكا (1378)

ويژگي اثر : ترجمه

11 نقد و تفسير آن، از فرانتس كافكا

ويژگي اثر : در دست چاپ

12 نيچه

ويژگي اثر : درآمدي به فهم فلسفه ورزي او. اثر كارل ياسپرس (1383)

13 هايدگر و سياست، اثر ميگل دبيستگي (1381)

14 هستي و زمان اثر مارتين هايدگر (1386)

ويژگي اثر : ترجمه

15 يادبود ايوب در جهان كافكا (همراه با آثاري از كافكا)

ويژگي اثر : ترجمه و تاليف (1379)

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.ibna.ir/vdccxiqs.2bqe08laa2.html2www.ketabesal.ir

جمالي اسدآبادي، صفات الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، مؤلف.

تولد: 1271، اسدآباد همدان.

درگذشت: 1361.

صفات الله جمالى اسدآبادى، متخلص به «صفا»، فرزند لطف الله محزون و خواهرزاده ى سيد جمال الدين اسدآبادى، پس از فراگيرى خواندن و نوشتن در مكتب، علوم مقدماتى را در زادگاهش و كرمانشاه نزد سيد هادى روح القدس و محسن فقيه اسدآبادى فراگرفت.

صفات الله جمالى اسدآبادى از آن پس در دستگاه محمدحسن خان افشار به خدمت پرداخت و مدت ده سال در قريه ى حسام آباد واقع در چهارده كيلومترى بخش اسدآباد خدمت كرد. چون طرز رفتار و سلوك مستبدانه ى مالكين با طبقه كشاورزان غير عادلانه و خودسرانه بود نتوانست تحمل كند و ناگزير ترك خدمت كرد. آنگاه در سال 1304 به استخدام فرهنگ درآمد و مدت سى سال در اسدآباد و همدان با سمت آموزگارى و بازرسى آموزشگاه ها به خدمت پرداخت و در مهر ماه سال 1335 بازنشسته شد.

«صفا» از شاعران و نويسندگانى است كه به اشعار و مقالاتش در دوره هاى مجله «ارمغان» به چاپ مى رسيد. از آثار اوست: اسناد و مدارك ايرانى بودن سيد جمال الدين اسدآبادى، رساله ى راهنماى رستگارى، رساله اى منظوم از دعاى روزهاى ماه رمضان، شرح حال شعراى اسدآبادى، و كتابى درباره ى وضع اقتصادى اسدآباد. وى در سال 1335 ديوان پدرش محزون را به طبع رسانيد.

(1361 -1271 ش)، نويسنده و شاعر، متخلص به صفا. در اسدآباد همدان به دنيا آمد. وى خواندن و

نوشتن را در مكتب آموخت و علوم مقدماتى را در زادگاهش در محضر حاج سيد هادى روح القدس و حاج ميرزا محسن فقيه اسدآبادى فراگرفت و پس از آن در دستگاه محمدحسين خان افشار به خدمت پرداخت. جمالى پس از چندى به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در سمت آموزگارى و بازپرسى آموزشگاهها خدمت كرد. از آثار او: «اسناد و مدارك ايرانى بودن سيد جمال الدين اسدآبادى»؛ «رساله ى راهماى رستگارى»؛ «رساله اى منظوم از دعاى روزهاى ماه رمضان»؛ «شرح حال شعراى اسدآباد»؛ «كتابى درباره ى وضع اقتصادى اسدآباد» و «طبع ديوان پدرش محزون».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (2290 -2286/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (548/ 3).

جمالي اسدآبادي، لطف اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1273 ق)، نويسنده و شاعر، متخلص به محزون. وى خواهرزاده ى سيد جمال الدين اسدآبادى است. در اسدآباد همدان به دنيا آمد. نياكان او به طايفه ى مستوفيان معروف بودند. وى علوم قديمه را نزد استادان عصر خود به پايان برد و از محضر سيد صفدر، پدر سيد جمال الدين، و خود سيد كسب فيض كرد. همچنين منشى مقالات فارسى سيد و مورد اعتماد او بود. محزون شاعرى توانا و وطن دوست بود و بيشتر اوقاتش را به مطالعه و تحقيقات علمى و ادبى مى گذراند. بعد از فوت جسد وى را به عتبات عاليه منتقل كردند و در وادى السلام نجف به خاك سپردند. آثار چاپ شده ى وى: «رساله اى در شرح حال سيد جمال الدين»؛ «ديوان» اشعار، مشتمل بر چهار هزار بيت؛ «رساله اى در عروض»، كه در مقدمه ى ديوان اشعارش چاپ شده؛ «كتاب لغت عربى با ترجمه ى فارسى»؛ «مثنوى صفائيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (183 -181 /2)،

الذريعه (975/9)، سخنوران نامى معاصر (3174 -3169 /5)، فرهنگ سخنوران (808)، مؤلفين كتب چاپى (134/5)، يادگار (س 4، ش 2 -1، ص 127).

جمالي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي جمالي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/12/1

زندگينامه علمي

دوران دبستان و راهنمايي را به خوبي گذرانده و در دوران ابتدايي به جهت هوش و حافظه بالا دو سال ابتدايي را در يك سال گذرانده و همواره در مدرسه جزو شاگردان خوب بودم .كار علمي جدي بنده از هنرستان كارآموز واقع در منطقه نارمك تهران آغاز شد . در اينجا به جهت فضاي حاكم آنوقت كه فضاي جبهه و جنگ بود در كنار درسهاي هنرستان كه بنده در رشته برق مشغول به تدريس بودم ، به عضو انجمن اسلامي هنرستان در آمده و در سالهاي اوليه در كلاس درس اعتقادي و اخلاقي درون انجمن با اساتيد و واعظان شهر تهران شركت مي كردم .

در آن ايام در سال سوم و چهارم هنرستان نوعا با دوستان جلسات مباحثه و مطالعات آثار شهيد مطهري را داشتيم و از همان ايام به بيان بعضي از مباحث استاد شهيد در جلسات مي پرداختم .در همان ايام عازم به جبهه شده و در آنجا هم به مطالعات و مباحثات در جمع دوستان مشغول بودم . درسال پاياني هنرستان در كنكور دانشگاه شركت كرده و قبول شدم و در همان ايام به جهت علاقه به مباحث مذهبي و اعتقادي قصد آمدن به حوزه را هم داشتم . لذا در آن ايام بر اساس ضرورت عمل به وظيفه راه حوزه را انتخاب كرده و با عنايت امام زمان (عج)

به سربازي اين مكتب جهاد و مبارزه نايل شدم .

در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه رضويه مشغول به درس و بحث طلبگي شدم و با داشتن حجره در اتاق مدرسه بصورت ممحض دروس مقدمات را آغاز نموده و از اساتيد متعددي از جمله استاد عرفان ، استاد عليدوست ، استاد عالمي و ديگر اساتيد استفاده كرده ام . در كنار دروس متداول حوزوي به مطالعات بيروني هم مشغول بوده و در كلاس هاي جنبي و آزاد همچون كلاس هاي نهج البلاغه و تفسير و اخلاق شركت كرده و از اساتيدي همچون آيت الله مظاهري در اخلاق استفاده نموده و البته در كلاس هاي خصوصي اخلاق هم شركت مي كردم .

در اين ايام با مباحث حضرت استاد حاج آقاي صفاري آشنا شده و توفيق شركت در مجالس اين استاد گرانسنگ را پيدا كرده و استفاده هاي زيادي از مباحث و افكار اين استاد بردم .پس از گذراندن دوران مقدمات ، دوران سطح حوزه را از اساتيد حوزه به خوبي استفاده كرده و دروس لمعه و اصول مرحوم مظفر را پشت سر گذاشته و سپس دروس رسائل و مكاسب و سپس كفاية الاصول را پشت سر گذاشتم و با جديت در فرا گرفتن مباحث و مباحثه مستمر توانستم به خوبي تمامي دروس سطح را طي كنم .

پس از دروس سطح ، وارد درس خارج شده و حدود 7 سال دروس خارج فقه واصول را درمحضر بزرگاني همچون آيات و حجج اسلام آقايان : وحيد خراساني ، تبريزي ، جوادي آملي ، سبحاني و ميرباقري گذرانده و دليل اين تعدد استاد در

درس خارج هم به جهت آشنايي با سبك درس اين اساتيد بود ، چرا كه معتقد بودم هدف درس خارج آشنايي با شيوه اجتهاد است نه گذراندن يك دوره كامل مباحث فقه و اصول . در كنار درس اصول و فقه به مباحث فلسفه هم پرداخته و در سال 82 به جهت كامل كردن مباحث به دانشكده تربيت مدرس قم رفته و در آنجا با مباحث فلسفي غربي آشنا شده و در رشته فلسفه و كلام مقطع كارشناسي ارشد را گذراندم .از مهمترين فراز زندگي علمي بنده آشنايي با تفكرات دفتر فرهنگستان و مخصوصا استاد بي نظير حضرت آيت الله سيد منيرالدين حسيني الهاشمي بوده است . بنده به جهت روحيه وظيفه مداري با موسسات گوناگون مطرح در قم ارتباط برقرار كرده و پس از سنجش و مقايسه آنان با توجه به نيازمنديهاي نظام اسلامي تشخيص دادم كه اين موسسه به دنبال حل مسائل مهم نظام اسلامي مي باشد . لذا از سال 71 با اين موسسه آشنا و در كلاسهاي آموزش آن شركت كرده و كم كم جزو محققين اين موسسه شروع به كار كرده و مستقيما در جلسات مباحث حضرت استاد سيد منير، در موضوعات مختلفي همچون فلسفه ، مدل ، روش تحقيق ، موضوعات كاربردي و ... شركت و استفاده فراواني برده ام .

البته بنده در كنار كار تحقيقاتي در دفتر فرهنگستان ، كارهاي علمي و مقالات متعددي در مجلات و همايش ها ارائه داده و به تاليف چندين كتاب مبادرت داشته ام و در كنار تحقيق به كار تبليغ و سخنراني هاي تخصصي در دانشگ ه ها مشغول مي باشم .

جناب اصفهاني، فتح اللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1148/1146 ق)، شاعر و اديب. از بزرگان عهد صفوى بود كه زمان نادرشاه را درك كرده است. نسبتش به اميرنجم ثانى مى رسد. در جوانى به هندوستان رفت و بعد به وطن بازگشت و در خوزان كه يكى از بلوكات اصفهان است، ساكن شد و به دستور شاه طهماسب صفوى به منصب كلانترى اصفهان رسيد. جناب از طرف نادرشاه مأموريتى به خراسان يافت و پس از مدتى به امر وى در راه تهران و كاشان كشته شد. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة النبور (241)، الذريعه (206 -205 /9)، ريحانه (430/1)، سفينة المحمود (188 -187)، صبح گلشن (108 -107)، فرهنگ سخنوران (225 -224)، لغت نامه (ذيل/ جناب اصفهانى)، مجمع الفصحا (205 -204 /4)، نگارستان دارا (177 -176).

جناب حسيني اصفهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1287 ق)، فقيه، حكيم، نويسنده و روزنامه نگار. وى از سادات و معاريف رجال ادبى و رياضى اصفهانى بود. در نزد علماء اين سامان در فقه و اصول و طب و بخصوص رياضى و در هيأت جديد و قديم سرآمد معاصران شد، و تمام عمر خود را صرف تحصيل علوم و اشاعه آن از راه روزنامه و كتاب كرد. مير سيد على در سال 1324 ق روزنامه «الجناب» را با چاپ سنگى در اصفهان منتشر كرد. سرانجام در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه دفن شد. از جمله آثار او: «الاصفهان»؛ «راهبر براى مسافرين اصفهان»؛ و «فعاليتهاى فرهنگى بنادر جنوب (بوشهر) در شيخ نشين دوبى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (248 -245 /1)، تذكرة القبور (241 -240)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (103/3)، مؤلفين كتب چاپى (173 -171 /4)، يادگار (س

4 ش 4، ص 56).

جناب زاده، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

تولد: 1267، اصفهان.

درگذشت: آذر 1370.

محمد جناب زاده بخشى از تحصيلات خود را در مدارس قديمه و نزد پدرش فراگرفت. سپس در مدرسه ى كماليه و مدرسه ى ادب داخل شد و در تهران نيز در دارالفنون به تحصيل پرداخت. در آغاز وارد شغل آموزگارى در مدارس ابتدايى و متوسطه اقدسيه شد. در سال 1306 وارد وزارت دادگسترى شد ولى شغل قضايى را نپذيرفت. مراحل خدمات ادارى را در ثبت اسناد و املاك پيموده و سپس رييس اداره ى تبليغات وزارت دادگسترى شد (1336).

در سال 1299 از وزارت معارف پروانه ى انتشار مجله ى هفتگى «صحيفه ى آسمانى» را گرفته و پس از انتشار پنج شماره با سيد شكرالله صفوى مدير روزنامه ى «كوشش» در نگارش مقاله هاى اساسى آن تا سال 1310 صرف وقت مى نمود. در سال 1321 مجددا «صحيفه ى آسمانى» را انتشار داد و شماره ى 17 آن مصادف با وقايع 17 آذر گرديد و در نتيجه ى الغاء امتياز تمام جرايد سرمايه ى مصرف شده از دست رفت. در سال 1322 امتياز «نداى آسمان» را تحصيل و به طور هفتگى منتشر شد و تا بيستم آذر بيشتر دوام نيافت و در سال 1328 مدت پنج ماه مجددا به انتشار آن پرداخت. سپس مجله ى ادبى و علمى «نداى آسمانى» را منتشر مى كند. جناب زاده در مجله ى «تعليم و تربيت» مقاله هايى در مقوله تربيت داشته است.

از آثار اوست: اوراق پراكنده (قطعات ادبى، فلسفى، اجتماعى، دينى، 1312)؛ به سوى خدا، جهان بينى از نظر فلسفه علمى (1332)؛ تعليم و تربيت در نظر سعدى (1317)؛ توحيد تمدن شرق وغرب (1327)؛ دادرسى تاريخ (1337)؛ رهبر زندگى براى جوانان و دختران (1334)؛ راهنماى دانش درس طبيعت و

وظايف انجمن هاى همكارى خانه و مدرسه (1329)؛ بررسى تازه در آموزش و پرورش (1319)؛ زن در نظر تاريخ (1335)؛ سير تمدن و لزوم سازش علم و ايمان (1338)؛ عشق و پارسايى (1336)؛ مفاسد رباخوارى (1333).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جنتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد جنتي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/12/3

زندگينامه علمي

آية الله احمد جنّتي در سوم اسفند 1305 هجري شمسي در روستاي لادان از بلوك ماربين ، واقع در سه كيلومتري غرب شهرستان اصفهان ، چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم ملا هاشم از روحانيون وارسته و بزرگي بود كه از شنبه تا چهارشنبه در شهر اصفهان حضور داشت و به تدريس علوم حوزوي مي پرداخت و روزهاي پاياني هفته را در روستا به سر مي برد. مردم روستاي او كه بيشتر كشاورز و دامدار بودند و عمدتاً از نظر اخلاقي در جايگاه مناسبي قرار داشتند، اگر دچار اختلافي مي شدند براي حل و فصل مسائل خود به او مراجعه مي كردند، وي تا پايان عمر رابطه اش را با حوزه علميه اصفهان قطع نكرد و از محضر عالمان بزرگي همچون حاج آقا رحيم ارباب و حاج سيد علي نجف آبادي بهره برده بود در آمدش منحصر به وجوه شرعي و يا از طريق وعظ و خطابه بود. او يك فرزند بيشتر نداشت . مادر آية الله احمد جنّتي نيز زني پاك و صبور بود و علاوه بر خانه داري ، قرآن و برخي از كتب ديني را تدريس و بعضي از جلسات مذهبي را نيز اداره مي كرد و با صبر و قناعت ، زندگي مي گذارند. در زادگاه آية الله جنّتي و كل آن منطقه مدرسه اي وجود

نداشت ؛ از اين رو او به مكتب خانه رفت و خود، اندكي از دروس جديد را خواند و بعدها در قم ، مقداري زبان انگليسي فرا گرفت . او دورة ادبيات عرب و مقدمات سطح را تا سال 1324 در حوزه علميه اصفهان خواند. دوران نوجواني او با اختناق رضاخاني همراه بود: پوشيدن لباس روحاني براي بسياري از طلاب ممنوع شده بود؛ آنها مي بايست براي پوشيدن آن لباس ، مجوّز دريافت كنند و تنها به تعداد كمي از آنان مجوز داده مي شد. عمامه ها را از سر طلاب برمي داشتند؛ كلاههاي نمدي را پاره مي كردند؛ از سر زنان چادر بر مي داشتند؛ مجالس روضه به تعطيلي كشيده شده بود و مساجد به خلوتي مي گراييد و ... آية الله جنّتي خود، از نزديك شاهد چنين روزگاري بود. او پس از تكميل مقدمات و طي كردن برخي از دروس سطح ، به حوزه علميه قم آمد تا از محضر عالمان و فرزانگان آن ديار نيز بهره ببرد. با ورود به قم به تكميل دروس دورة سطح پرداخت و در درس خارج بزرگاني همچون آية الله العظمي بروجردي (ره ) و امام خميني (ره ) شركت مي جست . در اين مدت از شركت در بحث هاي اخلاق و تفسير نيز غافل نماند. او در اين مدت در مدرسه فيضيه و حجتيه حجره داشت . آية الله جنّتي بخشي از دروس مقدمات را نزد پدرش و بخشي را نزد مرحوم سيد ابوالقاسم هرندي خواند. او بخشي از معاني و بيان را نزد مرحوم سيد محمد باقر ابطحي و بخشي ديگر را نزد حاج شيخ احمد فياض فرا گرفت و معالم را نزد مرحوم حاج شيخ علي مشكاتي آموخت . در قم شرح لمعه

را نزد مرحوم شهيد صدوقي آموخت و براي آموختن بخشي از رسائل و قوانين به نزد مرحوم آية الله بهاءالديني رفت . بخشي از كتاب مكاسب را نزد مرحوم حاج سيد محمد باقر طباطبايي بروجردي فرا گرفت . و براي آموختن كفايه به نزد مرحوم حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني و مرحوم مجاهدي رفت . بخشي از مكاسب را نيز نزد مرحوم حاج آقا روح الله كمالوند آموخت .با تكميل دورة سطح به درس خارج بزرگاني چون آية الله العظمي بروجردي (ره )، آية الله العظمي گلپايگاني ، آيت الله العظمي حجّت كوه كمره اي (ره ) و آية الله العظمي امام خميني (ره ) رفت و سالها در درس فقه و اصول ايشان به طور جدي شركت كرد. او در طي اين سالها در بعضي از درسهاي اخلاق نيز شركت مي نمود،تا علاوه بر آموختن علم ، عمل به آنها را نيز فراگيرد. آية الله احمد جنتي در دوران تحصيل خود با فضلائي چون شهيد سعيدي ، شيخ محسن حرم پناهي ، شهيد مفتح ، سيد كرامت الله ملك حسيني ، شيخ ابوالقاسم خزعلي و شيخ محمد علي موحدي كرماني به مباحثه درس مي پرداخت و با بزرگاني چون شهيد بهشتي ، شهيد قدوسي ، آية الله مصباح يزدي ، آية الله سبحاني ، آية الله مشكيني و آية الله اميني رابطة دوستانه و مصاحبت داشت . آية الله جنتي تا كنون آثار علمي و فرهنگي فراواني از خود بر جاي نهاده است . او مدت چهارده سال در مدرسة علميه حقاني به تدريس دروس دورة مقدمات و سطح پرداخته است . مدرسه علمية حقاني ، مدرسه اي بود كه با هزينة يكي از تاجران با تقواي زنجان و با مديريت شهيد قدوسي آغاز به كار كرد. اين مدرسه كه بسياري از بزرگان كنوني حوزه ،

در ادارة آن شركت داشتند، با ابتكار شهيد بهشتي و با طرحي نو و شيوه اي تازه در تدريس و تحصيل و با برنامه اي منسجم و امروزي ، به تربيت و آموزش طلاب از مقدمات تا سطح مي پرداخت كه بسياري از مديران و متصديان امور قضايي و اصحاب فرهنگ و پژوهشگران امروز جامعه در آن پرورش يافتند. طلاب اين مدرسه در بسياري از فعاليتهاي علمي و سياسي دورة طاغوت و پس از آن ، در اداره و برنامه ريزي علمي و فرهنگي سياسي انقلاب اسلامي شركت كردند و اين حاصل تلاش استادان اين مجموعه ، از جمله آية الله احمد جنتي بود. آية الله جنتي به ترجمة برخي از كتب حديث پيشينيان ، از جمله «اثبات الهداة »، «ايقاظ الهجعه »، «تحف العقول » و «المواعظ العددية » پرداخته است .فعاليتهاي علمي و فرهنگي و تحصيل فقه و اصول مانع فعاليتهاي سياسي آية الله جنتي نگرديد. فعاليتهاي سياسي در پروندة زندگاني او گاه بيشتر و بهتر مي درخشد. آية الله احمد جنتي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ، در سخنرانيها، اجتماعات عمومي و جلسات خصوصي همواره به افشاي ماهيت پليد حكومت پهلوي و ضرورت براندازي اين حكومت وابسته مي پرداخت . او كه خود سالها شاگرد مرجع عالي قدر شيعه ، امام خميني (ره ) بود، همواره ديگران را به پيروي از راه امام (ره ) دعوت مي كرد. از سوي ديگر در درون حوزه ، ضمن ملاقات با علما و مراجع ، آنها را از آخرين اخبار حركت انقلابي امام و مردم با خبر مي ساخت . او با عضويت در جامعة مدرسين حوزه علميه قم ، به برنامه ريزي هماهنگ براي برپايي راهپيمايي ها، نوشتن اعلاميه ها و ارتباط با ديگر مراكز مرتبط با نهضت امام خميني (ره ) _ همانند جامعه روحانيّت مبارز

_ مي پرداخت . آية الله جنتي همواره ارتباط خود را با امام (ره ) حفظ مي كرد تا با الهام گيري از ايشان ، از آخرين فعاليتهاي مبارزاتي در قم ، نجف و ديگر شهرها اطلاع پيدا كند. او بارها در قم ، رفسنجان و جزيرة خارك مورد تهديد و تعقيب رژيم شاه قرار گرفت و چند بار در قم بازداشت شد. او سه نوبت به زندان رفت و مجموعاً سه ماه زنداني شد و يك بار هم دستگير و به مدت سه سال به اسدآباد همدان تبعيد شد. فعاليتهاي وي پس از انقلاب نيز ادامه يافت . با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357، آية الله جنتي در مسؤوليتها و سنگرهاي گوناگوني به ايفاي نقش پرداخت . نخستين مسؤوليت او پس از پيروزي انقلاب ، قضاوت در دادگاه هاي انقلاب با حكم امام خميني (ره ) بود. بر كناري و گاه اعدام قضات دوران حكومت شاه ، فقدان قوانين و آيين نامه هاي اجرايي در دادگاهها، عدم آشنايي افرادِ مؤمن و انقلابي با سير اجرايي كار قضاوت و مشكلات متعدد ديگر، كار در دستگاه قضايي سالهاي نخستين انقلاب را دشوار ساخته بود. با وجوداين مشكلات ، بزرگاني چون شهيد قدوسي ، شهيد بهشتي و آية الله جنتي در اين عرصه پاي نهادند به تدوين و اصلاح ساختار قضايي كشور پرداختند. دستگاه قضايي منسجم امروز كشور ما، حاصل تلاش اين عزيزان در آن سالهاست . از مسؤوليتهاي مهم آية الله جنتي عضويت در شوراي نگهبان قانون اساسي ، از نخستين روزهاي تشكيل اين نهاد مقدس است . شوراي نگهبان از نهادهاي مهم انقلاب به شمار مي آيد كه با وجود آن ، مي توان گفت توطئه هايي چون داستان مشروطه تكرار نخواهد شد و همواره ، مصوّبات مجلس ، از صافي فقه

اسلام و قانون اساسي خواهد گذشت . اين نهاد همواره مورد هجمة دشمنان انقلاب قرار گرفته است . آية الله جنتي در طول عمر 24 ساله اين نهاد، بارها با عنوان عضو فقيه اين شوري ، به دفاع از اين نهاد و مباني انقلاب اسلامي پرداخته است .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جندي شاپوري، جبرييل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 213 ق)، طبيب و مترجم. از اطباى مشهور جندى شاپور و اولين طبيبى است كه نخستين كتاب طب را از زبان يونانى به عربى ترجمه كرد. جبرييل مدتى طبيب بيمارستان جندى شاپور و مدتى طبيب دربار هارون الرشيد و امين بود. وى مدت 23 سال در بغداد بود و در سقوط بغداد و قتل امين، مردم خانه اش را غارت كردند و او ترك خدمت دربار گفت و با اين كار مورد غضب مامون قرار گرفت و مدتى محبوس شد، سپس در زمانى كه اطبا از معالجه ى حسن بن سهل، وزير مامون، درمانده بودند، جبرييل آزاد شد و او را معالجه كرد و از آن پس به شدت مورد احترام قرار گرفت. جنازه اش در شهر مداين در ديرى به خاك سپرده شد. آثار وى: «المطعم و المشرب»؛ «مدخل طب»؛ «باء»؛ «صنعه البخور»؛ «كناش»، در طب؛ «المدخل الى صناعه المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (101 -100 /2)، تاريخ الحكماء قفطى (202 -183)، تاريخ طب (58 -56 /2)، دايره المعارف فارسى (393/1)، معجم المولفين (113/3).

جنيد شيرازي، عيسي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مترجم. در نيمه ى اول قرن نهم مى زيست. كتاب «شدالازار» پدرش را به نام «ملتمس الاحباء خالصاً من الريا» ترجمه كرد، اين كتاب به «تذكره ى هزار مزار» مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران (1061 -1060 ،1152 -1151 /3)، تذكره ى هزار مزار (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (646/4).

جوادي آملي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرزانه و حكيم متأله، حضرت آيت اللَّه جوادى آملى در سال 1312 (ه.ش) در خانواده اى روحانى در شهرستان آمل متولد شدند. پدر ايشان از علما، وعاظ و زهاد مشهور آمل بودند. پس از گذران تحصيلات دوران ابتدايى در سال 1324 (ه.ش) شوق پدر و فرزند به دروس دينى موجب شد تا ايشان در حوزه ى علميه آمل مشغول تحصيل شوند. وى در مدت پنج سال نزد اساتيد مبرز و متقى كه بعضاً شاگرد مرحوم آخوند خراسانى بودند تا حدى سطوح عاليه ى مقدمات، فقه، اصول و حديث را فراگرفتند. سپس در سال 1330 (ه.ش) از آمل به تهران هجرت نموده و با راهنمايى پدر بزرگوارشان به حضور آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) كه از اعاظم عصر بود، رسيدند و از آن طريق به مدرسى مروى راهنمايى گرديدند و سطوح عاليه و معقول را در آن محضر شريف فراگرفتند. اين سير علمى تا سال 1335 (ه.ش) ادامه يافت و در آن دوره، كتابهاى منظومه، اشارات و بعضى از اسفار را نزد اساتيد مبرزى همچون آيت اللَّه شعرانى (ره) و آيت اللَّه الهى قمشه اى (ره) فراگرفتند و نيز مقدارى از خارج فقه و اصول را نزد استاد والامقام، آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) تلمذ كردند و در سال 1335 (ه.ش) به دليل جامعيت حوزه ى علميه قم، وارد قم،

شهر كريمه ى اهل بيت، حضرت معصومه (سلام اللَّه عليها) شدند و در آنجا از محضر آيت اللَّه العظمى السيد محمدحسين البروجردى بهره بردند و نيز از درس فقه فقيه نامدار، آيت اللَّه محقق داماد (ره) به مدت سيزده سال، و از محضر استاد، امام خمينى (ره) يك دوره ى اصول به مدت هفت سال را درك كردند. همچنين ايشان به حضور استاد مسلم، علامه طباطبايى (ره) رسيدند و مباحث تكميلى اسفار، خارج حكمت متعاليه عرفان اسلامى و مباحث عاليه ى تفسير حديث و قرآن را در جلسات خصوصى از محضر آن استاد گرانقدر فراگرفتند. ايشان از اوان حضور در تهران و نيز پس از هجرت به قم و تاكنون كه حدود چهل سال مى باشد، انواع دروس معقول و منقول را تدريس كرده اند؛ به گونه اى كه اكنون از بزرگترين رهبران فكرى جهان اسلام، در ابعاد مختلف اسلامى به شمار مى آيند و شاگردان فراوانى در علوم مختلف اسلامى براى عالم اسلام تربيت نموده اند.

از توفيقات الهى ايشان، مداومت با معارف الهى خصوصاً قرآن مجيد است كه انواع حقايق دينى را از طريق تفسير قرآن در جهان اسلام منتشر كرده اند.

آيت الله جوادي آملي و وقف :

واقف بزرگوار، حكيم متأله و انديشمند گرانقدر استاد آيت اللّه جوادي آملي است كه نامشان ما را از هرگونه تعريف و توصيفي در ابعاد شخصيتي ايشان بي نياز مي كند و چهره معنوي و علمي ايشان در قلمرو فرهنگ و معارف اسلامي درخشان تر از آن است كه اين قلم را توان تصوير باشد. ديدگاهها، مقاصد و منويات واقف محترم كه در قالب عبارات بليغ و مشرب عميق عرفاني در وقف نامه مطرح شده است قابل توجه و تعمق است. بويژه توجه دادن خواننده گرامي

به اين نكته مفيد و لازم به نظر مي رسد كه در اين وقف نامه يكبار ديگر آيين و سنت نيكوي وقف نامه نويسي كه به عنوان يك سند فقهي، حقوقي و تاريخي همواره در گذشته مورد توجه واقع مي شده است مدّنظر قرار گرفته و علاوه بر آن به ظرايف وقف و اهميت آن در شريعت نبوي (ص) و نيات واقف و خصوصيات عين موقوفه و تكليف آينده و ساير موارد فقهي و حقوقي آن به سبكي آموزنده اشاره شده است؛ اموري كه متأسفانه در وقف نامه هاي جديد يا متروك مانده و يا به صورت ناقص بدان پرداخته مي شود. در هر صورت اصل وقف نامه خود مشكي است عطرافشان و از بيان عطار بي نياز. سردبير وقف نامه حضرت آيت الله جوادي آملي بسم اللّه الرّحمن الرّحيم و ايّاه نستعين الحمدللّه الّذي يأخذ الصدقات و يُربيها و صَلّي اللّه ُ علي رسولهِ الّذي يُطهّر نفوسَ المتصدّقين و يُزَكّيها بها، و علي اهل بيته الذين استنّوا بسنته (ص) فيها، واللعن علي اعدائهم الّذين نَبَذوُها وراء ظهورها. بعد از ثنا و تحيّت چنين گويد، عبد محض خدايي كه حق مطلق و هستي صرف است: هيچ موجود امكاني مالك چيزي نبوده. ذاتا، وصفا و فعلاً بلكه اثرا، فاني در ذات، صفت، فعل و اثرخداوند مي باشد، اسناد هر گونه هستي به غير خداوند مجاز است؛ و اگر اسناد شأني از شؤون هستي به غير خدا صحيحا بررسي شود، سبك مجاز از مجاز مي باشد؛ زيرا وقتي اسناد اصل هستي به غير خدا، مجاز بود، اسناد شأني از شؤون آن به غير خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. اين مطلب عميق توحيدي، در دنيا براي موحّدان راستين، چونان رسول گرامي (ص)

حلّ شد، قل لااملك لنفسي نفعا ولا ضرّا،... ليس لك من الامر شي ءٌ...، و براي ديگران در معاد، روشن مي گردد، يوم لاتملك نفس لنفسٍ شيئا. زيرا، قيامت، ظرف ظهور چنين حقيقت توحيدي است، نه وعائي براي حدوث آن. البته، در دنيا براي حفظ نظام انساني، بسياري از امور، به غير خدا اسناد مالكانه داده مي شود، و بر همين اساس، اشخاصي مالك، و اشيائي مملوك، و عقود و ايقاعاتي، ممضي، و عهودي ايفاء مي گردد. انسان مؤمن كه به خداوند هستي ايمان آورد و با او بيعت نمود، يعني جان، مال و همه شؤون مجازي خود را به خداوند بيع كرد، بعد از آن هرگونه تصرّفي را در ذات، وصف، فعل و اثر خود، مسبوق به اذن خدا قرار داده و تصرّف در شأني از شؤون هستي خويش را بدون اذن او غاصبانه مي داند، و از خود چيزي ندارد، تا آن را مورد معامله قرار دهد، و اگر چنين كرد، حتما به عنوان امتثال فرمان مالك حقيقي خواهد بود. لذا اينجانب عبداللّه واعظ جوادي معروف به جوادي آملي، نه به عنوان مالك و وليّ، و نه به عنوان خليفه مالك يا وكيل و نائب او، بلكه به عنوان عبد آبق كه به مولاي شفيق و رفيق خود برگشت، درباره خانه ملكي و متصرّفي شهر قم، عهد و قراري با مولاي غيب و شهودم بستم كه ذيلاً بعد از فصول دهگانه، مشروح مي شود. 1_ مهم ترين هدف بعثت، تزكيه نفوس و تعليم كتاب آسماني و حكمت است، نمونه هاي وافري از هر دو رشته علمي و عملي در قرآن مجيد بيان شد، يكي از بارزترين مصداق تزكيه همانا تأديه صدقه

مي باشد، و كاملترين مصداق صدقه، وقف است كه اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاري خواهد بود، و هيچ صدقه اي چون وقف، چنين مزيّت جاودانه را واجد نيست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سكني، عمري، رقبي، و نيز بر زكات مال و زكات فطر و نظائر آن براي آن است كه امور مزبور، نشانه صداقت ايمان و صدق متصدّق و واقف مي باشد. 2_ فضيلت صدقه كه وقف مصداق بارز آن است، در اين است كه خداوند شخصا او را مي پذيرد، و دريافت مي نمايد چنانكه فرمود: اَلَم يَعلَموُا اَنّ اللّه َ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ، بنابراين دريافت رسول اكرم (ص)، مَظهر اَخذ خدا خواهد بود، و جمع بين آيه مزبور و آيه خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقةً تُطهّرهُم وَ تُزكّيهِم بها، آن خواهد شد كه، و ما اَخَذتَ اِذ اَخَذتَ، ولكنّ اللّه َ اَخَذَ. 3_ چون صدقه كه، وقف، فرد كامل آن مي باشد، مُطَهّر نَفس از اوساخ، و مُزَكّي روح از ادناس و اقذار است، اميد آن خواهد بود كه چنين روح طاهر از دَرَن و رَين، تواناي ادراك صحيح وحي الهي باشد، زيرا، سروش غيب را جز طاهران طائر باغ ملكوت و طائران طاهر از دَنَس مُلك، مسّ نمي كنند،... لايمسّه الا المطهّرون. 4_ از آن جهت كه صدقه و وقف، كه مصداق بارز آن است، بسيار ظريف و شفّاف مي باشد، با اندك غبار گردِ منّت و اذيّت، غبارين و متوسخ شده، و شايسته صعود به بارگاهي كه جز، كلم طيّب، چيزي به اوج عروج آن بار نمي يابد، اليه يصعد الكلم الطيّب، نخواهد بود، لذا نداي قرآن مجيد چنين است: يا ايّها

الّذين آمنوا لاتبطلوا صَدَقاتِكم بالمنّ و الاَذَي. 5 _ چون صدقه جاري همانند سنّت ساري از آثار سودمند مي باشد، و تا برقرار است، روح صاحب آن در دارالقرار قريرالعين خواهد بود، و خداوند، قادم را چون غابر مي نگارد، نَكتُبُ ماقَدَّموا و آثارَهم، و جزء اَعمال برّ متوفي محسوب مي گردد، اجر جزيل آن در قرآن و سنّت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كاملاً بيان شد،... والمتصدّقين والمتصدّقات... اَعَدّ اللّه ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجرا عَظيما_... يُضاعَف لَهُم و لَهُم اَجرُ كَريم _ ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر، الاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته، فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنَّها، فهي يعمل بها بعد موته، او ولد صالح يدعو له _ و چون معيار در ثواب، همان اثر صالح است، ذكر امور سه گانه در اين حديث يا امور شش گانه در حديث ديگر، از باب تمثيل است، نه تعيين، لذا علم صائب، فرزند صالح، سنّت صحيح، وقف جاري، سيرت ساري و مانند آن مايه روح و ريحانِ روح رائح الي اللّه خواهد بود. 6 _ چون اثر نافع صدقه كه وقف مصداق روشن آن مي باشد، همانند ديگر واقعيت هاي ديني، هنگام احتضار ظاهر مي شود، محرومان از چنين فيض فوزآوري، درخواست ارتجاع به دنيا را بجاي تسريع رجوع الي اللّه ، و رجعت به وطن اصلي، مطرح مي كنند، و به شيوه نكوهيده اَتَستَبدِلوُن الَّذي هُوَ اَدني بِالَّذي هُوَ خَيرُ، انّا للّه ِ وَ انّا اِلَيهِ راجِعوُنَ را، به، رَبِّ ارجِعوُنِ...، مبدّل ساخته، و تمنّي كاذب را به جاي رجاي صادق، در سقيفه خيال و قياس و گمان و وهم نشانده، آنگاه چنين مي گويند:... فَاَصَّدَّقَ وَ اَكُن مِنَ

الصّالِحينَ _ و به منظور پرهيز از چنين استبدال ناپسند، صاحب ولايت كبري، حضرت علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين، عليه افضل صلوات المصلّين فرمود: الصَّدقةُ والحبسُ ذخيرتان فدعوهما ليومهما. 7_ از آن جهت كه اهل بيت طهارت و عصمت صلوات اللّه عليهم اجمعين، قرآن ناطق اند، و در تمام حسنات، امامت امّت را به عهده دارند، و قبل از ديگران به وحي الهي مؤمن و به حِكَم آن معتقد، و به احكام آن عامل اند، لذا رسول گرامي (ص) و اهل بيت معصوم (ع) آن حضرت (ص) اقدام به وقف كرده اند، درباره پيامبر گرامي (ص) چنين آمده است: تصدّق رسول اللّه (ص) باموالٍ جَعَلَها وقفا، وَ كانَ يُنفِق مِنها عَلي اَضيافِهِ، وَ اَوقَفَها عَلي فاطِمةَ عَليهَاالسلام... _ و درباره حضرت اميرالمؤمنين، عليه السلام، آمده است: كان عبدا للّه ، قد اَوجَبَ اللّه ُ له الجنة، عمد الي ماله فَجَعَله صدقةً مبتولةً تجري بعده للفقراء و قال: اللّهم انما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهي و لتصرفَ وجهي عن النار، و حضرت صدّيقه كبري، فاطمه زهرا صلوات اللّه عليها، اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت اميرالمؤمنين (ع)، آنگاه به امام مجتبي حسن بن علي عليهماالسلام، سپس به سيّد شهدا حضرت حسين بن علي عليهماالسلام، روحي لمضجعه الشريف الفداء و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگ تر كه علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض، سپرد، و همچنين از سائر معصومين عليهم السلام رسيده است كه مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاري قرار داده اند، حتي درباره حضرت سيد شهدا (ع) رسيده است كه نواحي قبر شريف خود را از اهل نينوي و غاضريّه به شصت هزار درهم ابتياع فرمود، و آن

را بر ايشان تصدق نمود. 8 _ چون اصحاب متعهد اهل بيت طهارت و عصمت، هماره، به آن ذوات مقدّس اتّساء داشته اند، لذا هر صحابي متمكن، اقدام به وقف مي نمود، چه اينكه از جابر روايت شده لم يكن من الصحابة ذو مقدرةٍ الاّ وقف وقفا. 9 _ همان طوري كه وقف، فضيلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه كردن، ارث بردن و مانند آن، رذيلت وافري را به همراه دارد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درباره وقف چشمه يَنبُع چنين فرمود:... هي صدقة، بتةً بتلاً، في حجيج بيت اللّه و عابري سبيلٍ، لاتُباع و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعليه لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين، لايقبل اللّه منه صرفا و لا عدلاً. 10 _ شرح صدر، سعه نظر، جامعيت اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مي نمايد كه جهاني بينديشد، و سراسر گيتي را مشمول لطف خود قرار دهد چنانكه رسول گراميِ چنين ديني، رحمة للعالمين معرفي شد. لذا وقف بر جامعه بشري، اعم از مسلم و كافر، ذمّي و حربي مادامي كه اعانت بر عصيان و تعاون بر اثم نباشد، جايز است و آيه مبارك و كريم، لاينهاكم اللّه عن الّذين لم يقاتلوكم في الدّين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليه_م انّ اللّه يحبّ المقسطين، گ_واه آن مي باشد. اكنون كه خطوط كلّي صدقه جاري، طي ده فصل بيان شد، به اصل مطلب مي پردازم، و آن اينكه وقف صحيح شرعي _ جامع همه شرايط واقف، موقوف عليه، موقوف و وقف _ نمودم خانه ابتياعي، ملكي و متصرفي خودم را كه واقع است در: قم، خيابان ارم (آية اللّه نجفي مرعشي) پشت مسجد

آية اللّه گلپايگاني، جنب مدرسه علميه سعادت (جنوب و جنوب شرقي) براي مدرّسان، محقّقان، مؤلّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهي مانند تفسير، فلسفه الهي، كلام، فقه، اصول و سائر دانش هاي ديني، الي ان يرث اللّه الارض و من عليها. توليت آن مادامت الحيوة، در اختيارم مي باشد، و بعد از توّفي و ادراك لقاء اللّه ، به فرزندم جناب حاج شيخ مرتضي واعظ جوادي است، چنانكه توليت مدرسه علميه سعادت را كه در اختيارم است و تعيين متولّي بعد از من نيز به اختيارم مي باشد، بعد از وفاتم، در اختيار مشاراليه خواهد بود، و توليت مدرسه و خانه وقفي بعد از عمر طولاني نامبرده، به فرزند روحاني از خاندان اينجانب مي باشد، و اگر خداي نخواسته، از اين خاندان، كسي روحاني نشد، به فرزند بزرگ اين خاندان خواهد بود. تمام كتاب ها و سائر لوازم كتابخانه و تلفن، در اختيار مركز تحقيقاتي اسراء است. ايجاب و قبول، اقباض و قبض، حاصل، و صيغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم اعم از مرقوم و غير آن جاري شد، ربّنا تقبل منّا و خذه منّا و طهّرنا به والحمدللّه ربّ العالمين، الّذي يرث الارض و من عليها. منبع:ميراث جاويدان

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

جوادي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالله جوادى دامت بركاته در سال 1341 ق بقم المحميه مهاجرت نموده و مدت هفت سال از محضر مرحوم آيه الله العظمى حايرى حاج شيخ عبدالكريم طاب الله ثراه و آيات ديگر استفاده نموده تا بدرجه اجتهاد رسيده و با دريافت اجازات در سال 1348 ق بابهر مراجعت و اقامت دائمى نموده و تا حال حاضر باقامه جماعت و وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

تأليفات و

نوشته هاى ايشان از اين قرار است:

1- رساله اى در لباس مشكوك.

2- رساله در قاعده يد كه از محضر درس مرحوم آيه الله نائينى استفاده نموده.

3- رساله اى در قاعده لاضرر.

4- جزواتى بعنوان حاشيه بر مكاسب و حواشى بر دررالفوائد آيه الله حايرى.

5- رساله مستقلى در ارث.

6- رساله اى در رد مسلك باب و بهاء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

جواري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين جواري در سال 1346 در اهر بدنيا امد. ايشان در سال 1377مدرك دكتري در رشته ادبيات فرانسه و تطبيقي را از دانشگاه سوربن پاريس- فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند.وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تبريز مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسين جواري ،تحصيلات ابتدايي را در دبستان شمس به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1364 از دبيرستان مدرس اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته زبان وادبيات فرانسه را از دانشگاه تبريز و ازدانشگاه ژول ورن آمين فرانسه و كارشناسي ارشد ادبيات فرانسه وتطبيقي را در سال 1373 از دانشگاه ژول ورن آمين فرانسه دريافت نموده اند و در سال 1377مدرك دكتري در رشته ادبيات فرانسه و تطبيقي را از دانشگاه سوربن پاريس- فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند. عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد : سنت - تقليد - نوآوري در پالكنهاي رب گريه (رمان جديد) ب- دكتري: پايان رمان نو - مسائل زيبايي شناسي و مسائل دريافت ادبي از وراي آثار رب گريه. وقايع ميانسالي : محمد حسين جواري و از سال 1377 بعنوان عضو هيات علمي در گروه زبان فرانسه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي

مشغول خدمت شده اند. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي محمدحسين جواري : قبلي: رئيس آموزش دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - رئيس كتابخانه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي فعلي: مدير گروه آموزشي زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تبريز فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي محمدحسين جواري در دانشگاه تبريز به قرار زير است: تدريس دروس كارشناسي وكارشناسي ارشد چگونگي عرضه آثار : فعاليتهاي پژوهشي محمدحسين جواري به ترتيب زير است: تعداد مقاله هاي منتشر شده : 15 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 14 مورد تعداد كتابهاي تاليف شده : 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد: 9 مورد

جوان هوشيار، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر جوان هوشيار

محل تولد : ليلان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب بعد ازاخذ مدرك ديپلم در رشته رياضي و فيزيك وارد حوزه علميه ولي عصر(عج)شهرستان بناب شدم و شش پايه حوزه را درعرض پنج سال تمام كرده وارد حوزۀ علمميۀ قم شدم و همزمان با دروس حوزوي در مؤسسه امام خميني در رشتۀ روانشناسي پذيرفته شدم و در سال 1384از مؤسسۀ امام خميني(ع) با مدرك كارشناسي فارغ التحصيل شدم والآن مشغول تحصيل دروس حوزوي خارج فقه و اصول هستم.

جوانرودي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1300 ق)، منشى، خطاط، اديب و دانشمند. از اهالى جوانرود بود. تحصيلات خود را در مدارس كردستان ايران و عراق شروع كرد و در شهر كركوك علوم دينى را نزد علامه على حكمت افندى به كمال رساند و به ايران بازگشت و در آبادى بالك از قراى مريوان به مدت يازده سال تدريس كرد، سپس به دره تفى رفته و تا هنگام مرگ در آنجا ماند و به تدريس و خدمت اجتماعى و دينى ادامه داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشاهير كرد (263/2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (29/3).

جواني گلوجه، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول جواني گلوجه

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1374وارد حوزه علميه شدم. دوران مقدمات حوزه را در حوزه علميه ولي عصر عج شهرستان بناب واقع در آذربايجان شرقي به پايان رساندم.بعد از ورود به قم مشغول دروس سطح حوزه گرديده از دروس اساتيد معظم حوزه استفاده كردم. در همان سالهاي اوليه ورود به حوزه علميه به خاطر علاقه اي كه داشتم، در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآني نيز مشغول به تحصيل گرديده و موفق شدم دروس سطح 2 اين رشته را نيز در تاريخ 1383به پايان رساندم.

در ضمن موفق گشتم چندين ترم جزو نفرات ممتاز باشم. و با يك سال تاخير در تاريخ 85 نيز با قبولي در امتحانات ورودي تحصيل در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآني را در مقطع كارشناسي ارشد پي بگيرم هم اكنون نيز سه سال است در دروس خارج فقه و اصول مشغول به تحصيل مي باشم كه هم اكنون كه در

سال 86 مي باشم سومين سال تحصيل در دروس خارج را مي گذرانيم.در طي اين دوران در ضمن تحصيل در دروس متداول و تخصصي در واحد تحقيقات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه، قسمت قرآن و تربيت و كلام و فلسفه مشغول پاسخ گوئي به سوالات بودم. كه بيش از سه سال سابقه دارم.

مقاله اي با عنوان جوان و بحران هويت اينجانب در هفته نامه پرتو سخن به چاپ رسيد. و مقاله اي نيز با عنوان جوان و هويت در مجله علمي تخصصي معرفت در حال انتشار مي باشد.مقاله ديگري نيز با عنوان (كرامت انسان در سيره نبوي) براي موسسه نشر آثار حضرت امام ره نيز نوشته ام كه در حال چاپ و انتشار مي باشد.اينجانب در سايت اسلامي حضرت استاد هادوي تهراني نيز به عنوان محقق پاسخ به سوالات اينترنتي مشغول مي باشم.همينطور در پژوهشكده علمي – كاربردي باقرالعلوم مربوط به سازمان تبليغات اسلامي هم مشغول به تحقيق مي باشم.اخيرا نيز از پژوهشكده صدا و سيماي مركز قم جهت همكاري در پروژه اي قرآني دعوت گرديده ام.

جوهري فارابي، ابونصر اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 400 /398 ق)، اديب و لغوى، مشهور به جوهرى. در فاراب متولد شد. وى نزد دايى خود ابوابراهيم اسحاق فارابى تحصيل كرد و سپس در طلب علم به بغداد و شام و حجاز سفر كرد و در مراجعت چندى در دامغان اقامت گزيد و پس از آن به نيشابور رفت و براى هميشه در آنجا رحل اقامت افكند. ابونصر در بغداد نزد ابوسعيد سيرافى و ابوعلى فارسى تحصيل كرد. گويند در آخر عمر مبتلا به اختلال حواس شد، و به خيال پرواز افتاد، و لنگه در را

زير بغل گرفت، و از محل بلندى خود را پائين انداخت، جوهرى در نيشابور درگذشت. وى نخستين كسى است كه لغات عرب را به ترتيب حروف هجا مرتب كرد. علاوه بر مقام شامخى كه در لغت عرب دارد، علم عروض را تكميل كرد، و شعر هم مى گفت. وى خطى بسيار نيكو داشت، به حدى كه تمييز خط او از خط ابن مقله ممكن نبود. معروفترين اثر وى: «صحاح اللغه» به عربى؛ «مقدمه در نحو»؛ «عروض الورقه»، كه در علم عروض است؛ «بيان الاعراب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (310 -309 /1)، تاريخ ادبيات ايران (354/1)، تاريخ الاسلام (حوادث 283 -281 ،400 ،381)، دايرةالمعارف فارسى (775/1)، الذريعه (11/15)، روضات الجنات (49 -43 /2)، ريحانه (440 -438 /1)، سير النبلاء (82 -80 /17)، فرهنگ ادبيات فارسى (166)، كشف الظنون (1073 -1071)، الكنى والالقاب (163 -161 /2)، لسان الميزان (616 -614 /1)، لغت نامه (ذيل/ جوهرى، بارانى)، مؤلفين كتب چاپى (583 -582 /1)، معجم الادباء (165 -151 /6)، معجم البلدان (255/4)، معجم المؤلفين (268 -267 /2)، الوافى بالوفيات (114 -111 /9).

جوهري، محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، حكاك و خطاط. معروف به رشيد حكاك. اصلاً نيشابورى بود و در حكاكى و كتابت خطوط به روى سنگها مهارت داشت. از آثار ارزنده ى وى، حكاكى قطعه سنگ سياهى است به حالت طبيعى، كه براى سلطان جلال الدين ابوالمظفر منكبرنى تهيه شده و بر روى آن جملاتى به خط كوفى تزيينى، ثلث، نسخ و رقاع حكاكى كرده، با رقم: «عمل العبد... محمود بن محمد الجوهرى يعرف بر شيد الحكاك النيشابورى فى المحرم سنه ثمان و عشرين و ستمائه (628 ه ق...».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1137/3).

جويني، ابومحمد عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 438 /437 /434 ق)، نحوى، مفسر، فقيه شافعى. ملقب به ركن الاسلام. وى پدر امام الحرمين بود. عبداللَّه در جوين متولد شد. ادبيات را نزد پدر در زادگاهش آموخت. سه بار به نيشابور رفت و فقه و اصول را نزد سهل بن محمد صُعلوكى فراگرفت، و سپس در مرو از محضر قفّال مروزى استفاده برد. و از ابونهيم اسفراينى نيز بهره گرفت. ركن الاسلام در بغداد در محضر ابوحسين بن بشران حاضر شد. وى در سال 407 ق به نيشابور بازگشت و به تدريس و فتوى مشغول شد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «التبصرة»؛ «التذكرة»؛ «التفسير الكبير» يا «تفسير الجوينى» مشتمل بر انواع علوم؛ «الفرق والجمع» يا «الجمع والفرق»؛ «الفروق والسلسلة»؛ «مختصر المختصر» يا «مختصر الجوينى»؛ «موقف الامام والمأموم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (290 -291 /4)، دايرةالمعارف فارسى (776/1)، روضات الجنات (158 -160 /5)، ريحانه (444/1)، سيرالنبلاء (618 -617 /17)، كشف الظنون (1910 ،1626 ،1621 ،1258 ،996 ،601 ،446 -445 ،385 ،339)، معجم البلدان (224 -223 /2)، معجم المؤلفين (165/6)، وفيات الاعيان (48 -47 /3)، هدية العارفين (451/1).

جويني، عزيزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1307، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، تحصيل مقدمات (سطح)، منطق و فلسفه، فقه و اصول، تفسير و كلام، رياضى و هيئت قديم تا درس خارج از مدرسه ميرزا جعفر مشهد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى، زبان شناسى، علوم قرائى، نقد و تحليل مباحث دستورى در فرهنگ هاى فارسى، بررسى

تفسير سورآبادى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه دكترا و 2 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تصحيح و شرح نهج البلاغه، تصحيح فرهنگ عربى- فارسى، مصادرالغه، فرهنگ مجموعه العربى، شرح خمسه نظامى، تغيير نسفى و تفسير مفردات قرآن.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: خيلى زياد، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، ترجمه انگليسى و عربى، علوم قرآنى، نقد و بررسى كتب، شرح متون نظم و نثر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جويني، معين الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 783 / 781 ق)، اديب، صوفى و شاعر، متخلص به معين. در برخى از تذكره ها تخلص و شهرت وى معينى ذكر شده است. اهل خراسان بود و در انداده، از توابع جوين، به دنيا آمد. او شاعرى توانا بود و قصايد وى در نعت بارى تعالى همراه با مشرب تحقيق و غزل هايش پر از مايه هاى عرفانى است. وى همچنين در فن تصوف، مواعظ و پند، دقايق حديث و تفسير استاد بود و نزد مولانا فخرالدين خالدى اسفراينى، مؤلف «شرح فرايض»، كسب علم كرد و در تصوف پيرو خاندان شيخ سعدالدين يوسف حمويى شد. او سفرى به عراق و آذربايجان كرد و مورد توجه خواجه غياث الدين محمد فضل اللَّه وزير قرار گرفت و ساكن همدان شد. سپس به بغداد و از آنجا به مكه و مدينه رفت و بعد از آن به خراسان بازگشت. سرانجام در جوين درگذشت و همان جا دفن شد. از آثارش كتاب «نگارستان» است كه آن را به تقليد «گلستان» سعدى، در عهد سلطان ابوسعيد مغول و به نام وزيرش غياث الدين محمد، نگارش

كرد. در «ريحانة الادب» آمده است كه كتاب به نام سلطان ابوسعيد نوشته شده اما صاحب «تاريخ ادبيات در ايران» نويسنده ى آن را سعيدالدين يوسف حمويى دانسته است. اين كتاب در ماوراءالنهر شهرتى عظيم يافت زيرا زمانى كه الغ بيگ گوركان به بحرآباد رفت مشايخ آنجا اين كتاب را پيشكش او كردند و سلطان به نويسندگان دستور داد تا كتاب را به خوبترين خط بنگارند. معين الدين علاوه بر قطعات و ابيات فراوانى كه در «نگارستان» آورده، قصايد و غزلهاى مستقلى نيز سروده است. تقى الدين كاشى از مجموع اشعارش هزار بيت غزل و قسمتى از قصايد را يافته و بخشى از آنها را در «خلاصة الاشعار» نقل كرده است. «احسن القصص»، شرح سوره ى يوسف و قصه ى يوسف و زليخا، اثر ديگر اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1369 -1268 ،1045 -1041/ 3)، تاريخ عصر حافظ (29/ 1)، تاريخ مغول (525)، تاريخ نظم و نثر (771)، تذكرة الشعراء (385 -379)، دايرةالمعارف فارسى (2812/ 2)، الذريعه (308 -307/ 24 ،1079/ 9)، ريحانه (352/ 5 ،444/ 1)، صبح گلشن (435)، فرهنگ سخنوران (864)، كشف الظنون (1976)، لغت نامه (ذيل/ معين الدين جوينى)، هفت اقليم (306 -305/ 2).

جهاد اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد على بن سيد جعفر خراسانى. فاضل و اديب، از آزادى خواهان و روزنامه نويسان صدر مشروطيّت بوده، در 19 جمادى الاولى سال 1365 وفات يافته، در تخت فولاد جنب فاضلان مدفون گرديد.

مرحوم جهاد اكبر مدّتها به سمت مدّعى العموم در دادگسترى يزد خدمت نموده.

مرحوم آيتى در رثا و مادّه تاريخ وفاتش گويد:

كس در جهان نيامده كز اين جهان نرفت

كس خانمان نساخت كز آن خانمان نرفت

سال

وفات خواستمش پير عقل گفت

جز با جهاد اكبر كس بر جنان نرفت

روزنامه جهاد اكبر مدّت دو سال يا كمى بيشتر منتشر مى شده، و نويسندگى آن به عهده ميرزا محمّد على علم فرزند آخوند ملاّ على اكبر فشاركى بوده كه مردى فاضل و دانشمند بوده، و قبل از سال 1360 در اصفهان وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

جهان قاجار، زبيده

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1304 ق)، اديب، عارف و شاعر، متخلص به جهان. ملقب به جانباجى و فرشته. وى همسر علينقى خان قراگزلو، ملقب به نصرةالملك بود. او زنى خير و عارف مسلك و از مريدان حاجى ميرزا علينقى همدانى بود و زندگى به دور از تجمل داشت و بذل و بخششهاى بسيارى مى كرد. چندين بار به زيارت عتبات رفت. وى اشعارى نيكو مى سرود. از او «ديوان» شعرى به جاى مانده است.[1]

حدود 1305 ق، زبيده خانم، معروف به فرشته از زنان زاهد، عارف و شاعر. وى دختر بيست و هفتم فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) بود و مادرش ماه آفرين خانم نام داشت. به نوشته تاريخ عضدى در ميان تمام فرزندان پسر و دختر فتحعلى شاه هيچكدام به زهد و تقوى و پاكى و اخلاص وى نبودند و از همين رو همه شاهزادگان به او لقب فرشته دادند. زبيده در جوانى به عقد على خان نصرت الملك قراگوزلو درآمد. مدتى بعد به همراه همسرش به همدان رفت و در آنجا در سلك عرفان حاج ميرزا علينقى همدانى، عارف معروف، درآمد و از مريدان خاص او گرديد. در طول بيش از شصت سال اقامت در همدان، از ثروت خود به دستگيرى مستمندان و عمران و آبادى منطقه پرداخت.

كاروانسرايى مدور براى اقامت زوار در قريه تاج آباد با شراكت حاج ميرزا علينقى همدانى بنا كرد.

پلى بر روى روان رود احداث نمود، دو دانگ قريه ى لاله چين را براى تعزيه دارى و روشنايى كربلا وقف نمود، بقعه و صحن امامزاده يحيى واقع در همدان را تعمير كرد و همه ساله مبلغى براى متولى، قارى و روشنايى بقعه باباطاهر- كه مدفن حاج ميرزا علينقى همدانى نيز در آنجاست- مقرر نمود. زبيده دايم الذكر، شب زنده دار و اهل رياضت و در سفر و حضر به دور از تجمل و تشريفات ظاهرى بود. يك بار به زيارت حج، بيست مرتبه به زيارت عتبات و ده مرتبه نيز به زيارت مشهد رضوى مشرف شد.

وى داراى طبعى توانا بود و ديوانى حاوى قصيده، غزل و مراثى داشته كه اشعار زير را مؤلف تاريخ عضدى از آن نقل كرده است:

در ده به من اى ساقى زان مى دو سه پيمانه

كز سوز درون گويم شعرى دو سه مستانه

خواهم كه در اين مستى خود نيز رود از ياد

غير از تو نماند كس نه خويش و نه بيگانه

از عشق رخ جانان، گشته است «جهان» حيران

مستانه سخن گويد اين عاشق ديوانه

خواهم از ساقى مهوش تا نمايد لطف عام

هر زمان ريزد به كام خشك من جامى دگر

گرچه نتوان لنگ لنگان پا نهم در كوى دوست

لطف او گر شامل آيد مى نهم گامى دگر

در شب هجران گدازم همچو شمع

روز وصلت سرفرازم همچو شمع

در رهت استاده ام از روى شوق

تا بيايى جان ببازم همچو شمع

از غمت با آتش هجران همى

گه بسوزم گه بسازم همچو شمع[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (433/7)، حديقه الشعراء (2143 -2140 /3)، خيرات حسان (14

-11 /2)، الذريعه (401 ،400 ،212 /9)، رياحين الشريعه (267 -266 /4)، ريحانه (361/2)، طرائق الحقائق (329 -325 /3)، فرهنگ سخنوران (227)، الكنى والالقاب (289/2)، لغت نامه (ذيل/ زبيده).

[2] منابع: از رابعه تا پروين، 95 -93؛ اعيان الشيعه، 43 /6؛ تاريخ عضدى، 34 -30؛ حديقةالشعراء، 2143 -2140 /3؛ خيرات حسان، 14 -11 /2؛ الذريعه، 401 -400 ،212 /9؛ رياحين الشريعه، 268 -266 /4؛ زنان سخنور، 164 -162 /1؛ زنان نامى ايران و اسلام، 73 -71؛ طرايق الحقايق، 327 -325 /3؛ فهرست نسخه هاى خطى فارسى، 275 /3؛ كارنامه زنان، 87؛ لغت نامه ى دهخدا، ش 217 /110؛ ديوان.

جهان، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 /1284 ش)، روزنامه نگار و نويسنده. پس از پايان دوره مقدماتى وارد دبيرستان دارالفنون شد و بعد از آن به دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران راه يافت و موفق به اخذ دانشنامه تحصيلى در رشته علوم قضايى گرديد. دكتر جهان به زبانهاى فرانسه، عربى و انگليسى آشنا بود و سفرهايى به فرانسه، انگلستان، هندوستان، لبنان و عراق كرد كه بيشتر جنبه ى مطالعه، تحصيل، معالجه و سياحت داشت و مشاغل مختلفى چون حسابدارى در وزارت دادگسترى، دادرس دادگاه تهران، بازرس عالى وزارتى، رياست محاكمات ادارى در وزارت كشور و فرماندارى يزد و كرمان عهده دار بود. وى روزنامه هاى يوميه ى «ايران نو» و «جوانان» را منتشر ساخت. از جمله آثار وى مى توان از: «رساله اى درباره ى ربا»؛ «ترجمه ى حال گاندى»؛ «حقيقت نژاد نورويك» و «حقوق و اقتصاد سياست» نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نوين ايران (277 -267)، چهره هاى آشنا (169)، زندگينامه رجال و مشاهير (30/3)، مؤلفين كتب چاپى (298/2).

جهانبگلو، اميرحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مدرس، مولف.

تولد: 25 بهمن 1302، تهران.

درگذشت: 20 خرداد 1370، تهران.

اميرحسين جهانبگلو از دبيرستان شرف فارغ التحصيل شد. ابتدا در وزارت دارايى مشغول به كار شد و ده سال بعد از دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد و چهار سال بعد از آن براى ادامه ى تحصيل به فرانسه رفت. در سال 1328 از دانشگاه سربن پاريس ليسانس فلسفه و منطق دريافت كرد و سه سال بعد با درجه ى دكتراى اقتصاد از همين دانشگاه به تهران بازگشت و در همان وزارت دارايى به كار مشغول شد. دكتر اميرحسين جهانبگلو بعد از اين تاريخ سمت هاى مختلفى را در ادارات و وزارت خانه هاى گوناگون به عهده داشت، از آن جمله وزارت

دارايى، شركت نفت و سازمان اوپك، شركت گاز و غيره. دكتر امير جهانبگلو بيشتر عمر خود را از سال 1350 به تدريس در دانشگاه تهران پرداخت. از جمله آثار ترجمه ى شده وى، مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: غول هاى غلات (دن مورگان)؛ سياست از نظر افلاطون (الكساندر كويره)؛ ضربه ى آينده (الونى تافلر)؛ تاريخ اجتماعى دوره ى مغول (بخش سوم تاريخ غازان خان و مقدمه ى جامع التواريخ و رساله ى او از كتاب اللطائف، 1337)؛ سپيده دم (مانوئل روبلس)؛ فن صحنه سازى تئاتر (لئون موسيناك، 1335)؛ مردى كه زير زمين زندگى مى كرد (ريچارد وايت، 1335).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جهانسوز، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدى جهانسوز پسر مرحوم محمدجواد ميرزا (و. كرمانشاه دوازدهم ربيع الاول 1292 ه.ق) پس از تحصيل مقدماتى در حوزه ى درس ملا اكبر خراسانى از شاگردان حاج ملا هادى سبزوارى و آقا مير شهاب شيرازى به آموختن فنون ادبى پرداخت، سپس به خدمت حسنعلى خان اميرنظام گروسى حاكم كرمانشاه درآمد. مرآت سالى چند در نزد بعضى از فرمانروايان ايالات به خدمت انشاء (منشيگرى) اشتغال ورزيد، به بيشتر بلاد ايران مسافرت كرد. پس از سفرى به اروپا به تهران بازگشت و به خدمت دولتى درآمد و حائز مقامات عالى ادارى شد. در نظم و نثر خاصه نگارش نامه هاى دوستانه و فنون محاوره و حضور جواب و ايراد امثال توانائى و شهرت بسزا داشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

جهانشاهي قاجار، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ويراستار.

تولد: 1305، تهران.

درگذشت: 29 تير 1370، تهران.

ايرج جهانشاهى قاجار تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در شهرهاى ملاير و اهواز انجام داد. سپس به دريافت ليسانس جغرافيا و تعليم و تربيت از دانشكده ى ادبيات دانشسراى عالى نايل آمد. در سال 1338 از مؤسسه تحقيقات و مطالعات اجتماعى دانشگاه تهران درجه فوق ليسانس گرفت و دوره ى يك ساله را در رشته ى آموزش بزرگسالان در دانشگاه منچستر انگلستان گذراند. همچنين در دوره هاى كوتاه مدتى در كشورهاى آمريكا، پاكستان و تايلند درباره ى ادبيات كودكان به مطالعه پرداخت. و از سال 1324 به عنوان معلم در آموزش وپرورش مشغول به كار شد. سپس مدتى نيز به دبيرى و رياست دبيرستانى رسيد.

از جمله فعاليت هاى وى، تأسيس مركز تهيه خواندنى هاى نوسوادان بود كه بعدها به مركز انتشارات آموزشى تغيير نام داد. نشر مجله هاى «پيك كودك»، «پيك معلم و خانواده»، «پيك نوآموز»، «پيك دانش آموز»، «پيك نوجوانان»، «پيك

جوانان» از ابتكارات او بود. چندى هم مديريت مجله ى «آموزش و پرورش» را بر عهده داشت. از سال 1357 سرپرستى شوراى ويراستارى فرهنگنامه كودكان و نوجوانان را در شوراى كتاب كودك به عهده گرفت. در سال 1361 همكاى خود را به عنوان مشاور گزينش و تأليف و ترجمه و ويرايش كتاب هاى ادبيات كودكان و نوجوانان با انتشارات فاطمى و واژه آغاز كرد و تا آخرين لحظات زندگى نسبت به تهيه ى آثارى براى كودكان و نوجوانان فعال بود. كتاب هاى بخوانيم و بنويسيم هم يادگار اوست. تأليف او عبارتند از: گل هاى وحشى (1325)، شاخ هاى ملوس (1345)، ازوپ در كلاس درس (1361) قلم موى جادو(1362)، چشم چشم دو ابرو (1363)، بازى هاى ورزشى (1363)، قصه هاى من و بابام (كتاب برگزيده شوراى كتاب كودك در (1362).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جهانگير، عيسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عيسي جهانگير

محل تولد : عجب شير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 در شهرستان عجب شير واقع در استان آذربايجان شرقي به دنيا آمدم – تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آنجا گذراندم سپس براي ادامه تحصيلات به قم رفتم. در سال 1370 دارد حوزه علميّه قم شدم و در مدرسه شهيدين مشغول تحصيل علوم ديني گشتم. از جمله اساتيد برجسته اي كه در حوزه علميّه قم از آنها كسب علم كرده ام آيت الله مروّجي، آيت الله جوادي آملي، آيت الله ميرزا جواد تبريزي، آيت الله مصباح يزدي و حجت الاسلام و المسلمين صادق لاريجاني مي باشند.در سال 1376 همزمان با تحصيلات حوزوي وارد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم. كارشناسي و كارشناسي ارشد جامعه شناسي را

در اين زمينه به پايان رساندم.

جهانگيري، نادر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جيهاني، ابوعبداللَّه احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 385 ق). اديب و جغرافيدان. اهل جيهان از توابع ماوراءالنهر بود و به مدت دو سال وزير منصور بن نوح سامانى. ابوعبداللَّه كتابى در جغرافيا، نام: «المسالك والممالك»، به عرب تأليف كرده كه مقدسى وصف مفصلى از آن كرده است. از ديگر آثار وى: «آيين»؛ «مقامات كتب العهود والخلفاء والامراء»؛ «كتاب الزيادات فى كتاب الناسى فى المقالات» و «رسائل».[1]

ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن نصر، از رجال ادب وسياست اواخر قرن چهارم ه. وى از سال 365 ه.ق. به وزرات منصور بن نوح سامانى انتخاب شد و در 367 از وزارت معزول گرديد و عتبى (ه.م.) به جاى او منصوب شد. جيهانى كتابى در جغرافيا تأليف كرد به نام كتاب «المسالك والممالك» (ه.م.) و «كتاب رسائل» نيز از اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات ايران (351/1)، ريحانه (448/1)، سرآمدان فرهنگ (120/1)، الفهرست ابن نديم ترجمه (228)، كشف الظنون (1664)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، المسالك والممالك (304)، معجم المولفين (165/2).

چخوف، آنتوان

قرن:19

جنسيت:مرد

مليت:ايران

«آنتوان چخوف» نويسنده اي، بشردوست، آزديخواه و روشنفكر بود و داستان هاي وي حكايت از افكار مترقي او مي نمايد. او با فساد و دروغ، خودنمايي، سرشكستگي، منفي بافي، كوته نظري، تحمل ظلم، آزاديخواهي دروغي و بالاخره صفات منفي با كمال خشونت مبارزه مي كند و جامعه ي عقب مانده را به آينده ي درخشان و زندگاني سعادتمندانه اميدوار مي سازد و براي رسيدن به اصول مترقي افكار برجسته اي به خوانندگان آثار خود تلقين مي كند.«آنتون پاولويچ چخوف» Anton – Tchekhov درام نويس و داستانسراي معروف روسي در 17 ژانويه ي سال 1860 در شهر «تاگان روگ» در شمال قفقاز در آغوش يك

خانواده ي بي چيز و معتقد به سنن و آداب قديمي و ملي به دنيا آمد و در دوم ژوئيه ي سال 1904 در 44 سالگي در «بادن وايلر» محلي واقع در جنگل سياه درگذشت.ج_َد چخوف از سرف هايي بود كه با صرفه جويي و كار زياد آزادي و حيات خود و خانواده اش را از ارباب خويش بازخريد كرده بود. پدرش با داد و ستد جزئي اي كه داشت نمي توانست هزينه ي زندگي خانواده را تأمين نمايد و از اين رو «آنتون» كوچك، در آغاز زندگي با قيافه ي شوم فقر آشنا گرديد و به اثرات مخرب آن پي برد. با آنكه چخوف در سختي و فشار زندگي مي نمود لكن با عزت نفسي كه داشت كوچكترين گله و شكايتي ابراز نمي كرد و با كار و كوشش فراوان، تحصيلات مقدماتي خود را در «ژبمنازيوم » مسقط الرأس خاتمه داد و براي تحصيل در دانشكده ي پزشكي عازم مسكو شد و در سال 1879 در نوزده سالگي وارد دانشگاه مسكو گرديد و به تحصيل طب پرداخت. وي تنها به تحصيل در دانشكده اكتفا نكرد و با وجود ذوق فطري به نوشتن داستانها و نوول ها و مقالات در مطبوعات فكاهي سرگرم شد و به اين جهت وقتي در سال 1884 درجه ي دكتراي طب را گرفت شغل طبابت را با حرفه ي نويسندگي توأم ساخت ولي بعدها تمام اوقات خود را وقف نوشتن كرد و از اين راه مقام شامخي در دنيا به دست آورد. چخوف جز در دوره ي عموميت بيماري و يا در سالهاي 1892 و 1893 به طبابت نپرداخت. نخستين

داستانهاي او با نام مستعار «چخوف» انتشار يافت و در سال 1886 برخي از داستانهايش به صورت كتابي به نام «داستانهاي رنگارنگ» منتشر شد، اين كتاب موفقيت بسيار كسب كرد. در سال 1887 وي نخستين نمايشنامه ي خود را به نام «ايوانف» تحرير كرد. «آنتون چخوف» بر اثر فقر و استيصال دوران كودكي و زحمات شبانه روزي دوران جواني در سي سالگي مبتلا به بيماري خانمانسوز سل گرديد كه تا پايان حيات كوتاهش مونس اين نويسنده ي بزرگ بود و بالاخره هم باعث مرگ وي شد. با آنكه چخوف مريض بود و با آنكه خودش هم طبيب و از مرض خود اطلاع داشت با اين وصف دمي از كار و كوشش دست بر نمي داشت و تقريباً تمام ساعات فراغت خود را سرگرم نوشتن بود و براي مطالعه ي روحيات و احوال عموم مردم و طبقات مختلف به مسافرتها و گردشهاي پر زحمتي تن مي داد، چنانكه در سال 1890 راه سخت و دور و دراز سيبري را در پيش گرفت و در آنجا وضع تبعيديها را مطالعه كرد و از اين سفر ره آوردي به نام «جزيره ي ساخالين» براي ستمديدگان رژيم تزاري به ارمغان آورد كه در سال 1891 منتشر شد . اين كتاب تا حدودي رژيم پليس تزار را كه محكومين را به جزيره ي ساخالين مي فرستاد تخفيف داد. چخوف در سال 1891 تا 1897 با پدر و مادرش در ملكي كه كه در نزديكي مسكو خريده بود زندگي كرد. در سال 1897 كه در معرض تهديد مرض سل قرار گرفت ناگزير شد قسمت اعظم اوقات خود را در كريمه و

خارجه بگذارند. وي در سال 1896 نمايشنامه ي خود را به نام «مرغ نوروزي» در مسكو انتشار داد، اما اين اثر در «پطرزبورگ» با عدم موفقيت روبرو شد و دو سال بعد در سال 1898در مسكو نيز از اين نمايشنامه تجليل شاياني شد. «آنتون چخوف» در سال 1900 بر اثر توجه نويسندگان و دانشمندان و قاطبه ي ملت به وي و در نتيجه ي نفوذ و شهرت انكار ناپذير خود به عضويت افتخاري آكادمي روسيه انتخاب شد و مورد تقدير فراوان قرار گرفت. «عمووانيا» در 1899 و «سه خواهران» در 1901 و «باغ گيلاس» در سال 1904 از جمله نمايشنامه هاي او بود كه در مسكو با موفقيت روبرو شد. وي در سال 1901 با يك هنرپيشه به نام «اولگاكپنير» ازدواج كرد.موقعي كه دولت روسيه عضويت به نام «ماكسيم گوركي» نويسنده ي معروف روسيه را از آكادمي لغو كرد «آنتون چخوف» نيز استعفا داد. در محيط تئاتر از نمايشنامه هاي وي با اشتياق زياد استقبال شد و اغلب از نمايش نامه هاي وي در صحنه نمايشگاه آكادمي مسكو به معرض تماشا گذارده شد و در ساير پايتخت هاي اروپا هم مورد نمايش و تحسين تماشاگران قرار گرفت. در جهان هنر و ادب پيروزي روزافزون چخوف افتخارات زيادي براي وي فراهم آورد و آكادمي براي مجموعه ي داستانهايش جايزه ي «پوشكين» را به وي اهداء كرد. چخوف به نويسندگي خود ادامه مي داد كه بيماري وي شديدتر شد و به دستور پزشكان ناگزير به نقاط جنوبي فرانسه رفت و با آنكه كار كردن برايش زيان داشت دست از كارهاي ادبي نكشيد و پس از مدتي اقامت

در آن كشور به مسافرت خود در ايتاليا و آلمان ادامه داد و بالاخره به وطن خود بازگشت و در سال 1904 با مرض سل از دنيا رفت. از آثار او مي توان «علامت زمانه»، «خاطرات يك دختر جوان»، «چاق و لاغر»، «اطلاع»، «مرگ كارمند» ، «متلون» ، «موژكيها»، «سرگذشت غم انگيز»، «انسان در غلاف» ، «بدبختي» ، «پشتيباني» ، «آزاديخواه» ، «نماينده ي مجلس»، «حقيقت خالص»، «رشته فرهنگي»، «چگونه زن قانوني گرفتم»، «يك مرد جوان»، «طبيعت پر معما»، «جنگ تن به تن»، «داستان كسالت آور»، «رؤياها»، «در تبعيدگاه» ، «وانكا»، «ميل بخوابيدن» ، «اطاق شماره ي 6» ، «يك واقعه ي جالب»، «مرغابي دريايي»، «مرد ناشناس»، «خاطرات يك استاد»، «عمو وانيا»، «تمشك تيغ دار»، «مشاور مخصوص»، «خواب آلود» ، «اندوه» ، «جنايتكار»، «مشاور مخصوص» ، «خوابآلود» ، «اندوه»، «جنايتكار»، «دشتها»، «خانه اي با اشكوب»، «تيفوس»، «بيست و پنج روبل» را نام برد.«چخوف» نويسنده اي، بشردوست، آزديخواه و روشنفكر بود و داستان هاي وي حكايت از افكار مترقي وي مي نمايد. اي با تمام قوا از آزادي دفاع كرد، براي دسترسي مردم به حقوق خود كوشش نموده و با انتقاد از اصول اجتماعي و وضع موجود مردم را به سوي ترقي فكري و اخلاقي سوق داده است. وي با فساد و دروغ، خودنمايي، سرشكستگي، منفي بافي، كوته نظري، تحمل ظلم، آزاديخواهي دروغي و بالاخره صفات منفي با كمال خشونت مبارزه مي كند و جامعه ي عقب مانده را به آينده ي درخشان و زندگاني سعادتمندانه اميدوار مي سازد و براي رسيدن به اصول مترقي افكار برجسته اي به خوانندگان آثار خود تلقين مي كند.

چراغي كوتياني، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل چراغي كوتياني

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/2/2

زندگينامه علمي

در دومين روز از بهار سال 1354،در روستاي كوتيان از توابع شهرستان دزفول، زاده شدم.تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در زادگاهم گذراندم و در سال 1368وارد حوزه علميه قم شدم.پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح، در سال 1377 درس خارج فقه و اصول را آغاز كردم. اصول فقه را خوشه چينِ درس استاد بزرگوارم حضرت آيه الله العظمي سبحاني(مدظله العالي) بودم و درس خارج فقه را با زانو زدن در محضر اساتيد بزرگوارم آيات عظام شبيري زنجاني و مكارم شيرازي(دامت افاضاتهم)،آموختم. در كنار تحصيل در حوزه علميه، در سال 1376 وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني شده و در رشته جامعه شناسي به تحصيل پرداختم. پس از پايان يافتن دوره كارشناسي،در سال 1382 در كارشناسي ارشد همان رشته به ادامه تحصيل پرداختم. و سرانجام در سال 1386 با دفاع از پايان نامه ام ( با عنوان بررسي و تبيين رويكرد اسلام و فمينيسم به كاركردهاي خانواده)موفق به اخذ كارشناسي ارشد در رشته جامعه شناسي شدم.

در كنار تحصيل به پژوهش نيز پرداختم كه حاصل آن مقالاتي است كه در مجلات مختلف به چاپ رسيده است.

چرندابي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمدعلى چرندابى تبريزى از علماء فضلاء معاصر تهران است.

وى در حدود 1334 ق در محله چرنداب تبريز متولد شده و پس از طى دوران صباوت و پرورش صحيح مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را در تبريز خوانده آنگاه مهاجرت به قم نموده و پس از تكميل سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت كوه

كمرى و بعض ديگر استفاده نموده سپس هجرت به نجف اشرف و چندى از دروس و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيات ديگر بهره مند شده و بواسطه عدم مساعدت هوا به ايران مراجعت و چندى از آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران مستفيض و بنابر اصرار و تقاضاى عده اى از مومنين تبريز بوطن برگشته و بخدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و غيره پرداخته تا در سال 1376 قمرى كه بواسطه جهانى منتقل به تهران و تا اكنون به اقامه جماعت و وظائف روحى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى چرندابى دانشمندى ظريف و با تقوا و خوش مجلس و خوش سفر مى باشد. در سال 1359 ق سفرى در مصاحبت ايشان بقصد عراق نموده و حدود دو ماه از محضرشان استفاده خاطره هاى شيرين و عجيبى از آن سفر دارم كه از آنها حادثه طوفان آبادان و خرمشهر و بصره و حومه آنها بود كه در آن طوفان ميليونها خسارت مالى به ايران و عراق وارد و در اول طوفان ما بر بلم كوچكى سوار و از عراق به ايران برمى گشتيم كه هوا منقلب و اگر لطف و ترحم پروردگار شامل حال اين حقير و مترجم محترم نشده بود غرق آن طوفان و طعمه كوسه ماهى ها و نهنگ هاى خليج فارس شده بوديم بخاطر دارم كه معظم له با حال عجيب و اضطراب غريبى متوسل بذكر غريق شده و مرتبا ميگفت: (نجاه منك يا سيد الكريم نجنى و خلصنى بحق بسم اللَّه الرحمن الرحيم) پس خداوند مهربان بفضلش ما را از غرقاب و آن طوفان شديد نجات بخشيد و الحمد لله رب العالمين.

و چون بساحل رسيديم و

در منزل ميزبان خود وارد شديم و شب را در آنجا مانديم ثلثى از شب نگذشته بود كه ديديم آب از زمين اطاق مى جوشد تا آمديم حركت كنيم كه تمام اطاقها و منزل و كوچه ها و نخلستانها و خلاصه همه آن محيط را آب فراگرفت ناچار چند شبانه روز در كشتى بسر برديم تا بعد از پانزده روز كه آب فرونشست و ما از آنجا حركت نموديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

چنگاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن حيدر بن حسن بن غلام چنگانى اصفهانى. فاضل مدقق بوده، و در سال 1278 كتاب «منية اللبيب در شرح تهذيب» را جهت خود استنساخ نموده، و بر آن تعاليقى دارد كه دلالت بر وفور علم و دانش او مى كند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چوبك، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1377 -1295 ش)، نويسنده و مترجم. در بوشهر متولد شد، بعد از تحصيلات مقدماتى با پدر خود به شيراز و تهران مسافرت كرد. وى در تهران دوره ى كالج را به پايان رسانيد و از كالج آمريكايى البرز فارغ التحصيل شد. وى مدتى رييس كتابخانه ى شركت نفت بود. او زبان انگليسى را خوب آموخت و در ادبيات فارسى و انگليسى مهارتى يافت. حكايات و داستانهاى اجتماعى كوتاه و مفيدى به سبك جديد نوول دارد. مكتب داستان نويسى وى ناتوراليسم است كه حد فاصل شيوه ى ادگار آلن پوى آمريكايى و چخوف روسى است. برخى از آثار وى: «خيمه شب بازى»؛ «انترى كه لوطيش مرده بود»؛ «سنگ صبور»؛ «تنگسير»؛ «چراغ آخر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات امروز ايران (115 -111 /1)، چون سبوى تشنه (204 -203)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (166 -163 /2)، شخصيتهاى نامى (152 ،151)، صدسال داستان نويسى در ايران (1 و 252 -241 /2)، مؤلفين كتب چاپى (482 -483 /3).

چهار سوقي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمّد جعفر بهشتى. عالم فاضل فقيه مجتهد اصولى زاهد، از علماى اصفهان، و ائمّه جماعت، پشت و پناه مردم، و در امور بدو استمداد مى جستند.

مشاراليه در دوره سوّم مجلس شوراى ملّى از طرف اعتداليّون به نمايندگى انتخاب شده و در مجلس شركت داشت.

در 23 شوّال سال 1363 وفات يافته، در تخت فولاد جنب مسجد مصلّى مدفون گرديد.

مرحوم آقا سيد على بديع زاده متخلّص به «هور» در تاريخ وفاتيش گويد:

مى جست خرد سال وفات اسداللَّه

آن حجّت والا گهر نيك دل آگاه

هورش يكى از جمع برون كرد و چنين گفت

پيش اسداللَّه على رفت اسداللَّه

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چهارسوقي، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل جامع واعظ، از فضلاى اهل منبر اصفهان بوده، در سال 1339 وفات يافته، در يكى از حجرات تكيه صاحب روضات مدفون گرديد. او را «فخر الواعظين» مى خواندند.

فرزندش آقا ميرزا على فخر الواعظين نيز مردى كامل، و واعظى جامع بود، در حدود سال 1359 وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چهارسوقي، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد محمد صادق بن امير زين العابدين خوانسارى

پدرش آقا سيد محمّد صادق خوانساري از علما و دانشمندان اصفهان است كه در شب 29 شعبان 1289 وفات يافته و در بقعه تكيه مادر شاهزاده، جنب پدر مدفون گرديده است.

وى را: 1- شرحى است بر زبده شيخ بهائى 2- كتاب الاحباط و التكفير، 3- شرح بر شرايع در 5 جلد

اولاد او در اصفهان و كاظمين ساكن مى باشند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چهارسوقي، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 8 رمضان المبارك 1251 متولّد، و در 13 ذى حجّه 1324 وفات يافته، در بقعه پدر مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

ترجمه الفيّه به نام فرايض اليوميّة 2- تعليقه بر لمعة الدمشقيّة 3- تكميل شرح الفيّه كه پدرش نوشته، به نام مكمّل البقيّة من احسن العطيّة 4- دليل المصلّين 5- شرح بر تبصره علاّمه 6- شرح بر نفليّه شهيد؛ و غيره.

مادّه تاريخ وفاتش اين است:

تاريخ وفاتش طلبيدم ز خرد

فرمود كه آه نور مهدىٍّ غاب

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چهارسوقي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي اصفهاني مشهور به « صاحب روضات » عالم فاضل مجتهد، اديب و محقق رجالي برجسته از علماي بزرگ شيعه در قرن سيزدهم فرزند عالم برجسته حاج ميرزا زين العابدين موسوي خوانساري ( مدفون در تكيه شيخ محمد تقي رازي ) مي¬باشد.

اين عالم بزرگوار در خوانسار متولد شد و تحصيلات خود را در اصفهان نزد علماي بزرگي چون سيد محمد شهشهاني، سيد صدرالدين عاملي ، شيخ محمد تقي رازي ( صاحب حاشيه)، سيد محمد باقر حجت الاسلام، حاج محمد ابراهيم كلباسي و ... انجام داد. در نجف اشرف از بزرگاني چون سيد ابراهيم قزويني كسب علم نمود و از بزرگاني چون شيخ محمد كاشف الغطاء و ... اجازه دريافت نمود. پس از بازگشت به اصفهان به تدريس ، تحقيق ، تأليف و عبادت روزگار سپري نمود.

در عهد خود مرجعيت قضا و فتوي را داشت و در مسجدي كه در محله چهارسوق به نام وي نام گذاري شد امام جماعت بود. در تقوي و ديانت مورد تأييد تمامي علما و مردم زمانش بود. در مقامات عرفاني او آورده اند

ظل السلطان مي خواست مالي را به آقا ميرزا محمد باقر واگذار كند، صاحب روضات گفته بود قريه توكل آباد من براي كفاف مخارج خود و خاندانم كافي است. ظل السلطان ابتدا تصور مي¬كرد كه واقعا توكل آباد يكي از روستاهاي آباد اصفهان است وقتي پرس و جو كرد فهميد كه مقصود او توكل به خداوند است.

ايشان در شب دوشنبه 9 جمادي الاول 1313 ه_ . ق در گذشت و بنا بر وصيتش در تخت فولاد در جوار قبر ميرزا حسين خان كشيكچي به خاك سپرده شد.

به جهت احترام و تجليل از مقام برجسته وي به همت ميرزا سليمان خان ركن الملك و فرزندان اين عالم بزرگوار بعقه اي بر سر قبرش بنا گرديد.

تأليفات ايشان عبارتند از: احسن العطيه يا شرح برالفيه ، تسليه الاخوان، حاشيه بر شرح لعمه، حاشيه بر قوانين، رساله در ضروريات دين، رساله در شرح حديث حي ، رساله در امر به معروف و نهي از منكر، رساله عمليه، قصايد عربي و فارسي در مدح و فضيلت اهلبيت پيغمبر، مجالسي در مصائب حضرت سيد الشهداء و كتابهاي ارزشمند بسيار ديگر.

او تاليفات چندى در فقه، اصول و كلام دارد. از جمله: «روضات الجنات»، در احوال علما و سادات؛ «احسن العطيه» در شرح «الالفيه» شهيد اول؛ «تسليه الاحزان» فارسى، در مصيبت؛ حاشيه بر «شرح لمعه »؛ «ارجوزه»، در اصول فقه؛ «اقسام اسباب البلايا النازله فى هذه الدنيا على الشقى و السعيد»؛ «تفصيل ضروريات الدين و المذهب»؛ «حاشيه ى قوانين الاصول»؛ «قرةالعين و سرور النشاتين»؛ «رساله عمليه»؛ «رساله فى الامر بالمعروف و نهى عن المنكر».

مشهورترين كتاب ايشان « روضات الجنات في احوال العلماء و

السادات » به عربي است كه بيش از ده سال از عمر خويش را مشغول تحقيق و تأليف اين كتاب ارزشمند نموده است. اين كتاب از كتاب هاي رجال شناسي بسيار محققانه و عميق بوده و مورد استفاده بسياري از محققين و رجال شناسان قرار گرفته و بسياري ازبزرگان حواشي و فهرست ها بر اين كتاب نموده اند. شهرت اين كتاب به حدي بود كه پس از درگذشت اين عالم بزرگوار به مرور زمان اين خاندان به « صاحب روضات » و فرزندان بزرگوارش به « سادات روضاتي» معروف گشتند.

چهارسوقي، مسيح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در شب جمعه 27 شوّال 1255 متولّد، و در شب شنبه 9 ذى حجه سال 1325 وفات يافته، در بقعه پدر خويش مدفون گرديده.

وى مؤلّف چندين كتاب و رساله مختصره و بياض ادعيه و يك عشريّه و جزوات منبرى مى باشد.

ماده تاريخ وفاتش را مرحوم فتح اللَّه جلالى ضمن قطعه اى چنين گويد:

يكى آمد ز غيب ناگه و گفت

برياض جنان نمود مكان

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چهره نما

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج عبدالمحمد مؤدّب السلطان ايرانى پور علي زاده، اديب فاضل، و شاعر و نويسنده و مورّخ، در اصفهان متولّد شده، و در اين شهر مقدّمات علوم را آموخته، به مصر مهاجرت نموده و تا آخر عمر در آنجا ساكن بوده و از محترمين ايرانيان ساكن مصر به شمار مى رفته. روزنامه چهره نما را در آنجا مى نوشته و مدّت سى و دو سال مرتّباً انتشار داده است.

در حدود سال 1291 متولّد، و در اوّل شعبان 1354 در قاهره وفات يافته، و هم در آنجا مدفون گرديد.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- احقاق الحق 2- امان التواريخ 3- پيدايش خطّ و خطاطان 4- زردشت باستانى و فلسفه او 5- فؤاد التواريخ.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چيذري، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على (مدرس) نهاوندى از علماء اعلام و مدرسين عظام تهران بودند.

وى از شاگردان مبرز مرحوم علامه خراسانى صاحب كفايه الاصول و علامه طباطبائى يزدى صاحب عروه و بعد از آنان از تلامذه و شاگردان و اصحاب خاص مرحوم آيت اللَّه العظمى و المجاهد ميرزا محمدتقى شيرازى بودند كه پس از فوت آن بزرگوار به تهران آمده و در مدرسه سپهسالار و مروى بتدريس فقه و اصول اشتغال داشتند تا در قضاياى اتحاد شكل و كشف حجاب كه از تهران به شميران منتقل و چندى در تجريش اقامت و در مسجد همت واقع در بازار به اقامه جماعت و تربيت افراد پرداخته و چون آنجا هم از مفاسد عمومى مصون نماند در چيذر كه نسبتا از مظاهر فساد بر كنار بود رحل اقامت افكنده و حوزه علميه تشكيل و افراد صالحى تربيت نمود تا از دنيا رفت و در

جنب امامزاده آنجا مدفون گرديده است.

نگارنده گويد: آيت اللَّه چيذرى عالمى ربانى و آيتى سبحانى خالى از هوا و تظاهرات و داراى نفس قدسى و ملكات فاضله اخلاقى و خصال حميده و صفات پسنديده و سيمائى ملكوتى بود كرارا از محضرش استفاده نموده و از بياناتش بهره مند شده ام.

از جمله مطالبى كه از ايشان شنيدم اين بود كه فرمودند يكى از شاگردان و اصحاب حضرت امام صادق عليه السلام به آن حضرت عرض كرد وقتى من بمحل خود مى روم اهل قربه من مى گويند براى ما امامت كن شما اجازه مى فرمائيد. حضرت فرمود (ان لم يكن نظرك بالوراك فتامم) اگر نظرت به پشت سرت نيست. يعنى قلت و كثرت و كم و كيف مأمومين در تو تأثير نمى كند امامت كن.

و اين عجيب حديثى است بايد تمام ائمه جماعت اين حديث شريف را نصب العين قرار داده و درباره آن فكر نمايند.

فرمودند: اين حديث را براى مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى كه مجسمه زهد و تقوا بود خواندم رنگ ايشان پريد و مدت هيجده شبانه روز از منزل بيرون نيامده و كسى را نزد خود نپذيرفت و مشغول باصلاح خود بود.

از آثار آن بزرگوار كه بطبع رسيده است.

كتاب تنبيه الغافلين است كه در شهريور 1312 شمسى منتشر گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حاج حسيني نبوي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن حاج حسيني نبوي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/7/1

زندگينامه علمي

محمد حسن حاج حسيني نبوي در سال 1335هجري شمسي در رهنان اصفهان به دنيا آمد او در سن سيزده سالگي (1348ه ش) دروس حوزه را آغاز كرد، استاد در مورد علت آمدنشان به حوزه ميگويد: علت

اينكه آمدم طلبه شدم اين است كه قديم ها قبل از اينكه بچه ها مدرسه بروند چيزهائي مي خواندند كه اسمش «پنجل حم» بود بعد هم آموزش فارسي، ابتدا بچه ها قرآن ياد مي گرفتند و بعد فارسي ما پيش يك سيد روحاني مي رفتيم و پنجل حم مي خوانديم ايشان روي ما حساس شده بود كه طلبه شويم، به دليل اينكه وقتي مي خواست برود مسجد چند مرتبه در راه(مغازه پدرم در راه مسجد ايشان بود)به پدرم مي گفت اين را بفرست طلبه بشود، اين پسر هوشش خيلي خوب است ، اصرار ايشان باعث شد بالاخره بعد از كلاس ششم ابتدائي پدرم بگويد كه اين آقا سيد مي گويد: خوب است كه طلبه شوي اگر مي خواهي و علاقه مندي مي گذارم طلبه بشوي. "استاد نبوي در همان ابتدا ،خود را با مطالعه كتب مختلف مأنوس كرد و توانست توشه اي گرانبها براي خود و ديگران جمع آوري كند او در اين باره ميگويد: من خيلي علاقمند به مطالعات عمومي بودم مدتها در مباحث مديريت كار كردم، مدتي كار شخصي كردم، يعني اينجور نبود كه كلاس يا درس بروم، خودم كار كردم در حدي كه حداقل در بعضي جاها تدريس مي كنيم. "استاد نبوي دروس حوزوه را در شهر اصفهان آغاز كرد و پس از مدتي به قم هجرت نمود، او دراين باره ميگويد: در اصفهان درسم را بطور آزاد شروع كردم پيش يك بنده خدائي درس مي خوانديم (حوزه در آن زمان خيلي بي برنامه بود)بعدها برنامه اي در اصفهان درست شد و آيت الله حاج آقا حسن امامي (خدا حفظشان

كند) با بعضي ديگر از آقايان استارت اين برنامه را زدند ما از اولين طلبه هايي بوديم كه در اين برنامه شركت كرديم پنج سال در اصفهان بودم و از محضر آقايان حاج آقا حسن امامي، شيخ علي اكبر فقيه ،ابراهيمي ، عبوديت استفاده كردم و بعد هم به قم آمدم و اصول الفقه و لمعه را شروع كردم. لمعه را خدمت آقاي فاضل هرندي خواندم رسائل و مكاسب را خدمت آيت الله مظاهري خواندم، البته گاهي هم از آقاي ستوده(رحمه الله ) استفاده مي كردم كفايه را هم خدمت آيت الله مظاهري خواندم درس خارج را خدمت آيت الله سبحاني شروع كردم و ايشان آن زمان كه تدريس مي كردند هفت يا هشت شاگرد بيشتر نداشتند كه براي ما خيلي مفيد بود چرا كه خيلي خوب مي توانستيم اشكال كنيم و استفاده بيشتري ببريم چند سال خدمت آيت الله شيخ جواد تبريزي و آْيت الله مكارم و آيت الله وحيد و آيت الله جودي آملي بهره بردم در بحث فلسفه مدتي خدمت آقاي انصاري شيرازي بودم مدتي هم خدمت آيت الله جوادي آملي در درس اسفار شركت كردم."

حاج شريفي خوانساري، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا حاج شريفي خوانساري

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا حاج شريفي خوانساري در سال 1341 شمسي در شهرستان خوانسار در حجر علم و ورع تولد و پرورش يافتم ؛ پدرم آيت الله حاج شيخ غلامعلي حاج شريفي خوانساري _ دام ظله _ پدر بزرگم مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد ابراهيم حاج شريفي خوانساري _ قدس سره

_ و جدم مرحوم آخوند ملا علي اكبر حاج شريفي خوانساري _ قدس سره _ همگي از علماي عاملين بوده اند .در مدارس ملي رزاقپور و كامكار قم تحصيل نمودم . بر اثر جو آكنده از معنويت و تقواي خانوادگي فكر بهترين شغل براي آينده ام كه رضاي بيشتر خداوند و نيل افزونتر به كمال و معنويات و خدمت به دين مبين اسلام در آن باشد ، مرا بر آن داشت كه از سال 1355 شمسي مشغول تحصيل علوم ديني در حوزه علميه قم بشوم و خود را در سلك سربازان حضرت ولي عصر _ عج الله تعالي فرجه _ درآورم .علوم اوليه و ادبيات را از محضر مرحوم علامه حاج شيخ محمد علي مدرس افغاني و برخي ديگر از اساتيد حوزه استفاده كردم .سطح را از حضور حضرات آيات : آقاي حاج شيخ علي پناه اشتهاردي و آقاي حاج شيخ مصطفي اعتمادي بهره مند گرديدم ، و سطح عالي را خدمت حضرات آيات : آقاي حاج شيخ محمد تقي ستوده و آقاي حاج شيخ احمد پاياني به پايان رساندم .

علوم كلام، تفسير، رجال و درايه را نيز از خدمت حضرات آيات : آقاي حاج شيخ جعفر سبحاني و آقاي حاج شيخ علي پناه اشتهاردي بهره بردم .خارج فقه و اصول را هم از محضر آيات عظام : آقاي حاج سيد محمد رضا گلپايگاني ، آقاي سيد شهاب الدين نجفي مرعشي ، آقاي حاج سيد رضا صدر ، آقاي حاج سيد محمد روحاني ، آقاي حاج شيخ محمد تقي بهجت ، آقاي حاج سيد محمد شاهرودي و آقاي حاج شيخ حسين وحيد خراساني استفاده

كافي نمودم . حكمت و عرفان را نيز از خدمت آيت الله حاج آقا رضا صدر بهره مند شدم .در كنار درس و بحث معمول حوزه ، علاقه شديدي به خواندن كتب گوناگون در علوم و فنون مختلف داشتم. ساعتهاي متوالي و بسياري از اوقات تا پاسي از نيمه شب و گاه تا اذان صبح همچنان سرگرم مطالعه و پژوهش بودم ، و كرارا اتفاق مي افتاد كه شام خوردن را فراموش مي كردم ؛ حتي در تعطيلات تابستان و ديگر تعطيلات حوزه ، تنها كارم مطالعه و تحقيق تمام وقت در كتاب ها بود ، هرچند از كثرت آن ديدگانم كم سو شد ، ولي هيچ وقت از آن سير نشدم و خسته نگشتم و موفق به خواندن كتاب هاي بسيار زيادي در : تفسير ، علوم قرآني ، حديث ، تاريخ ، اخلاق و ... شدم و بر برخي از آنها حواشي زدم .اواخر سال 1362 شمسي در زيارت حضرت ثامن الحجج علي بن موسي الرضا _ عليه آلاف التحيه و الثناء _ درخواست توفيق انجام خدمات سودمندي به دين مبين اسلام را نمودم كه باقيات الصالحاتي محسوب شود و بحمد الله حاجتم مقرون اجابت قرار گرفت و از همان سال در حاشيه تعليم و تعلم دروس حوزه به نويسندگي نيز پرداختم و نخستين اثر خود را درسال 1365 شمسي به عنوان «سيماي ابوذر غفاري» تمام نمودم كه استادم مرحوم آقاي حاج آقا رضا صدر هم مقدمه اش را نگاشت (كه كاملترين و تحقيقي ترين كتاب پيرامون زندگاني ابوذر است) و تا كنون توفيق تاليف ، تحقيق ، و تصحيح كتاب هايي در

موضوعات مختلف رايافته ام و همچنان مشغولم و با امامت جماعت در مسجد حضرت ابوالفضل (ع) در خيابان باجك دو قم و رسيدگي به امور مسلمين انجام وظيفه نموده و با شماره تلفن : 7727489 پاسخگوي مسائل شرعي و شبهات علمي و اعتقادي داخل و خارج از كشور مي باشم ؛ و لله الحمد و له الشكر .

حاجبي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا حاجبي

محل تولد : بندر عباس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/7/1

زندگينامه علمي

بعد از اتمام دوره پيش دانشگاهي دررشته رياضي و فيزيك و رها كردن قبولي دانشگاه ،در سال1379وارد حوزه علميه شدم .ابتدا در مدرسه علميه نبي اكرم (ص)شرق تهران قبول شدم و به مدت 5سال دوره مقدمات رابه پايان رساندم .در اين دوره 5ساله از اساتيدي همچون آية الله نجفي تهراني و مقدم قوچاني وحجج الاسلام آقايان :اسكندري ،جان نثاري ،دكتر قربانعلي و...استفاده بردم . از ابتداي ورود به حوزه شوق عجيبي به تحقيق و نوشتن داشتم لذا براي هر درس تحقيقي به دفتر و استاد مربوطه تحويل مي دادم .كه شامل تحقيق در اخلاق ،منطق ،فقه واصول و معاني بيان بود . پس از پايان مقدمات ملبس شدم و وارد حوزه علميه قم گشتم اما لازم به ذكر است كه در سال سوم و چهارم طلبگي ،بر اساس فرموده مقام عظماي ولايت در سال خدمت رساني و پاسخگوئي 2جزوه نوشته و به چاپ رساندم كه بتوانم مقداري به منويات آن عظيم الشان نزديك گردم .و ابتكاري كه در اين نوع نوشته ها داشتم اين بود كه چهل حديث در مورد خدمت رساني و پاسخگوئي را انتخاب

كرده با ترجمه روان و سند آن ذكر شود و با داستان مربوط به آن تكميل گردد كه تفسير حديث به داستان مي باشد .در اين مدت نوشته جاتي درباره امر به معروف و نهي از منكر ،نماز جماعت ،معجم الذنوب (گناهان )،آيات النبي ، تهيه كرده ام كه مجالي براي طبع و چاپ نداشتم .از ابتداي ورود به حوزه علميه قم و آشنائي با آية الله غرويان ،در نوشتن فرهنگ مسجد و نوشتن مقالات براي مسجد همت گماشتم .معظم له در نوشتن و تاليف تشويق و مساعدتهاي وافري كرده اند و ترجمه اصول كافي را به اينجانب سپرده اند كه به كمك جمعي از دوستان به پايان رسانده ايم .كتاب اخلاق جوانان ازديدگاه پيامبر اعظم (ص)در سال پيامبر اعظم (ص) را نوشته و با مساعدت يكي از دوستان درتيراژ 5000نسخه چاپ و در آموزش و پرورش بندرعباس به مسابقه گذاشتند .همين كه در تاليفات جمعي و ترجمه اي جمعي و گروهي شركت دارم .بنده سردبير نشريه آموزش داخلي محراب نور وابسته به دفتر مطالعات و پژوهشهاي مركز رسيدگي به امور مساجد مي باشم .در پايه هشت حوزه مشغول به تحصيلم و.........

حاجي ابراهيمي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا حاجي ابراهيمي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

دوران تحصيلات ابتدايي و متوسطه تحصيلاتم را در مدارس دولتي گذرانده ، در شانزده سالگي ديپلم رياضي گرفته ، در همان سال وارد دانشگاه شدم. در اثناي انقلاب فرهنگي به حوزه قم آمدم و تحصيلات طلبگي را به صورت غير رسمي شروع كردم ، با بازگشايي دانشگاهها به ادامه تحصيل پرداخته ، درسال

1365 در رشته مهندسي شيمي (گرايش پتروشيمي) از دانشگاه صنعتي اصفهان فارغ التحصيل شدم و در سال 1366 در كارشناسي ارشد مهندسي هسته اي در دانشگاه صنعتي شريف وارد شدم و در كنار دروس حوزه به ادامه تحصيل پرداختم؛ در سال 1368 به طور رسمي وارد حوزه علميه قم شده و رسما طلبه شدم از آن زمان به اين سو عمده وقتم به تحصيلات حوزوي طي شده و در اثناي تحصيلات حوزوي مجددا دوره كارشناسي ارشد فلسفه و كلام اسلامي را در دانشكده تربيت مدرس قم و سپس دوره دكتراي فلسفه و كلام اسلامي را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران طي كردم. در سالهاي تحصيلات حوزوي در كنار تحصيل ، تدريس نيز جزو اصلي ترين كارهاي علمي حقير بوده است ، اين تدريس مشتمل بر صرف، نحو، بلاغت منطق، اصول و فلسفه بوده است و هم اينك نيز عمده وقت حقير به تدريس و تدوين مي گذرد.

حاجي احمدي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حاجي احمدي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در تحصيلات كلاسيك در رشته رياضي _ فيزيك با گرفتن ديپلم در دبيرستان جامع سعدي اصفهان در سال 1358 اولين مرحله را سپري كردم و در همان سال در رشته فيزيك وارد دانشگاه اصفهان شدم و بعد از چند ترم تحصيل به علت علاقه به دروس حوزوي با انصراف از دانشگاه به تحصيل در حوزه اصفهان پرداختم و در مدت كمي مقدمات را با موفقيت سپري نموده و منطق و فلسفه را نيز با خواندن كتاب هايي مانند شمسيه _ شرح مطالع _ منظومه و نهايه الحكمه و

بدايه الحكمه ادامه دادم و سپس براي تحصيل در مقطع سطح به حوزه علميه قم آمدم و با شركت در دروس اساتيد بزرگوار آن حوزه مانند آيت الله پاياني _ تهراني _ محقق _ اعتمادي _ جوادي آملي ضمن خواندن كتاب هايي لمعه _ رسائل مكاسب و كفايه از تفسير و اسفار آيت الله جوادي آملي بهره بردم .

سپس از دروس خارج آن حوزه شريف به مدت ده سال با شركت در دروس آيات عظام محقق داماد _ وحيد تبريزي بهره بردم. سال 1369 در امتحان مركز تربيت مدرس قم (دانشگاه قم) شركت نموده و در دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي پذيرفته شدم و با سپري كردن بالغ بر 74 واحد درسي و پايان نامه در سال 1374 موفق به اخذ كارشناسي ارشد شدم و سپس بنابر اقتضائات خانوادگي و ضرورت براي انجام فعاليت به دانشگاه اصفهان آمدم .

از سال 76 تاكنون در گروه معارف اسلامي دانشگاه اصفهان مشغول به كار هستم و فعلاً عضو هيئت علمي اين گروه مي باشم و در ضمن با دانشكده معارف قرآني اصفهان همكاري علمي دارم و به طور مداوم به تدريس در آنجا اشتغال دارم.در سال 1385 در امتحان دكتري پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در گرايش علوم قرآن و حديث شركت نمودم و بعد از موفقيت در آزمون كتبي و امتحان شفاهي فعلاً به عنوان دانشجو در آن مركز پذيرفته شده ام.

حاجي اسماعيلي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حاجي اسماعيلي

محل تولد : وسفو نجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

بنده دوران ابتدائي و راهنمائي را در روستاي وسفونجرد از بخش خلجستان قم سپري نمودم و در

ضمن تحصيل مانند ديگر بچه هاي روستائي به كار كشاورزي مشغول بودم و بعد از اتمام تحصيلات راهنمايي نيز مدتي در روستا مشغول كشاورزي نمودم و در سال شصت و هشت براي تحصيلات طلبگي به قم آمدم، شوق اصلي من براي آمدن به حوزه سيد بزرگواري بودند بنام آقاي تقوي كه در روستا بودند و خودشان مقداري دروس حوزوي خوانده بودند و معلومات خوبي داشتند كه بنده در مدتي كه در روستا درس مي خواندم بعد از تمام شدن درس با چند نفر ديگر خدمت ايشان مي رسيديم و آموزش قرآن مي ديديم و در ضمن نكات اخلاقي خوبي نيز ايشان مي فرمود به جهت اينكه از شاگردان خصوصي آيت اله سيد حسين فاطمي بودند و از اين رو نقش موثري در تربيت بنده داشتند به هر حال با مساعدت ايشان به قم آمدم و مشغول درس طلبگي شدم و بعد از اتمام سال تحصيلي در قم در تعطيلات تابستان، با برخي از دوستان به مشهد مي رفتيم و تعطيلات را مشغول مباحثه و مطالعات آزاد مي شديم. بعد از اتمام پايه پنج حوزه كم كم به امر تبليغ نيز پرداختم ابتدا در تابستان براي دانش آموزان تدريس مي نمودم و سپس در ايام ماه مبارك رمضان و محرم به تبليغ مي رفتيم از آنجا كه به كار با كودكان علاقه مند بودم يك دوره آموزش تربيت مربي كودكان و نوجوانان را در سال هفتاد و سه گذراندم و سپس در همان مركز در بخش تحقيقات مشغول كارهاي قرآني شدم و يك كار گروهي را مشغول شديم كه آيات قرآن از اول تا آخر به صورت سؤال

و جواب طرح مي كرديم براي نوجوانان كه جزء اول آن به صورت كتاب منتشر شد و چند جزئي هم به صورت جزوه ولي كار ناتمام باقي ماند در سال هفتاد و هفت همزمان با درس معمول حوزه در رشته تخصصي علوم قرآني دفتر تبليغات دوره محققي و نويسندگي علوم قرآني را گذراندم در سال هفتاد و هشت پس از اتمام سطح به درس خارج مشغول شدم و اصول را با استاد احمد عابدي كه با خواهش خودمان در منزلشان گذاشته بود شروع كردم و فقه را در درس آيت الله جوادي آملي در فيضيه شركت مي كردم و بعد از درس با دوستان مباحثه مي نمودم سال هشتاد و يك در دوره كارشناسي ارشد دانشگاه تربيت مدرس قم پذيرفته شدم و مدت دو سال اين دوره را گذراندم و سپس پايان نامه خود را به نام وحي و تجربه ديني به راهنمايي استاد رباني گلپايگاني كه چند سالي در درس كلام ايشان در فيضيه شركت مي كردم تدوين نموده و دفاع كردم در كنار فقه و اصول به تفسير علاقه زيادي داشتم و چند سال در درس تفسير آيت الله جوادي آملي و استاد خاتمي شركت مي كردم و اكنون نيز دوره مهارت هاي بيان تفسير را مي گذرانم. و مشغول كارهاي تحقيقاتي در زمينه قرآني هستم.

حاجي رحيميان، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن حاجي رحيميان

محل تولد : شبستر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم از دبيرستان شهدا با عنايت به علاقه وافري كه به علوم حوزوي داشتم و با تشويقات ابوي مرحوم كه از علماء و

روحانيون عامل و مهذب و متقي بودند جهت فراگيري علوم حوزوي به قم مقدسه هجرت نمودم. ابتدا در مدرسه حضرت امام خميني(ره) با مديريت حجت الاسلام والمسلمين عطايي مشغول به تحصيل شدم و مقدمات را در مدارس حضرت امام صادق(ع) و مدرسه مباركه رضويه پايان بردم و سطح را در خدمت حجت الاسلام والمسلمين تهراني و محمدي (اصول)، حضرت آيت الله پاياني و وجداني (فقه) بهره بردم و پس از اتمام سطح از دروس خارج اصول حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني، علوي گرگاني، مرحوم حضرت آيت الله العظمي تبريزي بهره مند شدم و فقه را در حضور آيت الله العظمي مكارم شيرازي، آيت الله سبحاني و حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني تلمذ نموده و اكنون نيز از محضر اين بزرگواران كمال استفاده را مي برم. در تفسير لياقت شاگردي علامه حضرت آيت الله جوادي آملي و حضرت حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمي را داشته ام. در عين حال برخي موارد تحقيقي و نوشتن كتاب و مقالات پرداخته و اكنون نيز مشغول تدوين كتابي در زمينه موفقيت هاي استاد يا استاد موفق و نيز با توجه به آمار سازمان ملي جوانان كه حدود 142/137/2 نفر دختر متولدين 1355 تا 1360 كه اكنون 26 تا 31 ساله زياد مي باشند و اهميت اجتماعي بودن اين بحران و استفاده بهينه از فرصت و تبديل بحران به فرصت و نيز وجود بانوان بيوه به تعداد زياد و جهت پيشگيري از مشكلات جامعه و حل اين معضل اقدام به كتابي به نام «ازدواج مجدد» نموده ام با عنايت به اهميت موضوع و كار فرهنگي همه جانبه اينجانب با كمال خرسندي علاقمند به

راهنمايي ها و ارشادات علمي و معنوي بزرگان مي باشم.

حاجي رسولي، بهزاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهزاد حاجي رسولي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1334 شمسي در شهر اصفهان متولد شدم و از آنجائي كه از همان دوران كودكي علاقه به علوم اسلامي و مذهبي داشتم پس از گذراندن دبيرستان در سال 1354 شمسي علي رغم مشكلات و موانع ، وارد حوزه علميه اصفهان شدم (در مدرسه ذوالفقار و مدرسه صدر بازار) و نزد اساتيد بزرگ مشغول به فرا گرفتن ادبيات و علوم اسلامي (مانند فلسفه، منطق، فقه، كلام و...) شدم. سال 1360 شمسي براي تكميل تحصيلات خود عازم حوزه علميه قم گرديدم و در آنجا علوم فلسفه ، عرفان ، رجال ، فقه ، اصول ، دوره تخصصي تبليغ ، و ... را فرا گرفتم و پس از اتمام سطح وارد درس خارج شدم و نزد بزرگاني مانند آيات عظام فاضل، وحيد، تبريزى، مكارم شيرازى، و غيره دروس منقول خود را تكميل كردم.در فلسفه توفيق استفاده از محضر اساتيد بسياري ، براي حقير فراهم شد از جمله : استاد جوادي آملي ، حسن زاده آملي و ...

بنده ضمن تحصيلات خود به تبليغ، تدريس، و مشغول بودم كه بعضي از آنها مطبوع شده است و بسياري از آنها هنوز مخطوط باقي مانده است.

حاجي زاده، يدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يدالله حاجي زاده

محل تولد : زرند كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب يدالله حاجي زاده فرزند محمد متولد 1354 در روستاي سينك از توابع شهرستان زرند به دنيا آمدم. پدرم كشاورز و مادرم خانه دار مي باشد تحصيلات ابتدايي و راهنمايي

را در شهرستان زرند به پايان رساندم سال 1369 وارد حوزه علميه صالحه كرمان شدم. همزمان تحصيلات كلاسيك خودم را هم ادامه دادم. در سال 1375 موفق شدم در رشته ادبيات ديپلم بگيرم سال 1376 وارد حوزه علميه قم شدم.

در سال 1379 همزمن با تحصيلات حوزوي در دانشگاه باقرالعلوم (ع) مشغول تحصيل در رشته تاريخ شدم دروس حوزوي را تا اتمام سطح به پايان رسانده و مشغول درس خارج هستم . در سال 1383 در مقطع ارشد تاريخ اسلام در دانشگاه باقرالعلوم مشغول تحصيل شدم و در حال حار مشغول تدوين پايان نامه ام هستم. با برخي از مراكز علمي ازجمله بخش فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات حوزه همكاري دارم. همچنين در مركز مطالعات حوزه بعضاً به سوالات تاريخي و سؤالات بخش مهدويت پاسخ مي دهم. بعضاً در ايام تبليغي ماه محرم، ماه رمضان و ايام تابستان به تبليغ مي روم.

حاجي صادقي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله حاجي صادقي

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

سپاس بي كران و شكر خدا را بر همه نعمت هايش به ويژه نعمت هدايت و ولايت كه كاملترين مرحله آن با تمسك به قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام تحصيل مي شود و درود وصلوات الهي بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهم السلام و علماء و مصلحان بزرگ به ويژه حضرت امام خميني ره كه با نهضت خود اسلام ناب محمدي ص را احياء كرد و با درود به ارواح پاك شهداي عزيزي كه به اسلام و مسلمين عزت و اقتدار بخشيده و كفر و نفاق را ذليل كردند.

اين

بنده ناچيز و متنعم به الطاف رب العالمين از اينكه در برابر نعمت هاي بي شمار الهي و دولت حقه و فرصت هاي فراواني كه در اختيار داشتم،نتوانستم تكليف و وظيفه خود را انجام دهم، شرمنده و در عين حال چشم اميد به مغفرت و رحمت خدا دارم و آنچه دراين گزارش خواهم آورد اولا نسبت به عنايات خدا و زمينه ها و فرصت هايي كه اسلام و انقلاب براي همه ما فراهم كرده است بسيار ناچيز مي باشد و ثانيا اگر احتمالا در برخي موارد اندك موفقيتي هم حاصل شده باشد آن را لطف و امداد الهي مي دانم نه نتيجه عملكرد خويش،چرا كه به قول آن روحاني شهيد بزرگوار «توان ما به ميزان امكانات در دست ما نيست، بلكه توان ما به ميزان اتصال ما به خداست»

اينجانب در سال 1354 وارد حوزه علميه اصفهان (مدرسه ذوالفقار) شدم و دروس مقدماتي و پايه را در محضر اساتيد بزرگواري مانند آيت الله سيد حسن امامي و حجت الاسلام و المسلمين علي اكبر فقيه گذراندم و سال 1358 به حوزه علميه قم وارد شدم و سطوح عاليه را در محضر اساتيد برجسته اي نظير مرحوم آيت الله ستوده، آيت الله اعتمادي و آيت الله اشتهاردي به پايان رساندم و حدود ده سال در درس خارج اصول و فقه آيات عظام شركت كردم كه بيشترين آن دروس آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله مظاهري مي باشد و اين در حالي بود كه بنا به اقتضاءات زمان و جنگ تحميلي مدتي از حضور در حوزه علميه محروم ماندم لكن از امدادهاي ديگر خدا بهره مند گشتم.

درسال 1369

در كنار دروس حوزوي در كنكور كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس پذيرفته شدم و هم زمان به عنوان عضو هيات علمي دانشكده شهيد محلاتي به تدريس هم اشتغال داشتم.در سال 1375 به عنوان نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه امام حسين عليه السلام منصوب شدم وهم زمان در كنكور علوم قرآن و حديث (مقطع دكتري) پذيرفته شدم.درسال 1378 به قم بازگشته و مسئوليت گروه الهيات دانشكده شهيد محلاتي را پذيرفته و در سال 1381 دوره دكتري را به پايان رساندم و از همان سال تا به حال مسئوليت پژوهشكده تحقيقات اسلامي سپاه (رياست) را بر عهده دارم.

بعد از جنگ مهمترين اشتغالات علمي اينجانب عبارت بودند از:

1. تدريس درمقطع كارشناسي ارشد، كارشناسي، مراكز حوزوي در موضوعات مختلفي مانند علوم قرآن، روش هاي تفسير، تفسير موضوعي و تربيتي (برخي از سوره ها)، فلسفه اسلامي، فلسفه و نظام سياسي اسلام، دروس معارف و ...

2. تحقيق و تاليف در موضوعاتي كه به نظر حقير مورد نياز جامعه مي باشد كه فهرست حدود سي عنوان از كتاب ها، مقالات و جزوات درسي به پيوست مي باشد.

3. سرپرستي اجرايي مراكز علمي و خدمت گذاري به نخبگان و فرهيختگان علوم اسلامي و حوزوي.

بار ديگر اقرار مي كنم تا به حال نتوانسته ام همچون سربازي شايسته و مقبول براي مولايم باشم اميد است با توفيق الهي در آينده مقداري جبران كنم.

حاجيان، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي حاجيان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

آقاي مهدي حاجيان در سال 1356 در خانواده اي كاملا مذهبي و دوستدار اهل بيت عليه السلام در تهران چشم به جهان گشود

، شوق فراوان او به تحصيل علوم ديني سبب شد تا پس از اتمام تحصيلات دوران متوسطه در سال 1376 وارد مدرسه عالي شهيد مطهري گردد. پس از اتمام دروس اين مدرسه در سال 1385 به جرگه تحصيل كنندگان درس خارج پيوست.

وي تا كنون از محضر بزرگاني چون استاد هادوي تهراني، جاودان، انصاري شيرازي، مرعشي شوشتري كسب فيض كرده و بهره هاي علمي فراوان برده است. نامبرده در مقطع دكترا در رشته فلسفه تطبيقي از مدرسه عالي شهيد مطهري فارغ التحصيل گرديده و با تلاش فراوان در حوزه علميه قم مشغول تحصيل مي باشد. ايشان سالهاي متمادي است علاوه بر پژوهش علمي به تدريس در دانشگاههاي تربيت معلم تهران ، آزاد تهران، پيام نور تهران و علمي فرهنگي مشغول به تدريس مي باشد.

حاكمي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل حاكمي ، در سال 1315 در آبادان متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آبادان و شيراز به پايان برد. در سال 1334 پس از اخذ ديپلم ادبي از دبيرستان سلطاني شيراز به دانشكده ادبيات و علوم انساني وارد گرديد و پس از اتمام دوره ليسانس به سال 1337 وارد دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي شد و در سال1343 به اخذ درجه دكتري از دانشگاه تهران نائل آمد.دكتر حاكمي از سال 1343 تا 1347 به خدمت در وزارت آموزش و پرورش پرداخت و سپس به سال 1347 به درجه استادياري و سال 1352 به دانشياري و سرانجام به سال 1362 به مرتبه استادي دانشگاه تهران نائل گرديد. استاد بعد از 22 سال خدمت مداوم دولتي در مهر ماه 1369 درجه استادي ممتاز دانشگاه تهران را حائز گرديد.

گروه : علوم انساني

رشته

: زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اسماعيل حاكمي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آبادان و شيراز به پايان برد. در سال 1334 پس از اخذ ديپلم ادبي از دبيرستان سلطاني شيراز به دانشكده ادبيات و علوم انساني وارد گرديد و پس از اتمام دوره ي ليسانس به سال 1337 وارد دوره ي دكتراي زبان و ادبيات فارسي شد و در سال1343 به اخذ درجه ي دكترا از دانشگاه تهران نائل آمد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اسماعيل حاكمي در طول 32 سال خدمت علمي و فرهنگي ، متصدي سمت هاي : رياست دبيرستان ، مديريت گروه ، معاونت دانشگاه علامه طباطبايي ، رياست كتابخانه مركزي دانشگاه را عهده دار بود.

فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل حاكمي از سال 1343 تا 1347 به خدمت در وزارت آموزش و پرورش پرداخت و سپس به سال 1347 به درجه استادياري و سال 1352 به دانشياري و سرانجام به سال 1362 به مرتبه استادي دانشگاه تهران نائل گرديد. استاد بعد از 22 سال خدمت مداوم دولتي در مهر ماه 1369 درجه استادي ممتاز دانشگاه تهران را حائز گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حضور در كنگره ها و سمينارهاي بين اللملي چون كنگره سعدي و حافظ و سمينار استادان فارسي هند _ سمينار اقبال در پاكستان و دانشگاه كابل و دانشكده الهيات استانبول از جمله فعاليت ديگر اسماعيل حاكمي مي باشد.

جوائز و نشانها : در سال تحصيلي 70-69 اسماعيل حاكمي عنوان استاد ممتاز را به خود اختصاص داده و توانست لوح تقدير دريافت نمايد.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني

دانشگاه تهران ، شماره پياپي 114-113 ، سال 28 ، بهار و تابستان 1369 ، ص 313

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حالت، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم حالت، فرزند محمدتقى حالت در خانواده اى متمدن و مذهبى متولد شد. وى از كودكى به موسيقى و نقاشى و شعر و نويسندگى علاقه تام داشت و چون امكان پرورش ذوق و استعداد و رشد و ترقى خود را در موسيقى و نقاشى در خانواده مشاهده نكرد به شعر و نويسندگى روى آورد و طولى نكشيد كه در اين هنرها پيشرفت شايانى كرد و از بزرگان آن گرديد.

درباره اولين شعرى كه حالت سرود، خود وى مى گويد: «روزى در مدرسه با يكى از دوستان همكلاسم قهر كرده بودم و چون خيلى نسبت به هم صميمى بوديم بالاخره طاقت نياودم و با يك قطعه سه بيتى از او معذرت خواستم، اين قطعه كه اولين شعرم بود و متأسفانه الان هيج به يادم نيست موثر واقع شد و قهر ما را به آشتى تبديل نمود... اثر اين شعر مرا بر آن داشت كه شاعرى را دنبال كنم، لذا از كلاس ششم ابتدايى گاهگاهى شعر ساختم، مخصوصا تابستان ها كه مدرسه تعطيل بود و فراغت بيشترى داشتم و مى توانستم هم شعر بسازم و هم دنبال چاپ آن بروم اما روزنامه هاى ادبى آن ايام كه عبارت بودند از «نسيم شمال» و «كانون شعرا» و «توفيق» همه از چاپ اشعارم خوددارى مى كردند، چون بسيار ناپخته بود، ولى اين امر به هيچ وجه باعث دلسردى من نمى شد... تا دو سه سال بعد كه كم كم بعضى از اشعارم در روزنامه ها چاپ شد.»

پس از چندى كه اولين

اثر ابوالقاسم حالت در يكى از جرايد چاپ گرديد، درصدد برآمد كه خود را به كانون و انجمن هاى ادبى نزديك نمايد، به همين سبب بعضى شب ها به انجمن ادبى ايران كه رياست آن با شاهزاده محمدهاشم افسر بود مى رفت و در يكى از همين شب ها يكى از اشعار خود را در اين انجمن ادبى قرائت مى كند كه صداى آفرين و احسنت رسا و پر طنطنه شيخ الملك اورنگ كه در آن زمان نايب رئيس انجمن بود به قدرى وى را تحت تأثير قرار داد كه تا صبح خواب به چشمانش راه نيافت. از اين زمان به بعد وى در راه شهرت و ترقى گام هاى بلندى يكى پس از ديگرى برداشت.

بارى ابوالقاسم حالت، در كلاس هاى چهارم دبيرستان مروى درس مى خواند و چون اواخر سال تحصيلى بو و محصلين در حالى كه كتاب هاى خود را جهت تمرين دروس زير بغل نهاده و عازم محوطه باغ ملى كه درختان زيادى داشت و محلى مصفا بود مى رفتند، حالت هم كتاب خود را برداشت عازم اين محل گرديد. در خيابان خيام نزديك باغ ملى با مرحوم حسين توفيق صاحب امتياز روزنامه توفيق برخورد مى كند و از طرف دعوت مى شود كه با هيئت تحريريه اين روزنامه همكارى نمايد وى از نخستين شماره روزنامه فكاهى توفيق تا مدت پنج سال متوالى سردبيرى اين مجله فكاهى را به عهده داشت.

حالت بعد از وقايع شهريور 1320 با بسيارى از جرايد از جمله روزنامه هاى: «اميد»، «قيام ايران» و مجله «تهران مصور» همكارى مى كند.

در مورد انگيزه ترانه مى گويد: «يك شب مرحوم دهقان پيشهناد كرد كه براى تماشاخانه تهران تصنيف بسازم اولين تصنيف من كه توسط حميد

قنبرى به عنوان پيش سپرده در تماشاخانه تهران خوانده شد و خيلى معروف گرديد، تصنيف «چاقوكش ها» بود كه با اين شعر شروع مى شد:

بچه ى چاقوكشم و گردنم كلفته

هر جا من باشم بايد خون راه بيفته

بقيه اش حرف مفته

بعد از تصنيف «وكالت خانم ها» را ساختم كه مرحوم مجيد محسنى خواند. از آن به بعد اين كار را هم دنبال كردم و اغلب تصنيف هايى را كه مى ساختم توسط حميد قنبرى، جمشيد شيبانى و مرحوم مجيد محسنى خوانده و اجرا مى گرديد. البته بعضى تصنيف هاى جدى و ادبى هم براى جامعه باربد ساخته ام كه در آن زمان خانم ملكه حكمت شعار اجرا مى كرد.»

ابوالقاسم حالت در سال 1325 بنا به دعوت كمپانى «اورگرين پيكچر» به هندوستان سفر كرد و در بمبئى به كار دوبلاژ فيلم پرداخت و مدتى نتوانست در كار تصنيف سازى فعال باشد. تا اين كه مرحوم مهدى خالدى، مرحوم جواد بديع زاده، مرحوم نصراللَّه زرين پنجه، مرحوم على زاهدى، مرحوم يوسف كاموسى، مرحوم على اكبر پروانه و خانم دلكش جهت ضبط صفحه از ايران به بمبئى رفتند و حالت به عنوان يادگار براى اين هيئت ايرانى تصنيف «شيرين» را ساخت، و على زاهدى آن را اجرا كرد. اين تصنيف اينطور شروع مى شود:

شيرين، شيرين، سروقد و سيمين برو گل پيكرى تو

در مذاق از شكر شيرين ترى تو

ابوالقاسم حالت، در بهار سال 1327 به وطن بازگشت و در آن زمان، سرپرستى اداره كل انتشارات و راديو با ابوالقاسم پاينده بود، از وى دعوت به عمل آورد تا براى راديو تصنيف بسازد و پس از يك ماه كه با راديو همكارى كرد، چون به استخدام شركت نفت درآمده بود، عازم آبادان شد و اين همكارى قطع گرديد. وى

از شعراى دانشمند و باذوق مى باشد كه به سه زبان عربى و انگليسى و فرانسه تسلط كامل دارد و چندين كتاب از نويسندگان انگليسى و فرانسوى را ترجمه كرده است.

در اينجا نام چند آثار اين شاعر فاضل و اديب و مترجم را يادآور مى شوم:

1- ترجمه كلمات قصار حضرت على (ع) به زبان انگليسى و فارسى و رباعيات فارسى.

2- كتاب بهار زندگى (ترجمه از انگليسى به فارسى).

3- پيشروان موشك سازى (ترجمه از انگليسى به فارسى).

4- جادوگر شهر زمرد (ترجمه از انگليسى به فارسى).

5- شبح در كوچه ميكل آنژ (ترجمه از فرانسه به فارسى).

6- پروانه و شبنم (شامل قصايد ادبى به سبك سنايى).

7- فكاهيات حالت (در دو جلد شامل اشعار فكاهى).

8- رقص كوسه (شامل بيست داستان كوتاه).

در اينجا يادآور مى شوم، گفتگويى را كه با منوچهر همايون پور كه از دوستان صميمى حالت بود، به اطلاع خوانندگان گرامى برسانم، همايون پور، مى گفت:

«در تابستان سال 1332 وقتى كه زنده ياد مهدى خالدى همكارى خود را با خانم دلكش رها كرد و به فكر ابداع برنامه هاى ديگر افتاد، اولين كارى كه طرح و شروع به اجراء آن كرد، همكارى با آوازخوان هاى مختلف بود، يكى از افرادى را هم كه براى همكارى دعوت كرد من بودم، در آن ايام برنامه هاى موسيقى قبل از ظهر جمعه انحصاراً در اختيار ايشان بود كه مورد علاقه اكثريت دوستداران موسيقى بود.

از كارهاى بسيار ظريف و دقيق و هنرمندانه ايشان انتخاب آهنگ و شعر متناسب براى سبك و ذوق آوازخوان ها با رعايت و شناخت كل هنر آن ها بود با توجه به اين موضوع كه من در امر شعر و كلام و مضمون و آهنگ دقت داشتم و با آگاهى به طرز

فكر و در عين حال انس و الفت و آشنايى كه ميان ما بود در انتخاب كلام و مضمون و آهنگ اين تصنيف توجه خاص به من كرد. تصنيفى را با آهنگى متناسب و شعرى از شاعرى را براى من در نظر گرفت كه مى توان به جرأت و با دلايل متقن اظهار كرد كه از آغاز ترانه سرايى در دوران مختلف تاكنون از لحاظ پيوستگى مضمون شعرى و انتخاب كلام و صنايع بديعى در نوع خود اگر نه بى نظير كه غلو و گزافه گويى زياده از حد معقول نيست، ولى كم نظير است.

عنوان اين تصنيف «گلباران» است و به صورت هاى مختلف در تمام جمله ها و با عنايت به صنتهع «التزام» كه يكى از صنايع بديعى است، كلمه «گل» با تركيب هاى مختلف به كار گرفته شده است و «گل» كرده است.

در انتخاب آهنگ اين تصنيف كه نت آن با خط زنده ياد نزد اينجانب موجود است و شايد در تجديد چاپ كتاب ايشان در جزء كارهاى وى افزوده شود نيز حد اعلاى تناسب ذوقى و موسيقيائى را با توجه به ذوق و سليقه من به كار برده بود.

آهنگ اين تصنيف در مايه ابوعطا و از آوازهاى مورد علاقه من است، تصنيف از دو بخش تشكيل شده است.

بخش اول، با ضرب (ريتم) 4 / 4 و با الهام از يك آهنگ كردى است.

بخش دوم، با ضربى شاد و ريتميك و در ضرب 6 / 8 است.

اين تصنيف در روز جمعه و قبل از ظهر در راديو اجرا و منتشر شد. گرچه حسرت و افسوس بر گذشته نه كارى عاقلانه است و نه سودى از آن عايد خواهد شد. اما از جهاتى

جاى دريغ است كه در آن ايام اوضاع و احوال صنعت ضبط به صورت ابتدايى بود و در دسترس عموم نبود و اين ترانه چون خيلى از كارهاى من به فراموشى سپرده شد. افسوس ديگر اين كه در اوقات جمع آورى و چاپ آثار ايشان اولا آگاهى نداشتم، در ثانى كسالت ايشان در سال هاى اخير و بعضى مسائلى كه ذكر آن ها جايز نيست و ملال آور است ارتباط و مراوده چون روزگار گذشته برقرار نبود.

گفتنى است، در بزرگداشتى كه براى آقاى ابوالقاسم حالت، در زمستان سال 1370 گذاشتند، درباره تصنيف سرايى ايشان و توضيح و شناساندن اين رشته سخن را به دست كسى سپردند كه اصلاً در كار تصنيف سرايى و تاريخ و سير آن آگاهى نداشتند و اين كار به صورتى كه ديده شد در واقع انجام گرديد.

البته اين چنين بزرگداشت ها در زير يك سقف و با حضور دويست، سيصد يا هزار نفر براى مردى با پنجاه سال سابقه كارهاى ادبى و هنرى مختلف همچون افزودن يك ظرف آب به رودخانه اى است. البته ترتيب دهندگان آن بزرگداشت نه تنها در مورد تصنيف سرايى ايشان كه درباره بزرگترين كار بى نظير وى كه همانا برگرداندن نهج البلاغه به زبان انگليسى و عربى و سرودن يك رباعى متناسب با همان معنى و مفهوم كه كارى بس دشوار و ابداعى نو آيين است و تا اين زمان كسى دانش و هنر دست يا زيدن به چنين كارى شگرف را نداشته است، به طرز جامع و دلخواه حرفى و سخنى گفته نشده به هر تقدير ظهور چنين مردانى يك امر مألوف و معتاد نيست، گوينده اين مطالب را اعتقاد بر آن است كه اين چهره هم به دلايلى

از تصاويرى است كه در قاب زمان حال نمى گنجد و طبق معمول روزگار آيندگان هنرمند و هنرشناس مى آيند و اين تصور بزرگ را در جاى خود قرار مى دهند.

عمر و زندگى افراد عادى با روز و ماه و سال سنجيده مى شود، اما عمر دانشمند، نويسنده، محقق، شاعر و هنرمند اين چنين نيست و حيات اين قبيل افراد و نوادر روزگار عبارت است از تعداد و اندازه آثار آنان در طول مدت زندگانى.

متأسفانه در شب يك شنبه سوم آبان ماه 1371 اين استاد بزرگ ادبيات دار فانى را وداع گفت، روانش شاد. هنوز خيلى از نوباوگان ذوق و انديشه او در باغ ادب و هنر ايران- زمين به گل ننشسته اند، و اينك تصنيف «گلباران» و شرح صنايع بديعى و لطايفى كه در آن به كار رفته است.

(1) در فصل گل كه گردد گلباران گلشن

وه چه گل ها كز خون دارم من بر دامن

ز غم گلرخسارم

شده گلكارى كارم

بهر گلى رخ را گلگون مكن از خون

در راه يك ليلى خود را مكن مجنون

تا از درون دل غم را كنى بيرون

در پاى سر كن در كش مى گلگون

(2) گلعذارى گه گل پيش او چون خار است

گل بهر اغيار و خار از بهر يار است

دل او زارم خواهد

گل من خارم خواهد

بهر گلى تا كى آرى به خوارى سر

چون بى وفا شد گل خارى از او خوشتر

هر سو در اين گلشن گلى هست و گل پيكر

اين گل نشد سر كن با نوگل ديگر

(3) دلبرا رو كه ديگر دلى در بر نيست

شوق گل چيدن ديگراى گلى در سر نيست

دگر اين دل افسرده

دگر اين گل پژمرده

اى نوگل خندان، من از تو بى زارم

رو رو كه من يارا مستغنى

از يارم

آسوده از يارم فارغ از اغيارم

هم بر كنار از گل هم ايمن از خارم

در جاى جاى ترانه كلمه ى گل به صورت جناس تام آمده است.

گل گلشن جناس مذيل است.

گل و خار طباق و تقابل و مراعات نظير است.

اغيار و يار هم جناس زايد و هم طباق است.

و تركيب هاى ديگرى چون: نوگل، گلى، گلرخسار، گلعذار، گلگوون به صورت هايى كه ديده مى شود در اين ترانه گل كرده است و واقعاً سراينده، با اين «گل ها»، گل كاشته است.

در گلستان كه زاغان نغمه پردازى كنند

گوش گل را گوشوارى بهتر از سيماب نيست

«رضى دانش»

شادروان استاد ابوالقاسم حالت، گذشته از آنكه در سرودن انواع و اقسام شعر پارسى از قصيده و غزل و مخمس و چهارپاره و طنز و رباعى و غيره ماهر و مسلط و از بعضى جهات بى بديل بود، در ترانه سرائى نيز دستى قوى و ذوقى لطيف داشت و بر روى آهنگهاى بسيارى از هنرمندان راديو ايران منجمله امين اللَّه رشيدى آهنگساز و خواننده راديو ترانه هايى زيبايى سروده بود كه نمونه از آنها ذيلاً مى آيد.

«برباد رفته»

من آن گلم كه دور از چمنم

چنين پريشان كه منم

چو يار دور از وطنم

چرا جدا ز گلشنم

باد سحر از چمنم برده بدر

بجا گذرم

چه رَوَد بسرم؟

ز رهى كه رَوَم نَبوَد خبرم

همره طوفان ميگذرم

رهرو راهى پر خطرم

تيره جهان شد در نظرم

شد جانم آزرده

شد رويم پژمرده

مانده جدا از باغ و چمن

رنگ صفا رفت از رخ من

ديده بسوى من بفكن

تا بينى احوالم

اين بخت و اقبالم

تا شده ام جلوه گر از باغ جهان

رفتم و شد چهر من از ديده نهان

نه كسى، نفسى، گذرد به برم

كه شكايت دل بر او ببرم

نه ز بوى خوشم اثرى

نه وجود مرا ثمرى

نه كسى پى ديدن من

نه دل

پى چيدن من

نه گلى شده همدم و همبر من

نه گياه بسرم شده سايه فكن

همه نرگس و لاله چه شد؟

آه از دورى همنفسان

چو كسى ز ميان برود

گويى رفته ز ياد كسان

نه دل و نه هوس

منم و غم و بس

چه بود ثمرم چه بود اثرم

همره طوفان ميگذرم

رهرو راهى پر خطرم

تيره جهان شد در نظرم

شد جانم آزرده

شد رويم پژمرده

(1371 -1294 / 1293 ش)، نويسنده، شاعر، روزنامه نگار و مترجم. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را در همين شهر به پايان رسانيد و از همان كودكى به شعر و ادب علاقه ى فراوانى داشت. از سال 1314 ش به طور رسمى به شعر و شاعرى پرداخت و از سال 1317 ش با روزنامه ى فكاهى «توفيق» همكارى كرد. بحر طويلهاى او با امضاهاى هدهدميرزا و اشعارش با امضاى خروس لارى، شوخ، فاضل مآب و ابوالعينك، به چاپ مى رسيد. حالت با نشريات بسيارى چون: «اميد»، «تهران مصور»، «قيام ايران» و «خبردار»، همكارى داشت و ملك الشعرا بهار او را به كنگره ى نويسندگان ايران دعوت كرد. او در ترانه سازى توانا بود و علاوه بر آن شاعرى محقق و مترجمى زبردست بود و به زبانهاى انگليسى و عربى و فرانسه، مسلط. از وى ترجمه هاى متعددى به جاى مانده است. از آثار او: «ديوان» اشعار؛ «پروانه و شبنم»؛ «تذكره ى شاهان شاعر»؛ «كلمات قصار حضرت على (ع)»؛ ترجمه ى «تاريخ كامل ابن اثير»؛ «تاريخ فتوحات مغول»، اثر ج ج ساندوز؛ «تاريخ تجارت»، اثر اريك. ن. سيمونز؛ «زندگى من»، اثر مارك تواين؛ «بهار زندگى»، اثر كلاويس هاستى كارول.[1]

شاعر، مترجم.

تولد: 1298، تهران.

درگذشت: 3 آبان 1371، تهران.

ابوالقاسم حالت (با نام اصلى ابوالقاسم عبدالله فرد) متخلص به «حالت»، فرزند محمدتقى حالت، تحصيلات

خود را در تهران از دبيرستان مروى به پايان رساند. از سال 1314 به شاعرى پرداخت و در انجمن هاى ادبى و از جمله انجمن ادبى ايران راه يافت. در سال 1317 در هفته نامه ى «توفيق» كه تازه فكاهى شده بود با مدير آن، حسن توفيق، همكارى كرد (از نخستين شماره ى روزنامه فكاهى توفيق تا مدت پنج سال متوالى سردبيرى اين مجله فكاهى را به عهده وى بود) و اين همكارى را تا آخرين شماره ى «توفيق» كه به مديريت حسن توفيق انتشار مى يافت، ادامه داد در مدت اين همكارى، بحر طويل هاى وى به امضاى «هدهد ميرزا» و اشعارش به امضاهاى «خروس لارى»، «شوخ»، «فاضل مآب» و «ابوالعينك» در توفيق به چاپ مى رسيد.

بعد از وقايع شهريور 1320 علاوه بر هفته نامه ى «توفيق» با هيئت تحريريه برخى از جرايد ديگر نيز همكارى مى كرد. در هفته نامه هاى «اميد»، «قيام ايران»، «خواندنيها» و «خبردار»، آثارى فكاهى به نثر و نظم داشت. در مجله ى «تهران مصور» نيز با امضاى «فاضل مآب» قطعاتى را سرود.

ولى اشعارى كه براى درج در هفته نامه «آيين اسلام» مى ساخت همه جدى (غير فكاهى) بود كه از تاريخ شانزدهم فروردين 1323 به بعد هر هفته پنج رباعى كه ترجمه ى منظوم كلمات قصار حضرت على (ع) بود. همچنين يك قصيده اخلاقى و عرفانى از وى در آن هفته نامه ديده مى شد. بيشتر قصايد او در همكارى با هفته نامه ى مذكور سروده شده است.

از جمله مشغوليت هاى ديگر وى ترانه سازى بود. در واقع با سرودن ترانه هاى فكاهى از اوضاع سياسى و اجتماعى آن دوره انتقاد مى كرد. اين ترانه هاى به عنوان پيش پرده در تماشاخانه ى تهران به وسيله ى مجيد محسنى، حميد قنبرى، جمشيد شيبانى و در تماشاخانه ى گهر

به وسيله ى عزت الله انتظامى اجرا مى شد.

در انجام كارهاى هنرى جامعه ى باربد نيز كه به مديريت اسماعيل مهرتاش اداره مى شد. شركت داشت. در بهار سال 1325 آثار فكاهى خود را در دو جلد تحت عنوان فكاهيات حالت منتشر كرد. در همين سال به نخستين «كنگره ى نويسندگان ايران» دعوت شده كه به رياست ملك الشعراى بهار تشكيل شده بود. اين كنگره از چهارم تا دوازدهم تير 1325 ادامه داشت و در اين كنگره دو شعر جدى قرائت كرد: قصيده اى تحت عنون «ستمگر و ستمكش» و يك مثنوى به نام «توپ فوتبال».

ابوالقاسم حالت در سال 1325 بنا به دعوت شركت «اورگرين پيكچر» به هندوستان سفر كرد و در بمبئى به كار صدابرگردانى فيلم پرداخت و مدتى نتوانست در كار تصنيف سازى فعال باشد. تا اينكه مهدى خالدى به همراه گروهى براى ضبط صفحه از ايران به بمبئى رفتند و حالت به عنوان يادگار براى اين هيئت ايرانى تصنيف «شيرين» را ساخت و على زاهدى آن را اجرا كرد. ابوالقاسم حالت در بهار سال 1327 به ايران بازگشت و در آن هنگام، سرپرستى اداره ى كل انتشارات راديو تهران با ابوالقاسم پاينده بود كه از وى دعوت به عمل آورد تا براى راديو تهران تصنيف بسازد و پس از يك ماه كه با راديو همكارى كرد، چون به استخدام شركت نفت درآمده بود، عازم آبادان شد و اين همكارى قطع گرديد. وى سپس به عضويت در هيئت تحريريه به مجله ى «اخبار هفته» منتشره در آبادان درآمد. بيشتر اشعار جديد و داستان هايش در اين مجله طبع شده است.

پس از ملى شدن صنعت نفت و متوقف شدن صدور آن به مدت سه سال،

حالت در اين فاصله به تحصيل زبان فرانسوى پرداخت و به دنبال آن كتاب شبح در كوچه ميكل آنژ فرانسوى ترجمه و در مجله ى «تهران مصور» به چاپ رسانيد.

حالت در اواسط سال 1327 به تهران منتقل شد و در اداره ى روابط عمومى شركت نفت انجام وظيفه نمود و در مديريت مجله ى «صنعت نفت» را به عهده گرفت و در عين حال همكارى خود را با مطبوعات همچنان حفظ كرد تا در سال 1353 بازنشسته گرديد. وى همچنين با مجله ى «گل آقا» همكارى داشت.

حالت در آغاز انقلاب اسلامى، سرود جمهورى اسلامى را ساخت و در نوزدهم آبان 1370 طى مراسمى كه در تالار باشگاه بانك ملى براى بزرگداشت او برگزار شد از وى تجليل به عمل آمد.

ابوالقاسم حالت در رشته ى زبان و ادبيات تحصيلات عالى كرد و به سه زبان عربى و انگليسى و فرانسوى تسلط داشت و چندين كتاب از نويسندگان انگليسى و فرانسوى را ترجمه كرد. برخى آثارى كه از وى طبع و نشر شده بدين شرح است: ديوان حالت (شامل قطعات، مثنويات، قصايد، غزليات و رباعيات)؛ كليات سعدى (با ترجمه ى اشعار عربى آن به فارسى)؛ تذكره ى شاهان شاعر؛ گلزار خنده (مشتمل بر اشعار فكاهى كه از نيمه سال 1317 تا آخر سال 1318 سروده شده)؛ فكاهيات حالت (دو جلد)؛ ديوان خروس لارى (شامل اشعار طنزآميز)؛ ديوان ابوالعينك؛ ديوان شوخ؛ بحر طويل هاى هدهد ميرزا؛ عيالوار؛ رقص كوسه (شامل بيست داستان كوتاه)؛ مقالات طنزآميز؛ فروغ بينش يا سخنان حضرت محمد (ص) (با ترجمه ى فارسى و انگليسى و رباعيات فارسى)؛ راه رستگارى يا سخنان حسين بن على (ع) (با ترجمه فارسى وانگليسى و رباعيات فارسى)؛ كلمات

قصار حضرت على (ع) (اين كتاب مختصرى از شكوفه هاى خرد است، با ترجمه به فارسى و انگليسى و رباعايت فارسى، 1333)؛ كلمات قصار حسين بن على (ع) (اين كتاب چاپ دوم راه رستگارى است)؛ ترجمه تاريخ كامل ابن اثير؛ تاريخ فتوحات مغول (نوشته ج. ج. ساندرز)؛ تاريخ تجارت (اثر اريك ن. سيمونز)؛ ناپلئون در تبعيد (خاطرات ژنرال برتران، استنساخ و تنظيم يادداشت نگارى از پل فلوريو دولانگل)؛ زندگى من (اثر مارك تواين)؛ زندگى بر روى مى سى سى پى (اثر مارك تواين)؛ پيشروان موشك سازى (تأليف بريل ويليامز و ساموئل اشتاين)؛ بهار زندگى (اثر كلاويس هاستى كارول، 1337)؛ جادوگر شهر زمرد (نوشته ى ال. فرانك باوم)؛ مينوتوش مشاور نرون (نوشته ى ميكا والتارى)؛ پسر ايرانى، سرگذشت واقعى داريوش سوم و اسكندر (نوشته ى مارى رنولت)؛ فرعون (نوشته ى الويز جارويز مك گرد)؛ شبح در كوچه ميكل آنژ (ترجه از فرانسوى به فارسى)؛ پروانه و شبنم (شامل قصايد ادبى به سبك سنايى، 1336)؛ رقص كوسه (شامل بيست داستان كوتاه، 1333).

ابوالقاسم حالت، بر اثر سكته ى قلبى دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (147/ 2)، سخنوران نامى معاصر (1062 -1054/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (238 -237/ 1).

حامد حسين، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1246 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق، مفسر، محدث، متكلم و اديب. وى را با نسبتهاى موسوى نيشابورى، كنتورى، هندى و كلهنوى نوشته اند. حامد حسين در لكهنو به دنيا آمد. وى از اركان علماى اماميه بوده است. كلام را در محضر پدرش، مفتى سيد محمدقلى، و فقه و اصول را نزد سيد حسين بن دلدار على نقوى، و معقول را در خدمت سيد مرتضى بن سيد محمد و

ادب را در حوزه ى مفتى سيد محمد عباس فراگرفت. او تصنيفات فراوانى دارد با مراجعه به كتاب «عبقات» وى معلوم مى شود كه كسى به پايه او در فن كلام بخصوص در باب امامت بدان منوال كار نكرده است. كتابخانه ى ارزشمند ميرحامد حسين يكى از خزاين گرانبهاى شرقى در دوران اخير است. اين كتابخانه حاوى هزاران جلد كتاب است كه برخى از آنها از دستنويسهاى قديمى است. از آثار وى: «عبقات الانوار فى امامة الائمه الاطهار»؛ «اسفار الانوار عن وقايع افضل الاسفار»؛ «استقصاء الافحام و استيفاء الانتقام فى رد المنتهى الكلام»؛ «الشريعة الغراء»، در فقه: «الشعلة الجوالة»؛ «شمع المجالس»، قصايد عربى و فارسى در مراثى؛ مثنوى «شمع و دمع»، به اردو؛ «الظلل الممدود والطلح المنضود»؛ «افحام اهل اليمن فى رد ازالة الغين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/4)، ايضاح مكنون (92/2)، الذريعه (215 -214 /15 ،23/10 ،257 ،31 /2)، ريحانه (379 -377 /3)، فوائد الرضويه (92 -91)، لغت نامه (ذيل/ حامد حسين)، معجم المؤلفين (717/3).

حامدنيا، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حامد نيا

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

بنام حق اينجانب طلبه حقير حسين حامد نيا پس از دوره دبيرستان كه دو رشته تجربي و ادبيات و علوم انساني تحصيلات كلاسيكي را طي كرده و در سال1367 شمسي وارد حوزه علميه مقدسه قم شدم و دوره ادبيات عرب را بمدت چهار سال در مدرسه المهدي (عج) كه تحت نظرمرحوم مرجع عالي قدرآي_ت الله سيد محمدرضا گلپايگاني اداره مي گشت گذرانده كه اساتيد ادبيات ما عمدتاً ازتلاميذ استاد... حجتي هاشمي خراساني و مرحوم مدرسي افغاني ...والحمدالله بهره هاي علمي

ادبي فراواني درآن مدرسه بودم و پس ازآن وارد مدرسه علميه امام محمدباقرعليهم السلام به توليت مرحوم حاج آقا ديباجي اداره مي شد كه الحمدالله معنويت وقوت درسها و تدريسها واساتيد بزرگواري در آن مدرسه مشغول بودند لمعتين و معالم الاصول و اصول مرحوم علامه مظفر كه از شاگردان شيخ محمد حسين غروي اصفهاني بودند و نيز بدايه المعارف را خدمت شاگردان خاص حاج آقا جوادي آملي تلمذ كرده و بحمدالله دراين سه سال هم بركات علمي و معنوي به عنايات الهي و حضرت ولي عصر(عج) نصيبمان گشت و پس از 7سال وارد سطح گشته مكاسب و رسائل شيخ انصاري را درخدمت اساتيدي چون احدي اميركلائي وعلم الهدي و موسوي تهراني و نكونام و استاد احمد اميني شيرازي و كفا يه را محضرشيخ مصطفي اعتمادي زانوي تلمذ زده و بخاطرعلاقه به معقولات و درسهاي فلسفه بدايه الحكمه را درخدمت استاد رمضاني و نهايه الحكمه را درخدمت استاد عباسي و منظومه مرحوم سبزواري را بمدت 2سال در خدمت بهرام دلير نقده اي و جلد اول اسفار را در خدمت استادان روز بهاني وغرويان وجلد دوم اسفار را درخدمت استاد گرانقدر و معظم علي زماني و بخشي شواهد الربوبيه و حكمت الشراق و شرح آن را خدمت آقازاده آيه الله جوادي آملي (شيخ مرتضي)و2سال درس خارج فقه ديات و نكاح در خدمت آيه الله مكارم شيرازي و يكسال اصول خدمت محمد علي گرامي و دو سال قصاص درخدمت آيه الله صانعي و دوره قصاص مجدد در خدمت مرجع آيه الله استاد محمد علي اسماعيل پور شهر رضائي و درس قضا بمدت يكسال شركت در دروس حضرت

آيه الله نوري همداني و درس خارج اصول آيه الله شمس الواعظين فرمومدريي(شيخ شمس)و تعادل و تراجيح درخدمت حضرت آيه الله وحيد خراساني و مكاسب خارج شيخ انصاري بمدت 2سال در درس آيه الله فاضل لنكراني و دروس مترق ديگر چون درس الاهيات خدمت استاد سيد رضا اسحاق نيا و مشغول ملاحثات و تدريس ادبيات عرب و منطق مظفر و تفسير قرآني و كتاب الصلوه را بمدت 2سال دردرس سيد احمد خاتمي وغيره ، انشاالله كه با توجهات حضرت بيه الله (عج) درآينده عضو مفيد و خادم قرآن و اسلام و مكتب تشيع باشيم و قريب 14سال تمام درايام تبليغ مسافرت تبليغي اعزام شده ام و نيز 2سال شركت در درسهاي تخصصي تاريخ و تفسير حكمت و كلام و فقه و اصول حوزه اجتهاديه محسنيه داشته ام .

حايري گلپايگاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام و المسلمين آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمد بن السيد الجليل و العالم النبيل آيت اللَّه حاج ميرزا هدايت اللَّه حايرى گلپايگانى از علماء محترم و مبرز معاصر تهران است. وى در سال 1322 قمرى در گلپايگان متولد شده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و ادبيات در محل خود به اراك آمده و پس از انتقال حوزه به شهرستان قم مهاجرت ببلده طيبه قم نموده و حدود چهار سال از محضر آيات عظام و مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى و ديگران استفاده نموده و از آنجا مهاجرت به نجف اشرف و از محضر آيات بزرگ مانند آيت اللَّه محقق نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره مند گرديده و در

سال 1353 قمرى به ايران و شهرستان گلپايگان مراجعت كرده و مدت بسيت سال توقف و بخدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تاسيس مدرسه علميه و تربيت طلاب و محصلين و غيره پرداخته تا سال 1373 ق به تهران منتقل و تاكنون بوظائف مقرره شرعى از اقامه نماز جماعت در مسجد (فخر الحاجيه) خيابان راه آهن و تدريس و مباحثات كمپانى با اقران خود اشتغال دارد.

داراى دو فرزند فاضل و دانشمندى مى باشند كه اجمالا به آنها اشاره مى شود:

1- مرحوم مغفور حجت الاسلام آقا سيد جمال الدين حايرى كه از فضلاء حوزه علميه ى قم بودند و پس از فراغت از تحصيل در تهران اشتغال بخدمات دينى و روحى داشتند و در ماه شعبان 1386 ق در سن جوانى بدرود حيات گفته و در مقبره شيخان قم مدفون گرديدند.

2- جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد مرتضى حايرى كه نيز تحصيلات خود را در قم تكميل و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران استفاده و به تهران منتقل و اكنون در مسجد مرحوم برادرش در سلسبيل تهران خيابان هاشمى (مسجد رضوى) بجاى آن مرحوم به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

مرحوم مترجم معظم ما نيز از آيات عظام و علماء اعلام گلپايگان بوده اند كه شرح احوال و آثارش در جلد چهارم گنجينه در باب گلپايگان خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حايري مازندراني، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، مترجم. در تهران متولد شد. وى در دارالفنون، تحصيل كرد، سپس وارد دانشكده ى حقوق شد، و نزد پدر، اصول فقه و علوم قديمى را فراگرفت. مازندرانى چندى به اورپا رفت و در پاريس

دكتراى حقوق گرفت و به تهران بازگشت و مشغول امر وكالت شد. از آثار او: ترجمه ى كتاب معروف «مانون لسكو» اثر آبه پرود از فرانسه به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مولفين كتب چاپى (193 -192 /5).

حائري پور، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي حائري پور

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از طي تحصيلات راهنمايي و اول دبيرستان در كاشان وارد حوزه علميه مرحوم آيةالله العظمي يثربي ره كاشان شدم سال 1363 پس از سه سال گذراندن ادبيات عرب در سال 1366 به حوزه علميه قم آمدم و به درس هاي فقه و اصول (لمعه و اصول فقه) پرداختم و همزمان ديپلم گرفتم. و تا سال 1372 سطح را به پايان بردم. در دس خارج يك دوره اصول نزد آيةالله سبحاني از شاگردان حضرت امام خميني ره گذراندم و همزمان حدود 2 سال در بحث هاي خارج فقه ايشان شركت كردم.در سال 1376 در كنار درس خارج به رشته تخصصي علوم قرآن و تفسير روي آوردم و مدت چهار سال در اين دوره بودم. از سال 1370 همزمان با پايان دوره سطح به تدريس دروس حوزوي هم مي پرداختم كه هنوز ادامه دارد.در سال 1380 وارد مركز تخصصي مهدويت شدم و به عنوان اولين دوره اين رشته به تحصيل پرداختم كه حدود سه سال طول كشيد. و فعلا با موسسه آينده روشن هم در زمينه مهدويت همكاري مي كنم.در دهه هفتاد مدت دو سال در مركز ادبي حوزه (زير نظر اقاي جواد محدثي) دوره نگارش عمومي و تخصصي را مقداري نزد اقاي محدثي و

بيشتر نزد سيد ابوالقاسم حسيني (ژرفا) گذراندم.فعلا مقداري به درس خارج و بيشتر به تدريس در حوزه مشغول هستم. والحمدالله رب العالمين.

حائري، عبدالهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: مطالعات اسلامى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

زندگينامه

دكتر شادروان عبدالهادى حائرى استاد برجسته ى تاريخ معاصر ايران در سال 1312 هجر شمسى به دنيا آمد. وى كه نوه ى حضرت آيت اللَّه حائرى يزدى بود سالها در خارج از كشور و در دانشگاههاى كانادا و آمريكا مشغول تدريس و تحقيق بود و در سال 1357 به ايران مراجعت نمود و در دانشگاه فردوسى مشهد به عنوان استاد و رئيس گروه تاريخ مشغول به تدريس و تحقيق شد.

ايشان در زمينه هاى تاريخى، بخصوص تاريخ معاصر ايران داراى آثار ارزشمند و مهمى است كه در محافل علمى و دانشگاههاى داخل و خارج از كشور معروف مى باشد.

تأليفات گوناگون وى در زمينه مسائل تاريخى به زبانهاى انگليسى و فارسى به بيش از 40 مورد مى رسد.

مرحوم دكتر حائرى يكى از مردان نامى دانشگاههاى كشور بوده و مهمترين آثار فارسى او «تشيع و مشروطيت در ايران»، «روياروئى انديشه گران ايران با دورويه تمدن بورژوازى غرب»، «تاريخ جنبش و تكاپوهاى فراماسيونرى در كشورهاى اسلامى»، «ايران و جهان اسلام»، «آنچه گذشت»، «نقشى از نيم قرن تكاپو» (خاطرات خود استاد) و... نام برد. از وى بيش از 36 مورد ملاقات ارزشمند تاريخى به زبان انگليسى در نشريات داخلى و خارجى به چاپ رسيده است.

دكتر حائرى سرانجام بعد از يك دوره بيمارى طولانى 2 ساله در سن 60 سالگى در تاريخ بيست و چهارم مرداد 1372 چشم به جهان فروبست.

مدرس، مورخ.

تولد: 1314، قم.

درگذشت: 23 تير 1372، مشهد.

عبدالهادى حايرى، فرزند

ميرزا احمد حائرى (و نوه ى دخترى آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى بنيانگذار حوزه ى علميه ى قم) پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى و متوسطه، ليسانس خود را در رشته ى الهيات از دانشگاه تهران گرفت. پس از آن چند سال در اداره ى بهداشت مشهد مشغول به كار بود. در همان دوران بود كه وى كتابى تحت عنوان ابن مقفع كه به قلم حنا الفاخورى عرب نوشته شده بود و از زبان عربى به فارس ترجمه و توسط انتشارات زوار چاپ كرد. در سال 1343 با كسب يك بورس دانشگاهى به كانادا رفت.

عبدالهادى حائرى در دانشگاه مگيل كانادا مقاطع فوق ليسانس و دكترى را در رشته ى اسلام و خاورشناسى گذراند و علاوه بر دو سال تدريس در اين دانشگاه مدت چهار سال در دانشگاه كاليفرنيا در بركلى به تدريس و تحقيق مشغول شد و در كنفرانس ها و كنگره هاى بين المللى از جمله در بلژيك، كانادا، آمريكا، مكزيك و آلمان نتايج تحقيقات خود را در قالب مقاله هاى مختلف ارائه داد.

دكتر حائرى در سال 1357 به ايران آمد و با عنوان دانشيار در گروه تاريخ دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد به تدريس تاريخ دو سده ى اخير ايران، خاورميانه و ديگر سرزمين هاى اسلامى پرداخت.

تخصص اصلى دكتر حائرى در زمينه ى انقلاب مشروطيت و نقش علماى شيعه در آن بود كه نتيجه تحقيقاتش در اين زمينه در قالب كتاب تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق به دو زبان انگليسى و فارسى منتشر شد.

از آثار ديگر دكتر حائرى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: نخستين رويارويى انديشه گران ايران با دو رويه ى تمدن بورژوازى در كشورهاى اسلامى؛ ايران و جهان اسلام؛

پژوهش هايى تاريخى پيرامون چهره ها؛ انديشه ها و جنبش ها؛ نقشى از نيم قرن تكاپو (خاطرات ايشان). مقاله هاى وى به زبان هاى فارسى و انگليسى در مجله هاى گوناگون و از جمله در فصلنامه ى «مطالعات تاريخى» به چاپ رسيده است.

كتاب نخستين رويارويى هاى انديشه گران ايران با دو رويه ى تمدن بورژوازى غرب در هفتمين دوره ى كتاب سال كشور برنده ى جايزه شد.

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: خاورشناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حائري، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي حائري

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1355 در حالي كه مدرك سيكل را گرفتم وارد حوزه علميّه سبزوار شدم و پس از يك سال وارد حوزه علميّه قم شده در مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني پس از امتحان ورودي پذيرش شدم و تا سال 1366 در آنجا مشغول به تحصيل بودم و سپس در درس مكاسب و كفايه آيت الله ستوده شركت كردم و خلاصه پس از اتمام دوره سطح و اتمام آن در سال 1373 و اتمام امتحانات آن دوره و شش سال شركت در دروس خارج فقه و اصول و فلسفه مثل شرح منظومه ، بداية الحكمه و نهاية الحكمه نزد آيت الله فاضل ، آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله سبحاني و آيت الله جوادي آملي و آيت الله انصاري شيرازي و دكتر احمد بهشتي، وارد فضاي تحقيق شدم كه درسال 1369 كتاب مسالك الافهام كه مولف آن شهيد ثاني است. اين كتاب شرح كتاب شرايع الاسلام سه جلد آن با محققين آن مركز همكاري داشتم

و پس از آن كتاب قواعد الفقهيه آيت الله فاضل را براي تحقيق متون آن به دست گرفتم . و پس از آن كتابي به نام علل و عوامل ظهور و سقوط تمدنها در منابع اسلامي را شروع به نوشتن كردم ، بعد به عنوان پايان نامه هم از من پذيرفته شد و هيئت داوران نمره عالي به آن دادند . مدتي با بخش تحقيق و پژوهش ستاد اقامه نماز استان قم همكاري داشتم .

حبيب اصفهاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1315 ق)، اديب، نويسنده، زبان شناس و شاعر، متخلص به دستان. در قريه ى بن از توابع چهارمحال اصفهان متولد شد. در اصفهان به تحصيل علوم پرداخت. بعد از تحصيل ادبيات و فقه و اصول در بغداد، به تهران آمد و پس از چندى به استانبول رفت و در آنجا مقيم شد. ميرزا حبيب با شيخ احمد روحى و ياران او معاشرت داشت و در نهضت آزادمردانى كه براى بيدارى ايرانيان در كوشش بودند همكارى داشت. وى بيشتر اوقات خود را به تدريس و آموزش زبان فارسى در استانبول مى گذراند و علاوه بر زبان فارسى به زبان تركى و فرانسه مسلط بود. گاهى نيز به سرودن شعر مى پرداخت. در اواخر عمر براى معالجه به آبهاى بورسا رفت و همان جا درگذشت و در گورستان چكرگه دفن شد. از آثار وى: «برگ سبز»؛ «خط و خطاطان»؛ «دستور سخن»؛ «دبستان پارسى»؛ «رهنماى فارسى»؛ «غرائب عقائد ملل»؛ «ديوان» اشعار؛ ترجمه ى كتاب «حاجى بابا».[1]

اصفهانى (ميرزا) متخلص به دستان، دانشمند ايرانى (ف. بورسه 1311 ه.ق.) وى به جرم دهرى بودن و اتهام سياسى از ايران به استانبول تبعيد شد و تا سال فوت غالبا در

مكتب سلطانى آن شهر به تدريس زبان و ادبيات فارسى مشغول بود. از آثار او دستور سخن، تصحيح و طبع ديوان اطعمه ابواسحاق حلاج شيرازى، تصحيح و طبع ديوان البسه قارى، منتخب كليات عبيد زاكانى با مقدمه فرانسوى فرته، غرائب عوائد ملل، برگ سبز، خط و خطاطان (تركى)، دبستان فارسى، خلاصه رهنماى فارسى، رهبر فارسى، ترجمه مولير به فارسى به نام «مردم گريز» و ترجمه «جاحى بابا» است و ديوان شعرى هم دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (405 -395 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (599/2)، تذكره ى القبور (247)، شرح حال رجال (314 -313 /1)، مولفين كتب چاپى (470 -469 /2).

حبيب اللهي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حبيب اللهي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1344 هجري شمسي در شهر اصفهان درخانواده اي روحاني به دنيا آمدم. مرحوم پدرم از شاگردان بنام مرحوم آيت الله خادمي اصفهاني محسوب مي شدند . با تشويق ايشان بعد از اخذ مدرك ديپلم در سال 1362 بلافاصله وارد حوزه علميه اصفهان شدم و با جديت تمام دروس مقدمات را نزد مرحوم پدر فراگرفتم و سپس دروس سطح را نزد اساتيدي همچون مرحوم آيت الله امامي گذراندم. در سال 1369 علاقه شديد به فراگيري علوم اسلامي در سطح بالاتر مرا به شهر مقدس قم كشانيد و ادامه دروس سطح را نزد اساتيدي همچون آيت الله پاياني ، وجداني و حجه الاسلام موسوي تهراني گذراندم .در سال 1375 وارد درس خارج فقه و اصول شده و از محضر اساتيدي همچون آيت الله مكارم شيرازي و مرحوم آيت الله

تبريزي در فقه و از محضرآيت الله سبحاني در اصول بهره بردم همزمان با شروع درس خارج در سال 1376 در رشته كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم و بعد از دو سال به عنوان نفراول آن دوره پس از دفاع پايان نامه فارغ التحصيل گرديدم . هم اكنون علاوه برتحصيل در خارج فقه و اصول به تدريس فلسفه و كلام در مدرسه عالي امام خميني( ره)نيز مشغول هستم .

حبيبي احمد آبادي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي حبيبي احمدآبادي

محل تولد : كربلاء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه المهدي (عج) كه زير نظر حضرت آيت الله گلپايگاني (ره) بود مشغول به تحصيل شدم . بعد از دو سال به مدرسه علميه رسالت منتقل شدم و تا اتمام لمعتين در آن مدرسه به درس خود ادامه دادم . با پيروزي انقلاب اسلامي و نياز شديد به دبيران ديني ، دو سال اول انقلاب را در دبيرستان ها و دانشسراهاي محلات و بوشهر به تدريس كتاب هاي ديني و آموزش قرآن پرداختم و بعد از آن براي ادامه تحصيل به قم بازگشتم و سر درس رسائل و مكاسب حاضر شدم . در كنار تحصيل در فرصت هاي مناسب براي تبليغ به جبهه ها اعزام مي شدم ، ولي با توجه به مطالعات و تحقيقات جنبي كه در علوم قرآني داشتم و تجربيات و موفقيت هاي كسب شده در امر تدريس و كلاسداري و نياز شديد به معلمين قرآن (با توجه به نهضت قرآني كه به بركت انقلاب اسلامي راه افتاده بود)

تمامي همت و وقت خود را صرف برگزاري دوره هاي تربيت معلم قرآن كريم نمودم .

با تاسيس بخش قرآن سازمان تبليغات اسلامي ، همكاري خود را با آن بخش شروع كردم و ضمن تدريس در دوره هاي تربيت معلم قرآن كريم ، ويژه معلمين آموزش و پرورش كه از سراسر كشور در تابستان ها در تهران جمع مي شدند براي برگزاري دوره هاي ضمن خدمت معلمين قرآن به شهرها اعزام و به تدريس مهارت هاي تدريس قرآن كريم مي پرداختم .

با گسترش فعاليت هاي قرآني بخش قرآن و تبديل آن به دار القرآن الكريم سازمان تبليغات اسلامي و كانون هاي قرآن در مراكز استان ها و شهرستان هايي كه سازمان تبليغات اسلامي در آن شهرستان ها نمايندگي داشت ، از طرف دار القرآن به آن مركز جهت برگزاري دوره هاي تربيت معلم قرآن كريم اعزام مي شدم تا معلمين مورد نياز براي آموزش قرآن در تابستان ها و ماه مبارك رمضان ، آموزش لازم را ديده باشند و به تدريس يكنواخت قرآن كريم در سراسر كشور بپردازند .

براي آموزش يكنواخت قرآن كريم در سراسر كشور ، ابتدا با همكاري دو تن از اساتيد دار القرآن كريم ، جزوه آموزش قرآن كريم تهيه نموديم . سپس آن جزوه در دو سطح : يك براي خردسالان و دو براي بزرگسالان توسط اين جانب تكميل و براي معلمين قرآن نيز كتاب راهنماي تدريس روخواني قرآن كريم تاليف نمودم كه بعدها اصلاح و تكميل شد و الحمد الله اكنون به عنوان كتاب مشهور براي آموزش قرآن در اختيار علاقمندان مي باشد ، به طوري كه هر سال بيش از

دويست هزار جلد روخواني قرآن كريم و ده هزار جلد راهنماي تدريس روخواني قرآن كريم چاپ و منتشر مي شود .

همزمان با فعاليت هاي قرآني در شهرستان ها ، كانون قرآن سازمان تبليغات اسلامي قم را تاسيس و دوره هاي متعدد تربيت معلم قرآن كريم در طول سال براي طلاب ايراني و غير ايراني و عموم علاقمندان قرآن كريم برگزار مي نموديم كه الحمد لله با استقبال بسيار طلاب مواجه مي گرديد .

در كنار فعاليت هاي قرآني ، كار تحقيقات در زمينه هاي مختلف علوم قرآني را ادامه دادم و ضمن تكميل كتاب هاي قبلي ، كتاب هاي ديگري را تاليف كه در ادامه آورده ام .

در سال 1376 واحد قرآن مركز مديريت حوزه عليه قم را راه اندازي و اقدام به برگزاري دوره هاي تربيت معلم قرآن كريم ويژه طلاب علوم ديني (ايراني و غير ايراني) نمودم كه دوره هاي مذكور در سطح عالي و به صورت استدلالي برگزار مي شد .

كتاب رسم و ضبط مهارت هاي تدريس قرآن كريم اين جانب رتبه تشويقي كتب برگزيده حوزه را در اولين سال تشكيل اين نهاد به خود اختصاص داد و امسال نيز به عنوان خادم قرآن در استان قم انتخاب شدم .

خداوند را شاكرم كه در حدود 25 سال فعاليت هاي قرآني بيش ازپنجاه هزار نفر علاقمندان تدريس قرآن كريم ، معلمين آموزش و پرورش ، طلاب علوم ديني ايراني و غير ايراني اعم از خواهر و برادر ، دوره هاي آشنايي با مهارت هاي تدريس قرآن كريم را نزد اين جانب طي كرده اند ، و بيش از صد هزار نفر از كتاب هاي

رسم و ضبط و مهارت هاي تدريس قرآن كريم استفاده كرده اند ، و بيش از دو ميليون نفر از كتاب هاي آموزش قرآن اين جانب بهره مند شده اند .

اكنون به ياري خداوند در كنار حضور در درس خارج فقه آيت الله العظمي فاضل لنكراني به تدريس و تحقيق نيز مشغول مي باشم .

حبيبي تبار، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد حبيبي تبار

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/10/1

زندگينامه علمي

از سال 1356 همزمان با تحصيلات كلاسيك به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم. دروس مقدمات را نزد علامه فقيد مدرس افغاني (ره) تلمذ كردم، سپس لمعه و معالم و شرح باب حادي عشر را از محضر پر فيض آيت الله اشتهاردي (دام عزه) استفاده كردم. رسائل را نزد آيت الله اعتمادي (دام عزه) و مكاسب را نزد مرحوم آية الله ستوده (ره) خواندم. بخشي از كفايه را نزد آية الله دوزدوزاني و بخشي ديگر را نزد حضرت آية الله فاضل لنكراني استفاده كردم. اسفار را نزد آية الله انصاري شيرازي (دام عزه) بهرمند بودم و در درس اخلاق معظم له نيز حضور داشتم مدتي عرفان را نزد آية الله شاه آبادي مستفيض بودم. تفسير را از محضر آية الله جوادي آملي و مدتي فلسفه را نزد استاد دكتر محقق داماد (دام عزهما) بهره بردم، و از محضر آيات علوي كاظمينى، وحيدي شبستري و خوانساري در خارج فقه و اصول بهرمند بوده ام و هم اينك از محضر آيات وحيد خراساني و فاضل لنكراني (دامت بركاتهما) استفاده مي كنم. تحقيقات خود پيرامون مسائل و موضوعات حقوق به ويژه حقوق اسلامي

را از سال 1364 آغاز نمودم و از محضر اساتيد بزرگواري چون دكتر كي نيا، دكتر محقق داماد، دكتر آخوندي ، دكتر سپهوند ، دكتر گودرزي ، دكتر ياوري ، دكتر جهانگير ثاني ، جناب آقاي شهري ، و جمع ديگري از اساتيد استفاده برده ام. فن خطابه را نزد مرحوم حجت الاسلام و المسلمين فلسفي و روانشناسي خانواده را نزد حجت الاسلام و المسلمين آل اسحاق و دكتر نبي صادقي خواندم.

از اينجانب يك جلد كتاب دراصول فقه ، يك جلد در تفسير ، يك جلد در مديريت ، يك جلد در حقوق خانواده ، يك جلد در امور حسبي ، يك جلد در آيين دادرسي كيفري و دو جلد در موضوعات ديگر به چاپ رسيده است. 8 جلد در حقوق مدني ، 4 جلد در متون فقه ، 4 جلد در موضوعات حقوق به صورت رساله علمي به صورت دست نويس وجود دارد. اينجانب سالهاست كه در مراكز حوزوي و دانشگاهي ذيل تدريس و يا فعاليت علمي دارم : 1. اداره كل آموزش قضات قوه قضائيه، كه در قم و مراكز استان ها تا كنون حدود يك هزار نفر از قضات شاغل كشور در كلاس هاي درس اينجانب حاضر بوده اند.2. دانشگاه تهران _ پرديس قم _ صدها نفر از قضات و وكلاي داگستري و مشاورين حقوق كشور كه از اين مركز علمى، در رشته هاي حقوق و فقه و مباني حقوق اسلامي فارغ التحصيل شده اند در كلاس هاي درس اينجانب حضور داشته اند. 3. دانشگاه قم درس هاي رويه قضايي و آئين دادرسي مدني در اين دانشگاه براي دانشجويان محترم تدريس

شده است. 4. مركز تخصصي حقوق و قضاء اسلامي حوزه مقدسه قم، تقريبا از بدو تاسيس اين مركز تخصصي با تدريس حقوق مدني و آيين دادرسي كيفري در خدمت صدها دانش پژوه آن بوده و هستم. 5. مركز جهاني علوم اسلامى، دراين مركز براي طلاب محترم خارجي كه رشته حقوق تحصيل مي نمايند تدريس داشته ام از جمله براي هشتاد نفر از قضات بالقوه افغانستان.6. مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه، در اين مركز در كميسيون آسيب شناسي قوانين مدني كشور عضويت و با دوستاني چون آقايان دكتر وحدتي شبيرى، دكتر عبدي پور، دكتر ارسطا و دكتر قشقايي به كارشناسي در رابطه با قوانين مدني و آسيب هاي آن پرداخته ام. 7. كميسيون تدوين پيش نويس قانون احوال شخصيه شيعيان بحرين، در اين كميسيون پيش نويس قانوني در زمينه احوال شخصيه به معني اعم آن شامل مقررات راجع به ولادت، نسب، نكاح، طلاق، ارث، وصيت، وقف مورد بررسي و تصويب علمي قرار گرفت. 8. صدا و سيما ، سالهاست كه به عنوان كارشناس حقوق اسلامي در راديو و تلويزيون جمهوري اسلامي فعاليت داشته و ارائه برنامه داشته و دارم. علاوه بر موارد مذكور در حوزه هاي علميه بندرعباس، نهاوند و قم به تدريس متون ادبي و نيز كتب لمعه، معالم، اصول فقه، باب حادي عشر، رسائل و مكاسب اشتغال داشته ام.

حبيبيان نقيبي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد حبيبيان نقيبي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد حبيبيان نقيبي با گذراندن دوران ابتدائي ، راهنمائي و دبيرستان در شهرستان بابل ، ديپلم رشته رياضي فيزيك را در سال 1361 دربافت

نمودم . در شهريور همان سال به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمدم و در سال 1363 براي تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه بابل شدم كه به واقع حضور در جمع با انگيزه طلاب انقلابي در محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله فاضل استر آبادي ، سعادت بزرگي بود كه خداوند متعال ارزانيم داشت.

دروس مقدماتي و بخشهايي از سطح را در محضر ايشان آموختم . از سال 1367 براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم آمدم و تا سال 1369 بقيه دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگواري چون حضرات آيات اعتمادي ، دوزدوزاني و استادي تلمذ نمودم و از آن سال تا كنون در دروس خارج فقه و اصول از محضر آيات عظام وحيد خراساني ، ميرزا جواد تبريزي(ره) ، فاضل لنكراني(ره) ، سيد محمود هاشمي شاهرودي و سيد جعفر كريمي به قدر توان بهره مند شده و مي شوم.

در كنار تحصيل از سالهاي اول تحصيل حوزوي ، به تدريس دروس مختلف حوزوي تا پايه ششم اشتغال داشتم . از سال 1369 به همراه تحصيلات و تدريس حوزوي ، در دانشگاه مفيد قم و در رشته اقتصاد نظري به تحصيل دروس دانشگاهي پرداختم . در سال 1374 براي ادامه تحصيل در مقطع كار شناسي ارشد در رشته توسعه اقتصادي و برنامه ريزي در دانشگاه تهران ادامه تحصيل دادم و در سال 1377 از اين مقطع فارغ التحصيل شدم . از سال 1367 در كنار تحصيل و تدريس در حوزه و دانشگاه به امر پژوهش نيز پرداختم كه حاصل آن كتاب ، طرح تحقيقاتي و مقالاتي است كه منتشر و ارائه شده است .

در حال حاضر نيز در كنار تحصيل در حوزه عضو هيئت علمي دانشگاه مفيد قم مي باشم و به تحقيق در موضوعات اقتصاد اسلامي و تدريس در آن دانشگاه اشتغال دارم .

حجاج اسفرايني، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب، شاعر. از رجال بزرگ عهد غزنويان، پدرش از وزيران مشهور محمود است و از ممدوحان فرخى سيستانى وى به زبان عربى شعر مى گفت و در تذكره ها اشعارى از او باقى مانده. مترجم «تاريخ عتبى» فضل و كمال او را ستوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (538 /1)، ترجمه ى تاريخ يمينى (217)، سرآمدان فرهنگ (64 /1)، فرخى سيستانى (118 -117)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن اسفراينى).

حجار اصفهاني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1309 ق)، خطاط و حجّار. از آثار وى: حجارى ستون سنگى سمت چپ ايوان شمالى مسجد سيد اصفهان است كه به خط نستعليق چنين نوشته شده: «حاجى اسمعيل حجار، التماس دعا دارم سنه 1309».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار ملى اصفهان (652)، گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (769).

حجازي دزفولي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 /1322 -1273 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به حجازى. در تهران متولد شد. پدرش از علماى خوزستان و قطب سلسله ى ذهبيه بود. حجازى در نه سالگى باتفاق پدر خود به دزفول رفت و علوم متداول را نزد پدرش فراگرفت. در مجلس موسسان اول نماينده بود، بعدها دو دوره ى متوالى به نمايندگى مجلس انتخاب شد. حجازى طبع شعرى نيز داشت و اشعارى مى سرود. وى همچنين در مجله ى «ارمغان» به نشر مقالات ادبى، تحقيقى و انتقادى مى پرداخت. او حدود بيست جلد كتاب تاليف كرده است. از جمله ى آثار او: «شكرستان تاريخ شش هزار ساله ى خوزستان»؛ «ظهور محمد (ص)»، ترجمه از انگليسى؛ «نعم الظهر فى طلب اكسير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (1096 -1094 /2)، مولفين كتب چاپى (537 -536 /3).

حجازي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد ابوالقاسم موسوى حجازى خراسانى يكى ا زعلماء محترم و ائمه جماعات طهران و موصوف به تقوى و ورع و زهد و پارسائى بوده و عمر خود را به پاكى و صداقت گذرانيده و خدمت به شرع انور نموده است در ميان روحانيون و علماء محترم تهران شهرتى بسزا داشته و مورد توجه عموم آنان بوده و مردم بازار علاقه مخصوصى به ايشان داشته تا در 26 اسفند ماه 1341 شمسى در تهران بدرود حيات گفته و بنابر وصيتش با تجليل فراوان و تشيع با شكوهى حمل به مشهد مقدس گرديده و در باغ رضوان در جوار حضرت ثامن الحجج عليه السلام كه چندين سال توليت مدرسه پريزاد واقع در بازار و بالا سر حضرت را داشتند به خاك سپرده شدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

حجازي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

تولد: 1297، ملاير.

درگذشت: 2 خرداد 1359، تهران.

حسين حجازى تحصيل كرده ى بيروت بود. دوران خدمات ادارى او در وزارت راه گذشت. در آنجا مدت سه چهار سال سردبيرى «نامه ى راه» را بر عهده داشت و در آن مجله ى نوشته هاى ادبى و اجتماعى را از نشريات خارجى ترجمه و نشر مى كرد. پس از آن از سال 1323 به چاپ و نشر مجله ى «جهان نو» پرداخت. صاحب امتياز مجله و گرداننده و پخش كننده ى آن خودش بود. «جهان نو» مدت سيزده سال منتشر شد. در قسمتى از سال هاى اول انتشار آن، مرتضى كيوان سردبير آن بود. سپس امين عاليمرد با وى همكارى مى كرد.

«جهان نو» عاقبت در سال 1333 از انتشار باز ماند. تا اينكه مجددا در سال 1345، به قطع وزيرى و به طور ماهيانه تجديد انتشار يافت.

حسين حجازى در چند

سال اواخر عمر كتابخانه ى شهردارى تهران را تأسيس كرد. از ترجمه هاى مستقل او كه به چاپ رسيده است عناوين زير هستند: بزرگترين شخصيت در تاريخ بشريت (م.زمير)؛ انسان آينده (لئونارد داروين، 1321)؛ عصمت عروس مى شود (نوشته ى گرين ويشرپين، 1341).

(1359 -1279 ش)، روزنامه نگار و مترجم. در ملاير متولد شد. تحصيلات خود را در بيروت گذراند. دوران خدمات ادارى او در وزارت راه گذشت و در آنجا حدود چهار سال سردبيرى «نامه ى راه» را بر عهده داشت و در آن نشوته هاى ادبى و اجتماعى خارجى را ترجمه و نشر مى كرد. چندى نيز سردبير مجله ى «راه نو» بود. وى پس از آن در سال 1323 ش به چاپ و نشر مجله ى «جهان نو» پرداخت، اين مجله در سال 1333 ش از انتشار بازماند. تا اينكه از سال 1345 ش به طور ماهنامه مجددا انتشار يافت. حسين حجازى در اواخر عمر كتابخانه ى شهردارى را تاسيس كرد. از آثار وى: ترجمه هاى «بزرگترين شخصيت در تاريخ بشريت»، از م. زمير؛ «انسان آينده»، از لئونارد داروين؛ «عصمت عروس مى شود»، نوشته ى گرين ويشرپين.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 12 -9 ص 930 -922)، مولفين كتب چاپى (722/ 2).

حجازي، عبدالرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد دكتر سيد عبدالرضا حجازى از مشاهير خطباء و گويندگان و معاريف وعاظ و نويسندگان عصر حاضر مى باشد. در تهران و تمام نقاط كشور شهرت بسزائى دارند.

معظم له داراى بيانى شيرين و منطقى شيوا و علمى مى باشند اين واعظ عاليقدر به زبان عصرى داد سخن مى دهد و تمام طبقات مردم را از عالم و عامى و ديروزى و امروزى بخصوص نسل جوان را بهره مند مى سازد.

در سال 1313 خورشيدى در شهرضاى اصفهان

متولد گرديده و پس از خواندن دروس جديد و مقدماتى به اصفهان آمده و مدت سه سال از محضر مرحوم حجه الاسلام عالم ربانى حاج ميرزا على آقا شيرازى استفاده كرده و در سال 1329 شمسى وارد حوزه علميه قم گرديده است.

و پس از تكميل نمودن سطوح عاليه از محضر مرحوم آيت الله العظمى آقاى بروجردى و حضرت آيت الله العظمى مجاهد امام خمينى استفاده كرده ايشان معقول و تفسير قرآن را نزد علامه بزرگ آقاى طباطبائى تبريزى فراگرفته و در سال 1340 به تهران آمده و در راه انتشار اسلام و تبليغ احكام به اشتغال ورزيده است.

اين واعظ گرامى در اثر نبوغ و استعداد ذاتى و تحقيقات علمى كه دارد در شمار وعاظ نامى كشور درآمده است. استاد حجازى گوينده مجاهديست كه در اين پست حساس مصائب فراوان و سوانح زيادى را تحمل كرده و مورد غبطه بسيارى قرار گرفته است. وى دوره ليسانس را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران و دوره دكترا را در دانشگاه آنكارا طى نموده است و نه تنها از رهگذر خطابه و سخنرانى خدمات شايانى به اسلام كرده است بلكه با قلم شيواى خود نيز افكار نسل جوان را روشن و متوجه بمبانى اعتقادى و دينى نموده است.

آثار علمى ارزنده ايشان كه به طبع رسيده و مورد استفاده عموم مخصوص نسل جوان و تحصيل كرده مى باشد از اين قرار است 1- كتاب سيستم اقتصادى اسلام پيرامون مبادى اقتصادى و روشهاى عالى اسلام و اولين كتابيست كه در سال 1338 شمسى به زبان پارسى در اين رشته به تحرير آمده است.

2- كتاب رسالت قرآن در عصر فضا و از جمله شاهكارهاى علمى و ادبى

فارسى است كه در طى يكسال سه مرتبه به چاپ رسيده و پر تيراژترين كتاب اسلامى است كه در اين چند سال اخير منتشر شده است و اخيرا آقاى سيد على كه يكى از فضلاء نجف است آن را به عربى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حجازي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. ملقب به مطيع الدوله. پدرش مستوفى دربار قاجار بود. محمد تحصيلات مقدماتى را در مدرسه ى سن لويى به پايان رساند و بعد از آنكه مدتى در اروپا به سر برد، به ايران آمد و عهده دار سمتهاى مختلفى شد، از جمله مدير مجله ى «ايران امروز» و «پست و تلگراف و تلفن» شد و مقالات خود را در نشريات آن زمان بخصوص «بابا شمل» به چاپ مى رساند. حجازى صاحب سبك نو و مطلوبى در نويسندگى است كه همين امر او را در زمره ى نويسندگان درجه ى اول قرار مى دهد. از جمله آثار او: «آيينه»؛ «آهنگ»؛ «انديشه»؛ «پريچهر»؛ «حجازى و سخنان جاويد او»؛ «حكمت اديان»؛ «ساغر»؛ «نمايشنامه ى حافظ »؛ «كمال الملك»؛ «خلاصه ى تاريخ ايران تا انقراض قاجاريه»؛ «رشد شخصيت»؛ «روانشناسى يا جبر و اختيار»؛ «زيبا».[1]

معروف به مطيع الدوله، متولد 1280 در تهران. پدر و مادرش در اصل از مردم تفرش بودند. قسمتى از تحصيلات خود را در تهران انجام داد و قسمتى ديگر را در فرانسه تكميل نمود. در فرانسه در رشته هاى علوم سياسى و الكتريسيته و بى سيم تحصيل نمود و با زبان و ادبيات فرانسه آشنائى يافت. بعد از مراجعت به ايران، به عنوان مترجم وارد وزارت پست و تلگراف شد و مراحل ترقى را در آن وزارتخانه پيمود. مدتى رياست اداره ى كارگزينى با او بود،

بعد به وزارت دارائى منتقل و رياست دفتر على اكبر داور را عهده دار شد. چندى هم نمايندگى تبليغات در فرانسه با او بود. از مشاغل ديگرش: عضويت در فرهنگستان، رياست انتشارات و تبليغات، معاونت نخست وزير در 1330 در كابينه ى علاء و مدت كمى هم در كابينه ى دكتر محمد مصدق و سناتورى تهران به مدت 18 سال.

شهرت و معروفيت او به لحاظ نويسندگى اوست. از جوانى به نوشتن پرداخت. اولين كتابى كه انتشار داد زيبا بود كه تا سال هاى سال موضوعش مطرح بود، و داستان نيمه واقعى آن كه حاكى از اوضاع اجتماعى ايران در اواخر دوره ى قاجاريه است، براى خواننده ى ايرانى گيرائى داشت. كتاب ديگرى به نام انديشه انتشار داد كه داستان هاى كوتاه آن خيلى مورد توجه قرار گرفت؛ مخصوص باباكوهى آن سر و صداى زيادى ايجاد كرد. از آثار ديگر او هما، آهنگ، ساغر، پريچهر، پروانه و سرشك را بايد نام برد كه هركدام در نوع خود جالب و خواندنى بود. برخى از اين كتابها به زبان هاى ديگر هم ترجمه و چاپ شده است. حجازى در نمايشنامه نويسى هم دست داشت. چند نمايشنامه ى او به روى صحنه آمد كه مشهورترين آنها «محمد آقا را وكيل كنيد» بود. معروفترين، و به نظر عده اى بهترين اثرى كه نوشته است، كتاب آئينه است.

حجازى از نويسندگان فرانسه، به خصوص نويسندگان رمانتيك الهام گرفته است شيوه ى داستان نويسى اش هم ملهم از نويسندگان مكتب رمانتيك بود. زمانى هم به كار نامه نگارى پرداخت. در 1317 امتياز روزنامه ى دولتى ايران امروز را به او سپردند. تمام امكانات در اختيارش قرار گرفت. نشريه ى هفتگى خوش ظاهرى كه از لحاظ كاغذ و چاپ ممتاز بود انتشار مى داد. بيشتر

هدف از انتشار اين نشريه، ارائه و معرفى پيشرفت هاى دوران پهلوى بود. چند صفحه از اين روزنامه به زبان فرانسه تنظيم مى شد. چون با سرپاس مختارى رئيس شهربانى وقت نزديك و حشر و نشر داشت، از تمام امكانات در كار روزنامه استفاده مى كرد. عضويت او در فرهنگستان در اثر انتشار اين روزنامه و حمايت مختارى بود. دوستى بين آن دو تا آخر عمر مختارى ادامه داشت.

حجازى بعد از 1332 به طور كامل به سياست و حمايت از دولت هاى وقت روى آورد. در اركان دولت از اجله متنفذين شد. گذشته از اين كه خود بر كرسى سنا جلوس كرده بود، خيلى از افراد به وسيله ى او صاحب جاه و جلال شدند. گويا نطق هاى محمدرضا شاه را مى نوشته و در جلسات متعدد مشورتى دستگاه شركت مى كرده است. از آن تاريخ به فكر مال و منال هم افتاد و مقاديرى زمين از دولت گرفت. از بين زمين هاى خود خيابانى عبور داد و نام آن خيابان را با اعمال نفوذ حجازى گذاشت. بعدها اين زمين ها را با قيمت گزافى فروخت. خود او گفته است سود هر متر زمين از فروش 50 جلد تأليفات من بيشتر بوده است. با كمال الملك نقاش بزرگ معاصر هم حشر و نشر داشت و شرح حالى از او تهيه كرد و انتشار داد، اما اثرى است بى رمق كه اصلاً درخور شخصيت ممتاز آن استاد نقاش نيست. در 1352 در حالى كه به كلى از صحنه ى ادبيات بيرون رفته و شهرت خود را به عنوان نويسنده از دست داده بود، درگذشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] از

نيما تا روزگار ما (257 -243)، تاريخ جرايد (71 -69 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (80 -78 /3)، مولفين كتب چاپى (386 -381 /5).

حجازي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي حجازي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/1/1

زندگينامه علمي

نا به ساماني هاي واپسين روزهاي حكومت قاجار در كام زمانه شراره مي ريخت ، سال 1303 هجري بود . در كانون كهن علم و فلسفه شهر باستاني قمشه (شهرضا) و در خانه عالم بزرگ شهر «حاج سيد فضل الله حجازي» لبخندها مي شكفت و تولد سيد مهدي حجازي را با شادي مي آميخت ، او دوران كودكي را در خانواده اي كه در علم و تقوا سابقه ديرين داشت سپري كرد و از تربيت هاي علمي و اخلاق پدر و نياكان خويش پرتو گرفت.در آغاز جواني براي تحصيل علوم ديني رهسپار اصفهان گرديد. سالها در اصفهان با تلاش پيگير ، ساده زيستي ، خودسازي و باور پولادين ، رشته هاي ختلف فرهنگ اسلامي را فرا گرفت ، استادان او در اصفهان عبارت بودند از :آيت الله حاج شيخ عباسعلي اديب اصفهاني ، آيت الله ميرزا علي آقاي شيرازي ، آيت الله حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي ، آيت الله طيب ، آيت الله خادمي ، آيت الله حاج آقا صدر كوهپايه اي ، آيت الله حاج شيخ احمد فياض .آيت الله حجازي در سال 1370 هجري براي تعالي بيشتر علمي و كسب تخصص فراتر فرهنگي و نيل به درجه عالي اجتهاد رهسپار نجف اشرف شد .وي علي رغم تنگناهاي مادي در طول 17 سال سكونت در نجف اشرف به فراگيري

پيگير علوم اسلامي پرداخت و از محضر مراجعي چون:حضرت امام خميني ، آيت الله العظمي حكيم، آيت الله العظمي خويي، آيت الله العظمي سيد عبدالهادي شيرازي، آيت الله العظمي حاج سيد عبدالاعلي سبزواري، آيت الله العظمي حاج سيد جواد تبريزي، آيت الله العظمي حاج سيد يحيي يزدي رحمه الله عليهم اجمعين بهره كافي گرفت.دستيابي به درجه اجتهاد يكي از فرازمندترين فله هاي ارتقاي علمي و فقهي در حوزه هاي علميه رسيدن به رتبه اجتهاد و گرفتن اجازه اجتهاد از مراجع بزرگي كه به ايشان اجازه اجتهاد داده اند عبارتند از :آيت الله العظمي سيد يحيي حسيني يزدي نجفي، آيت الله العظمي حاج سيد محمد جواد طباطبائي تبريزي نامبرده در اول نوشته خويش آيت الله حجازي را اين گونه وصف مي كند:سيد مهدي حجازي، دانشمند فاضل ، تقوا پيشه پيراسته، برگزيده بزرگان، پشتوانه دانشمندان اسلام، رهرو راه استوار صاحب ذوق آراسته به مرتبه اجتهاد رسيده اند.آيت الله العظمي سيد ابوالمعالي حاج سيد عبدالاعلي سبزواري، ايشان نيز در مرقومه خويش درباره آيت الله حجازي مي نويسد:حجه الاسلام حجازي با آراستگي اخلاق معارف اسلامي را فرا گرفته است، مباني احكام را استوار ساخته و به درجه اجتهاد رسيده است.

حجت، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى سيد محسن بن العلامه الكبرى والايه العظمى السيد محمد بن العلامه السيد على كوه كمرى عالمى كامل و فاضلى بارع و در اخلاق و وقار ثانى آن پدر بزرگوار است در حدود سال 1335 ق در نجف متولد و با والد معظم به تبريز آمده و بعد از چند سال توقف به قم مهاجرت نموده و مقدمات و سطوح را از اساتيد مبرز حوزه فراگرفته

و به درس والد خود شركت نموده و با اجازه و امر آن جناب به نجف مسافرت و چند سالى از دروس فقه و اصول آيات عظام خوئى و حاج شيخ كاظم شيرازى و ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله حاج سيد محسن حكيم و ديگران استفاده كامل نموده و در سال 1370 ق سفرى به عزم زيارت والد و معالجه كسالت به ايران و قم آمده و مورد استقبال اهل علم و حوزه علميه قرار گرفته و پس از آمدن در خدمت والد به شهر رى و توقف سه ماه مراجعت به نجف و تا چند سال بعد از فوت پدر توقف آنگاه به قم مراجعت و تاكنون به تدريس فقه و اصول و تاليف و اقامه جماعت در مسجد حجتيه اشتغال دارد.

و اما آثار و تاليفات علمى مطبوع و مخطوط ايشان از اين قرار است:

1- الجزءالاول من نهج الطالب مطبوعه.

2- الجزءالثانى من نهج الطالب مطبوعه.

3- كلمه موجزه مطبوعه.

4- كلمه ثانيه مطبوعه.

5- كلمه التقه مطبوعه.

6- الرساله العلميه مطبوعه.

و تاليفات مخطوط از اين قرار است:

1- تبصره فى كفايد الاصول.

2- تبيان فى فرائد الاصول.

3- ولايه الفقيه.

4- مباحث الالفاظ.

5- لبس اللباس السواد فى ايام شهادت امام الشهيد ابى عبدالله الحسين عليه السلام

6- قاعده لاضرر 7- حقيقه التجرشى 8- المعنى الحرفى.

9- الحكم فى اللباس المشكوك 10- الاستصحاب 11- العلم الاجمالى و فروعه.

12- قاعده اليد 13- مكاتبات الائمه عليهم السلام.

14- صحابه النبى الاكرم و ائمه الدين عليهم السلام.

15- سلمان الفارسى 16- ثقاه الرواه.

17- الاربعين فى حياه سلمان الفارسى.

18- فاطمه بنت الامام الكاظم عليهماالسلام.

19- قصار الكلمات فى الاحكام 20- تعليقه على العروه الوثقى.

21- تفسير اوائل سور القرآن المجيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حجت، ناصرالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد هاشم حسينى نجف آبادى.

عالم زاهد جليل، مؤلف كتاب «حجة البالغة فى تنبيه القلوب الرائقة» در رد نبيل زاده مبلغ بهائى، كتاب نامبرده از كتب بسيار مفيد در اين موضوع است، و در مشهد به طبع رسيده.

مؤلف دانشمند آن در 1296 در نجف آباد متولد شده، و در مولد خود و اصفهان و نجف و مشهد تلمذ نموده، و عمده ى تحصيلاتش نزد آقا سيد محمد باقر درچه اى و آخوند كاشى بوده، پس از نيل به مقام اجتهاد به موطن خود مراجعت نموده، و به نشر احكام و ترويج دين و دفع شبهات مخالفين، در كمال سعى و جديت اشتغال جسته، تا سرانجام در شب 16 ربيع الثانى سال 1360 وفات يافته، در بقعه اى مخصوص در جنب مسجد خود در پهلوى قبر پدر مدفون گرديد.

گاهى شعر مى گفت و در آن «حجت» و «ناصر» تخلص مى فرمود.

پدرش نيز از علماء معروف است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حجتي كرماني، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد حجتى كرمانى كه از دانشمندان و افاضل نويسندگان و بنام حوزه علميه قم مى باشند.

وى در كرمان متولد شده و در حجر والد چنان پدرى پرورش يافته و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را در مدرسه معصوميه كرمان از مرحوم والدش و آيت اللَّه صالحى و ديگران فراگرفته آنگاه عزيمت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مراجع ديگر استفاده و فلسفه را نزد استاد علامه طباطبائى فراگرفته است

نگارنده گويد: آقاى حجتى از دوستان نزديك حقير است و از سال 1371 قمرى كه به كرمان تبعيد شدم و به امر مرحوم والدش به ديدنم آمده و مأنوس بوده ايم ايشان را به تقوا و كمالات و فضائل اخلاقى و انسانى

شناخته ام داراى آثار ارزنده اى كه از آنها كتب زير است مى باشد 1- اسرار سقيفه 2- جلوه مسيح در پيرامون مسيحيت. ترجمه سه جلد تفسير (الميزان) و غيره

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حجتي، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الرحيم حجتي

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

حجتي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى حجتى از فضلاء و ائمه جماعت معاصر اين شهرستانست تولد ايشان در رشت واقع و پس از پرورش و خواندن دروس فارسى و مقدمات به قم مسافرت كرده و ساليان دراز از محاضر آيات عظام و مدرسين كرام حوزه مخصوصاً آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه امام خمينى و گلپايگانى و مرعشى نجفى و شريعتمدارى استفاده نموده و پس از نيل به مقام علمى و عملى به رشت برگشته و به انجام وظائف دينى از قبيل امامت در مسجد (حجتيه) و ترويج دين و تفسير قرآن مبين و غيره مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حداد عادل، غلامعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامعلي حدادعادل درسال 1324 درتهران متولد شد. و پس از اخذ ديپلم از دبيرستان علوي در 1342، ليسانس فيزيك از دانشگاه تهران (1345)و فوق ليسان از دانشگاه شيراز (1347ه.ش)گرفت اما توسط ساواك از دانشگاه اخراج شد. اما از سال 1348 دوباره به تحصيل در رشته علوم اجتماعي در دانشگاه تهران پرداخت. و در سال 1354 درفلسفه دكتري گرفت . وي مدرس فلسفه دانشگاه تهران، مدير بنياد دايره المعارف اسلامي و رئيس فرهنگستان زبان و ادب فارسي و رئيس مجلس شوراي اسلامي در دوره هفتم است. ترجمه كتاب "تمهيدات"غلامعلي حداد عادل ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفهوالدين و انساب : غلامعلي حداد عادل فرزند رضا است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامعلي حداد عادل پس ازاخذ ديپلم ازدبيرستان علوي تهران1342،ليسانس فيزيك ازدانشگاه تهران1345،فوق ليسانس فيزيك ازدانشگاه شيراز1347،توسط ساواك ازدانشگاه اخراج شد ودوباره از1348درمقطع ليسانس علوم اجتماعي وارد

دانشگاه تهران شد. وتااخذ مدرك دكتراي فلسفه ازدانشگاه تهران در1354تحصيل كرد. عنوا ن تزدكتري وي نظركانت درباره مابعدالطبيعه بوده است.خاطرات و وقايع تحصيل : اخراج غلامعلي حداد عادل ازدانشگاه شيرازتوسط ساواك ازوقايع مهم زندگي علمي ومبارزاتي وي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامعلي حداد عادل درهنگام تحصيل دردوره فوق ليسانس فيزيك دردانشگاه شيراز،به طورهمزمان به تدريس دروس نظري وعملي فيزيك درهمان دانشگاه مشغول بوده است.استادان و مربيان : غلامعلي حداد عادل دررشته فزيك ازمحضر استاددكتر حسابي ودكتر جناب ودرفلسفه ازحضور عالماني چون دكتر يحيي مهدوي،دكتر احمد فرديد،دكتر سيد حسين نصر،دكتر بزرگمهر ودكتر محمد خوانساريوشهيد مطهري بهره برده است.وقايع ميانسالي : غلامعلي حداد عادل پس ازاخذ دكتري فلسفه ازدانشگاه تهران به تدريس درمركزتعليمات عمومي دانشگاه صنعتي شريف پرداخت. پس ازانقلاب نيزمسئوليت هاي گوناگون اجرايي راعهده داربود كه ازآن جمله مديريت بنياددايره المعارف اسلامي،رياست فرهنگستان زبان وادب فارسي،تدريس كلام جديددرحوزه علميه قم ودانشگاهها اشاره نمود.وي اخيرا در دوره هفتم مجلس شوراي اسلامي به رياست مجلس نيز منسوب شده است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : قبل از پيروزي انقلاب اسلامي: عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي شريف بعد از پيروزي انقلاب اسلامي: معاون تبليغات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي ، عضو شوراي سرپرستي صداوسيما ، مشاور وزير ومعاون وزير ورئيس سازمان پژوهش وبرنامه ريزي وزارت آموزش وپرورش ، مدير عامل بنياد دائره المعارف اسلامي ، رئيس فرهنگستان زبان وادب فارسي ، عضو هيئت علمي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران نماينده مردم تهران در دوره ششم (عضو كميسيون فرهنگي)،دوره هفتم(رئيس مجلس) و دوره هشتم مجلس شوراي اسلامي فعاليتهاي آموزشي : عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي شريف(قبل از انقلاب اسلامي) عضو هيئت

علمي دنشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران(بعد از انقلاب اسلامي) مدرس كلام جديددرحوزه علميه قم ودانشگاهها.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : غلامعلي حداد عادل دكنارتدريس ومسئوليت هاي اجرايي به مطالعه وتحقيق وتاليف آثاري درزمينه فلسفه واسلام مي پرداخت.آرا و گرايشهاي خاص : غلامعلي حداد عادل درفلسفه بيشتر بر آراي كانت و تحليل آنها تمركز دارد.جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "تمهيدات"غلامعلي حداد عادل ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. غلامعلي حداد عادل در هفتمين همايش چهره هاي ماندگار در آبان ماه 1387 بعنوان چهره برگزيده در رشته فلسفه انتخاب گرديد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 تمهيدات ويژگي اثر : ترجمه-اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «تمهيدات»: كتاب ترجمة «پروله گومنا» دومين مرجع فلسفة نظري كانت، فيلسوف مشهور آلماني است. ترجمه براساس شش ترجمة انگليسي و نظر به ترجمة عربي و فرانسة كتاب، با رعايت دقّتهاي لازم و در كمال شيوايي و رسايي صورت گرفته است. ترجمة اين كتاب قدم مهمي در راه معرفي متون كلاسيك فلسفه به زبان فارسي و حلّ مشكلات اين زبان براي ترجمة اصطلاحات فلسفة كانت است. كتاب علاوه بر ترجمۀ متن تمهيدات، مشتمل بر شرح حال كانت، نظر كانت در بارۀ مابعدالطبيعه و غرض وي از تأليف تمهيدات است 2 جدائيها nbsp3 دانشنامه جهان اسلام ويژگي اثر

: ( جلد 2و3و4 - زير نظر )4 درسهايي از قرآن ويژگي اثر : 4 جلد5 فارسي دوره راهنمايي ويژگي اثر : (با همكاري ديگران )6 فرهنگ برهنگي وبرهنگي فرهنگي nbsp7 نظريه معرفت در فلسفه كانت

حداد، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حداد سال 1339 در شهرستان ساوه به دنيا آمد. او فارغ التحصيل رشته ي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران بود.وي نزديك به 30 اثر تأليف و تدوين كرده و هفت جلد كتاب پژوهشي از وي در دست انتشار است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين حداد فارغ التحصيل رشته ي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران بود. همچنين از سال 1368- 1359 در روستاهاي دورافتاده همدان، ساوه و قزوين خدمت كرد.

آرا و گرايشهاي خاص : پژوهشگر و مدير دفتر پژوهش هاي مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري، سيدمهدي شجاعي در مراسم ياد بود حسين حداد خاطرنشان كرد: تلقي من درباره حسين حداد اين گونه است. او به واقع مي دانست آن چه را كه انجام مي دهد، به عنوان توشه اي با خود به آن دنيا مي برد. آن چه او انجام مي داد، اعتلا بخشيدن به ادبيات متعهد بود. در ادامه جواد محقق با بيان خاطره اي از حسين حداد گفت: هر كدام از اين نشست ها براي ما مي تواند تلنگري باشد تا در زمان حيات قدر يكديگر را بدانيم و قضاوت هاي مان بر اساس عدل و انصاف باشد. همچنين پس از مرگ هم دچار تملق گويي نشويم. او همچنين با تأكيد بر اين كه ضروري است اين دست بزرگداشت ها را در زمان حيات افراد داشته

باشيم، خاطرنشان كرد: بزرگداشت كسي به معناي نفي نقد آثار آن فرد نيست. از سويي اگر كسي نقدي بر آثار ديگري داشت، آن را به حساب دشمني و موارد منفي نگذاريم. اميرحسين فردي هم با يادآوري خاطراتي از حداد گفت: زندگي وارسته حسين حداد براي ما الگويي است و همواره اين را به ما يادآوري مي كند، كه بار امانت انقلاب اسلامي را به سلامت به مقصد برسانيم. فردي با بيان اين كه اتحاد و انسجام يكي از دغدغه هاي حسين حداد بوده است، افزود: او از غربت نسل جنگ در انقلاب اسلامي حرف مي زد؛ نسلي كه تا آخرين لحظه در جبهه هاي جنگ از آرمان هاي خود دست نكشيد. در سوگ نشست حسين حداد، عباس براتي پور چند شعر خواند، و همسر حداد نيز به بيان خاطراتي از زندگي مشترك خود با او پرداخت.

جوائز و نشانها : مراسم يادبود حسين حداد با عنوان «خواب خاطره» در سالن اجتماعات انجمن قلم ايران در ارديبهشت ماه 1386 برگزار شد.

چگونگي عرضه آثار : درباره تأليفات حداد هم اشاره شد كه نزديك به 30 اثر تأليف و تدوين كرده و هفت جلد كتاب پژوهشي از وي در دست انتشار است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1بانك رسانه ها - روزنامه همشهري، 1-2-1386، "شجاعي: كار حداد اعتلا بخشيدن به ادبيات متعهد بود"ا

حدادي، حامد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حامد حدادي (زادهٔ 30 ارديبهشت 1364 در اهواز) بازيكن بسكتباليست ايراني است. او با قد 218 سانتيمتري خود در پست سنتر بازي مي كند.

او دومين بازيكن بلندقد حرفه اي ايران بعد از جابر روزبهاني (با قد 222 سانتيمتر) مي باشد.

او در تيمهاي پيكان ايران ،صباباتري ايران ،النصر امارات بازي كرده ودر

حال حاضر در ممفيس گريزليز در ان بي اي بازي مي كند.[1] او اولين بسكتباليست ايراني است كه در مهمترين ليگ بسكتبال دنيا بازي مي كند.[2].

افتخارات

قهرمان جوانان آسيا در سال 2005

برنده مدال برنز بازي هاي آسيايي 2006

قهرمان آسيا در 2007 سال

قهرمان جام باشگاهاي آسيا همراه با تيم صباباتري درسال2008

بهترين ريباندر المپيك 2008پكن

بهترين بلاگ شاتر المپيك 2008پكن

حدائق، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 1322، ق.شيراز.

درگذشت: 30 بهمن 1366.

ضياءالدين حدائق معروف به «ابن يوسف»، فرزند آيت الله يوسف حدائق، پس از تحصيل مقدمات علوم در مدارس جديد و مدرسه ى علميه ى منصوريه، به سال 1345 ق. براى تكميل علوم معقول و منقول به اصفهان، قم، تهران و مشهد رفت و مدت پانزده سال در تهران اقامت گزيد و با گرفتن ليسانس دانشكده ى معقول و منقول، در مدرسه ى على سپهسالار و مدرسه خان مروى به تدريس پرداخت. او از علماى تهران اجازه گرفت، سپس به عتبات عاليات رفت و از علماى آنجا نيز موفق به اخذ اجازه ى اجتهاد شد. سپس به شيراز مراجعت كرد. وى در جلسات كانون دانش پارس و انجمن صدر شركت مى جست. آثار چاپ شده او عبارتند از: رساله اى درباره نهج البلاغه؛ رساله صدرالدين شيرازى؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى مجلس شوراى ملى (يك جلد)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى مدرسه ى عالى سپهسالار (دو جلد)؛ كتاب النظائر و المقتبسات، گمشده ها در «مصاريعى كه مثل سائر شد».

ضياءالدين بن حاج شيخ يوسف مذكور مشهور به ابن يوسف از نويسندگان و دانشمندان بنام و مؤلفين عظام شيراز است.

وى در 1323 ق متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات به تحصيل سطوح منقول و معقول پرداخت و مدت پانزده سال در تهران از محضر درس

فحول علماء استفاده نموده و جامع معقول و منقول شد و مدتى در مدرسه عالى سپهسالار و مدرسه خان مروى بتدريس و افاده اشتغال داشت و پس از آن مسافرتى به نجف اشرف نموده و با مذاكرات علمى كه با مراجع بزرگ تقليد و آيات عظام نمود موفق به دريافت اجازه اجتهاد گرديده و به شيراز مراجعت و به تدريس و تاليف و ارشاد و هدايت مردم پرداخت تاليفات عديده ارزنده دارد كه آنها را متذكر مى شوم.

1- رساله نهج البلاغه چيست (چاپ شده)

2- فهرست كتب خطى مدرسه عالى سپهسالار در دو جلد (چاپ شده)

3- فهرست كتب خطى ادبى كتابخانه مجلس شوراى ملى (چاپ شده)

4- گمشده ها

5- النظائر والمقتبسات.

از رباعيات ايشانست اين دو رباعى.

ديدار تو اى دوست مرا جان بخشد

گفتار روانبخش تو ايمان بخشد

شايسته ز چون توئى بود آيت حسن

كايمان و روان ز رويت احسان بخشد

من از دل و جان طالب ديدار توام

آشفته و مدهوش ز رفتار توام

با اينهمه بندگى و عجزى كه مراست

از چيست كه محروم ز ديدار توام

(تو 1323 ق)، مجتهد، نويسنده، شاعر و فهرست نگار. در شيراز به دنيا آمد و تا بيست و سه سالگى در شيراز، مقدمات علوم و ادبيات فارسى و عربى را در مدارس رحمت، شعاعيه و منصوريه و نزد پدر آموخت. در سال 1345 ق براى تكميل تحصيلات علوم معقول و منقول به اصفهان، قم، مشهد و تهران سفر كرد. مدت پانزده سال در تهران اقامت گزيد. وى در رشته ى علوم معقول ليسانس گرفت و به مقام مدرسى رسيد. پس از سى اين مراحل در مدارس سپهسالار و مروى به تدريس پرداخت. پس از آن به عراق رفت و بعد از

گذراندن امتحان به كسب اجازه ى اجتهاد نايل شد و به شيراز بازگشت و مقيم آن شهر گرديد. وى گهگاهى شعر نيز مى سرود. آثار به جاى مانده از او: «رساله ى صدرالدين شيرازى»؛ «فهرست كتابخانه ى مجلس شوراى اسلامى»؛ «فهرست كتابخانه ى مدرسه ى سپهسالار»؛ «نهج البلاغه چيست؟»؛ «گمشده ها»؛ «النظائر و المقتبسات».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (240 -238/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (84/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (442 -441/ 5)، مولفين كتب چاپى (561 -560/ 3).

حديدي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد حديدي در پنجم آذر ماه سال 1311 ش. در قم متولد شد. ايشان پس از اتمام تحصيلات حوزوي در شهرستان قم ,در سال1333 در رشته ادبيات فرانسه و دبيري ازدانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و به عنوان دبير در دبيرستانهاي مشهد به كار مشغول شد. وي در سال 1336 به اخذ درجه تحصيلي معادل ليسانس ادبيات فرانسه از دانشگاه ژنو نائل گشت.همچنين وي به عنوان رياست اداره آموزش مشهد و رياست كتابخانه دانشكده ادبيات وعلوم انساني و مدير مسوول و صاحب امتياز مجله دانشكده ادبيات وعلوم انساني و معاونت دانشكده و رياست دانشكده ادبيات و علوم انساني و مدير كل برنامه ريزي زبان فرانسه براي دانشگاههاي كشور و عضو پيوسته فرهنگستان زبان وادب فارسي و مديريت گروه ادبيات تطبيقي در طول سالهاي متمادي به خدمت مشغول بوده و هستند و از ايشان كتابهاو مقالات بسياري به زبانهاي فارسي و فرانسه منتشرشده است . تعدادي از كتبهاي تاليفي و ترجمه اي ايشان به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده و معرفي شده است كه از آن جمله مي توان به ترجمه كتاب

"حديث عشق در شرق" و ترجمه كتاب " از سعدي تا آراگون" اشاره كرد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه خاطرات كودكي : يكي از سرگرميهاي جواد حديدي در دوره سرخوردگي از مكتب, شكار خرچنگ در قناتهاي اطراف شهر بود كه در عالم كودكانه او كاري بسيار دلاورانه به شمار مي رفت. بچه هاي همبازي او گفته بودند شاخك خرچنگ بعد از صد سال عتيقه مي شود ,جواد تقريبا نمي دانست صد سال چقدر طول مي كشد , ولي تقريبا مي دانست عتيقه چيز ي است مانند طلا.جواد در آن دوران كودكي شاخكهاي بسيار گردآوردكه سالها ماند ولي هيچيك از آنها عتيقه نشد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : جواد حديدي خود در اين زمينه مي گويد: پدر و مادرم هيچ كدام سواد نداشتند. در نتيجه آموزش و تعليم و تدبيت و مدرسه مشكلاتي داشت. در آن زمان هم , لا اقل در قم , اين طور رواج داده بودند كه مدرسه هاي جديد بچه ها را بي دين بار مي آورد. پدر من هم كه آدم متديني بود مرا به مدرسه نگذاشت بلكه ابتدا نزد شاباجي فرستاد و بعد مرا به مكتب.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جواد حديدي تحصيلات ابتدايي را در مدرسه سنايي قم به پايان رساند. سپس از 1326 تا 1330 در مدرسه فيضيه به تحصيلات سنايي قم به پايان رساند. سپس از 1326 تا 1330 در مدرسه فيضيه به تحصيلات حوزوي پرداخت.در سال 1330 تحصيل در ر شته ادبيات فرانسه را در دانشگاه تهران آغاز نمود. ودر همين دوران به صورت همزمان تحصيلات خود را در دانشسراي عالي

تهران ادامه داد,كه در سال 1333 موفق شد دو مدرك ليسانس رشته ادبيات فرانسه و دبيري را اخذ كند.پس از دو سال براي ادامه تحصيل به كشور سويس عازم شد و در سال 1336 با اخذ درجه تحصيلي معادل ليسانس ادبيات فرانسه از دانشگاه ژنو بازگشت.خاطرات و وقايع تحصيل : جواد حديدي ضمن تحصيل در دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات ,بعد از امتحانات سال اول پدرش را كه به ذات ا لريه مبتلا شده بود از دست دا د و مسئوليت مادر و برادر كوچك و خواهر و فرزندان يتيم خواهري ديگرش به عهده او افتاد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : جواد حديدي ضمن تحصيل در حوزه, براي امرار معاش تدريس مي كرد, همچنين تدريس زبان فرانسه به يكي از طلبه هاي حوزه علميه را به عهده داست به نام صلواتي كه استاد حديدي در حوزه بوداستادان و مربيان : دكتر سپهبدي , دكتر بروخيم, خانم نفيسي, خانم آندريو, خانم پاكروان , دكتر خوانساريوقايع ميانسالي : يك كليه جواد حديدي بر اثر شيمي درماني از كار افتاده بود و ضايعه اي هم در كبد ايشان وجود داشت , به همين دليل حديدي تن به جراحي داد و يك كليه و قسمتي از كبد و كيسه صفراي ايشان را در آوردند كه اين عمل با موفقيت همراه بود. جواد حديدي پس از انقلاب براي تدوين برنامه هاي آموزشي رشته زبان و ادبيات فرانسه دانشگاههاي كشور مأمور خدمت در ستاد انقلاب فرهنگي شد. وي از آن دوران چنين ياد مي كند:"اين مأموريت از بهمن 1360 تا اواخر سال 1362 به درازا كشيد. در اين مدت سه برنامه مختلف (ادبي، مترجمي،

دبيري) تدوين و پيشنهاد كردم كه مورد تأييد قرار گرفت و پس از بازگشايي دانشگاهها به اجرا درآمد. در سال 1363 به درخواست خود بازنشسته شدم. ولي، طبق قراردادي، در مركز نشر دانشگاهي، با سمت مدير گروه تخصصي زبان و ادبيات فرانسه مشغول به كار شدم." زمان و علت فوت : جواد حديدي بر اثر بيماري در تاريخ دوشنبه 28 مرداد ماه سال 1381 در تهران در گذشت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جواد حديدي از سال 1340 تا 1343 سمت رياست اداره آموزش دانشگاه مشهد و در طي سالهاي 1343 تا 1344 سمت رياست كتابخانه دانشكده ادبيات وعلوم انساني دانشگاه مشهد را به عهده داشت. سال 1344 همچنين مدير مسوول و صاحب امتياز مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني را به عهده داشت. وي در طي سالهاي 1360 تا 1362 مسووليت معاونت دانشكده و در طي سالهاي 1356 تا 1358 سمت رياست دانشكده ادبيات ووعلوم انساني دانشگاه مشهد را به عهده داشت. حديدي در سال 1357 عضو پيوسته فرهنگستان زبان وادب فارسي شد و هم اكنون مديريت گروه ادبيات تطبيقي را به عهده دارد.از ارديبهشت 1367 تاكنون با مركز دائرۀالمعارف بزرگ اسلامي، و از فروردين 1375 تاكنون با مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاي خارجي، همكاري دارد.فعاليتهاي آموزشي : جواد حديدي از سال 1333 به عنوان دبير در دبيرستانهاي مشهد به خدمت مشغول شد. نمود و خدمات آموزشي خود را در دانشگاه مشهد آغاز كرد. ايشان از سال 1344 به مرتبه استادي نايل آمدند.همچنين بعد ا ز بازنشستگي در سال 1363 به فعاليت هاي آموزشي خود در برخي از دانشگاههاي تهران ادامه دادند.مراكزي كه

فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : جواد حديدي مجله لقمان، نشريه ايران شناسي مركز نشر دانشگاهي به زبان فرانسه را تأسيس كرده است بطوري كه انتشار آن همچنان ادامه دارد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عضويت در مجامع بين المللي : 1. عضو انجمن نويسندگان فرانسوي زبان, 1975 2.عضو انجمن ايران شناسي اروپا , 1987 3. عضو انجمن مطبوعات فرانسوي زبان, 1988.جوائز و نشانها : حديدي اولين جايزه علمي خود را در سال 1333 به عنوان مدال درجه يك علمي, براي احراز رتبه اول در دانشسراي عالي وزارت فرهنگ سابق كسب كرد. جايزه ادبي نويسندگان فرانسوي زبان در 1978 , براي كتاب ؤ جايزه بهترين تحقيق در علوم انساني براي ( پژوهش خيام در ادبيات فرانسه) دانشگاه مشهد, 1352. ؤ جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي ترجمه حديث عشق در شرق 1373 .ؤ جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي كتاب از سعدي تا آرگون (در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران)1374.ؤ عنوان ؛؛ شواليه در افتخارات فرهنگي ؛؛ وزارت فرهنگ فرانسه 1994.چگونگي عرضه آثار : شركت در مجامع علمي به شرح زير: 1.كنگره بين ا لمللي بخشهاي زبان فرانسه دانشگاههاي جهان , 8 تا 14 مه 1972 , كانادا. 2. بيست و نهمين كنگره بين ا لمللي خاورشناسان, تابستان 1973, پاريس 3. سي امين كنگره بين ا لمللي خاور شناسان, 3-8 اوت 1975, مكزيك 4.اجلاس سالانه انجمن نويسندگان فرانسوي زبان, 1975,پاريس 5. كنگره بين ا لمللي دويستمين سالگرد مرگ ولتر و روسو, 7تا 9 ژوئن

1978, فرانسه 6. اجلاس سالانه انجمن نويسندگان فرانسوي زبان , 8 نوامبر تا 3 دسامبر 1984, پاريس 7.اجلاس سالانه انجمن نويسندگان فرانسوي زبان, 22 تا 28 نوامبر 1986, فرانسه 8 . بزرگداشت ششصدمين سالگرد مرگ حافظ در يونسكو, 29 و 30 نوامبر 1988 , فرانسه 9.كنگره بين ا لمللي انجمن مطبوعات فرانسوي زبان , 3-11 نوامبر 1988 , گويان 10.سي و سومين كنگره بين ا لمللي خاورشناسان, 19-25 اوت 1990 ,كانادا 11.كنگره بين ا لمللي انجمن مطبوعات فرانسوي زبان, ژوئن 1992, ليموژ 12.كنگره بين ا لمللي شعر در كشورهاي حوزه مديترانه, 28-30 مه 1993, دلفي 13.كنگره بين ا لمللي عطارم دانشگاه استراسبورگ, فرانسه,2-4 آوريل 1996 14.كنگره بين المللي جامي و خيام, دانشگاه استراسبورگ, فرانسه 28-30 آوريل 1999 15.تدريس در دوره هاي دكتري و فوق ليسانس بخش خاور شناسي دانشگاه استراسبورگ, مارس 2000.آثار : nbsp1 de sa'dia aragon nbsp2 les portes de l'eau nbsp3 traduction commentaire et lerixue de la surate al- bagara nbsp4 voltaire et I'islam nbsp5 ا لقرآن ا لكريم ذلك ا لكتاب لاريب فيه ويژگي اثر : ترجمه معاني ا لفاتحه و ا لبقره في ا لفرنسيه6 از سعدي تا آرگون ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«از سعدي تا آراگون»: ازسعدي تا آراگون: (تأثير ادبيات فارسي

در ادبيات فرانسه)؛ جواد حديدي؛ تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1373. اين كتاب، داد و ستد فرهنگي ايران و فرانسه را در مدت چهارقرن در بر مي گيرد و به دوره¬اي مشخص يا شاعري معين اختصاص نيافته است. مطالب كتاب از هماهنگي و انجام دقيقي برخوردار و نحو? تنظيم كتاب شناسي و فهرستها نيز دقيق است و به دو بخش اصلي تقسيم شده است. در بخش اول، از نويسندگان قرون هفدهم و هجدهم سخن رفته است و بخش دوم كتاب، دوره هاي پس از انقلاب فرانسه را در بر مي گيرد و تا مرگ لويي آراگون، يكي از شيفتگان بزرگ ادبيات فارسي، ادامه مي يابد. مؤلف نتيجه تجربيات و مطالعات خود را در طول سي سال به كار گرفته و با استفاده از كتب تاريخ ادبيات غرب و حتي دست نوشته هاي نويسندگان فرانسوي، آراي خود را استنتاج كرده است 7 اسلام از نظر ولتر nbsp8 ايران در ادبيات فرانسه nbsp9 برخورد انديشه ها nbsp10 ترجمه قسمتي از قرآن مجيد به زبان فرانسه و تاليف 10 مقاله فارسي و فرانسه براي درج در ترجمان وحي و ويرايش كليه مطالب مجله ترجمان وحي ويژگي اثر : از سال 1373 تاكنون در مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاي خارجي ,مانند ؛؛ ترجمه و تفسيري روايي از قرآن مجيد به زبان فرانسه؛؛11 ترجمه مقالات فرهنگ آثار ويژگي اثر : ترجمه حدود 100 مقاله در انتشارات سروش از سال 1367 تا 137312

حديث عشق در شرق ( از سده اول تا سده پنجم هجري) ويژگي اثر : مولف كتاب ژان- كلود واده است كه حديدي آنرا ترجمه كرده است.اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«حديث عشق در شرق»: حديث عشق در شرق؛ ژان كلودواده؛ ترجم? جواد حديدي؛ تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1372. در شرق، عشق، از ديرباز مفهوم متعالي و برتري داشته است. اين نكته اي است كه مؤلف كتاب «حديث عشق در شرق» مي خواهد به اثبات آن بپردازد. او در جست و جوي وجوه اشتراك و مشابهت ميان ادبيات عاشقان? شرق اسلامي از يك سو، و ادبيات غرب مسيحي از سوي ديگر است. انتخاب بجا و شايست? مترجم اين اثر توانسته است تا حدودي جاي خالي چنين آثاري را در ادبيات پژوهي يا عرفان پژوهي پر كند. نثر دقيق و استوار و سبك بيان مترجم، اين كتاب را جزو نمونه هاي ممتاز نثر فارسي در ربع قرن اخير قرار داده است. كتاب حاضر به زبان فرانسه تأليف شده اما در ترجمه اشعار عربي به فارسي، مترجم بيشتر اشعار را از منابع اصلي استخراج كرده و به شيوايي به فارسي برگردانده است. دقت مترجم در حصول اطمينان از صحت ارجاعات واقوال، در مقايسه با آثار ديگري كه در سالهاي اخير به فارسي ترجمه شده است، بي نظير مي باشد. نكات فني چاپ و ديگر خصوصيات صوري نيز زيبا و چشم نواز مي نمايند 13 دروازه هاي آب ( هفده گفتار)

nbsp14 رهروان حقيقت ويژگي اثر : دردست آماده سازي15 شاعران فرانسوي در مكتب عارفان ايراني nbsp16 مجله لقمان ويژگي اثر : مجله اي است به زبان فرانسه كه توسط مركز نشر دانشگاهي منتشر مي گردد, هدف اين مجله نشر فرهنگ ايراني و فارسي است در زمينه هاي مختلف مذهبي , فلسفي, عرفاني و ادبي . كه در حال حاضر به هفده كشور جهان فرستاده مي شود و نزديك به دويست و پنجاه مشترك خارجي دارد.17 ميراث سوم ويژگي اثر : مولف كتاب روژه - گارودي است كه حديدي آنرا ترجمه كرده ااست.18 نظارت بر تدوين 24 عنوان كتاب درسي براي رشته هاي مختلف زبان فرانسه دانشگاهاي كشور ، نگارش و ويرايش مقاله ويژگي اثر : ويرايش حدود 800 مقاله در مر كز دائر”ا لمعارف اسلامي از سال 1367 تاكنون, مانند مقاله ؛؛ بولن ويلي يه؛؛20 نگاهي در آينه ويژگي اثر : اين كتاب در حوزه زندگينامه نويسي از آثار ارزشمندي است كه در دهه 70 چاپ شده ا ست.

منابع زندگينامه :حديدي, جواد- نگاهي در آينه, انتشارات نيلوفر4كتاب ماه ( ادبيات و فلسفه)- سال 4-شماره 10 و 11, مرداد و شهريور 13805مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني-دانشگاه فردوسي مشهد, ويژه سپاسداشت و ارج شناسي استاد دكتر جواد حديدي, سال 34, شماره 1و2, بهار و تابستان 1380

حري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس حري در پانزدهم اسفند 1315

در خانوادهاي روحاني در مشهد به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همان شهر گذراند. پس از گذراندن سه سال اول دبيرستان وارد دانشسراي مقدماتي شد و پس از اتمام دورة دو سالة دانشسرا براي معلمي در يكي از روستاهاي شهرستان كاشمر(در جنوب خراسان) مأموريت يافت. در واقع در سال 1335 بود كه به جرگة معلمي پيوست. پس از دو سال خدمت در روستاي ريوش از بخش كوهسرخ(كاشمر) به شهر كاشمر منتقل شد و هفت سال نيز در آنجا خدمت كرد. در اين مدت مدرك ششم دبيرستان را كه به «ديپلم كامل» ميانجاميد(در مقابل اتمام دو سال دانشسرا كه «ديپلم ناقص» ناميده ميشد). به صورت آزاد گرفت و در همين زمان به فراگيري زبان انگليسي نيز پرداخت(زبان خارجي مرسوم آن زمان فرانسوي بود و انگليسي تازه باب شده بود). در سال 1342 ازدواج كرد و در سال 1345 به مشهد انتقال يافت و در همان سال در آزمون ورودي دانشگاه مشهد شركت جست. در آزمون ورودي رشتة تاريخ رتبة اول و در رشتة زبان و ادبيات انگليسي رتبة پنجم را كسب كرد. بنا به علاقهاي كه داشت وارد رشتة زبان و ادبيات انگليسي شد و در سال 1349 مدرك ليسانس خود را گرفت. پس از فراغت از تحصيل، در همان سال بنا به درخواست خود به تهران انتقال يافت و در آزمون ورودي فوق ليسانس كتابداري دانشگاه تهران شركت كرد و پذيرفته شد. در سال 1352 فوق ليسانس خود را گرفت و در سال 1353 از آموزش و پرورش به دانشگاه تهران انتقال يافت و به عنوان مربي در گروه كتابداري اين دانشگاه

به تدريس پرداخت. در همان سال از سوي دانشگاه مأموريتي يكساله براي توسعة اطلاعات خود به ايالات متحده گرفت و در همان زمان در آنجا، در دانشگاه كيس وسترن، براي مقطع دكتري نام نويسي كرد و پذيرفته شد. وي در مدت چهارده ماه دروس دكتري را با موفقيت گذراند و تمام وقت خود, به جز زمان كلاس هايش, را در كتابخانه ميگذراند. طبق مقررات ميبايست به ايران بازميگشت و چنين كرد. در سال 1358 براي تكميل دوره و گذراندن رسالة دكتري بار ديگر عازم همان دانشگاه شد و سرانجام در سال 1360 با مدرك دكتراي كتابداري و اطلاع رساني به كشور بازگشت گروه : علوم انساني رشته : كتابداري والدين و انساب : مادر عباس حري از مردم تهران و پدرش اهل خراسان و مشخصاً اهل مشهد بود. از ناحيه پدر نسب وي به شيخ حُرّ عاملي، صاحب وسايل الشيعه، ميرسد. خانواده او از لحاظ اقتصادي متوسط بود. مادربزرگ مادريش از مردم خيابان خراسان(شهر تهران) و محله تير دوقلو بود كه همراه دخترش با اين نيّت كه بقيه عمر رادر جوار مرقد حضرت رضا(ع) سپري كند به مشهد كوچ كرده و در آنجا ساكن شده و طلبه جوان را براي همسري دخترش برگزيده بود. خانواده پدرياش پشت اندر پشت روحاني بودند. وصلت مادر و پدرش به چهار پسر و چهار دختر انجاميد. پدرش مورد اعتماد و احترام اهل محل و راهگشاي بسياري از مسائل خانوادهها و حَكَم اختلافات خانوادگي، اجتماعي، و اقتصادي بود. پدرش در اواخر عمر مبتلا به سرطان كبد شد و در سال 1342 چشم از جهان فروبست و چند سال بعد مادر

نيز به او پيوست.خاطرات كودكي : كودكي عباس حري در دامان خانواده گذشت و در شش سالگي وارد مدرسهاي نيمه ديني شد. مدرسهاي كه به سبك امروزي اداره ميشد ولي بر دروس و علوم ديني تأكيد داشت. مدير و معاون مدسه و تعدادي از معلمان آن روحاني بودند. مدرسه در نزديكي محل سكونت وي قرار داشت. به طور مبهم، سربازان روس را به ياد ميآورد كه در آن سالها مشهد را به سمت شهرهاي شمالي خراسان ترك ميكردند تا به روسيه بازگردند. كلاس ششم ابتدايي را بايد در مدرسهاي ديگر ميگذراند كه كمي از منزل آنان دورتر بود. ساختمان اين مدرسه قبلاً كارخانه كبريت سازي بود و يكي از سرگرميهاي دانشآموزان اين بود كه از منزل كبريت ميآوردند و چون ديوارهاي ساختمان مدرسه آغشته به گوگرد بود، هر چوب كبريت را كه به ديوار ميكشيدند شعله ور ميشد و اين كار براي كودكان آن سنين لذت بخش بود و در عين حال بايد پيوسته منتظر تنبيه از سوي مسئولان مدرسه نيز ميبودند. از كلاس پنجم ابتدايي با كتابهاي پدرش آشنا شد. يكي از كتاب هايي كه از آن زمان به ياد دارد كتاب مجمع البحرين است. طرز يافتن لغت در اين كتاب را از پدرش فرا گرفت و شايد به دليل همين متفاوت بودن, بيش از ساير كتابها به يادش مانده باشد. كتاب ديگري كه خطي بود در سال ششم ابتدايي مورد استفادة او قرار گرفت. اين كتاب ورق اول نداشت, ولي آنچه در آن آمده بود دربارة خوبيهاي بهشت و زشتيهاي جهنم بود. از آن به عنوان يك كتاب داستان لذت ميبرد و گاه

اگر كسي به منزل آنان سر ميزد برايش تعريف ميكرد. زن ميانسال مهرباني يك روز در ميان براي كمك به مادرش به خانة آنها ميآمد و هر وقت فرصت مييافت از وي ميخواست تا آن كتاب را با صداي بلند برايش بخواند. هر زمان كه به زشتيها و رويدادهاي هراس آور جهنم ميرسيد آن زن با صداي بلند گريه ميكرد. اين كار هراز چندگاهي تكرار ميشد. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عباس حري پنجمين فرزند خانواده بود. در دوران كودكي و اندكي پس از آن آثار جنگ و اشغال در جامعه و طبعاً در شرايط خانوادگي نيز كاملاً مشهود بود. نان جو كه غذاي پايه محسوب ميشد چنان بود كه گويي از آرد نبيخته تهيه شده بود؛ همه چيز در آن پيدا ميشد. چاي خود را با كشمش كه آن هم با چيزهاي اضافي همراه بود ميخوردند. آن زمان همة اينها برايش عادي بود. چنين ميانديشيد كه زندگي همين است و واقعاً براي بسياري از مردم نيز چنين بود. وصله كردن لباس و جوراب كار عادي مادر بود. خياطها عادت داشتند كه كت و شلوار افراد را پشت و رو كنند. ميوه جزو ضروريات زندگي محسوب نميشد. وظايف دخترها، سواي مدرسه و درس، تميز كردن لامپ دود زده چراغها و ساييدن و برق انداختن سماور و سيني و ظروف برنجي بود كه با گرد آجر صورت ميگرفت. پودر شستشو هم چوبك بود. در زندگي روستايي خاك و گِل كنار جوي نقش چوبك را ايفا ميكرد. پول بسيار اندك و مخارج بسيار بالا بود. اين برداشتي امروزي است وگرنه در آن ايام و در گرماگرم

دوران كودكي زندگي هماني بود كه بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : عباس حري سه سالة اول(سيكل اول) دبيرستان را كه تمام كرد وارد دانشسراي مقدماتي شد تا براي شغل معلمي آماده شود. در دورة دو ساله دانشسرا در دورة زبان عربي كه در مهدية مشهد برگزار ميشد نامنويسي كرد وهمه روزه عصرها در حجرههاي درس حضور مييافت و طي اين مدت كتاب سيوطي را به پايان برد. پس از اتمام دوره دانشسرا به روستايي دور دست اعزام شد تا كار معلمي را آغاز كند. ششم دبيرستان و زبان انگليسي را در دورهاي كه در شهرستان كاشمر معلم بود به پايان برد و پس از انتقال به مشهد در 1345 وارد دانشگاه مشهد شد، ليسانس زبان و ادبيات انگليسي را در سال 1349 گرفت و بلافاصله تقاضاي انتقال به تهران كرد و در رشته فوق ليسانس كتابداري شركت جست و پذيرفته شد. پس از پايان اين دوره و انتقال از وزارت آموزش و پرورش به دانشگاه تهران، مدت چهارده ماه كه به ايالات متحده اعزام گرديد دروس دوره دكتري را به پايان رساند و به ايران بازگشت و در سال 1358 مجددﴽ براي اتمام دوره مأموريت يافت و سال 1360 پس از اخذ مدرك دكتري به ايران بازگشت و كار تدريس خود را در دانشگاه تهران ادامه داد.خاطرات و وقايع تحصيل : در دورة متوسطه, دبيرستان شاهرضا(مشهد) كه محل تحصيل عباس حري بود زيرنظر مديري سخت گير, و در عين حال مهربان، اداره ميشد. سختگيري براي دبيرستاني كه دانشآموزان آن, گاه از دبيران درشتتر و قد بلندتر بودند، به جز با سختگيري ممكن نبود. رئيس

دبيرستان را هرگز كسي بدون تركه نمي ديد. اين تركه, كه چندان هم نازك نبود, پيوسته در حال نوسان بود، حتي وقتي كه رئيس دستهايش را در پشت به هم قفل كرده بود. گاه برخي دانشآموزان را آنقدر به كف دستشان تركه ميزد كه خون ميافتاد. آنوقت خدمتگذار را صدا ميزد كه با مركوركوروم محل آزردگي را التيام ببخشد. علي رغم اين رفتار، دانشآموزان بدون استثناء او را دوست داشتند. كسي خندة او را نميديد. شبي نمايشي كمدي در دبيرستان اجرا ميشد كه همة دانشآموزان در تالار بزرگ آن حضور داشتند. رئيس دبيرستان نيز در انتهاي سالن ايستاده بود. به قسمت بسيار خنده آور نمايش كه ميرسيد، دانشآموزان به جاي آنكه به صحنه چشم بدوزند، سر خود را به عقب بر ميگرداندند كه خنده رئيس را ببينند. در تاريكي تالار، دندانهاي سفيدش را ميديدند و قند در دلشان آب ميشد. در دورة دانشسرا، گردش علمي خطة شمال خاطرهاي ماندني به جاي گذاشت. همه مسافران همسن و سال و دوست و آشنا بودند كه همراه رئيس و معاون دانشسرا سفري سيزده روزه را گذراندند و گوشه گوشة آن خاطره بود. دورة ليسانس در دانشگاه مشهد دوران پرالتهاب سياسي بود و گروه بنديهاي دانشجويي، مطالعه در عرصههاي مختلف، خواندن آثار كلاسيك غربي به زبان اصلي، مطالعة كامل متن اصلي نهجالبلاغه و صحيفه سجّاديه در اين دوره اتفاِ افتاد. استمرار مطالعات در دوره كارشناسي ارشد و در فضايي متفاوت ادامه يافت و عرصههاي جديدي در مطالعة وي گشوده شد. در دوره دكتري در نخستين قسمت كه به تنهايي به ايالات متحده اعزام شد، فرصت مغتنمي بود كه همة

اوقات خود را در كلاس درس يا در كتابخانه بگذراند. باز بودن كتابخانههاي دانشگاهي تا نيمه شب اين فرصت را فراهم كرده بود كه با ولع و اشتياق آثاري را كه ميانديشيد ديگر به آنها دست نخواهد يافت مطالعه كند. فعاليتهاي ضمن تحصيل : عباس حري در دورة تحصيل در دانشسراي مقدماتي بود كه كار نوشتن را آغاز كرد. روزنامهاي ديواري راهاندازي كرد كه فاصله انتشار آن هر دو هفته يك بار بود و كتابچه خاطرات سفر علمي به خطة شمال از نخستينهاي اين فعاليتهاست. در همين دوره بود كه به كانون نشر حقايق اسلامي پيوست كه ادارة آن را مرحوم محمدتقي شريعتي پدر روانشاد دكتر علي شريعتي بر عهده داشت. در دوره ليسانس در مشهد كار نوشتن جديتر شد و آثاري از وي در روزنامههاي محلي از جمله روزنامه خراسان درج گرديد. مجموعه آثار چاپ نشدهاي از آن دوران هنوز نزد وي باقي است. دوره ليسانس باكار آموزگاري در مدارس مشهد نيز همراه بود. در دوره فوق ليسانس در تهران، علاوه بر تحصيل، در دبيرستانهاي تهران به تدريس اشتغال داشت و در عين حال به صورت پاره وقت با كتابخانه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران و نيز مركز آموزش كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان همكاري ميكرد. كار نوشتن در اين دوره حال و هواي جديدي يافت. استادان و مربيان : عباس حري از دورة ابتدايي مرحوم مؤمن زاده، مدير مدرسه، و روانشاد رياحي معلم كلاس پنجم را به خاطر دارد، كه اولي فردي مهربان و دومي معلمي سخت گير بود و به دليل اندام درشتش دانشآموزان از او بسيار ميترسيدند. در

دورة دبيرستان روانشادان زوّار كه رئيس دبيرستان و تقي بينش كه دبير بود از جمله كساني هستند كه بيش از همه به خاطرش مانده است. در دورة ليسانس استاداني چون دكتر احمدعلي رجايي، دكتر غلامحسين يوسفي، و دكتر متيني و دكتر مختاري را به ياد دارد و در دوره فوق ليسانس شاگر كساني چون مرحوم محمدتقي دانش پژوه، روانشاد فرشته انوار و خانمها نوش آفرين انصاري، پوري سلطاني، زهرا شادمان، و آقاي علي سينايي بوده است. در دورة دكتري استاداني چون روانشاد دكتر جسن شرا، دكتر كنرادراسكي و دكتر ويليام گافمن, بيش از همه، وي را تحت تأثير قرار دادهاند.هم دوره اي ها و همكاران : عباس حري از همدورهايهاي ابتدايي و متوسطه به كساني چون حسن اميني، حسين نجوميان، محمدرضا شجريان؛ در دوره دانشسرا علي رئوف و حسين نجوميان، و در دورة ليسانس خانم ناهيد بني اقبال، اسداله آزاد، و ناصر انصاري را بيش از همه به ياد دارد. از دوره فوق ليسانس آقايان بهاءالدين خرمشاهي، كامران فاني، نوراله مرادي، علي ميرزايي، و عبدالحسين آذرنگ را به خاطر ميآورد. در دوره دكتري با آقايان دكتر شاهرخ افشارپناه، دكتر سيد صادق، دكتر جعفر مهراد، و خانم دكتر مهرانگيز حريري، بيش از ديگران مراوده داشته است. همكاران امروز بسييار زيادند ونام بردن آنها ممكن است سبب سهوالقلم و در نتيجه شرمساري شود، ولي نميتواند از كساني چون خانمها نوش آفرين انصاري و دكتر نرگس نشاط و آقايان دكتر رحمتاله فتاحي، دكتر جعفر مهراد، و محمود حقيقي كه همكاري فعالانهتري با آنان دارد به خير ياد نكند. همسر و فرزندان : عباس حري در سال 1342 با

بانويي از شهر كاشمر ازدواج كرد كه حاصل آن دو فرزند پسر بوده است. اين دو فرزند يكي در رشته پزشكي و ديگري در رشته دندانپزشكي از دانشگاه تهران فارغالتحصيل شدند و هم اكنون داراي همسر و فرزند بوده و به طبابت اشتغال دارند و مادرشان نيز سرگرم كدبانويي است. اين خانواده چهار نفره افت و خيزهاي بسيار فراوان در طول زندگي داشتهاند و سختترين ايام را نيز بدون گلايه و در نهايت شكيبايي از سرگذراندهاند. بردباري شان شايان قدرشناسي است مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : 1335 آغاز كار معلمي، كاشمر 1335 – 1353 معلمي و دبيري در آموزش و پرورش 1342 ازدواج، كاشمر 1349 ليسانس زبان و ادبيات انگليسي، مشهد 1351 - 1353 همكاري با بخش آموزش كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان 1352 فوق ليسانس كتابداري، تهران 1352 عضو كميته تحقيق گروه كتابداري دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران 1352 - 1356 عضو كميته آموزش انجمن كتابداران ايران 1353 انتقال از آموزش و پرورش به دانشگاه تهران 1353 - 1355 دبير انجمن كتابداران ايران 1353 تاكنون عضو هيات علمي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران 1353 تاكنون عضو شوراي كتاب كودك 1354 – 1355 عضو كميته انتخاب و خريد كتاب دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1354 – 1356 سرپرست امور دانشجويي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران 1360 دكتراي كتابداري و اطلاعرساني، دانشگاه كيس وسترن، كليولند، اوهايو، ايالات متحده امريكا 1361 تاكنون عضو كميته اجرايي فرهنگنامه كودكان و نوجوانان 1363 – 1370 همكاري با دانشنامه جهان اسلام 1363 – 1370 ويراستار و مترجم بنياد دايرهالمعارف اسلامي 1364- 1370 سرپرستي

ترجمه دانشنامه مك گروهيل با انتشارات اميركبير 1365 – 1370 مدير بخش اطلاعات بنياد دايرهالمعارف اسلامي 1365– 1369 مدير بخش ويراستاري اميركبير 1380تاكنون سردبير و عضو هيات تحريريه مجله روانشناسي و علوم تربيتي 1365 – 1380 مدير بخش اطلاعات دفتر پژوهشهاي فرهنگي 1370 – 1373 عضو كميته علمي و سياستگذاري اصطلاحنامه فرهنگي فارسي(اصفا)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي؛ سازمان مدارك قرهنگي انقلاب اسلامي 1370 - 1373 مشاور فني كتابخانه ملي 1370 تاكنون عضو شوراي تحصيلات تكميلي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1372-1375 عضو وابسته گروه علوم انساني فرهنگستان علوم 1372 – 1379 مشاور اصطلاحنامه علوم قرآني، قم 1373 – 1379 مشاور اصطلاحنامه فارسي فلسفه اسلامي، قم 1373-1379 عضو كميته ملي اطلاع رساني كميسيون ملي يونسكو 1373 – 1374 عضو كميته علمي هشتمين همايش ملي در حوزهاطلاعرساني 1373 - 1375 عضو مجمع هماهنگي نظامهاي اسنادي 1373 – 1377 نايب رييس كنگره بينالمللي كتابداران و اطلاعرسانان مسلمان 1373 - 1380 معاون پژوهش كتابخانهي ملي 1373 تاكنون عضو كميته منطقهاي آسيا و اقيانوسيه، ايفلا 1374 دبير همايش بينالمللي كتابداران و اطلاعرسانان مسلمان (كامليس) در تهران 1374 – 1379 مدير گروه پژوهشي انتشارات سمت 1374 – 1380 مدير گروه آموزش كتابداري و اطلاعرساني دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1374 – 1380 طراحي، توسعه، سرپرستي و سرويراستاري دايرهالمعارف فارسي، كتابداري و اطلاعرساني (ج1) 1374 – 1380 مدير مسئول و سردبير مجله فصلنامه كتاب 1374 تاكنون عضو شوراي سردبيران مجلههاي دانشگاه تهران 1375-1377 عضو شوراي برنامه ريزي كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران 1375 - 1381 عضو كميته انتخاب كتاب برگزيده سال 1375 تاكنون عضو شوراي آموزشي و پژوهشي دانشكدهروانشناسي

و علوم تربيتي 1376 دبير نخستين همايش بينالمللي جوانِ مسلمان و رسانه 1376 رييس كميته توليد علم ، تدوين و ارايه آن ؛ دانشگاه تهران 1376 - 1377 ويراستار مجله علوم تربيتي 1376-1378 عضو هيات تحريريه نشريه سخن سمت 1376 – 1384 مشاور اطلاعرساني رئيس جمهور 1376 – 1384 عضو شوراي عالي اطلاعرساني كشور 1377 – 1381 مشاور پژوهشهاي كاربردي دانشگاه تهران 1377 – 1382 عضو شوراي انتشارات دانشگاه تهران 1377 تاكنون عضو هيات مشاوران عالي كتابخانه ملي 1378 تاكنون عضو هيات تحريريه مجله علوم كتابداري و فن آوري اطلاعاتي ايران( انگليسي) 1379 – 1380 سرپرست كتابخانه دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1379 تاكنون مدير مسئول مجله پل فيروزه (دفتر پژوهشهاي فرهنگي) 1380 – 1382 معاون آموزشي و تحصيلات تكميلي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1380 تاكنون عضو هيات تحريريه مجله انگليسي علم و فنآوري اطلاعات (شيراز) 1380 تاكنون عضو انجمن برنامهريزي آموزشي 1381 دبير گروه كتابشناسي و نسخهشناسي اولين همايش ملي ايرانشناسي 1381-1383 عضو كميته منتخب جذب هيات علمي دانشكده روانشناسي علوم تربيتي دانشگاه تهران 1381 – 1383 عضو كمسيون ارزيابي نشريات دانشگاه تهران 1381 تاكنون مدير مسئول مجله اطلاعشناسي 1382 تاكنون معاون پژوهشي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1382 تاكنون سردبير مجله كتابداري (دانشگاه تهران) 1382 تاكنون عضو هيات مؤسس انجمن مطالعات جامعه اطلاعاتي ايران 1383 تاكنون عضو پيوسته انجمن مطالعات جامعه اطلاعاتي ايران 1382 - 1383 مدير گروه پژوهشي رسانه كتاب، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات 1383 تاكنون عضو شوراي علمي بنياد ملي اطلاعات علمي وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري 1383 تاكنون مدير كميته واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسي 1383

تاكنون دبير گروه كتابشناسي و نسخهشناسي دومين همايش ملي ايرانشناسي 1383 عضو كميته علمي – فني اطلاع رساني سازمان تحقيقات و آموزش كشاورزي؛ وزارت جهاد كشاورزي 1384 عضو انجمن كتابخانههاي عمومي استان تهران 1384 تاكنون رئيس انجمن ترويج علم ايران 1384- تاكنون عضو شوراي تخصصي گروه كتابداري و اطلاع رساني دانشگاه تربيت مدرس 1384 عضو كميته تخصصي رشته روانشناسي و علوم تربيتي موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران 1384 عضو كميته تدوين آيين نامه جامع ارتقاء علوم انساني – اجتماعي و هنر دانشگاه تهران 1384 عضو هيات مميزه نظارت بر فعاليتهاي اعضاي هيات علمي بنياد دايره المعارف اسلامي 1385 عضو هيات مميزه مركزي وزارت علوم و تحقيقات و فنآوري 1385 عضو كميسيون تخصصي علوم انساني وزارت علوم و تحقيقات و فن آوري 1385 عضو كميته راهبردي نظام اطلاع رساني دانشگاهي وزارت علوم و فنآوري 1385 عضو كميته كارآفريني دانشگاه تهران فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات، دانشگاه آزاد واحد شمال، دانشگاه تربيت مدرس، دانشگاه الزهراء، دانشگاه شيراز، دانشگاه اهواز، و دانشگاه مشهد در رشته كتابداري و اطلاع رساني در مقاطع ليسانس، فوق ليسانس، و دكتري و هدايت بيش از 150 پايان نامه كارشناسي ارشد و دكتريمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - همكاري در راهاندازي بنياد دايرةالمعارف اسلامي در خدمت جناب آقاي دكتر مهدي محقق - راه اندازي واحد اطلاعاتدفتر پژوهشهاي فرهنگي - راه اندازي واحد اطلاعات بنياد دايرةالمعارف اسلامي - راه اندازي مجله اطلاع شناسي - راه اندازي دايرةالمعارف كتابداري و اطلاع رساني - راه اندازي بانك مطالعات ايرانشناسي - راه اندازي

كميته واژه گزيني كتابداري و اطلاع رساني در دورة اخير فرهنگستان زبان و ادب فارسي ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : - داوري مقالات مجلات علمي - داوري كتاب سال دانشگاهي - داوري كتاب سال جمهوري اسلامي ايران - داوري پژوهشهاي فرهنگي - داوري طرحهاي تحقيقاتي - داوري آثار جشنواره خوارزمي - داوري پايان نامههاي ارشد و دكتري - بررسي كارهاي علمي دانشجويان - شركت در جلسات مستمر پژوهشي، آموزشي و هيأتهاي مميزه دانشگاه و وزارت علوم، و جلسات مختلف ديگر دانشگاهي و وزارتي - همكاري با بنياد ايران شناسي - كارهاي قلمي(مقاله و كتاب) شاگردان : شاگردان دورههاي دانشگاهي عباس حري بسيار كثيرند كه طي بيش از 33 سال كار دانشگاهي در مقاطع مختلف به تحصيل اشتغال داشتهاند. از ميان اين شاگردان، از قديم به جديد به نام هايي چون كاظم حافظيان، ابراهيم عمراني، محمد حسن خوشنويس، فرخ اميرفريار، محمدحسن رجبي، نرگس نشاط، زهير حياتي، رحمتاله فتاحي، هاجر ستوده، كيوان كوشا، برميخوريم كه هريك در عرصه و زمينهاي فعاليت داشته و از كاميابي هايي برخوردار بوده و رهاوردهاي ارزندهاي نيز داشتهاند همفكران فرد : از همفكران عباس حري در عرصههاي مختلف علمي, از جمله كساني كه با انديشههايش نزديكي بيشتري داشته اند نخست سركار خانم دكتر نرگس نشاط و سپس خانمها نوش آفرين انصاري، نوراله مرادي، كامران فاني، محمدحسن رجبي، دكتر رحمت اله فتاحي و دكتر علي رئوف در اين زمره قرار ميگيرند. آرا و گرايشهاي خاص : عباس حري بسيار علاقهمند به نظريه پردازي در عرصة اطلاعات و اطلاعشناسي است و به همين دليل از دهه 1360 به بحث درباره نظريههاي اطلاعات

از جمله نظريه رياضي، نظريه معنا شناختي، نظريه سيبرنتيكي، و اخيراً نظريه كوانتومي اطلاعات پرداخته و در اين زمينه آثاري نيز عرضه كرده است. به رويكردهاي ديگري نيز، با استفاده از استدلال استعاري، در زمينه اكولوژي اطلاعات، اختلاف پتانسيل اطلاعاتي، و نيز روش اطلاع شناختي پرداخته است. وي در گذشته نيز در نقد عالم سوم پوپر، تحليل نظر ابن خلدون در باب تأليف، و جست و جوي مباني تحليل استنادي غرب در علم الحديث و علوم اسلامي قلم زده است. جوائز و نشانها : v دريافت لوح تقدير به مناسبت انتخاب بهعنوان استاد پيشكسوت از سوي انجمن كتابداري و اطلاعرساني ايران و دانشگاه تهران؛ v دريافت لوح تقدير به مناسبت انتخاب كتاب «آيين نگارش علمي» به عنوان كتاب برگزيده دانشگاهي از طرف دانشگاه تهران،1380 v دريافت لوح تقديروجايزه به مناسبت برنده شدن كتاب «مروري بر اطلاعات و اطلاعرساني» به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران,1372 چگونگي عرضه آثار : آثار عباس حري به صورت تاليف، ترجمه، مقاله، يادداشتها و نگارشها، سخنراني، مصاحبه و طرحهاي پژوهشي مي باشد . آثار : nbsp1 " تاليف مقاله : تاليف مقاله :روانشناسي خواندن". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. ج 1، ص 926 – 927.2 " تاليف مقاله :راههاي ارتقاي ميزان مطالعه". ويژگي اثر : جهان كتاب. 7 و 8، اسفند 1375، ص 5 - 7.3 " تاليف مقاله :رايانه و رسم الخط فارسي". ويژگي اثر : پيام كتابخانه. 1، بهار 1372، ص 6 -

11.4 " تاليف مقاله :روند به كارگيري روشهاي پژوهش در پايان نامه هاي كارشناسيارشد كتابداري و اطلاعرساني دانشگاه تهران (1348- 1378)". ويژگي اثر : با همكاري افسانه محسن زاده. مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 1. بهار و تابستان 1382، ص 55- 76.5 " تاليف مقاله :زنجيره داوري ربط در فرايند انتقال اطلاعات". ويژگي اثر : اطلاع شناسي. 5، پاييز 1383، ص 177 – 193.6 87. A study of Subject Consistency Between the National Library of Iran Humanities Libraries , By Narges Neshat Abass Horri ويژگي اثر : Cataloging Classification Quarterly . Vol 43, 1,2006 ,pp.67-767 Bibliometric Overview of Library and Information Research Productivity in Iran ويژگي اثر : Journal of Education for Library and Information Science. Vol 45, no 1, winter 20048 Education in the Islamic Republic of Iran ويژگي اثر : A General overview. Tehran: Ministry of Education, 19939 The Correlation of Market Place Priorities and Educational Priorities in the Field of Library and Information Science in Iran ويژگي اثر : Proceedings of International Conference for Library and Information Science Educators in The Asia and Pacific Region, by Abbas Horri and Narges Neshat. Selangor, Malasiya, 11 – 12 June 2001.10 The Relationship between Scholarly Publishing and the Counts of Academic Inlinks to Iranian University Web Sites: Exploring Academic Links Creation Motivations

ويژگي اثر : by Keyvan Kousha and Abbas Horri.Journal of information management and scientometric.1(2), 2004: 13-22.11 تاليف كتاب: آيين گزارش نويسي. ويژگي اثر : تهران: دبيرخانه هيأت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، 1371.12 تاليف كتاب: آيين نگارش علمي. ويژگي اثر : تهران: دبيرخانه هيأت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، 1378؛ 1381؛ 138513 تاليف كتاب: اطلاع رساني: نظامها و فرآيندها. ويژگي اثر : تهران: نشر كتابدار، 1378؛ 138514 تاليف كتاب: اطلاع رساني: نگرش و پژوهشها. ويژگي اثر : تهران: نشر كتابدار، 1378؛ 1385.15 تاليف كتاب: توسعة نظام ملي كتابخانه هاي عمومي ايران. ويژگي اثر : با همكاري دكتر جعفر مهراد. شيراز: دانشگاه شيراز، 1380.16 تاليف كتاب: شيوه بهره گيري از كتابخانه. ويژگي اثر : تهران: مركز اسناد فرهنگي آسيا، 1356.17 تاليف كتاب: شيوه هاي استناد در نگارش هاي علمي : رهنمودهاي بين المللي . ويژگي اثر : با همكاري اعظم شاهبداغي . تهران : دانشگاه تهران ، 138518 تاليف كتاب: فهرست كوچك سرعنوانهاي موضوعي. ويژگي اثر : تهران: انجمن كتابداران ايران، 1352.19 تاليف كتاب: كتابخانه آموزشگاهي در مدرسه كتابخانه مدار. ويژگي اثر : با همكاري دكتر نرگس نشاط. تهران: شبكه كتاب، 1383.20 تاليف كتاب: كساني كه جامعه را مي سازند . ويژگي اثر :

1: دكتر عباس حري . تهران : نشر ديبايه ، نشر آناهيد، 138421 تاليف كتاب: مراجع و بهره گيري از آنها. ويژگي اثر : تهران: مركز اسناد فرهنگي آسيا، 1356.22 تاليف كتاب: مروري بر اطلاعات و اطلاع رساني. ويژگي اثر : تهران: هيئت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، دبيرخانه، 1372.اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«مروي بر اطلاعات و اطلاع رساني»: مروري بر اطلاعات و اطلاع رساني؛ دكتر عباس حرّي؛ تهران: دبيرخان? هيأت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، نشر كتابخانه، 1372. در زمان ما كه اطلاعات در حكم ماد? خام استراتژيكي براي پيشرفتهاي فرهنگي، علمي، آموزشي، فني و اقتصادي جامعه محسوب مي شود، نيازهاي علمي و فرهنگي ايجاب مي كند كه دانشجويان و پژوهشگران با شيوه هاي علمي و با اصول و مفاهيم اساسي علم اطلاع رساني و نقش اطلاعات در تحقيق و توسعه آشنا شوند و اين امر مستلزم وجود منابع معتبر در اين زمينه است. اين اثر، به منظور برآوردن نيازهاي مذكور تأليف شده است. در فصول مختلف اين كتاب تلاش بر آن بوده است كه اطلاعات به عنوان عناصر تشكيل دهند? دانش و معرفت مورد بررسي قرار گيرد و كتابخانه ها و مراكز اطلاع رساني نيز نمادهايي تلقي شده اند كه دستيابي به اين عناصر را تسهيل مي كنند. اين اثر، اطلاعات (اين پديد? چندبعدي) را – كه در هم? زمينه ها حضور دارد – براساس كاركرد آن مورد مطالعه قرار مي

هد و حيات علمي، صنعتي، آموزشي، اقتصادي و فرهنگي را در گرو بي چون و چراي آن مي داند. كتاب، مشحون از رهنمودهاي مفيد درابعاد مختلف اطلاعات واطلاع رساني است كه با شيوه هاي علمي مورد بررسي قرار گرفته است. و نيازها و برنامه هاي اطلاعاتي جهان سوم و كشورهاي اسلامي در آن با ديدي ابتكاري ارائه شده است. كتاب در مجموع خالي از حشو و زوايد است و به زباني گويا و دور از تكلف ارائه شده است. مجموع? حاضر حاوي 28 مقال? كوتاه و بلند است كه شش مقال? آن ترجمه و بقيه تاليفي است 23 تاليف مقاله :" بررسي وضعيت مبادله منابع اطلاعاتي ميان كتابخانه هاي دانشگاهي و پژوهشي كشور". ويژگي اثر : نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز. 3- 4، پاييز و زمستان 1375، ص 75- 102.24 تاليف مقاله :" تحقيق نوعي سرمايه گذاري است". ويژگي اثر : بينالود. 3، مهر 1372، ص 22 – 25.25 تاليف مقاله :"ارتباطات علمي و اختلاف پتانسيل اطلاعاتي". ويژگي اثر : اطلاعشناسي. زمستان 1383، ص 17 – 32.26 تاليف مقاله :"ارزيابي شيوه نامه هاي استناد در نشريات معتبر دانشگاه تهران". ويژگي اثر : با همكاري اعظم شاهبداغي. كتابداري. 40، 1382، ص 1 – 23.27 تاليف مقاله :"استناد در آثار علمي: چاله ها و چالشها". ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. پاييز و زمستان 1383، 120 – 133.28 تاليف مقاله :"اطلاع

رساني: اصطلاحي نو با مضموني كهن". ويژگي اثر : دانشمند، ويژه نامه اطلاعات. شهريور، 1369، ص 16- 18.29 تاليف مقاله :"اطلاع شناسي". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. 1381؛ ج 1، ص 242 – 244.30 تاليف مقاله :"اطلاعات چيست؟". ويژگي اثر : دانشمند، ويژه نامه اطلاعات. شهريور 1369، ص 5 – 8 و 88 – 89.31 تاليف مقاله :"اطلاعات". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. 1381 ؛ ج 1، ص 231 – 235.32 تاليف مقاله :"اكولوژي اطلاعات: مروري بر مفاهيم و مصاديق". ويژگي اثر : اطلاع شناسي. 2، زمستان 1382، ص 5 – 30.33 تاليف مقاله :"اكولوژي اطلاعاتي و نظام اجتماعي». ويژگي اثر : اطلاع شناسي. 4، تابستان 1383، ص، 7 – 17.34 تاليف مقاله :"اهميت اطلاعاتي پايان نامه ها". ويژگي اثر : پژوهشنامه آموزشي. 2، زمستان 1369، ص 6- 11.35 تاليف مقاله :"اهميت و ضرورت به كارگيري منابع خارجي در تحقيقات كشور". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 4، زمستان 1376، ص 7- 12.36 تاليف مقاله :"بررسي پايگاه مطالعات ايران شناسي"، ويژگي اثر : با همكاري دكتر نرگس نشاط، در مجموعه مقالات نخستين همايش ملي ايرانشناسي :تهران : بنياد ايرانشناسي ؛ 138337 تاليف مقاله :"بررسي تاثير پذيري اصطلاحنامه از ورود اصطلاحات جديد با رويكردي بر

اصطلاحنامه اريك". ويژگي اثر : با همكاري مهديه ميرزا بيگي . مجله كتابداري . 1و2 ( بهار و تابستان 1385)38 تاليف مقاله :"بررسي رابطه ميان مجلات منتشر شده حوزه هاي تخصصي و ارتقا علمي متخصصان كشور". ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 2، بهار 1374، ص 33- 44.39 تاليف مقاله :"بررسي راهكارهاي عملياتي كردن طرح نظام ملي اطلاع رساني در دانشگاههاي كشور". ويژگي اثر : با همكاري فاطمه زنديان. كتابداري. 38، شماره 41، بهار و تابستان 1383، ص 91 – 124.40 تاليف مقاله :"بررسي فرايند اطلاع جويي پيوسته دانشجويان كارشناسي ارشد علوم كتابداري و اطلاعرساني دانشگاهها". ويژگي اثر : با همكاري حميد كشاورز. كتابداري. 38، شماره 41، بهار و تابستان 1383، ص 1 – 24.41 تاليف مقاله :"بررسي فعاليتهاي علمي و پژوهشي اعضاي هيات علمي رشته كتابداري و اطلاع رساني ايران تا پايان سال 1378". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 2( تابستان 1379) ص 9- 36.42 تاليف مقاله :"بررسي كارايي علمي پژوهشي سمينارهاي تخصصي برگزار شده در ايران". ويژگي اثر : در سمينار تحقيق و توسعه (26 - 28 تير 1368)، مجموعه مقالات سمينار تحقيق و توسعه. تهران: سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران، 1368.43 تاليف مقاله :"بررسي گرايش موضوعي آثار علمي و پژوهشي رشته كتابداري و اطلاع رساني، از آغاز تا پايان سال 1377"، ويژگي اثر : در فهرست رايانهاي: كاربرد

و توسعه مجموعه مقالههاي همايش .... تهران: مشهد، دانشگاه فردوسي مشهد؛ تهران: مركز اطلاع رساني و خدمات علمي وزارت جهاد سازندگي، 1379.44 تاليف مقاله :"بررسي ميزان همگوني تدريس مواد با توليد و هدايت آثار توسط اعضاي هيئت علمي رشته كتابداري و اطلاع رساني". ويژگي اثر : با همكاري نجمه سالمي. مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 32، پاييز و زمستان 1382، ص 47 – 70.45 تاليف مقاله :"بررسي وضع پيشينه در پاياننامه هاي كارشناسي ارشد دانشكده مديريت واطلاع رساني پزشكي". ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 1- 4، 1375، ص 33 – 37.46 تاليف مقاله :"بررسي وضعيت مجلات منتشر شده در ايران در طول برنامه پنجساله اول توسعه 68- 72". ويژگي اثر : كتابداري. دفتر بيست و ششم و بيست و هفتم، 1376، ص 21 - 37.47 تاليف مقاله :"تبلور اطلاعات در تكنولوژي". ويژگي اثر : ريزپردازنده. 8 و 9، فروردين و ارديبهشت 1370، ص 5 – 8.48 تاليف مقاله :"تحليل استنادي و شباهتهاي آن با علمالحديث". ويژگي اثر : نشر دانش. 2، بهمن واسفند 1362، ص 11- 17.49 تاليف مقاله :"تحليل استنادي". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. ج 1، ص 616 – 620.50 تاليف مقاله :"تحليل ساختاري توصيف گرهاي فارسي پايگاه هاي اطلاعاتي پژوهشگاه اطلاعات و مدارك علمي ايران"، ويژگي اثر : با همكاري شكوفه آخوندي .

مجله كتابداري . سال چهلم ، دفتر 45 (بهار و تابستان 1385 )51 تاليف مقاله :"تشكيل بانك اطلاعات فرهنگي". ويژگي اثر : چاپ و انتشار. 1، ارديبهشت 1373، ص 38 - 41.52 تاليف مقاله :"چگونگي حمايت از مالكيت فكري در كشورهاي اسلامي"، ويژگي اثر : در سخنرانيها و مقالات همايش ملي بررسي حقوق مالكيت ادبي و هنري، با همكاري سازمان جهاني مالكيت فكري (تهران: دانشگاه تهران؛ خانه ادبيات، 1383، ص 299 - 313).53 تاليف مقاله :"چهل سال عشق و تفكر و تلاش". ويژگي اثر : زندگينامه و خدمات علمي و فرهنگي ... نوش آفرين انصاري. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1383، ص 39 – 47.54 تاليف مقاله :"دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني، ضرورت دنياي نو". ويژگي اثر : همشهري. 27 مرداد 1375.55 تاليف مقاله :"درباره ادبيات كودكان". ويژگي اثر : پويه، نشريه آموزشي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان. 2، پاييز 1353، ص 5 – 12.56 تاليف مقاله :"دستيابي به اطلاعات در پژوهشهاي كشورهاي اسلامي". ويژگي اثر : نشريه علوم تربيتي.شماره 1و2، 1367، ص 1- 5.57 تاليف مقاله :"ده سال تلاش". ويژگي اثر : نامه انجمن كتابداران ايران. 4، زمستان 1354، ص 508- 514.58 تاليف مقاله :"رفتار استنادي نويسندگان مقاله هاي مجله روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران از آغاز تا پايان سال 1379". ويژگي

اثر : با همكاري نرگس نشاط. مجله روانشناسي و علوم تربيتي. پاييز و زمستان 1381، ص 1 – 33.59 تاليف مقاله :"سياستگذاري اطلاع رساني". ويژگي اثر : رهيافت. 25، پاييز 1380، ص 6 – 12.60 تاليف مقاله :"شناسايي الگوهاي روابط فرارشته اي مقالات تاليفي رشته كتابداري و اطلاع رساني در ايران ، با همكاري غزاله قناويز چيان و امير حسين غائبي . ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي . س. 36 ، 1و2( بهار و تابستان 1385):17-3561 تاليف مقاله :"ضرورت تبيين بهره وري در فعاليتهاي كتابداري و اطلاعرساني". ويژگي اثر : كتابداري: نشريه علمي در تحقيقات كتابشناسي، كتابداري و اطلاعرساني. 26 و 27( 1376): 21 – 37.62 تاليف مقاله :"عنوان نوشته". مروري بر اطلاعات و اطلاعرساني. ويژگي اثر : تهران: دبيرخانه هيئت امناي كتابخانههاي عمومي كشور، نشر كتابخانه، 1372، ص 177- 180.63 تاليف مقاله :"قيمت كتاب در طول برنامه پنجساله اول توسعه 1368- 1372". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3 و 4، پاييز و زمستان 1374، ص 9- 23.64 تاليف مقاله :"كاربرد چند رسانه ايها در اطلاع رساني پزشكي". ويژگي اثر : كامپيوتر. 5، 1373، ص 12 – 18.65 تاليف مقاله :"كتاب و عالم سوم پوپر". ويژگي اثر : نشريه علوم تربيتي (ويژه كتابداري). 3 و 4، 1366، ص 1 – 11.66 تاليف مقاله :"كتابداري و مديريت جديد".

ويژگي اثر : نامه انجمن كتابداران ايران. 3، پاييز 1354، ص 425 - 434.67 تاليف مقاله :"مديريت دانش و مديريت اطلاعات در كتابداري". ويژگي اثر : كتاب ماه كليات. آذر 1383، ص 8 – 11.68 تاليف مقاله :"مروري بر دو راهنما". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3 و 4، پاييز و زمستان 1373، ص 118- 121.69 تاليف مقاله :"مروي بر مفاهيم و نظريه ها در قلمرو اطلاع شناسي". ويژگي اثر : اطلاع شناسي. پاييز 1382، ص 9 – 3470 تاليف مقاله :"مسائل و مشكلات ذخيره پيش همارا و بازيابي پس همارا در نظام رايانه اي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3 و 4، پاييز و زمستان 1373، ص 8 – 15.71 تاليف مقاله :"مصرف و توليد اطلاعات". ويژگي اثر : در سمينار نقش اطلاعات علمي و فني در خدمات دفاع مقدس (18و 19 خرداد 1366)، مجموعه مقالات و سخنرانيهاي ارائه شده. تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، معاونت صنايع خودكفايي، مديريت تحقيقات و آموزش، مركز اطلاعات علمي و فني، [ 1366].72 تاليف مقاله :"مطالعه تأثير استفاده از اينترنت بر رفتار پژوهشي اعضاي هيات علمي دانشگاه تهران". ويژگي اثر : با همكاري مريم اسدي. كتابداري. 40، 1382، ص 123 – 171.73 تاليف مقاله :"مطالعه رفتار اطلاع يابي اينترنتي دانشجويان تحصيلات تكميلي دانشگاه شهيد بهشتي". ويژگي اثر : مجله كتابداري ( پاييز و

زمستان 1383): 1 – 40.74 تاليف مقاله :"مطالعه عملكرد نهادها و برنامه هاي پژوهشي در حوزه اطلاع رساني ايران". ويژگي اثر : رهيافت. 25، پاييز 1380، ص 78- 93.75 تاليف مقاله :"مطالعه ميزان همبستگي موضوعي پايان نامه ها و مقالات فارسي در رشته كتابداري و اطلاع رساني ايران". ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 32، بهار و تابستان 1381، ص 43 – 74.76 تاليف مقاله :"نظام چند سطحي در ذخيره و بازيابي رايانه اي اطلاعات اسلامي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3( پاييز 1375) ص 8 - 13.77 تاليف مقاله :"نظر ابنخلدون در باب تأليف". ويژگي اثر : نشر دانش. 4( خرداد و تير 1363) ص 20- 27.78 تاليف مقاله :"نظريه كوانتومي اطلاعات" . ويژگي اثر : اطلاع شناسي. سال سوم ، 3و4 ( بهار و تابستان1385 ).79 تاليف مقاله :"نقش خبرنامه". ويژگي اثر : پژوهشنامه آموزشي. 1( پاييز 1369) ص 6- 12.80 تاليف مقاله :"نقش كتابخانه ها در تحقق جوامع اطلاعاتي و معرفتي". ويژگي اثر : مجله كتابداري . سال چهلم ، دفتر45 ( بهار و تابستان 1385)81 تاليف مقاله :"واقع گرايي در ادبيات كودكان" . ويژگي اثر : گزارش شوراي كتاب كودك (نشريه داخلي). شماره 1، 135382 تاليف مقاله :"وجه معرفتشناختي پوزيتيويسم منطقي و جايگاه آن در مطالعات كتابداري و اطلاع رساني".

ويژگي اثر : اطلاعشناسي. (بهار 1383)، ص 5 – 16.83 تاليف مقاله :"وحدت در كتابشناسي". ويژگي اثر : نامه انجمن كتابداران ايران. 2، تابستان 1355، ص 207 – 219.84 تاليف مقاله :"وضعيت كتابداري و اطلاعرساني در ايران". ويژگي اثر : كتاب ماه كليات. 5، ارديبهشت 1382، ص 4 – 17.85 تاليف مقاله:"آيين بدنويسي". ويژگي اثر : آينه پژوهش. 3، مهر و آبان 1370، ص 2- 5.86 ترجمه كتاب : اصطلاحنامه فرهنگ، ارتباطات، و اطلاعات، ويژگي اثر : از اصطلاحنامه يونسكو، گردآوري جين اچسن؛ ترجمه عباس حري و عبدالحسين آذرنگ با همكاري پروانه گودرزي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1375.87 ترجمه كتاب : راهنماي تهيه و گسترش اصطلاحنامه يكزبانه، ويژگي اثر : تأليف درك آوستين و پيتر ديل، ترجمه عباس حري. تهران: مركز اسناد و مدارك علمي ايران، 1365.88 ترجمه كتاب اصطلاحنامه بين المللي توسعه فرهنگي يونسكو. ويژگي اثر : با همكاري پروانه گودرزي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1377.89 ترجمه مقاله : «انعكاس انتشارات اسلامي در چند نمايه». ويژگي اثر : تأليف ا. ستاروس. رحمان. نشريه علوم تربيتي. 1 – 4، سال 1365، ص 73 - 92.90 ترجمه مقاله : «برنامه اطلاعاتي جهان اسلام: اصول نظري». ويژگي اثر : تأليف اولي محمد عبدالحميد. در اكملالدين احسان اغلو و ديگران. شبكه اطلاعرساني در كشورهاي اسلامي.

تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1369، ص 1 – 20.91 ترجمه مقاله : «پوزيتيويسم و تحقيق در كتابداري و اطلاعرساني». ويژگي اثر : تأليف مايكل هريس. مروري بر اطلاعات و اطلاعرساني. تهران: هيئت امناي كتابخانههاي عمومي كشور، دبيرخانه، 1372، ص 269 – 289.92 ترجمه مقاله : «جامعيت دستيابي موضوعي در شبكهاي بين المللي». ويژگي اثر : تأليف ف. و. لنكستر. در اكملالدين احسان اغلو و ديگران. شبكه اطلاعرساني در كشورهاي اسلامي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1369، ص 59 – 73.93 ترجمه مقاله : «خواندن به قصد لذت». ويژگي اثر : تأليف ال.اي.جي استرانگ. نامه انجمن كتابداران ايران. 4، زمستان 1352، ص 4 – 15.94 ترجمه مقاله : «سياست اطلاعاتي جهان سوم براي قرن بيست و يكم». ويژگي اثر : تأليف ضياءالدين سردار. دانشمند، ويژهنامه اطلاعات. شهريور 1369، ص 85 – 87.95 ترجمه مقاله : «فراسوي مرزهاي زمان و مكان». ويژگي اثر : تأليف رابرت وج ورث. گزيده مقالات ايفلا (تركيه: 20- 26 اوت 1995). زير نظر عباس حري. تهران: كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران، 1375، ص 1 – 8.96 ترجمه مقاله : «كتابخانه ها در جمهوري خلق چين از سال 1949 به بعد». ويژگي اثر : تأليف تي ماجان. خبرنامه انجمن كتابداران ايران. 3، پاييز 1350، 6 – 16.97 ترجمه مقاله : «كتابشناسي علوم ابن كفاني». تأليف ج. ج. ويتكام. تحقيقات اسلامي (يادنامه دكتر احمد طاهري عراقي). 1 و

3، 1370، ص 161- 172. nbsp98 ترجمه مقاله : «گاه شماري در كتاب تاريخ الاطباء اسحاق بن حنين». ويژگي اثر : تأليف ف.و.زيمرمان. فصلنامه كتاب. 1، بهار 1375، ص 81 – 89.99 ترجمه مقاله : «مسئوليت اجتماعي دانشمندان». ويژگي اثر : تأليف برتراند راسل. فردوسي. 998، بهمن 1349، ص 10 – 11.100 ترجمه مقاله : «مك لوهان، جوانان و ادبيات». ويژگي اثر : تأليف الينور كامرون. نامه انجمن كتابداران ايران. 10، بهار 1352، ص 4 – 15.101 ترجمه مقاله : «وضع كنوني بشر». ويژگي اثر : نويسنده اريك فرم. فردوسي. 993، آذر 1349، ص 16 – 19 و ترجمه 172 مقاله براي جلدهاي مختلف دانشنامه جهان اسلام. تهران: بنياد دايره المعارف اسلامي، 1364 – 1370. .102 سخنراني در رابطه با : "رسانه كتاب در ايران و چشم انداز جهاني آن". ويژگي اثر : كتاب هفته. 28 آذر 1383، ص 18.103 سخنراني در رابطه با : افتتاحيه : ارتباط با منابع جهاني اطلاعات . ويژگي اثر : دانشگاه تهران با همكاري شركت اطلاع رساني نباء .دانشكده فني دانشگاه تهران:1376104 سخنراني در رابطه با : افتتاحيه كتاب و كتابخواني . ويژگي اثر : فرهنگسراي انديشه: 1375105 سخنراني در رابطه با : پردازش و انتقال اطلاعات . ويژگي اثر : يازدهمين نمايشگا بين المللي كتاب تهران

: نمايشگاه اطلاع رساني و فن آوري اطلاعات: 1377106 سخنراني در رابطه با : " جامعه شناسي پزوهش" . ويژگي اثر : همايش پزوهش و فرهنگ و جامعه. اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي خراسان؛ 1378107 سخنراني در رابطه با : " جايگاه كتابداري در عصر اطلاعات ". ويژگي اثر : انجمن كتابداري و اطلاع رساني ايران؛ شاخه خوزستان. آبان1383108 سخنراني در رابطه با : " راههايي براي مشاركت بهينه در دومين مرحله اجلاس جهاني سران درباره جامعه اطلاعاتي . ويژگي اثر : نخستين نشست تخصصي . تير 1383109 سخنراني در رابطه با : "اطلاعات خرد، اطلاعات كلان و نظام ملي اطلاع رساني"، ويژگي اثر : در سمينار توسعه نظام مديريت در اطلاعرساني و كتابداري (4- 5 آبان 1371).110 سخنراني در رابطه با : "اطلاعات و توسعه"، ويژگي اثر : در سمينار اطلاع رساني تحقيق و توسعه. تهران: مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي، شهريور 1371.111 سخنراني در رابطه با : "اطلاعات و گردش آن". ويژگي اثر : مركز اطلاع رساني جهاد سازندگي: شهريور 1373.112 سخنراني در رابطه با : "ايجاد شرايط مناسب آموزشي براي بهبود و ارتقاء انشاءنويسي". ويژگي اثر : ارائه شده در سمينار آموزش انشاء. (نيشابور: مركز تربيت معلم شيخ طوسي، 30 – 31 ارديبهشت 1372).113 سخنراني در رابطه با : "ايجاد مركز ملي اطلاعات پزشكي در ايران: طرح

پيشنهادي"، ويژگي اثر : در اولين سمينار نياز كتابداري و اطلاع رساني پزشكي در ايران (16- 17 اسفند 1367). مشهد: دانشگاه علوم پزشكي مشهد، [1367].114 سخنراني در رابطه با : "اينفوتراپي (اطلاع درماني) و جايگاه آن در اطلاعرساني پزشكي"، ويژگي اثر : در ششمين همايش ملي اطلاع رساني پزشكي (اصفهان 10- 11 ارديبهشت 1383).115 سخنراني در رابطه با : "تبلور اطلاعات در تكنولوژي و برخورد جهان سوم با اينگونه اطلاعات"، ويژگي اثر : در كنفرانس تكنولوژي و اطلاعات(3 تيرماه 1369).تهران:سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران،1371.116 سخنراني در رابطه با : "تشكيل بانك اطلاعات فرهنگي، گامي در جهت مقابله با تهاجم فرهنگي". ويژگي اثر : اطلاعات. 30 بهمن 1372.117 سخنراني در رابطه با : "جايگاه ترويج علم در جامعه اطلاعاتي" ويژگي اثر : دوره آموزش روزنامه نگاري و جامعه اطلاعاتي . اسفند 1384118 سخنراني در رابطه با : "دايره المعارفها: نگاه از درون" ويژگي اثر : دايرهالمعارف زن ايراني. جهاد دانشگاهي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي. مهر 1383.119 سخنراني در رابطه با : "روابط متقابل قوانين ملي و بين المللي حق مؤلف"، ويژگي اثر : در همايش حق مؤلف (اسفند 1380).120 سخنراني در رابطه با : "رويكرد اكولوژيكي به جامعه اطلاعاتي"، ويژگي اثر : در همايش جامعه اطلاعاتي، 1382. سخنراني افتتاحيه . كارگاه آموزشي پنجمين نمايشگاه كتاب و بانكهاي

اطلاعاتي : شركت مهندسي رز سيستم ؛1376121 سخنراني در رابطه با : "سواد اطلاعاتي و اخلاق اطلاع رساني . ويژگي اثر : پزوهشكده فرهنگ و هنر و ارتباطات ,گروه رسانه هاي الكترونيك. ارديبهشت 1383122 سخنراني در رابطه با : "ضرورت اصلاح برخي رويه هاي فرهنگي در ايران براي نيل به جامعه اطلاعاتي"، ويژگي اثر : در همايش علمي ايران و جامعه اطلاعاتي در سال 1400 هجري شمسي (25 - 27 آذر 1381).123 سخنراني در رابطه با : "طرح پيشنهادي براي تشكيل بانك اطلاعات فرهنگي". ويژگي اثر : ارائه شده در اولين سمينار ملي فرهنگ و توسعه. (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 24 – 26 مهر 1372).124 سخنراني در رابطه با : "علم اطلاع رساني و اهميت آن " . ويژگي اثر : گردهمايي مسئولين مراكز اطلاع رساني مجتمع ها و شركتهاي تابعه شركت ملي صنايع پتروشيمي . تهران : 1376125 سخنراني در رابطه با : "كتابداري و اطلاع رساني در رويارويي با دوگانگي اطلاعات با اشاراتي بر: سياستهاي كلان اطلاع رساني در ايران". ويژگي اثر : مشهد : دانشگاه فردوسي : خرداد 1378126 سخنراني در رابطه با : "مباني رشته ما". ويژگي اثر : در دانشگاه امام رضا . مشهد ، 2/9/85127 سخنراني در رابطه با : "مروري بر بانك مطالعات ايران شناسي". ويژگي اثر : ارائه شده در دومين همايش ملي

ايرانشناسي (تهران: بنياد ايرانشناسي، 30 آذر – 3 دي 1383).128 سخنراني در رابطه با : "نقش اطلاعات در برنامه ريزي خرد و كلان". ويژگي اثر : ارائه شده در دومين سمينار نقش اطلاعات و ارتباطات در تحول اداري (تهران: وزارت جهاد سازندگي، 6 – 7 مهر 1373).129 سخنراني در رابطه با : "نقش تخيل در آثار كودكان و نوجوانان" . ويژگي اثر : نشست ماهانه نقد آثار غير تخيلي . كتاب ماه كودك و نوجوان ؛ 1382130 سخنراني در رابطه با : "نقش خدمات اطلاعاتي در پيشرفت فرهنگي". ويژگي اثر : در سمينار بررسي تحليلي موانع و عوامل مؤثر در پيشرفتهاي فرهنگي (بيرجند، 11- 15 ارديبهشت 1365 )131 سخنراني در رابطه با : "نقش نظام آموزشي در توسعه كمي و كيفي نشر" ويژگي اثر : ، در دومين گردهمايي نقش اطلاع رساني در توسعه فرهنگي: كتاب و فن آوري اطلاعات (25- 26 بهمن ماه 1380).132 سخنراني در رابطه با : "نمايه ها به عنوان ملاكهاي ارزشگذاري نوشته هاي علمي"، ويژگي اثر : در همايش روش شناسي و فنون تحقيق (21- 19 بهمن 1376).محل ندارد133 سخنراني در رابطه با : "هنر حر بودن" . ويژگي اثر : ارائه شده در دومين كنگره فرهنگ عاشورا (11 – 13 خرداد 1375).134 سخنراني در رابطه با : ضرورت نظام مند بودن فعاليتهاي اطلاع رساني ويژگي اثر :

. وزارت جهاد سازندگي ، مركز تحقيقات اطلاع رساني . اتاق فكر ؛16 دي 1385135 طرحهاي پژوهشي: بررسي عوامل موثر بر تغيير رشته دانشجويان دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي در سال تحصيلي 82-83( در دست اجرا) طرحهاي پژوهشي: بررسي وضعيت اعتبار ويژه اعضاي هيات علمي دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران و تاثير آن بر توليدات علمي آنان ، 1385 ( در دست اجرا ) طرحهاي پژوهشي: بررسي وضعيت شيوه نامه هاي تدوين پايان نامه ، نشر مقاله در مجلات ، و انتشار كتاب در دانشگاه تهران و ارائه الگو براي اين گونه توليدات ، 1385 ( در دست اجرا) طرحهاي پژوهشي: طراحي «نظام ملي اطلاعرساني»، كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران؛1373-1375 طرحهاي پژوهشي: طراحي كتابخانه تخصصي و كانون ارجاعي در حوزه ساختمان و مسكن؛1376 طرحهاي پژوهشي: طراحي و اجراي بانك اطلاعات پژوهشهاي فرهنگي؛1374-1377 طرحهاي پژوهشي: طراحي و اجراي پايگاه پايان نامه هاي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي؛1382-1383 طرحهاي پژوهشي: طراحي و اجراي پروژه كامپيوتري كردن فهرستنويسي كتابهاي فارسي ؛ دفتر پزوهشهاي فرهنگي؛1367-1371 طرحهاي پژوهشي: طراحي و راه اندازي پايگاه اطلاعات عكس و عكاسي(دفتر پژوهش هاي فرهنگي)؛1372 طرحهاي پژوهشي: طراحي،راه اندازي و توسعه پايگاه مطالعات ايرانشناسي؛1376- طرحهاي پژوهشي: مجري طرح بررسي استنادهاي مقاله هاي مجله روانشناسي و علوم تربيتي؛1379-1380 طرحهاي پژوهشي: مجري طرح بررسي استنادهاي مقاله هاي مجله روانشناسي و علوم تربيتي؛1379- طرحهاي پژوهشي: مشاركت در طراحي و توسعه «شوراي عالي اطلاع رساني»؛1375 طرحهاي پژوهشي: مشاور امور كتابداري طرح فهرستگان ايران .

سازمان پزوهشهاي علمي و صنعتي ايران : 1368 nbsp149 طرحهاي پژوهشي: ناظر طرح بررسي كتابخانه هاي هنرستانهاي كشور و چگونگي استفاده هنرجويان از آنها. وزارت آموزش و پرورش ؛ معاونت آموزش فني و حرفه اي ؛ 1372 طرحهاي پژوهشي: ناظر طرح توسعه كتابخانهه اي عمومي كشور، هيئت امناي كتابخانه هاي عمومي؛1383 nbsp151 طرحهاي پژوهشي: ناظر طرح فهرست مطالب شهيد و شهادت در مطبوعات فارسي ايران. بنياد شهيد انقلاب اسلامي ؛1377 nbsp152 طرحهاي پژوهشي: ناظر طرح فهرستگان علوم انتظامي . مركز مطالعات و پزوهشهاي ناجا؛ 1376 طرحهاي پژوهشي: نظارت بر طرح نمايه سازي وصاياي شهدا . بنياد شهيد انقلاب اسلامي ؛1376 nbsp154 طرحهاي پژوهشي: نظارت بر طرح مسائل كتابخانه هاي آموزشگاهي ايران (وزارت آموزش و پرورش)؛1370-1371 طرحهاي پژوهشي: همكاري در طرح بررسي چگونگي دستيابي اعضاي هيات علمي دانشكدهعلوم دانشگاه تهران به مدارك و اطلاعات علمي؛ 1352 مصاحبه « همه چيز براي كتاب نخواندن مهياست». ويژگي اثر : جام جم . 13 آذر 1384، ص1و16157 مصاحبه «اطلاعشناسي صنعتي». ويژگي اثر : فرهنگ و صنعت. 52، خرداد 1384.158 مصاحبه «اين گفتگو پشت پرده ندارد». ويژگي اثر : خبرنامه انجمن كتابداري و اطلاع رساني ايران . س. پنجم ، شماره 1، (بهمن و اسفند 1384).159 مصاحبه «بانك اطلاعات فرهنگي». ويژگي اثر : فرهنگ و سينما. ارديبهشت 1369، ص 14

– 16.160 مصاحبه «جايزه ترويج علم ايران» . ويژگي اثر : مصاحبه. خبرنامه داخلي انجمن ترويج علم ايران. دي ماه 1385161 مصاحبه «چه كساني كتاب نميخوانند و چرا؟» ويژگي اثر : . ايران. 23 ارديبهشت 1375.162 مصاحبه «دايره المعارفها جلوهگاه جهان بيني جوامعند». ويژگي اثر : كيهان فرهنگي. 127، خرداد، تير 1375، ص 107- 109.163 مصاحبه «درباره فصلنامه كتاب »؛ ويژگي اثر : آبان 1375.164 مصاحبه «سرگذشتنامه و آثار » ويژگي اثر : آرشيو شفاهي . سازمان اسناد و كتابخانه ملي , معاونت اسناد ،1384165 مصاحبه «كتابخانه عمومي و توسعه فرهنگي». ويژگي اثر : پيام كتابخانه. 2 و 3، تابستان و پاييز 1371، ص29– 32.166 مصاحبه «كتابداري يا اطلاع رساني » . ويژگي اثر : ليبر: فصلنامه انجمن علمي – دانشجويي كتابداري و اطلاع رساني دانشگاه تهران . دوره دوم ، 4( زمستان 1384).167 مصاحبه «معلم دورترين روزها». ويژگي اثر : ايران. 27 آبان 1383.168 مصاحبه «ناكامي همايشها در بهبود اوضاع» ويژگي اثر : . ايران. 4 مهر 1383.169 يادداشت ها و نگرشها: " اشارهاي به فلسفه كتابداري". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 1، بهار170 يادداشت ها و نگرشها: " زمزمه كتابخانه ملي در شصت سالگي" . ويژگي اثر

: اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها. تهران: نشركتابدار، 1378، ص. 118-120171 يادداشت ها و نگرشها: " لجاجت علمي" . ويژگي اثر : اطلاع رساني : نگرش ها و پژوهش ها. تهران : نشركتابدار، 1378،ص. 164-166172 يادداشت ها و نگرشها: " مديريت رسانه ها ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نگرش ها و پژوهش ها . تهران : نشر كتابدار،1378، ص.231-235173 يادداشت ها و نگرشها: " هدايت گري در آموزش متوسطه ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها. تهران : نشركتابدار، 1387، ص. 202-203174 يادداشت ها و نگرشها: "آموزش كتابداري در ايران". ويژگي اثر : پيام كتابخانه، 4، زمستان 1372، ص 18- 21.175 يادداشت ها و نگرشها: "اطلاع باوري". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 4، تابستان 1375، ص 5176 يادداشت ها و نگرشها: "اطلاع رساني، رسالت آموزش عالي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3 و 4، پاييز و زمستان 1373،ص 5- 7.177 يادداشت ها و نگرشها: "اطلاع شناسي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3. پاييز 1372، ص 393- 395.178 يادداشت ها و نگرشها: "اقتصاد اطلاعات". ويژگي اثر : نشريه علوم تربيتي. 3- 4، سال 1368، ص 1- 4.179 يادداشت ها و نگرشها: "انتقال تجربه ها در دايره المعارف نگاري ايران معاصر. ويژگي اثر : كتاب

ماه كليات.12، آذر 1377، ص 8.180 يادداشت ها و نگرشها: "ايدز تكنولوژيكي. ويژگي اثر : اطلاع رساني:نگرشها و پژوهشها. تهران:نشر كتابدار، 1378،ص236-238181 يادداشت ها و نگرشها: "اينترنت در كتابخانه" ويژگي اثر : . كتاب ماه كليات.41 و 42، ارديبهشت و خرداد 1380، ص 40 – 41. . كتاب ماه كليات.41 و 42، ارديبهشت و خرداد 1380، ص 40 – 41.182 يادداشت ها و نگرشها: "برنامه ريزي آموزشي". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 204 - 206.183 يادداشت ها و نگرشها: "برنامه مديريت نظامهاي اطلاعاتي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3، پاييز 1380، ص 5- 6.184 يادداشت ها و نگرشها: "تأمل در مصرف". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 1. بهار 1377، ص 5- 6.185 يادداشت ها و نگرشها: "تداخل در وظايف سازماني". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 228- 230186 يادداشت ها و نگرشها: "تكثر يا وحدت". ويژگي اثر : اطلاعرساني:نگرشها و پژوهشها. تهران:نشر كتابدار، 1378،ص.28- 30.187 يادداشت ها و نگرشها: "جوان مسلمان، رسانه و موج چهارم". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3، پاييز 1376، ص 7- 9.188 يادداشت ها و نگرشها: "در جستوجوي هويت". ويژگي اثر : اطلاع رساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 13- 16.189

يادداشت ها و نگرشها: "دسترس پذيري. اطلاع رساني: نگرشها و پژوهشها. ويژگي اثر : تهران: نشر كتابدار ،1378،ص222- 227.190 يادداشت ها و نگرشها: "رويارويي با رسانه ها". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 23- 27.191 يادداشت ها و نگرشها: "سياست مجموعه سازي". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 219- 221.192 يادداشت ها و نگرشها: "ضرورت تبيين بهره وري در فعاليتهاي كتابداري و اطلاع رساني". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3، پاييز 1379، ص 12- 18.193 يادداشت ها و نگرشها: "عمر مجلات". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نظامها و فرآيندها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 170- 172.194 يادداشت ها و نگرشها: "گزارش سفر مالزي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 1، بهار 1375، ص 143- 160.195 يادداشت ها و نگرشها: "مرگ كتاب" . اطلاع رساني : نگرش ها و پژوهش ها . ويژگي اثر : تهران : نشر كتابدار، 1378، ص. 167-169196 يادداشت ها و نگرشها: "نيروي انساني كتابخانه ملي ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها . تهران: نشركتابدار، 1378197 يادداشت ها و نگرشها: "هدايت گري در آموزش ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها. تهران: نشركتابدار،1378 ، ص. 199-201

حريرچي، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320،

مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1342، دكتراى زبان و ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1354.

مرتبه علمى:

مربى زبان و ادبيات عربى در سال 1348، استاديار در سال 1356، دانشيار در سال 1363 و استاد زبان و ادبيات عربى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عضو فرهنگستان بين المللى زبان و ادبيات عربى سوريه، تدريس در دانشگاه تهران، تربيت 200 عضو هيأت علمى براى دانشگاههاى كشور، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 15

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات عربى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات عربى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حريرچيان، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1292 ش)، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر، متخلص به ساعى. در تهران متولد شد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى، در رشته ى علوم اقتصادى و روزنامه نگارى به تحصيلات ادامه داد و فارغ التحصيل شد، پس از آن همكارى با مطبوعات را آغاز كرد و به نشر آثار منظوم و منثور پرداخت. وى به منور مطالعه به كشورهاى اروپايى و آسيايى سفر كرد و پس از درگذشت سيد اشرف الدين، مدير روزنامه «نسيم شمال»، اقدام به تاسيس روزنامه اى با همين نام كرد. وى به فعاليتهاى ادبى علاقه مند بود و شعر را نيكو مى سرود. ساعى در بعضى انجمنهاى ادبى از جمله صائب شركت داشت. از آثار او: «گلزار ساعى»؛

«حميد و حميده»؛ «ماكسيم گوركى»؛ «آقاخان محلاتى و فرقه ى اسماعيليه»؛ «پنجاه و يك حكايت»؛ «ارفع نامه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (300 -298 /4)، سخنوران نامى معاصر (1693 -1689 /3)، مولفين كتب چاپى (215/5).

حريري، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1284 ش)، شاعر، نويسنده، روزنامه نگار و پزشك. در شهر تبريز به دنيا آمد و علوم ابتدايى و متوسطه را در همان شهر فراگرفت. وى از همدرسان شهريار و غلامحسين رعدى و حسنيعلى پسيان بود. از آنجا به تهران آمد و در رشته ى حقوق به تحصيل مشغول شد. پس از اخذ ليسانس به تبريز بازگشت و در آنجا به انتشار روزنامه ى مستعجل «ارديبهشت» پرداخت. حريرى پس از چندى به تهران آمد و با استاد ملك الشعرا بهار وهاشم افسر مصاحبت كرد و با رموز شعر و شاعرى آشنا شد. وى به اروپا سفر كرد و در رشته ى طب و داروسازى به تحصيل پرداخت و به درجه ى دكترى نايل آمد. سپس به تهران آمد و چندى با سمت دانشيارى در دانشكده ى پزشكى مشغول كار شد. سپس به اروپا مراجعت كرد و در پاريس اقامت گزيد. و براى برخى از مجلات پايتخت از جمله «يغما» و «وحيد» مقاله مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (113/1)، سخنوران نامى معاصر (1113 -1111 /2)، فرهنگ سخنوران (250).

حريري، قاسم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم بن على بن محمد عثمان حريرى حرامى مكنى به ابومحمد از ادباى مشهور ايرانى، از مردم بصره (و. قريه ميشان نزديك بصره 446- ف. بصره 515 يا 516 ه.ق.). وى از ايمه ى عصر خويش بود و در مقامه نگارى مهارت تام داشت و «مقامات حريرى» از شاهكارهاى ادب عرب از اوست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حزني مكرياني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1367 -1296 ق)، شاعر و روزنامه نگار. در مهاباد متولد شد. وى از آغاز جوانى به مسايل كردشناسى و تحقيق درباره ى زبان و ادبيات كردى و روزنامه نگارى علاقه مند بود. براى ادامه ى تحصيل به عراق رفت و براى نخستين بار در حلب چاپخانه كردستان را داير كرد و پس از آن در رواندوز، چاپخانه ى زارى كرمانجى را به كار انداخت. وى نخستين روزنامه نگار كرد و اولين كسى بود كه به چاپ و نشر آثار كردى و تحقيق درباره ى كرد و كردستان دست زد. حزنى در بغداد درگذشت و در اردبيل دفن شد. روزنامه هايى كه حزنى اداره مى كرد عبارتند از: «گوقارى روناكى»، اربيل 1936 ميلادى؛ «خونچه ى به هارستان»؛ «خوشى و تورشى»؛ «ئاوريكى پاشه وه»؛ «كوردستانى موكريان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (87 -86 /3).

حزين لاهيجي، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1181 -1103 ق)، اديب، عارف و شاعر، متخلص به حزين و معروف به شيخ على حزين. وى در اصفهان متولد شد. بعد از هجوم افاغنه در سال 1135 ق به اصفهان، از آن شهر فرارى شد و سرگردان، تا اينكه در سال 1146 ق از ترس نادرشاه به هند رفت و تا آخر عمر حدود سى و پنج سال در هندوستان زندگى كرد و در سال 1181 ق در حدود هفتاد و هشت سالگى در بنارس درگذشت و در همان شهر دفن شد. او از احفاد شيخ زاهد گيلانى، عارف معروف، بوده است و خطوط را بسيار نيكو مى نوشت و صاحب كمالات صورى و معنوى بود. او سرگذشت خود و حوادث و وقايع عصر خويش را با احوال و اوضاع سياسى به قلم شيوايى نوشته است. حزين با اكثر

علوم و فنون آشنايى كامل داشت. تاليفات متعددى در نظم و نثر به عربى و فارسى داشته كه مهمترين آنها عبارت اند از: «تذكره ى شعرا»؛ «تاريخ حزين»؛ «ديوان» اشعار؛ «كليات» شامل قصايد، قطعات و مثنويهاى «صفير دل»؛ «چمن و انجمن»؛ «مطمح الانظار»؛ «فرهنگنامه»؛ و «تذكارات العاشقين»، در برابر «ليلى و مجنون».[1]

(ع. بخش 1) (شيخ) محمدعلى بن ابوطالب لاهيجى اصفهانى (و. اصفهان 1103 ه.ق./ 1691 م.- ف. بنارس (هند) 1181 ه.ق./ 1767 م.). وى از اعقاب شيخ زاهد گيلانى است. اجدادش در لاهيجان سكونت داشتند و پدرش از آنجا به اصفهان رفت و محمدعلى در آن شهر تولد يافت، و در حمله افغانان از اصفهان بيرون شد، و پس از سفر در بلاد ايران و عراق و حجاز و يمن به هند شتافت و تا پايان عمر در آن ناحيه بود. حزين كتابى در احوال شاعران به نام «تذكره حزين» و سرگذشتى به نام «تاريخ حزين» دارد كه هر دو حاوى اطلاعات سودمندست. حزين ديوان اشعار خود را در چهار قسمت مدون كرده، و آن مشتمل بر انواع مختلف شعر است سخن او متوسط و مقرون به سادگى و روانى و حد فاصلى است ميان سبك شاعران قديم و سبك هندى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (189/7)، اعيان الشيعه (6/10)، تاريخ ادبيات ايران، براون (185 -182 ،94 -93 /4)، تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (381 -379 /2)، تاريخ تذكره هاى فارسى (359 -355 /1)، تذكره المعاصرين (82 -42)، لغت نامه (ذيل/ حزين لاهيجى)، دايرةالمعارف فارسى (843/1)، الذريعه (1001- 190 /21 ،235/9 ،356/3)، رياض العارفين (68)، ريحانه (42 -41 /2)، سبك شناسى (306 -305 /3)، سرآمدان

فرهنگ (301/1)، سفينه المحمود (625 -624 /2)، سيرى در شعر فارسى (150 -148)، شاعرى در هجوم منتقدان در شرح احوال و آثار حزين، شام غريبان (87 -86)، شخصيتهاى نامى (160 -159)، شرح حال رجال (229/3)، طرائق الحقائق (520/3)، فرهنگ ادبيات فارسى (181 -180)، فرهنگ سخنوران (252)، گنج سخن (137 -134 /3)، مولفين كتب چاپى (104 -102 /4)، مخزن الغرائب (805 -801 /1)، معجم المولفين (19/11)، نامها و نامدارهاى گيلان (397 -396).

حسابي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1281 ش)، فيزيكدان و استاد دانشگاه. در تهران متولد شد. در سال 1286 ش به بيروت عزيمت كرد و تحصيلات خود را تا سال 1297 ش در مدارس شبانه روزى فرانسويها و سپس آمريكاييها گذراند و به دريافت درجه ى كارشناسى نايل شد، سپس در رشته ى مهندسى راه فارغ التحصيل شد. وى براى ادامه ى تحصيل به فرانسه رفت، ابتدا در رشته ى برق، در مدرسه ى عالى الكتريسيته تحصيل كرد، پس از آن از دانشگاه سوربن به اخذ درجه ى دكترى فيزيك نايل شد. سپس به ايران آمد و به خدمات مهمى پرداخت، از جلمه: تاسيس درالمعلمين عالى، ايجاد اولين ايستگاه هواشناسى، نصب و راه اندازى اولين دستگاه راديولوژى در ايران، واژه گزينى علمى، نوشتن قانون دانشگاه و تاسيس دانشگاه تهران، تاسيس دانشكده ى علوم و رياست آن، پايه گذارى مدارس عشايرى، تاسيس اولين رصد خانه ى تعقيب ماهواره در شيراز، شركت در پايه گذار مركز مخابرات اسدآباد همدان، تصدى وزارت فرهنگ در دولت مصدق، تعيين ساعت ايران، پايه گذارى موسسه ى ژئوفيزيك دانشگاه تهران، تاسيس مركز اتمى، پايه گذارى مركز تحقيقات و رآكتور اتمى دانشگاه تهران در زمان رياست دانشكده ى علوم. حسابى استاد ممتاز دانشگاه تهران و مرد سال از سوى انستيتوى زيست نگارى بين المللى در

سال 1369 ش بود. وى علاوه بر تحقيق و انتشار مقاله و كتابهاى علمى در دوره هاى اول تا سوم مجلس سنا، نماينده ى انتصابى شهر تهران بود. در تهران درگذشت. در تفرش دفن شد. برخى از آثار وى: «دارالفنون آمريكايى بيروت»؛ «نامهاى ايرانى»؛ «ديدگانى فيزيكى»؛ كتابى در «الكتروديناميك»؛ «نگره كاهنربايى»؛ كتاب «ديدگان گوانتيك»؛ كتاب «فيزيك حالت جامد»؛ كتاب «وندها و گهواژه هاى فارسى»؛ «فيزيك دوره ى اول متوسطه».[1]

متولد 1282، فرزند معزالسلطان است. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در مدارس فرانسوى و آمريكائى بيروت به اتمام رسانيد و از دانشكده ى آمريكائى بيروت در رشته ى رياضيات فارغ التحصيل گرديد. مدتى در پاريس و شيكاگو ادامه ى تحصيل داد و درجه ى مهندسى راه و ساختمان و دكتراى فيزيك دريافت كرد. در آمريكا مدتى دستيار اينشتين رياضيدان و فيزيكدان معروف بود و رابطه ى خود را تا آخر عمر او حفظ كرد. پس از مراجعت به ايران، به استادى دانشگاه جديدالولاده ى تهران برگزيده شد و تدريجاً به معاونت و رياست دانشكده ى علوم رسيد. مدتى هم رياست دانشكده ى فنى تهران با او بود. در 1330 در كابينه ى دكتر محمد مصدق به وزارت فرهنگ منصوب شد، ولى دوران وزارت او طولانى نبود. مجدداً به دانشگاه بازگشت و به تدريس پرداخت. در انتخابات دوره ى اول سنا كه در 1328 انجام يافت، سناتور انتصابى تهران شد. او از رجال دانشمند و از فيزيكدانان خوب ايران است. علاوه بر اين، در مجامع بين المللى نيز شهرت داشته است. او در فارسى نويسى سليقه ى خاصى دارد و نظريات خود را در اين باره نوشته است. در زمينه ى فيزيك تأليفاتى دارد كه در دانشگاه تدريس مى شد. خيابان و چهارراه حسابى در شميران به نام

او نامگذارى شده است. در 1371 درگذشت.

محقق، فيزيكدان.

تولد: 1281، تهران.

درگذشت: 12 شهريور 1371، ژنو.

محمود حسابى، فرزند عباس معزالسلطنه اهل تفرش، در سن چهار سالگى كه سفارت ايران در بغداد به پدربزرگ ايشان واگذار شده بود به همراه خانواده به آن شهر رفت. پس از دو سال اقامت در بغداد به همراه خانواده به دمشق رفت و پس از يك سال به شهر بيروت عزيمت نمود. در سن هفت سالگى در مدرسه ى فرانسوى در بيروت به طور شبانه روزى مشغول تحصيل شد.

محمود حسابى تحصيلات ابتدايى را در همان مدرسه به پايان رسانيد. با آغاز دوره ى متوسطه كه مقارن با شروع جنگ جهانى اول بود مدرسه ى فرانسويان در بيروت تعطيل شد و از آن پس در منزل از يك معلم خصوصى درس گرفت و از مادر زبان فارسى آموخت و از جمله قرآن، گلستان و بوستان سعدى و غزليات حافظ و منشأت قائم مقام فراهانى را مطالعه نمود. وى پس از دو سال براى ادامه ى تحصيل به مدرسه ى آمريكايى بيروت وارد شد. ابتدا به دليل عدم آشنايى به زبان انگليسى وى را در كلاس اول ابتدايى ثبت نام كردند ولى در آخر سال تحصيلى زبان انگليسى را به خوبى فراگرفت و در امتحانات عمومى مدرسه شركت و مربيانش پذيرفتند كه به كلاس پنجم ارتقا يابد. پس از آن در كالج آمريكايى بيروت ثبت نام كرد. وى موفق شد كه پس از اتمام كالج تحصيلات عالى خود را شروع كند. در سال 1299 ليسانس علوم و ادبيات خود را از آنجا دريافت كرد. سپس در دانشكده ى مهندسى بيروت به تحصيل مشغول شد و مدرك مهندسى راه و ساختمان خود

را از آن مدرسه در سال 1301 دريافت كرد. وى همچنين به تحصيل علوم پزشكى و نجوم و رياضى در دانشگاه آمريكايى بيروت پرداخت و در رشته هاى زيست شناسى و برق به تحصيل مشغول شد. وى سپس در سال 1305 در مدرسه ى عالى معدن در پاريس مدرك خود را دريافت و در سال 1306 دكتراى فيزيك خود را از دانشگاه سربن پاريس اخذ نمود. از جمله فعاليت هاى وى پيش از آن كه به ايران باز گردد، ميتوان به اين موارد اشاره كرد: تعيين نقشه ى راه هاى لبنان، 1921 م.؛ انجام وظيفه به عنوان مهندس راه و ساختمان در اداره ى راه سوريه، 1302؛ مهندسى برق در راه آهن برقى دولتى فرانسه، 1304. دكترى حسابى در سال 1306 به ايران بازگشت و در ابتدا در وزارت فوايد عامه از دى ماه همان سال استخدام گرديد. از جمله ى فعاليتهاى وى مى توان به موارد زير اشاره نمود: تأسيس مدرسه ى مهندسى وزارت راه و تدريس در آن در سال 1307؛ نقشه كشى و نقشه بردارى راه هاى ساحلى ايران ميان بنادر خليج فارس از بوشهر تا بندر لنگه در سال 1307؛ تأسيس دارالمعلمين عالى (دانشسراى عالى) (1307)؛ ايجاد اولين ايستگاه هواشناسى (1310)؛ تأسيس اولين بيمارستان خصوصى ايران (گوهرشاد)، 1312؛ تهيه ى نقشه راه تهران به شمشك؛ نصب و راه اندازى اولين دستگاه راديولوژى كشور (1310)؛ شروع واژه گزينى علمى (1312)؛ تأسيس و همكارى در قانونگذارى دانشگاه تهران (1313)؛ تأسيس دانشكده ى فنى (1313)؛ و به عهده گيرى رياست آن تا سال 1315 و تدريس آن را به عهده گرفت و به تدريس فيزيك در آن پرداخت)؛ تأسيس نخستين رصدخانه براى پى گيرى اطلاعات ارسالى از ماهواره ها در شيراز؛ تعيين ساعت ايران؛

تأسيس مؤسسه ى ژئوفيزيك دانشگاه تهران؛ تأسيس مركز اتمى ايران؛ پايه گذارى اولين مدارس عشايرى، كردستان، 1330؛ اولين رييس هئيت مديره ى خلع يد از شركت نفت انگليس در دوران نخست وزيرى دكتر محمد مصدق؛ مدير عامل شركت ملى نفت ايران؛ وزير فرهنگ در دولت دكتر محمد مصدق؛ تدريس در دانشگاه تا سن نود سالگى؛ عضو دائمى شوراى اتمى شيكاگو؛ عضو آكادمى علوم نيويورك؛ عضو پيوسته شوراى دانشگاه؛ عضو شوراى عالى فرهنگ؛ عضو انجمن اصطلاحات علمى؛ رييس انجمن پژوهش فضاى ايران (هنگام تشكيل آن)؛ رييس انجمن ژئوفيزيك ايران (هنگام تشكيل آن) پايه گذارى انجمن موسيقى ايران، تشكيل فرهنگستان زبان ايران؛ تدوين قانون و تشكيل مؤسسه ى استاندار؛ تحقيق و مطالعات علمى در دانشگاه هاى جهان در كنار دانشمندانى نظير پروفسور انيشتن، شرودينگر، بورن، فرمى و چند فيزيكدان ديگر و تبادل نظر با برتراند راسل و آندره ژيد. وى تنها ايرانى شاگرد پروفسور آلبرت انيشتن بود و با زبان هاى فرانسوى، انگليسى، آلمانى و عربى آشنايى و نسبت به زبان هاى سانسكريت، يونانى، لاتين، پهلوى، اوستا، تركى و ايتاليايى اشراف داشت، علاوه بر نگارش مقاله ها و رساله هايى و قرائت برخى از آنها در كنفرانس هاى بين المللى، از جمله تأليفات وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: حساسيت سلول هاى فتوالكتريك؛ رساله ى راه ما به زبان فرانسوى، 1935 م.؛ نام هاى ايرانى (1329)؛ فيزيك جديد و فلسفه ايران باستان (1343)؛ توانايى زبان فارسى (1350)؛ كتاب فيزيك دوره ى اول متوسطه (1318)؛ ديدگانى فيزيك (مبحث تداخل و پراش نور، گردآورنده نيره حمزه و مهدى خاتمى، جلد اول، 1341، نشريه ى 724 دانشگاه)؛ الكتروديناميك، فيزيك، نگره ى كاهنربايى؛ فيزيك حالت جامد؛ ديگانى كوانتيك؛ دارالفنون امريكايى بيروت (بيروت، 1294، م.).

در سال 1366 در كنگره ى

شصت سال فيزك ايران از خدمات دكتر حسابى به عنوان «پدر فيزيك نوين ايران» قدردانى شد، جوايز ديگر استاد عبارتند از: استاد ممتاز دانشگاه تهران، 1350، دريافت نشان افتخار «كومان دو لژيون دونور»، بالاترين نشان علمى فرانسه، به مناسبت ارائه ى فرضيه بى نهايت بودن ذرات، نامزدى دكتر حسابى به عنوان مرد سال از سوى مؤسسه ى زيست نگارى بين المللى (آمريكا).

پروفسور محمود حسابى در 12 شهريور سال 1371 هنگام معالجه ى بيمارى قلب در بيمارستان دانشگاه ژنو بدرود حيات گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (90 -88 /3)، كيهان فرهنگى (س 4، ش 7، ص 15 -4)، مولفين كتب چاپى (24 -23 /6)، ميراث ماندگار (3 و 98 -83 /4).

حسام الواعظين ، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ميرزا محمد على علاقبند بن ملا اسماعيل بن على بن جعفر بن حسن اصفهانى. واعظ جليل، و فاضل محدث خبير، اديب شاعر و خطاط، از خطباى طراز اول اصفهان بلكه ايران به شمار مى رفت.

در 1301 متولد، و در شب جمعه 13 ربيع الاول سال 1381 وفات يافته، در يكى از اطاق هاى تكيه ى سيد العراقين مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت: آقا سيد محمود كليشادى، و ملا محمد حسين كرمانى، و آقا سيد محمد باقر درچه اى تحصيل نمود. سال ها در طهران ساكن، و به وسيله ى شمس العرفا در سلسله ى فقر [!] وارد شده و به تصفيه ى نفس پرداخته، سپس به اصفهان مراجعت نموده و به وعظ و ارشاد پرداخته، الحق واعظى شيرين بيان، و محدثى طليق اللسان بود. شعر خوب مى سرود، و خط نستعليق را در نهايت استادى مى نوشت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسامي، فاضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل حسامي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/8/10

زندگينامه علمي

اينجانب فاضل حسامي فرزند عباس متولد 1341 آبادان تحصيل دروس حوزوي تا خارج فقه نزد اساتيد بزرگواري چون حضرات حجج اسلام آقايان اسلامي . نواب ، خسرو شاهى، رجائي ، موسوي تهراني ، و صالحي افغاني و نيز حضرات آيات آقايان وجداني فخر (ره) پاياني ، ستوده ، بهبودي ، مومن ، مظاهري ، مكارم شيرازي و خاتم يزدي .تحصيل در زمينه الهيات و معارف اسلامي از سال 1365 تا پايان آن دوره در موسسه در راه حق قم. در سال 1369 براي ادامه تحصيل در رشته جامعه شناسي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني كه در آن زمان بنياد

فرهنگي باقرالعلوم(ع) نام داشت ، پذيرفته شدم و در سال 1377 در مقطع كارشناسي ارشد در رشته جامعه شناسي فارغ التحصيل شدم .به دليل علايق حوزوي ، موضوع پايان نامه صبغه جامعه شناسي فقه و نيز جامعه شناسي دين به خود گرفت .همزمان با تحصيل و در ادامه آن مسئوليت هاي اجرائي نيز عهده دار بودم كه مي توان مديريت تحصيلات تكميلي ، دبيري گروه جامعه شناسي ، مديريت مالي ، معاونت اداري - مالي و نيز دبير كلي انجمن فارغ التحصيلان موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) را نام برد

حسن زاده آملي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والعلم الاعلام آقا شيخ حسن حسن زاده آملى متولد 1307 شمسي از افاضل ممتاز حوزه علميه صاحب تقويم رسمى و تأليفات ارزنده است.

تولدش در آمل واقع شده و در مهد علم و تقوا تربيت يافته و دروس مقدماتى را تا متوسطه خوانده و بدروس علميه عربى پرداخته و سپس بتهران عزيمت نموده و از اساتيد بزرگ تهران چون مرحوم آيه الله آملى و آيه الله شعرانى و آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى و آيه الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و ديگران در رشته هاى علوم عقلى و نقلى استفاده نموده آنگاه بقم مهاجرت و رحل اقامت افكنده و از محضر آيات عظام حوزه علميه چون آيه الله آملى حاج ميرزا هاشم و ديگران بهره مند گرديده و در مدرسه علميه سعادت بتدريس فقه و اصول اشتغال دارد.

داراى تأليفات عديده اى مانند تقويم حسن زاده و 5 جلد شرح نهج البلاغه مرحوم ميرزا حبيب الله هاشمى خوئى از جلد 15 تا جلد 19 ميباشد. و كتابى در ولايت و غيره دارند كه 15 مجلد آن بطبع رسيده و بقيه

آماده براى طبع ميباشد.

مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى تقريظ مفصلى براى شرح ايشان مرقوم كه در اول جلد 15 شرح نهج البلاغه خوئى مذكور ميباشد و در آخر جلد 14 شرح مزبور درباره ى معظم له چنين نوشته اند:

(ثم ان حضره الفاضل الاديب العالم الاريب الجامع بين العلوم العقليه والنقليه والحائز للملكه العلميه والعمليه الشيخ المؤتمن الشيخ حسن الاملى ضاعف الله قدره و اجزل اجر له تصدى لشرح باقى كتاب نهج البلاغه و هوالحرى به والمتوقع منه و هو كما قال بعض الانصار كما قيل عذيقها المرجب و جذيلها المحكل فقد جربته سنوات عند قرائه مختلف العلوم على حاز الرتبه القصوى و فاز بالقدح المعلى و نرجو من الله له التوفيق و لنا.

العبد ابوالحسن الشعرانى

تأليفات و تصحيحات

آثار عرفاني و اخلاقي

لقاء الله

وحدت از ديدگاه عارف و حكيم

انه الحق

ولايت تكويني

عرفان و حكمت متعاليه

الهي نامه متن الهي نامه

انسان در عرف عرفان

كلمه عليا در توقيفيت اسماء

اصول و امّهات حكمي و عرفاني

تصحيح رساله مكاتبات

تصحيح و تعليق تمهيد القواعد

تصحيح . تعليق شرح فصوص قيصري

تصحيح و تحشيه رساله تحفة الملوك في السير و السلوك

مفاتيح المخازن

شرح فصوص الحكم

مشكاة القدس علي مصباح الأنس

شرح طايفه اي از اشعار و غزليات حافظ

نور علي نور در ذكر و ذاكر و مذكور

باب رحمت

نامه ها برنامه ها

قرآن و عرفان و برهان از هم جدايي ندارند

آثار فلسفي و منطقي

اتحاد عاقل به معقول

نصوص الحكم بر فصوص الحكم

رساله جعل

صد كلمه

تصحيح اسفار اربعه

تصحيح و تعليق كتاب نفس شفاء

رساله اي در تضاد

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله اي در حركت جوهري

ممدّ الهِمَم في شرح فصوص الحِكَم

رساله نفس الأمر

نهج الولايه

درر القلائد علي غررِ الفَرائد

النور المتَجَلّي في الظّهور الظِّلّي

مفاتيح الاَسرار لسلّاك الأسفار

سرح العيون في شرح العيون

گشتي در حركت

الحجج البالغة علي تجرد

النفس الناطقة

گنجينه گوهر روان

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله مُثُل

تصحيح و تعليق شرح اشارات

ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات

تصحيح و تعليق شفا

ترجمه و تعليقِ الجمع بين الرَّأيَين

رساله اعتقادات

الأصول الحكميّة

رساله رؤيا

من كيستم

رسالة في التضاد

دروس معرفت نفس

نثر الدراري علي نظم اللئالي

آثار فقهي

رساله اي در مسائل متفرقه فقهي

تعليقات علي العروة الوثقي في الفقه

وجيزه اي در مناسك حج

آثار تفسيري

تصحيح خلاصة المنهج

انسان و قرآن

آثار كلامي

خير الأثر در رد جبر و قدر

تقديم و تصحيح و تعليق رساله قضا و قدر محمد دهدار

ليلةالقدر و فاطمه عليها السلام

رسالة في الإمامة

رساله اي در كسب كلامي

فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب ربّ الأرباب

رسالة حول الرؤيا

آثار روايي

تصحيح نهج البلاغه

تصحيح سه كتاب (ابي الجعد ، نثر اللئالي ، طب الأئمّة)

تكملة منهاج البراعة

مصادر و مأاخذ نهج البلاغه

انسان كامل از ديدگاه نهج اليلاغه

شرح چهل حديث در معرفت نفس

رساله اي در اربعين

آثار رياضي و هيوي

دروس معرفة الوقت و القبلة

رساله كلّ في فلك يسبحون

رساله اي در تناهي ابعاد

تصحيح كتاب الإستيعاب في صنعة الأصطرلاب للبيروني

تعيين سمت قبله مدينه

الصحيفة العسجديّة في آلاتٍ رصديّة

الكوكب الدرّي في مطلع التّاريخ الهجري

رساله سي فصل

تعليق تحفة الأجِلَّة في معرفة القبلة

رساله قطب نما و قبله نما

تعليقه بر رساله مولا مظفر

رساله ميل كلّي

رساله ظِلّ

رساله تكسير دايره

تصحيح كتاب المناظر في كيفيّة الابصار

رساله اي در اختلاف منظر و انكسار نور

رسالة في تعيين البُعد بين المركزين و الأوج

رسالة في الصّبح و الشّفق

رساله اي پيرامون فنون رياضي

رساله اي در مطالب رياضي

دروس هيأت و ديگر رشته هاي رياضي

تصحيح و تعليق شرح جغميني

تصحيح و تعليق تحرير اصول اقليدس

تصحيح و تعليق اُكَرِ مانالاؤس

تصحيح و تعليق تحرير اُكَرِ ثاوذوسيوس

شرح زيج بهادري

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بر زيج الغ بيك

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بربيست باب

تصحيح و تعليق

تحرير مجسطي

استخراج جداول تقويم

تصحيح و تعليق الدّرّ المَكنون و الجوهر المَصون

دروس معرفت اوفاق

شرح قصيده كُنوز الأسماء

آثار ادبي

تقديم و تصحيح و تعليق نصاب الصِّبيان

تصحيح كليله و دمنه

تصحيح و اعراب اصول كافي

ديوان اشعار

قصيده يَنبوع الحياة

مصادر اشعار ديوان منصوب به امير المؤمنين

تعليقه بر باب توحيد حديقة الحقيقة

تصحيح گلستان سعدي

تعليقه بر قسمت معاني مطوَّل

امثال طبري

آثار متفرقه

تقديم و تصحيح و تعليق خزائن

هزار و يك نكته

هزار و يك كلمه

مجموعه مقالات

ده رساله فارسي

كشيكل

مصاحبات

مناجات علامه حسن زاده

- الهي، تا تو لبيك نگويي من كجا الهي گويم؟

- الهي، همه گويند: بده و حسن گويد: بگير

- الهي، همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد

- الهي، همه، حيوانات را در كوه و جنگل مي بينند و حسن در شهر و ده

- الهي، عمري آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم

- الهي، شكرت كه دنيايم آخرتم شد

- الهي، من در ذات خود متحيرم چه رسد به ذات تو

- الهي، شيدايي جانان را با حور و غلامان چه كار

- الهي، روزم را چون شبم روحاني بگردان و شبم را چون روز نوراني

- الهي، در جواني شكستم كه پيري، خود شكستگي است

- الهي، آن كه تو را دوست دارد، چگونه با خلق ات مهربان نيست؟

- الهي، اگر من بنده تو نيستم، تو كه مولاي من هستي!

- الهي، گرگ و پلنگ

را مي توان رام كرد با نفس سركش چه كنم؟

- الهي، اگر ستارالعيوب نبودي، ما از رسوايي چه مي كرديم؟!

- الهي، قربان لب و دهانم بروم كه به ذكر تو گويايند

توصيه هايى از علامه حسن زاده آملى

دهان روح و تن

انسان دو دهان دارد: يكى گوش كه دهان روح او است و ديگر دهان كه دهان تن او است. اين دو دهان خيلى محترم اند. انسان بايد خيلى مواظب آن ها باشد. يعنى بايد صادرات و واردات اين دهنها را خيلى مراقب باشد. آن هايى كه هرزه خوراك مى شوند، هرزه كار مى گردند. كسانى كه هرزه شنو مى شوند، هرزه گو مى گردند.

وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و كثيف مى شود. يعنى قلم او هرزه و نوشته هايش زهرآگين خواهد داشت. حضرت وصى، اميرالمؤمنين، عليه السلام فرمود: عمل نبات است و هيچ نبات از آب بى نياز نيست و آب ها گوناگون اند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و ميوه اش شيرين خواهد بود; و هر آبى كه پليد است، آن نبات هم پليد و ميوه او تلخ است.*

خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روييده شده است.

وقت اندك و كار بسيار

بدان كه بايد تخم و ريشه سعادت را در اين نشأ، در مزرعه دلت بكارى و غرس كنى. اين جا را درياب، اين جا جاى تجارت و كسب و كار است; و وقت هم خيلى كم است. وقت خيلى كم است و ابد در پيش داريم. اين جمله را از اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كنم، فرمود: «ردوهم ورود الهيم العطاش » ; يعنى شتران تشنه را

مى بينيد كه وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى كوشند و مى شتابند و از يكديگر سبقت مى گيرند كه خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پيغمبر و جوامع روايى كه گنج هاى رحمان اند اين چنين باشيد. بياييد به سوى اين منبع آب حيات كه قرآن و عترت است. وقت خيلى كم است و ما خيلى كار داريم. امروز و فردا نكنيد. امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببينيد، خواهيد ديد اكثر مردم به علت تسويف، به كيفر اعمال بد اين جاى خودشان مبتلا شده اند .» تسويف يعنى سوف سوف كردن، يعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال ديگر كردن.

وقت نيست، و بايد به جد بكوشيم تا خودمان را درست بسازيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسن زاده، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله حسن زاده

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

سال 54 قدم به حوزه علميه قم گذاشتم. دروس حوزه از ادبيات، معاني بيان، منطق، كلام، فلسفه، اصول، فقه و عرفان را گذراندم. سالياني هم در درس خارج شركت كردم. از سال 63 پا به عرصه ادبيات و هنر گذاشتم. در اين زمينه درس هاي ادبيات معاصر، آيين نگارش و ويرايش، ادبيات دراماتيك، داستان نويسى، نمايش نامه نويسى، فيلمبردارى، فيلنامه نويسى، نقد و تحليل فيلم، كارگرداني سينما، طراحي و نقاشى، عكاسي و ادبيات كودكان و نوجوانان را گذراندم. اكنون به عنوان مدير مسئول و سردبير سلام بچه ها و پوپك و سردبير سنجاقك و حديث زندگي ، فعاليت مي كنم.

حسن لغذه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعلى حسن بن عبداللَّه، معروف به لغذه (به ضم اول و سكون ثانى و فتح ثالث) يا لذكه، از ائمّه نحو و ادب و لغت، و هم طبقه با ابوحنيفه دينورى، و شاگرد زجّاج (متوفّى 310) بوده، و با او در علم مخالفت داشته، در [اواخر عمر خود را] عراق از حيث علم و ادب بى نظير بوده است.

كتب زير از اوست:

1- التسمية 2- خلق الانسان 3- خلق الفرس 4- ديوان اشعار 5- الرّد على ابن قتيبة فى غريب الحديث 6- الصفات 7- مختصر النحو 8- النوادر 9- نقض علل النحو 10- الهشاشة و البشاشه؛ و غيره.

سال وفاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسني اردكاني، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول حسني اردكاني

محل تولد : اردكان فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عبد الرسول حسني اردكاني در اردكان فارس شهرستان سپيدان متولد شدم. پس از اخذ مدرك تحصيلي ششم ابتدايى، با رتبه اول در ميان 36 نفر دانش آموز، در مدرسه آقا بابا خان شيراز سه سال طلبه بودم . در سال 43 به قم آمدم و با آيت الله مكارم و آيت الله رباني شيرازي آشنا شدم دو دوره درس خارج اصول آيت الله مكارم شركت كردم. مقداري از اصول را نزد آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله سبحاني استفاده كردم. با تاييد ستاد انقلاب فرهنگي و جامعه مدرسين حوزه علميه قم مدت 12 سال در دانشگاه تهران معارف اسلامي تدريس نمودم. مدت 8 سال در دانشگاه آزاد قم و سه سال در دانشگاه قم تفسير قرآن و نهج البلاغه تدريس نموده ام. شرح لمعه و

رسائل را نيز در حوزه تدريس نموده ام . از محضر آيت الله گلپايگانى، نوري همدانى، محمدي گيلانى، انصاري شيرازي و مقداري هم از محضر استاد مطهري استفاده كرده ام.

داراي مدرك ليسانس از دانشگاه قم مي باشم سال 1361، بيشتر از همه اصول و فقه و تفسير و عقايد را از محضر حضرت آيت الله مكارم شيرازي بهره مند شده ام. مدت ده سال از سال 64 تا سال 74 مسئول تبليغات اسلامي راه آهن استان مركزي از قم تا نزديك درود انجام وظيفه تبليغي داشته ام.قائم مقام معاونت تهذيب و اخلاق حوزه علميه قم مركز مديريت هستم. در ماه محرم 56 به جاي حضرت حجت الاسلام و المسلمين آيت الله مجد الدين محلاتي شيرازي در ايرانشهر دهه عاشورا سخنراني داشتم روز سوم بود،عصرها جلسه عقائد براي نسل جوان داشتم بعد از جلسه متوجه روحاني بزرگواري شدم كه در گوشه حسينيه نشسته بودند نزديك رفتم سلام و احترام كردم فرمود" سيد علي خامنه اي "هستم به ايرانشهر تبعيد شده ام. تا روز 13 محرم كه در ايرانشهر بودم شبانه روز در خدمتشان بودم شب ها كه سخنراني مي كردم حضور داشتند. چند بار با اساتيد دانشگاه شرفياب محضر ايشان شدم كه مورد لطف و عنايت خاص قرار دادند.

حسني آملي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي حسني آملي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

آدرس اينترنتي

زندگينامه علمي

فرزندي از پدر و مادري متدين در سال 1354 ديده به جهان گشود او را علي ناميدند او فرزند سوم خانواده بود دوران كودكي و نوجواني را در فضايي بي

آلايش روستا سپري كرد و با اتمام دوره راهنمايي عازم شهري بزرگ و معروف كه تاريخ طولاني در تشيع داشت و مركز حوزه هاي علمي شيعه به حساب مي آمد (قم) گرديد و در مدرسه شهيدين (بهشتي و قدوسي ره) مشغول به تحصيل در علوم ديني شد. در حدود ده سالي كه در اين مدرسه ساكن بود مراحل مقدمات و سطح دروس حوز هاي علميه را به پايان برد و هم زمان با شروع به تحصيل كتاب مكاسب و رسائل شيخ اعظم انصاري ره در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني مشغول به تحصيل در دوره كارشناسي معارف اسلامي گرديد.بعد از اتمام دروس سطح حوزه در دوره تخصصي فقه و اصو ل مدرسه شهيدين شركت كرده واز سوي ديگر همزمان با آن در دوره كارشناسي ارشد دين شناسي مؤسسه امام خميني قبول شده كه ادامه آن منجر به قبولي در رشته اديان در سطح دكتري همان مركز شد.لازم به ذكر است او از زماني كه توانايي تبليغ را پيدا كرده است به مدت ده سال هر زمان كه فرصتي حاصل مي شد به تبليغ در جامعه و دانشگاهاي كشور نيز مي پرداخت

حسني برقعي، عماد الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عماد الدين حسني برقعي (مبرقعي) ، به سال 1300 در مشهد چشم به جهان گشود. عماد دوازده ساله بود كه شعر سرود و بر اثر تشويق پدرش در اين فن پيشرفت فراوان نمود. عماد تنها شاعر و گوينده نبود. او با ادبيات جهان آشنايي داشت و با آنكه رغبتي به فراگيري زبان خارجي نداشت اما آثار ادبي مغرب زمين را مي خواند و بر برخي از آنها ارج مي نهاد.گه

گاه كه حال و حالتي داشت با صدايي گرم و شور انگيز نغمه مي سرود. و همچنين بر آهنگ هاي موزون دوستان موسيقي دان خود شعر مي گذاشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نسبت عماد الدين حسني برقعي به موسي مبرقع پسر امام محمد تقي (ع) ملقب به جواد مي رسد. عماد الدين از طرف پدر و مادر هر دو سيد است. پدرش سيد محمد تقي معين دفتر از صاحب منصبان آستان قدس رضوي و مادرش بي بي حرمت از خانواده اي صاحب ذوق و اهل ادب بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عماد الدين حسني برقعي دوازده ساله بود كه شعر سرود و بر اثر تشويق پدرش در اين فن پيشرفت فراوان نمود.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : عماد الدين حسني برقعي از ابتداي نوجواني سعي داشته است هر چه بتواند هنر بيشتري در خود خلق كند.

استادان و مربيان : عماد الدين حسني برقعي بر اثر تشويق پدر توانست يكي از شعراي معروف و شوريده حال خطه خراسان شود.

همسر و فرزندان : عماد الدين حسني برقعي يك بار ازدواج نمود ولي همسرش هشت ماه پس از ازدواج فوت كرد و شاعر ديگر همسري اختيار نكرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عماد الدين حسني برقعي تنها شاعر و گوينده نبود. او با ادبيات جهان آشنايي داشت و با آنكه رغبتي به فراگيري زبان خارجي نداشت اما آثار ادبي مغرب زمين را مي خواند و بر برخي از آنها ارج مي نهاد. گه گاه كه حال و حالتي داشت با صدايي گرم و شور انگيز نغمه مي سرود. و

همچنين بر آهنگ هاي موزون دوستان موسيقي دان خود شعر مي گذاشت.

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر غلامحسين يوسفي درباره شعر عماد الدين حسني برقعي و سبك او چنين اظهار نظر مي كند: « عماد كه به شعر ايرج و ساده گوئي و صداقت وي علاقه و توجهي بارز نشان مي دهد خود نيز در شعر زباني روان ، گويا ، گيرا ، زنده ، و پر احساس بكار مي برد ؛ كه در عين حال فصحيح و شيواست. » مهدي اخوان ثالث نيز دربارة شعر عماد چنين مي گويد: « سخن عماد چنانكه ديوانش گواهي مي دهد ، اغلب فصيح و بليغ و بلند است. اما اگر گواهي ترك اولي و فتوري در كلامش ديده شود ، بيشتر از آن جهت است كه: او بعد از سرودن و فرود آمدن از حال سرايش و تغني در مواليد طبع خود كمتر تجديد نظر و آرايش يا به قول خودش ( رتوش ) روا مي دارد... و اما نظير اين فتور گاهگاه و اندك در سخن همه كس حتي بزرگاني چون فدروسي و سعدي و حافظ نيز هست. كدام ژرف بين بي غرضي است كه منكر اين امر باشد؟ اگر اصالت و قدمت نسخه را يكسو نهيم ، بسياري موارد هست كه حتي در ديوان حافظ ، تصرف مردم بعضي شعرها را را حال خوشتر داده... اين امر طبيعي است كه چشمه ها و جويبار ها نيز جوشش و زلال آبشان هميشه به يك حال نيست... از اين رو من معتقدم كه اين فراز و فرودها در شعر شاعران اصيل امري طبيعي است و كمتر جاي

چند و چون دارد ، زيرا حال آدمي هم هميشه به يك منوال نيست.»

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ورقي چند از ديوان عماد

ويژگي اثر : مهدي اخوان ثالث در مقدمه اين كتاب شرح حال و زندگي نسبتا كاملي از عماد را تحرير نموده و منتشر گرديده كه بارها تجديد چاپ شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1از بهار تا شهريار ، تاليف حسنعلي محمدي ، ج 2 ، تهران ، انتشارات ارغنون ، ص 518

حسني بسطامي، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالرسول بن العالم الجليل ملا فضل الله بسطامى بن العلامه ملا نور محمد (از اعاظم شاگردان مرحوم حجه الاسلام شفتى اصفهانى) ميباشد. وى در سال 1290 شمسى در بسطام متولد شده و پس از رشد در سال 1348 قمرى براى تحصيل بقم آمده و ادبيات را از مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم نحوى و مرحوم حجه الاسلام اديب تهرانى فرا گرفته و سطوح را از آيه الله حاج شيخ على اصغر صالحى كرمانى و آيه الله العظمى آقاى نجفى مرعشى و مرحوم آيه الله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و مرحوم آيه الله حاج ميرزا شهاب همدانى و مرحوم آقا شيخ حسين گيلانى و مرحوم آيه الله حاج شيخ مهدى مازندرانى بپايان رسانيده و از درس خارج مرحوم آيه الله العظمى حجت و آيه الله خونسارى و ديگران استفاده نموده و پس از دوازده سال توقف در قم در سال 1360 قمرى مهاجرت به بسطام نموده و تاكنون بتلبيغ احكام و ترويج دين و اقامه جماعت اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسني گلستانه، محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، اديب و شاعر، متخلص به محمود. وى از سادات حسنى اصفهان بود كه به گلستانه مشهورند. مولف كتابى است به نام: «انيس الوحده و جليس الخلوه»، در اخلاق، در اين كتاب سودمند برخى از اشعار فارسى و تازى خود را آورده است و پيداست كه در شاعرى توانا بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (217)، الذريعه (269/2)، كشف الظنون (199).

حسني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر حسني

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/12/4

زندگينامه علمي

اينجانب علي اكبر حسني فرزند حبيب الله ، اسفند ماه 1317 در لنگرود گيلان متولد شدم و تا كلاس هفتم دبيرستان را همان جا گذراندم . در سال 1332 پدرم مرا به قم فرستاد و در مدرسه علميه خان ، حجره اي برايم فراهم شد. به سرعت و با پشتكار ، مقدمات از امثله ، صمديه ، سيوطي ، مغني ، مطول ، معالم ، قوانين و لمعتين را نزد علما و مدرسين آنروز خواندم ؛ رسائل و مكاسب شيخ انصاري (ره) را نيز خوانده و امتحان دادم .

در سال 1339 با اتمام كفايتين بمدت يكماه و نيم در درس خارج علمي و استدلالي آيت الله شيخ عباسعلي شاهرودي(ره) و نيز آيت الله اراكي(ره) شركت كردم و همه مطالب را به عربي نوشته و مورد تشويق واقع شدم كه متاسفانه در حملات ساواك به فيضيه ، در دوم فروردين 1342 از بين رفت .بعد از فوت آيت الله بروجردي (ره) در درس امام خميني (ره) شركت كردم . بعد از سه سال كه تبعيد ايشان به

تركيه و عراق پيش آمد ، به درس مراجع آن زمان آيات عظام گلپايگاني(ره) ، شريعتمداري(ره) ، حائري(ره) ، محقق داماد(ره) و ميرزا هاشم آملي(ره) مي رفتم. برخي از كتب آيت الله حكيم(ره) و آيت الله خوئي(ره) را استفاده و مطالعه مي كرديم ؛ اسفار را نزد علامه طباطبائي (ره) خواندم و فلسفه تطبيقي را نزد آقاي مهدي حائري(ره) و برخي دروس تكميلي را نزد مراجع فعلي خواندم .

حسني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسني

محل تولد : اروميه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 پس از اخذ ديپلم علوم تجربي از دبيرستان طالقاني اروميه، در مركز تربيت معلّم تهران قبول شدم، امّا به علّت علاقه وافر به تحصيل در حوزه علميّه جهت تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميّه حضرت وليعصر تبريز شدم و تا سال 1367 در اين حوزه مباركه مشغول بودم و شرح لمعه و اصول فقه مرحوم مظفر را با موفّقيّت به پايان بردم. در ضمن اين تحصيل به تدريس ادبيات عرب در اين حوزه پرداختم. در سال 1362 پس از اخذ ديپلم علوم تجربي از دبيرستان طالقاني اروميه، در مركز تربيت معلّم تهران قبول شدم، امّا به علّت علاقه وافر به تحصيل در حوزه علميّه جهت تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميّه حضرت وليعصر تبريز شدم و تا سال 1367 در اين حوزه مباركه مشغول بودم و شرح لمعه و اصول فقه مرحوم مظفر را با موفّقيّت به پايان بردم. در ضمن اين تحصيل به تدريس ادبيات عربي در اين حوزه پرداختم. اين مدّت در حوزه علميّه تبريز مقارن با وقوع جنگ تحميلي بود كه

دروس عقب افتاده در اثر شركت در جبهه هاي نبرد را در اوقات تعطيلي حوزه جبران مي كردم. در سال 1367 جهت ادامه تحصيل در حوزه علميّه قم، در مدرسه مباركه امام صادق(ع) كه زير نظر حضرت آيت الله سيّد مهدي روحاني اداره مي شد، حجره اي را گرفتم و در درس مكاسب حضرت آيت الله پاياني شركت و كتاب مكاسب شيخ انصاري را از ايشان بهره بردم. البته مبحث خيارات مكاسب را از محضر حضرت آيت الله سيدعلي محقق داماد فرا گرفتم و همزمان كتاب الرسائل شيخ انصاري را از آغاز تا انتها در محضر استاد حضرت آيت الله اعتمادي بودم كه تبحر و اسلوب بيان ايشان شاگردان را مجذوب درس مي كرد. در سال 1370 جلد اول كفاية الاصول را از محضر حضرت آيت الله مجد و جلد دوم را از محضر حضرت آيت الله موسوي تهراني بهره بردم. در سال 1372 در آزمون سراسري دانشگاهها در دو رشته حقوق و اقتصاد نظري در دانشگاه مفيد قم پذيرفته شدم كه به علّت علاقه به رشته حقوق، در اين رشته مشغول به تحصيل شدم. همزمان با دانشگاه در درس فلسفه حضرت استاد مومني شركت كردم و كتابهاي بدايه و نهاية الحكمه و شرح اشارات را از محضر ايشان بهره بردم و در ايام تعطيلي در طول سال تحصيلي دروس جنبي مثل عروض و قافيه و طب سنتّي را از محضر اين استاد فرزانه استفاده مي كردم. پس از اتمام دوره كارشناسي حقوق در سال 1376 در رشته حقوق جزا و جرم شناسي در دانشگاه مفيد پذيرفته شدم و پس از اتمام دوره تحصيل در

سال 1380 از پايان نامه كارشناسي ارشد تحت عنوان« انگيزه و تاثير آن در تحقق جرم» با درجه عالي دفاع كردم كه راهنمايي اين پايان نامه را جناب دكتر كوشا و مشاوره آن را جناب دكتر قربان نيا به عهده داشتند و داوري آن به عهده دكتر آشوري بود. در سال 1380 به عنوان پژوهشگر با مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه شروع به همكاري كردم. و در آغاز همكاري پروژه اي تحت عنوان تبيين آداب شرعي اجراي قصاص در جهت اصلاح آيين نامه ماده 293 آيين دادرسي كيفري را انجام دادم كه حاصل آن اصلاح آيين نامه مذكور در سال 1382 بود. هم زمان با اين پروژه در گروه تحقيقات جزائي مركز تحقيقات به امور پژوهشي مشغول شدم. كه حاصل آن مقالات متعددي است كه در مجموعه نظريات مشورتي فقهي كيفري و حقوقي منعكس شده و در آنها به مسائل مبتلابه در قوه قضائيه نظرهاي مشورتي داده شده است. از سال 1383 كه بررسي و آسيب شناسي و اصلاح و بازنگري قانون مجازات اسلامي در دستور كار مركز تحقيقات فقهي قرار گرفته به عنوان پژوهشگر با اين مركز همكاري دارم. از سال 1376 در درس خارج اصول وحيد خراساني و درس فقه حضرت آيت الله شيخ جواد تبريزي شركت مي كنم.

حسني، محمدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمدابراهيم حسني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

دوره ابتدائي وراهنمايي تحصيلي را درنور مازندران پشت سرگذاشتم.واز همان آغاز ذائقه ديني ام درمسابقات قرآن و...باكسب امتيازات درسطح استان بروزكرد.براي ادامه تحصيل به تهران آمدم.مقدمات دروس حوزوي ازجمله مبادي العربيه،شرح ابن عقيل،اخلاق وقرآن تخصصي،تاريخ،متون و عقائد

اسلامي و..رادركناردروس رايج تحصيلي و علوم روز درمحضر اساتيدي چون دكترچيت سازيان،دكتر جعفر پور،حاج علي اكبري،دكترسعيديان، استادمحفوظي،توجهي، علي اكبراشعري، استادمرحوم حدادي و استادادبيات دكترسيد عبدالمجيدحيرت سجادي(كه توان قلم ورمق حياتم را مديون تعليمات وتشويقات ايشانم)دردبيرستان شهيدمطهري(رشته علوم ومعارف اسلامي)گذراندم.درك محضرعلمي و اخلاقي حضرات آيات امامي كاشاني،امجد،ضياءآبادي وسيبويه (ره) و...آن سالها بسي غنيمت بود..

بعدازديپلم،بسال73باانتخاب،وانگيزه مناسبي كه داشتم،عليرغم قبولي دركنكور،به ادامه تحصيل دروس حوزوي با گزينش اساتيدبرتر درفضاهاي علمي ومعنوي مناسبي چون حوزه علميه امين الدوله ومروي پرداختم.دروس سطوح حوزه ازجمله سيوطي،مغني،لمعتين واصولين،معالم،رسائل ومكاسب وكفايتين رااز محضراساتيدبزرگواري چون افضل نژاد،جوادي افغاني،پورذهبي،مهاجري،علم الهدي،تقوايي،شريف زاده، دكترموسوي اصفهاني،مرحوم پاكتچي،دروازه اي وموسوي تبريزي(رحمهم الله)،ونوارهاي درسي استادصالحي ووجداني دركنارارتباط بامركزمديريت وبرخي اساتيد حوزه علميه قم فراگرفتم.علاوه براين غروب دوشنبه هايي پربارببهانه تنظيم آثار استادبزرگوارآيه الله سيداحمدعلم الهدي خراساني ازمحضرايشان بهره هاي فراواني بردم. آنسالها حضوردرپاي درس اخلاق و مواعظ آيه الله مرحوم حق شناس،مجتهدي(ره)،مهدوي كني وآيه الله مجتبي تهراني نيزبسي ارزشمندوماندگار بود.

محوربرخي فعاليتهاي تبلييي وقلمي بنده ازسال73تاكنون چنين است:

1-پيگيري نظام مندمطالعات وفيش برداري ازمنابع ومتون ديني ازجمله نهج البلاغه

2- تدوين،ترجمه،بررسي وتاليف كتب ومقالات وارتباط بامراكزپژوهشي وفرهنگي

3-ارائه مقالات به همايش ها،روزنامه هاومجلات علمي وتحقيقي قم وتهران

4- مديريت بروزوبلاگهاي ديني وهمكاري علمي باسايتها وفضاهاي مجازي

5- فعاليتهاي تبليغي درهيئات ومساجدوادارات تهران وشهرستان

حسيبي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1285.

درگذشت: آبان 1369، تهران.

كاظم حسيبى پس از تحصيلات متوسطه، مدرسه ى علوم سياسى تهران را براى ادامه ى تحصيل برگزيد و در سال 1307 جزو محصلين اعزامى به فرانسه رفت. رشته هاى مهندسى راه آهن و ذوب آهن و مس را گذرانيد و چون به ايران آمد در دانشگاه جنگ و دانشگاه تهران به تدريس مشغول

شد. چندى هم در اداره ى معاون و بنگاه آبيارى و بانك صنعتى كار مى كرد. در دوره ى هفدهم از تهران به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در تمام دوران فعاليت هاى سياسى دكتر محمد مصدق از او پيروى مى كرد. او از اعضاى فعال حزب ايران بود و در ملى شدن صنعت نفت فعاليت داشت. چند خطابه و رساله هم در همين موضوع از او چاپ شده است. رساله اى هم درباره ى خط و رسم الخط به چاپ رسانيد و در آن از تغيير خط طرفدارى كرد. رساله ى مذكور چگونه خط را بايد اصلاح كرد نام دارد (آذر 1345).

فرزند حاج محمدعلى تاجر چاى، در 1285 در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدائى را در مدرسه ى كماليه و تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى دارالفنون به پايان رسانيد و در 1304 ش به اخذ ديپلم با احراز رتبه اولى نائل آمد. آنگاه وارد مدرسه ى عالى حقوق گرديد و دوره ى مدرسه ى مزبور را پايان بخشيد و در آن مدرسه هم شاگرد اول شد.

كاظم حسيبى در 1307 ش در مسابقه اعزام محصل به اروپا شركت كرد و نفر اول شد و به فرانسه اعزام گرديد و پس از طى دو سال دوره ى عمومى وارد دانشكده ى پلى تكنيك پاريس شد و دوره ى مذكور را به پايان رسانيد و بعد، دو سال هم دوره ى مدرسه ى معدن را گذرانيد و در 1318 به ايران بازگشت و در اداره كل معادن وزارت پيشه و هنر استخدام گرديد و در همان سال به خدمت نظام وظيفه رفت (يادنامه ى صفحه ى 114). چندى هم در بنگاه آبيارى و بانك صنعتى و معدنى ايران اشتغال داشت.

مهندس حسيبى در 1320 وارد دانشگاه تهران شد

و با سمت دانشيار در دانشكده فنى مشغول تدريس گرديد و بعد به مقام استادى رسيد و علاوه بر تدريس در دانشگاه تهران، در دانشگاه جنگ هم تدريس مى نمود.

مهندس كاظم حسيبى پس از شهريور 1320 كانون مهندسين ايران را با همكاران ديگر مهندس خود تشكيل داد و بدين ترتيب وارد مسائل سياسى شد. اعضاء كانون مهندسين بعداً حزب ايران را تشكيل دادند. در دوره ى پانزدهم مجلس شوراى ملى كه لايحه دولت در مورد نفت به مجلس داده شد، حسيبى بيلان كامل 45 ساله شركت سابق نفت ايران و انگليس را تهيه كرد كه توسط حسين مكى در چند جلسه مجلس ايراد گرديد و در نتيجه ى اين نطق طولانى، عمر مجلس پانزدهم پايان پذيرفت و لايحه ى دولت به تصويب نرسيد.

پس از تصويب قانون ملى شدن صنعت نفت و نخست وزيرى دكتر محمد مصدق، مهندس حسيبى چندى معاون و قائم مقام وزارت دارائى بود. در سفر نخست وزير به شوراى امنيت و ديوان دادگسترى لايحه، مهندس حسيبى جزو هيئت بود و در تمام مدت زمامدارى مصدق، وى مشاور امور نفتى نخست وزير بود. در دوره ى هفدهم مجلس، حسيبى از تهران به وكالت مجلس انتخاب شد و غير از عضويت كميسيون نفت از طرف مجلس شوراى ملى عضويت خلع يد را عهده دار گرديد.

در كليه مذاكراتى كه بين دكتر مصدق و هيئت هاى مختلف پيرامون نفت انجام مى گرفت، حسيبى دخالت كامل داشت و نظريه ى نهائى تصميم گيرى از طرف او صادر مى شد. پس از كودتاى 28 مرداد 1332 مهندس حسيبى تحت تعقيب قرار گرفت. مدتى به حالت اختفاء در تهران بسر برد و سرانجام در قم دستگير و به زندان انتقال يافت. قريب يك ماه در

زندان بسر برد تا آزاد شد. پس از آزادى از زندان به كارى دعوت نشد حتى تدريس او را در دانشگاه لغو كردند. وفات وى در 1369 در تهران پس از يك بيمارى ممتد اتفاق افتاد. دوستان و ياران وى پس از مرگش يادنامه اى براى او انتشار دادند كه مبين مقام علمى و انسانى و مذهبى او بود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

حسين آبادي، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا شيخ محمّد جواد از علماى اعلام، و فقهاى اسلام، و از شاگردان شيخ محمّد حسن صاحب جواهر، و مجاز از ايشان بوده، تاريخ اجازه: 1265، و مجاز از شيخ مرتضى انصارى مى باشد.

وى را تأليفات چندى است كه از آن جمله است:

1- بحر البكاء، فارسى 2- بساتين الرياحين، در اصول فقه 3- ترجمه ي رساله ي نجاة العباد 4- ترتيب و تلخيص خلاصه (الاقوال) علاّمه حلّى كه به طبع رسيده است. 5- الرسالة الاحمديّة، به نام فرزندش آقا شيخ احمد صاحب عنوان 6- الرياحين، در فقه استدلالى 7- سراج الوهّاج، در شرح نتايج الاصول تأليف سيد ابراهيم قزوينى 8- كنوز اللئالى، در اصول فقه 9- النتايج، در اصول فقه [تقريرات سيد ابراهيم قزويني].

در ذى قعده سال 1312 وفات يافته، و در تكيه ي آقا حسين خوانسارى، در قبرى كه حاج شيخ محمد باقراصفهانى جهت خود تهيّه نموده بود مدفون گرديد (قبر در زير ديوار مابين تكيه آقا حسين و مادر شاهزاده در سردابه واقع است).

مشاراليه مدّت چهارده سال در طهران ساكن بوده، و در مسجد سراج الملك امامت و تدريس مى نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسين زاده، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس حسين زاده

محل تولد : زرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/8/1

زندگينامه علمي

فروردين سال 1355 شمسي در روستاي باب عبدان از توابع شهرستان زرند كرمان به دنيا آمدم. تحصيلات ابتدايي را تا سال چهارم در همان روستا پشت سر گذاشتم و در سال پنجم ابتدايي به دهستان دشتخاك از توابع شهرستان زرند عزيمت نمودم.

با ورود به دوره راهنمايي عازم شهرستان زرند شدم و دوران راهنمايي و دبيرستان

را در شهرستان مذكور به پايان رساندم و در سال 1373 در رشته رياضي و فيزيك فارغ التحصيل گرديدم در سال 1374 با قبولي در آزمون ورودي حوزه علميه به قم آمدم و در مدرسه علميه امام مهدي موعود (عج) واقع در نيروگاه دروس حوزوي را آغاز نمودم.

دروس مقدماتي و ادبيات عرب را به مدت سه سال در مدرسه فوق الذكر به پايان رساندم و سال چهارم وارد مدرسه علميه معصوميه (س) شدم و ادامه دروس مقدماتي را تا سال ششم در آن مدرسه تكميل كردم.

در طول سه سال كه در مدرسه معصوميه مشغول به تحصيل بودم در كنار دروس اصلي حوزه مكالمه عربي را به صورت تخصصي فرا گرفتم و در طول اين مدت مقالات متعددي به زبان عربي به رشته تحرير در آوردم كه دو مقاله در مجله تخصصي «النافذه» به چاپ رسيد.

بعد از اتمام دروس مقدماتي ، دروس سطح را در مدرسه آيةالله گلپايگاني آغاز نمودم و از محضر اساتيدي چون حجةالاسلام و المسلمين حضرات آقايان فقيهي، تهراني، حسيني، ديباجي اصفهاني، طاهري مازندراني، خسروشاهي و ديگران كسب علم نمودم و از علوم وافر و اخلاقيات آن اساتيد بهره بردم در كنار دروس سطح و اصلي حوزه هم زمان در رشته تخصصي تبليغ مشغول به تحصيل شدم و در سال 1384 در رشته كارشناسي تبليغ فارغ التحصيل گرديدم و پس از آن در كارشناسي ارشد تبليغ ادامه تحصيل دادم هم اكنون در دروس خارج فقه و اصول از محضر حضرات آيات وحيد خراساني و مكارم شيرازي (حفظه الله) بهره مي برم.

علاوه بر تحصيل در رشته تخصصي تبليغ دوره آموزشي روايت سيره

شهدا و دوره مديريت مسجد را فرا گرفتم و به عنوان يكي از محققان مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه قم به سؤالاتي كه از آن مركز دريافت مي كنم پاسخ مي گويم و در كنار دروس حوزوي به امر تحقيق و پژوهش و تبليغ مي پردازم و به شكر خدا از سال 1379 كه ملبس به لباس مقدس روحانيت گرديدم در ايام تبليغي توفيق تبليغ دين و نشر احكام الهي را در شهرها و روستاهاي مختلف كسب كرده ام و با اقشار مختلف جامعه در ارتباط بوده ام.

ان شاء الله همه ي اين فعاليت ها مورد قبول درگاه الهي قرار گيرد. والسلام عباس حسين زاده.

حسين زاده، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، روزنامه نگار.

تولد: 4 بهمن 1320، بجنورد.

درگذشت: 4 بهمن 1368، تهران.

منصور حسين زاده تحصيلات عالى خود را در دانشكده ى علوم ارتباطات اجتماعى به پايان رسانيد. مدتى در مدارس شهرستان بجنورد به آموزگارى پرداخت. در سال 1335 براى معالجه ى بيمارى كليوى و پيوند كليه راهى آمريكا شد و پس از انقلاب اسلامى در سال 1358 به ايران بازگشت و در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى مشغول به كار شد. از سال 1362 در روزنامه ى «كيهان» مشغول شد و به كار روزنامه نگارى پرداخت. به عنوان يك روزنامه نگار و محقق با سرويس فرهنگى- هنرى روزنامه «كيهان»، «كيهان بچه ها»، «كيهان فرهنگى» و «كيهان علمى» همكارى داشت و نتايج بخشى از مطالعات تحقيقى خود را نيز در شماره هاى مختلف «كيهان سال» ارائه كرد.

در آبان ماه 1368 به عنوان مأمور از روزنامه ى «كيهان» به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى منتقل شد تا به تلاش هاى مستمر خود براى نشريه اى تخصصى در زمينه ى روزنامه نگارى عينيت بخشد.

وى در واقع بانى نشر فصلنامه ى مطالعاتى و تحقيقاتى در وسايل ارتباط جمعى به نام «رسانه» شد كه از سوى مركز گسترش آموزش رسانه ها پس از فوت وى از سال 1369 انتشار يافت.

از جمله آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تاريخ مجلات كودكان و نوجوانان (اين كتاب در دهمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران به عنوان كتاب برگزيده اعلام شد) و چاپ «قصه ى انسانها» در «كيهان بچه ها».

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسين مقدم، يحيي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يحيي حسين مقدم

محل تولد : نكاء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

بعد از گذراندن دوره مكتب خانه در روستاي محل ولادت (سوچلما از توابع شهرستان نكاء) وارد حوزه علميه رستمكلأ (از توابع شهرستان بهشهر مازندران) شدم و از محضر آيت الله ابوالحسن ايازي تا سال 1349 شمسي استفاده كردم، دوره مقدمات و قسمتي از لمعين و معالم الاصول را در آن حوزه خواندم.

و در سال 1349 هجري شمسي روز شهادت امام همام موسي بن جعفر(ع) وارد حوزه علميه قم عش آل محمد(ص) صانها الله عن الحوادث شدم و دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگواري كه قبلاً نام آنها ذكر شده تلمذ نمودم. تا اينكه از حدود سال 54 و 55 در درس خارج آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي و آيت الله مكارم و آيت الله مشكيني و اساتيد ديگري كه نام آنها را قبلاً ذكر كرم شركت نمودم. و مدت سه سال بعد از پيروزي انقلاب در موسسه در راه حق از محضر آيت الله مصباح يزدي استفاده كردم.

لازم به ذكر است در ايام تابستان قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران

و بعد از آن تا سال 1363 هجري شمسي در روستاي بادالسبر از توابع شهرستان نكاء در محضر آيت الله سيد خليل محمدي بادالسبري مشغول تحصيل بوده و در ضمن تدريس نيز مي نمودم.

حسينعلي پور، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد حسينعلي پور

محل تولد : جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

سال 1346 هجري شمسي به تبريز آمدم و در مدرسه طالبيه تبريز زير نظر حجة الاسلام آقاي وثوقي به دروس حوزوي مشغول شدم (آقاي وثوقي هم اكنون از اساتيد حوزه هاي علميه تبريز هستند) جامع المقدمات، باب رابع مغني، حاشيه، معالم و بخش اوامر قوانين ميرزاي قمي را در تبريز خواندم. در سال 1349 به قم آمدم و از آن زمان تاكنون در قم هستم. اولين استادم آية الله علوي گرگاني بود كه در درس شرح لمعه او حاضر مي شدم و در درس لمعه آية الله محفوظي هم شركت كردم و بقيه را از آقاي شيخ علي پناه اشتهاردي درس گرفتم. استاد رسائل و مكاسب و كفايه ام آقايان ميرزا يدالله و حاج ميرزا محسن دوزدوزاني بودند. از افراد ديگري هم اين كتابها را درس گرفته ام، لكن عمده اين حضراتند. از سال 1358 در درس خارج آيةالله تبريزي و نوري شركت كردم در درس آية الله نوري همداني فقط چهار سال شركت داشتم ولي در درس آية الله تبريزي بيش از 12 سال مرتب نشسته ام. شرح منظومه را از آية الله شيرازي انصاري خواندم. نهاية الحكمه را از آية الله مصباح خوانده ام. شرح اشارات جلد دوم و سوم را از آية الله حسن زاده آملي درس گرفته ام. شرح فصوص قيصري و مصباح الانس

را نيز از ايشان خوانده ام. سه جلد اول، دوم و سوم اسفار را هم از ايشان درس گرفته ام. بخشي از جلد 6 و 7 را از آية الله جوادي آملي تلمذ كرده ام. تمهيد القواعد را از آية الله جوادي آملي خوانده ام. دروس عرفان و فلسفي را با توضيحات كامل، يادداشت دارم. همه دروس اعتقادي آية الله سبحاني را گذرنده ام و در درسهاي اعتقادي پنجشنبه هاي آية الله مكارم شيرازي شركت مي كردم و در امتحان پاياني اين دروس، با نمره خوب قبول شدم و به همين مناسبت براي ما جوايزي در نظر گرفته و جوايزي هم اكنون با مهر مدرسه اميرالمؤمنين موجود است. در يك دوره دو ماهه دروس حضرات اساتيد در مدرسه حقاني پس از انقلاب اسلامي شركت كردم. برخي از اساتيد آن كلاسها عبارت بودند از:

آيةالله نوري همداني، آيةالله تسخيري كه درباره ماركسيسم تدريس مي كرد، آقاي سيدمنيرالدين هاشمي شيرازي كه درس اقتصاد مي گفت، آقاي خاك كه درباره سازمان مجاهدين خلق(منافقين) تدريس مي كرد و...

حسيني ادياني، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مسلم حسيني ادياني

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

حسيني اشكوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شب 13 ربيع الاول سال 1350 ق در نجف اشرف متولد شده.

مرحوم پدرش حاج سيد على اشكورى از شاگردان آيت الله شيخ ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ شعبان گيلانى بود و مقدارى از تقريرات اصولى و فقهى آقا ضياء را نوشته است.

جدش سيد حسن بن سيدعلى بن سيد معصوم حسينى اشكورى از يكى از محال گيلان به نحف اشرف هجرت نموده و از شاگردان آيت الله آخوند خراسانى بود و حدود سال 1367 در نجف بدرود حيات گفت.

نزد اساتيد برجسته ى نجف تحصيلات مقدمات و سطوح را به پايان رساند و در خصوص علوم ادبى عرب تخصص پيدا نموده و كوشش زيادى كرده است.

در سن هيجده سالگى ترك تحصيل نموده از نجف به بغداد رفتند و چهارسال به كسب اشتغال داشته و وضع مادى و كسبشان بسيار خوب بود، اما چون در خود قدرت انجام كارهاى علمى مى ديدند خود لازم دانستند كه در اين راه بذل مساعى كنند لذا به نجف بازگشته و به ادامه ى تحصيل پرداختند.

در نجف اشرف از سال 1378 ق به كار نويسندگى و تحقيق و تصحيح كتابهاى علمى عربى پرداخته و در راه احياء و زنده نمودن كتب قدما تا توانستند جديت كرده و در ظرف چند سال پاره اى از كتابهاى مهم را تحقيق و چاپ نمودند.

در اثر پيش آمدهائى ناگزير به سال 1391 ه به قم هجرت نموده و مشغول به تاليف و تحقيق شده اند.

بيشتر اوقاتشان صرف مى شود در تاليف كتاب «مولفات الاماميه العربيه» كه بيش از صد جلد مى باشد، و كتاب «الاسماء و مصادر» كه

بيش از پنجاه جلد مى باشد و «فهرست كتابخانه ى آيت الله مرعشى» كه حدود بيست جلد مى باشد.

سيد احمد حسينى اشكورى فرزند عالم ربانى و زاهد سبحانى حاج سيد على فرزند سيد حسن اشكورى در شب سيزدهم ربيع الاول 1350 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در آنجا نشو و نما يافته و علوم اوليه و اوليات علوم دينيه را نزد افاضل علماء و مدرسين نجف خوانده و دروس عاليه را نيز به سبك سنتى معموله در نجف اشرف در خدمت جماعتى از برزگان آن سامان به اتمام رسانده.

و اكثر از درسهاى خصوصى استفاده كرده و پس از فراغت از آن در سال 1380 ق به تأليف و به تحقيق پرداخته و شوق مفرطى به مطالعه و تحقيق آثار بزرگان داشته و موفق به مطالعه و بررسى صدها كتاب نويسندگان و مولفين شده و مسافرتها به داخل و خارج كشور براى مطالعه و ديدن كتب مطبوعه و غيره نموده است.

در اواخر 1391 قمرى منتقل به ايران و در قم رحل اقامت افكنده و به تأليف و تحقيق و مباحثات پرداخته و از بسيارى از شهرها و استانها ديدن نموده و درباره كتب مخطوطه كاوش و تفحص به عمل آورده و از كتابخانه هاى عمومى و خصوصى ديدن كرده و بر بسيارى از مصادر صالحه و كتب مخطوطه قديمه كه از مواريث اسلامى بوده راه يافته و استفاده نموده و ده ها كتاب كه از دانشمندان قديم بوده به تحقيق ايشان به عراق و ايران و بيروت به طبع رسيده است.

و از كارها و تاسيسات ايشانست (مجمع الذخائر الاسلاميه) در قم و از تأليفات به چاپ رسسيده معظم له كتب

زير است:

1- الامام الحكيم در سال 1385 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

2- الامام الثائر در سال 1386 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

3- الامام الشاهرودى در سال 1386 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

4- فهرست مخطوطات رشتى كه به كتابخانه آيت اللَّه الحكيم اهداء شده.

5- فهرست مخطوطات خزينه اميرالمؤمنين عليه السلام كه در سال 1391 ق به طبع رسيده.

6- زندگانى شريف مرتضى در سال 1385 ق به طبع رسيده.

7- دليل المخطوطات كه جزء اول آن در سال 1397 در قم به طبع رسيده.

8- التعريف بالتراث مقالاتى كه در مجله هادى چاپ شده.

9- فهرست مخطوطات كتابخانه آيت اللَّه گلپايگانى كه جزء اول آن در سال 1357 به طبع رسيده است.

10- فهرست مخطوطات كتابخانه آيت اللَّه مرعشى (ره) كه تاكنون بيست جلد آن به طبع رسيده است.

11- تراجم الرجال در قم چاپ شده.

12- اجازات الحديث علامه مجلسى در سال 1410 ق در قم چاپ شده.

13- تلامذه شاگردان مجلسى در قم چاپ شده.

از كتابهائى كه به عربى ترجمه نموده اند

1- القرآن فى الاسلام در سال 1393 ق در بيروت چاپ شده.

2- رابطه العالم الاسلامى.

و از تأليفات چاپ نشده ايشان كتب زير است:

1- مهذب الذريعه الى تصانيف الشيعه.

2- المفصل فى تراجم الاعلام.

3- حديث جوله.

4- نهج البلاغه فى الشعر العربى.

5- معجم الاعلام الاماميه.

6- مولفات الزيديه.

7- قضيه حياتى.

8- من كل لون (از هر رنگى).

9- فهرست مخطوطات كتابخانه حكيم در نجف.

10- التراث العربى در كتابخانه آيت اللَّه مرعشى.

11- اجازات الحديث.

12- معجم المولفات القرانيه.

13- احسن المواثر فى اعلام القرن الخامس العشر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حسيني اصفهاني، غياث الدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(يا محمد) بن على اميران حسينى، از فضلاى قرن نهم هجرى است. در بدخشان ساكن بوده، و در سال

879 كتاب معروف خود را به نام «دانشنامه ى جهان» در حكمت طبيعى در ضمن ده فصل، و خاتمه در تشريح، به نام سلطان محمودبن ابوسعيد بهادرخان بن ميران شاه بن امير تيمور گوركانى تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني اصفهاني، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد صادق، خطيب اديب، و عالم جليل، مؤلف كتاب «مشرق التوحيد» در اصول دين به فارسى، كه آن را به اسم فتح على شاه قاجار در سال 1250 تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسيني اصفهاني، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمدباقر، واعظ كامل، مؤلف: 1 - جارح العينين فى مصائب الحسين عليه السلام كه آن را در سال 1222 به نام فتح على شاه تأليف نموده 2 - عين الدموع؛ و غيره مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني اصفهاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد اسماعيل حسينى بيرجندى، عالم زاهد، مؤلف رساله در صبح و شفق، و متوفى به سال 1305.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني اصفهاني، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضي حسيني اصفهاني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن دوران دبستان و دبيرستان در زمان سيكل دوم (قبل از ديپلم) بود كه با وضعيت نامناسب مدارس در دوران شاهنشاهي در سال 1351 – 1352 دروس مدارس را ترك گفته و يك مرتبه عشق دروس حوزوي و تحصيل علم در من زنده شد. با علاقه وافري در كنار دروس كلاسيك درس جامع المقدمات را به طور خصوصي نزد استادي شروع به خواندن كردم و كم كم به حوزه علميه در اصفهان ، مدرسه ذوالفقار پاي گذاردم. اساتيد بزرگواري مانند آيت الله حسن امامي، استادبزرگوار حاج آقا فقيه(حاج شيخ علي اكبر)، استاد بزرگوار حاج آقا صحبت ابطحي و ديگر اساتيد را تلمذ نموده و كتابهاي ادبيات و دوره سطح تا لمعتين را در آن مدرسه به اتمام رسانيدم. آنگاه به حوزه علميه قم مشرف شديم كه حدود 1357 بود. و بقيه كتب دوره سطح را از رسائل و كاسب و منطق مظفر و معالم الديني تا به دروس خارج فقه و اصول را به طور پيوسته در كنار اساتيد بزرگوار همانند مرحوم آيت الله ستوده، آيت الله اعتمادي- دوزدوزاني – مظاهري- غير خواندم و كم كم در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام فاضل لنكراني- مكارم شيرازي – مرحوم حاج شيخ جواد آقا تبريزي – وحيد خراساني- نوري همداني- شركت ميكردم و البته دروس جنبي

ديگر همانند تفسير – علم رجال- مباحث كلامي و دروس ديگر را به طور جزوه ها و غيره را اشتغال داشتيم و در امتحانات حوزه شركت داشتيم. بعد از حضور در دروس خارج در كنار آن به حضور در مجالس تفسير علاقه وافري داشتم . در جلسه تفسير آيت الله خزعلي شركت داشتم و با عشق به آن درس و عمق در آن به حفظ قرآن مشغول شدم و بيشتر قرآن را حفظ كرده و در كنار آن عشق به تفسير در بنده زنده شد. كه نخست بيشتر تفسير نمونه را به طور كامل مطالعه كردم براي اينكه حفظ آيات در ذهن بنده بيشتر استقرار يابد. آنگاه مجموعه تفسير الميزان را مطالعه عميق نمودم و از آن نسخه برداري كردم. پي بردم برخي از مقالاتي هست كه بايد از قرآن استخراج شود ، در اينجا زمينه با عشق وافري كه داشتم برخي از مقالات را استخراج نمودم از قبيل : توحيد نظري، و عملي ، يهوديت و مسيحيت ، ولايت و امامت، هنر و ديگر مقالات كه در قرآن زياد بر آن تكيه شده و در همين دوران بود كه كتابهاي نوشته شده تا كنون به حدود 45 عدد ميرسد و بيشترين و بلكه همه آنها دقيقا در خصوص دردها و امور مبتلابه مردم است و حتي برخي از اساتيد با نظارت بر آنها اظهار داشته اند كه شما دقيقا روي دردهاي محسوس و ملموث جامعه قلم ميزنيد. اميدوارم خداوند با منتي كه بر بنده حقير نموده منت خودرا از بنده حقير دريق ندارد تا بتوانم دينم را به اسلام و مسلمين ايفا بنمايم .

از همكاري و لطف شما در اين زمينه كه بنده حقير را تفقه نمود، به كمال تشكر و قدرداني مي نمايم . والسلام

حسيني حايري، عزالدين حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 917 ق)، عالم امايم، اديب و شاعر. اصل وى از خراسان بوده است. با شيخ ابراهيم كفعمى معاصر بود و به گفته ى علامه مجلسى بر كفعمى سمت استادى داشت و با وى مراسلات نظمى و نثرى داشت. كفعمى در حاحشيه ى «مصباح الائمه» خويش او را به عزالاسلام و المسلمين ابوالفضائل مى ستايد. از آثار وى: «تحفه الابرار فى مناقب الائمه الاطهار (ع)»، مشتمل بر احاديثى از شصت كتاب ارزشمند عامه؛ «حاشيه ى عمدةالطالب فى نسب آل ابى طالب»؛ اشعارى در منقبت اهل بيت (ع) و رثاء امام حسين (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (173 -171 /6)، بحارالانوار (18/1)، الذريعه (150/6 ،406 -405 /3)، رياض العلماء (176 -175 /2)، ريحانه (131/4)، لغت نامه (ذيل/ حسين).

حسيني خاتون آبادي، محمد باقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علما و امام مسجد جامع جديد عبّاسى بوده، وفاتش در سال 1193، قبرش در تخت فولاد تكيه ي آقا رضى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسيني زفره اي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر حسيني زفره اي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سن پنج سالگي يعني در سال 1327 بهمراه والدينم از زفره اصفهان به كربلا رفتيم و يكسال در آنجا مانديم و پس از يكسال به ايران بازگشته و بعللي كه ذكر آن مفصل است عازم گرگان و در يكي از روستاهاي آن به نام مرزنكلاقه مقيم گشتيم و در مدرسه آن روستا مشغول تحصيل شدم و تا ششم ابتدايي درس را ادامه داده و پس از آن درس را رها كرده به كار كشاورزي مشغول و در سال 1344 عازم سربازي شدم و پس از پايان خدمت ازدواج كرده و به تشويق يكي از روستائيان جهت تحصيل علوم ديني عازم مشهد مقدس گشتم و دو سال در مشهد جامع المقدمات را نزد اساتيد آنجا خوانده و سپس عازم قم گشته و از سال 1350 در قم مشغول تحصيل و از سال 1360 علاوه بر تحصيل دروس حوزوي به تأليف كتاب مبادرت كرده كه تا كنون حدود سي جلد كتاب نوشته ام كه بيست جلد از آنها چاپ شده و ده جلد ديگر آن نيز آماده چاپ است.

حسيني شاهرودي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين حسينى شاهرودى سومين فرزند مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود حسينى شاهرودى قدس اللَّه سره مى باشند كه در حدود سال 1323 شمسى در نجف اشرف ديده به دنيا گشوده و در حجر والد بزرگوار و والده ماجده اش صبيه مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى فاضل نيشابورى پرورش يافته و مقدمات را از اساتيد حوزه نجف مانند

آيت اللَّه حاج سيد كاظم حايرى خوانده و سطوح عاليه را از مدرسين آن سامان فراگرفته و در درس خارج برادر بزرگوارش حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد شاهرودى شركت و فقه و اصول را از آيت اللَّه العظمى خوئى و مرحوم آيت اللَّه صدر شهيد استفاده نموده، تا در سال 1394 ق كه از طرف حكومت يزدى عراق تسخير به ايران گرديده و مانند برادر بزرگوارش مقيم حوزه علميه قم شده و به تدريس سطوح عاليه كفايه و مكاسب پرداخته و در ابحاث و دراسات برادرش نيز شركت نموده و مى نمايد. به فضل و دانش و تقوا موصوف مى باشند و در غياب برادر عزيزش در حسينيه نجفيهاى قم به جاى معظم له اقامه جماعت نموده و مورد توجه خاص معاودين محترم و غيره مى باشند.

نگارنده بارها از ايشان خواستار شدم كه ترجمه خود را به نگارنده به جهت پارسائى اجابت ننموده تا بعد از مدتى چند سطرى مرقوم داشتند كه تلخيص آن را نگاشتم.

از تأليفات ايشان تقريرات بحث برادر بزرگوارشان آيت اللَّه حاج سيد محمد شاهرودى كه جزو اول آن به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

حسيني شهرستاني، عبدالرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1339 ق.، كربلا.

درگذشت: 11 مرداد 1376، مشهد.

آيت الله حاج سيد عبدالرضا حسينى شهرستانى، فرزند حجت الاسلام سيد زين العابدين شهرستانى، بود. وى پس از پست سر نهادن دوران كودكى به سال 1346 ق. وارد مدرسه ى جعفريه شد و به يادگيرى خواندن و نوشتن و علوم ابتدايى پرداخت و پس از آن به تحصيل علوم دينى روى آورد و مقدمات و سطوح را نزد حضرات آيات شيخ على اكبر سيبويه و شيخ جعفر رشتى فراگرفت. سپس به يادگيرى رسائل و مكاسب و

كفاية و علوم هيئت و رياضيات نزد حضرات آيات شيخ محمد رضا اصفهانى و سيد محمد طاهر بحرانى پرداخت و خارج فقه و اصول را نيز در محضر آيات عظام سيد محمدهادى ميلانى، ميرزا مهدى شيرازى، سيد عبدالحسين حجت و شيخ مرتضى آشتيانى آموخت. اياشن در كنار تحصيل به تدريس سطوح عاليه پرداخت و پس از ساليان فراوان تدريس سطح، در سال 1392 ق. تدريس خارج فقه را آغاز كرد. سپس به مشهد هجرت كرد.

آيت الله حسينى شهرستانى علاوه بر تحصيل و تدريس، به اقامه ى جماعت در صحن حسينى (ع) پاسخگويى به مسائل دينى پرداخت. وى در برابر نفوذ و تبليغات فكرى و سياسى و ايجاد شبهات دينى از سوى كمونيست و چپگرايان عراق سخت ايستادگى كرد و به منظور استحكام بنيان هاى فكرى جوانان، اقدام به تأسيس مجله ى «اجوبة المسائل الدينيه» كرد و در آن- با هميارى و همكارى حضرات آيات سيد محمدباقر صدر، سيد حسن شيرازى، سيد عبدالصاحب حكيم و استاد احمد امين- به صدها پرسش فكرى و اعتقادى جامعه پاسخ داد و حوزه ى خوانندگان خود را به فراسوى مرزهاى عراق گسترانيد. دامنه نفوذ اين مجله در آن سال هاى پر اختناق عراق باعث شد تا رژيم بعث، پس از آزار و اذيت هاى فراوان و زندانى ساختن فرزندش جلو انتشار آن را بگيرد و او را هم از عراق بيرون نمايد.

ايشان به جز تدريس، تأليف، اقامه ى جماعت و تبليغ شعائر دينى، با هميارى و مساعدت گروهى از علماى بزرگ و تجار كربلا دست به بنياد مؤسسات خيريه و عام المنفعه اى زد كه برخى از آنها عبارتند از مدرسة الامام الصادق. (اين مدرسه براى دانش آموزان بر مبناى تعاليم

اسلامى در سال 1371 ق. تأسيس شد و تا سال 1395 ق. ادامه يافت)؛ مدرسة اسلاميه (در اين مدرسه به دانش آموزان دروس فقه؛ حديث تفسير و عقايد آموزش داده مى شد)؛ درمانگاه كودكان؛ الجمعية الهرية الاسلامية؛ المكتبة الجعفرية (اين كتابخانه با پنج هزار كتاب چاپى و خطى در مدرسه هندى گشايش يافت)؛ لجنة الثقافة الدينية (كه پاسخگويى به شبهات و پرسشهاى دينى را بر عهده داشت و در خلال پانزده سال فعاليت خويش، توانست صدها سئوال را پاسخ دهد).

از تأليفات آيت الله حسينى شهرستانى مى توان اين آثار را نام برد: مقاليد الهدى فى شرح العروة الوثقى (هفت جلد، كه سه جلد آن به چاپ رسيده است)؛ حياة الامام الحسين بن على (ع)، الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، السجود على التربة الحسينية؛ صلاة الجمعة فى عصر الغيبة؛ النوروز فى السلام نوروز در تاريخ و دين؛ اجوبة المسائل الدينية (چهارده جلد كه دو جلد آن به نام اميد جوان ترجمه و چاپ شده است)؛ اجوبة المسائل فى التفسير (دو جلد)؛ اجوبة المسائل فى العقائد؛ تقويم هجرى (از سال 1363 تا 1463 ق.). تأليفات مخلوط ايشان عبارت است از: المهدى الموعود و دفع الشبهات عنه؛ الطريق القويم الى جنة النعيم (پيرامون امامت)؛ دفع الشبهات و حل المشكلات؛ غاية التقرب فى شرح منظومة التهذيب؛ حاشبه بر مكاسب؛ حاشيه بر رسائل؛ حاشيهبر معالم؛ حاشيه بر قوانين؛ حاشيه بر شرح لمعه؛ الطريق المستقيم فى بيان اصول الدين؛ عقايد المؤمنين فى اصول الدين.

در سال 1397 ق. به علت فشارهاى رژيم بعثى، وى عراق را به قصد ايران ترك كرد و در مشهد اقامت گزيد و به تدريس سطوح عاليه و عقايد، امامت جماعت (در

مسجد الحميد) و تأسيس مجله «الارشاد»- كه از آن هفت شماره منتشر گرديد پرداخت. اما در سال 1400 ق. به دنبال سكته اى ناقص توان كار و كوشش از او سلب شد و تا پايان عمر خانه نشين شد.

آيت الله حسينى شهرستانى سرانجام پس از هفتاد و هفت سال زندگى در يازدهم مرداد 1376(27 ربيع الاول 1418 ق.) چشم از جهان فروبست و پيكرش در روز سه شنبه بيست و هشتم ربيع الاول، پس از تشييع و نماز آيت الله شيخ حسنعلى مرواريد بر آن، در صحن آزادى حرم امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني عربي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي حسيني عربي

محل تولد : اروميه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/5/17

زندگينامه علمي

اينجانب سيد مهدي حسيني عربي فرزند سيد حسن در 17 مرداد سال 1354 در روستاي قلقاچي از توابع بخش انزل شهرستان اروميه در يك خانواده مذهبي و اهل علم به دنيا آمدم. در سال 1357و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي همراه خانواده به شهرستان سلماس (آذربايجان غربي)نقل مكان نموده و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه شهيد داهيم آن شهر در سال 1361 آغاز كردم. پس از سپري شدن دوران ابتدايي و سپس دوران راهنمايي در مدرسه شهيد مطهري سلماس، بنا به علاقه خود براي شركت در دروس حوزوي و نيز تشويق هاي پدر بزرگوارم كه خود فردي روحاني و يك خطيب وارسته بود به حوزه علميّه وارد شدم.

دروس اوّليّه (سطح اول) را در مدرسه حضرت وليعصر شهرستان بناب بين سالهاي 1370-75 گذراندم و از محضر اساتيدي چون آيه الله حاج شيخ عبدالمجيد باقري بنابي و حضرات حجج اسلام خيريان، آتش

زر، طباطبائي، اعلائي، و ... استفاده نمودم و پس از اتمام دروس سطح اول در مهر ماه سال1375 وارد حوزه علميه قم شدم .

دروس سطح دو و سه حوزه را در مدرسه مباركه فيضيه و مدرسه آيه الله گلپايگاني نزد اساتيدي چون : استاد تهراني، عليدوست، خسروشاهي، عظيمي، اصغري، قريشي و... سپري كردم و پس از آن در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام سبحاني، شبيري زنجاني، فاضلي گلپايگاني و استاد مهدي هادوي تهراني شركت داشتم. در ضمن اشتغال به تحصيل در حوزه علميّه هم زمان تحصيلات كلاسيك را نيز ادامه داده و مدرك ديپلم را از مدرسه شهيد زين الدين قم اخذ كردم و سپس مقطع كارشناسي را در رشته تاريخ در دانشگاه باقرالعلوم قم به پايان رسانيدم و در خلال اخذ ديپلم و قبولي در دانشگاه، دوره تربيت مربّي كودك و نوجوان را در مركز تربيت مربي دفتر تبليغات گذرانده و نيز در دروس مركز تربيت محقق و نويسنده دفتر تبليغات در رشته تاريخ اسلام شركت كردم.

پس از شروع به تحصيل در مقطع كارشناسي در دانشگاه، در بخش فرهنگ نامه مؤلفين اسلامي پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسطه به دفتر تبليغات حوزه علميّه قم به عنوان محقق مشغول به كار شدم و همزمان به عنوان عضو ثابت گروه تاريخ مهدويت مؤسسه آينده روشن (پژوهشكده مهدويت) به كار تحقيق و تأليف پرداختم و با مراكزي چون : مركز مطالعات و پژوهشهاي علمي حوزه علميّه قم و مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني در بخش دانشنامه امام خميني همكاري نمودم و در طي دوره تحقيق

در اين مراكز، چندين مقاله در موضوعات تاريخ اسلام و تاريخ مهدويت تأليف نموده و در تدوين فرهنگ نامه بزرگ مؤلفين اسلامي كه به صورت گروهي در پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت كار مي شود حضور دارم كه اين پروژه هنوز ادامه دارد.

حسيني فر، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا حسيني فر

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 در خانواده اي مذهبي در شهرستان دزفول متولد شدم . پس از پايان جنگ و اخذ ديپلم رياضي در سال 1368 در رشته مهندسي صنايع (توليد صنعتي) دانشگاه امير كبير تهران پذيرفته شدم . در كنار دروس دانشگاه از محضر برخي از علماي بزرگ تهران استفاده هاي فراواني بردم .عشق و علاقه به معارف خاص اهل بيت موجب شد تا پس از تامل بسيار و مشورت با بزرگاني چون حضرات آيات بهجت ، بهاء الديني ، مشكيني ، مصباح يزدي و بيش از همه راهنمايي هاي بسيارسودمند حكيم فرزانه آيت الله جوادي آملي ، دانشگاه و رشته مورد علاقه خود را ترك گويم و دروس حوزوي را بي وقفه و با جديت تمام آغاز كنم .براي آشنايي بهتر با فضاي حوزه و اطمينان بيشتر نسبت به تصميمي كه گرفته بودم ، بخش عمده اي از دروس مقدمات را در قم فرا گرفتم و سپس براي ادامه تحصيل به تهران بازگشتم و در مدرسه امين الدوله زير نظر استاد اخلاق حضرت آيت الله حق شناس (حفظه الله) و نيز مدرسه مروي ، ساير دروس مقدمات و نيز سطح اول حوزه را به اتمام رساندم .

سپس براي ادامه تحصيل به

قم مشرف شده و از دروس سطح حضرات آيات و حجج اسلام اعتمادي ، احمدي ميانجي ، تهراني ، محمدي خراساني ، مروي و نيز دروس فلسفه حجج اسلام سروش محلاتي ، مرتضي جوادي آملي و حسن معلمي بهره بردم. همچنين از درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي بهره هاي فراواني نصيبم شد .پس از اتمام سطوح عاليه ، از سال 1378 به بعد در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام تبريزي ، آقا موسي زنجاني ، و محقق داماد شركت كردهام.در كنار دروس عادي حوزه ، همواره اين دغدغه اساسي و جدي را داشته ام كه از مباحث اخلاقي و معارف خاص اهل بيت ، همچنين از نيازها و ضرورت هاي كنوني جامعه ، بيگانه و غافل نباشم.

از سال 1379 ضمن همكاري با موسسه امام صادق عليه السلام در زمينه پاسخگويي به شبهات ، وارد عرصه تاليف شده و در اين زمينه توفيقاتي نصيبم شد . همچنين از سال 1383 توفيقي دست داد تا ضمن تدريس در دانشگاه ، ارتباط بيشتر و بهتري با دوستان دانشجو برقرار كنم. از سال 1384 ،تدريس برخي از درس حو زوي از جمله - عقايد و فلسفه _ را آ غاز كرده ام.

حسيني فسائي، كمال الدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كمال الدين حسينى فسائى از دانشمندان و شعراء قرن دوازدهم هجريست. وى از افضال شاگردان آخوند فدشكوئى محمد مسيح بن اسماعيل و متخلص به (معنى) بوده.

داراى تأليفاتى مى باشد كه از آنها (1) حاشيه بر معالم الاصول (2) كتاب شواهد كه شرح مطول است (3) رساله اى در حل شبهات كاتبى قزوينى.

از شاگردان وى مرحوم شيخ محمدعلى حزين صاحب تذكره و ديوان حزين مى باشد،

در تذكره اش مى نويسد: راقم كتاب مغنى اللبيب را با تفسير صغير عروةالاسلام شيخ ابوعلى طبرسى عليه الرحمه و بعض مقاصد ديگر را در حضور باهرالنورش قرائت و استفاده نمودم.

وى در سال 1134 ق در هنگام محاصره اصفهان از طرف افغانيان زندگى را بدرود گفت و به سراى جاويد شتافت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حسيني قلعه بهمن، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اكبر حسيني قلعه بهمن

محل تولد : شهررى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد اكبر حسيني قلعه بهمن فرزند سيد غفار در سال 1348 در شهرري متولد شدم. بعداز دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي در سال 1362 وارد حوزه علميه ورامين شدم. در سال 1367 به حوزه علميه شهرري و سپس در سال 1368 به حوزه علميه قم منتقل گرديدم. از حدود سال 1371 در دروس خارج فقه و اصول اساتيد گرانقدري چون آيات عظام وحيد خراسانى، فاضل لنكراني(ره) و جوادي آملي بهره وافري برده ام. در سال 1371 وارد دوره كارشناسي الهيات و معارف اسلامي موسسه امام خميني(ره) شدم و در سال 1367 در دوره كارشناسي ارشد در رشته دين شناسي پذيرفته شدم و در سال 1381 با ارائه پايان نامه واقع گرايي اخلاقي در نيمه دوم قرن بيستم با نمره عالي(19) فارغ التحصيل گرديدم. در سال 1383 وارد دوره دكتري فلسفه دين گرديدم و هم اكنون نيز به تدوين پايان نامه خود با عنوان واقع گرايي دين در قرن بيستم مشغول هستم. در اين ايام در مقاطع مختلف(كارشناسي و كارشناسي ارشد) به تدريس اشتغال داشته ام و نيز كتب و مقالاتي را نيز تاليف و ترجمه نموده ام.

حسيني قمي، شرف الدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(990 -913 ق)، شاعر، اديب و خطاط. معروف به مير منشى قمى. وى پدر قاضى احمد و در آغاز منشى سام ميرزا در هرات بود. بعدها در مشهد وزير سلطان ابراهيم ميرزا شد و نسبت ابراهيم يافت و بعد از آن به تبريز رفت. سرانجام در آستانه ى حضرت عبدالعظيم درگذشت و همان جا دفن شد. استاد

وى در خط ثلث مولانا حيدر قمى و در صرف و نحو صدقى استرآبادى بود و هيات و رياضى را نزد غياث الدين منصور دشتكى آموخت. حسينى در شعر و انشاء نيز مرتبه اى والا داشت. مولانا عبدى جنابدى در تاريخ فوت او گفته:

چو تاريخ جستم ز پير خود

بگفتا: «بهشت برين جاى او».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1282 -1281 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (1678 -1677 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (724 -723 /2)، گلستان هنر (پنجاه و شش- پنجاه و هفت).

حسيني كازروني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيداحمدحسيني كازروني در سال1320در بوشهر بدنيا آمد. وي با احراز رتبه اول درمقاطع تحصيلي متوسطه با دريافت ديپلم وارد دانشكده ادبيات دانشگاه شيراز گرديد. دوره كارشناسي ارشد و دكترا را در شهر تهران ادامه داد. او به تدريس در مدارس، دانشگاه هاي آزاداسلامي و دولتي با سمت هيئت علمي و استادياري ادامه فعاليت دارد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : سيد جواد حسيني كازروني پدر سيد احمد است كه به حرفه بازرگاني اشتغال داشته و از انساب حاج سيدمحمدرضا كازروني از بازرگانان و واقفان بنام واز مساعدين معروف نهضت جنوب بوده است. سكينه كنگاني نام مادر سيد احمدبود كه ايشان خانه دار بوده اند.

خاطرات كودكي : سيداحمد حسيني كازروني جواني زيرك و بلند پرواز بود و پويا و پرتحرك.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيد احمد حسيني كازروني داراي خانواده اي آرام و روابطشان بسيار حسنه بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات دبستاني: از مهر ماه 1327 تا 1333 دوره شش ساله دبستان تحصيلات دبيرستاني: مهرماه 1333 تا 1339 دوره شش ساله دبيرستاني (ديپلم

ادبي) تحصيلات دانشگاهي مقطع كارشناسي: مهرماه 1339 تا 1342 دوره سه ساله در رشته ادبيات فارسي تحصيلات دانشگاهي مقطع كارشناسي ارشد: مهرماه 1365 تا 1367 دوره دو ساله در رشته ادبيات فارسي تحصيلات در مقطع دكتري: مهرماه 1367 تا 1370 دوره سه ساله در رشته زبان وادبيات فارسي

خاطرات و وقايع تحصيل : سيد احمد حسيني كازروني از دوران تحصيل خود اينطور بيان ميكند: نفراول ديپلم ادبي در سال 1339 در استان بوشهر و ورود بدون كنكور درمقطع ليسانس در دانشگاه شيراز و دريافت پاداش ماهانه و معافيت از سربازي و استخدام در وزارت آموزش و پرورش مهرماه 1342 . نفر اول دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري ونخستين فارغ التحصيل رشته زبان وادبيات فارسي- واحد علوم تحقيقات عالي تهران - دردانشگاه آزاد اسلامي 1370ش بوده ام و در رشته خود نخستين استادياري هستم كه در طول 11سال از استادياري به درجه استادي 1374-1373 رسيده ام.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : از ديگر فعاليتهاي سيد احمد حسيني كازروني در امور مقاله نويسي وچاپ در نشريات، شركت در همايش ها و كنگره هاي تحقيقاتي و تدريس و طرحهاي پژوهشي، مطالعه، ورزش ، شركت در مراسم مذهبي مي باشد.

استادان و مربيان : دكتر جليل تجليل ، دكتراسماعيل حاكمي والا، دكتر عبدالله جاسبي، دكترموسوي بهبهاني. شادروانان: دكتر صورتگر، خليل رجايي،دكترعلي اصغر حكمت، حسن سادات ناصري، دكترحسن مينوچهر، دكتر علي محمد مژده، دكتر حسين بحرالعلومي، دكترسيدضياء الدين سجادي، دكترنوراني وصال، دكتر پوران شجيعي، دكتر مرتضوي، بلادي، مذنب، بازيار، ايرج كشميري، ناصر كشميري، اسلامي مذهب، محمد غديري، فروتن، مهيمنيان ، رسول مجد، دكتر يدالله پيماني، دكتر بيگلربيگي، بيضايي، دواني، ضيا الدين بلادي .

هم

دوره اي ها و همكاران : دكترسيد عبدالصاحب امامي، دكتر علي شيخ الاسلامي، دكتر سيدجعفر حميدي، دكتر محمد موذني، دكتر علي محمد سجادي، دكتر احمد حاتمي، دكتر احمد ذاكري، دكتر اسماعيل آذر، دكتر حيدري.

همسر و فرزندان : سيداحمدحسيني كازروني درسال 1344 با خانم صديقه اله كازروني از منسوبين خاندانش ازدواج كرد كه از وي سه فرزند داشت بعد درسال 1365 با خانم نسرين مهراني ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج يك رفرزند ميباشد اسم و مشخصات فرزندان وي به شرح زير مي باشد: بهناز حسيني كازروني ، ليسانس شيمي، كارمند مهناز حسيني كازروني ، دكتراي دندان پزشكي، شهناز حسيني كازروني ، كارشناس ارشد پرستاري، مقيم آمريكا سيدعلي حسيني كازروني، دانشجوي مهندسي مكاترونيك دانشگاه صنعتي شريف بين المللي كيش

وقايع ميانسالي : يكي از وقايع سيد احمد حسيني كازروني فوت همسر اولشان بود كه درسال1363 به علت سرطان مغزي اتفاق افتاد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دبير دبيرستان هاي بندر عباس( 44-1342) دبير دبيرستانها و مدرس مراكز تربيت معلم و مدير گروه ادبيات فارسي در استان بوشهر (64- 44) دبير دبيرستان ها و مدرس مراكز تربيت معلم وكارشناس ومشاور معاون نيروي انساني وزارت آموزش و پرورش درتهران ( 73-64) مدرس وعضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي دزفول ( به ترتيب تاييد آبها در سالهاي 1370 و 1372) موسس و مدير گروه ادبيات فارسي در واحد بوشهر و استخدام رسمي تمام وقت( به ترتيب كارشناسي در 1373 و كارشناسي ارشد 1376 و دكتري زبان وادبيات فارسي 1378. موسس معاونت پژوهشي و معاون پژوهشي در واحد بوشهر 81- 75 رئيس شوراي پژوهشي و رئيس انتشاراتوموسس كتابخانه جديد دانشگاه واحد

وسرپرست آن تاسال 1381 عضو شوراي پژوهشي واحد از سال 81 عضو شوراي پژوهشي اداره كل فرهنگ و ارشاداسلامي 81- 78 نماينده واحد در استانداري بوشهر درزمان معاونت پژوهشي مميز علمي درمنطقه يك دو دوره 83-79 مميز و داور علمي در منطقه 6 خوزستان از 1384 نماينده واحد در سازمان مركزي ازسال 1380

فعاليتهاي آموزشي : 1- شركت فعال در سمينارها و همايش هاي معتبر استاني، منطقه اي، كشوري و بين المللي منعقده در كشور باارائه مقاله وسخنراني هاي متعدد در مراكز دانشگاهي و سازماني و درون مرزي و برون مرزي 2- سخنراني در صدا وسيماي جمهوري اسلامي ايران( بين المللي، كشوري، منطقه اي واستاني ) و راديو فرهنگ 3- عضو شوراي پژوهشي و انتشارات در واحد بوشهر از سال 1375 تا كنون 4- مدير و عضو هيات علمي در چندين همايش و سمينار در مناطق يك و شش دانشگاه آزاد اسلامي 5- استاد راهنما، مشاور و داور بييش از سيصد عنوان پايان نامه در دانشگاه آزاد اسلامي و دولتي 6- عضو شوراي پژوهشي سازمان آموزش و پرورش استان بوشهر در زمان حال 1386 7- داور كشوري جهت تاييد مقالات ادبي در كنگره ها و مجامع دانشگاهي

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : 1- تاسيس كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي درواحد دزفول ( به ترتيب درسالهاي 1370 و 1372) 2- كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري همين رشته در واحد بوشهر به ترتيب در سالهاي 73- 1374 3- پست معاونت پژوهشي ، تجهيز كتاب خانه، آزمايشگاه ها ، انتشارات، لابراتور زبان انگليسي به ترتيب

در سالهاي 75-1377 4- همكاري در تاسيس چندين رشته دانشگاهي و جذب تعدادي اعضاي هيات علمي ph.d در رشته هاي علوم انساني و فني و مهندسي در واحد بوشهر از سال 1372

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه و تحقيق، تدريس، نوشتن وپژوهش، تاليف كتاب، مقاله نويسي، معاشرت و در زمان مقتضي در سير و سفر، انجام طرحهاي پژوهشي و كارهاي تحقيقاتي، مشاور ناشران در چاپ كتاب همكاري با دانشجويان در امر تحقيق و پژوهش.

شاگردان : دكتر عبدالرسول مهرساي ( اورولوژيست_ مقيم تهران)- دكتر باقر هوشنگي ( پزشك متخصص _مقيم تهران)- دكتر عبدالكريم مشايخي ( دكتر در تاريخ، مدرس دانشگاه و رئيس ايران شناسي _ مقيم بوشهر) - دكتر مريم بختيار ( دكتري در عرفان و استاديار واحد اهواز)- دكتر مالملي ( دكتر در ادبيات فارسي و استاديار واحددانشگاه آزاد اسلامي اهواز)- دكتر شمس الحاجيه اردلاني ( مدرس ادبيات فارسي واحد دانشگاه بوشهر) - مريم پرهيزگار دانشجوي دكتري ادبيات فارسي و عضو هيات علمي واحد بوشهر- محمد دادفر ( نماينده پيشين بوشهر در مجلس شوراي اسلامي ) و صدها مدرس، دبير، پزشك ، مهندس و ساير مصادر ديگر در مشاغل كشوري، سپاهي، لشكري و حرفه هاي آزاد

جوائز و نشانها : 1- هيات علمي نمونه واحد درسالهاي 73-80 منطقه يك سالهاي 78- 80 و كشور 1380 دانشگاه آزاد اسلامي همچنين درسالهاي پس از 1380 در واحد دزفول و بوشهر 2- كسب عنوان مقاله نويس برتر در فراخوان « بهبود نظام بازنشستگي كشور»در چهارمين جشنواره شهيد رجايي تهران در سال 1380 در سطح كشور 3- كسب عنوان مقام اول در محور پژوهشي فرهنگي ادبي برتر در

استان بوشهر تحت عنوان درون گرايي در شعر جنوب - استان بوشهر درسال 1379 4- كسب عنوان پيش كسوت نمونه سطح دستگاهي (وزارت آموزش و پرورش) در چهارمين جشنواره شهيد رجايي ، تهران درسال 1380 در كشور 5- عضو نمونه كشوري در بخش پژوهش ها و تحقيقات در سومين جشنواره شهيد رجايي ( شهريور 1379 تهران) 6- پژوهشگر برتر استان بوشهر درآذر ماه سال 1386 ( پژوهشگر برتر سال 1386) واحد دانشگاهي بوشهر 7- مقاله نويس در چندين همايش منطقه اي دانشگاه آزاد اسلامي ( از جمله واحدهاي بوشهر، اهواز، بابل، سبزوار و ... در سال 1386 ) و كشور ( در بخش پژوهش ويژه اساتيد كشور در نخستين كنگره نهج البلاغه ) و كنگره شناخت فرهنگ عمومي ( وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ) 8- احراز مقام سوم كشوري كتاب « پژوهشي در اعلام تاريخي و جغرافياي تاريخ بيهقي» در سال 1380

چگونگي عرضه آثار : در عرصه مقالات علمي پژوهشي وتخصصي تا سال 1386 بيش از يكصد مقاله درفصل نامه ها، مجلات و نشريات معتبر دانشگاهي و وزارتي و سازماني چاپ و منتشر گرديده است ( تا كنون 15 مقاله تخصصي در خصوص استان بوشهر در كتاب « بوشهر، شهر آفتاب و دريا» و 46مقاله پژوهشي در كتاب « روزگاران ؟؟» چاپ و منتشر شده است. درعرصه كتاب بيش از 33 كتاب در گروه ادبيات وعلوم انساني ( دانشگاهي و غير دانشگاهي ) توسط دانشگاه يا ناشران كشوري چاپ و منتشر شده است به سال 1386.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1تكميل پرسشنامه تكميلي توسط دكتر سيد احمد كازروني حسيني بنا به درخواست بنياد

ايران شناسي زمستان 1386

حسيني كربلايي اصفهاني، عبدالله بن يحيي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و اديب و شاعر بوده، در 1126 وفات يافته، در تخت فولاد نزديك مسجد مصلى مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني كوهساري، اسحاق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسحق حسيني كوهساري

محل تولد : نكا- ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/2/15

زندگينامه علمي

حقير سيد اسحاق حسيني كوهساري در سال 1328 در روستاي كوهسار كتن از توابع شهرستان نكا متولد شدم. دوران ابتدائي تحصيل را در حوزه علميه نكا تحت نظر آيت الله سيموندهي طاب ثراه و سپس به مدت چهار سال در حوزه علميه امام صادق(ع) قم تحت نظر آيت الله دار ابكلائي ادامه تحصيل داده ام.

در سال تحصيلي 47-46 وارد حوزه علميه قم شده ام و در مدرسه سعادت تحت نظر آيت الله حسن زاده آملي و جوادي آملي تحت اشراف و نظر آن دو عزيز به تحصيل ادامه داده قوانين را نزد استاد دوزدوزاني، رسائل را نزد استاد اعتمادي، مكاسب را نزد استاد ستوده، كفايتين را نزد آيت الله سلطاني و اسفار را نزد حسن زاده آملي و جوادي آملي و استاد مصباح يزدي گذراندم. تقريبا دو دوره درس اصول و فقه آيت الله ميرزا هاشم آملي و مقدار اندكي از محضر آيت الله گلپايگاني و مرتضي حائري و مدت 8 سال از محضر آيت الله تبريزي و مدت 6 سال از محضر آيت الله جوادي و مدت 4 سال از محضر آيت الله منتظري استفاده كرده ام.

تقريبا چند سال قبل از انقلاب وارد مدرسه در راه حق شده و دوره آموزشي دروس معارف و فلسفه و بقيه دروس موسسه را گذرانده و سپس

وارد موسسه باقرالعلوم(ع) و بعد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شده ام .

مدت 12 سال به عنوان مدرس دروس معرفت شناسي ، انسان شناسي، و خداشناسي با طرح ولايت بسيج دانشجويي افتخار همكاري داشته ام و پايان نامه كارشناسي ارشد علوم قرآني موسسه را دريافت نموده ام.

حقير از سال 60-59 جز اولين گروهي بوده ام كه وارد دانشگاه تهران شده ام و از آن زمان تاكنون به عنوان تدريس معارف اسلامي 1 و 2 اخلاق ، تاريخ اسلام همكاري داشته ام و اكنون عضو گروه الهيات پرديس قم هستم و درس تفسير تاريخ قرآن و تاريخ تفسير و درس هاي وانسيه را به عهده دارم.

كتب و مقالاتي هم نگاشته ام كه خوشبختانه كتاب تاريخ فلسفه اسلامي به عنوان كتاب درس در مركز تخصصي فلسفه حوزه تحت مديريت استاد فياضي كه حقير افتخار تدريس متن كتاب را بر عهده دارم و مركز جهاني اهل بيت (جامعه المصطفي كنوني) و دانشگاه معارف اسلامي قم و برخي از دانشگاهها دولتي و آزاد جز كتب درس قرار گرفت و الان تحت چاپ است.

حقير كارشناسي ارشد فلسفه خبرگان بدون مدرك را هم گرفته ام و اخيراً تز دكتري نقد و بررسي مباني تفسير عرفاني را تحت نظر استاد سيد محمد باقر حجتي و حبيب الله طاهري و مشاوره دكتر الهيات و دكتر سبحاني گذرانده ام.و اكنون مشغول نگارش تفسير سوره حمد به عنوان كتاب درس دانشگاه و آماده سازي پايان نامه جهت چاپ مي باشم.

در ضمن حقير افتخار روحاني كاروان در طول بيست سال را دارم و از نظر منبر و نوكري امام حسين قم و خطابه

هم موفق هستم و در استانهاي مختلف افتخار نوكري را دارم و الان بواسطه عضويت هيئت علمي امكان رفتن به خارج از قم را ندارم تقريبا در لشكر 17 علي ابن ابي طالب و سپاه قم دانشگاه شهيد محلاتي افتخار همكاري را در اين ..... داشته و دارم.

حسيني مرعشي، محمد خليل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1220 ق)، فقيه، اديب و شاعر. محمد خليل كه به سلطان ميرزا نيز مشهور بود، از طرف پدر مرعشى، و از طرف مادر صفوى است. جدش، سيد محمد حسين، مدتى در مشهد سلطنت كرد و به شاه سليمان ثانى معروف شد. ميرزا محمد خليل به عتبات رفت و بعد به هندوستان مهاجرت كرد و در آنجا مقيم شد. از آثار او: «مجمع التواريخ»؛ «حاشيه ى تحرير اقليدس»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «مدارك»؛ حاشيه بر «من لا يحضره الفقيه»؛ و «شرح تذكره ى هيئت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (25/20)، ريحانه (292/5)، مولفين كتب چاپى (29 -28 /3).

حسيني منشي، سليمان

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب. وى صاحب كتاب «شجره السينيه لثمره اليقينيه» در خواص حرف سين كه به نام اميرعليشير نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (261).

حسيني ناييني اصفهاني، بهاءالدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1133 -1080 ق)، متكلم، محدث، فقيه امامى و اديب. در اصفهان ساكن بود و با فاضل هندى معاصر. او از شيخ حر عاملى اجازه روايت داشت. در اصفهان درگذشت. از آثار وى: «ارتشاف الشافى» و «صفوه الصافى من رغوه الشافى»، تلخيص «الشافى» علم الهدى؛ «اناره الطروس فى شرح عباره الدروس»؛ «تعليقات اشباه و نظاير سيوطى»؛ «رساله فى صيغ العقود»؛ «تفريج القاصد لتوضيح المقاصد»؛ «تعليقات شرح صحيفه ى سيد على خان»؛ «زواهر الجواهر فى نوادر الزواجر»، نظير «مقامات» حريرى؛ شرح «بدايه الهدايه» شيخ حر عاملى؛ «شرح صمديه ى شيخ بهايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (615/1)، تذكره القبور (477)، الذريعه (194/24 ،362/13 ،61/12 ،153/4)، روضات الجنات (116 -115 /7)، ريحانه (390/1)، فوائد الرضويه (601)، معجم المولفين (196/11)، هديه الاحباب (109)، هديه العارفين (316/2).

حسيني، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم حسيني

محل تولد : دماوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

با لطف خداي متعال پس از اتمام دوران ابتدايي در دماوند، براي ادامه تحصيل در مقطع راهنمايي به تهران آمدم و با مشكلات و محدوديتهاي نسبتاً زياد ، در نهايت در سال 1362 موفق به اخذ ديپلم شدم و بارها در دوران ابتدايي و راهنمايي شاگرد ممتاز و در دوران دبيرستان موفق بوده ام.درسال 1362 با عنايت امام عصر (عچ) عليرغم اينكه براي رشته پزشكي دانشگاه تهران در امتحان كنكور شركت كرده بودم و در مرحله اول قبول شده بودم ولي بدون انتظار براي نتيجه مرحله دوم به حوزه علميه قم آمده و تحصيلاتم را در مدرسه امام صادق (ع) (واقع در نيروگاه) شروع و به لحاظ آمادگي ذهني و روحي و

شرايط خوب مدرسه توانستيم از تابستان نيز استفاده و در سال 1364 لمعتين را شروع كنيم.البته در سال 1363 ازدواج نموده از اقامت در مدرسه امام صادق بيرون آمدم.در سال 1365 رسائل و مكاسب و پس از آن كفايه را شروع كردم.

مدت دو سال و نيم مسئوليت سازمان تبليغات اسلامي لارستان را پذيرفتم وليكن در همان دوران نيز علاوه بر تدريس كم و بيش تحصيل را ادامه مي دادم. نهايتا پس از برگشت از لارستان در سال 1368 تا 1369 دروس سطح را نيز به اتمام رساندم و با نمره 20 از كفايه و نمرات بالا در ساير دروس اين مقطع را زير نظر اساتيد محترم آقايان: شيخ علي پناه اشتهاردى، سيد احمد خاتمى، پايانى، اعتمادى، محقق (آقا سيد علي)، قديري به پايان رسانده و آماده ورود به مقطع جديد شدم.درس خارج فقه و اصول را از سال 1369 شروع كردم. شروع درس خارج فقه در محضر آيت الله فاضل لنكراني و درس خارج اصول در محضر آيت الله سبحاني بوده و فيض بردم مدت پنج سال در درس فقه آيت الله فاضل لنكراني و مدت 2 سال در درس خارج آيت الله سبحاني شركت نمودم. سپس در درس خارج فقه و اصول: حضرات آيات وحيد خراسانى، شيخ جواد تبريزى، شبيري زنجاني و آيت الله هاشمي شاهرودي حاضر شده و بهره مند شدم.همزمان با شروع درس خارج فقه و اصول، در سال 1369 وارد موسسه در راه حق شده و دوره عمومي معارف اسلامى، فلسفه اسلامي و تفسير موضوعي و علوم جديده مورد نياز مانند روان شناسي و جامعه شناسي و زبان انگليسي

به مدت پنج سال گذراندم و در سه نوبت دانش پژوه ممتاز در گروه بودم.

در سال 1374 در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) مشغول تحصيلات تكميلي در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته حقوق اسلامي و حقوق بين الملل شده و با دفاع از پايان نامه خود تحت عنوان اصل منع توسط به زور در اسلام و حقوق بين الملل دفاع نموده و با بالاترين نمره گروه (نمره 19) با امتياز عالي قبول شدم. (1379)از آن به بعد به عنوان محقق و پژوهشگر موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني و دبير گروه حقوق فعاليت هايم وارد مرحله جديد شد و در سال 1381 به عنوان عضو هيات علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني كارهاي تحقيقي و پژوهشي خود را بيشتر در زمينه فلسفه حقوق و حقوق زن شروع كردم.در سال 1380 و 1381 مسئولت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه سمنان را پذيرفتم وليكن ارتباط علمي خود را با موسسه حفظ نموده ام. در طول ساليان 1378 تا كنون در دانشگاه مختلف از جمله: دانشگاه امام حسين (ع)، دانشگاه صنعت آب و برق (تهران)، دانشگاه سمنان، دانشگاه هاي آزاد اسلامي ساوه، آشتيان و نيز حوزه علميه خواهران (دفتر تبليغات)، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره ، مؤسسه باقر العلوم عليه السلام و مدرسه جهاني فقه و اصول و نيز دوره هاي مختلف طرح ولايت و طرح كوثر (براي دانشجويان سراسر كشور) به تدريس عمدتا در دروس حقوقي و نيز معارف اسلامي اشتغال داشته و دارم.بعد از انتقال از سمنان به قم در مركز فرهنگي نهاد نمايندگي با تقبل مسئوليت گروه حقوق

و فلسفه احكام بيشترين تمركز پژوهشي را در زمينه حقوق زن و حقوق بشر داشته با انتشار مقالات مختلف و پاسخ به سوالات دانشجويان چه از طريق نامه يا ايميل و فعلا نيز در صدد آمادگي براي امتحان در مقطع دكتراي حقوق بين الملل يا فلسفه حقوق هستم.

حسيني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد ابوالحسن بن السيد الجليل مرحوم حاج مير باقر بن مير محمد بن سيد يوسف حفيد برادر آيه الله آقا سيد عبدالغفار مذكور از علماء معاصر بابل و فضلاء با تقوا حوزه علميه قم است. وى در سال 1304 شمسى در قريه درزى كلاء بابل متولد شده و تحصيلات ابتدائى را در شهرستان بابل خوانده و در سال 1320 شمسى بمشهد مقدس مشرف شده و مدت 9 ماه در آنجا توقف و بواسطه بروز جنگ بين المللى و ورود متفقين بايران با مشكلاتى روبرو شده كه ناچار بوطن برگشته و مدت يكسال يا بيشتر توقف و مواجه با گرفتاريهاى زيادى شده تا والدش وى را بقم آورده در سال 1363 قمرى و شروع بتحصيل نموده و سطوح اولى و متوسط را نزد اساتيد حوزه خوانده و سطوح عالى فقه و اصول را از محضر آيه الله آقاى سلطانى بروجردى و آيه الله صدوقى و آيه الله فكور يزدى خوانده و خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله حاج شيخ مهدى مازندرانى و آيه الله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و آيه الله العظمى مرعشى نجفى و ديگران استفاده كرده و ضمنا تدريس ادبيات و سطوح متوسط و عالى را نموده و در زمان آيه الله العظمى بروجردى امور طلاب و محصلين مازندرانى از قبيل تقسيم شهريه و غيره

بايشان محوّل بوده و مدت هيجده سال در قم اقامت و اشتغال بتحصيل و تدريس داشته تا اواخر سال 1339 شمسى كه بموجب دعوت و اصرار اهالى شهرستان بابل و حسب الامر آيه الله العظمى بروجردى به بابل آمده و تااكنون باقامه جماعت در مسجد بى سر تكيه و ارشاد مردم و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام و تدريس ساير امور دينى و روحى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما كه اين حقير در قم آشنائى نزديكى با او داشتم از علماء ابرار و فضلاء اخيار معاصر و در مكارم اخلاق و محامد آداب و ملكات فاضله و قدس و تقوا شباهت تامى بعموى معظمش مرحوم آيه الله آقا سيد عبدالغفار طاب الله ثراه دارد و در مدت توقفش در قم مكروهى از او نديده و مارأيت منه الا جميلا. آرى بايد از بيت آن مرحوم كه از شاگردان آيه الله عالم ربّانى حاج شيخ محمد بهارى و آيه الله التقى الورع الزكى حاج سيد احمد كربلائى تهرانى بوده مانند آقاى حسينى بيرون آيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسيني، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم حسيني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

تولد: تهران/ دوشنبه هفتم خرداد 1341 هجري شمسى/ بيست و سوم ذي الحجه 1381هجري قمري بيست و هشتم مي 1962ميلادى. آ غاز طلبگى: تهران/1359، ادامه در قم 1363. تحصيلات حوزوى: خارج فقه و اصول(يك دوره).استادان اصلي دروس حوزه: پاكتچى، رضي شيرازى، محامى، راستى، طاهري خرم آبادى، احمدي يزدى، مؤمن، نوري همدانى، تبريزى، مددى، سبحاني . تحصيلات دانشگاهى: كارشناسي حقوق از دانشگاه تهران(1367)و كارشناسي ارشد حقوق بين الملل از دانشگاه شهيد بهشتي (1371). سوابق علمى: ويرايش

حدود 50 كتاب، تأليف و ترجمه و تحقيق و فراهم سازي 30 اثر در زمينه هاي حقوقى،ادبى، هنرى، ادبيات كودكان، تربيت،حديث، پيشينه شعر از سال 1358 و داراي اشعاري در مجموعه هاي مختلف و عرضه در ده ها كنگره كشورى، عرضه ده ها مقاله در نشريات گوناگون، نگارش صدها ساعت برنامه راديويي و تلويزوني از سال 1360 تا 1367. سوابق عملى: مسؤوليت هاي فرهنگي در آموزش و پرورش، صدا و سيما، سپاه پاسداران، وزارت ارشاد، مركز تحقيقات اسلامي جانبازان، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، و نشريات گوناگون از سال 1358 . اشتغال كنونى: عضو هيأت علمي گروه ادبيات انديشه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، سر ويراستار دانشنامه فرهنگ فاطمى، مشاوره هاي فرهنگى، اشتغال به ترجمه دوره كامل الغدير . سفرهاي تبليغى: پنج سال كار مستمر فرهنگي در كردستان، يك دوره عضويت در هيات علمي بعثه مقام معظم رهبري در حج . آشنايي به زبان هاي ديگر: عربي به طور كامل، انگليسي در حد ترجمه.

حسيني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيد حسن حسيني درسال 1335ه.ش در تهران ديده به جهان گشود. وي اصلا از اورازان است. و داراي مدرك كارشناسي تغذيه و دكتراي ادبيات فارسي است. وي در ادبيات تطبيقي و مقايسه اي فارسي و عربي تحقيقات و تاليفاتي داده و خود نيز صاحب طبع شعر، نثر و داراي روحيه اي مذهبي و عرفاني است. گنجشك و جبرئيل از مجموعه هاي شعر او، نگاهي به خويش از مصاحبه هاي او با اديبان معاصر عرب و «سپهري و سبك هندي » از تحقيقات تطبيقي اوست. وي فرردين ماه سال 1382 به طور ناگهاني و بر اثر ايست قلبي درگذشت.

گروه

: علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : ادبيات مقايسه اي عربي و فارسي

والدين و انساب : پدر و اجداد سيد حسن حسيني از قريه مشهور اورازان بوده اند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد حسن حسيني پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه در زادگاه خود تهران، در رشته تغذيه در دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت. اما پس از اخذ مدرك كارشناسي، به ادبيات فارسي روي آورد و تا حد اخذ مدرك دكتري دراين رشته ارتقا يافت. وي آثار تحقيقاتي درزمينه ادبيات تطبيقي و مقايسه اي به نگارش در آورده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : روزگار تحصيل سيد حسن حسيني شاهد اواسط و آخرين سالهاي نهضت محمد رضا شاه پهلوي و حوادث پيش از انقلاب اسلامي بود.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد حسن حسيني در كنار تحصيل در رشته ادبيات فارسي، به مطالعه آثار مذهبي و انقلابي همچون آثار دكتر علي شريعتي وآيت الله مطهري و نيز شركت در مبارزات سياسي مي پرداخت.

وقايع ميانسالي : سيد حسن حسيني پس از اخذمدرك كارشناسي در رشته تغذيه، به تحصيل در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري درشته ادبيات در دانشگاه تهران پرداخت. و پس از فراغب از تحصيل به تدريس و پژوهش پرداخت. و تا كنون به اين امور اشتغال دارد.

زمان و علت فوت : سيد حسن حسيني فرردين ماه سال 1382 به طور ناگهاني و بر اثر ايست قلبي درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد حسن حسيني صرف نظر از اينكه به عنان يك محقق درزمينه ادبيات تطبيقي و مقايسه اي ميان سبكهاي گوناگون ادبيات معاصر و گذشته ايران است. درزمينه مقايسه ادبيات عربي با ادبيات

فارسي و بررسي پيوندهاي آن به ويژه در زمان معاصر به تحقيق مي پردازد. از اين گذشته به تدريس ادبيات فارسي و عربي در دانشگاه مي پردازد.

فعاليتهاي آموزشي : سيد حسن حسيني به عنوان يك پژوهشگر ادبيات مقايسه اي و تطبيقي ميان ادبيات فارسي و عربي مشهور است و ازاين رو، دروس مربوط به زبان عربي در رشته ادبيات فارسي را در دانشگاهها تدريس مي نمايد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه آثار ادبيات معاصر فارسي و عربي و نيز سرودن شعر و نگارش نثرهاي ادبي از امور مورد علاقه سيد حسن حسيني مي باشد. محتواي آثار وي بيشتر مذهبي و عرفان است.

آرا و گرايشهاي خاص : حسن حسيني پس از آشنايي با انديشه هاي دكتر علي شريعتي وآيت الله مطهري، بازتابي از انديشه هاي اين دو تن را در شعر و نثر خود يافت. به نظر وي اين بازتاب در سراسر شعر معاصر متجلي بود. شعر معاصري كه در پي اين بود كه به لحاظ زبان، ساختار و نگاه معاصر باشد. دكتر حسيني بيشتر در زمينه روابط ادبيات عربي با ادبيات فارسي آثاري از خود منتشر كرده است.

چگونگي عرضه آثار : سيدحسن حسيني كه به مفهومي علمدار شعر ايدئولوژيك دهه شصت بود و به گفته برخي كارشناسان جريان نويني را در شعر مذهبي معاصر رقم زد،بنا به وصيت او دكتر قيصر امين پور، آثار او را پس از مرگش منتشر خواهد كرد كه تاكنون اين مهم با انتشار دو مجموعه «در ملكوت سكوت» و «از شرابه هاي روسري مادرم» پيگيري شده است كه اولي گزينه اي از شعرهاي آزاد منتشر نشده و دومي مجموعه اي از شعرهاي

آزاد با تمركز موضوعي بر «ستايش حضرت زهرا (س)» است.

________________________________________

آثار :

1 از شرابه هاي روسري مادرم

ويژگي اثر : مجموعه اي از شعرهاي آزاد با تمركز موضوعي بر «ستايش حضرت زهرا (س)

2 براده ها

ويژگي اثر : اين كتاب مجموعه اي ست از نثرهاي ادبي ، دكتر سيد حسن حسيني كه بيشتر حال و هواي مذهبي و انقلابي دارند.

3 ترجمه و شرح فن الشعر

ويژگي اثر : فن الشعر اثري است از استاد احسان عباس اديب معاصر عرب كه درباره شيوه شعر سرايي و آرايه هاي ادبي است. اين اثر توسط دكتر سيد حسن حسيني به فارسي ترجمه و شرح داده شده است.

4 حمام روح

ويژگي اثر : اين اثر ترجمه و گزيده هايي است از آثار جبران خليل جبران اديب، فيلسوف و عارف بزرگ عرب در روزگار معاصر.

5 در ملكوت سكوت

ويژگي اثر : مجموعه اشعار آزاد

6 سپهري و سبك هندي

ويژگي اثر : اين اثر درحيطه ادبيات مقايسه اي است كه اشعار سهراب سپهري اشعار سهراب سپهري شاعر معاصر را با شاعران سبك هندي كه در دوره صفويه مي سرودند، مقايسه نموده است.

7 گنجشك و جبرييل

ويژگي اثر : مجموعه شعري است كه از دكتر سيد حسن حسيني كه حال و هواي مذهبي و عارفانه دارد.

8 نگاهي به خويش

ويژگي اثر :

ترجمه مصاحبه هاي دكتر سيد حسن حسيني با شعرا و اديبان معاصر عرب در كتابي تحت عنوان نگاهي به خويش منتشر شده است. اين اثر با همكاري شخصي به نام بيدج به انجام رسيده است.

9 همصدا با حلق اسماعيل

ويژگي اثر : اين كتاب مجموعه اي است از شعرهاي دكتر سيد حسن حسيني كه در فضاي انقلاب اسلامي و پيش از آن سروده شده است.

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

حسيني، داوود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

داوود حسيني

محل تولد : دستجرد آشتيان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/10/1

زندگينامه علمي

درسال1360وارد حوزه علميه آيت الله مجتهدي تهراني شدم و دروس صرف و نحو را در تهران گذراندم. از درس اخلاق آيت الله مجتهدي بهره بردم و در درس اخلاق آيت الله حاج آقا مجتبي تهراني شركت مي كردم.

درس فقه لمعتين را از اساتيد بزرگوار آيت الله ضياء آبادي و رئوفي بهره بردم. در سال1367وارد حوزه علميه قم شدم و در درس رسائل آيت الله اعتمادي و مكاسب آيت الله پاياني و دوزدوزاني بهره مند شدم. همزمان در دوره هاي آموزشي موسسه در راه حق كه زير نظر آيت الله مصباح يزدي برقرارمي شد شركت مي كردم.دو جلد كفائتين را از آيت الله تهراني وحجة اسلام والمسلمين گنجي استفاده كردم.

با پايان دوره پنج ساله آموزشي موسسه در راه حق و تبديل اين موسسه به موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) دركنار دروس خارج آيات عظام آية الله مكارم شيرازي و جعفر سبحاني وجوادي آملي دوره كارشناسي ارشد روانشناسي را در موسسه امام خميني(ره) به پايان رساندم ودر سال 82 فارغ التحصيل شدم.

حسيني، صالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صالح حسيني در سال 1325 در سنقر كرمانشاه به دنيا آمد. وي در كودكي با قرآن و ديوان شاعراني چون سعدي و حافظ آشنا شد. تحصيلات عالي را در دانشگاه شيراز در رشته زبان و ادبيات انگليسي دنبال كرد، و پس از آن به مدت چهار سال در دانشگاه جورج واشنگتن به تحصيل در زمينه ادبيات آمريكايي پرداخت. دكتر صالح حسيني به غير از تدريس در دانشگاه شهيد چمران اهواز ، آثار متعددي از

مشاهير ادبيات آمريكا از جمله ويليام فاكنر و نور تروپ فراي را ترجمه كرده است.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيگرايش : مترجميتحصيلات رسمي و حرفه اي : صالح حسيني تحصيلات مقدماتي در مكتب خانه آغاز كرد و پس از مدتي طلبگي و آشنايي به قرآن وحافظ و سعدي وارد مدارس جديد شد . پس از اتمام دوره هاي ابتدايي و دبيرستان در زادگاهش از سال 52-1345 در دانشكده ادبيات و علوم انساني شيراز زبان و ادبيات انگليسي را فرا گرفت .وي به مدت چهار سال در دانشگاه جورج واشنگتن آمريكا به تحصيل ادبيات آمريكايي پرداخت (از سال 58-1354)مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : صالح حسيني در سال 1358 كه از آمريكا به ايران بازگشت. به امر تدريس در دانشگاه سه سال تعطيلي دانشگاه ها ، كه دو سال از آن را در مركز نشر دانشگاهي فعاليت مي كرد، ساير سالها ي عمر خودرا در در دانشگاه اهواز سپري نمود . دروس عمده اي كه وي تدريس مي كرده است ، عبارت است از: رمان، نقد، مكتبهاي ادبي، شعر انگليسي، بررسي ادبيات معاصر فارسي و ترجمه . آثار : آبشالوم، ابشالوم! ، تاليف بررسي تطبيقي خشم و هياهو و شازده احتجاب ، تاليف خانه روشنان و گلشيري كاتب ، تاليف فرهنگ برابر هاي ادبي ، تاليف نظري به ترجمه ، تاليف نيلوفر خاموش ويژگي اثر : نظري به شعر سهراب سپهري7 تاليف واژه نامه ادبي ، ترجمه آخرين وسوسه مسيح اثر نيكوس كازانتزاكيس ، ترجمه برادران

كارازوف اثر داستايوسكي ، ترجمه برخيز اي موسي ، ترجمه به سوي نانوس رويايي ، ترجمه تحليل نقد اثر نور تروداپ فراي ، ترجمه خشم و هياهو ، ترجمه دل تاريكي ، ترجمه رمز كل: كتاب مقدس و ادبيات اثر نور تروپ قراي ، ترجمه گزارش به خاك يونان . اثر نيكوس كازانتزاكيس ، ترجمه لرر جيم ، ترجمه مجموعه مقالاتي درباره دو بليني ها

حسيني، فضل الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فضل الله حسيني

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم. روز آغازين ورودم به حوزه مصادف با آغاز جنگ هشت ساله تحميلي عراق عليه ايران به رهبري صدام و كمك آمريكا، اروپا،شوروي و هم پيمانانشان بود. پس از چهارماه تحصيل در حوزه علميه قم به جبهه جنگ رفتم در طول هشت سال جنگ سعي كردم ميان درس و جنگ جمع كنم كه در طول جنگ بيش از دو سال و نيم در جبهه بودم و پنچ سال و نيم درس خواندم مدتي در جبهه در واحد عقيدتي قرار گاه خاتم الانبياء و دفتر سياسي نمايندگي امام در نيروي زميني سپاه كار فرهنگي و سياسي كردم.

حسيني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى حسينى از فضلاء مبارز و فعال اين شهرستانست تولد ايشان در اين سامان شده و براى تحصيل به مشهد مقدس آمده و متون فقه و اصول را از مدرسين مشهد فراگرفته و از محضر و دروس خارج آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدهادى حسينى ميلانى بهره مند گرديده و پس از آن به وطن برگشته و به خدمات دينى پرداخته است.

نگارنده گويد: آقاى حسينى را كه دو سه بار ملاقات نمودم دانشمندى حساس و فعال يافتم چنانچه در زابل در اثر فعاليتهاى بسيار تأسيس كتابخانه اى بنام (حضرت صاحب الزمان (ع)) نموده و به واردين اهل علم كه كه جبراً و يا اختياراً به زابل مى آيند خدمات زيادى كرده و مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم حسيني

محل تولد : بوشهر

شهرت : حسيني بوشهري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد هاشم حسيني بوشهري در سال 1335 در بخش بردُخون از حوالي بندر ديّر استان بوشهر به دنيا آمد. پدر او روحاني بود و اگر چه بسياري از دروس رسمي حوزه را نخوانده بود، در منطقه خود مورد اعتماد مردم و به رتق و فتق امور مردم و حل منازعه بين آنها مي پرداخت و خود از راه كشاورزي روزگار مي گذراند. مادر او نيز خود دختر عالمي فرزانه بود و در شكل گيري شخصيت آيت الله حسيني بوشهري نقش بسزايي ايفا مي كرد. آيت الله حسيني بوشهري پس از به پايان رساندن دوره دبستان ، به تحصيلات علوم ديني روي آورد. مشوق اصلي او در اين امر پدرش بود. او تحصيلات خود را در مدرسه علميه بوشهر

آغاز كرد و پس از طي بخشي از دروس مقدمات به حوزه علميه قم رو آورد. در قم درسهاي باقيمانده از دورة مقدمات را فرا گرفت و سپس دوره سطح را آموخت و به درس خارج راه يافت . ضمن اينكه در دروس اخلاق استادان خود شركت مي نمود. وي همگام با تحصيل به تدريس آنچه آموخته بود نيز مي پرداخت . آيت الله حسيني بوشهري در حوزه علميه بوشهر و قم به محضر عالمان و استادان بسياري شرفياب شد. او دروس مقدمات را در مدرسه علميه بوشهر آغاز كرد و پس از فراگرفتن جامع المقدمات و بخشي از كتاب سيوطي به حوزه علميه قم وارد شد. وي در قم ادامه كتاب سيوطي و نيز كتب مغني و معاني و بيان و شرح لمعه را به صورت خصوصي از محضر اساتيد آن زمان فرا گرفت . در دوره سطح نيز بخش عمده اي از رسائل و مكاسب را نزد مرحوم آيت الله ستوده آموخت . ايشان بخشهايي از رسائل ، كفايه و قوانين را از محضر آيت الله ميرزا محسن دوزدوزاني بهره برد. او بسياري از مباحث كفايه را نيز از درس مرحوم آيت الله پاياني استفاده كرد. با اتمام دوره سطح به درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني ، آيت الله فاضل لنكراني ، آيت الله تبريزي رفت . در زمينه اصول نيز مدتي از محضر مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي بهره برد. سپس يك دوره كامل اصول را از خدمت آيت الله مكارم شيرازي و بخشهاي بسياري را نيز از محضر آيت الله وحيد خراساني فرا گرفت . در طي اين سالها در بخش حكمت و عرفان به درس آيت الله حسن زاده

آملي و آيت الله انصاري شيرازي رفت و اسفار را نزد اين عالمان وارسته آموخت . آيت الله حسيني بوشهري از نخستين سالهاي تحصيل به امر تدريس اهتمام ويژه اي داشت ، به گونه اي كه مصمم بود هر درسي كه مي آموزد، بياموزاند. از اين رو با شروع سيوطي ، به تدريس اشتغال داشت كه اين مسأله هم اكنون نيز ادامه دارد. بسياري از نوارهاي تدريس او هماره مورد استفاده طلاب حوزه علميه قم است . وي بارها دروس مقدمات ، شرح لمعه ، رسائل ، مكاسب ، كفايه و بخشهايي از عروة الوثقي را تدريس كرد. در فن خطابه نيز پس از نگارش جزوه اي در اين زمينه سالياني چند به تدريس براي علاقه مندان به آشنايي با فن سخنوري اشتغال داشتند كه در طي اين سالها شاگردان بسيار را تربيت كرده اند.او در كنار اين فعاليتها از تدريس در دانشگاهها باز نمانده و به گونه اي مستمر به تدريس در دانشگاههاي تهران و قم اشتغال داشته است . آيت الله حسيني بوشهري در عرصه تحقيق و تأليف كتب و مقالاتي را به رشته تحرير درآورده است. آيت الله حسيني بوشهري در طول سالهاي مبارزه امام و امت مسلمان ايران بر ضد رژيم پهلوي ، همواره با اين سيل خروشان همراه بوده است . او مبارزه را از سنين نوجواني و در بوشهر آغاز كرد و در قم نيز آن را پي گرفت . او اعلاميه هاي امام (ره ) را بين مردم منتشر مي كرد كه اين مسأله موجب چندين بار دستگيري و بازجويي وي شد.

حسيني، هما

قرن:15

جنسيت:زن

مليت:ايران

هما حسيني (زادهٔ 2 دي 1367) يك قايقران ايراني است كه پرچمدار كاروان ورزشي ايران در المپيك پكن بود. او در اين مسابقات در مسابقات تك نفره

رشته پاروزني (روئينگ) شركت كرد و در جايگاه آخر گروه بانوان ايستاد.

زندگي ورزشي

حسيني پيش از قايقراني، در كرمانشاه در رشته بسكتبال كار مي كرد، اما پس از انجام تست آمادگي جسماني براي رشته قايقراني با توجه به قد بلندش، براي آموزش و عضويت در تيم ملي برگزيده شد. او از همان آغاز زير نظر يك مربي خارجي به تمرين پرداخت. او پيش از حضور در المپيك به مدت 2 سال در اردوي آماده سازي به سر برد.

حضور در المپيك

هما حسيني يكي از سه بانوي ورزشكار ايراني است كه موفق به كسب سهميه در المپيك پكن شدند. او پس از سارا خوش جمال فكري (تكواندو)، دومين سهميه زنان ايران را در المپيك پكن به دست آورد[6]. پس از او نجمه آبتين در رشته تير و كمان موفق به انجام اين كار شد.

او در حاشيه شركت در مراسم افتتاحيه المپيك در گفتگو با خبرنگارن اعلام كرد:

• «تصور مي كنم آمريكا مي خواهد جنگي عليه كل جهان راه بيندازد.»

وي در رقابت هاي تك نفره گروهي رويينگ بازي هاي المپيك پكن و در بخش 2000 متر زنان، در گروه خود به مقام چهارم دست يافت و در مرحله بعدي در گروه بازنده ها در ميان 4 شركت كننده چهارم شد و در مجموع در جايگاه آخر قرار گرفت.

او پس از پايان مسابقات در مورد پوشش غير متعارف خود گفت:

• در مسابقات با همه فرق مي كردم و اين حس خاصي به من مي داد. البته اينجا جاي اين نيست كه به اين چيزها فكر كنم چون در همه مسابقات ما با همه فرق مي كنيم.

و نيز در اين مورد گفته مي شود كه او به خاطر رطوبت زياد و پوشش كاملي

كه دارد، عرق بدنش درست تبخير نمي شود و مشكل پوستي پيدا كرده است

پرچم داري كاروان ورزشي ايران

حسيني در مراسم گشايش المپيك پكن، پرچم دار كاروان ورزشي ايران بود. او پس از ليدا فريمان تيرانداز رشته تفنگ بادي در المپيك 1996 آتلانتا دومين زني است كه پرچم داري كاروان ايران در بازي هاي المپيك را بر عهده داشته است

پس از برگزاري مراسم گشايش، سيد احمد علم الهدي عضو مجلس خبرگان رهبري و امام جمعه مشهد در خطبه هاي نماز جمعه اين شهر سپردن بيرق ملي به دست يك زن را جنگ با ارزش هاي اسلامي، مخالف با تعاليم معصومان و موجب تأخير در ظهور امام زمان ناميد.

حسينيان، روح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روح الله حسينيان

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

تا سوم دبيرستان را در صفاد ، يكي از روستاهاي آباده طي كردم .

سطح را در مدرسه حقاني قم (ادبيات را نزد آيت الله حاج شيخ حسن آقا تهراني، لمعه نزد فاضل هرندي ، مكاسب نزد آيت الله ستوده ، رسائل نزد آيت الله جنتي ، كفايه نزد آيت الله احمدي ميانجي)

درس خارج را در تهران دو سال نزد آيت الله محمدي گيلاني، يك سال نزد آيت الله صانعي، دو سال نزد آيت الله خامنه اي و يك سال كتاب قضا و شهادات نزد آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي در قم .

حسينيان، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر حسينيان

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد جعفر حسينيان در سال 1357 موفق به اخذ مدرك ديپلم شده و در همان سال بنا به درخواست رسمي دانشگاهي از آمريكا ارسال ترجمه مدارك براي اخذ مدارك علمي بالاتر قصد آن ديار نمودم كه با جريانات انقلاب مصادف شد، و با احساس تكليفي كه در جريان تحقق اسلام ناب در جامعه داشتم بعد از پيروزي انقلاب به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مركز فارس درآمدم و تا سال 1363 در بخش فرهنگي و تبليغي سپاه پاسداران مشغول فعاليت بودم. بعد از آن به قم مراجعت نموده و در مركز تحقيقات علمي فرهنگستان علوم اسلامي و در كنار آن در حوزه علميه مشغول تحصيل فعاليت علمي شدم و موضوعات مطرح شده علمي در فرهنگستان علوم اسلامي و همچنين هدف اين

موسسه علمي و تحقيقي كه تحت سرپرستي علمي علامه شهير مرحوم حجت الاسلام و المسلمين سيد منير الدين حسيني شيرازي (قد سره) بود به دليل نوآوري آن بسيار مورد توجه و علاقه من قرار گرفت و اكثر اوقات علمي و تحقيقي خود را در آن موسسه علمي و تحقيقي گذراندم.

هدف عمده تحقيقات فرهنگستان علوم اسلامي بعد از آسيب شناسي جدي در موانع اجراي احكام الهي در جامعه و ريشه يابي آن و بزرگترين مانع را مدل ها و الگوهاي علمي اداره كشور ديدن تحقيق پيرامون روش دستيابي به فلسفه شدن اسلامي بود در اين راستا تمام عمر تحقيقي خود را در اين موسسه و در محضر استاد عزيز علامه حسيني (ره) بودم و بعد از رحلت ايشان كه بسيار براي من جانكاه بود به فعاليت هاي تحقيقي خود ادامه دادم.

حق جو، محمد حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين حق جو

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/12/29

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين حق جو در29 اسفند سال 1333 هجرى شمسى در شهر نيشابور در خانواده اى متدين و مذهبى به دنيا آمدم.دوران تحصيلات خود را تا سوم دبيرستان در شهرستان نيشابور و سپس در هنرستان فنى مشهد سه سال ادامه تحصيل دادم و سرانجام در سال 1356 هجرى شمسى براى كسب علوم حوزوى وارد حوزه علميه قم شدم.از آغاز كودكى به همراه پدرم در جلسات و هيئات مذهبى شركت مى كردم و از همان اوايل كودكى به جلسات قرآن و درس اخلاق و احكام علاقه فراوانى داشتم هنوز به سن تكليف نرسيده بودم كه در هيئات مذهبى شهرستان نيشابور فعاليتهايى اجرايى و

فنى را بعهده گرفتم.

جلسات هفتگى ، تمرين سخنرانى، حفظ حديث و تلاوت قرآن برگزار مى كردم. در تابستانها تحت نظر مديريت حوزه در قبل از انقلاب جلسات و كلاسهاى قرآن،عقائد، احكام و اخلاق را با حضور اساتيدى از قم اداره مى كردم. در سالهايى كه براى ادامه تحصيل به مشهد رفته بودم با استفاده از تعطيلات پايان هفته، جلسات هفتگى با حضور نوجوانان و جوانان تشكيل مى دادم و براى آنان از درآمد شخصى خود هدايايى تهيه مى كردم.در سال 1356 هجرى شمسى تصميم گرفتم براى ادامه تحصيل به قم سفر كنم كه در ابتدا دوستان و حتى اولياء با اين امر مخالفت مى كردند ولى با پايدارى خود و توصيه برخى بزرگان وارد حوزه شدم.در آغاز ورود به حوزه با اساتيد قلم، گفتار و عمل ارتباط برقرار كردم. در همان اوان ورود به حوزه به توصيه برخى عزيزان و اساتيد، قلم به دست گرفته و اولين اثر خود را به نام خودسازى در مكتب قرآن و عترت (عليهم السلام)در سال 1361 با تقريظ حضرت آيت الله مظاهرى و مقدمه استاد مصطفى زمانى (ره) به زيور طبع آراستم.

تاكنون حدود 50 عنوان كتاب تأليف نموده ام و چند عنوان كتاب هم تحت نظر بنده تأليف گشته است چند سال در دانشگاه آزاد تهران،شهريار، كميته انقلاب اسلامى،دفتر امام جمعه شهريار، فعاليت داشتم و همچنين چندين سال مسئول پاسخ گوئيى به سوالات جوانان سراسر كشور در مؤسسه پيام اسلام بودم و حدود 8 سال مديريت بنياد فرهنگى اسلام را عهده دار بودم كه روزانه پاسخگوى صدها نامه و تلفن از سراسر كشور بودم و در كنار كارهاى

پژوهشى، تأليف، تدريس و تبليغ به تحصيل پرداختم، دروس سطح را از آقايان باكوئى، اعتمادى، وجدانى،استادى،مظاهرى،پايانى، ستوده، ممدوحى، مشكينى، شب زنده دار، جوادى، مصباح، خز على و... كسب فيض كردم پس از گذراندن دروس سطح حوزه به مباحث عالى حوزه همت گماشتم و از محضر اساتيد خارج آيات عظام، مرعشى، گلپايگانى، سبحانى، مكارم، وحيد خراسانى، شيخ جواد تبريزى، نورى همدانى،كه به تقريرات دروس اين اساتيد مي پرداختم.همزمان با گذراندن تحصيلات خارج به تدريس نيز مشغول بودم، تا اينكه در سال 1373 به همكارى در معاونت تهذيب حوزه دعوت شدم و به عنوان مسئول مشاوران مدارس برگزيده شدم و به برنامه ريزى نظارت و اجرا مي پرداختم به لحاظ ضرورت امر، لازم آمد كه مركز تخصصى مشاوره اقدام شود كه تاكنون اين مسئوليت را عهده دار مى باشم و به يارى خداى متعال و كمك 40 مشاور در رشته هاى مختلف اخلاقى، روحى، معنوى، پزشكى،روانپزشكى، حوزوى، اجرائى، آموزشى و خانواده ، به انجام ظيفه مشغول هستم.

كنون نيز علاوه بر كارهاى علمى، پژوهشى و تبليغى به تأليف موضوعات كاربردى جوانان مشغول هستم ولى متأسفانه بخاطر كمبود وقت و امكانات، توان نشر آن آثار را ندارم.ضمنا دو دوره بعنوان نماينده طلاب و فضلا نيشابورى مقيم حوزه قم برگزيده شدم كه به عنوان رئيس كميسيون اخلاق و تهذيب اين مجمع نيز گزيده شدم.

اگر چه چندان موفق به تدريس نيستم، ولي با لطف الهي در مراكز تخصصى حوزه، مدارس علميه قم و شهرستانها و موسسه امام خمينى (ره) ، مدرسه فيضيه قم و دانشگاهها تدريس مباحث اخلاقى و روانشناسى بصورت مداوم وپاره وقت مشغول ميباشم.خدا را بايد بر اين الطاف فراوان

سپاس و تشكر فراوان نمود كه هذا من فضل ربي و از باب و اما بنعمه ربك فحدث ياد آور شدم.

حقاني، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن حقاني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات كلاسيك را تا سوم دبيرستان در دبيرستان جعفرى اسلامى تهران ادامه دادم. اكثر اوقات فراغت خود را در آن دوران بويژه تابستان در كتابخانه مرحوم آيت الله حسن سعيد واقع در مسجد جامع بازار تهران مى گذراندم. همچنين عصرهاى پنجشنبه از محفل درس اعتقادات آيت الله سبحانى در همان كتابخانه استفاده مى كردم.در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شده و پس از موفقيت در آزمون ورودى در مدرسه منتظريه(حقانى)تحت اشراف شهيد قدوسى به تحصيل علوم دينى پرداختم و از محضر آيت الله قدوسى، آيت الله بهشتى، آيت الله جنتى،آيت الله خزعلى، آيت الله مقتدايى، آيت الله حائرى شيرازى، آيت الله معرفت و .... استفاده نمودم.همچنين از اساتيد خارج از مدرسه تا سطوح عاليه چون استاد ستوده،استاد اعتمادى، استاد خرازى و استاد پايانى استفاده نمودم و يك دوره اصول و بخشى از فقه چون صلاة، حج و ... را در محضر حضرت آيت الله مظاهرى فرا گرفتم. در سال 1359 وارد مؤسسه در راه حق شده و از برنامه هاى درسى آنجا تحت اشراف حضرت آيت الله مصباح يزدى استفاده نمودم و علاوه بر گذراندن دروس عمومى دانشگاهى در رشته تخصصى روان شناسى تا حد كارشناسى ارشد تحصيل نمودم و از محضر اساتيد حوزوى و دانشگاهى ا ستفاده نمودم كه به دليل آنكه آن زمان مدركى داده نمى شد فقط به گذراندن دوره اكتفا شد.در

اين دوره از محضر استاد معظم آيت الله مصباح در زمينه هاى فلسفه، علوم قرآنى و اخلاق بهره ها بردم.

در سال 1370 از دانشگاه مك گيل واقع در شهر مونترآل از كشور كانادا پذيرش گرفته و كارشناسى ارشد را در رشته عرفان دريافت نمودم.در سال 1373 از دانشگاه لنكستر انگلستان در مقطع دكترى پذيرش گرفتم كه به عللى ترك تحصيل نموده و به ايران اسلامى بازگشتم.در مدرسه شهيدين، جامعة الزهراء، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره)،دانشگاه تهران تدريس دارم.تأليفاتى نيز داشته كه برخى از آنها چاپ گرديده است. برخى از آنها نيز با همكارى ديگر برادران نوشته شده است. آخرين اثرصلح در اسلام به دو زبان فارسي و انگليسي نگاشته شده است.

حقاني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حقاني

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/12/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين حقاني اوّل اسفند سال 1313 شمسي در شهرستان زنجان در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم.پدرم به نام علي از تجّار زنجان بوده، علاقه شديدي به اسلام و تشيّع و ائمه اطهار (عليهم السلام) داشت و در اول سال 1362 شمسي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سن 86 سالگي دار فاني را وداع گفتند و از اهمّ بركات وجودي او مدرسه (المنتظر) معروف به مدرسه منتظريّه حقّاني بود كه در سال 1339 شمسي در شهرستان (مذهبي) قم در حوزه علميّه با نفقه خود و با اخلاص خاصي آنرا تاسيس و بنيان نهاد. دوره ابتدايي را در شهرستان رنجان در مدرسه اي بنام (توفيق) كه زير نظر استادي فرزانه و فاضل و با تقوا بنام رضا روزبه (رضوان الله تعالي عليه) اداره

مي شد به پايان رساندم و با رتبه ممتاز در كلاس ششم قبول شدم.

همان اوان مصادف بود با بليّه بزرگي كه ايران آنروز در اثر بي كفايتي و بي لياقتي زمامداران طاغوت گرفتار آن شده بود و آن بليّه، بليّه تسلّط حزب توده و نوكران زمامداران شوروي به دبيري مردي بنام (پيشه وري) بود كه از ناحيه شمال غربي منطقه آذربايجان به ايران نفوذ كرده تا زنجان و ابهر و نزديكي هاي قزوين پيشروي كرده و حكومت خود مختاري را در داخل مملكت ايران آنروز تشكيل داده بود.اين جريان بي دينى، زندگي مذهبي وديني را بر متديّنين تنگ كرده بود، آنان ناچار به طرف تهران و ساير نقاط امن ايران مهاجرت مي كردند. ابوي اينجانب نيز چون در بازار زنجان تاجر نسبتاً مشهوري بود و همواره مورد اذيّت و تعّرض مسئولين حزب توده قرار داشت مقدمات مهاجرت خود را از زنجان به تهران فراهم نمود ودر سال 1327 شمسي اين مهاجرت انجام پذيرفت. من نيز در تهران تحصيلات خود را در دبيرستان فرّخي تا سيكل (كلاس نهم آنزمان) به پايان رساندم از آنجا كه پدرم از خانواده علم بود و پدران وي واجداد امي همه از علماي قريه خوئين زنجان بودند بسيار مايل بود كه فرزندان او نيز در رشته علوم اسلامي به حوزه هاي علميّه وارد شده، راه پدران خود را ادامه دهند و از طرفي هم تعصّب خاصّ مذهبي وديني داشت و از وضع بي ديني حاكم بر مدارس آنروز تهران بسيار ناراحت بود حتّي در زمان ما ساليان سالي تا زمان فتواي مرحوم آية الله حكيم در نجف اشرف براي اولين

بار در عالم فقه و فقاهت آنروز طي حكمي خريد وفروش راديو را جايز اعلام كردند راديو نداشتيم چون پدرم آنرا مايه فساد و تربيت غير سالم وديني مي دانست.

از اينرو از ادامه تحصيل اينجانب بعد از خاتمه دوره دبيرستان شديدا مخالفت مي كرد صريحا به من مي گفت: شما يا اينكه به بازار بيائيد ومثل ما به تجارت مشغول گرديد ويا به قم برويد و سيره پدران خود را در ادامه علوم اسلامي تعقيب نمائيد راه سوّمي كه ادامه تحصيل كلاسيك دبيرستانها مي باشد وجود ندارد زيرا اين راه شما را از دين ودينداري وتقوا وكمالات انساني دور و موجب فساد است. من نيز چون علاقه به تجارت وكسب نداشتم راه ادامه تحصيل علوم اسلامي را در قم انتخاب كردم و در اوائل تير ماه 1330 شمسي بعد از خاتمه امتحانات كلاس نهم در تهران وارد حوزه علميه قم شدم. در اين هنگام حوزه علميه قم تازه تعطيلات تابستاني خود را شروع كرده بود كه من تحصيلات علوم اسلامي را در هواي گرم تابستان سال 1330 هجري شمسي در قم شروع نمودم وبراي اينكار مستقيماً به منزل يكي از طلاب آنروز قم كه از نزديكان و خويشاوندان ما محسوب مي شد وارد شده تا موقتاً ايام تابستان را مشغول به درس و بحث باشم و ايشان نيز مثل اكثريت طلاب آنروز قم وضع مالي خوبي نداشت و صاحب منزل نيز به ييلاقي به شيراز رفته بود و منزل خود را به عنوان اينكه خالي نباشد به ايشان واگذار كرده بود و طلاب بي بضاعت نيز براي اينكه حداقل در ايام تابستان آزادي

بيشتري در منزل با بچه ها داشته باشند به اين كار علاقه نشان مي دادند.

دوره مقدماتي علوم اسلامي را در عرض سه سال( يعني دوره نحو وصرف ومنطق ومعاني بيان وعلوم بلاغت در حد كتاب معمول حوزه هاي آنروز ) نزد اساتيد فن خواندم.و بعد از طي دوره مقدمات دوره سطح را شروع و در عرض شش سال آنرا به پايان رساندم. در اين دوره از اصول فقه معالم الاصول مرحوم شيخ حسن فرزند شهيد ثاني و كتاب قوانين الاصول تاليف مرحوم ميرزاي قمي جلد اول تا آخر باب نواهي و بعد از آن (شرح لمعتين) تاليف مرحوم شهيد ثاني را كه يك دوره كامل ومختصر فقه اسلام است در عرض 5/2 سال خواندم و سپس (فرائد الاصول) شيخ انصاري (ره) و مجدد الاصول تاليف مرحوم آية الله آخوند خراساني را نزد اساتيد فن از جمله مرحوم آية الله مجاهدي گذراندم. اين كتاب هاي متن در فقه و اصول در سطح عالي را نزد اساتيدي بزرگ از قبيل مرحوم آية الله مجاهدي و آية الله طباطبائي وغير اين دو از اساتيد بزرگ آنروز تلمذ كردم ودر عرض اين دروس مربوط به فقه واصول، (لئالي منظومه) مرحوم حكيم سبزواري (رحمه الله عليه) را (منطق وحكمت) را نزد اساتيد بزرگ فلسفي آنروز گذراندم. بعد از خاتمه سطح، دروه خارج سطح را نزد مراجع بزرگ آنروز متجاوز از 22 سال شركت كردم.

در اين بيست و دو سال مراجع و فقهاء ومدرسين بنام و معروفي بودند كه ازمحضرشان استفاده نمودم. سه سال در اواخر عمر با بركت مرحوم آية الله العظمي بروجردي در مسجد اعظم قم

كه مبحث قضا را شروع كرده بودند و بزرگان و اساتيد و علماء بزرگ وقت در پاي دروس اين عالم فقيه متبحر شركت مي كردند و نوشته همه اين دروس را به زبان عربي در اختيار دارم. در عرض اين سه سال و بعد از آن نيز يك دوره اصول فقه را در محضر درس امام عزيز وراحل حضرت آية الله العظمي خميني (رضوان الله تعالي عليه) در مسحد سلماسي واقع در آخر كوچه آقازاده صبح ها شركت ميكردم و بسيار محضر با بركت و درس مفيدي بود و ضمنا در خارج اصول فقه مرحوم آية الله محقق داماد در مسجد اعظم قم جلد ثاني (كفاية الاصول) سالها شركت كردم و از محضر پرفيض ايشان نيز استفاده بردم و نيز يك دوره كامل در دروس اصول فقه مرحوم آية الله آقاي شيخ هاشم آملي ( لاريجاني ) (قدس سره) شركت نمودم چون ايشان از نجف آمده و از شاگردان خاص و مستقيم مرحوم آية الله آقا ضياء عراقي كه يكي از بزرگترين اساتيد فن اصول فقه بشمار ميرفت و تقريرات مرحوم آقا ضياء عراقي را نيز به نام (نهاية الافكار) به رشته تحريردر آورده بود و در اين دروس اصول فقه ايشان نيز سالها شركت كردم و بهره ها بردم و نوشته هاي دقيق اين دو درس موجود است به طوري كه چند سال قبل از وفات ايشان در منزل خودشان به من فرمودند كه نوشته ها را بياوريد من آن را اصلاح و به چاپ برسانم حتي مي فرمودند كه من هنوز زنده ام اصلاح مي كنم و من چون به نوشته هاي دروس

اشتغال داشتم وقت اينكه آنرا دقيقاً آماده بسازم و حتي پيدا نكردم و لذا دوره كامل دروس ايشان از استصحاب تا استصحاب به زبان عربي هنوز موجود است تا إن شاء الله موفقيتي باشد آنها را به چاپ برسانيم. و نيز در حدود 23 سال در دروس فقه مرحوم آية الله العظمي آقاي سيد محمد كاظم شريعتمداري شركت كردم و نيز ساليان متمادي در دروس فقه مرحوم آية الله بروجردي شركت كردم و همه درسهاي ايشان دقيقا به زبان عربي نوشته شده و موجود است.

در عرض اين دروس فقه و اصول در دروس فلسفه مرحوم آيه الله علامه طباطبائي (ره) در درس اسفار ملا صدرا فلسفه متعالي سالها در مسجد سلماسي شركت كردم و از بزرگان و اساتيد حوزه علميه قم نيز در آن شركت داشتند و فيض ها بردم (رحمت خدا و درود فراوان بروان پاك او باد). وهيئت قديم را همراه جمعي از فضلا در مدرسه فيضيه پيش حضرت آية الله حاج شيخ محمد علي اردبيلي كه در اين علم گرچه قديمي بود اما تبحري داشتند تلمذ كردم و متن درسي آن( كتاب شرح چغميني ) بود كه همراه برخي از آلات و ادوات مربوط به تصوير كرات و منظومه شمسي و غير آن تدريس مي نمود. اصل علمي و پژوهشي اينجانب در عرض 54 سال متجاوز از 700 دفترچه 200 برگي علمي وتاريخي و فقهي و اصولي و كلامي فلسفي بقرار ذيل بود: دروس خارج اصول فقه از كفاية الاصول محقق خراساني يك دوره كامل از مباحث الفاظ و مباحث عقلي و يك دوره نيز اصول فقه تقريرات مرحوم

آيه الله شيخ هاشم آملي ( لاريجاني ) (قدس سره) از استصحاب تا استصحاب و يك دوره كامل اصول فقه تقريرات امام راحل و در فقه نيز مباحث كثيري از عبادات (طهارت ، صلاة ، صوم ، زكوة ، حج ، خمس و . . ) و از معاملات (مكاسب محرمه و بيع تا آخر خيارات از محضر درس مرحوم آيه الله العظمي شريعتمداري كه فقه را ايشان با قلم خود تصحيح نموده موجود است بصورت آثار گرانبهايي باقي مانده است و مقدار بيشتري از مباحث فقه تقريري از امام راحل مكاسب بيع تا عقد صبي و مقدار بيشتري از مباحث فقه را اساتيد گرامي شخصا بازنگري كرده و در آنروز با خط مبارك خود تصحيح فرموده اند كه بسيار با ارزش مي باشد. روي همين تحقيقات وتقريرات بود كه اجازه اجتهاد از طرف مرحوم حضرت آية العظمي آقاي شريعتمداري به اينجانب به عنوان تقريظ بر كتاب طهارت كه در آستانه چاپ بود داده شده و متن آن نيز دقيقا موجود است و اصل متن ورقه اجتهاد را نيز حضرت آية الله سبحاني نوشته وآن متن به امضاء و مهر حضرت مرحوم آيه العظمي آقاي شريعتمداري رسيده است و باز روي ملاحظات بالا بنا به تقاضاي دانشگاه الزهراء از مرتبه علمي به اينجانب از دفتر تبليغات حوزه علميه قم رتبه خارج دوم را كه مساوي با اجتهاد مطلق است به اينجانب نيز اعطا كرده است و متن آن نيز موجود است (البته اين اجازه اجتهاد با مطالعه دقيق دروس حضرات مراجع عظام نامبرده تحقيق و بررسي علمي متجاوز از 150 دفترچه 200 برگي مي باشد

كه با وسواس شديدي مورد بررسي حوزه علميه قم قرار گرفته است) و چند سال قبل نيز رتبه استادياري را كه مساوي با دكتري است از وزارت آموزش عالي به اينجانب اعطاء شد و اينك به عنوان هيئت علمي دانشكده الهيات دانشگاه الزهرا به تدريس دروس اختصاصي آن دانشكده (فلسفه – كلام – منطق – عرفان و اصول فقه و فقه و تفسير و فلسفه اخلاق و نيز به تدريس متون اسلامي در دانشگاه تهران – دانشكده علوم سالهاست كه اشتغال دارم و اينك متجاوز از 4 سال است كه مسئوليت دانشكده علوم انساني و ادبيات و الهيات دانشگاه الزهراء كه توسط رئيس دانشگاه آن وقت الزهرا جناب آقاي دكتر كوهيان تفويض شده ادامه دارد و ضمنا مديريت گروه معارف دانشگاه الزهراء نيز بر عهده اينجانب است و در حوزه علميه اشتغال دارم به طلاب مدرسه منتظريه حقاني نيز برخي از دروس از قبيل تفسير قرآن و ... را تدريس مي نمايم. و در مدت اشتغال به دروس اسلامي از فقه و اصول و فلسفه و عرفان و متون اسلامي و تفسير به عنوان محبت و تشويق، چند لوح تقدير از عملكرد دانشگاهي و تدريس و تاليفات و تحقيقات علمي و ديني در دانشگاه الزهراء و دانشگاه تهران (دانشكده علوم) به اينجانب اعطا گرديده است و اخيرا در جلسه مجمع مديران گروه معارف در نيمه شعبان ( سال 1420 مطابق 3 آذر سال 78) به مناسبت ميلاد مسعود امام زمان (عج) در مدرسه دارالشفاء قم با حضور متجاوز از 200 استاد و اساتيد گروه معارف كه توسط نهاد محترم نمايندگي ولي فقيه حضرت آيت الله

العظمي خامنه اي (دام ظله) در گروه معارف در دانشگاهها برپا گشته بود از طرف نهاد نمايندگي به عنوان استاد موفق در تدريس معرفي شده و مورد تقدير قرار گرفتم كه من خود را شخصا ناقابل مي دانم و در عين حال از همه بزرگان و مسئولين و اساتيد گرامي كمال تشكر را دارم.

حقاني، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1320، قم.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام غلامحسين حقانى، فرزند محمد، تا مقطع اجتهاد به تحصيل حوزوى پرداخت. بعد از انقلاب اسلامى، امام جمعه بندرعباس شد. وى همچنين دبير شوراى هماهنگى دفتر تبليغات قم و تهران و دبير شوراى هماهنگى دفتر تحكيم وحدت بود. در اولين دوره مجلس شوراى اسلامى، به نمايندگى از مردم بندرعباس در مجلس حضور داشت. ايشان همچنين در دانشگاه تربيت معلم به تدريس مى پرداخت.

آثار ايشان عبارتند از اسلام پيشرو نهضت ها؛ و برخى از جزوات مؤسسه در راه حق.

حجت الاسلام حقانى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكرش در قم به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حق شناس، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا عبدالكريم حق شناس تهرانى از علماء مبرز و فضلاء بنام و مدرسين كرام معاصر تهران است.

وى در سال 1338 ق در تهران متولد و پس از خواندن مقدمات و ادبيات سطوح متوسط و عالى را در تهران در خدمت آيت اللَّه حاج شيخ محمد رضا تنكابنى و عرفان و معقول را خدمت مرحوم آيت اللَّه شاه آبادى خوانده و در سال 1358 كه مرحوم ثقةالاسلام حاج شيخ محمد حسين زاهد تهرانى (امام جماعت مسجد امين الدوله) تهران وفات نمود مومنين مسجد مزبور كه غالبا از مقدسين و متدينين و اخيار تهرانند به قم آمده و از آيت اللَّه بروجردى تقاضا كردند ايشان را بجاى آن مرحوم براى امامت آن مسجد انتصاب و اعزام فرمايد.

پس ايشان حسب الامر آيت اللهى به تهران عزيمت و تا حال حاضر در مسجد مزبور اقامه جماعت و هم بتدريس فقه و اصول و معقول در مدرسه سپهسالار قديم و خدمات دينى ديگر اشتغال دارد و نزديك چهل

سال است كه اين نگارنده ايشان را مى شناسم حقا داراى مقام فضل و دانش و تقوا و به پاكدامنى و بى آلايشى موصوف و در تربيت و تهذيب اخلاق جوانان محيط خود بسيار ساعى و تربيت يافتگان مكتب او در بازار و حوزه هاى علمى قم و مشهد بسيار است و از روز آشنائى تاكنون مكروهى از وى نديده ام.

از آثار ايشانست: 1- رساله اى در ارث زوجه. 2- تقريرات فقه مرحوم آيت اللَّه حجت. 3- تقريرات اصول آيت اللَّه خونسارى. 4- تقريرات فقه و اصول آيت اللَّه بروجردى.

شريك بحثى در قم داشتند بنام مرحوم ثقةالاسلام استاد ميرزا حسين نظر لوئى تبريزى كه از افاضل تلامذه مرحوم آيت اللَّه حجه و داماد مرحوم ايه اللَّه قزوينى بوده بفضل و تقوا موصوف و مشار بالبنان بود و ايشان علاقه تام و ارادات كاملى بوى داشت او را دعوت نمود كه به مشهد مقدس ببرد ولى متأسفانه در تهران مرگ ناگهانى او را ربود و در رى در جوار ابن بابويه با همت عالى معظم له دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حقوقي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ مهدى، از مرثيه سرايان و روضه خوانان خوش اعتقاد بود، ارادتى كامل به سادات و اهل علم داشت. در پنجم ربيع الاول سال 1373 به سن قريب به هفتاد وفات يافته، در همان اطاق مدفون گرديد.

مرحوم حسام الواعظين در مرثيه و ماده تاريخ فوت برادر قطعه اى سروده، از آن جمله است:

هر كه در كوى دوست منزل كرد

سر و جان داد و خدمت دل كرد

سال فوتش حسام چون مى خواست

با حساب جمل مقابل كرد

يكى آمد به جمع و آن گه گفت

مهدى اندر بهشت منزل كرد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان

(جلد دوم)

حقي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي حقي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

از سال 81 به بعد در درسهاي فقهي حضرات آيات وحيد خراساني و مرحوم آيت الله تبريزي شركت كردم و همزمان به تدريس درس مكاسب مرحوم شيخ در مدرسه خان و مدرسه امام عصر اشتغال دارم و از سال 83 تاكنون به همراه دوست گرامي جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاي سيد علي عماد بيرجندي طرحي را كه در ارتباط با فقه القرآن با نگاهي متفاوت از آنچه تاكنون رايج بوده آغاز كرده ايم كه احتمالا براي تكميل آن بين 10 تا 15 سال نياز به زمان است و مي تواند آثار و نتايج علمي خوبي براي محققان حوزوي در برداشته باشد. طرح مذكور در مرحله فيش برداري و مطالعات اوليه قرآني قرار دارد و در مراحل بعد نياز به همكاري و ياري تعداد زيادي از محققان حوزه خواهد داشت كه اميد است مورد عنايت حضرت ولي عصر قرار گيرد.

تنظيم آثار علمي مرحوم والدم كه شامل دست نوشته هاي فراوان فقهي، تفسيري، كلامي و فلسفي است از ديگر دغدغه هاي اينجانب است كه اميدوارم بتوان سر و ساماني به آنها داده و بخشهايي از آن را به جامعه عرضه دارم، انشاء الله. از سال 77 تا 84 نيز بطور مستمر در حلقه جلسه تفسير جمعي از بزرگان حوزه كه بصورت هفته اي 2روز تشكيل مي شد شركت كرده و بهره علمي فراواني از محضر آقايان بردم. همچنين با توجه به نياز فراوان جوانان و نوجوانان به مفاهيم و معارف ناب قرآن و اهل بيت و كمبود كارهاي علمي

و بي توجهي به اين سنين از سوي محققان حوزه اي، طرح چند جلد كتاب آموزشي موضوعات منتخب قرآن همراه با معاني قابل درك و ابزارهاي تفهيم و انتقال اين مفاهيم به گروههاي سني 4 تا 18 سال را در دست تاليف و تحقيق دارم كه اميدوارم به تدريج تكميل و به جامعه عرضه گردد. بخشهايي از اين موضوعات در موسسه حفظ قرآن كوثر و مدارس تابع آن در سالهاي گذشته تدريس شده و نتايج مثبت آن مورد ارزيابي قرار گرفته است و هم اكنون آماده تكثير و ارائه به ساير مراكز آموزشي كشور است.

حكاك باشي اصفهاني، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، حكاك. معروف به آقا طاهر. در تذهيب و تشعير و نقوش اسليمى و خوشنويسى مهارت داشت و در اصفهان و تهران مى زيست. اين هنرمند در نقش و تزيين مهرها استاد و از حكاكان تيزنگار زمان خويش بود. وى در حدود نود سالگى در اصفهان وفات يافت و همان جا نيز دفن شد. از آثار ارزنده ى او كه براى ناصرالدين شاه قاجار به فرجام رسانده، تسبيح صد دانه اى از لعل بدخشانى است كه كليه دانه هاى آن گرد و دايره اى شكل است و در يك طرف آن نام اللَّه و در طرف ديگر نام محمد حكاكى شده و رقم «يا طاهر» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (904 -903/ 2).

حكاك باشي شيرازي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1290 -1210 ق)، نقاش، حكاك و خطاط. وى اصلا شيرازى از منسوبان آقا محمد طاهر حكاك شيرازى بود. ميرزا حسين به آذربايجان رفت و مدت چهل سال در تبريز زندگى كرد و همان جا درگذشت. او در خط نستعليق و حك خواتم و عمل نقارى و كتيبه نگارى و سجع مهر و طغراسازى و تركيب بندى در عصر خود بى نظير بود. از آثار وى مهرهايى است كه براى ناصرالدين شاه و بسيارى از شاهزادگان و بزرگان رجال به دست او حك شده و آنچه پول در دوره ى وى ضرب شده سر سكه ى آن را، او كنده است. لقب حكاك باشى به فرمان ناصرالدين به نام او صادر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (151/1)، احوال و آثار نقاشان (1291/3 ،159/1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (289/2)، المآثر و الآثار (220).

حكاك تهراني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1275 ق)، حكاك و خطاط. وى نستعليق را نيكو و محكم مى نوشت و در فن حكاكى مهارت كامل داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (473/2).

حكاك، امرالله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، حكاك. از اهالى خراسان و در حكاكى و نگين تراشى در عصر خود مشهور بود. در كتاب «بدايع الوقايع» آمده است كه: «مولانا دوست محمد خراسانى فرمودند كه به خواجه امراللَّه حكاك كه در خراسان به فهم و هنرمندى مشهور است، از اين فقير مكتوبى نويسند».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (84/1)، بدايع الوقايع (78/1).

حكاك، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش، حكاك و خطاط. وى برادر حاج ميرزا حسين حكاك باشى و از خويشاوندان آقا محمدطاهر حكاك معروف بود. از مردم شيراز و معاصر ناصرالدين شاه قاجار بود. او در خط نستعليق و تقليد آثار و حك مهر و نقارى و كتيبه نگارى و تربيت سجع مهر و طغراسازى، مانند برادرش، دست قوى داشت و هنگام تاليف «المآثر و الاثار» (1306 ق)، درگذشته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (138 -137 /1)، احوال و آثار نقاشان (152/1).

حكاك، رجبعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش و حكاك. از سنگتراشان و حكاكان نامى دوره ناصرى بود و در آثارى كه از زمان ناصرالدين شاه قاجار به يادگار مانده، نام اين هنرمند نيز جزو مشغولان سركارى دربارى ثبت شده و مقررى مناسبى نيز جهت اين حكاك تعيين گشته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (181/1).

حكاك، نصرالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1290 ق)، حكاك. وى نواده ى محمد طاهر حكاك معروف بود و خود نيز حكاكى مى كرد. ميرزا نصراللَّه در خط نستعليق، شاگرد ميرزا محمدرضا كلهر بود و اوست كه شيوه ى ميرزا را در حكاكى وارد كرد. وى بعد از چهار پنج سال كه نزد ميرزا مشق كرد، درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (938/ 3)، احوال و آثار نقاشان (1387/ 3).

حكمت بوشهري، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ق)، طبيب، شاعر و روزنامه نگار. در بوشهر متولد شد و در زادگاه خود و شيراز تحصيل كرد. حكمت در علم طب دست داشت. وى مدير روزنامه ى «آشتى» و صاحب كتابخانه نفيسى بوده است. از اوست:

مطربا بفرست رحمت، عاشقان عود را

وز درود رود آگه كن دل داوود را

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (967 -965 /5 ،291 -289 /2).

حكمت، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ، شاعر، مترجم.

تولد: 1271(1310 ق.)، تهران.

درگذشت: 3 شهريور 1359، تهران.

على اصغر حكمت فرزند احمد على مستوفى (حشمت الممالك شيرازى) بود. اجداد وى از علماى شيراز بودند و از طرف مادر نيز نوه ى حسن فسايى نويسنده ى كتاب فارسنامه ناصرى بود و جد او سيد عليخان كبير صاحب شرح صحيفه نام داشت.

على اصغر حكمت تحصيلات علوم قديم (مقدمات علوم و ادبيات فارسى و عربى) را در شيراز (در مدرسه ى علميه و منصوريه) فراگرفت. سپس در تهران در دبيرستان كالج آمريكايى به تحصيل ادامه داد. در تاريخ 1337 ق. در وزارت معارف مشغول به كار شد. در سال 1346 ق. به وزارت دادگسترى انتقال يافت و در سال 1309 به منظور تكميل تحصيلات خود به فرانسه و انگلستان عزيمت كرد و از دانشگاه سربن پاريس در رشته ى ادبيات فارغ التحصل گرديد و به تهران بازگشت.

مشاغل و فعاليت هاى وى به اين شرح است: رييس بازرسى وزارت معارف، 1299؛ رييس اداره ى كل معارف، 1307؛ مأمور مطالعات در تعليم و تربيت و قوانين ثبت اسناد در اروپا، 1312 -1300 (بازگشت به تهران در شهريور 1312)؛ كفيل وزارت معارف، 1312؛ وزير فرهنگ، 1317 -1313؛ رييس دانشگاه تهران، 1317 -1314؛ وزير كشور 1318؛ وزير بهدارى، 1320؛ وزير دادگسترى، 1322؛ رييس كميسيون ملى

يونسكو در ايران از سال 1325؛ وزير مشاور؛ 1326 و 1332 وزير امور خارجه، 1328 -1327؛ استاد كرسى تاريخ مذاهب و ادبيات ايران در دانشگاه تهران از سال 1329؛ رييس هيئت نمايندگى ايران در دانشگاه تهران از سال 1329؛ رييس هيئت نمايندگى ايران در كنفرانس عمومى يونسكو منعقد در فلورانس (1950) و دهلى نو (1956)؛ سفير كبير ايران در هند 1336 -1332؛ وزير مختار در تايلند، 1335؛ وزير امور خارجه، 1338 -1337؛ رييس هيئت مديره انجمن آثار ملى، 1333 -1324؛ رييس هيئت مؤسسان انجمن آثار ملى و رياست انجمن، 1244؛ از نخستين اعضاى فرهنگستان ايران؛ بنيانگذارى مجله «تعليم و تربيت» (اين مجله از انتشارات وزارت فرهنگ بود و شماره ى اول آن در فروردين 1304 منتشر شد)؛ حكمت در بيست و يكم خرداد 1351 كتابخانه شخصى خود را شامل پنج هزار جلد كتاب چاپى، تعداد زيادى نسخ خطى و مجموعه هاى روزنامه (از زمان ناصرالدين شاه تا زمان معاصر) و مجموعه هاى كتاب هاى تفسير و كتاب هاى مربوط به قرآن (از عربى و فارسى و انگليسى و تعدادى مرقعات) به كتابخانه ى مركزى دانشگاه تهران اهدا كرد كه در مخزنى به نام او نگاهدارى مى شود، شركت در جلسات كانون دانش پارس (به هنگامى كه وى براى تدريس و سخنرانى در دانشكده ى ادبيات به شيراز مى آمد، به پيشنهاد على سامى رياست افتخارى كانون دانش به او واگذار شد)، شركت گابيگاه در جلسات «شب هاى شيراز» در تهران.

از جمله نشان هاى اوست: نشان درجه اول وزارت فرهنگ، 1299؛ نشان لژيون دونور از دولت فرانسه؛ نشان درجه اول همايون، 1325؛ نشان درجه اول نيل از دولت مصر، 1318؛ نشان درجه ى اول الكوكب الاردنى از دولت

هاشمى اردن؛ 1328، نشان درجه ى اول سردار اعلا از دولت افغانستان، 1329؛ نشان رسمى درجه ى اول از دولت هاى هلند، دانمارك، انگلستان، ژاپن و ايتاليا.

فهرست آثار او به شرح زير است: امثال قرآن مجيد (فصلى از تاريخ قرآن كريم، 1333)، حروف مقطعه ى قرآنيه يا فواتح صدور و فصلى از تاريخ قرآن (1331، نشريه مجله «مهر»)؛ تفاسير بوعلى سينا از قرآن مجيد؛ تصحيح و تحشيه كشف الاسرار و عدة الابرار خواجه رشيدالدين ميبدى معروف به تفسير خواجه عبدالله انصارى؛ سعدى تا جامى (ترجمه ى جلد سوم دوره ى تاريخ ادبيات ادوارد براون، در منبع ديگر به اين صورت از آن ياد شده است: ترجمه ى جلد سوم تاريخ ادبى ايران و در منبع ديگرى آمده است: چهارمين جلد از تاريخ ادبيات ايران، (1327)؛ شادباش نوروزى (مجموعه اشعار، 1326)؛ پارسى نغز (مجموعه آثار پارسى سره از نويسندگان ايران قديم و جديد، 1323)؛ امين و مأمون (ترجمه عربى آثار جرجى زيدان)؛ پنج حكايت از شكسپير (دو جلد، لاهور، 1957 م.)؛ پنج درام از شكسپير (دو جلد، تهرن، 1333)؛ دوستداران وطن، تقويم معارف از سال 1305 تا 1307 (تحصحيح و تحشيه)؛ جام جهان نما؛ رساله ى قضاياى عامه در «علوم طبيعى» ترجمه از انگليسى؛ رساله در باب عليشير نوايى (1326)؛ ايران در فرهنگ جهان (1326)؛ شعر معاصر؛ رستاخيز (اثر لئون تولستوى، 1339)؛ راه زندگى (اثر نيكلا حداد مصرى، 1346 ق.)؛ شرح حال و منتخب جامى (ظاهرا همين كتاب با نام زندگى جامى شاعر ايرانى در سال 1320 هم به چاپ رسيده است)؛ مطالعاتى در باب حافظ (با عنوان ديگرى: درسى از ديوان حافظ نيز به چاپ رسيده است، 1220 -1319)؛ مطالعه تطبيقى رومئو و

ژومليت با ليلى و مجنون نظامى (1317)؛ مقدمه و تحشيه و تصحيح مجالس النفائس عليشير نوايى؛ رساله در احوال «اثر» پرشكفتى شاعر معروف فارسى؛ نقش فارسى بر احجار هند (كلكته، 1957 م.، چاپ دوم، تهران، 1338)؛ شكونتلا يا انگشتر گمشده (كاليداس، ترجمه، بمبئى، 1336)؛ نه گفتار در تاريخ اديان (شيراز، نشريه دانشگاه، تهران، 1341)؛ الواح بابل (اثر ادوار شى ير، 1341)؛ اسلام از نظرگاه دانشمندان غرب (1340، چاپ دوم)؛ اصول فن مناظره (1316)، افسانه دلپذير (اثر ويليام شكسپير، 1321)، الف ليله و ليله (مقدمه كتاب به قلم حكمت، 1315)؛ گلزار حكمت جلد اول؛ مجله ى «تعليم و تربيت»؛ مجله ى رسمى وزارت معارف از سال 1304 تا 1305. سخن حكمت شامل سه هزار و پانصد بيت از اشعار حكمت با مقدمه ى سيد حسن سادات ناصرى به خط نستعليق ابراهيم بوذرى، سرزمين هند (1337، نشريه ى 515 دانشگاه تهران)، تاريخ اديان، ديوان جامى (با مقدمه و تصحيح و اهتمام ايشان). گذشته از اين مجموعه مقالاتى كه به قلم وى در مجلات مختلف ايران منتشر شده و همه شامل مباحث ادبى و تاريخى است.

على اصغر حكمت روز دوشنبه سوم شهريور 1359 برابرچهاردهم شوال 1400 ق. در تهران وفات يافت و در شيراز در مقبره ى خانوادگى در حضرت عبدالعظيم «باغ طوطى » به خاك سپرده شد.

فرزند احمدعلى خان حشمت الممالك است كه در 1272 در شيراز تولد يافت. حشمت الممالك از مستوفيان شيراز بود. حكمت تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در شيراز گذرانيد و در رشته هاى ادبيات فارسى و عربى مطالعاتى نمود و سپس براى ادامه ى تحصيل به تهران وارد شد و ضمن گذراندن مدرسه ى آمريكائى، تحصيلات ادبى و فقه و اصول را ادامه داد

و نزد حكما و فقهاء درجه اول آن روز مانند مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى تلمذ كرد.

در 1297 وارد خدمات فرهنگى گرديد و با نشر مقالات محققانه و تدريس زبان انگليسى در مدارس متوسطه، كسب شهرت نمود و وارد فعاليت هاى سياسى شد و با كمك عده اى از دوستان و همفكران خود، به زعامت على اكبر داور حزب راديكال را بنيانگذارى كردند. تا 1309 در وزارت معارف خدمت مى نمود و مشاغلى مانند رياست كارگزينى، بازرسى و اداره كل معارف را تصدى مى نمود. در اين سال به تشكيلات جديد داور در دادگسترى وارد شد و پس از چندى براى مطالعه در امور قضائى و ثبتى به اروپا اعزام گرديد.

حكمت در اروپا وارد دانشكده ى حقوق و ادبيات گرديد و درجه ى ليسانس از هر دو رشته گرفت. مأموريت ديگر حكمت در اروپا، مطالعه در امر آموزش و پرورش دانشگاه بود. وى در اين مدت تحقيقاتى درباره ى امر تعليم و تربيت به عمل آورده و مرتباً گزارش آن را به تهران ارسال مى داشت.

حكمت در شهريور 1312 به تهران احضار شد و در كابينه ى ذكاءالملك فروغى ابتدا كفيل و بعد وزير معارف و رئيس دانشگاه گرديد. حكمت در كابينه ى جم نيز وزير فرهنگ بود تا اينكه در شهريور ماه 1317 از خدمت معاف شد.

دوران پنج ساله ى وزارت فرهنگ على اصغر حكمت را بايد دوران تحول فرهنگى در ايران نام نهاد. تأسيس دانشگاه تهران، تأسيس دانشسراهاى مقدماتى در سراسر كشور، برگزارى جشن هزاره ى فردوسى، تأسيس فرهنگستان ايران، بوجود آوردن پيشاهنگى و تغيير برنامه هاى مدارس به اصول تعليماتى كشورهاى خارج، ايجاد تحول در زبان و ادبيات پارسى، توجه به آثار باستانى و تشكيل موزه ى ايران باستان

و تربيت كادر آموزشى و انتشار نشريات سودمند و توجه به امر ورزش در مدارس، توسعه و تكميل مدارس ابتدائى و متوسطه از جمله كارهاى او بود.

حكمت پس از معافيت از وزارت فرهنگ، شش ماه بلاشغل بود تا اينكه در اسفند 1317 در ترميم كابينه ى محمود جم، به وزارت كشور منصوب شد. در كابينه ى دكتر متين دفترى نيز سمت وزارت كشور را عهده دار بود. در خرداد 1319 بار ديگر از خدمت معاف گرديد و به كار تحقيق و مطالعه پرداخت.

در ترميم كابينه ى فروغى در سى ام شهريور 1320، حكمت وزير بازرگانى و پيشه و هنر شد. در ترميم ديگر كابينه ى فروغى، وزارت بهدارى را بر عهده گرفت. در كابينه ى سهيلى نيز همچنان وزير بهدارى بود.

در 1322 در نخست وزيرى دوم على سهيلى، وزارت دادگسترى بر عهده ى حكمت قرار گرفت. در كابينه ى قوام السلطنه در سال 1326 وزارت مشاور يافت. در كابينه ى ساعد در 1327 وزير امور خارجه گرديد و در دولت زاهدى وزير مشاور بود. در 1337 در كابينه ى دكتر اقبال مجدداً وزير امور خارجه شد و آنگاه به سفارت ايران در هند مأمور گرديد. على اصغر حكمت گذشته از اينكه پنج سال در سه كابينه وزير فرهنگ و رئيس دانشگاه تهران بود، دو نوبت وزير كشور، دو مرتبه وزير امور خارجه، يك بار وزير دادگسترى، دو بار وزير پيشه و هنر، دو بار وزير بهدارى، سه دفعه وزير مشاور و يك بار سفيركبير بوده است.

حكمت در سال 1314 كه وزير فرهنگ بود، كشف حجاب را اجرا كرد و در روز 17 دى ماه جشنى در دانشسراى عالى منعقد نمود و چادر و حجاب از سر عده اى از فرهنگيان

برداشت و شاه نيز حجاب همسر و دختران خود را برداشته، در آن مجمع شركت كرد. معلمين و دانش آموزان مجبور شدند در مدارس بدون حجاب شركت نمايند و همين مسئله موجب اشاعه ى كشف حجاب گرديد. اقدام حكمت در اين مورد درخور سرزنش بسيار است. وى در كتابى به نام سى خاطره از عصر پهلوى، اقدام خود را در اين زمينه نوشته است و نقش خود را در آن دوران به نمايش گذاشته است. پاداش حكمت در اين خوشرقصى، اين بود كه از كفالت وزارتخانه به وزارت منصوب شد.

حكمت در دو نوبت وزارت امور خارجه ى خود دست به يك اقدام فرهنگى زد و آن انتشار مجله ى وزارت امور خارجه بود كه مقالات تحقيقى و تاريخى زيادى در آن به چاپ مى رسيد و يكى از منابع مهم سياست خارجى ايران مى باشد. حكمت در اواخر عمر رياست يكى از مدارس عالى را بر عهده داشت. وى در جوانى با خواهر سردار فاخر حكمت ازدواج كرده و صاحب سه دختر شد.

او از روز تأسيس دانشگاه تهران، يكى از اساتيد و مدرسين دانشكده ى ادبيات و علوم معقول و منقول بود و پيوسته با داشتن مشاغل سياسى، دقيقه اى از حضور در سر كلاس غفلت نمى ورزيد.

داراى تأليفات و تحقيقات بسيارى است كه قسمتى از آن به چاپ رسيده است. ترجمه و تحشيه ى تاريخ ادبيات ايران تأليف پروفسور ادوارد براون تحت عنوان از سعدى تا جامى- پارسى نغز، سرزمين هند، نه گفتار در تاريخ اديان، دو تفسير يكى از ابوالفتوح رازى و ديگرى از خواجه عبداللَّه انصارى در ده مجلد است. تاريخ اديان هم از ديگر تأليفات اوست.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حكمت، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد:

1366، تهران.

عليرضا حكمت از خاندان حكمت شيرازى، تحصيلات خود را در شيراز و تهران به پايان رسانيد. در پى حوادث دوران پيشه ورى به شوروى پناهنده شد. در آنجا در دانشگاه مسكو به تحصيل پرداخت و در رشته ى ادبيات به اخذ درجه ى دكترى نايل آمد و رساله ى پايان نامه خود را درباره ى «شعر ابن يمين فريومدى» نوشت.

حدود سال 1350، بود كه توانست از دولت ايران اجازه بازگشت بگيرد و چون به كشور آمد به خدمت در وزارت علوم و آموزش عالى پرداخت.

عليرضا حكمت پس از بازگشت كتابى درباره ى تاريخ آموزش و پرورش در ايران باستان نوشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حكمت، ميرزا باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1263 ش)، مدرس، مترجم و شاعر. در تبريز متولد شد. پس از فراگيرى نحو و معانى و بيان و منطق، زبان فرانسه را در مدرسه ى كمال تبريز آموخت. پس از آن مدتى نيز نزد عبدالحسين فيلسوف و مويدالحكما كسب علم كرد. سپس به تهران آمد و با گذراندن امتحان ورودى وارد دارالفنون شد، اما به علت فوت پدر، تحصيل را رها كرد و به تبريز بازگشت و مدرسه ى حكمت را در تبريز داير كرد. بعد از آن به تهران آمد و عهده دار مشاغل مختلفى شد. وى در سرودن شعر توانا بود. از آثار او: «اخلاق حكمتى»؛ «اخلاق نوباوگان»؛ «تاريخ طبيعى، گياهشناسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (113 -112 /3)، مولفين كتب چاپى (63 -62/2).

حكمت نيا، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محمد باقر حكمت نيا آذرشهرى از علماء معاصر آذرشهر است (در قصبه شاه آباد غرب كرمانشاه) در سال 1335 قمرى در آذرشهر متولد شده و تا سن سيزده سالگى در محل خود پرورش يافته آنگاه در معيت برادر رضاعى خود آيه الله حاج سيد اسدالله مدنى (مقيم خرم آباد) از آذرشهر بقم آمده و تا سن هيجده سالگى دوره سطح خود را بپايان رسانيده و در صراط تزكيه نفس و تهذيب اخلاق كوشيده و چندى در تهران توقف و چندى هم در شهر رى بتدريس و سرپرستى طلاب مدرسه برهانيه اشتغال داشته تا گاهيكه از طرف مرحوم آيه الله مجاهد كاشانى بمنظور مبارزه با منحرفين و جلوگيرى از تبليغات مسمومانه بهائيت اعزام بخلخال گرديده و پس از آن مدتى در تبريز اقامت نموده و بتبليغ و خدمات مذهبى پرداخته و با تشكيل انجمن تبليغات اسلامى خدمات

شايانى انجام داده است تا در سال 1385 قمرى كه باز بقم برگشته و چند سالى در حوزه تدريس فقه و اصول و تعليم اعتقادات نموده و شاگردان چندى تربيت تا سال 1346 شمسى كه بنا بر دعوت و اسرار بعضى از اهالى محترم شاه آباد غرب براى ارشاد فرق مختلف اسلامى در آن سامان بآنجا منتقل و شروع بتبليغات نموده و خدماتى انجام داده اند كه ذيلا مينگارم.

1- ساختمان حجراتى در كنار مسجد شاه آباد بعنوان مدرسه علميه و تربيت طلاب و مبلغين براى دهات اطراف.

2- راهنمائى و اعزام مبلغين دينى بدهات اطراف شاه آباد غرب در ايام محرم و ماه مبارك رمضان.

3- تصرف زمينى كه گمراهان ميخواستند در گوشه اى از شهر آنرا تبديل به محفل كنند بنام مسجد امام عليه السلام.

4- بنيانگذارى مسجدى در كنار بقعه شاهزاده محمد كه زيارتگاه عمومى است.

5- تعميرات و تجديد بناى صحن و ديوار اطراف احمد بن اسحاق قمى در سرپل ذهاب با همكارى برخى از علماء و تجار كرمانشاه.

6- تجديد بناء مسجد كرند با همكارى جمعى از متدينين و يكنفر از تجار كرمانشاه.

7- رفع اختلافات مذهبى كه ميان فرق اهل حق و خانقاهيان و مؤمنين با بيانات جالب و تشكيل جلسات براى آقايان اهل حق و ارشاد آنان بمبانى شيعه و تبديل نام (جمخانه) آنان به مسجد حق و تبديل نام خانقاه به (مسجد مرتضى على).

8- اقامه نماز جمعه و خدمات ارزنده ديگر در شاه آباد و اطراف آن.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حكيم الممالك، علينقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1293 ق)، طبيب، شاعر، مترجم و روزنامه نگار. ملقب به حكيم الممالك. پدرش از پيشخدمتان فتحعلى شاه و ناصرالدين شاه بود. پس از مرگ پدرش، شغل او به ميرزا علينقى

رسيد و او با حفظ اين سمت، پس از افتتاح مدرسه دارالفنون در آنجا علم طب را آموخت. در سال 1272 ق ضمن اين كه نايب دوم سفارت ايران در فرانسه بود، به تكميل علم طب پرداخت. پس از مراجعت، از نديمان و نزديكان شاه شد و در سال 1284 ق به لقب حكيم الممالكى نايل گرديد و همواره با شاه در سفر و حضر همراه بود. حكيم الممالك مدتى به حكومت بروجرد و بختيارى منصوب شد، در سفر دوم ناصرالدين شاه به فرنگ، همراه وى بود و بعدها به حكومت اراك و سپس به رياست كل اداره ى معادن منصوب شد. وى شعر را نيكو مى سرود و در سفر ناصرالدين شاه از تهران به خراسان، مسئول نوشتن سفرنامه اى شد كه به «روزنامه ى حكيم الممالك» معروف شد. از ديگر آثار وى: «ترجمه ى زبده الحكمه» دكتر پولاك.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (329 -327 /2)، شرح حال رجال (509 -505 /2)، فرهنگ سخنوران (276)، مولفين كتب چاپى (603 -602 /4) المآثر و الآثار (194).

حكيم الهي لواساني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ش)، اديب و فاضل. در خانواده اى اهل علم و ادب در تهران متولد شد. پس از تحصيل در رشته ى فقه و اصول به شغل وكالت پرداخت. در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (179/6).

حكيم الهي، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1293 ق)، خطاط، مذهب، مترجم و شاعر، متخلص به حكمت. معروف به موتمن ديوان مشير الكتاب. در تهران متولد شد. نزد پدر تحصيل علم كرد و نزد ميرزا على محمد صفا به فراگيرى خط پرداخت. وى در تهران درگذشت و در صفاييه دفن شد. الهى، نسخ و ثلث را خوب مى نوشت و در تذهيب و نقاشى و حجارى و نجارى نيز مهارت داشت. حكيم الهى در سالهاى 1315 -1314 ق بنا به دستور وزير علوم، دو نسخه از ترجمه هاى كتب خارجى را براى كتابخانه ى سلطنتى نوشت. وى طبع شعر نيز داشت و بيشتر اشعارش به صورت قصيده و اغلب در مدح ائمه (ع) بود. اثر به جاى مانده از وى: «لطيفه العرفان، الهى نامه»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (122/3)، مولفين كتب چاپى (609 -608 /4).

حكيم طباطبائي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يوسف فرزند بزرگ آيت اللَّه حاج سيدمحسن طباطبائى حكيم قدس اللَّه سرهما از آيات عظام و حجج اسلام نجف اشرف بوده است.

مجله مكتب اسلام (12) سال سى ام مى نويسد روز بيست و هفتم رجب روز بعثت پيامبر گرامى اسلام در حالى كه مردم در صحن مطهر اميرالمؤمنين عليه الصلوه والسلام مشغول راز و نياز و ابراز تهنيت و تبريك بودند ناگهان در سرتاسر شهر منتشر شد كه فرزند ارشد مرجع بزرگوار و فقيه عاليقدر حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم، آيت اللَّه حاج سيديوسف طباطبائى حكيم دعوت حق را لبيك گفت و جان به جان آفرين تسليم كرد.

انتشار اين خبر غم و شادى را به هم آميخت هر چند از دوران تسلط بعثيها عراق و بالاخص قسمت سوافل فرات روز خوش و شادى به

خود نديده بودند اما همين شادى كه با فرارسيدن بعثت منجى بشريت دست داده بود با غم و تلخى به هم آميخت و تاثر و تاسف حوزه علميه نجف و علماء بزرگ و بيوت علمى و ديگر طبقات را به خود گرفت.

حاج سيد يوسف حكيم رحمه اللَّه در سال 1322 هجرى قمرى در نجف اشرف ديده به جهان گشود و در دوران جوانى ادبيات و منطق و سطوح عالى را از اساتيد متخصص حوزه علميه نجف فراگرفته آنگاه از دروس خارج آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدهادى ميلانى و حاج شيخ حسين حلى و آيت اللَّه حاج آقا ضياءالدين عراقى و والد ماجدش آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله العالى فقها و اصولا استفاده نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده و در رشته سلوك و اخلاقيات از محضر عالم ربانى آيت اللَّه حاج سيد على قاضى رحمه اللَّه بهره مند شده و به مقام معنويت نائل گرديده بود.

مرحوم حاج سيد يوسف در دوران مرجعيت گسترده والد بزرگوارش قسمتى از زحمات علمى مرجعيت را به دوش داشت و بررسى استفتاآت و پاسخ به اشكالات بر عهده او بود زيرا بر اثر حضور ممتد در درس مرحوم آيت اللَّه حكيم در صحن مقدس و مسجد هندى اقامه جماعت مى كرد و شيفتگان فقه و اصول را با تدريس خود بهره مند مى ساخت.

وقتى والد ماجدش از دنيا رفت او با اصرار مردم بر نشر رساله و قبول مرجعيت روبرو شد ولى زهد و پارسائى او و وجود مرجع بزرگوارى چون حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله العالى (در حوزه علميه نجف) باعث شد كه اين مسئوليت را نپذيرفت.

از بعضى از دانشمندان

شنيدم كه چون آيت اللَّه العظمى حكيم رحلت نمود مرحوم حاج سيد يوسف به واسطه داشتن محبوبيت و موقعيت خاص بين مردم عراق بالاخص مقلدين والد بزرگوارش، مواكب عزا و دسته جات و عشاير عرب از اطراف و اكناف كه براى شركت عزاء و تسليت مراجع تقليد نجف و حوزه علميه هزار ساله نجف و به ويژه بيت جليل حكيم به نجف آمده بودند اطراف بيت و دارالعلم آن مرحوم جمع گرديده و پس از عرض تسليت و سوگوارى خطاب به آن مرحوم كرده و فرياد مى زدند و حماسه مى كردند (سيد يوسف قلدناك سيد يوسف قلدناك) يعنى اى آسيد يوسف ما شما را تقليد مى كنيم و پس از پدر بزرگوارت رجوع به شما نموده و رشته تقليد شما را به گردن خود بسته ايم.

پس آن مرحوم براى قداست نفس و تزكيه روح و پاكى طينت و تهذيب اخلاقى كه ذاتا داشت و از استادش مرحوم آيت اللَّه قاضى آموخته بود. از آنان تشكر نموده و فرمودند اما با بودن مجتهد و مرجع تقليدى چون آيت اللَّه العظمى حاج ابوالقاسم خوئى دامت بركاته مرجعيت به مانند من نمى رسد همه بايد به ايشان رجوع كنيم.

مصائب وارده بر آن مرحوم

نگارنده گويد: بزرگى روح و عظمت نفس و معنويت آن بزرگوار از صبر و ثبات و استقامت و پايدارى آن مرحوم در برابر مصائب وارده و آزار و شكنجه هاى روحى كه از ناحيه بعثيها و صدام تكريتى لعنهم اللَّه معلوم مى شود زيرا اگر يكى از آنها بر كوه وارد مى شد آن را متلاشى كرده و از پاى درمى آورد اما بنابر فرمايش حضرت امام محمدباقر صلوات اللَّه عليه «الكمال كل الكمال، التفقه فى الدين و

تقدير المعيشه والصبر على النائبه» چون به كمال و تمام كمال نائل شده بود به گفته بيانيه مكتب اسلام. در دوران زندگى خود فشارهاى سختى از جانب حكومت بعث عراق متحمل شد حتى در بيست و هفتم ماه رجب 1403 قمرى همه خاندان آيت اللَّه حكيم را از پير و جوان با وضع فجيعى دستگير كردند و به بغداد فرستادند و پس از مدتها بازداشت گروهى از آنان از جمله مرحوم حاج سيد يوسف آزاد شده و در بيمارستان بسترى شد و از آن به بعد ماموران امنيتى لحظه اى اطراف بيت او را ترك نكردند و حتى نزديكترين افراد به ايشان نمى توانستند با وى تماس بگيرند.

داغهاى جانفزاء آن مرحوم

مرحوم حاج سيد يوسف قدس اللَّه سره پس از بازگشت از بغداد و محصور شدن بعثيها مصائب و داغهاى پياپى ديده و تحمل نموده اند كه از آنهاست شهادت دو تن از فرزندان جوان و فاضلش بنام 1- حاج سيد كمال حكيم 2- حاج سيد وهاب حكيم و شهادت چند تن از برادران گراميش كه در يك روز در بغداد خراب از طرف حكومت ظالمانه بعث به فيض شهادت رسيدند به نامهاى ياد شده:

1- آيت اللَّه حاج سيد عبدالصاحب حكيم.

2- حجةالاسلام حاج سيد علاء حكيم.

3- حجةالاسلام حاج سيد محمدحسين حكيم قدس اللَّه اسرارهم و لعن اللَّه اعدائهم و قاتليهم.

و پس از چند سال برادر مبارز ديگرش مرحوم آيت اللَّه زاده حاج سيد مهدى حكيم را كه همواره مورد تعقيب بعثيها و از وطن و زادگاهش آواره بود در يكى از كشورهاى آفريقائى (سودان) ترور و شهيد كردند كه جنازه اش حمل به قم و در جوار حضرت معصومه عليهاسلام در مسجد بالاسر مدفون گرديد.

و آن

مرحوم همواره تحت نظر مامورين بعث بوده و چند بار مى خواستند كه ايشان را به بغداد منتقل كنند كه با اعتراض شديد آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله مواجه شده و منصرف از انتقال ايشان شدند.

رحلت آن بزرگوار

سرانجام آن فقيه نبيه و شخصيت بزرگ علمى و دينى در روز بيست و هفتم رجب 1411 قمرى در سن هشتاد و چهار سالگى در نجف اشرف در حاليكه شهرهاى عراق زير بمباران نيروهاى چند مليتى به سركردگى امريكا بودند و هزاران زن و كودك و پير و جوان بر اثر اين بمبارانها جان مى باختند. با دلى پر از غصه و اندوه از دنيا رفته و به نياكان پاكش پيوست.

آثار علمى آن مرحوم

1- بحث حول علم الاجمالى

2- خيارات

3- ابحاث فى التفسير

اين آثار را برخى از ارباب فضل از شاگردان ايشان به نام حاج سيد محمدصادق حكيم و آقا سيدطاهر احسائى به رشته تحرير آورده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

حكيم، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدتقى بن السيد احمد بن سيد على اكبر بن سيد حسين بن سيد على بن سيد محمد ابن السيد طيب بن السيد نورالدين بن العلامه السيد نعمت اللَّه جزايرى موسوى از علماء معاصر است در نياوران شميران.

تولد ايشان در دوشنبه 24 ربيع الثانى 1345 قمرى برابر 9 تير ماه 1305 شمسى در شوشتر واقع شده و در كودكى دروس ابتدائى را خوانده و به تحصيل صرف و نحو پرداخته و از محضر آيتين آقا سيد محمدحسن آل طيب و آقا سيد محمدجعفر مروج سطوح اوليه را فراگرفته و به قم عزيمت نموده و پس از خواندن قسمتى از سطوح وسطى به نجف اشرف مهاجرت و سطوح نهائى را از حجةالاسلام آقا

شيخ محمدتقى ايروانى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى و آيت اللَّه حاج سيد عبدالاعلى سبزوارى بپايان رسانيده آنگاه بدرس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى شركت نموده و بالغ بر يك سال و نيم از محضر آنان استفاده كرده سپس به اهواز مراجعت و چندى بتدريس علوم ادبى فقه و اصول اشتغال داشته و در سال 1340 شمسى منتقل به تهران و در مسجد جامع (حصار بوعلى) نياوران به اقامه جماعت و ترويجات دينى مشغول مى باشد.

آن جناب داراى اجازه روايتى از مرحوم آيت اللَّه تهرانى صاحب الذريعه مى باشد.

تأليفات ايشان از اين قرار است:

1- ترجمه حقوق زن در اسلام مطبوع تهران.

2- ترجمه حقوق و حدود آزادى زن در اسلام.

3- مناسك يا راهنماى اعمال حج چاپ هشتم.

4- راهنماى تجزيه و تركيب و قواعد صرف و نحو عربى چاپ ششم.

5- سخنان حضرت موسى بن جعفر چاپ اول.

6- پدر و فرزند چاپ سوم.

7- فلسفه و اسرار حج چاپ دوم.

8- الهام از گفتار على عليه السلام چاپ سوم.

9- درسهائى از مكتب امام صادق عليه السلام.

10- حواشى متفرقه بر بعضى از كتب درسى مانند هدايه و صمديه و سيوطى و شرح لمعه و غيره مخطوط.

11- اربعين حديث چهل حديث اخلاقى و دينى و اجتماعى مخطوط.

12- (تعجب) ترجمه كتاب التعجب كراچكى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حكيمي - محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد حكيمى در چهاردهم فروردين 1354 (1314 ق) (استاد، تاريخ درگذشت خويش را به اصحاب سرش گفته است (و «سر اهل السر مما لا يباح»)؛ اما اميد است كه با دعاى همان اصحاب سر، آن تاريخ به تأخير افتد و استاد ديرتر بزيد. ان ذلك

على الله يسير.)، در مشهد زاده شد. پدرش، حاج عبدالوهاب حكيمى (م 1369 ش)، كه از يزد به آستان امام رضا - ع - پناه برده بود، از محترمين بازار مشهد و متشرع و اهل مراقبه بود و از شبهات مى گريخت. حكيمى در سال 1320 به مكتب و سپس به مدرسه رفت. پس از فرا گرفتن قرآن و صد كلمه (از كلمات قصار اميرالمؤمنين على -ع- با ترجمه ى منظوم)، و نيز مقدارى از ديوان حافظ، درسهاى دوره ى ابتدايى را در مدرسه فرا گرفت. درسال 1326 به حوزه ى علميه ى مشهد وارد شد و بيست سال در آنجا به علم اندوزى و خود سازى پرداخت. هشت سال به درسهاى مقدمات و سطح و دوازده سال به درس خارج اشتغال داشت و در جنب آن، پانزده سال به تحصيل فلسفه و كلام پرداخت.

ادبيات عرب را نخست در نزد چند تن از طلاب فاضل، و بار ديگر در نزد شيخ محمد تقى اديب نيشابورى، معروف به اديب ثانى (م 1355 ش)، فرا گرفت و تقريرات همه ى دروس او را نوشت. اصول فقه و فقه را در محضر آيت الله ميرزا احمد مدرس يزدى (م 1350 ش)، كه خويشاوندش بود، و آيت الله على نمازى شاهرودى (م 1364 ش)، و ديگر دروس سطح و مقدارى از خارج را، از جمله خارج كفايه، در محضر آيت الله شيخ هاشم قزوينى (م 1339 ش)، آموخت. همچنين دوازده سال از افاضات آيت الله شيخ مجتبى قزوينى (م 1346 ش)، بهره برد و جلدين كفايه و خارج فقه و نيز درس معارف اعتقادى و اجتهادى و فلسفه (شرح اشارات و اسفار) و نقد فلسفه

را از محضر او فرا گرفت و ضمن تماشاى رواق اشراق، همراه مشائيان تمشى كرد. ده سال نيز در درس خارج فقه واصول آيت الله العظمى سيد محمد هادى ميلانى (م 1354 ش)، حاضر شد و تقريرات درس اصول وى را بتفصيل و تقريرات برخى از دروس فقه را باختصار نوشت.

شرح باب حادى عشر را از بعضى از فضلا، و شرح تجريد را در محضر شيخ عبدالنبى كجورى (م 1419 ق)، و شرح منظومه را از شيخ غلامحسين محامى بادكوبه اى (م 1333 ش)، آموخت، در پى آموختن علوم مرسوم حوزه، در سرى هم در علوم ديگر كشيد كه مبادا چيزى را فروهشته باشد: نجوم و تقويم را در نزد حاج شيخ اسماعيل نجوميان (م 1356 ش)، و اوفاق و رمل را از محضر حاج سيد ابوالحسن حافظيان (م 1360 ش)، و حاجى خان مخيرى (م ح 1350 ش)، و شيخ مجتبى قزوينى فرا گرفت.

گزافه نيست اگر بگويم از كوچكى آثار بزرگى در مشى حكيمى نمايان بود و: بالاى سرش ز هوشمندى مى تافت ستاره ى بلندى. شاهد اينكه در نوزده سالگى، هنگامى كه درسهايش در نزد اديب ثانى پايان يافته بود، قصيده اى به عربى، در بيش از چهل بيت، پاس مقام استاد را، سرود و در شب نوروز 1333، به وى پيشكش كرد. آنكه كه آن اديب اريب، آن قصيده ى عربى را، از آن طلبه ى نوجوان ديد، انگشت تعجب به دهان گرفت و او را، على رؤوس الاشهاد، بركشيد و «متنبى جوان» خواند. (شرح اين موضوع خواهد آمد.).

نيز گفتنى است كه استاد حكيمى دو جلد كفايه را در طى يك سال تحصيلى در نزد شيخ مجتبى قزوينى

فرا گرفت. شيخ استاد چندان از ذكاوت وسرعت انتقال وى شگفت زده شده بود كه گفت: «تاكنون كسى با اين استعداد نديدم كه جلدين كفايه را در يك سال بخواند». (معاد جسمانى در حكمت متعاليه، ص 402.).

اين را هم بگوييم چندى پس از آنكه حكيمى شرح منظومه را به صورت اجتهادى و انتقادى، در نزد محامى بادكوبه اى فرا گرفت، وى ديگر او را نه «حكيمى»، كه «حكيم» مى خواند و مى گفت: «يا»ى نسبت را از نام حكيمى برداريد؛ او ديگر نه «حكيمى»، كه «حكيم» است.

همچنين روزى آيت الله ميلانى، در هنگام درس اصول، پس از اينكه بسمله گفت و خطبه خواند، چشم چرخاند و شاگرد جوانش را، كه در گوشه اى نشسته بود و در ديدگاه استاد نبود، نديد. سكوت كرد و سكوت مجلس را فرا گرفت كه مگر چه شده آقا درس را متوقف كرده است! آنگاه فرمود: آقاى حكيمى نيستند. افلاطون تا ارسطو حاضر نمى شد درس را شروع نمى كرد؛ مى گفت عقل در مجلس درس حاضر نيست.

آرى، آن «متنبى جوان»، در نزد اديب ثانى، و آن «حكيم»، در نظر محامى بادكوبه اى، «ارسطوى دوم» و «عقل مجلس درس»، در نزد آيت الله ميلانى بود. و دانستنى است كه حكيمى جوانترين فرد در درس ميلانى بود و همگان از او پيشنه ى علمى و حوزوى ديرينه ترى داشتند. حتى در آن جمع، فاضلانى بودند كه حكيمى برخى از متون مقدمات و سطح را نزد آنان خوانده بود.

اين را نيز بگويم كه استاد حكيمى قدم در سى سالگى نگذاشته بود كه علامه شيخ عبدالحسين امينى (م 1349 ش)، در نامه اى كه از نجف برايش نوشت، وى را با عنوان «العلامة الجليل»

مورد خطاب قرار داد. در اين نامه، كه با عبارت «با هزاران شوق ديدار» آغاز شده، استاد حكيمى به همكارى مطبوعاتى دعوت گرديده و در آن آمده است:

زياد از حد مايلم كه از قلم و قدم شما خدمات شايانى نسبت به مولا بوده باشد و شما شريك اين اعمال گرديد كه تحقيقا موجب توفيق است. لذا اين زحمت را به عهده ى جناب عالى مى گذارم؛ والا رفقاى زيادى در تهران هست كه با جان و دل حاضرند كه اين خدمات را عهده دار شوند. و اين تصديع، رمز محبت حقير است نسبت به شما. (اين نامه ى بدون تاريخ در حدود 1341 نوشته شده و تصويرى از آن در نزد اينجانب هست.).

در همين سالها بود كه شيخ آقا بزرگ تهرانى (م 1348 ش)، در ضمن اجازه ى روايى به استاد حكيمى، از وى با القاب «الفاضل الكامل البارع الاريب والاستاد المحقق الماهر الاديب» ياد كرد. (شيخ آقا بزرگ تهرانى، ص 67. تاريخ ابن اجازه رجب 1382، برابر با آذر 1342 است.) و اين اجازه كتبى، پس از اجازه ى شفاهى اى بود كه شيخ در حرم مطهر امام رضا -ع- در جمادى الاول 1382 به استاد حكيمى داده بود.

هيچگاه استاد حكيمى از زندگى آموزشى خود حكايت نكرده است؛ فقط در يك - دو جا، آن هم جايى كه مى خواسته است خاطر نشان كند كه با علم اصول مخالف نيست، بناچار، از تحصيلاتش، آن هم فقط تحصيلات اصولى خويش، سخن گفته است:

در ايام تحصيل، كفايه و مقدارى از درس خارج را نزد آيت الله حاج شيخ مجتبى قزوينى خواندم، و مقدارى خارج كفايه را نزد آيت الله حاج شيخ هاشم قزوينى. و

هفت سال در درس خارج اصول آيت الله العظمى حاج سيد محمد هادى ميلانى (1313 ق - 1395 ق)، حاضر مى شدم و همه ى درس را با دقت مى نوشتم؛ به طورى كه هيچيك از شاگردان ايشان در آن دوره به اين تفصيل نمى نوشتند. سپس مقدارى از مطالب را (از باب «اوامر»)، به عربى برگردانم و در صدد تنظيم و تأليلف تقريرات اصول ايشان بر آمدم. بخشى از مقدار عربى شده را نزد ايشان بردم، ديدند و پسنديدند و بسيار تشويق و ترغيب كردند كه همه، به همان صورت، آماده شود تا به چاپ برسد. و خود اظهار مى داشتند كه اگر اين تقريرات تدوين يابد و تعريب گردد و به چاپ برسد، در شمار بهترين و مهمترين كتب علم اصول جاى خواهد گرفت...

بارى، اين امور بود، ليكن اينجانب پس از تأمل در اينكه در علم اصول فقه كتابهاى بسيارى نوشته شده است، و اصول آيت الله ميلانى نيز مفصل است، و همچنين پس از اينكه استاد ديگر، مرحوم حاج شيخ مجتبى قزوينى، به چاپ كتابهايى در اصول و تقريرات اصولى، افزون بر آنچه هست، رضايت خاطرى ندارند، از ترجمه ى كامل و چاپ و عرضه ى آن تقريرات منصرف گشتيم. (مكتب تفكيك، ص 369-368. همچنين استاد در همين باره مرقوم داشته اند: «كتاب اصولى را كه از افاضات مرحوم آيت الله العظمى ميلانى (م 1395 ق)، با تحريراتى از خودم، شروع به نوشتن كردم و مقدارى را خدمتشان بردم، پس از ملاحظه فرمودند: «اگر اين كتاب را تكميل كنيد و چاپ شود كفايه را نسخ مى كند.» معاد جسمانى در حكمت متعاليه، ص 403.).

استاد حكيمى سالها در لباس روحانيت بود، (حكيمى

تا سال 1345، كه در حوزه ى مشهد بود، كسوت روحانيت داشت، اما لباسش را سنگين نكرده بود. به جاى قبا يك پالتوى ساده مى پوشيد و عمامه اش به دستار شبيه بود.) اما هرگز روحانيت را حرفه ى خود نكرد. زيرا پس از آنكه لباس روحانيت به تن كند، لباس زهد و اعراض به تن كرده بود. سرانجام در سال 1345، با رضايت استادش، شيخ مجتبى قزوينى، از حوزه و لباس روحانيت بيرون آمد، اما هموازه نگاهش به حوزه است و مخاطبش، نسلهاى جوان.

حكيمى جوان، در حوزه علميه ى خراسان، در محضر استادانى زانو زد كه، همه و همه، پروا پيشه بودند و از دنيا رسته و پشت كرده به جاه و مقام. هر يك، جهانى در گوشه اى بودند و همنشين خدا (گفته اند: «رسد آدمى به جاى كه بجز خدا نبيند»، اما از اين برتر هم در امكان است و مى توان گفت رسد آدمى به جايى كه همنشين خدا شود. اين، ادعايى از جانب انسان نيست، بلكه ارتقايى است كه خداوند به آدمى ارزانى داشته و فرموده است: انا جليس من ذكرنى.) و خدازى («خدازى»، از ساخته هاى استاد حكيمى است و آن را معادل كلمه ى «متأله» نهاده و در توضيح آن نوشته است: «انسانى كه در شناخت خدا و توجه به خدا و عبادت خدا غرق است؛ براى خدا هست و براى خدا زندگى مى كند...» خورشيد مغرب، ص 192. به عبارت ديگر، خدازى كسى است كه ترجمه ى اين آيه باشد: قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين. سوره ى انعام (6)، آيه ى 162.) و به دور از تعلقات دنيوى و مريد بازى و آقا منشى

و اشرافيگرى علمى. استاد حكيمى، حكايتهايى از مشى و منش ساده و مردمى آنان نقل مى كند كه امروزه افسانه و مثل شده است و مانند آنها را در كتابهاى گذشتگان مى توان يافت. (شرح حال شمارى از اين استادان در كتاب مكتب تفكيك آمده است.).

از ميان آن استادان، آنكه بيش از همه بر حكيمى تأثير گذاشت و در معمارى شخصيت علميش نقش داشت، شيخ مجتبى قزوينى بود. وى، به گفته ى استاد حكيمى، يكى از سه ركن مكتب تفكيك (مكتب تفكيك به نظريه اى گفته مى شود كه قائل به تفكيك دين از فلسفه و عرفان است. شرح آن بيايد.) در قرن چهاردهم هجرى بود و صاحب كشف و كرامات و مشرف شده به آستان حضرت ولى عصر - عج - و دارى اخلاق باطنى و اهل عبادات و رياضات و مسغرق در خلسات. (براى تحقيق بيشتر درباره ى وى رجوع شود به: محمد على رحيميان، متأله قرآنى شيخ مجتبى قزوينى خراسانى، مقدمه ى محمد رضا حكيمى (چاپ اول: قم، انتشارات دليل ما، 1382).) حكيمى دوازده سال از محضر او درس آموخت، اما چهل سال است كه به مكارم اخلاى او رطب اللسان است و هنوز خود را مريد وى مى داند.

استاد حكيمى در كتاب خورشيد مغرب، از چهار تن از متقدمان و چهار تن از معاصران ياد كرده است كه به محضر آن حضرت مشرف شدند. چهار فرد اخير عبارتند از: سيد موسى زر آبادى (م 1353 ق)، ميرزا مهدى اصفهانى (م 1365 ق)، شيخ على اكبر الهيان (م 1380 ق) و شيخ مجتبى قزوينى (م 1386 ق). (ر.ك: خورشيد مغرب:، ص 205.) از اين چهار تن، دو فرد اخير، استاد

حكيمى بودند و دو فرد نخست، استاد استادان او.

به هر رو، حكيمى در محصر استادانى زانوى ادب زد كه، به يافت او، به محضر حضرت ولى عصر - عج - حضور يافته بودند. از اين روست كه وى، شاهكار خويش را (جلد سوم تا ششم الحياة (كتاب مزبور، تأليف استاد حكيمى و محمد حكيمى و على حكيمى، از دانشوران حوزه ى علميه ى خراسان، است. اين كتاب همواره به استاد نسبت داده مى شود و ما نيز در كتاب حاضر، براى رعايت اختصار، گاه چنين كرده ايم؛ اما به گفته ى استاد، الحياة «تأليف مشترك» است.)، به اين چهار چهره تقديم و از آنان چنين ياد كرده است: «عالمان بزرگ ربانى»، «متألهان سترگ قرآنى»، «سره سازان معارف وحيانى»، «پيرايندگان بنيادهاى تعقل قرآنى»، «متعقلان ژرفكاو» و «مربيان تأثير آفرين». (ر.ك: ترجمه ى الحياة، ج 3، ص 4-3. گفتنى است از آنجا كه ترجمه ى الحياة را استاد حكيمى، با دقت بسيار، ويراسته و با متن آن تطبيق داده، در سراسر اين كتاب بدان ارجاع داده شده است. به هر حال، ترجمه ى الحياة، اعتبار اصل كتاب را دارد و، مضافا اينكه، گاه مطالبى افزون بر اصل، به خامه ى استاد حكيمى، در آن آمده است.).

هنگامى كه حكيمى مدارج عالى علمى را در حوزه ى علميه ى مشهد گذراند، دو راه در پيش داشت: يا مانند ديگر همدرسان خود در حوزه بماند و به تدريس فقه و اصول بپردازد و، النهايه، سر از مرجعيت در آورد، و يا اينكه پلى از حوزه به جامعه و جوانان بزند و خوراك فكرى براى آنان فراهم آورد و، النهايه، به آنجا برسد كه اينك رسيده است.

گذشت كه استاد حكيمى، مانند همدرسان

خود، در حوزه نماند و پلى از حوزه به جامعه زد و، به عبارت خويش، «هجرت الى التكليف» كرد. وى در خرداد 1345، هنگامى كه از سى سالگى گذشته بود، از حوزه ى علميه ى مشهد به تهران آمد، و در واقع، از همه ى القاب و مقامات و مزايا و عناوين حوزه چشم پوشيد.

استاد حكيمى از سال 1345 تا 1357 در چند مؤسسه ى فرهنگى انتشاراتى در تهران، از جمله بنياد فرهنگ ايران، شركت سهامى انتشار و مؤسسه ى انتشارات فرانكلين، اشتغال داشت. (برخى از همكاران حكيمى در انتشارات فرانكلين عبارت بودند از: احمد آرام، احمد سميعى گيلانى، ابوالحسن نجفى، نجف دريابندرى، جهانگير افكارى، اسماعيل سعادت، عبدالمحمد آيتى، غلامعلى حداد عادل و عبدالحسين آذرنگ. كريم امامى، از مسؤولان اين انتشارات، در مصاحبه اى گفته است: برخى از كاركنان فرانكلين كسانى بودند كه به علت فعاليتهاى سياسى به زندان رفته بودند و در سازمانهاى دولتى نمى توانستند شاغل شوند. مؤسسه ى فرانكلين اين افراد را مى پذيرفت و ساواك هم تقريبا راضى بود كه اينها در فرانكلين مشغول به كار شوند. زيرا مى خواست در جايى كار كنند كه آمد و رفت و روابطشان زير نظر باشد. يكى از كسانى كه تحت نظر ساواك بود، آقاى محمدرضا حكيمى بود. عبدالحسين آذرنگ و على دهباشى (به كوشش)، «سلسله گفت و گوها پيرامون نشر ئو فرهنگ»، بخارا (شماره ى 22-21، آذر ذ اسفند 1380)، ص 157.) او، بدرستى و از سر اجتهاد، تشخيص داده بود كه بايد در مؤسسه هاى فرهنگى داخل شد و تا آنجا كه مى توان «تعالى انديشه ى اسلامى را روشن ساخت.» همچنين محض احتياط و براى اطمينان بيشتر، از دو مرجع تقليد (آيت الله خمينى و

آيت الله خوئى)، اجازه گرفت. پس از چند سال فعاليت هم كه مى خواست كناره بگيرد، با استاد مطهرى مشورت كرد و او نه تنها كناره گيرى را صلاح ندانست، بلكه «حرام» شمرد. بدين ترتيب با اطمينان بيشتر به كار مشغول شد و در آن مدت با صتحيح محتوايى شمارى آثار و تعليقه نگارى بر چند كتاب مهم، ضمن كار ادارى، «تعالى انديشه ى اسلامى را روشن ساخت.»

همكاران حكيمى در آن مؤسسه ها، او را يك روحانى بى عمامه مى دانستند كه بر نمى تابد كتابى منتشر شود و كلمه اى خلاف دين در آن باشد. به گفته ى يكى از همكاران او در انتشارات فرانكلين: «محمدرضا حكيمى همه ى دانش و تجربه ى خود را معطوف به اين مى كرد كه هيچ اصلى از اصول اسلام نقض نشود و نكته اى خلاف واقع در نوشته نباشد.»

در خود ذكر است كه تدريس استاد حكيمى در دانشگاه تهران، در دوره ى دكتراى ادبيات، از سال 1355 تا 1357، و بنا به دعوات دكتر عبدالحسين زرين كوب بود. در آغاز در حدود سى نفر در اين دوره ثبت نام كردند؛ اما ديرى نگذشت كه بيش از سيصد نفر در كلاسهاى استاد حضور مى يافتند. وى براى نخستين بار به جاى متونى چون تاريخ ابن خلكان، كه رايج بود، نهج البلاغه را متن درسى قرار داد. استقبال دانشجويان از اين كلاس و مرعوبيت ساواك از اين ازدحام، منجر بدان شد كه با دخالت پليس و ساواك، تعطيل شود.

همچنين گفتنى است كه استاد حكيمى، در پى هجرت تكليفى از حوزه ى علميه ى مشهد، به جرم فعاليت عليه رژيم شاه، در سال 1345، چند بار در وى و مرند و سلماس و اروميه بازداشت و

زندانى شد. وى آخرين بار در سال 1357 دستگير و در كميته ى تهران زندانى گرديد.

در آثار حكيمى، تا سال 1357 (پيروزى انقلاب اسلامى ايران)، بيشتر از قيام و پيكار سخن رفته و از موضوعات ديگرى هم كه سخن گفته شده، قيام و پيكار نتيجه گيرى و بدان دعوت شده است. (از جمله رجوع شود به: فرياد روزها، سرود جهشها، بيدارگران اقاليم قبله و امام در عينيت جامعه.) آهنگ و جهت كلى كتابهاى او، تا آن تاريخ، «قيام» است و گفته ها و نوشته هاى ديگر مقدمه و زمينه و براى آن است. اما از سال 1357 بدين سو، آهنگ و جهت كتابهاى حكيمى تغيير كرد و به «قسط» تبديل شد. (از جمله رجوع شود به: كلام جاودانه، قيام جاودانه، جامعه سازى قرآنى و الحياة (بويژه جلد سوم تا ششم).) وى از آن هنگام همواره از قسط سخن گفته و سخنهاى ديگر را همچون مقدمه ى آن قرار داده و، در واقع، قسط را ترجيع بند سخنان خود ساخته است. بنابراين چكيده ى همه ى نوشته هاى حكيمى و آهنگ و پيام آن، در يك عبارت، عبارت است از: «قيام به قسط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

حكيمي فلاطوري، عبدالجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پروفسور عبدالجواد حكيمي فلاطوري در سال 1304 در محله بيدآباد اصفهان چشم به جهان گشود. بعد از طي كردن دوران دبستان همزمان با فراگيري علوم متوسطه در جرگه حوزويان درآمد. عبدالجواد در شرح حال احوال خود چنين مي گويد: « يادم هست يك زمستان را با كوزه اي شيره و روزي يك يا دو قرص نان به سر مي آورديم ولي غرق در انديشه و خواندن و اندوختن شده بوديم. همان پيماني كه اميرالمؤمنين (ع) از

دانشمندان امّت گرفته بود كه لحظه اي در برابر پرخوري ستمگر و گرسنگي ستم رسيده قرار و آرام نداشته باشيد، سرلوحه زندگي خود كرده بوديم. فلاطوري در 21 سالگي براي تكميل اندوخته هاي علمي خود به تهران رفت و از محضر فرهيختگاني همچون حاج شيخ محمد تقي آملي و حاج شيخ محمد علي شاه آبادي بهره برد. سپس در پي مباحثي با دانشمند بزرگ حاج شيخ محمد رضا كلباسي پيرامون كتاب جواهر الكلام داشت به اخذ اجازه روايت و گواهي اجتهاد از محضر ايشان نائل آمد. ايشان در سن 30 سالگي به آلمان هجرت نمود و با تحصيل در رشته هايي همچون فلسفه- علوم تربيتي و تطبيق اديان به درجه دكترا نائل آمد. او به چندين زبان از جمله آلماني، يوناني، لاتين مسلط بود. در آلمان يك مركز تحقيقات شيعه شناسي پايه گذاري كرد و مهم¬ترين منابع فقهي اصولي، كلامي و فلسفي شيعه را در آن گرد آورد. وي تمام كتابها را كه حدود 4000 جلد بود شخصاً خريداري كرده بود.

فلاطوري در شناساندن دين مبين اسلام به نحو صحيح در آن كشور اقدامات مؤثري انجام داد. 60 كتاب و مقاله به زبان آلماني، 15 مقاله به زبان فارسي، ترجمه كتاب هاي تاريخي از فعاليت هاي ديگر وي مي باشد. وي همواره به اين حديث پيامبر اكرم صلي ا... عليه و آله تأكيد داشت كه: « هر كس علم(علوم حقيقي و معارف واقعي) را به جز در قرآن بجويد خداوند او را به گمراهي افكند». همچنين در مصاحبه هاي خويش به اين نكته اشاره مي نمود كه موفقيتش در تبليغ اسلام در غرب به اين

جهت بوده كه به خود قرآن كريم استناد مي كرده است. او مي گفت: «من اگر در اروپا تبليغ اسلام مي كنم كه بحمدالله مقبول افتاده حتي يك ذره ا ز انديشه عقلي را در تبيين اسلام نمي آورم. خود قرآن بهترين بيان كننده اسلام است. دوري ما از قرآن اَسفبار است»

از جمله خدمات بسيار مهم فلاطوري كاري بود كه درباره اصلاح كتاب هاي درسي مدارس كشورهاي غربي انجام داد. چنان كه كتاب هاي درسي 17 كشور اروپايي را از پيش داوري هاي مغرضان و نادانان پاكسازي نمود. وي به استعمارشناسي توجه داشت و ضرورت آن را به خصوص براي شرق اسلامي درك مي¬كرد. از اين رو به افكار سيد¬جمال الدين و تجربه هاي او ژرف مي نگريست. وقتي به او پيشنهاد شده بود كه به ايران بيايد و فلسفه و جامعه شناسي تدريس كند در پاسخ بي درنگ گفته بود: «من اگر بيايم قرآن تدريس مي¬كنم، نهج البلاغه تدريس مي كنم.»

استاد فلاطوري نهج البلاغه را شرح قرآن مي دانست و درباره آن مي گفت: «علي (ع) چون شمع مي سوزد تا سوختنش چراغ هدايت ديگران قرار گيرد. آري سخنان مولا شارح كلام الله است و شرح دهنده قرآن و دقايق و اسرار آن».

به حق در مورد وي گفته شده كه« فلاطوري غريب زيست و غريب مرد». ايشان در سال 1417 ه_ .ق در شهر كُلن آلمان وفات كردند و پيكرش بنا به وصيت او به اصفهان منتقل شد و در تخت فولاد در كنار مزار فقيه و حكيم بزرگوار آيت الله العظمي حاج آقا رحيم ارباب به خاك سپرده شد.

حكيمي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسماعيل حكيمى شاهرودى از علماء

و وعاظ معاصر شاهرود است.

وى در شاهرود در حدود 1224 ه تولد يافته و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را در محل خود از آقايان و مدرسين آموخته و براى تكميل به مشهد مقدس عزيمت و سطوح عالى را از اساتيد بزرگ مشهد فراگرفته و هم به درس خارج آيات عظام و مراجع فخام شركت و بعد به وطن برگشته و از راه منبر ترويج دين و نشر احكام و معارف اسلامى نموده و بنابر دعوت بعضى از مؤمنين چند سالى در گرگان رحل اقامت افكنده و به امامت و تبليغ دين اشتغال ورزيده ولى يك دو سالى است كه به شاهرود معاودت و مانند سابق به افاده و افاضه مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حكيمي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حكيمي در سال 1323ه.ش در تهران متولد شد و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي ومتوسطه، براي تحصيل دررشته زبان انگليسي وارد دانشگاه تربيت معلم شد و پس از مدتي تدريس در مدارس، براي ادامه تحصيل دررشته تعليم و تربيت به انگلستان رفت و پس از دريافت درجه فوق ليسانس و بازگشت به ايران، به تدريس در مراكز تربيت معلم پرداخت. وي اكنون (1383ه.ش) بازنشسته است و به كار مورد علاقه خود كه همان تحقيق و تاليف درزمينه ادبيات معاصر انقلابي ايران و تاريخ تمدن است، مي پردازد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات ديني و معاصر

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمود حكيمي در شهريور ماه سال 1323ه.ش در محله ميدان خراسان درتهران در خانوده اي مذهبي متولد شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود حكيمي پس از طي تحصيلات متوسطه

موفق به دريافت مدرك كارشناسي زبان انگليسي از دانشگاه تربيت معلم شد. وي پس از و مدتي تدريس در مدارس تهران، به انگلستان رفت و پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد، به تدريس در مراكز تربيت معلم مشغول شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمود حكيمي از روزگار تحصيل به ادبيات فارسي و تاريخ تمدن علاقه داشت و با اين گرايش به مطالعه آزاد مي پرداخت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمود حكيمي سالها در مدارس تهران به عنوان معلم زبان انگليسي ، و پس از بازگشت از انگلستان به عنوان مدرس تعليم و تربيت درمراكز تربيت معلم به تدريش اشتغال داشته و اكنون نيز مدتي است بازنشسته شده و به تحقيق و تاليف مي پردازد.

فعاليتهاي آموزشي : محمود حكيمي سالها تدريس زبان انگليسي مدارس تهران را به عهده داشته، و پس از بازگشت ازانگلستان نيز استاد تعليم و تربيت دردانشگاههاي تربيت معلم بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه، تحقيق و تاليف و سرودن اشعاري با مضمون ادبيات معاصر و انقلابي ايران و تاليف كتبي پيرامون تاريخ تمدن از كارهاي روزمره محمود حكيمي است.

آرا و گرايشهاي خاص : محمود حكيمي در آثار ادبي خود مدافع ادبيات انقلاب ايران است و نيز در تاريخ تمدن به اخلاق گرايي و اصنافي چون صوفيان و پهلوانان توجه خاصي دارد.

جوائز و نشانها : فرهنگسراي نوجوانان درمنطقه 18 شهرداري تهران كتابخانه اي رابه نام محمود حكيمي نام گذاري كرده است كه در سال 1382 ه.ش توسط شخص محمود حكيمي افتتاح شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ تمدن جهان باستان يا داستان زندگي انسان

ويژگي اثر : مجموعه اي است 21جلدي كه اولين جلد آن در سال 1360ه.ش و جلد بيست ويكم آن در 1382ه.ش منتشر شده است.

2 غرب بيمار

ويژگي اثر : غرب بيمار نخستين كتاب محمود حكيمي بود كه در سال 1351ه.ش منتشر شد.

3 مباني ادبيات ديني كودكان و نوجوانان

ويژگي اثر : اين كتاب آخرين و جديدترين اثر اوست كه با همكاري مهدي كاموس آن را به نگارش در آورده است.

4 همراه با عارفان ، عياران و جوانمردان

ويژگي اثر : كتابي است شامل شرح حالهاي بزرگان عرفان، عياران . جوانمرداني چون پورياي ولي و غلامرضا تختي.

حكيميان، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد حكيميان

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/2

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي ، راهنمايي و دبيرستان را به ترتيب در مدارس قوامي ، آقا و رازي شهرستان يزد با موفقيت گذراندم و در سال 1357 شمسي در رشته صنايع غذايي دانشگاه شيراز پذيرفته شدم . پس از انقلاب فرهنگي در سال 1359 در كميته فرهنگي جهاد سازندگي يزد مشغول به خدمت به جامعه روستايي و انقلابي ايران اسلامي شدم . در سال 1360 با پذيرش در مدرسه حقاني قم مشغول به تحصيل علوم حوزوي گرديدم . پس از بازگشايي دانشگاهها از تحصيل انصراف دادم و تا سال 1363 را در مدرسه حقاني تحت برنامه مدرسه ، علوم حوزوي از قبيل ادبيات ، اصول ، منطق و معاني و بيان را گذراندم . با آغاز درس شرح لمعه

در سال 1363 ازدواج كردم و براي مدت 10 سال به دليل مشكلات، در حوزه علميه يزد – مدرسه خان – شرح لمعه ، رسائل ، كفايه ، مكاسب و حدود 3 سال خارج زكات و خمس را گذراندم و در سال 1373 بار ديگر به قم مراجعت نمودم كه بحمد الله تا كنون توقيق شركت در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام و مراجع تقليد آقايان حاج شيخ جواد تبريزي ( درس فقه ) ، حاج شيخ وحيد خراساني ( اصول ) ، حاج شيخ فاضل لنكراني ( حج ) ، حاج سيد محمد حسن مرتضوي لنگرودي ( اصول ) را پيدا كردم . شايان ذكر است كه در طول تحصيل بخشهايي از كتابهاي اصول فقه مرحوم مظفر در اصول ، كتاب شرح لمعه در فقه ، كتاب مكاسب شيخ در فقه المعاملات را نيز تدريس كرده ام .

لازم به ذكر است كه در سال 1373 همزمان با رجعت به قم از طريق كنكور سراسري در رشته حقوق دانشگاه مفيد مشغول شدم كه مدرك ليسانس را با معدل 49/18 در طول مدت 3 سال و مدرك فوق ليسانس را نيز بلا فاصله با معدل 39/18 گذراندم و در سال 1379 از عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد خود تحت عنوان ( دين موجل و آثار و احكام آن در حقوق ايران ) دفاع نمودم . اين پايان نامه به عنوان سطح 3 حوزه علميه قم نيز پذيرفته شد و هم اكنون مشغول به نوشتن رساله سطح 4 دروس حوزه علميه قم تحت عنوان ( ضمان قهري در فقه اماميه ) مي باشم و تحصيلات

دانشگاهي را نيز در دانشگاه تهران و پرديس قم در رشته حقوق خصوصي ادامه داده و با گذراندن موفقيت آميز امتحان جامع دكتري مشغول مطالعه موضوع رساله دكتري حقوق خصوصي مي باشم . متذكر مي گردد كه اينجانب در چندين سال اخير در دانشگاههاي ( پيام نور قم ، مفيد قم ، مركز جامعةالاسلاميه قم ) مشغول به تدريس دروس دانشگاهي رشته حقوق در موضوعات حقوق مدني ، حقوق تجارت ، متون فقه ، آيات الاحكام و اصول بوده و هستم و هم اكنون مسئوليت گروه حقوق پژوهشگاه حوزه و دانشگاه را نيز عهده دار مي باشم.

حلبي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد دكتر علي اصغر حلبي از محققان ، مولفان و مترجمان پركار و كوشاي معاصر است و در ميان آثار پرشمار او چندين اثر قرآني ديده مي شود كه ياد خواهد شد . علي اصغر حلبي فرزند علي اكبر در سال 1323 در اردبيل متولد شد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را همراه با مقدمات عربيت و فقه و اصول و منطق و فلسفه در مدارس قديم همان شهر پيش استادان فرا گرفت . او داراي ليسانس فلسفه از دانشگاه تهران است . سپس چند سال براي ادامه ي تحصيلات عالي به دانشگاه ادينبوره [ ادينبورگ ] در اسكاتلند سفر كرد و در سال 1359 / 1980 از همان دانشگاه درجه ي دكتراي فلسفه و فرهنگ اسلامي گرفت . آثار كتابي ايشان اعم از تاليف و ترجمه نزديك به چهل اثر است . از آن ميان اين آثار قرآن پژوهانه است : آشنايي با علوم قرآني ، تاثير قرآن و حديث در ادب فارسي ، ترجمه

ي تفير كبير فخر رازي كه 4 تا 5 جلد آن تاكنون ( زمستان 1383 ) منتشر شده است و سرانجام ترجمه ي قرآن مجيد كه معرفي و نقد آن موضوع اين مقاله است . در حال حاضر دكتر حلبي به تدريس در دانشگاه هاي تهران و تحقيق و تاليف آثار ارزشمند اشتغال دارد .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

حلبي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمودين صديق المحدثين مرحوم حاج شيخ غلامرضا معروف به حلبى واعظ از دانشمندان مبرز و وعاظ نامى معاصر است در تهران تولد ايشان در روز يكشنبه 13 جمادى الاولى 1318 قمرى در مشهد مقدس واقع شده و تحصيلات مقدماتى قرآن و كتب فارسى را در مكتبهاى بعضى از معلمين نموده و ادبيات نحو و اشتقاق و معانى

بيان را خدمت مرحوم ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و منطق را خدمت مرحوم حاجى محقق و شرح لمعه را خدمت مرحوم ميرزا محمدباقر مدرس رضوى و مقدارى از قوانين را خدمت مرحوم حاج ميرزا جعفر شهرستانى كه از مشاهير مدرسين مشهد بودند تحصيل نموده آنگاه مدت دو سال دروس عقلى را نزد اساتيد بزرگ فلسفه مانند مرحوم شيخ حسن كاشانى و مرحوم شيخ اسدالله يزدى و مرحوم حاج فاضل خراسانى خوانده سپس مدت چهار سال خدمت يگانه استاد فيلسوف عصر مرحوم آقا بزرگ شهيدى قدس سره اشارات و اسفار و بعضى ديگر از كتب فلسفه را تحصيل كرده.

پس از آن سطح كفايه را خدمت مرحوم آيت الله آقاشيخ محمد نهاوندى و مرحوم آيت الله حاج ميرزا احمد كفائى و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمد آقازاده خراسانى

و آيت الله العظمى آقاى حاج آقا حسين قمى قدس سره تحصيل نموده و پس از آن مدت چهار سال در محضر مرحوم آيت الله العظمى آقا ميرزا محمدمهدى غروى اصفهانى حاضر شده و از اقيانوس علم و عرفان آن بزرگوار اغترات غرفه اى نموده و پس از واقعه جان گداز مسجد گوهرشاد كه در سال 1313 شمسى واقع گرديد مدت هشت سال مشغول امور فلاحتى شده و پس از انقلاب محور و آزادى محراب و منبر مجددا مراجعت به شهر نموده و از تحصيل و تدريس محروم فقط به امر منبر قناعت نموده تا در سال 1331 شمسى كه به تهران هجرت و تاكنون كه سال 1352 خورشيد پست ساكن تهران و از طريق منبر به خدمات دينى و ترويج معارف اسلامى و ساير خدمات دينى اشتغال دارند.

مولف گويد. علامه حلبى از گويندگان نامى و خدمتگذاران سامى عصر حاضر است و اخلاص شديدى بساحت مقدس حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف دارد و مبارزات علمى بسيارى با فرق ضد ولايت و منحرفين نموده و با مجادلات حسنه جماعت زيادى را برگردانيده و هدايت به پيروى از ائمه اثناعشر عليهم السلام نموده اند از آثار ايشانست انجمن جوانان كه براى جلوگيرى كردن از تبليغات سوء فرقه ضاله و مبارزه كردن با آنها تاسيس و افراد بسيار مبرزى تربيت كه بحمدالله تاكنون صدها نفر از منحرفين از طريقه حقه را به راه حق هدايت نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حليمي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين حليمي درسال 1319 درشهر همدان به دنيا آمد .وي پس از ورو د به مدارس جديد و اتمام دوره دانشسراي مقدماتي همدان و اخذ مدرك متوسطه در رشته ادبيات

فارسي به معلمي پرداخت . او در دانشكده هنرهاي زيبا در رشته نقاشي به تحصيل پرداخت . به منظور ادامه تحصيل و كسب اطلاعات جديد عازم فرانسه شد . وي با ورود به دانشكده هنرهاي تزييني پاريس (آر_دكو) و همچنين در دوره فوق ليسانس هنرهاي تجسمي دانشگاه سوربن تجربيات تازه اي را شروع كرد . ابتدا از دوره فوق ليسانس رشته گرافيك (كمونيكاسيون _ ويزوئل ) فارع التحصيل شد ، پس از آن فوق ليسانس هنر هاي تجسمي و بعد دكتر اي سيكل سوم را از دانشگاه سوربن در سال 1360 به اتمام رساند و بلافاصله به ايران مراجعه كرد .نامبرده در حال حاضر دانشيار دانشكد? هنرهاي زيباي دانشگاه تهران مي باشد . كتاب"اصول و مباني هنرهاي تجسمي"تاليف،محمد حسين حليمي ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : هنر

رشته : هنرهاي تجسمي

گرايش : گرافيك

والدين و انساب : محمد حسين حليمي درسال 1319 درشهر همدان به دنيا آمد . وي در يك خانواده سنتي و مذهبي چشم به جهان گشود و از هفت سالگي نزد پدر بزرگش مرحوم ميرزا غلامحسين اسلامبوالچي كه در انواع علوم و فنون وارد بود پرورش يافت .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد حسين حليمي در1319 ه.ش درهمدان متولدشد . دوران كودكي وي مصادف با آخرين سالهاي حكومت رضا شاه و روي كار آمدن محمد رضا شاه پهلوي بوده است . درآن روزگار بسياري از دانشجويان و هنرمندان ايراني براي تحصيل به اروپا ، به ويژه فرانسه مي رفتند . نظام علمي و فرانسه بردانشگاههاي كشورنيز

اثر گذار بوده است .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد حسين حليمي پس از ورو د به مدارس جديد و اتمام دوره دانشسراي مقدماتي همدان و اخذ مدرك متوسطه در رشته ادبيات فارسي به معلمي پرداخت . پس از وقفه اي چند ساله براي تكميل معلومات خود به دانشگاه را ه پيدا كرد و در دانشكده هنرهاي زيبا در رشته نقاشي به تحصيل پرداخت و از آنجا فارغ التحصيل شد . پس از آن مجددا در چند مركزهنري به تدريس پرداخت . با وجود در آمد خوبي كه كسب مي كرد ،از سال 1354 جهت مطالعه و ادام? تحصيل مقيم پاريس گرديد و درج? كارشناسي ارشد در دو رشت? هنرهاي تجسمي و گرافيك را به ترتيب از دانشگاه سوربن و مدرس? عالي هنرهاي تزئيني پاريس اخذ نمود و در سال 1360 تز دكتراي خود را در زمين? زيبايي شناسي و علوم هنر در دانشگاه سوربن گذراند

استادان و مربيان : محمد حسين حليمي يكي از يگانه معلم خود را ، پدربزرگش مرسوم ميرزا غلامحسين اسلامبوچي مي داند كه به وي خوشنويسي و برخي از فنون را آموخت . وي در مدرسه آر-دكو ، رنگ شناسي را زير نظر يكي از استادان صاحب نام ›« ژان فيليپ لانكلو « تحقيق مي نمود و ارزشهاي زيبايي شناسي خط اسلامي را در دانشگاه سوربن تحت نظر «الكساندرپاپادوپولو » تكميل مي كرد .وي همچنين از محضر اساتيد و هنرمندان بزرگي همچون مرحوم حسين زرين خط و مرحوم ميرخاني و مرحوم يحيي كارگر و شماري ديگر از اساتيد هنرمند ايراني و خارجي استفاده نموده است.

وقايع ميانسالي : محمد حسين حليمي

در پاريس در دو زمينه تحقيقاتي فعاليت مي كرد . يكي از زمينه هاي كار ايشان «رنگ شناسي » بود كه در مدرسه آر0دكو زير نظر يكي از استادان صاحب نام با عنوان «شعررنگ درمعماري اسلامي ايران » انجام مي شود . تحقيقدديگر در رابطه با ارزشهاي زيبايي شناسي خط اسلامي بود كه به طور گسترده برروي عملكرد زيبايي شناسيخط در مسجد جامع اصفهان در دانشگاه سوربن انجام مي گرفت .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد حسين حليمي به غير از تدريس به فعاليتهاي گرافيكي و عكاسي كه خود آموخته بود مي پرداخت و نير با فعاليتهاي گرافيكي ،نقاشي و عكاسي زندگي خود را اداره مي نمود .نامبرده در حال حاضر دانشيار دانشكد? هنرهاي زيباي دانشگاه تهران مي باشند

فعاليتهاي آموزشي : محمد حسين حليمي پس از اخذ ديپلم متوسطه در رشته ادبيات فارسي پرداخت .همچنين پس از دريافت درجه ليسانس در دانشكده هنرهاي تزييني ، انسيتو تربيت مربيان هنري و مدرسه عالي ساختمان به تدريس پرداخت . دكتر حليمي پس ازمرجعت از فرانسه به ايران نيز در دانشگاه فارابي ، مجتمع دانشگاهي هنر و بالاخره دانشكده هنرهاي زيبا به تدريس ادامه داد .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه و تحقيق درباره زيبايي شناسي و نظريات مربوط به آن از مشغوليت هاي اساسي محمد حسين حليمي بوده است .

شاگردان : بسياري از فارغ التحصيلان رشته هنرهاي تجسمي از دانشگاه تهران ، شاگردان محمد حسين حليمي مي باشند .

آرا و گرايشهاي خاص : محمد حسين حليمي معتقد است ويژگي هاي ارتباط تصويري در عالم سياست ، اقتصاد، فرهنگ مذهب و افكار و عقايد مختلف امكان

سازندگي و تخريب را بصورت گسترده در اختيار دارد .در واقع اين زمينه هنري و فني به مصداق اسلحه اي است كه با آن مبارزه نامرئي انجام مي شود . براي مقابله با اين اسلحه بايد همان اسلحه را بنحو بهتر شناخت وبراي مقابله بكار برد . درنتيجه رشته معلمي ، هنري گرافيك يابا عنوان جديدش «كمونيكاسيون ويزوئل »اهميت مشخص (در عرصه تبليغات ) پيدا مي كند . وظيفه يك هنرمند گرافيست را جامعه و نظام اجتماعي و فكري و عقيدتي كه درآن حاكم است مشخص مي كند . برخلاف يك هنر مند نقاش كه مي تواند براي خود كاركند ، يك گرافيست اگر به اين شكل كار كند ممكن است مورد استقبال جامعه قرار بگيرد و يا نگيرد و در هر صورت جامعه تكليفش را روشن مي كند . در هنر گر افيك دو عامل را مي توان ديد ، اول اين است كه هنرمند به مراحل بالايي از تواناييهاي فني ،فرهنگ و هنري رسيد ه باشد و عامل دوم هم اين است كه جامعه توانايي استفاده از آن را داشته باشد ،زيرا اگر چنين رشدي نباشد هنرمند به ميل خود و با باورهاي خود كار مي كند و نتيجه كارش بهمان اندازه كه تصور مي شود مفيد و سازنده است برعكس مي تواند مضر و مخرب هم باشد . دكتر حليمي نقاشي را حرفه اول خود مي داند و مايل است تا آثاري را كه ارتباط مستقيم با فكر و عقيده و دل دارد از طريق نقاشي مطرح نمايد .

جوائز و نشانها : كتاب"اصول و مباني هنرهاي تجسمي"تاليف،محمد حسين حليمي ، در دوره

دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اصول و مباني هنرهاي تجسمي

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:«اصول و مباني هنرهاي تجسمي»: اصول و مباني هنرهاي تجسمي (جلد اول)؛ دكتر محمدحسين حليمي؛ تهران: 1372. امروزه هنرهاي تجسمي را يكي از بهترين و مؤثرترين وسيله هاي ارتباطي مي شناسند و آن را به صورت زبان همگاني و بين المللي در آموزش و پرورش، در زمينه هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي، صنعتي و به طور كلي در تمامي فعل و انفعالات فكري مورد استفاده قرار مي دهند. هنرهاي تجسمي عالي ترين تجليات زبان بصري شمرده مي شود كه با آن مي توان فراتر از زمان سير كرد و آينده و افقهاي دور را تجسم و تصوير نمود. در اين كتابب با معرفي عناصر اوليه تجسمي و بررسي آنها، برخي مثالهاي طبيعي يا آثار هنري براي نمونه برگزيده و ارائه شده است. سپس اصول و قواعد را كه حاكم بر آثار هنري مي باشد حتي المقدور معرفي و با بيان امكانات شكل پذيري و شكل آفريني عناصر، خصوصيات بصري و بيان تصويري هر كدام مطرح شده است. شايد بتوان گفت كه تاكنون در اين زمينه كتاببي به اين جامعيت منتشر نشده است و اولين كتابب علمي و آموزشي هنر مي باشد كه با آثار دانشجويان ايراني منتشر مي شود. اين امر مي تواند

براي دانشجويان عامل محرك و بسيار خوبي باشد و از سويي براي نويسندگان سرمشقي مناسب. كتابب حاضر با توجه به نيازهاي دانشجويان ايران در دو جلد تدوين شده است و مي تواند در رفع نياز جامعه و مراكز آموزش عالي مورد استفاده قرار گيرد.

2 سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي

3 سمبل كتاب درخت زندگي حضرت رسول «ص»

4 شهر اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

5 شيوه هاي نقاشي

6 طراحي آرم دانشگاه علوم پزشكي همدان

7 طراحي آرم مركز هنرهاي تجسمي

8 طراحي آرم نمايشگاه بين المللي كتاب تهران

9 طراحي پوستر اولين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران 14-22 آبان 1366

10 طراحي پوستر كنفرانس بازسازي مناطق

11 مركز فرهنگي امير المومنين

12 هنر و رنگ

ويژگي اثر : ترجمه

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :

1www.ketabesal.ir2مصاحبه با دكتر محمد حسين حليمي ، هنرهاي زيبا ،آبان و آذر 13683مهدي پروين زاد ، شهيد چمران هنري مردعرصه اي دانش و حماسه وعرفان ، ماهنامه كيهان فرهنگي ، سال بيستم ، خرداد 1382 ، شماره 200 ، ص14

حمادراويه، ابوالقاسم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(156/155 -95 ق)، مورخ، لغوى و شاعر. اصلش از ديلم بود. در عهد بنى اميه در كوفه مى زيست.

وى در عصر خود، در روايت اشعار و اخبار و وقايع از مشاهير طراز اول بود. او بايد وليد بن يزيد و مهدى عباسى مجالست داشت و براى وليد اشعار نيكو مى سرود. او همچنين داراى حافظه اى قوى بود، به طورى كه روزى چندين قصيده از قصايد جاهلى را بدون آنكه كلمه اى از كلمات شعاى اسلام در آن باشد، براى خليفه مى خواند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302 -301 /2)، تاريخ الاسلام (حوادث 382 ،113/160 -142)، دايرةالمعارف فارسى (864/1)، روضات الجنات (237 -235 /3)، ريحانه (299 -298 /2)، سيرالنبلاء (158 -157 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (155 -154)، الكنى و الالقاب (270 -269 /3)، لسان الميزان (664 -662 /2)، لغت نامه (ذيل/ حماد بن شاپور)، معجم الادباء (266 -258 /10)، الوافى بالوفيات (142 -137 /13)، وفيات الاعيان (210 -206 /2).

حمدي، برهان الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، شاعر، محقق.

تولد: 24 ذيقعده سال 1323 ق. (1282)؛ سنندج.

درگذشت: 12 آذر 1366.

شيخ برهان الدين حمدى فرزند حاج شيخ عبدالمجيد عرفان پس از ختم قرآن و خواندن كتاب هاى اخلاقى، دينى و ادبى فارسى، مقدمات علوم (صرف و نحو) را نزد پدر فراگرفت و سپس در محضر اساتيدى چون ملا صادق منبرى، شيخ حبيب الله كاشترى (ادبيات عرب) و ملا عبدالعظيم مجتهد (علم حكمت و كلام) به تحصيل علوم پرداخت و سرانجام در سال 1312 به دريافت اجازه ى فتوا و اجتهاد و تدريس علوم اسلامى نايل گرديد (اين اجازه از طرف ملا محمد صادق نيرى صادر شد و دو استاد ديگرش ملا عبدالعظيم كاشترى و شيخ حبيب الله كاشترى آن را تأييد كردند .) وى ابتدا در مسجد رشيد قلعه بيگى (نزديك بازار والى سنندج) به تدريس آموزش

و پرورش درآمد و پس از سى و سه سال خدمت به سال 1348 بازنشسته شد. در اين مدت ايشان در دبيرستان ها و دانشسراها مدرس ادبيات فارسى و عربى بودند. مدتى نيز رياست دبيرستان شاهپور سنندج (شهيد قصرى فعلى) را كه در آن زمان تنها دبيرستان شش كلاسه سنندج بود بر عهده داشت. وى همچنين اصول كلامى چون مواقف قاضى عضدالدين ايجى و شرح مير سيد شريف جرجانى و بحث در تفسير جلالين و بيضاوى را تدريس مى كرد. بعدها قريب سه سال به رياست اداره ى اوقاف كردستان منصوب شد. پس از رسيدن به بازنشستگى به دعوت هيئت امناى دانشگاه رازى در دانشكده ى تربيت دبير سنندج به عنوان استاد فارسى برگزيده و مشغول گرديد. ايشان كتابخانه ى خود را كه شامل تعداد بسيارى از كتب نفيس خطى و چاپى بود به كتابخانه ى شهر سنندج واگذار نمايد. ترجمه ها و تأليفات ايشان به شرح زير هستند: ترجمه مشكوةالانوار امام محمد غزالى، ترجمه رسالة الطير ابن سينا شامل رسالات «فلسفه نماز» و كتاب مرآت الفلسفه در يك جلد به نام فلاسفه و خداشناسى؛ مرآت الفلسفه طنطاوى؛ ترجمه ى رساله ى حى بن يقضان ابن سينا؛ شيخ اشراق و ابن طفيل؛ ترجمه ى عقايد نسفى؛ ترجمه ى متسطاب الاربعين فى اصول الدين امام محمد غزالى. آثار چاپ نشده ى وى عبارتند از: ترجمه ى قصائد سه گانه: لاميه ى العرب شنفرى و لامية العجم طغرايى و لامية الكرد عرفان از: حاج شيخ عبدالحميد (پدر برهان الدين حمدى)؛ ترجمه ى قصيده ى «بانت سعاد كعب ابن زهير» و چند رساله ديگر.

شيخ برهان الدين حمدى روز دوشنبه دوازدهم آذر 1366 به سبب بيمارى معده و روده و ضيق النفس جان سپرد.

جنازه ى وى در قبرستان تايله

سنندج در جوار اقوامش دفن گرديده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حمزه ي اصفهاني، ابوعبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(360/350 -270 ق)، مورخ و اديب. در اصفهان تولد يافت. مدتى در طلب علم سفر كرد و اكثر ايام عمر را در زادگاهش گذراند. اگرچه، غالبا به عنوان يك مورخ مشهور نام برده مى شود اما، وى بيشتر به ادب و لغت توجه داشته است. مشهورترين اثر وى «سنى ملوك الارض و الانبياء» است، كه نمايانگر تفكر شعوبى نويسنده مى باشد. چه، نامهاى ايرانى را به صورت اصلى آن نگاشته است، حال آنكه اغلب مورخان آنها را معرب كرده اند. ديگر آثار وى: «التنبيه على حدوث التصحيف»؛ «كبار البشر»؛ «الامثال»؛ «تاريخ اصفهان».[1]

اصفهانى، ابوعبداللَّه بن حسن (و. حدود 270- ف. حوالى 360 -350 ه.ق.) وى مؤلف كتاب سنى ملوك الارض و الانبياء (سنى ملوك...)، كتاب التصحيف، كتاب كبار البشر و كتاب المثال است كه همه آنها در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (309/2)، اعيان الشيعه (240/6)، تاريخ ادبيات در ايران (643/1)، تاريخ در ايران (35 -34)، دايرةالمعارف فارسى (866/1)، الذريعه (265/17 ،288 -233 /3)، ريحانه (143/1)، سرآمدان فرهنگ (321/1)، فرهنگ ادبيات فارسى (185 ،117 -116)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (230)، كشف الظنون (1464 ،301 ،282 ،168)، لغت نامه (ذيل/ حمزه)، معجم الادباء (136 -94 /13)، معجم المولفين (78/4)، هديه العارفين (336/1)، يادداشتهاى قزوينى (163/4).

حميدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. پسنديده دين) ابوبكر بن عمر بن محمود بلخى قاضى و نويسنده معروف (ف. 599 ه.ق.). وى قاضى بلخ بود و شهرت او مخصوصا به وسيله تأليف «مقامات حميدى.» (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حميدي بلخي، حميدالدين عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 559 ق)، اديب و شاعر. در شهر بلخ مى زيست و در آنجا سمت قاضى القضاتى داشت و او بود كه به انورى بعد از داستان هجو بلخ و غوغاى عوام در آن شهر پناه داد. انورى قطعات و قصايدى در مدح قاضى حميدالدين گفت. قاضى حميدالدين شعر نيز مى سرود. از آثار وى: «مقامات حميدى» كه حميدالدين آن را به پيروى از مقامات بديع الزمان همدانى و ابوالقاسم حريرى و به تقليد از روش و مضامين آنها در بيست و چهار مقاله و خاتمه نگاشت؛ «وسيله العفاه الى اكفى الكفاه»؛ «حنين المستجير الى حضره المجيد»؛ «روضه الرضا فى مدح ابى الرضا»؛ «قدح المغنى فى مدح المعنى»؛ «الاستغاثه الى اخوان الثلثه»؛ «منيه الراجى فى جوهر التاجى»؛ «مثنوى سفرنامه ى مرو». مصحح دانشمند «فضائل بلخ» در تعليقات خود بر آن كتاب بعد از بحث مستوفى در باب نسب و خاندان قاضى حميدالدين مى نويسد: پس با در نظر گرفتن روايات سابق، بايد نام مولف «مقامات حميدى» را ابوبكر حميدالدين ابوبكر محمود بن عمر بن احمد بن محمد بن ابوذر محمودى دانست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (260 -957 /2)، تاريخ نظم و نثر (118)، تذكره الشعراء (96)، دايرةالمعارف فارسى (867/1)، الذريعه (9/22)، ريحانه (81 -80 /2)، سبك شناسى (329 -328 /2)، سرآمدان فرهنگ (322 -321 /1)، فرهنگ سخنوران (279)، فضائل بلخ (تعليقات، 403 -394)، كارنامه ى بزرگان (153)، الكامل (90/9)،

كشف الظنون (1786)، گنج و گنجينه (200 -195)، لباب الالباب (200 -198 /1)، لغت نامه (ذيل/ حميدالدين محمودى)، مولفين كتب چاپى (648/5)، مجمع الفصحا (595 -573 /1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 559)، مقامات حميدى (مقدمه)، هفت اقليم (67 -64 /2)، يادگار (س 1 ش 7، ص 25).

حميدي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم حميدي

محل تولد : خشت فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/3/12

زندگينامه علمي

اينجانب در تاريخ 12/3/1331 در محلي بنام خشت از توابع استان فارس در خانواده اي روحاني مذهبي به دنيا آمدم. دوران كودكي و ابتدائي را در محل پشت سر گذاشته، دوران دبيرستان را در محل ديگر كه تا زادگاهم 10 كيلو متر فاصله داشت با دوچرخه تا سيكل به اتمام رساندم. در خرداد ماه 1346 وارد حوزه علميه قم شدم(به لحاظ اينكه اجداد و پدرم همه روحاني بوند) مقدمات را نزد اساتيدي مربوطه خصوصا جناب آقاي فلاح زاده فرا گرفتم- شرح لعمه را نزد سرور مكرم جناب آقاي علوي گرگاني و موسوي تبريزى تلمذ نموده - قوانين خدمت جناب آقاي دوز دوزاني بودم.

رسائل مرحوم شيخ انصاري را از محضر استاد اعتمادي بهره بردم. مكاسب را نزد حضرات آقايان موسوي تبريزى و ستوده فرا گرفتم. كفايه را نزد آقايان ستوده و سيد علي محقق داماد بهره مند شدم. تا زمان در س خارج از محضر همه آيات عظام گلپايگانى، مكارم شيرازى، وحيد خراسانى، تبريزى، فاضل لنكراني و نوري همداني استفاده فراوان بردم. شرح منظومه را خدمت آقاي محمد گيلاني و اسفار را در محضر مرحوم سيد رضا صدر و حسن زاده آملي و انصاري شيرازي فرا گرفتم.

تا قبل

از انقلاب بر حسب وظيفه در ايام تبليغ (رمضان، محرم،صفر) به امر خطير تبليغ مشغول بودم. دوران انقلاب بر حسب وظيفه به توزيع اعلاميه، رساله حضرت امام و شركت در راهپيمايي و.... سرگرم بودم. بعد از پيروزي انقلاب در سمت هاي مختلف انجام وظيفه مي نمودم: مدت 15 سال در سمت امام جمعه، مدت 6 سال به عنوان نماينده امام در جهاد سازندگي شهرستان كازرون فارس، مدت 6 سال در دانشگاه آزاد اسلامي و پيام نور ميمه و وزران از توابع اصفهان تدريس مي نمودم (ضمناً در همين سنوات مسؤليت امامت جمعه و مسؤليت دفتر فرهنگ اسلامي دانشگاه آزاد ميمه را به عهده داشتم).

در دوران دفاع مقدس جمعاً 5 سال و اندي در جبهه هاي جنگ حضور داشتم. مدت سيزده سال مديريت و تدريس در حوزه هاي علميه كازرون، انديمشك، فارسان را به عهده گرفته بودم. همه اينها وقتي لذت بخش و خوب است كه مورد قبول خداوند تبارك و تعالي قرار گرفته و معصومين عليهم السلام راضي و خشنود باشند از ما و اعمال ما فعلاً هم در مديريت (حوزه علميه) به عنوان ناظر و بازرس و مديريت مدرسه خوابگاهي امام حسين عليه السلام مشغول انجام وظيفه هستم. در حوزه علميه قم هم مشغول تدرّيس و تحصيل هستم.

حميدي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاههاى شيراز، تهران و مشهد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 11

تعداد تأليفات

(نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات، تاريخ، جغرافيا، شعر.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 48، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى و تحقيق.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حميديان، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حويزي، خلف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1074 ق)، متكلم، محدث، اديب و شاعر امامى. معروف به سيد خلف. وى از معاصران شيخ بهايى و ميرزا محمد استرآبادى بود و والى حويزه، حويزى مردى زاهدپيشه و در انجام فرائض و نوافل بر خود سخت گير بود. در نجف دفن شد. از آثار وى: «الاثنى عشريه فى الصلوه»؛ «برهان الشيعه»، در امامت؛ «الحق المبين»، در منطق؛ «البلاغ المبين»، در احاديث قدسى؛ «الحجه البالغه»، در كلام؛ «سفينه النجاه»؛ «الموده فى القربى»؛ «النهج القويم»، در كلمات اميرالمومنين على (ع)، «حق اليقين»، در كلام؛ دو «ديوان» به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (334 -330 /6)، الذريعه (168/21 ،300/9 ،40/7 ،258/6)، روضات الجنات (704 -699 /3)، ريحانه (89 -78 /2)، فرهنگ سخنوران (280)، معجم المولفين (105/4).

حويزي، عبد علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1053 ق)، اديب و شاعر. نزد حكام بصره تقرب داشت و تا آخر عمر در كنف حمايت آنها زندگى كرد. وى مدتى نزد شيخ بهايى تلمذ كرد. از آثارش: «ديوان» شعر، به سه زبان تركى، فارسى و عربى؛ «قطر الغمام»؛ «حاشيه تفسير بيضاوى»؛ «المعول فى شرح شواهد المطول»؛ «مناهج الصواب فى علم الاعراب»؛ «رساله فى الرمل»؛ «كتاب فى الحكمه»؛ «كلام الملوك ملوك الكلام»؛ «كتاب فى العروض»؛ «كتاب فى نحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (156/4)، ايضاح المكنون (499/1)، الذريعه (242/23 ،238/20 ،250/11 ،690/9 ،189/6)، روضات الجنات (211 -210 /4)، ريحانه (90 -89 /2)، معجم المولفين (266/5)، هديه العارفين (586/1).

حويزي، عبدالعلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1065 ق)، فقيه، محدث، مفسر، اديب و شاعر امامى. معروف به عبدالعلى عروسى. در حويزه متولد شد و در شيراز ساكن. وى استاد سيد نعمت اللَّه جزايرى و معاصر شيخ حر، عاملى و علامه مجلسى است. از آثار وى: شرح «لاميه العجم» طغرايى؛ «نورالثقلين»، تفسيرى روايى از قرآن، در چهار مجلد؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (366 -365 /24 ،690/9)، روضات الجنات (27 -25 /5)، ريحانه (124/4 ،89/2)، فوائد الرضويه (237)، معجم المولفين (265/5).

حويزي، فرج اللَّه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1100 -1031 ق)، متكلم، مفسر، اديب، شاعر و مورخ امامى. از مردم حويزه خوزستان بود و معاصر با شيخ حر عاملى. وى در بيشتر علوم روزگار خويش دست داشت و تاليفاتش دامنه ى گسترده اى داشت. اكثر رجال نويسان او را به داشتن فضل ستوده اند. از آثار وى: «ايجاز المقال فى معرفه الرجال» درباره ى رجال، در دو مجلد؛ «تذكره العنوان» كه به پيروى «عنوان الشرف» شرف الدين اسماعيل يمنى است، در نحو و منطق و عروض؛ «التفسير»؛ «الغايه»، در منطق و كلام؛ «الصفوه»، در اصول؛ شرح «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ «المناسك الشاهورديه»، در فقه؛ «ديوان» شعر؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهايى؛ «تاريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341/5)، اعيان الشيعه (395/8)، ايضاح المكنون (499 ،275 /1)، الذريعه (276/22 ،818/9 ،487/2)، روضات الجنات (341 -399 /6)، رياض العلماء (337/4)، ريحانه (94/2)، فوائد الرضويه (349)، لغت نامه (ذيل/ فرج اللَّه)، معجم المولفين (59/8)،هديه العارفين (816/1).

حيدري فر، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد حيدري فر

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 هجري شمسي به حوزه علميّه ولي عصر(عج)در تبريز وارد شدم و با رسالت سربازي امام زمان(عج)آشنا شدم پس از گذراندن سطح مقدّماتي در سال 1357 به حوزه علميّه قم هجرت كردم و پس از دو سال هنگام اشتغال به دروس پايه 7 و 8 فعلي،با شروع جنگ تحميلي به جبهه هاي نور رفتم و حدود اواخر سال 1364 به حوزه برگشتم و دوباره ادامه تحصيل دادم.

مجموعا حدود شش سال سطح را به پايان رساندم و در درس خارج حضرت آيات منتظري و فاضل لنكراني و مؤمن قمي و تبريزي و وحيد

خراساني درس تفسير و جوادي آملي درس فلسفه اي و حسن زاده آملي شركت كردم. در مراكز گوناگون آموزش حوزه و دانشگاه فيض حضور داشتم و نقش معلّمي ايفا مي كردم و مي كنم.

با مراكز پژوهشي گوناگون قم بحمدالله در ارتباط و همكاري نسبتاً خوبي دارم. افاضل پايان نامه نويس را در آماده سازي پژوهش نامه خوب راهنمايي مي كنم و با آنان به مشورت مي نشينيم به توفيق اللهي حدود 20 سال است كه در خدمت حضرت استاد علّامه آيه جوادي آملي و آثارايشان هستم و رد بسامان سازي آن مدد مي رسانم. نوشته هايي نيز دارم كه هنوز رخصت چاپ نيافته است و اميدمي رود بسترمناسبي براي چنين نوشته هايي فراهم گردد تا نانوشته هايي نيز رخ نمايد!

حيدري نيك، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد حيدري نيك

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

دوره هاي ابتدايي ، راهنمايي و دبيرستان را در دبستان ثقفي ، مدرسه راهنمايي مترجم الدوله و دبيرستان ابوريحان تهران گذراندم و مقارن با پيروزي انقلاب اسلامي درسال 57 ديپلم رياضي فيزيك را از همان دبيرستان اخذ و در دانشگاه ملي ايران (شهيد بهشتي كنوني) در رشته كامپيوتر نيز قبول شدم . با تعطيلي دانشگاه ها و همزمان با آغاز جنگ تحميلي ، در سنگر جبهه ها مشغول فعاليت شدم . در سال 1360 همزمان در دو جبهه فرهنگي (معلمي) و رزمي (جبهه ها) فعاليت مي كردم . تا سال 63 در آموزش و پرورش منطقه 13 تهران به تدريس اشتغال داشته و پس از حضور يك دوره سه ماهه در جبهه و بازگشت از

آنجا در پائيز 1363 وارد حوزه علميه قم ، مدرسه رضويه شدم . از سال 63 تا 66 علاوه بر مدرسه رضويه از اساتيد مدرسه امام و مدارس ديگر نيز استفاده مي كردم و در نهايت دروس مقدمات ، سيوطي ، حاشيه ، مغني ، معالم و مختصر را از اساتيدي چون حجج اسلام حسيني ، عرفان ، طالقاني ، هادوي ، كديور ، صالحي و مدرس افغاني استفاده كردم .

از سال 66 تا 70 لمعه ، اصول فقه ، رسائل ، مكاسب و كفايتين را از اساتيدي چون حجج اسلام : صلواتي ، محمدي ، هادي زاده ، پاياني ، اعتمادي ، شب زنده دار ، محقق داماد ، استادي ، تهراني و محسن وحيدي خراساني بهره بردم . از سال 70 به مدت ده سال درس خارج فقه و اصول را از آيات عظام فاضل لنكراني ، وحيد خراساني ، تبريزي ، مكارم شيرازي و مومن تلمذ كرده ام . در ضمن درس تفسير قرآن را هم از سال 70 تا 74 از استاد آيت الله جوادي آملي استفاده كردم . از سال 72 تا كنون به عنوان مدرس در دانشگاه هاي آزاد اسلامي واحد تهران و مركز شاهد تهران مشغول تدريس معارف و متون و اخلاق و تاريخ و ريشه هاي انقلاب اسلامي بوده ام . همچنين از سال 80 تا 82 در مركز تخصصي مهدويت به عنوان اولين دوره شركت داشتم و از سال 82 تا كنون در همان مركز به عنوان مدرس دروس حكومت ديني و تاريخ تحليلي اسلام مشغول تدريس هستم . به علاوه در همان مركز با

همكاري تعدادي از دوستان ، فصلنامه انتظار را انتشار داديم و هم اكنون نيز جزء شوراي نويسندگان در نشر اين فصلنامه فعاليت مي كنم . افزون بر اين در همين مركز در زمينه ترويج فرهنگ مهدوي به خصوص در نيمه شعبان و 9 ربيع دراعزام هاي مختلف به تبليغ و پاسخ به شبهات پرداخته ام .

از سال 72 تا كنون نيز در همكاري با نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه ها به مراكز دانشگاهي مختلف كشور از قبيل دانشگاه جامع هرمزگان ، پزشكي بندر عباس ، بين المللي و پزشكي قزوين ، ميرزا كوچك خان رشت ، خواجه نصير الدين طوسي و علامه طباطبايي ، علوم بهزيستي تهران و ... اعزام و به تبليغ و پاسخگويي به شبهات پرداخته ام . از سال 76 تا كنون به همراه عده اي از دوستان به شكل تحقيقي و كار گروهي در زمينه تفسير قرآن و نهج البلاغه و فقه و اصول مشغول فعاليت هستم .

در زمينه نشر فرهنگ شيعه درزمينه نويسندگي نيز فعاليتم را از سال 70 تا كنون شروع كرده ام . ابتدا در ماهنامه آزادگان شرح حال فرزانگان و دانشمندان شيعه را نوشته و بعد در روزنامه كيهان به همين كار ادامه دادم و سپس در نشريه هاي دانشجويي به نشر ديدگاه هاي خود ادامه دادم . تا اينكه در سال 80 با همكاري عده اي از دوستان در مركز تخصصي مهدويت به انتشار فصلنامه انتظار مشغول شدم و در بعضي از شماره هاي اين نشريه پيرامون فرهنگ مهدوي مقالاتي را به رشته تحرير درآوردم . هم اكنون چند كتاب پيرامون صلح امام حسن (ع) ،

پيشينه تاريخي انتظار ، تاريخ تحليلي اسلام در دست نگارش داردم كه انشاء الله بزودي كار انتشار آن ها به پايان مي رسد .

حيدري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ حسين بن العابد الزاهد شيخ محمد حيدرى كاشانى يكى از چهره هاى درخشان و زبانهاى گوياى حوزه علميه قم به شمار مى رود.

در سال 1322 خورشيدى در كاشان متولد شده و در اوان كودكى در معيت مرحوم والدش به قم مهاجرت نموده و پس از دوران كودكى و تحصيلات ابتدائى در سن 12 سالگى به تحصيل مقدمات و ادبيات پرداخته و در معيت برادرش در همان اوان براى تبليغ مسافرت به اطراف نموده و در همه جا با پيروزى و استقبال مردم مواجه مى شد و در سن 17 سالگى به يزد رفته و مدت دو سال در آنجا توقف و به تحصيل پرداخته و ضمنا در مساجد بزرگ آنجا چون مسجد حظيره و مسجد برخوردار و مسجد مير چخماق و غيره منبر رفته و مردم را از بيانات سودمند خود بهره مند كرده، آنگاه مراجعت به قم نموده و سطوح نهائى در خدمت آيت الله سلطانى خوانده و پس از آن به دروس خارج آيات عظام شده و مى شود.

مولف گويد: آقاى حيدرى واعظ در اغلب شهرستانهاى ايران مخصوص تهران به عنوان تبليغ مسافرت نموده و خاطرات مهمى از اين مسافرتها دارد.

خدماتى از اين راه به اسلام و قرآن نموده است داراى تاليفات ارزنده مطبوع و غير مطبوع زير مى باشد:

1- چرا به نوروز با بدبينى مى نگريم، جزوه كوچكى است درباره ى نوروز و عيد دارى آن و اعمال آن و نظريات علماء در اين باره.

2- يكدوره اصول و فروع استدلالى بسيار ساده.

اما آثار

غير مطبوع ايشان از اين قرار است:

1- گوناگون يا هزار و يك رنگ

2- جهان نوين در حكومت حضرت مهدى ارواحنا له الفداء.

3- ديوان اشعار جمع آورى شده از شعراء مشتمل بر توحيد مدايح غزليات پند و اندرز.

4- ديوان اشعارى كه خود سروده است.

5- فلسفه وجوب خمس.

6- شرح منظومه حكمت كه در اين باره قسمتى از اشعار عربى منظومه به اشعار فارسى برگردانيده شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حيدري، خسرو

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شناسنامه

نام كامل : خسرو حيدري - متولد : 23 شهريور 1362 - سن : 25 سال - زادگاه تهران، ايران - قد : 174 سانتي متر

اطلاعات باشگاهي :

باشگاه كنوني : استقلال تهران - شماره پيراهن : 2 - پُست : هافبك راست

باشگاه هاي جوانان :

1379 - 1382 استقلال تهران

باشگاه هاي حرفه اي :

1382 - 1385 پاس تهران

1385 - 1386 ابومسلم مشهد

1386 - 1387 پاس همدان

1387 - تا كنون استقلال تهران

خسرو حيدري (زاده 23 شهريور 1362 در تهران) يك بازيكن فوتبال ايراني است. او هم اكنون عضو باشگاه استقلال تهران است.

افتخارات :

قهرماني در ليگ برتر فوتبال ايران 88-87 به همراه تيم استقلال تهران

حيدري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس حيدري بهنوثيه

محل تولد : شهر بابك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

عباس حيدري بهنوثيه در سال 1344 در يكي از شهر هاي تابع استان كرمان ، به نام شهر بابك متولد شده پس از اخذ مدرك ديپلم در رشته علوم تجربي در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شد . دوره مقدمات و سطح حوزه را طي كرده و مدت دوازده سال درس خارج فقه و اصول را گذرانده است. اساتيد او در فقه و اصول عبارتند از آيت الله وحيد خراساني، آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي و آيت

الله سيد محمد رضا مدرسي مشار اليه همزمان با فقه و اصول از مباحث فلسفي نيز بهره برده است ، منظومه سبزواري را نزد حجةالاسلام و المسلمين دكتر پرنده غيبي و نهاية الحكمة را نزد آيت الله موسوي گرگاني گذرانده است مباحثي از اسفار ملا صدرا را نزد آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملي تلمذ نموده است. همزمان با مباحث حوزوي ، زبان انگليسي را تا سطح عالي آن فرا گرفته است. وي پس از شركت در آزمون سراسري سال 1374 و به دست آوردن رتبه هفتاد و هفت ، همزمان در دو رشته پزشكي و علوم سياسي (به صورت نيمه متمركز) پذيرفته شد اما تحصيلات خود را در رشته علوم سياسي ادامه داد و اكنون دانشجوي مقطع دكتري دانشگاه تهران و مشغول تدوين پايان نامه است.علاوه بر پايان نامه دكتري با عنوان «زبان، سياست و دولت در عصر مشروطه» دو پايان نامه در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد با عناوين «نظام سياسي از ديدگاه فارابي» و «تحول نظري فقه سياسي شيعه از مشروطيت تا انقلاب اسلامي» را تدوين و دفاع نموده است.

حيدري، عزيزالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيزالله حيدري

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم در رشته ادبي درتهران ، در كنكور شركت نمودم و در رشته علوم تربيتي قبول شدم و تا دو سال در دانشكده علوم تربيتي پارس ( در مجموعه دانشگاه علامه (ره) فعلي ) تحصيل نمودم و با شناخت حوزه علميه قم و درك ضرورت دروس حوزوي دانشگاه را ترك كردم اما مطالعات را

در رشته علوم تربيتي و روانشناسي ادامه دادم . دروس مقدمات و سطح را در مدرسه رضويه و فيضيه و مسجد امام نزد اساتيد محترم آقايان حبيبي ، مولوي نيا ، اشتهاردي ، سلطان محمدي ، گيلاني ، دكترضيايي ، مدرس افغاني ، كوه كمره اي ، مرحوم آيت الله ستوده ، گنجي ، مرحوم استاد علي صفايي حائري و درس خارج را نزد آيات عظام مكارم شيرازي ، نوري همداني ، مازندراني و تفسير را نزد آيت الله جوادي آملي گذرانده ام .

كارهاي تحقيقي و نوشتن كتاب و پاسخ به پرسش هاي كتبي و شفاهي در موسسه در راه حق و ارائه مقالات به مجلات و همكاري با مركز فرهنگي وابسته به نهاد رهبري در دانشگاه ها ، تدريس در دانشگاه (دروس عمومي) و تبليغات در مناسبت هاي مرسوم ، عمده اشتغالات اينجانب است .

عمده مطالعاتم در تفسير ، حديث ، ابعاد اخلاقي اجتماعي مكتب اصيل اسلام و تشيع و استخراج روش هاي كاربردي درمعارف و سازندگي اخلاقي مي باشد .

حيدري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن العابد الزاهد الورع حاج شيخ محمد حيدرى كاشانى يكى از چهره هاى علم و دانش و فضيلت معاصر است در راوند كاشان.

وى در سال 1305 شمسى در شهرستان كاشان به دنيا آمده و پس از تعليمات ابتدائى دوره مقدمات و ادبيات را در كاشان نزد اساتيد بزرگ آن شهر فراگرفته و سپس مهاجرت به اصفهان و با جديت تمام تفسير و درايه و هيئت جديد را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر زند كرمانى خوانده و علم كلام و فلسفه را از مرحوم آيت اللَّه صدر كوپائى و علم تفسير و اخلاق

را نيز خدمت مرحوم حاج ميرزا على آقاى شيرازى فراگرفته.

ادبيات و شوارق را از مرحوم اديب بجنوردى آموخته سپس به قم عزيمت نموده و فلسفه و حكمت و تفسير را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى مازندرانى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و علامه طباطبائى استفاده نموده و مكاسب و كفايه را از آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله و آيت اللَّه آقا شيخ عبدالجواد اصفهانى بهره مند شده و به درس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت نموده بعد از آن مرحوم به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد محقق داماد حاضر و مورد توجه مخصوص آن مرحوم واقع شده و ضمناً به تدريس فقه و اصول و معقول و تفسير پرداخته تا سال 1351 قمرى كه بنابر اصرار مردم (راوند كاشان) احساس وظيفه شرعى نموده و به راوند عزيمت و در آنجا به اقامه جماعت و تبليغ اشتغال پيدا كرده و از همان اوان مورد نظر دانشمندان معاصر كاشان شده و بنابر دعوت آنان براى تدريس و تفسير قرآن مجيد همه روزه به كاشان رفت و آمد و در مدرسه علميه يثربى كاشان تدريس متون فقه و اصول و تفسير براى محصلين و غيره مى نمايند.

معظم له داراى نوشتجاتى در فقه و اصول مى باشند كه هنوز به طبع نرسيده است.

وى نيز طبع روان و ذوقى سرشار دارند و اشعار عربى و فارسى بسيارى در مدح ائمه عليهم السلام مخصوص حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حيرت بخارايي، محمد اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1254 ق)، مترجم و شاعر، متخلص به حيرت. وى مترجم معروف «تاريخ ايران»، تاليف سر جان ملكم، از انگيسى به فارسى است. حيرت در بمبئى

وفات يافت و در قبرستان ايرانيان آن شهر دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (131/1).

خاتمي اردكاني، روح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا روح الله خاتمى اردكانى از علماء عصر اردكان داراى مقام علم و عمل و تقوا ميباشد، معظم له در اردكان متولد شده و پس از خواندن ادبيات در يزد و اردكان باصفهان آمده و سطوح عالى و مسائل و مكاسب و غيره را نزد علماء اصفهان خوانده و مهاجرت بقم نموده و چندين سال از محضر مؤسس حوزه آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى طاب الله ثراه استفاده نموده آنگاه باردكان مراجعت و باقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام سيدالمرسلين عليه و على آله صلوات المصلين و وظائف دينى و روحى پرداخت. وى والد حجه الاسلام والمسلمين خاتمى رئيس جمهور اسلامى ايران است.

مؤسس حوزه ى علميه ى اردكان.

تولد: 10 رمضان 1324 ق.، اردكان.

درگذشت: 10 آبان 1367.

آيت الله سيد روح الله خاتمى دوران طفوليت در اردكان طى كرد، همان جا به مكتب رفت و تا سيزده سالگى فارسى و عربى را آموخت. سپس در سال 12342 ق. به اصفهان رفت و در حوزه ى علميه ى آن شهر به تحصيل مشغول شد. از جمله اساتيد ايشان در اين مرحله حاج ميرزا على آقاى شيرازى و شيخ محمد خراسانى و در فقه و اصول به ترتيب آيت الله سيد محمد نجف آبادى، آقا سيد على نجف آبادى و ايت الله رحيم ارباب بودند. در سال 1354 ق. از اصفهان به اردكان بازگشت. آيت الله خاتمى قصد داشت به نجف برود كه مقدور نگرديد. با شروع جنگ جهانى دوم، ايشان به همراه عده اى طلبه ديگر مدرسه اى را در اردكان ترميم كردند كه به تدريج به حوزه ى علميه ى

اردكان تبديل شد.

(ح 1367 -1285 ق)، عالم دينى. در خانواده اى روحانى در اردكان به دنيا آمد. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت، پس از آن براى تكميل تحصيلات خود به اصفهان رفت و از محضر اساتيدى چون حاج ميرزا على آقا شيرازى، حاج رحيم ارباب، حاج سيد على نجف آبادى و سيد محمد نجف آبادى بهره ها گرفت و چندين سال در حوزه ى درس آيت اللَّه حايرى يزدى در قم كسب فيض كرد. سپس به اردكان بازگشت و به ترويج دين و تبليغ احكام پرداخت و در اين شهر تشكيل حوزه ى علميه داد. از آثار وى «آيينه ى مكارم» است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (25 -24)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 9، ص 63)، گنجينه ى دانشمندان (67 -66/ 3 ،291/ 1).

خاتمي بروجردي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدرضا بن العالم الجليل و الزاهد النبيل حاج شيخ حسن خاتمى بروجردى از علماء مبرز معاصر شهر رى و اصدقاء اين نويسنده است. وى در سال 1341 قمرى در بروجرد متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و اوليات و مقدمات را در بروجرد خوانده و به قم آمده و با آشنائى و رفاقت با مرحوم والدش حدود دو سالى در قم با اين نويسنده محشور و مأنوس بوده و قسمتى از سطوح وسطى را نزد حقير و ديگران خوانده و در ماه ذى القعده الحرام 1361 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت شش سال اقامت و از محضر اساتيد بزرگ چون آيت اللَّه حاج شيخ غلامحسين اردبيلى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى (صاحب تقريرات) استفاده نموده و در مدت كوتاهى در اثر استعداد ذاتى و

مطالعه و زحمت گوى سبقت از اقران ربوده و بدرجه ساميه اجتهاد رسيده و از آيات عظام نجف و قم چون مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حجت مفتخر به اجازه اجتهاد گرديده و در سال 1365 قمرى مراجعت به ايران و قم نموده و مدت سه سالى در قم بتدريس فقه و اصول پرداخته و در سال 1370 قمرى بنابر استدعاء اين حقير براى تدريس مدرسه علميه برهانيه شهر رى منتقل باين شهر شده و تا هم اكنون بتدريس و اقامه جماعت و تبليغات دينى اشتغال دارد.

مرحوم والدش حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ حسن كمره اى خاتمى از علماء محترم بروجرد و دوستان خالص حقير بود و محبت تامى نسبت به اين كمترين داشت ذكرش در علماء بروجرد گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خاتمي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد خاتمي

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/2/18

زندگينامه علمي

سيد احمد خاتمي در هجدهم ارديبهشت 1339 در سمنان متولد شد، پدرش مرحوم سيد مهدي خاتمي انساني متعهد و متدين بوده و در ميان اقوام ، معروف به تقوي و غيرت ديني بود وي در سال 1364 از دنيا رفت . ما در ايشان خانم طيبه سادات خاتمي ، بانويي متدين ، مؤمن و مأنوس با قرآن و ادعيه است و هم اكنون (آذر 1383) در قيد حيات است . خاندان خاتمي از سادات معروف سمنان اند و جد اعلاي آنان مرحوم سيد هاشم همواره مورد علاقه و محبت مردم بوده كه همچنان مردم ذكر خير او را دارند. سيد احمد خاتمي در سال 1351 تحصيل

علوم حوزوي را در مدرسه علميه صادقيه سمنان آغاز كرد و به مدّت دو سال در آنجا دروس مقدماتي را نزد اساتيد آن حوزه به پايان برد و در سال 1354 به حوزه علميه قم هجرت كرد و جهت استحكام بيشتر دروس اكثر درسهايي را كه در حوزه سمنان خوانده بود نزد اديب بزرگ مرحوم مدرس افغاني كه به تازگي از نجف آمده بود، مجدداً تكرار كرد و سپس دروس سطح را از اساتيد بزرگ حوزه همانند مرحوم آيت الله ستوده ، آيت الله اشتهاردي ، آيت الله خزعلي ، آيت الله بني فضل و... به پايان برد و سپس در درس خارج حضرات آيات شيخ جواد تبريزي ، محمد فاضل لنكراني ، ميرزا هاشم آملي ، وحيد خراساني ، شبيري زنجاني و... شركت كرده و به مدّت هفده سال در درس خارج فقه و اصول اين حضرات شركت نمود.

در فلسفه و كلام از حضرات آيات : شيخ يحيي انصاري شيرازي ، حسن زاده آملي ، جوادي آملي ، ابراهيم اميني بهره برده است . در تفسير از حضرت آيت الله مشكيني ، آيت الله خزعلي بهره مند شده است و در درس نهج البلاغه از آيت الله حسين نوري همداني بهره برده است او از درس فلسفي «شناخت » از محضر شهيد آيت الله مطهري بهره مند شده است و در فن خطابه از محضر خطيب گرانقدر مرحوم حجة السلام و المسلمين آقاي شيخ محمد تقي فلسفي استفاده نموده است . تدريس وي از سال 1364، تدريس دروس حوزوي را به صورت عمومي شروع كرده است . اگر چه قبل از آن به طور خصوصي چند دوره كتب مقدمات (جامع المقدمات ، سيوطي ، مغني ، مختصر المعاني و...) را تدريس كرده بود. تا كنون

4 دوره معالم الاصول ، 7 دوره اصول الفقه ، 3 دوره شرح لمعه ، 2 دوره مكاسب ، 3 دوره رسائل و اينك (آذر 1383) مشغول پنجمين دوره تدريس كفاية الاصول است . وي مدت ده سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارد، دوره اول تدريس خارج اصول را به اتمام رسانده و اينك (آذر 1383) مشغول تدريس دوره دوم خارج اصول است و از كتابهاي فقهي بخشهايي از كتاب قصاص و ديات و تقريبا تمام كتاب الحج را تدريس كرده و اينك اشتغال به تدريس خارج كتاب صلوة دارد.

در اين مدت صدها طلبه از محضر وي بهره مند شده و همچنان استفاده مي كنند. وي در كنار تدريس علوم مصطلح حوزوي از سال 1365 به تدريس سيره پيامبر و امامان (آذر 1383) در روزهاي تعطيل (پنج شنبه ها) رو آورد كه در سال 1380 يكدوره از اين دروس به پايان رسيد و اينك سه سال است كه پنج شنبه ها تفسير زيارت جامعه را دنبال مي كند. وي در سال 1367 به دستور برخي از بزرگان حوزه درس تفسير شروع كرد و اينك شانزدهمين سال اين درس است كه هر شب پس از نماز مغرب و عشاء، در مدرس امام مدرسه فيضيه دائر است و تا كنون تفسير 8 جزء قرآن به پايان رسيده (تفسير جزء آخر و 7 جزء اول ) و اينك مشغول تفسير هشتمين جزء قرآن كريم (سوره انعام ) مي باشند. تا كنون 1660 جلسه تفسيري داشته اند، درس تفسير نهج البلاغه نيز در ايام تعطيل داشته اند كه حدود دو سال است بحث موضوعي «امام علي (ع ) و مخالفان حكومت » را از نگاه مولي در نهج البلاغه دنبال

مي كنند.

خوشبختانه نوار كاست اين درسها (گرچه نه به كيفيت عالي ) موجود است . وي كار اصلي خود راتدريس دانسته و سخت علاقه مند به آن است به گونه اي كه در ايام تحصيل به هيچ وجه كار ديگري را جاي آن قرار نمي دهد. در سخنرانيهاي وي هم قرآن و هم روايات و هم مسائل سياسي در حد نياز هست . وي در صدا و سيماي جمهوري اسلامي تا كنون صدها برنامه اجراء كرده است و امت مسلمان ما استقبال خوبي از خطابه هاي وي داشته و دارند. سيد احمد خاتمي به عنوان استاد راهنما و داور در رسالة سطح چهار و سطح سوّم حوزه و نيز به عنوان استاد راهنما در مؤسسه پژوهشي امام خميني و دانشكده شهيد محلاتي سپاه خدمت مي كنند و تا كنون رساله متعددي را در عرصه معارف ديني ، فعاليتهاي سياسي ، راهنمايي و ساماندهي كرده است . سيد احمد خاتمي قبل از پيروزي انقلاب همگام با رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني در ستيز با رژيم منحط پهلوي بود و با ايراد خطابه هاي حماس عليه آن رژيم سياه نقش مفيدي در روشنگري مردم ايفاء كرد و بعد از پيروزي انقلاب عمده راهي را كه براي خود برگزيد كار فرهنگي بود كه از طريق تدريس ق ، خطابه ، تأليف آنرا دنبال كرد. وي موضع سياسي خود را "موضع ولايت فقيه " قرار داده است تا زماني كه امام راحل در قيد حيات بودند همراهي با آن امام بزرگوار و اينك همراهي با مقام معظم رهبري مدظله العالي وجهه همت اوست . وي در كنار كار فرهنگي در عرصه هايي كه نياز بوده است موضع گيري هاي مناسب سياسي داشته كه در روزنامه و جرائد كشور

منعكس شده است . او در طول 8 سال دفاع مقدس در مواقع مورد نياز در جبهه هاي حاضر شده و به وظيفه خود عمل نموده است .سيد احمد خاتمي هم اكنون عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، عضو كميسيون حوزه آن جامعه نماينده مردم كرمان در مجلس خبرگان رهبري ، عضو هيأت رئيسه مجلس خبرگان ، عضو هيأت مديره مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي ، عضو شورايعالي مجمع جهاني اهل بيت (ع ) ، عضو شوراي سياستگذاري فرهنگي آن مجمع مي باشد.

خاتمي، بيوك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بيوك خاتمى از ائمه جماعت و فضلاء معاصر زنجانست وى در حدود 1348 قمرى در زنجان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح به قم مهاجرت كرده و سطوح و متون درسى را به پايان و از محضر آيات عظام و مدرسين كرام حوزه استفاده نموده.

آنگاه مراجعت به وطن و تا اكنون به خدمات دينى از نماز جماعت و ترويج شعائر و تبليغ احكام اشتغال دارد.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند برومندش زبدةالمحصلين و ثقةالمحدثين آقاى آقا شيخ على خاتمى كه از جوانان روشنفكر و گويندگان بليغ و شايسته حوزه و زنجانست كه در محرم و صفر و ماه رمضان و بسيارى از اوقات ديگر از ايام مذهبى در تهران و حومه مجالس وعظ و سخنرانى دارند و داراى استعداد سرشارى در اين فن مى باشند و آينده درخشانى دارند و در حال حاضر دروس سطح نهائى را تحصيل مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خاتون آبادي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برادر ايشان: مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل خاتون آبادى، عالم زاهد مقدس، و فقيه جامع، مدرس مدرسه ى ملا عبدالله، و امام جماعت در آن مدرسه و مسجد ساروتقى در بازار، و مورد وثوق و اعتماد قاطبه ى اهالى اصفهان بود، و در شب دوشنبه 11 رمضان المبارك 1388 در طهران وفات يافته، جنازه با احترامات لازمه به قم منتقل شده، در آن ارض اقدس مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتون آبادي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امام جمعه طهران، فرزند محمّد محسن خاتون آبادى، عالم فاضل محقّق جليل، در 1215 در اصفهان متولّد شده، و در 1237 به طهران مهاجرت نموده، و از سال 1263 پس از فوت عموى خود مرحوم آقا مير محمّد مهدى امام جمعه (اوّلين امام جمعه طهران از خاندان خاتون آبادى) به منصب امام جمعگى منصوب شده، و در سال 1271 وفات يافته، و در مقبره ي سر قبر آقا طهران مدفون گرديد

كتب و رسائلى تأليف نموده كه از آن جمله است:

1- البلدان المفتوح عنوة 2- رساله عملّيه ي فارسى، مطبوع 3- منتخب الفقه؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خاتون آبادي، عبدالباقي

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير محمد حسين (بن مير عبدالباقى بن مير محمد حسين) معروف به مير عبدالباقى صغير، در برابر مير عبدالباقى سابق الذكر كه او را كبير گويند. از علماى اجلاء بوده، مانند دو برادرش مير على نقى و حاج ميرزا حسن امام جمعه و در اصفهان مى زيسته، و هم در اين شهر وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتون آبادي، محمد صالح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير عبدالواسع. عالم فاضل جليل القدر و عظيم المنزلة.

از سلسله ى سادات خاتون آباى، و خود داماد ملا محمد باقر مجلسى، و از شاگردان علامه ى مجلسى و ملا ميرزاى شيروانى بوده، و پس از فوت علامه مجلسى، شيخ الاسلام اصفهان، و سپس امام جمعه ى اصفهان گرديد، و مقام امام جمعگى اصفهان از آن تاريخ تاكنون در اولاد او باقى است.

و موقعى كه فتح على شاه قاجار مسجد شاه طهران را ساخت يكى از اولاد او را به طهران برده، مقام امام جمعگى آنجا را به او مفوض داشت، كه تاكنون در اولاد اوست.

كتب زيادى تأليف فرموده، از آن جمله است: 1 - احوال ملائكه 2 - اسرار الصلاة 3 - اصول العقايد 4 - اسماء علماى سنى كه شيعه شده اند 5 - ايمان و كفر 6 - انوار المشرقة 7 - تفسير سوره ى اخلاص 8 - تفسير سوره ى فاتحه 9 - تحفة الصالحين 10 - تقويم الشرعى 11 - تقويم المؤمنين 12 - التهليلية، در حكم تهليل آخر اقامه 13 - تكمله ى مرآة العقول 14 - الجامع فى اصول العقائد - جامع العقايد، شايد همان شماره قبل باشد 15 - حدائق المقربين، در احوال ملائكه و غيره (فهرست مفصل اين كتاب در فهرست كتب خطى

كتابخانه هاى اصفهان به شماره ى 25 مذكور است) 16 - ذريعة النجاح، در اعمال سال 17 - رساله در عصمت ائمه عليهم السلام 18 - رساله در ثبوت هلال در اول رمضان و شوال - رساله در حكم اخلاق 21 - شرح بر من لايحضر 22 - شرح استبصار 23 - شرح حديث «الهلال اذا طلب فى الشرق» از تهذيب شيخ 24 - منهج الشيعة 25 - خلف الوعد از مسائل فرعيه؛ و غيره.

فوت صاحب عنوان را در ماه صفر سال 1116 [يا 1126] نوشته اند، و قبرش در نجف در ايوان علما مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتون آبادي، محمد كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

و در جنب قبر اوست قبر مير محمّد كاظم، عالم فاضل زاهد، از سلسله خاتون آبادى ها، متوّفى در ذيقعده 1262 مادّه تاريخ وفاتش را ضياء شاعر اصفهانى گويد:

ضياء گفت از بهر تاريخ او

مكان آمد او را بخلد برين

برادرش: مرحوم آقا ميرزا ابوالحسن خاتون آبادى نيز از علماى كاملين بوده و در حدود سال 1330 وفات يافته، در تكيه خاتون آبادى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خاتون آبادي، محمد مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امام جمعه ى طهران، فرزند سيد مرتضى بن مهدى بن ميرمحمد حسين خاتون آبادى (1185 - 1263) اولين امام جمعه ى طهران، مؤلف: 1- تكملة حياة [القلوب] در امامت 2- شرح نهج البلاغه به فارسى، در 5 مجلد؛ و غيره.

اولاد و اعقاب و خاندانش در طهران ساكن، و تاكنون منصب امامت جمعه در اولادش باقى است. مزار سر قبر آقا طهران، منسوب به صاحب عنوان است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتوني بجلي، ابوطاهر حسين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 532 ق)، شاعر، كاتب. ملقب به موفق الدين، موفق الدوله، معين الملك و معين الدين. وى از بزرگان دولت سلجوقى بود. سبب شهرت او به خاتونى، ظاهرا از آن رو است كه چندى متصدى امور و مستوفى گوهر خاتون، همسر محمد بن ملكشاه سلجوقى بود. از دوران كودكى و نوجوانى او اطلاعى در دست نيست. بنابراين، مى توان گفت كه ابوطاهر از ابتداى كار خود تا پايان عمر در دربار سلجوقى خدمت كرد و به كار دبيرى و خدمت ديوانى مشغول بود. در شهر ساوه كتابخانه اى بزرگ به ابوطاهر منسوب بود، وى كتابخانه ى ارزشمند خود را وقف جامع ساوه كرد. اين كتابخانه ى معتبر احتمالا در حمله ى مغول از ميان رفت. ابوطاهر نزد بزرگانى چون ابومظفر، محمد ابيوردى و ناصح الدين ابوبكر احمد ارجانى تحصيل كرد. اديبان و شاعران آن روزگار كه، او را مدح گفته اند، از او با عنوان استاد الموفق ياد كرده كه از وى «ديوانى» بر جاى نمانده است، ولى در تذكره ها و برخى از كتابهاى ادب، لغت و تاريخ، ابياتى از او نقل شده و صاحب «الذريعه» به نقل از «آثار البلاد» قزوينى، «ديوانى» را به وى نسبت داده است.

برخى از اشعار فارسى ابوطاهر خاتونى را عمادالدين كاتب به عربى ترجمه كرد. دولتشاه سمرقندى در «تذكرة الشعراء» از دو كتاب او نام مى برد. يكى كتاب «مناقب الشعراء»، كه در احوال شاعران پارسى گو است؛ ديگرى «تاريخ آل سلجوق» كه به ذكر احوال سلاطين و امراى اين سلسله اختصاص داشته و متضمن مشاهدات شخصى ابوطاهر بوده، و از آثار ديگر وى «شكارنامه ى ملكشاه» كه مؤلف «راحة الصدور» آن را به خط مؤلف ديده است. آنچه به نام ابوطاهر باقى است رساله كوتاهى است به زبان عربى با عنوان «تنزير الوزير الزير الخنزير»، در لعن و ذكر مثاب نصيرالملك وزير سلطان محمد بن ملكشاه. در بعضى از تذكره ها و برخى تواريخ اسم او را اصم يا معين الدين اصم گفته اند، و چنين برمى آيد كه شهرت او به اصم به سبب سنگينى گوشش بود، و ظاهرا در دوره سلطنت سنجر يعنى در اواخر عمر به اين نام معروف شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (89 -87)، دايرة المعارف فارسى (32 /1)، الذريعه (277 /9)، سخن و سخنوران (517 -515)، كشف الظنون (1842)، لغت نامه (ذيل/ ابوطاهر خاتونى)، مجمع الفصحا (142 ،141 /1)، المعجم فى معايير اشعار العجم (286 -122)، يادگار (س 4، ش 5، ص 18 -7).

خادم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برترين كشتي گير ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در سال 1350 در مشهد مقدس متولد شد. رسول و اميررضا (برادر بزرگترش) از نوجواني به كشتي علاقمند بودند و زير نظر پدرشان، محمد خادم (نايب قهرمان جهان در سال 1963) تمرينات خود را آغاز نمودند. خادم خيلي زود مراحل پيشرفت را پيمود و در سال 1990 در نوزده

سالگي برنده مدال نقره بازي هاي آسيايي در وزن 68 كيلوگرم شد. او تنها كشتي گيري است كه در پنج وزن مختلف (68، 82، 90، 100، 130 كيلوگرم) پيراهن تيم ملي را در رقابت هاي بين المللي بر تن كرده است.

در سال 1991 در رقابت هاي قهرماني آسيا در دهلي نو به مدال طلاي وزن 82 كيلوگرم رسيد و در همين سال در مسابقه هاي جهاني وارنا حضور يافت كه با قبول دو باخت، حذف شد. پس از تجربه وارنا، رسول در المپيك 1992 موفق شد به مرحله نيمه پاياني راه يابد و پس از قبول شكست مقابل كوين جكسون از ايالات متحده، با پيروزي 6-صفر مقابل گشتونر از آلمان به مدال برنز المپيك دست يابد. در جهاني 1993، در وزن 100 كيلوگرم به روي تشك رفت كه موفقيتي به دست نياورد.

از سال 1994 تا المپيك 1996، او بر تمامي حريفان خود غلبه كرد و با پيروزي بر مخاربك خادارتسف از روسيه (برنده هفت مدال طلاي جهان و المپيك) در سه فينال پي در پي، صاحب دو مدال طلاي جهان (1994، 1995) و يك مدال طلاي المپيك 1996 شد. مدال طلاي خادم در بازيهاي المپيك 96 به 28 سال انتظار ورزش ايران براي كسب مدال طلا در بازي هاي المپيك پايان داد.

چهره استثنايي كشتي ايران به علت آسيب ديدگي از كشتي قهرماني دوري كرد ولي با اصرار جامعه كشتي در وزن 130 كيلوگرم مسابقه جهاني 1998 تهران حضور يافت. در اين رقابت ها هرچند وزن وي از 105 كيلوگرم ***** نمي كرد ولي با هوش سرشار خود تا ديدار پاياني پيش رفت و در اين

مرحله به الكسيس رودريگوئز از كوبا باخت و با مدال نقره جهان از صحنه قهرماني خداحافظي نمود.

در سال 2002 كه ايران بار ديگر ميزبان مسابقه هاي قهرماني جهان بود، رسول به عنوان مدير تيم ملي يكي از اركان قهرماني ايران شد ولي پس از كناره گيري اميررضا خادم از رياست فدارسيون كشتي، رسول هم ار كشتي كناره گيري كرد و در سال 1381 در انتخابات شوراي شهر تهران شركت نمود و با راي مردم تهران به شوراي شهر راه يافت.

● مهمترين افتخارات رسول خادم

▪ بازيهاي المپيك

- 1992 (بارسلونا) - مدال برنز در 82 كيلوگرم

- 1996 (آتلانتا) - مدال طلا در 90 كيلوگرم

▪ مسابقه هاي قهرماني جهان

- 1994 (استانبول) - مدال طلا در 90 كيلوگرم

- 1995 (آتلانتا) - مدال طلا در 90 كيلوگرم

- 1998 (تهران) - مدال نقره در 130 كيلوگرم

▪ بازيهاي آسيايي

- 1990 (پكن) - مدال نقره در 68 كيلوگرم

- 1994 (هيروشيما) - مدال طلا در 90 كيلوگرم

▪ مسابقه هاي قهرماني آسيا

- 1991 (دهلي نو) - مدال طلا در 82 كيلوگرم

- 1992 (تهران) - مدال طلا در 82 كيلوگرم

- 1993 (اولاباتور) - مدال طلا در 90 كيلوگرم

- 1995 (مانيل) - مدال طلا در 90 كيلوگرم

- 1996 (شيائوشين) - مدال طلا در 90 كيلوگرم

خادمي شيرازي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد خادمى دارابى شيرازى فرزند مرحوم حاج شيخ عبداللَّه دارابى از افاضل دانشمندان و ائمه جماعت معاصر شيراز و مبلغين اسلام و مروجين معارف تشيع و بالاخص حضرت بقيه اللَّه اعظم حجه بن الحسن المهدى ارواحنا فداه مى باشد و در مسجد فلكه اطلس شيراز اقامه جماعت نموده و به خدمات دينى و روحى اشتغال دارند. ايشان در سال 1346 قمرى برابر 1306

شمسى در داراب به نام قريه الخير عليا به دنيا آمده.

در نوجوانى وارد مدرسه علميه داراب كه در تحت تصدى و سرپرستى مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ على اصغر نجفى رضوان اللَّه عليه قرار گرفته و بعد از مدتى عزيمت به شيراز نموده و در حوزه علميه شيراز مقدمات را شروع و بعد از مدتى هجرت به قم نموده و در قم از محضر مرحوم آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس اللَّه سره مكاسب و كفايه را استفاده نموده و نيز از محضر آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس اللَّه سره مكاسب و كفايه را استفاده نموده ونيز از محضر آيت اللَّه سلطانى كسب فيض كرده سپس مهاجرت به نجف اشرف كرده و حدود سه سال اقامت و از محضر آيات عظام. حوزه علميه هزار ساله نجف بهره مند شده آنگاه مراجعت به قم نموده و مورد عنايت و لطف مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى رضوان اللَّه عليه قرار گرفته و بنابر دعوت عده اى از مردم شيراز از طرف آن مرحوم اعزام به شيراز شده و بيش از بيست سالست كه در آنجا از بركات حضرت ولى اللَّه اعظم عجل اللَّه فرجه الشريف به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغات خالصه اشتغال دارند. داراى تأليفات سودمندى هستند كه ذيلا مى نگارم.

آثار علمى و تأليفات آقاى خادمى

1- نشانه هاى ظهور حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف

2- خورشيدى كه از مكه طلوع مى كند

3- خورشيد ناپيداى فاطمه سلام اللَّه عليها (چهل حديث)

4- حجت منتظر و دعاء

5- غيبت امام عصر (ع) يا پنهانى خورشيد عدالت

6- مكتب مهدى و تكامل جهانى

7- خورشيد هشتم امامت

8- كتاب رجعت- كه در نيمه شعبان 1411 قمرى منتشر گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خادمي كوشا، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي خادمي كوشا

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/6/15

زندگينامه علمي

كليه تحصيلات قرآني (پيش از دبستان) و ابتدائي و ... در شهر قم بود كه با تشويق پدر كه خود از صنف روحانيت مي باشد به حوزه وارد شد . آغاز ورود به حوزه 1365 بود كه از سال دوم آغاز به تدريس در موضوعات نحو و منطق نمود و در موضوعات متفرقه به مطالعه پرداخت.در ايام تابستان به همراه دوستان برخي از موضوعات درسي را آموزش ديده و از سال 68 در درس لمعه استاد وجداني فخر شركت نمود و در كنار دروس حوزه اقدام به تحصيلات نيمه كاره مانده فرهنگي نموده و ديپلم را گرفت.از سال 1374 در درس خارج اساتيد بزرگي چون استاد آيت الله تبريزي، سبحاني، شبيري زنجاني، مكارم، فاضل شركت نمود كه بيشتر مدت را از درس استاد تبريزي استفاده نمود.

در سال 73 و 74 به صورت رسمي در برخي مراكز حوزه شروع به تدريس نموده و از سال 76 تا كنون مشغول تدريس فقه و اصول در مدارس شهيد صدوقي، معصوميه، آيت الله گلپايگاني، مدرسه خان، كه از سال 79 به تدريس سطوح عالي(رسائل، مكاسب و كفايه) مشغول گرديد.همزمان با درس و تدريس در حوزه مدتي نيز در مراكز آموزش عالي به تدريس مشغول گرديد و در سال 79 نيز براي آموزش زبان عربي در مركز آموزش دفتر تبليغات شركت نمود و پس از اين ايام در موضوعات علوم قرآني به مطالعه و تحقيق گذراند و در برخي مراكز قرآني مانند مركز تخصصي تفسير، مدرسه عالي بنت الهدي، موسسه امام خميني(ره) در رشته علوم

قرآني به تدريس پرداخت ولي همچنان در رشته فقه و اصول در حوزه علميه به درس و تحقيق و تدريس ادامه داده و هم اكنون نيز به اين مهم اشتغال دارد.با توجه به علاقه زياد به خدمت در نشر فرهنگ اهل بيت(ع) در سال 1378 اقدام به نوشتن كتاب جوان در پرتو اهل بيت(ع) نمود كه عمدتا براي روشنگري و جلوگيري از سودجويي برخي سياست مداران از توانايي جوانان بود اين كتاب به نام مشكلات ... تا سال 1380 چاپ نشد و پس از تحويل آن به بوستان كتاب با هزينه ناشر در سال 82 از چاپ خارج گرديد البته به غير از اين نوشتار برخي نوشتار ديگر همچنان چاپ نشده باقي است.

خادميان، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس خادميان

محل تولد : زرين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباس خادميان متولد سال 1347 شهرستان زرين شهر اصفهان در سال 1363 وارد حوزه علميه امام خميني زرين شهر شده و بعد از طي دوران مقدمات و بخشي از سطح عازم حوزه علميه مقدسه قم شدم كه بعد از اتمام سطح حدود 5 سال در درس خارج اصول و فقه آيات عظام سبحاني و مكارم حفظهما الله شركت داشته و همراه آن موفق به گذراندن دوره تخصصي كلام موسسه امام صادق (ع) گشته و بعد از آن دوره تخصصي مهدويت بنياد مهدي موعود (عج) را طي كردم. و به دنبال آن موفق به دريافت پايان نامه سطح چهار حوزه در موضوع جهاني شدن و مهدويت گرديده ام و به همين جهت اكثر پژوهشها و مقالات در همين راستا چينش شده است.

و در كنار پژوهش و تحصيل در سال 1381 موفق به گرفتن مجوز تدريس در گرايش معارف و تاريخ اسلام از نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها شده ام كه به دنبال آن مشغول خدمت در امر تدريس در دانشگاههاي مختلف از جمله آزاد اراك و آشتيان و تحصيلات تكميلي جامعه الزهراء قم شده ام و فعلا در كنار تحصيل و پژوهش، عضو هيئت علمي موسسه آينده روشن(در موضوع مهدويت) مي باشم. در ضمن سابقه تبليغ بيش از 20 سال در طرح هجرت و دانشگاه و شهرهاي گوناگون را دارم. ضمناً دوره تخصصي مذاهب اسلامي را هم در سال 1378-81 گذرانده ام و همين طور دوره تربيت كودكان را، به همين جهت اكثر ارتباط تبليغي در سطوح جوانان انجام پذيرفته است.

خارزنجي نيشابوري، ابوحامد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 348 ق)، اديب و لغوى. در خارزنج نيشابور متولد شد و از امامان بى همال ادب خراسان در روزگار خود بود. به بغداد سفر كرد و توانايى او در علم لغت مورد تحسين علماى آن سامان قرار گرفت. از آثارش: «كتاب التفصله»؛ تفسير ابيات «ادب الكاتب»؛ «تكمله العين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (200/1)، روضات الجنات (230 -229 /1)، ريحانه (107 -106 /2)، كشف الظنون (1443 ،48)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (208 -203 /4)، معجم المولفين (85/2)، هديه العارفين (63/1).

خازن اصفهاني، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، شاعر و منشى. در نوجوانى كتابدار صاحب بن عباد بود. به عللى چند ترك خدمت صاحب كرد و به سفر در بلاد عراق، شام و حجاز پرداخت تا به اصفهان بازگشت و با وساطت استاد ابوالعباس، بار ديگر به خدمت صاحب رسيد. وى با ابوبكر خوارزمى مراسله داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (257/7)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد خازن).

خاقاني، سلمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق.

تولد: 1332 ق، سوق الشيوخ (از شهرهاى ناصريه عراق).

درگذشت: 24 بهمن 1366، قم.

آيت الله شيخ سلمان خاقانى، فرزند شيخ عبدالحسين آل خاقانى، پس از طى دوران كودكى در زادگاه خود در سال 1345 ق. جهت تحصيل به نجف اشرف هجرت نمود و در حوزه ى آن شهر تحصيلات خود را شروع كرد. نخست درسهاى مقدماتى نظير صرف و نحو منطق، معانى و بيان و سطوح اصول را نزد برادر بزرگ خود شيخ عبدالمنعم خاقانى فراگرفت. سپس مراحل عاليه ى تحصيلات خود را آغاز نمود و از محضر اساتيدى چون آيت الله محمدحسين اصفهانى، آيت الله محمدجواد بلاغى، آيت الله محمدعلى كاظمينى، آيت الله باقر زنجانى و آيت الله سيد ابوالقاسم خويى استفاده نمود.

آيت الله خاقانى فعاليت هاى فرهنگى- ادبى خود را از سنين جوانى آغاز كرد. در آغاز اين فعاليت ها از حركت هايى مانند تأسيس انجمن «منتدى النشر) و انجمن «رابطة الادبيه» و بالاخره «كليه الفقه» و تأسيس مجله هاى اجتماعى، سياسى و ادبى مانند «البيان» «النجف» و غيره بود كه توسط افرادى مانند سيد هبةالدين شهرستانى و شيخ محمدرضا مظفر و ديگر نويسندگان و متفكران آن روز نجف تشكيل شده بود. آيت الله خاقانى در بسيارى از اين امور شركت مى جست.

هنگامى كه آيت الله امين عاملى حركت اصلاح طلبانه خود را براى

تنزيه عزادارى ها و مجالس سوگوارى اباعبدالله الحسين (ع) از شوائب وارده و زوائد منافى با شرع و دين اعلان نمود، ايشان به همراه دوستان خود به دفاع از اين حركت پرداخت.

آيت الله خاقانى در سال 1375 ق. پس از درگذشت پدرش كه از علما و ائمه ى جماعت خرمشهر بود در اين شهر سكونت گزيد و نزديك به سى سال به ارشاد و هدايت مردم و دستگيرى از مستمندان پرداخت. شهرت و آوازه او از ايران به عراق به شيخ نشين هاى خليج فارس رسيد و در آنجا نيز مريدانى داشت.

آيت الله خاقانى در طرفدارى از وحدت اسلامى كوشا بود و فعاليت هايى در اين زمينه از سخنرانى و پشتيبانى و فعاليت هايى در اين زمينه از سخنرانى و پشتيبانى از دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه در قاهره انجام داد. ليكن در عين حال از مدافعان تشيع و مذهب اهل بيت (ع) بود و همواره با قلم خود از اين مكتب دفاع نمود.

كتاب هايى كه از ايشان بر جاى مانده عبارتند از: طريق المعرفة، در اعتقادات كه مكررا در عراق و بيروت به چاپ رسيده است، مع الخطوط العريضة لمحب الدين الخطيب؛ بين الحق و الباطل؛ السنة و الشيعه فى الميزان كتابى در رد گفته هاى احسان ظهيرالهى؛ ديوان شعر (گفته مى شود اين كتاب در جربان دفاع مقدس از ميان رفت).

خانه ى وى در اين خرمشهر قرار داشت. در روزهايى كه اين شهر مورد تجاوز عراق قرار گرفت، خانه او پناهگاه آورگان بود. در آن روزها مردم را به مقاومت دعوت مى نمود ليكن بعدها كه خانه ى او هدف مستقيم توپ ها و خمپاره هاى عراق قرار گرفت مجبور به ترك ديار گشته و چندى در اهواز و سپس در قم مستقر

شد. در گيراگير جنگ نه تنها خانه ى او را غارت شد بلكه اموال مسجد او را نيز به تاراج بردند. قسمتى از كتابخانه ى نفيس او به يغما رفت و در بصره به حراج گذاشتند و قسمت ديگر آن، مدت ها در زير خاك ها مدفون بود و پس از آزادى خرمشهر به قم منتقل گشت. در اين جريان قسمتى از دست نوشته ى او از جمله ديوان اشعارش از ميان رفت.

آيت الله خاقانى به عربى شعر مى سرود، به ويژه در مدح پيامبر (ص) يا معصومين (ع).

آيت الله پس از هفتاد و شش سال زندگى، بالاخره در شب بيست و چهارم بهمن 1366 (برابر با بيست و پنجم رجب 1408 ق.) درگذشت و پس از مراسم تشييع، در يكى از حجره هاى صحن اتابكى حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خالصي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر خالصي

محل تولد : قائن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

زندگينامه علمي

نام من، محمد باقر، شهرتم خالصي، پدرم مرحوم آيه الله حاج شيخ عباس، در شب جمعه 19 شوال سال 1361 مطابق با آبان سال 1321 در روستاي بيهود از توابع شهرستان قائن كه در جنوب خراسان قرار دارد، بدنيا آمدم. روستاي نامبرده كوهستاني و از نظر آب و هوا معتدل ولي كم درآمد و مردم آن بزحمت مي­توانند مؤونه يعني خرجي سال خود را بدست آورند پدرم پس از اتمام مقدمات ادبي و سطوح عاليه حوزوي در شهر قائن و سپس در مشهد چند سالي بقصد ادامه تحصيل در نجف سكونت كرد و از محضر علماي بزرگ آن زمان همچون آيه الله اصفهاني و آيه الله عراقي

و آيه الله خوانساري و آيه الله غروي به تلمذ پرداخت و پس از اينكه مريض شد به دستور آيه الله اصفهاني بقصد معالجه به ايران مسافرت كرد و مدتي در تهران ماند و سپس به روستاي بيهود آمد.

پدرم پس از ازدواج با مادرم به مشهد مهاجرت كرد و چند سالي در مشهد ساكن شد و در مسجدي در محله نوغان به امامت جماعت پرداخت. يادم هست كه در سن 6 سالگي مرا وادار كرد كه نصاب الصبيان را بخوانم و به من دستور داد كه قطعاتي از آن راحفظ كنم ولي در همان روز اول شروع بنصاب بخاطر اينكه مقدار معيني درس را خوب حفظ نكرده بودم مرا كتك زد پدرم بخاطر اموري كه شرح آن طولاني است دو مرتبه بروستاي بيهود برگشت و در اين زمان بود كه مرا به مدرسه دولتي فرستاد كه دروس جديده را فرا گيرم. من در يكسال چهار كلاس به فاصله چند ماه سپري كردم كه شرح آن طولاني است. هنگامي كه پدرم اين مطلب را ديد گفت: حيف است كه بمدرسه دولتي بروي، در نزد خودم دروس حوزوي بخوان و مرا وادار كرد كه امثله و شرح آن را نزد وي شروع كنم و پس از شروع به جامع المقدمات در سن هشت سالگي در همان روستا مرا معمم كرد. و پر واضح است كه بچه­اي در سن من با عمامه و قبا در بين مردم روستا چقدر مورد مسخره قرار مي­گرفت خصوصا كه با همان عمامه و قبا با بچه­ها بازي هم بكند. در هر حال در سن 13 چهارده سالگي مرا به خوره مشهد

برد. و در مدرسه ابدالخان اسكان داده در سال­هاي اول تحصيل بخاطر استعداد ذاتي و ساده انگاشتن مطالب علمي چندان در بحث و مطالعه كه لازمه درك عميق علم است اهميت نمي­دادم ولي آنچه كه مرا از اين روش باز گرداند و بطرف جديت و زحمت سوق داد درس استاد علامه مرحوم اديب نيشابوري قدس سره بود. اديب شخصي موقر و مسلط بر مطالب علمي بويژه مطالب ادبي بود.

خلاصه تدريس استادانه و شيرين جلوه دادن علم و دانش و علاوه بر آن تحقيق و توضيح و تبيين مطالب علمي، مرا دگرگون كرد. در سال 1340 پدرم مرا به قم آورد و در مدرسه فيضيه اسكان داد من در قم رسائل و مكاسب را خواندم و پس از خواندن مقداري از كفايه به همراهي يكي از دوستان كه از قبل در نجف ساكن بود به نجف رفتم كه اين قصه بسيار جالب و تفصيل شنيدني دارد كه اين مختصر جاي بيان آن نيست در نجف پس از اتمام كفايه پا به درس خارج فقه و اصول گذاشتم و توفيق حضور درس محقق و علامه بزرگ استاد الفقها آيه الله سيد ابوالقاسم خوئي را پيدا كردم و علاوه بر]آن[ درسهاي ديگري را شروع كردم كه داراي تفصيل است. در نجف كه بودم بخصوص قبل از تاهل بسيار موفق و اوقات مستغرقي داشتم و شبانه روز پا در درس و يا تدريس و يا نوشتن و يا مطالعه مي­گذشت و مي­توانم بگويم بهترين اوقات عمرم زمان سكونتم در نجف بود افكارم يا در تحصيل و تحقيق و يا در عبادت سپري مي­شد ولي اين شادي و

توفيق با اصرار پدرم به مهاجرت به ايران به آخر رسيد زيرا مهاجرتم به ايران و در آخر سكونتم در قم مسير زندگي و برنامه اشتغالات مرا در حدي تغيير داد كه اين نيز خود جريان مفصلي دارد. مطلبي كه در زمان سكونتم در نجف پيش آمد ورود مرحوم امام خميني رحمه الله عليه به نجف بود. ­شنيدم كه ايشان با مرحوم آقا مصطفي وارد بغداد شده­اند و از آنجا بكاظمين رفته­اند و من سعي و كوشش كردم كه همراه يكي از دوستان اولين ماشين از طلاب ايراني را راه انداختيم و به ديدار ايشان به كاظمين رفتيم و اين امر نيز جريان مفصل و شنيدني دارد.

گفتم پدرم اصرار ورزيد كه من از نجف به ايران و به محل سكونت ايشان يعني سرايان بروم ولي من از اين امر جدا" اكراه داشتم ولي بر اثر اصرار و ابرام ايشان پذيرفتم كه به ايران بيايم ولي سكونت در سرايان را نپذيرفتم و از ايشان خواهش كردم كه محل سكونتم در ايران را به خودم واگذارد باز اصرار كرد كه در مشهد ساكن شوم ولي من به جهاتي كه جاي ذكر آن نيست قم را اختيار كردم و از سال 1350 در قم ساكن شدم و در قم علاوه بر اشتغالات علمي برنامه تبليغ و منبر و سخنراني نيز پيش آمد كه آنهم به برنامه­هايم افزوده شد كه اين نيز شرح مفصلي دارد. در ابتداي امر تصميم گرفتم كه بدرس دو نفر كه آن زمان در قم شاخص و مورد قبول بودند مدتي حاضر شوم تا اگر حضور در درس آنها بيشتر از تحقيق و بررسي خودم

استفاده داشته باشد ازآن استفاده كنم و آن دو نفرآيه الله گلپايگاني و شريعتمداي بودند. البته اولي خارج حج و دومي خارج مكاسب تدريس مي­كردند. ولي پس از يكسال درس­هاي آند ورا ترك كردم و بتحقيق و بررسي فقهي و اصولي شخصي ادامه دادم و در ضمن به تدريس مكاسب و رسائل و برهه­اي هم كفايه و برهه­اي هم خارج اصول در منزل پرداختم كه حاصل تدريس اخير قاعده لا ضرر و استصحاب و تعادل و تراجيح و اجتهاد و تقليد شد كه قاعده لاضرر بنام رفيع الغرر عن قاعده لا ضرر به چاپ رسيد ولي ساير مباحث تا بحال با اينكه آماده چاپ است چاپ نشده ولي تدرس بخاطر پيش آمدن مريضي پدرم و سپس فوت ايشان و پي­آمدهاي رنج آور و بي حد ناگوار آن به تعويق افتاد و سپس تعطيل شد. اميدوارم خداوند توفيق عنايت فرمايد تا دوباره شروع شود.

خالق پور، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد خالق پور

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد خالق پور در سال 1356 تحصيلات خود را در حوزه علميه مشهد آغاز نمودم. با راهنمائي يكي از نوادگان مرحوم آخوند خراساني صاحب كفايه ، سال اول دروس حوزوي را شروع نمودم و در ادامه تا لمعتين در يكي از مدارس مشهور و معتبر مشهد معروف به مدرسه موسوي نژاد تحصيلات خود را ادامه دادم . دوره تحصيل ما همزمان بود با انقلاب اسلامي و حقير نيز همچون ساير طلاب با موج خروشان مردمي چون قطره اي ناچيز همراهي داشتم ؛ با پيروزي انقلاب و اوصافي كه از تفسير

مقام معظم رهبري شنيده بودم و امتيازات ويژه اي كه در قم براي ادامه تحصيل وجود داشت به قصد قم درسال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم. دروس سطح را نزد حضرات آيت الله ستوده ، مرحوم آيت الله صالحي مازندراني و بخشي از كفايه آيت الله اعتمادي، آيت الله علوي گرگاني (مكاسب) آيت الله انصاري شيرازي و آيت الله حسن زاده آملي و آيت الله جوادي آملي جهت درس فلسفه و تفسير؛ پس از آن وارد دروس خارج حوزه شدم كه يك دوره كامل اصول نزد آيت الله ميرزا جواد آقاي تبريزي و بخشي از فقه نزد آيات عظام تبريزي و آيت الله وحيد خراساني و علوي گرگاني داشتم.

همزمان با تحصيلات خارج فقه و اصول، بخاطر اشتياقي كه به تفسير داشتم وارد دوره سوم رشته تخصصي تفسير شدم كه اين دوره را با موفقيت طي چهار سال سپري نمودم و فارغ التحصيل گشتم اكنون نيز علاوه بر تحصيل و تحقيق با طلاب غير ايراني مركز جهاني علوم اسلامي مباحثي تحت عنوان تدريس دارم.

خالقي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود خالقي

محل تولد : زرند كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

درس هاي حوزه را به طور معمول خوانده و به خاطر علاقه مندي به مباحث تفسيري در مهرماه سال 76 تهيه و پخش برنامه اي قرآني تحت عنوان (مائده آسماني) را به صداي مركز كرمان پيشنهاد دادم كه بحمدالله تعالي مورد موافقت مسئولين وقت سازمان مذكور قرار گرفت و از آن زمان روزانه تاكنون در حال پخش است كه به اواسط سوره انفال رسيده ايم.

حدود نيمي از اين برنامه 25

دقيقه اي به بيان مباحث تفسير ترتيبي قرآن كريم اختصاص دارد و توسط بنده اجرا مي شود.پس از گذشت دو سه سال از اجراي اين برنامه با تقاضاي شنوندگان مباحث پخش شده جزء سوم قرآن كريم به صورت كتاب چاپ و در اختيار علاقه مندان قرار گرفت. آيات 93 تا پايان سوره آل عمران نيز جلد بعدي كتاب را به خود اختصاص داد و جلد سوم نيز مشتمل بر آيات اول تا 70 سوره نساء طي سال هاي 79 تا 81 منتشر شده است.

متاسفانه به خاطر كثرت اشتغالات اينجانب به امور اجرايي معاونت آموزش مركز ، فرصت تهيه و نگارش مباحث بعدي به دست نيامده است.اميدواريم تا پايان تابستان سال جاري 2 جلد ديگر اين مباحث آماده شود و در نهايت به حول و قوه الهي به انتشار يك دوره تفسير قرآن كريم برگرفته از تفاسير موجود با تكيه بر مباحث اجتماعي و اخلاقي و به صورت ساده و روان كه قابل استفاده براي عموم مردم باشد موفق شويم. انشاءالله

خان صنمي، شعبانعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شعبانعلى خان صنمي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

تقريبا هفده ساله بودم كه با ترك دبيرستان وارد حوزه علميه قم شدم دروس مقدماتي را ابتدا در مدرسه آيه الله گلپايگاني و سپس در مدرسه حقاني و بالاخره در مدرسه رسالت تا پايان لمعتين فرا گرفتم رسايل را نزد آقاي اعتمادي و كفايه و مكاسب را نزد آقاي ستوده و مقداري نيز آقاي دوز دوزاني به پايان بردم.حلقات اصول الفقه، شهيد صدر، به اضافه بخشهايي از شرح نهج البلاغه (جلد اول 13و 14) و

بحار الانوار(كتاب العشره) را به عنوان متون عربي نزد شاگرد آن مرحوم، استاد سيد مهدي نبوى- دام ظله-آموختم.از دروس خارج، قسمتهايي از فقه و اصول را در محضر حضرات آيات، فاضل، وحيد و روحانى، ميرزا جواد آقا تبريزى...حاضر شدم اما بيشترين استفاده را كه سالها به طول انجاميد از درس فقه و اصول آيه الله كوكبي داشته ام، شايد يك دوره كامل از درس اصول ايشان را درك كرده باشم.

آثار علمي :

كتاب علمي مشاهدات امير مؤمنان (ع) در 2 جلد توسط نشر الهادي در سال 73 به چاپ رسيد، كتاب علمي خاطرات امير مؤمنان(ع) در واقع همان كتاب قبلي است كه با اضافات و تغييراتي در يك مجلد توسط دفتر تبليغات (بوستان كتاب) چاپ شد كه امسال پنجمين چاپ آن منتشر شد.

كتاب علمي خاطرات امام صادق(ع) كه در آستانه چاپ است.كتاب ديگر كه در واقع رساله دكترا با عنوان، پديدة حصر مذاهب اربعه ي زير نظر دانشگاه فردوسي مشهد، واحد فقه و حقوق در حال تكميل و آماده دفاع مي باشد.در سال 78 به فعاليت در بخش هاي آموزشي پژوهشي دانشگاه دعوت شدم اما به دليل اين كه ملبّس نبودم نتوانستم از مدارك رسمي حوزه كه منوط به پوشيدن لباس بود، استفاده كنم. از اين رو براي تهيه مدارك لازم از طريق خبرگان بدون مدرك وزارت علوم، ابتدا در سطح مربي شركت كرده پذيرفته شدم و با اين مدرك عضو هيأت علمي دانشگاه علوم پزشكي قم شدم. و پس از گذشت 3 سال مجددا در امتحانات تخصصي خبرگان، در مرتبه استاد ياري قبول شدم. و در حال حاضر بيش از يكسال است كه در حال

نوشتن پايان نامه فوق الذكر هستم.

خان محمدي، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم خان محمدي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب كريم خان محمدي در سال 61 پس از اخذ پنجم ابتدايي وارد حوزه علميه زنجان شدم .در سال 67 پس از اتمام پايه 6 (لمعتين) به حوزه علميه قم منتقل شدم . تا سال 70 ضمن اتمام رسائل و مكاسب شيخ انصاري (ره) به صورت متفرقه شبانه و دبيرستان رزمندگان ديپلم گرفتم . از سال 70 به صورت مخفيانه به دانشگاه رفتم و در سال 70 در كنكور سراسري قبول و در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران به رشته جامعه شناسي مشغول گشتم و در سال 78 در مقطع كارشناسي ارشد از همان دانشكده فارغ التحصيل و به همراه دروس حوزه شروع به تحقيق و پژوهش و همگام با آن تدريس نمودم . در درس آيات عظام مكارم و سبحاني شركت مي كردم . دروس آيت الله جوادي مفسر بزرگ كه هنوز هم غير حضوري اشتغال دارم .

از سال 78 پژوهش را شروع نمودم و اكنون بيش از 20 مقاله در مجلات علمي به چاپ رسانده ام . در مقطع دكتري فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق عليه السلام نيز در زمينه اصول و هنجارهاي ارتباطي قرآن مشغول پژوهش هستم . طرح پژوهشي (مفهوم شناسي جامعه شناسي اسلامي) توسط نگارنده با كارفرمايي موسسه آموزش عالي باقر العلوم عليه السلام (حميد پارسانيا) در دست اجرا است .علاقه پژوهشي اينجانب ارائه آموزه هاي ديني به زبان روز و تلفيق علوم ديني با دست آوردهاي جديد علمي است .

كليه مقالات منشر شده به جز چند مورد از متون ديني بهره گرفته است .

خانلربندپيي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1250 ق)، منشى و خطاط. وى منشى الممالك شاه قاجار بود و نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (174/1).

خاوري شيرازي، فضل اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به خاورى. در شيراز به دنيا آمد. بعد از كسب كمالات نديم فرمانرواى فارس شد. پس از چندى به تهران آمد و به دربار فتحعلى شاه راه يافت و عهده دار مشاغلى چند شد. خاورى طبعى روان داشت و انواع شعر بخصوص قصيده و غزل را نيكو مى سرود. آثار وى: «ديوان» اشعار؛ «ذوالقرنين يا تاريخ صاحبقرانى»، در تاريخ قاجار؛ منظومه «يوسف و زليخا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (543 -535 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (420 -414 /2)، الذريعه (45 -44 /10 ،288/9)، روضه الصفا (129 -128 /10)، سفينه المحمود (563 -557 /2)، شرح حال رجال (178/6)، طرائق الحقائق (331 -330 /3)، فارسنامه ى ناصرى (246 -945 /2)، مجمع الفصحا (289 -285 /4)، مصطبه ى خراب (55)، نشريه ى دانشكده ى تبريز (س 16، ص 260 -257)، نگارستان دارا (80 -78).

خاوري كاشاني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1333 ق)، روزنامه نگار و شاعر. معروف به فخرالواعظين. وى در سال 1329 ق روزنامه كاريكاتورى و انتقادى تند را با نام «ميزان» در تهران تاسيس كرد. سيد احمد پس از انحلال مجلس، خاورى به گوشه ى انزوا پناه جست و با وجود شكستگى جسمى و افسردگى روحى در برابر مخالفان مردانه ايستادگى كرد. روزنامه «ثريا» كه ابتدا در قاهره چاپ مى شد، بعدها به سردبيرى خاورى در كاشان منتشر گرديد. با وجود آنكه خاورى در دوران زندگى اشعار فراوانى سروده، چون شخصا علاقه به نگاهدارى و تدوين آنها نداشته لذا، دفتر و ديوان مدونى هم فراهم نكرده است. خاورى در ايام عزلت و گوشه گيرى آخر عمر شاهكار ادبى خود را به نام مثنوى «زشت و زيبا» در يكهزار و پانصد بيت

به رشته نظم درآورد. از ديگر آثار وى: مثنوى «محمود در مذمت ترياك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بيدارى ايرانيان (230/2)، جرايد (244/4 ،156 -155 /2)، الذريعه (812/9)، مولفين كتب چاپى (384/1)، يغما (س 13- ص 149 -147).

خائفي، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز خائفي در سال 1315 ه.ش در شيراز از مادر زاده شد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و براي ادامة تحصيل وارد دانشكده ي ادبيات همان شهر گرديد . و به دريافت ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي، و به تدريس در دبيرستان هاي شيراز اشتغال ورزيد . سپس عازم تهران گرديد و دوره ي فوق ليسانس را در علوم اجتماعي گذرانيد و به سمت مسئول تبليغات و انتشارات كميته ي پيكار با بي سوادي منصوب شد . خائفي از آن پس در وزارت فرهنگ و هنربه خدمت پرداخت و يك چند رياست كتابخانه ي ملي فارس را عهده دار بود و اكنون ضمن تدريس در دانشگاه هاي آزاد و پيام نور شيراز و چند شهر استان فارس ، سرپرست مركز حافظ شناسي در آرامگاه حافظ نيز مي باشد . پرويز خائفي كار شعر و شاعري را از دوران دبيرستان آغاز كرد و از سال 1329 ه.ش با مطبوعات نيز همكاري نمود .گروه : علوم انسانيرشته : علوم اجتماعيوالدين و انساب : پرويز خائفي نوه ميرزا اسماعيل خائف ،شاعر معروف و عالم متبحر شيراز ،كه فلسفه ملاصدرا را تدريس مي كرد و هم صاحب ديوان شعر بود.وي با شوريده شيرازي معاصر بود ه و هر دو از نعمت بينايي محروم بوده اند .تحصيلات رسمي و حرفه

اي : پرويز خائفي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيل وارد دانشكده ادبيات همان شهر گرديد و پس ازدريافت ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي توفيق يافت ، به تدريس در دبيرستانها شيراز اشتغال ورزيد ،آنگاه عازم تهران گرديد و دوره فوق ليسانس را در علوم اجتماعي گذرانيد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : پرويز خائفي كار شعر و شاعري را از دوران دبيرستان آغاز كرد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پرويز خائفي پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد ، مسئول تبليغات و انتشارات كميته پيكار با بي سوادي گرديد . خائفي از آن پس در وزارت فرهنگ وهنر انتقال يافت و يك چند نيز رياست كتابخانه ملي فارس را عهده دار بود واكنون سرپرست مركز حافظ شناسي در آرامگاه حافظ نيزمي باشد .فعاليتهاي آموزشي : پرويز خائفي پس از اخذ ليسانس ادبيات فارسي ، به تدريس در دبيرستان هاي شيراز به تدريس پرداخت .بعدها وي در دانشگاه هاي آزاد ، پيام نور شيراز و چند شهرستان استان فارس پرداخت .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پرويز خائفي از سال 1329 ه.ش با مطبوعات نيز همكاري نمود و آثار منظوم و مقالاتش همواره در روزنامه و مجله هاي كشور به چاپ رسيده است .آثار : از لحظه تا يقين (شعر) ، اين خاك طربناك (شعر) ، باز آسمان آبي است (شعر) ، بازگشت يادنامه ميرزا ي كاظمي ، پند سعدي ، حافظ در اوج ، حصار(شعر) ، مقا له ها و مقابله ها ،

نگاهي به غزل حافظ

خائفي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله خائفي

محل تولد : بندرانزلي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/11/14

زندگينامه علمي

معظم له در يك خانواده مذهبي و متدين و زاهد كه با گذشت چند دهه هنوز زبانزد خاص و عام مي باشد در 14 بهمن سال 1309 شمسي در شهرستان بندر انزلي ديده به جهان گشود. دوران طفوليت و كودكي را تحت تعليم و تربيت پدر و مادري والامقام و وارسته و پرهيزگار سپري نموده و با فرا رسيدن به سن مدرسه تحصيلات ابتدائي و مقداري از دوره متوسطه را در همان شهر سپري نموده بود كه بخاطر علاقه فراوان به تحصيل علوم اسلامي و تشويق پدر بزرگوارشان در سن 15 سالگي وارد حوزه علميه شهرستان رشت شد و پس از پايان رساندن دوره مقدماتي علوم حوزوي براي كسب مقامات بالاتر عازم حوزه مقدسه قم شده و با تمام كردن دوره سطح از محضر اساتيد بنام وقت در درس خارج فقه و اصول مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمي بروجردي (رحمةالله عليه) حاضر شده و بهره هاي فراوان برده ولي عطش دروني ايشان معظم له را در سال 1343 همراه با تبعيد پير و مرادش امام خميني (ره) به نجف اشرف كشاند كه از جمله اولين كساني بود كه براي استقبال امام از نجف به كاظمين آمده بودند. در نجف اشرف از محضر اساتيد والامقامي همچون آية الله العظمي خوئي (ره) به مدت 27 سال، مگر يك روز كه آن هم علتي داشت. و به صورت مكاتبه ائي از حضرت آيةالله العظمي سيد عبدالاعلي سبزواري( قدس الله اسرارهم) بهره هاي فراوان نموده

كه در همان دوران اول به مقام اجتهاد نائل گشتند كه در آذر ماه سال 1370 شمسي به وطن عزيز و اسلامي ايران برگشتند و در شهر مقدس قم رحل اقامت افكندند و در طول اين سالها طلاب و فضلاي زيادي از كشورهاي مختلف عربي از درس خارج فقه و اصول عربي ايشان و همچنين دوستان زيادي نيز از بحث خارج فقه فارسي ايشان كه هنوز هم بحث خارج بيع ايشان در مدرس امام فيضيه و بحث اجتهاد و تقليد معظم له كه در دفتر ايشان ادامه دارد و مخصوصا از سيره زاهدانه عملي ايشان بهره مند هستند. لازم به ذكر است كه حضرت ايشان در تمامي دوران زندگي و طول عمر شريفشان در حال تحصيل و تدريس بوده و هستند كه نتيجه آن تحقيقات گسترده ايشان خصوصا در فقه و اصول بصورت متن و حاشيه و تقريرات موجود مي باشد كه بخشي از آن به زيور طبع آراسته شده و بخش ديگر آماده چاپ و بسياري بصورت دست نوشته و جزوات موجود است. كتابهاي راهنماي ارث و سيستم قضائي اسلام در سال هاي 43 و 42 چاپ شده و كتاب ارزشمند" بحوث في ولاية الفقيه" در سال 1378 در اختيار اهل علم قرار گرفته است. همچنين خاطراتي از استاد خود مرحوم امام (ره) به زبان عربي توسط انتشارات كوثر به زيور طبع آراسته گرديده است. جواب با ذكر ادله بر استفتا ئات مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه ايشان آماده براي چاپ گرديد. "الربا و تحليله با لحيل اشرعيه" و شرح بر رسائل ثلاث و حاشيه بر رساله مناسك حج و ... موجود است كه

انشاءالله جامعه علمي از آن بهره مند خواهند شد. فعاليتهاي تدريسي استاد در طول تحصيل تاكنون ادامه داشته كه در طي سپري شدن هر مرحله اي از درس مراحل پائين را تدريس مي نمودند كه از جمله آنها تدريس كتابهاي سيوطي، معالم، شرح لمعه و مكاسب و كفايتين و الان درس خارج مي باشد كه الحمدلله طلاب و فضلائي اكنون از سفره علمي ايشان متنعم هستند.

خجسته ي كاشاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به خجسته. معروف به نديم باشى. وى دبيرى نيكو خط و خوش اخلاق بود. نزد عموى خويش، ابوالقاسم خان، فروع قواعد و قوانين ادبى و عربى را فراگرفت. خجسته در سرودن شعر مايل به شيوه ى منوچهرى بود و اغلب قصايد و مسمط او را به نيكويى پاسخ گفته است. از آثار وى: «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (1180 ،290 /9)، شرح حال رجال (189 -188 /6)، لغت نامه (ذيل/ خجسته ى كاشانى)، المآثر و الآثار (202)، مجمع الفصحا (279 -248 /4).

خجندي، صدرالدين، عبداللطيف

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 523 ق)، شاعر و اديب. وى از خانواده ى خجنديان اصفهان است كه در آن شهر صاحب رياست بوده اند. صدرالدين از بزرگان زمان خويش بود كه علاوه بر منصب صدارت او را شعرى بود مطبوع و در تازى و پارسى و نظم و نثر قدرت او كامل. وى به دست اسماعيليه كشته شد و اشعارى از او در تذكره «لباب الالباب» نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :لباب الالباب (404 ،316 -315 /1)، لغت نامه (ذيل/ خجندى).

خداداد، بهزاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درسال1360درتهران متولدشد.وي فرزند اول خانواده وداراي مدرك كارشناسي تربيت بدني است.او در رشته هاي ژيمناستيك وفوتبال نيز فعاليت داشته بطوري كه اولين مقام هاي خودرا دراين دو رشته كسب كرده است.وي ازسال1370 به رشته تكواندو علاقه مندشدودرسال 1371رتبه سوم مسابقات آموزشگاهي تهران راكسب كرد.اوكه قهرمان مسابقات تكواندو مي باشد ودرتهران سكونت داردازاواخرسال 1376به عضويت تيم ملي درآمدوزيرنظر استاداني چون پرويز زماني،غلامحسين ذوالقدر،مرتضي كريمي ومرتضي بهرامي نژاد به فعاليت وتمرين پرداخت.مشوقين اصلي بهزاد والدين وسپس مربيان تيم ملي وباشگاهي اوبودند.

مقام هاي جهاني نامبرده درسطوح مختلف عبارتند از:

نفردوم جام جهاني بزرگسالان آلمان (1998)

نفردوم جام جهاني مسابقات بزرگسال المپيك سيدني(1999)

نفرسوم مسابقات ارتشهاي جهان (1999)

نفراول تورنمنت بلژيك-بروكسل(2000)

نفراول جام ساكسون آلمان ومسابقات قهرماني جهان درآلمان (2001)

نفراول جام پارك پوكان آلمان(2002)

نفر اول جام اپن فرانسه(2002)

نفرسوم جام جهاني توكيو(2002)

نفردوم مسابقات قهرماني جهان درآلمان(2003)

منابع زندگينامه :http://taekwondo-chagi.blogfa.com

خدامي، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسدالله خدامي

محل تولد : امام زاده قاسم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/8/1

زندگينامه علمي

اينجانب دوره ابتدايي را در روستاي خودمان كه امام زاده قاسم از توابع رزن ميباشد گذراندم .آن هم در يك كلاسي كه پنج پايه ابتدايي درآن تدريس مي شد. البته بايد به اين مطلب اشاره كنم كه وقتي پايه اي بالاتر مي رفتيم معلم را در ديكته گفتن ومشق ديدن كمك مي كرديم .دوره راهنمايي را در روستاي همجوارخودمان يعني نيّر گذراندم كه آيت الله نيّري كه در دفتر آيت الله العظمي گلپايگاني مي باشد اهل روستاي نيّر مي باشد. دوره دبيرستان رادرشهرستان كردۀ درجزين گذراندم و سال 1372 ديپلم گرفتم و با عشق وعلاقه اي كه به حوزه داشتم با اينكه درس خوبي دردبيرستان داشتم آمدن به حوزه را بردانشگاه

ترجيح دادم واز داشتن اين توفيق خداي را شاكرم. تا پايان پايه ششم درحوزه اي بنام نبي اكرم( صلي الله عليه وآله وسلّم) تهران گذراندم در شرايط پذيرش اين حوزه فقط داشتن ديپلم بود كه در آن زمان اين شرايط كمتر در حوزه رعايت مي شد . سال 1377وارد حوزه علميه قم شدم و يك سال بعد از ورودم به حوزۀعلميه قم وارد تخصصي تبليغ شدم. درطي سه سال و نيم موفق به اخذ سطح 2 تبليغ شدم و بعد از كارشناسي ارشد مشغول شدم كه امسال سال آخر كارشناسي ارشد تبليغ را مي گذرانم كه البته سال ديگر هم بايد مكالمه ياد بگيريم چون گرايش تبليغي من در كارشناسي ارشد خارج كشور مي باشد . البته بايد به نكته اي اشاره كنم از همان سال هاي ابتدائي كه نوشتن انشاء شروع شد بهترين انشاء را مي نوشتم حتي در راهنمايي و دبيرستان هم در نوشتن انشاء رقيبي نداشتم و تمام معلم هاي انشاء كه داشتم دردوران ابتدائي وراهنمايي ودبيرستان هر جلسه مرا مي بردند پاي تخته تا ببينند اين دفعه چه نوشته ام و در كار شعر هم از همان كودكي با نوشتن شعر عليه مضرات سيگار شروع كردم چون معلم درباره سيگار موضوع داده بود من هم بعد از نوشتن موضوع انشاء آنرا به شعر درآوردم . درحوزه هم اين استعداد خداداي را رها نكردم . بيشترين اوقات من به نوشتن است .حتي تمام دروس را دسته بندي مي كنم و يا كتابي كه خوب باشد خلاصه نويسي مي كنم . وظيفه اصلي خود را درحوزه خواندن درس و مشغول بودن به تبليغ مي دانم چون

رسالت اول و آخر ما طلبه ها بايد تبليغ دين باشد .

خداوردي، امير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير خداوردي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1359/1/1

زندگينامه علمي

طبق رويه معمول در سن 7 سالگي به مدرسه ابتدايي رفته و در سال 1377 از دبيرستان چمران اسلامشهر،تهران،در رشته علوم انساني فارغ التحصيل شدم سپس به مدرسه علميه قائم(عج)چيذر رفته و تحصيلات حوزوي را شروع نمودم،طي 3 سال با ادبيات عرب(نحو و صرف) در حد مطلوبي آشنا شدم و بعد از آن ازدواج نمودم طي 2 سال فقه و اصول مقدماتي(لمعه و اصول فقه)را گذراندم و در همين ايام بود كه با جنجال يكي از حضرات دانشگاهي به نام آقاي آغاجري به پژوهش در زمينه تقليد دست زدم كه بعد از قريب به 3 سال با نام،اصلاح اصطلاح، به عنوان كتاب به چاپ رسيد در اين ميان مدتي به دانشگاه رضوي مشهد رفته... رشته حقوق،اما به دلايلي انصراف داده و به قم آمدم و به فقه و اصول مشغول شدم.

نام برخي از اساتيد:

1. استاد فخار طوسي/فقه(مكاسب)/1382

2. استاد فاطمي/اصول فقه/رسائل/1382

3. استاد نكونام/فقه/مكاسب/1382

4. آية ا... يوسف صانعي/فقه/خارج مكاسب/1383

خدايي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا خدائي

محل تولد : پلدختر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا خدائي به سال 1351 در شهر پلدختر كه اينك شهرستان شده به دنيا آمدم، بخش عمده تحصيلات ابتدائي و راهنمائي و دبيرستان را در همان جا سپري نمودم. پس از مراجعت از جبهه با مطالعه آثار و انديشه هاي فيلسوف و متفكر گران .... مرحوم استاد مطهري رضوان الله عليه عطش طلب علوم ديني در جانم شعله ور گرديد تا آنجا كه علي رغم قبولي در دانشگاه شهيد

چمران اهواز رشته دبيري زبان انگليسي آن را رها نموده و در سال 1371 راهي حوزه علميه ولي عصر عج الله شهرستان آشتيان شدم.

پيشرفت علمي و معنوي حقير در مدرسه صاحب الامر آشتيان به گونه اي بود كه خيلي سريع مورد رضايت خاصي حضرت آيت الله آشتياني (ميرزا ابوالقاسم) قرار گرفتم. به طوري كه وي پس از استماع نخستين منبر بنده فرمودند اگر مي دانستم در بين طلاب مدرسه چنين استعدادهايي وجود دارد ديگر از قم روحاني دعوت نمي كردم.

دلبستگي ام به علوم عقلي و برهاني آنچنان بود كه با وجود تحصيل در پايه دوم در درس بدايةالحكمه شركت مي كردم و در اين بحث گوي سبقت را با فيض باري از ساير دوستان مي ربودم. به طوري كه روزي استاد درس بداية الحكمه آيت الله باغباني به حقير فرمودند شما از اين به بعد نيازي به حضور در كلاس من نداريد و مي توانيد فلسفه درس بدهيد.در سن 24 سالگي موفق به تدريس كتاب معالم الاصول براي حوزه علميه بروجرد شدم . هم چنين مواد گوناگون ادبيات عرب ، منطق ، فلسفه و اصول را در حوزه تدريس نموده ام.با مطالعه سيره بزرگاني هم چون مرحوم مفتح و استاد مطهري از همان ابتدا ارتباطم را با دانشگاه برقرار ساختم و اينك مدت شش سال است كه در دانشگاه مشغول تدريس مي باشم..

اما بيشترين استفاده علم ام را از جشمه جوشان و زلال حكمت و تفسير آيت الله جوادي آملي برده ام.

همان طور كه در جدول مربوط آورده ام تحقيقات بديهي در زمينه علم و موجود در قران انجام داده ام كه انشاء

الله برخي از انها به زيور طبع آراسته خواهند شد.هم چنين مي افزايم كه مراحل گوناگون علمي كسب مجوز تدريسي در مواد انديشه اسلامي 1 و 2 و نيز متون اسلامي را در معاونت امور اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري طي نموده ام و هم چنين مدارج علمي عضويت در هيات علمي دانشگاه را طي نموده ام.

خدمتي، ابوطالب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوطالب خدمتي

محل تولد : تكاب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوطالب خدمتي فرزند يحيي درسال 1350 در يك خانواده مذهبي در حومه شهرستان تكاب به دنيا آمدم . پس از طي دوران ابتدايي و راهنمايي ، با تشويق و راهنمايي پدر بزرگوارم وارد حوزه علميه شدم . درسال 1364 وارد حوزه علميه حضرت ولي عصر (عج) شهرستان بناب شدم و در مدت چهار سال دروس مقدمات حوزه را به اتمام رسانده و آماده هجرت به حوزه علميه مباركه قم شدم . ليكن به دليل نياز حوزه و با صلاحديد استاد بزرگوارم حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ عبدالمجيد بنابي ، مدت يك سال براي تدريس در حوزه و كمك به ايشان در اداره حوزه ، در شهرستان بناب ماندگار شدم .

سال 1369 وارد حوزه علميه قم شده و درس رسائل و مكاسب و كفايه را محضر اساتيد گرامي حضرات آيات و حجج اسلام : سيد احمد خاتمي ، مرحوم محامي ، اعتمادي و... فرا گرفتم . همزمان در درس تفسير حضرت استاد آيت الله جوادي آملي (مد ظله) نيز شركت مي كردم . از سال 1371 نيز در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات

: مكارم شيرازي ، جعفر سبحاني ، جوادي آملي ، شيخ جواد تبريزي ، وحيد خراساني و... شركت كرده و از محضر آنان مستفيض شدم . همزمان با تحصيل در دوره خارج فقه و اصول ، دروس دانشگاهي را نيز در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد در رشته مديريت دولتي گذرانده و در سال 1379 موفق به اخذ درجه كارشناسي ارشد مديريت دولتي شدم .

همزمان با تحصيلات حوزوي و دانشگاهي ، فعاليت هاي پژوهشي و آموزشي خود را نيز آغاز كردم ، (تدريس را از سال 1369 و پژوهش را از سال 1371) كه به لطف الهي ادامه دارد . در زمينه تدريس علاوه بر تدريس ادبيات عرب ، منطق و اصول فقه در مقاطع مختلف حوزوي ، در مديريت به ويژه مديريت اسلامي ، مديريت تبليغ و مديريت مساجد نيز فعاليت داشته ام . در زمينه پژوهش نيز ، علاوه بر تحقيق در موضوعات مختلف ديني ، تحقيق در مورد مديريت اسلامي و مسائل و موضوعات مرتبط با آن ، موضوع اصلي پژوهش هايم بوده است .

خديوجم، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، محقق.

تولد: 1306، مشهد.

درگذشت: 25 مهر 1365، مشهد.

سيد حسين خديوجم، فرزند سيد على (از مردم اشكذر يزد) يزدى الاصل، پس از گذراندن دوره ى ابتدايى و متوسطه در سال 1330 موفق به اخذ ديپلم ادبى و در سال 1338 ليسانس خود را در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد گرفت و از دانشگاه سن ژوزف بيروت در رشته ى ادبيات عرب به اخذ درجه دكترى نايل گرديد.

وى مدت ها در دبيرستان هاى شهر زادگاهش به تدريس اشتغال داشت. سپس به تهران منتقل گرديد و در پژوهشكده ى فرهنگ

ايران به تدريس پرداخت. پس از آن به عنوان محقق در كتابخانه ى ملى و بنياد فرهنگ مشغول به كار شد. مدتى نيز رايزن فرهنگى ايران در افغانستان بود.

سيد حسين خديوجم سال هايى از عمر خود را به تحقيق و مطالعه در كتابخانه هاى مختلف دنيا، به ويژه كشورهاى عربى گذراند.

از استاد خديوجم بيش از سى جلد كتاب در زمينه تحقيق و تصحيح و ترجمه به جا مانده است. وى از محققان آثار غزالى در ايران بود و مهمترين اثرش در اينباره تصحيح و ترجمه ى احياء علوم الدين غزالى است در هشت جلد كه براى آن پانزده سال عمر صرف نمود.

از آثار اوست: تصحيح كيمياى سعادت (در دو جلد)؛ جواهر القرآن و وجد و سماع (از امام محمد غزالى)؛ تصحيح حقايق الاخبار ناصرى (تأليف محمد جعفر خورموجى)؛ احياء علوم الدين غزالى (ترجمه مؤيدالدين محمد خوارزمى، در هشت مجلد، 1359 -1351)؛ ترجمه احصاء العلوم (ابونصر فارابى، 1348)؛ ترجمه آن روزها (ترجمه كتاب الايام اثر طه حسين، 1348)؛ عقايد فلسفى ابوالعلاء فيلسوف معره (از عمر فروخ، 1342)؛ هم آهنگى مردم (از احمد بن ابى يعقوب اسحاق يعقوبى، 1343)؛ استخراج آب هاى پنهانى (از ابوبكر محمد بن الحسن الحاسب الكرجى، 1345)؛ روز مادر (با همكارى مهستى بحرينى، 1342)، گفت و شنودى فلسفى در زندان ابوالعلاء معرى (از طه حسين، 1344)؛ كوشش در چاپ كتاب روضه خلد (از مجدالدين خوافى و به تصحيح مهدى فرخ، 1345)؛ كتاب از نظر شاعران و نويسندگان (1345)؛ روش صحيح نسخه هاى خطى (از صلاح الدين المنجد، 1356)؛ مفاتيح العلوم (از ابوعبدالله محمد بن يوسف كاتب خوارزمى، 1346)؛ جبر و مقابله (از محمد بن موسى خوارزمى 1348)؛ مسير طالبى يا

سفرنامه ى ابوطالب خان اصفهانى (1352)؛ معجم شاهنامه (تأليف محمد بن الرضا بن محمد العلوى الطوسى، 1353)؛ واژه نامه ى حافظ (1359)؛ وى همچنين در چاپ كتاب هفتاد سالگى فرخ در سال 1344 با مجتبى مينوى همكارى داشت.

خدمت مطبوعات را از سال 1340 آغاز كرد و با نشريه هاى «سخن»، «نگين» و «راهنماى كتاب» همكارى داشت. به عربى، انگلسى و تا حدودى فرانسوى نيز آشنا بود و به بيشتر كشورهاى اروپايى و عربى و شمال آفريقا سفر كرد.

حسين خديوجم در مشهد درگذشت و پيكرش در كنار بقعه اى كه مشهور به گور غزالى است به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خرازي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن خرازي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد محسن خرازي در سال 1316 هجري شمسي در تهران در خانواده اي مذهبي و مورد علاقه مردم متديّن و علماي بزرگ تهران به دنيا آمد، پدرش حاج سيد مهدي خرازي نام داشت و اصل و نسب آنها اصفهاني است كه به تهران مهاجرت كرده اند و از سادات گرامي اصفهان و تهران بوده اند و نسب آنها به امام سجاد(ع ) و امام حسن مجتبي (ع ) مي رسيده است . آيت الله سيد محسن خرازي دروس دوران ابتدايي را در تهران در مجتمع فرهنگي برهان فرا گرفت و سپس تحت تربيت و آموزش آقا شيخ محمد حسين زاهد قرار گرفت . او كه در مسجد امين الدوله تهران ونيز در مسجد جامع تهران نماز مي گزارد، به تربيت نوجوانان مي پرداخت و تأثير عميقي در دل آنان مي نهاد. با درگذشت او، استاد خرازي به بازار تهران رفت و مدتي به كسب و كار پرداخت ، امّا به زودي

بازار را رها كرد و به حوزة درسي آيت الله مجتهدي پاي نهاد و بسيار مورد عنايت و علاقه او قرار گرفت . با فراگيري دروس مقدماتي ، عزم سفر به حوزه علميه قم كرد تا در محضر استادان مبرّز و برجسته آن حوزه ، تحصيلات خود را تكميل كند؛ البته در اين باره نبايد نقش سفارشهاي آيت الله رفيعي (ره ) را ناديده انگاشت . اين گونه بود كه به همراه آيت الله رضا استادي در سال 1336 به قم آمد و با او در يك جا سكونت گزيد و به تحصيل پرداخت . در قم باقيماندة دروس ادبيات را به پايان رسانيد و سپس به فراگيري دروس دورة سطح در زمينه هاي فقه و اصول ، فلسفه و كلام پرداخت و از سال 1341 به بعد، به درس خارج بزرگان و آيات عظام مشرف شد. در طي اين سالها از دروس اخلاق استادان مهذّب و باتقواي حوزه نيز بهره هاي فراوان مي برد. آيت الله خرازي در ساليان تحصيل خود، محضر استادان و علماي فراواني را درك كرد او كه در تهران تحت عنايت آقا شيخ محمدحسين زاهد قرار داشت ، پس از ارتحال او به نزد آيت الله مجتهدي رفت و همواره مورد محبت او قرار مي گرفت . در قم نيز باقيمانده دروس مقدمات را نزد آيت الله فشاركي آموخت و در درس شرح لمعه آيت الله شيخ محمد تقي ستوده شركت مي كرد. رسائل را نزد آيت الله شيخ مصطفي اعتمادي و آيت الله حاج شيخ محمد شاه آبادي و مكاسب را نزد آيت الله ميرزا علي مشكيني و كفاية الاصول را نزد آقايان آيت الله حاج سيد محمد باقر سلطاني و حاج شيخ محمد شاه آبادي و حاج شيخ علي تنكابني فلسفي فرا گرفت .

همچنين براي آموختن فلسفه ، كلام و عقايد به نزد آيت الله شيخ محمد شاه آبادي مي رفت و استفاده فراواني برد. او از سال 1341 به بعد در درس خارج عالماني چون آيت الله العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني (ره )، آيت الله العظمي سيد محمد محقق داماد(ره )، آيت الله العظمي سيد حسن فريد اراكي (ره ) شركت كرد و در درس خارج آيت الله العظمي شيخ محمد علي اراكي (ره ) تا اواخر عمر ايشان حضور داشت . آيت الله خرازي در سالهاي فراگيري سطوح با حضرات آيات و حجج اسلام محمد حسن ممدوحي ، غلامحسين حقاني ، سيد مجتبي زنجاني ، سيد جمال الدين دين پرور مصاحبت و مباحثه داشت و در حال فراگيري دروس خارج با حضرات آيات آقايان استادي و مصلحي و غلامرضا سلطاني مباحثه مي نمود و با حضرات آيات مظاهري ، مصباح و سيد محمد خامنه اي رابطه دوستي داشت ، امّا دوستي كه از آغاز تاكنون در كنار او بوده آيت الله رضا استادي است . آيت الله محسن خرازي در عرصه هاي علمي و فرهنگي ، خدمات بسياري را به انجام رسانده است . از مهم ترين خدمات او در اين عرصه ، تأسيسس «مؤسسه در راه حق » بود. در آن روزگار مسيحيت توانسته بود با ابزارهاي موجود با محصلان دبيرستاني مسلمان ارتباط برقرار كند و آنان را به مسير گمراهي و ضلالت بكشاند. رژيم پهلوي نيز خود به گونه اي از تشكيلات مسيحيت حمايت مي كرد و نسبت به موضع گيريهاي حوزه علميه ، حساسيت خاصي نشان مي داد. در سال 1343 هجري شمسي آيت الله خرازي با توجه به اهميت مبارزه با افكار انحرافي مسيحي و نيز نظر به ضرورت ايجاد تشكيلات منسجمي براي مبارزة هميشگي با افكار التقاطي مؤسسه در راه حق را بنيان نهاد. اين مؤسسه ضمن برقراري ارتباط با

جوانان ، به حل شبهات و مشكلات آنان مي پرداخت و اصول اعتقادي را با سبك نوين مطرح كرده آنان را با مباني و مبادي علوم اسلامي و اصول تشيع آشنا مي ساخت . در ثمردهي اين مؤسسه تلاش با اخلاص و بي چشمداشتِ ماديِ بزرگاني همچون آيت الله استادي ، آيت الله مصباح يزدي ، آيت الله مظاهري و آيت الله سلطاني را نبايد از ياد برد. اين مؤسسه بعدها در چند قالب مشغول به كار شد كه مسؤوليت بخش آموزش به عهده آيت الله مصباح يزدي ، مسؤوليت بخش پژوهش به عهدة حضرات آيات مظاهري ، استادي ، مصلحي و سلطاني و نيز مسؤوليت بخش معارف به عهده برخي از فضلا و استادان حوزه نهاده شد. اين موسسه در آن زمان مورد علاقه و عنايت امام خميني (ره ) و ديگر مراجع و هم اكنون نيز مورد عنايت و حمايت مقام معظم رهبري و ديگر مراجع تقليد است و با جدّيت تمام به راه خود كه شناساندن اسلام واقعي به جوانان و مبارزه با تحريف و التقاط و انحراف است مي پردازد. از ديگر فعاليتهاي آيت الله خرازي در اين عرصه ، همكاري با مجمع فقهي اهل بيت ، دربارة مسائل جديد فقهي است كه اين همكاري تا هم اكنون نيز ادامه دارد. آيت الله خرازي از سالهاي تحصيل دورة سطح به تدريس نيز مي پرداخته و از حدود 20 سال پيش تاكنون به تدريس خارج فقه و اصول براي طلاب نيز اشتغال داشته است . آيت الله خرازي تاكنون كتابها و رساله هاي گوناگوني نگاشته است. آيت الله سيد محسن خرازي در پيش و پس از انقلاب اسلامي حامي انقلاب بوده و همواره بر رهبري امام خميني (ره ) و پس از او مقام معظم رهبري ، حضرت آيت الله خامنه اي تأكيد

دارد. شركت در پاره اي از تظاهرات و تماس با برخي از مراجع تقليد آن زمان براي آزادي گروهي از زندانيان كه جانشان در خطر بود از فعاليتهاي مهم ايشان در سالهاي پيش از انقلاب است . او در سال 1359 به دعوت اعضاء جامعة مدرسين حوزه علميه قم به عضويت آن نهاد درآمد و تاكنون در پيشرفت حوزه علميه ، نقش بسزايي را ايفا كرده است . همچنين با پيشنهاد جامعه مدرسين به نمايندگي مجلس خبرگان رهبري در دورة دوم و سوم از استان تهران درآمد. آيت الله سيد محسن خرازي هم اكنون در قم حضور دارد و به تدريس و تربيت طلاب مستعد و جوان مي پردازد.

خراساني، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى در تهران متولد و پس از خواندن اوليات و سطوح نزد والد ماجد و ديگران از اعلام تهران به قم مهاجرت كرده و چندين سال از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و ديگران كسب فيض نموده آنگاه به تهران مراجعت و در مسجد مرحوم حاج شيخ عبدالحسين (مسجد آذربايجانيها) به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تفسير قرآن و گفتن درس اخلاق پرداخته تا در سال 1391 ق كه از دنيا رفته است.

از تأليفات ارزنده و آموزنده آن جناب است كتاب (سفينه النجاه) فى المهلكات و المنجيات در چندين مجلد كه در سال 1369 قمرى بطبع رسيده است.

از باقيات الصالحات آن مرحوم است: فرزند ارجمندش حجةالاسلام حاج شيخ محسن خراسانى كه سال ها در قم كسب علم و فضليت نموده و پس از فوت مرحوم والدش بجاى ايشان در مسجد مزبور بامامت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج شيخ محسن خراسانى از فضلاء معاصرى

است كه بعلم و تقوا و متانت و اخلاق حميده موصوف و بهترين يادگار و خلف صدق و صالح آن پدر بزرگوار است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خراساني، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل خراساني

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

ابوالفضل خراساني داراي تحصيلات سطح 4 رشته تخصصى كلام اسلامي از حوزه علميه قم وكارشناسي ارشد فلسفه وكلام اسلامي از دانشگاه باقرالعلوم قم .حدود 8 سال سابقه تدريس درحوزه ودانشگاه و8 سال سابقه پژوهشي در مركز فرهنگ ومعارف قرآن كريم ودائرةالمعارف علوم عقلي اسلامي ، داراي مقاله دردائرة المعارف قرآن كريم وتأليف بهداشت زندگي در پرتو قرآن ،احاديث وعلم روز و همكاري با نشريه معارف عقلي وكارشناس برنامه پارسايان راديو معارف وكارشناس گفتمان ديني در سازمان تبليغات اسلامى وسابقه تبليغ وارشاد 15سال .

خراساني، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم، اديب، نوازنده و دانشمند. معروف به مدرس كبير. از دانشمندان بنام اصفهان بود و شاگردان و مريدان زيادى داشت. بنا به قول گوبينو وزير مختار فرانسه در ايران در كتاب «سه سال در آسيا»، وى در موسيقى خيلى ورزيده بود و تار را خيلى خوب مى نواخت. ولى به جهت حرمت موسيقى هنر را مكتوم مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (385/1)، سرگذشت موسيقى (19/1)، شرح حال رجال (238/2) المآثر و الآثار (183).

خراساني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين فرزند عالم ربانى و خطيب سبحانى حاج شيخ محمدعلى خراسانى نجفى از افضال وعاظ و گويندگان حوزه علميه نجف اشرف مى باشند. وى در روز سوم جمادى الثانى سال 1345 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در حجر تربيت پدر بزرگوارش پرورش يافته قرآن را در مدت شش ماه نزد خواهرش آموخته و مقدمات و ادبيات را از اساتيد آنجا فراگرفته است.

و از همان اوان كودكى ابياتى را كه والده اش صبيه مرحوم حاج شيخ مهدى كاشانى مقسم شهريه مرحوم آقا سيد محمدكاظم يزدى به او آموخته بود در منابر قرائت كرده و مورد تشويق و تحريص ايشان به منبر رفتن مى گرديد تا در سن 14 سالگى اشتغال به اين امر داشت و والد مرحومش ايشان را ترغيب به تحصيل علم مى نمود.

پس مقدمات و سطوح را خدمت مرحوم حاج شيخ على اكبر شيرازى و برادر گراميش حاج شيخ محمدتقى واعظ زاده و آقاى شيخ على اكبر كرمانى و آقا شيخ على ميامه اى و حاج شيخ ذبيح اللَّه قوچانى و حاج سيد احمد اشكورى داماد آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بروجردى و حاج سيد على قوچانى و

حاج شيخ محمد حسين دهاقانى و حاج شيخ فاضل استرآبادى و حاج سيد محمد حسن شيرازى نوه ميرزا بزرگ شيرازى و حاج سيد سجاد علوى گرگانى و آقاسيد محمدباقر محلاتى خوانده و پس از آن به درس خارج فقه و اصول و تفسير آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله المعارف شركت و استفاده نموده و بسيارى از دروس ايشان را در فروع علم اجمالى و بسيارى از كتاب صلوه وصوم و زكوه و حج و غير آنها را به رشته تحرير درآورده و نيز يكدوره كامل اصول ايشان را نوشته و يك دوره ديگر به صورت حاشيه بر دوره اول مرقوم داشته و همينطور از اساتيد ديگرى كه از آنها استفاده نموده آيات ياد شده زيرند:

1- آيت اللَّه حاج شيخ هاشم آملى

2- آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى

3- آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى

4- آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى

5- آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم

6- آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى

7- آيت اللَّه حاج سيد محمد هادى ميلانى

8- آيت اللَّه حاج سيد نصراللَّه مستنبط

داماد بزرگ آيت اللَّه الظمى خوئى كه غالب تعطيلى هاى ماه رمضان و ايام عاشوراء و غيره از ايشان استفاده نموده است. و ايشان در ضمن تدريس سطوح در ايام عاشوراء و غيره در منازل آيات عظام منبر رفته و تبليغ دين و ترويج احكام و نشر معارف و مصائب اهل البيت عليهم السلام نموده و ايفاء وظيفه مى نمايند.

برادر بزرگوارشان جناب حجةالاسلام حاج شيخ محمدتقى واعظ زاده كه حدود بيست سال از ايشان بزرگتر و اكنون حدود هشتاد و هفت سال از سن مباركشان مى گذرد در نجف اشرف اقامت و به وظايف دينى و روحى اشتغال دارند و آن جناب از شاگردان مرحوم آيت العظمى

اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى و بالاخص آيت اللَّه العظمى خوئى مى باشد.

و ايشان نيز مانند والدشان از طريق منبر ايفاء وظيفه نمودند و مردم را متوجه به خاندان رسالت عليهم السلام مى نمايند و ايشان داراى سه فرزند روحانى مى باشند.

1- ميرزا احمد كه در قم اشتغال به تحصيل دارند.

2- آقا شيخ قاسم و آقا شيخ على كه اين دو در نجف اشرف اشتغال به تحصيل علم و كمال دارند.

مترجم محترم پس از تسفير به ايران از طرف بعث شوم عراق چندى در قم اقامت و چندين سال است كه رسما در مشهد مقدس اقامت نموده و به خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خراساني، عبدالكافي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، كاتب. وى اهل خراسان بود و چنان كه در مطاوى كتاب «اسكندر نامه» برمى آيد، اين كتاب را وى از روى چند نسخه استنساخ كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (729)، سبك شناسى (131 -128 / 2).

خراساني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على خراسانى

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال تحصيلي 68-69 پايه دهم حوزه را به پايان رساندم و سپس در دروس خارج شركت كردم همزمان با اشتغال به دروس پاياني دوره سطح در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي دامت بركاته شركت مي كردم . در همين سالها دوره عالي زبان انگليسي موسسه باقرالعلوم دفتر تبليغات را به پايان رساندم.در سال 70 به دعوت نماينده مقام معظم رهبري در امور اهل سنت بلوچستان به زاهدان رفتم و به مدت 5 سال مديريت مدارس ديني اهل سنت بلوچستان را عهده دار بودم در اين سالها به اقتضاي مسووليت با متون درسي اهل سنت آشنائي اجمالي پيدا كردم .

همچنين چند متن آموزشي از جمله «آشنائي با انقلاب اسلامي» و «آشنائي با اخلاق اسلامي» و «آشنائي با مذاهب اسلامي»را به عنوان درسهاي جنبي مدارس اهل سنت تدوين و تنظيم كردم . در اين سالها برخي از اشتغالات ديگر علمي همچون حضور در همايش هاي وحدت نيز وجود داشت.در اسفند 76 به قصد ادامه تحصيل و پژوهش به قم مراجعت كردم و از همان تاريخ فعاليت پژوهشي خود را با مسئوليت گزينش مدخل هاي دائره المعارف آغاز كردم و پس از مدتي در سال 77 مسئوليت بخش تدوين مقالات دائره المعارف

و جانشين رياست دائره المعارف را عهده دار شدم .

در اين سالها كه طرح دائره المعارف قرآن كريم در مركز مطرح شده بود ، آن را سازماندهي كردم و ضمن كار مسئوليت علمي هيأت هاي تحريريه را به مدت 3 سال مستقيما عهده دار بودم از سال 80 مديريت دائره المعارف قرآن كريم را عهده دار شدم قابل ذكر است كه دائره المعارف قرآن كريم بزرگترين دائره المعارف قرآني و اولين دائره المعارف در جهان اسلام است كه پيش بيني مي شود در 25 جلد منتشر شود.در سال 83 مديريت مركز فرهنگ و معارف قرآن كه بزرگترين مركز قرآن پژوهي در كشور است را عهده دار شدم و همزمان مسئوليت گروه دائر المعارف ها و نيز گروه تفسير موضوعي را به عهده دارم. اين مسئوليت ها همچنان ادامه دارد.

خراساني ، محمد جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم زاهد متقى، از ائمه ى جماعت اصفهان، در 25 رجب 1271 متولد، و در 1352 وفات يافته، در تخت فولاد نزد قبر پدر مدفون گرديد.

آقاى حاج شيخ مهدى نجفى، عالم زاهد جليل معاصر درباره ى او مى فرمايد: لم ار مثله فى الوثاقة و الجلالة و العبادة.

مشار اليه از جمله كسانى است كه به شرف زيارت حضرت بقية الله الاعظم امام عصر - عجل الله تعالى فرجه - مشرف گرديده است.

وي را تأليفاتي است: 1- رساله اي در شرح حال جد و پدر خود، مختصر 2- رساله اي در تعبير خواب 3- رساله اي در روياهاي صادقه و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خراساني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد حسين بن العالم العلام الشيخ محمد على خراسانى در اوائل جوانى از خراسان مهاجرت به تهران نموده و پس از خواندن اوليات و سطوح عاليه از محضر علامه آشتيانى بزرگ و اعلام ديگر استفاده كرده تا بمدارج عاليه علم و كمال رسيده و مورد توجه دانشمندان و مردم تهران گرديده و در مدرسه مروى حوزه تدريس سطوح و متون فقه و اصول داشته و كثيرى مانند مرحوم علامه حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه و ديگران از وى استفاده نمودند و در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه بازار اقامه جماعت و ترويج دين و نشر معارف جعفرى در منبر مى كردند تا در سال 1347 ق كه مشرف به مكه براى مناسك حج گرديده و بعد از فراغ از اعمال و مناسك حج در 17 ذى الحجه دعوت حق را لبيك گفته و در جوار خانه خدا در مقبره حضرت ابيطالب عليه السلام بخاك رفته است هنيئا له و طوبى

له.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خراساني، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر خراساني

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353 در شهرستان دامغان در خانواده اي مذهبي و زحمتكش به دنيا آمدم. پدرم از فعالان قبل از انقلاب كه بعد از انقلاب هم در فعاليت هاي جمعي حضوري فعال داشت. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در دامغان گذراندم كه البته غالباً در مقاطع تحصيلي از شاگردان ممتاز محسوب مي شدم. سال 67 وارد حوزه علميه كه 6 سال در حوزه علميه دامغان مشغول به تحصيل بودم و از سال 1373 وارد حوزه علميه قم شدم. كه پايه هاي تحصيلي به اتمام رسيد و قريب ده سال در درس خارج حضرات آقايان مكارم شيرازى، فاضل لنكراني(ره)، نوري همدانى، سبحاني و لاريجاني حاضر و استفاده بردم. سال 79 در رشته علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) مشغول به تحصيل شدم كه از همان ابتداء انجمن علمي علوم سياسي دانشگاه را به اتفاق جمعي از دوستان راه اندازي نموديم. كه بعد از مدتي با فعال شدن ساير انجمن هاي علمي به عنوان دبير انجمن هاي علمي دانشگاه انتخاب كه در همين راستا طرح برگزاري همايش نهضت نرم افزاري و توليد علم و دبيرخانه طلبه دانشجويي نهضت نرم افزاري پايه گذاري گرديد. چندين سال به عنوان مسئول دبيرخانه و طرح و برنامه ستاد كنگره شهداي روحاني سراسر كشور مشغول به فعاليت بودم كه در كنار اين فعاليت ها از تبليغ و تدريس در مناطق مختلف نيز غافل نبودم. در حال حاضر از محققين مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامي هستم كه با فعال شدن مجمع عالي حكمت اسلامي به عنوان مدير

اجرايي مجمع انتخاب شدم. در حين فعاليت در دانشگاه دو ماهنامه علمي دانشجويي نسل بعد را راه اندازي نموديم و در خلال برگزاري يادواره ها، نشريه خبري اجتماعي ديگري نيز راه اندازي گرديد. در حال حاضر مجوز تدريس درس انقلاب اسلامي و ريشه ها از سوي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه صادر كه به علت دور بودن مراكز آموزشي مورد پذيرش اينجانب تاكنون واقع نشده است. در حال حاضر علاوه بر فعاليت هاي اجرايي به امور پژوهش و تحقيق به ويژه در حوزه علوم قرآني مشغول مي باشم.

خراساني، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدجواد بن المرحوم حجةالاسلام و العالم العلام الشيخ محسن بن العالم الجليل الشيخ (محولاتى) خراسانى از علماء ابرار معاصر تهران است.

وى در سال 25 ماه ربيع الاول 1331 ق در مشهد مقدس متولد شده و در بيت علم و حجر مادر علويه اش صبيه مرحوم سيد المحدثين آقا سيد محمد محولاتى واعظ مشهد مقدس پرورش يافته و دوران تحصيل را تا سطوح در مشهد مقدس نزد ادباء و فقهاء آنجا خوانده و در سال 1351 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه بزرگ آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه آقا ميرزا آقا اصطبهاناتى و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد حسين بروجنى اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و مقدارى آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى استفاده نموده و در سال 1361 ق به ايران مراجعت و قريب يكسال و نيم در مشهد و محولات توقف و در سال 1363 ق منتقل به تهران و تاكنون كه سال 1394 قمريست در خيابان جواديه (سر آسياب دولاب) اقامت و در مسجد

(حواديه) آن به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تأليف كتت مفيده اشتغال دارند.

تأليفات و آثار علمى معظم له از اين قرار است:

1- تفسير مبسوطى از قرآن مجيد 2- كشف الايات 3- كشف اللغات و تفسير لغات قرآن ببعض ديگر 4- كشف مطالب الايات 6- كشف مطالب القرآن 6- ظواهر الاثار در اخلاق 7- نخبه القضاء 8- ترجمه حديث اهليلجه 9- مقتل الحسين عليه السلام 10- تاريخچه احوال حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله و سلم 11- اربعينيات 12- خلاصه وقايع و علائم ظهور 13- منظومه در اصول عربى 14- شرح منظومه مذكور 15- تقريرات اصول 16- رساله در بحث از تقليد اعلم 17- رساله اى در طلب و اراده و دفع شبهه حبر 18- منظومه عربى در رجال موافق خلاصه علامه مطبوع 19- ديوان عربى در مدايح و مراثى اهلبيت عصمت عليهم السلام 20- ديوان فارسى در تظلم بحضرت ولى عصر (عجل) و پنديات 21- البدعه و التحرف يا آئين تصوف مطبوع 22- رضوان اللَّه اكبر در نقض خرابات و خانقاه مطبوع 23- حجت قوى در ابطال مثنوى 24- مهدى منتظر مطبوع 25- معارف الشيعه كه از بهترين تأليفات معظم له و جامعه تشيع است نظما و شرحا چاپ افست و ده ها رساله ديگر عربى و فارسى.

سنت سنيه آن جناب

از سنن سنيه ايشان تشرف به مشهد مقدس است پياده كه چند سال است با عده اى از مؤمنين و علاقمندان اهل بيت عصمت عليهم السلام از تهران حركت و حدود چهل شبانه روز در راه و ترويج عملى و لسانى نموده و در تمام منازل اقامه جماعت و تبليغ احكام فرموده تا به مشهد مقدس و

بدون تظاهرات دو سه روزى توقف و مراجعت مى كنند.

نگارنده گويد: گرچه ماديون و اهل دنيا و يا مردم قشرى اين روش را نمى پسندند و مى گويند عصر فضا و جت و كيهانست و بايد هر كارى را برقى انجام داد ولى غافلند از اين كه سير الى اللَّه و هجرت بسوى حق هرچه رنج و تعبش بيشتر باشد ثواب و اجرش زيادتر است.

در حالات حضرات ائمه معصومين عليهم السلام مخصوصا حضرت امام حسين مجتبى و حضرت سيدالشهداء عليهماالسلام مسطور و ماثور است كه بيش از بيست مرتبه به حج مشرف شدند و با داشتن همه گونه وسيله آن روز خود پياده مى رفتند، تا جائيكه قدم هاى مباركشان در اثر پياده روى و تصادف با خار مغيلان و غيره مجروح مى شد و وقتى اصحاب علت تحمل اين مشقت را مى پرسيدند پاسخ (افضل الاعمال احمزها) مى شنيدند و چه خوب گفت حافظ شيرازى.

در بيان گر بشوق كعبه خواهى زد قدم

سرزنش ها گر كند خار مغيلان غم مخور

اوتاد و ابدال و رجال الغيب مسافرتهاى مشاهد مشرفه را ماشيا حافيا انجام مى دهند. حقير در ماه رمضان سال 1368 ق كه در دامغان بودم مرد نابيناء حافظ قرآنى را ديدم كه پياده به مشهد مشرف ميشد و از آذربايجان پياده آمده بود وقتى به او گفتم كه تو نابينائى اين كوهها و دره ها و فراز و نشيب ها و راه پر خطر را چگونه پيموده و ميروى در جوابم گفت: (الذى خلقنى فهو يهدين) انشاءاللَّه داستان او را در ذكر دامغان در جلد چهارم خواهم نگاشت.

مرگ زائر مشهد و عنايت حضرت رضا عليه السلام

مناسب ديدم در اينجا حكايتى را كه آيت اللَّه و عالم ربانى آقاى حاج ميرزا حسن

لواسانى سلمه اللَّه در كتاب كشكول خود ذكر كرده خلاصه آن را نقل نمايم. گويد: مرد موثقى حكايت كرد كه سه نفر از جوانان ثروتمند نجف اشرف خدمت يكى از علماء مبرز كه در همسايگى وى بودند رفته و گفتند پدر ما حدود چهل سال است كه تنها با يك الاغ به مشهد مقدس مى رود و پنج ماه سفرش طول ميكشد و حالا ديگر پير و ناتوان و نيروى او كاسته شده ولى باز امسال هم عازم حركت است هر چه ما او را منع مى كنيم كه از اين مسافرت با اين كيفيت باز داريم قبول نميكند خواهش داريم شما بمنزل ما آمده و نصيحت فرمائيد كه از مسافرت خوددارى كند زيرا مى ترسيم در راه تلف شود پس آن عالم بمنزل آن شخص آمده و اظهار مى كند فلانى شنيده ام عازم مشهد مقدس هستيد مى گويد آرى انشاءاللَّه، آقا شروع بسخن كرده مطالبى را ذكر ميكند كه آن مرد را منصرف نمايد پس آن شخص عرض ميكند فرمايش شما درست و صحيح است لكن اصرار من بر اين سفر جهت دارد من عرض مى كنم و غرض خود را ميگويم و با اين هدف اگر منعم مى فرمائيد نمى روم. فرمودند بگو پس گفت آقا جان سى سال قبل رفيقى داشتم كه با او اين مسافرت را انجام ميدادم پس در يكى از سفرها آن مرد مريض شد و در راه فوت نمود و من متحير بودم كه او را چكنم نه آب داشتم او را غسل دهم و نه كفنى كه او را كفن كنم و نه برايم به تنهائى ميسور بود كه او را تجهيز نمايم و ترسيدم كه

اگر او را همانطور بگذارم و بده و آبادى نزديك روم و مردم را خبر كنم، درنده اى او را بخورد پس وى را در زير سنگ پنهان كرده و به آبادى كه سر راه بود رفتم و اهل آنجا را خبر داده و از آنها كمك خواستم گفتند حالا كه شب است صبر كن صبح با تو مى آئيم و او را تجهيز مى كنيم.

پس شب را در آن محل مانده و صبح باتفاق چند نفر از جوانهاى آن ده آمديم تا محل فوت او و هرچه تفحص كرديم اثرى از وى نبود خيال كردم درندگان او را از زير سنگ درآورده و برده اند شروع بگردش در آن بيابان كرديم و من متحير بودم چه شده كه ناگاه ديدم شخص بزرگوارى در كنارم ايستاده و نفهميدم آيا از آسمان آمد و يا از زمين و فرمود فلانى (و اسم مرا برد) براى چه ناراحت و سرگردانى. جريان را گفتم فرمود راحت باش كه من ديشب او را تجهيز نموده و دفن كردم و اينهم قبر اوست و اشاره كرد به نقطه اى و ديدم صورت قبر است و بعد فرمود تو هم به هدف رسيدى گفتم چگونه من بمقصدم رسيدم و حال آن كه هدفم مشهد و زيارت حضرت رضا عليه السلام است فرمود اگر صاحب قبر را ميخواهى كه نائل شدى و اگر قبر را ميخواهى برو گفتم آقا جان شما كيستيد فرمود من ابوالحسن على بن موسى الرضا هستم به شيعيان ما خبر بده كه هر كدام در مسير و طريق زيارت ما از دنيا بروند ما مى آئيم و او را تجهيز مى كنيم و اگر تو مى خواهى

برگرد بوطنت و اگر ميخواهى برو به مشهد پس خودم را بقدم مباركش انداختم كه ببوسم پس كسى را نديدم شروع كردم بگريه و افسوس از اين كه چگونه اين دولت مستعجل و فيض بزرگ از دستم رفت و حالا از آن تاريخ من هر سال مشرف مى شوم كه شايد در راه اجلم برسد و به فيضى كه رفيقم نائل شد منهم نائل شوم.

حالا با اين كيفيت اگر شما مرا منع مى كنيد مى پذيرم. آن عالم جليل فرمودند خير منعت نمى كنم بلكه من هم رفيق سفر شما هستم و بسيار گريست و با آن شخص مسافرت نمود چند سالى تا هر دو در راه سفر مشهد از دنيا رفته و بفيض و هدف مقدسشان رسيدند. هنيئا لهم رزقنا اللَّه زيارتهم و شفاعتهم آمين يا رب العالمين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خراساني ، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم ثقه ى جليل، و فقيه مجتهد عادل عامل، از اجله ى علما و فقها و مدرسين و ائمه ى جماعت اصفهان بوده، عمرى به زهد و عبادت گذرانيده، در 1357 وفات يافته، در بقعه ى تكيه ى كازرونى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خراساني، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد يوسف قاينى از علماى كاملين، و ائمه ى جماعت در اصفهان بوده، و تاكنون علم و روحانيت از خاندان او منقطع نگرديده.

از معاصرين سيد حجة الاسلام رشتى، و معزز و محترم نزد او بوده، و در اصفهان تدريس مى نموده.

كتب زير از اوست:

1- حاشيه بر حاشيه ى ملا ميرزا جان 2- حاشيه بر مدارك 3- الكواكب الضيائية، در شرح بر زبده ى شيخ بهائى در اصول، در دو ملجد بزرگ.

در شب 24 ربيع الاول سال 1246 در اصفهان وفات يافته، جنب فاضل هندوى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خرده فروش كاشاني، مقصود، مولانا مقصود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 987 / 983 ق)، شاعر و اديب. اهل كاشان بود و به شغل خرده فروشى اشتغال داشت. اما در «تاريخ نظم و نثر» و تذكره ى «روز روشن» وى به قريه خرده كاشان نسبت داده شده است. او برادر باقر خرده فروش غزلسرا است. در علم سياق دست داشت و شاگرد مير حيدر معمايى و مير غياث الدين منصور دشتكى بود. به آورده ى صاحب تذكره ى «روز روشن» با مير غياث الدين منصور به حج و زيارت مشرف شد. مقصود كاشانى با ملا محتشم كاشانى همعصر بود و اين دو قصايدى در هجو يكديگر سروده اند. او سرانجام در خانه اش در يزد به دست دزدان به قتل رسيد. صاحب «الذريعه» مقصود كاشانى خرده فروش و مقصود كاشانى متبحر در علم سياق را يكى نمى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (516)، تحفه سامى (268 -267)، تذكره ى روز روشن (759 -758)، الذريعه (1090/ 9)، فرهنگ سخنوران (870 -869)، لغت نامه (ذيل/ مقصود كاشانى)، مجمع الخواص (214 -213)، هفت اقليم (478 -477/ 2).

خرم دل، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قرآن شناس ( مفسر و مترجم قرآن كريم به فارسي ) صاحب نظر و سختكوش معاصر ، جناب آقاي دكتر مصطفي خرم دل از استادان دانشگاه كردستان در سنندج و متولد در مهاباد در سال 1315 ش ، و از علماي اهل سنت . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر زادگاهش طي كرده ، و همزمان به آموزش علوم ديني به شيوه ي حوزوي و سنتي نيز پرداخته است . در سال 1346 از دانشگاه تهران ، در رشته ي زبان و ادبيات عرب ، مدرك كارشناسي ( ليسانس ) گرفته ،

و همزمان با دانشجويي به خدمت در آموزش و پرورش هم اشتغال داشته است . در سال 1352 از همان رشته و همان دانشگاه ، مدرك فوق ليسانس ( كارشناسي ارشد ) گرفته ، و در سال 1358 به دريافت درجه ي دكتري در رشته ي فرهنگ عربي و علوم قرآني از دانشكده ي الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران نايل آمده است . سپس چندي در دانشسراي عالي سنندج در دانشكده ي تربيت دبير ، و سرانجام در دانشگاه كردستان به تدريس و پرورش دانشجويان و آموزگاران و دبيران پرداخته و سرانجام در سال 1367 ش بازنشسته شده ، و در حال حاضر ، مدتي است كه به تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي ( واحد مهاباد ) اشتغال دارد . دكتر خرم دل در زمينه هاي گوناگون علوم اسلامي ، به ويژه قرآن ، داراي چند تاليف و ترجمه است . از جمله :

1 _ تفسير نور كه چون ترجمه ي قرآن كريم هم به صورت قابل تمايز از مواد تفسيري در دل آن مندرج است ، توانستيم آن را جزو ترجمه هاي امروزين به شمار آوريم و همانند ترجمه هاي مستقل و به همان شيوه معرفي و ارزيابي كنيم .

2 _ نگارش تفسير المقتطف ( به زبان عربي )

3 _ ترجمه ي تفسير اجتماعي و انقلابي و تحرك انگيز و بيدارگر في ظلال القرآن ، اثر سيد قطب ( 1906 _ 1966 م ) ( از بزرگان اخوان المسلمين مصر كه در راه آرمان انقلابي و اسلامي خود ، به دستور ضد بشري جمال عبدالناصر اعدام شد ) از عربي

، كه ترجمه ي ناقصي از آن به قلم شادروان احمد آرام انجام گرفته و به طبع رسيده است . تا كنون ( فروردين 1381 ) ، دو ، و احتمالاً سه جلد از آن چاپ شده كه دو جلد اول شامل ترجمه ي تفسير سوره هاي فاتحه ، بقره ، آل عمران ، و نساء است . ( دانشنامه ي قرآن و قرآن پژوهي ، مقاله ي « خرم دل ، دكتر مصطفي » ، نوشته ي قرآن شناس كوشا و مترجم قرآن كريم به فارسي ( نشر فرزان ، 1377 ، معرفي شده در همين كتاب ) و نيز ( مقاله ي تفسير نور در همين دانشنامه ) .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

خرمشاهي، بهاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاءالدين خرمشاهي، متولد 1324، قزوين

- انصراف از رشته پزشكي دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) 1342

- اخذ مدرك ليسانس ادبيات از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران 1347

- دكتراي كتابداري از دانشگاه تهران

- نويسنده بيش از 50 كتاب و هزار مقاله

- سردبير نشريه فرهنگ از 1366 الي1370

- تأليف بيش از 12 جلد كتاب درباره حافظ و حافظ شناسي

- ترجمه قرآن كريم با 4 هزار يادداشت در ذيل صفحات و واژه نامه اي با 12 هزار لغت

- تأليف فرهنگ شش جلدي انگليسي - فارسي «واژه پژوهي»

- برخي از تأليفات او عبارتند از: هنري ميلر (ترجمه)، شيطان در بهشت (ترجمه)، علم در تاريخ (ترجمه)، هابيل و چند داستان ديگر (ترجمه)، عرفان و فلسفه (ترجمه)، علم و دين (ترجمه)، تاريخ فلسفه (ترجمه)، كتيبه اي بر باد، پوزيتيويسم منطقي، ذهن و زبان حافظ،

فرهنگ موضوعي قرآن مجيد، حافظ نامه، چهارده روايت، سيربي سلوك، دايرهٔ المعارف تشيع.

تعبيري را درباره بهاءالدين خرمشاهي بپذيريم كه مي گويد: «خرمشاهي در ميان نسلي كه در سالهاي دهه بيست متولد شدند، در سالهاي دهه چهل به دانشگاه رفتند و در دهه پنجاه به كار تأليف و تحقيق و ترجمه پرداختند، بي شك بي نظيرترين و برجسته ترين چهره شناخته شده است. كارنامه پر بار و پربرگ او شگفت انگيز است. بيش از 50 كتاب و هزار مقاله زاييده پويش و پژوهش بي وقفه و عاشقانه اوست. آن هم در زمانه اي كه كار تحقيق و تأليف با ناكامي و نابساماني بسيار همراه است. استادان دانشگاه جز به تدريس نمي پردازند و كمتر فرصت تحقيق و پژوهش دارند. محققان و نويسندگان ما هم آنچنان درگير گرفتاريهاي پيچيده مادي و گذران معاشند كه امكان پژوهش ندارند. در اين زمانه عسرت اگر هم نويسنده اي به پركاري و كثرت آثار شهره شده، كارش را نازل و قدرش را ناچيز مي دانند و شعار «كوچك زيباست» را سر مي دهند...» بسيارند نويسندگاني كه دقت و سرعت را در هم آميخته اند و هم كميت و هم كيفيت كارشان درخشان است. خرمشاهي در زمره همين نويسندگان است. آثارش گسترده سرشار از تنوع است، نكته ياب و باريك بين است، كوشا و كوشنده و جستجوگر است. لطف بيان دارد و زبانش جذاب و شيرين و دلنشين است. پژوهشگر زبان و ادبيات فارسي است، شاعر و مترجم و مصحح و منتقد و ويراستار و دايرهٔ المعارف نويس است. و هر چند يكبار خود را «مؤلف و مترجمي پراكنده كار» ناميده،

اما متفنن نيست. بي شك در دو حوزه تخصصي قرآن پژوهي و حافظ پژوهي كم نظير است. بهاءالدين خرمشاهي متولد فروردين 1324 قزوين است و در آستانه 60 سالگي مي گويد: «من به چند روايت و اختلاف در روز دوازدهم فروردين 1324 ديده به جهان گشودم. سالهاي ابتدايي عمر و تحصيلم را در دبستان رزبان و دو دبيرستان ديگر سپري كردم. رشته طبيعي خواندم. ولي همه عشقم به ادبيات فارسي و علوم قرآني و علوم اسلامي معطوف بوده و هست.» پدرش اولين معلم علم و ادب و شيوه زندگاني اوست. و اگر عربيتي آموخته باشد از فضل پدر بوده است. از نويسندگان و قرآن پژوهان معاصر و از ويراستاران دايرة المعارف حاضر. تفسير مورد بحث در يك مجلد به قطع بزرگ رحلى و شيوه ادبى دايرة المعارفى شامل تمام قرآن كريم است مؤلف پس از درج هر يك صفحه از مصحف شريف، در ستون مقابل ترجمه فارسى آن را آورده سپس كلمات مشكله و متشابه و غريب هر آيه و مفاهيم كليدى و مسائل و عبارات دشوار را ذيل آن توضيح مى دهد. اين ترجمه همراه با تفسير از سوى مؤسسات انتشاراتى نيلوفر و جامى به طبع رسيده و نزديك به انتشار است. در پ_ايان اين تفسير واژه نامه قرآنى - فارسى و چند مقاله در زمينه تاريخ قرآن و عدم تحريف آن و مسائل ديگر قرآن پژوهى درج گرديده است. مؤلف از جمله محققين شيعه است كه چهار اثر در زمينه قرآن پژوهى و تفسير نگاشته است كه سه دي_گ_ر آن ع_ب_ارت_ن_د از: 1) فرهنگ موضوعى قرآن مجيد در يك مجلد به زبان عربى

و فارسى با همكارى استاد محقق توانا آقاى كامران فانى اين اثر شامل تدوين كلمات قرآن بر اساس موضوعى است. ش_ي_وه ساده مؤلفان در تنظيم كلمات و لغات قرآن، به ترتيب حرف اول كلمه بر اساس ابجدى يا دق_ي_ق_ت_ر بگوئيم ابتثى است - و نه بر رسم فرهنگهاى كهن عربى كه از روى ماده اصلى كلمات تنظيم يافته است. ل_ذا مبتديان و علماء و محققين يك سان بدون زحمت، خواسته خويش را در اندك زمان به دست مى آورند. اين اثر نزديك به هشت هزار مدخل از موضوعات قرآنى را با ذكر نام سوره و شماره آيه در برابر آنها دربردارد. طبع اول اين اثر در 1364 ش از سوى نشر فرهنگ معاصر (تهران), و طبع دوم آن در 1369 ش از سوى انتشارات الهدى صورت گرفته است. 2) ق_رآن پ_ژوهى : در يك مجلد به زبان فارسى، شامل هفتاد بحث و تحقيق قرآنى است كه توس ط نشر مشرق در تهران در 1372 ش طبع گرديده است. 3) ت_ف_سير و تفاسير جديد در يك مجلد به زبان فارسى (تهران، كيهان، 1364 ش) اين اثر توس ط عصام حسن به عربى ترجمه گرديده و در بيروت توسط انتشارات دارالروضة طبع و نشر گرديده است (1991/1411 ق). درباره پدرش مي گويد: «اولين معلم قرآني و عربي من پدرم بود. گاهي در ايام تحصيل در دانشگاه بين من و پدرم نامه هاي عربي رد و بدل مي شد كه ايشان از اين كار بسيار به وجد مي آمدند. هر چند كه عربي هر دوي ما عجمي بود.» خرمشاهي در سال 1342 ايام دبيرستان را به پايان مي

رساند و با شركت در اولين دوره كنكور رد مي شود. چرا؟ مي گويد: «من مي بايست امتحان ادبي مي دادم در حالي كه دانش آموز رشته طبيعي بودم. اما با خواندن كتابهاي ادبي در سال بعد موفق شدم در دانشگاه تهران و دانشگاه شيراز، در رشته ادبيات فارسي قبول شوم. در ضمن در حد فاصل ردي اول و قبولي دوم يك سال فاصله زماني وجود داشت كه من در همان خلال به دانشگاه ملي (آن روزگار) كه در همان سال تأسيس شده بود رفتم (1342). وجه تسميه ملي براي اين دانشگاه بيشتر به علت پرداخت شهريه اش بود. لاجرم پدرم از يكي از نزديكان وام گرفت تا من بتوانم وارد دانشكده پزشكي شوم و شهريه سنگين 5 هزار توماني اش را پرداخت نمايم. اما اين رشته دانشگاهي براي من چندان دوامي نداشت چرا كه من دلي درگير ادبيات و سري در سوداي عربيت داشتم و لاجرم از رشته پزشكي انصراف داده و سال بعد با قبولي در كنكور وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شدم.» او در دانشگاه تهران، نزد اساتيدي چون دكتر پرويز ناتل خانلري، دكتر ذبيح الله صفا، دكتر فره وشي، استاد پورداوود، استاد عبدالحميد بديع الزماني كردستاني، دكتر سيد صادق گوهرين، دكتر مهدي محقق، دكتر سيد جعفر شهيدي و... تلمذ مي كند. با اين همه خودش دكتر عبدالحميد بديع الزماني را دومين معلم قرآني خود مي داند و مي گويد: «هر هفته در محضر و كلاس او سؤالاتي كه در حين قرائت قرآن برايم موضوعيت مي يافت مطرح مي كردم.» بهاءالدين خرمشاهي در سال 1347 از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران فارغ التحصيل

مي شود و پس از گرفتن ليسانس ادبيات، رشته كتابداري را انتخاب مي كند و پس از آن به انجمن حكمت و فلسفه مي رود. از مهمترين علايق زندگي بهاءالدين خرمشاهي قرآن است و قرآن پژوهي. درباره اش مي گويد «اصلاً بدين صورت نيست كه هر كسي تحصيلكرده باشد بتواند قرآن را بفهمد و گاهي حتي از عهده روخواني قرآن نيز برنمي آيند تا چه رسد به فهم عبارات و تفسير قرآن، كه در حقيقت اين روند روخواني و فهم عبارات و تفسير مستلزم يك عمر جهد و ممارست و عشق و علاقه است كه عمري پنجاه ساله مي طلبد تا شخص از عهده آن برآيد. بنده شايد به تقريب حدود چهل سال از عمرم را صرف اين كار كرده ام و فعاليتهاي مستمري در حوزه قرآن پژوهي و حافظ پژوهي نمودم و با يك نگاه اجمالي در مي يابم كه حتي همين مدت طولاني نيز هنوز چندان كافي نيست و عمر بيشتري مي طلبد تا به فهم دقايق و رموزات قرآن و حافظ، توأمان، پي ببريم. و با آن كه ده كتاب قرآني و پانصد مقاله قرآن پژوهانه نوشته ام هنوز فكر مي كنم كه از آن آب و گل اوليه بيرون نيامده ام. از خداوند بزرگ مسألت دارم تا ما قرآن را مهجور نگيريم. چرا كه مهجور گرفتن قرآن چنين نيست كه ما قرآن را نخوانيم يا كه كم بخوانيم، بلكه مهجوريت قرآن زماني آغاز مي شود كه به مفاد قرآن توجه نكنيم و در آن تدبر ننماييم.»

برخي از تأليفات او عبارتند از: هنري ميلر (ترجمه)، شيطان در بهشت (ترجمه)، علم در تاريخ

(ترجمه)، هابيل و چند داستان ديگر (ترجمه)، عرفان و فلسفه (ترجمه)، علم و دين (ترجمه)، تاريخ فلسفه (ترجمه)، كتيبه اي بر باد، پوزيتيويسم منطقي، ذهن و زبان حافظ، فرهنگ موضوعي قرآن مجيد، حافظ نامه، چهارده روايت، سيربي سلوك، دايرهٔ المعارف تشيع.

خزائلي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي خزائلي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

حاج شيخ محمد علي خزائلي فرزند عبد الله در 26 دي ماه 1334 هجري شمسي در خانواده اي زحمتكش و كشاورز و مذهبي وابسته به روحانيت در شهرستان شهيد پرور و مهد علم و ايثار ، نجف آباد چشم به جهان گشود و در دامن مادري پاكدامن و علاقمند به روحانيت و عاشق و دلباخته اهل بيت (ع) بنام حاجيه معصومه مصطفايي ، تربيت و پروش يافت و ازآغاز نوجواني علاقه وافري به روحانيت اصيل و متعهد و مراكز دين و مساجد و حوزه هاي علميه داشت و در ضمن فراگيري علوم جديد ، در كار كشاورزي همراه با پدر بزرگوارش شركت داشت. پس از اتمام دوره راهنمايي (سال 1349) در سن شانزده سالگي ، تشنگي و شوق زايد الوصف به معارف ديني و نامساعد بودن اوضاع اجتماعي آن زمان و كافي نبودن محيط مدارس دولتي براي تامين خواسته هاي معنوي و روحاني، ايشان را به حوزه مقدسه علميه كشاند و با شوق و اشتياق شروع به تحصيل علوم دين كرد و دروس اخلاق ، عقايد ، صرف ، نحو ، ادبيات ، منطق ، معالم الاصول و معاني و بيان را در محضر اساتيد بزرگواري نظير : مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس

ايزدي (پدر خانم خود) امام جمعه فقيد نجف آباد اصفهان ، حاج دايي خود حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ ابوطالب مصطفايي ، مرحوم سيد محمد باقر حسني ، حاج سيد حسين اسماعيليان و حاج شيخ محمود واحد فرا گرفت ، و براي ادامه تحصيلات ديني و بهره گيري از اساتيد بلند مرتبه در علوم بلند پايه در سال 1355 راهي حوزه علميه قم شد و دوره سطح را خدمت اساتيد گرانقدر ، آيات : فاضل هرندي ، ستوده ، سيد علي محقق داماد و سيد حسن طاهري خرم آبادي فرا گرفت و همراه دروس حوزوي تحصيلات متوسطه را به انجام رسانيد و موفق به اخذ ديپلم گرديد . پس از گذراندن سطح عالي علوم حوزوي شروع به فراگيري خارج فقه و اصول نمود و فلسفه ، اخلاق ، عرفان (كتاب هاي منظومه ، منطق و حكمت ، اسفار ، فصوص الحكم و مصباح الانس ، علم هيئت) را از محضر حضرات آيات : مرحوم ايزدي ، انصاري شيرازي ، گرامي ، جوادي آملي ، محمدي گيلاني و حسن زاده آملي به طور كامل در ساليان متمادي فرا گرفت و علم رجال و درايه را خدمت اساتيد بزرگوار ، آيات : آقا موسي شبيري زنجاني ، جعفر سبحاني، و تجليل تبريزي كسب فيض نمود و تفسيرقرآن كريم را خوشه چين خرمن پرفيض مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي ، و حضرات آيات : خزعلي ، مشكيني و جوادي آملي بود .

خارج فقه و اصول را مدت قريب 25 سال خدمت حضرات آيات عظام : گلپايگاني ، حاج شيخ جواد تبريزي ، حاج شيخ حسينعلي

منتظري ، حاج شيخ محمد فاضل لنكراني ، وحيد خراساني و مكارم شيرازي بود و سرانجام به ياري خداوند منان و عنايات خاصه امام زمان (عج) با تلاش و كوشش پيگير و جديت تمام به درجه اجتهاد نايل آمد . مبارزات و فعاليت هاي سياسي : ايشان در دوران جواني علاقمند به مسايل سياسي و اجتماعي و مبارزاتي بود . در مسايل ديني و سياسي از حضرت امام خميني (ره) تقليد مي كرد و با هدايت و ارشاد و الگوگيري از علماي بزرگ و مبارز در دوران رژيم ستم شاهي از مبارزان و مخالفان سرسخت نظام شاهنشاهي بود و در اين رابطه با يورش ماموران ساواك به حوزه ها چندين بار تحت تعقيب و به زندان افتاد و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران با الهام گيري از علماي بزرگ و مبارز كه در داخل و خارج از كشور فعاليت داشتند و در زندان و تبعيد به سر مي بردند به نشر و تكثير رساله هاي عمليه حضرت امام خميني (ره) و اعلاميه هاي افشاگرانه و روشني بخش مي پرداخت . هم زمان با تحصيل در حوزه علميه قم ، شب و روز در فرصت هاي مناسب سعي مي كرد با هدايت حجه الاسلام حاج شيخ محمود واحد اعلاميه هاي حضرت امام را كه از نجف اشرف صادر و به ايران مي رسيد به درب منازل علما و مدرسان قم برساند و مخفيانه داخل خانه ها آنها بياندازد .

در شهرستان هاي مختلف كشور به خصوص مناطق محروم به تشكيل كلاس هاي روشنگرانه و آگاهي بخش براي نوجوانان و جوانان عزيز ميپرداخت و با عشق و

علاقه و ايماني كه به تبليغ و ارشاد داشت در مناطق دزفول و شهر كرد و اصفهان به تبليغ و ارشاد جوانان مي پرداخت . طلاب زيادي با راهنمايي ايشان از شهرستان دزفول و شهركهاي اطراف به حوزه علميه قم آمدند و بعدا تعدادي از آنها به شهادت رسيدند و تعدادي هم اكنون بحمد الله از فضلاي آن محل شده اند و در حوزه علميه قم به تدريس و تحقيق مشغولند .

نامبرده با عشق و ايماني كه به تبليغ و ارشاد داشت جوانان زيادي را با مباني و احكام اسلامي و قرآن و مقدمات انقلاب و افكار عالي علماي بزرگ و راستين آشنا نمود . بارها از طرف ماموران ساواك و چماقداران رژيم ستم شاهي در هجوم به مساجد شهرستان هاي محروم مثل شهرستان بن شهر كرد ، به علت جلوگيري از سخنراني هاي آتشين و افشاگرانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و شبانه از آن محل در شب تاسوعا با لباس مبدل فراري داده شد . اما استاد در اين راستا به خاطر اعتقاد و ايماني كه به برپايي نظام عادلانه الهي و استقرار آزادي قلم و بيان و انديشه در چارچوب حكومت اسلامي داشت از هيچ تلاش و كوششي فروگذار نكرد ، و با استقلال و اراده قوي شب و روز در كنار تحصيل و تدريس در حوزه و دانشگاه ، مراكز علمي ، محافل و مساجد و مراكز تبليغي به مبارزه خود عليه رژيم طاغوت ادامه داد تا بحمد الله انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد . با شروع جنگ تحميلي در جبهه هاي مختلف غرب و جنوب چند نوبت به ياري

رزمندگان عزيز- كه بسياري از آنان هم اكنون متنعم به نعم الهي در بهشت برين اند شتافت و انجام وظيفه نمود . بعد از پيروزي انقلاب نيز در سنگر قضاوت و تدريس و تحقيقات و ارشاد و تبليغ قرار گرفت .

تدريس : سابقه تدريس و شاگرد پروي استاد از اوايل دوران طلبگي شروع شد و هر چه ر ا فرا گرفت تدريس نمود و زماني كه رژيم پهلوي درب حوزه علميه نجف آباد را بست در مساجد اطراف شهر به تحصيل و تدريس مشغول بود و شاگردان زيادي را در دوره ادبيات ، فلسفه ، اخلاق و تفسير تا سطح عالي فقه و اصول تربيت نمود و نزديك به 30 سال است در حوزه علميه قم و بعضي حوزه هاي شهرستان ها و مراكز علمي و دانشگاهي اشتغال به تدريس در علوم مختلف داشته و دارند . ايشان چندين مرتبه رسائل و مكاسب و فلسفه و كفايه را تدريس نموده است و الان 9 سال است مشغول تدريس خارج اصول و مكاسب مرحوم شيخ و فلسفه هستند . همچنين نزديك 16 سال است در مركز امتحانات شفاهي از اعضاء هيئت ممتحنه مي باشند .

خزعلي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم خزعلي

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1304/1/1

آية الله ابوالقاسم خزعلي ، در سال 1304 هجري شمسي در بروجرد، از توابع استان لرستان چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم غلامرضا، به شغل ندافي روزگار مي گذراند و بسيار شيفته خاندان پيامبر (ص ) بود؛ به گونه اي كه شبها فرزند خود را به روضه هاي مخفي و منبرهاي استادان با سواد آن روزگار مي برد تا بذر

عشق و محبت به قرآن و اهل بيت : در دل و جان فرزندش شكوفه بزند. اوضاع اقتصادي خانوادة آية الله خزعلي نابسامان بود تا آنجا كه مادرش ، مرحوم ربابه ، مجبور بود محصولات غذايي خانگي ، از قبيل ترشي تهيه كند و آن را بفروشد تا كمكي براي مخارج خانواده باشد. آقاي خزعلي ده ساله بود كه به همراه خانواده و برخي از بستگان به مشهد مقدس مهاجرت كرد و در آنجا روزگار گذرانيد. دوران تحصيل آية الله خزعلي ، در 6 يا 7 سالگي به مكتب خانة محلة «سرسوزني » در بروجرد رفت . معلّم او فردي بود به نام «سيد جعفر شيرازي » كه در مسجد محلّه درس مي گفت . با هجرت به مشهد به دبستان رفت و پس از قبولي در امتحان ، در كلاس چهارم ابتدايي مشغول به تحصيل شد و همواره از شاگردان نمونة كلاس بود. پس از پايان رساندن كلاس ششم ابتدايي ، به دبيرستان رفت . در آن زمان در مدارس ، زبان فرانسوي تدريس مي شد؛ وي نيز به فراگيري زبان فرانسه مشغول بود كه بعدها آن را رها كرد. در سن 17 سالگي _ هم زمان با سقوط حكومت رضاشاه و اشغال ايران از سوي متفقين _ به كار نوشتن دخل و خرج مغازه اي و توزيع جنسها بين كسبه سرگرم بود تا از اين راه ، به امرار معاش خانواده كمك كند كه ناگهان ، بارقه هاي اشتياق به علوم حوزوي و تحصيل حوزة علمية مشهد دل و جانش را شعله ور ساخت ؛ به گونه اي كه كار و كسب را وانهاد، به تحصيل علوم ديني روي آورد. مقدمات را در حوزه مشهد فرا گرفت و براي تحصيل سطوح به سراغ

استادان ممتاز آن ديار رفت . دو سال قبل از ازدواج راهي قم شد تا از محضر بزرگان آن شهر مقدس نيز بهره گيرد و براي نخستين بار در درس خارج فقه آية الله بروجردي (ره ) و خارج اصول امام خميني (ره ) حاضر شد كه اين مسأله تا سالها ادامه داشت . همچنين وي در زمينة فلسفه و تفسير نيز از استادان بسياري در حوزه علميه قم بهره برد. استادان و دوستان آية الله خزعلي در طول دوران تحصيل خود از محضر استادان ممتاز و وارستة بسياري بهره برده است . نخستين استاد وي ، مرحوم سيد جعفر شيرازي بود كه در مكتب خانه به ايشان قرآن و مسائل مذهبي را آموخت . وي از اينكه نخستين استادش يكي از فرزندان پاك حضرت زهرا 3 بوده اظهار خرسندي مي كند و آن را به فال نيك مي گيرد. با شروع به تحصيل در حوزة مشهد، صرف و نحو را نزد شيخ علي اكبر دامغاني فرا گرفت و كتاب مغني اللبيب را نزد محقق قوچاني خواند. معالم و لمعه و قوانين را نزد سيد احمد يزدي آموخت . رسائل ، مكاسب و كفايه را نزد مرحوم شيخ هاشم قزويني و بخشي از كفايه را نزد شيخ مجتبي قزويني فراگرفت . اين دو، از استادان ممتاز حوزه علميه مشهد در علم و عمل بودند كه آثار علمي و معنوي ايشان ، هنوز در ميان شاگردانشان و در رشد و تعالي حوزه علميه مشهد باقي است . آية الله خزعلي در قم ، در درس خارج فقه آية الله بروجردي (ره ) و درس خارج فقه حضرت امام خميني (ره ) شركت كرد. وي همچنين مدتي در درس آية الله بهجت حاضر شد و

از محضر اين مرد بزرگ نيز كسب فيض كرد. در بخش فلسفه ، اشارات را نزد مرحوم حاج شيخ جواد خندق آبادي تهراني خواند و در درس منظومه و اسفار علامه طباطبايي حاضر شد. آية الله خزعلي در دوران تحصيل و مبارزه با طلاب و فضلاي بسياري همراه بود كه از ميان آنان مي توان به شهيد آية الله مطهري ، شهيد آية الله بهشتي و آية الله رباني شيرازي اشاره كرد.فعاليتهاي علمي و فرهنگي آية الله خزعلي در سالهاي تحصيل و مبارزه خدمات فرهنگي و علمي شاياني به جامعه اسلامي ارزاني داشته است . مهم ترين خدمت فرهنگي ايشان در دورة طاغوت ، تنوير افكار عمومي و آگاه كردن جوانان مستعدّ و انقلابي از خطرهاي موجود، همچون جريانهاي التقاطي و تز اسلام منهاي روحانيت و مبارزه با جريان روشنفكري غير متعهّد بود. وي در سخنرانيهاي خود همواره بر اسلام ناب و اصيل پاي مي فشرد و جوانان را به اُنس با علما روحانيّت شيعه و پرهيز از فراگيري اسلام از دست ديگران دعوت مي كرد. در زمينة فعاليتهاي علمي ، تنها اثري كه از وي به چاپ رسيده ، تفسير سورة فاتحة الكتاب است . همچنين او بر شعرهاي عينيّه ابن ابي الحديد دربارة اميرمؤمنان 7 شرحي نگاشته است و در زمينه هاي قرآني نيز تلاشهايي انجام داده است . بيشتر مطالعات و فعاليتهاي ايشان دربارة قرآن و نهج البلاغه است . بخش زيادي از زندگي آية الله خزعلي به مبارزه با رژيم طاغوت مصروف شده است . او در فاجعه مسجد گوهرشاد در مشهد، نوجواني ده ساله بود كه فرداي حادثه ، با پدرش در محل حاضر شده بود و خود مي گويد فجايع رژيم پهلوي چنان بود كه بر من

تأثير گذاشت و آن شب ، تب كردم ! از آغازين حركتهاي ايشان در مبارزه بر ضد رژيم شاه ، تبليغ در رفسنجان و افشاي ماهيت شاه بر سر منبر بود كه به دست گيري ايشان و تبعيد به گناباد انجاميد. در ماجراي انجمنهاي ايالتي و ولايتي ، آية الله خزعلي همواره در كنار امام (ره ) بود و از جمله ، حامل پيام ايشان براي علماي نجف آباد شد. همچنين وي در هيجدهم فروردين ماه 1343 به ديدار امام رفت . امام (ره ) به تازگي آزاد شده بود و روزنامه اطلاعات در آن زمان مطلبي نوشته بود مبني بر اينكه امام با دستگاه شاه كنار آمده و آزاد شد. اين مطلب باعث تأثر امام شده بود در جلسه اي كه چند روز بعد در فيضيه تشكيل شده بود، آية الله خزعلي به دستور امام بر سر منبر رفت و ماهيّت كذب مطلب روزنامه اطلاعات را افشا كرد. اين سخنراني ، در آن روزگار، به دليل حماسي و مستحكم بودن ، مشهور شد. آية الله خزعلي در طول دوران رژيم شاه ، يك بار در زندان قزل قلعه زنداني شد و سه بار تبعيد شد. تبعيد نخست ايشان به گناوه و دامغان بود كه سه سال به طول انجاميد. تبعيد دوم به زابل بود و در تبعيد سوم پنهان شد و روي نشان نداد. در اين زمان بود كه حضرت آيت الله خامنه اي در مخفيگاه به ديدار ايشان رفته و با هم از نزديك آشنا شدند. آية الله خزعلي در گزارشهاي ساواك ، روحاني افراطي ، اخلال گر طرفدار خميني ناميده شده بود. در تبعيد سوم وي پنهان شده بود تا ساواك نتواند او را دستگير كند. در اين

هنگام خبر شهادت فرزندش در قم به دست او مي رسد. آية الله خزعلي در تشييع جنازة فرزندش شركت مي كند. او هرگز در تشييع فرزندش ، اشك نريخت و خدا را در آن مصيبت سپاس مي گفت . امضاي آية الله خزعلي در بسياري از بيانيه ها در مرجعيت امام (ره ) و لزوم مبارزه با رژيم شاه به چشم مي خورد. همچنين وي در دوره طاغوت ، همكاري نزديكي با جامعة مدرسين حوزة علميه قم و اعضاي آن داشته است و در مبارزات آن مركز با رژيم شاه به طور جدي شركت مي كرده است . از ديگر فعاليتهاي او در پيش از انقلاب اسلامي ، حمل پيامهاي امام (ره ) به آية الله سيد كاظم شريعتمداري و همچنين دريافت پاسخ آية الله شريعتمداري به امام (ره ) بوده است . حضرت آية الله خزعلي پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز فعاليتهاي گسترده اي براي پيشبرد انقلاب انجام داده است . وي در اين سالها، همواره يار صديق امام خميني (ره ) و رهبر معظم انقلاب اسلامي ، حضرت آية الله خامنه اي بوده و همواره مردم را به پيروي از ولايت مطلقة فقيه ، و شناخت هوشمندانة توطئه هاي دشمن و نيز مبارزه با خط نفاق تشويق مي كرده است . آية الله در طول دوران جنگ تحميلي بارها در جبهه ها حضور يافت و همواره ماية دلگرمي رزمندگان اسلام بوده است .

خسروان، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد حسين خسروان در سال 1318 در سبزوار بدنيا آمد.از آنجايي كه براي ورود به مدرسه سنش به حد نساب نمي رسيد پدرش سن او را چند سال بزرگتر يعني 1313 گرفته بود.او پس از اخذ ديپلم تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه فردوسي مشهد شروع كرد و موفق به اخذ مدارك به ترتيب

كارشناسي،كارشناسي ارشد و دكتراي رشته زبان و ادبيات فارسي شد.ايشان تا كنون حدود نيم قرن است كه در آموزش و پرورش (تربيت معلم ) ودانشگاهها به تدريس مشغول است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر و مادر محمد حسين خسروان دار فاني را وداع گفتند. وي جمعا چهار برادر و سه خواهر به نامهاي علي رضا،علي اكبر،محمد حسين و محمد حسن و فاطمه زهرا،فاطمه صغري ،فرخ هستند.

خاطرات كودكي : محمد حسين خسروان كودكي را در سبزوار گذراند او به خواندن قران و مطالعه برخي كتابهاي موجود ،مانند گلستان ،عاق والدين و غيره مي پرداخت.دكتر خسروان به همراه برادران و خواهران خود در منزل به بازيهاي كودكانه مشغول بودند كه وي از اين دوران خاطرات خوبي را بياد دارد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد حسين خسروان در خانواده اي مذهبي كه به ائمه اطهار دلبسته بودند بدنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد حسين خسروان از سن چهار سالگي به مكتب رفته و قرآن و آموزه هاي ديني و همچين چندين كتاب از جمله عاق والدين،گلستان و غيره را خوانده است.او دوران ابتدايي و متوسطه را را در سبزوار طي كرد.ايشان پس از اخذ ديپلم در آموزش و پرورش سبزوار به امر تدريس مشغول شد.دكتر خسروان كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتراي رشته زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه فردوسي مشهد گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمد حسين خسروان از دوران تحصيل چنين خاطره اي را بياد دارد: دوران متوسطه دوران عجيبي بود.عده اي با چاقو و پنجه بوكس به كلاس مي آمدند.مي بايست موي سر كوتاه باشد،سال

آخري ها زير بار نمي رفتند.بياد دارم كه آخرين جلسه امتحان بود كه رئيس فرهنگ يك سلماني آورده بود،كه در هنگام نوشتن ورقه ،سر ما را به صورت چهار راه در آوردند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : تمام فعاليت هاي محمد حسين سروان در راستاي تحصيل و ورزش بوده است.

همسر و فرزندان : دكتر محمد سين خسروان متاهل است.وي درباره همسرش چنين متذكر ميشود:همسر من خردمند و خانه دار است. تام هم و غمش اين بوده و هست كه مايه آرامش باشد ،به بهداشت و غذا اهميت زيادي قائل است. ايشان داراي دو پسر و دو دختر دارد كه همگي آنها دارا تحصيلات دانشگاهي مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد حسين خسروان حدود نيم قرن است كه در كسوت معلمي و استادي به تدريس مي پردازد. او تا كنون بيش از 200 رساله كارشناسي ارشد و دكتراي را راهنمايي كرده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد حسين خسروان در كنار تدريس به تحقيق و مطالعه در زمينه هاي ادبي و غيره مي پردازد.

همفكران فرد : دكتر خسروان خود را با همكاران دانشگاهي خود همفكر مي داند.

چگونگي عرضه آثار : محمد حسين خسروان بيش از 30 جلد كتاب و مقاله متشر كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسانه خير و شر

ويژگي اثر : تاليف

2 اوج و انحطاط سبك هندي

ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدحسين خسروان ناشر: سخن گستر - 1383.اين كتاب چكيده رساله دكتري دكتر خسروان است

3 تو نيكي مي كني و در دجله انداز

ويژگي اثر : تاليف

4 خزان و بهار

ويژگي اثر : اين اثر مثنوي گرانقدر را نيز با تهيه چند نسخه خطي به بازار عرضه شد.مطالب و حكايت بسيار نغز و ارزنده دارد.نثر شيوا و روان است.

5 داستانهاي باستان

ويژگي اثر : تاليف

6 گلشن توحيد

ويژگي اثر : نسخه خطي بود كه بر اثر تلاش فراون چند نسخه خطي از كتابخانه هاي اينجا و آنجا فراهم آورده و به زيور چاپ آراسته شده.منظوم است بيتي از مثنوي مولوي است. و شاهدي "دده" در پنج بيت آن را شرح كرده است.

7 مضمار دانش

ويژگي اثر : تاليف

خسروپناه، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين خسروپناه

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

عبدالحسين خسروپناه دزفولى در سال 1345 در شهرستان دزفول ديده به جهان گشود وى در كنار دروس متوسطه (رشته تجربى) از سال 1362 تحصيلات حوزوى خود را آغاز كرد و در سال 1368 در مقطع سطح سوم فارغ التحصيل شد دروس حوزوى، را در مقطع سطح سوم از محضر اساتيد مجرب در حوزه علميه دزفول از جمله آيات مكرم آقاى قاضى دزفولى، تدين نژاد، مدرسيان، سبط شيخ انصارى بهره برد، از ويژگيهاى حوزه علميه دزفول اين بود كه علاوه بر دروس رسمى حوزه علميه به تدريس كتب ديگر ادبى و فقهى و اصولى از جمله شرايع الاسلام، حلقات شهيد صدر، قوانين و شرح مطول پرداخته مي شد وى در سال 1368 دروس خارج فقه و اصول را درحوزه

علميه قم آغاز كرد و از محضر اساتيدى چون حضرات آيات عظام وحيد خراسانى، فاضل لنكرانى در حوزة علميه قم حدود 12 سال بهره برد. وى در كنار دروس خارج به دروس تخصصى كلام اسلامى نيز اشتغال داشت و در سال 1374 در مقطع دكتراى كلام اسلامى با رتبه اول از مؤسسه امام صادق عليه السلام فارغ التحصيل شد و پايان نامه خود را با عنوان انتظارات بشر از دين به اتمام رساند تحصيل فلسفه و تفسير از ديگر ويژگيهاى تحصيلى وى است كه از سال 1364 تاكنون ادامه داشته و از محضر اساتيدى چون آيت الله تدين نژاد ، آيت الله حسن زاده آملى، آيت الله جوادى آملى، آيت الله مصباح يزدى، آيت الله سبحانى و آيت الله انصارى شيرازى استفاده هاى فراوان برده است. وى از سال1361 تا 1367 در كنار تحصيلات حوزوى و كلاسيك در سالهاى دفاع مقدس به فعاليتهاى نظامى پرداخت و در عملياتهاى مختلف به عنوان ديده بان و... شركت جست ، از ديگر فعاليتهاى ايشان مى توان برگزارى جلسات قران در مساجد دزفول براى جوانان و نوجوانان را نام برد ايشان ازسال 1370 در كنار تحصيل به فعاليت پژوهشى اشتغال ورزيد و فعاليت هاى فردى و جمعى را دنبال كرد از سال 1372 تا 1376 مديريت پژوهشى اصطلاح نامه فلسفه مركز مطالعات تحقيقات دفتر تبليغات حوزه علميه و از سال 1376 تا 1378 مديريت اداره پژوهشى نهاد مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها و از سال 1377 تا 1382 مديريت اصطلاح نامه عرفان دايرة المعارف علوم عقلى و از سال 1379 مديريت گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى و از سال 1379

جانشين مركز مطالعات و پژوهشهاى حوزه علميه قم را به عهده داشت، وى از سال 1362 در كنار تحصيل به تدريس دروس حوزه اشتغال داشته و تا كنون در مدارس علميه دزفول و قم و مؤسسه امام صادق و مؤسسه امام خمينى جامعة الزهراء به تدريس ادبيات، فقه ، اصول ، فلسفه و كلام مشغول بوده و هست و نيز از سال 1365 در دانشگاه تربيت معلم دزفول و دانشگاههاى شهيد چمران اهواز، شهيد بهشتى تهران، علامه طباطبايى، تربيت مدرس، دانشگاه علوم اسلامى رضوى مشهد و دانشگاه مذاهب به تدريس دروس فلسفى و كلامى اشتغال داشته و از سال 1371 در كنگره ها و همايش هاى علمى داخلى وخارجى شركت جسته و مقالات داراى امتياز خود را قرائت كرده است

خسروشاهي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن العلامه الورع آيه الله حاج سيد مرتضى خسروشاهى از علماء اعلام معاصر تبريز است.

وى در بيست و دوم ربيع الثانى 1330 ق در تبريز متولد شده و در مهد علم و شرف تربيت يافته و سطوح را در تبريز نزد والد خود و مرحوم آيه الله انگجى به پايان رسانيده و براى تكميل مبانى علمى به قم مهاجرت نموده و در درس مرحوم آيه الله حايرى يزدى و آيه الله حجت و بالاخص مرحوم آيه الله حاج سيد محمد تقى خونسارى حاضر شده تا به مدارج علم و كمال ارتقا يافته و ضمنا سالها در حوزه علميه تدريس فقه و اصول و كلام اخلاق نموده تا بعد از فوت مرحوم والدش به تبريز مراجعت و تا هم اكنون به اقامه جماعت در مسجد والدش و به تدريس فقه و اصول در حوزه

تبريز اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

خسروشاهي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى بن العالم الجليل السيد احمد بن العلم العلام و الحجه الاسلام محمد بن العلامه السيد على ابن آيه الله السيد ابوالحسن خسروشاهى از علماء اعلام و مجتهدين عظام آذربايجان و تبريز بوده اند، معظم له در تاريخ 14 شوال 1299 قمرى در نجف الاشرف متولد شده و سپس باتفاق والد ماجدش به تبريز آمده و مشغول تحصيل گرديده و مقدمات و قسمتى از فقه و اصول را در تبريز فراگرفته و در سن بيست سالگى براى ادامه تحصيلات عزيمت به نجف نموده و پس از تكميل تحصيل و نيل به مقام عالى اجتهاد دوباره به تبريز برگشته و دهها سال مشغول انجام وظائف علمى و معنوى از قبيل تدريس طلاب و وعظ و ارشاد در مسجد خود و امر به معروف و نهى از منكر شدند.

در سال 1313 شمسى آن جناب به اتفاق جمعى ديگر از علماء تبريز به علت مخالفت با بعضى از بدعتها به سمنان تبعيد و زندانى شده و بعد از چندى آزاد و به همراهى جمعى از علماء كه با وى بودند به مشهد مقدس مشرف و عده اى از آنها اقامت و معظم له پس از چندين ماه اقامت بنابر تقاضا و اصرار مردم آذربايجان به تبريز مراجعت نموده و در مسجد بزرگ خود به مبارزه با دشمنان اسلام پرداخته مخصوصا در زمان فتنه پيشه ورى ها بدون ترس و واهمه با خطابه هاى آتشين خود وظيفه خود را در برابر خائنان و دشمنان بدين مقدس انجام دادند و اين مبارزات ايشان تا اندازه اى توده اى ها را عصبانى و ناراحت نمود كه تصميم قتل ايشان

را گرفتند كه در روز (عيد خون) كه بنا داشتند عده اى از علماء و رجال آذربايجان را بكشند ايشان را هم بقتل آورند كه شب معهود بلطف پروردگار پيشه ورى و يارانش فرار و آن فرقه مضمحل گرديده و آقايان مذكور از خطر آزاد شدند.

سيد مرتضى متولد 1299 ق بن العالم الجليل حاج سيد احمد آقا از علماء طراز اول و فقهاء طبقه اولاى تبريز عالمى تقى نقى و فاضل و فقيهى بارع و جامع و در امر بمعروف و نهى از منكر متصلب و در حفظ قوانين دينيه و نواميس شرعيه و حرمات الهيه متعصب و خشن بوده اند، آن جناب در ششم ماه رجب 1372 ق بدرود حيات گفت و از خود آثار چندى از تأليفات و پسران دانشمندى بجاى گذارد.

تأليفات آن جناب

1- فوائد الافهام فى شرح قواعد الاحكام كه جلد طهارتش تمام شد.

2- نثارات الكواكب على خيارات المكاسب.

3- اهداء الحقير معنى حديث الغدير كه به طبع رسيده است و چندين رساله ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

خسروي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد خسروى همدانى فرزند مرحوم على حسين از فضلاء مبلغين و دانشمندان بنام حوزه علميه قم مى باشند كه به زيور علم و دانش و ولايت و بينش آراسته و موصوفند.

ايشان در سال 1341 قمرى در سايان در جزين همدان متولد شده و در محل خود پس از خواندن دروس فارسى اشتغال به علوم عربيت نموده و بعد عزيمت به همدان كرده و در حوزه همدان مدت 18 سال از اساتيد و آيات عظام شهرستان استفاده نموده و در چهلمين روز درگذشت آيت اللَّه العظمى بروجردى اعلى اللَّه مقفامه به قم آمده و با تشويق و تاكيد بعضى

از آيات گذشته رضوان اللَّه تعالى عليه وآيت اللَّه العظمى گلپايگانى مدظله و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ راضى نجفى تبريزى استفاده نموده و از راه منبر و تبليغ احكام اسلام و معارف فقه اهل بيت عليهم السلام خدمات بسيارى در قم و يزد و همدان و ساير نقاط نموده و مى نمايد.

نگارنده گويد: جناب حاج آقاى خسروى واعظى متعظ و خطيبى بليغ و اديبى اريب و عالمى عامل و اهل ولايت و اخلاص به خاندان رسالت است منبرى آموزنده و سازنده دارد كه مستمعين و شنوندگان را تحت تاثير حال و قال خود قرار مى دهد خود مى گريد و ديگران را مى گرياند يا در منزل آيات عظام قم و مجالس و محافل مذهبى ايام محرم و صفر و فاطميه و زينبيه و ماه رمضان كه ماه عبادت و دعا و تبليغ است با سخنان دلنشين خود همه را مجذوب مى نمايد مخصوص در موقع خواندن مصائب اهل البيت عليهم السلام.

چند سالى در ايام شهادت صديقه صغراء نايبه الزهراء زينب كبرى عليهاالسلام در منزل بنده سخنرانى نموده و عموم مردم خصوص دانشمندان حاضر را مستفيض مى فرمودند.

تأليفاتى درباره چهارده معصوم عليهم السلام دارد كه مى فرمودند به هيچ از نوشته آثارم دلبستگى ندارم چون عمل خالص كساد است مگر اسامى شهداء كربلا روحى لهم الفداء كه در مدتى كه اشتغال به تشويق مؤمنين براى تكميل كاشيكارى مسجد اعظم داشتم به خواهش حقير از آيت اللَّه زاده بروجردى حشره اللَّه مع اجداده سلام اللَّه عليهم اجمعين دستور فرمودند در ديوار مسجد به يادگار ماند كه در قم سابقه نداشته كه اميد دارم قبل از رسيدن اجلم به فريادم برسند.

آقاى خسروى داراى فرزندانى مى باشند كه يكى از آنها به نام آقا شيخ على

خسروى از طلاب و محصلين حوزه علميه اند و دو نفر ديگر آنان به نام آقا شيخ مرتضى خسروى شهيد جنگ تحميلى و ديگر به نام آقا شيخ مهدى خسروى شهيد و مفقود الجسد از قربانيان حوزه علميه اند جزاه اللَّه اجر الصابرين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خطاط، نسرين دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر نسرين دخت خطاط ،مترجم و محقق زبان فرانسه ،در سال 1323 در تهران بدنيا آمد. وي پس از طي دورهاي ابتدايي و متوسطه ، در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبيات فرانسه ادامه تحصيل داد. او در سال 1347 درجه كارشناسي اش را از همين دانشگاه دريافت كرد و در فاصله سالهاي 1352 تا 1354 در دانشگاه سوربن پاريس در رشته زبان و ادبيات فرانسه، در مقطع فوق ليسانس (كارشناسي ارشد) ادامه تحصيل داد و در سال 1362 تحصيل در مقطع دكترا را در همان دانشگاه در رشته زبان و ادبيات فارسي آغاز كرد و درسال 1366 از دانشگاه سوربن فرانسه دكتراي زبان و ادبيات فارسي اش را دريافت كرد.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه زبان و ادبيات فرانسه, دانشكده ادبيات و علوم انساني شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فرانسهوالدين و انساب : نسرين دخت خطاط فرزند عزت الله خطاط است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : نسرين دخت خياط دوران متوسطه اش را در دبيرستان آزرم تهران در رشته طبيعي و در فاصله سالهاي 1336 تا 1342 سپري كرده و سپس در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبيات فرانسه ادامه تحصيل داد. او در سال 1347 درجه كارشناسي اش را از همين دانشگاه دريافت كرد

و در فاصله سالهاي 1352 تا 1354 در دانشگاه سوربن پاريس در رشته زبان و ادبيات فرانسه، در مقطع فوق ليسانس (كارشناسي ارشد) ادامه تحصيل داد و در سال 1362 تحصيل در مقطع دكترا را در همان دانشگاه در رشته زبان و ادبيات فارسي آغاز كرد و درسال 1366 از دانشگاه سوربن فرانسه دكتراي زبان و ادبيات فارسي اش را دريافت كرد. موضوع پايان نامه او، بررسي يكي از رمان هاي گوستاو فلوبر نويسنده مشهور قرن 19 فرانسه است كه در ايران او را بيشتر به واسطه كتاب «مادام بوآري» مي شناسندهم دوره اي ها و همكاران : نام نسرين دخت خطاط همچنين نام مهوش قديمي، همكار و يار قديمي اش را به ياد مي اندازد. اين دو توانسته اند با همكاري و همياري يكديگر آثار بسيارخوب و وزيني را در عرصه ادبيات پژوهش تدوين و ترجمه نمايند كه «تاريخ ادبيات فرانسه» (جلد پنجم: قرن بيستم) پيدايش رمان فارسي نوشته كريستف بالايي از آن جمله استمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريتي نسرين دخت خطاط به قرار زير است: استاد و مدير گروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه شهيد بهشتي نائب رييس انجمن ايراني زبان و ادبيات فرانسه سردبير نشريه PLUME (قلم) عضو هيات تحريريه مجله پژوهشي دانشكده زبانهاي خارجي دانشگاه تهران عضو كميته تخصصي سمت فعاليتهاي آموزشي : نسرين دخت خطاط» از سال 1354 در دانشگاه شهيد بهشتي يا همان دانشگاه ملي به تدريس واحدهاي درسي رشته زبان و ادبيات فرانسه و درس هاي ذيل پرداخت: - تاريخ ادبيات، - نقد ادبي ، - امثال و تعبيرات، - مكالمه متون نظم

و نثر، و نويسندگان بزرگ معاصر پرداخته است كه اين همكاري همچنان ادامه دارد و بسياري از شاگردان او حالا از مترجمان و محققان به نام هستند. او هم اكنون با سمت استاديار در دانشگاه شهيد بهشتي مشغول تدريس است و در نهمين كنگره جهاني استادان زبان فرانسه در كشور ژاپن كه در سال 1375 برگزار شد، با ارائه مقاله اي در باره اين زبان شركت داشت و عضو هيأت برگزاركننده اين كنفرانس بود. معروفترين مقالاتي كه تاكنون از او به چاپ رسيده اند عبارتند از: - آموزش ادبيات فرانسه، تأليف لقمان، 1371 - تأليف روش سمعي و بصري، تأليف لقمان ، 1371 - روش آموزشي متون ادبي ، رشد ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد كه در در مقاطع دكتري و كارشناسي ارشد (تاريخ ادبيات، نقد ادبي، تحليلي ادبي، ترجمه ادبي) به تدريس مي پردازد. وي همچنين استاد راهنما در پروژه هاي مقاطع دكتري و كارشناسي ارشد(ادبيات فرانسه و تطبيقي در زمينه نقد مضموني ، تخيل و زبانشناسي) مي باشد. آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي زبان و ادبيات فرانسه و تطبيقي: تاريخ ادبيات، نقد ادبي، تحليلي ادبي، ترجمه ادبي جوائز و نشانها : - مؤلف برجسته و نمونه سال 1371 منتخب از سوي دانشگاه الزهرا - تقدير از طرف دانشگاه شهيد بهشتي بخاطر كتاب نقد ادبي در سال 1374چگونگي عرضه آثار : تعداد مقالات منتشر شده در مجلات و ژورنالهاي علمي : بيش از 21 مقاله نسرين دخت خطاط» تاكنون كتابهاي متعددي را نيز در زمينه ادبيات و ادبيات پژوهشي

منتشر نموده كه معروفترين آنهاعبارتند از: «فرانسه نيمه تخصصي جلد يك و دو ( با همكاري ) اين دو كتاب را مركز نشر دانشگاهي در سالهاي 1363 منتشر كرد كه در سال 1376 مجدداً چاپ شد. از ديگر كتابهاي او مي توان به كتاب «امثال و تعبيرات» اشاره كرد كه با همكاري ديگر نويسندگان توسط مركز نشر دانشگاهي در سال 1365 چاپ شد و درسال 1376 مجدداً چاپ گرديد. نقد ادبي ، آموزش سمعي و بصري، ترجمه تاريخ ادبيات قرن بيستم ، پيدايش رمان معاصر از ديگر كتابهاي مشهور اوست. از ديگر كتابهاي مهمي كه درچندساله اخير در عرصه ادبيات پژوهشي منتشر شده است و نسرين دخت خطاط نقشي كليدي در پديدآمدن آن ايفا نموده كتاب و يا به عبارت بهتر فرهنگ توصيفي نقد ادبي است كه فرانسه به فارسي است و نسرين دخت خطاط آن را به همراه ژاله كهنمويي پور گردآوري كرده است و كتاب را مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران در قطع وزيري به چاپ رسانده و روانه بازار كرده استآثار : nbsp1 آموزش زبان فرانسه به روش سمعي و بصري ويژگي اثر : مركز نشر دانشگاهي 2 امثال و تعبيرات، ترجمه تاريخ ادبيات قرن بيستم (ترجمه) ، پيدايش رمان فارسي (ترجمه) ويژگي اثر : مركز نشر دانشگاهي، چاپ هفتم -كتاب «پيدايش رمان» فارسي ازجمله كتاب هاي اثرگذار در سالهاي اخير در عرصه ادبيات پژوهشي است. كتابي كه در سه بخش تدوين شده است و اين بخش ها عبارتند از: «پيدايش رمان فارسي»، «رمان در

اواخر قرن نوزدهم» و «رمان در قرن بيستم» در اين كتاب كريستف بالايي تلاش مي كند تا با مطالعه اي تطبيقي ادبيات فارسي را با ادبيات ترك، عرب و ادبيات پنجاب مقايسه نموده وجوه مشترك آنها را بررسي كند. او نحوه پيدايش رمان هاي تاريخي را ملهم از رمان هاي اروپايي مي داند و بحران هاي سياسي، اجتماعي و روشنفكري ادبيات نوين ايراني را از ابتداي قرن نوزدهم ميلادي ارزيابي مي كند. او در بخشي از كتاب مي نويسد: «خسروي حقيقتاً تحت تأثير آثار الكساندر دوما _ كنت دو مونت كريستو و سه تفنگدار، كه به فارسي ترجمه شده بودند قرار دارد... جالب آن است كه بسياري از مشروطه طلبان اين دوره همچون نويسنده [خسروي] فوق از خاندان مستبد قاجاري، شاهزادگان و اشراف زادگان هستند. او به همين دليل مجبور به اختفا و سپس تبعيد مي شود.»4 پيدايش رمان معاصر ( ترجمه) ، تاريخ ادبيات فرانسه ويژگي اثر : (جلد پنجم: قرن بيستم) نوشته پيربرونل و ايوه بلانژه، وانيل كوتي، فيليپ سليه و ميشل تروفه، از زبان شناسان و محققان برجسته فرانسه است كه نسرين دخت خطاط چنانكه پيش از اين آمد آن را به همراه دكتر مهوش قويمي يار ديرينه و همكار آشناي خود ترجمه كرده است. كتاب مذكور كه كتابي درسي نيز محسوب مي شود توسط سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) در پاييز به چاپ رسيد. كتاب فوق ترجمه پنجمين و آخرين بخش از يك دوره كامل «تاريخ ادبيات فرانسه» اثر پير برونل و همكاران او محسوب مي شود

كه بخش هاي پيشين آن را مترجمان و محققان ديگري ترجمه كرده بودند.6 فرهنگ توصيفي نقد ادبي ويژگي اثر : اين كتاب كه از فرانسه به فارسي است و نسرين دخت خطاط آن را به همراه ژاله كهنمويي پور گردآوري كرده است و كتاب را مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران در قطع وزيري به چاپ رسانده است.7 نقد ادبي ويژگي اثر : سمت، چاپ پنجم8 نقد ادبي ، فرانسه نيمه تخصصي

خطي بحراني، ابوالبحر جعفر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1028 ق)، اديب و شاعر. در قطيف متولد شد، به بحرين رفت و از آنجا به اصفهان سفر كرد و نزد شيخ بهايى تحصيل كرد. ابوالبحر در شيراز درگذشت. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (124/2)، اعيان الشيعه (158/4)، الذريعه (299/9)، ريحانه (143 -142 /2)، لغت نامه (ذيل/ جعفر)، معجم المولفين (146/3).

خطيب

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دمشقى. جلال الدين محمد بن عبدالرحمن شافعى قزوينى خطيب جامع دمشق و دانشمند (ف. 739 ه.ق.) از آثار او تلخيص المفتاح و ايضاح است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

خطيب اسكافي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421/420 ق)، فقيه، اديب و لغوى. در اصفهان متولد شد. وى نزد ابوبكر قفال مروزى فقه آموخت و در اين فن سرآمد و همچنين در نحو و لغت و ادب نيز مشتهر. به گفته سمعانى، ابتدا از اصحاب راى بود و پس از آن اصحاب حديث شد. خطيب از ابوبكر قفال و ابونصر محمودى حديث شنيد و ابومنصور سمعانى از وى روايت مى كرد. از آثارش: «مبادى اللغه العربيه»؛ «نقد الشعر»؛ «لطف التدبير فى سياسه الملوك»؛ «دره التنزيل و غره التاويل فى الايات المتشابهه»؛ «شواهد سيبويه»؛ «غلط كتاب العين»؛ «العزه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102/7)، ريحانه (144 -143 /2)، كشف الظنون (1973 ،1579 ،1555 ،1428 -691)، لغت نامه (ذيل/ خطيب)، معجم الادباء (215 -214 /18)، معجم المولفين (211/10)، الوافى بالوفيات (337/3)، هديه العارفين (64/2).

خطيب تبريزي، ابوزكريا يحيي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(502 -421 ق)، اديب لغوى و شاعر. معروف به خطيب. در تبريز متولد شد و در بغداد ساكن. ابوالعلاء معرى، ابوالقاسم الرقى، ابومنصور جواليقى و ابوبكر احمد بن على، صاحب تاريخ بغداد، از استادان او بودند. در جوانى سفرى به مصر كرد و پس از چندى به بغداد بازگشت و به تدريس و توليت كتابخانه و رياست علوم ادبى نظاميه آن شهر مشغول شد. در بغداد درگذشت. از آثار وى: شرح «حماسه ى» ابى تمام؛ شرح «ديوان» متنبى؛ «شرح سقط الزند»؛ «تهذيب غريب الحديث»؛ «الكافى فى علم العروض و القوافى»؛ «الملخص»؛ «تفسير القرآن و الاعراب».[1]

تبريزى، ابوزكريا يحيى بن على بن محمد شيبانى از بزرگان لغت و ادب عرب (و 421- ف. 502 ه.ق.). اصل وى از تبريز است ولى در بغداد نشو و نما يافت و به مصر رفت و

سپس به بغداد بازگشت و بدانجا درگذشت. از كتب او شرح ديوان الحماسة لابى تمام در 4 جزو بزرگ، تهذيب اصلاح المنطق لابن السكيت، شرح سقط الزند للمعزى، اعراب القرآن و غيره است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (197/9)، تاريخ ادبيات در ايران (1038/2)، دانشمندان آذربايجان (39 -37)، دايرةالمعارف فارسى (906/1)، ريحانه (146/2)، سيرالنبلاء (271 -296 /19)، الكامل (258/8)، كشف الظنون (1991 ،1808 ،1741 -1740 ،1563 ،1377 ،1330 ،992 ،812 ،770 ،692 ،446 ،108)، الكنى و الالقاب (215 -214 /2)، وفيات الاعيان (196 -191 /6)، هديه العارفين (519/2).

خطيب رهبر، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر خليل خطيب رهبر در سال 1302 هجري خورشيدي در شهر كرمان ديده به جهان گشود.ايشان در سال 1336مدرك دكتري زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه تهران اخذ كرد.در سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات، دانشگاه تهران برگزيده شد و در سال 1345 به درجه استادي ارتقاء يافت. وي در سال 1359 پس از 37 سال خدمت آموزش به افتخار بازنشستگي نايل آمد. تصحيح كتاب "مرزبان نامه " ايشان ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : خليل خطيب رهبر تحصيلات ابتدائي و دوره دانشسراي مقدماتي را در زادگاه خود به پايان رساند و در سال 1324 براي ادامه تحصيل در دانشسراي عالي به تهران آمد. در سال 1328 بارتبه اول به احراز درجه ليسانس در رشته زبان فارسي و گرفتن مدال درجه اول علمي نائل آمد و به دبيري پرداخت. در سال 1336 به اخذ

درجه دكتري در زبان و ادبيات فارسي سرافراز گشت

استادان و مربيان : خليل خطيب رهبر در سالهاي تحصيل در دانشكده ادبيات، علاوه بر استفاده از محضر استادان بزرگ دانشگاه تهران از قبيل استاد فقيد همايي، از محضر شادروان استاد محمدعلي ناصح رئيس دانشمند انجمن ادبي ايران بهره ها برد و در مدت سي و هشت سال آموزش در محضر استاد ناصح، بسياري از متون نظم و نثر كهن را آموخت و از ذهن توانا و طبع وقاد استاد در حل مشكلات ياري جست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : خليل خطيب رهبر در سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات، دانشگاه تهران برگزيده شد و در سال 1345 به درجه استادي ارتقاء يافت. در سال 1359 پس از 37 سال خدمت آموزش به افتخار بازنشستگي نايل آمد

جوائز و نشانها : خليل خطيب رهبر در سال 1328 بخاطر احراز رتبه اول در مقطع ليسانس در رشته زبان فارسي مدال درجه اول علمي را از آن خود كرد.همچنين تصحيح "مرزبان نامه " ايشان ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان غزليات خواجه حافظ شيرازي

2 تصحيح گلستان سعدي

3 تصحيح مرزبان نامه

ويژگي اثر : اين كتاب برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره سوم انتخا كتاب سال مي باشد.-آشنايي با كتاب: «مرزبان نامه» يكي از آثار ارزنده نثر فني فارسي، باز نگاشته خامه نويسنده و گوينده

و اديب توانا سعدالدين وروايني است كه در نيمه اول قرن هفتم ميان سالهاي 622 – 617 از گويش طبري باستان به زبان پارسي دري آراسته به صنايع لفظي و معنوي و اشعار تازي و پارسي امثال و اخبار نقل شده پس از دويست و اندسال كه از تاريخ تأليف آن توسط مرزبان بن رستم، يكي از شاهزادگان طبرستان مي گذشت، در جامه نو به منصه ظهور آمد. مرزبان نامه از لحاظ شيوه نثر نويسي، پيرو سبك نصرالله بن عبدالحميد منشي ترجمان كليله و دمنه از عربي به فارسي است. مرزبان نامه داراي يك مقدمه و نه باب است. شيوه داستان پردازي در مرزبان نامه، همان شيوه معهود در ايران و هند. يعني بيان پند و انتقاد از زبان جانوران و گياهان است تا شنوندگان را نوشداروي تلخ نصيحت ناگوار نيفتد و فرمانروايان خود كامه را خرده گيري آشكار، به آزار و شكنجه اهل قلم بر نينگيزد. براي تصحيح و تعليق مرزبان نامه، قريب هفت سال صرف وقت شده است و در 795 صفحه، در سلسله انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي نشر يافته است.

4 دو رساله در باب حروف اضافه و ربط و مقالاتي در باب مباحث دستور فارسي

5 گزيده اشعار رودكي و فرخي

6 گزينه نثر فارسي (سه جلد)

7 مجموعه اي از نثر فارسي قديم و جديد

خطيب قزويني، جلال الدين، ابوالمعالي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(739 -666 ق)، اديب و فقيه شافعى. معروف به خطيب دمشقى. اصل او از قزوين است. وى به روم و

مصر و شام سفر كرد. مدتها قاضى القضاه آناتولى، قاضى بلاد مصر و قاضى خطيب دمشق بود. وى اقوال اوقاف را صرف نيازمندان و درويشان مى كرد. خطيب قزوينى شيرين سخن بود و به ادبيات عربى و تركى و فارسى كاملا مسلط بود. در دمشق درگذشت و در مقابر صوفيه دفن شد. از آثار وى: «الايضاح»، در شرح «التلخيص»، در معانى و بيان؛ تلخيص «مفتاح العلوم» سكاكى؛ «السور/ الشذر المرجانى من شعر الارجانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (66/7)، تاريخ ادبيات در ايران (295 -293 /3)، روضات الجنات (81 -80 /8)، ريحانه (148/2)، كشف الظنون (210)، الكنى و الالقاب (216 -215 /2)، معجم المولفين (146 -145 /10)، مينو در (243 ،120 /2)، الوافى بالوفيات (243 -242 /3)، هديه الاحباب (132).

خطيب كرمانشاهي، زكي، محمد زكي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 1159 ق)، عالم امامى، واعظ و اديب. پدر و مادرش اهل سنت بودند. وى در هشت سالگى از نزد ايشان رفت و به اسماعيل خان حاكم همدان پناهنده شد و تحت نظر وى تربيت شد. وى پس از طى مراتب علمى شيخ الاسلام و امام جمعه كرمانشاه شد و جمع بسيارى در اثر مواعظ او هدايت يافتند. در اواخر عمرش به امر نادرشان، قاضى لشكر بود و پس از مدتى در اثر بدگويى اطرافيان به امر وى كشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (66/7)، ريحانه (150/2).

خطيب، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از خطبا و وعاظ و دانشمندان قرن سيزدهم هجرى در اصفهان است. در 20 شوال 1296 وفات يافته، و جنب مقبره ى بابا قاسم، نزديك طوقچى مدفون گرديده.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

سال وفات خطيب رفت چو هفتاد روز

هادى نام و نشان گفت خرد يا غفور

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خطيبي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين خطيبي در سال 1295 در تهران متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در دبيرستان ثريا و مدرسه دارالفنون ، شعبه ادبي به پايان رسانيد. سپس دوره هاي مختلف عالي دانشكده ادبيات و علوم انساني را با موفقيت گذراند و در سال 1324 موفق به اخذ دكتراي زبان و ادبيات فارسي شد. خطيبي مشاغل مختلفي چون: دبيردبيرستان ، رييس كتابخانه دانشكده حقوق ؤ استاد دانشكده ادبيات تهران ، معاون و رياست رونامه رسمي كشور ، عضو هيات مديره جمعيت هلال احمر مركز و... را به عهده داشته است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين خطيبي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در دبيرستان ثريا و مدرسه دارالفنون ، شعبه ادبي به پايان رسانيد. سپس دوره هاي مختلف عالي دانشكده ادبيات و علوم انساني را با موفقيت گذراند و در سال 1324 موفق به اخذ دكتراي زبان و ادبيات فارسي شد.

استادان و مربيان : ملك الشعراي بهار ، فروزانفر ، پورداوود و علي اصغر حكمت از جمله استادان حسين خطيبي بودند.

هم دوره اي ها و همكاران : حسين خطيبي از جمله نخستين كساني بود كه به همراه دكتر معين ، دكتر خانلري و دكتر ذبيح الله صفا در دوره دكتراي ادبيات فارسي پذيرفته شد.

مشاغل و سمتهاي

مورد تصدي : حسين خطيبي به مدت تقريباً سه سال ( از سال 1320 تا 1323 ) رئيس كتابخانه دانشكدة حقوق دانشگاه تهران را به عهده داشت. پس از آن گذشته از وظايف دانشگاهي معاونت و سپس رياست اداره روزنامه رسمي كشور در مجلس شوراي ملي به او محول شد. استاد دكتر خطيبي از ششم شهريور ماه 1326 به سمت افتخاري مدير عاملي شير و خورشيد سرخ سابق و هلال احمر فعلي منصوب شد و اين سمت را به مدت سي و دو سال _ تا بهمن 1357 _ بدون دريافت هيچ گونه حقوق و پاداشي عهده دار بود كه نتيجه آن احداث صدها بيمارستان و درمانگاه و زايشگاه و آموزشگاههاي پرستاري و بهياري و پرورشگاه ايتام و ديگر موسسات خيريه و امدادي بود.

فعاليتهاي آموزشي : حسين خطيبي پس از اخذ ليسانس به پيشنهاد استاد ملك الشعراي بهار ساعتي چند از درس استاد به واگذار شد. او همچنين پس از دريافت درجه دكترا به دانشياري كرسي سبك شناسي دانشگاه تهران برگزيده شد و در سال 1330 كه استاد ملك الشعراي بهار صاحب كرسي درگذشت ، اين سمت رسماً به او واگذار گرديد كه آن را تا اواخر سال 1357 برعهده داشت و به اين ترتيب با احتساب دورة دبيري دانشگاه كه از سال 1317 آغاز شد ، جمعاً چهل سال در سمت تدريس انجام وظيفه كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسين خطيبي اديب ، روزنامه نگار و شاعر مي باشد ، با آنكه در شاعري توانا و در كار نظم تبحر دارد ، هيچگاه به شعر و شاعري متظاهر نبوده است. وي داراي

آثار و تاليفاتي نيز مي باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 فن نثر در ادبيات فارسي

ويژگي اثر : جلد اول اين كتاب چاپ و در دانشگاه هاي كشور تدريس مي شود.

2 منظومه اي در چندهزار بيت در مورد زبان پر ارج فارسي

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1اثر آفرينان (زندگي نامه نام آوران فرهنگي ايران) ، زير نظر: دكتر سيدكمال حاج سيدجوادي ، با همكاري: دكتر عبدالحسين نوايي ، ج 2 ، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي فرهنگي ايران ، ص 3512سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف: سيدمحمدباقر برقعي ، ج 2 ، قم: نشرخرم ، ص 12923شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج اول ، تهران: انتشارت سنايي ، ص 326

خطيبي، حسين، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295/1294 ش)، اديب، روزنامه نگار و شاعر. در تهران متولد شد. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در دبيرستان ثريا و مدرسه ى دارالفنون، شعبه ى ادبى به پايان رسانيد. سپس دوره هاى مختلف عالى دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى را با موفقيت گذراند و در سال 1324 ش موفق به اخذ دكترى زبان و ادبيات فارسى شد. ملك الشعراء بهار، فروزانفر، پور داوود و على اصغر حكمت از استادان او بودند. خطيبى پس از آن مشاغل مختلفى را عهده دار بود، از جمله: دبير دبيرستان شرف، رييس كتابخانه ى دانشكده ى حقوق، استاد دانشكده ى ادبيات تهران، معاون روزنامه ى رسمى كشور عضو هيات مديره ى جمعيت هلال احمر مركز. از آثار منظوم وى: «منظومه اى در چند هزار بيت در مورد زبان پر ارج فارس»؛ و از تاليفات او: «فن نثر در ادبيات

فارسى».[1]

از دانشمندان زبان و ادبيات فارسى و استاد دانشگاه، در سال 1295 ش در تهران تولد يافت. پدرش آشيخ محمدعلى سال ها نايب التوليه و مدرس مدرسه ى خان مروى بود و امور مدرسه و طلاب و موقوفات را اداره مى كرد. خطيبى وقتى به سن رشد رسيد، تحصيلات خود را آغاز نمود و به كسوت روحانيت درآمد. در سال 1306 آقا شيخ محمدعلى درگذشت. توليت و مديريت مدرسه به ديگرى واگذار شد و خطيبى به مدرسه ى دارالفنون رفت و ديپلم خود را از آن مدرسه اخذ نمود. در سال 1313 وارد دانشكده ى ادبيات تهران شد و در رشته ى زبان و ادبيات فارسى و فلسفه دانشنامه گرفت و در 1316 كه دوره ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه تهران تأسيس شد و عده ى معين، صفا و خانلرى دانشجويان اولين دوره ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى بودند. دروس دوره ى دكترا را در سال 1318 پايان برد و به تأليف و تنظيم رساله ى دكتراى خود پرداخت و ظرف پنج سال تاريخ تطور نثر فارسى را به رشته ى تنظيم درآورد و پس از مرحوم ملك الشعراى بهار، اولين تحقيق درباره ى سبك شناسى در نظم و نثر فاسى به وسيله ى او پورداوود، على اصغر حكمت، بهمنيار و فروزانفر با قيد بسيار خوب پذيرفته شد و سمت وى از دبيرى دانشگاه به دانشيارى تبديل يافت و مستقلاً تدريس سبك شناسى را در دانشكده ى ادبيات عهده دار شد. در سال 1330 پس از درگذشت بهار، كرسى و مقام استادى وى به خطيبى تفويض گرديد و از آن تاريخ تا دوران كناره گيرى به تدريس تاريخ تطور نظم و نثر و دستور زبان فارسى در دوره ى ليسانس و دكترا اشتغال داشت.

دكتر

خطيبى در كنار شغل دانشگاهى، مشاغل ديگرى را نيز عهده دار شد. چندى رياست كتابخانه دانشكده ى حقوق با او بود، بعد مديريت روزنامه ى رسمى كشور را عهده دار شد. در دوران حكومت دكتر محمد مصدق مديركل دفتر نخست وزيرى بود و تا سقوط مصدق در سمت رئيس كابينه با مصدق همكارى نزديك داشت. در سال 1342 در دوره ى بيست و يكم مجلس شوراى ملى از لار او را به مجلس فرستادند و در همان دوره به نيابت رياست رسيد. در ادوار بيست و دوم و بيست و سوم و بيست و چهارم همچنان وكيل و نايب رئيس اول مجلس بود. دكتر حسين خطيبى در سال 1328 مديرعامل شير و خورشيد سرخ شد. در آن تاريخ شير و خورشيد سازمان كوچك و غيرفعالى بود. خطيبى توانست در مدتى كوتاه جمعيت مزبور را به سرعت توسعه دهد به طورى كه ده ها بيمارستان و درمانگاه، پرورشگاه، مؤسسات خيريه و امدادى ديگر در سطح كشور تأسيس و دائر شد.

خطيبى يكى از افراد انگشت شمارى است كه با زبان هاى فارس قديم و پهلوى آشنائى دارد. وى در ميانسالى با دختر سيد محمد آيت اللَّه زاده كاشانى ازدواج كرد و صاحب دو دختر شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] رجال ماذندران (160/2)، سخنوران نامى معاصر (1297 -1292 /2)، مولفين كتب چاپى (733/2).

خلخالي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد ابراهيم بن المرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد كاظم موسوى خلخالى از علماء محترم معاصر تهران است.

وى با دو برادر ارجمندش جنابان حجةالاسلام آقاى حاج سيد جواد و حجةالاسلام حاج سيد على كاظمى موسوى، در تهران به خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

والد معظم ايشان مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محمد

كاظم بن سيد الجليل آقا سيد زين العابدين در حدود سال 1270 قمرى هجرى در قريه (كيوى) از قراء خلخال متولد گرديده و مرحوم والدش كه از اجله سادات و اهل تقوا و شخص متهجد و مورد احترام مردم بوده در خدمت والد خود از تبريز مهاجرت به خلخال نموده و داراى هفت فرزند ذكور كه پنج نفر از آنان از علماء مبرز و روحانيين بزرگوار با اسامى زير بوده اند:

1- مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد كاظم موسوى خلخالى مترجم معظم ما.

2- مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد موسوى خلخالى مقيم و متوفى نجف (ترجمه وى در اعلام نجف خواهد آمد)

3- مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد حسن موسوى خلخالى مقيم تبريز.

4- مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد فاضل موسوى خلخالى مقيم رشت (ترجمه ايشان در ضمن ترجمه فرزند برومندش حاج سيد محمد مهدى خواهد آمد)

5- مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد حسين موسوى خلخالى مقيم رشت و متوفى تهران 1393 مدفون قم.

و نامبردگان فوق هر يك در دوره حيات خود شخصيت بارز علمى و تقوائى و اجتماعى بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خلخالي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1321 -1251 ش)، روزنامه نگار، مترجم و مصحح. مشروطه خواه و همكار سيد رضاى شيرازى بود كه در تحرير و نشر روزنامه ى روزانه ى «مساوات» همكارى داشت. امروز خلخالى بيشتر به خاطر چاپ نسخه مورخ 827 ق «ديوان» حافظ مشهور است. وى در تهران درگذشت. آثار او: «حافظ نامه»؛ «به يكديگر محبت كنيد»؛ «حرص باعث هلاكت است» كه هر دو از تولستوى است و از تركى ترجمه شده؛ «شارل و عبدالرحمان»، اثر جرجى زيدان.[1]

عبدالرحيم (سيد) نويسنده و دانشمند (ف. 1321 ه.ش./ 1361 ه.ق.). وى از آزاديخواهان و

مشروطه طلبان و همكار سيد محمدرضا شيرازى در تحرير و نشر روزنامه مساوات (منتسب به حزب دموكرات در تهران) بود. خلخالى ديوان حافظ را از روى نسخه مكتوب به سال 827 ه.ق. تصحيح و منتشر كرده است.

در حدود 1290 ه.ق در خلخال متولد شد. در اوايل عمر براى تحصيل به رشت مسافرت نمود و ساليان دراز در آنجا به تحصيل زبان و ادبيات فارسى و عربى و فقه و اصول و فلسفه مشغول بود. بعد براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و تا ابتداى مشروطيت به طور نامنظم به مطالعه و تحصيل اشتغال داشت. در تهران در اثر رفت و آمد در محافل مختلف با گروه هاى سياسى آشنا شد و براى استقرار مشروطيت به تلاش و تكاپو افتاد. پس از صدور فرمان مشروطيت به همراهى سيد محمدرضا مساوات روزنامه ى معروف و تندرو و هتاك مساوات را دائر كردند و تحقيقاً لبه ى تيز حملات اين روزنامه متوجه محمدعلى شاه بود و يك بار نيز كار آنها به عدليه كشيد ولى گذشت محمدعلى شاه باعث شد مدير و سردبير روزنامه مجازات نشوند. پس از به توپ بستن مجلس و اعلام حكومت نظامى و دستگيرى عده اى از مخالفين حكومت، سيد عبدالرحيم خلخالى به اتفاق سيد محمدرضا مساوات مخفيانه از تهران فرار كردند. مساوات در تبريز به فعاليت خود عليه استبداد ادامه داد ولى خلخالى به قفقاز مسافرت كرد و در آنجا دست به فعاليت زد و مدتى نيز نزد حاج ميرزا عبدالرحيم طالبوف بود و از آنجا به عشق آباد رفت.

در 1327 ه.ق به رشت آمد و فعاليت خود را مجدداً آغاز نمود و با معزالسلطان و يپرم و

سپهدار كه از سران فعاليت در گيلان بودند آشنا شد. پس از سقوط محمدعلى شاه و فتح تهران وارد مركز شد و به هر كدام از مخالفين محمدعلى شاه كارى داده شد از جمله خلخالى در وزارت دارائى استخدام گرديد و رياست ديوان محاسبات را به او سپردند ولى به علت عدم اطلاع وضع ديوان محاسبات را آشفته تر كرد و ناچار او را تغيير دادند و در خزانه دارى سمتى به او سپردند. بعد به رياست ماليه غار و فشاپويه منصوب شد.

در جنگ بين الملل اول در زمره رجال و معاريف و آزادى طلبان به كرمانشاه رفت و مدتى نيز در اسلامبول و كركوك اقامت گزيد تا به تهران بازگشته به شغل خود در وزارت ماليه اشتغال ورزيد. در سال 1306 ش داور او را به عدليه انتقال داد و مدتى مستشار ديوان عالى جزاى عمال دولت بود. وقتى داور به وزارت ماليه رفت، او نيز همراه او به وزارتخانه ى مزبور بازگشت و رياست اداره ى بازرسى كل را به او سپردند.

خلخالى از ادباء و علاقمندان به ادبيات فارسى بود. به حافظ ارادت خاصى داشت. يكى از نسخه هاى قديمى ديوان حافظ كه گويا سى و پنج سال بعد از وفات حافظ كتابت شده بود، در اختيار آن مرحوم بود. پس از تصحيح آن را انتشار داد. چند ترجمه نيز از نوشته هاى تولستوى فيلسوف روسى از او باقى مانده است. وفات او در سال 1321 ش اتفاق افتاد. روى همرفته مردى اديب، باسواد، آزادى خواه و نيك نفس بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (208/4)، شرح حال رجال (262/2)، مولفين كتب چاپى (823 -822 /3)، يادگار (س 3،

ش 5، ص 44 -43).

خلخالي، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد مهدى بن المرحوم آيت اللَّه آقاى آقا سيد فاضل موسوى خلخالى (متوفى سال 1346 ق در تبريز) از علماء محترم معاصر تهران است وى پس از فوت مرحوم والدش در سن چهار سالگى باتفاق والده ماجده اش از رشت مهاجرت به نجف اشرف نموده و در بيت علم و فضيلت مرحوم عم گرامش آيت اللَّه آقاى آقا سيد محمد خلخالى «قده» پرورش يافته و علوم مقدماتى را فراگرفته و سطوح را از محضر مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى فراگرفته و دروس خارج را چندى از محضر استاد بزرگ آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيد محسن حكيم فراگرفته و سپس از محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى فقها و اصولا استفاده نموده و تمحض بدروس ايشان يافته و مورد عنايت مخصوص آيت اللَّه خوئى مد ظله العالى از جهت فراگرفتن دقائق علمى و مبانى رشيقه معظم له قرار گرفته و مدت چهارده سال تمام از سال 1370 ق تا سال 1384 ق از بحثهاى عمومى و خصوصى آن جناب برخوردار شده و در سال مزبور به تهران مسافرت نموده و بنا به تقاضاى جمعى از اهالى تهران در مركز كشور عاصمه جهان تشيع توقف نموده و اقامت ايشان در تهران موجب تاثر عميق استاد معظم آيت اللَّه خوئى دام ظله گرديد و در ضمن نامه تأثرات خود را بمعظم له ابلاغ داشتند زيرا وجود ايشان را در حوزه علميه نجف اشرف لازم مى دانستند و اكنون در تهران نيز به بحثهاى علمى اشتغال داشته و در مسجد صدريه

واقع در خيابان رسام ميدان خراسان اشتغال به اقامه نماز جماعت و انجام خدمات دينى دارند.

داراى آثار و تأليفات ارزنده اى بشرح زير مى باشند.

1- يك دوره حاشيه كفايه در اصول غير مطبوع.

2- تقريرات درس آيت اللَّه العظمى خوئى در مكاسب.

3- تقريرات دوره كامل اصول معظم له.

4- تقريرات درس طهارت شرح بر عروةالوثقى بنام فقه الشيعه كه دو جلد آن بطبع رسيده و بقيه اجزاء آن آماده طبع است.

5- شرح عروةالوثقى كتاب الحج.

6- رساله اى در رضاع و تقيه تقريرات آيت اللَّه خوئى.

و اما والد معظم ايشان حضرت آيت اللَّه آقاى آقا سيد فاضل موسوى خلخالى از اجله علماء و مشهور بتقوى و از شاگردان مبرز مرحوم آيت اللَّه طباطبائى يزدى و شريعت اصفهانى بودند و در سال 1337 ق پس از نيل بدرجه رفيعه اجتهاد از نجف اشرف به شهرستان رشت عزيمت نموده و مورد علاقه و توجه عموم گيلانيها واقع گرديده و در مسجد معروف حاج سميع بامامت جماعت و تدريس اشتغال داشتند و پس از چند سال اقامت در رشت اخيراً كسالتى عارض شد و براى معالجه به تهران و سپس براى تغيير هوا به تبريز حركت نموده و در آنجا دار فانى را در سال 1346 ق وداع گفته و مدفن معظم له در شهر تبريز در امام زاده معروف به سيد ابراهيم قرار دارد.

و آثارى از فقه و اصول تقرير اساتيد بزرگ و يا تأليف خود ايشان غير مطبوع باقى گذارده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خلعتبري، حسام الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسام الدين خلعتبري ليماكي

محل تولد : تنكابن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 بعد از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم

شدم و بيش از 20 سال به درس و تحقيق و تدريس مشغول شدم .طي 10 سال نخست سطح را به پايان رساندم و از پايان نامه سطح 3 دفاع كردم و حدود 10 سال در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم و سبحاني شركت كردم.در سال 1370 در مركز آموزش هاي علمي و فرهنگي موسسه امام خميني(ره) در مقطع كارشناسي ارشد پيوسته پذيرفته شدم و در مدت 5 سال اين دوره را به اتمام رساندم.

در سال 1373 در اولين دوره امتحانات دروس معارف اسلامي كه توسط معاونت امور اساتيد معارف برگزار شد شركت كردم و در دو گرايش تدريس اخلاق و تربيت اسلامي و معارف اسلامي موفق شدم.از سال 1371 تاكنون در دانشگاههاي مختلف مانند تهران، علوم پزشكي تهران، شهيد بهشتي، بين الملل و آزاد اسلامي تدريس كردم و اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبايي مي باشم.در ضمن در دوره دكتراي phd در دانشگاه باقرالعلوم قم در رشته مباني نظري اسلام پذيرفته شدم و الان مشغول تحصيل هستم.

خليفه سلطاني، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل زاهد، در 1334 وفات يافته، در صحن تكيه ميرزا ابوالمعالى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خليفه نيشابوري، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(750 -690 ق)، مترجم. وى اهل نيشابور بوده و چنانكه دكتر شفيعى كدكنى در مقدمه ى «تاريخ نيشابور» تصريح دارند، به سال 717 ق در تبريز بوده و در خدمت محمود بن عمر نجاتى نيشابورى، از اديبان برجسته ى عصر، به تلمذ اشتغال داشته است. خليفه تاريخ مفصل و چند جلدى نيشابور ابن البيع الحاكم را ترجمه و تلخيص كرد. اين كتاب چند بار چاپ شده است كه بهترين چاپ آن به وسيله دكتر شفيعى با مقدمه و تعليقات مفصل نشر يافته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (783)، تاريخ نيشابور (47 -43).

خليقي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1326 ق.، قريه ى ماسان (از توابع كامياران).

درگذشت: 17 ارديبهشت 1362، سنندج.

ملا حسن خليقى، فرزند عبدالخالق كوله ساره اى، پس از رسيدن به سن تميز قرآن و مقدمات فارسى و عربى را در محضر پدرش آغار كرد و پس از مدتى براى كسب دانش بيشتر به قريه آفريان سفلى رفت و در حضور ملا فيض الله زردويى تلمذ نمود. چندى بعد مجددا به زادگاهش ماسان بازگشت و نزد پدر به تكميل معلومات پرداخت. به موازات تحصيل، به مطالعه و تحقيق در منثوى مولانا جلال الدين رومى مشغول گرديد. در اين مورد از عبدالقادر مولانايى كه استاد مثنوى دان بود استفاده و به ويژه اشعارى را از مثنوى حفظ كرد، علاوه بر اشعار مولوى آثار سعدى و حافظ و متونى از كليله و دمنه و تاريخ معجم و كتب ادبى ديگر را به خاطر سپرد، تا اينكه به كمك و راهنمايى هاى پدرش در ادبيات فارسى پيشرفت نمود و براى تكميل تحصيلات راهى سنندج شد و با سيد عنايت الله هويه اى ملاقات كرد. همراه با ايشا

ن به قريه ى هويه رفت و مدتى در محضر او علوم پايه (صرف و نحو و منطق و غيره...) را فراگرفت. بعد به ماسان مراجعت و در بين راه گذارش به قريه ى دولاب ژاورود افتاد و در آنجا نيز چند ماهى در خدمت ملا غفور دولابى استفاده نمود. آنگاه به ماسان بازگشت و نزد پدرش كتاب جمع الجوامع را در اصول به اتمام رسانيد و به منظور ادامه و تكميل علوم و اخذ اجازه ى افتاء و تدريس به سنندج رفت و چندى نزد ملا حبيب الله كاشترى و ملا عبدالمجيد اصولى كسب فيض نمود و عاقبةالامر در مدرسه ى مسجد ملا جلال سنندج از محضر حاج ملا محمد مدرس گرجى اجازه گرفت و ملا عبدالعظيم مجتهد و ملا محمد مفتى و شيخ كاشترى و ساير استادان اجازه او را تصديق و مهر تاييد زدند. آنگاه به ماسان بازگشت و پس از توقف كوتاهى به سمت مدرس و امام قريه نجف آباد منصوب و مشغول تدريس گرديد. چند سال بعد در قريتين سرچى و ديرمولى (يكى پس از ديگرى) مدرس شد و با جديت به حل مسائل شرعى رفع اختلافات مسلمانان مى پرداخت. بعدها نيز يازده سال در قريه كوله ساوه ورمشت (ناحيه گاورود) در خدمت مردم بود و عاقبت به زادگاهش ماسان رفته اداره ى مدرسه و قضاوت حوزه ى علميه ى ماسان را بر عهده گرفت. در اواخر عمر به علت كهولت سن به سنندج نقل مكان نمود و در آنجا سكونت گزيد.

ملا حسن خليقى سال ها به كار تدريس مشغول بود يه ويژه تحفه شيخ ابن حجر و صحيحين بخارى و مسلم (فقه و حديث) را تدريس مى كرد و تعليقاتى بر

آنها دارد.

ملا حسن خليقى در هفدهم ارديبهشت ماه 1362 دار فانى را وداع و پيكرش در بهشت محمدى سنندج دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خليلي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1272 ش)، روزنامه نگار، نويسنده و مترجم. در نجف متولد شد. وى مقدمات علوم عربى و ادبى را در همان شهر فراگرفت. به دنبال پيدايى نهضت ضد انگليسى در عراق به مبارزه عليه انگليسى ها پرداخت و از طرف آنها به اعدام محكوم شد ولى، از عراق به ايران گريخت و در روزنامه ى «رعد» مشغول به كار شد. پس از فرار سيد ضياءالدين مدير روزنامه ى رعد، از ايران، خليلى روزنامه «اقدام» را بنيان گذاشت، كه چندين بار به خاطر قلم تند و گزنده ى آن توقيف شد. او در تهران درگذشت. آثار وى: «ترجمه ى قسمتى از شاهنامه»، به عربى؛ «ترجمه ى بيت به بيت بيشتر كليات سعدى»، به عربى؛ «روزگار سياه»؛ «اسرار شب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (229 -226 /1)، شرح حال رجال (130 -129 /6)، مولفين كتب چاپى (650 -647 /3).

خليلي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نام : محسن

نام خانوادگي : خليلي

تاريخ تولد : 25 بهمن سال 1359

محل تولد : تهران ( منطقه نازي آباد )

باشگاه هاي قبلي : پاس - جوانان شريعتي - بانك ملي - سايپا

شمارهٔ پيراهن : 9

پُست : حمله

او يك خواهر و يك برادر دارد كه خودش فرزند وسط خانواده است . محسن در دوران طفوليت نيز عاشق فوتبال بوده وفوتبال خودرا در زمين هاي خاكي نازي آباد آغاز كرد. سطح تحصيلاتش ديپلم است و مجرد است و به زودي قصد ازدواج نيز دارد .

محسن آدم پول دوستي نيست اما معتقد است پول تا جايي كه باعث زندگي خوش و بدون دغدغه باشد خوب است .

محسن خليلي در يك خانواده تماما استقلالي متولد شده است و به گفته ي خودش تنها او بوده

كه از دوران بچگي علاقه زيادي به پرسپوليس داشته و تمامي بازي هاي اين تيم بزرگ را نگاه مي كرده و حتي براي بازي هاي حساس اين تيم نيز به استاديوم مي رفته .

تمام كساني كه محسن را ازنزديك ديده اند معتقدند خيلي آدم خوش اخلاق و شوخ طبعي است و معمولا خودش را براي كسي نمي گيرد و معتقد است از همين مردم است كه به اين محبوبيت رسيده است . محسن سقف آرزوهايش بازي در تيم هاي رئال مادريد و بارسلونا است .

از بين مهاجمان زمان خود از فرشاد پيوس الگو برداري مي كند و خيلي ها نيز معتقدند محسن فرشاد جديد پرسپوليس است . استيل اين بازيكن سبك بازي اش تكنيكش و حتي نوع زدن ضربات آخرش و از همه مهمتر شم گلزني بالايش باعث شده خيلي ها اورا آقاي گل تازه پرسپوليس بماند . حتي اگر بخواهيم خرافاتي نگاه كنيم اين دو بازيكن در يك منطقه زندگي مي كردند و از همان جا نيز فوتباليست شدند و به احتمال زياد بايد منتظر پوشيدن پيراهن شماره 17 از سوي اين بازيكن به ياد فرشاد آقاي گل باشيم .

محسن خليلي سابقه ي آقاي گلي را نيز دارد . چند سال پيش او به همراه جواد كاظميان در يك تيم بازي مي كرد و آنجا آقاي گل مسابقات شد .

شباهت بزرگ ديگر محسن خليلي با فرشاد پيوس گلزني به تيم استقلال است . فرشاد پيوس نيز معمولا در دربي ها و با پيراهن پرسپوليس به استقلال گل ميزد . همچنين در تيم هاي ديگر و حتي تيم هاي عربي نيز سابقه باز كردن دروازه

استقلال را دارد .

خليليان، محمدجمال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جمال خليليان اشكذري

محل تولد : اشكذر يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/6/20

زندگينامه علمي

اينجانب محمد جمال خليليان اشكذري تحصيلات حوزوي را در تابستان سال 1356 در يزد شروع نموده و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي(از اول سال 1358) به حوزه علميه قم آمدم و تا سال 1364 دوره سطح را به پايان رسانده و به همراه آن از سال 1359 دوره سطح معارف و فلسفه موسسه در راه حق را نيز گذراندم از سال 1368 در كنار درس خارج فقه و اصول دوره كارشناسي و سپس كارشناسي ارشد رشته اقتصاد را گذرانده و در سال 1375 از پايان نامه خود دفاع نمودم از سال 1376 در كنار دروس حوزوي مقطع دكتراي اقتصاد را شروع نموده و در اوائل سال 1383 از رساله خود در زمينه شاخص هاي توسعه اقتصادي از ديدگاه اسلام دفاع نموده و در حال حاضر به تدريس و تحقيق در رشته اقتصاد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) مشغول بوده و در درس خارج فقه حضرت آيت الله وحيد خراساني نيز شركت مي نمايم.

خليلي فر، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1299.

درگذشت: 16 فروردين 1359، تهران.

حسين خليلى فر، فرزند شيخ ابراهيم خليلى از وعاظ گيلان و از همرزمان ميرزا كوچك خان جنگلى، بود. حسين خليلى فر تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در رشت به پايان رسانيد و جهت ادامه ى تحصيل در دانشسراى مقدماتى كشاورزى كرج ثبت نام نمود و پس از اتمام دوره ى دانشسرا با اخذ مدال علمى حائز رتبه ى اول گرديد و سپس تحصيلات خود را در رشته ى تاريخ و جغرافيا در داشسراى عالى ادامه داد و در سال 1322

موفق به اخذ ليسانس در رشته ى تاريخ و جغرافيا گرديد.

از مهر ماه سال 1323 از طرف وزارت فرهنگ وقت به دبيرى دبيرستان هاى اهواز منصوب و شروع به كار نمود. در سال 1325 به رياست فرهنگ خرمشهر منصوب گشت و پس از پنج سال خدمت در آن شهرستان به تهران منتقل شد و مسئوليت اداره ى تأليف و ترجمه در اداره ى كل نگارش را به عهده گرفت.

در سال 1330 همزمان با اوج گيرى مبارزات ملى براى با انتشار مجله ى «دانستيها» گام هاى مؤثرى در تنوير افكار عمومى برداشت.

به موازات فعاليت هاى سياسى در امور آموزشى و تأليف كتاب هاى درسى و شركت در مجامع بين المللى مخصوصا در رشته ى جغرافيا آثار ارزنده اى از خود به يادگار گذاشته است. وى همچين در نخستين كنگره ى جغرافيدانان ايران شركت داشت.

آثار خليلى فر به شرح زير است: ترجمه ى كتاب اكتشاف درياها (از رنه لنگدره)؛ تأليف كتاب جغرافيا از قديم تا امروز (1330)؛ انتشار «سالنامه ى فرهنگ خرمشهر» از 1324 مدت پنج سال، انتشار مجله ى «دانستنيها» از سال 1330 كه خود صاحب امتياز آن بوده است، كتاب جغرافياى كلاس هاى چهارم و پنجم ابتدايى؛ كتاب جغرافياى سه ساله راهنمايى تحصيلى؛ مشاركت در تأليف كتاب هاى دروه ى دبيرستان؛ تأليف جغرافيا براى دانشسراها و كلاس هاى تربيت معلم.

حسين خليلى فر، صبح روز شانزدهم فرودرين 1359 پس از يك دوره طولانى بيمارى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خمامي زاده، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر خمامي زاده يكي از دانشمندان معاصر گيلان است . اوبه مشاغل همچون معلمي ودبيري اشتغال داشته است . وي در حال حاضر كتابدار كتابخانه ملي گيلان است .گروه : علوم انسانيرشته : كتابداريتحصيلات رسمي و حرفه اي : جعفر خمامي زاده درسال 1308 شمسي پادرمدرسه گذاشت .

وقتي كه او كلاس ششم ابتدايي بود ، امتحانات به صورت استاني برگزار شد .خاطرات و وقايع تحصيل : جعفر خمامي زاده نقل مي كند كه درامتحان شفاهي جغرافيا ، نقشه اي كه روي تابلو بود ، نقشه گنگ (نامفهوم ) بود . يعني قاره ها سياه و رودخانه ها سفيد بوده و چيزي روي آن نوشته نشده بود و خودمان بايد درهمان نقشه ، كشورها و يا رودخانه ها و يا شهرها را مشخص مي كرديم .استادان و مربيان : يكي از معلمان جعفر خمامي زاده دردوران ابتدايي ، سيد آقا بزرگ شوشتري است كه با عبا و عمامه سركلاس مي آمدند . يكي ديگراز دبيران او دردوران دبيرستان ، سيد محمد تائب بود كه تعليمات ديني و عربي تدريس مي نمودند .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جعفر خمامي زاده روزگاري دردبيرستان شهيد بهشتي (شاهپور سابق) تدريس مي كرد .مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دبيرستان فرهنگيان يكي از مراكزي است كه جعفر خمامي زاده درتاسيس آن شركت داشته و از بانيان آن به شمار مي آيد . اين دبيرستان به همت فرهنگي ها ي رشت و با هزينه شخصي كساني همانند جعفر خمامي زاده بنا شده است .آرا و گرايشهاي خاص : جعفر خمامي زاده بر اين باوراست كه درگذشته شاگرد اول هاي دانشگاه ها غالبا از گيلان بودند . امروزه متاسفانه اين طور نيست تا يكي دوسال قبل ما از اين نظر درتبه هاي نزديك به آخر استان ها بوديم . الان درزماني كه دانش آموزان كشور ما درالمپياد ها شركت مي كنند و مقام مي آورند ،

من نديده ام كه كسي از گيلان دراين المپياد ها شركت كرده باشد . ا واميدوارست كه گيلان بازهم دررده هاي بالاي علمي مقامش را حفظ كند .آثار : ترجمه برنج گيلان ويژگي اثر : اين كتاب تاليف رابينواست2 ترجمه درياي خزر ويژگي اثر : اين كتاب پايان نامه آقاي دكتر مفتخم پايان است كه خمامي زاده به هنگام برگرداندن به فارسي چيزهايي به آن افزوده است3 ترجمه فهرست روزنامه هاي فارسي ويژگي اثر : اين كتاب تاليف رابينو است4 ترجمه كتاب ولايات دارالمرز ايران _گيلان ويژگي اثر : وجه تسميه اين كتاب آن است كه اعراب پس ازشكست ايرانيان و فتح بقيه سرزمين هاي ايران تا قزوين آمدند اما نتوانستند وارد گيلان شوند و آنجا را تصرف كنند .5 ترجمه گويش گيلكي ويژگي اثر : اين كتاب تاليف آرتور كريستن سن است6 ترجمه وضعيت نوغان درايران ويژگي اثر : اين كتاب تاليف را بينواست

خميجاني فراهاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار رشته: زبان شناسى همگانى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

خميني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از تولد تا 15 خرداد

وقتى كه در روز بيست و چهارم اسفند هزار و سيصد و بيست و چهار هجرى شمسى ديده به جهان گشود و نگاهش به چشمان پرجاذبه و سرشار از معنويت پدر افتاد، گوئى كه از همان لحظه، سرنوشت زندگانى اين نوزاد با سرنوشت شگفت انگيز پدر، براى هميشه و جدائى ناپذير گره خورده است.

نخستين صدائى كه در اين عالم شنيد آواى ملكوتى اذان بود كه از زبان «روح الله» در گوش او طنين توحيد مى افكند. نامش را احمد برگزيدند، و چه نام بامسمائى: قرة العين امام و محمود همه آنان كه دل به خمينى سپرده اند؛ و ديديم آن روز هنگامى كه رسانه ها از بيمارى احمد خبر دادند مردمانى فداكار و بيشمار براى اهداء قلبهاى خويش به اين چهره ى محمود و محبوب انقلاب خمينى صف كشيدند و آن حماسه را آفريدند كه قلم از وصفش عاجز و توصيفش جز با زبان عشق و مركب اشك و بودن در آن فضاى وصف ناشدنى ممكن نيست.

هنگامى كه او به دنيا آمد، وطن مظلوم و اسلامى، چهارمين سال حكومت خيانت پيشه دومين عامل بيگانه از خاندان منفور پهلوى را مى گذرانيد.

چهار سال پيش از اين قواى متجاوز متفقين خاك ميهن را اشغال، و در يك بازى جديد، محمدرضا پهلوى را بر اريكه سلطنت استبدادى نشاندند.

دو سال قبل از تولد احمد، امام خمينى كه با ديد تيزبين خويش دورنماى تيره و تاريك فرداهاى ملت مظلوم ايران در سى و هفت سال آينده را

مشاهده مى كرد، اثر بزرگ سياسى خويش را بنام «كشف الاسرار» تأليف و منتشر ساخت و در آن آشكارا از ايده ى تشكيل حكومت اسلامى سخن گفت و مبارزه در مسير تحقق آن را، تنها راه نجات از سيطره ى حكومتهائى دانست كه نصب و عزلشان جز در مسير تأمين اهداف بيگانگان نبود.

سال بعد «ارديبهشت 1323«انتشار نخستين بيانيه سياسى امام خمينى در دعوت مردم ايران و حوزه هاى علميه به قيام در راه خدا، نشان از آن داشت كه او زمان انجام رسالت تاريخى خود و دست زدن به قيام هم جانبه اش را ارزيابى مى كند.

«حاج آقا روح الله» اينك در زمان ولادت احمد نامى پرآوازه در حوزه علميه قم بود. مجتهد برجسته اى كه مجلس درس فقه و اصول و فلسفه و عرفان او محفل انس فرهيختگانى چون شهيد مطهرى و امثال او بود. امام خمينى در كنار استاد عاليمقامش آيت الله العظمى حائرى يزدى (ره) در تأسيس حوزه علميه قم مشاركتى فعال داشت.

بدين ترتيب دوران طفوليت «احمد» در محيطى مى گذرد كه محفل روحانى خانواده خمينى كبير را بحث از چگونگى انجام تكليف الهى در آن فضاى آشفته گرما مى بخشد. نيمه هاى شب زمزمه مناجات ملكوتى پدر و آواى قرآن از زبان آن عارف بالله شنيده مى شود و روزها سخن از علم و جهاد است، سخن از چگونگى نجات مردم مظلوم ايران از يوغ شاهان ستمگر، و سخن از كشف اسرار است.

احمد در دامن مادرى پرورش مى يابد كه بحق او را «بانوى بزرگ انقلاب اسلامى» و بانوى صبر و استقامت لقب داده اند همان بزرگوارى كه خداوند لياقت آن را عطايش كرده تا همسر و همدم و انيس دل

شخصيتى چون امام خمينى باشد. زنان نسل انقلاب، اسوه اى چون او دارند كه اين چنين در صحنه هاى سخت گذشته و حال انقلاب، پيشتازان نهضت خمينى اند. دامن پرمهر بانوى فاضله و فداكار: «خديجه ثقفى بود كه فرزندانى چون «مصطفى و احمد» پرورانيد و آنان را براى يارى دين خدا در آن هنگام كه خمينى كبير قيام الهى خويش را آغاز كند، از هر جهت مهيا ساخت. در محيط خانوادگى كه احمد در آن رشد كرده است برخلاف فرهنگ حاكم بر اغلب خانواده هاى مذهبى آن دوران از فرمانفرمائى مقتدرانه ى پدر و تحميلها و اجبارهاى والدين در امور شخصى فرزندان اثرى نيست. چارچوب برخوردهاى تربيتى امام همان شرع انور است كه در آن به شخصيت فرزند و آزادى عمل او در محدوده ى شرع بهاى لازم داده مى شود. محيط خانوادگى آنان بنا به شواهد و مدارك فراوان و نقلهايى كه خوانده و شنيده ايم فضايى آكنده از محبت، سادگى و مسئوليت پذيرى و آزادى عمل بوده است و بطور طبيعى در چنين محيطى رفتارها و راهنماييهاى دلسوزانه ى والدين، تنها به عنوان معيارهايى در مسير انتخابهاى دائمى و آگاهانه و آزادانه فرزندان عمل مى كند. و اين خود فرزندانند كه مسئوليت انتخاب و تعيين مسير آينده و سرنوشت خويش را - به تناسب موقعيت هاى سنى و رشد عقلانى و عاطفى هر دوره - برعهده مى گيرند.

او از كودكى بسيار پرتحرك و سرشار از جنب و جوش بود، نه از كودكان منزوى. سرى پرشور و دلى غوغائى داشت. گوئى كه در پى گمشده ايست كه ابتداء هر چه مى گردد كمتر مى يابدش و با چنين احساس و نيازى ناشناخته بود كه بعد از دوره ى ابتدائى، ادامه

تحصيل در علوم جديده را برگزيد.

سال سوم دبيرستان به ورزش فوتبال روى آورد و همزمان با تحصيل، عضو تيم فوتبال قم شد و مدتى نيز كاپيتان اين تيم بود. او در رشته طبيعى از دبيرستان حكيم نظامى قم ديپلم گرفت.

15 خرداد سرآغاز تحولى بزرگ در زندگى احمد

قيام تاريخى پانزده خرداد سال 42 كه در پى دستگيرى امام خمينى در سحرگاه پانزده خرداد اتفاق افتاد، نقطه عطف مبارزات مردم ايران و سرفصل انقلاب اسلامى، و سرآغاز هجرت و تحولى بزرگ در زندگانى «احمد» قهرمان فصل هاى آينده نهضت امام خمينى بود.

شاهد فريادهاى حق طلبانه امام بودن و سرآسيمگى و ددمنشى رژيم شاه را ديدن و دستگيرى پدر بزرگوار را هنگام نماز شب مشاهده كردن، و در پى آن، فريادهاى «يا مرگ يا خمينى» زنان و مردان پيشتاز نهضت را شنيدن و با آنان همصدا گشتن.

احمد در سحرگاه سيزد آبان 1343 دوباره شاهد محاصره منزل پدر، از سوى صدها كماندوى اعزامى از مركز و دستگيرى رهبر قيام، در حال مناجات و نماز شب، بود. حضرت امام به اهل بيت خويش سفارش مى كند كه در آن لحظه مداخله نكنند و در برابر آنچه كه مقدر الهى است شكيبا باشند، روح خدا خمينى كبير را سراسيمه به تهران برده و از آنجا يكسره به نخستين تبعيدگاهش تركيه مى برند. رنجهاى دوران غربت و تبعيد در خاندان خمينى آغاز مى شود. «مصطفى» در غياب پدر پاسدارى از ارزشهاى انقلاب را برعهده دارد و ديگر اعضاى خاندان نيز هر يك رسالت خويش را در اين طريق مقدس به خوبى ايفا مى كنند.

ديرى نمى پايد كه فرزند برومند امام، آيت الله حاج آقا

مصطفى نيز دستگير و پس از چندى نزد پدر به تبعيدگاه تركيه و سپس عراق روانه مى شود. كارگزاران رژيم شاه گمان مى كنند آخرين سنگر را فتح كرده و پرونده ى نهضت را بسته اند، غافل از آن كه خداوند حكيم و قادر، نگاهبان نهضتى است كه آن عارف الهى بنيان نهاده است، و اين خداست كه راه استمرار آن را هموار خواهد كرد.

اين ايام آغاز ارتباطهاى گسترده احمد با چهره هاى برجسته روحانيت و عناصر مبارز و قشرهاى ديگر جامعه است. او چندى است كه گمشده خويش را با آگاهى و تجربه شخصى و شناخت عميق يافته است. نور اندشيه و راه و رسم خمينى عزيز چون خورشيدى تابناك بر پهنه قلوب حق جويان تابيده است و به ويژه نسل جوان را به بازيابى خويش و موقعيت فرهنگ و دين و كشور خود در آن زمانه پرآشوب فراخوانده است. با داشتن حجتى آشكار چون «خمينى» كه هيچ نقطه ى ابهامى در سراسر زندگى و اهدافش نيست، گرد جهان گرديدن و از حقيقت پرس و جو كردن آئين خردمندان نيست، و احمد در نسل خويش نخستين كسى است كه پيمان بسته تا پايان عمر در اين راه مقدس گام نهد و جانفشانى كند.

حضور يادگار امام بعد از تبعيد پدر و برادر، در منزلى كه كانون قيامش لقب داده اند و حضور تنى چند از محدود ياران وفادارى كه هنوز ساواك به شناسايى و بازداشت آنان موفق نشده است، سبب گرديده تا مشعل قيام در اين جايگاه شريف خاموش نگردد.

نخستين سفر مخفيانه به عراق و واكنش ساواك

وقتى كه در بامداد سيزده آبان 43 سپاهيان اعزامى شاه و مأمورين امنيتى،

امام خمينى را براى اعزام به تبعيدگاه مى بردند آنچنان سراسيمه و وحشتزده بودند كه اجازه ندادند تا حضرت امام وظايف خطير «احمد» را در روزها و سالهاى آينده بازگو كند. بدين سبب، احمد از همان روزهاى اوليه ى تبعيد امام در پى آن بود تا در اولين فرصت به محضر پدر بشتابد و تكليف را از او بجويد. نخست، راهى به ذهنش خطور مى كند كه اشاره آنرا از زبان بى تكلف و صميمى خود او بشنويم كه مى گويد: «آمدم تهران و تيم شاهين دعوتم كرد راستش خواستم به وسيله ى آن تيم از ايران خارج شوم و بعد برنگردم، ولى انتخاب نشدم و بحق كه انتخاب نشدم، چون سايرين بهتر از من بودند. چون در اين مسئله [رفتن به خارج] شكست خوردم، آن وقت خودم دست به كار شدم و يواشكى روانه عراق شدم، از راه آبادان...» (روزنامه اطلاعات 61/2/7 مصاحبه با يادگار حضرت امام.).

احمد در ايام نخستين اقامت كوتاه مدتش در نجف اشرف (در سال 44 و 45) تكميل معارف دينى را در آنجا پى مى گيرد و از محضر امام و برادر ارجمندش كسب فيض مى كند، و حدود 5 ماه بعد - و طبعا بنا به توصيه حضرت امام - كانون گرم خانواده را به قصد انجام رسالتش در ايران ترك گفته و مخفيانه راهى وطن مى شود. در مسير بازگشت در مرز خسروى بازداشت و به سازمان امنيت آنجا منتقل مى شود و چنانكه اسناد فوق كه تنها چند سند از صدها اسناد مبارزات او در پرونده هاى ساواك مى باشند، نشان مى دهند او در بازجوئيهايش زيركانه مأمورين را فريب مى دهد هويتش در مرز براى ساواك در اين مرتبه شناخته

نمى شود و پس از آزادى، از طريق كرمانشاه و همدان راهى قم مى شود.

يادگار امام در زندان قزل قلعه (بازگشت از سفر دوم)

احمد پس از بازگشت از عراق، تلاش خستگى ناپذير خود را در تحصيل علوم دينى و ديدار از خانواده هاى زندانيان و تبعيديان و انتقال پيام ها و سفارش هاى امام به منسوبين و مبارزين و نمايندگان شرعى امام در ايران و تنظيم امور بيت امام در قم، ادامه مى دهد. در پايان همين سال (45) دوباره عازم عراق مى شود و اين بار مخفيانه از طريق خرمشهر به آن سوى مرز مى رود و پس از يك هفته مخفى كارى و طى طريق، خود را به نجف اشرف كه قبله گاه مبارزين گرديده بود مى رساند.

در همين سفر است كه او رسما به سلك روحانيت درمى آيد و «عمامه» را كه نشانى است بر مسئوليت پذيرى و تقدس راه انتخاب شده، به دست مبارك امام خمينى بر سر مى نهد. در اين سفر نيز او ضمن فراگيرى سفارشها و وصاياى مبارزاتى حضرت امام، از فرصت استفاده كرده و از محضر درس پدر و برادر بزرگوار و ديگر اساتيد حوزه نجف بهره مى گيرد.

حضرت حجت الاسلام و المسلمين احمد خمينى اينك لياقت آن را يافته است تا رابط رهبرى انقلاب با مبارزين مسلمان در كانون قيام يعنى ايران اسلامى باشد و از اينرو پس از چندى با ره توشه هايى گرانبها و پيامهاى مبارزاتى امام به ايران رهسپار مى شود. اين بار نيز به هنگام عبور از مرز در روز هشتم تير ماه سال 1346 دستگير مى شود.

حضرت حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد احمد خمينى - رض - پس از تحقيق و مشورت با حضرت امام و

ديگر اعضاى خانواده در تاريخ 1348/7/11 با دختر فاضله حضرت آية الله سلطانى طباطبائى كه از خاندانهاى شريف و محترم روحانيت در قم مى باشند كه اعقابشان نسل در نسل از مجتهدين بنام حوزه ها بوده اند، ازدواج نمود و ثمره ى اين وصلت مبارك سه فرزند پسر: جناب حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد حسن خمينى و جناب حجة الاسلام حاج سيد ياسر خمينى و آقاى سيد على خمينى مى باشند. اين عزيزان نور چشمان حضرت امام و مورد مهر و عطوفت آن حضرت بوده اند و مطمئنا دعاى خير امام خمينى و پدر نامدارى همچون حاج احمد آقا و مادر فداكارشان بدرقه راه پرمسئوليت آنان است.

سفر به مكه، عراق و لبنان

سومين سفر يادگار امام خمينى به نجف اشرف با دستى پر از اخبار مربوط به استمرار مبارزه در ايران و مشتعل بودن مشعل قيام در حوزه هاى علميه صورت مى گيرد. «احمد» فرزند برومند امام در سال 1352 ايران را به سوى سه مقصد مهم ترك مى كند: زيات خانه ى خدا و كسب ره توشه هاى معنوى براى جهاد در سالهاى دشوار آينده؛ زيارت مشاهد مشرفه در عراق و بوسه زدن بر ضريح مطهر مولا على (ع) مظهر عدالت و صبر و مظلوميت، و عقده گشودن دل در جوار تربت سالار آزادگان و شهيدان (ع) و ياران باوفايش، و زيارت ديگر اماكن متبركه ى آن ديار و ديدار با مرجع و امام و پدر بزرگوار خويش: «حضرت روح الله» و ديدار با مادر و برادر، كه دست ظلم دودمان پهلوى - و البته - دست جنايتكار آمريكا، آن اولياى خدا را به ديار غربت روانه ساخته است؛ و سومين مقصد: سفر به لبنان و ديدار

با فرزندان نهضت خمينى در آن سامان.

«احمد» چنانكه از خدا خواسته بود اين سفر پرموفقيت را نيز همچون گذشته به انجام رسانيد. او سخنهاى فراوانى با پدر، از انتقال مسائل نهضت گرفته تا طرح سؤالات مربوط به دروس علمى و طرح مسائل حوزه ها و غيره داشت كه در اين سفر بازگو نمود، كسب فيض و تكليف كرد و از امام خويش وظايف و مأموريتهاى مقدس را براى سالهاى آينده آموخت و برگرفت، و در لبنان با امام موسى صدر مسائل منطقه و وضعيت شيعيان و مبارزه ى افتخارآميزى كه در پيش روى داشتند را به ارزيابى نشست و در تماس با شهيد چمران و عناصر مبارزى همچون جلال الدين فارسى، پيگيرى اهداف نهضت امام در آن سامان را به بحث گذاشت و مدت اندكى نيز در پايگاه نظامى شهيد چمران آموزش نظامى ديد و در اواخر سال 1352 به ايران بازگشت.

احمد و هجرتى ديگر (چهارمين و آخرين سفر به عراق)

سال 1356 سالى تعيين كننده در نهضت امام خمينى است. در اين سال وقايعى به وقوع پيوست كه هر يك در اوج بخشيدن به ابعاد انقلاب اسلامى و جهانى كردن نهضت امام و تمهيد مقدمات پيروزى 22 بهمن سال بعد تأثير بسزايى نهادند و از جمله ى اين وقايع كه خود تقديرى است شگفت از مقدرات الهى، هجرت تاريخى يادگار امام از ايران به نجف اشرف و وقايع پس از آن و هجرت او به همراه «امام انقلاب» از نجف به پاريس است.

همراه با امام در هجرت به پاريس

هجرت سرنوشت ساز امام خمينى از نجف به پاريس، آغاز فصل فروپاشى اركان رژيم سلطنتى در ايران و

بصدا آورنده ى زنگهاى شكست آمريكا در حساسترين و امن ترين پايگاهش بود. در اين هجرت و ماجراى شگفت نيز، «احمد» مشاور و همراه پدر بود. و اين نقش تا بدان حد آشكار و مؤثر بوده است كه حضرت امام خمينى - سلام الله عليه - حتى در وصيتنامه جاودانه ى خويش نيز از آن ياد كرده و تصريح مى فرمايد كه تنها مشاور آن حركت تاريخى و تاريخ ساز «احمد» بوده است.

سوگ امام، داغ بى التيام احمد

كسى كه عشق را، و خمينى را، و مردم ايران را، و قدرشناسى آنان را، و رابطه خمينى و احمد را، و عشق احمد به خمينى را بشناسد، نيك مى داند كه داغ جگرسوز رحلت امام در شبانگاه 13 خرداد 68 با دل رنجديده ى احمد چه كرده است. او 13 سال رنج مبارزه در غياب پدر تبعيدى خويش را به شوق روزگار وصل تحمل كرده است و وقتى كه در سال 56 به نجف اشرف رسيد يوسف وار خود را در آغوش يعقوب انقلاب و پدر غمخوار اسلام انداخت و رنجهاى دوران جدايى را گريه كرد و از آن پس لحظه اى از امام جدا نبود. هنوز شيرينى وصال محبوب را كامل نچشيده بود كه فرزند ارشد خمينى بزرگ و اميد امام و مردم، استاد و مراد عزيزش مصطفاى انقلاب را دست ستم از آنان گرفت. تحمل داغ مرگ برادر، آنهم عزيزى چون مصطفى كه آيتى از علم و حلم و حكمت و نمونه اى از خصائل و فضائل پدر بود و داغ كسى كه دوران سخت مبارزه در غربت را با او تقسيم كرده بود، بسى دشوار و ناممكن مى نمود. به گفته هاى پدر ايمان كامل داشت

وقتى كه از زبان پدر شنيد كه اين «لطف خفيه الهى» است تحملش افزون شد، چند روز بيش نگذشت كه پيش بينى پدر - كه گويى آينده را نيك مى بيند - محقق گشت و شهادت برادر آغازى شد بر قيامى كه تا دست آمريكا را از ايران اسلامى قطع نكرد، فرونخفت. و در تمام اين ادوار او با پدر بود. وجودش براى امام، و هوش و كياست و لياقتش جاى خالى مصطفى را پر مى كرد. امام انقلاب با مشورت او تصميم به هجرت به پاريس گرفت. همراه پدر به فرانسه رفت، 5 ماه در آن روزهاى پر از حادثه و ماجرا لحظه اى از امام جدا نشد. 12 بهمن در آن سفر شگفت و خطرخيز به ايران آمد. هنوز شب سياه حكومت جور به پايان نرسيده بود و 10 روز به طلوع فجر انقلاب باقى بود. آمريكا 10 روز فرصت داشت تا طرح كودتاى خونينى كه ژنرالهايش قبلا تدارك ديده بودند، عملى سازد. اما سخنان بياد ماندنى امام در بهشت زهرا، و پس از آن فرمان عزل دولت طاغوت و تعيين دولت انقلاب، و پس از آن حماسه ى نبرد دلاورانه ى 21 و 22 بهمن ماشين جنگى شاه و آمريكا را از كار انداخت. در تمام ساعات اين ده روز كه هر لحظه اش بيم صدها خطر و حادثه ى شوم بود، احمد پروانه وار گرد امام مى چرخيد. از آن روز فرياد و تكبير، و از آن يوم الله كبير، 22 بهمن، تا اينك كه دقايقى از ساعت 10 بعدازظهر 13 خرداد در سال 68 مى گذرد و جهان اسلام و فرد فرد ملت ايران بعد از شنيدن خبر سختى حال امام

روى دل به جماران دارند و فرياد صدها هزار مؤمن در مساجد و معابر به دعا و تضرع بلند است كه مبادا آن مصيبت عظمى اتفاق افتد، او از آن روز تا اين ساعت بى وقفه و مدام شب و روز در كنار امام، و با امام بوده است و اينك اين احمد خمينى و اين تنها پسر باقيمانده از عزيز عزيزان، و اين داغدار مرگ مصطفى است كه در راهروى بيمارستان بقية الله جماران دل دريائى اش را به خدا سپرده تا مبادا در اين لحظه هاى سخت، تحمل از كف بنهد و مسئوليتى كه در قبال مردم و عاشقان خمينى و خواهران و مادر فداركاش دارد فراموش كند.

در ارتباط با تحصيلات و بعد علمى يادگار امام چنانكه در ابتداى اين كتاب نوشتم ايشان پس از اخذ ديپلم در رشته علوم طبيعى به تحصيل علوم دينى روى آورد، البته پيش از آن و توأم با تحصيل علوم جديد، نيز به فراگيرى مقدمات علوم حوزوى پرداخته بود مطالعه كتب ادبى و سياسى و دينى و فقهى و افزايش اطلاعات علمى در رشته هاى مختلف از جمله علاقمنديهاى هميشگى ايشان بود و بدين لحاظ بايد گفت او تا پايان عمر از هر فرصتى در اين جهت استفاده ى كافى برده است.

فراست و تيزهوشى از جمله امتيازاتى است كه تمام آشنايان آن مرحوم به آن معترفند و به همين سبب نيز دو دوره ى مقدماتى و سطح حوزه ى علميه را با سرعت و در حد بسيار مطلوبى نزد بزرگان حوزه علميه قم طى كرد و همزمان با تحصيل به تدريس سطوح قبلى نيز اشتغال داشت و پس از آن دروس خارج

فقه و اصول را نزد اعاظم حوزه ى علميه فراگرفت. مشوق و پشتوانه ى اصلى پشرفتها و موفقيتهاى تحصيلى ايشان، نظارت دائمى پدر بزرگوارشان بوده است.

حضرت امام با وجود اقامت در نجف، هيچگاه از توجه به پيشرفت تحصيلى ايشان غافل نبوده و چنانكه در نامه هاى امام خطاب به ايشان (گنجينه ى دل، مصاحبه با آية الله محمدى گيلانى.) ملاحظه مى كنيم اولين مسأله اى كه بعد از تذكرات اخلاقى در صدر ساير مسائل مرتبا متذكر شده اند همين امر مى باشد. اشراف حضرت امام برگذران تحصيل دوره سطح و موفقيت در پيگيرى دروس خارج فرزندشان و همچون تدريس موفق ايشان را در همين نامه ها به وضوح مى توان ديد. مرحوم حاج احمد آقا وقتى كه براى پيگيرى امر مبارزه و كسب علم از محضر درس خارج فقه امام در سال 1356 به نجف هجرت نمود در سطحى از علوم حوزوى قرار داشت كه در آنجا مكاسب و كفايه مى گفت، مطمئنا اگر فرصتها امكان ادامه ى تدريس ايشان را مى داد و اگر اشتغالات فوق العاده ايشان پس از هجرت به پاريس و همراهى با امام در جريان مسائل پيش از پيروزى انقلاب نمى بود، همان اشتغالاتى كه امكان تدريس و افاضه علوم حوزوى را از امام نيز در اين سالها گرفتند؛ با توجه به هوش سرشار و مدارج متقنى كه او در مراحل مقدماتى و سطح و خارج فقه و اصول طى كرده بود در اين وادى نيز همچون وادى مبارزه و سياست و انقلاب، چهره ى تابناكش روشنى بخش حوزه هاى علميه مى شد. بعد از رحلت حضرت امام عليرغم محدوديتها و مشغله اى كه هنوز استمرار داشت، فرصتى اندك پيش آمد تا ساعاتى را به تدريس ادبيات عرب و

مكاسب و كفايه بپردازند. اين حقير نيز توفيق يافتم حدود 1/5 سال از محضر درس كفايه ايشان استفاده برم. با آن كه كوچكتر از آنم كه نسبت به سطح درس ايشان و قياس آن با دروس سايرين اظهارنظر بكنم اما انصافا و باتوجه به اين كه قبلا در حوزه ى علميه در محضر درس بزرگانى كه هم اينك دروس خارجشان زينت بخش حوزه ى علميه قم مى باشد و در عداد مراجع تقليدند چندى حاضر بوده ام بايد گفت كه درس كفايه آن مرحوم سرشار از نكته بينيها و دقتهايى عالمانه و مجتهدانه بود كه غالبا مورد غفلت ديگران قرار مى گيرد.

تسلط او بر مبانى فقه و اصول در ضمن درس كاملا مشهود بود و تا نكته اى را عمقا تفهيم نمى كرد رد نمى شد. خصلت امانتدارى ايشان در درسشان نيز كاملا محرز بود و به همين سبب مقيد بودند قبل از درس اقوال و آراء ديگر اصوليين را در موضوع مورد بحث ببينند و لذا درسشان توأم با نقد و تطبيق بود. خودشان مى فرمودند و ما نيز شاهد بوديم كه گاه چندين ساعت براى دريافت علت اختلاف رأى مرحوم آخوند (صاحب كفايه) با ديگر اصوليين و يا اختلاف آراء شارحين كفايه دربرداشت از عبارت كفايه، به كتب و اقوال اصوليين مراجعه دقيق مى كردند.

بعضى از اساتيدى كه مرحوم حاج احمد آقا نزد آنان علوم حوزوى را فراگرفته است عبارتند از:

حضرت آية الله العظمى امام خمينى (خارج فقه)، آية الله حاج آقا مصطفى خمينى (خارج اصول)، آية الله فاضل لنكرانى (خارج فقه) آية الله موسى زنجانى (خارج فقه) آية الله محمدى گيلانى (شرح منظومه)، آية الله رضوانى (اسفار)، آية الله ابطحى

كاشانى (سطح و خارج)، آية الله خلخالى (سطح) و آية الله طباطبائى.

ايشان علاوه بر فقه و اصول، به مباحث فلسفى و عرفانى علاقه اى وافر داشت و سالها از محضر درس بزرگان، شرح منظومه و اسفار آموخته بود و به ديگران نيز تعليم داده در باب منطق و فلسفه غرب نيز مطالعات گسترده اى داشت و مكتبهاى فلسفى و سياسى معاصر غرب را مى شناخت و نقد مى كرد.

در شعر و ادب فارسى نيز پر مطالعه بود و بخصوص اشعار عرفانى حافظ و مولانا و سعدى و حضرت امام را بخوبى مى شناخت و غزليات فراوانى از حافظ و سعدى را حفظ بود.

در تفسير معانى اشعار عرفانى بزرگان ادب فارسى، نظريات كارشناسى و متقنى داشت كه گاه اهل فن را بشگفتى وامى داشت. ذوقى لطيف و شاعرانه داشت و از هنر و رشته هاى هنرى استقبال مى كرد و در برخى از آنها نيز سررشته داشت.

در وادى سياست با آن كه مدرك سياسى نگرفته بود؛ به اعتراف دوست و دشمن يكى از برجسته ترين نظريه پردازان سياسى جمهورى اسلامى و بلكه جهان اسلام بود. در پيش بينى اهداف و عملكردهاى آتى دشمنان و شناخت مسائل جهانى چنان بود كه كمتر موردى در جلسات مهم تصميم گيرى ها مى توان يافت كه وى به استدلال بر نظريه خويش پرداخته باشد و آگاهان حاضر در جلسه و حتى كارشناسان متخصصى كه قبلا در آن مسأله نظر مخالف داشته اند به رأى ايشان گرايش نيابند. نقش راهگشاى نظريات او را در جلسات سرانه سه قوه و شوراى عالى امنيت ملى و مجمع تشخيص مصلحت نظام قبلا از زبان رهبر فرزانه ى انقلاب اسلامى نقل كردم.

شناخت وى از

جريانات و افراد و گروه هاى سياسى پرشمار تاريخ معاصر ايران و آشنايى به مبانى و مواضع و شيوه هاى سياسى هر يك از آنان و حتى شناخت او از چهره ها و اشخصا ذى نفوذ در هر يك از اين جريانات و نقاط ضعف و قوت آنها و همچنين شناختش از جريانهاى داخل روحانيت و حوزه هاى علميه و آشنايى او با بسيارى از پديده هاى سياسى تاريخ معاصر جهان و احزاب سياسى عمده در كشورهاى بزرگ به حدى بود كه به جرأت مى توان گفت وى از نادر افرادى بود كه در اين جهت، هم از قدرت درك و تحليل بسيار بالايى برخودار بود و هم آگاهيهاى فراوان و عميقى از افراد و چهره ها و احزاب و ايدئولوژى هاى آنان داشت و بايد گفت كه حافظه او در مسائل سياسى روز، دائرةالمعارفى جامع و كم نظير بود.

بيمارى و رحلت جانگداز يادگار امام

صبحگاه روز 21 اسفند 1373 خبر بسترى شدن يادگار امام، نخست موجى از نگرانى در جماران و دقايقى بعد در شهر تهران و پس از آن در سرتاسر ايران پديد آورد و ساعاتى بعد با پخش خبر، به طور رسمى از صداى جمهورى اسلامى، در ايران غوغايى برپا شد كه تنها نمونه آن را در پخش خبر بيمارى امام ديده بوديم. گزارشات بعدى حاكى از آن بود كه عارضه قلبى و تنفسى ناگهانى در حالت خواب سبب ايست كامل قلب و تنفس براى لحظاتى گرديد و همين امر موجب بروز سكته مغزى شده است. خانواده ى معزز و رنجكشيده ى آن مرحوم، كه خود در يكايك رنجهاى دوران مبارزه و فداكارى هاى يادگار امام سهمى برابر با او داشته است، به محض

اطلاع، درخواست كمك مى كند و با توجه به مجاورت منزل با بيمارستان تخصصى قلب و عروق (بقية الله) بلافاصله امدادگران حاضر شده و پس از اقدامات ضرورى امدادى، به فوريت او را به بيمارستان منتقل مى كنند و با استفاده از تجهيزات كامل سى. سى. يو فعاليتهاى فورى پزشكى آغاز مى شود و لحظاتى بعد اطباء متخصص و برجسته، از تخصصهاى مختلف به محض شنيدن خبر، سرآسيمه خود را بر بالين آن عزيز مى رسانند و كار تشخيص و مداوا با سرپرستى جناب آقاى دكتر عارفى و نظارت و همكارى آقاى دكتر طباطبائى (متخصص قلب، و برادر همسر گرامى حاج احمد آقا) آغاز مى شود. عزيزى كه ناباورانه هم اكنون روى تخت بيمارستان در حالت اغما خوابيده است نورچشم ملت ايران و يادگار خمينى كبير و پشتوانه اى مستحكم براى نظام و انقلاب است. رهبر معظم انقلاب اسلامى و رياست جمهورى اسلامى و رئيس مجلس شوراى اسلامى و بسيارى از مسئولين و بلندپايگان كشور بى درنگ به عيادت فرزند شايسته امام و انقلاب مى شتابند. اقشار مختلف مردمى كه خبر را پيش از ديگران شنيده اند بسوى جماران در حركتند. تيم پزشكى با بسيج امكاناتى كه از سوى مسئولين امر دستور آن صادر شده است هر آنچه كه در توان دارد به كار مى گيرد و همزمان، انواع آزمايشهاى ممكن و متداول در پزشكى را براى تشخيص منشأ عارضه ى قلبى انجام مى دهد. كليه گزارشات پزشكى حاكى از آن است كه جز ايست ناگهانى قلب و متعاب آن اختلال شديد در دستگاه تنفسى و سپس سكته ى مغزى چيز روشن ديگرى به چشم نمى خورد.

فضاى عمومى كشور با پخش اخبار صادقانه ولى نوميد كننده ى تيم پزشكى چنان

غمگرفته و حزن آلود مى شود كه توصيف آن جز با بودن در آن فضا و همنوا شدن با مردم ممكن نيست و قلم از بيانش عاجز است. مردم دسته دسته و فوج فوج براى برپايى مراسم دعا و تضرع به درگاه خداوند عازم مساجد و اماكن مذهبى مى شوند. كوچه هاى جماران و خيابانهاى اطراف آن در تمام ساعات شاهد بسيجيان و خانواده هاى شهدا و دلدادگان كوى خمينى است كه خانه و كاشانه را رها كرده و سر بر ديوار نهاده و بغض خويش را آهسته گريه مى كنند مبادا كسى تصور كند كه ديگر تفسير كلام خمينى را از «احمد» نخواهد شنيد. احمد تجسمى است از روح زيباى خمينى.

پنج روز سرتاسر ايران و هر جا كه در جهان نام مبارك خمينى به بزرگى برده مى شود، دستهاى ميليونها انسان مؤمن به دعا و فرياد استغاثه بلند، و صداى هق هق گريه از دلهاى شكسته در كوچه پس كوچه هاى جماران بتدريج بلندتر، و فضاى حزن انگيز ايران هر لحظه اندوهبارتر، و دلهره و اضطرابها هر آن افزونتر، و نذر و نيازها فراوان و بيشمار مى شدند. سيل نامه ها به جماران و دفاتر مسئولين نظام و صدا و سيما سرازير بود، مردمانى كه قدر خمينى و قدر خاندان او و نضهت الهى او و يارانش را مى شناختند ايثارگرانه و با التجاء و التماس خواستار اهداء قلب و اعضاى حياتى بدن به فرزند امامشان بودند.

به خدا سوگند كه راست گفت حضرت روح الله آن جا كه فرمود: «من با جرأت مدعى هستم كه ملت ايران و توده ى ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله، صلى الله

عليه و آله، و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن على، صلوة الله و سلامه عليهما، مى باشند» (وصيتنامه سياسى الهى حضرت امام خمينى.).

در ميان نامه هاى رسيده مواردى به چشم مى خورد كه يكايك افراد خانواده با ذكر مشخصات كامل خود و گروه خونى و اطلاعات پزشكى مربوط به قلب و كليه و ريه ى خويش و با اعلام اينكه به بيمارستان مراجعه كرده و از سلامت اعضاى خود اطمينان يافته اند و با دادن شماره تلفنهاى متعدد از خود و همسايگان و منسوبين مصرانه خواستار اعلام نياز تيم پزشكى شده اند تا به محض اطلاع در بيمارستان حاضر شده و قلبشان را تقديم فرزند امام كنند. و تنها مكاتبه نبود، افراد متعددى همه روزه در جلو بيمارستان صف كشيده بودند تا نوبت را از ديگران در اهداء قلب خويش بستانند! براستى جز در مكتب عشق و ايمان به ولايت كدام فرهنگى و ملتى را اين چنين بزرگوار و وارسته سراغ داريد؟ با وجود اعلامهاى مكرر راديو مبنى بر عدم نياز به اهداء قلب، مراجعه اين قبيل فداكاران و اصرار آنها بر تماس با پزشكان تيم و سماجت آنها در اهداء قلب بدانجا كشيده بود كه كار را بر مأمورين و مسئولين بيمارستان و نيروى انتظامى دشوار ساخته بود.

با طولانى شدن مدت بيمارى و حالت بحرانى يادگار امام و پخش خبرهاى موذيانه ى راديوها و خبرگزارى هاى بيگانه، دشمنانى كه از هر فرصتى براى ضربه زدن به وحدت و همدلى مردم استفاده مى بردند شايعات بى اساس را دامن مى زدند و از سوى ديگر شدت علاقه عاطفى مردم به فرزند امام و جوانى ايشان و غيرمترقبه و ناگهانى بودن بيمارى

وى و عدم امكان عيادت عمومى از ايشان به دليل رعايت اجتناب ناپذير مراقبتهاى بهداشتى ويژه در بخش قلب زمينه سازى طبيعى پذيرش برخى از اين شايعات را نزد ساده لوحان فراهم مى ساخت و البته سود آن را دشمن مى برد. كه بايد براى اين بيمارى مزمن فرهنگى با كار عميق فرهنگى چاره اى انديشيده شود و راه بر سوء استفاده ى دشمن در چنين شرايطى مسدود گردد.

به هر حال پس از پنج روز، تلاش خستگى ناپذير تيم پزشكى نتيجه اى نبخشيد و «احمد خمينى» همان كسى كه نامش، و يادش و تصويرش و فداكارى هاى بيمانندش تا ابد در كنار نام مبارك «امام خمينى» در قلب و روح و روان عاشقان انقلاب اسلامى پرجلوه و پراثر باقى خواهد ماند، نداى حق را در شامگاه 25 اسفند 1373 لبيك گفت و به آرزويى كه در تمام ايام بعد از رحلت امام براى آن لحظه شمارى مى كرد يعنى ملاقات با پدر در پيشگاه حضرت حق، رسيد و جهانى از مؤمن ترين بندگان خدا را در سوگ خويش عزادار ساخت. «انا لله و انا اليه راجعون».

فرياد شيون و زارى دوباره از جماران برخاست، ايران در رثاى سردار نامدار نهضت خمينى كبير يكپارچه مى گريست. و چه سوزناك و جانگداز گريه مى كردند مردمانى كه ديگر عطر خمينى را از وجود نازنين احمد در فضاى جماران، و صداى دل انگيز يادگار عصر حماسه ى خمينى را نخواهند شنيد، پرچمهاى سياه عزا بر در و ديوار شهرها آويخته شد.

فرداى آن روز (صبح 73/12/26) دهها هزار تن از پيروان امام از سراسر كشور به تهران آمده بودند تا در مراسم وداع با پيكر مطهر يادگار امام و تشييع

و تدفين آن عزيز با صدها هزار زن و مرد تهرانى در ادامه ى راه او و دفاع از ارزشهايى كه او مدافع آنها بود و تجليل از خدمات بى حد و حصر فرزند امام به انقلاب و نظام اسلامى همصدا شوند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

خندق آبادي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدحسين بن العالم الجليل الشيخ محمد خندق آبادى تهرانى از گوينده نامى و وعاظ گرامى و مبارز معاصر در تهران بوده اند.

در حدود سال 1338 قمرى در تهران متولد و در بيت علم و كمال تربيت يافته و مقدمات و ادبيات را در تهران خوانده و در خدمت برادر ارجمندش حجه الاسلام والعالم العلام آقا شيخ جواد خندق آبادى به قم آمده و سطوح را نزد معظم له و مدرسين ديگر به پايان رسانيده و به درس خارج آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى امام خمينى شركت نموده آنگاه به تهران مراجعت و به خدمات دينى و روحى مخصوص تبليغ دين و ترويج آئين از طريق منبر پرداخته و با بيدادگريها مبارزاتى نموده و بر عليه مخالفين ولايت اهل بيت عصمت و طهارت منبرهاى آتشين و پرحرارتى رفته و مصايبى كشيده و صدماتى ديده است.

مولف گويد: مرحوم خندق آبادى از رفقاء نزديك اين نويسنده بود كه در موقع توقفش در قم با برادر ارجمندش مراوده زيادى با حقير داشتند و در روزهاى جمعه در منزلم منبر مى رفتند و تمرين منبر را در منزل حقير نمود و وقتى قرض بسيارى پيدا كرد و برايش طاقت فرسا بود آمد روز جمعه اى در منزل حقير و گفت دعا كنيد كه من در اضطرار و مضيقه قرار گرفته ام. بنده به رفقا گفتم امروز تنها حاجت ما فرج و اداء قروض

آقاى خندق آبادى باشد و پس از خواندن دعاء ندبه توسل به حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف پيدا نموده و فقط اصلاح حال و اداء قروض وى را در نظر گرفته و دعا نموديم و رفقاهم حال مخصوصى در تضرع و گريه و دعا داشتند و پس از پايان مجلس كه رفقا بيرون رفتند بنده هم براى كارى از منزل بيرون رفتم در اثناء راه يكى از رفقا رسيد با خوشحالى گفت بشارت كه دعاء امروز اثر كرد و تمام قرضهاى آقاى خندق آبادى من حيث لايحتسب اداء شد.

مرحوم خندق آبادى در تهران محبوبيت خاصى ميان مردم پيدا كرده بوده و منابر بسيارى در مساجد و محافل تهران داشت در اثر ابتلائى كه پيدا كرده بود مبتلا به سكته مغزى شد ولى شفا يافت و اطباء وى را از منبر رفتن و بلند سخن گفتن منع كردند ولى او مى گفت من نوكر امام حسين عليه السلام و سرباز حضرت صاحب الزمان عليه السلام هستم و مى خواهم تا آخرين لحظه زندگى و آخرين نفسم در سر خدمت و پست سربازى باشم و در موقع انجام وظيفه از اين جهان بروم بالاخره هم به هدفش رسيد زيرا در نيمه شب بيست و يكم ماه رمضان سال 1388 قمرى در بالاى منبر خندق آباد واقع در خيابان مولوى تهران در هنگام قرآن به سر گرفتن و يك ياالله گفتن سكته قلبى نموده و از منبر به زير افتاده و به مولايش حضرت اميرالمومنين عليه السلام واصل گرديد.

فرزندان برومندى دارد كه از آنها جناب آقاى آقا شيخ محمد خندق آبادى از اهل منبر تهران و موصوف به فضل و دانش مى باشند. جنازه آن مرحوم را با تشييع كم

سابقه اى حمل به شهر رى و در مقبره ابن بابويه در كنار قبر مرحوم والدش به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خندق آبادي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ جعفر بن العالم الجليل حاج شيخ احمد بن العلامه المرحوم آخوند ملا محمد كاشانى ره از علماء بزرگوار و وعاظ عاليمقدار معاصر است در تهران كه سمت استادى بر بسيارى از گويندگان حاضر دارد. وى عالمى ناطق و واعظى عامل و محدثى بصير و مفسرى خبير مى باشد.

در سال 1210 قمرى در تهران متولد شده و در مهد علم و تقوا تربيت يافته و پس از فراغت از علوم مقدماتى و ادبيات از اول بلوغ به تحصيل علم فقه و اصول و حكمت نزد اساتيد بزرگ پرداخته و شوارق و اسفار و منظومه را نزد مرحوم حاج شيخ على نورى و ميرزا مهدى آشتيانى خوانده و رسائل شيخنا الانصارى را با قسمتى از اسفار از محضر آيت الله حاج ميرزا احمد آشتيانى فراگرفته و قسمت مهمى از فقه را از مرحوم والد و برادر ارجمندش مرحوم حجه الاسلام آقا شيخ محمد خندق آبادى آموخته و از سن بيست سالگى به تبليغ دين و وعظ و خطابه پرداخته و تاكنون كه هشتاد و سه سال از عمر شريفش مى گذرد متجاوز از شصت سالست كه به اين سمت مفتخر مى باشد و هم مدت سى سالست كه در مسجد خندق آباد واقع در خيابان مولوى تهران به اقامه جماعت اشتغال دارد. داراى تاليفات ارزنده اى مى باشد كه در اخبار و احاديث و تفاسير اهل بيت عصمت عليهم السلام نوشته و نگارنده آنها را ديده ام خداوند توفيق طبع و نشر آن را به ايشان عنايت فرمايد. آنجناب حقا از بركات زمين و

علماء راسخين و در ولاء اهل بيت رسالت عليهم السلام بسيار ثابت و شديد مى باشد. خداوند امثال آنجناب را باقى بدارد و دهان و قلم و دست ياوه سرايان وهابى مسلكى كه اهانت به خدمتگذاران كهن سال دين و ولايت مى كنند شكسته و پر از آتش نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خواجويان، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: مطالعات اسلامى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

مدرس.

تولد: 1317، مشهد.

درگذشت: 13 آبان 1372، مشهد.

محمدكاظم خواجويان پس از گذراندن دوره هاى ابتدايى و متوسطه تحصيل، به دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى مشهد راه يافت و در سال 1341 به دريافت دانشنامه ى ليسانس تاريخ از آن دانشكده نايل آمد. پس از آن، با سمت دبيرى به كار در وزارت آموزش و پرورش پرداخت و مدتى در آباده ى فارس تدريس كرد و چندى بعد براى ادامه ى تحصيل به فرانسه رفت و طى سال هاى 1356 -1354 دوره هاى فوق ليسانس و دكتراى رشته ى مطالعات اسلامى را به پايان برد.

دكتر خواجويان از سال تحصيلى 1357 -1356 به تدريس در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد پرداخت و پس از پيروزى انقلاب اسلامى به گروه تاريخ دانشگاه فردوسى مشهد منتقل شد و چندى پس از آن رياست دانشكده ى ادبيات اين دانشگاه را پذيرفت. دكتر خواجويان نزديك به نه سال در اين سمت باقى بود و پس از آن نيز تا درگذشت، در سمت معاون دانشجوايى دانشگاه مشهد انجام وظيفه كرد. همزمان با آن، عضويت هيئت امناى دانشگاه هاى شمال شرق كشور را داشت و به ويژه سرپرستى شوراى برنامه ريزى گروه تاريخ وزارت فرهنگ و آموزش عالى را نيز عهده دار بود. اين شورا اقداماتى

براى بهبود كيفيت وضع مقاطع كارشناسى ارشد و دكترى انجام داد.

دكتر محمدكاظم خواجويان درس هاى تاريخ صدر اسلام، تاريخ تشيع و تاريخ ائمه را در بخش تاريخ دانشكده ى مشهد تدريس مى كرد و ضمنا به امور اجرايى- ادارى دانشگاه فرودسى نيز مى رسيد. وى همچنين از نخستين سال هاى فعاليت كانون نشر حقايق اسالم در مشهد زير نظر استاد محمدتقى شريعتى به فعاليت هاى مذهبى در اين كانون پرداخت. عضويت در هيئت مديريه «انصار الحجه» (مؤسسه ى خيريه اى كه براى رسيدگى به وضع يتيمان فاليت داشت)؛ فعاليت در انجمن حمايت از زندانيان مشهد؛ عضويت در هيئت امناى اداره ى اوقاف مشهد از ديگر فعاليت هاى اجتماعى دكتر خواجويان بود.

دكتر خواجويان در زمان رياست خويش در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى، كوشش بسيار كرد تا فضاى علمى- پژوهشى دانشكده را سرزنده نگاه دارد. بسيارى از پژوهشگران به تشويق و يارى وى به كارهاى پژوهشى پرداختند. وى همچنين نشريه اى تخصصى در زمينه ى پژوهش هاى تاريخى بنياد گذارد كه از سال 1368 با نام «فصلنامه ى مطالعات تاريخى» منتشر شد. مقالات پژوهشى وى در اين فصلنامه و نيز مجله ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى» مشهد به چاپ رسيده است.

دكتر خواجويان درباره ى تشيع پژوهشى انجام داد كه بنا بود در سلسله انتشارات سازمان «سمت» (سازمان مطالعه و تدوين كتاب علوم انسانى دانشگاه ها) چاپ گردد.

دكتر محمدكاظم خواجويان در تاريخ 13 آبان 1372 در مشهد به علت سكته ى قلبى درگذشت.

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: خاورشناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

خواجوئي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب و واعظ، شاعر متخلص به «بهاء» از اعقاب اوست.

فوتش در 1316 روى داده است.

برگرفته از

كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خواجه نوري، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ش)، روزنامه نگار و حقوقدان. تحصيلات مقدماتى خويش را در تهران و مدرسه ى سن لويى فراگرفت. در فرانسه و بلژيك در رشته هاى پست و تلگراف و اقتصاد و حقوق ادارى تحصيل كرد و به ايران بازگشت و عهده دار مشاغل مختلف دولتى شد. وى مدير روزنامه ى «جوانان» بود كه بيش از يك ماه انتشار نيافت. او همچنين مديريت روزنامه ى «نداى عدالت» را نيز بر عهده داشت. خواجه نورى از نخستين كسانى است كه براى شناساندن روانشناسى جديد و روانكاوى به فارسى زبانان كوشيد. آثار وى: «روانكاوى يا طريقه سهل براى شناختن احساسات مخفى خود و ديگران»، كه نخستين اثر در اين زمينه است؛ «سيماى شجاعان»؛ «اهميت و ضرورت رهبر و مدير براى آينده ى ايران»، فارسى و انگليسى؛ «بازيگران عصر طلايى»؛ «چهره هاى درخشان تاريخ»؛ «محمد على فروغى مشهودات گفتنى»؛ «عقايد لله آقا يا مكاتيب هفتگى».[1]

نويسنده و روانشناس، روزنامه نگار و رجل سياسى، در 1275 در تهران متولد شد. پدرش حبيب اللَّه لشكرنويس و برادرش ميرزا ابوتراب خان نظم الدوله بود. پس از انجام تحصيلات ابتدائى وارد مدرسه ى سن لوئى شد و دوره ى مدرسه ى مزبور را پايان داد و زبان فرانسه را ياد گرفت و به استخدام در وزارت پست و تلگراف درآمد. ضمناً با مطبوعات همكارى نزديك داشت. در 1301 امتياز نشريه ى نامه ى جوانان را گرفت و يك شماره آن را انتشار داد ولى انتشار همان شماره سر و صداى زيادى بلند كرد و مردم از وى به دادگسترى شكايت بردند زيرا در آن روزنامه از كشف حجاب و آزادى زنان مطالب و اشعارى مندرج شده بود. دادگسترى، خواجه نورى را به شش ماه

حبس محكوم نمود و از ادامه ى انتشار روزنامه جلوگيرى كرد. در 1302 از طرف وزارت پست و تلگراف براى تحصيل به اروپا اعزام شد و چند سالى در رشته ى تلگراف تحصيل نمود. پس از بازگشت به ايران، مدير دايره ى كارآموزى و نشريات وزارت پست و تلگراف شد و چندى در آن سمت باقى ماند. مجدداً براى ادامه ى تحصيل به اروپا رفت و در دانشگاه بروكسل جامعه شناسى و حقوق خواند. پس از بازگشت، حرفه ى وكالت دادگسترى پيشه گرفت و ضمناً به عضويت انجمن شهر تهران برگزيده شد و مرتباً در مطبوعات تهران مقالاتى در زمينه هاى اجتماعى مى نوشت.

پس از شهريور 1320 امتياز روزنامه ى عدالت را گرفت و چندى آن را انتشار مى داد تا اينكه با كمك عده اى از دوستان، مبادرت به تشكيل حزب عدالت نمودند. على دشتى، جمال امامى و خواجه نورى از مؤسسين حزب مزبور بودند. خواجه نورى روزنامه ى عدالت را تبديل به نداى عدالت نمود و روزنامه ى مزبور ارگان حزب ملى گراى عدالت شد و سردبيران آن دكتر جعفر جهان و دكتر احمد هومن بودند.

حزب عدالت در صحنه ى سياسى آن روز به علت عضويت عده ى زيادى از نمايندگان مجلس، قدرت فوق العاده اى پيدا كرد و مرتباً پشت سر هم چند كابينه را سر كار آورد. در تبليغات منصوب شد، سپس معاونت نخست وزيرى هم ضميمه ى كار او گرديد. در كابينه هاى ساعد، بيات، و صدر نيز همان سمت را داشت. در 1325 مجدداً در كابينه ى احمد قوام، به معاونت نخست وزيرى و رياست اداره كل تبليغات منصوب شد. در 1327 براى بار سوم در نخست وزيرى ساعد، آن سمت را احراز نمود. در انتخابات مجلس سنا كه در سال 1328 در

ايران براى اولين بار انجام گرفت كانديداى سناتورى شد. در انتخابات دور اول جزء 75 نفر بود و در دوره ى دوم در زمره ى 15 سناتور انتخابى تهران قرار گرفت و پس از افتتاح مجلس از سناتورهاى پركار و پرنطق بود و تقريباً جزء چند سناتورى بود كه مجلس را مى گردانيدند.

در دوران نخست وزيرى مصدق، از مخالفين بود. پس از وقايع 30 تير نيز به دولت رأى نداد و در مسئله ى نفت و راه حل آن در مجلس سنا نطق هاى مفصلى ايراد نمود. پس از انحلال مجلس سنا، از طرف مصدق به اروپا رفت و پس از بازگشت با سرلشكر زاهدى فعاليت سياسى خود را آغاز كرد تا اينكه در نيمه ى دوم 1332 در دوره ى دوم مجلس سنا مجدداً به سناتورى رسيد. و در مجلس پيرامون تمام لوايح دولت به بحث و انتقاد مى پرداخت و از ابراز عقيده خوددارى نمى نمود. در حكومت اقبال، به هنگام طرح لايحه ى ساواك، محكم ايستاد و چندين جلسه در مضار اين سازمان سخن گفت و دولت را از تشكيل چنين سازمانى برحذر داشت ولى همين نطق باعث شد او را كنار بگذارند و ديگر كارى به او واگذار نشود.

خواجه نورى نويسنده اى توانا و محققى پرتوان بود. در كنار مشاغل سياسى خود، دست از تأليفات و ترجمه برنداشت. بيشتر شهرت و معروفيت او بر اساس انتشار جزوات بازيگران عصر طلائى شد. او مدعى گرديده بود كليه ى كسانى كه در دوران رضاشاه مصدر شغلى بوده اند، شرح حالشان انتشار خواهد يافت. او توانست چند نفرى را كه عبارت بودند از آيرم، تيمورتاش، امير خسروى، طهماسبى، دبيراعظم بهرامى، مدرس، داور، سپهبد اميراحمدى، على سهيلى، على دشتى، على

وكيلى را انتشار دهد و بقيه متوقف شد. ولى مهمتر از همه شرح حال سربازيگر عصر طلائى بود كه در آن تاريخ همه تشنه ى خواندن آن سرگذشت بودند. آگهى هاى مكرر در اين زمينه انتشار مى يافت ولى هيچ موقع به چاپ نرسيد. يكى از نزديكان خواجه نورى كه به قول او اعتماد كامل دارم، براى نگارنده حكايت كرد كه روزى محمدرضا شاه، خواجه نورى را احضار مى كند و مى گويد چون نوشته هاى شما بسيار جالب است، قبل از انتشار سربازيگر عصر طلائى نوشته ى خودتان را بدهيد من بخوانم. خواجه نورى هم امتثال امر مى كند و نوشته را به شاه مى دهد. پس از مدتى براى او پيغام مى فرستد فعلاً موقع انتشار اين مطالب نيست. اين نوشته نزد من امانت خواهد بود تا در موقع لازم براى چاپ در اختيار بگذارم.

غير از جزوات بازيگران عصر طلائى كه هنوز تجديد چاپ مى شود، آثار ديگرى دارد مانند محبوس باغ فردوس، مشهودات گفتنى در دو جلد، اولين برخورد، روانكاوى و كتاب سيماى شجاعان نوشته ى كندى رئيس جمهور پيشين آمريكا از ترجمه هاى اوست. در كار نمايشنامه نويسى هم دستى داشت. نمايشنامه ى عظمت ايران و نمايشنامه ى يك ايرانى در مقابل زن به زبان فرانسه از كارهاى خواجه نورى مى باشد. هزار سؤال بجا و هزار سؤال بيجا و يادداشت هاى لله آقا از ديگر آثار اوست. گاهى بر حسب تفنن شعر هم مى سرود. وى در روانشناسى و روانكاوى هم دستى داشت. در 1370 درگذشت.

محقق.

تولد: اسفند 1279، شيراز.

درگذشت: فروردين 1370.

ابراهيم خواجه نورى چون پدرش را در يك سالگى از دست داد زير نظر برادر بزرگش ابوتراب نظم الدوله تربيت شد. تحصيلات مقدماتى را در تهران آموخت. در روزگار جوانى روزنامه ى «نامه جوان»

را منتشر كرد ولى پس از چاپ اولين شماره به زندان افتاد و چهار ماه زندانى بود و اتفاقا همان وقت بود كه ميرزاده ى عشقى هم محبوس بود.

پس از آن به اروپا رفت ومدت هشت سال در بروكسل درس خواند و در حقوق و علوم ادارى ديپلم گرفت و پس از بازگشت به ايران ابتدا مدير مدرسه ى عالى پست و تلگراف شد و سپس به وكالت دعاوى مشغول گرديد.

پس از شهريور 1320 وارد سياست شد. يكى از تأسيس كنندگان حزب عدالت بود. روزنامه ى اين حزب نامش «نداى عدالت» بود و خواجه نورى صاحب امتياز و يكى از نويسندگان آن بود. اين روزنامه به مدت يك سال و نيم منتشر شد. (408 شماره در تهران، پنج بار در هفته، 1324 -1323). در همين دوران نگارش بازيگران عصر طلايى را شروع كرد. جزوه هايى بود در شرح حال معروف ترين رجال سياسى دوره احمدشاه قاجار و رضاخان. وى چندى معاون نخست وزير (در چهار دولت) بود و سپس سناتور شد. ظاهرا چون با لايحه ى تشكيل سازمان امنيت مخالفت كرده بود، پس از دوره ى اول ديگر انتخاب نشد. به رشته ى روان شناسى و مباحث اجتماعى مخصوصا روانكارى دل بستگى داشت. وى چندين كميته و شورا عضويت داشت.

از تأليفات اوست: اولين برخورد (1339)؛ بازيگران طلايى (1322)؛ چرا انگلستان خفته بود (ترجمه از كتاب جان اف. كندى، 1345)؛ رموز روانى مديريت (1347)، روانكاوى (1336)؛ سيماى شجاعان (ترجمه از جان اف. كندى، 1340)؛ شگفتى هاى جهان درون (1346)؛ عقايد لله آقا؛ مردان خود ساخته؛ مكتوب (1334)؛ زندانى باغ فردوس.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين ايران (317)، شخصيتهاى نامى (185 -184)، مولفين

كتب چاپى (56 -54 /1).

خوارزمي اديبي، ابوسعيد احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 626 ق)، اديب، شاعر و خطاط. از اهالى خوارزم بود و در فصاحت و بلاغت و نگارش مهارت داشت از خوشنويسان طراز اول به شمار مى رفت و پيش از زمان ياقوت حموى مى زيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (100 /1)، معجم الادباء (135 -131 /2).

خوارزمي، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 383 ق)، شاعر و اديب. مشهور به طبرخزى. نسبت وى بدان سبب است كه پدرش از خوارزم بود و مادرش از طبرستان. وى كه خواهرزاده ى محمد بن جرير طبرى است در خوارزم متولد شد، از زادگاهش به شام رفت و مدتى در حلب ساكن شد. در راه بازگشت در ارجان (بهبهان)، به ديدار صاحب بن عباد رفت و داستان اين ملاقات مشهور است و پس از آن به نيشابور آمد و در آن شهر مسكن گزيد و همان جا درگذشت. ابوبكر در حفظ اشعار و ايام و اخبار عرب و لغت عرب يگانه روزگار خود بود. از آثار وى: «ديوان» اشعار؛ مجموعه ى «رسايل» خوارزمى كه به داشتن محاسن بديعى ممتاز است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (52/7)، اعيان الشيعه (379 -377 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (640 -639 /1)، تاريخ اسلام (حوادث 69 -68 /400 -381)، تاريخ نيشابور (185)، الذريعه (245 ،241 /10 ،985 ،37 /9)، روضات الجنات (193/7)، ريحانه (185 -183 /2)، سرآمدان فرهنگ (98/1)، سيرالنبلاء (526/16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 274/4)، الكامل (161/7)، كشف الظنون (902 ،770)، الكنى و الالقاب (22/1)، لغت نامه (ذيل/ ابوبكر)، معجم المولفين (120 -119 /10)، الوافى بالوفيات (196 -191 /3)، وفيات الاعيان (403 -400 /4)، هديه العارفين (57/2).

خوارزمي، ابوعلي حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 442 ق)، فقيه، اديب و شاعر شيعى. ملقب به ضرير. پدرش از مردم نيشابور بود كه به خوارزم مهاجرت كرد. حسن در اين شهر نشو و نما يافت. از جمله آثار وى: «تهذيب ديوان الادب»؛ «تهذيب اصلاح المنطق»؛ «زيادات اخبار خوارزم»؛ «محاسن من اسمه الحسن»؛ «ديوان» شعر، دو مجلد؛ «ديوان رسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :اعيان الشيعه (313 -312 /5)، الغدير (30/4)، كشف الظنون (108)، معجم الادباء (191/9)، معجم المولفين (296/3)، الوافى بالوفيات (272 -271 /12)، هديه العارفين (275/1).

خوانساري صدر، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1325 ق)، روزنامه نگار. از چهار سالگى در مدرسه ى آليانس اصفهان به تحصيل پرداخت و با اينكه در هفت سالگى پدرش را از دست داد، دوره ى اول متوسط را در اصفهان گذراند و پس از آن به تحصيل علوم دينى پرداخت. در بيست و دو سالگى به تهران آمد و وارد دارالفنون شد و دوره ى دوم متوسطه را در آنجا به پايان برساند. سپس وارد مدرسه ى حقوق شد پس از فراغت از تحصيل با سمت مستنطقى عدليه به خدمت دولت درآمد. در سال 1319 ش از كار دولتى كناره گرفت و به وكالت عدليه پرداخت. در ضمن آن، روزنامه ى «قيام ملى» را منتشر كرد. آثار وى: «حقوق زن در اسلام و اروپا»؛ «مرد نامتناهى، على بن ابى طالب (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (158/3)، مولفين كتب چاپى (646 -644 /2).

خوانساري، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برهان الدين ابواسحاق ابراهيم بن زين الدين ابى الحسن على بن جمال الدين ابو يعقوب يوسف بن يوسف بن على خوانسارى اصفهانى.

از اجلّه شاگردان شيخ على كركى، و از او اجازه دارد. تاريخ اجازه 924 مى باشد.

در الذريعة (212:1) نقل از رياض العلماء گويد كه آن را در پشت كتاب كشف الغمة به خطّ كركى ديده ام.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوانساري، زين الدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ زين الدين على بن عين على خوانسارى از اكابر علما و فضلا بوده، و در مدتى امامت جمعه ى اصفهان را داشته، و در سال 1167 وفات يافته، و در قبرستان آب بخشان مدفون شده، بقعه كوچكى داشت.

وى را تأليفاتى است از آن جمله است: 1 - رساله در رد بر ملا حيدر على شيروانى در نجاست غير امامى 2 - رساله اى در رد بر ملا محمد شفيع تبريزى در موضوع نماز در لباس ابريشم؛ و غيره.

اولاد مرحوم شيخ زين الدين دو دسته اند:

اول: اولاد پسرى، كه آقا محمد صاحب عنوان باشد.

دوم: اولاد دخترى كه حسين على شاه و سعادت على شاه و جمعى ديگر باشند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوانساري، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از منبريان معروف، و روضه خوانان مشهور اصفهان بوده، و در شدت مرضى نيز ترك ذكر مصيبت ننموده، در روز 7 محرم سال 1293 وفات يافته، در بقعه ى تكيه آباده اى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش را پرتو شاعر گويد:

از پى تاريخ آن پرتو سرود

يا حسينى گفت پس دم دركشيد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خوانساري، عطاء الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 29 ربيع الاول 1266 متولّد، و در 6 جمادى الاولى 1335 وفات يافته. وى مؤلّف فهرستى است بر كتاب روضات الجنات.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوانساري، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولى على اكبر، عالم جليل، از شاگردان و خواص اصحاب سيد حجة الاسلام، و مورد اعتماد و وثوق ايشان بوده، به طورى كه آن بزرگوار پس از ساختن مسجد سيد، مشاراليه را به امامت مسجد ميرزا باقر منصوب نموده است.

پس از وفات او، جنازه به نجف اشرف منتقل شده، در وادى السلام مدفون گرديد.

وى از شاگردان و مجازين از سيد صدرالدين عاملى بوده (و در شب جمعه 14 محرم 1263 وفات يافته است).

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوراسگاني، محمد اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آخوند ملا احمد، از علما و اجلاّ و ائّمه ي جماعت در شهر بوده، و در 24 ذى حجه سال 1284 وفات يافته، در تخت فولاد در سمت جنوبى بقعه ي فيض مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خورشيد مريواني

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز دهه چهارم قرن چهاردهم هجرى، از زنان اديب و هنرمند. وى دختر شيخ معروف كه لوس و از سادات «ته راته وه ن» بود. پدرش به دليل ناملايمات روزگار از مريوان به سنندج مهاجرت كرد و خاتون خورشيد در كودكى در خانه يكى از خوانين محترم اردلان به سر برد و او وسايل تحصيلش را فراهم نمود تا جايى كه به ادبيات فارسى احاطه يافت و با منطق و زبان و ادبيات عربى نيز آشنا شد.

وى كتابى درباره آداب خانه دارى و بچه دارى و تربيت فرزند از ابتداى ولادت تا هنگام بلوغ به زبان فارسى تأليف كرد و يك ديوان شعر نيز از او به جا مانده كه هيچكدام چاپ و منتشر نشده اند. اين بانو در زمينه نقش و نگار و نوع رنگ آميزى قالى و تهيه رنگهاى متنوع آن شهرت داشته و نقشه هاى او را هم اكنون در كردستان «خورشيدى» مى خوانند. خاتون خورشيد مادر شاعر معروف كرد «قانع مريوانى» بود. وى قطعه شعرى نيز به زبان كردى سورانى دارد كه در نصيحت دخترش سروده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 155 -154 / 2.

خوش جمال فكري، سارا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سارا خوش جمال فكري در سال 1367 در رودبار متولد شد

وي دو برادر و يك خواهر بزرگ تر از خود دارد كه همگي آنها ورزشكار بوده اند. پدر و مادرش معلم هستند و كمك آنها باعث شد كه سارا در سن16 سالگي وارد دانشگاه شد و در رشته فيزيك ادامه تحصيل دهد. به خاطر حضور در اردوهاي مختلف مجبور شد كه رشته فيزيك را رها كند و در حال حاضر دانشجوي ترم دوم تربيت

بدني است. حدود9 سال است كه تكواندو را تحت نظر خانم آذر مهر پيگيري ميكند ودر 5 سال گذشته به صورت دائم در اردوهاي تيم ملي حضور يافته است. در حال حاضر دان 3 تكواندو دارد

از عناوينش مي توان به مقام دوم پايتخت هاي كشور هاي اسلامي ، مقام دوم مسابقات چين، مقتم دوم مسابقات كره، سوم مسابقات لبنان، مقام دوم مسابقات هلند، مقام اول دهه فجر و سر انجام مقام 3 مسابقات آسيايي و كسب سهميه المپيك اشاره كرد

سارا خوش جمال فكري امروز سي ام مرداد 1387 در آوردگاه المپيك پكن بعد از شكست اولين حريف خود در ديدار دوم مقابل حريفي از چين تايپه بعد از سه راند مبارزه و مساوي شدن نتيجه در راند طلايي نتيجه را واگذار كرد و در عين شايستگي حذف شد

منابع زندگينامه :http://taekwondo-chagi.blogfa.com

خوشنويس، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر خوشنويس

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

محمد جعفر خوشنويس (معروف به جعفر الهادي) سال 1325 در شهر مقدس كربلا به دنيا آمد و به علت انتساب و ارتباط وي به خاندان ديني و علمي و تمايل شديدي كه به تحصيل و كسب علوم اسلامي داشت پس از طي چند سال در مكتبخانه و در مدارس رسمي به حوزه علميه پيوست و دروسي را در سطح مقدمات (نحو و صرف و بلاغت) و مراحلي از علم كلام و تفسير و فقه ، باب حادي عشر و مجمع البيان و تبصره علامه و عروه و شرايع الاسلام و لمعه و معالم و اصول و فن نگارش عربي به سبك معاصر را نزد

اساتيد معروف و مبرز حوزه گذراند.پس از ورود حضرت امام (قدس سره) به عراق و به دلايل سياسي به لبنان رفته و حدود 5 سال در بيروت به كارهاي فرهنگي و تبليغي از قبيل سخنراني نگاشتن و نشر مقالات مذهبي در مجلات و روزنامه هاي اسلامي و شيعي از قبيل : العرفان و الحياه (بين سالهاي 1349-1353 هجري شمسي) پرداخت .

سپس به بحرين هجرت كرده و پس از مكث 9 ماه در آن كشور كه همراه با امامت جماعت و سخنراني به عربي و فارسي در مجالس مذهبي و اجتماعي و نوشتن و نشر مقاله ، و ايراد سخنراني هايي از طريق راديوي منامه در مناسبتهاي ديني شيعي بود به ايران آمد و در اواخر سال 54 به حوزه علميه قم وارد شد و در درس كفايه حضرت آيت الله سبحاني در مسجد فاطمي شركت كرد و به مدت 15 سال به فراگيري علوم مختلف در زمينه فقه ، اصول ، رجال ، درايه ، فلسفه ، علوم قرآني و كلام تطبيقي و تلمذ نزد دانشمندان عاليقدر : فقيد سعيد ستوده (قدس سره) و موسوي تبريزي ، دوزدوزاني ، و فقيد سعيد حقي تبريزي پرداخت.درس خارج فقه و اصول را از محضر حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) آيت الله العظمي تبريزي ، آيت الله العظمي وحيد خراساني ، آيت الله العظمي مكارم شيرازي ، آيت الله كوكبي ، آيت الله سبحاني استفاده نمود.

از اوائل ورود به حوزه شريف قم به تدريس پرداخت و به تعليم زبان عربي ، فن نويسندگي معاصر ، خطابه در كنار فقه ، اصول ، عقائد و تاريخ اسلامي

مشغول شد.ايشان به خاطر رغبت و علاقه اي كه به نشر فرهنگ اسلامي علي الخصوص بين جوانان داشت به خطابه و ايراد سخنراني در محافل و مجالس به زبان عربي و فارسي پرداخت و به مرور زمان يكي از فعاليتهاي عمده وي تبليغ از طريق منبر قرار گرفت.در همين راستا بر اثر دعوتهاي مختلف به مناطق گوناگون در خود ايران و در ديگر كشورهايي مانند لبنان ، سوريه ، بحرين ، دبي ، شارجه ، چين ، مالزي ، سنگاپور ، سريلانكا ، تايلند ، ساحل العاج ، كرواسي ، مكررا سفر كرده و در ميان مردم مختلف به سخنراني پرداخت .به علت تسلط ايشان در دو زبان عربي و فارسي هم در عراق ( پيش از حكومت منفور بعث) و قبل از هجرت از عراق و پيش از سالهاي (1349-1354 ه.ش) از راديوي سراسري عراق و همچنين در ايران (پس از انقلاب مبارك اسلامي) در كانال راديويي 1، 2، 3 فارسي و عربي سراسري و راديوي قرآن و راديوي محلي قم و اهواز و كيش و كردستان و سيستان و بلوچستان سخنراني ، ميزگرد و مصاحبه هاي متعددي در مسائل گوناگون اسلامي و اجتماعي داشته ، همچنين نظير اين برنامه ها از تلويزيون المنار حزب الله لبنان از وي پخش شده است.تدريس در دانشكده شهيد محلاتي سپاه قم به مدت چهار سال و مدتي در دانشگاه شريف صنعتي تهران و جامعة الزهراء قم و موسسه مذاهب اسلامي نيز داشته اند. از همان آغاز جواني بر اساس علاقه به نويسندگي به نوشتن و نشر كتاب و مقاله هايي به دو زبان عربي و فارسي در

مجلات گوناگون داخلي و خارجي همچون : القرآن يهدي ، ذكريات المعصومين ، نداء الاسلام ، منابع الثقافه الاسلاميه (عراق ) و المواقف (بحرين) رساله القرآن ، پيام قرآن ، پرسمان (قم) و البصائر و رساله الحسين و ميقات الحج (ايران) و الشهيد (لندن) و دعوة الحق (مغرب) المرشد ( سوريه و لبنان ) پرداخت. وي عضو هيئت علمي مقام معظم رهبري و جامعه اهل البيت العالمية و دبير كميته تبليغ و معارف مدارج علمي حوزه است و اينك مدير مركز تخصصي آموزشي علوم حديث (درخيابان معلم) وابسته به حوزه علميه قم مي باشد.

خونساري، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد فضل اللَّه بن العالم الجليل آقا سيد على اكبر خونسارى خواهر زاده و داماد آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد موسوى خونسارى مد ظله از علماء بزرگوار معاصر تهران است.

وى در خونسار متولد شده و در مهد علم و كمال پرورش يافته و اوليات را در آنجا خوانده و به اصفهان مسافرت و يكسال در آنجا درس خوانده و در سال 1347 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح را نزد اساتيد حوزه به اتمام رسانيده و حدود دو سال در حوزه درس آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى حاضر و استفاده نموده و بعد از فوت آن مرحوم يك دوره اصول مرحوم آيت اللَّه حجت را ديده و از محضر آيت اللَّه خونسارى بهره مند شده و حدود نوزده سال فقه و اصول و علوم عقليه و فلسفه و فلكيات را از آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى مد ظله دائى بزرگوار خود بهره مند شده و هم از ابحاث عرفان و فلسفه مرحوم آيت اللَّه شاه آبادى استفاده نموده تا سال 1365 قمرى كه بر

حسب تقاضا و اصرار جمعى از اهل تهران ساكن (خيابان شاه) براى اقامه جماعت در مسجد سجاد آن خيابان و ترويج دين مبين و ادامه بوظائف روحانيت مهاجرت به تهران نموده و تاكنون در آن محيط اشتغال به خدمات دينى و تدريس فقه و اصول دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خونساري، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدباقر بن العلامه التقى آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى از علماء معاصر تهرانست وى در قم متولد و اوليات و سطوح را از مدرسين قم فراگرفته و چندى از محضر مرحوم والد و آيت اللَّه اراكى و آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف و از مراجع آن سامان مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و ديگران استفاده و چند سالى است مراجعت به ايران و در خيابان گرگان تهران رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت در مسجد شمال خيابان مزبور و ترويجات و نشر معارف اسلام اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خونساري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمد على بن العلامه الورع آيت اللَّه حاج سيد محمد تقى موسوى خونسارى از علماء فعال و مروج معاصر تهران است. وى نيز مانند برادرش در قم متولد و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و اوليات و سطوح را از مدرسين حوزه آموخته و چندى از محضر مرحوم والد و آيت اللَّه اراكى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و ديگران استفاده نموده آنگاه بنابر دعوت عده اى از مؤمنين تهران رحل اقامت به آن سامان انداخته و در مسجد حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه خيابان فرودگاه نزد كارخانه پپسى كولا به اقامه جماعت و تبليغ احكام و تنوير افكار اشتغال دارد و در فن منبر نيز مهارت و استادى كامل دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خويي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1274 ق)، صوفى، منشى و شاعر. در خوى به دنيا آمد. مدتى براى تحصيل علم ظاهر و باطن به مسافرت و سياحت پرداخت و در اصفهان از محضر شيخ محمدحسين و شيخ زين العابدين حسن عليشاه، و رييس سلسله ى نعمت الهى كسب فيض كرد. نزد آخوند ملاعلى نورى، كه حكيم عصر بود حكمت آموخت و بعد از چندى سير و سلوك و تحصيل، به خدمت محمدشاه رسيد و منشى خاصه و كاتب اسرار و محرم او شد. در اواخر عمر، از كار دنيا ملول شد و انزوا گزيد. سرانجام در تهران درگذشت. ميرزا مهدى در نظم و نثر توانا بود و از اشعارش مقدارى قصايد و غزليات و مثنويات بر جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1759 -1755 /3)، دانشمندان آذربايجان (365 -364)، گنج شايگان (437 -436)،

مجمع الفصحا (927 -919/5).

خوئي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن خوئى بن آيه الله حاج سيد ابوالقاسم بن آيه الله حاج سيد مهدى بن حجه الاسلام سيد صادق حسينى خوئى قدس سره دائى معظم آيه الله العظمى فقيه اهل بيت عصمت عليهم السلام فى عصره و جامع العلوم و الفنون فى دهره العلامه الكبرى ابوالمعالى سيد شهاب الدين النجفى مرعشى مدظله العالى از علماء بنام تبريز بوده اند.

سلسله نسب آن بزرگوار با نسب مرحوم آيه الله حاج سيد حسين كوهكمرى و آيه الله حجت كوهكمرى يكى مى شوند و منتهى مى شوند بسيد حسن كه در زنوز نزديك شهر مرند قبرش مزار مؤمنين مى باشد و نسب سيد حسن هم منتهى به حضرت على اصغر فرزند حضرت امام زين العابدين عليه السلام منتهى مى گردد. و آيه الله سيد مهدى جد آقا سيد حسن از اعاظم تلامذه شيخنا الانصارى بوده و آيه الله آقا سيد ابوالقاسم والدشان از تلامذه فاضل شربيانى و آيه الله حاج شيخ محمد حسن مامقانى بوده است.

مترجم معظم در سال 1289 در شهر تبريز متولد شده والده ايشان مخدره صالحه بانو حاجيه هماى خانم صبيه مرحوم حاج منجم بانى پل معروف به پل منجم در شهر مذكور مى باشد.

اساتيد ايشان والدشان و عموى مكرمشان آيه الله آقاى حاج سيد رضا خوئى و ساير علماء تبريز بوده و بعد به نجف اشرف مهاجرت و سالهاى متمادى در درس مرحوم آيه الله حاج سيد كاظم يزدى صاحب عروه و آيه الله شريعت تلمذ نموده و پس از وفات آن دو بزرگوار به تبريز آمده و به تدريس و اقامه جماعت و بيان عقايد و احكام دينيه پرداخته.

اجتهاد و روايتى

داراى اجازات عديده از آيه الله يزدى و

آيه الله شريعت و آيه الله فيروزآبادى و آيه الله آقا شيخ زين العابدين مرندى و آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى مى باشد:

آثار قلمى ايشان از اين قرار است:

1- مجالس المواعظ كتابى است به نحو مجلس مجلس 2- شرح زيارت عاشورا 3- شرح صحيفه سجاديه 4- شرح دعاء سمات 5- حاشيه بر عروه الوثقى 6- غايه القصوى.

در سال 1379 قمرى وفات نموده و پس از مدتى كه در مزار سيد ابراهيم امانت سپرده شده بود حمل به نجف اشرف و در وادى السلام در قبرستان خانوادگى مدفون گرديد. داراى دو پسر به نام آقا سيد باقر كه از تجار و ساكن مشهد مقدس است 2- آقا سيد عبدالكريم ساكن تبريز و داماد مرحوم آيه الله حاج ميرزا مهدى انگجى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

خوئي، عبدالصمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالصمد ابن المرحوم آقا ميرزا مجتبى اديب خوئى طاب ثراه (معروف به اولاد ملا محمدباقر خوئى) در سال 1327 ه. ق در شهر تهران متولد و در پنج سالگى در خدمت والدين خود عازم خوى شده و در آنجا تحصيلات ابتدائى و مقدمات عربى را نزد والد ماجدش خوانده و سطوح وسطى را نزد علماى بزرگ شهر خوى فراگرفته و در سن 21 سالگى در مدرسه نمازى شهر خوى بتدريس طلاب مشغول و بواسطه پيش آمد بعضى از حوادث بقصبه شبستر عزيمت و مدت يكسال و نيم از محضر آيت اللَّه شبسترى استفاده نموده و آنگاه به تبريز آمده و در مدرسه طالبيه مشغول تدريس طلاب علوم دينيه شده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مرتضى خسرو شاهى رسائل و مكاسب را فراگرفته و در سال 1350 ه.ق

مهاجرت به قم نموده و مدت چهارده سال و نيم در حوزه مقدسه قم از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى و اندكى هم از محضر آيت اللَّه بروجردى استفاده كرده و مقدارى از حكمت و فلسفه را هم نزد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى مازندرانى خوانده و در مدرسه دارالشفا و فيضيه به تدريس متون فقه و اصول پرداخته و عده اى بسيار از طلاب و محصلين در حوزه دروسش شركت و بامور مدرسه دارالشفا هم رسيدگى مى كردند تا در سال 1363 ق. ه كه از طرف حضرت آيت اللَّه العظمى ميلانى مد ظله انتخاب و با تصويب و موافقت آيات عظام قم اعزام به منطقه اسكروميلان گرديده و سالهاى متمادى در آن ناحيه كه در تحت تسلط و نفوذ حزب منحله و منفوره توده اى هاى آذربايجان بود خدمات شايسته اى انجام داده و در مقابل حملات و تهمتها و اهانت هاى آن فرقه ضاله مقاومت و با عنايت حق جلت قدرته و الطاف حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف تحمل شدايد نموده و انجام وظائف محوله دينيه را از قبيل: تشكيل مدرسه علميه دينيه و جمع آورى طلاب از اطراف و قراء آن صفحات در قصبه ميلان و اعزام منبريهاى طلاب را بدهات و قراء براى ترويجات دينى نموده اند.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان بسيار جدى و ساعى در امور دينى و از مروجين و خدمتگزاران بليغ مى باشد در مدت اقامتشان در ميلان آثار بسيارى از قبيل ساختن حمام ها و مفروش كردن مساجد دهات و قراء آن سامان و تربيت طلاب و اعزام آنان به قم و غيره انجام داده اند تا

در سال 1379 ق كه جناب آقاى حاج سيد حسين مدنى (ابن عم مكرم حضرت آيت اللَّه الميلانى دام ظله) متولى مسجد حضرت ابوالفضل عليه السلام جواديه تهران از حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى اعلى اللَّه مقامه كسب اجازه نموده و ايشان را به تهران دعوت و امامت مسجد مزبور را بعهده ايشان گذارده و تا حال حاضر حدود پانزده سال است در منطقه بزرگ و حساس جواديه راه آهن بوظائف دينى و روحى اشتغال دارند و خدمات شايسته اى انجام داده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خوئي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدحسين بن العالم الجليل آقا سيد كبير خوئى از علماء محترم معاصر تهران است.

وى پس از تولد و پرورش در بيت علم و كمال و خواندن مقدمات و سطوح متوسط به قم مهاجرت نموده و سطوح نهائى را از مدرسين حوزه بپايان رسانيده آنگاه از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمد حجت كوهكمرى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده و بمدارج عاليه رسيده و بعد بنابر درخواست عده اى از دوستان و مومنين تهران منتقل به تهران گرديده و در مسجد سلمان واقع در خيابان شهباز تهران به اقامه جماعت و ترويجات دينى و تبليغات مذهبى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آقاى خوئى مزبور از بنى اعمام مرحوم علامه متتبع ميرزا حبيب اللَّه هاشمى خودى صاحب شرح نهج البلاغه مطبوع مى باشد، عالمى متين و دانشمندى باتقوا و متانت و داراى تاليفاتى مى باشد.

مرحوم والدش حجةالاسلام آقا سيد كبير خوئى نيز از علماء محترم شهرستان خوى داراى تأليفات بوده كه از آنها رساله اى بنام مثل و اندرز بسعى آن جناب بطبع رسيده است.

آن مرحوم در سال 1293 ق در شهرستان خوى

محله شاهانه متولد و در سوم ذى القعده 1368 قمرى در اثر تصادم از اسب همسايه اش بدرود حيات گفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خياباني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1297 ق)، عالم دينى و روزنامه نگار. در تبريز متولد شد. در كودكى به روسيه رفت و پس از بازگشت به تحصيل مقدمات و علوم متداول زمان چون هيات و حكمت و طبيعيات پرداخت و بعد از چندى به سلك روحانيت درآمد و امام جماعت مسجد كريم خان محله خيابانى تبريز شد. پس از اوج گيرى جنبش مشروطه به اين جنبش پيوست و نماينده ى انجمن ايالتى آن شهر شد. در دوره دوم مجلس به نمايندگى مردم تبريز انتخاب شد و در مدت نمايندگى خود با اولتيماتوم روسيه عليه ايران و قرار داد 1919 م وثوق الدوله مخالفت كرد. خيابانى در تبريز روزنامه ى «تجدد» را بنيان گذاشت و با نوشتن مقالاتى موفق به ساقط كردن دولت وثوق الدوله شد. وى در آذربايجان قيام و جنبشى راه انداخت كه بوسيله مخبرالسلطنه سركوب شد و خود نيز در اين كشمكش كشته شد.[1]

از آزاديخواهان معروف آذربايجان در عهد مشروطيت است. وى در 1297 ه.ق در تبريز متولد شد. تحصيلات خود را در رشته ى علوم معقول و منقول ادامه داد و به كسوت روحانيت درآمد. پدرش پيشه ى تجارت داشت و بيشتر تجارت او با روس ها بود. قريب سى سال تجارتخانه اى در روسيه دائر كرده بود. شيخ محمد چندى نزد پدرش در روسيه باقى ماند. زبان روسى را فراگرفت و به تبريز بازگشت و امام مسجد كريم خان تبريز شد. هفته اى چند بار در مسجد منبر مى رفت و سخنان تندى بر زبان مى راند و از مشروطه و آزادى دفاع

مى نمود. در بين مردم تبريز خيلى زود وجهه خوبى پيدا كرد. در دوره ى دوم كه جوانى سى ساله بود، به وكالت مجلس انتخاب گرديد. در تهران به تبعيت از تقى زاده، وارد حزب دموكرات شد. وقتى مجلس دوم تعطيل شد، او به تبريز و سپس به روسيه رفت و چند سالى ديگر در روسيه باقى ماند. در آن ايام حكومت تزار در حال احتضار بود و مردم روسيه عليه خانواده ى سلطنتى قيام كرده بودند ولى هنوز انقلاب به ثمر نرسيده بود. خيابانى تحت تأثير جنبش هاى سياسى در روسيه قرار گرفت و به تبريز بازگشت و حزب دموكرات را در آنجا تأسيس كرد و روزنامه اى به نام تجدد انتشار داد. در انتخابات دوره ى چهارم كه در دوران حكومت وثوق الدوله آغاز شد، شيخ به نمايندگى برگزيده شد. خيابانى منتظر فرصت بود تا اينكه قرارداد 1919 منتشر شد. وى قرارداد را بهانه قرار داده، عليه حكومت مركزى قيام كرد و تمام تبريز را به تصرف خود درآورد و مخبرالسلطنه والى و سران حكومت را در تبريز به اسارت كشيد. در همين ايام مشيرالدوله به جاى وثوق الدوله رئيس الوزراء شد و براى جلوگيرى از بحران به مخبرالسلطنه اختيارات نظامى داد. بين شيخ و قواى دولتى جنگ مسلحانه شروع شد و سرانجام شيخ در همان موقع به قتل رسيد و طومار زندگى اش در سن 42 سالگى پيچيده شد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (214 ،211 -208 /2)، تاريخ جرايد (106 -105 /2)، شرح حال رجال (198 -196 /6).

خيام پور، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 1316(1277 ق.) تبريز.

درگذشت: 12 فروردين 1358، تهران.

عبدالرسول خيام پور، فرزند محمد تاهباز،

پس از تحصيلات مقدماتى به تهران عازم و در سال 1306 به اخذ گواهينامه از دوره ادبى مدرسه دارالفنون نايل آمد. پس از سه سال خدمت دبيرى در دبيرستان شاهپور اهواز در تهران وارد دانشسراى عالى شد و در فلسفه و ادبيات ليسانس گرفت چون در امتحانات رشته ى مزبور درجه ى اول را حائز شد، به دريافت يك قطعه نشان علمى درجه ى اول نايل گرديد. پس از آن به سمت دبيرى منصوب گرديد. بعدا عهده دار مشاغل زير شد: متصدى و مدير دفتر دانشكده ى معقول و منقول، مدير دبستان ايرانيان در استانبول از سال 1316 الى 1325 (در اين مسافرت پس از چهار سال تحصيل در دانشكده ى ادبيات از شعبه ى ترمولوژى استانبول ليسانسيه شد و در تير 1325 به ايران بازگشت)، معلم دستور ادبى و فلسفه در رشت؛ استاد رشته زبان و ادبيات فارسى در دانشكده ادبيات تبريز از مهر 1326؛ وى همچنين به معاونت دانشكده ى ادبيات رسيد. وى در خرداد 1329 نيز به رياست كتابخانه ى دانشكده نيز منصوب شد . در پانزدهم تير 1348 بازنشسته شد و با توجه به موقعيت علمى ايشان، به پيشنهاد دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى و تصويب دانشگاه تبريز از تاريخ دهم دى 1348 به مقام استادى ممتاز نايل آمد.

دكتر عبدالرسول خيام پور در شهريور 1349 به تهران نقل مكان كرد و از آن پس به جز يك سالى كه در يكى از مدارس عالى تهران به تدريس اشتغال داشت، تمام وقت خود را صرف تكميل كتاب فرهنگ سخنوران (تبريز، 1340، تهران، 1372 ،1368) كرد و در سال هاى آخر عمر به علت بيمارى از هر گونه فعاليت فرهنگى نيز محروم شد.

فهرست آثار

چاپ شده ى وى به شرح زير است: مجمع الخواص (به قلم صادق افشار، ترجمه از تركى جغتايى به فارسى، 1327)؛ رساله ى عربى براى فارسى (اقتباس و ترجمه از المنجد 1336)؛ دستور زبان فارسى (1333 اين كتاب به كرات به چاپ رسيده است)؛ يوسف و زليخا (1339)؛ فرهنگ سخنوران (1340)؛ نگارستان دارا (تأليف عبدالرزاق دنبلى، 1342)؛ رياض الوفاق (تأليف ذوالفقار على، 1343)؛ تذكره اختر (تأليف احمد گرجى، 1343)؛ مصطبه خراب (به قلم احمد قاجار، 1344)؛ حديقه امان اللهى (نوشته ميرزا عبدالله سنندجى، 1344)؛ تذكره ى روضة السلاطين (به قلم محمد بن اميرى فخرى هروى، 1345)؛ سفينة المحمود (نوشته ى محمود ميرزا قاجار، 1346) جزوه اى تحت نام شيوه انتقاد در مجله راهنماى كتاب (آذر 1339)؛ حالات اسم در فارسى امروزى (1332)؛ خاقانى شروانى (1327). وى همچنين سلسله مقالاتى تحت عنوان «غلط مشهور» تحرير كرده است كه در سيزده شماره از شماره هاى سال اول و دوم نشريه «دانشكده ى ادبيات تبريز» به چاپ رسيده است.

(1358 -1277 ش)، محقق، مصصح، استاد دانشگاه و نويسنده. در تبريز متولد شد. پس از تحصيلات مقدماتى به تهران آمد و با گرفتن ديپلم ادبى از دارالفنون به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و پس از سه سال تدريس در اهواز براى ادامه ى تحصيل به تهران بازگشت و موفق به دريافت ليسانس فلسفه و ادبيات فارسى از دانشسراى عالى شد، سپس در دارالفنون و ديگر دبيرستانها به تدريس پرداخت. از سال 1316 ش به مدت نه سال سمت مديرى دبستان ايرانيان را در استانبول بر عهده داشت و در ضمن خدمت، موفق به اخذ ليسانس و دكترى از دانشگاه استانبول شد. پس از مدتى تدريس در دانشكده ى ادبيات تبريز،

به سمت رياست كتابخانه و سپس معاونت دانشكده انتخاب شد. در سال 1348 ش بازنشسته شد و به دليل خدمات علمى و پژوهشى به مقام استادى ممتاز نايل آمد. از آثار وى: تاليف «فرهنگ سخنوران»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «رساله ى يوسف و زلخيا»؛ ترجمه و تصحيح و تحشيه ى «نگارستان دارا» و «مصطبه ى خراب» و «تذكره ى روضه السلاطين» و «سفينه المحمود» و «رياض الوفاق».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 3، ص 245 -243)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (248 -247/ 2)، فرهنگ سخنوران (مقدمه)، مولفين كتب چاپى (849 -847/ 3).

خيرخواه، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد خير خواه

محل تولد : روستاي طوسكلاء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد خيرخواه دوره تحصيلات ابتدايي را در روستاي زادگاهم طوسكلا از توابع شهرستان نكاء گذرانده ام و تحصيل در مقطع راهنمايي را درشهرستان هاي ساري(مركز استان مازندران) و گرگان (مركز استان گلستان) انجام دادم و در سال 1357 همزمان با انقلاب اسلامي به جهت علاقه زيادي كه به تحصيل علوم ديني داشتم وارد حوزه علميه رستمكلاء (حومه بهشهر) شدم كه زير نظر عارف كامل و عالم عامل حضرت آيت الله شيخ ابوالحسن ايازي (رضوان الله تعالي عليه) تاسيس و اداره مي شد و دروس آغازين صرف و نحو (ادبيات عرب) را در آن حوزه نوراني فراگرفتم. لازم به ذكر مي دانم كه فضاي تحصيلي در آن حوزه با دو ويژگي تعليم و تزكيه ممتاز بود و مرحوم آيت الله ايازي با تعليم و تربيت هزاران تن از طلاب فاضل و روحانيون ارجمند كه بسياري از آنان خود از اساتيد شايسته و از

محققان و پژوهشگران پرتلاش هستند در توسعه علم و فرهنگ ديني نقش بسيار مفيد و ماندگاري را ايفا نمودند.اينجانب در سال 59 وارد حوزه علميه قم شدم و كتاب مغني اللبيب (در ادبيات) را نزد مرحوم استاد مدرس افغاني(ره) و كتاب مطول (در معاني وبيان و بديع) را محضر آيت الله فشاركي و كتاب رسائل (در علم اصول) را نزد آيت الله اعتمادي و كتاب مكاسب (در فقه) را محضر آيت الله بني فضل و مرحوم آيت الله پاياني و كتاب كفاية الاصول آخوند خراساني را محضر مرحوم آيت الله ستوده تلمذ نمودم و دروس خارج اصول و فقه را محضر حضرات آيات فاضل لنكراني(ره)، صالحي مازندراني(ره)، ناصر مكارم شيرازي، و جوادي آملي افتخار حضور يافتم. به جهت علاقه خاصي كه به مطالعه و پژوهش در علوم قرآن و تفسير داشتم و نيز به جهت اهميت ويژه اي كه خود اين دانش در مقايسه با ديگر علوم دارد، وارد اين رشته تخصصي شدم كه با شركت كنندگان در آن با شرايط ويژه اي و با دو مرحله امتحان گزينش مي شوند در اين دوره كه به مدت چهار سال به طول انجاميد از محضر اساتيد بزرگوار و حضرت آيت الله معرفت استفاده كردم و موضوع پايان نامه اينجانب (بررسي مترادف در قرآن كريم) است. و همزمان و به موازات حضور در دوره تخصصي تفسير جهت عينيت بخشيدن به مطالعات و پژوهشهاي قرآني وارد مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم در قم شدم و اين مركز كه از مهمترين مراكز مطالعات تحقيقي و كاربردي در محور موضوعات قرآني است متشكل از بخش ها و واحدهاي مختلفي

از جمله دائرةالمعارف قرآن كريم، پاسخ به پرسش ها و شبهات قرآني، تفسير راهنما، قرآن و علم، واحد فرهنگ قرآن و... مي باشد و اينجانب به اتفاق جمعي از همكاران گرامي در واحد فرهنگ قرآن قريب به ده سال است كه به تحقيق و پژوهش در مفاهيم قرآني مشغول هستيم كه با منطق نظم الفبايي تدوين مي شود و براي اين منظور بيش از دو هزار مدخل كه با بيشتر از صد هزار نمايه توسعه مي يابد بر مبناي معارف برگرفته از قرآن كريم و تفاسير در قالب برداشت هاي قرآني و با راهكارهاي كاملا تعريف شده و ضابطه مند مورد تحقيق قرار مي گيرد. اين پژوهش كه با نام (فرهنگ قرآن) آغاز شده و ادامه دارد در حقيقت پروژه اي عظيم و در عين حال بي سابقه در حوزه علوم قرآن و تفسير است كه از سوي حضرت آيت الله هاشمي رفسنجاني ارائه شده است و به وسيله تلاش هاي مستمر و دلسوزانه جمعي از همكاران همدل و همراه اين مركز انجام مي گيرد و به سامان مي رسد كه بنده نيز به عنوان عضوي كوچك از آن مجموعه بزرگوار محسوب مي شوم. تحقيق مذكور كه به مثابه يك موسوعه بزرگ از مفاهيم قرآني است در حدود 25 جلد خواهد بود كه 10 جلد آن تا كنون از چاپ خارج شده است و در دسترس علاقمندان مطالعات قرآني قرار گرفته است و بقيه مجلدات آن نيز در شرف نهايي شدن قرار دارد. اينجانب جداي از تحقيق جمعي فوق مقالاتي را در موضوعات علوم قرآني، كلامي، معارف ديني و اجتماعي براي دايرةالمعارف قرآن كريم و

مركز مطالعات حوزه علميه قم و برخي از نشريات نوشته ام.

داداش زاده، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي داداش زاده

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

درسال 71 وارد حوزه علميه شهرستان بابل – استان مازندران – شدم .بعداز مدتي وارد حوزه علميه قم جهت ادامه تحصيل شدم ودرهمين ميان به تدريس ادبيات عرب ومنطق پرداختم . ودرسالهاي 75- 76 به عنوان شاگرد ممتاز،شناخته شدم و مورد تقدير نماينده ولي فقيه قرار گرفتم . درسال 78 رتبه سوم درپايه هشتم را كسب نمودم وسرانجام درپايه دهم رتبه اول رابدست آوردم و مورد تقدير قرار گرفتم . همزمان باورود به درس خارج حضرات آيات، به تدريس پرداخته ، وكتاب بداية الحكمة، نهايةالحكمة، رسائل، را تدريس نمودم وبعد ازمدتي وارد تخصصي تربيت مدرس شده وبه ادامه تحصيل درگرايش فقه واصول پرداختم واز آن مركز نيز رتبه اول رابدست آوردم.درميان تحصيل دررشته فقه واصول وفلسفه وتفسير،ازآنجايي كه احساس نمودم حملاتي برعقايد شيعه ميشود و لكن كتابهاي فارسي كه به اين شبهات بپردازد چندان نبود دست به ترجمه برخي ازكتب دردفاع ازكيان تشيع زدم كه مورد استقبال بالا قرارگرفت وبا تيراژ فراوان چاپ و منتشرگرديد كه دوعنوان ازاين كتب ،رويكردعقلاني برباورهاي وهابيّت ،وسلفي گري درگذرتاريخ بود .ودرادامه تحصيلات هم اكنون دررشته علوم حديث باگرايش كلام وعقايد دردانشكده علوم حديث قم دركارشناسي ارشد مشغول به تحصيل مي باشم .

دادبه، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر دادبه درسال 1325 در يزد متولد شد. وي داراي ليسانس فلسفه و حكمت ( 1347) ، فوق ليسانس ( 1350)و دكتري همان رشته (1359) از دانشگاه تهران مي باشد. وي عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي و بسياري مجامع علمي وادبي كشوراست. وي در

سال 1381 به عنوان چهره ماندگار درعرصة ادبيات عرفاني و فلسفة اسلامي معرفي شد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفه و حكمت اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اصغر دادبه پس از اخذ ديپلم در زادگاه خود يزد، به تهران آمد و پس از ليسانس 1347، فوق ليسانس 1350و دكتري رشته حكمت و فلسفه را درسال 1359 از دانشگاه تهران دريافت كردو وي ادامه زندگي علمي خود را به تحقيق و تدريس سپري مي نمايد.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ دكتري در رشته حكمت و فلسفه از دانشگاه تهران درسال 1359 از مقاطع مهم زندگي تحصيلي علي اصغر دادبه مي باشد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : علي اصغر دادبه درحين تحصيل در دورة دكتري در دانشگاه تهران، در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي به تدريس نيز مشغول بوده است.وقايع ميانسالي : علي اصغر دادبه پس از اخذ مدرك دكتري فلسفه و حكمت از دانشگاه تهران درسال 1359، عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد. وي در سال 1381 دردومين همايش چهره هاي ماندگار در زمينة ادبيات عرفاني برگزيده و معرفي شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اصغر دادبه پس از اخذ دكتري فلسفه و حكمت از دانشگاه تهران درسال 1359 عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد. وي پيش از اين نيز دردانشگاهها و موسسات آموزشي از سال 1353 مشغول به تدريس بوده است.فعاليتهاي آموزشي : علي اصغر دادبه از سال 1353 به تدريس در دانشگاهها و موسسات آموزش عالي اشتغال داشته است. اما پس از اخذ مدرك دكتر در سال 1359، عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد و به تدريس دروس ادبي، حافظ شناسي

و كلام اسلامي و فلسفه هنر پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علي اصغر دادبه در كنار تدريس، به مطالعه و تحقيق در زمينة ادبيات عرفاني ايران و تاليف كتبي دراين زمينه اشتغال دارد.آرا و گرايشهاي خاص : علي اصغر دادبه از جمله فلاسفه و حكمايي است كه توجه خاصي به ادبيات به ويژه ادبيات عارفانه و حكيمانه فارسي دارد.جوائز و نشانها : علي اصغر دادبه در سال 1381، در دومين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار درعرصه ادبيات عرفاني و فلسفه اسلامي معرفي شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 تجلي آراي كلامي درشعر نظامي nbsp2 تصحيح ديوان نجيب كاشاني nbsp3 فخررازي nbsp4 فرهنگ اصطلاحات كلامي nbsp5 كليات فلسفه nbsp6 مفهوم رندي در شعر حافظ

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دادجو، يدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يدالله دادجو

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب يدالله دادجو در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم در هنگام ورود به حوزه علميه تلاش كردم در عين پيشرفت علمي و فقهي با علوم جديد نيز آشنايي داشته باشم لذا در آن زمان توفيق اخذ ديپلم علوم تجربي را پيدا كردم.سپس در راستاي ارتقاي علوم ديني پس از پايان سطح به درس خارج بزرگان دين شركت كرده و بيش از 12 سال موفق شركت در دروس خارج فقه و اصول شدم ضمنا در رشته تخصصي كلام اسلامي

به تحصيل پرداخته و سرانجام پايان نامه ام را با عنوان تحليل و بررسي پديده وحي به پايان برده و دفاع نمودم و موفق به كسب مدرك سطح چهار دكتري شدم از سال 1382 مشغول به تدريس در دانشگاهها هستم و مقالاتي نيز از حقير به چاپ رسيده و اكنون در حال تأليف كتابي هستم. البته در برخي از حوزه هاي علمي حوزه علميه و به طور آزاد نيز توفيق تدريس داشته ام.از جهت تبليغي نيز تاكنون به لطف خدا موفق به تبليغ بوده ام.

دادمرزي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي دادمرزي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1364 در رشته رياضي فيزيك از دبيرستان خوارزمي (شهيد مفتح) تهران ديپلم گرفتم . همان سال به طوررسمي وارد حوزه علميه مجتهدي شدم . همزمان در همان سال در رشته علوم انساني در كنكور سراسري شركت كردم و در مقطع كارشناسي رشته حقوق دانشگاه شهيد بهشتي پذيرفته شدم . در سال 1368 فارع التحصيل شدم و در همان سال در رشته حقوق خصوصي دانشگاه تهران در مقطع ارشد قبول شدم ؛ در سال 70 با دفاع از پايان نامه خود تحت عنوان حكميت در دعاوي خانوادگي مدرك ارشد خود را اخذ نمودم . در همان سال در كنكور اعزام به خارج براي مقطع دكتري قبول شدم . در سال 69 جهت تكميل دروس حوزوي به قم مهاجرت كردم و در حوزه مشغول اتمام دوره سطح شدم و عمدتا اين مقطع را در محضر دروس مرحوم آيت الله شمس شاگردي نمودم .

از سال 1372 وارد درس خارج فقه

و اصول شدم كه به لطف حق همچنان در اين مقطع به تحصيل اشتغال دارم . همكاري خود را با دانشگاه قم از سال 70 - 69 شروع نمودم و در هر حال حاضر عضو هيات علمي رسمي قطعي آن دانشگاه و مامور به تحصيل در مقطع دكتري رششته حقوق خصوصي هستم. پيش از اين نيز مدير گروه حقوق خصوصي دانشگاه قم بوده ام. در طول اقامت در قم با جامعة الزهراء (س) ، دفتر تبليغات واحد خواهران ، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان ، موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) ، مركز جهاني علوم اسلامي ، مركز تحقيقات فقهي قوه قضاييه ، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و دانشگاه آزاد نراق همكاري و عمدتا تدريس داشته ام . در حال حاضر تنها در دانشگاه قم تدريس مي نمايم و با واحد خواهران حوزه علميه قم جهت نگارش چند جلد كتاب و نيز با پژوهشگاه حوزه و دانشگاه براي نگارش كتاب همكاري دارم. درسال 1372 نيز دوره كار آموزي وكالت دادگستري خود را در تهران به هدف آشنايي با دانش حقوق در عرصه محاكم به پايان رساندم و لذا با پايان يافتن دوره كار آموزي و علي رغم اين كه محل دفتر وكالت اينجانب از سوي كانون وكلاي مركز، شهر تهران معين شده بود عملا به جهت تحصيلات حوزوي از اشتغال به اين حرفه منصرف شدم .

حوزه پژوهش هاي اينجانب فقه ، اصول ، حقوق قراردادها و حقوق خانواده مي باشد . به زبان هاي عربي و انگليسي نيز تسلط و آشنايي دارم . موضوع رساله سطح چهار اين جانب شروط خلاف

كتاب و سنت درعقد نكاح دائم است .عنوان رساله دكتري من نيز نظريه رياست بر خانواده در روابط زوجين مي باشد.

دارا بكلايي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل دارابكلائي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

سال 1341براي شروع تحصيل علوم حوزوي وارد حوزه علميه قم شدم تا 1350 مقدمات، سطوح متوسط و سطوح عالي را با موفقيت به اتمام رساندم از سال 1350 تا 1372 در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام: مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري(ره) و مرحوم حاج ميرزا هاشم اصلي(ره) و آيت الله العظمي وحيد خراساني دامت بركاته شركت داشتم. به موازات ادامه تحصيل هر كتابي را كه به اتمام مي رساندم به تدريس آن به صورت خصوصي و عمومي در حوزه علميه مي پرداختم. در سال 1352 همزمان با ادامه دروس خارج فقه و اصول در نخستين برنامه هفت ساله آموزشى- پژوهشي موسسه در راه حق- كه اينك به موسسه آموزشى- پژوهشي امام خميني تغيير نام يافت- زير نظر آيات: مصباح يزدى، مظاهرى، خرازى، استادي و دكتر احمدي دامت بركاتهم، شركت كردم از سال 1361 همزمان با بازگشايي دانشگاههاي كشور براي تدريس دروس معارف، توسط آيت الله مصباح و دكتر احمدي به دانشگاهها معرفي شدم و در نخستين ترم در دانشگاه اصفهان و از آن به بعد در دانشگاه شهيد بهشتي به تدريس دروس اشتغال داشتم كه هنوز هم ادامه دارد از سال 1365 با دعوت آيت الله ميرمحمدى، رياست وقت دانشكده الهيات- به دانشكده الهيات راه يافتم و تا سال 1378 دروس مختلف: فقه، اصول، كلام، تفسير، منطق، فقه الحديث، احاديث فقهى، تاريخ

حديث، درايه، حقوق خانواده، مبادي فقه و اصول، متون فقهى، تفسيري و ... تدريس كردم. در تابستان سالهاي 75 الي83 براي تدريس دروس فلسفه حقوق، فلسفه سياست و ... از سوي استاد مصباح به " طرح ولايت" دعوت شدم و دروس ياد شده و غير آنها را تدريس كردم. چند ترم نيز در موسسه در راه حق و موسسه آموزشى- پژوهشي امام خميني و دانشكده سپاه قم- به تدريس فلسفه حقوق، مباني حقوقى، فلسفه سياست، حقوق و سياست در قرآن و ... اشتغال داشتم. از سال 1378 تا كنون در دانشگاه شاهد نيز به تدريس دروس معارف، متون، تفسير، منطق و ... اشتغال دارم. از سال 1361 همزمان با تدريس در دانشگاه در دفترهمكاري حوزه و دانشگاه- كه اخيرا به پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تغيير نام يافت- به مدت 20 سال به كارهاي تحقيقاتي اشتغال داشتم، حاصل آن تاليف تعدادي كتاب و تعدادي مقالات و جزوات سميناري و تحقيقاتي مي باشد كه در بخش سوابق پژوهشي آمده است. در سال 1375 با گذراندن امتحانات عمومي و تخصصي و مصاحبه علمي و دفاع از رساله به اخذ مدرك دكتري در حد استادياري از وزارت علوم واحد خبرگان بدون مدرك موفق شدم و از سال 1377 عضو هيئت علمي گروه معارف دانشگاه شهيد بهشتي شدم. اوائل انقلاب، اوج فعاليتهاي منافقين در لاهيجان و سياهكل با دعوت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي قربانى- امام جمعه وقت لاهيجان- به لاهيجان رفتم و حدود 6 ماه در مدارس مختلف منطقه براي پاسخگوئي به سوالات: اعتقادى، سياسى، اجتماعى، اخلاقي و ... حضور داشتم در اين برنامه بسياري از گروهكها و

منافقين شركت مي كردند كه با موفقيت خوبي به پايان رسيد. در سال 61-60 در آموزش ضمن خدمت به تدريس عقائد، ولايت فقيه، اقتصاد و... اشتغال داشتم. بطور كلي حقير در حدود نيم قرن به تحصيل، تدريس، تحقيق، تاليف و پژوهشى، تبليغ و ارشاد اشتغال داشتم. آخرين عنوان علمي حقير عبارت است از : اجتهاد حوزوي و دكتراي دانشگاهي در فقه و اصول و مباني حقوق.

دارا، جليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جليل دارا

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/1/1

زندگينامه علمي

آقاي جليل دارا در سال 1357هجري شمسي در خانواده اي متدين وكاملا آگاه به مسائل مذهبي در يزد ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1376 وارد دانشگاه امام صادق(ع) تهران گرديد تا در كنار دروس دانشگاهي به تحصيل در دروس حوزوي هم بپردازد. از نخستين روزهاي ورود به دانشگاه امام صادق عليه السلام با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت واز محضر درس اساتيدي همچون آيت الله مصباحي مقدم، آيت الله زنجاني، آيت الله عليدوست و ديگر اساتيد آن دانشگاه بهره ها برد.

وي در مقطع كارشناسي ارشد از دانشگاه امام صادق عليه السلام و در مقطع دكترا رشته علوم سياسي از دانشگاه تربيت مدرس فارغ التحصيل شد، با موفقيت از پايان نامه خويش دفاع كرد و سالهاي متمادي است كه در دانشگاه آزاد واحد مركزي تهران، دانشگاه شهد بهشتي و وزارت كشور به تدريس مشغول مي باشد.وي

درطول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و مقالاتي از قبيل "دمكراسي جديد " و" مشاركت سياسي در اسلام " را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

دارابي، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1304 ق)، عالم، اديب، عارف و شاعر، متخلص به عندليب. معروف به حاج آخوند. در مدينه از دنيا رفت و در بقيع به خاك سپرده شد. از آثارش: شرح «زياره المفجعه»؛ «ديوان» اشعار؛ «بيت الاحزان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (103)، الذريعه (772/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 853/14)، گنجينه ى دانشمندان (106/5)، مرآت الفصاحه (428).

داريني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد داريني

محل تولد : دارين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد داريني در سال 1345هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان دارين از توابع سبزوار ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1357 همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي وارد حوزه علميه سبزوار گرديد از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد اما شوق زيارت و هم جواري با بارگاه ثامن الحجج عليه السلام او را راهي حوزه علميه مشهد گردانيد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديارحاضر شد و پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1374 به حلقه دروس خارج راه يافت. و از درس بزرگان آن ديار همچون مرحوم آيت الله

فلسفي، مرحوم آيت الله معرفت، آيت الله حجتي، آيت الله واعظي خراساني و... بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته علوم قرآن در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1379 از دانشگاه علوم اسلامي رضوي فارغ التحصيل گرديد. و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"هدايت و مباني آن در قرآن" دفاع كرد. ايشان ضمن تبليغ به تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي، مشغول است. و در زندگي سراسر علمي خود جز به امر تبليغ، تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه مقالات متعددي به رشته تحرير در آورده است.

داريوش، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز داريوش، (4 اسفند 1٣01 - 15 اسفند 1٣79 ) نويسنده و مترجم ايراني است.

زندگينامه:

پرويز داريوش، در روز 4 اسفند 1٣01 خورشيدي مشهد به دنيا آمد. اما تحصيلات خود را در تهران به پايان رسانيد. بعد از اخذ ديپلم در مدرسه نظام ، براي تحصيلات عالي راهي آمريكا شد. مدتي در ادبيات انگليسي ، روانشناسي وفلسفه به تحصيل پرداخت ، سپس به طور ناقص آن را رها كرد! در سال 1٣2٨ به ايران بازگشت و در وزارت امور خارجه و اداره گمرك به عنوان مترجم آغاز به كار كرد. فعاليت ادبي خود را از همان سال ها آغاز كرد.

در مدرسه، هم كلاس ايرج افشار، پژوهشگر و از بزرگان كتاب داري ايران بود و در سال هاي بعد از صميمي ترين دوستان جلال آل احمد. بعضي از رمان هاي بزرگ ادبيات جهان را او به فارسي برگردانده. با مروري بر ترجمه هاي وي مي توان به اين نكته اشاره نمود كه داريوش با ترجمه آثاري همانند خيزاب ها و خانم دالووي از ويرجينيا وولف،

وي را به خوانندگان فارسي زبان معرفي كرد.

پرويز داريوش در روز 15 اسفند 1٣79 خورشيدي در بيمارستان ايران مهر تهران درگذشت

ترجمه:

سيماي مرد هنرآفرين در جواني اثر جيمز جويس ،

دوبليني ها اثر جيمز جويس ،

سيذارتا اثر هرمان هسه ،

اسپرلوس اثر هرمان هسه ،

ماجراهاي تام ساير اثر مارك تواين ،

آواي وحش اثر جك لندن ،

ماه و شش پشيز اثر سامرست موآم ،

داشتن و نداشتن اثر ارنست همينگوي،

به راه خرابات در چوب تاك اثر ارنست همينگوي ،

موش ها و آدم ها اثر جان اشتاين بك ،

چمن زارهاي بهشت اثر جان اشتاين بك ،

ماه پنهان است اثر جان اشتاين بك ،

مائده هاي زميني اثر آندره ژيد ،

پرواز شبانه اثر آنتوان دو سنت اگزوپري،

وزارت ترس اثر گراهام گرين ،

سايه گريزان اثر گراهام گرين ،

خيزاب ها اثر ويرجينيا وولف ،

خانم دالووي اثر ويرجينيا وولف ،

تسخير ناپذير اثر ويليام فاكنر ،

جف سياهه اثر تئودور درايزر ،

عشق جاوداني است (4 جلد) اثر ليوينگ استون ،

انجيل يهودا اثر هنريك پاناس ،

سرگذشت انديشه ها اثر وايت هد ،

موبي ديك (وال سفيد) اثر هرمان ملويل،

داريوش، هژير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نويسنده، مترجم، فيلمساز، منتقد، استاد.

تولد: 1317، بندرانزلى (پهلوى).

درگذشت: اوايل مهر 1374، پاريس.

هژير داريوش پس از پايان تحصيلات در رشته ى كارگردانى فيلم از مدرسه ى سينمايى ايدك فرانسه و ساختن فيلم كوتاه «وقت ديگر، عشق من» (1340) در فرانسه، به ايران بازگشت و همزمان فعاليت در زمينه ى مستندسازى و مطبوعات سينمايى را آغاز كرد. التبه فعاليت مطبوعاتى را در واقع از سال 1332 با همكارى مجلات «شاهكارها» و «اميد ايران» آغاز كرده بود. از آن تاريخ به طور مداوم به عنوان منقد فيلم با بسيارى از نشريات از جمله مجلات «علمى»، «ستاره سينما»، «فيلم و هنر»، «پست تهران» همكارى

داشته است. او در معرفى فيلم هايى چون «شب»، «كسوف»، «زندگى شيرين» و... كه در اوايل دهه ى 1340 نمايش مى يافتند و همچنين آشنايى علاقه مندان جوان با اين نوع فيلم ها در مجله ى «هنر و سينما» نقشى مؤثر داشت. از مهمترين فيلمهاى كوتاه او در اين دوره مى توان به فيلم داستانى «جلد مار» (1342) با بازى فخرى خوروش و جمشيد مشايخى و «خيابان» (1346) با بازى خسرو شجاع زاده اشاره كرد. در حيطه ى مستندسازى مهمترين فيلم داريوش «گود مقدس» (1345) است كه در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى ورزشى در كوتينادامپزو (ايتاليا) جايزه ى ويژه ى هيئت داوران را به دست آورد. ديگر فيلم هاى كوتاه او عبارتند از: «چهره ى 1344) 75)؛ «ولى افتاد مشكل ها»، «حماسه ى عشقى شب جمعه» (1346)؛ «رنگ بى نيرنگ»، «مجمسه سازى در ايران» (1346)؛ «جام آسيا» (1347). داريوش همچنين در فيلم «هاشم خان» (محمد زرين دست، 1345) نقش كوتاهى بازى كرد. همچنين او در سال 1351 فيلم «بيتا» را كارگردانى كرد. استفاده ى مبتكرانه از سكوت در اين فيلم به تأثيرپذيرى داريوش از سينماى نوين اروپا- به قول خودش «فيلم هاى ساكتى كه ديده و پسنديده است» باز مى گردد.

هژير داريوش در سال 1351 (مدتى قبل و بعد از آن شايد) مدير جشنواره هاى راديو تلويزيون بوده است. از جمله فعاليت هاى ديگر او عبارتند از: تدريس كارگردانى در مدرسه ى عالى تلويزيون و سينما (اوايل دهه ى 1350)؛ مسئول برگزارى سمينار يونسكو در زمينه فيلم سازى مستند آسيا، دبير عامل جشنواره ى بين المللى كودكان و نوجوانان (1345)، دبير كل نخستين جشنواره ى فيلم هاى جوانان آسيا، دبير كل جشنواره ى جهانى فيلم تهران، عضو هيئت داوران جشنواره هاى بين المللى تائورمينا، قاهره، كودكان و نوجوان تهران، جشنواره ى جهانى فيلم تهران.

هژير داريوش براى مدتى در سال 1358 به

فرانسه مهاجرت كرد و مشاور هنرى و طراح برنامه ى هنرى و سينمايى دانشگاه تولوز بود.

عنوان هاى فيلم هاى او به اين شرح هستند: «خيابان» (فيلم كوتاه، 1346)؛ «حماسه ى عشقى شب جمعه» (فيلم كوتاه، 1346)؛ «مجسمه سازى در ايران» (فيلم كوتاه، 1346)؛ «جلد مار»، «گود مقدس»، «چهره ى 75» (فيلم كوتاه)؛ «ولى افتاد مشكل ها» (فيلم كوتاه)؛ «رنگ بى نيرنگ»، «جام آسيا» (مستند كارگردان، 1348)؛ «هاشم خان» (بازيگر، 1345)؛ «بيتا» (كارگردان، 1352).

جوايز وى عبارتند از: فيلم كوتاه «وقت ديگر، عشق من» برنده ى ديپلم افتخار در جشنواره ى سن سپاستيان شد. «جلد مار» فيلم كوتاه ديگرى بود كه برنده ى جايزه ى بهترين فيلم كوتاه از طرف كانون فيلم ايران گرديد. «گود مقدس» او برنده ى جايزه ى ابتكار در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى فولكوريك در سيه تا ايتاليا گرديد و جايزه ى ابتكار و ديپلم افتخار شهر ماريس در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى جهانگردى، «جام آسيا» جايزه ى مخصوص هئيت داوران و جام نقره در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى ورزشى در كورتينودامپزو ايتاليا را از آن خود كرد. فيلم كوتاه ديگر او به نام «چهره 75» برنده ى جايزه ى دوم، لوح نقره در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى تلويزيونى در برلين شد. وى در موقع تهيه ى فيلم «گل شيطان» معاون ترنس يانگ بود.

هنرشناسى فيلم از جمله تأليفات اوست.

هژير داريوش به دليل حمله ى قلبى درگذشت و در گورستان پرلاشز پاريس به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

داعي الاسلام، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1256 ش)، روزنامه نگار، زبانشناس، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به داعى. وى از سادات نياكى بود كه در لاريجان متولد شد. در آمل و تهران و اصفهان صرف و نحو عربى و فارسى و ساير علوم را فراگرفت و در همان سالها مجله ى «الاسلام» را جهت مناظره با عيسويان در اصفهان

داير كرد. داعى پس از آموختن زبان انگليسى به بمبئى رفت و ضمن فراگيرى زبان اردو مجله ى «دعوت الاسلام» را به دو زبان اردو و فارسى منتشر ساخت و در سمت استادى در دانشكده حيدرآباد دكن نيز به تدريس ادبيات فارسى پرداخت. وى با زانهاى پهلوى، اوستا، گجراتى و سانسكريت آشنا بود. براى مدتى اندك به ايران آمد و مجددا به هندوستان مراجعت كرد و همان جا وفات يافت. وى طبع شعر نيز داشت و در شاعرى پيرو سبك هندى بود. از آثار او: ترجمه ى كتاب «نادر شاه»، از انگليسى به فارسى؛ ترجمه «و نديداد»، به فارسى؛ «فرهنگ نظام»؛ «ديوان» شعر؛ «شعر و شاعرى عصر جديد ايران»؛ «فرهنگ نويسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (241 -233/1)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (187 -185)، ريحانه (209 -208/2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (174 -172/3)، شرح حال رجال (256 -255/5)، گلزار معانى (239 -231)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (910/2)، مؤلفين كتب چاپى (230 -227/4).

داعي دزفولي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1256 -1158 ق)، عالم، اديب و شاعر، متخلص به داعى. اصل وى از شوشتر و از طوايف سادات مرعش بود. از فرزندزادگان خواجه على سياهپوش است. وى از شاگردان سيد محمدباقر حجةالاسلام و آقا محمد بيدآبادى بود. قسمتى از اشعارش توسط خودش تدوين يافت و قسمتى از آن شيخ ميرزا جعفر انصارى در دو مجلد، شامل غزليات و توسط قصايد و رباعيات گردآورى شد. از ديگر آثارش: «تخميس الفرزديقيه»؛ «مجمع الاخبار و تذكره الابرار»، در تعيين قبور اولاد ائمه (ع) در دزفول؛ «ديوان» شعر. آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى گويد كه به نظر من رساله ى «آب حيات» از تاليفات اوست. از اوست:

جوانى

چه آورد و پيرى چه برد

بت خردسال و مى سالخورد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (314 -313/9 ،1/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 771 -770/13)، فرهنگ سخنوران (328)، لغت نامه (ذيل/ داعى دزفولى)، مجمع الفصحا (292/4)، مصطبه ى خراب (61 -60).

داعي علوي حسيني، ابوالخير

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، محدث و وعظ. وى مولف كتاب «آثار الابرار و انوار الاخيار»، در حديث است كه شيخ منتجب الدين آن را به واسطه ى استاد خود سيد مرتضى بن مجتبى رازى از خود داعى حسينى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (364/6)، الذريعه (5/1)، ريحانه (208/2)، فهرست منتجب الدين (71).

داعي نژاد، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى داعي نژاد

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمدعلي داعي نژاد سال 1342 درشهرستان دزفول متولد گرديد. او پس از اخذ ديپلم فني درسال 1361، در حوزه علميه دزفول برخي دروس مقدماتي را گذرانده و در حوزه علميه شيراز و سپس اراك و در نهايت قم به تحصيلات حوزوي ادامه داد. در دروس خارج اصول و فقه آيات عظام وحيد خراساني و فاضل لنكراني شركت كرده و فلسفه را (بدايه الحكمه، نهايه الحكمه، شرح منظومه، شرح اشارات، شفا و اسفار) از دروس اساتيدي همچون آيت الله جوادي آملى، مصباح يزدى، انصاري شيرازى، و فياضي استفاده نموده و عرفان را (تمهيد القواعد، فصوص الحكم و مصباح الانس) از دروس آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملي بهره مند گرديد. مباحث كلامي همچون الهيات و شرح تجريد را از دروس آيت الله سبحاني و آيت الله مكارم شيرازي فرا گرفته و به مطالعه گسترده در زمينه فلسفه غرب، كلام جديد و انديشه سياسي پرداخت. از سال 1372 تاكنون به مدت 14 سال در دانشگاه هاي شهيد بهشتى، دانشگاه تهران، دانشگه علوم بزشكي شهيد بهشتي و در طرح ولايت به تدريس معارف پرداخته و چندين

سال در حوزه علميه قم (موسسه امام خميني(ره) ، مدرسه الهادي و مركز جهاني) به عنوان مدرس، استاد راهنما، استاد مشاور و استاد داور فعاليت دارد. از سال 1370 تاكنون به مدت 14 سال به پژوهش و مديريت پژوهشي در مراكز متعددي اشتغال داشته است مراكزي چون موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) (عضو هيأت علمي و مسئول بخش مدخل يابي دائره المعارف علوم عقلي)، دفتر تبليغات اسلامي (عضو گروه اصطلاح نامه فلسفي)، دفتر مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه (معاونت پژوهشي) موسسه طه (مدير نمايه سازي مجلات و روزنامه ها) مركز جهاني (عضو گروه كلام)، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي (عضو و مدير گروه حلقه نقد و حكمت و دين پژوهي)، نهاد اساتيد در دانشگاه ها (ارزياب و داور پايان نامه هاي اساتيد معارف اسلامي)، نهاد رهبري در دانشگاه ها (مسئول گروه كلام) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي (مدير مركز پاسخگوئي تلفني به سوالات ديني) و سردبيري مجله صباح، سردبير مجله بازتاب انديشه و سردبيري كتاب انديشه. از ايشان تا كنون مقالات متعددي در مجلاتي مانند معرفت، حكومت اسلامى، صباح، بازتاب انديشه، دانشگاه اسلامى، حكومت اسلامى، برگ سبز، آفتاب و در روزنامه هايي مانند جمهوري اسلامى، كيهان و رسالت منتشر شده است.

داماد، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد حسن، از فضلاى اهل منبر و اتقيا، در 13 جمادى الثانيه سال 1374 وفات يافته، در بقعه مدفون گرديد.

علّت شهرت ايشان به داماد آن است كه پدرش داماد مرحوم حاج ميرزا محمود كلباسى بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دامغاني، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا عباس دامغانى از علماء و مروجين تهران و ساكن (كوچه دردار) خيابان رى و مورد توجه مردم آن حدود بوده است وى در سال 1310 قمرى وفات نموده است.

داراى فرزند عالمى بنام آقاى شيخ محمود كه داماد عالم جليل آقا شيخ باقر بن ملا محمد رفيع تهرانى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دامغاني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1300 ق)، عالم، اديب و شاعر. وى از شاگردان برجسته ى آقا سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط»، و هم دوره ى حاج ملا على كنى بوده و با ملا آقاى دربندى مكالماتى داشته است. او پس از تكميل تحصيلات خود در كربلا به ايران بازگشت و در دامغان و مشهد به انجانم وظائف دينى پرداخت. در «المآثر و الآثار» از وى به عنوان مجتهد و عالم ربانى عصر ناصرى نام برده شده است. وى از خود اشعارى به جاى نهاده و كتاب «منتهى المقال فى علم الرجال» را به خط خويش نگاشته است.[1]

محمدرضا بن حبيب اللَّه دامغانى عالمى اديب و فاضلى اريب بوده است. وى در كربلا نزد بزرگان علم تلمذ نموده و بعد به ايران برگشته و در دامغان و مشهد در سال 1288 قمرى به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال داشته است. اشعارى دارد كه از آنهاست:

ستبقى خطوطى فى القراطيس برهة

و ايدى كتاب الخطوط تراب

و ما الدهر الا عيشة بعد عيشة

و ما العيش الا قيعة و سراب

و لا خير فى الدنيا فان حلالها

عليه حساب و الحرام عقاب

آن بزرگوار بعد از سال 1290 قمرى از دنيا رفته است رحمةاللَّه عليه.

جناب آقاى شاه چراغى در كتكاب ارمغان دامغان (مخطوط) خود گويد: مرحوم حاج ميرزا رضا مشهور به شريعتمدار از علماء بزرگ

و مقتدر و باكفايت و معاصر دوره ناصرى و از شاگردان مبرز آقا سيد ابراهيم صاحب ضوابط و هم دوره مرحوم حاج ملا على كنى معروف بوده است و با مرحوم ملا آقا دربندى مكالماتى داشته اند الى آخره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 551 -550 ،542 -541 /13، قرن 728/14)، قصص العلماء (4)، گنجينه ى دانشمندان (114/5)، المآثر و الآثار (170).

دانا سرشت، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1290، تهران.

درگذشت: 25 فروردين 1368.

على اكبر داناسرشت (صيوفى)، فرزند حاج علينقى و نوه ى حاج عليقلى صرافباشى زنجانى بود. سال هاى كودكى و دوران تحصيل اوليه ى على اكبر داناسرشت مقارن با جنگ با جنگ اول جهانى بود. پس چندى خانواده اش به شهر زنجان كوچيد. در آنجا به مدرسه ابتدايى- معروف به اسعديه به سرپرستى مترجمن همايون- رفت تا وقتى كه دوباره به تهران آمد. در اين سال ها همچنين به يادگيرى قرآن كريم و زبان عربى پرداخت. سپس با احساس نياز به فراگيرى علم جديد به علوم رياضى روى آورد و نزد اساتيدى چون سيد حسن مشكان طبسى و سيد جلال تهران به تحصيل اين علوم پرداخت و از آن زمان تا پايان عمر به تحقيق در اين زمينه ها اشتغال داشت.

على اكبر داناسرشت در طى عمر خود آثارى را ترجمه كرد كه از ميان آنها مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: روان شناسى يا علم النفس شفاء (ترجمه جلد ششم شفاء، چاپ دوم، 1330)؛ رسالة الغفران يا بهشت و دوزخ معرى (ابوالعلاء معرى، 1324)؛ تحقيق ماللهند، قسمت فلسفه (ابوريحان بيرونى، 1334)؛ بر سنگ سفيد (آناتول فرانس، 1326)؛ آثار الباقيه (ابوريحان بيرونى، 1321). از آثار ديگر اوست: تاريخ فلاسفه ى اسلام (1315)؛ افكار سهروردى و ملاصدرا يا

خلاصه اى از حكمة الاشراق و اسفار.

داناسرشت بر اثر سكته ى مغزى درگذشت.

(1368 -1290 ش)، رياضى دان و مترجم. وى نوه ى حاج على قلى صرافباشى زنجانى بود كه در تهران متولد شد و ايام كودكى خود را در زنجان سپرى كرد. از اوان كودكى زبان عربى را فراگرفت و به تحصيل علوم رياضى نزد استادانى چون سيد حسن مشكان طبسى، سيد جلال تهرانى و بغايرى پرداخت و فقه را نزد محمدرضا تنكابنى فراگرفت. وى معاصر با احمد بيرشك و غلامحسين مصاحب بود و به گفته دكتر نجم آبادى وى اولين بيرونى شناس بود. بر اثر سكته مغزى در تهران در گذشت. آثار به جاى مانده از وى: ترجمه ى «خلاصه حمكه الاشراق و اسفار»؛ «آثار الباقيه»؛ «روانشناسى يا علم النفس شفاء»؛ «تاريخ فلسفه اسلام».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 6، ش 1، ص 17)، مؤلفين كتب چاپى (645 -644 /1).

دانش اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1362 -1290 ق). نويسنده. مترجم و شاعر، متخلص به دانش. در خانواده بازرگان پيشه در شهر استانبول متولد شد. در آنجا زبان فارسى، تركى و فرانسه را در مكتب رشديه، دبستان ايرانيان و مدرسه فرانسويان آموخت و مدتى عضو هيات تحريريه روزنامه تركى «اقدام» بود و مدت مديدى استاد زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه استانبول بود. وى در استانبول يا آنكارا درگذشت و در اسكودار دفن شد. از وى چندين تاليف به زبان فارسى و تركى باقى مانده است. از جمله: «ترجمه رباعيات عمر خيام»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «تعليم لسان»، تركى و فارسى؛ «خرابه ى مداين»؛ «زرتشت نامه»؛ «سوهان»؛ «نواى صرير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (317/9)، ريحانه (211 -210 /2)،

زندگينامه ى رجال و مشاهير (180 -179 /3)، شرح حال رجال (79/5)، لغت نامه (ذيل/ دانش)، مؤلفين كتب چاپى (737 -736 /2)، يادگار (س 3، ش 6 و 7، ص 53 -50).

دانش آشتياني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم بن العالم الجليل المتقى الشيخ محمدتقى بن العالم الورع آخوند ملا احمد آشتيانى از علماء اخيار و فضلاء ابرار حوزه علميه قم است كه علم خود را مقرون به عمل و توام با حلم و وقار نموده است.

تولد آن جناب در سال 1329 قمرى در آشتيان واقع شده و در مهد تربيت پدر متقى خود كه از علماء آن سامان بود پرورش يافته و در سن 14 سالگى تحصيلات مقدماتى را فراگرفته و در سال 1344 قمرى به قم آمده و به واسطه سوابق دوستى والدش با مرحوم آيت الله ميرزا محمد فيض در تحت تربيت علمى و اخلاقى ايشان قرار گرفته و چند سالى را در منزل آن بزرگوار به سر برده و با راهنمائى آن مرحوم از روز اول در محضر فضلاء و دانشمندان راه يافته و تكميل مقدمات را نزد بعضى از فضلاء عصر نموده و ادبيات را از مرحوم اديب تهرانى و منطق را از آيت الله آقا سيد مهدى كشفى تهرانى فراگرفته و سطوح را از آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و قسمتى از سطح را از مرحوم آيت الله حجت و عمده آن را با تمام سطح مكاسب از مرحوم آيت الله خونسارى بهره مند گرديده و قسمتى از كفايه را از آيت الله فيض و آيت الله حاج سيد احمد خونسارى خوانده و چند سالى هم در درس مرحوم آيت الله حايرى حاضر شده و پس از فوت آن مرحوم از محضر بزرگان حوزه چون

آيت الله حجت و آيت الله فيض و آيت الله خونسارى استفاده نموده و در سال 1358 قمرى به اصرار مردم آشتيان به آنجا مسافرت و اقامت نموده و به ترويج دين پرداخته و چند ماهى را هم در سال به قم به سر برده تا در ورود آيت الله العظمى بروجردى كه رسما براى تكميل مبانى علمى و استفاده از محضر علمى آن نابغه زمان و علامه دوران به قم مهاجرت و به درس آن مرحوم شركت و مورد توجه مخصوص معظم له قرار گرفته و توليت كتابخانه مسجد اعظم را به ايشان محول و تا هم اكنون به اين سمت باقى و خدمات شايانى به اين كتابخانه نموده و رقم كتب را به حدود شصت هزار رسانيد.

آثار مرقومه ايشان علاوه بر جزوات درسى به قرار ذيل است:

1- مقالات علمى و اجتماعى و اخلاقى كه در پاره اى از مجلات و جرائد منتشر گرديده است.

2- رساله اى به نام دو سرمايه نفيس در ترجمه (الثقلان) كه شرح حديث مشهور به ثقلين است كه با حواشى نوشته و طبع شده.

3- رساله اى به نام سقيفه در ترجمه كتاب (السقيفه).

4- نشريه كتابخانه مسجد اعظم در دو مجلد به طبع رسيده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دانش آشتياني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدحسين دانش آشتيانى (برادرزاده آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالقاسم دانش) از علماء و ائمه جماعت معاصر تهرانست.

وى در حدود سال 1347 قمرى در آشتيان متولد شده و در بيت تقوا و ديانت و عنايت عم گرامش پرورش يافته و پس از رشد و خواندن دروس فارسى و قسمتى از مقدمات در سال 1363 ق به قم مهاجرت و به تحصيل ادبيات و سطوح پرداخته و متون فقه و اصول

را از مدرسين بزرگ حوزه به پايان رسانيده.

آنگاه به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى حاضر شده و سالها از محضر و درس آنان فقهاً و اصولا استفاده نموده و در سال 1378 ق به امر مرحوم آيت اللَّه بروجردى به محلات قم مسافرت و حدود ده سالى در آنجا به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته تا سال 1390 قمرى كه به تهران منتقل و در خيابان ژاله سكونت و در مسجد آنجا در نزديكى ميدان ژاله به امامت و تبليغ دين و ترويج مذهب اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى دانش از فضلاء بارع و مهذب حوزه علميه قم است و بيش از سى سال است كه با ايشان رفاقت و دوستى داشته و دارم فاضلى متين و عالمى مبرز و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب مى باشد. و آثار و خدمات ايشان بناء مسجد بزرگ و باشكوه و غسالخانه اى در محلات مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

دانش پژوه، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي دانش پژوه در 30 فروردين سال 1290 ، در شهر آمل متولد گرديد. پس از سپري كردن دوران كودكي ، تحصيلات مقدماتي را نزد پدر آغاز كردودر سن هجده سالگي با فوت پدر براي ادامه تحصيل راهي شهر مقدس قم گرديد تا از جلسات درس و بحث علماي حوزه علميه آن مركز علمي كسب فيض كند. بعد از دو سال رحل اقامت ، به سبب گرفتاري هاي زندگي نتوانست در قم بماند و به شهر آمل برگشت ودر نزد علماي اين شهر كسب فيض نمود. دانش پژوه در سال 1316 بار سفر بست و راهي تهران شد. چهار

سالي در مردسه سپهسالار قديم به تحصيل پرداخت ، سپس دوره دانشكده معقول و منقول را در مدرسه سپهسالار جديد ( مدرسه عالي شهيد مطهري ) و دانشسراي عالي را طي كرد تا اينكه سر از دانشكده الهيات دانشگاه تهران درآورد و در سال 1320 به اخذ درجه ليسانس از اين دانشكده نائل آمد. پس از فارغ التحصيل شدن به عنوان كمك كتابدار در كتابخانه دانشكده حقوق دانشگاه تهران مشغول به كار شد. ليسانس حقوق دانش پژوه به او اجازه داد تا به عنوان رئيس كتابخانه دانشكده ادبيات موقعيت خود را تحكيم بخشد. در سال 1332 به رياست كتابخانه مركزي آن دانشگاه منصوب گرديد و در سال 1343 مشاور فني كتابخانه مركزي و در سال 1326 عضو كميته علمي آن شد. استادمحمدتقي دانش پژوه از سال 1334 در دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد. وي سرانجام در روز 27 آذر سال 1375 ، در تهران درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : محمد تقي دانش پژوه، فرزند ميرزا احمد دركايي لاريجاني ، كه ار مجتهدان و فقهاي به نام آمل و لاريجان بوده است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمدتقي دانش پژوه روزگار كودكي و جوانيش را در رفت و آمد ميان روستاي ناندال و شهر آمل گذراند ، بين خانه پدري و شهري كه در آن به مدرسه مي رفت. خوشنويسي از دير باز يك حرفه فاميلي براي محمدتقي محسوب مي شد كه طي نسلها در خانواده او ادامه يافته بود . نياكان او به همين شغل در دربار شاهان قاجاريه اشتغال داشته اند

، و لذا از اين راه خانواده او از همان زمان آشنا به علم و معرفت و با نوشتن و كتابت مانوس بوده اند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدتقي دانش پژوه پس از سپري كردن دوران كودكي تحصيل آغاز كرد و مقدمات ادبي را پس از خواندن « عم جزء » ، « قرآن كريم » ، « ديوان حافظ » و « نصاب الصبيان » را فراگرفت و در اين راه از محضر پدر و ديگر عالمان آن بهره فراوان برد. در سن هجده سالگي با فوت پدر براي ادامه تحصيل راهي شهر مقدس قم گرديد تا از جلسات درس و بحث علماي حوزه علميه آن مركز علمي كسب فيض كند. بعد از دو سال رحل اقامت ، به سبب گرفتاري هاي زندگي نتوانست در قم بماند و به شهر آمل برگشت ودر نزد علماي اين شهر كسب فيض نمود. دانش پژوه در سال 1316 بار سفر بست و راهي تهران شد. چهار سالي در مردسه سپهسالار قديم به تحصيل پرداخت ، سپس دوره دانشكده معقول و منقول را در مدرسه سپهسالار جديد ( مدرسه عالي شهيد مطهري ) و دانشسراي عالي را طي كرد تا اينكه سر از دانشكده الهيات دانشگاه تهران درآورد و در سال 1320 به اخذ درجه ليسانس از اين دانشكده نائل آمد.

خاطرات و وقايع تحصيل : يك روز حاجي ميرزا احمد دركايي ( پدر محمدتقي دانش پژوه ) دست پسرش را گرفت و او را به مدرسه جديدالتاسيسي در شهر آمل برد تا نامش را در آنجا بنويسد. اما شرط نام نويسي او را آموختن ‹‹ شرح الفيه

سيوطي ›› به محمد تقي قرار داد. مدرسه نپذيرفت و ميرزا احمد هم فرزند جوانش را مجدداً به خانه آورد و همان دروس حوزه هاي قديم را به او توصيه نمود. در همين احوال و در شهر آمل بود كه محمدتقي شروع به آموختن زبان فرانسه كرد.

استادان و مربيان : محمدتقي دانش پژوه تحصيلات مقدماتي را نزد پدرش حاج ميرزا احمد فراگرفت. او در همين دوران از محضر درس بزرگاني چون ميرزا عبدالله طبرسي حضور يافت كه موضوع درسش آثار فلسفي سبزواري بود. دانش پژوه در حوزه علميه قم از محضر استاداني همچون ميرزا ابوالفضل گلپايگاني در درس « القوانين المحكمه » ميرزاي قمي و حضرت آخوند ملا علي همداني و آيت الله مرعشي نجفي در درس « شرح لمعه » استفاده كرد. استاد در باره محضر درس آيت الله مرعشي نجفي زنجاني چنين مي گويد: « هنوز لذات نوادر اادبي را كه از آيت الله مرعشي مي شنيدم در كام ذهنم هست . او بعد از دوسال اقامت در قم ، به آمل برگشت و در نزد ابوالقاسم فرسيوي و آقا محمد عروي دينه اي « مكاسب » و « رسائل » شيخ مرتضي انصاري را فراگرفت. چهار سالي در مدرسه سپهسالار قديم از محضرميرزامهدي آشتياني در درس فلسفه بهره برد .

همسر و فرزندان : محمد تقي دانش پژوه در سال 1307 ازدواج نمود.

زمان و علت فوت : محمدتقي دانش پژوه در 27 آذر سال 1375 ، در تهران درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدتقي دانش پژوه پس از فارغ التحصيل شدن به عنوان كمك كتابدار در كتابخانه دانشكده حقوق دانشگاه تهران مشغول

به كار شد. ليسانس حقوق دانش پژوه به او اجازه داد تا به عنوان رئيس كتابخانه دانشكده ادبيات موقعيت خود را تحكيم بخشد. در سال 1332 به رياست كتابخانه مركزي آن دانشگاه منصوب گرديد و در سال 1343 مشاور فني كتابخانه مركزي و در سال 1326 عضو كميته علمي آن شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمدتقي دانش پژوه از سال 1334 در دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران به تدريس منطق و تاريخ فلسفه اسلامي و تاريخ خاورشناسان و روش تحقيق در دوره ليسانس و فوق ليسانس پرداخت و در دوره دكترا نيز تدريس عرفان اسلامي را آغاز كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ورود محمدتقي دانش پژوه به دانشگاه سرآغاز ورود او به عرصه تحقيق و پژوهش بود. او در همين راستا و به منظور كسب اطلاعات كتاب شناسي و نسخه شناسي به دستور دانشگاه تهران به شهرهاي بغداد ، نجف ، كربلا و كاظمين در كشور عراق و شهرهاي مدينه و مكه در عربستان سعودي در سال 1345 و به شهرهاي مسكو ، لينگراد سابق ، تفليس ، دوشنبه ، تاشكند ، بخارا ، سمرقند و باكو در شوروي سابق و شهرهاي پاريس و مونيخ ، لين ، اترخت و استانبول در اروپا و شهرهاي كمبريج ، بوستون ، پرنيسول ، آن آربرميشيگان، شيكاگو و نيويورك در آمريكا سفر كرد. يادداشتهايي كه در اين سفرها برداشت آنچه مربوط به كشورهاي عربي بود در نشريه كتابخانه مركزي چاپ شده است و يادداشت هايش درباره نزديك به شش هزار كتاب در مجلد هشتم نشريه كتابخانه مركزي چاپ شده است.

آرا و گرايشهاي خاص : در زمينه

فهرست نگاري كار محمدتقي دانش پژوه فقط منحصر به اين نبوده است كه به معرفي ظاهري نسخه ها بپردازد بلكه سعي كرده با توجه همه جانبه به آنچه در يك صد سال اخير در غرب انجام شده و نيز عنايت و تجسس در ضوابط و شواهدي كه در خودمان و از ميان اصل نسخه ها بر مي آيد ، قواعد و فنون فهرست نگاري را تنظيم و حتي اسلوبي روشمند و متناسب را عرضه كند . او با توجه به مباني فهرست نويسي از ميان چهل پنجاه هزار نسخه متفاوت الشكل دقايقي را به دست آورده كه برخي از آنها بع نظر فهرست نگاران نيامده بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 « النهايه في مجرد الفقه و الفتاوي » شيخ طوسي

2 « معتقد الاماميه » صدرالدين شيرازي

3 «تاريخ الوزراء» قمي

4 «جامع الحكمه » كاشاني

5 «رساله امامت» خواجه طوسي

6 «كسراصنام الجاهليه» صدرالدين شيرازي

7 آثار درويش طبسي

8 آثار علوي

9 اخلاق محتشمي

10 اسرار شهرياري

11 الاقطاب القطبيه

12 المنطقيات الفارابي( جلد سوم )

13 النجاه ابن سينا

14 بحرالفوائد

15 تاريخ اسماعيليه كاشاني

16 تاريخ نگاري فلسفه

17 تبصره مساوي

18 تحفه

19 ترجمه « ادب الوجيز و تولي و تبري »از خواجه نصير طوسي

20 ترجمه « مختصر نافع » محقق حلي

21 ترجمه «النكت الاعتقاديه» شيخ مفيد

22 ترجمه شرايع

23 تصحيح التواريخ رشيدي

24 تصحيح زبده التوارخ كاشاني

25 جام جهان نما

26 جامع التواريخ

27 جاويدان خرد

28 چند نسخه خصوصي ديگر

29 حل مشكلات رساله معينيه

30 دفتر 11 و 12 نشريه دانشگاه تهران

31 ذخيره شهاب الاخبار

32 رساله المعينيه

33 روزبهان نامه

34 سه گفتار خواجه طوسي

35 سوانح الافكار رشيدي

36 شرح شهاب الاخبار

37 شرح فارسي شهاب الاخبار

38 شرح فصوص

39 طب ابن هندو

40 فرمان مالك اشتر

41 فرهنگ ايران زمين

ويژگي اثر : با مشاركت منوچهر ستوده ، مصطفي مقربي ، عباس زرياب خويي ، ايرج افشار

42 فصول خواجه نصير طوسي

43 فلسفه اشراق ( حيات النفوس )

44 فهرست كتاب هاي خطي كتابخانه مجلس سنا

45 فهرست كتاب هاي خطي كتابخانه ملي ملك وابسته به آستا قدس رضوي

ويژگي اثر : با همكاري محمد باقر حجتي ؛ احمد منزوي ، تهران 1352-1354 دوجلد ، دو جلد

46 فهرست كتب اهدايي مشكوه به دانشگاه

47 فهرست ملي ملل ( جلد نهم )

48 فهرست موسيقي

49 فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم

50 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه آستانه امامزاده عبدالعظيم

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1آينه ميراث ، سال اول ، شماره دوم ، پاييز 1377 ، ص 752روزنامه همشهري ، شماره 2058 ، 2 اسفند 13783گلزار مشاهير ، زندگي نامه درگذشتگان مشاهير ايران 1358-1376 ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص274

دانش تبريزي، نجفعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم، اديب و روزنامه نگار. وى در فقه و اصول و احاديث و اخبار و

علوم ادبى اطلاع كامل داشت. دانش معاصر با ناصرالدين شاه قاجار بود و در 1273 ق از آذربايجان به استانبول رفت و با ميرزاى سنگلاخ همنشين شده و اشعارى را كه شعراى آن عهد در مدح سنگلاخ گفته بودند جمع آورى و به عنوان «مجمع الاوصاف» چاپ كرد. در آن جا تا 1303 ق كنسول ايران بود. وى در اين مدت از 1292 ق اقدام به تاسيس روزنامه ى هفتگى «اختر» كرده و مدت بيست و يك سال آن را انتشار داد، تا اينكه پس از كشته شدن ناصرالدين شاه، روزنامه ى مزبور از طرف دولت عثمانى توقيف شد. در 1303 ق منصب سرتيپى گرفت و نايب و مترجم اول گرديد و يك سال بعد سمت سر كنسولى ايران در مصر را عهده دار شد تا اين كه در 1308 ق به تهران آمد و جزو صاحب منصبان وزارت خارجه گرديد و تا پايان عمر در همين سمت باقى ماند تا درگذشت. آثار وى: «مجمع الاوصاف»؛ «مشكوه الحيات فى تفسير الايات»، «تفسير آيه ذوالقرنين»؛ «ميزان الموازين فى امر الدين»، در رد «ميزان لحق» هانرى مارتن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (144 -143)، الذريعه (328 -327/23 ،20/20 ،315/9)، شرح حال رجال (330/4)، المآثر الآثار (198 -197)، مؤلفين كتب چاپى (543 -542 /6).

دانش تفرشي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1326 -1250 ش)، خطاط:، منشى و شاعر، متخلص به دانش. ملقب به ضياء لشكر و مستشار اعظم. معروف به بلور. در تفرش به دنيا آمد. از كودكى نزد ملا عبدالحمد يزدى و ميرزا على محمد به تحصيل زبان عربى و ادبيات فارسى پرداخت و تعليم خط گرفت. در يازده سالگى قصيده اى در هفتاد بيت به

رشته ى نظم كشيد كه سبب شهرتش شد. از آن پس به دبيرى ميرزا يوسف خان مستوفى الممالك منصوب شد، آنگاه سالها در همين سمت در شهرهاى مختلف، در دستگاه ظل السلطان و ناصرالملك و ميرزا على اصغر خان اتابك به خدمت اشتغال ورزيد. در سال 1315 ق «تذكره ى صدر اعظمى» را در شرح شاعران معاصر اتابك نگاشت و در سال 1319 ق فكاهيات خود را به نام «ديوان حكيم سورى» به چاپ رسانيد. در سال 1327 ق به شيراز رفت و چندى رياست عدليه و دفتر ايالتى آن شهر را به عهده داشت. تقى خان در نوشتن اقسام خط توانا بود و نمونه هايى كه از خط او به جا مانده، بيانگر استادى وى است. وى مدعى بود كه قانون اساسى ايران را به دستور مظفرالدين شاه يك شب تا صبح نگاشته است. دانش در تهران درگذشت. او در مجموع بيست و دو جلد كتاب نگاشته كه همه ى آنها به خط اوست و اين آثار غير از «تذكره ى نون والقلم»- كه در شرح حال خطاطان ايران است- همگى منظوم اند و صد هزار بيت شعر را شامل مى شود. مهمترين آنها عبارت اند از: «ديوان» اشعار، مشتمل بر غزليات، قصايد، قطعات، رباعيات و پهلويات؛ «نوشين روان»؛ «مثنوى اكسير اعظم»؛ «فردوس برين» و چند اثر ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (50 -48)، تاريخ تذكره هاى فارسى (801 -800 /2 -309 -306 /1)، الذريعه (315 ،262 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (178 -176 /3)، سخنوران نامى معاصر (1338 -1333 /2)، شرح حال رجال (46 -45 /5)، فرهنگ سخنوران (331)، مؤلفين كتب چاپى (217 -216 /2).

دانش، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1318، دزفول.

شهادت: 7 تير

1360، تهران.

حجت الاسلام سيد محمدكاظم دانش، فرزند سيد محمود، تا مقطع خارج فقه و اصول به تحصيل حوزوى پرداخت. پيش از انقلاب اسلامى، به معلمى اشتغال داشت و عضو هيئت تحريريه ى «مكتب اسلام» بود. بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، امام جمعه و مسئول كميته انقلاب اسلامى شوش شد. در اولين دوره ى مجلس شوراى اسلامى، نماينده ى مردم شوش و انديمشك بود.

از آثار اوست: سيماى فداكاران (در دو جلد)، قورباغه ها و غازهاى مهاجر. مقالاتى از وى نيز در «مكتب اسلام» به چاپ رسيده است.

حجت الاسلام دانش در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد و پيكرش دربهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

دانش پژوه، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، محقق.

تولد: 30 فروردين 1290، آمل.

درگذشت: 27 آذر 1375، تهران.

محمدتقى دانش پژوه، فرزند ميرزا احمد، مدرك ليسانس خود را از دانشكده ى معقول و منقول دريافت كرد. در سال 1332 به رياست كتابخانه ى مركزى آن دانشگاه منصوب گرديد و در سال 1343 مشاور فنى كتابخانه ى مركزى و در سال 1326 عضو كميته ى علمى آن شد.

استاد در سال 1348 به مقام دانشيارى نيمه وقت دانشكده ى الهيات و در سال 1349 به مقام دانشيارى تمام وقت دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران ارتقا يافت.

استاد براى كسب اطلاعات كتابشناسى و نسخه شناسى به كشورهاى عراق، عربستان سعودى، شورورى، تركيه، انگلستان، فرانسه و آمريكا سفر كرد و در كنگره هاى عملى در سطح ملى و بين المللى فعالانه شركت جست و نتايج تحقيقت علمى خود را به اهل علم عرضه داشت و سرانجام در سال 1355 بازنشسته شد. وى عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسى بود.

دكتر دانش پژوه علاوه بر فعاليت هاى علمى و فرهنگى، سال ها در مقام استادى، در

دوره هاى كارشناسى و كارشناسى ارشد و دكترى، به تدريس مى پرداخت. حاصل يك عمر تلاش وى حدود 340 مقاله تأليف تحقيقى است كه در مجله هاى مختلف و از جمله «هنر و مردم» و «يغما» و «سخن» و «وحيد»، «راهنماى كتاب» نشريه «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز» و «معارف اسلامى») به چاپ رسيده اند.

از آثار اوست: آثار درويش طبسى؛ آثار علوى؛ اخلاق محتشمى؛ ترجمه ى ادب الوجيز و تولى و تبرى از خواجه طوسى؛ اسرار شهريارى؛ الاقطاب القطبيه؛ تصحيح التواريخ رشيدى؛ المنطقيات الفارابى (جلد سوم)؛ تصحيح النهاية و ترجمه ى آن؛ بحر الفوائد؛ تاريخ اسماعيليه كاشانى؛ تاريخ الوزراء قمى؛ تاريخ نگارى فلسفه؛ تبصره مساوى؛ تحفه؛ جامع التواريخ؛ جامع الحكمه كاشانى؛ جاويدان خرد؛ چند نسخه خصوصى ديگر؛ حل مشكلات رساله ى معينيه (نشريه ى 304 دانشگاه)؛ دفتر 11 و 12 نشريه ى دانشگاه تهران؛ ذخيره شهاب الاخبار؛ رساله المعينية (عربى، نشريه ى 300 دانشگاه)؛ رساله ى امامت خواجه طوسى (عربى، نشريه 302 دانشگاه)؛ روزبهان نامه تصحيح زبدة التواريخ كاشانى؛ سوانح الافكار رشيدى (رشيدالدين فضل الله، 1337)؛ سه گفتار خواجه طوسى (نشريه ى 296 دانشگاه)؛ ترجمه شرايع (جلد چهارم)؛ شرح شهاب الاخبار؛ طب ابن هندو؛ فرمان مالك اشتر؛ فرهنگ ايران زمين (با مشاركت منوچهر ستوده، مصطفى مقربى، عباس زرياب خويى، ايرج افشار)؛ فصول خواجه ى طوسى (نشريه ى 298 دانشگاه به اهتمام وى)؛ شرح فصوص؛ فلسفه ى اشراق (حيات النفوس)؛ فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى مجلس سنا (1356، جلد يكم)؛ فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى ملى ملك وابسته به آستان قدس رضوى (با همكارى محمدباقر حجتى، احمد منزوى، تهران، 1354 -1352، دو جلد)؛ فهرست كتب اهدايى مشكوة به دانشگاه (در نشريه هاى مختلف)؛ فهرست ملى ملل (جلد نهم)؛ فهرست موسيقى؛ فهرست نسخ خطى كتابخانه ى آستانه ى مقدسه ى

قم(1355)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى آستانه ى امامزاده عبدالعظيم (1346، جلد پنجم)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى ادبيات (مجموعه امام جمعه كرمان، اهدايى احمد جوادى، 1344، به جاى شماره ى اول سال سيزدهم مجله ى دانشكده ى ادبيات) ؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى ادبيات (مجموعه وقفى اصغر مهدوى، 1341)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه دانشكده ى ادبيات (مجموعه وقفى على اصغر حكمت، 1341، ضميمه سال دهم مجله ى دانشكده ى ادبيات)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى ادبيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران محمدباقر حجتى با تحقيق و نظارت دانش پژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1348 -1345)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى دانشگاه تهران (1340)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى هنرهاى زيباى كشور (با همكارى يحيى ذكاء 1342، جلد سوم)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى سازمان لغت نامه دهخدا (1342)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى مجلس سنا (1341، مستخرج از دفتر دوم نشريه ى كتابخانه ى دانشگاه تهران)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى مدرسه سپهسالار (تهران، 1346 -1315، پنج جلد)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى ملى تبريز (1348 و 1350، جلد چهارم)؛ كسر اصنام الجاهليه صدراى شيرازى، مجموعه فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه هاى شهرستان هاى ايران (1353 -1351، سه جلد)؛ مرقع سازى و جنگ سازى (مشهد، 1360)، ترجمه مصادقه الاخوان ابن بابويه (1325)؛ معتقد الاماميه، منطق ابن مقنع، ميكروفيلم دانشگاه تهران (جلد يكم)؛ نسخه هاى خطى كتابخانه ى ملى رشت (1346، جلد پنجم)؛ نسخه هاى خطى نشريه ى كتابخانه ى مركزى دانشگاه تهران (10 ،1358 -1339 جلد، گاهنامه)؛ ترجمه ى نكت اعتقاديه شيخ مفيد؛ نكت الاعتقاديه (شيخ مفيد، 1324)؛ نوادر التبادر؛ وزارت در عهد سلاجقه از عباس اقبال؛ يك پرده از زندگى شاه تهماسب؛ يواقيت العلوم.

وى در تهران درگذشت و كالبد وى در بهشت

زهرا در قطعه ى 88 (قطعه ى خاص هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

(1375 -1290 ش)، نسخه شناس، محقق و مصحح. وى مقدمات ادبى را پس از خواندن نزد ميرزا على بارفروش در مدرسه ى حاج على اكبر كوچك در آمل و نزد پدرش فراگرفت. از ديگر استادان وى در آمل شيخ ابوالحسن آملى واعظ، ميرزا ابوالحسن پيشنماز آملى و آقا ميرزا عزيزاللَّه طبرسى بودند. در هجده سالگى بعد از فوت پدر، به تهران آمد. وى از محضر استادانى چون ميرزا ابوالفضل گلپايگانى، ميرزاى قمى، آخوند ملا على همدانى و آيت اللَّه مرعشى بهره برد. دانش پژوه در مدرسه ى سپهسالار از مضحر ميرزا مهدى آشتيانى «شفاء»، «اسفار» و «مكاسب» را آموخت. در 1320 ش موفق به دريافت ليسانس شد. از 1319 ش در كتابخانه دانشكده حقوق مشغول به كار شد. از 1321 ش به دبيرى دبيرستانهاى تهران اشتغال ورزيد و سپس به دبيرى دانشگاه پرداخت. از سمتهاى ديگر وى معاونت كتابخانه ى دانشكده ى حقوق، رياست كتابخانه ى كتب خطى دانشگاه، رياست كتابخانه ى مركزى، مشاورت فنى كتابخانه مركزى، عضويت كميته ى كتابخانه ى مركزى بود. در سال 1348 ش دانشيار نيمه وقت دانشكده ى الهيات و در تاريخ 1349 ش دانشيار تمام وقت دانشكده ى ادبيات شد. در سال 1334 ش شوراى دانشگاه تهران وى را براى تدريس درسهاى درايه الحديث و فرهنگ ايرانيان دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى شايسته دانست. در دوره هاى ليسانس و فوق ليسانس به تدريس منطق، تاريخ فلسفه اسلامى و تاريخ خاورشناسان و روش تحقيق و در دوره ى دكترى به تدريس عرفان اسلامى پرداخت. در تهران درگذشت. از آثار وى: فهرستهاى مختلف كتابخانه ى دانشگاه تهران و مجلس سنا؛ ترجمه ها: «النكت الاعتقاديه»؛ ترجمه «مصادقه الاخوان»؛

«رساله المعينيه»؛ تصحيح: «ذخيره ى خوارزمشاهى» و تصحيح متون متعدد و مقالات مختلف در مجلات وزين.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] راهنماى كتاب (س 18، ش 9 -8 -7، ص 688 -659)، مؤلفين كتب چاپى (219 -217/ 2).

دانشور، سيمين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، داستان نويس، مترجم، محقق، مدرس دانشگاه و روزنامه نگار. در شيراز ديده به جهان گشود و تا پايان دوره ى متوسطه در مدرسه ى مهرآيين شيراز تحصيل كرد. پس از آن وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1328 ش با نگارش رساله ى «علم الجمال در ادبيات فارسى» موفق به دريافت درجه ى دكترى ادبيات فارسى در اين رشته ى تحصيلى شد. سپس به آمريكا رفت و از دانشگاه استنفرد كاليفرنيا درجه ى فوق دكترى تخصصى در رشته ى زيبايى شناسى اخذ كرد. پس از بازگشت به ايران تدريس در رشته هاى باستان شناسى و تاريخ و هنر دانشگاه تهران و زيبايى شناسى در هنرستان عالى موسيقى و هنرهاى زيبا پرداخت. وى همچنين عضو هيات نويسندگان مجله ى «علم و زندگى» و «كتاب ماه» و مدير مجله ى «نقش و نگار» نيز بود. سيمين با جلال آل احمد ازدواج كرد و همپاى او به فعاليتهاى فكرى و فرهنگى پرداخت. از آثار وى: تحقيقات: «شناخت و تحسين هنر»؛ داستانها: «سووشون»؛ «آتش خاموش»؛ «شهرى چون بهشت»؛ «به كى سلام كنم»؛ «غروب جلال»؛ «جزيره سرگردانى»؛ ترجمه ها: «سرباز شكلاتى»؛ «دشمنان»؛ «بئاتريس»؛ «داغ ننگ»؛ «بنال وطن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چون سبوى تشنه (210 -209)، كيان (س 6، ش 44، ص 67 -66)، كيهان فرهنگى (س 4، ش 6، ص 11 -3)، مؤلفين كتب چاپى (387 -386 /3).

داودي ليموني، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد داودي ليموني

محل تولد : سارى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سعيد داودي ليموني در سال 1353 شمسي وارد حوزه علميه شهر رستم كلا (بهشهر) شدم و تا قسمتي از رسائل را در محضر مرحوم آيت الله ايازي خواندم

و در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم و رسائل را از محضر آيت الله اعتمادي و مكاسب را از محضر حضرات آيات دوزدوزاني ، مرحوم پاياني و مرحوم ستوده بهره گرفتم. كفايتين را نيز نزد مرحوم آيت الله ستوده خواندم و در درسهاي خارج حضرات آيات مكارم شيرازى، شيخ جواد تبريزى، وحيد خراسانى، جوادي آملي و لنگرودي شركت كردم و مدت ده سال (به طورمتناوب) از اين آقايان بهره گرفتم. هر چند بيشترين بهره اينجانب از محضر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازى (8 سال) بوده است.

بداية الحكمه را از محضر استاد فياضي و نهاية الحكمه را از محضر آيت الله مصباح يزدي بهره گرفتم و مدت دو سال در درس اسفار آيت الله جوادي آملي شركت كردم و در درسهاي تفسير آيت الله جوادي آملي به مدت 3 سال شركت كردم دوره تخصصي تفسير و علوم قرآني را در مركز تخصصي تفسير و علوم قرآني به مدت چهار سال گذارندم و در اين دوره از اساتيد گرامي ، حضرات آيات : مكارم شيرازى، خزعلى، معرفت، مرحوم طاهر شمس، محقق داماد، شب زنده دار و توفيقي بهره مند شدم.درسال 1381 پايان نامه سطح چهار را در رشته تفسير با عنوان «جايگاه زن در قرآن كريم» دفاع كردم و مدرك سطح چهار را گرفتم.از سال 1371 در محضر حضرت آيت الله مكارم شيرازى به اتفاق جمعي از محققان به تدوين شرح نهج البلاغه پرداختيم كه تا كنون (ارديبهشت 1385) هفت جلد ازآن به چاپ رسيده و همچنان ادامه دارد (به نام پيام امام اميرالمومنين عليه اسلام)در اين مدت بيش از ده مقاله براي روزنامه

ها، مجلات، سمينارها و ... تدوين كردم كه به چاپ رسيده است.

علاوه بر تدريس ادبيات و فقه و اصول كه چند سال بدان پرداختم، سه سال در دانشگاه آزاد اسلامي اراك در رشته تفسير و نهج البلاغه تدريس مي كردم و اكنون به مدت چهار سال است كه در مركز تخصصي تفسير و علوم قرآني به تدريس اشتغال دارم همچنين به مدت چهار سال است كه در تدوين موسوعه فقهي مقارن زير نظر آيت الله العظمي مكارم شيرازى به اتفاق جمعي از محققان به تدوين مقالات مي پردازيم كه جلد اول آن به پايان رسيده است و چند سالي است كه در مركز مديريت حوزه علميه بخش مدارج علمي، راهنمايي و داوري پايان نامه هاي سطح 3 و 4 را به عهده دارم.علاوه بر آن در تدوين كتب و مقالات ديگر به فعاليت مشغول هستم.

داودي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمود داودى نژاد اراكى در سال 1320 شمسى در داودآباد اراك متولد شده و پس از رشد به اراك آمده و در مدرسه مرحوم آقا ضياءالدين مقدمات را از مرحوم حاج شيخ قنبر رفيعى خوانده و در سال 1338 شمسى به قم آمده و سطوح را از حجةالاسلام آقاى ستوده و آقاى صلوتى و آقاى مشكينى و آيت اللَّه سلطانى بپايان رسانيده و دروس خارج را از محضر استاد مشكينى و حجةالاسلام منتظرى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفاده نموده آنگاه در سال 1351 شمسى حسب الامر آيت اللَّه العظمى گلپايگانى بكرشته شهريار كه در جنب عليشاه عوض واقع است عزيمت نموده و تاكنون در مسجد آنجا به اقامه جماعت و تبليغ احكام اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

داور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر، از رجال دوره رضاشاه پهلوى (ف. 1315 ه.ش.). وى به وكالت مجلس شوراى ملى، وزارت عدليه و وزارت ماليه رسيد و در بهمن 1315 ه.ش.خودكشى كرد. از آثار او «حقوق جزائى» است كه توسط آقاى ساسان نماينده سابق مجلس شوراى و وكيل دادگسترى تدوين شده و به چاپ رسيده است.

نماينده متنفذ مجلس شوراى ملى، رهبر حزب سياسى، روزنامه نگار، وزير فوائد عامه، وزير دادگسترى، وزير دارائى.

على اكبر داور فرزند كلبعلى خازن خلوت در 1264 ش (1885 م) در تهران تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى با سعى و كوشش پدرش وارد مدرسه دارالفنون شد و به تحصيل در حرفه ى پزشكى پرداخت ولى پس از مدتى از رشته ى مزبور انصراف حاصل نموده ادبيات و فلسفه و تاريخ و ساير رشته هاى علوم انسانى را تحصيل نموده و در 1288 ش (1909 م) فارغ التحصيل شد و فعاليت سياسى خود را

در حزب دموكرات كه حزبى تندرو و انقلابى بود آغاز كرد و در همان سال با كمك حزب دموكرات وارد وزارت دادگسترى شد و اولين شغلى كه به او ارجاع شد عضويت شعبه چهارم دادگاه شهرستان بود. داور در اين سمت جديت زيادى به كار برد و خود را كارمندى لايق و جدى و پركار معرفى كرد و در نتيجه وزير دادگسترى او را به رياست اجرا كه از دشوارترين و پرمسئوليت ترين مقامات آن زمان بود، با ماهيانه 75 تومان حقوق تعيين كرد. داور در اين سمت احكام دادگسترى را عليه زورمند و توانگر و اشراف و مالكين اجرا كرد و همين مسئله سر و صداى زيادى بلند نمود و وزير دادگسترى ناچار شد تا شغل او را تغيير دهد و سرانجام داور دادستان تهران شد در حاليكه 25 سال بيشتر نداشت. او اكتفا به كار دادستانى نكرد و براى اينكه از پشتوانه اى هم برخوردار باشد عضو هيئت تحريريه روزنامه تندروى شرق كه مدير آن سيدضياءالدين طباطبائى بود گرديد.

داور قريب يك سال دادستان تهران بود كه از شغل خود استعفا داد و در ازاء سرپرستى فرزندان حاج ابراهيم پناهى بازرگان روشنفكر تبريز عازم سويس شد تا تحصيلات خود را تكميل نمايد. مدت توقف داور در اروپا يازده سال طول كشيد و در اين مدت علاوه بر دوره ى متوسطه، در رشته ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى به اخذ درجه ى ليسانس نائل گرديد و دوره ى دكتراى حقوق را نيز پايان داد ولى قبل از تصويب رساله ى دكترا به ايران بازگشت. داور در اروپا علاوه بر تحصيل به يك سلسله فعاليتهاى سياسى به نفع كشور خويش دست

زد و حزبى به نام حزب ملى ايرانى تاسيس نمود و هنگام انعقاد قرارداد اوت 1919 بين ايران و انگليس كه منظور نظارت دولت انگلستان بر امور مالى و نظايم ايران بود، در مقام مبارزه با قرارداد برآمد و با نشر سلسله مقالات و مصاحبه با روزنامه هاى سويس، مخالفت شديد خود را با قرارداد ابراز مى كرد.

پس از كودتاى 1299 (ژانويه 1921) داور به علت آشنائى و همكارى سابق با سيدضياءالدين عامل سياسى كودتا، عازم ايران شد تا سهمى از تغييرات و تحولات نيز نصيب او شود. ولى وقتى وارد ايران شد سيدضياءالدين بركنار و از ايران تبعيد شده بود. ناچار براى پيشرفت كار خود برنامه ريزى كرد و به وكالت دادگسترى پرداخت. در آبانماه 1300 ش (نوامبر 1921) داور وارد وزارت فرهنگ شد و اولين سمت وى رياست تعليمات عمومى بود و بعد رئيس كل معارف شد. در همين هنگام خود را كانديداى نمايندگى مجلس نمود و سرانجام در تيرماه 1301 ش (ژوئيه 1922) از ورامين تهران به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و در همان ايام امتياز روزنامه اى به نام مرد آزاد را از وزارت فرهنگ اخذ نمود و به انتشار آن مبادرت كرد و تنى چند از جوانان تحصيل كرده و اروپاديده را به يارى طلبيد. روزنامه ى «مرد آزاد» در آن روز از بهترين روزنامه هاى تهران بود. علاوه بر سر مقاله هاى تند و آتشين كه توسط داور نوشته مى شد، غير از اخبار كامل داخلى و خارجى و مذاكرات مجلس، چند رمان شيرين هم پاورقى روزنامه قرار داشت و اين روزنامه در مدت كمى اسم و شهرت خوبى پيدا كرد به طورى كه تمام متجددين

آن زمان، روزنامه را مى خواندند. تقريبا تمام نويسندگان عبارات ساده و كوتاه و روشن يادداشتهاى روزنامه ى داور را تقليد مى كردند.

داور پس از رسيدن به مقام نمايندگى مجلس و دائر نمودن روزنامه معتبر، براى پيشبرد مقاصد خود به اقدام ديگرى دست زد و آن را تشكيل يك حزب سياسى تندرو بود. داور براى تشكيل حزب خود متجاوز از پانصد نفر از جوانان پرشور و تحصيلكرده را به دور خود جمع كرد. مرامنامه و اساسنامه حزب را نوشت و نام راديكال بر آن نهاد و منظور از اين كلمه، اصلاح كليه امور و شئون كشور از بن و ريشه بود. حزب راديكال مدير روزنامه هم بود مورد توجه قرار گرفت. داور در مجلس غير از همكارى با گروه اصلاح طلبان با عده اى از دوستان خود هسته ى مستقلى براى كمك و مساعدت به رضاخان سردار سپه وزير جنگ تشكيل داد و در حقيقت بايد گفت تخم ترقى سريع را در مغز سردار سپه، داور كاشت.

داور در انتخابات دوره ى پنجم مجلس شوراى ملى از دو منطقه كانديدا شد. يكى ورامين و ديگرى شهرستان لار بود. سرانجام وكالت لار را پذيرفت در حاليكه پنج نفر هم از اعضاء حزب راديكال به نمايندگى مجلس انتخاب شده بودند. در اين مجلس داور با عبدالحسين تيمورتاش (سردار معظم خراسانى) و فيروز فيروز (نصرت الدوله) نزديك شد و اين نزديكى به قدرى زياد بود كه آن سه نفر نام مثلث سياسى گرفتند.

در نخستين روزهاى مجلس پنجم، قبل از آنكه اعتبارنامه ها به تصويب برسد، يكمرتبه در سرتاسر ايران طوفانى بلند شد. سيل تلگراف و نامه به سوى مجلس سرازير گرديد و همه ى مردم خواستار رژيم جمهورى شدند.

چند روزى طرفداران رژيم جمهورى در تهران و شهرها تظاهرات كردند ولى يكمرتبه تظاهرات تغيير جهت داد. سيد حسن مدرس و روحانيت در مقام مخالفت با جمهورى برآمدند و در نتيجه سردار سپه از آن فكر عدول نمود. داور در آغاز سال 1303 (مارس 1924) جزو آن عده اى بود كه با جمهورى موافقت نكردند و در سفر جنگى سردار سپه به خوزستان نيز از مخالفين بود و در مجلس نطقى كه پايه ى آن مخالفت بود ايراد كرد و از جمله گفت سردار سپه بايد كليه عمليات خود را از صلح و جنگ در خوزستان به تصويب مجلس برساند. نطق داور به اندازه اى تند و عليه سردار سپه بود كه سرتيپ مرتضى يزدان پناه حاكم نظامى تهران طى مخابره تلگراف رمز تقاضا كرد اجازه ى اعدام داور و دوستان او داده شود.

وقتى سردار سپه موفقانه از سفر خوزستان بازگشت، داور به تلاش افتاد تا موجبات رضايت خاطر او را فراهم آورد و در نتيجه به فكر افزايش قدرت او افتاد. سرانجام طرح فرماندهى كل قوا را تهيه و زمينه را براى تصويب آن فراهم ساخت و در بهمن ماه 1303 ش (فوريه 1925) فرماندهى كل قوا از سلطان احمدشاه منتزع و به سردار سپه رضاخان نخست وزير داده شد. داور يكى از طراحان خلع سلطان احمدشاه و پادشاهى رضاشاه پهلوى بود. او طرحى به عنوان ماده واحده تهيه كرد و به امضاء اكثر نمايندگان مجلس رسانيد. طرح مزبور خلع سلطان احمدشاه و واگذارى حكومت موقت به رضاخان پهلوى و تشكيل مجلس موسسان براى تصميم گيرى نهائى درباره ى سلطنت دائمى بود. طرح مزبور در 9 آبان 1304 ش (اول نوامبر 1925) در

جلسه ى علنى مجلس مطرح گرديد. مدرس ليدر اقليت در مقام مخالفت برآمد و داور پاسخ او را داد به طورى كه مدرس از جلسه خارج شد. مخالفين طرح هر كدام كه صحبت كردند يكى از نمايندگان پاسخ مى داد تا نوبت به دكتر محمدمصدق رسيد. وى نطقى مفصل و مستدل ايراد كرد و با پادشاهى رضاخان پهلوى مخالفت نمود. داور به نطق مفصل مصدق پاسخ داد و ايرادات او را پاسخ گفت و سرانجام طرح انقراض قاجاريه به تصويب رسيد. پس از تصويب طرح، داور مسئول تشكيل مجلس موسسان شد تا مجلس مزبور چند اصل از اصول قانون متمم اساسى را تغيير دهد و سلطنت ايران را به رضاشاه و اعقاب او تفويض نمايد. مجلس موسسان در آذرماه 1304 (دسامبر 1925) تشكيل شد و داور مخبر كميسيون رسيدگى به موضوع اصلاح قانون اساسى شد و اين وظيفه ى دشوار را انجام داد و اين مسئله بر نفوذ و شهرت او افزود.

وقتى رضاشاه به سلطنت رسيد، محمدعلى فروغى را نخست وزير كرد و على اكبر داور در آن كابينه وزير فوائد عامه و تجارت شد و در همان روزهاى نخست، مقدمات راه آهن را در ايران فراهم كرد و مدرسه اى به نام مدرسه ى تجارت تاسيس نمود.

در انتخابات دوره ى ششم مجلس، داور مجددا از لار به وكالت تعيين شد و همزمان با افتتاح مجلس، محمدعلى فروغى از نخست وزيرى كنار رفت و حسن مستوفى جاى او را گرفت و وزارت داور هم منتفى شد. داور چند ماهى در مجلس باقى ماند تا اينكه در بهمن ماه 1305 ش (فوريه 1927) حسن مستوفى نخست وزير، كابينه ى خود را ترميم كرد و در ترميم، على اكبر داور به

سمت وزير دادگسترى تعيين شد.

داور وزير جديد عدليه، روز بيستم بهمن ماه 1305 ش كليه تشكيلات قضائى را در تهران منحل كرد و يك هفته بعد نيز تشكيلات قضائى را در شهرها تعطيل نمود. روز 27 بهمن ماه 1305 ش (18 فوريه 1927) لايحه امتيازات خود را طى يك ماده واحده و يك تبصره به قيد دوفوريت به مجلس شوراى ملى تقديم نمود و پس از يك بحث طولانى در همان جلسه تصويب شد. اختيارات حاصله شامل قانونگزارى، اصول تشكيلات و استخدام بود. روز پنجم ارديبهشت 1306، دادگسترى جديد در كاخ برليان در حضور رضاشاه افتتاح شد. شاه طى نطق كوتاهى اهميت دادگسترى را بيان كرد و فرامين عده اى از قضات جديد را توزيع نمود. آنگاه فرمانى خطاب به حسن مستوفى نخست وزير صادر نمود و فرمان مزبور حاكى از الغاء كاپيتولاسيون براى حفظ شئون و اخلاق مملكت بود.

داور وزير جديد دادگسترى براى گردش كارهاى قضائى به سه ابزار كار احتياج داشت. اصول تشكيلات قضائى بود، بعد به قضات مطلع و پاكدامن و تحصيلكرده نياز داشت، ديگر آنكه بايستى به سرعت قوانينى تهيه و به مرحله ى اجرا بگذارد.

داور كميسيون هائى براى تدوين قوانين جديد از افراد مطلع و برجسته كه تحصيلات عالى داشتند تشكيل داد و به سرعت قوانين مورد لزوم را تهيه و به موجب اختيارات داور به تصويب كميسيون دادگسترى مجلس رسانيد و مورد عمل قرار مى دادند. داور مجموعا در دادگسترى 120 قانون به تصويب رسانيد. اولين اقدام وى قبل از افتتاح دادگسترى نوين، تهيه و تصويب قانون استخدام قضات و صاحب منصبان پاركه (دادسراها) و مباشرين ثبت اسناد بود كه در اسفند 1306 ش (مارس 1928) در

5 ماده آماده و تصويب شد و به موجب همين قانون به استخدام قضات و دادسراها و ثبت اسناد پرداخت.

داور، قضات را به چند طريق انتخاب نمود: 1- عده اى از قضات سابق دادگسترى را كه صلاحيت براى خدمت داشتند با رتبه هاى جديد به خدمت دعوت نمود. 2- عده ى زيادى از كارمندان تحصيلكرده دولت را كه تحصيلات عالى داخلى و خارجى داشتند به وزارت دادگسترى انتقال داد و در اين انتقال سهم وزارت امور خارجه و سپس وزارت دارائى بيش از ساير وزارتخانه ها بود. 3- عده اى از نمايندگان ادوار مختلف مجلس را به خدمت دعوت كرد. 4- از ميان روحانيون و مدرسين حوزه ى علميه، جمعى را به خدمت پذيرفت مشروط بر اينكه از لباس روحانيت خارج شوند و بعد براى تربيت قاضى و مامور ثبت اسناد كلاسهائى تشكيل داد كه حقوق مختلف در آن تدريس مى شد.

داور در نخستين روزهاى افتتاح دادگسترى، ويژگيهاى دادگسترى نوين را چنين توجيه كرد:

1- تشكيلات جديد دادگسترى روى اصلى بنا شد كه حتى الامكان تمام كاركنان آن از اشخاص پاكدامن و آشنا به علوم جديد باشند ولى ممكن است بعضى از آنها صددرصد كمال مطلوب نباشد بنابراين مميزى در آن منتفى نيست.

2- انحصار قوه قضائيه و حكومت به دست دولت و تمركز آن در تشكيلات مملكت است تا تامين حقوق مختلفه عمومى بلامانع امكان پذير شود. براى اجراى اين منظور حق حكومت از محاضر شرع خارج از دادگسترى سلب شده و به جاى آن محاكم رسمى شرعى مركب از حكام شرعى كه مستخدم دولت و موظف به رعايت نظامات دولتى هستند تشكيل گرديده است.

3- در قوانين جديد وسائل جلوگيرى از ايجاد دعاوى و نيز

تهيه موجبات تسهيل كار محاكم كه بتوانند به موجب اسناد صحيح حق را از باطل تميز دهند پيش بينى شده و به موجب قانون ثبت املاك اجبارى است. با اين ترتيب از طرفى معاملات غيرمنقول در نتيجه ثبت اسناد، چنان اعتبارى خواهد يافت كه تاكنون در ايران سابقه نداشته است. همينكه سندى به ثبت رسيد هيچ ادعائى از هيچكس نسبت به آن سند پذيرفته نيست. از طرفى به واسطه ى ايجاد دفاتر (ثبت اسناد رسمى) استيفاى حقوق انواع قراردادها و معاملات ثبت شده در اين دفترها بدون مراجعه به دادگاه به عمل مى آيد.

4- براى اعتبار دعاوى مدت و زمان قائل شده و قانون مرور زمان كه از اهم قوانين قضائى است مورد اجرا واقع خواهد شد.

5- چون تامين آسايش افراد منوط به مجازات مجرمين است، اين منظور مهم نيز به وسيله دادگاههاى جزا و ديوانهاى جنائى دادگسترى عمل مى شود.

6- عدليه قوانين جامع و مفيدى تهيه كرده كه هر قاضى موظف است بر مبناى آن حكم صادر كند. قضات نمى توانند عقايد فقهى را ملاك صدور حكم قرار دهند.

داور هنگامى كه به وزارت دادگسترى تعيين شد، اختياراتى از مجلس براى مدت چهارماه گرفت ولى در مدت مزبور نتوانست محاكم دادگسترى را در سطح كشور دائر كند، لذا در خرداد ماه 1306 از مجلس تقاضاى تمديد اختيارات نمود و براى مدت چهار ماه ديگر اختيارات او تمديد شد.

از قوانين مهمى كه داور به تصويب رسانيد، جلد اول قانون مدنى بود كه در 955 ماده تهيه و پس از تصويب مورد اجرا واقع شد. از ديگر قوانين، قانون اصول تشكيلات، قانون محاكمات نظامى، قانون محاكمه وزراء، قانون تشكيل ديوان كيفر، قانون

تشكيل دادگاه انتظامى قضات، قانون تشكيل دفاتر اسناد رسمى، قانون ثبت اسناد و املاك، قانون مجازات عمومى، قانون تجارت و قانون محاكم شرع را بايد نام برد. مهمترين اقدام داور در دادگسترى، لغو كاپيتولاسيون بود كه در روز 20 ارديبهشت 1307(11 مه 1928) ملاك عمل قرار گرفت.

داور مجموعا در كابينه هاى حسن مستوفى و مهديقلى هدايت نزديك به هفت سال وزير دادگسترى بود و غير از تاسيس دادگاه ها و دادسراها در سطح كشور، سازمان ثبت اسناد و املاك را به وجود آورد؛ دفاتر رسمى ازدواج و طلاق و دفاتر اسناد رسمى تشكيل داد؛ مدرسه عالى حقوق و كلاس قضائى تاسيس نمود ؛ وكالت دادگسترى را در چهارچوب قانون تعيين نمود و مبادرت به اين شغل موكول به اخذ پروانه از وزارت دادگسترى گرديد ؛ براى قضات لباس متحدالشكل و نشان تعيين كرد ؛ هيئت بازرسى براى رسيدگى به كار وزارتخانه ها و شهرداريها تعيين نمود ؛ عده ى زيادى از قضات را براى تكميل تحصيلات به اروپا فرستاد؛ تمام كسانى كه جزو محصلين دولتى به اروپا اعزام شده و علم حقوق تحصيل نموده بودند به خدمات قضائى منصوب نمود.

داور در بهمن ماه 1311 در راس يك هيئت عازم اروپا شد تا به شكايت دولت انگلستان به جامعه ملل پاسخ دهد. توضيح آنكه دولت ايران قرارداد خود را با شركت نفت ايران و انگليس به طور يكطرفه لغو نمود و دولت انگلستان از اين اقدام ايران به جامعه ملل شكايت برد. داور در جامعه ملل در مقابل سر جان سيمون وزير امور خارجه انگليس قرار گرفت و ضمن نطق مفصلى حقانيت ايران را در لغو قرارداد توجيه كرد و سرانجام

جامعه ملل بدون رسيدگى از لحاظ ماهوى قرارى صادر نمود كه طرفين قرارداد موضوع را دوستانه و خارج از جامعه ملل حل و فصل نمايند. داور در اين ماموريت قدرت بيان و استدلال خود را ثابت كرد و سرانجام پس از مذاكرات مكرر و متوالى بين شركت نفت ايران و انگليس و نمايندگان ايران، قرارداد 1933 براى مدت شصت سال جانشين قرارداد دارسى شد. داور در اين مذاكرات نقشى برجسته داشت.

كابينه ى مهدى قلى هدايت در شهريور 1312 ش (12 سپتامبر 1933) سقوط كرد و محمدعلى فروغى به رياست دولت تعيين گرديد. در كابينه ى جديد شغل داور تغيير كرد و از وزارت دادگسترى به وزارت دارائى تعيين و معرفى گرديد. نخستين اقدام داور در وزارت دارائى، انتقال عده اى از قضات دادگسترى به وزارت دارائى و انتصاب آنها به مشاغل حساس و كليدى بود و از اين طريق شريان وزارت دارائى را به دست گرفت و مشغول مطالعه در سازمان و رويه دارائى كشور شد. داور پس از مطالعه به اين نتيجه رسيد كه براى متعادل كردن بودجه و درآمد بيشتر رويه بازرگانى دولتى را اعمال نمايد و انحصارات را توسعه دهد. لذا شروع به ايجاد سازمانهائى به سبك شركتهاى سهامى كرد و يك قسمت از فعاليت اقتصادى كشور را كه معمولا بايستى بخش خصوصى انجام دهد توسط همين شركتها به دست گرفت. وقتى اين شركتها قوام گرفت، به فكر معاملات پاياپاى افتاد و براى اين منظور دو كشور را انتخاب كرد و آن دو كشور عبارت بودند از شوروى و آلمان. در نتيجه با آن دو كشور قراردادهاى تهاترى منعقد نمود و قرار شد شوروى به ايران

قند و شكر، قماش، آهن آلات، سيمان و ماشينهاى كشاورزى بدهد و متقابلا ايران به آن كشور پنبه، پشم، پوست، برنج، كتيرا و خشكبار صادر نمايد. در مورد معاملات با آلمان به علت استقرار حكومت هيتلر، مشكلاتى به وجود آمد كه بعدها حل شد.

داور براى انجام صحيح معاملات پاياپاى، يك شركت مركزى تاسيس كرد تا صادرات ايران را استاندارد نموده و واردات را نيز به نحو صحيح توزيع نمايد.

داور در سال دوم وزارت دارائى خود، به خدمت مستشاران بلژيكى در گمرك ايران خاتمه داد و امور آن را به دست ايرانيان سپرد.

داور در دوران وزارت دارائى دست به يك سلسله اقدامات اصلاحى زد مانند افزايش سرمايه بانك ملى ايران، ايجاد سيلو در تهران و شهرستانها، توسعه ى صادرات ترياك، تشكيل شركت بيمه و بالاخره امضاى امتياز نفت خاور و شمال خاورى ايران به يك شركت آمريكائى بود.

در آذرماه سال 1314 ش (دسامبر 1935) حوادثى در مشهد به وقوع پيوست كه ناشى از تغيير كلاه بود و در نتيجه اسدى نايب التوليه آستان قدس رضوى مسبب حوادث شناخته شد و به اعدام محكوم گرديد و محمدعلى فروغى نخست وزير هم به علت قرابت و وساطت از اسدى، مغضوب و خانه نشين شد. در اين هنگام داور تنها بازمانده بازيگران خلع قاجاريه و سلطنت رضاشاه پهلوى كه ارشد وزيران كابينه بود، على القاعده با توجه به سوابقى كه داشت مى بايستى از طرف شاه به نخست وزيرى منصوب شود ولى شاه محمود جم را به داور ترجيح داده و مقام نخست وزيرى را به او تفويض نمود و داور كماكان در كابينه ى جديد متصدى وزارت دارائى شد. اين موضوع در روحيه ى داور اثر نامطلوبى گذاشت و

احساس كرد شاه با او ميانه اى ندارد و قريبا به سرنوشت دوستان سابق خود مانند تيمورتاش، فيروز فيروز و جعفر قلى اسعد دچار خواهد شد. اين فكر از يك طرف و فشار شاه براى برنامه هاى تازه اقتصادى كه داور مبتكر آن بود، او را از پاى درآورد و سرانجام تصميم به خودكشى گرفت و فكر خود را در شب 21 بهمن ماه 1315(10 فوريه 1937) به مرحله ى اجرا درآورد و با خوردن مقدارى ترياك به زندگى خود خاتمه داد.

(ح 1315 -1267 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در تهران متولد شد. در مدرسه ى دارالفنون به تحصيل پرداخت و پس از گرفتن ديپلم به خدمت عدليه درآمد و به جهت اينكه در شغل خود به مقاطع بالاترى دست يابد براى ادامه ى تحصيل (به همت حاج ابراهيم پناهى) به سويس رفت و در رشته ى حقوق، موفق به دريافت دكترى شد. وى حدود ده سال در اروپا تحصيل كرد و در ضمن آن به فعاليتهاى سياسى نيز مشغول بود. وى با رضا شاه پهلوى معاصر بود. داور در اروپا اعلاميه هايى را كه به نام حزب ملى ايرانى در مخالفت با قرارداد 1919 م منتشر مى شد با تيتر عين- لام- بر امضاء مى كرد. او در 1300 ش به ايران بازگشت و به سمت رييس وزارت عدليه و ماليه منصوب شد و پس از آن حزب راديكال را پايه گذارى كرد و با انتشار روزنامه ى «مرد آزاد» به طور جدى وارد معركه ى سياست شد. او در دوره هاى چهارم تا ششم نماينده ى مجلس شد. در مجلس پنجم يكى از تهيه كنندگان ماده ى واحده ى خلع قاجاريه از سلطنت بود و از جمله كسانى بود كه تلاش

بسيارى براى به سلطنت رساندن سردار سپه كرد. داور با خوردن مقدار زيادى ترياك خودكشى كرد، در حالى كه روزنامه ها علت مرگ او را سكته اعلام كردند. وى دو روز قبل از خودكشى مورد عتاب و تهديد رضاشاه واقع شده بود. جنازه ى وى را در صفاييه ى تهران دفن كردند. آثار وى: «اصول محاكمات اصلاح شده به موحب ماده ى واحده»؛ «حقوق جزايى»؛ «قانون جزا».[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ بيست ساله ى ايران (334 -314/ 6)، تاريخ جرايد (202 -201/ 4)، دايرةالمعارف فارسى (955/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (196 -182/ 3)، سرآمدان فرهنگ (351 -350/ 1)، شخصيتهاى نامى (194 -192)، شرح حال رجال (429 -427/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (508 -507/ 4).

داور شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1251 ق)، فقيه، عارف، حكيم، تذكره نويس، شاعر، متخلص به داور. در شيراز متولد شد. در زادگاهش علوم ادبى و عربى، فقه و اصول و رياضيات را فراگرفت و در عين حال مشغول رياضت نيز بود. به كرمان رفت و در آنجا هم چله نشينى كرد و هم رياضيات را تكميل كرد و در شيراز مدتى به تدريس فقه و اصول و تفسسير كلام پرداخت. داور مدتى امام جماعت شاهچراغ بود و در شاعرى استاد فرصت شيرازى و قدسى مشهدى. از آثار وى: «اصلاح الفاظ»؛ «حاشيه ى تفسير صافى»؛ شرح «زيارت عاشورا»؛ «ضياء القلوب»؛ «نور اليقين فى شرح الاربعين»؛ «ديوان» اشعار؛ «مرآت الفصاحه»؛ «اساس الكمال»؛ «گنج گوهر»؛ «العشره الكامله»؛ «الاربعين»، در شرح چهل حديث.[1]

(شيخ) محمد مفيد بن محمد نبى بن محمد كاظم بن عبدالنبى شيرازى، امام جماعت شاه چراغ در شيراز و مردى فاضل (و. 1251- ف. شيراز 1325 ه.ق.). وى

استاد فرصت بود افادات او در باب اشعار حافظ در حواشى ديوان حافظ چاپ قدسى مندرج است. قبرش در قبرستان «درسلم» در جنوب شيراز است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار العجم (33 -26)، ايضاح المكنون (688 ،461 ،265 ،101 /2 ،90 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (263 -247 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (517 -493/ 2)، الذريعه (268 -267 ،127/ 15 ،1088 -1087 ،319 /9)، ريحانه (360 -359 /5)، مرآت الفصاحه (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (271 -270 /6)، هديه العارفين (469/2).

داوري شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1283/1282 -1238 ق)، خطاط، نقاش، اديب و شاعر، متخلص به داورى. در شيراز به دنيا آمد. علوم ادبى و عربى و آداب سخنورى و خوشنويسى را در محضر پدر و برادر مهتر خود وقار، آموخت و فنون نقاشى و چهره نگارى و نيز زبان و ادبيات تركى را از شخصى به نام حاجى اسداللَّه فراگرفت. داورى در سرودن انواع مختلف شعرى بويژه قصيده مهارت داشت. خطوط هفت گانه را خوش مى نوشت و در نستعليق قوى دست بود. صاحب «طرائق الحقائق» مدت دو ماه نزد وى تعليم خط گرفته است. او همچنين در هنر نقاشى بخصوص آبرنگ، شيرين قلم و صاحب ابتكار بود و تذهيب و آرايش تصاوير را نيكو مى دانست. ديوان بيگى، مولف «حديقه الشعراء»، وى را «شمس القلاده ى» خاندان وصال دانسته است. از كارهاى هنرى اين استاد، تذهيب و نقاشى «شاهنامه ى» فردوسى است كه بعدها توسط لطفعلى خان شيرازى و ميرزا آقاى نقاش تكميل شد. داورى در زادگاه خود درگذشت و در كنار ميرزاى سكوت، در حرم شاهچراغ به خاك سپرده شد. «ديوان» اشعار وى در حدود پانزده هزار بيت دانسته اند. در بعضى

منابع «رساله اى در عروض» و كتابى در «معانى و بديع» و «فرهنگ» بزرگى به زبان تركى به وى نسبت داده اند. از آثار چهره پردازى وى: چهار قطعه تصاوير آبرنگى از قيافه رجال برجسته ى دوره ى ناصرى كه در مرقعى با خطوط متنوع ترتيب يافته است؛ تصوير محمد شفيع وصال كه بر روى تشكى نشسته است. از خطوط او: يك نسخه شش دفتر «مثنوى» مولانا، به قلم كتابت خفى عالى، با رقم:؛... و انا العبد... محمد المتخلص بداورى ابن المرحوم وصال... سنه ى 1267»؛ يك نسخه «لوايح» جامى، به قلم كتابت خفى خوش، با رقم: «... فى سنه ى 1276... و انا العبد داورى بن وصال»؛ يك نسخه «چهار مقاله ى» نظامى عروض، به قلم كتابت خوش، با رقم: «... حرره داورى بن وصال غفر له، سنه ى 1279»؛ يك نسخه «سحر حلال»، به قلم كتابت خوش، با رقم: «... داورى بن وصال 1282». چهار اثر ديگر وى در «احوال و آثار خوشنويسان» ذكر شده است.[1]

محمد متلخص به داورى سومين پسر وصال از شاعر از قرن سيزدهم (و. 1238- ف. 1282 ه.ق.). وى در 1279 در تهران بود و در شيراز به بيمارى دق درگذشت و در بقعه شاه چراغ شيراز مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (360 -359)، احوال و آثار خوشنويسان (716 -712 /3)، احوال و آثار نقاشان (715 -713 /2)، اطلس خط (566 -565)، بزرگان شيراز (363)، تاريخ ادبيات ايران، براون (207 -205 /4)، تاريخ هنرهاى ملى (987/2)، تذكره ى روز روشن (257 -256)، حديقه الشعراء (613 -604 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (517 -506 /2)، الذريعه (320 -319 /9)، ريحانه (327 -326 /6 ،212

/2)، سرآمدان فرهنگ (352 -351 /1)، شرح حال رجال (188 -186 /6)، طرائق الحقائق (379 -376 /3)، فارسنامه ى ناصرى (1011 -1008 /2)، فرهنگ سخنوران (334)، لغت نامه (ذيل/ داورى شيرازى)، المآثر و الآثار (205)، مؤلفين كتب چاپى (782 -781 /5)، مجمع الفصحا (299 -293 /4)، مرآت الفصاحه (211 -208)، مكارم الآثار (1070 -1069 /4).

داوودي كهكي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا داوودي كهكي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا داودى، در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم كه به مقدمات و سطح پرداختم. در سال 1372 وارد موسسه در راه حق-دروس عمومى- شدم. كه پس از دو سال به موسسه امام خميني(ره) منتقل شد، اين دروس آشنايي با مباني علوم انساني بود كه تا 1377 به طول انجاميد. از سال 1377 كارشناسي ارشد رشته تخصصي علوم قرآني و تفسير در موسسه امام خميني(ره) را آغاز كردم. همزمان با گذراندن اين رشته، در دوره كارورزي تحقيق كه زير نظر يكي از اساتيد برگزار مي شد شركت كردم كه در موضوع تفسير موضوعي به مطالعه و تشكيل پرونده مي پرداختيم. پس از پايان دوره نوبت به نگارش پايان نامه رسيد، كه موضوع پايان نامه اينجانب «شادابي و نشاط از ديدگاه آيات و روايات تفسيري» بود و به مدت يك سال از خرداد 1381 تا 1382 به طول انجاميد. پس از دفاع پايان نامه كه با امتياز عالي و نمره 18 پذيرفته شد در سال 1383 در دوره تربيت مربي اخلاق زيرنظر حجت الاسلام دكتر آقاتهراني شركت كردم و در پايان دوره يكسال، تحقيقي پاياني با عنوان «نگاهي به آثار تربيتي بينش در منابع

اسلامي» به نگارش درآوردم. در سال 1384 هفته اي يك روز تدريس در دانشگاه آزاد گرمسار را آغاز كردم كه درس هاي متون اسلامى، تفسير موضوعي قرآن و تاريخ صدر اسلام و اخلاق اسلامي را در آنجا تدريس كردم. به جهت نبود كتاب درسي مناسب براي تفسير قرآن جزوه اي را خودم تهيه كردم و تفسير سوره حمد و آياتي از سوره بقره و اسراء را در آن جاي دادم. همزمان با آن و داشتن كار اجرايي كتابخانه علوم قرآنى، چند مقاله نيز به نگارش درآوردم كه در ليست مقالات آمده است.

دايي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي دايي متولد 1 فروردين سال 1348، بازيكن ايراني و از مشهورترين بازيكنان تاريخ تيم ملي فوتبال ايران است. تا پايان جام جهاني 2006 بازيكن اصلي و كاپيتان تيم ملي ايران بود. دايي 109 گل ملي در كارنامه خود دارد و با فاصله زيادي بهترين گلزن بازي هاي ملي در تاريخ فوتبال جهان است.

دايي سابقه بازي در تيم هاي آلماني همچون بايرن مونيخ را دارد و به همراه اين تيم به نايب قهرماني جام باشگاه هاي اروپا دست يافته است.

● باشگاهي

دايي، فوتبال را از باشگاه هاي كوچك شهر اردبيل همچون استقلال اردبيل و شهرداري اردبيل آغاز كرد . اوپس از قبولي در دانشگاه صنعتي شريف و اقامت در تهران به تيم تاكسيراني تهران پيوست. او سپس به بانك تجارت پيوست و در اين تيم بود كه او مورد توجه بيشتري قرار گرفت و براي اولين بار به تيم ملي دعوت شد.

دايي بعدها به پرسپوليس تهران و سپس السد قطر پيوست و از اين اين تيم راهي اروپا شد و همراه با كريم باقري به آرمينيا بيله فلد باشگاه آلماني و

خداداد عزيزي به اف سي كلن پيوست. مقصد بعدي او بايرن مونيخ آلمان بود. فرانس بكن بائر رييس باشگاه بايرن مونيخ علي دائي را براي اين باشگاه انتخاب كرد و وي را مهاجمي در سطح جهاني قلمداد كرد. حضور دايي در بايرن مونيخ آلمان نقطه اوج فوتبال او بود، زيرا پيش از آن حضور بازيكني ايراني در يك باشگاه معتبر نظير بايرن مونيخ سابقه نداشت. دايي به همراه بايرن مونيخ تا فينال جام باشگاه هاي اروپا رفت و در نهايت مدال نقره آن بازي ها را به دست آورد. گرچه دايي در بازي فينال به ميدان نيامد.

او سپس به هرتا برلين آلمان پيوست و با پوشيدن پيراهن 9 از اصلي ترين بازيكنان اين تيم بود. دايي با هرتا برلين هم در جام باشگاه هاي اروپا بازي كرد و دو بار دروازهٔ چلسي و يكبار دروازهٔ آث ميلان را گشود. حضور موفق علي دائي در باشگاه هاي اروپايي راه را براي بسياري از بازيكنان آسيايي از جمله هيده توشي ناكاتا و مهدي مهدوي كيا گشود.

علي دايي با باشگاه سايپا به عنوان بازيكن و سرمربي تيم سايپا فعاليت خود را آغاز كرد. اين تيم توانست در خرداد ماه 86 قهرماني ششمين ليگ برتر را به دست آورد. او همزمان با قهرماني سايپا در روز 28 مي 2007(7 خرداد 1386) بازدن گل قهرماني سايپا كه آخرين گل اقاي گل جهان بود از بازي كردن فوتبال براي هميشه خداحافظي كرد.

علي دايي در سال هاي اخير همواره بازيكن اصلي ايران و كاپيتان اين تيم بوده است. او بيشترين بازي ملي و بيشترين گل زده تاريخ تيم ملي را دارد (گل هاي زده او در ميان تمام تيم هاي جهان نيز

اول است.)

او در جام ملت هاي آسيا 1996 امارات به همراه باقري و عزيزي از بهترين ستارگان ايران بود.

او در بازي معروف ايران و استراليا در بازي پلي اف مقدماتي جام جهاني 1998 فرانسه پاس گل دوم ايران را براي خداداد عزيزي ارسال كرد و اين گل باعث راهيابي ايران به جام جهاني شد.

او به همراه ايران در دو جام جهاني 1998 فرانسه و 2006 آلمان به ميدان آمد و تا به حال در5 بازي ايران در اين بازي ها شركت كرده است. اين پاس دايي بود كه زمينه گذار گل مهدوي كيا به آمريكا در جام جهاني 98 شد.

از نقاط اوج دوران ورزشي دايي را مي توان روز 14 نوامبر 2004 دانست. او در اين روز و در مسابقات مقدماتي راهيابي به جام جهاني 4 بار دروازه لائوس را گشود تا نام خود را به عنوان اولين فوتباليست تاريخ جهان كه 100 گل در بازي هاي ملي به ثمر رسانده ثبت كند.علي دايي در ليگ برتر ايران در سال 1386 به عنوان سرمربي و بازيكن توانست تيم سايپا را به قهرماني برساندو توانايي هاي خود را به رخ منتقدان بكشد و بر افتخارات خود بيافزايد.

● تيم هاي باشگاهي

▪ سلمان آباد اردبيل، تاكسي راني، بانك تجارت، پرسپوليس (ايران)

▪ آرمينيا بيله فلد، بايرن مونيخ، هرتابرلين (آلمان)

▪ السد (قطر)

▪ پرسپوليس، صبا باتري (ايران)

▪ سايپا تهران

● بهترين گلزن در بازي هاي بين المللي

وي يكي از بهترين گلزنان تاريخ فوتبال و نفر اول در ليست گلزنان بين المللي است. او هم چنين بهترين گلزن در تاريخ بازي هاي آسيايي است. در دور مقدماتي جام جهاني سال 1998 هم، او با به ثمر رساندن 38 گل در 56 بازي در

رتبه ي اول قرار داشت.

در سال 1996 با به ثمر رساندن 20 گل، دايي به عنوان بهترين گلزن در بازي هاي بين المللي توسط فدراسيون تاريخ و آمار فوتبال (IFFHS) معرفي گرديد. در ضمن دايي اولين گلزن آسيايي جام باشگاههاي اوروپا است ازجمله گلهاي بيادماندني او دوگل اوبه چلسي وتك گل او به ميلان ACدر ليگ قهرمانان اروپا كه باعث صعودتيم هرتابرلين به مرحله بعد ليگ قهرمانان شد

● زندگي شخصي

علي دايي در اردبيل متولد شد. او بعدها به دانشگاه صنعتي شريف راه يافت و ليسانس خود را در رشته متالورژي دريافت كرد. همچنين وي به تازگي ازدواج كرده است. علي دائي علاوه بر فوتبال در تجارت نيز مردي موفق بوده است. وي گرداننده چندين شركت بزرگ و رستوران هاي متعدد است. اين فوتباليست ايراني طي سالهاي اوج فوتبال خود بارها در مسابقات فوتبال به ميدان رفته است، از جمله در ديدار ستارگان فوتبال جهان و تيم منتخب بوسني با همراهي روبرتو باجو و ديگر ستاره هاي افسانه اي فوتبال. او همچنين همراه بامادلين آلبرايت و ديويد بكام باسازمان يونيسف همكاري داشته است.

دايي همچنين داراي تابعيت دوگانه ايراني و آمريكايي است.

● عضويت درفيفا

علي دائي توانست براي اولين بار يك بازيكن ايراني باشدكه عضوكميته بين المللي فوتبال فيفا گردد و فوتبال ايران را درعرصه بين المللي مطرح كند

او در سال 1387 به عنوان سرمربي تيم ملي ايران انتخاب شد .

دبستاني كرماني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دانشمند، نويسنده و روزنامه نگار و سياست پيشه، در حدود 1262 در كرمان تولد يافت. پدرش آقايوسف از اعاظم، دانشمندان و بزرگان كرمان بود.

دبستانى و برادرش مجدالاسلام كرمانى، تحصيلات مقدماتى خود را بيشتر نزد حاج شيخ ابوجعفر كرمانى و ملا عبدالله راينى و ناظم الاسلام كرمانى آموختند و روح آزاديخواهى

و آزادفكرى ناظم الاسلام در اين دو برادر تاثير زيادى بخشيد. او در جوانى لقب امين الاسلام گرفت. زبان و ادبيات عرب را در حد كمال آموخت و زبانهاى فرانسه و انگليسى را نيز فراگرفت.

بعد از مشروطيت به انتشار روزنامه ى فرهنگ مبادرت نمود و با كمك عده اى از روشنفكران كرمان، حزب دموكرات را در آنجا بنيان نهاد و سالها در سياست كرمان مدخليت داشت و يكى از مبارزين جدى با حكام و متنفذين محلى بود.

در 1306 بنا به دعوت على اكبر داور، خدمت قضائى را قبول كرد و چندى در سمت مستشار استيناف همدان انجام وظيفه نمود. در انتخابات دوره ى هفتم از كرمان به سمت نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و هفت دوره ى متوالى كرسى نمايندگى كرمان را براى خود حفظ نمود. بعد از 1320 از كار سياست كناره گيرى كرد و به خدمات اجتماعى پرداخت.

وى مردى ارزشمند بود. شعر به زبان عربى نيكو مى سرود. صريح و تند بود. در سخنرانى يد طولايى داشت. با تاريخ و ادب ايران و عرب و اروپا بسيار آشنا بود. در دوره ى سيزدهم كه باز ميل به وكالت داشت، مخالفين او طومارى تهيه نموده و او را مفسد فى الارض و مهدورالدم خواندند و همين طومار اثر خود را بخشيد و به مجلس راه نيافت. نام خانوادگى دبستانى ابتدا درگاهى بود ولى سرتيپ درگاهى رئيس شهربانى او را مجبور ساخت كه نام خانوادگى خود را تغيير دهد. وفات او در 1343 در سن 90 سالگى اتفاق افتاد.

(ح 1344 -1255 ش)، روزنامه نگار. ملقب به شيخ محمود امين الاسلام. در كرمان متولد شد. تحصيلات مقدماتى خو را نزد حاج شيخ ابوجعفر كرمانى، ملا عبداللَّه راينى و

ناظم الاسلام كرمانى آموخت. زبان فرانسه و انگليسى را مى دانست و به عربى آشنايى كامل داشت و از حافظه ى قوى برخوردار بود و مطالعات تاريخى فراوان داشت. وى از آزاديخواهان و مشروطه طلبان در تهران و كرمان بود و در واقعه ى پيدايش حزب دمكرات در كرمان، از اعضاى فعال و برجسته ى حزب محسوب مى شد. از دوره ى هشتم مجلس به نمايندگى مردم كرمان در مجلس شوراى ملى انتخاب شد و تا دوره دوازدهم نماينده بود ولى به علت مخالفتهاى شديد با وى در دوره هاى بعد، از انتخاب شدن محروم ماند. او كه به سبب انتسابش به خاندان درگاهقلى بيك، لقب درگاهى يافته بود براى اين كه از آسيب سر تيپ محمد درگهى)(رئيس شهربانى) مصون بماند. نام خانوادگى خود را به دبستانى تغيير داد. و به كرمان بازگشت و در املاك موقوفه ى خاندان خود به كشت و برداشت مشغول شد، تا اين كه در شهريور 1320 ش به خدمات اجتماعى پرداخت و به سمت رياست شير و خورشيد برگزيده شد و سرانجام در كرمان درگذشت. او مدتى مدير مسؤول روزنامه ى «نامه ى فرهنگ» كرمان بود.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (273 -272 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (201 -198 /3)، يغما (س 18، ص 217 -213).

دبوسي، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 482 ق)، اديب، فقيه و مدرس و عالم شافعى. دبوسيه شهرى بين سمرقند و بخارا است. وى از شاگردان محمد بن عبدالعزيز قنطرى و ابوسهل ابيوردى و ابومسعود بجلى است. در 479 ق براى تدريس در نظاميه وارد بغداد گشت و مجلس آراست و عهده دار تعليم شد. از او تعبير به امام

و شيخ شافعيه كرده اند. گذشته از قرائت و فقه و حديث و اصول و لغت، در كلام و مناظره نيز پيشگام بود. هبه اللَّه سقطى و ابوالعز قلانسى و عبدالوهاب انماطى از شاگردان وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (93 -91 /19)، الكامل (152/8)، لغت نامه (ذيل/ دبوسى)، مدارس نظاميه (141 ،129)، معجم البلدان (499/2).

دبير الممالك، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1320 ق)، خطاط و مترجم. سمت ژنرال آجودانى و مترجمى صدر اعظم را داشت و چون به زبان فرانسه و آلمانى آشنا بود، چند كتاب را به فارسى ترجمه كرد و در وزارت امور خارجه هم سمتى داشت. اسماعيل خان خط نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت. وى تا تاريخ تاليف «تذكره ى خوشنويسان» سپهر هنوز در قيد حيات بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (66/1).

دبيران، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1266 ش)، روزنامه نگار. معروف به دبيرزاده ملايرى. در ملاير متولد شد. پس از طى تحصيلات معمولى به مشاغل دولتى پرداخت. در بيست و دو سالگى علاقه زيادى به راهنمايى و تشويق مردم براى حفظ مليت و تحريك حس ميهن پرستى داشت، به همين جهت اغلب اوقات در انجمنها و معابر و مساجد به ايراد نطق هاى مهيجى در اين زمينه مى پرداخت. در سال 1299 ش روزنامه ى «سهيل» را در ملاير تاسيس كرد ولى به علت بالا بودن هزينه ى چاپ و همچنين حركت مهاجران ايرانى به طرف استانبول تنها دو شماره از آن انتشار يافت و روزنامه تعطيل شد و دبيران مهاجران به استانبول رفت. وى پس از بازگشت به ايران موفق به انتشار مجدد روزنامه ادبى و اخلاقى و ملى «سهيل» نشد. دبيران مدتى در وزارت دادگسترى اشتغال داشت و مدتى نيز به مسافرت در غرب از طرف وزارت دارايى پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (50 -49 /3)، زندگى نامه ى رجال و مشاهير (202/3).

دبيران، حكيمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1353 ،1348 و 1364.

مرتبه علمى:

پژوهشگر در بخش لغت فرهنگستان زبان ايران در سال 1350، تدريس در دانشگاههاى مختلف كشور، استاد اعزامى به دانشگاه پنجاب لاهور (اورينتل كالج) پاكستان (كرسى زبان و ادبيات فارسى) به مدت دو سال، دانشيار زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تربيت معلم تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام تحقيقات ادبى، عرفانى، تدريس در دوره هاى كارشناسى ارشد، عضويت در هيأت امناى

دانشگاههاى منطقه 2 تهران و نماينده وزارت فرهنگ و آموزش عالى در شوراى فرهنگى اجتماعى زنان، نماينده وزارت فرهنگ و آموزش عالى در كميته هماهنگى تربيت معلم و عضو شوراى عالى برنامه ريزى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 4 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

لغت و شعر.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 25، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبى، بررسى متون، مذهبى، شرح غزليات عرفانى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دبيرمقدم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر محمد دبيرمقدم در سال 1332 شمسي در كاشان متولد شد.ايشان داراي مدرك دكتراي زبانشناسي از دانشگاه ايلينوي(اربانا) امريكا مي باشد.دكتر دبير مقدم در حال حاضر استاد دانشگاه علامه طباطبايي است. ايشان در زمينه هاي مختلف ازجمله زبانشناسي نظري، زبانشناسي فارسي، معني شناسي و كاربردشناسي زبان فعاليت پژوهشي داشته و مقالات متعددي نيز به زبانهاي فارسي و انگليسي منتشر كرده است. كتاب "زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي" تاليف، محمد دبيرمقدم ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد دبير مقدم تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در كاشان و تهران گذراند. تحصيلات دانشگاهي را در رشتۀ زبانشناسي تا مقطع فوق ليسانس در دانشگاه تهران سپري كرد. آنگاه عازم امريكا شد و دكتراي زبانشناسي را از دانشگاه ايلينوي(اربانا) امريكا اخذ نمود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد دبير مقدم در حال حاضر استاد دانشگاه علامه طباطبايي است. ايشان

در زمينه هاي مختلف ازجمله زبانشناسي نظري، زبانشناسي فارسي، معني شناسي و كاربردشناسي زبان فعاليت پژوهشي داشته و مقالات متعددي نيز به زبانهاي فارسي و انگليسي منتشر كرده است.

جوائز و نشانها : كتاب "زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي" تاليف، محمد دبيرمقدم ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

آثار :

1 زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي» زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي/ تأليف محمد دبير مقدم.- تهران: سخن، 1378.- 580ص: نمودار. واژه نامه. كتابنامه:ص[527] – 545. اثر حاضر به توصيف عمده ترين رويكرد زباني در نيم? دوم قرن بيستم ميلادي مي پردازد. دستور زايشي (Generative Grammar) مكتبي مسلط و غالب در زبانشناسي نظري امروز است كه با ارائ? مجموعه اي از نظريه هاي زباني، انقلابي در زبانشناسي و علوم شناختي به وجود آورده است. كتاب مشتمل بر دوازده فصل است و مؤلف محترم تلاش كرده است به منظور برطرف نمودن خلاء نظري موجود در زبانشناسي امروز ايران، با اتكاء به منابع دست اول و گفتگوي حضوري و تبادل نظر با برخي از زبانشناسان صاحبنظر و تأكيد بر جنب? آموزشي كتاب، زمين? لازم را براي دانشجويان و پژوهشگران به منظور فهم بهتر متون تخصصي فراهم آورد.

كتابنام? مفصل، معادل سازي براي اصطلاحات تخصصي و واژه نام? دو سوي? فارسي و انگليسي از ديگر امتيازات اين اثر است.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

دبيري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على دبيرى زرندى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهرانند.

وى در زرند متولد شده و براى تحصيل به قم آمده و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح رحل اقامت به تهران افكنده و سطوح را از مدرسين و علماء تهران به پايان رسانيده و نيز از دروس خارج فقه و اصول آيات عظام استفاده نموده و اكنون در يكى از مساجد غرب تهران (خيابان سى مترى) به اقامه جماعت و ترويجات مذهبى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دبيري نژاد، بديع اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تربيت معلم تهران، كارشناسى ارشد زبان شناسى از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1344، دكتراى زبان شناسى از دانشگاه سوربن در سال 1347.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه اصفهان در سال 1357.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات و زبان شناسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخى، ادبى، كارنامه ساسانيان، سبك نثر آثار تاريخى دوره مغول در ايران.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 38، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ادبى، تاريخى، فرهنگى، دوره مغول، دوره سلجوقى، پيش از اسلام و پس از اسلام.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دختر صاحب بن عباد

قرن:4

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن چهارم هجرى، از زنان فاضل و اديب شيعه. وى از پدر دانشمندش ادب و دانش آموخت. صاحب، علاقه فراوانى به او داشت و نيز به دليل محبت و احترام به سادات علوى دخترش را به ازدواج يكى از سادات علوى به نام ابوالحسين على بن الحسين معروف به اخومسمعى درآورد. دختر صاحب پسرى به دنيا آورد كه نامش را عباد نهادند. وقتى بشارت تولد نوزاد را به صاحب دادند چند قصيده سرود كه مطلع يكى از آن ها چنين است:

الحمدللَّه حمداً دائماً ابدا

قد صار سبط رسول اللَّه لى ولدا

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: دايرةالمعارف تشيع، 423 / 3؛ رياحين الشريعه، 229 -228 / 4؛ النساءالمومنات، 266.

درب امامي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد عبدالعلى موسوى. عالم فاضل، و محدث كامل، از موثقين اهل منبر و محدثين اصفهان به شمار مى رفت.

در عصر روز 3 شنبه 21 ذى حجة الحرام سال 1372 به سن متجاوز از نود سال وفات يافته، در اين اطاق مدفون گرديد.

از آثارش كتاب «ثمرات الحيات» در دو مجلد، در مواعظ و اخبار به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

درخشان، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1297 ش)، نويسنده و شاعر. وى اصلا همدانى بود. تحصيلات خود را در رشته ى ادبيات فارسى به پايان برد. سپس در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران و مدتى نيز در دانشگاه آنكارا به تدريس پرداخت. وى تا پايان عمر به تحقيق و مطالعه در زمينه ى زبان و ادبيات فارسى و معارف اسلامى پرداخت. برخى از آثار وى: «بزرگان و سخن سرايان همدان»؛ «سبك نثر فارسى از قرن چهار تا چهارده»؛ تصحيح «ديوان ناصر بخارى»؛ «ينبوع الاسرار فى نصايح الابرار»؛ «المستخلص يا جواهر قرآن»؛ «تفسير جزء سى ام قرآن مجيد يا عم جزو»؛ «ديوان اشعار كسايى مروزى»؛ «مرآت الحياه»؛ و تاليف «مقامات رضا (ع)» و «تاثير قرآن و حديث در ادبيات فارسى».[1]

سال تولد: 1297، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

زندگينامه

دكتر شادروان مهدى درخشان در سال 1297 هجرى شمسى ديده به جهان گشود. بعد از اتمام تحصيلات متوسطه، و اخذ مدارك كارشناسى و كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سالهاى 1328 و 1332، موفق به اخذ مدرك دكترا در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1334 گرديد. وى پس از گذراندن رتبه هاى

استاديارى و دانشيارى دانشگاه تهران، در سال 1349 به مرتبه ى استادى دانشگاه تهران ارتقاء يافت.

مرحوم دكتر درخشان در تمام دوران خدمت خود به تحقيق و تدريس در دانشگاههاى تهران و آنكارا با جديت و تلاش تمام به تحقيق و تدريس پرداخت و شاگردان فراوانى را تربيت نمود. از وى 11 جلد كتاب در زمينه هاى زبان فارسى، بزرگان و سخن سرايان و معارف اسلامى به يادگار مانده است. همچنين از ايشان حدود 30 مقاله به زبانهاى فارسى و انگليسى در مجلات معتبر داخلى و خارجى در زمينه هاى زبان و ادبيات فارسى به چاپ رسيده است.

سال تولد: 1297، مرتبه علمى: استاد: رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1328، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1332 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1334.

مرتبه علمى:

تدريس در دبيرستانهاى دامغان، تهران، دانشگاههاى تهران و آنكارا، استاد دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران از سال 1349 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى، تصحيح و شرح ديوان ذوالفقار شروانى، تصحيح انتقادى تحفه الملوك، تركيب سازى در مخزن الاسرار نظامى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 11

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بزرگان و سخن سرايان همدان، سبك نثر فارسى، كسائى مروزى (تحقيق در احوال و اشعار)، درباره زبان فارسى، فن بديع، تأثير معارف اسلامى در ادبيات، تصحيح ديوان ناصر بخارائى، تصحيح ينبوع الاسرار فى نصائح الابرار، المستخلص يا جواهرالقرآن (عربى-

فارسى)، تفسير جزء سى ام قرآن كريم، مقام رض (در شرح حال امام رضا (ع))، مرآت حيات در عرفان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 28، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

پيرامون كلمه شيخ و سيد، خالص استرآبادى، ديوان منصور حلاج از كيست؟، تسميه پسر بنام پدر، رساله ذهبيه، دو اثر نويافته از صائب تبريزى، ايران شناسى، مقلدان بوستان، تكرار قافيه در شعرهاى حافظ، سبك نثر بلعمى و غيره.

مدرس.

تولد: 1297، همدان.

درگذشت: 1372، تهران.

مهدى درخشان بعد از اتمام تحصيلات متوسطه و اخذ مدارك كارشناسى و كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سالهاى 1328 و 1332، موفق به اخذ مدرك دكترى در رشته ى زبان ادبيات فارسى از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1334 گرديد. وى پس از گذراندن رتبه هاى استاديارى و دانشيارى دانشگاه تهران، در سال 1349 به مرتبه استادى به دانشگاه تهران ارتقا يافت. دكتر درخشان در تمام دوران خدمت خود به تحقيق و تدريس در دانشگاه هاى تهران و آنكارا پرداخت و دانشجويانى را تربيت نمود. از وى يازده جلد كتاب در زمينه هاى زبان فارسى، بزرگان و سخن سرايان و معارف اسلامى به ياگار مانده است. همچنين از ايشان حدود سى مقاله به زبان هاى فارسى و انگليسى در مجلات داخلى (ماهنامه هاى «آموزش و پرورش» و «كيهان فرهنگى»، نشريه ى «دانشكده ادبيات و علوم انسانى»، روزنامه هاى «كيهان» و «اطلاعات») و خارجى در زمينه هاى زبان و ادبيات فارسى به چاپ رسيده است. از جمله كتاب هاى او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تصحيح ديوان ناصر بخارايى؛ ديوان اشعار كسايى مروزى؛ درباره ى زبان فارسى؛ بزرگان و سخنسرايان همدان (جلد اول، 1341، اين كتاب به صورت دو

جلد در سال 1374 چاپ شده است).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] بزرگان و سخن سرايان همدان (14 -12 /1)، مؤلفين كتب چاپى (397/6).

درزي عزيزي، محمداسحاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمداسحق درزى عزيزى فرزند حجةالاسلام آقا شيخ محمدمهدى بن العالم الجليل آقا شيخ محمداسماعيل درزى (كه از تلامذه سيعد العلماء بوده است) از دانشمندان معاصر و مقيم قريه (بهنمير) مازندران مى باشد.

وى در سال 1350 قمرى متولد شده و مقدمات را از مرحوم والدش كه از شاگردان آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسن مازندرانى معروف به شيخ كبير صاحب حاشيه (فرائدالاصول) آموخته و پس از فوت آن مرحوم در سال 1322 شمسى در مدرسه مولانا و مدرسه صدر بابل تحصيلات مقدماتى خدمت حاج شيخ على موحد نموده و در سال 1327 شمسى به قم مهاجرت و چندى از آقاى اعتماد تبريزى و پسرعموى خود آقا شيخ محمدحسين شريف زاده استفاده نموده.

ولى به واسطه كسالت شديد و امريه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى براى معالجه به بيمارستان فيروزآبادى رى رفته و پس از بهبودى به حوزه درس عالم ربانى و آيت سبحانى مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد كوهستانى پيوسته و مقدارى از فقه و اصول و تفسير را در آنجا خوانده و مورد لطف مخصوص آنجناب قرار گرفته.

و بعد در سال 1334 شمسى مجدداً به امر آن مرحوم به قم آمده و به درس استاد على مشكينى و آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر سلطانى و علامه طباطبائى و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالفضل زاهدى و درس هيئت مرحوم حاج شيخ محمد اردبيلى و رجال و فقه مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى و درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و استفاده نموده و در سال 1338

شمسى بنابر دعوت اهالى بابلسر و زادگاهش قريه (عزيزك) كه از مضافات بابلست به آنجا آمده و به امر مرحوم آيت اللَّه كوهستانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر آيت اللَّه زاده مازندرانى به قصبه (بهنمير) اقامت و در مسجد جامع آنجا به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند

قصبه (بهنمير) زادگاه جد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ ولى اللَّه مدرس مازندرانى بوده ولى حدود يكصد و پنجاه سال از روحانى خالى بوده (با اينكه محيط آن حدود چهل هزار نفر جمعيت داشته است) از اين جهت فرقه ضاله بهائيه در آنجا رخنه كرده و فعاليت زيادى نموده و در غالب شئون زندگى مردم خلط و آميزش پيدا كرده بودند.

ايشان وظيفه خود دانسته كه امريه آقايان را اطاعت و در آنجا ايفاء وظيفه نمايند و به حمداللَّه موفق شدند در طول 15 سال اقامتشان در آنجا جلوى نفوذ و پيشرفت آن حزب منفوره مردوده را گرفته و تعداد 17 خانوار را كه عددشان 67 نفر مى شود از زن و مرد ارشاد و هدايت نموده و برگردانند.

و خلاصه مبلغين ضال و مضل آنها را مجاب و محكوم نموده و شر رفت و آمدشان را از آن منطقه دور نمايند در سال 1342 شمسى مشرف به مكه معظمه و وراد در بيت اللَّه الحرام شده و با يكى از وزراء كشور سودان مباحثه در خلافت نموده و او را ملزم ساخته و نيز در سال 1347 شمسى با يكى از دانشمندان مصرى گفتگو و او را مجاب ساخته اند.

آقاى عزيزى داراى آثار خير چندى مى باشند كه از آنهاست.

1- كتابخانه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف در (بهنمير).

2- بناء پل آهنى جهت رابطه چند قريه

و مسجد و تكايا و غيره.

داراى اجازات عديده اى در امور حسبيه و روايتى از آيات عظام قم مانند آيت اللَّه العظمى مرعشى و آيت اللَّه العظمى آميرزا هاشم آملى و مرحوم آيت اللَّه العظمى عراقى و آيت اللَّه العظمى ميلانى مشهد مقدس مى باشند.

از آثار قلمى ايشانست كتاب كشف الحقايق رد بر بهائيت و بابيت و ازليت كه مخطوط مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

درزي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر علي درزي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زبانشناسي همگاني دانشكده ادبيات دانشگاه تهران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

فعاليتهاي آموزشي : سوابق آموزشي دكتر علي درزي به قرار زير است: زبانشناسي. دانشگاه تهران ؛ 1375-تا كنون زبانشناسي مقدماتي. دانشگاه ايلي نوي، امريكا ؛ 1993-1996 زبان فارسي. دانشگاه ايلي نوي، امريكا ؛ 1993-1996

آثار :

1 دانش زبان

ويژگي اثر : (ترجمه). نشر ني 1380

2 درآمدي بر زبانشناسي معاصر

ويژگي اثر : پديدآورنده: ويليام ديليني اوگريدي، مايكل دابروولسكي، مارك آرنف، علي درزي (مترجم) ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 03 دي، 1386

3 زبان و مسائل دانش

ويژگي اثر : (ترجمه). نشر آگه 1378

4 زبانشناسي در ميان فرهنگها

ويژگي اثر : (ترجمه). جهاد دانشگاهي دانشگاه تربيت معلم 1367

5 شيوة استدلال نحوي

ويژگي اثر : پديدآورنده: علي درزي ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 19 شهريور، 1385

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

درگاهي، ميثم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميثم درگاهي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1363/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير در سال 1377 وارد حوزه علميه واقع در خ شهيد رجايي( جامعه علميه امير المومنين) شدم. دروس مقدمات را در همان مدرسه با اساتيد مجربي همچون محمد حسين كبيريان، شيخ محمد رضا كرباسي به پايان رساندم.در سال 1380 به علت علاقه وافر و زيادي كه به

قرآن داشتم مشغول به حفظ قرآن كريم شدم و يك سال درس هاي حوزه را رها كرده و فقط مشغول حفظ قرآن و مفاهيم و مفردات قرآن شدم و به حول و قوه الهي در سال 1381 قرآن را به پايان رساندم. درسال 1382 به توفيق تلبس لباس مقدس روحانيت شدم و از آن سال تا به حال مشغول به تبليغ در سازمانهاي راه آهن، آتش نشانى، ايران خودرو و در مساجد شدم، در سال 1384 به قم آمدم و ادامه تحصيل را در قم مشغول هستم.

درگزي، صيد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1332 -1272 ق)، اديب و شاعر. از طايفه ى چاپشلو از خوانين و از فضلاء و ادباء و از نسابه هاى معروف خراسان بود. وى مدتها نزد ميراز مهدى گيلانى متخلص به خديو تلمذ كرد و فنون ادب را از وى آموخت. از شاگردان خان مزبور عبدالجواد معروف به اديب نيشابورى بوده و تا زمانى كه صيد على خان زنده بود نامبرده فوق العاده مورد تكريم و احترام اديب مى بود. وى از معاصران ملك الشعراء بهار، صدرالاطباء و سلطان العلماء بوده است و تنها كسى است كه بوسيله ى اديب نيشابورى سبك فصحاى قديم را احيا نمود و از اين حيث از شخصيتهاى بزرگ ادب معاصر ايران است. وى حافظه اى نيرومند داشت بطورى كه پنجاه هزار بيت اشعار فارسى و عربى و تركى در حفظ داشت و بهتر از هر كس به سبك خراسانى آشنا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (123 / 6)، صد سال شعر خراسان (368 -365).

دروازه اي تبريزي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم تبريزى مشهور به (دروازه اى) ابن المرحوم آيت اللَّه العلامه السيد مهدى قدس سرهما از مشاهير و بزرگان علماء تبريز بوده كه در زهد و جلالت شان و مكارم اخلاق و كرم اعراق نادره دوران و از لحاظ علم و قدرت و حلاوت بيان و تربيت صدها تن افراد فاضل و دانشمند مشار اليه بالبيان و در حسن اخلاق و معاشرت و سلوك و رفتار فايق بر اقران.

معظم له در 1313 ق در يكى از بيوتات سيادت و علم و روحانيت متولد و بعد از فراگرفتن مقدمات علمى در جلسات درس مشاهير علماء تبريز از جمله مرحوم والدش آيت اللَّه حاج سيد محمد مولانا شركت نموده سپس مدتها

در حوزه درس بزرگان فقهاء و دانشمندان اسلامى تبريز از جمله مرحوم علامه بزرگوار و فقيه عاليقدر آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجى حاضر و به دريافت مدرك كتبى اجتهاد از معظم له نائل بعدا مجتهدا به نجف اشرف عزيمت نموده و در حوزه هاى علمى و درسى بزرگان فقهاء از جمله مرحوم آيت اللَّه علامه كمپانى اصفهانى و علامه آقا ضياءالدين عراقى شركت نموده ولى به جهت فوت والدش و استدعا اهالى تبريز نتوانسته زياد در نجف بماند لذا به وطن مراجعت و مشغول خدمات دينى و تدريس در قسمتهاى مختلفه علمى مانند ادبيات و تفسير و كلام و فقه و اصول بوده است.

مرحوم دروازه اى علاوه بر مهارت در رشته هاى فقه و اصول در ادبيات عربى نيز يد طولائى داشته و تدريس كتابهاى معروف ادبى مانند مغنى و مطول و مقامات حريرى را از حفظ مى خواند و از اشعار و كلمات بزرگان اين فن به قدرى استادانه استشهاد مى كرد و تمثل مى جست كه شنونده را به اعجاب و تحير وامى داشت.

وى در حلاوت بيان و قدرت و شيوائى منطق اعجوبه دهر بود در جلسه تفسير افاضل و اهل علم شركت مى كردند و هم افراد عامى و تحصيل نكرده و عجب است كه مطالب متنوع تفسير را طورى القا مى نمود كه همه استفاده مى كردند و از خرمن علمش خوشه چينى مى نمودند.

از آن مرحوم نوشته جات زيادى در رشته هاى مختلف علمى به يادگار مانده كه متأسفانه تا حال اقدام به طبع و نشر آن نشده از جمله حواشى بر لمعتين مرحوم شهيد و حاشيه مكاسب و حواشى بر مغنى و مطول والتفسير الوجيز و اللطائف الادبيه و تحفة الاخيار فى علائم آخر

الاعصار و رساله فى الصلوة (كه كتابى است عربى علمى و استدلالى) و ديوان شعر عربى.

آن مرحوم در اواخر عمر به جهت كسالت مزاج و ابتلاء به مرض قلب و اعصاب به قصد معالجه به تهران مهاجرت نمود ولكن معالجه ها مؤثر واقع نگرديد بالاخره نهم ماه رجب 1381 ق با يك سكته قلبى دعوت حق را لبيك گفته و جنازه اش را با تشييع و تجليل كم نظير حمل به قم و در مقبره اتفاق در قبرستان نو به خاك سپردند و مجالس عديده در قم و تهران و تبريز از طرف مراجع و علماء براى بزرگداشت ايشان برقرار شده و شعراء اشعار نغز و جالبى در سوكش سرودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

درودي، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي درودي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب دوران تحصيلات دبستان ، متوسطه و دبيرستان (در نظام قديم آموزش و پرورش) را در طول يازده سال در تهران گذراندم و در سال 1356 در رشته رياضي از دبيرستان جاويدان فارغ التحصيل شدم ، سپس به جهت علاقه به رشته نقشه كشي در دوره شبانه دانشكده هنرهاي زيبا به طور آزاد ، دوره مقدّماتي نقشه كشي را پشت سر گذاشته و به خاطر جو فرهنگي نامساعد دانشكده از گذراندن دوره پيشرفته آن منصرف گرديدم و پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1358 به حوزه علميّه مقدّسه قم براي فراگيري علوم ديني آمدم و پس از فرا گرفتن برخي از دروس مقدّماتي مانند جامع المقدّمات و ... پس از چند ماه به حوزه ملا جعفر معروف به مجتهدي تهران بازگشتم و پس

از اتمام برخي از دروس از قبيل كتاب سيوطي، مجددا با شكل گيري شوراي مديريت حوزه علميّه قم در سال 61 _ 60 به مدرسه رضويه قم براي ادامه تحصيل رفتم و بقيه دروس دوره ادبيّات عرب را كه شامل كتاب منطق ، حاشيه و كتاب مختصر با استاد موسوي گرگاني و كتاب مغني را با استاد طالقاني به پايان رساندم و كتاب معالم را با استاد سيّد احمد خاتمي در آن مدرسه خواندم سپس در حوزه عمومي قم، كتاب قوانين و بخشي از كتاب لمعه را با آيت الله راستي كاشاني و الباقي لمعه را با مرحوم استاد محامي و آيت الله اشتهاردي و نيز كتاب اصول فقه 1 و 2 را با استاد سيد احمد خاتمي و كتاب رسائل را با استاد اعتمادي و كتاب هاي مكاسب محرمه و بيع و خيارات را با اساتيد محترم صلواتي و مرحوم پاياني و كتاب كفايتين را با اساتيد مرحوم ملا صالح مازندراني و پاياني خواندم. سپس از سال 70 _ 69 به درس خارج برخي از آيات مانند مرحوم مصطفي نوراللهي، مكارم شيرازي ، فاضل لنكراني ، شيخ جواد تبريزي ، جوادي آملي و استاد گنجي رفتم. در همين سال دروس عمومي مؤسسه در راه حق را آغاز كردم و در سال دوم آن همزمان به عنوان محقق به مركز تحقيقاتي اسلامي در سپاه راه يافتم. سپس در مديريت كمك آموزشي آن هم به عنوان دبير هيات تحريريه سرويس عقيدتي برخي از مجلات سپاه (اميد انقلاب ، پيام انقلاب و آشنا) كه حدودا" تا سال 72 _ 71 همكاري كردم. و مقالات گوناگوني در زمينه

هاي فرهنگي اجتماعي، اقتصادي و اخلاقي نوشتم. در سال 71_ 70 با آغاز رشته آموزشي گروه مديريت در بنياد تخصصي باقر العلوم زير نظر آيت الله مصباح يزدي حفظه الله پس از آزمون كتبي و مصاحبه مشغول به تحصيل گرديده و در سال 77 با نگارش پايان نامه علمي، دوره كارشناسي ارشد پيوسته رشته معارف و مديريت دولتي را به اتمام رساندم.

دري مهريزي يزدي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334/1331 -1281 ش)، عالم دينى و خطيب. از شاگردان آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا احمد آشتيانى بود. درى در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه شهر رى دفن شد. از آثارش «چهار شب جمعه»، در رد بهائيت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (70 -69)، الذريعه (313/5).

درياب، باقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باقر درياب

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

ابتداي تحصيل اينجانب در نجف اشرف بود مرحوم والد ما حاج شيخ حسن اصفهاني رحمة الله عليه كه از شاگردان مرحوم آقا ضياء عراقي و مرحوم آقاي نائيني رحمه الله و در نجف از اوان مبارزات سكونت داشت. از12 سالگي در سلك روحانيت در آمدم يعني مشرف به پوشيدن لباس مقدس روحانيت شدم. مقدمات را نزد ابوي محترم و برخي ديگر از دروس را همانند حاشيه ملا عبد الله و سيوطي و مغني را نزد اساتيد ديگر خواندم. بخشي از مغني و بخشي از مطول را نزد مرحوم مدرس افغاني رحمة الله عليه خواندم. بخش مهم لمعتين را نزد مرحوم حجة الاسلام روشني كه يكي از ممتحنين حوزه علميه قم بودند و آن زمان در نجف بودند خواندم.

لمعه جلد دوم(رحلي) و مكاسب هم مكاسب المحرمه و هم كتاب البيع را نزد آيت الله شيخ مسلم داوري حفظه الله كه فعلا يكي از علماي قم هستند و درس خارج مي دهند خواندم اصول الفقه مرحوم مظفر را نزد سيد جعفر علم الهدي كه يكي از علماي قم هستند خواندم. رسائل را نزد آيت الله شيخ حسن قديري اصفهاني كه فعلا يكي از علماي قم هستند در

نجف خواندم. كفايتين را نزد آيت الله انواري كه يكي از شاگردان خوب حضرت آيت الله العظمي خوئي(ره) بودند خواندم. شرح تجريد را نزد آقاي حسين پاكستاني كه فعلا يكي از علماي قم و نجف هستند خواندم در سن 18 سالگي سطح را تمام كردم. لازم به ذكر است در نجف اشرف و همچنين در قم پس از آن كه طلبه به رتبه بالاتري ارتقاء مي يابد، رتبه قبل را تدريس مي كند كه ما هم از اين قاعده مستثنا نبوديم و دروس قبلي را تدريس مي كرديم. مثلا وقتي رسائل مي خوانديم اصول فقه تدريس مي كرديم يا دروس قبلي آن را و همچنين هر درس بالاتري را كه مي خوانديم درس قبلي را تدريس مي كرديم در ضمن دروس اخلاق از قبيل تدريس كتاب شريف منية المريد، معراج السعاده و .... تدريس مي شد در آنها هم شركت مي كرديم. در نجف درس اخلاق آيت الله مرحوم شيخ مجتبي لنكراني(ره) شركت مي كرديم. و نيز درس اخلاق شهيد محراب حضرت آيت الله مدني قدس الله نفسه الزكيه شركت مي كرديم. ضمناً در دروس جنبي همچون درس تفسير توسط حجة الاسلام سيد علي مؤمني حفظه الله و حجة الاسلام سيد كاظم سراجي – بعضاً درآيه و تجويد نيز شركت كردم در نزد مرحوم حاج محمد دريوان (طلاي نجف اشرف)، تمرين منبر و خطابه و نويسندگي را نيز در نجف آموختم كه اساتيدي مجرب همچون حجج اسلام نعمتى، برقعى، و ديگران ما را با اين فنون آشنا ساختند. بحمد الله تا سن 18 سالگي موفق شديم در اكثر زمينه ها تحصيلات خود را به

پايان برسانيم ،از سن 18 سالگي به بحث خارج رسيديم. ابتداء از محضر آيت الله سيد ميرزا حسن بجنوردي رحمه الله بهره مند شديم و سپس در درس آيت الله العظمي سيستاني حضور بهم رسانيدم. حدوداً در سالهاي 52-53 مي شد.

سپس جوان ترين درس كه در نجف شروع شد درس شهيد آيت الله سيد عبد الصاحب حكيم(ره) بود كه توسط صدام به شهادت رسيد. حدود يكسال در آن درس شركت كردم. سپس به درس حضرت آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر رضوان الله تعالي عليه حضور بهم رساندم و بهره هاي فرواني بردم. الحق و الانصاف كه اين انسان هم از نظر علمي و هم از نظر عملي خود را ساخته بود/ - چون بيان فوق العاده خوبي داشت و از ابتكارات جديدي در درسش برخودار بود- در فقه و اصول ايشان هر دو شركت مي كردم. تواضع، محبت، بزرگوارى، تقوى، كياست و... از وجود اين انسان مي باريد و اواخر روزهاي چهارشنبه را اختصاص داده بودند به درس موضوعي تفسير كه تفسير موضوعي بود و مي گفتند البته چند جلسه بيش نبود كه از طرف هيئت حاكم وقت ممنوع شد. به هر حال درس عالي بود. اين انسان عالي مقام آن قدر عاشق امام خميني رضوان الله تعالي عليه بود. كه شب 23 بهمن 57 كه ما در نجف دردرس ايشان حاضربوديم تقريباً بيش از نيم ساعت سخنراني كردند.

تنها درس ايشان تعطيل شد و بجاي درس سخنراني كردند و فرمودند امروز كفر بر اسلام پيروز گرديد احدي ها در جنگ احد و بدري ها در جنگ بدر و .... امروز بركفر و شرك پيروز

گرديدند. و خلاصه مقداري از انقلاب و امام گفتند. (لازم به ذكر است در نجف آن زمان در مسائل سياسي جز امام خميني رضوان الله تعالي عليه و مقداري شهيد صدر كسى جرات نداشت وارد مسائل سياسي بشود، سال 57-58 پس از پيروزي انقلاب وارد قم شدم ادامه بحث خارج را در محضر آيت الله العظمي وحيد خراساني فقه و اصول رابه پايان رساندم بيش از پانزده سال درس ايشان حاضر شدم- منظومه سبزواري نزد آيت الله انصاري شيرازي و اسفار را نزد آيت الله جوادي آملى- خواندم ونيز تدريس دروس حوزوي از قبيل اصول فقه و رسائل و مكاسب وكفايتين و... داشتم.

دزفولي شوشتري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1260 ق)، عالم، خطيب، اديب و شاعر، متخلص به حقير. ملقب به خليفه. در دزفول به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. پس از فراگيرى مقدمات مدتى در محضر علماى زادگاهش تلمذ كرد تا به درجه كمال رسيد. او را براى خطابه تشويق كردند و وى در اين سنگر تا پايان حياتش باقى ماند. از آثار وى: «تحفه الابرار»، در مدايح و مراثى و خطب؛ «احسن المقال»، در قصص و حكايات؛ «مخزن الدرر»، شعر، كه در 1304 ق در بمبئى به چاپ رسيد؛ «دفينه الاحباب»، در حوادث و اتفاقات دوران حياتش؛ «ديوان» شعر به نام «ديوان حقير دزفولى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (226 -225 /20 ،258/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 519/14)، فرهنگ سخنوران (273)، مؤلفين كتب چاپى (691 -690 /2).

دزفولي شوشتري، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1321 ق)، اديب و فاضل. او از دانشمندان و اديبان بود. از جمله آثار وى ترجمه «اللهوف» سيد ابن طاووس، ترجمه اى است شرح گونه كه دلالت بر دانش و اطلاعات گسترده صاحب عنوان دارد. وى در سال 1321 ق اين اثر را به انجام رسانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 970 -969 /14).

دزفولي كاظمي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1255 ق)، عالم دينى، فقيه، اديب و شاعر. وى در نجف از محضر ميرزاى شيرازى (قبل از هجرتش به سامراء) و شيخ محمدحسن كاظمى بهره برد و اجازه روايت گرفت. آنگاه به كاظمين بازگشت و در راس امور قضاء و حكم و تدريس قرار گرفت. از آثارش: «منتهى الامل»، در شرح «القواعد» حلى، در لفقه؛ «وسيله النجاه»؛ رساله ى عمليه براى مقلدين؛ شرح «الكافيه» ابن حاجب، در نحو، به نام «شقائق المطالب»؛ «اشعار»ى در مواعظ و اخلاق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (195 -194 /9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 250/14)، علماء معاصرين (96 -95)، فوائد الرضويه (431)، معجم المؤلفين (128/9)، هديه العارفين (390/2).

دزفولي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على محمد واعظ دزفولى از فضلاء محترم اين شهرستانست وى در دزفول متولد شده و پس از خواندن مقدمات و اوليات به قم مهاجرت نموده و سطوح را از محضر آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى مدظله و ديگران فراگرفته و در درس خارج آيات عظام شركت و پس از نيل به مقام عالى علم و ادب به وطن مراجعت و تاكنون از راه منبر و تبليغ احكام و اقامه جماعت به خدمات دينى اشتغال دارند و معظم له عالمى ناطق و فاضلى زاهد و متقى و مورد علاقه و توجه مردم دزفول و غيره مى باشند در ماه رجب 1394 قمرى توفيق زيارت و ملاقاتشان را در حرم مطهر حضرت رضا عليه الصلوة والسلام پيدا نمودم

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دزفولي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1352 -1273 ق)، عالم دينى، فقيه، اديب و شاعر. در محضر عمويش شيخ محمد طاهر، شاگرد شيخ انصارى، و ديگر علماى بزرگ چون آخوند خراسانى شاگردى كرد تا به درجه والائى دست يافت. آيت اللَّه شهاب الدين نجفى مرعشى از وى روايت كرده است. در بروجرد درگذشت و در جوار امامزاده ابوالحسن دفن شد. از آثارش: «جهد المقل»، در پاسخ سوالها، فقه استدلالى ملمع؛ «فيض البارى» شرح «مكاسب» محقق انصارى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ حاشيه «فصول» در علم اصول؛ «كلمه التقوى»، رساله فتوائيه؛ رساله ى عمليه اى فارسى كه منتخب «منهج الرشاد» است؛ قسمتى از «اشعار» وى به همراه «مخزن الدرر» در بمبئى چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (280/9)، تاريخ بروجرد (551 -549 /2)، الذريعه (124/18 ،406/16 ،157 -156 /6 ،302/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 744/14).

دزماري قراچه داغي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1266 ق)، عالم و خطيب. زمانى كه وى كتاب «مصابيح القلوب» شيخ حسن سبزوارى را ملاحظه كرد با خود پنداشت كه بهتر آن است كه اين كتاب بسط يابد و فوايد بيشترى بدان الحاق شود، لذا كتابى بزرگ با مطالبى سودمند به نام «مصابيح القلوب»، به فارسى، در چندين فصل، پديد آورد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (90/21)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 418/13).

دستجردي، عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب الشريعة، عالم فاضل، و اديب شاعر متخلص به «سودايى» معروف به حاج آخوند فرزند ملا عبدالرزاق بن اسماعيل.

از شعراى معروف و فضلاى مشهور اصفهان است. در غره ى محرم 1281 در قريه ى دستگرد خيار متولد گرديده، و نزد آقا ميرزا محمدباقر [چهارسوقى] و جمعى ديگر از علما (آقا نجفى مسجد شاهى، ميرزا محمد حسن نجفى) تحصيل نموده، و از استاد نامبرده به كسب اجازه مفتخر گرديده.

كتب و رسائل زير از اوست:

1 - اجمالى در احوالات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم 2 - ترجمة الدرر، ترجمه ى كلمات قصار حضرت على عليه السلام 3 - خمسه ى طيبه، مجموعه ى اشعار خود در مناقب و مرائى 4 - ديوان قصايد و غزليات 5 - ديوان غزليات و رباعيات 6 - شمس و قهقهه، به بحر خسرو و شيرين نظامى 7 - ضياء الابصار فى احوال الاطهار 8 - گلزار، نام قسمتى از اشعار اوست، و به طبع رسيده 9 - ملتقط اللغة، و در آن 15 هزار لغت عربى به فارسى ترجمه شده است 10 - منظومه ى انوار سهيلى، معروف ترين اثر اوست، و به همين جهت به ناظم السهيلى معروف بود، و نام فاميلى خود را «انوارى» نهاد.

در

1352 وفات يافته، در قريه ى دستگرد مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

دستغيب شيرازي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم، خطيب.

تولد: 1290 (عاشوارى 1322 ق.) شيراز.

شهادت: 20 آذر 1360، شيراز.

آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب شيرازى تحصيلات مقدماتى خود را در شيراز به پايان برد و تحصيلات عالى و خارج را نزد اساتيد آن زمان در نجف اشرف مانند آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله شيخ محمدكاظم اصفهانى و نيز آيت الله ميرزا آقا اصفهانى گذراند. پس از گرفتن گواهى هاى متعدد اجتهاد از مراجع نجف اشرف به شيراز مراجعت نمود و به فعاليت در امور دينى و اجتماعى پرداخت.

آيت الله دستغيب مسجد جامع عتيق شيراز را كه مخروبه شده بود با همكارى مردم تجديد بنا كرد و آنگاه اسباب تجديد حيات حوزه ى علميه ى شيراز را مهيا نمود.

سابقه مبارزاتى آيت الله دستغيب به زمان حاكميت رضاشاه برمى گردد. همچنين ايشان در قيام خونين و تاريخى پانزده مرداد 1342، در انسجام مردم و حوزه ى علميه ى شيراز نقش به سزايى بر عهده داشت. ايشان در مسير اين مبارزات چندين بار دستگير و محبوس يا تبعيد شد.

پس از پيروزى انقلاب اسلامى، آيت الله دستغيب به عنوان نماينده ى اول استان فارس، به عضويت مجلس خبرگان درآمد و در تدوين قانون اساسى نقش مؤثرى داشت. آنگاه به درخواست مردم فارس طى حكمى از سوى حضرت امام خمينى (ره)، به عنوان امام جمعه شيراز منصوب شد. وى همچنين رياست حوزه علميه ى فارس و نمايندگى امام خمينى (ره) را در آن استان به عهده داشت.

آيت الله دستغيب خطيب و نويسنده اى توانا بود. شيوه بيان او بسيار روان و بى تكلف بود. در همه آثار آيت الله دستغيب آيات و روايات بسيار ديده مى شود. فهرست آثار ايشان

به اين شرح است: قلب سليم (متمم گناهان كبيره، 1351)؛ حقايقى از قرآن (در تفسير سوره شريفه قمر، 1354)؛ معراج؛ ماه خدا؛ صديقه كبرى؛ داستان هاى شگفت؛ هشتاد و دو پرسش (1337)؛ گناهان گبيره (دو جلد، 1360)؛ تفسير سوره شريفه نجم؛ سيد الشهداء (ع)؛ معاد؛ قلب قرآن؛ صلوة الخاشعين؛ گناهان كبيره (دو جلد 1360)؛ استعاذه؛ شرح حاشيه بر رسائل شيخ مرتضى مخطوط؛ ازدواج اسلامى و تعداد زيادى از كتب تفسير و در علوم اسلامى. و آثارى كه برخى از آنها چاپ نشده، از جمله شرح و حاشيه بر كفايه و رسائل و مكاسب و تفسير سوره هاى متعددى از قرآن مجيد.

آيت الله دستغيب در بيستم آذر 1360 بر اثر توطئه منافقين در شيراز به شهادت رسيد.

حاج سيد عبدالحسين بن آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى مجتهد بن آيت اللَّه العظمى هدايةاللَّه دستغيب شيرازى از دانشمندان و آيات بنام معاصر شيراز است.

وى در حدود سال 1328 قمرى متولد شده و پس از پرورش صحيح و خواندن ادبيات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت نموده و در آنجا از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه العظمى حاج سيدميرزا آقا اصطهباناتى استفاده كامل نموده و با دريافت اجازات عديده اجتهاد و غيره به شيراز مراجعت و در مسجد جامع (عتيق) به اقامه جماعت و تبليغ دين و تنوير افكار پرداخته و خدمات شايان ارزنده اى نموده است.

نگارنده گويد آيت اللَّه دستغيب از علماء با معنويت و خدمتگذار عصر حاضر است زهد و تقواى معظم له زبانزد خاص و عام و مورد علاقه همگانند از آثار و خدمات اجتماعى ايشان ساختمان و تعمير اساسى مسجد جامع شيراز كه

از بناهاى عمرو ليث صفار و بيش از هزار سال از تاريخ بنياد آن مى گذرد و به واسطه مرور و دهور سال رو به ويرانى گذارده و مسكن مار و مور و حشرات گرديده كه معظم له اقدام به تعمير آن نموده و به طور اساسى آن را مرمت نموده كه گويا تازه بنا شده است.

1- كتاب قلب سليم كه كتاب قطور و بزرگى است در رشته اخلاق و بسيار نفيس و ارزنده مى باشد و در قم بطبع رسيده است.

2- حقايقى از قرآن 3- معراج 4- ماه خدا 5- صديقه كبرا عليهاالسلام 6- كتاب داستانهاى شگفت 7- هشتاد و دو پرسش 8- گناهان كبيره (مطبوع) 9- سوره نجم 10- سيدالشهداء 11- معاد 12- صلوة الخاشعين مطبوع 13- شرح و حاشيه بر كفايةالاصول 14- حاشيه بر رسائل شيخ مخطوط مى باشد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه دستغيب از روحانيون فعال و همواره وجودشان موجب ترويج احكام بوده و علاوه بر تدريس فقه و اصول بحث تفسيرش سالهاست كه ادامه داشته و گروه كثيرى هر شب از فرمايشاتشان بهره مند مى گردند.

(ح 1328 ق- شهادت 1360 ش)، عالم دينى و مجتهد. در شيراز نشو و نما يافت و پس از فراگيرى ادبيات و سطوح به نجف رفت و از محضر آيات عظام حاج شيخ كاظم شيرازى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاح سيد ميرزا آقا اصطهباناتى استفاده كامل برد و به دريافت اجازات اجتهاد نايل شد. سپس به شيراز بازگشت و مسجد جامع عتيق را كه از بناهاى عمرو ليث صفارى است مرمت كامل كرد و در آنجا به اقامت جماعت و تبليغ دين و خدمات مذهبى پرداخت. از آثار وى: «قلب

سليم»؛ «حقايقى از قرآن»؛ «هشتاد و دو پرسش»؛ «گناهان كبيره»؛ «معاد».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (533/ 2)، گنجينه ى دانشمندان (444 -443/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (729/ 3).

دستغيب شيرازي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1262 ش)، مجتهد و واعظ شيعى. در شيراز متولد شد و همان جا نشو و نما يافت. پدرش روحانى بود و او نيز بعد از اتمام تحصيلات به وعظ و منبر پرداخت. وى در دوره هاى چهارم و پنجم از طرف مردم بندرعباس به مجلس راه يافت. و به مبارزه با استبداد و ظلم پرداخت. در اواخر عمر به شيراز بازگشت و در همان شهر درگذشت و در امامزاده سيد ميرمحمد دفن شد. از وى كتابخانه اى مشتمل بر يك هزار جلد كتاب در جوار مزارش به جاى مانده است. از آثار قلمى وى «التوسل الحسينى» است كه نظير «اللهوف» است.[1]

حاج سيد محمدباقر بن ميرزا هدايت اللَّه مجتهد دستغيب متوفى 1336 شمسى هجرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (531 -529 /2)، الذريعه (488/4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (217/3)، گنجينه ى دانشمندان (443/5)، مؤلفين كتب چاپى (84/2).

دستغيب، ابوالمحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابوالمحمد دستغيب شيرازى اديب و دانشمند و شاعر ماهر اين سلسله.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دستغيب، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدصادق بدرالدين دستغيب بن سيد محمود ابن آيت اللَّه سيد محمدرضا بن العلامة ميرزا هدايةاللَّه از وعاظ و گويندگان معاصر شيراز است.

وى در سال 1308 شمسى در شيراز متولد و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و پس از تحصيل دروس جديد به تحصيل علوم قديمه در محضر مرحوم والدش و آيت اللَّه ميرزا جمال الدين محلاتى پرداخته و بعد از فوت مرحوم والدش در مسجد حاج على به اقامه جماعت و هم از راه منبر و وعظ و خطابه خدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دستگردي، حسن وحيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند قاسم. فاضل محقّق، و اديب اريب، و شاعر گران مايه، از محقّقين و متتبّعين در ادبيّات فارسى است. در سال 1298 در قريه دستگرد خيار متولّد، و در شب 21 ذى حجة الحرام سال 1361 در طهران وفات يافته، در مقبره امام زاده عبداللَّه مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت جمعى از علما و ادبا همچون: آخوند ملاّ محمّد كاشى، و آخوند گزى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و مرحوم جهانگير خان قشقائى، و ميرزا يحيى مدّرس بيد آبادى تحصيل نموده، و در اوايل مشروطيت در زمره آزادى خواهان وارد شده، و در اين راه كوشش ها نموده، سپس به طهران منتقل شده، و از سال 1338 مجلّه ادبى «ارمغان» را انتشار داده كه تا حين الفوت مرتّباً انتشار يافته، و پس از مرگ ايشان به همّت فرزند دانشمندش آقاى محمود وحيد زاده متخلّص به «نسيم» كه از دبيران و صاحب منصبان عالى رتبه وزارت آموزش و پرورش است تاكنون منتشر مى شود.

در اوايل «لمعه» و سپس «وحيد» تخلّص مى نمود، و در روزنامه ها به طور

مستعار، «ناظر اصفهانى» مى نوشته. كتب زير از اوست:

1- انقلاب ادبى 2- ديوان قصايد و غزليّات 3- ره آورد وحيد، دو مجلد 4- سرگذشت اردشير 5- سفينه بهترين اشعار 6- مجلّه ارمغان 7- هزار اندرز نظامى، جمع آورى از اشعار نظامى گنجوى 6- يخچاليه، جلد دوم؛ و غيره.

مشاراليه در طىّ بيست و سه سال انتشار مجلّه ارمغان چندين مجلّد كتاب ادبى نيز به طبع رسانيد كه از آن جمله است:

1- تذكره نصر آبادى 2- تحفه سامى 3- ديوان اديب الممالك فراهانى 4- تصحيح و تحشيه و طبع خمسه نظامى، و افزودن دو مجلّد بر آن (سبعه نظامى). 5- ديوان جمال الدين عبدالرزاق اصفهانى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دشت بياضي كوهستاني، عبدالكريم محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب. از معاصران جلال الدين اكبرشاه بود. وى اشعار «نصاب الصبيان» فراهى را با اضافات منظومى كه پدرش، فصيح محمد به قصد تكميل نصاب سروده بود، شرح كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (412/5)، تاريخ نظم و نثر (275).

دشتكي شيرازي، نظام الدين احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1015 ق)، حيكم، اديب و شاعر. ملقب به سلطان الحكماء و سيد العلماء. وى پدر بزرگ سيد على خان مدنى شيرازى بود. از تاليفات وى: «اثبات الواجب الصغير»؛ «اثبات الواجب الكبير»؛ «اثبات الواجب الوسيط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (103/1)، ريحاه (201 -200 /6).

دشتي فارسي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1299/1298 -1246 ق)، اديب، حكيم و شاعر، متخلص به دشتى. وى اهل دشتستان بود از طايفه حاجيان. در محضر پدرش و ديگر فاضلان شره علوم ادبى و تازى را آموخت پس از فوت ضابط دشتى به حكومت آن نواحى رسيد، در دوره ى حكومتش به دستگيرى از مستمندان و فقيران پرداخت. از جلمه آثارش: «ديوان» شعر؛ «نمكدان»؛ «طريق السلوك»؛ «كلام الملوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (622 -621 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (546 -538 /2)، الذريعه (313/24 ،111/18 ،326/9)، فارسنامه ى ناصرى (1336/2)، مؤلفين كتب چاپى (471 -470 /5)، مرآت الفصاحه (215 -214)، مكارم الاثار (1289 -1288 /4).

دشتي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرهيخته، حجت الاسلام و المسلمين شيخ محمد دشتي در سال 1330 ش (1370 ق) در مازندران به دنيا آمد و پس از فراگيري تحصيلات ابتدايي به آموختن علوم ديني روي آورد. وي پس از تلاش و پشتكار فراوان، در بيست سالگي به درس خارج فقه و اصول حضرات آيات: ميرزا هاشم آملي، ناصر مكارم شيرازي، علي مشكيني اردبيلي و عبداللَّه جوادي آملي راه يافت و مباني حكمت و فلسفه را از استادان فن آموخت. حجت الاسلام دشتي پس از آن به تاليف و تدريس و تحقيق روي آورد تا اينكه در سال 1367، مؤسسه تحقيقاتي اميرالمومنين(ع) را بنيان نهاد و با كمك گروهي از محققان، كتاب هاي ذيل را فراهم نمود: فرهنگ سخنان معصومين در 15 جلد، تحليل تاريخي سياسي معصومين در 14 جلد و سيره امام علي(ع) در 15 جلد، ترجمه نهج البلاغه، فرهنگ واژه ها، موضوعات كلي و معارف نهج البلاغه در 4 جلد، اسناد و مدارك نهج البلاغه و ده ها اثر ديگر. ايشان پس از پيروزي

انقلاب اسلامي يكسره به تلاش و كوشش در راه احياي شعائر ديني مي پرداخت و هماره به تبليغ دين در شهرهاي مختلف كشور و تدريس در نهادهاي انقلابي و دانشگاه ها و سخنراني همت گماشت تا اين كه در بازگشت از سفر تبليغي خويش از كاشان در 5 ارديبهشت 1380 دچار سانحه تصادف شد و پس از گذشت ده روز، در نيمه همان ماه برابر با 11 صفر 1422ق در پنجاه سالگي بدرود حيات گفت و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.

دشتي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد دشتي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

سال اول راهنمايي را در خرداد ماه 1356 در شرايطي در شهر نيشابور به پايان رساندم كه از طرف مدرسه راهنمايي ناصري جهت شركت در اردوي تابستاني رامسر با هزينه دولت دعوت شدم. اين دعوت كه نوعي پاداش محسوب مي شد و از هر مدرسه تنها يك نفر به اين اردو دعوت ميشد براي بنده به عنوان يك نوجوان روستايي بسيار مطلوب و مسرت بخش بود ولي منوط به اجازه پدرم بود ليكن پدرم به رغم اينكه جهت امضاي رضايت نامه به شهر آمد به جهت مسائلي كه پيش آمد و در واقع از الطاف خفيه الهي بود به من اجازه شركت در اين اردو را نداد گمان ميكنم اگر در آن اردو كه گفته مي شد با حضور وليعهد طاغوت برگزار مي شود شركت كرده بودم طلبه نمي شدم. به هرحال با آغاز سال تحصيلي 56 – 57 بنده به والدينم عرض كردم ديگر به مدرسه نمي روم و اگر بناست درس بخوانم مي خواهم به حوزه

علميه بروم كه اين تقاضاي بنده با استقبال پدر و مادرم مواجه شد و از مهرماه 1356 در حالي كه در شهرهاي مثل نيشابور و حتي شهرهاي بزرگتر كمترين نفسي عليه حكومت به گوش مي رسيد و جو خفقان و پليسي بر همه جا حاكم بود ، وارد حوزه علميه كهنسال نيشابور يعني مدرسه گلشن شدم طولي نكشيد كه در پي درگذشت مشكوك مرحوم حاج آقا مصطفي و برگزاري مجالس ختم آن مرحوم و در همان حال دست به دست گشتن عكسها و نوارهاي سخنراني حضرت امام ره فضاي سياسي كشور ملتهب و رفته رفته راهپيماييهاي خياباني و سخنراني هاي اعتراض آميز عليه طاغوت آغاز گرديد كه بنده نيز همچون ديگر طلاب و دانشجويان و ديگر اقشار جامعه در اين برنامه شركت مي كردم تا اينكه انقلاب اسلامي به صورتي غير مترقبه و تنها در سايه الطاف الهي و به گونه اي معجزه آسا به پيروزي رسيد لحظاتي آنچنان شيرين و معنوي و به ياد ماندني كه قلم و زبان از بيان آن قاصر است. مهرماه 1357 در حالي كه انقلاب به اوج خود نزديك مي شد وارد حوزه علميه جديد التاسيس فضل بن شاذان شدم كه از نظم و فعاليت علمي بهتري برخوردار بود و تا سال 1360 در اين مدرسه به تحصيل مشغول بودم و در همان حال با شروع جنگ تحميلي آموزشهاي نظامي را به طور محدود توسط برادران سپاهي فرا گرفتم. سال 1360 وارد حوزه علميه مشهد شدم ولي شلوغي مشهد و عوامل مزاحم تحصيل آزارم مي داد لذا از سال 1361 با راهنمايي برخي دوستان و اساتيد وارد حوزه علميه مهديه خوانسار شدم كه

از نظم و شرايط تحصيلي بسيار مطلوبي برخوردار بود گرچه به دليل ناهمخواني دروس ناچار به تكرار برخي دروس شدم كه البته خالي از فايده هم نبود در همان سال 61 معمم شدم و براي نخستين بار جهت تبليغ به جبهه رفتم واز آن پس تا پايان جنگ در ايام تبليغ و در طي فرصت هايي كه پيش مي آمد جهت اداي وظيفه شرعي خود به جبهه اعزام مي شدم. در سال 1364 در حالي كه بخشي از رسائل و مكاسب را خوانده بودم وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه فيضيه حجره گرفتم و در كنار دروس عمومي حوزه در موسسه در راه حق شركت كردم و در همان حال در رشته ادبيات و علوم انساني از آموزش و پرورش ديپلم گرفتم دوره ليسانس الهيات و معارف اسلامي و فوق ليسانس رشته تاريخ را در موسسه در راه حق و موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) گذراندم و از سال 1380 پس از طي مراحل كنكور و گزينش در همان موسسه به گذراندن دوره دكتري رشته تاريخ اسلام مشغول شدم كه اينك رو به پايان است. در طي اين سنوات از سال 1368 به طور مرتب در درس خارج اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني و به مدت يك سال در درس خارج فقه مرحوم آيت الله فاضل لنكراني ره و يك سال درس خارج فقه حضرت آيت الله مكارم شيرازي شركت كردم. از سال 1378 به جهت كثرت اشتغالات درسي و پژوهشي در رشته تاريخ دروس خارج حوزه را ترك كردم. درطي دوران طلبگي چه نيشابور و چه در مشهد و چه در خوانسار

كم و بيش در زمينه دروس حوزوي (صرف و نحو و منطق) تدريس داشتم پس از گذراندن دوره كارشناسي ارشد تاريخ در نهادهاي مختلف حوزه علميه قم نيز به كار تدريس و پژوهش و راهنمائي پايان نامه هاي طلاب و دانش پژوهان اشتغال داشته و دارم .

دغولي سرخسي، ابوالعباس محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 325 ق)، لغوى، فقيه و محدث. از پيشوايان فقه و لغت و روايت در سرزمين خراسان بود. مدتى در نيشابور اقامت گزيد و از محمد بن يحيى ذهلى و عبدالرحمان بن بشر و اقران آنها بهره ها برد و در عراق و حجاز از محمد بن اسماعيل احمسى خديث نوشت و از زعفرانى و سعدان بن نصر و احمد بن سيار و محمد بن عبداللَّه قهزاد و محمد بن مشكان و محمد بن مهلب سرخسى و عبداللَّه بن هاشم طوسى و ابوزرعه رازى حديث روايت كرد. ابوحاتم بن حبان و ابواحمد بن عدى و يحيى بن عمرو بستى و ابوبكر جوزقى وابوعلى نيشابورى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. ابن خزيمه گويد كه چون ابوالعباس دغولى دانشمندى نديده است. از آثار وى: كتاب «الاداب»؛ «فضائل الصحابه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (562 -557 /14)، الوافى بالوفيات (226/3).

دقاق نيشابوري، ابوعلي حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 412/405 ق)، عالم، عارف، مفسر، واعظ و شاعر. در نيشابور به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. از اكابر عرفا و جامع اصول شريعت و فنون طريقت به شمار مى رفت. در بيان احاديث و اخبار دستى توانا داشت و در تفسير و تاويل آيات بصير و بينا بود. از كثرت شوق و ذوق و درد و گريه كه داشته او را شيخ نوحه گر مى گفتند. كلمات معروفه اى نيز از وى به يادگار مانده است. گويند خواجه عبداللَّه انصارى مناجات مشهور خود را از كلمات اين عارف ربانى اقتباس نموده است. ابوالقاسم عبدالكريم قشيرى داماد و شاگرد وى بود. دقاق در نيشابور وفات يافت و او در مدسه ى خو در سمت قبله ى كهن دز

دفن كردند. از آثار وى: «تاويل بعضى از آيات قرآنيه»؛ «خلافت»؛ «زهد»؛ «مواعظ»، كه بر سيصد و شصت مجلس مشتمل مى باشد؛ «كتاب الضحايا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (24)، تاريخ نيشابور (226 ،225)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (مقدمه، 29)، ريحانه (223 -222 /2)، طبقات الصوفيه هروى (631 -630)، كشف الظنون (1434)، الكنى و الالقاب (229/2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 406)، معجم المؤلفين (261/3)، نفحات الانس (299 -297)، وفيات الاعيان (208 ،207 ،206 /3)، هديه الاحباب (135)، هفت اقليم (225/2).

دقايقي مروزي، شمس الدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر، اديب. گويند در موعظه و تذكير حقايق و دقايق بى نظير و مداح خواجه عميد فخرالدين حميد بود و طبع عالى داشته و لواى فصاحت و بلاغت مى افراشته. از جمله آثارش: «حنين الاوطان»؛ «بختيار نامه» را به او نسبت مى دهند؛ «سندباد نامه» نيز كه دو تهذيب دارد يكى از وى است ديگرى از ظهيرى سمرقندى.[1]

مروزى، شمس الدين محمد بن على، عالم و واعظ و شاعر اواخر قرن ششم ه. وى تا پايان قرن مذكور زنده بود. و هم اوست كه سندباد نامه را به نثرى مصنوع و مزين تحرير كرده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1002/2)، الذريعه (327/9)، لباب الالباب (215 -212 /1)، مؤلفين كتب چاپى (472/5)، مجمع الفصحا (647/2)، هفت اقليم (13/2).

دقيقي، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(415 -345 ق)، عالم، اديب و نحوى. از پيشوايان علماى نحو و از شاگردان ابوعلى فارسى و ابوالحسن رمانى و ابوسعيد سيرافى بود، و مراجع استفاده ى جمعى كثير. دقيقى در تيه درگذشت. از تاليفات وى: شرح «الايضاح» ابوعلى فارسى؛ «شرح الجرمى»، در نحو؛ «العروض»؛ «المقدمات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (124/5)، ايضاح المكنون (541 ،451 /2)، روضات الجنات (231 -230 /5)، ريحانه (224/2)، كشف الظنون (212)، الكنى و الالقاب (229/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالقاسم)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 345 و 415)، معجم الادباء (57 -56 /14)، معجم المؤلفين (144/7)، هديه ا لاحباب (135)، هديه العارفين (686/1).

دكتر، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1294 ق)، طبيب و مترجم. پس از بازگشت از اروپا به ميرزا رضاى دكتر معروف شد. وى هنگامى كه در دارالفنون در رشته ى طب تحصيل مى كرد، از شاگردان دكتر پولاك اطريشى بود و چهار سال و نيم نزد وى مشغول به آموختن اين علم بود. او همچنين مدت چهار سال در اروپا به تحصيل طب پرداخت. پس از بازگشت به ايران طبيب مخصوص و معلم زبان فرانسه سلطان مسعود، پسر بزرگ ناصرالدين شاه شد. سپس همراه علاءالدوله به عثمانى رفت و پس از بازگشت با سمت حكيم باشى گرى با علاءالدوله، كه به عنوان حاكم زنجان انتخاب شده بود، به زنجان رفت و بعد به تهران مراجعت نمود و به جاى دكتر شليمر هلندى معلم طب دارالفنون گرديد. از شاگردان وى: ميرزا على اكبر خان نفيسى ناظم الاطباء، ابوالحسن خان و سيد احمد نصرالاطباء مى باشند. از آثار وى: ترجمه ى كتاب «پاتولوژى»، تأليف گويزل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مؤسسات تمدنى جديد در ايران (285/ 1)، شرح

حال رجال (98 -97/ 5).

دلوي استوايي، ابوحامد احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(434 -358 ق)، اديب و فقيه شافعى اشعرى. اصل وى از استواء، از نواحى نيشابور، است. از ابواحمد حاكم نيشابورى و ابوالعباس احمد انماطى و ابوسعيد عبداللَّه بن محمد رازى حديث شنيد، سپس وارد بغداد شد و از دارقطنى و همطبقه ى او حديث روايت كرد و در آن شهر مسكن گزيد. دلوى از جانب قاضى ابوبكر باقلانى، مدتى در عكبرا قضاوت كرد. در فقه شافعى مذهب، و در اصول اشعرى مذهب بود. به گفته ى خطيب بغدادى، وى ادب شناس بود و از ادبيبت و رعبيت حظى تمام داشت، اما حديث اندكى روايت كرده است. ياقوت حموى گويد كه بسيارى از كتابهاى ادبى موجود، به خط اوست. در بغداد درگذشت و در قبرستان شونيزيه دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (378 -377 /4)، ريحانه (227/2)، سير النبلاء (582/17)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (39 -38 /5)، الوافى بالوفيات (351/7).

دماوندي، عبدالرحيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد يونس اصفهانى كربلائى، عالم فاضل مصنف، از علما و ائمه ى جماعت حائر حسينى، در حدود سال 1160 در كربلا وفات يافته.

كتب زير از اوست:

1 - شرح حديث حقيقت 2 - مفتاح اسرار حسينى؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

دواني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نويسنده ارجمند و خطيب دانشمند حجه الاسلام آقاى حاج شيخ على دوانى از مشاهير گويندگان و معاريف نويسندگان و اساتيد اهل منبر و وعظ و خطابه و عالمى كامل و فاضلى عامل و اديبى اديب و شاعرى حسيب و محققى فرزانه است.

وى در سال 1308 شمسى در «دوان» نزديك كازرون كه تا شيراز بيست فرسنگ فاصله دارد و زادگاه فيلسوف نامى جلال الدين دوانى مى باشد به دنيا آمده و در سن 8 سالگى از موطن خود به آبادان نزد ارحامش كه در آنجا ساكن بودند رفته و 7 سالى در آنجا اقامت و دروس مقدماتى را در اين شهر آموخته و سپس مهاجرت به نجف نموده و در تحت رعايت و توجهات مخصوص مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى حدود 4 سال و نيم در نجف اشرف اقامت و به فرا گرفتن علوم دينى از ادبيات و سطوح وسطى در خدمت مدرسين بزرگوارى چون آقا شيخ كاظم تبريزى و آقا شيخ على كاشانى و حاج شيخ على آقا فلسفى و آيت الله حاج شيخ محمدرضا طبسى و غيرهم پرداخت و ضمنا خود به تدريس دروس خوانده اشتغال داشته تا در سال 1327 شمسى به واسطه كسالت عارضه عازم ايران و پس از زيارت حضرت رضا عليه السلام در محرم آن سال در شهر (نهاوند) براى نخستين بار سرگرم وعظ و تبليغ گرديده و در همان شهر با

صبيه مرحوم آيت الله آقا احمد آل آقا نهاوندى از احفاد مرحوم استاد كل آقا محمدباقر وحيد بهبهانى ازدواج و ناگزير رحل اقامت در قم افكنده و بقيه سطوح را از دانشمندان حوزه چون آيت الله صدوقى يزدى و آيت الله لاكانى و آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى به پايان رسانيده و دروس معقولى شرح منظومه را هم خدمت آيت الله فكورى يزدى و آيت الله آقا رضاى صدر و قسمتى از اسفار و تفسير قرآن را از محضر علامه بزرگوار آقاى طباطبائى فراگرفته و پس از دادن امتحان در دروس خارج آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله خمينى حاضر و بهره مند گرديده است.

در سال 1337 شمسى با همكارى جمعى از افاضل حوزه ى علميه قم مجله درس هائى از مكتب اسلام را تاسيس و خود يكى از اعضاء موسس و هيئت مديره و تحريريه اصلى آن مجله بوده و پس از تاسيس دارالتبليغ اسلامى قم به عنوان استاد تراجم علماء شيعه مدت 6 سال اشتغال به تدريس داشته است.

جناب آقاى دوانى در مدت 22 سالى كه در قم اقامت داشت در محرم و صفر و ماه مبارك رمضان مانند اكثر فضلاء سخنگوى حوزه علميه در اغلب شهرهاى ايران و بعضى جزاير مانند (خارك) و كويت 7 سال متوالى مسافرت كرده و در همه جا مواجهه به استقبال گرم مردم شده و خدمات ارزنده و آثار خالده اى چون تاسيس مساجد و مدارس و نشر معارف اسلامى شيعه نموده و سفرى هم به كشورهاى عربى كرده كه مشاهدات و مطالعات خود را طى كتابى به نام سفرى به ممالك عربى خاورميانه نوشته كه هنور به طبع نرسيده است.

آقاى دوانى از نويسندگان

مشهور امروز به شمار مى رود و تاكنون 24 كتاب پر ارزش تاليف و تصنيف و ترجمه و منتشر نموده كه مى نگاريم:

1- شرح زندگانى جلال الدين دوانى.

2- شرح زندگانى استاد كل وحيد بهبهانى.

3- مقدمه و اصلاح كتاب شاه راه هدايت.

4- فروغ هدايت ترجمه كتاب مصباح الهدايه آيت الله حاج سيد على بهبهانى

5- ترجمه سيزدهم بحارالانوار به نام:(مهدى موعود)

6- مقدمه و اصلاح و اضافات تاريخ قم مرحوم ناصرالشريعه.

7- شرح زندگانى آيت الله بروجردى.

8- داستانهاى اسلامى جلد اول.

9- داستانهاى اسلامى جلد دوم.

10- نهضت روحانيون ايران.

11- اجتهاد در مقابل نص ترجمه النص و الاجتهاد مرحوم شرف الدين عاملى.

12- صحنه هاى تكان دهنده در تاريخ اسلام ترجمه مواقف صانحه فى تاريخ الاسلام.

13- داستانهاى ما جلد سوم داستان هاى اسلامى.

14- هزاره شيخ طوسى 2 جلد.

15- شعاع وحى بر فراز كوه حرا.

16- سيماى جوانان.

17- على عليه السلام چهره درخشان اسلام.

18- تاريخ فتوحات اسلامى در اروپا- فرانسه- سويس- ايتاليا- جزاير درياى مديترانه.

19- سيرى در زندگانى شيخ طوسى.

20- شيعه در اندونزى.

21- در پيرامون همسران پيامبر.

22- موعودى كه جهان در انتظار اوست.

23- جهانگردى و جهان گردان نامى.

24- آثار تمدن اسلام در اسپانيا و پرتقال.

مضافا بر آثار مطبوعه مذكوره ايشان مدت بيست سال است كه سرگرم نگارش تراجم علماء شيعه و بيوگرافى دانشمندان اسلام بوده اند و از سال اول انتشار مجله مكتب اسلام تا سال پنجم را از كلينى تا شهيد ثانى نوشتند و اكنون پس از مطالعات عميق و جمع آورى منابع و مدارك سنى و شيعى وزيدى و اسماعيلى و داخلى و خارجى در بيش از ده جلد به عنوان (مفاخر اسلام) آماده چاپ دارند و كتاب (شرح زندگانى وحيد بهبهانى) ايشان مورد توجه خاص آيت الله العظمى بروجردى واقع شد و از طرف

آن مرحوم به دريافت بهترين جايزه و عاليترين تشويق و تقدير قرار گرفتند.

و تا سال 1390 ق در قم اقامت داشتند ولى مدت 3 سال است كه در تهران مقيم هستند و به كار تاليف و تصنيف و تبليغ مبانى اسلام اشتغال دارند و ايشان گذشته از ذوق و شوق نويسندگى داراى طبع روان مى باشند و اشعار بسيارى در مدايح و مرائى اهل بيت عصمت عليهم السلام و فقدان مراجع بزرگ و قصايد ديگر سروده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دوريستي رازي، حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، اديب. پدرش جعفر از علماى اماميه بود وى نيز همانند پدر فردى فاضل و دانشمند بود و گاهى هم شعر مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (39/5)، رياض العلماء (169 -168 /1)، ريحانه (238/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 37/7)، الكنى و الالقاب (234/2).

دولت آبادي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود دولت آبادي نويسنده معروف معاصر در سال 1319 در دولت آباد بيهق متولد شد و در خانواده اي روستايي كه از راه كار بر زمين سخت كوير ؛ روزگار مي گذراندند بزرگ شد . كودكي اش در روستا سپري شد . براي تحصيل به دولت آباد رفت و همزمان به كارهاي گوناگوني از جمله كفاشي و سلماني گري تا كارگري در كارخانه پرداخت . در 20 سالگي به تهران مهاجرت كرد و براي جامه عمل پوشاندن به دغدغه هاي اصلي ذهنش به كار نوشتن و بازي در تئاتر مشغول شد و از راه كارگري در چاپخانه امرار معاش مي كرد .

دغدغه نوشتن با او قبل از مهاجرت به تهران او را به نوشتن چند داستان از سال 1337 واداشت . نخستين داستان چاپ شده او به نام « ته شب »در سال 1341 در مجله آناهيتا در تهران چاپ شد . از آن پس ؛ كار نوشتن را به صورت جد و با پشتكار ادامه داد و از سال 1347 داستانهايش در نشريات ادبي و بصورت كتاب به چاپ رسيد و براي وي شهرت زيادي را به بار آورد .

آثار وي عبارتند از :« ته شب (داستان )؛ هجرت سليمان و مرد (مجموعه داستان) ؛لايه هاي بياباني (مجموعه داستان) ؛ آوسنه بابا

سبحان (داستان بلند) ؛ تنگنا (نمايشنامه ) ؛ باشبيرو ( نمايشنامه ) ؛ گاواره بان (داستان) ؛ ناگريزي و گزينش هنرمند ( مجموعه مقاله ) ؛ عقيل عقيل ( داستان ) ؛ موقعيت كلي هنر و ادبيات كنوني ( مجومعه مقاله ) ؛ ديدار بلوچ (سفرنامه) ؛ كليدر ( رمان) ؛ جاي خالي سلوچ ( رمان) ؛ ققنوس ( نمايشنامه ) ؛ آهوي بخت من گزل ( داستان) ؛ ما نيز مردمي هستيم ( گفت و گو ) ؛ كارنامه سپنج ( مجموعه داستان و نمايشنامه ) ؛ مجموعه مقالات دو جلد و روزگار سپري شده مرد سالخورده ( رمان) . »

دولت آبادي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد عبدالكريم بن مير محمد هادى حسينى.

عالم فاضل متنفذ كه [به نوشته ى همايى:] به مزيد كفايت و كاردانى، و حسن محاضره، و قوت نطق و بيان، از امثال و اقران خود مزيت داشته، و چون شخصا متمكن بوده، و علاوه بر آن كه به مردم محتاج نبوده، از فقرا و مسكينان نيز دستگيرى مى نموده است، بدين جهت نفوذ فوق العاده يافته، و محسود جماعتى از رؤساى محراب و منبر شده [!] و ظل السلطان نيز آتش اختلاف را دامن زده، تا جايى كه در 1307 مجبور به مهاجرت طهران شده و تا آخر عمر در آنجا ساكن بوده، و در شوال 1326 وفات يافته، در ابن بابويه در اطاق مخصوص مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش را طرب گويد:

آه افزود و رقم زد از پى تاريخ فوتش

شد سوى اقليم باقى هادى راه هدايت

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

دولت آبادي، صديقه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

6 -1258 مرداد 1340 ش، از زنان متجدد و نخستين زن روزنامه نگار. وى دختر حاج ميرزا هادى دولت آبادى بود و در اصفهان به دنيا آمد. پدرش از روحانيون روشنفكر و متجدد زمان خود بود. صديقه خواندن و نوشتن و مقدمات علوم را در محيط خانواده فراگرفت و در سن پانزده سالگى با اعتضادالحكما ازدواج كرد و چند سالى در تهران اقامت كرد. در محيط سياسى پس از مشروطه و در جريان مخالفت جناحهاى ملى و مذهبى با قرارداد 1907 م- كه كشور را رسماً تحت نفوذ انگلستان و روسيه قرار داده بود- وى با كمك درةالمعالى و ساير زنان همفكر تهرانى خود به قهوه خانه هايى كه از قند خارجى استفاده مى كردند مى رفت و آنان را از مصرف قند

خارجى برحذر مى داشت.

در سال 1296 ش پس از درگذشت پدرش به اصفهان بازگشت و نخستين مدرسه دخترانه را در آن شهر داير كرد. در سال 1297 ش براى زمينه سازى بى حجابى در بين زنان، «شركت خواتين اصفهان» و دو سال بعد «شركت آزمايش بانوان» را تشكيل داد. در سال 1298 ش به منظور آشنايى بانوان به حقوق خانوادگى و اجتماعى خود و نيز آشنايى ايشان با اصول تعليم و تربيت جديد، روزنامه «زبان زنان» را با سرمايه شخصى خود تأسيس كرد. در سال 1301 ش از راه كرمانشاه، بغداد، بيروت و حلب به پاريس رفت. در سال 1306 ش در رشته تعليم و تربيت از دانشگاه سوربن پاريس فارغ التحصيل شد. در سال 1926 م در كنگره بين المللى زنان در پاريس به نمايندگى زنان ايرانى شركت كرد و در سال 1307 ش پس از شش سال دورى از وطن به كشور بازگشت. او به دليل آرمانهاى تجدد خواهانه و نيز زمينه سازى عملى براى بى حجابى، پس از بازگشت از اروپا- كه مصادف با تثبيت حكومت رضاشاه بود بدون حجاب در انظار و جامعه ظاهر مى شد و مخالفت هاى زيادى را عليه خود برانگيخت. در سال 1315 ش به سرپرستى «كانون بانوان» برگزيده شد. كانون مؤسسه اى بود كه به منظور پيشرفت نهضت آزادى زنان در ارديبهشت 1314 ش تشكيل شد و رياست عاليه آن نخست با شمس پهلوى (دختر رضاشاه) بود. وى در جنب كانون، دبستان و دبيرستانى مخصوص زنان بزرگسال ايجاد كرد. در سال 1316 ش كتاب آداب معاشرت را نوشت.

او وصيت كرده بود كه در مرگش سوگوارى نكنند و سياه نپوشند. وى پس از مدتى بيمارى در سن

هشتاد و دو سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: زن ايرانى از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، دايرةالمعارف فارسى، 1091 / 1؛ كارنامه زنان مشهور ايران، 111 -109.

دولت آبادي، ميرزا يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1241 ش)، روزنامه نگار، نويسنده، مورخ، شاعر. در دولت آباد اصفهان متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. در پنج سالگى به تحصيل خط و سواد مشغول شد از سال 1251 ش كه يازده ساله بود به اتفاق خانواده اش چندين سفر به عراق عرب، خراسان و تهران كرد و در سال 1260 ش به اصفهان بازگشت و در همين شهر با ميرزا آقاى كرمانى و شيخ احمد روحى ملاقات كرد. مجددا به عراق رفت و در حوزه درس ميرزاى شيرازى و محمدتقى شيرازى شركت كرد و بعد از بازگشت به ايران در اصفهان و تهران نيز در محضر ميرزا ابوالحسن زواره ى اردستانى، معروف به ميرزاى جلوه به تحصيل پرداخت. در سال 1276 ش به استانبول رفت و در آنجا با ميرزا حسن خان دانش اصفهانى و حاجى زين العابدين مراغه اى آسنا شد و در همين شهر به همكارى دهخدا روزنامه فارسى «سروش» را داير كرد. دولت آبادى در سال 1287 ش به تهران آمد و در چند دوره به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد، وى مسافرتهايى نيز به كشورهاى اروپايى داشت. در تهران به سكته ى قلبى درگذشت. دولت آبادى از پيشروان معارف جديد ايران است كه هم شعر مى گفت و هم رمان و داستان مى نوشت. از آثار وى: داستن «شهرناز»؛ «شجره طيبه»؛ «دوره زندگانى يا غصب حق اطفال»؛ «تاريخ معاصر يا حيات يحيى»؛ «حقيقت راجع به قرارداد مجلس»؛ «نهال ادب»؛ «ارمغان

يحيى»؛ «شرح حال ميرزا تقى خان اميركبير».[1]

سال تولد: 1241

فوت: 1318

آثار: كتاب شجره طيبه؛ كتاب على؛ دوره زندگانى يا غضب حق اطفال؛ ارمغان يحيى؛ نهال ادب ايران (شعر)؛ راهنماى انتخاب حقايق؛ تذكر حقيقت؛ داستان شهر ناز؛ سرگذشت درويش چنته؛ لبخند فردوسى؛ كنگره نژادى؛ كتاب ارديبهشت- دو جلد (شعر)؛ شرح احوال قائم مقام فراهانى؛ اصفهان و بيگانگان؛ مكتوب به آكادمى تربيت (ترجمه)؛ اراده (ترجمه)؛ آئين در ايران؛ زندگانى على بن ابى طالب؛ حيات يحيى، 4 جلد؛ لاوره پرس (كنفرانس)؛ حقايق؛ حقيقت راجع به قرارداد مجلس

مناصب: كارمند دولت- نماينده مجلس شوراى ملى- رئيس نشريات وزارت معارف- سرپرست محصلين ايرانى در بلژيك- نماينده ايران در كنگره بين المللى نژادى در لندن

ميرزا يحيى بن حاج سيد هادى دولت آبادى در سال 1241 هجرى شمسى در قريه دولت آباد متولد شده و بعد از تحصيلات مقدماتى به عراق، مصر و حجاز رفته و در انقلاب مشروطه از پيش قدمان تغيير رژيم بود. در ظهور استبداد صغير به استانبول تبعيد شد بعداً به تهران آمد و در دوره دوم مجلس شوراى ملى به وكالت نامزد شد. وى نماينده ايران در كنگره بين المللى نژادى در لندن بود و در مدت توقف سه ساله در اروپا به تحصيل زبان فرانسه پرداخت و در مراجعت به ايران به عضويت وزارت معارف منصوب گرديد. وى در تأسيس مدارس جديد خدماتى كرده و از پيشروان معارف جديد شمرده مى شود، ايشان در سال 1318 در تهران وفات يافت.

يحيى (حاج ميرزا)، از رجال دوره اخير(ف. 1318 ه.ش.). وى از پيشقدمان آزادى و مروج فرهنگ جديد بود و چند دوره در مجلس شوراى ملى سمت نمايندگى داشت. از آثار اوست: كتاب «على» براى كودكان، «حيات يحيى»

در تاريخ معاصر.

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (274 -271 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (242 -232 /3)، سرآمدان فرهنگ (294 -293 /1)، سخنوران نامى ايران (532 -524 /2)، سخنوران نامى معاصر (3966 -3962 /6)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (1006 ،954 ،904 /2)، مؤلفين كتب چاپى (830 -828 /6).

دولتشاهي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيي دولتشاهي در سال 1278 ، در تهران تولد يافت. از سن هفت سالگي در مدرسه ي قاجاريه تحصيلات خود را آغاز كرد و پس از آن در مدرسه ي سن لويي ادامه تحصيل داد و موفق به دريافت تصديق نامه ي فراغت از تحصيل شد. او همچنين ضمن تحصيل در مدرسه سن لويي ، روزهاي يكشنبه به مدرسه ي صنايع مستظرفه كه موسس آن استاد كمال الملك بود رفته و به فراگيري هنر نقاشي پرداخت. استاد پس از فراغت از تحصيل ماموريت يافت كه مدرسه ي مستظرفه را در قزوين تاسيس نموده و شاگردان آن مدرسه را آماده ي استفاده از آن سازد. با وقوع كودتاي 1299 فعاليت خود را در مدرسه ي صنايع مستظرفه در قزوين ناتمام نهاده و به تهران بازگشت و به انجام امور اداري در مدرسه كمال الملك پرداخت. استاد در سال 1306 كه استادكمال الملك به نيشابور مسافرت كرد ، به حسابداري وزارت فرهنگ منتقل شد ، تا كارهاي مدرسه را در آنجا انجام دهد. بعد از حسابداري به اوقاف رفته و آنگاه در آموزش عالي مشغول كار گرديد. استاد دولتشاهي در مدرسه كمال الملك علاوه بر انجام امور اداري ، به تعليم شاگردان نيز اشتغال ورزيد. او همچنين در دبيرستان هاي فيروزكوهي

، پهلوي ، خرد و البرز نيز تدريس كرده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : يحيي دولتشاهي از سن هفت سالگي در مدرسه ي قاجاريه تحصيلات خود را آغاز كرد و پس از آن در مدرسه ي سن لويي ادامه تحصيل داد و موفق به دريافت تصديق نامه ي فراغت از تحصيل شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : يحيي دولتشاهي ضمن تحصيل در مدرسه سن لويي ، روزهاي يكشنبه به مدرسه ي صنايع مستظرفه كه موسس آن استاد كمال الملك بود رفته و به فراگيري هنر نقاشي پرداخت.

استادان و مربيان : يحيي دولتشاهي هنر نقاشي را نزد استاد كمال الملك فرا گرفت و چنانكه استائ محمد علي ناصح مي گويد: « وي شيوه نقاشي مكتب استاد كمال الملك را با ابتكار هاي دلپذير كه خود در اين زمينه دارد ، جاودانه تر ساخته است.» استاد خرمشتهي در شعر و شاعري نيز از محضر استاد محمدعلي ناصح استفاده نمود.

وقايع ميانسالي : از مهمترين رويدادهاي زندگي يحيي دولتشاهي ، وقوع كودتاي 1299 بود كه وي در اين زمان مدرسه صنايع مستظرفه را در قزوين اداره مي نمود و همين امر باعث گرديد به تهران بازگردد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : يحيي دولتشاهي با وقوع كودتاي 1299 فعاليت خود را در مدرسه ي صنايع مستظرفه در قزوين ناتمام نهاده و به تهران بازگشت و به انجام امور اداري در مدرسه كمال الملك پرداخت. استاد در سال 1306 كه استادكمال الملك به نيشابور مسافرت كرد ، به حسابداري وزارت فرهنگ منتقل شد ، تا كارهاي مدرسه را در آنجا انجام دهد. بعد از

حسابداري به اوقاف رفته و آنگاه در آموزش عالي مشغول كار گرديد.

فعاليتهاي آموزشي : يحيي دولتشاهي در مدرسه كمال الملك علاوه بر انجام امور اداري ، به تعليم شاگردان نيز اشتغال ورزيد. او همچنين در دبيرستان هاي فيروزكوهي ، پهلوي ، خرد و البرز نيز تدريس نموده است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : يحيي دولتشاهي پس از فراغت از تحصيل ماموريت يافت كه مدرسه ي مستظرفه را در قزوين تاسيس نموده و شاگردان آن مدرسه را آماده ي استفاده از آن سازد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يحيي دولتشاهي در كار شعر و شاعري دستي قوي داشته و در اين زمينه آثاري نيز به يادگار نهاده است.

آرا و گرايشهاي خاص : استاد محمدعلي ناصح در مورد يحيي دولتشاهي چنين مي گويد: « در سرايش سخن منظوم نيز از لطف ذوق بهره مند است و غزل هاي شيوا مي سرايد و مضامين بكر كه نمودار فكر هنر آفرين اوست در گفتارش ديده مي شود...» اشعار استاد بيشتر در غالب غزل سروده شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج1 ، تهران: سنايي ، ص 365

دهاقاني، نوراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 331 ش)، روزنامه نگار. معروف به دهقانى. وى از يك خانواده ى روحانى بود و در دهاقان اصفهان متولد شد. تخحصيلات خود را در مدارس قديمى اصفهان به پايان رساند. او به زبان فرانسه، علوم عربى و جامعه شناسى آشنا بود و بيشتر مطالعاتش در تفسير قرآن بود. وى پس از تأسيس مدرسه ى صارميه به تدريس عربى و فارسى مشغول شد، و

در 1344 ق روزنامه ى «نور شرق» را در اصفهان تأسيس كرد و پس از انتشار اين روزنامه وى به نور شرق مشهور شد. پس از آن تا آخر عمر به تدريس در مدارس مختلف اصفهان مشغول شد. سرانجام بر اثر سكته ى قلبى درگذشت و جنازه اش به تخت فولاد منتقل و در آن جا دفن شد. از وى تاليفات مستقلى چاپ نشده است و اغلب آثار او به صورت مقالات مختلف در روزنامه هاى اصفهان به خصوص روزنامه ى «نقش جهان» چاپ مى شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (318 -317 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (243/3).

دهخدا، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1258 ش)، روزنامه نگار، شاعر، محقق، مترجم، مصحح و فرهنگ نويس. معروف به دخو. در خانواده ى قزوينى الاصل در تهران ديده به جهان گشود. تحصيلات قديمى را نزد شيخ غلامحسين بروجردى آموخت و پس از آن وارد مدرسه ى عالى علوم سياسى تهران شد و مبانى علوم جديد و زبان فرانسه را در آن جا فراگرفت و ضمنا از محضر درس شيخ هادى نجم آبادى نيز بهره برد. در 1282 ش به همراه معاون الدوله ى غفارى، وزير مختار ايران در كشورهاى بالكان، به اروپا رفت و طى دو سال اقامت در وين ضمن تحصيل دانشهاى جديد، زبان فرانسه ى خود را تكميل كرد و در همان روزهاى آغازين جنبش مشروطه به ايران بازگشت و در انتشار روزنامه «صور اسرافيل» را با ميرزا جهانگير خان شيرازى همكارى كرد و مقالات خودرا تحت عنوان «چرند و پرند» با نامهاى مستعار؛ دخو، خرمگس، سگ حسن دله غلام گدا چاپ مى كرد. دهخدا پس از واقعه به توپ بستن مجلس به استانبول گريخت و از آنجا به اروپا رفت و

در سويس با كمك ميرزا ابوالحسن خان پيرنيا، معاضدالسلطنه، روزنامه ى «صور اسرافيل» را از نو در شهر ايوردون داير كرد كه پس از سه شماره تعطيل شد و وى به تركيه رفت و در استانبول به انجمن سعادت ايرانيان پيوست و در شمار نويسندگان مجله «سروش» درآمد. دهخدا پس از فتح تهران و اعاده ى اصول مشروطه، از تهران و كرمان به نمايندگى مجلس در دوره ى دوم انتخاب شد. وى در دوران جنگ جهانى اول حدود بيست و هشت ماه در يكى از قراى چهارمحال بختيارى منزوى بود و پس از پايان جنگ به تهران آمد و از آن پس از كارهاى سياسى دست شست و مشاغل مختلفى چون رياست دفتر وزارت فرهنگ، رياست مدرسه ى علوم سياسى تهران، رياست تفتيش وزارت دادگسترى را عهده دار شد. دهخدا پس از قضاياى شهريور 1320 ش و بركنارى رضاشاه، تا پايان عمر به مطالعه و تحقيق و تاليف مشغول شد و از كارهاى سياسى كناره گرفت. وى در تهران درگذشت و جنازه اش به شهر رى منتقل شد و در ابن بابويه دفن گرديد. مهمترين آثار او عبارتند از: مقالات «چرند و پرند»؛ «امثال و حكم»؛ «جريده ى سروش»؛ «لغت نامه»؛ «ديوان»، شعر؛ تصحيح «ديوان» سيدحسن غزنوى؛ «شرح حال و آثار ابوريحان بيرونى»؛ «روح القوانين»؛ ترجمه؛ «عظمت و انحطاط روميان»، ترجمه.[1]

(بخش 1) على اكبر ابن خانبابا (خان)، دانشمند و لغوى و نويسنده معروف (و. تهران حدود 1297 ه.ق.- ف. 1357 ه.ق./ 1334 ه.ش.) وى نزد شيخ غلامحسين بروجردى به آموختن علوم ادبى پرداخت، وسپس در مدرسه سياسى مشغول تحصيل شد. چون منزل او در جوار منزل آيةاللَّه حاج شيخ هادى نجم آبادى بود، دهخدا از

اين حسن جوار استفاده كامل ميبرد و با وجود حداثت سن از محضر آن بزرگوار بهره مند مى گشت. وى در همين ايام به فراگرفتن زبان فرانسوى اشتغال ورزيد. بعدها معاون الدوله غفارى او را با خود به اروپا برد، و وى دو سال در اروپا و بيشتر در وينه پايتخت اتريش اقامت داشت. در اين مدت زبان فرانسوى و معلومات جديد را تكميل كرد. مراجعت دهخدا به ايران مقارن با آغاز مشروطيت بود.او با همكارى «جهانگيرخان» و «قاسم خان» روزنامه «صور اسرافيل» را منتشر كرد. جذاب ترين قسمت آن روزنامه ستون فكاهى بود كه به عنوان «چرند و پرند» به قلم استاد و با امضاى «دخو» نوشته مى شد، و سبك نگارش آن در ادب فارسى بى سابقه بود، و مكتبى جديد را در عالم روزنامه نگارى ايران و نثر فارسى پديد آورد.

دهخدا مطالب انتقادى و سياسى را با روش فكاهى در طى آن مقالات منتشر مى كرد. پس از تعطيل مجلس شوراى ملى در دوره محمدعلى شاه، دهخدا را با جمعى از آزاديخواهان به اروپا تبعيد كردند. دهخدا درپاريس با علامه محمد قزوينى معاشر بود. سپس به سوئيس رفت و در «ايوردون» سوئيس نيز سه شماره از صور اسرافيل را منتشر ساخت، و از آنجا به استانبول رفت و با مساعدت تنى چند از ايرانيان كه در تركيه بودند روزنامه اى به نام «سروش» به زبان فارسى انتشار داد كه حدود 15 شماره منتشر شد. پس از آنكه مجاهدان تهران را فتح نمودند و محمدعلى شاه خلع گرديد، دهخدا از تهران و كرمان به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و با استدعاى احرار و سران مشروطيت از عثمانى به ايران

باز آمد و به مجلس شوراى ملى رفت. در دوران جنگ بين المللى اول دهخدا در يكى از قراى «چهار محال» بختيارى منزوى بود و پس از جنگ به تهران بازگشته از كارهاى سياسى كناره گرفت و به خدمات علمى و فرهنگى مشغول شد و بالاخره تا پايان حيات بيشتر به مطالعه و تحقيق و تحرير مصنفات خويش اشتغال داشت. وى در تهران درگذشت و مدفن او ابن بابويه است از آثار اوست: ترجمه عظمت و انحطاط روميان، ترجمه روح القوانين، فرهنگ فرانسه به فارسى، تصحيح يوسف و زليخا، تصحيح ديوان حافظ، تصحيح ديوان منوچهرى، پندها و كلمات قصار (هيچيك از اين كتب منتشر نشده). امثال و حكم (4 جلد، سه بار چاپ شده)، مجموعه اشعار دهخدا، لغت نامه دهخدا (دائرةالمعارف فارسى) (لغت نامه).

دانشمند و محقق و نويسنده و روزنامه نگار، فرزند خانباباخان از ملاكين قزوين است. در 1258 ش در تهران متولد شد. تحصيلات خود را از پنج سالگى شروع كرد و به علوم ادبى و ادبيات عربى و فقه و اصول و رياضيات قديم و حكمت تا حدى بصيرت يافت، سپس وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و آن مدرسه را به اتمام رسانيد و مدتى نيز نزد آشيخ هادى نجم آبادى مجتهد معروف درس خواند. دهخدا قبل از مشروطيت به اتفاق معاون الدوله غفارى به اروپا رفت و چند سال در وين اقامت گزيد. در اين مدت به آموختن زبانهاى خارجى و تكميل معلومات خود پرداخت. در اوايل مشروطيت به ايران آمد و با كمك دو تن از دوستان خود به نام قاسم تبريزى و جهانگيرخان شيرازى، روزنامه ى معروف صوراسرافيل را انتشار داد و مقالات دهخدا در آن روزنامه

تحت عنوان «چرند و پرند» و با امضاى «دخو» سر و صداى زيادى ايجاد كرد و سبك جديدى در ادبيات فارسى ايجاد شد. دهخدا مطالب سياسى و جدى را غالبا با عنوان فكاهى در روزنامه انتشار مى داد. بعد از تعطيل مجلس اول، دهخدا و جمعى از آزاديخواهان به اروپا تبعيد شدند. در اروپا با كمك عده اى از آزاديخواهان چند شماره روزنامه ى صوراسرافيل را انتشار داد. بعد به تركيه رفت و در آنجا روزنامه ى سروش را منتشر نمود. بعد از فتح تهران و سقوط محمدعلى شاه، به تهران آمد و در دوره ى دوم مجلس از طرف مردم تهران و كرمان به وكالت مجلس انتخاب گرديد. بعد از خاتمه ى مجلس، سيايست را رها كرد. و به رياست مدرسه ى عالى علوم سياسى منصوب شد و سالها رياست آن مدرسه را عهده دار بود. در سال 1313 كه دانشگاه تهران تشكيل يافت، دهخدا به رياست دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى برگزيده شد و تا شهريور 1320 در آن سمت مستقر بود. خيلى از رجال و سياستمداران ايران از شاگردان دهخدا بودند.

دهخدا تاليفات متعددى دارد كه برخى انتشار يافته است. از جمله تاليفات انتشار يافته ى او امثال و حكم در چهار مجلد است. ديگر از كارهاى علمى و ادبى او تصحيح ديوان منوچهرى و تصحيح ديوان حافظ و فرهنگ فرانسه به فارسى است. ولى شاهكار خدمات فرهنگى او لغتنامه است كه تا ابد نام او را جاويدان خواهد ساخت.

لغتنامه فرهنگ جامعى است از لغات فارسى و عربى و اروپائى مستعمل در فارسى و اعلام كه نتيجه ى كوشش و تلاش پنجاه ساله ى علامه دهخدا است. قريب سه ميليون لغت از

روى متون معتبر اساتيد نظم و نثر فارسى و عربى در رشته هاى تاريخ، جغرافيا، طب، هيئت، نجوم، رياضى، حكمت و كلام و غيره فراهم گرديده است.

مجلس شوراى ملى در سال 1324 ماده ى واحده اى به تصويب رسانيد و نام لغتنامه را به نام دهخدا تصويب نمود و چاپ آن را مجلس شوراى ملى عهده دار گرديد. در اين مجلدات، علاوه بر معانى لغات از نظم و نثر متقدمان شواهدى نيز عرضه شده است. در لغتنامه يك دوره مفصل از دستور زبان فارسى آمده است.

علامه دهخدا گاهى شعر مى سرود و ديوانى از اشعار وى منتشر شده است. وفات او در اسل 1334 ش اتفاق افتاد و براى اتمام كارهاى علمى او سازمانى به نام سازمان لغتنامه ى دهخدا تاسيس شد. كوشش و تلاش او تاكنون بى سابقه بوده است.

علامه دهخدا با وجودى كه سالها دور از سياست به كار عظيم تحقيقى خود اشتغال داشت، مع الوصف در دوران نخست وزيرى دكتر مصدق و جريان ملى شدن نفت او را يارى و معاونت نمود و قدما و قلما نهضت ملى را تقويت مى كرد. در همان ايام در بين مردم اين مسئله قوت گرفته بود كه اگر رژيم ايران به جمهوريت تبديل شود هيچ كس بهتر و شايسته تر براى رياست جمهورى از دهخدا نيست. بعد از كودتاى 28 مرداد، دهخدا مورد بغض و كينه قرار گرفت. به هنگام مرگ دستور داده شده بود از او تجليل نشود. خدمات دهخدا چه به مشروطيت و چه به ادبيات فارسى قابل ستايش بسيار است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (137 -129)، با كاروان حله (403 -385)، تاريخ ادبيات ايران، براون (52

-50 /4)، تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (267 -264 /1)، تاريخ جرايد (147 -146 /3)، چشمه ى روشن (467 -460)، چون سبوى تشنه (54 -47)، دايرةالمعارف فارسى (2497/2)، دهخداى شاعر، الذريعه (333/9)، ريحانه (242 -240 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (253 -244 /3)، سرآمدان فرهنگ (358 -356 /1)، سخنوران نامى معاصر (1383 -1379 /2)، شرح حال رجال (430 -429 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1591 -1589 /14)، فرهنگ ادبيات فارسى (216 -215)، گلزار معانى (271 -264)، لغت نامه (مقدمه/ 418 -379)، مؤلفين كتب چاپى (515 -508 /4)، مستدركات اعيان (115 -113 /1).

دهخوارقاني، ضياء العلوم، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1303 ق)، نويسنده و مترجم. اثر وى: ترجمه ى «تاريخ مسافرت مشرق» يا «سرگذشت فريكت»، نوشته ل. بوسنار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (4743/4 ،751/1)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (68/1).

دهدار شيرازي، احمد فاني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1016/1010 ق) اديب، صوفى و شاعر. در شيراز ولادت يافت و نزد شاه فتح اللَّه شيرازى تحصيل كرد. وى پس از چندى به هندوستان رفت و در دكن و در دربار احمد نگر نزد حاكمان آنجا تقرب يافت و در آنجا از مريدان شيخ حسن نجفى شد و در تصوف به درجه ى كمال رسيد. مدتى نيز در آن سامان حكومت يافت و سرانجام در سورات درگذشت. از آثار وى: «شرح گلشن راز»؛ «شرح فصل الخطاب»؛ حواشى بر «نفات الانس» و «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (656 -655)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (212 -211/1)، الذريعه (359/9).

دهدشتي، محمد كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محمد كاظم دهدشتى از علماء معاصر آبادانست. كه پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح مهاجرت بنجف اشرف نموده و مدت پانزده سال در جوار مولى الموحدين اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام اقامت و سطوح نهائى را از مدرسين بزرگ فرا گرفته آنگاه بدرس خارج فقه آيه الله العظمى حكيم و آيه الله آقا ميرزا باقر زنجانى سلمه الله حاضر و مبانى فقه را از اين دو اسطوانه علمى فرا گرفته و مبانى اصول را از محضر زعيم اعظم معاصر حضرت آيه الله العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله العالى فرا گرفته و به مباحثات اشتغال داشته تا سال 1381 قمرى كه عده ى از اهالى آبادان طومارى بمحضر مقدس آيه الله العظمى شاهرودى و آيه الله العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى قدس الله سره مرقوم داشته كه مترجم معظم ما را براى ارشاد و هدايت بآبادان اعزام فرمايند. پس حسب الامر آقايان مذكور بآبادان آمده و مسجد بزرگى بنام بهبهانيهاى مقيم آبادان تأسيس و باقامه جماعت

و تنوير افكار و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام پرداخته است.

از آثار ايشانست كتابخانه اى بنام حضرت ولى عصر عجل الله فرجه در جنب مسجد مزبور كه تاكنون حدود پنجهزار جلد كتاب دارد و هر روزه حدود پنجاه نفر براى مطالعه مراجعه مينمايند و وسائل آسايش از هر جهت آماده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

دهستاني مويدي، حسين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، نوينسده و مترجم. از حال او اطلاع كافى در دست نيست ولى از مقدمه يى كه بر ترجمه ى «الفرجح بعد الشده» نوشته روشن مى شود كه او معاصر و مورد حمايت عزالدين طاهر فريومدى وزير خرسان در عهد ايلخانان بود. خواجه عزالدين طاهر فريومدى، از عهد حكومت امير ارغوان آقا ببعد متصرف اعمال ديوانى خراسان بود. زندگانى دهستانى در نيمه ى دوم قرن هفتم مسلم است و او كتاب ترجمه ى «فرج بعد از شدت» را به نام خواجه عزالدين ترتيب داد. البته اين كتاب را اصلا ابوعلى محسن بن على بن داوود التنوخى به عربى نوشته و عوفى آن را به پارسى درآورده ولى از ترجمه مذكور اثرى در دست نيست دهستانى دومين كسى است كه كتاب مذكور را به پارسى درآورد وى كتاب خودرا «جامع الحكايات» ناميد كتاب او مشتمل بر سيزده باب و هر باب شامل چندين حكايت مفصل و دلپذير است كه ارتباط معنوى با موضوع باب دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1236 ،1234 /3)، الذريعه (50/5)، گنج و گنجينه (384 -377)، مؤلفين كتب چاپى (700 -699 /2).

دهشيري، ضياء الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدضياءالدين دهشيري فرزند استاد سيد يحيي ، در سال 1302 ديده به جهان گشود. وي تحصيلات مقدماتي خود را در يزد به پايان برد و در سال 1334 به دريافت ديپلم ادبي نائل آمد. او براي ادامه تحصيل وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1337 ، در رشته زبان و ادبيات فرانسه فارغ التحصيل گرديد. بلافاصله به عضويت هيات علمي دانشگاه تهران درآمد و به تدريس در همان دانشگاه اشتغال يافت. استاد در طول فعاليت هاي علمي

خود موفق به تاليف و تدوين كتب و مقالات زيادي شد و نيز هم زمان آثار ارزشمندي از دانشمندان بزرگ فرانسه را ترجمه كرد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه والدين و انساب : سيد يحيي دهشيري پدر سيدضياء الدين دهشيري ، فردي روحاني و قاضي و از چهره هاي فرهنگي زمان خود بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : بيشتر افراد خانواده سيدضياءالدين دهشيري اهل علم و ادب و عرفان و آگاه به علوم ديني بودند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدضياءالدين دهشيري پس از فوت پدر ، نزد دايي خود محمدعلي عالمي ( صمصام ) تربيت يافت و از طريق وي كه از شيوخ طريقت نعمت اللهي در يزد بودبه علوم ادبي و عرفاني و تصوف علاقه پيدا كرد. وي تحصيلات ابتدايي را در دبستان علميه دهشيري يزد به پايان برد. استاد دهشيري در سال 1334 به دريافت ديپلم ادبي نايل آمد، و در همان سال وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبيات فرانسه اين دانشگاه ادامه تحصيل داد، تا اينكه در سال 1337 فارغ التحصيل گرديد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيدضياءالدين دهشيري با اشتياقي بسيار در محافل ادبي كه باحضور مرحوم آزاد همداني و بيضايي كاشاني، شيواي قمي و صمصام يزدي در منزل پدر دانشمندش در كاشان برگزار مي شد، حضور مي يافت.او همچنين از سال 1320 در جلسات انجمن ادبي يزد كه به سرپرستي شيخ محمود فرساد از چهره هاي سرشناس ادب و عرفان اداره مي شد، حضور يافته و اشعار زيبايي در موضوعات مختلف مي سرود. دهشيري از سال 1323 فعاليت مطبوعاتي خود را آغاز و

مقالات و يادداشت هاي علمي و ادبي بسياري را منتشر كرد.فعاليتهاي آموزشي : سيدضياءالدين دهشيري پس از فارغ التحصيل شدن بلافاصله به عضويت هيات علمي دانشگاه تهران در آمد و به تدريس در همان دانشگاه اشتغال يافت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدضياءالدين دهشيري در طول فعاليت هاي علمي خود موفق به تاليف و تدوين كتب و مقالات زيادي شد و نيز همزمان آثار ارزشمندي از دانشمندان بزرگ فرانسه را ترجمه كرد. استاد دهشيري علاوه بر نوشتارها و مقالات متعدد و متنوع ، بيشتر از پنجاه مقاله منتشره و مستند علمي، در زمينه هاي گوناگون ترجمه، عرفان، روانشناسي، تاريخ، زبانشناسي را در نشرياتي همچون : يغما ، مجله دانشكده ادبيات ، سپيده فردا و جرايد و مجلات ديگر چاپ و نشر گرديد. كه برخي از آنها عبارتند از: خويشاوندي زبانها، ترجمه حكمت الهي شيعه در عصر صفويه ( اثر هانري كربن)، ترجمه كاخ آپاداناي شوش( اثر گيرشمن)، ترجمه سلسله مرعشيه مازندران (اثر رابينو)، ترجمه برگزيده داستانها جمالزاده (اثر رودلف گلپكه)، يادبود ماسينيون.جوائز و نشانها : سيدضياءالدين دهشيري در سال 1337 به اخذ مدرك ليسانس نايل گرديد ، و مدال درجه اول اين مقطع تحصيلي را دريافت نمود.آثار : ، ابوسعيد و ابن سينا ، ادبيات جديد يونان ، ارض ملكوت (ترجمه) ويژگي اثر : اثرهانري كربن4 اسلام در ايران ، انقلابات ايران ، بحران دنياي متجدد ، تاريخ ادبيات فرانسه (قرن نوزدهم) ، تاريخ ادبيات فرانسه (قرن نوزدهم) ، تاريخ اقتصادي ، تاريخ ايران باستان منابع :

سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف سيد محمد باقر برقعي ، ج3 ، قم: نشر خرم ، ص18212 نشريه مدت ، ماهنامه دانشگاه تهران ، شماره 17،فروردين 1380 تفسير آثار برشت ، توحيد در شعر فارسي ، سفر اروپاييان به ايران ، سياست اروپا در ايران ، شناخت اسلام ، طبيعت در شعر فارسي ، عرفان حلاج ، فرهنگ اصطلاحات فرانسه-فارسي ، فلسفه سن توماداكن ، قرآن در اسلام ويژگي اثر : (ترجمه به فرانسه)21 قرآن مجيد (ترجمه ) ويژگي اثر : (به زبان فرانسه)22 كارمندان ، كلمبا ، مصائب حلاج ، معني و ارج زندگي

منابع زندگينامه :سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف سيد محمد باقر برقعي ، ج3 ، قم: نشر خرم ، ص18212نشريه مدت ، ماهنامه دانشگاه تهران ، شماره 17،فروردين 1380

دهقان چاچكامي، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد دهقان چاچكامي

محل تولد : سارى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1352 (پس از طي مقطع ابتدايي) وارد حوزه علميه شهرستان ساري شدم و در سال 1355 وارد حوزه علميه قم شدم و از محضر اساتيدي همچون مدرس افغاني، مرحوم اسحاقي، مرحوم عبايي خراساني تا پايه ششم را تلمّذ كردم. رسائل را در خدمت آية الله اعتمادي و مكاسب را از محضر مرحوم آقاي ستوده و كفايتين را در حضور آية الله صالحي مازندراني كسب فيض كردم. خارج اصول را در محضر آية الله فاضل لنكراني

و ادامه آن را پس از تعطيلي درس اصول آية الله فاضل از محضر آية الله مكارم و صالحي و مازندراني بهره گرفتم. در تفسير قرآن از محضر آية الله مشكيني، آية الله جوادي آملي، آية الله معرفت ( علوم قرآني) و آية الله خزعلي(علوم قرآني) بهره مند شدم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي دروس كلاسيك را به صورت آزاد ادامه دادم و در سال 1366پس از اخذ دپيلم در كنكور سراسري در رشته حقوق پذيرفته شدم. ليسانس و فوق ليسانس را در دانشگاه تهران گرفتم و اكنون در رشته حقوق كيفري و جرم شناسي در مقطع دكتري در حال تهيه رساله در دانشگاه تربيت مدرس هستم.از سال 1372 در رشته تخصصي حقوق و فقه جزايي و قواعد فقهيه در دانشگاه هاي مختلف تهران، بين المللي امام خميني(ره) و آزاد قم تدريس داشته ام. و در دروس معارف هم به تدريس رشته هاي انقلاب اسلامي و تاريخ اسلام و اخلاق اسلامي پرداخته ام.

از سال 1370 وارد عرصه نويسندگي شدم. ابتدا با مركز تحقيقات شهيد محلاتي همكاري داشتم كه حاصل آن چاپ دو جلد كتاب درسي با عنوان دانش اجتماعي كه در سپاه تدريس مي شود. دو جلد كتاب هم با موضوع انقلاب اسلامي تدوين و تاليف نمودم كه با استقبال گسترده روبرو شده و در دانشگاه تدريس مي شود.

از سال 1376 با پژوهشكده حوزه و دانشگاه در زمينه حقوق كيفري همكاري داشتم كه حاصل آن چاپ جلد اول كتاب بررسي تطبيق حقوق جزاي عملي اسلام و حقوق معوقه است كه به عنوان كتاب سال دانشگاهيان در سال 81 و كتاب سال حوزويان در سال 84 انتخاب شده

است.پس از طرح گفتمان عدالت و عدالت خواهي در سال هاي آخر كتابي تحت عنوان تحليل مفهوم عدالت و شاخه در عدالت اجتماعي تأليف نمودم كه طي كمتر از شش ماه چاپ اول آن تمام شد و براي چاپ بعدي به دليل مسائل مالي اقدامي صورت نگرفته است.در حال حاضر نيز چندين پروژه و طرح تحقيقاتي دردست تكميل دارم از قبيل بررسي مباني فقهي و حقوقي آزادي بيان و مطبوعات و قلمرو آن، عدالت جنسيتي در نظام كشوري اسلام، و در آمدي بر مديريت فرهنگي رسول خدا(ص) و منشأ خانواده در اسلام و غرب.

دهقان، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر دهقان

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب اكبر دهقان در سال 1343 در مشهد مقدس به دنيا آمدم بعد از كلاس پنجم ابتدايي در سال 1357 وارد حوزه علميه مشهد شدم و به مدت پنج سال دروس ادبيات معالم معاني بيان منطق و قسمتي از لمعتين را در نزد اساتيد محترم آقايان رضواني، واعظي، صالحي، حجت هاشمي خواندم و در سال 62 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدت چهار سال قسمتي از لمعتين و رسائل و مكاسب و كفايتين را در نزد اساتيد بزرگوار آيات عظام آقايان اشتهاردي، اعتمادي، ستوده خواندم. از سال 67 تا 81 در دروس خارج آيات عظام آقايان شيخ جواد تبريزي، شيخ جعفر سبحاني، شيخ عبدالله جوادي آملي شركت كرده و در كنار درس خارج به مدت هشت سال از درس تفسير استاد گرانقدر آيت الله جوادي آملي بهره مند شدم و حدود يك سال و نيم توفيق حاصل شد

در جبهه هاي جنگ در كنار رزمندگان دلاور اسلام بودم. در سال 69 _ 70 در دوره تربيت مدرس شركت كرده و به مدت سه سال دروس دانشگاهي را خوانده و موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس شده و بعد از آن به مدت دو سال در دانشگاه شهيد باهنر كرمان تدريس كردم.

از سال 75 تا كنون 84 همكار استاد بزرگوار جناب آقاي محسن قرائتي هستم به مدت 5 سال است كه مسئول ستاد التفسير حوزه علميه قم از طرف معظم له مي باشم بحمد الله در پرتو مطالعات تفسيري و قرآني بركاتي براي اينجانب حاصل شده است. از جمله تدريس تفسير به مدت سه سال در حوزه علميه قم كه هم اكنون ادامه دارد.بيش از 200 جلسه مباحث قرآني و تفسيري در راديو معارف و راديو قرآن و راديو جوان داشته ام كه بحمد الله پخش شده است. حدود 20 كتاب در مدت 10 سال است كه نوشته ام و 16 تاي آن چاپ رسيده و مابقي آن در آستانه چاپ است

دهقان، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين دهقان اشكذري

محل تولد : اشكذر يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/2

زندگينامه علمي

در سال 1356 پس از قبولي در امتحانات سال اول راهنمايي وارد حوزه علميه يزد شدم. با شروع انقلاب اسلامي و حادثه نوزدهم ديماه همان سال حوزه هاي علميه با تعطيلات مكرر و طولاني مدت مواجه گرديد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز جنگ تحميلي عراق عليه ايران اسلامي آغاز گرديد.لذا دروس مقدمات حوزه را همزمان با مبارزات دوران انقلاب و حضور در جبهه ها ادامه دادم و

همراه با دروس حوزوي سال دوم و سوم راهنمايي را به صورت شبانه به پايان رساندم و وارد دبيرستان گرديدم ولي به علل مختلف تحصيلات دبيرستان را ادامه ندادم.در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و بخش اعظم لمعه، رسائل، مكاسب، كفايه و دروس عمومي حوزه را در محضر اساتيد بزرگي مانند وجداني فخر، اعتمادى، محفوظى، محامد، خاتمي و ... فرا گرفته و سپس در محضر اساتيد و آيات عظام به خارج فقه و اصول مشغول شده و در سال 1370 در اولين دوره رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن، كه مشروط به اتمام سطح 3 و دو سال درس خارج بود پذيرفته شدم و چهار سال همزمان با شركت در درس خارج فقه و اصول در محضر اساتيد گرانقدري چون حضرات آيات مكارم شيرازى، خزعلى، معرفت، احمدي ميانجى، شب زنده دار، طاهر شمس و ... به فراگيري تفسير و علوم قرآن پرداختم در سال 1373 موضوع «آيات دال بر حجيت خبر واحد» را كه يك موضوع اصولي قرآني بود به واحد مدارج علمي حوزه ارائه دادم و موفق به اخذ گواهينامه سطح 3 گرديدم.پس از پايان دروس تخصصي تفسير و علوم قرآن موضوع امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه قرآن را به عنوان پايان نامه سطح 4 انتخاب نموده و طرح تفصيلي آن را پس از فيش برداري و مطالعات مقدماتي به واحد مدارج علمي تحويل دادم ولي پس از تاييد طرح با توجه به وجود مشكلات خاص از ادامه آن منصرف گرديدم.از سال 1374 تا كنون ضمن پذيرش برخي از مسئوليت ها در مركز تخصصي تفسير و علوم

قرآن و مركز جهاني علوم اسلامي به فعاليت هاي علمي از قبيل تدريس، ويراستاري و نگارش مقاله و ... مشغول مي باشم.در طول تحصيل نيز سعي بر اين بود كه تقريرات دروس سطح و خارج را بنويسم و بيشتر دروس سطح را به صورت پرسش و پاسخ در آورده ام.

دهقاني، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن دهقاني ساري

محل تولد : كاشان

شهرت : دهقاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1351 وارد حوزه علميه كاشان شدم سطح را تا اوائل مكاسب در كاشان گذراندم. سپس عازم قم گشتم ورود اين جانب به قم هم آغاز اوج فعاليتهاي انقلاب بود لذا پس از چند هفته درسها به اين مناسبت تعطيل گشت. پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي دروس حوزه بازگشايي شد اين جانب به درس مكاسب و كفايه ج 2 حضرت آية الله ستوده حاضر شدم و جلد اول كفايه را نزد آقاي قديري خواندم. همزمان با شروع درس خارج فقه درسهاي فلسفه و عرفان را نزد اساتيد حوزه مانند آية الله جوادي آملي و آية الله حسن زاده و آية الله شيخ يحيي انصاري گذراندم كتاب فصوص الحكمه بالغ بر چهار سال در خدمت آية الله حسن زاده و مصباح الانس را بخشي نزد آية الله حسن زاده و بخشي را نزد آية الله انصاري سپري كردم. منظومه حكيم سبزواري و اشارات بوعلي سينا را نزد اساتيد گذراندم پس از آنكه از اساتيد درس خارج بمدت سيزده سال استفاده كردم (نزد آيات عظام فاضل، مكارم، وحيدخراساني و آقاي تبريزي) تدريس خود را آغاز كردم ابتدا يك دوره مكاسب و سپس

7 دوره تدريس نهاية الحكمه – شرح اشارات جلد سوم- رسائل بحث استصحاب كشف المراد منطق و طبيعيات منظومه يك دوره و حكمت آن دو دوره- المنطق مظفر و جزء سي ام تفسير قرآن كريم – اسفار ملا صدرا از جلد اول تا ششم كه امسال يازدهمين سال تدريس آن هست. (در فيضيه مدرس 22) اقدام به ترجمه و شرح نهاية الحكمه نمودم كه تقريبا هشت سال طول كشيد و محصول آن سه جلد كتاب فروغ حكمت شد و آن در سال 77 تا 82 منتشر شد.

دهكردي اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1272 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در دهكرد (شهركرد) متولد شد. پدرش و پدر مادرش هر دو از علماى دهكرد بودند. چند سال در اصفهان نزد آقا ميرزا ابوالمعالى كلباسى و حاج شيخ محمدباقر مسجد شاهى و ديگران تحصيل نمود، سپس در عراق خدمت چند نفر از اجله ى علما و فقها تحصيلات خود را تكميل كرد. وى از شاگردان ميرزا محمدحسن شيرزاى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ زين العابدين مازندرانى و حاج ميرزا حسين نورى و از مشايخ روايت آقا سيد شهاب الدين نجفى مرعشى بود. پس از بازگشت، در اصفهان به تدريس و تاليف و تبليغ مشغول شد. متجاوز از سيصد تن از فضلا در مجلس درس او، در مدرسه ى صدر، حاضر مى شدند. وى مركز فتوى و مراجع مردم بود. در اصفهان درگذشت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «الوسيله» يا «وسيه النجاه» يا «وسيله المنابر» يا «منبر الوسيله» يا «وسيله المعاد»، در دو قسمت: بخش اول در توحيد و عدل و بخش دوم در نبوت و امامت، حاشيه بر «تفسير صافى»؛ حاشيه بر

«وافى» فيض كاشانى؛ حاشيه بر «متاجر» شيخ مرتضى انصارى؛ رساله اى در «قبض»؛ شرح بر «شرايع»، در دو مجلد؛ شرح فارسى بر «من لا يحضره الفيه» صدوق.[1]

سيد ابوالقاسم بن سيد محمدباقر دهكردى اصفهانى دانشمندى بزرگوار و خطيبى عاليقدر از شاگردان علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و معاصرين وى بوده كه پس از تكميل مبانى علمى به اصفهان برگشته و به انجام وظائف دينى از تدريس و وعظ و ارشاد و اقامه جماعت پرداخته و در مدرسه صدر اصفهان عده زيادى به درسش حاضر شده و استفاده مى نمودند و در ماه رمضان جمعيت زيادى براى درك فيض پاى منبرش حاضر مى شدند بسيارى از اعلام معاصر اصفهان از تلامذه و شاگردان ايشانند.

وى در يكشنبه هفتم شوال 1353 ه در سن 81 سالگى وفات نموده تاريخ ولادتش 1272 هجرى بوده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (417/2)، تذكره القبور (94 -93)، الذريعه (85 ،84 /25 ،356/22)، ريحانه (244/2)، علماء معاصرين (169 -168)، مؤلفين كتب چاپى (246 -245 /1)، معجم المؤلفين (115/8)، مكارم الاثار (2011 -2007 /6).

دهكردي، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امام جمعه دهكرد، فرزند سيد محمّد باقر حسينى. عالم فاضل جليل، در اصفهان و نجف تحصيل علوم نموده، و در شهركرد به ترويج دين و شريعت پرداخته، در سال 1310 وفات يافته.

برادرش آقا سيد احمد نوربخش در مادّه تاريخ وفاتش گويد:

به تاريخ گويند با پنج تن

بخلد است آقا محمّد جواد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دياري بيگدلي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي دياري بيدگلي

محل تولد : بيدگل كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد تقي دياري بيدگلي فرزند غلامرضا در سال 1338 هجري شمسي در حومه كاشان (بيدگل) چشم به جهان گشودم، تحصيلات ابتدايي و دوره راهنمايي و متوسطه را نخست در زادگاه خود و سپس در كاشان سپري نمودم، در سال 1354 قبل از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامى، افتخار حضور در حوزه مقدسه علميه را پيدا نمودم، دروس مقدمات و سطوح عالي حوزه را نزد استادان گرانقدر حوزه علميه كاشان و قم از جمله حضرات آيات عظام اعتمادى، خراسانى، وجداني فخر، ستوده و محقق داماد فرا گرفتم، آنگاه از سال 1366 به بعد از محضر استادان معظم و عاليقدر حضرات آيات عظام مكارم شيرازي مظاهرى، فاضل لنكرانى، منتظري ، صانعى، جوادي آملي و سبحاني در زمينه هاي دروس خارج فقه، اصول و تفسير قرآن كريم كسب فيض نمودم. هم زمان با تحصيلات حوزوي دوره كارشناسي ارشد را در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم و دوره دكتراي تخصصي را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران به پايان رساندم و در سال 1377 از پايان نامه خود تحت عنوان نقد و بررسي انديشه هاي وارداتي يهود ( اسرائيليات ) در

تفاسير قرآن دفاع كردم.

از سال 1371 تاكنون به عنوان عضو هيأت علمي گروه آموزشي علوم قرآن و حديث دانشگاه قم، اشتغال به فعاليتهاي آموزشي و پژوهشي دارم .از همان زمان به مدت 6 سال با گروههاي معارف اسلامي دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران همكاري علمي داشتم و از آن پس نيز برخي از مراكز آموزش عالي از جمله دانشكده علوم قرآني قم، دانشكده شهيد محلاتي قم و مركز جهاني علوم اسلامي در مدرسه امام خميني ره مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ره و مركز تخصصي تفسير حوزه علميه قم همكاري آموزشي علمي داشته و دارم. علاوه بر تدريس و انجام خدمت موظف خود در دانشگاه و نيز اهتمام به فعاليتهاي پژوهشي و نگارش و نشر آثار علمى، تا به حال راهنمايي و مشاوره بيش از چهل پايان نامه را در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري بر عهده داشته ام.

دياني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: استاد، رشته: كتابدارى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته علوم تربيتى از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد كتابدارى از دانشگاه تهران در سال 1353، دكترا از دانشگاه راتگرز آمريكا در رشته كتابدارى و اطلاع رسانى در سال 1359.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بهره ورى از اطلاعات، كتاب شناسى، كامپيوترى كردن كتابخانه ها، تعيين معيارهاى ويژه نوشته هاى نوسوادان، استاد راهنماى يك پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روش تحقيق، مصاحبه مرجع در كتابخانه، فهرست مقالات حقوق.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 26،

تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

كتابدارى و اطلاع رسانى، مديريت كتابخانه، نوشته هاى ويژه نوسوادان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ديباجي مروزي، ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(609 -517 ق)، اديب و نحوى. اهل مرو بود. نحو را از پدرش كه مردى فاضل بود آموخت. او سرپرست كتابخانه ى جامع مرو بود و در همان جا درگذشت. از آثارش: «المحصل» در شرح «المفصل» زمخشرى، و شرح «انموذج» زمشخرى، هر دو در نحو؛ تهذيب «مقدمه الادب» زمخشرى؛ «قانون الصلاحى فى ادويه النواحى»؛ «منافع اعضاء الحيوان»؛ «فلك الادب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (7/7)، ايضاح المكنون (136/1)، كشف الظنون (1834 ،1820 ،1775 ،1310)، معجم المؤلفين (21/10)، الوافى بالوفيات (90 -89 /3)، هديه العارفين (108/2).

ديباجي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عرب، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ديباجي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد احمد ديباجى حسينى بن السيد الجليل ثقةالاسلام و مروج الاحكام دين المبين حاج سيد نصراللَّه الديباجى اصفهانى سدهى (همايونشهرى) كه منسوب بحضرت سيد محمد ديباج فرزند بلافصل حضرت صادق آل محمد عليهم السلام مى باشد.

از علماء محترم و ائمه جماعت معاصر است در رستم آباد شميران تهران. وى در سال 1352 ق- ه متولد شده و پس از دوران كودكى و خواندن دروس جديد و مقدمات در عصر زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى آقاى بروجردى طاب ثراه به قم آمده و سطوح را از اساتيد برجسته حوزه فراگرفته و در سال 1378 قمرى مهاجرت به نجف اشرف و بتحصيل پرداخته و پس از تكميل سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن طباطبائى حكيم و آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محمود شاهرودى و زعيم بزرگوار آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مد ظله استفاده هاى شايانى نموده و علوم مختلفه را نزد اساتيد عاليقدر تعلم نموده و در علم حديث و درايه و فن رجال از خريت اين فن مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد محسن آقا بزرگ تهرانى (صاحب الذريعه الى تصانيف الشيعه) بهره هاى كافى و وافى برده است اجازات چند از آيات عظام و مراجع تقليد روايتى و علمى و غيره دارد.

ايشان در ماه رجب (1385) از نجف اشرف بقصد مشهد مقدس رضوى هجرت نموده و از آنجا به تهران تشريف آوردند و در رستم آباد شميران توقف و بنا بدعوت عده اى از موجهين و محترمين در مسجد

مهديه رستم آباد به اقامه جماعت و خدمات دينى شايانى اشتغال دارد و ضمناً از درس فقه حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد احمد خوانسارى دامت بركاته استفاده مى نمايند.

بعضى از آثار علمى و تأليفات ايشان كتب زير است:

1- تقريرات فقه.

2- تقريرات اصول فقه.

3- زبده المعانى درباره علم بديع و عروض.

4- مختصر المنطق.

5- تفسير القرآن العظيم.

6- كشكول در علوم مختلفه در دو جلد

7- الاجازات الى طرق الاحاديث و الروايات.

8- تبويب الذريعه در شش مجلد كه جلد اول آن چاپ و منتشر شده.

معظم له داماد حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ حسين زمردى ذاكر تهرانى داماد معظم علامه كبير تهرانى قده صاحب الذريعه، و برادر ايشان ثقه المحدثين عماد الاعلام صاحب مقالاتى در نامه دانشوران، آقاى حاج سيد رضا ديباجى واعظ محترم در اهواز. و برادر ديگر ثقةالاسلام آقاى سيد ابوالقاسم ديباجى داماد آيت اللَّه آقا حاج سيد اسماعيل مرعشى از محصلين بارع و گويندگان ماهر حوزه علميه قم و آثار چاپ شده ايشان كتاب در «آغوش هماهنگى» و پاورقى به كتاب «سيماى بلال حبشى» مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ديدوزمي، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، مترجم. وى كتاب «قصص الانبياء» ابوالحسن كسايى را تحت عنوان «نفايس العرايس» به فارسى گزارش كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (64)، الذريعه (240/24)، كشف الظنون (1328).

ديلمي طبرستاني، سلار، سالار، ابويعلي حمزه عبدالعزيز

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، فقيه، اصولى، اديب و محدث امامى. ملقب به سلار يا سالار. در فقه و ادب پيشگام بود. سيوطى در «طبقات» خود او را از جمله ى اديبان بنام برشمرده است. ساكن بغداد بود و مورد اعتماد و احترام. شيخ مفيد و سيد مرتضى از مشايخ او مى باشند. شيخ ابوعلى طوسى، فرزند شيخ الطائفه، و شيخ منتجب الدين و ابوالمكرم مبارك بن فاخر نحوى و ابوالفتح عثمان نحوى و ابوالصلاح حلبى و ابوالفتح كراجكى از شاگردان وى بودند. سلار گاهى به جانشينى سيد مرتضى درس مى گفت. وى در قريه خسرو شاه تبريز درگذشت. سيوطى به نقل از صفدى سال مرگ وى را 448 ق مى داند. از آثارش: «المقنع فى المذهب»؛ «التقريب»، در اصول فقه؛ «المراسم العلويه»، در احكام نبويه، در فقه؛ «الرد على ابى الحسين البصرى فى نقض الشافعى»؛ «التذكره فى حقيقه الجوهره»؛ «الابواب و الفصول»، در فقه؛ «المسائل السلاريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (309/2)، اعيان الشيعه (172 -170 /7)، ايضاح المكنون (553 ،275 /1)، الذريعه (124/22 ،352 ،298/20 ،180 -179 /10 ،365 ،24/4)، رياض العلماء (444 -438 /2)، ريحانه (51 -50 /3)، فهرست منتجب الدين (84)، الكنى و الالقاب (238/2)، لغت نامه (ذيل/ سلار الديلمى)، معجم المؤلفين (235 ،79 /4)، هديه العارفين (380/1).

ديلمي، حسن بن الحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولى حسن بن الحسن الديلمى عالم فاضل، و حكيم بارع و فقيه. به اتفّاق پدر خود از گيلان به اصفهان مهاجرت نموده، و از معاشرين و مصاحبين و همدرسان افندى مؤلف رياض العلماء مى باشد. تأليفاتى دارد از آن جمله شرح صحيفه سجّاديّه است. در 26 رمضان المبارك سال 1119 وفات يافته است.

مؤلّف تاريخ علما و شعراى گيلان را در نام

صاحب عنوان اشتباهى روى داده، زيرا كه مؤلّف شرح صحيفه سجاديه نامش: مولى حسين بن حسن است. گويند: شرح صحيفه او انتحال از شرح سيد على خان مدنى است. علاّمه جليل القدر مؤلّف الذريعه (350:13) فرمايد: من شرح سيّد على خان را ديدم كه به خط خود در حواشى آن، مواضع انتحال را تعيين نموده بود.

مولى حسين گيلانى دايى سيد ابوالقاسم بن حسين موسوى خوانسارى جدّ صاحب روضات است، و قبرش در بقعه مشاراليه قرار دارد، و آقا ميرزا محمّد باقر به مناسبت بودن قبر او در اين محل وصيّت به دفن در اينجا نموده است. در اسامى حسين مجدّداً از او نامى برده خواهد شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ديمرتي اصفهاني، قاسم بن محمد

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب نحوى لغوى، مؤلف كتاب 1 - الابانة 2 - تفسير الحماسة 3 - تقويم الالسنة 4 - تهذيب الطبع، در نوادر لغت 5 - غريب الحديث؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

دين پرور دربندي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جعفر بن العالم الجليل آيت اللَّه السيد ابوتراب بن العلامه الورع سيد مهدى دربندى تهرانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار تهران بوده و در سال 1263 شمسى در نجف اشرف متولد گرديده و در تحت مراقبت و تربيت والد معظمش پرورش يافته و پس از انقلاب عراق عليه انگليسها و اخراج آنان باتفاق والدش به ايران آمده و مورد استقبال و اقبال مردم تهران و شميرانات قرار گرفته و بخدمات دينى و علمى پرداخته والد ماجدشان آيت اللَّه دربندى علاوه بر داشتن حوزه درس، در مجالس معمولى و مهمانيها به نشر حقايق اسلام و اخبار ائمه اطهار اهتمامى بليغ داشت و در مجالسش غير از اخبار و احاديث اهلبيت عليهم السلام سخن ديگرى نمى فرمود.

مترجم ما پس از مراجعت از عراق تحصيلات خود را در نزد والد خود ادامه داده و علاوه بر استفاده هاى علمى تقوا و فضائل و ملكات نفسانى را از آن بزرگوار فراگرفته و با لباس كرباس وطنى و كمال زهد و قناعت و مناعت طبع بخدمات دينى پرداخته و نشر حقايق و معارف اسلام مينمود. نماز جماعتش در شميرانات و دربند بسيار باشكوه و مخصوصا ماه رمضان پر جمعيت بود و مردم از اطراف براى درك فيض از نماز و محضرش بدربند مى شتافتند تا هشتم ماه رجب سال 1343 شمسى وفات نموده و با تجليل زياد جنازه اش حمل بشهر رى و در ابن بابويه مقبره

شخصى خانواده گيش مدفون گرديد.

نگارنده گويد: آن مرحوم ارادت مخصوصى بمرحوم آيت اللَّه العظمى و مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى داشت خودم ناظر بودم كه با آن كهولت و كبر سن با پاى برهنه از تهران تا بشهر رى در تشييع جنازه آن مرحوم شركت داشته و اظهار تأثر و تأسف از فقدان آن مرحوم مى نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دينشاه ايراني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1260 ش)، مترجم و نويسنده. از پيشوايان مشهور زرتشتيان بمبئى بود كه در سال 1260 ش در بمبئى متولد شد. وى به همراه رابينات تاگور (شاعر معروف هندى) به ايران آمد. او «ديوان حافظ» را به انگليسى ترجمه كرد و از شعراى معاصر ايران «تذكره اى» ترتيب داد و با ترجمه ى منتخبى از اشعار آنان چاپ كرد. وى سرانجام در بمبئى درگذشت. از آثار وى: «اخلاق ايران باستان»؛ «پرتوى از فلسفه ايران باستان»؛ «پيك مزديسنان»؛ «تعليمات زرتشت»؛ «سخنوران دوران پهلوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دايرةالمعارف فارسى (1029/1)، سرآمدان فرهنگ (358/1)، شرح حال رجال (99/6)، مؤلفين كتب چاپى (75 -73 /3).

دينوري، ابوالقاسم عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 390 ق)، اديب و كاتب. وى از روساى كاتبان ديوانى خراسان بود كه نسب به عباس بن عبدالمطلب مى رساند. به گفته ى ثعالبى تصنيفات او در «محاسن الاداب» به سى جزء مى رسد. وى همچنين داراى اشعار بسيارى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (231/4)، معجم المؤلفين (69/6).

دينوري، ابوحنيفه احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 282 ق)، نحوى، لغوى، اديب و رياضى دان. از مردم دينور بود كه در بصره و كوفه علم آموخت و از محضر پدر خود و پس از او از اين سكيت بيشترين بهره را برد. وى در علوم بسيارى همچون، نحو، لغت، هندسه، حساب و هيئت دست داشت، و صاحب تاليف بود. او را ذفنون و از نوادر روزگار مى دانند. رواياتش را صحه گذاشته اند و وى را مورد اعتماد خوانده اند. او از بزرگان مذهب حنفى بود. از آثارش: «الاخبار الطوال»؛ «النبات»؛ در شش مجلد بزرگ؛ «الجبر و المقابله»؛ «الجمع و التفريق»؛ «البلدان»؛ «البحث فى حساب الهند»؛ «اصلاح المنطق»؛ «نوادر الجبر»؛ «القبله و الزوال»؛ «الكسوف»؛ «تفسر الدينورى»؛ «الانواء»؛ «ما يلحن فيه العامه» يا «لحن العامه»؛ «الشعر و الشعراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (119/1)، ايضاح المكنون (680 ،421 ،321 ،279 ،277 /2 ،368 ،43 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (188 -187 /1)، دايرةالمعارف فارسى (1029/1)، الذريعه (236/3 ،172/2 ،338/1)، روضات الجنات (103 -102 /5)، ريحانه (72/7)، سير النبلاء (422/13)، كظف الظنون (1548 ،1446 ،1407 ،1399 ،907 ،664 ،614 ،447 ،280 ،108)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (132)، لغت نامه (ذيل/ ابوحنيفه)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 282)، معجم الادباء (32 -26 /3)، معجم المؤلفين (219 -218 /1)، الوافى بالوفيات (379 -377 /6)، هديه الاحباب (12)، هديه

العارفين (52/1).

دينوري، ابوسعد، نصر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 411 ق)، اديب، كاتب، معبر و شاعر. وى از كاتبان بزرگ بود و عهده دار مناصب نيشابور. زمانى كه سلطان محمود براى پاسخگويى به خليفه القادر باللَّه، احتياج به معتمدى داشت، وى را برگزيد. از آثار وى: «روائع التوجيهات من بدائع التشبيهات»؛ «ثمار الانس فى تشبيهات الفرس»؛ «التعبير القادرى» يا «القادرى فى التعبير»، در احكام، كه براى خليفه القادر باللَّه در 397 ق تاليف كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (352/8)، كشف الظنون (1305 ،914 ،523 ،417)، معجم المؤلفين (94/13)، هديه العارفين (490/2).

دينوري، ابوعلي احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 289 ق)، نحوى. وى در دينور به دنيا آمد. از شاگردان برجسته مبرد و مازنى و ثعلب بود و در بغداد و بصره درس خواند و در مصر مقيم شد و در آنجا درگذشت. از آثار وى: «اصلاح المنطق»؛ «مختصر فى ضمائر القرآن»؛ «المهذب» در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102/1)، روضات الجنات (206/1)، ريحانه (252 -251 /2)، كشف الظنون (1914 ،1087)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادبا (241 -239 /2)، الوافى بالوفيات (286 -285 /6).

دينوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا احمد آقا مجتهد شخصى فقيه و اصولى و داراى علوم غريبه و مردى با ورع و متقى و اغلب اشتغال بتحرير مطالب علمى و عملى داشت و منزوى از مردم و عابد و شب زنده دار و اوضاع و عوالم عجيب و غريبى داشت رضوان اللَّه عليه. كتابى موسوم به (نظام العالم) دارد بسيار نفيس و عالى ولى بطبع نرسيده و تأليفاتى در علوم غريبه دارد و اشعارى شيوا گفته و در تاريخ 1347 در اثر مبارزه با بدع با برادر كوچكش مرحوم آقاى حاج ميرزا عبدالعلى آقا مجتهد به سمنان تبعيد و مدتى در آنجا حبس نظرى بودند بعد بارض اقدس رضوى برده و در تحت مراقبت بودند پس از طى مدت يكسال و نيم دوره ى نفى به تبريز مراجعت بعد از فوت برادر بزرگش آيت اللَّه آقا ميرزا صادق آقا مرحوم در مسجد آن مرحوم اقامه نماز جماعت كرده مقتداى مردم بود در سال 1283 در تبريز متولد شب دوشنبه 23 شهر ذى القعده 1359 بدار بقاء رحلت و در وادى السلام نجف اشرف در مقبره مخصوص خودشان مدفون است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد چهارم)

دينوري، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت اللَّه ميرزا صادق آقا مرجع تقليد اهالى آذربايجان بود و مردم فريفته تقوى و عمل و علميت اين مرد برجسته بودند طورى كه با تحرير و تقرير پايان نيابد شاگر آخوند ايروانى و آيت اللَّه فاضل شربيانى و آيت اللَّه آقا شيخ هادى تهرانى بود در فقه و اصول متبحر و شخصى داراى دقت نظر و تحقيق و صاحب تأليفات زياد در فقه و اصول بود منجمله (مقالات غرويه) مربوط به مباحث الفاظ در تبريز بطبع رسيده و كتاب (مشتقات) اينهم در تبريز بچاپ رسيده و (كتاب فوائد) در مطالب مختلف از فقه و اصول و تفسير مطبوع تهران كه دوره تبعيد خود در قم نوشته شده و كتابهاى مفصله استدلالى در طهارت و صلوه و غيره دارد كه بطبع نرسيده اين شخص قريب سى سال در نجف مشغول تحصيل و تدريس بوده نزديك پنجاه سال رياست روحانيت آذربايجان را در دست داشت در اثر مبارزه با بدع سال 1347 به قم تبعيد و در سال 1351 شانزدهم شهر ذى القعده الحرام شب جمعه برحمت ايزدى رفته و در رواق حضرت معصومه سلام اللَّه عليها در مقبره مخصوص مدفون است اشعار عالى عربى در مدائح و مراثى زير دارد رضوان اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دينوري، علاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا علاءالدين دينورى بن آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا احمد مجتهد از علماء محترم معاصر تهرانست. معظم له شمه اى از ترجمه و بيوگرافى بيت جليل و خاندان اصيل خويش را بشرح زير مرقوم داشته اند:

راقم علاءالدين دينورى پسر مرحوم آقاى حاج ميرزا احمد آقا مجتهد دينورى از اولاد محمد دينورى كه از اصحاب حضرت على ابن موسى الرضا عليه السلام بوده

وى را بجهت تبليغ مذهب حق به آذربايجان اعزام نموده اند در قريه (پير كندى) از قراء حسن آباد از محال قراجه داغ وفات نموده و در همان قريه بخاك سپرده ميشود او را مزارى است كه اهالى بزيارتش ميروند و نذوراتى به مرقدش ميبرند. والد مرحوم پنج برادر بودند بزرگترين اين پنج برادر مرحوم آقاى حاج ميرزا محسن آقا مجتهد صاحب كتاب (تبيين المحجه الى تعيين الحجه) در تبريز بطبع رسيده توان گفت يگانه تأليفى است در اثبات حجه در سال 1267 هجرى اين شخص در تبريز متولد و در سال 1288 براى تكميل معارف دينى به نجف اشرف مشرف و بعد به تبريز مراجعت و به حج بيت اللَّه الحرام موفق و در سال 1344 مبتلا بدرد چشم بود در اثر شدت مرض چهارم محرم الحرام 1352 دار فانى را وداع و جنازه اش به نجف اشرف حمل و جنب قبر والد ماجدش در وادى السلام دفن ميشود. اين شخصيت بزرگ فقيه و اصولى و درستكار و عاقل و مسيس و مورد شور رجال و عقلاء بوده رياست روحانيت شهر تبريز را داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دينوري، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم بن العلامه العلام آيه الله حاج ميرزا احمد مجتهد بن العالمه الحجه الميرزا محمد مجتهد قراچه داغى تبريزى برادر زاده مرحوم مبرور آيه الله حاج ميرزا صادق آقاى تبريزى از علماء مبرز معاصر تبريز و از بيوتات اصيله و علميه آذربايجان مى باشند كه تا هفت پشت تمامى از مراجع اعلام و آيات عظام آذربايجان بوده اند. وى در تبريز متولد شده و در بيت علم و كمال پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و مبادى علوم سطوح فقه و

اصول را خدمت مرحوم والد و ديگران فراگرفته آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله ضياء الدين عراقى و آيه الله نائينى و آيه الله غروى اصفهانى و ديگران استفاده نموده سپس به وطن مراجعت و به انجام وظائف دينى و روحى از قبيل اقامه جماعت و تدريس و ترويج دين پرداخته و تاكنون باين سمت اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ديهيم، گيتي

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، تحصيل در زبان شناسى فرانسه در دانشگاه سوربن فرانسه.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى فارسى، آواشناسى فارسى، زبان و زبان شناسى فرانسه.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 4

زمينه علمى تأليفات:

آواشناسى عمومى، آواشناسى فرانسوى، زبان فرانسه و زبان شناسى فرانسوى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

واج شناسى فارسى، واج شناسى فرانسوى، زبان شناسى فارسى، زبان شناسى فرانسوى، آموزش زبان خارجى، آواشناسى فرانسوى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ذاكري، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر ذاكرخمي

محل تولد : بردسكن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب علي اكبر ذاكري در سال 1338 در خانواده اي روحاني در روستاي خمي (خمين) در يازده كيلو متري شهرستان بردسكن (و كاشمر) متولد شدم . جدم حاج محمد علي معروف به حاج شيخ از روحانيون مشهور و خوشنام منطقه بود . پدرم نيز روحاني است . تحصيلات را تا ششم ابتدايي در روستا گذراندم و پس از آن در سال 1350 وارد حوزه علميه كاشمر شدم . در مدرسه دانش يا عتيق حجره گرفتم . مديريت اين مدرسه به عهده آيت الله محمد صادق سعيدي بود . در آن زمان حوزه علميه كاشمر از رونق خوبي برخوردار بود . ادبيات و بخشي از اصول و منطق را

در كاشمر گذراندم . اساتيدم عبارت بودند از : حجج اسلام :1. حاج شيخ موذني ؛ بخشي از جامع المقدمات 2. مرحوم علومي ؛ نصاب ، بخشي از جامع المقدمات ،شرح نظام و عروه الوثقي 3. حاج شيخ علي اصغر بلاغي ؛ صمديه و سيوطي 4. حاج شيخ فضل الله شريعتي محولاتي ؛ مغني باب اول و رابع و مختصر المعاني 5. محمد كاظم سعيدي (برادر بزرگتر ايت الله سعيدي ) منطق كبري و اندكي از حاشيه 6. آقاي فرقاني ؛ معالم 7. حاج شيخ جواد مدرسي ؛ تحرير المعالم كه اخيرا چاپ شده بود ، بخش بديع مختصر . طلاب موظف بودند افزون بر درس هاي معمول ، مسائل رساله عمليه را حفظ كنند و از روي گلستان سعدي و كتاب كليله و دمنه مشق نوشته و لغات آن را ياد بگيرند تا هم با ادبيات آشنا شوند و هم تمرين خط داشته باشند .

آيت الله مشكيني پس از تبعيد به كاشمر ، در مدرسه حاج شيخ درس تفسير و نهج البلاغه برگزار مي كردند كه در آن درسها شركت مي كردم و آشنائيم با نهج البلاغه از اينجا آغاز شد .پس از بازگشت آيت الله مشكيني به قم زمينه اي فراهم شد كه گروهي از طلاب كاشمر به قم بيايند و من در سال 1355 به قم آمدم و در منزلي كه ايشان در اختيار طلاب گذاشتند ساكن شدم . سپس در امتحان ورودي مدرسه امام صادق (ع) شركت كردم و تا پيروزي انقلاب اسلامي در آنجا بودم . در مدرسه حجتيه حجره گرفتم . در قم در درس اخلاق و تفسير آيت

الله مشكيني شركت مي كردم كه بيشترين تاثير را در شخصيت من و ديگر طلاب كاشمر داشت . دفتر تبليغات هم كلاسهايي تشكيل ميداد كه در آنها اساتيدي مانند : آيت الله شهيد بهشتي ، شهيد باهنر و رهبر معظم انقلاب اسلامي تدريس ميكردند . در سال 1360 در بخش فرهنگي مدرسه عالي تربيتي و قضايي قم شركت كردم و مدرك ليسانس دريافت نمودم . دوره عالي زبان انگليسي دفتر تبليغات را نيز به پايان رساندم . در سال 1362 سطح را امتحان دادم . در سال 1368 با بخش احياء آثار دفتر تبليغات اسلامي همكاري كرده و در استخراج رجال كتاب مختلف الشيعه به تحقيق پرداختم . در سال هاي 1367 تا 1369 با همكاري دوستان به استخراج آيات اخلاقي قرآن پرداختيم كه محصول آن در مجله حوزه منتشر شد . ازسال 1368 عضو مجله حوزه شدم كه تا كنون 35 مقاله در اين مجله و 8 مقاله در مجله فقه و همين مقدار در ديگر مجلات و به مناسبت نشست ها و كنگره ها نگاشتم كه برخي از آنها لوح افتخار جشنواره مطبوعات را به همراه داشت . افزون بر استفاده از اساتيد در فقه ، اصول و فلسفه در دانشكده شهيد محلاتي چند ترم نهج البلاغه تدريس كردم ودر مركز تربيت نويسنده و محقق دفتر تبليغات اسلامي به تدريس تاريخ اسلام پرداختم . با برخي ارگان ها براي داوري كتاب و مقالات پژوهشي مانند دين پژوهان و كتاب سال جمهوري اسلامي و برخي كنگره ها همكاري دارم . جهت تبليغ به مناطق مختلف سفر كردم و به همين منظور به جبهه هاي

جنوب ، غرب و كردستان رفتم .

اساتيد قم : تفسير : آيات : مشكيني ، خزعلي ، معرفت ، اشراقي سطح : آيات و حجج اسلام : باكوئي ، وجداني ،علي اصغر باغاني ، مدرس افغاني ، مصطفي نوراني ، صلواتي ، دوزدوزاني ،شيخ علي پناه اشتهاردي ، ستوده . خارج : آيات عظام : فاضل لنكراني ، مكارم شيرازي ، منتظري ، تبريزي ، صانعي ، وحيد خراساني و هاشمي شاهرودي . فلسفه : آيات و حجج اسلام : انصاري شيرازي ، فياض ، محمد علي گرامي .

ذبيح زاده روشن، علي نقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نقى ذبيح زاده روشن

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در رژيم طاغوت قبل از نظام جديد راهنمائي پس از سيكل، سال اول تجربي را گذراندم و تحت تاثير جلسات مذهبي در سال تحصيلي 55 – 54 دو سال قبل از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم گرديدم و با جمعي از دوستان در مدرسه اي واقع در گذر خان تحت نظر مرحوم آيت الله مرتضي حائري دروس مقدمات را گذرانديم و در سال دوم يعني سال تحصيلي 56 – 55 وارد مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني بنام الونديه واقع در چهار مردان درس سيوطي و ساير دروس جنبي را خوانديم. و ضمنا از دورس جامعه شناسي و روانشناسي تربيتي آقاي دكترعلي قائمي كه در بعضي از مراكز وابسته به حوزه برگزار مي شد شركت مي كردم. در سال سوم تحصيلي 57 – 56 وارد مدرسه ديگر آيت الله العظمي گلپايگاني واقع در صفائيه گشته و درس مغني و ساير دروس

جنبي را در آن مدرسه از محضر استاد طالقاني و ساير اساتيد معظم تلمذ مي نمودم كه ناگهان به همراه سايرين با حادثه ارتحال مرحوم حاج آقا مصطفي فرزند برومند امام خميني (رض) مواجه گرديديم. اين واقعه كه به تعبير امام خميني (رض) از الطاف خفيه حضرت حق بود موجب اوج گيري مبارزات مردم رشيد ايران به رهبري امام گرديد و بصورت زنجيره اي حوادث جريانات و خاطرات مردم مختلف ايران را بدنبال داشت و از آن تاريخ دروس حوزوي و درس هاي

مدارس بخاطر شركت طلاب در روند مبارزات به كندي پيش مي رفت. در سال چهارم تحصيلي يعني 58 – 57 درس ها به صورت رسمي برگزار نمي شد و افراد متعهد حوزه و از جمله امثال حقير بخاطر تكاليف و وظايف مبارزاتي به انجام وظيفه مشغول بوده و در همان ايام مختصرا قسمتهائي از معالم، اصول فقه، مختصر المعاني را به صورت آزاد نزد اساتيد به صورت خصوصي درس مي گرفتيم و شور انقلاب همه مناطق ايران را فرا گرفته بود. در همان سال مردم ايران شاهد قيامهاي 17 شهريور تهران، و جابجائي مهره هاي رژيم فاسد پهلوي نخست وزيران جمشيد آموزگار، شريف امامى، ازهاري و بختيار و در ادامه انتقال امام خميني (رض) از عراق به پاريس و سرانجام خروج مفتضحانه شاه و ورود شكوهمندانه امام خميني (رض) به ايران و آغاز دهه مباركه فجر تا پيروزي انقلاب اسلامي 22 بهمن سال 1357 و انتخاب و برقراري جمهوري اسلامي بودند. در سال تحصيلي 59 – 58 پس از تاهل به تحصيل لمعه و اصول فقه به صورت آزاد از محضر اساتيد

بزرگواري چون آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي و ديگران اشتغال داشتم و در همان ايام از دروس ضروري و جنبي مربوط به شرائط اول پيروزي انقلاب كه توسط دفتر تبليغات بوسيله آيات عظام آقايان مكارم شيرازى، سبحانى، مرحوم شهيد باهنر، تمرين خطابه از مرحوم آقاي فلسفي و تفسير آيت الله خزعلي و طاهري خرم آبادي و درس شناخت شناسي آيت الله مصباح يزدي در مهديه واقع در خيابان چهار مردان و اساتيد ديگري ارائه مي شد، استفاده مي كرديم كه بسياري از آن جزوات هنوز نزد اينجانب موجود است. در ادامه همين سال هاي نخست پس از پيروزي انقلاب ضمن آنكه تحت فرمان امام خميني (رض) طبق وظيفه در اوضاع سياسي و اجتماعي شركت داشته و دروس متعدد اصلي و جنبي را مي خوانديم و در راستاي نيازهاي جامعه آن روز در مقابله با تفكر ماركسيستى، ماترياليستي و ليبراليستي فعاليت مي نموديم. ما در سال تحصيلي 60 – 59 پس از آغاز جنگ تحميلي از طرفي وظيفه داشتيم تا در مقابل شبهات الحادي كمونيستى، امثال ليبرالي و ضد انقلابي منافقين و ديگران خود را مسلح علمي نمائيم و از طرفي به دروس حوزوي كه نظام مند مي گرديد برسيم و از جهتي ديگر راهي جبهه هاي حق عليه باطل باشيم. پس از اتمام شرح لمعه در همان سال و يا سال هاي تحصيلي بعد دروس مكاسب محرمه و رسائل را از محضر اساتيدي چون آيت الله بني فضل و آيت الله اعتمادي استفاده كرده در سال تحصيلي 62 – 61 بخاطر نياز جوامع علمي وارد موسسه در راه حق قم گرديدم و درس هاي

مختلف معارف قرآن و فلسفه اسلامي و دروس بدايه و نهايه و زبان انگليسي رياضي و مكالمه عربي و دروس مباني رشته هاي مختلف علوم انساني از قبيل جامعه شناسى، علوم سياسى، اقتصاد، روانشناسي و ... را نزد اساتيد بزرگواري چون آيت الله مصباح يزدي استاد فياضى، دكتر صديق، استاد مصباحى، دكتر قائمي و ديگران گذرانديم. پس ازآن دوره چهار ساله، طبق برنامه آن موسسه با تعيين گرايش در دوره چهار ساله دوم در بنياد باقر العلوم(ع) موسسه فعلي امام خميني (رض)، در زمينه اختصاصي تاريخ، دورس تاريخ محض و اسلامي را به صورت پيوسته كارشناسي و كارشناسي ارشد گذرانديم و در سال 74 پس از اتمام اين دوره، رساله پايان نامه تحت عنوان (ريشه هاي روابط علماي تشيع با صفويان) تحت نظر استاد راهنما جناب آقاي دكتررضا شعباني و استاد ناظر آقاي دكتر صادق آيينه وند دفاع نمودم و پس از گذراندن دوران طولاني كه البته حدود دو سال بخاطر تحولاتي در موسسه رشته ما به انعطال انجاميد توانستيم در اين سال مدرك كارشناسي ارشد تاريخ را دريافت نمائيم. در همين دوره طولاني طبق ضرورت برنامه موسسه و بعدا دوره اختصاص آن در بنياد باقر العلوم موسسه فعلي امام خميني (رض)، در دروس حوزوي شركت مي نموديم و دروس مكاسب بيع و خيارات و كفايه الاصول را نزد استاد بزرگوار مرحوم آيت الله ستوده گذرانده و ضمنا در امتحانات حوزه نيز شركت مي نموديم. از آن پس در دروس خارج اساتيد بزرگوار آيات عظام تبريزى، سبحانى، فاضل لنكرانى، جوادي آملي و مرحوم آيت الله خاتم يزدي جمعا چيزي حدود 12 سال شركت داشتم

و درس ها را يادداشت مي نموديم. در مدارج علمي حوزه ثبت نام نمودم كه طبق برگه اي كه در دست دارم براي سطح 4 موضوع خراج در اسلام را تعيين كردند كه هنوز وقت نكرده ام تدوين نمايم شايد كتاب 4 جلدي مرجعيت و سياست در عصر غيبت بجاي آن پذيرفته شود.از سال تحصيلي 74 – 73 در دانشگاه آزاد قم، مدرسه غير ايراني مركز جهاني و امام خميني (رض)، مدرسه شهيدين، جامعة الزهراء موسسه امام خميني (رض) و دانشگاه باقر العلوم و بعضي از دانشگاه خارج قم دروس مختلف تاريخ اسلام 1، 2، 3، 4 تاريخ اروپايي 1، 2، 3، 4 و تاريخ معاصر ايران، تاريخ تشيع، تاريخ تحول دولت و خلافت، ديپلماسي در اسلام، دروس معارف، (معارف، ريشه هاي انقلاب، اخلاق، متون، تاريخ اسلام)، تاريخ عصر غيبت، تاريخ تشيع از عصر صفويه تا هم اكنون، جريان شناسي مشروطيت، تاريخ مرجعيت شيعه و دروسي چون روش تحقيق، نحو، تفسير قرآن و متن اختصاصي تاريخ عربي را تدريس نموده ام و در مركز پژوهشي موسسه امام خميني(ره) پروژه تحقيقي مرجعيت و سياست در عصر غيبت را در 4 جلد به اتمام رسانده و اينك عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي قم و همكار پژوهشي موسسه امام خميني (رض) مي باشم.

ذكاء الملك اصفهاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى كتاب «كامل التاريخ» ابن اثير را ترجمه و به ظل السلطان فرزند ناصرالدين شاه پيشكش كرد، كه گويا آن نيز كامل نبوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (598/1).

ذوالفقاري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن ذوالفقاري در سال 1345 در دامغان بدنيا آمد.وي داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1375 و استاديار دانشگاه تربيت مدرس مي باشد.ايشان برگزيده رتبه دوم پژوهشهاي كاربردي در نوزدهمين جشنواره بين المللي خوارزمي سال 1384 است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : حسن ذوالفقاري از نوادگان ذوالفقارخان حاكم منطقه قومس و از فرماندهان و معتمدان فتحعلي شاه قاجار است.

خاطرات كودكي : دوران كودكي حسن ذوالفقاري مثل تمام كودكان با بازي سپري شد.كتاب و كتابخاني را با راهنمايي هاي معلم كلاس سوم ابتدايي ،سركار خانم كلانتري شروع كرد.دوران راهنمايي و متوسطه ايشان با وقوع انقلاب اسلامي مقارن بود از آن جهت به سوي كتابهاي مذهبي سوق يافت .دكتر ذوالفقاري از ماندگارترين خاطرات كودكي همان بازي هاي كودكانه و سرخوشي هاي آن دوران ياد مي كند.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسن ذوالفقاري در خانواده اي متوسط و مذهبي متولد شد. پدرش داراي شغل آزاد بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن ذوالفقاري تحصيلات ابتدايي ، راهنمايي و متوسطه را در شهر محل زادگاهش به پايان رساندو در رشته فرهنگ و ادب ديپلم خود را اخد كرد.تحصيلات دانشگاهي ايشان به ترتيب زير است: - كارشناسي رشته زبان و ادبيات فارسي(دبيري) از دانشگاه بين المللي امام خميني در سال 1368 - كارشناسي

ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي(پژوهشي و آموزشي) از پژوهشگاه علوم انساني در سال 1370 - دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1375 عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد وي با استاد راهنمايي دكتر مظاهر مصفا به شرح زير است: " بحر طويل فارسي و بحر طويل سرايان" عنوان پايان نامه دكتري دكتر ذوالفقاري با استاد راهنمايي دكتر مظاهر مصفا : " شرح احوال آثار و افكار معروف كرخي"

خاطرات و وقايع تحصيل : دوران تحصيل حسن ذوالفقاري مصادف با وقوع انقلاب اسلامي و همراه با راهپيمايي هاي شكوهمند مردم بود.وي همچنين شاهد جنگ تحميلي حق بر باطل بوده و در اين جبهه ها حضور فعال داشته است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسن ذوالقاري ضمن تحصيل در انجمن هاي اسلامي ، علمي و دانشجويي عضويت داشتند.وي همچنين در راه اندازي نمايشگاههاي كتاب همكاري مي كرد.در دوران تحصيلات تكميلي با بنياد دايره المعارف اسلامي همكاري مي كرد و كم كم به مطبوعات رو آورد و نگارش مقاله ،سردبيري هفته نامه كوير در استان سمنان را بر عهده گرفت.

استادان و مربيان : دكتر شفيعي كدكني ،دكتر مظاهر مصفا،دكتر علي شيخ الاسلامي ،دكتر زرين كوب ، دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن ، دكتر اسماعيل حاكمي ، دكتر جليل تجليل ،دكتر سيد جعفر شهيدي ،دكتر غلامحسين يوسفي ( از استادان دانشگاه ) ،حسين معلم و پرويز ارسطو (دبير دبيرستان) از دبيران و استان حسن ذوالفقاري مي باشد.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر محمد رضا شندي ، دكتر محمد عزوم، دكتر حسين داودي ، دكتر ابراهيم خدايار ،دكتر ناصر نيكوبخت،دكتر روح الله هادي، دكتر غلامحسين زاده، دكتر

حسين پاشيده ،دكتر قبادي و دكتر بيگدلي و غيره از همدوره ايهاو همكاران حسن ذوالفقاري هستند.

همسر و فرزندان : حسن ذوالفقاري در سال 1370 با سركار خانم فرحناز مفيدي (كارشناسي رشته زبان و ادبيات انگليسي و همكارش) ازدواج كردو حاصل اين ازدواج دوفرزند يكي پسر بنام سينا (17 ساله) و ديگري زهرا (13 ساله) است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي حسن ذوالفقاري : 1. دبير آموزش و پرورش دامغان ( از سال 1368 تا سال 1370) 2. انتقال به سازمان پژوهش و برنامه ريزي كتب درسي ( از سال 1371 – 1383) 3. عضويت هيأت علمي دانشگاه تربيت مدرس عضويت در مجامع علمي : 1- عضو مدخل نگاران بنياد دايرة المعارف اسلامي 2- عضو شوراي پژوهشي كتابخانه مجلس شوراي اسلامي تا سال 1381 3- عضو كميتة علمي المپياد ادبي 4- عضو هيأت علمي مجمع علمي آموزش زبان و ادبيات فارسي (از سال 1375 تاكنون) 5- عضو شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي -6 همكاري با شوراي بررسي متون (داوري) 7- عضو كميته كار شوراي زبان فارسي و فن آوري اطلاعات (معاونت پژوهشي وزارت ارشاد) 8 – عضو شوراي علمي مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت مدرس 9- عضو انجمن علمي ويراستاران ايران 10- عضو انجمن مطالعات ايران شناسي (كرمان) 11-عضو انجمن صنفي روزنامه نگاران 12-عضو هيأت رييسه انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي 13-عضو انجمن روزنامه نگاران مسلمان 14-عضو صندوق هنرمندان،مصنفان،نويسندگان داوري مجلات علمي : 1- فصلنامه رشد آموزش زبان ادب فارسي 2- مجلة فرهنگ مردم به سردبيري سيد احمد وكيليان 3- دو، فصلنامه پژوهشي پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي 4-

فصلنامه پژوهشي ادبي انجمن زبان و ادبيات فارسي

فعاليتهاي آموزشي : دروس ارائه شده توسط حسن ذوالفقاري : 1- دروس تخصصي رشته ادبيات 2- فارسي عمومي 3- آموزش ويراستاري ، گزارش نويسي، مكاتبات اداري 4-ادبيات عامه

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر ذوالفقاري يكي از بانيان بنياد مطالعات زبان و ادب عامه (در حال تاسيس) و دفتر تدوين ضرب المثل هاي فارسي (تاسيس از سال 1380) مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ساير فعاليتها حسن ذوالفقاري به شرح زير است: الف) همكاري با مطبوعات كيهان انديشه ، 1365 تا 1372 كيهان فرهنگي، آينده، ادبستان مجله ادبيات داستاني، كتاب ماه، اهل قلم، فرهنگ قومس مجله ادبيات داستاني، كتاب ماه، اهل قلم، فرهنگ قومس آيينه ميراث، مجلات رشد، كتاب ماه، ادبيات فلسفه، 1370 تاكنون عضو هيأت تحريريه هفته نامه كوير از سال 1378-1370 مدير داخلي رشد زبان و ادب فارسي از سال1371 تاكنون ب) توليد مواد كمك آموزشي و فن آوري آموزشي 1- مدير علمي و نويسندة CD شاهنامة فردوسي (شامل انيميشن، نقالي، موسيقي، داستان خواني، ساده سازي، بازنويسي و . . .) مؤسسه تبليغاتي حور –كانون انفورماتيك 2- نوارهاي آموزش زبان فارسي پيش دانشگاهي، نويسنده و مدير علمي، دفتر تكنولوژي آموزشي وزارت آموزش و پرورش(9 نوار صوتي) 3- گزارش نويسي، نوار ويدئويي 180 دقيقه آموزش اصول گزارش نويسي براي مديران سراسر كشور، 1376، سازمان مديريت دولتي 4- نويسندة متن و محقق فيلم (خورشيد برنيزه) گزارش عزاداري هاي دامغان، به سفارش شبكه سحر و دوم 5- محقق و مديرعلمي اطلس مصور دامغان شامل 2000 قطعه عكس با زيرنويس فارسي و

انگليسي 6- مشاور توليد نرم افزار آموزش فارسي اول ابتدايي، شركت نرم افزار 7- مدير علمي و تهيه كننده نرم افزارهاي آموزشي كتاب هاي دوره دبيرستان (13 لوح فشرده)

همفكران فرد : از همفكران حسن ذوالفقاري مي توان به افراد زير اشاره كرد: 1- دكتر مظاهر مصفا ، استاد گروه ادبيات ، دانشگاه تهران 2- دكتر شفيعي كدكني ، استاد گروه ادبيات ، دانشگاه تهران 3- دكتر تقي پور نامداريان ، استاد پژوهشگاه علوم انساني

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه تحقيقاتي حسن ذوالفقاري به قرار زير است : 1- فرهنگ مردم 2- ادبيات داستاني 3- آموزش زبان فارسي

جوائز و نشانها : دكتر حسن ذوالفقاري تا كنون 17 جايزه و لوح تقدير از جشنواره ها ي داخلي و خارجي دريافت داشته است.از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد: 1- برگزيده ي نوزدهمين جشنواره ي بين المللي خوارزمي،1384(فارسي بياموزيم) 2- برگزيده ي پنجمين جشنواره ي كتاب هاي رشد ،1384(كتاب كار و راهنماي زبان فارسي دوم دبيرستان) 3- برگزيده ي چهارمين جشنواره ي كتاب هاي رشد،1383(كتاب كار بخوانيم و بنويسيم اول دبستان) 4-برگزيده ي كتاب تقديري كتاب سال،1384(فارسي بياموزيم) 5- برگزيده سومين جشنواره كتابهاي كمك آموزشي ،تقدير از تاليف كتاب كار انشا و نگارش 6- برگزيده پنجمين جشنواره كتابهاي كمك آموزشي سپاس از تاليف كتاب زبان فارسي 1 7- برگزيده چهارمين جشنواره كتابهاي كمك آموزشي تقدير از تاليف كتاب كار بخوانيم و بنويسيم 8- برگزيده مؤلفان استان سمنان در سال 1386 براي تاليف كتاب زبان و ادبيات فارسي

چگونگي عرضه آثار : مقالات علمي چاپ شده در مجلات علمي و پژوهشي :

111 مقاله مقالات ارائه شده در مجامع علمي : 8 مقاله طرحهاي تحقيقاتي اجرا شده و در دست اقدام :8 مقاله كتاب (نگارش يا ترجمه) :26 كتاب تعداد عناوين پايان نامه ها كارشناسي ارشد :9 پايانامه سفرهاي خارجي حسن ذوالفقاري : 1- سفر به اتريش، بازديد از فعاليتهاي مدارس ايراني، 1380 2- سفر به نيويورك ، شركت در پنجمين همايش شوراي گسترش زبان فارسي در آمريكاي شمالي ، نيوجرسي ، 1380 3- سفر به چين، بازآموزي استادان فارسي كرسي هاي فارسي دانشگاههاي چين، 1383

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ادبيات عاميانه ايران (مجموعه مقالات دكتر محجوب)

ويژگي اثر : نشر چشمه، چاپ سوم، 1384

2 بديع الزمان نامه(تصحيح)

ويژگي اثر : نشر چشمه(دردست چاپ)

3 بهرام و گلندام (تصحيح)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

4 پيغام اهل راز

ويژگي اثر : انتشارات پويش معاصر، 1380

5 چاه وصال (تصحيح و تحليل و پژوهش)

ويژگي اثر : سراينده ميرزا احمد سند، تهران ، اهل قلم 1375

6 چهل داستان كوتاه از چهل نويسنده معاصر،

ويژگي اثر : تهران، انتشارات نيما، 1378، چاپ سوم، 1384

7 حافظ به روايت شهريار

ويژگي اثر : تهران ، چشمه ، 1381

8 حافظ قدسي

ويژگي اثر : انتشارات پويش معاصر، 1380

9 حسن و دل (تصحيح)

ويژگي اثر

: (در دست چاپ)

10 خورشيد آفرين و فلك ناز(تصحيح)

ويژگي اثر : نشر چشمه(دردست چاپ)

11 داستان هاب امثال

ويژگي اثر : نشر مازيار، 1384

12 در قلمرو آموزش زبان وادبيات فارسي

ويژگي اثر : تهران، مجمع علمي آموزش زبان و ادبيات فارسي ، سازمان پژوهش وزارت آموزش و پروش ، 1377

13 راهنماي درست نويسي

ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي، 1383

14 زبان و ادبيات عمومي (فارسي عمومي مراكز تربيت معلم و دانشگاه هاي كشور)

ويژگي اثر : چاپ اول 1378، چاپ سي و سوم، 1384، نشر چشمه

15 سردلبران

ويژگي اثر : نشر مازيار، 1385

16 فارسي بياموزيم، (آموزش فارسي به ايرانيان خارج از كشور)

ويژگي اثر : جلد، انتشارات مدرسه به همراه نوار و CD

17 فرهنگ جامع ضرب المثل هاي فارسي (موضوعي – كليد واژه اي)

ويژگي اثر : انتشارات مازيار، ( در دست چاپ) 4 جلد

18 فرهنگ دانش آموز،

ويژگي اثر : تهران، نشر استادي، 1378

19 قاف غزل

ويژگي اثر : نشر چشمه، 1383

20 كتاب كار انشا و نگارش و ويرايش (2 جلد)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير، 1375،1375 چاپ دوم 1380

21 كتاب هاي درسي زبان و ادبيات فارسي (دوره دبستان، دبيرستان و پيش دانشگاهي)، 26 جلد، وزارت آموزش

و پرورش (با همكاري)

22 كوه عجايب (بازنويسي افسانه هاي مردم دامغان)

ويژگي اثر : انتشارات همراه، 1374 (چاپ سوم)

23 مجموعة كتابهاي راهنماي آموزش زبان و ادبيات فارسي

ويژگي اثر : 9 جلد انتشارات فاطمي، 1383

24 معشوق بنارس (تصحيح)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

25 مكاتبات اداري

ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي، 1382

26 منظومه هاي عاشقانه ادب فارسي،

ويژگي اثر : تهران، نيما، 1374، چاپ دوم ، 1383

27 مهارت هاي نگارشي

ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي و در دست چاپ

28 هشت بهشت

ويژگي اثر : كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان،1385

29 وامق و عذرا(تصحيح)

ويژگي اثر : نشر چشمه(دردست چاپ)

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.ksabz.net/article.asp?AID=51062پرسشنامه تكميل شده فرهيختگان توسط دكتر حسن ذوالفقاري بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - بهار 13863مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت مدرس

ذوالقدر، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن ذوالقدر رافتخارترين مربي تكواندو است.

او در اين چند سال آن قدر مورد توجه فدراسيون پولادگر بودكه حالا همه پذيرفته اند او بيش از ساير همتاهايش با جو و فضاي تكواندوي دنيا آشناست. سرمربي تيم ملي تكواندو يكي از مربيان مطرح كنوني جهان هم محسوب مي شود. اعتماد به نفس و دلسوزي او زبانزد است، مهم آنكه شاگردانش او را بسيار قبول دارند و كاملا

در طول مبارزات از تدابيرش نهايت بهره را مي برند . ذوالقدر پيرامون دوره هفدهم مسابقات قهرماني جهان مي گويد: «اميدوارم حوادث دوره پيش در مادريد تكرار نشود.» او كه تاب مقاومت در مقابل بي عدالتي هاي كره اي ها را از دست داده بود، حتي با محروميت هم مواجه شد، و ليكن رايزني هاي گسترده فدراسيون تكواندو باعث شد تا او دوباره به صحنه بازگردد. وي اعتقاد دارد كه تيم پرستاره ايران هيچ چيز براي قهرماني كم ندارد و حتي مي توان گفت كه اين تيم بهترين تيم تاريخ تكواندوي ايران است

منابع زندگينامه :http://taekwondo-chagi.blogfa.com

ذوعلم فشاركي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد باقر. عالم عامل، و فاضل بزرگوار، از شاگردان آخوند محمد حسين فشاركى و داماد ايشان، و امام مسجد يزدآباد. از موثقين علماى اصفهانى، و محبوب القلوب عند الخواص و العوام بود.

تأليفاتى دارد، از ان جمله است: نور الآفاق، در شرح دعاى مكارم الاخلاق كه بسيار خوب و محققانه نوشته شده، و تاكنون چندين مرتبه به طبع رسيده است، در دو مجلد.

مشاراليه در 7 ماه صفر سال 1373 در مسافرت در رامسر وفات يافته، جنازه به قم منتقل گرديده، در مقبره ى شيخان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ذوقي بسطامي، فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1288/1274 ق)، خطاط، رياضيدان، اديب و شاعر، متخلص به ذوقى. اصلا از طايفه ى عرب بنى عامر و ساكن بسطام بود. در اوايل دوره ى محمد شاه قاجار، براى ديدار دايى خود، حبيب اللَّه خان عرب، به فارس رفت و در شيراز به تكميل تحصيلات پرداخت و صاحب ديوان رسائل شد. در ادبيات فارسى و عربى و رياضيات سرآمد بود. ميرزا طاهر، صاحب كتاب «گنج شايگان»، او را آگاه به علم رياضى، هيئت و حكمت و تاريخ مى داند. ذوقى تمام خطوط را خوش مى نوشت. هنگامى كه جعفر قلى خان شادلو به ايالت بجنورد و جوين و جاجرم و استرآباد مامور شد، حكيم فتح اللَّه را به عنوان رييس دفتر رسائل خود به همراه برد. با هدايت صاحب «مجمع الفصحا» چه در شيراز، چه در تهران معاشرت داشت. هنگام تاليف «گنج شايگان» ميرزا طاهر (1272 ق) در قيد حيات بود و هنگام تاليف «مجمع الفصحا» سال 1288 ق، فوت كرده بود. ذوقى تنها يك دختر داشت كه صاحب كمال بود و بسيارى از اشعار شاعران عرب

را از بر داشت و با ادبيات عرب آشنا بود و شعر مى گفت و سلطانى تخلص مى كرد و خط نسخ را خوش مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (563 -562 /2)، تذكره ى طلعت (82)، حديقه الشعراء (644 -640 /1)، الذريعه (341/9)، فرهنگ سخنوران (355)، گنج شايگان (188 -182)، لغت نامه (ذيل/ ذوقى بسطامى)، مجمع الفصحا (303 -299 /4)، مصطبه ى خراب (66 -65).

ذهبي شيرازي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. از جمله آثار وى: ترجمه ى «سفرنامه ى هنرى لاندر»، دربردارنده ى جنگ چين و فرنگيان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (190/12)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (132 ،1).

راد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد راد ملقب بصير ديوان ، فرزند حاج ميرزا مصطفي بود . او تحصيلات خود را در مدرسه علميه در باغ نگارستان سپس در مدرسه آليانس فرانسه طي نمود . به هنگام تحصيل در اين مدرسه و تكميل تحصيلات به شغل معلمي نيز پرداخت و در مدارس ملي به كار تدريس مشغول شد ، پس از مدتي به خدمات وزارت معارف درآمد . در ضمن ماموريت به رشت بود كه تصميم گرفت به جنگل كسما برود . در آنجا به سراغ ميرزا كوچك خان جنگلي رفت .ميرزا او را مامور دريافت گمرك انزلي كرد . پس از آن مجددا به معلمي پرداخت .و به عنوان معاون و سپس رييس فرهنگ شهرستان ها ، بازرس عالي وزارتي ، رييس آموزش ابتداييرا به عهده گرفت . از سال 1317 تا 1358 كه به علت ناتواني جسمي از مشاغل رسمي كناره گيري كرد مستوفي مدرسه شهيد مطهري ( سپهسالار سابق )فعاليت نمود . اخمد راد مقاله هاي بسياري از فرانسه ترجمه كرده است كه بيشتر آنها در مجله «يغما » به چاپ رسيده است . از او بيش از سي اثر به يادگار مانده است . وي در 13 مرداد 1363 در تهران دار فاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافت .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فرانسهوالدين و انساب : احمد راد ملقب به بصير ديوان ،فرزند حاج ميرزا مصطفي بود .اوضاع

اجتماعي و شرايط زندگي : احمد راد چهارده ساله بود كه پدرش درگذشت وسرپرستي خواهر و برادر و مادررا به عهده او گرفت .تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد راد تحصيلات خود رادر مدرسه علميه در باغ نگارستان سپس در مدرسه آليانس فرانسه طي نمود.وقايع ميانسالي : احمد راد در ضمن ماموريت رشت بود كه تصميم گرفت به جنگل كسما برود .در آنجا به سراغ ميزار كوچك خان جنگلي رفت و ميرزا او را مامور دريافت گمرگ انزلي كرد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد راد مدتي تصدي وزارت معارف را به عهده داشت و در اين مدت به وي واگذار شد . پس از مدتي به خدمت وزارت معارف درآمد و ماموريتهايي را به شهرهاي رشت ،شيراز و مشهد عهده دار شد. درزمان تصدي گمرك انزلي نيزبدون چشم داشت به درآمد گمرك وظايف خود را انجام داد . او همچنين مدتي به عنوان معاون و سپس رييس فرهنگ شهرستانها ،بازرس عالي وزارتي ،رييس آموزش ابتدايي خدمت نمود . از سال 1317 تا سال 1358 كه علت ناتواني خود كناره گيري كرد مستوفي مدرسه شهيد مطهري (سپهسالار سابق) فعاليت نمود .فعاليتهاي آموزشي : احمد راد به هنگام تحصيل در مدرسه آليانس فرانسه وتكميل تحصيلات به شغل معلمي درمدارس ملي هم پرداخت و اين شغل را پس از اتمام تحصيلات ادامه داد .چگونگي عرضه آثار : احمد راد مقاله هاي بسياري را از فرانسه ترجمه كرده است كه بيشتر آنها در مجله (يغما) به چاپ رسيده است .آثار : آگهي دل از آينده ، آيا رمز وراثت كشف شده است ، آيا عمر

آدمي به 150 سال خواهد رسيد ، از اتم چه مي دانيم ، از حيوانات هواشناسي بياموزبم ، از سنجاب تقليد نكنيد ، از هر خرمني خوشه اي ، انسان برتر از انسانها، پيدايش حيات بر روي زمين ، پيروزي بزرگي در زيست شناسي، پيروزيهاي تازه در كشف اسرار مغز ، ترقي معجزه آساي ژاپن ، تعيين ارزش اصول اخلاقي هرنسل ، تولد عيسي ، جهاني كه در آن زندگي مي كنيم ، چرا با بيني نفس مي كشيد ، چرا جان كلن به خدا ايمان آورد ، حدود قوه ادراك آدمي ، خطرات فرود آمدن بر روي ماه ، خواب ديدن از نظر علمي ، درسي كه آموختيم ، دستورهايي براي صد سال عمر كردن ، زخم چگونه التيام مي پذيرد ، زندگي شگفت انگيز موريانه ،ساعت چنداست، صد سال عمركنيدبا نشاط جواني ،كشف زبان حيوانات ، گردباد حيرت انگيز جهان ، ممكن است شما جوانتر ا ز آن باشيد، نسخه اي براي گوارا كردن زندگي ، نيوتن ، يك ماشين الكترونيك درمغز بشر

منابع زندگينامه : گلزار مشاهير ، زندگي نامه درگذشتگان مشاهير ايران 1358 - 1376 ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 353

رادمنش، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1306، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1345 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال

1345 تا سال 1364، دانشيار دانشگاه تهران در سال 1364 و ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تجزيه و تحليل مباحث بلاغى يا ترجمه الصناعتين، تفسير هنجارهاى مربوط به زن در قرآن، تدريس دروس مقدمات تفسير، متون عرفانى العربى، معارف اسلامى، قواعد عربى، تاريخ فرهنگ عرب به عربى و فارسى و متون عربى، استاد راهنماى 2 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

نمونه هائى از متون نثر و نظم قديم زبان فارسى، گزيده متون نظم و نثر عربى، نحو براى دانشجو، نمونه هائى از اشعار شعراى متعهد، نمونه هائى از آيات و احاديث، راه و روش تربيت از ديدگاه حضرت على (ع)، آشنائى با علوم قرآن، ارزشهاى اخلاقى در فقه امام صادق (ع) و تفسير سوره هاى حمد و حجرات.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

خلاصه نظريه شيخ عبدالقاهر، مثل در ادب فارسى و جهاد شيعه در صد سال اول، ترجمه دو مقدمه از شيخ عبدالقاهر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رادوياني، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب. از وى اطلاعى در دست نيست ولى آنچه مسلم است به شاعران دوره ى اول غزنوى قريب العهد بود، زيرا آخرين شاعران مذكور در كتاب او كه اشعارشان را به استشهاد آورده، گويندگان عهد محمود و مسعودند. تنها اثرى كه از او مانده كتاب مهمى است در بديع و محسنات كلام به نام «ترجمان البلاغه» كه به خطا آن را از فرخى سيستانى مى دانستند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (919 -917 /2)، تاريخ نظم

و نثر (70)، مؤلفين كتب چاپى (647 -646 /5).

رازاني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدحسين رازانى بروجردى از فضلاء و دانشمندان معاصر تهران مى باشند. وى در سال 1322 ق در بروجرد چشم بجهان گشوده و تحصيلات مقدماتى را در بروجرد بانجام رسانيده و براى تكميل و خاتمه ى تحصيل در ابتداء تاسيس حوزه علميه قم در زمان مرحوم آيت اللَّه حايرى به آن ديار مهاجرت نموده در سلك شاگردان آن مرحوم قرار گرفتند. پس از فوت آن مرحوم به بروجرد مراجعت نموده اشتغال بتحصيل و مباحثات علمى داشتند.

اين مرد علمى مجددا در زمان مرحوم آيت اللَّه بروجردى به قم معاودت كرده و در ضمن اشتغال بتدريس به پاره اى از اصلاحات و انتظامات حوزه علميه حسب الامر مرحوم آيت اللَّه بروجردى توفيق يافت.

چند سال قبل مشاراليه مسافرتى به آمريكا كرده و در ضمن تحقيق و بررسى اوضاع مسلمانان و انجام پاره اى مراسم دينى و مذهبى حضرات مراجع قم مخصوصا حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى گلپايگانى را بگرفتارى مسلمانان آن منطقه و احتياج مبرم آنها به رهبران مذهبى متذكر نمود كه خوشبختانه از طرف معظم له در اين قسمت اقداماتى شده و ميشود.

حجةالاسلام رازانى پس از مراجعت از آمريكا در طهران ساكن و به اشتغالات علمى و تدريس سطوح عاليه در پاره اى از مدارس مى پردازند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رازي تهراني، خليل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1280 -1180 ق)، طبيب و اديب. از آثار وى: «ارجوزه فى نصيحه الاطباء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (124/4).

رازي، ابوالفتح سليم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 447 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، اديب شافعى و محدث. وى در آغاز فنون ادب را به كمال آموخت و پس از چهل سالگى به تدريس پرداخت. او در فقه شاگرد ابوحامد اسفراينى بود و از احمد بن محمد بن بصير و احمد بن فارس لغوى و محمد بن جعفر تميمى و ابى حامد اسفراينى و احمد بن محمد بن صلت مجبر و ابواحمد فرضى روايت مى كرد. وى به بغداد رفت و به فقه پرداخت و به نشر علم در سواحل شام و صور همت گماشت. ابوبكر خطبى و ابومحمد كتانى و سهل بن بشر اسفراينى و فقيه نصر بن ابراهيم مقدسى و ابوالقاسم نسيب از وى روايت كردند. گويند: وقتى كه در بغداد بود نامه هايى را كه برايش مى آمد باز نمى كرد و همه را جمع مى كرد، تا موقعى كه از تحصيل علم فراغ حاصل كرد، سپس همه ى نامه ها را گشود و خواند و به اخبار دردناك مندرج در آنها- كه اگر قبلا خوانده بود از كار علم باز مى ماند همانند مرگ كسان و خويشان- وقوف يافت. سليم در سفر مكه پس از انجام اعمال حج در ساحل جده در درياى قلزم غرق شد. از آثارش: «التقريب» در فروع؛ «روح المسائل»، در فروع؛ «ضياء القلوب»، در تفسير قرآن؛ «غريب الحديث»؛ «الكافى»، در فروع؛ «المجرد»، در فروع؛ «الاشاره»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1630 ،1593 ،1378 ،1205 ،1091 ،915 ،466 ،98)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (128 -127)، معجم المؤلفين

(243/4)، الوافى بالوفيات (334/15)، وفيات الاعيان (399 -397 /2)، هديه العارفين (409/1).

رازي، ابوزكريا يحيي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 258 ق)، واعظ و زاهد. اهل رى بود. در بلخ اقامت داشت و در نيشابور درگذشت. از آثار وى: «كتاب المريدين» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (218/9)، الفهرست لابن النديم (260)، معجم المؤلفين (232/13)، هديه العارفين (516/2).

رازي، ابوعلي حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 385 ق)، نحوى و لغوى. وى از ملازمان صاحب بن عباد بود. از آثار وى: «المبسوط فى اللغه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (270/3)، الوافى بالوفيات (203/12).

رازي، بدرالدين، ابوالمحامد احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 631 ق)، عالم و اديب حنفى. از آثار وى: «الطائف القرآن»؛ «فضائل القرآن»؛ «اذكار القرآن»، در ادعيه؛ «بذل الحبا فى فضل آل العبا»؛ «الاستدراك»، در حديث؛ «المقامات»، شامل دوازده مقامه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (405 ،197 /2 ،174 ،70 ،53 /1)، رى باستان (286/2)، كشف الظنون (1785)، معجم المؤلفين (158/2)، هديه العارفين (92/1).

رازي، زين الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 666 ق)، فقيه، مفسر، لغوى، اديب و صوفى حنفى. اصل وى از رى است. طى سفرى از مصر و شام ديدار كرد و در پايان عمر، در سال 666 ق، در قونيه بود. او در تفسير قرآن مشهور است. صاحب «ريحانه الادب» و به تبع آن دهخدا در «لغت نامه» رازى را از علماى قرن هشتم و متوفاى بعد از سال 768 ق دانسته اند. از آثار وى: «انموذج جليل فى اسئله و اجوبه من غرائب آى التنزيل»؛ «الذهب الابريز فى تفسير الكتاب العزيز»؛ «روضه الفصاحه»، در علم بيان؛ «كنوز البراعه فى شرح المقامات الحريريه»؛ «مختار الصحاح»، در لغت كه تلخيص «صحاح» جوهرى است و در 660 ق خاتمه يافته؛ «حدائق الحقائق»، در مواعظ؛ «دقائق الحقايق»، در تصوف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (279/6)، ايضاح المكنون (389/2 ،475/1)، تاريخ ادبيات در ايران (287 -286 /3)، رى باستان (346/2)، ريحانه (405 ،288 /2)، كشف الظنون (1073 -1072 ،633 ،92)، لغت نامه (ذيل/ رازى، زين الدين)، معجم المؤلفين (112/9)، هديه العارفين (127/2).

رازي، ضياءالدين، ابوالقاسم عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 559 ق)، عالم، متكلم، خطيب، اديب و محدث شافعى اشعرى. ساكن و خطيب رى بود. وى پدر فخرالدين رازى (وف 606 ق) است. علم كلام را از ابوالقاسم انصارى، شاگرد امام الحرمين، فراگرفت. نثر نوشته هايش آنقدر زيباست كه حريرى در «مقامات» خود از آنها بسيار نقل مى كند. از آثارش: «غايه المرام فى علم الكلام»، در دو مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (337 -336 /2)، ريحانه (149 -148 /2)، معجم المؤلفين (282/7)، هديه العارفين (784/1).

رازي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 -1294 ق)، طبيب، اديب و شاعر. در نجف متولد شد و در همان جا متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت و به تحصيل پرداخت و در حله درگذشت. از آثارش: «تعاليق على شرح ابن نفيس»، در طب؛ «ارجوزه فى النبض»؛ «حواش على القانون»؛ و اشعار زيادى از او باقيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (89 -88 /5).

رازي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله رازي, نويسنده, روزنامه نگار و شاعر در سال 1273 هجري شمسي در همدان به دنيا آمد.پس از تحصيلات مقدماتي در ايران, به هندوستان و از آنجا به پاريس رفت و موفق به دريافت ليسانس در رشته حقوق شد, سپس به مصر عزيمت كرد و به نشر مجله هاي «رستاخيز», «سودمند» و «عصر پهلوي» پرداخت. او پس از مراجعت به ايران, به استخدام وزارت كشور درآمد و به تدريس تاريخ ايران پرداخت .رازي در اوشان تهران در سال 1334 هجري شمسي درگذشت و در ابن بابويه دفن شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده, روزنامه نگار و شاعر

والدين و انساب : عبدالله رازي, فرزند ابراهيم است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالله رازي پس از تحصيلات مقدماتي در ايران, به هندوستان و از آنجا به پاريس رفت و موفق به دريافت ليسانس در رشته حقوق شد,

زمان و علت فوت : عبدالله رازي در اوشان تهران در سال 1334 هجري شمسي درگذشت و در ابن بابويه دفن شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالله رازي پس از اخذ ليسانس خود از پاريس ،به مصر عزيمت كرد و به نشر مجله هاي «رستاخيز», «سودمند» و «عصر پهلوي» پرداخت.

وي با روزنامه هاي «حبل المتين», «ايرانشهر», و «فرهنگستان» نيز همكاري ميكرد. پس از مراجعت به ايران, مجله «سودمند» و روزنامه «آزاد شرق» را براي مدت كوتاهي منتشر كرد. او به استخدام وزارت كشور درآمد و به تدريس تاريخ ايران پرداخت

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : آزاديِ شَرْق، نشريهاي هفتگي، به مديريت عبدالله رازي كه از سال 1324ش در تهران منتشر ميشد. شمارههاي سال اول آن (1-30، به استثناي شمارههاي 15 و 20) و سال دوم (31-51) و سال سوم (56-78) در آرشيو كتابخانة مركزي دانشگاه تهران باقي است. در آخرين شمارة موجود، نام اكبر مسعودي شيرازي به عنوان مديرمسئول آن ياد شده است. آزادي شرق بيانكنددة نظرات سياسي و اجتماعي رازي است كه در مجموع، نوعي التقاط افكار سوسياليستي و سلطنتطلبي بود. اين نشريه مدتي توقيف شد و يك چند به نام آزادي خلق منتشر گرديد

چگونگي عرضه آثار : عبدالله رازي شعر نيز ميسرود; اشعار وي در كتابهاي ادبي و مجلات آن روزگار چاپ شده است.عبدالله رازي داراي تأليفاتي در تاريخ و ادبيات (شعر و نمايشنامهنويسي) است. وي قبلاً مجلة سودمند را در قاهره به زبان فارسي منتشر ميكرد كه بعدها به رستاخيز، و سپس عصر پهلوي تغيير نام داد.

رازي، محمد شريف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد شريف رازي، در سال 1300ش (1340ق) در خانداني متدين در شهر ري به دنيا آمد. در سيزده سالگي پدر را از دست داد و پس از آن به كار و كسب و تحصيل علوم جديد و مقدمات علوم ديني پرداخت. وي در هفده سالگي با صلاحديد آيت اللَّه شيخ محمدتقي بافقي كه دوران تبعيدش را

در شهر ري مي گذارند، به قم رفت و به تكميل سطوح عالي حوزه همت گماشت. حجت الاسلام شريف رازي پس از آن رهسپار حوزه علميه نجف اشرف گرديد و مدتي از درس سيد ابوالحسن اصفهاني و شيخ غلامحسين اردبيلي بهره برد. ايشان همچنين پس از چند ماهي كه از دروس آيت اللَّه ميرزا مهدي اصفهاني در مشهد مقدس استفاده نمود، در قم رحل اقامت افكند و يكسره به درس فقه و اصول حضرات آيات: سيد محمد حجت كوه كمره اي و سيدحسين بروجردي حاضر شد و مباني علمي خويش را استوار ساخت. حجت الاسلام شريف رازي در سال 1333ش به شهر ري رفت و در مدت اقامت پنج ساله در آنجا، در تاسيس، مديريت و تدريسِ مدرسه بُرهانيه نقش مهمي ايفا نمود. از آن پس به قم بازگشت و به تاليف و تحقيق و تبليغ دين در داخل و خارج كشور اشتغال ورزيد. وي از بسياري از بزرگان شيعه اجازات امور حسبيه و روايتي دريافت داشت كه از جمله آنها، اجازات روايي حضرات آيات: شيخ آقابزرگ تهراني، شيخ علي اكبر نهاوندي و سيدشهاب الدين مرعشي نجفي بود. حجت الاسلام شريف رازي در ضبط تاريخ حوزه هاي علميه و بزرگان شيعه اهتمامي خاص داشت و با تاليف و نگارش كتاب هاي آثارُالحُجَّه يا دايرةالمعارف حوزه علميه قم در 2 جلد و نيز گنجينه دانشمندان درباره شرح حال زندگي علماي معاصر شيعه در ايران و عراق، در 9 جلد، در احيا و بزرگداشت نام و ياد علماي شيعه قدمي بلند و گامي ارجمند برداشت. علاوه بر اين از شريف رازي آثار با ارزش ديگري بر جاي مانده كه اختران فروزان ري و تهران، كرامات صالحين، چرا

شيعه شدم، مشاهير دانشمند اسلام، تعليقه بر وسايل الشيعه در 5 جلد و تعليه بر بحارالانوار در 6 جلد و... از آن جمله اند. معظمٌ له سرانجام پس از عمري تحقيق و نگارش، در بيست و پنجم فروردين 1379ش برابر با هفتم محرم 1420ق در هفتاد و نه سالگي بدرود حيات گفت و در قبرستان شيخان قم مدفون گرديد.

رازيني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و قدوه الاعلام آقاى ميرزا حسن بن حاج رجبعلى رازينى همدانى از علماء اعلام و حجج اسلام حوزه علميه قم مى باشد در تاريخ 1316 قمرى در قريه رازين همدان متولد شده و در خانواده اصيل و پدر سخاوتمندى تربيت يافته و مقدمات را در آن حدود خوانده و با شوقى فراوان براى ادامه تحصيل به همدان آمده و با فشار و سختى فراوان در همدان توقف نموده و مقدمات و ادبيات را خوانده و به اتفاق برادر خود آقاشيخ على مهدوى به قم مهاجرت نموده و از محضر اساتيد حوزه و بالاخص مرحوم آيت الله حايرى بهره مند شده و در شدت و عسرت طاقت فرسائى در آن زمان به تحصيل پرداخته و در سال 1351 ق با مرحوم آيت الله حايرى به عنوان تبليغ و تدريس به همدان مراجعت نموده و در اطراف همدان به اقامه جماعت و ارشاد عوام اشتغال يافته تا در سال 1390 هجرى كه مهاجرت به قم نموده و رحل اقامت افكنده است داراى پنج فرزند ذكور به نامهاى ذيل است كه همه اهل فضل و كمال و در حوزه به تدريس و درس و بحث اشتغال دارند.

1- ميرزا محمد 2- ميرزا ابوالقاسم 3- ميرزا محمود 4- ميرزا اسماعيل 5- ميرزا على رضاى رازينى ادام الله

توفيقاتهم و بركاتهم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

راستگو علي آبادي، نادر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادر راستگو علي آبادي

محل تولد : جيرفت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/10/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 به علت علاقه به دروس حوزوي وارد حوزه علميه يزد شدم بعد از دو سال تحصيل آمدنم به قم المقدسه فراهم شده و تحصيلات خويش را در حوزه مقدسه قم ادامه دادم.همراه با دروس حوزوي در سال 68 در رشته اقتصاد بازرگاني دانشگاه مازندران (بابلسر) قبول شدم، دو ترم خواندم كه متأسفانه با بحران اقتصادي مواجه شده و ترك تحصيل كردم.تا اينكه بار ديگر در سال 73 در رشته علوم سياسي شركت كرده و در دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم قبول شدم. سال 76 ليسانس گرفتم، (كه متأسفانه به علت مشكلات اقتصادي توفيق ادامه تحصيلات دانشگاه را تاكنون پيدا نكردم) و در دفتر تحقيقاتي ياسين مشغول به كار شدم تا اينكه در سال 1378 براي تدريس در مدرسه عالي امام خميني(ره) دعوت شدم و از همان سال تاكنون مشغول به تدريس شدم.همچنين همراه با مدرسه امام(ره) در مراكز حوزوي (تخصصي قضاء و تربيت راهنما و همچنين هوا _ فضا تهران) مشغول به تدريس هستم.در ضمن در دروس: زبان انگليسي، انديشه هاي سياسي امام(ره) انقلاب اسلامي، دانش سياسي و اخلاق توفيق تدريس دارم. ناگفته نماند اولين سال ورودم به مدرسه الهادي رفتم و در اين مدرسه واقع در خاكفرج به دروس حوزوي خويش ادامه دادم.

راستگو، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن راستگو

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

محمد حسن راستگو در سال 1332 هجري شمسي در شهر مشهد به دنيا آمد ، او در سال دوم دبيرستان به

حوزه علميه مشهد وارد و سطح را در مشهد و تتمه سطح و دروس خارج حوزه را در قم گذراند او مبتكر برنامه ويژه تعليم و تربيت كودكان ونوجوانان به صورت كلاس ، اردو ، دروس كلاسيك براي مربيان پرورشي ، مراكز تربيت معلم ،حوزه هاي علميه و صدا وسيماي جمهوري اسلامي است (برنامه هاي بازي با كلمات ، راز دايره ها و عيره ) تحقيقات او در زمينه هاي عقايد ، تعليم و تربيت ، روانشناسي ، اخلاق ، احكام ، تاريخ ، قصص قرآن، قصص كودكان ونوجوانان ، مشاوره و راهنمايي ، تفسير قرآن ، مسائل اجتماعي ، ادبيات عرب ، ادبيات فارسي، شعر و برنامه ريزي درسي است.

در زمينه شعر هم آثاري از ايشان مي توان ديد، 2 جلد كوچك آي بچه ها آي بچه ها ، گرد آوري كتاب شعر و سرود (سردودهاي اسلامي) با همكاري آقاي سالاري از آن جمله مي باشد. در زمينه قصه هم آثار متعددي را ميتوان از ايشان يافت از آن جمله مي توان : الياس پيغمبر خدا ، مهاجرت به حبشه ، با شهامت مي پرم و . . .را نام برد. از ديگر فعاليت هاي ايشان :• همكاري چند ساله با مجله كودك مسلمان در اواخر انقلاب و چاپ دهها شعر و قصه و غيره • مديريت مركز تربيت مربي كه در اين مركز فعاليت هاي ذيل قابل توجه است :• تدريس 25 دوره تربيت مربي مقدماتي كلاسداري ، امور اردو داري ، قصه گويي ، روش هاي برخورد با كودكان ونوجوانان ، مسابقات ، دروس عمومي مباني تعليم

و تربيت ، مهارتهاي تدريس براي طلاب حوزه علميه قم و 10 دوره در شعبه دفتر تبليغات اسلامي اصفهان و 13 دوره در دفتر تبليغات اسلامي مشهد ، كه بيش از 4000 نفر از اين اردوها فارغ التحصيل و دهها شاعر كودك ، نويسنده كودك ، برنامه ريز كودك ، طراح برنامه هاي تلوزيوني ، كارشناس و محقق تحويل جامعه اسلامي ايران داده شده است .

• كتابهاي ره توسه راهيان نور در مقطع ابتدايي و راهنمايي كتاب هاي مختلف وجزوات گوناگون و صدها مقاله و شعر و قصه و تحليل در نشريات كودك و نوجوان و غيرآنها ثمره اين مديريت بوده است.

• ارتباط با 150 سايت كودكان و نوجوانان و بهره گيري از تجارب ديگران مرتبط با سايت هاي اسلامي دراينترنت • سفرهاي تبليغي و تحقيقي به عربستان سعودي ، 17 سفر حج و عمره و عتبات ، سوريه ، لبنان ، تركيه ، پاكستان ، قطر ، امارت متحده عربي ، مراكش ، اسپانيا ، عراق و ....

• همكاري بااكثر نهادهاي انقلاب اسلامي و شركت در برنامه ريزي بسياري از تشكيلات فرهنگي و غيره ... • تدريس موارد زير در دانشگاههاي آزاد اسلامي قم ، دانشكده اصول ديني ، دانشكده ارشاد در قم:

• قصه گويي و نمايش خلاق • مشاوره و راهنمايي امور عمومي كودكان ونوجوانان • بررسي تحليلي قصه هاي قرآن و تنزيه الانبيا • نقش ريتم و سرود در تربيت

• نقش مسابقات در پيشبرد مسائل تربيتي • بررسي سيستم ها • سخنرانيها فراوان در نماز جمعه هاي كشور (قبل از خطبه ها)، دانشگاه

ها، مراكز تربيت معلم، سمينارهاي كشوري و غيره • جلسات فراوان پرسش و پاسخ تربيتي ، آموزشي ، اجتماعي و غيره را مي توان نام برد

راستي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين راستي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1306/1/1

زندگينامه علمي

آية الله حاج شيخ حسين راستي كاشاني در سال 1306 در شهرستان كاشان در محلّه سلطان امير احمد (از فرزندان موسي بن جعفر (ع ) ) به دنيا آمد. مادرش ، ربابه بود و پدر وي ، علي نام داشت كه از راه ابريشم بافي ، روزگار مي گذرانيد و مدتي نيز كارمند دولت بود. زندگي آية الله راستي كاشاني در خانواده اي ساده ، امّا متديّن و دوستدار خاندان پيامبر (ص ) آغاز شد؛ شيفتگي پدر او به روحانيّت به حدّي بود كه اگر در كوچه خيابان ، فرد معمّمي را از دور مي ديد، صلوات مي فرستاد و در پيشگاهش اداي احترام مي كرد. آية الله راستي كاشاني ، تحصيلات ابتدايي را تا پاية ششم در شهر كاشان به پايان رسانيد. پس از آن ، به دليل نارضايتي پدر از وضعيت دبيرستانهاي آن روزگار، به دبيرستان نرفت و در بعضي از تجارت خانه ها و مغازه ها به كار مشغول شد.

پس از مدتي به سراغ نقاشي طرحها و نقشه هاي قالي رفت و آن حرفه را نزد استادان معروف و مجرّب فرا گرفت ؛ امّا به سبب شوق فراوان به كسب معارف اسلامي و علوم ديني ، راهي حوزه علميه كاشان شد. دروس دورة ادبيات و بخشي از دروس سطح را نزد استادان مشهور آن ديار آموخت و سپس ، عازم حوزه علميه قم شد. در قم ، نيز رسائل ، مكاسب و كفايه را به پايان

رساند و در كنار آن به تحصيل فلسفه ، كلام و تفسير مشغول بود. پس از آن ، عازم نجف اشرف شد تا ضمن باريابي به درگاه مولاي متقيان ، علي (ع ) از محضر استادان آن ديار نيز بهره ببرد كه اين سفر بيش از بيست و پنج سال به طول انجاميد. علت مهاجرت ايشان به نجف اشرف ، علاقه فراوان ايشان به تفسير قرآن كريم واطلاع از جلسات درس تفسير حضرت آيت الله العظمي آقاي خويي بود. آية الله راستي كاشاني ، در طي اين سالها، به تدريس درسهاي آموخته نيز مي پرداخت و شاگردان بسياري را تربيت مي نمود؛ امّا با شرفيابي حضرت امام (ره ) به شهر اميرمؤمنان علي (ع ) ، آية الله راستي درس خود را كه طلاب بسياري در آن شركت مي جستند، تعطيل كرد و همراه با شاگردان ، در درس امام خميني (ره ) شركت كرد. آية الله راستي كاشاني ، در طول دوران تحصيل خود از محضر استادان برجسته اي بهره مند بود.

وي در كاشان ، دروس دورة ادبيات و بخشي از دروس دورة سطح را نزد استاداني همچون آية الله العظمي سيد محمد حسين رضوي ، آية الله ميرزا حسين فاضل نراقي ، آية الله غروي كاشاني ، آية الله شيخ علي اكبر صمدي و آية الله حاج شيخ جعفر صبوري قمي فرا گرفت . با ورود به قم ، رسائل و مكاسب و كفايه را نزد آية الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري يزدي ، آية الله حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني ، آية الله العظمي حاج سيد شهاب الدين مرعشي نجفي و حضرت آية الله العظمي حاج سيد محمدباقر طباطبايي بروجردي (سلطاني ) آموخت و براي آموختن تفسير، هيئت ، فلسفه نزد مرحوم علامه طباطبايي رفت .در دورة تحصيل در نجف نيز، به درس

خارج اصول و فقه و تفسير آية الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي و آية الله العظمي ميرزا باقر زنجاني رفت . همچنين در درس حضرات آيات حاج سيد محسن حكيم و حاج سيد محمود شاهرودي ، حاج سيد عبدالهادي شيرازي ، ميرزا حسن يزدي ، شيخ حسن حلّي ، حاج ميرزا حسن بجنوردي و حاج سيد حسين حمّامي نيز به تناوب شركت مي جست . وي براي فراگيري علم حديث و درايه و بخشي از حكمت و فلسفه به نزد آية الله العظمي حاج سيد عبدالاعلي سبزواري رفت .

از ديگر استادان او در فلسفه و كلام ، آية الله حاج شيخ صدرا مي باشد. همچنين وي تفسير را نزد عالم رباني ، آية الله شيخ محمد علي سرابي و آية الله العظمي آقاي خويي آموخت در اين مدت ايشان از جلسات خصوصي اخلاق حضرت آيت الله العظمي حاج سيد جمال گلپايگاني بهره برد. با حضور امام (ره ) در حوزه علميه نجف اشرف ، آية الله راستي به درس ايشان شتافت و از محضر وي بهره هاي بسيار برد. آية الله راستي مدتي در جلسات فقهي شوراي استفتاي آية الله خويي شركت داشت . آية الله راستي كاشاني در دوران تحصيل در قم با آية الله مرحوم حاج شيخ علي حيدري ، آية الله حاج سيد جلال فقيه ايماني ، آية الله حاج شيخ محمدرضا مهدوي كني ، انس فراوان داشت و در جلسات مباحثه درسي آنان شركت مي كرد. در نجف نيز با مرحوم آية الله حاج سيد نصر الله مستنبط ، آية الله حاج سيد حسن قزويني ، آية الله حاج سيد مرتضي نجومي و آية الله حاج سيد محمد نوري جلسات مباحثه علمي برقرار مي كرد كه اين جلسات ساليان متمادي ادامه داشت . از ديگر دوستان نزديك وي ،

آية الله حاج سيد اسدالله مدني ، مرحوم آية الله شيخ محمد فكوريزدي و مرحوم آية الله حاج سيد مرتضي خلخالي است . آية الله راستي كاشاني با مرحوم آية الله حاج سيد عبدالكريم كشميري ، انس فراواني داشته است .

آية الله راستي كاشاني در طول عمر خود، تا كنون فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است كه ذكر همة آنها در اين مختصر نمي گنجد. وي حدود پنجاه سال است كه به تدريس در حوزه هاي علميه كاشان ، نجف اشرف و قم مي پردازد و از اين رهگذر، شاگردان بسياري را پرورش داده است كه برخي از آنان خود، از استادان و فضلايي هستند كه در حوزه هاي علميه ايران و ديگر كشورها به خدمت به جامعة تشيع مي پردازند. برخي نيز در پستهاي مهم و حساس نظام اسلامي ، خدمت مي نمايند. آية الله راستي ، در زمان حيات امام (ره ) به نمايندگي ايشان براي ساماندهي امور حوزه و ايجاد تشكيلات شوراي مديريت حوزة علميه قم منصوب شد و مُجاز به تصرف در امور شرعيه شد. در اين زمينه ، وي خدمات شاياني را به سرانجام رسانده است كه آثار و بركات آن تا هم اكنون نيز بر جاي مانده است . آية الله راستي به پژوهش در زمينه هاي گوناگون ديني ، پرداخته كه برخي از آنان در نشريات كشور به چاپ رسيده است . وي همچنين تقريرات دروس برخي از اساتيد خود را نگاشته و حواشي و دستنوشته هايي در زمينه فقه و اصول دارد. اشتغال به درس و علوم ديني ، آية الله راستي را از مبارزه بر ضد طاغوت بازنداشت .

وي از نخستين روزهاي نهضت ، به جمع مبارزان پيوست و همواره با اطاعت از رهنمودهاي امام خميني

(ره ) به افشاگري ماهيت شوم خاندان پهلوي و تلاش براي استقرار نظامي اسلامي با بهره گيري از معارف اهل بيت (ع ) مي پرداخت . از جمله فعاليتهاي سياسي وي كه پيش تر، ذكر آن آمد، تعطيل كردن درس خود در نجف و حضور در درس امام (ره ) به منظور مطرح نمودن و تقويت نهضت امام خميني (ره ) بود. ديگر اينكه وي در سال 1343، مسأله تقليد از امام خميني (ره ) را به طور جدي مطرح كرد. آية الله راستي ، با عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، جزء فعالان اين مجموعه شد و امضاي او در زير بسياري از اعلاميه ها و بيانيه هايي كه بر ضد شاه منتشر مي شد، به چشم مي خورد. از ديگر فعاليتهاي وي در زمان رژيم شاه ، سفر به آبادان ، به نمايندگي از طرف امام خميني (ره )، براي حمايت و پشتيباني از اعتصاب كاركنان صنعت نفت بود. وي از كساني بود كه در مسجد دانشگاه تهران متحصن شد. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 1357، فعاليتهاي سياسي معظم له پايان نيافت . و تاكنون به نيز ادامه دارد.

راشد، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، واعظ.

تولد: 1284، تربت حيدريه.

درگذشت: 1359، تهران.

حسينعلى راشد تحصيلات مكتبى و طلبگى را در تربت حيدريه و مشهد انجام داد و بعد به نجف رفت. در بازگشت به امور دينى و منبرى پرداخت. مدتى از ايام را در اصفهان به اين امور پرداخت. از زمانى كه راديو تأسيس شد، برنامه وعظ آنجا را در عهده گرفت. او حدود چهل وعظ هفتگى از راديو كرد.

وى سال هاى دراز در دانشگاه تهران (دانشكده الهيات و معارف اسلامى)، و نيز در مدرسه سپهسالار تدريس كرد. از نوشته هاى او دو فيلسوف شرق و غرب: ملا صدرا

و اينشتين چند بار چاپ شده است (چاپ اول 1318). مجموعه سخنرانى هاى او در راديو، در شش جلد به چاپ رسيده است.

از وعاظ و خطباء و منبرى هاى معروف و مشهور ايران، در 1276 در كاريزك تربت حيدريه متولد شد. پدرش شيخ عباس تربتى در كسوت روحانيت و به شغل وعظ و خطابه اشتغال داشت. راشد از 7 سالگى تا 16 سالگى در تربت حيدريه مقدمات زبان و ادب فارسى و عرب، صرف و نحو، منطق و معانى بيان را فراگرفت، سپس وارد حوزه ى علميه مشهد شد و نزد حاج آقا حسين قمى و آقازاده خراسانى و آقابزرگ كه هر سه از علماى طراز اول بودند، علم اصول و فلسفه قديم را به تفصيل تحصيل نمود. در 28 سالگى عازم نجف اشرف شد ولى مدت توقف او طولانى نشد و به ايران بازگشت. چندى در شيراز و زمانى در اصفهان به كار وعظ و خطابه مشغول بود. پس از واقعه ى مسجد گوهرشاد، او را در اصفهان بازداشت كردند و چندى در زندان به سر برد. بعد به تهران آمد و در شركت مطبوعات استخدام شد كه كار او غلطگيرى كتابها بود. در آن شركت بود كه يادداشتهاى خود را تنظيم نمود و تحت عنوان دو فيلسوف شرق و غرب انتشار داد. در همان زمان در روزنامه هاى ايران و اطلاعات و مجلات مهر و ايران امروز مقاله مى نوشت. در سال 1320 او را براى ايراد يك سلسله سخنرانى هاى مذهبى به راديو تهران دعوت كردند و قريب سى سال همه هفته يك سخنرانى از او پخش مى شد كه مجموعه سخنرانى هاى او در مجلات چاپ و نشر يافته است. همزمان با

ساير كارها براى تدريس به مدرسه عالى سپهسالار دعوت شد و چندى بعد استاد دانشكده معقول و منقول كه بعد الهيات و معارف اسلامى نام گرفت، گرديد و در دوره ى ليسانس و دكتراى فلسفه ى قديم تدريس مى كرد.

در انتخابات دوره ى هفدهم از طرف بازاريان تهران كانديداى انتخابات شد و بدون اينكه خود در اين زمينه فعاليت كرده باشد، به آراء طبيعى مردم به مجلس شوراى ملى رفت ولى چون محيط مجلس را مناسب نديد، چند جلسه اى بيش در مجلس نماند و خود را كنار كشيد.

راشد مردى به تمام معنى دانشمند و روشنفكر و راستگو و ساده دل بود. آنچه بدان معتقد بود بر زبان جارى مى ساخت، منبر را هرگز وسيله ى كسب قدرت مادى و معنوى نكرد. در فلسفه ى قديم يد طولانى داشت. در 1360 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

راشدي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب ايرانى قرن پنجم ه.، ازمخصوصان دربار ابراهيم بن مسعود بن محمود (492 -450 ه.ق.)، و از معاصران مسعود سعد بود و با او مناظره ادبى داشت. ضح- راشدى را با رشيدى سمرقندى نبايد اشتباه كرد.

(س پنجم ق)، شاعر. در غزنين مى زيست و از شاعران دربار ابراهيم بن مسعود بن محمود و از معاصران مسعود سعد سلمان بود كه با او مشاعره داشت و شغل نقابت سلطان را عهده دار بود.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (486 -485/ 2)، تاريخ نظم و نثر (43)، ديوان مسعود سعد (مقدمه/ يط)، سرآمدان فرهنگ (370/ 1).

راشدي نيا، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر راشدي نيا

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

حقير اكبر راشدي نيا تحصيلات حوزوي خود را در تبريز شروع نموده و در سال 72 وارد حوزه علميه قم شدم . در اين ميان بخشي از دروس سطح فقه و اصول و همچنين كتب حكمت و عرفان را در تبريز از محضر حضرت آيت الله سيد ابوالحسن مولانا و آيت الله ميرزا محسن كوچه باغي تلمذ نمودم و در قم از خدمت آقايان پاياني و اشتهاردي استفاده نمودم . از سال 1375در درس خارج حضرات آيات وحيد خراساني ، شيخ جواد تبريزي ، شبيري زنجاني و بهجت شركت نمودم و علاوه بر دروس فقه و اصول در درس هاي معارف و تفسيرو حكمت حضرات آيات جوادي آملي ، حسن زاده آملي و انصاري شيرازي شركت نمودم . تابه به حال برخي از كتب اصول، حكمت و عرفان همچون اصول فقه مظفر، بداية الحمة، المظاهر الالهية ،

تمهيد القواعد، شرح فصوص الحكم را تدريس نموده ام . حقير از سال 1378 بعنوان محقق در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي مشغول به كار شدم و روي آثار آخوند ملا صدرا همچون مفاتيح الغيب ، شرح الهداية الاثيرية ، رسائل اجوبة المسائل ، المظاهر الالهية ، رسالة اتحاد االعاقل و المعقول ، زاد المسافر و ... كارنمودم كه قرار است بصورت لوح فشرده مجموعه آثار صدر المتالهين منتشر بيابد و همچنين از سال1383 بعنوان همكار علمي در مركز دائرة المعارف علوم عقلي بر روي آثار عرفاني و حكمت فعاليت مي كنم.

راشدي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي راشدي

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

با اتمام دوره راهنمايي در سال 1358 دروس حوزوي را در مدرسه علميه ولي عصر (عج) شهرستان خوانسار از توابع استان اصفهان شروع نموده و پس از گذراندن دوره سطح دو سال درس خارج در همان مدرسه در محضر حضرت آيت الله مرحوم تقديري شركت كردم و سپس در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم و مدت ده سال از دروس خارج فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني و ناصر مكارم شيرازي بهره جستم. در اين ميان در دروس تفسير و فلسفه در حد نياز شركت نمودم.

در زمينه تدريس نيز مدت پنج سال دروس مقدماتي را چند بار در مدرسه علميه خوانسار و معالم الدين و شرح لمعه و مكاسب شيخ انصاري را در حوزه علميه قم تديس نمودم. در كنار اشتغال به تحصيل و تدريس در موسسه مجمع الفكر الاسلامي با جمعي از دوستان به كارهاي تحقيقاتي پرداختم كه

آثار شيخ اعظم انصاري در 28 مجلد و شرح لمعه در 4 مجلد و مطارح الانظار در دو مجلد منتشر شده است. و برخي از آنها به نام كتاب سال برگزيده شده است.در كنار كار تحقيقاتي در كنگره شيخ انصاري و كنگره نقش زمان و مكان در اجتهاد حضرت امام خميني (ره) در تصحيح مقالات از نظر كيفي و ادبي و برگزاري كميسيون هاي بررسي مقالات همكاري داشتم و مدتي نيز به عنوان عضو هيئت علمي با كنگره شهيد آيت الله صدر فعاليت نمودم.از سال 1376 وارد موسسه دائره المعارف فقه اسلامي بر طبق مذهب اهل البيت عليهم السلام كه به فرمان حضرت آيت الله خامنه اي (زيد عزه) تاسيس گرديده است شدم و در بخش معاونت تحقيقات دائره المعارف همكاري نمودم و اكنون نيز عضو شوراي سرگروه هاي علمي آن موسسه مي باشم كه سرپرستي تدوين جلدهاي 15 و 18 دائره المعارف به عهده اينجانب مي باشد

راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 502 ق)، اديب، لغوى، شاعر، مفسر، محدث، متكلم، حكيم و فقيه شافعى/ معتزلى. اهل اصفهان و ساكن بغداد بود. وى را همتا و قرين امام محمد غزالى مى دانند. به گفته ى كاتب چلبى، غزالى كتاب «الذريعه» او را از خود جدا نمى كرد و آن را به خاطر نفاستش مى ستود. بعضى از علما به استناد اينكه او از اهل بيت (ع) بسيار روايت كرده و از اميرالمومنين على بن ابيطالب (ع) فقط با عبارت اميرالمومنين (ع) تعبير مى كند، او را شيعه خوانده اند، ولى فخر رازى در «تاسيس التقديس» او را از ائمه اهل سنت مى شمارد. صاحب «روضات الجنات» به نقل از «تاريخ اخبار البشر» سال وفات وى

را 565 ق ذكر كرده است. از آثار وى: «تحقيق البيان فى تاويل القرآن»؛ «تفسير القرآن»، معروف به «جامع التفاسير» يا «جامع التفسير» كه بيضاوى تفسير خويش را از آن اخذ كرده؛ «الذريعه الى مكارم الشريعه»، در علوم اخلاق و پندهاى نيكو؛ «المفردات فى غريب القرآن» يا «مفردات الفاظ القرآن»؛ «افانين البلاغه»؛ «اخلاق الراغب»؛ «رساله فى فوائد القرآن»؛ «المعانى الاكبر»؛ «الايمان و الكفر»؛ «تفصيل النشأتين و تحصيل السعادتين»، در معرفت نفس؛ «درة التاويل فى متشابه التنزيل»؛ «محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء» در نوادر حكم و حكايات كه محمدصالح قزوينى آن را با عنوان «النوادر» به فارسى ترجمه كرده است.[1]

(بخش 1) اصفهانى، ابوالقاسم حسين بن محمد (ف. 502 ه.ق.) از ادبا و علماى بزرگ اصفهان و او را است: مفردات الفاظ القرآن، محاضرات الادباء، تفصيل التشأتين، الذريعة الى مكارم الشريعة (ه.م.)، تفسير القرآن، حل متشابهات القرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (279/2)، اعيان الشيعه (162 -160 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (266/2)، تاريخ گزيده (693)، دايرةالمعارف فارسى (1061/1)، الذريعه (364/21 -128/20 ،28/10 ،46 -45 /5)، روضات الجنات (216 -186 /3)، رياض العلماء (101/7 ،172/2)، ريحانه (293 -292 /2)، سرآمدان فرهنگ (371 -370 /1)، سير النبلاء (121 -120 /18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 82 -81 /6)، فرهنگ سخنوران (363)، كشف الظنون (1773 ،1729 ،1609 ،881 ،827 ،739 ،462 ،447 ،377 ،131 ،36)، الكنى و الالقاب (269 -268 /2)، لغت نامه (ذيل/ راغب اصفهانى)، مؤلفين كتب چاپى (862/2)، معجم المؤلفين (59/4)، هديه الاحباب (140 -139)، هديه العارفين (311/1).

رامتين، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1297 ش)، نويسنده، روزنامه نگار، مدرس. درتهران متولد شد. تحصيلات عالى خود را در كالج

البرز و دانشسراى عالى به پايان رساند. از هنگام تحصيل در كالج در روزنامه ى «جوانان» مقالاتى منتشر مى نمود از شهريور 1320 ش فعاليت مطبوعاتى خود را در مقام سردبيرى و نويسندگى ثابت نمود. همچنين داستانها و مقالات فراوانى در روزنامه هاى «آزادگان»؛ «نجات ايران»؛ «مهر ايران»؛ «اختر»؛ «اقدام»؛ «پست طهران»؛ و چند مجله ى ديگر منتشر كرد. رامتين علاوه بر نويسندگى مدتى نيز مشغول تدريس در رشته ى ادبيات و تاريخ و جغرافيا در دبيرستانهاى تهران بود. در وزارت فرهنگ مشاغل مختلفى را عهده دار بود. از آثار وى: «چرا تبه كار شدم»؛ «خاطرات مريم»؛ «خانه هاى سياه يا دادگاه استان»؛ «فرمان آتش بس در كوهستان باختر»؛ «مرده باد عشق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (741 -739 /2).

رامشي نيشابوري، ابونصر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(490/489 -404 ق)، لغوى، نحوى، شاعر، قارى و محدث، ادبيات را از ابوالعلاء معرى آموخت و به طلب قراآت و حديث سفرها كرد و از اصحاب اصم و ديگران حديث شنيد. او در قراآت و علوم حديث مبرز شد و در لغت و فنون عربيت حظى وافر يافت. وى در نيشابور املاى حديث مى كرد و بسيارى از وى حديث روايت كرده اند. شعر را نيكو مى سرود، نمونه اى از اشعار وى در «معجم الادباء» آمده است. از اوست:

و اذا لقيت صعوبه فى حاجه

فاحمل صعوبتها على الدينار

و ابعثه فى ما تشتهيه فانه

حجر يلين سائر الاحجار

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (297 -296 /2)، لغت نامه (ذيل/ محمد)، معجم الادباء (45/19)، الوافى بالوفيات (125 -124 /1).

رامهرمزي، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 360 ق)، حافظ، محدث، قاضى، اديب و شاعر. معروف به ابن خلاد رامهرمزى. وى سبك جاحظ را دنبال مى كرد. از پدرش محمد حضرمى و محمد مازنى و حسن عنبرى و جعفر فريانى و عبدان اهوازى و ابوالقاسم بغوى حديث شنيد. و به آورده ى «تاريخ فارس» از جماعتى از بزرگان شيراز استفاده كرد و جزوه ها نگاشت. ابوالحسين صيداوى و حسن شيرازى و محمد بن موسى بن مردويه و قاضى احمد نهاوندى از وى حديث روايت كرده اند. او را از پيشگامان علم اصول الحديث مى دانند، كه در اين زمينه در كتاب معروف خود «الحمدث الفاصل بين الراوى و الواعى» ابواب بسيارى را مطرح كرد. شريف ابومحمد حسن محمدى كه از مشايخ طوسى و نجاشى است از شاگردان وى به حساب مى آيد. ساليانى در شهرهاى خوزستان عهده دار منصب قضاوت بود. او تا سال 360 ق در رامهرمز باقى ماند و در همان جا

درگذشت. از آثارش: كتاب «الريحانتين الحسن والحسين (ع)»؛ «امام التنزيل فى علم القرآن»؛ «النوادر و الشوادر»؛ «ادب الناطق»؛ «رساله السفر»؛ «الرثاء يا المراثى و التعازى»؛ «الفلك فى مختار الاخبار و الاشعار»؛ «ربيع المتيم فى اخبار العشاق»؛ «كتاب امثال النبى (ص)»؛ «المناهل و الاعطان والحنين الى الاوطان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (133 -129 /5)، ايضاح المكنون (565 ،442 ،347 ،315 ،307 ،297 /2 ،564 ،548 ،125 ،124)، سير النبلاء (75 -73 /16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88/4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (255)، كشف الظنون (1612 ،1122)، معجم الادباء (17 -5 /9)، معجم المؤلفين (235/3)، مقدمه ابن الصلاح (4)، الوافى بالوفيات (65 -64 /12)، هديه العارفين (271 -270 /1).

راوندي كاشاني، ضياءالدين، ابوالرضا فضل اللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 570 ق)، عالم، محدث، اديب و شاعر. داراى علو نسب بود و كمال فضل و حسب را نيز به دست آورد. وى شاگرد ابوالمحاسن رويانى و ابوالبركات حسينى مشهدى و ابوعلى، فرزند شيخ طوسى و ابوالصمصام ذوالفقار بن محمد حسنى است و به واسطه ى اين دو نفر اخير از شيخ طوسى روايت مى كند. شيخ منتجب الدين و ابن شهر آشوب و پدر خواجه نصير، شيخ محمد طوسى، از شاگردان وى بوده اند و از او روايت كرده اند. سمعانى در «الانساب» گويد: «به كاشان كه رسيدم به عزم زيارت سيد ابوالرضا ضياءالدين راوندى به خانه اش رفتم، بر سر در خانه ى او «آيه ى تطهير» را با گچ نوشته بودند، بعد از ملاقات بيش از آنچه شنيده بودم ديدم و احاديث بسيارى از خودش شنيده و نوشتم و چند قطعه از اشعارش را نگاشتم و چند بيتى خودش برايم نوشت». فرزندان و نوادگان او همگى از اهل علم بودند.

از آثار وى: «ضوء الشهاب»، شرحى بر «شهاب» قاضى قضاعى؛ «ادعيه السر»؛ «كتاب النوادر»؛ «مقاربه الطيه الى مقارفه النيه»؛ «قصص الانبياء»؛ «تفسير الراوندى» به نام «الكافى»، در تفسير قرآن مجيد؛ «ترجمه العلوى للطب الرضوى»، در شرح «طب الرضا (ع)»؛ «الاربعين»، در احاديث؛ «الحماسه»؛ شرح «النهج البلاغه»؛ «المورجز الكافى فى علم العروض و القوافى»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (410 -408 /8)، ايضاح المكون (659 ،531 ،346 ،259 ،74 /2 ،305 ،281 ،53 ،52 /1)، الذريعه (337/24 ،378/21 ،247 ،245 /17 ،121 -120 /15 ،143/14 ،352/9 ،423/1)، روضات الجنات (352 -350 /5)، رياض العلماء (374 -363 /4)، ريحانه (11 -9 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 218 -217 /6)، فوائد الرضويه (355 -354)، فهرست منتجب الدين (144 -143)، الكنى و الالقاب (436 -435 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالرضا)، معجم المؤلفين (75/8)، هديه الاحباب (141 -140)، هديه العارفين (821/1).

راوندي كاشاني، عزالدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. معاصر با شيخ منتجب الدين بود. سيد على خان در «الدرجات الرفيعه» وى را ستوده و گويد: «مدرسه اى بى نظير در كاشان بنا نهاد كه علماء و فضلا و زهاد و حجاج و خلق بسيارى در آن ساكن بودند. از آثار وى: «تفسر القرآن»، كه به «تفسير عزالدين» معروف است و ناتمام؛ «الطراز المذهب فى ابراز المذهب»؛ «مجمع الطائف و منبع الطرائف»؛ كتاب «غمام الغموم»؛ كتاب «مزن الحزن»؛ كتاب «نثر اللآلى لفخر المعالى»؛ كتاب «الحسيب النسيب»؛ «غنيه المتغنى يا المستغنى يا المستفتى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (301/8)، الذريعه (55/24 ،328/20 ،69 ،60 /16 ،159/15 ،21/7 ،282/4)، رياض العماء (178/4 ،313 -312 /3)، ريحانه (11/4)، طبقات اعلام

الشيعه (قرن 200 -198 /6)، فوائد الرضويه (355 -354)، الكنى و الالقاب (436 -435 /2)، هديه الاحباب (141 -140).

راويه ديلمي، ابوالقاسم حماد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 195/161/155/151 ق)، مورخ و لغوى. اصل وى از ديلم بود و در كوفه متولد شد. او از مشاهير علماى تاريخ و لغت عهد بنى اميه بود كه در معرفت وقايع و اخبار و اشعار و انساب و لغات عرب، داناترين شخص در طبقه ى اول از لغت دانان كوفه به شمار مى رفت. نام پدر وى را ميسره و هرمز نيز نوشته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302 -301 /2)، روضات الجنات (237 -235 /3)، ريحانه (299 -298 /2)، الكنى و الالقاب (270 -269 /2)، لسان الميزان (664 -662 /2)، لغت نامه (ذيل/ حماد)، معجم الادباء (266 -258 /10)، الوافى بالوفيات (142 -137 /13)، وفيات الاعيان (282/5 ،212 ،210 -206 ،36 /2 ،448/1).

راه نجات، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1326 -1268 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. وى در آغاز مشروطيت به همراه دايى خود ملك المتكلمين در صف آزادى خواهان بود در سال 1294 ش روزنامه ى «راه نجات» را در اصفهان انتشار داد. وى در سال 1314 ش به مناسبت نوشتن مقاله اى به زندان افتاد و روزنامه اش توقيف شد. راه نجات پس از شهريور 1320 ش مجددا به انتشار روزنامه اش پرداخت. وى كتابى به نام «راه نجات» در ترويج آئين اسلام و مبادى آزادى تاليف كرد كه اجازه ى چاپ نيافت. راه نجات در اصفهان فوت كرد و در گورستان تخت فولاد دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (317 -313 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (293/3).

رايقي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1271 ش)، روزنامه نگار. وى در رشت متولد شد. مقدمات علوم قديمى و جديد را در شهر خود گذراند و پس از آن به سمت آموزگارى و مديريت مدارس رشت رسيد. پس از جريان انقلاب گيلان، همراه با جمعى ديگر از مهاجرين به قزوين رفت. وى در سال 1303 ش امتياز مجله «فرهنگ» را گرفت و آن را به صورت ماهانه انتشار داد. رايقى در سال 1307 ش به تهران احضار شد و به مديريت دبستان سعادت شماره ى چهارده منصوب شد. از ساير مشاغل او مى توان به نمايندگى فرهنگ و اوقاف ساوه و مديريت دفتر فرهنگ اشتغال داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (77 -76 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (271/3).

رائين، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نويسنده، روزنامه نگار.

تولد: 1298، بوشهر.

درگذشت: 9 دى 1358.

اسماعيل رائين پس از گرفتن ديپلم ادبى، به تحصيل در دوره ى روزنامه نگارى چهار ساله ى دانشگاه تهران پرداخت. وى همچنين فارغ التحصيل مدرسه ى پست و تلگراف بود و در رشته ى راديو و بى سيم نيز از آمريكا ديپلم مكاتبه اى گرفت. خدمت مطبوعاتى را از سال 1318 با نوشتن مقالاتى در روزنامه ى «خليج ايران» در بوشهر آغاز كرد و از سال 1320 به طور تمام وقت و دائمى به كار در مطبوعات پرداخت. ضمن فعاليت مطبوعاتى خود در نشريه هاى «كيهان»، «اطلاعات»، «آتش»، «ايران»، «خراسان»، «تهران مصور»، «روشنفكر» و «فردوسى» به عنوان نويسنده و خبرنگار كار كرد. به زبان انگليسى آشنا بود و به بسيارى از كشورهاى اروپايى سفر نمود. تأليفات وى نزديك به بيست كتاب است. از آثار اوست: تصحيح و مقدمه اختناق ايران (تأليف مورگان شوشتر، ترجمه ى ابوالحسن موسوى شيرازى، 1345)؛ اسناد و خاطره هاى حيدرخان عمو اوغلى (1358)؛

انجمن هاى سرى در انقلاب مشروطيت (ترجمه و تأليف، 1345)؛ انشعاب در بهائيت (1357)؛ اولين چاپخانه در ايران (1347)؛ ايرانيان ارمنى (1349)؛ پسران صولت قشقايى (1333)؛ حقوق بگيران انگليس در ايران (1247)؛ حيدرخان عمو اوغلى (1352)؛ در كرانه هاى كارون و شط العرب و اسناد تاريخى حاكميت ايران (1330)؛ دريانوردى ايرانيان دو جلد، 1350)؛ دلالان بين المللى نفت، سفرنامه ى ميرزا صالح شيرازى (1347)؛ فراموشخانه و فراماسونرى در ايران (سه جلد، 1347)؛ قيام جنگل؛ يادداشت هاى ميرزا اسماعيل جنگلى (1357)؛ ميرزا ملكم خان؛ زندگى و كوشش هاى او (1349)؛ يپرم خان سردار (1350).

وى از اعضاى پايه گذار اتحاديه ى نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات بود و چندين دوره رياست هيئت مديره و عضويت در هيئت هاى اجرايى اين اتحاديه را به عهده داشت. اسماعيل رائين گاهى مطالب خود را در روزنامه ها و مجله ها با نام مستعار «بهمن» امضا مى كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ربابه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

حدود 1297 ق، از زنان فاضل، سخنور، محدث و متكلم. وى دختر ملا محمدصالح برغانى (1275 / 1270 ق) و آمنه خانم قزوينى و خواهر فاطمه ملقب به قرةالعين بود. او از خاندان علم و دانش بود كه بسيارى از مردان و زنان آن از علما و فضلاى مبرز زمان خود به شمار مى رفتند.

وى مقدمات زبان عربى و ادبيات را نزد مردان خانواده و خواهرش قرةالعين فراگرفت و فقه و اصول و تفسير و حديث را از پدرش و عمويش ملا محمدتقى برغانى (1264 ق)، معروف به شهيد ثالث، آموخت. يك دوره حكمت و فلسفه را نزد آخوند شيخ ملا آغا حكمى گذراند و در عرفان نزد عمويش ملا على برغانى و برادرش ميرزا عبدالوهاب برغانى قزوينى تلمذ كرد. هنگامى كه به سن رشد

رسيد با ميرزا هبةاللَّه رفيعى قزوينى ازدواج نمود.

او در جايگاه درس و وعظ و ارشاد قرار گرفت و به استنباط احكام شرعى مى پرداخت و با علما مباحثه و مجادله مى كرد و در مسائل فقهى و علمى فتوا مى داد و به نظر و احكامش عمل مى كرد، تا جائى كه اميد و پناهگاه مستمندان و درماندگان بود. در سخنرانيها و مجالسش فراوان از ناصرالدين شاه قاجار (1313 -1264 ق) و درباريان و نزديكانش انتقاد و بدگويى مى كرد و هيچگاه ناصرالدين شاه متعرض او نگرديد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 105 -104 / 4.

رباني خواه، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي رباني خواه

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

به سال 1342 در خانواده اي روحاني در شهر قم متولد شدم. تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و متوسطه را در شهر قم گذراندم. درسال 1364 وارد حوزه علميه شدم. مقدمات را در مدرسه رضويه گذراندم. در دوره سطح از محضر مرحوم آيت الله طاهر شمس و پايانى، و حجج اسلام موسوي تهرانى، پايانى، نكونام، خسروشاهى، هادوي و كديور بهره بردم.و از دروس خارج آيات عظام شبيري زنجاني (فقه)، وحيد (اصول) كسب فيض نمودم . در كنار دروس حوزه به امور پژوهشي و تاليف نيز اشتغال داشته ام. همچنين با برخي از مراكز پژوهشي همكاري داشته و دارم. در حوزه هاي كتابدارى، كتابشناسى، ويرايش و اطلاع رساني نيز فعاليت داشته ام. در زمينه هاي ياد شده تدريس نيز كرده ام. در راه اندازي چندين موسسه پژوهشي و كتابخانه تخصصي نيز همكاري داشته ام. همچنين در حوزه هاي ياد شده خدمات

مشاوره اي بسياري به موسسات پژوهشي داده ام.

رباني خوراسگاني، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق رباني خوراسگاني

محل تولد : اصفهان

شهرت : رباني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

در مهر ماه سال 1370 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و سطوح مقدمات را در سال 76 به پايان رساندم و همراه با آن ديپلم را اخذ كردم و وارد حوزه علميه قم شدم و در كنار دروس حوزوي رسائل و مكاسب و كفايه در مؤسسه امام خميني(ره) قم مشغول به تحصيل در رشته جامعه شناسي شده و الان مشغول پايان نامه كارشناسي ارشد جامعه شناسي هستم و در حدود 5 سال است كه در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام آية الله فاضل لنكراني ، مرحوم تبريزي ، وحيد خراساني و استاد محمد جواد فاضل لنكراني مشغول به تحصيل علوم حوزوي هستم.

رباني شيرازي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى آقا ميرزا عبدالرحيم شيرازى از علماء و فضلاء به نام حوزه علميه است. وى در شيراز متولد شده و پس از طى مقدماتى براى تكميل مبانى علمى و تحصيل كمالات به قم مهاجرت نموده و سطوح و متون فقهى و اصولى را از مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق داماد يزدى و ديگران فراگرفته و دروس فقه و اصول استدلالى و تحليلى را از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى امام خمينى. و نيز بعضى ديگر استفاده نموده و به تاليف و مباحثات خصوصى پرداخته است.

از آثار اوست تعليقات بر وسائل الشيعه از اول طهارت تا آخر ديات كه 16 مجلد آن به طبع رسيده و نيز آثار ديگرى از تعليقات بر بحارالانوار و غيره دارد كه بعضى مطبوع و

برخى هم مخطوط مانده است.

عالم.

تولد: 1303، دارالفضيله شيراز.

درگذشت: 17 اسفند 1360، بين راه دليجان- محلات.

آيت الله عبدالرحيم ربانى شيرازى، فرزند حاج مهدى، ايام كودكى را در مكتبخانه ها و جوانى را در مداس علميه ى شيراز به سر آورد. هنوز به بيست سالگى نرسيده بود كه از پدر مستقل شد و حجره اى براى خود دست و پا كرد. در جوانى به حزب «برادران» پيوست كه به رهبرى آيت الله آقا سيد نورالدين حسينى براى مقابله با تجاوزات استعمارگران خارجى و عمال داخلى آنها به حريم اسلام و روحانيت تأسيس شده بود و رسما به فعاليت هاى حزبى و سياسى پرداخت. همزمان با آن براى تكميل اطلاعات دينى خود به مدرسه ى علميه ى آقا باباخان رفت. سپس در زمان مرجعيت آيت الله سيد حسين بروجردى به قم مشرف شد. در قم، چند سالى در مدرسه ى حجتيه سكنى گزيد تا آن كه ازدواج كرد و به منزلى كه در يكى از محله هاى قديمى قم اجاره كرده بود، نقل مكان نمود. ايشان براى امرار معاش به خريد و فروش مى پرداخت.

شروع مبارزات آيت الله ربانى شيرازى با رضاشاه، ايستادگى در مقابل برنامه كشف حجاب بود. ايشان تصميم گرفت آيات و رواياتى را كه دلالت بر لزوم پوشش براى زن دارد، استخراج نموده و آنها را به صورت اعلاميه اى نوشته و بر معابر عمومى نصب نمايد. براى كسب اجازه به نزد آيت الله آقا سيد نورالدين رفت كه به وى اجازه داده شد. از ديگر فعاليت هاى او در زمان اقامت در حوزه ى علميه ى شيراز، مبارزه با فرقه هاى مذهبى و سياسى نظير بهاييان و صوفيان دراويش و نيز تبليغات حزب توده در سال هاى 1320 بود.

آيت الله ربانى در مدت اقامت خود

در شيراز به مرتبه اى از دانش رسيد كه ديگر ادامه تحصيلش در آن شهر امكان نداشت. از همين روى عليرغم مساعد نبودن شرايط و آماده نبودن زمينه مهاجرت، سرانجام در سال 1327 راهى شهر مقدس قم گرديد و بلافاصله در حوزه ى درس آيت الله بروجردى حاضر شد.

از جمله آثار ايشان به اين شرح هستند: تصحيح و تعليق وسائل الشيعه؛ تصحيح و تعليق بحارالانوار؛ قضاءالحقوق فى ترجمة الصدوق؛ حركت طبيعى از دو ديدگاه؛ رساله در عدم تحريف قرآن مجيد؛ كتاب صلاة و ادعيه و قرآن و ملابس كه به سبك جديدى نوشته شده است؛ مقدمه بر بحارالانوار و وسايل الشيعه؛ مقدمه ى مبانى الاخبار (در 94 صفحه، در ترجمه صدوق عليه الرحمه)؛ رساله ها و جزوه هاى پراكنده و چاپ نشده.

آيت الله ربانى شيرازى براى شركت در جلسات شوراى نگهبان از شيراز عازم تهران بود در بين راه دليجان محلات، اتومبيل حامل ايشان پس از تركيدن لاستيك آن توسط گلوله از جاده منحرف و واژگون شد. كمى پس از واژگون شدن اتومبيل حامل ايشان مينى بوسى از راه رسيد و تنها ايشان را كه حتى به مقدار كمترى از بقيه ى همراهان خود، دچار آسيب ديدگى و جراحت شده بودند با خود به يكى از درمانگاه هاى شهرستان محلات بردند و مصببين بدون آنكه هيچ گونه رد پايى از خود به جا بگذارند، محل را ترك كرده و متوارى شدند. هنوز ساعاتى چند از انتقال به درمانگاه نگذشته بود كه درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رباني، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر رباني

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شدم. ادبيات

را نزد مدرس افغاني فرا گرفتم و طي دو سال به پايان رساندم. آن گاه مختصر المعاني و معالم الاصول و اصول الفقه و لمعتين را نزد استاتيدي همچون استاد وجداني فخر و استاد سبحاني و بعضي اساتيد خصوصي مي آموختم و در درس اخلاق بعضي آيات عظام شركت مي كردم. از ابتدا علاقه زيادي به تدريس و نوشتن داشتم و در پي فرصتي براي پي ريزي اين دو برنامه بودم و جسته و گريخته فعّاليتهاي اندكي در اين دو زمينه داشتم. كلاسداري يكي ديگر از برنامه هاي من بود كلاسهاي قرآن و عقايد و تاريخ در شهرستان تربت حيدريه و ساير شهرستانهاي ديگر از جنبه هاي زندگيم را سفرهاي تبليغي تشكيل مي داد سفرهاي مختلف به شهرها و روستاهاي كشور اسلامي و عزيزم كه با فرهنگ هاي گوناگون آشنا مي شدم . ولي سطح عالي مانند مكاسب و رسائل و كفايه را نزد اساتيدي همچون استاد اعتمادي، دوزدوزانى، ستوده، پايانى، صالحي مازندراني آموختم.

در سال 1371 رسماً مشغول تدريس دروس ديني در يكي از مدارس حوزه علميه قم گرديدم و در سال 1375 در مركز جهاني علوم اسلامي براي طلاب غير ايراني شروع به تدريس نمودم. و اينك نيز به لطف خداي مهربان اشتغال به تدريس دارم و بركاتي از اين طريق نصيبم گرديده. نوشتاري را تقريباً از سال 1374 شروع كردم.مشوق اصلي من در اين رشته جناب حجة الاسلام مهدي مهدوي پور بودند كه سرپرستي پژوهشكده باقرالعلوم (ع) را در سازمان تبليغات اسلامي بر عهده داشتند به تشويق ايشان اوّلين كتاب خود را نوشتم(كتاب معلي بن خنيس معلم استقامت)

بي انصافي است اگر از

تشويقات همسرم در اين زمينه نامي نبرده باشم به هر حال، روز به روز علاقه مندي به نوشتن و تحقيق در من بيشتر مي شد و پس از مدّتي دومين كتابم را جامعه مدرسين حوزه علميه قم به چاپ رسانيد(كتاب خليل بن احد) و در اين بين مقالاتم به لطف خداي مهربان يكي پس از ديگري چاپ مي شد ولي اينك نزديك به بيست مقاله در موضوعات مختلف نوشتم. در سال 1384 پايان نامه سطح 3 را با موضوع عدالت خداوند به رشته تحرير در آوردم و با عنايت الهي رساله اي جالب و تحقيقي به مرحله دفاع رسيد و آقايان داور با اعطاي نمره 19 اينجانب را بسيار تشويق نمودند و با توفيقي الابالله. اينك به لطف ايزد پاك خود را براي نوشتن پايان نامه سطح چهار(دكترا) آماده مي كنم و اميدوارم هم ياريم نمايد.

باورم بر اين است كه طلاب علوم ديني علاوه بر تقوا ورزي طلبگي و ساير شؤن ديني و سياسي و اجتماعي ناگزير از چهار نكته مي باشد: تدريس، تحقيق، تبليغ، تحصيل. باور ديگر من در زندگي علمي طلاب آنست كه از پايه 6 بايد رشته تخصصي انتخاب نمايند و علاوه بر رشته عمومي دوره تخصصي را نيز بگذرانند تا پس از مدّتي در جهتي خاص، صاحب نظر گردند.

از ديگر مراحل علمي زندگيم، شركت در دروس خارج است كه به مدّت 13 سال دروس حضرات آيات وحيد خراساني و مرحوم شيخ جواد تبريزي شركت نمودم و بهره ها گرفتم. ديگر از باورهاي علمي من اين است كه طلاب ناگزير از تسلط يكي از زبانهاي خارجي و زبان اينترنت و كامپيوتر هستند

تا با اطلاع رساني سريع تر براي همه مخاطبان خود مفيد و نافع باشند در پايان اميدوارم خداوند عمر ما را سرتاسر نور و در جهت نشر معارف اهل بيت (ع) بندگي خودش بنمايد.

ربعي، علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(420 -328 ق)، نحوى لغوى. اصل وى از شيراز بود ولى در بغداد سكنى داشت. از محضر ابوسعيد سيرافى دانش آموخت. سپس به شيراز مهاجرت كرد و از بوعلى فارسى كسب علم كرد و در حدود بيست سال ملازم وى بود، چندى بعد به بغداد بازگشت و در آنجا اقامت گزيد تا اينكه دار فانى را وداع گفت در باب وى گفته اند: اگر شرق و غرب را بگرديد فردى داناتر از وى در علم نحو نمى يابيد. از آثار وى: «البديع فى النحو»؛ «التنبيه على خطا ابن جنى فى تفسير شعر المتنبى»؛ «شرح الايضاح»، در نحو؛ «شرح البلغه»؛ «شرح مختصر الجرمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (134/5)، ايضاح المكنون (172/1)، تاريخ بغداد (18 -17 /12)، الذريعه (56/14 ،117/13)، روضات الجنات (231/5)، ريحانه (301/2)، سير النبلاء (393 -392 /17)، كشف الظنون (212)، الكنى و الالقاب (271/2)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (85 -78 /14)، معجم المؤلفين (164 -163 /7)، وفيات الاعيان (336/3)، هديه العارفين (686/1).

ربن

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(عبر. ربان) طبرى از تربيت يافتگان حوزه علمى مرو، و بردين نصرانى- و به قولى بردين يهودى- بوده است (قر. 2 و اوايل قر 3 ه.) وى در طب و نجوم و رياضيات ماهر و از مترجمان معروف عهد خود به شمار مى رود. از جمله منقولات او نسخه اى از «المجسطى» بود از يونانى به عربى كه كاملتر از نسخ منقول ديگر بود. وى پدر على ابن ربن طبرى (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ربيع انصاري اصفهاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1318 ق)، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر. وى در اصفهان به دنيا آمد و تحصيلات خود را در اين شهر انجام داد. سپس به اروميه رفت و در آن شهر «روزنامه ى كيوان» را منشتر ساخت. از آثار او: «افشاى حقايق پاسخ به اعلاميه ى 29 آذر سيد ضياءالدين»؛ «جنايات بشر يا آدم فروشان قرن بيستم»؛ «سيزده عيد وضع اجتماعى زن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فرهنگ سخنوران (368)، مؤلفين كتب چاپى (103 -102 /3).

رجاء، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. وى تصحيلات مقدماتى خود را در دبيرستان ايرانشهر و دارالفنون به پايان رسانيد. و پس از طى دوره ى ادبى از ادامه ى تحصيل بازماند؛ ولى در خارج به تحصيل فلسفه و ادبيات اشتغال ورزيد و همچنين به علت ذوق موسيقى و نقاشى در هنگام فراغت به فراگيرى اين دو رشته مى پرداخت؛ بعد به كار روزنامه نگارى اشتغال ورزيد و شغلش مديريت دايره ى مطبوعات اداره ى كل انتشارات و تبليغات كشور بود. در كابينه امينى به معاونت نخست وزيرى درآمد و امور مطبوعات را زير نظر گرفت. از آثار وى: «دليران تيسفون».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (35 -34 /6).

رجايي رامشه، محمدكاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم رجايي رامشه

محل تولد : سميرم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد كاظم رجائي رامشه در شهريور ماه 1339 در شهر حناء «استان اصفهان » به دنيا آمدم . پس از گذراندن دوران راهنمايي به حوزه علميه شهرضا و در سال 1355 به شهر مقدس قم عزيمت و وارد حوزه علميه قم شدم .موقعيت زماني و شور انقلاب در بين طلاب آن زمان تقريباً تمامي طلاب را به صحنه هاي پر شور انقلاب و پس از آن به جاذبه هاي دفاع مقدس مي كشاند و طبيعي بود كه بنده در اين مجموعه قرار داشتم .

حدود سالهاي 63 وارد مؤسسه درراه حق شدم از گذراندن دروس معارف اسلامي به رشته اقتصاد گرايش پيدا كردم. سال 67 وارد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني شده و دوره كارشناسي ارشد پيوسته اقتصاد نظري را شروع و در سال 1375 از

پايان نامه كارشناسي ارشد خود با عنوان:« قيمت گذاري در اقتصاد اسلامي » با راهنمايي استاد بزرگوار جناب آقاي دكتر حسين نمازي و مشاوره استاد گرانقدر دكتر سيد كاظم صدر دفاع كردم و همان سال وارد مقطع دكتري شدم و سر انجام در خرداد ماه سال 1384 از پايان نامه خود با عنوان « ماهيت بهره و كارآيي اقتصادي آن » به راهنمايي استاد بزرگوار دكتر پرويز داودي و مشاوره اساتيد محترم حجة الاسلام حسن آقا نظري و دكتر عباس شاكري دفاع كردم . در ايام تحصيل افزون بر تدريس دروي اقتصاد، تا حدودي به مطالعه و تحقيق پرداختم كه حاصل آن انتشار چندين مقاله ، طرح و دو مجلد كتاب با عنوان هاي « معجم موضوعي آيات اقتصادي قرآن » و « ماهيت بهره و كارايي آن » مي باشد.

رجايي زفره يي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1281 ق)، نويسنده، فيقه اصولى، اديب و شاعر، متخلص به رجا. در زفره به دنيا آمد در اثر سعى و كوشش بسيار در اغلب علوم از قبيل صرف و نحو و رمل و جفر و اعداد سرآمد گرديد. وى در قريه ى زفره به تدريس و وعظ و تحريرات شرعى روزگار مى گذرانيد. سرانجام در زفره وفات يافت و در همان جا دفن شد. از او آثار فراوان به جاى مانده است. از جمله: «اسهل اللغات يا منتخب اللغات»؛ «كتاب الارث»؛ «تجويد و ترتيل قرآن»؛ «دبستان الشعراء»، در عروض و قافيه؛ «قواعد الرمل»؛ «سپهر اللغه»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (209 -207)، تذكره القبور (102 -101)، الذريعه (741 ،355 /9)، فرهنگ سخنوران (369).

رجب نيا، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، نويسنده، مترجم و مدرس. در تهران متولد شد و تحصيلات خود را در دبيرستان البرز و دانشسراى عالى به پايان برد. در سال 1322 ش به خدمت فرهنگ درآمد. و مدتى به كار تدريس در دبيرستانهاى تهران پرداخت. از آثار وى: ترجمه هاى «ابراهام لينكن»، «داويد كاپرفيلد»، «دين براى دير باوران»، «سازمان ادارى حكومت صفوى» و «طب اسلامى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (176 -174 /6).

رجبي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود رجبي

محل تولد : جاسب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سال 1330 هجري شمسي در شهيديه جاسب در ميان خانواده اي متدين و پاك طينت به دنيا آمد. پدرش مرحوم غلامحسين رجبي به شغل كشاورزي و آهنگري روزگار مي گذراند و به روحانيت شيعه و راه مقدس آن علاقه وافري داشت . او دو سال پس از تولد فرزندش به همراه خانواده به قم آمد. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي تحصيلات خود را از دبستان آغاز كرد و با به پايان بردن آن ، در سال 1343 به حوزه علميه قم وارد شد. مشوق اصلي وي در اين امر پدرش بود. پدرش از علاقه مندان به اهل بيت (ع ) بود و همواره در شهادتها و ولادتها به برگزاري مراسم اهتمام جدي داشت . او همواره به روحانيت شيعه عشق مي ورزيد و از اين رو فرزند خود را بسيار تشويق مي كرد تا در اين راه پرافتخار گام بردارد.او تحصيلات علوم ديني را در مدرسه علميه آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) آغاز كرد و كتب دوره مقدمات و سطح را نزد استادان برجستة آن روزگار به پايان برد. سپس در سال

1350 به درس خارج فقه و اصول استادان برجستة حوزه علميه قم راه يافت و سالها از محضر آنان بهره برد. او در طي اين سالها از تحصيل تفسير، علوم عقلي و شركت در دروس اخلاق نيز بازنماند و در اولين دوره آموزشي ويژه مؤسسه در راه حق كه تحت اشراف علمي حضرت آية الله مصباح يزدي اداره مي شد شركت نمود. وي همچنين با تأسيس دفتر همكاري حوزه و دانشگاه نيز در گروه علوم اجتماعي اين دفتر به تحقيق ، ارائه كنفرانس و بازسازي علوم انساني در قلمرو جامعه شناسي پرداخت . حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي به محضر استادان فراواني راه يافت . او بخشي از مقدمات و سيوطي را نزد آقايان فلاح زاده و شايسته (ره )، منطق مظفر و اصول فقه مظفر را نزد آية الله امينيان و حجة الاسلام و المسلمين فياضي ، معالم الاصول را نزد آية الله مقتدايي و معاني و بيان را نزد آية الله حاج شيخ حسن آقا تهراني فرا گرفت . شرح لمعه را نزد حضرات آيات آقايان محمد مؤمن ، حسين شب زنده دار، شيخ حسن تهراني ، فاضلي و امراللهي فرا گرفت و در درس رسائل آية الله طاهري خرم آبادي و آية الله مؤمن و در درس مكاسب آية الله ستوده ، آية الله مصلحي اراكي و آية الله مؤمن شركت كرد. براي آموختن كفاية الاصول نيز به درس آية الله سلطاني طباطبايي (ره ) و آية الله مؤمن رفت . وي با پايان يافتن دورة سطح ، به درس خارج آية الله حاج شيخ كاظم تبريزي (ره )، آية الله حاج شيخ مرتضي حائري (ره )، آية الله العظمي وحيد خراساني ، آية الله شاه آبادي آملي رفت و سالها از محضر ايشان بهره برد. ضمناً او در درس تفسير آية الله شب زنده دار نيز حاضر مي شد و باب حادي عشر رانزد آية الله صلواتي

و شرح تجريد را نزد آية الله حسيني كاشاني آموخت . او در طي اين سالها از درس اخلاق حضرات آيات مشكيني و مصباح يزدي بهره برد. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسياري رابطة دوستي داشت كه از آن جمله ، حجج اسلام آقايان سيد محمد غروي ، علي مؤمن ، مهدي شب زنده دار و محمود محمدي عراقي را مي توان نام برد. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سالهاي زندگاني خود تا به امروز، خدمات علمي و فرهنگي بسياري از خود برجاي نهاده است . او بسياري از كتب دوره سطح را بارها تدريس كرده و از اين رهگذر شاگردان فراواني را تربيت كرده است . بخشي از تدريس او مربوط به مؤسسه در راه حق و مؤسسه امام خميني (ره ) است . او با توجه به رشته تحصيلي خود در مؤسسه در راه حق (جامعه شناسي ) و مطالعات و تحقيقات فراوان در علوم قرآني و تفسير، سالها به تدريس در آن دو مؤسسه و نيز دانشگاه ها و مراكز آموزش ضمن خدمت آموزش و پرورش در رشته هاي جامعه شناسي ، علوم قرآني و تفسير اشتغال داشته است . بخشي از فعاليتهاي علمي و فرهنگي وي تهيه متون و منابع درسي در دو رشته «تفسير و علوم قرآن » و «جامعه شناسي » است او از اين رهگذر كتابهاي متعددي را تأليف كرده كه از آن جمله مي توان به كتابهاي «روش تفسير قرآن »، «شناخت قرآن »، «اعجاز قرآن »، «انسان شناسي » و «قرآن شناسي » _ كه حاصل تلاش ايشان در تحقيق و تدوين درسهاي استاد مصباح يزدي مي باشد _ را نام برد او همچنين كتابهاي «درآمدي به جامعه شناسي اسلامي »، «تاريخچه جامعه شناسي »، «مباني جامعه شناسي » و «تاريخ تفكرات اجتماعي » را در قلمرو علوم

اجتماعي به رشته تحرير درآورده است . ايشان در زمينه ترجمه نيز كتاب «عوامل ضعف المسلمين » نوشته عاطف الزين را به فارسي ترجمه كرده است . حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي از مؤسسان دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و مسؤول گروه علوم اجتماعي اين دفتر است ، وي همچنين ضمن عضويت در شوراي عالي بررسي متون درسي دانشگاه ها، معاونت پژوهشي مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره ) را نيز بر عهده دارد.او از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و هم اكنون در قم به تدريس مي پردازد.

رحماندوست، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاي مصطفي رحماندوست در سال 1329 در همدان متولد گرديد. پس از پايان تحصيل دوران ابتدائي و متوسطه، تحصيلات عالي خود را در رشت? زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به پايان رساند، و از سال 1349 تحقيق و نوشتن در مورد ادبيات كودكان را شروع نمود. رحماندوست تابحال مسئوليتهاي مختلفي را در برنامه كودك صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و نشريه پويه بعهده داشته و هم اكنون نيز مدير مسئول مشريات رشد (آموزش و پرورش) است.ترجمه كتاب "نگهبان چشمه " مصطفي رحماندوست بعنوان كتاب سال در دوره اول انتخاب شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مصطفي رحماندوست پس از پايان تحصيل دوران ابتدائي و متوسطه، تحصيلات عالي خود را در رشت? زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به پايان رساند، و از سال 1349 تحقيق و نوشتن در مورد ادبيات كودكان را شروع نمود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مصطفي رحماندوست تابحال مسئوليتهاي مختلفي را در برنامه كودك صدا و سيماي جمهوري اسلامي

ايران، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و نشريه پويه بعهده داشته و هم اكنون نيز مدير مسئول مشريات رشد (آموزش و پرورش) است.

جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "نگهبان چشمه " مصطفي رحماندوست بعنوان كتاب سال در دوره اول انتخاب شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسم من علي اصغر است

ويژگي اثر : قصه براي نوجوانان

2 انتظار را د ركوه، درخت و چشمه مي بينم گرد آوري سرودهاي بچه ها در بار? امام زمان عليه السلام مي بينيم

3 بازگشت قصه تاريخي براي كودكان

4 بسوي خانه

5 بلبل خوش آواز

6 جوانه هاي اميد گرد آوري سرودها دربار? انقلاب و جنگ

7 چشمه نور مجموعه شعرهاي سال 55 تا 61 براي كودكان

8 خاله خودپسند دو قصه براي كودكان

9 درسي براي گنجشك

ويژگي اثر : قصه منظومه براي كودكان

10 سربداران نمايشنامه

11 علي كوتوله بالاي كمد

ويژگي اثر : قصه منظومه براي خردسالان

12 نگهبان چشمه

ويژگي اثر : ترجمه يك قصه فلسطيني-برگزيده كتاب سال-اين كتاب قصه اي فلسطيني است. داستان كتاب، فداكاري دختري است بنام سماء كه پاهايش قدرت حركت نداشته و براي خدمت به مردم

نگهباني چشمه اي را كه آب ده را تأمين مي كند بعهده مي گيرد و سرانجام براي آگاه ساختن مردم به از حمله دزدان (بوسيله بصدا در آوردن زنگي كه نزديك چشمه آويخته شده)، جان خود را از دست مي دهد و مردم نيز پاس اين فداكاري پرچمي چهار رنگ (پرچم فلسطيني) به ياد او تهيه مي نمايند كه بر بالاي خانه ها نصب مي شود و نشاني از مبارزه با بيگانگان است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

رحماني فرد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رحماني فرد

محل تولد : سبزوار

شهرت : رحماني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

از آنجا كه در آبادي ما مدرسه نبود و بعد هم كه آمد خانواده ما چندان اعتقادي به مدرسه علوم جديده نداشتند. لذا از سنين كودكي به مكتب خانه رفتم و قرآن و كتاب گلستان سعدي و ديوان حافظ شيرازي را در مكتب خانه خواندم و بعد وارد حوزه علميه سبزوار شدم و در مدرسه فصيحيه مشغول به تحصيل علوم قديمه شدم و در همان ايام شبانه تحصيلات كلاسيك را تا سيكل خواندم و در اوايل سال 1353 به قم عزيمت كردم و در دروس اساتيد سطح ( پايه 6و 7) شركت كردم و همزمان با وارد شدن به حوزه علميه قم و شركت در محافل سياسي و پخش بيانيه ها و نوارها و كتابهاي حضرت امام خميني ره همواره تحت تعقيب ساواك رژيم بودم و در جريان يورش بيرحمانه ماموران شاه به مدرسه فيضيه در سال 1354 دستگير و پس از ضرب و شتم به زندان اوين منتقل شدم. پس از پيروزي انقلاب

اسلامي به كارهاي تحقيقي و تبليغي و فرهنگي مشغول ميباشم.

رحماني همداني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد فرزند مالك رحمانى همدانى از افاضل گويندگان و نويسندگان معاصر تهرانست كه در تاريخ 1314 شمسى برابر 1355 قمرى در جوقيات همدان كه دو فرسخ شهر فاصله دارد، متولد شده و پس از گذرانيدن دوران كودكى و خواندن دروس فارسى مقدمات و ادبيات و سطوح اوليه را در مدرسه مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى عالمى دامغانى خوانده و سطوح وسطى نهائى را در خدمت مرحوم حاج شيخ اسداله حجت همدانى و مرحوم حاج سيدمصطفى هاشمى و حاج شيخ على انصارى به پايان رسانيده و كفايه الاصول را متنا و خارجا و نيز معارج عروه الوثقى علامه يزدى و تفسير را از محضر مرحوم آيت اللَّه آخوند ملاعلى همدانى بهره مند گرديده و استفاده كامل نموده است.

و از معنويات و اخلاقيات آن عالم ربانى حظ وافر برده و در سال 1344 شمسى برابر 1385 قمرى به تهران مهاجرت و رحل اقامت افكنده و از راه و طريق منبر رفتن به تبليغ اسلام و ترويج دين و نشر معارف اهل بيت عليهم السلام پرداخته و تا حال تحرير اين كتاب سال 1411 قمرى مفتخر به اين خدمت مى باشد و جدا منبرى ولايتى و آموزنده و سازنده دارد. داراى تأليفات مفيد و ارزنده است كه از آنها كتب زير است:

1- الامام على بن ابى طاب عليه السلام كه به طبع رسيده و مطبوع همگان بالاخص اهل فضل مى باشد.

2- فاطمه الزهراء عليهاسلام كه جامع و مفيدترين كتاب در فضائل و زندگانى آن حضرت است. و با بهترين كاغذ و جلد منتشر شد.

3- مقاله تكامل در سايه اهل بيت كه در گفتار وعاظ به طبع رسيده است.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

رحماني، نصرت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرت الله رحماني در سال 1308 ، در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ناصر خسرو ، و متوسطه را در دبيرستان اديب به پايان رسانيد و سپس وارد مدرسه پست و تلگراف شد و تحصيلات خود را در آنجا پي گرفت. پس از اتمام تحصيلات، در آن وزارتخانه مشغول به كار شد. و ضمن آن سالها در چند مجله و روزنامه قلم زد و اين شاعر نوپرداز در سال هاي آخر عمر، به شهر رشت كوچ كرد و سرانجام در تابستان 1379 ، درهمين شهر درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : نصرت الله رحماني در تهران و در خيابان عين الدوله بزرگ متولد شد. او در يكي از كتاب هايش مي نويسد:«نام پدرم گويا اسدالله است!»

تحصيلات رسمي و حرفه اي : نصرت رحماني تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ناصر خسرو و متوسطه را در دبيرستان اديب به پايان رسانيد و سپس وارد مدرسه پست و تلگراف شد و تحصيلات خود را در اين مدرسه پي گرفت.

خاطرات و وقايع تحصيل : نصرت رحماني از دوران تحصيل خود چنين تعريف مي كند: « ... از هنركده نقاشي به خاطر پاره اي بحران ها بيرونم كردند. من هم به مدرسه پست و تلگراف رفتم. روزهاي شلوغي بود. مدير مدرسه ما «پژمان بختياري» شاعر، استعداد مرا زود درك كرد و روزنامه ي ديواري مدرسه را دراختيار من گذاشت. آغاز كار روزنامه نويسي از همين جا شروع شد... »

فعاليتهاي ضمن تحصيل : نصرت الله رحماني در طول تحصيلات رسمي، مدتي نيز وارده دانشكده نقاشي

شد و زير نظر « عباس كاتوزيان » به فراگيري نقاشي پرداخت.

استادان و مربيان : نصرت رحماني هنر نقاشي را نزد عباس كاتوزيان فرا گرفت.

وقايع ميانسالي : محمود آزاد تهراني شاعر معاصر و يكي از دوستان نصرت رحماني ، از عصيان او پس از سالهاي كودتاي 28 مرداد ياد مي كند و مي گويد: « نصرت رحماني شاعري بود كه در يك دوره تاريخي خاص سربرآورد و نماينده يك جنبش شد.» م. آزاد در مورد اين دوره چنين مي گويد: « دوره پرشور جنبش ملي شدن نفت تمام ملت را سياسي كرده بود ، كودتاي 28 مرداد ضربه اصلي را به اين جنبش زد ولي ضربه وقتي كاري شد كه روشنفكران و مبارزان را زنداني كردند ، به تبعيد فرستادند و يك دوره خفقان و تاريك به وجود آوردند. در اين دوره رژيم سعي مي كرد تا تمام ارزش هايي را كه مايه افتخار ملت بود نفي كند و رمز موفقيت شعر رحماني در اين بود كه اين شعر در دوره خفقان ، عليه ارزش هاي حاكم سربرداشت... پيام رحماني عصيان بود ؛ عصيان عليه ارزش هاي بورژوازي كه پس از كودتا شكل تقدس به خود مي گرفت... نثرت در آن دوره به طور مسقيم از زوال ، فروپاشيدگي و انحطاط گفت و در در مقدمه يكي از كتاب هايش نوشت شعر من از آنجا موفق شد كه شعر اعتراض بود عليه اشرافيت ... اگر بخواهيد دردمندي و فريادي كه در شهر رحماني هست توجه كنيد ، همين معني عصيان و اعتراض است. رحماني يك آدم سياسي بود و قبلاً شعرهايش در روزنامه هاي حزبي

چاپ مي شد. » نصرت درمجله ي سپيد و سياه اعلام كرده بود كه مي خواهد شعر را به ميان مردم ببرد، به همين منظور به همراه مينا اسدي شاعر ديگري از نو پردازان به قهوه خانه اي در جنوب شهر تهران « ميدان شوش » رفتند و هنگام شعر خواني با بدخويي و مخالفت و عدم پذيرش قهوه خانه نشينان روبرو شدند.

زمان و علت فوت : نصرت رحماني در تابستان 1379 ، در شهر رشت درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نصرت رحماني، پس از به پايان بردن تحصيلاتش در وزارت پست و تلگراف مشغول به كار شد. او در مورد وضعيت اشتغال خود چنين مي گويد: « ... آن روزها به وزارت پست وتلگراف مي گفتند وزارت شازده ها ، راست هم مي گفتند چون اولين وزارتخانه ي ايران بود ، شاهزاده ها هم به اصطلاح با سواد بودند ، تخم و تركه ي قاجار هم كه خودتان مي دانيد ، هركس از تخم و تركه ي آنها بود به كارمندي استخدام مي شد يا با معرفي آنها. اتفاقاً يكي از همين شازده ها معرف من به مدرسه شد وگرنه راهم نمي دادند آخر سوابق مشعشانه اي داشتم! باري از همان جا به راديو راه يافتم اما پس از چند سال كه كار نكردم و حقوق گرفتم ... پس از چند سال درگيري با رييس قسمتم ، مرا به سرپرستي پست و تلگراف كاشان تبعيد كردند ، من هم چون به عقرب علاقه نداشتم ، نرفتم. آنها هم يكي دو سال حقوق مرا پرداختند ، وقتي مطمئن شدند كه آدم شدني نيستم آن

شندر غاز را هم قطع كردند. »

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نصرت رحماني سالها در چند مجله و روزنامه قلم زد.او علاوه بر نوشتن قصه و رپرتاژ، مسوول صفحات ادبي آن مجلات نيز بود. از مجلاتي كه وي با آنها به همكاري مي پرداخت مجله فردوسي، اميد ايران و سپيد و سياه ، اطلاعات هفتگي و با چند مجله ي ديگر بود.

آرا و گرايشهاي خاص : نصرت رحماني نخست تحت تاثير سبك و شيوه سرايش فريدون توللي بود، ، اما بعد ها به شيوه زباني ويژه خود دست يافت. شعرهايش به لحني تلخ از دردها ، پليديها و تباهي هاي دامنگير اجتماعي، و از عشقي كه در ميان به لجن كشيده شده است ، سخن مي گويد. از ديدگاه او زندگي سرتاپا سياه و چركين است؛ خود وي شعرش را سياه و چركين مي نامد. اما شايد تعبير « شعر تلخ » براي آن برازنده تر باشد. شعرش از احساسي نيرومند برخوردار است. زبانش زباني ساده و گاه حتي تا حد زبان كوي و برزن خودرا همسان مي سازد وي نخستين كسي است كه واژه ها و اصطلاحات كوچه و بازار را وارد شعر نو كرده است. محمود آزاد تهراني در باره زبان شعر رحماني چنين مي گويد: « او كلمات عادي را وارد شعر كرد و از به كار گرفتن كلمات مجلل و مطنطن پرهيز داشت و همين ويژگي سبب شد تا نيما بعد از خواندن يكي از شعرهاي رحماني به وجد بيايد و مقدمه اي بر كتابش بنويسد. در آنجا نيما يادآوري مي كند كه رحماني با جرات تمام كلماتي را

در شعر به كار مي برد كه ديگران تصورش را هم نمي كنند. »

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پياله دور دگر زد

2 ترمه

3 حريق باد

4 داستان مردي كه در غبار گم شد

5 درجنگ باد

6 درو

7 شمشير معشوقه قلم

8 كوچ

9 كوير

10 گزينه اشعار

11 ميعاد در لجن

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1روزنامه مردم سالاري ، سه شنبه 28 اسفندماه 1380 ، شماره 712شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج1 ، تهران: سنايي ، ص 387

رحمدل، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا رحمدل در سال 1330 در لاهيجان بدنيا آمد. وي داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1371 و عضو هيئت علمي و استاد پايه 28 دانشگاه گيلان است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : نام پدر غلامرضا رحمدل مرتضي رحمدل و نام مادرشان خانم بزرگ موسي پور است كه هردو به دار فاني را وداع گفتند.

خاطرات كودكي : غلامرضا رحمدل قبل از دوره دبستان بمدت 2 سال به يادگيري قران در مكتب خانه پرداخته است.دوره دبستان را در روستا

گذراند.مدرسه ايشان توسط يك معلم در شش پايه اداره مي شد كه اين معلم از سواد بيشتري برخوردار نبود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : غلامرضا رحمدل در خانواده اي از نظر اقتصادي ضعيف بدنيا آمد.پدرو مادر وي سواد خواندن و نوشتن نداشتند.وي قبل از دوران سربازي كار مي كرد و بعد از سربازي در سال 1353 يكسال به آموزگار پرداخت و شبانه به تحصيل خود در دانشگاه تربيت معلم ادامه دادند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامرضا رحمدل تحصيلات ابتدايي را در روستاي محل زادگاهش گذراند .مقطع متوسطه را در دبيرستان مهدويه لنگرود ،كارشناسي زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه تربيت معلم (بسال 1357) ،كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه تهران (در سال 1364) و دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1371 گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : غلامرضا رحمدل از اين دورا چنين مي گويد: دبستان روستاي ما با بخاري هيزومي گرم مي شد و دانش آموزان موظف بودند در اولين روز هر هفته يك پشته هيزم و يك بطري نفت با خود به مدرسه بياورند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامرضا رحمدل در حين تحصيل به شغلي معلمي در روستاي چوشل لاهيجان و دبيرستان هاي منطقه 13 تهران مي پرداخت

استادان و مربيان : معلمان و استادان غلامرضا رحمدل در مقاطع مختلف تحصيل به شرح زير است: مكتب خانه : طالقاني دبستان : دكتر شفيعي كد كني ،كياني ، انصاري دبيرستان : حاج محمدي ،حاج تقواي دانشگاه : دكتر زرين كوب ، دكتر شعار ، دكتر ضيا الدين سجادي ، دكتر آموزگار ،دكتر حاكمي ،دكتر رنجبر

،دكتر احمدي بهنام ،دكتر احمدي ، دكتر حريرچي ،دكتر تجليل ،دكتر سادات ناصري و دكتر بحرالعلومي

هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي غلامرضا رحمدل در دوره كارشناسي ،خانم اعظم طالقاني (دختر مرحئم آيه الله طالقاني) و در مقطع دكتري ،دكتر منوچهر اكبري و دكتر كي منش بوده است.

همسر و فرزندان : غلامرضا رحمدل متاهل و داراي همسر بنام دكتر آذركوشا (پزشك)و 4 فرزند بنامهاي سمانه ،دانشجوي معماري -ساره دانشجوي شيمي - صادق محصل مقطع پيش دانشگاهي و علي محصل كلاس سوم ابتدايي است.

وقايع ميانسالي : از وقايع بوقوع پيوسته در اين دوران از زندگي غلامرضا رحمدل فوت پدر ، مادر و خواهرش و همچنين به شهادت رسيدن چند نفر از دوستانش مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليتهاي اجرائي: رييس آموزش و پرورش لنگرود 1360-1363 معاون اداري و مالي دانشگاه آزاد واحد رشت 1364-1366 رييس آموزش وپرورش بندر انزلي 1363-1365 معاون جنگ دانشگاه گيلان 1365-1366 رييس دانشكده ادبيات وعلوم انساني 1370-1376 معاون دانشجوئي و فرهنگي دانشگاه گيلان 1374-1375 مسئول بسيج اساتيد استان گيلان از 1380 تا كنون عضو شوراي فرهنگي عمومي استان گيلان عضو شوراي فرماندهي سپاه لنگرود در سال 1359 عضو مسئول حزب جمهوري اسلامي لنگرود 1361-1363 مربي دانشگاه گيلان 1365-1371 استاديار دانشگاه گيلان 1371-1380 دانشيار دانشگاه گيلان 1380 استاد دانشگاه گيلان از سال 1385 تا كنون

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : غلامرضا رحمدل مركز پژوهشي گيلان شناسي دانشگاه گيلان را راه اندازي كرده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : غلامرضا رحمدل در كنار تدريس به سرودن شعر و تحقيق مي پردازد.ايشان رسيدگي به

امورات زندگي و خانواده را در اولويت كاري خود قرار مي دهد.

شاگردان : اساتيد فعلي گروه ادبيات دانشگاه هاي گيلان و آزاد رشت از شاگردان غلامرضا رحمدل هستند.

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه: نقد ادبي - ادبيات معاصر - تاريخ اسلام

جوائز و نشانها : كسب مقامهاي علمي 1- برنده مسابقه شعر جنگ و دريافت نامه افتخار از وزير وقت فرهنگ وارشاد اسلامي مهر ماه 1360 2 - دريافت ديپلم افتخار 8 سال دفاع مقدس از معاونت فرهنگي ستاد فرماندهي كل قوا 1368 3 - احراز مقام نخست در دومين جشنواره سراسري دانشگاهيان ايران ويژه عزت وافتخار حسيني بهمن ماه 1381 4 - احراز مقام سوم در مسابقه سراسري عباس(ع) باب الحوائج در بخش مقاله خرداد ماه1383 بر گزار كنندگان: صدا وسيما - نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشكاهها 5- برگزيده كتاب سال دفاع مقدس در سال 1386 كتاب گذاره هاي چاه و آه 6- برگزيده مسابقه نقد كتاب سال در 1386 با نام نگاهي به نقد ادبي - از سوي سراي اهل قلم

چگونگي عرضه آثار : غلامرضا رحمدل داراي 5 كتاب در زمينه تاريخ اسلام و 5 كتاب در زمينه ادبيات فارسي است.وي داراي 28 مقاله چاپ شده دارد.ايشان داراي سه طرح پژوهشي مي باشند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 از زمزمه تا فرياد ( مجموعه شعر )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

2 از كربلا تا حره (سه سال بعد از عاشورا )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

3 بال بال ثانيه ها

ويژگي اثر : مجموعه شعر-انتشارات دهسرا - رشت 1386

4 تذكره شهداي كربلا (شهداي انصار )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

5 تذكره شهداي كربلا (شهداي بني هاشم )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

6 تذكره شهداي كربلا1و2

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان (چاپ دوم -1385)-1386

7 چشيدن دريا 50 مقاله پيرامون تاريخ اسلام

ويژگي اثر : انتشارات حرف نو رشت 1384 چاپ دوم

8 حماسه آب

ويژگي اثر : در دست چاپ- عاشورا شناسي

9 حماسه عطش

ويژگي اثر : عاشورا شناسي-پژوهشاهي موضعي پيرامون عاشورا شناسي-انتشارات دهه رشت سال 1386

10 ديدگاههاي حكومتي سعدي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

11 رجزهاي يورشي در كلام حماسه آفرينان كربلا چاپ اول و دوم

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

12 رنگ و درنگ اب

ويژگي اثر : پژوهشهاي قراني سال 1385-زير چاپ

13 سي دي شعر گيلكي بجار كار

ويژگي اثر : تكثير بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس رشت

14 شكفتن توفان

ويژگي اثر : (مجموعه شعر ) چاپ اول -انتشارات موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني-تهران 1386

15 صخره در گلوگاه آب

ويژگي اثر : در دست چاپ - مجموعه شعر

16 عروض

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان چاپ سوم 1385

17 گدازه هاي چاه و آه

ويژگي اثر : ادبيات انقلاب - مجموعه شعر-انتشارات بنياد شهيد گيلان -1385.كتاب سال دفاع مقدس در كشور -يازدهمين همايش معرفي كتاب سال دفاع مقدس 1386

18 گزيده ادبيات معاصر (مجموعه شعر )

ويژگي اثر : انتشارات نيستان

19 ما ايستاده ايم

ويژگي اثر : مجموعه اشعار دوران دفاع مقدس-انتشارات بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس -رشت 1386

20 مجموعه مقالات گيلان شناسي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://staff.guilan.ac.ir/ViewFInfo.asp?vID=310E0C081704012پرسشنامه تكميل شده فرهيختگان توسط دكتر غلامرضا رحمدل بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - زمستان 1385

رحيم پور، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر مسعود رحيم پور در سال 1329 در شهرستان اهر بدنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته زبان شناسي كاربردي را از دانشگاه كوئنزلند استراليا در سال 1376 مي باشد.وي از سال 1358 بعنوان عضو هيات علمي در گروه زبان انگليسي دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي دانشگاه تبريز مشغول خدمت شده اند و اكنون هم با رتبه دانشياري در دانشكده فوق فعاليت مي كند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مسعود رحيم پور ،تحصيلات ابتدايي را در دبستان شيخ شهاب الدين به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1350 از دبيرستان همت اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته زبان انگليسي را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد آموزش زبان انگليسي را

در سال 1357از دانشگاه اوكلاهماسيتي - امريكا دريافت نموده اند و در سال 1376مدرك دكتري در رشته زبان شناسي كاربردي را از دانشگاه كوئنزلند استراليا با موفقيت اخذ كرد. عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد: A study of the effect of the Linguistic Approach in Teaching English ب- دكتري: Task complexity Task Condition and Variation in L 2 oral Discourse

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي مسعود رحيم پور : قبلي: مديرگروه زبان انگليسي- معاون دانشكده - مدير همكاريهاي علمي و بين المللي دانشگاه تبريز مدير گروه زبان انگليسي- مشاور استاندار ومديرهمكاريهاي بين المللي استانداري آذربايجان شرقي دبير متنخب كميته ارتقاء دانشكده - عضو هيات تحريريه مجله دانشكده ادبيات - ويراستار انگليسي مجله دانشكده علوم انساني و اجتماعي - عضوسابق شوراي تحصيلات تكميلي دانشگاه - عضو سابق كميسيون آموزشي دانشگاه- دبيراولين كنفرانس مشترك بررسي مسايل آموزش زبان تبريز ، باكو - ويراستاري 2 جلد كتاب از انتشارات دانشگاه تبريز

فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي مسعود رحيم پور به قرار زير است : الف : تدريس 1- دوره كارشناسي : تدريس 25 سال 2- تحصيلات تكميلي: تدريس ارشد و دكتري 10 سال ب : برگزاري كارگاه ها: 3 فقره كارگاه آموزشي ويژه اساتيد دانشگاهها

چگونگي عرضه آثار : فعاليتهاي پژوهشي: تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 26مورد تعداد كتابهاي تاليف شده : 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد: 20 مورد تعداد پاياننامه هاي دكتري: 3 مورد

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

رحيم زاد?، صفوي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم زاده نويسنده و فاضل ايرانى (ف. 1338 ه.ش./ 1379 ه.ق.). وى در مشهد تولد يافت و تحصيلات ابتدايى خود را در محضر

استادان در فنون مختلف در آن شهر شروع كرد. سپس به تهران آمد و وارد جريانات سياسى شد و ضمنا به تكميل معلومات خود پرداخت و علاوه بر زبان فرانسوى كه در خراسان آموخته بود زبانهاى انگليسى و تركى را نيز در تهران فراگرفت و تا پايان عمر دست از مطالعه برنداشت و مخصوصا در تاريخ و جغرافيا به تتبع مى پرداخت. از آثار اوست: كتابى به نام «جغرافياى اقتصادى ايران» و رمانى به نام «شهربانو».

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

رحيم غفاري، فتح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1288 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در كاشان متولد شد، پس از پايان تحصيلات ابتدايى، دوره ى متوسطه را در دارالمعلمين خواند. مدتى مسئوليت اداره ى روزنامه ى «اتحاديه» را به عهده داشت. اثر او: «دختران بدبخت»، در دو مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (50/8)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (302/3)، مؤلفين كتب چاپى (774 -773 /4).

رحيم، فرزانه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1303 -1273 ق)، مترجم. در سال 1290 ق كه ناصرالدين شاه براى نخستين بار به اروپا مى رفت، حكيم الممالك كه از همراهان او بود، فرزندش رحيم را براى تحصيل علم در لندن گذاشت، وى پس از پنج سال به ايران بازگشت. به مناسبت ترجمه ى كتاب «تاريخ ايران و سلنطت قاجاريه»، ناصرالدين شاه به او لقب فرزانه داد كه بعدها اين لقب نام خانوادگى ايشان شد. وى در جوانى درگذشت. از آثار او: ترجمه ى كتاب «تاريخ ايران و سلطنت قاجاريه» تاليف مارخام؛ ترجمه ى «سفرنامه دكتر هنرى لانسدل» انگليسى به تركستان و خيوه و بخارا؛ ترحمه ى «نامه هاى متبادله ميان ژنرال كوفمان روسى كلمران تركستان و امير شيرعلى خان پادشاه افغانستان (55 نامه)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (100 -99 /6).

رحيم زاده ي ارژنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1279 ش)، مجسمه ساز. در كودكى همراه خانواده اش از آذربايجان شوروى به مشهد رفت. پس از مدتى براى آموختن مجسمه سازى و نقاشى مجددا به آذربايجان آمد، سپس در بيست سالگى به مشهد بازگشت و به شغل دبيرى منصوب شد. در سال 1307 ش به تهران آمد و در شهردارى، در بخش زيباسازى شهر مشغول به كار شد. پس از مدتى از سوى رضاشاه به فرانسه اعزام شد و در آنجا به مدت دو سال به آموختن پرداخت و علاوه بر آن بر ساختن چهار مجسمه اى كه بعدها در ميدان سپه، راه آهن و بهارستان و در اصفهان نصب شد، نظارت كرد. او اولين مجسمه ساز واقع گرا در ايران بود و به دليل فعاليتهاى هنرى به اخذ دو مدال هنرى نايل آمد و سرانجام به علت سكته قلبى درگذشت. از آثار وى: «نماى خارجى كاخ دادگسترى»؛ «مجسمه ى قديم فردوسى در

ميدان فردوسى.»

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (294/3).

رحيم زاده ي صفوي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1273 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در مشهد متولد شد، در همان شهر تحصيل كرد، زبان فرانسوى هيات و نجوم، علوم ادبى و عربى را به خوبى آموخت. سپس به تهران آمد، به بيروت و سويس سفر كرد. در 1301 ش روزنامه ى «آسياى وسطى» را در تهران منتشر ساخت، در 1303 ش پس از توقيف «آسياى وسطى» به فرانسه رفت و از راه تركيه به شوروى مسافرت كرد و به تهران برگشت. در 1307 ش به افغانستان و هندوستان سفر كرد و مدتى سردبيرى روزنامه ى «حبل المتين» را به عهده داشت. پس از دو سال اقامت در كلكته، به ايران مراجعت كرد و به عنوان مترجم عربى و انگليسى و تركى استانبول در اداره ى قوانين دادگسترى به خدمت مشغول شد. او در سال 1321 ش به درخواست زين العابدين رهنما سردبيرى روزنامه ى «ايران» و در سال 1322 ش بنا به تقاضاى ملك الشعراء بهار مدت كوتاهى سردبيرى روزنامه ى «نوبهار» را پذيرفت. سرانجام در تهران وفات يافت. آثارى از او به جاى مانده است از جمله: «تاريخ ايران اقتصادى»؛ «داستان نادرشاه»؛ ترجمه ى «جنگهاى صليبى»؛ «سرگذشت سه اختر تابناك ايران»؛ «بيژن و منيژه»؛ «داستان شهربانو»؛ «سبك شناسى يا شيوه ى خط نوين»؛ «شاه عباس كبير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (236 -235)، تاريخ جرايد (176 -174 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (301 -295 /3)، مؤلفين كتب چاپى (119 -118 /3).

رحيمي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا رحيمي

محل تولد : فريدون اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/10

زندگينامه علمي

از سال 1364 فعاليت هاي علمي خودم را آغاز كردم. بعد از آن كه از طريق جامعه

مدرسين حوزه علميه قم در دانشگاه مشغول تدريس شدم، كم كم در تدريس موفق شدم، جزوه هاي درس بنويسم. در كنار دانشگاه به مدت 5 سال در حوزه علميه جعفريه تهران (پاكدشت) مشغول به تدريس دروس حوزوي شدم در سال 1371 در دانشگاه آزاد اسلامي اراك براي فوق ليسانس قبول شدم و لذا در آنجا هم تدريس مي كردم، و هم تحصيل بالاخره در سال 1374 با معدل 18.46 فارغ التحصيل شدم و رساله علمي خودم كه به نام تقيه در سيره عملي امامان معصوم(ع) بود با نمره 19 دفاع كردم. سپس در دانشكده فني دكتر شريعتي (تهران) عضو هيئت علمي شدم و هم اكنون در پايه 14 مربي هيئت علمي هستم به دنبال هيئت علمي شدن موفق شدم كتب و مقالاتي را بنوسيم. الحمدالله زمينه علمي و تحقيقي به خاطر هيئت علمي بودن برايم فراهم است. ان شاءالله كتابهايي كه نوشته ام به زودي چاپ خواهند شوند.در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني مشغول به تحصيل شدم. در سال 1361 توانستم، پايه10 را به پايان برسانم و در درس خارج آيات عظام فاضل لنكراني(ره)، سبحانى، مكارم شركت كنم. فعلاً هم در درس خارج فقه مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي شركت مي كنم. بحث كنوني استاد مكاسب محرمه است. ضمناً در كنار درس حوزه توانستم ديپلم بگيرم و در دانشگاه هم حضور پيدا كنم و مدارك فوق ليسانس در رشته الهيات _ فقه و مباني اسلامي بگيريم. هم اكنون از اعضاي هيئت علمي دانشكده فني شريعتي (تهران) مي باشم و بنا دارم به زودي مدرك سطح چهار را هم از حوزه علميه

قم بگيرم.

رحيميان، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رحيميان

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين رحيميان در سال 1359 مشغول به تحصيل در علوم حوزوي شدم . پس از اتمام مقدمات ، سطوح عالي را در خدمت حضرات آقايان محقق داماد ، آيت الله خزعلي و كفايه را نزد حضرت آيت الله فاضل لنكراني خواندم . خارج فقه و اصول را خدمت تعدادي از اساتيد بزرگ و مراجع بوده ام به خصوص حضرت آيت الله تبريزي كه متجاوز از بيست سال در فقه و اصول در خدمت ايشان بود ه ام فلسفه را نيز در خدمت اساتيد بزرگوار بويژه حضرت آيت الله مصباح استفاده كرده ام.بجز تقريرات فقه و اصول مقالاتي در مباحث اسلامي مثل تقيه، و يا آزادي در اسلام نوشته ام و علاوه بر تدريس در حوزه و دانشگاه مسئوليت برخي از مراكز علمي و فرهنگي را داشته ام. در دوره اولين شوراي نمايندگان مقام معظم رهبري دردانشگاهها مسئوليت نهاد رهبري در دانشگاههاي كشور را به مدت سه سال عهده دار بودم.

ايجاد تشكيلات اساسي نهاد مثل تصويب اساسنامه توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي و تاسيس بخش گزينش اساتيد معارف مربوط به آن دوره است مسئوليت دفتر تدوين متون درسي مركز جهاني علوم اسلامي را نيز مدتي عهده دار بوده ام برخي از كتابهايي كه در اين دوره تدوين شد بحمد الله امروز در حوزه هاي داخل و خارج ايران متن درسي طلاب است برخي از آنها با تاييد و تقريظ بعضي از فقها و مراجع جايگزين كتابهايي شده است كه سالها در حوزه ها تدريس

مي شده است.همچنين از سوي مديريت حوزه علميه قم مسئوليت تاسيس و ايجاد رشته تخصصي تاريخ اسلام را داشته ام كه هم اكنون اين رشته با تعدادي از طلاب علاقه مند به اين رشته به كارخود ادامه ميدهد.

رزمجو، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين زرمجو درسال 1311 درمشهد متولد شد. وي پس از اخذ ليسانس و فوق ليسانس ادبيات فارسي از دانشگاه فردوسي مشهد، و مدتي تحصيلات حوزوي و تدريس در دبيرستانهاي و مراكز تربيت معلم به تحصيل دوره دكتري در دانشگاه تهران پرداخت. وي پس از فراغت از تحصيل عضو دانشگاه فردوسي مشهد شد. وي سرپرست كميسيون ملي يونسكو در ايران و برخي از مسئوليتهاي اجرايي در دانشگاه فردوسي مشهد را برعهده داشته است.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فارسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين رزمجو پس ازاخذ ديپلم طبيعي دردبيرستان فردوسي مشهد،وليسانس ادبيات فارسي ازدانشگاه فردوسي مشهد1337ومدتي تحصيلات حوزوي واخذ فوق ليسانس ادبيات ازهمان دانشگاه،وارد دانشگاه تهران شد.وي درسال1358ازرساله دكتري خود تحت عنوان انسان آرماني وكامل درادبيات حماسي وعرفاني فرسي دفاع كرد.خاطرات و وقايع تحصيل : تحصيل دردوره دكتري دردانشگاه تهران واخذمدرك دكتري ادبيات فارسي ازآنجا ازمقاطع مهم زندگي علمي حسين رزمجو بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسين رزمجو پس ازاخذ مدارك ليسانس وفوق ليسانس ادبيات فارسي به تدريس دردبيرستانهاومراكز تربيت معلم درمشهد پرداخت. وي درعين حال به تحصيل علوم حوزوي نيز مي پرداخت. استادان و مربيان : دكترشهيدي،دكترمحقق،دكترزرين كوب،دكترناتل خانلري،استادايرج افشارودكتر اسلامي ندوشن ازاستادان حسين رزمجو دردانشگاه تهران بود ه اند.وقايع ميانسالي : حسين رزمجوپس ازاخذ مدرك دكتري زبان وادبيات فارسي درسال1358،عضوهيئت علمي دانشگاه فردوسي مشهد شد. وضمن تصدي برخي مسئوليت هاي اجرايي

درآنجا به تحقيق وتاليف نيز مي پرداخت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين رزمجو پس ازاخذ مدرك ليسانس ادبيات فارسي ازدانشگاه فردوسي مشهد،به عنوان معلم وسپس استادمراكز تربيت معلم،به استخدام وزارت آموزش وپزورش درآمد.ازسال1360وي پس ازاخذ مدرك دكتراي به استخدام دانشگاه فردوسي مشهد درآمد وي علاوه برمسئوليت هاي اجرايي درآن دانشگاه ازجمله رياست كتابخانه ونيزدانشكده علوم انساني،سرپزستي كميسيون ملي يونسكو درايران رانيز برعهده داشته است. فعاليتهاي آموزشي : حسين رزمجو ازسال1327 به تدريس دردبيرستانهاي مشهد ومراكزتربيت معلم وازسال1360به تدريس دردانشگاه فردوسي مشهد مشغول بوده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسين رزمجو علاوه برتدريس ورسيدگي به امور اجرايي به تحقيق،مطالعه وتاليف كتبي درزمينه ادبيات فارسي مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : حسين رزمجو با توجه به تحصيلات حوزوي خود،ادبيات فارسي را بامعياراخلاق وتربيت اسلامي مي سنجيد ونيزتزدكتري خودرادرهمين زمينه نگاشته است.چگونگي عرضه آثار : حسين رزمجو بسياري ازكتب خود را درانتشارات دانشگاه فردوسي مشهد به چاپ رسانيده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 ابوحامد محمد غزالي nbsp2 استاد و فرزند برومند او nbsp3 انسان آرماني و كامل در ادبيات حماسي و عرفاني فارسي ويژگي اثر : اين اثر رساله دكتري دكتر رزمجو كه درسال 1358 در دانشگاه تهران آنرا تدوين نمود.4 انسان صالح در تربيت اسلامي، انواع ادبي و آثار در زبان فارسي nbsp5 برگزيده نثر فارسي nbsp6 ذكر جميل سعدي nbsp7 روزها و رمزها و رازها و ....

nbsp8 روش نويسندگان بزرگ معاصر nbsp9 زين آتش نهفته nbsp10 شعر كهن فارسي در ترازوي نقد اخلاق اسلامي nbsp11 شيخ اجل سعدي شيرازي

رسا تهراني، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1280 ش)، روزنامه نگار و شاعر. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس ادب و ثروت تهران به پايان رساند و فقه و حقوق اسلامى را نزد مرحوم ميرزا محمود قمى، مدرس مدرسه ى صدر و علامه حكمى آموخت. سپس روزنامه ى «قانون» را منتشر كرد كه بارها توقيف شد و مدير آن به زندان افتاد. و پس از 28 مرداد 1332 ش ديگر منتشر نشد. رسا گاهى شعر هم مى گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (105 -102 /4)، زندگينامه رجال و مشاهير (308 -305 /3).

رستگار، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر رستگار در سال 1328 ش. در تهران پا به عرصه هستي گذاشت .وي يكي از مترجمان معاصر است او در طول تحصيلات دانشگاهي به فعاليتهاي هنري و ادبي در زمينه هاي تئاتر، بازيگري، كارگرداني و نويسندگي مي پرداخت ترجمه را از دوران تحصيل در دانشگاه شروع كرد .وي در حال حاضر مقيم اصفهان و عضو شوراي دبيران فصلنامه زنده رود مي باشد. كتاب"جنايت و مكافات" ترجمه اصغر رستگار، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اصغر رستگار تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران گذراند. ايشان در سال 1353 در رشته رياضي از دانشگاه فردوسي مشهد فارغ التحصيل شد.

خاطرات و وقايع تحصيل : اصغر رستگار در آستان? فارغ التحصيلي از دانشگاه، در تير 1350 توسط ساواك بازداشت شد و به 3 سال حبس محكوم گرديد. در فاصله سالهاي 53-1350 در زندان چند كتاب ترجمه و آماده

چاپ نمود كه به غير از يك كتاب (سيستم وروشهاي هنر خلاق) بقيه توسط ساواك ضبط شد. همچنين حرفهاي داستان بلند «آباديهاي ويران» كه در دست چاپ بود اجاز? انتشار نيافت و تلاش مترجم براي پس گرفتن آنها و ساير كتب به جايي نرسيد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : اصغر رستگار در طول تحصيلات دانشگاهي به فعاليتهاي هنري و ادبي در زمينه هاي تئاتر، بازيگري، كارگرداني و نويسندگي مي پرداخت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رستگار در حال حاضر مقيم اصفهان و عضو شوراي دبيران فصلنامه زنده رود مي باشد.

جوائز و نشانها : كتاب"جنايت و مكافات" ترجمه اصغر رستگار، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آتشي كه نگرفت، داستان بلند، جك لندن

ويژگي اثر : ترجمه

2 آفرينندگان جهان نو

ويژگي اثر : ترجمه،مجموعه مقالات درباره زندگي و تحليل آثار 93 انديشمند معاصر، با همكاري گروهي از مترجمان

3 از عشق و سايه ها، رمان، ايزابل آلنده

ويژگي اثر : ترجمه

4 باد در بيدزاران، رمان نوجوانان، كنت گراهام

ويژگي اثر : ترجمه

5 تئوري بنيادي هنر تئاتر

ويژگي اثر : ترجمه،كنستانتين استانيسلاوسكي و تعداد زيادي نمايشنامه از اين مترجم محترم آثار ديگري در دست چاپ مي باشد.

6 جنايت و مكافات

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال

جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «جنايت و مكافات» جنايت و مكافات/ فيودور ميخائيلو ويچ داستايوسكي؛ ترجمه اصغر رستگار.- اصفهان: نشر فردا، 1379. اثر حاضر ترجم? يكي از رمانهاي بزرگ نويسند? بلندآواز? روس است. داستايوسكي در شمار آن نويسندگاني است كه خواندن آثارش براي هر نسل ضروري است. جنايت و مكافات در آغاز رمان تباهي اخلاقي به نظر مي آيد، ولي اين تباهي در عمق خود روشنايي مي يابد كه آن را جبران مي كند. در هم? شخصيتهاي اين داستان پيشرفت پوسيدگي در نيك نهادي انسان را مشاهده مي كنيم، و ، با اين همه، در لحظه اي كه به نظر مي آيد همه گونه نور اميدي در وحشت و اشمئزاز به خاموشي مي گرايد، ناگهان جرقه اي دوباره جستن مي كند. انسان كه همانند حيوان درنده اي شده است، ناگهان سرشت فرشته اي خود را باز مي يابد. ناتوراليسم مخصوصاً دقت اين رمان را در تحليل رواني به ستايش گرفت. البته داستايوسكي در نوشتن اين رمان فارغ از تأثيرات ناتوراليستي نبوده است، ولي او در اين رمان مسئله اي را پيش كشيده بود كه نويسندگان روس از اندك زماني پيش به مطالعه آن دست برده و آن را از سنت اروپايي اقتباس كرده بودند، و آن مسأل? جاودانه اي بود كه در نظري? اومانيستي انسان را در برابر نظري? صرفاً مذهبي انسان قرار مي داد. اگر تولستوي اين تقابل دو انديشه را از درون به حوز? جهان هستي برون مي افكند، و در آنجا تقابل، در عالم نظر، محلي

براي فروكش كردن مي يابد، داستايوسكي، به عكس، آن را به روح آدمي مي برد و در دام دروني فرد مجزا و محصور مي كند؛ و در آنجاست كه تقابل با شدت تب آلودي به جوش و خروش در مي آيد. جنايت و مكافات رماني است كه در آن شخصيتها به گونه اي اند كه در اطراف آنها جايي براي هيچ چيز ديگر وجود ندارد. هرازگاهي، گوش? كوچه اي، اضطراب درونيي، و توصيف جزئي دهكده اي، در جهاني كه هم? آن از انديشه و احساس تشكيل يافته است، طرح وار ترسيم شده است. شايد هيچ گاه باطن پنهان انسان، آن گونه كه در اين اثر مي بينيم، به خلوتي چنين كامل و چنين نوميدانه دست نيافته باشد. ولي اگر در دو كران? اين خلوت، هم يك آرمان قدرت مطلق و هم يك آرمان عشق مطلق وجود دارد. اين دو هدف بيرون از انسان است. مترجم محترم ضمن وفاداري به اصل متن، ترجمه اي رسا و سليس و زيبا و درخور اين اثر بزرگ فراهم آورده است. استفاده از زبان محاور? متناسب با فضاي داستان و كاربرد اصطلاحات عاميانه، و تفاوت نمايان آن با بقي? متن از امتيازات ترجم? حاضر است. تلاش مترجم در انتقال مضامين كتاب به زبان فارسي با معاني روشن و دلنشين ستودني است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

رستگارفسايي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه شيراز، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از

دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شيراز در سال 1349، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه شيراز در سال 1366.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس: شاهنامه فردوسى، متون نظم و نثر فارسى، نقد ادبى و سبك شناسى و منظومه هاى غنائى و حماسى. طرح معنى شناسى شعر حافظ، طرح دگرگونى آموزش زبان و ادبيات فارسى در دانشگاههاى ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 16

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شاهنامه فردوسى، تاريخ و فرهنگ فارس، شعر فارسى، كتاب فارسنامه ناصرى به تصحيح و تحشيه استاد كه به عنوان كتاب سال 1367 انتخاب شده است، كتاب 21 گفتار درباره شاهنامه و فردوسى كه به دريافت لوح تقدير بهترين كتاب سال 1371 نائل گرديده است.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 38، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

فردوسى و شاهنامه، اساطير ايران، شعر و شاعران ايران، تاريخ و فرهنگ و ادب فارسى، مسائل دانشگاهى و آموزش پيش از دانشگاهى در زمينه هاى زبان و ادبيات فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رسول زاده، محمد امين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1263 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در بادكوبه متولد شد، پس از تحصيلات قديم و جديد، به فعاليتهاى سياسى و روزنامه نگارى پرداخت. ابتدا روزنامه ى «تكامل» را بنياد نهاد، پس از توقيف «تكامل» مدير روزنامه ى «ارشاد» و بعد از توقيف «ارشاد»، عضو هيات تحريريه ى روزنامه «ترقى» شد. و پس از آن سردبير روزنامه ى «ايران نو» بود. در نهضت گيلان با مجاهدين به تهران آمد. وى در دوره ى دوم نماينده ى مجلس شد. در سال 1947 م به تركيه رفت و در همان كشور درگذشت. از او

تاليفات سياسى بسيار به جا مانده از جمله: «تنقيد فرقه اعتداليون»؛ «سعادت بشر»؛ «عنصر مزدك سياوش»؛ «مليت و بلشويزم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (110 -109 /2)، تاريخ جرايد (349 -347 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (315 -309 /3)، مؤلفين كتب چاپى (689 -688 /1).

رسولي محلاتي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بن السيد عباس محلاتى از علماء و فضلاء حوزه علميه قم بوده اند.

وى در محلات كه در 18 فرسخى قم است متولد شده و پس از خواندن مقدمات به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آقا شيخ محمد گلپايگانى و آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى قمى سطوح را فراگرفته و چندى از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و آنگاه بنا بر دعوت مردم امامزاده قاسم شميران و امريه حضرت آيت اللَّه بروجردى عزيمت به آنجا و بوظايف دينى پرداخته تا در 25 جمادى الثانى سال 1386 قمرى كه در سن 59 سالگى بدرود حيات گفته و فرزند صالح و دانشمندى چون مترجم معظم را بجاى گذارده كه تا هم اكنون در مسجد آن محل بجاى مرحوم والدش به اقامه جماعت و وظائف ديگر اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رسولي محلاتي، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد هاشم بن مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسين رسولى محلاتى از افاضل دانشمندان و نويسنده گان معاصر شميران و مقيم امامزاده قاسم شميران ميباشند.

وى در 28 ماه رمضان سال 1348 قمرى در محلات متولد شده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات سطوح عالى را از مدرسين قم چون آيت اللَّه صدوقى و حاج شيخ اسداللَّه اصفهانى و حاج شيخ حسينعلى منتظرى و آيت اللَّه سلطانى و ديگران فراگرفته و از دروس و محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى موسوى و غير هم استفاده نموده و چندى هم در نجف از محضر مرحوم آيت اللَّه حكيم و خوئى و شاهرودى بهره مند تا بمدارج عاليه علم ارتقاء يافته است.

آثار ارزنده از

تأليفات و ترجمه كتب مفيده علمى و حديثى دارد كه از آنها كتب زير است:

1- تصحيح اثبات الهداه شيخ عاملى (صاحب وسائل الشيعه) در هفت جلد بطبع رسيده است.

2- ترجمه مقاتل الطالبين كه بسعى مكتبه صدوق بطبع رسيده است.

3- ترجمه مفاتيح الجنان محدث قمى كه بسعى مطبوعات فراهانى طبع شده.

4- ترجمه قسمت آخر اصول كافى طبع اسلاميه.

5- ترجمه روضه كافى در 2 جلد طبع اسلاميه.

6- تحقيق و بررسى مولفات شيخ طوسى و شروح و تعليقات آنها.

7- ترجمه ارشاد مفيد در 2 مجلد طبع اسلاميه.

8- ترجمه سيره ابن هشام در 2 جلد طبع اسلاميه.

9- ترجمه الانصاف مرحوم بحرانى طبع قم در يك مجلد.

10- ترجمه صحيفه علويه.

11- كيفر گناه بطبع رسيده است.

12- آداب معاشرت در اسلام.

13- راه مبارزه با گناه.

14- تاريخ انبياء در 2 مجلد كه علميه اسلاميه بطبع رسانيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رسولي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمدعلى رسولى اراكى از فضلاء باتقوا و فعال حوزه علميه قم است كه به زيور علم و حلم و حسن اخلاق آراسته است.

وى در سال 1308 شمسى در كرم رود اراك متولد شده و پس از تحصيل ابتدائى با شوق فراوان به مدرسه حاج محمد ابراهيم اراك وارد و به تحصيل علوم دينى پرداخته و پس از خواندن ادبيات خدمت آقا شيخ قنبر رفيعى به قم مشرف و سطوح را از مرحوم آيت الله امام خمينى و آيت الله سلطانى و آيت الله فكور يزدى فراگرفته و در حوزه خارج آيت الله العظمى بروجردى حاضر مدت 18 سال از آن نابغه علم و فقاهت استفاده نموده و در ضمن آن نيز به درس آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيت الله العظمى گلپايگانى و بعضى

ديگر حاضر و از خرمن علم و فيضشان بهره ها برده است.

آقاى رسولى در خلال تحصيل و تدريس در اوقات تعطيل ماه رمضان و محرم و صفر براى تبليغ دين و ترويج مذهب مسافرتهائى به اطراف نموده و آثار و باقيات الصالحاتى از خود گذارده است كه به بعضى از آن اشاره مى شود.

1- مسجد آبرومند و مجللى در سه بند خوزستان نزديكى بندر ماه شهر و بندر شاه پور با تمام وسائل آن از خانه اى براى امام جماعت آن و غيره.

2- مسجدى در قريه آجين و دوجين

3- مسجدى در اطراف ساوه.

4- مسجد بزرگ كوچه حاج زينل قم كه رو به ويرانى نهاده بود ولى اكنون با وضع جالبى تعمير و بنا و مورد استفاده عموم است.

5- مسجدى در قريه ثامن ملاير

6- حسينيه اى در هنديجان.

7- كمك مستقيم و غيرمستقيم در ساختمان چند مسجد در اراك.

8- رساله ئى در لزوم وفا به عهد دارند. و اكنون جلساتى در هيآت مذهبى دارند كه براى مردم تفسير و بيان احكام و اخلاق و معارف مى نمايند زادالله فى توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

رشاد، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد علي اكبر رشاد در رمضان المبارك 1377 هجري قمري، برابر با ارديبهشت ماه سال 1335 هجري شمسي متولد گرديد. وي تحصيل مراحل عالي فقه و فلسفه اسلامي را در نظر استادان برجسته حوزه هاي علمي اسلامي تهران و قم سپري كرد، و اكنون سالهاست به تحقيق و تدريس در زمينه فلسفه، منطق فهم دين، و فقه و اصول اشتغال دارد. علي اكبر رشاد سرپرست تدوين كتاب"دانشنامة امام علي عليه السّلام " است.كتاب مذكور، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و

ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : پدر علي اكبر رشاد محرم نام دارد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر رشاد تحصيل مراحل عالي فقه و فلسفة اسلامي را نزد اساتيد برجستة حوزه هاي علمي تهران و قم سپري كرد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر رشاد بيش از دو دهه است كه در زمينة فلسفه، فلسفه دين، فقه و اصول به تحقيق و تدريس مشغول است. حجة الاسلام رشاد و در حال حاضر سمت هاي زير را عهده دار مي باشد: عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي، عضو هيأت علمي مركز گفت و گوي اديان، رئيس انجمن دوستي ايران و يونان، موسس و رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.

جوائز و نشانها : علي اكبر رشاد سرپرست تدوين كتاب"دانشنامة امام علي عليه السّلام " است.كتاب مذكور، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : علي اكبر رشاد جهت حضور و ارائة مقاله در كنفرانس هاي علمي و مجامع فرهنگي به كشورهاي متعددي از جمله آلمان، اتريش، آمريكا، اسپانيا، ايتاليا، انگلستان، پاكستان، روسيه، عربستان، عراق، لبنان، هند، يونان، سوئيس و... سفر كرده است و اكنون نيز اجرا يا نظارت علمي چند تحقيق را بر عهده دارد از جمله، منطق فهم دين _ تحقيق مباني و موانع نوفهمي و نظريه پردازي ديني _ سرپرستي تأليف دانشنامه قرآن شناسي، 7 جلد _ سرپرستي تأليف دانشنامة فرهنگ فاطمي، 6 جلد _ نظارت بر تحقيق فقه و حقوق خانواده و فلسفه آن، 3 جلد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 از گفتمان امروز

ويژگي اثر : (در دست ويرايش)

2 تحقيق معرفت شناسي در كلام علوي(ع)

3 دانشنامة امام علي عليه السّلام

ويژگي اثر : سرپرست تدوين كتاب فوق،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: دانشنامة امام علي عليه السّلام زير نظر علي اكبر رشاد؛ به اهتمام پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي._تهران: مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي؛12 ج + 1 ج درآمد،1380 ]توزيع: 1381[.يكي از آثاري كه به همّت شماري از مؤلفان و محققان به مناسبت سال ولايت (1379 _ 1380 ش) به زيور طبع آراسته شد، دانشنامة امام علي (ع) است. اين دانشنامه مجموعه اي است موضوعي دربارة شخصيّت، سيره و انديشه هاي اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب و حوادث عصر آن حضرت و پس از آن، كه در 6000 صفحه و 12 مجلّد سامان يافته و شامل 130 مدخل اصلي و حدود 3000 مدخل فرعي است. اين مجموعه، زير نظر آقاي علي اكبر رشاد در پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي و با همكاري بيش از يكصد و پنجاه تن از استادان و دانشوران حوزه و دانشگاه تأليف گرديده و به عنوان پژوهش برتر حوزة دين پژوهي ايران در سال 1380 شناخته شده است. دانشنامة امام علي (ع) ويژگي هايي متنوع دارد كه مجموع آن ها را در آثار مشابه نمي توان سراغ گرفت، از جمله: اهتمام ويژه به تجزيه و تحليل و تبيين مباحث فكري معاصر

و قضاياي نوپديد با استناد به كلمات و سيرة امام علي(ع)، بررسي مقايسه اي پاره اي از نظريات معاصر مرتبط با معارف ديني؛ تنوّع موضوعات و جامعيت نسبي مجموعه در بررسي زواياي گوناگون و ابعاد مختلف شخصيّت و انديشة امام علي؛ همسويي موضوعات مطرح شده در مقالات ضمن رعايت ساختار يكسان؛ تفصيل در تحقيق موضوعات و اجتناب از كلّي گويي، دوري از تقليد و عدم اتّكا به مشهورات و تحليل هاي شايع و نهراسيدن از نتايج نوپديد، با رعايت احتياط علمي در تأليف مقالات؛ استقصا و تتبّع جامع مضامين خطبه ها و رسائل و روايات وارده از حضرت علي در قلمرو و مدخل هاي مورد تحقيق؛ همساني و يكدستي مجموعه از لحاظ رعايت قواعد علمي پژوهش و نگارش؛ استناد به منابع دست اوّل در موضوعات تاريخي و سيره؛ استفاده از زبان علمي و نثر معيار و پرهيز از شعارپردازي؛ اشتمال بر شبكة معنايي جامع و نمايه ها و فهارس موضوعي

4 دموكراسي قدسي

5 سرپرستي و هدايت دانشنامه فرهنگ فاطمي(س)

ويژگي اثر : 6 جلد

6 سرپرستي و هدايت دانشنامه قرآن شناسي

ويژگي اثر : 4جلد

7 سنن حاكم بر تاريخ از منظر قرآن

8 شهود و شيدايي

ويژگي اثر : تأملاتي در فلسفه هنر

9 شور اشراق (مجموعه مقالات در زمينه شعر و ادب)

10 علم النفس اسفار صدرالمتألهين

ويژگي اثر : تصحيح و تحقيق

11 گزيده غزل هاي حكيم فياض لاهيجي

ويژگي اثر : گزينش، مقدمه و تصحيح

12 نظارت علمي بر تحقيق «فقه و حقوق خانواده و فلسفه آن

ويژگي اثر : 3 جلد

رشاد، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدباقر رشاد زنجانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار و پرهيزكار معاصر تهران است. وى كه حدود هشتاد سال از عمرش مى گذرد عالمى متقى و فاضلى منزوى و از مدافعين جدى ولايت و مقيم خيابان عباسى (خيابان شير و خورشيد) تهران ميباشد.

معظم له بيش از سى سالست از طون خود مهاجرت و رحل اقامت بمركز كشور و عاصمه تشيع (تهران) انداخته و از شركت در اجتماعات و مجالس و محافل عمومى و خصوصى خوددارى و در مسجد (صاحب الزمان عجل اللَّه فرجه) به اقامه جماعت و ترويجات دينى و تبليغات مذهبى و مبارزه با مخالفين ولايت وهابى مسلكيها و سنى مآب ها اشتغال دارد.

رساله هاى بسيارى در رد منكرين دعاء ندبه و مخالفين ولايت تكوينى اهلبيت رسالت حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين امام الكل فى الكل على عليه السلام و ائمه عليهم السلام بنام حقيقت ولايت و غيره تأليف و بطبع رسانيده و بسهم خود جواب ياوه سرائيهاى بوالفضول ها را داده است.

نگارنده يك مرتبه موفق بزيارت اين عالم ربانى شده و از سيمايش نور خدا و محبت اهل بيت عصمت عليهم السلام و بالاخص مولاى متقيان عليه صلوات اللَّه المنان را مشاهده كرده و درك فيض نموده ام.

محمدباقر بن آيت اللَّه آقا شيخ كاظم بن حاج محمدعلى از علماء زنجانى معاصر تهرانست. وى در در سال 1312 ق در زنجان متولد شده و پس از پرورش در بيت علم و خواندن مقدمات و ادبيات مهاجرت به نجف اشرف نموده و از

محضر و درس مرحوم علامه يزدى حاج سيد محمدكاظم (صاحب عروة) و بالاخص علامه كوه كمرى مرحوم آسيد محسن شاگرد مخصوص علامه تهرانى حاج شيخ هادى ره استفاده سرشار نموده و پس از آن مراجعت به زنجان و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تدريس و غيره اشتغال داشته تا در سال 1321 شمسى و فتنه (پيشرورى) عزيمت به تهران نموده و در خيابان عباسى رحل اقامت افكنده و در مسجد حضرت (صاحب الزمان عجل اللَّه فرجه الشريف) آنجا به امامت و ترويج مذهب و دفاع از حريم ولايت پرداخته و غالباً در انزوا در منزل خويش به مطالعات كتب علمى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه رشاد عالمى بارع و مهذب و متقى مى باشد.

آثارى كه از آنجناب منتشر شده كتب و رسالات زير است.

1- وسيله راجع به شعائر مذهبى مربوط به حضرت سيدالشهداء اروحنا له الفداء (سينه زنى و غيره)

2- اكمال الوسيله نظما و نثرا در همان موضوع.

3- حقيقت ولايت راجع به ولايت تكوينى.

4- دفع الاوهام شرح چند جمله از فرمايش مولاى متقيان على (ع).

5- برهان قاطع جواب شبهات طباطبائى عليه ما عليه همكار بوالفضول برقعى

6- ذخيره راجع به استخاره و مشروعيت مهر نماز

7- نشريه راجع به مأثور بودن و مستحب بودن دعا شريف ندبه

8- حاشيه به رباب نكاح رياض (شرح كبير) مخطوط كتب و حواشى و رساله هاى ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رشتي اصفهاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به معين السلطنه، مؤلف سفرنامه ى شيكاگو، كه در سال 1318 شمسى در پاريس به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

رشتي گيلاني اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نويسنده و اديب. در ادبيات فارسى و عرب دست داشت. كتاب «تحفه الناصريه فى فنون الادبيه»- كه منتخباتى است از اشعار عرب و در موضوعهاى متفرقه از قبيل مدايح و مراثى و اخلاق- تاليف اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (410/2)، ايضاح المكنون (260/1)، الذريعه (476 -475 /3)، ريحانه (307/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 49/13)، لغت نامه (ذيل/ رشتى)، مؤلفين كتب چاپى (251 -250 /1)، معجم المؤلفين (113/8)، نامها و نامدارهاى گيلان (16).

رشتي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى و اديب. وى از ديارش به نجف سفر كرد و به تحصيل فقه و اصول و حديث و كلام پرداخت. مدت دو سال درك محضر شيخ انصارى نمود و پس از او به شاگردى شيخ راضى نجفى و ميرزاى شيرازى و سيد حسين كوه كمرى درآمد. كسانى چون سيد كاظم يزدى و ميرزا محمدعلى مدرس رشتى چهاردهى از شاگردان وى بودند. وى از مدرسان اصول و فقه و كلام بود كه به حسن تعبير و فصاحت و روشنى بيان شهره بود. او پس از مدتها به رشت بازگشت و عهده دار مرجعيت امور مذهبى مردم شد. وى در امر به معروف و نهى از منكر جدى بود، بحدى كه يك بار توسط ناصرالدين شاه به تهران احضار شد و سرانجام آزاد گشت و به رشت بازگشت. او در رشت درگذشت و پيكرش به نجف حمل و در وادى السلام دفن شد. از جمله آثار وى: «كتاب فى الصرف»؛ «كتب ثلاثه فى الكلام و الفقه و الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (277/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن

333 -332 /14)، معجم المؤلفين (166/3).

رشتي، كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1259 -1212 ق)، فقيه و اديب. در رشت متولد شد و در كربلا مسكن گزيد. نزد علماى عصر خويش درس خواند و از شاگردان برجسته و از نزديكان شيخ احمد احسائى بود و تا او به مجلس حاضر نمى شد، شيخ درس را شروع نمى كرد. وى پس از استادش نايب او و پيشواى فرقه ى شيخيه شد و در ترويج مرام احسائى سعى بسيار كرد. سيد كلمات شيخ را در مجلس درس بيان و آنها را تاييد و كلمات مخالفان را رد مى كرد. او از شيخ احمد احسائى و سيد عبداللَّه شبر و ملا على رشتى و شيخ موسى نجفى اجازه ى روايت داشته است. ميرزا ابراهيم شيرازى و ميرزا حسن بن امان اللَّه دهلوى عظيم آبادى در نزد سيد كاظم رشتى درس خوانده اند. از آثار وى: «رسائل الرشتى» يا «الرسائل و جوابات المسائل»؛ شرح «قصيده لاميه ى» عبدالباقى عمرى، در مدح حضرت موسى بن جعفر (ع)؛ «شرح قصيده البائيه»؛ «اسرار الشهاده»؛ «اسرار الحج»؛ «اسرار العباده»؛ «الحجه البالغه»، در رد ملل باطله؛ «دليل المتحرين و ارشاد المسترشدين»؛ «المحجه الدامغه»؛ «اللوامع الحسينيه»؛ «مقامات العارفين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (67/6)، ايضاح المكنون (536 ،457 ،442 ،46 /2 ،479 ،392 ،75 /1)، دايرةالمعارف فارسى (2143/2)، الذريعه (12/22 ،260/10 ،360/8 ،259/6 ،181/5 ،192 ،52 ،46 /2)، روضات الجنات (101 -100 /1)، لغت نامه (ذيل/ كاظم)، معجم المؤلفين (157/ 11 ،139 -138 /8)، مكارم الآثار (220 -209 /1)، هديه العارفين (837 -836 /1)، يادگار (س 5، ش 4 و 5، ص 114 -111).

رشديه تبريزي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1267 ق)، نويسنده، روزنامه نگار و موسس اولين مدرسه به طرز اروپايى وتعليم الفبا به شكل نوين در ايران. در

تبريز متولد شد. تحصيلات ابتدايى و علوم دينى را در اين شهر آموخت و به منظور فراگيرى اصول تعليم و تربيت و آشنايى با شيوه ى تعليمات جديد به بيروت و استانبول و ايروان رفت و براى ايرانيان مقيم ايروان مدرسه اى تاسيس كرد. ناصرالدين شاه در بازگشت از سفر دوم خود از فرنگ به ايران، ضمن بازديد از اين مدرسه، اظهار تمايل كرد كه رشديه آن را به تبريز منتقل كند و او در سال 1305 ق نخستين مدرسه ى ابتدايى عمومى را در محله ى خيابان تبريز داير كرد كه پس از يك سال تعطيل شد. رشديه به مشهد رفت، سپس به تبريز بازگشت و چندين بار به تاسيس مدرسه اقدام كرد كه هربار به عللى به تعطيل مى انجاميد. زمانى كه امين الدوله به صدارت رسيد، از رشديه خواست كه براى تاسيس مدرسه به تهران بيايد. او در سال 1315 ق اولين مدرسه اش را در تهران در باغ كربلايى عباسعلى داير كرد، اما اين بار هم مدرسه تعطيل شد و رشديه جبرا به حج رفت. پس از بازگشت از حج، در قم بست نشست. در نهضت مشروطه به تهران آمد و مجله ى مصورى به نام «مكتب» مشروطه به تهران آمد و مجله ى مصورى به نام «مكتب» منتشر كرد. وى به علت نوشتن مقاله ها و شبنامه هايى عليه دولت عين الدوله در اين مجله به مدت دو سال به كلات تبعيد شد. از كلات به تهران آمد و در قم ساكن شد و در كلاس درس آيت اللَّه شيخ عبدالكريم حايرى به فراگيرى علوم دينى پرداخت، ضمنا مدرسه ى رشديه را براى اطفال فقير و يتيم و كلاسى ويژه نابينايان داير كرد. وى

در قم وفات يافت و در قبرستان نو (حاج شيخ عبدالكريم) دفن شد. از او آثار فراوانى به جاى مانده است كه از آن جمله اند: «اصول عقايد يا اتحاد بشر»؛ «كفايه التعليم»؛ «نهايه التعليم»؛ «المشتقات»؛ «تبصره الصبيان»؛ «صد درس»؛ «تربيه البنات»؛ «تاديب البنات»؛ «بدايه التعليم» و «هدايه التعليم».[1]

(حاجى) ميرزا حسن تبريزى از پيشقدمان نهضت فرهنگى ايران در نيمه اول قر. 14 ه. (و. تبريز 1267 ه.ق.- ف. 1363 ه.ق./ 1323 ه.ش./ 1944 م.). وى از نخستين مؤسسان مدارس جديد در تبريز و تهران و مردى دانشمند و اصلاح طلب و مبارز و بلندهمت بود و او را پدر فرهنگ جديد ايران ناميده اند. در آغاز جوانى براى فراگرفتن روش تعليم و تربيت به بيروت سفر كرد و پس از 3 سال به ايران بازگشت و در تبريز به تأسيس دبستان اقدام كرد ولى با مخالفت گروهى روبرو شد و دبستان وى منحل گرديد. در زمان مظفرالدين شاه به تهران آمد و در سال 1315 ه.ق. مدرسه رشديه را تأسيس كرد. تأليفات متعدد دارد از جمله: بدايعةالتعليم، كفاية التعليم، نهاية التعليم و صد درس. روزنامه «طهران» را در پايتخت انتشار داد (شماره اول آن در 7 ربيع الاول 1326 ه.ق. منتشر شده) رشديه از سال 1305 ه.ش. در قم مقيم گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (236/4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (327 -317 /3)، مؤلفين كتب چاپى (556 -555 /2)، يادداشتهاى قزوينى (185/8)، يادگار (س 3، ش 10، ص 13 -12).

رشيد ياسمي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1275 ش)، نويسنده، مورخ، اديب، مترجم و شاعر. در قصبه ى گهواره از توابع كرمانشاه متولد شد. پدر او شاعر و نقاش و خوشنويس

بود. جد مادرى او، شاهزاده محمدباقر ميرزاى خسروى، نويسنده ى داستان «شمس و طغرا» است كه ديوان شعرش به همت رشيد چاپ شده است. رشيد ياسمى تحصيلات مقدماتى را در كرمانشاه به پايان برد، سپس به تهران آمد و دوره ى متوسطه را در دبيرستان سن لوئى گذراند. از همان هنگام به تشويق نظام وفا كه معلم ادبيات او بود، به سرودن شعر پرداخت. پس از تحصيلات، در وزارت معارف، ماليه و دربار به كار مشغول شد. در همين اوان جرگه دانشورى را تاسيس كرد كه بعدها با همت ملك الشعراى بهار به انجمن دانشكده تبديل شد. رشيد ضمن همكارى با مجله ى «دانشكده» با نويسندگان و شعراى آن دوره آشنا شد و با انجمن ادبى ايران همكارى داشت. يك سال پس از كودتا، رشيد ياسمى مقالات خود را در روزنامه ى «شفق سرخ» به سردبيرى على دشتى منتشر ساخت كه همين مقالات موجب شهرت ادبى او گرديد. در اين مدت زبان هاى عربى و انگليسى را آموخت و زبان فرانسه را تكميل كرد. زبان پهلوى را از حوزه ى درس استاد هر تسفلد نيك فراگرفت. در سال 1312 ش كه دانشگاه تهران تاسيس شد، او در دانشكده ى ادبيات و دانشسراى عالى با سمت استادى تاريخ اسلام را تدريس مى كرد. بعدها به عضويت فرهنگستان ايران درآمد. در سال 1322 ش به همراه هياتى از استادان ايرانى به هند رفت و در سال 1324 ش به منظور مطالعه به فرانسه رفت و پس از دو سال به ايران بازگشت رشيد ياسمى تا پايان عمر به عنوان استاد در دانشگاه تهران تدريس كرد. روز يازدهم اسفندماه 1327 ش به هنگام سخنرانى در دانشكده ى ادبيات دچار

سكته شد و پس از سفرى كوتاه به فرانسه و بازگشت به ايران، سرانجام روز چهار شنبه 18 ارديبهشت ماه 1330 ش در تهران درگذشت و در قبرستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. جز از مقالاتى ادبى و تاريخى و فلسفى و انتقادى كه از او در مجلات «نوبهار»، «آينده»، «ارمغان»، «تعليم و تربيت»، «يغما»، «مهر»،... چاپ شده است داراى تاليفات و تحقيقات و تتبعات و ترجمه هاى بسيارى است كه از آن جمله: «ادبيات معاصر»؛ «تتبع و انتقاد در احوال و آثار سلمان ساوجى»؛ «احوال ابن يمين»؛ «تاريخ مختصر ايران»؛ «تاريخ ملل نحل»؛ «ايران در زمان ساسانيان»، ترجمه؛ «تاريخچه نادرشاه»، ترجمه؛ «جلد چهارم تاريخ ادبيات ايران تاليف براون»؛ «آيين دوست يابى»، ترجمه؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (145 -138)، تاريخ مشاهير كرد (316 -310 /2)، چشمه ى روشن (448 -441)، چهار صد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (369 -368)، الذريعه (1307 ،362 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (332 -328 /3)، سخنوران نامى معاصر (1534 -1528 /3)، سرآمدان فرهنگ (382 -379 /1)، فرهنگ سخنوران (378)، گنج سخن (326 -309 /3)، مؤلفين كتب چاپى (700 -696 /4)، يغما (س 26، ش 8، ص 490 -487).

رشيدي زاده، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن رشيدي زاده

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي حسن رشيدي زاده در سال 1340هجري شمسي در خانواده اي متدين و كاملا مذهبي در اراك ديده به جهان گشود.نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت هرچه تمامتر به پايان رسانيد. در پي تشويق خانواده و اطرافيان و علاقه وافر

خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1362وارد حوزه علميه تهران گرديد.پس ازمدتي تحصيل در حوزه علميه تهران براي كسب فيض از محضر ستارگان مشهد رهسپار آن ديار شد و ضمن انس با بارگاه ملكوتي ثامن الحجج به تحصيل بيشتر پرداخت. پس از مدتي دوباره راه غربت به ديار قم را در پيش گرفت، از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه قم به جد و جهد، در درس بزرگان حوزه علميه قم حاضر شد. نامبر ده در طي دوران تحصيل از محضر ستارگان فراواني خوشه علم و ادب چيده است كه برخي از آنان را مي توان همچون آيت الله وحيد خراساني، مرحوم آيت الله شيج جوادتبريزي، استاد اعتمادي و ... نام برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از امر تبليغ غافل نماند و براي تبليغ مذهب انسان ساز تشيع به كشوورهاي متعددي از جمله لبنان، مالزي و... سفر كرده است، سال هاي متمادي است كه به تدريس و شاگرد پروري در دانشگاه خواجه نصير الدين طوسي مشغول است.وي در زندگي سراسر علمي خويش از نگارش و تأليف غافل نبوده است و آثار متعددي از جمله " حياط برتر در عالم برزخ"، "حياط برزخي" و....را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

رضاپور، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم رضاپور

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 پس از اخذ ديپلم در اواخر تيرماه وارد حوزه عليمه فيضيه مازندران شهر بابل با مديريت حاج آقا فاضل استرآبادي شدم. تمام دروس تا لمعه

و باب صوم را خدمت ايشان گذراندم و در سال تحصيلي 66-65 وارد حوزه علميه قم شدم. ادامه دروس سطح را خدمت اساتيد برزگواري مثل حجج اسلام وجداني فخر ، دوستي زنجانى ، حسيني بوشهري ، محلاتي ، پاياني و سيفي گذراندم. در سال 68 همزمان با دروس حوزه وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته اديان و عرفان تحصيل كردم و در دوره عربي تا دوره تكميلي را در كلاسهاي آموزشي و دفتر تبليغات گذراندم ، پس از 6 سال يعني در سالهاي تحصيلي 69-70 شروع به آموختن دروس خارج كردم و از محضر اساتيد بزرگوار حوزه آيات عظام مكارم شيرازي ، دوستي زنجانى، وحيد خراساني ، سيد جعفر كريمي و ... بهره بردم و در سال 1386 در آزمون ورودي دانشگاه اديان و مذاهب شركت كردم و الان آخرين ترم را گذراندم ان شاء الله بتوانيم با بار علمي بيشتر به مكتب تشيع اثني عشري و مردم خدمت نمائيم و مورد رضاي خداوند قرار گيريد.

رضازاده شفق، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1274/1271 ش)، شاعر، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. در تبريز متولد شد و زبان فرانسوى و انگليسى را در مدرسه ى كاتوليك و امريكايى تبريز فراگرفت. مدتى مديريت مدرسه ى حيات تبريز را به عهده داشت و در سال 1328 ق روزنامه ى «شفق» را در تبريز منتشر كرد، و در سال 1330 ف بر اثر سخنرانيهايى كه بر عليه استيلاى دولت روس مى كرد از طرف آن دولت به اعدام محكوم شد و به استانبول گريخت. و از كالج رابرت آنجا به دريافت ليسانس نائل گرديد، در سال 1340 ق به ايران بازگشت و بعد از مدت كوتاهى به برلن

رفت و در آنجا موفق به دريافت دكتراى فلسفه شد. سپس به ايران آمد و در دارالمعلمين عالى به تدريس فلسفه و ادبيات فارسى قبل از اسلام پرداخت او زبانهاى روسى، فرانسوى، تركى، آلمانى و انگليسى را به خوبى مى دانست و در دانشگاه تهران ادبيات فارسى و فلسفه تدريس مى كرد. در اولين دوره ى مجلس سنا و دوره هاى چهاردهم و پانزدهم مجلس شوراى ملى نماينده بود. وى در تهران درگذشت و در گورستان بهشت زهرا به خاك سپرده شد. از آثار اوست: «تاريخ ادبيات ايران»؛ «ايران از نظر خاورشناسان»؛ «ستارخان»؛ تدوين «ديوان عارف»؛ «فرهنگ شاهنامه و ملاحظاتى درباره ى فردوسى» و ترجمه هاى: «اسكندر مقدونى»؛ «تاريخ مختصر ايران»؛ «زندگانى داريوش».[1]

محقق، خطيب، نماينده ى مجلس، سناتور، مولف و مترجم، فرزند آقارضا بازرگان، در 1273 در تبريز تولد يافت. پس از رسيدن به سن رشد، تحصيلات معمول زمان را آغاز كرد و مقدمات را نزد معلمين خصوصى فراگرفت و وارد مدرسه ى آمريكائى در تبريز شد و چند سالى در آن مدرسه تحصيل كرد و زبان انگليسى را به طور كامل فراگرفت و در همان مدرسه به معلمى پرداخت. در جوانى سرى پرشور داشت و آزادى طلب بود. چندى هم روزنامه ى شفق را انتشار داد. روزنامه ى شفق در آن ايام روزنامه اى تندرو و آزادى طلب بود. چندى غنى زاده سردبيرى آن را عهده دار بود. سال اول اين روزنامه 48 شماره منتشر شد. داراى مطالب گوناگون و انتقادى و اجتماعى بود. سال دوم روزنامه از رجب 1329 ه.ق آغاز شد و مجموعا 43 شماره از آن انتشار يافت و از آن پس با پيشامد عاشوراى 1330 ه.ق و قتل عده ى زيادى از آزاديخواهان آذربايجان به دست

روسها، شفق تعطيل شد و مدير آن به عثمانى رفت و در استانبول در مدرسه ى ايرانيان معلم فارسى و تاريخ ادبيات شد و سپس وارد يكى از مدارس استانبول گرديد و ديپلم دريافت نمود. رضازاده سپس براى انجام تحصيلات عالى به آلمان مسافرت نمود و قريب شش سال در آن كشور به تحصيل فلسفه پرداخت و درجه ى علمى گرفت و ضمنا در مجلات ايرانشهر، مهر، آرمان، شرق و غيره مقالاتى انتشار مى داد و علاوه بر آن، كتب و رسالاتى نيز در زمينه هاى تاريخى، ادبى، فلسفى و اجتماعى تاليف يا ترجمه نموده است.

رضازاده شفق چندى در مدارس جديدالتاسيس تهران به تدريس پرداخت و در سال 1313 كه دانشگاه تهران تاسيس گرديد، دعوت به كار شد. در آنجا فلسفه و علوم تربيتى تدريس مى نمود. در 1314 شوراى عالى فرهنگ، تحصيلات او را معادل دكترا شناخت و رسما به استادى دانشگاه در دانشكده ى ادبيات پذيرفته شد و در همان سال فرهنگستان ايران به منظور اشاعه ى لغات فارسى سره به جاى لغات بيگانه تاسيس گرديد و دكتر شفق عضو پيوسته ى فرهنگستان شد. در سال 1317 سازمانى به نام پرورش افكار تاسيس گرديد تا پيشرفتهاى ايران در زمان گذشته و حاضر با ايراد سخنرانى اساتيد به سمع مردم برسد. دكتر شفق در آن سازمان سهمى بسزا داشت. پس از شهريور 1320 و آغاز دموكراسى، شفق از تهران كانديداى مجلس شوراى ملى شد. انتخابات تهران در آن دوره به معناى واقعى آزاد بود و راى مردم سرنوشت آن را تاييد مى كرد. در آن دوره دكتر محمدمصدق، سيد محمدصادق طباطبائى، موتمن الملك پيرنيا و آيت الله كاشانى در زمره منتخبين تهران بودند. دكتر رضازاده

شفق نيز از تهران به پارلمان راه يافت و رويه اى معتدل پيش گرفت. نطقهاى ضرورى و فصيح و به موقع او توجه مردم را جلب كرد. در جريان جدائى آذربايجان از ايران، چند نطق مهم ايراد نمود و سرانجام عضو ميسيونى شد كه به رياست قوام السلطنه براى مذاكره درباره ى تخليه ى ايران و عدم حمايت از فرقه دموكرات به مسكو سفر كردند. وجود شفق در آن هيئت بسيار سودمند بود. پس از پايان جنگ بين المللى دوم، يك هيئت از ايران عازم آمريكا شد تا در كنفرانس سانفرانسيسكو شركت نمايد از مجلس آقايان دكتر شفق، دكتر عبده و دكتر اعتبار عضو اين هيئت بودند.

پس از پايان مجلس چهاردهم، قريب 16 ماه فترت ايجاد شد تا سرانجام انتخابات ايران آغاز گرديد. حزب دولتى دموكرات ايران كه خالق آن احمد قوام بود، كانديداى خود را رسما معرفى نمود. دكتر رضازاده شفق كانديدار نمايندگى مجلس از تهران گرديد و سرانجام به مجلس پانزدهم راه يافت. در سال 1328 مجلس سنا در ايران تشكيل شد و دكتر شفق سناتور انتصابى تهران بود. شفق مجموعا پنج دوره نماينده ى مجلس سنا بود و عنداللزوم از كابينه هاى دولتى حمايت مى كرد.

محمدرضا پهلوى نسبت به شفق علاقه اى خاص داشت و از او خواست لقبى براى او و فرح پهلوى پيشنهاد كند و سرانجام لقب «آريامهر» براى محمدرضاشاه و «شهبانو» براى فرح انتخاب و مورد قبول شاه واقع شد.

دكتر رضازاده شفق در سال 1351 بيمار و در بيمارستان بسترى شد. عمل جراحى او لازم تشخيص داده شد. پروفسور انوشيروان پويان عمل او را انجام داد ولى بهبودى حاصل نشد و پس از چند روز درگذشت و در

گورستان بهشت زهرا مدفون گرديد.

دكتر قاسم غنى در صفحه ى 28 جلد چهارم يادداشتهاى خود كه اخيرا انتشارات زوار آن را چاپ و توزيع نموده، داورى غيرمنصفانه اى درباره ى شفق نموده است، مى نويسد:«دكتر شفق آرام بسيار سمج، پررو و دريده ئى است. تمام خصوصيات يك نفر آدم احمق در او جمع است. بسيار خودپسند، مغرور و بى حيا است و از جامعه نالان است. بسيار مزاح گو و دروغگو و حقه باز و متملق و بى حيا و پررو است. حيوانى است بس. بسيار بسيار هم بى سواد است»

دكتر شفق در آخر سالهاى آخر عمر خود در طالقان باغچه اى بنياد نهاد و بيشتر وقت خود را در آنجا مى گذراند و همسرى نيز در آنجا انتخاب كرد و صاحب دخترى شد كه نامش را گيتى نهاد و اشعار زيادى در وصف اين دختر سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (61 -59)، تاريخ جرايد (75 -72 /3)، سخنوران نامى (321 -314 /2)، شرح حال رجال (106 -105 /6)، فرهنگ سخنوران (507)، مؤلفين كتب چاپى (489 -485 /3).

رضازاده، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رضازاده متولد اردبيل به سال 1357 است

او كه از 15 سالگي شروع به ورزش وزنه برداري كرد بارها با مدال هايش براي ايران افتخار به ارمغان آورد و در اين سال ها بارها ركوردهاي جهان و المپيك را بهبود بخشيد.

حسين رضازاده قهرمان نامدار وزنه برداري ايران و جهان در مرداد 1387 از حضور در بازي هاي المپيك منع شد.

رضازاده داراي يك فرزند پسر به نام ابوالفضل مي باشد

● افتخارات:

▪ مدال برنز بازي هاي آسيايي 1998 تايلند

▪ مدال برنز مسابقه هاي قهرماني جهان 1999 يونان

▪ مدال طلاي مسابقه هاي قهرماني آسيا 1999 چين

▪ مدال طلاي بازي هاي المپيك

2000 سيدني

▪ مدال طلاي مسابقات ستاره هاي جهان 2001 استراليا

▪ مدال طلاي بازي هاي آسيايي 2002 بوسان

▪ مدال طلاي مسابقه هاي قهرماني جهان 2002 لهستان

▪ مدال طلاي ستاره هاي جهان 2002 روسيه

▪ مدال طلاي جايزه بزرگ 2002 نروژ

▪ مدال طلاي مسابقات قهرماني آسيا 2003 چين

▪ مدال طلاي مسابقات قهرماني جهان 2003 كانادا

▪ مدال طلاي بازي هاي المپيك 2004 آتن

▪ مدال طلاي مسابقه هاي قهرماني آسيا 2005 امارات

▪ مدال طلاي مسابقات قهرماني جهان 2005 قطر

▪ مدال طلاي مسابقات قهرماني جهان 2006 دومينيكن

▪ مدال طلاي بازي هاي آسيايي 2006 دوحه

رضايي كاشاني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 995 ق)، شاعر، كاتب، معروف به قارى روزمره. وى از كاشان بود با عرفى و غيرتى شيرازى و عارف لاهيجى و اوحدى بليانى معاصر بود. وى را چون حروف را از مخرج ادا مى كرده، قارى مى خوانده اند. وى گويا روزگار به كتابت مى گذرانيده و مردى نكته سنج بوده از وطن خود به خراسان سفر كرد در فتنه ازبكان به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (801 ،515 /5)، تاريخ نظم و نثر (537 -536)، الذريعه (370 -369 /9)، ريحانه (313/2)، صبح گلشن (177)، فرهنگ سخنوران (384)، مجمع الخواص (310)، مكتب وقوع (154 -138)، هفت اقليم (476 -474 /2).

رضايي موسوي، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر رضايي موسوي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد جعفر رضائي موسوي در سال 1361 وارد حوزه علميه مشهد مقدس شدم . بعد از گذراندن مباحث مقدماتي ( ادبيات ، منطق ، معاني بيان و ... ) در مدرسه الحجه و در خدمت اساتيد حوزه علميه مشهد تلمذ نمودم.از جمله اساتيد بنده ، آيت الله فلسفي ، مرتضوي و مهدي مرواريد مي باشند . در سال 1372 براي ادامه تحصيلات به حوزه علميه قم آمدم و در بحث خارج آيت الله وحيد خراساني حضور داشتم .

رضايي، باسمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

باسمۀ رضايي در سال 1335 در بغداد به دنيا آمد.ايشان داراي مدرك كارشناسي ارشد رشته كتابداري مي باشد. نامبرده هم اكنون در دانشگاههاي تهران و آزاد اسلامي به تدريس مشغول است. كتاب " ردۀ PJA ادبيات فارسي" تاليف باسمه رضايي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : كتابداري تحصيلات رسمي و حرفه اي : باسمه رضايي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه المستنصريه بغداد شد و در رشتۀ كتابداري و اطلاع رساني به اخذ درجه فوق ديپلم نايل گرديد. از آن پس در ايران و در رشتۀ فوق ادامه تحصيل داد و كارشناسي ارشد خود را با رتبۀ ممتاز از دانشگاه تهران دريافت داشت.فعاليتهاي آموزشي : باسمه رضايي از سال 1363 در كتابخانه دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي مشغول به كار است و از سال 1373 سرپرستي همان كتابخانه

را به عهده دارد. همچنين چند سال در دانشگاه آزاد تدريس كرد و در حال حاضر در دانشگاه تهران مشغول به تدريس است.جوائز و نشانها : كتاب " ردۀ PJA ادبيات فارسي" تاليف باسمه رضايي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : رده PJA ادبيات فارسي ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب «رده PJA ادبيات فارسي»: رده PJA ادبيات فارسي، تنظيم و تدوين باسمه رضايي، تهران: كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران، 1374. قرنهاست كه در ايران، زبان عربي گذشته از پيوند هزار و چهارصد ساله اش با فارسي، زبان دوم ما محسوب مي شود، زيرا زبان قرآن و نماز و دين ماست. بنابراين زبان و ادبيات عربي اختصاص به شبه جزيره عربستان ندارد. دانشمندان ايراني در جهت پرورش و رشد اين زبان بسيار كوشيده اند. وجود مجموعه هاي غني ادبيات عربي در ايران و سازماندهي اين مجموعه ها، تهيه گسترش ادبيات عربي را ضروري مي نمود. هدف از اين گسترش، ايجاد طرح نويني بوده است كه با رعايت اصول ضوابط رده بندي كنگره، به نيازهاي موجود در كشور و كشورهاي عربي پاسخ گويد. كتاب، موضوعي و الفبايي است و شيوه تنظيم آن بسيار منسجم و هماهنگ است. نمايه الفبايي دقيق و جامعي دارد كه با ارجاع به مدخلهاي متن، بازيابي اطلاعات تسهيل مي شود. از امتيازات خاص اين كتاب آن كه،

اين رده پس از كاربرد آن در كتابخانه ملي صورت گرفته و براساس نمونه هاي علمي، توسعه يافته و تكميل شده است .

رضايي، عبدالعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعلي رضائي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

دوران تحصيل در مقاطع ابتدائى، راهنمايي و هنرستان صنعتي (مكانيك عمومي) را در شهرستان كرمانشاه گذراندم. از سال 61 وارد حوزه علميه قم شدم و تا كنون مشغول به تحصيل و تحقيق هستم و مدت 10 سال در دروس خارج فقه و اصول شركت دارم. اساتيدي كه از آنان بهره علمي برده ام عبارتند از: آقايان طالقانى، هادوى، ميرباقرى، موسوي تبريزى، آيت الله راستي كاشانى، علامه سيد منير الدين حسيني الهاشمي(ره)، آيت الله جوادي آملى.در ادامه فعاليت هاي علمي همزمان با ورود به حوزه علميه قم با دفتر فرهنگستان علوم اسلامي آشنا شدم و طي يك دوره 12 ساله آموزشى، پژوهشي موفق به اخذ دكتري در مديريت تحقيقات شدم و از سال 73 تا81 مدرس رشته مديريت تحقيقات در دانشگاه بقيه الله (عج) بوده ام و طي دو دوره دكتري PH.D دانشجويان در مقطع فوق ليسانس را پذيرش و تربيت نموديم و هدايت دو پايان نامه در مقطع PH.D در موضوعات مديريت شبكه اي تحقيقات، مباني روش هاي تحقيق موجود در علوم تغذيه و طرح مباني جديد با رويكرد مبتني بر منطق الهي نظام گرا را به عهده داشته ام. از سال 76 تا سال 82 به عنوان كارشناس و مشاور علمي در سازمان مديريت صنعتي مشغول به فعاليت هاي علمي در زمينه مديريت شبكه اي تحقيقات شدم و با فعاليت هاي علمي مستمر و فشرده و ارتباط

هاي علمي با مجامع بين المللي و دانشگاه هاي خارج از كشور موفق به انجام كارهاي علمي در راستاي طرح ديدگاه هاي جديد و نو شديم از جمله ارئه طرح و مدل اقتصادي از نگاه اسلام به دانشگاه برانشويك آلمان، طراحي كليات مدل خصوصي سازي در ايران 2020، و درسال 2000 – 2001 با گرفتن پذيرش از دانشگاه ST.Regis امريكا و همكاري بصورت پروژه علمي درسال 2003 موفق به اخذ دكتري در رشته تحقيق در مديريت فرهنگي و فوق دكتري دررشته مشاوره در امور توسعه اجتماعي شدم. دانشگاههاي امام صادق و شيخ طوسي اصفهان، نيروي انتظامي مشغول به تدريس بوده ام. مسئول گروه بنيادي پژوهشكده توسعه و تكنولوژي جهاد دانشگاهي صنعتي شريف مي باشم و مسئول گروه "روش" و عضو هيئت علمي در فرهنگستان علوم اسلامي قم هستم. در ضمن عضو واحد نخبگان و فرهيختگان حوزه علميه قم مي باشم.

رضايي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رضايي

محل تولد : بيرجند

شهرت : رضايي بيرجندي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/3

زندگينامه علمي

در سوم فروردين سال 1339 شمسي در روستاي شاخن بيرجند در خانوادهاي مذ هبي چشم به جهان گشود و پس از سپري كردن دوره ابتدايي تحصيلي ، در سال 1350به حوزه علميه شهرستان بيرجند وارد شد. سپس با گذارندن دوره مقدماتي در سال 1356وارد حوزه علميه قم شد پس از اتمام دوره سطح توفيق شركت در دروس خارج نصيبش شد آن گاه دوره هاي تخصصي فقه اصول را به مدت ده سال از محضر استادان بزرگ حوزه نظير آيات عظام : جعفر سبحاني . فاضل لنكراني . وحيد خراساني

و شيخ جواد تبريزي فرا گرفت و با سپري ساختن آزمون هاي حوزوي به تدريس در حوزه علميه مشغول شد . ضمناَ به علت داشتن علاقه وافر به تفسير و معارف بي بديل قرآن . مدت هفت سال در درس تفسير آيت الله جوادي آملي دامت بركاته شركت كرد و با توصيه معظم له به تدريس تفسير قرآن پرداخت. همچنين از بحث هاي فلسفي و عرفاني معظم له و ساير دانشمندان هم بهره وافر برد و ي در سال 1373 با گذراندن دوره تخصصي الهيات و معارف اسلامي در مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم به اخذ كار شناسي ارشد در رشته الهيات و معار ف اسلامي نايل آمد و هم اكنون در حال تدوين تز دكتراي خويش در مورد ( تناسخ ) مي باشد . شايان ذكر است كه با عنايت به پيش آمد معجزه قرن حاضر يعني انقلاب شكوهمند اسلامي و سپس تهاجم دشمنان به كيان جمهور ياسلامي و وقوع جنگ تحميلي كه مصادف با آغاز جواني ايشان بود و سرمستي از خم خمخانه خميني كبير . علاوه بر حضور در صحنه هاي گوناگون انقلاب به مدب دو سال از عمر خويش را نيز به صورت مستمر و بعد هم به صورت متفرقه در جبهه هاي دفاع مقدس و ناطق جنگي گذراند.

رضايي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي رضايي

محل تولد : رهنان اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/2/1

زندگينامه علمي

محمدعلى رضايى اصفهانى در سال1341شمسى درخانواده اى مذهبى در رهنان اصفهان متولد شد. دوره دبستان وراهنمايى را در محل تولد ودوره متوسطه را در شهر اصفهان

در دبيرستان شهيد صديقى(خوارزمى) گذراند، درسال1361وارد حوزه علميه(مدرسه ذوالفقار) اصفهان گرديد وتا يك سال درس خارج را در آن حوزه گذراند.

در سال 1369وارد حوزه علميه قم گرديد وبه مدت ده سال در درس خارج اساتيدى همچون آيات عظام فاضل لنكرانى، مكارم شيرازى، معرفت، صالحى مازندرانى و وحيد خراسانى حاضر شد وموفق به گذراندن پايان نامه سطح چهارم (دكترى فقه) شد و همزمان سطح چهارم (دكترى) رشته تخصصى تفسير حوزه علميه قم ودكترى علوم قرآن و حديث واحد تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامى را به پايان رساندند.

رضواني راد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رضواني راد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/4/1

زندگينامه علمي

به فضل الهي سال 1349 شمسي در خرداد ماه وارد حوزه علميه شدم رسماً و دروس مقدماتي ادبيات و منطق و سطوح اوليه را گذراندم و سطوح متوسط و عاليه را گذراندم و در سال 1355 وارد درس خارج شدم، در همان سال امتحانات سطوح عاليه را گذراندم در امتحان شفاهي كفايه الاصول كه در مدرسه حجتيه انجام شد جناب استاد محسن دوزدوزانى نمره 20 را دادند و چند بار تشويق كردند با جمله احسنت و در همان جلسه امتحان مكاسب مرحوم شيخ انصاري را در خدمت مرحوم استاد و آيت الله حاج شيخ احمد پاياني انجام شد ايشان شماره و نمره 19 را دادند كه بنده به ايشان عرض كردم از من اشكالي گرفتيد چرا يك نمره كم كرديد ايشان با شوخي و مزاح از كنار مساله گذشتند. در همين سال در درس مرحوم استاد آيت الله مرتضي حائري تا هفت سال درس خارج فقه شركت

نمودم تحت صلاة مسافر و خمس و خيارات مكاسب را و در مباحث اصولي ايشان از عام و خاص تا برابري شركت كردم و 14 سال درس اصول آيت الله وحيد خراسانى، هفت سال فقه درس آيت الله حاج ميرزاجواد آقا تبريزي 5 سال فقه درس آيت الله سيد كاظم حائري اصول مدت دو سال تقريباً شركت نمودم.

البته برخي از كتب سطوح عاليه را مكرر خواندم. مثل كفايه الاصول ج 2 را نزد 2 استاد خواندم آيت الله سيدعلي محقق داماد و آيت الله جعفر سبحاني مكاسب را نيز دو دور خواندم. اسفار الاربعه صدر المتالهين را تقريباً شش ماه خواندم آيت الله جوادي آملي و حاج شيخ حسين انصاري شرح فصوص قيصرى و تمهيد القواعد ابن تركه را نزد آيت الله جوادي آملي خواندم برهان شفا در منطق را نزد آيت الله جوادي آملي الهيات را نزد آيت الله حسن زاده آملي خواندم و در همان سالهاي اوليه مشغول تدريس بودم از سال 1351 شمسي تاكنون تا عالي ترين سطوح را تدريس كرده ام. خداوند متعال از همه قبول كند درس تفسير را نزد آيت الله خزعلي آيت الله جوادي آملي تلمذ كردم. البته در اين خلل كارهاي علمي از قبيل يادداشت برداري در موضوعات مختلف از قبيل تراجم شرح حال علي و امامت _ معاد _ حج و امثال ذلك داشته ايم و كتابهايي را از شهيد مطهري آيت الله جوادي آملي _ امام خميني _ شهيد بهشتي _ آيت الله مكارم شيرازي تنظيم نموده و پاورقي زديم و چاپ شده است. از باب نمونه چهار كتاب از كتابهاي شهيد مطهري _ انسان كامل _ عنصر

امر به معروف _ فلسفه اخلاق _ و يكي ديگر از كتابهاي ايشان را شخصاً تنظيم كرديم و جامعه مدرسين در سال هاي 1361 _ 1362 چاپ كردند. از آيت الله جوادي آملي اسرار عبارات _ حماسه و عرفان _ عرفان حج و ديگر كتابها را تنظيم كرديم و چاپ شد و نيز از ديگران خداوند از همه قبول فرمايد.

رضواني فسائي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ملقب (به فصيح الزمان) و متخلص به رضوانى فرزند سيد ابوالقاسم فسائى از خطباء و وعاظ و شعراء عصر قاجار و بعد از آن بوده است. وى در سال 1240 شمسى در شهر فسا متولد و در 16 سالگى به اصفهان رفته و دو سال در آن شهر به تحصيل مقدمات پرداخت سپس به قم آمده و ده سال در اين شهر مذهبى و علمى تكميل علوم عقليه و نقليه نموده و در بيست و هشت سالگى به تهران مهاجرت و به وعظ و خطابه پرداخت و در دربار ناصرالدين شاه راه يافت و از او لقب (فصيح الزمان) گرفت.

براى نگارنده حكايت كرد كه وقتى ناصرالدين شاه در حرم حضرت عبدالعظيم (ع) هدف تير ميرزا رضاى كرمانى قرار گرفت و مقتول شد من از ملازمين ركاب بودم و صدر اعظم وى مرده او را به سينه چسبانيده و با او صحبت مى كرد كه مردم ندانند شاه كشته شده تا اغتشاش و بلوا كنند.

و پس از قتل شاه در سال 1313 قمرى براى تسليت وليعهد مظفرالدين ميرزا به تبريز رفت و با وى به تهران برگشت و ملقب به (سلطان الواعظين) شد.

مرحوم فصيح الزمان سالهاى متمادى در تهران منبر مى رفت و شور و نشورى برپا مى كرد و

همواره خاص و عام براى استماع اشعار نغز و گفتار سراپا مغزش بر يكديگر سبقت جسته و استفاده مى كردند. وى در سال 1324 شمسى در تهران وفات نمود و باسلاف پاك خويش پيوست.

(1324 -1255/ 1240 ش)، شاعر. ملقب به فصيح الزمان. در فسا به دنيا آمد. در شانزده سالگى براى تحصيل علم به اصفهان رفت و مدت دو سال در آن شهر به كسب دانش پرداخت و از آنجا به قم رهسپار گرديد و قريب ده سال نيز در اين شهر به تكميل علوم عقلى و نقلى اشتغال ورزيد. در سى سالگى به تهران آمد و در سلك وعاظ درآمد و چون مردى اديب بود به دربار ناصرالدين شاه راه يافت و به فصيح الزمان ملقب شد. پس از قتل ناصرالدين شاه به تبريز رفت و با مظفرالدين شاه آشنايى يافت و از آن جا به اتفاق او به تهران عزيمت كرد و لقب سلطان الواعظين يافت. در تهران درگذشت و در ابن بابويه دفن است. اثر وى «كليات» اشعار است كه منتخبى از آن به نام «گلهاى فصيح الزمان رضوانى» به كوشش سيد هادى حايرى در شيراز به چاپ رسيده است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (371 -370/ 9)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (621 -614/ 2)، سخنوران نامى معاصر (1556 -1551/ 3)، فرهنگ سخنوران (385)، گلزار معانى (295 -286)، مؤلفين كتب چاپى (274/ 5)

رضواني يزدي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1314 ش)، روزنامه نگار و شعر. ملقب به امير رضوانى. وى از مردم يزد بود و ساكن تهران. او موسس و مدير روزنامه ى «گلشن» بود كه در تهران چاپ مى شد از او است:

ما را به جان چو از بهشت آوردند

نه ويژه

به مسجد و كنشت آوردند

دنيا به مثل مزرع و ما دهقانيم

ما را اينجا براى كشت آوردند

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (165 -163 /4)، تذكره سخنوران يزد (545)، الذريعه (371/9)، فرهنگ سخنوران (385).

رضوي برقعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين رضوى برقعى بن السيد الجليل آسيد جعفر بن سيد محمدتقى بن سيد رضى الدين از علماء و ائمه جماعت معاصر قم مى باشد

وى در شب عاشوراى سال 1346 قمرى برابر 1305 شمسى از مادر علويه متولد شده و از هفت سالگى شروع بتحصيل نموده و پس از خواندن دوره ى ابتدائى به خواندن علوم عربيه و دينى پرداخته و مقدمات و ادبيات و سطوح وسطى را در قم نزد فضلاء حوزه علميه قم تكميل نموده و در سن 17 سالگى به نجف اشرف مهاجرت نموده و سطوح عالى فرائد و مكاسب و كفايه را از مدرسين بزرگ نجف چون آيت اللَّه حاج سيد اسداللَّه مدنى و آيت اللَّه حاج سيد عبدالاعلى سبزوارى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بروجردى و مرحوم حاج ميرزا حسن يزدى و آقاى حاج شيخ محمدحسين دهاقانى و آقاى آشيخ احمد فياض فراگرفته و قسمتى از منظومه را از مرحوم حكيم ربانى آشيخ صدراء بادكوبه اى و هيئت و تشريح الافلاك را خدمت مرحوم آقا شيخ جميل عرب و مرحوم آقا ميرزا محمد اردبيلى آموخته و بعد از فراغت از سطوح به درس خارج سيدالفقهاء والمجتهدين زعيم حوزه علميه نجف آقاى خوئى مدظله و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محسن حكيم و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى حاضر شده و پس از هفت سال استفاده از محاضر و دراسات آيات عظام نجف به قم مراجعت و

از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و پس از ايشان شيخ الفقهاء والمجتهدين آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى اراكى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد داماد بهره مند گرديده و بعد از آن اشتغال به تدريس متون فقه و اصول و ترويج دين و اقامه جماعت در مسجد سنگ بند و مسجد گذرسيدان تا حال حاضر دارند. از آثار قلمى ايشانست تقريرات فقه مرحوم آيت اللَّه حكيم و تقريرات فقه و اصول آيت اللَّه خوئى مدظله

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

رضوي خوانساري ، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد حسن بن محمد بن مير على اكبر نقوى در حدود سال 1225 متولد، و در 13 ربيع المولود سال 1307 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت جمعى از اعاظم علما همچون: مير سيد حسن مدرس، و ملا حسين على تويسركانى، و آقا سيد محمد شهشهانى تلمذ فرموده، و به آقايان مسجد شاه اختصاص يافته، در محله ى مسجد حكيم سكونت، و در مسجد على اكبر امامت مى نموده.

وى از جمله كسانى است كه به شرف ملاقات حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - نايل گرديده، و از او كرامات و استجابت دعوات منقول است.

تأليفاتى دارد، از آن جمله است: 1- ترجمه ى كتاب انوار نعمانى تأليف سيد نعمت الله جزائرى كه به نام آقا نجفى به طبع رسيده است. 2- حسام الشيعة كه به نام [بعضى از علماى اعلام و فضلاى كرام حاضرين مجلس شريف و محفل منيف سركار شريعتمدار] آقا نجفى به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

رضوي، اسحاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علماء باتقوا و در مسجد امام حسن به جماعت نماز مى گذارد در سال 1332 وفات نمود و در شيخان بزرگ مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

رضوي، سيدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين رضوي

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1343 متولد شدم. خانواده ما از سابق روحاني بودند. گرچه پدرم روحاني نبوده است، در خانواده متدين و اصيل رشد و نمو داشتم، دروس ابتدايي و راهنمايي و متوسطه را با موفقيت و درجه عالي گذراندم و در همين مراتب و دوره ها به عنوان نفر اول شهر انتخاب و شناخته شدم. بعد از اتمام دروس كلاسيك با توجه به اصالت خانوادگي روحاني بودن، قدم در عرصه حوزه و روحانيت گذاشتم و در حوزه علميه حضرت ولي عصر(عج) شهرستان خوانسار در سال 1359 درس حوزه را شروع كردم و در مدت خيلي كم دروس ادبيات عرب را تمام كردم و درس فقه و اصول را آغاز كردم به طوري كه پس از مدت 8 سال در درس خارج فقه و اصول كه در شهرستان مذكور برقرار شده بود شركت نمودم و از استاد بزرگ و گرانقدر جناب حاج آقاي تقديري سبزواري بهره بردم.در مدت مذكور در كنار درس به تدريس نيز مشغول شدم. و از آن زمان تا حال اين تدريس ادامه دارد و تا بحال كتب لمعتين،رسائل و مكاسب تدريس رسمي و خصوصي داشتم.در كنار تدريس امور مربوطه، مديريت مدرسه نيز برعهده اينجانب بود كه وقت زيادي را صرف آن نمودم در روزهاي جمعه و پنجشنبه در دانشگاه پيام نور شهرستان مشغول تدريس

كتب اخلاقى،تاريخى،مديريت اسلامى،انقلاب اسلامى، ادبيات عرب بودم و اين تدريس در سالهاي 65 تا سال 75 ادامه داشت كه مجوز تدريس از دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه را نيز داشتم.

در مدت تدريس، در حوزه نيز رتبه اول و جزء نفرات برتر حوزه بودم.در سال 1373 وارد قم مقدس جهت ادامه تحصيل و استفاده از محضر شريف اساتيد شدم و بعد از مدت كمي اساتيد دلخواه خودم را يعني حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني جهت درس اصول و حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي جهت درس فقه شناسايي و در كلاس درس آنها به تلمذ پرداختم. در كنار بهره مندي از اساتيد خارج فقه و اصول به كارهاي اجرايي در مركز مديريت حوزه علميه قم و مركز جهاني علوم اسلامي و تدريس در حوزه جامعة الزهرا و مدارس تحت پوشش مركز جهاني و تدريس در دانشگاههاي محلات و همچنين خوانسار پرداختم و در سالهاي اشتغال به تحصيل در حوزه علميه خوانسار و قم در سالهاي اوج مبارزه با طاغوت و سالهاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران نيز فعاليت اجرايي و جبهه اي داشتم كه انشاء الله خداوند قبول نمايد.

رضوي، قمي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1283 ق)، عالم، فقيه و اديب امامى. در 1313 ق در تهران در بحث و درس علامه سيد عبدالكريم لاهيجى شركت كرد. سپس به نجف مهاجرت و در محضر شيخ الشريعه اصفهانى تلمذ نمود و از ملا محمد كاظم خراسانى بهره گرفت. او در حدود 1326 ق به قم رفت و در 1331 ق به حج مشرف شد و در بازگشت ساكن تهران گرديد و به انجام وظائف شرعى

مشغول گشت. از آثارش: «تقريرات» دروس استادانش در فقه و اصول با تصرفات و تحقيقات؛ كتاب «نهايه المأمول»، در شرح «كفايه الاصول» كه شرح مزجى است بر «كفايه» آخوند خراسانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (405 / 24 ،34 / 14 ،877 / 9)، ريحانه (487 -486 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 413 -412 / 14).

رضوي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علماء متقى فرزند مرحوم حاج سيد اسحاق و در مسجد امام اقامه نماز جماعت مى نمود. شرحى بر خطبه حضرت صديقه سلام اللَّه عليها به عربى نگاشته كه در تهران به طبع رسيده و در سال 1334 ق فوت نمود و در شيخان مدفون شد.

(1344 -1287 ق)، عالم دينى. از علماى متقى بود. در قم درگذشت و در قبرستان شيخان دفن شد. از اثر معروف وى «الدره البيضاء فى شرح خطبه فاطمه الزهراء (ع)» كه داراى عناوين: متن و شرح و لغت و اعراب و معنى است. هر يك از قطعات خطبه تا پايان تحت اين عناوين آورده شده است. اين كتاب به همت برادرش آقا حسين بن اسحاق رضوى در 1354 ق به طبع رسيد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (93/ 8)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (333/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (195/ 2).

رضوي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسين ملقب (به علم الهدى) بن سيد هبةاللَّه بن سيد محمد بن سيد عبدالحى بن محمد بن عبدالغفار ابن عبدالرزاق بن ابراهيم رضوى كاشانى عالمى جليل و متقى بوده است.

وى در كاشان متولد و پس از فراگرفتن مقدمات و ادبيات و سطوح از مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه و ديگران در كاشان به نجف مهاجرت و از محضر مرحوم آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى و غير آنان از اعاظم علماء و اكابر مدرسين استفاده نموده و در سال 1352 قمرى به كاشان مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و ترويج پرداخته تا سال 1386 قمرى كه بدرود حيات گفته است.

داراى تأليفات عديده مانند بهجةالتنزيل در تفسير و تأويل و (العندبيل) در تميز بين صحيح و

عليل و (المائدة العرشيه) و غير ذلك بوده است.

نگارنده در سال 1364 قمرى كه با جنابان فاضلان باذلان آيتين علامتين آقاى حاج سيد كاظم و آقاى حاج سيد مهدى اخوان مرعشى و دانشمند گرامى حاج شيخ مرتضى مطهرى به كاشان مسافرت كردم از نزديك آن مرحوم را ملاقات كرده ام. آن مرحوم در كاشان مخصوص محله خود بسيار متنفذ و مورد توجه بود و مردم به او علاقه بسيارى داشتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

رضوي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگي نامه آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي

.

آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي فرزند ارشد شيخ محمد حسين رضوي در 26 دي ماه سال 1326 شمسي در خانواده اي فرهنگي، مذهبي و روحاني چشم به جهان گشود.

فشرده اي از آثار و زندگي پدرو اجداد ايشان و انگيزه انتقال شيخ محمد علي كاظميني خوئي از عراق به آذربايجان در سايت بينش نو در لينك «دربارة ما» بيان گرديده است.

استاد مرتضي رضوي در اواخر سال 1340 پس ازتحصيل دوره ابتدايي و علوم مقدماتي به شهر مقدس قم عزيمت نمودند و در محضر اساتيد بزرگ به تحصيل علوم و معارف اسلامي پرداختند: دروس فلسفه و منطق را نزد بزرگاني چون انصاري شيرازي، شهيد دكتر مفتح و استاد شهيد مرتضي مطهري گذراندند.

فقه و مكاسب رادر محضر آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله جعفر سبحاني و درس «خارج» را مدتي نزد آيت الله داماد، و آنگاه از كلاس درس خارج مرحوم آيت الله گلپايگاني، آيت الله شر يعتمداري و آيت الله ملكوتي بهره مند شدند.

استاد كه در يك خانواده و خاندان بزرگ فرهنگي رشد يافته اند، از همان

اوان كودكي با محافل نقد و بحث علمي، مذهبي مأنوس و آشنا بوده اند، همچنانكه خود بيان مي دارند در كلام و اعتقادات و اسلام شناسي شاگرد پدر بزرگوارشان شيخ محمد حسين رضوي، و مرهون راهنماييهاي مستمر ايشان بوده اند.

استاد مرتضي رضوي پس از بازگشت از قم تا پيروزي انقلاب اسلامي ضمن فعاليتهاي سياسي، به تبليغ معارف اسلامي و تدريس و تفسير قرآن و نهج البلاغه در آذربايجان مي پردازند و با قلم صريح و رساي خود به نشر و گسترش مباني علمي، اعتقادي دين اسلام در ميان جوانان و اقشار تحصيل كرده مبادرت مي ورزند.

در سن 19 سالگي كتاب «خلقت آدم و بحثي در تكامل» را با مقدمه شهيد دكتر مفتح تحرير و به چاپ مي رسانند.

استاد مرتضي رضوي در اوايل سنين جواني با امام خميني (ره) و اهداف عدالت گستر ايشان آشنا شده و در ماجراي فيضيه و سخنراني پرشور و تاريخي حضرت امام در سال 1342 حضور داشتند و تا سال 1356و خيزش نهضت اسلامي 18 بار توسط رژيم ستمشاهي دستگير و در زندان انفرادي توأم با شكنجه حبس گرديدند. ايشان در اسفند ماه سال 1356 مجدداً دستگير و به عنوان اولين تبعيدي آذربايجان به شهر لار تبعيد شدند.

استاد مرضي رضوي پس از چند سال تبليغ و تدريس و تفسير قرآن در آذربايجان و انجام فعاليتهاي گسترده و مؤثر در تبريز در سال 1363 از سوي مردم فهيم تبريز در دوره دوم مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي مجلس برگزيده شدند.

استاد مرتضي رضوي در سال 1366 در دوره سوم نمايندگي مجلس شواري اسلامي از تهران كانديدا شدند. حضور چشم گير ايشان در مرحلة دوم انتخابات مجلس سوم

تهران، باعث چالش و رخدادي بزرگ در عرصه فعاليتهاي سياسي گرديد. سرانجام استاد مرتضي رضوي بنابر فرمايش تاريخي، مصلحانه حضرت امام (ره) به وزير كشور وقت ، مبني براينكه «سلام من را به آقاي رضوي برسانيد و از قول من به ايشان بگوييد: اين حق شماست كه همچنان در مرحلة دوم كانديدا باشيد، ولي براي رفع تشنج و حفظ آرامش از حق خود صرف نظر كنيد»، في المجلس ضمن يادداشتي به وزير كشور وقت از نمايندگاني تهران انصراف داد.

رضي استرآبادي، محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 686 ق)، نحوى و عالم امامى. ملقب به نجم الائمه و نجم الدين و رضى الدين. معروف به رضى و فاضل رضى و شارح رضى. از فرارويان و نام آوران علم نحو كه در استرآباد متولد و در نجف ساكن شد. از آثار وى: شرح «شافيه» ابن حاجب، در صرف، معروف به «صرف رضى»؛ شرح «قصائد سبعه» ابن ابى الحديد؛ شرح «كافيه» ابن حاحب در نحو، معروف به «شرح الكبير» يا «شرح الرضى» كه سيوطى از آن به عنوان كتاب بى نظير نام برده، و براساس اين كتاب او لقب شارح رضى گرفته است؛ حاشيه بر «شرح تجريد العقايد الجديده و الحاشيه القديمه».[1]

ع. بخش 1) رضى الدين استرآبادى محمد حسن مشهور به نجم الائمه نحوى معروف (ف. 684 يا 686 ه.ق.) ازآثار اوست: شرح الكافية در نحو معروف به شرح رضى (ه.م.)، شرح الشافية ايضا معروف به شرح رضى (ه.م.)، شرح قصائد سبع ابن ابى الحديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (317/6)، اعيان الشيعه (153 -151 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (289/3)، الذريعه (313 ،13 ،30 /14)، ريحانه (315/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 155/7)، كشف الظنون (1370)، الكنى و الالقاب (315/2)، لغت

نامه (ذيل/ رضى)، معجم المؤلفين (183/9)، هديه الاحباب (142 -141)، هديه العارفين (134/2).

رعدي آذرخشي، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1288 ش)، روزنامه نگار، استاد دانشگاه و شاعر، متخلص به رعدى. در تبريز متولد شد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تبريز به پايان برد، سپس به تهران آمد و از دانشكده ى حقوق و علوم سياسى به اخذ ليسانس نايل گشت. در سال 1312 ش به خدمت دولت درآمد و مشاغلى چون مدير كتابخانه ى فنى وزارت فرهنگ، رياست اداره ى كل نگارش، سرپرستى مجله ى آموزش و پرورش و رياست هيات تحريريه ى روزنامه ى «ايران» را عهده دار بوده است. در تاسيس فرهنگستان ايران همكارى داشته و مدتى دبيرخانه آن را اداره مى كرده است. در سال 1315 ش به مظور تكميل معلومات به پاريس رفت و در رشته يا ادبيات درجه ى دكترا گرفت. وى به زبانهاى فرانسوى، انگليسى، عربى و تركى رايج در تركيه تسلط داشت. سپس به ايران مراجعت كرد و در وزارت فرهنگ به خدمت مشغول شد. بعدها به نمايندگى ايران در يونسكو انتخاب شد و به نيابت رياست آن سازمان رسيد. پس از مراجعت به ايران، سناتور انتخابى تهران شد و رياست دانشكده ى ادبيات دانشگاه ملى را عهده دار بود. دكتر رعدى در سرودن شعر توانا بود. قصيده ى «نگاه» او مشهورترين و شيواترين قصايد زبان فارسى است كه آن را در سال 1314 ش و براى برادر لال خود سرود. از آثار او: رساله ى «رستاخيز ادبى ايران»؛ رساله ى «جهان بينى فردوسى»؛ «تاريخچه ى تحول دانشگاه ها در ايران»، به زبان انگليسى؛ «تحقيق در آموزش عالى در زمينه ى حقوق عمومى تطبيقى»، به زبان فرانسوى؛ «پنج آينه»، شامل مثنويهايى سياسى. مجموعه ى اشعار او تحت عنوان «نگاه» چاپ و منتشر

شده است.[1]

شاعر و اديب و محقق و سياستمدار، در 1288 در شهر تبريز پا به عرصه ى وجود نهاد. نياكانش تفرشى بودند. تحصيلات خود را در تبريز آغاز كرد و در 1306 ش ديپلم گرفت و براى ادامه ى تحصيل عازم تهران شد و در مدرسه ى عالى حقوق و علوم سياسى ثبت نام كرد و سرانجام در 1309 درجه ى ليسانس در علم حقوق گرفت و به آذربايجان بازگشت و شغل دبيرى را پيشه ى خود ساخت. چند سالى در تبريز به تدريس ادبيات و تاريخ و جغرافيا مشغول بود تا اينكه به تهران انتقال يافت و رياست اداره انطباعات وزارت فرهنگ و مديريت مجله ى تعليم و تربيت به او محول گرديد. در 1314 كه فرهنگستان ايران تاسيس يافت، رعدى با حفظ سمت به رياست دبيرخانه ى فرهنگستان انتخاب شد. در 1315 على اصغر حكمت وزير فرهنگ وقت، او را براى ادامه ى تحصيل به اروپا فرستاد و در كشور سويس دوره ى دكتراى حقوق را به اتمام رسانيد و در 1321 به ايران بازگشت و به عضويت فرهنگستان و مدير كلى وزارت فرهنگ و استادى دانشگاه دعوت شد.

دكتر رعدى چندى به كارهاى فرهنگى و ادبى اشتغال داشت. مجددا براى مطالعات زبان شناسى با سمت وابسته ى فرهنگى به انگلستان عزيمت نمود و چند سالى نيز در اين زمينه به تحقيق و تتبع پرداخت و به ايران بازگشت. مدتى بازرسى فنى و مشاور عالى بود و بعد به رياست اداره كل تعليمات عاليه رسيد و سرانجام نماينده و سفير ايران در يونسكو شد و سالها بدون معارض در آن سمت انجام وظيفه مى كرد تا اينكه جاى خود را به دكتر منوچهر اقبال داد و به

تهران احضار شد.

در انتخابات سال 1342 به سمت سناتور انتصابى تعيين گرديد و مدت چهار سال سناتور بود. رويه ى وى در مجلس سنا و ايراد سخنرانى هاى بى جا و بجا و حمله به وزارت فرهنگ و انتقاد از برنامه هاى دولت موجب گرديد كه پس از اختتام دوره ى چهارم مجلس سنا، به وى كار فرهنگى داده شود. از اين رو به رياست دانشكده ى ادبيات دانشگاه ملى (شهيد بهشتى) منصوب گرديد و تا پايان 1357 در آن شغل مستقر بود و سپس بازنشسته شد.

رعدى مردى فاضل و شاعرى توانا بود و در ادبيات فارسى، عربى، انگليسى و فرانسه صاحب نظر بود. از نوجوانى شعر مى سرود و چون اشعارش از مضامين بديع و سادگى و روانى برخوردار بود، مورد توجه بزرگان علم و ادب قرار گرفت و دانشمندانى چون اديب السلطنه سميعى، دبيراعظم بهرامى و على اصغر حكمت به او ارج مى نهادندو در انجام خواسته هايش مساعدت فراوان كرده اند. اشعار او اعم از قصيده و عزل و چكامه، بالغ بر چهل هزاربيت مى باشد و تاكنون دو جلد از اشعار او به چاپ رسيده است. دكتر غلامعلى رعدى در عين فضيلت، مردى جاه طلب، خودخواه و تندخو بود و خود را بالاتر از همه مى دانست. در اشعارش بسيارى از فضلا و ادبا را مورد انتقاد قرار داده است. با هيچ كس روح سازش نداشت.

وفات وى در سال 1378 در تهران اتفاق افتاد و ساليانى چند در بسترى بيمارى بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (54 -52)، از صبا تا نيما (565 -551 /2)، چشمه ى روشن (665 -655)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (378 -373)، الذريعه (375/9)، سخنوران نامى معاصر (1565 -1557 /3)، فرهنگ سخنوران

(388)، گوهر (س 1، ش 8، ص 702 -699)، مؤلفين كتب چاپى (722 -721 /4).

رفعت انصاري همداني، عباس، محمدعباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1307 ق)، مورخ و اديب و شاعر، متخلص به رفعت. مدتى پيش از تولد وى در لكنهو، پدرش مقيم هندوستان شده بود. رفعت به اكثر سرزمينهاى هند مسافرت كرد و در «بهوپال» اقامت گزيد، و كتابهاى بسيارى تصنيف كرد. از وى با نسبتهاى شيروانى، انصارى، يمنى يا هندى ياد شده است از آثار وى: «آثار العجم» كه با «آثار عجم» فرصت شيرازى تفاوت دارد؛ «تاريخ ائمه»؛ «تاريخ افاغنه» فارسى؛ «تاريخ البواهر»، در عقايد اسماعيليه كه نام اصلى اين كتاب «قلائد الجواهر فى تاريخ البواهر» مى باشد كه «تاريخ نكو» نيز مى گويند؛ «تاريخ بهوپال»؛ «تاريخ دكن» كه همان «چار چمن» است؛ «تاريخ سرنديب»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (377/9 ،216/3 ،234 ،291 /2)، ريحانه (325 -324 /2)، صبح گلشن (182 -180)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 988 -987 /14)، لغت نامه (ذيل/ رفعت)، مؤلفين كتب چاپى (653 -652 /3).

رفعت نژاد، محمدنقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد نقى رفعت نژاد

محل تولد : اروميه

شهرت : رفيعي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

بنده سال 1360 وارد حوزه علميه تبريز شدم. بعد از مدتي تحصيل در آن شهر به اتفاق حاج آقا بنايي مسئول حوزه علميه ولي عصر(عج) بعد از دو سال تلمذ به شهر تهران عزيمت كردم و در آن شهر سه حوزه ومدرسه علميه را تشكيل داديم و طلبه هاي بسياري جذب شدند كه برخي از آنها بسيجيان جان بركفي بودند كه به درجه شهادت نايل گشتند (خداوند همه آنان را با سالار شهيدان محشور فرمايد).در سال 1364 وارد حوزه علميه قم و در مدرسه فيضيه سكونت داشتم و همزمان در درس تفسير

استاد جوادي آملي به همراه دروس رسائل و مكاسب و كفايتين از محضر اساتيد وقت آقايان اعتمادى، پايانى، ستوده تلمذ مي كردم، در سال 1367 بعد از اتمام كفايتين از محضر آيات عظام فاضل لنكراني(ره) به مدت 2 سال درس خارج اصول، يك سال خارج اصول آيت الله صانعي و 15 سال ازخارج اصول حاج آقا وحيد خراساني و همچنين به مدت 17 سال از درس خارج فقه آيت الله العظمي شيخ جواد تبريزي(قدس سره) استفاده كردم. در سال 1370 در دروس تخصصي تفسير و علوم قرآن از محضر اساتيدي همچون آيت الله خزعلى، آيت الله معرفت، آيت الله ميانجي(ره) و آيت الله محقق داماد، آيت الله استادي و آيات و اساتيد ديگر و همچنين از محضر آيت الله العظمي مكارم شيرازي استفاده¬هاي علمي تفسيري داشتم.در مركز فرهنگ و معارف قرآن از سال 1367 در قسمت دايرة المعارف بزرگ قرآن در قسمت تشكيل پرونده هاي علمى، تشكيل مدخلهاي قرآني و تفسيرى، تشكيل شناسنامه علمي مشغول امور تحقيقي و پژوهشي بودم و متجاوز از 60 پرونده علمي و بيش از 100 شناسنامه علمي و همچنين تأليف مقالات در دايرة المعارف فعاليت داشتم. برخي از مدخلها و پرونده هاي تشكيل داده شده عبارتند از 1.ابتكار،2.اختلاف،3.اسماعيل صادق الوعد،4.آل لوط،5.آزمايش 6.احترام،7.استثمار،8.استضعاف9.اصطفاء،10.استدراج،11. ... . در سال 1382 با دفاع از پايان نامه سطح 4 با موضوع سنت هاي املاء و امهال و استدراج در قرآن و احاديث، موفق به اخذ سطح 4 در رشته تفسير و علوم قرآن شدم.در كنار تحصيل و تملذ دروس فقه و اصول و تفسير و علوم قرآن از سال 1374 بنده در دانشگاههاي مختلف كشور

مشغول تدريس دروس معارف و الهيات بودم از جمله اين دانشگاهها عبارتند از دانشگاه اروميه،دانشكده علوم قرآني ،دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات تهران،دانشگاه علامه طباطبايى،دانشگاه پيام نور اروميه و الان در دانشگاه پيام نور قم دروس الهيات را مشغول هستم و در كنار تدريس، فعاليت هاي علمى، پژوهشي و فرهنگي دانشگاه را در قم و تهران همكاري دارم. ضمناً بنده در سال 1367 در دانشگاه مفيد قم مشغول تحصيل در رشته اقتصاد بودم و بعد از گذراندن 4 ترم به جهت مشكلاتي موفق به ادامه آن نگشتم.

رفيعي پور، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس رفيعي پور

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/7/1

زندگينامه علمي

آقاي عباس رفيعي پور علوي علويجه در سال1335 بدنيا آمد . وي در سال 1350 وارد حوزه علميه نجف آباد اصفهان شد و مقدمات را در آن حوزه از محضر آيت الله مرحوم شيخ عباس ايزدي (امام جمعه سابق نجف اباد ) فرا گرفت . سپس براي تكميل تحصيلات در سال 1355 به حوزه علميه قم هجرت كرد و در دروس آيات عظام فاضل لنكراني و مشكيني شركت نمود . در سال 1373 موفق به اخذ مدرك تحصيلي سطح 2 ( معادل كارشناسي ) از مركز مديريت حوزه علميه قم شد و در سال 1379 با كسب مجوز از معاونت امور اساتيد نهاد رهبري در دانشگاهها ، تدريس براي دانشجويان دانشگاه علمي - كاربردي علويجه اصفهان را بعهده داشته است ؛ سپس بنا به دعوت صدا و سيماي قم ( مركز پژوهش هاي اسلامي ) از سال 1381 تا كنون با اين نهاد بعنوان

كارشناس همكاري داشته است .

رفيعي قزويني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى مد ظله از مراجع عصر حاضر و اعاظم مجتهدين معاصر است در تهران. وى در حدود سال 1312 ق در قزوين متولد و مقدمات و سطوح اوليه و متوسط را تا اوائل فرائد در آنجا خوانده و پس از آن به تهران آمده و از مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه حاج شيخ مسيح طالقانى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد رضا نورى استفاده نموده و حكمت و كلام را نزد حكيم ربانى مرحوم ميرزا حسن كرمانشاهى و مرحوم حاج فاضل و مرحوم ميرزا محمود قمى قدس اللَّه اسرارهم تحصيل نموده و فنون رياضى را از مرحوم ميرزا ابراهيم رياضى زنجانى و آقا شيخ على رشتى (از هيئت و هندسه و اسطرلاب و بعضى ديگر از رياضيات را) فراگرفته تا سال 1338 ق كه به قزوين مراجعت و بعد از يكسال معاودت به تهران نموده و فقط به تدريس شرح لمعه و قوانين و شرح منظومه و اشارات در مدرسه عبداللَّه خان پرداخته و طلاب آن عصر تهران را كه از مدارس ديگر بمحضرش مى شتافتند افاده نموده تا سال 1340 ق كه مرحوم رئيس الشيعه آيت اللَّه العظمى علامه استاد حاج شيخ عبدالكريم حايرى به قم رحل اقامت افكندند، به قم مهاجرت و منحصرا از درس و بحث فقه و اصول معظم له استفاده و خود بتدريس كفايه و رسائل و مكاسب شيخ و اسفار اربعه و شرح منظومه اشتغال تا در ماه رمضان 1344 ق به امر مرحوم آيت اللَّه حايرى در مسجد بالا سر به منبر تدريس بالا رفته و قريب دويست و پنجاه نفر

از فضلاء و طلاب را كه حاضر مى شدند مستفيد فرموده و در همان اوان حواشى مفصلى بر شرح منظومه سبزوارى كه معروفست نوشته و هم تعليقات بر رسائل شيخ مرقوم نمودند تا سال 1349 ق با اجازه صريح در اجتهاد و حرمت تقليد مراجعت به قزوين نموده و تا سال 1380 قمرى در آنجا بتدريس خارج كفايه و اسفار و فقه و اقامه نماز جماعت و تفسير كلام اللَّه مجيد اشتغال داشته آنگاه به تهران آمده و تاكنون در مسجد جمعه به تدريس خارج فقه و اصول و خدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

از تأليفات معظم له است: 1- رساله در رجعت بقواعد عقليه 2- شرح بر دعاء سحر. 3- حاشيه بر وسيله مرحوم آيت اللَّه اصفهانى. 4- رساله عمليه 5- حواشى متفرقه.

سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى از اكابر فقهاء و مجتهدين و اعاظم حكماء متألهين و مراجع تقليد معاصر بوده اند وى حدود دوازده سال بود كه از قزوين زادگاه خويش به تهران منتقل و در مسجد جمعه اقامه جماعت و هم تدريس مى نمودند تا درروز اول محرم 1395 قمرى بعد از كسالت ممتدى از دنيا رفته و جنازه اش حمل به قم و در مسجد بالا سر نزديك قبر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى مدفون گرديدند. نگارنده. گويد آيت اللَّه رفيعى كه بعضى از مراجع معاصر از تلامذه و شاگردان ممتاز او مى باشند از اسطوانه هاى علمى و اساتيد بزرگ و فلاسفه سترك معاصر بودند و شايسته بود كه در حوزه هاى علميه بزرگ به تدريس و رهبرى و اداره آن پرداخته و فضلاء بيشترى تربيت نمايند ولى گويا تقدير آن مرحوم غير از اين بود و المقدر

كائن.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رفيعي محمدي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر رفيعي محمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب ناصررفيعي محمدي در سال 1344 در شهر مقدس قم درخانواده اي مذهبي متولد شدم. تحصيلات ابتدايي راهنمايي و متوسطه را در اين شهر گذرانده ودر سال 1362 موفق به اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي از دبيرستان صدوق شدم .

در سالهاي انقلاب شكوهمند اسلامي در جنبش دانش آموزي وجلسات مذهبي سياسي با پخش اعلاميه وشركت در تظاهرات در حد وسع واقتضاي سن نوجواني شركت داشتم . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز با حزب جمهوري اسلامي شاخه دانش آموزي همكاري مي نمودم . درسال 1362 با اخذ ديپلم وارد حوزه مقدسه قم شدم. طي 5 سال دوره سطح را تا پايان كفايه به اتمام رسانده كليه امتحانات ان را با موفقيت گذراندم و در پايه پنجم از امتحانات با كسب رتبه اول در آزمون شوراي مديريت حوزه يك دوره بحارالانوار از حضرت امام خميني (ره) به عنوان جايزه دريافت نمودم.

دروس سطح را نزد اساتيدي چون آيات عظام وجداني فخر اعتمادي پاياني دوزدوزاني صلواتي راستي كاشاني و ستوده تلمذ نمودم. از سال 1368 تا 1373 در دروس خارج آيات عظام فاضل لنكراني مظاهري وصانعي شركت داشتم.

همچنين ضمن گذراندن دروس اصلي حوزه دروس جنبي را نيز نزد اساتيد متعددي خواندم به عنوان مثال فلسفه (نهايه الحكمه) نزد استاد آيت الله صالحي مازندراني (ره) علوم قرآن نزد آيت الله معرفت شرح تجريد نزد آيت الله استادي تفسير نزد آيت الله جوادي رجال نزد آيت الله سبحاني تلمذ گرديد.

درسالهايي كه به دروس حوزه مشغول بودم موفق به اخذ ليسانس الهيات از دانشكده باقر العلوم وفوق ليسانس از دانشگاه قم گرديده ودر سال 1373 با قبولي در آزمون دكتري در رشته علوم قرآن وحديث در تهران مشغول تحصيل در اين دوره شدم .سال 1377 بادفاع از رساله موفق به اخذ دكتري با رتبه عالي گرديدم.

رفيعي، حميدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد الله رفيعي

محل تولد : زابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

درسهاي ابتدائي وراهنمائي را در محل تولد استان زابي افغانستان به پايان رساندم وتحصيلات دبيرستاني را در مدرسه ابن سيناي كابل به اتمام رسانده و سپس در سال 1355بعد از امتحان كنكور دردانشكده پزشكي دانشگاه كابل در رشته طب عمومي تحصيلاتم را ادامه دادم كه متأسفانه بعد از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروي و پيدايش هرج و مرج دركشور مجبور به ترك كشور گرديده و د رسال 1359وارد خاك ايران شدم. براي مدّت سه سال با يكي از گروههاي جهادي همكاري فرهنگي داشته و بعد از آن در سال 1363درس حوزوي را از ابتداي جامع المقدمات در مدرسه حاج ابراهيم اراك آغاز نمودم .هرچند در ابتدا با اين نوع درسها و محيط نامأنوس بودم ولي بعد از تحمل فشارهاي روحي و رواني زياد خودم را با اين محيط و درس منطبق داده كه الحمد الله تا حدودي نتيجه داد .و در سال 1367وارد حوزه علميه قم گرديده ،بعد از اتمام سطوح درسال 1372درس خارج را در كلاسهاي آيت الله وحيد خراساني ،آيت الله فاضل لنكراني آغاز نمودم و يك سال هم در درس خارج آيت الله مكارم

شركت كردم .در سال1373درس تخصصي كلام را درمؤسسه امام صادق (ع) در سطح دكترا آغاز نمودم و در سال 1376از اين مركز فارغ التحصيل شدم كه متأسفانه هنوز هم بنا به دلائلي موفق به اخذ موضوع پايان نامه نشده ام ودر حال حاضر با مركز مطالعات حوزه و ستاد پاسخگوئي به شبهات دفتر تبليغات و معاونت تبليغ و دانشنامه كلام همكاري دارم.

رفيعي، رمضانعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رمضانعلي رفيعي

محل تولد : قوچان

شهرت : علي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/3

زندگينامه علمي

اينجانب رمضانعلي رفيعي (معروف به علي) با مدرك تحصيلي ششم ابتدايي نظام قديم در سال 1344 شمسي به قصد تحصيل علوم ديني وارد مدرسه علميه فاروج از توابع شهرستان قوچان شدم و طي سه سال جامع المقدمات، سيوطي و حاشيه منطق را گذراندم. در سال 1347 براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني (مدرسه توليت) كه برنامه اي منظم داشت به تحصيل ادامه دادم. برخي از اساتيد حقير در اين دوره عبارتند از: (عروه الوثقي) حجت الاسلام افتخاري،(تاريخ اسلام) حجت الاسلام مرحوم حسن نوري (برادر بزرگ آيت الله حسين نوري)،( مغني) حجت الاسلام طالقاني، (منطق) حجت الاسلام امينيان، (معالم الاصول) حجت الاسلام مقتدايي و ...

سپس به مدرسه سعادت تحت اشراف آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده منتقل شدم و كتب و دروس ذيل را تحت نظر و اشراف و خدمت اساتيد حوزه گذراندم: لمعتين حجج اسلام سيد ابوالفضل موسوي، باكويي، آيت الله فاضل لنكراني، معاني بيان: اميني شيرازي، اصول فقه: حجت الاسلام باكويي، باب حادي عشر: حجت الاسلام عبد القائم

شوشتري، تفسير و اخلاق: آيت الله مشكيني، نهج البلاغه: آيت الله حسين نوري، عقايد: آيت الله مكارم شيرازي، شرح منظومه: دكتر احمد بهشتي و آيت الله انصاري شيرازي، رسائل: آيت الله اعتمادي، مكاسب: آيت الله صانعي، مرحوم ستوده و موسوي تبريزي، كفايتين: مرحوم آيت الله سلطاني، رساله تصور و تصديق ملاصدرا و اسفار اربعه: آيت الله جوادي آملي .

در سال 1356 در درس خارج فقه و اصول آيت الله وحيد خراساني شركت كردم، ليكن در سال 1359 براي كارهاي تبليغاتي به قوچان (زادگاهم) رفتم و پس از عهده داري مسئوليت دفتر تبليغات آن شهر در سال 1360 به سمت فرماندهي سپاه قوچان برگزيده شدم و حدود چهار سال كه عهده دار اين سمت بودم از تحصيل علوم حوزوي محروم شدم.در سال 1363 مجددا به قم بازگشتم و به تحصيل و حضور در درس خارج معظم له (فقها و اصولا)را ادامه دادم، ضمن آنكه با مركز تحقيقات اسلامي سپاه نيز همكاري پاره وقت داشتم.با راه اندازي طرح مدارج علمي در حوزه علميه قم و عهده داري دفتر تبليغات اسلامي براي اين كار در سال 1371 موفق به اخذ مدارج علمي دوره اول خارج (سطح 3 حوزه معادل فوق ليسانس) شدم و پس از واگذاري اين امر به شوراي مديريت حوزه علميه قم موفق شدم مدرك مدارج علمي سطح چهار (شش سال درس خارج فقه واصول) معادل دكترا را در مورخ 8/2/73 اخذ كنم.

تاليفات: حقير از سال 1364 كه همكاري علمي و پژوهشي خود را با مركز تحقيقات اسلامي سپاه آغاز كردم ضمن انجام دادن كار پژوهشگري در موضوع تاريخ اسلام و عهده داري مسئوليت هاي: گروه

تاريخ، مديريت تاريخ و علوم سياسي، جانشيني معاونت متون آموزشي و كمك آموزشي و مسئوليت معاونت متون آموزشي و كمك آموزشي، در طول مدت بيش از 18 سال كار تاليف متون آموزشي در موضوع تاريخ اسلام را شروع كردم كه متجاوز از پانزده كتاب در سطوح مختلف علمي و آموزشي است كه نمونه هايي از آن به پيوست مي باشد. ضمنا از سال 1378 با بخش فرهنگ فقه موسسه دايره المعارف فقه اسلامي زير نظر آيت الله هاشمي شاهرودي نيزبه عنوان مسئول بخش بازنويسي و ويرايش همكاري دارم و حاصل آن تا كنون چاپ دو جلد (1 و 2) آن بوده است. مدتي نيز با بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قسمت احياء آثار همكاري داشتم كه حاصل آن تحقيق در تفسير شريف الاصفي مرحوم فيض كاشاني (ج اول) مي باشد .

به جز مواردي كه ياد شد با فصلنامه هاي پژوهشكده تحقيقات اسلامي همچون حصون و مربيان و ديگر نشريات آن نيز همكاري دارم و ضمن عضويت در هيئت تحريريه بعضي از آنها هر از چندگاه، مقالاتي براي اين نشريات مي نويسم. ضمن آنكه براي پاره اي فراخوانيهاي همايش ها نيز مقالاتي نوشته ام.

رفيعي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1257 ش)، مؤسس و مترجم. ملقب به نظام الدوله. وى خواهرزاده ى حسينقلى خان نظام الدوله دنبلى بود كه بعد از فوت دايى خود، لقب وى را گرفت. او در اروپا تحصيل كرد و در دوره هاى دهم تا سيزدهم، از تبريز به نمايندگى شوراى ملى انتخاب شد. نظام الدوله به امور اجتماعى شهر مى پرداخت و در تأسيس دارالايتام تبريز و تشكيلات شير و خورشيد اهتمام داشت. وى در غائله پيشه ورى به حكومت اروميه

منصوب شد و چون از اقدامات افراطى به دور بود پس از رفع غائله نيز از طرف مردم و دولت مورد تعقيب قرار نگرفت و در تبريز اقامت گزيد. از آثارش: «جوان فقير»، ترجمه؛ «رموز دوستى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (338/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1748/ 2 ،1073 -1072/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (221/ 2)، نخبگان سياسى ايران (485/ 4).

رفيعي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي رفيعي به سال 1333 در شهر يزد بدنيا آمد.وي مترجم، زبانشناس، اديب، نويسنده و منتقد و شاعر بود. گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي والدين و انساب : محمد علي رفيعي به سال 1333 در شهر يزد بدنيا آمد. پدرش دكتر عبدالعلي رفيعي از پزشكان خوشنام يزد و از خانواده اي اصيل بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد علي رفيعي تحصيلات ابتدايي را در شهر يزد و تحصيلات دانشگاهي خود را تا پايان اخذ دكتراي ادبيات انگليسي در تهران به انجام رساند. همسر و فرزندان : از محمد علي رفيعي صاحب دو فرزند به يادگارمانده است . وقايع ميانسالي : محمد علي رفيعي در فن ترجمه، توانا بود و به دليل احاطه اش به واژگان و فن و ترجمه، بسياري از دوستان مترجم و زبان شناس كه برخي مطالب و مباحث برايشان گنگ و نارسا بود از او بهره مي بردند. دكتر محمدرضا شفيعي كدكني در سفر به يزد و آشنايي با دكتر رفيعي و تبحرش در علوم ادبي از جمله زبانشناسي، لب به تحسين وي گشود. زماني هم دكتر فتح الله مجتبايي پس از مقابله ترجمه جباريت در تاريخ اثر

ادوارد براون، با اصل آن قدرت مترجم و دقت كار وي را مورد ستايش قرار داد. زمان و علت فوت : محمد علي رفيعي در روز نهم ارديبهشت 1379 به سراي باقي شتافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد علي رفيعي به غير از عضويت در كميته علمي كنگره بزرگداشت ابوالفضل رشيد الدين ميبدي در سال 1374، مشاركتي فعال در برپايي آن داشت. همكاري او با مراكز فرهنگ كشور، از جمله فرهنگستان زبان و ادب فارسي، مركز نشر دانشگاهي، دفتر پژوهش هاي فرهنگي از ديگر فعاليتهاي بشمار مي رود .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد علي رفيعي علاوه بر فعاليت هاي اجتماعي، در عرصه تعليم و تدريس نيز در دانشگاه هاي كشور از جمله دانشگاه آزاد اسلامي ميبد، دانشكده معماري دانشگاه يزد، دانشگاه جامع تكنولوژي يزد و چندين مركز آموزش عالي تهران حضوري موثر داشت. از جمله در مركز نشر دانشگاهي به تدريس آيين ويراستاري پرداخت. دكتر رفيعي زمينه كار پژوهشي و تحقيقاتي بسياري داشت كه از آن جمله مي توان به مقاله هاي او در نشر ياتي چون مقاله هاي ارزشمندي در مجله هاي وزين و علمي كشور، مانند: آدينه، جامعه سالم، جهان كتاب، آينده، نشر دانش، گتفگو، نگاه نو، نامه فلسفه، دنياي سخن، معيار و كيهان فرهنگي از خود به يادگار نهاد كه عمده آنها در زمينه زبان شناسي و نقد عالمانه كتاب ها بوداشاره كرد . دكتر رفيعي به غير از دانش ترجمه، شاعر نوگرايي بود كه گهگاه در جمله دوستان به قرائت اشعاري مي پرداخت. وي در سالهاي آخر حيات عمر خويش، در چندين دانشگاه و مجمع دانشگاهي به

ايراد سخنراني پرداخت كه مهمترين آن «نقد شعر فروغ» در سال 1378 در دانشگاه تهران بود. دكتر رفيعي همچنين موفق شد در سالهاي 64-1363 شش شماره پيك كتاب را چاپ و منتشر كند.آثار : انس شپرير ويژگي اثر : مصاحبه و سخنراني مانس اشپر بر كه توسط انتشارات تنديس 1368 منتشر شد.2 تاليف پيك كتاب ويژگي اثر : اين اثر توسط انتشارات بهجت در سال 64-1363 در 6 جلد منتشر شد.3 ترجمه برخورد تمدن ها و بازسازي نظم جهاني ويژگي اثر : اثر ساموئل ها نتينگتون كه توسط دفتر پژوهشهاي فرهنگي در سال 1378 منتشر شد.4 ترجمه پايان جهان اثر فوكوياما ، ترجمه پژوهش تركيبي ويژگي اثر : اثر هريس ام كوپر، كه توسط دفتر پژوهشهاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.6 ترجمه پژوهش عملي مشاركتي ويژگي اثر : اثر ويليام فوت وايت كه توسط دفتر پژوهش هاي فرهنگي در سال 1378 منتشر شد.7 ترجمه پنج سال در يك شهر ايراني ويژگي اثر : چاپ نشده8 ترجمه جباريت در تاريخ ويژگي اثر : اين ترجمه توسط انتشارات مرواريد رد سال 1379 انتشار يافت.9 ترجمه سالار مگس ها ويژگي اثر : اثر ويليام گلدنيگ كه توسط انتشارات بهجت در سال 1363 منتشر شد.10 ترجمه فلسفه هاي هنر ويژگي اثر : اثر پيتر كيوي كه

توسط دفتر پژوهشه هاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.11 ترجمه لبخند يوزپلنگ ويژگي اثر : اثر س. ر كه چاپ نشده است12 چين 1980 ويژگي اثر : اثر ديويد بوناويا كه انتشارات تنديس وسكر در سال 364 منتشر كرد.13 دسته گلي براي الچرفون ويژگي اثر : اثر دنيل كيز كه توسط انتشارات تجربه در سال 1378 منتشر شد.14 شناخت اثر هنري ادبي ويژگي اثر : اثر انيگاردن كه توسط دفتر پژوهش هاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.15 فراسوي آزادي ونزلت ويژگي اثر : اثر ب.اف. اسكينر، كه توسط انتشارات سكه و تنديس در سال 1364 منتشر شد.16 فيمنيسم در شعر فروغ ويژگي اثر : چاپ نشده17 قبضه قدرت ويژگي اثر : اثر چسلا و ميلوش كه توسط انتشارات پانوس در سال 1367 منتشر شد.18 مباني مديريت ويژگي اثر : استيفن پي را بينمز كه با همكاري محمد اعرابي توسط دفتر پژوهشهاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.19 مديريت بدون كاغذ ويژگي اثر : ويژگي ترجمه اين اثر با همكاري محمد اعرابي و قصر الله مستوفي صورت گرفت و توسط دفتر پژوهش هاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.20 هنر پژوهش موردي ويژگي اثر : اثر رابرت اي استميك است كه توسط دفتر پژوهشهاي

فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.21 هنرشادمانگي ويژگي اثر : دالايي لا ما است كه انتشارات تنديس در سال 1378 منتشر نمود.منابع : انتشارات نو انديش ، كتاب ماه ادبيات و فلسفه ،تير ماه 1379

ركن زاده ي آدميت، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1317 ق)، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به سالك. در شيراز به دنيا آمد، پس از تحصيلات ابتدايى و آشنايى با زبانهاى فرانسوى و انگليسى، در اهواز به تدريس پرداخت و بعد به بوشهر رفت و ضمن تكميل تحصيلات خود در رشته ى ادبيات فارسى و عربى، در تجارتخانه اى به كار دفتردارى و انشاء و داد و ستد تجارتى پرداخت. سفرى به عراق رفت و بعد از بازگشت در شيراز قرائت خانه ى آدميت را تاسيس كرد و به كار خريد و فروش كتاب پرداخت. در سال 1305 ش روزنامه ى ادبى و سياسى «آدميت» را در شيراز منتشر كرد، پس از دو سال انتشار آن و تعطيلى روزنامه، به هندوستان رفت و سپس به تهران آمد و مدتى مدير روزنامه ى «ايران آزاد» شد و كتابخانه آدميت را تاسيس كرد، و بعد از انتقال به كتابخانه ى مجلس شوراى ملى، به نوشتن فهرست كتب خطى آن كتابخانه پرداخت و به عضويت پيوسته ى انجمن ادبى فرهنگستان ايران درآمد. آدميت ضمن سرودن شعر، تاليفاتى نيز از خود به جاى گذاشته است كه برخى از آنها عبارتند از: «رساله ى اغلاط مشهوره»؛ «دانشمندان و سخن سرايان فارس»، در پنج مجلد؛ «دليران تنگستانى»؛ «فارس و جنگ بين الملل»؛ «رساله ى كلمات و اصطلاحات جديده»؛ «منتخبات ايران شهر يا اصول آدميت»؛ «منتخب برهان قاطع»؛ «منشآت آدميت»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (105

-104 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (40 -24 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (343 -341 /3)، فرهنگ سخنوران (430)، مؤلفين كتب چاپى (749 -748 /2).

ركني دزفولي، عبدالصالح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعبدالصالح ركني دزفولي

محل تولد : لارستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

مهرماه سال 1341 وارد قم شدم. (يعني شش ماه پس از رحلت آيت الله العظمي آقاي بروجردي) در حاليكه مقداري از جامع المقدمات را نزد برادرم آيت الله سيد مجتبي موسوي لاري خوانده بودم. قسمتي از سيوطي و مغني را در حوزه و بقيه آن را نزد آيت الله حاج شيخ احمد جنتى،معالم را نزد آيت الله جنتى،مختصر المعاني را نزد آيت الله حاج شيخ حسن تهرانى،رسائل را نزد آيت الله حاج شيخ احمد آذري قمي وآيت الله محمد محمدي گيلانى،مكاسب را نزد آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم خزعلي وآيت الله احمدي ميانجي وآيت الله محمدي گيلانى، كفايه را نزد آيت الله حاج شيخ يوسف صانعي و آيت الله آذري قمي و آيت الله وحيد خراساني و آيت الله حاج ميرزا جواد تبريزي(ره) و آيت الله فاضل لنكراني(ره)، خارج فقه را نزد آيت الله حاج شيخ كاظم تبريزي و آيت الله حاج شيخ حسينعلي منتظري و آيت الله حاج سيدموسي شبيري زنجانى.تفسير را نزد آيت الله ابوالقاسم خزعلي و آيت الله محمدتقي مصباح يزدى، معارف اسلامي را نزد آيت الله محمدتقي مصباح يزدي خواندم.بداية الحكمة و اسفار اربعه را نزد آيت الله حاج شيخ عبدالله جوادي آملى، نهاية الحكمه را نزد آيت الله محمدتقي مصباح يزدى، فصوص الحكم را نزد آيت الله حسن زاده آملي و نيز كتاب كليله و دمنه را

نزد آيت الله حسن زاده آملي خواندم.ادبيات فارسي املاء و انشاء و مقاله نويسي نزد حجة الاسلام والمسلمين آقاي علي حجتي كرماني و آيت الله مومن العابدين قرباني و آيت الله دكتر حاج شيخ احمد بهشتي فسائى.زبان انگليسي را پس از دوران دبيرستان نزد آقاي امجدي و آقاي رخشانفر كه هر دو دبير دبيرستان بودند و سپس نزد حجة الاسلام آقاي خليليان كه تحصيل كرده انگلستان بود آموختم.اخلاق را نزد آيت الله حاج شيخ علي قدوسى، آيت الله حاج شيخ علي مشكيني اردبيلي(ره) و آيت الله دكتر محمد حسيني بهشتي و آيت الله احمدي ميانجى.از بدو شروع به خواندن معالم درس كلاسيك هم شروع كردم و سالي يك كلاس خواندم و پس از 4 سال موفق به اخذ ديپلم ادبي از دبيرستان شبانه حكيم نظامي شدم.از سال 45 به تدريج مواجه با كسالت هاي مختلف و عمل هاي متعدد جراحي در اعضاء بدنم انجام شد كه سير مطالعه و فعاليت هاي تحصيلي و تدريسي مرا كُند نمود و در همه حال شاكر درگاه خداوند هستم.

ركني يزدي، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان، و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1333، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1335، دكترا در سال 1346، عنوان رساله دكترا (تحقيق در تفسير كشف الاسرار و عده الابرار در ده جلد).

مرتبه علمى:

استاد زبان و ادبيات فارسى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبى، لغوى، پژوهش ادبى در ترجمه آيات قرآنى- التوبه الاولى- از نظر لغوى و برابرهاى

لغات قرآن، طرح > فهرست كامپيوترى كلمات گلستان شامل: اسم، صفت، فعل و حرف.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبى، اسلامى با بحثهاى اعتقادى و نگرش جديد.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 23، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبيات، عرفان اسلامى در آثار ادبى و مباحث اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رمضان نژاد لري، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا رمضان نژاد لري

محل تولد : سيرجان

شهرت : رضا

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا رمضان نژاد در سال 1355 در اطراف شهرستان سيرجان در خانواده اي عشاير متولد شد و با شروع دروس ابتدايي پدر و مادرم براي تحصيلات فرزندانشان وارد شهر شدند و من نيز تحصيلاتم را در شهرستان سيرجان آغاز نمودم . تحصيلات ابتدايي را در مدرسه اسدالله ستاري گذراندم و بعد تحصيلات راهنمايي ام را در مدرسه راهنمايي امير كبير سپري كردم و بعد از آن در هنرستان منتظري همان شهر ثبت نام نمودم و در رشته برق شروع به تحصيل كردم اما متاسفانه به دليل يك سري مشكلات ترك تحصيل نمودم و در جايي مشغول به كار شدم. در سال 1374 عازم حدمت مقدس سربازي شدم و سپس در سال 1376 كارت پايان خدمت 24 ماهه را دريافت نمودم و بعد از آن به صورت متفرقه شروع به ادامه تحصيل دادم و مشغول كار در كارخانه پلي اتيلن تك سيرجان نيز بودم . در سال 1378 يا 1377 بود كه وارد بسيج اداري شدم و هم اكنون نيز جزء نيروهاي

فعال بسيج حوزه مقاومت شهيد نصيري نجف شهر سيرجان نيز مي باشم و جزء مربيان آن نيرو نيز هستم.در اواخر سال 1379 طالب تحصيل علوم ديني و اسلامي شدم و از كار در كارخانه استعفا دادم و در سال 1380 شروع به تحصيل علوم ديني و اسلامي در شهر مقدس قم نمودم چونكه من اضافه سن داشتم در آن زمان ما را پذيرش نكردند و هم اكنون هم با هزينه شخصي و به صورت متفرقه خودم ادامه تحصيل مي دهم و بحمد لله تا امروز شش جلد كتاب تاليف نموده ام كه چهار تاي از آنها چاپ شده و يكي از آنها در دست چاپ نيز مي باشد و ديگري را قصد چاپ آن را ندارم.

رنجبر، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان ادبيات فارسى و عربى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته هاى ادبيات فارسى و عربى و تربيتى، كارشناسى ارشد ادبيات فارسى و عربى و تربيتى در سال 1347، دكتراى زبان و ادبيات فارسى و عربى در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1351، دانشيار دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1356، استاد زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1361 و استاد دانشگاه آزاد اسلامى تهران تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرهنگ و تكنولوژى، تعليم و تربيت در آثار شعرا و نويسندگان، مسائل دينى و مذهبى، مسائل اجتماعى، جامعه شناسى، اخلاق، مسائل ادبى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 25 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 16

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبى، اجتماعى، احوال و

آثار و افكار شعرا و نويسندگان و دانشمندان، بيان ارزش آثار ادبى و هنرى و اجتماعى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 33، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بررسى آثار ادبى، آثار هنرى، ارزشهاى اجتماعى در آثار ادبى و هنرى، شناسايى علما و دانشمندان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رنجبري سلطان احمدي، ايوب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ايوب رنجبري سلطان احمدي

محل تولد : سلماس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1351 در شهر سلماس متولد شدم. دوران ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را در مدارس آن شهر خواندم. در سال 67 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه رضويه دوره مقدمات را با ممتازي به پايان رساندم و در دروس سطح عالي كفايه و رسائل و مكاسب را در محضر اساتيد بزرگوار خواندم. از سال 76 وارد دروس خارج حضرات آيات عظام تبريزي، وحيد خراساني، جوادي آملي، سبحاني، بهجت ، عابدي، فاضل گلپايگاني شدم.

به مدت 2 سال در كشور آذربايجان شوروي به عنوان مدرس اعزام به آن كشور شدم و در تخصصي تبليغ سطح چهار با رتبه ممتازي به پايان رساندم.در مركز تربيت محقق و نويسنده علوم قرآني در حد كارشناسي ارشد حدود 5/2 سال مشغول تحصيل كردم و در مركز تربيت مربي كودك و نوجوان با رتبه ممتازي دوره را به اتمام رساندم.

مدت 15 سال از محضر حضرت آيت الله جوادي آملي در درس تفسير استفاده كردم و چندين سال است كه به عنوان روحاني حج تمتع و عمره مفرده در خدمت زائران بيت اللهي و عاشقان اهل بيت هستم.از سال 72 به صورت رسمي در وقفه

هاي رمضان و محرم و صفر و دهه فجر و ... .به عنوان مبلغ نمونه در خدمت قشرهاي مختلف نظامي ، انتظامي، اطلاعاتي و دانشگاهي و حوزوي و روستايي و شهري و ..... برده ام.از محضر 12 مجتهد و مرجع تقليد اجازه نامه كتبي در ...... امور حسبيه كه بنده به اذن فقيه جامع الشرائط مي باشد و موارد ديگر دارم.

رواقي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رواقي در سال 1320 ، در شهر مشهد متولد شد.در سال 1339 تحصيلات دوره ي كارشناسي خود را در دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد آغاز نمود. آنگاه در سال 1344 به تهران مهاجرت نمود و تحصيلات كارشناسي ارشد و دكترا را تا سال 1353 در دانشگاه تهران گذراند. دكتر رواقي ، از سال 1349 تدريس متون زبان فارسي شامل شاهنامه ، تاريخ بيهقي و آثار ناصرخسرو را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران آغاز كرد. سپس در سال 1354 با استفاده از يك فرصت مطالعاتي به فرانسه رفت و در زمينه ي فرهنگ نويسي به تحقيق پرداخت و سال 1356 در دانشگاه پل والري مون پليه ، زبان فارسي را تدريس كرد. دكتر رواقي ، مؤسسه اي فرهنگي به نام برادر شهيدش محمد رواقي بنياد نهاده است كه در طبع و نشر آثار مختلف فعاليت دارد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي رواقي، در سال 1339 تحصيلات دوره ي كارشناسي خود را در دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد آغاز نمود. آنگاه در سال 1344 به تهران مهاجرت نمود و تحصيلات كارشناسي ارشد و دكترا را تا سال 1353 در دانشگاه تهران گذراند.

استادان و مربيان : علي رواقي

تحت تعليم استاداني چون : دكتر احمدعلي رجايي بخارايي ، دكتر غلامحسين يوسفي ، بديع الزمان فروزانفر ، همايي ، خانلري ، معين ، مجتبي مينوي ، دكتر علي اكبر فياض و محمد پروين گنابادي قرار داشت.

فعاليتهاي آموزشي : علي رواقي، از سال 1349 تدريس متون زبان فارسي شامل شاهنامه ، تاريخ بيهقي و آثار ناصرخسرو را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران آغاز كرد. سپس در سال 1354 با استفاده از يك فرصت مطالعاتي به فرانسه رفت و در زمينه ي فرهنگ نويسي به تحقيق پرداخت و سال 1356 در دانشگاه پل والري مون پليه ، زبان فارسي را تدريس كرد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي رواقي، مؤسسه اي فرهنگي به نام برادر شهيدش محمد رواقي بنياد نهاده است كه در طبع و نشر آثار مختلف فعاليت دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پژوهش و ويرايش قرآن مترجم قدس

2 تصحيح ترجمه ي مقامات حريري

3 تصحيح تفسير قرآن پاك

ويژگي اثر : با مقدمه ي استاد مجتبي مينوي.

4 تصحيح جلد اول بصاير يميني

5 تصحيح فرهنگ تكمله الاصناف

6 تصحيح مقاصد اللغه و تفسير 6 جلدي بصائر يميني

7 ذيلي بر فرهنگ هاي فارسي

8 زبان فارسي در ماوراءالنهر

ويژگي اثر : در 2 مجلد.

9 سبك شناسي يا

گونه شناسي ترجمه هاي قرآن

ويژگي اثر : بر پايه ي بيش از پانزده ترجمه ي قرآن كه به حوزه هاي زباني گوناگون پيوند دارند.

10 فراهم كردن گزيده ي شاهنامه

11 فرهنگ فارسي تاجيكي

12 فرهنگ مصدر در زبان فارسي

ويژگي اثر : در 2 مجلد.

13 فرهنگواره ي واژگان قرآني - فارسي

ويژگي اثر : در 4 مجلد.

14 همكاري در چاپ ديوان ناصرخسرو

15 ويرايش ترجمه ي قرآن موزه پارس شيراز

ويژگي اثر : دربردارنده ي ترجمه اي از نيمه ي دوم قرآن از سوره ي مريم تا پايان قرآن.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1آينه ي ميراث ، سال اول ، شماره ي اول ، دي 1376

روحاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج سيد محمدعلى بن العلامه الحاج ميرزا ابوالقاسم بن العلامه السيد صادق الحسينى الروحانى از علماء اخيار و ائمه جماعت مسجد امام داراى مقام علم و كمال و قدس و تقوا مى باشد. عالمى است موفق و سالكى است مويد، در غالب زيارات مخصوصه حضرت رضا عليه السلام با شوقى وافر به مشهد رضوى مشرف و افاضاتى از حضرتش دريافت نموده و مى نمايند. نگارنده در بسيارى از اوقات وى را با توجهى مخصوص در آن روضه منوره ديده و التماس دعا گفته ام. تحصيلات مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول را از اساتيد بزرگ حوزه مرحوم والد خوانده و از آيت الله امام خمينى و آيت الله

العظمى بروجردى و پس از فوت ايشان آيت الله العظمى شريعتمدارى و ديگران استفاده نموده و ضمنا مباحثات اصولى و فقهى داشته و در ظهر و شب هم در مسجد امام عليه السلام به جاى والد مرحوم اقامه جماعت مى نمايند زادالله فى توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

روحاني قمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1388 -1322 ق)، عالم دينى، فقيه و واعظ. در قم متولد شد، تا پانزده سالگى در خدمت پدرش به تحصيل مقدمات پرداخت. سطوح معقول را نزد حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى و فقه و اصول را در محضر آيت اللَّه ميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه حائرى يزدى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى فراگرفت. در 1344 ق به عزم تكميل تحصيلات به نجف رهسپار شد و در حوزه ى درس و بحث آيت اللَّه قمى شركت كرد و بهره ها برد. سپس به تهران و قزوين رفت. احتياج شديد جامعه آن روز به امرتبليغ وى را بر آن داشت كه به وعظ و خطابه روى آورد. او بارها به هندوستان، براى ترويج دين سفر نمود. در تهران درگذشت و در شيخان قم دفن شد. از آثارش: «سر السعاده»، به عربى؛ كتاب «خاطرات»؛ كتاب «تسليه المريض»؛ كتاب «كفايه النحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سرالسعاده (مقدمه)، گنجينه ى دانشمندان (339/1).

روحاني نژاد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين روحاني نژاد

محل تولد : موسويه بيرجند

شهرت : روحاني

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب حسين روحاني نژاد در سال 1352 هجري شمسي وارد حوزه علميّه بيرجند شدم. حدود دو سال در آن حوزه به تحصيل ادبيات عرب و فقه نزد مرحوم آيت الله عارفي پرداختم. در سال 1353 – 1354 وارد حوزه علميّه قم شدم و در مدرسه رسالت – كه شبيه مدرسه حقّاني و تحت برنامه خاصي بود – به تحصيل ادامه مقدّمات، اصول، منطق، فلسفه، فقه و دروس جديد پرداختم . بخشي از سطح را در آن مدرسه و برخي را در حوزه آزاد خواندم. شرح لمعه را عمدتاً نزد استادان ارجمند

آقايان باكوئي و وجداني فخر رسائل را نزد استاد ارجمند حاج آقا مصطفي اعتمادي، مكاسب شيخ انصاري را نزد حضرات آيات: دوزدوزاني، مرحوم پاياني ، مرحوم ستوده، كفايه را نيز نزد مرحوم آيت الله ستوده و آيت الله فاضل خواندم . در فلسفه از دروس استادان ارجمند فياضي (بدايه ) ، مصباح ( نهايه ) ، حسن زاده آملي و جوادي آملي ( قسمتي از اسفار)، گرامي ( قسمتي از نهايه ) ممدوحي ( قسمتي از بدايه ) بهره برده ام. فلسفتنا را در مدرسه رسالت نزد دكتر احمدي خواندم.

چند سالي در تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي دامت بركاته ، حدود 10 سال در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي وحيد ، مدّتي در درس فقه آيت الله منتظري و نيز مدّتي در خارج فقه آيت الله مكارم شيرازي شركت كرده ام. مدّتي هم در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي بهجت دامت بركاته حضور يافته ام.

از سال 1363 با مركز تحقيقات عقيدتي- سياسي سپاه در قم كه اكنون پژوهشكده شده است به صورت پاره وقت همكاري علمي داشتم و اين همكاري تا حدود سال 1371 ادامه داشت و برخي جزوات درسي سپاه در زمينه تاريخ اسلام را تدوين كردم؛ از جمله: زندگاني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلّم از آغاز تا هجرت، زندگي سياسي امام حسن مجتبي عليه السلام ، و برخي ديگر از ائمه عليهم السلام، معارفي از قرآن ، مقالاتي در مجله مكتب جبهه تحت عنوان اسوه هاي صدر اسلام، تعليم و تربيت اسلامي و ...

سال 1360 مدّتي در سازمان تبليغات تهران در

واحد آموزش به تدوين جزواتي اشتغال داشتم. در زمان دفاع مقدس نيز براي سازمان تبليغات سنندج، كتابي را درباره فرهنگ و آداب و سنن اقوام آن منطقه – به صورت مشترك با يكي از دوستان – تدوين كردم. سال 1361 در سازمان حج تهران، مسئوليت واحد آموزش دفتر تبليغات و آموزش حج را بر عهده داشتم و جزواتي را در مورد اسرار حج و تذكراتي به مديران كاروانها و حجاج ايراني تنظيم كردم.در اواخر دهه شصت، مدّت يك سال و نيم با بنياد معارف اسلامي بعثت در طرح تدوين معجم احاديث امام مهدي عليه السلام شركت داشتم.

سال 68 در نخستين دوره تربيت مدرس دار الشفاء وابسته به دانشگاه قم – شركت كردم و رساله فوق ليسانس خود را در سال 70 – 71 در زمينه اخلاق از نظر نراقي و مقايسه آن با اخلاق خواجه نگاشتم و در سال 71 از آن دفاع كردم.از سال 71 تا 76 به دعوت دانشگاه تربيت معلم تبريز به تبريز رفتم و 5 سال عضو هيأت علمي دانشكده الهيات بودم، كه يك سال آن مدير كلي دانشجويان شاهد و ايثارگر و سه سال هم رياست دانشكده الهيات را بر عهده داشتم. در دانشگاه تبريز به تدريس متون فلسفي به زبان عربي، در دانشگاه الهيات را مشغول بوده ام. در دانشگاه تبريز به تدريس متون فلسفي به زبان عربي، در دانشگاه تربيت معلّم به تدريس فقه و اصول و اخلاق و فلسفه اخلاق و دروس عمومي، و در دانشگاه آزاد – واحد تبريز به تدريس تفسير، فقه، انسانشناسي و تاريخ فقه و ... اشتغال داشتم.

سال 76 به دانشگاه قم منتقل

شدم. مدّتي معاون آموزشي دانشگاه بودم و به تدريس فقه و قواعد فقه نيز پرداخته ام در. سال 77 به پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي منتقل شدم. مدّتي دبيري گروه فلسفه، مدتي مديريت اجرايي دفتر قم، مدّتي مديريت پژوهش را بر عهده داشتم. حدود 4 – 5 سال است كه عضو گروه اخلاق و عرفان پژوهشگاه هستم و تا كنون چند كتاب و مقالاتي به رشته تحرير كشيده ام.

روحاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام حاج آقا احمد بن العلامه السيد صادق الحسينى الروحانى عالمى فاضل و واعظى كامل و خوش مجلس و نيكو محاوره بود در قم متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح معقول را خدمت آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى خوانده و فقه و اصول را از مرحوم آيت اللَّه ميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه حايرى استفاده نموده آنگاه به نجف مهاجرت و چند سالى را از محضر و درس و بحث مرحوم آيت اللَّه عراقى و نائينى و اصفهانى و قمى قدس اللَّه اسرارهم استفاده نموده و بعد مراجعت به تهران و قزوين و از راه منبر و موعظه به تبليغ دين پرداخته و سفرى هم به هندوستان براى ترويج اسلام مسافرت نموده و در سال 1374 به اصرار بعضى از علماء و عده اى از مؤمنين در مسجد بنى هاشمى واقع در خيابان گرگان به امامت جماعت مشغول گرديده و مردم را از نماز و بيانات خويش بهره مند مى نمود تا در سال 1388 قمرى كه به رحمت حق واصل و از تهران به قم منتقل و در شيخان نزديك قبر ميرزاى قمى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

روحاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد روحاني

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362ه.ش وارد حوزه علميه قم شدم . پس از طي مراحل مقدمات وسطح به درس خارج پرداختم ود رسال 1371ه.ش دررشته تفسير تخصصي مشغول به تحصيل شدم ومدّت 4سال زير نظرآيت الله مكارم شيرازي دردرس هاي تفسيري مشغول بودم .وحدود پنج سال است كه به كارهاي پژوهش مشغولم وكتابهائي را هم ترجمه

كردم اگر خداوند توفيق عنايت فرمايد دوست دارم كارهاي تحقيقي وپژوهشي وترجمه هاي ديگري را هم انجام دهيم .

روحاني، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سعيد روحاني

محل تولد : قائمشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/6/20

زندگينامه علمي

اينجانب سيد سعيد روحاني در مورخه 20/6/48 در يكي از روستاهاي قائمشهر(اوجابندان) در خانواده مذهبي چشم به جهان گشودم. تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خود به پايان رساندم و در يكي از روستاهاي مجاور،تحصيلات دوره راهنمايئ را گذرانده وبراي دوره دبيرستان در رشته علوم تجربي رهسپار شهرستان قائمشهر شدم.

در سال 1367 كه همزمان با پايان دوره دبيرستان بود به پيشنهاد حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاي قرائتي در امتحانات ورودي حوزه علميّه قم شركت كرده و پس از قبولي در آزمون ورودي در مدرسه علميّه حضرت رسول الكرم(ص) مشغول به تحصيل شدم. دروس مقدّماتي را نزد استاتيدي چون حجج اسلام آقايان غلامعلي صفايي،فلاح زاده،نوبهار،سيّد عبّاس موسوي و آهنگران به پايان رساندم پس از اساتيدي چون حجج اسلام ايّوبي،غرويان،معصومي،نجفي مازندارني،فقيهي،طاهري مازنداراني،حسيني بوشهري،احدي و موسوي تهراني بهره مند شدم.

از سال 1377 دروس خارج فقه و اصول را شروع كرده و از محضر اساتيد چون حجج اسلام و المسلمين حسيني خراساني،سيد احمد خاتمي،آيت الله سبحاني و صانعي و شيخ احمد عابدي شاهرودي و نكونام بهره مند گرديم. در سال 1377 به پيشنهاد مسئول گروه تاريخ نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاههاي جناب حجّت الاسلام والمسلمين محمّد خردمند مبني بر تدوين و گرد آوري تاريخ اسلام در آثار شهيد مطهري بر اساس سر فصل نهاد مشغول به تدوين شدم كه نتيجه اين تلاش پس از 1500 ساعت

صرف وقت دو جلد كتاب بود كه در 710 صفحه در پائيز 78 به چاپ رسيده است.

بنابر در خواست برخي از اساتيد دانشگاهها و يراست جديد آن در سال 79 در 232 صفحه به چاپ رسيد كه تاكنون بارها تجديد چاپ شد. در اواخر سال 1380 به پيشنهاد مسئول جديد گروه تاريخ نهاد جناب آقاي محمّد نصيري فصل پنجم كتاب تاريخ اسلام،تأليف جمعي از نويستدگان كه زير نظر دكتر صادق آئينه وند در زمستان 81 به چاپ رسيد،به بنده واگذار شده بود.

پس از تدريس دو ترم از اين كتاب ويراست دوم آن نيز در زمستان 82 از چاپ خارج شد. از آنجايي كه كتاب دو جلدي تاريخ اسلام و آثار شهيد مطهري چند ترمي متن درس گروه الهيات دانشگاه هاي پيام نور قرار گرفته بود(و به سبك متن درسي تدريس نشده بود)به پيشنهاد سرپرست محترم گروه الهيات دانشگاه پيام نور مركز اقدام به تأليف كتاب تاريخ اسلام نمودم كه جلد اول آن در بهمن 82 به چاپ رسيده و جلد دوم آن در دست آماده سازي است.

علاوه بر اين از سال 1382 تاكنون در دانشگاه پيام نور قم به تدريس دروس چون «مبادي اصول»،«اصول فقه 2»،«فقه مقارن 1»،«فقه مقدماتي1»،«احاديث فقهي»و«اعراب قرآن»مشغول هستم. حدود 2 سال نيز( البته از زمان تأسيس)عضو انجمن تاريخ پژوهان حوزه علميّه هستم. از سال 1379 نيز به در خواست سردبير محترم فرهنگ كوثر جناب حجت الاسلام والمسلمين محمود مهدي پور اقلام به ارائه مقالات در زمينه هاي مختلف تاريخي نمودم كه بيش از 10 مقاله از اينجانب به چاپ رسيده است. به اميد آن روزي كه قدمهاي كوچك وناقص ما راهگشا

باشد.

روحاني، سيد شمس الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد شمس الدين روحاني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدشمس الدين روحاني پس از تحصيل در دبيرستان علوي ايرانيان در نجف اشرف ، وارد حوزه علميه نجف اشرف شدم . سطوح عاليه را در محضر اساتيدي همچون آيت الله مرحوم آقاي شيخ محمد علي مدرس افغاني و مرحوم آيت الله آقاي شيخ مجتبي لنكراني و آيت الله شهيد ميرزا علي غروي و شهيد محراب آيت الله مدني و آيت الله مرتضوي "حفظه الله" كه هم اكنون در مشهد مقدس افاضه مي فرمايند و ... گذراندم . در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم .

از آنجا كه با برخي از مولفات حضرت آيت الله مكارم شيرازي " دامت بركاته " آشنا بودم و شيفته قلم روان و بيان شيوا و مقام علمي ايشان شده بودم ، توسط يكي از دوستان با معظم له آشنا شدم . حدود 25 سال در محضرايشان و در برنامه هاي مختلف مدرسه علميه امام امير المومنين (ع) همكاري داشته ام .

روحاني، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ضياءالدين بن آيت اللَّه حاج سيد محمدهادى روحانى در رودسر متولد شده و در مهد علم و كمال پرورش و پس از خواندن دروس جديد تا حدود متوسطه به قم آمده و ادبيات و مقدمات و متون فقه و اصول را از اساتيد و مدرسين حوزه فراگرفته و پس از آن به درس خارج آيات عظام مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى خمينى و ديگران شركت نموده و بعد از فوت مرحوم والدش به رودسر مراجعت و تا هم اكنون بجاى آن مرحوم به

اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

روحاني، فواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، نويسنده و مترجم. وى در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در تهران و تحصيلات عالى را در دانشگاه لندن در رشته ى حقوق به پايان رساند. در سال 1306 ش به ايران بازگشت و به عضويت شركت نفت درآمد. روحانى به مباحث ادبى و فلسفى و خلاقى و هنرى علاقه وافرى داشت و در زمينه ى موسيقى علمى و فلسفه هنرهاى زيبا از صاحب نظران كشور بود. وى از موسسان انجن فيلارمونيك تهران و دبير انجمن بود. روحانى علاوه بر تبحر در زبانهاى انگليسى و فرانسه، به زبانهاى عربى و لاتين نيز آشنا بود. از آثار وى: ترجمه اى از «الهى نامه ى عطار» به زبان فرانسه؛ «جمهور» افلاطون، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (749 -748 /4).

روحاني، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ هادى روحانى (كله بستى) از ائمه جماعت و علماء معاصر شهرستان بابل است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

روحي شيرازي، عنايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1307 ش)، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر، متخلص به روحى. ملقب به اعتماد التوليه روحى. وى روزنامه «دارالمعلم» را در سال 1327 ق تاسيس كرد و مدتى نشر داد و بعد مجله ادبى «آرين» را به همراه حسين پرتو منتشر كرد و چندى هم روزنامه «وطن» را مى نوشت. روحى گاهى شعر نيز مى سرود. وى زبان انگليسى را خوب مى دانست و علم عروض را از صاحب «آثار عجم» آموخته است. از آثار وى: «ادبيات پهلوى»؛ «اعتدالى و دمكرات»؛ «زنگ تفريح»؛ «سردار نامه، داروين و حكماى مشرق زمين»؛ «فال حافظ»؛ «علم ارواح»؛ «تاريخ سلطنت»؛ «فتوحات مسلمين در فرنگ»؛ «تاريخ تعليم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (563)، تاريخ جرايد (263 -262 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (653 -647 /2)، مؤلفين كتب چاپى (640 -639 /4).

روحي كرماني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1314 -1272/1263 ق)، مترجم، نويسنده و شاعر، متخلص به روحى. در كرمان متولد شد، تحصيلات اوليه و علوم عربى و فقه و اصول و حديث را در همان شهر نزد پدر خود فراگرفت. در سال 1302 ق با ميرزا آقا خان كرمانى كه از مشاهير زمان خود بود، به اصفهان و تهران و رشت و استانبول سفر كرد و در اين شهر به تدريس زبانهاى شرقى و تكميل زبانهاى انگليسى و فرانسوى و تركى عثمانى مشغول شد. چندى بعد به سفر حج رفت و در مراجعت مدتى در حلب اقامت گزيد و مجددا به استانبول برگشت. روحى در مدت اقامت در استانبول با ميرزا رضا كرمانى و سيد جمال الدين اسدآبادى ارتباط داشت و همين رابطه موحب شد بعد از كشته شدن ناصرالدين شاه به دست ميرزا رضاى كرمانى، دولت ايران

استرداد شيخ احمد و دوستانش را از دولت عثمانى درخواست كند. بعد از تحويل به مقامات ايرانى، هر سه به دستور محمدعلى ميرزا، در خانه و در حضور او سر بريده شدند و اجساد آنان را بعدا در قبرستان ششكلان دفن كردند. روحى داراى تاليفات و ترجمه هايى است كه از آن جمله ترجمه هاى «هشت بهشت»؛ «حاجى بابا اصفهانى» است.[1]

(شيخ) احمد كرمانى (و. 1263- مقت. 1314 ه.ق.) از تعليم يافتگان مكتب سيد جمال الدين اسدآبادى و از پيشوايان نهضت مشروطه است. وى به همراهى ميرزا آقاخان كرمانى با ايادى حكومت مطلقه قاجاريه و استبداد شاهزادگان به مبارزه پرداخت و عاقبت در اين راه شهيد شد. وى نويسنده و شاعر بود و در شعر روحى تخلص مى كرد. ترجمه ژيل بلاس از فرانسوى به فارسى به قلم او صورت گرفته و كتاب هشت بهشت از تأليفات اوست و نيز ترجمه حاجى بابا را از انگليسى به فارسى بدو نسبت دهند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (395 -394 /1)، دايرةالمعارف فارسى (64/1)، الذريعه (389/9)، سرآمدان فرهنگ (273/1)، شخصيتهاى نامى (217 -216)، شرح حال رجال (84 -80 /1)، فرهنگ سخنوران (400)، لغت نامه (ذيل/ روحى)، مؤلفين كتب چاپى (397 -395 /1)، يادگار (س 3، ش 10، ص 21 -17).

رودباري، ابوعلي احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 322 ق)، صوفى، اديب و فقيه. در رودبار متولد شد. و در بغداد ساكن گرديد. او از وزيرزادگان سلاله ى كسرى بود و نسبش را به انوشيروان مى رساند. روزى با مريدان جنيد بغدادى صحبت كرد و چون كلماتى از او شنيد در دل وى محبت اهل طريقت جاى گرفت و ترك مال و

منال كرد و در سلك مريدان جنيد درآمد. از مسعود رملى حديث روايت كرد. با ابن جلاء و ابوالحسين نورى و ابوحمزه بغدادى صحبت داشت و همنشين بود. فقه را نزد ابوالعباس بن سريج و ادبيات را نزد ثلعب و حديث را از ابراهيم بن سريج و ادبيات را نزد ثلعب و حديث را از ابراهيم حربى آموخت. عاقبت به مصر رفت و خود مرجع استفاده علما شد. سرانجام در همان جا درگذشت. بعضى او را جامع سه علم شريعت و طريقت و حقيقت مى دانند. فرزند خواهرش، احمد بن عطا رودبارى، محمد بن عبداللَّه رازى، احمد بن على وجيهى و معروف زنجانى از شاگردان وى مى باشند. وى تصانيفى نيكو در تصوف دارد. اشعارى نيز از وى به جاى مانده است. از كلمات او است: «برترين يقين آن است كه حق را در چشمان تو عظمت بخشد و هرچه جز اوست كوچك گرداند، و اميد و ترس را در دلت تثبيت كند».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (333 -329 /1)، تاريخ گزيده (651)، تاريخ نظم و نثر (753)، تذكره الاولياء (288 -285 /2)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (73 -72)، حليه الاولياء (357 -356 /10)، رياض العارفين (40)، سير النبلاء (536 -535 /14)، طبقات الصوفيه سلمى (360 -354)، كشف المحجوب (198 -197)، الكنى و الالقاب (125/1)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى)، معجم البلدن (89/3)، نفحات الانس (207 -205).

رودسرابي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن رودسرابي

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

در پانزدهم شهريور سال 1333 شمسي در روستاي رودسراب از توابع شهرستان سبزوار در يك خانواده روحاني به دنيا آمدم. در سن

هفت سالگي به مكتب خانه روستا رفته و با قرآن آشنا شدم. بعداز آشنايي ابتدايي با قرآن در سال 43 _ 42 با راهنمايي مرحوم پدرم كه مدرس ادبيات عرب در حوزه علميه سبزوار بود به آن حوزه وارد شدم. در حوزه علميه سبزوار ابتدا كتابهاي مقدماتي آموزش خواندن و نوشتن و كتاب نصاب الصبيان به منظور آشنايي با لغات عربي در رأس آموزشها قرار گرفت. پس از آن كتاب جامع المقدمات كه صرف و نحو ابتدايي است و كتاب سيوطي و مغني را به عنوان آشنايي با ادبيات عرب از محضر اساتيد آن حوزه در مدت تقريباً چهال سال تدريس نمودم. در سال 1348 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه مشهد مقدس هجرت نموده و در مدرسه آيت الله العظمي ميلاني(ره) در ادامه آشنايي با ادبيات عرب به تحصيل معاني بيان، بديع، كتاب مختصر المعاني تفتازاني و براي آشنايي با فقه و اصول ابتدايي كتاب مختصر النافع و اصول الفقه مظفر و براي آشنايي با عقايد اماميه كتاب اعتقادات صدوق را از محضر اساتيد آن مدرسه حجت هاشمي خراسانى، آقاي رجائي بيرجندي و آقاي نقيبي تربيتي تعليم گرفتم.

در اين دوره كه تقريباً سه سال طول كشيد هم زمان كارهاي فرهنگي تبليغي را شروع نموده و در ايام تبليغ به روستاها و شهرستانها اعزام مي شدم. در سال 1350 براي ادامه تحصيل به قم هجرت نمودم. درابتدا در مدرسه مهديه تحت اشراف آيت الله العظمي مرعشي نجفي ساكن شدم و بقيه دوران را در مدرسه خان تحت اشراف آيت الله العظمي بروجردي سپري نمودم. در اين دوره كتابهاي سطح عالي فقه و اصول مكاسب و

كفايتين، فلسفه و كلام شرح منظومه و اسفار و شرح تجديد در محضر اساتيد بزرگواري همچون آيت الله صلواتى، ستوده، تقديرى، سيد كاظم حائرى، جوادي آملى، محمدي گيلانى، امين نجف آبادى، گذراندم. در سال 1357 در درس هاي خارج حوزه شركت نموده و در بين درسها در محضر درس آيت الله وحيد خراساني مستقر شده و تا الان ادامه دارد و تقريرات درس اصول ايشان را تقريباً نوشته ام.

روزبه، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1300 ش)، استاد، فيزيكدان، رياضيدان، اديب، فيلسوف، فقيه و زاهد. در زنجان به دنيا آمد و تحت تعليمات عاليه پدرش و عمويش كه هر دو عالم و زاهد بودند قرار گرفت. در دبستان و دبيرستان هم از نظر درس و هم از جنبه فضايل اخلاقى دانش آموزى برجسته بود. با پايان گرفتن تحصيلات دبيرستانى به كار تعليم و تربيت در دبستان توفيق زنجان پرداخت. استعداد عالى و روزش كار بى نظيرش در زمينه ى تعليم و تربيت او را در اين امر بسيار موفق ساخت. در 1330 ش وارد دانشكده ى علوم دانشگاه تهران شد. در تصحيلات عاليه هم دانشجويى ممتاز و بى رقيب بود. پس از فراغت از تحصيل در رشته ى فيزيك تحقيقات خود را در اين زمينه ى پى گير شد و به عنوان محقق فيزيك شناخته شد. رساله ى پايان نامه ى تحصيلى اش در زمينه ى «مطالعه در آثار ميدان الكتريكى و رادياسيون و گاز ازن روى موجودات زنده» بود، و در پايان رساله طرح جديدى براى استفاده از گاز ازن را در پزشكى ارائه داد. با وجود پيشنهادات مكرر براى احراز كرسى تدريس دانشگاه به سمت دانشيارى دكتر هوشيار، و همچنين عضويت در مجامع تحقيقى غرب همراه مزاياى كلان مادى، وى پايه گذارى دبيرستان

علوى و تدريس در آن را ترجيح داد و تمام عمرش را صرف انسان سازى كرد و شاگردانى تربيت كرد كه به گفته ى خودش هر كدام يك مدرسه ى علوى بودند. در كنار تحقيقات گسترده در زمنيه فيزيك استاد روزبه در مساله تعليم و تربيت نيز نظرى صائب و متقن داشت. تسلط كامل وى بر معارف اسلامى و تفسير قرآن و فقه و اصول چشمگير بود. «رسائل» و «مكاسب» را به خوبى مى دانست. با ادبيات عرب و زبان فرانسه كاملا آشنا بود. در بعد اخلاق نيز شخصى نمونه و كم نظير بود. پاكى و صفا و زهد بى رياى او، حاكى از شاخص بودنش در اين زمينه بود. او انسانى بود كه همه ى مصلحان جهان آرزوى يافتن مثل او را داشتند. استاد روزبه تاليفات و تحقيقات متعددى در زمينه ى علوم مثبته و نيز فقه دارد. حتى در آخرين شب حياتش به تجديد نظر در اين تاليفات مشغول بود. او همگى اين آثار را در پايان عمر به يكى از شاگردان فاضلش سپرد تا به چاپ برساند. سرانجام به بيمارى سرطان از دنيا رفت و در قم در گورستان نو به خاك سپرده شد. از آثار وى: «خداشناسى»، كه توسط جامعه مدرسين منتشر شده است؛ «عربى آسان»، كه محصول كار اواخر عمر استاد با همكارى استاد شهيد سيد كاظم موسوى مى باشد؛ رسائل بسيارى در علوم و فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بيادبود استاد روزبه، كيهان فرهنگى (س 4، ش 8، ص 53 -52).

روزبهان بقلي فسايي، صدرالدين ابومحمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(606 -552 ق)، صوفى. معروف به شيخ شطاح. در شهر فسا متولد شد، در شيراز تربيت يافت و جامع علوم ظاهرى و باطنى بود. وى

دكانى داشت كه در آن بقل مى فروخت و به همين سبب به بقلى معروف شد، و نيز به علت داشتن شط حيات زياد به شيخ شطاح معروف است. وى با شيخ ابوالنجيب سهروردى در شنيدن صحيح بخارى در مرز اسكندريه شريك بوده است. او خرقه از شيخ سراج الدين محمود بن خلفه بن عبدالسلام بن احمد گرفته، چندى نزد فقيه ارشدالدين نيريزى شاگردى كرده است. علاوه بر اين پنجاه سال در مسجد جامع عتيق مردم را موعظه و ارشاد مى كرد. از مشايخى كه در محضر وى حاضر مى شدند، على لالا و بهاءالدين يزدى و ابوالحسن كرد و شيخ ابوالقاسم خاوى و ابوالفتح نيريزى مى باشد. از وى بيست و هشت تصنيف در تفسير، فقه، حديث و اصول و تصوف به جاى مانده است. از جمله: «عبهر العاشقين»؛ «حقايق الاخبار»؛ «العقائد»؛ «مشرب الارواح»؛ «لوامع التوحيد»؛ «رساله النفس فى روح القدس»؛ «لطائف الايمان فى تفسير القرآن»؛ «شرح شطحيات»؛ «الموشح فى مذاهب الاربعه»؛ «عرائس البيان فى حقايق القرآن»؛ «الانوار فى كشف الاسرار»؛ «سير ارواح»؛ «صفوه مشارب العشق».[1]

(قس. روزبه) ابومحمد بن ابونصر بقلى(ه.م.) شيرازى ديلمى مشهور به شيخ شطاح (و. فسا 522- ف. 606 ه.ق.) عارف بزرگ بزرگ قرن ششم. وى نزد ارشدالدين ابوالحسن على نيريزى، فخرالدين مريم، صدرالدين ابوطار احمد بن محمد سلفى علم آموخت. شيوخ وى در ارشاد جمال الدين بن خليل فسايى،جاگير كردى، سراج الدين محمود بن خليفه، ابوبكر بن عمر بن محمد معروف به بركر بودند و زندگى او بيشتر در شيراز به مجاهده و وعظ و تذكير گذشت. او در علوم قرآنى و تفسير و حديث و فقه و عرفان براعت يافت و مدت 50 سال در جامع عتيق

شيراز موعظه كرد. آرامگاه او در محله «بالاكفت» شيراز است. از آثار اوست در تفسير، لطائف البيان فى تفسير القرآن، عرائس البيان (ه.م.)، در احاديث: مكنون حديث، حقائق الاخبار، در فقه: الموشح فى المذاهب الاربعة، در اصول: العقايد،الارشاد،المناهج، در تصوف: مشرب الارواح، منطق الاسرار به بيان الانوار، شرح شطحيات (ه.م.)، لوامع التوحيد، مسالك التوحيد، كشف الاسرار و مكاشفات الانوار، شرح الحجب و الاستار، سير الارواح، العرفان فى خلق الانسان، رسالة الانس فى روح القدس.

شيخ روزبهان ابومحمد بن ابى نصر معروف به شيخ شطاح كه مدت 50 سال در شيراز وعظ مى نمود و در سال 606 ق وفات كرد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] بزرگان شيراز (224 -220)، بزرگان نامى پارس (243 -238 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (257/2)، تاريخ نظم و نثر (109)، تاريخ گزيده (675 -674)، تذكره ى هزار مزار (293 -289)، جستجو در تصوف (225 -219)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (174 -171 /1)، الذريعه (242 /15 ،190 -189 /14 ،390 /9)، ريحانه (324/3)، سرآمدان فرهنگ (227 -226 /1)، شيرازنامه (161 -159)، طرائق الحقائق (641 -640 /2)، فارسنامه ى ناصرى (1169 -1167 /2)، فرهنگ سخنوران (402)، كشف الظنون (1131 ،1079 ،1011 ،196)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 606)، مؤلفين كتب چاپى (300 -299 /1)، معجم المؤلفين (176 -175 /4)، نفحات الانس (263 -261)، هديه العارفين (371/1)، هفت اقليم (183/1).

روشن تن، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل روشن تن

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

در سال 68-69وارد حوزه علميه تبريز شدم و بعد از دو سال تحصيل در آنجا، سال 70 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه حقاني و مدرسه معصوميّه

مقدمات را به اتمام رساندم. در سال 77 موفق به اتمام سطح شدم و اتمام سطح هم بخاطر شركت در آزمون به صورت ارتقايي بود سرانجام در سال 79-78 وارد رشته تخصصي سطح 4 حوزه شدم و سال 2-81 فارغ التحصيل گشته و هم اينك موضوع رساله سطح 4 خود را در ردّ آراي يكي از دين پژوهان مهاجر عرب آقاي نصرحامد ابوزيد در دست طرح و تدوين دارم و انجام مي دهم لازم به ذكر است كه مقالات متعددي را اينجانب تأليف كرده ام كه بعضي از آنها به چاپ رسيده و برخي به زيور طبع آراسته نشده است و در خلال كارهاي علمي دو رساله تصور و تصديق از صدر المتألهين و قطب شيرازي را ترجمه كرده ام كه چاپ نشده است و هم چنين رساله بحوث في التوحيد و الشرك حضرت استاد آيت الله سبحاني را به عنوان تحقيق درسي ترجمه نموده ام هم زمان با اشتغال به روش سطح در خارج فقه (بيع) حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و فقيه مرحوم حضرت آيت الله ميرزا جواد آقاي تبريزي و اصول حضرت آيت الله سبحاني و حجت الاسلام و المسلمين صادق لاريجاني شركت كردم و حاصل آن حضور، تقريراتي است كه نگاشته شده است و هم اينك علاوه بر كارهاي تحقيقاتي و پژوهشى ضمن تدريس دروس حوزه به كارهاي فقهي و تحقيقات فروع فقهي با تني چند از دوستان مشغول هستم با اين اميد كه مرضي رضاي حق تعالي قرار بگيرد. انشاءالله

روشن، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد روشن به سال 1312 ش. در رشت زاده شد.تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در رشت به پايان برد و به تحصيل

در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران پرداخت. وي دوره فوق ليسانس را در پژوهشكده فرهنگ ايران گذرانيد. محمد روشن از سال 1337 تا 1348 به دبيري در دبيرستانهاي رشت اشتغال داشت. و از سال 1350 به هيئت علمي پژوهشكده فرهنگ ايران پيوست. از اسفندماه 1348 كه به تهران منتقل گرديد با بنياد فرهنگ ايران همكاري كرد كه تا انقلاب اسلامي همكاري خودرا در بخش ‹‹ فرهنگ تاريخي زبان فارسي›› اين موسسه ادامه داد. وي به سال 1350 از وزارت آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر منتقل گشت.و از آن پس دربيشتر فعاليتهاي فرهنگي داخلي و خارجي اعم از كنگره ها ، سمينارها ، بزرگداشت ها و....حضور داشته است . كتاب"جامع التواريخ"تصحيح ،محمد روشن ، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد روشن تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در رشت به پايان برد و بر اثر تشويقهاي استاد پورداود به تحصيل در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران پرداخت. وي دوره فوق ليسانس را در پژوهشكده فرهنگ ايران گذرانيد.

استادان و مربيان : محمد روشن از محضر استاداني همچون استاد پورداود و دكتر محمد معين استفاده برد.

هم دوره اي ها و همكاران : محمد روشن با سيدمحمد تقي مدرس رضوي از روزگار دانشجويي همكاري داشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : همكاري محمد روشن پس از انتقال به تهران از اسفند1348 آغاز گرديد و اين همكاري با بنياد فرهنگ ايران همكاري آغاز كرد كه تا انقلاب اسلامي در آن موسسه، در

بخش ‹‹ فرهنگ تاريخي زبان فارسي›› ادامه داشت. وي به سال 1350 از وزارت آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر منتقل گشت. از سال 1350 به پيشنهاد استاد شادروان مجتبي مينوي در شمار 5 تن پژوهشگران نخستين بنياد شاهنامه فردوسي: آقايان دكتر زرياب خويي، دكتر شفيعي كدكني و دكتر علي رواقي برگزيده شد. محمد روشن از نخستين دوره كنگره تحقيقات ايراني كه از سوي دانشگاه تهران به سال 1349 بر پا گرديد تا هشتمين دوره آن كه هريك از سوي دانشگاههاي فردوسي مشهد، تبريز، اصفهان، شيراز و ملي سابق (دكتر بهشتي) و بنياد فرهنگ ايران و فرهنگستان ادب و هنر در كرمان عضويت موثر داشت چنان كه 5 دفتر از خطابه هاي كنگره هاي بنياد فرهنگ ايران و فرهنگستان ادب و هنر با نظارت و ويراستاري وي منتشر گرديد. وي همچنين در كنگره جهاني هزارمين سال تدوين شاهنامه فردوسي كه از سوي يونسكو در دانشگاه تهران به سال 1369 بر پا گرديد عضويت داشت و براي نخستين بار خدشه دار بودن نسخه خطي شاهنامه فلورانس را كه تاريخ مجعول 614 دارد و خود توفيق بررسي عين نسخه را در كتابخانه ملي فلورانس يافته بود اعلام داشت. محمد روشن در كنگره جهاني بزرگداشت نهمين سده نظامي در دانشگاه تبريز (تير ماه 1370) و نيز كنگره خواجوي كرماني در دانشگاه كرمان ( مهرماه 1370) عضويت داشت. وي در كنگره بزرگداشت استاد دكتر معين كه از سوي دانشگاه گيلان در ارديبهشت 1370 برگزار گرديد ، عضو هيئت اجرائي كنگره را بودو نيز در كنگره گيلان شناسي دانشگاه گيلان، در شهريور 1372 مشاركت داشت.

فعاليتهاي آموزشي : محمد

روشن از سال 1337 تا 1348 به دبيري در دبيرستانهاي رشت اشتغال داشت. و از سال 1350 به هيئت علمي پژوهشكده فرهنگ ايران پيوست و در دوره هاي فوق ليسانس و دكتراي زبان و ادبيات فارسي و دوره فوق ليسانس رشته تاريخ و زبان شناسي تدريس كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد روشن در گردآوري مقالات استاد پورداود افتخار همكاري با وي را داشت و درهمان اوان فهرستهاي دوازده گانه چهار مقاله نظامي عروضي مصحح دكتر محمد معين و ‹‹ ايران از آغاز تا اسلامي›› ترجمه آن روانشاد را فراهم ساخت . در تمهيد مقالات ‹‹ فرهنگ معين›› از همكاران نخستين آن بزرگوار بود. پس از‹‹ داستان رستم و سهراب ›› مصحح استاد مينوي، ‹‹ داستان فرود›› مصحح روشن در بنياد شاهنامه به مناسبت جشنواره طوس در 1354 منتشر گرديد.محمد روشن پس از انتقال به تهران با مجلات ادبي و تحقيقي پيوندي نزديكتر يافت، چنان كه سر دبيري سال 13 مجله ‹‹ راهنماي كتاب›› با وي بود و نيز ستون نقد و بررسي كتابها و مجله هاي دانشگاهي در مجله سخن را نيز بر عهده داشت.

جوائز و نشانها : كتاب"جامع التواريخ"تصحيح ،محمد روشن ، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : نخستين اثر آقاي محمد روشن با عنوان تصحيح «تفسير سور? يوسف» در سال 1345 منتشر شد. تصحيح «منشآت خاقاني»، «لمعة السراج» ، «محضرة التاج» ، «مرزبان نامه»، «جنگنامه حضرت سيد جلال الدين اشرف» و «بخشي از تفسيري كهن» را در سالهاي بعد به طبع رساند.

تصحيح بخش نخستين «تاريخنام? طبري» و همچنين «شاهنام? فردوسي» با شرح واژگان از آخرين آثار آقاي روشن است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بخشي از تفسيري كهن

ويژگي اثر : تصحيح

2 تاريخنام? طبري

ويژگي اثر : تصحيح

3 تفسير سوره يوسف

ويژگي اثر : اين كتاب به تشويق دكتر محمد معين تاليف شدو به سال 1345 از سوي بنگاه ترجمه و نشر كتاب منتشر گرديد. اين اثر در چاپ سوم بر مبناي متن كتاب ‹‹ قصه يوسف›› نام گرفت كه به سال 1367 از سوي شركت انتشارات علمي و فرهنگي منتشر گرديد.[ كتاب گيلان ،گروه پژوهشگران ، به سرپرستي سيد ابراهيم اصلاح عرباني، ص 705 ]

4 جامع التواريخ

ويژگي اثر : تصحيح،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«جامع التواريخ»: جامع التواريخ (4 جلد)؛ رشيدالدين فضل الله همداني؛ تصحيح و تحشيه محمد روشن، مصطفي موسوي، تهران: نشر البرز، 1373. يكي از آثار گرانبها و ارجمند زبان فارسي در زمينه تاريخ كه خوشبختانه از چنگال حوادث روزگار مصون مانده و به دست ما رسيده جامع التواريخ است. بخش بزرگي از اين كار سترگ، بي مانند و بخشهاي ديگري از آن نادر و كم نظير به شمار مي آيد. مانند قسمتهايي از جلد اول كه مؤلف به شرح وقايعي كه خود در دوران اقامت در دربار مغولان شاهد آن بوده پرداخته. همچنين بخشهاي مهمي از جلد

دوم مانند تاريخ اغوزان، چين، هند و بودا، فرنگ و پايان، اسماعيليان و نزاريان كه در جاي خود از نظر شيو? تاريخ نگاري در جهان اسلام بديع و بي نظير است. مجلد اول و دوم كتاب به اصل متن جامع التواريخ و تمامي مجلد سوم به انعكاس نسخه بدلها اختصاص يافته است. فهرست آيه هاي قرآن، عبارتها و اشعارعربي و فارسي، واژه ها و تركيبات و نام كسان و مكانها نيز در مجلد چهارم منعكس شده است. از ويژگيهاي اين كتاب اين است كه مصححان، با اعراب گذاري روي نامها و واژه هاي تركي، مغولي، عربي و فارسي تاريكيها و ابهامات را براي خوانندگان كتاب از ميان برده اند. همچنين ارائ? تصاويري ازنسخه هاي قديمي «جامع التواريخ رشيدي» و نيز وجوه مختلف زندگي اجتماعي و هنري مغولان، بر اعتبار و گيرايي كتاب افزوده است

5 جنگنامه حضرت سيد جلال الدين اشرف

ويژگي اثر : تصحيح

6 حديقه الحقيقه سنائي

7 ديوان سيد حسن غزنوي

8 شاهنام? فردوسي

ويژگي اثر : تصحيح

9 شجره طيبه

10 مثنويهاي حكيم سنائي

11 محضرة التاج

ويژگي اثر : تصحيح

12 مرزبان نامه

ويژگي اثر : تصحيح

13 معة السراج

ويژگي اثر : تصحيح

14 منشات خاقاني

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir2كتاب گيلان

،گروه پژوهشگران ، به سرپرستي سيد ابراهيم اصلاح عرباني، ص 704

روشني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ حسين روشنى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهران و داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ هدايت اللَّه وحيد گلپايگانى مى باشد.

وى در حدود سال 1345 ق در (گوگد) كه يكى از مضافات گلپايگان است متولد و پس از خواندن مقدمات به قم مهاجرت (چندى در مدرسه دارالشفاء هم حجره نگارنده بودند) و در حوزه علميه سطوح را از مدرسين عالى حوزه خوانده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و بعضى آيات ديگر استفاده نموده و در سال 1374 ق به تهران منتقل و تاكنون در مسجد خيابان ايرانمهر به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى روشن از دانشمندان متقى و با متانت و موصوف بورع و محامد اخلاق و آداب مى باشد و هرگز از وى مكروهى نديده و نشنيده ام ادام اللَّه توفيقه و كثر اللَّه آثاره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

روضاتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج مير سيد احمد روضاتى اصفهانى بن مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد محمد باقر بن مرحوم علامه فقيه آيت اللَّه آقا ميرزا جلال الدين روضاتى ابن مرحوم علامه كبير شهير آيت اللَّه اقا سيد محمد مسيح بن مرحوم علامه مشهور در آفاق آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمد باقر خونسارى صاحب كتاب معروف (روضات الجنات) از علماء معاصر تهران است. وى در هفتم ماه رجب سال 1347 ق در اصفهان بدنيا آمده و پس از تحصيلات علوم جديد بتحصيل علوم دينى پرداخته و مقدمات و سطوح عالى را در اصفهان خوانده آنگاه به قم آمده و كفايه را از محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظله و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حايرى فراگرفته و بدرس خارج مرحومين آيتين

خونسارى و حجت شركت نموده و در خلال آن شرح تجريد و شرح شوارق لاهيجى را از حضرت آيت اللَّه العظمى حاج احمد خونسارى مد ظله استفاده نموده و از محضر و درس فقه و مقدارى اصول آيت اللَّه العظمى بروجردى اعلى اللَّه مقامه بهره مند گرديده و تقريرات دروس ايشان را برشته تحرير درآورده خصوصا مسئله لباس مشكوك را بصورت رساله جداگانهاى بنام (السبيل المسلوك فى اللباس المشكوك) نوشته و پس از ده سال اقامت در قم باصفهان مراجعت و بتدريس معالم و شرح لمعه در مدرسه صدر و اقامه جماعت در مساجد اجداد خود مانند (مسجد البادران هنگام ظهر و مسجد خيابان هنگام شب و مسجد شيخ بهائى هنگام صبح) و بيان درس تفسير قرآن كريم براى مؤمنين اشتغال داشته سپس بر حسب تصادف به تهران آمده و جمعى از مومنين و نماز گزاران (مسجد الرحمن) واقع در شمال تهران از معظم له براى اقامه جماعت در آن مسجد تقاضا نموده و ايشان هم اجابت و تا اين تاريخ بانجام وظيفه اشتغال دارد.

نگارنده گويد: علامه روضاتى معاصر را از اولى كه در حوزه علميه قم ديده و آشنا شده اهل مطالعه و تأليف و تصنيف يافتم همواره موفق بوده و ميباشد و از تاليفاتى كه از آن جناب بطبع رسيده كتب زير مى باشد:

1- كتاب (المستدركات على روضات الجنات) كه مدت 12 سال در تأليف آن رنج برده و هر چه از قلم جدش در اصل كتاب ساقط شده از تراجم دانشمندان شيعه و سنى همه را با مدارك متقن تا عصر حاضر استدراك نموده كه با اصل روضات طبع ميشود.

2- كتاب (مناهج المعارف يا فرهنگ عقايد

شيعه) كه اصل كتاب از تأليفات جد اعلاى وى مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا ابوالقاسم خونسارى معروف به مير كبير است كه از شاگردان علامه مجلسى صاحب بحارالانوار بوده و يكدوره اصول دين را بفارسى در كمال تحقيق تأليف فرموده و اين كتاب در (300 صفحه) بطبع رسيده و نصف از كتاب پاورقى هاى مبوسط ايشانست و مقدمه مبسوطى مشتمل بر شرح حال مؤلف و خاندان و فرزندان او نوشته است و كتاب بسيار نفيسى ميباشد.

3- (سلسله المخطوطات) و آن عبارت از چاپ كتابهاى دانشمندان قديم است كه چاپ نشده بضميمه مقدمه و پاورقيها كه دو نمونه آن بطبع رسيده است:

1- كتاب (النهريه) كه چهار رساله فقهى است با مقدمه و پاورقى ايشان كه در سال 1377 ق بطبع رسيده.

2- كتاب (زواهر الجواهر) كه با مقدمه و تذييل ايشان در سال 1379 چاپ شده است.

3- كتاب (گفتگوى شيعه و سنى) كه تاكنون دو مرتبه چاپ شده است.

4- كتاب (فلسفه روزه) كه نيز دو مرتبه بطبع رسيده است.

5- كتاب (ميزان الانساب) كه اصلش از تأليفات جد وى مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمد هاشمى چهار سوقى صاحب (كتاب مبانى الاصول) با مقدمه و تذييل زيادى از ايشان در سال 1373 ق چاپ شده است.

6- كتاب (فوائد منطقى) با شرح كبراى منطق كه اصل آن تأليف اسفرائينى با مقدمه و پاورقى در سال 1385 در اصفهان چاپ شده است.

7- مقدمه مبسوطى بر كتاب سفينه البحار مرحوم محدث قمى.

8- مقدمه بر كتاب رسائل شيخ انصارى.

9- مقدمه بر كتاب حاشيه جواد بر قوانين كه بطبع رسيده است.

10- نداى شيعه از انتشارات (مسجد الرحمن) كه تاكنون چندين شماره آن بنامهاى زير چاپ شده:

1- چرا امام حسين عليه السلام قيام فرمود. 2- چرا ما بايد فقط مسلمان باشيم 3- بررسى كوتاهى از شخصيت حضرت زهراء عليهاسلام. 4- چرا ما بايد فقط شيعه باشيم.

11- كتاب (شيعه و ترقيات شگفت آور آنان) كه در طى 12 شماره از روزنامه چهل ستون از شماره 142 تا (155) سال هزار و سيصد و هفتاد و چهار قمرى در اصفهان چاپ شده است.

اما تأليفات چاپ نشده آن جناب از اين قرار است:

1- السبيل المسلوك در لباس المشكوك.

2- (مغانم الفصول فى شرح معالم الاصول) كه شرح مزجى بر كتاب معالم الاصول است و مرحوم علامه رازى در (جلد 14 كتاب الذريعه ص 70) و در حرف ميم هم در جلد 21 ص 293 آن را ذكر كرده است.

3- رساله در عدالت.

4- سير علم الاصول فى مختلف العصور كه تاريخچه اى است از علم اصول.

5- موقظ الاعلام فى تراجم الاسره و الاقوام در سه مجلد تأليف نموده و شرح حال و تراجم سه خاندان بزرگ در آن ذكر شده و مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى هم در كتاب (مصفى المقال فى مصنفى علم الرجال در صفحه ى 64 آنرا معرفى كرده است).

6- كتاب (المشايخ و الاساتذه) كه شرح حال اساتيد و مشايخ اوست و مرحوم صاحب الذريعه در جلد 21 ص 39 آن را ياد كرده است.

7- كتاب محاسن الاجازات فى سلسله الروايات كه نيز آن مرحوم در جلد 20 ص 133 آنرا تعريف نموده.

8- كتاب (سيره صاحب الروضات و حياته العلمى)

9- كتاب (علماء الاسره) كه شرح حال علماء خاندان خود را نوشته است.

10- كتاب مناظرات مذهبى در 3 مجلد كه جلد اول آن بنام (گفتگوى شيعه و سنى)

چاپ شده است.

11- صوفى بازى در 2 جلد رد بر صوفيه.

12- پاسخ پرسشها در سه مجلد كه جلد اول آن (فلسفه روزه) بچاپ رسيده.

13- فرهنگ منظوم يا شرح نصاب.

14- فلسفه نماز.

15- در پيرامون كتاب فلسفه روزه.

16- كتاب ماحراى (ريش و سبيل) در اثبات حرمت ريش تراشى نوشته است.

17- گمراهان باب و بهاء.

18- كتاب (الفوائد النمينه) در دو مجلد كه صاحب الذريعه در جلد 16 صفحه ى 329 ياد كرده است.

19- قلائد العقيان ترجمه سوره حمد از تفسير تبيان شيخ طوسى.

20- ترجمه مسكن الفوائد شهيد ثانى.

21- كتاب (الوجوه الكشره فى ترجمه ابن العشه كه شرح حال عجيب و غريب ابن العشره است و مختصر آنرا در مقدمه (زواهر الجواهر) بطبع رسيده است.

22- حواشى بر كتب درسى.

23- حواشى بر كتب رجالى.

علامه روضاتى معاصر داراى بيست و سه اجازه روايتى جامع و غيره از آيات عظام و مشايخ كرام اجازه گذشته و معاصرين ميباشد كه براى رعايت اختصار از ذكر آنان خوددارى نمودم و شرح حال و مآثر و آثار آن جناب را اكثر نويسندگان رجالى حاضر در كتب خود ذكر كرده اند و ترجمه و شرح احوال خاندان و اسلاف جليل ايشان زينت بخش كتب رجالى ميباشد و ما بعضى از آنها را در باب اصفهان نگاشتيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

روضاتي، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا حبيب اللَّه، عالم فاضل، از ائمّه جماعت مورد وثوق و احترام مردم، در 1308 متولّد، و در 1279 وفات يافته، در بقعه تكيه گلزار مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

روضاتي، محمد هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 15 محرّم 1319 متولّد، و در 27 جمادى الاولى سال 1356 در شطّ كوفه غرق شده، و در نزد عمّ بزرگوار خود در وادى السلام مدفون گرديد.

عالم و فاضل و محقّق بوده، اميد ترقيّات زياد درباره او مى رفته، لكن اجل مهلتش نداده

كتب زير از تأليفات اوست:

1- حاشيه فرائد الاصول 2- حاشيه بر مكاسب 3- حاشيه بر مغنى 4- حاشيه بر كشف المراد در شرح تجريد الاعتقاد، كه قسمتى از آن در اصفهان به طبع رسيده 5- اجزاى متفرّقه اى در اخلاق، تاريخ، تفسير و مواعظ.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

روياني كجوري بخاري، جلال الدين، ابوالفتح نصراللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(833 -766 ق)، صوفى و لغوى شافعى. در كجور رويان به دنيا آمد. به قاهره رفت و با امرا و بزرگان همنشينى كرد. كتبهاى نفيس فراوانى جمع آورى كرد. وى در روزگار خود به نام و شهرتى رسيد. در قاهره درگذشت و در خانه اش دفن شد. از آثارش: «اعلام الشهود بحقايق الوجود»، در تصوف؛ «غنيه الطالب فيما اشتمل عليه الوهم من المطالب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (353/8)، معجم المؤلفين (96/13)، هديه العارفين (493/2).

رهبري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن رهبري

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن رهبري فرزند بزرگ خانواده فقير و بي سواد امّا متدين و متشرع از تبريز بودم. مرحوم پدرم حسين از سواد فقط خواندن قرآن را ميدانست و از اعداد تا سه رقمي ها را امّا در عين حال به علّت رفت و آمد با اهل علم و علاقه مندي به حضور در مساجد و محافل مذهبي و پاي منابر، به قدري با مسائل فقهي و شرعي آشنائي داشت كه محل رجوع اهالي محل بود.

شش ساله بودم كه قرآن را با همان سبك و سياق و حجي كردن قديمي، در مدّت يك سال تمام به من آموخت و چه نيكو آموخت. به 7 سالگي كه رسيدم مسئله ثبت نام من در كلاس اوّل ابتدائي مطرح شد، پدرم از رفتن من به مدارس دولتي سخت پرهيز داشت كه مبادا با فرهنگ غربي رژيم شاهنشاهي تربيت شوم و به دنبال محيط آموزشي غير دولتي و با مديريت اسلامي برايم بود. مدرسه اي با اين خصوصيات پيدا شد امّا عدم توانائي پدرم از پرداخت شهريه

200 ريال آن، قضا را تغيير داد. درس نخواندنم بر درس خواندنم ترجيح داده شد تا مقداري بزرگ شده و در حرفه اي مشغول به كار شوم امّا با اصرار همسايگان، پدرم به شرطي با ورود من به مدرسه دولتي موافقت كرد كه يكي از علماي بزرگ تبريز جواز آن را صادر كند. به ياد دارم كه مرحوم آيت الله حاج ميرزا علي اصغر چايچي اجازه دادند تا كلاس ششم ابتدائي تحصيل نمايم.

دوره ابتدائي را تمام كردم اما باز در ادامه تحصيل با مشكل شرعي مواجه شدم گريه و زاري ام براي ادامه تحصيل بي فايده بود مگر اينكه به فكرم رسيد در خانه تحصن نموده و از رفتن به كارگاه خياطي كه تابستانها مي رفتم خودداري كنم. كتك كاري هاي پدر را تحمل كرده و بست نشيني را چند روز ادامه دادم. مغازه خياطي پدرم محل اطراق و رفت و آمد روحانيون محل بود او موضوع را با يكي از آنها در ميان مي گذارد و براي نصيحت من از او كمك مي خواهد، او مي گويد: آقا شيخ حسين! من خودم ديپلم مدارس دولتي هستم آيا بي دين شده ام ؟ مگر كارگران همه با دين هستند و درس خوانان همه بي دين؟ و ... اين سخنان پدرم را آگاهي بخشيده و نرم كرده بود تا اينكه قرق شكست و من وارد دبيرستان شدم. در دوره دبيرستان با تشويق يكي از مداحان اهل بيت(ع) كه شعر هم مي سرود ابتدا به شعر گفتن و سپس براي خوب شعر گفتن به مطالعات خارج از كتب درسي كشيده شدم.

مقاتل را مي خواندم و

به نظم مي كشيدم اما چون استعداد شعر را در خود كمتر ديدم آن را رها نموده و مطالعه را سرعت بخشيدم. تدريس قرآنم در يك هيئت عزاداري جوانان، نا گزير از ياد گيري دروس حوزوي ام كرد. در كنار دروس حوزوي به صورت متفرقه حضور در دوره هاي تفسير قرآن و نهج البلاغه و فقه را نيز شروع كردم. در سال 1362 در رشته زبان و ادبيات فارسي وارد دانشگاه تبريز شدم. زمينه هاي قبلي و تحقيقات دانشگاهي، قلم به دستم كرد و زمينه هاي مذهبي، قلمم و درس و تحقيقم را به سوي مسائل ديني سوق داد. تا جايي كه از اساتيدي كه در دسترسم بود استفاده كردم و آنجا هم كه استاد نيافتم متوسل به تكنولوژي روز شدم. نوار اساتيد،(سي دي) دروس فقه و اصول، برنامه هاي درسي راديو قرآن، اينترنت و كتابها ، استادي مرا عهده دار شدند. از سال 1379 دوره كارشناسي ارشد را در رشته مديريت دولتي ادامه دادم. تا به حال دو جلد كتاب و 30 مقاله تحقيقي نوشته ام كه 18 مقاله چاپ گرديده و بقيه در نوبت چاپ مجلات تخصصي بوده و يا براي مجموعه مقالاتم آماده مي شوند.

اكنون 3 جلد كتاب «مقالات قرآني»، «مقالات فقهي» و «علم امام » ر ا آماده چاپ دارم كه در صورت مساعدت شرايط، اقدام خواهم كرد انشاءالله. در مقالاتم همواره دنبال مسائل جديد و كار نشده بوده ام تا مشكلي از مشكلات فقهي و قرآني را طرح و راه كاري براي آن ارائه نموده باشم. تلاش كردم كه دنبال مسائل تكراري و حل شده نباشم و تا جايي

كه تحقيق اجازه مي دهد تك صدايي در موضوعي را بشكنم و زمان و مكان را دو عنصر تعيين كننده در اجتهاد معرفي كنم. تعدادي از مقالاتم را به كنگره هاي ملي و همايشهاي بين المللي ارائه كردم كه خوشبختانه مورد پذيرش و ارائه واقع شده و در مجموعه مقالات آن كنگره ها به چاپ رسيده است كه در فهرست مقالات بدان اشاره كرده ام. فكر مي كنم كه زندگي علمي من يك پيام خاص خود دارد و آن اينكه كارايي و توليد فكر و انديشه ديني در خارج از متن رسمي حوزه هم امكان تحقق دارد.

رهنما، تورج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات آلمانى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكترا در رشته ادبيات آلمانى، علوم تربيتى و ادبيات مقايسه اى از دانشگاه مونيخ آلمان و تدريس در دانشگاه زالتسبورگ اتريش به مدت دو سال بعنوان استاديار.

مرتبه علمى:

استاد رشته زبان و ادبيات آلمانى در دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات آلمانى، عضويت در انجمن بين المللى اشتفان تسوايگ در وين، استاد راهنماى 15 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 8

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات آلمانى و فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى: 25

زمينه علمى مقالات:

ادبيات آلمانى و فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رهنما، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

تولد: 1272، نجف.

درگذشت: 12 تير 1368، تهران.

زين العابدين رهنما، فرزند شيخ العراقين مازندرانى، در رشته هاى علوم ادبى، فلسفى و اصول فقه اسلامى تحصيل نمود. خدمت مطبوعاتى خود را قبل از سال 1299 آغاز كرد و در اين مدت مدير و سردبير روزنامه ى «ايران»، مجله ى «راهنما»، و روزنامه ى «راهنما» بود. چندين دوره به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در دوره ى رضا شاه مدتى خانه نشين و بعدا به خارج از كشور تبعيد گرديد. پس از حوادث شهريور 1320 به ايران بازگشت. در تهران مى زيست، تا به سفارت ايران در فرانسه و سپس به سفارت سوريه در لبنان انتخاب گرديد. وى همچنين مدتى وزير كشور و مدتى نيز معاون نخست وزير بود. به فرانسوى و انگليسى و عربى و تركى آشنا بود و به دريافت نشان درجه اول «همايون» نايل آمد. به آمريكا و

كشورهاى اروپايى و آفريقايى و آسيايى سفر كرد و از تأليفات وى مى توان از كتاب هاى پيامبر (داستان تاريخى- مذهبى، 1316، خلاصه اى از اين كتاب به زبان فرانسوى ترجمه شده است)؛ امام حسين؛ داستان اجتماعى ژاله؛ ترجمه و تفسير قرآن (چهار جلد)؛ ترجمه ى حقوق در اسلام (تأليف دكتر مجيد خدورى) و ترجمه ى قانون در خاورميانه نام برد.

(1273 ق- 1368 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. وى در نجف به دنيا آمد و پس از تحصيل در رشته هاى علوم ادبى، فلسفه و اصول فقه اسلامى به تهران آمد و به فعاليتهاى ادبى و سياسى پرداخت. در 1302 ش مديريت روزنامه «ايران» را عهده دار شد. اين روزنامه كه به صورت روزانه چاپ مى شد، سالها روزنامه ى درجه اول كشور به حساب مى آمد. زمانى كه رهنما به خارج از ايران تبعيد شد، امتياز روزنامه ى «ايران» به ديگرى منتقل گرديد، اما پس از وقايع شهريور 1320 ش كه رهنما به ايران بازگشت، مجددا اداره ى روزنامه را خود بر عهده گرفت. او به زبانهاى عربى و فرانسوى تسلط كامل داشت. از وى تاليفات و ترجمه اى چند بر جاى مانده است از جمله: «پيامبر، زندگانى حضرت رسول اكرم»؛ «امام حسين»؛ «ترجمه و تفسير قرآن»؛ «قانون در خاورميانه»؛ «ژاله، رمان اجتماعى»؛ «حقوق در اسلام».[1]

روزنامه نگار، مورخ و محقق، سياستمدار، فرزند شيخ على شيخ العراقين و داماد شيخ عبدالله از بزرگان و روساء و اقطاب سلسله ى معروف صوفيه، در 1268 ش تولد يافت. قسمتى از تحصيلات خود را در تهران و قسمتى را در عراق در تاريخ، فقه، اصول و حكمت و ادبيات فارسى و عربى به پايان برد. پس از ورود به ايران، كار روزنامه نگارى را پيشه

خود ساخت. چندى با مطبوعات مختلف همكارى داشت، سرانجام در سال 1299 ش مديريت روزنامه ى نيمه رسمى ايران به او سپرده شد. روزنامه ى ايران به طور يوميه انتشار مى يافت و از لحاظ كيفيت چاپ و كاغذ، ممتاز بود. پس از مدتى كوتاه، نفوذ روزنامه ى ايران در تمام محافل هويدا شد و تحقيقا روزنامه ى رسمى ايران بود. سرمقاله هاى روزنامه در خطمشى سياسى دولت اثر داشت. رهنما تدريجا خود را منتسب به سردار سپه كه قدرتى در كشور شده بود، نمود و روزنامه ى خود را در جهت منويات او تنظيم نمود.

در سال 1302 به زور سرنيزه سردار سپه در دوره ى پنجم از تبريز به وكالت مجلس انتخاب شد و به خلع سلسله ى قاجاريه راى داد. در مجلس موسسان هم عضويت يافت. در 1306 از طرف مخبرالسلطنه هدايت كه وزير فوائد عامه بود، به معاونت آن وازرتخانه برگزيده شد. چند ماهى در آن سمت انجام وظيفه كرد، بعد از آنكه مخبرالسلطنه به رئيس الوزرائى رسيد، رهنما به معاونت رئيس الوزراء منصوب شد. دو سال در آن سمت بود كه در دوره ى هشتم، از شهر رى به وكالت مجلس انتخاب گرديد. در دوره ى نهم همچنان سمت نمايندگى داشت و روزنامه ى ايران نيز به صورت يوميه انتشار مى يافت. در 1314 بعضى از مطالب روزنامه ى ايران مورد پسند رضاشاه واقع نشد. سرلشكر آيرم هم مرتبا گزارش هاى نامساعدى از رهنما و روزنامه اش به شاه مى داد. سرانجام رهنما مورد غضب واقع شد. از او سلب مصونيت كردند و او را به زندان قصر بردند و امتياز روزنامه ى ايران را لغو كردند و كليه ى دارائى و اثاثيه و مطبعه را به مجيد موقر واگذار نمودند و امتياز

روزنامه ى ايران نيز به نام او صادر شد. رهنما چند ماهى در زندان بود تا بالاخره موى سفيد و روى سياه مخبرالسلطنه موثر افتاد، رضاشاه شفاعت او را پذيرفت و دستور آزاديش را از زندان صادر كرد، مشروط بر اينكه خاك ايران را ترك كند. رهنما به سرعت خاك ايران را ترك كرد در عراق اقامت گزيد و تا شهريور 1320 در عراق و لبنان به سر مى برد. پس از استعفاى رضاشاه، براى پس گرفتن مطبعه روزنامه ى خود به تهران آمد و عليه مجيد موقر طرح دعوى نمود. سرانجام امتياز روزنامه ى ايران مجددا به او واگذار شد و در عوض امتياز روزنامه ى مهر ايران را به موقر دادند. روزنامه ى ايران مجددا حيات خود را از سر گرفت ولى كار اداره ى آن با حميد رهنما بود. زين العابدين رهنما بعد از شهريور 1320 به سمت وزيرمختار ايران در دولت موقت فرانسه درويشى و سپس پاريس منصوب شد و چندى نيز سفير ايران در كشورهاى لبنان و سوريه بود. مدتى هم معاونت نخست وزيرى و رياست انتشارات و تبليغات را عهده دار گرديد.

رهنما بدون شك يكى از فضلاى درجه اول ايران است. وى به ادبيات فارسى و ادبيات زبانهاى عربى و فرانسه كاملا مسلط بوده است. علاوه بر دوره ى منظم روزنامه ى ايران كه حاكى از ذوق و قدرت نويسندگى اوست، تاليفات زيادى عرضه نموده است. كتاب معروف او به نام پيامبر و كتاب امام حسين (ع) و تفسير و ترجمه قرآن مجيد از آثار انتشار يافته ى او مى باشد. در 1368 درگذشت. حين الفوت يك قرن كامل را پشت سر گذاشته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد

(316 -315/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (351 -347/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (266 -264/ 3)، نشر دانش (س 9، ش 4، ص 99).

رهنما، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1321 -1252 ش)، روزنامه نگار. معروف به ملا باشى. وى در شيراز متولد شد و تحصيلات خود را در دارالعلم آن شهر به پايان رساند و بر ادبيات فارس و علوم معقول و منقول و فقه اسلامى و علم اصول تسلط يافت. در سال 1325 ق و در صدد مشروطيت روزنامه ى «رهنما» را در تهران منتشر كرد كه يك سال بعد تعطيل شد و مجددا پس از شهريور 1320 ش به وسيله ى فرزندش مهدى رهنما انتشار يافت. رهنما پس از برقرارى مشروطيت در وزارت عدليه (دادگسترى) به خدمات مهم قضايى اشتغال داشت. وى در تهران وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (337 -334 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (352/3)، شرح حال رجال (140 -139 /6).

ري شهري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ري شهري

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/8/1

زندگينامه علمي

حجت الاسلام و المسلمين محمد محمدي نيك، مشهور به «ري شهري» در آبان سال 1325 در شهرري در خانوده اي متدين ديده به جهان گشود. وي پس از پايان تحصيلات ابتدايي، درسال 1339 وارد حوزه علميه شهرري (مدرسه برهان) شد و در سال 1340 براي ادامه تحصيل به قم رفت و تا پيروزي انقلاب اسلامي، مدارج تحصيل را تا سطوح عالي در حوزه علميه قم طي كرد. حجت الاسلام ري شهري، سطوح عاليه را نزد اساتيد بزرگي چون حضرات آيات عظام حاج ميرزا علي مشكيني، حاج شيخ محمد فاضل لنكراني و حاج سيد محمد باقر طباطبايي تلمذ نمود و دروس خارج فقه و اصول را در سال 1347 در شرايطي آغاز كرد كه حوزه علميه قم از فيض حضور

امام خميني (ره) بي بهره بود، بنابراين خارج اصول را از محضر حضرات آيات عظام مرحوم حاج شيخ محمد علي اراكي و حاج شيخ حسين وحيد خراساني استفاده كرد و خارج فقه را از محضر حضرات آيات عظام حاج ميرزا علي مشكيني، حاج شيخ جواد تبريزي، مرحوم حاج سيد محمدرضا گلپايگاني و مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري بهره برد.

حجت الاسلام ري شهري از ابتداي نهضت اسلامي، بويژه تحت تأثير جريان 15 خرداد 1342 با اهداف و ديدگاههاي حضرت امام (ره) آشنا شد و در تاريخ 20 تير ماه 1344 توسط ساواك مشهد دستگير و به زندان محكوم شد. وي در سال 1345 ضمن تمرد از شركت در جلسه دادگاه تجديد نظر ساواك، به نجف اشرف رفت و پس از مدت يكسال به ايران بازگشت و حدود 18 ماه در حوزه علميه مشهد به تحصيل پرداخت. در همين زمان مجدداً تحت تعقيب ساواك قرار گرفت و در دادگاه تجديد نظر بار ديگر به زندان محكوم شد.حجت الاسلام ري شهري در سال 1356 به دليل سخنراني عليه رژيم شاه در حسينيه اصفهاني هاي آبادان، توسط ساواك ممنوع المنبر شد. وي به دليل سخنراني عليه رژيم در نهاوند آبادان، مشهد، هرمزگان و زابل مورد تعقيب ساواك بود و تظاهرات مردم هرمزگان و زابل در رابطه با قيام سراسري مردم ايران عليه رژيم، پس از سخنرانيهاي او صورت گرفت.

حجت الاسلام ري شهري پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سمت حاكم شرع دادگاههاي انقلاب اسلامي دزفول، بهبهان، گچساران، بروجرد، رشت و گنبدكاووس خدمت كرد و سپس به اهميت حفظ و اصلاح نيروهاي مسلح، پس از پيروزي انقلاب اسلامي و به

منظور مقابله با توطئه هاي ضد انقلاب دراين ركن مهم، در اواسط سال 1358 به رياست دادگاه انقلاب ارتش منصوب شد. وي با توجه به شرايطي كه قانون اساسي براي تصدي وزارت اطلاعات معين كرده بود (بويژه شرط اجتهاد)، نخستين وزيراطلاعات در جمهوري اسلامي ايران بود كه با كسب آراء اكثريت قاطع نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در سال 1363 به اين سمت منصوب گرديد.حجت الاسلام ري شهري در سال 1368 به دادستاني كل كشور منصوب شد و تا اوايل سال 1370 در اين سمت خدمت كرد و همزمان در تاريخ 13 دي ماه 1368 از سوي رهبر معظم انقلاب به عنوان دادستان ويژه روحانيت منصوب شد. حجت الاسلام ري شهري همچنين در سال 1369 به فرمان رهبر فرزانه انقلاب به توليت آستان مقدس حضرت عبدالعظيم الحسني (عليه السلام) منصوب گرديد. انتصاب وي دراين سمت، آغاز تحول اساسي درعمران و توسعه اين مجموعه مهم مذهبي بوده است. وي در انتخابات دومين دوره مجلس خبرگان رهبري، به عنوان داوطلب منفرد شركت كرد و از سوي مردم استان تهران برگزيده شد، همچنين در سومين دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبري، كانديداتوري او از سوي جامعه مدرسين حوزه علميه قم و جامعه روحانيت مبارز و ساير گروههاي سياسي مورد حمايت قرار گرفت و با رأي قاطع مردم بار ديگر به نمايندگي اين مجلس انتخاب گرديد.

حجت الاسلام ري شهري در سال 1370 به سمت نماينده مقام معظم رهبري و سرپرست حجاج منصوب شد كه اين مسئوليت هنوز ادامه دارد. حجت الاسلام ري شهري بنيانگذار اولين و بزرگترين مجموعه فرهنگي در حديث و علوم مربوط به آن است. وي در اواسط سال 1374

به همراه جمعي از شخصيتهاي صاحب نام سياسي و مذهبي، جمعيت دفاع از ارزشهاي انقلاب اسلامي را بنيان نهاد. اين جمعيت پس از طي مراحل قانوني رسميت يافت و هيئت مؤسس آن، به اتفاق آراء، حجت الاسلام ري شهري را به سمت دبيركل جمعيت انتخاب كردند. اين جمعيت پس از چند سال حضور مؤثر، خيلي زود عرصه سياسي كشور را ترك كرد. اوج فعاليت جمعيت دفاع از ارزشها به هنگام نامزد كردن دبير كل خود براي رياست جمهوري هفتم بود. حجت الاسلام ري شهري هم اكنون، ضمن تحقيق و تدريس و توليت آستان حضرت عبدالعظيم (ع)، عهده دار نمايندگي ولي فقيه و سرپرستي حجاج ايراني است. از وي تاكنون بيش از 30 كتاب پژوهشي در59 جلد منتشر شده است.

رياضي خوانساري، ابوالقاسم جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1380 -1313 ق)، فقيه، حكيم، اديب و رياضيدان. وى در 1328 ق از اصفهان به نجف مهاجرت كرد و به تحصيل فقه و اصول و حديث پرداخت و در رياضيات سرآمد اقران شد وى به هندوستان سفر كرد و در آنجا به نشر احكام پرداخت. او در گلگيت نزديك كشمير از دنيا رفت. كتابخانه نسبتا غنى از وى باقى ماند. او تاليفاتى چند به نظم و نثر دارد. كه از آن جمله مى توان به «سفائن البحار»، به فارسى، منظوم؛ «بحر الحساب»، به فارسى؛ «اعجاز المهندسين»؛ رساله ى «الجبر و المقابله»؛ رساله «قابليه التقسيم»، در اعداد؛ رد «ابطال الرمل»؛ و «تسهيل القسمه» اشاره كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 64/14)، مؤلفين كتب چاپى (255/1).

رياضي هروي، نصرت الزمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1319، مشهد.

درگذشت: 2 تير 1367، مشهد.

نصرت الزمان رياضى هروى پس از پايان تحصيلات دانشگاهى از سال 1342 در دبيرستان خراسان به تحصيل زبان و ادبيات فارسى پرداخت و بيست و شش سال به كار معلمى پرداخت.

نصرت الزمان رياضى هرروى در سال 1365 فرهنگ فارسى تحفة الاحباب را با همكارى همسرش فريدون تقى زاده طوسى همراه با تعليقات منتشر ساخت و گزيده اى از كتاب تجارب الامم منسوب به حمدالله مستوفى را از يگانه كتابخانه ى اياصوفيه آماده ى چاپ ساخته بود. سه مجموعه حاوى خاطرات و نيز چندين مقاله در باب دستور زبان فارسى در نشريه هاى استان خراسان از وى به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رياضي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مترجم.

تولد: 1312، دره گز.

درگذشت: 20 مهر 1373، در سانحه هوايى.

محمود رياضى دوره ابتدايى و چند سالى از دوره ى متوسطه را در دره گز طى كرد و سپس به مشهد آمد و دوره ى متوسطه را در آنجا به پايان رسانيد. اين امر همزمان با ملى شدن صنعت نفت بود. وى وارد مبارزات سياسى شد. پس از كودتاى 28 مرداد 1332 مدتى به دانشكده ى افسرى رفت و سپس وارد دانشكده ى فنى شد. در سال 1341 فارغ التحصيل شد. وى مطالعات خود را ادامه داد و در صنعت برق كارشناس شد.

محمود رياضى در اين اواخر شروع به ترجمه داستان تمدن جهان از آغاز تا سال 1990 نوشته جى. ام. رابرتس كرده بود. ترجمه ى متن اصلى كتاب پايان يافته بود. وى مشغول پانويس هاى كتاب بود كه اجل امانش نداد.

در سال 1349 او و دكتر كاظم سامى و ساير همفكرانش اقدام به تأسيس انتشارات چاپخش كردند. محمود رياضى همچنين با مؤسسات نشر ديگر نيز همكارى داشت.

فهرست آثار ترجمه و

تأليف شده وى به اين شرح هستند: ظهور و سقوط قدرت هاى بزرگ (تأليف پل كندى)؛ روسيه، غرب و چين (ايزاك دويچر)؛ زندگى سياسى استالين (ايزاك دويچر، با همكارى على اسلامى)؛ سيرى در بلوغ (ايزاك دويچز)؛ (پايگاه هاى استراتژيك امپرياليسم)؛ (عظيم حسين)؛ سلاح اقتصادى استعمار جديد (بانوف، با همكارى نظام الدين قهارى)؛ چشم اندازهايى بر آزادى و برابرى در جهان سوم (سى. جى. ويرافتارى)؛ انقلاب ناتمام روسيه (ايزاك دويچر)؛ نظرى به درون شيلى آينده (اوارد بوراشتاين)؛ اروپا و عقب ماندگى آسيا (دوجلد، والتر رادفى)؛ آمريكا و جهان سوم (جان س. گيزلينگ)؛ موسولينى (دنيس مك اسميت)؛ بحران انرژى (مايكل تانزر)؛ روان شناسى عشق ورزيدن (اينياس لپ، با همكارى دكتر كاظم سامى)؛ تحليل كوتاه از امپرياليسم (تأليف)؛ فاصله عقب ماندگى (جى. بى. كرن)؛ اسطوره هاى انقلابى در جهان سوم (ژراز شاليان)؛ چه كسى جيمى كاتر را اداره مى كند، ظلمت در نيمرز (آرتور كويستر، با همكارى على اسلامى)؛ اقتصاد تسليحاتى و جنگ (آندره گوندر فرانك).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ريحان يزدي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

درگذشت: زمستان 1367، تهران.

سيد عليرضا ريحان يزدى دبير دبيرستان ها بود و سپس به دانشگاه منتقل شد و تدريس زبان عربى را عهده دار بود و به استادى دانشگاه رسيد. چندى به رياست اداره ى اوقاف منصوب شد. از تأليفات اوست: احوال و آثار محمد بن جرير طبرى (1335)؛ اصول الصرف (دو جلد)، اصول النحو (1340)؛ ترجمه تعبير رؤيا (از ابن سينا، 1316)؛ نظامى شاعر داستان سرا (1337)؛ ماجراى تغيير خط (1338)؛ و چند رساله و كتاب ديگر از جمله رساله اى در تاريخچه ى اوقاف و رساله اى در روابط ايران و هند. وى همچنين مقاله هايى براى روزنامه ها و مجلات و از جمله «وحيد» و «كيهان» و «يغما»

مى نوشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ريحان يزدي، عليرضا حسيني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1290 ش)، فقيه، مفسر، مورخ، رجالى، نويسنده و شاعر. در يزد متولد شد. پس از تصحيل مقدمات در بيست و يك سالگى براى تكميل تحصيلات خود به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى و استادان ديگر استفاده برد. سپس به تهران آمد و به انجام وظائف مذهبى و ترويج دين مشغول شد. گاه گاهى شعر مى سرود. و غزلياتى دارد. از آثارش: «آينه ى دانشوران»، دائرةالمعارف گونه اى حاوى بيوگرافى علماى يزد و معاصران نويسنده در قم و تاريخ تاسيس حوزه؛ «درس انشاء يا علم بيان»؛ «تفسير ريحان»؛ ترجمه ى فارسى سره «بلوهر»؛ «كتابهايى كه خوانده ام».[1]

سيد على رضا (ريحان) يزدى كه سالهاست در تهران اقامت دارند و در آنجا در مسجد سجاد يزديها در خيابان ميرفندرسكى اقامه جماعت مى نمايند و هم چند ماهى به هند مسافرت و در حيدرآباد و بمبئى تبليغ دين و ضمنا تتبع در كتابخانه هاى آن سامان مى نمايند.

آقاى ريحان محرم 1330 قمرى در يزد به دنيا آمده و در حال حاضر شصت و پنجسال از عمرش مى گذرد.

وى ترجمه خود را در كتاب دانشمندان گمنام يا آئينه دانشوران خود به طور مفصل نوشته است طالبين به آنجا مراجعه نمايند.

آثار قلمى ريحان از اين قرار است: 1- آئينه دانشوران 2- درس انشاء يا علم بيان 3- بازرگانى محمد (ص) 4- تفسير ريحان 5- بلوهر ترجمه فارسى سره از عربى 6- كتابهائى كه خوانده ام مشتمل بر دوازده جلد 7- داماد كربلا.

آقاى ريحان سفرهاى عديده به كشور پهناور هندوستان نموده و از بسيارى از شهرهاى مهم آن ديدن و كتابخانه هاى عمومى و خصوصى آنجا را ديده و از هر باغ گلى چيده و

از هر خرمن خوشه اى برداشته و به نام (آنچه من ديده و خوانده ام) تدوين نموده است.

نگارنده در دو سفرى كه در سال 1389 و سال 1390 قمرى به هندوستان رفتم دو ماهى در مدينه هتل حيدرآباددكن با معظم له مصاحب و مجاور و ناظر سعى و كوشش ايشان بودم ادام اللَّه توفيقه.

وى داراى ذوق سرشار و طبع روان و موزونى مى باشد و اشعار بسيارى سروده كه شايسته است جمع گردد به صورت ديوان ريحان درآيد.

شاعر، عالم دينى.

تولد: 1330، ق.، يزد.

درگذشت: 1367.

سيد عليرضا مدرس متخلص به «ريحان يزدى». فرزند سيد محمد مدرس، از تربيت شدگان حوزه ى درس عبدالكريم مهرجردى يزدى و يكى از روحانيون يزد بوده است. وى صاحب تأليفاتى چون بازرگانى محمد (ص) و درس انشاء و آينه ى دانشوران است. وى شعر نيز سروده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (263 -262 /2)، آيينه ى دانشوران (مقدمه)، تاريخ تذكره هاى فارسى (822/2)، تذكره سخنوران يزد (545 -541)، الذريعه (19/26)، گنجينه ى دانشمندان (457 ،451 /7)، مؤلفين كتب چاپى (566 -565 /4).

ريحان، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1274 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به ريحان. در تهران به دنيا آمد، تحصيلات ابتدايى را در اين شهر به پايان رساند. سپس به مشهد رفت و نخستين اشعار خود را در روزنامه ى «نوبهار» به چاپ رساند. سپس به تهران آمد و با انجمن و مجله ى «دانشكده» به همكارى پرداخت. وى در اوايل سال 1297 ق روزنامه ى ادبى و فكاهى «گل زرد» را منتشر كرد، سپس در سال 1339 ق روزنامه ى سياسى «نوروز» را انتشار داد كه چون مقاله اى بر ضد حكومت وقت در آن روزنامه نوشته بود، پس از انتشار دو شماره

توقيف شد و ريحان را چند ساعتى در دارالمجانين بازداشت كردند. ريحان شرح اين گرفتارى را به عنوان «يك شب در دارالمجانين» در مجله ى «نوبهار» و نيز در خاطرات خود آورده است. وى پس از اين واقعه به مدت بيست و پنج سال به خارج از ايران سفر كرد. ريحان زبان فرانسوى را خوب مى دانست و در سرودن انواع شعر مهارت داشت. وى در اواخر زندگانى به ايران بازگشت و در تهران سكونت گزيد و در همين شهر وفات يافت. منتخبى از اشعار او به نام «باغچه ى ريحان» و «ديوان» اشعارش چاپ و منتشر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (491 -488)، تاريخ جرايد (160 -157 /4)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (227 -226)، الذريعه (397/9)، سخنوران نامى (258 -244 /2)، سخنوران نامى معاصر (1649 -1644 /3)، فرهنگ سخنوران (408)، مؤلفين كتب چاپى (833 -832 /6)، يغما (س 12، ش 7، ص 333 -331).

ريحاني، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 219 ق)، لغوى، اديب و نويسنده. ايرانى الاصل و ساكن بغداد و معاصر و مورد احترام مامون عباسى بود، و از دانشمندان و حكمت دانان بنام، كه او را در فن بلاغت تالى جاحظ خوانده اند. با آن همه فضل و كمال به زندقه متهم شده و در آثار خود تحت تاثير فرهنگ ايرانى بوده است. از آثار وى: «الايقاع»، «التدرج»؛ «الزمام»؛ «العقل و الجمال»؛ «صفه الدنيا»؛ «الموشح»؛ «النمله والبعوضه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (125/5)، ايضاح المكنون (276 ،275 ،272 ،268 ،264 ،262 /2 ،379 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (187/1)، تاريخ بغداد (19 -18 /12)، روضات الجنات (191 -190 /5)، ريحانه (349/2)،

كشف الظنون (1468)، لسان الميزان (57/5)، لغت نامه (ذيل/ على ريحانى)، معجم الادباء (56 -51 /14)، معجم المؤلفين (145/7)، هديه العارفين (669 -668 /1).

ريزي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از فضلا و مدرسين و ائمه ى جماعت اصفهان، در 1291 وفات يافته، قبرش در تخت فولاد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

رئيس الواعظين، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و واعظ كامل، سالها در اصفهان مردم را موعظه و ارشاد نموده، از شاگردان ميرزا محمّد حسن نجفى، و حاج شيخ محمّد باقر مسجد شاهى، و آقا ميرزا محمّد باقر چهار سوقى و ديگران بوده.

در سال 1331 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

فرزندش: مرحوم آقا حسن رئيس زاده فاضل و اديب و شاعر بوده، و «رئيسى» تخلّص مى نموده. واعظى صالح بود.

در 26 شوال 1386 وفات يافته، جنب پدر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

رئيسي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على رئيسى بن السيد الجليل حاج سيد مصطفى رئيس الذاكرين گرگانى از افاضل دانشمندان معاصر گرگانست وى در گرگان متولد شده و در حجره والد ماجدش پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را در آنجا خوانده و پس از فراگرفتن سطوح فقه و اصول براى تكميل مبانى علمى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از دروس خارج و محضر آيت اللَّه العظمى شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و مراجع ديگر استفاده نموده و پس از آن مراجعت به وطن و به خدمات دينى از قبيل امامت و تدريس و اداره عده اى از محصلين علوم دينيه گرگان پرداخته و تا حال تحرير اشتغال به انجام وظائف دينى و روحى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

رئيسي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدتقى بن مرحوم آقا شيخ حسين (معروف به شيخ رئيس) از علماء معاصر قوچان است. وى در سال 1312 قمرى در قوچان متولد شده و مقدمات فارسى و عربى را در قوچان تحصيل كرده و فقه را نزد مرحوم آقا شيخ محمد كبير آموخته آنگاه به نجف اشرف مشرق شده و سطح كفايه را خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و خارج را خدمت آن مرحوم و آقا ضياءالدين عراقى خوانده و بعد به قوچان مراجعت و به تدريس فقه و اصول پرداخته و پس از چندى به مشهد مقدس عزيمت و رحل اقامت افكنده و تاكنون حدود سى سالست كه در ارض اقدس به تدريس مكاسب و رسائل و كفايه و امامت در مسجد امين مشهد اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

زابلي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد رضا بن مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد محمد امين الرعايا زابلى از علماء معروف معاصر شهرستان كرج است، وى در سال 1322 ق در شهر زابل متولد شده و پس از خواندن مقدمات در سن 18 سالگى با معيت برادر بزرگشان مرحوم حجةالاسلام آقا سيد حسن زابلى جهه تحصيل به مشهد مقدس مشرف و در مدرسه باقريه ساكن و به تحصيل ادبيات و سطوح پرداخته و پس از چند سال براى تكميل مبانى علمى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدرسه قوام اقامت و از محضر آيات عظام مرحوم آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ضمناً مباحث اخلاقى و سلوكى جمال السالكين و سيد العارفين آيت اللَّه آقا سيد على آقاى قاضى طباطبائى استفاده نموده آنگاه به امر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى منتقل بسامراى و

چندى سرپرستى مدرسه علميه مرحوم ميرزاء شيرازى را بعهده گرفته و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى به قم آمده و مورد لطف و محبت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى قرار گرفته و به امر آن بزرگوار براى ارشاد و هدايت مردم كرج به اين شهرستان عزيمت و رحل اقامت افكنده و تا اكنون در مسجد اعظم خيابان كشاورز آنجا به اقامه جماعت و تبليغ احكام مشغول ميباشند.

داراى فرزندان برومندى هستد كه همگى در پستهاى حساس روحانيت اشتغال بخدمات دينى دارند و آنها از اين قرار مى باشند:

1- جناب حجةالاسلام آقا سيد محمد زابلى كه اكنون در مدرسه سپهسالار قديم به تدريس و مباحثات اشتغال دارند.

2- جناب حجةالاسلام آقاى سيد على زابلى مقيم نجف كه از تلامذه و مشتركين مباحث آيت اللَّه العظمى خوئى هستند.

3- جناب حجةالاسلام آقا سيد ابوالحسن زابلى كه در بروجرد سكونت و به اقامه جماعت و تبليغات احكام دين اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

زابلي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صدرالدين زابلى از علماء بنام و محترم اين شهرستانست و اكنون با كهولت سن به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برادر ارجمندشان حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا بزرگ زابلى نيز از علماء اين شهرستانست كه تا حال تحرير در قيد حيات و در آن سامان به خدمات دينى و روحى مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زارع، عزيزالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيز الله زارع

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب عزيزالله زارع فرزند خليل متولد 1340 از شهر آمل در سال تحصيلي 3_1352 براي تحصيل علوم حوزوي وارد مدرسه علميه مسجد جامع آمل شدم مقدمات دروس حوزوي مانند گلستان سعدي و نصاب الصبيان و برخي از كتاب هاي جامع المقدمات را در آن مدرسه فراگرفتم و چون مدرسه آن زمان از نظر مديريت دچار مشكلاتي بود و برنامه مدوني براي طلاب وجود نداشت سال آينده به مدرسه مسجد هاشمي آمل رفتم عدم استاد و فضاي مناسب آموزشي و مشورتي كه با حضرت آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي(ره) داشتم سبب شد به حوزه جعفريه رستمكلاي بهشهر كه تحت اشراف حضرت آيت الله ايازي رضوان الله تعالي عليه اداره مي شد بروم و در سال 7_ 1356 به حوزه مقدسه علميه قم آمدم و چون در قم مواجه شديم با تعطيلي حوزه به جهت قيام و انقلاب و تظاهرات خيابانى، غالباً درس ها را تا لمعه جلد اول نزد اساتيد خصوصي مي خواندم كتابهاي كه قبل از لمعه جلد اول خوانده شد عبارت اند از جامع المقدمات، سيوطى، حاشيه ملاعبدالله، منطق مظفر جلدين اصول فقه مغني باب رابع، معالم الاصول و جلد دوم لمعه را

در درس حضرت استاد وجداني فخر(ره) شركت كردم. رسائل شيخ انصاري را نيز در محضر معظم له خواندم. بيشتر مكاسب شيخ را در محضرت آيت الله پاياني بودم و بخشي را نيز از نوار مكاسب آيت الله ستوده استفاده كردم. كفايه الاصول را نزد آيت الله صالحي مازنداني و بخشي را نزد حضرت آيت الله پاياني خواندم.

همراه دروس سطح حوزه درس فلسفه را نيز از بداية الحكمة شروع كردم و بعد از آن نهاية الحكمة را خواندم و سپس بخشي از كتاب منطق و فلسفه شرح منظومه حاجي سبزواري فراگرفتم مدتي در فلسفه شرح منظومه از درس حضرت استاد آيت الله انصاري شيرازي استفاده مي كردم.

سپس به اسفار ملاصدرا پرداختم بعضي از مجلدات آن را در درس حضرت استاد آيت الله حسن زاده آملي و بعضي ديگر را از محضر حضرت استاد جوادي آملي فراگرفتم همزمان جلد سوم اشارات را در محضر حضرت استاد حسن زاده آملي مي خواندم.

بعد از خواندن مجلداتي از اسفار به درس مصباح الانس ابن فناري حضرت استاد آيت الله حسن زاده آملي پرداختم كه متأسفانه به سبب ايجاد مزاحمت بعضي جهالِ مخالفِ درس عرفان براي شاگردان شناخته شده كارت ورود به جلسه درس تهيه شده است و بعد از اينكه مدتي با كارت ورود به جلسه درس برقرار بود. استاد به جهت پايه اين از مزاحمت ها درس را تعطيل نموده اند و شاگردان را از اين نعمت عظمي محروم شده اند.

تمام كتاب تمهيد القواعد ابن تركه را در عرفان نظري را با نوارهاي درسي حضرت استاد جوادي آملي خواندم و بخشي از شرح فصوص الحكم قيصري را نيز با نوارهاي استاد جوادي آملي و استاد حسن زاده آملي

خواندم و باقيمانده را نيز مترصد فرصتي هستم كه بخوانم در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله فاضل لنكراني سالهاي زيادي شركت كردم و چون مباحث فقهي معظم له در ابواب عبادات بود چهار سال نيز در درس فقهي حضرت آيت الله وحيد خراساني كه در معاملات (خارج (بيع مكاسب) بود شركت نموده ام. با تشكيل مركز تخصصي فقه ائمه اطهار تحت اشراف آيت الله فاضل لنكراني بعد از قبولي امتحان شفاهي دوره تخصصي فقه را در حد اجتهاد متجزي در آن مركز گذراندم و اكنون مشغول تحقيقات فقهي در برخي از موضوعات مي باشم و تدريس تفسير الميزان را نيز در مدرسه آيت الله بروجردي (خان) مشغولم و بحمدالله از جهت تبليغ و منبر نيز چه در قم در بيوت و دفاتر علما و چه در خارج قم و چه در اوقات مخصوص تبليغ مانند ماه مبارك و محرم الحرام و دهه آخر صفر و چه در غير آن، وقتم بسيار مشغول است. چند سالي در صداي جمهوري اسلامي استان مازندران تحت عنوان درس هاي از نهج البلاغه يا تبيين اسماي ماه مبارك رمضان مباحثي از اين كمترين پخش مي شد.

در سال 1362 رساله اين تحت عنوان اخلاقي در دوجهان بيني اسلام و كمونيسم نوشته ام كه مدتي جزوه درسي سپاه پاسداران استان كردستان قرار گرفته است و نسخه آن نيز موجود است در سال 1376 نيز مقاله اي از اين حقير تحت عنوان حوزويان طائفان بيت الله انفسي در روزنامه جمهوري اسلامي به چاپ رسيده است.

زاغولي مروزي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(559 -472 ق)، حافظ، محدث، مفسر، لغوى و فقيه شافعى. منتسب به زاغول از قراى پنج ده مرو رود بود

در انجا به دنيا آمد و در مرو سكنى گزيد و اشتهار يافت. نزد ابوبكر محمد سمعانى و موفق بن عبدالكريم هروى فقه آموخت و از ابوالفتح نصر بن ابراهيم حنفى و ابومحمد بغوى و عيسى بن شعيب سجزى حديث شنيد. وى تمام عمر خويش را در طلب و گردآورى حديث و تاليف و تصنيف به سر آورد. او در لغت صاحب نظر بود. سفرى به هرات كرد و در آنجا شاگردانى تربيت كرد. ابوسعد عبدالكريم سمعانى و پسرش ابوالمظفر عبدالرحيم سمعانى از شاگردان وى مى باشند. زاغولى بيش از چهارصد مجلد مشتمل بر تفسير و حديث و فقه و لغت را گردآورد و آن را «قيد الاوابد» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (333/6)، سير النبلاء (493 -492 /20)، كشف الظنون (1367)، معجم المؤلفين (254/9)، الوافى بالوفيات (373/2)، هديه العارفين (94/2).

زال

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پسر سام بود. از اين پهلوان در اوستا نامى نيست. پدرش سام او را بر اثر سپيدى موى در شيرخوارگى از خود دور كرد و بر كوه البرز نهاد، تا در همانجا تباه گردد. اما سيمرغ كه در اوستا نامش Merequ Saena مرغوسئن است، او را بديد و برداشت و به آشيان خود برد، و چون فرزندان خويش بپرورد، و سرانجام به پدر بازگردانيد. اين پهلوان در شاهنامه زال زوردستان نام دارد، و بنا به قول فردوسى زال افزون از هزار سال زندگى كرد! و رستم پسر او بود اما سيمرغ يا مرغوسئن به قول اوستا، مرغى فراخ بال است، چنانكه در پرواز خود پهناى كوه را فراگيرد و لانه ى او بر درختى در درياى Vurukasha (و روكشه) يا درياى فراخكرت كه

ظاهرا درياى خزر است قرار دارد. اين درخت درمان بخش است، و تخم همه گياهان در آن نهاده شده. نام سيمرغ به پهلوى سين مورو آمده است.

برگرفته از كتاب :ايران در عهد باستان

زال زاده، اميرابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: اسفند 1325.

درگذشت: اسفند 1375.

اميرابراهيم زال زاده فرزند جليل به روزنامه نگارى و نويسندگى مى پرداخت. پيكر وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (هنرمندان و نويسندگان) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

زاهد علايي بخاري، ابوعبداللَّه، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 546/545 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، واعظ و متكلم حنفى. معروف به علاء زاهد. در آخر عمرش املاى حديث مى كرد. وى از مشايخ صاحب «الهدايه» بود. از آثارش «تفسير القرآن» يا «تفسير محمد بن عبدالرحمان» يا «تفسير علائى» است كه بيش از هزار جزء مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (458 ،454)، معجم المؤلفين (133/10)، الوافى بالوفيات (232/3)، هديه العارفين (91/2).

زاهد قمي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على بن شيخ ابراهيم بن شيخ محمدعلى قمى نجفى از علماء نامى و زهاد سامى و معروف به (زاهد قمى) معاصر ما بوده است

وى در 27 رمضان در سال 1380 ق در تهران از دختر علامه شيخ مشكور نجفى متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و سطوح اوليه را در تهران خوانده آنگاه به نجف اشرف مهاجرت نموده و از ابحاث ميرزا حبيب اللَّه رشتى و علامه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و علامه حاج ميرزا حسين خليلى و علامه آسيد محمدكاظم يزدى و آشيخ رضا همدانى صاحب (مصباح الفقيه) استفاده نموده و به مدارج علم و كمال رسيده و بيشتر به علم و عبادت و زهد و قناعت پرداخته و در مسجد هندى اقامه جماعت نموده و خود نگارنده مدتها ناظر و شاهد بودم كه وجوه آيات عظام و علماء اعلام و مراجع كرام مانند آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و حاج شيخ محمدحسين كمپانى اصفهانى و حاج شيخ موسى خونسارى و حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و حاج سيد محسن حكيم و آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آسيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى حاج ابوالقاسم خوئى و حاج شيخ كاظم شيرازى و آشيخ عبدالكريم جزايرى و

صدها نفر امثالهم به وى اقتدا نموده و درك جماعت او را فوز و فيض عظيم مى شمردند

آن مرحوم در درس اخلاق ناسك و سالك بزرگ الى اللَّه آخوند ملا حسينقلى همدانى متوفى (1311) شركت و استفاده سرشار نموده و روش آن عالم ربانى را گرفته و علم حديث و درايه را از مرحوم حاج ميرزا حسين نورى بهره مند شده است داراى تأليفات عديده مى باشد كه صاحب الذريعه آن را كتابش ذكر كرده است و از آنهاست كتب زير:

1- شرح التبصره در ده جلد بزرگ 2- صلوة المسافر بحث فقهى استدلالى. 3- تقريرات استادش ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و آخوند خراسانى.

4- الرجال- تراجم اسانيد كافى 5- الاجاره 6- الكشكول در چندين جزء داراى فرزندان صالح و برومنديست كه ذيلا مى نگارم.

1- علامه فاضل مرحوم آقا شيخ حسن قمى داماد شيخ مشكور صغير كه در راه كربلا بدست قطاع الطريق در حياة والدش مقتول گرديد.

2- شيخ شريف كه به مرض سل در زندگى پدرش در تهران وفات و در مقبره ى ابن بابويه مدفون شده است.

3- شيخ محمد نيز در زمان پدرش وفات نمود و او اهل فضل و تقوا بود.

4- حجةالاسلام والعالم العلام حاج شيخ موسى كه از معاودين و اعلام معاصرين قم مى باشد.

5- حاج محمدجعفر كه از اخيار تجار و اصناف مى باشد.

6- يك دختر كه همسر علامه شيخ محمد مؤمنى قوچانى نجفى بوده است.

آن مرحوم در سال 1366 ق مبتلا به كسالت شده و در بغداد و تهران معالجه نموده ولكن مفيد نشده تا در شب چهارشنبه 22 جمادى الاولى 1371 ق وفات نموده و در جوار مولى الموحدين مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد ششم)

زاهد گيلاني ثاني، ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1119 ق)، عالم، اديب، عارف، شاعر و خطاط. وى عموى محمدعلى حزين لاهيجى، صاحب «تذكره المعاصرين» بود. نسبش با چهارده واسطه به شيخ زاهد گيلانى مى رسد. او مقدمات علوم را در لاهيجان نزد پدرش و ملا على نورى فراگرفت و در شاعرى و خوشنويسى و ترسل مهارت يافت. هفت قلم را نيكو مى نوشت و خوشنويسان اصفهان از نمونه هاى خط او كه به آنجا مى رسيد، بهره مى بردند. هنگامى كه با پدر خود به لاهيجان سفر كرده بود، مدت يك سال نزد عموى خود به تحصيل مشغول شد و «خلاصه الحساب» شيخ بهايى را نزد او فراگرفت. وى سپس به خدمت حسينعلى شاه رسيد و به هدايت مردم مامور شد. شيخ ابراهيم از پيروان سلسله ى نعمت اللهيه بود. او در لاهيجان درگذشت. از آثار وى: حاشيه بر «المختلف» علامه، به نام «رافع الخلاف»؛ حاشيه بر «كشاف» به نام «كاشف الغواشى»؛ رساله اى در توضيح «كتاب اقليدس»؛ «القصائد الغراء»، در مدح آل عباء (ع)؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (9 -8 /1)، اعيان الشيعه (181/2)، تذكره المعاصرين (246 -245 ،116 -113)، الذريعه (239 ،86/17 ،60/10 ،399/9)، رياض العارفين (261 -260)، ريحانه (357 -356 /2)، طرائق الحقائق (223/3)، لغت نامه (ذيل/ زاهد)، معجم المؤلفين (53/1)، مكارم الآثار (750/3)، نامها و نامدارهاى گيلان (8).

زاهد، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب اللَّه داماد مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين قمى سبط مرحوم محقق قمى صاحب (قوانين الاصول) از علماء قم مقيم شاهى بودند.

و آن مرحوم به زهد و تقوا و قدس و ورع و فضل و دانش موصوف و معروف بودند تولد ايشان در قم واقع و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه

آقا شيخ ابوالقاسم كبير و ديگرن استفاده نموده.

و پس از پايان مراتب علمى و عملى در شاهى اقامت و به اقامه جماعت و خدمات ديگر دينى اشتغال تا در شب چهارم ماه ربيع الثانى 1374 ق وفات و جنازه اش حمل به قم و در قبرستان شيخان در نزديكى قبر ميرزاء قمى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زاهدي، ملامحمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ملا محمود زاهدي از وعاظ برجسته و توانمند قم بود.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي همسر و فرزندان : محمود زاهدي (ره) پنج پسر داشت. سه نفر از آنها كه اهل علم و روحاني بودند، عبارتند از:- 1آقا حسين زاهدي؛ كه دانشمندي خوش حافظه و قريب الاجتهاد بود و در جواني دار دنيا را وداع گفت. مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري كه از استادانش بود، در تشييع جنازه او گريه مي كرد. سرانجام جنازه وي را در قبرستان شيخان، نزديك مرقد مطهّر زكريا بن آدم و در ناحيه شرقي آن، به خاك سپردند.- 2آقا مصطفي زاهدي(ره)؛ به زبان فرانسه تسلط كامل داشت.- 3حضرت آيت الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي كه شرح زندگي اش را در اين مقاله مي خوانيم. او وصيت كرد كه پيكرش را در قبر برادرش آقا حسين دفن كنند و به اين وصيت عمل شدوقايع ميانسالي : محمود زاهدي در اين باره خود مي گويد: «در كتابخانه ام، بي خبر نشسته بودم كه خبر آوردند، مردم شما را براي نمايندگي و وكالت مجلس شورا برگزيده اند.» او با اجازه مراجع تقليد آن عصر، روانه مجلس شد و در دفاع از حق، عدالت و حريم تشيّع علوي به خوبي از عهده اين مسؤوليّت

مهم برآمده؛ ولي به خاطر دفاع از حق، استعفا داد و مجلس را ترك كرد.زمان و علت فوت : محمود زاهدي سرانجام در 87سالگي، در سال 1351ه. ق هنگامي كه فرزندش آيت الله ميرزا ابوالفضل زاهدي حدود 41سال داشت، رخت از جهان بربست. مردم به صورتي كم نظير، جنازه اش را به حرم مطهّر حضرت معصومه(س)آوردند و پس از طواف، در صحن عتيق، مقابل بقعه محمد شاه به خاك سپردند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن سلوك و مقبوليّت عمومي ملامحمود موجب شد قمي ها او را به عنوان نماينده شان در مجلس شوراي ملي در دوره دوم مشروطيّت، برگزيدند و جالب اينكه وي از اين امر خبر نداشت و مردم به طور خودجوش، متوجّه او شدند و چنين تصميم گرفتند كه محمود زاهدي را كه - بيان شيوا و رسا در دفاع از حق و عدالت داشت و درد آشنا و دلسوز مردم بود. - به مجلس بفرستند. وي در يك قسمت از مسجد امام، اقامه نماز جماعت مي كرد و مرحوم آيت الله العظمي شيخ ابوالقاسم قمي(ره) در قسمت ديگر نماز مي خواند. يك روز پس از نماز ظهر، ديد مردم در نماز جماعت او بيشتر از مأمومين آيت الله شيخ ابوالقاسم قمي(ره) شركت كرده اند، برخاست و به مردم گفت: «به من اقتدا نكنيد، به آيت الله العظمي حاج شيخ ابوالقاسم قمي اقتدا كنيد.» آنگاه صحنه را براي توجه بيشتر به مقام مرجعيت و تقواي آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم قمي، ترك كرد. به اين ترتيب با نفس خود مبارزه كرد و تجليل از عالم ربّاني زمان آيت الله العظمي شيخ ابوالقاسم قمي را آشكار ساخت.در زمان

ناصرالدين شاه بين ظلّ السلطان، حاكم اصفهان و آيت الله آقا نجفي، مرجع تقليد آن عصر كه در اصفهان مي زيست، رابطه خوبي برقرار نبود. آيت الله حاج ملّا محمود، (پدر آيت الله العظمي حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي) به اصفهان رفت و با سخنراني ها و ظرافت هاي خاصي، كار را به جايي رساند كه در خانه ظلّ السلطان براي آيت الله آقا نجفي(ره) دعا كرد و همين امر براي واعظان ديگر نيز سنّت شد و موجبات افزايش قدرت و شوكت آيت الله آقاي نجفي و تضعيف دستگاه ظلّ السلطان را فراهم ساخت.فعاليتهاي آموزشي : محمود زاهدي ، مجتهد بود، مجتهدي كه منبر مي رفت با وعظ و خطابه پرمحتوا و شيوا، عام و خاص را بهره مند مي كرد. علمي صحبت مي كرد. از ويژگي هاي او در منبر، «شجاعت خواني» بود. او با اين شيوه، شجاعت خاندان رسالت، از جمله امام حسين(ع)و حضرت عباس(ع)و امام سجّاد(ع)را بازگو مي كرد و مردم سييل آسا به پاي منبر او مي آمدند تا شجاعت خاندان رسالت را از زبان او بشنوند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علت منبري شدن محمود زاهدي ، اين بود كه در آن عصر در مجلسي كه علما و مراجع قم حاضر بودند، يك روز منبري نيامده بود؛ از ايشان مي خواهند كه به منبر برود. وقتي تسلّط ايشان را بر مباحث و مطالب ديني با استدلال و تمسّك به آيات و روايات مشاهده كردند، براي جلوگيري از رونق كار افراد ضعيف و كم اطلاع، ايشان را تشويق كردند تا در مكان هاي حساس و پر جمعيت به منبر برود، به اين ترتيب او واعظ معروف شهر شد.آرا و گرايشهاي خاص : محمود

زاهدي ، از وعاظ و شخصيتهاي برجسته و توانمند قم بود و همه مردم، خاص و عام، از گفتار متين و پرمحتوايش استفاده مي كردند. او به ويژه از ذوقي سليم و طبعي سرشار از استعداد و خلّاقيت برخوردار بود. و قصايد و اشعار پرمحتوا و رواني در مدح و سوگ خاندان رسالت مي سرود. آيت الله حاج ملّا محمود، مردي غيور، ملّا و صاحب نفوذ بود. سخن درباره حافظه، استعداد، اطلاعات وسيع در علوم مختلف، توانمندي و كفايت در امور اجتماعي و سياسي ايشان بسيار استچگونگي عرضه آثار : محمود زاهدي چهار جلد كتاب در مواعظ و مطالب سودمند بر جاي ماند كه با شيوه اي زيبا، متني روان، سليقه اي خوب و نتيجه گيري هاي ارزشمند، تدوين شده است. همچنين در اواخر عمر، كتابي در فضيلت صلوات تأليف كرد.آيت الله آقاي حاج ملّا محمود(ره) اديب زبردست بود و در سرودن شعرهاي متين و پرمحتوا تسلّط فراوان داشت. وقتي به مكه رفت، وضع ايرانيان را در جدّه، نامناسب ديد، ضعف و ناتواني سفير ايران در جده را مشاهده كرد. لذا به انتقاد از او پرداخت. زماني كه به ايران بازگشت، قصيده اي غرّا پيرامون سفرش به حج، نامناسب بودن وضع ايرانيان در جده و انتقاد از سفير ايران، سرود. اين قصيده بين مردم گسترش يافت و سرانجام به گوش ناصرالدين شاه رسيد. شاه از انتقاد به سفير خود ناراحت شد و از ايشان خواست تا اشعارش را منتشر نكند

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم./ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net

زجاجي گرگاني، ابوالقاسم يوسف

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(415 -352 ق)، اديب، لغوى، نحوى و محدث. اصل وى از همدان و ساكن گرگان و استرآباد بود. به واسطه ى پيشه ى آبگينه سازى و

فروش آن به زجاجى معروف شد. از ابواحمد غطريفى و ابواسحاق بصرى و ديگران حديث استماع كرد. از آثار وى: شرح «الفصيح» ثعلب كوفى، در لغت؛ «عمده الكتاب»، در فقه؛ «عمده البيان»؛ كتاب «خلق الانسان»؛ كتاب «خلق الفرس»، كه گروهى آن را تصنيف كرده و زجاجى نيز از آن جمله است؛ كتاب «اشتقاق الاسماء»؛ «الرياحين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (316/9)، روضات الجنات (171/1)، ريحانه (370/2)، كشف الظنون (1391 ،1272 ،1171 ،723 ،722)، لغت نامه (ذيل/ زجاجى)، معجم الادباء (61/20)، معجم المؤلفين (312/13)، هديه العارفين (550/2).

زجاجي نهاوندي، عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 340 -337 ق)، اديب، نحوى. در نهاوند به دنيا آمد و در بغداد نشو و نما يافت و نزد ابراهيم بن محمد زجاج، نفطويه، اخفش صغير، محمد يزيدى و ابوبكر بن دريد كسب دانش كرد و در طبريه درگذشت. از آثار وى: «الجمل الكبير كبرى»؛ «الايضاح الكافى»؛ «الامالى»؛ «شرح الالف و اللام للمازنى»؛ كتاب «اللامات يا اللاميات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (69/4)، روضات الجنات (28 - 27 /5)، ريحانه (369/2)، سير النبلاء (476 -475 /15)، الكامل (337/6)، كشف الظنون (1535 ،1396 ،947 ،603 ،210 ،48)، الكنى و الالقاب (296 -295 /2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمان)، معجم المؤلفين (124/5)، وفيات الاعيان (136/3).

زجاجي، عبدالرحمن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحمن نحوى (ف. 337 ه.ق./ 949 م.) وى در نهاوند متولد شد و نزد زجاج در بغداد تعليم گرفت و بدو منسوب گرديد. در دمشق و ايله تدريس كرد. او راست: كتاب «الجمل» در نحو كه آن را در مكه تأليف كرد و نسخه آن در برلين است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

زرآبادي، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جليل حسينى فرزند عالم جليل سيد موسى فرزند سيد على فرزند سيد مهدى فرزند مير بزرگ ابن مير بابا بن مير فاضل كه منسوب و منتهى به جناب زيد شهديد فرزند امام زين العابدين عليه السلام مى شود. در يازدهم ذيقعده الحرام 1331 قمرى در شهر قزوين سالروز ميلاد مسعود حضرت رضا عليه السلام به دنيا آمده و در بيت علم و ورع پروش يافته و در حجر و دامن مادر موسويه با فضيلت دختر عالم متقى حاج سيد احمد تنكابنى تربيت شده و مقدمات و ادبيات را در خدمت والد ماجدش خوانده و پس از رحلت آن بزرگوار در تحت سرپرستى و ارشاد مجسمه تقوا و ورع عالم زاهد مرحوم حاج شيخ على اكبر الهيان كه از نوادر عصر در محيط قزوين بودند و تربيت روحى و معنوى قرار گرفته و در همان ايام نيز از انفاس قدسيه و رهنمودهائى دائى بزرگش استاد اخلاقش مرحوم حاج شيخ مجتبى قزوينى صاحب بيان لقرآن بهره مند گرديده و سطوح را در قزوين در خدمت آيات عظام حاج سيد ابوالحسن رفيعى و حاج آقا سيد هبه اللَّه كلانترى و حاج سيدمحمد تنكابنى به پايان رسانيده و در سال 1367 قمرى مهاجرت به قم نموده و از محضر و دروس اعلام قم چون مرحوم حاج شيخ عباسعلى شاهرودى

و آقا سيد محمد حجت و حاج سيد محمدتقى خونسارى و حاج آقا حسين طباطبائى بروجردى استفاده كرده و از درس و بحث اصول امام خمينى (ره) مدت 8 سال حداكثر استفاده را نموده و همينطور مدت هفت سال از اسفار و تفسير علامه طباطبائى صاحب تفسير الميزان مستفيض شده تا سال 1377 قمرى كه با مرحوم آيت اللَّه بروجردى مدت سه سال در آستانه اشرفيه لاهيجان اقامت و سرپرستى حوزه علميه آن سامان و مراجعات حومه را به عهده داشته و در سال 1380 قمرى به قزوين مراجعت و تاكنون به اقامه جماعت و تدريس و تبليغ احكام اسلام اشتغال دارند. داراى اجازات عديده اجتهاد و روايتى از آيات گذشته و حاضرين مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

زردي، ابوعمرو احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 338 ق)، اديب و لغوى. وى اهل زرد يكى از روستاهاى اسفراين بود كه در فن بلاغت و معرفت اصول و ادب سرآمد اقران روزگار خويش بود. وى از ابوعوانه اسفراينى حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (152)، رواضت الجنات (242 -240 /1)، ريحانه (372/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد).

زرگريان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، روزنامه نگار. وى مدير روزنامه «نداى اكباتان» بود. مدتى در تهران با انتشار روزنامه اى به نام «بوعلى» به فعاليت اجتماعى پرداخت و مدت پانزده سال در همدان به خدمت مطبوعاتى و نشر مقالات خود و طبع كتابهاى علمى و ادبى و شرح حال بزرگان و شاعران و نويسندگان و احياى سخنوران همدان اشتغال داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (268/2).

زروندني رحماني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد زروندي رحماني

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

سال 1336 در روستاي زروند از بخش طاغون كوه نيشابور در خانواده اي مذهبي متولد شدم . در طول سه سال تحصيلي موفق شدم تا كلاس پنجم ابتدائي را با نمره هاي خوب به پايان برسانم . سال 1349 به مدرسه علميه گلشن در نيشابور رفته ، امثله و شرح آنرا ظرف مدت هفت- هشت روز تمام كردم . بعد از نه ماه وارد حوزه علميه مشهد شدم و در مدرسه اي بنام مدرسه آقاي موسوي نژاد كه از بهترين مدارس داراي برنامه مشهد بود ، پذيرفته شدم . اولين استاد بنده در همان روستاي خودمان جناب آقاي شيخ قاسم شور گشتي بود .

دروس مقدماتي و بخشي از دروس سطح را در مشهد خواندم از جمله بخش اول رسائل را خدمت استاد عزيز مرحوم شهيد هاشمي نژاد تلمذ نمودم و مكاسب محرمه را خدمت مقام معظم رهبري خواندم .

سال 1354 به حوزه علميه قم آمدم . سال 56-55 بود كه در مدرسه خان مستقر شدم و از اساتيد متعددي استفاده كردم ؛ بخشي از مكاسب را نزد

آيت الله صانعي خواندم و بخش باقيمانده رسائل را خدمت آقاي اعتمادي گذراندم . كفايه را نيز نزد حضرات آيات فاضل ، سلطاني ، سبحاني و مظاهري تلمذ نمودم . در تفسير، درس آيت الله خزعلي و آيت الله مشكيني شركت كردم .اما اساتيدي كه درس خارج را خدمتشان تلمذ كردم عبارتند از : آيات عظام وحيد خراساني ( حدود بيست و دو- سه سال خارج فقه و اصول ) ، شيخ جواد تبريزي ( هفت- هشت سال خارج فقه ) ، ميرزا هاشم لاريجاني ( مدت كوتاهي خارج اصول ) و آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي .دروس فلسفه ( منظومه ، نهايه الحكمه ، اسفار ، فصوص الحكم و اشارات ) را نزد حضرات آيات محمدي گيلاني ، حاج شيخ يحيي انصاري دارابي ، مصباح يزدي ، جوادي آملي و حسن زاده آملي خواندم .

از الطاف الهي اين بوده كه اين توفيق را داشته ام و از همان سالهاي اولي كه وارد حوزه علميه مشهد شدم ، تدريس را شروع كردم و تا كنون علاوه بر دروس مقدمات ، دروس سطح از جمله رسائل ، مكاسب ، كفايه ، بدايه و نهايه را سالهاي سال تدريس كرده ام . در حال حاضر علاوه بر چندين جلد كتاب ( كه در دست چاپ مي باشد ) ، افزون بر نود و پنج مقاله در مجله تخصصي فقه و مجلات ديگر از بنده چاپ شده است .

زرياب خويي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1298 ش)، نويسنده، مترجم، محقق و استاد دانشگاه. در خوى متولد شد. پس از فراگيرى تحصيلات ابتدايى و متوسطه به قم رفت و از محضر

علماى آن ديار از جمله شيخ صادق فراحى، محقق داماد، سيد احمد خسروشاهى، امام خمينى، سيد صدرالدين صدر، سيد محمدتقى خوانسارى و سيد محمد حجت كوه كمره اى بهره جست. سپس وارد دانشكده ى الهيات شد و پس از دريافت درجه ى ليسانس به آلمان رفت و از دانشگاه ماينس در رشته ى تاريخ دكترا گرفت. آنگاه به ايران بازگشت و در 1341 ش به دعوت پروفسور هنينگ به آمريكا رفت و در دانشگاه بركلى (كاليفرنيا) به تدريس پرداخت. پس از دو سال به ايران آمد و با سمت استادى در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت. دكتر زرياب مورخ، محقق و مترجمى جامع الاطراف بود و بويژه در معارف ايران و اسلام و فلسفه و تاريخ و ادبيات عرب و زبان شناسى صاحب نظرى متبحر بود و به سبب تسلط به زبانهاى عربى، آلمانى، انگليسى و فرانسوى به منابع دست اول دسترسى داشت. زرياب در بسيارى از مجامع علمى ايرانى مثل: انجمن فلسفه، بنياد فرهنگ، فرهنگستان تاريخ و بنياد شاهنامه ى فردوسى عضو بوده و با بنيادهاى دايرةالمعارف نويسى همكارى داشت و مقالات بسيارى براى آنها و مجلات ادبى گوناگون مى نوشت. وى همچنين در مجامع بين المللى از جمله: انجمن بين المللى شرق شناسى در آلمان و انجمن بين المللى كتيبه هاى ايرانى در انگلستان عضو بود. در تهران درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد. از آثار وى: «آيينه ى جام»؛ «تاريخ ساسانيان»؛ «بزم آوزد»؛ تحرير «روضه الصفا» و ترجمه هاى: «تاريخ فلسفه» ويل دورانت؛ «لذات فلسفه»، ويل دورانت؛ «تاريخ ايرانيان و عربها در زمان ساسانيان»؛ تئودور نولدكه؛ «ظهور تاريخ بنيادى»، نوشته ى فردريش مانيكه؛ «درياى جان» نوشته ى ريتر.[1]

مترجم، استاد، نويسنده، محقق.

تولد: 22 تير 1298، خوى.

درگذشت: 14

بهمن 1373.

عباس زرياب خويى، فرزند على، تحصيلات مقدماتى علوم جديد و قديم را در شهر خويى به پايان رساند و براى ادامه ى تحصيل در سال 1316 به شهر قم عزيمت نمود و سال ها از محضر اساتيدى چون حضرت امام خمينى (ره)، آيت الله سيد محمد بهجت كوه كمره اى، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى استفاده نمود.

دكتر زرياب خويى بعد از رسيدن به درجه ى اجتهاد براى تكميل تحصيلات خويش وارد دانشگاه الهيات شد و پس از اخذ درجه ى ليسانس، به آلمان رفت و در رشته ى تاريخ و فلسفه از دانشگاه «ماينز» به اخذ درجه ى دكترى نايل آمد. همچنين به فراخوان دانشگاه «بركلى» آمريكا پاسخ مثبت داد و مدتى به همكارى با كارشناسان زبان هاى ايرانى و زبان فولكوريك پرداخت.

دكتر عباس زرياب خويى پيش از انقلاب استاد رشته ى تاريخ و رييس گروه تاريخ دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران بود. وى به زبان هاى عربى، انگليسى، فرانسوى، روسى و تركى عثمانى و اسلامبولى آگاه بود. وى سال هاى متمادى در دانشگاه هاى مختلف به تدريس اشتغال داشت و مدتى نيز با دائرةالمعارف بزرگ اسلامى و دائرةالمعارف مصاحب و بنياد دائرةالمعارف همكارى داشت و مقالاتى را به رشته ى تحرير درآورد. آثار مهم ايشان عبارتند از: ترجمه ى فلسفه (ويل دورانت، 1335)؛ ترجمه ى لذات فلسفه (ويل دورانت)؛ ترجمه ى تاريخ ساسانيان (نولد كه)؛ تأليف بزم آورد؛ تأليف آئينه جام؛ تحقيق و تصحيح كتاب الصيدنه فى الطب اثر ابوريحان بيرونى (اين كتاب در سال 1371 به عنوان كتاب برگزيده ى سال انتخاب شد)؛ تأليف تاريخ بنيادى؛ آيينه جام (شرح مشكلات ديوان حافظ؛ اين كتاب در سال 1369 عنوان كتاب برگزيده ى سال را از آن خود ساخت)؛ سيره ى

رسول اكرم (ص)؛ تهذيب و تلخيص روضةالصفا. كتاب هايى كه استاد در حال نشر داشت، عبارت بودند از ترجمه ى درياى جان اثر هلموت ريتر و ترجمه ى كتابى كه قرار بود به مناسبت كنگره ى جهانى بزرگداشت عطار نيشابورى منشتر شود.

پيكر دكتر زرياب خويى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (ويژه ى هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كلك (ش 58 و 59، ص 292 -285)، مؤلفين كتب چاپى (654/3)، يكى قطره باران (14 -1).

زرياب، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 230 ق)، موسيقيدان، نوازنده، اديب و شاعر. ملقب به زرياب و معروف به بصرى. از موسيقيدانان بنام ايرانى بود كه محل تولد وى را برخى شهر رى دانسته اند. او هنر موسيقى را در بغداد از اسحاق موصلى فراگرفت و در اين هنر مهارت يافت. شهرتش تا بدانجا رسيد كه به دربار خليفه هارون الرشيد راه يافت و به واسطه ى وسعت اطلاعات علمى و ادبى و مهارت در فن موسيقى مورد توجه قرار گرفت و رقيب اسحاق موصلى شد. از اين رو اسحاق او را وادار كرد كه از بغداد رخت بربندد، زرياب هم ابتدا به سوريه و مصر و سپس به اندلس رفت و حكم بن هشام، امير اندلس، از وى استقبال نمود. او مدرسه ى بزرگى براى تعليم و توسعه ى فن موسيقى مشرق زمين در اندلس داير كرد و دامنه ى فعاليت خود را گسترش داد. زرياب در نواختن عود و در سبك و شيوه ى آواز تصرفاتى كرد كه باعث سهولت يادگيرى شاگردان شد. وى در قرطبه درگذشت. همانطور كه مكتب ابراهيم موصلى و فرزندش، اسحاق، و خاندان موصلى در بغداد مشهور بود، مكتب او نيز در اسپانيا

شهرت فراوان يافت و منشا اثر در كشورهاى ساحلى آفريقا و نيز در موسيقى اروپا شد. زرياب از ادب نيز بهره ى وافى داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180/5)، تاريخ ادبيات زبان عربى (614 ،572)، تاريخ موسيقى (126 -123 ،116 /1)، تاريخ هنرهاى ملى (719/2)، لغت نامه (ذيل/ زرياب).

زرين قلم مشهدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، روزنامه نگار و نويسنده. وى در مشهد متولد شد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در همان شهر به اتمام رسانيد و بعد به تهران آمد و همكارى اش را با جرايد آغاز كرد. روزنامه ى سيماى «مرزبان» و روزنامه ى فكاهى «حاجى مراد» را منتشر كرد. وى عضو رسمى انجمن ادبى فرهنگستان است و انجمن خراسان را در تهران بنيان نهاد. از آثار اوست: «تبهكاران»؛ «سرزمين بحرين از ادوار باستان تا امروز»؛ «فجايع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (256 -255 /4).

زرين كوب، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد زرين كوب ، در اول فروردين ماه سال 1315 ، در بروجرد زاده شد. تحصيلات مقدماتي را در زادگاه خود به پايان آورد و سپس وارد دانشسراي مقدماتي در تهران شد. پس از اخذ ديپلم ، به كار معلمي در شهر بروجرد پرداخت(1334 ) . بعد از آن براي ادامه تحصيل به دانشگاه مشهد رفت و در سال 1341 در رشته ادبيات فارسي موفق به دريافت مدرك ليسانس شد. پس از دريافت مدرك ليسانس در دبيرستانهاي اين شهر مشغول به كار شد. پس از آن او تحصيلات خود را دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ادامه داد. وي تا سال 1348 فوق ليسانس خود را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران دريافت داشت و تحصيلات دوره دكتري را نيز به پايان برد. حميد زرين كوب . او كه براي ادامه تحصيل به تهران عزيمت نموده بود ، در جهت دانش اندوزي هيچگاه از تلاش باز نايستد و تا مرحله دكتري به تحصيلات خود ادامه داد. پس از آن در سال 1349 به استخدام دانشگاه مشهد درآمد و تا سال 1356 در

اين دانشگاه به افاضه پرداخت ؛ از آن پس به دانشگاه تهران منتقل گرديد و تا پايان عمر در دانشكده ادبيات و علوم انساني اين دانشگاه به تدريس و تحقيق اشتغال داشت. استاد حميد زرين كوب در شباهنگام بيست و پنجم مردادماه 1366 چشم از جهان فروبست و به سوي سراي جاويد رخت بر بست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حميد زرين كوب تحصيلات مقدماتي را در بروجرد به پايان آورد و سپس وارد دانشسراي مقدماتي در تهران شد. بعد از آن براي ادامه تحصيل به دانشگاه مشهد رفت و در سال 1341 در رشته ادبيات فارسي موفق به دريافت مدرك ليسانس شد. پس از آن او تحصيلات خود را دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ادامه داد. وي تا سال 1348 فوق ليسانس خود را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران دريافت داشت و تحصيلات دوره دكتري را نيز به پايان برد. زرين كوب در سال 1352 از رساله دكتري خود با عنوان « بررسي و نقد فني و تاريخي در باب صنايع بديعي _ با توجه به سير تكاملي تشبيه در شعر فارسي _ رودكي تا ازرقي » با موفقيت دفاع كرد.

همسر و فرزندان : حميد زرين كوب در سال 1345 ازدواج كرد.

زمان و علت فوت : حميد زرين كوب در شباهنگام بيست و پنجم مردادماه 1366 چشم از جهان فروبست و به سوي سراي جاويد رخت بر بست.

فعاليتهاي آموزشي : حميد زرين كوب پس از ديپلم ، به كار معلمي در شهر بروجرد پرداخت(1334 ) . او كه براي ادامه تحصيل به تهران عزيمت نموده

بود ، پس از دريافت مدرك ليسانس در دبيرستانهاي اين شهر مشغول به كار شد. استاد در جهت دانش اندوزي هيچگاه از تلاش باز نايستد و تا مرحله دكتري به تحصيلات خود ادامه داد. پس از آن در سال 1349 به استخدام دانشگاه مشهد درآمد و تا سال 1356 در اين دانشگاه به افاضه پرداخت و از آن پس به دانشگاه تهران منتقل گرديد و تا پايان عمر در دانشكده ادبيات و علوم انساني اين دانشگاه به تدريس و تحقيق اشتغال داشت. وي در سال 1346 به دريافت مرتبه « دانشياري » از دانشگاه تهران نائل گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از جمله فعاليت هاي ديگر حميد زرين كوب سرپرستي و سردبيري مجله ادبيات دانشگاه مشهد بودكه از نمونه هاي آن ، انتشار « مجموعه سخنراني هاي دومين كنگره تحقيقات ايراني » ( جلد اول 1351 ، جلد دوم 1352 ) و « مجموعه سخنراني هاي اولين و دومين هفته فردوسي » ( 1353 ) را مي توان نام برد. دو سال پس از اخذ مدرك دكتري ، استاد به همراه تعدادي ديگر از استادان دانشگاه مشهد ، از طرف اين دانشگاه براي انجام يك دوره علمي و مطالعاتي به آمريكا سفر كرد. حميد زرين كوب در طي سال ها مطالعه ، تحقيقو تدريس ، به تاليف و تصحيح پرداخت و در كتب و مقالاتش ، ديدگاه ها و نظريات خود را به دوستداران ادب فارسي عرضه نمود.

آرا و گرايشهاي خاص : حميد زرين كوب بر بيشتر مياحث ادبي تسلط و آگاهي كامل داشت. او همچنانكه در علم بديع و بلاغت غور مي

نمود ، در شناخت ادبيات معاصر ايران يك صاحبنظر بود؛ و همانطور كه در تاريخ ادبيات و سبك شناسي تبحر داشت ، به مباحث زيبا شناسي ، نقد ادبي و داستان نويسي نيز مشتاقانه مشغول بود. نيز آشنايي كامل او با زبان هاي عربي و انگليسي ، اين امكان را براي او فراهم مي ساخت تا با نظريات و انديشه هاي متفكران و نويسندگان بزرگ ، به طور مستقيم آشنا شود و روز به روز بر غناي علمي خود بيفزايد. تسلط او بر ظرايف و رموز زبان فارسي ، به اضافه قريحه ادبي و آشنايي با زبان هاي بيگانه ، او را آماده مي ساخت تا بتواند به عنوان يك مترجم نمونه ، خود را به جامعه علمي و ادبي ايران معرفي كند؛ چيزي كه هيچگاه مجال آن نيافت.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان مجمر اصفهاني

2 چشم انداز شعر نو فارسي ( مقدمه اي بر شعر نو ، مسايل و چهرهاي آن )

ويژگي اثر : اين كتاب در واقع بحثي است درباره شعر امروز فارسي ، خاصه از جهت محتوايي و بنيان هاي فكري شاعران ايران از مشروطيت تا عصر حاضر. گذشته از اين ، نويسنده از عوامل ديگر شعري مانند وزن و قالب و صورت هاي خيال انگيز شاعرانه و ارزش و اعتبار آنها در شعر هر يك از شاعران سخن به ميان مي آورد و خاصه كوشش مي كند شعر را از ديدگاه خود شاعران نيز مورد بررسي قرار دهد.

3 فرهنگ اصطلاحات نقد و بلاغت

4 قلندر نامه خطيب فارسي يا سيرت جمال الدين ساوجي

ويژگي اثر : اين كتاب با تصحيح و توضيح و تعليقات دكتر زرين كوب به چاپ رسيد ، منظومه اي مربوط به قرن هشتم هجري است كه شامل 1770 بيت مي شود. اين مثنوي در باب زندگي سيدجمال الدين ساوجي مجرد و ديگر پيران معروف قلندر است. اين كتاب از جهت رواياتي كه در آن راجع به قلندران و قلندريه _ مخصوصاً در باب سيدجمال الدين ساوجي و برخي ياران او _ آمده است. با مطالعه اين كتاب با آداب و سنت هاي قلندريه و عقايد و شيوه زندگي آنها آشنا مي شويم.

5 نقد ادبي

ويژگي اثر : دكتر زرين كوب اين كتاب را براي وزارت آموزش و پرورش تاليف نمود ؛ چندين سال جزو برنامه درسي سال چهارم متوسطه در رشته فرهنگ وادب تدريس مي شد ، اما ظاهراً به دليل دشوار بودن فهم برخي مباحث آن براي دانش آموزان ، پس از چندي از برنامه درسي حذف گرديد. اين كتاب مدتي است كه از طرف دانشگاه پيام نور به عنوان كتاب درسي تعيين و تجديد چاپ شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1ماهنامه كلك ، شماره 53 ، مرداد 1373 ،ص240

زرين كوب، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عبدالحسين زرين كوب در سال 1301 هجري شمسي در بروجرد ديده به جهان گشود . دكتر زرين كوب تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خويش به پايان برد .سپس در كنار تحصيل در دوره متوسطه به تشويق و ترغيب پدر كه مردي متشرع و

ديندار بود ،اوقات فراغت را صرف فراگيري علوم ديني و حوزه اي نمود ،و ضمن تحصيل فقه و تفسير و ادبيات عرب،به شعر عربي هم علاقمند شد .گرچه تا پايان سال پنجم متوسطه در رشته علمي تحصيل مي كرد با اين حال كمتر كتاب تاريخ و فلسفه و ادبياتي بود كه به زبان فارسي منتشر شده باشد ،واو آن را در مطالعه نگرفته باشد .به دنبال تعطيلي كلاس ششم متوسطه در تنها دبيرستان شهر براي ادامه تحصيل به تهران رفت. اما اين رشته ادبي را برگزيد و در سال 1319 تحصيلات دبيرستاني را به پايان برد،و با وجود آنكه كتابهاي سالهاي چهارم و پنجم متوسطه ادبي را قبلا نخوانده بود در ميان دانش آموزان رشته ادبي سراسر كشور ،رتبه دوم را به دست آورد.با بازگشايي مجدد دانشگاهها در سال 1320 ،دكتر عبدالحسين زرين كوب در امتحان ورودي دانشكده حقوق شركت كرد.با آنكه پس از كسب رتبه اول ،در دانشكده ثبت نام هم كرده بود،اما به الزام پدر ،ناچار به ترك تهران شد . در همان ايام ،علي اكبر دهخدا كه رياست دانشكده حقوق را به عهده داشت ،از اينكه چنين دانشجوي فاضلي را از دست مي داد ،اظهار تاسف كرده بود. سرانجام اشتياق به تحصيل بار ديگر او ر ا به دانشگاه كشاند .در سال 1324 ،پس از آنكه در امتحان ورودي دانشكده علوم معقول و منقول ،و دانشكده ادبيات حايز رتبه اول شده بود ،وارد رشته ادبيات فارسي دانشگاه تهران شد. به هر تقدير ،عبدالحسين زرين كوب در سال 1327 به عنوان دانشجوي رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصيل شد،و سال بعد وارد دوره

دكتري رشته ادبيات دانشگاه تهران گرديد و درسال 1334 از رساله دكتري خود با عنوان (نقد الشعر ،تاريخ و اصول آن) كه زير نظر بديع الزمان فروزانفر تاليف شده بود با موفقيت دفاع كرد .

دكتر زرين كوب در سال 1330 دركنار عده ايي از فضلاي عصر همچون عباس اقبال آشتياني ،سعيد نفيسي ،محمد معين،پرويزناتل خانلري ،غلامحسين صديقي و عباس زرياب ،براي مشاركت در طرح ترجمه مقالات دايره المعارف اسلام (E1)طبع هلند،دعوت شد .

دكتر زرين كوب در ايام تحصيل در تهران ،چندي نزد حاج شيخ ابوالحسن شعراني به پرداخت و با مباحث حكمت و فلسفه ،آشنايي بيشتر يافت .از همان روزگار با فلسفه هاي معاصر غربي نيز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نيز علاقمند گرديد. استاد كه از قبل با زبانهاي عربي ،فرانسوي و انگليسي آشنا شده بود در سالهاي جنگ دوم جهاني ،با كمك بعضي از صاحب منصبان ايتاليايي و آلماني كه در آن ايام در ايران به سرمي بردند،به آموزش اين دوزبان پراخت .در سال 1323 نخستين كتاب او به نام (فلسفه ،شعر يا تاريخ تطور شعر و شاعري درايران) در بروجرد منتشر شد ،در حالي كه در اين هنگام ،حدود چهار سال يا كمي بيشتر از تاريخ تاليف كتاب مي گذشت .

دكتر زرين كوب پس از آنكه به الزام پدر دانشكده حقوق را ترك گفت ،به زادگاه خود بازگشت ،و در خرم آباد و بعددر بروجرد به كار معلمي پرداخت ،كاري كه به تدريج علاقه جدي بدان پيدا كرد .در دوران معلمي ،از تاريخ و جغرافيا وادبيات فارسي گرفته تا عربي و فلسفه و زبان خارجي و حتي

رياضي و فيزيك و علم الهيات ،همه را تدريس كرد .دكتر زرين كوب پس از اخذ درجه دكترا ،از سوي استاد فروزانفر ،براي تدريس دردانشكده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 يا رتبه دانشياري ،كار خود را دانشگاه تهران آغاز كرد و به تدريس تاريخ اسلام ،تاريخ اديان ،تاريخ كلام و مجادلات فرق ،تاريخ تصوف اسلامي و تاريخ علوم پرداخت .پس از دريافت رتبه استادي دانشگاه تهران (1339 ش ) دكتر زرين كوب چندي نيز در دانشسراي عالي تهران ،ودوره دكترا ادبيات فارسي دانشگاه تهران و در دانشكده هنرهاي درماتيك به افاضه پرداخت.در سالهاي 1347 تا سال 1349 در آمريكا به عنوان استاد ميهمان در دانشگاههاي كا ليفرنيا و پرنيستون به تدريس علوم انساني دانشگاه تهران انتقال يافت و در دو گروه تاريخ و ادبيات مشغول به كار شد .

دكتر زرين كوب در 24شهريور 1378 به دليل بيماريهاي قلب و چشم و پروستات در گذشت.

آثار دكتر عبدالحسين زرين كوب

1-دو قرن سكوت/ 2-تاريخ مردم ايران پيش از اسلام/ 3-تاريخ مردم ايران بعد از اسلام/ 4-بامداد اسلام/ 5-كارنامه اسلام/ 6-ارزش ميراث صوفيه/ 7-پله پله تا ملاقات خدا/ 8-سرني /9-با كاروان حله/ 10-پير گنجه در جستجوي ناكجا آباد .........

زرينچه، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد زرينچه (زاده 1345 تهران) بازيكن سابق تيم ملي فوتبال ايران و باشگاه استقلال تهران است. جواد زرينچه مدافع _ هافبك سرعتي و تكنيكي دههٔ هفتاد ايران بود.

او تاكنون در تيم هاي لكوموتيو، بوتان، ژاندرمري، كشاورز، استقلال، صباباتري بازي كرده و در تيم صنعت نفت آبادان و آلومينوم اراك مربي بوده است.زرينچه 14 سال براي باشگاه فوتبال استقلال بازي كرد.

زرين كوب، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، استاد.

تولد: 1 فروردين 1315، بروجرد.

درگذشت: 25 مرداد 1366.

حميد زرين كوب تحصلات مقدماتى را در بروجرد به پايان آورد. سپس وارد دانشسراى مقدماتى در تهران شد. پس از اخذ ديپلم به بروجرد بازگشت و از سال 1334 شغل مهمى را آغاز كرد. پس از چندى براى ادامه ى تحصيل به دانشگاه مشهد رفت و در سال 1341 موفق به دريافت مدرك ليسانس در رشته ادبيات فارسى شد. در بازگشت به تهران، به كار معلمى پرداخت و تا پايان عمر همچنان به تعليم و تربيت ادامه داد. تحصيلات فوق ليسانس و دكتراى ادبيات فارسى را در تهران (1348) به پايان رسانيد و رساله ى دكتراى خود را در باب «صنعت بديع و سير تكاملى تشبيه در زبان فارسى» عرضه كرد (1352). در سال 1351 از جانب دانشگاه مشهد به عنوان سردبير مجله «دانشكده ى ادبيات» انتخاب گرديد. در همان سال ها زرين كوب جهت تحقيق و مطالعه به آمريكا سفر كرد و در دانشگاه جرج تاون يك چند در مسائل مربوط به نقد ادبى به مطالعه پرداخت. وى بيست سال آخر عمر را به تدريس در دانشگاه تهران و در دانشگاه مشهد در تدريس تاريخ ادبيات، سبك شناسى نظم و نثر و تعليم و تحقيق در باب ادبيات معاصر پرداخت. در سال هاى آخر

عمر به علوم بلاغت علاقه مند شد و به تحقيق در كتاب هاى تفسير و معانى و بيان پرداخت. وى در اين زمينه مقالاتى هم تهيه كرد كه ظاهرا مى خواست آن را همراه با بحثى در باب تاريخ قرآن و بلاغت منشتر سازد ولى عمر او كفاف نداد. از آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: چشم انداز شعر نو فارسى (شامل مقدمه اى بر شعر نو، تحقيقى درباره ى شاعران نوپرداز معاصر، 1362)؛ فرهنگ لغات و اصطلاحات ادبى و بلاغت و بديع (در حال نشر)؛ جلد دوم چشم انداز شعر معاصر (بحث درباره ى شاعران معاصر كه به شيوه ى سنتى شعر مى سروده اند، اين كتاب براى چاپ آماده بود)؛ تحقيقات وى در باب تاريخ ادبيات و سبك شناسى نظم و نثر (آماده ى نشر). همچنين به درخواست وزارت آموزش و پرورش كتابى در باب نقد ادبى در سال 1371 (پس از فوت وى) توسط دانشگاه پيام نور به چاپ رسيده است. هنگام وفات نيز به كار تنظيم كتاب خود در باب سبك شناسى نظم و نثر فارسى قبل از عهد مغول اشتغال داشت. مقالات تحقيقى وى نيز در مجله ى «دانشكده ى ادبيات مشهد» به چاپ رسيده است.

دكتر حميد زرين كوب به زبان عربى و متون ادبى آن آشنايى كافى داشت. از زبان انگليسى قسمتى از كتاب ادبيات عرب تألف الكساندر گيپ را ترجه كرده بود كه به سبب نشر ترجمه اى از آن، از ادامه ى كار منصرف شد.

دكتر حميد زرين كوب بر اثر سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ززوني، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 792 ق)، نحوى. از جمله آثار وى: شرح «تلخيص المفتاح» قزوينى، در معانى و بيان؛ شرح «لب الالباب» اسفراينى، در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1545 ،474)، معجم المؤلفين (285/10)، هديه العارفين (174/2).

زعيم الدوله تبريزي، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1333 ق)، عالم، نويسنده و روزنامه نگار. مشهور به رييس الحكماء و دكترا ميرزا مهديخان زعيم الدوله. اهل تبريز بود. از استانبول به مصر رفت و در قاهره اقامت گزيد و در آن جا به انتشار روزنامه فارسى «حكمت» مبادرت كرد. كتابى به زبان فارسى در اصول و فرع اديان جهان نگاشت و در آن كتاب به تفصيل در رد فرقه بابيه سخن گفته است. وى نيز مفصلى در رد و تاريخ بابيه نوشته و آن را «باب الابواب» ناميد. سپس از آن كتاب، كتاب مختصرى در تاريخ بابيه انتخاب كرد و آن را «مفتاح باب الابواب» ناميد. سپس از آن كتاب، كتاب مختصرى در تاريخ بابيه انتخاب كرد و آن را «مفتاح باب الابواب» ناميد. از ديگر آثار وى: «فرهنگ مهدى»؛ «جهان نماى مهدى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (251/1)، تاريخ انقلاب مشروطيت (1583 ،197 ،87)، تاريخ جرايد (230 -228 /2)، دانشمندان آذربايجان (409)، شرح حال رجال (7 -6 /4)، علماء معاصرين (130)، مؤلفين كتب چاپى (401 -399 /6).

زكرياي قزويني، عمادالدين محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زكرياى قزوينى. عمادالدين محمود(ف. 862 ه.ق.) وى در ادب و شعر صاحب قريحه بود و به جغرافى آشنايى و علاقه تام داشت. از تأليفات اوست: عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، آثارالبلاد و اخبارالعباد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

زكي زاده زماني، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا زكي زاده زماني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1359/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1359 در خانواده اي مذهبي در شهر رضا،شهر ستان اصفهان چشم به جهان گشودم. در سال 1366 تحصيلات ابتدايي را در شهر رهنان و در سال 1372 تحصيلات راهنمايي را نيز در همانجا به پايان بردم. و در سال 1375 تحصيلات دوره متوسط را نيز در دبيرستان شهيد دستغيب رهنان به پايان رساندم . در سال 1376 دروة پيش دانشگاهي را تمام نمودم و يك هفته قبل از كنكور تصميم بر گرايش علوم حوزوي گرفتم كه البته با مخالفت زياد نيز روبرو شدم به هر حال تصميم قطعي را گرفته بودم و به محض دادن امتحان كنكور پست كردن رشته ها،ديگر راه حوزه را در پيش گرفتم. در سال 1377 با عنايات حضرت ولي عصر ارواحنا الفدا وارد حوزه علميّه دار الحكمه در شهر اصفهان شدم كه ازلحاظ سطح علمي مقامي والا را داشت.

در آنجا در محضر اساتيد بزرگوار همچون حاچ آقا كشكولي،حاج آقا يزديانپور و آيت الله مهدوي و حاج آقا مجيد مهدوي و...دروس خود را شروع نمودم و علاوه بر آن در زمينه حفظ قرآن نيز وارد شدم و موفق به حفظ 10 جزء از قرآن شدم كه البته به علّت مشكلاتي اين حفظ را ادامه ندادم.در همان

سالها بود كه از اولين دروس حوزوي دست به قلم بردم و كتابهاي حوزوي را به شكلي نموداري و تلخيصي و بعدا شرح و تفسير مي نوشتم. و با مشورت اساتيد بزرگ آن رشته ها همچون حاج آقا سنايي و ديگران مورد تشويق قرار گرفتم. در دروان حفظ قرآن،روي به نوشتن مباحث قرآني آوردم و كتابي به عنوان احسان به پدر مادر در آينه قرآن و روايات را تنظيم نمودم كه در زير آن عنوان محقّق را براي خود انتخاب نمودم كه با خندة بسيار دوستان واطرافيان مواجه شدم ولي به هر حال شوقي و انگيزه اي وصف ناشدني براي نوشتن پيدا كردم.

در دومين اثر خود به نام«ظلم از ديگاه قرآن و روايات»به اصطاح دستم بيشتر روانتر شد و موفّق شدم طي چهار ماه كتاب را به پايان رسانم و مقام اول را در كتاب برتر مركز تحقيقات امير المؤمنين به اسلام بدست آوردم. سومين اثر خود را چنين شروع نمودم. در فكر موضوعي كار نشده و ناياب در حوزه،و شبهات آن،فكر ميكردم و شب معراج پيامبر صلي الله عليه و اله را در 3 جلد در سال 1381 به پايان رسانيدم كه با اسقبال خوب اساتيد نيز روبرو شدم و براي انتشار آن،مطلب عربي و مباحث ديگر را حذف نمودم و آن را در يك جلد به نام«معراج پيامبر صلي الله عليه و اله»به چاپ رسانيدم كه با استقبال بي نظيري مخاطبان طي چهار ماه،چاپ دوم آن نيز صورت گرفت.

در سال 1383 به لطف و عنايات الهي وارد حوزة علميّة قم شدم و طي چندماه اول ازذوق و شوق نمي دانستم

چه كنم؛دريايي كه فقط غوّاص ما هر وزيرك مي خواهد؛از همان روزهاي نخستين وارد مركز تحصصي علوم حديث شدم و گويا آرامش خود را در اين رشته؛وضوح حس مي نمودم براي همين تلاشي بي حد خود را در اين رشته صرف نمودم و به لطف الهي تحقيقات خوبي در اين رشته انجام دادم كه مورد تعجب و تشويق بسيار اساتيد اين رشته قرار گرفتم و هم اكنون نيز در اين رشته مشغول به تحصيل مي باشم.

زكي نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(392 -317 ق)، محدث و اديب. وى از ابن بلال و محمد بن حسين قطان و ابن قوهيار و عبداللَّه بن يعقوب كرمانى و ابوطاهر محمدآبادى و ديگران حديث شنيد. ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و احمد بن عبدالرحيم اسماعيلى از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (53 -52 /17).

زلالي خوانساري، محمدحسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1037 -1024 ق)، شاعر، متخلص به زلالى. وى در خوانسار متولد شد و همعصر شاه عباس اول صفوى و ملك الشعراى دربار وى بود. در غزل و قصيده استاد و شاگرد ميرزا جلال اسير بود و ميرداماد و شيخ بهايى را مدح مى كرد. شهرت وى به سبب هفت مثنوى است كه از او به جا مانده. از آثارش: «شعله ى ديدار»؛ «محمود و اياز»؛ «حسن گلوسوز»؛ «آذر و سمندر»؛ «سليمان نامه»؛ «ذره و خورشيد»؛ «مى و ميخانه» مجموعه ى اين هفت مثنوى به نام «هفت سياره» يا «هفت آشوب» يا «سبعه ى سياره» هم خوانده مى شود.[1]

(ع. منسوب به زمخشر) جاراللَّه، ابوالقاسم محمود بن عمر بن محمد خوارزمى (و. زمخشر 467- ف. 538 ه.ق.)، استاد تفسير و حديث و نحو و لغت و علوم بلاغى. وى امام عصر خود و مورد احترام فضلا و علما بوده. سبب اشتهار او به جاراللَّه آن است كه وى مدتى مجاور كعبه بود. زمخشرى معتزلى بود، و از آثار اوست: «الكشاف فى تفسير القرآن» (ه.م.)، مقدمة الادب (ه.م.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1055 -1051 /3)، تاريخ ادبيات ايران، براون (169/4)، تاريخ ادبيات در ايران (976 -965 /5)، تذكره ى نصرآبادى (234 -230)، دايرةالمعارف فارسى (1176/1)، الذريعه (159 ،106 /19 ،404 /9 ،15 /7)،

ريحانه (379 -378 /2)، سرآمدان فرهنگ (416 -415 /1)، گنج سخن (84 -81 /3)، لغت نامه (ذيل/ زلالى)، مؤلفين كتب چاپى (564/2)، هفت اقليم (485 -484 /2).

زمان، ساعد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1334.

درگذشت: 1373.

ساعد زمان از زبان فرانسوى به فارسى ترجمه مى كرد. بيشتر آثارش در انتشارات ققنوس به چاپ رسيده است. از آثار اوست: بهداشت و زيبايى پوست: درمان طبيعى و گياه درمانى بيماريهاى پوستى (اثر جى. سى. مارشينا، تهران، 1373)؛ بهداشت و زيبايى مو؛ مراقبت ها و درمان طبيعى براى مو و پوست سر (اثر ژان داريگل، تهران، 1373)؛ بيست تست براى شناخت خود (ميشل و فرانسواز گوكلن، تهران، 1374)؛ تأثير از فاصله (پل ژاكو، تهران، 1372)؛ چگونه بر ترس و اضطراب خود غلبه كنيم: راهنماى عملى براى بازيابى اعتماد به نفس و آرامش (ژرژ باربارن، تهران، 1374؛ پيش از اين تاريخ، اين كتاب تحت عنوان مشابهى در سال 1373 منتشر شد)؛ چگونه بهتر بخوابيم (پير فلوشر؛ تهران، 1374، پيش از اين تاريخ، اين كتاب تحت عنوان مشابهى در سال 1371 منتشر شد)؛ يازده تست براى شناخت ديگران (ميشل و فرانسواز گوكلن، تهران، 1374)؛ چگونه حافظه برتر داشته باشيم (روبرت توكه، تهران، 1373)؛ چگونه خود را با غذا درمان كنيم- راهنماى عملى رژيم غدايى خانواده ها (ايوجى. شارل و ژان لوك داريگل، تهران، 1374، پيش از اين تاريخ، اين كتاب تحت عنوان مشابهى در سال 1371 منتشر شد)؛ در انتظار كودكى هستم (لورانس پرنو، تهران، 1373 ،1370)؛ درمان خجالت در سه هفته (ژان شارتيه، 1373 :،1371)؛ درمان طبيعى بيماريهى تنفسى (آندره پاسبك، تهران 1374 ،1372)؛ درمان طبيعى بيماريهاى چشمى (آندره پاسبك، تهران، 1373)؛ درمان طبيعى بيماريهاى گردش خون (آندره پاسبك،

تهران، 1374 -1368)؛ درمان طبيعى بيماريهاى گوارشى (آندره پاسبك، تهران، 1374 ،1372)؛ درمان طبيعى يبوست (ژان لوك داريگل، تهران، 1369)؛ رنگها: براى سلامتى شما؛ روش عملى رنگ درمانى با استفاده از خواص درمانى رنگها (ژرارداد، تهران، 1369)؛ فلزات: براى سلامتى شما؛ استفاده از خواص فيزيكى؛ شيميايى و مغناطيسى فلزات نظير دستبندهاى مسى و هومئوپاتى... (ژرژ فور؛ تهران، 1730)؛ كاربرد عملى طب فشارى (ژاژرد اد؛ تهران، 1375 1368)؛ گياهان دارويى (ژان ولاگ و ژيرى استدولار، تهران، 1370)؛ ويتامينها و ويتامين درمانى (كلود بينه، تهران، 1373)؛ ياد بگيريم چگونه بر خود مسلط شويم (ار. اسيرينگر، تهران 1369).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

زماني، محمد هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هاشم زماني

محل تولد : مرودشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

پس از انقلاب اسلامي بنابر ضرورت درك اسلام و باورهاي صحيح به حوزه علميه قم آمدم و دروس حوزه را شروع كردم و از همين ابتدا به قرآن و مباحث تفسيري پرداختم و در كنار آن به مباحث علمي و پژوهشي مي پرداختم و در سال 67 در جبهه به اسارت عراق درآمدم و در آنجا در حد توان به ترويج قرآن و مباحث اعتقادي پرداختم و در سال 69 پس از آزادي از اسارت در مركز قرآني مشغول به كار شدم و در ضمن برنامه نويسي كامپيوتر به تحقيق در مباحث قرآني مي پرداختم تا اينكه در سال 75 پس از طرح هاي بسياري كه براي رسيدن به اطلاعات منسجم و دقيق ريختم و هيچكدام پايدار نبود به طرحي تحت عنوان «نور فرقان و سير انديشه» دست پيدا كردم كه جامع و بنيادي بود و توانستم براي رسيدن

به آن به طرح پروژه هايي بپردازم و اطلاعات زيادي تهيه كنم و در سال 79 به تأسيس مؤسسه اي تحت عنوان «نور فرقان» اقدام كردم تا فعاليت و پژوهشها موجه و نتايج آن جهت اطلاع رساني ميسر باشد.مدتي كوتاه در معاونت پژوهشي حوزه خواهران مشغول بودم و مدتي در معاونت پژوهشي جامعة الزهرا و نيز دو ترم براي خواهران حوزوي درس قرآن و تفسير آن و عدم تحريف قرآن را بحث داشتيم و نيز در نمايشگاههاي قرآني بسياري شركت كردم و اكنون هم سه سال است كه در نمايشگاههاي قرآن شركت مي كنم در نمايشگاه بين المللي قرآني در مصلي تهران دو بار غرفه داشتيم و نيز در قم در دانشگاه مفيد هفته پژوهش و نيز در نمايشگاه حوزه در عرصه بين الملل و نيز در هفته كرامت در نمايشگاه رضوي شركت داشتيم و اكنون نيز در معاونت پژوهشي حوزه بحث توسعه علوم را دنبال مي كنيم.

زماني، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن زماني

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

پس از تحصيلات ابتدائي از سال 1349 هجري شمسي تحصيلات حوزوي را در شهرستان حيدريه آغاز كردم و 4 سال در حوزه علميه هراتي تحصيل كردم.سال 53 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه مرحوم آيه العظمي گلپايگاني ادامه تحصيل دادم. دروس سطح را در خدمت اساتيد مانند حجج اسلام : صلواتى، حسن تهرانى، ستوده ، سيد علي محقق داماد ، كريمي جهرمى، شريعتي كاشاني ، صانعي و موسوي تهراني فراگرفتم.از سال 61 درس خارج فقه و اصول را نزد اساتيد بزرگوار حضرات آيات : فاضل لنكرانى، مكارم شيرازي ، صانعي

، منتظري ، وحيد خراساني و گلپايگاني نزديك 15 سال گذراندم.در اين دوره تحصيلي 5 جلد اصول فقه استدلالي را كه مشتمل بر بيش از نيمي از علم اصول فقه است را تأليف كردم كه هنوز به صورت مخطوط است وانگيره اين كار سنگين آن بود كه اجتهاد واقعي و اتخاذ آراء در مسائل فقهبدون اجتهاد و اتخاذ آراء در مسائل اصول فقه ممكن نيست.سپس رساله فقهي اجتهادي پيرامون (طهارت اهل كتاب و مشركين) را بعنوان رساله كارشناسي ارشد قرار داده و تاليف كردم.فلسفه اسلامي را با خواندن كتب : منظومه سبزوارى، نهايه الحكمه، اشارات بوعلى، مجلداتي از اسفار ملا صدرا، و فلسفه جامعه تاريخ نزد اساتيد بزرگواري چون: شهيد مطهرى، آيه الله جوادي آملى، انصاري شيرازى، حسن زاده آملى، محمدي گيلانى، نكونام و فياضي فرا گرفتم.عرفان اسلامي را با تلمذ و تحصيل كتاب: فصوص الحكم محي الدين و مصباح الانس نزد عارف رهپيموده استاد حسن زاده آملى فرا گرفتم.جهت فرا گيري زبان انگليسى، چون از كلاس ششم ابتدائي به حوزه علميه منتقل شده بودم، تمام كتب درسهاي زبان راهنمائي ، دبيرستان و كارشناسي دانشگاه را در طول يكسال نزد استاد محرم خاني گذراندم. سپس دوره 4 جلدي زبان را در مركز آموزش زبان مركز آموش عالي باقر العلوم (عليه السلام) سپري كردم تا آمادگي حضور در كلاس هاي زبان دوره ارشد و دكتراي دانشگاه را بيابم.سپس در كنكور ورودي كارشناسي ارشد (تربيت مدرس دانشگاه قم) شركت كرده و پس از قبولى و گذراندن دوره تحصيلي فارغ التحصيل شدم و رساله پايان نامه من با نمره 20 حائز بالاترين رتبه دانشگاه شد.سال 77 در

كنكور دكتراي علوم قرآن و حديث همان (تربيت مدرس دانشگاه قم) شركت كرده و سال 80دوره آموزشي را با معدل 78/18 به پايان رساندم.

در آن سال عضو هيئت علمي گروه علمي قرآن و حديث مركز جهاني علوم اسلامي قم شده و تا كنون به تدريس براي طلاب غير ايراني مشغولم.در طول دوران تحصيل مشغول تدريس رشته ها ودروس ادبيات عربى، منطق، فلسفه، معارف، اقتصاد اسلامى، اخلاق، نظام تربيتى، فقه مقارن، علوم قرآن و قرآن و مشركان در حوزه ها و مدارس و دانشگاه هاي مختلف بوده ام.

زماني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود زماني

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/11/20

زندگينامه علمي

حقير در سال 1359 پس از گذراندن دوره راهنمائي وارد حوزه علميه صاحب الزمان (عج) شهرستان شهرضا به مديريت و سرپرستي جناب مستطاب حجت الاسلام غدير علي مميز شدم و در مدت 3 سالي كه در آنجا به تحصيل اشتغال داشتم دوره مقدمات و قسمتي از كتاب شرح لمعه و اصول الفقه مرحوم مظفر را گذراندم. در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره سطح را تا سال 1367 از محضر اساتيدي چون مرحوم وجداني و مرحوم پاياني و حضرت مستطاب شيخ مصطفي اعتمادي و سيد موسوي تهراني (مد ظلهما) بهره بردم. در سال 1367 وارد مرحله درس خارج شدم و از محضر اساتيدي چون آيات عظام فاضل و تبريزي(از سال 67 تا 69 ) بهره بردم، از سال 68 به مدت يك سال دوره اصول و فقه استاد وحيد خراسانى بهره بردم. در رشته فلسفه نيز از سال 63 كتب فلسفي رايج در حوزه

ها را از محضر اساتيدي چون آيات عظام جوادي آملى، حسن زاده آملى، مصباح يزدى، محمد علي گرامى، علي زماني(عموي بنده) و فياضي دامت بركاتهم استفاده بردم. در رشته هيئت و نجوم نيز از محضر جناب استاد حسن زاده آملى و علي زماني بهره بردم. از آنجا كه آشنايي با علوم جديد را لازم مي ديدم بين سالهاي 65 تا 69 دوره متوسطه را تابستانها به صورت متفرقه گذراندم و در سال 69 موفق به اخذ ديپلم شدم. در سال 70 براي آشنايي با مباحث جديد كلامي وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم و در رشته "دين شناسى" از اساتيد آن مركز استفاده بردم و در سال 76 با ارائه پايان نامه اي تحت عنوان "ترجمه كتاب مفهوم معجزه و نقد آن" دوره كارشناسي ارشد را به پايان بردم. در سال 76 براي تقويت بنيه علمي در زمينه فقه و اصول وارد موسسه بقيه الله (عج) شدم و از محضر اساتيد آن موسسه استفاده بردم. در كنار تحصيل به تحقيق در زمينه هايي كه در سطور قبل به آن اشاره شد، پرداخته ام كه حاصل آن چندين كتاب و رساله مي باشد كه ذكر خواهم كرد و همچنين به تدريس نيز اشتغال داشته و دارم.

زمخشري، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(538 -467 ق)، مفسر، محدث، نحوى، متكلم، لغوى و شاعر حنفى معتزلى. ملقب به جاراللَّه. نسبت وى به زمخشر، از آباديهاى خوارزم است در زمخشر به دنيا آمد. او در ادب و لغت عرب و فقه و حديث و تفسير استاد و متكلم معتزلى بود و شعر را بسيار نيكو مى سرود. در ضمن مسافرتهاى خود

مدت مديدى در مكه اقامت كرد و به همين مناسبت به جاراللَّه (همسايه ى خدا) معروف شد. به بغداد نيز سفر كرد و در آنجا از نصر بن بطر و ديگران حديث شنيد. ادب را از ابومضر محمود بن جرير ضبى اصفهانى و ابوالحسن على بن مظفر نيشابورى فراگرفت و از ابومنصور نصر حارثى و ابوسعد شقانى حديث روايت كرد است. ابوطاهر سلفى و زينب دختر شعرى از زمخشرى با اجازه روايت كرده اند اسماعيل بن عبداللَّه خوارزمى و ابوسعد احمد بن محمود و ديگران از وى اشعارش را نقل كرده اند. سرانجام در جرجانيه ى خوارزم درگذشت. از آثار متعددش: «الكشاف عن حقايق التنزيل»، در تفسير قرآن؛ «الامالى»، در نحو؛ «الانموذج»، در نحو؛ «مقدمه الادب»، در لغت؛ «اساس البلاغه»، در لغت؛ «اعجب العجب فى شرح لاميه العرب»؛ «اطواق الذهب»، در مواعظ و خطب؛ «الجبال و الامكنه و المياه»؛ «ديوان» خطب؛ «ديوان» شعر؛ «ديوان» رسائل؛ «ديوان» تمثيل؛ «الرائض فى علم الفرائض»؛ «روس المسائل»، در فقه؛ «ربيع الابرار»، در ادبيات؛ «سوائر الامثال»؛ شرح «ابيات الكتاب» سيبويه؛ شرح مشكلات «المفصل»؛ «ضاله الناشد»؛ «القسطاس»، در عروض؛ «المجاز و الاستعاره»؛ «متشابه اسامى الرواه»؛ «المستقصى»، در امثال عرب؛ «معجم الحدود»؛ «المفرد و الموتلف»، در نحو؛ «المقامات»، در اخلاق؛ «المنهاج»، در اصول؛ «النصائح الكبار يا كبرى»؛ «النصائح الصغار»؛ «الكلم النوابغ»، در مواعظ؛ «الاحاجى النحويه»؛ «المفصل»، در نحو؛ «الفائق فى غريب الحديث».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (55/8)، ايضاح المكنون (86/2 ،67/1)، تاريخ ادبيات در ايران (320/2)، تاريخ نظم و نثر (197 ،102 ،92)، التفسير و المفسرون (482 -429 /1)، دايرةالمعارف فارسى (2222 -2221 /2 ،1180 /1)، روضات الجنات (118/8)، ريحانه (382 -379

/2)، سفرنامه ابن بطوطه (571 ،436 /1)، سير النبلاء (156 -151 /20)، الكامل (8/9)، كشف الظنون (1978 ،1955 ،1890 ،1877 ،1837 ،1798 ،1791 ،1774 ،1734 ،1675 ،1674 ،1607 ،1584 ،1539 ،1475 ،1427 ،1407 ،1396 ،1326 ،1217 ،1206 ،1085 ،1082 ،1056 ،1022 ،1009 ،915 ،895 ،832 ،831 ،791 ،781 ،616 ،185 ،164 ،117)، الكنى و الالقاب (300 -298 /2)، لسان الميزان (653 -651 /6)، لغت نامه (ذيل/ زمخشرى)، مؤلفين كتب چاپى (67 -66 /6)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 538)، معجم الادباء (135 -126 /19)، معجم البلدان (166 -165 /3)، معجم المؤلفين (187 -186 /12)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (229 -228)، وفيات الاعيان (174 -168 /5)، هديه الاحباب (146 -145)، هديه العارفين (403 -402 /2).

زمرديان، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان شناسى از دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1339، دكترا در رشته زبانشناسى عمومى از فرانسه.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى عمومى، گويش شناسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

گويش شناسى، زبان شناسى عمومى، فرهنگ واژه هاى اروپائى در فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 22، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى عمومى و گويش شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

زنجاني، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابوالفضل زنجانى برادر حجةالاسلام حاج شيخ على شمس زنجانى از دانشمندان فاضل و باتقواى حوزه علميه قم است. وى در حدود سال 1340 قمرى در زنجان متولد شده و پس از خواندن دروس مقدماتى در سال 1358 ق به قم مهاجرت نموده و سطوح وسطى و نهائى را خدمت آيت اللَّه حاج سيد احمد زنجانى و مدرسين سطوح قم خوانده و پس از آن از محضر و درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به امر زعماء و مراجع عظام حوزه علميه قم به صحنه مهاجرت و به وظائف دينى از اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام و فضائل اميرالمؤمنين و ائمه معصومين عليهم صلوات المصلين اشتغال دارد.

نگارنده گويد. مترجم محترم ما از فضلاء پرهيزكار مى باشد در سال 1361 ق باتفاق ايشان و جناب حجةالاسلام حاج سيد قوام الدين موسوى

زنجانى مسافرتى از طريق (صلوات) به عتبات عاليات نموده كه خاطرات شيرين آن سفر پس از گذشت سى و سه سال هنوز از خاطرم نرفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

زنجاني، ابوالمناقب محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 656 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، محدث و لغوى شافعى. وى در بغداد متوطن بود. مدتى نيز نيابت قاضى القضاتى را بر عهده داشت تا عزل شد. در نظاميه به تحصيل و تدريس پرداخت. وى درايام فتح بغداد به دست هلاكو كشته شد. از آثارش: «السحر الحلال فى غرائب المقال»، در فروع فقه شافعى؛ «ترويح الارواح فى تهذيب الصحاح» جوهرى، در لغت؛ «تفسير القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1073 ،981)، معجم المؤلفين (149 -148 /12)، هديه العارفين (405/2).

زنجاني، برات

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1303، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تهران در سال 1350.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى در دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آثار ادبى نظامى گنجوى، تدريس متون نظم و نثر ادبيات، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تصحيح و شرح و تلخيص.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 35، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

علمى و نقد ادبى، تحقيق در لغت.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

زنجاني، عبدالواسع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1291 -1235 ق)، فقيه، اصولى، امام جمعه، مجتهد و واعظ. وى از اكابر علماى اماميه در عصر خود بود. پس از پدرش توليت مجسد فتحعلى شاه قاجار را بر عهده داشت. وى در زنجان وفات يافت و در بقعه ى پدرش به خاك سپرده شد. از آثارش: رساله ى «الاجتهاد و التقليد»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ حاشيه ى «قوانين الاصول»؛ «الرد على رساله التكفير» يا «رساله تكفير الرومى»؛ وى حدود ده جلد كتاب در مواعظ دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (198 -197 /10 ،177 ،100 /6 ،272 /1)، ريحانه (387/2)، طبقات اعلام الشيعه قرن (804/13)، المآثر و الآثار (164)، معجم المؤلفين (215/6).

زنجاني، عزالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1338 ق)، فقيه، اصولى و امام جمعه. در شهر زنجان به دنيا آمد، بعد از فراگرفتن مقدمات و ادبيات عرب نزد استادان ادبيات، چون آقا ميرزا على اصغر فصاحتى، به همراه استاد رضا روزبه، منطق «حكمه الاشراق» و «معيار العلم» غزالى را نزد پدرش تحصيل نمود. بعد از فراغت از كتابهاى سطوح، «رسائل» و «مكاسب» و قسمت عمده اى از «طهاره» شيخ انصارى را نزد آقا شيخ حسين زنجانى كه از مجتهدين زنجان و از شاگردان آخوند خراسانى بود، خواند. «كفايه الاصول» را در خدمت حاج شيخ عبدالكريم خويينى زنجانى فراگرفت و پس از دو سال تحصيل آن كتاب به درس خارج اصول پدرش، سيد محمود امام جمعه، كه تحت عنوان «تقريرات» كاظمينى بود، حاضر شد. در شهريور 1320 به قم رفت و به درس خارج فقه و اصول آيةاللَّه حجت حاضر شد، و شبها به درس خارج اصول آيةاللَّه صدر و آيةاللَّه خوانسارى شركت نمود، و در معقول «اسفار» را به همراه استاد شهيد

مطهرى و آيةاللَّه حاج سيد محمدعلى طباطبايى تبريزى نزد امام خمينى (ره) خواند، و با ورود علامه طباطبايى به قم در نزد ايشان ادامه داد. وى سپس فقه و اصول را در نزد آيةاللَّه بروجردى تكميل كرد و «تقريرات» ايشان را به رشته تحرير درآورد. آنگاه به نجف رفت و در حوزه درس آيةاللَّه حكيم و آيةاللَّه آقا سيد عبدالهادى شيرازى حاضر شد. پس از چندى به زنجان بازگشت و به تبليغ و نشر احكام دينى و تدريس و امامت جماعت پرداخت. از آثار وى: تاسيس كتابخانه به سبك جديد و مساجد گوناگون در زنجان؛ تشكيل انجمنهاى تبليغى. از آثار علمى اش «تقريرات» اصول آيةاللَّه بروجردى؛ شرح قسمت اعظم «وسيله»؛ حواشى متفرقه در «منظومه ى حكمت»؛ تحرير «كفايه الاصول»؛ كتابى در تصوف؛ «رساله ى عمليه»؛ تحرير «الوسيط»، در فقه، به سبك استدلالى؛ تحرير كتاب «خمس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (241 -239 /5).

زنجاني، عزالدين، ابوالفضائل ابراهيم

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 655 ق)، نحوى، صرفى و فقيه شافعى. از آثارش: «الكافيه»، در حساب؛ مختصر شرح رافعى بر كتاب «الوجيز» ابوحامد غزالى كه آن را «نقاوه (فتح) العزيز»، در فروع فقه شافعى، ناميده است؛ «العزى»، در تصريف به نام «تصريف زنجانى»؛ «الكافى» در شرح «الهادى»، در نحو تصريف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (2003 ،1139 -1138 ،412)، معجم المؤلفين (57/1)، هديه العارفين (12/1).

زنجاني، عزالدين، عبدالوهاب

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 660/655 ق)، عالم، دانشمند، رياضيدان و اديب. در تبريز مسكن گزيد و مدتى در موصل به سر برد و در بغداد وفات يافت. او در علوم نحو، لغت، صرف، معانى و بيان عروض دانا بود و از علوم نقلى و عقلى بهره مند. خواجه نصيرالدين طوسى كتاب «تذكره» در علم هئيت را به خواهش او تصنيف كرد. او به خراسان و ماوراءالنهر سفر كرد و سرانجام به تبريز باز آمد. وى در بغداد درگذشت. آثار وى: «العزى تصريف» در صرف؛ «الهادى» و شرح آن در نحو، «معيار النظار فى علوم الاشعار»؛ «المضنون به على غير اهله»؛ تصحيح «المقياس فى تفسير القسطاس» در عروض؛ «رساله ى الوفق التام»؛ رساله ى كوچكى درباره ى چگونگى به كار بردن اسطرلاب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (330/4)، اعيان الشيعه (132/8)، ايضاح المكنون (517/2)، دايرةالمعارف فارسى (1731/2)، روضات الجنات (166 -165 /5)، ريحانه (387 -386 /2)، زندگينامه ى رياضيدانان (308 -307)، كشف الظنون (2027 ،1869 ،1738 ،1578 ،1326)، لغت نامه (ذيل/ زنجانى، عزالدين زنجانى، عبدالوهاب)، معجم المؤلفين (216/6)، هديه العارفين (638/1).

زنجاني، عزيزالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1255 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، رجالى، اديب و شاعر. در زنجان به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در زادگاهش به قزوين رفت و در آنجا به تحصيل ادامه داد. در 1278 ق به عراق رتف و در نجف اشرف نزد شيخ انصارى و علامه سيد حسين ترك كوه كمرى و ميرزاى شيرازى تحصيلات خود را تكميل كرد. در 1288 ق به زنجان بازگشت و پس از وفات پدرش مرجع رياست شرعى شد و منصب قضا و افتاء بدو رسيد. وى داراى تصانيف بسيارى است كه از جمله آثارش:

«لطائف الكلام فى الاوانى الذهب و الفضه من الاحكام»؛ «مفتاح الظفر»، در نماز سفر؛ «التحيه المباركه»، در احكام سلام؛ شرح «دعاء كميل»؛ «جواب السوال عن آيات بدء الخلق و آيه رد الشمس لسليمان»؛ «الصبح الصادق»، به فارسى، در مسائل اجتماعى و وظائف سلطان؛ «معارج الرضوان فى مصائب الامام العطشان»؛ تعليقات بر «الرسائل»؛ حواشى بر «الرياض»؛ «رساله فى حرمه الخمر»؛ وى قصايدى به عربى و فارسى نيز داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (63/9)، الذريعه (321/18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81 -80 /14)، علماء معاصرين (340 -339)، المآثر و الآثار (149)، مكارم الآثار (1503 -1502 /5).

زنجاني، علي نقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير محسن جدّ سادات موسوى زنجان و اصفهان است كه نواده او حاج ميرزا على نقى به اصفهان، مهاجرت نموده است و در اين شهر پس از وصول به مقامات عاليه علم و اجتهاد به تدريس و اقامه ي جماعت در مسجد خياطها كه آن را مسجد زنجاني ها نيز گويند اشتغال جسته، داراى تأليف و تصنيف بوده.

در ماه صفر سال 1258 وفات يافته، در تخت فولاد، جنب فاضلان مدفون گرديد. داراى خطّى نيكو بوده و حواشى بر كتاب ذريعة الضراعه تأليف محقّق فيض كاشانى در سال 1221 نگاشته. نسخه ي آن در كتابخانه آستانه ي رضويّه موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

زندي، فريدون

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فريدون زندي يكي از بازيكنان فوتبال ايراني است.

اين بازيكن دو رگهٔ ايراني_آلماني متولد 6 ارديبهشت 1358 در شهر امدن آلمان است .وي داراي قد 184 سانتيمتر است.

او از اواخر سال 2004 و پس از اصرار مقامات فدراسيون و تقاضاي انبوه ايراني ها به تيم ملي فوتبال ايران پيوست. او پيش از اين براي تيم ملي زير 21 سال آلمان بازي كرده بود. وي نخستين بار در زمان برانكو ايوانكوويچ به تيم ملي ايران دعوت شد.

اولين بازي ملي خود را در مقابل تيم ملي بحرين انجام داد. اولين گل ملي خود را در برابر آذربايجان به ثمر رساند.وي سابقه بازي در باشگاههاي المان و قبرس را دارد.قاط قوت زندي عبارت اند از : سرعت در تصميم گيري٬ خلاقيت٬ مهارت در بازي تكضرب و سانتر از جناحين.

زندي در زمان مربيگري «برانكو ايوانكويچ» به تيم ملي ايران پيوست و با توجه به چپ پا بودن و مهارت هاي هجومي اش٬ توانست

مهره ي قابل اتكايي براي تيم ملي ايران باشد.

زندي همچنين قابليت فوق العاده اي در اجراي ضربات ايستگاهي و شروع مجدد دارد. گل هاي زيباي ملي زندي در مقابل جمهوري آذربايجان و چين مويد اين مطلب است.

وي همچنين تا به حال دو گل از روي نقطه ي كرنر براي تيم هاي باشگاهي اش در قبرس٬ به ثمر رسانده است.

زنوزي تبريزي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و طبيب. وى در نجف از شاگردان شيخ مهدى نجفى و شيخ انصارى و فضال ايروانى بود. به تبريز بازگشت و به انجام وظايف دينى پرداخت. وى پدر ميرزا عبدالحسين، فيلسوف الدوله، و ميرزا رضى و ميرزا ابوالحسن بود. پس از مرگ پيكرش را به نجف بردند و در وادى السلام به خاك سپردند. از آثارش: «كتاب الحج»؛ «مباحث الالفاظ»؛ «اصل البراءه»؛ «استصحاب»؛ «المتين فى الامامه على نمط الالفين»، در امامت؛ شرح مبسوطى بر «تائيه» دعبل خزاعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، ريحانه (392/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 408/14)، معجم المؤلفين (196/9).

زواره اي، ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مفسر، فقيه، محدث و اديب امامى. وى از عالمان بزرگ تفسير، حديث و فقه و ادب بود در عصر شاه اسماعيل اول و شاه طهماسب صفوى در اصفهان مى زيست. وى از اكابر شاگردان محقق كركى، شيخ على بن عبدالعالى، سيد غياث الدين جمشيد زواره اى مفسر و سيد امير عبدالوهاب استرآبادى بود. تفسير را از سيد غياث الدين جمشيد زواره اى اخذ و از مير عبدالوهاب بن على حسينى استرآبادى روايت كرد. زواره اى استاد ملا فتح اللَّه كاشانى مفسر معروف است. از آثار وى: «ترجمه الخواص» يا «تفسير زوارى»، در تفسير قرآن، تاليف شده در سال 946 ق؛ شرح «نهج البلاغه» به فارسى به نام «روضه الابرار»؛ ترجمه ى «كشف الغمه» بهاءالدين عيسى اربلى به نام «ترجمه المناقب»؛ ترجمه ى «مكارم الاخلاق» رضى الدين طبرسى به نام «مكارم الكرائم»؛ ترجمه ى «عده الداعى» ابن فهد حلى به نام «مفتاح النجاح»؛ ترجمه «الاحتجاج» طبرسى كه به نام شاه طهماسب به پايان رسانيد؛ ترجمه تفسير منسوب به امام عسگرى (ع) به نام «آثار الاخيار»؛

ترجمه «الطرائف» ابن طاووس به نام «طراوه اللطائف»؛ «مرآت الصفا»، در زيارات؛ «مجمع الهدى»، در تاريخ پيامبران، تلخيص «احسن الكبار فى مناقب ائمه الاطهار» ورامينى به نام «لوامع الانوار الى معرفه ائمه الاطهار»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (186/8)، ايضاح المكنون (528 ،459 ،436 ،413 /2 ،281/1)، تاريخ ادبيات در ايران (1626 -1623 /5)، تاريخ نظم و نثر (371)، الذريعه (88/25 ،355/21 ،362 -361 /18 ،159/15/285/11 ،227/7 ،315/5 ،140 -139 ،75 /4)، روضات الجنات (362 -361 /4)، رياض العلماء (396 -394 /3)، ريحانه (393/2)، سبك شناسى (303 -302 /3)،طبقات اعلام الشيعه (قرن 152/10)، الكنى و الالقاب (200/2)، هديه العارفين (745/1).

زوزني، ابوالقاسم اسعد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 492 ق)، اديب، شاعر، منشى، محدث، معروف به بارع. اصل وى از قريه ى زوزن ناحيه اى بين نيشابور و هرات بود. مدتى در عراق و بعد در نيشابور ساكن بود و از بزرگان خراسان و عراق به شمار مى رفت. وى در نيشابور درگذشت. در «ريحانه» سال وفات وى 402 ق آورده شده. از جمله آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (294/1)، ريحانه (394/2)، لغت نامه (ذيل/ اسعد)، معجم الادباء (96 - 90 /6).

زوزني، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 370 ق)، فقيه، مفسر، محدث و اديب. وى در نواحى خراسان و ماوراءالنهر منصب قضاوت داشت و در بخارا از دنيا رفت. تصانيفى در «تفسير» و «حديث» و «فقه» و «ادب» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (193/9).

زوزني، ابوعبداللَّه حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 486 ق)، نحوى، اصولى، اديب. معروف به زوزنى. وى از پيشوايان نحو و لغت و علوم عربى بود. كه در زوزن متولد شد. از آثارش: «ترجمان القرآن»؛ «شرح المعلقات السبع»؛ «شرح معلقه ى طرفه بن عبد»؛ «شرح معلقه ى لبيد»؛ «المصادر».[1]

(منسوب به زوزن) ابوعبداللَّه حسين بن احمد. در لغت و نحو و عربيت نامبردار بود (ف. 486 ه.ق.) از آثار او كتاب المصادر (ه.م.) (لغت)، شرح سبعه معلقه و ترجمان القرآن است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (249/2)، ايضاح المكنون (332/2)، تاريخ ادبيات در ايران (319/2)، تاريخ برگزيدگان (288)، تاريخ نظم و نثر (65)، دايرةالمعارف فارسى (1194/1)، روضات الجنات (145/3)، ريحانه (394/2)، سرآمدان فرهنگ (22/1)، كشف الظنون (17)، الكنى و الالقاب (300/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه و حسين)، معجم المؤلفين (310 -309 /3)، مؤلفين كتب چاپى (693/2)، يادداشتهاى قزوينى (55 -54 /5).

زوشكي، شمس الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 697 ق)، مجلد و مذهب. از اين هنرمند، اثرى بر جاى مانده، كه در داخل يك شمسه ى تودرتوى شكل گنبدى است و به خط رقاع رقم دارد: «رسم شمس الدين بن ضياءالدين الزوشكى 697».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (248/1).

زيارتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد زيارتى فرزند مرحوم سيد محمدصادق زيارتى سمنانى در سال 1280 شمسى در روستاى زيارت از توابع مهدى شهر سمنان به دنيا آمده و دروس ابتدائى و مقدمات را نزد والد ماجدش و نيز پدر همسرش خوانده و بعد عزيمت به تهران نموده و چند سالى مقدمات و ادبيات و سطوح را از اساتيد و مدرسين آن سامان در مدرسه سيد نصرالدين و مدرسه فخريه (مروى) استفاده كرده و بعد به قم عزيمت نموده و در حوزه علميه مشغول تكميل مبانى علمى فقه و اصول شده و از محضر آيات عظام حوزه چون آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و حاج شيخ محمدعلى اراكى و آيت اللَّه العظمى حايرى مؤسس يزدى و ديگران استفاده نموده، تا به مدارج علمى اجتهاد رسيده و به تهران آمده و در مدرسه خان مروى ياد شده به تدريس فقه و اصول و غيره مشغول شده تا در سال 1366 قمرى كه به سنگسر (مهدى شهر) برگشته و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين و بالاخص مبارزه با فرقه ضاله (بهائيه) پرداخته و مجاهدات طاقت فرسائى نموده و صدمات و لطمات طاقت فرسائى متحمل شده و از آشنا و بيگانه مصائبى را به جان خريده و مدتى هم از طرف دولت طاغوتى به تحريك منافقين و فرقه گمراه تبعيد به كاشان شده

و پس از چندى آزاد و به تهران آمده سپس به محل خود برگشته و به وظائف خويش مشغول گرديده تا در روز بيست و هفتم ذى حجه سال 1400 قمرى برابر سال 1359 شمسى در سن هفتاد و هشت سالگى در تهران از دنيا رفته و با تشييع و تجليل كم سابقه اى حمل به سنگسر (مهدى شهر) و در حسينيه المهدى (ع) آنجا مدفون گرديده است.

آثار و باقيات الصالحات ايشان

1- حسينيه المهدى (مهدى شهر)

2- غسالخانه قريه زيارت

3- تجديد بناء مسجد پامنار مهدى شهر

4- تجديد بناء مسجد صاحب الزمان

5- حمام ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف

داراى دو فرزند روحانى مى باشند كه به خدمات فرهنگى و علمى و دينى اشتغال دارند.

1- آقاى سيد حميد روحانى زيارتى مؤلف كتاب نهضت امام خمينى در دو مجلد بزرگ .

2- حاج سيد محمدعلى روحانى زيارتى كه در قم اشتغال به تحصيل و تكميل مبانى علمى دارند.

بيوگرافى آقاى زيارتى به قلم يكى از فرزندان ايشان در سالگرد درگذشت ايشان

از درگذشت مجتهد عاليقدر حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيداحمد زيارتى يكسال مى گذرد.

ابر عالمى كه عمر گرانبهاى خود را در خدمت به اسلام، نشر احكام، ترويج دين و هدايت انسانها ارشاد مسلمانها گذراند و از مبارزه با كفر و الحاد، انحراف و گمراهى و سياهى و تباهى هيچگاه باز نايستاد.

آيت اللَّه زيارتى در مورخه 1282 در دهكده ى زيارت چشم به جهان گشود. تقريبا در سن 20 سالگى براى تحصيل علوم اسلامى راهى حوزه علميه ى قم گرديد و از محضر پر ارج علماى عظيم الشان عصر خويش چون حضرات آيات عظام حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى و حاج سيد محمدتقى خوانسارى و حاج فاضلى قمى (اعلى اللَّه مقامهم) به كسب

فضائل علمى پرداخت و ديرى نپائيد كه قوه استنباط و مقام اجتهاد را احراز كرد. در سال 1320 به تهران منتقل و در مدرسه مروى به تشكيل جلسات علمى، اسلامى، برگزارى نماز جماعت و تدريس پرداخت و نيز عهده دار توليت مسجد مروى شد. عليرغم استقبال شايان توجهى كه اهالى تهران به ويژه دانش پژوهان مدرسه دارالفنون از جلسات ارزنده ايشان به عمل مى آورند طبق دستور صريح قرآن كه اعلام مى دارد (فلولا نفر من كل فرقهمنهم طائفه...).

در سال 1322 مهدى شهر سمنان كه به صورت پايگاه مخوف و مركز مرموزى براى حزب صهيونيستى بهائيت درآمده بود مهاجرت كرده و به يارى شهروندان بى پناه خويش كه از هر طرف مورد هجوم دشمنان اسلام و دين سازان بين المللى قرار گرفته بودند شتافت و يك تنه در برابر راهزنان عقيده و ايمان كه با به راه انداختن بساط بهائيگرى و صوفيگرى مى خواستند ريشه اسلام را از بيخ و بن بركنند ايستاد و به روشنگرى پرداخت و چراغ هدايت را فرا راه توده هاى مستضعف مسلمان نهاد و دست آنان را گرفته يكى پس از ديگرى به صراط مستقيم رهبرى نمود و از كجروى، كج انديشى و غلطيدن در سراشيبى انحراف و انحطاط جلوگيرى كرد.

بدخواهان، كج انديشان، زراندوزان، دين سازان و دزدان عقيده و ايمان كه با مبارزه منفى و قاطع آيت اللَّه زيارتى بايكوت. ايزوله و منفور شده بودند به توطئه چينى دست يازيدند و با همكارى مزدوران دولتى به پرونده سازى واهى عليه ايشان پرداخته نقشه تعقيب و محكوميت ايشان را فراهم ساختند كه منجر به مهاجرت ايشان به تهران در سال 1331 گرديد. ليكن از آنجا كه آيت اللَّه زيارتى هماره مشمول الطاف خداوندى و عنايات ويژه

حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف قرار داشتند در اين برهه حساس توانستند با پشتكار و پايدارى و اتكال بر لايزال اين توطئه خائنانه دشمنان اسلام را خنثى سازند و پيروزمندانه و مقضى المرام به مهدى شهر بازگردند و رسالت مقدس خود را در ارشاد توده ها و ريشه كن ساختن كجرويها و كج انديشى ها دنبال كنند و «سنگسر» كفرخيز و فسادانگيز را به «مهدى شهر» اسلام پناه بدل سازند و اهالى محل را هرچه بيشتر از گروه هاى كافر پيشه و منحرف دور داشته به اسلام آشنا و اولياى خدا متوجه كنند و ده ها نفر دانشمند در مسائل دينى تربيت نمايند.

آقاى زيارتى علاوه بر ارشاد و هدايت توده ها به عمران و آبادى شهر نيز اهتمام ويژه اى داشتند و با امكانات محدود و با كمك مردم مستضعف و مستمندى كه با دسترنج خود ايشان در مسائل عمرانى يارى مى كردند توانستند سه باب حمام، دو مسجد، يك حسينيه، يك غسالخانه، و يك داروخانه تأسيس نمايند و بدين وسيله تا حد امكان وسائل رفاه و آسايش اهالى را فراهم سازند.

حزب صهيونيستى بهائيت كه هيچگاه از توطئه و دسيسه عليه اسلام و ايران بازنمى ايستد، در سال 1338 با همدستى بعضى از خوانين محل به منظور ضربه زدن به اسلام در مقام تأسيس كانون فساد و جاسوسى به اسم «مشرق الاذكار» در مرتفع ترين مكان شهر برآمدند كه با همت مردم مسلمان و غيور شهر درهم كوبيده شد و پس از سالها كشمكش سرانجام در سال 1351 بار ديگر عنايت ويژه حضرت امام مهدى منتظر شامل حالى اهالى گرديد و آن مكان حساس در اختيار مسلمانان قرار گرفت كه به اراده

آيت اللَّه زيارتى ساختمان حسينيه باشكوهى در آن مكان به نام آن حضرت تأسيس شد كه اكنون مركز نشر و تبليغ اسلام و محل مراسم هفتگى نماز جمعه مى باشد.

آقاى زيارتى طبق فرامين اسلامى با رژيم ضد اسلامى ايران موضع آشتى ناپذير و استوارى داشت و نه تنها هرگونه مراوده و ارتباط با مقامات دولتى را مردود و محكوم مى شمرد بلكه حتى عقد طلاق در محضرهاى دولتى را جايز نمى دانست و در طول عمر پر افتخار خويش هرگز با مقامات مزدور رژيم پهلوى ارتباط برقرار نكرد در مراسم رسمى دولتى شركت ننمود و عليرغم فشار همه جانبه ى ساواك از دعاگوئى و مديحه سرائى براى رژيم به شدت خوددارى كرد و دست رد بر سينه ى نامحرم زد. اين موضع انعطاف ناپذير و سرسختانه آيت اللَّه زيارتى در برابر رژيم طاغوت و ضربه هاى سنگينى كه بر حزب صهيونيستى بهائيت وارد كرده بود موجب گرديد كه بار ديگر توطئه ننگين و خائنانه اى عليه ايشان به مرحله ى اجرا درآمد و در تاريخ اسفند ماه 1354 بدون محاكمه و اثبات بزه به 2 سال تبعيد در كاشان محكوم گرديد و بر اثر كسالتى كه در تبعيدگاه دچار شد براى هميشه زمين گير و سرانجام در تاريخ 27 ذيحجه 1399 به رحمت ايزدى پيوست.

انا لله و انا اليه راجعون

ذيحجه 1400- آبان 59

باقيات الصالحات مرحوم زيارتى

در سنگسر مكان مناسب و مرتفعى به نام (قلعه) از قرنها پيش براى مسلمانان محل دعا و خيرات و عزادارى ماه محرم بوده در سال 1310 ش منكرين امام زمان عجل اللَّه تعالى فرجه بقصد لطمه به دين مبين اسلام در خفا با نيرنگ و تشبث آنجا را به ثبت رسانيدند و در سال

1338 به عنوان كانون ضد اسلامى مشغول بنائى شدند كه از جانب عموم مسلمين سنگسر منهدم گرديد و پس از يكسال كشمكش بالاخره شوراى عالى ثبت پرونده ثبتى قلعه را باطل اعلام نموده و كار به دادگسترى كشيد.

چون مبارزه دينى محض بود حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى بروجردى اعلى اللَّه مقامه و حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد احمد خوانسارى ادام اللَّه عزه و حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيد احمد زيارتى ادام اللَّه عزه در امر آن توجهات مخصوصه فرمودند در مدت 14 سال جريان محاكمات كه دوران اضطراب و درماندگى مؤمنين سنگسر بود جز دعا و استغاثه به درگاه پروردگار و توسل به حضرت ولى عصر عجل اللَّه تعالى فرجه كه فريادرسى از شيعيان شيوه آن بزرگوار است راهى نبود پس از سالها تلاش الحمدلله در سال 1351 راى قطعى بر حقانيت مسلمين صادر گرديد و قدرت اعجاز حضرت حجه منتظر (فرزند برومند فاتح قلعه خيبر) در تمام مراحل مشهود بوده است پيروان و دوستداران آن حضرت براى بزرگداشت اين موهبت عظمى و افتخار بى همتا و براى عرض ادب به ساحت مقدس حضرت بقيه اللَّه لازم دانستند ساختمان حسينيه مجلل و باشكوه كه جلوه گر معجزه نمائى آن حضرت باشد بنا نمايند تا آن نور ديده اهل ايمان به آستان تابناك جد گرامى خود حضرت سيدالشهداء عليه السلام اهداء نمايد اميد است اين خدمت ناچيز قبول حضرتشان باشد و به يادگار معجزه امام زمان براى قرون و اعصار بماند.

و سنگسر به نام نامى حضرت مهدى منتظر (ارواحنا فداه) مهدى شهر ناميده شود. «ان شاءاللَّه تعالى».

خاطره نگارنده (از مهدى شهر)

نگارنده گويد: در ماه رمضان 1367 قمرى براى تبليغ به شهميرزاد واقع در يك فرسخى (6

كيلومترى) مهدى شهر كه در آن وقت معروف به سنگسر بود رفته بودم و در آن موقع هشتاد درصد (80 درصد) مردم آنجا منحرف و پيروى مرام سخيف و كثيف باب و بهاء بودند و در شهميرزاد هم چندين خانواده از آنان بودند پس همه روز بر عليه آنان سخنرانى كرده و بدعتها و انحرافات آنان را فاش نموده و تبليغ مى نمودم و آنها ناچار مبلغى براى مناظره با من از محفل خود خواستند و وى كه مرد سالخورده اى بود و مى گفت كرارا به حيفا وعكا رفته ام بحمداللَّه و فضله در يك مجلس مباحثه و مناظره محكوم شده و عده اى ازآنها برگشته و يا در مرامشان متزلزل شدند و پس از ماه رمضان كه عازم مراجعت گرديدم و عده اى بسيار براى مشايعتم آمدند و چون از شهميرزاد خارج و به سنگسر (مهدى شهر) رسيدم جماعتى به استقبال آمده و مرا به گرمى از ماشين پياده نموده و به منزلى بردند و مى گفتند شما يك ماه در شهميرزاد افاضه نموده يك شب هم به ما مى رسد.

پس از ورود به منزل آنان و وضع آنجا و قيافه آنها ناگهان ملهم شدم كه شايد اينها بهائى و منحرف از اسلام باشند و نقشه اى براى كشتن من داشته باشند وحشت عجيبى به من دست داد تفال به قرآن مجيد زدم تا مطلب برايم روشن گردد پس چون قرآن را گشودم اين آيه آمد «ان الملاء يأتمرون بك ليقتولك» به تحقيق كه اين گروه نسبت به تو سوء قصد دارند و نقشه مى كشند كه تو را بكشند. پس فورا از آن محفل بيرون آمده و فرار را برقرار اختيار نموده و

خود را به خدا و حضرت ولى اللَّه اعظم روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء سپرده و به راه آهن سمنان آمده و با وسيله قطار به مشهد رسانيدم و از حضرت رضا عليه الصلوه والسلام تشرف مكه را خواستم پس من حيث لا يحتسب موفق و مشرف در مراجعت به ايران پايم كه در اثر درد كوتاه و مرحوم دكتر علوى كه طبيب معالجم بود و مى گفت پايت بايد عمل جراحى شود چون استخوان پاى سياه و 70 درصد حتما از ساق بريده و يا سى درصد كوتاه خواهد شد در اثر توسل به باب الحوائج الى اللَّه حضرت موسى ابن جعفر عليهماالسلام شفا يافت.

و داستان سنگسر هم قبل از آمدن مرحوم آيت اللَّه زيارتى بسنگسر (مهدى شهر) بوده است و الحمدلله على العافيه و التوفيق.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

زيبايي نژاد، محمد رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا زيبايي نژاد

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سال 1360 موفق به اخذ مدرك ديپلم در شيراز شدم در اين سال دروس سال اول حوزه علميه به صورت آزاد فراگيري شد. سال 61 به حوزه علميه قم وارد شدم . سال 61 - 62 در مدرسه علميه رسالت و پس از آن در مدرسه رضويه . از سال 64 به مدت 11 سال مشغول به تدريس ادبيات (جامع المقدمات، سيوطى، مغني) و در مدارس رضويه، معصوميه، حقاني و مرعشيه بودم . شركت در ده ها سمينار و همايش به عنوان سخنران و يا شركت در ميزگرد در موضوعات مختلف از جمله فعاليت هاي انجام شده از سال 76 تا كنون بوده ،

بعلاوه تدريس در دوره هاي آموزش مباحث زنان براي طلاب سطح 3 حوزه، خواهران، دانشجويان، اساتيد حوزه و دانشگاه و اعضاي نهادهاي تخصصي زنان از جمله اين فعاليتها ، از سال 77 تا كنون بوده است. (حداقل 5 دوره آموزشي) همكاري با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي به عنوان عضو شوراي علمي دانشنامه زينب فاطمي (س) و مسئول گروه زن در اين دانشنامه از سال 81 از جمله فعاليت هاست. در سال هاي 74، 75 و 80 به دليل احساس خلأ در آثار دين شناسي و فقدان متني كه مسيحيت را در نگاه مسيحي و در نگاه اسلامي به صورت مقايسه اي تبيين كند مطالعات شخصي در آثار اسلامي (آيات ، روايات و متون) و آثار مسيحي انجام دادم كه نتيجه آن 2 جلد كتاب در اين موضوع شد. در سال 78 هم پيشنهادات تاليف كتابي را براي حوزه علميه خواهران در موضوع زن ارائه شد كه نتيجه آن تدوين يك جلد كتاب (با همكاري حجه الاسلام محمد تقي سبحاني) بود. در سال 1367 رتبه دوم پايه 7 حوزه در سال 1368 رتبه اول پايه 8 حوزه شدم. همچنين ايشان در سال 77 مسئول دفتر مطالعات و تحقيقات زنان وابسته به مركز مديريت حوزه علميه فروزان هستند

زيدي، احتشام

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيداحتشام عباس زيدي

محل تولد : هند

شهرت

تابعيت : هندوستان

تاريخ تولد : 1334/5/5

زندگينامه علمي

عالم ديني و اديب شاعر تخلص ب"حشم". ولد في مدينه جونپور الهنديه. حصل علي الليسانس(1396 ق) و الماجستير(1399ق) في اللغه الفارسيه و آدابها من جامعه بنارس. قدم الي مدينه قم لدراسه العلوم الدينيه سنه (1404 ق)، فتلمذ في مختلف

المراحل الحوزويه لعده اساتذه، منهم: الشيخ حسن زاده الآملي، الشيخ علي پناه الاشتهاردي، الشيخ محمد تقي بهجت، الشيخ علي المشكيني. عين عضوا في الهيئه الاداريه لمجله " التوحيد" الارديه الصادره عن منظمه الاعلام الاسلامي. قصد اميركا عده مرات لتبليغ تعاليم الدين الحنيف. يسكن حاليا مدينه قم و يبذل نشاطات ثقافيه مختلفه في التدريس و الترجمه.

زيغر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن چهاردهم هجرى، از زنان اديب ترك. وى در زبانهاى تركى عربى و فارسى و فرانسوى و يونانى استاد بود و از او چهار اثر ارزشمند بجا مانده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 44 / 2.

زين العابديني مرندي، موسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موسي زين العابديني مرندي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت : زين العابديني

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1312/1/1

زندگينامه علمي

موسي زين العابديني فرزند مرجع زاهد و عارف شيخ هادي كه از نوادگان شيخ بهائي عاملي است در سال 1312 هجري شمسي در شهر نجف اشرف به دنيا آمده ام. پدرم متولي امر تربيتي و آموزشي مرا از همان بدو كودكي به عهده گرفت و خواندن و نوشتن قرآن را به من آموخت كه من 6 ساله بودم. از نوجواني صرف و نحو و تمامي سطوح را تا انتهاي آن نزد پدرم به پايان رساندم. و علاوه بر ايشان مكاسب را نزد محقق بزرگوار شيخ حسن يزدي و كفايه را نزد استاد محقق شيخ فاضل قائني خواندم. درس خارج اصول را به مدت 10 سال حدود يك دوره و نصف و خارج فقه اكثر ابواب فقه را نزد مرجع عالي قدر سيد ابوالقاسم خوئي و حدود 5 سال نزد امام خميني(ره) خارج فقه خواندم. مسائل مستحدثه را نزد محقق بزرگ شيخ حسين حلي و بعضي ابواب فقه را نزد سيد عبدالهادي شيرازي و بعضي از علوم ديگر را مثل عروض، هيات، طب و غير اينها را نزد استاد عالي مقام شيخ مرتضي گيلاني به پايان رساندم. و اجتهاد خويش را از پدرم شيخ هادي زين العابديني و حضرت آيت

الله العظمي خويي بحمدالله گرفتم. از همان سنين جواني تأليف و نوشتن كتاب را آغاز كردم. البته تقريرات تمامي دروس خارج را به دقت مي نگاشتم و نگهداري مي نمودم. ولي متأسفانه بعد از اينكه ما را از نجف اشرف بر روي مرز ايران قرار داده و اجازه ندادند حتي مدارك هويتي و سجله هاي خود و خانواده ام را بردارم تمامي زندگي و مايملك اعم از پول و وسائل شخصي خانه و كتابهاي چاپي و خطي و تقريرات علمي اينجانب را صد افسوس و صد افسوس و... به يغما بردند _ البته حدود دو سال به جرم مبارزه سياسي در زندانهاي عراق مثل ابوغريب و غيره محبوس بودم تا با توسل به حضرت ثامن الحجج(ع) از حبس رهائي يافتم. شرح منطق به صورت تعليقي و زندگاني و سرگذشت علمي و تاريخي داوود بن الحسن(ع) حدود 500 صفحه بود و نيز در زندگاني كميل بن زياد و حيات علمي او در زمان اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) ديوان شعري هم درباره زندگاني و مدح ائمه اطهار(ع) نوشتم و سرودم از بيشتر علماء نجف اجازه در امور حسبيه داشتم و اكثر مراجع قم نيز اجازه حديث يا امور حسبيه را به بنده مرحمت نموده اند. مدت 8 سال براي تبليغ به منطقه كوت كه شهر بسيار مهم ولي از لحاظ علمي و شرعي ضعيف بود، كه در مدت 8 سال تأسيس مسجد ، حسينيه ، مدرسه و تربيت جوانان بسيار زياد با پشتوانه مراجع آن زمان سيدمحسن حكيم و سيد ابوالقاسم خوئي كار مهمي بود و بيشتر وقتها با شهيد سعيد محمدباقر صدر در امور اداره فرهنگي اين

شهر كه بين بغداد و بصره واقع شده مشورت مي نمودم و ايشان از حاميان اصلي اينجانب بودند. سال 1359 بعد از انقلاب اسلامي ما را به عنوان ايرانيان مقيم عراق از نجف بدون اخطار قبلي و به بهانه اى، حضور ما در كلانتري را خواستند و بعد از اينكه در كلانتري (امنيت نجف) حاضر كردند با تمامي عموها و بسياري از علماي نجف با ماشينهاي ارتشى، لب مرز ايران و عراق قرار داده و تمامي اموال و كتابها را مصادره نموده و يا به آتش كشيدند.و كار تبليغي و علمي خود را در تهران منطقه دولت آباد شهر ري مجدداً آغاز نمودم و تا سال 77 در تهران به كار تدريس و تبليغ در حوزه قائم _ مروي _ دانشگاه امام صادق حسينيه معيري كه با همت اينجانب براي عراقيها تأسيس شد كه زمين آن تاكنون به اسم اينجانب است و از سال 77 به بعد بر اثر بدي هواي تهران به قم منتقل شدم. و به تدريس در حوزه گلپايگاني و فرصتي دست يافت تا خيلي از تأليفات خويش را به اتمام برسانم. كه اكثر تأليفات اينجانب هنوز به عللي كه خداي سبحان صلاح ديده و مي داند چاپ نگرديده بجز كتاب احسن المقال في حكم الصلاة علي النبي و آله كه اهل خيري آن را به چاپ رسانيد.

زين العابديني، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي زين العابديني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي زين العابديني فرزند شيخ موسى، بعد از گذراندن دوره دبيرستان به حوزه علميه مجتهدي(ره) در تهران توفيق حضور يافتم. از همان ابتدا سال دوم حوزه

به صلاحديد حضرت استاد مجتهدي به تدريس مشغول بودم و تاكنون نيز مشغول تدريس مي باشم؛ صرف و نحو، بلاغت،اصول،فقه،بداية الحكمه،نهاية الحكمه،مكاسب محرمه،رسائل، كليات في علم الرجال،دراية الحديث و عقائد (آيت الله سبحاني) از جمله درسهايي است كه در تهران و قم به تدريس آنها مشغول بوده و هستم. والان مشغول تدريس مكاسب،رجال،درايه به صورت رسمي از شوراي مديريت مي باشم.

زين الديني، عنايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد عنايت الله زين الدينى بن السيد الاعلام آقا سيد سيف الله مدفون در قريه رشيدى چاپلق در تاريخ 25 شهر ذى الحجه الحرام 1315 قمرى متولد شده و پس از پايان كودكى در حجر تربيت پدر معظم خود بتحصيل فارسى پرداخته و بعد از فراغت از آن مقدارى از مقدمات را نزد وى استفاده كرده آنگاه باراك آمده و مقدمات را نزد مرحوم حاج ملا عبدالحميد انجدانى كه يكى از علماء نحو بوده استفاده و مقدارى از سطح را خدمت مرحوم آقاى حاج شيخ عباس ارديس آبادى مدرس كه يكى از علماء جليل و از صاحبان مقامات عاليه و كرامت باهره بوده خوانده و پس از چند سالى در سال 1341 بقم مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيه الله حايرى و بعضى ديگر استفاده كرده و ثانيا باراك برگشته و از محضر مرحوم سلطان العلماء و مرحوم آيه الله ميرزا ابوالحسن مجتهد بهره مند شده و مدتى هم از محضر مرحوم آيه الله حاج آقا حسن فريد محسنى خارج فقه و اصول را استفاده كرده و اكنون بالغ بر چهل و پنج سال است كه در اراك اقامه جماعت دارد و هم بتبليغ احكام و نشر آثار اهل بيت عليهم السلام مشغول مى باشد. فرزند ارجمند ايشان آقاى عزالدينى از علماء

و فضلاء مبرز حوزه علميه قم هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ژوزف، ادوارد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، مترجم و نويسنده. در كرمانشاه متولد شد و در مدرسه ى آليانس تحصيلات متوسطه را به پايان رساند. پس از آن به تهران آمد و به تكميل زبان فرانسه و انگليسى و مطالعه ى فلسفه عمومى و ادبيات فارسى پرداخت. وى متخصص در امور مالى و بانكى است. پس از خدمت در بانك عثمانى و ملى و كشاورزى در سال 1321 ش به سمت مشاور مالى وزارت پيشه و هنر منصوب شد. در سال 1325 ش براى امور تجارتى به اروپا رفت. بعدها رياست هئيت مديره عامل شركت سهامى بيمه ملى را به عهده گرفت. از آثار وى: «بابا گوريو»، ترجمه؛ «زن سى ساله»، ترجمه؛ «نخجيران»، داستان دفتر اول مثنوى.[1]

مولوى شناس نامدار، مولف و مترجم، موسيقى دان و موسيقى شناس، عتيقه شناس، بانكدار؛ پدرش مرحوم ابراهيم خان مترجم سلطان، در 1282 ش در شهر كرمانشاه متولد شد. در شش سالگى به مدرسه رفت و آنگاه وارد مدرسه ى آليانس فرانسه در كرمانشاه شد و در همين مدرسه زبان فرانسه را به حد كامل فراگرفت. در 1304 ش به موسيقى روى آورد و در زمره شاگردان سرهنگ ركن الدين مختارى كه رياست شهربانى غرب را برعهده داشت درآمد و در آموختن طريقه ى علمى موسيقى بسيار كوشيد و در 1308 وقتى به تهران آمد نزد استاد ابوالحسن صبا رفت و مدتها با وى در شيوه هاى علمى ويولن و پيانو كار كرد و علاوه بر آن با موسيقى دانان اروپائى كه در ايران اقامت داشتند حشر و نشر يافت و بار اطلاعات علمى خود را در موسيقى افزايش داد و در اين

هنر سرآمد اقران شد.

ادوارد ژوزف كار ادارى خود را در بانكدارى شروع كرد. ابتدا وارد بانك عثمانى شد و چند سالى در آنجا به سر برد. پس از تاسيس بانك ملى ايران بدانجا رفت و مراحلى از ترقى را پيمود و شهرتى در بانكدارى پيدا نمود. در دوران وزارت دارائى هژير، به وزارت دارائى رفت و چندى نيز رياست حسابدارى بانك كشاورزى را عهده دار بود. سرانجام در سال 1331 كه بانكدارى در ايران به سرعت رو به ترقى بود رياست هيئت مديره و مديرعاملى بانك صادرات و معادن را عهده دار شد و سازمانى شايسته كه متضمن رفاه مشتريان بود در آن بانك پياده نمود. در تاسيس ساير بانكها نيز مشاركت داشت. زمانى نيز به رياست بيمه ملى ايران منصوب شد ولى شغل اصلى او بازرگانى و تجارت بود و در امور بازرگانى آنچنان شهرت پيدا كرد كه غالب موسسات تجارتى در كارهاى خود با او مشورت مى نمودند.

ادوارد ژوزف از هوش و ابتكار و ذوق و توانايى بسيار برخوردار بود. زبانهاى فرانسه، انگليسى، آلمانى، ايتاليايى، عربى، عبرى و ارمنى را به خوبى تكلم و كتابت مى كرد.

در جوانى به مثنوى روى آورد. او نيكو مى دانست مثنوى گنجينه ى بزرگ ايران است و دست زدن به آن كار هر كسى نيست ولى با توانائى كامل قدم بدين وادى نهاد و يا سرسلسله عارفان جهان مولوى پيوندى ناگسستنى برقرار ساخت به طورى كه يكى از مولوى شناسان نامدار ايران شد و آثار بسيار سودمندى از خود به يادگار گذارد.

ژوزف مترجمى زبردست بود. دو كتاب معتبر از بالزاك ترجمه كرد: يكى كتاب باباگوريو بالزاك بود و ديگرى كتاب معروفش به نام زن

سى ساله كه هر دو كتاب در دفعات مختلف توسط بنگاه ترجمه و نشر كتاب منتشر گرديد. ناگفته نماند ژوزف از بنيانگذاران بنگاه ترجمه و نشر كتاب در تهران بود. او موسيقى شناس و موسيقى دان بود و با همت خستگى ناپذيرش انجمن فلامونيك تهران را براى رونق موسيقى كلاسيك غربى در ايران بنياد نهاد.

از هنرهاى ديگر او، خطى خوش داشت و چندى اين هنر را نزد استاد فراگرفته و در شناخت خط استادان پيشين، مهارت داشت. در شناخت هنرهاى تجسمى نظرش صائب بود. در ارزيابى سكه هاى باستانى، تمبر و مهر اسم استادى كم نظير بود.

و اما كتبى كه پيرامون مثنوى نوشته است به اين شرح است: 1- نخجيران: شرح داستانى از مثنوى شريف 2- طوطيان: شرح داستانى از مثنوى شريف 3- پوپك 6 شرح داستانى از مثنوى شريف 4- شيداى خام: شرح داستانى از مثنوى شريف 5- آهنگ شريف: شرح داستانى از مثنوى شريف 6- ناشنوايان: شرح داستانى از مثنوى شريف، و بالاخره چوپان، تشنگان، شرح داستانى از مثنوى شريف؛ هفت بند ناى شرح چهار داستان و راز ميداس شاه و نظامى گنجه يى و بالاخره پروين اعتصامى و انديشه هاى او.

از ادوارد ژوزف مقالات مختلفى در طول زمان در زمينه ى تخصصى او در مطبوعات ايران انتشار يافته. وى ربع قرن زندگانى پربار خود را در خارج از كشور به سر برد و سرانجام در دى ماه 1372 ش در سن 90 سالگى در ديار غربت درگذشت. در بزرگداشت اين اديب و مولوى شناس و هنرمند معروف، مراسم بسيار باشكوهى برگزار گرديد و در 1373 يك سال پس از مرگش يادنامه اى منتشر ساختند كه ادوارد ژوزف را آنچنان كه بود معرفى كردند.

برگرفته از

كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (517 -516 /1).

سادات فخر، محمد محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد محسن سادات فخر در سال 1334در شهر مشهد به دنيا آمدم تحصيلات مقدماتي را در حوزه علميه مشهد مقدس از سال 1349 آغاز در سال 1353 به حوزه علميه قم هجرت نمودم. در سال هاي 1365 _ 1368 با پژوهشكده باقرالعلوم همكاري پژوهشي در پروژه موضوع نگاري تفسير مجمع البيان آغاز گرديد.ثمره همكاري ياد شده نشر كتاب مفتاح مجمع البيان از انتشارات اسوره 1383 مي باشد. نيمه دوم سال 1369 تقريباً همكاري رسمي با مركز فرهنگ و معارف قرآن آغاز گرديد. پروژه موضوع نگاري تفاسير قرآن مجيد 80 دوره كامل تفسير قرآن از مفسران بزرگ شيعه و اهل سنت در سه فاز، محور همكاري مستقيم با مركز ياد شده بود در سال 1372 به مديريت گروه معجم نگاري تفاسير انتخاب و پژوهش ادامه يافت. طرح گروه فرهنگنامه ها در مديريت جديد پيشنهاد و موضوع نگاري تفاسير در فاز اول با حجم بيست دوره تفسير كامل در دو فرم كتاب (فرهنگ موضوعي تفاسير) و نرم افزار صراط آماده عرضه گرديد.طرح نمايه سازي كتاب هاي قرآني و مركز فرهنگ و معارف قرآن از سال 1372 در گروه فرهنگنامه ها آغاز گرديد او در سال 1377 بيش از دو هزار و پانصد كتاب قرآنى، نمايه سازي گرديد. نمايه هاي موضوعي (چكيده هاي عنواني) تعداد كتاب هاي ياد شده در حجم بيش از يكصد و بيست و پنج نمايه موضوعى، تركيبي تقريباً تمامي عرصه ها و حوزه هاي پژوهشي قرآنى، تفسيرى، علوم قرآني و معارف ديني را شامل مي شود.اطلاعات ياد شده در بانك اطلاعات مركز فرهنگ و معارف قرآن

علي القاعده موجود مي باشد.بعد از دوره شش ساله مديريت علمي گروه فرهنگنامه ها و انجام پروژه هاي فاز اول موضوع نگاري تفاسير و نمايه سازي كتاب هاي قرآني همكاري در شوراي علمي گروه فرهنگنامه ها ادامه دارد.

سادات ناصري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب و محقق.

تولد: 1 ارديبهشت 1304، تهران.

درگذشت: 14 بهمن 1368، كابل (افغانستان).

سيد حسن سادات ناصرى پس از اخذ ديپلم متوسطه از دبيرستان شرف در تهران، به ترتيب دوره ى ليسانس تاريخ و فوق ليسانس ادبيات فارسى را در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران به پايان برد. در سال 1382 به دوره ى دكترى ادبيات فارسى راه يافت و پايان نامه ى خود را با عنوان «ارتباط فكر حافظ و مولانا» به راهنمايى بديع الزمان فروزانفر اختيار كرد و در سال 1348 از آن دفاع نمود. بين سال هاى 1340 تا 1345 در شهر قم به معلمى اشتغال داشت و همانجا در محضر برخى از اساتيد حوزه ى علميه ى قم مستفيض شد. در سال 1345 رسما به عضويت در هيئت علمى در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران درآمد. وى همچنين به اقتضاى طبع شعر مى سرود. ضمنا فعاليت مطبوعاتى اش را از سال 1325 از طريق همكارى با نشرياتى از جمله مجلات «وحيد»، «يغما»، «ارمغان» و «آموزش و پرورش» آغاز كرد.

آثار دكتر سيد حسن سادات ناصرى به شرح زير است: بديع و قافيه، براى دبيرستان ها (در نظام قديم آموزشى، با همكارى دكتر محمد خزائلى، 1334)؛ شركت در هيئت مؤلفان يك سلسله كتب درسى دبيرستانى (در نظام قديم آموزشى) كه عبارتند از: قرائت و دستور زبان فارسى و همچنين فارسى و دستور زبان براى سال هاى اول تا سوم دبيرستان، گل هاى ادب (براى پنج سال اول دبيرستان ها، با همكارى دكتر خزائلى،

بديع الزمان كردستانى، دكتر هدايت نيرسينا، ميرميرانى)؛ تصحيح، تحشيه و تعليق تذكره ى آتشكده آذر (از لفطعلى بيگ آذر بيگدلى، در هفت مجلد كه سه جلد آن منتشر شده است، به ترتيب: بخش نخست در 1336، بخش دوم در 1338 و بخش سوم در 1340)؛ اهتمام در طبع اشعار على اصغر حكمت به نام سخن حكمت؛ تصحيح و طبع ديوان ملا محمد رفيع واعظ قزوينى، (1359)؛ تأليف دو كتاب درسى براى دبيرستان (در نظام جديد آموزشى) به نام هاى فنون و صنايع ادبى، براى سال دوم رشته ى فرهنگ و ادب (1363)؛ و قافيه و صنايع معنوى براى سال سوم رشته فرهنگ و ادب (1362)؛ تصحيح و طبع ديوان لطفعلى بيگ آذر بيگدلى، با همكارى دكتر غلامحسين بيگدلى؛ تصحيح نهج البلاغه؛ اهتمام به چاپ قرآن كريم؛ تصحيح ديوان محتشم كاشانى؛ تصحيح ديوان حافظ؛ تأليف كتاب سرآمدان فرهنگ و تاريخ ايران در دوره ى اسلامى (يك مجلد آن از آ تا س در سال 1353 منتشر شد)؛ صناعات ادبى در دو مجلد؛ تصحيح و چاپ ديوان كامل صائب تبريزى در ده مجلد؛ همچنين چند اثر ديگر از وى اعم از زير چاپ يا آماده ى چاپ هست، از جمله تصحيح و طبع قصص الخاقانى، اثر ابن داود قلى وليقى شاملو، تأليف كتاب هزار سال تفسير فارسى، تصحيح و تحشيه ى بخش هاى چاپ نشده آتشكده ى آذر(از بخش چهارم به بعد)؛ ارتباط افكار حافظ و مولوى.

در سفرى كه سيد حسن سادات ناصرى به دعوت مقامات فرهنگى كشور افغانستان، براى بازديد مراكز فرهنگى و بررسى چگونگى وضع آموزش و پژوهش زبان و ادب فارسى در آن كشور، در هفتم بهمن 1368 در حدود ساعت 7 /

5 بعدازظهر در اثناى ضيافت شامى كه از سوى كاردار سفارت جمهورى اسلامى ايران به افتخار هيئت مذكور برپا شده بود، ناگهان و بى هيچ سابقه ى قبلى دچار حمله ى قلبى گرديد و جان سپرد. پيكر وى در ابن بابويه تهران به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سادات، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا ميرزا حسن دكمه چين. عالم فاضل، امام جماعت مسجد على قلى آقا، در بعد از ظهر چهارشنبه 7 جمادى الثانيه 1378 وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ساداتي نژاد، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمهدي ساداتي نژاد

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمهدي ساداتي نژاد در سال 1348 در خانواده اي مذهبي در سفيدشهر از شهرهاي اطراف كاشان متولد شده و تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در زادگاه خود به پايان رسانيدم. در سال 1362 وارد حوزه علميه كاشان شدم و دروس مقدمات و سطح را در حوزه علميه امام خميني(ره) و سپس مدرسه مرحوم آيت الله يثربي به پايان برده و در سال 1367 در كنكور سراسري در رشته علوم سياسي دانشگاه تهران پذيرفته شدم.در سالهاي تحصيل در حوزه علميه به صورت داوطلب دروس دبيرستان را به عنوان مقدمه ورود به دانشگاه ادامه دادم. در سال 67 همزمان با ورود به تهران جهت ادامه تحصيل وارد حوزه علميه حضرت عبدالعظيم(ع)شهرري و مدرسه برهان شدم و دروس سطح و خارج را در اين دو حوزه ادامه دادم. در سال 1371 در مقطع كارشناسي ارشد علوم سياسي دانشگاه تربيت مدرس پذيرفته شدم و در سال 1381 در آزمون دكتراي علوم سياسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي پذيرفته و مشغول تحصيل شدم. همزمان به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي كاشان در گروه معارف اسلامي از سال 1374 مشغول تدريس دروس معارف اسلامي بوده ام و تا كنون افتخار همكاري و تدريس در دانشگاه هاي مختلف را داشته ام.

ساروي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ساروى از علماء اعلام و فضلاء بنام از شاگردان مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و اقران او بوده و در سارى به خدمات دينى از تدريس و تبليغ و امر به معروف و نهى

از منكر و خدمات ديگر اشتغال داشته تا بعد از 1320 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساروي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر ساروى از علماء سارى مازندران بوده و در عهد ناصرالدين شاه در سارى به خدمات دينى از امامت و غيره اشتغال داشته است و بعد از 1306 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساريخاني، عادل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عادل ساريخاني

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

آغاز كودكي علاقه وافري به آموختن در خود احساس مي كردم به همين دليل خانواده ام به دليل نبود امكانات آموزشي در روستا به شهر تهران هجرت كردند و دوران ابتدايي و راهنمايي را غالبا با رتبه اول پشت سر نهادم. در سال سوم راهنمايي در تمام مناطق سيزده گانه تهران آن زمان به عنوان دانش آموز نفر اول انتخاب شدم تلاش دولت آن زمان اين بود كه مرا به عنوان استعداد درخشان به يكي از كشورهاي اروپايي اعزام كند كه اين امر با مخالفت خانواده ام مواجه شد از سال اول دبيرستان در كنار دروس دوره دبيرستان تحصيلات حوزوي را در همان تهران در مدرسه مروي آغاز كردم سالهاي سوم و چهارم دبيرستان اينجانب با اوج گيري انقلاب و پيروزي آن مقارن بود كه به دليل انجام وظايف انقلابي مقداري كمتر به كارهاي علمي مي رسيدم ولي پس از اخذ ديپلم در رشته تجربي بلافاصله به حوزه علميه مقدسه قم عزيمت كردم و به شكل شبانه روزي به تحصيلات حوزوي مشغول و دوران مقدمات و سطح را در حدود شش سال به پايان رساندم و به دليل احساس نياز به آموزش زبان انگليسي دو سال تمام را تحت نظارت مركز زبان خارجي دانشگاه تهران و دانشكده زبانهاي نيروي

هوايي در مركز زبان دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه به آموزش زبان انگليسي اشتغال داشته و دوره عالي زبان را با موفقيت به پايان رساندم پس از آن به درس خارج فقه و اصول و آموزش فلسفه اشتغال يافتم و جمعاَ حدود ده سال دروس خارج فقه و اصول اعاظم حوزه شركت مي كردم.از همان زمان به تدريس دوره هاي ادبيات ، فقه و اصول همت گماشته و در حال حاضر چندين سال است كه فقه را در سطح عالي و با مركز قرار دادن متن جواهر احكام در حوزه تدريس مي نمايم . و در دانشگاههاي مختلف نيز فقه و متون انگليسي را قريب به 15 سال تدريس مي كنم . به دليل احساس نياز به آموزش علوم جديد در كنار فعاليت هاي علمي حوزه در سال 1367 وارد دانشگاه شدم و در سال 1371 ليسانس حقوق دريافت و در همان سال در دوره كارشناسي ارشد دانشگاههاي تهران ، شهيد بهشتي و تربيت مدرس با رتبه بالا قبول شدم ولي به عللي دانشگاه تربيت مدرس را براي ادامه تحصيل انتخاب كردم و در سال 1375 به عنوان نفر اول دوره خودم از پايان نامه فوق ليسانس دفاع كردم و پايان نامه ام با درجه عالي و نمره 5/19 مورد تصويب قرار گرفت . در همان سال بلافاصله در دوره دكتري حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه تربيت مدرس و به عنوان نفر اول قبول شدم و پس از حدود شش سال تلاش همه جانبه در سال 1381 توانستم از تز دكتري خود دفاع نمايم. از آن سال به بعد به تدريس فقه جزايي در

حوزه و دانشگاه اشتغال دارم و در اين زمينه حدود 10 مقاله به زبانهاي انگليسي و فارسي و پنج كتاب به چاپ رسانده ام براي آشنايي علمي و عيني باسيستم قضايي و مشكلات آن پروانه وكالت پايه يك اخذ و مدتي در كنار فعاليتهاي علمي به كار عملي نيز اشتغال داشتم. در حال حاضر نيز به تدريس در دانشگاه و حوزه علميه قم اشتغال دارم و به پژوهش نيز همت مي گمارم . در سال 1384 به دعوت مركز پژوهشهاي فلسفه و ارزشهاي دانشگاه كاتوليك امريكا به آن كشور سفر كردم و در طي اقامت سه ماهه در آن جا علاوه بر ادامه مقاله به تحقيق و پژوهش اشتغال داشتم و از مراكز علمي متعدد بازديد كردم.

ساعي، مهروز

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مهروز ساعي بيست و دو سال سن دارد

او در رشته ي تربيت بدني تحصيل و از هفت سالگي تكواندو كار مي كند

او دو برادر به نامهاي هادي و مهران دارد هادي ساعي كه ديگر نيازي به معرفي ندارد و آخرين مدالي كه راي ايران كسب كرد مدال طلا بازيهاي المپيك پكن بود. به گفته ي مهروز ، مهران نيز براي اردوي تيم ملي تكواندو انتخاب شد اما بخاطر مسائل كاري ورزش را ادامه نداد. مهروز هم مانند هادي در رقابتهاي دوحه مدال برنز كسب كرد

منابع زندگينامه :http://taekwondo-chagi.blogfa.com

ساعي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 21 خرداد 1355 در شهر ري، قهرمان تكواندو جهان و المپيك است. او با به دست آوردن دو مدال طلا و يك مدال برنز، پرافتخارترين ورزشكار ايراني در تاريخ بازيهاي المپيك است. خواهرش، مهروز ساعي نيز عضو تيم ملي تكواندو بانوان ايران و يكي از زنان نامدار

ورزش زنان ايران است است. هادي ساعي عضو شوراي شهر تهران نيز است.

بازي هاي المپيك

• طلاي پكن 2008

• طلاي آتن 2004

• برنز سيدني 2000

مسابقات جهاني

• طلاي ادمونتون 1999

• طلاي مادريد 2005

• نقره گارميش-پارتنكيرچن 2003

• برنز پكن 2007

بازي هاي آسيايي

• طلاي بوسان 2002

• برنز دوحه 2006

مسابقات آسيايي

• طلاي بانگكوك 2006

• نقره امان 2002

او تمرين تكواندو را از 7 سالگي آغاز كرد و از رده سني نوجوانان تاكنون به طور مستمر در تيم ملي تكواندو ايران حضور داشته است. ساعي برنده مدال طلاي المپيك آتن، مدال برنز المپيك سيدني در دسته 68 كيلوگرم و مدال طلاي المپيك پكن است كه اولين مدال و مدال طلاي ايران در ورزشي غير از كشتي و وزنه برداري در المپيك بودند.

قد او 182 سانتيمتر و وزنش 79 كيلوگرم است

مقام ها

• ارتش هاي جهان 1995

• ارتش هاي جهان كرواسي 1996

• بازي هاي غرب آسيا 1997

جام جهاني آلمان 1998

• مسابقات جهاني ادمونتون، كانادا 1999

• انتخابي المپيك سيدني 1999

• جام جهاني فرانسه 2000

• المپيك سيدني 2000

• جام جهاني ويتنام 2001

• قهرماني آسيا و اقيانوسيه 2002

• جام جهاني ژاپن 2002

• بازيهاي آسيايي بوسان 2002

• مسابقات جهاني گارميش-پارتنكيرچن، آلمان 2003

• انتخابي المپيك آتن 2004

• المپيك آتن 2004

• مسابقات جهاني مادريد 2005

• قهرماني آسيا تايلند 2006

• بازي هاي آسيايي دوحه 2006

• مسابقات جهاني پكن 2007

• المپيك پكن 2008

فعاليتهاي سياسي و اجتماعي

هادي ساعي در دي 1382، پس از وقوع زمين لرزه بم مدال هاي خود را (يك مدال برنز المپيك و ديگر مدالهاي كسب شده اش تا آن زمان) را براي كمك به زلزله زدگان اهدا كرد

ساعي در سال 1385 در سومين دوره انتخابات شوراي شهر تهران شركت كرد

و به مقام پنجم انتخابات رسيد و به شوراي شهر تهران راه يافت

سالاري فر، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا سالاري فر

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1342 در شهر قزوين متولد شدم. پس از چند ماه همراه خانواده به مشهد مقدس منتقل شديم. پس از سه سال به اصفهان رفتيم. تا سال 1365 در اصفهان سكونت داشتم و از آن سال تا كنون (1384) در قم زندگي مي كنم.در سال 1360 در اصفهان مدرك ديپلم رياضي فيزيك را اخذ نمودم. از دبيرستان در كنار دروس ديگر به تحصيلات حوزوي مشغول بودم. پس از سال 1363 به طور تمام وقت به دروس حوزه مشغول شدم. درسال 1365 با امتحان لمعتين، به درس درحوزه علميه قم مشغول شدم. از سال 1370 به درس خارج اشتغال داشتم. يك دوره اصول نزد آيت الله سيد علي

محقق گذراندم. درس خارج نيز نزد ايشان و برخي اساتيد ديگر حوزه تلمذ نمودم. از سال 1370 به دروس روان شناسي در سطح كارشناسي و كارشناسي ارشد اشتغال داشتم. پايان نامه ام مربوط به مقايسه ديدگاه اسلام با برخي ديدگاههاي روان شناسي در بحث خانواده است.اكنون به تحقيق در حوزه روان شناسي و اسلام و ساعاتي تدريس روان شناسي اشتغال دارم. عمده تحقيقات من به حوزه هاي روان شناسي اجتماعى، خانواده درماني و بهداشت رواني با توجه به منابع اسلامي مربوط مي شود.

سالاري نژاد، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مسعود سالاري نژاد

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد مسعود مير سالاري نژاد در سال 1364 مدرك ديپلم مكانيك خود را از هنرستان فني شهداء اهواز اخذ نمودم و از همان سال در مدرسه علميّه امام صادق نيروگاه قم مشغول به تحصيل علوم حوزوي شدم .همزمان باتحصيل دروس سطح حوزه به رشته اقتصاد دانشگاه مفيد همت گماشتم و پس از اندكي در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي مشغول به كار شدم . در سال 1378 به عنوان مدير دفتر تحقيقات نور رايانه منصوب و نسبت به پژوهش و تحقيق در مباحث ادبيات فارسي آشنائي پيدا كردم و مشغول به تحقيق شدم . در سال 1379نسبت به توليدچند رسانه اي مثنوي معنوي و كارهاي تحقيقاتي اين پروژه تحت عنوان مدير و متكفل پروژه ،همت گماشتم ودر سال 1381 كارهاي تحقيقاتي پروژه شاهنامه فردوسي را مديريت نموده و در دو لوح فشرده به جامعه فرهنگي عرضه نموده ام . همچنين بعضي از مقالات و نوشته هاي موجود در اين

دو پروژه از اينجانب مي باشد.

هم اكنون هم نسبت به توليد نرم افزار چند رسانه اي حافظ شيرازي و كارهاي تحقيقاتي آن و پيگيريهاي متعدد با مراكز علمي ، پژوهشي « مركز حافظ شناسي و انجمن شاعران تهران » مشغول به كار هستم. همزمان با همكاري با مركز به دروس خارج استاد سبحاني «اصول » و استاد مكارم «فقه» مشغول مي باشم.

سالاري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سالاري

محل تولد : قاينات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در تير ماه سال 1346 در خانواده اي متوسط، مذهبي شغل پدرم كشاورز و مادرم خانه دار در روستاي دهشك از توابع بخش نيم بلوك قاينات، واقع در فاصله 45 كيلومتري شمال شهرستان قاين ديده به جهان گشودم.وقتي به دنيا آمدم برادر دو ساله ام كه محمد نام داشت به علت مريضي سرخجه از دنيا رفته بود، پدرم شناسنامه برادر فوت شده ام را به من اختصاص داد و ديگر براي من شناسنامه اي نگرفت بنابراين من با همان شناسنامه برادرم كه دو سال از من بزرگتر است درسال تحصيلي 51 _52 دو سال زودتر از موعد به مدرسه رفتم .

تحصيلات (دوران كودكي، نوجواني و جواني)دوران ابتدايي را در روستاي محل ولادتم با موفقيت گذراندم. سال 1357 همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران كلاس اول راهنمايي را در روستاي بيهود و دوم راهنمايي را در شهرستان قاين و سوم راهنمايي را درخضري مركز بخش نيم بلوك با موفقيت گذراندم و سپس با توجه به علاقه ي شديدي كه به روحانيت داشتم تحصيلات جديد را ترك نمودم و در سال تحصيلي 60 _

61 وارد حوزه علميه قاين شدم و دو سال بعد براي ادامه تحصيل به حوزه علميه گناباد مهاجرت نمودم و دو سال در اين حوزه، بقيه دروس مقدمات را نزد استادان محترم مدرسه علميه امام رضا عليه السلام گذراندم در سال 1364 براي ادامه تحصيل وارد حوزه علميه مشهد مقدس شدم و تحصيلات حوزه را در مدت ده سال اقامت در اين حوزه تا اتمام سطح گذراندم.از سال ورود به حوزه مشهد همزمان با تحصيل حوزوي به صورت داوطلب آزاد دوره دبيرستان را نيز هر ساله امتحان مي دادم كه سرانجام درسال 1367 موفق به اخذ ديپلم در رشته فرهنگ و ادب از آموزش و پرورش ناحيه 2 مشهد شدم در سال 1368 در آزمون سراسري دانشگاه پيام نور در رشته زبان و ادبيات فارسي پذيرفته شدم و در مقطع كارشناسي به تحصيل پرداختم. ضمنا در همان سال ازدواج كردم كه حاصل اين ازدواج هم اكنون چهار فرزند مي باشد، دو پسر و دو دختر مي باشد.سر انجام در سال 1374 موفق به اخذ درجه ليسانس (كارشناسي) از دانشگاه پيام نور مركز مشهد گرديدم.در سال 1374 به قصد ادامه تحصيل از مشهد به قم مهاجرت كردم و تا سال 1381 در حوزه علميه قم دروس خارج فقه و اصول را نزد آيات عظام وحيد خراساني، فاضل لنكراني، ناصر مكارم شيرازي، يوسف صانعي و علوي گرگاني ادامه دادم و بهره هاي فراوان بردم.

دروس تفسير قرآن آيت الله جوادي آملي و اخلاق آيت الله مشكيني و آيات الاحكام آيت الله محمد يزدي نيز دروس جنبي حوزه قم بود كه از محضر اين بزرگواران نيز بهره مند

شدم .

در سال 1376 در كنكور سراسري كارشناسي ارشد دانشگاه آزاد اسلامي پذيرفته شدم و در واحد مركزي تهران به تحصيل پرداختم و سرانجام در سال 1378 موفق به اخذ درجه فوق ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي شدم واز پايان نامه اي با موضوع «اخلاق و تربيت اسلامي در ديوان عطار نيشابوري» و با نمره ممتاز دفاع كردم.تدريس در آموزش و پرورش را در مقطع (ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان) از سال 1376 در مشهد آغاز كردم و در قم ادامه دادم و هم اكنون نيز چندساعتي را در مقطع دبيرستان در شهر خضري ادبيات فارسي تدريس مي كنم.تدريس در مقطع دانشگاهي را با دروس معارف اسلامي «1 و 2 » و اخلاق اسلامي، از سال 1372 در دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي آغاز نمودم و در سال هاي 1381 تا كنون در دانشگاه آزاد اسلامي شهرهاي قاين و گناباد در دانشكده علوم پزشكي گناباد ادامه دادم و هم اكنون نيز با علوم پزشكي هم در زمينه تدريس و هم به صورت عضو پايگاه تحقيقات جمعيتي دانشكده علوم پزشكي همكاري دارم از 25 فروردين سال 1381 از سوي مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي (مد ظله العالي) و با حكم شوراي سياستگذاري ائمه جمعه سراسر كشور به سمت امام جعه بخش نيم بلوك در (شهر خضري دشت بياض) منصوب گرديدم و تا هم اكنون مدت حدود چهار سال است كه در اين سمت انجام وظيفه مي نمايم.

سالاري، مظفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مظفر سالاري

محل تولد : -

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

از دوم دبستان عضو كانون پرورش

فكري كودكان و نوجوانان بوده و همواره با كتاب و كتابخواني انس والفت داشته ام . از سال 67 همراه با شركت در كلاس هاي ادبي و هنري دفتر تبليغات ، اداره كتابخانه ادبي آن جا را پذيرفتم . از سال 71 همكاري ام را با مجله سلام بچه ها به عنوان مسئول داستان آغاز كردم و دو سال بعد با همين عنوان با مجله «پوپك» نيز همراه شدم . براي بچه ها داستان ، نمايشنامه ، فيلمنامه ، نقد و مقاله هاي آموزشي فراواني نوشته و شاگردان زيادي تربيت كرده ام . در آن زمان كه به طور مرتب نقد مي نوشتم ، در سه سال پياپي در جشنواره مطبوعات كانون در زمينه نقد برگزيده شدم . كتاب ها و داستان هايم بارها برگزيده جشنواره ها شده و مورد تقدير قرار گرفته است . رمانم با نام «نيمه شبي در حله» مي تواند الگويي باشد براي نگارش داستان با صبغه ديني . "نيمه شبي در حله" نامزد كتاب سال جمهوري اسلامي ، برگزيده كتاب سال ولايت و كتاب سال سلام بچه ها و پوپك در سال 83 بوده است . بارها داور كتاب سال بوده و با عناوين كارشناس ، عضو هيات علمي ، مشاور و مدير در امور ادبي و هنري دعوت به همكاري شده ام . به دليل خدمات فرهنگي و توليد و تدريس داستان طي سال ها ، در دهمين كنگره شعر وقصه طلاب ، برگزيده ويژه شناخته شدم . از سال 83 با معرفي شوراي فرهنگ عمومي و حكم وزير فرهنگ و ارشاد به عنوان عضو هيات نظارت بر كتاب

كودك و نوجوان ، در تدوين آيين نامه نظارت ، همكاري موثر داشته ام . نخستين جلد از مجموعه پنج جلدي داستان نويسي قدم به قدم با نام «گشايش داستان» در سال 83 از من به چاپ رسيده و مورد استقبال قرار گرفت . در كنار مسئوليت هايي چون معاونت فرهنگي هنري دفتر تبليغات ، سر دبيري فصلنامه «آفرينه» را نيز به عهده دارم و به ترجمه و تفسير قرآن براي بچه ها و نگارش دايرة المعارف موضوعي قرآن براي ايشان نيز مي انديشم .

سالك كاشاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن حاج محمد اسماعيل عالم فاضل زاهد جامع واعظ كامل. در حدود 1328 در كاشان متولد گرديد، پس از تحصيل مقدمات به قم مهاجرت نموده، در آنجا در محضر جمعى از اساتيد وقت به تكيل معلومات خود پرداخته، و به درس مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر شده، و اختصاص به آية الله مرعشى نجفى يافته، سپس به مناسبت عدم سازگارى آب و هواى قم به اصفهان مهاجرت نموده و در اين شهر متوطن شده، به درس و بحث و اقامه ى جماعت و ارشاد و هدايت مردم پرداخته؛ واعظى شيرين بيان، و سالك طريق حق بوده. الحق مى توان او را انسان واقعى و مسلمان حقيقى دانست.

در شب غره ى ربيع الاول سال 1389 وفات يافته، در تخت فولاد در بقعه ى تكيه ى آقا سيد محمد لطيف خواجوئى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

سالكي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد فرزند ركن الاسلام معروف بسالكى بابلى از فضلاء اين شهر بوده و در زمان مرحوم آيه الله العظمى حايرى براى تحصيل و تكميل مراتب علمى بقم آمده و پس از چند سال با احراز مقامات فضل و دانش از حيث فقه و اصول و حكمت و ادبيات مراجعت ببابل نموده و از راه منبر و وعظ و خطابه و تبليغات و مبارزات با منحرفين خدماتى انجام داده تا در چند سال قبل از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سالمي، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم سالمي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير در سال 1371وارد حوزه علميه قم شدم و درمدرسه شهيدين وسپس رضويه و امام محمد باقر (ع) مقدمات را تا لمعتين و اصول فقه به اتمام ودر مدت بسيار كوتاهي سطوح را به پايان رساندم.

از سال 1378خارج فقه، اصول، رجال، درايه، كلام و تفسير را نزد استاد گرانقدر و محقق عالي مقام سيفي مازندراني شروع و تا به الان ادامه دارد.

همزمان با تحصيل درسهاي مرسوم حوزه رادر سطوح مختلف تدريس كرده و به طور رسمي در دو مدرسه عالي امام خميني (ره) و شهيده بنت الهدي مشغول تدريس دروسي مانند مباني علم رجال، درايه، منبع شناسي حديثي شيعه و اهل سنّت، تاريخ حديث، فقه حديث و شيعه شناسي با دو زبان فارسي و عربي هستم كه متن برخي از آنان را خود تهيّه و تدوين نمودم و در ضمن تحصيل و تدريس به تحقيق و تدوين در حوزه هاي فقه، اصول، رجال، منابع حديثي و ادبيات پرداخته ام و تنها

اثري كه موفق به چاپ و نشر آن شدم كتاب الاسلام والحريه مي باشد.

سام

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نام او در اوستا SAMA (سامه) و آن نام خاندانى است، نه نام كسى. اما در روايات پهلوى نام دو تن از دليران سيستانى است: يكى پدر اثرط كه در گرشاسبنامه ى اسدى طوسى به صورت شم آمده است، و بايد اصل آن سام باشد، و ديگر نواده ى گرشاسب و پدر زال مى باشد. سام در شاهنامه از پهلوانان دربار منوچهر و نوذر بود.

(است. سياه. نام خانواده اى ايرانى) جهان پهلوان ايرانى نواده گرشاسپ جهان پهلوان پدر زال و جد رستم جهان پهلوان.

(شم) پدر اثرط، جد گرشاسپ جهان پهلوان.

برگرفته از كتاب :ايران در عهد باستان

سام ميرزاي صفوي، ابونصر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(975/974 -923 ق)، تذكره نويس، خطاط و شاعر، متخلص به سامى. وى در مراغه متولد شد دومين فرزند شاه اسماعيل و برادر شاه طهماسب بود. در زمان پدر نخست حكمران گيلان و سپس حكمران خراسان شد و در هرات استقرار يافت اما چندى پس از مرگ شاه اسماعيل معزول شد و بر شاه طهماسب طغيان كرد و در جنگى در قندهار شكست خورد و از آنجا به طبس گيلكى رفت. وى پس از چندى امان نامه دريافت كرد و به دربار بازگشت و چندى به اين نحو مى زيست تا اين كه از شاه طهماسب درخواست كرد كه از التزام ركاب معذورش بدارد، شاه طهماسب تلويت بقعه شيخ صفى الدين و حكمرانى اردبيل را به او داد. سام ميرزا سالها بعد بار ديگر بر شاه طهماسب شوريد و به مدت شش سال در قلعه قهقهه زندانى شد و سام در همان قلعه در زير آوار زلزله درگذشت. از جمله آثارش: «تحفه ى سامى»؛ «ديوان». شعر. سام ميرزا همچنين خط نستعليق را خوش مى نوشت و از خطوط وى،

يك قطعه به قلم نيم دو دانگ متوسط به زر تحريردار موجود است، با رقم: «...كتبه غلام شاه، سام».[1]

صفوى پسر شاه اسماعيل و برادر شاه طمهاسب صفوى (ف. 940 ه.ق.). وى در فنون شعر و انشا مهارت داشت و كتاب «تحفه سامى» كه تذكره ايست از شعرا تأليف اوست. در سال 939 ه.ق. از طرف برادرش به حكومت خراسان منصوب شد و در سال 940 بر برادر شوريد و در همان اثنا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (63 -62 /1)، احوال و آثار خوشنويسان (228/1)، از سعدى تا جامى (674)، تاريخ ادبيات در ايران (498/5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (157 -155 /1)، تاريخ نظم و نثر (379 -378)، تحفه سامى (مقدمه)، دانشمندان آذربايجان (178 -176)، دايرةالمعارف فارسى (1246/1)، الذريعه (424 -423 /9)، روضه السلاطين (71)، ريحانه (151/2)، سخنوران آذربايجان (36 -31)، فرهنگ ادبيات فارسى (260)، فرهنگ سخنوران (435 -434)، لغت نامه (ذيل/ سام ميرزا)، مؤلفين كتب چاپى (286/3)، مجمع الخواص (24)، مجمع الفصحا (59 -58 /1)، نتايج الافكار (332 -331).

سامت قزويني، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1321- ز 1362 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. وى در قزوين متولد شد. پس از تحصيل مقدمات در قزوين به قم رفت و مدت پنج سال در آن شهر نزد استادانى چون آيت اللَّه شيخ يحيى مفيدى و آيت اللَّه شيخ ميرزا ابوالفضل زاهدى و آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى تلمذ كرد. پس از آن به نجف سفر كرد و حدود ده سال از محضر آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى در فقه و از آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى در اصول و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه شيخ محمدحسين اصفهانى

استفاده نمود. در سال 1362 ق به قزوين مراجعت نمود و به خدمات دينى و اقامه نماز جماعت در مسجد ملا باشى و تدريس فقه و اصول پرداخت. وى از آيت اللَّه اصفهانى داراى اجازه ى اجتهاد و روايت بود. از آثارش: «تقريرات» مباحث آيت اللَّه اصفهانى، در طهارت و بيع و حج؛ «تقريرات» اصول آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى يكدوره ى كامل؛ «تقريرات» مباحث فقه ميرزا ابوالحسن مشكينى در «صلاه» و مباحث اصول در «حجيت ظن» و «اصل برائت»؛ «تقريرات» مباحث فقه آيت اللَّه نايينى، در «خيارات»؛ «تقريرات» آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى، در «غصب» و «قضاء» و «زكوه».[1]

ميرزا عبدالرحيم بن العالم الجليل والفاضل الجميل ميرزا حسن از احفاد ملا محمد رفيع الدين واعظ قزوينى صاحب (كتاب ابواب الجنان) در مواعظ و اخلاق متوفى 1089 ق مى باشد.

معظم له از علماء و ائمه جماعت محترم معاصر قزوين و دانشمندان بنام آن سامانست. وى در ماه ربيع الثانى 1321 ق در شهرستان قزوين متولد شده و پس از رشد مدت پنج سال در قزوين تحصيل و بعد از آن به قم مسافرت نموده و مدت پنج سال در قم توقف و از محاضر آيات و مدرسين حوزه مانند آيت اللَّه آقا شيخ يحيى مفيدى و آيت اللَّه حاج شيخ ميرزا ابوالفضل زاهدى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و حدود ده سال اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى فقها و آيت اللَّه عراقى آقا ضياءالدين اصولا و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه حاج آقا شيخ محمد حسين اصفهانى استفاده نموده و در سال 1362 قمرى مراجعت به قزوين و تا هم اكنون

به خدمات دينى و اقامه نماز جماعت در مسجد سلطانى و مسجد ملاباشى و تدريس فقه و اصول و غير ذلك اشتغال دارد. و داراى اجازات روايتى و اجتهادى و غيره از مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و غيره مى باشد.

آثار علمى ايشان از اين قرار است 1- تقريرات مباحث مرحوم آيت اللَّه اصفهانى در طهارت و بيع و حج 2- تقريرات اصول مرحوم آقا ضياءالدين عراقى يك دوره كامل 3- تقريرات مباحث فقه مرحوم ميرزا ابوالحسن مشكينى در صلوة و نيز اصول ايشان در حجية ظن و اصل برائت.

4- تقريرات مباحث فقه مرحوم نائينى در خيارات.

5- تقريرات مباحث فقه مرحوم آقا ضياء عراقى در غصب و قضاء و زكوة و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (162 -161 /6).

سامعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر حسين سامعي در سال 1332 ش. در تهران متولّد شد .ايشان داراي مدرك دكتراي زبان شناسي از دانشگاه تهران مي باشد.دكتر سامعي مسؤول واژه گزيني در فرهنگستان زبان و ادب فارسي بوده است.وي علاوه بر كار تحقيقاتي در دانشگاه نيز تدريس مي كرده است.در حال حاضر، نامبرده به دعوت دانشگاه هارواد، براي يك دورة تحقيقي يك ساله عازم امريكا شده و در ايالت جورجيا در دانشگاه Emory مشغول تدريس زبان فارسي است. كتاب"فرهنگ معاصر هزاره" تاليف حسين سامعي (يكي از مؤلفان)، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين سامعي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه، موفق به اخذ ليسانس ادبيات فارسي از دانشگاه شهيد بهشتي

(ملي سابق) و فوق ليسانس و دكترا با درجة ممتاز در رشتۀ زبان شناسي از دانشگاه تهران شد.

هم دوره اي ها و همكاران : حسين سامعي از سال 1364 با دكتر علي محمد حق شناس و سركار خانم انتخابي در تهية فرهنگ هزاره در مؤسسة انتشاراتي فرهنگ معاصر همكاري داشته است.

فعاليتهاي آموزشي : دكتر سامعي مسؤول واژه گزيني در فرهنگستان زبان و ادب فارسي بوده است.وي علاوه بر كار تحقيقاتي در دانشگاه نيز تدريس مي كرده است. از ديگر سوابق ايشان همكاري با مركز نشر دانشگاهي است. در حال حاضر، دكتر سامعي به دعوت دانشگاه هارواد، براي يك دورة تحقيقي يك ساله عازم امريكا شده و در ايالت جورجيا در دانشگاه Emory مشغول تدريس زبان فارسي است.

جوائز و نشانها : كتاب"فرهنگ معاصر هزاره" تاليف حسين سامعي (يكي از مؤلفان)، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

سامي شيرازي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، نويسنده، محقق و استاد دانشگاه. در شيراز متولد شد پس از تحصيل مقدمات در رشته ادبيات و باستان شناسى و تاريخ بخصوص قسمت قبل از اسلام مشغول تحصيل و تفحص شد و در اين رشته تخصص پيدا كرد و از دانشگاه آزاد آسيايى درجه دكترى افتخارى دريافت كرد آنگاه وارد خدمت وزارت فرهنگ شد مدتى رياست كارپردازى و ساختمانهاى فرهنگى فارس و تعميرات ابنيه ى تاريخى را داشت از سال 1318 ش به رياست علمى و حفارى تخت جمشيد به ادامه كاوش در خرابه هاى استخر و تپه هاى مرودشت و حفارى در پازارگاد اشتغال داشت همچنين در سال 1336 ش به رياست اداره

باستان شناسى فارس منسوب شد از بدو تاسيس دانشكده ى ادبيات شيراز سمت استادى تدريس باستان شناسى دانشكده مزبور را داشت و همچنين مدتى سرپرستى آرامگاه خواجه حافظ و تعمير ابنيه تاريخى فارس و اداره ى امور كاوش در آثار قديمى و حفارى در پازارگاد را بر عهده داشت از آثار وى: «آثار باستانى جلگه ى مرودشت»؛ «پارس در عهد باستان»؛ «پازارگاد يا قديمى ترين پايتخت كشور شاهنشاهى ايران»؛ «تمدن هخامنشى»؛ «مقام دانش در ايران باستان»؛ «شيراز، شهر سعدى و حافظ و شهر گل و بلبل».[1]

باستان شناس، ايران شناس.

تولد: 1289(238 ق.)؛ شيراز.

درگذشت: 22 مرداد 1368، شيراز.

على سامى، فرزند آقا بزرگ، از شاعران و نقاشان شيراز و صاحب كتاب مقامات معنوى (1329) است. على سامى پس از تصيلات ابتدايى و متوسطه در مدرسه ى شعاعيه، در سال 1308 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. بين سال هاى 1308 تا 1313 به سمت آموزگار و سپس به عنوان دبير تاريخى و جغرافيا در مدارس شيراز مشغول تدريس شد و پس از آن به مديرى مدرسه ى و تصدى دانشسراى مقدماتى پسران در 1314 ارتقا يافت، از سال 1315 نيز به تعميرات ابنيه ى تاريخى شيراز پرداخت. در همين زمان، آرامگاه حافظ ساخته شد و موزه ى پاريس و آرامگاه خوجوى كرمانى و مسجد جامع عقيق مرمت شدند.

پس از خروج هيئت علمى دانشگاه شيكاگو كه حفارى علمى تخت جمشيد را به عهده داشت، از سال 1321 به سمت رياست بنگاه علمى تحت جمشيد منصوب شد. در همين مدت كاوش هاى علمى پاسارگاد و تپه هاى ماقبل تاريخ اطراف مرودشت انجام گرفت. ايشان در سال 1326، علاوه بر رياست بنگاه علمى تحت جمشيد به سمت رياست اداره ى باستان شناسى فارس منصوب شد

و تدريس در دانشگاه را نيز آغاز كرد تا سال 1349 ادامه داشت.

على سامى عضو چند مجمع علمى و فرهنگى و اجتماعى بود كه اهم آنها عبارتند از: سردبير روزنامه ى «عدل» (شيراز)؛ رييس شوراى نويسندگان و خبرنگاران استان فارس، عضو كنگره ى ايران شناسى، عضو كنگره خاور شناسى تاجيكستان، دبير و عضو انجمن قلم شيراز، رييس و دبير كانون دانش پارس (اين كانون در سال 1331 به همت خود وى بنياد نهاده شد)؛ دبير و عضو انجمن آثار ملى فارس، عضو شوراى عالى حفاظت انجمن آثار ملى فارس، عضو شوراى عالى حفاظت آثار باستانى، عضو و رييس هيئت امنا در آستانه ى حضرت احمد بن موسى (شاه چراغ)؛ عضو كميسيون ترجمه و تأليف دانشگاه شيراز، عضو و رييس كميته ى دائمى دانشكده ى ادبيات شيراز، عضو هيئت مديره بنگاه حمايت زندانيان شيراز (از سال 1343)؛ عضو و دبير شوراى عالى جهانگردى.

على سامى داراى درجه ى دكتراى افتخارى از كشور هندوستان (دانشگاه آزاد آسيايى) بود و نشان هاى همايون درجه ى 4 و مدال درجه ى 1 و سپاس درجه ى 2 (به سسب فعاليت هاى مطبوعاتى) به وى داده شده بود.

دكتر على سامى بيش از سى جلد كتاب نوشت كه مهمترين آنها عبارتند از: آثار تاريخى جلگه ى مرودشت (1331)؛ پارس در عهد باستان (ضميمه ى نشريه ى شماره سه «كانون دانش پارس»، 1333)؛ پارسكده (1350)؛ پاسارگاد يا قديمى ترين پايتخت كشور شاهنشاهى ايران (1330)، اين كتاب بعدا در سال 1375 تحت نام پاسارگاد، پايتخت و آرامگاه كوروش هخامنشسى ذولقرنين به كوشش و بازنگرى دكتر غلامرضا وطن دوست از سوى بنياد فارس شناسى به چاپ رسيد)؛ تاريخ پارس در عهد باستان (1334)؛ تاريخ پيدايش خط و تحول آن در شرق

باستان و ترجمه كتيبه هاى ميخى و پهلوى (1329)؛ تمدن ساسانى (جلد اول، 1342)؛ تمدن ساسانى (جلد دوم، 1344)؛ تمدن هخامنشى (جلد اول، 1341)؛ تمدن هخامنشى (جلد دوم، 1348)؛ روزها و يادها (جلد اول، 1360)؛ روزها و يادها (جلد دوم، 1362)؛ شرح آثار باستانى تخت جمشيد (با همكاى سيد محمدتقى مصطفوى، 1335)؛ شرح آثار تاريخى شيراز (به زبان انگليسى، ترجمه نارمن شارپ، 1335)؛ شرح آثار تخت جمشيد (به زبان انگليسى، با ترجمه رالف نارمن شارپ، 1335 كه نه بار تجديد چاپ شد)؛ شرح كاوش هاى پاسارگاد (به زبان انگليسى، ترجمه شارپ، 1335)؛ شيراز، ديار سعدى و حافظ، شيراز: شرح مفصل آثار باستانى و سير فرهنگ و هنر در ادوار گوناگون (1337)؛ شيراز شهر جاويدان (1363)؛ شيراز شهر گل و بلبل، تاريخچه شيراز و شرح آثار باستانى شيراز (1337)؛ گزارش هاى باستان شناسى (جلد دوم، 1331)؛ گزارش هاى باستان شناسى (جلد چهارم، 1338)؛ گزارش هاى كاوش هاى علمى پاسارگاد (ضميمه ى جلد اول گزارش هاى باستان شناسى، 1329)؛ مقام دانش در ايران باستان (1333)؛ نقش ايران در فرهنگ اسلامى (1365).

از وى همچنين مقالاتى در مجله «دانشكده ى ادبيات»، «مهر»، «هنر و مردم»، «فروغ تربيت»، «اطلاعات ماهانه»، «بررسى هاى تاريخى» و روزنامه هاى «بهار ايران»، «عدل»، «گلستان» و «پارس» شيراز به چاپ رسيده است.

آثار ديگرى كه على سامى به رشته ى تحرير درآورده است ولى به چاپ نرسيده اند به اين شرح هستند: جلد چهارم تمدن هخامنشسى، جلد سوم و چهارم تمدن ساسانى، تمدن قديم فلات ايران و تمدن پيش از هخامنشى، تاريخ تمدن جهان، بهار جاويدان مشتمل بر يك سلسله مقالات ادبى و تحقيقات باستان شناسى در ايران.

از اشياى كشف شده توسط على سامى، تعدادى در موزه ى ملى ايران

(ايران باستان)، قسمت مربوط به هخامنشيان نگه دارى مى شود كه از آن جمله است: سر شاهزاده هخامنشى از سنگ لاجورد و بشقاب سنگى به خط آرامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (52 -49 /3)، مؤلفين كتب چاپى (265 -263 /4).

ساوجي، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسداللَّه ساوه اى از علماء و دانشمندان ساوه مى باشند.

وى در ساوه متولد و براى تحصيل به قم مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيات ديگر قم استفاده و در حدود 1367 قمرى به ساوه مراجعت و به اقامه جماعت و ساير خدمات دينى پرداخته تا مبتلا به سكته ناقص شده و چند سالى در بستر كسالت افتاده تا به اجل محتوم و موعود از دنيا رفته است.

فرزند ارجمندش حاج شيخ محمود ساوجى مدتها در قم از محضر آيات عظام مرحوم خوانسارى استفاده كرده و بعد به نجف مشرف و چندى هم از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى و ديگران بهره مند شده آنگاه به ايران مراجعت و رحل اقامت در تهران افكنده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساوجي، صدرالدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، شاعر و اديب. از شاعران و اديبان صاحب هوش و ذكاوت و استاد در علم عروض و قافيه عهد ايلخانان مغول بود. وى به روزگار هلاكو خان در شام مسكن داشت و در همان دوره به اتهام ساحرى كشته شد. از آثار وى: قصيده ى «حسنا» در علم عروض و قافيه به نظم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ برگزيده (696 -695)، حبيب السير (108 -107 /3)، لغت نامه (ذيل/ ساوجى).

ساوجي، فضل الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1275 ق)، اديب، طبيب و خطاط. وى پدر ابوالفضل ساوجى و از خاندان شاملو و از اعقاب حسن خان شاملوى معروف، والى هرات است. ميرزا فضل الله، خود از مشاهير اطباى ساكن تهران بود و فتحعلى شاه او را به سمت معلمى على خان ظل السلطان، دهمين فرزند خود، منصوب داشت. از خطوط، علاوه بر نستعليق، ثلث و نسخ را نيز خوش مى نوشت. او را به داشتن سجاياى اخلاقى و مراتب فضل و كمال ياد كرده اند و بعضى شاعران عصر، مانند شباهنگ، در اشعار خود وى را ستوده اند.او در تهران درگذشت و جنازه اش را به نجف اشرف منتقل كردند و در وادى السلام به خاك سپردند. از آثارش، قطعه ى سياه مشقى است كه به قلم چهار دانگ خوش نوشته شده و رقم «ذلك فضل الله» دارد؛ قطعه اى به قلم شش دانگ و نيم دو دانگ خوش، با رقم: «يا هو، در نهايت افسردگى و بيدماغى نوشته شد، كتبه الحقير لله، فضل الله 1257».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (573 -572 / 2)، شرح حال رجال (178 / 6)، حديقه الشعراء (1513 -1512 ،1508 / 3)، طرائق الحقائق (584 -583 / 3)، مجمع الفصحا (901

/ 5)، گنج شايگان (509).

ساوجي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1301 ق)، اديب و خطاط. از خاندان ميرزا ابوالفضل ساوجى و در زمره ى دانشمندان عصر خود بود و در نظم و نثر فارسى دست داشت و خط نستعليق را خوش مى نوشت. وى در تهران درگذشت و در قم به خاك سپرده شد. از آثارش: ترجمه ى فارسى يك نسخه «صحيفه ى سجاديه»، به قلم كتابت خفى خوش، با رقم: «ترجمه ى اين صحيفه ى كامله ى شريفه ى سجاديه كه بقلم معجز رقم استاد كل آقا زين العابدين اصفهانى است... بتحرير اين حقير بانجام رسيد. و انا العبد الراجى محمد الساوجى سنه 1278»؛ يك قطعه، به قلم دو دانگ و كتابت خوش، با رقم: «الحقير محمد الساوجى غفر له 1282».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (741 -740/ 3).

سبحاني نيا، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي سبحاني نيا

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد تقي سبحاني نيا از سال1366 همزمان با تحصيل در سال چهارم دانشگاه رسماً وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه رضويه دروس سطح حوزه را شروع نمودم. دروس سطح را تا سال 1376 به پايان رساندم. از اساتيد برجسته اينجانب در دوره سطح، اساتيد معزز آقايان حجج اسلام اسحاق نيا، پرنده غيبي، عالي، مومني، مسعودي، غرويان، دوزدوزاني و عراقچي مي باشند. از سال 1376 در درس خارج آيات عظام مرحوم ميرزا جواد تبريزي و استاد مكارم شيرازي و استاد مددي حاضر شده و مدت كوتاهي نيز در درس استاد آية الله شبيري زنجاني شركت نموده ام.

از سال 1371 با مركز تحقيقات دارالحديث به فعاليت هاي فرهنگي علمي همكاري را شروع نموده و اين همكاري تا

به امروز در حوزه هاي مختلف ادامه داشته است. مدتي در بخش تاسيس كتابخانه تخصصي حديث تلاش كرده و مسوليت داشتم . سپس چند سال در گروه موسوسعه نگاري در بخش تحقيقات با آن مركز همكاري داشته و تحقيق و عناوين متعددي را بر عهده داشته ام. و هم اكنون نيز در دانشكده علوم حديث ضمن مسئوليت اجرايي به تحصيل در مقطع دكتري اشتغال دارم. ضمناً در سال 1380 نيز در آزمون كارشناسي ارشد مدرسي الهيات و معارف اسلامي دانشكده تربيت مدرس قم پذيرفته شده و مدرك كارشناسي ارشدخود را در سال 1383 اخذ نمودم.

سبحاني نيا، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا سبحاني نيا

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1369 هجري براي آغاز درس هاي طلبگي به شهر مقدس قم آمدم و دروس مقدماتي را در مدارس كرماني ها و رضويه گذراندم. در ادبيات از اساتيد بزرگواري چون جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي عالي بهره بردم و لمعه و اصول را نزد اساتيد گرانقدرى،همچون آقاي قاروبي تبريزي و خسرو شاهي تلمذ كردم. درس مكاسب و رسائل را نيز از حضرات حجج اسلام و آيات عظام آقايان حسيني خراسانى،عليدوست،موسوي تهرانى، نكونام گلپايگانى،جاودان و عالي(دامت بركاتهم) بهره بردم.از سال 1378 در دروس خارج حوزه از محضر علماي بزرگ حضرات آيات مكارم شيرازى، سبحانى، تبريزي(ره) و مددي(حفظهم الله تعالي) بهره ها ي فراوان بردم. در كنار درس هاي طلبگي در موسسه فرهنگي دارالحديث توفيق خدمت به حديث را يافتم و هر چند در سال هاي اوليه كمتر به كارهاي علمي و پژوهشي موفق مي شدم، اما از

سال 1378 با گذراندن واحدهايي از درس تربيت مربي حديث در كنار كارهاي پژوهشي و تحقيقي حديث وارد عرصه تدريس علوم حديث شدم. در مجموعه با بركت موسوعه نگاري دارالحديث توفيق همراهي با محققان اين مركز جهت نشر كتب حديثي تحت اشراف جناب آيه الله ري شهري(دام عزه) را داشتم. تدريس در دانشكده هاي اصول دين قم، حديث شهرري و رشته تخصصي حديث حوزه علميه قم و جامعة القرآن كريم قم در رشته هاي علوم حديثي و معارف حديثي از خدمات حقير بوده است. همكاري و مشاوره و راهنمايي با طلاب محترم حوزه و دانشجويان دانشكده هاي علوم حديثي و قرآني از افتخارات بنده بوده است.هم اينك در موسسه دارالحديث در بخش تخريج و مصدر يابي احاديث خدمتگزار دوستانم هستم و افتخار خدمتگزاري به حديث معصومين (عليهم السلام) بهتر از هرافتخاري است.

سبزواري، پيرشمس الدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پير شمس الدين سبزواري درحدود 570 هجري قمري درسبزوار متولد شد .پدرش از مبلغين اسماعيلي و گماشته امام قاسم شاه اسماعيل بود .بنابراين پير شمس از كودكي تحت تعليمات فلسفي و مذهبي اسماعيليه قرار گرفت و در سفرهاي پدر به بدخشان وتبت همراه وي بود . وي پس از وفات پدر ،از سوي امام اسماعيلي بعنوان «حجت» منصوب شدو براي تبليغ به سند وهند اعزام گرديد. آنجا فعاليت هاي تبليغي بسيار وسيعي رادر ايالات وسيع هند و تبت و مناطق ديگر به راه انداخت و بسياري از مردم را به مذهب اسماعيلي در آورد. اصلي ترين عامل موفقيت پير شمس الدين گرايش هاي صوفيانه و اشعار هندي وي بود كه مردم را به خود جذب مي كرد.

او در سال 757 هجري قمري درگذشت و فرزندانش راه وي را ادامه دادند.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : صلاح الدين پير شمس الدين سبزواري گماشته امام قاسم شاه (امام اسماعيلي در هند)بود .اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : صلاح الدين پير شمس الدين سبزواري گماشته امام قاسم شاه بود و با سلسله مغولان تاج مبارزه مي كرد. يكبار هم پير معين الدين حسن سبزواري اجميري در سبزوار و در سال560 هجري قمري ديداري باوي كرده بود. تحصيلات رسمي و حرفه اي : پير شمس الدين سبزواري از كودكي تعليمات مذهبي و فلسفي مذهب شيعه اسماعيلي را از پدر خود آموخت و به سرعت در اين علوم به مهارت بسياري دست يافت. خاطرات و وقايع تحصيل : پير شمس الدين سبزواري در 19 سالگي به همراه پدر به بدخشان رفت .ومدتي را در تبت بود و دوباره به سبزوار بازگشت . همسر و فرزندان : مهمترين باز مانده وي پسر و جانشين پير شمس الدين سبزواري ،«نصير الدين » ( 764-625)بود كه در پنجاب و اوچ به تبليغ پرداخت .از نصير الدين هفت پسر بنام هاي پير صدرالدين ،سيد ركن الدين،سيد بدرالدين ،سيد شمس الدين دوم ،سيد نورالدين ،سيد غياث الدين . سيد نصير الدين قلندر شاه باقي ماندند وتعليمات وي را ادامه دادند. زمان و علت فوت : پير شمس الدين سبزواري در 757در گذشت و در مولتان به خاك سپرده شد.برخي مورخين مدت عمر وي را 115 سال نوشته اند. يكي از نوادگان پير شمس ،كه نامي از وي در منابع نيامده است ، مقبره اي را

براي او بنا نمود . مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پير شمس الدين سبزواري پس از وفات پدرش از سوي امام قاسم شاه بعنوان حجت منصوب شد. و براي تبليغ از ديلم به سندو هند اعزا م گرديد.وي مدتي به سفرهاي تبليغي درباره مذهب اسماعيلي در بدخشان و تبت پرداخت و درغزنه از سوي شاهزاده آنجا به بدخشان به سفارت رفت .وي درسال 715 به كشمير رفت و قبايل چاك و چانگاد را اسماعيلي مذهب نمود ، در سال 725 به مولتان سفر كردو بسياري از پيروان فرقه مومن شاهي را به مذ هب اسماعيلي گرايش داد . پس از آن به تبت. گيلگيت و حدود هيماليا رفت وبه غزنه بازگشت ،در سال 727 به اوچ شريف (مقصد سفارت خود ) رسيد. lمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : پير شمس الدين سبزواري در سفرهاي دورو دراز خود در هند در هر جا بويژه در پنجاب و كشمير مريداني يافت و براي آنان خانقاهي براي عبادت بنام »خانه «تاسيس نمود. شاگردان : دو تن از مريدان پير شمس الدين سبزواري كه در سفر وي از اوچ به راجستان همراه وي بودند ،ويمراس (vimras)و سوربهان(surrbhan) نام داشتند . زني عارفه بنام جي جي دوي(gigi devi) نيزاز مريدان وي بود. آثار : گينان ويژگي اثر : شامل تعاليم مهمي از تصوف و مذهب اسماعيلي و نماد گرايي است . وي توصيف زيبايي از طبيعت را همراه با فلسفه ديني در آثار خود در آميخته است . و خدمات بسياري رانيز به رشد زبان اردو نموده

است.2 منظومه اشعار هندي تحت عنوان گبريس ويژگي اثر : اشعاري است درباره مذهب اسماعيلي كه پير شمس الدين آن را در گجرات سرود و باخواندن آن با آواز خوش در معبد هندوان بسياري از آنان را اسماعيلي مذهب كرد.اين منظومه به سبك شعر گجراتي سروده شده و بيانگر فرهنگ مردم گجرات در آن زمان نيز مي باشد.

سبزواري، حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1086 ق)، قارى، خطيب و شاعر. معروف به خطيب قارى سبزوارى. وى در عصر شاه سليمان صفوى از خطيبان مشهد رضوى به شمار مى رفت. او در علم حروف و اعداد تبحر و به عرفان تمايل داشت. از آثار وى: «مطالع الاسرار»، در شرح «مشارق الانوار» شيخ حافظ رجب برسى، كه به دستور شاه سليمان صفوى نوشته شد؛ «ابواب البيان»، فارسى، در خطب و مواعظ كه در 1086 ق نگارش يافته؛ شرح «حديث الاسماء و بيان حدوثها» يا شرح «حدوث الاسماء المروى فى الكافى»؛ «الخطب» به عربى و فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (101 -100 /5)، الذريعه (142 -141 /21 ،187/13 ،184/7 ،74/1)، رياض العلماء (308/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 142/11)، معجم المؤلفين (227/3).

سبزواري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بنده به سال 1304 ه_ . ش در سبزوار و در خانواده اي فرهنگي متولد شدم . اجدادم اهل شعر و شاعري بودند، به خصوص پسر دايي پدرم ، تجّلي سبزواري كه از شاعران توانا بود . پدرم نيز با وجود نابينايي شعر مي گفت. من از همان دوران طفوليت ، ذوق شاعري داشتم و چيزهايي مي سرودم . به تدريج با تشويق و راهنمايي هاي پدرم اين سروده ها رنگ شعر گرفت . تقريباً از كلاس سوم متوسطه بود كه مي توانستم به خوبي بسرايم . در زماني كه متفقين به ايران آمدند اشعارمن رنگ و بوي خاصي به خود گرفت . در آن زمان سروده هاي زيادي داشتم كه متأسفانه طي جرياناتي از بين رفت. به هرحال مدتي در استخدام وزارت آموزش و پرورش بودم. پس از آن به كارهاي مختلف ديگري پرداختم،

زماني كه در بانك مشغول به كار بودم به تهران منتقل و در آنجا با مجامع مختلف ادبي آشنا شدم . نتيجه اين رفت و آمدها ، اشعاري در زمينه هاي سياسي و اجتماعي بود. طي جريان انقلاب كم كم شعرهاي من حال و هواي مذهبي به خود گرفت . در جريان ساخت سرودهاي انقلابي هم پيشقدم بودم . مدتي هم در جبهه حضور داشتم و اشعاري نيز در رابطه با جنگ تحميلي سروده ام ، از همان زمان تاكنون به طور مداوم با صدا و سيما همكاري دارم ، همچنين با ديگر سازمان هاي اسلامي . به هر حال از زماني كه خودم را شناختم ، هيچ گاه شعر بيهوده نگفتم و هنرم را در راهي صرف نكردم كه پشيمان باشم.

حميد سبزواري (حين ممتحني ) ، شاعر معاصر ايران است . حميد شاعري است ازنسل ديروز . نسلي كه با ما همنفس وهم آوا است ، اما پژواك صدايش تا قرن هادرامتداد زمان جاري خواهد بود ، پس شعراو شعرآينده نيز هست . او شاعري است كه آيندگان قدر و منزلت او را بيشتر خواهند شناخت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : پدرحميد سبزواري ،« عبد الوهاب » پيشه ور و ساده اي بود كه قريحه شعري داشت . جدش ، ملا محمد صادق ممتحني ، شاعري مردمي بود كه «مجرم » تخلص مي كرد و آثارش درسفري به مشهد و درحمله راهزنان به يغما رفت .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حميد سبزواري قبل از مدرسه قرآن را در خانه و نزد ماردش آموخته بود .

او بعدا به مدرسه شيخ حسن داورزني رفت .

خاطرات و وقايع تحصيل : حميد سبزواري دردوره نوجواني درسبزوار زندگي مي كرد . درسبزوار كتابفروشي به نام خسروي بود . او شعرهاي حميد را چاپ كرده و فروخت . حميد مي خواست اينكار را درتهران نيز انجام بدهد ليكن اين امر صورت نگرفت و وي از اين لحاظ خوشحال است .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : حميد سبزواري درنوجواني شاهد فرهنگ ستيزي ، خشونت و سركوب احساسات مذهبي مردم توسط رضا شاه پهلوي بود . چهارده ساله بود كه سرودن شعر را آغاز كرد . حميدجوان در آن سالها به هر حزب و گروهي كه فكر مي كرد حامل حقيقت يا حامي محرومانند سري مي زد اما ه سرعت در مي يافت كه آن سراب ها هيچگاه نمي توانند عطش عدالت خواهي و شوق استقلال جويي او را سيراب كنند و سرخورده كنارمي كشيد .

استادان و مربيان : مادر حميد سبزواري ، شايد اولين استاد وي بود . او جامع المقدمات را نزد ميرزا حبيب جويني خوانده است . حاج آقا محمد علي محمدي نيز ازديگر استادان وي بود .

وقايع ميانسالي : دراثر كودتاي 28 مرداد 1332 حميد سبزواري متواري و مخفي شد . ليكن بعدا خود را به شهرباني سبزوار معرفي كرد و چهار سال دروضعيت بلا تكليفي و تعليق طي كرد تا سرانجام تبرئه شد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حميد سبزواري ابتدا به شغل معلمي مشغول بود . او سپس كارمند بانك بازرگاني درتهران شد و سپس به شاعري وري آورد .

فعاليتهاي آموزشي : مهمترين فعاليت حميد سبزواري ، شاعري مي باشد . شعر حميد ، شناسنامه

زمان مند انقلاب است ، زيرا كمتر حادثه يا رويدادي است كه انعكاس از آن درشعر او نباشد . شاعر با حساسيت ويژه خويش ، هر رويداد مهم تاريخ معاصرايران رابا گل واژه هاي شعرش درحافظه زمانه نقش كرده است تا آيندگان ازياد نبرند كه نسل گذشته درچه شرايط دشواري از آرمان ها و انقلابش دفاع كرده است .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : حميد سبزواري هنگامي كه دربانك بازرگاني مشغول بود يك نشريه اي داخلي راه انداخت . نشريه اي داخلي كه علاوه بر اخبار بانك و مسايل اقتصادي ، جدول وصفحه شعر ، داستان هم داشت .

همفكران فرد : يكي از همفكران حميد سبزواري ، فخر الدين حجازي مي باشد كه ازدوران جواني با هم دوست بودند .

آرا و گرايشهاي خاص : حميد سبزواري درميان شعراي متقدم ، كار مسعود سعد سلمان و ناصر خسرو را بيشتر مي پسندد . در ميان شعراي معاصر نيز فرخي و نسيم شمال دراو تاثير گذار بوده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 به رنگ آمده دشمن

2 سرود درد

3 سرود سپيده

4 سرودي ديگر

5 فرياد نامه

6 كاروان سپيده

7 گزيده ادبيات معاصر

8 ياد ياران

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مهدي پروين زاد ،روايتگر حماسه هاي انقلاب /گفتگو با استاد حميد سبزواري

، كيهان فرهنگي ،سال نوزدهم . شهريور1381 ، پياپي 191، ص13

سبزواري، عبدالصالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالصالح سبزوارى از علماء و ائمه جماعت معاصر است در تويسركان. وى در بيت علم تولد و پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و ادبيات به قم مهاجرت نموده و چندين سال از محضر آيات عظام مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده آنگاه به تويسركان مراجعت و تاكنون بخدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و غيره اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سبزواري، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر فقيه سبزوارى از علماء معاصر سبزوار و در اول ماه شعبان 1334 ق در سبزوار متولد و در خدمت والد خود به نجف مشرف و در آنجا قرآن و دروس فارسى را مقدارى خوانده و با آن مرحوم مراجعت به سبزوار نموده و مقدمات و ادبيات عربى را از اساتيد بزرگ مثل مرحوم محقق نوقانى و اديب نيشابورى و اديب بجنوردى فراگرفته و سطح فقه و اصول را از محضر مرحوم حجةالاسلام آقاى حاج شيخ محمد نهاوندى و آقاى حاج شيخ محمد قوچانى و آقاى حاج ميرزا احمد مدرس يزدى فراگرفته و فلسفه و كلام را از مرحوم سيدالحكماء آقاى ميرزا ابوالقاسم الهى و آقاى شيخ سيف اللَّه ايسى و خارج را از محضر حجةالاسلام والمسلمين مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا على اكبر نوقانى و مرحوم آيت اللَّه العظمى فقيه سبزوارى والد بزرگوار خود فراگرفته. و در سال (1317 شمسى) به دريافت تدريس علوم معقول و منقول از وزارت معارف نائل گرديده و فعلا در شهرستان سبزوار موطن اصلى خود اشتغال به اقامه جماعت در شبستان جديدالبناء مرحوم والدشان در مسجد جامع و تدريس فقه و اصول در مدرسه مرحوم حاج ملا هادى و مدرسه محمديه

دارند و رهبرى مسلمين و انجام امور شرعى اهالى سبزوار و مؤمنين آن سامان را عهده دارند و مورد توجه و اعتماد عموم طبقات و قاطبه سبزوار مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبزواري، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضاى بن سيد ابوالحسن سبزوارى از علماء و ائمه ى جماعت معاصر سمنانست.

وى پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح عالى و نهائى و استفاده از محضر آيات عظام و مراجع فخام و نيل به مقام علم و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه علامه حايرى براى اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام به سمنان آمده و در حال حاضر در مسجد شاه (سلطانى) به امامت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبوحي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا عبدالله واعظ تهرانى طاب ثراه از وعاظ و گويندگان مشهور تهران كه در عصر خود رياستى بر وعاظ مركز و اهل منبر داشت واعظى بود دانشمند و خطيبى بود ارجمند و در زمان خود مجاهدى فداكار و از مخالفين سرسخت مشروطه و از شاگردان و خواص اصحاب مرحوم آيت الله حاج شيخ فضل الله شهيد نورى بود كه تا آخرين لحظه اش با كمال صراحت از مشروطيت و مشروطه خواهان و مجلسين انتقاد مى كرد.

منبرى داشت جامع و با بيان صريح و بدون هيچ ترس و بيمى امر به معروف و نهى از منكر مى نمود بسيار خوش مجلس و خوش محاوره و قابل استفاده و غالب منابرش مهيج قلوب و محرك افراد و بسيارى از منابرش انقلابى بود و جوش و حرارتى به شنوندگان مى داد خاطراتى نگارنده از آن مرحوم دارم كه اگر بخواهم آنها را بنويسم و خاطرات ديگران را درباره آن مرحوم يك كتابى خواهد شد.

دو خاطره از آن مرحوم در بيدارى و خواب دارم كه چون جنبه آموزندگى و تنبه دارد مى نگارم.

1- در شهر رى در ايام فاطميه سال 1312 شمسى در منزلى ده روز منبر

رفت و جمعيت بسيارى از مردم رى و تهران براى استفاده مى آمدند. نگارنده كه در آن تاريخ بيش از دوازده سال نداشتم در روز وفات حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها در آن مجلس رفته و مجذوب بيانات پرشور و مهيج ايشان بودم تا رسيد به روضه و فرياد زد كه مردم چرا ساكت و آراميد مگر نمى دانيد اين ساعت چه ساعتيست همانا اين ساعت موقع احتضار حضرت فاطمه سلام الله عليهاست كه صداى شيون مردم برخاست و من كه از اول منبر ايشان منقلب بودم ناگاه صيحه اى زده و مدهوش شدم و در آن حال ديدم انوار خمسه طيبه عليهم السلام را كه در آن مجلس حاضر شده و مردم را مورد لطف خود قرار داده اند مردم از وضع من منقلب شده و مجلس به هم خورد و من بعد از ساعتى به هوش آمدم و ديدم مردانى از اشراف و اعيان رى اطراف مرا گرفته و مرا ماساژ و مالش مى دهند و من دست و پايم و زبانم به حالت فلج آمده و چند روزى با اين وضع بودم و مردم مى آمدند و از من استفسار كرده و دست بر بدن من مى ماليدند و مى گفتند نظر كرده شده است.

2- در شب دوشنبه جمادى الاولى 1371 در قم خوابيده بودم در عالم خواب مجلس بزرگى ديدم كه مرحوم حاج ميرزا عبدالله واعظ بالاى منبر و از همان منبرهاى پراحساسات رفته و ناگهان فرياد زد چرا مردم آرام و ساكت نشسته ايد مگر نمى دانيد. امشب چه شب است شب وفات و شهادت مسلم بن عقيل نايب خاص حضرت سيدالشهداء عليه السلام است برخيزيد عزادارى كنيم اين جمله را گفت و از

منبر به زير آمده در حالى كه او و يا ديگرى فرياد مى زد (مات ولى الحجه مات الحجه) و اين جمله را گفت و همه مى گفتند من با وحشت از خواب پريده و مترصد حادثه اى گرديدم تا ظهر آن روز كه بلندگوها و راديو ايران اعلام كرد آيت الله حجت از دنيا رفته و تعبير خواب مزبور را همان روز ديدم كه چگونه علماء و محصلين مى گريستند و مى گفتند (مات ولى الحجه مات الحجه) آن مرحوم در سال 1383 قمرى از دنيا رفته و جنازه اش چندى در رى امانت و بعد حمل به نجف اشرف و در وادى السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سپانلو، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي سپانلو در سال 1319 در تهران متولد گرديد. تحصيلات متوسطه را در دبيرستان رازي و دارالفنون به پايان برد و در رشته ادبي ديپلم گرفت ، آنگاه به دانشكده حقوق راه يافت و در سال 1342 فارغ التحصيل شد و به دريافت ليسانس از دانشكده تهران نائل آمد. سپانلو پس از پايان تحصيلات كار مطبوعاتي را برگزيد. او در بيست سالگي به شعر و شاعري پرداخت و توانست آثار متعددي به چاپ رساند. در سال 1340 به اتفاق دوستان خود گروه طرفه را بنيان نهاد و با سرمايه گروه به نشر آثار نسل جوان همت گماشت. او در سال 1340 به اتفاق دوستان خود گروه طرفه را بنيان نهاد و با سرمايه گروه به نشر آثار نسل جوان همت گماشت. در سالهاي پس از انقلاب ، چندي در بعضي از دانشكده ها به تدريس ادبيات فارسي قديم و معاصر ، مكتبهاي ادبي و تاريخ ايران مشغول شد.

گروه : علوم

انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر محمدعلي سپانلو، حسين سپانلو كارمند بانك ملي ، اهل شعر و ادب و داراي خطي خوش بود و از هنر نقاشي نيز بهره داشت. در عين حال كه قرآن و زيارتنامه را با خطي خوش مي نوشت ، به موسيقي علاقمند بود و دستگاههاي موسيقي را به خوبي مي شناخت.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمدعلي سپانلو در يكي از محله هاي قديم تهران ( خيابان ري ) قدم به عرصه هستي نهاد ، خود مي گويد: « كودكي و نوجواني من در خيابان ري و بعد محله عباسي گذشت. من به يك تعبير از بچه هاي خالص تهراني هستم. در جزو ميراث مادر بزرگ يادگار پرستم ، عكس هايي از پنج پشت پدران من هست كه همه اهل تهران بوده اند. اين تهراني بودن من به نظرم معني خاصي دارد... »

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدعلي سپانلو تحصيلات متوسطه را در دبيرستان رازي و دارالفنون به پايان برد و در رشته ادبي ديپلم گرفت ، آنگاه به دانشكده حقوق راه يافت و در سال 1342 فارغ التحصيل شد و به دريافت ليسانس از دانشكده تهران نائل آمد.

هم دوره اي ها و همكاران : از جمله دوستان محمدعلي سپانلو مي توان به افرادي چون نادر ابراهيمي ، اسماعيل نوري علا ، مهرداد صمدي ، بهرام بيضايي ، غفار حسيني ، احمدرضا احمدي و مريم جزايري اشاره كرد.

همسر و فرزندان : محمدعلي سپانلو با خواهر دوست شاعرش اسماعيل نوري علاء ازدواج كرد.

وقايع ميانسالي : محمدعلي سپانلو در سال 1353 ممنوع القلم شد و تا سال

1356 اين ممنوعيت ادامه داشت تا اينكه سرانجام كتاب «هجوم» كه مدتي در چاپخانه مانده بود منتشرشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدعلي سپانلو چندي در بخش خصوصي به عنوان مدير تبليغات يا ويراستار كار كرده است.

فعاليتهاي آموزشي : محمدعلي سپانلو در سالهاي پس از انقلاب ، چندي در بعضي از دانشكده ها به تدريس ادبيات فارسي قديم و معاصر ، مكتبهاي ادبي و تاريخ ايران مشغول شد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمدعلي سپانلو در سال 1340 به اتفاق دوستان خود گروه طرفه را بنيان نهاد و با سرمايه گروه به نشر آثار نسل جوان همت گماشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمدعلي سپانلو پس از پايان تحصيلات كار مطبوعاتي را برگزيد. او در بيست سالگي به شعر و شاعري پرداخت و توانست آثار متعددي به چاپ رساند.

آرا و گرايشهاي خاص : آثار نخستين محمدعلي سپانلو قصيده به سبك خراساني و غزل به شيوه عراقي بود و در ميان شعراي معاصر شعر شهريار را مي پسنديد ، كم كم به شعر نيمايي از طريق پل ارتباطي شهريار ، حميدي ، توللي و... گرايش يافت و در زمينه شعر نو و شعر كلاسيك هر دو كار كرد و امروز بيشتر به قالب مثنوي گرايش دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آه بيان

ويژگي اثر : مجموعه شعر _ 1342

2 پياده روها

3 حكومت شب

4 خيابانها ، بيابانها

5 رگبارها

6 ساعت اميد

7 سند باد غايب

8 قايق سواري در تهران

9 محاصره

ويژگي اثر : ترجمه _ نوشته آلبر كامو

10 مردان

ويژگي اثر : مجموعه 5 قصه

11 منظومه خاك

12 منظومه خانم زمان

13 نبض وطنم را مي گيرم

14 هجوم

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف: سيد محمدباقر برقعي ، ج 3 ، قم: نشر خرم ، ص 17242شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج اول ، تهران: انتشارت سنايي ، ص 464

سپنتا، ساسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ساسان سپنتا، فرزند شادروان عبدالحسين خان سپنتا، اولين فيلمساز كارگردان فيلم ناطق ايرانى است كه يكى از موسيقى دانان و پژوهشگران و محققين بزرگ مى باشد. وى آموزش موسيقى را ابتدا نزد زنده ياد استاد ابوالحسن صبا آغاز و پس از چندى نزد استاد محمود تاجبخش رفت و مدتى را از مكتب وى بهره گرفت و با نواختن ساز ويولن آشنايى پيدا كرد. سپس نزد زنده ياد روح اللَّه خالقى و شادروان استاد علينقى وزيرى رفت و مدتى را در كلاس اين بزرگان علم موسيقى سپرى كرد و علم موسيقى را آموخت.

دكتر ساسان سپنتا، طى ساهاى 1336 به بعد مقالات جامع و متعددى درباره هنر موسيقى ايران در مجلات مختلف به خصوص مجله موزيك ايران و ماهنامه

موسيقى به چاپ رسانيد كه بسيار سازنده و راهگشا بود. وى در سال 1351 دكتراى خود را تحت عنوان بررسى فونتيكى خصوصيات واج هاى زبان فارسى دريافت داشت و تاكنون متجاوز از شصت مطلب و مقاله تحقيقى از وى راجع به موسيقى و ادبيات و زبانشناسى به چاپ رسيده است و از كارهاى بزرگ و تاريخى وى، بايد از آثار استادان موسيقى عصر ناصرالدين شاه ياد كرد كه او اين آثار را از استوانه هاى مومى «فتوگراف» كه طى بيش از حدود شصت- هفتاد سال متروك مانده و در حال زوال و از بين رفتن بود، با زحمات فراوان و طاقت فرسا و تمهيدات و ابتكارات فنى بازيافت صوتى كرد و براى گنجينه موسيقى اصيل و سنتى ايران از خود به يادگار گذاشت.

از آخرين آثار اين مرد بزرگ هنردوست تأليف كتاب «تاريخ تحول ضبط موسيقى در ايران» است كه حدود چهارصد و هشتاد صفحه مى گردد كه از آثار گرانبها و تحقيقى در تاريخ ضبط موسيقى و تحول آن در ايران مى باشد.

دكتر ساسان سپنتا در كنگره بين المللى «باربد» كه در شهر «دوشنبه» تاجيكستان برگزار گرديده بود، به عنوان اولين سخنران در مورد موسيقى ايران در زمان ساسانيان و اين موسيقيدان ايرانى صحبت كرد و از طرف هيئت برگزارى اين مراسم رئيس جلسه كنگره نيز انتخاب شد كه موجب شناخت هرچه بيشتر موسيقى ايران به جهانيان گرديد. دكتر سپنتا دو فرزند به نامهاى داريوش و دانش دارد كه اميد است مثل پدربزرگ و پدر خود، منشاء خدمات بزرگ فرهنگى و هنرى به وطن خود ايران گردند.

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح

حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان شناسى از دانشگاه تهران، گواهى نامه تخصصى در رشته بى سيم و ارتباطات راديوئى از آمريكا، تحصيل موسيقى نزد استادان فن و طى دوره هنرستان عالى موسيقى محلى.

مرتبه علمى:

تدريس در دانشگاههاى تهران و اصفهان، مدرسه عالى ترجمه، دانشگاه دورهام انگلستان، مؤسسه بين المللى لينگافن لندن، دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى و مطالعات الكترواكوستيك زبان، تعيين فورماتهاى واجها (صامتها و مصوتها) در زبان فارسى و ثبت و سنجش طيف گفتارى زبان فارسى، سنجش الگوهاى آهنگ كلام و نواخت در زبان فارسى، بازسازى گفتار زبان فارسى با دستگاههاى الكترواكوستيك.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان شناسى و هنر بويژه موسيقى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 70، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، ادبيات و هنر موسيقى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سپنتا، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1348 -1286/1282 ش)، نويسنده، فيلمساز، روزنامه نگار و شاعر. در تهران متولد شد، سالهاى كودكى و نوجوانى را تحت نظارت دايى اش محمدحسين شيرازى كه از فضلا بود، گذراند. تحصيلات خود را در مدرسه هاى سن لويى، مدرسه زرتشتيان تهران، استيورت مموريان كالج اصفهان و كالج امريكايى تهران انجام داد او از شانزده سالگى مقاله نويسى را شروع كرد. در سال 1306 ش از راه بوشهر به هند سفر كرد و چند سالى با دين شاه دانشمند پارسى حشر و نشر داشت و به تاليف و ترجمه پرداخت. او در همين سال نخستين روزنامه اش را با نام «دورنماى ايران» در بمبئى منتشر كرد كه بعد از مدت كوتاهى تعطيل

شد. بار ديگر روزنامه اى در بمبئى تحت عنوان «جنگل» منتشر كرد كه چاپ آن هم بيش از دو شماره نكشيد «پيام راستى» آخرين روزنامه اى است كه در هند منتشر كرد. سپس از هند به عراق رفت و به ايران بازگشت و در اصفهان مقيم شد و در سال 1322 ش هفته نامه ى «سپنتا» را در آن شهر انتشار داد كه نشر آن تا سال 1335 ادامه داشت. سپنتا به هنگام اقامت در هند كتابهايى راجع به تاريخ و ادبيات ايران تاليف كرد كه در آنجا چاپ شده است و علاوه بر آن، چندين فيلم با ناطق فارسى تهيه كرد از جمله: «دختر لر»، «چشمهاى سياه»، «شيرين و فرهاد»، «فردوسى»، «ليلى و مجنون». او زبانهاى پهلوى قديم و انگليسى را به خوبى مى دانست. سرانجام در اصفهان بدرود حيات گفت و در همان شهر به خاك سپرده شد. از جمله تاليفات او است: «پرتوى از فلسفه ى ايران باستان»؛ «زرتشت كه بود و چه كرد؟»؛ «پيام راستى»؛ «اخلاق ايرانيان باستان»؛ «منتخباتى از اشعار دهقان سامانى»؛ «نوآموز مزديسنا»؛ «اشك سپنتا» و «اسرار جنگل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (302 -300 /2)، تاريخ سينماى ايران (83 -63)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (237 -235)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (56 -52 /3)، الذريعه (429/9)، شرح حال رجال (138/6)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (29 -21 /4)، سخنوران نامى معاصر (1735 -1732 /3)، مؤلفين كتب چاپى (735 -734 /3).

سپه وند، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

28 سال پيش آخرين پسر خانواده سپه وند به دنيا آمد. ششمين پسر هم كم كم قد كشيد و بزرگ شد. او هم مثل بقيه پسران و دختران ورزش را فراموش نكرد. اول

هم از فوتبال شروع كرد و بعد هم دو و ميدانى اما هيچكدام از اين دو رشته او را مجذوب خود نكرد. حتى كوهنوردى، تيراندازى و جودو هم كه به بقيه برادرانش اهل آن بودند. براى او اما بوكس چيز ديگرى بود. مثل رحيم. هر وقت كه رينگ بوكس را مى ديد چشمانش برق مى زد. به همين خاطر ديگر نتوانست و شروع كرد. 12 ساله بود در بوكس زير نظر مرحوم ايرج ملك حسين پور استارت زد.

البته با برادرش نيز كار مى كرد. تا اينكه به اينجا رسيد اما سپه وند قبل از اينكه عضو خانواده ورزش باشد. در يك خانواده نوازنده به دنيا آمده است. خانواده اى كه همه فرزندانش در آن ساز مى زنند. صداى كمانچه، عود، سنتور، دف، تنبگ، تار و تنبور گوش هر اهل دلى را نوازش مى دهد. البته از بين همه برادرانش تنها يك نفر اهل ورزش نيست. با اين حال مادر مخالف سرسخت ورزش مورد علاقه اش است. خودش مى گويد: تنها كسى كه مخالف ورزش حرفه اى ما است مادرم است. به خاطر اينكه هميشه نگران مصدوميت ما است.

نگاه ويژه

سپهوند، بوكسورى اميدوار

مرتضى سپه وند بوكسور وزن 64 كيلوى ايران بعد از دو دوره حسرت خوردن، بالاخره خودش المپيكى شد. او كه در المپيك هاى 2000 سيدنى و 2004 آتن حريف تمرينى المپيكى ها بود در سومين حضورش در اردوى المپيكى ها، يكى از سه ورزشكار ايرانى است كه بايد در پكن روى رينگ برود. سپه وند كه خيلى ها پكن را اولين و آخرين المپيك او مى دانند آن هم به خاطر شرايط زندگى و

سنى اش، از حالا يكى از سه مدال را براى او كنار گذاشته اند چرا كه معتقدند اين شرايط انگيزه او را بالا برده تا حدى كه مدال المپيك او دور از دسترس نيست. از طرفى رييس فدراسيون معتقد است او با مدالى كه مى گيرد شرايط زندگى اش هم تغيير مى كند. احدى مربى اختصاصى اش اطمينان دارد جسارت، خونسردى و سرعت اش در المپيك به او كمك مى كند تا مقابل حريفانش كم نياورد اگرچه بوكسور 64 كيلويى ايران تا به حال مدال جهانى ندارد اما وقتى جسارت وخونسردى به تكنيك هاى او اضافه مى شود آن وقت با بوكسورهاى مطرح دنيا برابرى مى كند. اگر لطف خدا شامل حال او شود و چاشنى شانس و قرعه نيز به آن اضافه شود آن وقت شايد بوكس ايران نيز بى نصيب از مدال نماند.

4 سال پيش وقتى به المپيك نرفت همان موقع با خودش عهد كرد تا در المپيك بعدى باشد. در المپيك 2008 پكن. او مى خواست حداقل يك بار مبارزه روى رينگ المپيك را تجربه كند و كرد. به همين خاطر همه تمريناتش را براى گرفتن سهميه متمركز كرد. براى مرتضى سپهوند بوكسور وزن 64 كيلوگرم شيكاگو شهر آرزوها بود. او كه براى اولين بار همراه تيم ملى پا به مسابقه هاى جهانى مى گذاشت در رقابت با حريفان هموزنش كار را يكسره كرد با سهميه اى كه گرفت. در وزن او 64 بوكسور در اين رقابت ها حاضر شده بودند. او نفر پنجم شد. در حالى كه 8 نفر اول المپيكى مى شدند. سپهوند در بازى اول با بوكسور مقدونيه

روبه رو شد و برد تا در مسابقه دوم مقابل حريف اوكراينى اش قرار بگيرد اما او نيز مقابلش تاب نياورد و باخت تا در شب سوم مسابقه با بوكسور رومانيايى مبارزه كند. حريف رومانيايى نيز به مرتضى باخت اما چهارمين حريف سپهوند، بوكسور قزاقستانى بود همان قهرمان جهان، مرتضى به او باخت اما سهميه را هم گرفت. اولين سهميه بوكس ايران براى المپيك پكن.

سپهر كاشاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1207 ق)، اديب، دانشمند، مورخ و شاعر، متخلص به سپهر. ملقب به لسان الملك و مشهور به لسان سپهر. محمد در كاشان متولد شد و پس از تحصيل علوم قديمى، عروض و قافيه را آموخت. در بيست سالگى به خواهش ملك الشعراء- فتحعلى خان صبا- به تهران آمد و به تشويق او به تاليف كتابى در علم قافيه پرداخت، اما اين كتاب با فوت صبا ناتمام ماند و ميرزا محمدتقى به كاشان برگشت. در آنجا محمود ميرزا پسر فتحعلى شاه حكمران كاشان او را به نديمى خود برگزيد و به او تخلص سپهر داد. سپس از طرف فتحعلى شاه به تهران احضار گرديد و به سلك اعضاى ديوان درآمد. سپهر در عهد محمدشاه مداح خاص شاه و منشى و مستوفى ديوان شد و به نوشتن كتاب «ناسخ التواريخ» ماموريت يافت. اين كتاب تاريخ عمومى است كه تا سال 1273 قمرى امتداد يافته است. سپهر علاوه بر تاريخ و ادبيات در بسيارى علوم از جمله رياضيات، حكمت و فلسفه و جفر و علوم ديگر حظى وافر داشت. وى در تهران درگذشت و پيكرش به نجف اشرف منتقل شد. از ديگر آثار و تاليفات وى: «آينه ى جهان نما»؛ «اسرارالانوار» فى مناقب الائمه ى اطهار (ع)؛ «براهين العجم

فى قوانين المعجم»؛ «جنگ فى التواريخ» و «ديوان» اشعار.[1]

(بخش 1) (ميرزا) محمدتقى بن (ملا) محمدعلى كاشانى ملقب به لسان الملك و متخلص به سپهر، نويسنده و مورخ عهد قاجارى (ف. 1297 ه.ق.). وى پس از تحصيل مقدمات علوم قديم به شعر و عروض و قافيه پرداخت، و در جوانى از كاشان به تهران آمد و به خدمت صبا ملك الشعراى فتحعلى شاه رسيد، و به تشويق او به تأليف كتابى در علم قافيه مشغول شد، ولى اين امر با فوت صبا (1238 ه.ق.) ناتمام ماند و ميرزا تقى به كاشان برگشت. و به خدمت محمود ميرزا پسر فتحعلى شاه حكمران كاشان رسيد و تخلص سپهر را از او گرفت. در عهد محمد شاه مداح خاص شاه و منشى و مستوفى ديوان شد، و به نوشتن كتاب «ناسخ التواريخ» (كه دوره تاريخ جهان از زمان آدم تا عهد مؤلف است) پرداخت. كتاب قافيه او به نام «براهين العجم» مشهور است. سن وى به هنگام مرگ از 80 سال متجاوز بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] حديقه الشعراء (747 -746 /1)، دايرةالمعارف فارسى (1262/1)، الذريعه (8 -6 /24 ،430 -429 /9 ،166 -165 /5 ،81/3 ،42/2 ،51/1)، ريحانه (132 -129 /5)، سفينه المحمود (360 -341 /1)، شرح حال رجال (321 -319 /3)، فرهنگ سخنوران (439 -438)، لغت نامه (ذيل/ سپهر كاشانى)، المآثر و الآثار (188 -187)، مؤلفين كتب چاپى (253 -249 /2)، مجمع الفصحا (400 -350 /4)، مصطبه ى خراب (84 -82)، نگارستان دارا (88 -87)، يادداشتهاى قزوينى (190/8)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 96).

سپهر، عباس قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1268 ق)، منشى و مترجم. وى برادر اعيانى لسان الملك

دوم است. وى در سال 1287 ق منشى وزارت خارجه و در سال 1293 ق رئيس اجرايى دفتر وزارت خارجه شد. از طرف دولت مامور ترجمه ى «وفيات الاعيان» ابن خلكان گرديد كه موفق به اتمام نشد، اين ترجمه ناقص به نام «مشكوه الادب ناصرى» مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (137/5)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (656/1).

سپهر، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي سپهر

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اين سطور مختصري از دوران زندگي به اصطلاح علمي من – محمد علي سپهر همداني- است و در شهر همدان در سال 1323 هجري شمسي متولّد شدم و در سال 1329 شمسي به دبستان رفته و تا سال 1340 به تحصيلات ابتدائي و متوسّطه به سبك قديم در رشته رياضي اشتغال داشته و در ضمن از سال 1337 ش همراه دروس كلاسيك به تحصيل علوم اسلامي مشغول شده از مقدمات ادبيات شروع كرده و تا سيوطي (شرح بر الفيه نحو، در حوزه علميه همدان اشتغال داشتم و بالاخره سال بسيار خوبي در زمان رياست مرحوم آيت الله العظمي بروجردي قدس سره براي ما بود و شبهاي پنجشنبه از درس اعتقادات حضرت آيت الله مكارم شيرازي كه در آن زمان در مدرسه حجتيه برگزار مي شد استفاده كرده و شبهاي جمعه و روزهاي جمعه در مجلس اخلاقي مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد حسين فاطمي كه از بهترين و شاگردان حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي بود و همچنين مجلس شاگرد ديگر ايشان در مسائل اخلاقي ديني مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس تهراني مستصرفن مي شدم و

بالاخره تا تتميم دروس متوسطه در سال 1341 شمسي ديپلم رياضي قديم را گرفته و سپس به طور مداوم وارد دروس حوزه علميّه قم شدم و همانطور كه در حوزه مرسوم بود كسي نمي پرسيد از كجا آمده اي و به كجا ميروي تاكنون به طور آزاد دروس ادبيّات مختصر المعاني را نزد دكتر سيّد ابراهيم مير باقري و حجة الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ محسن دوزدوزاني و معن البسيت را در محضر حجة الاسلام و المسلمين شيخ محمد رضا آدينه وند خرم آبادي معروف به نحوي و محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ حسن گلستاني تهراني برجسته و معالم را ( من ادله الي آخره) در محضر آيت الله حاج آقا رضا استادي تهراني خواندم و در سال 1342 منطق شمسيه را بدون استاد مباحثه نموده و در سال 1343 شرح لمعتين را خدمت اساتيد عاليقدر حضرات آيات جناب آقاي حاج شيخ غلامرضا صلواتي ،آقاي شيخ محمد علي گرامي قمي و مرحوم آقاي حاج سيّد محمّد علم الهدي خراساني و آقاي حاج شيخ محمّد عماني همداني و آقاي حاج شيخ علي ثابتي همداني خواندم و در تابستان همان سال خدمت حضرت آيت الله شهيد مدني آذر شهري اولين شهيد محراب قدس الله نفسه الزكيه ارث شرح لعمه را خوانده بودم و بتدريج د ر سالهاي بعد درس قوانين حضرت آيت الله شيخ مصطفي اعتمادي تا نواحي حاضر شدم بحشي از درس منظومه را نزد آيت الله مؤمن قمي و آيت الله شيخ محمد علي گرامي خوانده و ابتدا درس رسائل را خدمت آيت الله آقاي اعتمادي سابق الذكر حضور پيدا كردم. درس توحيد

صدوق را در خدمت آيت الله جوادي حدود سالهاي 53 و 52 حاضر شدم و پانزده روز يكبار در جلسهاي در منزل كه براي سؤالات بود در خدمت آيت الله علّامه بزرگوار طباطبائي قدس سره تفسير بزرگ حاضر مي شدم و استفاده ها مي بردم و در محضر آيت الله العظمي شيخ محمد تقي بهجت استفاده اخلاقي و درك فيض حضور نمودم اما درس خارج در حدود سال 1349 رسماً در دروس خارج حوزه با دلهي زايد الوصف حضور پيدا كردم ولي متأسفانه استا به زندان و تبعيد ميرفت يا محروم ميشد حدود سه سال فقه و اصول درس خارج خمس در فقه و خارج اصول تا اجتماع امر ونهي در خدمت استاد آقاي آيت الله العظمي وحيد خراساني خارج اصول از بر است تا آخر معتال و تراصيح را در خدمت ايشان حاضر شديم و در محضر آيت الله العضمي گلپايگاني قدس سره خارج فقه حج را بخشي حاضر شدم و درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري قدس سره با عشق تمام به صفاي ايشان حضور پيدا كرده و بخش عظيمي ضلل كتاب صلاة مسافر را در محضر ايشان استفاده بردم و بخشي از خيارات و مكاسب را در سالهاي بعد از انقلاب مستفيض شدم و قسمت عظيمي از خارج اصول حضور يافتم و از محضر درس مرحوم آيت الله العظمي شريعتمداري دو سال خارج طهارت را حاضر شدم البته قبل از انقلاب سال 1354 و قبل از حادثه نوزده دي 56 درس اصول آيت الله شبيري زنجاني يك سال و پي از انقلاب از درس مرحوم آيت الله

گلپايگاني و مرحوم آيت الله العظمي فقيد سعيد حاج ميرزا جواد آقا تبريزي قدس سره متضاد شهادات بخشي از درس خارج اصول دورة دوم بخشي از خيارات ، مكاسب و طهارت عروة را اسفتاده بردم و ازدرس اصول مرحوم آيت الله فاني اصفهاني نيز بهره گرفتم از سال 1358 تا 1385 از خدمت آيت الله العظمي تبريزي استفاده ها بردم و در جلسة استفتاء ات ايشان به خواستة خود ايشان حضور يافته و در نگارش جواب سؤالات در زمان مرجعيت ايشان خدمت مي نمودم و استفاده هاي فراوان از درس خصوصي فقه بهمراه فضلاء و سن در محضر ايشان داشتم(درس خصوصي براي فضلات گردانشان در منزل داشتند كه به دعوت ايشان حاضر شدم) تفهره الله برحمته و استكنه بجبوحة جنانه. رد سال 1361 به خواستة گارگزان قضا و فرياد استغاثة هل من معين شوراي عالي قضائي آن روز اجابت گفته مدتي در قضاوت و زماني دوجوابگوئي استفتاء است قضات و بخشي در حوزه معاونت شوار به نظارت كار قضات تا سال 1364 اشتغال داشته و سپس به حوزة علمية بازگشتم و بتدريج همانطور كه سابقاً سطوح را تدريس ميكردم با جديت بيشتر به تدريس شرح لمعه، رسائل و مكاسب تا حدود و بيست سال پرداختم سال 1384 درس خارج فقه را شروع كردم. ناگفته نماند كه از سال 1372 در مركز تحقيقات كامپوتري علوم اسلامي در قسمت فقه و اصول به اصطلاح مركز به تحقيق پرادختم و تا كنون ادامه دارد در دفتر حوزه دانشگاه جزوات علمي بهرماهي بعضي از فضلاء نگاشتم و در همان سالهاي حدود 1372 ؟؟؟؟؟؟ كه نميدانم سرنوشت جزوات پژوهشي ما

دوستانمان چه شد و الحمد لله رب العالمين 25/10/85.

ستارزاده، عصمت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

محقق، مترجم.

تولد: 1290، تبريز.

درگذشت: 2 مرداد 1372، تهران.

عصمت ستارزاده دوران تحصيلات ابتدايى را در دارالمعلمات تبريز (كه بعدها دانشسراى مقدماتى ناميده شد) طى نمود. كلاس ششم ادبى را به طور متفرقه امتحان داد. سپس در رشته ى ادبيات در دانشگاه تهران به تحصيل ادامه داد. در سال 1332 موفق به اخذ ليسانس شد.

وى همچنين از سال 1316 به عنوان معلم به وزارت فرهنگ پيوست. در مدت سى و دو سال خدمت در اين وزارتخانه، مراتب مختلف را در فرهنگ از قبيل نظامت، مديريت، كفالت دانشسراى مقدماتى و دبيرى را در شهرهاى تبريز، اراك، اصفهان و تهران پشت سر گذاشت. در سال 1344 با مدرك دكتراى زبان و ادبيات فارسى و با رساله «شعراى ترك مقلد نظامى» به راهنمايى دكتر نفيسى فارغ التحصيل شد.

دكتر ستارزاده با توجه به آشنايى اش با زبان تركى اسلامبولى، شروع به ترجمه آثار از اين زبان پرداخت. براى تحقيق در اين زمينه بارها به شهرهاى مختلف تركيه سفر كرد و با مراجعه به كتابخانه هاى مهم داخلى، به نسخه هاى مهم و مورد علاقه خود دست يافت. نخستين كتاب وى ترجمه شرح سودى بر حافظ است در چهار مجلد (اين كتاب در سال 1350 به عنوان بهترين كتاب سال انتخاب شد) و كتاب بعدى ترجمه شرح كبير انقروى بر مثنوى در شش جلد است. از ايشان چند كتاب منتشر نشده باقى مانده است، از آن جمله است: تفسير سودى بر گلستان سعدى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ستوده نيا، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا ستوده نيا

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 موفق به اخذ ديپلم گرديد. از يك سال

قبل از انقلاب در حوزه علميه صدر بازار و همزمان با دبيرستان شروع به تحصيلات حوزوي نمود. پس از ديپلم به طور جدي به دروس حوزوي پرداخته و تا سال 1371 عمده دروس حوزوي شامل ادبيات عرب، فقه واصول، منطق و فلسفه را به پايان رسانيد. در اين دوران علاوه بر تحصيل به تدريس دروس حوزوي نيز پرداخت.شايان ذكر است كه در سال هاي 1366 و 1367 در دوران دفاع مقدس با وجود امكان استفاده از معافيت تحصيلي حوزه علميه، به طور داوطلب به خدمت سربازي اعزام گرديد. با عنايت به سياست نزديكي و وحدت حوزه و دانشگاه، در سال 1371 در رشته زبان و ادبيات فارسي مشغول به تحصيل آكادميك شد. بدون هيچ وقفه در سال 1375 موفق به ورود در دوره كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث شد و پايان نامه را با عنوان «بررسي تطبيقي ميان علم تجويد و آواشناسي» با نمره 20 دفاع نمود.اين پايان نامه در زمره پايان نامه هاي برگزيده در سال 1378 به وسيله وزارت ارشاد به چاپ رسيد. بلافاصله در همان سال در دوره دكتري پذيرفته و در سال 1381 پايان نامه دكتري را با عنوان «تاثير قرائات بر تفسير» دفاع نمود.

ستوده، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى منقول در سال 1338 همراه با اخذ شهادتنامه هاى علوم قضائى و علوم تربيتى، كارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى در زبانهاى باستانى در سال 1347، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى در سال 1349، دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1353.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى دانشگاه

تهران از سال 1352 تاكنون، استاد دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فارسى، كارشناسى كتب مرجع در كتابخانه دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، استاد راهنماى 4 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مرجع شناسى و روش تحقيق در ادبيات فارسى، تحميديه در ادب فارسى، سيماى رستم در شاهنامه، تصحيح انتقادى بوستان سعدى، فرهنگ فارسى به چينى و بالعكس و همكارى در تأليف بخشى از حرف ميم لغت نامه دهخدا.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 25، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تحقيق در متون نظم و نثر فارسى و روش آموزش زبان فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ستوده، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منوچهر ستوده در سال 1292 خورشيدي در تهران ديده به جهان گشود.دورة تحصيلات دبستان و دبيرستان را در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1314 به دانشسرايعالي راه يافت و به دريافت درجة ليسانس در رشتة زبان و ادبيات فارسي نايل آمد.ايشان در دانشكده هاي الهيات و معارف اسلامي و ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران به تدريس مشغول بودند تا اينكه به افتخار بازنشستگي نائل آمدند. كتاب"از آستارا تا استارباد " تاليف منوچهر ستوده ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منوچهر ستوده دورة تحصيلات دبستان و دبيرستان را

در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1314 به دانشسرايعالي راه يافت و به دريافت درجة ليسانس در رشتة زبان و ادبيات فارسي نايل آمد. وي در سال 1319 دورة تحصيلي دانشكدة افسري را نيز به اتمام رسانيد و مفتخر به دريافت درجة افسري گرديد

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر ستوده در سال 1320 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس پرداخت و آنگاه از سال 1335 تا سال 1350 در دانشكدة الهيات و معارف اسلامي به تدريس جغرافياي تاريخي اسلامي و از سال 1350 تا 1357 در دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران به تدريس كتيبه هاي اسلامي و تاريخ خطوط اسلامي در رشتة باستان شناسي پرداخت و در پايان اين سال بازنشسته گرديد.

جوائز و نشانها : كتاب"از آستارا تا استارباد " تاليف منوچهر ستوده ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

چگونگي عرضه آثار : منوچهر ستوده صاحب آثار فراواني در تأليف و تصنيف و تصحيح است

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آثار و احياء (متن فارسي دربارة فن كشاورزي)

ويژگي اثر : تأليف رشيدالدين فضل الله همداني – مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل شعبة تهران با همكاري دانشگاه تهران 1368

2 از آستارا تا استارباد

ويژگي اثر : تأليف – دورة هفت جلدي – اداره كل انتشارات و تبليغات وزارت فرهنگ

و ارشاد اسلامي 1367 – 1349 -اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است

3 استوناوند دژ 3500 ساله

ويژگي اثر : با همكاري مهندس محمد مهريار – احمد كبيري – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

4 تاريخ بنادر و جزاير خليج فارس

ويژگي اثر : تأليف محمد ابراهيم كازروني – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

5 تاريخ خاني

ويژگي اثر : تأليف علي بن شمس الدين لاهيجي – بنياد فرهنگ ايران 1352

6 تاريخ رويان

ويژگي اثر : تأليف مولانا اولياء الله آملي – بنياد فرهنگ ايران 1348

7 تاريخ گيلان

ويژگي اثر : تأليف ملا عبدالفتاح فومني – بنياد فرهنگ ايران 1349

8 تاريخ گيلان و ديلمستان

ويژگي اثر : تأليف سيد ظهيرالدين مرعشي – مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1347

9 تاريخ مازندران

ويژگي اثر : تأليف ملا شيخ علي گيلاني – بنياد فرهنگ ايران 1352

10 راهنماي قطغن و بدخشان

ويژگي اثر : تأليف محمد نادرخان تهذيب كوشككي – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

11 روزنامة سفر گيلان دستخط ناصرالدين شاه قاجار

ويژگي اثر : مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

12 صيدنه

ويژگي اثر : تأليف ابوريحان بيروني – ترجمة ابوبكر بن علي بن كاشاني – شركت افست 1358

13 فرهنگ ناييني

ويژگي اثر : گردآوري – مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1365

14 قلاع اسماعيليه در رشته كوههاي البرز

ويژگي اثر : 1345

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

ستي النساء

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

27 ذوالحجه 1056 ق، از زنان فاضل، پزشك، اديب و سخنور. وى از اهالى آمل و خواهر طالب آملى (1036 ق)- ملك الشعراى دربار جهانگير (1037 -1014 ق) پادشاه بابرى هند- بود. همسرش حكيم نصيرالدين كاشى نام داشت كه از وى فرزندى نياورد. در سال 1034 ق به قصد ديدار برادر عازم هند شد اما دو سال بعد برادرش درگذشت و او پس از اين واقعه سرپرستى دو دختر كوچك او را برعهده گرفت. هنگامى كه اين دو دختر بزرگ شدند و به سن ازدواج رسيدند خواهر بزرگ را به ازدواج عنايت اللَّه شيرازى ملقب به عاقل خان و خواهر كوچك را به ازدواج حكيم ضياءالدين ملقب به رحمت خان درآورد. به نوشته پادشاه نامه ستى النساء خانم به دليل «كاردانى و شيوا زبانى و شناسايى آداب بندگى و رسوم خانه دارى و آشنايى به فن طب و طرق معالجات» منظور نظر ارجمند بانو بيگم، همسر شاه جهان (1068 -1037 ق) واقع شد و به درجه ى مهردارى رسيد، و چون با تجويد و قرائت قرآن مجيد آشنا بود و از ادبيات فارسى نيز بهره داشت او را معلم دخترش جهان آرابيگم كرد. هنگامى كه ارجمند بانو بيگم درگذشت. شاه جهان ستى خانم را مسئول اداره ى حرمسرايش نمود و او تا پايان عمر اين وظيفه را انجام داد.

در روز 13 ذوالحجه 1056 ق، برادرزاده ى كوچك ستى خانم در

اثناى وضع حمل درگذشت. ستى خانم به دليل اندوه فراوان به مدت يازده روز در خانه اى بيرون از ارگ درالسلطنه لاهور سوگوارى نمود. چند روز بعد شاه جهان به همراه دخترش چهان آرابيگم براى عرض تسليت به خانه وى رفتند و به او تسلى دادند و وى را به ارگ آوردند ولى چند روز بعد به دليل تالمات وارده درگذشت. شاه جهان از مرگ او بسيار اندوهگين گرديد و براى تدارك كفن و دفن او ده هزار روپيه داد و موقتا او را در لاهور دفن كردند. يكسال و اندى بعد جنازه اش را به اكبرآباد برده و در ضلع غربى مقبره همسرش (تاج محل) دفن كردند. به دستور شاه جهان مرقدى برايش ساختند كه سى هزار روپيه هزينه داشت و براى مخارج مقبره، دهى وقف كرد كه سالانه سه هزار روپيه درآمد داشت. مولف شاه جهان نامه از او به «رابعه ى دوم» نام برده و برخى تذكره ها اسم او را نيز ستى خانم نوشته اند.[1]

(وف 1056)، پزشك و اديب. وى از اهالى آمل و خواهر طالب آملى ملك الشعراى دربار جهانگير پادشاه بابرى هند بود. در سال 1034 ق به قصد ديدار برادر عازم هند شد. وى به دليل كاردانى و شيوا زبانى و شناسايى آداب بندگى و رسوم خانه دارى و آشنايى به فن طب و طرق معالجات منظور نظر ارجمند بانو بيگم، همسر شاه جهان واقع شد و به درجه ى مهردارى رسيد، و چون با تجويد و قرائت قرآن مجيد آشنا بود و از ادبيات فارسى نيز بهره داشت او را معلم دخترش جهان آراء بيگم كرد. هنگامى كه ارجمند بانو بيگم درگذشت شاه جهان ستى

خانم را مسئول اداره ى حرمسرايش كرد. ستى خانم بعد از درگذشت برادرزاده ى كوچك كه در اثناى وضع حمل درگذشت بر اثر اندوه زياد خود نيز دار فانى را وداع گفت وى به دستور شاه جهان در ضلع غربى مقبره ى همسرش دفن شده است و بعدها به دستور شاه جهان مقبره اى برايش ساختند.[2]

خواهر طالب آملى (ف. 1036 ه.ق./ 1626 م.). وى پس از مرگ برادر سرپرستى فرزندان او را بر عهده داشت. منظومه «طالبا» (ه.م.) را كه به لهجه طبرى است بدو نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] منابع: پادشاهنامه، 630 / 628 / 3؛ شاه جهان نامه، 77 / 2؛ كاروان هند، 772 -770 / 1؛ ميخانه، 509؛ نزهةالخواطر، 161 / 5.

[2] تذكره ى ميخانه (509)، كاروان هند (772 -770/ 1)، مشاهير زنان (122 -121).

سجادي تبار، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين سجادي تبار

محل تولد : شبستر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد حسين سجادي تبار در سال 1343 شمسي در روستاي تيل از توابع شبستر استان آذربايجان شرقي متولد شدم و تحصيلات كلاسيك را تا ديپلم در منطقه شبستر به اتمام رسانده در سال 1362 وارد حوزه علميه تبريز شدم و تاسال 1366 دروس حوزه را تا اتمام لمعه و اصول فقه درآنجا تحصيل نمودم.در سال 1366 بهمن ماه وارد حوزه علميه مقدس قم گشتم و دروس حوزوي را با جديت تمام پي گيري نموده و از محضر اساتيدي همچون آيات عظام: طاهري خرم آبادي، سيد احمد خاتمي، اعتمادي، پاياني، محقق داماد، وجداني فخر استفاده نموده و باقيمانده دروس سطح را تا سال 1370 تحصيل

نمودم، و از آن زمان به بعد در درس خارج اساتيدي چون آيات عظام مكارم شيرازي، سبحاني، فاضل لنكراني تلمذ نمودم.همزمان با تحصيل دروس حوزه در دوره آموزش عالي دفتر تبليغات نيز 4 سال مشغول به يادگيري بودم و ضمنا رشته تخصصي كلام را نيز به مدت 4 سال تحصيل نمودم . به خاطر شوق و اشتياق فراوان به تحقيق از سال 1368 با پژوهشكده باقر العلوم (ع) سازمان تبليغات اسلامي همكاري را شروع كردم كه ابتدا در قسمت فهرست نويسي كتب اسلامي مشغول شده و از سال 1371 با ايجاد گروه حديث جهت تحقيق و تاليف كتب حديثي همكاري را به اين بخش كشانده و با ديگر دوستان در اين زمينه به تلاش و تحقيق پرداختيم .

سجادي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318/1317 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به ذره. در مدرسه ى اقدسيه تهران تحصيل كرد و از مدرسه ى سياسى تهران ديپلم گرفت. در سنين جوانى با روزنامه ى «گل زرد» به مديريت يحيى ريحان، و رزنامه ى «نسيم شمال» به مديريت اشرف الدين حسينى همكارى مى كرد. به نهضت جنگل پيوست و از ياران صميمى ميرزا كوچك خان شد، اما بعدا از دوستان احسان اللَّه خان شد و به همراه او ايران را ترك كرد. وى در جنگل روزنامه هاى «ايران سرخ»، «انقلاب سرخ» و «كامونيست» را منتشر كرد. ذره پس از خروج از ايران به شوروى رفت، و تا پايان عمر استاد كرسى زبان فارسى دانشگاه مسكو بود. در مسكو درگذشت و در گورستان مسلمانان آن شهر دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (300/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (264 -263 /3).

سجادي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اينجانب حاج سيّد احمد سجّادى در سوّم اسفندماهِ سال يكهزار و سيصد و چهل و چهار در خانواده اى مذهبى در اصفهان بدنيا آمدم.

پدرم از معتمدين محل و كارگر كارخانه بافناز بود و مادرم، بانوى عفيفه اى كه به امور منزل و تعليم و تربيت فرزندان اهتمامى والا داشت.

اينجانب داراى سه برادر و يك خواهرهستم كه هر يك، محور زندگى و خانواده اى ديگر شده اند.

من تحصيلات ابتدايى، را در دبستان مشتاقْ ودوره راهنمايي را در مدرسه جمشيد طي كردم و ودر همان ايام، از نزديك شاهد وقايع انقلاب بودم و با آنكه در سنين نوجواني به سر مي بردم ، دربسياري از راهپيمايى ها شركت جسته و تمامي شعارهاي مردم را در دفتري ثبت ، كه تاكنون نيز آن را حفظ نموده ام

در سال

1361 وارد حوزه علميّه اصفهان گرديدم و همزمان در جبهه هاى نبرد نيز شركت نموده و حدود 20ماه به طور متناوب در ميان رزمندگان اسلام حضور داشته و در عمليات هاى مختلف و متعدّدى ايفاى نقش كردم و در عمليات «محرم» و «خيبر» از ناحيه پا و صورت مجروح شدم.

حضور در حوزه علميّه اصفهان فرصتى بود تا از محضر اساتيد بزرگى همچون حجت الاسلام و المسلمين حاج على اكبر فقيه، حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد ابوالحسن مهدوى، آيت اللّه حاج سيّد احمد امامى، آيت اللّه حاج سيّد حسن امامى، آيت اللّه حاج حسن صافى، آيت اللّه حاج محمد ناصرى، آيت اللّه حاج سيد محمد علي صادقى، آيت اللّه حاج عباسعلى اديب و آيت اللّه العظمي حاج حسين مظاهرى كسب فيض كرده و علاوه بر آن، از سال 1363 به تدريس در حوزه هاى علميه در زمينه هاى ادبيات عرب، منطق، فقه و اصول مشغول گرديدم.

اينجانب در سال 1368 در جشن نيمه شعبان به دست مبارك مرحوم حضرت آيت اللّه سيد محمدعلي صادقى قدس سره مفتخّر به لباس روحانيّت گشته و منسب امام جماعت را در مسجد حضرت جوادالائمّه و پس از آن در مسجد امام حسن مجتبى (واقع در اصفهان، خيابان كاوه، خيابان 15 خرداد) عهده دار شده و تا مهر ماه سال 1387 اين افتخار قرين زندگيم بود.

از سال 1370 فعّاليّت هاى علمى خود را با ارائه مقاله به روزنامه ها و سپس مجلّه هاى مختلف آغاز نمودم و در حال حاضر علاوه بر مقالات فراوانى كه ازمن در زمينه هاى مختلف علمى و مذهبى در دست است، در زمينه تأليف كتاب نيز كتاب هاى متعدّدى از جمله عناوين

زير از اينجانب بچاپ رسيده است كه ذيلاً به برخى از كتابهاى تأليف شده توسط حقير اشاره مى نمايم:

1 – «فرهنگ نامه موضوعى صحيفه سجاديه » (در 3 جلد) : در اين كتاب با سبكى جديد به موضوع نگارى صحيفه مباركه سجّاديّه پرداخته ام و اثرى زيبا با بيش از 900 موضوع اصلى 000/10 زير موضوع در سه جلد به همراه متن كامل صحيفه سجّاديه و ترجمه آن ارائه نموده ام.

2 - «اسرار دلبران» : اين كتاب تأملى بر زيارت جامعه كبيره است كه در آن براى هر يك از فرازهاى اين زيارت، توضيحى مختصر و شرحى كوتاه و مرتبط با آن صورت گرفته است.

3 - «پرچم داران سعادت» : اين كتاب تدبّرى در زيارت جامعه كبيره بوده كه در آن با تكيه بر آيات و روايات و استدلال هاى عقلى و نظرى به توضيح فرازهاى زيارت پرداخته و به بيش از نهصد آيه، روايت و حديث در 500 صفحه اشاره نموده ام.

4 - «نجواى عارفانه» : اين كتاب شرح دعاى امام زين العابدين عليه السلام در روز عرفه است كه دعاى چهل و هفتمِ كتاب صحيفه مباركه سجّاديه مى باشد. مؤلّف، اين كتاب را در 180 صفحه به تأليف رسانده ام.

5 و6 «ميراث حوزه علميه اصفهان » (دفتر اوّل و دوّم): اين كتاب ها احياء و عرضه ميراث مكتوب حوزه علميه اصفهان است كه در هر جلد به يكى از محورهاى تفسير، حديث، فقه، اصول فقه، فلسفه، كلام و ديگر ساحت هايى كه تلاش علمى قلمزنانِ اين خطّه در آن حيطه بوده، اختصاص مى يابد. دفتر اوّل اين اثر

به اهتمام اينجانب و جناب آقاى رحيم قاسمى و دفتر دوّم نيز به تلاش من و جناب آقاى مجيد هاديزاده به رشته تحرير درآمده است.

7 - «لغت نامه و ترجمه صحيفه سجّاديه» : اين كتاب در 384 صفحه، ترجمه روان و سليس و در عين حال علمى از صحيفه مباركه سجّاديه است كه اينجانب در ذيل متن دعا و ترجمه آن، اقدام به ترجمه لغات صعب و دشوار اين كتاب گرانسنگ نموده ام.

8 - « صحيفه سجّاديه به روايت ابن اشكيب»در اين كتاب به روايتي نادره از صحيفه پرداخته و با روايت مشهوره مقابله كرده ام كه با مقدمه اي مفصل به چاپ رسيد و به همراه CD منتشر شده است

هم اكنون نيز در زمينه صحيفه سجّاديّه تحقيقات جالب و وافرى به انجام رسانيده ام كه بزودي به چاپ خواهم رساند و كتاب «قرآن پژوهان اصفهان» را در حال نشر است و مراحل پاياني «كتاب شناسي وقف» را در حال انجام دارم كه به زودى در چهار مجلد چاپ خواهد گشت.

علاوه بر كتاب هاي فوق الذكر، از بين مقالاتى كه توسط حقير به رشته تحرير درآمده، به اختصار به مقالات زير اشاره مى نمايم:

1 - «بايسته هاى صحيفه سجاديه» : مقاله ايست 16 صفحه اى كه متضمن پيشنهادات يازده گانه اى به انديشمندان و صحيفه پژوهانِ شيعى جهت احيا و ترويج كتاب مقدّس و دعايى صحيفه مباركه سجّاديه است.

2 - «دعا در نبردهاى نامتقارن» : مقاله اى 17 صفحه ايست كه از تعريف دعا و نياز بشر امروز به آن، نياز مبارزان به دعا و سنت ائمه عليهم السلام در نبردها و جنگ ها را مورد بررسى قرار داده ام.

3 - «سبك شناسى صحيفه مباركه سجاديه» : اين نوشتار در 64 صفحه، پيرامون سبك و سياقى است كه در لابلاى دعاهاى صحيفه سجاديه به چشم مى خورد .

شايان ذكر است علاوه بر فعاليّت علمى ، اينجانب در سال 1377 از سوي زعيم حوزه علميه اصفهان ، حضرت آيت الله العظمي مظاهري (دام عزه) به سِمَت مدير عامل «مركز تحقيقات رايانه اى حوزه علميّه اصفهان» منسوب شدم كه تا كنون موفّق به توليدِ سي و پنج نرم افزار گشته ام كه در تمامى آنها، علاوه بر مديريت پروژه ، تحقيقات و پژوهش نرم افزار به عهده ام بوده است. از جمله نرم افزارهايى كه حقير امر توليد، تحقيق و پژوهش آن را به عهده داشته اند، مى توان به نرم افزارهاى زير اشاره نمود:

1 - «طنين وحى» : متن، ترجمه و صوت قرآن كريم ، يك دوره كامل قرائت قرآن به روش تحقيق ، معجم و امكان جستجو در آيات قرآن به روش هاي مختلف ، هفت ترجمه فارسي و انگليسي (ترجمه هاي فارسي حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي ، دكتر عبدالمحمد آيتي، آقاي محمد مهدي فولادوند و ترجمه منظوم آقاي اميد مجد و ترجمه هاي انگليسي پيكتال، يوسف علي و شاكري) ، امكان مقايسه ترجمه ها با يكديگر ، املاي لاتين قرآن

2 - «امثال» : ارائه ترجمه و مفاهيم قرآن كريم با ابزار تصاوير ثابت و متحرك با موضوع مثل ها و تشبيه هاى قرآن كريم و نمايش تابلوهاى نقاشى رنگ و روغن متناسب با موضوع هر يك از امثال قرآن به همراه تفسير مربوط به آيه و نيز اشعار مرتبط با آن و بيش

از 60 دقيقه انيميشن متناسب با مفهوم آيات.

3 - «دانش نامه جامع نهج البلاغه» : حاوى متن كامل نهج البلاغه با تطبيق با يازده نسخه معتبر به همراه 250 جلد شرح و 41 عنوان ترجمه ، نمايش 16000 موضوع متنوع ، لغت نامه و توضيح لغات به فارسي و عربي به صورت فعال در متن ، نمايش مصادر خطبه ها، نامه ها و حكمت ها به صورت فعال در متن ، معرفي اعلام و شخصيت هاي نهج البلاغه با زندگي نامه هر يك به صورت فعال در متن ، ليست آيات قرآن به صورت فعال در متن با امكان تلاوت آيه ، امثال نهج البلاغه به صورت فعال در متن با توضيح مفصل براي هر يك ، نمايش قديمي ترين نسخه خطي نهج البلاغه به صورت تطبيق يافته با متن ، امكان مقابله ترجمه ها و شرح هاي نهج البلاغه با يكديگر

4 - «دانش نامه جامع صحيفه سجاديه» : شامل 37 جلد ترجمه و 52 جلد شرح ، متن 25 جلد كتاب پيرامون دعاها و سخنان امام سجّاد (عليه السلام) و نمايش هزاران موضوع متنوع با روش ساختار درختي با قابليت جستجو ، كتابخانه جامعي پيرامون سخنان امام سجاد عليه السلام شامل 120 جلد كتاب و مقاله ، كتابشناسى صحيفه سجّاديه ، معجم كامل الفاظ صحيفه سجاديه ، آيات و احاديث مرتبط با صحيفه سجاديه.، ليست آيات موجود در صحيفه سجاديه ، لغت نامه صحيفه سجاديه به صورت فعال در متن

5 - «مدينه العلم» : حاوى متن 330 كتاب و مقاله پيرامون حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله) در موضوعات تاريخِ زندگانى،

تاريخ اسلام، فضائل، سيره و سخنان، امكان مشاهده تمامي فهرستهاي كتابها به صورت يكجا ،

6 - «باب العلم» : شامل متن 880 جلد كتاب و مقاله پيرامون حضرت علي عليه السلام با موضوعيّت سخنان ، سيره ، فضائل ، تاريخ ، ساختار موضوعي جامع پيرامون تمامي اطلاعات و مطالب ، معرفي 14900 كتاب، مقاله و پايان نامه

7 - «ريحانه» : متن 200 جلد كتاب و مقاله پيرامون حضرت زهرا (عليها السلام) و ساختار موضوعى پيرامون آن حضرت، شامل نسب، زندگانى، سيره و... .

8 - «كريمانه» : شامل متن 150 جلد كتاب و مقاله پيرامون امام حسن (عليه السلام) با موضوعات سخنان، سيره، فضائل، تاريخ و... .

9- «سفينه النجاه» : شامل متن 750 جلد كتاب و مقاله پيرامون امام حسين (عليه السلام) با موضوعات سخنان، سيره، فضائل، تاريخ، مقاتل، شعر، عاشورا و...

10 - «شمس الشموس» : شامل متن 320 جلد كتاب و مقاله پيرامون امام رضا (عليه السلام) با موضوعات سخنان، سيره، فضائل، تاريخ ، بارگاه ملكوتي و ...

11 - «موعود» : شامل متن 626 جلد كتاب و مقاله پيرامون حضرت مهدى عليه السلام و نيز روايات، احاديث و دعاهاى منسوب به حضرت مهدى عليه السلام ، معرفي 4000 عنوان كتاب، مقاله و پايان نامه

12 - «به سوى حقيقت» : متن 600 جلد كتاب و مقاله براى آشنا ساختن مردم با اسلام ناب و مكتب تشيع و نيز پاسخگويى به اشكال ها و شبهه هاى مغرضانه وهابيت.

13 - «بصائر »: ارائه ترجمه تصويرى برخى از آيات شريفه قرآن كريم با استفاده از

تصاوير ثابت و متحرك (فيلم و انيميشن) با موضوع آيات و نعمتهاى الهى. به همراه ترجمه، ترتيل و احاديث ائمّه اطهار (عليهم السلام) در خصوص آيه شريفه مورد نظر و شرح نكات علمى و شگفتى هاى خلقت پيرامون آيه شريفه مربوطه.

14 - «مشاهير» : معرفى بيش از 25000 نفر از شهرگان و نامداران ايرانى در زمينه هاى علمى، هنرى، سياسى، صنعتى و... به صورت طبقه بندى شده بر اساس حرف الفبا، جنسيت، قرن و تخصص همراه با زندگى نامه مختصر و معرفى آثار آنان.

15 «فيض تمام»: متن كامل قرآن كريم همراه با ترجمه و تفسير نمونه ، متن كامل نهج البلاغه همراه با ترجمه و شرح كامل ابن ميثم ، متن كامل صحيفه سجاديه همراه با ترجمه و شرح ديار عاشقان ، امكان جستجوي دقيق در متون هر سه كتاب مقدس بصورت يكجا و جداگانه ، امكان جستجو در ترجمه ها و شرح ها ، تلاوت كامل متن نهج البلاغه و صحيفه سجاديه ، امكان چاپ و انتقال متن به دفترچه يادداشت ، معجم الفاظ به همراه لغتنامه فعال در متون

16 - «دانش نامه جامع وقف » شامل متن 1342 جلد كتاب و مقاله پيرامون وقف

علاوه بر نرم افزارهاى مذكور، نرم افزار «امام امام صادق عليه السلام » و نيز «رد بهائيت» در اين مركز با مديريت و پژوهش اينجانب در دست كار مى باشد.

حقيرعلاوه برانجام فعّاليّت هاى علمى كه باعث گرديده به افتخارات متعددي همچون «خادم قرآن استان اصفهان» در سال 1383 و«خادم قرآن كشور» در سال 1384 (با لوح تقدير به امضاء رياست جمهور و به دست ايشان )، «خادم نيايش» درسال 1385 ( با لوح

تقدير به امضاء آيت الله زنجاني و آيت الله مظاهري و حجت الاسلام خاتمي و استاد گرجي و به دست حجت الاسلام خاتمي ) و«خادم نمونه فرهنگ عمومي استان اصفهان» در سال 1386 (با لوح تقدير به امضاء امام جمعه اصفهان آيت الله طباطبائي نژاد و به دست ايشان) مفتخر گردم، مديريت برخي از نهادهاي علمي و فرهنگي را نيز عهده دار بوده ام كه از آن جمله مي توان به مسئول نمايندگي ولي فقيه در مراكز سپاه استان اصفهان از سال 1370 تا1377 ، مسئول موسسه فرهنگي اطلاع رساني تبيان اصفهان از سال 1381 تا پايان سال 1386، مشاور امور روحانيون استاندار اصفهان از سال 1384 تا پايان 1386 اشاره كرد.

اينجانب هماكنون علاوه بر مدير عامل مركز تحقيقات رايانه اي حوزه علميه اصفهان ، مشاور پزوهشي سرپرست سازمان اوقاف و امور خيريه بوده و مديرموسسه فرهنگي و اطلاع رساني راسخون مى باشم كه سايتWWW.RASEKHOON.COM يكي از فعاليت هاي آن موسسه است.

شايان ذكر است حقير در كنار فعاليتهاى علمى، مديريتى و مسؤوليتهاى فوق الذكر، به عنوان عضو هيئت علمى در همايش هاى« بزرگداشت فيض الاسلام» سال 1383 و دبير علمي «بزرگداشت آيت اللّه العظمى سيد ابوالحسن مديسه اى اصفهانى» سال 1388، و عضو هيئت مديره «موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان» و عضو اصلي هيئت مديره «شركت چاپ و انتشارات اسوه» مى باشم و علاوه بر سخنراني در محافل مذهبي ، علمي وهمايش هاي فرهنگي ، در برنامه هاي مختلف راديو اصفهان به عنوان كارشناس ديني (از جمله در اكثر اعياد مذهبي و عزاداري ها و تمامي صبح ها قبل و بعد

از اذان) به ايراد سخن مي پردازم.

واخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين

سيد احمد سجادي

سجادي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب.

تولد: 1298، مشهد.

درگذشت: 3 مرداد 1375، تهران.

ضياءالدين سجادى، فرزند حاج سيد مصطفى سرابى، تحصيلات مقدماتى، دبيرستان و دانشسراى مقدماتى را در زادگاهش گذراند و سپس در كلاس هاى دبستان و اول دبيرستان به تدريس پرداخت. در سال 1324 با كسب رتبه ى نخست، موفق به گرفتن درجه ى ليسانس در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشسراى عالى شد. در سال 1334 دكتراى اين رشته را از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران گرفت. در سال 1335 به خدمت آن دانشگاه درآمد. در دوران خدمتش در مراكز مختلف آموزش عالى تدريس كرد و پس از بيست و سه سال خدمت در سال 1358 بازنشسته شد. وى عضو شوراى نويسندگان برنامه هاى انتشارات راديو بود و تهيه و اجراى برناه هاى ادبى و مذهبى در راديو ايران را به عهده داشت. به زبان هاى انگليسى و فرانسوى و عربى نيز آشنا بود. از آثارش: تصحيح و تعليق ديوان خاقانى شروانى (تهران، 1338)، تصحيح و تعليقات مجموعه نامه هاى خاقانى شروانى (تهران، 1346)، شرح قصيده ى مسيحيت (از شمس الدين محمود لاهيجانى، تهران، 1351)، در مكتب استاد (گفتارهايى درباره ى زبان و ادب فارسى، تهران، 1345)، كوى سرخاب تبريز و مقبرةالشعراء (تهران، 1354)، سخنان گزيده درباره ى فردوسى و شاهنامه (تهران، 1354)، انسان در قرآن كريم (تهران، 1360)، شرح احوال و آثار ابن عميد (تهران، 1366)، تصحيح و شرح مثنوى ختم الغرائب خاقانى (تهران، 1343)، ديباچه نگارى در ده قرن (تهران، 1372)، مقدمه اى بر مبانى عرفان و تصوف (تهران، 1372)، گزيده ى اشعار خاقانى (همراه با شرح، تهران، 1352)، گزيده اشعار سنايى با مقدمه و

توضيحات (تهران، 1348)، مباحث و دستورى فرهنگ لغات قرآن (تهران، 1358)، سيرى در انديشه و شناخت (تهران، 1366). وى با همكارى مؤلفان ديگر، يك دوره كتاب فارسى و دستور و تاريخ ادبيات فارسى را به رشته ى تحرير درآورد (تهران، 1335)، مبحث شرح حال شاعران در كتاب هاى كارنامه ى بزرگان ايران (1340) و فرهنگ امير كبير نيز از ديگر كارهاى اوست. وى همچنين مقاله هايى در موضوع هاى ادبى، تاريخى و مذهبى در مجله ها و نشريات مختلف و از جمله در نشريه ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تهران» به چاپ رسانيد. آخرين اثرى كه از وى منتشر شد، دو جلد فرهنگ لغات و تعبيرات با شرح اعلام و مشكلات ديوان خاقانى شروانى است.

دكتر سيد ضياءالدين سجادى بر اثر يك عارضه ى قلبى در سن هفتاد و هفت سالگى در بيمارستان دى در تهران درگذشت و پيكر وى در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سجادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد سجادي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد سجادي نژاد فرزند مرحوم حاج سيد عباس. بعد از گرفتن ششم ابتدايي بر اساس علاقه شديد خودم به دروس حوزوي به همراه پدرم به شهرستان دامغان آمديم. مرحوم والد كه دائيشان حضرت آيةالله حاج شيخ محمد كاظم مهدوي دامغاني بود و در مشهد مقدس اشتغال به تدريس داشت. و علماء و بزرگان دامغان او را كاملا مي شناختند من را به آيت الله ترابي،آيت الله شاهچراغي،آيت الله خدايي و آيت الله نصيري معرفي نمود. مدت دو سال در مدرسه علميه حاج فتحعلي بيك ساكن و از محضر آن بزرگواران استفاده

نمودم.سالهاي 1347 تا 1349 به همراه دو نفر از دوستان و هم بحثي هايم بنامهاي حاج شيخ احمد فواديان استاد فعلي و مدير مدرسه دامغان عازم شهر مقدس قم شديم. پس از امتحان اوليه و گزينش مدرسه كرمانيها در قم مدت پنج سال تحت برنامه خاص از محضر اساتيدي همچون استاد مظاهري،استاد احمدي ميانجي،استاد شريعتي،استاد محمدي ري شهري،استاد نعيم آبادي،استاد فهيم كرماني،سيد يحيي موسوي،حاج شيخ حسين جاويدي استفاده كردم.پس از آن در امتحانات حوزه شركت و بعد از قبولي براي ادامه دروس سطح حوزه علميه از محضر حضرت آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده مكاسب و كفايتين،از محضر حاج شيخ حسن تهراني رسائل واز محضر سيد محمد جواد ذهني تهراني رسايل را به اتمام رسانده و در امتحانات حوزه علميه شركت كرده و بعد از قبولي وارد دروس سطوح عاليه شدم.از محضر آيت الله شيخ محمد فاضل لنكراني(ره)خارج اصول،از محضر آيت الله مكارم شيرازي خارج اصول،از محضر آيت الله علي مشكيني(ره)فقه و تفسير و اخلاق،از محضر آيت الله انصاري شيرازي فلسفه و حكمت،واز محضر آيت الله نوري همداني مبحث قضا در اسلام و از محضر سيد شهاب الدين مرعشي و آيت الله سيد محمد رضا گلپايگاني دروس خارج فقه را فراگرفته و تا كنون ادامه دارد. فعلا از محضر استاد دكتر احمد عابدي فقه و اصول و آيت الله جوادي آملي درس تفسيررا بيش از 20 سال است كه زانوي ادب بر زمين زده و تلمذ نموده ام.فعاليت سياسي – علمي:در اين ايام بدليل اينكه جناب استاد فهيم كرماني عده اي از طلاب را كانديد و راهنمائيهاي لازمه را داده بودند كه يكي از

آن افراد اين حقير بود براي بردن كتاب حكومت اسلامي حضرت امام خميني( رضوان الله تعالي عليه) به شهرستانهاي مختلف و پخش اطلاعيه هاي مرحوم حضرت امام (ره) مورد شناسايي و تحت تعقيب ساواك قرار گرفتم. لذا مدت 4 ماه در باغات روستايمان زرين آباد دامغان مخفي بودم بمحض آمدن به قم مورد تعقيب مجدد قرار گرفته.ومجدد تا چندين ماه به تهران رفتم.تا اينكه بنا به پيشنهاد رفقايم معمم شده و به شهرستانها و روستاهاي مختلف براي تبليغ و ارشاد مي رفتم بدليل منبر سياسي در نطنز مورد تعقيب قرار گرفتم و بنا بدستور سرلشكر محققي محكوم به اعدام غيابي شدم كه بعد از پيروزي انقلاب حكم اعدام در ژاندارمري شهرستان دامغان نشانم دادند.در جريان حمله كماندوهاي رژيم سفاك پهلوي به چهار مدرسه قم،فيضيه،حجتيه،خان و رضويه. نيمه شب به مدرسه خان هجوم ساواكيها شروع شد در حجره شماره 11 كه من ساكن بودم. يك فرد ساواكي كه داخل حجره براي تفتيش شد و من به او اعتراض كردم كه چرا با كفش پا روي زيلويي كه متعلق به امام زمان(عج الله تعالي فرجه الشريف) هست پاي مي گذاري آن مرد ملعون مرا طلب كرد وقتي جلويش رفتم آنچنان سيلي به صورتم زد كه سرم بديوار حجره خورد و مدهوش شدم بعد از سه شبانه روز فهميدم در بيمارستان آيت الله گلپايگاني هستم باز براي مدت كوتاهي به روستايمان رفتم. چون اگر قم بودم شناسايي و دستگير مي شدم در دامغان به كانون جوانان براي سخنراني طبق دعوت مرحوم شهيد سيد حسن شاهچراغي رفتم در آنجا هم دستگيرشده و بعد از 48 ساعت با وساطت علماء

دامغان آزاد شدم.سپس به قم آمدم و در منازل دوستان بسر مي بردم تا اينكه كم كم طنين انقلاب اسلامي با تظاهرات مردم به رهبري حضرت امام(ره) و ساير علماء قم شروع شد.اينجانب نيز شركت در راهپيمائيها و بعضا سخنراني هاي آتشين و بيان اعلاميه هارا وظيفه خود مي دانستم. بعد از انقلاب طبق دعوت شهيد عزيز حاج سيد قاسم موسوي دامغاني(ره) براي تدريس و مديريت حوزه علميه و امام جمعه موقت مدت 3 سال در رامهرمز اهواز بودم.بعد از آن طبق دعوت موسوي كرماني بعنوان معاونت آيت الله محمد حسين كرماني نماينده حضرت امام(ره) در سازمان عقيدتي- سياسي شهرباني به مدت 5 سال معاونت دوائر و شعب اداره عقيدتي سياسي شهرباني در تهران را عهده دار بودم. سپس با رفتن آن بزرگوار از شهرباني من هم به قم آمده طبق دعوت آيت الله احمد علي احمدي شاهرودي و حجت الاسلام و المسلمين محمد حسن نعيمي مدت ده سال بعنوان استاد دروس اخلاق و تربيت ريشه هاي انقلاب معارف 1 و 2، و صيتنامه الهي و سياسي حضرت امام(ره) و بعنوان مسئول دفتر فرهنگ اسلامي در دانشگاههاي آزاد اسلامي دامغان و شاهرود مشغول خدمت بودم. در دوران دفاع مقدس در اين زمان با بيش از هيجده ماه حضور در جبهه هاي حق عليه باطل را داشتم. طبق دعوت كتبي فرمانده محترم لشكر 14 امام حسين (عليه السلام) شهيد خرازي و فرمانده محترم لشكر حضرت ابوالفضل (عليه السلام) در جنوب و غرب بانه، مريوان و سقز و ... مشغول به تبليغ و بيان احكام براي رزمندگان اسلام بودم. بدليل اينكه فرزندانم بزرگ شده بودند و

مستاجري براي ما مشكل آفرين شده بود به قم آمده و بعد از 24 ساعت طبق دعوت جناب حجت الاسلام و المسلمين نظري در قسمت مديريت فرهنگي آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه (س) در قسمت كتابخانه مشغول خدمت شدم كه تا كنون ادامه دارد و بحمدالله در اين فاصله 14ساله در سفري كه مقام معظم رهبري به قم داشتند و سوال معظم له از توليت آستانه مقدسه آقاي مسعودي كه شما راجع به وكلاء ائمه اطهار(ع) كه در قم مدفونند و علماء و بزرگانيكه در حرم مطهر، شيخان و ... چه كرديد؟ آيا آنها را احياء كرده ايد؟ لذا توليت آستانه دو نفر را كانديد احياء اين امر خدا پسندانه كرد كه جناب حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمود مهدي پور بعنوان مسئول و اين حقير بعنوان مدير اجرايي و ارزياب و عضو شوراي ستارگان شديم.عصاره اين امر 25 جلد كتاب با نام مبارك"ستارگان حرم" مي باشد كه چاپ شده و در مراكز مختلف علمي بعنوان منبع از آنها استفاده مي شود. و روزهاي چهار شنبه تلويزيون از همين كتاب ها بيوگرافي راويان،محدثان،وكلاء و علماء را شرح مي دهد.ضمنا بيش از 14 مقاله تحت عنوان زندگينامه علماء رباني كه به تحقيق و نگارش اينجانب در ستارگان حرم و گلشن ابرار چاپ گرديده است. خدمات اجتماعي:1-در فاصله سي و سه سال تبليغ و ارشاد در مناطق مختلف شهرها و روستاهاي ايران تاسيس بيش از بيست كتابخانه با كتابهاي متنوع براي مردم مخصوصا نسل جوان. 2-ايجاد حمام بهداشتي براي روستا به صورت نمره.3- ترميم راههاي روستا و ايجاد پل در چند روستا.4-كمك به فقراي آبرومند بيش از

دويست مورد.

سجاوندي غزنوي، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 560 ق)، مفسر، قارى، فقيه حنفى، رياضيدان و شاعر. وى از دانشمندان و عالمان بزرگ قرن ششم هجرى است كه با سلطان سنجر سلجوقى معاصر بود و آثار بسيار ارزشمندى در تفسير و علوم دينى تاليف كرد. وى در سرودن شعر نيز توانا بود، اشعار چندى نيز از وى در تذكره ها نقل است. از جمله آثارش: «انسان عين المعانى» در تفسير و مختصر آن «عين المعانى فى تفسير السبع المثانى»؛ «ذخاير الثمار فى اخبار السيد المختار»؛ «التفسير»؛ «الايضاح فى الوقف و الابتداء»، در مجلدى بزرگ كه دليل تبحر سجاوندى در علم قرآن است؛ «علل القراآت»، در چند مجلد؛ «غرائب القران»، در تفسير لغات مشكل آن؛ «السراجيه» «يا فرائض سجاونديه»، كه شرحهاى بسيارى بر آن نوشته شده و مشهورترين آنها «شرح سيد شريف جرجانى» است؛ «التجنيس»، در حساب و رياضيات. در منابع مختلف، كنيه و لقب او چون نام و نام پدرش محل اختلاف است و به صورتهاى مختلف ابوعبداللَّه، ابوطاهر، مجدالدين و سراج الدين ذكر شده است.[1]

ابوالفضل محمد بن ابويزيد طيفور عزنوى، از دانشمندان علم قرائت در قرن ششم (ف. 560 ه.ق.). از آثار معروف وى كتاب وقوف است در شرح موادر وقف در قرآن، كتاب الوقف و الابتداء در شرح انواع وقف، كتاب الموجز در شرح بعض انوع وقف، كتاب انسان عين المعانى در تفسير سبع المثانى، نسخ همه كتابهاى مذكور در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (48/7)، دايرةالمعارف فارسى (1275 -1274 /1)، الذريعه (31/16)، رياض العارفين (174)، ريحانه (443 -442 /2)، كشف الظنون (1182 ،852 ،353)، الكنى و الالقاب (308/2)، لباب الالباب (283 -282

/1)، لغت نامه (ذيل/ سجاوندى و احمد)، معجم المؤلفين (233/11 ،112/10)، الوافى بالوفيات (178/3)، هديه الاحباب (148)، هديه العارفين (106/2).

سجستاني، ابوحاتم سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 255 -248)، نحوى، لغوى، قارى، محدث و شاعر. وى شاگرد ابوزيد انصارى و ابوعبيده بن مثنى و اصمعى و ابوعامر عقدى و ديگران بود. او قرآن را از يعقوب حضرمى فراگرفت. «كتاب» سيبويه را دو مرتبه بر اخفش خواند. در زمره ى شاگردانش از ابن دريد و ابوالعباس مبرد ياد شده است. رشته ى اصليش آثار شاعران قديم و اصطلاحات و عروض و لغت و غرائب و علوم قرآنى بود. محدثينى چون ابوداوود و نسايى در «سنن» خود و ابوبكر بزاز در «مسند» خود و ديگران از وى حديث روايت كرده اند بطورى كه هر روز دينارى به تصدق مى داد و هر هفته قرآنى ختم مى كرد. وى شعر را نيكو مى سرود. داراى سى و هفت كتاب است كه از آن جمله: «اعراب القران»؛ «اختلاف المصاحف»؛ «الاضداد»، كتاب «المعمرين من العرب»؛ «ما يلحن فيه العامه»؛ «المقصور و الممدود»؛ «المقاطع و المبادى»؛ «القراآت»؛ «الفصاحه»؛ كتاب «خلق الانسان»؛ «المذكر و المونث»؛ كتاب «الطير»؛ «الوحوش»؛ «الحشرات»؛ «النبات»؛ «النخله»؛ «الشوق الى الوطن».[1]

(ع. سيستانى) ابوحاتم سهل بن محمد بن عثمان بن يزيد جشمى، عالم لغوى، نحوى و مقرى (ف. 255 ه.ق./ 864 م.). او در بصره ميزيست و از علوم قرآنى و عروض اطلاع وافى داشت. الكتاب سيبويه را نزد اخفش آموخت و از اصمعى و ابويزيد انصارى و ابوعبيده معمر بن مثنى روايات بسيار در لغت و اقسام ادب دارد. ابن دريد و مبرد شاگرد اويند. او راست: كتاب الشمس و القمر، كتاب فى النحو، كتاب الشوق الى الوطن، كتاب الوصايا، كتاب مايلحن

فيه العامة، كتاب الطير، كتاب المذكر و المؤنث. (سهل)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (210/3)، ايضاح المكنون (351 ،350 ،342 ،322 ،307 ،292 ،290 ،289 ،285 ،262 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (124/1)، تهذيب التهذيب (234 -233 /4)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 204/1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1022/8)، روضات الجنات (90 -88 /4)، ريحانه (444 -443 /2)، سرآمدان فرهنگ (103 -102 /1)، سير النبلاء (270 -268 /12)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (100)، كشف الظنون (1781 ،1577 ،1469 ،1466 ،1462 ،1457 ،1454 ،1452 ،1452 ،1449 ،1446 ،1439 ،1436 ،1429 ،1423 ،1388 ،1387 ،1383 ،1189 ،123 ،115 ،33)، الكنى و الالقاب (45 -44 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوحاتم)، معجم الادباء (265 -263/11)، معجم المؤلفين (286 -285 /4)، وفيات الاعيان (433 -430 /2).

سحاب، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم سحاب در 20 فروردين سال 1266 شمسي در شهرستان تفرش ديده به جهان گشود. استاد ابوالقاسم سحاب در شهرستان تفرش ديده به جهان گشود. وي تعليمات مقدماتي خود را در مكتبخانه آغاز نمود ، بيش از سه سالي نگذشت كه سحاب ، علوم عقلي و نقلي را به خوبي آموخت و وارد مدرسه ي آليانس فرانسه شد. سپس جهت آموختن زبان هاي خارجه و رياضيات ، شبانه به مدرسه ي اكابر ، واقع در گذر پاچنار مي رفت. او مدتي را هم در مدرسه ي دارالفنون و در كلاس هاي شبانه ي آن حاضر شد. سحاب ، به جهت حسن شهرت و تدريس در مدرسه ي آليانس و به سفارش نصيرالدوله ، وزير معارف به مديريت مدرسه ي نهاوند مأمور شد. پس از مدتي به پيشنهاد علي اكبرخان سروش

، رئيس دخانيات ثلاث ( ملاير ، نهاوند و تويسركان ) ، رياست معارف و اوقاف آن ايالت براي وي پيشنهاد گرديد. سحاب بنا به وظيفه ي اداري در شغل منشي گري محاسبات وزارت معارف وارد گشت. همچنين از سوي آن وزارتخانه به عنوان مسئول تحرير تصديق نامه هاي مدارس مأمور شده و در پي آن ، طي حكم ديگري از طرف آن مركز ، به عضويت در اوقاف درآمد. اندكي بعد ، به موجب حكم ديگري در وزارت معارف داخل مي گردد. وي معاونت كتابخانه ملي و مديريت دفتر دانشسراي عالي تهران را نيز برعهده داشته است. سحاب در روز 21 دي 1335 به سراي باقي شتافت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : محمدزمان و حوا نام پدر و مادر ابوالقاسم سحاب مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابوالقاسم سحاب، تعليمات مقدماتي خود را در مكتبخانه آغاز نمود و علاوه بر آموختن عم جزء ، نصاب الصبيان ، جامع المقدمات و كتب ديگر از مكتب ملاحسين شاهميري معروف به كربلايي حسين ، در گوشه و كنار با مطالعه ي كتاب هاي متفرقه ، مطالب آنها را به خاطر سپرده و بر معلومات خويش مي افزود. در همين اثناء ، ابوالقاسم به صلاحديد خانواده ، مدتي را نزد مشهدي عبدالرحيم و در مكتب وي واقع در حياط معين الملكي ، متولي باشي ارض اقدس ( مشهد ) در تفرش به شاگردي پرداخته و نزديك به يك سال را در همراهي با استاد سپري كرد. آنگاه پس از فراگيري عربي و خط و يادگيري معالم ، براي آموختن فقه

به مطالعه و مباحثه نزد امام جمعه پرداخته و « شرح لمعه » شهيد ثاني را بدين شكل فراگرفت. از اين رو ، بيش از سه سالي نگذشت كه سحاب ، علوم عقلي و نقلي را به خوبي آموخت و در علوم اسلامي چنان مسلط شد كه مورد مشورت اهل علم و دانش قرارگرفته و با توانايي هرچه تمام تر در مسائل فقهي و اصول بحث و فحص مي كرد. سحاب پس از مدتي با راه يافتن به كتابخانه ي سناءالدوله ، ضمن بهره مندي از آنها با كتب و مدارك خارجي آشنا شد و در عين حال ، از تلاش هاي خويش در راه تكميل يافته ها و تحصيلات خود ذره اي نمي كاست و لذا ، هم زمان با فراگيري زبان فرانسه ، به كامل كردن تحصيلات درس هاي ادبي و عربي خود مبادرت مي ورزد. در اين هنگام ، وي دريافت كه ديگر محيط كوچك تفرش نمي تواند طبع بلندپرواز او را قانع ساخته و خواسته هاي او را تأمين نمايد. از اينرو به تهران آمد و در محضر علماي طراز اول آن شهر ، من جمله شيخ علي نوري ، شيخ باقر معزالدوله و دانشمندان ديگر ، به تكميل معلومات خود پرداخت. او كه در اين زمان ، به همت سناءالدوله جهت تحصيل به مدرسه ي آلماني تهران راه يافته بود ، بنا به برخي ضوابط قانوني مدرسه از راه يافتن بدان جا محروم گشته و در نتيجه ، به اتفاق ميرزاحسين خان و اسماعيل خان ( پسران دبيرلشكر و سناءالدوله ) وارد مدرسه ي آليانس فرانسه ، واقع در خيابان

پستخانه شد. آن مدرسه زيرنظر مسيو ويژور فرانسوي اداره مي شد و سحاب نيز نزد وي به تكميل آموخته هاي زبان فرانسه ي خود اقدام كرد. او پس از چندي درصدد برآمد كه براي تحصيل كلام و اصول و فقه ، از محضر استاد حاجي سيدعبدالرحيم دماوندي بهره جويد. بنابراين مدتي را نزد استاد به فراگيري و مذاكره در باب شوارق و شرح لمعه پرداخته و سپس ، جهت آموختن زبان هاي خارجه و رياضيات ، شبانه به مدرسه ي اكابر ، واقع در گذر پاچنار مي رفت. او مدتي را هم در مدرسه ي دارالفنون و در كلاس هاي شبانه ي آن حاضر شده و از محفل استاداني چون : دكتر محمودخان ، دكتر مهدي خان و ميرزا غلامحسين خان رهنما و ديگران بهره مند مي شد. وي همچنين در كلاس هاي مزبور ، شيمي ، طبيعيات و فيزيك را فراگرفته و در محله ي عرب ها نيز به تحصيل فرانسه ، دفترداري و ... مشغول شد. پس از آن ، بعد از به پايان رساندن مباحثه شوارق در محضر استاد عبدالرحيم دماوندي ، تصميم مي گيرد در طبيعيات جواهر و اعراض وارد شده و يك دوره از اين فن را به مباحثه و مطالعه بپردازد. بعد ، بر آن مي گردد براي ورود به رشته ي فلسفه و حكمت ، از وجود عالمانه ي ميرزا ابوالقاسم فاضل تفرشي كه در آن موقع از برجسته ترين استادان فلسفه تهران بود ، بهره جويد. وي در خدمت استاد ، ضمن مطالعه ي كلمات مكنونه ي مرحوم فيض و منظومه و اسفار حاجي سبزواري ، به

فراگيري شواهدالربوبيه ملاصدرا پرداخت. سحاب ، زبان انگليسي را نيز زيرنظر مسيو جاسموس و مسيو ژان دوشن فرانسوي ، رئيس مدرسه ي آليانس تهران فراگرفت.فعاليتهاي ضمن تحصيل : ابوالقاسم سحاب، علاوه بر عشق فراوان به فراگيري ، بهره مندي از هنرهاي زمانه از جمله ، خوشنويسي را پيشه ي راه خود ساخته بود. به همين جهت در سن پانزده سالگي ، عزم خود را براي آموختن هنر مزبور راسخ ساخت و نزد معلمي به نام ميرزا عباسقلي به تعليم خط پرداخت و در اندك مدتي ، خود در هنر خطاطي و نوشتن خطوط مختلف نستعليق ، نسخ ، ثلث و شكسته نستعليق مسلط شد. پس از آن در ايام 19 سالگي به تشويق ميرزا اسدالله خان ، پيشكار فخيم الدوله حاكم كردستان به آموختن زبان عربي روي آورد و مساعي خود را در اين راه به كار گرفت. از ديگر توانمندي هاي سحاب ، ذوق و قريحه ي سرشار وي در سرودن اشعار ژرف و علاقه ي فوق العاده به مطالعه و فراگيري سروده هاي شعراي مشهور بود. وي تحت تأثير تشويق هاي ميرزا اسماعيل خان دبير در تفرش ، به نوشتن مصنفات و مؤلفات خود همت گماشت.استادان و مربيان : استادان و مربيان ابوالقاسم سحاب عبارت بودند از : ملاحسين شاهميري ، مشهدي عبدالرحيم ، ميرزا عباسقلي ، ميرزا موسي خان سناءالدوله ، شيخ علي نوري ، شيخ باقر معزالدوله ، مسيو ويژور ، حاجي سيدعبدالرحيم دماوندي ، دكتر محمودخان ، دكتر مهدي خان ، ميرزا غلامحسين خان رهنما ، ميرزا ابوالقاسم فاضل تفرشي ، مسيو جاسموس ، مسيو ژان دوشن ، دكتر حسين

حجازي و ميرزا اسماعيل خان دبير تفرشي.همسر و فرزندان : معصومه ، همسر ابوالقاسم سحاب و مرحوم عباس سحاب ، پدر كارتوگرافي ايران ، عذرا ، صغري و بهجت خانم ، فرزندان شادروان استاد ابوالقاسم سحاب مي باشند.زمان و علت فوت : پس از نزديك به 60 سال فعاليت علمي و فرهنگي ، دست تقدير بر حيات ابوالقاسم سحاب سايه افكند و در سپيده دم 21 دي 1335 به ديار معبود و سراي باقي شتافت و در مقابل بارگاه حضرت معصومه (س) ، كنار حوض به خاك سپرده شد و آيت الله مرعشي نجفي بر جنازه ي او در صحن يادشده نماز خواند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ابوالقاسم سحاب، به جهت حسن شهرت و تدريس در مدرسه ي آليانس و به سفارش نصيرالدوله ، وزير معارف به مديريت مدرسه ي نهاوند مأمور و براي سروسامان دادن به اوضاع مدارس آن سامان ، به آنجا فرستاده شد. استاد در سمت جديد ، در نهايت جديت امور محوله را انجام داد و خدماتش مورد توجه قرار گرفت. از اينرو ، به پيشنهاد علي اكبرخان سروش ، رئيس دخانيات ثلاث ( ملاير ، نهاوند و تويسركان ) ، رياست معارف و اوقاف آن ايالت براي وي پيشنهاد گرديد كه در تاريخ 28 ثور 1338 قمري ، حكم مزبور از طرف وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه براي او صادر شد. سحاب در 12 ارديبهشت 1306 از سوي وزارت معارف و اوقاف به سمت عضويت در هيئت ممتحنه ي مدارس ابتدايي مركز انتخاب و اندكي بعد ، به همان سمت در مدرسه ي دارالفنون منصوب گرديده و

در پي آن ، امتحانات شاگردان مدارس ابتدايي آن را برگزار مي كند. سپس در 8 فروردين 1307 به وظيفه ي اداري در شغل منشي گري محاسبات وزارت معارف وارد گشته و به موجب اخطار رسمي كابينه ، اين وزارتخانه در تاريخ 29 خرداد 1307 جهت تهيه ي سواد نظامنامه ي شوراي عالي معارف دعوت مي شود. اما به جهت كثرت كار اداري و موانع زياد از حضور به آن شورا خودداري مي كند. همچنين استاد در اول مهر 1307 از سوي آن وزارتخانه به عنوان مسئول تحرير تصديق نامه هاي مدارس مأمور شده و در پي آن ، طي حكم ديگري از طرف آن مركز ، به عضويت در اوقاف درمي آيد. يك سال بعد ، در 19 فروردين 1309 به موجب حكم رئيس محاسبات وزارت معارف و اوقاف ، از شغل منشي گري پاكنويس آن اداره به سمت مديريت ارتقاء يافته و مديريت آرشيو اين وزارتخانه به وي واگذار مي شود. اندكي بعد ، به موجب حكم ديگري در تاريخ 4 مهر 1310 در وزارت معارف داخل مي گردد. وي در سال 1317 ، معاونت كتابخانه ملي و در سال 1323 ، مديريت دفتر دانشسراي عالي تهران را نيز برعهده داشته است.فعاليتهاي آموزشي : ابوالقاسم سحاب، به هنگام حضور در مكتب نخستين استاد خويش ، ملاحسين شاهميري ، به علت توانايي هاي فوق العاده علمي و درسي خود و نيز به پيشنهاد مشاراليه ، امر تدريس برخي از نوآموزان كلاس را برعهده گرفت. او اگرچه در ازاي آموزش كودكان مكتب ، از دادن شهريه معاف بود ، اما پرداختن به اين مهم ،

در واقع نخستين دل مشغولي و شغل وي را نيز تشكيل مي داد و بر اين اساس بود كه از همان زمان ، او لذت توأمان دانش آموزي و معلمي را چشيد و تا آخرين روزهاي زندگي نيز در تداوم آن تلاش مي كرد. به علاوه ، پس از تسلط وي به علوم عقلي و نقلي و همچنين فقه ، اصول و كلام ، تفسير و حكمت در مدتي كوتاه ، كار تدريس خصوصي بسياري از فرزندان خانواده هاي تفرشي نيز به او واگذار شد. در رمضان سال 1326 قمري ، به واسطه ي اقدامات محمدعلي شاه و دستگيري مشروطه طلبان و حاكم شدن استبداد صغير ، پسرهاي ميرزا محمدخان دبيرلشكر ( ميرزا عيسي خان دبيرلشكر و ميرزا موسي خان سناء الدوله ) كه از مشروطه طلبان تهران بودند ، به ناچار به تفرش برگشته و در اين زمان ، سناءالدوله امر آموزش فرزندان خود و يكي از پسران دبيرلشكر را به سحاب كه در اين هنگام 22 سال داشت ، واگذار مي نمايد. شخصيت فرهيخته دبيرلشكر و سناءالدوله از يك سو و توانمندي هاي فوق العاده ي سحاب از طرف ديگر ، سبب شد تا وي زيرنظر سناءالدوله به فراگيري زبان هاي اروپايي و به ويژه ، زبان فرانسه و نيز آموختن علوم جديد و حساب و جغرافيا و ... همت بگمارد و در مدتي كوتاه چنان پيشرفت كند كه خود به معلمي توانا جهت متعلمين خود مبدل گردد. در اين زمان ، پس از ورود به مدرسه ي آليانس فرانسه ، هم زمان با تحصيل نزد مسيو ويژور ، به تدريس در آن

نيز مشغول بود. هم زمان ، بر آن مي گردد با تشكيل دبستاني در خيابان فرمانفرما ، شغل رسمي خود را معلمي قرار داده و از اين راه نسبت به تأمين معاش خود اقدام نمايد. اندكي بعد و هم زمان با به پايان رسيدن جنگ جهاني اول در سال 1297 شمسي ( 1918 م. ) به جهت تصميم دولت مبني بر خريداري كردن مدارس ملي و تبديل آنها به مدارس ابتدايي مجاني و متوسطه ي غيرمجاني ، به ناچار از تدريس در ساعات بعدازظهر مدرسه ي سيروس كه در اين زمان تحت رياست ميرزا محسن خان قريب اداره مي شد ، صرف نظر كرده و بر ميزان همكاري خود با مدرسه ي آليانس افزود. طولي نكشيد كه به واسطه ي حسن اداره كردن كلاس ، مسيو ويژور تدريس در كلاس نهم را نيز از وي خواستار شد. در اين هنگام بود كه به جهت بازديد نصيرالدوله ، وزير معارف از مدرسه ي مزبور ، باب مراوده و آشنايي با وي گشوده شد ؛ بعدها به آموزش در مدرسه ي تدين مي پردازد و در پي آن به سفارش نصيرالدوله به مديريت مدرسه ي نهاوند مأمور و براي سروسامان دادن به اوضاع مدارس آن سرزمين به آنجا فرستاده شد. پس از بازگشت از سفر نهاوند ، در مدارس آن روز تهران از جمله مدرسه ي شرف ، مدرسه ي ايران ، مدرسه ي سيروس و كماليه به آموزش دانش آموزان مشغول شد. استاد در فروردين 1306 به جهت تعليق عبدالله خان مرندي ، به جاي ايشان به آموزش در مدرسه ي كماليه مي پردازد. [ساير فعاليتها

و برنامه هاي روزمره : ابوالقاسم سحاب، ضمن ادامه ي تدريس در مدارس تهران ، به نگارش مقالات فراواني براي بسياري از نشريات آن روز همچون طوفان هفتگي ، تهران ، ستاره جهان ، شفق سرخ ، قانون ، تجدد ايران ، حبل المتين كلكته ، رستاخيز ، عصر گلشن ، تهران ، مجله ي تعليم و تربيت و مطبوعات ديگر ادامه داد. وي از بهار سال 1305 به جهت عدم همراهي اولياي وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه و اختلال در امور آن ، مبادرت به همكاري با مطبوعاتي نظير : گلشن ، اقدام و شفق كرده و ضمن تهيه ي خبر و ترجمه ي مطالب آنها ، امور معيشتي و زندگي خويش را بدين شكل تأمين مي كند. در همين رابطه ، علاوه بر نوشتن مقالات و ترجمه ي خبرهاي روزنامه ي ترقي ، از مرداد همان سال با روزنامه هاي اطلاعات ، فرخي و طوفان نيز همكاري مي كند. وي مديريت داخلي مجله ي علم و تربيت را نيز برعهده داشت. در عين حال ، به همراهي شيخ عبدالعزيز جواهرالكلامي به جمع آوري و استنساخ مجموعه اي راجب به كتابخانه هاي ايران اقدام مي ورزد. به علاوه ، در ادامه ي بي مساعدتي هاي وزارت معارف ، جهت گذراندن زندگي در امر كسب وارد مي گردد.جوائز و نشانها : ابوالقاسم سحاب، نظر به مراتب لياقت و كارداني خود ، در 26 آذر 1319 و 14 ارديبهشت 1323 از سوي وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه ، به دريافت دو قطعه نشان علمي درجه ي يك و دو نائل گرديد.آثار :

استنساخ « نخبه التواريخ » ميرزا اسماعيل خان دبير تفرشي ، تاريخ خجسته ويژگي اثر : اين مجموعه ، حاوي اطلاعات پرباري درباره ي شرايط اجتماعي و اقتصادي سال هاي اول سده ي 14 هجري شمسي و به ويژه ، دهه هاي اول سلطنت خانواده ي پهلوي است.3 درباره ي وزارت معارف ايران ويژگي اثر : در اين مجموعه ، شرح حال و اقدامات و آثار 43 نفر از وزراي معارف ايران تهيه و ضبط شده كه مي تواند به عنوان مرجع مناسبي مورد استفاده قرارگيرد.4 زندگي حضرت امام حسن عسگري (ع) ، زندگي حضرت امام علي النقي (ع) ، زندگي حضرت سيدالشهدا (ع) ، فلسفه و اسرار حج ،مشاركت در تدوين و تنظيم « ديوان دبير تفرشي »

منابع زندگينامه :روزنامه ي اطلاعات ، 14 اسفند 1379 ، صص 4-2

سحرخوان، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سحرخوان

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد سحرخوان در سال 1341 در خانواده اي مذهبي در كاشان به دنيا آمدم بعد از تحصيلات ابتدايي و راهنمايي به خاطر جو مذهبي خانواده و شركت در جلسات مذهبي در سال 1355 وارد حوزه علميه مرحوم آيت الله بشري شدم. دروس مقدمات ج اول و اصول فقه و لمعه را در كاشان نزد اساتيد بزرگوار خواندم و در سال 58 وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 60 با خانواده اي محترم از سادات ازدواج كردم كه ثمره ازدواج يك پسر و دو دختر

مي باشد كه مشغول تحصيلات حوزوي مي باشند همزمان با شروع جنگ در حد توان در جبهه حضور پيدا كردم و بيشترين برنامه تبليغي اينجانب همكاري با حوزه نمايندگي ولي فقيه در سپاه بوده است و مدت يكسال به عنوان مسئول حوزه نمايندگي گچساران مشغول بوده ام از سال 1370 در دوره سوم تخصصي تفسير شركت كرده و در سال 74 به پايان رسيد و در سال 76 تاكنون با مركز فرهنگ و معارف قران در گروه دائرة المعارف ها به عنوان محقق و دبير گروه همكاري مي كنم و در سال 82 با مركز تحقيقاتي اسراء همكاري علمي دارم. دروس فقه و اصول را از اساتيد بزرگوار آيت الله سيد علي محقق داماد، آيت الله فاضل لنكراني ، آيت الله تبريزي، آيت الله معرفت و آيت الله سبحاني و آيت الله وحيد خراساني بهره مند شده ام. خداوند انشاء الله به ما توفيق بيشتر عنايت فرمايد و اساتيد بزرگوار را خير عنايت فرمايد و از ما راضي نگه دارد.

سخنور، جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه مشهد در سال 1348، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه لندن در سال 1351، دكتراى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه ليل در سال 1355.

مرتبه علمى:

تدريس دروس تخصصى ادبيات انگليسى در دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1354، دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات انگليسى، طرح هنر نمايش.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه

كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات نمايشى، فنون و صناعات ادبى و نقد ادبى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

نظريه پردازى در ترجمه، نقد ادبى، نمايش و تاريخ ادبيات انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سدهي اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1339 ق)، عالم دينى و واعظ. او واعظى كامل و كثير التاليف بود. پس از اعمال حج در مكه وفات يافت و در قبرستان ابوطالب مدفون گرديد. از آثارش: «بدايع الاخبار»، در اخلاق؛ «بشاره الابرار فى احوال شيعه الكرار فى دار القرار»؛ «برهان الرساله»، در اثبات نبوت خاصه؛ «حسام الشيعه»، در اثبات امامت اميرالمومنين (ع)، در چهار مجلد هر مجلد هزار بيت؛ «خصائص الايام»، در وقايع ايام سال؛ «دلائل الربوبيه»؛ «لمعات الانوار»؛ «نفائس الاخبار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (413/2)، الذريعه (239/24 ،344/18 ،250/8 ،166 ،12/7 ،114 ،95 ،61 /3)، ريحانه (453 -452 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 72/14)، علماء معاصرين (369)، گنجينه ى دانشمندان (371/2)، معجم المؤلفين (120/8).

سدهي اصفهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1358 ق)، عالم دينى، منجم، رياضيدان، اديب و شاعر، متخلص به ضيائى. معروف به حاج آقا بزرگ. نسبش به محمد ديباج، فرزند امام جعفر صادق (ع) مى رسد. وى شاگرد سيد ميرزا محمدهاشم چهار سوقى و آقا نجفى و جمعى ديگر از علما بود. علاوه بر فقه و اصول در حكمت و نجوم و رياضيات و طب و علوم غريبه تبحر داشت. شعر را نيز نيكو مى سرود. او امام جمعه ى سده اصفهان بود. در سن نود و چهار سالگى درگذشت و در انتهاى شبستان مسجد جامع فروشان سده دفن شد. از او آثارى در علوم گوناگون باقى مانده، و در «اخلاق» و «تقليد» و «فقه» و «معاملات» و «طب» و «ختوم و ادعيه» و «مقتل» رساله هائى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (438 -437)، ريحانه (454 -453 /2)، گنجينه ى دانشمندان طبقات اعلام الشيعه (قرن 1541/14).

سدهي ميردامادي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و روحانى متنفذ، از شاگردان آقا ميرزا محمدهاشم و آقا ميرزا محمدباقر چهارسوقى و حاج ميرزا بديع و ديگران بوده، در سده در مسجد ملامحسن امامت مى نموده، و در رجب 1342 به سن قريب به هفتاد وفات يافته، در مقبره ى ملا محسن در محله ى شمس آباد قريه ى خوزان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

سراج

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم و هشتم ق)، حجار. از آثار وى: كتيبه ى هلال دوم اطراف ديوار مشبك بقعه ى پيربكران در اصفهان، به خط ثلث برجسته كه در اطراف سنگ «آيةالكرسى» و بر جانب غربى آن «صلوات بر دوازده امام» حجارى شده، با رقم: «... فى ليله الثلثا عاشر شهر ربيع الاول، ثلث و سبعمائه عمل سراج» (703 ق). آرامگاه پيربكران- از زهاد قرن هشتم هجرى- مشتمل بر رواق و صحن و سردر و مقبره مى باشد كه اين بنا در دوره ى الجايتو ايلخان مغولى (716 -703 ق) بنا شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار ملى اصفهان (852)، احوال و آثار نقاشان (217/1)، فهرست بناهاى تاريخى و اماكن باستانى ايران (20)، گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (263).

سراج اصفهاني

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، شاعر و حكاك. وى در فن حكاكى خاتم بى نظير بود و شعر نيز مى سرود. او به حسن اخلاق نيز معروف بود. در اصفهان درگذشت. از اوست:

از ضعف به هر جا كه نشستم وطن شد

از گريه به هر سو كه گذشتم چمن شد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (946/3)، احوال و آثار نقاشان (217/1)، تذكره ى نصرآبادى (144 -143)، الذريعه (436 ،260 /9)، فرهنگ سخنوران (444)، لغت نامه (ذيل/ سراج حكاك).

سراج، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ رضا معروف بسراج تهرانى از علماء و وعاظ مبرز معاصر تهرانست. وى در حدود سال 1332 ق در تهران متولد شده و پس از رشد و طى مقدمات و سطوح از اساتيد و علماء تهران به قم آمده و سطوح نهائى را از مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى و ديگران استفاده و پس از آن مدتى از درس و محضر مرحوم آيت اللَّه موسس حايرى مستفيض و پس از فوت آن مرحوم مستقيما و منقطعا از خارج فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى بهره مند شده و در سال 1362 قمرى مراجعت به تهران و در خيابان شهباز ساكن و بناء مسجد سلمان را نموده و چندى در آنجا به اقامه جماعت و ترويجات دينى اشتغال داشته و بعد تعمير مسجد سرچشمه را نموده و به آنجا آمده و تاكنون در آنجا مشغول خدمات دينى مى باشند.

نگارنده گويد: جناب آقاى سراج از مصاديق (عالم ناطق مستعمل لعلمه) زمان ما و بيانى نافذ و منبرى جامع و مفيد و در ولايت اهل بيت عصمت عليهم السلام شديد و در گريانيدن مستمعين بسيار قوى و كم نظير است. مجالس و

محافلى را كه اداره مى كند پر شور و هيجان و انقلابى و كثير البكاء خواهد بود.

در امر بمعروف و نهى از منكر لسانى صريح و بيانى مليح دارد. در دوره سال و بالاخص دو ماه محرم و صفر و ايام فاطميه ايفاء وظيفه نموده و معارف و حقايق دينى را با منطقى مؤثر بيان و تنوير افكار و قلوب مى نمايند، و بيش از چهل سال است كه باين سمت موفق و مفتخر است و صدها كيلوگرم از چشم مردم مسلمان و شيعه اشك در مصائب اهل بيت رسالت عليهم السلام گرفته است. جزاه اللَّه عن اهلبيت نبيه خيرالجزاء.

قال الصادق عليه السلام فى دعاء ندبه... فعلى الاطائب من اهل بيت محمد و على صلى اللَّه عليهما و آلهما فليبك الباكون و اياهم فليندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع الى آخره.

از آثار ايشان ترجمه و تفسير قرآن مجيد است كه در تهران به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

سراج، محمدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدابراهيم سراج

محل تولد : فيروز كوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدابراهيم سراج در سال 1362 وارد حوزه علميه امام صادق(ع) شهرستان دماوند شدم. پس از گذراندن دروس مقدمات در سال 1366 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را گذراندم و در سال 1372 به تحصيل دوره خارج حوزه پرداختم و از دانش حضرات آيات،مكارم شيرازى،وحيد خراسانى،فاضل لنكراني(ره)و برخي اعاظم ديگر بهره مند شدم. در كنار تحصيلات حوزوي و تأليف كتب، به تدريس علوم اسلامي در دانشگاه نيز مشغول شده ام كه به لطف خداوند با ارتباط نيكويي كه با دانشجويان برقرار نمودم، توفيق انتقال مفاهيم ناب ديني و رفع

شبهات از آنها را يافتم كه اكنون نيز اين ارتباط تداوم دارد.لازم به ذكر است كه در خلال تدريس در دانشگاه، موفق به نگارش مقالات متعددي شده ام از جمله: آفاتي كه جوانان را تهديد مي كند،پيامبر اكرم(ص) از ديدگاه انديشمندان غيرمسلمان،شناخت صهيونيزم،انسان شناسى،استقامت در سيره پيامبر اعظم(ع)،كه مقاله اخير را براي يكي از همايش ها ارسال نموده ام كه حائز رتبه گرديد و از مقالات منتخب محسوب شد.اميدوارم خداوند متعال توفيقات خويش را بر اين حقير و همه ره پويان راه علم و ايمان افزون فرمايد.

سرائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد سرائى ابن المرحوم حاج محمد رضا از مشاهير علماء و اعاظم دانشمندان معاصر تبريز است. وى در سال 1329 ق در قريه سراى از مضافات تبريز در يكى از خانواده هاى با تقوا و معنويت بدنيا آمده و بنابر اقرار والد ماجده اش در سراسر دوران شيرخوارگى او را با طهارت و وضو شير داده و در پرورش وى سعى بليغ نموده و در سال 1343 ق براى تحصيل به شهرستان تبريز آمده و مقدمات علوم را در محضر اساتيد ارجدار فراگرفته سپس به قم مشرف شده و علوم و فنون مختلفه را از مدرسين بزرگ حوزه علميه مانند حضرت آيه الله العظمى آقاى نجفى مرعشى و آيه الله لنكرانى و مرحوم آقا شيخ جواد تبريزى فرزند آيه الله آقا ميرزا صادق آقا و ديگران استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محاضر آيات عظام حوزه نجف چون مرحوم آيت الله العظمى آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله العظمى حكيم و آيت الله العظمى آقا سيد محمود شاهرودى و آيت الله آقا ميرزا باقر زنجانى بهره مند شده تا

به مدارج عاليه علم و كمال و اجتهاد ارتقاء يافته و از آيات مذكوره نائل باخذ اجازه اجتهاد گرديده پس از آن مراجعت به وطن و بنابر اصرار بسيارى از مردم متدين تبريز اقامت در دار الايمان تبريز نموده و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تدريس علوم پرداخته و بحمد الله تاكنون موفق به خدمات مذكوره مى باشد. آثار معظم له از اين قرار است:

1- تربيت مبلغ و طلاب علوم دينيه و تكفل مخارج ضرورى عده اى از آنان كه تربيت شدگان مكتب ايشان از روحانيون فعال و خدمتگزار در نقاط مختلف آذربايجان و غيره مى باشند.

2- دو فرزند برومند و فاضل معظم له بنام: 1- آقا ميرزا عبدالرحيم 2- آقا شيخ اسحق سرائى داماد آيت الله باقرى بنابى كه در حوزه علميه قم بتدريس متون فقه و اصول اشتغال دارند.

3- مسافرت به ممالك مختلف اسلامى براى تبليغ و ارشاد بالاخص مكه معظمه كه چندين بار رهبرى مردم تبريز را داشته و خالصا تعليم مناسك حج را نموده اند.

4- بناء منازلى براى علماء و اهل علم كه در اثر تبليغات و فعاليتهاى ايشان انجام يافته است.

5- نجات بسيارى از مردم مستمند و بينوا در زمان قحطى كه بامر مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى در شهرستان هريس انبار بيت المال تشكيل داده و حقوق واجبه ثروتمندان را از قبيل: زكوه، رد مظالم و غيره در آن جمع و بين بيچارگان و فقراء تقسيم و بدين وسيله آنان را از خطر مرگ و هلاكت بحول و قوه الهى مصونيت دادند.

6- بناء و تأسيس حمام در چندين قريه و آبادى كه فاقد حمام

بود و مردم نمى توانستند وظائف تطهير خود را انجام دهند و همچنين لوله كشى و اجراء نهر آب در بعضى از آباديهاى اطراف تبريز و سراى.

7- شهريه بطلاب و محصلين آذربايجانى حوزه علميه قم كه چند سالى موفق باين خدمت بودند.

8- مبارزه با وهابيها و منحرفين ديگر و مجادله حسنه با آنها كه موجب ارشاد و هدايت عده اى از آنها شدند.

نگارنده گويد: آن طورى كه از دانشمندان متدين و بى غرض تبريز و غيره شنيدم آيت الله سرائى دانشمندى خدوم و متقى و پارسا و موصوف بفضل و كمال و معنويت مى باشد و در ميان مردم آذربايجان و بالاخص تبريز و محل خود محبوبيت خاصى دارند، از خداوند بزرگ توفيق و عزت اين گونه افراد خدمتگزار روحانى حقيقى را مسئلت مى نمايم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سرباز بروجردي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1289 ق)، اديب و شاعر، متخلص به سرباز. اصلش از خرم آباد فيلى بود. به مناسبت آن كه در بروجرد تولد و تمكن يافت به بروجردى مشهور شد و چون در فوج نظام صاحب منصب بوده، تخلص سرباز را براى خود برگزيد. در انواع شعر دست داشت و ديوانى در مراثى به نام «اسرار الشهاده» از او بازمانده كه دو مرتبه در تبريز چاپ شده است، «ديوان» اشعارش قريب پنج هزار بيت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (754 -753 /1)، الذريعه (46/2)، ريحانه (10/3)، سفينه المحمود (372/1)، المآثر و الآثار (207)، مؤلفين كتب چاپى (595/1)، مصطبه ى خراب (77 -76).

سرباز زاده، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد سرباز زاده

محل تولد : اهر

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب احمد سرباززاده ( اهري ) در سال 1348 طلبگي را شروع نمودم . 1 سال در اهر، 3 سال در تبريز و از سال 52 به شهر مقدس قم مشرف شدم و در مدرسه حجتيه حجره گرفتم و معمم شدم . از همان تبريز تدريس ادبيات (مقدمات و سيوطي) را شروع كردم و در قم هم توام با تدريس به دروس اساتيد سطح ، آقايان: آيت الله اعتمادي ، اشتهاردي و صلواتي و در منظومه، آقايان: احمد بهشتي و محمدي گيلاني و درس خارج آقايان: آيت الله كوكبي و شيخ جواد تبريزي و شيخ كاظم تبريزي و آيت الله سيد محمد روحاني و ... مشغول شدم .

هميشه مشغول تدريس همه دروس سطح ولو خصوصي بودم. چند سال درجامعة الزهراء تدريس نمودم و چند سال در مدرسه مرعشيه و مدرسه آيت الله گلپايگاني .

از سال 60 و

61 توام با كارهاي قبلي تحقيقات را شروع نمودم . حدود 6 سال در موسسه دايرة المعارف شيعه 200 اثر لغوي و فقهي اصطلاحات فقهي را بين 3 صفحه اي الي 12 و15 صفحه اي تحقيق نمودم كه در اوائل بحوث فقهي كتاب نفيس دائرة المعارف شيعه درج و چاپ مي شود .

سرخسي ابوالعباس، احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 286 ق)، فيلسوف، حكيم، عالم، اديب و شاعر. معروف به ابن الفرائقى. از درخشانترين چهره هاى حكمت و از بهترين شاگردان اسحاق كندى، فيلسوف نامدار عرب بود. وى در علوم مختلف فلسفه رياضيات، نجوم، طب، موسيقى، منطق و كيميا و جغرافيا و تاريخ، حديث و شريعت، داراى فرهنگ و آگاهى ژرف بود. سرخسى در اول كار معلم معتضد، شانزدهمين خليفه ى عباسى بود. ليكن، على رغم اين كه معلم معتضد و رفيق و مشاور او بود، طولى نكشيد كه به اتهام الحاد كار به قتل سرخسى انجاميد و نيز گفته شده كه وى در اثر بى دقتى و سبكسرى معتضد كشته شد. در علم نحو و شعر نيز يگانه بود. از احمد برقى روايت كرد و احمد بن اسحاق ملحمى و محمد بن ابى هراز از او روايت كرده اند. ابن ابى اصيبعه متجاوز از 50 كتاب و رساله از او نام مى برد كه از آن جمله است: «ادب النفس»؛ «موسيقى الكبير»؛ «المدخل فى الطب»؛ «اختصار كتاب بارى ارمينياس»؛ «اختصار كتاب انالوطيقاالاولى»؛ «اختصار كتاب آنالو طيقاالثانية»؛ «كتاب النفس»؛ «كتاب الاغشاش و صناعة الحسبة الكبير اللهو» و «لهو و ملاهى»؛ «كتاب فى وصايا فيثاغورس»؛ «كتاب نزهة الفكر الساهى»؛ «كتاب السياسة الصغير»؛ «كتاب المدخل الى صناعة النجوم»؛ «كتاب المسالك و الممالك»، «النوم و الرويا» و غيره.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (337 /1)، تاريخ بغداد (139 /5)، تاريخ الحكماء قفطى (111 -110)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (64 -60)، سير النبلاء (449 ،448 /13)، فلاسفه شيعه (155 -149)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (473 -472)، كشف الظنون (1947 ،1664 ،1613 ،1642 ،1470 ،1468 ،1467 ،1465 ،1454 ،49)، معجم المؤلفين (157 /2)، الملل و النحل (366 -365)، الوافى بالوفيات (8 -5 /7)، مجمع الفصحا (217 /1)، معجم الادباء (102 - 98 /3)، لسان الميزان (182 -189 /1).

سرخه اي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه آقاى حاج شيخ زين العابدين بن المرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ حسين سرخه ئى از مشاهير علماء و مجتهدين معاصر تهران است. وى در تاريخ 14 ذى الحجه 1307 ق در تهران متولد شده و پس از پرورش در بيت علم اوليات و ادبيات و سطوح را خدمت مرحوم والد و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ باقر معزالدوله و حجةالاسلام حاج شيخ مسيح طالقانى خوانده و كلام را از مرحوم حاج شيخ على مدرس نورى و منطق و حكمت الهى را از حاج شيخ هاشم اشگورى فراگرفته و از محضر مرحوم آيت اللَّه بهبهانى بهره مند گرديده و چندى در مشهد مقدس از درس و بحث آيت اللَّه زاده كفائى مرحوم آقا محمد و مرحوم حاج فاضل استفاده نموده آنگاه مجتهدا به نجف مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه التقى ميرزا محمد تقى شيرازى در كربلا استفاضه نموده آنگاه به ايران مراجعت و در تهران در محله ى امامزاده يحيى عليه السلام اقامت و تاكنون بوظائف دينى از اقامه نماز جماعت و تفسير قرآن و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارد.

داراى آثار علمى و اجتماعى كه ذيلا توضيح مى دهم

مى باشد.

1- حاشيه مبوسطى بر كفايةالاصول.

2- حواشى بر شوارق.

3- احياء و تعمير اساسى مزار امامزاده يحيى كه بكلى ويران و از بين برده بودند و ايشان قيام و مقاومت و اقدامات جدى نموده تا آن را برگردانيده و بهتر از اول تجديد و بناء گنبد و صحن و سراى عالى نمودند كه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه سره بمعظم له فرمودند شما با اين عمل حق عظيمى بر حضرت رسول و اهلبيت عصمت عليهم السلام دارى.

4- تعمير و توسعه مسجد امامزاده يحيى عليه السلام.

(تو 1307 ق)، عالم دينى و فقيه. در تهران به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد پدر خود و سپس نزد حاج شيخ باقر معزالدوله و حاج شيخ مسيح طالقانى خواند و كلام را از آقا شيخ على مدرس نورى و منطق و حكمت الهى را از حاج شيخ هاشم اشكورى فراگرفت و از محضر آيت اللَّه بهبهانى نيز بهره مند گرديد. چندى در مشهد از درس و بحث آيت اللَّه زاده آقا محمد كفايى و حاج فاضل استفاده نمود. آنگاه در حالى كه مجتهد بود به نجف رفت و از محضر ميرزا محمدتقى شيرازى در كربلا بهره ها گرفت. سپس به ايران مراجعت و در تهران در محله ى امامزاده يحيى به انجام وظائف دينى و اجتماعى مشغول شد. از آثار وى احياء و تعمير اساسى مزار امامزاده ى يحيى است. از آثار علمى اش: حاشيه ى مبسوطى بر «كفايه الاصول»؛ حواشى بر «شوارق».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (481 -480/ 4).

سردار اسعد،عليقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج عليقلى خان بختيارى «سردار اسعد»، در 1247 ه.ق در چهارمحال بختيارى متولد شد. وى پسر سوم حسينقلى خان هفت لنگ ايلخانى بختيارى است كه

در سال 1299 ه.ق به دست مسعود ميرزا ظل السلطان پسر ناصرالدين شاه حكمران اصفهان، كشته شد.

عليقلى خان دوران كودكى و جوانى را طبق يك خانواده گذرانيد و مقدماتى از ادبيات را قرار گرفت و در سوارى و تيراندازى سرآمد اقران شد. پس از كشته شدن پدرش، مدتى در زندان ظل السلطان به سر برد تا با مساعدت ميرزا على اصغر خان اتابك از زندان آزاد و به تهران وارد شد و با رتبه و مقام سرتيپى، فرماندهى عده اى از سواران پايتخت به او واگذار گرديد. در 1313 مدت چهل روز تا ورود مظفرالدين ميرزا به تهران، حفاظت كاخ گلستان به عهده ى عليقلى خان بود و اتابك ماموريتهاى ديگرى نيز به او واگذار مى نمود. پس از كنار رفتن ظل السلطان از حكومت اصفهان، سردار اسعد گاهگاهى به بختيارى مى رفت و امور مربوط به ايل را سركشى مى نمود. در 1321 پس از فوت برادرش اسفنديارخان، به او از طرف مظفرالدين شاه لقب سردار اسعدى داده شد. سردار اسعد غالبا از آن تاريخ در اروپا مى زيست و به مطالعه و مجالست با فضلاء و دانشمندان اشتغال داشت.

در جريان مشروطيت ايران و دوران سلطنت محمدعلى شاه، سردار در اروپا بود ولى در استبداد صغير به ايران آمد و با دوهزار از سواران بختيارى به اصفهان وارد شد و پس از آنكه اصفهان به تصرف او درآمد، به سمت تهران روانه گرديد و پس از چند روزى توقف در قم، به تهران نزديك شد و با توافقى كه قبلا با سپهدار تنكابنى نموده بود، اردوى سپهدار تنكابنى و سردار اسعد در يك روز به هم رسيده و به يكديگر پيوستند و روز جمعه 27 جمادى الاخر 1327

وارد تهران گرديدند. قواى قزاق تاب مقاومت نياورد و در زدوخورد كوتاهى تسليم شدند و قواى بختيارى و سپهدار، تهران را فتح نمودند و از اين نظر است كه به سردار اسعد و سپهدار، در فاتح تهران مى گويند.

لياخوف فرمانده قزاق و حاكم نظامى تهران، تسليم خود را اعلام نمود و محمدعلى شاه در سفارت روس در زرگنده تحصن اختيار كرده، و روز 28 جمادى مجلسى مركب از علماء و وزراء و اعيان و وكلاى سابق و تجار، در بهارستان منعقد گرديد. محمدعلى ميرزا از سلطنت خلع و احمدميرزاى دوازده ساله را به نام سلطان احمدشاه قاجاريه سلطنت اعلام نمودند. در همان جلسه، عليرضاخان عضدالملك به نيابت سلطنت و محمد ولى خان سپهدار تنكابنى به وازرت جنگ و حاجى عليقلى خان سردار اسعد بختيارى به وزارت داخله انتخاب شدند.

در كابينه اى كه سردار اسعد وزير داخله بود، مستوفى و ناصرالملك و صنيع الدوله و سردار منصور عضويت داشتند و كابينه بدون سرپرست بود. در دوران اين كابينه حوادث مهمى در ايران به وقوع پيوست. تشكيل محكمه ى انقلابى و اعدام عده ى زيادى از رجال مانند حاج شيخ فضل الله نورى و مفاخرالملك در اين دوره صورت گرفت.

سردار اسعد براى اينكه به وضع وزارت داخله سر و صورتى بدهد، ميرزا احمدخان قوام السلطنه را به معاونت خود برگزيده و سازمانى براى آن وزارتخانه به وجود آورد. در تاريخ 9 مهر 1288 سپهدار تنكابنى به نخست وزيرى رسيد و سردار اسعد همچنان وزير داخله كابينه بود. در آذر همان سال كابينه ى سپهدار ترميم شد. سردار باز در راس وزارت داخله باقى بود. در 30 ارديبهشت 1289 در كابينه ى سوم و چهارم سپهدار، مرحوم سردار اسعد به وزارت

جنگ رسيد.

پس از مرگ عضدالملك نايب السلطنه، سردار اسعد كانديداى نيابت سلطنت بود و در مجلس طرفدارانى داشت. ليكن ناصرالملك مورد توجه قرار گرفته و اين منصب را احراز نمود. سردار از آن تاريخ مستقيما در كارها وارد نشد ولى در تمام كابينه ها نظر سردار ملحوظ مى گرديد و عده ى زيادى از سران بختيارى به توصيه ى سردار اسعد به مقام وزارت و حكومت رسيدند. در قيام مجدد محمدعلى شاه و سالارالدوله، سردار اسعد و ايل بختيارى نقش مهمى داشتند. سردار اسعد در سال 1337 درگذشت و با تشريفات نظامى او را در اصفهان به خاك سپردند. پس از فوت او فرزندش جعفرقلى خان سردار بهادر لقب سردار اسعد گرفت. سردار اسعد از افرادى بود كه اهل علم را تشويق و ترغيب مى نمود و به هزينه ى شخصى خويش، چندين كتاب را ترجمه و چاپ كرد. تحرير تاريخ بختيارى به توصيه ى او بوده است.

(حاج) على قلى خان از رؤساى معروف بختيارى (و. 1274- ف. تهران 1336 ه.ق.). لقب سردار اسعدى را ابتدا برادر بزرگتر او- يعنى اسفنديار خان- داشت و پس از فوت اسفنديار خان، اين لقب بدو داده شد. وى مشروطه خواه و يكى از دو فاتح مشهور تهران در عهد محمدعلى شاه قاجار و مظهر اخلاق نيك بود. پس از فوت او لقب سردار اسعد به پسرش جعفرقلى خان- كه ابتدا سردار بهادر لقب داشت داده شد.

(1296 -1236 ش)، مترجم. در اصفهان به دنيا آمد، يكى از روساى معروف بختيارى و يكى از دو فاتح مشهور تهران در عهد محمدعلى شاه قاجار بود. مدتى در اصفهان در زندان ظل السلطان بود، سپس به كمك ميرزا على اصغر خان امين السلطان از زندان خلاص شد

و به تهران آمد، به پاريس رفت و مدتى در آن شهر مقيم بود. سپس به اصفهان رفت و نهايتا به تهران برگشت. در زمان حيات چند بار به نمايندگى مجلس شوارى ملى و وزارت رسيد. وى در تهران وفات يافت و در تخت فولاد اصفهان دفن شد. از جمله ترجمه هاى او: «بولينا- غاده الانگليس»؛ «پل و ورژينى»؛ «تاريخ حميدى- سلطان عبدالحميد عثمانى»؛ «دختر فرعون»؛ «ديل گابريل»؛ «روكامبول»؛ «شرح حال هانرى سوم»؛ «عشاق پاريس»؛ «ماد موازل مارگريت»؛ «هرمس مصرى»؛ «سفرنامه هاى برادران شرلى»؛ «ترجمه عهدنامه ى حضرت امير». كتاب «تاريخ بختيارى» از تاليفات اوست.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ انقلاب مشروطيت ايران (1084 -1077/ 5)، تاريخ برگزيدگان (200 -198)، تذكره القبور (132 -131)، سرآمدان فرهنگ (276 -275/ 1)، شخصيتهاى نامى (101 -99)، شرح حال رجال (451 -448/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (574 -571/ 4)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 101 -99).

سرشار تهراني، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباد الله سرشار تهراني

محل تولد : ميانه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب در يك خانواده مذهبي و متدين در سال 1324 شمسى، در يكي از روستاهاي شهرستان ميانه چشم به جهان گشودم. در همان سال هاي نخست پدرم را از دست دادم و تحت تفل دايي زحمتكشم بزرگ شدم، و در هفت سالگي بر اثر حادثه اي از ناحيه دست چپ معلول شدم. پس از اتمام تحصيلات ابتدايي در همان روستا، جهت فراگيري علوم آل محمد ( عليهم السلام ) و دروس حوزوي عازم شهرستان ميانه شدم، و پس از دو سال تحصيل

در آن شهر و علاقه زياد به دروس حوزه، روانه شهر خون و قيام قم شدم، و اين سفر مصادف با رحلت جانگداز مرحوم آيت الله العظمي بروجري ( رحمه الله ) بود. پس از وقوع پيوستن جريانات سال هاي 41 ، حوادث خونين خرداد 42، خروش مردم انقلابي و بازداشت امام خميني ( قدس سرّه ) در تهران، بر اثر فعاليت هاي سياسي و انقلابي مجبور شدم براي ادامه تحصيل به نجف اشرف هجرت كنم، مدتي كه در آن ديار بودم _ يعني : تا سال 1353 شمسي _ همواره در درسهاي خارج حضرات آيات عظام و مراجع عالي قدر به ويژه امام امّت، خميني كبير ( قدس سره ) و مرحوم آيت الله العظمي السيد الخوئي شركت مي كردم. در سال 1353 كه رژيم ضد خدائي بعث، تصميم به بيرون راندن ايرانيان از عراق گرفت، اينجانب به همراه عده اي از فضلا و علماي ايراني مقيم نجف اشرف، از آن ديار رانده شديم، و از همان سال تاكنون در شهر مقدس قم ساكن هستم. تاكنون بيش از سي و پنج سال است كه به تحقيق علوم و احاديث و اخبار ائمه اطهار ( عليهم السلام ) مشغول ام، مدت چهارده سال آن در مؤسسه الامام المهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ، يك سال در بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قم، نوزده سال در مؤسسه بنياد معارف اسلامى، مركز تحقيقات حج و بخش تحقيقات بنياد جانبازان و تحقيقات متفرق ديگر به فعاليت مشغول بودم، هم اكنون نيز در مركز فقه الائمه الاطهار ( عليهم السلام ) و مدرسه امام باقر العلوم

( عليه السلام ) به تحقيقات ادامه مي دهم.

سركاراتي، بهمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : بهمن سركاراتي (1316 _ تبريز) و داراي دكتري زبان شناسي و زبان هاي باستاني است.وي هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب واستاد و مدير گروه رشتۀ زبان هاي باستاني در دانشگاه تبريز است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

گرايش : زبان هاي باستاني

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - ليسانس زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تبريز 1339 - دكتراي زبان شناسي و زبان هاي باستاني از دانشگاه تهران 1349

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - مدير گروه رشتۀ زبان هاي باستاني ، دانشگاه تبريز - استاد زبان شناسي و ادبيات فارسي دانشگاه هاي تهران، مشهد و تبريز - عضو هيأت علمي دانشكده ادبيات و زبان فارسي دانشگاه تبريز - محقق برجسته زبان و اديان باستاني ايران زمين - عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي

آثار :

1 اسطور? بازگشت جاوداني

ويژگي اثر : ترجمه -1378

2 اوستا و هنر نو

ويژگي اثر : تاليف

3 دين ايراني بر پاي? متن هاي معتبر يوناني

ويژگي اثر : (ترجمه )، 1377

4 سايه هاي شكارشده

ويژگي اثر : (شامل 20 مقاله )، 1378

5 كارنام? شاهان در روايات سنّتي ايران

ويژگي اثر : (ترجمه )، 1350

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

سركوهي دارابي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن بن شيخ زكريا (نصيرالاسلام) انصارى سركوهى دارابى از علماء معاصر شيراز است. وى در سركوه داراب متولد شده و پس از پرورش در خدمت مرحوم والدش كه از علماء مجاهد و مبارز گذشته بوده و بدست فرقه ضاله بهائيه شهيد گرديده و

خواندن مقدمات و ادبيات متون فقه و اصول را از علماء شيراز و غيره به پايان رسانيده تا به مدارج عاليه علم رسيده و به خدمات دينى از قبيل امامت در مسجد وكيل شيراز و تبليغ احكام و تدريس فقه و اصول و غيره اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سرور شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1315 ق)، طبيب، اديب و شاعر، متخلص به سرور. در شيراز متولد شد. پزشكى حاذق بود و در فنون عربى و ادبى استاد. «قانون» شيخ الرئيس را درس مى گفت و شعر را نيكو مى سرود. كتاب «رشحات الفنون» در ادبيات تاليف او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (116)، الذريعه (443 -442 /9)، ريحانه (19 -18 /3).

سرور، مولائي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: الهيات و ادبيات، دانشگاه: الزهرا (س)

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سروري كاشاني، محمد قاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1036 ق)، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به سرورى. وى در اصفهان مى زيست و در آن شهر با جهانگرد مشهور ايتاليايى پيترو دلاواله ديدارى داشته. در سال 1032 ق به هند مسافرت كرد. دربار شاه جهان را درك كرد. سپس به زيارت كعبه رفت و در راه درگذشت. از آثارش «مجمع الفرس»/ «فرهنگ سرورى»/ «لغت فرس سرورى» است كه ابتدا نوشته اى ساده و كوتاه بوده كه حاجى خليفه از آن به عنوان «سهل و مختصر» ياد كرده است ولى بعد از تفحص در آثار شاعران قديم و يارى جستن از شانزده فرهنگ پارسى به سال 1008 ق كتاب خود را به نام شاه عباس تدوين كرد. سرورى تحرير سومى از «مجمع الفرس» فراهم كرد و آن را «خلاصه المجمع» ناميد و به نام اعتمادالدوله حاتم بيك وزير شاه عباس پرداخت. از وى اشعارى نيز در دست است.[1]

محمدقاسم بن (حاج) محمد كاشانى متخلص به سرورى نويسنده و شاعر قر. 11 ه. پدرش كفشدوز بود و خود نيز در جوانى در رشه چخشور دوزان اصفهان بود و سپس روى به تحصيل دانش نهاد و به سبب حافظه بسيار قوى و دقت و مهارت در صف اهل فضل درآمد. به قول صاحب عرفات العاشقين حدود سى هزار بيت از اشعار متقدمان و متأخران در حفظ داشت. كتاب لغت فارسى او به نام «مجمع الفرس» معروف است و آن به طبع رسيده (مجمع الفرس.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]

اعيان الشيعه (41/10)، تاريخ ادبيات در ايران (384 -380 /5)، تاريخ نظم و نثر (398 -397)، تذكره ى نصرآبادى (291)، دايرةالمعارف فارسى (1290/1)، الذريعه (38 -37 /20 ،443 /9)، ريحانه (19/3)، سرآمدان فرهنگ (451/1)، صبح گلشن (203)، فرهنگ ادبيات فارسى (266 -265)، فرهنگ سخنوران (450)، فرهنگهاى فارسى (132 -124)، كاروان هند (554 -550 /1)، كشف الظنون (1558)، لغت نامه (ذيل/ سرورى)، مؤلفين كتب چاپى (904/4).

سعادت، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل سعادت زبان شناس و مترجم آثار فلسفي در سال 1304 در خوانسار متولد شد. در سال 1322 راهي گلپايگان و سپس عازم تهران شد و در سال 1330 موفق به اخذ مدرك ليسانس در رشته زبان فرانسه و انگليسي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد. سعادت مدرك كارشناسي ارشد زبان شناسي خود را در سال 1347 از دانشگاه تهران گرفت .سعادت عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سال 78 و مدير دانشنامه زبان و ادب فارسي مي باشد. درسال 1386 به عنوان برگزيده فرهنگستان زبان و ادب فارسي نشان درجه يك دانش به ايشان اهدا شد. كتاب " در آسمان" ترجمه اسماعيل سعادت ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

والدين و انساب : پدر اسماعيل سعادت احتمالا هنگامي كه او در حدود شش سال سن داشت فوت كرده است .

خاطرات كودكي : اسماعيل سعادت به نقل ازدوران كودكي بيان مي دارد : يادم مي آيد كه يك روز صبح كه به مكتب مي رفتم ،در را ه به چند تا از بچه

هاي هم سن و سال خودم برخوردم كه بازي مي كردند . من بي اختيار در بازي آنها شركت مي كردم و آن قدر از اين كار لذت مي بردم كه كيفم را در سوراخي درديوار باغي كنار كوچه پنهان مي كردم .ظهركه شد كيفم رابرداشتم و به خانه رفتم . دو سه روزي كارم اين بود تا اينكه يكي از بستگان نزديكم مرا در راه ديد . توجه گريز پايي من شد ، مرا به مكتب برد و آهسته درگوش معلم چيزي گفت و پيدا بود كه سفارش كرد كه تقصير مر اناديده بگيرد . به پدرم هم كه مرد سختگيري بود چيزي نگفت . ولي همين باعث شد كه سال تحصيلي بعد مرا به دبستان دولتي بردند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اسماعيل سعادت كه تحصيلات مكتبي داشت تحصيلات رسمي خودرا از كلاس دوم ابتدايي شروع كرد كه دراين زمان هشت ساله بوده است . او در سيزده سالگي دوران ابتدايي را به پايان رسانيد و كلاس اول و دوم دبيرستان را درخوانسار مشغول شده و درهر دو سال شاگرد اول شده است ليكن سال سوم دبيرستان در خوانسار داير نشده واو بلاتكليف ماند . وي بعدا به اصفهان رفته و در دبيرستان حكيم نظامي ثبت نام كرد و آن سال تحصيلي را دراصفهان گذرانيد و سال بعد درگلپايگان دردانشسراي مقدماتي ثبت نام كرده و آنجا نيز شاگرد اول شد . وي سال بعد رابا راهنمايي دكتر مشايخ فريدني دردانشسراي تهران ثبت نام كرد و در سال تحصيلي24-1323 از دانشسراي مقدماتي تهران فارغ التحصيل شده و در سال دوم تدريس خود در

تهران توانست به دانشگاه برود و دررشته زبان و ادبيات فرانسه به تحصيل پرداخت و در سال 1331 فارغ التحصيل شد . وي سال بعد كه رشته زبانشناسي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران داير شد ، ثبت نام كرده و ادامه تحصيل داد ليكن درسال آخر تحصيلي بورس از طرف يونسكو به او داده شد و او به فرانسه رفت و اين وقفه درتحصيل ، ترك تحصيل محسوب شده و او نتوانست تحصيلات خود را به پايان برساند .

خاطرات و وقايع تحصيل : اسماعيل سعادت كه در مكتب درس خوانده بود تعريف مي كند كه در مكتب رسم بود كه وقتي شاگردي مثلا رخصت مي گرفت يعني از ملا اجازه مي گرفت كه آن روز بچه ها تعطيل باشند .يكي از شيرين ترين روزهاي سعادت و دوستانش همين رخصتهابود كه به عده شاگردها و به تناسب ارتقاي تحصيلي آنها تكرار مي شد .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : اسماعيل سعادت درضمن تحصيل دانشگاهي ، تدريس هم مي كرد .او مي بايست هجده ساعت در هفته تدريس مي كرد .

استادان و مربيان : آقا شيخ محمد باقر مهدوي در دوران دبيرستان و دبستان معلم فارسي و عربي اسماعيل سعادت بوده است كه تشويق هايش در توفيق هاي تحصيلي اسماعيل خيلي موثر بوده و سعادت هميشه او را به ياد داشته و از وي به نيكي ياد مي كند . دكتر بروخيم ،عيسي سپهبدي ،خانم نفيسي .خانم پاكروان و مادام رهاوي نيز استادان سعادت در دوران دانشگاه بودند . آقا شيخ محمد حسن رفيعي يك معلم روحاني بود كه اسماعيل سعادت در تعطيلات تابستان پيش او به تحصيل مي

پرداخت . اسماعيل پيش وي گلستان سعدي و نصاب صبيان را آموخته است .

هم دوره اي ها و همكاران : بيشتر همكلاسي هاي ابتدايي اسماعيل سعادت ترك تحصيل كردند و دنبال كسب و كار پدرشان رفتند . اصولا در آن زمان تا آنجا اين فكر غالب بود كه هر پسري پس از ياد گرفتن خواندن و نوشتن و حساب كردن ،بايد همان شغل پدرش را دنبال كند . از اين الحاظ بزرگتر هاي اسماعيل نيز اختيار او را داشتند و از قضا آنهامخالف تحصيلات اسماعيل بودند .سعادت در دوران دانشگاه با كساني چون ابوالحسن نجفي ،هوشنگ اعلم و عبد الله توكل همدوره بوده است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اسماعيل سعادت زماني كه درسال 1324 از دانشسراي مقدماتي تهران فارغ التحصيل شد به شغل آموزگاري در تهران مشغول شد و در سال 1331 كه تحصيلات دانشگاهي را به پايان رسانيد از آموزگاري به دبيري ارتقاء يافت . سعادت دربنگاه ترجمه و نشر كتاب هم فعاليت داشته و ويرايش كتابها را برعهده داشته است .او درموسسه فرانكلين هم فعاليت داشته است . به طور كلي اسماعيل سعادت حدود هفت سال دربنگاه ترجمه و نشر كتاب كاركرد و بعد از آن هم مدتي در اداره مجله راهنماي كتاب با آقاي ايرج افشار ، مدير مجله همكاري داشت . سپس به انتشارات فرانكلين رفته و بعد از آن نيز در مركز تهيه مواد خواندني براي نو سوادان به سرپرستي ايرج جهانشاهي مشغول به فعاليت شده است . او عهده دار سر دبيري مجله پيك دانش نيز بوده است و درهمان وقت معاون انتشاراتي مركز تهيه موا د

خواندني براي نو سوادان بود . سعادت ويراستاري و سر دبير مجله معارف نيز مي باشد كه از سوي مركز نشر دانشگاهي چاپ مي شود .وي عضو شوراي عالي و ويرايش زبان فارسي صدا و سيما بوده است. او به عضويت پيوسته فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي در سال1377 انتخاب شده و در آن ميان ، مديريت دانشنامه زبان و ادبيات فارسي به او محول شده است .

فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل سعادت بيشتر درموردويرايش و ترجمه فعاليت كرده است . نقل مي كند ويرايش از جهت فعاليت ذهني جدا از ترجمه نيست ، مترجم خوب مي تواند ويراستار خوبي هم باشد و بالعكس . چون از نظر نوع كار ، چندان تفاوتي با هم ندارند مثلا وقتي كه متني راويرايش مي كنند ، آن را جمله به جمله با متن اصلي مقابله مي كنند . يعني هر مرحله متن را كه مي خوانند اول در ذهن خودتان آن را ترجمه مي كنند ،بعد ترجمه ذهني خود را با ترجمه متر جم مقايسه مي كنند و اگر تفاوتي باشد درجمله متر جم تصرف مي گردد .

آرا و گرايشهاي خاص : اسماعيل سعادت درمورد توجه معتقد است كه ترجمه سه ركن اساسي دارد و متر جم بايد بر اين سه ركن مسلط باشد تا بتواند خوب ترجمه كند ،يكي زبان مبدا است ،ديگري زبان مقصد است و سوم موضوع متني كه بايد ترجمه شود . تسلط بر زبان مبدا وموضوع زودتر و آسان تر حاصل مي شود تاتسلط برزبان مقصد . در تر جمه متون ادبي و به طور كلي متون مربوط به علوم انساني ،مترجم بايد

با روح زبان مادري خود خوب آشنا باشد و شم زباني كافي داشته باشد و متون ادبي زبان مادري خودرا بسيار خوانده باشد تا بتواند دقايق متن زبان مبدا را كه دريافته است به زبان مادري خود منتقل كند . دردانستن زبان مبدا فهم زبان و آگاهي از دقايق آن لازم است ام در برگرداندن اين دقايق به زبان مادري ،علاوه بر آن ،خلاقيت هنري هم لازم است يعني ذهن بايد بيشتر از فعاليتي كه براي ادراك چيزي لازم است فعاليت كند وبه جولان در بيايد تا بتواند چيزي را كه در عالم خارج نيست هست كند . آن هم به گونه اي كه اهل زبان مقصد بتوانند معني متن رابه همان خوبي كه اهل زبان مبدا مي فهمند ،بفهمند . اسماعيل سعادت به ترجمه آثار كلاسيك فلسفي مانند آثار ارسطو علاقه خاصي دارد چون او آن آثار ر ابا فلسفه اسلامي مرتبط مي داند و مقصد است كه فلاسفه اسلامي درتفكر است فلسفي شان به آثار آنها نظر داشته اند .

جوائز و نشانها : - برنده جايزه بهترين ترجمه به خاطر ترجمه كتاب « ميكل آنژ» در سال 1334 و در همان سال مجله سخن كه بنيانگذارش پرويز خانلري بود، جايزه ممتاز خود را به اين كتاب اهدا كرد. - برنده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در سال 1374به خاطر كتاب تفسير قرآني و زبان عرفاني - برنده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در سال 1378 به خاطر كتاب در كون و فساد ارسطو - دريافت نشان درجه يك دانش بعنوان برگزيده فرهنگستان زبان و ادب فارسي درسال 1387 - برنده جايزه

كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره نوزدهم كتاب سال به خاطر ترجمه كتاب " در آسمان"

چگونگي عرضه آثار : چاپ و انتشار جلد دوم دانشنامه زبان و ادب فارسي، عضويت پيوسته در فرهنگستان زبان و ادب فارسي و فعاليت در پروژه فرهنگ آثار اسلامي از جمله برنامه هاي اسماعيل سعادت است. - ترجمه و تاليف و ويرايش مقالات مجله هاي پيك در سالهاي خدمت در مركز انتشارات آموزش - ترجمه و تاليف مقالات در مجله سخن ، راهنماي كتاب، اموزش وپرورش، نشر دانش و معارف

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجم? ايزابل

ويژگي اثر : از آندره ژيد

2 ترجم? زندگي ميكل آنژ

ويژگي اثر : ترجمه،تاليف :رومن رولان

3 ترجمه آثار ميكل آنژ

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف رومن رولان است واولين ترجمه اسماعيل سعادت مي باشد كه در سال 1334 به چاپ رسيد . اين كتاب برنده جايزه ادبي مجله سخن كه بنيانگذار آن پرويز خانلري بود شد ه و بهترين ترجمه سال 1334 شناخته شده است .

4 ترجمه ابوسليمان سجستاني منطقي او مانيست بزرگ قرن چهارم هجري

ويژگي اثر : اين مقاله توسط عبد الرحمان بدوي تهيه و تدوين يافته است

5 ترجمه اخلاق

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف جرج ادوارد مور است

6 ترجمه از وجوه و نظائر مقاتل بن سليمان و حكيم ترمذي تا تفسير امام صادق (ع)

ويژگي اثر : اين مقاله

تاليف پل نويا است

7 ترجمه از وولف تا كانت

ويژگي اثر : بخش اول از جلد ششم تاريخ فلسفه كاپلستون، سروش 1372

8 ترجمه اسپينوزا

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف راجر سكروتن است ض

9 ترجمه انرژي

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف آيزا ك آسيمون است

10 ترجمه ايزابل

ويژگي اثر : آندره ژيد

11 ترجمه بخشي از سير فلسفه در جها ن اسلام

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ماجد فخري است

12 ترجمه بكر زدايي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله سخن به چاپ رسيده است

13 ترجمه پل نويا

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف دانيل ژيماره است

14 ترجمه تاريخ فلسفه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف كاپلستون است و بخش اول از جلد ششم توسط اسماعيل سعادت ترجمه شده است .

15 ترجمه تاريخ و فلسفه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف بريه است و شامل هفت جلد مي باشد كه جلد هاي اول و دوم و چهارم آن توسط اسماعيل سعادت تر جمه شده است .

16 ترجمه تفسير قرآني و پيدايش زبان عرفاني

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف پل نويا است

17 ترجمه تفسير قرآني وزبان عرفاني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف پل نويا است

18 ترجمه تلخكاميهاي

سوفي

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف كنتس دوسگور مي باشد .

19 ترجمه خيمه شب بازي درهند

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله سخن به چاپ رسيده است

20 ترجمه در كون وفساد

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ارسطواست

21 ترجمه درآسمان

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ارسطو مي باشد .اين كتاب ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب : «در آسمان» در آسمان/ ارسطو؛ ترجمه اسماعيل سعادت.- تهران: هرمس، 1379 . بيست و يك، 306 ص: مصور. واژه¬نامه. كتابنامه: ص [299]- 306. ترجمه امّهات متون فلسفي يكي از نيازهاي فرهنگي ماست. به دليل تأثيري كه فلسف? ارسطو در تكوين فلسف? اسلامي داشته، ترجم? آثار ارسطو براي اهل فلسف? ما بسيار ضروري است. در آسمان، به رغم استطرادهاي اجتناب ناپذير، يكي از منظم ترين، روشن ترين و سامان يافته ترين رساله هاي مجموع? ارسطويي است. اين رساله، كه درمورد ويژگيهاي اجسام جهان تحت قمر و ديگر انواع تغييرات آنها، با اطلاعات دقيقتر در كون و فساد و كائنات جوّ، و در بخش كيهان شناختي خود، با كتاب لامبداي متافيزيك، كامل مي شود، تصوير تمام نمايي از جهان جسماني به دست مي دهد. موضوع اين رساله بررسي حركت انتقالي (حركت مكاني) در اطلاق آن بر موجوداتي است كه كلّ جهان هستي را تشكيل مي دهد و مشيِ كلّي رساله تمايز اساسي ميانِ

«جهان فوق قمر» شامل فلك ثوابت و افلاك سيارات مختلف، از يك سو، و «جهان تحت قمر» از سوي ديگر است كه از زمين ما تا منطق? بلافاصله واقع در زير قمر امتداد مي يابد. مترجم محترم، اين رساله را از روي دو ترجم? فرانسوي (ژ. تريكو و پل مورو) و يك ترجم? انگليسي (ج. ل. استاكز) و با توجه به ترجم? عربي آن (عبدالرحمن بدوي) به فارسي برگردانده است. البته در ترجم? فارسي از ترجم? فرانسوي تريكو پيروي كرده، ولي در مواردي كه ترجم? تريكو را روشن نيافته از دو ترجم? ديگر فرانسوي و انگليسي ياري گرفته و ترجمه اي امين و قابل اعتماد فراهم ساخته است. از امتيازات اين ترجمه، يادداشتهاي آخر كتاب است كه مترجم براي توضيح متن و رفع دشواريها و ابهامهاي آن برپاي? ترجمه هاي فرانسوي و انگليسي اين رساله ترتيب داده است. مترجم در عين تقيد به شيوايي و رسايي، دقت را فداي سادگي بيان نكرده و اگر گاهي تعقيدي در اين ترجمه ديده مي شود، به دليل پيچيدگي متن اصلي و بيان ارسطو است. از ديگر ويژگيهاي ترجم? حاضر اين است كه اصطلاحات كتاب همان اصطلاحاتي است كه در فلسف? اسلامي به كار رفته و مترجم معادلهاي انگليسي و فرانسوي غالب اصطلاحات را هم در پانوشت ذكر كرده است. در متني چنين سنگين، رعايت نقطه گذاري درست يك اصل اساسي است، كه مترجم اين اصل را بسيار خوب رعايت كرده است. دو واژه نام? كتاب («فرانسه، انگليسي، يوناني و لاتيني به فارسي» و «فارسي به فرانسه، انگليسي، يوناني و لاتيني») بر فايد? ترجمه افزوده است

22 ترجمه

درسايه آفتاب

ويژگي اثر : نشر دريانورد ، 1380

23 ترجمه رسالت كتابخانه

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف آندره موروامي باشد

24 ترجمه رساله اسما الله فخررازي

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ژرژ قنواتي است

25 ترجمه رساله دراصلاح فاهمه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف اسپينوزا مي باشد .

26 ترجمه رساله كتاب الصفات ابوسعيد خراز

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف پل نويا است

27 ترجمه زندگي ارسطو

ويژگي اثر : اين مقاله توسط ديوگنس لائريتوس تاليف يافته است

28 ترجمه زندگي ارسطو درآثار تذكره نويسان سرياني و عرب

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف هرمان كروست است

29 ترجمه زندگي افلوطين و ترتيب و توالي رساله هايش

ويژگي اثر : اين مقاله تليف فرفوريوس است

30 ترجمه زندگي و آثار تا گور

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله راهنماي كتاب به چاپ رسيده است

31 ترجمه ژان غرغرو، ژان خنده رو

ويژگي اثر : كنتس دوسگور، هرمس 1381

32 ترجمه ساختار و واژگان تجربه عرفاني

ويژگي اثر : اين مقاله ترجمه پل نويا است

33 ترجمه سرود نيبلو نگن

ويژگي اثر : اين كتاب حماسه قوم ژرمن است

34 ترجمه سيري دررساله هاي ابوسعيد خراز

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف پل نويا است

35 ترجمه شير و جادوگر

ويژگي اثر : اين كتاب تليف سي . اس لويس مي باشد

36 ترجمه ظهور كراميه درخراسان

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ادموند بوزورث است

37 ترجمه عصر بدگماني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ناتالي ساروت است ض

38 ترجمه فلسفه ابو سليمان سجستاني

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف فهمي جدعان است

39 ترجمه فن ترجمه انتقال فلسفه يوناني به جهان اسلام

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف عبدالرحمان بدوي است

40 ترجمه كشفيات نوين در روان پزشكي

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف كليفورد آلن مي باشد .

41 ترجمه كودكان وحشي

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ژرژبلون است

42 ترجمه گرولوس ،نخستين كتاب ارسطو

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف هرمان كروست ميباشد

43 ترجمه گفت و گو درباره مرگ

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف لودويك اسكنازي است

44 ترجمه گوشه اي از داستان سفرهاي فيلسوفان يوناني به ايران

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ماريا دزيسكا است

45 ترجمه ماجراي دريفوس

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ژان بلوك ميشل بوده وشامل يادداشتهاي روژه مارتن دوكارمي باشد

46 ترجمه مرگ اليويه بكي

ويژگي

اثر : اين مقاله تاليف اميل زولا مي باشد و در مجله سخن چاپ شده است

47 ترجمه مسئله اختيار در تفكر فلسفي و پاسخ معتزله به آن

ويژگي اثر : اين كتاب درباره آراء معتزله درباره مساله اختيار است درتقابل با آراء مذاهب كلامي ديگر

48 ترجمه مونتني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف پبتربوك است

49 ترجمه ميكروبها

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف آيزاك آسيموف است

50 ترجمه نظريه مثل ومسئله معرفت در فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ابراهيم مدكور است

51 ترجمه نهضت ترجمه در جهان اسلام

ويژگي اثر : اين مقاله نگارش ابراهيم مدكوراست

52 ترجمه وويرايش فرهنگ آثار

ويژگي اثر : اين كتاب درپنج جلد مي باشد

53 دانشنامه زبان و ادب فارسي

ويژگي اثر : انتشارات زبان و ادب فارسي، 1384

54 راي بعد از ماي نكره

ويژگي اثر : اين مقاله در فصلنامه نشر دانش به چاپ رسيده است

55 زبان فارسي،مميز ذيروح ازغير روح

ويژگي اثر : اين مقاله درفصلنامه نشردانش به چاپ رسيده است

56 كدام عذرا؟

ويژگي اثر : اين مقاله در فصلنامه نشر دانش به چاپ رسيده است

57 يادي از حجه الاسلام غزالي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله معارف به چاپ رسيده است

58

يادي از فخرالدين رازي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله معارف به چاپ رسيده است

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.aftab.ir/articles/art_culture/literature_verse/c5c1183292543_esmaeel_saadat_p1.php2http://www.ketabnews.com/detail-7125-fa-0.html3www.ketabesal.ir4كيمياي سعادت ، گفتگو با اسماعيل سعادت ، كتاب ماه ادبيات و فلسفه ،سال چهارم ، شماره هفتم ،ارديبهشت 1380 ، پياپي 43 ، ص 4

سعادت، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فضل اللَّه بن مرحوم التقى الزكى آقا اسماعيل بن العالم الجليل ملا عبدالصانع بن ملا محمدباقر گيلانى رشتى. از علماء و ائمه جماعت معاصر تهرانست.

وى در سال 1294 شمسى در رشت متولد شده و مقدمات و قسمتى از سطوح را در آنجا از آيت اللَّه حاج سيد حسن بحرالعلوم و ديگران خوانده و در سال 1352 قمرى مهاجرت به قم نموده و مكاسب و كفايه را در خدمت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى به پايان رسانيده و هم از مرحوم اديب تهرانى و آيت اللَّه حاج سيد احمد زنجانى استفاده كرده.

سپس در درس خارج آيت اللَّه العظمى حجت و حاج سيد محمدتقى خوانسارى و بالاخص آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت نموده و پس از چند سال به امر آن مرحوم به رشت آمده و در صالح آباد رشت نزديك سبزه ميدان به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته و مسجد و مدرسه آنجا را تعمير و آباد نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به جهت پاره اى از مصالح رحل اقامت به تهران افكنده و تاكنون در مسجد محله (حمام گلشن) كه قبلا مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى بودند به اقامه جماعت و تبليغ احكام اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى سعادت كه داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم حجتى گيلانى دانشمندى وارسته و مانند اسمش

موصوف به فضل و تقوا داراى اثر نفيسى در موضوع حج مى باشند كه هنوز بطبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سعادت، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد على بن السيد الاجل الحاج سيد محمد هاشم بن العالم الجليل عبدالهادى بن العالم العلام السيد محمد بن السيد هاشم بن السيد ابوالحسن بن السيد هاشم بن العلامه الفقيه المجتهد السيد عبدالله بلاد بحرينى مشهور بسعادت از فضلاء كرام و علماء اعلام شهرستان بهبهان و اصدقاء اين نگارنده است و ولادتش در بهبهان واقع شده و در خاندانى اصيل و نجيب و شريف تربيت يافته والدش گرچه تاجر و در كسوه روحانيت و از اخيار بهبهان بشمار ميرود.

آقاى سعادت بعد از فراغت از دروس جديد بتحصيل علوم قديمه پرداخته و مدت ده سال در مدرسه عالى سپهسالار و مدارس تهران مقدمات و ادبيات و سطوح را خوانده آنگاه بنجف اشرف مشرف و ده سال هم در حوزه هزار ساله نجف از محضر آيات عظام و بالاخص آيه الله العظمى خوئى مدظله كسب فيض و استفاده فقه و اصول نموده آنگاه بايران مراجعت و چند سالى است در وطن مألوف و مسقط الرأس خود بهبهان باقامه جماعت و ترويجات دينى و وظائف روحى و علمى اشتغال دارد.

دو هجرت بزرگ از بهبهان و آثار آن

جناب مترجم ما آقاى سعادت براى نگارنده نقل كردند كه دو نفر دانشمند بزرگوار براى خدا از بهبهان مهاجرت كردند و برياست دنيوى و دينى رسيده اند.

اول- علامه كبير آيه الله وحيد فى العالمين آقا محمد باقر وحيد بهبهانى و جريان هجرتش از اين قرار است كه اين بزرگوار در مسجد خود نماز ميخواندند و عالم ديگرى كه از جهت معلومات

رتبه شاگردى او را هم نداشتند در محله ى ديگر نماز ميخواندند جماعت او بسيار بودند پس كدخداى محل آقا باقر ميرود و مردم آن محل و محله هاى ديگر را بزور و تهديد و غيره ميآورد بطوريكه مسجد پر شده و مردم در خارج مسجد ميايستند و چون آقاى آقا باقر ميآيد و آن مردم را ميبيند تعجب ميكند كه چطور اين مردم اجتماع نموده اند، پس كد خدا نزديك آمده و ابراز ميكند كه آقا اين مردم را من جمع كرده ام كه نماز شما پر جمعيت تر از نماز فلان آقا باشد، آقاى آقا باقر ناراحت شده ولى چيزى نميگويد، نماز مغرب را خوانده و ببهانه تجديد وضو بمنزل آمده و ميگويد من رفتم كربلا و نماز عشا را در بقعه بشير و نذير كه در يكفرسخى بهبهانست ميخواند و با زحمت فراوان خود را بكربلا رسانيده و در اثر اين مجاهده با نفس كم كم كارش بجائى ميرسد كه وحيد على الاطلاق گرديده و مرجع كل فى الكل ميگردد.

دوم- آيه الله العظمى حاج سيد اسماعيل موسوى بهبهانى كه در مسجدى نماز خوانده و در مقابلش آيه الله حاج سيد محمد صالح طباطبائى در مسجد ديگر و همواره ميان مريدان وى و مريدان آقا نزاع و اختلاف بوده تا جائيكه شبى مريدان آن آقا بروى مريدان وى آب گل و خاك پاشيده و آنها را توهين و اذيت ميكنند.

مردم خدمت آقا سيد اسمعيل رسيده جريان را گفته و اجازه ميخواهند كه متقابلا آنها را مورد حمله قرار دهند پس آقا سه روز مهلت ميخواهد و در اين سه روز تمام اموال خود را جمع كرده و مردم را دعوت ميكنند آقا

قصد حمله بآنها دارد وقتى حاضر ميشوند ميفرمايند بهبهان يك شهر كوچكى است و براى آن يك عالم مانند آيه الله آقا مير محمد صالح كافى است و من در اينجا وجودم بيهوده است، من بنجف خواهم رفت و هرچه مردم اصرار كردند نپذيرفت بنجف رفته و در درس شيخناالانصارى شركت كرده و مورد توجه آن بزرگوار ميشود تا وقتيكه ناصرالدين شاه مشرف شده از جناب شيخ عالم و مجتهدى براى تهران ميخواهد شيخ انصارى ايشان را معرفى كرده و شاه ايشان را بتهران آورده و يكى از علماء و مراجع بزرگ تهران شده و بيت بهبهانى را در تهران تشكيل ميدهند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سعيد تهراني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1337 ق.، تهران.

درگذشت: 21 دى 1374، قم.

حضرت آيت الله شيخ حسن سعيد تهرانى، فرزند آيت الله ميرزا عبدالله چهل ستونى تهرانى و نوه آيت الله العظمى حاج ميرزا مسيح تهرانى (از مراجع دوران قاجار كه در واقعه قتل گريبادوف مرجع و پناه مردم به حساب مى آمد) بود. ايشان علوم مقدماتى را در حوزه هاى علميه قم و تهران تحت تربيت و نظارت پدرشان فراگرفت.

سپس در بيست و پنج سالگى به دانشگاه رفت و ليسانس معقول و منقول گرفت و سپس در سال 1370 ق. به نجف اشرف رفت و در دورس آيات عظام حاج سيد محسن حكيم، آيت الله خويى به خصوص آيت الله شيخ حسين حلى شركت جست و تقريرات دروس فقه و اصول آنها را نگاشت (چندين مجلد تقريرات دروس آيت الله حلى به چاپ رسيده است). در سال 1385 ق. به تهران آمد و ضمن امامت جماعت مسجد جامع چهل ستون تهران به تدريس فقه و اصول و تفسير،

وعظ و ارشاد، راهنمايى مردم، به خصوص جوانان و دانشجويان، تأليف كتاب هاى دينى چاپ و نشر كتاب هاى مذهبى، تأسيس بناى كتابخانه و مدرسه چهل ستون و گنجينه قرآن كريم پرداخت. اين كتابخانه با بيش از چهل هزار نسخه هاى خطى و چاپى يكى از مهمترين كتابخانه هاى مساجد تهران مى باشد.

آيت الله سعيد براى تبليغ اسلام و تشيع كوشش فراوان كرد و دهها كتاب به زبان هاى مختلف براى بيان انديشه هاى تشيع و عقايد شيعى و ولايت به كشورهاى مختلف فرستاد. از وى در طول عمر خويش دهها كتاب به زبان فارسى و عربى باقى مانده است. مهمرتين آثار ايشان عبارتند از: اسلام از ديدگاه قرآن و عترت؛ اصول دين (آبان 1333)؛ افكار پريشان يا مقالات سعيد (1326)؛ تقريرات علامه حلى؛ ترجمه نورالابرار من حكم انيرالمؤمنين على (ع) (1412 ق.)؛ حسين (ع) ازديدگاه وحى (1396 ق.)؛ حكومت از ديدگاه قرآن و عترت (1399 ق.)؛ حيات يابى (ترجمه احياءالميت به فضايل اهل بيت، 1367)، خدا و رمضان (1391 ق.)؛ خدا و ولى الامر (1392 ق.)؛ خدا و مهدى (1394 ق.)؛ دايرةالمعارف قرآن (12 مجلد، به فارسى و عربى) سيره رسول الله (ص) سنت الهى است (1406 ق.)، غدير پيوند ناگسستنى رسالت و امامت (1361)؛ فاطمه زهرا (س)؛ دژ شكست ناپذير وحى در طول زمان (1361)؛ ما با خدا كار داريم (1406 ق.)؛ مكتب امام حسن (ع) (1402 ق.)؛ مبعث، بيانگر رسالت و امامت در مكتب تشيع (1412 ق.)؛ مسئوليت (1409 ق.)؛ مهدى (ع) ما راهگشاى عالم غيب (1404 ق.)؛ نگهبان مكتب توحيد (كتابنامه مكتب مهدى عج) (1415 ق.)؛ نگهبان مكتب ما (1410 ق.)؛ نمودارى از حكومت على (ع) (1403 ق.)؛ ولايت فقيه ره آورد

غدير (1399 ق.).

آثار عربى وى به اين شرح است: الفقه تشريعه و تنبيه و استنباطه (1380 ق.)؛ الرسول يحدثنا (1394 ق.) الرسول يدعوكم (1398 ق.)؛ الرسول الشيعه (1398 ق.)؛ دليل عروالوثقى (تقريرات بحث هاى آيت الله شيخ حسين حلى، دو جلد: جلد اول 1379 ق. جلد دوم 1382 ق.)؛ شيعتنا (1402 ق.)؛ موسوعة المكاسب (تأليف شيخ مرتضى النصارى، تقرير شيخ حسن حلى، كاتب تقرير شيخ حسن سعيد، چهار جلد با تفريظ).

آيت الله سعيد سرانجام در بيست و يكم دى 1374 (نوزدهم شعبان 1416 ق.) در هشتاد سالگى دار فانى را وداع گفت و در شهر قم در مقبره ى شيخان (ره) به خاك سپرده شد.

حاج حسن آقا سعيد بن العالم الجليل آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه مسيح تهرانى از افاضل علماء معاصر تهرانست.

تولدش در تهران واقع شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را نزد مدرسين آنجا بپايان رسانيده آنگاه از محضر آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و بالاخص آيت اللَّه حلى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال رسيده و تقريرات استاد حلى را در شرح عروه بنام مدارك العروه برشته تحرير و طبع درآورده و به تهران مراجعت و در مسجد جامعه بجاى والد خود به اقامه جماعت و ترويجات دينى و تدريس پرداخته است. از آثار ايشان است تأسيس كتابخانه مسجد جامعه و نشريه هاى آن است.

(1416 -1338 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. او از فرزندزادگان ميرزا مسيح تهرانى است. در تهران به دنيا آمد. پس از خواند دروس كلاسيك و مقدمات و ادبيات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت كرد و

سطوح را در آن جا تكميل نمود. سپس به محضر آيت اللَّه حيكم و آيت اللَّه خويى راه يافت. او به ويژه از آيت اللَّه حلى بهره ها برد تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيد. آنگاه به تهران بازگشت و در مسجد جامع تهران به ترويج دين و تدريس پرداخت. در تهران درگذشت و در شيخان قم دفن شد. از آثار ايشان تاسيس كتابخانه مسجد چهلستون جامع تهران در 1380 ق و نيز گنجينه ى قرآن حاوى نسخ گوناگون كهن و جديد قرآن در همان جا. اين كتابخانه هم اكنون با بيش از چهل هزار جلد كتاب يكى از ذخاير گران بهاى كتب اسلامى است. از ديگر اقدامات وى انتشارات وسيع و گسترده به صورت نشريات متعدد به زبانهاى مختلف براى كشورهاى شرق و غرب جهان بود. از آثار علمى وى: «الرسول يحدثنا»؛ «الرسول يدعوكم»؛ «الرسول و الشيعه»؛ «شيعتنا»؛ «الفقه فى تشريعه و تبيينه و استنباطه» «دليل العروه الوثقى»، تقريرات بحثهاى استادش آيت اللَّه حلى؛ نشريه «دائرةالمعارف قرآن كريم»؛ «اسلام از ديدگاه قرآن و عترت»؛ «اصول دين»؛ «حسين از ديدگاه وحى»؛ «خدا و اولوالامر»؛ «فاطمه الزهرا (ع)»؛ «نمودارى از حكومت على (ع)»؛ «مهدى (ع) راهگشارى عالم غيبت».[1]

حاج شيخ حسن فرزند عالم ربانى حجه الاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه سعيد تهرانى (معروف به جهل ستونى) ابن آيت اللَّه حاج ميرزا مسيح كه ترجمه اش اجمالا در جلد چهارم ص 483 گذشت معظم له در سال 1337 قمرى در تهران متولد شده و پس از پرورش در بيت علم در تهران مقدمات را خوانده وسپس در قم به تحصيل سطوح عاليه پرداخته و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر آيات عظام

حوزه علميه نجف مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و شاهرودى و حاج شيخ حسين حلى و آيت اللَّه خوئى استفاده نموده و با مدارك عاليه علمى به زادگاه خود تهران مراجعت و در مسجد جامع به خدمات دينى و وظائف روحى و تدريس فقه و اصول و تفسير قرآن و نشر معارف اسلامى و قضاء حوائج محتاجين حتى المقدور پرداخته و تا اين تاريخ 1399 قمرى به فعاليت اشتغال و سرپرستى عده اى از طلاب تهران را به عهده دارند و كتابخانه مسجد جامع كه از تاسيسات معظم له است يكى از مجامع علمى تهران و پايگاه هاى خدمات اسلامى است آثار گرانقدرى دارند كه به آن اشاره مى شود.

1- دليل العروه دو جلد مطبوع.

2- شرح مكاسب سه جلد.

3- اصول دين.

4- افكار پريشان.

5- همه در انتظار اويند چاپ شده.

نويسنده گويد: آيت اللَّه سعيد تهرانى داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و بيانى شيوا مى باشد در منزلش طبق سنت نياكانش همه ساله از اول محرم تا سوم عاشورا مجلس تبليغ و سوگوارى منقد و گويندگان فاضل و دانشمند و آگاه در پيرامون معارف اسلامى و مكتب خاندان رسالت ايراد سخن نموده و طبقات مختلف و بالاخص علماء تهران كه همه روزه شركت مى كنند زيب بخش مجلس ايشانند.

خدمات و فعاليتهاى آقاى سعيد بسيار و اين مختصر ظرفيت شرح آن را ندارد ادام اللَّه توفيقه همه ساله در ايام مواليد ائمه معصوم عليهم السلام مخصوص حضرت رسول (ص) و حضرت اميرالمومنين عليه السلام و حضرت سيدالشهداء و حضرت بقيه اللَّه عجل اللَّه فرجه جزوه هائى آموزنده به دان مناسبت طبع و نشر مى نمايند جزاه اللَّه عنهم خيرالجزاء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار حضرت آيت اللَّه سعيد (ره)،

گنجينه ى دانشمندان (483/ 4).

سعيد تهراني، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1305 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در تهران به دنيا آمد. مدتى در تهران نزد علماى دين چون شيخ على نورى و ميرزا سيد محمد تنكابنى و حاج شيخ مسيح تهرانى و ميرزا هاشم شفتى و حاج آقا بزرگ و حاج آقا بزرگ ساوجى و آقا شيخ باقر معزالدوله تحصيل علوم دينى كرد. در 1330 ق در مراجعت از مكه به نجف رفت و در آنجا از محضر آيت اللَّه نايينى و آيةاللَّه شريعت اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و حاج سيد احمد كربلايى استفاده نمود. در 1333 ق به تهران مراجعت و بعد از فوت پدرش چند سالى مسجد جامع تهران را امامت مى كرد. در 1342 ق به قم رفت و از آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه كبير بهره ها گرفت. در 1356 ق به تهران بازگشت و به تدريس و انجام وظائف دينى و اجتماعى مشغول شد. از آثار وى: حاشيه بر «مكاسب»؛ هفت رساله در «مبداء و معاد» و جمع «كتاب و سنت و عقل تفسير»؛ رساله اى در «مشتق»؛ «سنن النبى (ص)».[1]

آيت اللَّه مرحوم حاج ميرزا عبداللَّه ابن آيت اللَّه حاج ميرزا مسيح مشهور بحاج ميرزا بزرگ ايلچى كش از طراز اول علماء معاصر تهران بوده است در سال 1305 ق در تهران متولد شده و نزد علماء تهران چون مرحوم آقاى شيخ على نورى و ميرزا سيد محمد تنكابنى و حاج شيخ مسيح طالقانى و ميرزا هاشم شفتى و آقاى حاج آقا بزرگ ساوجى و آقا شيخ باقر معزالدوله تلمذ نموده و در سال 1330 ق در مراجعت از مكه معظمه به نجف در آن سامان رحل اقامت افكنده و

از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه شريعت و آيت اللَّه آقا ضياء عراقى و عالم ربانى حاج سيد احمد كربلائى و غير هم استفاده نموده و در سال 1333 ق مراجعت به تهران و پس از فوت مرحوم والدش (در سال 1334 ق) چند سالى امامت مسجد جامع تهران را نموده تا سال 1342 ق كه آيات بزرگ و مراجع عاليقدر شيعه از عراق تبعيد به ايران شدند وى باستقبال آنان شتافته و در خدمت آنان به قم آمده و بافاضه و استفاضه از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم كبير پرداخته تا سال 1356 ق پس از فوت آيت اللَّه حايرى به تهران مراجعت نموده و تا سال 1391 قمرى به اقامه جماعت و تدريس و وظائف ديگر دينى و اجتماعى اشتغال داشته تا در ذى الحجه سال مزبور در سن 86 سالگى وفات نموده و جنازه اش حمل بشهر رى و در جوار حضرت امامزاده حمزه موسوى بعنوان امانت بخاك سپرده شد تا در شرايط مناسب و رفع موانع به نجف منتقل گردد. از آثار ايشان است:

1- حاشيه بر مكاسب 2- هفت رساله در مبدء و معاد و جمع كتاب و سنه و عقل و تفسير 3- اصول فلسفه 4- رساله اى در مشتق 5- سنن النبى (ص) 6- متفرقات ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (258/2)، آينه ى دانشوران (209 -208)، زندگينامه رجال و مشاهير (53/4)، گنجينه ى دانشمندان (483 -482 /4).

سعيداي گيلاني، محمد سعيد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، حكاك، خطاط و شاعر. معروف به سعيدا و بى بدل خان. او از خاندان بازرگانان و متمكن بود. در فن نقاشى و طراحى، طلا و نقره و

جواهرشناسى عديل نداشت. شعر و بخصوص ماده ى تاريخ را بسيار خوب مى گفت. سعيدا در زمان جهانگير پادشاه به هند رفت و به داروغگى زرگرخانه ى شاهى منصوب شد و در عهد شاه جهان نيز همان خدمت را بر عهده داشت و بى بدل خان ممتاز شد. تخت مرصع شاهجهانى معروف به تخت طاووس در مدت هفت سال به سرپرستى وى ساخته شده است. زندگيش تا سال 1047 ق، كه ماده ى تاريخ بناى مسجدى را در قطعه شعرى آورده است، معلوم است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (746 -745 /3)، احوال و آثار نقاشان (825 -824 /2)، تذكره ى روز روشن (357)، تذكره ى نصرآبادى (377)، الذريعه (452/9)، فرهنگ سخنوران (458 -457)، كاروان هند (560 -558 /1)، نامها و نامدارهاى گيلان (255).

سعيدي زاده، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول سعيدي زاده

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/1

زندگينامه علمي

شيخ رسول سعيدي زاده فرزند طاهر از محققان و پژوهشگران مقيم مشهد در غروب آخرين روز خرداد سال 1344 ه_.ش مصادف با سالروز تولد خاتم پيغمبران در يكي از محلات قديمي شهر رشت به نام پلكو (جنب كوچه مهديه فعلي) متولد گرديد.

پدر و مادرش هر دو اهل رشت و اجدادش از حومه آنجا بودند. پدر او يك كارگر ساده و مادرش زني زحمت كش بود، كه در ميانسالي به خاطر تحمل كار و سختي زياد از حد زندگي جان بر كف نهاد و دار فاني را وداع گفت. سعيدي زاده متاهل و داراي دو فرزند دختر و پسر و نيز جانباز انقلاب اسلامي مي باشد.

او تحصيلات خود را تا سطح ديپلم در زادگاهش

خواند و سپس درسال 1362 ه_.ش، براي فراگيري دروس حوزوي وارد مدرسه علميه جامع رشت شد. پس از طي دروس مقدماتي درسال 1366 ه_ . ش، به مشهد مهاجرت و در آنجا سطح و بعد خارج فقه و اصول را به مدت شش سال متوالي خواند. هم زمان دروس مقدمات حوزوي را در مدرسه آيت الله خوئي تدريس نمود. در كنار درس هاي حوزه به تحصيلات دانشگاهي تمايل يافت و توانست درسال 1372 ه_ . ش، در رشته كارشناسي ادبيات فارسي از دانشگاه پيام نور مشهد و در سال 1384 ه_ . ش، در رشته كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث از دانشگاه علوم اسلامي رضوي مشهد فارغ التحصيل شود. موضوع پايان نامه كارشناسي ارشد او «خاندان هاي معروف سادات با تكيه بر خاندان علمي» است.

از جمله اساتيدي كه حق بزرگي در تربيت او دارند مي توان به آيات عظام شيخ محمد ازدي لاكاني، سيد مجتبي رودباري، سيد علي اكبر بني هاشمي، سيد حسن مرتضوي شاهرودي، سيد جواد فقيه سبزواري و استاد رضا زاده نام برد.وي مسافرت هايي به كشورهاي تركيه، عراق، سوريه و عربستان انجام داده كه حاصل آن چند سفرنامه مكتوب است.

سعيدي زاده در كنگره هاي داخلي چندي از جمله مشاركت در شيراز، مسكن در اصفهان، دومين و نيز سومين كنگره ديدگاه هاي اسلام در پزشكي در مشهد، ميراث علمي و معنوي حضرت فاطمه زهرا (س) در مشهد، بزرگداشت علامه سيد عبدالحسين شرف الدين در قم، بزرگداشت عالمان فرزانه نهاوندي در نهاوند همدان و بزرگداشت حكيم متاله سيد جلال الدين آشتياني در مشهد و غيره شركت نمود.

سعيدي كازروني، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالوهاب سعيدى كازرونى متولد

1249 و متوفى 1324 شمسى فرزند سيد حسن از شعراء و ادباء اين سامانست رساله منظومى بنام (هادى السبيل) دارد كه طبع شده.

(1324 -1246 ش)، اديب و شاعر، متخلص به سعيدى. وى در كازرون متولد شد. علوم ادبى فارسى و عربى را آموخت و در قصيده و غزل مهارت داشت و بيشتر علاقه به سرودن هزل داشت. و مدتى در بوشهر زيست. از آثار وى: «هادى السبيل»؛ «ديوان» شعر.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (167 -163/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (26/ 4).

سعيدي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1367 -1275/1274 ش)، عالم، محقق، مترجم و نويسنده. وى در قريه ى نوزاد از توابع بيرجند به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مكتبخانه ى نوزاد گذراند سپس با خانواده اش به بيرجند رفت و در مدرسه ى شوكتيه ى اين شهر به فراگيرى علوم رياضى، طبيعى، هيئت و نجوم و همچنين زبانهاى عربى، فرانسوى و انگليسى به خدمت در بانك مشغول گرديد. ابتدا در مدرسه ى شوكتيه به تدريس پرداخت و سپس به تهران آمد و با همكارى دكتر سيد جعفر شهيدى مجله ى «فروغ علم» را منتشر ساخت. پس از ايجاد دولت پاكستان، بارها به آن مملكت سفر كرد و با آراء و انديشه هاى علامه اقبال لاهورى آشنا شد و زبان اردو را آموخت وى در تهران وفات يافت. از سعيدى در حدود شصت اثر در زمينه هاى تاليف و ترجمه بر جاى مانده كه از آن جمله اند: «عمار ياسر»؛ «عذر تقصير به پيشگاه محمد (ص) و قرآن»؛ «اقبال شناسى»، ترجمه؛ «فرد و اجتماع»؛ «برنامه هاى انقلاب اسلامى»؛ «اول اخلاق مابعد تمدن آنها»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س

2، ش 7، ص 12 -3 و س 5، ش 9، ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (704 -702 /4)، نشر دانش (س 9، ش 1، ص 103).

سعيدي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد كاظم بن المرحوم حجه الاسلام آشيخ غلامحسين بن العلام آخوند ملا محمد فرشه اى از علماء اعلام معاصر آمل است كه در اين شهرستان بخدمات دينى و روحى اشتغال دارد. وى در سال 1309 شمسى هجرى در قريه فرشه بالا ولايت كاشمر خراسان متولد شده و مقدارى از ادبيات را در خدمت مرحوم والدش خوانده و سطوح را در كاشمر فرا گرفته و بمشهد مقدس آمده و از محضر مدرسين بزرگ مشهد استفاده نموده و در سال 1341 شمسى بنابر دعوت و تقاضاى عده اى از مؤمنين آمل مهاجرت باين شهر نموده و رحل اقامت افكنده و تاكنون بخدمات روحى و دينى اشتغال دارد. آثار و خدمات دينى و اجتماعى ايشان از اين قرار است:

1- تشكيل كتابخانه مجهز در محيط مسجد جامع. 2- اداره حوزه علميه آمل. 3- تشكيل انجمن درس قرآن كه تاكنون شصت شعبه در شهر و حومه آن دارد و در تمام شعبات هفته دو شب تشكيل جلسه داده و برنامه هاى مذهبى را از درس تفسير و مسائل احكام و اعتقادات اجراء مينمايند. 4- تأسيس دو دستگاه پايگاه تبليغات معارف جعفرى بنام سالن انجمن درس قرآن شهرستان آمل شماره 1 و شماره 2.

اما تأليفات ايشان: 1- رساله اى در عدم تحريف قرآن كه ناظر كتاب فضل الخطاب حاجى نورى رحمه الله است. 2- رساله اى در اعجاز عموما و در اعجاز قرآن خصوصا. 3- كتابى بنام خطريكه اسلام را تهديد ميكند كه در آن كتاب از نيرنگهاى كليسا و

استعمار پرده برداشته شده و خطراتى كه از طرف اقليت هاى مذهبى متوجه اسلام است شرح گرديده است. 4- ترجمه كتاب المحاسن والمساوى ابراهيم بن محمد بيهقى بنام خوبيها و بديها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سعيدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مؤلف.

تولد: 1268، تهران.

درگذشت: 12 ارديبهشت 1361.

محمد سعيدى، فرزند محمدعلى، تحصلات مقدماتى را در مدرسه ى تربيت و سپس زبان و ادبيات انگليسى را در كالج آمريكايى تهران و علوم قديمه را نزد استادان فن آموخت. نخستين مقاله هاى او در روزنامه ى «شفق سرخ» چاپ شد. در مجله هاى «آينده» و «مهر» و غيره مقاله مى نوشت. مدت سه سال مجله «راه نو» را انتشار داد و مدتى نيز بر انتشار مجله «ايران آباد» نظارت داشته است. به سمتهاى سناتورى، كفالت وزارت راه، معاونت نخست وزير و سرپرستى انتشارات و راديو رسيد. علاوه بر مقاله هاى وى در مطبوعات، آثارى را ترجمه كرده است. از جمله ترجمه هاى او است: آخرين روز يك محكوم (ويكتور هوگو، 1306)؛ اخلاق روجى (ساموئل اسمايلز، 1308)؛ انسان در تكاپوى تمدن (اوين پالو، 1335، اين كتاب به اين نام نيز منتشر شده است: تاريخ جهان يا انسان در تكاپوى تمدن)؛ ايفى ژنى (گوته)؛ بادبزن خانم و بندر مرسالومه؛ اهميت ارنست بودن (اسكار وايلد، 1336)؛ تاريخ عرب (فيليپ حتى، 1336)؛ جنگ هاى ايران و روم (پروكوپيوس، 1311)؛ چهار نمايشنامه- الكترا؛ زنان تراخيس؛ فيلوكتتس؛ آژاكس- (سوفوكل، 1335)؛ خطابه ى ويكتور هوگو بر سر قبر ولتر (1333)؛ خليج فارس از قديمى ترين ازمنه تا قرن بيستم ميلادى (سرهنگ سرآرنولد ويلسون، 1310)؛ راز آفرينش انسان (ا. گريسى موريس، 1334)؛ زير درختان زيرفون (آلفونس كار، 1335)؛ سه نمايشنامه- اوديپوس شاه، اوديپوس در كولولوس، آنتى گون (سوفوكل، 1334)؛ فرويد، شرح

حال (استفان تسوايك، ترجمه به نام مستعار)؛ كريستف كلمب (ساموئل اليوت وريس، 1338)؛ لردكرزن (1322)؛ ماكدولين يا در سايه ى درختان زيرفون (ترجمه از عربى متن آلفونس كار، 1306)؛ مقالات اجتماعى (آرتور بريزيان، 1322)؛ هلن، هيپوليت، ارنست، ايون (اوريپيد، 1338)؛ سالومه و هلن؛ و آثار ديگرى از ترى پيد و افلاطون. از جمله تأليفات وى مى توان به اين دو عنوان اشاره نمود: امير كبير (1335)؛ خاطرات سفر آمريكا (1336).

وى به دريافت نشان همايون و چندين نشان ديگر نايل آمده است.

(تو 1286 ش)، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. در تهران متولد شد. زبان و ادبيات انگليسى را در كالج آمريكايى تهران و علوم قديمى را در نزد استادان فن آموخت. نويسندگى را با نخستين مقالات در روزنامه ى «شفق سرخ» شروع كرد. و با آن كه به كار سياست مى پرداخت اما از مطالعه و تحقيق غافل نبود. از جمله مشاغل سياسى وى معاونت وزارت راه و سرپرستى اداره ى تبليغات و معاونت نخست وزيرى بود. وى چند سالى نيز مديريت مجله «راه نو» را داشت. از آثار وى، ترجمه ها: «آخرين روز يك محكوم»؛ «اخلاق روحى»؛ «تاريخ عرب»؛ «امير كبير»؛ «راز آفرينش انسان»؛ «مقالات اجتماعى».[1]

در 1280 در تهران تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى در مدرسه ى ادب وارد كالج آمريكائى ها شد و دوره ى آنجا را به اتمام رسانيد. سپس به مدرسه ى سن لوئى رفت و دوره ى آنجا را نيز پايان داد. خدمات ادارى خود را از وزارت فوائد عامه شروع كرد و سرانجام در وزارت راه به مقامات بلند رسيد. مدتى معاون وزارت راه و زمانى سرپرست آن وزارتخانه بود. مدتى نيز نه چندان طولانى رياست اداره كل انتشارات و تبليغات و معاونت

نخست وزيرى را در نخست وزيرى سپهبد زاهدى عهده دار گرديد. در سال 1342 به سناتورى تهران رسيد و مجموعا سه دوره ى چهارساله در مجلس اعيان عضويت داشت. در 1354 به مجلس سنا راه پيدا نكرد و به معاونت شريف امامى در بنياد پهلوى منصوب شد. سعيدى نويسنده اى محقق و مترجمى دقيق و پركار و نكته سنج بود. آثار زيادى از او چاپ و انتشار يافته است. از جمله كتابهاى خليج فارس، جنگهاى ايران و روم، تاريخ عرب، سفرنامه ى آمريكا و بالاخره شعله هاى نبوغ را مى توان نام برد كه با قلمى شيوا و روان ترجمه شده است. وى مدتى مجله ى راه نو را انتشار مى داد كه از مجلات معتبر و خواندنى زمان خود بود. از نوجوانى در زمينه هاى ادبى و تاريخى با مطبوعات همكار داشت. در 1365 در آمريكا درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (504 -500/ 5).

سعيدي، نيره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1371 -1299 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. وى در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى ژاندارك به پايان رساند، سپس از دانشسراى عالى تهران در رشته ى ادبيات فرانسه و فارسى موفق به اخذ ليسانس گرديد. به منظور ادامه ى تحصيلات به پاريس رفت و بعد از چند سال به ايران بازگشت. وى به مدت دو سال مجله ى «بانو» را به مديريت خود در تهران نشر داد كه نخستين نشريه ى اختصاصى بانوان محسوب مى شود. او دو دوره به نمايندگى مردم تهران در مجلس شوراى ملى برگزيده شد. و از اعضاى موسس شوراى عالى جمعيت زنان بوده است. مقالات و اشعار او در نشريات كشور به چاپ رسيده است. وى در تهران وفات يافت. از آثار او

است: ترجمه اى از آثار لافونتن به نام «قصه هاى لافونتن» (برنده ى حايز يونسكو)؛ ترجمه ى «شطرنج باز»؛ ترجمه ى «كازانوا» و مجموعه ى شعر به نام «ترانه ى من».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زنان روزنامه نگار و انديشمندان ايران (150 -146)، زنان سخنور (368 -360 /3)، كارنامه ى زنان مشهور ايران (231 -230)، مجموعه ى گلها (416 -415 /2)، مؤلفين كتب چاپى (671 -670 /6).

سكاكي خوارزمي، سراج الدين، ابويعقوب يوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(626 -555/554 ق)، اديب، نحوى. مشهور به سكاكى و موصوف به علامه. محل تولد وى خوارزم بود. حنفى معتزلى بود و از ادباى بزرگ عهد سلطان محمد خوارزمشاه و معاصر ابن حاجب. در نحو، صرف، منطق، كلام، بيان، شعر، عروض و معانى و قوافى توانا بود. مى گويند در بدايت حال شغل آهنگرى داشته و در سى سالگى به فراگيرى علم روى آورده و در علوم غريبه نيز دست داشته است. وى در خوارزم درگذشت. قبر او در كنار آب تيكه مى باشد.از جمله آثار او: «مفتاح العلوم»، كه دوازده علم از علوم عرب را در آن آورده است و شروح بسيارى بر آن نوشته شده است؛ رساله اى در «علم مناظره».[1]

سراج الدين ابويعقوب يوسف خوارزمى، از ادباى معروف عربيت قرن ششم و هفتم (و. 555- ف. 626 ه.ق.) مؤلف كتاب «مفتاح العلوم» (ه. م.) وى در انواع علوم مخصوصا علوم ادبى و بالاخص علوم بلاغى متبحر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (294/9)، تاريخ ادبيات در ايران (293 -292 /3)، حبيب السير (81 -80 /3)، روضات الجنات (202 -200 /8)، ريحانه (44 -42 /3)، سرآمدان فرهنگ (468/1)، كشف الظنون (1763 -1762)، الكنى و الالقاب (316/2)، لغت نامه (ذيل/ ابويعقوب)، معجم الادبا (59 -58 /20)، معجم المؤلفين (282/13)،

هديه الاحباب (150)، هديه العارفين (553/2)، يادداشتهاى قزوينى (148/3).

سلاجقه، پروين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پروين سلاجقه در سال 1340 در شهر بافت از توابع كرمان به دنيا آمد .ايشان داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات (در سال 1380) مي باشد.نامبرده هم اكنون عضو هيات علمي دانشگاه آزاد واحد تهران مركز است و به عنوان استاديار با دانشگاه هاي ديگر همكاري دارد.وي از دوران دبستان ادبيات را دوست داشت و در دوران دانشجويي هم تاليفات و ترجمه هاي داشته است. كتاب «از اين باغ شرقي (نظريه هاي نقد شعر كودك و نوجوان)» تاليف پروين سلاجقه، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

خاطرات كودكي : پروين سلاجقه تا سن 13 سالگي در بافت از توابع كرمان زندگي كرد. پس از آن به كرمان رفت و تا 18 سالگي در آن شهر ماند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پروين سلاجقه دوره ابتدايي و راهنمايي را در شهر بافت گذراند و دوره دبيرستان را در مدارس بهمن يار و دانشسراي مقدماتي دختران طي كرد. در سال 1365 در مقطع كارشناسي در رشته ادبيات فارسي وارد دانشگاه تربيت معلم شد و در سال 1374 تا 1376 دوره كارشناسي ارشد را در همان رشته در دانشگاه آزاد اسلامي گذراند وي در سال 1376، بعد از ورود به دانشگاه علوم تحقيقات در مقطع دكتري. در سال 1380 موفق به اخذ مدرك در رشته ادبيات فارسي شد.

خاطرات و وقايع تحصيل : پروين سلاجقه از دوران تحصيل خود چنين مي گويد:هنر و ادبيات

را از دوره دبستان دوست داشتم. در دبيرستان در زمينه ادبيات بسيار فعال بودم و سرودن شعرهاي اوليه خود را از آن دوره شروع كردم. تاليفاتم از دوره اي كه دانشجوي دكتري بودم شروع شد.

استادان و مربيان : پروين سلاجقه از آقاي توحيدي -يكي از دبيران در كرمان -به عنوان فردي تاثير گذار در زندگي علمي خود ياد مي كند.

همسر و فرزندان : پروين سلاجقه متاهل است.

وقايع ميانسالي : پروين سلاجقه همزمان با كار بر روي پايان نامه دكتري اش، فعاليت هاي جدي تري را همچون نوشتن مقالات متعدد در جرايد و مجلات و فصل نامه هاي تخصصي را شروع كرد.وي در باره چنين مي گويد" فعاليت هايم در زمينه نقد و نظريه ادبي در نقد شعر و رمان و در زمينه ادبيات كودك ادامه پيدا كرد. سپس مجموعه نقدي به نام «نقد شعر معاصر» را انجام دادم كه اولين شماره اين مجموعه با عنوان «اميرزاده كاشي ها» - كه نقد شعر احمد شاملو بود- به چاپ رسيد. همزمان با چاپ اين كتاب، در نخستين جايزه نقد ادبي ايران و منتقد برتر ايران، از طرف خانه نقد ايران و بنياد هنرمندان و نويسندگان، در زمينه نقد شعر معاصر و كهن جايزه دريافت كردم. سپس كتابي از من به نام «از اين باغ شرقي» به چاپ رسيد كه حاصل تلاش هاي زياد من در چند سال گذشته بوده است. "

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پروين سلاجقه هم اكنون عضو هيات علمي دانشگاه آزاد واحد تهران مركز است و به عنوان استاديار با دانشگاه هاي ديگر همكاري دارد و به عنوان راهنما و مشاور در پايان نامه هاي كارشناسي ارشد فعاليت مي كند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره :

پروين سلاجقه در كنار فعاليت هاي خود به شعر، رمان، دانش نقد ادبي كلاسيك و مدرن علاقه مند است.

جوائز و نشانها : كتاب «از اين باغ شرقي (نظريه هاي نقد شعر كودك و نوجوان)» تاليف پروين سلاجقه، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 از اين باغ شرقي (نظريه هاي نقد شعر كودك و نوجوان)

ويژگي اثر : تاليف پروين سلاجقه- تهران: كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان. 1385. 608 صفحه .اين كتاب در سال 1386 ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است

2 بنفشه كوچولو

ويژگي اثر : تاليف،كتابي فانتزي است.

3 درآمدي بر زيبايي شناسي شعر

ويژگي اثر : تاليف-اين كتاب در دانشگاه تدريس مي شود.

4 شماره از نقد شعر معاصر (شعر فروغ فرخزاد)

ويژگي اثر : در دست چاپ

5 صداي خط خوردن مشق

ويژگي اثر : تاليف

6 فرهنگ تحليلي متيف، نشانه و نماد در شعر سبك هندي

ويژگي اثر : آماده چاپ

7 كتاب ديگري با عنوان «دنياي قشنگ پوپو» كه فانتزي است و تعداد زيادي مقاله.

ويژگي اثر : در دست چاپ

8 مجموعه مقالات در زمينه نقد شعر

ويژگي اثر : در دست چاپ

9 مجموعه نقد شعر

ويژگي اثر : آماده چاپ

10 مجموعه نقد مقالات رمان

ويژگي اثر : در دست چاپ

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.ibna.ir/vdcjo8ev.uqemtzsffu.html

سلامي بيهقي نيشابوري، ابوعلي حسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 300 ق)، مورخ. وى از مردم خوار بيهق بود و از ملازمان و كاتبان ابوبكر محمد بن مظفر بن محتاج و فرزندانش بود يگانه اثر وى كتابى است به نام: «التاريخ فى اخبار ولات خراسان».[1]

ابوعلى حسين بن احمد بن محمد بيقهى نيشابورى از بزرگان قر.4 ه. مولد و منشأ او خوار بيهق بود. وى در سلك ملازمان و كاتبان ابوبكر محمد ابن مظفر بن محتاج و پسرانش بود و او را تصانيف بسيار است از جمله كتاب «التاريخ فى اخبار ولاة خراسان».

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] سرآمدان فرهنگ (468/1)، لغت نامه (ذيل/ سلامى).

سلطان المتكلمين، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1353 ق)، عالم دينى، رجالى و واعظ. مدتها در تهران و مشهد به وعظ و خطابه مى پرداخت. از وعاظ مشروطه طلب بود، و همه ى طبقات از منبرش سود مى جستند. وى داراى تاليفات چندى است. از جمله آثارش: «زبده المآثر»، در شرح حال برادرش حاج ملا باقر واعظ تهرانى و ذكر تاليفات او؛ منظومه ى «تريخ ام المصائب سيدتنا زينب بنت اميرالمومنين (ع)»، به فارسى، در حدود پنجاه هزار بيت؛ «اساس السياسه فى تاسيس الرياسه»، در ابتدا عهدنامه ى اميرالمومنين (ع) به مالك اشتر شرح داده شده و سپس ساير اخلاق و آداب رياست بيان شده؛ «بشارات الامه»، در مواليد ائمه (ع)، كه در ابتداى آن اصول عقايد مفصلا بيان شده؛ «ترجمه موسى المبرقع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (32/12 ،166/4 ،263 ،112 /3 ،7/2)، شرح حال رجال (198/5)، ريحانه (62 -61 /3)، علماء معاصرين (368 -367)، معجم المؤلفين (58/9).

سلطان الواعظين شيرازي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1314 ق)، عالم دينى، متكلم، نويسنده و واعظ. در تهران به دنيا آمد. مقدمات را در مدرسه پامنار تهران فراگرفت و در 1326 ق همراه پدرش به عراق رفت و مدت دو سال در كربلا توقف كرد و سطوح متوسطه را نزد فاضل مرندى و شهرستانى خواند و در خدمت پدر به كرمانشاه رفت و به تبليغ شريعت پرداخت. او براى تكميل علم و دانش و انجام وظائف و افاضه و استفاضه مسافرتهائى به عراق، سوريه، فلسطين، اردن، مصر و هندوستان نمود و با بسيارى از دانشمندان يهودى و مسيحى و علماى هند و همچنين با قاديانيها و بهائى ها مناظرات ينى و مذهبى كرد كه مهمترين آنها دو مناظره ى بزرگ وى، در 1345 ق،

يكى با برهمائيان در حضور قائد بزرگ هند، گاندى، در دهلى، و ديگرى با دو عالم بزرگ سنت و جماعت حافظ محمد رسيد و شيخ عبدالسلام در مدت ده شب و هر شب هشت ساعت، در شهر پيشاور پنجاب بود. جريان مناظره هاى وى در تمام جرايد آن زمان هند درج گرديد. سلطان الواعظين در تهران درگذشت و در قم دفن شد. از آثارش: «شبهاى پيشاور»، در يك هزار و پنجاه صفحه، گزارش مجلس مناظره اش در پيشاور؛ «صد مقاله سلطانى»، در بر يهود و نصارا؛ «گروه رستگاران يا فرقه ى ناجيه»، در دو مجلد.[1]

معروف به سلطان الواعظين شيرازى طاب الله ثراه عالمى كامل و واعظى عامل از جمله ستارگان درخشنده و مشعلهاى فروزان حوزه علميه قم است

وى فرزند ارجمند مرحوم حاج سيد على اكبر (اشرف الواعظين) معروف به اكبر شاه مى باشد در ماه ذى القعده الحرام سال 1314 قمرى در تهران متولد شده و در حجر والد ماجد تربيت كامل يافته و مقدمات اوليه را در مدرسه پامنار تهران خوانده و در سال 1326 قمرى با والد مبرورش مشرف با عتاب عاليات شده و مدت دو سال در كربلا توقف و تحصيلات سطوح متوسطه را در نزد مرحوم فاضل مرندى و شهرستانى خاتمه داده و در خدمت پدر به كرمانشاه مراجعت و به وظائف تبليغاتى از طريق منبر مشغول گرديده و براى تكميل علم و كمال و انجام وظائف و افاضه و استفاضه مسافرتهاى بسيارى به بلاد اسلامى عراق و سوريه و فلسطين و اردن و مصر و هندوستان نموده و با طوائف بسيارى از يهود و نصارى و هنود و منحرفين از دين از قبيل بهائيها و قاديانيها

مناظرات دينى و مذهبى نموده كه اهم آنها دو مناظره بزرگ در سال 1345 قمرى در هندوستان بوده است.

1- در دهلى (پايتخت امروز هندوستان) با دانشمندان و براهمه بت پرستان هند در حضور زعيم و قائد هند (گاندى) معروف كه به اثبات حقانيت دين مقدس اسلام و خاتميت پيغمبر عظيم الشان مسلمين خاتمه پذيرفت كه در تمام جرائد آن زمان درج گرديده است.

2- مجلس مناظره بزرگى با حضور دويست نفر تقريبا از رجال و بزرگان فريقين (شيعه و سنى) در شهر پيشاور پنجاب هند (پاكستان امروز) با دو عالم بزرگ از هشت ساعت انجام داده شد كه مخبرين چهار روزنامه و مجله بزرگ گفتگوى طرفين را نوشته و در جرائد و مجلات خود نشر مى دادند كه در پايان شب دهم شش نفر از اكابر بازرگانان و اصناف و ملاكين و اشراف پيشاور فى المجلس مذهب حقه جعفريه را اختيار نمودند و همان مناظرات كه در مجلات و روزنامه هاى پاكستان چاپ شده با تجديد نظرى به امر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى به صورت كتابى بزرگ به نام شبهاى پيشاور به طبع رسيده است.

مرحوم سلطان الواعظين كه با اين نگارنده صداقت تام و محبت زيادى داشت و گاه گاهى موفق به زيارتش مى شدم وى را عالمى بلندهمت و منيع الطبع و كريم النفس مى ديدم حدود ده سال در اثر كسالت قلبى از منبر ممنوع و به كلى خانه نشين و قادر بر حركت نبود ولى باز در همين بازنشستگى از راه تاليف خدمات ارزنده نمود و آثار مفيده ى گذاشت كه ذيلا مى نگارم.

1- كتاب شبهاى پيشاور در يكهزار و پنجاه صفحه كه تاكنون بيش از بيست مرتبه به طبع رسيده و موجب استبصار

هزاران نفر سنى ايران و افغان و پاكستان و غيره شده است.

2- صد مقاله سلطانى رد بر يهود و نصارى مكرر به طبع رسيده است.

3- گروه رستگاران جلد اول در بيش از پانصد صفحه.

4- گروه رستگاران جلد دوم در بيش از پانصد صفحه.

مرحوم سلطان الواعظين در ماه شعبان سال 1391 ق در تهران وفات نموده و جنازه اش با تجليل فراوان حمل به قم و با تشييع آبرومندى كه از طرف آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله از آن جناب شد در مقبره ابوحسين مدفون گرديد حشره الله مع اجداده الطاهرين و رزقنا الله شفاعته يوم الدين.

پس از فوتش جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حايرى تهرانى مرحوم ثقه الاسلام حاج سيد جواد سه دهى را كه از منبريهاى برجسته تهران بودند در خواب مى بيند كه در باغ بسيار بزرگى با وضع بسيار خوشى است مى گويد آقاى سه دهى چطورى مى گويد بسيار خوبم و از وقتى كه آقاى سلطان الواعظين آمده است به هر كدام از ما يكدرجه داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (154 -150 /2)، الذريعه (206/18)، گنجينه ى دانشمندان (377 -375 /2)، مؤلفين كتب چاپى (507 -506 /5).

سلطان محمدي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل سلطان محمدي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالفضل سلطان محمدي پس از گذراندن تحصيلات دوره ابتدايي درمقطع راهنمايي وارد حوزه علميه قم شدم و با فرا گرفتن دروس مقدماتي ، دروس سطح را در نزد استادان معظم آقايان : وجداني فخر ، اعتمادي ، قديري ، بني فضل ، صالحي مازندراني و استادي به پايان بردم و در سال 1369 به دروس خارج فقه و اصول راه

يافتم و اكنون بيش از پانزده سال است كه در درس خارج فقه حضرت آيت الله ميرزا جواد تبريزي و خارج اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني شركت نموده و از محضر علمي ايشان استفاده مي نمايم هم چنين در سال 1368 در موسسه آموزش عالي باقر العلوم (ع) در دوره كارشناسي علوم سياسي پذيرفته شدم . پس از گذراندن اين دوره در سال 1373 با مركز تحقيقات و مطالعات اسلامي دفتر تبليغات ، در حوزه تحقيق و پژوهش ابتدا در واحد اطلاع رساني ( نمايه سازي مجلات كتب و روزنامه ها ) و سپس در پژوهشكده انديشه سياسي وابسته به اين مركز در گروه فقه سياسي با گرايش فقه سياسي ، تاريخ انديشه عالمان شيعي ، احاديث و روايات اهل بيت (ع) به همكاري و فعاليت هاي تحقيقي و پژوهشي پرداختم كه اين همكاري در قالب پروژه هاي تحقيقي تا كنون ادامه يافته است .

محصول دوازده سال تلاش علمي اينجانب چهار كتاب و تعدادي مقاله بوده كه در موضوعات گوناگون به نگارش درآمده و غالب آنها به چاپ رسيده است و برخي در دست تحقيق است .

سلطان العلماء بستكي، عبدالرحمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1293 ق)، اديب، مفتى و شاعر و. در قصبه ى بستك (از بخش هاى شهرستان لار) متولد شد. علوم متداول را از اساتيد آن ديار آموخت و به منظور تكميل معلومات خود به بندر لنگه و از آن جا به بصره رفت و از بصره به حجاز و در آنجا فقه و اصول را آموخت، آنگاه به مصر رفت و سپس به سوريه و مراكش و تونس و تركيه و هندوستان مسافرت كرد و در علوم ادبى

و دينى و فلسفه و اصول و منطق و معانى و بيان و فلسفه ى يونانى تبحر يافت. وى در سرون اشعار فارسى و عربى توانا بود. پس از اين سفر و سياحت طولانى به بستك برگشت و مدرسه اى تاسيس كرد و به تدريس مشغول شد و از جانب ناصرالدين شاه ملقب به سلطان العلماء شد. او اجبارا از بستك به بندر لنگه رفت و مدت چهل سال در آنجا به تدريس علوم معقول و منقول پرداخت و سرانجام در همان شهر وفات يفات.از تاليفات او است: «الفوايد الصمديه»، به عربى و در نحو؛ «بديعيه»، به عربى در بديع؛ «رحبيه»؛ «سلطان الرسائل»؛ «شرح قطر» به عربى؛ «ظهور الحقايق»؛ «كشاف الحقايق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (176 -173 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (67 -66 /2).

سلطان العلماي خراساني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1326 ق)، روزنامه نگار. معروف به روح القدس. وى مدير روزنامه ى «روح القدس» بود كه به مناسبت نام روزنامه، به «روح القدس» معروف گرديد. سلطان العلماء از مشروطه طلبان و آزادى خواهان بود كه در سال 1325 ق روزنامه ى «روح القدس» را در تهران و به مدت يكسال منتشر كرد. بيشتر مقالات اين روزنامه عليه استبداد و خصوصا شخص محمدعلى شاه بود و به همين جهت دفتر روزنامه كه در خيابان چراغ برق بود، به وسيله ى قشون استبداد اشغال شد. وى بعد از واقعه ى به توپ بستن مجلس در 23 جمادى الاولى 1326 ق، زندانى شد و پس از شكنجه ى بسيار او را خفه كرده، جنازه اش را به چاه انداختند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ انقلاب مشروطيت ايران (820 -819 ،440)، شرح حال رجال (44/2).

سلطان القراء

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. شاه قرآن خوانان) (شيخ) عبدالرحيم بن شيخ ابوالقاسم (و. تبريز 1255- ف.تبريز 1336 ه.ق.). وى در علم تجويد در عصر خود استاد بود و فاضل ايروانى و شيخ فرج اللَّه بن حاج محمد تبريزى جزو شاگردان او بودند. از تأليفات وى رساله اى است در علم تجويد موسوم به «درالمنثور» و رساله اى ديگر در تجويد و حاشيه بر مقدمه شمس الدين ابوالخير كه هيچيك به طبع نرسيده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

سلطان زاده پسيان، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى برادرزاده ى كلنل محمدتقى خان بود و شرح حال عمومى خود را نوشت و در مجله ى «ايرانشهر» به چاپ رسانيد. وى در دارالفنون ادنبورك در رشته ى تاريخ تحصيل نمود. از آثار وى: «بسوى باختر»؛ «حسن يا جاده ى رزين سمرقند»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (926/2).

سلطاني بسطامي

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز 1296 ق، از زنان اديب، شاعر و خوشنويس. وى تنها فرزند ميرزا فتح اللَّه ذوقى شاعر بود. پدرش در تعليم و تربيت او همت گماشت. خواندن و نوشتن را در كودكى آموخت و خوشنويسى و شعر و ادب فارسى و عرب را نيز فراگرفت. گويند اشعار عربى زيادى از دوره جاهلى از حفظ داشت و ديوانى نيز فراهم آورده بود.

در اوايل جوانى با پسر محمد ناصر خان قاجار، ملقب به ظهيرالدوله ازدواج كرد. چنانكه از اشعار اين بانو پيداست از زندگى زناشويى خود رضايت نداشته است. از اشعار اوست:

اول چنين نوشت قضا سرنوشت ما

كاخر خم شراب شود خاك و خشت ما

عشق آمد و عقل رفت و ديوانه شديم

وز كعبه روان به سوى بتخانه شديم

اين روزه و اين نماز آيد به چه كار

ما را كه حريف جام و پيمانه شديم

در سينه توست كينه ما

مهر تو نهان به سينه ى ما

ديدى كه چه سان گرفت الفت

با سنگ تو آبگينه ى ما

مهرت كه بها فزونش از جان

يكتا گهر خزينه ى ما[1]

(س سيزدهم ق)، اديب، شاعر و خطاط. وى چون تنها فرزند خانواده بود، پدرش در تعليم و تربيت او اهتمام تمام داشت. خواندن و نوشتن را در كودكى آموخت و خوشنويسى و شعر و ادب فارسى و عرب را نيز فراگرفت. اشعار عربى زيادى از

دوره ى جاهلى از حفظ داشت و «ديوانى» نيز فراهم آورده بود. در اوايل جوانى با پسر محمد ناصر خان قاجار، ملقب به ظهيرالدوله، ازدواج كرد. چنانكه از اشعار اين بانو پيداست، از زندگى زناشويى خود رضايت نداشته است.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] منبع: حديقةالشعراء، 2168 -2167 / 3.

[2] حديقه الشعراء (2168 -2167/ 3)، فرهنگ سخنوران (463)، مشاهير زنان (126 -125).

سلطانيه اي، علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، خطاط، اديب و فقيه. وى از علوم متداول مانند فقه و حديث و لغت و تجويد و قرائت و ادب بهره مند و خطشناسى ماهر بود و همگى خطوط را خوش مى نوشت. در كتابت و انشاء رتبه ى اعلى داشت و بعضى از كتابهاى حديث فقه و ادعيه را به خط خود نشوت و تصحيح و تحشيه كرده است. ميرزاعلى بسيارى از فرمانهاى ديوانى و قباله ها را به خود نوشته و امر قضاى سلطانيه به او محول بوده است. به گفته ى صاحب «احوال و آثار خوشنويسان» صاحب عنوان در تاريخ تأليف «گلستان هنر» (ح 1052 ق) زنده بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (469 -468 / 2).

سلغر شاه سلغري

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، شاعر، اديب و دانشمند. برادر اتابك ابوبكر پادشاه فارس بود او را فريباش خان مى خواندند و در حسن صورت و سيرت و كمال و جمال نظير نداشت. چون مى دانست كه دخالت در امور ملكى مايه تزلزل خاطر برادر مى شود. در بيرون شهر شيراز سرابستانى بنياد كرد و آن را صبوح آباد نام نهاد و از دخالت در امور برادر خوددارى كرد. وى عاقبت توسط برادر خود كشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (363)، الذريعه (456/9)، لغت نامه (ذيل/ سلطان سلغرشاه)، مجمع الفصحا (57/1).

سلفي اصفهاني، صدرالدين، ابوطاهر احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(576 -478 ق)، حافظ، محدث، فقيه، نحوى و لغوى شافعى. شهرت وى به سلفى به خاطر نام نياى بزرگش سلفه- معرب سه لبه- مى باشد. در اصفهان به دنيا آمد. در طلب حديث به شهرهاى بسيارى سفر كرد و اكثر مشايخ حديث را ملاقات كرد. لغت را از خطيب تبريزى فراگرفت و چون به بغداد رفت فقه را نز الكيا هراسى آموخت. وى از ابومطيع صحاف و ابوطالب احمد كندلانى و احمد بن محمد بن ابى بكر بن مردويه و احمد بن محمد بن بشرويه و احمد بن محمد بن قولويه حديث روايت كرده است. او همچنين از زنان بسيارى در اصفهان حديث شنيد. از وى حافظ محمد مقدسى و محدث سعدالخير و ابوالعز محمد ملقابادى و على بن ابراهيم سرقسطى و طيب مروزى و ابوسعد سمعانى و قاضى عياض و عمر ميانشى و حماد حرانى و محمد بن عبدالغفار همدانى و جعفر بن على همدانى و محمد بن ابراهيم فارسى و حسان مهدوى و بسيارى ديگر حديث روايت كردند. ابوالحسن على بن سلار وزير ملوك فاطميه

در مصر مدرسه اى در اسكندريه براى او تاسيس كرد و وى را عهده دار تدريس در آن مدرسه نمود. علماء از دور و نزديك به محضرش شتافتند و از وى بهره بردند. او در سرحد اسكندريه درگذشت. از آثارش: «الاربعين البلدانيه»، در حديث؛ «السداسيات»، در حديث؛ «المشيخه البغداديه» يا «معجم شيوخ بغداد»؛ «معجم مشيخه اصفهان»؛ «السلفيات من اجزاء الاحاديث» يا «اجزاء السلفيات»، انتخابهايى از «اصول» ابن شرف انماطى و «اصول» ابن الطيورى؛ «السلماسيات» يا «مجالس پنچ گانه» از املاهاى ابوطاهر سلى؛ «شرط القراءه على الشيوخ»؛ «معجم السفر»؛ «الفضائل الباهره فى محاسن مصر و القاهره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209/1)، ايضاح المكنون (508/2)، تذكره القبور (125 -124)، روضات الجنات (276/1)، ريحانه (65 -64 /3)، سير النبلاء (39 -5 /21)، الكامل (152/9)، كشف الظنون (1696 ،1044 ،997 ،996 ،982 ،587 ،54)، الكنى و الالقاب (321 -320 /2)، لسان الميزان (451 -450 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (76 -75 /2)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (72 -68 /19)، الوافى بالوفيات (356 -351 /7)، وفيات الاعيان (107 -105 /1)، هديه العارفين (87/1).

سلماسي، ابوالفتح مسعود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 629 ق)، فقيه، اديب و شاعر. اصل وى از سلماس از شهرهاى آذربايجان است. از آثارش: شرح «المقامات»؛ شرح «الجمل»، در نحو؛ وى خطبه ها و نظمى زيبا داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (110/8).

سلمي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبانهاى باستانى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1342، كارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى و زبانهاى باستانى از دانشگاه تهران در سال 1348 و دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى ايران از دانشگاه تهران در سال 1356.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نظارت بر تحقيقى تحت عنوان اعلام شاهنامه (اسامى اشخاص)، تدريس دروس فارسى ميانه، زبان اوستا، تاريخ زبان فارسى، شاهنامه، تاريخ بيهقى، اساطير ايران و روش تحقيق و مرجع شناسى، آئين نگارش و فارسى عمومى و مقدمات زبان شناسى در دانشگاه شهيد چمران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 6، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى كتاب غم نامه رستم و سهراب، پنج خيم آسرونان، نقد و بررسى رزمنامه رستم و اسفنديار، چند نكته در ديوان ناصرخسرو.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سليم، عبدالامير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبانهاى باستانى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سليمان اف، معصوم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معصوم سليمان اف

محل تولد : جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب معصوم سليمان اف بعد از اتمام مدرسه 10 كلاسى، در سال 1984 ميلادي وارد دانشگاه نفت و شيمي باكو، ( رشته شناسايي بسترهاي نفت و گاز و غيره با روشهاي ژئوفيزيكي) وارد شدم و در سال 1991 و دو سال سربازي در وسط، دانشگاه را تمام كرده بعد از شش ماه به ايران آمده و وارد مدرسه علميه شدم. الآن مشغول نهايه الحكمه در سطح 3 موسسه فلسفه و كلام امام صادق(ع) هستم.

سليمي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابوالفضل سليمى نيز يكى از علماء و ائمه جماعت زنجانست كه در اين شهر به خدمات دينى از امامت و ترويج دين و غيره اشتغال و مانند شهرتش سليم النفس و پرهيزكار مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سمرقندي، ناصرالدين، ابوالقاسم محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 556 ق)، فقيه حنفى، مفسر، محدث و واعظ. اهل سمرقند بود. در 542 ق به مكه رفت و در بازگشت مدتى در بغداد ماند. در سمرقند از دنيا رفت. از آثار وى: «الجامع الكبير» يا «جامع الفتاوى»؛ «الفقه النافع»؛ «بلوغ الارب من تحقيق استعارات العرب»؛ «رياضه الاخلاق»؛ «مصابيح السبل»، در دو مجلد، در فروع فقه حنفى؛ «الملتقط فى الفتاوى الحنفيه» به نام «مال الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (23 -22 /8)، ايضاح المكنون (168/2)، كشف الظنون (1921 ،1813 ،1697 ،1580 ،717 ،571 ،565)، معجم المؤلفين (137/12).

سمسار، محمداحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1274، تبريز.

درگذشت: اوايل فروردين 1360، آمريكا.

محمداحمد سمسار تحصيلات خود را در استانبول به پايان برد و سپس به آمريكا رفت و در آنجا ماند و سال ها به تدريس تركى در دانشگاه هاى آن كشور پرداخت.

از تأليفات او فهرست نسخ خطى عربى و فارس وتركى، مجموعه ى جان فردريك لوئيس موجود در كتابخانه ى آزاد فيلادلفيا است ه در سال 1937 در فيلادلفيا انتشار يافته است. در اين فهرست يك صد و چهل و نه نسخه فارسى معرفى شده است. ديگر مقدمه اى است بر كتاب طوطى نامه ى ضياء نخشى نوشت. البته ترجمه انگليسى طوطى نامه هم از محمداحمد سمسار است.

(تو ح 1360 -1274 ش)، محقق. وى در تبريز متولد شد، تحصيلات ابتدايى را در اين شهر و تحصيلات عالى را در استانبول به پايان برد و حدود سال 1310 ش به امريكا رفت و سالها به تدريس زبان و ادبيات تركى در دانشگاه هاى آن مملكت اشتغال داشت. وى در آمريكا وفات يافت. از تاليفات او «فهرست نسخ خطى عربى و فارسى و تركى مجموعه ى جان فردريك لوئيس» موجود در كتابخانه ى

آزاد فيلادلفياست كه در سال 1937 م در فيلادلفيا انتشار يافت. در اين فهرست يكصد و چهل و نه نسخه ى فارسى معرفى شده است. ديگر از آثار وى مقدمه اى است بر چاپ «طوطى نامه» ضياء نخشى و ديگر ترجمه ى اين كتاب است به زبان انگليسى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :

[1] آينده (س 7، ش 4، ص 331).

سمعاني مروزي، ابوالمظفر عبدالرحيم

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(537- ح 617 ق)، محدث، فقيه و اديب شافعى. از كودكى تحت تربيت پدر قرار گرفت. پدرش او را در پاره اى از سفرها همراه كرد و تا آنجا كه توانست براى او حديث خواند و او را به فراگيرى فقه و حديث و ادب واداشت تا اينكه از هر خرمن خوشه اى برچيد. او «صحيح بخارى» و «سنن ابى داود» و «جامع ابى عيسى» و «مسند ابى عوانه» و «تاريخ فسوى» و «الحليه» و «مسند الهيثم» و «صحيح مسلم» را سماعى روايت مى كند. او از رييس اسعد مهروى و ابوالبركات عبداللَّه فراوى و ابوسعد عبدالوهاب كرمانى و وجيه شحامى و ابوالفتوح خركوشى و جنيد قاينى و ابوالوقت سجزى و ابوالاسعد ابن القشيرى و محمد بن عبداللَّه شيرازى و حسن بن محمد سنگبستى و سعيد بن على شجاعى و عبدالسلام هروى و بسيارى ديگر در بخارا و سمرقند و هرات و نيشابور و مرو شهرهاى ديگر حديث شنيد. ابوبكر محمد حازمى و برزالى و ابن الصلاح و ابن النجار و ابن هلاله و شرف مرسى و احمد غرافى و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. او سرانجام شيخ مرو شد و به مقام پيشگامى شافعيان آن شهر رسيد. پدرش «عوالى» را در دو مجلد براى او گفت و «معجم» را در

هيجده جزء برايش پرداخت. اين كتابها به نام «العوالى من مسموعات الفراوى» و «معجم الشيوخ» گردآورى شده است.[1]

فخرالدين ابوالمظفر عبدالرحيم بن عبدالكريم فقيه و عالم بزرگ خراسان و از خاندان سمعانى (و. 537- ف. 614 يا 616 ه.ق.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] سرآمدان فرهنگ (483 -482 /1)، سير النبلاء (109 -107 /22)، كشف الظنون (1179)، لسان الميزان (339 -338 /4)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (158 -157 /19)، معجم المؤلفين (207 -206 /5)، الوافى بالوفيات (331/18)، هديه العارفين (560/1).

سمعاني مروزي، ابوالمظفر منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(489 -426 ق)، مفسر، محدث و واعظ. در مرو به دنيا آمد. در ابتدا نزد پدرش، كه از پيشگامان مذهب حنفى بود، فقه آموخت تا اين كه فقيهى برجسته شد و از اركان مذهب حنفى به شمار آمد. او از شاگردان ابوغانم كراعى و ابوبكر ترابى و عبدالصمد بن مامون و ابوصالح موذن و ابوعلى شافعى و ابوالقاسم زنجانى بود. پس از سى سال در سفر حج به مذهب شافعى گرايش پيدا كرد و ازين رو پس از مراجعت به وطن مورد طعن و آزار مردم مرو قرار گرفت و كار به كارزار كشيد. اما وى بر مذهب شافعى پاى فشرد و امام شافعيان گشت و موافق آن مذهب تدريس كرد و فتوى داد و تاليفات بسيارى در فقه شافعى از خود بجاى گذاشت. فرزندانش و عمر بن محمد سرخسى و ابونصر محمد كاشانى و محمد سنجى و ابونصر غازى و ابوسعد بن بغدادى از شاگردان وى مى باشند. و از وى روايت كرده اند. او در تفسير، فقيه و اصول و حديث آثارى دارد كه از آن جمله اند: «الاصطلام»، كه شهرتى عالمگير داشت؛ «القواطع»،

در اصول فقه؛ «الانتصار»، در حديث، در رد مخالفين؛ «المنهاج اهل/ لاهل السنه»، در رد قدريه؛ «تفسير القرآن» يا «تفسير السمعانى»؛ «الف حديث عن مائه شيخ»؛ «الرهان»، حاوى هزار مساله از مسائل خلافيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (244 -243 /8)، ريحانه (76/3)، سير النبلاء (119 -114 /19)، كشف الظنون (1870 ،1357 ،449 ،202 ،173 ،151 ،107)، لغت نامه (ذيل/ منصور)، معجم المؤلفين (20/13)، هديه العارفين (473/2)، وفيات الاعيان (211/3).

سمعاني مروزي، تاج الاسلام، ابوبكر محمد بن مصنور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 510 -466 ق)، عالم، فقيه، محدث و واعظ شافعى. در مرو به دنيا آمد. در نيشابور و اصفهان و همدان و كوفه و حجاز و بغداد حديث شنيد. او در مدرسه ى نظاميه بغداد وعظ گفت. سرانجام در مرو اقامت گزيد. وى بسيار املاى حديث مى كرد و صد و چهل مجلس املا در جامع مرو داشت و همراه مواعظ احاديثى كه از اساتيد خود چون پدرش و ابوالخير صفار و ابوالقاسم زاهرى و عبداللَّه طاهرى و ابوالفتح هاشمى و نصراللَّه بن احمد خوشنامى و عبدالواحد قشيرى و ثابت بن بندار و محمد بن عبدالسلام انصارى و ابوغالب عدل و ابوبكر، نوه ى ابن مردويه، و ابوالفتح حداد شنيده بود، بيان مى كرد. سلفى و ابوالفتوح طائى و ابوطاهر سنجى از شاگردان وى مى باشند. او رئيس شافعيان در مرو بود. پيش از وفات اشعار خود را تماما شست و محو كرد. سرانجام در مرو درگذشت او داراى آثارى در زمينه ى حديث و وعظ مى باشد كه از آن جمه كتاب «الامالى» «امال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (332/7)، ريحانه (76/3)، سير النبلاء (373 -371 /19)، الكامل (277/8)، الكنى و الالقاب (323/2)، معجم المؤلفين (53 -52 /12)،

الوافى بالوفيات (75/5)، وفيات الاعيان (311 -310 /3).

سمناني، ابوالحسين عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 303 ق)، حافظ، محدث، اديب و شاعر. از اسحاق بن راهويه و عيسى بن زغبه و محمد بن حميد رازى و ابوكريب و عمرو بن على فلاس و محمد بن هاشم بعلبكى و همطبقه آنان حديث شنيد و او در اين راه سفرهاى بسيار كرد. على بن حمشاد و ابواحمد بن عدى و ابوبكر اسماعيلى و محمد بن صالح بن هانى و ابوعمرو بن حمدان و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. او داراى تصانيف بسيار نيكويى بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (195 -194 /14)، طبقات الحفاظ (312).

سمندريان، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد سمندريان (زاده 1310 در تهران) كارگردان تئاتر است.

كارگرداني تئاتر صحنه اي:

1- «دوزخ» اثر ژان پل سارتر سال اجرا 1341 بازيگران: جميله شيخي _ ركن الدين خسروي _ پرويز كاردان _ عزت پريان

2- «اشباح» اثر هنريك ايبسن سال اجرا 1342 بازيگران: جميله شيخي _ محمد علي كشاورز _ عباس غفوريان _ اسماعيل دادفر _ عزت پريان

3- «مرده هاي بي كفن و دفن» اثر ژان پل سارتر سالهاي اجرا 1342 و 1357 بازيگران: محمد علي كشاورز _ منوچهر فريد _ پرويز فني زاده _ اسماعيل محرابي _ پري صابري _ جمشيد مشايخي

4- «طبيب اجباري» اثر مولير سال اجرا 1343 بازيگران: محمدعلي كشاورز _ پرويز فني زاده _ اسماعيل محرابي _ مسعود فقيه _ شكوه نجم آبادي _ سعيد پورصميمي

5- «هركول و طويله اوجياس» اثر دورنمات سال اجرا 1344 بازيگران: پرويز صياد _ محمد گودرزي _ محمد حفاظي _ ثريا قاسمي _ عباس يوسفياني _ سيروس ابراهيم زاده _ فريده صابري

6- «ملاقات بانوي سالخورده» اثر فردريش دورنمات سال اجرا 1351 بازيگران جميله شيخي _ آذر فخر _ اكبر زنجانپور _

محمود هاشمي _ علي رامز _ غلامرضا طباطبائي

7- «نگاهي از پل» اثر آرتور ميلر سال اجرا 1348 بازيگران: اكبر زنجانپور _ سوسن تسليمي _ خسرو فرحزادي _ اسماعيل دادفر _ پروين دولتشاهي

8- «مرغ دريايي» اثر آنتوان چخوف سال اجرا 1356 بازيگران: جميله شيخي _ محمدعلي كشاورز _ قاسم سيف _ هما روستا _ جمال اجلالي _ محمد مطيع _ منوچهر فريد _ سرور رجائي- آتيلا پسياني _ سروش خليلي و.....

9 _ «كرگدن» اثر اوژن يونسكو سال اجرا 1351 بازيگران: عزت ا... انتظامي _ پرويز صياد _ اسماعيل دادفر _ محمد حفاظي _ مهدي فخيم زاده _ پروين دولتشاهي _ فريده صابري _ عباس يوسفياني _ محمود شيباني و....

10- «بازي استريندبرگ» اثر فردريش دورنمات سال اجرا 1351-1378 بازيگران: محمدعلي كشاورز _ اسماعيل شنگله _ هما روستا

11- «دايره گچي قفقازي» اثر برتولت برشت سال اجرا 1377 بازيگران: سعيد پور صميمي _ آزيتا حاجيان _ سهراب سليمي _ حسن پورشيرازي _ آرمان اميد _ جمال اجلالي و....

12- «باغ وحش شيشه اي» اثر تنسي ويليامز سال اجرا 1342 بازيگران: پرويز فني زاده _ شهلا رياحي _ پري صابري _ عباس مغفوريان

13- «آندورا» اثر ماكس فريش سال اجرا 1346 بازيگران: سعيد پورصميمي _ ثريا قاسمي _ محمدعلي كشاورز _ منوچهر فريد _ پرويز پورحسيني _ جميله شيخي _ اسماعيل دادفر _ جمشيد مشايخي _ منوچهر فريد _ پري امير حمزه _ اسفنديار شهيدي و....

14_ «ازدواج آقاي مي سي سي پي» اثر فردريش دورنمات سال 1368 بازيگران: رضا كيانيان _ احمد آقالو _ ميكائيل شهرستاني _ هما روستا _ نورالدين استوار _ جمال اجلالي _ رضا عمراني _ قاسم زارع و.....

15- «لئوكاديا» اثر ژان آنوي سال اجرا

1343 بازيگران: پرويز پورحسيني _ سعيد پورصميمي _ محمدعلي كشاورز _ محمد حفاظي _ شكوه نجم آبادي - عصمت صفوي

كارگرداني تئاتر راديويي:

حميد سمندريان در راديو صداي ايران تعدادي نمايشنامه را ترجمه كرده كه كارگرداني آن را نيز به عهده داشته است:

1- غروب روزهاي آخر پاييز نوشته فردريش دورنمات سال 1341

2- پنچري نوشته فردريش دورنمات سال 1341

3- همزاد نوشته فردريش دورنمات سال 1341

4- اقدامات وگا نوشته فردريش دورنمات سال 1341

5- فيزيكدانها نوشته فردريش دورنمات سال 1366

تله تئاتر:

آثار اجرا شده در تلويزيون ملي ايران (تله تئاتر) كه ترجمه و كارگرداني اين آثار به عهده حميد سمندريان بوده است:

1- غروب روزهاي پائيز اثر فردريش دورنمات سال 1342

2- بازي استريندبرگ اثر فردريش دورنمات سال 1351

3- خمره اثر لوئيجي پيراندللو سال 1353

4- جراحي پلاستيك اثر پي ير فراري سال 1340

5- پلوفت (شبح كوچك) اثر ماريا كل راماشادو سال 1340

6- ساعت شش در خيابان آتن اثر روژه فرديناند

7- به سوي دمشق اثر اگوست استريندبرگ سال 1381

حميد سمندريان به دعوت پرفسور رگن برگ استاد دانشگاه مونيخ و كارگردان تئاتر به انستيتو گوته دعوت شد و نمايشنامه هاي بسياري را با بازيگران آلماني روي صحنه برد. اين همكاري بين سالهاي 51 تا 57 ادامه داشت.

1- شهاب آسماني اثر فردريش دورنمات

2- چگونه رنجهاي آقاي موكين پوت برطرف مي شود اثر پيتر وايس

3- پنچري اثر فردريش دورنمات

4- سانتا كروز اثر ماكس فريش

5- راهب و راهزن اثر هاينريش بول

6- خوزه اثر هاينريش بول

7- خشم شديد فليپ هوتس اثر ماكس فريش

8- بالماسكه دزدان اثر ژان آنوي

9- دوزخ اثر ژان پل سارتر

10- ازدواج آقاي مي سي سي پي اثر فردريش دورنمات

11- توراندخت اثر هيلدس هايمر

12- مرده هاي بي كفن و دفن اثر ژان پل سارتر

: ترجمه

حميد سمندريان در باب ترجمه آثار

نمايشي در جامعه تئاتري:

1- غروب روزهاي پاييز اثر فردريش دورنمات سال 1340 ناشر مرواريد

2- پنچري اثر فردريش دورنمات سال 1342 ناشر مرواريد

3- ازدواج آقاي مي سي سي پي اثر فردريش دورنمات سال 1341 نشر پيروز

4- دايره گچي قفقازي اثر برتولت برشت سال 1341 چاپ مجدد 1378

5- اقدامات وگا و همزاد اثر فردريش دورنمات سال 1341

6- ملاقات بانوي سالخورده اثر فردريش دورنمات سال 1342 چاپ مجدد 1378 نشر قطره

7- رومولوس كبير اثر فردريش دورنمات سال 1369 مركز هنرهاي نمايشي

8- باغ وحش شيشه اي اثر تنسي ويليامز سال 1342 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

9- لئوكاديا اثر ژان آنوي سال 1343 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

10- هركول و طويله اوجياس اثر فردريش دورنمات سال 1343

11- آندورا اثر ماكس فريش سال 1347 انتشارات روز

12- فيزيكدانها اثر فردريش دورنمات سال 1350 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

13- خشم شديد فليپ هوتس اثر ماكس فريش سال 1350 چاپ مجدد 1370 نشر مركز هنرهاي نمايشي

14 _ فرشته اي به بابل مي آيد اثر فردريش دورنمات سال 1352

15- چگونه رنجهاي آقاي موكين پوت بر طرف مي شود سال 1353

16- مكبث اثر ويليام شكسپير سال 1355 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

17- بازي استريندبرگ اثر فردريش دورنمات سال 1351 چاپ مجدد 1374 نسل قلم

سميعي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد سميعي ( گيلاني ) در بهمن 1299 در محله قديمي سنگلج تهران تولد يافت و پس از چند ماه ، با خانواده خود روانه رشت شد. پس از طي مقطع ابتدايي و متوسطه در گيلان ، در امتحانات ورودي دانشكده فني دانشگاه تهران با احراز رتبه اول پذيرفته شد، ولي پس از يكي دو ماه ، آن دانشكده را ترك گفت و با موفقيت در امتحان ورودي دانشكده

ادبيات دانشگاه تهران ، در رشته زبان و ادبيات فارسي مشغول تحصيل شد و در همين رشته موفق به اخذ درجه دكترا شد. وي در زمان تحصيل به دليل مشكلات مالي ، در راه آهن دولتي ايران اشتغال يافت، و توانست در كنار كار ، تحصيلات خود را نيز به پايان برد. از جمله فعاليت هاي سميعي در طول تحصيل و بعد از آن ، ورود به مسائل سياسي بود كه به همين خاطر چندين مرتبه توسط ماموران رژيم پهلوي دستگير شد. سميعي علاوه بر فعاليت در راه آهن به شغل ويراستاري در موسسه انتشارات فرانكلين اشتغال يافت. پس از انحلال موسسه انتشارات فرانكلين ، در سازمان ويرايش و توليد فني ، كه در خدمت دانشگاه آزاد ايران بود ، به سمت مسئول بخش ويرايش و عضو هئيت مديره ، مشغول به كار شد. پس از پيروزي انقلاب وي با چندين موسسه فرهنگي به همكاري پرداخت ؛ او همچنين به مدت هفت سال در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ، تربيت معلم و تربيت مدرس ( تهران ) ، و دانشكده ادبيات و دانشگاه آزاد اسلامي گيلان تدريس كرد. دكتر سميعي همچنان به فعاليت هاي فرهنگي خود با موسسات و پژوهشكده ها ادامه مي دهدو آثاري چند نيز تاكنون عرضه نموده است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ويراستاري

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد سميعي پس از تولد يافتن در تهران با خانواده به رشت رفته و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در رشت گذراند و در خرداد سال 1318 دوره دبيرستان را با احراز رتبه اول در

گيلان به پايان رساند. در شهريور همان سال، براي ادامه تحصيلات به تهران رفت و در امتحانات ورودي دانشكده فني دانشگاه تهران با احراز رتبه اول پذيرفته شد. ولي پس از يكي دو ماه آن دانشكده را ترك گفت و با موفقيت در امتحان ورودي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، در رشته زبان و ادبيات فارسي مشغول تحصيل شد. در سال 1321 با احراز رتبه اول و اخذ مدال درجه يك علمي، دوره ليسانس، خود را به پايان رساند. ضمن تحصيل در دانشكده ادبيات دوره درسي انستيتوي روزنامه نگاري را نيز گذراند. از سال 1334، از فعاليتهاي سياسي كناره گرفت و به تحصيل و فعاليتهاي فرهنگي پرداخت. پس از حدود چهارده سال دوري از محيط دانشگاهي، بار ديگر در دوره دكتري ادبيات فارسي نام نويسي كرد و طي دو سال، هشت شهادتنامه از ده شهادتنامه اين دوره را گذراند. در 1355 ، در كنكور فوق ليسانس زبان شناسي همگاني دانشگاه تهران با رتبه اول پذيرفته شد و در 1358 ( با معدل 3/89 از 4/00 به اخذ مدرك فوق ليسانس نايل گشت.

استادان و مربيان : احمد سميعي در حوزه درسي استاداني چون ملك الشعراي بهار، بديع الزمان فروزانفر، احمد بهمنيار، كاظم عصار. فاضل توني، دكتر علي اكبر سياسي، دكتر يحيي مهدوي، دكتر محمد باقر هوشيار و دكتر رضازاده شفق، شركت جست. همچنين با استاداني چون رشيد ياسمي، مطيع الدوله حجازي، خانبابا بياني، عبدالرحمن، فرامرزي گذراند.

وقايع ميانسالي : فعاليتهاي سياسي احمد سميعي از اواخر سال 1323 آغار شد و تا 1334 ادامه يافت. مجموعا“ سه سال و چهار ماه در زندان سياسي به سر برد و حدود

پنج سال به فعاليت مخفي و نيمه علني پرداخت و در همين مدت، يك سال و نيم را در كشورهاي اروپايي گذراند. در سال 1342، دستگاه حكومتي كه بر اثر وقايع 15 خرداد 1342، فشار به فعالان سياسي را شدت بخشيده بود، به اتهام فعاليتهاي سياسي سابق، وي را به سه سال زندان محكوم كرد كه شش ماه آن را بيشتر گذرانده بود و تا پايان سال 1345 به مدت دو سال و نيم ديگر را در زندان سياسي به سر برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد سميعي مدتي در راه آهن دولتي ايران اشتغال داشت. سپس به شغل ويراستاري در موسسه انتشارات فرانكلين اشتغال يافت و كتاب هاي متعددي را ويرايش كرد. بر اثر انحلال موسسه انتشارات فرانكلين، در سازمان ويرايش و توليد فني، كه در خدمت دانشگاه آزاد ايران بود، به سمت مسئول بخش ويرايش و عضو هيئت مديره، مشغول به كار شد. پس از انقلاب اسلامي ، سازمان ويرايش و توليد فني منحل شد و او سالهاي پس از انقلاب را در بنگاه ترجمه و نشر كتاب، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، بنياد دايره المعارف اسلام، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، مركز نشر دانشگاهي ، انتشارات سروش ، به خدمات ويرايشي پرداخت. وي از 1370 به عضويت پيوسته شوراي فرهنگستان زبان و ادب فارسي انتخاب شد و مسئوليت سر دبيري نامه فرهنگستان را به عهده گرفت. وي، علاوه بر اين، در حال حاضر، عضو گروه ويرايش و از مترجمان فرهنگ آثار در انتشارات سروش، عضو شوراي عالي ويرايش صدا و سيماي جمهوري اسلامي و مشاور علمي پژوهشگاه علوم انساني ( موسسه

تحقيقات و مطالعات فرهنگي ) است.

فعاليتهاي آموزشي : احمد سميعي دوره هاي كتاب داري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، دروس زيبا شناسي، مكاتب ادبي و آيين نگارش تدريس مي كرد. در عين حال مدت هفت سال در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران، تربيت معلم و تربيت مدرس (تهران)، و دانشكده ادبيات و دانشگاه آزاد اسلامي گيلان تدريس كرد. وي در دوره هاي كوتاه مدت و ميان مدت آموزش ويراستاري موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، نيروي هوايي، موسسه امام جعفر صادق (ع) قم، موسسه باقر العلوم قم، مركز نشر دانشگاهي ، صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و وزارت ارشاد اسلامي نيز دروس «ويرايش زباني» و «آيين نگارش» را بر عهده گرفت. تدريس «مكتب هاي ادبي » در چند دوره كلاس كتاب داران كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان. تدريس (شاهكارهاي ادبي يونان باستان) در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران. تدريس (شاهكارهاي ادبي رم باستان) در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران. تدريس (متون ادب فارسي) در دانشگاه تربيت معلم. تدريس (آيين نگارش) در دانشگاه تربيت مدرس. سردبيري مجموعه سخن پارسي(11 عنوان). دبيري (داخلي) مجله سپيده فردا (دانش سراي عالي) در سالهاي 1336-1337. مشاور ويرايشي موسسه مطالعات علمي و فرهنگي . مسئول بخش ويرايش انتشارات علمي و فرهنگي(پنج سال). ويراستار ارشد مركز نشر دانشگاهي. تدريس متون ادب فارسي،سبك شناسي،آيين نگارش در دانشگاه گيلان(7 سال). تدريس متون ادب فارسي و سبك شناسي در دانشگاه آزاد گيلان (5 سال). تدريس دروس (ويرايش زباني)، آيين نگارش در دوره هاي دو ساله ويرايش مركز نشر دانشگاهي. عضويت هيئت علمي مجمع علمي آموزش زبان وادب فارسي.

ساير

فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد سميعي با مجلات سپيده فردا، ارگان دانش سراي عالي، و با سازمان لغت نامه دهخدا همكاري داشت. در سال 1341 به معرفي راه آهن، در دوره پنج هفته اي سمينار آموزشي مديريت در زيبا كنار (گيلان) و همچنين دوره يك هفته اي بازآموزي تابستان 1342 در همدان شركت كرد. وي ، همزمان، سردبيري مجموعه سخن پارسي را نيز به عهده داشت و يازده عنوان آن را، كه به صورت كتاب درسي دانشگاهي در آمدند، سرپرستي كرد. ضمن خدمات ويرايشي، بامجلات كتاب امروز، پيك جوانان، ماهنامه آموزش و پرورش همكاري مستمر داشت و در مجلات فرهنگ و زندگي ، رودكي ، الفبا، قفقوس پويه، پبام يونسكو مقالاتي (تاليف و ترجمه) از وي به چاپ رسيد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه برادرزاده راموو هنرپيشه كيست؟

ويژگي اثر : اثر ديدرو

2 ترجمه چومسكي

ويژگي اثر : اثر جان لاينر

3 ترجمه چيزها

ويژگي اثر : اثر ژرژ پرك

4 ترجمه خيال پروري ها

ويژگي اثر : اثر روسو

5 ترجمه دلدار و دلباخته

ويژگي اثر : اثر ژرژ ساند

6 ترجمه ساخت هاي نحوي

ويژگي اثر : اثر چومسكي

7 ترجمه سالاميو

ويژگي اثر : اثر فلوبر

8 ترجمه كنفوسيوس

ويژگي اثر : اثر كارل ياسپرس

منابع زندگينامه :منابع :

1نشريه

بخارا-شماره 15-آذر و دي 79

سميعي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، مترجم. از آثار وى: «پرومته ى سست زنجير»، ترجمه؛ «پير دختر»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (704/4).

سناجيان، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1299.

درگذشت: 1371.

از آثار اوست: ترجمه كتاب آيين دوست يابى در اسلام (اثر محمد الحيدرى، ويراستار حسين الهى قمشه اى، تهران، 1373).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سنجي، ابوداوود سليمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 257 ق)، حافظ، محدث، مورخ، نحوى، اديب، و شاعر. نسبتش به سنج، يكى از توابع مرو، مى رسد. وى در لغت و فنون مهارت بسزايى داشت. تمامى آن علوم را از اصمعى و ديگر اساتيد وقت فراگرفت. به عراق و حجاز و يمن و مصر كرد و به بغداد رفت و با حافظان حديث آنجا به مذاكره پرداخت. او از نضر بن شميل و عبدالرزاق بن همام و حسين بن حفص اصفهانى و عثمان بن عمر بن فارس و عمرو بن عاصم و بسيارى ديگر حديث شنيد. مسلم و ترمذى و نسائى، صاحبان سه «صحيح»، و همچنين ابوحاتم رازى و ابن خراش و محمد بن عقيل بلخى و ابن ابى داوود از وى حديث روايت كرده اند. پاره اى از رجال شناسان او را ثقه و مورد اعتماد دانسته اند. از آثار وى كتابى در «تاريخ» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (52 -51 /9)، تهذيب التهذيب (199/4)، الجرح و التعديل (ج 2 ق 147/1)، ريحانه (91/3)، معجم المؤلفين (276/4).

سند، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سند

محل تولد : بحرين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حدود چهار سال و نيم سن داشتم كه به دبستان رفتم . پانزده سال و نيم داشتم كه ديپلم گرفتم. سپس عازم لندن شدم و فوق ديپلم هندسه را در سال اول گرفتم. در سال دوم موارد اضافي را فرا گرفتم تا در دانشكده تخصصي امپريال وارد شوم ولي در نزديك اواخر سال دوم تصميم به رفتن به حوزه علميه قم را گرفتم. با ورود به حوزه ، با تمام جديت ، شبانه روز و پنجشنبه و حتي جمعه و

تعطيلات ، هميشه مشغول تحصيل بودم و همه متون قديمه مانند قوانين، شرح نظام، مطول و شمسيه و هيئت چغمين و عروقي و غيره را فرا گرفتم البته كتابهاي مقدمات را خودم به تنهايي فرا گرفتم چون در دبيرستان جزو مواد درسي بود و با آنها آشنا بودم.

در مدت سه سال و نيم ، سطوح عاليه را به اتمام رساندم كه البته ساعات كاري اين سه سال و نيم معادل ساعتهاي درسي حوزه در هفت سال برآورد ميشود . سپس درسهاي خارج آقايان روحاني و ميرزا هاشم آملي و وحيد خراساني ، در بيع و اصول الفاظ و صلاة و اصول عمليه و فلسفه اسفار و سپس بخصوص نزد آقاي جوادي آملي و اشارات هم پيش آقاي حسن زاده آملي و همراه اين سالها درسهاي آقاي گلپايگاني كه درقضاء و شهادات و حدود بود را، در تعطيلات فرا گرفتم و قضا و شهادات آقاي تبريزي و همچنين طهارت و غيره آنها .

در اواخر حضور درسي دو سال نزد آقاي علامه فاني اصفهاني اصول فشرده و بيع و مكاسب محرمه و قضاء و خلل صلاة و غيره همچنين بحثهاي تعطيلي آقاي روحاني شركت داشتم كه در خلل صلاة و قواعد اصولي بود و در اواخر سه سال فقه طهاره و اصول عمليه و جلسه استفتاء آقاي تبريزي شركت داشتم سپس بدستور استاد آقاي روحاني و ميرزا هاشم آملي شروع به تدريس بحث خارج نمودم.البته شروع تدريس بحث خارج فقه و اصول همگام با دو سال اخير حضور اينجانب در درسهاي آقايان بود و همينطور تدريس منظومه ملا هادي مرتبه دوم بود. سپس اشارات بوعلي و سپس

شفاء بوعلي و سپس اسفار كه چندين جلد آنرا تا بحال تدريس داشتم و همينطور يك دوره عقايد در امامت در طي چهار سال، همينطور تدريس مسائل مستحدثه در تعطيلات پنج شنبه و جمعه كه اكنون هم ادامه دارد و بحث كتاب حج دو دوره (خلاصه و مفصل) در تعطيلات داشتم و دوره اصول از اول الفاظ تا آخر استصحاب ، در طي 12 سال . بسياري از اين بحثها بچاپ رسيده و در زمينه مسائل مستحدثه متعدد و بسياري از شاگردان حاضر در بحث بدرجه تدريس كفايه و مكاسب و رسائل بلكه تدريس تقريرات رسيده و بسياري از آنها داراي تاليفات متعدد در زمينه هاي مختلف هستند.در زمينه مقالات و سخنراني ها در شهرها و كشورهاي مختلف شركت داشته ام.

سنگ تراش، صدرالدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، حجار. از آثار وى: كتيبه ى فوقانى سنگ آرامگاه قاضى صفى الدين محمد، در اصفهان، كه به خط ثلث برجسته حجارى شده و چننى رقم نهاده:«وفات العالم الربانى... محمد ابن عمده لقضاه ... فى منتصف شهر شعبان المعظم سنه خمس و تسعين و تسعمائه... عمل صدرالدين سنگ تراش». به خط نستعليق برجسته بر جانب جنوبى سنگ آرامگاه، سال وفات قاضى صفى الدين محمد و بر جانب شمالى سنگ آرامگاه اشعارى حجارى شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار ملى اصفهان (761 -760)، گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (535 -534).

سوريان، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد سوريان در سال 1364 در شهر ري به دنيا آمد

وي در رشته كشتي فرنگي فعاليت مي كند و اولين مربي او حاج عبدالله زارع بود .

سوريان در سال 84 و 85 به عنوان برترين كشتي گير فرنگي كار ايران انتخاب و صاحب عنوان قهرمان قهرمانان سال 86 شد .

وي در تيم ملي كشتي فرنگي و در وزن 55 كيلوگرم داري 4 مدال طلاي كشتي فرنگي قهرماني جهان است .

سوريان در سال 2005 موفق شد هم در مسابقات قهرماني جوانان جهان و هم در قهرماني بزرگ سالان، قهرمان دنيا شود .

حميد سوريان، در سال 1387 و در مسابقات المپيك در وزن 55 كيلوگرم كشتي فرنگي، به مقام پنجم رسيد .

وي در مسابقات جهاني كشتي در مسابقات سال 2005 ، 2006 ، 2007 و 2009 موفق شد به قهرماني جهان و مدال طلا دست يابد .

«حميد سوريان» به عنوان قهرمان قهرمانان ورزش ايران در سال 86 برگزيده شد

سه چهاري، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ديگر از معروفين سلسله ى شيخ زين الدين است: مرحوم ملا محمد هاشم سه چهارى، از منبريان اصفهان، واعظ صالح كامل، در ماه صفر 1361 وفات يافته، در تكيه ى شيخ مرتضى ريزى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

سه دهي واعظ، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم سيد الذاكرين وثقه المحدثين حاج سيد جواد سه دهى از منبريهاى معروف تهران بودند و در مرثيه و روضه خواندن نفس بسيار گرم و حال بسيار خوبى داشتند منبرى بسيار موثر و مهيج داشت و كمتر مستمعى بود كه تحت تاثير و نفوذ منبر او قرار نگيرد و يا در موقع روضه خواندن ايشان نگريد مسجد بزازهاى تهران در ايام عاشورا شاهد منبرهاى داغ و پرشور و حرارت آن مرحوم مى باشد. غالبا خودش مى گريست و ديگران را نيز مى گريانيد جدا با حال و بااخلاص بود و نمى شد نگارنده در پاى منبر و روضه خواندن وى منقلب نشوم در سال 1387 قمرى در تهران وفات نموده و با تشييع مجللى به شهر رى منتقل و در صحن مطهر در جوار حضرت عبدالعظيم حسنى مدفون گرديد.

جناب حجه الاسلام حاج آقا مهدى حايرى تهران مى فرمود خواب ديدم وارد حسينيه جواهرى تهران شدم و ديدم مجلس روضه برقرار است و مرحوم حاج سيد جواد سه دهى منبرند و بسيار باشور و حرارت روضه مى خوانند و مردم گريه مى كنند وقتى از منبر آمده و خواست برود من جلو رفتم و گفتم آقا حال شما چطور است گفت بسيار خوبم و از وقتيكه حاج سلطان الواعظين شيرازى آمده اند به هر كدام از ما منبريها يك درجه به احترام ايشان داده اند.

مرحوم سه دهى فرزندان چندى دارند كه در ميان آنان دانشمند گرامى و واعظ نامى

آقاى حاج سيد محمود سه دهى از گويندگان و وعاظ جوان تهرانند و منبرى آموزنده دارند كه در محرم و صفر و ماه رمضان و اوقات ديگر به اين شغل خطير اشتغال و در اوقات ديگر به شغل تجارت فرش مشغول مى باشند. وى در تهران متولد و پس از خواندن دروس جديد به قم آمده و مقدمات و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين بزرگ فراگرفته و چندى از محضر آيت الله العظمى خ... و ديگران استفاده كرده و پس از فوت مرحوم آيت الله العظمى بروجردى به تهران مراجعت و تاكنون به انجام وظائف دينى و تبليغى و اجتماعى مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سه دهي واعظ، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمدعلى سه دهى كه سالها خدمتگذار آستان ولايت و مانند مرحوم برادر و والد ماجدش از راه منبر به خدمات دينى و روحى اشتغال داشتند ولى چندين سالست كه با لباس مقدس روحانيت و اسلاف و نياكان خود در سلك تجارت فرش اشتغال و بسيار ظريف و خوش محاوره و مجلس و در رفاقت صديق و در صداقت شفيق مى باشند و با جناب مستطاب واعظ نامى معاصر آقاى حاج سيد محمد موسوى رفيق صميمى و خالص و با معيت و مصلحت وى مسافرتهاى مهمى به خارج كشور اروپا و افريقا و امريكا و هند و پاكستان نموده و خاطرات شيرينى دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سه دهي واعظ، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد ابوالقاسم سه دهى بن السيد الجليل والعالم النبيل السيد محمدعلى حسينى تهرانى عالمى فاضل و واعظى كامل و كثير التاليف بود در سال 1339 قمرى پس از اعمال حج در مكه معظمه وفات يافت و در قبرستان معلى (قبرستان ابوطالب) مدفون گرديد.

داراى تاليفات عديده و مفيده مى باشد كه ذيلا مى نگارم.

1- بدايع الاخبار در اخلاق 2- بشاره الابرار در احوال شيعه الكرار فى دار القرار در چهل هزار بيت 3- برهان الرساله در اثبات نبوت خاصه 4- حسام الشيعه در اثبات امامت اميرالمومنين عليه السلام.

5- خصايص الايام در وقايع الايام.

6- دلائل الربوبيه كه به طبع رسيده است 7- لمعات الانوار مطبوع 8- نفايس الاخبار و غيره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سهراب، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1274 ش)، مترجم و نويسنده. تحصيلات خود را در كالج آمريكايى تهران به پايان رسانيد و مدتى با سمت دبيرى در دبيرستان دولتى كرمان اشتغال داشت. بعدها وارد خدمت ارتش شد و در سال 1336 ش بعد از چهل و پنج سال خدمت در نقاط مختلف ايران بازنشسته شد. ازآثار وى: «اصول تعليمات اخلاقى كنفوسيوس»، ترجمه؛ «در جبهه ى باختر»، ترجمه؛ «راهنماى شوهر جوان در مرحله ى ازدواج»، ترجمه؛ «راهنماى معلمين براى مدارس و مراكز تعليماتى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (776 -775 /6).

سهروردي، ابوالفتوح يحيي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(549- مقتول 587 ق)، حكيم، صوفى، متكلم، اديب، فيلسوف. ملقب به المويد بالملكوت و شيخ اشراق. وى در سهرود از توابع زنجان متولد شد. شهاب الدين يحيى سهروردى را غالبا شيخ اشراق يا المقتول يا شهيد مى نامند. وى اصول فقه را نزد شيخ مجدالدين جيلى استاد فخرالدين محمد رازى در شهر مراغه آموخت و مراتب عاليتر را در اصفهان نزد طاهرالدين قارى به پايان رساند. و چون در بسيارى از موارد با قدما خلاف انديشيده و على الخصوص در اصطلاحات خود از الفاظ و اصطلاحات دينى زرتشتى بسيار استفاده كرده است، متعصبان قوم، او را بالحاد متهم داشته و علماء حلب خون او را مباح شمردند. وى آثار متعدد به زبان فارسى و تازى دارد. وى بزرگترين فيلسوفى است كه حكمت اشراق در آثار و روش فلسفى او به كمال رسيد. وى تنها از افلاطون و پيروان طريقه ى او متاثر نبود بلكه از فلسفه ى متداول در ايران خاصه ى فلسفه ى متمايل به عرفان كه در طريقت زردشت ديده مى شود نيز استفاده كرد، كه همان طريقه ى خسروانى است. وى منطق، بصائر ابن سهلان

ساوى ر نزد ظهيرالدين قارى خوانده است. و در سفرى كه به ماردين از بلاد تركيه داشته به زيارت فخرالدين ماردينى از بلاد تركيه داشته به زيارت فخرالدين ماردينى عارف و حكيم رسيده وى به فرمان صلاح الدين ايوبى و به تحريك متعصبين در سن سى و هشت سالگى در حلب به قتل رسيد. از آثار عربى وى: «البارقات الالهيه»؛ «التلويحات»؛ «التنقيحات»؛ «حكمه الاشراق»؛ «رساله فى اعتقاد الحكما»؛ «طوارق الانوار»؛ «قصه الغربه الغربيه»؛ «لوامع الانوار»؛ «الالواح العماديه»؛ «المقاومات»؛ «المشارع و المطارحات»؛ «اللمحات» يا «اللمحه»؛ «الهيا كل النوريه»؛ «المبداء و المعاد» و غيره. از آثار فارسى او: «آواز پر جبريل»؛ «پرتونامه»؛ ترجمه «رساله الطير» ابن سينا؛ «رساله العشق»؛ «روزى با جماعت صوفيان»؛ «صفير سيمرغ»؛ «عقل سرخ»؛ «لغت موران»؛ «يزدان شناخت».[1]

يحيى بن حبش بن اميرك ملقب به شهاب الدين و شيخ اشراق و شيخ مقتول و شهيد و مكنى به ابوالفتح، حكيم معروف و محيى حكمت اشراق (و. سهرورد 549- مقت. 587 ه.ق.). وى حكمت و اصول فقه را نزد مجدالدين جيلى استاد فخر رازى در مراغه آموخت و در علوم حكمى و فلسفى سرآمد شد و به قوت ذكا وحدت ذهن و نيك انديشى بر بسيارى از امور علمى اطلاع يافت، و چون در بسيارى از موارد خلاف رأى قدما گفته و از حكمت ايرانى و اصطلاحات دين زردشتى استفاده كرده، متعصبان او را با لحاد متهم كردند و علماى حلب خون او را مباج شمردند. صلاح الدين ايوبى فرمانرواى مصر و شام فرمان داد تا او را به قتل رسانند و وى در حبس در سن 38 سالگى خفه شد. سهروردى آثار متعدد به فارسى و عربى دارد. مهمترين

آنها از اين قرارند: منطق التحلويحات، كتاب التلويحات، كتاب المقاومات، كتاب المشارع والمطارحات، حكمة الاشراق (ه.م.) رسالة فى اعتقاد الحكماء قصة الغربة الغربية، آواز پر جبرئيل، رسالة العشق، لغت موران، صفير سيمرغ، ترجمه رسلالة الطير ابن سينا، اللمحات، اليهاكل النورية، الالواح العمادية، المبدأ و المعاد، طوارق الانوار، البارقات الالهية، لوامع الانوار، روزى با جماعت صوفيان، عقل سرخ، پرتونامه. از غالب كتب او نسخ متعدد در دست است و بخش مهمى به طبع رسيده. سهروردى حكمت اشراق (ه.م.) را احياء كرده به كمال رسانيد. فلسفه او التقاطى است و در آن آثارى از اصول عقايد حكماى يونان به خصوص افلاطون و نوافلاطونيان و حكماى قديم ايران (فهلويون) و اصول دين زردشت در آن به خوبى نمايان است. اين فسلفه به حكمت اشراق معروف است و پس از او شارحان وى (شهر زورى و قطب الدين شيرازى) و حكمايى مانند صدرالدين شيرازى و هادى سبزوارى عقايد او را دنبال كردند و به تأييد و توضيح آن پرداختند. سهروردى درباره مشرب عرفانى خود گويد: بيشتر نظرات من فقط زاده فكر نيست. بلكه بر اثر رياضت و راهنمايى ذوق حاصل شده است. پس چون از راه برهان به دست نيامده و از راه عيان حاصل شده به تشكيك مشككى از ميان نمى رود. طريق من طريقى است كه همه سالكان راه حق و امام الحكمه افلاطون پيش گرفته و به يارى ذوق به حل بسيارى از مشكلات توفيق يافته اند. وى قايل به اصالت ماهيت است و وجود را امرى اعتبارى و عقلى مى داند و ماهيت را كه اصل است و همه عالم از آن تشكيل يافته است چهار قسم ذكر مى كنند:

زيرا يا نور است يا ظلمت، و هر يك از اين دو يا جوهر است يا عرض. اما نور جوهرى شامل نفوس (يا به تعبير خود او انوار اسفهبدى) و عقول است و مراتبى دارد كه بالاترين آنها نورالانوار است كه آن را به اسامى نور مقدس، نور محيط، نور اعلى، نور اعظم و غيره خوانده است. منشأ و مبدأ همه نورهاست. نورالانوار كامل است، و وراى آن هيچ چيز ديگر موجود نيست بنابراين نورالانوار در واقع همان روشنى بى پايان است كه در اوستا بدان اشاره رفته و از آن به اهورامزدا تعبير شده است. به عبارت ديگر نورالانوار علة العلل، مبدأ كل و خالق عالم است و همه چيزها از اشراقات او هستند و محتاج بدو. از نورالانوار فقط يك نور مجرد مستقيما پديده آمده است. اين نور نخستين را سهروردى نور اقرب و نور عظيم (بهمن) خوانده است. از نور اقرب يك فلك- كه فلك الافلاك باشد و نور مجرد دوم- حاصل شد، و از اين نور، نور و فلك ديگر به وجود آمد، و به همين ترتيب تا نور نهم و فلك نهم. فلك نهم- كه آخرين فلك است- زمين خاكى را در برگرفته است، و نور مربوط به اين فلك در قلب انسان و مغز سر او پرتو افكن شده و ادراك معقولات را براى وى ميسر ساخته است. اين انوار نه گانه با مصدر و مبدأ كل آنها كه نورالانوار است همان است كه فارابى و ابن سينا عقول عشره خوانده و همه را صادر از فيض الهى دانسته و آخرين آنها را عقل فعال ناميده اند.در نظر سهروردى نور عرضى روشنيهاى

محسوس است چون نور آفتاب و ستارگان و آتش. ظلمت جوهرى عبارتست از اجسام، يعنى اشيائى كه قابل اشاره و محل اعراضند و شيخ آنها را برزخ نام داده است. ظلمت عرضى چيزهايى هستند كه بر اجسام عارض توانند شد، چون رنگ و بو و طعم و سبكى و سنگينى و جز آن كه شيخ از آنها به لفظ «هيئت» نيز تعبير كرده است. سهروردى در كتاب كلمة التصوف گويد: «در ميان ايرانيان گروهى بودند كه به حق رهنمايى مى كردند و حكيمانى دانشمند بودند كه به مجوس شباهتى نداشتند، و بر آن طريق گامزن نبودند، و ما حكمت نوريه شريف آنان را، كه ذوق افلاطون و كسانى كه بيش از او بودند، گواه آن است، در كتاب موسوم به حكمةالاشراق و مانند آن، زنده گردانيديم، و كسى بر من در تدوين مانند آن پيشى نجسته است.» و در حكمة الاشراق نويسد: «... و برين بنا نهاده شده است قاعده اشراق در نور و ظلمت كه طريقه حكماى ايران مانند جاماسب و فرشوشتر و بزرگمهر و حكيمان پيش از او بود.» و در كتاب المشارع و المطارحات آورده: «و اما نور طامس كه به مرگ اصغر مى كشد: آخرين كسانى كه درباره آن در دست آگاهى داده اند، از گروه يونانيان حكيم بزرگوار افلاطون، و از بزرگانى كه در آن پژوهش كرده و نامش در تاريخها به جا مانده هرمس، و در پهلويان «گلشاه» موسوم به «گيومرث» و همچنين از پيروان او افريدون و كيخسرو باشند.»

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (170 -169 /9)، ايضاح المكنون (607 ،503 /2 ،330/1)، تاريخ ادبيات در ايران (997 -996

،305 -297 /2)، تاريخ فلاسفه (381 -368)، تاريخ فلسفه در اسلام (560 -529 /1)، تاريخ نظم و نثر (110)، تذكره ى روز روشن (444 -443)، ترجمه ى تتمه صوان الحكمه (104 -103)، دايرةالمعارف فارسى (1384/1)، الذريعه (153 -152 /13 ،277/25 ،554/9)، روضات الجنات (197/8)، رياض العارفين (211)، ريحانه (300 -298 /3)، سير النبلاء (211 -207 /21)، فرهنگ سخنوران (519 -518)، كشف الظنون (1560 ،7197 ،684 ،482 ،361 ،159)، الكنى و الالقاب (326/2)، لسان الميزان (511 -510 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفتوح)، مؤلفين كتب چاپى (826 -823 /6)، مجمع الفصحا (819/2)، معجم الادبا (320 -314 /19)، معجم المؤلفين (190 -189 /13)، نفحات الانس (586 -584)، الوافى بالوفيات (323 -318 /2)، وفيات الاعيان (274 -268 /6)، هديه العارفين (521/2)، هفت اقليم (201/3).

سهيلي اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى آموزش زبان انگليسى از دانشسراى عالى تهران در سال 1341، كارشناسى ارشد آموزش زبان انگليسى از دانشگاه آمريكائى بيروت در سال 1346، دكتراى زبان شناسى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1355 و فوق تخصص فراگيرى زبان اول و دوم از دانشگاه واشنگتن در سياتل در سال 1367.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تربيت معلم تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام تحقيقات زبان شناسى و تدريس دروس زبان شناسى و دستور زبان انگليسى و زبان شناسى همگانى در دانشگاههاى اصفهان، تهران، تربيت معلم و تربيت مدرس.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 6

زمينه علمى تأليفات:

آواشناسى زبان انگليسى، شناخت لغت در زبان انگليسى، دستور زبان انگليسى، روشهاى تدريس زبان

انگليسى، فرهنگ مطبوعاتى، آموزش و سنجش زبان انگليسى، طبقه بندى زبانها و زبان شناسى نو.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 19، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، زبان شناسى فارسى، فراگيرى و تدريس زبان انگليسى و فارسى، آواشناسى از ديد بوعلى سينا.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سهيلي خوارزمي، ابوالحسن احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 418 ق)، اديب و شاعر. وى مدتى وزير ابوالعباس مامون خوارزمشاه بود، سپس ترك وزارت گفت و به بغداد رفت و در سامراء درگذشت. حسن بن حارث حسونى «كتاب سهيلى» خود را به نام وى تاليف كرد. از آثار او: «الروضه السهيليه فى الاوصاف و التشبيهات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (644 ،304 /1)، تاريخ علوم عقلى (208)، ريحانه (101/3)، شاعران بى ديوان (421 -420)، كشف الظنون (926)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (34 -31 /5)، معجم المؤلفين (109/2)، هديه العارفين (72/1).

سياح سپانلو، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ش)، مترجم و نويسنده. در وزارت دارايى به عنوان عضو دفتر وزارت دارايى خدمت كرد و عهده دار مشاغل مختلف دولتى شد. از آثار وى: «حسابدار نوين، تعريف اصول ساده»؛ «در غرب خبرى نيست»، ترجمه، «راپرت ماژورهال به دكتر مليسپو»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (724 -723 /6).

سياح، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1278 ش)، پزشك، مدرس، نويسنده و مترجم. در تهران متولد شد در سال 1328 ش به سويس رفت و تا مدت نه سال در مدرسه ى ابتدايى و متوسطه لوزان مشغول به تصحيل شد. تحصيلات عالى را در دانشكده ى پزشكى پاريس و فرانكفورت به پايان رسانيد و پايان نامه ى خود را در باب كانونهاى عفونى دو ريشه اى از تصويب گذرانيد و در سال 1337 ش به ايران بازگشت، و عهده دار مشاغل مختلفى از قبيل استاد كرسى بيمايهاى دندان، جراح دندانسازى بيمارستانها، استاد مدرسه ى عالى دندانسازى، رياست دندانسازى بيمارستانهاى دولتى گرديد. از آثار وى: «امراض دهان و دندان»؛ «بيماريهاى دندان»؛ «بيماريهاى دهان»؛ «ژوزف فرشه»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (226 -225 /5).

سيار، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1302، مشهد.

درگذشت: 12 دى 1372، تهران.

غلامعلى سيار، فرزند سيد عبدالله، پس از خاتمه ى تحصيلات متوسطه دارالفنون در سال 1323 به فرانسه رفت. هفت و سال و نيم در آن كشور بود و از دانشگاه پاريس به اخذ درجه ى دكترى در رشته ى حقوق نايل آمد. پس از بازگشت به ايران به خدمات ادارى در وزارت كار و امور اجتماعى و تدريس در دانشگاه تبريز پرداخت. سپس به وزارت امور خارجه منتقل گرديد و مدارج متعددى را در آن وزارتخانه طى كرد. آخرين سمت وى سركنسولى ايران در برلين غربى بود. در مركز با مقام رايزنى درجه ى يك رياست اداره ى دوم سياسى (مربوط به كشورهاى شوروى سابق و اروپاى شرقى) را بر عهده داشت (پيش از سال 1357). دكتر سيار از مترجمين بود. آثارى چون گرسنه اثر كنوت هامسن نروژى، و دكاكولا از شارل لوونس كانادايى، امپراطورى گستته از هلن

كارردانكوس فرانسوى، يك سياره و چهار پنج دنيا از اكتاويو پاز مكزيكى، جلد پنجم تاريخ عمومى جهان از كارل گريبرگ سوئدى و رمانتيسم در فرانسه از فيليپ وان تيژم فرانسوى را به فارسى ترجمه كرد. آخرين كتابى كه در بستر بيمارى ترجمه مى كرد چهره ى آسيا تأليف رنه گروسه خاورشناس فرانسوى بود.

سيار به جز ترجمه به داستان نويسى و مقاله پردازى هم مى پرداخت و در مجلات ادبى تهران يك رشته ى داستان هاى كوتاه و نقد ادبى منتشر كرده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سياري اصفهاني، ابوعبداللَّه احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، محدث و كاتب. در دستگاه آل طاهر، در زمان امام حسن عسگرى (ع)، كاتب و دبير بود. محمد بن يحيى و على بن محمد حنانى از وى حديث شنيدند. برخى از رجال نويسان وى را محدثى ضعيف و غير قابل اعتماد و كتبش را اكثرا مراسيل مى دانند. از آثارش: «الغارات»؛ «النوادر»؛ «ثواب القرآن»؛ «الطب»؛ «كتاب القراآت» يا «التنزيل و التحريف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفه الرجال (606)، الاعلام (202/1)، اعيان الشيعه (117 -116 /3)، الذريعه (321/24 ،52/17 ،136/15 ،19/5 ،454/4)، رجال ابن داود (قسم 423 -422 /2)، رجال برقى (61)، رجال الطوسى (427 ،411)، رجال النجاشى (211/1)، ريحانه (103/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 48 -47 /4)، الفهرست طوسى (44)، الكنى و الالقاب (327/2)، لسان الميزان (382 -381 /1)، معجم رجال الحديث (284 -282 /2)، معجم المؤلفين (109/2)، هديه الاحباب (153).

سياري، ابوالحسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، نحوى، لغوى و اديب امامى. او دايى ابوعمر زاهد ملقب به مطرز است. ابوعمر، از طريق سيارى، از مبرد و ابن مسروق طوسى و ناشى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (469/2)، تاريخ بغداد (13 -12 /4)، روضات الجنات (216/1)، ريحانه (103/3)، الكنى و الالقاب (328/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، هديه الاحباب (153).

سياسي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1274/1273 ش)، روانشناس، مولف و استاد دانشگاه. وى در تهران متولد شد و پس از تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس خرد و سلطانى، براى ادامه ى تحصيلات به فرانسه رفت و از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى پاريس به اخذ درجه ى دكترا با قيد درجه ى بسيار عالى نايل گرديد و به ايران بازگشت و فعاليتهاى فرهنگى خود را از استادى دارالفنون و دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و دانشكده ى ادبيات آغاز نمود. وى چندين بار رييس دانشگاه تهران شد. از جمله خدمت موثر او مى توان از تهيه ى لايحه ى قانون تربيت معلم، تعليمات عمومى اجبارى و مجانى، جدا كردن دانشگاه از وزارت فرهنگ، تاسيس مجدد دانشكده ى معقول و منقول، ايجاد چاپخانه ى دانشگاه و تاسيس كوى دانشگاه نام برد. او به كشورهاى انگلستان و فرانسه و ايتاليا و آمريكا و كانادا سفر كرد. وى در تهران وفات يافت. از دكتر سياسى تاليفات متعددى به جا مانده است از جمله: «علم النفس يا روانشناسى»؛ «علم النفس ابن سينا و تطبيق آن با روانشناسى جديد»؛ «علم اخلاق»؛ «مبانى فلسفه»؛ «منطق و فلسفه»؛ «هوش و خرد»؛ «روانشناسى شخصيت»؛ «ايران در تماس با مغرب زمين» به زبان فرانسوى و برنده ى جايزه از آكادمى فرانسه؛ «طريقه تست» و «مقالات» متعددى كه

در جرايد و مجلات به چاپ رسيده است.[1]

محقق، مؤلف، رييس دانشگاه تهران.

تولد: 1273(1313 ق.)؛ تهران.

درگذشت: 4 خرداد 1369، بيمارستان جم تهران.

على اكبر سياسى، فرزند محمدحسن، پس از اتمام تحصيلات در مدارس خرد و سلطانى و دانشكده ى علوم سياسى تهران، در روزگار احمد شاه قاجار در امتحانات اعزام دانشجو شركت كرد، شاگرد اول شد و براى ادامه ى تحصيل به اروپا رفت و در فرانسه به اخذ درجه ى دكتراى ادبيات از دانشگاه سربن نايل شد (موضوع پايان نامه ى وى «ايران در برخورد با غرب» بود.) طى تحصيل در فرانسه، رساله ى دكتراى وى مورد توجه فرهنگستان علوم فرانسه قرار گرفت و يكى از جوايز آن فرهنگستان در سال 1293 م. به وى اعطاء شد.

على اكبر سياسى تحت تأثير جريان هاى فكرى و اجتماعى ناشى از زندگى در اروپا با چند تن از دوستانش كه در فرنگ تحصيل كرده بودند حزب ايران جوان را تأسيس كرد. دكتر سياسى يكى از اعضاى هيئت عامله ى حزب و از نويسندگان روزنامه ى هفتگى «ايران جوان» بود. وى پس از بازگشت از سفر اول اروپا به تدريس در سه مدرسه ى دارالفنون، نظام و علوم سياسى پرداخت. در همين دوران مترجمى سفارت فرانسه در تهران را هم به عهده داشت. در آن مدرسه ها، در آغاز كار، زبان فرانسوى و سپس روان شناسى تدريس مى كرد. در همان هنگام با مجله ى «آينده» نيز همكارى داشت.

على اكبر سياسى پس از تأسيس دانشگاه تهران به استادى اين رشته نايل آمد. بعدها كه انجمن روان شناسان ايران تأسيس شد به رياست آن انجمن برگزيده شد و نيز رييس مؤسسه ى روان شناسى دانشگاه تهران بود. دكتر سياسى مدت دوازده سال رياست انتخابى دانشگاه تهران را به عهده داشت.

انتشارات دانشگاه تهران در دوره ى رياست و در سال هاى آغازين كار او تأسيس شد و دكتر پرويز ناتل خانلرى طراح و مجرى امور آن شد. او همچنين رياست انجمن ايرانى و فلسفه و علوم انسانى وابسته به كميسيون ملى يونسكو را بر عهده گرفت و در مقام رييس كانون ايران جوان نيز كوشيد تا مجموعه سخنرانى هاى فرهنگى و پژوهشى ايراد شده در آن دو مؤسسه به چاپ برساند.

دكتر سياسى رياست دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى و نيز دانشسراى عالى تا پيش از جدا شدن آن- كه بيش از بيست سال طول كشيد- بر عهده داشت. تأسيس مجله ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى» نيز از فعاليت هاى او بود. وى وزير فرهنگ احمد قوام و على سهيلى، وزير مشاور در هيئت دولت مرتضى قلى بيات (سهام الدين)، وزير فرهنگ در هيئت دولت ابراهيم حكيمى و وزير امور خارجه در هيئت دولت ساعد بود. در هيئتى كه براى امضاى منشور سازمان ملل متحد به سانفرانسيسكو اعزام شد عضو بود. در پايه گذارى امور يونسكو همكارى داشت و يكى دو بار به نمايندگى ايران در اجلاسيه هاى آن مؤسسه ى جهانى شركت كرد. عضو شوراى تبليغات و عضو فرهنگستان ايران و شوراى عالى فرهنگ و جز اينها بود. دكتر سياسى، ده سال پايانى عمر را در اروپا و امريكا زندگى مى كرد.

علاوه بر مقالات وى در نشريات داخل و خارج، از آثار وى است: اصول روان شناسى (1317)؛ روان شناسى پرورشى (1320، اين كتاب به كرات بين بيست تا سى بار به چاپ رسيده است)؛ علم النفس ابن سينا و تطبيق آن با روان شناسى جديد (1333)؛ نمايشنامه هاى عشق و وطن؛ ماهيار يك قربانى ديكر؛ عشق

و تجدد؛ ايران در تماس بامغرب زمين (به زبان فرانسوى)؛ دو ماه در پاريس يا از يونسكو تا برلين (1329)؛ روان شناسى جديد (1333)؛ علم اخلاق (نظرى و عملى) (1336)؛ منطق و روش شناسى (1336، چند بار چاپ شده است)؛ مبانى فلسفه (1336)؛ علم النفس يا روان شناسى از لحاظ تربيت (1337، چند بار چاپ شده است)؛ منطق و فلسفه (1337، چند بار چاپ شده است)؛ هوش و خرد (1341، چاپ هاى مكرر دارد)؛ روان شناسى جنايى (1342)؛ گزارش يك زندگى (جلد اول، لندن 1336).

در 1274 ش در تهران متولد شد و پس از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه عالى سياسى مشيرالدوله شد و دانشنامه گرفت. در 1290 دولت ايران قريب بيست نفر از جوانان كشور را تحت سرپرستى ريشارد براى ادامه تحصيل به اروپا فرستاد، از جمله على اكبر سياسى در زمره ى آن بيست نفر بود. در اين سفر براى هر كدام از محصلين نام خانوادگى انتخاب شد و چون على اكبر رشته ى سياسى خوانده بود نام خانوادگى سياسى را براى خويش انتخاب كرد. پس از ورود به پاريس وارد دانشسراى روان شد و به تحصيل در رشته ى علوم تربيتى و روانشناسى پرداخت و مدت تحصيل وى مجموعا پنج سال به طول انجاميد و در 1296 به ايران بازگشت و به استادى مدرسه ى دارالفنون مشغول شد. در 1298 علاوه بر تدريس به سمت مستشار و مترجم سفارت فرانسه در تهران برگزيده شد و قريب دو سال در آن سمت انجام وظيفه نمود. سياسى پس از بازگشت از اروپا در فكر تغييراتى در شئون تغييراتى در شئون مختلف كشور افتاد و با مشاركت عده اى از دوستان خود جمعيتى به نام

ايران جوان تاسيس كرد. هسته ى اصلى اين جمعيت غير از سياسى عبارت بودند از، حسن مشرف نفيسى، اسمعيل مرآت، محمدوحيد تنكابنى، محسن رئيس، جواد عامرى. اساسنامه اى كه خيلى مترقى و تند بود تهيه كردند از جمله در مرامنامه آنها آمده بود: تجزيه امور مدنى از مسائل روحانى، الغاء كاپيتولاسيون، الغاء محاكم خصوصى و ارجاع كليه امور به محاكم عمومى، تجديدنظر در قراردادهاى گمركى، ايجاد راه آهن، ايجاد مدرس عمومى و اجبارى براى پسران و دختران و چند مورد ديگر.

جمعيت ايران جوان پس از مدتى روزنامه اى به نام جمعيت كه به طور هفتگى منتشر مى شد دائر كردند كه شماره اول آن دوازده صفحه بود و مطالب متنوعى در آن نوشته شده و چندين كاريكاتور هم در آن شماره به چشم مى خورد. وقتى سردار سپه قدرت گرفت، اعضاء موسس ايران جوان را پذيرفته و مرامنامه آنها را مطالعه و مورد تصويب و اجرا قرار داد.

على اكبر سياسى در 1308 مجددا براى ادامه تحصيل به اروپا رفت و در رشته ى روانشناسى دكترا گرفت و رساله ى وى با درجه ى ممتاز مورد تصويب استادان قرار گرفت و جايزه اى نيز از طرف دانشگاه به او داده شد. سياسى در 1931 به ايران بازگشت و در وزارت فرهنگ رياست تعليمات عاليه به او واگذار شد و در دارالمعلمين عالى نيز به تدريس روانشناسى و فلسفه پرداخت.

در 1313 پس از تاسيس دانشگاه تهران وى به استادى روانشناسى در دانشكده ادبيات منصوب شد و در سال بعد عضو پيوسته فرهنگستان جديدالتاسيس ايران شد. در 1321 به رياست دانشكده ادبيات برگزيده شد و در مرداد همان سال در كابينه ى احمد قوام وزارت فرهنگ را عهده دار شد. سياسى در اين سمت

قانون تعلميات اجبارى را از مجلس سيزدهم گذرانيد و براى دانشگاه تهران كه ضميمه وزارت فرهنگ بود استقلال گرفت و از طرف روساء دانشكده ها به رياست دانشگاه مستقل تعيين شد.

پس از بلواى 17 آذر 1321 قوام السلطنه تمام روزنامه ها و مجلات كشور را تعطيل كرد و مديران آن را به زندان افكند و دكتر سياسى وزير فرهنگ وقت لايحه ى جديدى به قيد دوفوريت به مجلس داد و ضمن لغو تمام امتيازات براى صاحب امتيازى مطبوعات، اصول جديدى را در نظر گرفت كه يكى داشتن ديپلم متوسطه و ديگرى بضاعت مالى بود.

پس از سقوط كابينه ى احمد قوام، على سهيلى به نخست وزيرى منصوب شد و پست وزارت فرهنگ مجددا به دكتر على اكبر سياسى تفويض گرديد. در 1323 در كابينه ى مرتضى قلى بيات (سهام السلطان) به وزارت مشاور برگزيده شد. در 1326 در كابينه ى ابراهيم حكيمى براى بار سوم وزير فرهنگ شد و بالاخره در كابينه ى ساعد به وزارت امور خارجه معرفى گرديد. و در 1325 عضويت هيئت نمايندگى ايران را در سازمان ملل عهده دار گرديد.

دكتر على اكبر سياسى مجموعا مدت 12 سال رياست دانشگاه تهران را عهده دار بود. در سال 1333 به موجب طرحى كه از طرف يكى از نمايندگان به مجلس داده شد، انتخاب رياست دانشگاه از روساى دانشكده ها سلب و قرار شد وزير فرهنگ سه نفر از اساتيد دانشگاه را كه رتبه ى آنها از 9 كمتر نباشد به شاه پيشنهاد كند و شاه يكى از آنها را انتخاب كند. لذا جعفرى وزير فرهنگ وقت، سه نفر را پيشنهاد نمود. نفر اول دكتر منوچهر اقبال بود كه به رياست دانشگاه انتخاب گرديد. دكتر اقبال براى تقدير از خدمات دكتر

سياسى به وى مقام رياست افتخارى دانشگاه تهران را داد.

دكتر على اكبر سياسى پس از كنار رفتن از رياست دانشگاه، تلاشى براى كارهاى دولتى به عمل نياورد و همچنان با استادى و تدريس در دانشكده ادبيات امرار وقت مى كرد و سرانجام بازنشسته شد و به مقام استادى ممتاز رسيد.

دكتر سياسى داراى تاليفات متعددى در رشته ى تخصصى خود مى باشد، از جمله مى توان كتابهاى مبانى فلسفه على النفس يا اصول روانشناسى، نظريه هاى شخصيت يا مكاتب روانشناسى و چندين كتاب درسى و چند ترجمه را نام برد. او اصول روانشناسى جديد را در ايران بنياد نهاد، از اينرو به نام بنيانگذار و پدر روانشناسى جديد در ايران معروف مى باشد. وى در جوانى با دختر صمصام الملك بيات ازدواج كرد و صاحب چند فرزند شد كه ارشد آنها دكتر هدايت سياسى هم اكنون استاد دانشكده بهداشت است.

سياسى در اواخر عمر در خارج از ايران مى زيست و كتابى به زبان فارسى تحت عنوان گزارش يك زندگى نوشته و انتشار داد كه در حقيقت شرح حال و زندگينامه ى او بود. در اواخر 1368 به ايران بازگشت و در ششم خرداد 1369 درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آشنا (311 -310)، كلك (س 1369، ش 3، ص 32 -29)، كيهان فرهنگى (س 7، ش 3، ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (521 -518 /4)، نشر دانش (س 10، ش 4، ص 104).

سياه، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، حكاك. حكاك و نگين تراش معروف دوره ناصرى بود. از سال 1260 تا 1280 ق به حكاكى و نگين تراشى اشتغال داشت. بهترين و زيباترين آثار نگين تراشى اين زمان، اثر دست اين هنرمند معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:احوال و آثار نقاشان (82 -81 /1).

سياهپوش، سيد جواد، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1247 ق)، عالم، اديب و شاعر. پدرش سيد محمد زينى از معاصران سيد مهدى طباطبايى بود. سيد جواد از اخباريان متعصب و از شاگردان ميرزا محمد اخبارى بود. او داراى خطى نيكو بود. چون پدرش درگذشت او را به قصيده اى رثاء گفت كه در «ديوان» وى ثبت است. از آثار وى: «معراج الاسرار»، در تصوف؛ «دوحه الانوار فى الرائق من الاشعار»؛ در ادب، در چند جزء؛ شعرى در رثاى شيخ محسن اعسم؛ «ديوان» اشعار؛ قصيده اى در رثاى شيخ خالد نقشبندى كه سيد محمود آلوسى بزرگ آن را شرح كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302/6)، اعيان الشيعه (281 -280 /4)، الذريعه (228/21 ،208/9 ،273/8)، ريحانه (106/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 290 -289 /13)، معجم المؤلفين (168/3)، مكارم الآثار (1320 -1319 /4).

سيبويه اصفهاني، ابونصر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، نحوى. از بزرگان علم و ادب بود. از ابن فارسى روايت كرده و عموى سمعانى نيز از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (110 -109 /3).

سيبويه ثاني، برهان الدين ابراهيم

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 920 -917 ق)، نحوى و اديب، عارف، شاعر و مفسر. از عارفان و نام آوران عرفان و مشاهير سلسله ى نقشبنديه است. كه در نحو و ادبيات عرب و متون شعرى يگانه ى روزگار خود بود. در حين مسافرت به مكه به دست خوارج كشته شد. از آثار وى: «انبياء نامه»؛ «التائيه»، در نحو معروف است به «نهايه البهجه»، كه آن را شرح كرده به نام «معيار الادب فى شرح نهايه البهجه»؛ «تائيه» در نظم «ايساغوجى» اثيرالدين ابهرى به نام «موزون الميزان»؛ «تفسير قرآن» از اول تا سوره ى يوسف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (128 -127 /2)، ايضاح المكنون (515/2)، دانشمندان آذربايجان (16)، الذريعه (506/9 ،202 -201 /3)، ريحانه (111 -110 /3)، فرهنگ سخنوران (17)، كشف الظنون (1901 ،267)، معجم المؤلفين (38/1)، يغما (س 6، ص 154 -152).

سيبويه كربلائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد فرزند ملا على اكبر سيبويه حايرى كربلائى از مخلصين اهل بيت و مبلغين احكام و مروجين اسلام و خدام مخلص اهل البيت عليهم السلام بالاخص سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوه والسلام است. ايشان در بيستم ربيع الثانى 1337 قمرى در كربلا به دنيا آمده و در بيت علم و حديث تربيت يافته و پس از خواندن دروس مقدماتى و ادبيات سطوح را نزد والد ماجدش و عموى بزرگوارش مرحوم حاج شيخ محمدعلى سيبويه كه از علماء محترم كربلا بودند خوانده و سطوح نهائى و خارج فقه را از مرحوم علامه فقيه حاج شيخ يوسف بيارجمندى شاهرودى كه از مجتهدين و علماء مبرز كربلا بودند استفاده نموده و در سال 1400 قمرى برابر با 1359 شمسى از طرف دولت شوم بعث عراق تسفير و رانده به ايران شده پس از

ورود رحل اقامت به تهران انداخته و تا حال تحرير كتاب 1412 قمرى در آنجا به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و ذكر مصائب خاندان رسالت بالاخص سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوه والسلام از طريق منبر اشتغال دارند و جدا مخلصانه و خالصانه اين وظيفه را ايفاء مى كنند و لذا اثر عميقى در مستمعين و شنوندگان خود مى گذارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

سيبويه يزدي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين فرزند عالم ربانى حاج شيخ محمدعلى فرزند آخوند ملا عباس يزدى ابرندآبادى از دانشمندان كربلا بوده كه دولت بعث عراق او را با ده ها هزار نفر ديگر به ايران رانده و ايشان رحل اقامت در مشهد مقدس انداخته و تأسيس مدرسه علميه اى به نام امام حسين عليه السلام نموده و به خدمات دينى در آنجا از اقامه جماعت و تدريس و اداره عده اى از طلاب و محصلين اشتغال دارند.

جد ايشان آخوند ملا عباس در ابرندآباد يزد متولد شده و پس از خواندن مقدمات به اتفاق آقا سيد محمدكاظم يزدى كه با او رفاقت تامى داشته به اصفهان هجرت نموده و قسمتى از سطوح در آنجا خوانده و مهاجرت به كربلا نموده و چندى كه اقامت داشتند كسى از شخصيت ايشان مطلع نبوده تا آنكه كم كم مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر حجت كربلائى و آيت اللَّه حاج سيد اسماعيل صدر متوجه و مطلع مى شوند از آمدن ايشان.

پس از ايشان ديدن كرده و تجليل مى كنند پس از آن شروع به تدريس و اقامه نماز جماعت در صحن شريف و بعضى از مساجد كربلا مى نمايند و بعد از آن برادر بزرگوارش مرحوم آخوند ملاعلى سيبويه از ايرندآباد يزد عازم كربلا

شده و در آنجا اقامت نموده و پس از چندى قبل از برادرش مرحوم ملاعباس از دنيا مى روند و لقب سيبويه اختصاص به ايشان داشت و پس از فوتشان علماء كربلا لقب مذكور را به ايشان دادند و اين نام خانوادگى اولاد و اعقاب ايشان گرديد و خلاصه هر دو آن بزرگوار از علماء مبرز و مجتهدين بزرگ كربلا بودند و مرحوم آخوند ملاعلى سيبويه عقيم و بدون اولاد بود و مرحوم آخوند ملاعباس داراى دو فرزند عالم و دانشمند به نام:

1- حاج شيخ على اكبر والد ماجد حاج شيخ احمد سيبويه مقيم تهران.

2- حاج شيخ محمدعلى سيبويه والد ماجد مترجم ما بودند.

و اين دو بزرگوار حاج شيخ على اكبر و حاج شيخ محمدعلى از علماء مبرز كربلا بوده اند كه در حوزه كربلا اشتغال به تدريس و امامت در صحن شريف و مسجد مى نمودند.

و مرحوم حاج شيخ محمدعلى داراى فرزندانى بودند كه بيشتر آنها در حال كودكى از دنيا رفتند و دو فرزند فاضل و دانشمند از ايشان به نام:

1- حاج شيخ محمدحسن سيبويه كه دانشمندى فاضل و ارزشمند بودند و پس از سفر به ايران در اثر ناراحتيها و صدمات وارد در مشهد بيمار شده و از دنيا رفته و در صحن نو مشهد مقدس مدفون شدند.

2- مترجم ما جناب حاج شيخ حسين سيبويه كه در كربلاء معلى به دنيا آمده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و دروس ابتدائى و مقدماتى و سطوح را از مدرسين كربلا بالاخص مرحوم والدشان و حاج شيخ يوسف بيارجمندى شاهرودى و حاج شيخ محمدرضا جرقوئى اصفهانى و حاج شيخ محمدعلى منتظرى و حاج شيخ محمد خطيب و

ديگران خوانده سپس عزيمت به نجف اشرف نموده و سطوح عالى را از محضر حاج شيخ مجتبى لنكرانى و آقا سيد احمد اشكورى و حاج شيخ صدرا بادكوبه اى و بعد به درس مرحوم ميرزا باقر زنجانى و بعد از آن به درس ميرزا حسن بجنوردى سپس درس آيت اللَّه العظمى و العلامه الكبرى خوئى مد ظله و آقاى خمينى استفاده نموده و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول و تفسير قرآن و غيره پرداخته و مدرسه اى به نام امام حسين عليه السلام تأسيس و عده اى از محصلين و طلاب مشهد را تربيت و تعليم مى دهند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

سيبويه، ابوبشر، ابوالحسن عمرو

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 194 -160)، نحوى. ملقب به امام نحويان. در بيضاء شيراز متولد شد و در بصره نشو و نما يافت و در بصره و بغداد اقامت گزيد. ابتدا به طلب فقه و حديث پرداخت. سپس متون عربيت را نزد خليل بن احمد و يونس بن حبيب و عيسى بن عمر و اخفش اكبر فراگرفت و قطرب و اخفش اصغر و اخفش اوسط و ديگر بزرگان از شاگردان وى بودند وى با كسايى معاصر بود و مناظره داشت. محل مرگ وى را در بصره، ساوه، بيضاء آورده اند. درباره عظمت علمى و فكرى سيبويه سخن بسيار گفته شده و كتاب فراوان نگاشته شده او را اولين كسى مى دانند كه علم نحو را گسترش داد. از آثار او: «الكتاب» يا «كتاب سيبويه».[1]

(معر، سيب كوچك يا بوى سيب) ابوبشر عمرو بن عثمان بن قنبر (يا قنبره) فارسى بيضاوى و سپس عراقى مصرى ملقب به سيبويه (و. بيضاء (فارس) 148 ه.ق./ 765 م.- ف 180 ه.ق./

796 م.) وى اعلم مردم در نحو عربى بود و او را پيشواى مذهب بصريان در نحو دانند چنانكه كسائى را پيشواى كوفيان دانند، كتاب مشهور او به نام «الكتاب» در نحو است. قبر وى اكنون در محله سنگ سياه شيراز مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (252/5)، تاريخ ادبيات در ايران (126/1)، تاريخ بغداد (199 -195 /12)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (212 -211 /3)، دايرةالمعارف فارسى (1397 -1396 /1)، الذريعه (261/17)، روضات الجنات (310 -305 /5)، ريحانه (109 -108 /3)، سير النبلاء (352 -351 /8)، فارسنامه ى ناصرى (1271/2)، فرهنگ ادبيات فارسى (284)، فهرست ابن نديم، ترجمه (90 -89)، الكنى و الالقاب (330 -329 /2)، كشف الظنون (1427 -1426)، لغت نامه (ذيل/ سيبويه)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 179)، مجموعه مقالات كنگره سيبويه، معجم الادباء (127 -114 /16)، معجم المؤلفين (10/8)، وفيات الاعيان (465 -463 /3)، هديه الاحباب (154 -153).

سيد العراقين (عبدالحسين)

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين خاتون آبادى فرزند آقا مير محمد مهدى بن حاج مير معصوم بن حاج ميرزا محمد على بن مير ابوالمحسن بن مير محمد اسماعيل [بن مير محمد باقر بن مير محمد اسماعيل] مدرس كبير خاتون آبادى. پدرانش عموما از علماى بزرگ اصفهان، و رؤساى اين شهر بوده، و به مناسبت سكونت در محله ى پاقلعه (از محلات اصفهان) به سادات پاقلعه معروف شده اند.

مرحوم سيد العراقين در سال 1294 در اصفهان متولد شده، و مقدمات علوم را در اين شهر آموخته، سپس جهت تكميل به عراق عرب رفته، سال ها در نجف اشرف از محضر اساتيد بزرگ آنجا در فقه و اصول استفاده نموده، تا به درجه ى اجتهاد نايل گرديده، به اصفهان مراجعت نموده،

به درس و بحث و اقامه ى جماعت، و فصل خصومات، و ترويج دين پرداخته.

سرانجام در شب چهارشنبه 10 شوال 1350 وفات يافته، در تكيه اى مخصوص در مجاورت تكيه ى خاتون آبادى ها مدفون گرديد. (پس از آن جمعى كثير از فضلا و علما در مجاورت او در بقعه و خارج آن مدفون شدند كه ذيلا به نام برخى از آنها اشاره مى شود.

مرحوم سيد العراقين آخرين مدرس معروف مدرسه ى چهارباغ به شمار مى رفت كه پس از فوت او، به مناسبت چندى، سال ها مدرسه تعطيل، و خالى از طلبه و محصل بوده، و امورات وقفى آن زير نظر اداره ى اوقاف اداره مى شد، تا پس از وقايع شهريور 1320 مجددا مدرسه به تصرف وقف داده، و حق به من له الحق بازگشت. سپس طلاب در آن ساكن شده و به تحصيل مشغول شدند، و به حمدالله تاكنون داير، و صبح و عصر جلسات تدريس فقه و اصول حكمت و ادب در آنجا داير است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

سيد امامي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1281 ش)، پزشك، روزنامه نگار و نويسنده. در برلن تحصيل طب نمود و عمليات طبى را در بيمارستان دولتى شارتيه انجام داد. در سال 1310 ش به تهران مراجعت كرد. سه دوره به نمايندگى مجلس از تبريز انتخاب شد. مدت ده سال مجله ى پزشكى و بهداشتى «تندرست» را منتشر مى كرد. از آثار وى: «سالك»؛ «مالاريا».[1]

فرزند سيد كاظم امام جمعه و متولد 1280 در تبريز است. تحصيلات عالى خود را در رشته ى پزشكى در فرانسه به اتمام رسانيد و وارد دانشگاه تهران شد و مقام استادى دانشكده ى پزشكى گرفت و مدتى نيز در وزارت بهدارى معاونت كل آن وزارتخانه

را بر عهده داشت.

در دوره ى شانزدهم از طرف مردم تبريز به مجلس رفت و در ادوار هيجدهم و نوزدهم داراى همان سمت بود. دو دوره هم از تبريز براى سناتورى انتخاب شد. وى مدتى به انتشار مجله ى پزشكى تندرست مبادرت كرد. در سن 68 سالگى فوت نمود. وى داماد اميراسعد ذوالفقارى بود. در اواخر عمر به حرفه ى طبابت اعتنائى نداشت و غالبا وقت او صرف اداره ى مستغلات و املاكش مى شد. مردى بود كه براى خود زندگى مى كرد و از ثروت خود حداكثر بهره بردارى مالى را مى نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (408 -407 /1).

سيد انزابي نژاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سيد هاشمي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمد سيدهاشمي

محل تولد : كاظمين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمحمد ميرهاشمي از سال 1362 وارد حوزه علميه مشهد مقدس شدم، همزمان نيز شبانه تحصيلات را در مقطع دبيرستان در رشته فرهنگ و ادب به اتمام رساندم. (66 _ 1365) در سال 1370 در دانشگاه علوم اسلامي رضوي در مقطع كارشناسي (رشته فلسفه و كلام اسلامي) شركت نموده و در تابستان سال 1375 فارغ التحصيل شدم. در سال 1376 بعد از ارائه يكسال امتحان درس خارج فقه و اصول در مشهد رهسپار حوزه علميه قم شدم. در سال 1378 و نيز سال 1380 در مقطع كارشناسي ارشد رشته فلسفه و كلام اسلامي در برخي دانشگاهها مانند باقر العلوم(ع) تربيت مدرس قم شركت نموده ولكن علي رغم قبولي در مراحل بعدي شركت نكردم. از سال 1380 به بعد تاكنون به عنوان مدرس دروس معارف اسلامي در برخي دانشگاههاي آزاد و جامع علمي كاربردي تدريس داشته ام. از سال 1383 به بعد در عرصه تحقيق و پژوهش في الجمله فعاليتي داشته ام برخي از آثار حقير (كه البته به مرحله چاپ نرسيده است) به شرح ذيل مي باشد: الف) اخلاق اسلامي ب) مجموعه مقالات اصول كاربردي آيين زندگي ج) معادشناسي د) اعتقاد به منجي عدالت گستر و آثار آن ه) مطلق گرايي در اخلاق. در سال 1384 با اخذ موضوع پايان نامه از شوراي مديريت حوزه علميه قم رساله خود را با عنوان

مطلق گرايي در اخلاق تحت راهنمايي استاد راهنما جناب آقاي دكتر عباسي به اتمام رسانده و اكنون رساله سطح 3 حوزه بنده در نوبت دفاع قرار دارد. از حدود سالهاي 1382 به بعد به عنوان مشاور در برخي واحدهاي دانشگاهي در حوزه هاي مختلف مذهبى، اعتقادى، خانوادگى، مشاوره و رسماً در برخي جلسات جلسه پرسش و پاسخ دانشجويي فعاليت داشته ام. در تمام اين مدت تاكنون در دروس خارج فقه و اصول (حضرت آيت الله وحيد خراسانى، حضرت آيت الله مكارم شيرازي شركت داشته ام). در سال تحصيل جاري (نيمسال دوم 86 _ 85) در جامعة الزهراء قم تدريس برخي دروس را نيز به عهده دارم. از زمان تدريس در دانشگاهها (باعنوان رتبه اول استادياري) مشاوره برخي دانشجويان را در تحقيقات آنها (استاد مشاور) برعهده داشته ام.

سيدحسيني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا سيدحسيني درسال 1305 در اردبيل زاده شد. وي علوم ارتباطات دور را در مدرسه پست و تلگراف و تهران آموخت وي در مدرسه عالي ارتباطات دور فرانسه و نيز در دانشگاه U.S.C آمريكا مدتي تحصيل كرد و به تدريس در آموزشكده تئاتر پرداخت. وي هم اكنون عضو هيئت علمي دايرة المعارف اسلامي است و نيز در مركز آموزش تئاتر وزارت ارشاد اسلامي نقد ادبي تدريس مي كند. كتاب"ضد خاطرات" ترجمه وي ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فارسيگرايش : ترجمه ادبيوالدين و انساب : رضا سيدحسيني ازسادات شهرستان اردبيل مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : رضا سيدحسيني دورۀ دبيرستان را در زادگاهش و تحصيلات تخصصي در

رشته مخابرات را در آموزشگاه عالي پست و تلگراف تهران فراگرفت. سپس به فرانسه رفت و در مدرسه عالي ارتباطات دور و سپس دردانشگاه U.S.C آمريكا به تحصيل فيلم سازي مشغول شد. وي پس از بازگشت به ميهن زبانهاي فرانسه و فارسي را به طور عميق تر نزد عبدالله توكل، پژمان بختياري و ناتل خانلري فرا گرفت.خاطرات و وقايع تحصيل : سفرها و اقامت رضا سيدحسيني در فرانسه و آمريكا از وقايع مهم زندگي علمي وي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : رضا سيدحسيني در كنار مطالعه رشته فيلم سازي، به طور جدي به مطالعه آثار ادبي ملل گوناگون مي پرداخت و ترجمه هاي فراوان و ارزشمندي از آنها به عمل آورد كه وي را در اين زمينه مشهور كرد. وي كار ترجمه را از شانزده سالگي آغاز كرده است. از زبانهاي فرانسه و تركي استامبولي و انگليسي ترجمه مي كند. در سال 1334 كتاب «مكتبهاي ادبي» را تأليف كرده است كه اغلب در رشته هاي ادبي دانشگاهها تدريس مي شود. عبالله توكل را (كه به اتفاق او چند كتاب از آثار اشتفان تسوايك و بالزاك و آندره ژيد را ترجمه كرده) و نيز مرحوم پژمان بختياري را اولين معلم هاي خودش در كار ترجمه مي داند، اما رشد ادبي خود را مديون دكتر پرويز خانلري است كه ساليان دراز در مجلۀ سخن ( به عنوان دستيار و سر دبير) در واقع شاگرد مكتب او بوده است.استادان و مربيان : رضا سيدحسيني زبان فرانسه و فارسي را نزد استاداني همچون عبدالله توكل، پژمان بختياري و دكتر پرويز ناتل خانلري به طور عميق تري فرا گرفته بود.وقايع

ميانسالي : رضا سيدحسيني پس از بازگشت از آمريكا و فرانسه به ميهن مدتي به تدريس در آموزشكده تئاتر پرداخت. وي سالهاي متمادي سردبير مجله سخن و فعال در اداره مخابرات و راديو و تلويزيون بو. و در كنار آن به طور جدي به ترجمه آثار ادبي ملل گوناگون به زبان فارسي مشغول بوده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : برخي از مشاغل رضا سيدحسيني عبارتند از : - عضو هيأت علمي دايره المعارف اسلامي -مدرس مباني نقد فلسفه هنر و ادبيات در آموزشكده تئاتر -سردبير مجله سخن -فعاليت دراداره مخابرات و راديو و تلويزيون -مترجم ادبيات ملل به زبان فارسي فعاليتهاي آموزشي : رضا سيدحسيني پس از فراغت از تحصيل و بازگشت از آمريكا مدتي در آموزشكده تئاتر به تدريس مباني نقد فلسفه هنر و ادبيات مي پرداخت.ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي دايرة المعارف اسلامي است و نيز در مركز آموزش تئاتر وزارت ارشاد اسلامي نقد ادبي تدريس مي كند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه وترجمه آثار ادبي مشهور ملل گوناگون به ويژه ملتهاي فرانسوي زبان از امور مورد علاقه رضا سيدحسيني بوده و هست.همفكران فرد : رضا سيدحسيني در زمينه ترجمه آثار ادبي ملل در كنار بزرگاني چون نجف دريا بندري و احمد آرام قرار مي گيرد.آرا و گرايشهاي خاص : رضا سيدحسيني از جمله مترجميني است كه عمدتا به ترجمه آثار ادبي ملل گوناگون علاقمند است.جوائز و نشانها : رضا سيدحسيني درسال 1380در نخستين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار در عرصه ترجمه برگزيده و معرفي شد.همچنين كتاب"ضد خاطرات" ترجمه وي ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري

اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ايشان سر ويراستار كتا "فرهنگ آثار (معرُفي آثار مكتوب ملل جهان از آغاز تا امروز)" بوده اند كه كتاب فوق در دوره بيست و يكم كتاب سال انتخاب شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : آن سوي كوهستان و ، گرما را بكشند ويژگي اثر : ترجمه، از ياشار كمال (به اتفاق جلا ل خسروشاهي)2 آنسوي كوهستان nbsp3 اميد nbsp4 اميد ويژگي اثر : ترجمه،از آندره مالرو5 بهانه ها و بهانه هاي تازه nbsp6 تاريخ رمان مدرن nbsp7 تونيوكروگر ويژگي اثر : ترجمه، اثر توماس مان8 جادۀ تنباكو و غوغاي ژوئيه ويژگي اثر : ترجمه، از ارسكين كالدول9 چشم انداز ادبيات جهان nbsp10 دايره المعارف فرهنگ آثار ويژگي اثر : استاد رضا سيد حسيني سرپرستي دايره المعارف فرهنگ آثار را برعهده دارد.11 در تنگ ويژگي اثر : ترجمه، اثر آندره ژيد (به اتفاق عبدالله توكل)12 در تنگ nbsp13 در دفاع از روشنفكران nbsp14 ضد خاطرات ويژگي اثر : ترجمه، خاطرات از آندره مالرو ( به اتفاق ابو الحسن نجفي)،اين كتاب در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي

ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب ضد خاطرات: در تاريخ ادبيات جهان هيچ نويسندۀ ديگري را نمي توان نشان داد كه مانند آندره مالرو كه زندگيش با اين همه حوادث بزرگ و اين همه آثار بزرگ آميخته باشد...زماني آندره ژيد در بارۀ او گفته بود: «هر باركه مالرو دهان باز مي كند نبوغ سخن مي گويد». مالرو ضد خاطرات را در سالهاي آخر عمرش نوشته است و اين كتاب درواقع حاصل عمر پر بار او است و بر پايۀ خاطراتي كه از مراحل مختلف زندگي خود دارد، از قبيل اسارت در زندانهاي آلماني، و ملاقات با بازرگاني از قبيل نهرو، مائو و ديگران نوشته است. اما كتاب فقط خاطرات نيست و خود او دربارۀ آن چنين مي گويد: «من از كتابم شرح حال را به عمد كنار گذاشته ام . اين كتاب متكي بر كارهاي روزانه يا يادداشتهاي متفرق ديگر نيست، بلكه بر اساس عناصر مشخصي از تجربه ام كوشيده ام تا شخص را، يا پاره هايي از تاريخ را ، باز يابم. رويداد و شخص را به گونه اي وصف كرده ام كه گويي به خودم مربوط نيست.» 15 طاعون ويژگي اثر : ترجمه، از آلبر كامو16 فرهنگ آثار (معرُفي آثار مكتوب ملل جهان از آغاز تا امروز) ويژگي اثر : سرويراستار ،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: فرهنگ آثار (معرُفي آثار

مكتوب ملل جهان از آغاز تا امروز)/ ]ترجمه و تأليف[ تحت نظر هيأت علمي: اسماعيل سعادت، احمد سميعي (گيلاني)، رضا سيّدحسيني، ابوالحسن نجفي، به سرپرستي رضا سيّدحسيني._ تهران: انتشارات سروش، 6 ج ] 4 ج تاكنون[، ج 4، 1381. اين اثر شش جلدي ثمرة همكاري پژوهشگران ايتاليايي و فرانسوي است. باني آن والنتينو بومپياني بوده و انتشار چاپ نخست آن از 1953 آغاز شده است. مقالات اين فرهنگ عرصه اي وسيع را در بر مي گيرند: رمان، شعر، نمايشنامه، خاطرات، مجموعة نامه ها، دانشنامه، انواع علوم و فنون، ادب و فلسفه، حقوق، علوم تجربي، علوم انساني، تاريخ و هنر و آثار مذهبي، از متون باستاني مصر و چين گرفته تا شاهكارهاي روزگار ما. اعضاي هيأت علمي همة مدخل هاي اين فرهنگ را مطالعه و آن ها را به سه درجه تقسيم كردند كه از آن ميان مقالات كم ارزش و بي اهميت (مقالات درجة سه) حذف شد و نيز مقالات مربوط به آثار موسيقي كنار گذاشته شد و به جاي آن ها مقالات مهم ديگري از فرهنگ ادبي آلماني معروف كيندلرز دربارة آثار شاعران و نويسندگان ملل جهان سوم انتخاب و ترجمه شد. مهمترين آثار ايراني و اسلامي نيز در مقالاتي تأليفي معرفي و به صورت الفبايي در داخل فرهنگ قرار گرفت. و بدين ترتيب معرّفي و تحليل و نقد قريب بيست هزار جلد كتاب هاي متعدد فرهنگ هاي گوناگون و ملل مختلف صورت پذيرفت. اين فرهنگ عصاره و زبدة همة كتاب ها و همة آثار ذوقي و علمي بشر را در بر دارد و ضرورتش براي انسان امروز نه تنها به حكم گسترش دامنة آن در زمان است بلكه به سبب شمول قلمرو آن

در مكان نيز هست. هدف اين كار بزرگ مطلقاً آن نبوده است كه خواننده را از خواندن اصل آثار معاف كند، بلكه برعكس، هدف اساسي اين بوده است كه ابزاري براي كشف نگرش اجمالي و انتخاب اين آثار به دست خواننده دهد و بدين¬گونه او را به مراجعة مستقيم به خود آثار برانگيزد 17 مكتب هاي ادبي

سيدعلوي، ميرابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير ابراهيم سيدعلوي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب مير ابراهيم سيد علوي فرزند مرحوم حاج مير سليمان بن سيد جعفر بن سيد حسين ابن سيد محمد موسوي در سال 1318 ه.ش برابر با يكم شوال 1358 ه.ق در روز عيد فطر در شهر تبريز در محله ويجويه (ورجي) متولد شد ه ام. پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدايي در مدرسه ديانتي محمديه كه با اذن مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد حجت كوه كمره اي باني و موسس مدرسه حجتيه قم تاسيس يافته بود در همان سنين نوجواني به فراگيري علوم اسلامي و دانش هاي ديني علاقه نشان دادم و روزها در مدرسه طالبيه (جمعه مسجد) به يادگيري صرف و نحو عربي پرداختم و جامع المقدمات، سيوطى، جامي و ديگر كتب ادبي را آموختم. آنگاه براي ادامه تحصيلات عازم حوزه علميه قم شدم. اول در مدرسه فيضيه و سپس در مدرسه حجتيه، منزل كردم. و دروس سطح را (شرح لمعه، منطق، معالم، رسايل، مكاسب، كفايه الاصول و غيره) را نزد اساتيد وقت، حضرات: حاج ميرزا يدالله دوزدوزانى، جعفر سبحانى، ناصر مكارم، ميرزا حسين نورى، ميرزا علي مشكينى، سيد محمد باقرسلطاني (طباطبايي) حدودا در

سال هاي 1333 ش الي 1340ش سال وفات آيت الله بروجردي خواندم. و ضمنا دروس فلسفه و كلام و تفسير و نهج البلاغه را همزمان نزد علامه طباطبايي و ديگر اساتيد وقت مي خواندم از قبيل حاج سيد حسين قاضي تبريزي و حاج آقا مصطفي خميني و دكتر مفتح و غيرهم. و تقريبا پس از پايان سطوح، ده سال و اندي در درس خارج فقه و اصول مراجع و آيات وقت رضوان الله عليهم، و اندك زماني در درس هاي امام خميني قدس سره حضور يافتم و زماني كوتاه هم به نجف اشرف مشرف شدم ليكن پس از چند ماه مراجعت كردم و در قم به ادامه تحصيل پرداختم. در سال 1350 ش بعد از آن كه از دانشكده الهيات (دانشكده معقول و منقول) به تشويق مرحوم دكتر مفتح ديپلم مدرسي در رشته معقول كسب كرده بودم با ديپلم ادبي و شركت در كنكور سراسري وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته جامعه شناسى، ليسانس گرفت. و از زمان هاي جواني در جلسات نويسندگي آيت الله مكارم شيرازي (شب هاي جمعه) و جلسات اسلام شناسي دكتر مفتح در رشته نويسندگي وارد شدم و از همان وقت كتا ب هايي تاليف، ترجمه و تحقيق كردم كه برخي به چاپ رسيده است و نيز به مناسب هاي علمي مقالاتي مي نويسم كه نزديك يكصد مقاله به طبع آراسته شده است.

سيدي ساروي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين سيدي ساروي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/2/1

زندگينامه علمي

در يكي از روزهاي سبز اديبهشت 1343 در ساري شهري كه همسايه دريا و كشتزاران

است وعطر شاليزار درآن مي وزد چشم به جهان گشودم. اولين كاري كه در عمرم كردم اين بود كه با آمدنم پدر و مادرم را به گريه انداختم و بعد فاميلهاي ديگر را ( باغي كه نكوست از بهارش پيداست ) تا يازده سالگي در كوچه هاي آكنده از عطر درختان نارنج به دنبال سنجاقك و پروانه مي دويدم. رگهاي برگها را مي شمردم و لطافت پرهاي سار و سبز قبا را با نگاهم لمس مي كردم. با اينكه آن روزها هم شهر نشين بودم اما گوشم با شيهه اسب و زنگوله گوسفندان آشتي داشت.در سال 1353 براي فرو نشاندن تشنگي روح به حوزه علميه قم وارد شدم . تا سال 1359 برگهاي دفتر عمرم خالي از رنگ شعر و ادب و هنر است. از همان سال حرفهايي از چشمه روحم جوشيدند و در جويبار شعر جاري شدند . در يك برخورد از نوع معمولي با استاد " صادق موسوي گرمارودي " آشنا شدم و ايشان به پاكسازي و پالايش اين چشمه پرداخت . در مدت يكي - دو سال هر بار كه خار جفا در پاي دل مي رفت و يا پرنده شادي بر شاخسار احساس مي خواند چشمه مي جوشيد و چند نفري هم از شنوندگان راديو " ساري " و خوانندگان مجلات آن روزها از ان نوشيدند .از سال 1362 باز به تشويق همان استاد به ترجمه روي آوردم كه تا امروز 40 تايشان در قفسه هاي كتابفروشي ها و كتابخانه ها نشسته اند. اين شعله هر چند وقت يكبار از زير خاكستر پراكنده كاريها سر بر مي كشد

و تا فاصله اي را روشن و درون عده اي - وبيشتر بچه ها - را گرم مي كند . سال 1363 بود كه پس از مدتي كلنجار رفتن با روحم او را به دوربين فروشي بردم و از پشت " ويزور " دوربين دنيا را نشانش دادم . آن قدر خوشش آمد كه از آنروز تا الآن هميشه از آنجا به عالم و آدم نگاه مي كند . تا حالا هم بيش از 12 جايزه عكاسي به من هديه كرده است. معطل كارهاي ديگري هم شده ام كه هرگز اين پراكنده كاريها را به كسي توصيه نمي كنم .

سيديونسي، ودود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نسخه شناس، محقق.

درگذشت: 18 دى 1359.

ميرودود سيديونسى رييس كتابخانه ى ملى تبريز بود. از جمله فعاليت هاى او تصحيح كتاب روضةالكتاب و حديقة الكتاب تأليف ابوبكر بن الزكى المتطبب القونيوى الملق بالصدر است كه به اهتمام وى در سال 1349 در تبريز نشر شده است. مقاله هايى به قلم وى در نشريه هاى «كتابخانه ى ملى تبريز» و «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تبريز» به چاپ رسيده است. از آثار اوست: فهرست كتابخانه ى ملى تبريز: كتب خطى اهدايى مرحوم حاج محمد نخجوانى (سه جلد، تبريز، 1362 ،1353 ،1348). انتشار دو ديوان صائب (يكى در سال 1356 و يكى در سال 1357) و گنجينه ى شيخ صفى الدين اردبيلى (1347) از جمله فعاليت هاى ديگر سيد يونسى بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سيرافي، ابوسعيد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 368 ق)، اديب، نحوى حنفى. معروف به قاضى سيرافى. اصل وى از سيراف فارس بود. پدرش مجوسى بود و بعد اسلام آورد. ابوسعيد در عمان فقه آموخت. و در بغداد علوم قرآنى و نحو را تدريس مى كرد قرآن را نزد ابوبكر مجاهد و لغت را نزد ابن دريد و نحو را پيش ابن سراج فراگرفت. سيد رضى نحو را نزد او آموخت. مدتى قاضى بغداد بود و از راه كسب امرار معاش مى كرد. در بغداد درگذشت و در مقبره خيزران دفن شد در برخى منابع آثار وى را به فرزندش نسبت داده اند. از آثار وى: «الاقناع»، در نحو؛ «اخباره النحويين البصيريين»؛ «صنعه الشعر»؛ «البلاغه»؛ «شرح كتاب سيبويه»؛ «شرح مقصوره ابن دريد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (211 -210 /2)، تاريخ الاسلام (حوادث 395 -394 /380 -351)، تاريخ بغداد (342 -341 /7)، دانشنامه ايران و اسلام (837 -836 /6)، روضات الجنات (70

-66 /3)، ريحانه (143/3)، سير النبلاء (248 -247 /16)، الفهرست لابن نديم (93)، كشف الظنون (1980 ،1808 ،1470 ،1427 ،1107 ،150 ،140)، الكنى و الالقاب (340 -339 /2)، لسان الميزان (408 -407 /2)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم الادبا (232 -145 /8)، معجم البلدان (335/3)، معجم المؤلفين (242/3)، الوافى بالوفيات (74/12)، وفايت الاعيان (79 -78 /2)، هديه العارفين (271/1).

سيرافي، ابومحمد يوسف

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(385 -330 ق)، نحوى، لغوى اديب و اخبارى. اصل وى از سيراف بود و در بغداد متولد شد و نزد پدرش كسب علم كرد و خود نيز درس مى داد و به تكميل كتابهاى پدر پرداخت. از آثارش: «شرح ابيات سيبويه»؛ تكمله كتاب «الاقناع»؛ شرح ابيات «الغريب المصنف» ابى عبيد؛ شرح ابيات «المجاز»، ابى عبيد؛ شرح ابيات «اصلاح المنطق»، ابن السكيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (298/9)، روضات الجنات (70/3)، ريحانه (579/7)، سير النبلاء (248 -247 /16)، كشف الظنون (1209 ،108)، الكنى و الالقاب (340/2)، لغت نامه (ذيل/ يوسف)، معجم الادبا (60/20)، معجم المؤلفين (291/13)، وفيات الاعيان (74 -72 /7)، هديه العارفين (549/2).

سيستاني، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد زين العابدين حسينى سيستانى از علماء محترم و ائمه جماعت جامعه گوهرشاد مشهد و مورد احترام و وثوق مردم مشهد بودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سيستاني، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر عالمى جليل و فاضلى باكمال از دانشمندان سيستان بوده و در آنجا قيام به وظائف شرعى از اقامه نماز جمعه و نشر احكام و هدايت و ارشاد انام نموده و در حدود 1320 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سيف اللهي، حجت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر حجت الله سيف اللهي ننه كران در روستاي ننه كران يكي از توابع اردبيل بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته آمار از دانشگاه پاريس 6(پي ير و ماري كوري ) است كه پس از اخذ مدرك دكتري رشته مذكور از سال 1353 در دانشگاه ابوريحان و شهيد بهشتي به تدريس پرداخت و در سال 1381 به افتخار بازنشتگي نائل آمد.نامبرده از سال 1377 تا كنون در دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركز به تدريس مشغول مي باشد.

گروه : علوم پايه

رشته : آمار

گرايش : آمار (تحليل داده ها)

والدين و انساب : پدر و مادر حجت الله سيف اللهي ننه كران فوت شده اند. ايشان داراي سه برادر است كه بترتيب در اردبيل ،رامسر و اراك زندگي مي كنند.

خاطرات كودكي : حجت الله سيف اللهي ننه كران از دوران كودكي خود چنين مي گويد: "پنجم ابتدايي را در روستاي ننه كران اردبيل طي كرده ام . در زير چراغ نفتي در خانه و در مغازه پدرم درس مي خواندم و روزها نيز كنار رودخانه كار مي كردم و كلاس ششم ابتدايي را در بخش نمين به پايان رسانيدم.در دوران تحصيل خود هميشه شاگرد اول بودم."

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر حجت الله سيف اللهي ننه كران در روستاي ننه كران مغازه داشت و به كار كشاورزي نمي پرداخت.

تحصيلات

رسمي و حرفه اي : حجت الله سيف اللهي ننه كران 5 سال دوره ابتدايي را در روستاي ننه كران و ششم ابتدايي را در نمين و سه سال اول متوسطه را آستارا و دو سال دانشسرا را در تبريز ،4 سال در رشته رياضي در دانشگاه تهران به تحصيل پرداخته است. ايشان دوره كارشناسي ارشد را در موسسه آموزش عالي آمار و انفورماتيك و دوره تحصيلات تكميلي و دكتري رشته آمار را در دانشگاه پاريس 6(پي ير و ماري كوري) گذرانده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : حجت الله سيف اللهي ننه كران از دوران تحصيل خود چنين به ياد دارد: "در كلاس دوم ابتدايي كتاب ها بزبان تركي بود و از آذر 1325 به بعد به فارسي تبديل شد. من براي ششم ابتدايي هر زور صبح از روستاي خود به نمين مي رفتيم و طوري كه در مدرسه بسته مي شد و عصر نيز بر مي گشتيم.سه سال متوسطه را در آستارا بودم در آن موقع در آن شهر كتاب پيدا نمي شد و بايستي از اردبيل خريداري مي شد."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : حجت الله سيف اللهي ننه كران پس از طي دو سال دانشسراي مقدماتي در مهر 1335 در ننه كران به عنوان آموزگار استخدام شدند.او دو ديپلم طبيعي و رياضي را بطور متفرقه در اردبيل و تبريز اخذ كردند و در سال 1343وارد دانشگاه تهران در رشته رياضي گرديدند.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر طاهري ،دكتر تارمست،دكتر هاشمي پرست از همدوره ايهاي حجت الله سيف اللهي ننه كران مي باشند.

همسر و فرزندان : حجت الله سيف اللهي ننه كران در

سال 1343 با همسر خود (دبير بازنشسته) ازدوراج كرد كه ماحصل اين ازدواج سه فرزند ،2 دختر و يك پسر مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : حجت الله سيف اللهي ننه كران از مهر سال 1335 به مدت 19 سال در دبيرستانها ننه كران و تهران به تدريس مشغول بودند در سال 1354 با مدرك كارشناسي ارشد رشته آمار در دانشگاه ابوريحان و پس از اخذ مدرك دكتري رشته آمار در دانشگاه شهيد بهشتي تا سال 1381 به تدريس پرداخت.نامبرده در مهر همان سال (1381) بازنشسته گرديدند. ايشان در ضمن از 15 شهريور سال 1377 تا كنون در دانشگاه آزاد اسلامي تهران مركزي اشغال دارند.

جوائز و نشانها : حجت الله سيف اللهي ننه كران بدليل ترجمه كتاب ،تاليف مقاله و طرحهاي پژوهشي در دانشگاه شهيد بهشتي لوحهاي تقدير و جوايز نقدي متعددي دريافت كرده است.

چگونگي عرضه آثار : حجت الله سيف اللهي ننه كران داراي سه طرح پژوهشي در دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

________________________________________

آثار :

1 آمار رياضي

ويژگي اثر : ترجمه

2 تحليل داده ها

ويژگي اثر : ترجمه

3 خلاصه درس و فرمولهاي آمار و احتمال رياضي

ويژگي اثر : ترجمه

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

سيف آزاد، عبدالرحمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1343 ق)، روزنامه نگار. وى در سال 1901 م مجله ى «صنايع المان و شرق» را در برلين به زبانهاى عربى، فارسى، انگليسى، تركى، هندى و آلمانى منتشر كرد. اين مجله مصور و رنگى بود. سپس روزنامه ى «آزادى شرق» را ابتدا در برلين تا سال 1343 ق و پس از آن در تهران

انتشار داد. وى روزنامه ى «ايران باستان» را به سال 1311 ش در تهران، به قطع بزرگ و تصاوير رنگى منتشر كرد كه تا سال 1314 ش ادامه داشت پس از آن سيف آزاد مجددا به اروپا رفت و بعد از وقايع شهريور 1320 به ايران بازگشت و «ايران باستان» را مجددا منتشر كرد. او هم چنين مجله «راهنماى بانوان» را در برلين به زبانهاى فارسى و انگليسى و فرانسوى بطور ماهيانه انتشار مى داد. «ايران باستان» روزنامه اى سياسى و اقتصادى بود كه هدف آن شناساندن ايران به خارجيان و ايرانيانى كه در خارج از ايران زندگى مى كردند خصوصا پارسيان مقيم هندوستان بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (129 -127 /3 ،338 -337 /2 ،334 -330 ،149 -148 /1).

سيفائي، عبدالغفار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1296.

درگذشت: 1366.

از آثار اوست: ضرب المثل هاى محلى اوز فارس (1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سيفي فمي تفرشي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: اسفند 1309، فم در تفرش.

درگذشت: 9 تير 1372، تهران.

مرتضى سيفى فم تفرشى تحصيلات دبيرستانى را در تهران به پايان رساند و در مهر 1330 وارد دانشكده ى افسرى شهربانى شد. در سال 1345 در رشته ى زبان انگليسى و در سال 1351 در رشته ى علوم تربيتى از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و براى دريافت درجه ى فوق ليسانس، موضوع «جامعه، پليس و تعليم و تربيت» را برگزيد.

مرتضى سيفى فمى تفرشى به بررسى مسايل جغرافياى تاريخى علاقه مند بود. وى پس از انقلاب با درجه ى سرهنگى بازنشسته شد و فرصتى يافت تا به خواندن و پژوهيدن بيشتر روى بياورد.

از آثار اوست: سيرى كوتاه در جغرافياى تاريخى تفرش و آشتيان؛ نظم و نظميه در دوره ى قاجاريه؛ پليس خفيه ايران با مرورى بر رخدادهاى سياسى و تاريخچه ى شهربانى 1320 -1229، نگاهى به ايران (با همكارى فخرالدين حسينى تنكابنى)؛ ترجمه ى تاريخ ايران (نوشته ى سرجان مالكم با همكارى ابراهيم زندپور)؛ تهران در آيينه ى زمان- بخش اول؛ مرورى بر جغرافياى تاريخى ساوه. از جمله كتاب هايى كه وى براى چاپ آماده ساخت مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: نگاهى به جنگ هاى جهانى اول و دوم در تاريخ مدنيت اروپا، مرورى بر رخدادهاى سياسى و تاريخچه ى شهربانى از 1342 تا انقلاب اسلامى ايران.

مرتضى سيفى فمى تفرشى بر اثر سكته ى قبلى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سيفي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر سيفي

محل تولد : بابلسر

شهرت : سيفي مازندراني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 براي شروع تحصيل به حوزه خاتم الانبياء بابل رفته و پس از يك سال به حوزه علميه قم مشرف شدند. ايشان با پشتكار و جديت

فراوان دروس مقدماتي و سطح را در طول سه سال به پايان رسانده و با اينكه درگير مسائل سياسي كشور بودند هيچگاه از تعليم و تعلم علوم حوزوي غفلت نورزيده و با جديت و پشتكار بسيار زياد دروس خارج حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملي را به نوشته عربي تقرير فرموده و به نظر معظم له مي رساندند و ايشان نيز پس از ملاحظه تقريرات، تشويق و ترغيب فراواني مي نمودند. از سال 1355 تا پيروزي انقلاب اسلامي بيشتر راهپيمايي هايي كه عليه رژيم پهلوى،در برخي از شهرهاي استان مازنداران برگزار مي شد به رهبري و يا پشتيباني ايشان بود تا جائيكه، نام ايشان در ليست ساواك و اداره امنيت ملي استان بعنوان اخلالگر و مخرب، ثبت شده و هميشه تحت پيگرد بودند و حتي چندين مرتبه هم مورد حمله مسلحانه نيروهاي ساواك قرار گرفتند. پس از پيروزي انقلاب اسلامى، مانند قبل با جديت فراوان، دروس آيت الله گلپايگاني را به عربي تقرير و هر از چند گاهي جزوات و تقريرات خود را به معظم له ارائه و مورد تشويق و ترغيب ايشان، قرار مي گرفتند. در همان زمان توفيق تدريس لمعه، مكاسب و رسائل و فلسفه را نيز داشتند.

پس از آغاز جنگ تحميلى، حضوري فعال در جبهه هاي حق عليه باطل داشتند و موفق به تدريس يك دوره كلام و معارف اسلامي در جبهه شدند كه مورد استقبال سرداران و فرماندهان سپاه قرار گرفت.ايشان با توجه به اينكه مسئوول تبليغات لشكر 25 كربلاي مازنداران بودند ولي همواره، در طول جنگ نيز، دروس فقه و اصول را رها ننموده و جزء اصلي كارهاي خود

را اختصاص به پرداختن عميق به اين علوم مي دادند. در سال 1360 افتخار جانبازي از ناحيه چشم را داشته و هم اكنون يك چشم ايشان، بيناست. پس از چنگ تحميلي نيز، در دروس خارج آيت الله اراكي و پس از آن در جلسات خصوصي فقه آيت الله تبريزي و سيد محمود شاهرودي حاضر شده و خود نيز به تدريس خارج كفايه به زبان عربي مشغول بودند. از سال 1372 در مدرسه فيضيه و گلپايگاني تدريس خارج فقه و اصول را آغاز كرده و تاليفات خود را كه از مجموعه دروس و تحقيقاتشان بود، به مرحله چاپ رسانيدند كه انتشارات جامعه مدرسين و موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) به چاپ آنها اقدام نموده و مي نمايند. هم اكنون، ايشان يكي از مدرسين دورس عالي حوزه علميه قم بوده و شاگردانشان نيز اغلب از محققان و مدرسان دروس سطح مي باشند.

سيماي كاشاني، محمدرضا

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1135 ق)، حكيم، اديب و خطاط. او از اجداد ميرزا محمدتقى سپهر لسان الملك كاشانى است كه در عهد شاه سلطان حسين صفوى مى زيسته و از اين سلطان به لقب عضدالدوله مفتخر شده است. سيما از حكمت الهى و نظم و نثر فارسى و تازى بهره مند بود و خطوط هفت گانه را خوش مى نوشت. او در فتنه ى افغان در اصفهان به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (729/3)، مكارم الآثار (581/2).

سيني اصفهاني، اميراحمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

گواه و امضا كننده ديگر سند و ساير برادران و بزرگان امضا كننده سند مورخه 917 هجرى قمرى تنها سردار غير قزلباش دلير و تواناى شاه اسماعيل و سياستمدار برجسته كه از مردان بزرگ و ايراندوست و معاند با اقوام ترك و تاتار و مغول و فرمانده جنگ با ازبكان در منطقه سمرقند و بخارا در ناحيه قلعه قريشى و غجدوان سنه 918 و مورد علاقه و احترام شاه اسماعيل بوده كه او را ملقب به نجم بيك و در تواريخ به غلط به نجم ثانى معروف شده كه صحيح آن به نظر نويسنده نجم سينى بوده و در جنگ با عبيداللّه بيك ازبك در قلعه قرشى و غجدوان در 918 هجرى قمرى در اطراف بخارا كه فرمانده بوده است به علت عقب نشينى امراى قزلباش به خراسان و تَرك ميدان نبرد توسط ظهيرالدين محمّد بابر متحد شاه صفوى كه به همكارى با رئيس امير احمد مأمور شده بود و همين حركت سبب كشته شدن بايرام خان بيك قرامانى از فرماندهان مورد علاقه امير احمد (نجم سينى) و شكست وى در ميدان نبرد و كشته شدن امير احمد (امير نجم سينى)

به دست عبيداللّه ازبك در سال 918 هجرى قمرى گرديد و به همين دليل و عناد ديگران، احسن التواريخ و عالم آراى عباسى با بيان و استناد به سختگيريهاى بيش از حد امير نجم، اين سردار رشيد را از روى دشمنى و كينه و به ناحق ضمن تأييد روستايى بودن، وى را «حق ناشناس» لقب دادند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

سيني، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمدعلى حسينى. واعظ صالح، متوفى در رجب 1377، مدفون در جنب برادر [سيد مهدى بدرى].

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شاپور، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز شاپور متولد پنجم اسفند ماه 1303 شهر قم كه شناسنامه اش را در تهران گرفتند ، دوران ابتدائي را در مدرسه ” دقيقي ” گذراند . وي ديپلم خود را از دبيرستان ” دارائي ” گرفت . و در دانشگاه تهران به اخذ ليسانس اقتصاد نائل آمد .او در مدرسه صنعتي آن سالها شاگرد علي اسفندياري ( نيما يوشيج ) بود . بعدها با فروغ فرخ زاد كه در آن زمان شانزده ساله بود ازدواج كرد ( 1329 ) . بعدها فروغ از اين حادثه با عبارت ” عشق و ازدواج مضحك ” ياد كرد .

رابطه زناشوئي اين دو به خاطر دخالتهاي نزديكان در سال 1343 به جدائي ختم شد و حاصل اين ، پسري به نام كاميار بود ، كه فروغ در اشعار خود به او اشاره كرده ، و شاپور نيز از كامي به عنوان نام مستعار استفاده مي كرده .

شاپور در طي سالهاي 1330 تا 1344 معاونت دارائي اهواز را به عهده داشت . او كارش را ابتدا با مجله تووفيق در صفحات ” دارالمجانين ” و ” سبديات ” شروع كرد .يك بار هم در همان سالها داستان هفته نامه توفيق ، مال شاپور بود . در اين داستان ، يك ماهي گربه اي را تحت تعقيب قرار داده بود .

شاپور زماني كه ساكن خوزستان بود ، نوشته هايش در روزنامه هاي محلي آنجا چاپ مي شد ، حدود سالهاي 31و 32 .

در توفيق هم

از سال 37 نوشته هايش با نامهاي مستعار كامي ، كاميار و مهدخت به چاپ رسيد .

تولد كاريكلماتور در 21 خرداد 1346 در نشريه خوشه به سردبيري احمد شاملو بود . و اين واژه را ” كاريكلماتور ” نيز شاملو نامگذاري كرده بود .

اولين كتاب كاريكلماتور را انتشارات نمونه چاپ كرد ، در سال 50 كه در برگيرنده طرحها و نوشته هاي شاپور از سال 37 تا 50 بود .

اين كتاب را انتشارات مرواريد در سال 55 تجديد چاپ كرد . كتابهاي ديگر شاپور از اين قرار است :

__ كاريكلماتور 2 انتشارات بامداد سال 1354

__ كاريكلماتور 3تحت عنوان ” با گردباد مي رقصم ” انتشارات مرواريد سال 1354

__ كاريكلماتور 4 انتشارات مرواريد سال 1356

__ كاريكلماتور 5 انتشارات پرستش سال 1366

__ موش و گربه عبيد زاكاني با طرحهاي پرويز شاپور انتشارات مرواريد 1352

__ فانتزي سنجاق قفلي انتشارات پويش 1355

__ تفريحنامه ( طرحهاي مشترك بيژن اسدي پور و پرويز شاپور ) انتشارات مرواريد 1355

__ شاپور در دو نمايشگاه نيز شركت داشته است ،يكي به طور مستقل در گالري زروان در سال 1354 ، و يكي هم به طور جمعي در نگارخانه تخت جمشيد در سال 1356 با بيژن اسدي پور و عمران صلاحي .

شاپور هرگز دوباره ازدواج نكرد و تا آخر عمر همراه با كاميار و دكتر خسرو شاپور برادرش در يك خانه قديمي زندگي مي كرد و سرانجام پير انرژيك طنز ايران در چهاردهم مرداد سال 1378 در بيمارستان طوس تهران درگذشت .

اصلا” بهتر است از نوشته هاي خود او درباره زندگي خصوصيش بدانيد ، پس متن زير را بخوانيد :

عباس شهرياري 7:43 AM

زندگي

نامه شاپور به زبان خودش :

ما خانواده گربه دوستي هستيم . از قديم ، هميشه گربه توي خانه مان داشتيم . يادم مي آيد كه زمستانها اين گربه ها مي آمدند و با ژستهاي مختلف روي كرسي مي نشستند . گاهي خوابيده بودن ، يك وقت نشسته بودند و يك وقت هم با هم بازي مي كردند . اين است كه من با خطوط تن گربه خيلي آشنا هستم و ميتوانم بكشمش ، در صورتي كه فيل را نميتوانم بكشم .

گربه مثل يك لوكوموتيو است كه دو تا واگن دارد : موش و ماهي . ميتوانم بگويم كه كشيدن ماهي برايم آسان است چون خيلي ايستاده ام و ماهيها را توي تنگ يا حوض نگاه كرده ام.

توي نوشته هايم هم همينطور است . مثلا به” رنگين كمان” ميپردازم و درباره اش كاريكلماتورهاي زياد مي نويسم . بعد رهايش ميكنم . يك وقت يادم ميآيد كه در نوشته هايم تصوير چيزها خيلي وجود داشت . تصوير چيزها در آب . مثلا گفته بودم : وقتي تصوير گل محمدي در آب افتاد . ماهيها صلوات فرستادند يا فرض بفرماييد در زمستان وقتي تصوير درخت در آب افتاد آنقدر ماهي گلرنگ روي شاخه هايش نشست كه مثل درخت بهاري غرق شكوفه شد .

به طور كلي حس ميكنم كه توانسته ام خودم را بشناسم . از بچگي . خيام را از بربودم . از رباعيات خيام . كه از نظر حجم خيلي هم كم است . مفاهيم زيادي گرفته بودم . خيلي بيشتر از آنچه كه شايد آدم از خواندن يك ديوان پر از قصيده

هاي بلند ميگيرد . هروقت چيزي ميديدم كه جلب نظرم را ميكرد و ميآمدم درباره اش با پدر و مادرم صحبت ميكردم . حرفم را نمي فهميدند . حتي چند بار سر اين موضوع كتك خوردم . حرفم را ميخوردم و جويده جويده صحبت ميكردم . خلاصه از همان اول عامل كوتاه نويسي و كوتاه گويي با من بود .

شاد هم سعي كرده ام كه” شاعرانه ”ها در نوشته هايم بيشتر باشند. براي اينكه حس كرده ام كه هم گفتنشان برايم آسان تر است و هم مردم بيشتر دوستشان دارند . اما من خودم بيشتر آنهايي را دوست دارم كه جنبه طنزشان قوي تر است .

من هميشه نگران آن هستم كه از من بپرسند طنز يعني چه ؟ چه بسا شبها از ناراحتي و نگراني اين سئوال خوابم نبرده است .

در لحظه اي كه كار مي كنم _ چه نوشتني چه كشيدني _ احساس آرامش عجيبي دارم و لحظات جهنمي برايم به لحظات بهشتي تبديل مي شوند . مثلا” وقتي با سنجاق قفلي بازي مي كنم ، ديگر ياد بدهكاريهايم نمي افتم و كيف مي كنم از اينكه توانسته ام مثلا” 150 كار مختلف با يك سنجاق قفلي كوچولو بكنم .

وقتي آدم كار مي كند هم لحظات را خوش گذرانده و هم وقتي شب احيانا” در آينه نگاه مي كند ، مي تواند به خودش بگويد : ” آفرين ، شاپور ” !!

__ يك روز اين مدادهاي « ماژيك » رنگي را ديدم و خيلي خوشم آمد . يك دسته خريدم و آوردم خانه . بعد ، يك روز مادرم

و اهل خانه تصميم گرفتند بروند مسافرت ، به زيارت . چون قبلاً يك بار دزد به خانه مان زده بود ، قرار شد من بمانم و مواظب خانه باشم . تا آن وقت ، طرح هايم را بيشتر توي كافه ها و ترياها مي كشيدم . وقتي اجباراً توي خانه ماندم ، چون ميز بزرگتري وجود داشت و من هم جاي بيشتري داشتم كه ماژيكهايم را پخش كنم ، توانستم طرح هاي رنگي بكشم .اين طور بود كه رنگ به طرح هاي منراه يافت .

__ من طرح كشيدن را با سنجاق قفلي شروع كردم ، هم از جهت اين كه واقعاً قيافه اش را خيلي دوست دارم ، هميشه در ذهنم هست ، و هم اين كه در واقع ، طراحي از آن كار نسبتاً آساني بود . سنجاق قفلي صورت ساده اي دارد و مي شود باهاش بازي كرد .

__ چيزهاي هستند كه در ذهن من مي مانند ، مثلاً از جبري كه اجباراً در مدرسه خواندم ، چيزي كه بخاطرم مانده ، دسته راديكال است .

__ يك مقدار اشياء ديگر هم توي ايستاده اند و نوبت آنها هم مي رسد . به طور كلي ، من ساختمانم طوري است كه نمي توانم درباره يك شيء حق مطلب را ادا نكنم . حالابه سنجاق قفلي پرداخته ام و تا آنجا كه امكان دارد ، حقش را تضييع نمي كنم !

شادمان، زهرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

زهرا شادمان يكي از استادان به نام رشته كتابداري است . او پس از اخذ مدرك دكتري از دانشگاه سوربن پاريس به ايران بازگشته و درمشاغل مختلفي به فعاليت پرداخته است . مشاغل

مهم وي دراين دوران عبارتند از : عضو هيئت علمي موسسه تحقيقات و برنامه ريزي علمي و آموزشي ، مركز خدمات كتابداري (درمرتبه رهبري پژوهش و سرپرستي مركز ) ، مدرس مدعو كتابداري دانشگاه تهران ، ، عضو هيات علمي كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران ، عضو كميته كشورهاي در حال رشد ايفلا ، عضو كميته برنامه ريزي و كميته فني طرح كتابخانه ملي پهلوي سابق ، مشاوركتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران ، عضو كميته مارك ايران ومشاور ورئيس كتابخانه هاي پژوهشگاه علوم انساني .گروه : علوم انساني رشته : كتابداريگرايش : فهرست نويسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : زهرا شادمان تحصيلات ابتدايي ، متوسطه و دانشگاهي خودرا تامقطع ليسانس در رشته ادبيات فرانسه درتهران گذراند . سپس جهت ادامه تحصيل عازم فرانسه گشت . او درسال 1347 موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس كتابداري از مدرسه عالي پاريس شده و در سال 1348 دكتراي ادبيات تطبيقي را از دانشگاه سوربن پاريس اخذ نمود .هم دوره اي ها و همكاران : زهرا شادمان زماني در كتابخانه سناي سابق مشغول به فعاليت شد كه كيكاوس جهانداري رئيس آن كتابخانه بود . شادمان به عنوان مشاور كتابخانه هفته اي يك روز درآن جا حضور داشت . او دراين دوران بخش فهرست نويسي را درآنجا راه اندازي كرد . خانم جميله دبيري ، مهوش شاهق ، مهرانگيز صمدي ، شهلا رجالي ، مرحوم آقاي طاهري عراقي و كامران فاني از همكاران شادمان دركتابخانه سناي سابق بودند. شادمان ، كيكاوس جهانداري را كتاب شناس بسيار خوبي مي داند كه توانسته است مجموعه بسيار خوبي را انتخاب و تهيه كرده

بود . احسان يار شاطر ، عباس زرياب خويي و قريشي (اهل پاكستان ) از جمله كساني بودند كه از مجموعه كتاب هاي كتابخانه سناي سابق به نحو مفيدي استفاده مي كردند . خانم حكمي وراستين و كتابخانه هاي پژوهشگاه علوم انساني ، آقاي مظاهر و تفضلي و خانم سلطاني هم در مر كز خدمات كتابداري از جمله همكاران شادمان بودند . همچنين آقاي نيكنام نيز از جمله همكاران شادمان دركتابخانه ملي بود..وقايع ميانسالي : زهرا شادمان معتقد است كه معمولا درساعات كاراداري با كسي حرف نمي زند ، مگر اين كه ارجع به كا رباشد . بنابراين خاطرات او ، خاطره كاربود ، آن هم كار با آدم هايي كه اعتقاد به كارشان داشتند . وي كاربا اين آدم ها را هميشه لذت بخش مي داند . اولين خاطره شادمان راجع ه نقل و انتقال كتابخانه ها ، مربوط به جابه جايي مركز خدمات كتابداري است. كه از خيابان خردمند به ساختماني نبش خيابان كاخ (فلسطين جنوبي ) و خيابان شاهرضا (انقلاب فعلي ) منتقل گرديد . در آن زمان تمام كاركنان مركز خدمات كتابداري كه 27الي 28 نفر بودند ، با ماشين هاي شخصي كليه كشوهاي برگه دان ها را پس ا بسته بندي حمل كردند . تجربه بعدي او در كتابخانه ملي بود كه قرار شد مجموعه ايران شناسي آن را از ساختمان نبش خيابان فلسطين به ساختمان نياوران انتقال دهند . شادمان و خانم راستين قبل از انجام جابجايي ، جاي جديد را بررسي كردند ، طوري كه تمام فضاها را اندازه گيري كرده و تمام اتاق هاي كارمندان را تعيين نمودند

. همچنين مخازن را تعيين نموده و چگونگي نصب آنها را بررسي كردند . آنها حتي بسته بندي كتابها را نيز خود نشان برعهده داشتند . شادمان نقل مي كند كه وقتي ليسانس گرفته بود اصلا كار بلد نبود ، طوري كه كار را صددر صد تجربي آموخته است . او مي گويد : وقتي كار به من دادند و گفتند كه انجام بده از شرمندگي اين كه بلد نبودم ، تمام ابزار كار فهرست نويسي رابه منزل مي بردم و مطالعه مي كردم و درنتيجه با پشتكار و مطالعه خودم و با راهنمايي هاي خانم سلطاني كارياد گرفتم .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زهر اشادمان كه به زبان هاي فرانسه و انگليسي مسلط مي باشد ، عضو هيئت علمي موسسه تحقيقات و برنامه ريزي علمي و آموزشي ، مركز خدمات كتابداري (در مرتبه رهبري پژوهش و سرپرست مركز درار سالهاي 1358و 1359 ) ، مدرس مدعوو كتابداري دانشگاه تهران ، عضو هيئت علمي كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران ، عضو كميته كشورهاي در حال رشد ايفال ، عضو كميته برنامه ريزي و كميته فني طرح كتابخانه ملي پهلوي سابق ، مشاور كتابخانه ملي جمهوري اسلامي دربرنامه احداث و تجهيز ساختمان كتابخانه ، عضو كميته مارك ايران ومشاور رئيس كتابخانه هاي پژوهشگاه علوم انساني است . شادمان درباره روحيه كاري خود نقل كرده است ؛ تنها هنري كه داشت اين بود كه براي صفات خوب و پسنديده افراد ارزش قائل مي شد و آنها وقتي متوجه صفت ارزشمند خود مي شدند جهت حفظ و تقويت آن كوشش مي كردند .آرا و گرايشهاي خاص : زهرا شادمان

درمورد كار و زندگي ، براين عقيده است كه هر كس با ارزش كارخود ، شناسايي و موفقيت پيدا مي كند ، نه با روابط سببي و نسبي . ازاين روي او به همگام تصدي امورات كتابخانه سناي سابق از استخدام اشخاص به صورت سفارشي و فاميلي دوري كرده و تنها به شايستگي او توجه داشته است تا ميزان بهره وري بالارود . شادمان فهرست نويسي رايك كارمشاوره اي مي داند . بدان علت تمام كارمندان كتابخانه مجلس سناي سابق دوريك ميز كار مي كردند ، تا سنخيت رفتاري باهم داشته باشند وهمه اصل كار باشند . شادمان درباره كتابخانه عقيده دارد كه آن چه آدم را كتابدار مي كند علاقه به كار ، پشتكار و داشتن يك راهنماي خوب است .

منابع زندگينامه :هما افراسيابي ، مصاحبه باخانم دكتر زهرا شادمان ، پيام بهارستان ، شماره 19و 20 ، سال دوم ،دي و بهمن 1381 ، ص24

شادمان، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدضياءالدين شادمان ورزشكار و سياست مدار ايران دوران محمد رضا شاه پهلوي بود.

شادمان در پانزدهم آذر هزار و سيصد و دو شمسي در محله پامنار بدنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در مدرسه رودكي تهران و تحصيلات متوسطه دبيرستان را در دارالفنون تهران گذراند. پس از پايان تحصيلات در دانشكده حقوق دانشگاه تهران راهي اروپا شد و دوره دكترا دانشكده حقوق دانشگاه سوربن پاريس را به پايان رسانيد. پايان نامه دكترا او در زمينه اتحاديه كارگري در ايران بود.

شادمان قهرمان كشور در رشته هاي واليبال و بسكتبال و عضو تيم ملي بسكتبال ايران و با تيم ايران در بازيهاي بازي هاي المپيك تابستاني 1948 لندن شركت نمود. او بعدها رييس فدراسيونهاي واليبال

و بسكتبال كشور، عضو كميته ملي المپيك ايران و معاون نخست وزير و سرپرست سازمان تربيت بدني ايران بود. دكتر محمد بنايي بنيان گذار پيش آهنگي در ايران و مدرس دانشگاه ورزش در معرفي شادمان چنين گفته است: «ضياء شادمان ورزشكاري قوي، مردي درستكار، وطن پرست به حد اعلي، خوش محضر و دوست داشتني است. ورزش ايران به اين مرد مديون است.»

سيد ضياء الدين شادمان در تيم ملي بسكتبال ايران در المپيك لندن

شادمان استاد انستيتوي علوم بانكي، دوره فوق ليسانس رشته بيمه، و اولين مترجم مقررات بين المللي واليبال و بسكتبال و نويسنده آيين نامه هاي اين ورزش ها بود. او ترجمه هايي در مورد مطالب تاريخي براي نشريات مختلف داشته است. مترجم كتاب به پا خواستگان بود.

او سالها در راديوي ايران مشغول به كار بوده است. او مسيول تهيه و اجراي برنامه روزانه اخبار ورزشي راديو ايران و اولين مفسر و گزارشگر مسابقات ورزشي بطور زنده بوده است. از كارهاي او تهيه برنامه هفتگي «رضا شاه در پيشگاه تاريخ»، تهيه برنامه هفتگي «شهري در دل شهر ما»، تهيه برنامه روزانه «چرا كارفرما نشويم» و عضو هيت 5 نفري انتخاب بهترين برنامه هاي سال راديو ايران بود.

شادمان در زمان عهده داري شهرداري تهران

او بعنوان كارمند وزارت دارايي شروع بكار نمود و سپس معاون سازمان جيره بندي گرديد. از سمتهاي اجرايي او مي توان به موارد زير اشاره نمود.

* عضو هيت مديره و معاون مدير عامل شركت سهامي بيمه ايران

* مدير كل وزارت دارايي

* مدير عامل فروشگاه فردوسي

* نماينده حوزه جيرفت در مجلس شوراي ملي

*

نماينده مجلس و عضو هيت رييسه مجلس شوراي ملي كارپرداز اول

* شهردار تهران: دوران رياست او بر شهرداري تهران را مي توان يكي از پرماجراترين شهردار هاي تهران ناميد. شادمان بسياري از مديران و كاركنان شهرداري را اخراج نمود. حاشيه هاي اين اقدام در نهايت دامن او را گرفت و او مجبور به استعفا از اين سمت شد.

* استاندار استان مركزي

* معاون نخست وزير در امور اجتماعي

* وزير مشاور و معاون نخست وزير در امور پارلماني

* موسس و دبير انجمن تحصيلكرده هاي اروپا

* قائم مقام توليت آستانه مباركه حضرت عبدالعظيم

شادمان پس از انقلاب 1357در تبعيد مي زيست. اما در اين سالها دست از فعاليت برنداشت. او در در طي سال هاي دور از وطن به اشاعه و معرفي فرهنگ و ادب فارسي مي پرداخت. راه اندازي انجمن دوستداران فرهنگ و ادب ايران، انجمن حافظ خواني، و برقراري گردهم آئي هاي متعدد و تورهاي دسته جمعي براي مهاجرين ايراني ساكن در خارج از كشور گوشه اي از فعاليت هاي فرهنگي او در دوران تبعيد او بود. شادمان در 22 اسفند 1387 در مونترال، كانادا در گذشت.

خيابان شادمان تهران به افتخار اين فرد نامگذاري شده بود.

شاكر اردكاني، سيد اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسماعيل شاكر اردكاني

محل تولد : اردكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/12/18

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد اسماعيل شاكر اردكاني فرزند سيّد حسن متولد 18/12/1356 در اردكان يزد هستم .پدر بنّا و سخت در كار و كسبش كوشا و پر كار است و مادرم خانه دار.از ميان 6 فرزند پدرم،فرزنددوّم

هستم.از ابتداي نوجواني علاقه زيادي به علوم ديني و مجالس امام حسين(عليه السلام)داشتم.پس از گرفتن سيكل تصميم بر رفتن به حوزه گرفتم امّا عده اي به من گفتند ديپلم بگير و بعد برو در دبيرستان به رشته علوم تجربي مشغول شدم و با وجود آنكه قبول شدم ،سال اوّل را ادامه نداده، به حوزه رفتم و در اردكان طلبه شدم و از محضر اساتيدي چون مرحوم حاج شيخ علي بهجتي و حاج شيخ محمّد شاكري و حاج سيّد مهدي حسيني نژاد و همچنين از استاداني ديگر مثل حاج شيخ علي محيطي،حاج شيخ رضا جعفري،حسين ثقفي،مجيد جعفري،شيخ رضا مختاري،شيخ علي جديدي و.... استفاده نمودم.

پس از اتمام سطح (پايه ششم) به قم آمدم و دروس حوزه را ادامه دادم و همراه آن به رشته تخصصي تبليغ ادامه تحصيل دادم واكنون نيز به كارشناسي ارشد آن مشغولم.

شاكري، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1317 ق)، نويسنده و روزنامه نگار مدير روزنامه ى «خسروى» و عضو اداره ى پست و تلگراف كرمانشاهان بود. وى در سال 1337 ش بازنشسته شد. از آثار او: «تذكره ى مختصر شعراى كرمانشاه»؛ «تاريخچه ى مطبوعات كرمانشاه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (340 -339 /1) مؤلفين كتب چاپى (57 -56 /2).

شاكري، روح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روح الله شاكري زواردهي

محل تولد : قم

شهرت : شاكري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب روح الله شاكري زواردهي ،فرزند عيسي متولد 1345 محل تولد قم ،دوران دبستان و راهنمايي را در شهرستان بابل گذراندم و به خاطر فضاي مذهبي خانواده روحاني بودن علاقه وافري به طلبه شدن پيدا كردم لذا در سال آخر سوم راهنمايي تصميم گرفتم به حوزه بروم وارد حوزه شدم چند ماهي را در مدرسه علميه صدر[خاتم الانبياء ] بابل گذراندم و از آنجائي كه امكانات لازم فراهم نبود وارد حوزه علميه قم شدم در سالهاي اول در كنار دروس فقه در دبيرستان هم تحصيل مي كردم و در اين سالها توانستم ديپلم را اخذ نمايم ، با اخذ ديپلم تصميم گرفتم در كنكور سراسري شركت كنم ، با اينكه خيلي مطالعه نكرده بودم و بدون آمادگي قبلي در كنكور با رتبه عالي قبول شدم ، ولي پس از مدتي احساس كردم اين كار ممكن است باعث دور شدن من از حوزه علميه شود لذا با مشورت اساتيد از دانشگاه صرف نظر كرده و در دروس حوزوي متمركز شدم . دوره سطح را در نزد اساتيد بزرگوارحوزه كه خيلي از آنان در قيد حيات هستند گذراندم اگر چه دو بزرگواري

كه بسيار بر بنده حق دارند و در شكوفايي فكر و انديشه ام نقش داشته در قيد حيات نيستند آيةالله وجداني فخر كه لمعه و شرح آن را محضر ايشان تلمذ كردم و ديگر مرحوم آيةالله پاياني كه مكاسب را در نزد ايشان آموختم. با پايان يافتن سطح به دروس خارج فقه و اصول راه يافتم. خارج فقه را در نزد حضرت آيةالله العظمي شيرازي –مدظله – به مدت هفت سال استفاده بردم و خارج اصول را در نزد حضرت آيةالله العظمي سبحاني –مدظله – به مدت شش سال – يك دوره گذراندم .

به موازات درس خارج در رشته كلام اسلامي مقطع سطح چهار [دكترى] قبول شدم و به مدت چهار سال در اين مراكز از اساتيد بهره گرفتم،و بعد در آزمون تخصصي تربيت مدرس مهدويت حوزه علميه قم با گرايشي كلامي قبول شدم و يك دوره مهدويت خواندم . دراين سال در كنار تحصيل به تدريس خصوصي گرفته با عمومي پرداختم و ده سا ل اخير را مرتب به عنوان مدرس حوزه در مدارس برادران و خواهران و مراكزتخصصي مشغول و در دانشگاه هم درعلوم معارف اسلامي چند سال مشغول تدريس مي باشم . يكي از رسالتهاي مهم روحاني تبليغ دين بود كه به مدت 15 سال به عنوان مبلغ از روستاها گرفته ،شهرها و تا دانشگاه ها ،ازتبليغ سنتي ،غير سنتي و كلاسيك توفيق داشته ام . درعرصه پژوهشي چند مقاله و كتاب دارم كه برخي از آنان قبول درسي مي باشند.

شاكرين، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا شاكرين

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال

1355 تحصيل در حوزه علميه اصفهان را آغاز نموده و درسال 1360 به حوزه علميه قم وارد شدم. درس خارج را از سال 1362 آغاز نموده و از محضر اساتيدي چون آيت الله تبريزي، آيت الله مكارم، آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله وحدي خراساني بهره جستم. درس فلسفه را نيز از محضر استاد فياضي آيت الله مصباح يزدي، و آيت الله جوادي آملي كسب فيض نموده و همراه با دروس رسمي به مطالعه فردي پرداخته و عمدتا از آثار علامه طباطبايي، شهيد مطهري، شهيد صدر و آيت الله مصباح يزدي استفاده نموده تا به حريم دايره مطالعات خود را بسط داده و عمدتا در عرصه مباحث فلسفي و كلامي، بويژه كلام جديد مطالعات خود را گسترش داده ام اكنون نيز در اين زمينه به فعاليت خود ادامه مي دهم.

شانه ساز شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1332/1330 ق)، فقيه اصولى، حكيم، خطيب و رياضيدان. به جهت شغل پدر به نام شانه ساز شهرت يافته بود. وى از بزرگان علماى اماميه در عصر خود و از راويان سيد مهدى قزوينى حلى و از شاگردان ميرزاى شيرازى بود. سالها در محضر استاد در سامراء بود و سپس به شيراز بازگشت. پس از چندى از شيراز به نجف رفت و به تدريس و تعليم پرداخت. وى در مدرسه ى قوام شيرازى تدريس مى كرد، بويژه در تدريس «فصول» شهرتى بسيار داشت. آقا شيخ بزرگ تهرانى از شاگردان او بود. آيت اللَّه مرعشى نجفى از وى روايت كرده است. وى در نجف درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «الفصول»؛ رساله اى در «اللباس المشكوك»؛ «اثبات سياده الشريف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :اعيان الشيعه (603/2)، الذريعه (294/18 ،164/6)، ريحانه (166/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 85/14)، معجم المؤلفين (242/1).

شاه آبادي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الاسلام «مهدي شاه آبادي» در سال 1309 ه_. ش در دوران اوج اختناق رضاخاني در خانواده اي روحاني، در شهر مقدس «قم» ديده به جهان گشود. پدرش حضرت آيت الله العظمي «ميرزا محمدعلي شاه آبادي» از فقها و عرفاي نامدار دوران خود بود. وي استاد عرفان امام خميني (ره) و نيز تعداد ديگري از علماي بزرگ معاصر بود. مهدي در سن چهارده سالگي در معيت پدر بزرگوار خود عازم تهران شد و به مدت دو سال مشغول فراگيري مقدمات قرآن در مكتب خانه امامزاده يحيي گرديد. وي در سن شش سالگي به همراه دو تن از برادرانش به دبستان «توقيق» رفت و در مدت شش سال دوره دبستان را پشت سر نهاد. مهدي همزمان با تحصيل در دبستان، در درس پدر بزرگوار خود در منزل حاضر شده و به فراگيري صرف و ساير مقدمات ادبيات عرب پرداخت. در سال 1323 ه_. ش در حاليكه او چهارده ساله بود، براي فراگيري علوم قديمه به مدرسه مروي رفت و پس از چهار سال تحصيل در اين مدرسه در سن هيجده سالگي ملبس به لباس روحانيت گرديد. شيخ مهدي در سال 1328 ه_. ش از نعمت پدر، معلم و مراد خود محروم گرديد. دو سال پس از وفات پدر براي ادامه و تكميل دروس اسلامي عازم حوزه علميه قم گرديد و از محضر اساتيد معظم قم كسب فيض نمود.

در سال 1334 ه_. ش وي پس از اتمام دوره سطح، در درس خارج فقه و اصول حضرت امام (ره) و ساير

علماي عظام در«قم» حاضر گرديد. دو سال بعد او به منظور تشكيل خانواده، با خانم «آيت الله زاده شيرازي» از نوادگان ميرزاي بزرگ شيرازي (صاحب فتواي تنباكو) وصلت نمود كه حاصل اين ازدواج شش فرزند مي باشد.

با آغاز مبارزات سياسي – مذهبي امام خميني(ره) در سالهاي اوايل دهه چهل، شهيد شاه آبادي نيز به منظور ياري زعيم و مقتداي خود وارد عرصه مبارزه عليه رژيم پهلوي شد. تبليغ رهبري و مرجعيت امام (ره) اولين وظيفه اي بود كه وي بر عهده گرفت و به رغم خطرات و مشقات اين راه، در جهت تحقق آن رنجهاي بسياري را متحمل شد. وي به همراه خانواده خود براي تبليغ دين و شناساندن مقام والاي امام (ره) در ايامي كه حوزه هاي علميه تعطيل بودند، به مناطق دور افتاده مسافرت مي كرد. او با صبر و استقامت و رفتار پاك و بي آلايش خود، قلوب بسياري از مردم مناطق مختلف را از عشق و محبت نسبت به اسلام و افكار و انديشه هاي امام خميني (ره) مملو مي كرد. در كنار اين فعاليتها، او ضمن تهيه و توزيع اعلاميه هاي امام خميني (ره) در بين انقلابيون سراسر كشور، به همراه برخي ديگر از روحانيون، نقش مواصلاتي بسيار قوي با امام (ره) داشت و براي ايجاد هماهنگي هاي لازم بين مراجع عظام و حضرت امام (ره) نقش فعالي را بر عهده گرفت.

در سال 1350 به «تهران» عزيمت نمود و با دعوت اهالي «رستم آباد»در« شميران»، امامت مسجد اين منطقه را بر عهده گرفت. با حضور وي دراين منطقه، فعاليتهاي فرهنگي و مبارزات سياسي انقلابيون منطقه، وارد مرحله جديدي گرديد و او به عنوان رهبر مسلمانان انقلابي شرق

«شميران» شناخته شد. فعاليتهاي انقلابي او موجب جذب جوانان مسلمان و پرشور منطقه به فعاليتهاي سياسي - مذهبي شد و از پايگاه مسجد رستم آباد، انقلابيون جهت فراگيري آموزش هاي نظامي و يا ديدار با حضرت امام (ره) به خارج از كشور هدايت مي شدند.

مبارزات و فعاليتهاي او باعث گرديد ، به عنوان يك روحاني مبارز و فعال از سوي دستگاه امنيتي رژيم پهلوي مورد شناسايي قرار گيرد و با حساسيت ساواك نسبت به وي در طول سالهاي 1352 تا 1357 ه_ .ش به پنج بار زنداني و يك بار تبعيد محكوم شد. در طول دوره هاي بازداشت و بازجويي، شهيد «شاه آبادي» از جمله انقلابيوني بود كه به رغم تحمل شكنجه هاي سخت و طاقت فرسا از سوي دژخيمان رژيم، از ارائه هر گونه اطلاعات و اخباري كه موجب شناسايي و دستگيري دوستان و همرزمانش مي شد، خودداري مي ورزيد. دوران تبعيد وي نيز در شهر بانه استان كردستان كه از مناطق سني نشين كشور بود، سپري گرديد. روحيه بالا، اخلاق اسلامي و رفتارهاي انسان دوستانه وي با اهالي منطقه و نيز ارتباط و مصاحبت با برادران اهل تسنن و به خصوص شركت در نمازهاي جماعت مساجد آنان، باعث ايجاد رابطه عميق بين آنان گرديد. انس وي با مردم و بويژه علماي اهل سنت منطقه، در راستاي تحقق اهداف مبارزات عليه رژيم و روشنگري مردم، تاثير بسزايي داشت. بر اثر فعاليتهاي انقلابي گسترده و شبانه روزي حجت الاسلام« شاه آبادي »در منطقه، رژيم به منظور جلوگيري از تشديد فعاليتهاي انقلابيون، از ادامه تبعيد وي منصرف شده و او پس از شش ماه تبعيد آزاد گرديد.

آخرين دوران زندان شهيد «شاه

آبادي» در سوم بهمن 1357 ه_. ش و در آستانه ورود حضرت امام (ره) به ميهن خاتمه يافت. وي به همراه ساير انقلابيون نقش فعالي در بازگشايي فرودگاههاي كشور داشت. نقش او در كميته استقبال از امام خميني(ره) و نيز اداره بيت ايشان در تهران در كنار ساير انقلابيون برجسته، قابل توجه بود. وي در روزهاي نزديك به پيروزي انقلاب با صدور فرمان تاريخي امام (ره) در خصوص لغو حكومت نظامي روز 21 بهمن 1357، ماموريت خطير ابلاغ اين پيام به مراكز و اماكن انقلابيون را بر عهده داشت.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي فعاليتهاي حجه الاسلام شاه آبادي وارد مرحله جديدي گرديد. با صدور فرمان امام (ره) مبني بر تشكيل كميته هاي انقلاب اسلامي(سابق) و به دعوت آيت الله «مهدوي كني»، وي به عضويت شوراي مركزي اين نهاد درآمد و علاوه بر مسئوليت يكي از ستادهاي كميته «شميرانات»، در تشكل و سازماندهي اين نهاد انقلابي نقش برجسته اي داشت. در اسفندماه 1358 ه_ ش و در آستانه برگزاري انتخابات دوره اول مجلس شوراي اسلامي، حجه الاسلام شاه آبادي به نمايندگي از سوي جامعه روحانيت مبارز، تلاشهاي گسترده اي را براي ائتلاف گروههاي انقلابي و حزب اللهي انجام داد كه ثمره آن انعقاد ائتلاف بزرگ بين جامعه روحانيت مبارز، حزب جمهوري اسلامي و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود. پس از اين ائتلاف نامزدهاي گروههاي انقلابي از جمله شهيد «شاه آبادي» به مجلس راه يافته و اكثريت مجلس اول شوراي اسلامي را در دست گرفتند.

در سال 1359 ه_.ش حضرت امام (ره) فرماني در خصوص ضرورت بررسي عملكرد بنياد مستضعفان صادر نمودند. هيائي جهت اين بررسي تشكيل شد كه حجت

الاسلام «شاه آبادي» از اعضاي موثر و فعال هيئت بررسي كننده، بودند. نتيجه اين بررسي پس از تهيه و تدوين به محضر امام (ره) عرضه شد. با پايان يافتن دوره نمايندگي مجلس اول شوراي اسلامي كه شهيد شاه آبادي به خصوص در كميسيون قضايي آن نقش مهمي داشت و در آستانه برگزاري انتخابات مجلس دوم، وي به اصرار جامعه روحانيت مبارز و حزب جمهوري اسلامي، نامزد نمايندگي مجلس شد و با كسب اكثريت آراء به عنوان نماينده مردم تهران برگزيده شد. در فاصله بين پايان كار مجلس اول و آغاز به كار دوره دوم مجلس شوراي اسلامي، شهيد شاه آبادي طبق روال هيشگي خود كه از زمان آغاز جنگ تحميلي انجام مي شد، براي بازديد از مناطق جنگي عازم منطقه جنوب گرديد. وي در روز پنجشنبه 6/2/1362 ه_ .ش در منطقه جزيره مجنون، در خطوط مقدم جبهه نبرد، بر اثر انفجار گلوله هاي توپ دشمن به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

منابع زندگينامه : لوح فشرده چند رسانه اي توليد شده توسط بنياد شهيد وامور ايثارگران در مورد شهيد

شاه ركني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 3 تير 1323.

درگذشت: 8 اسفند 1375.

سيد احمدشاه ركنى فرزند سيد عبدالحسين است. از آثار اوست: تئورى حمايت (دبليو ام. كوردن، 1371). پيكر وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (هنرمندان و نويسندگان) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شاه عبدالعظيمي اصفهاني، محمد طاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد طاهر بن العالم الجليل الشيخ محمد كاظم اصفهانى دانشمندى جليل و عالمى متبحر بوده. وى از اصفهان مهاجرت به نجف اشرف نموده بعد از آن كه مقدمات علوم را در وطن خود خوانده و در نجف بدرس مرحوم آيت اللَّه فاضل ايروانى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ زين العابدين مازندرانى و غير آنها حاضر شد و از آنان نائل به دريافت اجازه اجتهاد گرديد به ايران بازگشت نموده و در شهر رى جوار حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام رحل اقامت افكند و بانجام وظائف دينى از تدريس و اقامه جماعت و نشر احكام اشتغال يافت و در ترويج دين و تعظيم شعائر شرع مبين اهتمام بسيار نمود و مورد توجه و اقبال مردم قرار گرفت و مرجعى بزرگوار گرديد تا در سال (1310) قمرى هزار و سيصد و ده وفات نمود.

مرحوم والدش شيخ محمد كاظم نيز از علماء مبرز اصفهان و صاحب تأليفات و تصنيفات بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاه عبدالعظيمي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1304 ق)، عالم دينى و اديب. از نوادگان ميرزا جان، ملقب به ميرزا هدايت حسينى شاه عبدالعظيمى بود. در نجف به دنيا آمد و در آنجا نشو و نما يافت و نزد پدر تحصيلات خود را شروع كرد. گذشته از پدر، در محضر علماى زمان خود مراتب علمى خويش را در علم و ادب كامل ساخت. او نه تنها در فقه و اصول كه در ادبيات نيز تبحر داشت. وى نه ماه پس از پدر درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثار وى: «الوللو المرتب فى اخبار البرامكه و آل المهلب»؛ «لولوه لولوه»؛ «ملهى الحبيب»؛ «مصباح الداعى»، در ادعيه

ماثوره و اذكار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (384/18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 763 -762 /14).

شاه عبدالعظيمي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1258 ق)، عالم دينى، فقيه و زاهد. در شهر رى متولد شد، و در همان جا پرورش يافت. قسمتى از علوم مقدماتى را خواند و در سال 1272 ق به نجف سفر كرد و مقدمات و سطوح را كامل نمود. از محضر شيخ انصارى استفاده برد و سپس به درس فقه و اصول و حديث و رجال آيت اللَّه شيخ ملا على خليلى رفت و مدتى نيز در محضر آيت اللَّه ميرزاى شيرازى در نجف حاضر شد. وى از آيت اللَّه خليلى، كه پدرزنش بود، استفاده ها نمود تا به درجه ى اجتهاد رسيد. پس از فوت استادش، آيت اللَّه خليلى، به سامراء رفت و باز به محضر آيت اللَّه ميرزاى شيرازى رسيد. آنگاه به نجف بازگشت و مورد توجه و اقتداى عموم مردم گشت. وى در حالى كه از زيارت حرم سيدالشهداء (ع) باز مى گشت، در طويرج درگذشت و در نجف در ايوان طلاى علوى، جنب مقبره ى علامه حلى به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: «الايقاد»؛ «الايقاظ»؛ «الاربعون حديثا»؛ «موعظه السالكين»؛ «الجوهره»، منتخبات سه گانه از «الكافى» موسوم به «مستند الفقهاء» و از «التهذيب» موسوم به «اتمام المستند»؛ «حليه الزائرين»؛ «حليه المعاشرين»؛ «منتخب الخلاصه»، در رجال؛ «لب التفسير»؛ «وجيزه» در فضائل ضيافت؛ «غرفه المعجزات»؛ «منتخب كتب الرجال الاربعه»، «رجال الطوسى» و «الفهرست للطوسى» و «رجال النجاشى» و «رجال الكشى». از او آثار خطى بسيارى نيز باقى مانده كه مى توان در «طبقات اعلام الشيعه» از آنها نشانى گرفت.[1]

السيد محمدعلى بن السيد الجليل السيد ميرزا محمد بن ميرزا جان معروف به ميرزا هدايةاللَّه

حسينى شاه عبدالعظيمى نجفى قدس اللَّه سره فقيهى پرهيزكار و عالمى بزرگوار بود در 17 جمادى الاولى هزار و دويست و پنجاه و هشت در زاويه مقدسه شهر رى متولد شده و در آنجا پرورش يافته و اوليات و قسمتى از علوم مقدماتى را خوانده و در سال 1272 قمرى در سن 14 سالگى مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را به پايان رسانيده و چند سالى از محضر مرحوم شيخنا الانصارى استفاده كرده آنگاه بدرس فقه و اصول آيت اللَّه آقا شيخ على خليلى و آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى حاضر شده و از اين دو بزرگوار و بالاخص آيت اللَّه خليلى كه ابوالزوجه و جد امى فرزندانش بود استفاده كامل نموده تا بدرجه ساميه علم و اجتهاد و اخلاق رسيده و پس از فوت استادش مهاجرت بسامرى نموده و از محضر آيت اللَّه مجدد شيرازى باز بهره مند شده آنگاه مراجعت به نجف نموده و شهرت بزرگى در علم و كمال و تقوى و مقامات معنوى و موثق در نزد عوام و خواص مردم گرديده و در صحن شريف علوى اقامه جماعت داشته و عموم مردم حتى محتاطين بوى اقتداء نموده و روش او را برنامه عملى خويش قرار مى دهند و آن جناب در ظاهر و باطن از علماء ربانى و مروجين شريعه اسلامى و در زهد و اعراض از دنيا مافوق توصيف و تعريف و با اين حال به تأليف و تصنيف اشتغال داشت تا در ماه رمضان 1334 قمرى در حالى كه از زيارت مخصوص حضرت سيدالشهداء عليه السلام برمى گشت در طويرج در منزل فرزندش مرحوم آيت اللَّه سيد محمدحسين كه مرجع مردم طويرج بود از دنيا

رفته و حمل به نجف و در ايوان طلاى علوى عليه صلوات المصلين مدفون گرديد.

استاد بزرگوارم حضرت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظله مى فرمود كه آن بزرگوار داراى كمالات نفسانى و مقامات معنوى بود و ملائكه نقاله كه مرده ها را از مكانى بمكان ديگر مى بردند با چشم خود ديده و قصه ى آن چنين بوده كه ايشان حجره اى در صحن مطهر داشته كه غالب شبها در آن بيتوته مى نموده تا يكى از شبها مشغول عبادت بوده مى بيند اشخاصى آمدند قبرى در صحن نبش كرده و جنازه اى را بيرون آورده و بردند بعد فرداى آنشب تحقيق ميكند معلوم ميشود يكنفر فاسق و ستمكارى بوده است.

تأليفات بسيار ارزنده اى مطبوعا و مخطوطا دارد كه در جزء چهارم اعلام الشيعه ص 1523 مذكور است.

داراى هفت فرزند عالم و دانشمند بزرگوار بنامهاى زير بوده است.

1- آيت اللَّه سيد محمدحسين شاه عبدالعظيمى

2- آيت اللَّه سيد محمد رضا شاه عبدالعظيمى.

3- آيت اللَّه سيد محمدتقى شاه عبدالعظيمى

4- آيت اللَّه سيد محمد كاظم شاه عبدالعظيمى

5- آيت اللَّه زين العابدين شاه عبدالعظيمى

6- آيت اللَّه سيد محمدباقر شاه عبدالعظيمى

7- آقاى آقا سيد احمد كه اهل تقوا بوده است

8- صبيه تقيه كه همسر آيت اللَّه آقا سيد مرتضى كشميرى بوده است و آن مرحوم داراى سه خواهر كريمه بوده كه هر كدام همسر آيتى از آيات عظام روحانى بوده اند.

1- همسر آيت اللَّه حاج سيد عزيزاللَّه تهرانى

2- همسر آيت اللَّه آقا شيخ محمدباقر قمى

3- همسر آيت اللَّه آقا سيد محمدحسين همدانى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (51/25 ،270/23 ،44/16 ،81/7 ،292/5 ،503/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1534 -1531 /14)، گنجينه ى دانشمندان (627 -625 /4).

شاه منصوري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد عباس شاه منصورى مقيم حيدرآباد دكن (امام جماعت دربار حسينى آنجاست) وى

بعد از غائله مسجد گوهرشاد 1353 ق به هندوستان رفته و در حيدرآباد مورد توجه مرحوم نظام حيدرآباد قرار گرفته و متعهد رهبرى شيعيان ايرانى آن سامان گرديده است.

داراى چند زبان انگليسى وارد و فارسى و غيره مى باشد. نوشته هائى از ايشان به زبان اردو و فارسى در مجلات و روزنامه هاى حيدرآباد به طبع رسيده است در جلوى دربار حسينى كه مسجد و عزاخانه شيعيان حيدرآباد است در شب آخر ماه محرم آتش بسيارى نمودند كه طول آن پنج متر و عرضش سه متر بود ديدم با چشم خود كه دسته سينه زن از دربار بيرون آمد و چند مرتبه در حال سينه زدن و نوحه خواندن اطراف آن آتش گرديده آنگاه عده اى از آنها وارد آتش شده و از اين طرف به آن طرف دويده و به سلامت بيرون آمدند در حالى كه ما از حرارت آتش ناراحت بوديم با اينكه بين ما و آتش بيش از ده متر فاصله بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شاه منصوري، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا شاه منصورى خراسانى از علماء و ائمه جماعت محترم تهران است. وى در حدود سال 1327 ق در مشهد مقدس متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات، ادبيات را از مرحوم اديب نيشابورى و سطوح را از مدرسين حوزه علميه مشهد استفاده و به نجف اشرف مهاجرت و از محضر آيات بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه شاهرودى و ديگران كسب فيض نموده و بعد به ايران مراجعت و رحل اقامت در تهران افكنده و در مسجد (حجت) واقع در سر آسياب دولاب باقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام

و تفسير قرآن و نشر معارف و حقايق اسلام مشغول مى باشد.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از علماء باتقوا و فضيلت و دانشمندان موصوف بورع و داراى مقام معنوى و با حرارت و متعصب و غيور در دين مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شاهچراغي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1331، دامغان.

درگذشت: 1 اسفند 1364، حادثه انفجار هواپيما.

سيد حسن شاهچراغى، فرزند سيد مسيح، تا خارج فقه و اصول به تحصيل پرداخت. پس از پيروزى انقلاب اسلامى به رياست دفتر دادستانى كل انقلاب و نمايندگى دادستان كل انقلاب در هيئت بررسى عملكرد بنياد مستضفعان بود. همچنين در اولين دوره ى مجلس شوراى اسلامى نماينده مردم دامغان بود. وى مدتى نيز سرپرست مؤسسه ى «كيهان» بود. از جمله فعاليت هاى تحقيقى وى، تقريرات و تحقيقاتى فقهى و فلسفى در زمينه ى نهج البلاغه بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شاه چراغي، مسيح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مسيح شاه چراغى كه در صداقت و وثاقت بى نياز از توصيف است و اكنون در مدرسه مرحوم حاج فتحعلى بيك در زمره مدرسين و مورد وثوق اساتيد فن مخصوصاً حضرت آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم مهدوى دامغانى نزيل مشهد مقدس مى باشند ايشان در حال حاضر در يكى از مساجد دامغان به اقامه جماعت و ترويج احكام بيان واجبات و محرمات اشتغال دارند. وى والد شهيد سيد حسن شاه چراغى نماينده ى شهيد حسام دامغان مى باشد همچنين فرزند ديگر ايشان جناب عمدةالطلاب آقاى حج آقا سعيد شاه چراغى مى باشند كه هم اكنون در حوزه ى علميه ى قم به تحصيل و تهذيب مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شاهرودي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جعفر شاهرودى از علماء اعلام تهران بوده اند.

وى در شاهرود متولد شده و پس از خواندن مقدمات به مشهد مقدس رفته و مقدارى سطوح را در آنجا خوانده و از آنجا در سال 1341 ق به قم مهاجرت نموده و سالها از محضر عالم ربانى مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و اساتيد ديگر حوزه قم استفاده نموده آنگاه به نجف اشرف عزيمت كرده و چندين سال از درس و بحث مرحوم آيت اللَّه العظمى نائينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده تا بمدارج علم و اجتهاد رسيده و صاحب راى و فتوا گرديده و در سال 1364 ق مراجعت و چند ماهى در شهر رى توقف آنگاه به تهران منتقل و بنابر اصرار و تقاضاى مردم سلسبيل تهران رحل اقامت بدانجا انداخته و بخدمات دينى و روحانى و اقامه جماعت در مسجد خيابان شير و

خورشيد و تبليغ احكام و نشر معارف اسلامى مشغول گرديده تا در ماه ربيع الاول 1393 ق كه دعوت حق را اجابت گفته و جنازه اش با تجليل فراوان حمل به قم و در قبرستان شيخان مدفون گرديده است.

نگارنده گويد: آن مرحوم از دانشمندان و مراجعى بود كه بزيور علم و حلم آراسته و داراى معنويت و صفاء قلب و تزكيه نفس و بر كنار از تظاهرات و هواهاى نفسانى بوده است.

خواب و مكاشفه آن مرحوم

براى اين نويسنده فرمودند در اوقاتى كه در شاهرود تحصيل مى كردم شبى حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف را در خواب ديدم كه در صحرائى تشريف دارند و شيخ بزرگوارى در كنار آن حضرت ايستاده است كه مورد لطف و توجه مخصوص آن بزرگوار است قيافه او را در خاطر سپردم و چون از خواب بيدار شدم براى اين كه او را پيدا كنم به مشهد مقدس رفته و چند سالى توقف و جستجوى آن شخص را نمودم او را در مشهد نيافتم پس به قم آمده و در تكاپوى او گرديدم تا روزى در مدرسه فيضيه آمده و لب ايوان يكى از حجرات نشستم و ديدم بعضى از آقايان طلاب به آن حجره مى روند متوجه شدم كه در اينجا جلسه درس است نگاه كردم ببينم مدرس كيست ديدم آقائى كه درس ميگويد و درسش مفاتيح فيض است قيافه اش بنظرم آشناست چون دقت كردم فهميدم اين همان شخصى است كه در خواب در كنار حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه ديده بودم پرسيدم اين آقا كيست گفتند عالم ربانى آقاى حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزيست پس خدمتش رسيدم و تا

مرا ديدند گويا مدتها آشنائى داشته اند مرا با خود بمنزل برده و از وجود ذيجود و بياناتش استفاده كامل نمودم تا شبى در عالم رويا و مكاشفه ديدم درهاى آسمان برايم باز تا در ظل عرش و آقاى حاج ميرزا جواد آقا در آنجا بمناجات و قنوت مى باشند و من از قرب او در تعجب بودم كه ناگاه از صداى درب منزل متنبه شده و برخاستم و آمدم در را گشودم ديدم يكى از دوستانست در حال گريه گفت بيا كه آقا از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاهرودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على حسينى شاهرودى دومين فرزند مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى طاب اللَّه ثراه يكى از دانشمندان فعال و خدوم معاصر شهرستان شاهرود مى باشند.

ايشان در حدود سال 1345 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در بيت فقاهت و مرجعيت پرورش يافته و اوليات و ادبيات و سطح متوسط و عالى را از اساتيد و مدرسين نجف بالاخص برادر بزرگوارش آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد شاهرودى استفاده نموده و از دراسات خارج فقه و اصول والد ماجدش بهره مند شده و متصدى بسيار از امور مرجوعه و مربوطه به پدر بزرگوارش از قبيل پرداخت حقوق و شهريه طلاب و محصلين حوزه علميه نجف و رسيدگى به امور آنان را متعهد بوده تا بعد از رحلت معظم له در سال 1394 قمرى كه از طرف دولت ظالمانه بعث عراق تسفير به ايران گرديده و چندى در قم اقامت تا بنا بر دعوت بسيارى از مردم محترم شاهرود منتقل به وطن مالوف خود و در مسجد مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عباس شاهرودى (ره) به اقامه

جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام گرديده و منشاء خدمات بسيارى شده اند كه از آنهاست تأسيس بيمارستانى به نام حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

شاهرودي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج شيخ مهدى شاهرودى مقيم بهشهر از علماء آنسامان بوده و داراى موقعيت و عظمت مخصوصى بودند و تا پايان عمر باقامه جماعت و ترويج احكام اشتغال داشته است.

فرزند ايشان جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمد شاهرودى اول عالم معاصر بهشهر است. وى پس از پايان تحصيلات و استفاده از محضر بزرگان علمى نجف اشرف و غيره به بهشهر مراجعت و بجاى مرحوم والدش در مسجد جامع باقامه جماعت و ترويج دين و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شاهين، داريوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شادروان داريوش شاهين يكي از دين پژوهان متجدد و امروزين و راسخ در عقيده و علم و ايمان بود . در سال 1376 اين بنده در گرماگرم تدوين دانشنامه ي قرآن و قرآن پژوهي بودم كه با وزيدن نفحات توفيق رحماني ، در سال 1377 از سوي نشر دوستان در 2 جلد ، مشتمل بر 3600 مقاله از جمله بالغ بر نزديك به 800 زندگينامه ي قرآن پژوهان از قاري و مقري و مفسر و خوشنويس و غيره منتشر شد . با بنده 16 _ 17 مولف جوان همكاري مي كردند كه اگر ياري الهي به صورت ياري بندگان پاكدلش در نمي آمد ، تدوين و جمع و نشر آن مرجع مشكل گشا ممكن نبود . يكي از مشكل گشاييهاي ساده ي اين مرجع كوتاه اما جوابگو اين بود كه شرح حال خود نوشت دست كم دويست تن از مترجمان و مفسران و ساير قرآن پژوهان را در برداشت . به يادم هست كه دو سه بار به منزل آقاي داريوش شاهين تلفن زدم كه لطف كنند

و زندگينامه ي خود نوشتي براي درج در آن دانشنامه بنويسند ، بي علاقگي و اكراه از لحنش آشكار بود . زيرا در سالها شايد دهه ها پيش كه من بچه بودم ، روزي در پشت ويترين كتابفروشي ها ترجمه اي از قرآن كريم ديدم كه ترجمه اي گسترده و آزاد بود كه انگليسي ها به آن نوع ترجمه Para phrase يا نقل به معنا ، بدون قابليت مطابقه ي واو به واو با متن اصلي كه براي رسايي بيشتر و همه فهمي و مردم پسندي است ، گويند؛ و ايشان رو ي جلد و صفحه ي عنوان ترجمه ي خود از قرآن كريم نوشته بودند : « ترجمه و نگارش داريوش شاهين » ، بنده و شايد بسياري ها تكان خورده بودند كه مگر قرآن كريم مي تواند نگارش كسي جز خداوند باشد ؟ و بنده اشاره وار در يكي از مصاحبه ها و مقالات خود از اين مسئله به شگفتي ياد كرده بودم كه ايشان آن را حمل بر تمسخر كرده بودند .

همين است كه به درخواست من پاسخ مثبتي ندادند و حاصل اين شد كه تهيه ي يك صفحه شرح حال از ايشان براي جامعه ي علمي دشوار است .

خوشبختانه ، هنگامي كه اين بزرگ مرد پركار با كارنامه ي فرهنگي پربارش درگذشت ( چهارم آبان ماه 1380 ) يك زندگينامه ي كوتاه و پر اطلاع نيز همراه با آگهي نامه ي مربوط به اعلام وفات او منتشر شد ، كه در آن چنين اطلاعاتي آمده است : از داريوش شاهين بيش از 300 جلد تاليف ، ترجمه ،

مجموعه هاي مختلف و داستان در عرصه ي ادبيات ، شعر و مذهب به يادگار مانده است . در بخش مذهب شادروان شاهين به ترجمه ي نهج البلاغه به زبان انگليسي توفيق يافت . كتابي به نام يكصد گوهر شامل كلمات قصار حضرت علي (ع) ، به انتخاب و كوشش او تدوين و به پنج زبان ترجمه شده است . او چندين دهه هم براي راديو نويسندگي و تهيه ي مطلب مي كرد . ديگر از آثار او تاريخ ايران در يكصد قرن است كه نه صرفاً تاريخ سياسي ، بلكه اجتماعي و هنري و فرهنگي ده هزار ساله ي ايران است و به انگليسي هم ترجمه شده است . در عين حال و اين همه پركاري قلمي ، آن بزرگوار به مدت سي سال در مركز توسعه ي صادرات ايران خدمت كرد و از همان جا پس از 30 سال بازنشسته شد .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

شايگان، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1281 ش)، استاد دانشگاه، حقوقدان و مترجم. در شيراز متولد شد. پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس شريعت و شعاعيه زادگاهش به تهران آمد، وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و بعد از اتمام دوره ى آن مدرسه، براى تكميل تحصيلات در رشته ى حقوق به فرانسه رفت و دكترا گرفت. پس از بازگشت به كشور در دانشكده حقوق دانشگاه تهران به تدريس پرداخت و ساليان دراز معاون دانشكده بود و پس از آن به معاونت وزارت فرهنگ و نمايندگى مجلس شوراى ملى رسيد. پس از 28 مرداد 1322 ش مدتى زندانى شد و پس از آزادى به امريكا رفت

و در آنجا به تدريس اشتغال يافت. دكتر شايگان شعر هم مى گفت ولى به ندرت. از آثار وى: «مقدمه ى حقوق مدنى ايران»؛ «اميدهاى نو» برتراندراسل، ترجمه.[1]

فرزند سيدهاشم مولى رهى شيراز، متولد 1280 است. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در موطن خود انجام داد و به شغل فرهنگى پرداخت. ضمن اشتغال به كار معلمى ، يك دوره ى كامل فقه و اصول و حكمت را نزد اساتيد روز تلمذ نمود. حوالى سال 1303 به تهران آمد و دوره ى مدرسه ى عالى حقوق را گذراند. در سال 1307 جزء اولين دسته محصلين دولتى اعزامى به خارج شركت كرد و به اروپا رفت و درجه ى دكتراى حقوق از دانشگاه پاريس دريافت نمود. چندى هم در انگلستان به تحصيل حقوق و فلسفه پرداخت. در 1313 به ايران آمد و دانشكده ى حقوق كه تازه بنياد گرفته بود، او را به سمت دانشيارى براى تدريس حقوق مدنى استخدام كرد. پس از چندى از طرف علامه على اكبر دهخدا رئيس دانشكده، به معاونت مشاراليه انتخاب گرديد. در سال 1317 وليعهد وقت از دانشكده ى حقوق بازديد كرد و شايگان معاون دانشكده نطقى ايراد نمود كه سراپا تملق و مداهنه بود. در همان سال به عضويت سازمان پرورش افكار برگزيده شد. شايگان در كنار شغل استادى، به كار وكالت دادگسترى هم پرداخت و در چند وزارتخانه از جمله وزارت دارائى مشاورى حقوق داشت. در 1324 كه قوام السلطنه روى كار آمد و ملك الشعراى بهار را به وزارت فرهنگ معرفى كرد، شايگان معاون وزير فرهنگ شد و در ترميم كابينه كه دكتر فريدون كشاورز وزارت گرفت، او كماكان معاون بود. در ترميم سوم كابينه ى قوام، به وزارت فرهنگ منصوب

گرديد و كمتر از يك سال در آن سمت استوار شد ولى كار عمده اى نتوانست انجام دهد. چون ساير وزيران از تمام امكانات استفاده كرد. بعد از كنار رفتن از كابينه با دكتر مصدق پيوند دوستى زد و عضو جبهه ملى شد و در جبهه هم مقام دبيرى يافت. در انتخابات دوره ى شانزدهم به اتفاق مصدق و چند نفر ديگر از اعضاء جبهه ملى، از تهران وارد مجلس شد. در تمام مدت نقش اقليت داشت. نطقها و ايرادات وى در مجلس منطقى و مستند و محتواى بيشترى از ساير نمايندگان اقليت داشت. در دوره ى هفدهم هم از تهران به مجلس رفت. داعيه ى رياست مجلس و مقامات ديگر او را پرجوش و خروش كرد. بعد از كنار گذاردن آيت الله كاشانى از رياست مجلس، بين او دكتر عبدالله معظمى كشمكش شروع شد. راى مخفى گرفتند. معظمى 39 راى و شايگان 35 راى آورد، درنتيجه با چندين راى اضافى، معظمى بر كرسى رياست تكيه زد.

شايگان در روز 25 مرداد 1332 از راديو تهران نطق جالبى ايراد نمود يعنى همان روزى كه شاه از رامسر به بغداد و رم رفته بود و گفت آن متاعى كه بايستى به تهران بيايد، به بغداد رفت و خيلى مطالب تند ديگر و زمينه را كاملا براى رياست جمهورى خود فراهم مى نمود كه كودتاى 28 مرداد به تمام تخثيلات و آرزوهاى او خاتمه داد. يك روز در اختفاء به سر برد. روز دوم در معيت دكتر مصدق و دكتر صديقى به باشگاه افسران رفتند يا بردند و خود را در اختيار دولت گذاشت. چندى در باشگاه افسران بازداشت بود، بعدا به لشكر 2

زرهى منتقل شد و محاكمه اى براى او ترتيب دادند و همزمان با دكتر مصدق، او را هم به دادگاه كشيدند. در محكمه ى فوق العاده به رهبر جبهه ملى احترام گذاشت و طورى عمل كرد كه همه او را تحسين مى كردند و سرانجام حكم محكوميت او براى مدت ده سال صادر شد. دو سال در زندان به سر برد كه مورد عفو واقع شد. پس از آزادى، چندى در تهران مى زيست تا اجازه ى خروج از كشور گرفت و آمريكا را براى ادامه ى زندگى انتخاب كرد. در آنجا ساكت نماند و فعاليت خود را عليه رژيم پهلوى ادامه داد و وجود او پايگاهى براى دانشجويان مقيم آمريكا بود. وفات او در سن 80 سالگى در آمريكا اتفاق افتاد.

شايگان مردى دانشمند، حقوقدان، اديب و در عين حال خودخواه، لجوج، عوام فريب و پرتوقع بود. غالبا در اعلاميه هاى انتخاباتى، خود را «سقراط ايران» معرفى مى كرد. هنگام تدريس فوق العاده قدرت استادى را نشان مى داد و كلاسش محل اجتماع شيفتگان علم و دانش بود. مطالب حقوقى را با امثله سياسى و اجتماعى شيرين تر مى كرد. وى طبع شعر هم داشت و شعر نيكو و محكم مى سرود. معروفترين شعرش «وطن چيست» مى باشد كه حتى در كتب درسى هم ثبت شده است. وى در جوانى با خانواده ى شيبانى وصلت كرده بود. دختر ذكاءالسلطنه شيبانى همسر او بود. شايگان در بين دوستان و دانشگاهيان، به «شراب شور» شهرت گرفته بود.

شاعر، حقوقدان، محقق.

تولد: 1281، شيراز.

درگذشت: 23 ارديبهشت 1360، آمريكا.

سيد على شايگان، فرزند حاج سيد هاشم، پس از انجام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدرسه هاى شريعت و شعاعيه شيراز، و نيز فراگيرى ادبيات فارسى و زبان عربى در

مدارس قديمه، در مدرسه ى علوم سياسى تهران به تحصيل پرداخت و ليسانس حقوق را گرفت. سپس در سال 1306 با دانشجويان دوره ى اول به پاريس رفت و تحصيلات خود را در رشته ى حقوق در آنجا به پايان رسانيد و در سال 1312 موفق به دريافت دكتراى حقوق شد. پس از بازگشت به ايران در دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد. سال ها معاون دانشكده ى حقوق بود. بعدها وى كرسى استادى حقوق مدنى را در دانشگاه تهران احراز نمود. سپس به معاونت وزارت فرهنگ رسيد و مدتى در كابينه ى قوام السلطنه به عنوان وزير فرهنگ بود، همچنين در دوره ى هفدهم مجلس شوراى ملى نماينده ى تهران شد. وى از بنيان گذاران جبهه ى ملى به شمار مى آمد. پس از 28 مرداد 1332 به زندان افتاد و سرانجام پس از آزادى از زندان به آمريكا رفت و همان جا ساكن شد در ضمن در دانشگاه هاى آنجا نيز تدريس مى كرد. در سال 1358 براى مدتى كوتاه به ايران آمد سپس به آمريكا مراجعت كرد.

در جوانى مدتى به معلمى پرداخت و زمانى كه در شيراز بود در انجمن سالار شركت مى جست. گاهى شعر مى گفت. اشعارش حاوى مضامين وطن دوستى و تشويق به تحصيل دانش و به مبارزه با جهل و بى سوادى است.

فهرست آثار شايگان به شرح زير است. حقوق مدنى ايران (چند بار تجديد چاپ شده است)؛ ترجمه ى كتاب اميدهاى نو در جهانى كه در حال تغيير است (تأليف رتراند راسل، از انگليسى به فارسى، تهران، 1336.) كتاب خاطرات او تا هنگام فوتش به طبع نرسيده بود.

سيد على شايگان سرانجام به سال 1360 در آمريكا درگذشت و پيكرش را براى دفن

به ايران منتقل نمودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 11 و 12، ص 938)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (237 -234 /3)، مؤلفين كتب چاپى (275 -274 /4).

شباب كرمانشاهي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1312 -1232 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به شباب. محمدجواد در كرمانشاه متولد شد و در زادگاه خود به تحصيل علم پرداخت. در سال 1304 ش روزنامه ى «فصاحت» را در كرمانشاه تاسيس و تا سال 1309 ش منتشر كرد. وى شاعرى توانا بود و در سرودن قصيده و غزل مهارت داشت. جنازه اش را به نجف انتقال دادند و در آنجا دفن كردند. از آثار وى: «شكر ستان»، شعر؛ «مخزن اللئالى»، شعر؛ «كليات» اشعار شباب متجاوز از پنجاه هزار بيت، شامل منظومه هاى: «نشاط شباب»، «چشمه ى نوش»، «دبستان معرفت»، «تير شهاب»، «پريشان»، «لسان العاشقين» و «كيمياى سعادت»؛ «مرثيه چراغ برق»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (82 -81 /4)، الذريعه (506 -505 /9)، سخنوران نامى معاصر (1916 -1912 /3)، فرهنگ سخنوران (494)، مؤلفين كتب چاپى (417 -416 /2).

شبستري، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد شبسترى عالمى جليل و متقى از شاگردان علامه شيخ مرتضى انصارى و علامه كوه كمرى و مقرر درس مرحوم آيت اللَّه سيد حسين كوه كمرى مذكور بوده و تأليفاتى در فقه و اصول و حاشيه بر مكاسب شيخ دارد در صحن شريف علوى امامت مى نمود و در حدود 1305 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شبيري، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى شبيرى زنجانى فرزند مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد احمد زنجانى مدفون در صحن مطهر حضرت معصومه (س) از افاضل مدرسين و متتبعين و محققين حوزه علميه قم مى باشند كه در تاريخ هشتم ماه مبارك رمضان 1326 قمرى در قم چندماه بعد از مهاجرت مرحوم آيت اللَّه والدشان در اين شهر مقدس متولد شده.

اين بيت را والدشان براى تعيين تاريخ ولادت حقير سروده اند:

سال تاريخ ولادت عجب الهامم شد

از مبارك رمضان هشت كم هنگام سحور

مبارك رمضان كه با 1354 مطابق است بعد از كم كردن هشت با 1346 قمرى كه سال تاريخ ولادت است موافق خواهد شد ضمنا در اين بيت به ماه و روز و ساعتند نيز اشاره شده است مانند «هنگام زوال رابع شهر صفر» كه براى تاريخ ولادت خودشان سروده اند.

بارى ايشان بعد از گذراندن دروس ابتدائى در مدارس جديده در سال 1359 قمرى به مقدمات علومى دينى اشتغال پيدا كردم و چون دروس مقدماتى چندان جاذبيت نداشت و از طرفى در آن زمان رغبت عمومى به ورود در مدارس دينى نبود و هم بحثى نداشتم حدود يكسال به طور غير جدى به درسها اشتغال داشتم بعد از يكسال در اثر يافتن بعضى از هم بحثى ها كه از مستعدين درجه اول بودند و جاذبيت دروس غير ابتدائى

با جديت تمام در مدت نسبتا كوتاهى دروس مقدماتى و سطوح را به پايان برده و در سال 1363 قمرى در درس خارج اصول مرحوم آيت اللَّه صدر حاضر شده و مقدارى از بحث خبر واحد را نوشته سپس بعد از ورود مرحوم آيت اللَّه بروجردى به قم در محرم 1364 در درس خارج فقه و اصول ايشان شركت كرده و همچنين مدتى در درس خارج اصول مرحوم آيت اللَّه حجت و مختصرى در بحث خارج فقه ايشان حاضر گرديدم و مقدارى از تقريرات اصول از اوائل درس را نوشته استاد عمده ايشان مرحوم آيت اللَّه داماد بوده كه حدود بيست سال از بحث فقه و قريب يكدوره از درس اصول آن مرحوم بهره مند گرديده و كتاب طهارت و خمس و زكاه و صوم و حج را به استثناء مقدارى از بحث طهارت كه به مناسبت سفر عراق تعطيل شده از محضرشان استفاده كرده و مقدار بسيار كمى نيز از بحث دوره اول كتاب صلاه را مستفيض شده است.

در سال 1374 قمرى به عتبات عاليات مشرف شده و در درس فقه آيت اللَّه حاج سيد عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حكيم قدس سرهما و درس اصول آيت اللَّه خوئى مدظله شركت كرده بعد از حدود هفتاد روز به ايران مراجعت كرده و در سال 1375 بار ديگر به عتبات مشرف شده حدود 6 ماه در دروس آيات مزبور حاضر گشته و در رمضان آن سال مقدارى از مبحث رضاع را از بحث تعطيلى آيت اللَّه خوئى استفاده كرده ضمنا مختصرى در قم از منظومه سبزوارى را پيش مرحوم علامه طباطبائى خوانده و كمى هم مباحثه كرده ولى چون به اين علم مانوس نبوده

درس و بحث در مدت كوتاهى تعطيل شده همچنين مقدارى جبر و هندسه را با يكى از اعاظم دوستان خود بحث كرده است.

اما اساتيد ايشان قبل از ورود به درس خارج زيادند براى نمونه نام مبارك چند تن از آنان را متذكر مى شويم.

1- مرحوم آيت اللَّه والدشان كه اولين استاد و آخرين اساتيد سطوح عاليه ايشان بودند قسمتى از مقدمات و كمى از كفايه را پيش ايشان خوانده.

2- محقق بزرگوار آقاى سيد مرتضى علوى اصفهانى داماد آيت اللَّه گلپايگانى مدظله كه استاد مطول ايشان بودند و از نظر تعمق و حسن تقرير نظير ايشان را در موضوع مزبور نديده اند.

3- رهبر فقيد انقلاب مرحوم آيت اللَّه خمينى كه قسمت عمده مبحث برائت شيخ انصارى را نزد ايشان خوانده و گاهى به بحثهاى خارج از كتاب نيز مى پرداختند.

4- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حائرى كه قسمتى از بيع مكاسب شيخ و مقدار كمى از بحث ظن و استصحاب فرائد و مختصرى از كفايه را پيش ايشان خوانده درس اگرچه اسماً درس سطح حساب مى شد ولى واقعا درس خارج بوده است.

تأليفات معظم له

ايشان با اينكه صفحات زيادى را در فقه و اصول و حديث و تراجم و رجال و انساب و غيره نوشته است و تقريرات درس عده اى از اساتيد را نگاشته ولى در اثر كثرت تشكيك و تجديدنظر كه آفت بزرگى است براى حفظ مواريث علمى اين آثار مدون نشده فقط مقدار كمى به عنوان مقاله چاپ شده و متاسفانه قسمت زيادى در اثر عدم اهتمام مفقود گرديده و مقدار موجود هم اغلب مسوده است. از خداوند متعال توفيق تبييض و تكميل آنها را مسئلت مى نمايم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد

نهم)

شجاعي پور، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي شجاعي پور

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/5/10

زندگينامه علمي

اينجانب علي شجاعي پور در تاريخ 10/5/1323 هجري شمسي در شهر اراك پاي به عرصه وجود گذاشتم پس از سپري نمودن دوران كودكي در دبستان اميركبير به تحصيل علوم ابتدايي پرداختم و دوران تحصيل متوسطه را در دبيرستان صمصام الملك بيات تا سال چهارم دبيرستان گذراندم و به علت فوت پدر و وضع اقتصادي نامطلوب خانواده مجبور به ترك تحصيل شدم كه جهت تامين مخارج خانواده به كارگري بپردازم پس از مدتي به صورت معلم روز مزد در اداره فرهنگ اراك به خدمت روستا در آمدم و چون در بعضي از روستاها تنها معلم روستا بودم كلاسهاي شش پايه يعني از كلاس اول تا ششم كه در يك اتاق بودند را اداره مينمودم و مدت ده سال در روستاها به خدمت شريف معلمي اشتغال داشتم و چون شغل معلمي نيازمند مطالعه و كسب معلومات لازم بود به ادامه تحصيل مشغول شدم و ديپلم دانشسراي مقدماتي را در كوتاهترين مدت اخذ نمودم و چون با اين پايان نامه نمي توانستم به دانشگاه راه يابم لذا در اواخر رژيم ستمشاهي و اوائل رژيم مقدس و انقلاب اسلامي موفق به اخذ ديپلم كامل گرديدم در اين ايام هنگام با همكاران فرهنگي انجمن اسلامي معلمان را تشكيل ويكي از اعضاي فعال انجمن بودم كه با همكاري دو تن از همكاران ديگر از سهميه يك روز نفت استانها و از سهم آموزش و پرورش مشغول ساختن مدارس در روستاهاي محروم شديم و تعداد 25 مدرسه با فضاهاي مختلف و مناسب

روستا در سختترين شرائط و شروع اشغال عراق و نبود مصالح ساختماني ساخته شد و چون افراد فاميل اين جانب اكثرا در قم ساكن بودند و تمايل اينجانب به زندگي در قم و شروع تحصيلات حوزوي به قم منتقل گرديدم و از مهرماه 1360 تحصيلات حوزوي را آغاز نمودم ضمن تحصيل در حوزه در آزمون سراسري دانشگاهي شركت و در رشته روانشناسي و مشاوره در دانشگاه شهيد بهشتي رحمت الله عليه پذيرفته شدم و با زحمات فراوان اياب و ذهاب و مشكلات خانواده و وضع مشكل اقتصادي موفق به اخذ مدرك كارشناسي در رشته مذبور گرديدم و ناگفته نماند كه در ايام جنگ تحميلي بنا به ضرورت تابستاني در جبهه هاي دفاع مقدس شركت مينمودم كه مجموعا يك سال را در جبهه ها حضور داشتم و به وظايف رزمي تبليغي مشغول بودم وپس از پايان دوره كارشناسي در دبيرستان امام صادق عليه السلام به وظيفه مشاوره و تدريس مشغول گرديدم از سال 1375 به دعوت معاونت پيشگيري سازمان بهزيستي در صداي مشاور به خدمت شهروندان محترم قم در آمدم و به دليل نياز خانواده ها و جوانان به آموزش و اطلاع رساني مسائل خانوادگي و مسائل جنسي پرداختم و چون با مشكلات تربيتي كودكان توسط خانواده ها آشنا گرديدم مبادرت به تاليف جزوات لازم به منظور آشنايي و آگاهي دادن به خانواده ها نمودم و در همايش هاي مربوط به مشاوره از ديدگاه اسلام در استان يزد و قم و همايش انجمن مشاوران ايران در تهران كه يكي از اعضاي اين انجمن ميباشم شركت نمودم و بنا بر ضرورت و احساس وظيفه و مسئوليت دوره

هاي زيادي در راي گيري رياست جمهوري و نمايندگي مجلس به عنوان رياست حوزه هاي انتخابيه فعاليت داشتم و در دوره پنجم نمايندگان مجلس كانديد نمايندگي در شهرستان شدم كه به علت مشكل اقتصادي موفق به تبليغ و معرفي خود نگرديدم و در طول مدت خدمت در مسئوليت مشاوره به خدمت شهروندان محترم به كمك نوجوانان و جوانان و خانواده ها مشغول گرديدم و تحصيلات حوزوي را هم تا دو سال شركت در دروس خارج ادامه دادم كه ان شاالله و با توفيق پروردگار تصميم دارم كه تحصيلات حوزوي و دانشگاهي را تا پايان درس خارج و دكتراي رشته تخصصي ادامه دهم

شجاعي سمناني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد شجاعى سمنانى والد ماجد حجةالاسلام و مروج الاحكام حاج سيد حسين شجاعى معاصر از علماء و ائمه جماعت و اهل منبر سمنان بوده.

و در حدود 1370 قمرى به تهران منتقل و مدتى در حيات مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ على اكبر برهان و بعد از وفات او در مسجد آن مرحوم بنام مسجد لرزاده اقامه جماعت نموده و در حدود 1380 قمرى بدرود حيات گفته است.

و اكنون فرزند ارجمند و فاضلش آقاى حاج سيد حسين شجاعى مذكور در تهران در مسجد اميرالمؤمنين خيابان عباس آباد اقامه جماعت و به تبليغ و ارشاد از راه منبر اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شجاعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد حسين بن العالم الجليل و المحدث النبيل حاج سيد محمد سمنانى واعظى بزرگوار و گوينده اى عاليقدر است در سمنان متولد شده و پس از تحصيلات جديد مهاجرت به قم نموده و ادبيات و سطوح را خدمت حجه الاسلام حاج شيخ جواد خندق آبادى و مدرسين ديگر تكميل و به دروس خارج آيات عظام بروجردى و آيت الله مجاهد... و ديگران حاضر شده و از هر گلستان گلى و از هر خرمن خوشه ها به دست آورده و به تهران عزيمت و رحل اقامت افكنده و از راه منبر و اقامه جماعت در مسجد اميرالمومنين عليه السلام خيابان شمالى عباس آباد تاكنون اشتغال دارد و در هيئت الغدير و ساير هيئات و جلسات انجام وظيفه و دفاع از حريم ولايت مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

شجاعي، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد قاسم شجاعى تهرانى از وعاظ نامى و گويندگان مشهور معاصر است كه در تهران متولد شده و در بيت علم و سيادت تربيت يافته و تحصيلات جديده را تا متوسطه تكميل نموده و سطوح را از نزد حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ جعفر خندق آبادى و علماء ديگر خوانده و بيشتر در تحت تعليمات و راهنمائى استادى چون خندق آبادى مزبور به وضع منبر و تبليغ و خطابه آشنا شده و در اثر داشتن استعداد ذاتى و نبوغ فكرى در اندك مدتى به درجه و مرتبه وعظ و خطابه ارتقاء يافته تا هم اكنون كه يكى از خطباء مشهور و وعاظ معروف تهران مى باشد منبرى آموزنده دارد و مورد توجه عموم طبقات مى باشد.

مولف گويد: مترجم محترم گذشته از مقام سخنورى اصولا ريشه دار و اصيل و از خاندان مجد و شرافت و داراى

عفت و نجابت و مبرا از آلودگى هاى اخلاقى و محلى به ملكات فاضله و دوستى و صداقت است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

شجاعي، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود شجاعي سليماني (زادهٔ 9 ژوئن 1984 برابر با 19 خرداد 1363 شمسي، در شيراز) فوتباليست ايراني است. كه هم اكنون عضو باشگاه اوساسونا است و سابقه عضويت در تيم ملي فوتبال ايران را نيز دارد.[1]

مسعود شجاعي معمولاً در نقش بازيكن مياني و هافبك راست بازي مي كند. فوتبال حرفه اي را در تيم صنعت نفت آبادان شروع كرد، و پس از آن به تيم سايپا انتقال يافت. اولين بازي ملي او مقابل تيم لائوس در مسابقات انتخابي جام جهاني 2006 بود. او در جام جهاني 2006 او در بازي مقابل آنگولا به عنوان بازيكن تعويضي وارد ميدان شد.

شجاعي دو سال پس از اين كه در الشارجه بازي كرد با چند پيشنهاد اروپايي از ايتاليا و بوندس ليگا مواجه شد اما در نهايت در تاريخ 4 تيرماه 1387 قراردادي سه ساله با تيم اوساسوناي اسپانيا بست.[در همين رابطه] پيش از شجاعي نكونام به عنوان اولين بازيكن ايراني شاغل در لاليگا به اين تيم پيوسته بود.

دوران ملي

شجاعي با درخشش در تيم سايپا براي اولين به تيم ملي اميد ايران دعوت شد. پس از آن برانكو ايوانكوويچ او را به تيم ملي دعوت كرد و شجاعي اولين بار ماه نوامبر سال 2004 اولين بازي ملي اش را در بربر لائوس انجام داد.

پس از آن شجاعي از تيم ملي دور بود تا اين كه در جريان اردوي تداركاتي تيم ملي ايران در سوئيس كه خود را براي جام جهاني آمادي مي كرد، شجاعي دوباره به تيم ملي دعوت شد.

با اين

حال شجاعي در جام جهاني تنها در بازي سوم ايران و در شرايطي كه محمد نصرتي به ديلي مصدوميت نمي توانست به عنوان بازيكن جايگزين وارد زمين شد.

مسعود شجاعي در زمان مربيگري علي دايي در تيم ملي ايران در رقابت هاي مقدماتي جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي به تيم ملي دعوت شد و چند بازي انجام داد.

شجره اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1278/1271 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به ناهيد و شجره. پدر وى متخلص به بزمى از وعاظ اصفهان بود. شجره در قريه ى سامان چهارمحال بختيارى به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى خود را در زادگاهش فراگرفت. پس از فراغت از تحصيل در قهفرخ و زادگاهش به تدريس پرداخت. پس از مدتى ابتدا به اصفهان و سپس به تهران منتقل شد. و در كالج آمريكايى البرز به تحصيل و تدريس پرداخت و پس از اتمام دوره ى متوسطه وارد دانشكده ى حقوق شد. و همين زمان به نوشتن مقاله در روزنامه هاى «كيهان» و «ايران» پرداخت. شجره پس از اخذ ليسانس وارد دادگسترى شد. وى شعر كم مى سرود، اما در سرودن انواع شعر توان بود. در تهران درگذشت. برخى از آثار وى: «تحقيق در رباعيات خيام»؛ «تعبير رويا و روانشناسى امروز»، ترجمه؛ «شخصيت مولوى»؛ «علم معاش»؛ «قواى روحى و آئين فرمانروايى»؛ «گلزار ايران»، مجموعه ى مقالاتى در باره ى ادبيات ايران در ازمنه ى قبل از اسلام تا قرن هفتم هجرى كه در روزنامه ى «ايران» آن روز طبع مى شد؛ «مقدمه بر جغرافياى اقتصادى».[1]

شاعر.

تولد: 1317(1279 ق.)، قريه سامان چهارمحال.

درگذشت: 27 فروردين 1361.

سيد حسين شجره، فرزند سيد عبدالرسول واعظ تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در اصفهان فراگرفت و تحصيلات عالى را در كالج آمريكايى تهران (البرز) به پايان برد.

همچنين دوره ى دانشكده ى حقوق را گذراند و به شغل دبيرى و قضاوت پرداخت. مدت ها در قهفرخ ساكن بوده و به آموزش و پروش كودكان و نونهالان اشتغال داشت، بعدا به اصفهان و از آن پس به تهران منتقل شد و در خدمت وزارت دارايى داخل گرديد. در زمانى كه ساكن بختيارى بود «ناهيد» تخلص مى نمود (چنانچه در كتاب تذكره شعراى چهارمحال و جنگ بهترين اشعار به همين تخلص مذكور است). در اصفهان «شيوا» تلخيص مى كرد (چنانكه در كتاب نامه ى سخنوران، از او به همين تخلص ياد شده است.). وى در همه نوع شعر مى گفت اما طبعش بيشتر به سرودن مثنوى و قصيده مايل بود. اشعار و مقاله هاى او در جرايد كشور چاپ و نشر شده است.

از آثار اوست: تحقيق در رباعيات خيام فيتز جرالد (كريستين سن، 1320)، رساله اى در تعبير رؤيا و روان شناسى امروز، شخصيت مولوى (1316)، روان شناسى، علم معانى، دوست يابى، ترجمه ى رساله ى وجوديه خيام، ترجمه رساله ى كون خيام، علم معاش (1322)، مقدمه بر جغرافياى اقتصادى (1328)، قواى روحى و آيين فرمانروايى (چاپ دوم، 1334). علاوه بر اينها، كتابى درباره ى ادبيات ايران در ازمنه ى قبل از اسلام و تا قرن هفتم هجرى كه در روزنامه ى «ايران»، تحت عنوان «گلزار ايران» به چاپ رسيد و همچنين مقالاتى زير عنوان «در محفل انس چه شنيدم» كه در روزنامه ى «كيهان» طبع گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 8، ش 5، ص 283 -281)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (296 -295)، سخنوران نامى معاصر (1920 -1917 /3)، فرهنگ سخنوران (532 -531 ،496)، مؤلفين كتب چاپى (761 -760 /2).

شجوني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام حاج شيخ جعفر شجونى گيلانى از فضلاء

برجسته و وعاظ شايسته و گويندگان نامى معاصر تهران است وى در گيلان متولد شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت نموده و سطوح را نزد مدرسين قم به پايان رسانيده و چندى از محضر آيات عظام بروجردى و آيت الله العظمى امام خمينى استفاده نموده آنگاه به تهران مهاجرت و رحل اقامت افكنده و به ترويج دين و تبليغ احكام و مبارزه با بيدادگرى ها و پيكار با منحرفين اشتغال دارد.

منبرى مهيج و بيانى تحريك آميز دارد در تهران و حومه آن شهرت بسزائى پيدا نموده و مورد علاقه بسيارى از مردم پايتخت گرديده است.

نوشته هائى در موضوعات مختلفه دارد كه تاكنون موفق به طبع و نشر آن نشده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

شرافت، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، روزنامه نگار. وى مدير و موسس روزنامه ى ماهانه ى «شرافت» در تهران بود. مندرجات «شرافت» از آن جهت قابل اهميت است كه به زبان عاميانه بود و مقالاتى در آن تحت عنوان «مشهدى» نوشته مى شد كه در عوام خيلى موثر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد و مجلات (59 -58 /3).

شربياني، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد شربيانى از بيت آيه الله العظمى مرحوم فاضل شربيانى نجفى و از علماء فضلاء معاصر تبريز است سالها در قم اشتغال به تحصيل و تكميل علوم داشته و از محضر مرحوم آيه الله العظمى حجت و آيه الله العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده آنگاه به تبريز مراجعت و باقامه جماعت و تدريس و خدمات ديگر روحى و دينى اشتغال دارد. موصوف به فضل و كمال و محامد آداب و محاسن اخلاق مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شرعي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين دارابى شيرازى معروف به شرعى از علماء محترم و ائمه جماعت شهرستان دينى قم بوده اند. وى در داراب متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات به شيراز آمده سطوح را از علماء فارس فراگرفته و مهاجرت به قم نموده و متون فقه و اصول را از مدرسين حوزه به پايان رسانيده سپس در حوزه درس خارج آيت اللَّه العظمى حائرى يزدى و آيت اللَّه حجت و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد فيض قمى شركت نموده و به درس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى تا آخر عمر آنجناب از ورودش به قم حاضر و استفاده نموده و در پائين شهر قم در مسجد رضويه اقامه جماعت و تبليغ احكام نموده تا در سال 1391 ق وفات و در قبرستان شيخان مدفون گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شرعي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي شرعي

محل تولد : داراب فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

آية الله حاج شيخ محمد علي شرعي در اسفند ماه 1314 خورشيدي در داراب فارس ديده به جهان گشود. خانواده ايشان بخاطر تقوي و عشق و علاقه به اهل بيت (عليهم السلام ) از محبوبيت خاصي در ميان اهالي داراب برخوردار بود. پدرش مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين شرعي شيرازي كه از علماي بزرگ و مبارز آن نواحي محسوب مي شد تحصيلات خود را در نجف ادامه داده بود و پس از بازگشت به ايران ابتدا در داراب و بعد از چندي در قم ساكن گرديد. مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين در قم نيز از اهتمام به تحصيل باز نماند و از

محضر اساتيدي همچون آيات عظام مرحوم خوانساري ، مرحوم صدر و مرحوم بروجردي بهره فراوان برد و تا پايان عمر به تدريس علوم حوزوي اشتغال داشت . عشق و علاقه اين بزرگمرد به اهل البيت (عليهم السلام ) بويژه حضرت اباعبدالله الحسين (ع ) زبانزد خاص و عام بود و در مصائب آن حضرت بسيار بي تابي مي نمود بگونه اي كه صفحات جلد دهم كتاب بحارالانوار كه در باره حضرت اباعبدالله الحسين (ع ) است با قطرات اشك ايشان درآميخته است .

از وي چند مرثيه و منقبت به زبان فارسي و عربي بر جاي مانده است . حضرت آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي در دامان چنين پدري پرورش يافت و در نخستين ماههاي زندگي به همراه پدر در زمان مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري و همزمان با فشار و اختناق حكومت رضاخان از داراب به قم آمدند. آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي در پنج سالگي شروع به آموختن قرآن نمود و پس از آن گلستان سعدي و بخشي از كليله و دمنه را نزد مرحوم حاج شيخ علي انصاري «دشتي » فرا گرفت سپس شرح امثله و صرف مير را نزد مرحوم حجة الاسلام والمسلمين آقا سيد محمود يثربي آموخت .

با تشويق و ترغيب پدر دانشور خود تمام نصاب الصبيان و تهذيب المنطق را حفظ نمود و عموم مطالب صمديه و الفيه را نيز به خاطر سپرد سپس سيوطي را نزد حاج شيخ احمد زرندي و حاج شيخ حسين مؤمن شيرازي فرا گرفت و بخشي از مغني را نزد آقاي رباني خراساني كه از شاگردان مبرز مرحوم اديب نيشابوري بود و معاني و بيان را از حاج شيخ رحمة الله فشاركي آموخت .

علاقة به ادبيات بويژه درك دقيق و درست از شعر و كاربرد آن در نشر مفاهيم مذهبي و اخلاقي موجب گرايش و بزرگداشت وي از هنر منظوم متعهد گرديد و در اين رويكرد كه تا هم اكنون باقي است بايد تأثير قريحة ادبي و علاقه و توجه پدر وي _ مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين شرعي _ را به شعر و فنون ادبي موثر دانست و لذا در تابستان برخي از سالها كه به مشهد مقدس مي رفت و از محضر علمي و ادبي زنده ياد مرحوم اديب نيشابوري بهره مي برد. آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي شرح لمعه را نزد آية الله ستوده و آية الله شب زنده دار و بخشي از آن را نزد پدر خود فرا گرفت وي چندي نيز آداب و فنون مناظره را به شيوه متكلمان در معيت آية الله طاهري خرم آبادي و حجة الاسلام شهيد حق دان و حجة الاسلام مرعشي از محضر آية الله شب زنده دار آموخت و پس از فراگيري شرح تجريد از آية الله شيخ ابوالحسن شيرازي ، از درس آية الله تقديري براي آموختن شرح منظومه استفاده نمود.

سپس قسمتي از رسائل و مكاسب را از محضر آية الله مشكيني و بخشي از كفايه را نزد آية الله منتظري و بيشتر آن را از آية الله سلطاني و آية الله حرم پناهي آموخت . با اتمام اين دوره در درس خارج حضرت امام خميني (قدس سره ) حضور يافت و مسائل مستحدثه را از محضر ايشان فرا گرفت و همزمان در درس آيات عظام گلپايگاني و شريعتمداري و حاج شيخ كاظم فاروبي شركت مي نمود. ايشان در طي سالهاي تحصيلي خود با بسياري از شخصيت هاي علمي و سياسي مراوده و دوستي داشتند كه

از آن جمله مي توان به حضرات آيات احمدي ميانجي ، سيدمهدي روحاني ، راستي كاشاني ، مظاهري اصفهاني ، عندليب شيرازي ، شيخ حسين امراللهي و مرحوم آية الله صدرالدين حائري شيرازي و برادر ايشان آية الله محي الدين و نيز آية الله مجدالدين محلاتي اشاره كرد.

دامنة ارتباطات مردمي آية الله شرعي تا اقصي نقاط كشور گسترده است . ايشان با بسياري از تجار متدين ، كارمندان شريف و جوانان فعال و حق طلب از هر قشر و طبقه اي ارتباط فكري و عقيدتي داشت كه غالباً به صميميت وي و ارادت آنها منتهي مي گرديد. در اين راه و روش به عنوان عالمي روحاني و مبارزي پرتلاش عليه نظام منحوس پهلوي با عده كثيري از علماي بزرگ شهرستانها ارتباط و آشنايي پيدا نمود همچنان كه رشته مودّت ميان وي و عموم دوستان پدرش _ مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين شرعي _ برقرار ماند كه از آن جمله مي توان به دوستي و مراودة وي با آية الله حاج شيخ محمدرضا كاظمي در كرمانشاه و آية الله سيداسماعيل هاشمي در اصفهان اشاره نمود.

حضرت آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي از معدود دانشوران حوزوي است كه عمر با بركت وي در نشر و گسترش معارف خاندان عصمت و طهارت : و ارائه خدمات گوناگون فرهنگي ، علمي ، سياسي و اجتماعي و تربيتي سپري شده است كه در اين قسمت به برخي از تلاشهاي علمي و فرهنگي اين روحاني خستگي ناپذير اشاره اي گذرا خواهيم داشت . وي تدريس علوم حوزوي را از اولين سالهاي طلبگي خود آغاز نمود و در اين راه از تدريس هيچ درسي استنكاف نورزيد. سيوطي ، مغني ، حاشيه ملاعبدالله ، لمعه ، معالم الاصول و اصول مظفر و... را به شيوة علماي سلف صالح تدريس

نمود و براي تربيت شاگردان و طلبه هاي فاضل ، مبارز، با اخلاق ازانجام هيچ تلاشي رويگردان نبود. وي به خوبي مي دانست كه نيروي انساني در هر جامعه اي برترين و مهمترين سرماية ارتقا و اعتلاي آن است بنابراين تمام تلاش خويش را براي فراهم نمودن شرايط مساعد تربيت بكار گرفت و پس از بازسازي مدرسة رضويه با پيشنهاد شهيد آية الله قدوسي به اداره آن همت گماشت تا گوشه اي از نابساماني هاي آموزشي و درسي طلاب را سامان دهد. از جمله فعاليت هاي ايشان در مدرسه رضويه افزون بر ارائه يك سيستم منظم آموزشي ، برگزاري سلسله جلسات علمي و اعتقادي بود. آية الله شرعي پس از آشنايي با مرحوم شهيد مطهري در زندان ساواك به همراه تني چند از فضلاي حوزه توانست مقدمات حضور و تدريس ايشان را در قم و در مدرسه رضويه فراهم آورد.

سلسله دروس اعتقادي و فلسفي شهيد مطهري دو روز در هفته برگزار مي گرديد. اين درسها كه با استقبال كم نظير طلاب قم مواجه مي شد پاورقي هاي جلد چهارم و پنجم كتاب «روش رئاليسم » را تشكيل مي دهد. آية الله شرعي با توجه به لزوم ايجاد تشكيلات منسجم در حوزه هاي علميه براي ارتقاي وضعيت علمي و آموزشي طلاب و فراهم نمودن زمينه هاي لازم در مبارزه با رژيم طاغوت ، مديريت مدرسه رضويه را بر عهده گرفت و سالهاي متمادي در آنجا به كار و تلاش پرداخت . در آن ايام جريانهاي انحرافي وابسته به سياستهاي فرهنگي غرب و وهابيت قصد داشت با نفوذ به حوزه هاي علميه اذهان طلاب جوان را منحرف سازد تا بتواند از آنها در مقاصد گوناگون استفاده نمايد.

اين جريانها توسط برخي روحاني نمايان در مدرسه رضويه رخنه

كرده بود. آية الله شرعي با هوشياري و اشراف كامل ، به مبارزه غير علني با آنها پرداخت و با بر پايي جلسات مناظره از فضلايي همچون آية الله مصباح يزدي و حجج اسلام حاج شيخ محمدرضا آشتياني و حاج شيخ جعفر امامي استفاده نمود تا شبهات ايجاد شده را پاسخ گويند. اين جلسات به قدري مفيد و جذاب بود كه تحسين بسياري از اساتيد حوزه را برانگيخت . آية الله شرعي پس از رفع شبهات از اذهان طلاب جوان به طرد و تصفيه عناصر التقاطي همت گماشت و مدرسه رضويه را از اين بليّه رهايي بخشيد. در بررسي خدمات گوناگون آية الله شرعي بايد مجموعة آنها را در دو دورة قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مورد توجه قرار داد. اعتقاد راسخ وي به حقانيت مكتب اهل البيت (عليهم السلام ) و پيروزي حق بر باطل در فرجام امور، رويكردي آينده شناسانه را به وي ارزاني داشته كه براساس آن به بسيج تمامي نيروها و امكانات جامعه براي اعتلاي كلمة حق و امحاء باطل كوشيده است و در راه تحقق آرمانهاي الهي و حفظ و گسترش ارزشهاي ديني به انجام هر گونه خدمت و قبول هر رنج و مصيبتي دل مي سپارد.

زنداني شدن در زندانهاي ساواك ، تلاش در هماهنگ سازي نيروهاي طرفدار حق ، ايجاد امكانات رفاهي و آموزشي براي آحاد مردم ، تشويق و ترغيب قشرهاي گوناگون به دفاع از اسلام و انقلاب اسلامي ، شهادت فرزندش حجة الاسلام شهيد محمدتقي شرعي در جبهه هاي جنگ تحميلي و... مجموعه اي از عملكردهاي باورمند وي را نشان مي دهد. بارزترين ويژگي آية الله شرعي را بايد در اميدواري و اميدبخشي نسبت به تحقق وعده هاي الهي دانست و

ظلم ستيزي وي را نيز همدوش آن ديد. آية الله حاج شيخ محمد علي شرعي را مي توان يكي از چهره هاي سياسي و فرهنگي معاصر دانست . جمع آوري مجموعه اي از خاطرات اين دانشي مردنستوه مي تواند بسياري از زواياي سياسي و اجتماعي ديروز و امروز ايران اسلامي را آشكار سازد. مبارزه مداوم وي بر عليه نظام طاغوت موجب شد تا در عاشوراي سال 1342 كه براي تبليغ به مشهد اردهال رفته بود توسط ژاندارمري دستگير و براي بازجويي به نراق منتقل گردد.

پس از چندي وي را در ساواك قم مورد بازجويي قرار دادند. سپس به پادگان عشرت آباد فرستادند و چندي او را در زندان انفرادي نگه داشتند. پس از انتقال به بند عمومي زندان از محضر عالمان مبارزي چون آية الله بهاءالدين محلاتي ، آية الله خادمي اصفهاني ، آية الله قاضي تبريزي و... استفاده هاي فكري و معنوي نمود. آية الله شرعي از زندان پادگان عشرت آباد به زندان شهرباني تهران منتقل گرديد. در ايام پانزدهم خرداد اين زندان محل بازداشت اهل منبر و وعاظ معروفي همچون حضرات آيات شهيد مطهري ، شهيد هاشمي نژاد، مرحوم فلسفي وآية الله مكارم شيرازي و... بود.

آشنايي آية الله شرعي در اين زندان با شهيد مطهري ثمرات بسياري براي نهضت و مردم را در پي داشت . وي در اين ايام با برخي از دوستان خود روزنامة «انتقام » و «بعثت » را چاپ و منتشر مي نمود كه ماهيتي سياسي داشت و مسائل مهم آن روزها را تحليل مي كرد تا حوزه و روحانيت را از آنچه در اطرافشان رخ مي داد آگاه نمايد. در ادامه اينگونه فعاليتهاي سياسي بود كه آية الله شرعي توانست با تهيه يك دستگاه چاپ و تكثير، سخنرانيهاي مرحوم امام (قدس سره )

را در ميان افراد انقلابي منتشر سازد كه يكي از شاخص ترين اين موارد چاپ و نشر سخنراني مشهور حضرت امام (قدس سره ) در پانزدهم خرداد سال 42 مي باشد. پس از موضع گيري صريح امام (قدس سره ) در برابر كاپيتولاسيون ، آية الله شرعي با همكاري حجة الاسلام سيدمحمود دعايي اعلاميه آن مرجع نستوه را در اندك زماني چاپ كرد و در كمترين زمان ممكن به صورت هماهنگ در سراسر كشور توزيع نمود. پي گيري ساواك براي جستن عاملان اين حركت انقلابي منجر به بازداشت آية الله شرعي و جمعي از فضلا گرديد.

وي را ابتدا به زندان قزل قلعه و سپس به زندان قصر منتقل نمودند. در گيرودار همين دستگيري بود كه مأموران ساواك به سركردگي جلاد معروف آن يعني سرهنگ ازغندي به خانة آية الله شرعي يورش بردند. جلاد ساواك قصد ورود به اطاقي را داشت كه زنان خانواده در آن حضور داشتند و مي كوشيدند تا اسناد مربوط به روحانيون مبارز را براي مصون ماندن از اين هجوم ناگهاني به منزل همسايگان منتقل نمايند. سرهنگ ازغندي كه قصد داشت با ايجاد ارعاب وارد اطاق شود با فرياد و سيلي خشم آهنگ آية الله شرعي روبرو شد. همين ابراز شجاعت موجب شد تا فرصت كافي براي پنهان سازي اسناد انقلابي فراهم آيد. شهيد حجة الاسلام محمدتقي شرعي در سالها بعد مي گفت : من شجاعت و شهامت را از آن سيلي كه پدرم در حال اسارت به جلاد ساواك نواخت ، آموختم . آية الله شرعي در ايام هجرت حضرت امام (قدس سره ) به نجف اشرف به سوريه رفت تا از آنجا به عراق برود و به ديدار امام (قدس سره ) نائل شود.

هدف وي از اين سفر پرسش

از امام (قدس سره ) در باره شركت در انتخابات و چگونگي برخورد با اين موضوع در ايران بود. وي كه نتوانسته بود ويزاي عراق را تحصيل نمايد پرسش هاي خود را در سوريه در يك نوار ضبط نموده و آن را به همراه نامه اي كه با همفكري آية الله سيدمنيرالدين حسيني در قم تهيه و براي انتقال به سوريه در يك دستگاه راديو جاسازي شده بود توسط آقاي علي جنتي فرزند آية الله جنتي به دست امام (قدس سره ) در عراق رسانيد و پس از مدتي كوتاه پاسخ امام (قدس سره ) را مبني بر تحريم انتخابات دريافت نمود. آية الله شرعي با شروع سلسله دروس ولايت فقيه توسط مرحوم امام (قدس سره ) در نجف ، مجموعة نوارهاي اين دروس را پس از انتقال به قم با جمعي از دوستان مورد مطالعه و مباحثه قرار داده آن را منتشر ساختند. با شروع انقلاب اسلامي ايران و هجرت امام (قدس سره ) از نجف به پاريس ارتباط تلفني وي با امام (قدس سره ) برقرار گرديد و ايشان مطالب و نقطه نظرات بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران را به وسيله يك شبكه گسترده و سرّي به كليه علما و فضلاي مبارز در سراسر كشور منتقل مي نمودند.

وي در هماهنگ سازي علماي بزرگ شهرستانها با نهضت اسلامي تلاش مضاعفي را بكار بردند كه از آن جمله مي توان به ملاقاتهاي ايشان با آية الله ارباب در اصفهان اشاره نمود. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران تمام تلاش آية الله شرعي اين مبارز خستگي ناپذير به حفظ و گسترش دستاوردهاي انقلاب اسلامي معطوف گرديد و در مسؤوليت هاي گوناگون تصوير روشني از فراست و شهامت و تلاش خداجويانه روحانيت حق طلب شيعي را

به منصه ظهور رساند كه در پي به برخي از آن خدمات اشاره مي شود: الف : با پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، ستاد انقلاب اسلامي در قم ايجاد گرديد كه فرامين حضرت امام (قدس سره ) را در رفع معضلات و مشكلات كشورابلاغ و پيگيري مي نمود.

آية الله شرعي با قبول رياست اين ستاد در روزهاي بحراني آغاز پيروزي ، با همكاري آية الله شيخ محمد يزدي به رفع مشكلات مردم در اقصي نقاط كشور و دفع غائله هاي سياسي از جمله در گنبد و كردستان همت گماشت . زنده ياد شهيد چمران با حمايت همين ستاد مردمي و انقلابي آشوب كردستان را سامان بخشيد و نيروهاي اعزامي از جوانان غيور قم نيز غائله گنبد را پايان دادند آية الله شرعي در اين ستاد نمايندگاني را براي نظارت و تقويت عملكرد قوه قضائيه گسيل داشت و با صدور بيش از 13 هزار حكم به عنوان بازوي اجرائي حضرت امام (قدس سره ) در سراسر كشور عمل نمود. ب : عده اي از مدرسين و فضلاي حوزه علميه قم در دوران استيلاي رژيم طاغوت با هدف حمايت از مواضع سياسي حضرت امام خميني (قدس سره ) و نشر افكار و آثار آن قائد بزرگ به تأسيس جامعه مدرسين همت گماشتند. آية الله شرعي در اولين سالهاي تأسيس جامعه مدرسين به پيشنهاد و درخواست آية الله رباني شيرازي به عضويت آن درآمدند و در تمام فعاليت هاي سياسي آن فعالانه شركت داشتند. آية الله شرعي تا هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين مي باشند. ج : با شروع جنگ تحميلي ايشان تمام توان و تلاش خويش را به تقويت جبهه هاي نبرد معطوف نمود و در تهيه تجهيزات انفرادي و جمعي براي رزمندگان و ارسال آنها به خطوط

مقدم صميمانه كوشيد. فرزند ارشد وي حجة الاسلام محمدتقي شرعي كه از چهره هاي بسيار با استعداد و موفق حوزوي محسوب مي شدند و از اوان نوجواني در فعاليت هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي پدر خويش شركت مؤثر داشتند در روز ميلاد حضرت امام محمدتقي (ع ) به فيض شهادت نائل آمدند.

حضرت آية الله شرعي اين داغ جانگداز را تحت الشعاع جشن شادي ميلاد با سعادت حضرت جوادالائمه (ع ) قرار دادند و در آن سال و هر سال جشن ميلاد نهمين پيشواي معصوم (ع ) را با شكوه خاصي برگزار نمودند بي گمان يكي از برازنده ترين القاب براي اين عالم مجاهد عنوان «ابوالشهيد» است و از همين حركت عاشقانه و عالمانه ميزان ارادت و اخلاص وي را به ساحت مقدس ائمه هدي (عليهم السلام ) به خوبي مي تواند دريافت . د: حضرت آية الله شرعي براي دو دوره به عنوان نماينده مردم قم به مجلس شوراي اسلامي راه يافتند. در دوره اول از اعضاي كميسيون دفاع مجلس بودند و در طي آن دوره با همكاري ديگر اعضاي كميسيون ، اساسنامة ارتش و سپاه را تدارك ديدند. در اين دوره است كه ايشان سعي بليغي را براي حفظ و ارتقاي جايگاه ولايت فقيه در اساسنامه هاي نيروهاي مسلح بكار بردند و به اين مهم توفيق يافتند. در دورة دوم نمايندگي ، وي به عضويت در كميسيون اصل 90 پيوست و 23 هزار پروندة راكد و جاري را در طي اين دوره به فرجام رساند.

تغيير اساسنامة كميسيون اصل 90 و اقتدار بخشيدن به اين كميسيون همراه با ساماندهي سيستم بايگاني و اداري آن از ديگر خدمات ماندگار ايشان محسوب مي شود. حضرت آية الله شرعي با توجه به توانايي و

استعداد زنان در كسب علوم حوزوي و لزوم آموزش علمي و ديني براي آنان و نيز ارائه الگوي عيني در اين امر، در قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به تأسيس مدرسه اي جهت آموزش حوزوي دختران دست يازيدند كه اين تلاش به رغم كارشكني هاي رژيم طاغوت و بي اعتنايي برخي از علماي آن عصر با مساعدت و همكاري شهيد آية الله قدوسي به نتايج موفقيت آميز رسيد. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران حضرت امام (قدس سره ) هيأت موسسي را براي تشكيل حوزة علميه خواهران تعيين فرمودند كه حضرات آيات و حجج اسلام مشكيني ، فاضل ، موسوي اردبيلي ، جنتي ، شرعي ، توسلي و شيخ حسن صانعي از زمرة اعضاي آن هيأت بودند. در اين دوره تلاش آية الله شرعي با پشتوانة تجارب قبل از پيروي انقلاب و همفكري ديگر اعضاي هيأت موسس به ايجاد جامعة الزهرا(س ) انجاميد.

همچنانكه كوشش پيگير وي موجب ايجاد وحدت رويه و نظارت كامل شوراي عالي حوزه علميه بر حوزه هاي علميه خواهران شد. و: حضرت آية الله شرعي براي بي نياز كردن جامعه زنان در مراجعه به پزشكان مرد و نيز ايجاد الگوي عيني در آموزش علوم پزشكي براي بانوان به تأسيس دانشگاه علوم پزشكي فاطميه قم مبادرت نمودند. ايجاد اين دانشگاه نتايج گوناگوني را در پي داشت كه از آن جمله مي توان با جذب تخصص هاي پزشكي در قم ، فارغ التحصيل شدن بيش از پانصد پزشك زن در تخصصهاي گوناگون ، ايجاد دانشگاهي تخصصي ويژة بانوان به عنوان ايجاد نمونه عيني و تحقق امكان پذيري نظام آموزشي همگن اشاره نمود. ز: با مراجعت حضرت امام (قدس سره ) به قم و ازدهام هر روزة هزاران نفر از اقصي نقاط كشور،

براي زيارت آن رهبر بزرگ در اطراف منزل ايشان ، لزوم ايجاد مركز و مكاني جهت پذيرايي و رفاه اين زائرين ، حضرت آية الله شرعي را بر آن داشت تا به ايجاد فضايي مناسب براي اسكان و پذيرايي مردم اقدام نمايد. به همين منظور با همكاري حجة الاسلام والمسلمين حاج سيدرضا برقعي «از مؤلفان كتب درسي آموزش و پرورش » به خريدن و مهيا نمودن زمين وسيعي با تأسيس امكانات رفاهي مبادرت ورزيد. امكانات و اماكن فراهم آمده را كه با گذشت زمان وسعت مي يافت بنياد ارشاد و رفاه امام صادق (ع ) ناميد و به تهيه اساسنامه و تعيين هيأت امناء براي آن اقدام نمود.

اين مؤسسه آموزشي و رفاهي تا هم اكنون در تهران ، قم ، مشهد و تنكابن منشأ خدمات فراواني شده است . ح : مدرسه عالي قضايي قم كه پس از چند سال به دانشگاه قم تبديل گرديد و با همت و پايمردي رجل علمي و ديني ايجاد شده بود با توجه به سوابق خدمات فرهنگي و تأثيرگذاري حضرت آية الله شرعي درگسترش مراكز علمي و ديني ، ايشان از سوي جامعه مدرسين حوزه علميه قم به عنوان يكي را از اعضاي هيأت امناي اين دانشگاه انتخاب شده و در طي 4 سال از راهبردها و تجربه ها و تلاشهاي مؤثر وي بهره مند گرديدند. ط : اوايل پيروزي انقلاب اسلامي برخي از خيرين با مساعدت و همكاري آية الله سيدعلي محقق براي تهيه مسكن جهت طلاب علوم ديني به تأسيس شهرك مهديه اقدام نمودند. شورايعالي مديريت حوزه هاي علميه هيأت امنايي را از بازاريان متدين و روحانيون دلسوخته براي ايجاد اين شهرك تعيين نمود كه حضرت آية الله شرعي از آن جمله مي باشد اين شهرك

هم اكنون با بيش از هزار واحد مسكوني پذيراي طلاب ايراني و خارجي است تا در دوران تحصيل با آرامش خاطر به كسب علوم ديني بپردازند. شهرك مهديه با همت و تلاش هيأت امناء و پيگيري مداوم حجة الاسلام والمسلمين شيخ مهدي صباحي گسترش روز افزون داشته هم اينك دو هزار و هفتصد واحد مسكوني ديگر به همراه مراكز فرهنگي ، آموزشي ، رفاهي و بهداشتي در حال ساخت است . ي : قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نماز جمعة قم در مسجد امام اقامه مي گرديد و پس از پيروزي و توجه روز افزون آحاد مردم به شركت در اين عبادت سياسي ، اقامة نماز جمعه در حرم مطهر حضرت معصومه (س ) و سپس در دبيرستان امام صادق (ع ) انجام مي پذيرفت .

لزوم ايجاد مصلاي وسيعي براي اقامه اين نماز عبادي و سياسي حضرت آية الله شرعي را بر آن داشت تا با همكاري و تلاش آقايان حاج حسن صبوري و حاج ابوالفضل عباسي به ايجاد مصلاي بزرگ قم اقدام نمايد. ايشان هم اكنون از اعضاي هيأت امناي ستاد اقامه نماز جمعه قم مي باشند. ك : جمعيت مبارزه با فقر كه با نظارت آية الله حاج شيخ مرتضي حائري در قم تأسيس گرديده بود و آيت الله موسوي همداني و آقاي سيد محمود طباطبايي از اعضاي بسيار فعال آن بودند قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نيز به وضع معيشتي فقرا و ايتام كمكهاي شاياني مي نمود. حضرت آية الله شرعي كه از اوايل تأسيس اين جمعيت به همكاري با آن پرداخته بود و با سخنراني هاي پرشور خويش آحاد مردم و خيرين را به ياري رساندن اين جمعيت تشويق و ترغيب مي كردند از آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري

و سيد محمود طباطبائي خواستند تا براي ايتام ويژگي خاصي را قائل شوند.

اين پيشنهاد مورد قبول مؤسسين واقع گرديد و در اولين قدم زير نظر مرحوم آية الله حائري به انتشار قبض هايي مبادرت نمودند كه به جلب حمايت هاي مردمي براي ايتام اختصاص داشت . پس از آن ، جمعيت سرپرستي ايتام قم توسط آقاي زاهدي به تأسيس مدرسه اي براي ايتام اقدام نمود حضرت آية الله شرعي كه از اعضاي هيأت امناي اين جمعيت مي باشند در جلب نظر شخصيت هاي علمي و ديني و مشاركت خيرين براي ساماندهي اوضاع معيشتي و تربيتي ايتام تلاش وافري را به منصه ظهور رسانده اند. ل : در اوايل جنگ جمعي از جوانان پرشور قم به تأسيس هيأتي براي عزاداري سالار شهيدان با عنوان حسينيه شهدا اقدام نمودند. اين گروه با برپايي چادري در فضايي باز به انجام مراسم عاشورا مبادرت كردند. اين حسينيه با حضور و مشاركت آية الله شرعي و جمعي از جوانان پرشور و انقلابي و همكاري مداح اهل بيت (ع ) سيد احمد شمس از رونق خاصي برخوردار شد و هر ساله بر امكانات آن افزوده گشت . شهيد حجة الاسلام محمدتقي شرعي در زمرة جواناني بود كه در اين حسينيه عاشقانه خدمت مي نمود. در طي سالهاي گذشته حسينيه شهداي قم موفق به ساختن بنايي مناسب در فضايي بسيار وسيع گرديد و حضرت آية الله شرعي با تعيين هيأت امنايي براي آن كوشيده اند تا اين حسينيه نيز مركزي براي تربيت جوانان در راه تعميق و گسترش ارزشهاي والاي شيعي گردد. در سال 1370 حضرت آية الله شرعي مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا را در مشهد مقدس تأسيس نمودند.

اين مؤسسه كه با انجام بيش از هشتاد پروژة

تحقيقاتي خرد و كلان يكي از فعال ترين دفاتر پژوهشي كشور در حوزة علوم انساني است در كارنامة خود كاركرد بيش از يكصد و هفتاد نفر از اساتيد حوزه و دانشگاه را در طي يك دهه نشان مي دهد. پژوهشكده هاي معارف ، جغرافيا، آينده شناسي ، ادبيات و هنر از دفاتر اقماري اين مؤسسه بودند كه با تلاش پژوهشگران خويش به احياء تراث ادبي و ديني و نقد و نظر در حوزة جغرافياي انساني و آينده شناسي ايران و جهان مبادرت مي ورزيد. هزاران برگه تحقيقاتي به همراه دهها مقاله و كتاب از خروجي هاي علمي اين مؤسسه محسوب مي شود. اهتمام حضرت آية الله شرعي به ايجاد زيرساخت هاي علمي و فرهنگي و تهيه راهبردهاي اجرايي در حفظ و نشر معارف علوم موجب پديد آمدن «كانون تفكر» در مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا گرديد. اعضاي اين كانون كه بطور موازي با شوراي عالي پژوهش به تشكيل جلسه مي پردازند از مبرزترين اساتيد حوزه و دانشگاه مي باشند پايگاه اينترنتي اين مؤسسه براي پاسخگويي مستدل به شبهات معاندين مكتب علوي در شرف ايجاد است . حضرت آية الله شرعي با تأسيس انتشارات تاسوعا زمينة پشتيباني چاپ و نشر آثار تحقيقاتي و فرهنگي مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا را فراهم نمودند. اين انتشارات تاكنون آثاري از تراث ادبي و ديني را به جامعه علمي ارائه نموده است

شرف جهان قزويني، شرف الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(968 -912 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به شرف. در جوانى مقدمات دانش و ادب را در زادگاه خود فراگرفت، سپس به شيراز رفت و نزد امير غياث الدين منصور دشتكى شيرازى و خواجه جلال الدين محمود شيرازى، به كسب دانشهاى معقول همت گماشت. علماى معاصر او به فضلش گواهى داده اند. شرف جهان در

خط و انشا و شعر و حتى در موسيقى و آواز سرآمد زمان بود و خط را به روش خواجه عبدالحى منشى مى نوشت. وفات وى در قزوين اتفاق افتاد و در مزار شاهزاده حسين به خاك سپرده شد. وى به غير از «ديوان» شعر، صاحب «ساقى نامه»اى است كه به مدح شاه طهماسب ختم شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1187 -1174 /3)، حسن التواريخ (699 -698 ،533)، ايضاح المكنون (510/1)، تاريخ ادبيات در ايران (691 -679 /5)، تاريخ نظم و نثر (826 -825 ،440 -439)، تذكره ى ميخانه (168 -151)، الذريعه (516 -515 /9)، ريحانه (188/3)، عالم آراى عباسى (178/1)، قزوين در گذرگاه هنر (221 -220)، گلستان هنر (49)، مجمع الخواص (40 -39)، مجمع الفصحا (44/4)، مينودر (473 -472 /2)، نتايج الافكار (369 -368).

شرف شفروه اصفهاني، شرف الدين عبدالمومن، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه، واعظ و شاعر. مشهور به شفروه و شرف اصفهانى. وى از خاندان بسيار معروفى از مردم اصفهان بوده كه همه به مناسبت نام جدشان به شفروه معروف بوده اند. وى در زبان فارسى و عربى مهارت داشت. وى از قران جمال الدين عبدالرزاق و رفيع الدين لنبانى بود. در خدمت اتابك شيرگير لقب ملك الشعراء داشت و مى گويند كه او جمال الدين و مجيرالدين بيلقانى را اهاجى ركيك گفته است. از ممدوحان وى اتابك مشيرگير برادر اتابك ارسلان از سران دولت سلاجقه ى عراق بوده است. از جحمله مولفاتش: «اطباق الذهب فى المواعظ و الخطب». كه به زبان منشيانه فصيح و به زبان عربى نگاشته شده است؛ «ديوان» اشعارش مشتمل بر هشت هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (950 -948 /3)، تاريخ ادبيات در ايران

(743 -740 /2)، تاريخ گزيده (737 -736)، تاريخ نظم و نثر (102)، تذكره الشعراء (172 -170)، دايرةالمعارف فارسى (1464/2)، الذريعه (513/9 ،216/2)، رياض العارفين (213 -212)، ريحانه (193 -192 /3)، فرهنگ سخنوران (499 -498)، كشف الظنون (116)، لباب الالباب (273 -268 /1)، لغت نامه (ذيل/ شفروه) هفت اقليم (366 -361 /2)، يادداشتهاى قزوينى (214 -213 /5).

شرف الاسلام شيرازي، ابوالقاسم عبدالوهاب

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، واعظ، فقيه اصولى، متكلم و محدث حنبلى. معروف به ابن حنبلى واعظ. اصل وى از شيراز است. از پدر فقه آموخت و از ابوطالب بن يوسف، حديث. وى را شيخ حنبليان دمشق گويند. از آثارش وقف مدرسه ى بزرگ شريفيه در كنار جامع دمشق است. از آثار علمى اش: «البرهان»، دراصول دين؛ «رساله فى رد الاشعريه»؛ «المفردات»؛ «المنتخب»، در اصول فقه حنابله.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (568 ،529 /2)، سير النبلاء (104 -103 /20)، معجم المؤلفين (224/6).

شرواني، عبداللطيف

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نويسنده، اديب. معروف به افلاطون. وى مولف رساله اى به نام «حل ما لا ينحل» در شرح قصيده ابوالمفاخر رازى شاعر قرن ششم در مناقب امام هشتم (ع) كه مولف به خطا آن را از امام فخرالدين رازى دانسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (403).

شريعت اصفهاني، فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 -1266 ق)، مرجع تقليد، فقيه اصولى، مفسر، متكلم و اديب امامى. معروف به شيخ الشريعه اصفهانى. نسب وى به محمدعلى نمازى شيرازى مى رسد. اصل وى از شيراز بود كه در اصفهان به دنيا آمد. در اصفهان از ملا عبدالجواد خراسانى، مدرس كبير، و ملا حيدر على اصفهانى و ملا احمد سبزوارى و ملا محمدصادق تنكابنى و حاج شيخ محمدباقر و ملا محمدتقى هروى اصفهانى درس خواند. سپسى به نجف سفر كرد و چندى از محضر حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمين استفاده كرد. وى از دوستان و نزديكان سيد جمال الدين اسدآبادى بود. در نهضت استقلال، ضد انگليسى، عراق در كنار آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى قرار داشت. در 1313 ق به حج رفت و بعد از مراجعت به درس و تاليف و فتوى پرداخت و مرجع تقليد اغلب شيعه ى اماميه ى گرديد. وى از شيخ محمد طه نجف و سيد مهدى قزوينى و صاحب «روضات الجنات» و برادرش ميرزا محمدهاشم چهارسوقى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمى اجازه ى روايت داشت. محدث قمى از شاگردان وى بود. شيخ فتحعلى بن گل محمد حكيم برادگاهى لنكرانى نيز از خواص شاگردان وى بود كه «تقريرات» او را در چهار مجلد نگاشته است. از آثارش: «ابانه المختار فى ارث الزوجه من ثمن العقار»؛ «صيانه الابانه

عن وصمه الرطانه»؛ «اصاله الصحه»؛ «افاضه القدير فى حل العصير»؛ «اناره الحالك فى قرائه ملك و مالك»؛ حاشيه «فصول»؛ «قاعده ى صدور» يا «قاعده ى الواحد البسيط»؛ قاعده ى «ضرر»؛ قاعده ى «طهارت»؛ رساله اى در «صحاح» ششگانه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (334 -333 /5)، اعيان الشيعه (392 -391 /8)، الذريعه (6/25 ،104 -103 ،44/15 ،188/10 ،195/7 ،59/1)، ريحانه (207 -206 /3)، شرح حال رجال (175/6)، علماء معاصرين (124 -122)، فوائد الرضويه (345)، معجم المؤلفين (53 -52 /8)، مكارم الآثار (1819 -1816 /5).

شريعت، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فرزند آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج ملا فتح اللَّه شريعت اصفهانى عالم معاصر كراچى مى باشند.

وى در حدود سال 1325 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در حجر والد ماجدش كه از مراجع بزرگ تقليد و مدرسين و زعماء روحانيت نجف اشرف بودند پرورش يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را از علماء و اساتيد نجف آموخته و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسين نائينى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى شركت و استفاده نموده تا حدود سال 1370 قمرى كه بنابر دعوت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى پويا به كراچى مهاجرت و رحل اقامت افكنده و تاكنون شاغل وظائف دينى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شريعت، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده:-، دانشگاه: علوم و صنايع دفاع

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1337، دكتراى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1347.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم و صنايع دفاع.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرهنگ بسامدى گلشن راز، فرهنگ بسامدى گلستان، فرهنگ اصطلاحات دستور زبان فارسى، فرهنگ بسامدى ديوان پروين اعتصامى، تدريس دروس ادبيات فارسى، متون نظم و نثر، دستور زبان فارسى در دانشگاههاى اصفهان، علوم و صنايع دفاعى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 24

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

املاى صحيح، دستور زبان فارسى و انگليسى تطبيقى، كاملترين صرف و نحو عربى، تجزيه و تركيب اشعار گلستان زمينه بحث درباره آئين نگارش، ترجمه نهج البلاغه، جمله و جمله سازى، سخنان پير هرات، پروين، ستاره آسمان ادب ايران

و چندين عنوان ديگر.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 47، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

دستور زبان فارسى، انتقاد درباره ديوان عطار، صفت مركب، لفظ "افتادن" در لغت نامه، دگرگونيهاى لفظ در مثنوى مولوى، اظهار نظر درباره حافظ، فرهنگ نويسى، لغات و تركيبات نو، كهن ترين كتاب دستور زبان فارسى، انتقادى بر مرصادالعباد، نقد كتابهاى دبيرستانى، قدرت تركيبى زبان فارسى، انتقادى بر ترجمه تفسير كمبريج، ويژگيهاى دستورى سياست نامه، تأثير زبانهاى خارجى در زبان فارسى معاصر، نثر معاصر فارسى، ضمير و كاربرد آن در ديوان حافظ و مقالاتى چند درباره دستور زبان فارسى.

تولد: 1315.

درگذشت: 1375.

از آثار اوست: كتاب املا (اصفهان، 2 ،1349 -1347 جلد)؛ پاسخ تمرين هاى مبادى العربيه يا كاملترين صرف و نحو عربى (رشيد شرتونى، 1372)؛ پروين ستاره ى آسمان ادب ايران (اصفهان، 1366)؛ ترجمه و راهنماى مبادى العربيه (رشيد شرتونى، اصفهان)؛ جواهر الاسرار و زواهر الانوار: شرح مثنوى مولوى (كمال الدين حسين بن حسن خوارزمى، اصفهان)؛ دستور زبان فارسى (ويرايش سه، 1364)؛ زمينه بحث درباره ى آيين نگارش (چاپ هاى متعدد، 1364)؛ سخنان پير هرات (عبدالله انصارى، به كوشش شريعت، 1365)؛ گزيده تفسير كشف الاسرار (ابوالفضل رشيدالدين ميبدى، به اهتمام)؛ متن و ترجمه كتاب تعرف (ابوبكر محمد بن ابراهيم كلابادى، 1371)؛ نهج البلاغه، سخنان اميرالمؤمنين (ع) (تأليف شريف رضى، 1374).

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شريعتمدار استرآبادي تهراني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1249 ق)، عالم، فقيه اصولى، رجالى و اديب. وى در كربلا متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. به همراه پدر به سفر در شهرهايى همچون كرمانشاه، تهران، استراباد، مشهد رضوى و سرانجام تهران پرداخت. در خلال سفر از پدر علوم عربى و سطوح فقه و اصول را فراگرفت.

پس از درگذشت پدر و رسيدن به سن بلوغ به نجف رفت و در محضر درس و بحث شيخ مرتضى انصارى و شيخ مشكور حولاوى و شيخ محسن خنفر و شيخ راضى شركت كرد و فقه و اصول را در نزد ايشان تكميل نمود و در بيست و سه سالگى به دريافت درجه ى اجتهاد نائل شد. وى از شيخ راضى و شيخ مشكور و علامه انصارى داراى اجازه بود. پس از آن به تهران آمد و به مرجعيت عام و خاص رسيد. در عين حال به تدريس و تصنيف نيز پرداخت. از آثار وى: «مظاهر الآثار و حقايق الاسرار»، در پنج مجلد بزرگ؛ «ينابيع العقول»، در علم اصول، در سه مجلد؛ «اساس الاحكام»، در شرح «شرايع الاسلام»، در چهار مجلد؛ «نصره المستبصرين»، در شرح «التبصره»؛ «معراج المومنين»، در شرح «الالفيه» شهيد؛ «النفليه»، در نماز؛ «ادعيه الوباء و الطاعون و جمله من الامراض و بعض العوذات و الاحراز»؛ «تحفه الممالك فى تركيب الفيه ابن مالك»؛ «اثبات الفرقه الناجيه»؛ «رساله فى سند دعاء الخضر»؛ «مجمع الاراء و الادله»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، الذريعه (289/25 ،177/24 ،234 ،162 -161 /21 ،15 -14 /20 ،235/12 ،47/11 ،472/3 ،4/2 ،98/1)، ريحانه (211 -210 /3)، شرح حال رجال (224/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 392 -391 /14)، لغت نامه (ذيل/ شريعتمدار)، معجم المؤلفين (213/9)، مكارم الآثار (1350 -1349 /4).

شريعتمداري، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شريعتمداري معروف به برادر حسين، روزنامه نگار ايراني اصولگرا و مدير مسئول روزنامه كيهان و همچنين انتشارات كيهان است. وي توسط سيد علي خامنه اي - رهبر جمهوري اسلامي ايران - به اين سمت انتخاب شده است

در ماه مه سال 2006، روزنامهٔ فايننشال تايمز در فهرستي از تأثيرگذارترين تفسيرگران در كشورهاي متفاوت، او را به عنوان «تأثيرگذارترين تفسيرگر» ايراني معرفي كرد.

روزنامه كيهان در دهمين دوره ي انتخابات رياست جمهوري از محمود احمدي نژاد حمايت نمود.

معاونت بخش اجتماعي وزارت اطلاعات

حسين شريعتمداري در مقاله اي در تاريخ 5 دي 1378 روزنامه كيهان كه خود مدير مسئول آن بود نوشت:

دعوت از اينجانب براي بحث و گفت و گو با زندانيان گروهكي از جانب حجت الاسلام مجيد انصاري صورت گرفته بود...آن هنگام را اينجانب جزو پربركت ترين ايام عمر خود مي دانم كه بر اثر آن تعداد قابل توجهي از عناصر گروهكي بريده از انقلاب و مردم به آغوش انقلاب و ملت بازگشتند.

وي در دوران وزارت حجت الاسلام علي فلاحيان در وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي، مسئول بخش معاونت اجتماعي وزارت اطلاعات بود.

دكتر فرهاد بهبهاني در كتاب در مهماني حاج آقا وي را به عنوان يكي از بازجوها نام مي برد كه در زندان برادر حسين ناميده مي شده است. و شريعتمداري نير در پاسخ مي گويد:

بنده هيچگاه بازجو نبوده ام ولي بارها ابراز تاسف كرده و مي كنم كه چرا ثواب بازجو بودن در نظام جمهوري اسلامي ايران در نامه اعمال من ثبت نشده است.

جوايز روزنامه نگاري

• حسين شريعتمداري موفق شد تا به همراه محمدكاظم انبارلويي سردبير روزنامه رسالت، جايزه بهترين و منصف ترين منتقد دولت محمود احمدي نژاد را در مراسم اختتاميه نمايشگاه مطبوعات، از آن خود كند.

شريعتمداري، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد صادق بن السيد الجليل السيد حسن بن العالم النبيل السيد محمد شريعتمدارى (برادر آيت اللَّه حاج سيد كاظم شريعتمدارى) از علماء اعلام معاصر تهرانست.

وى در سال 1325 قمرى در تبريز متولد

شده و در كودكى وى مرحوم والدش حجةالاسلام آقا سيد حسن در سال 1332 قمرى وفات نموده و ايشان در حجره والده فاضله عفيفه اش پرورش يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را در تبريز خوانده آنگاه به قم مهاجرت و مقدارى از محضر مرحوم آيت اللَّه موسس حايرى و پس از وى از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى استفاده نموده و مشرف به نجف اشرف شده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيات ديگر بهره مند گرديده و بواسطه عدم مساعدت هواى نجف مجبور بمراجعت و در قم بتدريس فقه و اصول نهائى پرداخته تا ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى كه چند سالى هم در جلسات فقه و اصول آن جناب شركت نموده تا سال 1372 قمرى كه به تهران منتقل و به خدمات دينى پرداخته و چندى هم در مشهد مقدس تدريس خارج فقه و اصول نموده و باز بواسطه عدم سازگارى آب مشهد به تهران بازگشت و تاكنون در خيابان مولوى قريب چهار راه گمرگ شاهپور به اقامه نماز جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

معظم له داراى اجازات اجتهادات مطلق و صريح كه اساتيدشان مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد محمد حجت و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و ساير اساتيد كه تصريح باجتهاد ايشان نموده اند و بصحه برادر بزرگوارشان آيت اللَّه العظمى آقاى شريعتمدارى رسيده است و سزاوار بود كه حوزه هاى علمى بالخصوص حوزه مقدسه قم از افاضات ايشان مستفيض باشند ولكن مع الاسف در اثر ضعف مزاج و عدم مساعدت آب و هواى قم فعلا در تهران و حوزه علميه از فيض

آن جناب محروم است و لعل اللَّه يحدث بعد ذلك امرا. آثار قلمى و علمى ايشان عبارت است از حواشى بر جواهر و قسمتى از كفايه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شريعتمداري، نور الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدنورالدين شريعتمداري

محل تولد : شوشتر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 شمسي وارد حوزه شوشتر شدم و از مقدمات تا سطح عالي را در مدت 7 سال در خدمت مرحوم آيت الله سيد محمد حسن آل طيب و مرحوم آيت الله سيد محمد موسوي جزائري به پايان برده و در سال 1347 وارد حوزه نجف اشرف گشته و در درس خارج امام خميني (قدس سره) و آيت الله العظمي خوئي و سيد عبدالاعلي سبزواري و سيد محمد جعفر مروج مولف منتهي الدرايه شركت نمودم و در سال 1350 وارد حوزه علميه قم شدم و از دروس خارج اساتيدي مانند آيات عظام شيخ كاظم تبريزي و علامه فاني اصفهاني و وحيد خراساني و ميرزا هاشم آملي بهره ها بردم . از سال 1372 شركت در درس خارج را رها ساختم و در سال 1374 به اخذ اجازه اجتهاد از دو نفر از مراجع و بزرگان حوزه علميه گشتم .

در سال 1350 شمسي كه وارد حوزه علميه قم شدم تدريس سطح را شروع نمودم و تا سال 1376 تدريس سطح را به تدريس خارج فقه مبدل كردم و از همان سال تا امسال ( سال 1384 ) به تدريس خارج فقه اشتغال دارم . تحقيق و نويسندگي را از همان دوران اشتغال به فراگيري سطح شروع كردم ؛ درس را پس از فراگيري از استاد

خلاصه مي كردم و مي نوشتم و زماني كه در نجف اشرف به محضر اساتيد مي رفتم درس هاي خارج را به زبان عربي مي نوشتم و تقريرات درس فقه و اصول اساتيد را نگاشتم كه اكنون موجود است .

بيش از 60 مقاله علمي در علوم مختلف به زبان فارسي و عربي به مناسبت كنگره ها و همايش ها به نگارش درآمده كه بسياري از آنها در مجموعه مقالات به چاپ رسيده و در جلسه ارئه شده است و يا در برخي از مجلات و جزوه ها به چاپ رسيده است.

تدريس در دانشگاه امام محمد باقر عليه السلام به مدت 5 سال ، فقه سياسي در كارشناسي ارشد ، تدريس در مركز جهاني در مدرسه حجتيه ، سطح عالي مكاسب و كفاية الاصول و تفسير موضوعي به مدت 6 سال ، ارزيابي بيش از صدها مقاله در ارتباط با كنگره ها و همايش ها و مجلات و موسسات پژوهشي ، همكاري با موسسه مجمع جهاني اهل بيت (ع) و مجمع فقه و فقه و حقوق وابسته به دفتر تبليغات و موسسه فقه بر مذهب اهل بيت (ع) و همكاري با نوشتن و ارزيابي مقالات فقهي و اصولي موسوعه فقه بر مذهب اهل بيت (ع) كه 5 جلد از آن تا كنون به چاپ رسيده است . نوشتن قواعد اصولي در يك جلد و قواعد فقهي در دو جلد قواعد اصولي صد قاعده و قواعد فقهي در بيست قاعده با همكاري برخي از محققين و فضلاي حوزه علميه قم ، همكاري با موسسه مجمع فقه به مدت 10 سال ، عضو هيئت علمي و عضو هيئت

تحريريه مجله فصلنامه علوم سياسي و نگارش مقاله هايي در آن مجله ، تدريس فقه تطبيقي براي كساني كه به عنوان روحاني حج امتحان داده و برگزيده شده اند ، همكاري با موسسه نشر آثار امام خميني (ره) با مقالات گوناگون و ارزيابي مقالات وارده در ارتباط با كنگره ها و نگارش مقالات علمي فقهي و اصولي ؛ تفسير ، هر شب پس از اقامه نماز جماعت در مسجد تكيه يزديهاي بازار قم و استاد راهنما شدن در بسياري از پايان نامه هاي مركز جهاني و حوزه علميه قم و دانشگاه امام محمد باقر عليه السلام از سال 1340 ، در آغاز در شوشتر اشتغال به امامت جماعت و تبليغ در ايام ماه محرم وصفر و رمضان داشته و پس از ورود به قم نيز تا امسال ادامه داشته و در ضمن سپري كردن يك عمر در نگارش و تحقيق ، خداوند فيض اقامه جماعت و تبليغ را نيز به من عنايت كرده است .

شريف تبريزي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1286 ق)، عالم، اديب، نويسنده و شاعر، متخلص به تائب. معروف به مساله گو. او در مشهد رضوى ساكن بود. علم و ادب را فراگرفت و يكى از فضلاى بنام زمان خود شد. شيخ اسماعيل به تاليف و تصنيف در فنون مختلف پرداخت و آثار بسيارى به نظم و نثر از خود به جاى گذاشت. در مشهد درگذشت و در باغ رضوان دفن شد. از آثار وى: «عقايد الاسلام»، در اصول خمسه، كه گويا ترجمه ى «عقايد الاسلام» تركى منسوب به مقدس اردبيلى است؛ «مرآه المتقين»؛ «مجلات المحققين»؛ «البلاغ المبين»؛ «معيار الفهم و منشار الوهم»؛ «تذكره المتقين»؛ مثنويهاى «انصاف نامه»؛

«بلبل نامه»؛ «تحفه نامه»؛ «تزويج نامه»؛ «توحيد نامه»؛ «ثمره ى فواديه»؛ «حيرت نامه»؛ «سعادت نامه»؛ «محبت نامه»؛ «نماز نامه» و مثنويهاى مختلف ديگر؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (281/21 ،284 ،228 -227 ،11/20 ،85 -83 /19 ،281/15 ،181/12 ،265/11 ،163/9 ،46/4 ،140/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 156/14)، فرهنگ سخنوران (179)، مؤلفين كتب چاپى (580 -579 /1).

شريف تهراني، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1280 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در طى دوران تحصيل در مدرسه ى سن لويى و مدرسه ى علوم سياسى و دانشكده ى حقوق در انجمن ادبى دانشكده عضويت داشته است. در سال 1304 ش در مجله ى «نداى قدس» و چندى بعد به سردبيرى روزنامه ى «جنت» كه به مديريت حسن كسرائى اداره مى گرديد اشتغال داشت. بعدها وارد خدمات دولتى گرديد و عهده دار مشاغل مختلف شد. از آثار وى: «تئاتر مكتب عشق»؛ «خونبهاى ايران يا عشق و كشيبائى»؛ «مكتب عشق»؛ «ممانعت از حق مظاهر تصرف عدوانى و رفع مزاحمت»؛ «نازبخت»؛ «نواى نى»؛ «نوشكفته ها»؛ «هماى و همايون».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (466 -464 /4).

شريف زاده نجفي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در خصوص ولادت مرحوم محمد جواد شريف زاده نجفي نتوانستيم به نقطه نظر مطمئني دست يابيم، اما بر اساس قرائن و شواهد، هنگام رحلت، بيش از هشتاد سال از عمر آن مرحوم مي گذشت؛ لذا تاريخ تولد ايشان حدود سال 1278 هجري شمسي و در نجف اشرف مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدر - علي محمدشريف زاده نجفي - از روضه خوان هاي نجف اشرف بوده و سال ها قبل از يزد به نجف مهاجرت كرده است. بر اين اساس، اگرچه حاج شيخ محمد جواد شريف زاده نجفي هيچ دوره از عمر خود را در يزد سپري نكرده، اما به نوعي ريشه در دل اين ديار داشته و شايد اين نكته در انتخاب شهر «ابرقو» از ميان شهرهايي كه از حضرت آيت اللّه بروجردي؛ درخواست روحاني داشته اند، بي تأثير نبوده است.مادر ايشان - بانو سلطان بيگم - علويه باكرامتي بوده كه با حضرت آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدي؛ نسبت داشته و

آن مرجع بزرگ به كرامت و بزرگواري اش اذعان داشته و آن بانو مشمول عنايات ايشان بوده است.خاطرات كودكي : مادر محمد جوادشريف زاده نجفي در ايامي كه حاج شيخ محمد جواد، نوزاد و يا طفلي نوپا بوده است، خوابي مي بيند. خواب را براي حضرت آيت اللّه محمد كاظم يزدي بازگو و ايشان هم رؤياي اين بانو را چنين تعبير مي كند كه فرزندش مجتهد مي شود. سپس سجّاده اي به ايشان مي دهد تا فرزندش بر آن نماز بگزارد. حاج شيخ محمد جواد سال ها اين سجّاده را با خود داشت و حتّي پس از آمدن به ابرقو هم بر آن نماز مي خواند. متأسفانه اين سجّاده در يكي از مساجد مفقود گرديد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سنين عمر محمد جواد شريف زاده نجفي ، از دو مرحله عمده تشكيل مي شود: روزگار تفقّه و عصر تبليغ.اول: سال هاي حضور در نجف اشرف و كربلاي معلّا، يعني از تولد تا حدود سال هاي 1325 يا 1326 هجري شمسي، صرف نظر از ايام كودكي، آنچه طي اين سال ها وجهه همت ايشان را تشكيل داده، تلاش براي نيل به كمالات اخلاقي و علمي، و استفاده هر چه بيشتر از معادن معنوي و علمي اين دو شهر مقدس مي باشد. بدون شك تنفس در فضايي كه معطّر به قبور ائمه طاهرين (ع) باشد، مستلزم توفيق بالايي است. آري، در چنين فضايي مس وجود، كيميا گردد و پربها.علاوه بر اين بهره معنوي، حضور در پاي درس بزرگاني همچون آيات عظام: سيد محمد كاظم يزدي و سيد ابوالحسن اصفهاني و پس از ورود به كربلا استفاده از محضر حضرت آيت اللّه حاج آقا حسين قمي، همچنين اجازه اجتهاد و اخذ وجوهات از

همين بزرگواران و بزرگاني ديگر همچون آيات عظام: سيد عبدالهادي شيرازي، سيد محسن حكيم و سيد حسين بروجردي، دستاورد اين دوره از عمر مرحوم حاج شيخ محمد جواد است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حضرت آيت اللّه سيد ابوالحسن اصفهاني، پس از رحلت حضرت آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدي از مرحوم حاج شيخ محمد جواد شريف زاده نجفي خواستند كه ايشان به سامرا برود و در مدرسه اي كه متعلق به مرحوم حاج سيد محمد كاظم يزدي بوده است، تدريس نمايد. حاج شيخ محمد جواد اين درخواست را پذيرفت و به سامرا رفت ولي پس از چهار الي پنج ماه مجدداً به نجف برگشت و بعد از اقامتي كوتاه، به كربلا مهاجرت نمود و تا زمان رحلت حضرت آيت اللّه سيد ابوالحسن اصفهاني، در اين شهر ماند. پس از رحلت اين مرجع بزرگ - كه زمزمه مرجعيت حضرت آيت اللّه حاج آقا حسين قمي به گوش رسيد. - ايشان به نجف برگشت ولي اقامتش چند ماهي بيشتر طول نكشيد كه آن مرحوم قصد مسافرت به مشهد نمود و در قم سرنوشت ديگري براي ايشان رقم خورد كه بدان خواهيم پرداخت.وقايع ميانسالي : چگونگي آمدن حاج شيخ محمد جواد شريف زاده نجفي از نجف به ابرقو، شرح مفصلي دارد كه اجمال آن، بدين قرار است:مرحوم حاج شيخ محمد جواد در سال 1325 يا 1326 جهت رفتن به زيارت ثامن الائمه - امام رضا (ع) - وارد شهر قم شد و مسافرخانه «قبله» را به عنوان اسكان موقت انتخاب كرد. بزرگواري ايشان توجه صاحب مسافرخانه را به خود جلب كرده، به طوري كه از ايشان درخواست كرد اتاقي در منزل خود - كه

به افرادي معدود اختصاص مي داده - در اختيار آن مرحوم و همراهان قرار بدهد.در يكي از اين روزها، برخي طلبه ها كه يا از شاگردان آن مرحوم بوده و يا از مراتب علمي و كمالات اخلاقي ايشان در نجف و كربلا، اطلاع داشته اند، از آمدن ايشان به قم باخبر شده، مراتب را به اطلاع حضرت آيت اللّه بروجردي؛ مي رسانند و ترتيب ديداري ميان اين دو بزرگوار در بيت حضرت آيت اللّه بروجردي داده مي شود.در اين ملاقات، از جمله سؤالات حضرت آيت اللّه بروجردي از مرحوم حاج شيخ محمد جواد، اين بوده است كه آيا شما توان تدريس مكاسب و كفايه را داريد؟ مرحوم حاج شيخ محمد جواد جواب مي دهد: «بحول اللّه؛ (توان تدريس اين دروس را دارم.)»سپس سؤالاتي تخصصي از ايشان پرسيده مي شود و چون آن مرجع بزرگوار به توانمندي مرحوم حاج شيخ محمد جواد در اين زمينه، اطمينان پيدا مي كند، درخواست مردم ابرقو را - مبني بر يك روحاني مجتهد و پرهيزكار كه توان تدريس مكاسب و كفايه را داشته باشد. - خدمت ايشان ارائه مي دهند و مصرانه از آن مرحوم اجابت اين درخواست را مي طلبند. مرحوم حاج شيخ محمد جواد به رغم ميل باطن و در جهت امتثال امر حضرت آيت اللّه بروجردي اعلام آمادگي كرده و ايشان نيز ظاهراً ذيل همان برگه، مرحوم حاج شيخ محمد جواد را به اهالي ابرقو معرفي مي كنند.در پايان اين ديدار قرار مي شود كه روز بعد، حضرت آيت اللّه بروجردي به ديدار ايشان بروند. مرحوم حاج شيخ محمد جواد صاحب منزل را در جريان مي گذارد و صاحب منزل كه اين تشريف فرمايي را افتخاري بزرگ براي خود مي دانسته، درصدد تدارك پذيرايي برمي آيد و كوچه

و منزل را آب و جارو مي كند.روز بعد، آن مرجع بزرگوار با درشكه به محل سكونت ايشان رفته و در واقع ديد و بازديد اين دو مرد الهي تكميل مي گردد. مرحوم حاج شيخ محمد جواد سپس به مشهد رفته و پس از زيارت ثامن الحجج (ع) مجدداً به قم بر مي گردد و بلافاصله عازم ابرقو مي شود و در ابتداي راهي قرار مي گيرد كه مرحله دوم عمر ايشان را رقم مي زند.زمان و علت فوت : نوروز سال 1358 هجري شمسي، آخرين بهار را فراروي ديدگان محمد جواد شريف زاده نجفي قرار داد.علاقه به ثامن الائمه - امام علي بن موسي الرضا (ع) - آن مرحوم را به ارض اقدس طوس كشاند، تا براي آخرين بار ترجيع بند ارادت خود را ارزاني آن آستان كند.همراه ايشان در اين سفر مي گويد:با اين كه هنوز بنا بود در مشهد بمانيم، اما برخلاف انتظار، ايشان گفتند: بايد برگرديم تهران! حاج شيخ محمد جواد در تهران به منزل فرزندش رفت و ما هم در شهر ري به خانه بستگانمان رفتيم.پس از يك روز، بيماري مختصري بر آن مرحوم عارض شد، پيغام داد: بليطي كه براي رفتن از تهران به ابرقو گرفته ايد، خودتان استفاده كنيد، مورد نياز من قرار نمي گيرد. (نقل به مضمون) و فرمودكه اين ها مورد استفاده ام قرار نمي گيرند. سپس ادامه داد: فردا اذان صبح به اين جا بيايد.ما به شهر ري برگشتيم اما با كلي نگراني. اصرار بر اين كه هر چه زودتر به تهران برويم، بيماري ايشان، عدم ضرورت استفاده از بليط، اين كه فردا وقت اذان صبح ما را ببينند و... اين افكار تا ساعت 12 شب ما

را به خود مشغول كرده بود. در اين ساعت فرزند ايشان تلفن كرد كه پدرمان به رحمت خدا رفتند. اين ها نشانه اي بر آگاهي آن مرحوم از نزديك شدن زمان رحلت خود بود.فرزند ايشان مي گويد:حدوداً نيمه شب ملاحظه كردم كه پدرم آهسته چيزي مي خوانند. گوش خود را نزديك دهان ايشان بردم، ديدم مشغول خواندن زيارت عاشورا هستند. پس از چند دقيقه، شهادتين را بر زبان آوردند و ديگر چيزي نگفتند. ما ابتدا فكر كرديم كه ايشان خواب رفته اند، اما پس از چند دقيقه كه سراغشان رفتيم، ملاحظه كرديم در حالي كه رو به قبله خوابيده اند، از دنيا رحلت كرده اند. وقتي با ابرقو تماس تلفني گرفتيم تا اين خبر را به اطلاع مردم برسانيم، ملاحظه كرديم كه برخي از دوستان و مأمومين از رحلت مرحوم پدرم اطلاع دارند!قضيه از اين قرار است كه سيدي از ارادتمندان ايشان در عالم رؤيا مي بيند آجري از زير گلدسته مسجد امامزاده فرو افتاد. آن سيد خواب خود را به رحلت مرحوم پدرم تعبير مي كند و با عده اي نيز اين مطلب را در ميان مي گذارد، لذا وقتي كه با آنان تماس گرفتيم، اين خبر برايشان غير منتظره نبود. پدرم براي دفن خود ما را بين سه مكان مخيّر كرده بود كه به ترتيب عبارت بودند از: حضرت عبدالعظيم (ع) ، قبرستان بقيع قم و بهشت زهراي تهران، كه با توجه به جوانب قضيه، ايشان را در قبرستان بقيع قم در مسير جمكران به خاك سپرديم. گويي عارف گمنام بر آستان مقدس صاحب الزمان (ع) چشم دوخته و انتظار ديدار با آخرين يادگار پيامبران را دارد.مردان الهي از دنيا نمي روند، بلكه از سراي

فرش به عالم عرش نقل مكان مي كنند. كوته نگري است اگر تربت كيميا اثر آنان را در دل زمين بجوييم، بايد به اندرون سينه مردان راه نقبي زد تا اشك ديده از مزار آنان متبرك سازيم.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرحله دوم از عمر مرحوم محمد جواد شريف زاده نجفي ، 32 الي 33 سال پاياني عمر ايشان را رقم مي زند، يعني از سال هاي 1325 يا 1326 لغايت 1358 هجري شمسي و زماني كه از طرف حضرت آيت اللّه بروجردي به ابرقو عزيمت نمود و در اين خطه به تبليغ دين، اقامه جماعت و تشكيل مجالس روضه پرداخت؛ اين دوره از عمر آن مرحوم، فرصت انجام رسالتي است كه خداوند متعال بر دوش عالمان ربّاني نهاده و در روايات «زكات علم» قلمداد شده است.اين دو مرحله، مكمل يكديگرند و مجموعه اي واحد را تشكيل مي دهند، نه اندوختن كمالات علمي و معنوي بدون تبليغ و انذار، ايفاي تام و تمام رسالت عالمان ديني است، و نه تبليغ دين بدون كسب علم و تهذيب نفس، دل و جاني را نشاط معنوي مي بخشد. دو مرحله اي كه عنوان گرديد، در زندگي مرحوم حاج شيخ محمد جواد كاملاً قابل تبيين است.فعاليتهاي آموزشي : اهالي ابرقو، به محض اطلاع از تصميم مرحوم محمد جواد شريف زاده نجفي ، برنامه استقبال از ايشان را تدارك ديدند، بدين منظور عده اي از ابرقو به شهرستان آباده - در 72 كيلومتري ابرقو - عزيمت كرده و آن مرحوم را با سلام و صلوات به ابرقو آوردند.ايشان پس از ورود به ابرقو، در منزل يكي از اهالي در محله «دروازه ميدان» موقتاً اسكان نمود و تا 4 -

5 روز رفت و آمدها ادامه داشت. پس از اين چند روز، آن مرحوم با توجه به مفاد درخواست، سراغ جلسه درسي و بحث را گرفت و پس از آن كه مشخص شد جلسه در يكي از مساجد شهر است، شخصاً با دو كتاب «مكاسب» و «كفايه» در محل درس حاضر گرديد تا در اولين جلسه، سطح كلاس را ارزيابي و تدريس را آغاز كند. آنچه در همان اوايل به عنوان نتيجه اي نه چندان مطلوب و خوشايند عايد آن مرحوم شد، پايين بودن سطح علمي كلاس درس بود، به طوري كه موجب گله ايشان گرديد. متأسفانه در ادامه، از همان رونق اندك اوليه هم كاسته شد و چندي بعد اين كلاس كلاً تعطيل گرديد. از آن پس، اقدامات ايشان از تشكيل درس و بحث بيرون آمد و به شكلي ادامه يافت كه بدان خواهيم پرداخت.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : تشكيل حوزه درسي در مدرسه «هندي» - در كربلاي معلا - و تربيت شاگردان ديگر دستاورد ارزشمند مرحله اول يعني روزگار تفقه عمر آن مرحوم مي باشد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پس از آن كه جلسه درس محمد جواد شريف زاده نجفي منحل گرديد، آنچه بيشتر ذهن آن مرحوم را به خود مشغول كرد، اين بود كه فعاليت هاي خود را بر محور تبليغ، روضه، اقامه جماعت، محاسبه وجوهات و مواردي اين گونه قرار بدهد. ايشان در ابتدا برنامه نماز جماعت خود را در مسجد جامع ابرقو قرار داد، با بروز برخي موانع، اين برنامه را به مسجد امامزاده و داخل امامزاده و برخي مساجد ديگر منتقل نمود. علت اين

تغيير مكان ها را بايد در بروز بعضي موانع دانست، و اين علاوه بر مشكلات جنبي بود كه پيش مي آمد، تا جايي كه ايشان چشم انداز خوبي از موفقيت پيش روي خود نديد!مجموعه اين عوامل، آن مرحوم را وادار نمود با مراجعه به حضرت آيت اللّه بروجردي؛ از معظم له بخواهد كه ايشان را از ماندن و اقامت در ابرقو معذور بدارد!اما مرحوم آيت اللّه بروجردي كسي نبود كه اين ها را دليلي موجه براي خالي كردن ميدان بداند، وانگهي چه كسي بهتر از مرحوم حاج شيخ محمد جواد مي توانست نيازهاي متنوع ديني يك شهر را پاسخگو باشد؟بر همين اساس، درخواست آن مرحوم مقبول واقع نشد و چون بنا را براستخاره گذاشتند، مراجعت ايشان به ابرقو و ماندن در اين شهر، بسيار خوب آمد.مرحوم حاج شيخ محمد جواد، دوباره به ابرقو برگشت، با اين نيت كه اين بار به صورت جدي تر به مجالس وعظ و روضه، اقامه جماعت، حساب و كتاب وجوهات شرعيه و مواردي از اين نمونه بپردازد. پس از بازگشت، حدود دو سال را در برخي از روستاهاي ابرقو از جمله «مهر آباد» و «نصرت آباد» سپري نمود كه دليل آن را بايد بروز همان مسائل و موانعي دانست كه به كليت آن، اشاره شد.مدتي بعد تني چند از ارادتمندان، از آن مرحوم خواستند تا در مسجد امامزاده اقامه جماعت نمايد و آنها تضمين كردند كه مسأله اي خاص بروز نكند. خوشبختانه اين قضيه مشكل را حل كرد و از آن پس، اين مسجد به صورت ثابت محلّ اقامه جماعت ايشان گرديد. قابل ذكر است كه مرحوم حاج شيخ محمد جواد، در مدت سي و چند سال اقامت

در ابرقو، سه، چهار بار به عراق جهت زيارت عزيمت نمود و هر بار در كربلا در مسجدي به نام مسجد «بازار داماد» اقامه جماعت داشت.آرا و گرايشهاي خاص : چيزي كه باور مردم را نسبت به محمد جواد شريف زاده نجفي روز به روز بيش تر و ارادت آنان را به آن مرحوم افزون تر مي ساخت، ويژگي هاي شخصيتي ايشان بود.آنچه مردم در وجود اين عالم پارسا مي ديدند، پرهيزكاري بود و دوري از زر و زيور دنيا؛ عشق و محبت به ثقلين يعني قرآن و عترت (ع) بود و بخشش و سخاوت؛ برخوردهاي بزرگوارانه بود و آزادگي و وارستگي. همين ويژگي هاي ملكوتي، ارادتمندان آن مرحوم را واداشته كه با گذشت بيش از بيست سال از رحلت ايشان، هنوز هم براي شادي روحش صلوات بفرستند. - ايشان به رعايت آداب سفره مقيد بود. در ابتداي هر لقمه غذا «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و در پايان هر لقمه «الحمدللّه ربّ العالمين» مي گفت.- غذا را با دست راست مي خورد.- مقيد بود كه رو به قبله بخوابد.- هرگز با صداي بلند نمي خنديد، خنده ايشان عموماً تبسّم بود.- به نماز اول وقت و رعايت پرهيزكاري توصيه فراوان مي كرد.- هنگام منبر چنان غرق در آيات و روايات مي شد كه مكرر آستين هاي پيراهن را بالا مي زد و وقت منبر از دستش خارج مي گرديد؛ به طوري كه گاهي وقت ها مستمعين به ايشان تذكر مي دادند كه منبر طولاني شد. البته از آنجا كه ايشان اصولاً آخرين كسي بود كه در مجالس منبر مي رفت، وقت ديگر روضه خوان ها به خاطر طولاني بودن منبر ايشان گرفته نمي شد.- ايشان براي شركت در برخي مراسم از جمله عزاداري عاشورا و رفتن

به اقامه نماز عيد فطر، با پاي برهنه اقدام مي نمود.- نسبت به قرائت صحيح خطبه عقد ازدواج، فوق العاده حساس بود.- از آن جا كه ممكن بود كساني از تأييد با دستخط ايشان سوء استفاده كنند، آن مرحوم نسبت به اين كار وسواس عجيبي داشت. يكي از ارادتمندان از ايشان پرسيده بود: «مگر شما قلم نداريد كه كسي را تأييد و توصيه اي فرماييد؟» البته ايشان يك بار مطلبي را تأييد و امضا كرده بود و آن مربوط به «اصلاح ذات البين» بوده است.- ادعيه روزهاي ماه مبارك رمضان را هر سه وعده با معناي فارسي براي مستمعين مي خواند.- نسبت به كتاب «اقبال» مرحوم «سيد بن طاووس» توجه خاصي داشت و مي گفت:«هركس اقبال سيد را ندارد، اقبال ندارد!- يك لحظه ديده نشد كه ايشان بدون ذكر باشد.

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/بخش زندگينامه علماwww.hawzeh.net

شريف عسكري، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا ابوالحسن بن العلامه المتتبع آيت اللَّه حاج ميرزا محمد عسكرى تهرانى از علماء محترم معاصر شميرانست.

وى در حدود سال 1324 قمرى در سامراى متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و از محضر مرحوم والدش و علماء ديگر سامراى چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمود شيرازى و غيره استفاده نموده و پس از فوت والد ماجد و فرزند برومندش مهاجرت به ايران و چند سالى در قم رحل اقامت افكنده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى بهره مند گرديده و در حدود 1378 ق به تهران منتقل و در شميران سكونت و در مسجد ايستگاه رضائى به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آقاى شريف عسكرى از

دانشمندان غيور و متقى و موصوف بورع و پارسائى و نسبت بمرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى قدس اللَّه سره ارادت خاصى داشت و جنازه آن مرحوم را از تهران با پاى برهنه تشييع نموده و بحقير مى فرمود آقاى كاشانى مجهول القدر در تهران بود زيرا من شاهد و ناظر بودم كه با آن مقام علمى چه فداكاريها و مبارزاتى بر عليه انگليسها نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شريف نژاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى شريف نژاد از علماء محترم و خدمتگزار بابل ميباشد كه باقامه جماعت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شريف زاده گلپايگاني، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف، مترجم.

تولد: 1317، مشهد.

درگذشت: 1367.

هوشنگ شريف زاده گلپايگانى بعد از گذراندن دوره ى ابتدايى و متوسطه وارد دانشگاه تربيت معلم شد و پس از پايان دوره ى ليسانس براى ادامه ى تحصيل به كشور انگلستان سفر كرد و از دانشگاه چلسى به دريافت فوق ليسانس آموزش علوم نايل آمد.

مشاغل فرهنگى وى عبارت بودند از: دبير فيزيك، كارشناس مسئول بخش فيزيك سازمان كتاب هاى درسى، علاوه بر مسئوليت هاى مذكور در فرهنگنامه ى كودكان و نوجوانان، مجله ى «دانشمند» و مجله ى «گنجينه» به ويراستارى و مشاورت اشتغال داشت.

علاوه بر مقاله هاى شريف زاده در نشريه هاى علمى، آثارش عبارتند از: تأليف كتاب هاى درسى علوم دوره ى راهنمايى (سه جلد با همكارى ديگران)؛ تأليف كتاب هاى راهنماى تدريس علوم دوره ى راهنمايى (سه جلد با همكاى ديگران)؛ تأليف فيزيك دانشسراى مقدماتى با همكارى ديگران؛ تأليف سه جلد فيزيك دوره ى دبيرستان (نظام قديم)؛ ترجمه ى كتاب در قلمرو مكانيك (استاتيك و ديناميك) (دو جلد)؛ ترجمه كتاب در جهان علم؛ ترجمه ى كتاب هاى طرح فيزيك هاروارد (شش جلد با همكارى ديگران؛ برگزيده ى هشتمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران)؛ ترجمه و ويرايش نگاهى به تاريخ علم (براى نوجوانان، با همكارى ديگران).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شريفي اقدم، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود شريفي اقدم

محل تولد : شريف آباد قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

محمود شريفي اقدم در شريف آباد قزوين متولد شد، او دروس ابتدايي در همانجا خواند وسپس وارد حوزه علميه قزوين شد، پس از خواندن جامع المقدمات در سال 1346 عازم حوزه علميه قم شد، سال اول را درمدرسه علميه مرحوم آيت الله گلپايگاني (ره) بود و سيوطي را همانجا خواند ، در همان سال وارد مدرسه منتظريه(حقاني) شد

و سطح را در آنجا تمام كرد و درس خارج فقه و اصول رادر محضر اساتيدي چون حضرات آيات : مرحوم احمدي ميانجي ،محمدي گيلاني ، شهيد آيت الله قدوسي ، شهيد مفتح ، جنتي ، صانعي ، آذري قمي ، مؤمن ، مصباح و راستي ادامه داد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي با دعوت شهيد آيت الله قدوسي(ره) به مدرسه رفاه و سپس به دادسراي انقلاب اسلامي مركز رفته و به عنوان داديار انقلاب مشغول خدمت شد. سپس به عنوان دادستان انقلاب اسلامي گنبد منصوب شد ، پس از حدود دو سال دوباره به تهران آمده و مسؤليت گزينش دادستاني محل را پذيرفت، آنگاه به دعوت آيت الله جنتي وارد سازمان تبليغات اسلامي شد، ابتدا به عنوان معاون فرهنگي آن سازمان مشغول كار شد و سپس در سال 1369 به قم منتقل شد و پس ازتاسيس پژوهشكده باقرالعلوم(ع) توسط ايشان وتعدادي از فضلاء مسئووليت آن مركز را پذيرفت، ايشان هم اكنون مشغول پژوهش در حديث وامور فرهنگي هستند.

شريفي كرماني، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1016 -980 ق)، عالم، اديب و شاعر، متخلص به شريفى. وى ناظم سه فقره قصيده ثائيه مى باشد. از آثار وى: نظم «كافيه ى نجوميه» ابن حاجب؛ نظم «شافيه ى صرفيه ى» ابن حاجب؛ «موزون الميزان» كه نظم «ايساغوجى» اثيرالدين ابهرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (525/9 ،202/3)، ريحانه (220/3)، معجم المؤلفين (19/1)، هديه العارفين (29/1).

شريفي، عنايت

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنايت شريفي

محل تولد : سياهكل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353 تحصيلات ابتدايي را آغاز و در سال 1362 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميّه قم شدم و به مدّت هشت سال دوره مقدّمات و سطح را در دروس: ادبيّات عرب، منطق، فلسفه اسلامي، اصوف فقه و فقه و ... گذراندم. در سال 1370 دروس خارج فقه و اصول فقه را آغاز و بعد به مدت هشت سال از محضر حضرات آيات مكارم شيرازي، سبحاني، جوادي آملي، شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني بهرهمند شدم.

در سال 1373 همزمان با تحصيل خارج فقه و اصول فقه و همكاري تحقيقاتي با مراكز تحقيقاتي و پژوهشي، در مركز تخصصي تبليغ حوزه علميّه قم پذيرفته شدم و پس از هشت سال تحصيل و تدوين رساله علمي سطح چهار با عنوان «روابط فقه و اخلاق» و دفاع از آن با كسب امتياز خوب و نمره 43/16 فارغ التحصيل شدم. و به مدت پنج سال است كه با دانشگاههاي علامه طباطبايي تهران، تربيت معلّم تهران و علوم پزشكي ايران در تدريس معارف اسلامي(1و2) ، اخلاق و تربيت اسلامي، تاريخ اسلام و متون اسلامي همكاري دارم و هم اكنون به عنوان هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي

مشغول تدريس در آن آموزشگاه مي باشم. ضمنا به مدّت پانزده سال است كه با پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلام دفتر تبليغات اسلامي همكاري تحقيقاتي و پژوهشي دارم

شريفيان، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين شريفيان درسال 1305در بندر تاريخي بوشهربه دنيا آمد . عبد الحسين شريفيان دوران ابتدايي و متوسطه رادر بوشهر سپري كرد .وي موفق به اخذ ديپلم دررشته ادبي شد .در فروردين ماه 1329 به خدمت سربازي رفت و دوره نظام را دردانشكده افسري سپري كرد.ايشان پس از دوسال خدمت سربازي را به پايان رساند و همان سال وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي مشغول به تحصيل شد . اما اونتوانست تحصيلاتش راتا پايان ادامه دهد و در همان سال دوم تحصيل براي هميشه ترك تحصيل كرد . از وي آثار متعددي كه ترجمه و منتشر شده وجود دارد از جمله نخستين اثراو «رمان شوم» كه به طور مستقل كار ترجمه آن را انجام داده است .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيگرايش : ترجمهوالدين و انساب : عبدالحسين شريفيان درسال 1305در بندر تاريخي بوشهربه دنيا آمد . نام مادرش شهر بانو و نا پدرش غلام است . پدر وپدر بزرگش ناخدا و اهل سير و سفر دريايي و كشتيراني بودند . پدر بزرگش ناخداي يكي از كشتي ها حاج معين التجار (از رجال اقتصادي وسياسي مشهور بوشهر و ايران در فاصله سالهاي قبل از انقلاب مشروطه تا سقوط رضا شاه پهلوي ) بود و در خط دريايي خرمشهر (محمره ) و اهواز (ناصري ) دردوران قاجار مشغول به كار بود .تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبد

الحسين شريفيان درسال 1312 پا به مدرسه گذاشت و دوران ابتدايي را درتابستان فردوسي و متوسطه را در دبيرستان سعادت بوشهر سپري كرد .درسال1328 موفق به اخذ ديپلم دررشته ادبي از اين مدرسه شد .در فروردين ماه 1329 به خدمت سربازي رفت و دوره نظام را دردانشكده افسري سپري كرد.ايشان پس از دوسال خدمت سربازي را در سال 1331 به پايان رساند و همان سال وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي مشغول به تحصيل شد . اما ايشان نتوانست تحصيلاتش راتا پايان ادامه دهد و در سال 1332 سال دوم تحصيل براي هميشه ترك تحصيل كرد .خاطرات و وقايع تحصيل : دوران جواني و نوجواني عبد الحسين شريفيان مصادف بود با شهريور 1320 و سقوط و فرار شاه پهلوي از ايران و اشغال ايران و بندر بوشهر ،توسط قواي متجاوز متفقين .بوشهر در آن سالها به تصرف نيروهاي متجاوز انگليسي درآمد و تعداد زيادي نظامي هندي و انگليسي دربوشهر مستقر شدند. در سال 1332به دليل سفرهاي متعدد كاري براي شركت ژاپني ،استاد شريفيان نتوانست تحصيلاتش را تا پايان اخذ ليسانس ادامه دهد و ناار شد درسال دوم تحصيل ،دانشگاه را براي هميشه ترك كند و وارد دانشگاه اصلي يعني زندگي شود.استادان و مربيان : عبد الحسين شريفيان درهنگام تحصيل درمدرسه سعادت شاگرد شاعر مشهور سيد محمد طاهر دشتي ملقب به (شفيق شهرياري) بود.از ديگر اساتيد مي توان از ميرزا محمد رحيم خان بوشهري( استاد زبان انگليسي ) ، سيد مهدي سعادت (از فعالان و مروجان هنر تئاتر در مدارس بوشهر ) نام برد . از اساتيد استاد شريفيان دردوران تحصيل

مي توان به مرحومان دكتر لطف علي صورتگر (مترجم و اديب معروف دردهه 30و 40 ) و دكتر علاء الدين پاسارگارد (مولف و مترجم صاحب نام ) و دكتر پرويز ناتل خانلري (محقق معروف زبان و ادبيات فارسي و سر دبير مجله ادبي سخن ) نام برد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبد الحسين شريفيان به عنوان مترجم در دانشكده توپخانه منصوب شد و در كنار وظيفه مترجمي ، اطلاعات و خصوصا دايره لغات انگليسي خود را گسترده دادو كاملا بر تكلم اين زبان مسلط شد. درهمين سالها يعني سال 1331 بود كه به تشويق روزنامه نگار برجسته بوشهري مرحوم عبد الرحيم جعفري شروع به تر جمه برخي از داستان هاي كوتاه انگليسي كرد . استاد شريفيان كارترجمه كتابهاي ادبي ،هنري ،رمان ،اسطوره و تاريخ رابه طور جدي و حرفه اي از اواخر دهه چهل خورشيدي و درخدمت شركت انتشاراتي فرانكلين آغاز كرد .چگونگي عرضه آثار : عبد الحسين شريفيان از جمله مترجماني است كه حجم زيادي از آثار رمان نويس ژرف انديش هرمان هسه را به فارسي ترجمه كرده و از اين نظر سهم به سزايي در شناسايي و معروفي اين نويسنده الماني به مردم ايران و خصوصا نسل جوان ،بر عهده دارد وايشان علاوه بر هرمان هسه ،آثاري از سامراست موام ، روزنبرگ ،ويليام شايرر،ويليام فاكنر ،جك لندن ،ريچارد رايت ،گوستاوفلوبر ،تئودور داستايوسكي ،جان تولند ،هاواردفاست ،آندره ژيد،برونو آپستز ،همونداينس ،چالزديكنز و.....رابه فارسي ترجمه و منتشر كرده است.آثار : آخرين تابستان لينگزور ويژگي اثر : از هرمان هسه در 13782 آدولف هيتلر

ويژگي اثر : از جان تولند در دو جلد از تهران 13733 اساطير جهان ويژگي اثر : دردوجلد است ،دوناروزنبرگ در تهران 13794 اسب قرباني ويژگي اثر : ويليام فاكنر5 اسطوره بين النهرين ويژگي اثر : از رابرت گريوز6 اسطوره يونان ويژگي اثر : كتاب مرجع اسطوره ها دردو جلد است از رابرت گريوز7 اعجوبه ويژگي اثر : از هرمان هسه در 13778 الاغ طلايي ويژگي اثر : از آپوليوس درسال 13799 ايزابلا ويژگي اثر : از آندره ژيد10 بازي مهره ي شيشه اي ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 131811 برهنه ميان گرگها ويژگي اثر : از برونواپتز درتهران 136912 پايبندي هاي انساني ويژگي اثر : سامراست موام ،تهران 1364در دو جلد13 پيتر كامنتسيد ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137414 تر جمه سقوط جمهوري سوم ويژگي اثر : شرح شكست فرانسه در جنگ جهاني دوم به قلم ويليام شايرر،تهرا ن 135215 ترجمه پسرك سياه پوست ويژگي اثر : اين اثر نوشته ريچارد رايت را به فارسي ترجمه كرد و درهفته نامه محلي دريا كنار (به سردبيري عبد

الرحيم جعفري ) به چاپ رساند .16 ترجمه ميراث شوم ويژگي اثر : نخستين اثري كه به طورمستقل به فارسي برگرداند و منتشركرد .اين رمان نوشته سالتيكوف شچدرين رمان نويس رئاليست روسي بود . اين كتاب در قطع جيبي توسط سازمان كتابهاي جيبي در 344صفحه و باشمارگان پنچ هزار نسخه درسال 1346درتهران چاپ و منتشر كرد .17 تعطيلات وحشت زا ويژگي اثر : از ريارد رايت درسال 134818 جوان خام ويژگي اثر : از داستايوسكي در تهران 136819 خاورميانه نفت و قدرت هاي بزرگ ،آن شريدان ويژگي اثر : تهران 135220 خورشيد تابان ويژگي اثر : از جك لندن21 دائره المعارف آكسفورد ويژگي اثر : در دو جلد درباره رويدادهاو شخصيتهاي تاريخي از پيش از تاريخ تا اواسط قرن بيستم22 داستانهاي پنج دهه (سفرهاي رويايي ) ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137723 درتنگ است ويژگي اثر : آندره ژيد138224 دره ماه ويژگي اثر : جك لندن25 دميان ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهرا ن سال137426 دوست مشترك ما ويژگي اثر : از چارلزديكنز ، تهران 136927 ديروز و امروز ويژگي اثر : سامراست موام ،تهران 138228 روشنايي

ماه اوت ويژگي اثر : ويليام فاكنر29 زيردريايي در قطب ويژگي اثر : از همونداينس30 سرزمين مردم ايسلند nbsp31 سرزمين مردم پاكستان nbsp32 سرزميني كه خداوند به قابيل داد ويژگي اثر : از همونداينس33 سفريبه سوي شرق ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137834 سلطان انگشتري ويژگي اثر : از تول كين35 سمفوني كليسايي ويژگي اثر : از آندره ژيد138236 سيري در اساطير يونان و روم ويژگي اثر : اديت هميلتون ،تهران 137637 ظهور زرتشت ،اگر جنگ ادامه يابد ويژگي اثر : از هرمان هسه 137938 كنولپ ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137839 لويي چهاردهم ويژگي اثر : از سري كتابهاي تاريخ تمدن ويل دورانت ويراست دوم تهران ،136840 مادام آرنو ويژگي اثر : از گوستاوفلوبر41 مجموعه داستانهاي كوتاه ويژگي اثر : از سامراست موام در چهار جلد است .42 مسخ اوويد nbsp43 نار سيسوس و گولدموند (نرگس و زرين دهان ) ويژگي اثر : از هرمان هسه44 همشهري تام پين ويژگي

اثر : از همونداينس45 واتيكان و اروپاي عصر جاهليت ويژگي اثر : از ويليام منچستر در سال 1382

شعار، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر شعار، پژوهش گر ادبي، مصحح، مترجم ايراني.

زندگي:

جعفر شعار در 1304 در تبريز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه و دانش گاهي خود تا مقطع كارشناسي ادبيات فارسي و ليسانس زبان فرانسه را در همان شهر و در دانش گاه تبريز به پايان رساند. در تهران به تحصيل خود در ادبيات فارسي ادامه داد و در 1342 درجهٔ دكتري در زبان ادبيات فارسي گرفت.

مدارج و مشاغل:

6 سال عضويت در سازمان لغت نامه دهخدا.

استادي دانشگاه تربيت معلم پس از سال ها تدريس در دانش گاه تهران و دانش سراي عالي.

همكاري با مركز دايرةالمعارف بزرگ اسلامي.

آثار:

تصحيح و شرح

تاريخ يميني.

سياست نامه.

گزيدهٔ اشعار ناصرخسرو.

سفرنامه ناصرخسرو.

جوامع الحكايات و لوامع الروايات

: ترجمه

سفرنامه ابن حوقل.

ساير:

پژوهشي در دستور فارسي.

شعاع الملك شيرازي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289/1276 ق- 1324/1323 ش)، اديب، مولف و شاعر، متخلص به شعاع. ملقب به شعاع الملك. در شيراز متولد شد. پس از پايان تحصيلات متداوله ى زمان به سرودن شعر پرداخت. در قصيده سرايى و ماده تاريخ و مطايبه و هجا توانا بود وى با فرصت الدوله و شوريده ى شيرازى جواد كمپانى و ميرزا حسين مشيرى همعصر بود و در مدت زندگانى به گردآورى كتب خطى دلبستگى شايانى داشت و از خود كتابخانه ى بسيار نادرى بر جاى گذارد. در شيراز وفات يافت. علامه قزوينى سال تولد وى را به اشتباه 1276 ق آورده است. از آثارش: «تذكره ى شعاعيه»، «تذكره شكرستان فارس»؛ «اشعه ى شعاعيه»؛ «ديوان» اشعار نزديك به سى هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (559)، تاريخ تذكره هاى فارسى (264 -255 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (285 -268 /3)، الذريعه (526/9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (118/4)، سخنوران نامى (313 -298 /2)، سخنوران نامى معاصر

(1947 -1942 /3)، شرح حال رجال (233 -232 /6)، فرهنگ سخنوران (504)، مؤلفين كتب چاپى (762 -761 /2)، مرآت الفصاحه (305 -300)، يادداشتهاى قزوينى (195 -194 /8)، يادگار (س 5، ش 6 و 7، ص 55، س 5، ش 3، ص 53 -52).

شعري اصفهاني، طاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1275/1270 -1224 ق)، اديب، مولف و شاعر، متخلص به شرعى. ملقب به ديباچه نگار. از اولاد شيخ زاهد گيلانى بود. در اصفهان به دنيا آمد. پدرانش در اصفهان جزو مشايخ و قضات آن شهر بوده اند. در جوانى به همراه شيخ صالح برادرش به تهران رفت و در مدرسه ى دارالشفا به تصحيل ادب مشغول شد و در زمره ى ادبا و شعرا درآمد. او كتابى به نام «گنج شايان» به اشاره ى اعتضادالسلطنه به نام ميرزا آقا خان نورى صدر اعظم تاليف كرد و ملقب به ديباچه نگار گرديد. جلد اول اين كتاب به سال 1273 ق به اتمام رسيد. برخى منابع وفات وى را 1270 ق آورده اند كه با سال تاليف كتابش مغايرت دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (77 -73 /2)، حديقه الشعراء (847 -842 /2)، الذريعه (238/18 ،527/9)، ريحانه (225/3)، شرح حال رجال (128/5 ،186/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 679/13)، فرهنگ سخنوران (505)، گنج شايگان (578 -566)، المآثر و الآثار (204)، مؤلفين كتب چاپى (585 -584 /3)، مجمع الفصحا (533 -532 /5)، مكارم الآثار (780 -779 /3)، يادگار (س 2، ش 1، ص 59، س 5، ش 1 و 2، ص 147).

شعوانه

قرن:2

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن دوم هجرى، از زنان زاهد، عابد و عارف. به نوشته عبدالرحمان جامى (898 -817 ق) وى از ايرانيان ساكن ابله بود و با آواز خوش خود مردم را وعظ مى كرد و زاهدان، عابدان و صاحبدلان در مجلس وى حاضر مى شدند. او از زمره ى زنان مجتهد، خداترس، گريان و گرياننده از خوف الهى بود. به گفته جامى شعوانه غالبا مى گريست و زنان با وى مى گريستند. وى را گفتند «مى ترسيم

كه از بس گريه چشم تو نابينا شود، گفت در دنيا كور شدن از گريه، بسيار مرا دوست تر است از كور شدن از عذاب النار». از اوست كه «چشمى كه از لقاء محبوب خود بازماند و به ديدار وى مشتاق باشد بى گريه نيك نمى ماند.»

عارفان بزرگى مانند ابوعلى فضيل بن عياض بر علو مقام و زهد وى گواهى داده اند.[1]

(س دوم ق)، واعظ و عارف. وى از ايرانيان ساكن ابله بود و با آواز خوش خود مردم را وعظ مى كرد و زاهدان، عابدان و صاحبدلان در مجلس وى حاضر مى شدند. او از زمره ى زنان مجتهد، خداترس، گريان و گراياننده از خوف الهى بود. وى غالبا مى گريست و زنان با وى مى گريستند. عارفان بزرگى مانند ابوعلى فضيل بن عياض بر علو مقام و زهدى وى گواهى داده اند.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] منابع: اعلام النساء، 300 -299 / 2؛ تاريخ مشاهير كرد 66 / 1؛ نفحات الانس، 618 -617.

[2] مشاهير زنان (136)، نفحات الانس (616 -615).

شفا، شجاع الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1297 ش)، نويسنده و مترجم. بعد از تحصيلات متوسطه در مدرسه علميه به خواسته پدرش وارد دانشكده ى طب شد؛ ولى پس از مدتى چون اين رشته با روح وى سازگار نبود از ادامه ى آن منصرف شد. در 1318 ش به فرانسه رفت و در رشته ادبيات مشغول به تحصيل شد؛ ولى پس از شروع جنگ مجبور به رفتن به بيروت شد پس از اتمام تحصيلات عاليه در بيروت در 1320 ش به تهران بازگشت و در اداره ى تبليغات به خدمت اشتغال يافت. از آثار وى: «ايران در ادبيات جهان»، كه اين كتاب جايزه ى اول سخن را دريافت كرد و بهترين ترجمه ى

سال شناخته شد. «آهنگهاى شاعرانه»، ترجمه؛ «افسانه خدايان»؛ «بازگشت»؛ «اوراق زرين، ادبيات جهان» ترجمه؛ «شاخه ياس»، شانزده داستان از شانزده نويسنده؛ «سايه ايام»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (410 -402 /3).

شفتي، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمد رضا بن العالم العلام والحجه الاسلام الحاج السيد محمد باقر الثانى بن العلامه الكبرى والايه العظمى الحاج السيد اسدالله بن سيد الفقهاء والمجتهدين و حجه الاسلام والمسلمين آيه الله فى العالمين الحاج السيد محمد باقر الشفتى الاصفهانى المشهور بحجه الاسلام المطلق (صاحب مسجد السيد در خيابان بيدآباد) از علماء عاملين معاصر اصفهانست.

تولدش در اصفهان واقع و در بيت علم و فضيلت پرورش يافته و پس از طى دوران صبا و دروس فارسى، مقدمات و ادبيات را در نزد مرحوم والد گرامش و ديگران خوانده و سطوح وسطى و عالى را از علماء اعلام و مدرسين كرام اصفهان فرا گرفته و خارج فقه و اصول را نيز از آيات عظام آن سامان استفاده نموده و پس از فوت مرحوم والدش كه در سال 1333 ق واقع شده، بجاى ايشان در مسجد جدشان باقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام پرداخته و تاكنون در آنجا اشتغال بوظائف مقرره دينى و روحى دارند.

نگارنده گويد: گرچه تاكنون توفيق زيارت معظم له را از نزديك نيافته ام ولكن بطوريكه از ثقات و دانشمندان قم و اصفهان شنيده ام آنجناب از علماء ربانى و آيات سبحانى و متصف بصفات روحانى و داراى مقامات معنوى ميباشند و در خاطر دارم كه در تابستان 1393 ق كه براى امرى باصفهان رفته بودم صبح براى اداء فريضه بمسجد سيد رفته و در كنارى انتظار وقت را ميكشيدم كه ديدم

ايشان با چند نفر از دوستانش وارد بصحن مسجد شده و با حال مخصوصى شروع بزيارت استغاثه حضرت بقيه الله عجل الله فرجه الشريف... سلام الله الكامل التام... نموده و دعاء بر فرج آن بزرگوار نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شفتي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمدباقر مشهور (به حجةالاسلام شفتى) صاحب (مسجد سيد) اصفهان بن سيد محمدتقى بن سيد محمد زكى بن محمدتقى بن شاه قاسم بن امير اشرف بن شاه قاسم بن شاه هدايت بن امير هاشم ابن سلطان سيد على قاضى بن سيد على بن محمد بن على بن محمد بن موسى بن جعفر بن اسماعيل بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن ابى القاسم بن حمزة بن الامام موسى الكاظم (ع) از فحول علماء اماميه در قرن دوازدهم هجرى بوده است.

تولد آن بزرگوار در سال 1175 قمرى در نواحى طارم علياء زنجان در قريه اى كه به آن (چرزه) مى گويند در ده فرسخى شفت واقع شده و در سن هفت سالگى منتقل به شفت شده.

و پس از ده سال در سن 17 سالگى و سال 1192 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و در كربلا به درس وحيد على الاطلاق و استاد اكبر علامه محمدباقر بهبهانى و پس از آن علامه سيد على صاحب رياض استفاده كرده.

و بعد به نجف مشرف و از محضر علامه بزرگ سيد مهدى بحرالعلوم و علامه شيخ جعفر كاشف الغطاء بهره مند شده و مسافرتى به كاظمين نموده و از حضرت علامه سيد محسن اعرجى مستفيض گرديده و پس از هشت سال توقف در عراق در سال 1200 ه به ايران برگشته و در قم از محضر مدقق بزرگوار ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب (قوانين الاصول) استفاده نموده.

و

از آنجا به كاشان عزيمت و از محضر و دروس اخلاقى ملا مهدى نراقى صاحب (جامع السعادات) كامياب شده و در سال 1206 ه به اصفهان وارد و رحل اقامت افكنده و افاضل طلاب و علماء در گردش جمع و از درس و بحثش استفاده نموده و شهرت عالمى پيدا و به رياست عامه و مرجعيت تامه رسيده و بسط يدش تا اجراء حدود الهى رسيده و شمشيرى كه با آن ده ها حد الهى را جارى كرده است.

اكنون در بيت آن بزرگوار در دست حفيدش حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد رضا شفتى باقى و موجود است و تاريخ روحانيت شيعه ياد ندارد كه اين موقعيت براى احدى از علماء و مراجع شيعه غير آنجناب پيدا شده باشد و اين نبود مگر حسن باطن و سلامت نفسش (اللَّه اعلم حيث يجعل رسالته).

از خصايص آن بزرگوار سخاوت وجودش بود كه هيچ صاحب حاجتى به ايشان مراجعه نمى كرد مگر اينكه فوراً حاجتش را روا مى ساخت و هيچ مستحقى نزد او نمى رفت مگر اينكه او را مستغنى و مستطيع و توانگر مى كرد حكاياتى از كرم و عطاء او شنيده ام كه اينجا مجال ذكر آن نيست.

از اقران و اصدقاء خالص او عالم ربانى و آيت سبحانى علامه بزرگ حاج ملا محمدابراهيم كلباسى بود كه با آن همه عظمت سيد را بر خود مقدم مى داشت و حتى حكم او را بدون وضو نمى گرفت.

آن بزرگوار در يكشنبه دوم ربيع الثانى 1260 هجرى از دنيا رفت و در مقبره خودش در زاويه مسجدش (مسجد سيد اصفهان) در محله بيدآباد مدفون گرديد.

آثار خالده سيد

1- مسجد عظيم و زيباى او در در محله بيدآباد خيابان مذكور كه از

مساجد مهمه و معروفه اصفهان و بلكه ايرانست.

2- كتاب (مطالع الانوار) در شرح شرايع كه پنج جلد آن بيرون آمده

3- جوابات المسائل در دو مجلد.

4- تحفةالابرار رساله عمليه فارسى

5- قضاء و شهادات.

6- زهرةالباهره در اصول فقه و ده ها رساله و تعليقات ديگر.

داراى 6 فرزند بزرگوار بودند كه تمامى از علماء بزرگ عصر خود بوده اند.

1- حجةالاسلام ثانى علامه جليل القدر آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسداللَّه.

2- آيت اللَّه آسيد ابوالقاسم شفتى

3- آيت اللَّه آسيد محمدعلى

4- آيت اللَّه ميرزا زين العابدين

5- آيت اللَّه آسيد جعفر

6- آيت اللَّه آسيد مؤمن.

در حال حاضر دو نفر از احفاد آن بزرگوار در قيد حياتند و در مسجد او (مسجد سيد) بجاى نياكان خود اقامه جماعت مى نمايند.

(1260 -1175 ق)، علام امامى، فقيه اصولى، اديب نحوى و رجالى. معروف به حجةالاسلام. در قريه اى از قراى رشت از نواحى طارم عليا به دنيا آمد و در هفت سالگى به شفت منتقل شد. وى در اصفهان سكنى كرد. از شاگردان بهبهانى، بحرالعلوم، صاحب «رياض»، كاشف الغطاء، ملا مهدى نراقى و ميرزاى قمى است. شفتى از بزرگان علماى اماميه بود كه در فقه، اصول، ادبيات، رجال، حديث، درايه، رياضى و هيئت تبحر داشت و در اخلاقيات از نوادر بود. پس از سفر علمى طولانى به شهرهاى مختلف در اصفهان مقيم شد و اهل علم و دانش پژوهان گردش جمع شدند و رياست و زعامت به طور كامل به وى منتقل شد. حاج محمد ابراهيم اصفهانى قزوينى و ميرزا محمد رضوى و ملا محمدعلى محلاتى و سيد فضل اللَّه استرآبادى و شيخ على نخجوانى و سيد محمدتقى زنجانى و ملا محمد رفيع گيلانى و حاج عبدالباقى كاشانى و سيد محمدعلى ابرقويى از شاگردان و راويان وى بودند. وى

در اصفهان درگذشت و در مسجدى كه خودش در كوى بيدآباد اصفهان بنا نهاده و به مسجد سيد مشهور است، و داراى مدارس و حجره هايى براى طلاب مى باشد، دفن شد. از آثارش: كتاب «السوال و الجواب»؛ «مطالع الانوار»، در فقه كه شرح «شرايع» محقق است؛ «تحفه الابرار»، به فارسى، در احكام شرعيه؛ رساله اى در «مناسك حج»؛ رسائلى در «فقه» و «رجال» كه بطور تحقيقى نگاشته شده است؛ «الزهره البارقه فى احوال المجاز و الحقيقه»؛ «قضاء و شهادات استدلالى»؛ «وجوب اقامه ى حدود در زمان غيبت بر فقها و مجتهدين»؛ «اصحاب الاجماع»؛ «تمييز مشتركات الرجال»؛ «الاجازات»؛ «آداب الصلاه الليل و فضلها».[1]

شفتى، سيد محمدباقر بن تقى موسوى شفتى از بزرگان علماى اماميه (ف. اصفهان 1260 ه.ق.). وى فقيه اصولى، اديب نحوى، رجالى و رياضى و شاگرد بهبهانى و بحرالعلوم سيد مهدى و كاشف الغطاء شيخ جعفر و ملا مهدى نراقى و ميرزاى قمى و غيره بود. آثار عمده او عبارتند از: آداب صلوة اليل و فضلها، الاجازات، الاستقبال فى شرح مبحث القبلة من التحفة، اصحاب الاجماع، اصحاب العدة للكينى، تحفة الابرار در احكام شرعى (فارسى)، تمييز مشتركات الرجال و رساله هاى بسيار در تحقيق حال رجال حديث امامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (188/ 9)، الذريعه (149/ 11 ،12/ 2 ،81/ 1)، روضات الجنات (102 -96/ 2)، ريحانه (26/ 2)، شرح حال رجال (305 -304/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196 -192/ 13)، الكنى و الالقاب (174 -173/ 2)، لغت نامه (ذيل/ حجةالاسلام)، معجم المؤلفين (96/ 9)، مكارم الآثار (1614/ 5).

شفيعي دارابي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد شفيعي دارابي

محل تولد : ساري

شهرت : شفيعي مازندراني

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

حجت الاسلام سيد محمد شفيعي دارابي (معروف به شفيعي مازندراني ) متولد 1328 در دارابكلي ساري است و پدرش ازكشاورزان مازندران است و پدر بزرگش از شاگردان شيخ مرتضي انصاري بود پس از گذراندن تحصيلات ابتديي وارد حوزه علميه داراب كلا شد و دوره مقدمات و بخشي از دوره سطح را در انجا گذراند و از محضر آيت الله شيخ محمد باقر داراب كليي بهره برد سپس در حدود سال 1348-1349 به حوزه علميه قم پا نهاد و دوره هي سطح و خارج را در انجا تا اجتهاد ادامه داد او از استاداني مانند آ يات عظام، محمدي گيلاني ، سبحاني ، مكارم شيرازي ، مصباح يزدي ، صالحي مازندراني ، فاضل لنكراني ، جوادي آملي ، حسن زاده آملي ، آيت الله العظمي گلپيگاني ، ميرزا هاشم آملي ، وحيد خراساني و اراكي علوم منطق، اصول فقه، فلسفه، تفسير، رجال و غيره آموخت همچنين اجازه نقل حديث و اجازه اجتهاد از چند مرجع تقليد دارد و همچنين داراي درجه علمي كه جهت تبديل به استاد ياري كه پرونده از سوي دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم به تهران انتقال يافته است دكتري علوم حوزوي از حوزه علميه قم و فوق ليسانس فلسفه و كلام از وزارت علوم دارد در حوزه و دانشگاه به تدريس و تحقيق ميپردازد عضو هيئت علمي و مدير گروه الهيات دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم بوده و ساكن قم است كتاب مينويسد و شعر ميسريد انتشارات (فرهنگ آفتاب) را دارد و به عنوان عضو علمي با ديره المعارف فقه شيعه همكار است كه زير نظر

آيت الله مكارم شيرازي تدوين ميشود فهرست اثار او به رقمي نزديك به هشتاد ميرسد .

شفيعي دزفولي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1327 ق)، عالم دينى، خطيب و واعظ. در دزفول به دنيا آمد و در آن جا نشو و نما كرد. ادبيات را از فضلاى آن شهر فراگرفت. در 1344 ق به اهواز مهاجرت كرد و در آن شهر ساكن شد و در محضر سيد ابراهيم شوشترى و سيد اسداللَّه دزفولى و شيخ ميرزا جعفر انصارى و ديگران به تكميل تحصيلات خود پرداخت. او داراى اجازه از جماعتى بود كه از آن جمله شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء و آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى را مى توان نام برد. وى از خطباى بنام آن شهر و وعاظ معروف آنجا بود. از آثارش: «شاه راه هدايت»، در اثبات امامت شاه ولايت، در ترجمه ى «مصباح الهدايه» حاج سيد على موسوى بهبهانى؛ «تنزيه سيد الانبياء فى كتب الانبياء»؛ «تنزيه العلماء»؛ «فضائح الصوفيه»؛ «اتمام الحجه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (16/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 764 -763 /14)، مؤلفين كتب چاپى (168/3).

شفيعي كدكني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته، زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

شفيعي كدكني

زندگينامه

دكتر محمد رضا كدكني در سال 1318 ﻫ. ش در كدكن از روستاهاي قديمي بين نيشابور و تربت حيدريه به دنيا آمد. او تحصيلات ابتدايي و دوره متوسطه را در مشهد گذراند و از آن پس وارد دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد شد و به تحصيل پرداخت و ليسانس خود را در اين رشته دريافت كرد. دكتر شفيعي، همزمان با تحصيلات متوسطه و دانشگاهي در حوزه علميه مشهد به تحصيل علوم ادبي و عربي پرداخت و ادبيات عرب را نزد اساتيد معظم اين حوزه فراگرفت. او در

زماني كه در مشهد به تحصيل اشتغال داشت از اعضاي موثر و فعال انجمنهاي ادبي به شمار مي رفت و از همان آغاز نوجواني آثارش در مطبوعات خراسان با نام مستعار ش م سرشك به چاپ مي رسيد. در سالهاي بعد از 1332 ﻫ. ش با همكاري تني چند از جوانان شاعر و اهل ادب انجمن ادبي تشكيل دادند كه بيشتر طرفداران شعر نو و ادبيات داستاني و ترجمه ادبيات فرنگي بودند كه دكتر علي شريعتي نيز از جمله اعضاي آن انجمن بودند. استاد شفيعي پس از عزيمت به تهران در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دوره فوق ليسانس خود را گذراند و سپس دوره دكتراي زبان و ادبيات عرب را نيز پشت سر گذاشت. او مدتي در بنياد فرهنگ ايران و كتابخانه مجلس سنا به كار اشتغال ورزيد و سپس به عنوان استاد دانشكده ادبيات تهران در رشته سبك شناسي و نقد ادبي به كار مشغول شد. دكتر شفيعي همچنين مدتي را بنا به دعوت دانشگاههاي آكسفورد انگلستان و پرينستون آمريكا به عنوان استاد به تدريس و تحقيق اشتغال داشت. از دكتر شفيعي تا كنون دهها نوشته و مقاله و تأليفات بسياري به چاپ رسيده است.

ويژگي سخن

دكتر شفيعي از استادان بارز و متبحر ادبيات معاصر ايران و از محققين بزرگ به شمار مي رود كه در نقد شعر و ادب فارسي صاحب نظر است و در شعر و شاعري نيز مقام والايي دارد و صاحب سبك و شيوه خاصي است كه او را به عنوان شاعري پيش رو مي شناسند و يكي از ويژگيهاي شخصيتي دكتر شفيعي اين است كه وي

در محافل ادبي به ندرت ظاهر مي شود و بيشتر در انزواي اهل ادب به سر مي برد.

معرفي آثار

آنچه كه از آثار و تاأليفات دكتر شفيعي به چاپ رسيده است عبارتند از: زمزمه ها، شب خواني، از زبان برگ، در كوچه باغهاي نيشابور، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، بوي جوي موليان، صور خيال در شعر فارسي، موسيقي شعر، ادوار شعر فارسي، شعر معاصر عرب، گزيده غزليات شمس، حزين لاهيجي زندگي و زيباترين غزلهاي او، شاعر آينه ها، بيدل و سبك هندي، اسرار التوحيد از محمد بن منور، حالات و سخنان ابو سعيد، ابو روح ميهني، مختار نامه، مجموعه رباعيات عطار، مرموزات اسدي در مرموزات داودي نجم الدين رازي، ترجمه تصوف اسلامي و رابطه انسان و خدا از نيكلسون و بسياري ديگر كه نامي از آنها نبرديم.

گزيده اي از اشعار

حتي به روزگاران

اين مهربانتر از برگ در بوسه هاي باران بيداري ستاره، در چشم جويباران

آيينه نگاهت، پيوند صبح و ساحل لبخند گاهگاهت، صبح ستاره باران

بازآ كه در هوايت خاموشي جنونم فريادها برانگيخت از سنگ كوهساران

اي جويبار جاري! زين سايه برگ مگريز

كاين گونه فرصت از دست دادند بي شماران

گفتي: به روزگاري مهري نشسته گفتم بيرون نمي توان كرد حتي به روزگاران

بيگانگي ز حد رفت، اي آشنا مپرهيز زين عاشق پشيمان سر خيل شرمساران

پيش از من و تو بسيار بودند و نقش بستند ديوار زندگي را زين گونه يادگاران

وين نغمه محبت، بعد از من و تو ماند تا در زمانه باقي است آواز باد و باران

* * *

خونريزي خزان

چه گونه دوست ندارم من اين دياران را كه هر شقايقش آيينه اي است ياران را

تمام هستي من در شط سحر جاري است چو ياد آورم آن روشني

تباران را

سپيده آينه گردان روحشان بادا كه روشنايي دگر داد روزگاران را

بهار زخمي اين باغ، دلكش است هنوز اگر چه نغمه به لب خشك شد هزاران را

قباي مير غضب سبز و خنجرش سرخ است مخور فريب دروغ اين سياهكاران را

به هوش باش كه خونريزي خزان كو شد كه روح باغ فراموش كند بهاران را

* * *

هزاره دوم آهوي كوهي

تا كجاي مي برد اين نقش به ديوار مرا؟

تا بدانجا كه فرو مي ماند

چشم از ديدن و لب نيز ز گفتار مرا

* * *

لاجورد افق صبح نيشابور و هري است

كه در اين كاشي كوچك متراكم شده است

مي برد جانب فرغانه و فرخار مرا

* * *

اين چه حزني است كه در همهمه كاشيهاست

جامه سوگ سياووش به تن پوشيده است

اين طنيني كه سرايند خموشيها، در عمق فراموشيها

و به گوش آيد از اين گونه به تكرار مرا

* * *

گرد خاكستري حلاج و دعاي ماني

شعله آتش كركوي و سرود زرتشت

پورياي ولي آن شاعر رزم و خوارزمي

مي نمايند در اين آينه رخسار مرا

* * *

تا كجا مي برد اين نقش به ديوار مرا؟

تا درودي به سمرقند چو قند

و به رود سخن رودكي آن دم كه سرود

كس فرستاد به سر اندر عيار مرا

* * *

شاخ نيلوفر مرواست گه زادن مهر

كز دل شط روان شنها

مي كند جلوه از اين گونه به ديدار مرا

* * *

سبزي سرو قد افراشته كاشمر است

كز نهان سوي قرون

مي شود در نظر اين لحظه پديدار مرا

* * *

چشم آن آهوي سر گشته كوهي است هنوز

كه نگاه مي كند از آن سوي اعصار مرا

* * *

بوته گندم روييده بر آن بام سفال

باد آورده آن خرمن آتش زده است

كه به ياد آورد از فتنه تاتار مرا

* * *

كيميا كاري و دستان كدامين دستان

گسترانيده شكوهي به موازات ابد

روي آن پنجره با زيور عريانيهاش

كه گذر مي دهد از روزن اسرار مرا

* * *

نقش اسليمي آن طاق نماهاي بلند

و آجر صيقلي سر در ايوان بزرگ

مي شود بر سر، چو صاعقه، آوار مرا

و آن كتيبه كه بر آن نام كس از سلسله اي

نيست پيدا و خبر مي دهد از سلسله كار مرا

* * *

عجبا كز گذر كاشي اين مزدك پير

هوس كوي مغان است دگر بار مرا

گر چه بس ناژوي واژونه در آن حاشيه هاش

مي نمايد به نظر

پيكر مزدك و آن باغ نگونسار مرا

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شفيعي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شفيعي

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

سال 1337 در بوئين مياندشت از توابع شهرستان فريدن اصفهان بدنيا آمدم. پس از گذراندن تحصيلات ابتدائي در زادگاهم ، در سال 1350 به موجب انسي كه با قرآن داشتم با حوزه آشنا شدم و در سال 1352 به حوزه

علميه قم راه يافتم.بخش اعظم دروس سطح را در مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني(قدس سره) فرا گرفتم و از اساتيدي چون آيات عظام طالقاني ، استادي ، صلواتي ، مقتدائي و تهراني بهره بردم . بخش ديگر دروس سطح را در خدمت اساتيد بزرگوار: اعتمادي و مرحوم آيت الله ستوده بوده در محضر آيت الله اميني و جناب دكتر بهشتي با علوم عقلي آشنا شدم .در سال 1365 در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي شركت جستم . سال 1370 نقطه عطفي در زندگي علمي من بود ، زيرا به توفيق الهي ، مفتخر شدم در جلسات خصوصي درس تفسير حضرت استاد كه براي پاسخگويي به شبهات تفسيري تشكيل مي شد حضور يابم و مباحث عميق تفسيري را از معظم له فرا بگيرم . به موازات تدرس به تدريس نيز ابتدا به صورت خصوصي و سپس در برخي مدارس مي پرداختم . در تدريس به توصيه حضرت استاد بيشتر تفسير و علوم قرآني را مورد توجه قرار دادم . همزمان به كارهاي تحقيقاتي نيز روي آوردم . تصحيح برخي متون نسخه هاي خطي جزو كارهاي اوليه اينجانب بود . به توصيه يكي از دوستان فاضل و محقق رسما" نخستين مقاله خود را به رشته تحرير در آوردم كه در يكي از مجلات قرآني به چاپ رسيد . در سال 1373 به موسسه" اسرا " راه يافتم و به تدوين ، نگارش و تنظيم كتب حضرت آيت الله جوادي آملي پرداختم . طي اين مدت ، از تاليف مقاله، مشاوره دادن و فعاليتهاي تبليغي نيز غافل نبودم و در فرصتهاي پيش آمده رسالت ترويج مكتب

اهل بيت (عليهم السلام) را با قلم و بيان به دوش مي كشيدم. در همين ارتباط از سال 1363 مسئوليت امامت موقت جمعه زادگاهم را نيز پذيرفتم و گهگاه در برنامه "بر كرانه نور" راديو معارف پاسخگوي سوالات دروس تفسير حضرت استاد جوادي آملي هستم. هم اكنون علاوه بر تدريس در دو موسسه قرآني نيز مشغول انجام وظيفه هستم .

شفيعي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 31 تير 1293، فرخشهر (قهفرخ).

درگذشت: آذر 1372، تهران.

محمود شفيعى، متخلص به «كيوان»، دروس ابتدايى و متوسطه را در فرخشهر و اصفهان فراگرفت و براى ادامه ى تحصيلات به تهران آمد و تا پايان عمر هم در تهران زندگى كرد. وى به اخذ درجه ى ليسانس در حقوق و درجه ى دكترى در ادبيات فارسى نايل آمد. چند سالى در بانك ملى ايران به خدمت مشغول بود. سپس در دانشگاه هاى ملى، اراك و اصفهان و مدرسه عالى پارس به تدريس ادبيات مشغول شد.

از آثار اوست: شاهنامه و دستور (برنده جايزه بهترين كتاب سال 1346)؛ دانش و خرد؛ شيوه ى خط و دستور زبان فارسى. وى اهل شعر و شاعرى هم بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شكرخواه، يونس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يونس شكرخواه از متخصصان ايراني در زمينه دانش ارتباطات و از مترجمان در اين رشته به زبان فارسي است.

يونس شكرخواه (زادهٔ 2 تير 1336 هجري خورشيدي در مشهد)، مدارك كارشناسي مترجمي زبان انگليسي، كارشناسي ارشد ارتباطات و دكتراي علوم ارتباطات را در كارنامهٔ دانشگاهي خود دارد. او عضو هيات موسس و عضو هيات مديره انجمن ايراني مطالعات جامعه اطلاعاتي، عضو گروه چندرسانه اي فرهنگستان هنر و عضو كميسيون اطلاعات در كميسيون ملي يونسكو در ايران است و در دانشكده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائي ايران و مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها و دانشكده مطالعات جهان دانشگاه تهران تدريس مي كند.

او از سال 1361 تا سال 1377 به عنوان دبير بخش بين الملل و عضو شوراي تيتر در روزنامه كيهان كار كرده است. شكرخواه، هم اكنون رئيس موسسه مطالعات آمريكاي شمالي و اروپا در دانشكده مطالعات جهان دانشگاه تهران و سردبير نشريه اينترنتي همشهري آنلاين است.

كتاب شناسي:

تأليف:

• واژه نامه پژوهش هاي ارتباطي و رسانه اي،

تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها، 1371.

• تكنولوژيهاي ارتباطي و جامعه اطلاعاتي، تهران: انوشه، 1379.

• مباني خبرنويسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1380.

• مجموعه مقالات خبرنويسي مدرن، تهران:روابط عمومي و امور بين الملل توانير، 1380.

• واژه نامه ارتباطات، تهران: سروش، چاپ دوم، 1382.

• خبر، تهران: مركز گسترش آموزش رسانه ها، چاپ هشتم، 1383.

• خبرنويسي مدرن، تهران: خجسته، ويراست دوم، 1381. چاپ دوم، 1384

• روزنامه نگاري سايبر: جامعه اطلاعاتي و آزادي بيان، تهران: ثانيه، 1384.

• سبك هاي خبرنويسي، تهران: پژوهشكده مطالعات فرهنگي واجتماعي وزارت علوم، 1385.

• انفجار بزرگ خاموش، تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1386.

ترجمه:

• وينكلر، جيمز، عصر اقيانوس آرام، ترجمهٔ يونس شكرخواه، تهران: كيهان، 1365.

• جي. باركلي، گلن، ناسيوناليسم قرن بيستم، ترجمهٔ يونس شكرخواه، تهران: نشر سفير، 1369.

• جي. ويلسون، لاري و مولانا، حميد، گذر از نوگرايي، ترجمهٔ يونس شكرخواه، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها،1371.

• مولانا، حميد، جريان بين المللي اطلاعات، ترجمهٔ يونس شكرخواه، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها، 1371.

• جاشواس، گلداستين،خيابان سه طرفه: كنش و واكنش استراتژيك در سياست جهاني، ترجمهٔ يونس شكرخواه، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1372.

• جيكس، جان، شمال وجنوب، مترجمان يونس شكرخواه و احمد صدارتي، تهران: نشر ني، چاپ چهارم 1372.

• لوپيكوپي، خوان پنه، سپيد در اندلس، ترجمهٔ يونس شكرخواه، تهران: برگ، 1373.

• شيلر، هربرت،اطلاعات و اقتصاد بحران، ترجمهٔ يونس شكرخواه، تهران: آفتاب، 1375.

• بلاكمن، مالوري، اسم رمز، ترجمهٔ يونس شكرخواه، تهران: آتش، 1377.

• آنگليس، سارا، ارتباطات، ترجمهٔ يونس شكرخواه، تهران: آتش، 1378.

• دان، سوزان، شيوه هاي مصاحبه در مطبوعات، مترجمان يونس شكرخواه،علي كسمايي، تهران:روزنامهٔ ايران، 1381.

• هربرت، جان، هربرت،روزنامه نگاري جهاني، مترجمان يونس شكرخواه،علي كسمايي،(تهران:روزنامهٔ ايران، 1383.

ويرايش:

آسيموف، آيزاك، مكاني ديگر، ترجمهٔ اسكندر جهانباني، ويرايش يونس شكرخواه، تهران:آتش، 1378.

گفتگو:

• سيدآبادي، علي اصغر، دنياي مجازي در گفتگو با يونس شكرخواه، تهران: نشر اگر، 1384.

مقدمه نويسي:

• معماريان، اميد، مهارت هاي ارتباطي،

مقدمه يونس شكرخواه، تهران:مركز امور مشاركت زنان،1383.

• پويا، عليرضا، خبر و خبررساني در قران كريم، مقدمه يونس شكرخواه، تهران:انتشارات دانشكده صدا و سيما،1384.

• دي–اتول بروس و ديگران، نرم خبر و سخت خبر، ترجمهٔ محمدرضا نوروزپور ، مقدمه يونس شكرخواه، تهران:انتشارات ثانيه،1384.

شكري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي شكري

محل تولد : ورامين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1362/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد علي شكري2سال در مدرسه امام عصر (عج) وسه سال در مدرسه الهادي(ع) ويك سال در مدرسه رضائي ويك سال در مدرسه معصوميه (س) مشغول تحصيل بودم وهم اكنون پايه 9و10را به صورت آزاد مشغول تحصيل هستم . چند سال را به صورت ارتقائي خواندم با طلاب زيادي هم بحث بودم من جمله :علي حاتمي,سيد پور آذر,اكبر نجفيان ,مجيد غلامي ,مرتضي عالي پور ,سيدهادي زماني ,داود ميرزائي ,محمد حسن زاده و...وهمچنين ازاساتيد فراواني بهره برده ام من جمله استاد فروزانفر,استاد كوشا,استاد شكوري ,استاد سنائي ,ستاد پور رضا,استاد علي محمد خراساني ,استاد گنجي ,استاد جوادي آملي ,استاد حياتي ,استاد رضوي ,استاد متقي و...كه خدا حفظشان كند ود رزمينه تفسير وكلام ونحو وصرف وفقه واصول وحديث ونهج البلاغه زياد كار كردم .

شكري، يدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: مهر 1323، رودسر (بازكول).

درگذشت: 9 آذر 1366، تهران.

يدالله شكرى پس از طى تحيلات ابتدايى و متوسطه در رودسر و تهران، مدارج تحصيلات عاليه را در دانشگاه تهران در رشته ى ادبيات فارسى و دانشسراى تربيت معلم گذراند و از محضر استادانى چون بديع الزمان فروزانفر، محمد معين، جلال الدين همايى، عبدالحميد بديع الزمانى و احمدعلى رجايى بهره مند گرديد. در سال 1353 نيز پايان نامه تحصيلى خود را در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از پژوهشكده ى فرهنگ ايران دريافت كرد. در سال 1361 موفق به دريافت درجه ى دكترى در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران شد.

فعاليت علمى و تحقيقاتى او از همكارى با بنياد فرهنگ ايران آغاز گرديد. در سال 1352 در تدوين كتب درسى

گروه ادبيات فارسى دانشكده مكاتبه اى- كه خود از بنيان گذاران آن گروه بود- با استاد همايى و محمد پروين گنابادى همكارى كرد. در سال 1360 به عضويت هيئت مؤلفان لغت نامه فارسى درآمد. او عضو هيئت علمى دانشگاه علامه طباطبايى بود و همزمان در دانشگاههاى تربيت معلم، تربيت مدرس، شهيد بهشتى و دانشكده ى صدا و سيما اشتغال به تدريس داشت. در مركز نشر دانشگاهى نيز مسئول گروه ادبيات فارسى بود.

يدالله شكرى در تدوين فرهنگ تاريخى زبان فارسى سهم ويژه اى داشت. آثار چاپ شده ى او عبارتند از: تصحيح عالم آراى صفوى؛ منتخب تاريخ جهانگشا؛ منتخب ديوان سراج الدين قمرى؛ گزيده ى تاريخ بيهقى؛ گزيده ى ديوان سنايى. ديوان كامل سراج الدين قمرى (كه رساله ى دكتراى او بود) و كتاب فارسى و آيين نگارش (2) از جمله عناوينى است كه وى در دست چاپ داشت. همچنين گردآورى فرهنگ و اصطلاحات عرفانى را نيز با همكارى جمعى از دانشجويان پژوهشگر خود آغاز كرده بود. مقالاتى از او در مجله ى «دانشگاه تربيت معلم» و مجموعه مقالات كنگره ى تحقيقات ايرانى چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شكسته، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298 ق- 1323 ش)، روزنامه نگار، شاعر، متخلص به شكسته. در روستاى ازغند از توابع تربت حيدريه متولد شد. علوم ادبى و عربى را در مشهد و در محضر اديب نيشابورى فراگرفت. مرتضى ميرزا از مشاهير خراسان و مردى مورد احترام مردم بود. در سمتهاى شهردارى، فرماندارى و كفالت ايالتى و رييس كميسيون تقسيم آبهاى سرحدى ايران و روس خدمات صادقانه اى انجام داد و در سال 1305 ش در مشهد اداره ى ثبت احوال را داير كرد. وى مردى آزادى خواه و وطن پرست بود و روزنامه اى به نام «خورشيد» در مشهد داير كرد.

از ديگر كارهاى وى ايجاد مدرسه ى دخترانه فروغ در مشهد در زمان تصدى كفالت استان خراسان بود. وى شاعرى توانا بود و در نقد شعر مهارت داشت. در تهران وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (255 -254 /2)، سخنوران نامى معاصر (1994 -1987 /3)، صد سال شعر خراسان (333 -323).

شكورزاده بلوري، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه سوربن فرانسه، اخذ دو نشان علمى درجه 1 و 2 و دو جايزه هنرى در نقاشى و طراحى.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فرانسه، فرهنگ عامه خراسان، علوم اجتماعى و مردم شناسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 9

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فرانسه، فرهنگ عامه (فولكلور)، زبان و ادبيات فارسى، عقايد و رسوم مردم خراسان مهمترين اثر ايشان فرهنگ اصطلاحات و معارف اسلامى به زبان فرانسه مى باشد.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 16، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات فرانسه، زبان و ادبيات فارسى، فرهنگ عامه (فولكلور) و علوم معارف اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شكيباپور، عنايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف، مترجم.

تولد: 1286.

درگذشت: 1363.

عنايت الله شكيباپور در اداره ى حسابدارى وزارت دارايى مشغول به كار بود. از آثار اوست: احتراق بمب (اثر موريس لبلان، دو جلد)؛ از جهان تا ابديت (موريس مترلينك، 1340)؛ اعترافات (موريس مترلينك، 1339)؛ بيگانه (آلبر كامو، 1348)؛ پرنده ى آبى (موريس مترلينك، 1339)؛ تبعيد و حكومت وجدان (آلبر كامو)؛ توده ى طلا (اثر موريس لبلان، 1338)؛ جادوگر قرون وسطى (اثر ژول ميشل، 1337)؛ اسكلت سبز (اثر ادوارد بروكر، 1335)؛ اصول نامه نگارى و انشاء (1339)؛ برگزيده ى لغات كليله و دمنه (1339)؛ پرنس تاليران (ولاگور گايت، 1336)؛ ترانه هاى غم انگيز (اثر كنستانس)؛ جدال بى هدف (جان اشتاين بك)؛ جنايتكار مخوف

(اثر پرنسون دوتراى، 1339)؛ چگونه از خود دفاع كنيم (و. ه.كولينگريسچ، 1338)؛ حرمسراى خسرو پرويز (1335)؛ خانه ى مرگ (موريس لبلان، 1339)؛ در اوج قدرت (بالزاك، 1340)؛ در برابر خدا (موريس مترلينك، 1344)؛ دلباخته؛ دندان ببر (موريس مترلينك، 1339)؛ دنياى ديگر (موريس مترلينك)؛ راز بزرگ (موريس مترلينك، 1339)؛ راه هاى اختيار (ژان پل سارتر، 1344)؛ زندگى زنبور عسل (موريس مترلينك، 1339)؛ زندانى بيگناه؛ زنگ هاى ساعت (موريس لبلان، 1306)؛ ژاندارك (موريس مترلينك، 1333)؛ سايه ى انسان ها (ژان پل سارتر)؛ سر تنگ بلور (موريس لبلان، 1338)؛ سنگ معجزه (موريس لبلان، 1306)؛ شادى ها و ناكامى (آلبر كامو، 1356)؛ طاعون (آلبر كامو، 1351)؛ عروس زندان (ژرژ مارى)؛ قصر مرموز (موريس لبلان، 1338)؛ قهرمان ونيز (ميشل زاكو، سه جلد، 1333)؛ كف شناسى (1312)؛ گرازيلا يا سوز و گداز عشق (آلفونس دولامارتين، 1340)؛ گلوله ى خون (جيمز هادلى چيز، 1341)؛ گنجينه ى ناچيز (موريس مترلينك، 1345)؛ مجادله ى آرسن لوپن و شرلوك هلمز (موريس لبلان، 1339)؛ مجموعه ى سرى (1335)؛ مرد خاكسترى (پونسون دوتراى، 1339)؛ مرگ و زندگى (موريس مترلينك، 1339)؛ مرگ و زندگى به ضميمه ى «اعجاز مريم مقدس» اثر كلودل (موريس مترلينك، 1399)؛ مكافات (موريس مترلينك)؛ هستى و نيستى؛ پديده شناسى عالم هستى (ژان پل سارتر)؛ 813 عمليات خارق العاده ى آرسن لوپن (موريس لبلان، دو جلد، 1334)؛ زهرا (ولتر، 1337)؛ مورچگان (موريس مترلينك، 1339)؛ نوسترا داماوس از آينده جهان خبر مى دهد (ادوارد م. پ، 1335)؛ ورتر (گوته، 1335).

(تو 1286 ش)، نويسنده. در اداره ى حسابدارى وزارت دارائى مشغول به خدمت بود. از آثار وى: «احتراق بمب»، ترجمه؛ «از جهان تا ابديت»، ترجمه؛ «پرنه ى آبى»، ترجمه؛ «ژاندارك»، ترجمه؛ «كشف شناسى»؛ «مرگ و زندگى»، ترجمه؛ «مورچگان»، ترجمه؛ «اصول نامه نگارى و انشاء»؛ «برگزيده ى

لغات كليله و دمنه».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (644 -640/ 4).

شليله همداني، ابوالحسن عبدالهادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1333/1331 ق)، عالم دينى، منطقى، اديب و فقيه اصولى. در نجف به دنيا آمد. در زادگاه خود به فراگيرى مقدمات و ادبيات پرداخت. نزد شيخ محمدحسين كاظمى و شيخ محمد طه نجف و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و سيد محمد بحرالعلوم فقه و اصول خواند. شليله از شيخ عبدالهادى مازندرانى و سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعه اصفهانى و شيخ احمد مشهدى روايت كرده است. سيد عبداللَّه بهبهانى و سيد مهدى بحرانى از شاگردان و راويان وى مى باشند. با شروع جنگ جهانى اول به همدان رفت و در كرند همان جا درگذشت. با پايان گرفتن جنگ جهانى جنازه ى به امانت گذاشته شده ى وى به عراق منتقل شد و در نزديكى باب طوسى در مقبره ى خانوادگى دفن شد. از آثار وى: «العقد الفريد فى مقاصد المفيد و المستفيد»؛ «لولوه الميزان»، ارجوزه اى در منطق كه در 1317 ق از نظم آن فراغت يافت، و شرح آن به نام «منتقى الجمان»؛ تعليقه بر «حاشيه ملا عبداللَّه»، در منطق؛ «حاشيه القوانين»؛ «غايه المامول»، در فقه و اصول؛ «رساله فى الاجتهاد و التقليد»؛ «منتقى الشيعه فى احكام الشريعه»؛ «فرائض الفقه»، ارجوزه اى در ارث؛ كتابى در «صلاه المسافر»؛ «المختصر الشافى فى العروض و القوافى»؛ «حاشيه الرسائل»؛ «منظومه»، در كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (130/8)، الذريعه (8/23 ،382/18 ،108/8 ،499/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1258 -1255 /14)، معجم المؤلفين (203 -202 /6).

شمس اصفهاني، شمس الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 664 ق)، اديب. وزير غياث الدين كيخسرو و عزالدين كيكاوس از سلجوقيان روم بوده و از اديبان نامى زمان خود. سرانجام به دستور ركن الدين قلج ارسلان چهارم كشته شد. او به زبان عربى و

فارسى شعر نيكو مى سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (751).

شمس الادبا، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1309 -1242 ش)، شاعر، اديب و عارف. ملقب به شمس الادبا. پس از تحصيل صرف، نحو، منطق و معانى و بيان به تحصيل علم كلام و فلسفه و حكمت پرداخت. شمس الادبا چندى در راه عرفان و تصوف گام نهاد و خدمت بزرگان طريقت رسيد تا دست ارادت به پير و مرشد خود حاج ملا سلطان عليشاه گنابادى داد. وى شاعرى توانا و اديبى دانشمند بود و به فن شعر و ادب آگاهى كامل داشت. پس از فوت در حضرت عبدالعظيم و در جوار مزار سعادت عليشاه اصفهانى به خاك سپرده شد. «ديوان» اشعارى از او متجاوز از سى هزار بيت بر جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (2028 -2027 /3).

شمس المشرق خوارزمي، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 521 ق)، اديب. مشهور به شمس المشرق. در علم لغت و ادب از سرآمدان روزگار خود بود. در علم فقه و خلاف نيز دست داشت و به جهت كثرت حفظ و فصاحت لفظ به او جاحظ ثانى مى گفتند. وى مدتى در خوارزم و از معاصران خوارزمشاه بود و نزد او محترم و معزز. در پايان عمر به فلسفه روى آورد و به همين جهت منفور عامه شد، به مرو رفت و در همان جا خود را ذبح كرد و مكتوبى به خط خودش يافتند: «هذا ما عملته ايدينا فلا يواخذ بغيرنا». از ابونصر قشيرى و ديگران حديث شنيد و گويند املاى حديث نيز مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (251/3)، لغت نامه (ذيل/ محمود)، معجم الادباء (126/19).

شمس المعالي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1327 ق)، اديب و طبيب. او اغلب در دستگاه دوستعلى خان معيرالممالك كه بعدها ملقب به نظام الدوله شد، به سر مى برد. وى مردى فاضل و طبيبى حاذق بود. در تهران درگذشت. ميرزا صادق خان اديب الممالك قطعه اى در رثا و تاريخ وفات وى ساخته است كه در «ديوانش» درج است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (157/6).

شمس زنجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على شمس (حايرى) زنجانى (برادر معظم ايشان) از دانشمندان فعال و مبرز معاصر است در مشهد مقدس. وى در زنجان متولد شده و پس از خواندن مقدمات در زنجان و قم در عصر رياست و زعامت آيت اللَّه العظمى اصفهانى مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح فقه و اصول را از مدرسين آنجا خوانده آنگاه بدرس خارج آيت اللَّه اصفهانى و آيات ديگر مانند آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده تا به مدارج علم و كمال رسيده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى به ايران مراجعت و چند سالى در تهران به خدمات دينى اشتغال داشتند ولى چند ساليست كه منتقل به مشهد مقدس و مجاورت حضرت ثامن ائمه (ع) را اختيار و بوظائف دينى و روحى مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شمس منشي نخجواني، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، اديب و فرهنگ نويس. معروف به شمس منشى. وى فرزند هندوشاه نخجوانى است از عهد جوانى در خدمت سلاطين زمان راه جست و از آن جمله مدتى در خدمت سلطان ابوسعيد بهادر و وزيرش غياث الدين محمد كار مى كرد و سپس در دستگاه سلطان ويس جلاير وارد شد و كتاب خود «دستور الكاتب فى تعيين المراتب» را به نام او تمام كرد. موضوع اين كتاب بحث درباره ى ترسل و انشاء و قواعد دبيرى است. كتاب ديگرى به نام «صحاح المعجم يا صحاح الفرس» است و به اسم خواجه غياث الدين محمد رشيدى، تاليف شد. «صحاح الفرس» بعد از «لغت فرس» اسدى قديمى ترين كتاب لغت فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1303 -1300 /3)، تجارب السلف (مقدمه)، الذريعه (12

-11 /15 ،165/8)، فرهنگ هاى فارسى (41 -36)، كشف الظنون (1074 ،754)، گنج و گنجينه (466)، مؤلفين كتب چاپى (882/5).

شمس، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد شمس

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سعيد شمس فرزند محمد در سال 1345 در يكي از بزرگترين محله هاي شهرستان مسجد سليمان به دنيا آمده خانواده ما از قشر كم در آمد و پايين تر از متوسط بود پدرم خياط بود. دوران ابتدايي را در دبستان نوروز در همان محله گذراندم و دوران راهنمايي را در مدرسه ابو ريحان بودم كه سال دوم راهنمايي درگيري هاي انقلاب آغاز شد با همان سن پايين در حد خودم در تظاهراتها شركت مي كردم. در سال 1359 همزمان با آغاز جنگ تحميلي وارد هنرستان فني شريف واقفي شهرستان شده و در دوران دو سال تحصيل، عضو فعال انجمن اسلامي بودم. سپس جذب اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانش آموزي كه آن زمان كانون انجمن دانش آموزان بود شده و مسئوليت كتابخانه را عهده دار شدم. علت اين علاقه وافر اينجانب از دوران كودكي به كتاب بود كه برخلاف كودكان هم سن و سال خودم همواره از پدرم درخواست مي كردم برايم كتاب بخرد. در سال 1361 هنرستان را رها كرده وارد حوزه علميه المهدي در مسجد سليمان شدم. ابتدا دروس مقدماتي را در اين مدرسه فراگرفتم از جمله اساتيد اينجانب استاد ميرى، واعظى، شيروانى، مهريزي و... بودند.

شمس العلماء، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. آفتاب دانشمندان) (حاج ميرزا) محمد حسين قريب ملقب به شمس العلماء و متخلص به ربانى (و. گركان (از توابع آشتيان) 1222 ه.ش.- ف. 1305 ه.ش./ 1345 ه.ق.). وى مقدمات علوم را در زادگاه خود گرگان آموخت. سپس براى تكميل تحصيلات به قم شتافت و در آنجا به تحصيل فقه و اصول و حديث و تفسير و ضمنا

به تتبع در ادبيات فارسى و عربى پرداخت. از آنجا سفرى به عتبات كرد و سه سال علماى عصر به تحصيل و تكميل علوم دينى اشتغال داشت، و بعد از مراجعت به ايران مدتى نيز نزد ميرزا على محمد صفا كه از خطاطان معروف آن زمان بود به تعليم خط اشتغال داشت و خط نستعليق را به شيوه استاد خود مى نوشت. درسال 1266 ه.ش. براى تعليم زبان و ادبيات فارسى به آقاخان (سوم) از ايران يك تن استاد خواستند. شمس العلماء بدين خدمت نامزد گرديد و به هندوستان (بمبئى) رفت. از سال مزبور تا سال 1275 ه.ش. در آنجا به تعلمى و تربيت آقاخان و ترويج ديانت اسلام مشغول بود. در سال اخير به سبب ناسازگارى آب و هوا و علاقه به موطن خود به ايران بازگشت و بنا به دعوت مخبرالسلطنه هدايت در مدرسه علميه و مدرسه نظام سابق و سپس در مدرسه علوم سياسى به تدريس زبان و ادب فارسى پرداخت. در سال 1284 ه ش. با كسب اجازه از وزارت معارف به تركستان و استانبول و قفقاز مسافرت كرد و به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف گرديد، و پس از مراجعت به رياست مدرسه علميه منصوب شد. ضمنا چند ساعت در مدرسه علوم سياسى و دارالفنون به تدريس فارسى و عربى اشتغال داشت و تا پايان عمر از تدريس دست نكشيد. از سال 1283 تا 1288 به تأليف كتاب «ابدع البدايع» در فن بديع مشغول بود و آن به طبع رسيده. در سال 1293 به عضويت ديوان عالى تميز (ديوان كشور) منصوب شد و در 83 سالگى وفات كرد. وى به فارسى و عربى شعر

مى سرود و كتابهايى در معانى و بيان و منظومه اى در فقه و اصول پرداخته كه تاكنون به طبع نرسيده. جنازه وى را در ابن بابويه دفن كرده اند (از يادداشت سرلشكر قريب، قزوينى. يادگار 3 :5 ص 56)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

شميسا، سيروس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيروس شميسا" در 29 فروردين 1327 در شهر رشت متولد شد، از پدر و مادري فرهنگي و رئيس دبيرستان. پس از اخذ ديپلم به دانشگاه شيراز رفت و چند سالي پزشكي خواند. سپس تغيير رشته داد و در همان شيراز ليسانس ادبيات فارسي گرفت. در آنجا با مرحوم مسعود فرزاد محشور بود و در درس اساتيد آمريكايي– كه در گروه زبان و ادبيات انگليسي تدريس مي كردند– حاضر مي شد. همچنين در مدرسه ي خان نزد حجت الاسلام آقاي حسيني، جامع المقدمات و مقداري از سيوطي را خواند. ويراستار مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران شد و در دانشگاه آزاد ايران استخدام شد. پس از اخذ فوق ليسانس، به خدمت سربازي رفت و در ضمن خدمت، دوره ي دكتري ادبيات فارسي را هم خواند و در سال 1357 رساله ي خود را نزد دكتر خانلري دفاع كرد. پس از اتمام دروس دانشگاهي، به تحصيلات حوزوي ادامه داد و برخي از كتب را مانند شرح منظومه، رسائل، قوانين، مغني، مطول، جوهر النضيد و غيره را نزد دكتر سيد جعفر سجادي خواند. سپس عضو گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه علامه طباطبايي شد كه هنوز در اين سمت باقي ست.

دكتر"سيروس شميسا" پژوهش گر و نويسنده اي فعال و تواناست كه تاكنون بيش از 40 عنوان كتاب در كارنامه ي خود دارد.

"شاهد بازي در ادبيات فارسي" در سال 1381 منتشر، و

در همان سال توقيف و جمع آوري شد. كتابي جسور و جديد، كه در شكستن تابوهاي ايراني همتا ندارد. خود "شميسا" در مقدمه ي كتاب مي گويد: ( عجيب است كه با اين گستردگي مطلب در ادبيات و تاريخ ما تاكنون نوشته ي مستقلي در اين باب فراهم نيامده است. شايد علت قبحي است كه در اين موضوع است. اين كتاب هم ممكن است به مذاق عده يي خوشايند نباشد اما چه مي توان كرد؟ ) و كتاب به مذاق عده يي خوشايند نيامد و توقيفش كردند.

همان گونه كه از نام كتاب و نقاشي ي روي جلد آن پيداست،همجنس گرايي – مردانه – در ادبيات فارسي موضوع پژوهش اين كتاب است. خود مي گويد: ( اساسأ ادبيات غنايي فارسي به يك اعتبار ادبيات همجنس گرايي است. در اين كه معشوق شعر سبك خراساني و مكتب وقوع در دوره تيموري، مرد است شكي نيست. اما ممكن است خواننده غير حرفه يي در مورد ادبيات سبك عراقي مثلأ غزليات امثال سعدي و حافظ دچار شك و ترديد باشد. اما حدود نصف اشعار اين بزرگان هم صراحت دارد كه در باب معشوق مذكر است زيرا در آن ها آشكارا از واژه هاي پسر و اَمرد و خط عذرا و سبزۀ ريش و اين گونه مسائل سخن رفته است. اما بخش اعظم آن نصف باقي مانده هم در مورد معشوق مذكر است منتها خاصيت زبان فارسي طوري است كه مثلأ به علت عدم وجود افعال و ضماير مذكر و مؤنث ايجاد شبهه مي كند. بايد دانست كه مسائلي چون رقص و زلف و خال و خدّ و قد و

دامن و تيرنگاه و ساقيگري و امثال اين ها كه امروزه به نظر مي رسد در مورد زنان است در قديم مربوط به مردان هم مي شده است. بدين ترتيب فقط بخش كمي از اشعار قدماست كه مي توان در آن ها به ضرس قاطع معشوق را مؤنث قلمداد كرد. )

"شميسا" اولين محققي ست كه در اين باره به چاپ پژوهش هايش مي پردازد. چاپ اين كتاب نه تنها براي حكومت كه براي بسياري از پژوهشگران متعصب و عرفا و دراويش ايراني هم گران آمد.

صوفيان پسرهاي نوبالغ را كنار خود مي نشاندندو از ديدن روي آن ها حظ مي بردند. اين كار خود را شاهد بازي نام گذاشتند كه يعني در روي زيبايي كه خدا آفريده جلوه اي از او مي بينيم. كه اين كار هنوز هم در برخي نقاط در جريان است. نام كتاب برگرفته از اين سخن است.

كتاب "شاهدبازي در ادبيات فارسي" در هشت فصل و هر فصل در چندين بخش نوشته شده:

فصل اول: سابقه نظربازي – افلاطون، عشق افلاطوني، رساله عشق ابن سينا، شاهدبازي در ادبيات عرب، شاهدبازي در هند، و ... .

فصل دوم: دوره غزنويان – زلف اياز، معشوق لشكري يا لعبت سپاهي، معشوق بنده يا لعبت سرايي، ريش معشوق يا سبزه عذار، قابوسنامه و عشق به غلامان، فرخي سيستاني، و ... .

فصل سوم: دوره سلجوقيان و خوارزمشاهيان – سلاطين و وزرا، سلطان سنجر و امردان، نزهة المجالس، مناظرۀ بين لواط كار و زناكار، سبك آذربايجاني، اسماعيليه، و ... .

فصل چهارم: صوفيان و شاهد بازي – صوفيان امردباز، احمد غزالي، عين القضاة، اوحدالدين كرماني، عراقي، شيخ روزبهان بقلي، محمد غزالي، سهروردي،

احمد جام، شمس تبريزي، مولانا، و ... .

فصل پنجم: شاعران معروف سبك عراقي – سعدي، حكاياتي از بوستان و گلستان، حافظ، عبيد زاكاني، و ... .

فصل ششم: دورۀ تيموريان و اوايل صفويه – جامي، محتشم كاشاني، رسالۀ جلاليه، وحشي بافقي، مهر و مشتري، ترسا بچگان، و ... .

فصل هفتم: دورۀ صفويه و افشاريه و زنديه – دورۀ صفويه، رستم التواريخ، پلشت شدن زبان، و ... .

فصل هشتم: دورۀ قاجار – مليجك و ناصرالدين شاه، ايرج ميرزا، دورۀ پهلوي، معشوق دوجنسي،امكانات زباني،

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شورش فسايي، مختار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333/1332 -1300 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به شورش. از دودمان كريم خان زند بود. شورش در شهر فسا به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در شيراز و تهران با عسرت به پايان رسانيد و چون از نظر مادى نتوانست مخارج تحصيل خود را فراهم سازد بناچار وارد مدرسه ى نظام شد. در سال 1327 ش وارد دانشكده ى حقوق شد و در رشته ى قضايى به تحصيل پرداخت، اما به علت سخنرانى درباره ى قتل محمد مسعود، مدير روزنامه ى «مرد امروز» يكسال از تحصيل محروم گرديد و پس از آن دوباره به ادامه ى تحصيل پرداخت تا سرانجام موفق به اخذ ليسانس شد. در سال 1329 ش امتياز روزنامه ى «شورش» را گرفت و به نشر آن پرداخت. در سال 1332 ش به زندان افتاد و در همان سال در جرايد خبر فرار و خود سودى او را منتشر ساختند. وى با صاحب «سخنوان نامى معاصر ايران» دوستى داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (323 -320 /3)، سخنوران نامى

معاصر (2038 -2034 /3).

شوشتري، عبدالقائم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حقير در روز نيمه ذي الحجه ي سال 1365 ه_ .ق، روز تولد امام دهم حضرت علي بن محمد الهادي عليه السلام، در شهر قوچان متولد شدم.

سير و سلوك بنده از اينجا شروع شد: حدود 13 ساله بودم كه حس خداجويي در من بيدار شد، با كمال تشنگي از خود مي پرسيدم راه وصال حضرت باري تعالي چيست؟ در سال 1339 شمسي بنده طلبه شدم و در مدرسه نواب مشهد مشغول تحصيل گرديدم و در كنار درس و بحث حوزوي به مطالعه كتبي كه درباره اديان و مذاهب و طرائق بود، مطالعه و تحقيق مي نمودم.

نخستين استاد اخلاق بنده، مرحوم آيت الله شيخ مجتبي قزويني احمدي سينائي بود كه ايشان مؤكداً به تخليه و تحليه 1 كه مقدمه تزكيه نفس است توصيه مي فرمودند.

طي يك مقدمه با عارف مرتاض حضرت سيد ابوالحسن حافظيان آشنا شدم و در خدمت ايشان علم اعداد و علم رمل و جفر ناقص و بعض از ختومات را تعليم گرفتم، ولي پس از چندين سال به دلائلي دفتر را پاره كردم و به رودخانه ماربره ( از سرشاخه هاي رود دز) ريختم و بخود گفتم:

يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم

دولت صحبت آن مونس جان مار را بس

ادبيات عرب را نزد عارف والامقام استاد حجت الاسلام هاشمي آموختم. ايشان اولين كسي بود

كه براي بنده درس عشق خدا را آموخت و من سخت مشتاق اين راه شدم.

چون حوزه قم را غني تر از حوزه مشهد ديدم، محل تحصيلم را از مشهد به قم تبديل كردم. روزي خدمت حضرت آيت الله بهجت مشرف شده و شرح الحال اجمالي خود را به ايشان گفتم. ايشان فرمودند: من فعلاً به شما كتابهاي مفيدي 2 را معرفي مي كنم.

به خاطر علاقه زيادم به ايشان، بعضي نمازهاي يوميه را در مسجد فاطميه و به امامت ايشان اقامه مي كردم و هميشه سعي مي كردم پس از نماز مصاحبت ايشان را از مسجد تا منزل از دست ندهم و همچنين در كلاس درس خارج ايشان، قبل از شروع درس، از فرمايشات اخلاقي و معنوي معظم له استفاده مي نمودم. دستورات ايشان اكثراً سفارش به انجام واجبات و ترك محرمات و انجام بعضي مستحبات و ترك مكروهات بود و در بين مستحبات دوام در طهارت و نافله شب و نماز جعفر طيار را بيشتر سفارش مي فرمودند.

در همين سالها از خرمن علم و عرفان آيت الله العظمي حاج سيد رضا بهاءالديني نيز بهره مند مي شدم و مانند كلب اصحاب كهف اكثر روزها خدمتشان حاضر و استفاده مي نمودم. ايشان هميشه شاگردان خود را به تفكر و تعقل تشويق مي فرمودند.

همچنين از جلسات منوَّر و منوِّر حضرت آقاي حاج سيد حسين يعقوبي قائني نيز بهره مند گشته و از كيفيت سلوك عاشقان عملاً مطلع شدم.

در همين ايام به درس منظومه و اشارات حضرت علامه آيت الله حسن زاده آملي، عالم عارف، درياي بيكران علم و معرفت حاضر شده و از ايشان هم بهره

ها گرفتم. ايشان شاگردان خود را به تحصيل علوم مختلف ديني تشويق مي كردند.

همزمان با تحصيل در قم در فرصت هايي به مشهد نيز تشرف مي يافتم و خدمت بزرگ مردي سلمان گونه، حضرت آقاي شيخ عبدالكريم حامد استفاده مي كردم كه هنر ايشان موشكافي مسائل اخلاص بود. ايشان در مقام تربيت شاگردانش بر محور اخلاص 3 بسيار سفارش مي فرمود.

عطش شديد من در جستجوي استاد كامل ، با پيشنهاد برخي دوستان و مكاشفه اي به يافتن حضرت آقاي حاج اسماعيل دولابي انجاميد و همزمان خدمت حضرت علامه طباطبايي صاحب الميزان مي رسيدم كه درباره ايشان فقط مي گويم:

يك دهن خواهم به پهناي فلك تا بگويم مدح آن والا ملك

توضيحات:

1- «تخليه» عبارت است از پاك نمودن و تطهير قلب از بدي ها و آلودگي هاي گناهان و غبار غفلت و اخلاق ناپسند و اعمال بد و «تحليه» عبارتست از آرايش قلب به اطاعت و عبادت حضرت حق و جذب صفات حسنه و كريمه.

2- آن كتابها عبارتند از: جامع السعادات ملامهدي نراقي و تذكره المتقين شيخ محمد بهاري و تفسير شيخ حسن نجفي اصفهاني.

3- «من اخلص لله اربعين يوماً فجر الله ينابيع الحكمه من قلبه الي لسانه: هركس چهل روز خودش را براي خدا خالص گرداند، خداوند چشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري گرداند.»

شوشتري، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا شوشترى از علماء و ائمه جماعت سامره بودند و در حرم مطهر عسكريين اقامه جماعت مى نمودند تا در سال 1392

قمرى وفات كردند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوقي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مؤلف.

تولد: همدان.

درگذشت: اسفند 1367، لندن.

سيد عباس شوقى از دبيرانى بود كه سال هاى بسيار به تدريس مشغول بود. وى عهده دار رياست فرهنگ در برخى از شهرها بود و چندى هم در اداره ى نگارش وزارت فرهنگ خدمت مى كرد و از هم قلمان مجله هاى «آموزش وپرورش»، «جهان نو» و «يغما» بود و براى آنها مقالاتى مى نوشت. از تأليفات او دشت گرگان، ترجمه ى تاريخ فلفسه در اسلام (تأليف دبور)؛ ترجمه ى آراء و عقايد (از گوستاو لوبون)؛ ترجمه ى بنياد انواع (چارلز داروين)؛ ترجمه ى در تربيت (از برتراند راسل، 1328) چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شوكت شيرازي، شمس الدين حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1254 ق)، مورخ، مترجم و شاعر، متخلص به شوكت. شوكت در تهران متولد شده و چندى در اصفهان و از آن پس در عتبات عاليات تحصيل كرد. نامبرده سالها منشى اول سفارت عثمانى در تهران بود. از آثار او: «تاريخ اسكندر» و «تاريخ شارل دوازدهم پادشاه سوئد» را به وى نسبت مى دهند. در «فارسنامه ى ناصرى» تخلص او شكوه شيرازى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (885 -883 /2)، الذريعه (551/9)، شرح حال رجال (334/1)، فارسنامه ناصرى (1171/2)، المآثر و الآثار (217)، مؤلفين كتب چاپى (575/2)، مجمع الفصحا (535/5)، مرآت الفصاحه (225)، مكارم الآثار (303/2)، يغما (س 7، ش 4، ص 162).

شه ناصر، نصرالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن عبدالله خان لله باشى بن مهدى قهپايه اى. اديب و شاعر متخلص به «شاه ناصرى» قسمتى از ديوان اشعار او به نام «تحفة الجاويد» به طبع رسيده. در 1297 در قريه ى حريصه متولد، و در 1384 وفات يافته است.

اين خاندان، خود را از اولاد شاه ناصر مدفون در مزرعه ى شنانه ى جبل قهپايه مى دانند.

شاعر توانا آقاى برنا در ماه تاريخ وفات او گويد:

پى سال تاريخ برنا سرود

شده در جنان شاه ناصر مكين

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شهاب منشي، شهاب الدين محمد، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب. وى كتابى به نام «همايون نامه» در انشاى فارسى، به نام خواجه غياث الدين پير احمد وزير نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (260)، كشف الظنون (2046).

شهابي شيرازي، اعظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به شهابى. تحصيلات خود را در شيراز به پايان رساند. وى از كارمندان وزارت كشور بود و مدتى نيز شهردار فيروزآباد فارس و بخشدار قير و كارزين و جويم بود. وى در سال 1330 ش امتياز روزنامه «شهاب اعظم» را گرفت و شش سال نشر داد و روزنامه ى وى كه محتواى سياسى- اجتماعى و ادبى داشت يكى از جرايد مفيد شيراز محسوب مى شده است. از آثار وى: «ديوان» شعر؛ «شراره هاى بى اثر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (369 -365 /3).

شهابي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مؤلف.

تولد: 1287.

درگذشت: پاييز 1367.

على اكبر شهابى مدتى دبير دبيرستان ها بود و سپس به دانشگاه منتقل شد و تدريس زبان عربى را عهده دار بود و به استادى دانشگاه رسيد. چندى به رياست اداره ى اوقاف منصوب شد. از تأليفات اوست: احوال و آثار محمد بن جرير طبرى (1335)؛ اصول الصرف (دو جلد)؛ اصول النحو (1340)؛ ترجه ى تعبير رؤيا (از ابن سينا، 1316)؛ نظامى شاعر داستانسرا (1337)؛ ماجراى تغيير خط (1338)؛ و چند رساله و كتاب ديگر از جمله رساله اى در تاريخچه ى اوقاف و رساله اى در روابط ايران و هند. وى همچنين مقاله هايى براى روزنامه ها و مجلات و از جمله «وحيد»، «كيهان» و «يغما» مى نوشت.

(1367 -1287 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و محقق. در تربت حيدريه متولد شد. تحصيلات ابتدايى را در زادگاه خويش و نزد پدر و برادر، علامه محمود شهابى، به انجام رساند. سپس براى ادامه تحصيلات به شهرهاى مشهد، اصفهان و تهران سفر كرد تا اينكه از دانشكده ى الهيات دانشگاه تهران با احراز رتبه ى اول موفق به دريات مدرك ليسانس در رشته ى منقول شد

و از همان زمان خدمات فرهنگى خويش را آغاز نمود و به تدريس در دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران و دانشكده ى الهيات مشهد پرداخت. در خلال اين مدت به كسب مدرك دكترى نايل آمد. وى مدتى نيز عهده دار سمتهاى وابسته ى فرهنگى ايران در افغانستان و مدير كل اوقاف كشور در سالهاى پيش از كودتاى 28 مرداد بود. دكتر شهابى در شمار پژوهندگان و محققان معارف اسلامى بود. از آثار وى: «اصول النحو»، عربى؛ «اصول الصرف»، عربى؛ «اصول روانشناسى تربيتى»؛ تصحيح «رساله ى صناعيه ى» ميرفندرسكى؛ «نظامى شاعر داستانسرا»؛ «روابط ادبى ايران و هند و تاثير روابط ايران و هند در ادبيات صفويه»؛ «تاريخ وقف در اسلام»؛ «همبستگى تشيع و تصوف»؛ «شيعه شناسى»؛ ترجمه «تعبير رويا»، بوعلى سينا.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 5- ش 9- ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (524 -522/ 4)، نشر دانش (س 1 ،(1367) 9، ص 103).

شهباز، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، روزنامه نگار، مترجم و نويسنده. وى در مازندران بدنيا آمد و فارغ التحصيل از كالج آمريكايى اصفهان و دانشكده ى ادبيات در رشته ى زبان خارجه بود به آمريكا و بسيارى از كشورهاى اروپايى مسافرت كرد و معاونت راديوى صداى آمريكا در ايران را بر عهده گرفت و متجاوز از پانزده سال سابقه ى مطبوعاتى داشت. از آثار وى: «افسانه هاى اپرا»؛ «بر باد برفته»، ترجمه؛ «خاطره ى يكدوست»؛ «راه بى پايان»، ترجمه؛ «سرگذشت من»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (546 -543 /2).

شهرزاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1277 ش)، مترجم و نمايشنامه نويس. در تهران به دنيا آمد و تحصيلات اوليه را از مدرسه ى سن لوئى آغاز كرد و زبان فرانسه را در آنجا آموخت. وى كم كم به ترجمه قطعاتى از ادبيات فرانسه پرداخت و پس از آن به نمايشنامه نويسى روى آورد. از فرط علاقه به داستانهاى هزار و يك شب نام شهرزاد داستان گوى معروف هزار و يك شب را بر خود نهاد. شهرزاد، هنرپيشگانى را كه نقش نمايشنامه هاى او را بر عهده داشتند تشويق مى كرد و مى كوشيد قهرمانهاى ساخته ى خود را هرچه بهتر و با شكوهتر نشان دهد خود وى بارها به صحنه آمد و در سال 1308 ش كه نمايشنامه «مجسمه ى مرمر» را نوشت خود با موفقيت در نقش اول آن ظاهر شد. در اواخر عمر وارد خدمات دولتى شد و سرانجام در صبح روز بيستم شهريور ماه 1316 ش خودكشى كرد. از آثار وى: ترجمه ى «سالمه ى» اثر ساكاروايلد؛ «افسانه ى عشق»؛ «اصلى و كرم»؛ «كمربند سحرآميز»؛ «نمونه آثار پوشكين به يادگار صدمين سال وفات شاعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (437

-436)، مؤلفين كتب چاپى (170/3).

شهرستاني حايري، ضياءالدين محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1315 -1256 ق)، محقق، فقيه، حكيم، اديب و شاعر امامى. مير قوام الدين معروف به مير بزرگ مدفون در آمل از سادات مرعشى مازندرانى نياى بزرگ وى است. او در كرمانشاه متولد شد. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. او از شاگردان شيخ محمدحسين اردكانى در فقه و اصول بود و به دريافت اجازه از از وى نايل گشت. هئيت و نجوم را از ميرزا باقر يزدى و حساب و هندسه و عروض را از ميرزا علام هروى حائرى فراگرفت. در 1305 ق به زيارت مشهد رضوى رفت و چون به تهران آمد مورد استقبال عموم واقع شد و تدريس در مدرسه ى صدر قزوينى به وى تفويض گشت، اما او به كربلا بازگشت و در آنجا مرجعيت جمعى از شيعيان را بر عهده گرفت. شهرستانى در كربلا درگذشت و در رواق حسينى نزديك ديوار شهداء دفن شد. از دوازده سالگى شروع به تاليف نمود، و حدود هشتاد اثر از خود به جاى گذاشت كه از آن جمله اند: «الاستصحاب»؛ «اصول الاصول» در تلخيص «الفصول»؛ «غايه المسول و نهايه المامول»، در علم اصول؛ «العنصر المتين»، كه حاشيه «قوانين الاصول» است؛ «تحقيق الادله»، در اصول فقه؛ «الحجه البالغه و النعمه السابقه»؛ در اثبات حضرت حجت (عج)؛ «جنه النعمى»، در امامت؛ «تاريخ شهرستانى»؛ «تذكره النفس»؛ «تسهيل المشاكل»، در نحو؛ «تقويم الكواكب»؛ «الكوكب الدرى»، در معرفت تقويم؛ «مواقع النجوم»، در هئيت؛ «اللباب فى الاسطرلاب»؛ «زوائد الفوائد»، در متفرقات؛ منظومه ى «تهذيب المنطق» به نام «مهذب التهذيب»؛ «لباب الاجتهاد»؛ «لب اللباب» لب «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ منظومه «خوان نعمت»، در بيان نعمتهاى الهى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :الاعلام (338/6)، اعيان الشيعه (232/9)، الذريعه (290 ،274/18 ،236/14 ،138/12 ،264/8 ،275/7 ،258/6 ،441 ،376 ،183 ،171/4 ،191/25 ،293/23 ،22 ،11/16 ،161/5 ،481/3 ،168 ،19/2 ،46/1)، ريحانه (273 -272 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 631 -627 /14)، الكنى و الالقاب (376/2)، مؤلفين كتب چاپى (871 -870 /2)، معجم المؤلفين (257/9)، مكارم الآثار (1538 -1536 /5)، هديه العارفين (397 -396 /2).

شهرستاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1324 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. وى در نجف به دنيا آمد، و در همان شهر نشو و نما يافت. پدرش، سيد على اصغر، از علماى بزرگ نجف و از مشاهير دانشمندان عراق و سلسله ى شهرستانى بود. پس از گذراندن دوران سطوح از محضر آيت اللَّه شيخ ابوالحسين مشكينى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمدحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود تا به مدارج كمال رسيد. وى از همه اساتيدش داراى اجازه اجتهاد بود. وى سالهاى متمادى در مدرسه ى فيروزآبادى تهران به تدريس فقه و اصول اشتغال داشت و در مسجد سنگى مولوى اقامه جماعت مى نموده است. از آثار وى: «تقريرات» درس استادش مشكينى؛ شرح «وقت و قبله لمعه»؛ «تضويح الكفايه»، در شرح «كفايه الاصول»؛ رساله «الصراط الاقوم لبطلان الصلوه فى الخيط من الابريسم»؛ رساله اى در «عدم مشروعيت جمعه و عيدين در غيبت كبرى».[1]

حاج سيد احمد شهرستانى ابن العالم الجليل آيت اللَّه حاج سيد على اصغر شهرستانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار و پرهيزكار معاصر تهرانست.

وى در 19 ذيقعده الحرام 1324 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در مهد علم و تقوى پرورش يافته و پس از دوران سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه مشكينى

و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده تا بمدارج علم و كمال رسيده و از نامبردگان در سال 1350 مفتخر به دريافت اجازه اجتهاد گرديده و موفق بجمله اى از تحريرات و تأليفاتى كه ذيلاً مى نگارم گرديده است و آنها از اين قرار است:

1- شرح وقت و قبله لمعه كه در سال 1346 قمرى فارغ شده 2- توضيح الكفايه شرح بر كفايه الاصول 3- رساله الصراط الاقوم لبطلان الصلوه فى الخيط من الابريسم در سال 1352 قمرى فراغت يافته 4- رساله در عدم مشروعيت جمعه و عيدين در غيبت كبرى در سال 1354 اتمام يافته است.

نگارنده گويد مترجم گرامى ما آقاى شهرستانى از علماء با تقوا و فضيلت و داراى مكارم اخلاق و محامد آداب است و سالهاى متماديست كه در مدرسه فيروزآبادى در خيابان سيروس بتدريس فقه و اصول اشتغال دارند و در مسجد سنگى واقع در خيابان مولوى اقامه جماعت نموده و بنشر معارف اسلامى و وظائف روحى و دينى موفق مى باشند و بيت جليل معظم له از بيوتات اصيله روحانيت و سر سلسله آنها مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا شهرستانى بزرگ بوده كه بر جنازه مرحوم آيت اللَّه علامه بحرالعلوم نماز خوانده و در سال 1216 وفات و ترجمه اش در اغلب كتب رجالى موجود و اعلام اين طايفه ذكرشان در كتب تراجم منتشر و از آنها مرحوم والد ماجدش حجةالاسلام والمسلمين علم الاعلام آيت اللَّه حاج سيد على اصغر شهرستانى از علماء بزرگ نجف و مشاهير دانشمندان عراق و سلسله شهرستانى بوده و ترجمه اش در اعيان الشيعه آيت اللَّه حاج سيد

محسن امين و اعلام الشيعه آيت اللَّه آقا بزرگ تهرانى و ساير كتب مسطور است.

فرزند آن بزرگوار جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد احمد شهرستانى از افاضل اين دودمانست كه سالها در قم از محضر آيات كسب فيض و علم و كمال نموده و اكنون به انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (32/15 ،170/14 ،494/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1572/14)، گنجينه ى دانشمندان (498 -496 /4).

شهرستاني، عبدالرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالرضا شهرستانى از دانشمندان متقى و علماء بزرگوار و ائمه جماعت حرم مطهر سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السلام بوده كه به تفسير دولت شوم عفلقى بعث عراق در سال 1397 قمرى به ايران آمد و حل اقامت در مشهد مقدس جوار سرسير ارتضا على بن موسى الرضا عليه الصلوه والسلام افكنده و به خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

اين بزرگوار از بيت جليل شهرستانى است كه در ميان آنان آيات عظامى چون آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا سيد على شهرستانى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد هبه الدين شهرستانى و عالم ربانى آيت اللَّه سيد احمد شهرستانى و ده ها نفر ديگر برخاسته اند.

در سال 1229 قمرى هجرى در كربلا معلى به دنيا آمده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و ادبيات و مقدمات را در خدمت اساتيد آن سامان به پايان رسانيده و سطوح عالى فقه و اصول را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ يوسف بيارجمندى شاهرودى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا جرقويه اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد محمدهادى ميلانى قدس اللَّه اسرارهم اتقان نموده و سپس تأسيس سه يا چند ديگر از افاضل كربلا تأسيس مجله اجويه المسائل

الدينيه (پاسخ سوالات دينى) نموده و در مدت بيست سال 14 جلد از آن جوابها را تدوين و منتشر ساخته است.

معظم له داراى تأليفات بسيار ديگرى مى باشند كه مهمترين آنها 4 جلد مقادير الهدى در شرح عروه الوثقى است كه چند جزو آن صادر شده است.

2- المعارف الجليه فى تبويب المسائل الدينيه.

3- النيروز فى الاسلام.

4- السجود على التربيه الحسينيه.

5- الصلوه معراج المومن.

6- الامر بالمعروف والنهى عن المنكر.

7- نوروز در تاريخ و دين

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

شهرستاني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از فضلاى معاصر اين سلسله، در محله ى تلواسكان ساكن، و در يكى از مساجد آنجا امامت مى نمود، و گاهى منبر تشريف برده و مردم را موعظه مى نمود. در شب 3 شنبه 10 ربيع الثانى سال 1387 وفات يافت. [و در حوالى تكيه ى ملك مدفون گرديد.]

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شهرياري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد شهرياري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/10/1

زندگينامه علمي

حميد شهريارى، در دي ماه 1342 در تهران بدنيا آمد. تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان خوارزمي (شريعتي) ميدان بهارستان گذراند و در سال 1360 با بالاترين معدل كتبي بين دانش آموزان سه كلاس رياضي فيزيك، ديپلم گرفت. وي همان سال به حوزه علميه قم رفت و دروس سطح حوزه را در مدت شش سال به پايان رساند. او در اين سالها در پايه هفتم حوزه (رسايل و مكاسب) شاگرد اول شد و از دست آيات عظام وقت و حضرت امام - قدس سره- جوائزي دريافت كرد. وي در كنار تحصيل، به تدريس دروس حوزوي شامل ادبيات، منطق، كلام، فقه و اصول اشتغال داشت و پس از طي دوره آموزشي سطح، به مدت ده سال در درس خارج فقه و اصول استاداني همچون آية الله سيد كاظم حائري و مرحوم آية الله شيخ جواد تبريزى، به طور مستمر شركت كرد. از همان ابتدا به درس منطق و فلسفه علاقه داشت.

در همين سالها با مسافرت يك ساله به كشور نيوزلند با دنياي غرب آشنا شد و پس از بازگشت از سفر ضمن ادامه دروس حوزه. به مطالعه و تحقيق در علوم عقلي جديد از جمله كلام جديد،

فلسفه اخلاق، فلسفه دين، منطق جديد، الهيات مسيحي و يهودي و علوم وابسته به آنها در بنياد باقر العلوم- عليه السلام- همت گماشت. همزمان در دانشگاه تربيت مدرس قم پذيرفته شد و كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي را با نگارش رساله اي با عنوان «شورا در فتوا» به پايان رساند. اين اثر بعدها به عنوان پژوهش برتر در حوزه دين نائل شد. شهريارى از سال 1375 مديريت مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي قم را بر عهده دارد. نور الانوار نام يكي از دهها نرم افزار توليدي اين مركز است كه در سال 1378 رتبه دوم تحقيقات كاربردي را در جشنواره خوارزمي بدست آورد. شهريارى، دكتراي فلسفه تطبيقي را در دانشگاه قم گذراند و با سفري يك ساله به عنوان دانشجوي مدعو در دانشگاه منچستر به سال 1381 به نگارش اثر فلسفه اخلاق در تفكر غرب از ديدگاه السدير مك اينتاير، دست يازيد، كه كتاب برتر دانشگاهي سال 85 شد. او رياست مركز تحقيق و توسعه علوم انساني (سازمان سمت) ، مديريت شبكه اطلاع رساني (اينترنت) حوزه و دبيري شوراي عالي اطلاع رساني كشور را نيز در كارنامه اجرايي خود دارد. استاد شهريارى به عربي مسلط است و به رواني به انگليسي سخن مي گويد.

شهريكندي، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علم دينى.

تولد: 1305، روستاى قاجر (اطراف مهاباد).

شهادت: 2 فروردين 1361، مهاباد.

ملا كريم شهريكندى مقدمات را تا سيزده سالگى از پدر آموخت. پس از فوت پدر، به منظور ادامه ى تحصيل همراه برادرش ملا على از شهريكند به روستاى قروچا رفت و در آنجا در محضر ملا شيخ عمر مدرس به آموختن علوم اشتغال ورزيد، چندى بعد نيز درسش را در قريه قراگوز ادامه داد. استادان

او عبارت بودند از: ملا سيد حسن مدرس روستاى باغچه له ر؛ ملا عبدالله محمدى امام جمعه سقز؛ ملا على بوغده كندى (از فضلاى بوغده كند)؛ ملا شيخ حسن شيخى عارف روستاى شيلخر و ملا على ولزى استاد روستاى حماميان از توابع بوكان. در سال 1318 به حوزه هاى علمى مهاباد روى آورد و مدت يك سال از محضر ملا صديق صدقى استفاده علمى نمود و بالاخره تحصيلات عاليه خود را در خدمت ملا حسين مجدى در مسجد بازار به پايان رسانيد و اجازه نامه ى خود را از او دريافت نمود. در سال 1321 به امامت و تدريس قريه خليفه ليان از توابع سلدوز نقده انتخاب شد و به آنجا رفت. مدتى بعد از طرف اهالى نقده به امامت و خطابت اهالى سنى نقده تعيين شد و به آن شهرستان رفت. اما پس از چند ماه به اصرار و استدعاى اهالى خليفه ليان براى بار دوم به آن قريه مراجعت كرد.

در سال 1331 به مهاباد رفت و مقيم شد، بلافاصله به عنوان مدرس مدرسه علوم دينى و امام جماعت مسجد مولوى از طرف اهالى مهاباد برگزيده شد و به تدريس مشغول شد. وى مدت بيست سال به تدريس در مدرسه علوم دينى و در دبيرستان ها مشغول بود و دانشجويان در تهيه و تنظيم پايان نامه هاى دوره كارشناسى و دكتراى ادبيات فارسى و عربى و حقوق و الهيات از او كمك مى گرفتند. او با مراكز علمى دنياى اسلام مخصوصا دانشگاه الزهراء در قاهره ارتباط داشت. و حتى از طرف اين دانشگاه جوايزى به او اهدا شد. وى بر زبان و ادبيات عربى و كردى و فارسى تسلط داشت، مخصوصا در

تفسير قرآن و تاريخ ايران و اسلام صاحب نظر بود.

وى سرانجام ساعت يك بعدازظهر روز دوشنبه دوم فروردين 1361 هنگامى كه پس از اداى نماز ظهر از مسجد مولوى خارج مى شد، به سبب اصابت سه گلوله به پيكرش شهيد گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شهشهاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به سيّد الاسلام، فرزند [سيد ابوالحسن بن]سيد ابراهيم بن سيد عبدالصمد حسينى. عالم فاضل، از علماى متنفّذ اصفهان، و امام مسجد صفا در محلّه شهشهان بود.

در 25 محرّم سال 1357 وفات يافته، در داخل بقعه ي مير سيد محمّد شهشهانى، عمّ امجد خود مدفون گرديد.

مادّه تاريخ وفاتش را چنين گفته اند:

خواست چو تاريخ فوت بانوى محزونه گفت

شد سوى جنّت روان سيّد اسلاميان

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شهيد ثالث، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد حاج ملا محمدتقى برغانى كه از علماء بزرگ عالم تشيع بوده و در امر فقاهت و بحث يد طولائى داشته.

و بالنتيجه در اثر بحث با مخالفين در سال 1263 قمرى در محراب مسجدى كه خود آن مرحوم در قزوين بنا كرده بود (به نام مسجد جامع صغير) و از مساجد معظم شهرستان قزوين بوده و خودش در آن مسجد اقامه جماعت مى نموده است در موقع اذان صبح به تحريك فرقه ضاله بابيه و پيروان شيخ احمد احسائى به شهادت رسيد در سال 1264 قمرى.

و قبر آن مرحوم در جنب مزار حضرت شاهزاده حسين بن على بن موسى الرضا (ع) مى باشد و روى ارادتى كه مردم قزوين به آن عالم جليل القدر داشتند مقبره مجللى بنا كردند و فعلا هم مزار او مورد توجه عموم اهالى شهرستان قزوين و علاقمندان به فضل و علم و روحانيت مى باشد.

آن بزرگوار داراى ده پسر بوده اند كه تمامى از علماء مبرز و دانشمندان بافضيلت قزوين به اسامى زير بوده اند.

1- حجةالاسلام والمسلمين آقا محمد امام جمعه 2- حجةالاسلام والمسلمين آقا عبداللَّه امام جمعه 3- حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ صادق معروف به حاج مجتهد 4- حجةالاسلام آقا ميرزا ابوالقاسم 5- حجةالاسلام مرحوم

آقا شيخ كاظم 6- ثقةالاسلام آقا ميرزا محمود 7- ثقةالاسلام آقا شيخ جعفر 8- ثقةالاسلام مرحوم آقا شيخ باقر 9- ثقةالاسلام آقا تقى 10- حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج شيخ عيسى. اعقاب آن مرحوم در قزوين و تهران و برغان و كربلا و حله بسيارند آثار خير ايشان در قزوين مسجد آن مرحوم است كه به نام مسجد شهيدى معروف است و مرحوم آقا شيخ مرتضى امام جمعه و مرحوم آقاى حاج شيخ عبدالحسين امام جمعه در آن اقامه نماز جمعه و جماعت مى نمودند و فعلا حفيد آنجناب حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ عبداللَّه امام جمعه در آن اقامه جمعه و جماعت مى نمايند آثار علمى شهيد ثالث از اين قرار است.

1- عيون الاصول 2 جلد 2- منهج الاجتهاد فقه استدلالى دوره كامل 24 جلد 3- شرح بر شرح لمعتين 1 جلد 4- رساله اى در نماز جمعه 5- رساله اى در ديات 6- مجالس المتقين.

مرحوم شهيد اجازات عديده اى از فقهاء مراجع بزرگ خود داشتند كه برخى از آن را مى نگارم 1- اجازه به خط العلامه خريت الفقاهه شيخ جعفر النجفى صاحب كتاب كشف الغطاء 2- اجازه به خط العلامة الفقيه السيد محمد بن العلامة صاحب الرياض و هوالمعروف بالسيد المجاهد.

3- اجازه به خط محقق الشهير به علامة بن مرحوم آقا ميرزا ابوالقاسم صاحب قوانين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شهيد خراساني، محمد مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن هداية الله، از علما و كاملين بوده، در سال 1152 متولد، و در رمضان 1218 در مشهد شهيد گرديده. مؤلف حاشيه اى بر شرح دروس شهيد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شهيدي خراساني، حبيب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حبيب بن آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم شهيدى و نواده مرحوم علامه ميرزا مهدى شهيد از علماء بزرگ و ادباء عاليقدر مشهد مقد است وى در سال 1266 ق متولد شده و مقدمات را در مشهد تكميل و با عتاب عاليات مهاجرت و از محضر ميرزا بزرگ شيرازى و ميرزاء رشتى و فاضل دربندى و ديگران استفاده نموده تا سرآمد اقران گرديده و در حدود 1300 ق با دريافت اجازه اجتهاد به وطن خويش و مراجعت و به ترويج دين و احكام شرع مبين از طريق منبر و موعظه و درس و بحث پرداخته تا در 27 شعبان 1327 قمرى به رحمت حق پيوست و در حرم مطهر پشت سر مبارك مقبره خانوادگى مدفون گرديد. از آثار او ديوان بزرگى است كه قسمتى از آن به نام گنج گهر به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شهيدي صالحي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمود شهيدي صالحي در سال 1264 ، در قزوين بچشم به جهان گشود. وي پس از تحصيلات مقدماتي و حوزوي سرانجام مدركي معادل عنوان ليسانس وعظ و خطابه ، از دانشكده معقول و منقول دريافت كرد. شهيدي از سال 1316 فقط به وعظ و خطابه قناعت كرد. او در اين مدت به مطالعه كتاب هاي تاريخي و ادبي به خصوص شعراي بزرگي چون عارف ، فرخي يزدي ، عشقي ، نسيم شمال و نوشته هاي دهخدا و بيست مقاله علامه قزويني پرداخت.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : ميرزا محمود شهيدي صالحي ( فخرالاسلام ) ، ( 1348 _ 1264 ) يكي از چهر فرزند ميرزا علي اصغر

( فخر الاسلام ) است ، كه خود از نوادگان پسرس مجتهد بزرگ حاج ملا محمد صالح برغاني ، برادر كوچك تر شهيد ثالث ، باني مدارس صالحيه قزوين و كربلا معلي بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : ميرزا محمود شهيدي صالحي در مدرسه مكتب خانه خانوادگي صالحيه مقدمات لازم را براي دست يابي به مراحل بالا فراگرفت. او در مدرسه التفاتيه و سردار جديد محضر علماي بزرگي را درك نمود. او پس از فوت والدين و برادر مدت 10 سال به سير آفاق و انفس پرداخت و در حوزه ي هاي علميه ي بسياري همچون اصفهان ، كرمان ، يزد ، شيراز ، مشهد ، گناباد ، بيرجند و ديگر شهرهاي خراسان و حتي سيستان ، مازندران ، همدان ، تبريز و كردستان به تحصيل پرداخته و با شخصيت هاي فرهنگي مهمي آشنا گرديد و با شنيدن نكته ها و گفته ها از افواه رجال به زادگاه خود بازگشت. وي سرانجام مدركي معادل عنوان ليسانس وعظ و خطابه ، از دانشكده معقول و منقول دريافت كرد.استادان و مربيان : ميرزا محمودشهيدي صالحي محضر استاداني چون عيسي بن الشهيد ، ملا علي اكبر سادهني ، ملا محمد طاهري ، حاج شيخ عيسي لهاردي و ملا ملك محمد را درك نمود.همسر و فرزندان : ميرزا محمودشهيدي صالحي در سال 1316 با دختر عموي خود ، كه او هم نتيجه ي شهيد ثالث بود ، ازدواج نمود و در فرزند به يادگار گذاشت.وقايع ميانسالي : ميرزا محمودشهيدي صالحي با آنكه وارث بلافصل موقافات كلان اجدادي بود ، به اين كار دست نزد و در حاشيه به احقاق

حق طلاب و احياي آثار و اصلاح و اجراي منويات ، واقف بود. او سال هاي بسيراي را در مبارزه با مسوولين اوقاف و معارف و عدليه ، و ديگر ادارات مربوطه گذرانيد، ولي آنچه كه مي خواست امكان داشت.زمان و علت فوت : ميرزا محمد شهيدي صالحي در روز دهم بهمن 1347 ، در سن 82 سالگي درا فاني را وداع گفت و در صحن جديد امامزاده حسين دفن گرديد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا محمود شهيدي صالحي از سال 1316 فقط به وعظ و خطابه قناعت كرد. او در اين مدت به مطالعه كتاب هاي تاريخي و ادبي به خصوص شعراي بزرگي چون عارف ، فرخي يزدي ، عشقي ، نسيم شمال و نوشته هاي دهخدا و بيست مقاله علامه قزويني پرداخت.

منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين، تاليف: رضا صمدي ها ، قزوين: بحر العلوم ، ص195

شهيدي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج عبدالله بن العلامه العلام الحاج شيخ عبدالحسين امام جمعه بن العلامه شيخ مرتضى شهيدى بن ميرزا محمدتقى امام جمعه بن آقا عبدالله بن العلامه الكبرى حاج ملاتقى شهيد داماد معظم مرحوم مبرور سيدنا الحجه العلامه المحقق الايه العظمى آقا سيد محمد حجت رحمت الله از علماء اعلام و فضلاء كرام حوزه و خواص اصحاب حضرت آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله موصوف به فضل و متانت و تقوا و مناعت است، در محرم الحرام 1340 قمرى در قزوين متولد شده و در مهد علم و كمال تربيت يافته و مقدمات و ادبيات را در قزوين نزد مرحوم والد و ديگران خوانده و آنگاه در سال 1361 قمرى مهاجرت به قم نموده است، و

مخفى نيست كه ايشان ايدالله از بيوتات اصيله و ريشه دار قزوين و حفيد مرحوم مبرور علامه قمقام و المجاهد الفهام الايه الحجه الحاج ملا محمدتقى شهيد ثالث صاحب تاليفات عديده مفيده مى باشد.

وى پس از مهاجرت به قم سطوح عالى را نزد مدرسين و اساتيد حوزه تكميل نموده و به درس مرحوم آيت الله العظمى حجت شركت كرده و پس از ورود آيت الله العظمى بروجردى بالغ بر 18 سال نيز به درك و بحث آن مرحوم حاضره شده و پس از فوت آن مرحوم به حضرت آيت الله العظمى نجفى مرعشى ايده الله پيوسته و تا هم اكنون كه متجاوز از ده سال است از رفقاء صادق و اصحاب خاص آن جناب و مورد توجه و عنايت مخصوص آيه اللهى مى باشند.

وى در سال 1372 ق به افتخار مصاهرت و دامادى سيدنا الاستاد آيت الله حجت نائل گرديده و مورد عنايت و توجه مخصوص آن بزرگوار گرديدند.

آثار قلمى ايشان: 1- تفسير سوره يوسف 2- كتابى درباره معراج مى باشد معظم له بعد از فوت مرحوم والد در آستانه مباركه حضرت سلطان محمد كه از اولاد حضرت صادق عليه السلام اقامه جماعت مى نمودند و بنا بر پيشنهاد و تقاضاى اهالى قزوين ظهرها را در مسجد جدشان (مسجد شهيدى) اقامه جماعت مى نمايند و چون آستانه مباركه امامزاده سلطان محمد رو به انهدام و ويرانى گذارده بود به سعى و كوشش معظم له اصولا تجديد ساختمان شده و در جنب مزار آن امامزاده حسينيه اى هم در دست ساختمان دارند قسمتى از ترجمه مرحوم والد و نياكانشان را در ضمن علماء شهرستان قزوين در جلد سوم خواهم نگاشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

شهيدي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن العالم الجليل المرحوم

الحاج سيد هاشم گلپايگانى از علماء اعلام و دانشمندان عظام معاصر است در تهران. وى عالمى فعال و در ترويج دين جدى و صاحب تأليفات عديده مى باشد. ترجمه مفصل آنجناب در اول كتاب (درد و درمان) يا امراض جامعه و علاج آن ترجمه كتاب (الامراض الاجتماعيه و علاجها كه در سال 1377 قمرى در تهران چاپ شده و نيز در اول كتاب (راهنماى سعادت) ترجمه كشف المحجه سيد بن طاوس كه در سال 1382 نيز در تهران منتشر شده است مسطور و اجمال آن اينست.

وى در سال 1318 قمرى در گلپايگان متولد شده و مقدمات را در نزد اساتيد محل خوانده و در سال 1338 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را نزد علماء اعلام آن آستان عرش بنيان مانند مرحوم آيت اللَّه مشكينى فراگرفته و بسامرى مشرف و مدت يكسال و نيم در آنجا اقامت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده نموده و در سال 1342 قمرى كه مرحوم والدش فوت نموده به ايران مراجعت و پس از يكسال توقف در گلپايگان به اصفهان مسافرت و از محضر علماء اعلام بالاخص مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد صادق بهره مند شده و در سال 1345 قمرى مجددا به نجف اشرف مشرف و از محضر مقدس مرجع وقت آيت اللَّه عراقى آقا ضياءالدين و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا سيد ابوتراب خونسارى متوفى 1346 قمرى استفاده كامل نموده و در ماه رجب 1349 بشهر رنگون عاصمه (برما) (هند و چين) مسافرت نموده تا اول سال 1361 قمرى در آنجا بانجام وظائف دينى و تبليغ احكام اسلامى اشتغال

داشته و در اثناء جنگ جهانى دوم و حمله دولت ژاپن به آن ديار پس از متوارى بودن دو ماه در جنگلها بفضل خداوند متعال از آن بليه رهائى يافته و به ايران مراجعت و در شهر اراك بانجام وظائف دينى پرداخته تا در سال 1365 قمرى پس از زيارت عتبات عاليات به تهران آمده و تا حال حاضر بوظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

معظم له در سال 1376 قمرى بمنظور شركت در جشن چهاردهمين قرن ولادت با سعادت حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام كه در پاكستان منعقد شده بود بدعوت انجمن يادگار مرتضوى كراچى باتفاق عده اى از علماء اعلام و وعاظ محترم كه از آنها بود علامه فن وعظ و سخنورى جناب استاد فلسفى واعظ مسافرت به پاكستان نموده و در آن جشن بزرگ و باشكوه كه يك هفته در كراچى برقرار بود و هر شب حدود سى هزار نفر افتخار حضور داشتند و از تمام بلاد اسلامى هم عده اى از علماء و وعاظ و خطباء و محترمين شركت كرده بودند حاضر بوده و پس از شركت در جشن شهر (لاهور) و (حيدرآباد) سند كه بهمين منظور منعقد بود از طريق عراق و توفيق زيارت عتبات عاليات به ايران مراجعت و تا اكنون در غرب تهران ميدان قزوين و خيابان غفارى و مسجد آن به اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام و نشر آثار اهل بيت عليهم السلام اشتغال دارد.

تأليفات و آثار قلمى ايشان از اين قرار است.

1- كتاب درد و درمان ترجمه كتاب الامراض الاجتماعيه و علاجها.

2- (راهنماى سعادت) ترجمه كتاب كشف المحجه 3- كتاب (نسيم الصباح) ترجمه و شرح دعاء صباح 4- كتاب

(ادعيه و تهليلات) من الايات البينات و اين كتب بتمامه بطبع رسيده است.

(تو 1318 ق)، الم دينى، مدرس و فقيه امامى وى در گلپايگان به دنيا آمد. مقدمات را در نزد اساتيد آن شهر فراگرفت. آنگاه به نجف مهاجرت كرد و سطوح را نزد علماى بزرگ آن شهر همچون آيت اللَّه مشكينى آموخت. سپس به سامراء رفت و از محضر آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده نمود. در 1342 ق، كه پدرش درگذشت، به مولدش بازگشت سپس به اصفهان رفت و نزد بزرگانى چون يت اللَّه سيد محمدصادق تلمذ كرد. در 1345 دوباره به نجف بازگشت و از محضر آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا سيد ابوتراب خوانسارى استفاده ها نمود. وى سفرى به هند و چين (برمه) نمود و در آنجا به تبليغ احكام اسلامى پرداخت، سپس به ايران بازگشت. مدتى در اراك به انجام وظائف دينى مشغول بود. پس از سفرى به عتبات به تهران آمد و به وظائف دينى پرداخت. وى به همراه عده اى از علما و خطبا در 1376 ق در كنگره ى چهاردهمين قرن ولادت اميرالمومنين (ع) در كراچى پاكستان شركت كرد. از آثار وى: كتاب «درد و درمان» كه ترجمه ى كتاب «الامراض الاجتماعيه و علاجها»؛ «راهنماى سعادت»، ترجمه ى كتاب «كشف المحجه»؛ كتاب «نسيم الصباح» ترجمه و شرح «دعاء صباح»؛ كتاب «ادعيه و تهليلات من الايات البينات».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (496 -494/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (83/ 2).

شهيدي،جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1297، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات مقدماتى

و ادبيات عرب و فقه و اصول در حوزه علميه بروجرد، ادامه تحصيلات فقه و اصول، سطح و خارج در نجف اشرف تا مرحله اجتهاد، گواهينامه مدرسى از وزارت فرهنگ، كارشناسى علوم معقول و منقول از دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران، كارشناسى و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح لغت نامه فارسى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 20

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات، تاريخ اسلام، سيره امامان و معصومان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 100، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

تاريخ اسلام.

(تو 1297 ش)، استاد دانشگاه، مولف، مترجم و مصحح. وى در بروجرد در خانواده ى عالمان دين ديده به جهان گشود. مقدمات را در زادگاه خويش فراگرفت و براى تكميل تحصيلات به نجف اشرف رهسپار شد. براى تحصيلات حوزوى به عراق رهسپار شد و به مدت هفت سال در آنجا به تكميل علوم دينى پرداخت. پس از آن به ايران بازگشت و يك سال بعد، از جانب علامه ى دهخدا براى همكارى در لغت نامه دعوت شد و در ضمن آن، به تدريس در دبيرستانهاى تهران و اخذ مدرك كارشناسى از دانشكده هاى ادبيات و الهيات پرداخت. در سال 1340 ش موفق به گرفتن درجه ى دكتراى ادب فارسى دانشگاه تهران شد موضوع پايان نامه ى وى درباره ى «شرح مشكلات ديوان انورى» است كه به كرات چاپ شده است. پس از آن ضمن تدريس در دانشكده ى ادبيات ابتدا به معاونت موسسه لغت نامه ى دهخدا منسوب شد و پس از آن به رياست آن. وى تاكنون

سفرهاى علمى بسيارى به كشورهاى مختلف از جمله: مصر، عراق، الجزاير، چين و آمريكا داشته است و در سال 1373 ش از دانشگاه پكن به دريافت درجه ى استادى افتخارى نايل شد. دكتر شهيدى علاوه بر تبحر و استادى در زمينه ى لغت نويسى و دايرةالمعارف نگارى در عرصه هاى تاريخ اسلام و ترجمه ى آثار دينى و شرح و تصحيح متون نيز استاد بوده است. آثار وى را مى توان در سه بخش تقسيم بندى كرد. الف- تاليف: «جنايات تاريخ»؛ «على از زبان على (ع)»؛ «تاريخ تحليلى اسلام»؛ «زندگانى حضرت فاطمه (ع)»؛ «زندگانى على بن الحسين (ع)»؛ «آشنايى با زندگانى امام صادق (ع)»؛ «شرح مثنوى شريف». ب- تصحيح: «آتشكده ى آذر»؛ «دره ى نادره»؛ «براهين العجم». ج- ترجمه: «ابوذر غفارى»؛ «شيرزن كربلا»؛ «انقلاب اسلامى».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 1363، ش 1، ص 12 -3، ش 2، ص 20 -19)، مؤلفين كتب چاپى (323 -322/ 2)، نامه ى شهيدى.

شيباني كاشاني، ابوالنصر فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1308 -1242/1241 ق)، شاعر، اديب، نويسنده و صوفى. متخلص به شيبانى. خاندانش در كارهاى لشكرى و ديوانى عهد قاجار تصرف و دخالت داشتند. شيبانى در كاشان متولد شد. در جوانى در خدمت محمد شاه و منادمت پسرش ناصرالدين شاه درآمد و برخى از اشعارش در مدح آنان و ديگر شاهزادگان قاجاريه است. مدتى نيز منشى حسام السلطنه در هرات بود. در فارس به خدمت رحمتعلى شاه رسيد و از او كسب فيض كرد. مدتى در بلخ، هرات، خراسان و تهران سفر كرد و سرانجام به كاشان رفت و در عشق آباد مدرسه و صحن و عمارتى ايجاد كرد و همان جا گوشه ى عزلت گزيد. پس از مدتى مردم

بر او شوريدند. شيبانى به دادخواهى به تهران آمد. نزديك دروازه ى قزوين خانه و خانقاهى بنا كرد. وى در نظم و نثر دست داشت. و از شعراى بنام دوره ى بازگشت بود كه به سبك خراسانى اشعارى انتقادى مى سرود. در تهران درگذشت و در همان خانقاه خويش به خاك سپرده شد. از آثار و تاليفات وى، «بيانات شيبانى»؛ «تنگ شكر»؛ «جواهر مخزون»؛ «درج درر»، يا «درج گهر»؛ «ديوان» اشعار؛ «زبده الاسرار»؛ «الالى مكنون»؛ «فتح و ظفر»؛ «گنج گهر»؛ «كامرانيه».[1]

ابوالنصر فتح اللَّه بن محمد كاظم بن محمد حسين شيبانى كاشانى شاعر (و. 1241 ه.ق./ 1825 م.- ف. 1308 ه.ق./ 1890 م.). خاندانش عهده دار امور لشكرى و ديوانى عهد قاجارى بودند، و او خود در جوانى در خدمت محمد شاه درآمد و به مدح وى و پسرش ناصرالدين شاه و فرزندان شاه اخير پرداخت. شيبانى سالها در سلك اهل تصوف بود و در نظم و نثر هر دو دست داشت و از آثار خود مجموعه هايى به نام «درج درر» «گنج گهر»، «زبدة الآثار»، «فتح و ظفر»، «مسعودنامه»، «تنگ شكر»، «شرف الملوك»، «كامرانيه»، «يوسفيه»، «خطاب فرخ»، «مقالات سه گانه»، «فواكه السحر»، «جواهر مخزون»، «الآلى مكنون»، «نصايح منظومه» ترتيب داد. وى از شاعران بزرگ دوره بازگشت ادبى است و مهارت او بيشتر در نظم قصايد به روش شاعران قديم خاصه گويندگان قرن پنجم است. منتخبى از آثار منظومش در استانبول به طبع رسيده، و درج درر او نيز جداگانه چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (144 -133 /1)، حديقه الشعراء (936 -928 /2)، الذريعه (563 -562 /9)، سبك شناسى (291/3)، شرح حال رجال

(55/3)، طرائق الحقايق (426/3)، فرهنگ سخنوران (528)، گنج سخن (248 -240 /3)، لغت نامه (ذيل/ فتح اللَّه)، المآثر و الآثار (204)، مؤلفين كتب چاپى (776 -775 /4)، مجمع الفصحا (530 -489 /5)، مكارم الاثار (1181 -1180 /4)، يادداشتهاى قزوينى (197/8)، يادگار (س 5، ش 3، ص 68 -66).

شيباني، علي اشرف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1281 ش)، نويسنده و مترجم. در كاشان متولد شد تحصيلات خود را در مدرسه ى آمريكايى به پايان رساند و در وزارت ماليه و وزارت راه مشغول خدمت شد وى همچنين در موسسات خصوصى اشتغال يافت. از آثار وى: «بار سيب»، ترجمه؛ «دخترك سياه در جستجوى خدا»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (451/4).

شيخ الاسلام، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا رحيم شيخ الاسلام، از علماى اصفهان، و صاحب رياست و مقام، و داراى منبر و محراب بوده، و در سلخ ذى حجه سال 1275 وفات يافته، در تخت فولاد جنب پدر مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شيخ بهايي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاء الدين محمد بن عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمس الدين محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي (جباعي) معروف به شيخ بهائي در سال 953 ه.ق 1546 ميلادي در بعلبك متولد شد. او در جبل عامل در ناحيه شام و سوريه در روستايي به نام "جبع" يا "جباع" مي زيسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همداني" متوفي به سال 65 هجري از معاريف اسلام بوده است.

ناحيه "جبل عامل" همواره يكي از مراكز شيعه در مغرب آسيا بوده است و پيشوايان و دانشمندان شيعه كه از اين ناحيه برخاسته اند، بسيارند. در هر زمان، حتي امروزه فرق شيعه در جبل عامل به وفور مي زيسته اند و در بنياد نهادن مذهب شيعه در ايران و استوار كردن بنيان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجري به بعد ياري بسيار كرده و در اين مدت پيشوايان بزرگ از ميان ايشان برخاسته اند و خاندان بهائي نيز از همان خانواده هاي معروف شيعه در جبل عامل بوده است.

بهاءالدين در كودكي به همراه پدرش به ايران آمد و پس از اتمام تحصيلات، شيخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال 991 هجري قمري به قصد حج راه افتاد، به بسياري از سرزمينهاي اسلامي از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از 4 سال در حالي كه حالت

درويشي يافته بود، به ايران بازگشت.

وي در علوم فلسفه، منطق، هيئت و رياضيات تبحر داشت، مجموعه تأليفاتي كه از او بر جاي مانده در حدود 88 كتاب و رساله است. وي در سال 1031 ه.ق در اصفهان درگذشت و بنا بر وصيت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام جنب موزه آستان قدس دفن كردند.

شخصيت ادبي شيخ بهايي:

_ بهائي آثار برجسته اي به نثر و نظم پديد آورده است. وي با زبان تركي نيز آشنايي داشته است. عرفات العاشقين (تأليف 1022_ 1024)، اولين تذكره اي است كه در زمان حيات بهائي از او نام

برده است.

بهترين منبع براي گردآوري اشعار بهائي، كشكول است تا جائي كه به عقيده برخي محققان، انتساب اشعاري كه در كشكول نيامده است به بهائي ثابت نيست. از اشعار و آثار فارسي بهائي دو تأليف معروف تدوين شده است؛ يكي به كوشش سعيد نفيسي با مقدّمه اي ممتّع در شرح احوال بهائي، ديگري توسط غلامحسين جواهري وجدي كه مثنوي منحول « رموز اسم اعظم » (ص 94 _ 99) را هم نقل كرده است. با اين همه هر دو تأليف حاوي تمام اشعار و آثار فارسي شيخ نيست.

اشعار فارسي بهائي عمدتاً شامل مثنويّات، غزليّات و رباعيّات است. وي در غزل به شيوه فخرالدين عراقي و حافظ، در رباعي با نظر به ابو سعيد ابوالخير و خواجه عبدالله انصاري و در مثنوي به شيوه مولوي شعر سروده است. ويژگي مشترك اشعار بهائي ميل شديد به زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّيات معروف شيخ مي توان از اينها نام

برد: «نان و حلوا يا سوانح سفر الحجاز»، اين مثنوي ملمّع چنانكه از نام آن پيداست در سفر حج و بر وزن مثنوي مولوي سروده شده است و بهائي در آن ابياتي از مثنوي را نيز تضمين كرده است. او اين مثنوي را به طور پراكنده در كشكول نقل كرده و گردآورندگان ديوان فارسي وي ظاهراً به علت عدم مراجعه دقيق به كشكول متن ناقصي از اين مثنوي را ارائه كرده اند.

«نان و پنير»، اين اثر نيز بر وزن و سبك مثنوي مولوي است؛ «طوطي نامه» نفيسي اين مثنوي را كه از نظر محتوا و زبان نزديكترين مثنوي بهائي به مثنوي مولوي است، بهترين اثر ادبي شيخ دانسته و با آنكه آن را در اختيار داشته جز اندكي در ديوان بهائي نياورده و نام آن را نيز خود براساس محتوايش انتخاب كرده است.

«شير و شكر»، اولين منظومه فارسي در بحر خَبَب يا مُتدارك است. در زبان عربي اين بحر شعري پيش از بهائي نيز مورد استفاده بوده است. « شير و شكر » سراسر جذبه و اشتياق است و علي رغم اختصار آن (161 بيت در كليات، چاپ نفيسي، ص 179 _ 188؛ 141 بيت در كشكول، ج 1، ص 247 _ 254) مشحون از معارف و مواعظ حكمي است، لحن حماسي دارد و منظومه اي بدين سبك و سياق در ادب فارسي سروده نشده است؛ مثنويهايي مانند «نان و خرما»، «شيخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نيز منسوب بدو دانسته اند كه مثنوي اخير به گزارش مير جهاني طباطبائي (ص 100) از آنِ سيد محمود دهدار است. شيوه مثنوي سرايي بهائي مورد

استقبال ديگر شعرا، كه بيشتر از عالمان اماميّه اند واقع شده است. تنها نثر فارسي بهائي كه در ديوان هاي چاپي آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است.

بهائي در عربي نيز شاعري چيره دست و زبان داني صاحب نظر است و آثار نحوي و بديع او در ادبيات عرب جايگاه ويژه اي دارد. مهمترين و دقيقترين اثر او در نحو، « الفوائد الصمديّه » معروف به صمديّه است كه به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو كتب درسي در مرحله متوسط علم نحو در حوزه هاي علميّه است. اشعار عربي بهائي نيز شايان توجه بسيار است. معروفترين و مهمترين قصيده او موسوم به « وسيله الفوزوالامان في مدح صاحب الزّمان عليه السلام » در 63 بيت است كه هر گونه شبهه اي را در اثناعشري بودن وي مردود مي سازد. بهائي در ارجوزه سرايي نيز مهارت داشت و دو ارجوزه شيوا يكي در وصف شهر هرات به نام « هراتيه يا الزّهره » (كشكول، ج1،ص 189 _ 194) و ديگر ارجوزه اي عرفاني موسوم به « رياض الارواح » (كشكول، ج1، ص225 _ 227) از وي باقي مانده است. دوبيتيهاي عربي شيخ نيز از شهرت و لطافت بسياري برخوردار بوده كه بيشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زيارت روضة مقدّسه معصومين عليه السلام است.

شيخ محمدرضا فرزند شيخ حرّعاملي (متوفي 1110) مجموعه لطيفي از اشعار عربي و فارسي شيخ بهائي را در ديواني فراهم آورده است. اشعار عربي وي اخيراً با تدوين ديگري نيز به چاپ رسيده است. بخش مهمي از اشعار عربي

بهائي، لُغَز و معمّاست.

از بررسي شيوه نگارش بهائي در اكثر آثارش، اين نكته هويداست كه وي مهارت فراواني در ايجاز و بيان معمّا آميز مطالب داشته است. وي حتي در آثار فقهي اش اين هنر را به كار برده كه نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّيه »، است. اين سبك نويسندگي در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّديه، تهذيب البيان و الوجيزه في الدرايه » آشكاراتر است. بهائي تبحّر بسياري در صنعت لغز و تعميه داشته و رسائل كوتاه و لغزهاي متعدّد و معروفي به عربي از وي بر جا مانده است. مانند:

« لغزالزبده » ( لغزي است كه كلمه زبده از آن به دست مي آيد )، « لغزالنحو »، « لغزالكشّاف »، « لغزالصمديه »، « لغزالكافيه » و « فائده ». نامدارترين اثر بهائي الكشكول، معروف به «كشكول شيخ بهائي» است كه مجموعه گرانسنگي از علوم و معارف مختلف و آينه معلومات و مشرب بهائي محسوب مي شود.

بهائي در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او كه تماماً موجز و بدون حشو و زوايد است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماري از آنها شروح و حواشي متعدّدي نگاشته شده است. خود بهائي نيز بر بعضي تصانيف خود حاشيه اي مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترين آثار چاپ شده بهائي مي توان از اينها نام برد: «مشرق الشمسين و اكسير السعادتين» ( تأليف 1015)، كه ارائه فقه استدلالي شيعه بر مبناي قرآن (آيات الاحكام) و حديث است. اين اثر داراي مقدمه بسيار مهمي در تقسيم احاديث و معاني برخي اصطلاحات حديثي

نزد قدما و توجيه تعليل اين تقسيم بندي است. از اثر مذكور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائي در آن از حدود چهارصد حديث صحيح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسي»، از نخستين و معروفترين رساله هاي علميّه به زبان فارسي؛ « حبل المتين في اِحكام احكام الدّين » (تأليف 1007) در فقه كه تا پايان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسير بيش از يكهزار حديث فقهي پرداخته شده است؛ « الاثنا عشريه » در پنج باب طهارت، صلات، زكات، خمس، صوم و حج است. بهائي دراين اثر بديع، مسائل فقهي هر باب را به قسمي ابتكاري بر عدد دوازده تطبيق كرده است، خود وي نيز بر آن شرح نگاشته است.

«زبده الاصول» اين كتاب تا مدتها كتاب درسي حوزه هاي علمي شيعه بود و داراي بيش از چهل شرح و حاشيه و نظم است. « الاربعون حديثاً » (تأليف 995) معروف به اربعين بهائي ؛ « مفتاح الفلاح » (تأليف 1015) در اعمال و اذكار شبانه روز به همراه تفسير سورة حمد. اين اثر كم نظير كه گفته مي شود مورد توجه و تأييد امامان معصوم عليه السّلام قرار گرفته است.

«حدائق الصالحين» (ناتمام)، شرحي است بر صحيفة سجاديه كه هر يك از ادعية آن با نام مناسبي شرح شده است. از اين اثر تنها الحديقه الهلاليّه در شرح دعاي رؤيت هلال (دعاي چهل و سوم صحيفة سجاديه) در دست است.

«حديقة هلاليّه » شامل تحقيقات و فوائد نجومي ارزنده است كه ساير شارحان صحيفه از جمله سيّد عليخان مدني در شرح خود موسوم رياض السالكين از آن بسيار

استفاده كرده اند. همچنين فوائد و نكات ادبي، عرفاني، فقهي و حديثي بسيار در اين اثر موجز به چشم مي خورد. بنا بر ق_ول كلية كس_اني كه در احوال شيخ سخن گفته اند. وي نزد پدر تفسير ، حديث و عربيت و امثال اين ها راآموخت و پس از محضر استادان ديگر از جمله مولانا عبدالله مدرس(1) يزدي حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را نزد ملاعلي مذهّب و ملا افضل قاضي مدرس و ملا محمد باقرين زين العابدين يزدي رياضي را آموخت و در طب از حكيم عماد الدين مسعود كسب فيض نموده ». (نفيسي : 1368 ، ص 17 ) بهاءالدين محمّد عاملي در عصر خود ، چه در دانش و چه در اخلاق از مردان بزرگ جهان به شمار مي رفت .

وي در علوم رياضي و نجوم و هيأت استاد مسلم عصر خود بود وپس از يكصد سال كه اين علم در ايران رواجي نداشت . براي نخستين بار در اواخر قرن دهم و ابتداي قرن يازدهم هجري قمري اين علوم را درهرات آموخته است و بار ديگر در ايران رواج داد .

خدمات شيخ بهائي:

در عرف مردم ايران، شيخ بهائي به مهارت در رياضي و معماري و مهندسي معروف بوده و هنوز هم به همين صفت معروف است، چنانكه معماري مسجد امام اصفهان و مهندسي حصار نجف را به او نسبت مي دهند. و نيز شاخصي براي تعيين اوقات شبانه روز از روي سايه آفتاب يا به اصطلاح فني، ساعت آفتاب يا صفحه آفتابي و يا ساعت ظلي در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست كه مي

گويند وي ساخته است.

در احاطه وي در مهندسي مساحي ترديد نيست و بهترين نمونه كه هنوز در ميان است، نخست تقسيم آب زاينده رود به محلات اصفهان و قراي مجاور رودخانه است كه معروف است هيئتي در آن زمان از جانب شاه عباس به رياست شيخ بهائي مأمور شده و ترتيب بسيار دقيق و درستي با منتهاي عدالت و دقت علمي در باب حق آب هر ده و آبادي و محله و بردن آب و ساختن ماديها داده اند كه هنوز به همان ترتيب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.

ديگر از كارهاي علمي كه به بهائي نسبت مي دهند طرح ريزي كاريز نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرين كمر، يكي از بزرگترين كاريزهاي ايران است و از مظهر قنات تا انتهاي آبخور آن 9 فرسنگ است و به 11 جوي بسيار بزرگ تقسيم مي شود و طرح ريزي اين كاريز را نيز از مرحوم

بهائي مي دانند.

ديگر از كارهاي شيخ بهائي، تعيين سمت قبله مسجد امام به مقياس چهل درجه انحراف غربي از نقطه جنوب و خاتمه دادن به يك سلسله اختلاف نظر بود كه مفتيان ابتداي عهد صفوي راجع به تشخيص قبله عراقين در مدت يك قرن و نيم اختلاف داشته اند.

يكي ديگر از كارهاي شگفت كه به بهائي نسبت مي دهند، ساختمان گلخن گرمابه اي كه هنوز در اصفهان مانده و به حمام شيخ بهائي يا حمام شيخ معروف است و آن حمام در ميان مسجد جامع و هارونيه در بازار كهنه نزديك بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دير باز همواره

عقيده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائي چنان ساخته كه با شمعي گرم مي شد و در زير پاتيل گلخن فضاي تهي تعبيه كرده و شمعي افروخته در ميان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهاي مديد همچنان مي سوخت و آب حمام بدان وسيله گرم مي شد و خود گفته بود كه اگر روزي آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار مي افتد و چون پس از مدتي به تعمير گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، فوراً شمع خاموش شد و ديگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنين طراحي منار جنبان اصفهان كه هم اكنون نيز پا برجاست به او نسبت داده مي شود.

استادان شيخ بهائي:

آن طور كه مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از اين قرار بوده اند: "تفسير و حديث و عربيت و امثال آن را از پدر و حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس يزدي مؤلف مشهور حاشيه بر تهذيب منطق معروف به حاشيه ملا عبدالله آموخت. رياضي را از ملا علي مذهب ملا افضل قاضي مدرس سركار فيض كاشاني فرا گرفت و طب را از حكيم عماد الدين محمود آموخت و در اندك زماني در منقول و معقول پيش رفت و به تصنيف كتاب پرداخت."

مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابي الطيف مقدسي مي شمارد و گويد كه صحيح بخاري را نزد او خوانده است. علاوه بر استادان فوق در رياضي، بهائي نزد ملا محمد باقر بن زين العابدين يزدي مؤلف

كتاب مطالع الانوار در هيئت و عيون الحساب كه از رياضي دانان عصر خود بوده نيز درس خوانده است.

شاگردان شيخ بهايي :

براى پى بردن به مقام علمى و ميزان دانش شيخ، كافى است بدانيم كه متجاوز از چهل تن از دانشمندان و بزرگان قرن يازدهم هجرى قمرى از وى علم آموخته و بهره برده اند و بعضى از آنان، اشخاص زير هستند:

1- صدرالدين محمد ابراهيم شيرازى، معروف به ملاصدرا، فيلسوف معروف.

2- ملا محمد محسن بن مرتضى بن محمود، معروف به فيض كاشانى، صاحب تفسير صافى.

3- ملا عزالدين فراهانى مشهور به علينقى كمره اى، شاعر معروف قرن يازدهم .

4- ملا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانى، معروف به محقق شيخ الاسلام.

5- شيخ جواد بغدادى، مشهور به فاضل جواد، صاحب شرح خلاصة الحساب و زبدة في الاصول.

6- ملا محمدتقى بن مقصود على مجلسى، صاحب روضة المتقين(م 1070) .

7- سيد عزالدين حسينى كركى عاملى، مشهور به مجتهد مفتى اصفهانى.

سخنى در تاريخ وفات شيخ

در مورد تاريخ وفات شيخ بهايى اقوال گوناگوني وجود دارد، صاحب «تاريخ عالم آراى عباسى » كه از مآخذ مورد اعتماد است، مى گويد كه در شب چهارم شوال سال 1030 ه.ق بيمار شد و هفت روز رنجور بود، تا اين كه در شب 11 شوال درگذشت، و چون وى رحلت كرد، شاه عباس در ييلاق بود و اعيان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازه اى بود كه در ميدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتيق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعه اى منسوب به امام زين العابدين(عليه السلام) كه مدفن

دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصيت خود او در پائين پا، در جايى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مى گفت، به خاكش سپردند.

صاحب روضات الجنات مى گويد كه چون شيخ درگذشت، پنجاه هزار نفر بر جنازه وى نماز گزاردند و در تاريخ فوت وى گفته اند: «بى سر و پا گشت و شرع و افسر فضل اوفتاد.» مقصود از «بى سر و پا گشت شرع » اين است كه شين و عين از آغاز و آخر شرع مى افتد، و «راء» مى ماند كه 200 باشد، و «افسر فضل اوفتاد»، يعنى «فاء» از آغاز آن ساقط مى شود و «ضاء» كه 800 و «لام » كه 30 باشد مى ماند و روى هم رفته،1030مى شود.

صاحب كتاب تنبيهات مى گويد كه سال يك هزار و سى هجرى، مريخ در عقرب راجع شد، و شيخ پس از يك هفته مريضى به رحمت ايزدى پيوست.

اعتماد الدوله ميرزا ابو طالب در تاريخ رحلت وى گفته است:

رفت چون شيخ از اين دار فناى گشت ايوان جنانش ماواى دوستى جست ز من تاريخش گفتمش «شيخ بهاء الدين واى » كه از جمله آخر بدون همزه «بهاء»، عدد 1030 به دست مى آيد.

صاحب مطلع الشمس مى گويد كه در چهارم شوال سال 1030 هجرى شمسى مريض گشت و در سه شنبه دوازدهم رحلت نمود و جسد شريفش به مشهد نقل شد.

صاحب امل الآمل در مورد تاريخ وفات شيخ گويد كه از مشايخ خود شنيدم كه در سال 1030 هجرى قمرى درگذشت.

ولى صاحب قصص العلماء تاريخ درگذشت وى را سال 1031 هجرى قمرى ذكر كرده است.

صاحب سلافة العصر، تاريخ وفات شيخ را دوازده روز

مانده از شوال سال 1031 هجرى قمرى نوشته است، و در كتاب ديگر خويش موسوم به حدائق النديه في شرح الفوائد الصمديه در دوازدهم شوال سال 1030 هجرى قمرى ذكر كرده است و ممكن است در چاپ كتاب اول تحريفى شده باشد. به طور كلى آنچه از اين اقوال برمى آيد، وفات شيخ در دوازدهم شوال سال 1030 يا 1031 هجرى قمرى اتفاق افتاده است و چون صاحب تاريخ عالم آراى عباسى كه نظرش معتبرتر از ديگران است، و همچنين كتاب تنبيهات كه تاليف خود را چند ماه بعد از آن واقعه نوشته است، سال 1030 را ذكر كرده اند، از اين رو گفته كسانى كه وفات شيخ را در اين سال نوشته اند، صحيح تر به نظر مى رسد.

در اين صورت وفات شيخ در دوازدهم ماه شوال سال 1030 ه.ق در شهر اصفهان روى داده است.

وقتي شيخ بهايي رحلت كرد، شاه عباس در ييلاق بود و اعيان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازه اى بود كه در ميدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتيق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعه اى منسوب به امام زين العابدين(عليه السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصيت خود او در پائين پا، در جايى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مى گفت، به خاكش سپردند.

نمونه اشعار :

تا كي به تمناي وصال تو يگانه

اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

خواهد كه سرآيد غم هجران تو يا نه

اي تيره غمت را دل عشاق نشانه

جمعي به تو

مشغول و تو غايب زميانه

رفتم به در صومعه عابد و زاهد

ديدم همه را پيش رخت راكع و ساجد

در ميكده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتكف ديرم و گه ساكن مسجد

يعني كه تو را مي طلبم خانه به خانه

روزي كه برفتند حريفان پي هر كار

زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار

من يار طلب كردم و او جلوه گه يار

حاجي به ره كعبه و من طالب ديدار

او خانه همي جويد و من صاحب خانه

هر در كه زنم صاحب آن خانه تويي تو

هر جا كه روم پرتو كاشانه تويي تو

در ميكده و دير كه جانانه تويي تو

مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو

مقصود تويي ...كعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد

پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد

عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد

يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد

ديوانه منم ..من كه روم خانه به خانه

عاقل به قوانين خرد راه تو پويد

ديوانه برون از همه آئين تو جويد

تا غنچهء بشكفتهء اين باغ كه بويد

هر كس به بهاني صفت حمد تو گويد

بلبل به غزل خواني و قمري به ترانه

بيچاره بهايي كه دلش زار غم توست

هر چند كه عاصي است ز خيل خدم توست

اميد وي از عاطفت دم به دم توست

تقصير "خيالي" به اميد كرم توست

يعني كه گنه را به از اين نيست بهانه

نصايح شيخ بهايي به فرزندش

اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست.

اگر بسيار كار كند، مي گويند احمق است.

اگر كم كار كند، مي گويند تنبل است.

اگر بخشش كند مي گويند افراط مي كند.

اگر ثروت اندوزي كند، مي گويند بخيل است.

اگر ساكت و خاموش باشد مي گويند لال است.

اگر زبان آوري كند، مي گويند

وراج و پر روست.

اگر روزه بدارد و شب ها نماز بخواند مي گويند رياكار است.

و اگر نماز نخواند مي گويند كافر و بي دين است.

پس فرزندم نبايد به حمد و ثناي مردم اعتنا كرد و جز از خداوند نبايد از كسي ترسيد .

منبع :

سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران

سايت مشاهير ، سايت شهيد آويني

كشكول شيخ بهايي

فقهاى نامدار شيعه، عقيقى بخشايشى، ص 211

شيخ الاسلام تبريزي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1240 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، محدث و اديب امامى. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى كتب مقدماتى، عربى و فارسى، براى تكميل تحصيلات خود به نجف رفت و در آنجا در نزد شيخ انصارى و حاج شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و فاضل ايروانى و شيخ محسن خنفر و شيخ مشكور و ديگران درس خواند. پس از نيل به مدارج عالى به زادگاهش بازگشت و مورد توجه خاص و عام گرديد. در 1282 ق پس از وفات برادرش ميرزا شفيع به منصب شيخ الاسلامى رسيد. شيخ الاسلام علاوه بر مراتب علمى قريحه ى شعرى نيكويى داشت و اشعار لطيفى از خود بجاى گذاشت. وى سفرى از تبريز به نجف و از آنجا به مكه كرد و در حال حج گزارى از دنيا رفت و در قبرستان ابوطالب (ع) دفن شد. از آثار وى: «درايه الحديث»؛ «دكه القضاء»، در شهادت و قضاء؛ «رساله ى مشتقات»؛ «حقايق القوانين» كه حاشيه ى «قوانين الاصول» است؛ «تمييز الصحيح من الجريح»، در تعادل و تراجيح؛ حواشى بر «مجمع البحرين» طريحى؛ «كاشفه الكشاف»، حاشيه بر «كشاف» زمخشرى؛ «مفتاح البسمله»؛ «منتهى المقاصد»، در علم نحو؛ «مواقع النجوم فى مشكلات العلوم» يا «غايه الاملين»، در حل مشكلات آيات؛ «المنهل الصافى»، حاشيه بر «تفسير صافى»؛ رساله اى

در «عدم حجيت اصول مثبته»؛ «عجب العاجب»، در مساله اجرت بر واجب؛ «ابداء البداء»، در حقيقت قدر و قضا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (55/8)، اعيان الشيعه (107/10)، دانشمندان آذربايجان (268)، الذريعه (230/23 ،41/21 ،6/16 ،220/5 ،64/1)، ريحانه (298 -296 /3)، علماء معاصرين (44 -40)، معجم المؤلفين (181/12)، مكارم الآثار (1125 -1123 /4).

شيخ الاسلامي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شيخ الرئيس دامغاني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن ملا على اصغر معروف به شيخ الرئيس دامغانى از علماء و وعاظ و گويندگان نامى دامغان و بلكه ايران بوده اند تولد ايشان در روز دوشنبه نيمه شعبان 1289 قمرى بوده آقاى شاه چراغى در (ارمغان دامغان) گويد. من كراراً منبر ايشان را در دامغان ديده ام از وعاظ و خطباء ناطق و نامى بودند در عصر خودش يگانه و بى نظير و بهره كاملى از صوت داشتند نه تنها در دامغان مشهور بودند بلكه اشتهار ايشان در شهرستانهاى ديگر مخصوص استان مازندران و بالاخص در عصر مرحوم برهانى حاج سيد حبيب اللَّه رستم كلائى و پدرش حاج سيد كريم به آن حدود زياد دعوت مى شدند و مردم شهرستان سمنان هم به ايشان علاقه زيادى داشتند.

مرحوم شيخ الرئيس عالمى باوقار و وزين و مقتدر و بسيار بلند طبع و بى اعتنا بودند از معقول هم بى بهره نبودند و تدريس ادبيات هم مى كردند.

در حاشيه جلد يازدهم بحار كيفيت تحصيل و اساتيد خود را بيان كرده است.

خارج فقه را خدمت حاج آقا سيد على ساروى خوانده شرح منظومه حاجى و شوارق و بعضى از كتب منطقيه را خدمت جناب استاد حاج شيخ على نورى تهرانى و آقا شيخ باقر تهرانى و آقا سيد على شيرازى تلمذ نموده و شرايع و تفسير صافى را خدمت آقا شيخ اسماعيل سرخه اى سمنانى خوانده است (درباره خويش گفته است).

شيخ الرئيس شيخ محمدعلى ولى

در شهر خويش بود بمانند بوعلى

در علم و عقل و نقل بدى خواجه زمان

عرفان او شبيه بشيخ شبسترى

الحق براى

وعظ و نصيحت براى خلق

كمتر به روزگار نشان داشت منبرى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيخ الرئيس قاجار، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/1336 -1264 ق)، خطيب، عالم و شاعر، متخلص به حيرت. ملقب به شيخ الرئيس. در تبريز متولد شد. مقدمات علوم را در تهران و مشهد تحصيل كرد و حكمت قديم را در تهران در محضر آقا على مدرس فراگرفت سپس به عتبات سفر كرد و در مجلس درس ميرزاى شيرازى در سامرا حضور يافت به تهران بازگشت و پس از چندى ناصرالدين شاه لقب شيخ الرييس را به او داد و مامور خدمت در آستان قدس رضوى گرديد. در خراسان با آصف الدوله حاكم آن ولايت درافتاد و از راه عشق آباد به استانبول رفت و در آنجا به عضويت انجمن اتحاد اسلام درآمد و مورد توجه سلطان عبدالحميد قرار گرفت و كتاب «اتحاد اسلام» را براى او نوشت. بعد از چندى به ايران بازگشت و در نهضت مشروطه با مشروطه خواهان همراهى كرد و در انتخابات دوره ى دوم مجلس به نمايندگى مردم مازندران انتخاب شد. وى سرانجام در تهران درگذشت و در صحن حضرت عبدالعظيم دفن شد. از آثار وى: «ديوان» شعر؛ «اتحاد اسلام»؛ «كتاب الابرار»؛ «منتخب النفيس»؛ «رساله نقد فرقه ها»؛ «فصل الخطاب»؛ «سفرنامه ى استانبول».[1]

قاجار، ابوالحسن ميرزا متخلص به حيرت ابن شاهزاده محمد تقى ميرزا حسام السلطنه و نواده فتحعلى شاه (و. تبريز 1264 ه.ق.- ف. 1336 ه.ق.). وى سالها به كسب علوم متداول مشغول بود و در شمار دانشمندان عهد درآمد. او بر نظم و نثر پارسى تسلط داشت و ديوانش در بمبئى به چاپ رسيده. وى از آزاديخوانان مشهور بود و بعد از بمباران مجلس (زمان محمد على شاه) در باغشاه محبوس گرديد.

سال

تولد: 1264 ق.

فوت: 1336 ق.

آثار: كتاب منتخب النفيس؛ اتحادالاسلام؛ الابرار؛ ديوان حيرت؛ سفرنامه استانبول؛ رساله نقد فرقه ها؛ نافع و سراج لامع؛ فصل الخطاب؛ نافع الافهام و رافع الاوهام

مناصب: رئيس كتابخانه آستان قدس در زمان ناصرالدين شاه، نماينده مجلس در دوره دوم

ابوالحسن ميرزا معروف به شيخ الرئيس و متخلص به حيرت پسر محمدتقى ميرزا حسام السلطنه از ادبا و خطباى قاجار در سال 1264 ق در تبريز متولد و در سال 1336 ق. در تهران درگذشت و در محوطه آرامگاه ناصرالدين شاه مدفون گرديد. شيخ الرئيس در زمان ناصرالدين شاه چندى در خراسان متوطن بود ولى به واسطه اختلافاتى كه با آصف الدوله شيرازى والى خراسان پيدا كرد رهسپار بلاد عثمانى گشت. در ربيع الاول 1304 ق. به فرمان ناصرالدين شاه به ايران بازگشت. پس از استقرار مشروطيت و مرگ مظفرالدين شاه با آنكه وى از تبار قاجار بود در منابر و مساجد علناً از شاه بدگويى مى كرد. بعد از انهدام مجلس و مشروطيت وى نيز از جمله كسانى بود كه دستگير و در باغشاه محبوس گرديد. بعد از فتح تهران به سمت نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد.

مناصب: رياست اصطبل سلطنتى (1339)؛ رياست اداره كل شكاربانى و گاراژ سلطنتى (1344)؛ رياست كل سازمان فنى و خدمات عمومى دربار (1347)؛ آجودان كشورى محمدرضا شاه (1353)؛ رياست فدراسيون فوتبال؛ مديركلى وزارت دربار؛ مديرعامل انجمن سلطنتى اسب؛ سرپرستى امور انتظامى و اجرايى دربار؛ مسئول راديو نجات ايران (قاهره) (بعد از انقلاب)؛ رياست دفتر فرح پهلوى (در حال حاضر)

آثار:

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (530 -529)، دانشمندان آذربايجان (127)، دايرةالمعارف فارسى (1522 -1521 /2)، الذريعه (275 -274 /9)، ريحانه (323 -321 /3)، شرح

حال رجال (43 -42 /1)، فرهنگ سخنوران (286)، مؤلفين كتب چاپى (158 -156 /1).

شيخاني، علي باقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي باقر شيخاني

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1341 در يكي از روستاهاي استان گيلان در اطراف رشت به دنيا آمده و از سن هفت سالگي به مدرسه رهسپار گرديدم و در سال 1361 در رشته اقتصاد اجتماعي ديپلم گرفتم.

در سال 1361 براي فراگيري علوم ديني رهسپار شهرستان رشت شده و در حوزه علميه امام صادق (ع) وابسته به سازمان تبليغات اسلامي به تحصيل پرداختم اما پس از يك سال به شهر تهران رفته و در حوزه علميه شهيد بهشتي مشغول به تحصيل شدم اما پس از يك سال به دليل اختلاف در مديريت مدرسه آن را ترك گفته وارد حوزه علميه وليعصر (عج) وابسته به برادران باقري بنابي شده و تا سال 66 در آن حوزه علمي تا پايان جلد اول لمعه را فرا گرفتم

در سال 1366 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم وارد شدم و از محضر اساتيد بزرگوار آن بهرهمند گرديدم و در ابتدا اصول فقه مرحوم مظفر را نزد استاد علي محمدي خراساني فرا گرفتم همچنين برخي از ابواب جلد دوم لمعه را نزد ايشان و استاد شب زنده دار و استاد احمد خاتمي و مرحوم وجداني فخر تلمذ نمودم پس از آن مكاسب محرمه و كتاب بيع را نزد مرحوم احمد پاياني و كتاب رسائل را نزد استاد اعتمادي فرا گرفتم و كتاب خيارات مكاسب را نزد استاد عباس محفوظي فرا گرفتم و پس از آن كتاب كفايه را نزد مرحوم

صالحي مازندراني و استاد مهدي هادوي آموختم.

در ضمن اين سالها به دروس فلسفه منظومه استاد احمد بهشتي و درس اسفار استاد جوادي آملي و استاد حسن ممدوحي و استاد نكونام شركت جستم.

از سال 71 به بعدتا كنون در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني شركت داشته و در دروس خارج فقه اساتيد بزرگوار مشكيني ، بهجت ، محقق داماد ، موسوي اردبيلي ، فاضل لنكراني ، مكارم شيرازى، و نوري همداني شركت جسته بهرهمند گرديدم.

همچنين در سال 72 در اولين دوره رشته تخصصي تبليغ شركت جسته و با موفقيت به پايان رسانده و مشغول تاليف پايان نامه سطح چهارم آن مي باشم همچنين در رشته تخصصي مذاهب اسلامي دوره پنجم آن شركت جسته در سال 81 به پايان رسانده ام.

شيخ بهائي، بهاءالدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1031/1030 -953 ق)، عالم، فقيه، مفسر، محدث، متكلم، رياضيدان، اديب و شاعر امامى، متخلص به بهايى. معروف به شيخ الاسلام والمسلمين و مجدد دين در رأس قرن يازدهم. در بعلبك به دنيا آمد. در كودكى به همراه پدر، در عهد شاه طهماسب، به ايران وارد شد. وى در محضر پدر خود، شيخ حسين، شاگرد شيهد ثانى، و عبداللَّه بن شهاب الدين يزدى و محمدباقر يزدى و ملا على مذهب و ملا افضل و اعتمادالدين محمود كچايى به فراگيرى علم مشغول شد، تا اينكه در تفسير، فقه، اصول، ادبيات، رجال، تاريخ، حكمت، كلام، طب، رياضيات و ساير علوم سرآمد شد. عهده دار منصب شيخ الاسلامى گشت و امور شرعى يكسره به او محول شد. سپس او از اين شغل كناره گرفت و ساليانى به سياحت شهرها پرداخت، و به هرات و اران و آذربايجان و تبريز و مصر

و شام و دمشق و عراق و حلب و فلسطين و بيت المقدس و سرنديب و حجاز و مكه و مدينه و ديگر شهرها مسافرتها كرد، و در اثناء اين سفرها گاه به مباحثات علمى- مذهبى نيز مى پرداخت. سرانجام به ايران بازگشت و همراه شاه عباس پياده از اصفهان به مشهد رضوى رفت. شيخ بهايى احاديث شيعه را از پدرش و ميرداماد روايت كرده و «صحيح بارى» را از استادش، محمد بن محمد بن محمد مقدسى، روايت نموده است، كه مقدسى نيز به واسطه ى دوازده تن محدث محمد نام، پى در پى از محمد بن اسماعيل بخارى نقل كرده است. شيخ بهايى آنى از تعليم و تربيت فروگذار نبود و در حوزه درس خويش شاگردانى همچون، شيخ فاضل جواد بن سعداللَّه، ملا حسنعلى شوشترى، سيد حسين كركى، ملا خليل قزوينى، محمد خليل قاينى، ميرزا رفيع الدين نايينى، شيخ زين الدين بن محمد سبط شهيد ثانى، ابن ابى جامع، شيخ على بحرانى، سيد ماجد بحرانى، ملا محسن فيض كاشانى، ملاصدرا، محمد بن حسين ساوجى، ميرزا رفيع الدين طباطبايى، ملا شريف الدين محمد رويدشتى، شيخ محمود جزايرى، ابن خاتون، محقق سبزوارى، مجلسى اول، ملا محدصالح مازندرانى تربيت كرده است. وى كتابخانه ى بزرگى گرد آورد كه از جمله چهار هزار كتابى بود كه شيخ على منشار، پدر همسرش، از شهرهاى هند به ايران آورده بود و پس از او به دخترش همسر شيخ بهائى، منتقل شده بود. شيخ بهايى در اصفهان درگذشت. جنازه او به مشهد رضوى منتقل كردند و در جوار حرم مطهر دفن كردند. در «ريحانه الادب» نود و سه اثر وى با شرح مختصر ذكر شده است. از آثار وى: «حبل المتين فى احكام احكام الدين»؛ «مشرق

الشمسين و اكسير السعادتين»، در فقه استدلالى؛ «الاربعين» يا «الاربعون حديثا»؛ «جامع عباسى»، به فارسى، در فقه؛ «الكشكول»؛ «المخلاه»؛ «زيده الاصول» يا «الزبده»، در اصول فقه؛ «فوائد الصمديه»، در نحو؛ «مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليله»؛ رساله «الهلاليه»؛ «اثبات الانوار الالهيه»؛ «الاثنى عشريات»؛ «اسرار البلاغه»؛ «تهذيب البيان» يا «التهذيب»، در نحو؛ حاشيه ى «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه ى «خلاصه الاقوال» علامه حلى؛ حاشيه «كشاف» زمخشرى؛ حاشيه «تفسير» بيضاوى؛ «خلاصه الحساب»، در رياضيات؛ «تشريح الافلاك»، در علم هيئت؛ «الاسطرلاب»؛ «بحر الحساب»؛ «الوجيزه»، در درايه، به نام «درايه الحديث»؛ مثنوى هاى: «زنان و پنير»، «شير و شكر»، «طوطى نامه»، «نان و حلوا» يا «سوانح الحجاز»، «الزاهره».[1]

(شيخ) محمد بن حسين عاملى (منسوب به جبل عاملى) معروف به شيخ بهائى، دانشمند بنام عهد شاه عباس بزرگ (و. بعلبك 953 ه.ق./ 1546 م.- ف. اصفهان 1031 ه.ق./ 1622 م.) پدرش عزالدين حسين در سال 966 به ايران مهاجرت كدر و بهاءالدين در ايران نشأت يافت و تأليفاتى به فارسى و عربى پرداخته كه مجموع آنها به 88 كتاب و رساله بالغ مى شود، از آن جمله است:

دو مثنوى فارسى «نان و حلوا» و «شير و شكر»، جامع عباسى (فقه)، خلاصةالحساب، تشريح الافلاك كتاب اربعين (بعربى)، كشكول كه مجوعه ايست از نوادر حكايات و علوم و اخبار و امثله واشعار عربى و فارسى. وى به فارسى و عربى شعر مى سرودده. جنازه او را به مشهد انتقال و در مسجد گوهرشاد دفن كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (927 -926 /3)، الاعلام (334/6)، اعيان الشيعه (234/9)، تاريخ ادبيات ايران، براون (279 -277 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (1047 -1039 /5)، تاريخ

فلاسفه ى ايرانى (515 -502)، تذكره ى روز روشن (122 -121)، تذكره ى نصرآبادى (151 -150)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (506 -495)، دايرةالمعارف فارسى (1522/2)، دنباله جستجو در تصوف (259)، الذريعه (77/18 ،983 ،143 /9 ،241 -240 /6 ،225 -224 ،211 ،203 ،195 ،173 ،168 ،103 ،88 ،39 /6 ،302 -301 ،63 -62 /5 ،509 ،498 ،200 ،186 -185 /4 ،425 ،36 -35 /3 ،42/2 ،118 -117 ،115 ،85 /1)، روضات الجنات (80 -54 /7)، رياض العارفين (49 -45)، رياض العلماء (97 -88 /5)، ريحانه (320 -301 /3)، زندگينامه رياضيدانان (172 -170)، سرآمدان فرهنگ (232/1)، سيرى در شعر فارسى (384 -383)، شخصيتهاى نامى (273 -270)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 -85 /11)، عالم آراى عباسى (157 -155 /1)، فرهنگ ادبيات فارسى (311 -310)، فرهنگ سخنوران (147)، فقهاى نامدار شيعه (228 -209)، فوائد الرضويه (521 -502)، فلاسفه ى شيعه (429 -415)، كارنامه بزرگان (325 -324)، الكنى و الالقاب (100/2)، مؤلفين كتب چاپى (432 -421 /5)، مجمع الخواص (41 -40)، مجمع الفصحا (15 -12 /4)، مطلع الشمس (388 -386 /2)، معجم المؤلفين (242/9)، منظومه هاى فارسى (356 -353)، نتايج الافكار (105 -103)، يغما (س 13، ص 146 -143).

شيدا، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند اسحاق. اديب و شاعر و نويسنده ى محقق، در علم و فضل ممتاز بود. در 14 ذى حجه ى سال 1299 در شهركرد متولد، و در اصفهان خدمت جمعى از بزرگان علم و ادب، در فقه و اصول و منطق و كلام و حديث و تفسير تحصيل نموده كه از آن جمله است: آخوند كاشى، و آقا شيخ مرتضى ريزى، و ميرزا حسين همدانى، و در خط از شاگردان ميرزا فتح الله جلالى بود.

سال ها در

اصفهان انجمن ادبى تأسيس نموده، و شعرا را دور هم جمع نموده، و به ترويج شعر و ادب، و تصحيح اشعار گويندگان پرداخت، و مدت 14 سال بدين مهم اقدام نموده، و در ضمن آن به نشر مجله ى ادبى «دانشكده» اقدام نموده، لكن متأسفانه در دو دوره اى كه مجله را منتشر ساخت جمعا بيشتر از 12 شماره منتشر نشد.

مرحوم شيدا پس از يك عمر كار و كوشش و رنج و مشقت، سرانجام در شب 3 شنبه 14 جمادى الاولى سال 1369 وفات يافته، در اين تكيه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شيداي بلخي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، ادبى، شاعر و منجم. وى از نزديكان و مولانا قوام الدين بلخى بود. در علوم نقلى و عقلى استاد بوده و تدريس فقه و تفسير مى كرده و شاگردان بسيارى داشته از آن جمله سيد بهاءالدين حسن نثارى بخارايى در هئيت و نجوم شاگرد وى بوده و در استخراج تقويم مهارت داشته. وى در نظم و نثر فارسى نيز دست داشته و كتابى در تقليد «گلستان» سعدى نوشته و پيروى از سعدى مى كرده است. وى در هجو نيز استاد بوده. گويا در جوانى وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (626)، فرهنگ سخنوران (530).

شيداي يزدي، ابوالحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1229 ق)، لغوى و شاعر. اصل وى از يزد بود و از بزرگان سادات و فضلاى عالى مقام بود و از حافظه اى قوى برخوردار، بسيار مبادى آداب و نظيف و صاحب اخلاق و صادق و پاك اعتقاد بود. زمانى آشفتگى دماغ او را به شيدايى كشاند، اما بهبود يافت. در علم لغت ممتاز و باهنر بود. از اشعار او، جز آنچه در «تذكره ى وامق» آمده، چيزى در دست نيست و بيشتر آنها در منقبت حضرت اميرالمومنين است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره سخنوران يزد (179 -178)، حديقه الشعراء (944 -942 / 2)، سفنيه المحمود (484 -483 / 2)، فرهنگ سخنوران (531 -530)، مجمع الفصحا (540 -539 / 5).

شيدوش

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پسر گودرز پهوان ايرانى (داستان):

«چو شيدوش و رهام و گستهم و گيو چو خراد و فرهاد و برزين نيو...»

(شا. بخ 890 :4)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

شيرازي، جهانگير

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1326 -1294 /1292 /1291 ق)، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر. مشهور به صوراسرافيل. در شيراز و در خانواده اى تهيدست متولد شد و پس از فراگيرى علوم مقدماتى به تهران آمد و در مدرسه دارالفنون به تحصيل علوم جديد پرداخت. جهانگيرخان در همين دوران به مجلس آقا شيخ هادى نجم آبادى راه يافت و تحت تأثير منش آزاديخواهانه ى او قرار گرفت و همراه با برآمدن جنبش مشروطيت، وى نيز به عضويت انجمن هاى سرى آزاديخواهان درآمد و از اعضاى فعال حزب سوسيال دموكرات ايران و از پيشروان و بنيانگذاران انقلاب مشروطيت شد. او در سال 1325 ق به يارى ميرزا قاسم خان تبريزى روزنامه «صوراسرافيل» را منتشر ساخت، و علامه دهخدا با امضاى دخو، ستون چرند و پرند آن را مى نوشت. اين روزنامه علاوه بر ساده نويسى و شيوه جديد ادبى تأثير بسزايى در بيدارى مردم داشت و به همين دليل جهانگيرخان مورد كينه ى دشمنان ملت بود و يك روز بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلى شاه دستگير و در باغ شاه به دستور وى اعدام شد و جنب باغ شاه دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (94 ،78 -77 ،22 /2)، تاريخ جرايد (147 -129 /3)، تاريخ بيدارى ايرانيان (411/3 ،39/1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (963 -962 /5 ،160 -153 /2)، شخصيتهاى نامى (289 -287)، شرح حال رجال (429/2 ،283/1).

شيرازي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شهيد سيد حسن شيرازي : سال 1345 قمري با ولادت طفلي مبارك از اين نسل پاك خاندان شيرازي ها با ريگر به خود باليد و مردمان بسياري را به دعاي شكر وادار كرد .

پس از گذراندن دوران كودكي در

جوار بارگاه اميرالمومنين عليه السلام عشق به مكتب اهلبيت عليهم السلام سيد حسن را به تحصيل در علوم حوزوي كشانيد تا با اقتدا به اجداد پاك و مطهرش آينده اي روشن را براي خود رقم زند . سالها گذشت و او روح و جانش را با اشتياق در زير آّبشار علوم آل الله شستشو داد تا مفتخر به اجتهاد گرديد آن شهيد والا مقام در حيات پر افتخارش در ممالك متعددي از جمله سوريه و لبنان و عراق و مصر سعي وافر در خدمتي خالصانه به اسلام نمود و سالياني دراز دليرانه به مبارزه با ظلم وستم پرداخت و بارها تا مرز شهادت پيش رفت

او در عراق با انتشار مجلات و تاليف كتب مختلف به زبان عربي ضمن ايجاد تحول در نحوه فراگيري ادبيات عرب نقشي سبز در اعتلاي سطح فرهنگي مردم شيعه عراق ايفا نمود در همين سالها به مخالفت با جريانهاي ضد ديني كه در عراق شكل ميگرفت ميپرداخت و مقالالت كوبنده اي را منتشر ميساخت.

در سوريه با تاسيس حوزه علميه زينبيه خدمت بزرگي به مسلمانان اين كشور نمود و در همين راستا توانست با فعاليتهاي گسترده و نگرشي عالمانه در راستاي اصلاح فرقه هاي علي اللهي و اهل حق كه از عقايد منحرفي برخوردار بودند خدمت شاياني از خود به يادگار گذارد .

ايشان در لبنان با تاسيس پايگاه علمي و فرهنگي و سازماني به ام جماعة العلما برگ زرين ديگري بر افتخارات خود افزود و همچنين تاسيس مدرسه الام المهدي از ديگر اقدامات ايشان بود در لبنان.

چندي بعد به دعوت بازرگان مهاجر لبنانب به كشور ساحل عاج رفته و در اندك زمان

توقف خود در انجا اقدام به ساهت بناي مركز اسلامي نمود

ايشان همچنين در نبرد با حزب بعث كه در سوريه شكل گرفته بود به مبارزه علني و آگاهي بخشي به توده هاي مردم روي آورد و در اين راهم متحمل سختيهاي بسيار گشت . اما سرانجام در روز جمعه 12 ارديبهشت سال 59 انگاه كه تصميم داشت در مجلس يادبود شهيد محمد باقر صدر شركت كند مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسيد و پيكر ايشان پس از انتقال به قم و خواندن نماز توسط آيت الله العظمي مرعشي نجفي در صحن حرم حضرت معصومه سلام الله عليها به خاك سپرده شد

شيرازي، زنددخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1331 -1288 ش)، روزنامه نگار و شاعر. وى در شيراز به دنيا آمد و در دانشسراى عالى به تحصيل پرداخت پس از پايان تحصيلات، مجمع انقلاب نسوان را بنيان نهاد و مجله ى «دختران ايران» را انتشار داد. سپس از شيراز به تهران آمد و به ادامه ى انتشار مجله اش پرداخت، مدتى بعد به شيراز بازگشت و تا پايان عمر در آن شهر ماند. در شيراز وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (281 -280 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (666 -665 /2)، زنان سخنور (219/1)، مجموعه ى گلها (362/1).

شيرازي، صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1255 ق)، نويسنده و روزنامه نگار. در سال 1230 ق، وى به اتفاق چهار نفر ديگر، به فرمان عباس ميرزاى نايب السلطنه و وزيرش قائم مقام به سرپرستى ميجردارسى، براى تحصيل به لندن فرستاده شدند. ميرزا صالح پس از يادگيرى زبانهاى انگليسى و فرانسه و لاتين و تاريخ و طبيعيات و آموختن فن چاپ و حكاكى و تهيه ى حروف مقطعه و شيشه گرى و ساختن مركب، به ايران بازگشت. عباس ميرزاى نايب السلطنه او را به سمت مترجم و مستشار خود پذيرفت و دستگاه چاپى را كه با خود به ايران آورده بود در تبريز به كار انداخت. ميرزا صالح، پس از اينكه وزير تهران شد، ميرزا اسداللَّه نامى را براى ياد گرفتن صنعت چاپ به پطرزبورگ فرستاد. ميرزا صالح نخستين ايرانى است كه به جمعيت فراماسونرى داخل شده و تا درجه ى استادى ارتقا يافته است. وى پس از بازگشت به ايران، اولين تشكيلات فراماسونرى را در ايران بنيان نهاد و هموست كه اولين روزنامه را در ايران به نام «كاغذ اخبار» يا «طليعه» در تهران با چاپ سنگى

و به خط نستعليق منتشر كرد. وى با هياتى كه رياست آنرا خسرو ميرزا، پسر هفتم عباس ميراز نايب السلطنه، داشت، به دربار سمت مترجمى و رابط بين دربار و وزراى مختار خارجه را داشته و به ماموريتهاى متعدد سياسى فرستاده شده است. از تاليفات او «سفرنامه»اى است كه در آن كليه ى وقايع سفر خود به انگلستان و ايام اقامت و دوران تحصيلش را در آنجا نوشته است. نسخه ى اصل اين سفرنامه در كتابخانه ى موزه بريتانيا موجود است. وى اهل فضل و كمال و بسيار تيزبين و نكته سنج بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (236 ،235 ،231 -230/ 1)، تاريخ جرايد (3 -2 / 1)، شرح حال رجال (179 -175/ 2)، يادگار (س 1، ش 3، ص 54 -49، ش 7، ص 7)، يغما (س 6، ش 87، ص 318 -313).

شيرازي، مجد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجد فرزند مرحوم ميرزا احمد اصطهباناتى از خطباء نامى و وعاظ گرامى معاصر شيراز مقيم تهرانست.

وى در حدود 1325 ق در اصطهبانات متولد شده و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح به شيراز آمده و دروس معقول و منقول را از مدرسين آن سامان آموخته و براى خدمت به دين و ارشاد مسلمين رشته منبر را اختيار و از اين طريق تبليغ اسلام و نشر معارف مذهب جعفرى نموده و مردم را متوجه به مقام ولايت كليه حضرات ائمه معصومين عليهم السلام مى نمايد و چند ساليست كه به منظور خدمت بيشترى مهاجرت به تهران نموده و در مركز عاصمه تشيع به خدمات تبليغى اشتغال دارد و حقا منبرى شيرين و جامع و ارزنده و آموزنده دارند.

نگارنده در ماه

رجب 1394 ق كه براى عتبه بوسى سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليهم السلام به مشهد مشرف شدم چند روزى در مدرسه حضرت آيت اللَّه العظمى ميلانى از بيانات سودمند و جامع ايشان در پيرامون ولايت استفاده نمودم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابومحمد، محمد حسن بن محمود بن اسماعيل حسيني شيرازي معروف به ميرزاي مجدد، معزّالدين و ميرزاي بزرگ شيرازي، مرجع تقليد شيعيان زمان خود و فقيه امامي بود كه در 15 جمادي الاولي سال 1230 ق در شيراز متولد گرديد. وي قبل از 20 سالگي، صاحب اجازه از سيدمحقق ميرسيد حسن بيدآبادي شد و در اصفهان به تحصيل پرداخت. از جمله استادان وي صاحب جواهر و صاحب انوارُ الفِقاهَه، محمد ابراهيم كلباسي، محمدتقي اصفهاني و علي تُستَري بودند. ميرزاي شيرازي پس از شيخ مرتضي انصاري، مرجع عالم اسلام گرديد و در حدود سي سال اين سمت را به عهده داشت. شاگردان زيادي در مكتب ميرزا كسب علم كرده اند كه از آن ميان حضرات آيات عظام: علامه سيدمحمد كاظم يزدي، آخوند خراساني، شيخ فضل اللّه نوري، ميرزا حسين نوري، سيدحسين صدر، ابراهيم دامغاني، سيد اسماعيل شيرازي و شريف جواهري را مي توان نام برد. از كارهاي بزرگ ميرزاي شيرازي، صدور فتواي تاريخي تحريم تنباكو در زمان ناصرالدين شاه قاجار به عنوان اولين مقاومت منفي مردمي در ايران عليه بيگانگان بود كه باموفقيت انجام شده است. از آثار اين مرجع بزرگ: كتابٌ في الطَّهارَه، نِجاةُ العِباد، رسالةٌ في الرَّضاع و رسالَةٌ في المُشْتَق مي باشد. ميرزا در سال 1312 ق در 82 سالگي در سامرا فوت نمود و در نجف اشرف به خاك سپرده شد.

شيرازي، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد نورالدين بن ميرزا ابوطالب بن محمدهاشم حسينى شيرازى از مشاهير دانشمند معاصر شيراز بوده اند.

وى در شيراز متولد و در بيت علم و عزت پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم

يزدى و آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى استفاده نموده و چون در سال 1342 ق مرحوم والدش به رحمت ايزدى پيوست به شيراز مراجعت و در مسجد وكيل بجاى مرحوم والدش به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ و ارشاد مسلمين پرداخته و جمعيتى بنام برادران و حزب نور تشكيل داده و خود بنام نايب الامام شهرت يافته بود.

آيت اللَّه شيرازى مذكور مضافاً بر مقام رفيع اجتهاد به زبانهاى انگليسى و فرانسه آشنا بود و خط زيبائى داشت و شعر هم نيكو مى گفت و در امور اجتماعى يد طولائى داشت.

وى در سال 1367 قمرى مسافرتى به قم و تهران و ارض اقدس با صدها نفر از حزب برادران نموده كه بسيار پرصدا و باهميت بود.

و آن مرحوم با اينكه شب و روزش مستغرق خدمات بود تاليفات ارزنده اى از خود به يادگار گذاشت كه به آنها اشاره مى شود.

1- اسلام و جهان امروز

2- اصل الاصول در دو جلد

3- تفسير قرآن مجيد

4- حاشيه بر عروةالوثقى

5- حكمت الهى

6- سياست اسلام

7- علم خطابه و منبر

8- علم رجال و درايه

9- علم كلام

10- مثنوى و تاليفات ديگر.

در سال 1367 قمرى سال فوت مرحوم حاج شيخ كاظم فوق الذكر شخصيت برجسته اى كه حقاً مجسمه فضائل و كمالات بود از شيراز حركت و با صدها نفر از حزب برادران شيراز وارد شهر دينى و علمى قم گرديد. آيت اللَّه حاج سيد نورالدين كه در فارس و خصوص شيراز مشهور بود (نايب الامام) مى بودند از رجال علم و بيان و قلم و سياست و كياست عصر ما و از علماء طراز اول شيراز و بلكه كليه ايران است.

در سال مزبور به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام

و بعضى اقدامات دينى با حدود پانصد نفر از جمعيت حزب برادران كه در تحت رياست و رهبرى آنجناب بود از فارس حركت و با عظمت بسيارى به اصفهان و از آنجا به قم وارد و به منزل مرحوم آيت اللَّه صدر نزول فرموده و مورد تجليل مراجع عظام حوزه علميه واقع شده و پس از چند روز به تهران و شهر رى عزيمت و از آنجا به مشهد و پس از مدتى مراجعت به شيراز نمودند و در تمام اياب و ذهابش مجللانه وارد و حركت فرمودند در موقع ورود به تهران يكسره به مسجد شاه آمده و باده ها هزار نفر نماز جماعت و پس از آن به منبر رفته و بيانات حاد و پرحرارتى ايراد نموده و بعضى از پيشنهادهاى دينى به دولت وقت نمودند. خود نگارنده، در موقع ورودشان به رى و تهران حاضر و ناظر احساسات مردم شيراز و تهران بودم.

معظم له از اساطين علم و سياست زمان ما بودند از تلامذه مبرز مرحوم شريعت اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه ميرزا على آقاى شيرازى و آيت اللَّه ضياءالدين عراقى و صاحب تأليفات و تصنيفات و جمعيت متجاوز از ده هزار نفر حزب برادران بودند كه در شيراز خدماتى نموده اند در شيراز از دنيا رفته و در مقبره مخصوص خود در مقابل بيت العباس كه از آثار اوست مدفون شده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1323 ق.، شيراز.

درگذشت: 1366.

ابن يوسف شيرازى تحصيلات سنتى قديمى را در شيراز و سپس در اصفهان و قم و مشهد ديده بود و درجه ى دانشكده ى معقول و منقول را هم دريافت كرد و در مدرسه هاى سپهسالار (جلد

دوم، 1315 و 1318)؛ فهرست كتابخانه ى مجلس شوراى ملى (جلد سوم، 1321 ق.)؛ نهج البلاغه چيست (ترجمه و نوشته هبةالدين شهرستانى، 1316)؛ مقاله «صدرالدين شيرازى» ترجمه ى نوشته ى ابوعبدالله زنجانى- كه در روزنامه ى «ايران» منتشر شد. ابن يوسف شرازى از پيشروان فن فهرست نويسى است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شيرجعفري، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم شير جعفري

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال1365هجري شمسي پس از اخذ مدرك ديپلم علوم تجربي از تهران براي ادامه تحصيل وارد قم شدم و دروس مقدمات را تا سه سال در مدرسه علميه امام محمد باقر (ع) طي نمودم و سپس تا اتمام كفايتين را به صورت آزاد با دروس جنبي سپري كردم و پس ازآن چندين سال در دروس خارج فقه واصول اساتيدي چون :آيت الله جعفر سبحاني ،آيت الله مكارم شيرازي ،آيت الله شيخ جواد تبريزي و آيت الله وحيد خراساني شركت نمودم .

شيروانلو، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مؤلف.

تولد: 1317، تهران.

درگذشت: 30 بهمن 1367.

فيروز شيروانلو تحصيلات متوسطه ى خود را در مدرسه ى البرز به پايان رساند و به انگلستان رفت و در دانشگاه ليدز در رشته ى جامعه شناسى هنر به تحصيل پرداخت. پس از بازگشت به ايران، نخستين كارش طراحى و ويرايش كتاب در مؤسسه ى انتشارات فرانكلين بود. در همان زمان بود كه پس از يك دوره فعاليت سياسى به زندان افتاد و پس از آزادى، «دفتر نشر و تبليغات نگاره» را تأسيس كرد و تا سال 1357 مشاغلى را عهده دار بود. تأسيس كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان و فرهنگسراى نياوران در نتيجه فعاليت هاى وى مقدور شد. همچنين در تشكيل موزه هاى فرش، هنرهاى معاصر، آبگينه و برگزارى نمايشگاه هاى متعددى از هنر گذشته و معاصر ايران، سهم داشت.

در كنار اين فعاليت ها همچنان به كار ترجمه و تأليف آثارى در زمينه ى هنر و اجتماع و دو كتاب از ارنست فيشر مشغول بود. مجموعه اى از آثار وى به شرح زير است: ابعاد هنر

نگارگرى در ايران؛ اوستا (1357)؛ بررسى مسائل و نيازهاى كودكان و نوجوانان (1350)؛ چهارمحال و بختيارى (1356)؛ خاستگاه اجتماعى هنرها (مجموعه مقالات، 1357)؛ خاستگاه زبان درى (سهيل افنان)؛ شناخت، تفكر و زبان در روند تكامل اجتماعى (تأليف ارنست فيشر، 1350)؛ ضرورت هنر در روند تكامل اجتماعى (تأليف ارنست فيشر، 1348)؛ كارآسايى در جوامع صنعتى و سنتى، گسترده و محدوده هاى جامعه شناسى هنر و ادبيات (مجموعه مقالات، 1355)؛ مبانى مقابل فرهنگ، فراغت و كارآسايى، مشاركت، تعهد و جوانان، نگاهى به نگارگرى در ايران (بازيل گرى، 1354)؛ نهضت هاى فكرى جوانان در متن فرهنگ جهانى. وى مقاله هايى براى مجموعه ى «دفتر زمانه» در سال هاى 1346 الى 1349 و نيز براى مجله ى «تماشا» از سال 1352 به بعد مى نوشت يا ترجمه مى كرد.

از نخستين كارهاى او به هنگام بازگشت به ايران، شناساندن و ترويج طراحى كتاب بود. وى در زمينه ى ويرايش كتاب از متقدمان بود و توانست تحولى در زمينه ى توليد كتاب فيلم و نقاشى متحرك ويژه ى كودكان و نوجوانان پديد آورد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صابر اصفهاني، صابر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(و ف 1070 / 1064 ق)، شاعر و واقعه نويس. ميرصابر از سادات اصفهان بود كه در روزگار سلطنت جهانگير پادشاه گوركانى (1037 -1014 ق) به هندوستان رفت، گرچه در تذكره ى «روز روشن» ورود او به هندوستان در عهد شاه جهان (1069 -137 ق) ذكر شده است. در آنجا مدتى به امر وقايع نگارى منطقه ى گجرات و دكن اشتغال داشت و در برهان پور درگذشت. يكى از آثار خيرى كه از او سر زده، فرستادن استخوانهاى عرفى پس از سى سال قمرى، در 1027 ق، از لاهور به نجف اشرف است. بيشتر اشعارى كه از وى به جاى مانده،

در قالب رباعى است. صاحب «الذريعه»، صابر اصفهانى را با صابر زواره اى يكى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (454)، تذكره ى ميخانه (227 ،226 ،225)، الذريعه (573 ،572 / 9)، كاروان هند (668 -667 / 1).

صابر قاجار، محمد هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1296 ق)، شاعر و اديب. در كرمانشاه به دنيا آمد و به فراگيرى علوم مختلف پرداخت و در ادبيات فارسى و عربى تبحر پيدا كرد. محمد هادى در نگارش خط شكسته و همچنين مراسلات آميخته به امثال و اشعار و اخبار و آيات مهارت داشت و گاهى هم از سر تفنن غزل مى سرود. به گفته ى صاحب «حديقه الشعراء» وى در 1296 ق زنده بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (955 -954 / 2).

صابري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و قدوه الاعلام آقاى حاج شيخ احمد بن غياث الدين صابرى همدانى از افاضل دانشمندان و اكابر نويسندگان حوزه علميه قم است در سال 1304 شمسى در يكى از مضافات همدان متولد شده و پس از طى دروس ابتدائى در محل خود در سال 1320 به همدان رفته و در مدرسه آيت الله آخوند ملاعلى مقدمات و ادبيات را خوانده و در سال 1324 شمسى عزيمت به قم نموده و سطوح عالى را نزد مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق يزدى و آيت الله گلپايگانى و آيت الله حاج سيد احمد خونسارى سطوح عالى را به اتمام رسانيده و در اواخر عمر مرحوم آيت الله حجت رحمه الله شركت در درس وى نموده و تقريرات آن مرحوم را تنظيم و مهذب كرده و سپس در درس زعيم فقيد آيت الله العظمى بروجردى فقها و اصولا شركت نموده و آنها را به رشته تحرير آورده و به نظر شريفشان رسانيده و مورد تشويق و تمجيدشان قرار گرفته و در همان اوقات هم به درس آيت الله گلپايگانى حاضر شده و آنها را هم ايضا به عنوان تقريرات نوشته و به طبع رسانيده است.

در سال

1343 شمسى برحسب دعوت شيعيان تركيه از طرف حوزه علميه قم به عنوان نماينده مذهبى به كشور تركيه اعزام گرديده و مدت 7 سال در استانبول اقامت و منشاء آثار بزرگ و تحول و خدمات شايان مذهبى گرديده است.

مباحثات و مناظراتى با علماء اهل سنت تركيه و بالاخص علماء حنفى استانبول مانند عمر نصوح انجام داده تا جائى كه طرف را به زانوى تسليم درآورده كه بگويد

مگر كسى از على به خلافت اعلى بوده ولى چه بايد كرد اختلافى واقع شده و قابل رفع نيست آنگاه تقاضا نمود كه كتابى درباره شخصيت امام صادق عليه السلام و مذهب جعفرى تاليف نموده و به نظر وى يعنى عمر نصوح مفتى قديم استانبول برساند و اين كتاب هم برحسب خواهش اين مفتى و وزارت امور داخله تركيه نگارش يافته است.

جهت ارشاد گروه علويين كشور تركيه كه بالغ بر 14 ميليون نفرند تصميماتى اتخاذ كرده و چندين كتابى در اين زمينه پرداخته و براى معرفى اهل بيت مذهب جعفرى سعى بليغ نموده نشريه به نام اهل بيت به همت عده اى از نويسندگان علاقمند به خاندان رسالت هر 15 روزى منتشر مى ساخت.

علامه صابرى مترجم محترم در كشور تركيه قدمهاى بزرگى براى پيشرفت اهداف مقدس اسلام و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و خاندان رسالت برداشت كه اگر ايادى مرموز استعمارگران و دشمنان اسلام و اهل بيت عصمت عليهم السلام گذارده بود نتايج مهمى گرفته شده بود و بعيد نبود كه ميليونها نفر از علويين كه از شيعيان پر حرارت و محبت اميرالمومنين على عليه السلام و اولاد معصوم اويند و بسيارى از افراد ديگر به حقيقت واقف شده و پيرو حضرت صادق

و ائمه اثنى عشر عليهم السلام شوند.

ولى در سال 1350 شمسى بر اثر مشكلات و فعاليتهاى دستگاههاى ضد دين ناچار شد تركيه را ترك گفته و به ايران برگردد، و فعلا در شهر قم ساكن و به اشتغالات علمى و دينى و تاليفات پرداخته است.

ايشان را تاليفات و آثار ارزنده ايست كه ذيلا نگاشته و به نظر اهل علم و ادب مى رسانم:

1- كتاب محمد و زمامداران پيرامون نامه هاى سياسى پيغمبر اسلام ابتكارى دينى انتقادى سياسى كه مكرر چاپ شده است.

2- الهدايه الى من له الولايه در موقعيت اجتماعى فقهاء به عربى چاپ شده و آن تقرير بحث آيت الله العظمى گلپايگانى است.

3- حول قصيده البرده كه در اول قصيده برده كه شيخ عبدالحسين وكيلى قمى تخميس نموده چاپ شده است.

4- تاريخ همدان در سه جلد در تراجم علماء و شعراء و ادباء و تاريخ بناى همدان.

5- الطريق المسلوك فى حكم اللباس المشكوك تقرير درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى كه به نظر آن مرحوم رسيده و تمجيد نموده اند.

6- نخبه الاشارات فى احكام الخيارات تقرير بحث آيت الله العظمى گلپايگانى.

7- نصايح الاباء للابناء نصايح پدران را به فرزندان از انبياء و حكماء و امامان و پادشاهان جمع آورى در اين كتاب نموده است.

8- حماسه الشهيد اشعار و تمثيلات حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام به ضميمه ديوان منسوب به آن حضرت كه از كتاب خانه هاى اسلامبول به دست آورده.

9- رساله لاضرر تقرير بحث مرحوم آيت الله محقق داماد.

10- صلوه مسافر تقرير بحث آيت الله بروجردى.

11- خداشناسى مجموعه بحثهائى كه در انجمن جوانان استانبول ايراد شده است.

12- راه روشن در اسلام راه اهل بيت كه به تركى لاتين در استانبول چاپ شده.

13- روزه در اسلام در فوائد طبى و

روحى روزه و مسائل لازم اتفاقى بين فقهاء به تركى لاتين چاپ شده.

14- شخصيت امام صادق عليه السلام اين كتاب مجموعه بحثهائى است درباره مذهب جعفرى نوشته شده و پاسخ اشكالات به مذهب جعفرى و تحقيق در اختلافات اصولى و فروعى است اصل كتاب فارسى و به تركى لاتين ترجمه شده.

15- رساله اى در عشق و حقوق درباره حقوق زن از نظر اسلام.

16- طوبى الاخبار در اخبارى كه مصدر به لفظ طوبى است كتابى است بسيار ظريف.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صابري، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد صابري

محل تولد : همدان

شهرت : صابري همداني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1302/1/1

زندگينامه علمي

آية الله احمد صابري همداني در سال 1302 روستاي بيوك آباد از توابع همدان و در ميان خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك پيامبر(ص ) به دنيا آمد. نام پدرش غياثعلي بود و روستاي او همواره زيستگاه علماي بزرگ بوده يكي از اجداد مادري ايشان حاج محمد شفيع بيوك آبادي كه رساله اي در عرفان نوشته و همچنين عارف بزرگ و فقيه بزرگوار مرحوم حاج محمد جعفر مجذوب در آنجا مي زيسته است . آية الله صابري همداني تحصيلات خود را از مكتب خانه آغاز كرد و پس از آن به دبستان رفت . دورة دبيرستان رانيز تا كلاس چهارم گذراند و كتب گلستان ، كليله و دمنه و... را به خوبي فرا گرفت . در سال 1319 به حوزه علميه همدان عزيمت كرد و در مدرسة آخوند سكونت داشت . او دروس دورة مقدمات و بخشي از دروس سطح را در همدان به پايان برد و سپس به علت تعطيلي بسيار حوزه علميه همدان و كمبود استاد به حوزه علميه مشهد

رفت . در مشهد به نزد مرحوم حاج شيخ كاظم دامغاني رفت و نامة استاد خود حاج ميرزامحمدعلي دامغاني را به او نشان دهد. در آن نامه درخواست شده بود كه وي در مدرسه مرحوم دامغاني به تحصيل ادامه بدهد. حاج شيخ كاظم دامغاني نيز وي را مورد احترام قرار داد و به او سفارش كرد به حوزه علميه قم برود؛ زيرا آن حوزه براي ترقي او مناسب تر بود. او نيز مدتي در مشهد ماند تا اينكه مقدمات سفر او به قم فراهم آمد. او در سال 1325 به حوزه علميه قم وارد شد و از محضر استادان آن ديار عالم خيز در رشته هاي فقه و اصول و فلسفه و تفسير و عرفان و... بهره هاي بسيار برد. او در سالهاي تحصيل خود بسياري از خطبه هاي نهج البلاغه را حفظ كرده بود. همچنين به ادبيات علاقه ويژه اي داشت و بسياري از اشعار فارسي و عربي را از بر كرده بود.آية الله صابري همداني در سالهاي تحصيل به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او دروس مقدمات و سطح خود را در حوزه علميه همدان در محضر استاداني چون حاج سيد مصطفي هاشمي ، حاج ميرزا محمدعلي دامغاني ، حاج شيخ محمد حسين بهاري ، حاج ميرزا ابوالقاسم رباني شاهنجراني ، حاج ميرزا اسدالله حجت و حاج شيخ علي انصاري به پايان برده بود. مدتي در مشهد به درس مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني رفت و سپس در قم در درس آية الله سلطاني طباطبايي (ره )، آية الله العظمي بروجردي (ره )، آية الله العظمي امام خميني (ره )، آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) و آية الله العظمي محقق داماد(ره ) حاضر شد و از آن بهره هاي بسيار برد وي همچنين مدت قابل توجهي از محضر حضرت

آيت الله العظمي حاج سيد احمد خوانساري كسب فيض نمود. او در زمينة علوم عقلي نيز به محضر علامه سيد محمدحسين طباطبايي (ره ) رفت . همچنين او در سالهاي تحصيل خود در دروس اخلاق امام خميني (ره )، حاج آقا حسين قمي (ره )، حاج آقارضا بهاءالديني (ره )، علامه طباطبايي (ره ) و آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) شركت مي كرد تا همواره علم خود را با عمل توأم سازد. همچنين همنشيني با شهيد آية الله مدني در شكل گيري شخصيت او بسيار موثر بود. آية الله صابري همداني در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و دروسي را كه آموخته بود، با آنها مباحثه مي كرد كه از ميان آنها از مرحوم آية الله احمدي ميانجي مي توان ياد كرد.آية الله صابري همداني تا به امروز خدمات بسياري در عرصه علم و فرهنگ به انجام رسانده است . او از نخستين سالهاي تحصيل خود، به امر تدريس اشتغال داشت و در حوزه علميه همدان و قم ، شاگردان بسياري را تربيت كرد. او كتب دورة مقدمات و سطح را تدريس كرده است .او در ايام تبليغ ، به مناطق گوناگون كشور سفر كرده و ضمن ارشاد گروههاي گوناگون مردم ، در بسياري از مناطق مسجد يا حسينيه بنا كرده است . همچنين براي تبليغ به كشورهاي استراليا، آذربايجان ، تركيه ، انگلستان ، اسپانيا، ايتاليا، يونان ، آلمان ، هلند، ژاپن ، چين ، پاكستان ، هندوستان و روسيه سفر كرده و در مجامع گوناگون به سخنراني پرداخته است . بسياري از اين تأليفات ايشان به زبانهاي لاتين و روسي ترجمه شده است .او همچنين مقالات فراواني به زبانهاي گوناگون و در زمينه هاي مختلف نگاشته كه برخي در مجله «حكومت اسلامي » به چاپ رسيده است وي تقريرات زيادي از اساتيدش نوشته كه به چاپ

رسيده است. آية الله صابري همداني همواره در صحنه هاي گوناگون مبارزه با رژيم شاه حضور فعال داشته است . او در جواني با شخصيت نواب صفوي و واحدي آشنا شده بود، همواره مي كوشيد كه روحية آن مبارزان را در خود بپروراند و حماسة ديني و مذهبي را با علم توأمان سازد. كتاب «از فيضية 42 تا فيضيه 57» از جمله كتابهايي است كه نقش بسزايي در نهضت اسلامي داشته و پس از پيروزي انقلاب بارها تجديد چاپ شده است . آية الله صابري دراين كتاب وقايع پانزده خرداد 1342 و بسياري ديگر از وقايع را با قلمي حماسي نگاشته ، به گونه اي كه هر خواننده اي با خواندن آن احساس شور و شعف بسيار مي كند. آية الله صابري همداني در سالهاي مبارزه بر ضد رژيم شاه ، همواره از خط امام خميني (ره ) دفاع مي كرده و در راه تحقق نظام اسلامي از هيچ گونه تلاشي دريغ نورزيده است . او پس از انقلاب نيز خدمات شاياني را به انجام رسانده است

صابري، كيومرث

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كيومرث صابري فومني در سال 1321 در يكي از روستاهاي صومعه سرا در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. پدرش كارمند جزء اداره دارايي و مادرش از سادات ترك نسب و از معدود زنان باسواد روستا بود كه بعد از فوت پدر به مكتب داري پرداخت. كيومرث در كنار شاگردي دكان خياطي، تحصيل را ادامه داد و در 18 سالگي در روستاي كسما معلم شد.

وي در سال 1340 در كنكور رشته سياسي دانشكده حقوق تهران قبول شد و در سال 1345 شعرهايش در مجله توفيق با امضاي “گردن شكسته ي فومني” چاپ مي شد. البته اولين نوشته هايش در سال هاي 1336 تا 1339 در مجله اميد ايران به چاپ رسيده

بود.

گشايش ستون “دوكلمه حرف حساب” در روزنامه اطلاعات و طنز جسورانه او نام « گل آقا » را بر سر زبان ها انداخت. سفر او به حج در سال 1363 و نوشتن ستوني طنز با عنوان داستان هاي جعفرآقا در خبرنامه اين سفر، او را پس از بازگشت از حج، به كار كردن روي طرح اين ستون واداشت كه درنهايت 23 دي ماه سال 63 عنوان “دو كلمه حرف حساب” و نام مستعار “گل آقا” را براي خود برگزيد و طنزهايش را در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند.

طنز سياسي كه تقريبا از سال 59 به اين سو تعطيل شده بود، با شكل گيري اين ستون طنز دوباره احيا شد.

ابوالفضل زرويي نصرآباد - طنز نويس - درباره طنز گل آقا معتقد است: در سال هاي بعد از پيروزي انقلاب به خاطر شروع جنگ و مسائلي از اين دست طنزپردازان بيشتر سعي مي كردند به مسائل غير سياسي بپردازند و مردم به دليل دغدغه هاي معيشتي حوصله طنز خواندن نداشتند و كسي هم جرأت نزديك شدن به طنز سياسي را نداشت. در اين دوره بروز و ظهور قلمي به اسم گل آقا بين مردم شادماني زيادي را ايجاد كرد؛ زيرا آنها شاهد نوعي نگارش طنز بودند كه تا حالا تجربه نكرده بودند؛ آن هم طنزهاي بسيار محكم سياسي با رويكردي عامه فهم و پر گوشه و كنايه كه با روحيه هر ايراني موافق بود.

خود وي در جايي عنوان كرده بود كه ما با كسي جنگ و دعوا نداريم؛ هر كسي، مقامي، رييسي، مدير كلي، معاوني، وزيري كه مايل نيست درباره اش مطالبي بنويسيم، البته كتبا به ما بنويسد و ما نوشته شان را روي چشم مي گذاريم؛ منتهاي مراتب كار خودمان را مي كنيم

و شرط كار هم همين است كه هر كس كار خودش را بكند و حالا حالاها ميل به كشك ساييدن هم نداريم؛ زيرا كه آمده ايم بمانيم.

طنز فومني اغلب به انتقاد از مسؤولان، مشكلات معيشتي مردم و واگويي مشكلات اقتصادي بود.

گيتي صفرزاده - سردبير ماهنامه گل آقا - طنز فومني را عاري از كينه، نفرت و تهمت و همراه با مهرباني دانست كه قصد ترميم داشت.

فومني صابري در سال 58 به اولين مسؤوليت دولتي خود يعني مدير كلي دفتر آموزش بازرگاني و حرفه يي وزارت آموزش و پرورش رسيد كه با سرآمدن دوره دولت موقت، دوره مدير كلي او هم به سر رسيد؛ اما هنگامي كه دوست صميمي او يعني شهيد رجايي به نخست وزيري و رياست جمهوري رسيد، صابري به مشاورت فرهنگي نخست وزير و رييس جمهور منصوب شد؛ ولي شوق نوشتن و قلم، بر قدرت سياسي پيروز شد و در سال 62 از مشاغل سياسي كناره گرفت.

او مي گفت: به هيچ جناحي وابسته نيستم و سعي مي كنم با مردم و انقلاب به صداقت رفتار كنم؛ اينها و بسياري از مسائل ديگر موجب مي شود تا با همان لحن محكمي انتقاد كنم كه يك موافق حمايت و جانبداري مي كند. با اين همه من هم از تير اتهام جان سالم به در نبرده ام؛ بارها به مقابله با من برخاسته اند، اما من كار خود را كرده ام.

زرويي نصرآباد نيز به اين جنبه شخصيت صابري فومني تأكيد دارد و پايبندي وي به اخلاقيات را در كلام و نوشتار از خصوصيات بارز گل آقا مي داند.

مؤسسه فرهنگي گل آقا علاوه بر انتشار هفته نامه گل آقا، نشريات بچه ها گل آقا و ماهنامه گل آقا را نيز منتشر مي كرد كه صابري

فومني شعرهاي طنز و كاريكاتورهاي مجموعه هاي منشتر شده را به صورت كتابهايي منتشر كرده بود.

وي همچنين چهار جلد از دو كلمه حرف حساب را به صورت كتابي درآورده بود.

اولين شماره هفته نامه گل آقا در 23 دي 69 منتشر و آخرين شماره آن در سيزدهمين سال انتشار در سال 81، پس از آن ديگر منتشر نشد و صابري فومني بنا به علتي اعلام نكرده، انتشار اين نشريه را متوقف كرد. او قول داده بود عاقبت روزي دليل تعطيل كردن هفته نامه را به شرطي كه عمري باقي بود، بگويد كه اجل به او مهلت اين كار را نداد.

شعرهاي طنز صابري براي بچه ها كه با شعرهاي او بزرگ شدند و بزرگسالان كه با شعرهايش زيستند، هميشه باقي بوده و خواهد ماند.

وي هر چند مدت، مجموعه اي از مطالب يا كاريكاتورهاي منتشرشده در گل آقا را در قالب كتاب يا سالنما منتشر مي كرد. روحش شاد

صابوني نيشابوري، شيخ الاسلام، ابوعثمان اسماعيل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(449 -373 ق)، محدث، مفسر، فقيه، اصولى، خطيب و واعظ. در بوشنج به دنيا آمد.نه ساله بود كه به دنبال قتل پدرش، كه از وعاظ بزرگ نيشابور بود، اولين مجلس وعظ را برقرار كرد. از ابوسعيد عبدالله بن محمد رازى و ابوبكر بن مهران و ابومحمد مخلدى و زاهر بن احمد فقيه سرخسى و ابوحسين خفاف و ابوالعباس تابوتى و ابوسعيد سمسار و ابوبكر احمد بن ابراهيم بن فرات و ديگران حديث روايت كرد. او در نيشابور و هرات و سرخس و حجاز و شام و جبال حديث شنيد و در خراسان و هند و گرگان و شام و حجاز و فلسطين حديث گفت. صابونى در معره ى نعمان با ابوالعلاء معرى ملاقات كرد. كتانى و على صصرى

و بيهقى و محمد فراوى از وى روايت كرده اند. ابوبكر بيهقى او را امام مسلمين تعريف مى كند و ديگران قدرت او در تفسير و حافظه ى سرشارش را تحسين كرده اند. به قول عبدالغافر، در «السياق» هفتاد سال وعظ گفت و بزرگان زمان همچون ابوطيب صعلوكى و استاد ابواسحاق اسفراينى و استاد ابوبكر بن فورك در مجلس وعظ او حاضر مى شدند. او بيست سال در جامع شهر خطبه خواند و اقامه ى نماز كرد.سرانجام در نيشابور درگذشت. وى تصانيف بسيارى از خود بجاى گذاشته است. از آثارش: «عقيده السلف»، «الفصول فى الاصول»، «الاربعين»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (688)، الاعلام (198 / 7)، الاعلام بوفيات الاعلام (299 / 1)، انساب سمعانى (506 / 3)، ريحانه (198 / 7)، سير النبلاء (44 -40 / 18)، شذرات الذهب (283 -282 / 3)، العبر (294 / 2)، الكامل (81 / 8)، كشف الظنون (53)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم الادباء (19 -16 / 7)، معجم المؤلفين (276 -275 / 2)، النجوم الزاهره (63 / 5)، الوافى بالوفيات (144 -143 / 9)، هديه العارفين (210 / 1).

صادق نوبري تبريزي، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1292 ش)، شاعر، روزنامه نگار و نويسنده. در تبريز به دنيا

آمد. تحصيلات متوسطه را در تبريز، در 1312 ش، به پايان رساند. سپس وارد دانشكده ى كشاورزى كرج شد و موفق به اخذ مدرك مهندسى كشاورزى گرديد و پس از آن قسمت قضايى دانشكده ى حقوق را به پايان رساند. وى عهده دار مشاغل مختلفى از جمله نويسندگى مجله ى «كشاورزى» وزارتخانه بود. از آثار وى: «گلهاى كرج»، شعر؛ «گوشه اى از دانشگاه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى

فارسى (2784 ،2768 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (964 -963 / 2).

صادقي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كتابدار. نام وى صادق بيك و از ايل افشار بود، اديب و دانشمند (و. تبريز 940 ه.ق.) وى بيست ساله بود كه پدرش به قتل رسيد و صادقى مدتى با امراى افشار به سر برد و در عهد شاه اسماعيل دوم وارد كتابخانه دولتى شد، و از طرف شاه عباس بزرگ به منصب كتابدارى سرافراز گرديد. وى در نظم و نثر فارسى و تركى دست داشت و به نقاشى و طراحى علاقمند بود. نقاشى را به نزد مظفر على نقاش (خواهرزاده بهزاد) فراگرفت. وى تذكره اى به نام «مجمع الخواص» در احوال معاصران خويش به تركى نوشته كه به فارسى ترجمه شده و به طبع رسيده. از آثار ديگر اوست: «زبدة الكلام» (شامل قصايدى در منقبت و مدح)، مثنوى «فتح نامه عباس نامدار» «شرح حال» (مثنوى شامل مقالات و حكايات به وزن مخزن الاسرار نظامى و بوستان سعدى)، مثنوى سعد و سعيد (به وزن خسرو و شيرين)، غزليات پارسى و تركى (به ترتيب حروف تهجى)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صادقي اردستاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد صادقي اردستاني

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/7/1

صادقي پناه، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن صادقي پناه

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/6/21

زندگينامه علمي

سال 75-80 همراه با اساتيد بزرگوار دوره كارشناسي تاريخ را گذراندم و در سال 80 در مقطع ارشد قبول شدم و الحمدالله در سال 82 به پايان رسيد در مقطع كارشناسي پايان نامه مواضع تجدد خواهي بر اساس مذاكرات پنجم مشروطه نگاشته شد و در مقطع ارشد پايان نامه بررسي زندگاني سيره امام حسن مجتبي(ع) درمكاتب تاريخي نوشته شده و در حوزة علميه قم در سال 82 رساله سطح 3 بررسي زندگاني و سيره امام حسن مجتبي درمدينه نوشته شد. مقالات متعدد مطبوعاتي در زمينه هاي مختلف تاريخي سياسى- اجتماعي در بين سالهاي 78-81 نوشته شد و در مطبوعات مختلف به چاپ رسيد.

تدريس در حوزه و دانشگاه از سال 78 تا سال جاري ادامه دارد قابل ذكر است اينجانب از سال 1368 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه روي توان شدم و همراه با گذراندن دروس حوزوي ديپلم رشته انساني را نيز گرفتم و با ورود به حوزه علميه قم در سال 1374 در دانشگاه نيز شركت نموده و موفق به ادامه تحصيل در حوزه و دانشگاه گرديدم هم اكنون از نظر تحصيلات حوزوي مشغول تدوين رساله از سطح 4 حوزه مي باشم و از نظر دانشگاهي نيز جهت آزمون دكتري آماده مي شوم.

البتّه جهت انجام راهنمايي ومشاوره براي طلاب گرامي موارد متعددي را به عهده داشته ام.

صادقي، علي اشرف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

صادقي، علي اشرف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي اشرف صادقي (1320 _ قم ) داراي دكتري زبان شناسي همگاني از دانشگاه سوربن فرانسه است. وي هم اكنون مدير گروه فرهنگ نويسي و مدير گروه دستور زبان فارسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي و عضو هيئت علمي و استاد گروه زبان شناسي دانشگاه تهران مي باشد. كتاب "زبانهاي ايراني" ترجمه وي ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد. گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي والدين و انساب : پدر علي اشرف صادقي فرهنگي بود و خانواده پدري اش عمدتا همه از روحانيون بودند.پدربزرگش -اشرف الواعظين- واعظ معروف قم و جدش حاج ملا محمد صادق مجتهد بود.خاطرات كودكي : علي اشرف صادقي از دوران كودكي چنين اذعان دارد: "در خانواده اي بزرگ شدم كه از همان دوره ابتدايي شوق كتاب خواندن را در من برانگيخت.معلم كلاس اول ابتدايي ام ،پدرم بود.چون ايشان فرهنگي و مدير مدرسه و معلم بود اين است كه كلاس اول را پيش او خواندن و از همان ابتدا خيلي براي من مايه گذاشت ودر خانه هم به من كمك مي كرد.من خواندن و نوشتن را سريع ياد گرفتم."تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي علي اشرف صادقي به قرار زير است: ديپلم ادبي از دبيرستان حكيم نظامي قم داراي ليسانس ادبيات فارسي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در 1341 ( بعنوان شاگرد اول فارغ التحصيل شد و با بورس دولتي در

سال 1342 به كشور فرانسه اعزام گرديد) داراي دكتراي زبان شناسي از دانشگاه سربن (پاريس) در 1967 (1346).خاطرات و وقايع تحصيل : علي اشرف صادقي در دوران تحصيل در دبيرستان كتاب برهان قاطع نوشته مرحوم دكتر معين را مطالعه مي كرد.او در توضيحات دكتر معين و متن برهان قاطع مقدار زيادي اشتباه ديد و به ايشان اين اشتباهات را رساند. دكتر معين هم در توضيحات آخر جلد پنجم اين توضيحات را به اسم دكتر صادقي اضافه كرد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : علي اشرف صادقي در كنار تحصيل در فرانسه در رشته زبان شناسي عمومي به كلاسهاي زبانهاي قديم ايران مانند زبان پهلوي و زبان اوستا مي رفت و استفاده مي كرد.ايشان از همان دوران مقطع متوسطه به زبان فارسي علاقه مند بود او در كنار دروس دبيرستان كتابهايي همچون برهان قاطع (مرحوم دكتر معين چهار جلد) را مطالعه ميكرد.استادان و مربيان : علي اصغر فقيهي دبير دبيرستان و داراي كتابهاي متعدد در تاريخ آل بويه و تاريخ قم و امثال اينها است.از ديگر اساتيد علي اشرف صادقي مي توان به چند تن اشاره كرد: مرحوم بديع الزمان فروزانفر ،مرحوم استاد جلال همايي ،مرحوم استاد پورداود،دكتر خانلري،دكتر صفا،دكتر معين،دكتر حسين خطيبي،دكتر حسن منوچهر،دكتر صادقي گوهرين فاستاد ،استاد محمد تقي مدرس رضوي ،مرحوم مير جلال الدين محدث ارموي،مرحوم مجتبي مينوي و دكتر صادق كياهم دوره اي ها و همكاران : غلامرضا ارژنگ از همكلاسيهاي علي اشرف صادقي بودند.دكتر كيا،دكتر ماهيار نوابي ،دكتر ميلانيان ،دكتر باطني و دكتر تفضلي از همكاران ايشان بشمار مي آيند.همسر و فرزندان : علي اشرف صادقي در سال 1350 در سن 31 سالگي با يكي

از دانشجويان دانشكده ادبيات(رشته زبان انگليسي) ازدواج نمود.وقايع ميانسالي : علي اشرف صادقي در سال 1348 پس از اخذ دكتري رشته زبان شناسي به استخدام در گروه زبان شناسي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در آمد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي مورد تصدي علي اشرف صادقي به قرار زير است: 1. عضو شوراي ويرايش زبان فارسي در صدا و سيما 2. عضو شوراي علمي دائره المعارف بزرگ اسلامي 3. مدير و مؤسس مجله زبان شناسي از 1363 تاكنون 4. استاد پايه 20 گروه زبان شناسي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران از سال 1348 5.مدير گروه فرهنگ نويسي و مدير گروه دستور زبان فارسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي 6. عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سال 1370 مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي اشرف صادقي در سال 1363 مجله زبان شناسي را راه اندازي كرد.جوائز و نشانها : از علي اشرف صادقي در سال 1380 در نخستين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار عرصه زبان و ادبيات فارسي تجليل به عمل آمد.از ديگر افتخارات ايشان انتخاب كتاب "زبانهاي ايراني" ترجمه وي ، در دوره هيجدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران( از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي )،به عنوان كتاب سال مي باشد.چگونگي عرضه آثار : از دكتر صادقي 5 كتاب و 130 مقالۀ علمي به زبانهاي فارسي، انگليسي و فرانسوي منتشر شده است.آثار : nbsp1 تدوين بخشي از حرف "گ" لغت نامه دهخدا ويژگي اثر : تدوين2 ترجمه دو فصل از كتاب زبان شناسي نوين، نتايج انقلاب چامسكي

ويژگي اثر : از ن. ايميث و د. ويلسون، تهران، آگاه، 1367.3 ترجمه كتاب زبانهاي ايراني ويژگي اثر : از ي. اورانسكي، تهران، سخن 1378.اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «زبانهاي ايراني» زبانهاي ايراني / يوسف ميخائيلوويچ اُرانسكي؛ ترجم? علي اشرف صادقي. – تهران: سخن، 1378.- 208ص. جدول. كتابنامه: ص[183] – 200؛ همچنين به صورت زيرنويس. اين اثر از جمله كوششهاي ارجمندي است كه براي طبقه بندي زبانها وگويشهاي ايراني صورت پذيرفته است. كتاب حاضر در پنج فصل سامان يافته است. در ابتدا اطلاعاتي درباره خانواده زبانهاي ايراني ارائه مي دهد و سپس به زبانهاي ايراني باستان، ايراني ميانه و ايراني نو مي پردازد و در خاتمه، كلياتي راجع به طبقه بندي تاريخي و گويش شناختي اين زبانها بيان مي كتد. مترجم محترم، اين كتاب را از روي ترجم? فرانسوي اصل كتاب به فارسي برگردانده و به منظور رفع برخي نارساييها و سهوها، متن كتاب و به ويژه آوانويسيهاي آن را با اصل روسي كتاب مقابله كرده است كه مبيّن دقت و رعايت امانت در ترجمه است. اضافه كردن سالهاي قمري در كنار سالهاي ميلادي، برخي توضيحات و ذكر بعضي منابع مهم و اساسي (علاو بر متن گسترش يافت? كتابنام? پايان كتاب توسط مترجم فرانسوي) از ديگر اقدامات ايشان است. 4 تصيح ترجمه الابانه، شرح السامي في الاسامي ويژگي اثر : ضميمه شماره 10 نامه فرهنگستان،

1379. 5 تصيح خلاصهلغت فرس اسدي ويژگي اثر : تهران، ضميمه شماره 9، نامه فرهنگستان، 1379. 6 تصيح فرهنگ فارسي مدرسه سپهسالار، منسوب به قطران ويژگي اثر : تهران، سخن، 1380. 7 تصيح لغت فرس اسدي ويژگي اثر : با همكاري دكتر فتح الل_ه مجتبائي، تهران، خوارزمي، 13658 تكوين زبان فارسي، تهران ويژگي اثر : دانشگاه آزاد ايران، 13579 دستور زبان فارسي براي رشته فرهنگ و ادب آموزش و پرورش ويژگي اثر : با همكاري غلامرضا ارژنگ، 3 جلد 7-1355.10 فارسي قمي ويژگي اثر : قم، باورداران، 1380. 11 گردآوري يادنامه دكتر احمد تفضلي ويژگي اثر : تهران، سخن، 137912 مسائل تاريخي زبان فارسي ويژگي اثر : تهران، سخن، 1380.13 نگاهي به گويشنامه هاي ايراني ويژگي اثر : تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسي و مركز نشر دانشگاهي، 1379.

منابع زندگينامه :جشن نامه دكتر علي اشرف صادقي ،پژوهشهاي زبان شناسي در ايران (1) به اهتمام امير طبيب زاده ،انتشارات هرس،تهران 13825چهره هاي ماندگار ،بزرگداشت مقام علمي و فرهنگي مشاهير ايران ،به اهتمام محمد اسعدي ،انتشارات زمان و جهان فرهنگ تهران 1382

صادقيان، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات، دانشگاه: يزد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه اصفهان، كارشناسى ارشد و دكترا در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه

تهران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات دانشگاه يزد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

متون قديم زبان فارسى و علوم بلاغى، نقد و بررسى شعر و ادبيات، تدريس متون فارسى و صرف و نحو عربى و معانى در دانشگاههاى شيراز، تربيت معلم و يزد از سال 1351، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تصحيح روزمه خسروان، طراز سخن در معانى و بيان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 16، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبى و تاريخى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

صاعدي فراوي نيشابوري، ابوعبدالله محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(530 -441 ق)، مسند، محدث، واعظ و فقيه شافعى. در نيشابور به دنيا آمد. «صحيح» مسلم را از ابوحسين عبدالغفار بن محمد فارسى و «جزء» ابن نجيد را از عمر بن مسرور زاهد استماع كرد و از ابوعثمان صاوبنى و از ابوسعد كنجرودى و حافظ ابوبكر بيهقى و محمد بن على خبازى و ابويعلى اسحاق صابونى و احمد بن منصور مغربى و عبدالله بن محمد طوسى و ابوالقاسم قشيرى و ابوسيعد محمد خشاب و محمد به عبدالله عدوى هروى و نصر بن على طوسى حاكم و على بن يوسف جوينى و اسماعيل بن مسعده بن اسماعيلى و ابوالوليد حسن بن محمد بلخى و قاضى محمد بن عبدالرحمان نسوى و امير مظفر بن محمد ميكالى و ديگران حديث شنيد. مدتى ملازم امام الحرمين بود و از وى فقه آموخت. خود نيز مدتى در حرمين شريفين اقامت گزيد و به فقيه حرم مشهور گرديد. ابوسعد سمعانى و يوسف بن آدم و ابوالعلاء عطار و ابوالقاسم بن عساكر

و ابوالخير قزوينى و منصور بن عبدالمنعم فراوى و ابوالفتوح محمد فاطمى و مويد بن محمد طوسى و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. در نيشابور از دنيا رفت. از آثارش: «المجالس فى الوعظ و التذكير»، كه به آورده ى ذهبى بيش از هزار مجلس املاء است؛ «اربعون حديثا»، كتابى در «فروع الفقه» شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (429 / 2)، سير النبلاء (619 -615 / 19)، شذرات الذهب (96 / 4)، العبر (439 -438 / 2)، الكامل (356 / 8)، معجم البلدان (245 / 4)، معجم المؤلفين (127 / 11)، الوافى بالوفيات (323/ 4)، وفيات الاعيان (291 -290 / 4)،هديه العارفين (87 / 2).

صاعدي نيشابوري، ابوالعلاء صاعد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 506 ق)، خطيب، فقيه، قاضى و محدث. خطيب نيشابور و قاضى خوارزم بود. از برجستگان خاندان صاعدى است. وى از پدر و جد و ساير نزديكانش حديث شنيد. او گرچه بسيار حديث شنيده، اما احاديث كمى را روايت كرده است. او و اعظى شيرين بيان بود. نام وى در «هديه العارفين» تحت عنوان نيشابورى كرمانى آمده است. گفته اند كه كتابى در مناقب ابوحنيفه و احاديث وى نوشته است. از ديگر آثارش «الاجناس»، در فروع است كه دستجردى، در بغداد، پاره اى از آن را روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (11)، النجوم الزاهره (201 / 5). هديه العارفين (421 / 1).

صافي، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم صافي در سال 1327 در شهر گلپايگان به دنيا آمد. ايشان داراي دكتراي زبان و ادبيات فارسي در گرايش علوم كتابداري و ادبيات شبه قاره است و هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تهران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : علوم كتابداري و ادبيات شبه قاره

والدين و انساب : پدر قاسم صافي، مصطفي صافي داراي تحصيلات قديمي، شاعري خوش قريحه (متخلص به مصفا) و عضو وزارت آموزش و پرورش بود . او از استعداد نقاشي و خوشنويسي بهره داشت و در سن 83 سالگي در سال 1365 دار فاني را وداع گفت. پدرش مشهدي احمد از دانايان ، خوش نويسان و نويسندگان و رئيس انجمن شهر گلپايگان بود و در سال 1308 درگذشت. پدربزرگ پدري قاسم صافي ملاعباس از علما و دانشمندان بنام بود و نام مادر قاسم صافي فاطمه تدين، داراي تحصيلات قديمي بود كه در سال 1382 در سن 90

سالگي درگذشت. نام پدربزرگ مادري قاسم صافي، ميرزا محمدصادق از علماي بنام عصر خود بود. سلسله نسب مادري او به حضرت شيخ بهائي رحمة الله عليه مي رسد.

خاطرات كودكي : قاسم صافي در دوران كودكي به حضور و همكاري در مجالس اعياد بخصوص ولادت حضرت ولي عصر بها مي داد و چون آوايي رسا و صدايي خوش داشت در مسجد محل اذان مي گفت. ايشان از نوجواني تا به امروز كه 60 سال از عمر او مي گذرد هزينه تحصيل و معاش را خود برعهده داشته است. دكتر صافي از دوران تحصيل چنين مي گويد: " ناظمين دوره ابتدايي و متوسطه ، افرادي وحشت آور بودند. پيوسته با شلاق و تركه و لگد به جان محصلان مي افتادند... در اواخر دوره متوسطه، دبيري باغيرت و نترس در برابر ناظمين كه روزگاري شاگرد آنان بود به پاخاست و با هدايت محصلان و راهپيمايي دانش آموزان ، مراسم آتش سوزي شلاق به پا كرد و ناظمان را خلع سلاح نمود." از ديگر خاطرات كودكي ايشان مي توان به صعود دكتر صافي با دوستانش به كوه بلند و سنگلاخ الوند واقع در گلپايگان اشاره كرد كه در ابتداي پايين آمدن از كوه ناگهان سقوط مي كند و بعد از معلق زدن مسافتي، كنار تخت سنگي، سالم متوقف مي شود به طوري كه ناظرين از سلامتي وي بهت زده مي شوند. او چندبار در حوادث ديگر، مرگ را در يك قدمي خود تجربه كرده است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : قاسم صافي در خانواده اي متولد شد كه از لحاظ فرهنگي، مذهبي در سطح بالا و از نظر مالي

متوسط بودند. ايشان داراي دو خواهر و پنج برادر است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : قاسم صافي بعد از اتمام تحصيلات ابتدايي و متوسطه در گلپايگان، براي ادامه تحصيل به تهران رفت و در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبيات فارسي و علوم كتابداري به تحصيل پرداخت و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ادامه داد.ايشان همچنين دوره آموزش روابط بين المللي و رايزني و ديپلماسي در وزارت امورخارجه را گذرانده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : قاسم صافي از دوران تحصيل در دانشگاه تهران خاطرات زيادي به ياد دارد كه مي توان به يك مورد از آنها اشاره كرد: "در سال 1347، كنفرانسي درباره امام محمدغزالي به وي موكول مي شود. قسمت عمده اي از كتاب غزالي نامه اثر استاد جلال الدين همايي و نيز قسمتهايي از كيمياي سعادت و احياء العلوم و اشعار مانده از اين فيلسوف و عارف نامي را به شيوه خطابه ايراد مي كند كه جلال آل احمد را بسيار تحت تأثير قرار مي دهد به نحوي كه با تشويق هاي مكرر به جاي او پاسخگوي پرسشهاي احتمالي حاضران مي شود خطاب به دانشجويان مي گويد: اين جوان كتابي را با ظرايف سخنوري از حفظ بيان كرد به وي توصيه مي كنم با اين حافظه اي كه دارد قرآن را حفظ كند."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : قاسم صافي ضمن تحصيل، به ورزش باستاني، شنا و كوهنوردي مي پرداخت و در نشستها و سخنرانيهاي علمي و مذهبي شركت مي كرد. وي همچنين كتابدار كتابخانه دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران و كتابدار كتابخانه وزارت كار و امور اجتماعي بود.

استادان و مربيان : جلال

آل احمد، دكتراميرحسين آريانپور، دكتر عبدالحسين زرين كوب، دكترمحمدجعفرمحجوب، دكترلطفعلي صورتگر، دكتر عباس اكرامي، دكترسيدمحمداكرم شاه ، دكترغلامحسين شكوهي، استادمحمد تقي جعفري، استاد حسينعلي راشد، دكترعلي شريعتي، دكترسيد علي افقه، دكتر هدايت الله نيرسينا، دكتر ماهيار نوابي از استادان و مربيان قاسم صافي بوده اند

هم دوره اي ها و همكاران : استاد محمدتقي دانشپژوه، استاد احمد منزوي، محمدعلي سپانلو ، دكتر مظفر بختيار، دكتر جليل تجليل، دكتر اسماعيل حاكمي، دكتر سيدمحمدمهدي جعفري، دكترمحمد ابراهيم باستاني پاريزي، دكتر عليمحمد كاردان، دكتر ناصرالدين صاحب الزماني، دكتر علي اكبر عنايتي، دكتر ناهيد بني اقبال، دكتر منوچهر محسني، دكتر حسين لسان، دكتر رجبعلي مظلومي، ، دكتر جهانشاه صالح، پروفسور فضل الله رضا، دكتر هوشنگ شريفي، دكتر پزشكپور مستشفي، دكتر شاهرخ امير ارجمند، دكتر عبدالحسين مشكوة الديني، دكتر محمدمهدي ناصح، دكتر سبط حسن رضوي، دكترناظرزاده كرماني، دكتر مظاهر مصفا، سيدمحمد خاتمي و دكتر زرياب خويي از هم دو ره اي ها و همكاران قاسم صافي مي با شند.

همسر و فرزندان : قاسم صافي متأهل و داراي دو فرزند دختر و پسر مي باشد. – عاليه، داراي تحصيلات مهندسي صنايع غذايي- عليا، دانشجوي داروسازي در دانشگاه شهيد بهشتي- شهاب الدين دانشجوي كارشناسي ارشد دانشگاه تهران در رشته مهندسي طراحي محيط زيست.

وقايع ميانسالي : از قاسم صافي در سال 1354كه كارشناس امور فرهنگي و مدير مجله دانشكده در دانشگاه تهران بود، خواسته شد در جلسات مربوط به چگونگي و نشر كتاب " ايران عناصر سرنوشت " كه تبليغاتي براي رژيم پهلوي توسط پروفسور رولُف بني انجام مي گرفت شركت كند. هرچند منافع شغلي و مادي زيادي دربرداشت ليكن چون با روحيات ايشان

سازگاري نداشت امتناع كرد و به استناد سرپيچي از اوامر اعليحضرت و ...? حكم اخراج ايشان از مقام مافوق خواسته شد. معاون دانشجويي و آموزشي دانشگاه و برخي از استادان از دكتر صافي حمايت كردند و مقدر شد ايشان به تدريس و پژوهش روي آورد. دكتر از ايام انقلاب و از سرپرستي رايزني فرهنگي و مركز تحقيقات فارسي ايران در راولپندي و اسلام آباد پاكستان و مسائل روابط بين الملل و از زندگي خود، داستانهاي زيادي به خاطر دارد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - كارشناس تحقيقات و انتشارات دانشگاه تهران و مدير مجله دانشكده نشريه مركزي دانشگاه- رئيس اداره خدمات كتابداري و مشاور كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران- سردبير مجله كتابداري- ديپلمات فرهنگي ايران در پاكستان – مشاور معاونت روابط بين المللي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و مسئول دبيرخانه اجرايي گسترش زبان فارسي و ايران شناسي - عضو شوراي انتشارات دانشگاه تهران و شوراي مجلات علمي اين دانشگاه، عضو كميته تحقيقات علمي و كميته علمي كتابخانه ها.

فعاليتهاي آموزشي : قاسم صافي در دانشگاه هاي تهران، علامه طباطبايي و مراكز تربيت معلم در دوره هاي كارشناسي و تحصيلات تكميلي در رشته هاي علوم انساني و كتابداري حدود 15 هزار ساعت تدريس كرده است. وي مدتي نيز استاد افتخاري دانشگاه هاي جي سي و پنجاب لاهور پاكستان در دوره تحصيلات تكميلي و مدرس دوره بازآموزي زبان فارسي در دهلي بوده است. عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط قاسم صافي: تاريخ ادبيات ايران و جهان ، زبان و ادبيات فارسي، آشنايي با متون فارسي نمايشي، آيين نگارش و گزارش نويسي، مرجع شناسي و شيوه

تحقيق، روش تحقيق و تدوين پايان نامه، روش ها و تكنيك برنامه ريزي آموزشي ، كليات روش تدريس، كليات كتابداري.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : قاسم صافي دبيرخانه شوراي اجرايي گسترش زبان فارسي در معاونت روابط بين الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را بنا نهاد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : قاسم صافي در كنار تدريس به تأليف كتاب و مقاله و مطالعه پيرامون رشته تخصصي خود مي پردازد. ايشان همچنين در نگارش و اجراي برنامه هاي فرهنگي در سيما و ويرايش انتشارات دانشگاهي همكاري كرده است. نويسندگي و اجراي برنامه هاي آيينه انديشه، هنر و انديشه و هفت گنبد در سيما از فعاليت هاي اوست.

آرا و گرايشهاي خاص : - اعتقادات و گرايشات قاسم صافي به شرح زير است: تأكيد بر تسامح و تساهل و مذاكره و تبادل نظر در نظام كاري و اجرايي و ارتباطات جهاني- ارزش نهادن به مباني عرفان و شخصيت هاي عرفاني و ناقدان مصلح اجتماعي و ترويج اصول اخلاقي- اعتقاد به حاكميت قانون در نظام سياسي و اداري با معيار قرار دادن حق در امور نه صرفاً توجه به نظر مقامات يا شخصيت اشخاص- بكارگيري متخصص ترين، مجرب ترين و با تقوي ترين نيروي انساني هر ارگان در رأس ادارات مربوط به آن-احترام به شهروندان و صيانت از آنها در مسير صداقت پيشگي، مردم نيازاري و عدالت گستري? نظارت و هدايت در عملكرد كاركنان و مسئولين و شناسايي ريشه هاي انحراف و برطرف كردن بسترهاي وقوع جرم به جاي برخورد تهديدآميز و ناگهاني.

چگونگي عرضه آثار : قاسم صافي داراي 25 كتاب تأليفي و

بيش از 50 مقاله و گزارش علمي است

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيين نگارش و ويرايش

ويژگي اثر : تأليف، نشر ويرايش،1384.

2 از چاپخانه تا كتابخانه( مراحل كتاب نويسي- چاپ سپاري- كتابداري و كتابخواني).

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1378 ، چاپ نهم، ويراست دوم ، 1384.

3 بهار ادب(تاريخ زبان و ادب فارسي در شبه قاره هند و پاكستان)

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1382.

4 تحقيقي در زمينه كاربرد فراغت دانشجويان

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1364

5 رساله معارف( دربيان كيفيت توجه اتم با احوال و آثار صدر الدين قونوي)

ويژگي اثر : تأليف، حسينيه ارشاد، 1378

6 روش تاليف و نقد و اصلاح

ويژگي اثر : تأليف، نشر مؤلف ، 1364

7 سرزمين و مردم پاكستان

ويژگي اثر : تأليف، حسينيه ارشاد? 1378

8 سفرنامه پاكستان

ويژگي اثر : تاليف,كلمه ,1366

9 سفرنامه سند (از كراچي تا شهر خاموشان)

ويژگي اثر : تاليف,انتشارات دانشگاه تهران ,1385

10 عكسهاي قديمي از رجال – مناظر- بناها و محيط اجتماعي ايران

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1374، چاپ پنجم 1384

11 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه سندالوجي

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه جي سي ، 1386

12 قلمرو انديشه جلال آل

احمد

ويژگي اثر : تاليف,دانشگاه تهران ,1364

13 كارت پستالهاي تاريخي ايران

ويژگي اثر : تأليف، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1368

14 گفتگو با ايرانشناسان و استادان ادب فارسي

ويژگي اثر : تأليف، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1370

15 گلزار ادب (تاريخ زبان و ادبيات فارسي در شبه قاره هند و پاكستان)

ويژگي اثر : تأليف، زيرچاپ

16 گنجينه خطي وهنري تالپوران

ويژگي اثر : تأليف، مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان، 1383

17 مجموعه گفتارهايي درباره چند تن از رجال ادب و تاريخ ايران

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1357

18 مرجع شناسي عمومي فارسي وعربي

ويژگي اثر : ، انتشارات سپهر سخن و چاپار ، 1385، ويراست دوم،1386

19 مقدمات روشهاي مطالعه و پژوهش

ويژگي اثر : تأليف، نشر ويرايش،1379.چاپ يازدهم، ويراست دوم، 1387

20 نامه ها ونوشته هاي محمد جلال الدين طباطبايي زواره اي اردستاني باشرح احوال وآثار و محيط اجتماعي او

ويژگي اثر : تاليف,دانشگاه تهران ,1374

منابع زندگينامه : 1http://dbfm.ut.ac.ir:7777/tunapp/tunserv/tun.ProfCV?func=shortcvProfId=15563pLang=1183012تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر قاسم صافي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي -تابستان 1386

صافي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صافي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1356 در شهرستان قم در خانواده اي مذهبي و روحاني متولد شدم. بعد از تحصيلات متوسطه در

سال 73 وارد حوزه شدم از سال 71 شروع به حفظ قرآن كردم در سال 78 بيش از 28 جزء را حفظ كردم و بهمين دليل بيشتر فعّاليّتها در زمينه حفظ قرآن و تربيت حافظ بوده در مراكزي مثل مهد قرآن و مجتمع هاي فرهنگي و سازمان تبليغات. در سال 81 با آشنايي با جامعه القرآن الكريم قم بعنوان مسئول شعبه ازنا چهارده ماه در اين شهرستان مشغول به تربيت حافظ بوده و زمينه يك مقالات رمزگرداني آيات مشابه فراهم شد و بعد از بازگشت به قم با انتشار آن مقالات در نشريه كه هنوز ادامه دارد در دوره هاي تربيت مربي جامعه القرآن بعنوان مدرس رمزگرداني مشغول بوده و با اصرار جامعه القرآن الكريم انشاء الله تبديل به كتاب خواهد شد.

صافي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد ملقب به صافى ابن ملا عباس گلپايگانى عالمى فقيه و مصنفى اديب و فاضلى جليل از حسنات معاصر ما بوده اند. ايشان در 1288 در گلپايگان متولد شده و پس از پرورش در سال 1305 قمرى به اصفهان مهاجرت و از محضر حكيم قشقائى ميرزا جهانگير خان و ميرزا بديع درب امامى و ميرزا محمدعلى توسرگانى و سيد محمدباقر درچهى و آقانجفى اصفهانى و غيرهم حدود ده سال استفاده نموده و در سال 1316 ق به گلپايگان مراجعت و به تدريس و تصنيف و ساير امور پرداخته تا به رحمت حق پيوسته است

از آثار اوست (گنجينه گهر) و (گنج عرفان) و (مصباح الفلاح) و (نفايس الوفان) و غيره و از باقيات الصالحات است دو فرزند دانشمند و بزرگوارش بنام آيت اللَّه حاج آقا على صافى كه از مدرسين بزرگ حوزه علميه و 2 حجةالاسلام والمسلمين

حاج آقا لطف اللَّه صافى صاحب (منتخب الاثر) و تاليفات ديگر كه در ج 2 ص 188 و 189 گنجينه ايشان را ياد نموديم

حجةالاسلام آشيخ محمدحسن بن ملا محمدحسين گلپايگانى عالمى فقيه و پارسائى متقى از شاگردان آقا نجفى اصفهانى و غيره بوده و در حدود 1315 وفات نمود

(تو 1368 -1288 ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. در گلپايگان به دنيا آمد و در همان شهر نشوونما يافت. در حدود 1305 ق به اصفهان رفت و در محضر درس حكيم معروف، ميرزا جهانگيرخان قشقايى، و ميرزا بديع درب امامى و ميرزا محمد على تويسركانى و سيد محمد باقر درچه اى و آقا نجفى اصفهانى و برادرانش، آقا نورالله و ثقه الاسلام، حاضر شد و حدود ده سال در آن شهر به كسب علم پرداخت. او همچنين در تهران نزد شيخ فضل الله نورى تلمذ كرد. در 1316 ق به گلپايگان بازگشت و به تدريس و تصنيف و ساير امور دينى پرداخت. وى در قم مدفون است. از آثار منظوم و منثور وى: «گنجينه ى گهر» يا سخنان پيغمبر (ص)، شعر؛ «گنج عرفان» يا سخنان امير مومنان (ع)؛ «مصباح الفلاح و مفتاح النجاح»؛ «نفايس العرفان»؛ «ديوان» شعر، حدود پانزده هزار بيت؛ «صافى نامه» يا «فيض ايزدى»، در پاسخ احمدى؛ «بشارت ميلاديه»؛ «اشعار شيوا»، در رد باب و بها؛ «گنج دانش»، پندنامه، شعر.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (241 / 24 ،116 / 21 ،239 / 18 ،5 / 15 ،585 / 9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 332 -331 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (422 -421 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (421 / 2).

صالح، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن صالح

محل تولد

: قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353در شهر قم به دنيا آمدم سال 1357به تهران رفته تحصيلات ابتدايي را در مدرسه فلق شهرستان شميرانات و دوران راهنمايي را در مدرسه مهدي و دوران متوسطه را در هنرستان فني فيضيه در رشته راه و ساختمان به پايان رساندم.پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه ملا محمد جعفر معروف به مدرسه علميّه آيت الله مجتهدي شده و مدّت دو سال در آنجا دروس مقدماتي را فرا گرفتم.

همزمان با ورود به حوزه در سال 72 وارد دانشگاه شده دررشته الهيات ادامه تحصيل دادم. با ورود به دانشگاه نشريه معراج قلم را در بسيج دانشجويي منتشر كرده به صورت سراسري در سطح دانشگاه هاي كشور توزيع شد. سال 73 به حوزه علميّه قم وارد شده دروس مقدماتي را ادامه دادم. در سال 1374اولين مقاله خودم را قلمي نمودم . آن زمان در حالي كه مشغول به تحصيل كتاب مغني بودم با مرحوم دكتر محمّد حسين روحاني مناظره مطبوعاتي انجام داده پيرامون آياتي از قرآن كريم مباحثه مكتوب انجام داديم.

حاصل اين نقد و پاسخهاي آن در فصلنامه بينات به چاپ رسيد. چاپ اين نوشتار سر آغازي ميمون و مبارك در امر نويسندگي و پژوهش بود و از آن زمان تا به امروز مقالات و كتب متعددي را به زيور طبع آراسته ام. پس از پايان دروس مقدّمات بخشي از رسائل و مكاسب را از محضر آيت الله رسولي تهراني وبخشي را نزد آيت الله موسوي خوئي فرا گرفتم. كفايه را از درس حضرت حجّت الاسلام و المسلمين سيّد احمد خاتمي و

شرح اشارات را از محضرحجّت الاسلام و المسلمين فياضي و نيز شرح اسفاررا از محضر ايشان استفاده نمودم. پس از اتمام دوره سطح دردرس فقه حضرت آيت الله جوادي آملي و حضرت آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي و درس اصول آيت الله وحيد خراساني شركت كردم.

ازهمان سالهاي نخست طلبگي به واسطه شدت علاقه اي كه به حضرت آيت الله جوادي آملي داشتم به صورت مداوم در درس تفسير ايشان شركت كرده بيش از هزار نوار درس ايشان را پياده و تايپ كردم. هم اينك نيز به عنوان كارشناس مسائل سياسي و تاريخي در جامعه مدرسين حوزه علميّه قم مشغول به فعّاليّت بوده در كنار آن نيز مشغول دروس خارج فقه و اصول مي باشم.

صالحپور، قدرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدرت الله صالحپور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

زندگي نامه اينجانب مدت 50 سال به عنوان واعظ شهير شهر در مجالس و مراسم عزاداري سرور و سالار شهيدان عزاداري كرده ام و افتخارم اين است كه توانسته ام عمرم را در اين راه سپري مي كنم از طرف دانشگاه هاي اصفهان و تهران و مراكز حوزه ي علميه هاي قم و اصفهان و دانشگاه هاي آزاد شهرضا، مجلسي، دهاقان، پيشنهادهايي براي تدريس ارائه شد كه اينجانب منبر را بر تدريس ترجيح دادم بنابراين زندگينامه اينجانب وقف حسين بن علي عليه السلام آقا و سرورمان شده است و در اكثر شهرستان هاي ايران منبر رفته ام.

صالح رشتي، صالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 1311ق.، رشت.

درگذشت: 11 فروردين 1359.

سيد صالح صالح، فرزند سيد عبدالوهاب صالح ضياء برى، در سال 1322 ق.، از عتبات به رشت مراجعت نمود. در آن وقت رشت از مركز حوزه ى علميه بود و آقا سيد عبدالوهاب نيز به جمع مدرسين حوزه ى علميه رشت پيوست. سيد صالح به همراه پدرش پس از صدور فرمان مشروطيت و تأسيس انجمن هاى ملى و ايالتى جديد در رشت، در اكثر اين انجمن ها سمت رياست و نيابت رياست را داشتند و فعالانه شركت مى كردند. در جريان استبداد صغير به همراه پدرش، بيش از يك ماه در مشهد تبعيد بود و پس از مراجعت به گيلان، ناگزير به اقامت در ضياءبر شد.

پس از التيماتوم روس در سال 1290، و پياده شدن قواى روسى در انزلى، نكراسف كنسول روس دستور بر هم ريختن چاپخانه هاى جرايد ملى را داد. مأموران وى در يورش و

حمله به خانه ى مجاهدين و علماء به خانه سيد صالح ريختند و تمامى اوراق و اسناد و مكاتبات را به آتش كشيدند. در اين واقعه تأليفات اجداد سيد صالح از ميان رفت و خود او را به همراه عده اى دستگير و از راه پيله بازار به انزلى و از آنجا به كشتى به بادكوبه فرستادند و در زندان قزامات محبوس كردند.

در اوايل ماه صفر 1330 ق. برابر با بهمن 1290، زندانيان را به رشت آوردند و در كنسولگرى روس زندانى كردند. سپس آنها در دادگاهى كه از قزاقان ساخلوى رشت تشكيل شده بود، محاكمه كردند. در اين محاكمه چند نفر به اعدام محكوم شدند كه سيد صالح نيز جزو آنها بود، ولى همان شب محكوميت، هيئتى براى تشكيل دادگاه و رسيدگى به موضوع به رشت آمد. حكم را نقض و هر يك را به نحوى محكوم به تبعيد يا زندان كردند.

در 19 صفر همان سال (1290)؛ سيد صالح به همراه پدرش از راه بادكوبه، راستوف، اودسا و درياى سياه به استانبول فرستاده شدند و به مدت پنج سال به حال تبعيد در خارج از ايران بودند. پس از دو ماه توقف در استانبول، به بيروت و دمشق رفتند.

در دوره ى نهضت جنگل كه اتحاد اسلام ناميده مى شد و تا پايان جنگ جهانى اول ادامه داشت، سيد صالح در تشكيلات قضايى آن بود. پس از انحلال سازمان اتحاد اسلام، و جنگل، دولت ايران تشكيلات قضايى جنگل را محترم شمرد و از جمله سيد صالح را به خدمت قضايى پذيرفت.

سيد صالح در سال 1297 رسما وارد وزارت عدليه شد و در اواخر حيات به رياست شعبه ى ديوان عالى

كشور رسيد. در زمان سرپرستى اداره ى حقوق وزارت دادگسترى، مجموعه قوانين موضوع كشور را تدوين و به چاپ رساند.

ترجمه ها و مقاله هاى او در مطبوعات گيلان و تهران از قبيل مجله ى «فرهنگ»، مجله ى «فروغ»، و روزنامه هاى «بدر منير» و «صورت» چاپ رشت و مجله ى «ماه نو» چاپ تهران، انتشار يافته است. سيد صالح طبع شعر هم داشت و گاهى به فارسى و گيلى اشعارى مى سرود.

سيد صالح در يازدهم فروردين 1359 وفات يافت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صالحي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد صالحي

محل تولد : خمين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

جواد صالحي هستم در ششم شهريور سال 1350 در روستاي قلعه بردي از توابع اليگودرز متولد شدم.پيشه مردم آن منطقه، در آن زمان، دامداري و كشاورزي بود، گرچه اكنون معدنكاري هم به آن اضافه شده است.تحصيلات ابتدايي را در همان روستا به پايان رساندم، با معلماني كه از آب زلال تر بودند و آقايان گودرزى، جوادي و عسكرى. و تا سوم راهنمايي را هم در مدرسه شهيد مفتح اليگودرز طي كردم. پس از آن، متأثر از شهيد رحمان حيدري سر به تحصيل در حوزه سپردم، چند سالي درشهرستان اليگودرز و سپس راهي ديار قم. از سال 1377 تا 1380 را در اين شهر سكني گزيدم.همه اين ايام را با مطالعه شعر و ا دبيات فارسي و كلام جديد طي كردم و در كنار آن، سطح حوزه را تمام كردم و چند سالي هم مدير واحد فرهنگي و ادبي دفتر تبليغات بودم. از سال 1380 هم به تهران كوچيدم و همراه با دوستان، از جمله دكتر ديباجي و صادق رحمانى، با راديو فرهنگ

همكاري كردم. اين همكاري همچنان ادامه دارد...در سال 77 اولين نوشته من، كه نقدي بود بر مجموعه اشعار خانم فاطمه راكعى، با اسم مستعار در روزنامه كيهان منتشر شد. پس از آن هم چند بار ديگر، به همان شيوه، براي آن رونامه مطلب نوشتم و اين آغازي بود بر همكاري با روزنامه ها(جمهوري اسلامى، اطلاعات، و يكي دو مورد).چند باري هم براي مجلات(آينه پژوهش، اربستان و...) مطلب نوشتم. شعرهايي هم اينجا و آنجا، در همين ايام، مي خواندم يا نشر مي دارم. در اين مدت، چندين نقد و مطلب هم براي مجله شعر تحرير كردم.از تو مي گويم اي بشارت مشكل، عنوان بلند كتاب مختصري است كه گزيده اي از شعرهاي مرا دربر مي گيرد و توسط نشر همسايه در سال 1381 منتشر شد.گزيده نقد و نوشته هاي گذشته را هم تدوين شده كه اگر شد به علاقمندان به اين گونه مباحث تقديم شود. آنچه را كه پس از سال 81 سروده ام نيز در دفتري گرد آورده ام كه شايد همين روزها در معرض داوري شعر دوستان قرار دهم.

صالحي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن صالحي حاجي آبادي

محل تولد : حاجي آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محسن صالحي حاجي آبادي در سال 1348در روستاي نمونه كشور،حاجي آباد از توابع نجف آباد اصفهان متولد شدم. دوران ابتدائي و راهنمائي را در همان روستا گذراندم وبعد از گرفتن سيكل وارد حوزه علميه نجف آباد شده وهمزمان با آن به جبهه هاي جنگ اعزام شدم. در سهاي مقدماتي صرف ونحو تا معالم را در آن حوزه سپري كردم وسپس وارد

حوزه علميه قم شدم ودروس لمعه واصول به بالا را نزد اساتيدي چون آقايان : حسيني خراساني ،صفائي ،طاهري مازندراني ،و...گذراندم . سپس به درس آيت الله علوي بروجردي شركت كرده ولي به علت بيماري وجانبازي چند سالي از دروس حوزه محروم شده وتوفيق شرفيابي نزد اساتيد را نداشته ود راين سالها بيشتر به ادبيات فارسي ،قصه ،داستان وشعر كودك ونوجوان ودفاع مقدس پرداختم وهم اكنون در اين زمينه ها بيشتر فعاليت مي نمايم .

صالحي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا سيد محمد صالحى امام جماعت مسجد جامعه بابلسر سالهاى متمادى است كه در اين منطقه كه تابستان تاريكى از جهت مسافرين دريائى دارد بوظائف دينى و روحى خود اشتغال دارد.

معظم له از سادات اصيل و نجيب و ريشه دار بابلسر است كه در خاندانى توانگر و متمكن بدنيا آمده و والدش كه در سلك تجار و مالكين محترم آن سامانست ويرا براى تحصيل علوم قديمه پس از فراغت از علوم روز و جديد تشويق نموده و ايشان مدتى در بابل آنگاه مراجعت بمشهد مقدس نموده و سطوح وسطى و نهائى را نزد مدرسين حوزه مشهد خوانده و بعد از آن بقم آمده و چند سالى از محضر آيات عظام و مراجع كرام حوزه آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله العظمى گلپايگانى و آيه الله العظمى مرعشى نجفى و سايرين فقها و اصولا استفاده نموده و بعد بوطن مراجعت و تاكنون بانجام وظائف و خدمات دينى مشغول ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

صالحي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

تولد: 1290، اردبيل.

درگذشت: 1372.

محمود صالحى در كودكى پدر خويش را از دست داد و حاج صالح، نياى او، تربيت و حمايت از وى را به عهده گرفت. وى تحصيلات ابتدايى خود را در شهرستان اردبيل انجام داد و براى ادامه ى تحصيل خود به تهران آمد و علوم شرعيه را در سطح، در مدرسه ى مروى تهران به پايان رساند. آيت الله ابوالحسن شعرانى از استادان او بود.

محمود صالحى فعاليت مطبوعاتى خود را قبل از سال هاى سى آغاز كرد. امتياز روزنامه ى «بهار آذربايجان» در 1330 صادر شد. بعد از كودتاى 28 مرداد 1332 «بهار آذربايجان» تعطيل شد. اين نشريه پس از بيست و پنج سال تعطيلى، سرانجام

پس از انقلاب اسلامى، مجددا منتشر شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صائغ رامهزري، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(و ف 312 ق)، نحوى، لغوى و شاعر. در نحو، لغت، ادب و شعر استاد بود و شعر را نيك مى سرود. ابوهاشم بن ابوعلى جبائى نزد او تلمذ كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (343 / 3)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (67 -65 / 14).

صبا، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1285 ش)، فهرست نويس، روزنامه نگار، مترجم، نويسنده و استاد دانشگاه. از نوادگان فتحعلى خان صبا بود. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را به ترتيب در مدرسه هاى فرانكوپرسان، دارالفنون و سپس علوم سياسى انجام داد. پس از آن همراه دانشجويان اعزامى به اروپا، به فرانسه رفت و در پاريس از دانشكده ى حقوق درجه ى دكترى دريافت كرد. همچنين دوره ى مدرسه ى عالى شارت را كه مخصوص تعليمات مربوط به آرشيو، بايگانى و كتابدارى است، در آن ديار گذراند و ديپلم آنجا را كسب كرد. صبا نخستين ايرانى است كه درجه ى علمى از آنجا گرفته است. وى در روزنامه هايى چون: «شفق سرخ»، «نوبهار»، «عصر اقتصاد» و «كيهان» مقالات متعددى نوشته و مدت ده سال سردبير مجله ى «بانك ملى ايران» بود. او مؤسس انجمن دوستداران كتاب بود و شمارى از آثار پيشينيان را به سبكى زيبا و دلپسند انتشار داد. صبا استاد كرسى آمار دانشكده حقوق و استاد بايگانى و روش تحقيق در دانشكده ى ادبيات بود. او كتابسشناسى ايران در زبان فرانسه را به وجود آورد و كتابهاى فرانسه راجع را به ايران را فهرست كرد و مطالبى راجع به ايران در ادبيات فرانسه گردآورى كرد. از ديگر آثار او: «آزلزين»، ترجمه؛ «اصول آمارى و كليات آمار اقتصادى»؛ «اصول بايگانى»؛ «اصول فن كتابدارى و تنظيم كتابخانه هاى عمومى و خصوصى»؛ «گلهاى حافظ»،

ترجمه؛ «يكى بود يكى نبود»، ترجمه. از جمله ى خدمات دكتر صبا پايه گذارى كتابخانه ى بانك ملى ايران بود.[1]

كتاب شناس.

تولد: 1285، تهران.

درگذشت: 23 فروردين 1371، سن ديه گو (آمريكا).

محسن صبا تحصيلات خود را به ترتيب در مدرسه هاى «فرانكو پرسان» و دارالفنون و سپس مدرسه ى علوم سياسى انجام داد. پس از آن همراه گروهى از محصلين اعزامى به فرانسه رفت و توانست دانشكده ى حقوق پاريس را بگذراند و درجه ى دكترى دريافت كند. همچنين مدرسه ى عالى شارت را در آن ديار ببيند و ديپلم آنجا را به دست بياورد. مدرسه ى شارت مخصوص تعليمات مرتبط به آرشيو، بايگانى و كتابداى است و صبا نخستين ايرانى است كه درجه ى علمى از آنجا گرفته است.

كار علمى وى در پاريس كه منجر به دريافت درجه ى علمى و دكترى شد گردآورى فهرستى از كتاب ها و مقاله هايى بود كه به زبان فرانسوى درباره ى ايران در سراسر جهان نشر شده بود. دكتر صبا براى به سرانجام رسانيدن اين كار مدت ها در كتابخانه هاى فرانسه به جستجو پرداخت تا عاقبت كتاب شناسى ايران در زبان فرانسه را به وجود آورد كه در سال 1936 در پاريس به چاپ رسيد. صبا پس از بازگشت به ايران نخست در بانك ملى ايران به كار پرداخت. از اقدامات مهم او پايه گذارى و مجموعه سازى كتابخانه ى بانك ملى در سال 1316 است. دكتر صبا توانست فهرست كتابخانه ى ملى را در سال 1324 به چاپ برساند. صبا مدت ده سال رياست اداره ى آمار و بررسى هاى اقتصادى همان بانك را داشت و در اين مدت بود كه مجله ى «بانك ملى» زير نظر او منتشر مى شد كه به مقاله هاى تخصصى آمارى و اقتصادى اجتماعى اختصاصى داشت. كم كم همزمان

با ادامه ى كار در بانك، به تدريس در دانشگاه پرداخت و به استادى در دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى رسيد، تا اين كه پس از سى سال تدريس بازنشسته شد.

وى كتابى درباره ى فن كتابدارى در سال 1333 منتشر نمود. وى كتابى هم درباره ى بايگانى و كتاب ديگرى درباره ى آمار اقتصادى نوشت. وى همچنين انجمن دوستداران كتاب را تأسيس نمود. دكتر صبا پس از تشكيل يونسكو نخستين كتابدارى بود كه به دعوت آن مؤسسه ى سفرى به اروپا رفت (سال 1332) و تحولات جديد كتابدارى را پس از جنگ ديد. گروه ملى كتابشناسى ايران وابسته به كميسيون ملى يونسكو را با همكارى دكتر مهدى بيانى، محمدتقى دانش پژوه و ايرج افشار تأسيس نمود. دكتر صبا بر سه كتاب منتشره اين گروه مقدمه دارد (كتاب شناسى فهرست هاى نسخه هاى خطى فارسى در كتابخانه هاى دنيا از ايرج افشار، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى دانشگاه تهران از محمدتقى دانش پژوه و فهرست مقالات فارسى جلد اول از ايرج افشار). تأسيس كميته بايگانى ملى وابسته به كميسيون ملى يونسكو در سال 1338 كار ديگرى بود كه با همكارى ديگران انجام داد. از آثار اوست:

Bibliographie francaise de lran paris 1935

(Tehran 1951 Tehran 1966 (english

Biblioraohy of Tehran 1965

فرهنگ بيان انديشه ها (تهران، 1366)؛ صداى انسانى (از ژان كوكتو، تهران، 1338)؛ يكى بود يكى نبود (از فرانسيس دوكرواسه، انجمن دوستداران كتاب، 1338)؛ گل هاى حافظ (از هانرى گى، با نقاشى هاى ليلى تقى پور)؛ ترجمه هاى كوتاه ديگر دارد كه در فهرست هاى كتاب هاى چاپى تأليف خانبابا مشار به نامهاى آرلزين، آنترموز، تيستين، ستارگان، گردش آمده است، مسافرت به ايران (از الكسيس سولتى كف ديميتريويج،

تهران، 1336)؛ زيبايى هاى ايران (آندره دوليه دولند، تهران، 1355)؛ اصول فن كتابدارى و تنظيم كتابخانه هاى عمومى و خصوصى تهران (1333)؛ اصول بايگانى (1333)؛ اصول آمارى و كليات آمار اقتصادى (1334).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 19، ش 3 -1، ص 234 -223)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (184 -183 / 4)،كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (225)، مؤلفين كتب چاپى (231 -229 / 5).

صباحي هروي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، شاعر و منشى. وى از شاعران و منشيان هرات بود كه در روزگار اكبر شاه گوركانى (1014 -963 ق) به هندوستان رفت و در آن سامان ملازم بيت الانشاء شد. پس از مدتى اقامت در هندوستان، به زادگاهش بازگشت. صباحى علاوه بر مهارت در فن انشاء، در سرودن شعر، بويژه غزل نيز توانا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (684)، تذكره روز روشن (469).

صباربياراني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1295، بيساران (از قراء دهستان ژاورود، سنندج).

درگذشت: ارديبهشت 1358.

على بن احمد بن محمد مشهور به «صبار» پس از دوران كودكى به درس خواندن علاقه مند شد، لذا نزد ملاى زادگاهش قرآن را فراگرفت و كتب اخلاقى و دينى را آموخت. براى تكميل معلومات به روستاهاى مجاور (هويه و اويهنگ) كه مركز نشر دين و داراى مدرس و مدرسه بودند رفت. مدتى در محضر سيد عنايت مدرس هويه و استادان ديگر مدارس ژاورود و اورمان استفاده نمود و مقدمات فقه و علوم صرف و نحو و منطق را آموخت. سرانجام به قصد تكميل و تحصيل علوم به عراق رفت و به سليمانيه وارد شد، و در مدرسه ى مولانا خالد و مدارس ديگر اين شهر مشغول درس گرديد. بعد به كركوك رفت و در مدرسه ى خانقاه طالبانى مشغول تحصيل شد. پس از فراغت از تحصيل و دريافت شهادتنامه يا اجازه افتاء و تدريس مدت ها در سليمانيه و بغداد به خدمت دولتى مشغول گرديد و به موازات كار و اشتغال زبان انگليسى را ياد گرفت. در حدود 1325 به ايران بازگشت و در سنندج اقامت گزيد. با گذراندن امتحان به دريافت ديپلم معقول و منقول نايل شد.

در وزارت آموزش و پرورش استخدام گرديد و در دبيرستان ها به تدريس زبان انگليسى و فقه پرداخت. پس از بيست و پنج سال خدمت تدريس و تعليم بالاخره در سال 1350 به بازنشستگى نايل شد. از آن به بعد به مطالعه و تحقيق و ترجمه و تأليف پرداخت، كتاب هاى التقريب (فتح القريب)؛ ده روز زندگانى حضرت محمد (ص)؛ سفينةالنجاة، قصةالايمان؛ فقه السنه؛ فلسفه ى علم قرآن و اسرائيليات را ترجمه كرد كه دو كتاب اول در زمان حيات مترجم چاپ گرديد.

ملا على صباربيارانى در ارديبهشت 1358 در حالى كه از بيمارى آسم و تنگى نفس رنج مى برد، جان سپرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صبحي مهتدي، فضل الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1341 ش)، نويسنده. در شهر كاشان به دنيا آمد. نياى او، حاجى ملا على اكبر، از دانشمندان مسلمان بود. در شش سالگى نزد پدر كتب مذهبى مى خواند و روزها نزد زنى خواندن و نوشتن فارسى ياد مى گرفت. سپس در آموزشگاه تربيت بهاييان به تحصيل پرداخت و در بيرون از آموزشگاه نزد مبلغين بهايى تحت تأثير آنان قرار گرفت.

پس از مدتى، پدرش او را به قزوين فرستاد و در آنجا با يكى از مبغلين بهايى به زنجان و از زنجان به آذربايجان و از آنجا به تفليس و باكو و عشق آباد و بخارا و سمرقند و تاشكند و مرو سفر كرد و بعد به ايران بازگشت و از فرقه ى بهايى تبرى جست و مورد كينه و دشمنى آنان قرار گرفت. تا اين كه در 1311 ش در آذربايجان با مشهدى محمد حسن آقا محبوب عليشاه، از اقطاب سلسله ى نعمت اللهى، در مراغه ملاقات كرد و دست ارادت به او داد و در جرگه ى درويشان

درآمد. وى سالها آموزگارى مدرسه ى سادات و آموزگارى مدارس آمريكايى و غيره را به عهده داشت. او در 1319 ش گفتارهاى خود را در راديو آغاز نمود. و از آن پس هر روز جمعه و بعضى شبها براى بچه ها داستانسرايى و قصه خوانى مى كرد وى بعدها به بيمارى سرطان مبتلا شد و يكبار براى معالجه به لندن رفت، اما بى نتيجه بازگشت. سرانجام در تهران وفات يافت و در مقبره ى ظهيرالدوله به خاك سپرده شده.از تأليفات وى: «افسانه ها»؛ «افسانه هاى باستانى ايران و مجار»؛ «افسانه هاى بوعلى»؛ «افسانه هاى كهن»؛ «پيام پدر»؛ «داستانهاى ملل»؛ «داستانهاى ديوان بلخ»؛ «كتاب صبحى»؛ «خاطرات صبحى درباره ى بهاييگرى».[1]

فضل اللَّه بن محمد حسين مهتدى (ف. تهران 1341 ه.ش. / 1962 م.) وى نواده حاج ملا على كاشانى است. پدرش در تهران بازرگان بود. در شش سالگى از مادر جدا شد. چون به سن رشد رسيد به آموزشگاه تربيت رفت و در آنجا نزد ميرزا عزيزاللَّه خان مصباح مقدمات علوم را فراگرفت. بيست ساله بود كه از راه آذربايجان به قفقاز و گرجستان و از آنجا به تركيه و بيروت و فلسطين سفر كرد و چند سال در آن نواحى اقامت داشت. سپس به ايران بازگشت و نزد شريعت سنگلجى به تحصيل پرداخت و در مدرسه آمريكايى به تدريس زبان فارسى مشغول شد. در سال 1319 ه.ش. به راديو ايران معرفى گرديد و مدت 20 سال برنامه جالب توجه «قصه كودكان» را شخصا اداره كرد. وى رسايلى راجع به داستانهاى ملى و خارجى منتشر كرده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (149 -148)، از نيما تا روزگار ما (464 -461)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى

(2613 / 2 ،1339 ،1236 ،634 ،295 ،293 ،292 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (225)، مؤلفين كتب چاپى (858 -857 / 4).

صبحي، فضل الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فضل الله صبحي مهتدي ،در شهر كاشان به دنيا آمد.وي سالها آموزگاري مدرسه سادات و آموزگاري مدارس آمريكايي و غيره را به عهده داشت. او در 1319ش گفتارهاي خود را در ارديو آغاز نمود. واز آن پس هر روز جمعه و بعضي شبها براي بچه ها داستانسرائي و قصه خواني ميكرد وي بعدها به بيماري سرطان مبتلا شد و يكبار براي معالجه به لندن رفت, اما بي نتيجه بازگشت. سرانجام در تهران در سال 1341ش وفات يافت و در مقبره ظهيرالدوله به خاك سپرده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده و داستانگوي كودكان

والدين و انساب : فضل الله مهتدي شناخته شده به صبحي، نوة حاج ملا علي اكبر از روحانيان كاشان بود. پدرش محمد حسين در تهران پيشه بازرگاني داشت

خاطرات كودكي : صبحي شش ساله بود كه پدر و مادرش از يكديگر جدا شدند. اين رخداد، براي او بسيار ناگوار بود. فضل الله و خواهرش با پدر و نامادري زندگي مي كردند. صبحي در خاطرات كودكي اش مي نويسد: هفته اي يك بار، شب هاي آدينه به ديدن مادر مي رفتيم. شب در آغوش مادر مي خفتيم و مادر براي ما افسانه هاي شيرين مي گفت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فضل الله صبحي مهتدي در شش سالگي نزد پدر كتب مذهبي ميخواند و روزها نزد زني خواندن و نوشتن فارسي ياد ميگرفت. سپس در آموزشگاه تربيت بهائيان به تحصيل پرداخت و در بيرون از آموزشگاه نزد مبلغين بهائي تحت تأثير آنان قرار گرفت. پس از مدتي, پدرش اورا به قزوين فرستاد

و در آنجا با يكي از مبلغين بهائي به زنجان و از زنجان به آذربايجان و ا آنجا به تفليس و باكو وعشق آباد و بخارا و سمرقند و تاشكند و مرو سفر كرد و بعد به ايران بازگشت .

استادان و مربيان : پدر صبحي او را براي آموزش نزد زني بنام آقا بيگم مي فرستاد.

وقايع ميانسالي : صبحي در سال 1305، پس از اقامت دوازده ساله نزد عبدالبهاء و تحرير و انشاي مكاتبات وي، به ايران اعزام گرديد. در ايران تغييراتي در فكر و انديشه او پديد آمد و با توجه به عملكرد رهبري بهايي گري كه خود شاهد عيني آن بوده، از آن فرقه جدا شد و اسلام آورد و به نشر انديشه انسان دوستانه و اخلاق اسلامي و به بيان حقايق بهايي گري پرداخت. اين تغييرات فكري --- روحي يكي از برجسته ترين مبلغان بهايي گري سبب آن شد كه وي از طرف بهاييان تكفير و تفسيق شود. چنان كه خود نگاشته پس از اين رويه اي خصومت آميز با وي در پيش گرفتند، تصميمات بسياري در مورد وي اتخاذ گرديد و حتي دايره فشار را بر خانواده اش هم گستراندند و از سوي پدر - كه بهايي بود - هم طرد گرديد. صبحي علي رغم آنكه بسيار به سختي افتاده بود، چندي سكوت اختيار كرد تا بلكه موجب فراموشي موضوع گردد و زندگي گوشه گيرانه اي در پيش گيرد، ولي بهاييان دست از وي برنداشتند و در اذيت و آزارش كوشيدند تا اينكه وي براي دفاع از خود و بيان حقايق و علل برگشت خود از بهايي گري، مجبور شد شرح دگرگوني و خاطرات دوران بهايي گري و فعاليتهايش را بنگارد و ناگفته هاي درون اين

فرقه را فاش نمايد. هرچند وي از بهاييت به آغوش اسلام بازگشت و پرده از كار سران آن برداشت - همچنان كه خود نوشته - اما بغض و عداوتي با اهل بهاييه نداشت و تلاش نموده است از منظر فردي آشنا به حقايق، موضوع را طرح و مورد بحث قرار دهد و در اين راستا بايد نگرش و دوري وي از حبّ و بغض شخصي را ستود و از اين رو در صداقت و امانت وي نمي توان ترديد روا داشت. برهمين اساس كتاب او روايتي جالب، جذاب و خالي از يكسونگري عنادآميز است كه نه از طرف مقابل ايشان، بلكه از جانب يكي از مبلغان برجسته و محرم اسرار و منشي مخصوص عبدالبهاء، كاتب وحي! و واسطه فيض حق و خلق! به نگارش درآمده است، آن هم نه از سر عناد و خصومت، بلكه از سر كشف حقيقت. علي رغم رويگرداني كامل صبحي از بهاييت، چون مورد اعتماد و محرم اسرار عبدالبهاء (عباس افندي) بود، همه اسرار را افشا نمي سازد و خود در اين باره چنين استدلال مي كند كه: (تمام اين اسرار را كه عبدالبهاء به صرف اعتماد و راستي و درستي من مكتوم نمي داشت، افشا نمي نمايم تا گذشته از اينكه نفس عمل محمود و ممدوح است، ظن او نيز بر امانت من نزد اهل خرد فاسد نگردد و هم در نزد آزادمردان از مردي و اهليت دور نباشيم.)

زمان و علت فوت : فضل الله صبحي مهتدي بعدها به بيماري سرطان مبتلا شد و يكبار براي معالجه به لندن رفت, اما بي نتيجه بازگشت. سرانجام در تهران در سال 1341ش وفات يافت و در مقبره ظهيرالدوله به خاك سپرده

شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زندگي صبحي بسيار پرماجرا و مملو از فراز و نشيب هاي عجيبي است. او شرح زندگي خود را در (كتاب صبحي) و (پيام پدر) به تفصيل نوشته است و چنانكه خود شرح مي دهد، ساليان درازي را در قفقاز، عشق آباد، بخارا، سمرقند، تاشكند و مرو گذرانده و سپس به ايران آمده و در ايران هم تقريباً به اغلب نقاط سفر كرده و در همه جا به عنوان مبلغ با هوش بهائيان به شمار رفته است.صبحي پس از خاتمه جنگ جهاني اول، براي ديدن عبدالبهاء از راه بادكوبه و استانبول و بيروت به حيفا رفت و در آنجا مقرب درگاه شد و سالها كاتب عبدالبهاء گرديد. وي پس از سالها، بنابه عللي كه در كتابش شرح داده، از اين دار و دسته سياسي وابسته به استعمار بين المللي، كناره گرفت و در عسرت مادي فراواني به سر برد تا آنكه سرانجام به عنوان آموزگار استخدام شد و بعدها در اداره انتشارات و راديو، برنامه كودكان را تنظيم مي كرد و براي بچه ها قصه هاي شيريني مي گفت كه مورد توجه همگان بود.صبحي در جمع آوري قصه ها و آداب و رسوم ايراني، زحمات زيادي كشيد و به همين جهت به عضويت (انجمن ايراني فلسفه و علوم انساني) انتخاب شد. صبحي اهل قلم و ادب و هنر بود و خط بسيار خوش و زيبايي داشت وي در 1311 ش در آذربايجان با مشهدي محمد حسن آقا محبوب عليشاه, از اقطاب سلسله نعمت اللهي, در مراغه ملاقات كرد و دست ارادت به او داد و در جرگه درويشان درآمد. او در 1319ش گفتارهاي خود را در ارديو آغاز نمود. واز آن

پس هر روز جمعه و بعضي شبها براي بچه ها داستانسرائي و قصه خواني ميكرد

چگونگي عرضه آثار : بعضي از تاليفات او چندين بار تجديد چاپ شده و بعضي هم به زبان هاي خارجي از جمله: لماني، چكي و روسي ترجمه شده است

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسانه ها

ويژگي اثر : (در دو جلد 1324 و 1325)

2 افسانه هاي باستاني ايران و مجار

ويژگي اثر : (1332)

3 افسانه هاي بوعلي

ويژگي اثر : (1333)

4 افسانه هاي كهن

ويژگي اثر : (در دو جلد 1328 و 1331)

5 پيام پدر

ويژگي اثر : (1335)

6 حاج ملا زلفعلي

ويژگي اثر : (1326)

7 خاطرات صبحي در باره بهائيگري

8 داستانهاي ديوان بلخ

ويژگي اثر : (1331)

9 داستانهاي ملل

ويژگي اثر : (1327)

10 دژ هوش ربا

ويژگي اثر : (1330)

11 عمو نوروز

ويژگي اثر : (1339).

12 كتاب صبحي

ويژگي اثر : (1312 - 1342)

صبري حلوايي، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد صبري حلوايي

محل تولد : آذرشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/7/8

زندگينامه علمي

سال 1335 هفتم مهر در آذرشهر متولد شدم. هفت سالگي وارد دبستان بيژن آذر شهر شدم. سال1347 وارد دبيرستان آذرشهر شدم.سال 1351 وارد دبيرستان توحيد شيراز شدم. 1356

در رشته طبيعي ديپلم گرفتم. سال 1383 در جشنواره مبتكران _ مخترعان _ نو آوران و ممتازين دانشجوي بسيجي به عنوان ممتاز علمي شناخته شدم در همان سال و همان جشنوار با كسب مقام اول پروژه كارشناسي ارشد ممتاز پروژه نيز معرفي شدم سال 1384 برگزيده مؤلف نمونه در همايش اهل قلم سازمان صدا و سيما تجليل شدم. در پاييز سال 1384 به عنوان برگزيده كنگره بين المللي روابط عمومي و در بهار همان سال برگزيده كنگره بين المللي جنبش نرم افزاري كه در سالن اجلاس سران سال 84 برگزار شد معرفي شدم.

در جشنواره هاي گوناگون تحقيقاتي سازمان صدا و سيما رتبه هاي پژوهش برتر را اخذ نمودم از جمله:

الف: جشنواره هفتم شيراز ارديبهشت 76 با پژوهش بيوگرافي شهيد آيت الله قاضي.

ب: در جشنواره 12 يزد با پژوهش نهضت خدمات رساني.

ت: در جنشواره 13 تبريز با پژوهش نهضت پاسخگويي به مطالبات مردم.

ج: در جشنواره 14 كه در اصفهان برگزار شد 3 عنوان پژوهش تا مرحله عالي داوري راه يافت با عناوين.

1. معراج. 2. مشاركت عمومي. 3. كندوان بهشت گمشده

ث: در جشنواره 15 با پتروشيمي تحت عنوان و ماه بشكافت شق القمر معجزه پيامبر اعظم(ص)

فعلاً مدير مسئول و صاحب امتياز هفته نامه تبريز مي باشم.

صبري، خليل الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1287 ش)، شاعر، حقوق دان و روزنامه نگار. در سنندج به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاهش به انجام رسانيد و همزمان با آن به تصحيل علوم قديمه نيز مى پرداخت. پس از اتمام دروه ى متوسطه، موفق به اخذ مدرك كارشناسى در رشته ى معقول و منقول گرديد سپس به مشاغل زير پرداخت: رياست دادگاه، رياست هيأت بازرسى، سرپرستى برنامه ى عشاير كرد و عضويت در

شوراى عالى عشاير. وى همچنين مؤسس روزنامه «صاعقه» بود.از آثارش: «روش دادرسى»؛ «طبقات الايات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (2246 -2244 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2250 ،1780 / 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (225)، مؤلفين كتب چاپى (31 -30 / 3).

صبوري، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ على اكبر بن المرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمد صبورى قمى از علماء معاصر تهرانست. وى در حدود 1344 قمرى در قم متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و متون فقه و اصول را از علماء آن سامان تكميل و چند سالى از محضر و درس خارج آيات عظام نجف مانند آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده و به قم مراجعت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بهره مند گرديده و پس از چند سالى به تهران منتقل و در حوزه علميه تهران (مدرسه مروى) بتدريس پرداخته و ضمنا شروع بتعمير اساسى مسجد خيابان ناصر خسرو واقع در (در اندرون) كه رو به ويرانى گذارده بود نموده و با مقاومت و استقامت عجيبى در مقابل سوداگران مسجد را با همت و مساعدت مردم خير تهران و اصناف خيابان مزبور بصورت آبرومندى بنا و اكنون در آنجا به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى صبورى از علماء فعال تهران و مورد توجه آيات عظام قم و نجف اشرف و تهران مى باشد. آثار علمى چندى دارند كه از آنها رساله اى در حكم و حرمت تراشيدن ريش است كه در نجف بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

صحافيان، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي صحافيان

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

آقاي مهدي صحافيان در سال 1349هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان مشهد ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي

و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1364 وارد حوزه علميه مشهد . از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد، ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديار حاضر شد و پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1374 به حلقه دروس خارج راه يافت استاد در ايام تحصيل از محضر ستارگاني بزرگ همچون آيت الله مرتضوي،آيت الله مروي، آيت الله اشرفي و... كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته ادبيات فارسي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1379از دانشگاه فردوسي فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"تقابل عقل و عشق در متون منصوب فارسي" دفاع كرد.ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است. نامبرده ضمن تبليغ سالهاي متمادي است كه به امر پژوهش در دفتر تبليغات اسلامي مشهد مشغول مي باشد.

صحبت، محمد باقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) لارى (ملا) محمد باقر متخلص به صحبت، شاعر ايرانى (و. حدود 1162 ه. ق- ف. 1251 ه.ق.) وى از مردم بيرم لار (از توابع فارس) است. در آغاز در مدرسه قريه رونيز به تحصيل پرداخت. سپس به شيراز رفت و به فراگرفتن علوم مشغول شد. آنگاه به لار بازگشت و به امامت جماعت و تأليف رسايل پرداخت. وى در تاريخ و لغت فارسى و عربى و فنون ادب مهارت داشت. ديوان او

حاوى بيش از 30000 بيت است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صحفي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد صحفى، متولد سال 1313 شمسى در قم.

تحصيلات خود را در رشته ى علوم دينى در نزد اساتيد حوزه ى علميه ى قم آيت اللَّه صدوقى يزدى، آقاى آقا ميرزا على مشكينى، سيد موسى صدر، آقاى سلطانى، آيت اللَّه گلپايگانى و محضر درسى مرحوم آيت اللَّه بروجردى انجام داد.

از سال 1341 شمسى بنا به دعوت شركت سهامى سيمان فارس و خوزستان به درود منتقل و دفتر مذهبى آن شركت و كتابخانه ى كارخانه سيمان را تأسيس نمود.

دفتر مذهبى سيمان درود يك سلسله نشريات علمى- مذهبى دارد كه دو ماه يكبار منتشر مى شود و به طور رايگان براى درخواست كنندگان سراسر كشور و خارج آن ارسال مى دارد و كتابخانه ى سيمان، از كتابخانه هاى ممتازى است كه در حدود پنج هزار جلد كتاب در رشته هاى مختلف دارد و به طور متوسط ماهيانه سه هزار نفر براى استفاده به آنجا مراجعه مى كنند.

تالار ولى عصر (عج) و مسجد كارخانه سيمان هم جزء مجتمع مذهبى اين شركت است كه به تمام وسائل، از تهويه ى مطبوع و سالن مجلل و مبلمان تميز براى برگزارى كنفرانسها و مجالس علمى- مذهبى آماده است.

او علاوه بر سخنرانيهاى مذهبى به تأليف و نشر حقايق اسلامى اشتغال داشته و تاكنون كتب زير را نگاشته و منتشر نموده است:

1- تعاليم آسمانى اسلام، در سه جلد.

2- قصص قرآن، در دو جلد.

3- سفر آسمانى، يك جلد.

4- داستانهاى تاريخى اسلامى، يك جلد.

5- تحفة الادبا يا بهار شعر و ادب، يك جلد.

و چندين كتاب را ترجمه نموده از آن جمله

1- زندگانى رهبران اسلام (ترجمه ى انوار البهيه مرحوم محدث قمى ره).

2- زندگانى اباعبداللَّه الحسين (ترجمه ى اللهوف

على القتل الطفوف سيد بن طاووس ره).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

صحفي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد صحفي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/1/1

زندگينامه علمي

دوره مقدماتي (ادبيات عرب ، منطق و معاني بيان) را در مدرسه ناصريه مقابل مسجد جمعه قم نزد اساتيد متعدد و مختلف گذراندم . قسمتي ازفقه را از محضر استاد فقيد شهيد صدوقي و سپس از محضر استاد آيت الله مشكيني و بخشي از اصول را از محضر استاد شهيد امام موسي صدر و آيت الله سلطاني و ديگر اساتيد استفاده نمودم . دردروس خارج آيت الله العظمي بروجردي و آيت الله العظمي امام خميني و ديگر مراجع را شركت داشته ام . از تفسير علامه فقيد طباطبايي و دروس علامه بزرگوار نيز استفاده كردم .

صحيحي، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. پس از تحصيل دوره هاى ابتدايى و متوسطه به فرانسه رفت و در دانشسراى آنجا به تصحيل پرداخت. پس از اخذ مدرك به ايران بازگشت. وى علاوه بر اشتغال به تأليف و ترجمه، به تدريس مباحث تعليم و تربيت و روانشناسى در دبيرستان فلاحت (كشاورزى) مشغول شد. از آثار وى: «دستور آموزش براى دانشسراى مقدماتى»؛ «دستور تعليم حساب مقدماتى»؛ «سفر هشتاد روزه بدور دنيا»، ترجمه؛ «كتاب فرانسه»، به مشاكرت وارسته.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2615 -2614 ،2001 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (486 -485 / 2).

صخري خوارزمي، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 406 ق)، اديب و شاعر. وى از مفاخر خوارزم است كه در ادب و فنون شاعرى بسيار توانا و زبردست بود. در جوانى به خدمت صاحب بن عباد رسيد و پس از كسب فضايل به دربار خوارزم بازگشت. او را در فن نثر از اقران بديع الزمان همدانى دانسته اند. از آثار وى «ديوان» شعر، و چندين رساله مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (417 -416 / 3)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (31 -19 / 5)، معجم المؤلفين (112 / 2).

صدر اصفهاني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1315 ش)، واعظ و خواننده. وى در خانواده اى روحانى، در اصفهان به دنيا آمد. پدرش از خطباى با قريحه ى زمان خود و در اصل اهل خوانسار بود. عبدالحسين تحصيلات قديم و جديد را در اصفهان فرا گرفت. سپس به تهران رفت و با صداى خوشى كه داشت از وعاظ و خوانندگان معتبر شد. صدر آواز دو دانگ را در حد اعلى مى خواند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (679 -6782 ،401 / 1).

صدر الافاضل خوارزمي، ابومحمد، قاسم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(617 -555 ق)، اديب، نحوى، فقيه حنفى و شاعر. مقلب به مجدالدين. وى در خوارزم به دنيا آمد. از ادباى نامى عصر خود كه در نحو و خطب و فنون شعرى و علوم ادبى و عربى وحيد دهر بود. وى در فتنه ى تاتار كشته شد. از تأليفات وى: «بدايع الملح»؛ «التوضيح»، در شرح «مقامات» حريرى؛ «الزوايا فى الخبايا»، در نحو؛ «شرح الابنيه»؛ شرح «الاحاجى» زمخشرى؛ شرح «مفصل» زمخشرى كه سه گونه است: شرح وسيط و صغير و كبير به نامهاى «سبيكه»، «مجمره» و «تجمير»؛ ««شرح النموذج»؛ «عجائب النحو»؛ «لهجه الشرع»، در شرح الفاظ فقهى؛ «المحصل»، در بيان؛ «ضرام السقط»، در شرح «سقط الزند»، شرح مشكلات «ديوان» ابوالعلاء معرى.[1]

(ع. پيشواى دانشمندان بخش 2) قاسم بن حسين بن احمد خوارزمى نحوى حنفى مكنى به ابومحمد و ملقب به مجدالدين، اديب ايرانى (مقت. 617 ه.ق.). وى در نحو و خطب و فنون شعر و علوم ادبى عرب كم نظير بود. اوراست: بدايع الملح، التجمير (شرح كبير كتاب مفصل زمخشرى)، التوضيح (در شرح مقامات)، السبيكة (شرح وسيط كتاب مفصل)، (الزوايا فى الخبايا) (نحو)، شرح الابنية، شرح الاحاجى (تأليف زمخشرى)، ضرام السقط (شرح سقط

الزند ابوالعلاء معرى) و غيره. وى در فتنه مغول به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (8 / 6)، ريحانه (424 -423 / 3)، كشف الظنون (1790 ،1789 ،1775 ،161 ،993 -992 ،956 ،230)، الكنى و الالقاب (410 / 2)، لغت نامه (ذيل/ صدر الافاضل)، معجم الادباء (253 -238 / 16)، معجم المؤلفين (98 / 8)، هديه الاحباب (185)، هديه العارفين (828 / 1).

صدر الواعظين آزاداني ، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

واعظ صالح زاهد، در رمضان 1360 به سن متجاوز از هفتاد سالگى وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

صدر حاج سيد جوادي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. از مسئولين روزنامه ى اطلاعات بود. از آثارش: «داستانهاى شگفت انگيز»، ترجمه؛ «گنجينه ى نثر فارسى»؛ «مقايسه سعدى و حافظ» از نظر غزلسرايى و سبك.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3088 -3087 ،2782 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (580 -579 / 2).

صدر، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال صدر

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جلال صدر در سال 1349 در شهرستان محلات متوّلد شدم. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همانجا به پايان رساندم و در سال 1366 وارد حوزه علمّيه شدم و از محضر اساتيدي چون سيدطه مقدّسي، معصومي، عظيمي و ديگران بهره بردم. پس از اتمام دوره مقدّمات به شهرستان قم آمدم و در حوزه علميّه قم ادامه تحصيل دادم و در سال 1379 در مركز تخصّصي تبليغ مشغول به تحصيل شدم. درسال 1382 به عنوان روحاني مستقر از طرف سازمان تبليغات اسلامي به شهرستان بومهن عزيمت نمودم و علاوه بر تبليغ به تدريس و تحقيق مشغول شدم. در همان سال از طرف امام جمعه بومهن به سمت امام جمعه موقت آن شهرستان برگزيده شدم وهم اكنون در همانجا مشغول تدريس و تحقيق و تبليغ مي باشم.

صدر، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1291 ش)، مترجم و نويسنده. وى پس از تحصيل دروه هاى مقدماتى به اخذ دكتراى حقوق موفق شد. پس از آن به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و مشاغل متعددى را عهده دار شد كه از آن جمله: وزارت كشور در كابينه ى منصور و هويدا و وزارت دادگسترى در كابينه ى هويدا. دكتر صدر در امر ترجمه دست داشت و با همكارى كاظم صدر، برادرش، كتاب «تاريخ سياست خارجى ايران» را به فارسى ترجمه كرد. از ديگر آثار وى: «تأسيسات و سازمانهاى بين اللمل»؛ «چنبر مار»، ترجمه.[1]

فرزند سيد محسن صدرالاشراف، متولد 1291 ش است. بعد از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكده ى حقوق تهران شد و دوره ى

دانشكده را پايان داد. در 1314 از طرف دولت براى تكميل تحصيلات تخصصى به اروپا رفت و از دانشگاه پاريس درجه ى دكترا گرفت و در 1318 به ايران بازگشت و به استخدام در وزارت كشور درآمد. پس از دو سال به وزارت امور خارجه انتقال يافت. چندى در تهران و چندى در خارج به سر برد. از مشاغل ابتدائى او رايزنى سفارت بلگراد و رايزنى سفارت اسپانيا بود. در 1327 زمانى كه هژير به نخست وزيرى رسيد، او را به رياست دفتر خود برگزيد. در كابينه هاى ساعد و منصورالملك هم داراى همان سمت بود. در 1329 به وزارت خارجه بازگشت. مدير كل اداره عهود و حقوقى شد. در 1332 مديركل سياسى وزارت كشور گرديد و در 1336 به معاونت پارلمانى و سياسى آن وزارتخانه معرفى شد. يك سال بعد از معاونت وزارت كشور به معاونت وزارت امور خارجه انتقال يافت. تا سال 1339 در آن مقام بود تا به سمت سفيركبير ايران در ژاپن تعيين و به آن كشور عزيمت نمود. قريب سه سال در ماموريت ژاپن بود تا به تهران احضار و به عضويت شوراى عالى وزارت خارجه منصوب شد.

در 1342 در كابينه ى حسنعلى منصور، به سمت وزير كشور معرفى گرديد. در 1343 در كابينه ى اميرعباس هويدا داراى همان سمت بود. يك سال بعد در ترميم كابينه ، شغل او تغير كرد و به سمت وزارت دادگسترى تعيين شد. قريب چهار سال وزير دادگسترى بود. بعد از وزارت دادگسترى جذب بخش خصوصى شد و در بانك بازرگانى و چند شركت وابسته به آن بانك، رياست هيئت مديره و مشاورى حقوقى را عهده دار بود. ضمنا با

سمت استادى در دانشكده ى حقوق دانشگاه ملى تدريس مى نمود. وى كتبى چند در علم حقوق انتشار داد كه هم اكنون در دانشگاه تدريس مى شود. وفات او در شهريور 1379 در تهران اتفاق افتاد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آنشا (359)، روزشمار تاريخ (197 ،183 ،169 / 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1115 ،714 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (226)، مؤلفين كتب چاپى (420 -419 / 2).

صدر، حيدر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1309 در سامرّاء متولّد شده، و در 27 جمادى الاولى سال 1356 در كاظمين وفات يافته.

وى را تأليفاتى است كه از آن جمله است:

1- الاوضاع اللفظيّة 2- حاشيه ي كفايه 3- رساله فى المعانى الحرفيّه 4- رساله در تبعيض احكام به علّت تبعيض اسباب 5- شبهة الحيدريّه؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صدر، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى مشهور در همه آفاق به (امام موسى صدر) فرزند برومند آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد صدرالدين ابن العالم الجليل آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسماعيل صدر و سبط آيت اللَّه العظمى ازهد الفقهاء والمجتهدين حاج آقا حسين طباطبائى قمى يكى از ستارگان فروزان و چهره هاى درخشان حوزه علميه قم است كه سالها در مغرب خاورى طلوع نموده و در آسمان لبنان و سوريه و فلسطين نورافشانى مى كند آن جناب در حدود سال 1343 قمرى در مشهد مقدس به دنيا آمده و در سال 1349 در معيت والد خويش به قم مهاجرت و به تحصيل دروس ابتدائى اشتغال يافته و در بيت علم و شرف پرورش يافته و پس از پايان دروس جديد به تحصيل علوم عربيه منقول و معقول پرداخته و مقدمات و سطوح را از مدرسين حوزه فراگرفته سپس از محضر مرحوم والد ماجد و ديگر آيات چون آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده علوم عقلى و نقلى نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد و اتقان رسيده سپس عزيمت به نجف اشرف و چندى هم از محاضر آيات عظام آنجا بهره مند شده و پس از رحلت آيت اللَّه العظمى حاج سيد عبدالحسين شرف الدين زعيم و مرجع شيعيان لبنان بنابر

دعوت رسمى بيت شرف الدين و شيعيان لبنان براى زعامت و سرپرستى شيعيان مهاجرت به لبنان نموده و با آگاهى و كياست و فراست موهبتى از عهده مسئوليت سنگين زعامت به خوبى درآمده و محبوب القلوب مردم عالى و دانى آن سامان گرديد و به اكثريت نزديك به اتفاق به رياست مجلس اعيان (سنا) شيعيان لبنان انتخاب و رهبر بزرگ و قائد اعظم مردم مستضعف در آن منطقه گرديده و خدمات ارزنده چشمگيرى نموده وصيت و صوتش به شرق اقصى و اوسط و بلاد باخترى رسيده و در رديف يكى از سياستمداران به نام معاصر درآمده و محسود حكومت طاغوتى و محمدرضا پهلوى گرديده كه چرا و براى چه يكى از روحانيون و آيت اللَّه زادگان قم به اين پايه عظمت و سياست برسد كه كليه روساء جماهير اسلامى غربى مصر و ليبى و مراكش و تونس و سودان و گينه و سعودى و سوريا و عراق از او دعوتهاى رسمى نموده و مراسم استقبال و تجليل را انجام دهند و اين موقعيت چنان دولت طاغوتى ايران را به وحشت انداخت كه براى اسقاط او از انظار مردم دست به افتراء به وسيله عوامل ساواك در جرائد و روزنامه ها اكاذيبى جعل كه از موقعيت معظم له بكاهد غافل از آن كه به گفته شاعر:

چراغى را كه ايزد برفروزد

هر آنكس پف كند ريشه اش بسوزد

اين نويسنده كه قسمتى از فعاليتهاى و خدمات ايشان را در جلد سوم گنجينه نوشتم اداره نگارش و عمال روسياه سازمان امنيت (باصطلاح خودشان) كتاب را توقيف كه با شرح حال و ترجمه و عكس آقاى صدر قابل نشر نيست و چند ماهى مرا اسير و بالاخره

با حذف شرح زندگينامه و آثار معظم له كتاب را ناقص و اجازه نشر داد. خدا روى همه آنها مخصوصا روحانى نما را سياه و در دادگاه انقلاب به كيفر اعمالشان گرفتار و مجازات نمايد.

بارى امام موسى صدر از مفاخر عالم تشيع معاصر و افتخارات كشور ايران بلكه مسلمين جهان است كه با لباس روحانيت (عمامه و عبا و قبا) در عداد بزرگترين شخصيتهاى سياسى جهان و با چندين زبان زنده از عربى و فارسى و فرانسوى و انگليسى و غيره آشنائى كامل و سخن مى گويد. و داراى مدارك علمى از اجتهاد و دكترا و غيره مى باشد.

آثار و خدمات و باقيات الصالحات اين رادمرد علم و سياست به اندازه اى است كه ذكر آن در اين مختصر نگنجد بلكه كتاب مستقلى لازم دارد و قسمتى از آن رد مجلدهاى لبنانى و غيره ياد شده است. ولى متاسفانه كه دست استعمار امپرياليسم صهيونيستى اسرائيل و آمريكا و جبهه هاى طاغوتى شرقى و غربى - راست گرايان و چپ گرايان خخاورى و غيره اين نادره دوران را به توسط دولت ليبى (سرهنگ قزافى) به عنوان دعوت رسمى از لبنان به ليبى برده و از ماه رمضان 1398 قمرى برابر 1978 ميلادى تاكنون كه ماه رجب 1399 برابر مه 1979 مسيحى است اثرى از ايشان نيست و هرچند تاكنون از لبنان و سوريا و كشورهاى اسلامى و بالاخص ايران به ليبى و غيره مراجعه شده ردپائى پيدا نشده و دولت ليبى مدعى است كه ايشان به رم رفته اند و حال آن كه كشور ايتاليا و رم از ورودشان به آن كشور تكذيب مى كند. خلاصه جهان تشيع در فقدان و هجران اين عزيز

گمشده خود كه براى رياست جمهورى اسلامى ايران برازندگى و شايستگى دارد در سوك و غم فرورفته و همه روز چشم انتظار دوخته تا از ليبى و يا كجا ظاهر و پيدا شود.

نگارنده كه بيش از چهل سال سال است افتخار دوستى و ارادت به بيت جليل صدر و بالاخص ايشان را دارم و آخر عهدم با ايشان را فراموش نمى كنم در شب جمعه هفدهم ذى حجه 1397 قمرى بود در مسجدالحرام نزديكى حجراسمعيل كه مرا در آغوش مهر گرفته و ساعتى با هم سخن گفتيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

صدرا، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1326 ق)، عالم دينى، فقيه و واعظ. در اراك به دنيا آمد و در زادگاه خود مقدمات و قسمت عمده ى سطوح را نزد اساتيد بزرگ فراگرفت. در اوايل تأسيس حوزه،شانزده ساله بود كه به قم رفت و سطوح را در قم تكميل كرد و از اول دوره ى دوم درس اصول آيت الله حايرى و درس فقه ايشان كه «خيارات مكاسب» بود استفاده نمود. همچنين از درس آيت الله يثربى بهره برد و سطح و «كفايه» را در خدمت آيت الله ميراز محمد ثابتى همدانى خواند و مقدارى از «فرائد» را خدمت آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى و آيت الله ميرزا محمد على شاه آبادى همراه «منظومه ى حكمت» خوانده و همچنين «مكاسب» را خدمت اين دو استاد استفاده كرد و نيز از محضر آيت الله سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى مقدارى از «منظومه ى حكمت» و «رسائل» شيخ را بهره گرفت. وى داراى طبعى موزون و ذوقى كامل بود. از آثارش. تأسيس كتابخانه در مسجد اراكيهاى مقيم تهران و جمع آورى كتب براى آن بود. از آثار علمى او: «الغرائب» يا «مظهر

العجائب فى غرائب الامام على بن ابى طالب (ع)»، در چند مجلد؛ «ابوطالب و فرزندانش»، در اثبات ايمان ابى طالب از طرق اهل سنت، دو مجلد؛ «الكعبه و وليدها»؛ «توشه دان گدا»؛ «جهاز عروس و داماد»؛ «ادب گفتار»؛ «ادب كردار»؛ «تناثر النجوم فى ارض الطفوف»؛ «ديوان» شعر؛ «افاضه الحرمين»؛ «سراح الحاج»، منظومه اى در عمل حج؛ «منهاج الحاج»، مختصرى در حج استدلالى، رساله اى در «رد عشره ى مبشره»؛ «انقلاب اسلامى قرن 14»؛ «صراط مستقيم كى و كجاست؟».[1]

حاج شيخ محمدتقى صدراء اراكى از علماء اعلام و مبلغين گرام و وعاظ به نام معاصر است در تهران در حدود سال 1319 ق در اراك متولد شده و در آنجا مقدمات و ادبيات را آموخته و سطوح را در نزد مرحوم سلطان العلماء اراكى و آيت الله آقانور و علماء ديگر حوزه علميه حوزه اراك خوانده و پس از انتقال حوزه علميه از اراك به قم مهاجرت به قم نموده و چندين سال از محضر مرحوم آيت الله حايرى و آيات ديگر استفاده نموده آنگاه به وطن مراجعت و بالغ بر بيست سال اقامت جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و خدمات دينى و روحى كرده و به واسطه بعضى از جهات و دعوت عده اى از مردم اراك مقيم تهران و ديگران مهاجرت كلى به تهران نموده و در خيابان گرگان در مسجد آبرومندى به اقامه جماعت و در هيئت محترم بنى فاطمه كه از هيئات باعظمت و مجد تهران و مجالس و مسجد ديگر تهران و شهر رى و حومه تهران و روى به منبر رفته و داد سخن داده انجام وظيفه دينى مى نمايند.

مولف گويد: معظم له از وعاظ با فضل و منبرى بسيار آموزنده و

مفيد دارد و عموم طبقات از منابر وى استفاده كرده و بهره مند مى شوند. داراى طبع شعر و ذوق سرشاريست و اشعارى در مراثى و مدايح و مواعظ و نصايح دارد و نيز داراى تاليفاتى مى باشد كه هنوز به طبع نرسيده است.

شيخ محمدتقى بن العالم المجاهد المحامى حاج شيخ محمدباقر از علماء مبرز و خطباء نامى و مبلغين سامى اراكى مطهر تهران است.

ايشان در سال 1326 ق در اراك به دنيا آمده و در زادگاه خود مقدمات و قسمت عمده سطوح را نزد اساتيد بزرگ فراگرفته و در سال تاسيس حوزه علميه قم كه آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى مؤسس و بنيان گذار حوزه به اصرار قمين و تهرانين از اراك به قم هجرت كردند و چهل شب تمام ائمه جماعت قم نماز جماعات خود را تعطيل و به ايشان اقتدا نمودند و مواجه با اصرار و ابرام قميين و تهرانيين شدند كه بايد در قم توطن فرموده و حوزه علميه اراك را به قم منتقل فرمائيد. و ايشان مردد بودند و استخاره كردند كه آيا حوزه علميه را به قم انتقال دهند يا نه پس تفال به قرآن زدند پس باز قرآن مانند هميشه معجزه كرد از آن معجزه هائيكه فراموش شدنى نيست زيرا اين آيه آمد (و اتونى باهلكم اجمعين) كه يوسف به پدر و برادرت پيام داد كه من عزيز مصر شدم و همه با خانواده هايتان نزد من بيائيد و كسى را باقى نگذاريد.

مرحوم آقاى حايرى هم به مفاد همين آيه براى حوزه علميه اراك نوشتند كه همه تان با زن و بچه حركت كنيد.

مترجم ما در آن موقع شانزده ساله بود و والدش راضى به

مسافرت نمى شد و از مرحوم آيت اللَّه حايرى سئوال شده بود ايشان ادامه تحصيل را براى مشتغل واجب عينى مى دانستند بنابراين تصميم مى گيرند كه بدون اجازه والدشان به قم بيايند ولى خوشبختانه راضى شده و گريه شوق و رضا نموده پس به قم عزيمت و پس از ورود در سلك مهاجرين الى اللَّه در آمده و سطوح را در قم تكميل و از اول دوره دوم درس اصول آيت اللَّه حايرى و درس فقه شان كه (خيارات مكاسب) بود حاضر و استفاده نموده و پيش از آن صبح ها در درس مرحوم آيت اللَّه يثربى كه از مبرزين شاگردان مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى بوده بهره مند شده و سطح كفايه را در خدمت مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد ثابتى همدانى خوانده مقدارى از فرائد را هم خدمت آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى با منظومه حكمت خوانده و همچنين مكاسب را خدمت اين دو بزرگوار استفاده نموده و نيز از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى مقدارى از منظومه حكمت و رسائل شيخ را استفاده نموده و در سال 1343 ق كه آيات عظام نجف (مرحوم اصفهانى و نائينى و غيره كه تبعيد به ايران و قم شده و شروع به تدريس نمودند نسبت به مرحوم آيت اللَّه اصفهانى ارادتى شديد داشته اند...

سلطنت غاصبانه طاغوتى رضاخان (زنديق) پيش آمد و با آنكه همه طلاب امتحان داده و داراى جواز بودند مامورين جهنم اهل بهشت را تا (در بهشت) على بن جعفر و حتى خود بهشت (كه فرمودند يك در بهشت در قم باز مى شود) تعقيب مى كردند و چون مامورين كه داخل مدرسه فيضيه مى شدند طلاب از

طبقه دوم اطاق ها خود را در رودخانه پرتاب مى كردند.

عوامل جنايتكار رضاخان به دستور وى با بودن آيت اللَّه العظمى حايرى و قمى و اصفهانى و ساير آيات كشف حجاب (يا كشف عورت) نموده و حرم حضرت ثامن الائمه عليه و عليهم السلام را به توپ و تفنگ بسته و هركس از اهل علم كه مأمنى سراغ داشت به آنجا گريخته و مابقى هم در قم در هر دقيقه و ساعتى مواجه با گرگان آدم نماى از عمال جنايت كار دولت مى شدند آقاى صدرا در آن موقع از روى اضطراب به اراك رفته و به جهت اداره يتيمانى كه عهده دار مخارج آنها بود به منبر و وعظ پرداخته و از اين راه هم خدمت به عائله والدش نموده و هم بهترين خدمات را در ارشاد مردم به شرع بنمايد.

سال 1357 شمسى پيش آمد و فرمان اتحاد شكل و پوشيدن كت و شلوار و كلاه پهلوى به سر گذاردن صادر شده و با گذرانيدن از مجلس شوم قانونى كردند و با هزاران دسايس و وسائل عده اى از پوشيدن لباس متحدالشكلى به نام محدث مجتهد - مدرس طلبه اى واجد يكى از سه رتبه باشد و متصدى امور حسبيه و امام جماعت و هاخام يهود و كشيش نصارى و مريد زردشتى كه تمام آنها هم بايد جواز مخصوص از وزارت معرف و علوم آن روز داشته باشند.

خلاصه شرح زندگينامه معظم له بسيار و در خور كتاب جداگانه اى است و تا جائيكه براى نگارنده امكان داشت فشرده آن را انتخاب و اقتباس نموده و در اختيار عموم قرار دادم مترجم گرامى در شهرستان اراك به اقامه جماعت و تبليغ احكام و تنوير افكار و نشر معارف

اسلامى و بالاخص مكتب ولايت پرداخته و خدمات چشمگيرى در شهر و حومه آن نموده و آثار خالده اى از خود به جا گذارده و پس از آن سفرى به تهران نموده و در آنجا روى اصرار و ابرام اراكى هاى مقيم پايتخت اقامت در آن سواد اعظم را اختيار و در مسجد همشهريهاى خود به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و باقيات الصالحاتى از خود مانند تاسيس كتابخانه و جمع آورى كتابهاى مختلف سودمند و مفيد دينى تا حدود نه مغازه كوچك و بزرگ براى تامين مخارج آب و برق و خادم مسجد و مازاد آن براى امام مسجد ساخته و تا كنون از آن بهره بردارى مى شود.

آقاى صدرا داراى بيانى جامع و قاطع و آموزنده هستند و بسيارى از گم گشتگان دينى از مواعظ و اندرزها و خطابه هاى ايشان به راه آمده و متنبه شده و پابند دين و نماز و مبانى دينى گشته اند.

داراى طبعى موزن و ذوقى كامل و جالب و اديبانه و خردمندانه مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (201 -194 / 8 ،380 -379 / 2).

صدرالاسلام، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

والدين و انساب : نسب حاجي ميرزا سيد محمد ملقب به صدر الاسلام متخلص به خاك به امام جعفر صادق (ع) و از جانب مادر به فتحعليشاه قاجار مي رسد . سلسله شجره نامه «صدرالاسلام» يك نسخه دركتابخانه امام رضا(ع) و نسخه اي ديگر درقم در كتابخانه حضرت معصومه (ع) موجود مي باشد .اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدرسيد محمد صدرالاسلام ، حاجي ميرزا عبدالحسين نايب صدرقزوين و پدربزرگش ميرزا سيد عبدالله صدر ديوان خانه تهران بود كه درزمان سلطنت ناصر الدين

شاه درسال 1278 ه.ق دروزارت عدليه ضياءالملك متصدي شغل صدارت ديوانخانه عدليه تهران بود . صدر ديوانخانه ازمشاغل مهم دوره قاجاريه بود . كسي كه در منصب اين شغل قرار مي گرفت درحقيقت رييس محكمه يا دادگاه وزارت عدليه محسوب مي شود و رسيدگي به امور ملكي و شرعيات را انجام مي داد و اجداد صدر الاسلام پشت اندر پشت لقب صدارت وسمت خطابت و حضور درمجالس بزم و سرور دربار قاجار را داشته اند .تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد محمد صدرالاسلام پس از آنكه دربار قاجار راترك گفت در قزوين و مدرسه حاجيه آقاسي درخيابان دولت خانه صفويه مشغول تحصيل علوم رسمي مقدماتي شد . بعد از اين مقطع به تحصيل فقه و اصول پرداخت و سپس درصدد تحصيل علوم غريبه برآمد .او دراين سالها به تهران ، كرمانشاه ، همدان ، كربلا ، نجف، مكه سفر نموده و برتجربيات خود افزود . او همچنين مدتي نيز به تحصيل الهيات پرداخت .استادان و مربيان : سيد محمد صدرالاسلام درالهيات حاجي ميرزا ابوالقاسم تفرشي بود .همسر و فرزندان : سيد محمد صدرالاسلام بانورسته خانم دختر ميرزا مسعود شيخ الاسلام ازدواج نمود او 7 پسر داشت 5 تن از پسران او هرگز داراي اولاد نشدند ويكي از آنها كه احد نام داشت ازدواج نكرد و بعدها مفقود اثر شد . فقط يكي از پسران اوبه نام آمير مهدي داراي 4 فرزند شد كه پس از فوت او فرزندانش تحت نكاست و سرپرستي صدرالاسلام درآمدند.وقايع ميانسالي : درجريان انقلاب مشروطه سيد محمد صدرالاسلام از مخالفين سرسخت مشروطه به شمار مي رفت درهنگام مشروطه عده اي

از رجال و اعيان قزوين طي تلگرافي به محمد علي شاه خواستار برچيده شدن بساط مشروطيت شدند كه امضاي صدر الاسلام نيز درزير اين تلگراف به چشم مي خورد . در جنگ جهاني دوم كه رس ها قزوين را به اشغال خود درآورده بودند ، روزي به باغ صدرالاسلام ريختند و كليه جواهرات و عتيقه جات قديمي او را به تاراج بردند . اين حادثه تاثير ناگواري برروحيه او به جاي گذاشت و به همين نظر 7 سال پاياني عمر خودرا درپريشاني خيال گذراند.زمان و علت فوت : سيد محمد صدرالاسلام درسال 1327 ه.ش درسن 86 سالگي درگذشت و درخانقاه خودبه خاك سپرده شد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد محمد صدرالاسلام درابتداي جواني به تبعيت از شغل اجدادي ، مدتي خطيب حضورمخصوص ناصر الدين شاه جهت خواندن خطبه خاص ساعت تحويل سال نو بود . او اين سمت را بعدها ترك گفت و به تحصيل كمالات معنوي همت گماشت . او اگر چه يكباره ديگر درزمان غيبت برادر بزرگش حاجي ميرزا علي نايب صدر به دربار ناصر الدين شاه راه يافت . ليكن پس از قتل اين شاه قاجار به ناچار ترك خدمت نموده و به كشاورزي پرداخت .فعاليتهاي آموزشي : سيد محمد صدر الاسلام درخانقاه الهيه به تدريس فقه .اصول ، منطق و طب پرداخت .مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيد محمد صدر الاسلام خانقاهي به نام الهيه را جهت فعاليت هاي آموزشي و دستگيري از فقيران دايركرد و او همچنين خانقاهي ديگردر خارج از شهرقزوين ايجادكرد و اين خانقاه اگرچه امروز درداخل شهرقرار دارد ولي آثاري

از آن به جاي نمانده است .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد محمد صدرالاسلام مدتي عضو انجمن بلديه بود . اين انجمن دردوره مشروطه ازميان اصناف و سرشناسان شهرانتخاب مي شد و وظيفه امور شرعي رسيدگي به خوابار را عهده دار بود . اما فعاليت اين انجمن به دليل فقدان بودجه كار موثري را به انجام نرساند .صدرالاسلام به پرورش كل نيز علاقه بسيار دشاات و در وسط باغ باصفا و پرگل و درخت خو د، استخري قرار داده بود و دوستانش براي او از خارج تخم گل مي آوردند . آثار : ديوان صدرالاسلام ، شرح الصدور في حقايق الامور ،قانون الرياضه في سبيل الهدايه ، منظومه زور عشق

منابع زندگينامه :مشاهير قزوين ، پژوهش و تاليف : مهدي نورمحمدي ،قزوين : سايه گستر .سال 1381، ص 187_191

صدرالاطباء حسيني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولف كتاب «فصول العلاج» در 1335 وفات يافته، قبرش نزديك فاضلان.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

صدرالذاكرين، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1251 ق)، عالم، خطيب، اديب و شاعر، متخلص به واله. در شهر و ديارش به صدرالذاكرين معروف بود. وى يكى از مشاهير وعاظ و خطيبان بزرگ و از اهل فضل و ادب و كمال بود. از صدرالذاكرين آثار مفيد و سودمندى باقى است كه همگى دلالت بر گستردگى دانش و مهارتش دارد. در شعر نيز صاحب ذوق و ماهر بود.از آثارش: «توان روان» يا «چهل حديث در فضائل اميرالمؤمنين (ع)»، به نظم، فارسى؛ «الديباجه الموضونه فى تضمين الآيات المؤذونه»؛ «ديوان» شعر يا «ديوان» واله افشار، به فارسى و مرتب بر اساس حروف الفبا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (1255 / 9 ،475 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1466 / 14)، علماء معاصرين (82)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (962 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (308-307 / 4).

صدرالذاكرين، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد طباطبائى، از روضه خوان هاى معروف اصفهان، متوفى به سال 1310، و مدفون در مقبره ى سر قبر آقا.

ماده ى تاريخ وفاتش را كه طرب گفته اين است:

چو رخت بست ز دار فنا به عالم قدس

ز مرگ او ز طرب خاست شور و ناله و شيون

نوشت خامه ى مسكين براى سال وفاتش

به صدر محفل جنت نمود منزل و مسكن

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

صدرالشريعه بخاري، جمال الدين عبيدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 747 ق)، فقيه حنفى، محدث اصولى مفسر حكيم طبيعيدان، نحوى، لغوى و اديب. مشهور به صدرالشريعه اصغر يا صدرالشريعه ثانى. در خانواده اى دانشور به دنيا آمد. علوم متداول و مجد و بزرگى را از جدش تاج الشريعه و او نيز از پدر خود صدرالشريعه ى اول فرا گرفت. او در حكمت و طبيعيات و اصول فقه و علوم دينى از علماى عصر خويش به حساب مى آمد. در بخارا درگذشت. وى آثار نفيس جدش، تاج الشريعه، را تنقيح كرد. ازآثار اوست: «تعديل العلوم»؛ «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، و شرح آن «التوضيح فى حل غوامض التنقيح»؛ «شرح الوقايه»، شرح كتاب جد خود «وقايه الراويه فى مسائل الهدايه»، در فقه حنفى؛ مختصر «الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»؛ «الوشاح»، در علم معانى و بيان؛ شرح «فصول الخمسين»، در نخو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (354 / 4)، ريحانه (434 -433 / 3)، كشف الظنون (2021 ،2011،1270 ،1047 ،496 ،419)، الكنى و الالقاب (415 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عبيدالله)، معجم المؤلفين (246 / 6)، هديه العارفين (650 -649 / 1).

صدراللهي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن صدرالهي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

ايجانب حسن صدراللهي در سن 8سالگي به مدرسه ابتداي رفتم و در روستاي صالح آباد و وكلاء محمد آباد دوران ابتدائ را سپري كردم وچند سالي در محيط روستا (حاجي آباد )مشغول كارهاي روستاي شدم در همان ايام اشعاري را سرودم .اشتياق زيادي به طلبه شدن داشتم و بارها مطرح مي كردم ولي موافقت نمي كردند تا اينكه روزي اشعاري

در رابطه با حضرت امام حسين (ع)و حضرت مسلم سرودم شب امام را در خواب ديدم به من فرمود:اگر مي خواهي موفق به طلبگي شوي برو در اخر مفاتيح دعاي حاجت را عمل كن ،صبح كه بيدار شدم نمي دانستم مفاتيح چه كتابي است از روحاني محل به نام آقاي راسخي سئوال كردم فرمودند:همين كتاب دعا است .مفاتيح تهيه كردم درآخر آن دعائي است كه هر كس حاجتي دارد بنويسد ودر رقعه اي از گل بگذارد ودر آب جاري بياندازد خداوند حاجت اورا روا مي كند .

آنچه در مفاتيح دستور داده شده عمل كردم ،پس از مدتي پدرم بر اساس اصرار بنده رفت خدمت يكي از علماءشهر ،به نام خدائي استخاره كرد آن عالم فرمود آيه علم آمده سريع اقدام كن ،پدرم دست مرا گرفت ودردست آن عالم فاضل گذاشت .مدت چهار سال در دامغان مدرسه حاج فتحعلي بيك مشغول تحصيل شدم آن عالم خيلي به بنده احترام مي گذاشت .پس از دوسال روانه قم شدم ودرمدرسه حجّتيه در پارك 8اطاق 73با آقاي رفيعي كه از طلاب فاضل ومتدين بود هم حجره شدم .در واقع او مربي خوبي براي من بود شخصيت طلبگي من درآن زمان شكل گرفت .خاطرات خوشي از آن دوران دارم خداوند جزاي خير به آقاي رفيعي دهد.

زمانيكه در قم بودم دوران پرفرازو نشيبي داشتم گاه مريضي وگاه بي پولي ،تا جائي كه براي امرار معاش در تهران بعضي از تعطيلات كارگري مي كردم .وايام هفته درقم درس مي خواندم .روزگار سختي بود.در دوران قبل از انقلاب شور خاصي در رابطه با نشر احكام اسلامي داشتم لذا در قم وشهرستانها كلاسهاي

قرآن . عقائد سياسي برگزار مي كردم همين امر باعث شد كه ساواك مرا تعقيب كند در كرمانشاه، دزفول، دامغان مورد تعقيب قرار گرفتم تا اينكه در يزد خدمت شهيد محراب صدوقي رفتم مشكل را بيان داشتم كه امنيت ندارم ايشان پرونده اي ترتيب داد كه طلبه يزد هستم اين كار در واقع راه گم كردن براي ساواك بود وهمين كار باعث شد كه ساواك نتواند مرا دستگير كند در اين دوران خاطرات تلخ و شيريني دارم كه مجال نوشتن نيست .پس از پيروزي انقلاب احساس مي شد كه وضعيت تغيير كرده .ديدگاههاي انحرافي به وجود آمده وروزبه روز رشد مي كند .لذا به فكر افتادم مطالعه عميقي راجع به كمونيسم واصطلاحات سياسي داشته باشم .اين كار انجام گرفت .دفترهاي مخصوصي در اين زمينه ها نوشتم درسالهاي اول انقلاب ،موسسه در راه حق يك گروه هفتاد نفره به نام گروه (دال )گزينش كردند كه دوران بسيار خوبي بود. تا حدودي با ادبيات فارسي ،تحليل مسائل سياسي ،اقتصاد،جامعه شناسي ،حقوق،فلسفه غرب اشنا شدم .با ديدن اين دوره وتكميل ان با مطالعه ، وارد عرصه تحليل مسائل سياسي ،اقتصاد،جامعه شناسي ،حقوق وغيره شدم .وهمين مطالعات باعث شد به دانشگاه راه پيدا كنم .

مدّت 13سال در دانشگاه حقوق ،فقه ،اصول ،ادبيّات عرب تدريس كردم تا اين كه در سال 78همسرم دچار عارضه قلبي شد لذا نتوانستم به دانشگاه ادامه دهم .د رحوزه مشغول تحقيق شدم وبعضي از نقدهاي اينجانب به ديدگاها در حوزه نشر شد.تا اينكه دفتر حضرت آيت الله فاضل لنكراني (محمد جواد فاضل )از بنده دعوت كرد كه بخشي درمركز فقهي راه اندازي كنم تحت

عنوان شبهات فقه واصول .

اين كار ابتكاري را شروع كردم شبهات ابواب فقه بر اساس كتاب شرايع جمع اوري شد به اضافه شبهات جديد .شبهات در اختيار دانش پژوهان قرار ميگيرد .پس از بررسي خلاصه جواب به نام محقق ثبت مي شود وهم اكنون عضو گروهي هستم كه در زمينه هاي علمي فعّاليّت دارند ودر كنار جامعه مدرسين هستم .

صدرالمحدثين، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم ميرزا عبدالحسين صدرالمحدثين، از وعاظ معروف اصفهان بلكه ايران به شمار مى رفت. در حدود سال 1310 در اصفهان متولد گرديده، و در نزد جمعى از فضلاى اين شهر تحصيل نموده، به طهران رفته، آنجا نيز چندين سال به تحصيلات جديد و قديم پرداخته، و به ترويج دين پرداخته، در نهضت تجددخواهى و دگرگونى وضع قديم به صورت تمدن جديد، و تشكيل شركت ها و تأسيس كارخانجات، در اصفهان و ساير شهرهاى ايران، مردم را با بيانات شافيه و سحر كلام خويش مشغول مى داشت.

در اواخر عمر، سودا بر مزاج ايشان غلبه يافته، در حدود سال 1367 در شيراز خود را در چاه انداخته، وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

صدرالمحدثين، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم ميرزا محمود صدرالمحدثين از منبريان معروف اصفهان بوده كه در نقل مطالب و ذكر مصائب سليقه اى مخصوص داشت، و به حسن صوت و لحن زيبا شهرت داشته، و به همين علل در عداد روضه خوانان طراز اول به شمار مى رفته، در 23 رجب 1332 وفات يافته، جنب پدر مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

احمد افزاى و گو به تاريخش

مرد صدر المحدثين محمود

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

صدرالمعالي شيرازي حائري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1296 ش)، نويسنده و مترجم. در تربت حيدريه وفات يافت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «يوسه ى عذرا»، ترجمه؛ «كشف الاسرار»، ترجمه؛ «مبدا ترقى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2634 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (769 / 2).

صدرايي اشكوري، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، فقيه، خطيب و واعظ. سبط سيد محمد صدرايى حسينى است. در نجف به دنيا آمد. در 1345 ق به اتفاق پدرش از نجف به ايران آمد و در شهر لنگرود ساكن شد. بعد از آن به قم رفت و ادبيات را نزد شيخ محمد رضا اعمى و شيخ ابوالقاسم نحوى خواند و سطوح را از آقا شيخ عباس تهرانى و آقا نور خمينى و اديب تهرانى و آيت الله مرعشى نجفى و آيت الله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى آموخت. معقول را خدمت امام خمينى و سطوح عالى را در خدمت آيت الله گلپايگانى و آيت الله سيد محمد تقى خواسنارى و آيت الله سيد احمد خوانسارى و ميرزا محمد همدانى و «اسفار» و «خلاصه الحساب» را خامت شيخ ابراهيم نجف آبادى و تفسير را نزد اشراقى بزرگ و حاج سيد تقى اصفهانى و رجال و حديث را نزد شيخ عبدالرحيم فصول خواند. سپس به تدريس ادبيات و سطوح پرداخت. دروس خارج را از محضر آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى فرا گرفت و مدت يك سال در حوزه ى درس فقه و اصول آيت الله بروجردى شركت نمود تا به مدارج عاليه علم و اجتهاد رسيد. صدرايى از مراجع بزرگى همچون آيت الله اصفهانى و آيت الله حجت و آيت الله خوانسارى و آيت الله صدر اجازه ى اجتهاد گرفت، آن گاه به موطن خود

گيلان بازگشت و به خدمات دينى و تبليغات مذهبى پرداخت. از آثارش: «حقايق اسلام»، مجموعه سخنرانيهاى صدرايى در راديو تهران؛ «وظائف ايرانيان در موقع انتخابات»؛ كتاب «معارف اسلام»؛ «پرتو حق در زندگانى على بن ابى طالب (ع)»؛ رساله اى در «رد مذهب و مرام كمونيسم و عقايد كارل ماركس و لنين ومكتب ديالكتيك مارتياليست»؛ تفسير «سوره ى يس»؛ «روح اسلام»؛ «رساله نبويه»، در رد اعتراضات مسيحيان به دين اسلام؛ «سفر نامه ى مكه»؛ «بوستان اسلامى»؛ «ديوان» شعر به نام «گلزار احمدى»؛ «هفته نامه ى طلوع اسلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (382 -380 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (295 -294 / 4).

صدرايي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، نويسنده.

تولد: 1281، تبريز.

درگذشت: 1362، تبريز.

ابوالقاسم صدرايى در مدرسه هاى اتحاديه نوبر، فيوضات تمدن و محمديه تحصيل نمود. در سال 1300 وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و در كلاس هاى متوسطه تبريز به اشتغال داشت. تا سال 1316 در دارالمعلمين تبريز و دبيرستان فردوسى و دارالمعلمات تبريز و سپس به دبيرى دانشسراى ايران دخت و شاهدخت انجام وظيفه نمود. در سال 1325، به رياست دانشسراى دختران تبريز منتقل و سه سال بعد به رياست دايره ى تبليغات و انطباعات اداره ى فرهنگ تبريز انتقال يافت و ضمنا در دانشسراى پسران و دبيرستان فردوسى نيز معلم بود. وى مدت پانزده سال سردبيرى و مديريت و كفالت روزنامه ى «تبريز» را به عهده داشت و همچنين در اين بين سردبيرى روزنامه ى «آريا» و سردبيرى و مديريت روزنامه ى صداى آذربايجان را دارا بود. طبع شعرى هم داشت و اشعارى هم مى سرود. از آثار وى است املاء فارسى نو (تبريز، 1315)؛ انگشتر الماس (دو جلد)؛ تاريخ ايران (تبريز، 1347 ق.)؛ تاريخ فرهنگ آذربايجان (دو

جلد تبريز، 1334 -1332)؛ ترش و شيرين (تبريز، 1319)؛ تفريحات علمى (دو جلد)؛ جغرافيا (دوره ى اول، 1343)؛ دختران سپهر (چهار جلد تبريز)؛ دستور نگارش؛ املاء (تبريز، 1319)؛ دستور نويسندگى (تبريز، براى كلاس پنجم و ششم، 1333)؛ شهر كامرانى (تبريز)؛ نواى دل (مجموعه ى شعر، تبريز، 1323)؛ نوشتن (مجموعه بيست داستان ادبى، با مشاركت مهدى روشن ضمير، عبدالعى كارنگ، تبريز 1336).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صدرائي اشكوري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمدعلى بن العالم البارع الكامل حجه الاسلام والمسلمين آيت الله السيد موسى الموسوى اشكورى و سبط العالم الجليل السيد محمد صدرائى حسينى بنى كلائى لاهيجانى از گويندگان نامى و مشاهير خطباء و وعاظ معاصر گيلان مى باشد.

در سال 1330 ق در نجف اشرف كه روز جمعه 17 شوال المكرم بود متولد شده و در سال 1345 به اتفاق والدش از نجف اشرف به ايران آمده و در شهر لنگرود سكونت نموده و مترجم ما پس از شش ماه توقف به قم مهاجرت نموده و ادبيات را در نزد مرحوم شيخ محمدرضا اعمى و حاج شيخ ابوالقاسم نحوى خوانده و سطوح را از آقاى آقا شيخ عباس تهرانى و آقاى آقا نورخمينى و مرحوم آقاى اديب تهرانى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله و مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس على شاهرودى و معقول را خدمت آيت العظمى امام خمينى و سطوح عالى را در خدمت آيت الله العظمى گلپايگانى و آيت الله العظمى مرحوم خونسارى و آيت الله العظمى حاج سيد احمد خونسارى و مرحوم ميرزا محمد همدانى و اسفار و خلاصه الحساب را خدمت آقا شيخ ابراهيم نجف آبادى و تفسير را نزد مرحوم استاد اشراقى بزرگ و مرحوم حاج سيد تقى اصفهانى و رجال و علم حديث

را نزد مرحوم حاج شيخ عبدالرحيم فصولى خوانده و به تدريس ادبيات و سطوح پرداخته و دروس خارج را از محضر مرحوم آيت الله العظمى حايرى و آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى حاج سيد محمد تقى خونسارى و مدت يك سال هم در درس فقه و اصول زعيم اعظم شيعه آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده تا به مدارج عاليه علم و اجتهاد رسيده و از مراجع بزرگ چون آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله حجت و خونسارى و صدر و آيات ديگر رضوان الله عليهم نائل به اجازه اجتهاد شده و براى خدمات دينى و تبليغات مذهبى به وطن خود گيلان معاودت و در رشت مركز استان گيلان رحل اقامت افكنده و از راه منبر و قلم به وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

داراى تاليفات ارزنده و مفيده اى مى باشد كه بعضى از آن مكرر به طبع رسيده و برخى مخطوط مى باشد و آنها از اين قرار است:

1- جلد اول از كتاب حقايق اسلام سخنرانيهاى (صدرائى اشكورى در راديو تهران) طبع شده.

2- جلد دوم از كتاب حقايق اسلام سخنرانيهاى (صدرائى اشكورى در راديو تهران) طبع شده.

3- كتاب وظائف ايرانيان در موقع انتخابات.

4- كتاب معارف اسلام كه نيز به طبع رسيده.

5- كتاب پرتو حق در زندگانى على بن ابى طالب عليه السلام كه بيش از چهار مرتبه به طبع رسيده.

6- رساله در رد مذهب و مرام كمونيسم و عقايد كارل ماركس و لنين و مكتب دياليك تيك ماترياليست.

7- تفسير سوره يسين و تحقيقات علمى در اطراف آن.

8- كتاب با من به خوزستان بياييد جنايات انگليسها و خيانت عمال آنها.

9- كتاب روح اسلام كه سوال و جوابيست كه ايشان داده اند.

01- رساله نبويه

در رد اعتراضات مسيحيين به دين اسلام و به پيغمبر اسلام صلوات الله و سلامه عليه با كتاب عهدين عتيق و جديد و دلائل عقلى و نقلى و اثبات تحريف تورات و انجيل مخطوط.

11- سفرنامه مكه مشتمل بر مباحثه با علماء مذهب اربعه شافعى مالكى حنفى حنبلى و مشاهدات در ممالك اسلامى مخطوط.

12- كتاب بوستان اسلامى مشتمل بر مقالات متنوعه خود كه در جرائد دينى و سياسى تهران و ولايات طبع شده.

13- ديوان اشعار بر قصائد- مرائى- غزليات به نام گلزار احمدى در 376 صفحه وزيرى به طبع رسيده است.

14- هفته نامه طلوع اسلام كه در هر هفته منتشر مى شود و در آن همه گونه مطالب دينى، اخلاقى، سياسى، انتقادى، فرهنگى، اجتماعى مرقوم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صدردانش، حسامي، ثريا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

نويسنده، مترجم، روزنامه نگار.

درگذشت: 12 ارديبهشت 1372، تهران.

ثريا صدردانش رشته ى اقتصاد را در فرانسه و بلژيك خوانده بود. از سال 1346، هنگامى كه 21 ساله بود، كار حرفه اى را در روزنامه ى «كيهان» آغاز كرد و تا هنگامى كه درگذشت، در اين روزنامه به فعاليت مشغول بود. طى 26 سال فعاليت، در اغلب زمينه هاى مطبوعاتى كار كرد و سال ها علاوه بر نوشتن نقد فيلم، مترجم و نويسنده ى مطالب سينمايى بود كه طى سال هاى آخر عمرش، اين زمينه از فعاليت را در نشريات هفتگى «اميد» و «بشير» ادامه داد. ثريا صدردانش، در «كيهان» دبير صفحه «دانش و پژوهش» بود كه طى سال ها مرتب مقاله مى نوشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صدرهاشمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1284 ش)، مترجم، نويسنده، روزنامه نگار و مورخ. در اصفهان به دنيا آمد. پس از تحصيل علوم قديم و جديد در 1316 ش موفق به دريافت ليسانس از دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات گرديد. سپس به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و عهده دار مشاغل مختلفى در آن وزارتخانه شد، از جمله: رياست يكى از دبيرستانهاى زنجان، بازرس فنى، رياست دبيرستان فرهنگ اصفهان. صدر هاشمى موفق شد كه قبر صائب تبريزى را در اصفهان شناسايى كند و در اين باره مقاله اى بنويسد. در ضمن او روزنامه ى «چهلستون» را به طور هفتگى به مدت پنج سال منتشر كرد. از آثار وى: «تاريخ جرايد و مجلات ايران»؛ «تاريخ تمدن اسلام و عرب»، ترجمه؛ «تاريخ كربلا و حائر حسين (ع)»، ترجمه؛ «شعر و شاعرى در عصر صفوى»؛ « عشاق قندهار»، ترجمه؛ تصحيح «قصص الخاقانى»، در تاريخ صفويه، اهتمام در چاپ «تذكره الانساب»، در انساب خاندان مجلسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد

و مجلات (1/ سه- هفت)، تذكره القبور (491)، الذريعه (107 - 106 / 17)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (198 -197 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى (2151 / 2 ،740 ،690 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (536 -535 / 5)، يادگار (س 3، ش 4، ص 38 -34).

صدقياني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، مترجم.

تولد: 1302، سبزوار.

درگذشت: 1362.

محمد تقى (امير) صدقيانى پس از طى دوره تحصيلات ابتدايى و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1325 موفق به دريافت دانشنامه ى ليسانس در رشته ى زبان و ادبيات انگليسى از آن دانشگاه گرديد. وى از سال 1325 با سمت خراسان استخدام شد. سپس از سال 1331 در دانشكده ى ادبيات دانشگاه مشهد و از سال 1347 در دانشگاه تهران به تدريس زبان انگليسى پرداخت.

از جمله آثار وى است: ترجمه كتاب شيوه هاى نقد ادبى (با همكارى غلامحسين يوسفى، اين كتاب برگزيده ى ششمين دوره ى كتاب سال شد)، جزوه هاى گرامر انگليسى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صدقياني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي صدقياني در سال 1302 در شهر سبزوار ديده به جهان گشود .پس از طي دورة تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1325 موفق به دريافت دانشنامة ليسانس در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از آن دانشگاه گرديد.ايشان در دانشكده ادبيات و علوم انساني مشهد و بعد در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت.وي در سال 1362 دعوت حق را اجابت كرد و به سراي جاويد شتافت. ترجمه كتاب" شيوه هاي نقد ادبي " مرحوم محمد تقي صدقياني ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدتقي صدقياني پس از طي دورة تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1325 موفق به دريافت دانشنامة ليسانس در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از آن دانشگاه گرديد.زمان و علت فوت : محمدتقي صدقياني در سال 1362

دعوت حق را اجابت كرد و به سراي جاويد شتافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدتقي صدقياني از سال 1325 با سمت دبير تاريخ و ادبيات انگليسي در فرهنگ خراسان استخدام شد. سپس از سال 1331 در دانشكدة ادبيات دانشگاه مشهد و از سال 1347 در دانشگاه تهران به تدريس زبان انگليسي پرداخت.جوائز و نشانها : ترجمه كتاب" شيوه هاي نقد ادبي " محمد تقي صدقياني ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : مرحوم صدقياني به تاريخ و ادبيات و گرامر زبان انگليسي تسلّط كامل داشت. جزوات گرامر انگليسي كه بوسيلة ايشان تهيه و تدوين شده بود گوياي اين مدّعاست. كارهاي ترجمه آن مرحوم بيشتر به صورت پراكنده موجود است و به ندرت چاپ و منتشر شده است. مهمترين اثر ترجمه اي نامبرده ترجمه كتاب شيوه هاي نقد ادبي است كه با همكاري و مساعدت دوست دانشمند خود دكتر غلامحسين يوسفي آن را به اتمام رسانيد. آثار : شيوه هاي نقد ادبي ويژگي اثر : ترجمه-با همكاري و مساعدت دكتر غلامحسين يوسفي آن را به اتمام رسانيد-اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.

صدوقي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم اسلامى.

تولد: 1287(1327 ق.)، يزد.

شهادت: 11 تير 1361، يزد.

آيت الله محمد صدوقى، از احفاد شيخ صدوق صاحب من لا يحضره الفقيه، در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستى آيت الله حاج شيخ محمد كرمانشاهى (پسر عموى وى) قرار گرفت. تحصيلات مقدماتى و قسمتى از

سطوح را نز اساتيد آن شهر فراگرفت و در سال 1348 ق. به اصفهان رفت و در آنجا مدتى به تحصيل مشغول شد. سرماى تاريخى 1348 ق. اصفهان باعث شد از اصفهان به يزد رود و مجددا در ذى الحجه سال 1349 ق. براى پايان تحصيل با خانواده ى خود به قم حركت نمود. اساتيد سطوح عاليه وى عبارت بودند از آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى، آيت الله سيد حسن صدر، آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى. وى پس از اتمام دروس سطح و مقارن با شروع مدارج عاليه و نيل به درجه اجتهاد، شروع به تدريس اصول فقه و ساير دروس پرداخت. همچنين سرپرستى حوزه را از حيث امور مالى حوزه و رتق و فتق امور متفرقه طلاب را به عهده داشت. آيت الله صدوقى در دورانى كه فدائيان اسلام مبارزه خود را آغاز كردند، از آنها حمايت نمود و حتى سيد مجتبى نواب صفوى و سيد عبدالحسين واحدى را در منزل خود پناه داد. در سال 1371 ق. بعد از پايان تحصيل جهت ديدار خانواده خود به يزد عزيمت نمود و همان جا ساكن شد.

از جمله خدمات آيت الله صدوقى ايجاد مراكز فرهنگى و خيريه اى مانند مسجد حظيره، كتابخانه سريزدى مدرسه عبدالرحيم خان، مدرسه صدوقى در مشهد و مؤسسات خيريه در قم و اماكن ديگر است.

مجموعه اطلاعيه ها، پيام ها و سخنرانى هاى ايشان توسط مركز مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى تحت عنوان مجموعه اطلاعيه هاى سومين شهيد محراب حضرت آيت الله صدوقى از قبل از انقلاب اسلامى تا زمان شهادت در سال 1362 به چاپ رسديده است.

آيت الله صدوقى، در يازدهم تير 1361 (برابر با دهم رمضان 1402

ق.) پس از اداى نماز جمعه در يزد و در ميان مردم به دست منافقين شهيد شد.

آقاى حاج شيخ محمد صدوقى بن العالم الجليل ميرزا ابوطالب بن العلامه ميرزا محمدرضا مجتهد كرمانشاهى اول عالم و دانشمند معاصر يزد مى باشد.

پدران اين عالم بزرگوار كه از احفاد صدوق الطائفه جناب ابى جعفر محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق صاحب من لايحضره الفقيه و صدها كتاب ديگر همگى از دانشمندان مبرز و علماء زبردست شيعه بوده اند.

جد دوم ايشان مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا محمدمهدى فرزند آخوند ملا محمد كرمانشاهى در زمان فتحعليشاه قاجار از كرمانشاه مهاجرت به يزد نموده و خاندان صدوقى يزد را تشكيل داده است.

تاريخ ورود ايشان به يزد در دست نيست ولى سال فوت به موجب لوح قبرى كه در مزار بزرگ يزد معروف به (جوى هرهر) است از اين قرار است.

هذا مغرب شمس الهدايه و الكمال و مغيب بدر الحكمه و الافضال قطب فلك العرفان و نقطه دائره المعرفه و الايقان مجمع الخصوصيات العليه و منبع الافاضات السنيه جامع مراتب الحكمه و الاجتهاد و حاوى مسالك الهدايه و الرشاد افضل الفضلاء السابقين و اعلم العلماء اللاحقين فى بيضه الاسلام والدين و محكم احكام رب العالمين الذى كان فى مقام التحقيق نطوق كيف و هو من نجل الصدوق عمده المحققين و زبده المدققين الواصل الى جوار رحمه اللَّه الملك الغنى مولانا ملا محمدمهدى الكرمانشاهى اعلى اللَّه مقامه فى شهر جمادى الثانيه من شهور 1236:

و در سفرنامه مرحوم آيت اللَّه آقا محمدعلى بن آيت اللَّه على الاطلاق آقا محمدباقر وحيد بهبهانى اين جمله قيد شده است كه در يزد وارد بر آقاى آخوند ملا محمدمهدى كرمانشاهى شده و

شرح مفصلى در خصوص يزد و اخلاق اهالى آن نگاشته است.

خلاصه مترجم معظم ما در هشتم صفر سال 1326 قمرى در يزد متولد و تحصيلات مقدماتى و قسمتى از سطوح را در نزد اساتيد آن شهرستان تلمذ نموده و در سال 1348 به اصفهان عزيمت و چندى در آنجا در خدمت استادان آن سامان درس خوانده و سرماى تاريخى زمستان و طاقت فرساى سال 48 كه در اسفهان و ساير شهرستانهاى ايران حكمفرما شده ايشان را مجبور كرد كه از اصفهان به يزد مراجعت و مجددا در ذى الحجة 1349 ق براى پايان تحصيل با عائله خود به قم حركت نموده و اساتيد سطوح عاليه را درك و از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر و آيت اللَّه حجت قدس اللَّه اسرارهم استفاده نموده و هم سطوح عاليه را تدريس تا در سال 1371 ق براى ديدن ارحام به يزد عزيمت نموده و با استقبال كم نظيرى وارد يزد و پس از چند روزى تصادفا پدر همسر ايشان مرحوم حجةالاسلام آقا ميرزا محمد كرمانشاهى كه از علماء و ائمه جماعت يزد بودند وفات و به درخواست و اصرار مردم يزد عزم رحيلش بدل به اقامت گرديده و تا حال تحرير مرجع بزرگ و مطلق امور دينى مردم يزد و حومه آن مى باشند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه صدوقى از دانشمندان كم نظير معاصر ما در فضل و اخلاق و علم و عمل و تقوى و ديانت و پاكدامنى و اصالت خانوادگى و داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و صفات حميده و فضائل نفسانى مى باشند و اكنون سرپرستى حوزه علميه يزد را به عهده دارند و به

عموم محصلين مدارس يزد ماهيانه و شهريه مى پردازند.

آثار و باقيات الصالحات بسيارى در يزد و نقاط ديگر دارند كه به آنها اشاره مى شود.

1- مسجد حظيره كه با طرز جالب و زيبائى تعمير نموده و اكنون در آن در ظهر و شب اقامه جماعت مى نمايند.

2- كتابخانه سريزدى مدرسه عبدالرحيم خان

3- تجديد بناء و تعمير و توسعه مدرسه مزبور كه در شرف ويرانى بود.

4- مدرسه صدوقى در مشهد مقدس رضوى

5- موسسات خيرى در شهرستان قم و اماكن ديگر.

داراى فرزند برومند فاضلى به نام ثقةالاسلام و زبده الفضلاء الكرام آقاى آقا شيخ محمدرضا صدوقى مى باشد كه از جمله محصلين مهذب حوزه علميه قم و در روحيات و فضائل اجتماعى نسخه ثانى آن پدر بزرگوارند.

و نيز دامادهاى دانشمند چندى دارند كه در ميان آنان حضرت مستطاب حجةالاسلام و عمادالاعلام آقاى حاج شيخ محمود جعفرى تبريزى مشهور همگان و در ميان اصحاب و خواص ياران آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى در فضل و تقوا و پاكدامنى مشاراليه بالبنان مى باشند.

نگارنده گويد: جناب آقاى جعفرى كه بيش از سى سالست ايشان را مى شناسم و در زمان حيات و رياست مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت ره از خواص اصحاب و ملازمين آن مرحوم بودند و به درس فقه و اصول ايشان شركت داشتند از همان تاريخ موصوف به تقوا و متانت بودند و هيچ مكروهى از ايشان نديده و نشنيده ام و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حجت بنابر خواسته آيت اللَّه شريعتمدارى متصدى بعضى از كارهاى معظم له گرديده و تاكنون موفق و مورد توجه و علاقه عموم محصلين و زعماء و مراجع حوزه علميه و بالاخص زعيم روشن و مرجع بزرگوارى چون آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى مدظله العالى مى باشند.

(1361

-1287 ش)، عالم دينى و فقيه. گويند اجدادش از فرزندزادگان شيخ صدوق، محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى بوده اند. در يزد به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتى و قسمتى از سطوح را در مدرسه عبدالرحيم خان نزد اساتيد زمان تلمذ نمود. در 1348 ق به اصفهان رفت و چندى در خدمت استادان آن شهر درس خواند. زمستان همان سال از اصفهان به يزد مراجعت كرد و در 1349 ق براى تكميل تحصيلات با خانواده ى خود به قم رفت و اساتيد سطوح عاليه را درك و از محضر درس آيت الله حائرى و آيت الله خوانسارى و آيت الله صدر و آيت الله حجت استفاده نمود و همچنين سطوح عالى را تدريس كرد. ساله مقسم شهريه آيت الله صدر و آيت الله بروجردى بود. از 1371 ق در يزد اقامت گزيد و مرجع امور دينى مردم گشت. وى پس از ايراد خطبه هاى نماز جمعه يزد بر اثر انفجار نارنجك به شهادت رسيد. از آثار وى: تعمير مسجد حظيره، احداث كتابخانه ى مدرسه ى عبدالرحيم خان؛ تجديد بناء و تعمير و توسعه مدرسه ى عبدالرحيم خان، احداث مدرسه ى صدوقى در مشهد مقدس رضوى؛ ايجاد موسسات خيريه در شهرستان قم و اماكن ديگر. از آثار علمى اش: «حديث كساء»؛ «قصد السبيل»، در امر بين الامرين.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (393 -391 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (445 -442 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (537 -536 / 5).

صديق اعلم، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1273 ش)، مؤسس دانشگاه تهران، استاد دانشگاه، مترجم و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تهران به پايان رساند و در 1290 ش عازم فراسنه شد و در 1297 ش دوره ى

دانشسراى و رساى را به اتمام رساند و از دانشگاه پاريس، دانشنامه ى ليسانس در رشته ى رياضى گرفت. چندى نيز در دانشگاه كمبريج به مطالعه و تدريس پرداخت. در 1297 ش به ايران مراجعت كرد و تا 1309 ش مشاغل مختلفى را به عهده داشت، از جمله: بازرس مدراس متوسطه و عالى، رياست فرهنگ گيلان، رياست تعلميات عاليه، معلمى دارالفنون و دارالمعلمين مركزى و مدرسه ى حقوق، و مدتى نيز مدير داخلى روزنامه ى «مرد آزاد» بود. در 1309 ش به دعوت دانشگاه كلمبيا براى مطالعه ى فرهنگ آمريكا به نيويورك رفت و از آن دانشگاه موفق به اخذ درجه ى دكترا در فلسفه گرديد و پس از بازگشت به ايران مأمور تأسيس دانشگاه تهران شد و تا 1319 ش رياست و استادى دانشسراى عالى، دانشكده ى ادبيات و دانشكده ى علوم به عهده ى وى بود. او چندين بار به وزارت فرهنگ انتخاب شد. وى سرانجام در تهران درگذشت. از آثارش: «اصول تدريس حساب و حل مسائل فكرى»؛ «اصول تعليم و تربيت»، ترجمه، «تاريخ فرهنگ اروپا از آغاز تا عصر حاضر»؛ «حقوق بين الملل»؛ «شرح حال و شخصيت و آثار فردوسى»؛ «صنايع ايران در گذشته و در آينده»، ترجمه؛ «يكسال در آمريكا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (90 / 15 ،179 / 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (205 -200 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى (3451 / 2 251 ،249 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (227)، مؤلفين كتب چاپى (654 -650 / 4).

صديق الحكماء، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، پزشك، مترجم و نويسنده. از آثار وى: «اصول طب جديد»؛ «حفظ الصحه»؛ «هدايه التلقيح»؛ «معرفه السل»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى

چاپى (1178 ،259 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (174 -173 / 3).

صديق، فضل الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، پزشك، استاد دانشگاه و نويسنده. تحصيلات متوسطه را در دارالفنون گذارند و در 1309 ش به فرانسه رفت. تحصيلات پزشكى را تا آخر سال دوم در بوردو و بقيه را در پاريس به پايان رساند. او پس از نگارش پايان نامه خود درباره ى «نگاهدارى و اصلاح نژاد انسانى» به اخذ درجه ى دكترى نايل شد. سپس در رشته ى بهداشت و بيمارى كودكان مدت يكسال و نيم تحصيل كرد و گواهينامه تخصصى از آموزشگاه پرورش كودكان پاريس دريافت نمود. پس از آن از طرف دولت انلگستان براى تحقيق، به الجزيره رفت و پس از شش ماه توقف در آن كشور، در 1317 ش به ايران بازگشت و به سمت دانشيارى بهداشت كودكان در دانشسراى عالى منصوب شد. وى بعدها به دانشيارى كرسى بهداشت و پس از آن به سمت استادى بى كرسى دانشكده ى پزشكى انتخاب گرديد. از آثار وى: «بهداشت غذايى،بهداشت نسل»؛ «فن بچه دارى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى (2467 / 2 ،540 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (860 -859 / 4).

صديقي يار، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود صديقي يار

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/9/4

زندگينامه علمي

پس ازگرفتن مدرك سيكل به دروس علوم دينيه مشغول وتادرسيوطي درمدرسه امام صادق (ع)ورامين مشغول به تحصيل شدم تا در زمان جنگ جهت نگهداري ازپدرم هشت ماهي در دروسم فاصله افتاد ولطما تي را ديدم و به پيشنهاد يكي ازدوستانم به مدرسه عبدالعظيم واقع درشهرري رفتم واز عوا مل في النحومجدداً دروس خودرااغازكردم وبعد ازاتمام ادبيات عرب وشروع به تحصيل اصول وفقه به تدريس دردروس پايه مانند صرف ،تصريف ،صرف ساده

وعوامل في النحومشغول شدم تا اينكه با مشكلات جديدي مواجه شدم و يكسالي ازدروس حوزه دورافتادم واين وضع به خاطر جبران عقب ماندگي ها وتكميل دروس و.... وبدون هيچ شهريه اي به قم امدم وبا داشتن يك فرزند وهمسر وبا سختي امتحانات خودرابه صورت متفرقه دادم وشهريه خودرا وصل نمودم و در كنار آن در مؤسسه اي كه قبل از وصل شهريه درآن كارمي كردم مشغول كار تحقيقات رجالي وحديثي بودم كه بعداز مدتي از آنجا بيرون آمدم ودرجاي ديگري كه هم كار علمي درآن به چشم ميخورد وهم از لحاظ مادي با تعداد چهار فرزند تأمين مي شدم دركناردروس خود مشغول شدم وحتي دردروس تخصصي تبليغ دو سال مشغول بودم وبه خاطر لطمه خوردن دروس اصلي حوزه ام كه ناقص مانده بود انصراف دادم والان مشغول به كار درمجله مبلغان هستم وهم مشغول به تحصيل، و سطح 2 حوزه را دارا هستم .

صديقي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

طراح، نقاش، پيكرتراش.

تولد: 1276، تهران (محله ى عودلاجان).

درگذشت: 20 آذر 1374، تهران بيمارستان آبان.

ابوالحسن صديقى، فرزند ميرزا باقر صديق الدوله نورى، در هفت سالگى در مدرسه ى اقدسيه و پس از آن در مدرسه ى آليانس تهران درس خواند. در آخرين سال تحصيلى به خاطر علاقه به نقاشى، مدرسه ى آليانس را رها كرد و در مدرسه ى كمال الملك به فراگيرى نقاشى پرداخت. وى از شاگردان كمال الملك در نقاشى بود كه پس از پايان دوره ى نقاشى به مجسمه سازى روى آورد و خود به پيكرتراشى مشغول شد.

صديقى در سال 1307 به اروپا رفت و بيش از چهار سال در مدرسه ى هنرهاى زيباى پاريس در رشته ى پيكرتراشى به تحصيل مشغول شد. وى در سال

1311 پس از بازگشت به ايران، با حكم كمال الملك رياست مدرسه ى صنايع مستظرفه را (كه بعدها مدرسه ى هنرهاى زيبا نام گرفت) بر عهده گرفت. بعد در ايجاد اولين مدرسه ى معمارى در سال 1318 با كمك مدرسان خارجى در محل كنونى سازمان برنامه (ميدان بهارستان) كوشش كرد و بعد با همكارى استاد على محمد حيدريان و مهندس محسن فروغى و آندره گدار در نيمه ى دوم سال 1319 در ايجاد «هنركده» در مدرسه ى مروى، واقع در نزديكى ميدان شمس العماره شركت كرد. اما پيش از آن كه هنركده به محوطه ى دانشگاه تهران منتقل شود، از همكارى كناره كيرى كرد و از آن پس تنها به كار پيكرتراشى پرداخت و علاوه بر مجسمه ى معاريف ايران، آثارى از صورت بستگان و نزديكان خود (بين سالهاى 1303 تا 1337) و همچنين نقش برجسته نماى وزارت دادگسترى (1321)؛ صحنه هايى از شاهنامه ى فردوسى در زروخانه ى بانك ملى ايران (1325)؛ مجمسه ى عدالت در وزارت دادگسترى (1333) و باز صحنه هايى ديگر را به وجود آورد. در بين طرح ها و نقاشى هايى كه در كتاب آثارش چاپ شده، چهره اى از حافظ نيز مشاهد مى شود كه به دلايلى به تنديس تبديل نشده است.

از آثار ديگر اوست: مجمسه ى ايستاده ى سعدى در شيراز (1330)؛ مجمسه ى ايستاده از ابن سينا از سنگ مرمرين در همدان (1333)؛ مجسمه ى ايستاده ى فردوسى از سنگ مرمر در تهران (1312)؛ مجمسه ى نشسته ى فردوسى از سنگ مرمر در شهر توس (1347)؛ تنديس ميرزا تقى خان اميركبير (1322 و 1355)؛ رستم (1325)؛ مجسمه ى نادر در باغ نادرى در توس مشهد (1335)؛ كمال الملك (1347)؛ مجسمه ى نيم تنه از عمر خيام در پارك لاله تهران (1349 و 1354)؛ يعقوب ليث (1365) و سياه نى زن

يا حاج مقبل، دو نيم تنه چپ و راست از يك سياه مراكشى؛ نيم تنه از يك دوره گرد پير؛ نيم تنه ابوالقاسم مستخدم استاد كمال الملك، نيم تنه استاد كمال الملك، و تمام تنها از برادرزاده ى خود ايشان و نيم تنه ى ننه حسين خدمتكار. وى همچنين تنديس هايى را به سفارش برخى از نهادها از جمله بانك سپه، بانك ملى ايران، بانك مركزى، دانشگاه تهران، سازمان تربيت بدنى، وزارت نفت، شهردارى تهران، جمعيت هلال احمر خلق نمود.

از جمله جوايز و نشان هايى كه به وى اهداء شد، مى توان از نشان درجه ى يك و لوح تقدير انجمن شرق شناسان فرانسه (پاريس)؛ مدال طلاى درجه يك هنر از دولت بلژيك (1957)؛ ديپلم افتخار و نشان هنر از سوى دولت فرانسه توسط رييس آكادمى فرانسه (1959)؛ نشان درجه ى يك هنر از رييس جمهورى ايتاليا (1792) نام برد. كيسيون ملى يونسكو نيز همت محمد پارسى و هادى سيف كتابى در سال 1373 در آخرين سال حيات او به پاس خدماتش چاپ و منتشر كرد و استاد در 98 سالگى توانست پيش از فوت، آثارش را يك جا و در مجلدى مشاهده كند.

استاد صديقى در 20 آذر 1374 در بيمارستان آبان تهران درگذشت و در قطعه ى هنرمندان (قطعه ى شماره ى 88) بهشت زهرا به خاك سپره شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صديقي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، جامعه شناسى، محقق.

تولد: آذر 1284، تهران.

درگذشت: 9 ارديبهشت 1370.

غلامحسين صديقى، فرزند حسين اعتضاد دفتر، تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود را در تهران در مدارس علميه، آليانس و دارالفنون گذراند و سپس در سال 1309 براى ادامه ى تحصيل جزو دومين گروه دانشجويان اعزامى به اروپا به فرانسه رفت. در آنجا پس از گذراندن دوره ى دانشسراى سن كلو و دانشگاه پاريس

به اخذ ليسانس و دكتراى ادبيات در رشته ى فلسفه و جامعه شناسى نايل آمد. رساله ى دكتراى او با عنوان جنبش هاى دينى ايرانى در قرن هاى دوم و سوم هجرى در سال 1938(1317) به زبان فرانسوى در پاريس به چاپ رسيد (اين كتاب در سال 1372 در تهران به چاپ رسيده است). در سال 1316 به ايران بازگشت و با درجه ى دانشيارى در دانشگاه تهران به تدريس تاريخ فلسفه ى قديم و جامعه شناسى پرداخت، مدتى بعد هم به مقام استادى دانشكده هاى ادبيات معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) نايل آمد. چندى نيز مدير كل دانشگاه و چند دوره نماينده ى دانشكده ى ادبيات در شوراى دانشگاه بود. او همچنين در تأسيس انجمن آثار ملى مؤثر بود، و بعدها به رياست انجمن رسيد. او عضو كميسيون ملى يونسكو و كنگره هزاره ابن سينا بود، و از 1326 الى 1329 در تنظيم مدخل هاى حروف «پ» و «ث» لغت نامه دهخدا فعاليت كرد، در واقع او يكى از پنج نفرى بود كه همراه خان بابا بيانى، ذبيح الله صفا، محمد معين و عبدالحميد اعظمى زنگنه پس از تصويب ماده واحده مربوط به چاپ لغت نامه در چاپخانه مجلس شوراى ملى در اواخر 1324 به همكاى با دهخدا انتخاب شد.

وى در سال 1330 در هيئت دولت دكتر محمد مصدق به عنوان وزير پست و تلگراف منصوب شد و پس از مدتى تا سال 1332 وزير كشور اين هيئت دولت بود. پس از كودتاى 28 مرداد 1332 دستگير گرديد و مدت پانزده ماه در زندان به سر برد. اما پس از آزادى چهار بار ديگر هم به زندان افتاد.

از جمله فعاليت هاى وى در زمينه ى فرهنگى تأسيس

مؤسسه ى مطالعات و تحقيقات اجتماعى در سال 1337 است. اين مؤسسه در سال 1351 به دانشكده ى علوم اجتماعى تبديل شد.

دكتر غلامحسين صديقى همچنان در طول سال هاى عمر خود چندين بار نماينده ايران در كنفرانس هاى بين المللى تعليم و تربيت و يونسكو انتخاب شد. تأليفات وى از اين جمله است: از طائيس تا سقراط، گزارش سفر هند (1326)؛ چاپ متن عربى رساله ى سرگذشت ابن سينا و چند رساله ى ديگر منسوب به ابن سينا. وى همچنين مقدمه اى بر كتاب اصول حكومت آتن (تأليف ارسطو و با ترجمه و تحشيه ى باستانى پاريزى) نوشته است.

دكتر غلامحسين صديقى پس از تحمل يك دوره بيمارى در نهم ارديبهشت 1370 درگذشت.

از فلاسفه و دانشمندان و استادان مسلم دانشگاه است. در 1284 ش تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى و فقه و اصول و ادبيات در تهران به اخذ ديپلم نائل آمد و از طرف دولت براى ادامه ى تحصيلى به فرانسه اعزام شد و در رشته ى فلسفه ليسانس و دكترا اخذ كرد. پس از مراجعت به ايران به دانشيارى و سپس استادى دانشكده ى ادبيات برگزيده شد و ساليان دراز در آن دانشكده تدريس مى نمود. در 1330 در كابينه ى دكتر محمد مصدق،ابتدا وزير پست و تلگراف و بعد وزير كشور بود و تا 28 مرداد 1332 در آن سمت باقى ماند. پس از سقوط مصدق، دو روزى به حال اختفاء مى زيست تا اينكه به اتفاق مصدق و شايگان، خود را به حكومت جديد معرفى كرد، چند روزى در باشگاه افسران، سپس در زندان لشكر 2 زرهى زندانى بود. همزمان با محاكمه ى مصدق در دادگاه نظامى او هم محاكمه شد و چندى در زندان بود و

او را از كار دانشگاهى اخراج كردند ولى مجددا به كار خود بازگشت و شغل استادى را تا سنين بازنشستگى ادامه داد. رياست گروه فلسفه و روانشناسى با او بود.

دكتر غلامحسين صديقى مردى به تمام معنى صديق و متقى و دانشمند و در عين حال سختگير و بدون گذشت بود. در وطن خواهى و علاقه ى او به كشور هيچ كس ترديد ندارد. او عضويت جبهه ملى را پذيرفت و تا پايان عمر بدان عقيده باقى ماند. در اواخر دوران حكومت شاه هر موقع سخن از نخست وزير ملى مى شد، نام صديقى مترادف آن بود. شاه در روزهاى سقوط به او متوسل شد تا سكان شكسته ى كشتى حكومت را به دست او بسپارد ولى روى شرايط پيشنهادى توافق نشد. شاه در خاطرات خود اشاره مى كند كه شرايط او مورد قبول واقع نشد ليكن واقعيت مطلب اين است كه صديقى از زير بار مسئوليت فرار كرد. زيرا اوضاع و احوال روز خواستار عدم قبولى او بود. وى صاحب تاليفاتى در رشته ى تخصصى خود مى باشد. در سال 1371 در تهران درگذشت و از طرف مردم تشييع جنازه ى باشكوهى به عمل آمد.

(1370 -1284 ش)، نويسنده و استاد دانشگاه، رييس انجمن آثار ملى. در تهران به دنيا آمد. پس از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه در مدرسه هاى آليانس و دارالفنون در 1308 ش به فرانسه اعزام شد. او پس از اخذ ديپلم ادبيات از دانشسراى عالى سن كلود، تحصيلات دوره ى دكترا را در دانشكده ى ادبيات دانشگاه سوربن آغاز كرد و با تقديم رساله ى خويش تخت عنوان «جنبش هاى دينى ايرانيان در قرن هاى دوم و سوم هجرى» دوره ى دكتراى خويش را به پايان برد. به

ايران بازگشت و به خدمت دانشگاه درآمد و عهده دار مشاغل مختلفى شد: معلم جامعه شناسى و تاريخ فلسفه، نماينده ى دانشكده ى ادبيات و دانشسراى عالى در شرواى دانشگاه، عضو هيأت نمايندگى ايران در كنفرانس بين المللى تلعيم و تربيت در ژنو و بعد با همين سمت در لندن، عضو هيأت سياسى و اقتصادى و فرهنگى در هندوستان، رياست نمانيدگى در سومين كنفرانس سازمان تربيتى و علمى يونسكو به جهت شايستگى علمى و فرهنگى مدتها عضو هيئت تحقيقى انجمن آثار ملى را بر عهده گرفت. از آثار وى: «از طالس تا سقراط»؛ «گزارش سفر هند». دكتر صديقى براى مدتى هم با على ابكر دهخدا همكارى علمى و فرهنگى نمود و تأليف و تنقيح دو جزء «لغت نامه» را بر عهده گرفت به پايان رساند. او همچنين در تصحيح تأليفات فارسى منسوب به ابن سينا شركتى فعال داشت.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 17، ش 4 -1، ص 173 -164)، مؤلفين كتب چاپى (680 -679 / 4).

صديقي، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبانهاى خارجى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

صرامي، سيف الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيف الله صرامي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1360 هجري شمسي با ديپلم رياضي فيزيك وارد حوزه علميه اصفهان مدرسه ذوالفقار شدم. تا حدود شش ماهي كه در آنجا بودم مقدمات را از سيوطي و المنطق كه در فاصله دو سال آخر دوره دبيرستان به آن رسيده بودم تا مغني و اصول استنباط رساندم. اواخر سال 60 توفيق حضور در حوزه علميه قم ، مدرسه امام صادق(ع) را يافتم. در آنجا حدود يك سال بقيه مغني، مختصر المعاني و تا اواسط شرح لمعه و اصول فقه را تمام كردم.

تا اواخر سال 66 دروس مقدمات و سطح را تقريبا به اتمام رساندم و توفيق متناوب و البته جسته و گريخته اي در تدريس همان دروس تا سطح شرح لمعه را داشتم. از اواسط سال 68 شاگرد درس خارج فقه و اصول بودم، در حالي كه در خلال دروس مقدمات و سطح چند دور درس فلسفه را هم تجربه كرده بودم بدايه الحكمه، نهاية الحكمه و شرح منظومه اسفار را هم در حد ج 1 و 6 در سال هاي 67 تا 69 خواندم.سال 69 دوره فوق ليسانس تربيت مدرس دانشگاه قم را در الهيات و معارف اسلامي آغاز كردم كه در سال 73 به پايان رسانيدم.از سال 69 با شركت در تهيه برخي فيش هاي بحار الانوار براي تدوين نرم افزار هاي مربوط در مركز تحقيقات

كامپيوتري علوم اسلامي همكاري خود را با مركز تحقيقاتي، با پيش زمينه اي در برخي از كارهاي تحقيقاتي شخصي آغاز كردم. پس از مدت كوتاهي با تشكيل معاونت انديشه اسلامي مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري محترم به آن پيوستم. حاصل كار با آن معاونت تا سال 67 غير از مديريت گروه فقه دو كتاب احكام حكومتي و مصلحت و احكام مرتد از ديدگاه اسلام و حقوق بشر بود.

از سال 75 همكاري با پژوهشكده فقه و حقوق مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم (ابتدا با عضويت در شوراي علمي آن و از سال 76 تاكنون به عنوان مدير گروه مسائل فقهي حقوق آن) را آغاز كردم .

از اساتيد حوزوي بيش از همه از محضر حضرت آيت الله استاد شيخ جواد تبريزي (مد ظله العالي) و پس از ايشان حضرت آيت الله استاد سيد كاظم حائري (مد ظله العالي) بهره برده ام. از محضر اساتيد گرانقدر حضرت آيت الله مددي و حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاي شيخ مهدي گنجعلي نيز در درس هايي با روش مباحثه و گفتگو بهره هاي فراوان برده ام. توفيق تدريس دروس سطح را نيز به تناوب و البته به شكل خصوصي داشته ام.

صرفي پور، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي صرفي پور

محل تولد : قم

شهرت : صرفي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 60 وارد حوزه علميه قم (مدرسه كرمانيها) شد. اگر چه قبل از ورود رسمي به حوزه نزد پدرش تا لمعه تحصيل نمود . بعد از دوران مقدمات رسمي وارد دروس فقه و اصول شده و نزد آقايان آيةالله

اشتهاردي، اعتمادي، ستوده سطح را تمام نمود. دروس خارج را از دروس آيات عظام مكارم، تبريزي و فاضل بهره برد. تاكنون در حوزه هاي علميه شهرستانهاي انديمشك، اسدآباد، مينودشت و صحنه وپلدختردروس حوزه را تا لمعه و اصول ورسائل ومكاسب تدريس نموده است.

همچنين مسائل اخلاقي و اعتقادي و تاريخي و سيره ائمه را در اين شهر ها براي گروه هاي مختلف مردم تبيين نموده است. ودر دانشگاه آزاد نيز تدريس داشته اند.تاكنون 27 جلد كتاب تاليف نموده و بيش از 50 جلد كتاب اماده نشر مي باشد. وتقريبا بيست مقاله آماده عرضه دارند همچنين بيش از سيصد جلسه راديويي در راديو لرستان ازايشان به عنوان كارشناس ديني برنامه هاي معارف اسلامي ضبط و پخش و يا براي پخش منظور شده است.

صعلوكي نيشابوري، ابوسهل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(369 -296 ق)، فقه شافعى، مفسر، اديب، نحوى، صوفى و شاعر. شيخ خراسان در زمان خود بود. در اصفهان به دنيا آمد. وى به بصره رفت و چندين سال در آن شهر تدريس نمود و چند سال نيز در اصفهان اقامت داشت. سرانجام در 337 ق به نيشابور آمد و سپس خانواده ى خود را به آنجا منتقل كرد. او بيش از سى سال كرسى درس و فتوى نيشابور را در اختيار داشت. صعلوكى از ابن خزيمه و ابوالعباس سراج و احمد ماسرجسى و احمد محمدآبادى و ابن ابى حاتم و ابن انبارى و محاملى و بسيارى ديگر حديث شنيد. پسرش، ابوطيب، و فقهاى نيشابور در محضر وى فقه آموختند. ابوسهل مصاحب ابواسحقاق مروزى بود و گفته اند كه از وى فقه آموخت. گويند كه او شبيلى را نيز درك كرده بود. نسوى وى را پيشگام علم تصوف

مى داند. ابوبكر صيرفى گويد كه اهل خراسان همچون ابوسهل را هرگز نخواهند ديد و صاحب بن عباد گفت كه ما همچون ابوسهل نديده ايم و خود او نيز مانند خودش را نديده است. به هر حال او در شريعت و طريقت يگانه ى روزگار خود بود. وى در نيشابور درگذشت. ثعالبى اشعار بسيارى را به او نسبت داده است. «الفوائد» روايتهايى از اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (658)، الاعلام (207)، الاعلام بوفيات اعلام (253 / 1)، انساب سمعانى (540 -539 / 3)، ريحانه (446 -445 / 3)، سير النبلاء (239 - 235 / 16)، شذرات الذهب (70 -69 / 3) طبقات الصوفيه هروى (585)، العبر (132 / 2)، الكنى و الالقاب (417 -416 / 2)، لغت نامه (ذيل/ صلعوكى)، النجوم الزاهره (141 -140 / 4)، نفحات الانس (318 -317)، الوافى بالوفيات (125 -124 / 3)، وفيات الاعيان (205 -204 / 4).

صعلوكي نيشابوري، ابوطيب احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 337 ق)، حافظ، محدث، فقيه و لغوى. پدرانش حنفى و خود شافعى و مذهب بود و از بزرگان آنها. از يحيى بن محمد ذهلى و على بن حسن دارابجردى و محمد بن عبدالوهاب فراء و محمد بن ايوب رازى و عبدالله بن احمد بن حنبل و همطبقه ى آنان حديث شنيد. او در نيشابور به تدريس فقه و حديث مشغول بود. برادرزاده اش،ابوسهل صعلوكى، و ابوعبدالله اخرم از وى حديث روايت كرده اند. حاكم نيشابورى گويد كه از وى حديثى شنيدم. او رد فقه و لغت از پيشگامان بود و در حديث صاحب تصنيف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات اعلام (231 / 1)، انساب سمعانى (541 -540/ 3)، سير النبلاء

(391 / 15)، معجم المؤلفين (108 / 2)، الوافى بالوفيات (396 / 7).

صعلوكي نيشابوري، ابوطيب سهل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 404 / 387 ق)، محدث، فقيه، متكلم و اديب شافعى. مفتى نيشابور بود و پدرش نيز قبل از او اين سمت را داشت. علم و فضل و ديانت او را ستوده اند و گفته اند كه مرجع فقهاى نيشابور بود. فقه را از پدرش، ابوسهل محمد بن سليمان،و حديث را از ابوالعباس اصم و ابوعلى رفاء آموخت. سپس مجلس درس آراست. در مجلس او افزون بر پانصد دوات براى نگارش بيانات او فراهم مى كردند. حاكم نيشابورى و ابوبكر بيهقى و ابونصر محمد شادياخى از وى روايت كرده اند. از آثارش: «الفوائد» كه گردآورى مسموعات اوست؛ «المذهب فى ذكر شيوخ المذهب»، كه همان طبقات شافعيه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210 / 3)، الاعلام بوفيات الاعلام (273 / 1)، انساب سمعانى (540 / 3)،روضات الجنات (94 / 4)، ريحانه (445 / 3)، سير النبلاء (209 -207 / 17، شذرات الذهب (173 -172 / 3)، طبقات الصوفيه هروى (585)، العبر (208 / 2)، كشف الظنون (1645)، الكنى و الالقاب (417 -416 / 2)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم المؤلفين (284 / 4)، نفخات الانس (318)، الوافى بالوفيات (13 -12 / 16)، وفيات الاعيان (436 -435 / 2)، هديه العارفين (412 / 1).

صغاني، رضي الدين، ابوالفضائل حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(650 -577 ق)، فقيه حنفى، محدث، نحوى و لغوى. اصل وى از صغان يا چغان مرو از ولايات ماوراءالنهر است كه در لاهور به دنيا آمد و در غزنه نشوونما يافت.به بغداد رفت و سفرى به يمن نمود و سرانجام تا پايان عمر در بغداد ماندگار شد. او در مكه از ابوالفتوح نصر بن صحرى و در يمن از قاضى خلف حسن آبادى و در

بغداد از سعيد بن محمد بن رزاز حديث شنيد. او در زبان عربى سرآمد همعصران خود بود، و از مشاهير فقها و محدثين به شمار مى رفت. در اكثر علوم رياست علمى داشت. حوزه ى درس او مرجع استفاده ى افاضل زمان بود. صغانى از مشايخ اجازه ى روايتى سيد احمد بن طاووس و فرزندش سيد عبدالكريم بن طاووس و علامه ى حلى است. از آثار وى: «مجمع البحرين»، در لغت، در چندين مجلد؛ «العباب»، معجمى در لغت كه براى ابن علقمى، وزير مستعصم نگارش كرده است؛ «الشوارد»، درلغت؛ «الاضداد»؛ «مشارق الانوار»، در حديث، كه براى مستنصر عباسى تأليف كرده است، شرح «صحيح» بخارى بطور مختصر؛ «التكمله على الصحاح» يا تكمله الصحاح»؛ «در السحابه فى مواضع وفيات الصحابه»؛ «بيان الاحاديث الموضوعه» يا «الدررالملتقطه فى بيان الاحاديث الموضوعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (232 / 2)، ايضاح المكنون (433 / 2)، روضات الجنات (91 -89 / 3)، ريحانه (409 -407 / 3)، سير النبلاء (284 -282 / 23)، شذرات الذهب (250 / 5)، العبر (265 / 3)، كشف الظنون (1980 ،1832 ،1808 ،1776 ،1705 ،1688 ،1599 ،1461 ،1438 ،1424 ،1394 ،1392 ،1250 ،1121 ،1087،1072 1067 ،1065 ،731 ،553 ،395 ،251 ،116 ،87)، الكنى و الالقاب (318 -417 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم الادباء (191 -189 / 9)، معجم المؤلفين (279 / 3)، النجوم الزاهره (27 -26 / 7)، الوافى بالوفيات (243 -240 / 12).

صفا، ذبيح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1290 ش در شهميرزاد از قراء سمنان متولد شد. دوران اوليه را در شهر بابل به سر برد و در همانجا گواهينامه دوره ى ابتدائى را دريافت كرد. تحصيلات متوسطه را در تهران به

اتمام رسانيد و در 1312 ديپلم ادبى گرفت و وارد دارالمعلمين عالى شد و در 1315 ليسانس فلسفه و ادبيات فارسى گرفت. پس از انجام خدمت سربازى به دبيرى زبان و ادبيات فارس پرداخت. در عين حال در دوره ى دكتراى ادبيات به تحصيل اشتغال ورزيد و دكترا دريافت كرد و رساله ى خود را تحت عنوان حماسه سرائى در ايران نوشت و با درجه ى ممتاز مورد تصويب واقع شد و به عنوان دانشيار به تدريس در دانشكده ى ادبيات پرداخت و پس از پنج سال توفف در رتبه ى دانشيارى به مقام استادى كرسى زبان و ادبيات فارسى منصوب گرديد.

دكتر صفا از سال 1320 به سمت معاونت و بعد كفالت اداره دانشسراهاى مقدماتى در وزارت فرهنگ برگزيده شد و در 1322 به رياست اداره تعليمات عاليه و تعليمات متوسطه و رياست دانشسراها منصوب گرديد. در همان زمان عضو هيئت مديره شير و خورشيد سرخ و دبيركلى كميسيون ملى يونسكو را در ايران عهده دار شد و در اين سمتها ماموريتهاى زيادى به اروپا پيدا كرد. وى از جوانى شوق و ذوق مطبوعاتى داشت. در 1312 معاون سردبير مجله ى مهر شد و در 1315 سردبير مجله ى مذكور گرديد. در 1320 امتياز مجله ى سخن را گرفت و يك سال آن را انتشار داد و بعد از يك سال امتياز سخن را به دكتر خانلرى واگذار نمود و خود امتياز روزنامه ى شباهنگ را دريافت كرد و چهارسال متواليا روزنامه را منتشر كرد. مدتى نيز مديريت مجله ى ارتش با او بود و بعد مدير مجله ى ادبى دانشكده ادبيات شد.

دكتر صفا مدتى نيز رياست دانشكده ادبيات را بر عهده داشت. از آثار و تاليفات او

مى توان كتب زير را نام برد: حماسه سرائى در ايران، تاريخ مختصر تحول نظم و نثر فارسى، تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى، تاريخ ادبيات در ايران (سه جلد)، گنج سخن، يادنامه خواجه نصير طوسى، جشن نامه ابن سينا، ترجمه ى مرگ سقراط از آثار لامارتين، مزداپرستى در ايران قديم، آئين سخن در معانى و بيان فارسى و چندين آثار و تصحيح ديگر. صفا در سال 1378 در خارج از كشور درگذشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

صفار بخاري، ابونصر اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 405 ق)، فقيه، اديب و شاعر. اهل بخارا بود. او در ادبيات عرب، در شناخت نكات و دقائق آن، و همچنين در فقه و حديث يگانه ى زمان خود بود. ابوسعد سمعانى در «تاريخ مرو» و حاكم نيشابورى در «تاريخ نيشابور» و خطيب بغدادى در «تاريخ بغداد» به شرح حال او پرداخته اند. او احاديث بسيارى در انواع علوم فراگرفت و در 405 ق، در سفر حج، در بغداد، از نصر بن احمد بن اسماعيل كنانى، صاحب جبرئيل سمرقندى، حديث روايت كرد. ابوعلى حسن بن على بن مذهب بغدادى از شاگردان و راويان صفار است و استادش را بسيار ستوده است. صفار در اواخر عمر به حجاز رفت و ساكن طايف شد و قبر وى در آنجاست. صفار شعر را نيكو مى سرود. او در لغت و ادبيات تصانيفى دارد كه از آن جمله است: «المدخل الى سيبويه»، در نحو؛ «المدخل الصغير»، در نحو؛ «الرد على حمزه فى حدوث التصحيف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (548 -547 / 3)، تاريخ بغداد (403 / 6)، ريحانه (452 / 3)، لغت نامه (ذيل/ اسحاق)، معجم الادباء

(69 -66 / 6)، معجم المؤلفين (230 / 2).

صفارزاده، طاهره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

طاهره صفارزاده را بيشتر به عنوان يك شاعر مي شناسيم. مخاطبان شعر در دهه40 او را با شعر «كودك قرن» به خاطر مي آورند و در دهه 50 با كتاب «سفر پنجم».شعرهاي قديمي اش يادآور سال هاي گلوله و فرياد است.علاوه بر شعر، در ترجمه و پژوهش هم استادي بي همتا است.

▪ طاهره صفارزاده شاعر، نويسنده ، محقق و مترجم ،متولد 1315 سيرجان

▪ ليسانس ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران

▪ ادامه تحصيل در انگلستان و سپس آمريكا در دانشگاه آيووا

▪ كسب درجه MFA

▪ استخدام در دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) در سال 1349

▪ رئيس دانشگاه شهيد بهشتي و دانشكده ادبيات

▪ دكترا در رشته نقد تئوري و عملي ادبيات جهان

▪ برگزيده شدن در «فستيوال بين المللي داكا» در سال 67 به عنوان يكي از 5 عضو بنيانگذار كميته ترجمه آسيا،

▪ «استاد نمونه» سال 71 از سوي وزارت علوم و آموزش عالي

▪ «خادم القرآن» پس از انتشار ترجمه «قرآن حكيم »، سال 80

سرپرستي و ويراستاري 36 كتاب زبان تخصصي براي رشته هاي مختلف دانشگاهي

▪ قصه ، پيوندهاي تلخ، 1341

▪ شعر ، رهگذر مهتاب، 1341

Brella the Red um (سروده هايي به زبان انگليسي)، آيووا 1967م.= 1347ش.

طنين در دلتا [و دفتر دوم]، سد و بازوان، 1350 ، سفر پنجم، 1356 ، حركت و ديروز، 1357 ، بيعت با بيداري، 1358 ، مردان منحني ، ديدار صبح، 1366 ، در پيشواز صلح، 1385 ، گزيده ادبيات معاصر، 1378 ، هفت سفر، 1384 ، روشنگران راه، 1384

، انديشه در هدايت شعر، 1384

● اصول ترجمه، نقد ترجمه، ترجمه

▪ اصول و مباني ترجمه: تجزيه و تحليلي از فن ترجمه ضمن نقد عملي آثار مترجمان، از 1358

ترجمه هاي نامفهوم، 1384

▪ ترجمه مفاهيم بنيادي قرآن مجيد (فارسي و انگليسي)، 1379

▪ ترجمه قرآن حكيم (سه زبانه - متن عربي با ترجمه فارسي و انگليسي)، 1380

▪ ترجمه قرآن حكيم (دو زبانه متن عربي با ترجمه فارسي)، 1382

▪ ترجمه قرآن حكيم (دو زبانه متن عربي با ترجمه انگليسي)، 1385

▪ لوح فشرده قرآن حكيم (سه زبانه - متن عربي با ترجمه فارسي و انگليسي)، 1383 (نشر دوم) كامل وجزء 30.

▪ دعاي عرفه (دعاي امام حسين عليه السلام در روز عرفه (متن عربي با ترجمه فارسي)، 1381

▪ دعاي ندبه و دعاي كميل (متن عربي با ترجمه فارسي)، 1383

▪ مفاهيم قرآني در حديث نبوي: گزيده اي از نهج الفصاحه با ترجمه فارسي و انگليسي، 1384

دعاي جوشن كبير، 1385

طاهره صفارزاده را بيشتر به عنوان يك شاعر مي شناسيم. مخاطبان شعر در دهه40 او را با شعر «كودك قرن» به خاطر مي آورند و در دهه 50 با كتاب «سفر پنجم».شعرهاي قديمي اش يادآور سال هاي گلوله و فرياد است.علاوه بر شعر، در ترجمه و پژوهش هم استادي بي همتا است.صفارزاده نخستين مترجم قرآن كريم به 3 زبان زنده دنيا است. صفارزاده شاعر، نويسنده ، محقق و مترجم به سال 1315 در سيرجان در خانواده اي متوسط چشم به جهان گشود.اجدادش از عرفاي مقيد به مقابله با ظلم و عدالت پروري بوده اند.پدر و خواهرش هم اهل تصوف بودند .

در خانواده، برپايي مجالس ذكر و دعا بويژه در اظهار ارادت به حضرت علي عليه السلام متداول بود.خانواده اش پيشينه عرفاني داشتند وهمين امر سبب شد كه او از همان آغاز نگاهي ويژه به پيرامونش داشته باشد.قبل از آنكه به مدرسه برود تجويد و قرائت و حفظ قرآن كريم را در مكتب محل آموخت و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در كرمان گذرانيد.

از كودكي ذوق نويسندگي و عشق به مطالعه آثار ادبي داشت ودر دبستان به عنوان شاعر شناخته شده بود.در اين زمينه آموزگاران و بعد دبيران او را بسيار تشويق مي كردند.

نخستين شعر را در 13 سالگي سرود كه در روزنامه ديواري مدرسه به ثبت رسيد و نخستين جايزه شعر را كه يك جلد ديوان جامي بود در سال چهارم دبيرستان به پيشنهاد دكتر باستاني پاريزي كه آن زمان از دبيران دبيرستان بهمنيار بود، از رئيس آموزش و پرورش استان دريافت كرد.

در ششم ادبي شاگرد اول شد و با جرأت در امتحان ورودي دانشگاه در رشته هاي حقوق و ادبيات فارسي و زبان و ادبيات انگليسي كه مناسب آن ديپلم بود شركت كرد و در هر سه قبول شدو چون ترديد در انتخاب داشت خانواده اش به استخاره رجوع كردند و در نتيجه در زبان و ادبيات انگليسي ليسانس گرفت . مدتي به عنوان مترجم متون فني در شركت نفت كار كرد و چون به دنبال يك سخنراني در اردوي تابستاني فرزندان كارگران مجبور به ترك كار شد، براي ادامه تحصيل به انگلستان و سپس به آمريكا رفت .در دانشگاه آيووا ، هم در گروه نويسندگان بين المللي پذيرفته شد و

هم به كسب درجه MFA نايل آمد.MFAدرجه اي مستقل است كه به نويسندگان و هنرمنداني كه داوطلب تدريس در دانشگاه باشند اعطا مي شود و نويسندگان به جاي محفوظات و تاريخ ادبيات به آموختن نقد به صورت تئوري و عملي و انجام طرح هاي ادبي متنوع به مطالعات وسيع درباره آثار نويسندگان و شاعران مي پردازند.دوره آن يك سال بيش از فوق ليسانس است و استخدام دارنده اين مدرك در دانشگاه هاي آمريكا با پايه دكتري انجام مي پذيرد.در زبان عربي استعداد خاصي داشت و چنانكه در مقدمه «ترجمه مفاهيم بنيادي قرآن مجيد»گفته است: «در دوره دبيرستان و به تشويق يك استاد دلسوز و دانشمند، عربي پايه را خوب فرا گرفتم و هرگز رابطه ام با آموختن آن زبان قطع نشد چه كلاس هاي عادي و چه درس خصوصي را در محضر استاداني تلمذ مي كردم كه قرآن شناس بودند .خودم بر اين عقيده هستم كه بروز و شكوفايي استعداد من در زبان عربي به دليل اين بود كه تجويد و قرائت قرآن كريم را در كودكي در سن 6 سالگي آموخته بودم .»

طاهره صفارزاده براي دروس اصلي «شعر امروز جهان »، «نقد ادبي» و «نقد عملي ترجمه » را انتخاب كرد و در بازگشت به ايران اگرچه به دليل فعاليت هاي سياسي در خارج، مشكلاتي براي استخدام داشت اما چون در كارنامه اش از 48 واحد درسي 18 واحد ترجمه ثبت شده بود و كمبود و نبود استاد ترجمه براي رشته هاي زبان خارجي موجب گله مندي گروه هاي زبان بود، در سال 1349 با استخدام او در دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) موافقت

شد. دكتر طاهره صفارزاده پايه گذار آموزش ترجمه به عنوان يك علم و برگزاركننده نخستين «نقد عملي ترجمه » در دانشگاه هاي ايران محسوب مي شود.دانشگاه آيووا بنا به درخواست شاعران و نويسندگان «كارگاه نويسندگي »، نخستين مركزي بود كه به گنجاندن اين درس در برنامه آموزشي رشته هاي زبان و ادبيات اقدام كرد. صفارزاده حدود 3 سال بعد در كنار نويسندگان دانشجو به بهره مندي هايي از اين آموزش جديد دست يافت .صفارزاده از ابتداي تدريس خود در ايران متدي مبني بر شناخت و تطابق مفهومي ، دستوري و ساختاري دو زبان مبدأ و مقصد ابداع كرد و اين شيوه پيشنهادي در درسي كه سابقه تدريس قانونمند نداشت نزد بسياري از همكاران وي الگو قرار گرفت .پس از انقلاب اسلامي تعيين كتاب «اصول و مباني ترجمه »اثر وي به عنوان كتاب درسي در زمينه شناخت نظريه ها و نقد عملي ترجمه به ويژه براي دانشجويان رشته «ترجمه » مفيد افتاد.

دكتر طاهره صفارزاده به عنوان كارشناس ترجمه معتقداست: «در ترجمه دانستن موضوع يا مطلب مورد ترجمه مقدم بر دانستن زبان مبدأ و مقصد است .اين خطر بزرگي است كه متخصص رشته علوم انساني ، حتي رشته مهندسي متن پزشكي را و بالعكس يك پزشك متن جامعه شناسي را ترجمه كند ، چون كه اصطلاحات خاص مجموعاً زبان علمي يك رشته را تشكيل مي دهند. » بر اساس اين فكر دو تمرين «ترجمه تخصصي »و «معادل يابي براي واژگان تخصصي» در كتابهاي زبان براي رشته هاي دانشگاهي به پيشنهاد اوگنجانده شد.

طاهره صفارزاده در زمينه شعر و شاعري نيز به دليل مطالعات و تحقيقات ادبي

به معرفي زبان و سبك جديدي از شعر با عنوان شعر «طنين» توفيق يافت كه در آغاز بسيار بحث برانگيز شد زيرا شعر مقاومت و طنز سياسي ، حكومت پسند نبود.سرانجام در سال 55 به اتهام نوشتن شعر مقاومت ديني از دانشگاه اخراج و براي دومين بار به خانه نشيني و فراغت اجباري رفت.و در ايام تنهايي و مشاهده پاره اي خيانت هاي سياسي و اجتماعي، درون مذهبي او بيش از پيش متوجه حمايت خداوند گرديد و تحولي شديد در وي ايجاد شد آن گونه كه در زمان خانه نشيني، تمام وقت خود را وقف خواندن تفاسير و مطالعات قرآني كرد.

كتاب «سفر پنجم» او كه دربرگيرنده اشعار مقاومت با مضامين ديني است در سال 56 در دو ماه به سه چاپ با شمارگان سي هزار رسيد. از مجموعه شعرهاي او مي توان به : رهگذر مهتاب، 1341 brelld the Red um (سروده هايي به زبان انگليسي)، آيووا 1967م. 1347ش.

طنين در دلتا [و دفتر دوم]، سد و بازوان،سفر پنجم، حركت و ديروز، بيعت با بيداري، مردان منحني، ديدار صبح، در پيشواز صلح،گزيده ادبيات معاصر، هفت سفر، روشنگران راه و انديشه در هدايت شعر، اشاره كرد.

اشعار صفارزاده با نظر به مسائل سياسي و اشاره به وقايع مهم جهان داراي خط فكري خاصي است.در همه آثارش به جريان هاي سياسي ايران و جهان نظر دارد.صفارزاده با استفاده از زبان محاوره، اصطلاحات عاميانه، حتي مطرح كردن شعارها، تلاش مي كند به شعر و زبان مردمي نزديك تر شود.شايد به همين دليل، از آوردن واژه ها و اسامي، از زبان هاي بيگانه خودداري مي كند.

شعر صفارزاده

داراي انديشه هاي شكل يافته است كه در قالب كلمات عرضه مي شود.در شعر صفارزاده، فرصت ها گرانبهاترند و خواننده با شاعري مواجه مي شود كه اسلوب را در زباني فشرده و با بار بيشتر از لحاظ انديشه و تفكر مي بيند.او با استفاده از تعابير مذهبي و قصص و آيات قرآن كريم به صورت تلميح و جهان مداري و سياست محوري، رنگ و بوي خاص به اشعارش بخشيده است.خودش مي گويد: شعر مقاومت و طنز سياسي هيچ وقت حكومت پسند نبوده است.

صفاري، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 ش)، شاعر و مترجم. در رشت به دنيا آمد و در كالج آمريكايى تهران تحصيل كرد. او طبع شعر نيز داشت و در حدود هزار و پانصد بيت شعر سروده است. اثر وى: «بدبختى روشنفكران»، ترجمه.[1]

تولد: 1296، رشت.

درگذشت: آبان 1369، تهران.

رحيم صفارى مدرسه ى كالج آمريكايى را گذرانيده بود و چندى در امور سياسى و اجتماعى با جنبه هاى ملى فعاليت داشت. از نوشه هاى چاپ شده ى او ترجمه ى بدبختى روشنفكران اثر اشتفان زوايك است (تهران، 1328). چند نوشته رساله ى سياسى هم منتشر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى (470 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (114 -113 / 3).

صفاري، سعدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعدى صفاري

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/9/1

زندگينامه علمي

اينجانب سعدي صفاري در سال 1347 هجري شمسي در روستاي تسمكلايه از روستاهاي منطقه الموت قزوين در خانواده اي ساده و متدين به دنيا آمدم، تحصيلات دوره ابتدايي و راهنمايي را در همان روستا گذراندم. سپس وارد حوزه علميه قزوين شدم (1363) يكسال در حوزه علميه صالحيه درس خواندم و همان سال عازم جبهه شدم. همزمان با درس حوزه دروس دبيرستان را نيز به صورت متفرقه ادامه دادم، سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم. چون مدتي از سال قبل را در جبهه بودم و بخشي از آن سال را نيز مشغول درس هاي دبيرستان بودم درس هاي حوزه را از اول شروع كردم.پس از اتمام ديپلم اقصاد و سال چهارم حوزه ازدواج كردم و همزمان در كنكور دانشگاه شركت كردم و در رشته ادبيات فارسي دانشگاه كِلان قبول شدم اما به دليل دوري مسافت يك

ترم مرخصي گرفتم و بعد از آن از رفتن به دانشگاه منصرف شدم و درس هاي حوزه را ادامه دادم، ولي به دليل مشكلات اقتصادي ناچار شدم به منطقه الموت برگردم و مشغول كارهاي تبليغي باشم. اما شوق ادامه تحصيل مرا وادار كرد دوباره به قم برگردم و تا جايي كه ممكن است ادامه دهم پس از پايان دهم در دروه كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس نيز شركت كردم و همزمان با دروس خارج حوزه در كارشناسي ارشد مدرسي الهيات مركز تربيت مدرس دانشگاه قم فارغ التحصيل شدم.در طول اين مدت ماه هاي مبارك رمضان محرم و ايام تابستان را در مناطق مختلف كشور بالاخص ستاد مشترك سپاه در تهران مشغول به تبليغ بوده ام. پس از پايان كارشناسي ارشد تربيت مدرس با اخذ مجوز تدريس از نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه به تدريس در دانشگاه آزاد تفرش مشغول شدم، قابل ذكر است كه قبل از آن در حوزه علميه صدوق قم نيز تدريس مي كردم و در حال حاضر نيز به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور بوئين زهرا هفته اي سه تا چهار روز در آن دانشگاه تدريس دارم و در كنار تدريس گاهي مقالاتي را نيز مي نويسم كه يكي از آنها به چاپ رسيده است.

صفاهاني، حبيب الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلّف كتاب «شرح اسماء اللَّه الحسنى»، معاصر با شاه عباس ثانى صفوى، كتاب خود را در سال 1061 به نام اين پادشاه نوشته است. بيشتر از اين از حالاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صفاي تبريزي، فضلعلي مولوي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 / 1337 -1278 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، اديب و شاعر، متخلص به صفا. پدرش ملاباشى آذربايجان بود. وى در تبريز به دنيا آمد. به تحصيل مقدمات و صرف و نحو و معانى و بيان و بديع و عروض و قافيه و تجويد و قرائت و حساب و نجوم نزد آقا مير على زنوزى پرداخت. سپس فقه و اصول را فرا گرفت. استادان وى در فقه و اصول ميرزا محمد حسن زنوزى و حاج ميرزا محمد على ملاباشى آذربايجان، برادرش، بودند. او تفسير و كلام را نزد پدرش آموخت. سپس براى تكميل تحصيلات عاليه به عتبات سفر كرد و در محضر علماى بزرگ حاضر شد و سرانجام به دريافت اجازه ى اجتهاد از فاضل شرابيانى و فاضل ايروانى و ادركانى و شيخ زين العابدين مازندرانى نائل گرديد. در 1307 ق به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و اصول و تفسير پرداخت. در 1324 ق از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وى در 1336 ق براى معالجه به اروپا رفت اما اقامت طولانى وى مفيد واقع نشد و در برلين درگذشت و در گورستان مسلمين آنجا دفن شد. فرزندزادگان وى به نام مولوى مشهورند. از آثارش: «احكام الاراضى الخراجيه»؛ «استصحاب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «حدايق العارفين»، در جمع آيات و اخبار كتب اربعه؛ شرح «قصيده ى عينيه» سيد حميرى؛ «مصباح الهدى فى حقيقه

التقيه و البداء»؛ «كليد دانش»، در صرف فارسى؛ «رياض الازهار»؛ «سفرنامه»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى؛ قصيده ى «لاميه السفر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (299 -298)، الذريعه (10 / 14 ،271 / 12 ،608 / 9 ،289 / 6)، ريحانه (451 -448 / 3)، علماء معاصرين (121 -120)، فرهنگ سخنوران (557)، مكارم الآثار (2196 -2192 / 6)، يادگار (س 3، ش 6 و 7، ص 116 -110).

صفاي شهميرزادي، ذبيح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1378 -1290 ش)، محقق، مترجم، مصحح، نويسنده، اديب، شاعر و استاد دانشگاه. وى در شهميرزاد سمنان به دنيا آمد، تحصيلات ابتدايى و متوسطه در همان جا و بابل گذراند، سپس به تهران آمد و تحصيلات خود را در تا درجه ى دكترا ادامه داد و به استادى دانشگاه ادبيات رسيد و با نوشتن مقالات ادبى و تاريخى در مجلات «مهر»، «ايران امروز» و «تعليم و تربيت» و غيره استعداد خود را نشان داد. وى مديريت سال اول مجله ى «سخن» و مديريت سال پنجم و هفتم مجله ى «مهر» را نيز بر عهده داشته و تأسيس روزنامه ى «شباهنگ» نيز از اقدامات اوست. او مدتى دبير كل كميسيون ملى يونسكو در ايران و زمانى رييس دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران بود. دكتر صفا در سالهاى آخر عمر در شهر لوبك (آلمان) مى زيست.از آثارش: «تاريخ ادبيات در ايران»، در پنج جلد؛ «حماسه سرايى در ايران»؛ «تاريخ علوم عقلى»، در تمدن اسلامى تا قرن پنجم هجرى؛ «مزداپرستى در ايران قديم»، ترجمه؛ تصحيح «ديوان عبدالواسع جبلى»؛ «جشن نامه ى ابن سينا»؛ «آيين سخن در معانى بيان»؛ «تربيت معلمين روستايى»، ترجمه؛ «شاهكارهاى ادبيات فارسى»، در جند مجلد؛ «فلسفه لايب نيتس»؛ «گنج سخن»؛ «مرگ سقراط»، ترجمه؛ «نگهبانان ايران»؛

«يادنامه ى خواجه نصير»؛ «مادر ديوانه»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (368 -367)، سخنوران نامى معاصر (2300 -2295 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى (3443 ،2848 ،2700 / 2 ،1221 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (228)، مؤلفين كتب چاپى (84 -80 / 3).

صفائي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين نخبه العلماء العاملين آقاى حاج شيخ عباس بن العلامه الكبرى و آيت الله العظمى حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى (صاحب حاشيه بر كفايه) از علماء اعلام و دانشمندان عظام شهرستان قم معروف به فضل و كمال موصوف به علم و تقوا در سال 1322 ق در شهر سامرا متولد شده و تحصيلات خود را بيشتر نزد والد بزرگوار خود خوانده و هم از محضر آيت الله العظمى حايرى استفاده نموده و بعد از فوت مرحوم والدش در سال 1358 ق به جاى آن مرحوم در (مسجد نو) واقع در خيابان شيخان به اقامه جماعت و ترويجات دينى قيام نموده و تاكنون كه نزديك هفتاد سال از سن شريفش مى گذرد به تدريس و تاليف و ساير خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صفرعلي پور، حشمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حشمت الله صفرعلي پور

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

دوران ابتدائي و راهنمايي از محضر پدر روحاني آيت الله سيدمجتبي ميبدي (كه خداوند درجات ايشان را متعالي فرمايد) بهره ها گرفتم و قبل از انقلاب از امام خميني(ره) تقليد مي نموديم دو رساله بدون جلد ايشان را داشتيم. دوران دبيرستان كه مصادف با انقلاب بود به صورت پاره وقت در حوزه علميه امام خميني كرمانشاه از محضرات آيات و از جمله آيت الله اشرفي اصفهاني شهيد محراب در معارف و اخلاق و تفسير بهره مند مي شدم و در سال 1360 ه . ش به طور رسمي تحصيل علوم حوزوي را در قم آغاز نمودم و تمامي كتابهاي درسي اصلي سطح و جنبي مرسوم در حوزه را نزد اساتيد برجسته و مشهور فراگرفتم و

در ادبيات از مدرس افغاني و صنايع بديع و منحصر المعاني و مطول از حاج آقاي علوي گرگاني و اديب دوم حجت هاشمي (به مدت شش ماه در مشهد مقدس) تلمذ نمودم و در منطق و فلسفه بداية الحكمه و منطق مظفر و حاشيه را نزد آيت الله رباني گلپايگاني و نهاية الحكمه و شرح منظومه را نزد آيت الله ممدوحي آموختم و باب حاوي عشر را تلمذ نموده و شرح تجريد را مطالعه و گاهي بحث مي نمودم و تابستانها گاهي به تدريس ادبيات و اصول اشتغال داشتم و در تفسير از محضر آيت الله جوادي آملى، معارف و نهج البلاغه از آيت الله مكارم شيرازي و در دروس اخلاق از محضر آيات عظام همچون آيت الله بهاء الديني(ره) و آيت الله مظاهري بهره مي گرفتم. شرح لمعه را نزد آيت الله شب زنده دار، محامى، استادي و سيد احمد خاتمي آموختم و رسائل و مكاسب و كفايه را نزد آيت الله اعتمادى، پاياني و استادي فراگرفتم. رجال و ملل و نحل و درايه را نزد آيت الله سبحاني و علم حديث و سيره رانزد آيت الله سيد احمد خاتمي بهره گرفتم. در سال 66 به دست آيت الله بهجت حفظ الله ملبس شدم و در اين ميان به صورت تبليغي در جبهه هاي نبرد غرب و جنوب حضور پيدا مي نمودم. دروس خارج فقه و اصول را بيشتر از محضر آيت الله العظمي فاضل لنكراني و وحيد خراساني تلمذ نمودم برقي از كتابهاي مباحث خارج فقه و اصول را نزد آيت الله شيخ جواد تبريزي(ره) و آيت الله جوادي آملي استفاده نمودم.از سال 70 با مراكز تحقيقاتي قم همكاري

داشتم و در كنار دروس حوزه به تحقق و تأليف در زمينه عقائد و امامت و ولايت پرداختم و آثاري را تأليف و به چاپ رسانيدم و در زمينه كتاب شناسي اختصاصي امام حسين(ع) به صورت گزارشى، تخصصي و كاربردي بيش از دو سال در كتابخانه ها و مراكز تخصصي تحقيق نمودم و كتاب «كتابشناسي اختصاصي امام حسين(ع) را تدوين و در اختيار علاقمندان و محققان قرار دادم و ثواب معنوي آن را هديه به مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي نمودم. پايان نامه سطح سوم به عنوان معادل فوق ليسانس در موضوع خيار عيب در سال 73 و پايان نامه سطح سوم به عنوان مدرك رسمي كارشناسي ارشد در موضوع نقش علم اجمالي در اصول را در سال 81 به پايان رسانيدم و هم اكنون پايان نامه مقطع دكتري و سطح چهارم در دست تدوين دارم. در ضمن چند سال در ايام تبليغ از طرف نهاد رهبري در دانشگاهها توفيق حضور در جمع دانشجويان دانشگاههاي دولتي و آزاد مختلف تهران و شهرستا ها را پيدا نموده ام و از معاونت امور اساتيد در دانشگاهها مجوز تدريس دارم.

صفري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1288 ش)، نويسنده و مترجم. در تبريز به دنيا آمد و به شغل قضاوت اشتغال داشت. از آثار وى: «زندگانى بيسمارك»، ترجمه؛ «عروس مرو، كيانوش دختر يزدگرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2298 ،1485 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (299 / 4).

صفوت، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1376 -1298 ق)، نويسنده، محقق، اديب و شاعر. ملقب به صفوت. وى در تبريز به دنيا آمد. علوم ادبى و عربى، فقه، اوصل، منطق و حكمت را از محضر علما و دانشمندانى چون سيد على يزدى، ميرزا على لنكرانى، ميرزا نصير قره باغى، آقا ضياء عراقى، سيد ابوالحسن اصفهانى و سيد كاظم عصار فرا گرفت و به درجه اجتهاد رسيد. سالهاى جوانى در سلك روحانيت بود و در ضمن به وعظ مى پرداخت. بعد از مدتى از لباس روحانيت خارج شد و به استخدام فرهنگ درآمد و در مشاغل مختلفى مثل رياست اوقاف، كفيل اداره ى كل فرهنگ آذربايجان و سرپرست دانشسراى تبريزى انجام وظيفه كرد. صفوت پس از چهل سال فعاليتهاى فرهنگى، مجاورت شهر قم را برگزيد و اوقاتش در اين شهر، مصروف تأليف آثار ادبى و تاريخى و اخلاقى مى شد. او سرانجام در همان شهر در گذشت. از آثار وى: «منابع الحكم»، در اخلاق؛ «دانش و پرورش نيازمند هوش و سنجش است»؛ «دسته گل»، منتخب از ديوان عبرت؛ «تاريخ فرهنگ آذربايجان»؛ «مرآت الاعتبار فى احوال رجال الاعصار»؛ «داستان و دوستان» يا «تذكره ى ادباء و شعراى آذربايجان»؛ «نعم الرفيق» يا «خل شفيق لارائه الطريق»؛ «چهارده معصوم- تربيت در اسلام»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (234 / 24 ،1613 / 9 ،171 / 8) زندگينامه ى رجال

و مشاهير (209 / 4)، سخنوران نامى معاصر (2337 -2334 / 4)، شرح حال رجال (244 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (302 -299 / 4).

صفوي ايجي، قطب الدين، ابوالخير عيسي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(955 / 953 -900 ق)، عالم و محقق شافعى، نحوى، منطقى و صوفى.

او را به مناسبت جد مادريش، صفى الدين ايجى، صفوى گويند. موطن او هند بود. ابتدا نحو و صرف و سپس فقه و پس از آن «رساله صغرى و كبرى» سيد شريف را در منطق نزد پدر فراگرفت. آن گاه ملازم شيخ ابوالفضل كازوانى رد گجرات شد و در حضر او «مختصر» و «مطول» را خواند و از او به دريافت اجازه نايل شد. پس از آن مدتى در خدمت ابوالفضل استرآبادى درآمد. سپس به مجامع علمى راه يافت و آوازه فضل او پيچيد. وى جلال الدين دوانى را نيز درك كرد. سپس به مجامع علمى راه يافت و آوازه فضل او پيچيد. وى جلال الدين دوانى را نيز درك كرد. سپس چند سالى مجاور مكه شد. او در 939 ق از شام و بيت المقدس ديدار كرد و در دمشق مجلس درس آراست و جماعتى از اهل دمشق و حلب از او اخذ علم كردند. دو سفر نيز به عثمانى (تركيه) نمود. سرانجام به مصر رفت و در آنجا سكنى گزيد. ابن عماد، صاحب «شذرات الذهب»، او را از اعجوبه هاى دوران مى داند. از آثارش: مختصر «النهايه» ابن اثير، در غريب الحديث؛ « شرح الغره» سيد شريف، در منطق؛ «تفسير» سوره ى عم تا آخر قرآن؛ رساله اى در «حمد»؛ شرح حديث اول از «صحيح» بخارى؛ شرح «الكافيه» ابن حاجب، در نحو؛ حاشيه بر «شرح الكافيه» جامى؛ حاشيه بر «شرح جمع الجوامع» محلى؛ «شرح الفوائد الغياثيه»، در معانى

و بيان؛ شرح «الشفا» قاضى عياض.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (294 / 5)، ايضاح المكنون (10 / 1)، شذرات الذهب (298 -297 / 8)، كشف الظنون (1989 ،1374 ،1371 ،1299 ،1198 ،1054 ،853 ،595)، هديه العارفين (810 / 1).

صفي الدين ارموي، ابوالمفاخر عبدالمومن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(693 -613 ق)، موسيقى دان، خطاط و اديب. اصلش از بلخ بود، اما خاندانش در اروميه به سر مى بردند و او رد همان جا به دنيا آمد. در كودكى به بغداد رفت و در آنجا نشوونما يافت. وى در مدرسه ى مستنصريه به تصحيل عربى و علوم دينى و ادب و رياضى پرداخت و در نظم اشعار و علم انشا و تاريخ و حسن خط شهرت يافت و در علم و عمل موسيقى بى مانند شد. در آخرين سال خلافت مستعصم (م 656 ق) نديم و عودنواز و كتابدار و كاتب او بود و بعدها به خدمت هلاكو درآمد. به قول بعضى از محققين، در خط همپايه ى ياقوت مستعصمى و ابن مقله بود، اما در موسيقى، پس از اسحاق موصلى، كسى به پايه ى او نرسيده است. صفى الدين يكى از سه موسيقى دان بزرگ ايران و عالم اسلام است، كه نخستين ايشان، ابونصر فارابى و ديگرى، خواجه عبدالقادر غيبى مراغه اى است. صفى الدين پيشقدم نظريه ى معروف (فرضيه ى منتظم) است كه در آن گامها به هفده فاصله تقسيم مى شود. وى سازى به نام مغنى اختراع كرد كه تركيبى از قانون و رباب و نزهه بود، حتى برخى اختراع ساز نزهه را هم به او نسبت داده اند. صفى الدين شاگردان بنامى تربيت كرده است كه از آن جمله اند: شيخ شمس الدين سهروردى، على ستايى و حسين زامر. وى در سالهاى پايثان عمر به زندان افتاد

و همان جا درگذشت. از آثار وى: «رساله الايقاع»، به فارسى، در پنج فصل؛ «الادوار فى حل الاوتار»، كه جمعى از دانشمندان و علماى فن به ترجمه يا شرح آن به زبان فارسى پرداخته اند؛ «رساله فى علوم العروض و القوافى و البديع»؛ «رساله الشرفيه فى النسب تأليفيه»، كه به عربى و به نام شرف الدين هارون، فرزند خواجه شمس الدين صاحب ديوان جوينى، نوشته شده است و اختصارا «كتاب الموسيقى» خوانده مى شود.[1]

ارموى، عبدالمؤمن بن يوسف بن فاخر دانشمند و موسيقى دان ايرانى (و. اروميه حدود 613 ه.ق. - ف. 963 ه.ق.) در كودكى وى را به بغداد بردند و او در آن شهر به تحصيل پرداخت و پس از آموختن فقه شافعى به روزگار مستنصر به مستنصريه پرداخت و به سبب خوشنويسى در كتابخانه خليفه به خطاطى مشغول شد. سپس به نواختن عود پرداخت و به سبب مهارتى كه در اين راه يافت ملازم و نديم مستعصم آخرين خليفه عباسى گرديد و مالى فراوان به دست آورد و بيشتر آن را صرف عشرت خويش و احسان بر ياران كرد. هنگامى كه هولاكو بغداد را فتح نمود صفى الدين نزد او رفت و به سبب هنر موسيقى در دستگاه خان مغول احترامى يافت. سپس به رياست دارالانشاء علاءالدين عطاملك جوينى رسيد. آنگاه به تبريز شد و به دستور شمس الدين محمد جوينى صاحب ديوان پسرش شرف الدين هارون را تعليم موسيقى داد و رساله «شرفيه» را به نام وى تأليف كرد. زندگانى او در پايان عمر آشفته گرديد و به سختى روزگار مى گذرانيد و به سبب وام بسيار به حكم قاضى به زندان افتاد و در سن 80 سالگى درگذشت. وى در عربيت و

نظم شعر و انشاء و تاريخ و خلاف و موسيقى مهارت داشت و خط منسوب را كسى مانند او نمى نوشت. از آثار او رساله «شرفيه» و «كتاب ادوار» (هر دو به عربى) مشهور است. رساله هاى او در روزگار خود وى به فارسى ترجمه شده و در سال 1937 م. «بارون اولانژه» آنها را به فرانسوى ترجمه و طبع كرده است. موسيقى دانان ادوار بعد از رسايل وى استفاده بسيار بردند. او را مخترع سازى به نام «مغنى» دانسته اند و گويند آن تركيبى از «قانون» و «رباب» و «نزهه» بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] استادان موسيقى (35 -34)، تاريخ ادبيات در ايران (272 -271 / 3)، تاريخ برگزيدگان (553 -552)، تاريخ موسيقى (188 -182 / 1)، تاريخ نظم و نثر (732 ،147 -146)، تاريخ هنرهاى ملى (751 -749 / 2)، حبيب السير (107 / 3)، دانشمندان آذربايجان (237 -236)، دايره المعارف فارسى (1574 -1573 / 2)، دستور الوزراء (270)، كارنامه ى بزرگان (64 -62)، معجم المولفين (198 / 6)، هديه العارفين (630 / 1).

صفير، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمدعلي صفير ، دانشمند و شاعر شهير در سال 1294 شمسي در شهر كرمانشاه ديده به جهان گشود. استاد صفير در كودكي همراه پدرش به نجف اشرف رفت و پس از چندي همراه او به كرمانشاه و از آنجا به قم رهسپار و مشغول تحصيل علوم ديني شد و برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر صبوري قمي فراگرفت. پس از آن به تهران رفت و در دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران تحصيلات خود را پي گرفت. استاد صفير پس از

فارغ التحصيل شدن ، به تعليم و تربيت روي آورد و سال هاي متمادي در دبيرستان هاي تهران به تدريس ادبيات پرداخت. استاد سيدمحمدعلي صفير ، در روز چهارشنبه 22 مهر 1377 در سن 86 سالگي در تهران چشم از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر سيدمحمدعلي صفير ، حجت الاسلام سيدحسين حائري از دانشمندان مقيم قم بود. پدربزرگ او نيز ، آيت الله سيدمحمدعلي حسيني تنكابني از علماي مشهور و از مجاهدين و مبارزين در پيشرفت فتواي تحريم تنباكو بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدمحمدعلي صفير در كودكي همراه پدرش به نجف اشرف رفت و پس از چندي همراه او به كرمانشاه و از آنجا به قم رهسپار و مشغول تحصيل علوم ديني شد و برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر صبوري قمي فراگرفت. پس از آن به تهران رفت و در دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران در گروه نخستين دوره ي دانشجويان قرار گرفت.

استادان و مربيان : سيدمحمدعلي صفير در حوزه علميه قم برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر صبوري قمي فراگرفت.

زمان و علت فوت : سيدمحمدعلي سيدمحمدعلي صفير ، در روز چهارشنبه 22 مهر 1377 در سن 86 سالگي در تهران چشم از جهان فروبست و پيكرش در قطعه ي 88 بهشت زهرا ( قطعه ي فرهيختگان ) به خاك سپرده شد.

فعاليتهاي آموزشي : سيدمحمدعلي صفير پس از فارغ التحصيلي از دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران ، به تربيت

و تعليم روي آورد و سال هاي متمادي در دبيرستان هاي تهران به تدريس ادبيات گذراند.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيدمحمدعلي صفير در تأسيس مراكز فرهنگي و ديني ، يار و ياور علامه شيخ مهدي سراج انصاري بود و بعد از سقوط رضاخان در شهريور 1320 ، اقدام به تأسيس « انجمن تعليمات اسلامي ايران » نمودند. وي از جمله در كار تأسيس بناي حسينيه ارشاد و به همراه آقايان محمد همايون ، دكتر ناصر ميناچي و ميرعبدالحميد ادبي در بخش فرهنگي آن تلاش كرد كه قسمت اعظم كتيبه هاي حسينيه و مسجد ارشاد با بهره وري از ديدگاه هاي استاد صفير انجام يافت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدمحمدعلي صفير در كنار كارهاي فرهنگي ، به دفاع از حريم تشيع و پاسخ شبهات و ايرادها در كنار علماي تهران همت گماشت. وي در فتنه ي كسروي ، همراه با آيت الله شيخ محمدحسن طالقاني رسماً عليه او در دادگاه شكايت نمود. استاد علاوه بر هنر استادي در انواع شعر در كارهاي هنري نظير خطاطي ، نقاشي ، طراحي و كاشي كاري نيز دست داشت. همچنين در فراگرفتن چند زبان كهن و خارجي كوشش نمود و زبان هايي چون عربي ، فرانسه ، عبري و پهلوي را به خوبي مي دانست. در بسياري از مساجد ايران و بلكه خارج ايران ، آثار طبع هنري او روي كاشي كاري ثبت و حك شده ، كه از جمله ي آن مراكز مذهبي چون مسجد هدايت ، مسجد جامع نارمك ، حسينيه ارشاد ، مرقد مطهر حضرت رقيه (ع) در شام

، چند مسجد در هندوستان و پاكستان مي توان نام برد. وي به امر علامه سيدمحمود طالقاني ، شعرهاي كتيبه ي سردر حسينيه ارشاد و سردر بزرگ مسجد هدايت را سروده است.

آرا و گرايشهاي خاص : سيدمحمدعلي صفير در اشعار خود به « صفير » تخلص مي كرد. در زمان دكتر محمد مصدق و بنا بر پيشنهاد او ، تصويبنامه اي از هيئت دولت گذشت كه نام خانوادگي صفير مختص به وي باشد تا آن كه شعرهايش با نام خانوادگي اين شاعر يكسان و جاودانه شود. استاد صفير داراي طبعي بلند و همتي زياد و پشتكار و مجاهدت و استقامت در راه حق و حقيقت بود. در كلام و سخن گفتن ، صداقت و صراحت داشت.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ مختصر ايران

2 ترجمه ي ديوان اشعار امام علي (ع)

3 تصحيح انجيل برنابا

4 تصحيح ديوان شيخ محمود شبستري

5 خردنامه

ويژگي اثر : اثر منظوم ، در پند و اندرز.

6 درس دين

7 ديوان اشعار

ويژگي اثر : با بيش از پانزده هزار بيت.

8 ماتمكده ي شهيد شيرخوار

ويژگي اثر : منظومه اي در صد بيت ، در رثاي عبدالله رضيع (ع).

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مجله ي آينه پژوهش ، سال نهم ، شماره ي 54 ، بهمن و اسفند

1377 ، ص 114

صلاحي، عمران

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عمران صلاحي در دهم اسفندماه 1325 در اميريه تهران بدنيا آمد.مادرش متولد سمنان و پدرش از اردبيل بود. تحصيل را در 7 سالگي در دبستان صنيع الدوله(قم) آغاز كرد و پس از آن در سال 1335 در دبستان قلمستان(تهران) وسپس در سال 37 در دبستان شهريار و دبيرستان امير خيزي(تبريز) ادامه داد. نخستين شعر خود را در مجله ي اطلاعات كودكان در سال 1340چاپ كرد. پدر خود را در همين سال از دست داد.

اما بهتر است اين دوران را از زبان خودش با عنوان (چه روزگار خوشي داشتيم) بشنويم:

"نامم عمران است و فاميلم صلاحي. نام كوچكم را عمويم مراد انتخاب كرده است؛ از قرآن و سوره آل عمران. ترك ها به من مي گويند عيمران و فارس ها گاهي با كسره و اكثرا با ضمه صدايم مي كنند. ناشران و مترجمان گاهي گيج مي مانند كه هركس هرطوري دوست دارد بنويسد و بخواند.نامم را به لاتين با اِ بنويسند يا با اُ.

... دهم اسفند 1325 در تهران متولد شده ام؛ چهارراه گمرك اميريه. البته نه وسط چهارراه اگر چه گفته اند خيرالامور اوسطها.و اما زندگي ادبي و هنري من. قديم ترين شعر و نوشته اي كه از خودم پيدا كرده ام، تاريخ پنج شنبه 30/11/1337 را دارد. برخلاف تصور خواننده، خيلي غم انگيز است. بخشي از آن را بخوانيم؛

«از تهران حركت كرديم و پس از يك روز به تبريز رسيديم... در خيابان چهارم ارديبهشت، دربند كيوان، يك اتاق كوچك كرايه كرديم به 26 تومان. هفت نفر بوديم. بعد از چهار روز، خواهر كوچكم پروين به يك مرض سخت دچار

شد... در روز چهارشنبه 29/11/1337 پروين در بستر مرگ بود. صبح روز پنج شنبه به سختي نفس مي كشيد. بعدازظهر همان روز بعد از آنكه ناهار را خورديم، من در بيرون توپ بازي مي كردم.

ناگهان پسر همسايه مان به من خبر داد كه مادرت چنان گريه مي كند كه نمي تواند روي پاهاي خودش بايستد. با عجله دويدم تا به خانه رسيدم. ديگر كار از كار گذشته بود. نفس پروين بند آمده بود و چشم هاش باز بود...»

ديگر بقيه اش را نمي آورم. به قول ايرج ميرزا؛ ببند ايرج ازين گفتار غم دم / كه غمگين مي كني خواننده را هم. بعد از اين نوشته سوزناك چند بيت هم شعر گفته بودم كه بيت اولش اين بود؛ كجا رفتي اي پروين / مي خنديدي چه شيرين.اولين شعرم پاييز سال 1340 در مجله اطلاعات كودكان چاپ شد، به نام «باد پاييزي» كه يك مثنوي بود و اينطور شروع مي شد؛ باد پاييزي بريزد برگ گل / بلبلان آزرده اند از مرگ گل.

هنوز آن مجله را دارم. در صفحه جدول و سرگرمي همان مجله مسابقه اي گذاشته بودند و سوالاتي طرح كرده بودند كه هركس به آنها پاسخ درست مي داد جايزه مي گرفت. يكي از سوالات اين بود؛ «فرستنده باد پاييزي كيست؟» كه منظور فرستنده شعر باد پاييزي بود. من اين باد را از تبريز فرستاده بودم! در آخر شعر آورده بودم؛ اي خدا راضي مشو اين باد بد / برگ گل هاي مرا پرپر كند، كه همين طور هم شد يا نشد! آخر پاييز، پدرم به سفري هميشگي رفت. من آن وقت 15 ساله بودم."

تحصيل در دبيرستان وحيد(تهران) در سال 1341 و پس از آن در سال 45 به همكاري با روزنامة توفيق پرداخت و همانجا با پرويز شاپور آشنا شد. در سال 1347 چاپ اولين شعر نيمايي در مجلة خوشه به سردبيري احمد شاملو را به همراه داشت. در سال 49 كتاب ”طنز آوران امروز ايران” با همكاري بيژن اسدي پور _ فوق ديپلم مترجمي از دانشگاه تهران_ را منتشر كرد.در سال 1350 به خدمت نظام وظيفه در تهران ، تبريز ، كرمانشاه ، مراغه رفت.

در زندگي خود نوشت صلاحي در مورد اين سالها آمده است:

"بعد از مرگ پدر، به تهران آمديم و ساكن جواديه شديم. با دوچرخه قراضه اي از جواديه به دبيرستان وحيد در خيابان شوش مي رفتم. روزي دوچرخه ام پنجر شد. سر راهم در جواديه دوچرخه سازي بود. براي پنچرگيري به آنجا رفتم. ديدم در و ديوار پر از شعر است. از دوچرخه ساز پرسيدم شعرها مال كيست؟ گفت مال خودم.

دوچرخه ساز، شاعر بود و اسمش رحمان ندايي. با هم دوست شديم و رفت و آمد پيدا كرديم. به خانه هم مي رفتيم و شعر مي خوانديم؛ هم از خودمان و هم از ديگران. او به انجمن ادبي صائب مي رفت. از طريق او، خليل ساماني (موج) دعوتنامه اي براي من فرستاد. او دبير انجمن بود و استاد عباس فرات رئيس انجمن. جلسات انجمن هفته اي يك بار تشكيل مي شد؛ در ايستگاه اناري نواب كوچه ماه. اولين بار كه به انجمن رفتم در بسته بود و هنوز هيچ كس نيامده بود. ديدم از سر كوچه پيرمردي با كلاه لبه دار و باراني

و كيفي چرمي دارد مي آيد. پيرمرد آمد و دم در ايستاد و از من پرسيد «با كي كار داشتي؟» گفتم؛ «با آقاي موج.»

خودش را معرفي كرد و گفت؛ «من فرات هستم. فرات بي موج نمي شود. الان موجش هم مي رسد.» دو دقيقه بعد «موج» هم آمد. ساماني براي اينكه نشاني را فراموش نكنيم، آن را در دو بحر مي خواند؛ «كوچه ماه، پلاك سي وسه» و «كوچه ماه، كاشي سي وسه». كه هنوز به ياد من مانده است. اين هم از تاثيرات وزن است. از همان انجمن صائب پايمان به انجمن هاي ديگر باز شد.

يك شب كه از انجمن آذرآبادگان واقع در اميرآباد مي آمدم با حسين منزوي آشنا شدم. جواني لاغر كه دانشجوي دانشگاه تهران بود و در خانه عمويش در جواديه زندگي مي كرد و چه عموهاي نازنيني، مثل پدر منزوي. از آن به بعد همه در انجمن هاي ادبي من و منزوي را با هم مي ديدند. يك شب كه پول نداشتيم از كلبه سعد تا جواديه پياده آمديم و من اين بيت را سرودم؛

با منزوي پياده روي مي كنيم ما / خود را بدين وسيله قوي مي كنيم ما!

كاظم سادات اشكوري مي فرمايد؛

دستت چو نمي رسد به عمران / درياب حسين منزوي را!

روزي يكي از بچه هاي شيطان جواديه با سنگ، زد يكي از پره هاي دوچرخه ام را شكست و پا به فرار گذاشت. من شعري نوشتم از زبان بچه جواديه و با همان امضا فرستادم براي روزنامه فكاهي توفيق.

روزنامه را نمي خريدم. از روزنامه اي كه توي جوي آب پيدا كرده بودم، نشاني اش را نوشته بودم.

يك روز كه از مدرسه به خانه آمدم، نامه اي به دستم دادند. حسين توفيق نوشته بود شعر و كاريكاتورت در فلان شماره چاپ شده است هرچه زودتر خودت را به ما برسان. يك روز عصر با همان دوچرخه قراضه از مدرسه رفتم به اداره توفيق در خيابان استانبول. از سال 1345 عضو هيات تحريريه روزنامه توفيق شدم و در آن مكتب پرورش يافتم. اسامي مستعارم در توفيق، بچه جواديه، ابوطياره، ابوقراضه، مداد، زرشك، زنبور و چند امضاي ديگر بود. من خود را خيلي مديون برادران توفيق مي دانم. چه روزگار خوشي داشتيم.در توفيق با پرويز شاپور آشنا شدم. از طريق شاپور با اردشير محصص آشنا شدم. دوستي من با شاپور تا آخر عمر او ادامه داشت.

سال 45 در زندگي هنري من نقطه عطفي بود؛ سرودن شعر نو به فارسي و تركي، همكاري با توفيق، آشنايي با شاپور."

در سال 52 به همكاري با گروه ادب امروز راديو به دعوت نادر نادرپور پرداخت و به استخدام راديو تهران در آمد.در سال 53 انتشار كتاب ”گريه در آب”را داشت و در همان سال با هايده وهاب زاده ازدواج كرد.در سال 1355 كتاب ”قطاري در مه” را منتشر كرد.سال 56 انتشار كتاب ”ايستگاه بين راه” را داشت. نمايشگاه مشترك كاريكاتور با پرويز شاپور و بيژن اسدي پور در نگارخانه تخت جمشيد و شعر خواني در 10 شب كانون نويسندگان ايران نيز از كارهايي است كه عمران صلاحي در همان سال به همراه داشت.

اولين فرزند او به نام ياشار در سال 57 به دنيا آمد. انتشار كتاب ”هفدهم” و سفر به تركيه ، يونان ، بلغارستان از وقايعي است كه

در سال 58 با آن مواجه بود.دومين فرزندش به نام بهاره در سال 61 بدنيا آمد و در همان سال كتاب ”پنجره دن داش گلير” را به تركي منتشر كرد. در سال 67 گشايش صفحة ”حالا حكايت ماست” در مجله دنياي سخن و مسئوليت نگارش در آن قسمت را به عهده گرفت. در سالهاي 70 ،73 و 74 به ترتيب انتشار كتاب ” روياهاي مرد نيلوفري”، انتشار ويژه نامة مجلة ”عاشقانه” در آمريكا و انتشار كتاب ”شايد باور نكنيد” در سوئد را در كنار ساير دست آوردهايش همراه داشت.سال 75 پس از بازنشستگي از صدا و سيما به همكاري با گل آقا و همكاري با شوراي عالي ويرايش پرداخت.

از خود صلاحي كوتاه درباره ي دوران بعد از سربازيش بشنويم:

"بعد از اينكه از سربازي آمدم، به دعوت نادر نادرپور، به همكاري با گروه ادب راديو تلويزيون پرداختم. در راديو با محمد قاضي، رضا سيدحسيني، حسينعلي هروي و ديگران آشنا شدم. در گروه ادب امروز، بخش هاي طنز را مي نوشتم. برنامه مستقلي هم داشتم به نام «زير دندان طنز». از نادرپور هم خيلي آموخته ام. يادش گرامي باد. برنامه هاي ماهانه گروه ادب هم با حضور مشاهير ادبيات جلوه و جذابيت خاصي داشت.شب هاي شعر كانون نويسندگان كه در باغ گوته برگزار مي شد براي من فراموش نشدني است.

من در شب دوم شعر خواندم و خيلي تشويق شدم.از سال 1364 با چند نفر از دوستان شاعر و نويسنده جلساتي داشتيم كه سه شنبه ها به ترتيب الفبا در منازل تشكيل مي شد. جلسات سه شنبه تقريبا 11 سال به طول انجاميد. از سال 65 با

شاعران ترك زبان بيشتر آشنا شدم. دوشنبه ها در قهوه خانه ها جمع مي شديم و شعر مي خوانديم البته به تركي.

ديگر از چه بگويم و از كه بگويم. از منوچهر آتشي بگويم كه حقي بزرگ به گردن من دارد، از حميد مصدق بگويم كه هميشه «از ما به مهرباني» ياد مي كرد، از سيمين بهبهاني بگويم كه مثل مادرم دوستش دارم و به او افتخار مي كنم. واقعا نمي دانم از كه بگويم. خوبان همه جمع اند بروم و كمي اسفند دود كنم."

او در سال 77 كتاب هاي ” يك لب و هزار خنده” و ”حالا حكايت ماست”و در سال 78 گزينة اشعار را به چاپ رساند. همچنين در اين سال در 6 شهر كشور سوئد سخنراني هايي را ايراد كرد. وي در سال 79 كتابهاي ” آي نسيم سحري”،”ناگاه يك نگاه”،”ملا نصرالدين”، از گلستان من ببر ورقي” و ” باران پنهان” و در سال 80 ،كتاب هاي ”هزار و يك آينه” و ”آينا كيمي” به تركي را منتشر كرد. وي همچنين قرار بود "تفريحات سالم"، "طنز سعدي در گلستان و بوستان" و "زبان بسته ها" (منتخبي از قصه هاي حيوانات به نظم) را منتشر كند.

و بالاخره عمران صلاحي در شب 11 مهر 1385 دار فاني را وداع گفت.

در مراسم تشييع پيكر او جواد مجابي درباره ي او مي گويد: " عمران هيچ از مرگ نمي گفت. همواره از زندگي مي گفت و مي سرود... وراي شيريني كلامش زهري جريان داشت كه از واقعيت ناگزير مي تراود و او چرب دستانههر دو منظر را يكجا به ما نشان مي دهد... او همچون ذات زندگي، ديگران

را در خود ايمن و شاد مي خواست. نمي ميرند كساني كه چونعمران عين شادي اند. عمران تمام عمرش را با مردم كوچه زيست."

همچنين در اين مراسم محمود دولت آبادي گفت :" او خود زندگي بود. درخشان و دل زنده ... چه بي مهر شده است اينزندگاني غمبار ما و اين آژنگ هاي نشسته بر پيشاني آدميان كه انگار به عادت سخت وسمج در آمده است كه انگار حس شوخي و شاد زيستن - آنگونه كه عمران - رفتاري نابهنجارمي نمايد. در اين هنجار، آري عمران انساني متفاوت بود... "

صلح جو، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي صلح جو ، متولد سال 1323 در قزوين ، از ويراستاران و مترجمان باتجربه و خبره و از معلمان ويراستاري در دوره هاي آموزش ويرايش است .گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي گرايش : ويراستاري تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي علي صلح جو به قرار زير است: - كارشناسي رشته زبان و ادبيات انگليسي،مدرسه عالي ادبيات و زبانهاي خارجي،1354 -كارشناسي ارشد رشته زبانشناسي همگاني،دانشگاه تهران،1359همسر و فرزندان : علي صلح جو متاهل و داراي چهار فرزند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي علي صلح جو به قرار زير است: - نمونه خوان،موسسه انتشارات فرانكلين از سال 1341 تا 1344 - ويرستارفموسسه انتشارات فرانكلين از سال 1344 تا 1348 - ويراستار موسسه دايره المعارف فارسي مصاحب از سال 1348 تا 1354 - ويراستار دانشگاه آزاد اسلامي از سال 1354 تا 1358 - ويراستار مركز نشر دانشگاهي از سال 1359 تا 1382 - ويراستار مجله پيام يونسكو از سال 1365 تا 1370 - دبير اجرايي مجله

زبان شناسي از سال 1366 تا1380 - ويراستار دانشگاه پيام نور از سال 1373 تا كنون - عضو هيئت تحريريه مجله مترجمفعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي علي صلح جو به ترتيب زير است: تدريس دروس ، زبان شناسي،ترجمه ،ويرايش از سال 1362 تا كنون در دانشگاههاي شيهيد بهشتي،آزاد اسلامي،پيام نور،جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران،مركز نشر دانشگاهي دانشكده حديث و انتشارات سروش .چگونگي عرضه آثار : علي صلح جو از ويراستارانو مترجمين و مولفين در پيرامون زبان،فرهنگ و تارخ و غيره است كه از ايان تا كنون 12 مقاله منتشر شده است.آثار : nbsp1 آموزش بدمينتون 2 (رشته تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: آذر آقاياري، علي صلح جو (ويراستار)، ژاله معماري (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 27 اسفند، 1386 2 آموزش بسكتبال (1) (رشته تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسن محمدزاده جهتلو، علي صلح جو (ويراستار)، خليل نسودي رضايي (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 31 ارديبهشت، 1384 3 اصول آموزش تنيس روي ميز 1 (رشته تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدرضا رمضانپور، علي صلح جو (ويراستار)، بهمن تاروردي زاده (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 15 اسفند، 1386 4 اصول آموزش فوتبال (1): رشته تربيت بدني و علوم ورزشي ويژگي اثر : پديدآورنده: قدرت الله باقري راغب، علي صلح جو (ويراستار)، ابوالفضل فراهاني (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 14 آبان، 1386 5 پژوهش

و نگارش ويژگي اثر : پديد آورنده :علي صلح جو،نشر آگاه 13686 تاريخ زبان فارسي (رشته زبان و ادبيات فارسي) ويژگي اثر : پديدآورنده: مهري باقري، علي صلح جو (ويرايشگر)، حسن انوري (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 27 اسفند، 1386 7 ترجمه متون ادبي (رشته مترجمي زبان انگليسي) ويژگي اثر : پديدآورنده: محمود علي محمدي، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 14 آبان، 1386 8 چگونه تحقيق كنيم؟ (رشته هاي كارشناسي ارشد علوم انساني) ويژگي اثر : پديدآورنده: لورن بلكستر، كريستينا هيوز، ملكم تايت، ابوالفضل فراهاني (مترجم)، عيسي ابراهيم زاده (مترجم)، محمدرضا سرمدي (مترجم)، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 12 شهريور، 1385 9 خواهر وسطي ويژگي اثر : پديدآورنده:ميريام ميس،مترجم(علي صلح جو)،ابن سينا 134610 درآمدي به اصول و روش ترجمه ويژگي اثر : پديدآورنده: كاظم لطفي پورساعدي، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 12 تير، 1385 11 راهنماي آمادگي جسماني براي زندگي سالم 1 (رشته تربيت بدني) ويژگي اثر : پديدآورنده: مت رابرتس، بهروز ژاله دوست ثاني (مترجم)، ابوالفضل فراهاني (مترجم)، محمدرضا اسد (مترجم)، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 11 مهر، 1385 12 رشد و تكامل حركتي (رشته تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسن خلجي، علي صلح جو (ويراستار)،

مريم سيف نراقي (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 22 مهر، 1386 13 روشها و فنون در آموزش علوم، براي كارشناسان و معلمان علوم تجربي ويژگي اثر : پديدآورنده: مهتاش اسفندياري، علي صلح جو (مترجم) ناشر: مدرسه - 1382 14 زبان شناسي نوين:نتايج انقلاب چامكسي ويژگي اثر : پديدآورنده :ديردري ويلسن،مترجم(علي صلح جو-ترجمه مشترك)136715 زبان و ذهن ويژگي اثر : پديدآورنده: نوآم چامسكي، كوروش صفوي (مترجم)، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: هرمس - 17 خرداد، 1384 16 زبان و زبان شاسي ويژگي اثر : پديدآورنده: الكساندر كنداتف،مترجم(علي صلح جو)،ايران ياد 136317 فرستادگان نور ويژگي اثر : پديدآورنده: اميده صدارت، جيمز توئيمن، علي صلح جو (مترجم)، مريم بيات (مترجم)، مرجان انصاري (مترجم) ناشر: سخن - 1382 18 فرهنگ اصطلاحات انگليسي - فارسي و چگونگي كاربرد آنها ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو، حسين وثوقي ناشر: رهنما - 1382 19 فرهنگ انديشه نو(مقالات زباننشاسي) ويژگي اثر : پديدآورنده :مازيار،مترجم(علي صلح جو) فن مطالعه ويژگي اثر : پديدآورنده: ليندافريل انيس، علي صلح جو (مترجم)، احمد سميعي(گيلاني) (ويراستار) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 06 آذر، 1386 21 گفتمان و ترجمه ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو ناشر: نشر مركز - 05 اسفند، نظريه هاي ترجمه در عصر حاضر

ويژگي اثر : پديد آورنده :هرمس ،مترجم(علي صلح جو) 138023 نكته اي ويرايش ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو ناشر: نشر مركز - 27 اسفند، 1386 24 نمادها و نشانه ها ويژگي اثر : پديدآورنده: آلفرد هوهنه گر، علي صلح جو (مترجم) ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات - 08 آبان، 1386 25 نمونه هاي نثر ساده انگليسي (رشته مترجمي زبان انگليسي) ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو (ويراستار)، محمود علي محمدي (ويراستار)، بهروز عزبدفتري (گردآورنده) ناشر: دانشگاه پيام نور - 19 اسفند، 1386

صمدي شاه آباد، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر صمدي شاه آباد

محل تولد : تفت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/4/17

زندگينامه علمي

در سال 1352 وارد حوزه عليمه يزد شدم پس از گذراندن مقدمات و مقداري از سطح در سال 1358 به حوزه علميه قم مشرف شدم و نزد اساتيد ذكر شده بهره مند شدم. از آنجا كه از ابتدا به امر منبر و تبليغ علاقه زيادي داشتم به اين امر مقدس روي آموردم كه به لطف خداوند در اين زمينه موفق بودم به گونه اي كه در شهرهاي مختلف كشور منبر رفته و مي روم و گاهي ايام تبليغي را از يكسال قبل وعده مي دهم . در قم نيز در بيوت رهبري ، آيت الله فاضل و مكارم نيز گاهي منبر رفته و مي روم 0 سفرهايي به خارج از كشور مثل امارات بحرين جهت تبليغ رفته ام0 سفرهايي از طرف بعثه مقام معظم رهبري

به عربستان و سوريه جهت تبليغ رفته ام . در كار تاليف نيز علاقه دارم كه تا كنو 5 جلد كتاب و ده ها مقاله نوشته ام و تاليفاتي نيز در دست دارم

صمصامي مهاجر، رضا قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1335 -1267 ش)، مترجم. ملقب به رفيع الملك. تصحيلات وى رشته ادبيات، دوره ى علوم جديد متوسه، و سمت رسمى او مديريت عتيقات و موزه ى ملى بود. از آثار وى:«عود ارواح»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2354 / 2)، مولفين كتب چاپى (211 -210 / 3).

صمصامي، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1278 ش)، نويسنده و مترجم. پس از اتمام تحصيلات در مدرسه ى علوم سياسى وارد خدمت وزارت خارجه شد و عهده دار مشاغل مختلفى چون دبيرى و كاردارى سفارتهاى روسيه و افغانستان شد. از آثار وى: «آخرين خانواده ى امپراطور روس»،ترجمه؛ «سازمان ملل متحد و مؤسسات تخصصى بين المللى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1897 -1896 / 2 ،17 / 1)، مولفين كتب چاپى (726-725 / 4).

صناري خوارزمي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 539 ق)، فقيه، مفسر، نحوى و لغوى. ادبيات را نزد شيخ ابوعلى ضرير نيشابورى آموخت و فقه را در خوارزم نزد ابوعبدالله وبرى فراگرفت. آن گاه به بخارا رفت و فقه خويش را در محضر فقهاى آن ديار تكميل نمود. سپس به جرحانيه (خوارزم) بازگشت و سرانجام در قريه ى مذانه از قراى خوارزم سكنى گزيد و عهده دار امور مذهبى آنجا گشت و در مسجد جامع آنجا هر صبح جمعه وعظ مى گفت. او لغات غريب و اشعار مشكل بسيارى را در حفظ داشت. وى در مذانه درگذشت. از آثارش كتاب «شماريخ الدرر»، در تفسير قرآن مجيد مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (128 / 5)، ريحانه (470 -469 / 3)، كشف الظنون (1019 ،447)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (64 -63 / 14)، معجم المولفين (149 / 7).

صناعي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، مترجم، محقق، مؤلف.

تولد: 1297، اراك.

درگذشت: شهريور 1364، لندن.

محمود صناعى كه اشعار خود را با عنوان «هونر» (فرود) و «هونر» (م) منتشر مى كرد، پس از پايان تحيلات متوسطه در كالج آمريكايى تهران از دانشكده ى ادبيات و دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران در رشته هاى فلسفه و علوم تربيتى و ادبيات پارسى و حقوق ليسانس گرفت. پس از چند سال تدريس فلسفه و ادبيات فارسى در كالج آمريكايى تهران در سال 1324 براى تكميل تحصيلات خود عازم انگلستان گرديد و در دانشگاه لندن به تحصيل در رشته ى حقوق و فلسفه و روان شناسى مشغول شد و به دريافت درجه ى دكترى در رشته ى روان شناسى نايل شد. در سال 1333 به عضويت انجمن بين المللى پسيكوآناليز انتخاب گرديد. مدتى به سمت رايزن فرهنگى ايران در انگلستان خدمت كرد. وى همچنين عضو هيئت

نظارت تأليف تاريخ ايران در كمبريج بود پس از بازگشت به ايران به عنوان استاد در دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد و به مقام هاى رياست دانشسراى عالى تهران و معاونت وزارت فرهنگ نيز رسيد.

دكتر محمود صناعى همچنين موفق به تأسيس و پايه گذارى مؤسسه ى روان شناسى در دانشگاه تهران شد. وى در اين مؤسسه كتابخانه اى حاوى كتابهاى مربوطه و نشريات ادوراى گرد آورد. او بيش از ده سال پيش از فوتش به انگلستان عزيمت كرد و در لندن ساكن شد.

علاوه بر مقاله هايى كه در مجله هاى «ايران امروز»، «سخن»، «يغما»، «راهنماى كتاب» و «مهر» منتشر مى كرد و مقاله هايى به زبان انگليسى در مجله هاى جهانى منتشر مى ساخت، فهرست آثار انتشار يافته وى به شرح زير است: يادى از استاد (هرلدلسكى، 1332)؛ ترجمه ى چهار رساله افلاطون (1336)؛ آزادى فرد و قدرت دولت؛ آزادى و تربيت (1339)؛ اصول روان شناسى (نرمال ل. مان چاپ دوم، 1342)؛ پنج رساله از افلاطون (1334)؛ در آزادى (جان استوارت ميل).

دكتر محمود صناعى در شهريور 1364 در لندن درگذشت.

در سال 1297 تولد يافت. پس از انجام تحصيلات متوسطه وارد دانشكده ى ادبيات شد و ليسانسيه در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى شد. بعد به اروپا رفت و در دانشگاه لندن فلسفه و علوم تربيتى و روانشناسى تحصيل كرد و درجه ى دكترا گرفت . چندى در دانشكده هاى انگلستان تدريس مى نمود، سپس به دعوت دولت ايران به تهران آمد و استاد دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات تهران شد. مدتى رياست دانشسراى عالى با او بود. بعد به معاونت وزارت فرهنگ و تعليمات عاليه منصوب گرديد. چندى هم وابسته ى فرهنگى ايران در لندن بود. صناعى در سال 1345 مجددا به روانشناسى به

زبانهاى انگليسى و فرانسه مى باشد. مردى بود به تمام معنى دانشمند و با فضل در روانشناسى و روانكاوى صاحب بصيرت. وقتى كه در تهران اقامت داشت، مطبى دائر نمود و بيماران روانى را معالجه مى كرد. در سال 1365 درگذشت.

(تو 1297 ش)، مترجم و نويسنده. در اراك به دنيا آمد. تصحيلات خود را در كالج آمريكايى تهران و دانشكده ى ادبيات و دانشكده ى حقوق به پايان رسانيد و در رشته هاى فلسفه و علوم تربيتى و ادبيات فارسى و زبان خارجه و حقوق به اخذ ليسانس توفيق يافت. پس از چند سال تديس فلسفه و ادبيات فارسى در كالج آمريكايى تهران، جهت تكميل تحصيلات به انگلستان رفت و پس از اخذ درجه ى دكترى از دانشگاه لندن به تحصيل پسيكو آناليز (روانكاوى) پرداخت و در 1333 ش به عضويت انجمن بين المللى آن رشته انتخاب گرديد. مقالات متعددى كه وى در مسايل مختلف روانشناسى اجتماعى انتشار داد، او را در زمره ى متخصصين بين المللى اين فن درآورد. صناعى مدتى رايزن فرهنگى سفارت ايران در انگلستان بود. از آثار وى: «آزادى و تربيت»؛ «اصول روانشناسى»، ترجمه؛ «پنج رساله از افلاطون»، ترجمه؛ «چهار رساله ى افلاطون»، ترجمه؛ «در آزادى»، ترجمه؛ «يادى از استاد»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كتابنامه ى نخسين دهه ى انقلاب (230)، مؤلفين كتب چاپى (48 -47 / 6).

صندلي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 489 / 484 ق)، متكلم، واعظ و فقيه حنفى معتزلى. از اهالى نيشابور بود. با سلطان طغرل بيگ به بغداد رفت، سپس به نيشابور بازگشت و به زهد و سلوك روى آورد و از ديدار سلاطين روى برتابيد. روزى ملك شاه سلجوقى در مسجد جامع نيشابور او را ديد و

از او به علت عدم رفت وآمد به دربار گله كرد. صندلى در جواب گفت: عرض ما آن است كه شما با زيارت علماء از اخيار ملوك باشيد نه اين كه ما با زيارت ملوك از اشرار علماء. از آثارش «تفسير القرآن» را مى توان نام برد. در «هديه العارفين» صندلى به صورت صيدلى و در «معجم المولفين» به صورت صنديلى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (707)، الاعلام (82 -81 / 5)، ريحانه (470 / 3)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المولفين (67 / 7)، هديه العارفين (693 / 1).

صنعاني اصفهاني، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و فاضل، و واعظ كامل، در بسيارى از علوم و فنون صاحب نظر بوده، در اصفهان مردم را موعظه مى فرموده، در 1150 در شهر صنعاء يمن ساكن شده، و هم در اين شهر وفات يافته است.

قبرش در جنوبى شهر صنعاء زيارتگاه است

مادّه تاريخ وفاتش را اديب احمد بن حسين الركيحى گفته است:

هذا صريح الواعظ المتقى

علاّمة العصر فصيح اللسان

ناداه رضوان بتاريخه

يا خلد ابراهيم اسنى الجنان

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صنعتي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد علي اكبر صنعتي در سال 1295 ش در كرمان به دنيا مي آيد وازآغاز كودكي تا اواخر زمان درگذشت خود يعني بهار 85 منشاءخدمات و آفرينش هاي بزرگ و ماندگار در فرهنگ و هنر ايران بود . علي اكبر از همان كودكي ذوق نقاشي را در خود احساس مي كند. سرانجام پس از تحصيلات ابتدايي حاج اكبر او را نزد پسرش به تهران مي فرستد. طي 12 سال درمدرسه كمال الملك نزد استادان نام آوري چون ابوالحسن خان صديقي ، علي محمد حيدريان ، حسين خانشيخي و علي رخسار آمورش مي بيند.

در سال 1319 به درجه ليسانس در نقاشي نائل مي شود در همان سال به كرمان مي آيد و برحسب وظيفه واداي دين نسبت به پرورشگاهي كه در آن پرورش يافته بود تعداد 40 تن از كودكان يتيم پرورشگاه راانتخاب نموده و به آنها تعليم نقاشي مي دهد كه تعدادي از آنها در اين زمينه به موفقيت دست يافتند. درسال 1324 به تهران مي رود و با كوشش عبدالحسين صنعتي زاده موزه اي در ميدان توپخانه ساخت هو به شير خورشيد واگذار مي كند . اين موزه به عنوان

اولين موزه مردمي در سال 1325با برگزاري نمايشگاهي افتتاح و با استقبال بسيار زيادي روبرو گرديد. مجموعه هايي از مجسمه هاي انسان و حيوان و اشياء , در پرداختي واقع گرايانه و در اندازه هايي تا چندين برابر اندازه طبيعي , با شرح و تفسير ونام ها روايات,اسطوره ها و قصه هاي بسيار مشهوري كه الهام بخش آنها بوده اند از جمله آثار اين موزه هستند . ديگري نيز در سال 1330 در خيابان كالج توسط وي داير شد كه تمامأ اختصاص به نمايش آثار خود استاد داشت. كه برخي از آن آثار در مهرماه 1356 جهت افتتاح موزه كرمان به اين شهر منتقل شدند.

در سال 1352 ش عبدالحسين صنعتي زاده پسر حاج اكبر از دنيا مي رود و چهار سال بعد از مرگ وي با كوشش نوه حاج اكبر (همايون صنعتي زاده ) و جمعي از دوستداران هنر موزه هنرهاي معاصر (موزه صنعتي ) افتتاح ميگردد. در اين موزه تعدادي از تابلوها ومجسمه هاي استاد نمونه هاي ارزنده ديگري از آثار هنرمنداني مانندكمال الملك و شاگردان او و همچنين ساير هنرمندان معاصر ايراني و خارجي به صورت دائم به نمايش گذارده گرديد. آنچه مسلم است به خاطر نيت پاك و خيرخواهانه و خدمات ارزنده و انساني حاج اكبرصنعتي زاده و بزرگداشت و احترام نيم قرن هنرآفريني و خلاقيت هنري استاد سيدعلي اكبر صنعتي اين محل دائر مي شود كه هنوز هم با توجه وسيع شيفتگان استاد و هنر او مواجه است .

صنوبري قزويني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر فرزند آخوند ميرزا جانى قزوينى معروف به صنوبرى از علماء مبارز و مجاهد شهرستان قزوين بوده است تولدش در

ديال آباد از مضافات قزوين در سال 1290 قمرى اتفاق افتاده و در بيت ورع و تقواى پدر روحانيتش مرحوم آخوند ميرزا جانى پرورش يافته و مقدمات را در قزوين خوانده و نيز سطح فقه و اصول را در اين شهرستان از مدرسين و علماء بزرگ به پايان رسانيده و پس از آن در سال 1318 قمرى عزيمت به نجف اشرف كرده و حدود ده سال تا 1328 هجرى قمرى اقامت فرموده و از محضر آيات عظام آن سامان چون حضرت آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدهادى تهرانى و آيت اللَّه حاج شيخ ملا فتح اللَّه شريعت اصفهانى و ديگران استفاده نموده و پس از آن به وطن خود قزوين مراجعت و به خدمات دينى از قبيل اقامه نماز جماعت و نشر معارف اسلامى و تبليغ دين و مبارزه با ستمگران و منحرفين از ولايت خاصه مرام كثيف بهائيت و بابيت پرداخته و غالب خود لباس رزم پوشيده و در خط مقدم با آنان جنگيده و مبارزه مى نمود.

آن مرحوم حدود دويست آبادى را در منطقه ساوج بلاغ تا تاكستان قزوين و نيز بخشى از قزوين را در زير پوشش تبليغى خود داشت و امور شرعى مردم اين سامان را به عهده داشت و به خاطر مبارزه با طاغيان زمان و خشونت با دشمنان و شدت در امر به معروف و نهى از منكر مشهور و زبانزد همه بود و جدا مجاهدى نستوه بود در زمان خود و دائما براى دفاع از حريم اهل بيت عليهم السلام و عوامل حكومت مستبد آن زمان مبارزه مى نمود و با اين اوصاف مردى متعبد و عالمى متهجد و اهل حال

و اهل مستحبات و ساعى در قضاء حوائج بندگان خدا بود.

اجازات چندى از آيات عظام نجف اشرف دارند كمه نزد اين نگارنده موجود و عبارات و عنايات آنان را نسبت به آن مرحوم مى نگارم و از نقل تمام آن پوزش و معذرت مى خواهم.

1- آيت اللَّه العظمى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى صاحب كفايه درباره ايشان چنين فرموده چون جناب مستطاب عمده العلماء الاعلام آقاى آقا شيخ محمدباقر قزوينى سلمه اللَّه تعالى كه سالها در نجف اشرف مقيم و مشغول تحصيل علم و كمالات نفسانيه بوده و به كمال صلاح و سداد آراسته و به مدارج علم و كمال نائل مى باشند و سزاوارند كه ترويج دين و شريعت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله نمايند...

2- آيت اللَّه حاج شيخ محمد هادى طهرانى نجفى درباره ايشان گويد: مخفى بر عموم اخوان ايمانى و اخوان روحانى وفقهم اللَّه تعالى نيست كه جناب مستطاب علم الاعلام ركن الفقهاء عين العلماء قدوه المحققين و عمده المدققين العالم العامل و المحقق الكامل سركار شريعتمدار آقاى آقا شيخ محمدباقر سلمه اللَّه تعالى نجل مرحوم مبرور آخوند ملا ميرزاجان طاب ثراه...

3- آيت اللَّه مرحوم شريعت اصفهانى قدس اللَّه سره بعد از حمد و ثناء الهى و درود بر حضرت رسالت پناهى درباره معظم له فرمايد:

و بعد فان العالم العامل و الفاضل الفاصل الباذل اباالفضائل والفواضل صاحب القريحه القويمه و السليقه المستقيمه الورع المهذب الصفى والتقى النقى الزكى المولى محمدباقر القزوينى.

4- آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى الحسينى القزوينى شهير به سيد آقا قزوينى رحمه اللَّه در شان ايشان فرمايد:

چون جناب مستطاب شريعتمدار عمده العلماء العظام العالم العلام المحجه المسدد زين الفقهاء الكرام آقاى آقا شيخ محمدباقر سلمه اللَّه تعالى بكمال سداد آراسته...

از باقيات الصالحات

او فرزند ارجمند و پرهيزكارى وى حاج ميرزا ابوالفضل صنوبرى برادر خوانده اين نگارنده است كه جدا به زيور ورع و تقوا آراسته و به محامد آداب و محاسن اخلاق متصف مى باشد زيرا كه وى سالها از محضر و بيانات حكيمانه عابد صالح مرحوم آقا شيخ رجبعلى خياط استفاده كرده و خاطرات سازنده و آموزنده از آن مرحوم دارد كه براى نمونه يكى از آنها را مى نگارم.

وى براى نگارنده نقل نمود كه مسجد خيابان اكباتان سابق (ملت) امام جماعتى داشت سيد و عالم كه به زيور تقوا و ورع آراسته و بسيار بزرگوار بود كه من گاهى موفق به شركت نماز او شده و به وى اقتدا مى كردم. او مريض شد و از دنيا رفت و من در مجلس فاتحه و يادبود او شركت كردم و چون چند روزى از درگذشت او گذشت روزى در يكى از خيابانهاى آن منطقه (سعدى) ديدم كه او در حاشيه آن خيابان مى آيد تعجب كردم با خودم گفتم اين آقا كه از دنيا رفته بود آيا رجعت كرده و زنده شده پس به سوى او رفتم كه از او سوال كنم از من گذشت ديگر او را نديدم.

پس به منزل آمده و پس از خوردن غذا خوابيدم در عالم خواب به منزل جناب شيخ رجبعلى رحمه اللَّه رفتم و پس از تعارفات به او گفتم فلان سيد را مى شناسيد فرمود خدا رحمتش كند سيد خوبى بود از دنيا رفت گفتم مى دانم ولى امروز چيز عجيبى ديدم فرمود چه ديدى گفتم او را ديدم در پياده رو فلان خيابان مى آيد رفتم به سوى او كه بپرسم شما رجعت كرده اى به او نرسيدم.

فرمود:

ابوالفضل بايد يك سور (يعنى وليمه و غذا) بدهى گفتم چرا گفت آقا امام زمان روحى فداه بوده.

پس از خواب برخاستم و به سوى منزل جناب شيخ رفتم و چون به منزل او رسيدم ديدم آماده است كه به جائى برود. گفتم داداش فلان سيد پيش نماز مسجد اكباتان را مى شناسيد. فرمود خدا رحمتش كند سيد خوبى بود از دنيا رفت گفتم مى دانم ولى امروز چيز عجيبى ديدم فرمود چه ديدى گفتم او را ديدم زنده شده و در فلان خيابان راه مى رفت. گفت ابوالفضل بايد يك سور بدهى گفتم چرا گفت او آقا امام زمان روحى فداه بود بايد به صورت آن آقا ديدى.

پس خواب خود را با بيدارى و گفتار او را در خواب بيدارى مطابق يافتم.

حفيد آن مرحوم آقا حاج اسمعيل صنوبرى در حال حاضر قائم مقام آقاى رى شهرى توليت آستانه مباركه حضرت عبدالعظيم حسنى است كه در حال حاضر افتخار خدمتگذارى به آستانه را دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

صور اسرافيل، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزاتقى خان تبريزى، ابتدا در دربار مظفرالدين ميرزا وليعهد در تبريز اشتغال ورزيد و بعدها به منشيگرى وليعهد منصوب شد. در كودكى تحصيلات خود را خيلى خوب انجام داد، خط و ربط خوبى به هم زد مخصوصا در كارهاى مالى سررشته ى زيادى پيدا كرد. در ابتداى مشروطيت در زمره ى آزاديخواهان قرار گرفت و به اتفاق ميرزا جهانگيرخان و على اكبر دهخدا، روزنامه ى معروف صوراسرافيل را دائر كردند و در مقام مبارزه با محمدعلى ميرزا برآمدند. در استبداد صغير لياخوف مامور دستگير آنها شد. ميرزا قاسم و دهخدا به استانبول فرار كردند ولى ميرزا جهانگير دستگير و به دار آويخته شد.

ميرزا قاسم بعد به برلن رفت و به آزاديخواهان پيوست و چند شماره روزنامه ى صوراسرافيل را در آنجا انتشار داد. بعد از فتح تهران و سقوط محمدعلى ميرزا، به ايران آمد و از طرف مجلس به نمايندگى برگزيده شد و به حزب اجتماعيون پيوست. در دوره ى سوم از ساوجبلاع شهريار نماينده بود و در مهاجرت در دولت موقتى رضاقلى خان نظام السلطنه وزير داخله شد، بعد به آلمان رفت و مدتى در آن كشور زيست. در دوره ى چهارم از نخست وزيرى منصوب گرديد. در 1304 به معاونت و كفالت وزارت داخله تعيين شد تا سرانجام در كابينه ى حاج مخبرالسلطنه ى هدايت ابتدا كفيل و بعد وزير پست و تلگراف و تلفن بود. در 1309 از كابينه اخراج شد. پس از مدتى حكمران اصفهان گرديد. حكومت او در اصفهان از نظر شهرى منشاء خدماتى بود و شهر اصفهان به سرعت رو به آبادى نهاد و حكومت گيلان شغل بعدى او بود تا اينكه در 1317 شهردار پايتخت شد و يك سال در اين سمت بود تا در اثر ابتلاء به بيمارى فلج، از كار كنار رفت و تا آخر عمر در منزل بسترى بود. وفاتش در 1327 ش اتفاق افتاد و حين الفوت هفتاد سال داشت. دو همسر انتخاب نمود و فرزندان متعددى دارد كه هيچكدام ترقيات پدر را نكردند.

ميرزا قاسم صوراسرافيل مردى آزاده، پاكباز و هنرمند بود. در اوايل جوانى در كارها قاطعيت به خرج مى داد ولى بعدها خيلى ملايمت پيدا كرد و تغيير او از وزارت پست و تلگراف هم به مناسبت ملايمت او بود. تا زمانى كه حيات داشت، مردم آذربايجان به او اعتماد و علاقه ى خاصى داشتند

و غالبا منزل او مركز تجمع آذربايجانى ها بود.

(ميرزا) قاسم خان از رجال دوره مشروطيت و پهلوى (و. 1299 ه.ق- ف. 1368 ه.ق. 1327 ه.ش/ 1949 م.) وى با همكارى جهانگيرخان صوراسرافيل و على اكبر دهخدا، روزنامه صوراسرافيل (2- صوراسرافيل) را تأسيس كرد و با انتشار مقالات مستند ضد مخالفان مشروطه كوشيد و در جوانى از طرف مردم تهران به نمايندگى مجلس رسيد و دو دوره وكيل بود. پس از بمباران مجلس به اروپا رفت و سه سال در آنجا توقف كرد تا آزادى خواهان بر محمدعلى شاه غلبه كردند و او به تهران بازگشت. وى در 1342 ه.ق./ 1303 ه.ش. در اولين كابينه رضا شاه پهلوى به كفالت وزارت داخله منصوب شد و در اول ذى الحجه 1345 در كابينه مخبرالسلطنه ابتدا كفيل و سپس وزير پست و تلگراف گرديد. در 1352 ه.ق/ 1312 ه.ش. والى اصفهان و مدتى هم حمكران گيلان شد و در 1358 ه.ق. شهردار تهران گرديد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صوراسرافيل، جهانگير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

1- جهانگير (خان) شيرازى ابن (آقا) رجبعلى مؤسس و مدير روزنامه «صوراسرافيل» (و. شيراز 1292 ه.ق./ مقت. 1326 ه.ق. - 1287 ه.ش./ 1908 م.) وى از خانواده اى تهى دست برخاسته بود و در اوان كودكى پدرش درگذشت و عمه اش سرپرستى او را در تهران به عهده گرفت. در سن 5 سالگى به شيراز بازگشت و در آنجا به تحصيل پرداخت. مقدمات ادبيات و منطق و رياضى را نزد استادان زمان فراگرفت و به سال 1311 ه.ق. مجددا با عمه اش به تهران آمد و در دارالفنون و مدارس ديگر به تحصيل علوم و فنون جديد پرداخت. در اين هنگام

نهضت آزادى خواهى آغاز شده بود، جهانگير به انجمنهاى سرى و مجامع مخفى راه يافت و با بزرگان سياست ايران آشنا شد و خود از اركان عمده آزادى طلبان به شمار آمد. در سال 1324 ه. ق. آزادى خواهان به برقرارى مشروطيت در ايران نائل آمدند. محمد على شاه پس از جلوس به مخالفت با مشروطه قيام كرد. جهانگيرخان با همراهى چند تن از دانشمندان (از جمله على اكبر دهخدا) به مقاومت برخاست و روزنامه صوراسرافيل را ايجاد كرد. پس از اشغال مجلس، جهانگيرخان به وسيله قزاقان دستگير شد و او را به باغ شاه بردند و خفه كردند. 2- روزنامه صوراسرافيل در سال 1325 ه. ق. در تهران تأسيس كرد و شماره اول آن در روز پنجشنبه 17 ربيع الآخر 1325 ه. ق./ 11 خرداد 1286 ه.ش. منتشر شد. اولين شماره نامه هفتگى صوراسرافيل 14 ماه پس از آنكه: «دولت عليه ايران رسما در عداد دول مشروطه قرار گرفت...» از طبع خارج گرديد و به دست مردم رسيد و گويا آن اولين روزنامه اى بود كه رسما در كوچه و بازار به دست روزنامه فروشها و غالبا به وسيله اطفال به فروش مى رفت. اين روزنامه با پول و سرمايه ميرزا قاسم خان تبريزى كه بعدها وزير پست و تلگراف و غيره شد، و با پيشنهاد و كوشش و رنج و مسئوليت ميرزا جهانگيرخان شيرازى و با همراهى ميرزا على اكبرخان دهخدا اداره و منتشر مى شد. جهانگيرخان اين روزنامه را چنانكه در سرمقاله اولين شماره اش آمده: «در تكميل معنى مشروطيت و حمايت مجلس شوراى ملى و معاونت روستائيان و ضعفا و فقرا و مظلومين...» انتشار مى داد. در آغاز صوراسرافيل هفته اى يك

بار منتشر مى شد. در چهارمين شماره آن حملات تندى نسبت به روحانيون و متعصبان شده بود و از اين رو مدت يك ماه و نيم از انتشار آن جلوگيرى كردند. پس از گفتگوهاى بسيار قرار شد كه آزاد شدن روزنامه منوط به نوشتن توبه نامه اى باشد. جهانگيرخان بدين كار تن در نمى داد تا آقاى تقى زاده مقاله اى تحت عنوان «دفاع» كه دو شماره روزنامه را گرفت و نوشت و دوباره روزنامه منتشر شد و اين كار ادامه داشت تا جهانگيرخان به شهادت رسيد و روزنامه تعطيل گرديد. پس از آن هم در تاريخ 1337 مجددا سه شماره به وسيله مرحوم دهخدا در «ايوردون سوئيس» انتشار يافت و سپس شعله آن خاموش گرديد. تا آن زمان ادبيات فارسى عموما و روزنامه ها خصوصا سبك نگارش قديم را مراعات مى كردند و عبارات مسجع و مقفى و با اطمطراق مى نوشتند. روزنامه صوراسرافيل به زبان مردم عهد نوشته مى شد و حتى از آوردن اصطلاحات و لغات عاميانه ابا نداشت و از اين رو در سبك نثر فارسى معاصر تأثيرى بسزا كرد. مهمترين مقالات على اكبر دهخدا بود كه تحت عنوان «چرند پرند» منتشر ميشد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صورتگر، لطفعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1348 -1279 ش)، شاعر، نويسنده، مترجم، استاد دانشگاه. جد وى، آقا لطفعلى از نقاشان هنرمند و چيره دست قرن سيزدهم هجرى بود كه كارهاى او در موزه هاى پاريس و لنينگراد موجود است و بهاى گزافى دارد. صورتگر در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در شيراز به پايان رسانيد، سپس به هند رفت و تحصيلات متوسطه را در آنجا به پايان رسانيد سپس به ايران بازگشت و به خدمت ادارات دارايى

و فرهنك درآمد و مجله «سپسده دم» را در شيراز تاسيس كرد. در 1306 ش بارى ادامه تحصيل به لندن رفت و در رشته ى زبان و ادبيان انگليسى دكترا گرفت. صورتگر پايان نامه ى دكترى خود را درباره ى «نفوذ ادبيات ايران در ادبيات انگلستان در قرن پازدهم و شازدهم ميلادى» نوشت. بعد از بازگشت به تدريس ادبيات فارسى و انگليسى پرداخت و چندى نيز رياست دانشگاه شيراز را عهده دار بوده وى چندى نيز مدير مجله ى «آموزش و پرورش» بود و عضو فرهنگستان. صورتگر سفرهايى به كشورهاى روسيه، آمريكا، پاكستان كرده و به مدت يك سال در دانشگاه كلمبيا سمت استادى داشته است. تا اين كه وفات يافت و در شيراز به خاك سپرده شد. از آثارش: «عشاق ناپل»، ترجمه؛ «سخن سنجى»؛ «تاريخ ادبيات انگليسى»؛ «علم اقتصاد»؛ «ديوان» شعر؛ «ادبيات توصيفى ايران»؛ «ادبيات غنايى ايران»؛ «برگهاى پراكنده»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (68 -67)، تاريخ جرايد (30 -28 / 3 ،274 / 1)، چشمه ى روشن (533 -520)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (483 -468 / 3)، الذريعه (620 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (218 -217 / 4)، سخنوران نامى (348 -341 / 2)، سخنوران نامى معاصر (2369 -2364 / 4)، سواد و بياض (586 -583)، شخصيت هاى نامى (291 -290)، صدف (510 -497)، فرهنگ سخنوران (566)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (231)، گلزار معانى (432 -425)، مؤلفين كتب چاپى (132 -130 / 5)،يغما (س 22، ش 7، ص 412 -411).

صهبا، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم صهبا, در سال 1290 در يكي از روستاهاي تربت حيدريه به دنيا آمد.اين استاد دانشگاه, روزنامه نگار وشاعر ،پس از اتمام تحصيلات متوسطه ،براي ادامه تحصبل

به تهران آمد و در دارالفنون مشغول تحصيل گرديد, وارد دانشكده افسري شد و ضمن فراگرفتن فنون نظاميگري, سرودهاي نظامي و تصانيف فكاهي ميسرود پس از اتمام تحصيلات به تبريز منتقل گرديد و از آنجا به شيراز رفت و پس از سه سال توقف در آن ديار رهسپار تهران شد.وي به تدريس در دانشكده افسري پرداخت در 1324ش وارد وزارت دارايي شد. وي اولين فعاليت مطبوعاتي خود را با روزنامه فكاهي«باباشمل» آغاز كرد و اشعارش با نام مستعار شيخ سُرنا و ابرام سرپا منتشر ميكرد.ايشان در سال 1377ش دارفاني را وداع گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : روزنامه نگار وشاعر

والدين و انساب : ابراهيم صهبا, فرزند مهدي است.وي در يكي از روستاهاي تربت حيدريه به دنيا آمد.پدرش از خوانين و مالكين بود كه بر اثر ناملايمات و رنجهاي فراوان زادگاهش را ترك گفت و به بيرجند كوچ كرد

تحصيلات رسمي و حرفه اي : صهبا تحصيلات ابتدايي و قسمتي از متوسطه را در مدرسه شوكتيه بيرجند فراگرفت و مدت يكسال هم در آنجا تدريس كرد. براي ادامه تحصبل به تهران آمد و در دارالفنون مشغول تحصيل گرديد, وارد دانشكده افسري شد و ضمن فراگرفتن فنون نظاميگري, سرودهاي نظامي و تصانيف فكاهي ميسرود پس از اتمام تحصيلات به تبريز منتقل گرديد و از آنجا به شيراز رفت و پس از سه سال توقف در آن ديار رهسپار تهران شد

زمان و علت فوت : صهبا در سال 1377ش دارفاني را وداع گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : وي به تدريس در دانشكده افسري پرداخت در 1324ش وارد وزارت دارايي شد. وي اولين فعاليت مطبوعاتي

خود را با روزنامه فكاهي«باباشمل» آغاز كرد و اشعارش با نام مستعار شيخ سُرنا و ابرام سرپا منتشر ميكرد. در همين روزنامه بود كه با شاعراني چون رهي معيري و گلچين معاني آشنا گرديد و مناظراتي بين آنها رد وبدل شد. صهبا از موسيقي نيز بهره مند بود و تار مي نواخت.

همفكران فرد : با شاعراني چون رهي معيري و گلچين معاني آشنا گرديد و مناظراتي بين آنها رد وبدل شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 انسان و شعر وماه

2 دفتر صهبا

3 ساغر صهبا

صهبا، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1377 -1291 / 1290 ش)، استاد دانشگاه، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به صهبا. در يكى از روستاهاى تربت حيدريه به دنيا آمد. پدرش از خوانين و مالكين بود كه بر اثر ناملايامات و رنجهاى فراوان زادگاهش را ترك گفت و به بيرجند كوچ كرد. هصبها تصحيلات ابتدايى و قسمتى از متوسطه را در مدرسه ى شوكتيه بيرجند فراگرفت و مدت يك سال هم در آنجا تدريس كرد. براى ادامه ى تحصيل به تهران آمد و در دارالفنون مشغول تحصيل گرديد، وارد دانشكده افسرى شد و ضمن فراگرفتن فنون نظاميگرى، سرودهاى نظامى و تصانيف فكاهى مى سرود پس از اتمام تحصيلات به تبريز منتقل گرديد و از آنجا به شيراز رفت و پس از سه سال توقف در آن ديار رهسپار تهران شد و به تدريس در دانشكده ى افسرى پرداخت در 1324 ش وارد وزارت دارايى شد. ول الوين فعاليت مطبوعاتى خود را با روزنامه فكاهى «بابا شمل» آغاز كرد و اشعارش را با نام مستعار شيخ سرنا و ابرام

سرپا منتشر مى كرد. در همين روزنامه بود كه با شاعرانى چون رهى معيرى و گلچين معانى آشنا گرديد و مناظراتى بين آنها ردوبدل شد. صهبا از موسيقى نيز بهره مند بود و تار مى نواخت. از آثارش: «دفتر صهبا»؛ «ساغر صهبا»؛ «انسان و شعر و ماه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (2375 -2370 / 4)، شخصيت هاى نامى (292)، صد سال شعر خراسان (365 -361)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (231).

صهري، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جمال الدين صهرى بن السيد الجليل السيد جعفر ميردامادى سه دهى واعظ كامل و عالم فاضل و اديب شاعر بودند در اصفهان كه چندى در خوزستان و مدتى هم در تهران اقامت داشتند در سال 1321 ق در قريه ورنوسفادران از قراء ثلثه سده (خمينى شهر) حاضر متولد گرديده و در اصفهان خدمت اساتيد تحصيل نموده سپس به جهت ارشاد و هدايت مردم به منبر رفته والحق واعظى بليغ و شيرين بيان بود و چون به آنچه مى گفت خود معتقد بود بيانش بيشتر موثر واقع مى شد محبوبيتى غريب داشت و مورد احترام و اكرام عموم طبقات بالاخص علماء و خطباء بود سرانجام در بعد از ظهر پنجشنبه هفتم ربيع الثانى 1388 قمرى وفات يافته جنازه روز جمعه با تجليل كامل مشايعت عموم طبقات بر سر دست به سده (9 كيلومترى اصفهان) منتقل شده در مقبره خانوادگى جنب پدرش مدفون گرديد ديوان و غزلياتش به نام الفين صهرى غيرمطبوع مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صيدلاني نيشابوري، ابوصادق محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 ق)، فقيه، مسند و اديب. از نوادگان شاذان نيشابورى است. از ابوالعباس اصم و ابوعبدالله بن اخرم و ابوبكر صبغى حديث شنيد. بيهقى و رييس ابوعبدالله قاسم بن فضل ثقفى و على بن احمد موذن از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (401 / 17).

صيدلاني، ابوسعد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، شاعر، اديب و دانشمند. وى از شاعران ذولسانين عهد خود بود كه برخى از اشعار عربى وى در «دميه القصر» باخرزى مضبوط است. از شعر فارسى وى نيز نشانى در «لغت فرس» اسدى طوسى مى توان جست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (64 / 7)، شاعران بى ديوان (545)، لغت نامه (ذيل/ صيدلانى).

صيمري، ابوعنبس محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 275 ق)، منجم، رياضيدان، اديب و شاعر. از آثار وى «اصل الاصول»، در هيأت و نجوم است كه متضمن بسيارى از اقوال ايرانيان در مسايل نجومى مى باشد. او شاعرى توانا بود. به بغداد رفت و نديم متوكل شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (577 / 3)، تاريخ علوم و فلسفه ى ايرانى (492)، النجوم الزاهره (86 / 3).

ضبي اصفهاني، ابومضر محمود

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 508 / 507 ق)، اديب، لغوى، نحوى و طبيب. ملقب به فريدالعصر. وى نخستين كسى بود كه مذهب كلامى معتزل را در خوارزم رواج داد. چون ضبى در صرف و نحو و لغت عرب استاد زمان خود و در انواع علوم ضرب المثل بود. افراد بسيارى بر گردش جمع شدند و مذهب او را پذيرا گشتند. او مدتى در خوارزم اقامت نمود و مردان بزرگى چون زمخشرى و جمعى ديگر از بزرگان را در محضر خود تربيت كرد و آنها از علوم و معارف و مكارم اخلاق وى استفاده كامل كردند. ضبى در مرو درگذشت. زمخشرى در سوگ او مرثيه گفت. از آثارش: «زاد الراكب»، مجموعه اى در شعر، ادب و اخبار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (42 / 8)، ريحانه (335 / 4)، كشف الظنون (945)، لغت نامه (ذيل/ محمود)،معجم الادباء (124 -123 / 19)، معجم المؤلفين (157 -156 / 12).

ضيا بادي قزويني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق). عالم دينى و واعظ. در ضياباد قزوين به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات را در قزوين خوانده و به قم مهاجرت نمود. در مدرسه ى فيضيه سكونت اختيار كرد و سطوح وسطى و عالى را نزد مدرسين بزرگ حوزه خواند و چندين سال در درس خارج آيت الله بروجردى و آيت الله گلپايگانى و امام خمينى و ديگران شركت نمود. آن گاه به تهران آمد و به انجام خدمات دينى و اقامه نماز پرداخت. آثار آموزنده اى دارد كه يكى از آنها «قساوت» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (383 / 2).

ضياء العلماء، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1303 ق)، روزنامه نگار. از اهالى تبريز بود. وى از خاندانى توانگر و خود جوان دانشمندى بود كه گذشته از دروس قديمه به زبانهاى اروپايى نيز تسلط داشت. طرفدار مشروطه خواهان آذربايجان بود. در 1324 ق پس از كسب امتياز هفته نامه ى «اسلاميه» به نشر آن به صورت چاپ سنگى اقدام نمود. مدتى هم رياست دادگسترى تبريز را به عهده داشت. روسها او را به همراه هفت نفر ديگر، در روز عاشورا، در تبريز به دار آويختند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (170 / 1)، شرح حال رجال (14 / 5 ،59 -58 / 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (4743 / 4 ،751 / 1)، فهرست واره ى كتابهاى فارسى (68 / 1).

ضياء الواعظين، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1267 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. اصلش از يزد بود و در شيراز به دنيا آمد و تا بيست و پنج سالگى در همان جا به تحصيل اشتغال داشت. پس از آن به هندوستان رفت و مدتى با مدير روزنامه ى «حبل المتين» در كلكته همكارى كرد.پس از بازگشت به وطن در 1295 ش در شياز به زندان انگليسى ها افتاد. پس از آزادى به تهران آمد و در 1300 ش روزنامه ى «ايران آزاد» را تأسيس كرد و در نتيجه نشر مقالات انتقادى شديد، به هندوستان تبعيد شد. اما چون به شيراز رسيد به كمك مردم به نمانيدگى مجلس شوراى ملى انتخاب و در 1302 ش رهسپار تهران شد و در همان سال مدرسه ى صنعتى شيراز را تأسيس و روزنامه ى «ايران آزاد» را مجددا منتشر كرد. وى در دوره ى پنجم دوباره به سمت نمايندگى مجلس انتخاب شد. در 1311 ش از سياست كناره گرفت. اثر

وى: «اولين راپرت مدرسه ى صنعتى فارس» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (324 -318 / 1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (490 -489 / 3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (239 -237 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (72 -71 / 1).

ضياء، سوسن

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سوسن ضياء در سال 1318 ش. در تهران متولد شد.وي يكي از مترجمان معاصر در حوزه ادبيات كودكان است.ايشان هم اكنون با مجله رشد كودك و مؤسس? پژوهشي كودكان (دنيا) همكاري دارد، و عضو و هنرجوي انجمن نويسندگان كودك و نوجوان مي باشد. كتاب"شهربانو" ترجمه سوسن ضياء، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوسن ضياء تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ژاندارك به پايان رساند و در اين مدرسه زبان فرانسوي را آموخت و موفق به دريافت ديپلم زبان فرانسوي گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوسن ضياء هم اكنون با مجله رشد كودك و مؤسس? پژوهشي كودكان (دنيا) همكاري دارد، و عضو و هنرجوي انجمن نويسندگان كودك و نوجوان مي باشد.

جوائز و نشانها : كتاب"شهربانو" ترجمه سوسن ضياء، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بازيهاي ورزشي در مهدكودك نشر كارگاه كودك

ويژگي اثر : ترجمه

2 رياضيات و بازي براي كودكان پيش دبستاني نشر كارگاه كودك

ويژگي

اثر : ترجمه

3 شهربانو نشر چشمه

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:«شهربانو» شهربانو/ سوزان فيشر استيپلز؛ ترجم? سوسن ضياء.- تهران: نشر چشمه، كتاب وَنوشِه، 1379. 247 ص. خانم سوزان فيشر استيپلز روزنامه نگاري است كه سالها در پاكستان زندگي كرده و كوير چولستان را درجنوب اين كشور ديده است. كوير چولستان بخشي از كوير بزرگ تَهَر هند در خاك پاكستان است و نويسنده توانسته با مردمان قبيله نشين آن كوير ديدار كند. شهربانو، اولين كتاب داستاني اين خانم نويسنده است كه آن را به مردم چولستان تقديم مي كند. او در اين داستان زيبا كه تصويري ملموس و هنرمندانه از شرايط اجتماعي ارائه مي دهد، موفق شده است چهر? دختري نوجوان را ترسيم كند كه چگونه در ميان آرزوي ساختن زندگي اش به دست خويش و پيروي از قوانين مذهبي و آيين ديرپاي قبيله اي سرگردان است. مترجم محترم اين اثر كه مخاطب آن گروههاي سني دوره هاي راهنمايي و سالهاي دبيرستان است، به خوبي از عهد? ترجمه برآمده و ضمن وفاداري به سبك اثر، متني سليس و خوشخوان ارائه كرده است.

4 گربه اي كه ناخواسته سخن مي گفت نشر فارابي

ويژگي اثر : ترجمه

5 يك مشت ستاره نشر چشمه

ويژگي اثر : ترجمه

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

ضياءالدين يوسف

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(919 -882 ق)، دانشمند. وى اهل جام و از

شاگردان علامه تفتازانى بود و در علوم معقول و منقول زمان خود استادى و مهارت داشت. در تبريز درگذشت و در آنجا به خاك سپرده شد. ضياءالدين در خوشنويسى نيز دست داشت و خط نستعليق را به شيوه ى ميرعلى هروى خوش مى نوشت. پدرش، جامى، كتاب «بهارستان» و رضى الدين لارى شرح خود بر كتاب «نفحات الانس» را براى خواجه ضياءالدين يوسف نوشته اند.[1]

يوسف بن عبدالرحمن جامى (شاعر معروف) (و. 873 ه.ق.). جامى شرحى را كه بر كافيه ابن صاحب در نحو نوشته و معمولا به «شرح جامى» معروف است به اسم همين فرزند خود ضياءالدين به «الفوائد الضيائية» نامزد كرده و نيز تحفةالاحرار خود را خطاب به همين فرزند- كه در آن هنگام چهار سال داشت- به نظم درآورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (972 / 3)، از سعدى تا جامى (774 ،763) بهارستان جامى (مقدمه/ 13)، تاريخ ادبيات در ايران (515 ،470 / 4)، حبيب السير (386 / 3)، رشحات عين الحيات (285 -283 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ضياءالدين)، نفحات الانس (مقدمه/ شانزده چهل و دو).

ضياءنور، فضل الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، عالم ربانى.

تولد: 1299، اصفهان.

درگذشت: 1364(7 ربيع الاول 1406 ق.).

فضل الله ضياءنور، فرزند حجت الاسلام حاج رضا ضياءنور از واعظان اصفهان، از كودكى به فراگيرى علوم و معارف اسلامى پرداخت. پس از مدتى علوم و معارف اسلامى از قبيل ادبيات، منطق، فقه و اصول و مخصوصا فلسفه و عرفان را پشت سر گذاشت. از جمله استادان وى مى توان به اين اسامى اشاره نمود: حاج ميرزا على واعظ شيرازى، آيت الله حاج ميرزا محمدرضا كلباسى، حاج صدرالدين هاطلى كوپايى، حاج شيخ محمدحسين عالم نجف آبادى، آيت الله

حاج آقا رحيم ارباب، آيت الله سيد محمدرضا خراسانى، ملا محمدعلى حبيب آبادى، حاج حسين خادمى، آيت الله حاج شيخ احمد فياض، حاج شيخ محمود مفيد.

استاد ضياءنور ابتدا در كسوت روحانيت بود و علاوه بر تعليم و تعلم، به منبر هم مى رفت. در سال 1336 براى مطالعات جديد و علوم دانشگاهى و تدريس در دانشگاه و وزارت فرهنگ اصفهان نيز اقدام نمود. علاوه بر تدريس، به تحقيق درباره ى عرفان و تصوف اسلامى و شاعران ادب فارس به ويژه مولانا و حافظ پرداخت و كتابى به نام وحدت وجود تهيه كرد كه آماده چاپ است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ضيابادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام حاج سيد محمد ضيابادى قزوينى از فضلاء وعاظ و گويندگان معاصر تهران است به فضل و تقوا و نطق و بيان موصوف و به متانت و متاعت متصف مى باشد در ضياآباد قزوين تولد يافته و مقدمات و ادبيات را در قزوين خوانده و به قم مهاجرت نموده و در مدرسه فيضيه سكونت اختيار و سطوح وسطى و عالى را نزد مدرسين بزرگ حوزه خوانده و چندين سال در درس خارج آيات عظام بروجردى و گلپايگانى و آيت الله العظمى امام خمينى و ديگران شركت كرده و از خرمن پرفيض هر كدام خوشه ها و بهره ها چيده و برده آنگاه مهاجرت به تهران نموده و در خيابان شهباز اقامت و از طريق منبر به خدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

مولف گويد: اين نگارنده بيش از بيست سال است كه با آن جناب سابقه آشنائى و دوستى دارم مكروهى از وى نديده ام.

جدا واعظى متعظ و خطيبى بليغ و عالمى ناطق و مستعمل لعلمه است.

آثار آموزنده اى دارد كه يكى از آنها به نام قساوت به

طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ضيايي دزفولي، محمد رشيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1247- ح 1332 ق). فقيه. اديب و شاعر. متخلص به ضيايى. تحصيلاتش را در دزفول گذراند. سپسى به نجف رفت و تحصيلات خود را در آنجا در محضر شيخ انصارى و ميرازى شيراى چندين سال ادامه داد. پس از گرفتن اجازه ى اجتهاد به دزفول مراجعت نمود و به تدريس مشغول شد. چندى هم در خرم آباد و بروجرد اقامت كرد. سپس به عراق رفت و بعد از 1300 ق مجددا به دزفول بازگشت و به تدريس و ترويج علوم اسلامى و انجام وظايف شرعى پرداخت. او بسيار زاهد و پرهيزگار بود به حدى كه هيچ گاه از وجوه خيراتى استفاده نكرد و از دست رنج و كسب و كار خود روزگار مى گذراند. ميراز هادى دزفولى از شاگردان اوست. وى در مقبره ى استاد خود سيد حسين بن عبدالكريم گوشه در دزفول دفن شد. از آثار وى: «ديوان» شعر كه به نام «اشعار ضيايى دزفولى». در 1304 ق در بمبئى به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (280 / 9). الذريعه (632 / 9). طبقات اعلام الشيعه (قرن 725-724 / 14). مؤلفين كتب چاپى (126 / 3).

ضيايي دهخوار قاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. اثر وى ترجمه ى «شواليه دو مزون روژ» از الكساندر دوما (پدر) است كه در دو جلد، در 1306 ش. در تهران منتشر شد و چاپ دوم آن در 1336 ش صورت گرفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2174 / 2). مؤلفين كتب چاپى (771 / 2).

ضيايي فر، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد ضيائي فر

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1359 دروس حوزوي را همراه با سال چهارم دبيرستان در كاشان آغاز كرد، پس از اخذ ديپلم رياضي در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شد. دروس سطح را سال 1346 به اتمام رسانيد و به مدّت 12 سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرد و چند سالي نيز از اين سال ها را به تحصيل كلام و فلسفه پرداخت تدريس در حوزه دانشگاه از زمره فعاليت هاي علمي اوست و اكنون نيز در برخي مراكز به تدريس اشتغال دارد و مهمترين برنامه علمي وي تحقيق است كه از سال 1370 آغاز و تاكنون ادامه دارد به علاوه از سال 1377 تاكنون مدير گروه پژوهش «فلسفه فقه و حقوق اسلامي» پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات حوزه عليمه قم و عضو هئيت علمي و شوراي پژوهشي اين پژوهشكده است. همچنين راهنمايي و مشاوره برخي از پايان نامه ها را بر عهده داشته است.

ضيايي مرندي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1275 ق)، مترجم، مفسر، شاعر، متخلص به ضيايى. ملقب به ناظم الملك. در تهران به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات و فراگيرى فنون شعر و ادب از استادان زمان خود. وارد خدمات دولتى گرديد و در وزارت خارجه به خدمت اشتغال ورزيد و با زبان فرانسه آشنايى كامل يافت. ضيايى در اواخر عمر به قم مهاجرت كرد و در آنجا مقيم شد و تا پايان عمر در اين شهر زندگى كرد. وى را در روضه ى حضرت معصومه (س) دفن كردند.

از آثار وى: «حقيقت نامه»، شعر، ترجمه ى وصيت نامه ى اميرالمومنين (ع) به امام حسن (ع)؛ «ديوان»؛ «سياست نامه»، شعر، كه ترجمه ى عهدنامه ى اميرالمومنين (ع) به مالك اشتر است؛ «قصيده ى مولوديه»؛ «وصيت نامه ى حضرت رسول (ص) به اميرالمومنين (ع)»، شعر؛ تفسير «سوره العصر»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (242). الذريعه (633 / 9 .338 / 4). ريحانه (124 -123 / 6). زندگينامه ى رجال و مشاهير (240 / 4). سخنوران نامى معاصر (2379 -2376 / 4). شرح حال رجال (285 / 1). فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3365 .2550 .2053 / 2 .1546 -1545 .1196 / 1). مؤلفين كتب چاپى (448 -447 / 2).

ضيايي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين ضيايي نجف آبادي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

بنده در استان خوزستان، شهرستان آبادان در يك خانواده كارگري متولد شدم، در سال 1335 (پدر 5 كلاس سواد _ مادر 2 كلاس قرآني) دوران دبستان، راهنمايي و دبيرستان (در رشته رياضي) را با تلاش و كوشش بسيار و با موفقيت پشت سر گذاردم در سال 1356 به خدمت نظام رفتم و يك سال بعد به فرمان بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني پادگان را ترك كرديم و پس از پيروزي انقلاب شكوه مند اسلامي به فرمان امام دوباره به پادگانها برگشتيم و به پاس اين لبيك گويي به فرمان امام(ره) يك سال تشويقي گرفته و از خدمت نظام بيرون آمدم. و چندي بعد به فرمان امام(ره) وارد «جهاد سازندگي» شدم 27/3/58 و با عشق و علاقه خدمت به روستائيان در اين نهاد انقلابي به خدمت مشغول شدم در سال 1361 پس

از شكسته شدن حصر آبادان به اصفهان هجرت نمودم و در كنار كار به تحصيل در مدرسه علميه ذوالفقار اصفهان (دروس حوزوي) مشغول به تحصيل شدم و پس از تمام كردن جامع المقدمات به مدرسه علميه صدر بازار رفته و «سيوطي» را فراگرفتم و در سال سوم به مدرسه علميه امام صادق(ع) رفته و «مُغني» (باب اول و باب رابع) را فراگرفتم. در سال 1364 تصميم گرفتم وارد دانشگاه شوم در رشته علوم انساني ثبت نام نموده و با تلاش و كوشش بسيار موفق شدم در دانشگاه علامه طباطبايي تهران قبول شوم و از مهرماه سال 1365 مشغول به تحصيل در رشته علوم تربيتي با گرايش تكنولوژي آموزشي شدم. در سال 1369 (بهمن ماه) مقطع كارشناسي را با معدل 75/16 به پايان رساندم و تصميم گرفتم به حول و قوه الهي در مقطع كارشناسي ارشد نيز شركت كنم، سرانجام پس از دوبار شركت در كنكور سراسري موفق به قبولي در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبايي در رشته برنامه ريزي آموزشي شدم. از مهرماه سال 1372 مشغول به تحصيل شدم و در تاريخ 75.3.25 اين مقطع تحصيلي را نيز با معدل 17.77 به لطف خدا پشت سر گذاشتم. (شايان ذكر است در زمان تحصيل، همكاري فعال با انجمن اسلامي دانشگاه، بسيج دانشجويي و جهاد دانشگاهي داشتم). با توكل بر خدا تصميم گرفتم آخرين قدم را نيز بردارم و در مقطع دكترا وارد شوم كه متأسفانه رشته تحصيلي مرا در داخل نداشتند و بايد در خارج از كشور ادامه مي دادم كه به دليل شرايط زندگي (با داشتن سه فرزند) عملاً نتوانستم وارد اين مقطع شوم. تصميم گرفتم

با تقويت زبان انگليسى، در آزمون وزارت علوم جهت عضويت در هيأت علمي دانشگاهها شركت كنم كه با لطف و عنايت خدا و تلاش شبانه روزي موفق شدم در سال 1377 در امتحان مربوط به عضويت در هيأت علمي دانشگاهها، موفق شدم و از آن سال به عضويت هيأت علمي موسسه آموزشي عالي علمي _ كاربردي وزارت جهاد كشاورزي درآمدم. در اين ساليان علاوه بر تدريس دروس عمومي و تخصصي به انجام طرح هاي تحقيقاتى، مقاله نويسي و تأليف كتاب نيز پرداخته ام و در كنار آن مسئوليتهاي اجرايي نيز داشته ام كه به حول و قوه الهي توانسته ام به تكاليف و وظايف محوله به خوبي عمل كنم. همواره عشق به يادگيري مطالب بيشتر در زمينه تخصصم و علوم ديگر در وجودم زبانه مي كشد و از خداوند سبحان مي خواهم اين عشق و علاقه را همواره در وجودم مستدام بدارد و بتوانم در وهله اول براي خود ، خانواده و فرزندانم و در وهله بعد جامعه ام (محيط كاري و دانشجويان دختر و پسري كه با آنها سر و كار دارم) مفيد و مثمر ثمر باشم.

ضيائي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى دكتر ضيائى از فضلاء معاصر است در آستانه.

وى سالهاى متمادى در قم اقامت داشته و از آيات عظام گذشته چون مرحوم آيه الله العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از پايان تحصيلات به گيلان مراجعت و در آستانه رحل اقامت افكنده و تاكنون بخدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

وى از اعضاء موثق انجمن ضد بهائيت است و در اين رشته مطالعات بسيارى دارد و افراد زيادى از مبتديها و حتى افراد متعصبى را ارشاد و از انحراف نجات و براه هدايت

رهبرى و از خرافات و موهومات بهائى گرى خلاص و رهائى بخشيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ضيغميان، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين ضيغميان

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در فروردين ماه سال1344به دنيا آمدم .مرحوم والد از روحانيون كرمانشاه بودند.پس از طي دوران ابتدائي و راهنمائي كه مصادف با انقلاب شكوهمند اسلامي بود و بعد دفاع مقدس كه دراين زمان بود به علّت حضور در جبهه حق عليه باطل وقفه اي چند ساله در راه تحصيل اينجانب گرديد. كه خداوند را شاكرم توفيق حضور هر چند كم ارزش در كنار رزمندگان اسلام را داشتم.پس از ايام دفاع مقدس و بعد از قبول قطعنامه از آنجائي كه علاقه اي وافر به حوزه داشتم وارد حوزه علميه امام خميني (ره ) (حوزه حضرت آيت الله بروجردي )كرمانشاه گرديدم.

همزمان دروس دبيرستان را هم تا مقطع ديپلم علوم انساني گذراندم . و پس از اتمام لمعتين به قم هجرت نمودم .در قم نيز از اساتيدي همچون حجج الاسلام آقايان علوي.ابراهيمي .نكونام .موسوي تهراني .رباني .حسيني قزويني .الهي زاده .عزيزالهي .بهره مند گرديدم .و در دروس خارج آيات عظام مكارم .سبحاني و دكترعابدي بهره مند شدم. وهم اكنون در درس آيت الله مكارم حضور دارم. اينجانب وقتي در دوره راهنمائي تحصيل مي نمودم سه جزوه پيرامون مسئله دروغ .چگونه بيد بود وغيره با امكانات تكثير مدرسه نوشتم و در بين دانش آموزان توزيع كردم.

در سالهاي اخير چند زندگينامه علماءومقالاتي براي ستارگان حرم نوشتم . و يك جلد كتاب پيرامون موانع استجابت دعا وكتاب لاله هاي زاگرس پيرامون

زندگي چهار تن از شهداي اطلاعات عملياتي نبي اكرم(ص)و كتابي هم در رابطه با علماء و كرامات آنها در دست تأليف دارم كه هنوز در مراحل اوليه چاپ قرار دارد. وهمچنين مقاله اي هم تحت عنوان عيد قربان دردست چاپ مي باشد.

طارمي زنجاني، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1263 ق)، عالم، فقيه امامى، اصولى، متكلم و نحوى. در آب بر، از نواحى طارم، به دنيا آمد. وى ابتدا در زنجان به تحصيل پرداخت، سپس به قزوين رفت و در خدمت علامه ى وقت سيد على قزوينى، صاحب حاشيه ى «قوانين». مقدمات و مراتب علمى را فرا گرفت. براى تكميل تحصيلات به عتبات مشرف شد. در حوزه ى درس حاج سيد حسين كوه كمرى و فاضل ايروانى و فاضل مامقانى و ميرزاى شيرازى حاضر شد و از ايشان اجازه اجتهاد دريافت كرد. در حالى كه از بزرگان علماء شده بود. به زنجان بازگشت و به تدريس و تأليف و امامت جماعت پرداخت. وى رد زنجان درگذشت و در جوار سيد ابراهيم به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاصول الجعفريه». در عقايد، به فارسى؛ «افضل المجالس فى المواعظ و المصائب»، كه مقتلى است به فارسى؛ «تكميل الايمان نى اثبات وجود صاحب الزمان». به فارسى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه ى «قوانين الاصول»؛ «ربيع المتهجدين»، در نماز شب؛ «الارث» و «الديات»، به فارسى؛ «شرح الاحتشام»، در شرح «نهج البلاغه»؛ «مشكل الرجال فى منتهى المقال»؛ «شرح الصمديه»؛ «منتخب العلوم». در صرف و نحو؛ شرح «الدره» سيد مهدى بحرالعلوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (279 / 4). الذريعه (285 / 8 .418 / 4 .259 .180 -179 / 2 .443 / 1). ريحانه (386 -385 /

2). طبقات اعلام الشيعه (قرن 339 / 14). علماء معاصرين (89). معجم المؤلفين (168 -167 / 3). مكارم الآثار (1717 / 5).

طارمي، نجم الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مترجم. وى از بزرگان دربار ميران شاه بن تيمور (م 810 ق). بود. طارمى در فن انشاء تلسط داشت و به فرمان آن پادشاه كتاب «كامل التواريخ» ابن اثير را به فارسى ترجمه كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (256). حبيب السير (550 / 3).

طاعتي رشتي، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1357 -1297 ش)، نويسنده، شاعر و روزنامه نگار. وى در رشت به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در آن شهر به پايان رسانيد و سپس به تهران آمد و در رشته ى زبان و ادبيات فارسى وارد دانشسراى عالى گرديد و به دريافت ليسانس نائل شد و از آن پس به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و به عنوان دبير ادبيات به رشت عزيمت كرد و پس از پنج سال به تهران بازگشت و ضمن تدريس در دبيرستان ها، دوره ى دكترى ادبيات را به پايان رسانيد. وى مدتى اشعارش را در روزنامه ها و جرايد به چاپ رسانيد و مدتى نيز سردبيرى روزنامه ى «سازمان» را به عهده داشت و از همكاران دهخدا در تأليف «لغت نامه» بود. از آثارش: رساله ى «ديندارى، دكاندارى نيست»؛ «حديث سعدى»؛ «دفاع اتسالينگراد/ لنينگراد»؛ تصحيح لغت نامه ى «صحاح الفرس»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (936 / 9 .38 / 8). سخنوران نامى معاصر (2391 -2387 / 4). كتاب گيلان (580 / 2). مؤلفين كتب چاپى (887 -886 / 3). نامها و نامدارهاى گيلان (311 -310).

طالب شيرازي، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1308 ق)، شاعر، اديب و خطاط. در علوم ادبى مهارت و در علوم عربى دست داشته است. خط شكسته را پاكيزه و شيرين مى نوشت. در چند سال آخر عمر به صدارت ديوان خانه ى عدليه ى فارس منصوب شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1089 -1088 / 2).

طالبلو، وحيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شناسنامه :

نام كامل : وحيد طالب لو - متولد : 5 خرداد 1365 - سن:27 سال - زادگاه تهران، ايران - قد 185 سانتي متر

وضعيت كنوني :

باشگاه كنوني : استقلال تهران - شمارهٔ پيراهن: 1 - پُست : دروازه بان(فوتبال)

باشگاه هاي جوانان :

1376-1382 - استقلال تهران

باشگاه هاي حرفه اي :

1382 تا كنون - استقلال تهران

تيم ملي :

1385 - تا كنون 10 بازي ملي

آغاز محبوبيت :

او در بازي اول تيم فوتبال استقلال تهران در فصل 84-85 ليگ برتر فوتبال ايران با مهار ضربه پنالتي علي دائي كه ان زمان در صباباطري بازي مي كرد ، از محبوبيت خاصي نزد هواداران استقلال برخوردار شد. زيرا هواداران استقلال معتقدند كه علي دائي هيچ وقت در طول دوران فوتبالش نتوانسته است به اين تيم گل بزند و پنالتي اي كه وحيد طالب لو از وي گرفت، مهم ترين شانس علي دائي براي رسيدن به اين مهم بوده است، هر چند علي دائي بعدها با ذكر اين كه در يكي از تيم هاي سابقش در ليگ هاي قبل از ليگ آزادگان به استقلال تهران گل زده است، ادعاي هواداران استقلال را رد كرده است.البته اين

ادعاي دايي توسط عده زيادي از اهالي فوتبال من جمله گزارشگران اين رشته پرطرفدار رد شد. آن بازي نهايتا با نتيجه 4 بر يك به سود استقلال تهران به پايان رسيد.

بهترين پنالتي گير :

او در فصل 84-85 ليگ برتر فوتبال ايران با مهار سه ضربه پنالتي در طول فصل به عنوان بهترين پنالتي گير ايران معرفي شد. او در فصل 85-86 نيز با مهار ضربه پنالتي مهرزاد معدنچي در ديدار با پرسپوليس تهران بر محبوبيت خود نزد هواداران استقلال افزود.

او در فصل 86-87 و در مسابقات جام حذفي كشور در مسابقه استقلال-ذوب آهن از مرحله يك شانزدهم نهائي جام حذفي كه به ضربات پنالتي كشيده شده بود ، با مهار 3 ضربه از 4 ضربه پنالتي بازيكنان ذوب آهن، باعث صعود تيمش به مرحله بعدي شد. او در مرحله بعدي اين مسابقات و در مصاف استقلال با راه آهن نيز كه با نتيجه مساوي 2 بر 2 به ضربات پنالتي كشيده شد، با مهار 3 ضربه پنالتي باعث صعود استقلال به مرحله نيمه نهائي جام حذفي شد. در مرحله نيمه نهائي نيز بازي تيم هاي استقلال تهران و فولاد خوزستان پس از تساوي 1-1 در وقت قانوني و اضافي به ضربات پنالتي كشيده شد و باز هم وحيد طالب لو با مهار 2 پنالتي از بازيكنان فولاد خوزستان توانست باعث پيروزي تيم استقلال و رساندن اين تيم به فينال اين مسابقات شود.

محبوبيت در نزد پرسپوليسي ها

او از معدود بازيكنان استقلال است كه تا حدي در نزد هواداران پرسپوليس محبوبيت دارد.

عابدزاده دوم

بسياري از كارشناسان فوتبال پس از موفقيت دو ساله وحيد طالب لو از سال 84 تا

سال 86 در مسابقات داخلي و ملي فوتبال او را با احمدرضا عابدزاده اسطوره دروازه باني فوتبال ايران مقايسه مي كردند و او را عابدزاده دوم مي ناميدند.

قهرماني با استقلال تهران

او در فصل 84-85 با درخشش خود در دروازه تيم استقلال تهران يكي از عوامل قهرماني اين تيم در آن سال شمرده مي شود. او در بازي سي ام استقلال تهران با برق شيراز كه در حضور 100 هزار هوادار استقلال تهران برگزار شد و به برد 4 بر 1 استقلال تهران و هم چنين قهرماني اين تيم براي اولين بار در ليگ برتر فوتبال ايران منجر شد، با مهار ضربه پنالتي محسن پاك نيت در دقيقه 83 بر محبوبيت خود نزد هواداران استقلال افزود و همچنين اسم خود را به عنوان يكي از بازيكنان تأثير گذار بر اين قهرماني به ثبت رسانيد.

ليگ برتر فوتبال ايران فصل 86-87

او كه به عنوان يكي از برترين دروازه بانان ايران شناخته مي شود در ليگ برتر فوتبال ايران فصل 86-87 دچار افت شديدي شد كه بسياري از كارشناسان فوتبال علت اين افت را عدم حضور رقيبي در حد وحيد طالب لو در كنار او و همچنين عدم آرامش او مي دانند. لازم به ذكر است كه اشكان نامداري دروازه بان سابق تيم صنايع اراك ذخيره وحيد طالب لو در استقلال تهران است. بسياري از كارشناسان اشكان نامداري را نه تنها رقيب جدي براي وحيد طالب لو نمي دانند بلكه او را در حد تيم استقلال تهران نيز نمي دانند.

تنبيه طالب لو توسط سرمربي

وحيد طالب لو پس از بازي با تيم صنعت نفت آبادان كه با باخت 3 بر 2 تيمش در تهران پايان گرفت، با انتقاد

فيروز كريمي سرمربي اين تيم مواجه گرديد و فيروز كريمي او را به همراه تني چند ار بازيكنان به نشانه تنبيه بعد از پايان بازي در زمين دواند.دروازه بان تيم فوتبال استقلال تهران، پس از انتقاداتي كه از سوي فيروز كريمي نسبت به وي صورت گرفت و تنبيه انجام شده، اعلام كرد ديگر به اين تيم باز نخواهد گشت. فيروز كريمي كار خود را از پسنديده ترين كارهاي ممكن نام برد. او پس از صحبت با فتح الله زاده مدير عامل باشگاه استقلال از تصميم خود منصرف شد و پس از يك روز عدم حضور در تمرينات تيم استقلال، به اين تيم بازگشت.

افتخارات :

قهرماني در ليگ برتر فوتبال ايران 85-84 به همراه تيم استقلال تهران

قهرماني در جام حذفي 87-1386 به همراه تيم استقلال تهران

قهرماني در ليگ برتر فوتبال ايران 88-87 به همراه تيم استقلال تهران

طالبوف تبريزي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1329 / 1328 ق)، نويسنده، مترجم. وى در تبريز به دنيا آمد. شانزده يا هفده ساله بود كه تبريز را ترك كرد و به تفليس رفت و به كسب و كار و تحصيل پرداخت. در اواسط پادشاهى ناصرالدين شاه، طالبوف نيز كه از مجراى زبان روسى اطلاعاتى به دست آورده بود. از راه نوشتن به بيدارى مردم و انتقاد از استبداد پرداخت. چنان كه بعد از صدور فرمان مشروطيت از طرف مردم آذربايجان به نمايندگى مجلس انتخاب شد اما به دليل نامعلومى از قبول وكالت سر باز زد. او مسلمان باعقيده اى بود و مراسم حج را بجا آورد ولى با اين همه هرگز پايبند اوهام نشد. مردى وطن پرست و ميهن دوست بود. در اواخر عمر براى درمان چشمش به

برلين رفت و پس از بازگشت درگذشت. از آثارش: «سفينه ى طالبى» يا «كتاب احمد»؛ «مسالك المحسنين»؛ «مسائل الحيات»؛ «پندنامه ماركوس قيصر روم». ترجمه؛ «رساله ى فيزيك»؛ «نخبه ى سپهرى»، كه خلاصه اى از «ناسخ التواريخ» است در احوال رسول اكرم (ص)؛ «ايضاحات در خصوص آزادى»؛ «سياست طالبى»؛ ترجمه ى رساله ى «هيئت جديد».[1]

(حاج ملا) عبدالرحيم بن (استاد) ابوطالب نجار تبريزى سرخابى، نويسنده و دانشمند (و. 1250- ف. تمرخان شوره 1328 ه.ق.) وى در حدود 16 سال به تفليس رفت و به تحصيل زبان روسى و ادبيات آن پرداخت و متدرجا نزد رجال و دانشمندان روسيه به درستكارى و راست گفتارى شناخته شد و سپس در تمرخان شوره - داراالحكومه داغستان- اقامت كرد و مورد احترام جميع مسلمانان و جزايشان گرديد و خانه اش مقصد امرا و علما و اعيان و ملجاء نيازمندان و مستمندان شد. وى يكى از نسختين نويسندگان فارسى است كه ايرانيان را به تأليف رمانهاى علمى و تآتر و ترجمه علوم و فنون و هنرهاى زيبا و مكارم اخلاق به زبان ساده آگاه كرد، و اين امر روز به روز بر اعتبار و منزلت او نزد همه مى افزود. از آثار اوست: «كتاب احمد»يا،«سفينه طالبى»در سه جلد،«پندنامه قيصر»،«مسالك المحسنين»،«مسائل الحياة»،«فيزيك» و «تاريخ مختصر اسلام» (قزوينى. وفيات معاصرين يادگار 5 شماره 5 -4)، «نخبه سپهرى» در احوال حضرت رسول، ترجمه پندنامه ماركوس، هيئت جديده ترجمه از فلاماريون، ايضاحات در خصوص آزادى، سياست طلبى و غيره (لغ.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين ايران (127 -126 ،102)، از صبا تا نيما (304 -287 / 1)، پژوهشى در نثر و نظم دوره ى بازگشت ادبى (129 -125)، تاريخ انقلاب

مشروطيت (191 -190 / 1)، چون سبوى تشنه (342 ،190 ،189 ،15)، دايره المعارف فارسى (1610 / 2)، الذريعه (256 / 95 / 24 ،345 / 20 ،263 / 17 ،199 / 3)، ريحانه (17 / 4)، سبك شناسى (366 / 3)، شخصيت هاى نامى (302 -301)، شرح حال رجال (263 -262 / 2)، صد سال داستان نويسى (25 -24 / 2 -1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1101 / 14)، لغت نامه (ذيل/ طالبوف)، مكارم الآثار (2024 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (826 -824 / 3)، يادگار (س 5، ش 5 -4، ص 86)، يغما (س 4، ش 5، ص 221 -214).

طالبي نيا، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد طالبي نيا

محل تولد : خوى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/24

زندگينامه علمي

اينجانب هنگامي كه در كلاس چهارم در رشته رياضي فيزيك نظام قديم درس مي خواندم شيفته حوزه علميه شدم و در سال 1372 قدم در آن نهادم مقدمات را در حوزه علميه بناب در محضر اساتيدي همچون

استاد صدر كريمي (صرف و نحو) استاد آتش زر (منطق) استاد طباطبايي (فقه) استاد سيدي (اصول) و استاد معظم بنابي (اخلاق و شرح لمعه) به پايان رساندم. آنگاه در مهر ماه سال 1378 عازم حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را در محضر بزرگاني همچون آيت الله احمدي ميانجى، آيت الله استادي، استاد حسيني بوشهرى، استاد سيد احمد خاتمى، استاد لطفي كاشانى، استاد عليدوست، استاد سجادي امين، استاد در گاهي تبريزي و ... به پايان رساندم و از دروس خارج حضرات آيات بهجت، وحيدخراساني، مكارم شيرازي، جعفر سبحاني ،نوري همداني و فروغي اردبيلي بهره بردم. در كنار دروس رايج حوزه،

در مقطع كارشناسي ارشد رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن نيز تحصيل كرده ام. هم اكنون يكي از مديران راديو معارف هستم.

طالقاني، ابوالخير، احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(590 -512 ق)، قارى، محدث، واعظ و فقيه شافعى. در قزوين متولد شد. در هفت سالگى قرآن را حفظ كرد. از ملكداد عمركى و محمد بن يحيى نيشابورى و ابوعبداللَّه فراوى و عبدالغافر فارسى و عبدالجبار خوارى و زاهر شحامى و ابن قشيرى و ابن بطى در قزوين و نيشابور و بغداد فقه و حديث آموخت. مدتى ساكن بغداد بود و در نظاميه و جامع قصر تدريس مى كرد. موفق الدين عبداللطيف و ابن القرشى و رافعى از شاگردان وى بودند. با ابن جوزى واعظ مشهور، به نوبت، هر كدام يك روز، مجلس وعظ منعقد مى نمودند. خليفه وقت در مجلس موعظه حاضر و پس پرده مى نشست و جمع زيادى از مردم در مجلسش ازدحام مى كردند. روز عاشورايى بر منبر بود، مردم از وى خواستند كه بر يزيد لعن كند و او امتناع ورزيد، لذا مطرود آنان گشت و به قزوين بازگشت و در همان جا درگذشت. وى تصنيفات مختصر و مفصل بسيارى در تفسير و حديث و فقه دارد. از آثار وى: «التبيان فى مسائل القران»، ردى بر حلوليه و جهميه؛ «خصائص السواك»، كه در «معجم المؤلفين» «خصائص السوال» آمده است؛ «حظائر القدس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (93/1)، ريحانه (93/7)، سير النبلاء (193 -190 /21)، كشف الظنون (705 ،341)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (48 -46 /19)، معجم المؤلفين (168 -167 /1)، نامه ى دانشوران (303 -287 /8)، هديه العارفين (88/1).

طالقاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد احمد بن العلامه السيد محمدتقى بن السيد الجليل السيد احمد بن السيد العلام السيد محمد بن السيد احمد حسينى اوزانى طالقانى تهرانى يكى از مشاهير علماء معاصر و مراجع امور دينى مردم

تهران بودند در گذر قلى خيابان (خيام).

وى در سال 1302 ق در تهران متولد شده و در بيت مجد و شرف پرورش يافته و مقدمات را از فضلاء عصر خود فراگرفته آنگاه از محضر جماعتى از علماء اعلام تهران مانند علامه آقا سيد هادى طالقانى و ديگران از مدرسين مدرسه مروى استفاده نموده و در سال 1325 ق كه والدش آيت اللَّه آقا سيد محمدتقى وفات نمود در مسجد پاچنار بجاى ايشان به اقامه جماعت و مرجعيت امور پرداخته تا سال 1382 قمرى كه بدرود زندگى گفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طالقاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدحسن طالقانى بن العالم الجليل آخوند ملا عبداللَّه طالقانى از مشاهير علماء و معاريف دانشمندان تهران بودند. در سال 1287 ق متولد شده و در سن ده سالگى باتفاق والد ماجدش به تهران منتقل و در مدرسه حاج رجبعلى خان مشغول بتحصيل شده و پس از خواندن مقدمات واجبات در سن 16 سالگى باصفهان مسافرت نموده و در آنجا از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه حاج محمدباقر درچه اى (استاد مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى) و آيت اللَّه ابوالمعالى كرباسى و ديگران استفاده نموده و دروس عقلى و فلسفى را از مرحوم ميرزا جهانگيرخان حكيم قشقائى و مرحوم حجةالاسلام آخوند ملا محمد كاشى بهره مند شده و بعد از بيست سال توقف در آن سامان براى ديدار والدين مسافرتى به تهران نموده سپس مراجعت به اصفهان و بعد از چند سال توقف ثانى و تدريسى و تدرس در اوائل مشروطيت به تهران رحل اقامت افكنده و در مدرسه دارالشفا و محموديه مشغول بتدريس فقه و اصول گرديده و در مسجد سيف الدوله كه اكنون به مسجد

طالقانى معروف است در خيابان شاه آباد به اقامه جماعت و ترويجات دينى پرداخته تا در سال 1371 ق كه دعوت حق را در سن 84 سالگى لبيك گفته و جنازه اش با تجليل فراوان حمل بقمر و در مسجد بالا سر در جوار حضرت معصومه عليهاسلام بخاك سپرده شدند.

نگارنده گويد: مرحوم آيت اللَّه طالقانى مجسمه تقوا و فضيلت و پيكره زهد و پارسائى و داراى ملكات فاضله و اخلاق حسنه و در تهران بالاخص محيط شاه آباد محبوبيت خاصى داشته و مورد توجه و علاقه مردم بودند.

از آثار علمى ايشان رساله اى در لباس مشكوك و رساله اى در غصب بيادگار مانده است.

(1371 -1287 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در ده سالگى به اتفاق پدر به تهران آمد و در مدرسه ى حاج رجبعلى خان مشغول تحصيل شد و پس از خواندن مقدمات،در شانزده سالگى به اصفهان رفت و از محضر درس آيت الله محمد باقر درچه اى، استاد آيت الله بروجردى، و آيت الله ابوالمعالى كرباسى و ديگران استفاده ها نمود. دروس عقلى و فلسفى را از ميرزا جهانگيرخان حكيم قشقايى و حجه الاسلام آخوند ملا محمد كاشى بهره مند شد. بعد از بيست سال توقف در آن سامان، براى ديدار والدين به تهران آمد. سپس به اصفهان مراجعت كرد و بعد از چند سال تدرس و تدرس به تهران بازگشت و در مدرسه ى دارالشفاء و محموديه مشغول به تدريس فقه و اصول گرديد و در مسجد سيف الدوله (طالقانى) نيز به اقامه ى جماعت و ترويجات دينى پرداخت. فضائل اخلاقى وى مورد توجه خاص و عام بود. پس از درگذشت، پيكرش در مسجد بالاسر قم در جوار حضرت معصومه (ع) به خاك سپرده شد. از آثارش: رساله اى در

«لباس مشكوك»؛ رساله اى در «غصب».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (507 -506 / 4).

طالقاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمدرضا آل محمد طالقانى از علماء اعلام قم و قدماء حوزه علميه است كه به فضل و كمال موصوف و سالهاست در قم به اقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارد نسب اين بزرگوار به امامزاده سيد نصرالدين مدفون در تهران در خيابان خيام داراى قبه و بارگاه مى باشد مى رسد و آن جناب با مرحوم آيت الله حاج سيد ابوالحسن طالقانى و مرحوم آيت الله حاج سيد احمد طالقانى و كليه اعلام طالقان كه در تهران و نقاط ديگرند بنى اعمام و از يك سلسله مى باشند.

ولادت ايشان حدود 1330 قمرى در طالقان واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات به تهران و از آنجا به قم مهاجرت نموده و پس از تكميل سطوح از آيات عظام و مدرسين والامقام حوزه به درس مرحوم آيت الله حايرى و پس از وى به درس مرحومين آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و بعد بالغ بر هيجده سال از ابحاث علامه الكبرى و زعيم الاعلى آيت الله العظمى بروجردى رحمهم الله استفاده نموده و ضمنا در محل خود به ترويج دين و اقامه جماعت و غيره اشتغال دارند.

نسب شريف ايشان و كليه سادات طالقانى تهران و قم منتهى به امامزاده سيد نصرالدين تهران و از او به امامزاده واجب التعظيم و لازم التكريم جناب ابوالحسن سلطان على بن امام الهمام ابى جعفر محمدالباقر عليه السلام مدفون در مشهد قالى كاشان شهيد در روز هفدهم مهرماه (هفدهم پائيز) مى شود و همه ساله در روز مذكور ده ها هزار نفر از اطراف بلاد در آن

محل حاضر شده و مراسم خاصى را از برداشتن قالى و غيره انجام مى دهند و نگارنده چندين مرتبه در آن مراسم شركت داشته و ناظر بوده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

طالقاني، محي الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محى الدين طالقانى بن السيد الجليل سيد كاظم از علماء با فضل و تقواى معاصر تهران بودند كه در يكى از قراء طالقان بدنيا آمده و از بدو عمر اشتغال بتحصيل علوم دينيه داشته و پس از طى مقدمات در محل در سن شانزده سالگى به تهران آمده و ادبيات و سطوح را از مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى و ابوالزوجه خود مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن طالقانى مذكور خوانده و در سال 1342 قمرى مهاجرت به قم نموده و مدت 9 سال از محضر مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى حايرى بهره مند گرديده علم اصول و اخلاق را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى حكمى قمى فراگرفته و در شوال 1351 ق بنابر تقدير الهى كه مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن طالقانى وفات نمود براى انجام وصيت ايشان به تهران آمده و پس از انفاذ وصيت مجددا معاودت به قم نموده و در آن موقع جماعتى از محترمين محله قنات آباد تهران به قم آمده و از مرحوم آيت اللَّه حايرى تقاضاى ايشان را نموده و آن مرحوم هم وى را ملزم برفتن تهران نمودند و ايشان پس از ورود به آنسامان تا آخر عمر به انجام وظائف دينى و روحى پرداخته و در مسجد مقدس اقامه جماعت نموده و نشر معارف اسلام و مذهب جعفرى نموده است.

از آثار ايشان است: 1- شرح زيارات وارث 2- شرح دعاء ندبه 3- رساله مفتاح السعاده 4-

رساله در اثبات افضليت مومنين عجم بر عرب.

(س چهاردهم ق)، عالم دينى. در يكى از روستاهاى طالقان به دنيا آمد. از كودكى به تحصيل علوم دينى پرداخت و پس از طى مقدمات در طالقان، در شانزده سالگى به تهران آمد و ادبيات و سطوح را از ميرزا طاهر تنكابنى و آيت الله سيد ابوالحسن طالقانى، پدر هسمر خود، فراگرفت. در 1342 ق به قم مهاجرت كرد و مدت نه سال از محضر آيت الله خوانسارى و آيت الله حايرى بهره مند گرديد. علم اصول و اخلاق را از آيت الله شيخ مهدى حكمى قمى فراگرفت. براى مدت كوتاهى به تهران آمد ولى دوباره به قم بازگشت.اما به درخواست مردم قنات آباد تهران و الزام آيت الله حايرى، مجددا به تهران آمد و در محله قنات آباد به انجام وظائف دينى پرداخت. از آثارش: شرح «زيارت وارث»؛ شرح «دعاء ندبه»؛ رساله ى «مفتاح السعاده»؛ رساله در «اثبات افضليت مؤمنين عجم بر عرب».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (519)، گنجينه ى دانشمندان (512 -511 / 4).

طالقاني، نظر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1240 ق)، فقيه اصولى، متكلم، حكيم، حافظ، محدث و واعظ. او از شاگردان صاحب «جواهر» و شيخ انصارى بود. پس از تكميل مبانى علمى در نجف به تهران آمد و در مدرسه ى مروى مقيم گشت و به تدريس و تأليف پرداخت و به مواعظ منبرى اشتغال ورزيد. او در كلام و فروع و اصول ماهر و در معقول و منقول صاحب نظر بود. در مشهد رضوى درگذشت و در جوار امام رضا (ع) دفن شد. از وى آثار سودمندى به عربى و فارسى باقى است كه از آن جمله: «كاشف الاسرار»؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ

انصارى؛ «مناط الاحكام»، مشتمل بر دو فن: فنى در فروع و ظواهر و فنى در بواطن و سرائر؛ رساله در «حجيت خبر واحد»؛ رساله در «اشتراط الحس فى قبول الشهاده»؛ «اجتماع الامر و النهى»؛ «طراز المصائب»، در مقتل؛ رساله اى در «فنا».[1]

ملا نظرعلى طالقانى عالمى فاضل و فقيهى كامل و حكيمى متكلم و اصولى متبحر و محققى مدفق و عابدى زاهد و واعظى ناصح و حافظ قرآن. مقيم تهران در عصر ناصرالدين شاه قاجار و مدرس مدرسه مروى و مايه فخر اسلاميان و حاوى فروع و اصول و جامع معقول و منقول از اكابر علماء اماميه و از تلامذه صاحب جواهر و بعد از وى از شاگردان شيخنا الانصارى قدس اللّه اسرارهم بوده است.

وى بعد از تكميلات مبانى علمى به تهران آمده و در مدرسه مروى اقامت و به تدريس و تأليف كتب مفيد پرداخته تا در سال 1306 ق كه در مشهد رضوى از دنيا رفته و در جوار حضرت رضا عليه الصلوة والسلام مدفون گرديده است.

از تأليفات ارزنده ايشان كتب زير است 1- اجتماع الامر والنهى 2- اشتراط الحس فى قبول الشهاده 3- حاشيه بر رسائل شيخ انصارى 4- حجية الخبر الواحد 5- رساله اى در فنا 6- كاشف الاسرار كه مكرر بطبع رسيده است 7- مناط الاحكام.

مرحوم آيةاللّه حاج ميرزا هادى خراسانى كه از علماء مجاورين كربلاء معلى بوده در كتاب (كرامات و معجزات) خود مى نويسد كه مرحوم حاج ملانظر على طالقانى در هنگامى كه در مدرسه خان مروى اقامت و اشتغال به تدريس داشتند وقتى چنان در مضيقه مالى قرار مى گيرد كه حتى چند روزى گرسنه مانده و چيزى كه سد جوع و

گرسنگى او را نمايد به وى نمى رسد.

پس شبى با خود فكر مى كند كه صبر كردن با اين فقر و پريشانى و عسرت كارى بس مشكل و به حديث نبوى (كاد ان يكون كفرا) چه كنم نامه ئى به آيةاللّه حاج ملا على كنى مجتهد بزرگ و زعيم اعظم روحانيت تهران بنويسم و از حال خود اطلاع دهم مناعت طبع او وى را منع نموده و مى گويد او هم نوع تو است نبايد آبرو را نزد هم نوع خود ريخت.

نامه اى به شاه وقت بنويسم باز عقل و تقواى او نهى نموده و مى گويد تو كه آخوند دربارى نيستى مى خواهى حيثيت و ارزش روحانى خود را از دست بدهى و خود را در اختيار دولت و حكومت بگذارى نامه اى براى حضرت على (ع) بنويسم باز با خود مى گويد از حضرت على (ع) بايد علم و معرفت و تقوا و سعادت خواست نه دنيا زيرا خود آن بزرگوار دنيا را سه طلاقه نمود و وقتى برادرش حضرت عقيل چيزى زيادتر از جيره و حق خود طلبيد دستش را با آهن گرم داغ كرد.

بالاخره پس از مدتى فكر مى گويد هيچ بهتر از اين نيست كه نامه اى براى خدا بنويسم كه همه جا حاضر و شاهد و قادر براى رفع حوائج بدون منت مى باشد. پس نامه اى به اين مضمون مى نويسد از بنده گنهكار نظر على طالقانى به پيشگاه حضرت بارى تعالى جلت عظمته.

نامه ى طالقانى به خدا

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

پس از تقديم حمد و سپاس و درود فراوان بر حضرت رسالت و خاندان طاهرين او معروض مى گردد اين بنده مبتلا به فقر و پريشانى گشته و در كمال مضيقه قرار گرفته ام و حوائج

و نيازمنديهاى ضروريم از اين قرار است.

1- منزل شخصى آبرومند اعيانى با تمام لوازم و مايحتاج آن.

2- همسر جوان زيبا و قشنگى كه در تهران كم نظير باشد.

3- يك نوكر زرنگ و يك كلفت و آشپز خوب و امين.

4- يك كالسكه عالى و راننده آن براى رفت و آمدم.

5- يك ده شش دانگى كه تامين مخارج و معاشم را نمايد.

6- يك باغ زيبا در شميران كه در فصل تابستان در آنجا بسر برم.

7- فلان مقدار پول نقد كه قروض خود را ادا و آبروى خويش را حفظ نمايم

آدرس- مدرسه خان مروى دست چپ حياط كوچك طبقه فوقانى.

حجره دوم نظرعلى طالقانى

پس نامه را در هنگام سحر برداشته و مى برد لاى درب مسجد شاه كه در نزديكى مدرسه مروى مى باشد مى گذارد.

و متوكلا على اللّه برگشته و بعد از انجام وظائف دينى خود در حجره به روى خود بسته و مى خوابد اتفاقا همان روز ناصرالدين شاه به عزم شكار از تهران خارج شده و به سوى شكارگاه سلطنتى كه در قسمت شرقى تهران و بالاى قريه (مسگرآباد) واقع است مى رود كه ناگاه باد تندى وزيده و طوفانى برخاسته و مانع حركت كالسكه شاه مى شود پس شاه دستور توقف مى دهد تا باد ساكت و گرد و غبار نشسته و بتواند به مسير خود ادامه دهد كه گرده بادى رسيده به كالسكه شاه مى خورد پس شاه چشم خود را بسته كه خاك در او نرود احساس مى كند چيزى روى دامان او گذارده شده فوراً دست فرابرده آن را مى گيرد و مى بيند كه نامه اى مى باشد.

پس باد ايستاده و گرد و غبار نشسته شاه نامه را مطالعه مى كند و مى بيند كه كسى براى خدا

نوشته است فوراً شكر خدا نموده و فرمان برگشت به شهر داده و يكسره به منزل رئيس الوزراء وقت آمده و دستور احضار وزرا را مى دهد.

وزرا در حالى كه همگى ناراحت از انصراف شاه از شكار رفتن بودند به سرعت شرفياب شده و تعجب مى كردند كه چرا شاه از رفتن شكار منصرف و به شهر برگشته اند پس چون همگى حاضر شدند شاه گفت بحمداللّه به شكارگاه نرسيده به صيد خود رسيديم و به بهتر از آنچه مى خواستيم از شكار عايدمان گردد به فضل پروردگار بزرگ نائل شديم.

پس نامه را از جيب بغل خود درآورده و جريان وزيدن باد تند و آوردن نامه را توضيح مى دهد و مى گويد ندانم بچه زبان و بيانى شكر و حمد خدا را بجا آوردم كه بنده شرمنده خود ناصر را لايق ديد و نامه بنده محتاج خود را به او رسانيد تا رفع حوائج و نيازمنديهاى او را بنمايد.

پس (آجودان) و پيشكار مخصوص خود را با كالسكه سلطنتى به آدرس مزبور به در مدرسه مروى فرستاده و آقاى حاج ملا نظر على طالقانى را مى طلبد.

تمام طلبه ها تعجب نموده و خود شيخ به وحشت افتاده كه شاه مرا براى چه مى خواهد آيا كسى از طلبكاران شكايت مرا بشاه نموده است وقتى اين تشريفات مخصوص را مى بيند قدرى تسكين او مى شود تا بحضور شاه رسيده و در كنار مبل شاه جائى قبلا آماده شده بود به امر شاه مى نشيند.

پس شاه مى گويد اسم شما چيست مى گويد.

- نظر على.

- اهل كجائى.

- طالقان.

آيا نامه اى براى كسى و جائى نوشته اى بعد از مدتى مى گويد آرى براى خدا ديشب نامه اى نوشتم نامه ات را كجا گذاردى مى گويد سحرگاه لاى

درب مسجد شاه گذارده ام.

پس شاه نامه را درآورده مى گويد آيا اين است نامه تو مى گويد آرى پس باز شكر خدا نموده و به وزرا مى گويد كيست كه در رفع حوائج ايشان شركت نمايد.

پس يك يك از حوائج مرقومه در نامه را مى خواند.

1- منزل شخصى خود شاه دستور مى دهد يكى از منازل سلطنتى را با لوازم و آنچه در آنست بنام وى ثبت و مقرر نمايند.

2- همسر جوان زيبا- يكى از وزراء عرض مى كند قبله گاها با كسب اجازه از حضور اعليحضرت اين بنده دخترى با اين صفات دارم به ايشان تزويج نمودم.

3- يك نوكر و يك كلفت يكى ديگر از وزراء معروض مى دارم اين دو را هم من تقبل نمودم.

4- يك كالسكه... سومى مى گويد اين را هم من تقبل نمودم.

5- يك ده شش دانگى... نخست وزير مى گويد اعليحضرتا فلان قريه را كه در شهريار دارم تقديم شيخ نمودم.

6- يك باغ زيبا... يكى از وزراء بعرض مى رساند باغى در شميران دارم اهداء نمودم.

7- فلان مقدار پول نقد... خود شاه فوراً پرداخته و خلاصه آشيخ را كه تا يك ساعت قبل فاقد همه چى بود داراى همه چيز مى كند و مستقيماً از آنجا به منزل عالى سلطنتى مى برند و دختر آن وزير را هم ازدواج مى كند و غير از او چند عيال ديگر اختيار مى نمايد ولكن از هيچ كدام فرزندى نصيبش نمى شود تا در سال 1306 ق در مشهد رضوى از دنيا مى رود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (278 / 22 ،234 / 17 ،159 / 15 ،62 / 16 ،269 / 1)، علماء معاصرين (28 -27)، گنجينه ى دانشمندان (17 -13 / 6)، المآثر و الآثار (174)، مكارم

الآثار (1129 / 4).

طالقاني، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد نورالدين بن مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محى الدين طالقانى از علماء دانشمندان معاصر تهران است. تولدش در تهران واقع شده و پس از پرورش در بيت علم و سيادت و خواندن مقدمات به قم مهاجرت نموده و چندين سال از محضر بزرگان و مراجع و مدرسين حوزه كسب علم و فضيلت نموده آنگاه به تهران مراجعت و بخدمات دينى و روحى پرداخته و در جاى مرحوم والدش نيز اقامه جماعت و رهبرى مردم آن محيط را بعهده دارند، داراى تأليفات عديده و آثار بسياريست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طالقاني، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج آقا يحيى عبادى طالقانى بن العالم الجليل آيت اللَّه مرحوم حاج شيخ محمدحسن طالقانى از علماء بنام و افاضل كرام معاصر تهرانست در سال 1295 شمسى در تهران متولد شده و پس از خواندن دروس جديد تا پايه سيكل اول متوسطه شروع بتحصيل علوم عربى و دينى نموده و مقدمات را در تهران خوانده و براى ادامه تحصيل در سال 1353 قمرى بامر مرحوم والدش مهاجرت به قم نموده و ادبيات را خدمت مرحوم ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و سطوح را محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقاى ترابى دامغانى و آيت اللَّه العظمى مرعشى و آيت اللَّه حاج سيد احمد زنجانى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى تكميل نموده آنگاه بدرس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه صدر حاضر شده و چند سالى هم از فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده كرده تا بدرجات ساميه علم رسيده و در سال 1371 قمرى به تهران مراجعت و پس از فوت مرحوم والد در مسجد آن مرحوم

كه در خيابان ظهيرالاسلام شاه آباد واقع است به اقامه جماعت و ترويجات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب حجةالاسلام آقاى عبادى از دانشمندان باتقوا و متانت و مانند والدش بملكات فاضله اخلاقى و كمالات نفسانى و معنوى متصف و موصوف مى باشند.

آثار علمى ايشان از اينقرار است 1- رساله اى در جبر و تفويض 2- اثبات امر بين الامرين 3- تقريرات و دراسات مرحوم آيت اللَّه حجت مباحث الفاظ در اصول و لباس مشكوك در فقه.

آثار خير آن جناب بسيار من جمله 1- تعمير اساسى مسجد طالقان 2- تعمير مسجد كوچك سراج الملك واقع در خيابان ملت 3- تكميل مسجد حسين آباد لويزان 4- مساعدت به تأسيس دبستان اسلامى كنى در حسين آباد مزبور.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طاووسي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد و دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى ايران از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه شيراز در سال 1365 و ارتقاء به درجه استادى در سال 1372.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

گويش شناسى، فرهنگ و زبانهاى پيش از اسلام، بررسى نارسائيهاى دستور و دستورنويسى در دوره هاى دبيرستان، تدريس زبانهاى خارجى و زبانشناسى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 11

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان فارسى و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

زبانها و فرهنگ ايران پيش از اسلام، فرهنگ و ادبيات فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

طاهر، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا طاهر در سال 1307 شمسي در قمشه (شهرضاي كنوني )متولد شد. وي در رشته معقول و منقول دانشگاه تهران با مدرك ليسانس فارغ التحصيل شد. وي ضمن تدريس در مدارس شهرضا، به مطالعه و تحقيق و ترجمه متون از عربي به فارسي پرداخته. آثاري نيزبه طبع ونشر رساند در اندك مدتي به عنوان محققي دقيق در جامعه دانشگاهي مطرح شد.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي گرايش : تصحيح تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامرضا طاهر پس از تحصيلات مقدماتي . متوسطه . رشته معقول و منقول را به عنوان تحصيلات دانشگاهي برگزيد و درسال 1337 موفق به اخذ مدرك ليسانس از دانشگا ه تهران شد .هم دوره اي ها و

همكاران : غلامرضا طاهر توسط دكتر خانلري به كار در بنياد فرهنگ ايران دعوت شد واوبه فعاليت دراين بنياد مشغول گرديد . استاد ايرج افشار يزدي نيز در تهيه اكثر نسخ خطي و تسهيل مراحل چاپ مصححات استاد طاهر ،كمك شاياني به وي نمود. وقايع ميانسالي : غلامرضا طاهر در تاريخ 29 شهريور 1377 دچار عارضه سكته مغزي شد و اين مساله باعث شد كه زبانش از تكلم افتاده و دست راست و پاي چپش نيز تحرك خودرا از دست دهد . در اين ايام و در بستر بيماري استاد طاهر جز مطالعه قرآن كريم ،حوصله مطالعه كتاب و نشريات ديگر نداشت . مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : غلامرضا طاهر علاوه بر از تدريس در دبيرستان هاي شهر رضا ، از سال 1353 به دانشگاه اصفهان دعوت شد و تا سال 1357 با آن دانشگاه همكاري كرد. پس از تاسيس دانشگاه آزاد اسلامي ايشان در دانشگاه هاي واحد دهاقان ،نجف آباد ،شهرضا و دانشگاه پيام نور شهرضا فعاليت علمي و آموزشي خود را ادامه داد. فعاليتهاي آموزشي : غلامرضا طاهر پس از اخذ درجه ليسانس از دانشگاه تهران به مدت 30سال دبير دبيرستانهاي شهرضا بود . ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نقدهاي دقيق و مقالات علمي غلامرضا طاهر همواره درمجلاتي چون يغما و راهنماي كتاب و ياد نامه هاي بزرگان و پس از انقلاب اسلامي در مجلات آينده و پژوهشنامه آستان مقدس رضوي به چاپ مي رسيد . شهرت او باعث گشت تا دكتر خانلري شرايط انتقال وي را از آموزش و پرورش به بنياد فرهنگ ايران فراهم آورد ولي او تنها

دو روز در آن بنياد به سر برد و چون روحيه خود را با حال و هواي تهران مساعد نديد آن جا را ترك كرد و به زادگاه خود برگشت . آثار : تاليف فرهنگ لغات طبي يوناني در كتاب هاي فارسي ويژگي اثر : اين اثر در سال 1374 توسط مركز نشر دانشگاهي به چاپ رسيد .2 ترجمه پنج داستان كوتاه ويژگي اثر : اين اثر از زبان عربي ترجمه شده و در نشريه يغما از سال 22تا سال 31 آن منتشر شده است .3 ترجمه رمان اللقاد ويژگي اثر : اثر ميخاييل نعيمه كه به فارسي ترجمه شده است .4 ترجمه رمان اليوم الاخير ويژگي اثر : اثري از ميخاييل نعيمه كه به فارسي ترجمه شده است .5 تصحيح قانون ادب لغت عربي به فارسي ويژگي اثر : اين اثر تاليف حبيش تفليسي از دانشمندان قرن ششم است و تصحيح انجام شده در سه جلد توسط بنياد فرهنگ ايران در سالهاي 1350و 1351 شمسي منتشر شد.6 تصحيح لطايف الحقايق ويژگي اثر : تاليف خواجه رشيد الدين فضل الله همداني است كه در سال 1355 توسط كتابخانه مركزي دانشگاه تهران در دو جلد منتشر شد.7 حدود چهل مقاله و نقد ويژگي اثر : اين آثار عمدتا در نشريه هاي مختلف ادبي و يادنامه ها به چاپ رسيده است.

منابع زندگينامه :نگاهي به المختارا

ت من المرسائل ،مسعود تاكي ،كتاب ماه ادبيات و فلسفه مهر ماه 1379 شماره 36

طاهري اهوازي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. ملقب به شوكت الوزاره. در 1313 ش موفق به اخذ گواهينامه از كالج آمريكايى تهران گرديد و بعد وارد خدمت فرهنگ شد. وى علاوه بر دبيرى زبان انگليسى، نظامت دانشسراى پسران را نيز دارا بود. از آثار وى: «حاجى بابا در لندن»، ترجمه؛ «سه يار دبستانى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2045 / 2 ،1140 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (552 -551 / 1).

طاهري آزاد، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر طاهري آزاد

محل تولد : بردسير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد باقر طاهري آزاد در سال 1335 در بردسير كرمان متولد شده و پس از گذراندن تحصيلات كلاسيك در سال 1352 وارد حوزه علميه شدم و در سال 1360 شروع به درس خارج نمودم كه از محضر اساتيد حضرات آيات وحيدخراساني ، فاضل لنكرانى، و مكارم شيرازي بهره جستم .

طاهري شاهرودي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدباقر فرزند عالم جليل مرحوم حاج شيخ محمدحسن طاهرى شاهرودى (امام جمعه) شهرستان شاهرود از افاضل دانشمندان آن سامان و مدرسين حاضر حوزه علميه قم مى باشند.

ايشان در تاريخ 1311 شمسى برابر 1350 قمرى به دنيا آمده و در بيت علم و دانش پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در شاهرود به قم عزيمت نموده و سطوح وسطى و نهائى را از اساتيد حوزه علميه به پايان رسانيده و براى تكميل مبانى علمى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام و مدرسين كرام آن سامان بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حكيم و آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه العظمى آقاى حكيم و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى فقها و اصولا و نيز آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله استفاده نموده.

و بعد از رحلت والد ماجدش در سال 1337 قمرى به شاهرود آمده و پس از مدت كوتاهى توقف باز به نجف و ادامه به تحصيل داده و جمعا حدود بيست و دو سال در شاهرود و قم و نجف اشرف جديت و كوشش در راه علم و دانش نموده تا به مدارج عاليه رسيده و

پس از آن به وطن مالوف برگشته و به انجام وظائف دينى و روحى از قبيل اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين و تدريس فقه و اصول پرداخته و پس از پيروزى انقلاب و تبديل حكومت شاهنشاهى به جمهورى اسلامى به سمت امام جمعه اى شاهرود منصوب گرديده و تا حال تحرير و تأليف اين كتاب به خدمات ياد شده اشتغال دارند و ضمنا از سال 1408 قمرى برابر 1366 شمسى براى تدرس به حوزه ى علميه قم آمده و جز روزهاى پنجشنبه و جمعه و ايام تعطيل كه بايد در شاهرود ايفاء وظيفه كند در قم در مدرسه علميه آيت اللَّه العظمى گلپايگانى به تدريس سطح عالى و خارج مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

طاهري عراقي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق.

تولد: 1 اسفند 1322، اراك.

درگذشت: 14 ارديبهشت 1370، تهران.

احمد طاهرى عراقى پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى، در سال 1344 موفق به اخذ دانشنامه ى ليسانس در رشته ى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران شد. در سال 1345 شروع به كار در بنياد فرهنگ ايران نمود. پس از طى دوره ى نظام وظيفه، در مركز خدمات كتابدارى مشغول به كار شد و در سال 1351 براى تحقيق در رده بندى كتب اسلامى ابتدا عازم مشهد و سپس مصر شد. وى تا سال 1348 با اين مركز همكارى داشت.

در سال 1356 به دانشگاه ادينبورو انگلستان وارد شد و تحصيلات عاليه خود را همانجا ادامه داد. ضمنا در اين دانشگاه به تدريس مثنوى مولانا جلال الدين محمد بلخى و ديوان حافظ نيز مشغول بود. در سال 1361، موفق به اخذ درجه ى دكترى در رشته ى ادبيات عرب شد و دو سال بعد در مهر 1363 به

ايران بازگشت و با بنياد دايرةالمعارف اسلامى شروع به همكاى نمود. در اين مدت وى در انتشار هشت شماره از نشريه ى «تحقيقات اسلامى» (در پنج دفتر) همكارى داشت. از سال 1364، نيز شروع به تدريس متون نمود. ضمنا ايشان در سرپرستى انتشار نخستين جزوه ى دانشنامه ى جهان اسلام (حرف ب، جزوه اول) به عهده داشت و مقدمات چندين جزوه ى ديگر را نيز فراهم آورد.

از جمله آثار وى، علاوه بر مقاله هاى وى كه در «نامه ى انجمن كتابداران ايران»، و «نشر دانش» و «معارف» و «مقالات و بررسيها» و مقاله هاى وى كه در دانشنامه ى جهان اسلام («ب در زبان عربى» و «ب در عرفان اسلامى») به چاپ رسيده اند، مى توان به كتاب هاى زير اشاره نمود: رده بندى دهدهى ديوئى: اسلام (1363 ،1353)؛ رده BP: اسلام (علوم دينى اسلام در نظام رده بندى كتابخانه ى كنگره) (1358)؛ مقدمه و حواشى و تصحيح رساله ى قدسيه، از كلمات بهاءالدين نقشبند (از خواجه احمد پارسا، 1354)؛ رده بندى دهدهى ديوئى: زبان هاى ايرانى (1366) (1350) رده بندى دهدهى ديوئى: ادبيات ايرانى (1363 ،1351)؛ همكارى در تصحيح نصيحة الملوك غزالى (به تصحيح جلال الدين همايى، 1354).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طاهري قمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ميرزا احمدعلى طاهرى سبط علامه آخوند ملا محمدطاهر قمى از فضلاء معاصر است در بردسير كرمان ايشان در حدود 1342 قمرى در بلده طيبه قم به دنيا آمده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و پس از خواندن دروس ابتدائى بتحصيل علوم و عربى پرداخته و مقدمات و ادبيات را از اساتيد قم مانند مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم نحوى و حجةالاسلام حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و ديگران فراگرفته و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين

بزرگ چون آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى خمينى و غيرهم فراگرفته و پس از پايان به درس خارج آيات نظام مخصوص آيةاللَّه العظمى بروجردى شركت و استفاده ى كامل نموده و به امر معظم له عزيمت به (بردسير كرمان) و تا حال تحرير كه نزديك بيست سالست كه در آن سامان به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و ارشاد انام اشتغال دارند.

آنجناب همسر سبط مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى (مؤسس) حوزه علميه قم و داماد آيت اللَّه حاج شيخ محمد تويسركانى (و شوهر خواهر حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد غروى سبط حايرى مى باشد) و به تقوا و فضل و متانت موصوف و در بردسير و ميناب و منطقه استان كرمان خدمات تبليغى بسيار نموده و منشأ آثار بزرگى شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طاهري قمي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدتقى طاهرى قمى نيز از افاضل مبلغين و فضلاء حوزه علميه قم مى باشند كه اكنون از طرف آيت اللَّه العظمى گلپايگانى در (قروه كردستان) اقامت و به انجام وظائف دينى اشتغال دارند تولد ايشان نيز در قم واقع و ساليان دراز از محضر آيات عظام بروجردى و مرعشى نجفى و گلپايگانى و غيرهم استفاده و براى تبليغ مسافرتها به كويت و بحرين و پاكستان و هندوستان و غيره نموده است در مرم سال 1388 قمرى ايشان را در كراچى ملاقات و در انجمن ايرانيان آنجا از طريق منبر و موعظه مردم را ارشاد و تبليغ مى نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طاهري، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا جلال طاهرى اصفهانى از علماء مجاهد و مبرز معاصر اصفهان است تولد ايشان در حدود سال 1347 قمرى در حسين آباد اصفهان كه اكنون جزو شهر شده است واقع شده و دروس فارسى و مقدمات و ادبيات را در اصفهان خوانده و در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى را از مدرسين بزرگ حوزه فراگرفته و به درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى شركت و از محاضر و دراسات نامبردگاه و بعضى ديگر استفاده كامل نموده و چون در ميان اقران خود به ذكاوت و خوش فهمى معروف بوده از بعضى همگنان گوى سبقت ربوده و در حوزه علميه جلسات بحث و تدريس گذارده تا بعد از تبعيد نايب الامام كه به اصفهان مراجعت و به اقامه جماعت و تدريس و مبارزه با بيدادگران و رژيم طاغوتى پرداخته و چندين بار گرفتار عمال جنايتكار شاه مخلوع و به زندان افتاده

و آزاد گرديده تا در سال گذشته (1398 ق) كه منزلش مورد حمله مامورين و سربازان مغولى و چنگيزى (محمدرضا پهلوى) سواللَّه وجهه- گرديده و گرفتار آن جلادان شده كه اين بار مردم اصفهان قيام و دولت را محكوم و پشتيبانى خود را به روحانيت و امام ملت اعلام و آزادى ايشان را خواسته و حتى قربانيها داده و خونهاى جوانان عزيز و رزمندگان خود را اهداء و او را آزاد نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

طاهري، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حبيب اللَّه طاهرى گرگانى از علماء و ائمه جماعت معاصر گرگانست.

وى در گرگان متولد شده و مقدمات و ادبيات را در آنجا آموخته آنگاه به قم عزيمت و به تحصيل سطوح پرداخته و متون فقه و اصول را از اساتيد و مدرسين حوزه به پايان رسانيده و پس از آن از دروس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر بهره مند و به نجف مهاجرت و از محضر دروس آيت اللَّه العظمى شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى و آيات ديگر استفاده نموده پس از آن به وطن مراجعت و به اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام و غيره اشتغال و منشأ آثار و خدمات بزرگى در گرگان گرديده اند و ايشان افتخار مصاهرت با آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى را نيز دارا مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طاهري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن طاهري

محل تولد : خرم آباد

شهرت : طاهري خرم آبادي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله سيد حسن طاهري خرم آبادي در روز اول خرداد ماه 1317 هجري شمسي در خرم آباد به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج سيد حيدر طاهري خرم آبادي از شاگردان برجستة مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي و از دوستان نزديك حضرت امام (ره ) و آيت الله گلپايگاني (ره ) بود كه پس از سالها تحصيل و بهره بردن از محضر عالمان بزرگ حوزه علميه اصفهان ، مشهد و قم با درخواست مردم شريف خرم آباد به زادگاه خود بازگشت و تا آخر عمر به رتق و فتق امور مردم همت گماشت . از ويژگيهاي بارز مرحوم حاج سيد حيدر برخورداري از محبوبيت فراوان بين مردم و علماي شهر، حلم

و بردباري و عدم علاقه به زخارف دنيا و ماديات بود. آية الله سيد حسن طاهري خرم آبادي كه شيفتگي زائدالوصفي به پدر داشت ، در سن 9 سالگي مجبور به بردوش كشيدن داغ هجرت پدر شد و اين يتيمي زودهنگام در پرورش و استواري آيندة او تأثير بسزايي داشت . وي از خاطرات شيرين همراهي با پدر، خاطره سفر به عتبات عاليات را ذكر مي كند كه در آن ، ضمن باريابي به حرم ملكوتي ائمة هدي ، به محضر علماي بزرگ آن ديار نيز شرفياب شدند. مادر او نيز كه زني پاكدامن و از طائفة اشعريون قم بود، در حدود سال 1360 شمسي دار فاني را وداع گفت . آية الله طاهري خرم آبادي تحصيلات خود را در يكي از دبستانهاي خرم آباد آغاز كرد. وي اصرار داشت كه با لباس روحانيت به مدرسه برود؛ اما بسياري از معلمان شديداً با اين مسأله مخالف بودند كه پشتيبانيهاي مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد طاهري ، عموي ايشان ، آنها را وادار به سكوت مي كرد. وي در همان دورة دبستان ، با ديگر شاگردان مدرسه به مناظره در باره مسائلي چون علم و ثروت مي پرداخت و گاهي كه نماز جماعت برپا مي شد، امامت آن را به عهده مي گرفت . با پايان يافتن دوره ابتدايي ، به مدرسه علميه كماليه رفت و طي دو سال جامع المقدمات و سيوطي را فرا گرفت . سپس به همراه مادر خود، به قم عزيمت كرد تا تحصيلات حوزوي خود را در آن ديار عالم پرور ادامه دهد. در نخستين روز سكونت در قم ، به حرم مطهر حضرت معصومه (س ) آمد و در كنار صحن بزرگ ، مشغول وضو گرفتن شد كه ناگاه چهره اي ملكوتي ،

او را به خود جلب نمود كه در حال بازگشت از حرم بود. بي اختيار از يكي از طلاب پرسيد: اين آقا كيست ؟ و او پاسخ داد: حاج آقا روح الله خميني ! بدين ترتيب از همان آغاز ورود به قم ، شيفته امام (ره ) شد و بعدها، به سبب رفاقت نزديك امام (ره ) با پدرش ، مورد تفقد و عنايت ويژه ايشان قرار گرفت . در همان سال اول ورود به قم ، مغني ، حاشيه ملاعبدالله و مقداري از سيوطي كه باقي مانده بود فرا گرفت . در سال بعد معالم الاصول و شرح شمسيه و در دو سال بعد از آن ، لمعه ، قوانين و مطول را آموخت و در سال پنجم رسائل و مكاسب شيخ انصاري را آغاز كرد. ظرف سه سال آن كتابها را به همراه جلد اول كفايه به پايان برد و جلد دوم كفايه را هم زمان با رفتن به درس خارج امام (ره ) شروع نمود. مقداري از درس خارج قضا را در محضر آية الله العظمي بروجردي فرا گرفت كه به دليل فوت ايشان ، از ادامة آن باز ماند. هم زمان در درس بيع امام شركت مي جست و پس از تبعيد امام نيز به درس مرحوم آية الله داماد و آية الله حاج آقا مرتضي حائري يزدي رفت . حضرت آية الله طاهري خرم آبادي در دورة تحصيل خود از محضر استادان و عالمان برجسته اي كسب فيض نمود كه حوزه هاي علميه خاطرة مبارزات و مجاهدتهاي آنان را هرگز از خاطر نمي زدايد. وي با ورود به قم ، حاشيه ملاعبدالله را نزد آقاي هاشمي رفسنجاني فرا گرفت . براي تحصيل معالم الاصول و مطول به نزد آقاي شب زنده دار رفت و لمعه را نزد مرحوم حاج

آقا حسين جزايري از فضلاي خرم آباد، آقايان باقري كني و ستوده خواند و رسائل شيخ انصاري را نزد آقايان مكارم شيرازي ، شب زنده دار، مشكيني و سبحاني فرا گرفت و براي آموختن مكاسب محرمه با آقاي حاج سيد علي محقق داماد به مباحثه پرداخت كتاب بيع را نيز نزد آية الله خزعلي فرا گرفت . كفاية الاصول را نيز در محضر مرحوم شيخ عبدالجواد اصفهاني (جبل عاملي ) و مرحوم سلطاني (طباطبايي ) آموخت . براي تحصيل درس خارج ، به درس مرحوم آية الله بروجردي و مرحوم امام خميني رفت . ايشان در باره ويژگي علمي امام (ره ) مي فرمايد: «بحث ايشان ، شاگرد پرور بود و فكر را به كار مي انداخت . تنها نقل عبارت ديگران نبود. درس ايشان تفاوت زيادي داشت با كل درسهايي كه ما تا آن موقع در حوزه ديده بوديم . الان هم معتقدم كه نوشته هاي فقهي و اصولي ايشان قابل طرح و استفاده و درخور دقت است . البته نمي خواهم بگويم كه نظري فوق نظرات ايشان نيست . شاگردان ايشان همان موقع به نظرات ايشان اشكال مي گرفتند و خود ايشان هم مشوّق بود؛ اما نظرات ايشان در همة ابعاد به قدري عميق و دقيق است كه هميشه قابل طرح و بحث خواهد بود. از نظر علمي مي توان گفت كه حضرت امام در ابعاد مختلف فقهي ، اصولي ، فلسفي و عرفاني در عصر خويش فقيه و انديشمندي استثنايي بود. حضرت امام از يك نبوغ و استعداد بالايي برخوردار بود. بدون هيچ گونه مبالغه اي مي توانم بگويم بعد از معصومين (ع ) حضرت امام يك انسان استثنايي بود». آية الله طاهري خرم آبادي ، پس از تبعيد امام ، در درس آقايان گلپايگاني ، شيخ مرتضي حائري و داماد شركت نمود و از محضر مرحوم حاج

آقا حسن فريد اراكي بهره هاي فراوان برد. در بخش فلسفه نيز، ايشان منظومه ملاهادي سبزواري را نزد مرحوم آية الله حاج آقا مصطفي خميني و آية الله اميني آموخت . اشارات و الهيات شفا را نزد آية الله جوادي آملي و مقداري از اسفار را نزد مرحوم علامه طباطبايي فرا گرفت . بخشي از اسفار را نيز در محضر آية الله شهيد مطهري خواند. ايشان در دوره سطح با آقايان سيد احمد مرعشي ، سيد علي محقق ، عميد زنجاني به مباحثه مي پرداخته است و از هم مباحثه ايهاي دورة تحصيل درس خارج ، از آقايان مؤمن ، حسيني كاشاني ، رباني املشي و حاج حسن تهراني نام مي برد. آية الله طاهري خرم آبادي ، در سالهاي متمادي حضور در حوزه علميه قم ، خدمات علمي و فرهنگي شاياني را به اين حوزة سترگ تقديم داشته است . در بخش تدريس ، ايشان بسياري از كتب دوره سطح را به نوآموزان حوزه درس داده است و هم اكنون نيز به تدريس درس خارج فقه و اصول مشغول است و طلاب و فضلاي بسياري را به جامعة علمي و فقهي كشور ارزاني داشته است . در كنار تدريس ، از سالهاي پيش از انقلاب تاكنون ، در نشريات گوناگوني ، مقاله هاي جامع علمي و سياسي خود را به چاپ رسانده است كه برخي از آنها به صورت كتاب منتشر شده است .برخي از كتب ايشان در دست چاپ است كه از آنها مي توان به كتابي در ردّ شبهات وهابية و كتابهايي چون منابع مالي اسلام در حكومت اسلامي و كتاب الخمس و ذبايح اهل كتاب و كتاب ولاية الفقية اشاره كرد. زندگي عالمان مجاهد در عصر ما، همواره با مبارزه با رژيم منحوط پهلوي همراه بوده است . آية الله

طاهري خرم آبادي نيز، چون ديگر عالمان عصر خويش و مانند پير و مراد و مقتداي خويش ، حضرت امام خميني (ره ) حكومت ننگين پهلوي و سكوت در مقابل ستمهاي آن را برنمي تابيد و روز و شب را به مبارزه با آن مي گذراند. سخنرانيها، نامه ها و اعلاميه ها، به زندان رفتنها و شكنجه شدنهاي وي نقش مهمي را در پيشبرد انقلاب و پيروزي آن ايفا مي كرد كه ذكر نمونه ها و شرح آن ، در اين مختصر نمي گنجد. در سال 1341، شاه و عوامل آن ، لوايح ششگانه اي را با ظاهر اصلاحات و ايجاد رفاه براي مردم تدوين كردند و مي خواستند آن را به رفراندوم بگذارند. امام (ره ) كه به خوبي از حيله ها و عوامفريبي هاي شاه اطلاع داشت ، مخالفت خود را با لوايح اعلام نمود و به آية الله طاهري خرم آبادي نيز دستور داد كه به خرم آباد برود و مسائل مطرح شده را با علما و مردم آن ديار در ميان بگذارد. تلاش آية الله طاهري خرم آبادي در آن روزگار براي رساندن پيام امام (ره ) و گرد هم آوردن علماي خرم آباد و تصميم گيري براي مسائل پيش آمده ، نقطة عطفي در مبارزات ايشان مي باشد. همچنين ايشان پس از مدتي به قم رفت و گزارش مذاكرات علما و جريانهاي پيش آمده در شهر را به اطلاع امام (ره ) رساند. وي در اوايل سال 1342 به منظور تبليغ و در آستانه ماه محرم ، تصميم به عزيمت به كاشان گرفت و آن را با امام (ره ) در ميان گذاشت . امام (ره ) موافقت فرمودند و پيامهايي براي علماي كاشان با موضوعيت جريانهاي پيش آمده و ضرورت مبارزه با رژيم شاه ، دادند. وي ضمن رساندن اين سخنرانيهاي مهم و افشاگرانه اي

را در ايام ماه محرم انجام داد كه شور عجيبي در مردم كاشان ايجاد كرد و ساواك و عوامل رژيم پهلوي را هراسناك ساخت . همچنين سخنراني وي پس از حادثه پانزدهم خرداد در حرم مطهر حضرت معصومه (ع ) در حمايت از امام (ره ) و محكوم كردن جنايات رژيم ، در كارنامه مبارزاتي او مي درخشد. در طول سالهاي مبارزه ، آية الله طاهري خرم آبادي ، بارها و بارها مورد تعقيب ساواك قرار گرفت و بارها تبعيد يا زنداني شد. اما بينش صحيح وي از انقلاب و همچنين اطاعت محض از امام (ره ) و علاقة وافر به ايشان ، تبعيد و زندان و... را بر ايشان هموار مي ساخت . ايشان هدف امام خميني (ره ) از نهضت را اينگونه بيان مي كند: «از پاي درآوردن حكومت سلطنتي در حد ساقط كردن آن و يا ضعيف كردن آن ، به عنوان هدف ميان مدت براي همه روشن بود. اما هدف نهايي نمي خواهم بگويم براي همه ، ولي براي بسياري از مبارزان نيز مجهول بود. به هر حال تا قبل از مطرح شدن مباحث ولايت فقيه حضرت امام ، بحثي در مورد نظام جايگزين رژيم شاهنشاهي نشده بود. مباحث امام افق مبارزه را وسيع تر كرد و يك هدف مشخص و روشن را براي نهضت ترسيم كرد و آن ، حكومت اسلامي و مسأله ولايت فقيه بود». آية الله طاهري خرم آبادي ، در حدود سال 56 به عضويت رسمي جامعه مدرسين حوزه علميه قم درآمد، هر چند پيش از آن نيز در فعاليتهاي مبارزاتي با اعضاي اين مركز همكاري داشت . فعاليتهاي سياسي آية الله طاهري خرم آبادي به پيش از انقلاب محدود نيست . ايشان پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي نيز در مسؤوليتهاي گوناگون به ايفاي نقش

پرداختند و خدمات ارزشمندي را در عرصه هاي گوناگون به انجام رساندند

طاهري، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد فخر الدين بن آيت اللَّه حاج سيد محمد جعفر بن العالم الجليل السيد محمد طاهر طاهرى شيرازى از علماء و ائمه جماعت معاصر شميرانست و در مسجد دزايشيب به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

ايشان در شيراز تولد و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح به قم مهاجرت و سالها از مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده آنگاه بنا بر دعوت عده اى از مؤمنين شميران و تصويب آيت اللَّه بروجردى بشميران منتقل و در مسجد مزبور ايفاء وظيفه مينمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طاهري، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محسن بن العالم الجليل الشيخ طاهر طاهرى قمى از علماء محترم معاصرند در شهر ورامين، وى در سال 1289 شمسى در شهر مذهبى قم متولد شده و پس از رشد و فراغت از دوره تحصيلات فارسى در سال 1304 شمسى درسن 15 سالگى مشغول بتحصيل علوم دينيه گرديده و حدود 13 سال سطوح وسطى و نهائى و غيره را در خدمت آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى مازندرانى و مرحوم آقاى اديب تهرانى و آيت اللَّه آقا سيد كاظم گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى و غيره به پايان رسانيده و مدت سه سال از دروس خارج آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه عالم ربانى آقا سيد محمد حجت و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه فيض و ديگران استفاده نموده و در سال 1320 شمسى بنابر دعوت و اصرار جمعى از مردم متدين و اصناف شهر ورامين مهاجرت به اين شهر نموده و تاكنون كه

مدت سى و سه سالست در مسجد بزرگ ورامين (مسجد خاتم الانبياء) به اقامه جماعت و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام اشتغال دارد.

آثار آن جناب از اين قرار است:

1- تأسيس مسجد بزرگ كه در آن اقامه جماعت مى نمايند.

2- تشكيل حوزه علميه

3- جامع التفاسير

4- راهنماى مبلغين و غيره

ايشان از غالب مراجع گذشته و حاضر داراى اجازه روايتى و امور حسبيه مى باشد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طاهري، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر طاهرى از ائمه جماعت حاضر شاهرودند و در مسجد مصلى به اقامه جماعت و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

طاهري، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد نورالدين بن آيت اللَّه حاج سيد محمد جعفر طاهرى (مجتهد) شيرازى برادر دانشمند طاهرى مذكور است، وى نيز در شيراز متولد و پس از خواندن اوليات و سطوح وسطى به قم عزيمت نموده و غالبا شريك تحصيل برادر خويش بوده و سطوح عالى را از مدرسين بزرگ مانند مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه مرعشى و ديگران بپايان رسانيده و چند سالى از محضر مرحوم زعيم اعظم حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده دروس خارج نموده و بنا بر تقدير و تقاضاى جماعتى از مردم متدين تجريش و امريه حضرت آيت اللَّه بروجردى مهاجرت به آن سامان نموده و تا هم اكنون در مسجد تكيه (پائين) به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طاهري، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، مترجم، منتقد.

تولد: 1313، اهواز.

درگذشت: 21 اسفند 1369، تهران.

هوشنگ طاهرى داراى مدارج دكتراى تاريخ هنر از اتريش، مهندسى اقتصاد كشاورزى از آلمان و تحصيل موسيقى در كنسرواتوار وين بود. در سال 1346 به ايران آمد و در زمينه ى هنر و ادب، به نقد، پژوهش و آموزش پرداخت. با مطبوعات همكارى داشت. ابتدا دبير هنرى مجله «سخن» بود. سپس سردبير آن شد. طاهرى در دانشگاه شهيد بهشتى، دانشكده ى هنرهاى دراماتيك، دانشكده ى صدا و سيما و مجتمع دانشگاهى هنر در رشته ى سينما تدريس مى كرد.

او از پيشگامان ترجمه ى فيلمنامه هاى آثار مدرن سينما بود. از آثار اوست: رئاليسم در ادبيات هنر (از ژان پل سارتر)، هنر اسلامى (از ارنست كونل)، خاكستر و الماس (از يرژى آندره يوسكى)، داستان هاى نوين آلمانى، تاريخ سينماى هنرى (نوشته اولريش گرگور و انو پاتالاس، برنده ى جايزه ى بهترين كتاب سال در رشته هنر، 1370)،

توت فرهنگى هاى وحشى (اينگمار برگمن)، زندگى (اكيرا كوروساوا)، صحراى سرخ (ميكل آنجلو آنتونيونى)، ام M- قاتل (فرتيس لانگ)، مهر هفتم (اينگمار برگمن)، ويريديانا (لوئيس بونوئل)، هنر اسلامى (ارنست كوئل)، همچون در يك آينه (اينگمار برگمن)، هيروشيما، عشق من (آلن رنه مارگريت دوراس).

طاهرى سال ها ويولن مى نواخت و نقاشى را مى ستود، مجموعه اى نفيس از تابلوها و كتاب هاى نقاشى را گرد آورده بود. اهل شعر و داستان بود. شهرهايى سروده بود و آنها را براى دوستان مى خواند. همچنين نقدهايى بر فيلم هاى سينمايى نوشته بود. درباره ى سينما مطالبى براى مجلات يا روزنامه ها ترجمه مى كرد يا تأليف مى نمود. ضمنا در تلويزيون برنامه «سينما» را تهيه و اجرا مى كرد. وى از جشنواره ى سوم سينماى آزاد به بعد يكى از داوران سينماى آزاد بود.

هوشنگ طاهرى در تهران در بزرگراه آيت الله صدر بر اثر تصادف درگذشت. پيكر وى در آرامگاه خانوادگى اش در امامزاده ى عبدالله به خاك سپرد شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طائي همداني، ابوالفتوح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(555 -475 ق)، حافظ، محدث و واعظ. در همدان به دنيا آمد. در خراسان و عراق و جبال از فيد بن عبدالرحمان شعرانى و عبدالرحمان بن حمد دونى و ظريف بن محمد نيشابورى و اديب محمد بن ابى العباس ابيوردى و اسماعيل بن حسن سنجبستى فرائضى و عبدالغافرين بن محمد شيروى و علامه ابوالمحاسن رويانى و ابوالقاسم بن بيان رزاز و شيرويه ديلمى و ابن طاهر مقدسى و ابومحمد حسين بن مسعود بغوى و تاج الاسلام ابوبكر سمعانى حديث شنيد و نزد محيى السنه بغوى و تاج الاسلام سمعانى فقه آموخت. محمد بن عبدالله بن بناء صوفى و ابوعبدالله حسين بن زبيدى و برادرش، حسن، و گروهى در بغداد از وى حديث شنيدند. وى در

همدان درگذشت. اثر وى كتاب معروف «الاربعون حديثا» يا «الاربعين فى ارشاد السائرين الى منازل اليقين» يا «الاربعين الطائيه». كه چهل حديث از چهل شيخ و استاد و هر يك از احاديث از يكى از صحابه پيامبر (ص) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (374 / 2). سير النبلاء (362 -360 / 20). شذرات الذهب (175 / 4). العبر (25 / 3). كشف الظنون (56). معجم المؤلفين (251 .18 / 11). النجوم الزاهره (318 / 5). الوافى بالوفيات (144 / 1). هديه العارفين (93 / 2).

طباطبايي اردكاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق.

تولد: 1281(1315 ق.)، اردكان (قريه گزلاازقرا، سفلاى اردستان).

درگذشت: 13 مهر 1372، تهران.

سيد محود طباطبايى اردكانى داراى درجه ى كارشناسى در رشته ى فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران در سال 1343 است. وى سپس به تحصيلات خود ادامه داد و در رشته ى فرهنگ اسلامى در سال 1347 موفق به اخذ دكترى شد.

وى از سال 1353 عضو هيئت علمى دانشگاه ابوريحان بيرونى شد. در دانشگاه علامه طباطبايى (در رشته ى ادبيات) و دانشگاه تهران نيز تدريس مى كرد. سرپرستى گروه زبان و ادبيات فارسى دانشكده ى ادبيات و زبان هاى خارجى دانشگاه علامه طباطبايى نيز به عهده وى بود.

از آثار ايشان است: فرهنگ جامع اردكان؛ بررسى گويه و ويژگى هاى فرهنگى زبان اردكانى؛ تاريخ تحليلى اسلام؛ گزيده و شرح تاريخ بلعمى.

دكتر طباطبايى اردكانى هنگام تدريس در كلاس درس دار فانى را وداع گفت.

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ اسلامى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

زندگينامه

دكتر شادروان سيد محمود طباطبائى اردكانى در سال 1315 ديده به جهان گشود. بعد از اتمام تحصيلات متوسطه، در سال 1343 موفق به اخذ

كارشناسى در رشته فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران شد. سپس به ادامه ى تحصيلات عالى پرداخت. و سرانجام در سال 1347 در رشته فرهنگ اسلامى موفق به اخذ مدرك دكترا گرديد. وى در سال 1353 به عضويت هيئت علمى دانشگاه ابوريحان بيرونى نائل آمد و سرانجام به مرتبه دانشيارى دانشگاه علامه طباطبائى ارتقاء يافت.

آقاى دكتر طباطبائى اردكانى در تمام دوران دانشگاهى خود به پژوهش در فرهنگ و ادب عاميانه و گويش اردكانى پرداخت. از ايشان 5 جلد كتاب در زمينه هاى ادبيات فارسى و تاريخ اسلام به جاى مانده است. از وى حدود 7 مقاله درباره ى ادبيات و علوم انسانى و تاريخ اسلام در مجلات معتبر داخلى به چاپ رسيده است.

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ اسلامى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران در سال 1343، كارشناسى ارشد و دكترا در رشته فرهنگ اسلامى در سال 1347.

مرتبه علمى:

عضويت در هيات علمى دانشگاه ابوريحان سابق در سال 1353، پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علامه طباطبائى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش در فرهنگ و ادب عاميانه و گويش اردكان، استاد راهنماى 4 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات فارسى و تاريخ اسلام.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 7، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبيات و علوم انسانى، تاريخ اسلام.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طباطبايي فر، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس طباطبايي فر

محل تولد : نطنز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد عباس طباطبايي فر

درسال 1341درروستاي اوره از شهرستان نطنز درخانواده اي روستايي به دنيا آمدم ودرسال 1359 از دبيرستان امام خميني نطنز ديپلم گرفتم ويك سال بعد با مشورت بعضي بستگان روحاني ام (كه بين سپاه پاسدارران و حوزه مردد بودم ) عازم قم شدم يك سال بطور آزاددرس خواندم يرا هنوز حوزه مديريت منسجم نداشت سال بعدمدارس حوزه وطلاب تحت پوشش مديريت حوزه قرارگرفت ومن نيزدرمدرسه مباركه رضويه مشغول شدم وپس ازاتمام مقدمات وشروع سطح ،دردرس اساتيدي مانند آيت الله راستي كاشاني (شرح لمعه ) وجداني فخر – محامي –واستاد علوي سرشكي( خصوصي) بهره بردم وعلم اصول را نيز نزد آقايان هادوي تهراني وصالحي مازندراني وسپس مكاسب رانزد مرحوم آيت الله پاياني شروع كردم ورسائل را نزد آيت الله راستي وپس ازبيماري وتعطيلي درس ايشان از اساتيد ديگرازجمله استاد محمدي خراساني استفاده نمودم ودركفايه آيت الله قديري شركت نمودم وضمناً براي اينكه ازتعطيلات سود برده باشم بعضي از قسمتهاي رسائل كفايه ومكاسب را ازطريق نوار مرحوم آيت الله ستوده استفاده وبا دوستان بحث ميكرديم .درس خارج رانيز يك سال اصول آيت الله مكارم شيرازي شركت نمودم وبا ورودبه رشته تخصصي كلام كه عصرها بزگزار مي شد از درس ايشان محروم شدم لذا مدتي اصول آيت الله وحيد رفتم ومقداري نيزآيت الله سبحاني وحدود هفت سال فقه آيت الله مكارم ويك سال آيت الله سبحاني نيز شركت كردم سه سال نيز از بحث خارج اصول استاد علوي سرشكي استفاده نمودم (نصف دوره)كه بسيار براي من پربهره بود اما ايشان فقه واصول را رها نمودند وبه مباحث فلسفي وكلام جديد پرداختند واين درس نيز تعطيل شد اما

بحث خارج ايشان (هفته اي يك جلسه )دارند كه شركت مينمايم وبحث ها نوشته وچاپ ميشود .صمناً ازپايه چهارم درايام تبليغي خصوصاً محرم ورمضان به امر تبليغ ميپردازم درزمان جنگ براي تبليغ به جبهه ها نيزرفتم كه اميدوارم خداوند توفيق تبليغ دين را برايم حفظ نمايد .مدتي پس از اتمام تخصصي كلام تدريس مباحث اعتقادي درمدارس را شروع كردم وچند سالي است (هفت يا هشت سال )كه اين برنامه را دارم والان نيز درجامعةالزهرا(سلام الله عليها )به تدريس مباحث كلامي مشغولم .

طباطبايي قمي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، نويسنده و مترجم. در قم به دنيا آمد. دوره ى ابتدايى را در قم و متوسطه را در دبيرستانهاى تهران و انزلى و كرمانشاه و قزوين به پايان رساند و در 1318 ش موفق به اخذ ديپلم شد. سپس دوره ى دانشكده ى كشاورزى كرج را گذراند و مهندس كشاورزى شد. بعد به دانشكده حقوق رفت. پس از آن به اروپا عزيمت نمود و پس از گرفتن دكتراى حقوق در دانشگاه ژنو يك سال نيز به صورت مستمع آزد در دانشگاه لندن جهت بررسى فلسفه ى حقوق به سر برد و در راه مراجعت به ايران مدت شش ماه در دانشگاه فؤاد اول در قاهره براى مطالعه در منطق ارسطو مشغول تحصيل شد. در تهران به وكالت دادگسترى و مشاورت قضايى و وكالت بعضى از بانكها اشتغال داشت. از آثار وى: «مبانى اقتصادى مسائل اجتماعى»؛ «مختصرى از فلسفه ابن سينا و نفوذ آن در غرب»؛ «مقدمه ى تئورى كلى و فلسفه ى حقوق»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3091 ،2959 ،2869 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (588-586 / 4).

طباطبايي ناييني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. از صاحب منصبان اداره ى كل گمركات بود. بعد به كتابخانه ى مجلس انتقال يافت. از آثارش: «جير جيرك»، ترجمه؛ «گامى لرزان رو به جهان شناخته نشده ى قرآن»؛ «لومن»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2830 ،2706 / 2 ،1091 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (8 / 3).

طباطبايي يزدي، محمد كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1256/ 1247 ق)، عالم دينى، فقيه، اصلوى، لغوى، شاعر و مرجع بزرگ. در كسنويه از قراء يزد به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را نزد علماى اصفهان فراگرفت و تحصيلات خود را نزد علماى اصفهان فراگرفت و تحصيلات خود را نزد علماى طراز اول آنجا همچون صاحب «روضات الجنات» و شيخ محمد باقر بن محمد تقى اصفهانى نجفى و ميرزا محمد هاشم چهار سوقيان ادامه داد، تا به درجه ى اجتهاد رسيد. سپس براى تكميل معلومات به نجف رفت و در حوزه ى درس شيخ راضى نجفى و ميرزاى بزرگ شيرازى حاضر شد، پس از درگذشت ميراز به تدريس علوم اسلامى پرداخت و سالها حوزه ى درسش از مهمترين حوزه هاى نجف بود. علامه يزدى در سرودن شعر به فارسى و عربى مهارتى تمام داشت. او در نجف درگذشت در جنب در طوسى صحن علوى به خاك سپرده شد. از آثارش، احداث ابنيه خيريه و مدارس و مساجد است. مدرسه سيد در نجف از جمله ى آثار او است. از آثار علمى اش: «العروه الوثقى»، كه رساله اى است فتوايى، مشتمل بر سه هزار و دويست و شصت مسأله كه در عراق و ايران و هندوستان به چاپ رسيد و حاج شيخ عباس محدث قمى آن را به فارسى ترجمه نموده و «غايه

القصوى» ناميده و بسيارى از مراجع تقليد بر آن حواشى نوشته اند؛ رساله اى در «اجتماع امر و نهى» و «تعادل و تراجيح»، حاشيه بر «متاجر» يا «مكاسب» شيخ انصارى؛ رساله اى در «احكام ظن»؛ رساله اى در «منجزات المريض»؛ «السؤال و الجواب»، در فقه؛ «الاستصحاب»؛ «الصحيفه الكاظميه»؛ «بستان نياز و گلستان راز»، در مناجات، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (234 / 7)، الذريعه (252 / 15 ،108 / 3 ،25 / 2)، ريحانه (393 -391 / 6)، شرح حال رجال (251 -250 / 6)، علماء معاصرين (114 -113)، فوائد الرضويه (597 -596)، لغت نامه (ذيل/ يزدى)، معجم المؤلفين (156 / 11)، مكارم الآثار (1324 -1321/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (30 -26 / 5).

طباطبايي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1348 -1270 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در شيراز به دنيا آمد. در كودكى به همراه پدر به تبريز رفت و چندى در آنجا ماند و به تحصيلات ابتدايى پرداخت. سپس به همراه پدر به تهران آمد و پس از چندى به زادگاه خود بازگشت. در اين زمان كه مصادف بود با زمزمه هاى نهضت مشروطيت ضياءالدين نيز به نوشتن مقالاتى در روزنامه هاى محلى پرداخت و پس از مدتى روزنامه اى به نام «نداى اسلام» در شيراز منتشر ساخت. پس از انتشار روزنامه ى مذكور به تهران آمد و وارد محفل مشروطه خواهان شد و پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان روزنامه ى «شرق» را به اتفاق چند تن از دوستانش انتشار داد. سيد ضياءالدين در اين روزنامه مقالات تندى مى نوشت در نتيجه چند تن از وكلاى مجلس عليه او اقامه ى دعوا كردند و روزنامه بسته شد. وى پس از اين قضيه به اروپا رفت و

بعد از مدتى بازگشت و به ترتيب روزنامه هاى «برق» و «رعد» را منتشر كرد، البته در روزنامه هاى فوق مطالبى را مى نوشت كه مورد نظر و حمايت دولت انگلستان باشد. سيد ضياءالدين در 1299 ش به نخست وزيرى رسيد و پس از صد روز از اين مقام كنار گذاشته شد و به اروپا رفت و سرانجام در 1322 ش به ايران بازگشت. سيد ضياءالدين در 1325 چند ماهى بازداشت بود. بعد از كودتاى 28 مرداد 1332 از معتمدين محمد رضا پهلوى شد و سرانجام در تهران درگذشت. از آثار قلمى او: «شعائر ملى»؛ «تليمات مدنى»؛ «قرآن شريف»؛ «تفسير روشن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينده (س 6، ش 12 -9، ص 745 -736)، تاريخ برگزيدگان (249 -247)، تاريخ جرايد و مجلات (66 -61 / 3 ،321 -320 ،14 -11 / 2)، دايره المعارف فارسى (1613/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (258 -247 / 4)، شرح حال رجال (128 -122 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (572 -571 / 3).

طباطبايي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1341 -1246 ق)، مصحح، اديب و نويسنده. ملقب به وكيل الرعايا و اعتضادالممالك و معروف به حاجى وكيل. در تبريز به دنيا آمد.

از خانواده هاى مشهور آن شهر بوده كه ساليان دراز و كالت رعيت و ماليات آذربايجان را به عهده داشته. وى به خواسته ى امير نظام گروسى والى آذربايجان «كليله و دمنه» را تصحيح كرد. نادر ميرزاى قاجار «تاريخ و جغرافياى تبريز» را به اصرار وى تأليف كرد. ميرزا كاظم كتابخانه ى مفصل و نسخه هاى خطى زيادى داشت. وى كتابى در انساب آل ابى طالب نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه رجال و مشاهير (269 / 4)، شرح

حال رجال (181 -180 / 6 ،149 / 3).

طباطبائي نجف آبادي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر طباطبائى متخلص به هاشمى از علماء و ائمه جماعت و روحانيون خدوم معاصر شهرستان نجف آباد مى باشند. ايشان در سال 1329 قمرى هجرى در يكى از روستاهاى كرون نجف آباد به نام احمدرضا چشمه به دنيا آمده و از سن چهار سالگى در مكتب خانه اى مشغول به تحصيل شده و تا سن چهارده سالگى دروس فارسى و قرآن را آموخته آنگاه با تشويق جدشان مرحوم آقا سيد اسداللَّه رحمه اللَّه براى تحصيل علوم عربى به اصفهان آمده و در مدرسه جده بزرگ سكونت و خدمت مدارس آن مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادى سطوح متوسط فقه و اصول را خوانده آنگاه به عللى به زادگاه خود مراجعت و پس از چند سال مجددا براى ادامه تحصيل به حوزه علميه شهرستان نجف آباد مهاجرت نموده و در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ ابراهيم رياضى نجف آبادى مشغول به تكميل مبانى علمى گرديده و رسائل و رياض و كفايه الاصول را خوانده و از محضر آن بزرگوار استفاده اخلاقى و تربيتى نموده است.

در حال حاضر ايشان در مسجد صفاى نجف آباد به اقامه جماعت و تبليغ دين و ارشاد مردم و خدمات دينى و اجتماعى اشتغال دارند. و مورد توجه خاص و بسيارى از مردم اين منطقه مى باشند كه در اجراء عقود شرعيه به ايشان مراجعه مى نمايند داراى تأليفات مطبوع و مخطوط مى باشند.

1- اركان دين درباره اصول عقايد (توحيد، نبوت، عدل، امامت، معاد) كه در سال 1363 به طبع رسيده است.

2- باغستان كه كشكولى است از احاديث و روايات مختلفه كه مخطوط مانده است.

3- ديوان شعر بنام ديوان هاشمى.

4- ديوان انقلابى

هاشمى كه هر دو به طبع رسيده است.

5- كليات ديوان هاشمى

جناب آقاى حاج سيدجعفر طباطبائى خاطرات آموزنده اى دارند كه اگر به رشته تحرير آوردند به صورت كتاب مفيد و سازنده اى خواهد بود.

داراى هفت فرزند مى باشند كه سه تن آنان در حوزه علميه اشتغال به دروس خارج فقه و اصول دارند و يكى از فرزندانشان به نام سيد محمدعلى در عمليات محرم به فيض شهادت رسيده اند و آقازادگان مقيم حوزه علميه قم نامبردگان زيرند:

1- جناب آقا سيد محمدرضا

2- جناب آقا سيد محمدباقر

3- جناب آقا سيد محمدصادق حفظهم اللَّه تعالى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

طباطبائي يزدي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صدرالدين فرزند عالم جليل و سيد نبيل حاج سيد احمد مهريزى يزدى يكى از چهره هاى درخشان استان يزد و حوزه علميه قم مى باشند كه در دوره دوم مجلس جمهورى اسلامى نماينده محترم مردم استان يزدند، تولد ايشان در روز جمعه نهم دى ماه 1322 شمسى در مهريز يزد واقع شده و پس از رشد و تربيت در سال 1335 شمسى در مدرسه مصلى مشغول به تحصيل گرديده و پس از يكسال در سال 1336 شمسى مهاجرت به قم نموده و ضمن فراگرفتن درسهاى حوزه تحصيلات جديد را تا دريافت ديپلم ادامه داده و با آغاز انقلاب به رهبرى آيت اللَّه خمينى در سال 1341 هجرى شمسى فعاليتهاى سياسى خود را شروع كرده و بارها مورد تعقيب رژيم گذشته قرار گرفته و در رابطه با انقلاب اسلامى در سال 1345 شمسى مخفيانه به عراق مسافرت و به نجف اشرف مشرف گرديده و پس از بازگشت به قم در همان سال به حوزه درس خارج فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه محقق داماد شركت و

ضمنا فعاليتهاى سياسى خود را از طريق سخنرانى و سرود اشعار و تنظيم و تكثير اعلاميه دنبال كرده و در آذر سال 1357 شمسى سفرى به پاريس نموده و به محضر امام راحل راه يافته و نامه ها و اعلاميه هائى كه همراه داشت تقديم ايشان نموده و بعد از چند روز به منظور رسانيدن پيام انقلاب از پاريس به شهرهاى لندن و هامبورگ و قاهره و دمشق و عمان مسافرت و از اردن با لباس مبدل و ناشناس به فلسطين اشغالى رفته و از شهرهاى بيت المقدس و قدس خليل و بيت اللحم ديدن نموده و طى تماس با جوانان فلسطينى به تشريح مواضع انقلاب اسلامى پرداخته و پس از آن مسافرت به عربستان و عمره مفرده بجا آورده و در 19 بهمن 1357 شمسى از طريق تركيه به ايران برگشته و مدت چندين ماه در دفتر امام راحل در قم مشغول رسيدگى به برخى از مراجعات بوده و در طول اقامت خود در قم گذشته از اشتغال به تدريس به تأليف و ترجمه آثارى توفيق يافته كه برخى از آنها به چاپ رسيده و آنها را مى نگارم.

1- حماسه جاويد

2- فرهنگنامه حج و عمره دو جلد

3- پرچم پيروزى حق

آقاى طباطبائى به زبان عربى تسلط و به زبان انگليسى آشنائى دارد و نيز چندين مسجد و حسينيه و كتابخانه و غير آنها از آثار خير را بنا و باقيات الصالحاتى از خود به يادگار گذارده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

طباطبائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از پنج پسر مرحوم حاج سيد محمود است وى نيز از علماء متقى قم بود و در صحن نو اقامه جماعت مى نمود در سال 1334 در قم

مرحوم و در شيخان مدفون گرديد.

يكى از برادران ايشان مرحوم سيدالعباد آقاى حاج سيد ابراهيم طباطبائى بود كه نگارنده او را زيارت كرده بودم سيدى پارسا و متورع و از صلحاء و اخيار قم بود كراراً به مكه و عتبات عاليات مشرف گرديده بود در حدود سال 1360 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

طباطبائي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس طباطبائى ابن العلامه الاستاذ آيت اللَّه السيد محمد طباطبائى فشاركى الاصفهانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار معاصر و داماد آيت اللَّه حاج ميرزا احمد آشتيانى مى باشد.

تولد اين بزرگوار و مرحوم برادرش حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد على اكبر طباطبائى داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى در سامره بوده و در سنين كودكى پدر بزرگوارى چون علامه فشاركى معروف بسيد استاد را از دست داده و در مهد علم پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و سطوح از محضر مراجع بزرگ استفاده نموده تا بدرجه ساميه علم و كمال ارتقاء يافته و مهاجرت به تهران نموده و بتدريس در مدرسه مروى و انجام وظائف دينى و روحى تا هم اكنون اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه طباطبائى دانشمندى متين و عالمى با معنويت است و در بى هوائى و سادگى و احتراز از سر و صدا و تأسى بمرحوم والدش سيد استاد نموده كه هر چه شاگردان مبرز وى چون مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى و ديگران به وى اصرار مى كردند كه رساله عمليه بنويس و فتوا بده زيرا پس از آيت اللَّه مجدد شيرازى متعين است كه شما از ديگران اعلم هستيد در جواب ميفرمود: آرى من خود را مجتهد و از اقرانم افضل مى دانم ولى

رساله نمى دهم و هرگز خود را در معرض مرجعيت قرار نمى دهم زيرا خداوند مى فرمايد: تلك الدار الاخره نجعلها للذين لا يريدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طباطبائي، عبدالعزيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالعزيز فرزند مرحوم عالم جليل حاج سيد جواد طباطبائى يزدى (حفيد و نوه آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى صاحب كتاب عروه الوثقى و حاشيه مكاسب و غيره) كه در تاريخ بيست و يكم جمادى الثانى 1348 برابر با چهارم آبانماه 1318 شمسى در نجف اشرف متولد شده و پس از طى مراحل مقدمات علوم اوليه ادبى را نزد حاج سيد هاشم حسينى تهرانى و حاج سيد جليل طباطبائى يزدى و شرح منظومه را خدمت آيت اللَّه حاج سيد عبداالاعلى سبزوارى و اسفار را خدمت آيت اللَّه حاج شيخ صدراء بادكوبه اى خوانده و سطوح فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ ذبيح اللَّه قوچانى و حاج ميرزا حسين نبوى كاشمرى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على علامه فانى اصفهانى و حاج شيخ على سرابى و حاج شيخ عبدالحسين دشتى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى فراگرفته و خارج علم تفسير و فقه و اصول را از محضر استاذ الاساتيد آيت اللَّه العظمى خوئى دام ظله العالى آموخته و همين طور چند سالى در دروس خارج آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى حاضر شده و استفاده نموده و در اين اثناء مدت بيست و پنج (25) سال از محضر پر فيض دو استاد بزرگ مرحوم علامه مجاهد امينى صاحب الغدير و علامه رازى حاج شيخ آقا بزرگ صاحب الذريعه الى تصانيف الشيعه بهره مند گرديده و از تربيت يافتگان

مكتب اين دو بزرگوار بشمار آمده است.

پس به كمك مرحوم علامه امينى در پيشبرد كتابخانه اميرالمؤمنين عليه السلام در نجف اشرف فعاليتهاى موثر و چشمگيرى داشته و نوشتن فهرست نسخه هاى خطى آن كتابخانه نيز به عهده ايشان بوده است.

در اسفند ماه 1349 شمسى و ذى حجه 1389 قمرى براى شركت در كنگره هزاره شيخ طوسى از طرف دانشكده مشهد مقدس دعوت شده و از نجف به ايران آمده و در كنگره شركت كرده و بنابر درخواست كتابخانه آستانه قدس حدود يكسال در مشهد مانده و نسخه هاى خطى فقه و اصول و حديث آنجا را نوشته و باز به نجف بازگشته و تا سال 1356 برابر 1396 قمرى در نجف به فعاليتهاى علمى و مذهبى خود ادامه داده تا در تاريخ ياد شده به ايران آمده و در قم اقامت نموده و همچنان به فعاليتهاى مذهبى و علمى خود ادامه داده است.

و اكنون در حوزه علميه قم وجود مغتنم و مفيديست و در مسائل كتابشناسى و نسخه شناسى و حديث و رجال و غيره نويسندگان و مولفان كتب و محققان متون و موسسات علمى و بنيادهاى فرهنگى به ايشان مراجعه و از وجودشان استفاده مى برند و نسبت به همه با گشاده روئى و ملاطفت جواب و پاسخ مثبت داده و راهنمائى و كمك مى نمايند و بالاخص موسسه آل البيت قم كه يك موسسه تحقيقاتى معروف است روابط بيشترى با ايشان دارند و آن جناب هم به اين موسسه كمكهاى زيادى مى نمايند.

مسافرتهاى ايشان

مترجم محترم ما به منظور بازديد كتابخانه و استفاده از نسخه هاى خطى و احياء عكسبردارى از بعضى از آنها علاوه از كتابخانه هاى عمومى و شخصى ايران به كشورهاى حجاز و

اردن و سوريه و تركيه و لبنان و انگلستان نيز مكرر سفر كرده و از كتابخانه هاى كشورهاى مزبور استفاده هاى شايانى نموده است و در هر يك از مسافرتها خاطراتى را مرقوم داشته اند.

تأليفات ايشان

1- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه اميرالمؤمنين در نجف اشرف.

2- فهرست قسمتى از نسخه هاى خطى كتابخانه آستان قدس رضوى.

3- معجم اعلام الشيعه

4- على ضفاف الغدير

5- تعليقات بر طبقات اعلام الشيعه

6- مستدرك الذريعه

7- تعليقات بر الذريعه

8- تهذيب الذريعه

9- مكتبه العلامه الحلى فهرست تأليفات علامه حلى و نسخه هاى خطى آن.

10- المهدى عليه السلام فى السيره النبويه

11- اهل البيت فى المكتبه العربيه

12- الحسين والسنه

13- نتايج الاسفار

14- قيد الاوايد

تصحيح متون

1- فهرست شيخ منتجب الدين ابن بابويه قمى

2- فهرست شيخ طوسى

3- مناقب اميرالمؤمنين عليه السلام احمد بن حنبل

4- الاربعون المنتقى فى فضائل على المرتضى تأليف ابوالخير قزوينى مطبوع در سال 92.

5- ترجمه الحسن و الحسين عليهماالسلام از طبقات ابن سعد

6- مقتل اميرالمؤمنين عليه السلام تأليف ابن ابى الدنيا مطبوع در سال 86.

7- رساله ذهبى در حديث الغدير

شركت در كنگره هاى علمى

1- هزاره شيخ طوسى در مشهد

2- هزاره نهج البلاغه شريف رضى در تهران

3- كنگره جهانى امام رضا عليه السلام در مشهد

4- كنگره حسين (ع) در لندن

5- كنگره و هزاره حادثه غدير خم در لندن

اجازات ايشان

معظم له از مرحوم علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله اجازات روايتى و غيره دارند و خود نيز به چندين نفر اجازه روايتى داده اند.

فقيه.

تولد: 1308(23 جمادى الآخر 1348 ق.)، نجف.

درگذشت: 8 بهمن 1374(7 رمضان 1416 ق.)، قم.

آيت الله عبدالعزيز طباطبايى يزدى، فرزند آيت الله آقا سيد جواد طباطبايى، در اوان جوانى پدر خود را از دست داد اما به طلب علم روى آورد و نزد اساتيد نجف به تحصيل دانش

پرداخت. ادبيات را نزد سيد هاشم حسينى تهرانى، منطق را نزد سيد جليل بن سيد عبدالحى طباطبايى يزدى، شرح منظومه را نزد آيت الله سيد عبدالعى سبزوارى و اسفار ملاصدرا را نزد شيخ صدرا بادكوبى مدرس فسلفه در نجف فراگرفت. شرح لمعه را از ميرزا حسن نبوى خراسانى كاشمرى و آقاى حاج شيخ ذبيح الله قوچانى، قوانين را از آيت الله سيد على فانى اصفهانى، سطوح عالى را در محضر آيت الله شيخ عبدالحسين رشتى و شيخ مجتبى لنكرانى و دروس عالى خارج فقه و اصول را از محضر مدرسان نجف فراگرفت. در فقه نيز از آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازى استفاده نمود. در فقه و اصول و تفسير قرآن از محضر آيت الله العظمى ابوالقاسم خويى سال ها بهره گرفت و در علوم متداول حوزه هاى علميه استاد شد. وى در اين فاصله و پس از آن با دو تن از محققان شيعه يعنى آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه و علامه عبدالحسين امينى صاحب الغدير آشنا و از محضر هر دو استاد بهره برد. وى در تأليف و تدوين موسوعه ى بزرگ شيعى يعنى الذريعه با شيخ آقا بزرگ تهرانى همكارى مستمر داشت. همچنين در كتابخانه ى اميرالمومنين نجف كه توسط علامه ى امينى تأسيس شده بود همكارى داشت و فهرست كتابخانه ى آنجا را تهيه نمود. آيت الله طباطبايى يزدى در تدوين موسوعه ى رجالى شيعه يعنى معجم رجال الحديث آيت الله خويى با وى همكارى داشت. در نجف پس از آيت الله سيد باقر طباطبايى يزدى متصدى مدرسه ى سيد در نجف گرديد و سال ها در آنجا خدمت كرد. استاد علامه در 1396 ق. نجف را به قصد ايران ترك كرد و در قم

سكنى گزيد و در قم به تأليف و تحقيق ادامه داد و پس از سوى مدتى مرجع اهل تحقيق شد. مدتى نيز از سوى كتابخانه ى آستان قدس رضوى به همكارى دعوت شد و در آنجا به تأليف فهرستى براى كتب حديثى و فقهى آن كتابخانه پرداخت. در قم همچنين به يارى مؤسسه ى آل البيت (ع) شتافت و به كمك شهرستانى و دوستان ديگرش به تأسيس مجله «تراثنا» اقدام نمود.

مشايخ اجازه ى ايشان عبارت بودند از شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازى و حضرت آيت الله العظمى خويى.

كتاب هاى ايشان از اين قرار است: اساتيد و مشايخ شيخ طوسى؛ اضواء على الذريعة؛ الشيخ المفيد و عطاؤه الفكرى الخالد؛ الشيعه و هجمات الخصوم؛ الغدير فى الثراث الاسلمى (كتابنامه غدير هم، بيروت، 1314 ق.)؛ الفهرس الوصفى للمنتخب من المخطوطات العربة فى مكتبات تركيا؛ المهدى (ع) فى السنة النبوية، انباء السماء برزية كربلا؛ اهل البيت عليهم السلام فى المكتبة العربية (معرفى و توصيف كتاب هاى عربى اهل سنت در فضايل اهل بيت، دو جلد)؛ تعليقات على طبقات اعلام الشيعة (اولين نوشتار استاد در 1377 ق.)؛ حياة الشيخ يوسف البحرانى، على ضفاف الغدير(چاپ نشده)؛ فهرس المختارات من مخطوطات تركيا، فهرس المخطوطات العربية فى مكتبة اميرالمؤمنين (ع) العامة فى النجف الاشرف؛ فهرس المخطوطاعت تبريز؛ فهرس المنتخب من مخطوطات لندن؛ فهرس المنتقى من مخطوطات الحجاز؛ فهرس كتب الحديث فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرس كتب الفقهيه فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرست كتابخانه علامه طباطبايى دانشگاه شيراز؛ فى رحاب نهج البلاغة (كتابنامه نهج البلاغه)؛ قيد الاوابد و جمع الشوارد؛ ما ينبغى نشره من الثرات (معرفى كتاب هاى ارزنده مخطوط)؛ مخطوطات اللغة العربية؛ مستدرك الذريعة، معجم اعلام الشيعة؛

مكتبة العلامة الحلى (كه خلاصه آن در مقدمه ارشاد الذهان به چاپ رسيده است)؛ نتائج الاسفار (چاپ نشده). كتاب هايى كه به قلم ايشان تصحيح شد؛ از اين قرار است: فهرست منتخب الدين رازى؛ الاربعون المنتقى من مناقب المرتضى؛ ترجمة الحسن و الحسين (ع) من كتاب الطبقات لابن سعد؛ مقتل اميرالمؤمنين (ع)؛ الحسين (ع) والسنة (مجموعه سه بخش از آثار اسلامى پيرامون امام حسين (ع)، ترجمة اميرالمؤمنين من تاريخ ابن عساكر، طريق حديث من كنت مولاه فعلى مولاه (حافظ ذهبى)؛ عقدالدرر فى اخبار المهدى المنتظر (سلمى شافعى دمشقى)؛ فرائد السمطين فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين (حموى جوينى)؛ فهرست تصانيف كراجكى (آماده چاپ)؛ فهرست شيخ طوسى، فهرست شيخ منتخب الدين الاربعون المنتهى من مناقب المرتضى (ابوالخير طالقانى قزوينى)؛ مطالب السئول (زير چاپ)؛ مناقب امير المؤمنين (ع) (احمد بن حنبل).

آيت الله طباطبايى يزدى در شب هفتم ماه رمضان 1374 به سبب مشكل قلبى و ريوى دار فانى را وداع گفت. پيكر ايشان در صحن حرم حضرت معصومه (س) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طباطبائي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا مصطفى ابن العالم الجليل السيد جواد طباطبائى قمى از دانشمندان نامى و وعاظ گرامى داراى مقام فضل و دانش و جامع معقول و منقول و فروع و اصول و صاحب مرتبه حسب و نسب و سيادت و وجاهت بين مردم مى باشد.

در سال 1327 قمرى در قم به دنيا آمده و پس از رشد و خواندن مقدمات و مشرف به مشهد مقدس شده و پانزده سال توقف سطوح عالى و خارج را از مرحوم اديب نيشابورى و اديب ثانى و حاج محقق نوغانى و والد خود و حاج شيخ محمد رضاى

زنجانى و آيت الله العظمى قمى و آقازاده كفائى استفاده نموده و معقول را خدمت مرحوم آقابزرگ حكيم و فرزند وى آقا مهدى حكيم خوانده و در سال 1356 مشرف به كربلاء شده و مدت شش سال اقامت و از محضر مرحوم آيت الله العظمى قمى و آيات ديگر آنجا استفاده نموده و در سال 1363 قمرى مراجعت به قم و پس از 6 سال توقف و تدريس علوم عقلى و نقلى مهاجرت به تهران و تاكنون در مسجد اميرالمومنين عليه السلام مهرآباد اقامه جماعت و هم به وظائف روحى و دينى و تبليغات مذهبى اشتغال دارند و ايشان داماد مرحوم محدث بزرگوار و عالم متقى حاج شيخ عباس محدث قمى مى باشند.

داراى محاسن اخلاق و ملكات فاضله و خصال حميده مى باشند. برادر ارجمندش آقاى حاج اصغر آقاى طباطبائى داماد مرحوم آيت الله حاج ميرزا سيد حسن برقعى قمى از فضلاء اهل منبر است كه سالها در نجف سرپرست فرهنگى ايرانيان مقيم نجف را داشته و هم اكنون در تهران از راه فرهنگ و هم منبر خدماتى انجام مى دهند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

طبرستاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمد على طبرستانى يكى از علماء ممتاز و محترم معاصر بابل است.

وى نيز سالها از محضر آيات و مراجع بزرگ استفاده نموده آنگاه بوطن خود بازگشت و بانجام وظائف از قبيل اقامه جماعت و تدريس و گفتن تفسير و غيره تاكنون اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

طبرسي، ابوذر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ اباذر بن المرحوم العالم الربانى آشيخ محمد طبرسى از علماء اخيار و فضلاء ابرار اين شهرستان است و در سال 1300 شمسى تقريبا متولد شده و پس از آموختن تحصيلات ابتدائى و مقدماتى در خدمت والد مرحوم و عم كرام و دائى فاضلش آقاى آقا محمد تقى دانش پژوه در سال 1324 مسافرت بتهران نموده و پس از طى دوره شش ساله مدرسه سپهسالار و دانشكده الهيات با دريافت ليسانس مهاجرت بقم نموده و از محضر مدرسين بزرگ آيه الله فكور يزدى و آيه الله سلطانى و آيه الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله حاج شيخ مهدى مازندرانى استفاده نموده و در سال 1340 شمسى بعد از مراجعت از سفر بيت الله الحرام بوطن خود آمل برگشته و بخدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغات مذهبى و ترويج احكام پرداخته و تاكنون باين سمت افتخار دارد.

مؤلف گويد مترجم معظم از بيوتات اصيله و ريشه دار و از خاندان زهد و تقوا و علم و فضيلت است و داراى مقام حسب و نسب ميباشد.

والد ماجدش مرحوم حجه الاسلام و ملجاءالانام آقاى آقاى شيخ محمد طبرسى از علماء مبرز آنسامان بوده و در سن 66 سالگى در سال 1316 شمسى از دنيا رفته است و عموى بزرگوار ايشان مرحوم آيه الله آقا شيخ عزيزالله طبرسى

از علماء موجه و محترم آنسامان بوده و در 13 محرم الحرام 1387 قمرى در سن 83 سالگى رحلت نموده است.

دائى فاضل و دانشمندش آقاى ميرزا محمد تقى دانش پژوه نيز از افاضل شمال است و بعد از فوت والدش چند سالى در قم استفاده نموده تا سال 1310 شمسى كه بتهران آمده و فلسفه را از مرحوم آيه الله ميرزا مهدى آشتيانى فرا گرفته و دوره دانشكده الهيات را هم طى نموده و كرسى استادى را اشغال نموده و هم متخصص در كتاب شناسى در ايران ميباشند.

و از اين خاندانست مرحوم مبرور دانشمند پارسا و مجتهد فقيه حاج ميرزا احمد دركائى بن العلامه ميرزا مهدى فقيه كه از شاگردان آيه الله العظمى ميرزا حبيب الله رشتى و سالها در آمل مشغول تدريس و ترويج دين بوده و در سن 83 سالگى در ماه رمضاه 1347 قمرى بدرود زندگى نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

طبرسي، امين الدين، امين الاسلام، ابوعلي فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه، محدث، مفسر، محقق و لغوى امامى. معروف به شيخ طبرسى و صاحب «مجمع البيان». او از برجسته ترين پيشوايان مذهب شيعه در قرن ششم هجرى است. خودش و پسرش، حسن بن فضل، صاحب «مكارم الاخلاق»، و نوه اش، على بن حسن، صاحب «مشكاه الانوار» و ديگر نزديكان او همگى از بزرگان علما مى باشند. وى از شيخ ابوعلى، فرزند شيخ طوسى، و شيخ عبدالجبار قارى رازى، فقيه بزرگ شيعه در رى، روايت كرده و «صحيفه الرضا (ع)» از جمله مرويات اوست. طبرسى از مشايخ روايت پسرش، رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، و ابن شهر آشوب مازندرانى و شيخ منتجب الدين و قطب راوندى و شاذان بن جبرييل قمى و شيخ عبدالله دوريستى

و برخى ديگر از بزرگان علماى شيعه است. در 523 ق از مشهد رضوى به سبزوار رفت و تا پايان عمر در سبزوار ماند. صاحبان «رياض العلماء» و «روضات الجنات» و نيز محدث نورى در «مستدرك» گفته اند كه وى شهيد گشته است. جنازه اش را به مشهد انتقال دادند و در محل غسل امام رضا (ع)، مشهور به قتلگاه، دفن كردند. از آثارش: «اعلام الورى باعلام الهدى»، در فضايل ائمه (ع)؛ «الوسيط»، در تفسير؛ «الوجيز» يا «الكافى الشافى» يا «الكاف الشاف من كتاب الكشاف»، ملخص «كشاف» زمخشرى درتفسير؛ «الوافى»، در تفسير؛ «تاج المواليد»؛ «الآداب الدينيه»؛ «مجمع البيان لعلوم القرآن»، كه شيخ شهيد (ره) درباره اش گفته كه اين تفسيرى است كه مثلش نوشته نشده؛ «جوامع الجامع»، در تفسير، كه آن را بعد از «مجمع البيان» تأليف كرده و در آن لطايف «كشاف» و فوايد «مجمع» را جمع نموده است، دكتر گرجى نسخه ى آن را تصحيح و بر آن تعليقاتى نگاشته است؛ «معارج السؤل»؛ «نثر اللئالى»، به سبك «غرر و درر» آمدى؛ «غنيه العابد و منيه الزاهد»؛ «عده السفر و عمده الحضر»؛ «العمده»، در اصول دين و فرائض و نوافل؛ «النور المبين»؛ «الجواهر»، در نحو.[1]

(ع. معر. تفرشى) 1- ابوعلى فضل ابن حسن طبرسى ملقب به امين الدين و امين الاسلام، مفسر و دانشمند معروف شيعه (و. بين 480 -468 ه.ق.- ف. 548 ه. ق.). شهرتش به تصريح على بن زيد بيهقى دانشمند معاصر و هموطن وى در تاريخ بيهق «طبرسى» (به فتح اول و سكون ثانى و كسر ثالث) منسوب به طبرس معرب تفرش است، بنا به نقل افندى شاگرد مجلسى در رياض العلماء علامه مجلسى و نيز عده اى ديگر از

علماى همزمان وى طبرسى را به احتمال قوى اهل تفرش ميدانستند. منسوب دانستن وى به طبرستان نه سند قديمى دارد و نه با قانون مى سازد. بارى طبرسى تا سال 523 ه.ق. در مشهد مقدس اقامت داشت و در اين سال به سبزوار رفت و تا پايان عمر آنجا متوطن بود. مدفنش در مشهد مقدس است. وى از فقه و تفسير و نحو و لغت و شعر و حساب و جبر و مقابله مشاراليه بود. در فقه فتاواى مخصوص دارد. مشاره تأليفاتش بر بيست بالغ مى شود. از آن جمله است: مجمع البيان (ه. م.) در تفسير، جوامع الجامع (ه.م.) در تفسير، الآداب الدينية للخزانة المعينية در حكمت عملى، اعلام الورى به اعلام الهدى در تاريخ ائمه، تاج المواليد در تاريخ و انساب، العمدة در اصول دين و فرائض و نوافل، نثر اللآلى در كلمات قصار على 4 و غيره. 2- رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، فرزند ابوعلى فضل از علماى بزرگ قر. 6 ه. در فضايل و كمالات مرتبه اى بلند داشت و نزد پدرش تلمذ كرد، اوراست: جامع الاخبار (كه بعضى آن را منسوب به محمد بن محمد شعيرى و دسته اى منسوب به جعفر بن محمد دوريستى و عده اى از تأليفات ابوالحسن على حناط دانسته اند)، مكار الاخلاق كه در مصر و ايران به طبع رسيده. اسرارالامامة (درباره مؤلف اين كتاب هم قول بسيار است. سال فوتش به دست نيامده) (دكتر حسين كريمان).

الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسى ره كه دشمنان و دوستان وى اعتراف به فضل او دارند.

اوست مفسر جليل و عالم كامل نبيل و ثقه بزرگوار و فقيه عظيم الشأن صاحب تأليفات كثيره و تصنيفات عديده مانند

1- مجمع البيان در تفسير قرآن 2- الوسيط (تفسير متوسط) 3- الوجيز (تفسير مختصر) 4- جوامع الجامع 5- الاداب الدينيه للخزانة المعنيه 6- غنية العابد 7- منية الزاهد 8- تاج المواليد 9- كنوز النجاح 10- عدة السفر 11- عمدة الحضر 12- النور المبين 13- الفائق 14- اعلام الورى باعلام الهدى و كتب ديگرى كه در روضات نسبت به او داده است.

بالجمله اين بزرگوار پدر ابونصر حسن بن فضل صاحب مكارم الاخلاق و جد ابوالفضل على بن حسن صاحب مشكوةالانوار در ادعيه است.

بيت او از علماء بزرگ بوده اند در سال 523 قمرى از مشهد رضوى به سبزوار منتقل شد و در سال 548 قمرى از دنيا رفت.

جنازه او را به مشهد مقدس حمل كردند و در قبرستان معروف به قتلگاه كه اكنون در خيابان طبرسى كه بنام او شهرت گرفته مدفون نمودند.

و آنجا را از اين رو قتلگاه گفته اند كه در اواخر دولت صفويه در آنجا به دستور عبداللَّه خان ازبك افغانى قتل عام كردند

صاحب روضات گويد از صاحب رياض العلماء منقولست كه ميان همه طبقات معروف شده كه شيخ طبرسى سكته كرد مردم به گمان اينكه او رحلت نموده او را دفن كردند و چون در قبر بهوش آمد راه بيرون شدن را بر خود مسدود ديد در آن حال نذر كرد كه اگر حق تعالى او را خلاص بفرمايد از آن بليه كتابى در تفسير قرآن تاليف نمايد پس اتفاق افتاد كه يكى از گوركنان بقصد دزديدن كفن شيخ قبر او را نبش كرد و چون خواست كفن از تنش بيرون كند كه ناگاه شيخ دست او را گرفت.

نباش را ترس شديدى عارض شد شيخ شروع كرد

با او تكلم كردن وحشت او زيادتر شد شيخ گفت مترس من زنده ام و سكته كرده بودم الحال بهوش آمدم و چون از كثرت ضعف نيروى راه رفتن ندارم مرا بدوش بگير به خانه ببر.

پس نباش او را به خانه برد شيخ او را خلعت پوشانيد و مال فراوانى داد و نباش توبه كرد بدست شيخ طبرسى و آن كار زشت را ترك نمود به بركت شيخ عليه الرحمه

پس آنجناب شروع كرد به تأليف مجمع البيان بجهت وفاء به نذر خويش و خداوند او را توفيق اتمام داد

فوائد الرضويه ص 352

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (353 -352 / 5)، ايضاح المكنون (433 / 2)، اعيان الشيعه (401 -398 / 8)، تأسيس الشيعه (340)، تاريخ ادبيات در ايران (259 / 2)، الذريعه (24 / 20 ،249 -248 / 5 ،242 ،240/ 2 ،18 / 1)، روضات الجنات (349 -342 / 5)، ريحانه (36 / 4)، شهيدان راه فضيلت (91 -89)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 -216 / 6)، فوائد الرضويه (352 -350)، كشف الظنون (1602 ،126)، الكنى و الالقاب (444 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طبرسى)، معجم المؤلفين (67 -66 / 8)، هديه الاحباب (194-193)، هديه العارفين (820 / 1)، يادداشتهاى قزوينى (280 -277 / 5).

طبري، ابوطيب طاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(450 -348 ق)، قاضى، محدث، فقيه، اصولى، اديب و شاعر شافعى. در آمل به دنيا آمد. چهارده ساله بود كه فقه آموخت. در آمل از ابوعلى زجاجى و در گرگان از ابواحمد بن غطريف و در نيشابور از ابوالحسن ماسرجسى و در بغداد از دارقطنى و على سكرى و شيخ ابوحامد اسفراينى حديث شنيد. ساكن بغداد شد

و در آنجا به تدريس و افتاء و قضاوت مشغول گرديد. ابواسحاق شيرازى كه از شاگردان اوست گويد كه در تحقيق و اجتهاد و فكر و نظر بالاتر از ابوطيب نديده است و خطيب بغدادى گويد كه استاد ما ابوطيب شخصى پرهيزگار، عارف به اصول و فروع، محقق و خوش برخورد بود. گويند كه او و برادرش فقط يكدست لباس داشتند و هرگاه يكى از آن دو از منزل خارج مى شد ديگرى مجبور مى شد در منزل بماند. در بغداد درگذشت و در مقبره ى باب حرب دفن شد. اغلب اشعارش به طريقه ى فقه و مسائل فقهى مى باشد. وى در اصول و مذهب و علم خلاف و جدل كتابهاى بسيارى تأليف كرد.از آثارش: شرح «مختصر» المزنى، در يازده جزء، در فقه شافعى؛ شرح «فروع» ابن حداد مصرى؛ كتابى در «طبقات الشافعيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (321 / 3)، انساب سمعانى (47 / 4)، تاريخ بعداد (360 -358 / 9)، دايره المعارف فارسى (1615 / 2)، روضات الجنات (146 -145 / 4)، ريحانه (46 -45 / 4)، سير النبلاء (671 -668 / 17)، العبر (296 / 2)، الكامل (87 / 8)، كشف الظنون (1638 ،1635 ،1257 ،1100 ،424) ، لغت نامه (ذيل/ طاهر)، معجم المؤلفين (37 / 5)، النجوم الزاهره (65 / 5)، الوافى بالوفيات (404 -401 / 16)،وفيات الاعيان (515 -512 / 2)، هديه العارفين (429 / 1).

طبري، احسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، شاعر، مؤلف.

تولد: 1295، سارى.

درگذشت: 9 ارديبهشت 1368، تهران.

احسان طبرى، فرزند فخر طبرى ملقب به فخرالعارفين، در شش سالگى به مكتب سيد عبدالمجيد رفت و قرآن را تعليم گرفت و خواندن و نوشتن آموخت. نصاب الصبيان و كتاب هاى جودى و جوهرى

را نيز خواند. در هفت سالگى به مدرسه ى احمديه رفت و پس از پايان دوره ى ابتدايى به علت تبعيد پدرش به تهران به اتفاق مادرش به آن شهر عزيمت كرد و دوره ى دبيرستان را هم به انجام رسانيد، آنگاه به دانشكده ى حقوق راه يافت و فارغ التحصيل شد. در خلال تحصيل در دانشكده ى حقوق به فراگرفتن علوم ادبيه و عربيه پرداخت و در مدرسه ى سپهسالار نزد اساتيد كسب دانش كرد و با فلسفه و علوم عقلى نيز آشنايى يافت.

در سنين جوانى به سبب آشنايى با تقى ارانى به ماركسيسم گرويد و در سال 1316 همراه با 52 تن ديگر به زندان رضاشاه افتاد و همزمان با تبعيد رضا شاه به جزيره موريس، از زندان رهايى يافت، سپس در فعاليت هاى حزب توده شركت داشت، مدتى سردبيرى روزنامه ى (رهبر) به صاحب امتيازى ايرج اسكندر را در تهران به عهده داشت (11 بهمن 13 -1322 آذر 1325)؛ پس از چندى به اراك تبعيد شد و در سال 1325 در كنگره ى نويسندگان در تهران شركت كرد. در پس ترور نافرجام شاه در سال 1327 و اعلام غير قانونى بودن حزب توده، در سال 1328 به اعدام محكوم شد، ناگزير از ايران خارج شد و به اتحاد جماهير شوروى گريخت و در آكادمى مسكو به تحصيل پرداخت و فارغ التحصيل گرديد و به مقام استادى رسيد، در اين مدت وى در راديو مسكو كار مى كرد و سرانجام پس از نه سال فعاليت در اين كشور به آلمان شرقى رفت و در شهر لايبزيك اقامت گزيد. در برلين دوره ى آكادمى علوم اجتماعى را گذراندن و به دريافت مقام علمى «دكتر هانيل» در فلسفه

دست يافت و سال ها در دانشگاه هاى آلمان به تدريس اشتغال داشت. وى با زبان هاى عربى و پهلوى و روسى و آلمانى و انگليسى و فرانسوى و تركى آذرى و تركى اسلامبولى آشنايى داشت و در تخصش در زمينه ى تاريخ فلسفه و ادبيات بود.

در سال 1357 همزمان با اوج گيرى قيام مردم و انقلاب اسلامى به ايران آمد و فعاليت هاى سياسى خود را با بازگشايى حزب توده از سر گرفت. در سال 1362 بنا به تشخيص مصادر امور، فعاليت حزب توده مغاير مصالح جمهورى اسلامى شناخته و به اتفاق كادر رهبرى حزب دستگير و زندانى شد. وى در زندان به اشتباهات خود و حزب اعتراف كرد و كتاب كژراهه (خرداد 1366) را در اين زمينه نوشت.

احسان طبرى در روزهاى پايانى عمر خود نيز مشغول به نگارش اثرى موسوم به آورندگان انديشه ى خطا بود كه حاوى كنكاشى است در انديشه هاى احمد كسروى، صادق هدايت و سيد حسن تقى زاده اما اين امر با بسته شدن كتاب عمر وى به سبب نارسايى كليوى در سال 1368 به انجام نرسيد و نيمه تمام ماند.

احسان طبرى همچنين به داستان نويسى نيز مى پرداخت. افسانه هاى تمثيلى وى با نثر شبه كلاسيك آن و با استفاده از اساطير ايرانى و اروپايى در خدمت تبليغ مرام سياسى خاصى است. از جمله داستان هاى او مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: شكنجه و اميد (1326)؛ مجموعه اى از قطعات ادبى او و در دوزخ (1327)؛ خدايان از بند رسته (با امضاى طباطبا كه ظاهرا از اوست، 1331)؛ حماسه ى گئومات (چاپ شده در كشورهاى اروپايى شرقى، نمايشنامه تاريخى منظوم)؛ فرهاد چهارم (داستان، استكهلم، 1977 1356)؛ خانواه برومند (داستان)؛ چشمان قهرمان

باز است (مجموعه داستان)؛ پنجامه (مجموعه داستان)، چهره خانه (داستان)؛ دهه نخستين (داستان)؛ رانده ستم (داستان).

از احسان طبرى سه مجموعه شعر به نام هاى از ميان ريگ ها و الماس ها و دريچه پاييز و در سال 1360 مجموعه شعرى به نام ترانه ى خوابگونه (مجموعه شعر نو) طبع و نشر كرد.

علاوه بر آثار فوق مى توان به عنوان هاى ديگرى نيز اشاره نمود: آنتى دورينگ (فردريك انگلس)؛ الفباى مبارزه (استكهلم، 1977 1356)؛ انسان و پراتيك اجتماعى و رفتار فردى وى (در زمينه اخلاق)؛ ايران در دو سده ى واپسين (مجموعه اى از دو كتاب بنياد آموزش انقلابى و بررسى ها درباره برخى از...، 1360)؛ برخى بررسى ها درباره ى جنبش ها و جهان بينى هاى اجتماعى در ايران (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1970 1348)؛ برخى مسائل حاد انقلاب ايران؛ بررسى چند مسئله ى اجتماعى؛ بررسى هاى اجتماعى و تاريخى؛ بنياد آموزش انقلابى (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1971 1350)؛ جامعه ايران در دوران رضاشاه (يك تحليل عمومى، چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1977 1356)؛ جامعه و جامعه شناسى؛ چهره ى يك انسان انقلابى (برخى از مسائيل اخلاقى و انسان شناسى، 1360)؛ دانش و بينش (در زمينه عرصه هاى نوين علمى)؛ درباره منطق عمل، دو مقاله درباره ى تبليغات (1361)؛ دو هفته در اتحاد جماهر شوروى (با همكارى نورالدين كيانورى)؛ دوزخ شغالشاه رؤياى چينى (1327)؛ رد تئورى همگرايى (سياسى)؛ زايش و تكامل تئورى انقلابى؛ فروپاشى نظام سنتى و زايش سرمايه دارى در ايران از آغاز تمركز قاجار تا آستانه ى انقلاب مشروطيت (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1975 1354)؛ سفر جادو؛ سيماى يك انقلابى؛ شناخت و سنجش ماركسيسم (1368)؛ شمه اى درباره ى شناخت ايران و جهان؛ گفتگو با يك روشنفكر مأيوس (نمايشنامه)؛

نوشته هاى فلسفى و اجتماعى.

(1368 -1295 ق)، استاد دانشگاه، نويسنده، مترجم و شاعر. در سارى به دنيا آمد. قبل از هفت سالگى به ياديگرى علوم دينى پرداخت. دوران دبستان را در سارى گذراند. بعد از تبعيد پدرش به تهران، او نيز به تهران آمد و دوره دبيرستان را به انجام رسانيد، آن گاه به دانشكده حقوق رفت و فارغ التحصيل شد. وى در همان وقت به فراگرفتن علوم ادبى و عربى پرداخت و در مدرسه ى سپهسالار نزد استادان فن كسب دانش كرد و با فلسفه و علوم عقلى نيز آشنايى كامل يافت. در 1316 ش به همراه گروه پنجاه و سه نفر ياران دكتر تقى آرانى زندانى شد. بعد از آزادى به حزب توده پيوست و از برجسته ترين اعضاى آن حزب شد. وى به علت تبليغات كموينستى از جانب رژيم پهلوى به اعدام محكوم شد و ناگزير به شوروى پناه برد و در آنجا به تحصيل پرداخت. پس از آن به برلين رفت و در آنجا موفق به كسب دكتراى فلسفه شد و سالها در دانشگاههاى آلمان به تدريس پرداخت. وى به زبانهاى روسى، آلمانى، انگليسى، فرانسه و تركى تسلط كافى داشت. بع داز انقلاب بهمن 1357 به ايران بازگشت. در 1362 دستگير و زندانى شد. احسان طبرى از بزرگترين نظريه پردازان ماركسيسم در ايران و جهان بود. از حافظه و استعداد شگرف برخوردار بود، و در زمينه ى شعر كلاسيك و نو و داستان و رمان و تحقيقات فلسفى و بررسيهاى لغوى و فرهنگ عاميانه و مسايل سياسى و اجتماعى اطلاعات عميقى داشت. از آثار وى: «فروپاشى نظام سنتى و زايش سرمايه دارى »؛ «شناخت و سنجش ماركسيسم»؛ «خانواده برومند»؛

«روشنفكر مأيوس»؛«زايش و تكامل تئورى انقلابى»؛ «رانده ى ستم»؛ «دهه نخستين»؛ «كژراهه»؛ «حماسه گئومات»؛ «از ميان ريگها و الماسها»، مجموعه ى شعر؛ «ترانه خوابگونه»، مجموعه ى شعر؛ «آنتى دورينگ»، ترجمه؛ «شكنجه و اميد»؛ «در دوزخ»؛ «روياى چينى».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (155 -148 / 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 2، ص 56)، مازندران، شرح حال رجال معاصر (148 -147 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (314 -313 / 1).

طبري، محيي الدين عبدالقادر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1033 -976 ق)، عالم و اديب شافعى. در مكه به دنيا آمد. در دوازده سالگى قرآن كريم و «الفيه» ابن مالك و «اربعين» نووى را حفظ كرد و در پانزده سالگى شروع به تحصيلات علمى نمود. ادبيات، فقه، تفسير، حديث، طب، منطق، هيئت و حكمت را از بزرگان زمان خويش فراگرفت. طبرى نظم و نثر نيكويى داشت و خطيب و مفتى مكه بود. وى در مكه درگذشت. از آثارش: «عيون المسائل من اعيان الرسائل »؛ «الاساطين فى حج السلاطين»؛ شرح «المقصوره الدريديه» به نام «الآيات المقصوره/ الرايات المنصوره على الابيات المقصوره»؛ «كشف النقاب عن انساب الاربعه الاقطاب»؛ «افحام المجارى فى افهام البخارى»؛ «حسن السريره فى حسن السيره»، در سيره پيامبر (ص)؛ «سل السيف على حل كيف»؛ «كشف الخافى من كتاب الكافى»، در علم عروض و قافيه؛ «عرائس الابكار و غرائس الافكار»، در تفسير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (168 / 4)، ايضاح المكنون (646 ،379 ،368 ،359،135 ،119 ،97 ،22 / 2 ،404 ،108 ،68 ،7 / 1)، ريحانه (46 / 4)، الكنى و الالقاب (205 / 1)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقادر)، معجم المؤلفين (303 / 5)، هديه العارفين (600 / 1).

طبسي واعظ، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1312 ق)، عالم دينى، فقيه و خطيب. معروف به مسأله گو. از مشاهير اهل منبر در تهران و مورد توجه خاص و عام، به ويژه نيكان و اهل تقوى، بود. از آثارش: ترجمه ى «الطرائف فى مذهب الطوائف» سيد ابن طاووس؛ ترجمه ى «كشف المحجه لثمره المهجه»، سيد ابن طاووس؛ «منهج السداد»، در ترجمه «نجاه العباد» شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، با حواشى شيخ مرتضى انصارى و ميرازى شيرازى و ميرزا

محمد حسين شهرستانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (191 / 23 ،130 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 855 / 14)، مؤلفين كتب چاپى (496 -495 / 3).

طبسي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم طبسى از علماء معاصر شهرستان طبس مى باشد وى در نجف از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آسيد ابوالحسن اصفهانى ره و آيات ديگر استفاده و در زمان حيات استادش به طبس آمده و تا اكنون به اقامه جماعت و خدمات ديگر روحى و دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبسي، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 926 ق)، عالم و مترجم. وى از علماى اوايل قرن دهم هجرى است كه كتاب «الدر النظيم فى خواص القرآن العظيم» را به فارسى، به خواست برخى از سروران خود، در 926 ق ترجمه كرده است و در آن يادآور شده كه طبق مذهب اهل حق بسم الله جزئى از سوره به حساب مى آيد، مگر در سوره ى برائت، و در پايان متذكر شده كه ملا عبدالعلى بيرجندى اين كتاب را در 901 ق شرح كرده است.[1]

ملا احمد بن حاج محمد طبسى سكاكى مترجم كتاب الدر النظيم در خواص قرآن عظيم كه در سال 936 هجرى بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (85 / 8 ،101 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 13 / 10)، گنجينه ى دانشمندان (30 / 6).

طبسي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ غلامرضا طبسى واعظ از مفاخر خطباء و معاريف وعاظ و گويندگان حوزه علميه قم بوده و در عصر خودش آوازه شهرتش به تمام كشور ايران و ممالك مجاور عراق و افغان رسيده بود، تولدش در سال 1313 ق در طبس كه از بلاد استان خراسانست واقع شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و ادبيات در سال 1341 ق به قم آمده و سطوح را در نزد مرحوم ميرزا همدانى و آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى خوانده و در سال 1345 ق مسافرت به يزد و ساير بلاد نموده و منابر مهيج و پرشور و حرارتى رفته كه در همه جا سخن از منبر سحرآميز او در ميان بوده است، و اين چنانچه در جلد دوم كتاب آثار الحجه ص 136 نگاشتيم در اثر كرامت

و توجه مخصوص حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام بوده كه به اين موهبت الهى رسيده بود تفصيل آن را در كتاب مزبور بخوانيد.

خلاصه: مرحوم طبسى با آن شهرت عجيب دولت معجل بود زيرا از اول شهرت و طلوعش تا هنگام غروب و افول عمرش بيش از هشت سال نشد در سال 1352 ق در سبزوار بدرود حيات گفته در اثر كسالت سل ريوى و جنازه اش حمل به مشهد و در مقبره پير پاره دوز كه از اوتاد خراسان بوده مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

طبسي، محمدتقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج محمدتقى طبسى از شاگردان محقق آقا جمال الدين خونسارى صاحب كتاب (ادعية الاسابيع) و ترجمة مهج الدعوات و ترجمه ادعية الاسابيع بوده كه به امر شاه سلطان حسين صفوى نموده است و حاشيه بر مدارك نوشته و در سال 1125 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبيب تهراني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، پزشك و مترجم. پدرش در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه طبابت مى كرد. ميرزا محمد كتاب «وبائيه در طب» را كه مربوط به يكى از اطباى اروپايى بود ترجمه و تهذيب كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (7 /3349 / 2) مؤلفين كتب چاپى (462 -461 / 5).

طرازي بغدادي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 422 ق)، مسند، محدث، فقيه و اديب حنبلى. مسند خراسان و از بزرگان نيشابور بود. از ابوالعباس اصم و ابوحامد احمد بن على بن حسنويه و ابوبكر محمد بن مؤمل و ابوعمر و بن مطر و ديگران حديث شنيد. ابوبكر خطيب بغدادى و صاعد بن سيار و ابوسعد على بن عبدالله بن ابى صادق و ديگران از وى حديث شنيدند. ابونعيم حافظ از او اجازه روايت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (284 / 1)، سير النبلاء (410 -409 / 17)، شذرات الذهب (225 / 3)، العبر (248 / 2).

طرفه، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي طرفه

محل تولد : دشت آزادگان

شهرت : طرفي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/7/10

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ علي طُ_رفه

مشهور به شيخ علي طُرفي

1- نسب

2- معرفي نياي پدري

3- زندگينامه

1- نسب شيخ على طرفى

حاتم طايى شخصيت معروف تاريخ كه به بخشش و كَرَم مشهور است از ديار يمن است. و از عشيره بزرگ طِيّ. فرزند او عدى بن حاتم از ياران خاص پيامبر اسلام و اميرالمومنين بود. عدى سه پسر داشت به نام هاى طُرفه، طارف و طريف كه هر سه در جنگ صفين در ركاب امام خود به دست سپاه معاويه به شهادت رسيدند. داستان ايمان آوردن عدى، تعريف كم نظير پيامبر از او و همچنين داستان هايى كه از فداكارى ها و ارادت او و فرزندانش نسبت به خاندان عصمت و طهارت خبر مى دهند بسيار است.

خانواده عدى

پس از اسلام آوردن به خدمت پيامبر مكرّم اسلام به مدينه آمدند و پس از دوره حيات ظاهرى ايشان و در دوره حكومت اميرالمومنين به كوفه هجرت كردند.

عشيره بزرگ بنى طُرُف كه از بنى طِىّ هستند اكنون در يمن، عراق و جنوب خوزستان زندگى مى كنند.

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ على طُرفى (طُرفي) فرزند مرحوم آيت الله حاج شيخ عيسى طرفى از همين عشيره اند. از افتخارات اين خانواده همين بس كه همه اجداد آنان از بزرگان و علماى مخلص و مجاهدند و به ارادت به اهلبيت و مردمى بودن شهره اند..

2- همه قبيله من عالمان دين بودند...

حاج شيخ على طرفى فرزند شيخ عيسي فرزند شيخ سالم فرزند شيخ محمد...

آيت الله حاج شيخ عيسى طرفى از فقهاي مجاهد و بزرگ خوزستان است. ايشان در جوانى به عشق معارف اهلبيت عليهم السلام به نجف اشرف هجرت كردند و نزديك به20 سال از عمر پر بركتشان را صرف تحصيل علوم حقه شيعه كردند. آيت الله طرفى پس از كسب اجازه اجتهاد و به درخواست مردم ديار خود و دستور مراجع عظام نجف به ايران بازگشتند و به ارشاد اهالى خوزستان پرداختند. ايشان از سال 41 با حضرت امام آشنا شده و به نهضت پيوستند. حاج شيخ عيسى طرفى نماينده حضرت امام و اولين امام جمعه دشت آزادگان و امام جمعه موقت آبادان بودند. محبوبيت ايشان ميان مردم عرب و عجم خوزستان زبانزد است.

شيخ سالم پدربزرگ حجت الاسلام شيخ على طرفى از بزرگان و عالمان مجاهد و مردمى بوده است كه در واقعه معروف جهاد عشاير بنى

طرف عليه غاصبان انگليسى حضور داشته است.

شيخ محمد پدر شيخ سالم از علماى بزرگ و مخلص و صاحب كرامت بوده است. در سفرى كه به زيارت حضرت امام رضا عليه السلام ميرفته، به سختي بيمار مي شود و حضرت را در راه زيارت كرده و از ايشان شفا مى گيرد. و با مركبي كه حضرت به ايشان عطا فرموده بودند راه طولاني مشهد را در اندك زماني با طيّ الارض مي پيمايد. مقبره ايشان در دشت آزادگان واقع در هميلي نزديك مقبره سيد خلف است.

3- نگاهي كوتاه به زندگي روحاني مبارز و رزمنده بسيجي، نماينده امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري (دام ظله) و امام جمعه دشت آزادگان (سوسنگرد، بستان و هويزه)

ما زنده از آنيم كه آرام نگيريم

موجيم كه آسودگى ما عدم ماست

حجت الاسلام و المسليمن حاج شيخ علي طُرفي (طُرفه) دهم مهرماه سال 1328 ديده به جهان گشود. پدرش علامه مجاهد حضرت آيت ا لله حاج شيخ عيسي طُرفي از علماي خوزستان و ياران حضرت امام بودند كه از ابتداي نهضت حضرت امام (ره) ضمن ارتباط مستمر با ايشان، به مبارزه با رژيم شاهنشاهي پرداختند و بارها از سوي ساواك مورد بازجويي قرار گرفتند. پس از انقلاب از سوى حضرت امام خمينى(ره) به عنوان نماينده در آبادان، سوسنگرد، بستان و هويزه انتخاب شدند. حاج شيخ عيسي طُرفي دوشادوش رزمندگان اسلام در خط مقدم جبهه حاضر مي شدند و با سخنراني هاي پرشور خود در دل هاى بسيجيان شوق مجاهدت و ايثار در راه خدا را افزون مى كردند. ايشان سرانجام

در سال 61 بر اثر عارضه قلبي به ملكوت اعلي پيوستند و به وصيت خودشان در ميان شهداي جنگ در گلزار شهداي اهواز به خاك سپرده شدند.

حجت الاسلام حاج شيخ علي طُرفي تحصيلات ابتدايى و متوسطه را تا دوم دبيرستان در آبادان سپري كرد و سال هاى پايانى دبيرستان را در سوسنگرد به آخر رساند. از خاطرات شيرين ايشان در سنين نوجواني، ملاقات با حضرت امام خميني (ره) به همراه پدرشان است. در اين باره چنين مى گويند: اولين بار سال 41 به همراه مرحوم والد با حضرت امام رضوان الله تعالي عليه در بيت ايشان واقع در محله يخچال قاضي قم ملاقات كردم. چهره امام و بيان ايشان چنان جذاب و زيبا بود كه مجذوب ايشان شدم. من در آن زمان 13ساله بودم و همان ملاقات در روح و جان من تأثير عميقي گذاشت به طوري كه عاشق امام و سخنان و خط مشي انقلابي ايشان شدم. به گفته حجت الاسلام طُرفي، از همان زمان كه مرحوم آيت الله حاج شيخ عيسي طُرفي با امام در شهر مقدس قم ملاقات كردند، خانه ايشان كانون گرم انقلاب و سيره امام، الگوي جاويدان زندگانيشان شد. اين سيره عملى از آغاز نهضت مقدس حضرت امام تا مرحله پيروزي و تا به امروز تداوم دارد. وى پس از اخذ ديپلم، براي گذراندن دوره نظام وظيفه به شهرهاي تهران، كرمان و شيراز اعزام شدند و پس از طي دوران خدمت سربازي، حدود سال 1350 جهت تحصيلات حوزوي به شهر مقدس قم هجرت كرد. اوج فعاليت انقلابي حجت الاسلام طُرفي از زمان شروع نهضت و در دوران طلبگي در

شهر مقدس قم متبلور گرديد. در آن زمان ضمن تماس و ملاقات با عده اي از پيروان و شاگردان حضرت امام و منتسبين به بيت شريف ايشان از جمله: آقاي اعرابي داماد امام، به مباني نهضت امام آگاهي يافته و خود يكي از مبلّغين و مروّجين آن شد و با شركت در راهپيمايي ها و پخش اعلاميه و... به انجام وظايف انقلابى پرداخت. در سال هاي 56 و 57 به منظور آگاهى بخشى به مردم مانند رساندن اعلاميه و نوار سخنراني هاي انقلابي، به صورت مستمر به شهرهاي خوزستان به ويژه آبادان سفر مي كردند و در مساجد، مجالس، محافل و نشست هاي سرّي با ايراد سخنراني، آخرين مواضع انقلاب را تبيين مي كردند.

اهم فعاليت هاي ايشان در سال هاي قبل از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي را مرور مي كنيم:

· شركت در راهپيمايى ها، از جمله شركت در اولين راهپيمايي انقلابي 19 دي قم.

· تهيه نوارهاي سخنراني و اعلاميه هاي انقلابي و ارسال آن ها به آبادان و ساير شهرها.

· تهيه وسائل تكثير اعلاميه و ارسال آن به آبادان

· تشكيل جلسات آموزش قرآن كريم براي جوانان در در

آبادان و آگاهى بخشى انقلابي در خلال جلسات.

· سخنراني هاي انقلابي در مساجد و محافل مردمي.

· سازماندهي و راه اندازي راهپيمايى در مناطق شهري و روستايى.

· تسخير راديو تلويزيون آبادان در ابتداي انقلاب.

حجت الاسلام طُرفه پس از انقلاب وظايف انقلابى خود را پى گرفت. برخى از اين فعاليت ها چنين است:

· تشكيل ستاد عشاير آبادان و نظارت بر كميته هاي محلي كه مشتمل بركميته هاي مهم مرزي اروندرود بود.

· حل مشكلات اجتماعي و اختلافي با تشكيل كميته اي به نام كميته حل اختلاف كه جايگزين برخي از شعب دادگستري به صورت موقت بود.

· مبارزه با قاچاق.

· مبارزه با گروهك هاي منافق و كمونيست و انهدام پايگاه هاي آنان كه به عناوين مختلف از قبيل چريك هاي اقليت و اكثريت در آبادان فعاليت داشتند.

·

مديريت راديو نفت ملي آبادان.

· تشكيل مجمعا لخطباي آبادان.

· تشكيل مجمعا لشعراي آبادان.

· تأسيس مركز الثقافي (مركز فرهنگي) آبادان.

· راه اندازي محافل شعر و ادب انقلابي به زبان عربي و ضبط و پخش آن از صدا و سيما.

حاج شيخ علي طُرفي در مدت هشت سال دفاع مقدس و غيورانه از مرزهاى ايران عزيز، دوشادوش رزمندگان حضوري آگاهانه داشتند.

پارها ى از فعاليت هاى ايشان در سال هاى دفاع و پس از آن چنين است:

· حضور در جبهه ها از اولين روز شروع جنگ تحميلي تا پايان آن به عنوان نيروي رزمي و فرهنگي در راديو و كميته انقلاب اسلامي

· بيش از 12 سال نماينده حضرت امام و رهبرى و امام جمعه دشت آزادگان (سوسنگرد، بستان و هويزه).

·

تهيه سلاح و مهمات جنگي و تدارك نيازمندي هاي جبهه رزمندگان عشاير آبادان.

· حضور مستمر درخطوط مقدم نبرد.

· رئيس ستاد پشتيباني جنگ دشت آزادگان و تهيه و ارسال كمك هاي مردمي براى رزمندگان اسلام.

· نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سوسنگرد، بستان و هويزه.

· نماينده جامعه روحانيت در بنياد مسكن.

· رئيس جمعيت هلال احمر دشت آزادگان.

· رييس ستاد اعزام روحانيون به جبهه دشت آزادگان.

· سرپرست امور فرهنگي جهادسازندگي آبادان در دوران جنگ.

ساير سوابق و مسئوليت هاي علمي، فرهنگي و سياسي حجت الاسلام طُرفي:

·

بيش از 30 سال تحصيل و تدريس در حوزه هاي علميه و همچنين افتخار تلمذ سطوح نزد استاداني چون: مدرس افغاني، تهراني، سيد علي علوي، شيخ حسين قطيفي، بحث خارج نزد آيات عظام مرحوم ميرزا جواد تبريزي، مكارم شيرازي، سيد كاظم حايري.

· بناي بيش از 40 باب مسجد و بناى حوزه علميه و مصلاي دشت آزادگان.

· مسئول بخش عربي راديوهاي استان خوزستان.

· مسئول بخش عربي صداي سپاه پاسداران استان خوزستان.

· سرپرست اداره اوقاف و امورخيريه آبادان.

· رئيس شوراي حل اختلاف دادگستري آبادان.

ايشان صاحب تأليفات متعددى هستند كه از آن جمله كتابب «آبادان در تاريخ اسلامي» و «مساجد آبادان» به چاپ رسيده است. و تأليفات ديگرشان از جمله «طيّ قبيله المؤمنه»، «نامه ي امام جعفر صادق عليه السلام به دولتمردان» ، «الزرع و الزراعه» و «الاخلاق الاسلامي»، «ديوان اشعار عربي و فارسي» در شرف چاپ هستند.

و آخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و

السّلام علي سيّدنا و نبيّنا أبي القاسم محمّد و علي أهل بيته الطّيّبين الطّاهرين المعصومين المنتجبين و اللّعن الدّائم علي أعدائهم أجمعين إلي يوم الدين.

طسوجي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1232 / 1229- شهادت 1258 ق)، عالم دينى، مفسر، محدث، اديب و شاعر. نسبتش به طسوج آذربايجان مى رسد. در كربلا به دنيا آمد. مادرش دختر على مرادخان زن بود. نياى بزرگش ملا عبدالنبى طسوجى از نوابغ علما در دولت زنديه بود. در كربلا نشوونما يافت و مقدمات علوم را فراگرفت. در 1254 ق براى تحصيل، سفرى به اصفهان كرد و در 1257 ق به نجف بازگشت و در محضر بحث و درس شيخ انصارى حاضر شد. وى از دانشمندان بزرگ از شاگردان بنام شيخ مرتضى انصارى بود. او در قضيه ى نجيب شاپا در كربلا شهيد شد. در شهادتش مرثيه سروده شد و ماده تاريخش «شد شهيد اشقيا افسوس وى» بود.از آثار وى: كتاب «كشكول»؛ حواشى متفرقه بر «رياض»؛ «تفسير»، ناتمام؛ حاشيه بر «تفسير» بيضاوى؛ «الرحله الى الحجاز» يا «سفرنامه ى حجاز»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشعيه (39 / 3)، ريحانه (56 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 97 / 13)، مكارم الآثار (859 / 3).

طسوجي، عبدالنبي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1203 -1117 ق)، فقيه، اصولى، رياضيدان، اديب و شاعر. پدر وى بنا به روايتى اوجاق قلى از نوادر عهد شاه سلطان حسين صفوى بود. ملاعبدالنبى در خوى متولد شد. علوم عقليه، فنون عربيه و ادبيه را در لاهيجان نزد سيد محمد لاهيجانى فراگرفت. به مشهد رفت و نزد ملارفيع گيلانى علوم فقه و اصول و رياضى و معقول را تكميل نمود. سپس به نجف رفت و در آنجا ساكن شد. ميرزا حسن در فوت او ماده تاريخى سروده بود. از جمله آثار وى: «تفسير قرآن»؛ «شرح نهج البلاغه»؛ «حاشيه ى تفسير تونى»؛ «شرح معانى الاخبار»؛ «الردعلى نواقض الرافض»؛

«تحفة السالكين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (126 /8)، دانشمندان آذربايجان (267)، الذريعه (134 ،72 /14 ،233 /10 ،281 /4)، ريحانه (57 -56 /4)، گنجينه ى دانشمندان (34 /6)، معجم المؤلفين (201 /6)، مكارم الآثار (151 -150 /1).

طسوجي، ملك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ملك موسوى كه جامع معقول و منقول و داراى علوم غريبه بوده و در حدود سال 1352 قمرى در طسوج وفات نموده و اكنون قبرش مزار مردم آن سامانست.

سيد ملك ملكى (طسوجى) از علماء و ائمه جماعت معاصر شيراز است.

وى در بيت علم و فضيلت ديده به جهان گشوده و پس از پرورش و خواندن اوليات و مقدمات و قسمتى از سطوح به قم مهاجرت و سطوح را از مدرسين حوزه تكميل و به درس خارج آيات عظام حوزه بالاخص آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه. العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى خمينى شركت و از خرمن علوم آنان استفاده و بهره هاى كافى برده و پس از رحلت آيت اللَّه بروجردى منحصراً از درس و بحث آقاى شريعتمدارى بهره مند شده تا در سال 1394 قمرى كه حسب الامر معظم له به شيراز عزيمت و در مسجد امام حسين (ع) (خيابان شاه شيراز) به اقامه جماعت و گفتن درس تفسير و ساير خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى ملكى كه داماد عموى گرامش حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد عباس ملكى طسوجى است. از افاضل وارسته اين بيت است مرحوم والدش آيت اللَّه آقا سيد ملك موسوى طسوجى از علماء بزرگ و بنام طسوج بودند و در حدود سال 1352 قمرى وفات و اكنون قبرش مزار مردم آن سامانست.

و برايش مقبره اى بنا و فرزند برومند و بزرگش آيت اللَّه آقاى حاج سيد

محمد جمال كه از علماء اعلام نجف و شاگردان مبرز مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و غيرهما مى باشند مرتجلا در مدفن والد ماجد خود دوبيتى انشاد نموده و به كاشى بالاى درب مقبره اش كتيبه شده است كه در اينجا مى نگارم.

زر جمال الدين فى هذا المقام

فهو للاسلام قد كان امام

فاراد اللَّه ان يرفعه

فزهى كالنجم فى وادى السلام

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طغرايي اصفهاني، ابواسماعيل حسين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(453- شهادت 518 / 515 / 513 ق)، شاعر، اديب و نويسنده. ملقب به مؤيدالدين، عميد فخر الكتاب. معروف به طغرايى. وى از استادان بزرگ شعر و ادبيات عرب است كه در خانواده اى كه نسب خود را به ابوالاسود دؤلى مى رسانيد، در اصفهان تولد يافت. نسبت طغرايى به جهت اشتغال او به منصب طغرانويسى يا نگارش فرمان هاى رسمى حكومتى بود. ابتداى امر در نزد خواجه نظام الملك به سر برد و در قصايد خود او را مدح گفت. در 505 ق ديوان طغرا و انشاء سلطان مسعود بن محمد بن ملك شاه سلجوقى به وى واگذار شد و در هيمن سال به سبب گرفتارى كه در بغداد براى او پيش آمد، قصيده ى معروف «لاميه العجم» را سرود و همين قصيده از اسباب عمده اشتهار او در ادب عربى است. طغرايى در جنگى كه ميان سلطان مسعود با برادرش سلطان محمود، در نزديكى همدان درگرفت، اسير و به دست وزير سلطان محمود به ناحق كشته شد. از ديگر آثار وى: «ارشاد الاولاد»؛ «تركيب الانوار»؛ «جامع الامرار»؛ «حقايق الاستشهادات»؛ «ذات الفوائد»؛ «الرد على ابن سينا»؛ «مفاتيح الرحمه و مصابيح الحكمه»؛ «ديوان» طغرائى.[1]

(ع.) ابواسماعيل مؤيدالدين حسين بن على اصفهانى از جمله فاضلان و ادبيان دوره

سلجوقى (و. 453- مقت. بين 513 و 516 ه.ق). وى وزارت مسعود بن محمد بن ملكشاه را داشت و مشير و صاحب تدبير او بود. او را ديوان شعرى به عربى بوده است كه قصيده معروف «لامية العجم» از جمله قصايد آن ديوان است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (268 -267 / 2)، اعيان الشيعه (130 -127 / 6)، تاريخ ادبيات در ايران (1039 -1038 / 2)، تاريخ ادبيات زبان عربى (524)، دايره المعارف فارسى (1626 / 2)، الذريعه (303 -302 / 21 ،272 -271 / 18 ،119 -118 / 17 ،275 -274 / 13 ،649 -648 / 9)، روضات الجنات (183 -181 / 3)، ريحانه (59 -57 / 4)، سير النبلاء (455 -454 / 19)، شذرات الذهب (43 -41 / 4)، شهيدان راه فضيلت (87 -81)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 80 / 6)، فرهنگ ادبيات فارسى (327)، كشف الظنون (1755 ،1537 ،838 ،821 ،798 ،672 ،534 ،394 ،68)، الكنى و الالقاب (450 -449 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسين طغرائى، طغرائى، فخر الكتاب)، معجم الادباء (79 -56 / 10)، معجم المؤلفين (36 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (820 / 2)، النجوم الزاهره (220 / 5)، الوافى بالوفيات (439 -431 / 14)، وفيات الاعيان (190 -185 / 2)، هديه العارفين (312 -311 / 1).

طلائي، محمد حسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا محمّد خراسانى. عالم فاضل، و فقيه كامل، در كيميا رنجها كشيده و كتابها تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- شرح رساله جابر بن حيان 2- شرح شذور الذهب 3- شرح مفتاح جلدكى؛ و غيره.

در سال 1129 وفات يافته، در مقبره آب بخشان مدفون گرديد.

پدرش ملاّ احمد

خراسانى هندى نيز از فضلا معدود بوده، و در سال 1110 وفات يافته، و در آب بخشان مدفون بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

طوبي ناييني، محمدثاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1284 ق)، شاعر و اديب. در مدتى كه پدرش كار وزارت يا انشاء مى كرد، او نيز نيابت نايين و سرحد دارى بلوچ و راهدارى را در دست داشت. طوبى مردى اديب و صاحب قلم بود. اشعار عربى و فارسى وى در زمان حياتش بالغ بر سى هزار بيت بود كه به دليل عدم جمع آورى خود در زمان حيات، بعد از مرگش فقط توانستند در حدود دو هزار بيت از اشعار وى را جمع آورى كنند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1132 -1129 / 2).

طوبي، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1174 ق)، حكيم، اديب، مورخ، هيوى و شاعر، متخلص به طوبى. از منجمان و اديبان بنام روزگار خود بودكه در سخنورى توانا و در علم هيأت استاد بود. طوبى در اصفهان درگذشت و در بقعه ى امامزاده اسماعيل به خاك سپرده شد. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (43)، الذريعه (651 / 9)، ريحانه (62 / 4).

طوسي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر محمد بن حسن ملقب به شيخ الطائفه، از بزرگترين علماى دينى شيعه (و. طوس 385- ف. نجف 460 ه.ق.). وى در 408 ه.ق. از طوس به بغداد رفت و چهل سال بعد به نجف شد. تحقيقات او در حديث و تفسير و فقه و رجال و كلام و ادب مرجع علماى شيعه ميباشد. او صاحب تأليفات مهم در مسايل مذهبى شيعه است كه از جمله آنهاست: كتاب تبيان (ه.م.)، استبصار (ه.م.)، تهذيب الاحكام، العدة فى اصول الفقه، كتاب الرجال، كتاب الغيبة، فهرست كتب الشيعة و اسماء المصنفين، النهاية، كتاب الخلاف، كتاب الجمل والعقود، كتاب يوم دليلة، تلخيص شافى، المفصح در امامت، مناسك الحج، مقتل الحسين، اخبار مختار و غيره.

(460 -385 ق)، فقيه، عالم، مولف دو كتاب از كتب اربعه شيعه و بنيانگذار حوزه ى علميه ى نجف. معروف به شيخ الطائفه و امام الفرقه بعد الائمه (ع). در 408 ق در بيست و سه سالگى از خراسان وارد عراق شد. پس از چهل سال از بغداد به علت ترس از فتنه اى كه در آن زمان (448 ق) در بغداد درگرفته بود و كتابهاى شيخ و خانه ى او را طعمه ى آتش خويش كرده بود، به نجف اشرف مهاجرت كرد. او بر كرسى كلام مى نشست و

جوابگوى خاص و عام در تمامى مسائل حتى در امامت بود. آن كرسى از جانب خلفاء به او عرضه شده بود و مخصوص يگانه ى دوران بود. شيخ طوسى بينان گذار حوزه ى علميه ى نجف است كه بيش از هزار سال از عمر آن مى گذرد. وى شاگرد شيخ مفيد و ابن غضائرى و ابن عبدون و ابن ابى جيد قمى و سيد مرتضى و على بن شبل بن راشد و حسين بن قاسم علوى و احمد بن ابراهيم قزوينى و هلال بن محمد حفار و احمد بن محمد اهوازى و جعفر بن حسين قمى و ابوعلى بن شاذان و بسياى ديگر از اساطين علم و دين است. شاگردان دانشمند و مجتهد وى متجاوز بر سيصد تن از شعيه و بى شمارى از عامه بودند. فرزندش شيخ ابوعلى حسن بن شيخ، صاحب كتاب «المجالس»، از شاگردان و راويان او است. در ميان شاگردان او آدم بن يونس نسفى، ابوصلاح حلبى، شيخ الاسلام حسن بن بابويه قمى، محى الدين حسن همدانى، ابومحمد حسن جبهانى، حسين بن فتح واعظ جرجانى، ابوصمصام حسينى، سلمان بن حسن صهرشتى، ابوالصلت محمد بن عبدالقادر، سعدالدين ابن براج، شيخ على سبزوارى، شيخ عبيداللَّه بن بابويه قمى، غازى بن احمد سامانى، كردى بن عكبرى فارسى، ابوالحسن ديباجى، محمد وراق، شيخ ابوجعفر حلبى، ابوسعد منصور آبى، جمال الدين محمد طبرى، ناصرالدين رضى حسينى، محمد بن حسن فتال و بسيارى ديگر را مى توان نام برد. در هفتاد و پنج سالگى در نجف درگذشت و در منزل خويش كه اكنون مزار معروفى است به خاك سپرده شد. خانه اش و مسجدش كه يكى از معروفترين مساجد نجف است و همچنين آثار باقى مانده از او، تاكنون برجاست. از آثار

علمى وى: در تفسير: «التبيان»؛ «الجامع لعلوم القرآن»؛ در حديث: «تهذيب الاحكام» يا «التهذيب»؛ «الاستبصار»؛ در فقه: «المبسوط»؛ «الخلاف»؛ «الايجاز»، در فرائض؛ «الجمل و العقود»، در عبادات؛ «الاقتصاد»، در عقايد و عبادات؛ «النهايه»؛ در علم اصول و رجال: «العده» كه ملا خليل آن را شرح كرده است؛ «الفهرست» كه در آن «اصول» و نگارشهاى اصحاب و تصانيف آنها آورده شده «و شيخ سليمان ماحوزى آن را مرتب و شرح كرده و «معراج الكمال الى معرفه الرجال» ناميده است؛ «الابواب» كه به نام «رجال شيخ» يا «رجال الطوسى» معروف است؛ «اختيار رجال الكشى» يا «اختيار معرفه الرجال». از ديگر آثار او: «التلخيص للشافى» و «المفصح»، هر دو در كلام و امامت؛ «هدايه المسترشد و بصيره المتعبد»؛ «كتاب الغيبه»؛ «مناسك حج»؛ «المجالس»، در اخبار كه «امالى» اوست؛ مقتل الحسين (ع)»؛ «اخبار مختار»؛ «مصباح المتهجد»، در اعمال سال.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (315/ 6)، اعيان الشيعه (167 -159/ 9)، ايضاح المكنون (722 ،573 ،454 ،424 ،335 ،286 ،276 ،266 ،212 ،95/ 2 ،604 ،314 ،318 ،223/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (258/ 2)، تاريخ برگزيدگان (26 -25)، تاسيس شيعه (313)، تاريخ علم كلام در ايران و جمان اسلام (259 -256)، خدمات متقابل اسلام و ايران (485 -483)، دايرةالمعارف الاسلاميه (378 -376/ 15)، دايرةالمعارف فارسى (1634/ 2)، الذريعه (235/ 7 ،145/ 5 ،331 -328/ 3 ،486 ،269 ،14/ 2 ،365/ 1)، رجال ابن داود (قسم 306/ 1)، رجال النجاشى (333 -332/ 2)، روضات الجنات (231 -201/ 6)، ريحانه (328 -325/ 3)، سير النبلاء (335 -334/ 18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 162 -161/ 5)، طبقات

خلفاء و اصحاب ائمه و علماء و شعرا (394)، فرهنگ ادبيات فارسى (329)، فقهاى نامدار شيعه (79 -67)، فوائد الرضويه (473 -470)، الفهرست للطوسى (161 -159)، قرآن پژوهى (175 -173)، قصص العلماء (416 -414)، الكامل (106/ 8)، كارنامه ى بزرگان (122 -121)، كشف الظنون (1973 ،1581 ،452)، الكنى و الالقاب (397 -394/ 2)، لسان الميزان (52/ 6)، لغت نامه (ذيل/ ابوجعفر طوسى)، مؤلفين كتب چاپى (406 -402/ 5)، مجالس المومنين (482 -480/ 1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 460)، معجم المؤلفين (202/ 9)، معجم رجال الحديث (247 -243/ 15)، منتخب التواريخ (190 -189)، الوافى بالوفيات (394/ 2)، وقايع السنين و الاعوام (268)، هديه الاحباب (9)، هديه العارفين (72/ 2).

طوسي، ابوابراهيم اسحاق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(655 -564 ق)، قارى، محدث، اديب و دانشمند. در مراكش ادب آموخت. قسمتى از «صحيح» مسلم را از دايى مادرش، ابوعبدالله بن زرقون، استماع كرد و قراآت هفت گانه را نزد على بن هشام جذامى آموخت. او از ابومحمد بن عبيدالله حديث شنيد و از ابوعبدالله بن خليل قيسى، آخرين شاگرد ابوعلى غسانى، اجازه روايت داشت. ابوجعفر بن زبير از شاگردان وى بود. طوسى هر روز قرآنى ختم مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (301 -300 / 23)، الوافى بالوفيات (398 / 8).

طوسي، ابومحمد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 339 ق)، حافظ، محدث و واعظ. معروف به بلاذرى صغير. او از محمد بن ايوب بن ضريس و تميم بن محمد حافظ و عبدالله بن محمد بن شيرويه و همطبقه آنان حديث شنيد. ابوعبدالله حاكم گويد كه او يگانه ى دوران خويش در حفظ و وعظ بود و مشايخ بزرگ همچون حافظ ابوعلى در محضرش حاضر مى شدند و از حديث خوانى او فرحناك مى شدند و هيچ گاه درباره ى اسناد يا اسمى و يا حديثى بر او خرده نگرفتند. او در طابران طوس از دنيا رفت. از آثارش تخريج «صحيحى» به سبك «صحيح» مسلم است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (36 / 16)، شذرات الذهب (349 / 2)، طبقات الحفاظ (366 -365)، العبر (56 / 2).

طوسي، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسدالله طوسي

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

حقير آموزش قرآن كريم را نزد پدر بزرگوارم آموختم آنگاه براي تحصيل وارد مدرسه ابتدايي واقع در محل تولدم در يكي از روستاهاي ييلاقي در مناطق جنگلي و خوش آب و هواي مازندران , بخش هزار جريب ساري شدم تا پايه سوم ابتدايي را گذراندم سپس توسط برادر بزرگوارم جناب حجت الاسلام شيخ محمد علي طوسي به شهر مقدس قم آمدم از پايه چهارم ابتدايي تا پايان دوره متوسطه در اين شهر مشغول به تحصيل بودم خرداد سال 1362 موفق به اخذ ديپلم شدم و سال بعد يعني 1363 به حوزه علميّه قم وارد شدم . شروع به تحصيلات حوزوي از بركات زندگي حقير بود . آشنايي با مراكز علمي حوزوي و اساتيد و كارشناسان حوزوي و افتادن در وادي

علم و تحصيل و تحقيق براي بنده بسيار مغتنم بود .

سال 1367 يعني وقتي مشغول به گذراندن سطح 4 حوزه بودم وارد بخش آموزش مؤسسه در راه حق شدم كه بعدها به بنياد باقر العلوم (ع) و سپس به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) تغيير نام يافت . پس از اتمام دوره عمومي در سال 1371 دوره تخصصي در رشته تربيتي را آغاز كردم . پس از اتمام دوره تخصصي در سال 1376 از پايان نامه كارشناسي ارشد در رشته علوم تربيتي با عنوان روش هاي تربيتي انذار و تبشير در قرآن با نمره عالي 5/18 دفاع كردم . فراغت از تحصيلات دوره هاي مؤسسه همزمان بود با درخواست هاي برخي دوستان و نيز اساتيد براي فعّاليّت در بخش هاي مختلف آموزشي و پژوهشي كه حقير با فعاليت در مراكز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميّه قم موافقت كردم و بعنوان مسئول گروه تربيت و مشاوره ادامه داشت . همزمان به اتفاق يكي از دوستان دست به ترجمه مجموعه مقالات تخصصي علوم تربيتي از يكي از منابع خارجي شديم به صورت كتاب با عنوان گامي به سوي نظريه پردازي در تعليم و تربيت اسلامي چاپ و منتشر گرديد .

با افتتاح واحد تربيت مربي اخلاق در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) به سرپرستي و هدايت حضرت استاد حاج آقاي دكتر تهراني ، حقير جذب آنجا شدم و از اولين گروه آموزشي آن واحد بودم سال بعد از آن خود نيز بنا به درخواست و لطف و عنايت استاد وارد فعّاليّت هاي واحد شده و سپس به عنوان مسئول واحد تربيت

مربي اخلاق تا كنون مشغول به انجام وظيفه هستم . همزمان با فعال بودن در واحد تربيت مربي اخلاق فعاليت هايي نيز در حوزه آموزش و پرورش داشتم.

طوسي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه مشهد در سال 1341، برنده بورس فولبرايت از طريق آزمون سراسرى دبيران زبان انگليسى و تحصيل در دانشگاه جورج تاون آمريكا در سال 1348، كارشناسى ارشد در زبانشناسى و ادبيات انگليسى از دانشگاه شيراز در سال 1352 و درجه دكترا در آموزش زبان از انگلستان در سال 1360.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه فردوسى مشهد در گروه زبان و ادبيات انگليسى.

ابداع:

15 اختراع در زمينه هاى مانع ياب زيردريائى براى شناورها و كمك مكانيك پارك اتومبيل.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مهارتهاى مطالعه، خودآموزى تندخوانى، اصول عملى نوشتن مقاله و رساله.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 15، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

آموزش زبان انگليسى، روشهاى تدريس، ارزشيابى مسائل و مشكلات دانشگاهها، اصول و روش تحقيق و تربيت نيروى متخصص براى بازسازى كشور.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

طوطي اهري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، اديب و نويسنده. از اديبان و سخنوران آذربايجان بود. از آثارش: منظومه هاى «سبيكه المعانى فى المصادر و المعانى» و «توقيعات التقويم»مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (247 -246)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1933 / 2 ،971 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (585 -584 / 2).

طهماسبي، سامان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سامان طهماسبى چهاردهم مردادماه 1364 در سنندج به دنيا آمد. از 15 سالگى كشتى را زير نظر جمشيد خيرآبادى شروع كرد. تنها پسر خانواده در حالى وارد دنياى ورزش شد كه هيچ كدام از افراد خانواده او ورزشكار نبودند.

سامان در ابتداى حضورش در كشتى با حضور در مسابقه هاى مختلف توانست به مقام هاى قابل قبولى دست پيدا كند و پس از آن به دعوت حسن يوسفى افشار به تيم ملى نوجوانان دعوت شد.

حضور او در تيم جوانان و پس از آن كشتى هاى قابل قبول سامان باعث شد كه او به يكى از مهره هاى خوب وزن 84 كيلوگرم تبديل شود. او اكنون با المپيكى شدن خود را در ابتداى راه مى داند و قصد دارد با حضور در ميدان هاى بزرگ افتخارهاى زيادى را براى ايران به دست بياورد.

فهرست افتخارات

-2006 قهرمانى جهان، گوانگ ژو، برنز

-2006 عضو تيم ملى در بازى هاى آسيايى دوحه

-2007 قهرمانى آسيا، قرقيزستان، طلا

-2007 قهرمانى جهان، باكو، برنز

- 2008 كاپ آزوماش، اوكراين، برنز

- 2008 المپيك پكن ( )

به دنبال مدال المپيك

سامان طهماسبى با دعوت محمد بنا به اردوى جوانان آمد. او خيلى زود توانست پله هاى ترقى را طى كند و در تيم بزرگسالان جاى ثابتى پيدا كند. اكنون با 23 سال سن يكى از

مهره هاى اصلى تيم كشتى فرنگى براى كسب مدال در بازى هاى المپيك محسوب مى شود.

البته با درخششى كه اين فرنگى كار در ساليان گذشته داشت بايد اميدوار بود كه اين كشتى گيران به يكى از سكوهاى المپيك دست پيدا مى كند.

كسب سهميه در اولين مرحله

در مسابقات جهانى باكو كه مرحله نخست گزينشى ها بود، سامان طهماسبى با غلبه بر ماتسوموتو(ژاپن)، نناد زوگاج(كرواسى)، فالكون آسترادا(كوبا)، جان فيشر(آلمان)، كيم جانگ ساب(كره جنوبى) و يك شكست مقابل برادلى ورينگ(امريكا) روى سكوى سوم ايستاد تا سهميه المپيك را بگيرد.

برنامه مسابقات

23 مرداد:

بعد از ظهر، سامان طهماسبى در 84 كيلوگرم كشتى فرنگى، وزن كشى خواهد كرد تا حريفانش را در جدول بشناسد.

24 مرداد:

در آخرين روز از مسابقات كشتى فرنگى المپيك ،2008 سامان طهماسبى در استاديوم دانشكده كشاورزى پكن، روى تشك زرد خواهد رفت.

حريفان اصلى

نظمى آولوجا كاپيتان تيم ملى كشتى فرنگى تركيه، آلكسى ميشين كاپيتان تيم ملى كشتى فرنگى روسيه، برادلى ورينگ(امريكا)، بدرى خاسايا(گرجستان)، دنيس فوروف(ارمنستان)، آرا آبراهاميان(سوئد)، ملونين نومونوى(فرانسه)، شينگو ماتسو موتو(ژاپن) و ...

تذكر: اين مطلب ازگزارش روزنامه ايران ورزشي دوشنبه 14 مرداد 1387 تلخيص شده است

• رئيس هئيت كشتي كردستان مي گويد بركناري او غير قانوني است

• تمجيد رئيس هيات كشتي كردستان از نامه احمدي نژاد

• انتقاد مربي كردستاني از نتايج كشتي فرنگي ايران در المپيك

• حذف كشتي گير كردستاني از بازيهاي المپيك پكن در دومين ديدار

• طهماسبي تنها المپيكي كردستان در كاروان ورزشي ايران

طهماني مروزي، ابوالعباس عيسي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 293 / 292 ق)، محدث، اديب، كاتب و لغوى. پيشگام اهل لغت و از بزرگان مرو بود.از اسحاق بن راهويه و على بن حجر و گروهى ديگر حديث شنيد. به بغداد

رفت و از عمر بن محمد بخارى و راهويه و على بن حجر و گروهى ديگر حديث شنيد. به بغداد رفت و از عمر بن محمد بخارى و احمد بن بكر تغلبى و يعقوب بن جراح حديث روايت كرد. محمدبن مخلد و عبدالباقى بن قانع و احمد بن خضر و يحيى بن محمد عنبرى و عمر بن علك از وى حديث شنيدند.

ابوسعيد ابن الاعرابى گويد كه در بازار يحيى از طهمانى حديث شنيده است. خطيب بغدادى او را فردى مورد اعتماد توصيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (88 / 4)، تاريخ بغداد (171 -170 / 11)، سير النبلاء (572 -571 / 13)، شذرات الذهب (211 -210 / 2)، العبر (424 / 1)، النجوم الزاهره (177 / 3).

طهوري، عبدالغفار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خادم نشر.

درگذشت: 19 آذر 1374، تهران.

عبدالغفار طهورى كار خود را در كتابفروشى دانش آغاز كرد و سپس خود را از سال 1331 دست به كار نشر كتاب زد. نخستين كتابى كه منتشر كرد، فرهنگ فارسى تأليف محمد كيوان پورمكرى (دكتر محمد مكرى) بود. فردوس المرشد فى اسرار الصمديه به تصحيح ايرج افشار كه در سال 1333 توسط انتشارات غفورى منتشر شد. وى كتابفروشى خود را نخست در مغازه اى در خيابان شاه آباد سابق باز كرد و پس از چندى به رو به روى دانشگاه تهران نقل مكان كرد.

از جمله فعاليت هاى وى چاپ و صد و پنجاه جلد كتاب به نام مجموعه زبان و فرهنگ ايران بود. از آثار ديگر او مختصرى از شرح حال و منتخبى از اشعار دهخدا (1333) است. مجموعه كتابفروشى او نيز بيشتر شامل كتاب هاى عرفان و ادبيات فارسى است.

عبدالغفار طهورى

در پى سكته ى مغزى در سال 1374 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طيب اصفهاني، جلال الدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف كتاب «دستورالجلالى» در طب به زبان عربى، از فضلاى قرن 12 و 13. نسخه ى كتاب مورخ به سال 1275 به خط محمد حسن بن محمدرضا نائينى به شماره ى جزو كتب كتابخانه ى پزشكى طهران موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طيب اصفهاني ، محمد سعيد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد صادق، مترجم كتاب «رجوع الشيخ الى صباه فى القوة على الباه» تأليف مولى احمد بن سليمان مشهور به ابن كمال پاشا متوفى به سال 940 قمرى مى باشد. نسخه اى از اين كتاب در كتابخانه ى آستان قدس رضوى عليه السلام موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ظاهري اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(297 -255 ق)، فقيه، محدث، اديب و شاعر. مذهب ظاهرى بدو و به پدرش منسوب است. پدرش پيشواى دينى بود. اصلش از اصفهان است اما در بغداد به دنيا آمد و در آنجا نشوونما يافت. چون نحيف و رنگ پريده بود به او گنجك لندوك مى گفتند. ابن حزم گويد كه در هفت سالگى قرآن را از بر كرد و در ده سالى قادر به مذاكره ى شعر و ادب بود. با ابوالعباس بن سريج در محضر على بن عيسى وزير مناظره و مشاعره داشت. بعد از پدر متصدى كرسى فتوا شد گر چه عده اى او را براى اين مقام جوان مى دانستند اما او شايستگى خو را اثبات كرد. در مجلس درس او چهارصد قلمدان مشاهده مى شد. او از پدرش و عباس دورى و ابوقلابه رقاشى و احمد بن ابى خيثمه و محمد بن عيسى مدائنى حديث روايت مى كرد. نفطويه و قاضى ابوعمر محمد بن يوسف از شاگردان وى مى باشند. از آثار وى: «الزهره»، در ادبيات و غرائب و نوادر، كه آن را زير نظر پدرش نگاشت؛ «الانذار»؛ «الاعذار»؛ «التقصى»، در فقه؛ «الوصول الى معرفه الاصول»؛ «الايجاز»؛ «اختلاف مصاحف الصحابه» يا «اختلاف مسائل الصحابه»؛ «الفرائض»؛ «المناسك»؛ «الانتصار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (355 / 6)، انساب سمعانى (100 / 4)، ايضاح المكنون (620 / 1)، تاريخ بغداد (263 -256 / 5)،

تذكره القبور (317)، دانشنامه ى ايران و اسلام (559 -557 / 3)، ريحانه (71 / 4)، سير النبلاء (116 -109 / 13)، شذرات الذهب (226 / 2)، العبر (433 / 1)، الفهرست لابن النديم (305، الكامل (137 / 6)، كشف الظنون (2014 ،1423 ،1399 ،1394 ،962 ،173)، الكنى و الالقاب (454 / 2)، لغت نامه (ذيل/ ابن داوود)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 297)، مروج الذهب (689 / 2)، معجم المؤلفين (297 -296 / 9)، النجوم الزاهره (190 / 3)، الوافى بالوفيات (61 -58 / 3)، وفيات الاعيان (261 -259 / 4).

ظاهري، خليل

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 893 -872 ق)، فقيه، مفسر، مورخ، اديب و شاعر. ملقب به عرس الدين و معروف به ابن شاهين. پدرش شاهين برده ى سلطان ملك ظاهر سيف الدين بود، لذا ظاهرى نام گرفت. وى در بيت المقدس به دنيا آمد و در قاهره تعليم يافت. وى در بيت المقدس به دنيا آمد و در قاهره تعليم يافت چون به سن رشد رسيد نظارت ضرابخانه ى مصر بدو سپرده شد. در 840 ق اميرالحاج شد. او در طرابلس درگذشت. در حدود سى تأليف و تصنيف از او بجاى ماند. از جمله آثارى وى: «كشف الممالك»و خلاصه آن به نام «زبده كشف الممالك فى بيان الطرق و المسالك» درباره ى مصر، كه در پاريس چاپ شده است؛ «الاشارات فى علم العبارات»، تعبير رويا در دو مجلد؛ «الكوكب المنير فى اصول التعبير»؛ «المواهب فى اختلاف المذاهب»؛ «المنيف فى الانشاء الشريف»؛ «الدره المضيئه فى السيره المرضيه»؛ «ديوان» شعر،در چندين مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (367 / 2)، ايضاح المكنون (596 / 2 ،460 / 1)، ريحانه (44 / 8)، كشف الظنون (1523 ،1496 ،953 ،305

،97)، معجم المؤلفين (120 / 4).

ظفر ايلخان بختياري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1273 ش)، مترجم. در چهار محال بختيارى به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در يران و تحصيلات تكميلى در امور سياسى و اجتماعى را در لوزان سويس، و انگلستان انجام داد. از 1296 تا 1299 ش به حكومت يزد منصوب و همچنين چند دوره (از دوره ى چهارم تا هشتم) به وكالت مجلس انتخاب شد.وى در كابينه ى سپهبد زاهدى به سمت وزير مشاور عضويت داشت. از آثارش: «سفرى به سرزمين دلاوران»، ترجمه؛ «زندگى و افكار و عقايد سقراط»، ترجمه؛ «شاهزاده خانم بعلبك»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روزشمار تاريخ ايران (35 ،19 ،18 / 2 ،409 ،275 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (706 -705 / 2)، نخبگان سياسى ايران (471 / 4).

ظفري، ولي الَّله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1345، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1352 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1358.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نگارش و تدوين يك دوره تاريخ ادبيات ايران، استاد راهنماى 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پژوهشى درباره شاعران، زندان ها و انواع شكنجه ها تا قبل از انقلاب اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پژوهشى درباره مقلدان سعدى، اشعار و امثال كليله، نكته هايى درباره مسعود سعد سلمان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان

و دانشياران كشور (جلد سوم)

ظهير

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) حسن بن ظئر مكنى به ابوعلى فارسى، فقيه و لغوى و نحوى (ف. قاهره 598 ه.ق). مولد اودهى به نام نعمانيه بود و از آنجا به شيراز رفت و به فارسى شهرت يافت. وى در فنون علوم و قراات عشره و تفسير قرآن عالم و در فقه و حديث و كلام و منطق و حساب و هيئت و طب مبرز و در لغت و نحو و عروض و قوافى و روايت اشعار عرب چيره دست بود و در هر فنى از اين فنون كتابى را از برداشت. اوراست: كتابى در شرح الصحيحين، اختلاف الصحابة و التابعين و فقهاء الانصار كه به پايان نرسيده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ظهير كازروني، علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(611- ح 697 ق)، عالم، فقيه، رياضيدان، مورخ، لغوى و شاعر. از رجال دوران مغول بود كه در عراق زندگى مى كرد. خط نيكويى داشت و متصدى كارهاى بزرگ دولتى بود. كتب بسيارى تأليف و تصنيف كرد كه از آن جمله: «روضه الاريب»، در تاريخ بغداد، در بيست و هفت بخش؛ «كنز الحساب» يا «وكر الحساب»، در حساب؛ «الملاحه فى الفلاحه»؛ «النبراس المضى ء» يا «نبراس المفتى»، در فقه شاعفى؛ «الذروه العليا فى سيره المصطفى (ص)»؛ منظومه «الاسديه»، در لغت؛ «التنزلات» كازرونى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (155 / 5)، ايضاح المكنون (715 714 / 2 ،328 / 1)، ريحانه (76 / 4)، كشف الظنون (1923 ،1013 ،923 ،494)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (232/ 7)، هديه العارفين (715 / 1).

ظهير همداني، ميرزا سيد ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1026 ق)، عالم امامى، متكلم، حكيم متأله، اديب و شاعر. پدرش ميرزا قوام الدين حسين در عهد شاه طهماسب در همدان عهده دار منصب قضاوت و متصدى امور شرع بود، بدين جهت ميرزا ابراهيم به قاضى زاده نيز مشهور است. وى به همراه پدرش مدتى در قزوين بود لذا توانست در محضر مير فخرالدين سماكى تلمذ كند و علوم عقلى را فراگيرد. چون به همراه پدر به اصفهان رفت، شاگرد ميرزا مخدوم اصفهانى شد. وى تحصيلات را در فقه و ادب و حكمت و كلام و بلاغت ادامه داد تا سرآمد شد. مراتب علمى او با زهد و تقوى توأم بود. حديث را از شيخ بهائى فراگرفت و از او اجازه ى روايت دريافت كرد. در سفرى كه به مكه رفت با شيخ محمد بن احمد دريافت كرد. در سفرى كه به مكه رفت با

شيخ محمد بن احمد بن نعمت الله عاملى ملاقات كرد و از او نيز اجازه ى روايت دريافت كرد. او بعد از وفات پدر قاضى همدان شد، ليكن اكثر اوقات خود را در درس و مطالعه و مباحثه مى گذراند. شيخ بهايى او را بر ميرداماد ترجيح مى داد و مكاتباتى بين آن دو جريان داشت. ظهير همدانى از دانشمندان بزرگ عصر خود بود و جمع كثيرى از علماى زمان از محضر وى استفاده كردند. مجلسى اول، علامه ملا محمد تقى، از وى اجازه ى روايت گرفت. او تأليفات و تصنيفات بسيار دارد كه از آن جمله است : رساله ى «اثبات الواجب»؛ حاشيه بر «اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ حاشيه بر «الهيات شفا»؛ «انموذجه الابراهيميه»، تلعيقات بر دو كتاب «شفا» و «نجاه» ابن سينا؛ حاشيه بر «شرح اشارات» خواجه نصير؛ حاشيه بر «شرح جديد تجريد»؛ حاشيه بر «كشاف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (29 / 1)، اعيان الشيعه (129 -128 / 2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (213 -209 / 1)، تاريخ نظم و نثر (504)، الذريعه (113 ،110 ،11 / 6 ،409 / 2)، روضات الجنات (43 -42 / 1)، رياض العلماء (13 -9 / 1)، ريحانه (74 -73 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 14 -12 / 11)، فوائد الرضويه (5)، الكنى و الالقاب (51 -50 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابراهيم)، معجم المؤلفين (23 / 1)، هديه العارفين (29 / 1).

ظهير ي سمرقندي، بهاء الدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، اديب. از مترسلان و كاتبان بزرگ ايران و از وزيران خاندان خانيه يا آل افراسياب بود. مدتى صاحب ديوان ركن الدين قلج طمغاج خان بن مسعود بن حسين از پادشاهان اين سلسله بود. عوفى او

را با لقب الصدرالاجل ياد كرده و اسم او را در باب «وزراء و صدور» آورده است. لقبش را در تذكره ها ظهيرالدين آورده اند اما او خود، به تصريح، بهاءالدين ذكر كرده است. از آثار او: «اغراض السياسه فى اعراض الرياسه»، در آداب سلطنت، كه پس از 552 ق نوشته است؛ «سمع الظهير فى جمع الظهير». از ديگر آثار او نگارش «سندبادنامه»به نثر مزين به فارسى ادبى است كه آن را به نام قلج طمغاج خان نوشته است. اين كتاب از داستانهاى عروفى است كه ظاهرا از هند به ايران آمده و در زمان ساسانيان به پهلوى ترجمه شده و رودكى آن را به نظم آورده است. تهذيب ديگرى از اين كتاب به زبان پارسى، به وسيله شمس الدين محمد بن على بن محمد دقايقى مروزى در اواخر قرن ششم ق انجام گرفته است.[1]

بهاءالدين محمد بن على بن محمد بن عمر كاتب سمرقندى دبير طمغاج خان ابراهيم (اواخر قرن پنجم ه.) و مترجم سندباد نامه (ه.م.) به فارسى است. وى آن ترجمه را در حدود 600 به پايان برده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1003 -999 / 2)، تاريخ نظم و نثر (128)، دايره المعارف فارسى (1648 / 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (333)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2024 / 2)، كشف الظنون (1003 ،1002 ،130)، گنج و گنجينه (246 -240)، لباب الالباب (92 -91 / 1)، لغت نامه (ذيل/ محمد)، مع موسوعات رجال الشيعه (162 -161 / 1).

ظهيري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا حسن ظهيرى امام جماعت مسجد سيمان رى از علماء و دانشمندان اين شهر است ولى تولدش در تهران و بعد از خواندن مقدمات

و اوليات به عراق مهاجرت نموده و مدتها در نجف و كربلا اقامت و از محضر آيات عظام آن سامان فقها و اصولا استفاده كرده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى در سال 1366 قمرى مراجعت به تهران و در مدرسه مروى بتدريس و مباحثات پرداخته تا در حدود سال 1376 قمرى كه براى امامت مسجد مزبور انتخاب و تاكنون در آنجا از طريق محراب و منبر به تزويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ظهيري، مختار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مختار ظهيرى از علماء و ائمه جماعت امروز شهرستان رشت مى باشد. وى در گيلان متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح اوليه به قم مهاجرت نموده و متون فقه و اصول را تكميل آنگاه به درس آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر شركت نموده و به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و به رشت مراجعت و در مسجد بيستون رشت به اقامه جماعت و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

عابدزاده، احمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمدرضا عابدزاده (زاده 4 خرداد 1345 در آبادان) دروازه بان سابق تيم ملي فوتبال ايران و باشگاه پرسپوليس تهران و باشگاه استقلال تهران است. احمدرضا عابدزاده هم اكنون به عنوان مربي دروازه بانان باشگاه پرسپوليس تهران مشغول به فعاليت است. سالهاي اوليه دهه 60 در تيم هلال احمر اصفهان بازي مي كرد.و پس از آن سال ها در تيم تام اصفهان زير نظر حسين چرخابي بازي كرد.. پنج بار اسمش از منتخب جوانان خط خورد ولي سماجت وي باعث شد تا سال 1364 جوانان اصفهان همراه با عابدزاده بازي كنند. 18 سال بيشتر نداشت كه به اردوي تيم ملي جوانان دعوت شد و در اواخر همين سال عضو ثابت تيم ملي گرديد. در 1368 به تهران آمد و پيراهن استقلال تهران را به تن كرد وي در همين سال ازدواج كرد. وي سپس به تيم سپاهان اصفهان رفت و بعد به تيم پرسپوليس تهران منتقل شد و از دوم دي ماه 1373 رسما به حفاظت از دروازه پرسپوليس تهران پرداخت. وي داراي 78 بازي ملي و52 گل خورده مي باشد كه از اين جهت

يك ركورد جالب توجه است. وي در بازي هاي مقدماتي جام جهاني 1998 فرانسه يكي از اركان موفقيت تيم ملي فوتبال ايران در راه صعود به جام جهاني بود. اوج شهرت احمد رضا در بازي هاي آسيايي 1990 پكن اتفاق افتاد كه با وجود آسيب ديدگي از ناحيه ي انگشتان دست، با مهار 3 پنالتي در فينال مسابقات در برابر كره شمالي ايران را به قهرماني آسيا رساند.

چاپ كتاب زندگي نامه:

زندگي نامه احمدرضا عابدزاده در قالب يك كتاب با نام زندگي نامه حرفه اي عقاب آسيا در دست انتشار است. اين كتاب زندگي نامه ورزشي و شخصي احمدرضا عابدزاده، دروازه بان افسانه اي فوتبال ايران است. كه به عقاب آسيا معروف بود. اين كتاب نوشته محمد ناصري است.

عابدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد عابدي

محل تولد : كندوان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

بسمه تعالي

تولد و تحصيلات

در سال 1352 ش در روستاي كندوان از توابع شهرستان ميانه در استان آذربايجان شرقي متولد شدم پدرم بنا و مادرم خانه دارو از خانواده اهل علم بود. از جمله آيت الله شيخ نصرت الله بنارواني كه دايي آنان شمرده مي شد. بعد از چند سالي به ميانه نقل مكان كرديم و دوره ابتدايي، راهنمايي و اول دبيرستان را همان جا خواندم و وارد حوزه علميه ميانه شدم و به فاصله كمتر از چند ماه در سال 69 به حوزه علميه مسجد الدوله تهران رفتم. در تهران در مدارس ايلچي بيك (شهيد باهنر) و رضائيه و در نهايت مروي هم تحصيل كردم و تا لمعتين را در اين مدارس خواندم. استادان دوره مقدمات آقايان ميرحسيني، فاضل، عبدالمجيد رشيدپور (استاد اخلاق) و... بودند لمعه را

هم با اساتيدي چون مرحوم پاكتچي، تقوايي و ... خواندم.ظاهرا در سال 73 به حوزه علميه قم آمدم. در مدرسه فيضيه و آنگاه دارالشفا ساكن شدم با حضرات اساتيد اعتمادي، وجداني فخر، موسوي تهراني، درياباري، رمضاني، و.... دروس را تا سطح خارج ادامه دادم. در سال 81 وارد رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن شدم. و از محضر اساتيدي چون آيت الله معرفت، بهشتي، و آقايان فاضل گلپايگاني، عبدالهي (همكار تفسير نمونه) دكتر رضايي اصفهاني، نصيري و نعمتي پورفر و .... در دروس مختلف تفسير استفاده بردم همزمان به درس خارج آيات مكارم و سبحاني حاضر شدم و 2 سال به درس خارج ادامه دادم. 2.5 سال هم درس خارج جناب استاد سروش محلاتي حاضر شدم و درس خارج فقه امر به معروف و نهي از منكر و بخشي از قصاص را خواندم.آنگاه به درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني حاضر شدم و درس تفسير قرآن آيت الله جوادي آملي هم توفيق حضور يافتم.و اينك هم در دروس آيات مكارم، وحيد و جوادي توفيق حضور دارم.در طي سالهاي حضور در حوزه به امر تبليغ هم اهتمام دانسته ام و در داخل و خارج قم به تبليغ پرداخته ام. و همزمان فعاليتهايي در حوزه كتاب و مطبوعات هم داشته ام.

عابدي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمود عابدي در سال 1323 ش در چادگان - يكي از روستاهاي آن روز شهرستان فريدن - به دنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي مي باشد.ايشان اكنون استاد گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت معلم تهران است.كتاب"كشف المحجوب" تصحيح وي ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري

اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود عابدي تحصيلات ابتدايي و بخشي از متوسطه را در زادگاه خود- فريدن- به انجام رساند و پس از طي دورة دانشسراي مقدماتي در سال 1342 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. ضمن خدمت در آموزش و پرورش، دورة كارشناسي زبان و ادبيات فارسي را در سال 1354 در دانشگاه اصفهان به پايان برد و مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا را در سالهاي 1354 - 1363 در دانشگاه تهران پشت سر گذاشت.پايان نامة دكتراي وي تصحيح انتقادي نفحات الانس جامي بود كه در سال 1371 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي شناخته شد.

استادان و مربيان : محمود عابدي از محضر استادان بزرگي چون: دكتر سيدجعفر شهيدي، دكتر زرين كوب، دكتر پرويز خانلري، دكتر خليل خطيب رهبر، دكتر احمد مهدوي دامغاني و دكتر مظاهر مصفا و ... بهره ها برد و در كارهاي پژوهشي اش هماره به تأثير نفس و عظمت تحقيقات استادان ياد شده مي انديشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمود عابدي هم اكنون استاد گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت معلم تهران است

جوائز و نشانها : پايان نامة دكتراي محمود عابدي تصحيح انتقادي نفحات الانس جامي بود كه در سال 1371 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي شناخته شد. همچنين كتاب"كشف المحجوب" تصحيح وي ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : محمود عادبذي افزون بر سخنرانيها و مقالات متعدد در زمينه هاي تصوف

و عرفان، بخصوص حافظ و شعر او، داراي آثار گرانسنگي است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمة كهن عهدنامة مالك اشتر

ويژگي اثر : تصحيح

2 تكلمة نفحات الانس

ويژگي اثر : تصحيح

3 جستجويي در نهج البلاغه

ويژگي اثر : ترجمه

4 خردنماي جان افروز

ويژگي اثر : تصحيح

5 درويش گنج بخش

ويژگي اثر : تاليف

6 علم و علم آموزي در اسلام

ويژگي اثر : تاليف

7 كشف المحجوب

ويژگي اثر : تصحيح،اين كتاب ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب كشف المحجوب كشف المحجوب / تأليف علي بن عثمان هجويري؛ مقدمه، تصحيح و تعليقات محمود عابدي. - تهران: سروش، 1383. هفتاد و چهار، 1156 ص. كشف المحجوب اثر كم نظير ابوالحسن علي بن عثمان هجويري يكي از ارزشمندترين متون صوفيانه فارسي است كه در سدة پنجم هجري به رشتة تحرير درآمده است. اين اثر علاوه بر شرح بسياري از اصول تصوف و آداب صوفيان، در گزارش فرق صوفيه و كشف حقايق بعضي از احكام و آداب ديني و آييني صوفيان فصولي دارد كه در نوع خود بي سابقه و در ميان منابع اصلي تصوف بي مانند است. افزون بر اينكه وسعت دايرة واژگان در اين اثر به اندازه اي است كه براي محققان گونه هاي زبان فارسي حوزة حيات

مؤ لف و عصر او، بررسي و مطالعة آن امري ضروري و اجتناب ناپذير مي نمايد. از كشف المحجوب دست نوشته هاي متعددي در كتابخانه هاي تاشكند، لاهور، هند و برخي از كشورهاي ديگر جهان موجود است و اين امر از فراواني خوانندگان و علاقه مندان اين كتاب حكايت دارد. اين اثر نخستين بار به سال 1383 ه' . ق در شهر لاهور چاپ و پس از آن نيز بارها به طبع رسيده است كه از ميان آنها طبع لنينگراد با تصحيح والنتين ژوكوفسكي، مدرس زبان فارسي دارالفنون سن پترزبورگ قابل ذكر مي باشد و همين چاپ نيز بارها در ايران به صورت افست منتشر شده است. تصحيح جديد اين اثر به همت جناب آقاي دكتر محمود عابدي بر اساس نسخه هاي معتبر و قابل توجه، همراه با مقدمه و تعليقات ارزشمند و رفع كاستيهاي چاپهاي پيشين اين كتاب، صورت گرفته است و تلاش مصحح محترم براي ارائه تصحيحي دقيق و سودمند از اين اثر قابل ستايش مي باشد

8 كلمات علية غر ا

ويژگي اثر : تصحيح

9 مطلوب كل طالب

ويژگي اثر : تصحيح

10 نفحات الانس

ويژگي اثر : تصحيح

11 نهج البلاغه از كيست

ويژگي اثر : ترجمه

عابديني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد عابديني

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد عابديني فرزند يدالله متولد 1338 در نجف آباد اصفهان در خانواده اي كشاورز متولّد شدم از طرف مادرم نسبم به مرحوم آيةالله مير سيّدعلي آيت نجف آبادي مي رسد. به همين جهت مادر و

دايي هايم كه نوادگان مرحوم مير سيّدعلي بودند به درس خواندن من اصرار داشتند، از جهت ديگر كشاورزي و رسيدگي به اموري از اين قبيل مطرح بود به همين جهت معمولاً درس خواندن منحصر به مدرسه بود و بيشتر وقت خارج از مدرسه به كمك پدر در امر كشاورزي مي گذشت معمولاً شبهاي زمستان را در جلسات قرآن و حضور در مسجد و خواندن مقدمات صرف كردم. در سال 1356 ديپلم گرفتم و در كنكور شركت كردم و پس از قبولي در دانشگاه در رشته فيزيك به تحصيل پرداختم. در همان تابستان اولين كلاس آموزش قرآن را تشكيل دادم و تمامي دوستاني كه با هم درس مي خوانديم و ديپلم گرفتيم در آن كلاس شركت كردند و روخواني قرآن را فرا گرفتند. پس از ورود به دانشگاه نيز بنده خود را به دفاع از قرآن و اسلام مي دانستم. جو خاص آن زمان و وجود جوانان فراواني كه كمونيست شده بودند و بنده و دوستانم با آنان بحث مي كرديم و نا تواني از پاسخ به شبهات آنان، نياز به خواندن فلسفه را برايمان يقيني ساخت ولي مبارزه با شاه به شكلهاي گوناگون از جمله تشكيل نمايشگاه هاي كتاب در شهرهاي مختلف از جمله شهرهاي استان چهارمحال و تدارك تظاهرات و نيز درسهاي دانشگاه فرصت پرداختن به فلسفه را از ما گرفت با پيروزي انقلاب و افتادن بيشتر دانشگاه ها به دست كمونيستها و التقاتيها به منظور انقلاب فرهنگي، دانشگاه تعطيل شد و بنده فرصت را براي فلسفه خواندن غنيمت شمردم با چند تن از دوستان خدمت مرحوم آيةالله ايزدي امام جمعه نجف آباد كه

از شاگردان خاص مرحوم آيةالله علامه طباطبائي و از هم دوره اي هاي مرحوم شهيد مطهري بود رسيديم و تقاضاي فلسفه كرديم و ايشان نپذيرفت و فهم فلسفه را منوط به خواندن منطق دانست.

از روي ناچاري به قم رفتيم كه روز ورود به قم مصادف شد با حمله عراق به ايران. در درسهاي فلسفه نظير منظومه شركت مي كرديم ولي كامل نمي فهميديم، يكي از استادان حاضر شد تنها پنجشنبه ها چهار ساعت برايمان فلسفه بگويد كه باز مناسب نبود و ذهنمان كشش نداشت. شروع جنگ و بي برنامگي ما و تعطيل شدن هر روزي درسهاي حوزه و بي پولي و ... دوباره ما را به نجف آباد كشاند اين بار استاد حاضر شد براي ما بداية الحكمه بگويد و ما نيز تصميم به خواندن منطق گرفتيم و منطق مظفر را شروع كرديم. كم كم براي فهميدن درست عربي به خواندن كتابهاي مقدماتي صرف و نحو مشتاق شديم و كم كم دروس حوزوي را به سبكي كه طلاب مي خواندند شروع كرديم، ولي بنده با سرعت بيشتر و اشتياق فراوان آنها را بسيار زودتر از ديگران به پايان بردم. برخي كتابها را با استاد خواندم و برخي را خودم مطالعه كردم، برخي را با مباحثه و برخي را ضمن تدريس فرا گرفتم.

از جمله اساتيدمان مرحوم شيخ محمّدعلي صفر نورالله بود كه هدايه، عوامل ملامحسن، مقداري سيوطي و مغني و مقداري تحريرالوسيله را نزد او خواندم. در عرض اين دروس، بدايةالحكمه، منطق مظفر، مقداري اصول فلسفه و روش رئاليسم با مقداري نهايةالحكمه را نزد مرحوم آيةالله ايزدي فرا گرفتم. نجف آباد برايم بسيار مناسب و خوب

بود زيرا برخي درسها را كه نمي توانستم شركت كنم دوستانم برايم نوار مي گرفتند و آن را گوش مي دادم هرگاه خبردار مي شديم كه عمليات است و جبهه رفتن لازم است با توافق يكديگر درس را تعطيل مي كرديم و پس از بازگشت از جبهه از همانجا شروع مي كرديم.

در سال 1361 دوباره به قم وارد شدم و در ايام تحصيل با عشق و علاقه به درس خواندن پرداختم. بقيه اصول و لمعه را نزد آقايان كوه كمره اي، احمدي ميانجي، محامي، و مرحوم وجداني فخر خواندم و در همان زمان سيوطي و هدايه را تدريس كردم و بعد به رسائل و مكاسب مشغول شدم و از درسهاي آقايان اعتمادي تهراني و مرحوم پاياني و مرحوم ستوده استفاده كردم و كفايتين را تنها نزد مرحوم آيةالله ستوده خواندم. در طي اين مدت تلاش كردم در درس منظومه آيةالله انصاري شيرازي و صبح هاي زود در درس اسفار جلد 9 آيةالله جوادي شركت كنم.

زماني كه در نجف آباد بودم گاهي در درس تفسير آيةالله ايزدي شركت مي كردم ولي اين شركت مرتب نبود اما در قم پس از اينكه حضرت آيةالله جوادي آملي تفسير قرآن را در مسجد محمديه شروع كردند در آن شركت كردم، كم كم جمعيّت زياد شد و درس به مسجد اعظم انتقال يافت و بنده همچنان در آن شركت مي كردم. بالاخره در خرداد 1365 دروس سطح كاملاً تمام شد و در امتحان كفايه شركت كردم در واقع شروع رسمي طلبگي بنده اواخر شهريور 1359 بود كه تا خرداد 1365 كه حدود 6 سال ميباشد طول كشيد. بنده علاوه

بر درسهاي رسمي حوزه كه امروزه طي 10 سال مي خوانند مقدار زيادي فلسفه و تفسير نيز اندوخته داشتم و با طلاب مباحثه كرده بودم.

از خاطرات به ياد ماندني آن دوران يكي آنكه شبي هنگام مباحثه كفايه به دوستان گفتم هرجا مطلب مشكل است و خود صاحب كفايه نمي فهمد مي گويد خالي از دقت نيست، دقت كن و ... در اثر همين توهين به ايشان يك مرتبه تيز فهميم از بين رفت و فرداي آن روز هرچه كردم متن كفايه را نمي فهميدم. فردا شب در سر مباحثه پيش دوستان خود به گناه خود اعتراف كردم و در حرم حضرت معصومه (س)نيز توبه و انابه كردم تا مقداري از آن فهم و حافظه برگشت ولي خوب روشن است كه پارچه كثيفِ شسته شده هيچ گاه مثل پارچه نظيف نيست. از آن زمان تصميم گرفتم به علما و بزرگان اهانت نكنم و به جاي اتهام به آنان فهم خود را مورد اتهام قرار دهم.

از خاطرات آن دوران اينكه گروهي بوديم كه در تمام درسها تلاش مي كرديم قبل از درسها پيش مطالعه كنيم و به همين جهت تنها خارج درس را گوش ميداديم و نيازي نمي ديديم كه تطبيق مطالب با متن را گوش دهيم و به همين جهت از درس خارج مي شديم، روزي مرحوم آيةالله پاياني در ضمن توضيح خارج مكاسب به برخي غلطهاي چاپي كتاب اشاره كرد و فرمود مي خواهم كساني كه تطبيق با متن را نمي نشينند به درد سر نيفتند از اينكه استاد كار مارا به رسميت شمرده بود خوشحال بوديم. در تابستانها و ايام تعطيل دروس، برنامه هاي

ديگري داشتيم. تابستان 1356 قبلاً بيان شد. تابستان 1357 را در شهر كرد صرف كرديم. در آن وقت و در ايام تعطيل دانشگاه در جاهاي مختلف نمايشگاه كتاب مي زديم. تابستان 1358 را در جهاد سازندگي استان چهارمحال و بختياري شهرستان جونقان و روستاهاي اطراف آن به سر بردم و به كارهاي فرهنگي و عمراني اشتغال داشتم. تابستان سال 1359 در بخش اردل و نوقان و روستاهاي آن به كارهاي فرهنگي و عمراني اشتغال داشتم. پس از شروع جنگ بيشتر تابستانها يا ايام تعطيل يا ايّام عمليات در جبهه مي گذشت.

تابستان سال 1360 به سر پل ذهاب رفتيم ، خوب به ياد دارم كه صبح زود هوا هنوز تاريك بود و ما سه نفر طلبه در كوچه هاي كرمانشاه قدم مي زديم تا به ستاد اعزام نيرو برسيم كه خبر شهادت 72 تن را از راديو شنيديم و خبر شهادت رجائي و باهنر را نيز در سر پل ذهاب و قبل از عمليّات معروف بازي دراز شنيديم. تلاش مي شد اوقاتمان در جبهه به بطالت نگذرد ، مباحثه تحرير الوسيله، حفظ قرآن، خواندن كتابهايي نظير پرواز در ملكوت از امام امت محصول تلاش آن دوره است. اگرچه اكنون كه به گذشته ها مي نگرم باز بسيار وقت تلف كرده ام كه امكان بهره برداري بهتر از آنها وجود داشت.

در تابستان 1364 كلاسهايي از سوي شوراي سرپرستي طلاب خارجي گذاشته شد و بنده در آن كلاسها شركت كردم و در امتحان نمره خوبي آوردم و روزي در حظور استادهاي عربي و محضر مرحوم استاد آيةالله ايزدي به عربي سخن گفتم كه اثر شادابي آن به خوبي

در چهره استادانم ظاهر بود. به همين جهت و براي كامل شدن تكلم به عربي در تابستان 1365 و اتمام دروس سطح، چهار نفر از آن كلاس به لبنان فرستاده شديم، ورود ما به لبنان مصادف بود با شروع درگيري هاي حركت امل و فلسطينيان. مدرسه رسول اكرم در حومه جنوبي بيروت و در سر راه فرودگاه كه محل استقرار ما بود درست در منطقه وسط درگيري بود و خمپاره هاي طرفين از بالاي مدرسه عبور مي كرد و چندين مرتبه به مدرسه اصابت كرد.

همه فكر آن جمع چهار نفري اين بود كه در ضمن كار و فعاليت، تمرين زبان كنيم. از جمله آن كارها ايجاد نمايشگاه كتاب بود كه يكي از آنها در جلوي مسجد امام رضا(ع)(محل اقامه نماز توسط آيةالله سيد محمدحسين فضل الله) به مدت 10 روز برگذار شد.

هرهفته بنده جدا از دوستان به جنوب لبنان، حوزه صديقين مي رفتم و با طلاب آنجا جلسه داشتم و گاهي به روستاهاي اطراف نيز مي رفتم، در ضمن برخي دروس را براي طلاب تدريس مي كردم.پس از پايان تابستان مسئولان مدرسه از بنده و يكي از دوستان خواستند كه براي تدريس آنجا بمانيم و خودشان با ايران هماهنگ كردند و زن و فرزندانمان را به لبنان آوردند و يك سال تحصيلي در آنجا مانديم.

در آنجا صبح ها خدمت آيةالله سيد محمدحسين فضل الله درس خارج فرا مي گرفتم و بقيه روز را به تدريس مشغول بودم روزهايي كه درگيري شديد بود و يا روزهاي يكشنبه كه تعطيلي رسمي لبنان بود و اساتيد در دروس خود حاضر نمي شدند من خودم را موظف مي دانستم

درس آنان و يا درسي جايگزين را تدريس كنم، گاهي اوقات تدريسها به 11 عدد مي رسيد كه 2 تا 3 تا از آنها در مدرسه خواهران بود كه همسرم مسئوليتش را بر عهده داشت و يكي از آنها درس عدل الهي بود كه پس از نماز مغرب و عشا براي دانشجويان مي گفتم.

بله از امور بسيار جالب در لبنان اين بود كه يك كلاس براي دانشجويان هفته اي سه شب گذاشته بودم و كتاب عدل الهي استاد مطهري را توضيح مي دادم. حدود 30 تا 40 دانشجو در آن كلاس شركت مي كردند اين مقدار دانشجو در آن شرايط بد امنيتي و استمرار آن، چشم همه افراد را خيره كرده بود و مي گفتند اين گونه كلاسها با اين تعداد دانشجو بي سابقه است.

در بين تمامي اين برنامه ها از برنامه براي ايرانيان قافل نشديم و محرم در آنجا منبري گذاشتيم و جلسه اي به زبان فارسي، سخنراني و مداحي به سبك ايراني براي مجموع ايرانيهاي موجود در بيروت اعم از سفارتي ها يا غير از آنها داشتيم كه بسيار جالب بود و مورد استقبال واقع شد. شب شام غريبان دسته عزاداري به سبك ايراني با شمع و ... به راه انداختيم و با نوحه سرائي به زبان فارسي به پشت درهاي مسجد امام رضا(ع) و سپس مسجدي كه مرحوم شمس الدين در آن اقامه جماعت مي كرد رفتيم. هر دو مسجد بسته بود و كسي در آنجا نبود، اما جالب اينكه بنده در طول راه زنان بي حجاب زيادي را ديدم كه مي آمدند روسري از يكي از خانم ها قرض مي گرفتند

و به سر مي كردند و مقداري دسته عزاداري را همراهي مي كردند و سپس روسري را تحويل مي دادند و مي رفتند. اين نشان مي داد كه بي حجابها ضد دين نيستند بلكه علاقه زيادي به دين دارند و شرايط زندگي، آنان را به اين وضع در آورده است.

اوايل تابستان 66 لبنان را به قصد ايران ترك كرديم تا دوباره اوايل مهر به آنجا بر گرديم ولي ديگر توفيق يار اينجانب نشد. پس از چند ماهي از ورود به ايران با گروه تفسير دفتر تبليغات آشنا شدم و به كار تحقيق در قرآن پرداختم و يكي از پژوهشگران تفسير راهنما گشتم كه بحمدالله در 20 جلد به چاپ رسيده است. از آن زمان تا سال 77 به مدت 12 سال در تفسير راهنما بودم و گاهي اوقات بخصوص تابستانها روزها يا هفته ها مي گذشت كه تنها قرآن و تفسير مطالعه مي كردم و خداوند را بر اين نعمت بزرگ شاكرم. در اين مدت درسهاي خارج زيادي از مراجع معظم قم را شركت كردم.نوارهاي درسهاي اصول و رجال را گوش دادم و مباحثه كردم نوارهاي جلدهاي 6و 7و 8 اسفار را گوش دادم و مباحثه كردم،دو دوره رسائل و زيادي از مكاسب را تدريس كردم و ... .

در سال 70 با باز شدن دوباره راه خانه خدا و شروع مجدد حج در امتحان زبان دانها شركت كردم و پس از قبولي ، در همان سال به حج مشرف شدم _البته پول حج را خودم پرداخت كردم و در واقع امتحان، اولين سفر را بي نوبت كرد_در مسير بين مكه و مدينه اتومبيل حامل ما

به سختي تصادف كرد و چند نفر از زبان دانان شهيد و بنده نيز به شدت از ناحيه پاها ضربه ديدم. پس از مراجعه به ايران و بدتر شدن روز به روز كوفتگي پا، مجبورم كرد كه چند ماهي در خانه بمانم و هيچ راه نروم اين زمان فرصت خوبي بود براي شروع به نوشتن كه اولين مقاله عربي در مورد طهارت اهل كتاب نوشته شد. پس از خوب شدن و فعاليتهاي دوباره بيرون از خانه، ديگر نوشتن رها نشد و در هر فرصتي قلم بر كاغذ رفت و مقاله هاي متعدد نوشته شد كه از سال 74 يكي پس از ديگري در مجله كاوشي نو در فقه و ساير مجلات به چاپ رسيد كه ليست ناقصي از آنها تهيه شده است.

در دوره چهارم تربيت مدرس دارالشفاء شركت كردم و مدرك كارشناسي ارشد دريافت كردم و در همان زمانها و شروع اعطاي مدارج علمي از سوي مديريت حوزه قم در آنجا نيز امتحان دادم و مدرك سطح چهار گرفتم. در سال 77 با به پايان رسيدن تقريبي كار تفسير راهنما از رفتن به آنجا خود داري كردم و پس از چند ماهي توفيق راه اندازي «مركز تحقيقات طب اسلامي امام صادق(ع)» نصيب اين جانب شد و توفيق يار شد تا يك دور كتب اربعه حديثي شيعه را با دقت بخوانم كه برايم بسيار مفيد بود و نزديك است كه مسير آينده تحقيقات و تأليفاتم را رقم بزند.

در تابستان 81 و تقريباً تمام شدن دور فيش برداري از كتب اربعه و اصرار خوانواده براي ترك قم و هجرت به اصفهان و بسيار خوب بودن استخاره هاي

فراوان در اين رابطه علي رغم ميل باطني، راهي اصفهان شدم و از اوّل مهر 81 در اصفهان به تدريس در حوزه پرداختم تا خداوند چه بخواهد. برخي از مراجع معظم تقليد بنده را با ورقه اجتهاد، وكالت و امثال آن مورد لطف قرار دادند. تا كنون شش جلد كتاب از اين جانب به چاپ رسيده است و اميدوارم بتوانم مقاله هاي چاپ شده ام را با اصلاح و اكمال براي چاپ آماده سازم، زيرا اكثر مقالات از نوآوري بهره مند است، بويژه مقالات فقهي كه شرطش نوآوري همراه با استدلالهاي محكم است و به همين جهت برخي از آنها در جشنواره ها برنده شده و جايزه اي نظير عمره برايم به ارمغان آورده است. برخي مكرر در جاهاي مختلف چاپ شده و برخي دستمايه محققان براي طرح هاي تحقيقاتي گشته است. و خداوند را براي همه اين نعمتها شاكرم. و اكنون نيز به طرحي پيرامون احاديث اهل بيت مي انديشم.

شايد بتوان روحيه نو آوي اين جانب را - اگر واقعاً موجود باشد- ناشي از دانشجو بودن قبل از انقلاب و برخورد با افكار مختلف در دانشگاه و نيز سفر به لبنان در سخت ترين شرايط و برخورد و تضارب آرا با اكثر گروه هاي موجود در صحنه و بودن در حوادث گوناگون دانست. از ناكامي هاي اين جانب نداشتن هم مباحثه دائم است، در دوران جنگ با هركسي هماهنگ و هم طراز شدم تا با هم پرواز كنيم به جبهه رفت و به پروازي ديگر مبادرت ورزيد. پس از آن نيز هم مباحثه ها، تدريس در دانشگاه ها،ورود به ارگانها و ...را بر طلبگي

صرف و كمي امكانات ترجيح دادند و به همين جهت كارهاي تحقيقاتي اين جانب به تنهايي انجام مي پذيرد و به همين جهت از نظر كيفيت و كميت روند مطلوبي كه خودم آن را مي پسندم ندارد و به ويژه كه گاهي ويراستاران نيز به ويرانگري مي پردازند و غلط گيران نيز بي دقتي مي كنند و ناگهان مقاله اي منتشر مي شود كه ... .

از خداوند منان عاجزانه تقاضا دارم كه توفيقي عنايت كند كه مجموعه حديثي مورد نظر بدون هر اشكالي به پايان رسد. از مهر ماه 83 شروع به تدريس ترتيبي قرآن مجيد و نوشتن آن به عربي كردم كه الحمدلله اكنون يك جزء از قرآن به اتمام رسيده و بيش از دو جلد دست نويس تفسير موجود است كه اميد است با توفيق خداوند بتوانم يك دوره تفسير را به آخر برسانم و در معرض نظر علاقه مندان قرار دهم.

عادل خلعتبري، فخر عظمي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 -1277- وف 1345 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به فخرى. در تهران به دنيا آمد. پس از پايان تحصيلات ابتدايى و متوسطه به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و سالها به تدريس اشتغال داشت. وى به زبان فرانسه و انگليسى مسلط بود.او روزنامه «نامه بانوان ايران» را منتشر كرد و علاوه بر آن در شاعرى و در نقاشى و موسيقى نيز مهارت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نوين (257)، انديشه نگاران زن در شعر مشروطه (119 -117)، تاريخ جرايد (263 / 4)، زنان روزنامه نگار و انديشمند (160 -158)، زنان سخنور (37 -33 / 2)،سخنوران نامى معاصر (2595 -2593 / 4)، فرهنگ سخنوران (692)، كارنامه ى زنان مشهور (120

-118).

عارفچه، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا اسماعيل طبسى خراسانى. پدرش در طبس متولد شده، پس از تحصيل مقدمات علوم جهت تكميل به اصفهان آمده، و خدمت حجةالاسلام و ديگران تلمذ كرده، و هم در اين شهر وفات يافته است، در هارون ولايت مدفون شده. مردى فاضل و متقى بوده و روزگار به كتابت مى گذرانيده است.

صاحب عنوان در اصفهان متولد شده، و تحصيلات خود را نزد علماى اين سامان همچون ملا حسين على تويسركانى و آقا مير سيد محمد شهشهانى به پايان رسانيده، در عداد خطبا و واعظين بوده.

كتب چندى در مواظع منبرى تأليف نموده كه از آن جمله است: 1 - انيس الواعظين 2 - زاد العارفين 3 - زاد المواقف 4 - زاد الواعظين و غيره.

وى در سال 1322 وفات يافته و در تكيه ى آقارضى در تخت فولاد مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عارفچه، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمد على عارفچه، واعظ فاضل صالح، و اديب شاعر، از فضلاى اهل منبر، و از مرثيه خوانان و مداحين خاندان نبوت بود. عمرى به زهد و قناعت گذرانيد.

در شب جمعه 19 ذى قعدة الحرام سال 1380 به سن متجاوز از هشتاد وفات يافته، جنب پدر مدفون گرديد.

كتب زير از اوست كه همه ى آنها مطبوع مى باشد:

1 - تحفة المعصومين 2 - ديوان اشعار 3 - زبدة القصايد 4 - صد قصيده و زيارات 5 - منتخب كبير، در ادعيه و زيارات 6 - هدية المعصومين؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عاصي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : مصطفي عاصي در سال 1324 در تهران بدنيا آمد.ايشان داراي مدرك دكتراي رشته زبان شناسي گرايش كامپيوتر و فرهنگ نگاري از دانشگاه اكستر انگلستان - 1368ميباشد.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي فرهنگستان زبان ايران و پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي(با درجه علمي دانشيار) مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

گرايش : كامپيوتر و فرهنگ نگاري

والدين و انساب : مصطفي عاصي فرزند سيد محمد عاصي است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات مصطفي عاصي به قرار زير است: ديپلم رياضي از دبيرستان دارالفنون تهران - 1342 ليسانس (كارشناسي ) زبان و ادبيات انگليسي از دانشكد ه ادبيات دانشگاه تهران - 1347 فوق ليسانس (كارشناسي ارشد) زبانشناسي همگاني ازدانشكد ه ادبيات دانشگاه تهران - 1350 دكتري زبانشناسي با گرايش كامپيوتر و فرهنگ نگاري از دانشگاه اكستر انگلستان - 1368 دوره هاي تخصصي : دوره روش تدريس زبان انگليسي - 1350 دوره هاي آشنايي با مباني كامپيوترو سيستم هاي عامل , برنامه نويسي RPG ,COBOL, ASSEMBLER , ,FORTRAN SNOBOL

و تحليل سيستم ها از سال 1352 تا سال 1359در ايران و انگلستان دوره هاي آشنايي با سيستم شبكه كامپيوتري MULTICS و كاربردمجموعه Office و نرم افزارهاي آماري ازجمله SPSS در محيط Windows ازسال 1358 تا سال 1377 ( دانشگاه اكستر ) دوره هاي ايجاد و مديريت پايگاه داده ها و ارايه اطلاعات در شبكه جهاني اينترنت - 1377( دانشگاه اكستر ) دوره آشنايي و كار با نرم افزارهاي مديريت اصطلاحات Trados و Multiterm در دانشگاه وين - 1381

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پيشينه استخدامي و اداري دكتر عاصي به ترتيب زير است : عضو هيأت علمي فرهنگستان زبان ايران و پژوهشگاه علوم انساني از 1350 تا كنون وضعيت كنوني استخدامي : دانشيار پژوهشي پايه 26 و مدير گروه هاي آموزشي و پژوهشي زبان شناسي همگاني در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي عضويت در مجامع علمي : عضو انجمن رايانش ادبي و زباني ( ALLC ) از 1358 عضو انجمن فرهنگ نگاري اروپا ( EURALEX ) از بدو تأ سيس - 1362 عضو انجمن فرهنگ نگاري آمريكاي شمالي ( DSNA ) از 1369 عضو انجمن فرهنگ نگاري آسيا (ASIALEX) ازبدو تأ سيس - 1376 عضو انجمن زبان شناسي ايران و مدير گروه هاي تخصصي زبان شناسي رايانه اي و فرهنگ نگاري از بدو تأسيس – 1381 عضو گروه هاي واژه گزيني رايانه وفناوري اطلاعات و زبان شناسي فرهنگستان زبان و ادب قارسي

فعاليتهاي آموزشي : پيشينه تدريس : آموزش زبان انگليسي از 1350 تا 1354 (د ر مركز آموزش زبان نيروي هوايي ، مركز آموزش مخابرات و مدرسه زبان هاي خارجي كارآ )

تدريس دانشگاهي ( در دانشگاههاي تهران ، علامه طباطبايي ، الزهرا ، مشهد ، اصفهان ، پزشكي ايران ، آزاد اسلامي و پژوهشگاه علوم انساني ) : زبان انگليسي و درسهاي تخصصي زبان شناسي در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري زبانشناسي همگاني ، زبان انگليسي و فرهنگ و زبانهاي باستاني از 1356 تا كنون : زبانشناسي رايانه اي (كامپيوتري ) ، فرهنگ نگاري ، مباني كامپيوتر و كاربرد آن ، اصول دستور زبان ، ساختواژه، ساخت زبان فارسي ، مقدمات زبانشناسي ، روش تحقيق ،گويش شناسي راهنمايي و مشاوره بيش از شصت پايان نامه دوره كارشناسي ارشد و دكتري زبانشناسي در پژوهشگاه و دانشگاه هاي ديگر

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - ايجاد پايگاه داده هاي واژگاني دوزبانه براي فرهنگ هاي فارسي به انگليسي از 1378 تا 1381 - راه اندازي پايگاه داده هاي زبان فارسي در اينترنت - 1384

چگونگي عرضه آثار : پيشينه كارهاي پژوهشي : شركت در طرح تهيه فرهنگ مترادفهاي فارسي از 1350 تا 1357 شركت در طرح بررسي واژه هاي مركب در آثار نظامي گنجوي - 1355 شركت در طرح تهيه واژه نامه هاي بسامدي با كامپيوتر از 1354 تا 1356 شركت در طرح تهيه واژه نامه هاي چند زبانه و ريشه شناسي - 1355 شركت در گروه هاي واژه گزيني كامپيوتر ، زبان شناسي ، متالورژي ، حسابداري و ادب و هنرفرهنگستان زبان ايران از 1354 تا 1357 و فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سال 1378 تاكنون شركت در گردآوري و تدوين كامپيوتري واژه هاي پيشنهادي فرهنگستان زبان ايران از 1356 تا1360

طراحي ، پژوهش و اجراي طرح " سيستم فارسي " ( Farsi System )براي پردازش و چاپ متن دوزبانه فارسي و انگليسي با كامپيوتر- 1359 سرپرستي و شركت در طرح فرهنگنامه جوانان و نوجوانان از 1360 تا 1362 شركت در طرح فرهنگ برابرهاي فارسي براي واژه هاي علمي و فني از 1363 تا 1368 اجراي طرح واژه نامه نويسي تخصصي با كمك كامپيوتر ( رساله دكتري ) از 1358 تا 1368 سرپرستي و اجراي طرح بررسي كاربرد كامپيوتر در پژوهشهاي زباني از 1369 تا 1371 شركت در تدوين استاندارد ملي كد تبادل اطلاعات 8 بيتي فارسي ا ز 1370 تا 1372 شركت در تدوين استاندارد ملي براي صفحه كليد فارسي كامپيوتر -1373 شركت و مشاوره در طرح تهيه فرهنگ جامع مديريت از 1371 تا 1373 سرپرستي و اجراي طرح ايجاد پايگاه داده هاي زبان فارسي از 1372تا 1383 شركت در تدوين استاندارد بين المللي نويسه گرداني فارسي - 1378 شركت در تدوين استاندارد بين المللي آوانويسي فارسي - 1379 طراحي و اجراي طرح پژوهشي تعيين مؤلفه هاي زباني براي بهره گيري در سيستم هاي بازيابي اطلاعات و متن كاو فارسي – 1382 مأموريتهاي علمي و كنفرانس ها : سمينار بين المللي فرهنگ نگاري ( اكستر - انگلستان ) 1357 مدرسه تابستاني بين المللي فرهنگ نگاري ( اكستر - انگلستان ) 1359 سمينار واژه گزيني براي اصطلاحات صنعت بيرينگ ( تهران ) - 1366 نخستين كنفرانس زبانشناسي ( تهران ) با ارائه مقاله - 1369 چهارمين كنفرانس بين المللي فرهنگ نگاري ( مالاگا - اسپانيا ) با ارائه مقاله - 1369 سمينار زبانشناسي كامپيوتري ( مشهد

) دو سخنراني - 1370 دومين كنفرانس زبانشناسي ( تهران ) با ارائه مقاله - 1371 سمينار بررسي نقش اطلاع رساني در تحقيق و توسعه ( تهران ) با ارائه مقاله - 1372 ششمين كنفرانس بين المللي فرهنگ نگاري ( آمستردام - هلند ) با گزارش و پوستر - 1373 سومين كنفرانس زبانشناسي ( تهران ) با ارائه مقاله - 1374 فرصت مطالعاتي در مركز تحقيقات فرهنگ نگاري ( دانشگاه اكستر - انگلستان ) 1375 چهارمين كنفرانس زبانشناسي (تهران ) با ارائه مقاله - 1376 فرصت مطالعاتي در مركز تحقيقات فرهنگ نگاري (دانشگاه اكستر - انگلستان ) 1377 نخستين هم انديشي واژه گزيني و اصطلاح شناسي (تهران) با ارائه مقاله 1380 پنجمين كنفرانس زبانشناسي (تهران ) با ارائه مقاله – 1380 نخستين همايش ملي ايران شناسي (تهران) 1381 دومين كنفرانس علوم شناختي (تهران) 1381 آكادمي تابستاني اصطلاح شناسي ( دانشگاه وين – اتريش ) با سخنراني - 1381 دومين هم انديشي واژه گزيني و اصطلاح شناسي (تهران) با ارائه مقاله 1382 نخستين هم انديشي ترجمه شناسي (تهران) با ارائه مقاله 1382 كارگاه آموزشي ويرايش (تهران) با ارائه مقاله 1382 پنجمين كنفرانس سراسري سيستم هاي هوشمند (مشهد) با ارائه مقاله 1382 دومين كارگاه بين المللي فناوري اطلاعات و رشته هاي وابسته (WITID 2004) (كيش) باارائه مقاله 1382 نخستين هم انديشي دستور زبان فارسي (فرهنگستان زبان و ادب فارسي- تهران) با ارائه مقاله 1382 اولين كارگاه پژوهشي زبان فارسي و رايانه (دانشگاه تهران) با ارائه طرح و شركت در ميزگرد 1383 دومين همايش آموزش الكترونيكي (مركز فناوري اطلاعات و ارتباطات پيشرفته دانشگاه صنعتي شريف تهران) با ارائة مقاله - 1383

ششمين كنفرانس زبانشناسي (تهران ) با ارائه مقاله – 1383 همايش هفتة پژوهش (پژوهشگاه علوم انساني – تهران ) با ارائة مقاله و كارگاه پژوهشي -1383 اولين همايش بين المللي بومي سازي مبتني بر فناوري اطلاعات در حوزة خط و زبان فارسي ( مركز تحقيقات مخابرات – تهران ) با ارائة مقاله – 1384 دومين كنفرانس بين المللي فناوري اطلاعات و دانش (دانشگاه صنعتي امير كبير- تهران) با ارائة مقاله – 1384 نخستين همايش انجمن زبان شناسي ايران (تهران) دبير همايش -1384 تعداد مقالات ارائه شده در همايشها و منتشر شده در مجلات معتبر علمي :34 مورد تعداد مقالات بزبان انگليسي:13 مورد

آثار :

1 Information and Documentation – Transliteration of Arabic Characters into Latin Characters- Part4: Phonetic Transcription of Persian

ويژگي اثر : International Standard: ISO/DIS 233-4. -2000

2 Information and Documentation – Transliteration of Arabic Characters into Latin characters - Part 3 : Persian Language

ويژگي اثر : Simplified Transliteration. International Standard: ISO 233-3. -1999

3 استاندارد صفحه كليد فارسي كامپيوتر

ويژگي اثر : (تاليف گروهي ) ، شماره استاندارد ملي ايران : 2901 ، تهران ، موسسه استاندارد وتحقيقات صنعتي ايران . -1373

4 استاندارد كد تبادل اطلاعات 8 بيتي فارسي

ويژگي اثر : ( تاليف گروهي (، شماره استاندارد ملي ايران: 3342 ، تهران ، موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران . -1372

5 استاندارد نحوة ارائة كد زبانها

ويژگي اثر : (تأليف گروهي)

، تهران ، مؤسسة استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران. -1382

6 پيشنهاد شما چيست ؟ برخي از واژه هاي رايانه اي

ويژگي اثر : (تاليف گروهي ) ، تهران ، فرهنگستان زبان ايران -1355

7 سيستم رايانه اي و برنامه هاي واژه نامه هاي بسامدي

ويژگي اثر : (تاليف گروهي ) ، تهران ، فرهنگستان زبان ايران -1355

8 سيستم رايانه اي و برنامه هاي واژه نامه هاي چندزباني و ريشه شناسي

ويژگي اثر : ( تاليف گروهي)، تهران ، فرهنگستان زبان ايران . -1355

9 فر هنگ زبانشناسي

ويژگي اثر : (نرم افزار كامپيوتري ) ( باهمكاري محمد عبدعلي ) ، تهران . -1375

10 فرهنگ جامع مديريت

ويژگي اثر : (مشاور) ، تهران ، دانشگاه علامه طباطبائي -1377

11 فرهنگ چهارجلدي فارسي – انگليسي

ويژگي اثر : ( 4172 صفحه) (با همكاري دكتر منوچهر آريانپور)، تهران، جهان رايانه-1382

12 فرهنگ يك جلدي فارسي – انگليسي

ويژگي اثر : ( 1600 صفحه) (با همكاري دكتر منوچهر آريانپور)، تهران، جهان رايانه-1384

13 مجموعه مقالات نخستين همايش انجمن زبان شناسي ايران

ويژگي اثر : (380 صفحه) , تهران , انجمن زبان شناسي ايران

14 واژگان گزيده زبانشناسي

ويژگي اثر : (با همكاري محمد عبدعلي) ، تهران ، شركت انتشارات علمي و فرهنگي -1375

15 واژه هاي رايانه(2)

ويژگي اثر : (تأليف گروهي) مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسي ،

تهران-1383

16 واژه هاي تخصصي رايانه(1)

ويژگي اثر : (تأليف گروهي) مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسي ، تهران-1380

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

عالم نجف آبادي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم زاهد فقيه مجتهد عادل، از مدّرسين و ائّمه جماعت اصفهان، و مورد وثوق و احترام كلّيّه طبقات، از تلامذه حاج ميرزا بديع درب امامى، و آخوند ملا محمّد حسين كرمانى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى، و جهانگير خان قشقائى و جمعى ديگر بوده، سالها در مدرسه جدّه تدريس مى فرمود و جمعى كثير از مستعدّين از محضرش مستفيد مى شدند.

كتب و رسائلى در فقه و اصول از تقريرات اساتيد خود نوشته، و ضمناً كتابى به نام «فضيلة السيادة» درباره سادات و اهمّيّت مقام آنان، و احاديث وارده در اين موضوع تأليف فرموده و به چاپ رسيده است.

در شب 3 شنبه 18 ربيع الاول سال 1384 به سنّ متجاوز از نود و هفت سالگى وفات يافته، در بقعه تكيه كازرونى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عالمي، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل عالمي

محل تولد : اهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1372 وارد حوزه علميه قم شده ام و دو سال در مدرسه امام مهدي موعود(عج) واقع در ميدان توحيد، سه سال در مدرسه امام محمد باقر(ع) و سه سال در مدرسه حسينه گذراندم. دروس سطح را در سال 1380 در مدت 8 سال به پايان رساندم همزمان در سال 1377 (ع) وارد مؤسسه امام خميني(ره) شدم و در رشته حقوق كارشناسي گرفتم و در ادامه در سال 1383 وارد تحصيلات تكميلي در رشته حقوق عمومي ادامه تحصيل مي دهم. الان در حال گذراندن ترم آخر كارشناسي ارشد اين رشته هستم از سال 1380 در دروس خارج فقه مرحوم آيت الله تبريزي و اصول

فقه حاج شيخ صادق لاريجاني شركت نمودم. و از همان سال در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي شركت نموده ام كه همه اينها جز درس آيت الله تبريزي ادامه دارد.

تقريباً از سال 1379 در واحد حقوق و سياست مركز مطالعات و پژوهش فرهنگي حوزه همكاري مستمر داشته ام و در پاسخ به سئوالات محاله به اين واحد شركت كرده دستورات ديگري را پاسخ داده ام. و اين همكاري هنوز هم ادامه دارد.كه تاكنون سه مقاله از اينجانب به چاپ رسيده است.

عالمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى عالمى از ائمه جماعت و علماء معاصر همدان است.

وى در سال 1308 شمسى در همدان متولد شده و در بيت علم و كرامت نشو و نما يافته و در سيزده سالگى پدر را از دست داده ولى در همان اوقات با شوقى فراوان در همدان به تحصيل علوم دينيه پرداخته و مقدمات و سطوح را در نزد اساتيد عالى رتبه به پايان رسانيده و در سال 1329 شمسى به قم مشرف و اقامت نموده.

و در حدود ده سال از دروس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه امام خمينى و غيرهم استفاده نموده و تقريرات درس آنان را تدوين و تنظيم نموده.

و ضمنا از درس تفسير علامه گرانمايه و استاد عاليقدر آقاى حاج سيد محمدحسين طباطبايى بهره هاى وافرى برده و نيز قسمتى از معقول منظومه حاجى سبزوارى و بحثهايى از علم اخلاق را خدمت بعضى ديگر از اساتيد حوزه بهره مند شده تا اينكه در اثر عارضه مزاجى حوزه قم را ترك و به درخواست عده اى از اهالى همدان از مرحوم آيت اللَّه بروجردى و امريه معظم له به همدان

برگشته.

و در مسجد معروف به خانه دراز به اقامه جماعت و نشر احكام و تدريس سطوح عاليه و تربيت بعضى از محصلين و طلاب پرداخته و تا حال تحرير و تأليف اين كتاب اشتغال و چند سالى است كه بنا بر خواهش اهالى بازار قرار دارد به اقامه جماعت و تبليغات وسيعترى مشغول و در ماه رمضان در مسجد مزبور پس از اداء فريضه به وعظ و ارشاد مردم موفق مى باشند.

داراى تأليفات و آثار و خدمات ارزنده و ارجدارى از پرداخت شهريه به طلاب همدان و رسيدگى به امور سادات و بينوايان آبرومند از تهيه خانه براى آنها و سرمايه به بعضى از آنها دادن و تشريك مساعى در (مهديه) همدان كه داراى درمانگاه و بانك قرض الحسنه، كمك به ايتام و... مى باشند. ادام اللَّه توفيقانه و آثاره. اما تأليفات ايشان از اين قرار است:

1- نقد و اصلاح در امامت (مطبوع) 2- بحثى درباره ارتباط حوادث با اعمال انسانها (ناتمام) 3- شرح زندگانى خود 4- عقايد الشيعه 5- رساله در نجاسات اهل كتاب 6- رساله اى در جواز جمع بين صلوتين رد بر اهل سنت 7- قرآن و اعتقاد به خدا 8- مجموعه اى نفيس.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

عامري شهرابي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي عامري شهرابي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي عامري شهرابي درسال 1346 درتهران متولد شدم. پس ازاتمام تحصيلات كلاسيك درسال 1363 وارد حوزه علميه شدم وازاساتيد بزرگوار حوزه كسب فيض نمود م، همراه با دروس رسمي حوزه دررشته تخصصي كلام نيز مشغول شدم و درسال 1380 فارغ التحصيل شدم وپايان نامه خود را با موضوع

اثبات خلافت بلافصل حضرت علي عليه السلام ارائه دادم. همزمان باتحصيل به تاليف نيز پرداختم كه فهرست آثار درصفحات بعد آمده است.

عامري ناييني، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى آمريكايى تهران به پايان رساند و در 1297 ش موفق به گذراندن دوره ى دبيرستان شد. پس از آن مدت هشت سال سمت دبيرى انگليسى و فارسى و معاونت مدرسه ى شبانه روزى آمريكايى را عهده دار بود. در 1305 ش در وزارت دارايى به سمت مترجمى استخدام شد. سپس به عنوان معلم زبان فارسى و تحصيل علوم اجتماعى و تربيتى در دانشگاه آمريكايى بيروت در آنجا رفت و رد 1310 ش موفق به اخذ ليسانس در رشته فوق گرديد و در وزارت معارف به خدمت مشغول شد. از آثار وى: تصحيح «عقد العلى للموقف الاعلى» افضل الدين ابوحامد كرمانى؛ «آن سوى منظومه ى شمسى»، ترجمه؛ «آهن ربا»، ترجمه؛ «اجتماعات حشره ها»، ترجمه؛ «از هواشناس بپرس»، ترجمه؛ «برق»، ترجمه؛ «جانداران»، ترجمه؛ «حرارت»، ترجمه، براى كودكان؛ «حيوانات گذشته»، ترجمه؛ «صوت»، ترجمه؛ «گل، ميوه، تخم»، ترجمه؛ «مرغان»، ترجمه؛ «نزديكترين همسايه زمين»، ترجمه؛ «نور»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3318 ،2324 ،2231 / 2 ،1230 ،1162 ،1006 ،485 ،176 ،113 ،70 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (591 -588 / 4).

عامري، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حدود 1270 ش در نائين متولد شد. پس از انجام تحصيلات مقدماتى در موطن خود در تهران مدرسه ى آمريكائى را به اتمام رسانيده و به استخدام در وزارت معارف درآمد. بعد به وزارت دارائى منتقل گرديد.

عامرى در آموزش زبان فرانسه و انگليسى جديت كامل به خرج داد و هر دو زبان را به خوبى فراگرفت و تدريجا با مطبوعات آن روز شروع به همكارى كرد. گاهى ترجمه هاى وى و زمانى مقالات او در مطبوعات منتشر مى شد تا اينكه به

عضويت دائمى هيئت تحريريه روزنامه ى رعد كه مديريت آن با سيد ضياءالدين طباطبائى بود، درآمد و همه روزه مقاله يا ترجمه اى از او به چاپ مى رسيد. همزمان با فعاليت در روزنامه ى رعد در وزارت ماليه مراحلى از ترقى را پيمود و به معاونت چند اداره رسيد.

در حوت 1299 ش كه سيد ضياءالدين مدير روزنامه ى رعد در تهران كودتا كرد و به رياست دولت انتخاب گرديد، عامرى را به رياست دفتر اختصاصى خود برگزيد. در اواخر حكومت صد روزه ى سيد ضياءالدين، عامرى معاون وزارت دارائى گرديد و در نتيجه عيسى فيض وزير ماليه از كار خود كناره گيرى نمود و محمود جم به جاى او وزير ماليه شد.

در انتخابات دوره ى چهارم، عامرى از نائين به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. مجلس چهارم در حكومت احمد قوام كه بلافاصله پس از سيد ضياءالدين زمامدار شده بود، افتتاح و شروع به كار كرد. به هنگام طرح اعتبارنامه ى عامرى سيد حسن مدرس و سردار معظم خراسانى به مخالفت برخاستند و او را به علت همكارى با سيد ضياءالدين، صالح براى نمايندگى مجلس نداشتند. عامرى دفاع مفصلى نمود. سرانجام اعتبارنامه ى وى رد شد و نتوانست وارد مجلس شود. پس از استخدام دكتر ميليسپو و ورود وى به ايران در 1301، از همكاران نزديك او شد. در انتخابات مجلس موسسان براى خلع قاجاريه و تفويض سلطنت به رضاخان پهلوى، از نائين به وكالت مجلس موسسان انتخاب شد و به خلع قاجاريه راى داد.

در انتخابات دوره ى ششم مجلس شوراى ملى از نائين به وكالت مجلس انتخاب گرديد.

در 1305 به معاونت وزارت ماليه منصوب شد. در 1312 على منصور وزير طرق، او را به

معاونت كل وزارت راه معرفى كرد. بعد معاون راه آهن و رئيس حسابدارى راه آهن در شمال شد. در سال 1315 على منصور وزير طرق، تحت تعقيب عدليه قرار گرفت. در

رابطه با اين پرونده، سلطان محمد عامر و عباس آريا معاونين سابق وزارت طرق نيز محاكمه شدند. عامرى در اين محاكمه تبرئه شد و مدتى كوتاه استاندار آذربايجان غربى بود. ساير مشاغل او عبارت است از: وابسته اقتصادى ايران در آمريكا، عضو هيئت مديره شركت فرش، عضو هيئت نظارت سازمان برنامه. وفات او در 1352 اتفاق افتاد. مردى باسواد، حراف، منقد و زرنگ بود. يكى از فرزندان وى به نام هوشنگ عامرى كه در آمريكا كشاورزى تحصيل نموده بود، مدتى استاندارى كرمان را عهده دار بود ولى هوش و درايت پدر را نداشت.

(تو 1264 ق)، مترجم، نويسنده و روزنامه نگار. در كالج آمريكايى تهران تحصيل كرد و بعد به خدمت وزارت دارايى درآمد. وى مشاغل مختلفى را عهده دار بود: نمايندگى مردم نايين در مجلس در دوره هاى چهارم و ششم، معاونت وزارت راه و استاندارى آذربايجان غربى. او مدتى به كار روزنامه نگارى مشغول بود و چندين شماره روزنامه ى «صور» را در تهران منتشر كرد. لازم به ذكر است كه عامرى مقالاتى را در روزنامه ى «رعد» كه مديريت آن با سيد ضياءالدين طباطبايى بود ترجمه مى كرد و با او دوستى تمام داشت. از آثار وى: «اسرار زندگى»، ترجمه؛ «تاريخ كشورهاى متحده ى آمريكا»؛ «شرح حال توماس جفرسن سومين رئيس جمهور آمريكا»، ترجمه؛ «قانون تجارت، تقرير».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (306 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (352 -351 / 3).

عامل تهراني، شرف الدين جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1246 ق)، عالم امامى،

فقيه، شاعر و اديب. در نجف به دنيا آمد. در همان جا نشوونما يافت. مبادى و مقدمات را فراگرفت، و در فقه و اصول از محضر شيخ مهدى آل كاشف الغطاء استفاده نمود تا از علماى بزرگ گرديد، و داماد شيخ اسدالله كاظمى شد. آن گاه به تهران آمد و مدتى ماند. سپس به كرمانشاه رفت و در آنجا ساكن شد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: حاشيه بر «قوانين الاصول»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (196 / 9 ،176 -175 / 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 243 / 13)، معجم المؤلفين (137 -136 / 3).

عاملي، عبدالحسيب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالحسيب محمّد، عالم فاضل محقّق كثير التأليف، نواده مير داماد.

حزين در تذكره خود، [فرزند] وى را در عداد علماى شعراى معاصر خود نام مى برد.

در سال 1121 وفات يافته، قبرش در تخت فولاد، جنب پدر بزرگوار خودمى باشد، و آثار قبر ظاهر نيست.

كتب زير از اوست:

1- تقديس الانبياء 2- الجواهر المنثوره 3- سدرة المنتهى. (عرفانى فارسى در معارف و اصول دين، در 1062 از تأليف آن فراغت حاصل نموده، و آن را جهت حكيم محمّد داود تأليف نموده است).

4- شرح دعاى سيفى 5- شرح بر دعاى صباح 5- صراط الزاهدين، در اعمال ماهها 7- عرش سماء التوفيق، در تفسير فارسى 8- الفطرة الملكوتيّة، در شرح اثنى عشريّه [شيخ بهائي] 9- مسلك النجاة 10- مناهج الشارعين، در اصول دين؛ و غيره از اشعار اوست:

آن ماه دو هفته دلبر جانى من

آن يار عزيز يوسف ثانى من

يك روز نكرد فكر شبهاى غمم

يك بار نگفت پير كنعانى من

وى را سه فرزند برومند است:

1- مير محمّد اشرف (بعداً بنام و

شرح حالش اشاره خواهد شد).

2- صدر الدين زين العابدين كه او نيز عالم و فاضل بوده است.

3- ميرزا صدر الدين محمّد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عاملي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى عاملى دزفولى از فضلاء بزرگوار معاصر اهواز مى باشند وى در دزفول متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت و سطوح را از محضر آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله و ديگران خوانده و از ابحاث خارج آيات عظام بهره مند گرديده آنگاه به وطن مراجعت و پس از چندى منتقل به اهواز مركز استان خوزستان شده و از محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد على بهبهانى مدظله استفاده نموده و به تبليغ احكام و ترويج اسلام از راه منبر و غيره پرداخته است. و ايشان مانند رفيق صديقش حاج شيخ على محمد سابق الذكر عالمى متين و فاضلى كامل و خدوم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

عامي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1266 ش)، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به عامى. وى رييس دادگاه عالى انتظامى قضاوت وزرات دادگسترى بود. از آثار وى: «خرده فرهنگ يا لغت منظوم»، فارسى و فرانسه؛ «سرآغاز»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1950 / 2 ،1258 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (618 / 1).

عباد، ابوالحسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پدرش ابى الحسن عبّاد، وزير و كاتب ركن الدوله بوده، از ابو حنيفه فضل بن حباب و معاصرينش از محدّثين بغداد، روايت احاديث مى نمايد، و ابوبكر ابن مردويه و جمعى از فضلاى اصفهان از او اخذ حديث كرده اند.

در هديّة العباد (: 14) در احوال او گويد: در علم و دانش و پرهيزكارى داراى مقامى بلند، و مرتبه اى ارجمند بود، و در السنه مشهور به شيخ امين مى باشد، و در ابتداى حال به معلّمى اشتغال داشته، و پس از آن كاتب امير ركن الدوله ديلمى شده، و بعداً او را منصب وزارت داده.

وى را تأليفاتى است: 1- رساله در آيات الاحكام 2- رساله احكام القرآن و غيره.

وفات عبّاد را در سال 5-334 مى نويسند.

درباره ي شرح حال و زندگانى صاحب بن عبّاد كتب و رسائلى مستقلّاً نوشته شده، و در بيشتر از كتب، نام او مذكور است، و اخيراً عالم محقّق جليل اقاى حاج شيخ عبّاسعلى اديب حبيب آبادى از علماى معاصر اصفهان، كتابى مفصّل به نام «هديّة العباد، در شرح حال صاحب بن عبّاد» تأليف فرموده است.

صاحب، در 4 ذى قعده سال 324 متولّد، و در صفر 385 در رى وفات يافته، جنازه ي او بر حسب وصيّتش به اصفهان نقل شده، در دهليز خانه اش مدفون گرديد كه تاكنون در محلّه ي طوقچى،

زيارتگاهى معروف است.

كتب زير از تأليفات است:

1- الابانة عن مذهب اهل العدل 2- التعليل 3- تفضيل على بن ابيطاب عليه السلام 4- التذكرة 5- جوهرة الجمهرة 6- الرسائل الصاحبيّه، كه در مصر به طبع رسيده 7- زندگانى حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام 8- الزيدين 9- الزيديّة 10- شرح اسماء الحسنى 11- شواهد 12- العروض، در نحو 13- مختصر نهج السبيل 14- المحيط، در لغت، در 7 مجلّد 15- نهج السبيل؛ و غيره.

مولد صاحب را برخى طالقان قزوين، و عدّه اى طالقان اصفهان (طالخونچه) نوشته اند.

شيخ صدوق كتاب عيون اخبار الرضا عليه السلام را به نام او تأليف كرده، و در اوّل آن دو قصيده از اشعار صاحب كه در مدح حضرت رضا عليه السلام گفته است را عيناً نقل مى كند. همچنين تاريخ قم نيز به نام او تأليف شده.

از قول صاحب نقل مى كنند كه گفته است: در مدح من هزار قصيده ي عربى و فارسى گفته شد و هيچ كدام مرا شاد نكرد همچنان كه اشعار ابو سعيد رستمى شادم نمود به گفته اش:

ورث الوزارة كابراً عن كابر

موصولة الاسناد بالاسناد

يروى عن العباس عبّاداً وزا

رته و اسماعيل عن عبّاد

صاحب عنوان، اوّل وزيرى است كه به نام صاحب معروف شده، و علّت شهرت او بدين لقب، مصاحبت اوست. بامؤيّد الدوله فرزند ركن الدوله ي ديلمى، و يا مصاحبت با ابن العميد است.

براى اطلاّع بيشتر از حالات او به كتاب نامبرده بالا، و اعيان الشيعه، و الارشاد، و كتب ديگر مراجعه شود.

از اشعار اوست:

أبا حسن لوكان حبّك مدخلى

جهنّم إنّ الفوز عند جحيمها

فكيف يخاف النار من هو مؤمن

بأنّ أميرالمؤمنين قسيمها

در آثار الوزراء (:202) گويد: ابو على خطير الاصفهانى و ابوالعباس الضبى، بعد

از وفات صاحب عبّاد، فخر الدوله وزارت را به ده هزار دينار بديشان فروخت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عبادي حويزي، عبدالقاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1100 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى، عالم امامى و شاعر. اصل وى از آبادان بود لذا به عبادى مشهور است و چون ساكن حويزه بوده شهرت حويزى نيز داشته است. او از علماى بزرگ اواخر قرن يازدهم يااوايل قرن دوازدهم است. شيخ حر عاملى در «امل الآمل» چند شعر از او نقل كرده و سپس گويد كه وى را در حدود 1100 ق در مشهد رضوى ملاقات كرده است. از آثار وى: حاشيه بر «تفسير»بيضاوى؛ «الفرائد الصافيه على الفوائد الوافيه»، در نحو، كه حاشيه بر «شرح» جامى است؛ «رياض الجنان و حدائق الغفران»، در فقه؛ «المستمسكات القطعيه اليقينيه»، در كلام؛ «خبر/ خير الزائر المبتلى بالبلاء فى طريق النجف و كربلا»؛ «صفو صفوه الاصول و نفى هفوه الفضول»، در اصول فقه؛ «العقائد الدينيه»، با براهين عقلى؛ «رفع الغوايه لشرح الهدايه»؛ رساله «النيلوفريه»؛«ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (32 / 8)، ايضاح المكنون (183 ،103 ،68 ،26 / 2 ،580 ،441 / 1)، الذريعه (438 / 24 ،14 / 21 ،138 / 16 ،283 ،51 / 15 ،227 / 12 ،321 ،243 / 11 ،692 / 9 ،138 / 7 ،43 / 6)، روضات الجنات (216 -215 / 4)، ريحانه (93 -92 / 4)، فوائد الرضويه (238)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقاهر)، معجم المؤلفين (310 -309 / 5)، هديه العارفين (607 / 1).

عبادي مروزي، قطب الدين، ابومنصور مظفر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(547 -491 ق)، واعظ، فقيه و محدث. ملقب به امير و معروف به امير قطب الدين يا قطب عبادى. در روستاى سنج عباد، از قراء مرو، به دنيا آمد و بدين جهت به عبادى مشهور شد. وى از نصرالله خشنامى

و عبدالغفار شيروى و عده اى ديگر حديث شنيد. او از طرف سلطان سنجر به بغداد رفت و مدت سه سال در جامع قصر و در دارالسلطنه به وعظ پرداخت و مردم بر گردش ازدحام مى نمودند. او در جامع قصر املاى حديث مى كرد. ابن اخضر و حمزه بن قبيطى و محمد بن مكرم از وى حديث روايت كرده اند. نيكويى و حسن وعظ وى ضرب المثل بود. ابن جوزى گويد كه او زيبا كلام بود و از مواعظ او مجلداتى گردآورى كرده اند. ابوسعد سمعانى گويد كه از او رساله اى در «شرب الخمر» ديده است. عبادى در عسكر خوزستان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (124 -123 / 4)، ريحانه (93 / 4)، سير النبلاء (232 -231 / 20)، لغت نامه (ذيل/ ابومنصور)، معجم المؤلفين (298 -297 / 12)، النجوم الزاهراه (291 / 5)، هديه العارفين (463 / 2).

عباسي فردويي، غلامعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

اينجانب غلامعلي عباسي فردويي درسال 1334شمسي در يكي از روستاهاي قم به نام فردو به دنيا آمده و پس از اتمام تحصيلات ابتدائي در سال1351به حوزه علميه وارد شده و د ر مدرسه حضرت آ يت الله العظمي گلپايگاني به تحصيل مشغول شدم. سطح را در محضر حجج اسلام و آيات بزرگوار چون :مير احمدي معروف به طالقاني ،حججي ،نكونام ،حاج آقاحسن تهراني ، صلواتي ، حاج شيخ مهدي بيگدلي ،امينيان ، مقتدائي ،رضا استادي ،اعتمادي و ستوده به پايان رساندم. فلسفه را نزد اساتيد معروف حكمت و فلسفه حضرات آيات :انصاري شيرازى،مصباح يزدي ،صالحي مازندراني ،و اميني فرا گرفتم .و نيز از سال 64در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات :فاضل لنكراني ،مكارم شيرازي

،و جعفر سبحاني شركت نمودم. د رسال 1360موفق به اخذ مدرك كارشناسي شده و در سال 1371با ارائه پايان نامه خود باعنوان( سير علم كلام تا قرن سوم) مدرك كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي را از دانشگا ه تربيت مدرس دريافت نمودم.

از فروردين 1373تا آغاز مهر 85 به عنوان مدير مسئول فرهنگي آستانه مقدسه به خدمت مشغول و از آغاز مهر سال 85 به عنوان مديريت پژوهشي اين آستان مشغول به خدمت در اين عرصه نوراني هستم. دو سال تبليغ سيار در مناطق عشايري استان فارس از سال 58-59 از ارزشمندترين سنوات عمر اينجانب بوده است . و نيز د وسال ازسال 61تا 62در منطقه شازند به عنوان كارشناس امور تربيتي در آموزش و پرورش به خدمت مشغول بودم.

تا كنون موفق به تاليف :فروغ آفتاب ،تاريخ علم كلام تا قرن چهارم ،قم در عصر حضور ائمه ،تذكره مشايخ قم ،فلسفه بست و بست نشينى، در پرتو مكتب زهرا (س) و مشروطيت و عبرتها شده ام . اميد است با توجها ت حضرت ولي عصر (عج)بتوانم دراين عرصه خدماتي را داشته باشم.

عباسي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على عباسي

محل تولد : سربند اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي عباسي در سال 1361 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه اراك شدم . مدت يك سال در اراك تحصيل نمودم و در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم . دوره سطح را در سال 1370 به پايان رساندم . از سال 1370 تا 1381 به مدت 11 سال در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات وحيد خراساني

, تبريزي , فاضل لنكراني و هاشمي شاهرودي شركت نمودم . در سال 1367 همزمان با تحصيلات حوزوي به تحصيل در رشته فيزيك در دانشگاه تهران پرداختم و در سال 1371 مدرك كارشناسي فيزيك با گرايش اتمي دريافت نمودم . از سال 1374 تا 1377 نيز دوره كارشناسي ارشد فيزيك را در رشته فيزيك ذرات بنيادي در دانشگاه تربيت معلم تهران گذراندم . از سال 1375 تا 1383 دوره دكتراي فلسفه تطبيقي را در واحد تربيت مدرس دانشگاه قم طي نمودم و در حال حاضر رساله دكتراي خود را تحت عنوان ماده در فلسفه و فيزيك زير نظر آقايان دكتر اعواني و دكتر گلشني , آماده دفاع كردم . در ساليان آغازين طلبگي به تدريس ادبيات و منطق و فقه و اصول اشتغال داشتم . اكنون عمده فعاليت علمي من , تدريس مباحث فلسفي و كلامي در مراكز و مدارس حوزه است . تدريس فلسفه اسلامي , فلسفه غرب , تاريخ فلسفه غرب , كلام اسلامي , كلام جديد , انسان شناسي , معرفت شناسي , شبهات كلامي در مركز جهاني علوم اسلامي , موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) , مركز تخصصي تبليغ و برخي مراكز ديگر از اين جمله است . از سال 1374 تا 1380 به پژوهش در مباحث حديثي در مؤسسه دارالحديث اشتغال داشتم . حاصل اين دوره , جمع آوري و تدوين و بيان نگاري بيش از 50 كلاسور است كه در مباحث مختلف به ويژه مباحث كلامي در دارالحديث آماده نشر است . گمان مي كنم مجموعه " العمل في الكتاب و السنه" به تنهايي بيش از 5 مجلد

خواهد شد . از سال 1379 تا 1382 نيز همكاري پژوهشي نيمه وقتي با پژوهشكده حوزه و دانشگاه داشتم . در سالهاي اخير راهنمايي و مشاوره و داوري پايان نامه هاي متعددي را در حوزه علميه قم و مركز جهاني علوم اسلامي و مؤسسه امام خميني (ره) و دانشگاه مفيد بر عهده داشته ام كه تعداد آنها متجاوز از 40 مورد است. از سال 1381 در مركز جهاني علوم اسلامي معاونت پژوهشي اين مركز و مديريت گروه فلسفه و كلام را نيز بر عهده دارم . يكي از محصولات معاونت پژوهش نشريه اطلاع رساني پژوهه است كه اينجانب به عنوان مدير مسئول و عضو شوراي علمي آن فعاليت دارم .مسئوليت گروه حكمت فاطمي دانشنامه حضرت زهرا (س) كه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه در حال تدوين آن است نيز برعهده اينجانب است .

عباسي، فرج الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرج الله عباسي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب فرج الله عباسي فرزند اسلام در سال 1350 در روستايي به نام داش بلاغ از توابع شهرستان هشترود استان آذربايجان شرقي به دنيا آمده ام پدرم در خانه افتخار معلمي قرآن كريم را بر بچه هاي تحصيل نكرده و نيز ابتدائي تمام كرده ها داشت و خود نيز تا به امروز از افرادي است كه هميشه قرآن مي خواند هرچند به بركت نظام مقدس جمهوري اسلامي و اهميت دادن به قرآن كريم، ديگر دانش آموزان نياز چنداني به گذراندن روخواني قرآن را ندارند. بنابراين تولدم در يك خانواده مذهبي و خانه ي قرآني بود كه روحانيتم را مديون دعاهاي مادري و صوت

دلرباي قرآني پدري مي دانم. تحصيلات ابتدائي را در همان روستا و راهنمايي را در روستاي همجوار به نام آق زيارت به پايان رساندم و با صلاحديد پدر قرآنيم در سال 1366 وارد حوزه علميه امامزاده شهرستان مراغه شده و ادبيات را نزد اساتيد بزرگوار حج اسلام آقايان قدسي و نجفي گذراندم و در سال 1369 به حوزه علميه قم وارد شده و منزلي در مدرسه مومنيه مرحوم آيةالله العظمي نجفي مرعشي تهيه كرده و در نزد اساتيد حوزه علميه مرحوم آيه الله وجداني فخر و نيز آيه الله اشتهاردي به تحصيل شرح لمعه و معالم الاصول را نزد حجه الاسلام مومني و اصول فقه را در محضر حجةالاسلام شفيعي به پايان رساندم و در سال 72 با به پايان رساندن سطح يك حوزه و در سن 22 سالگي تشكيل خانواده دادم و به ادامه درس مشغول شدم.سطح دو را نزد اساتيدي چون حج السلام صالحي مازندراني و طاهري خرم آبادي و عليدوست به تحصيل پرداخته و كفايه را از محضر استاد نكونام استفاده نمودم. و در سال 78 درس هاي سطح 3 را تمام كرده ولي امتحان پايه دهم به 79 ماند و با توجه به اينكه در آن سال در فلسفه قبول نشدم در نتيجه قبولي امتحانات كتبي و شفاهي پايه دهم در سال 81 به پايان رسيد.با توجه به تمام شدن تحصيل سطح سه در سال 78-77 براي شركت در درس خارج فقه در درس نكاح حضرت استاد آيه الله مكارم شيرازي تابه امروز و نيز سه سال در فقه حضرت استاد آيه الله نوري همداني كه پس از درس

حضرت مكارم شروع مي شد و در مسائل روز، قضا و ... از سال 80 تا 82 شركت نمودم.براي خارج اصول اول در محضر حضرت استاد آيه الله سبحاني بهره بردم ولي از سال بعد يعني 79 با صلاحديد برخي از اساتيد به درس خارج حضرت استاد آيه الله وحيد خراساني رفته و تا سال 83 استفاده نمودم.در كنار دروس حوزوي و در سال 71 به روش تدريس و تجويد قرآن دوره تربيت معلم كه سازمان تبليغات اسلامي قم برگزار مي كرد شركت نمودم و كارنامه دوره مقدماتي را در سال 72 اخذ كردم. ازسال 78 در مقطع كارشناسي ارشد تربيت محقق و نويسندگي علوم قرآني دفتر تبليغات به مدت دو سال و نيم به تحصيل پرداخته ولي متاسفانه موفق به نوشتن پايان نامه نشدم. و با توجه به رشته قرآني به مطالعه درباره موضوعات قرآني علاقه مند گشته و موضوعاتي به عنوان تحقيق در كلاس و بعد از پايان دوره نيز جمع آوري كردم از جمله: 1. بررسي ترجمه سوره مد در ترجمه هاي موجود و نگاهي به روش هاي ترجمه؛2. سيماي دانشمندان در قرآن و بررسي آيات اولوالالباب و موضوعات مطرح شده در ذيل اين آيات؛ 3. آيات مربوط به صراط مستقيم و جمع آوري آياتي كه به مشخصات صراط مستقيم مرتبط بودند؛ 4 . رمز عشق و زنگ نفرت: آياتي كه مي رساند خداوند به افرادي محبت ورزيده و از عده اي به خاطر كارهاي ناشايست نفرت دارد. در سال 85 ازسوي معاونت تبليغ حوزه علميه قم در يك دوره كوتاه مدت آشنائي با تصوف شركت كردم و

از سال 84 در رشته كلام و دين شناسي در سطح كارشناسي ارشد در موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خميني مشغول به تحصيل شده و در اسفند 86 به پايان رسيد كه مقاله تحت عنوان اجمالي از تاريخ تحول علم كلام براي تحقيق در كلاس و نيز مقاله اي 26 صفحه با عنوان كرامت در نظام حقوقي اسلام در ارتباط با غير مسلمانان براي همايش كرامت نوشته ام كه در روزنامه قدس چاپ مي شود.در كنار اينها به تحقيقات ديگري نيز پرداخته و در سال 83 به دفتر تبليغات قسمت نشر رسانه دو مقاله 10 صفحه اي نوشتم تحت عنوان: 1. اقتدار جامعه اسلامي و راه كارهاي قرآني ؛ 2. راه كارهاي فقرزدايي كه در سال 84 در روز نامه كيهان به چاپ رسيد.همچنين از سال 83 تاكنون در مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه مشغول پاسخ گويي كتبي به پرسشها در دو گروه اديان و مذاهب، قرآن و حديث مي باشم كه بيش از 280 مقاله سه و چهار صفحه اي به اين مركز ارائه داده و حدود 11 نمونه نيز در سايت انديشه قم وابسته به اين مركز آمده است كه در موضوعات مختلفي همچون بهائيت، اهل حق، ماتريديه، قاديانيه، اسماعيليه، و ... مي باشند. علاوه بر مقاله هاي مزبور كتابي نيز با يكي از محققين برجسته در نقد مباني و انديشه هاي يكي از فرقه ها را آماده كرده ايم كه در آينده نزديك چاپ خواهد شد.از دي ماه 85 نيز به عنوان همكار گروه قرآن و حديث در همين مركز فعاليت كرده و به مقالات محققان

كه در پاسخ پرسش ها آماده مي كنند؛ نظارت دارم. براي سطح 3 حوزه علميه نيز پايان نامه ي آسيب شناسي جامعه منتظر در آئينه روايات نوشته ام كه در حال نظارت استاد راهنما براي تاييد به دفاع مي باشد كه در همين جا لازم مي دانم از اساتيد راهنما و مشاور كمال تشكر را بنمايم. در كنار تحصيل و تحقيق براي بيان معارف و احكام در ايام دهه محرم و ماه رمضان به مناطق ديگر هجرت نموده و از سال 1372 به تبليغ و انجام وظيفه در مناطق مختلف مشغول انجام وظيفه بوده ام و دو سال نيز در طرح هجرت تابستاني به شهرستان مراغه رفته و در قم نيز با پايگاه مسجد و بسيجيان فعاليت هاي ديني و تبليغي دارم. و به خاطر اشتغال در تحقيقات و درس كلام و دين شناسي در سال 85 و 86 در درس خارج نكردم ولي از سال 87 در درس اصول آيه الله العظمي سبحاني و فقه آيه الله العظمي مكارم موفق به اشتغال شده ام . باشد كه خداوند خدمت در سنگر پاسخ گويي به شبهات را مورد قبول و لطف خويش قرار دهد و از زحمات پدر و مادرم خود تشكر نمايد كه ما عاجز از انجام وظيفه كامل در اين مسيريم و كوتاهي ما را به كرم خويش ببخشد. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

عباسي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، محقق، مصحح، مترجم، مؤلف و فرهنگ نويس. در مدارس قديم داخلى و ممالك مختلف خارجى به تصحيل زبانها و ادبيات شرق و غرب پرداخت و ساليان دراز مشغول تحقيقات و تتبع

در علوم فسفه و اقتصاد و سياست بود. او با صرف نيم قرن از عمر خويش به بررسى آثار و ادبيات زبانهاى شرقى و غربى به ويژه آلمانى، فرانسه، انگليسى، روسى، عربى، تركى، آذرى و تأليف و ترجمه ى آثار علمى و ادبى گرانبهاى متعددى در زبانهاى زنده ى خاورى و باخترى پرداخت. نگارش چند مجلد «فرهنگ آلمانى به فارسى» و «فرهنگ فارسى به آلمانى»، ترجمه ى «سياست نامه ى شاردن»، انتشار آثار فلسفى مشاهير فلاسفه ى معاصر، تحقيق و تتبع در متون گرانبهاى نظم و نثر پارسى و تازى و احياى نسخه هاى خطى قديم ايران از آثار اين دانشمند پركار است. در 1341 ش يكى از ترجمه هاى او به نام «جهانگردى ماركوپولو» برنده ى جايزه ى ادبى كتاب سال ايران شد. از ديگر آثار وى: «انشاء و نامه نگارى آلمانى»؛ مقدمه و حواشى «برهان قاطع»؛ «تاريخ مطبوعات و ادبيات ايران در دوره ى مشروطيت»، ترجمه؛ تصحيح «ديوان» خاقانى شروانى؛ تصحيح «لباب الالباب»؛ «خودآموز مصور آلمانى»؛ «فلسفه اجتماع و تاريخ»، ترجمه؛ «كاپيتال»، ترجمه؛ «مردان بى زن»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (224)، مؤلفين كتب چاپى (559 -555 / 5).

عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. بنده چيره شونده (خداى)) جرجانى (گرگانى)، ابوبكر بن عبدالرحمن، اديب و دانشمند قر. 5 ه. (ف. 471 يا 474 ه.ق.). از آثار اوست: «اسرار البلاغه» و «دلائل الاعجاز» (نخستين كتابهاى مرتب مدون در معانى و بيان)، «كتاب الجمل» معروف به «جرجانيه » «كتاب المغنى»، در شرح ايضاح ابوعلى فارسى، مختصر المغنى به نام «المقتصد»، «كتاب العدة » درصرف، و «شرح الجمل» در توضيح كتاب الجمل مذكور.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عبداللهي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر عبداللهي

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

بنده محمدباقر عبداللهي فرزند رمضانعلي به سال 1335 در خانواده اي متوسط و كشاورز در روستاي نيسيان برزاوند اردستان به دنيا آمدم. پدرم كشاورزي خداشناس و دينداري بصير بود، كه به خاطر كردار حكيمانه و رفتار خردمندانه اش مورد تكريم و اعتماد اهالي محل بوده روياهاي صادقه و نمازهاي عارفانه اش اسراري بود كه كمتر آن را ابراز مي كرد يا كسي از آن خبر داشت، مادرم سيده طباطبايي مريم بيگم معلم قرآن بود كه از پدر و مادرش كه آنها نيز از سلسله جليله روحانيت و سادات و داراي درجات و كمالات بودند به ارث برده بود.در سال 1353 پس از پايان دوره متوسطه و دبيرستان در رشته رياضى، براي آغاز دور جديد زندگي و سرنوشت، وارد حوزه علميه قائم(عج) در ...... تهران به اشراف روحاني عالي مقام حاجي سيد علي اصغر هاشمي شدم و در آنجا با اساتيد بزرگوار علم و اخلاق و مبارزه همچون شهيد مفتح، شيخ علي اندرزگو، حاج شيخ مصطفي ملكي و... آشنا

شدم و پس از مدت كوتاهي اقامت براي ادامه تحصيل به قم مهاجرت نمودم.در اين زمان، قرآن واسلام و روحانيت بسيار غريب و مظلوم و منزوي بودند. چون از طرفي مكتب الحادي ماركسيستى، كمونيستي پرچم مبارزه عليه استكبار جهاني را بلند كرده بود و خود را طرفدار طبقه محروم و مستضعف قلمداد مي كرد و خدا را ساخته ذهن بشري و دين را افيون جامعه معرفي مي كرد كه ساخته و پرداخته زورمداران مي باشد، و از سوي ديگر استكبار جهاني و رژيم طاغوت مانع مهم و سد اصلي در برابر خود را براي چپاولگري منابع ملت ايران را اسلام و روحانيت مي دانست. لذا به انواع ترفندها و به هر بهانه اي حوزه و روحانيت را تضعيف مي كرد، تا با خاطري جمع و فراغ بال به اهداف استكباري خود جامه عمل بپوشاند. در چنين شرايطي طلبه شدن و به حوزه آمدن يك جهاد بزرگ بود كه شهامتي عظيم و ايماني قوي مي طلبيد. به هر صورت درسهاي حوزه را با حفظ روحيه مبارزه ادامه دادم. درسهاي لمعه، اصول، رسائل، مكاسب، كفايه را نزد اساتيدي بزرگواري همچون وجداني فر، فاضل هرندى، بني فضل، اعتمادى، پايانى، آل عصفور، رضازاده و... تلمذ كردم. دروس خارج اصول و فقه را در پاي كرسي تدريس آيات عظام فاضل لنكرانى، ميرزا جواد آقا تبريزى، وحيدخراساني و فقه القضاي اردبيلي و... زانو زدم.و از درسهاي تفسير استاد جوادي آملي توشه ها برگرفتم و از درسهاي اسفار و مصباح الانس استاد ذوالفنون حسن زاده آملي نيز خوشه ها چيدم. البته در حاشيه درسهاي حوزه به حسب نياز و ضرورت زمان، مطالعات

جانبي و پي گير و فشرده اي در زمينه هاي اعتقادى، كلامى، فلسفى، اجتماعي و غيره داشته ام و ضمناً علاوه بر اتمام دروس كلاسيك دوره عالي زبان خارجي (انگليسي) را گذرانده ام. در كنار دروس حوزه، دروس تخصصي تبليغي را در گرايش اديان شناسي به پايان بردم، و در سال 1384 از رساله علمي سطح چهار خود با امتياز خوب دفاع كردم.كار تحقيقي و پژوهشي خود را از سال 1376 با چندين سوال شروع كردم كه ضروري ترين و فوري ترين آنها كه بايد پاسخ داده مي شد اين بود كه: چرا ملتي كه اعتقاد به خدا يگانه با چنين اسماي حسنايي دارد و پيامبري همچون محمد امين(ص) و رهبران معصومي همچون علي(ع) و فرزندانش دارد از نظر اجتماعى، اخلاقى، روابط خانوادگي و... در سطح ملتهاي كفر و شرك يا كمتر از آنها باشد. لذا در اين زمينه پژوهش و تحقيقي چندين ساله براي يافتن ريشه و علل آن انجام گرفت كه نمره آن كتاب 530 صفحه اي به نام «بهانه راز» پيرامون ذكر و نقش فردي و اجتماعي آن شد. البته ذكر به معناي قرآني آن، يعني حضور و توجه دائمي به خداي متعال، كه با اين معني خود قرآن، نماز، پيامبر(ص) و همه چيز مي تواند ذكر باشد و انسان را به خدا توجه دهد و به دنبال اين كتاب تحقيقى، ده جلد كتاب پالتويي با چشم انداز اعتقادي اخلاقى تأليف گرديد كه ويژه ائمه جماعات مي باشد كه ترتيب و تنسيق آنها بر حسب معيارهاي حساب شده و دقيق چينش يافته اند كه به شرح ذيل مي باشند.

1. صباي وصال (نماز)

2.

گنجي پنهان (آشنايي و دولتي با خداي مهربان)

3. مراد دل (در جستجوي حق تعالي)

4. عيار (به معيار و ميزان ايمان مي پردازد)

5. طلعت يار (كه جهان همه طلعت و جلوه و چهره اوست مي پردازد)

6. محك تجربه (ادعاي اسلام و ايمان موقعي سودمند است كه در مرحله عمل با احكام پنجگانه به اثبات برسد، مي پردازد).

7. رندان بلاكش (مؤمن بيدار و هوشيار و دورنگر، هميشه در تاب و تب و بي قراري است).

8. جاودانگي و خلود (بزرگترين دغدغه و آروزي انسان، فرار از نابودي و رسيدن به جاودانگي است).

9. جان عبادات (ذكر به معني قرآني كه حضور و توجه دائمي به خداي عزوجل مي باشد، جان و روح تمامي عبادات و كارهاي مؤمن است)

10. سنتهاي الهي (به بيش از چهل سنت و قوانين ثابت و فراگير و تبديل و تحويل ناپذير الهي كه در همه زمانها، مكانها و اقوام جاري و ساري است مي پردازد).

سه كتاب اول چاپ شده اند و هشت مجلد ديگر آن انشاء الله حداكثر تا دو ماه ديگر به زينت طبع آراسته خواهند شد.

ضمناً مقالات و جزوه هاي ديگري نيز آماده و يا در حال تأليف مي باشند كه انشاء الله اميد است تا پايان سال جاري به مرحله طبع سپرده شوند.

عبداللهي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود عبداللهي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي در سال 1326 در اصفهان در خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك پيامبر اسلام (ص ) چشم به جهان گشود. حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي پس از طي كردن دورة دبستان ، براي كسب علوم ديني به قم آمد. مشوق اصلي او

در اين راه ، مادر وي بود و نيز برادران وي در كسوت روحانيت به سر ميبردند. او با ورود به قم ، به مدرسه علميه علوي رفت . آن مدرسه متعلق به بيت آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) و با سرپرستي و اشراف آية الله شهيد بهشتي و مرحوم آية الله رباني شيرازي اداره مي شد. وي در آنجا به تحصيل دروس دورة مقدمات پرداخت و پس از آن براي آموختن دروس دورة سطح در درس استادان مشهور دورة خود حاضر شد.

با اتمام دورة سطح نيز به درس خارج علماي بزرگ حوزه علميه قم راه يافت . حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي در سالهاي تحصيل خود از استادان برجسته اي بهره مند شد. او كه سيوطي و مغني را نزد آية الله شيخ حسن تهراني و حجة الاسلام والمسلمين يثربي فراگرفته بود در درس منطق استاد نحوي حاضر مي شد و مختصر را نزد آية الله دوزدوزاني آموخت . شرح لمعه را نزد آية الله صلواتي فرا گرفت . رسائل را نزد آية الله شاه آبادي ، آية الله اعتمادي و آية الله العظمي نوري همداني و نيز مكاسب را نزد آية الله ستوده آموخت و در درس كفاية الاصول آية الله العظمي فاضل لنكراني حاضر شد. همچنين او در بخش علوم عقلي ، فلسفه را نزد آية الله شهيد مفتح ، شهيد استاد مطهري و اسفار را نزد آية الله جوادي آملي و كلام را از محضر آية الله شيخ محمد شاه آبادي فرا گرفت . با پايان يافتن دروس دورة سطح ، به درس خارج آيات عظام شيخ مرتضي حائري ، شريعتمداري ، منتظري ، اراكي و ميرزاهاشم آملي رفت اما بطور عمده در حدود دوازده سال از محضر آية الله شيخ مرتضي حائري بهره برد.

در طي اين سالها از شركت در درسهاي تفسير نيز غافل نماند و در درس تفسير

حضرت آية الله خزعلي شركت جدي داشت . حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي داراي فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري است . او ضمن تدريس كتب دوره سطح ، سالها به تدريس تفسير براي دوره هاي عمومي حوزه اشتغال داشته و نيز در مركز تخصصي تفسير و تبليغ ، به آموزش تفسير موضوعي پرداخته است . همچنين وي در دانشگاهها فعاليتهاي علمي بسياري از خود برجا نهاده كه از جمله آنها تدريس او در دانشكده هاي شهيد بهشتي و شهيد محلاتي (سپاه پاسداران ) را مي تواند نام برد. حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي از كساني است كه در تدوين تفسير نمونه همكاري داشته است . تفسير نمونه تفسيري است كه در طول ساليان دراز و با اشراف علمي آية الله مكارم شيرازي و با همكاري بسياري از استادان و فضلاي حوزه علميه قم تدوين و نگاشته شده است و امروزه در اختيار بسياري از مردم و جوانان كشور قرار دارد.

همچنين وي تاكنون كتابهاي بسياري نگاشته كه از جمله آنها مي توان به «توحيد و توسل » «اخلاق براي همه »، «25 داستان »، در سالهاي پيش از انقلاب و نيز كتاب «مباني فقهي اقتصاد اسلامي » كه از جمله تأليفات وي در سالهاي اخير به شمار مي رود، اشاره كرد. از وي مقالات بسياري در زمينه هاي گوناگون در مجله نور علم به چاپ رسيده است . همچنين مباحث متعددي در موضوعات عقيدتي كه به صورت تفسير موضوعي در قالب جزوه هاي درسي تهيه و در اختيار دانش پژوهان قرار گرفته است . حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي در سالهاي پيش از انقلاب و پس از آن همواره از فعاليتهاي سياسي غافل نمانده است . از فعاليتهاي سياسي وي در پيش ازانقلاب مي توان به همكاري او با جامعه مدرسين حوزه علميه قم اشاره كرد. او در

شهرهاي مختلف ايراد سخنراني كرد.با حضور در فعاليتها و حركتهاي سياسي به اطلاع رساني و توزيع رساله و بيانيه هاي حضرت امام پرداخته كه از اين رو در يكي از سفرهاي تبليغي دستگير و بازداشت گرديد.

عبدالهادي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، دانشمند. در دربار ايلخانان مغول بود و در 690 ق غازان خان وى را به ترجمه ى كتاب «منافع الحيوان» ابوسعيد عبيدالله بن جبرئيل ابن عبيدالله بن بختيشوع طبيب گماشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (737)، الذريعه (310 / 22).

عبدمنافي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد عبدمنافى از ائمه جماعت و مروجين دين و خدمتگذاران مذهب و ولايت اهل بيت عصمت عليهم السلام ميباشد.

تولد ايشان در تهران واقع و در آنجا از محاضر دانشمندان و علماء اعلام كسب فيض و كمال نموده و بنا بر درخواست و اراده حق تعالى رحل اقامت بزرگنده افكنده و در مسجد آنجا به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد، داراى اخلاق حميده و صفات پسنديده و مورد توجه مردم زرگنده و قلهك ميباشند، فرزند برومند ايشان ثقةالاسلام آقا سيد محسن عبدمنافى از محصلين بارع و مودب حوزه علميه اند كه بتحصيل علم و كمال اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

عبدي فسوي، ابوطالب احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 406 ق)، نحوى و لغوى. از جمله استادانش ابوسعيد سيرافى و ابوعلى فارسى و ابوالحسن رمانى بوده اند. از آثار وى: شرح «الايضاح»، به فارسى؛ «شرح»«الجرمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (100 / 1)، ايضاح المكنون (451 / 2)، ريحانه (98 / 4)، الكامل (280 / 7)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (238 -236 / 2)، معجم المؤلفين (174 / 1)، هديه العارفين (71 / 1).

عبدي قزويني تبريزي، محيي الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 966 ق)، دانشمند. نخست در قزوين سكونت داشت و سپس به تبريز رفت. وى در حيات پدر به عثمانى رفته به راهنمايى ابن المؤيد از دانشمندان عثمانى كه او نيز از آذربايجان مهاجرت كره بود به دربار سلطان بايزيد راه يافت. قزوينى در طول اقامت خود در عثمانى داراى مناصب و مشاغل متعدد بود، از آن جمله: منصب قضاى دمشق و حلب، توليت مدرسه مصطفى پاشاى وزير و مدرسه مغنيسا. وى در ادبيات عرب و علوم دينى و مخصوصا در انشاى عربى و فارسى و تركى دست داشت ولى بيتشر اهتمام او در آوردن محسنات لفظى بود و همه ى خطوط را بسيار خوب مى نوشت. از آثارش: «راسله فى قطع اليد»؛ حاشيه بر «فرايض» سجاوندى؛ حواشى بر «امور عامه مواقف» عضدالدين ايجى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (391).

عبدي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس عبدي (زاده 1 تير 1335 تهران) فارغ التحصيل رشته مهندسي پليمر از دانشگاه اميركبير تهران، پژوهشگر اجتماعي، روزنامه نگار و فعال سياسي اصلاح طلب است. وي از رهبران دانشجويان حمله كننده به سفارت آمريكا در سال 1358 و عضو شوراي سردبيري روزنامه هاي سلام و صبح امروز و عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت ايران اسلامي بوده است. عضويت در هيأت هفت نفره فارس، بخش اطلاعات خارجي دفتر اطلاعات و تحقيقات نخست وزيري، مسئول دفتر پژوهش هاي اجتماعي در معاونت سياسي دادستان كل كشور، معاون فرهنگي مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري و عضويت در انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران از ديگر سوابق وي است.

عبشمي اصفهاني، ابواحمد معمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(564 -494 ق)، حافظ، محدث و واعظ. معروف به ابن فاخر. اهل اصفهان بود و مورد احترام مردم. وى از ابوالفتح احمد حداد و ابوالمحاسن رويانى و ابوعلى احمد بن محمد بن فضل بن شهريار و ابوزكريا بن منده و عبدالواحد دشتج و بسيارى ديگر در اصفهان، و هبه الله بن حصين و ابوغالب بن بناء و احمد بن رضوان و عده اى ديگر در بغداد حديث شنيد. هفت بار به بغداد مسافرت كرد. او از ابوالحسين بن علاف و اسماعيل بن حسن سنجبستى اجازه ى روايت داشت. بزرگانى چون ابوسعد سمعانى و ابن عساكر و ابن جوزى و ابوحفص سهروردى از وى روايت كرده اند. سمعانى وى را از چهره هاى درخشان اصفهان با اخلاقى نيكو و دستى گشاده و قلبى تپنده براى يارى همنوعان معرفى مى كند و ابن جوزى حديث شناسى وى را مى ستايد. به آورده ى ذهبى وى كتب بسيارى در حديث و تاريخ و فرهنگ لغت تصنيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (191 -190 / 8)،

الاعلام بوفيات الاعلام (381 / 2)، سير النبلاء (487 -485 / 20)، شذرات الذهب (214 / 4)، العبر (45 / 3)، الكامل (105 / 9)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (232 -231 / 19)، النجوم الزاهراه (362 / 5).

عبشمي اصفهاني، مخلص الدين، ابوعبدالله محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(603 -520 ق)، فقيه، محدث، نحوى و اديب. معروف به ابن فاخر. پدرش او را به مضحر فامطه جوزدانيه برد تا از او حديث استماع كند. او همچنان از جعفر بن عبدالواحد ثقفى و اسماعيل اخشيد و ابن ابى ذر صالحانى و اسماعيل مؤذن و زاهر شحامى حديث شنيد. او به مذهب شافعى كاملا آگاه بود و در نحو و حديث دستى قوى داشت و محتشم و مورد احترام مردم بود. به بغداد رفت و در آنجا املاى حديث كرد. ابن خليل و ضياء و ابوموسى ابن حافظ و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. ابن درجى و ابن بخارى از وى داراى اجازه بودند. در شيراز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (406 / 2)، سير النبلاء (429 -428 / 21)، شذرات الذهب (11 / 5)، العبر (135 / 3)، النجوم الزاهره (171 / 6).

عتيقي تبريزي، جلال الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 741 / 718 ق)، واعظ و شاعر. وى از خطيبان و واعظان برجسته ى ايرانى در دوره ى ايلخانان مغول است كه با خواجه رشيدالدين فضل الله همدانى مصاحبت داشت.عتيقى در فصاحت و بلاغت مقامى بلند داشت و غالبا در مدرسه ى غياثيه تبريز وعظ مى كرد. جلال الدين به مانند پدرش در سرودن شعر توانا بود و گويا هر دو، عتيقى تخلص مى كرده اند. از آثار وى: «ديوان» شعر.[1]

(بخش 1) جلال الدين عتيقى تبريزى بن قطب الدين عتيقى، دانشمند و خطيب و واعظ (ف. 718 يا 741 ه.ق.). وى مصاحب خواجه رشيدالدين فضل اللَّه بود. در فصاحت و بلاغت مقامى بلند داشت و غالبا در غياثيه تبريز (كه از ابنيه غياث الدين محمد بن خواجه رشيدالدين بود) وعظ ميكرد. فرزندان وى نيز معزز و محترم بوده اند. عتيق به انوع

فضايل و كمالات آراسته بود. ديوان بزرگى از او كه در سال 744 ه.ق. استكتاب شده در كتابخانه استانبول موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ گزيده (745)، تذكره ى روز روشن (535 -534)، دانشمندان آذربايجان (271 -269)، الذريعه (707 / 9)، سخنوران آذربايجان (524 -519)، فرهنگ سخنوران (625)، مجالس النفائس (329)، هفت اقليم (227 -226 / 3).

عجلي اصفهاني، منتخب الدين، ابوالفتوح اسعد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(600 -515 ق)، زاهد، واعظ و فقيه شافعى. در اصفهان به دنيا آمد و همان جا نشوونما يافت و تا پايان عمر در آنجا باقى ماند. از فاطمه جوزدانيه «معجم صغير» و «معجم كبير» را استماع كرد و نيز از اسماعيل بن محمد حافظ و غانم بن احمد و ابن بطى و گروهى ديگر حديث شنيد. ابونزار ربيعه يمنى و حافظ ضياء و ابن خليل از وى روايت كرده اند.ابن ابى خير و ابن بخارى از وى اجازه ى روايت داشتند. او املاى حديث مى كرد و وعظ مى گفت و شيخ شافعيه در اصفهان و صاحب فتوا بود. وى زاهدى بود كه از دست رنج خويش روزگار مى گذرانيد بدين ترتيب كه به استنساخ كتب مى پرداخت و حاصل كار خويش را به فروش مى رسانيد. زمانى ترك وعظ گفت و به تأليف كتاب پرداخت. از جمله آثارش: «آفات الوعاظ»؛ شرح مشكلات «الوسطى» و «الوجيز» غزالى؛ «تتمه التتمه»، در فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (294 / 1)، تذكره القبور (84)، روضات الجنات (9 -7 / 2)، سير النبلاء (403 -402 / 21)، كشف الظنون (2008 ،2002 ،1913 ،131)، معجم المؤلفين (248 / 2)، النجوم الزاهره (166 / 6)، هديه العارفين (204 / 1).

عجلي رازي، ابوالفضل عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(454 -370 ق)، قارى، اديب و شاعر. معروف به ابن بندار و مشهور به شيخ الاسلام.در مكه به دنيا آمد و قرآن را بر ابوعبدالله مجاهدى و على بن داوود دارانى و ابوالحسن حمامى قرائت كرد. عجلى حديث را در مكه و بغداد و دمشق و بصره و كوفه و حمص و مصر و اصفهان و رى و تستر و فساء و نيشابور و نساء و گرگان از محدثين بزرگ

فراگرفت. مستغفرى و ابوبكر خطيب و ابوصالح موذن و نصر شيرازى و ابوعلى حداد و محمد دقاق و ابوسهل بن سعدويه و فامطه بنت بغدادى حديث از وى روايت كرده اند. عجل يدر يك شهر مدت طولانى اقامت نمى كرد و به شهرهاى بسيارى سفر مى نمود و در هر شهر در مسجد خراب آن سكنى مى كرد و چون شناخته مى شد به مكانى ديگر مى رفت. وى سرانجام در نيشابور درگذشت. او اشعارى در زهد سروده است. از آثارش: «جامع الوقوف»؛ كتابى در «فضائل القرآن». پاره اى از رجال نويسان وى را همان ابوالفضل رازى، عبدالرحمان بن حسن، صاحب كتاب «اللوامح»، در قراآت، مى دانند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65 / 4)، رى باستان (318 / 2)، سيرالنبلاء (138 -135 / 18)، العبر (302/ 2)، كشف الظنون (1277)، معجم المؤلفين (116 / 5).

عدالت، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1272 / 1271 ش)، روزنامه نگار. در شيراز به دنيا آمد. از ده سالگى تا اوايل مشروطيت در يكى از حجره هاى مدرسه ى خان شيراز مشغول تحصيل بود. در 1299 ش امتياز هفت نامه ى «عدالت» را در شيراز گرفت و تا 1308 ش به انتشار آن ادامه داد و از آن به بعد به امر زراعت و اداره ى املاك موروثى خود پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (7 -6 / 4)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (605 / 3)، الذريعه (26 / 15)، زندگى نامه ى رجال و مشاهير (312 -311 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (804 ،803 / 2).

عدل، عظمي

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. تحصيلات فارسى و فرانسه ى خود را از مدرسه ى ژاندارك تهران آغاز كرد. پس از اتمام آن به مطالعه ى ادبيات ايران و آثار نويسندگان فرانسه پرداخت. وى از مترجمان صاحب ذوق به شمار مى آمد. بانو عظمى از كشورهاى فرانسه و انگلستان و سويس و آمريكا ديدن كرد و گذشته از زبان فرانسه به زبان انگليسى نيز آشنايى داشت. از آثارش: «ترس از زندگى»، ترجمه؛ «داستانهاى دوشنبه»، ترجمه؛ «سرخ و سياه»، ترجمه؛ «جامه ى پشمين»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1958 / 2 ،1336 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (78 -77 / 4).

عدناني سادات، عبدالمالك

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعبدالمالك عدناني ساداتي

محل تولد : سادات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

حقير به سنه 1344 در روستايي محروم به نام سادات از توابع استان چهار محال و بختياري و در خانواده اي بسيار ساده و مذهبي كه مذهبيت خود را چون سيادت خويش نسل به نسل از اجداد گرامي از شجره مباركه محمد و آل محمد(ص) به ارث برده اند به دنيا آمده و پس از شش سال دوران كودكي تحصيلات خود را (جهت محروميت منطقه و نبودن امكانات مدرسه دولتي) در مكتب خانه سنتي آغاز نموده و پس از مدت دو سال و آمدن سپاه دانش وارد دوره ابتدايي شدم و پس از كلاس دوم ابتدايي به سبب زلزله اي بسيار شديد در سال 1354 كه باعث تخريب روستا و پراكندگي مردم و نيامدن معلم و محروميت محسوس، منجر به چهار سال ترك تحصيل شد ولي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357

به بركت بيداري مردم و بينش ديني مجددا در شهرستان بروجن ادامه تحصيل داده و پس از پايان دوران ابتدايي در سال 1359 وارد مدرسه صاحب الزمان شهرستان شهرضا شدم و مقدمات دروس علميه را شروع نموده و پس از چهار سال جهت ادامه تحصيل در سال 1363 وارد حوزه عليمه قم گرديده كه ابتدا در مدرسه المهدي واقع در خيابان صفاييه كه زير نظر حضرت آيت الله گلپايگاني اداره مي شد از محضر اساتيدي گرامي چون آيت الله سيد محمد حسين ديباجي و رباني گلپايگاني و ... بهره مند شده و پس از سپري كردن دروس مدرسه وارد نظام حوزوي شدم كه در اين مقطع دروس سطح را از محضر اساتيدي بزرگواري چون حضرت آيت الله رضا استادي و آيت الله وجداني فر و صالحي افغاني و محسن دوزدوزاني و آيت الله اعتمادي استفاده نمودم و پس از اتمام سطوح مدونه، دروس خارج حوزوي را از محضر آيات عظام آيت الله سبحاني ، آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله فاضل لنكراني، و آيت الله جوادي آملي بهره وافر برده و هم اكنون كه سال 1386 را سپري مي كنم از افتخار شاگردي مكتب نوراني اين عزيزان برخوردار بوده و هستم و اميدوارم خداوند سايه بلند ايشان را طولاني قرار دهد تا بتوان از خرمن پرفيض ايشان بهره كامل گرفت.

و لازم به تذكر است كه از سال 1361 همزمان با تحصيلات حوزوي به امر تبليغ كه همان رسالت انبيا عظام است پرداخته كه به لطف الهي در زمينه منبر و سخنوري رتبه يكم را به خود اختصاص داده به شماره پرونده 8747 در دفتر

تبليغات حوزه علميه قم مثبوت است و در اين جهت نوار كاست و سي دي هايي هم وجود دارد كه اميد است مورد استفاده دوست داران اهل بيت(ع) قرار گيرد.

و با توجه به مطالبي كه ذكر شد و به واسطه فيض و عنايات خاصه دائمي امام زمان(عج) بيش از 25 سال سابقه تبليغي در شهرهاي مختلف كشور كه حتي همين شهرستان مقدس قم از جمله آنها به امر تبليغ و انجام وظيفه مي پردازم و با توجه به اهميت موضوع تدوين كتبي چند كه نتيجه تجربه چندين ساله است پرداخته كه اين توفيقات را منحصرا از ناحيه پروردگار عليم و رحيم مي دانم اميدوارم آنچه كه انجام شد و مي شود مورد توجه خاص ولي الله الاعظم روحي له الفداء گردد. و همه سعي و كوشش ما مورد تاييد امضاي سبز و نوراني حضرت واقع شود و خداوند تمام اعمال و كردار و گفتار و رفتار و حركات و سكنات ما را مورد رضاي خويش قرار دهد.

عراقي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابراهيم. عالمي جليل و غيور بوده، و در نهى از منكر و رفع ظلم، و اشتغال به تدريس و امور شرعيّه، و طريقه زهد و تقوى ممتاز، و مسجد سلام بوده كه جهت او بنا كرده اند.

وفاتش در 1323 روى داده، قبرش در تكيه شهشهانى در تخت فولاد.

در نجف از شاگردان حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و تقريرات استاد را نوشته، و در اصفهان نيز خدمت آقا ميرزا محمّد باقر چهار سوقى و ديگران تلمّذ نموده، و مجاز از چهار سوقى است.

در مدرسه صدر تديس مى نموده و جماعتى كثير از محضرش مستفيض مى شدند.

برگرفته

از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عراقي، صابر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه رازى در اعلام الشيعه قسم دوم از جزء اول ص 850 گويد: وى شيخ آغا صابر بن مولى محمد حسين كوهرودى سلطان آبادى عالمى بارع و فاضل و جليل، از معاصرين است فقه و اصول و غير آنرا در نزد عده اى از علماء و رجال فضل و اعلام دين خوانده و بعد بوظائف دينى از اقامه جماعت و ترويج و نشر احكام و غير آنها پرداخته است، و او از علماء موجه و موثق شهرستان اراك بوده است.

نگارنده گويد: مسجد وى در اراك بنام مسجد حاج آقا صابر از مساجد معموره اراك است كه اكنون سليل و فريد ايشان آقاى صابرى در آن اقامت جماعت و ترويج دين مينمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

عراقي، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا مجتبى بن العلامه الزاهد الحاج آقا محمد العراقى الملقب بزين الدين متوفى 28 صفر 1358 ق ابن العلامه الزاهد الورع (صاحب تصنيفات العديده) الاخوند ملا محمدباقر العراقى الكرهرودى الشهير بالكبير متوفى 25 ربيع الثانى 1315 هجرى قمرى كه از طرف مادر به سادات صحيح النسب و جليل القدر حسينى و از طرف جده امى به مرحوم آخوند ملا محمود ميثمى عراقى طاب ثراه (صاحب كتاب دارالسلام و كتب جوامع و قوامع و لوامع در فقه و اصول مفصل) منصوب مى باشند.

در سال 1323 ق در قريه كرهرود عراق متولد و در سن 14 سالگى به متابعت مرحوم والد (طبق تقاضاى اهالى و امريه علماء عصر) به قصبه كنگاور كه در دوازده فرسخى كرمانشاه و هيجده فرسخى همدان است جهت اقامت مهاجرت نموده و تحصيلات ابتدائى و مقدارى از سطح را خدمت پدر تلمذ و در سال 1349 قمرى به منظور

تكميل به وطن اصلى بازگشته و مدت چهار سال در محضر اساتيد فن و حجج اسلام مانند مرحوم آسيد محسن هفته اى و محقق مدقق آقا شيخ محمدسلطان العلماء تلمذ نموده و در سال 1353 مهاجرت به قم و از آيات عظام حوزه بالاخص مرحوم آيت الله حايرى و پس از وى از آيت الله مرحومين خوانسارى و حجت استفاده نموده و تقريرات و دراسات فقه و اصول آنان را به رشته تحرير آورده و در 28 صفر 1358 ق به واسطه فوت مرحوم والد به كنگاور مراجعت و تا هشت سال به ترويج دين و اقامه جماعت پرداخته و مسجد بزرگى با تمام جهات در مدت كوتاهى بنا نموده و ضمنا به تاليف كتابهائى كه ذيلا ذكر مى شود پرداخته تا در 16 محرم الحرام 1370 قمرى كه ثانيا به شهر قم مهاجرت نموده و بنابر مصلحت و امريه مرحوم آيت الله العظمى بروجردى رحل اقامت انداخته و به جلسات درس و بحث آن مرحوم حاضر و حسب الامرشان در جلسه استفتاء وى شركت نموده و در ماه رجب 1377 دفاتر و پرونده هاى مربوط به نظام وظيفه آقايان طلاب و مديريت كتاب خانه فيضيه قم و توليت مدرسه مهدى قلى خان سابق و مدرسه آيت الله بروجردى امروز به معظم له واگذار و حقا خدمات شايانى بالخصوص نسبت به كتابخانه نموده است.

كتابخانه فيضيه قبل از سرپرستى ايشان در مدت 40 سال از تاسيس آن فقط داراى چهار هزار كتابهاى فقهى مندرس و مكرر در قفسه هاى چوبى نيمه تمام به انضمام چند قطعه ذيلوهاى رنگ و رو رفته بود، ولى بعد از مديريت ايشان در مدت كوتاهى رقم كتب به بيست هزار جلد كتاب در

فنون مختلف رسيد كه در قفسه هاى فلزى و وترين مخصوص براى كتب خطى و تا سر حد امكان وسيله آسايش فكرى آقايان مراجعه كنندگان آماده گرديد.

معظم له مسافرتهاى تاريخى و مذهبى مهمى نموده است از جمله در سال 1377 قمرى به رهبرى صدها نفر از مردم متدين تهران به سوريه براى حمل ضريح مطهر رقيه بنت الحسين عليه السلام نموده كه شايان اهميت بوده است، و نيز مسافر فى در معيت و مصاحبت سيدنا الاستاد مرحوم آيت الله حاج سيد محمدتقى خونسارى به همدان نموده كه تصادف با فوت آن مغفور له شده و جنازه را با آن عظمت فوق العاه و تجليل عظيم به قم آوردند

و اما آثار آن جناب به قرار زير است:

1- دومين بشر يا على بن الحسين الاكبر كتابى است مشتمل بر رجال نامى بنى ثقيف و قضاياى تاريخى شيرين و در فن خود بى نظير است.

2- وقايع الايام با سبك نوين.

3- ليله القدر در ذكر دليل و براهين در اينكه شب قدر شب بيست و سوم ماه رمضان است.

4- شرح زندگانى آيت الله مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى در سى صفحه كه در مجله حكمت طبع شده است.

5- فهرست كتب كتابخانه مدرسه فيضيه در دو مجلد كه در سالهاى 78 و 1379 به طبع رسيده است.

از اغلب مراجع گذشته و حاضر داراى اجازات روايتى و اجتهاد و غيره مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

عرفان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمدبن عبدالصمد بن عبدالله، نويسنده ى اديب فاضل.

پدرش از مراغه به اصفهان آمده، و عرفان در 5 شنبه 15 شعبان 1311 در اين شهر متولد گرديده، در مدارس اصفهان تحصيل نموده، و خصوصا ادبيات و زبان انگليسى را خوب آموخته، و از سال 1341 به نوشتن مجله ى

«عرفان» و سپس روزنامه ى «عرفان» همت گماشته، و تا آخرين روزهاى حيات آن را انتشار داده، و به مناسبت نام روزنامه، نام فاميلى خود را نيز عرفان گذارده، و بدين نام شهرت يافت.

مرحوم عرفان علاوه بر روزنامه نگارى سال ها در دبيرستان هاى اصفهان ادبيات فارسى تدريس مى نمود، و از دبيران دانشمند فرهنگ اصفهان به شمار مى رفت.

سرانجام در شب 5 شنبه 22 ماه صفر 1371 به عارضه ى سكته وفات يافته، در تكيه ى جهانگير خان مدفون گرديد.

مرحوم آقا سيد على بديع زاده ى هور در تاريخ وفات گويد:

هزار رحمت حق بر روان احمد عرفان

ز ما درود و تحيت به جان احمد عرفان

نوشت خامه ى هور از براى سال وفاتش

به سوى قرب كند رو روان احمد عرفان

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

عرفان شيرازي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ش)، روزنامه نگار و مترجم. در شيراز به دنيا آمد. خدمات ادارى خود را در زادگاهش شروع كرد و تا 1338 ق در شيراز به سر برد و در همان سال چهار شماره از مجله ى «خاور» را منتشر كرد. پس از آن به تهران آمد و در وزارت دادگسترى به خدمت مشغول شد و چند سالى نيز در دادگسترى اصفهان كار مى كرد. سپس به تهران بازگشت و در 1341 ق روزنامه ى «آسمان» را منتشر كرد. وى از اعضاى عالى رتبه ى وزارت دادگسترى بود. از آثارش: «اطلس تاريخى اسلامى»، ترجمه؛ «جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى»، ترجمه؛ «حواء امروز»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (241 -240 / 2 ،172 -170 / 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (321 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (59 -57 / 6).

عرفان، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1336 در خانواده اى مذهبى در شهرضا چشم به دنيا گشودم پدرم يك خياط مذهبى و مادرم سيده اى از تبار سادات طبائيان(طباطبائي)بود.

شش كلاس ابتدايى را در مدرسه خيام به پايان بردم و سپس به حسينيه سادات رفتم تا دروس دينى را بياموزم در محضر حجج اسلام حاج سيد محمد على طبائيان (طباطبائي)زارعان، محمدحسين رهايي، حاج شيخ على تاكى و ... زانو زدم.

سپس به اصفهان رفتم و از استادانى چون حاج آقا حسن امامى و آقاى ابراهيمى و آقاى فقيهى بهره گرفتم، آنگاه به قم آمدم از فروغ علم گسترانى چونان حضرات اعلام: طالقاني، تهراني، مدرس افغاني، كريمى جهرمي، استادي، ابطحي، زاهدي، اعتمادي، خسرو شاهي، پيشوايى تهرانى و آيت الله اسماعيلپور و آيت الله شيخ جواد تبريزى پرتوهايى نه در خور آنان كه همساز با

فانوس كورسوز خويش برگرفتم.

ساليانى چند ادبيات فارسي، حاشيه، مغني، معالم، مختصر، مطول، لمعه، مكاسب، و كاربرد علوم بلاغى در قرآن را با سروران مدارس رسالت، كرمانى ها، رضويه، حقانى و موسسه امام خمينى رحمة الله عليه باز گفته ام.

چندين پايان نامه را به مشورت و يا به اصطلاح راهنمايى نشسته ام .

تاكنون به عربستان،عراق،سوريه، سوئد، امارات سفر زيارتى و تحقيقى و تبليغى داشته ام و تحقيقاتى در دست سامان بخشى دارم

از همسر سيده ام پنج فرزند دارم دو پسر و سه دختر، عليرضا در مدرسه كرمانى ها درس مى خواندو امير محسن در مدرسه شهيدين.

كتب:

كرانه ها / سه مجلد

شرح جواهر البلاغه / دو مجلد

شرح و ترجمه تهذيب البلاغه

فرهنگ غلط هاى رايج

پژوهشى در اعجاز قرآن

خاطر و خاطره

آفت ها و لطافت هاى جنسي

زبان آگاهي

پدر و مادر در فرهنگ اسلامي

درمان نازائي.

مقالات:

ازلابلاى متون / حديث زندگى 3

رمز و راز شادابى و نشاط در جواني/ گفت و گو /ديدار آشنا 23

موفقيت و شانس / حديث زندگى 3

زبان آگاهى پيامبر (ص) و امامان(ع)/علوم حديث 12

عفت در انديشه، گفتار و رفتار /حديث زندگى 6

اعتماد به نفس / حديث زندگى 3

زبان آگاهى پيامبر(ص) و امامان(ع)/علوم حديث 6

زبان آگاهى پيامبر(ص) و امامان(ع)/علوم حديث 5

عرفاني راد، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن عرفاني راد

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد محسن عرفاني راد در سال 1337هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان هشترود ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش

با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و شوق ادامه تحصيل در قم، زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها از سوي ديگر وي را رهسپار قم و در سال 1356، سالهاي حكومت خفقان و ظلم رژيم شاهنشاهي بر كشور و حوزه هاي علميه وارد حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت(ع ) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1368 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله وحيد، آيت الله موسوي اردبيلي، مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي در قم، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون علاوه بر معاونت نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه علوم پزشكي تبريز ، به تدريس دروس معارف اسلامي در اين دانشگاه مشغول مي باشد. وي درطول حيات علمي خويش از امرنگارش و پژوهش غافل نمانده است و آثاري از قبيل "وحي تعامل خدا و بشر" و" مبدأ و معاد " را به رشته تحرير در آورده و به زيور طبع آراسته است.

عزب دفتري، بهروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته زبان

انگليسى و علوم تربيتى از دانشسراى عالى تهران، دوره فشرده آموزش زبان از دانشگاه جرج تون شهر واشينگتن آمريكا در سال 1345، كارشناسى ارشد زبان انگليسى از دانشگاه بيروت در سال 1349، دكتراى زبان انگليسى از دانشگاه ايلينويز آمريكا.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تبريز در سال 1349، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تهيه كتاب درسى به زبان انگليسى، خواندن انگليسى، زبان شناسى مقابله اى، زبان آموزى كودك. استاد راهنماى 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:2

زمينه علمى تأليفات:

آموزش زبان انگليسى، ادبيات، روانشناسى، جامعه شناسى، علوم تربيتى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

آموزش زبان، ادبيات، روانشناسى و علوم تربيتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

عزت پور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، روزنامه نگار، مورخ و نويسنده. وى مدير و صاحب امتياز هفته نامه ى «نامه ى آزادگان» بود كه از 1305 ش انتشار آن آغاز شد. از آثارش: «آثار بزرگارن در اخلاق»؛ «افكار صد مرد نامى»؛ «اميرالمؤمنين على (ع)»؛ «تاريخ ملل قديمه ى شرق و غرب»؛ «پيغمبر اسلام»؛ «تاريخ نو»؛ «فالهاى حافظ»؛ «گلهاى خوشبو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (260 -259 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (48 -47 / 4).

عزيزكيا، غلامعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامعلي عزيزكيا

محل تولد : بندر آباد يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/4/23

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي را در دبستان همام روستاي بندر آباد در 30 كيلومتري يزد گذراندم سپس در مدرسه راهنمايي طراز يزد و يكسال نيز در دبيرستان 17 شهريور يزد تحصيل نمودم. در مهر 1357 به حوزه علميه يزد وارد شده و مدت دو سال دروس مقدمات ادبيات و منطق را نزد استادان حوزه از جمله مفيدي فر، حجة الاسلام علاقه بند، مير حسينى، مفيدي، معالى، عجمين فرا گرفتم. در مهر 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و باقيمانده دروس مقدماتي و سطح عالي را گذراندم. در اين دوران از اساتيدي چون آقايان اشتهاردى، عبايى، صالحي افغانى، اعتمادى، موسوي تهرانى، ستوده، علوي گرگاني محقق، طاهري حسن آبادي بهره بردم. از سال 1361 هم زمان با دروس حوزوي از برنامه هاي علمي موسسه در راه حق نيز بهره بردم و از درس هاي آية الله مصباح مدظله و ديگر استادان آنجا از جمله آقايان فياضي، رجبى، ميرسپاه استفاده كردم در اين سال ها به طور متناوب در درس اخلاق جناب آية الله مظاهري نيز شركت مي كردم.

در

سال 1367 در درس خارج فقه آية الله ميرزا جواد آقا تبريزي(ره) حاضر شده و بيش از هفت يا هشت سال از محضر ايشان بهره بردم. هم زمان طي 6 سال يك دوره خارج اصول جناب آية الله مكارم مدظله را درك نمودم، در همين ايام(از 1367- 1373) در دوره تخصصي تفسير و علوم قرآني بنياد فرهنگى باقرالعلوم(ع) شركت كردم و با معدل 33/18 از پايان نامه حوزه با موضوع آثار اجتماعي دين از ديدگاه قرآن دفاع نمودم.

پس از آن در مؤسسه پژوهشي حوزه دانشگاه طرح پژوهش روش شناسي تفسير قرآن را با همكاري استادان آن مؤسسه اجرا نموده (در سال 1379 اين كتاب منتشر شد.) سپس طرح مكاسب تفسير را ارائه كه با همكاري جناب استاد بابايي اجرا شد(بنده در اين طرح حدود پنج مقاله كوتاه و بلند ارائه كردم كه در جلد اول مكاسب تقرير در مقاله كوتاه آن منتشر شد و بقيه در آينده منتشر خواهد شد.در سال 1378 در مؤسسه امام خميني(ره) طرح پژوهشى زن در فرهنگ و انديشه اسلامي را اجرا نموديم كه حاصل آن يك جلد كتاب جستاري درهستي شناسي زن در سال 1382 منشر شد. در سال 1379 در آزمون ورودي دوره دكتراي علوم و قرآن و تفسير موسسه، شركت و به اين دوره راه يافتم و اكنون در حال تدوين رساله پايان نامه اين مقطع به عنوان نقش حديث در تفسير قرآن هستم. در طي سال هاي گذشته آثار ناچيزي در زمينه تفسير و علوم قرآني به صورت مقاله نگاشته ام. هم چنين دو اثر از مباحث جناب آية الله مصباح يزدي دام ظله را تحقيق و

تدوين نمودم و در زمينه اعجاز قرآن/ مباني و قواعد تفسيرى/روايات تفسيرى/متون تفسيري در مؤسسه، مركز جهانى، جامعة الزهرا، مركز تحقيق تفسير،مركز سيد الشهداء در دو مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد تدوين نمودم.

نه شكوفه اي نه برگي نه ثمر نه سايه دارم متحيرم كه دهقان به چه كار كشت ما را

عزيزي تبريزي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ثقه الاسلام والمحدثين مرحوم حاج شيخ على اكبر عزيزى واعظ تبريزى مقيم تهران از اساتيد منبر و خطباء مبرز آذربايجان بوده كه در زمان خود شهرت بسزائى داشت و منبر بسيار شيرين و آموزنده ئى مى رفت. و هزارها نفر را بمبانى اسلامى معتقد و به معارف حقه آشنا و صدها نفر را از انحراف برگردانيده بود در امر به معروف و نهى از منكر از هيچكس نمى هراسيد و در مبارزه با بيدادگريها و ستمگران مسامحه نمى كرد در تبريز تولد يافته و سالها در آنجا تحصيل و ضمنا تبليغ نموده آنگاه به تهران مهاجرت و تا پايان زندگى در آنجا به ترويجات دينى مشغول و خدمات شايسته اى انجام داده تا در ماه رمضان در سنين بيش از هفتاد سالگى وفات نموده و جنازه اش حمل به قم و در اين زمين مقدس مدفون گرديده است.

خاطرات عجيبى دارد كه از آنها اين قصه جالب را مى نگارم.

كه ارباب منبر متوجه به مريدان خود شده و مغرور نگردند فرمود همه ساله وقت اول را در ماه رمضان در مسجد تهران منبر مى رفتم و وقت

دوم را در مسجد مروى و سوم را در مسجد ملك بازار در مسجد مجد جوانى همه روزه جلوى منبر هم نشسته و توجه كامل به سخنان من داشت و مى ديدم گاه گاهى آهى كشيده و دست بر دست زده و تظاهر به حالاتى مى كرد تا در روزهاى آخر كه خود را به من رسانيده و گفت آقا من جوانى منحرف و گمراه بودم ولى بحمدالله در اثر بيانات شما متنبه شده و توبه نموده و روزه هايم را گرفته و نمازهايم را كه تاكنون نمى خواندم خوانده و مصمم هستم كه بعد از ماه رمضان به كربلا رفته و توبه حقيقى نموده و تدارك و جبران گذشته را كنم.

من بسيار مسرور شده و گفتم اگر در اين ماه رمضان هيچ عملى نكرده باشم مگر هدايت و ارشاد اين جوان مرا كافيست. پس او را دعا گفته و تشويق كردم.

روز آخر مجلس كه از منبر پائين آمدم و بانى مجلس تا درب مسجد مرا بدرقه نموده و پاكت حق القدم منبر مرا داده و در جيب بغلم گذاشتم و آمدم تا كسى بنشينم و به مسجد مروى بيايم ديدم جوان مذكور جلو آمده و تذكره اى به من نشان داد و گفت آقا گذرنامه ام را گرفته و فردا به كربلا مى روم لطفا شما دعائى در گوش من بخوانيد البته شما را فراموش نخواهم كرد من او را در بغل گرفته و به گوش راست و چپش دعاء سفر خوانده و التماس دعا گفتم او دست مرا بوسيد و گفت آقا لطفا مرا حلال كنيد مزاحمت كردم جدا مرا ببخشيد وقت شما را گرفتم گفتم حلالت كردم و تو را بخشيدم

پس به تاكسى نشسته و به مدرسه مروى آمدم و دست در جيب كرده كه پول به راننده تاكسى بدهم ديدم آن جوان تائب جيب مرا زده و پاكت پول و ساعت مرا درآورده است. آن وقت متوجه شدم كه يكماه اين جوان سارق نقشه لخت كردن مرا كشيد و در روز آخر ماه نقشه خود را عملى و با اصرار هم از من حليت خواسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

عزيزي، خداداد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خداداد عزيزي (زاده 1350 در محله طلاب مشهد) بازيكن سابق تيم ملي فوتبال ايران و مدير فني كنوني تيم پيام خراسان است. او 47 بازي ملي براي تيم ملي فوتبال ايران انجام داده و 11 گل نيز به ثمر رسانده است.[1] او در سال 1996 به عنوان بازيكن برتر كنفدراسيون فوتبال آسيا و در همان سال به عنوان ارزشمندترين بازيكن جام ملت هاي آسيا انتخاب شد و نقش مهمي در صعود ايران به جام جهاني 1998 داشت.عزيزي فوتبال را با تيم ابومسلم آغاز كرد، با درخشش در ليگ دسته اول كشور در سال 1371 در فوتبال ايران مطرح شد و سال بعد به پاس تهران رفت. از سال 1374 به بهمن پيوست و پس از درخشش در تركيب تيم ملي فوتبال ايران در جام ملت هاي آسيا 1996 و انتخاب به عنوان ارزشمندترين بازيكن اين مسابقات و چندي بعد كسب عنوان بهترين بازيكن سال كنفدراسيون فوتبال آسيا به تيم فوتبال كلن در دسته اول بوندس ليگا آلمان پيوست.

خداداد تا سال 2000 در اين تيم بازي كرد و پس از آن يك فصل در سن خوزه ارثكوئيكز در ام اس ال ليگ حرفه اي فوتبال آمريكاي شمالي و يك فصل

در النصر در ليگ امارات بازي كرد و در سال 1380 به تيم سابق خود پاس بازگشت. اختلاف او با ميروسلاو بلاژويچ سرمربي تيم ملي باعث شد تا از تركيب تيم ملي براي مقدماتي جام جهاني 2002 كنار گذاشته شود.

او پس از آن در سال 1384 براي تيم دسته اولي عقاب و در نيم فصل دوم ليگ 1385 براي تيم راه آهن توپ زد و پس از آن از بازيكني فوتبال خداحافظي كرد.عزيزي پس از خداحافظي از فوتبال توسط تيم ابومسلم به عنوان رئيس سازمان فوتبال انتخاب شد و بعد به مربيگري و در نهايت سرمربيگري تيم رسيد، اما اختلافات او با مديران باشگاه، صراحت لهجه و نتايج ضعيف تيم موجب شد تا در ابتداي ليگ 86 از سرمربيگري تيم اخراج شود. يكي از عجيب ترين اقدامات او در دوران هدايت ابومسلم بيرون آوردن يكي از بازيكنان از تركيب و ده نفره كردن تيم بود.

عزيزي در همان سال در اولين دوره المپياد ايرانيان دوباره به زمين چمن بازگشت و به عنوان كاپيتان تيم استان خراسان رضوي براي اين تيم به ميدان رفت.

او پس از آن مدير فني تيم دسته اولي پيام خراسان شد و توانست اين تيم را به ليگ برتر كشور بياورد، او در هفته هاي آغازين فصل 87-88 مربيگري اين تيم را برعهده داشت كه به دليل مشكلات مالي تيم از فعاليت خود كناره گرفت.

غزال تيز پاي آسيا:

در بازي با تيم ملي استراليا، پس از يك ماراتن طولاني براي رسيدن به جام جهاني 98 فرانسه، خداداد عزيزي براي تيم ملي ايران گلزني كرد و از آن تاريخ به بعد لقب غزال تيز پاي آسيا را گرفت.هرچند كه

نتيجه بازي 8 آذر 1376 خورشيدي با تساوي 2-2 خاتمه يافت، ولي به علت صعود تيم ايران به جام جهاني براي خيلي از ايرانيها از برد شيرين تر بود و باعث شادي و پايكوبي در سطح شهرهاي ايران شد.

عسكري، ابواحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(382 -293 ق)، فقيه، لغوى، نحوى و اديب. در عسكر مكرم از نواحى اهواز به دنيا آمد. در آنجا نشوونما يافت و سپس به بغداد منتقل شد. او سفرهايى به بصره و اصفهان و ديگر شهرها داشت. از عبدان اهوازى و احمد تسترى و ابوالقاسم بغوى و محمد بن جرير طبرى و ابوبكر بن دريد و ابراهيم نفطويه و عباس بن وليد اصفهانى و همبطقه ى آنان روايت كرده است. بزرگان حديث به سويش مى آمدند تا از او كسب روايت كنند. رياست عاليه ى تحديث و املاء و تدريس در شهرهاى خوزستان در عصر وى بدو منتهى مى شد. وى در عسكر و تستر و شهرهاى اطراف آن نواحى املاى حديث مى كرد. ابوسعد مالينى و ابوبكر يزدى اصفهانى و ابوالحسن نعيمى و ابوالحسين محمد اهوازى و ابوعلى حسن اهوازى و ابونعيم اصفهانى حافظ و عبدالواحد باطرقانى و احمد بن محمد بن زنجويه و محمد بن منصور تسترى و على بن عمر ايذجى و ابوسعيد حسن بن على تسترى سقطى از وى حديث روايت كرده اند. برخى ابوهلال عسكرى را خواهرزاده و شاگرد ابواحمد عسكرى مى داند. در «رياض العلماء» آمده است كه عسكرى از مشايخ شيخ صدوق است و صاحب «اعيان الشيعه» اين را دليل بر تشيع عسكرى دانسته، و بعلاوه شوق صاحب بن عباد را براى ديار وى و رثاء گفتن صاحب را در مرگ او تاكيدى بر تشيع وى

آورده است. عسكرى در علوم مختلف و فنون گوناگون متبحر بود. همگان زيبايى تأليف و تصنيف وى را ستوه اند. از آثارش: «تصحيفات المحديثن»؛ «الحكم و الامثال»؛ «راحه الارواح»؛ «الزواجر و المواعظ»؛ «المختلف و المؤتلف»؛ «التفصيل بين بلاغتى العرب و العجم»؛ «تصحيح الوجوه و النظائر»؛ «المصون»، در ادب؛ «صناعه الشعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (211 / 2)، الاعلام بوفيات الاعلام (260 / 1)، اعيان الشيعه (148 -145 / 5)، انساب سمعانى (193 / 4)، ايضاح المكنون (332 / 2)، الذريعه (60 / 12)، روضات الجنات (60 -57 / 3)، رياض العلماء (201 -200 / 1)، سير النبلاء (415 -413 / 16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 / 4)، العبر (161 / 2)، كشف الظنون (1637 ،1464 ،1404 ،956 ،801 ،675 ،411 ،233)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم الادباء (258 -233 / 8)، معجم البلدان (140 -139 / 4)، معجم المؤلفين (240-239 / 3)، النجوم الزاهره (166 / 4)، الوافى بالوفيات (77 -76 / 12)، وفيات الاعيان (85 -83 / 2)، هديه العارفين (273 -272 / 1).

عسكري، ابوهلال حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 395 ق)، اديب، لغوى، نحوى و شاعر. وى از مردم عسكر خوزستان بود. نزد دايى خويش، حسن بن عبدالله بن سعيد عسكرى، كسب علم كرد. از آثار وى: «الصناعتين فى النظم و النثر»؛ «التفضيل بين بلاغه العرب و العجم»؛ «جمهره الامثال»؛ «معانى الادب»؛ «تفسير العسكرى»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (212 -211 / 2)، اعيان الشيعه (148 / 5)، تاريخ ادبيات در ايران (643 / 1)، روضات الجنات (60 -57 / 3)، ريحانه (305 -304 / 7)، كشف الظنون (1980 ،1823 ،1548

،1468 ،1464 ،1460 ،1082 ،691 ،606 ،479 ،453 ،293 ،233 ،200 -199)، الكنى و الالقاب (184 -182 / 1)، لغت نامه (ذيل/ حسن، عسكرى)، معجم الادباء (267 -258 / 8)، معجم البلدان (140 / 4)، معجم المؤلفين (240 / 3)، هديه العارفين (273 / 1).

عشاقي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين عشاقي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/5/8

زندگينامه علمي

از حدود سال 1347 همراه با گذراندن دوره دبيرستان وارد حوزه علميه اصفهان شدم و در آنجا حدود سه سال به ادبيات و سپس تا پيروزي انقلاب به سطوح پايه در منطق، فقه، اصول و كلام و بعد از آن تا سال 64 به سطوح عالي اصول فلسفه و فقه مشغول بوده ام درسال 64 براي تكميل تحصيلات مخصوصا فراگيري عرفان به حوزه علميه قم هجرت نمودم و در نزد اساتيدي همچون آيات جوادي آملى، حسن زاده آملى، وحيد خراسانى، تبريزى، و شاه آبادي ادامه تحصيل داده و حدود 9 سال در درس خارج فقه وا صول آن بزرگان شركت نمودم.علاوه بر تحص

يلات بخش عمده وقتم به تدريس سطوح مختلف مخصوصا علوم عقلي صرف شده است و كتب رايج حوزه را همچون نهايه الحكمه ، شرح منظومه ، شرح اشارات، شوارق الالهام را به طور مكرر و غير مكرر تدريس نمود ه ام و اينك چند سالي است به تدريس در سطوح عاليه فلسفه و عرفان مشغولم.در مراكز تحقيقاتي نيز همكاري علمي داشته ام مثل استخراج محتواي متون فلسفي جهت كامپيوتري كردن آنها ، و اصطلاح يابي و مقاله نويسي جهت دائرة المعارف علوم عقلي و غيره

عصار آشفته، عمادالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1335 -1276 ش)، روزنامه نگار و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. براى ادامه ى تصحيل به اروپا سفر كرد. اما پس از مدتى از اين كار منصرف شده و تنها به يادگيرى علم مانيتيسم پرداخت. بعد از بازگشت به ايران به شوق آموزش هيپنوتيسم به هندوستان سفر كرد.

در زمانى كه پدرش، سيد محمد، به خراسان تبعيد شد او نيز مدت پنج سال در مشهد نزد پدر زندگى كرد و در 1308 ش امتياز هفته نامه «آشفته» را گرفت. عصار در كارهاى فكاهى راصع امضا مى كرد كه عكس عصار است. از او تاليفاتى نيز باقى مانده كه عبارتند از: «اسرار حقه بازى»؛ «اشتباهات خنده آور»؛ «انديشه يك مغز پوك»؛ «باشرفها»؛ «راهنماى بايگان»؛ «عدالت بشر، درام»؛ «محاكمه ى ارواح متفقين در آن دنيا»؛ «محاكمه ى تبهكاران جنگ آلمان»؛ «محاكمه ى عشق و جنون و شهوت»؛ «والده ى آقا مصطفى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (177 / 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (327 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (619 -618 / 4).

عصار تبريزي، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 792 / 783 ق)، دانشمند، شاعر و نحوى، متخلص به محمد. وى در تبريز به دنيا آمد، در علوم رياضى، فلكيات، رمل و اسطرلاب دانا و باتصوف آشنا بود. سلطان اويس جلاير را مدح مى گفت. بيشتر در انزوا و خلوت مى زيست و به شاعرى مى پرداخت و در شعر به صنعت اغراق توجه خاص داشت. آثار وى: مثنوى «مهر و مشترى»، كه در بعضى از تذكره ها به اشتباه نام آن را «مهر و ماه» بيان كرده اند، و در «ريحانه» از هر دو نام برده شده است؛ رساله ى «الوافى فى تعداد القوافى»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (132 -131 / 1)، بهارستان (117 -116)، تاريخ نظم و نثر (203)، دانشمندان آذربايجان (276 -275)، الذريعه (16 / 25 ،315 ،314 / 19 ،1000 ،724 / 9)، روضات الجنان (366 -363 / 1)، ريحانه (140 -139 / 4)، سخنوران آذربايجان (544 -533)، صبح گلشن (287

-286)، فرهنگ سخنوران (637)، لغت نامه (ذيل/ عصار)، مجالس النفائس (354)، هفت اقليم (229 -227 / 3).

عصاري طابراني طوسي، ابومحمد عباس

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 549 ق)، عالم دينى، واعظ و محدث. وى «كشف البيان» ثعلبى را از طريق محمد بن سعيد فرخرادى، از مؤلفش، روايت كرده است. از ابوالحسن بن اخرم حديث شنيد. مؤيد طوسى و عبدالرحيم سمعانى و ابوسعد صفار از وى حديث شنيدند. وى در فتنه غز در نيشابور كشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (289 -288 / 20).

عصمت تيمور، عايشه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1320 -1256 ق، از زنان اديب و متجدد. وى دختر اسماعيل رشدى پاشا پسر محمد تيمور كاشف و از اكراد بود كه در مصر به دنيا آمد. عايشه از خردسالى به شعر و ادب تمايل زيادى داشت. پدرش به تعليم و تربيت او همت گماشت و براى او معلم خانگى گرفت كه زبان هاى عربى، تركى و فارسى را بياموزد. بعدها عايشه خود در مجامع ادبى حضور يافت و محضر استادان شعر و ادب را درك كرد و در اين رشته به پايه اى رسيد كه كمتر زنى تا آن زمان رسيده بود. در نظم و نثر نيز مهارت فراوان يافت.

در سال 1271 ق به همسرى محمد توفيق بيگ اسلامبولى درآمد و با او به اسلامبول رفت و به خانه دارى و بچه دارى مشغول شد. اين امر او را از مطالعه و شاعرى بازداشت تا اينكه دخترش، توحيده بزرگ شد و توانست كه در خانه دارى به او كمك كند. در سال 1289 ق پدر و سه سال بعد نيز همسرش وفات يافت (1292 ق) و او ناچار به قاهره بازگشت. از آن پس وقت خود را وقف مطالعه و تكميل معلومات و گسترش دايره ى اطلاعات ادبى خود كرد و در نتيجه كثرت مطالعه و تحقيق و

تتبع به حد كمال رسيد. دو سال پس از فوت همسرش، دختر او نيز كه هيجده سال داشت، ناگهانى و در عين جوانى درگذشت. عايشه در مرگ او هفت سال عزادارى كرد و در اثر تالمات روحى اشعار و مراثى شيوا و سوزناكى به زبان عربى سرود كه از لحاظ ادبى شاهكار است. او به زبانهاى عربى، فارسى و تركى شعر مى گفته و قصايد بسيارى درباره تعليم و تربيت جامعه زنان سروده است. عايشه را سرآمد نهضت علمى و ادبى زنان مصر مى دانند. ترجمه مرثيه ى او كه در مرگ توحيده سروده چنين است:

«در بامدادى از ماه روزه تا جامهاى مرگ به گردش درآمد، قدح هاى اشك حسرت نيز به گردش افتاد. آنكه دوستش داشتم رفت و شرنگ غم و غصه را به من چشانيد و از فراق او در دلم آتشى برپا شد. آه از اين آتشى كه در بين دنده هايم افروخته شد و سرچشمه زندگانيم را خشكاند. من با غم و رنج چنان خو كرده ام كه اگر از من دور شود از تاخيرش ناراحت مى شوم. من حاضر نبودم كه زمان كوتاهى دورى عزيزى را تحمل كنم. اكنون كه زمان جدايى بسيار نامحدود است چگونه شكيبا باشم؟ فرزندم! تا روزى كه در بهشت و آن باغهاى سرسبز هميشگى- كه حورها آنجا را آذين بسته اند- به همديگر برسيم از جدايى و دورى ناله سر مى دهم و گريه مى كنم. همان بهشتى كه دوستان در آنجا به همديگر مى رسند و در واقع زندگى خوب و آسوده همان است. به خدا قسم از تلاوت قرآن و دعاى خير تا روزى كه پرندگان بر شاخه هاى درختان نواخوانى كنند كوتاهى نخواهم كرد.»

ترجمه

قطعه اى از اشعار تفاخر و و حماسه آميز او چنين است.

«با دست عفت، از عزت و حرمت حجابم نگهدارى مى كنم و با حفظ عصمت و آبرو بر همگان برترى مى جويم. ادب و تربيت من در سايه انديشه و روشن و قريحه خرده بين به مرز كمال رسيده است. تحصيل و كسب ادب و دانش براى من- كه زنى هستم- ضررى نداشته بلكه موجب شده است كه در بين جامعه زنان چون گلى جلوه گر باشم. شرم و آزرم و نيز داشتن چادر و نقاب، مرا از ترقى در رسيدن به كمال مطلوب و برترى در ميدان مبارزه براى دست يافتن به هدف باز نداشته است. آيينه من صفحات دفتر و كتاب و آرايش و گلگونه ام از نقش مداد و جوهر نوشتنى است.

قدرت من در دستهايم است- نه زيبايى و رنگ صورت- و فراست و هوش من براى رسيدن به آينده بهترى است.»

آثار چاپ شده عايشه عبارتند از: ديوان اشعار فارسى و تركى كه يكبار در استانبول و بار ديگر در قاهره به چاپ رسيده است، حليةالطراز، ديوان شعر به عربى، نتايج الاحوال فى الاقوال و الافعال، شامل حكايات و داستان هايى درباره دستورهاى اخلاقى به زبان عربى، مرآت التامل فى الامور، به زبان عربى در ادب و اخلاق. وى در قاهره درگذشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: الاعلام، 5 / 4؛ تاريخ مشاهير كرد، 84 -81 / 2؛ معجم المؤلفين.

عصيري، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبى عصيري

محل تولد : آران و بيدگل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمجتبي عصيري فرزند سيد محمد متولد اول مرداد ماه سال

1349 ه . ش در خانواده اي مذهبي و از نظر اقتصادي متوسط، در منطقه بيدگل كاشان مي باشم كه در سن 5 سالگي به همراه خانواده پدري جهت سكونت به شهرستان كاشان عزيمت نموده و تحصيلات ابتدائي و راهنمايي خود را در اين شهر آغاز نمودم. از همان اوان طفوليت كه همزمان با تحصيل در مدرسه ابتدائي بود به علت جوّ خانواده و حرمت و قداستي كه در آن نسبت به مقام شامخ روحانيت و اين كسوت وجود داشته و همچنين علاقه و ارادت وافري كه والدين اين جانب، بالاخص پدر كه خود به شغل معماري ساختمان مشغول بود توجهم به اين سوي جلب گرديد. در دومين سال تحصيلي در مقطع راهنمايي بود كه فكر روي آوردن به دروس حوزوي به طور جدي به فكرم خطور نمود اما با توصيه بعضي از دوستان جهت تكميل مقطع راهنمايي مجدداً به ادامه تحصيلات روز مشغول گرديدم و در پايان مقطع راهنمايي چون جهت شركت در جبهه هاي نبرد حق بر عليه باطل اعزام گرديده بودم تا حدودي از فكر حوزه دور گرديدم و همزمان با حضور در جبهه ها تحصيلات دبيرستان را آغاز نمودم. تا اينكه در سال دوم دبيرستان و دومين حضور در جبهه به طور جدي عزم خود را جزم نموده و تصميم خود را گرفته و در سال 1366 _ 1367 رسماً وارد حوزه علميه مقدسه قم گرديدم و در كنار تحصيلات حوزوي ديپلم علوم انساني و سپس تحصيلات دانشگاهي در مقطع كارشناسي و نيز كارشناسي ارشد را در رشته زبان و ادبيات عرب اخذ نمودم. سپس براي مدت سه سال در دانشگاه به تدريس مشغول گرديدم.

اما پس از آن خود را متمركز و ممحَّض در دروس حوزه نموده و پس از پايان دروس سطح حوزه در سال 1377 وارد دروس خارج فقه و اصول گرديده و تا اين زمان نيز به اين مهم اشتغال دارم و در كنار آن به بعضي از كارهاي قلمي و تأليفي نيز اشتغال دارم كه از خداوند متعال مزيد توفيقاتش را مسئلت دارم.

عضدي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، روزنامه نگار و نويسنده. تحصيلات خود را در كالج اصفهان به پايان رساند و به روزنامه نگارى پرداخت و براى بيشتر روزنامه هاى اصفهان مقاله تهيه مى كرد. در 1328 ش به شيراز رفت و امتياز روزنامه ى «عضد» را گرفت.اين روزنامه به طور هفتگى انتشار مى يافت. از آثار وى: «جنايات جنس لطيف»؛ «حق گرفتنى است».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1183 ،1052 -1051 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (470 / 4).

عطاء

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) ابن يعقوب مكنى به ابوالعلاء و معروف به ناكوك، فاضل و شاعر و نويسنده ذواللسانين (ف. 491 ه.ق.). وى در دو زبان عربى و فارسى ديوان مشهور داشت، و معاصر سلطان ابراهيم بود.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عطاء خراساني، ابوايوب، عطاء

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(135 -50 ق)، مفسر، محدث و واعظ. اصل وى از خراسان بود، اما در دمشق و بيت المقدس زندگى مى كرد. از صحابيانى چون ابن عباس و ابوهريره و ابودرداء و انس و معاذ بن جبل به طريق ارسال روايت كرده است. او از ابن بريده و بسيارى از تابعين چون سعيد بن مسيب و سعيد بن جبير و عروه و عطاء بن ابى رباح و نافع و عكرمه حديث شنيد. معمر و شعبه و سفيان و مالك و حماد بن سلمه و حتى شيخش، عطاء بن ابى رباح، نيز از وى روايت كرده اند. گفته اند كه وى در حديث مردى مورد اعتماد بود و معروف به فتوا و جهاد. اما بخارى و عقيلى و ابن حبان او را از جمله ضعفاء محدثين ذكر كرده اند. در اريحا درگذشت و در بيت المقدس دفن شد. از آثار وى: «الناسخ و المنسوخ» كه بخشى از آن باقى مانده است؛ «التفسير»، كه تنها چند برگ از آن بر جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التاريخ الكبير (475 -474 / 6)، تهذيب التهذيب (186 -184 / 7)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 335 -334 / 1)، سير النبلاء (143 -140 / 6)، شذرات الذهب (193 -192 / 1)، طبقات ابن سعد (261 / 7)، العبر (140 / 1)، كشف الظنون (453)، معجم المؤلفين (283 / 6).

عطار همداني، حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(569 -488 ق)، حافظ، محدث و اديب شيعى. وى به مقام برجسته اى از علم و فضيلت دست يافت و شهره ى آفاق بود. از محضر علما و راويان بسيارى چون حافظ ابوعلى حداد اصفهانى و ابوالعز قلانسى و محمد بن الفضل عزاوى و ديگران بهره گرفت و عده ى زيادى از

او سود جستند و حديث شنيدند، چون: شيخ منتجب الدين ابن بابويه و ابن شهر آشوب و موفق به احمد خطيب خوارزم و ابوسعد سمعانى. از آثار وى: «الهادى فى معرفه المقاطع و المبادى و الوقف و الابتداء و الانتصار فى معرفه قراء المدن و الامصار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست منتجب الدين (65)، معجم رجال الحديث (291/4).

عطاري طوسي، مجدالدين، ابومنصور محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(573 / 571 -486 ق)، فقيه، اصولى و واعظ شافعى. معروف به حفده. اصلش از طوس است و در نيشابور برآمد. از ابوبكر محمد بن منصور سمعانى در مرو و از ابوحامد غزالى در طوس و از محيى السنه ابومحمد حسين بن مسعود بغوى در مرورود فقه آموخت. از بغوى دو كتابش «معالم التنزيل» و «شرح السنه» را شنيد و كتابت كرد. در بخارا نزد علامه برهان الدين عبدالعزيز بن مازه حنفى تحصيل نمود. سپس به مرو بازگشت و در آنجا ملجس وعظ آراست و مدتى در آنجا مقيم شد تا در فتنه ى غز (548 ق) به عراق و از آنجا به آذربايجان و جزيره سفر نمود و به وعظ و تذكار پرداخت و مورد توجه قرار گرفت و به علت حسن وعظش همه بر گرد او جمع شدند. ابوسعد سمعانى گويد: او فقيه و واعظ و فصيح بود واز عبدالغفار شيروى و حافظ ابى لفتيان رواسى و نصار بن احمد عياضى حديث شنيده بود. من هم در مرو و نيشابور از او حديث نوشتم. ابواحمد بن سكينه و ابن الاخضر و شمس الدين عبدالغفور بن بدل تبريزى بزورى و ابوالمواهب بن صصرى و قاضى بهاءالدين يوسف بن شداد و ابوالمجد محمد بن حسين قزوينى از وى حديث شنيده اند. وى

در تبريز درگذشت. در «شذرات الذهب» نام وى به غلط عطاردى ذكر شده است. از آثارش: «اجويه مسائل»، در فقه و تصوف، كه در جواب سؤالهاى يوسف بن مقلد دمشقى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (256 / 6)، سير النبلاء (540 -539 / 20)، شذرات الذهب (240 / 4)، العبر (61 / 3)، معجم المؤلفين (50 / 9)، النجوم الزاهره (71 / 6)، الوافى بالوفيات (203 -202 / 2)، وفيات الاعيان (239 -238 / 4).

عطاملك جويني، علاءالدين، ابوالمظفر عطاء ملك

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(683 / 681 -623 ق)، مورخ و اديب. ملقب به صاحب ديوان. وى از خاندان بزرگ صاحب ديوانان جوينى است كه در قرن پنجم و ششم و هفتم همواره متصدى مشاغل بزرگ دولتى بودند. از جوانى وارد كارهاى ديوانى شد و به خدمت امير ارغوان آقا، حكمران خراسان، پيوست، و دوبار به همراه وى به مغولستان سفر كرد و دراى سفرها به احوال مغولان آشنايى پيدا كرد. در 654 ق كه هولاكوخان مغول به خراسان آمد، عطاملك به او پيوست و در جنگ هاى وى با اسماعيليان الموت و با خليفه ى عباس در بغداد همراه او بود. پس از از چندى از جانب هولاكو به حكومت عراق عرب منصوب شد و حدود بيست سال در اين مقام بود. پس از مرگ هولاكو به سعايت مجدالملك يزدى مدتى گرفتار شد. چون آزاد شد در اران يا مغان درگذشت و پيكر او را به تبريز آوردند و در آنجاه به خاك سپردند. از مآثر وى: كشيدن نهرى از فرات به جنوب غربى نجف. از آثار علمى وى: «تاريخ جهانگشاى»، در سه مجلد در شرح ظهور چنگيزخان و احوال و

فتوحات وى و تاريخ خوارزمشاهيان و حكام مغولى ايران و فتح قلاع اسماعيليه و شرح جانشينان حسن صباح؛ «تسليه الاخوان»؛ رساله اى در تكميل «تسليه الاخوان»؛ «ديوان» شعر.[1]

جوينى، ملقب به علاءالدين بن بهاءالدين محمد، برادر شمس الدين محمد صاحب ديوان، از رجال و مورخان معروف اوايل دوره مغول (و. 623- ف. 681 ه.ق.) وى از آغاز جوانى وارد كارهاى ديوانى شد و از عمال امير ارغون آقا حكمران خراسان گرديد. عطاملك چند بار در خدمت امير ارغون به قراقروم پايتخت مغولستان سفر كرد و در ضمن همين سفرها درباره احوال مغول و يورتهاى اصلى ايشان اطلاع كافى به دست آورد و براى نوشتن تاريخ خود مواد لازم را فراهم كرد. وى در سال 654 به توسط امير ارغون به هلاكو معرفى شد و نزد او تقرب يافت. پس از فوت هلاكو وى و برادرش صاحب ديوان سبب رونق دولت اباقا بودند و عطاملك حكومت بغداد و عراق يافت. مجدالملك مكرر از عطاملك نزد خان مغول سعايت مى كرد و موجب مزاحمت او و ديگر افراد خاندان جوينى را فراهم مى ساخت و در نتيجه عطاملك به حبس افتاد ولى با وساطت شاهزادگان و خوانين مغول در 680 از حبس نجات يافت و مورد نوازش اباقا قرار گرفت. دشمنان خاندان جوينى باز از پاى ننشستند ولى نتيجه نبردند. چون تگودار به سلطنت رسيد، حكومت بغداد و عراق را كما فى السابق به عطاملك واگذاشت. وى مؤلف تاريخ «جهانگشاى جوينى» است. عطاملك اين تاريخ را در سال 655 ه.ق.- يعنى مقارن تاريخ فتح قلاع اسماعيليه به دست هلاكو به انجام رسانيد. غالب وقايعى را كه جوينى راجع به دوره چنگيزى در كتاب

خود آورده از معمرانى كه با آن ايام هم عصر بوده اند شنيده و ضبط نموده و از معتبران مغول نيز كسب اطلاع مى كرده و گويا از بعضى از نوشته هاى مغول هم استفاده كرده است. تاريخ جهانگشا چنانكه خود مؤلف تقسيم كرده شامل سه جلد است: جلد اول تاريخ شروع كار چنگيزخان و ياساهاى چنگيزى و تاريخ قوم اويغور و فتوحات چنگيز در ماوراءالنهر و خراسان و انقراض سلسله خوارزمشاهيان و سلطنت اگتاى و گيوك و احوال جوجى و جغتاى، جلد دوم در تاريخ سلاطين خوارزمشاهى و قراختاييان و حكام مغول ايران، جلد سوم در تاريخ منگوقاآن و اردوكشى هلاكو به ايران و شرح تاريخ اسماعيليه تا سال 655 كه بيشتر قسمت اخير مقتبس از كتاب «سرگذشت سيدنا» است و شرحى كه در باب فتح بغداد منسوب به خواجه نصير طوسى است غالبا به عنوان ذيل جلد سوم به آخر نسخه هاى جهانگشا الحاق شده. انشاء كتاب مزبور بليغ و از لحاظ احتوا بر اطلاعات نفيس كم نظير است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (288 -286 / 1)، از سعدى تا جامى (92 -90 ،35 -27)، تاريخ ادبيات در ايران (1213 -1209 / 3)، تاريخ جهان گشاى جوينى (1/ يا- فه)، تاريخ مغول (486 -485)، تاريخ نظم و نثر (136 ،94)، حبيب السير (3/ صفحات متعدد)،دايره المعارف فارسى (1743 / 2)، دستور الوزراء (295 -267)، الذريعه (728 / 9 ،300 / 5 ،248 -247 / 3)، ريحانه (444 / 1)، سبك شناسى (100 ،53 -51 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 98 -97 / 7)، گنج و گنجينه (354 -346)، لغت نامه (ذيل/ عطاملك جوينى)،

مجمع الفصحا (877 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (77 -75 / 4). هديه العارفين (665 / 1).

عطايي كوزاني، عنايت

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنايت عطايي كوزاني

محل تولد : فومن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عنايت عطائي فرزند محمّد دوران متوسطه را در رشته رياضي فيزيك، در سال 1371 به پايان رساندم، و در سال 1372 وارد حوزه علمية قم شدم، كه تا كنون مشغول تحصيل فقه، اصول و فلسفه هستم.

عظيمي، شمس الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد شمس الدين عظيمي

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

از روحانيون قبل از انقلاب و طلاب مدرسه حقاني (به مديريت شهيد قدوسي) و بعد از آن مؤسسه مرحوم آيت الله گلپايگاني (المهدي فعلي) بوده و همان زمان در كنار دروس حوزوي به تدوين و نوشتاري و مقاله نويسي مبادرت مي نمودم به كتب آن زمان استاد محقق و آيت الله فعلي مكارم شيرازي و مدرس آن موقع حوزه و آيت الله فعلي نوري همداني علاقه زيادي داشتم روش رئاليسم مرحوم مطهري و ماترياليسم و ديالكتيك استاد آيت الله فعلي جعفر سبحاني را مطالعه مي نمودم به مراكز مختلف اعم از روستاها و شهرهاي كشور نيز جهت انجام خدمات تبليغي مهاجرت مي نمودم دروس سطح را قبل از انقلاب اتمام نموده مدتي در كرمانشاه در درس خارج فقه مرحوم آيت الله ميبدي شركت مي كردم يك دوره شرح تجديد نزد مرحوم حقي سرابي در مسجد فاطميه گذرخان (قبل از انقلاب) تلمذ نمودم. سه سال بحث مسيحيت را نزد استاد عبدالقائم شوشتري (الأن از ائمه جمعه هستند) برادر وزير سابق دادگستري تعليم گرفتم نزد ايشان دو سال هم تصوف خواندم، يكسال هم مبحث بهائيت و ردّ آن را نزد استاد قدرت الله نجفي

خواندم پيوسته از شاگردان ممتاز استاد شوشتري بودم الان بسياري از شاگردان آن موقع و همدرسان حقير از مسئولين طراز اول نظام هستند اوائل انقلاب به تهران هجرت نمودم مدتي درس خارج فقه جواهر مرحوم حقي سرابي در مدرسه و مسجد امام حسين(ع) فعلي شركت نمودم آنگاه در ميدان بهارستان (دبيرستان شريعتي روزانه) به تدريس عربي و ديني چهارم دبيرستان و در دبيرستان شهيد رجائي و شبانه ابتدايي پاسداران به همان دروس پرداختم مدتي در مركز نشر دانشگاهي زير نظر دكتر پورجوادي مصحح كتب و مقابله كتب ديني و غيرديني بودم همان زمان از سري دوازده گانه كتب محمدعلي دخيل از علماي نجف جلد اول آن يعني الأمام اميرالمؤمنين علي(ع) را به فارسي ترجمه كردم و به بنياد بعثت تحويل دادم سپس وارد ارتش شدم و ضمن قبول مسئوليت عقيدتي سياسي بيشتر به تدريس اصول عقايد و ماترياليسم و ريشه هاي انقلاب و خدمات متقابل اسلام و ايران اشتغال داشتم از اساتيد مركز آموزشهاي هوايي بودم پس از ارتش به سپاه رفتم و آنجا نيز ضمن داشتن مسئوليت عقيدتي سياسي بيشتر مربي و مدرس بودم يكسال ورامين، يكسال نقده، يكسال سقزّ بودم و سپس به خدمت در سازمان تبليغات اسلامي درآمدم در دانشگاه خواجه نصير استاد اخلاق و ريشه هاي انقلاب شدم امام جماعت نيز بودم در سازمان هم ضمن داشتن مسئوليت به نوشتن مقاله و همكاري فرهنگي و تبليغي ادامه دادم.

پس از 20 سال متاركه رسمي دروس حوزوي مجدداً به قم برگشتم و ضمن انتقال كار اداري از تهران به طور موقت به قم شروع به تجديد و مرور به دروس قبل از انقلاب نمودم

سطح 2 و سطح 3 را گرفتم و چون فرصت خوبي برايم پيش آمد و تدريس در دانشگاه ها هم نياز به مجوز پيدا كردم مبادرت به امتحان و مصاحبه علمي معاونت اساتيد معارف دانشگاه ها را نمودم و موفق به اخذ دو مجوز تدريس اخلاق اسلامي و معارف (انديشه 2) گرديدم هم اكنون در تهران در دانشگاه آزاد واحد تهران مركزي طي 12 ساعت در هفته (بعد از ظهرها) اشتغال به تدريس دارم هفته اي سه روز يعني روزهاي يكشنبه و دوشنبه و سه شنبه در درس خارج فقه (مكاسب محرمه) مقام معظم رهبري شركت مي كنم تدوين پايان نامه با عنوان (حكمت الهي در اديان توحيدي) دارم كه قائل ارائه مي باشد جزوه ديگري آماده چاپ تحت عنوان 14 درس اخلاق براي دانشجويان كه تقريباً تدريس براي يك ترم دانشگاهي است دارم با هيئت رزمندگان اسلام در تهران در بخش فرهنگي آن همكاري فرهنگي دارم كه مصاحبه اخير حقير در مجله ماهانه آنها چاپ مي گردد با مركز مشاوره جناب دكتر افروز در ارتباط هستم و بيش از 5 سال است كه به بصورت تجربي و روانشناسي و دعا درمانى اسلامي و سنتي خانواده ها را سرويس دهي مشاوره اي مي نمايم و اخيراً با مركز مشاوره جهت اخذ مجوز ارتباط برقرار نموده ام ناشر نيز هستم تحت عنوان انتشارات مه رويان و كتاب شرح كامله كليله و دمنه را كه بيش از هزار صفحه و در يك مجلد و تأليف 14 ساله حجت الاسلام دكتر موسوي و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب مي باشد حدود 5 الي 6 ماه است كه چاپ و نشر نموده ام و آماده عرضه مي باشد و در پايان بايد بگويم

كه هم اكنون در تهران و قم (بيشتر تهران) اشتغال به كار اجرايى، مشاوره، دعا درمانى، شركت در درس خارج فقه رهبر انقلاب، تدريس در هفته در دانشگاه آزاد واحد تهران مركزي و... دارم.

عفيفي، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق.

تولد: 1302(22 رمضان 1345 ق.)، شيراز.

درگذشت: 1375.

رحيم عفيفى در دو سالگى پدرش را از دست داد و دايى او عبدالله عفيفى (از آزاديخواهان خطه فارس) سرپرستى او را به عهده گرفت. تحصيلات ابتدايى و دوره اول متوسطه را در شيراز و دوره ى دوم را در دبيرستان كشاورزى كرج گذرانيد و در خرداد 1320 ديپلم پنج ساله ى كشاورزى را به دست آورد و در اداره ى كشاورزى شيراز مشغول به كار شد. در همين اوقات دايى او دو روزنامه يكى به نام «فروردين» در نيمه ى دوم 1320 و ديگرى به نام «سروش» در نيمه ى دوم سال 1321 در شيراز انتشار داد كه اداره امور داخلى آنها به عهده وى بود. پس از مرگ دايى در سال 1327 تحصيلات خود را دنبال نمود و با گرفتن ديپلم ادبى در شيراز به تهران منتقل شد و در رشته ى ادبيات فارسى در دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد. در نتيجه در سال 1331 به درجه ى ليسانس و در سال 1335 فوق ليسانس و در سال 1338 به درجه ى دكتراى ادبيات نايل آمد و در سال 1339 پس از گذراندن مقررات مربوط، به سمت دانشيار زبان پهلوى در دانشگاه مشهد انتخاب شد.

وى در سال 1338 در سازمان نو بنياد جنگلبانى ايران مسئول اداره ى آموزش و انتشارات و تبليغات بود و مديريت ماهنامه اى به نام نشريه ى «جنگل ها» را كه مجله اى فنى بود به عهده داشت و با همه

كمبودهاى آن زمان به طور مرتب مدت پنج سال آن را انتشار داد و سرپرستى دو دوره كلاس كمك مهندسى و جنگلبانى را عهده دار بود و در سال 1336 نيز مدتى سرپرستى اداره ى انتشارات وزارت كشاورزى به وى محول شد.

در سال تحصيلى 1340 -1339 وى در دانشگاه مشهد به تدريس زبان هاى پيش از اسلام (پهلوى، فارسى باستان، اوستايى) و زبان شناسى و فرهنگ ايران باستان پرداخت. در سال 1341 به عضويت شوراى انتشارات دانشگاه برگزيده شد و از طرف شوراى مذكور به سمت مدير عامل سازمان چاپ دانشگاه انتخاب گرديد تا براى تأسيس مؤسسه چاپ اقدام نمايد وى همچنين چند دور مدير گروه آموزشى زبان شناسى و زبان هاى پيش از اسلام را عهده دار بود و براى تأسيس دوره هاى فوق ليسانس و دكتراى زبان شناسى در دانشگاه مشهد آيين نامه هاى لازم را تهيه نمود و به تصويب رساند. در سال 1342 به منظور بازديد از مؤسسه هاى فرهنگى و دانشگاهى كشورهاى همسايه مسافرتى به اتفاق دانشجويان به كشورهاى افغانستان، پاكستان و هندوستان نمود و در سال 1346 با استفاده از بورس تحقيقاتى دانشگاه مدت يك سال در كشورهاى فرانسه و انگلستان سرگرم مطالعات علمى و تحقيقاتى بود. در كنار تدريس، به تحقيق مى پرداخت و به تدريج سى و اند گفتار از متون پهلوى را به فارسى ترجمه و با شرح و تفسير در مدت چهارده سال در مجله ى «دانشكده ى ادبيات مشهد» به چاپ رسانيد. كتاب ارداويرافنامه يا بهشت و دوزخ در آيين مزديستى را با شرح و تفسير و واژه نامه در سال 1342 به چاپ رسانيد و در سال 1343 ارداويرافنامه منظوم زرتشت بهرام پژدو گوينده قرن هفتم هجرى را انتشار

داد. اثر ديگر عفيفى هوشيدران (متن پهلوى و ترجمه فارسى، 1345) است. وى همچنين كتاب فرهنگ جهانگيرى با شرح و حواشى و شواهد گوناگون در سه جلد و 3400 صفحه در سال 1354 -1351 انتشار داد. اين كتاب برنده ى جايزه ى مسافرت تحقيقاتى دانشگاه مشهد به مدت پنجاه روز به اروپا و آمريكا گرديد. وى در برخى از كنگره ها حضور مى يافت و سخنرانى هايى درباره ى فردوسى و دقيقى ايراد مى كرد كه متن آنها جداگانه به چاپ رسيده است. برخى از مقاله هاى ايشان در مجله ى «دانشكده ى ادبيات دانشگاه فردوسى مشهد» منتشر شده است.

پس از تشكيل شوراى دانشگاه مشهد از طرف شوراى دانشكده ى ادبيات به عضويت شوراى دانشگاه و نيز شوراى آموزشى دانشگاه و شوراى تحقيقات دانشگاه برگزيده شد و نمايندگى دانشكده ادبيات در هيئت مميزه دانشگاه نيز به وى محول گرديد.

در مهر 1358 تقاضاى بازنشستگى كرد. در ارديبهشت سال 1359 از مشهد به تهران آمد. در اين دوره كار تحقيق و مطالعه در آثار ادب فارسى را دنبال نمود. از آثار اين دوره فعاليت اوست: تصحيح كتاب بهمن نامه (از آثار اواخر قرن پنجم هجرى)، مثلها و حكمتها در آثار شاعران قرن سوم تا يازدهم هجرى (1371)، فرهنگنامه ى شعرى (شامل تركيبات، كنايات، اصطلاحات و آثار شاعران قرن سوم تا يازدهم هجرى در سه جلد)، اساطير و فرهنگ ايرانى در نوشته هاى پهلوى، واژه نامه پهلوى به فارسى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

عقيقي بخشايشي، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم عقيقي بخشايشي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

عبدالرحيم فرزند حاتم، معروف به «عقيقي بخشايشي»، در سال 1361 ه.ق (مطابق با 1320 ه.ش) در قصبه «بخشايش» (زادگاه مادر

پروين اعتصامى، شاعره نامدار) در 65 كيلومتري شرق تبريز، در يك خانواده كشاورز پا به عرصه حيات نهاد. با داشتن علاقه وافر به تحصيل، زادگاه خويش را به عزم تبريز ترك گفته و در مدرسه طالبيه دروس ادبي و مقدماتي را فرا گرفت؛ تا اينكه درسال 1378 ه .ق به قصد ادامه تحصيل، رهسپار حوزه علميه قم گرديد. در آن حوزه مباركه، از محضر اساتيد معروف روز، بهره مند شد. دروس سطح را از اساتيد هم زبان خويش، آقايان حجج اسلام: شيخ احمد پايانى، حاج ميرزا يدالله دوز دوزانى، و استاد جعفر سبحاني و دروس عاليه فلسفه و حكمت و فقه را از محضر اساتيد بزرگوار، شادروان علامه طباطبايي و معلم شهيد مرتضي مطهري و آيت الله سلطانى، اصول فقه را از محضر امام خميني (ره) و خارج فقه را از محضر آيت الله العظمي گلپايگاني و برخي ديگر از مراجع معروف و دروس اخلاق و معارف عاليه را، ازمحضر آيت الله العظمي آخوند ملا علي معصومي همدانى، كسب نمود، و از محضر ايشان موفق به اجازه روايتي در مسير اجازات حاج آقا بزرگ تهراني گرديد.

هم زمان با تحصيلات حوزوى، در دروس دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران، شاخه فقه و مباني حقوق اسلامى، و دروس دارالتبليغ اسلامي قم شركت جست، تا درسال 1391 ه.ق (1349 ه.ش) موفق به دريافت ليسانس از دانشگاه تهران و پايان نامه تحصيلي از اين موسسه اسلامي گرديد. پس از كسب تحصيلات عاليه حوزه و دانشگاه، زندگي او در دو كلمه خلاصه ميشود: قلم و قدم،با توجه به شوق و علاقه خاصي كه در خود ميديد، رشته نويسندگي

و خلق آثار قلمي را تعقيب نمود و تاكنون لحظه اي قلم را ترك نگفته است. اين رشته را رسما از سال 1340 ه . ش با جرايد معروف آن روز، مانند هفته نامه نداي حق، وظيفه، مجله نور دانش و ... آغاز كرده و نخستين تاليفات خود، «نظري به انجيل و تعليمات مسيحيت» و «همسران رسول خدا (ص) » را در سال 1340 و 1341 نگاشت و در جلسات اسلام شناسي زير نظر دكتر مفتح به چاپ رسيد تا اينكه در سال 1350 ه. ش به عضويت هيات تحريريه نخستين مجله اسلامي حوزه علميه قم، «درسهايي از مكتب اسلام» برگزيده شد و مقالات مختلفي در زمينه هاي اجتماعى و فرهنگي و اخلاقي منتشر ساخت.

محصول اين همكارى، پديد آمدن خمير مايه آثار چاپي متحددي است كه تعداد آنها، هم اكنون به 110 جلد بالغ مي شود.كه برخي از اين آثار به زبانهاي زنده جهان، مانند انگليسى، عربى، فرانسه و اردو و تركي نيز ترجمه و منتشر شده اند. پس از پيروزي انقلاب اسلامى، حدود 12 سال، در دانشكده هاي مختلف كشور، به ويژه دانشگاه آزاد اسلامى، در مرحله كارشناسي ارشد تدريس داشته و هم اكنون عضو هيات علمي دانشگاه تهران و مدرس دروس معارف اسلامي مي باشد. اخيرا در پي نگارش كتاب «ديداري با مسلمانان جمهوري آذربايجان»، موفق به دريافت درجه «دكترا» از آكادمي علوم آن جمهوري گرديده كه از طريق سفارت ايران به صورت رسمي به ايشان اعطا شده است. او در تعدادي از كنگره هاي بزرگ علمي و ادبي شركت جسته و مقالاتي را ارائه داده است. ازآن ميان كنگره عاشورا، كنگره

اوحد الدين مراغه اي و كنگره شيخ شهاب الدين اهري را مي توان نام برد. نويسنده كتاب، بر اين اعتقاد است كه فلسفه وجودي افراد و زكات حيات و بقاي آنان، آثار خير و باقيات صالحاتي است كه ازآنان به يادگار مي ماند، و اگر جامعه بشري چنين انگيزه اي را در خود حس ننمايد، زندگي او بهره روحي و نشاط معنوي نخواهد داشت.

از اين رو، به بركت انقلاب اسلامي و خونهاي گرانبهاي شهيدان، و با همكاري مردم خوب و متدين و فداكار، چند اقدام عملي و قدم خير فرهنگي و عمراني را با فضل الهي به مرحله عمل درآورده است، كه محض تشويق ديگر عزيزان، در اين وجيزه مبادرت به درج آنها مي گردد: 1. احداث دو باب دبيرستان 12 كلاسه به نام دبيرستان امام اميرالمومنين (ع) با همكاري مردم، در سال 1366 ه. ش، در زادگاه خويش، بخشايش كه اكنون با فضل الهي جمعي از فارغ التحصيلان آن به دانشگاه راه يافته اند. 2. احداث يك دستگاه پل بزرگ، به طول صد متر (10 دهنه)، به نام «پل عباسيه» در سال 1370 ه. ش بر روي رودخانه «اوجان چاي» در زادگاه خويش، با هزينه بالغ بر يكصد ميليون ريال آن روز، كه مسير عبور بخش نو، جانقور، شيخ رجب تا جاده اهر را تامين مي نمايد. 3. احداث و مرمت جاده شوسه 14 كيلومتري در مسير بخشايش به جاده اهر، در سال 1367 كه هم اكنون مورد بهره برداري مي باشد. 4. فراهم آوردن مقدمات جاده كشي 12 كيلومتري راه كردكندى، اشتلق عليا و سفلي و تازه كند، به بخشايش، در محور جاده

سراب و اردبيل كه در عبور و مرور مردم آن منطقه تاثير بسزايي دارد. 5. خريد زمين، به مساحت 4000 متر و پي ريزي دبيرستان 8 كلاسه به نام «دبيرستان صديقه طاهره ع» در بخشايش جهت تحصيل دختران، كه هم اكنون از سوي اداره كل نوسازي آموزش و پرورش آذربايجان شرقى، مشغول تكميل آن مي باشند. 6. ايجاد و احداث يك باب مسجد به نام مسجد عباسيه (ع) در آذربايجان غربى، در محوطه نيروي انتظامي پادگان جلديان در حومه نقده، پيش از پيروزي انقلاب اسلامى. 7. اداره انتشارات «نويد اسلام» در قم كه تا كنون حدود 250 عنوان كتاب در عرصه هاي تاريخى، اجتماعى،آموزشي فرهنگى، تربيتي و دروس حوزوى، چاپ و نشر داده است و اخيرا مجهز به چاپخانه اي با همان نام (نويد اسلام) گرديده است. 8. مفروش نمودن حرم مطهر و نوبنياد حضرت رقيه (س) در سوريه، به عنوان روحاني كاروان، از طريق جلب كمكهاي زايران، در سفرهايي كه به آن كشور داشته است. 9. توجه دادن جمعي از مردم شريف جمهوري آذربايجان، به احكام ديني و وظايف الهي و فرايض مذهبى، در سفرهاي متعددي كه به آن كشور آزاد شده از چنگال كمونيسم داشته است. و چاپ بيش از 15 عنوان كتاب تربيتي و معرفي ائمه اطهار(ع) به زبان كريل نيز داشته ام.

عقيلي، مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن نعيم بن محمد مؤمن عقيلى استرآبادى اصفهانى، متوفى در حدود سال 1160، مؤلف: ترجمه ى كتب اربعه ى سماويه.

وى از پدر خود و عمويش ميرزا رحيم بن محمد مؤمن كه هر دو از علماى نامدار مى باشند روايت احاديث مى نموده است.

مرحوم ميرزا رحيم عقيلى در زمره علمايى است كه خط آنان

در خطبه ى اول كتاب «جامع الرواة» موجود است، و جدش محمد مؤمن داماد لطف الله عاملى ميسى صاحب مسجد شيخ لطف الله در اصفهان مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

عكاسباشي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1294 -1253 ش)، عكاس، فيلمبردار و مترجم. وى در تهران به دنيا آمد. پدرش عكاس باشى دربار ناصرالدين شاه بود. او از نوجوانى تحصيلات خود را در هنر عكاسى و گراورسازى در پاريس آغاز كرد. پس از مدتى همراه پدر به تهران آمد و ملتزم مظفرالدين شاه شد و در 1277 ش، لقب عكاس باشى گرفت. ميراز ابراهيم خان نخستين فيلم را در استاند بلژيك در مراسم جشن گلها فيملبردارى كرد و سپس همراه شاه به تهران بازگشت. عكاس باشى ضمن نمايش فيلم در دربار، گاهى نيز به فيلمبردارى مى پرداخت. در «تاريخ سينماى ايران» محل وفات وى چابكسر قزوين ذكر شده كه به نظر اشتباه مى رسد و بايد چابكسر لاهيجان باشد. از ديگر آثار او، ترجمه ى «رساله ى لكه گيرى» از فرانسه به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ سينماى ايران (22 -21)، مؤلفين كتب چاپى (74 / 1).

عكاشه، جلال الدين فريدون

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، شاعر و اديب، متخلص به عكاشه. وى به دستگاه جلال الدين مسعود اينجو (م 743 ق) و برادرش شاه شيخ ابواسحاق اينجو اختصاص داشت. او در شعر فارسى و عربى و نظم قصايد مصنوع و موشح دست داشت. از آثارش: قصايد «ربيعيه» و «رحيقيه»؛ مجموعه ى «منشآت»، كه به چاپ رسيده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1091 / 3)، تاريخ نظم و نثر (765 ،214).

علاقه بند، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا محمدعلى، از محترمين اهل منبر اصفهان بوده، و سال ها در اين شهر به وعظ و ارشاد و هدايت مردمان پرداخته، در سال 1325 به سن متجاوز از هشتاد وفات يافته، قبرش در همين اطاق مى باشد.

پدرانش همگى اهل علم و منبر اصفهان بوده و در اين شهر مى زيسته اند.

ديگر از مدفونين در اين اطاق: مرحوم حاج سيد مصطفى مؤيد الاطباء فرزند ميرزا محمد تقى حسينى درب امامى، از پزشكان معروف اصفهان، و از شاگردان حاج ميرزا محمد باقر حكيم باشى و ديگران است. در 1373 به سن متجاوز از نود سال وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

علامه حايري، محمدصالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدصالح بن العلم العلام الحاج الشيخ ميرزا فضل اللَّه مجتهد حايرى مازندرانى متوفى (1346 ق) از مشاهير علماء و معاريف مجتهدين معاصر ما بوده اند كه در شهر ساكت و آرام سمنان چون يوسف (ع) و چاه كنعان بسر مى بردند.

وى در سال هزار و دويست و نود و هفت قمرى در كربلا متولد شده و در مهد علم و كمال پرورش يافته و مرحوم والدش در ماده تاريخ ولادت اين فرزند برومند گفته (بالخلف الصالح قولوا مرحبا).

علامه حايرى ره در دامن پرمهر مادر عفيفه و صالحه اى كه دختر مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمديوسف استرآبادى صاحب كتاب (صيغ العقود) و كتب ديگر تربيت شده و مقدمات را از محضر آخوند ملا عباس اخفش و آخوند ملا على سيبويه استفاده كرده و در همان اوقات الفيه ى ابن مالك را تخميس نموده و پس از مقدمات به خواندن سطح فقه و اصول پرداخته و به نجف اشرف عزيمت نموده و از سال 1312 تا سال 1324 قمرى در باب

مدينه علم از محضر مرحوم علامه خراسانى صاحب كفايه و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى فقه و اصول را استفاده نموده و معقول را از حاج ملا اسماعيل بروجردى حائرى فراگرفته و در اوائل بلوغ بسر حد اجتهاد رسيده و پس از تكميل مبانى فقه و اصول و علوم عقلى در مدت دوازده سال به واسطه كسالت ضعف چشم به ايران آمده و مدتى در تهران به معالجه پرداخته و پس از آن به بارفروش (بابل) فعلى رحل اقامت افكنده و مرجع تقليد جماعتى گرديده و از آنجا اجباراً به سمنان منتقل و تا سال 1391 قمرى به اقامه جماعت و تدريس و تأليف اشتغال داشتند و در سال مزبور در سن نود و شش سالگى وفات نموده و جنازه اش با تجليل حمل به مشهد مقدس و در جوار سلطان سرير ارتضا عليه آلاف التحية والثناء مدفون گرديده است.

مرحوم علامه سمنانى در قدرت ادبى به عربى و فارسى وحيد عصر و فريد دهر خود بود و تمام بزرگان و ادباء عراق و ايران او را به استادى تعظيم و تكريم نموده و به نبوغ مى ستودند بيش از سيصد مجلد تأليف از كتاب و رساله دارد كه همه در كتابخانه شخصى ايشان آماده براى چاپ مى باشد.

فهرست تأليفات و تصنيفات اين فقيه اصولى و متكلم رجالى و اديب اريب و شاعر ماهر و حكيم ربانى در فنون مختلف در كتب تراجم مانند ريحانةالادب والذريعه و علماء معاصر و غيره مذكور است.

علامه حايرى در فن سرودن قصائد عربى متبنى عصر خود و در سرودن قصائد غزليات فارسى سعدى زمان بود در انشاد مدايح و مراثى اهل بيت

(ع) يد طولائى داشت بلكه از جهاتى بى نظير بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

علامه شهرياري

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى در حدود سال 1325 ق متولد شده و پس از خواندن فارسى و مقدمات در زادگاه خود و تهران در اوائل تاسيس حوزه علميه قم مهاجرت به دارالعلم قم نموده و سطوح را در خدمت مدرسين حوزه تكميل و معقول (شرح منظومه) و غيره را از محضر آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى پائين شهرى استفاده و در درس خارج آيات عظام مرحوم آيت اللَّه حايرى و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه حجت و غيرهم حاضر و كسب فيض نموده آنگاه براى خدمات دينى و اجتماعى و تبليغ احكام مراجعت و در عليشاه عوض مركز شهريار اقامت و تاكنون بانجام وظائف دينى و غيره اشتغال دارند.

داراى اجازات روايتى و غيره از مرحوم ثقةالمحدثين حاج شيخ عباس قمى و ديگران مى باشند.

نگارنده گويد: آقاى علامه شهريارى عالمى بصير و فاضلى روشن ضمير و داراى طبع روان و ذوق فراوان و خوش مجلس و محاوره مى باشند. ديوان اشعارى در مدايح و مراثى و نصايح و مواعظ دارند كه بنظر آيت اللَّه العظمى و العلامه الكبرى آقاى مرعشى نجفى مد ظله رسيده و تقريظ جامع و كاملى كه مقام علمى و ادبى مترجم معظم را معرفى مى كنند بر آن مرقوم فرموده اند ولى متاسفانه تاكنون بطبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علامي هشترودي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد علامى بن العلم العلام آقا شيخ محسن علامى از فضلاء آذربايجان مقيم قم مى باشد.

وى در سال 1302 شمسى در سراسكند كه از محال هشترود مى باشد و در سن پانزده سالگى به تبريز آمده و بتحصيل علوم دينى پرداخته و در سن بيست سالگى مكاسب را

از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فتاح شهيدى صاحب كتاب (هدايه الطالب الى اسرار المكاسب) و كتاب فرائد را محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمود دوز دوزانى خوانده و ضمنا بتدريس مطول و لمعه اشتغال داشته و در سن 25 سالگى در سال 1327 شمسى به قم آمده و كفايه را از محضر مبارك آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى مد ظله آموخته و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه العظمى برجرودى شركت نموده و استفاده كامل كرده و بتدريس رسائل و مكاسب پرداخته و چند سالى است كه در تهران رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت در مسجد امام حسين (كوچه شيخ مهدى) ترويج دين اشتغال دارد. معظم له حكمت و فلسفه را هم از محضر آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن رفيعى و علامه بزرگوار آقاى طباطبائى آموخته است.

داراى آثار علمى ميباشد كه از آنها است:

1- ايضاح المطالب فى شرح المكاسب كه بطبع رسيده است.

2- جلد دوم غايه الايضاح كه داراى پنجاه ماده است.

3- رساله اى در اصول الدين كه تحقيقى و اجتهادى و استدلالى نوشته اند.

4- كتاب جامع الروايات والمطالب.

5- تقريرات درس طهاره مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى.

6- تقريرات بحث بيع مكاسب مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علامي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علامي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مقدمات را تا مغني و مطول پيش آقاي انصاري كه مدرس برجسته مقدمات در حوزه تبريز بود خواندم. مغني و مطول را از محضر آقاي شيخ علي اكبر اديب معروف و متخصص فن و لمعتين را از محضر آيت الله آقاي حاج سيد مهدي

انگجي فرا گرفتم و مكاسب را از محضر حضرت آيت الله آقاي حاج ميرزا فتاح شهيدي (ره) صاحب كتاب «هدايه الطالب الي اسرار المكاسب» كه مجتهد معروف حوزه علميه تبريز بود و فرائد را محضر حضرت آيت الله مرحوم آقايي حاج ميرزا محمود آقا دوزدوزاني خواندم و آن زمان از اساتيد معروف مطول و مغني بودم جمع كثيري در درس مطولم حاضر مي شدند چون عبارات را صحيح و با دقت مي خواندم الان هم تدريسم در حوزه علميه قم از نظر خوب عبارت خواندن مورد تحسين فضلاي حوزه است و فضلا بارها گفته اند عبارت خواندن شما در مقام تدريس بي نظير است.

كفايتين را از محضر حضرت آيت الله آقاي مرعشي نجفي (ره) استفاده كردم ، منظومه حكمت و اسفار را از محضر حضرت آيت الله علامه طباطبايي (ره) فرا گرفتم دوازده سال حكمت خوانده ام به منظومه حكمت شرح نوشته ام درعلم حكمت خيلي كار كرده ام فضلاي حوزه مي گويند درس حكمت در حوزه شروع كنيد بي ميلي نيستم اگر توفيق رفيق شد درس حكمت در حوزه شروع كنم انشاء الله در درس خارج فقه حضرت آيت الله العظمي آقاي بروجردي و حضرت آيت الله آقاي حجت كبير پانزده سال شركت و استفاده كامل نموده ام بعد از وفات اين دو بزرگوار باقي دوره درس خارج را از محضر مبارك امام رضوان الله تعالي عليه و آيت الله گلپايگاني و آيت الله داماد تكميل نموده ام بيش از بيست سال درس خارج فقه خوانده ام.

علامي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد علامى تبريزى از فضلاء و ائمه جماعت معاصر كرمانشاه است وى در تبريز

متولد و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در مدرسه طالبيه تبريز به قم مهاجرت و سطوح را تكميل و به درس خارج آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى حاضر و حدود ده سال استفاده نموده و مورد توجه مخصوص آنجناب گرديده تا سال 1394 قمرى كه پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسن علامى مذكور به تقاضاى اهالى مسجد آن مرحوم و حسب الامر آيت اللَّه شريعتمدارى به كرمانشاه مهاجرت و تااكنون به اقامه جماعت در مسجد تركها و ارشاد مردم و تبليغ احكام اشتغال دارند

نگارنده گويد: آقاى علامى فاضلى ظريف و خوش مجلس و محاوره و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و صفا و صداقت مى باشند

و در مسجد مزبور كتابخانه اى براى جوانان تأسيس و شبها جلسه پاسخ به پرسشها بعد از نماز مغرب و عشا دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علايي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1287.

درگذشت: 12 آبان 1372.

على علايى در ادبيات عرب و فارسى و فرهنگ ايران زمين مطالعاتى داشت. وى مدير هفته نامه ى «پيك نوروز» در اردبيل بود. اين هفته نامه بعد از چند سال انتشار، بعد از كودتاى 28 مرداد 1332 توقيف شد. مبارزات قلمى علايى و نقش روشنگرانه ى «پيك نوروز» در مشاهير آذربايجان در فصل «تاريخچه مطبوعات اردبيل» آمده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

علايي، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. از نويسندگان و مترجمان پركار معاصر بود. از آثار وى: «از منگلفيه تا شاه»، تاريخ هواپيمايى؛ «چهار سرباز پياده ى ارتش آلمان»، ترجمه؛ «در پناه بودن از خطر حملات هوايى»؛ «فتح آسمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1125 ،175 -174 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (650 -649 / 6).

علائي، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدابراهيم علائى از فضلاء اهل منبر و دانشمندان خطباء معاصر مى باشد.

وى در حدود سال 1342 ق در اراك متولد شده و پس از پرورش صحيح و خواندن دروس جديد تا درجه ديپلمى به تحصيل علوم ادبيه و عربيه پرداخته و مقدمات و ادبيات را از مدرسين اراك آموخته و متون و خارج فقه و اصول را از محضر آيت اللَّه آقاى گلپايگانى و مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد و دانشمندان ديگر آن سامان فراگرفته و هم به بعضى از زبانهاى زنده روز كاملا آشنا شده و بواسطه مطالعه در علوم و فنون مختلفه اطلاعات وسيعى در علوم روز كسب نموده و با اينكه فرهنگ اراك و غيره مى خواست با دادن حقوق زيادى از مقام استادى وى براى تدريس دبيرستانها استفاده كند معظم له نپذيرفته و رشته منبر و سخنرانى را انتخاب و از اين راه در اراك و غيره خدمات بارزى به دين نموده و بسيارى از نسل جوان و روشنفكر آن را ارشاد و از انحراف و مسير غلط گردانيده است.

جناب آقاى علائى از سال 1390 ق منتقل به تهران شده و تا حال حاضر از طريق منبر و وعظ در هيئت محترم (فاطميون) تهران و مساجد و مجالس ديگر به انجام وظائف دينى

اشتغال دارند.

مؤلف گويد: قريب سى سالست كه معظم له را از نزديك مى شناسم دانشمندى وارسته و واعظى شايسته و اديبى فرزانه و خطيبى پرمايه و فاضلى خليق و دوستى صديق مى باشد. بيانى مليح و منطقى صريح دارد.

منبرش اخلاقى و آموزنده و در بحث ولايت و فضائل خاندان رسالت بسيار ارزنده مى باشد. از خداوند بزرگ موقعيت و پيروزى امثال ايشان را خواسته و برادران دينى را به قدردانى از اين گونه خدمتگذاران كه زبان گوياى شيعه و خلفاء رسول ص هستند توصيه مى نمايم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علم الهدي شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج سيد على اكبر واعظ طباطبائى يزدى است كه در 13 رجب 1297 متولد گرديد، و در شب 5 شنبه 17 جمادى الثانيه ى اين سال وفات يافته، جنازه به شيراز منتقل گرديده، در شاه چراغ مدفون گرديد.

عالم جليل، و فقيه محدث، و اديب جامع، و شاعر كامل بود، و سال ها در اصفهان ساكن، و محضرش مجمع افاضل و اماثل بوده، در اخلاق و ملكات نفسانى و قدرت حفظ، عديم النظير بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

علم، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. از مترجمان پركار قرن حاضر است از آثار وى: «پيامبر»،ترجمه؛ «راهنمايى نوين اسكى»، ترجمه؛ «شخص نامرئى»، ترجمه؛ «عقيده و عمل»، ترجمه؛ «ميراث اسلام» (در سيزده فصل و هر فصل به قلم يكى از مستشرقين)، ترجمه از انگليسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (232 / 6)، يادگار (س 4، ش 1 و 2، ص 124 -121، ش 5، ص 51 -48)، يغما (س 1، ش 3، ص 132 -125).

علماء، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد رضاى قمى معروف به علماء از افاضل دانشمندان و قدماء حوزه علميه و ائمه جماعت شهرستان مذهبى قم است.

تولدش در قم واقع شده و سطوح را از مدرسين حوزه بالاخص حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله فراگرفته و بالغ بر 18 سال از ابحاث زعيم اعظم شيعه آيت الله بروجردى استفاده كرده و بعد منحصرا به درس خارج آيت الله العظمى مرعشى نجفى حاضر شده و مى شود.

عالمى ظريف و دانشمندى لطيف و خوش اخلاق و محاوره است همواره چهره اش گشاده و لبانش متبسم و در اكثر بحثها و دروس سيدنا الاستاد فقيه اهل البيت عليهم السلام آقاى مرعشى نجفى سلمه الله با ما شركت داشته و دارند.

برادر ايشانست ثقه الاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا حسين علماء كه نيز از شركاء درس آيت اللهى مرعشى نجفى هستند و از طرف معظم له در هفته يكشنبه يا دوشنبه در مسجد جمكران اقامه جماعت نموده مردم را در پيرامون ولايت مستفيض و بهره مند مى نمايند و نيز در شهر قم از طريق منبر ارشاد مردم نموده و بيان احكام و معارف اسلام مى نمايند و همه روزه ظهر و شب در نماز جماعت آيت الله مرعشى شركت نموده

و استفاده مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

علم الهدي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد بن العالم الجليل الحاج السيد على بن الحسين معروف بعلم الهدى خراسانى از علماء اعلام و وعاظ كرام معاصر تهران است.

وى در سال 1348 ق تقريبا در مشهد مقدس متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات (در خدمت آقاى اديب نيشابورى و محقق نوغانى) قسمتى از سطوح را از مرحوم حاج ميرزا احمد مدرس يزدى فراگرفته آنگاه به قم مهاجرت و پس از تكميل متون فقه و اصول از محضر و دروس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه موسوى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفاده نموده و در ماه محرم و صفر و ماه رمضان براى تبليغ احكام و تنوير افكار بنا بر دعوت به شهرستانها و بالاخص بمركز و عاصمه تشيع (تهران) مسافرت و از راه منبر و بيان خدماتى انجام داده و مورد توجه بسيارى از مردم متدين و دانا و روشن فكر قرار گرفته كه از ايشان براى اداره مسجد (صاحب الزمان) انتهاى خيابان شاهپور دعوت و از سال 1390 ق تاكنون در مسجد مزبور به اقامه جماعت

و گفتن تفسير قرآن و مواعظ حسنه اشتغال دارند و در مجالس بسيار ديگرى از هيئات مذهبى انجام وظيفه مى نمايند.

نگارنده گويد: آن جناب داراى منطقى گويا و بيانى شيوا و محامد آداب و محاسن اخلاق و موصوف بفضل و تقوا و با برادر ارجمندش كه ترجمه اش ذيلا خواهم نوشت ستاره درخشان از آسمان علم قم و خراسان مى باشند كه در محيط تهران به نورافشانى و روشن كردن دلها و افكار روشنگران فروزندگى دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علمي عراقي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى شيخ محمود علمى از علماء محترم

و دانشمندان معظم و قدماء مكرم حوزه علميه قم اند كه به محامد آداب و محاسن اخلاق و متانت موصوف و و به فضل و تقوا معروف مى باشند. در ربيع المولود 1323 قمرى در اراك متولد شده و پس از طى مقدمات در سال 1340 قمرى به قم مهاجرت نموده و سطوح را از مرحوم ميرزا محمد ثابتى همدانى و آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و مرحوم آيت الله صدر استفاده كرده و به درس و بحث مرحوم آيت الله حايرى شركت نموده و پس از فوت آن مرحوم از محضر آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و بالغ بر هيجده سال از مرحوم آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و چندين سال تصدى امور مدارس فيضيه و دارالشفاء از طرف آن مرحوم با ايشان بوده است و پس از آن مرحوم به آيت الله العظمى شريعتمدارى پيوسته و تا هم اكنون به مباحثه معظم له شركت مى نمايند.

حكايت كردند براى نگارنده كه در ماه شوال 1392 ق شبى در خواب ديدم كه حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف ظهور كرده اند پس شرفياب شدم حضورشان ديدم عده اى از آقايان هستند محضرشان كه در ميان آنها جناب آقاى قاضى طباطبائى حاج سيد حسين و آقاى حاج سيد مرتضى برقعى واعظ معروف بود و مى خواستند قبل از قيامشان منبر بروند پس آقاى قاضى گفتند منبر آقا را مقابل قبله بگذارند آقاى برقعى گفتند منبر آقا را رو به كشور تركيه بگذاريد كه آقا با مردم تركيه صحبت كنند پس منبر را به سمت تركيه گذاردند و آقا به منبر رفتند و من از خواب بيدار شدم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

علوي بروجردي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدحسين علوى طباطبائى

فرزند حجةالاسلام و المسلمين مرحوم حاج سيد ابوالقاسم علوى دومين داماد آيت اللَّه العظمى بروجردى و از بنى اعمام ايشان از خاندان طباطبائى بروجرد هستند. جد ايشان مرحوم حجةالاسلام حاج سيد محمدحسين از علماء بزرگ بروجرد و حوزه علمى ايشان در عصر خودش از حوزه هاى بزرگ بروجرد بوده است.

و نيز جد بزرگ او مرحوم حاج سيد ابوتراب از بزرگان سلسله طباطبائى در جود سخا و حسن خلق زبانزد خاص و عام بوده است. مقبره اش در نجف اشرف در بقعه مرحوم بحرالعلوم عليه الرحمه است.

مترجم گرامى ما در سال 1304 شمسى در بروجرد متولد شده و در دبستان و دبيرستان آن شهر تحصيلات خود را تا ديپلم ادامه داده و بعد از تشرف مرحوم آيت اللَّه فقيد به قم بفاصله شش ماه به قم مشرف و شروع بتحصيل علوم دينى نموده و بعد از فراغت از سطوح در نزد اساتيد معظم حوزه هفت سال در محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى حاضر و از خرمن فضيلت آن مرد بزرگ خوشه ها چيده و در سال 1328 شمسى بمصاهرت آن بزرگوار مفتخر و پس از فوت آن مرحوم مهاجرت به تهران نموده و در مسجد فخريه تهران بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر بحرالعلوم تهرانى به اقامه جماعت و ترويج دين و نشر احكام شرع مبين و تنوير افكار جوانان و روشنفكران پرداخته و تا هم اكنون به اين خدمات اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آقاى علوى علاوه بر تحصيلات جديد و قديم بزبان انگليسى نيز تسلط دارند و دانشمندى اديب و آشناى به ادبيات عربى و فارسى مى باشند و در نويسندگى نيز توانا هستند.

از آثار مطبوع ايشان كتاب خاطرات زندگانى حضرت آيت اللَّه

العظمى بروجردى است كه در بيست و پنج هزار نسخه منتشر گرديده.

و ديگر از آثار وى تأسيس حسينيه علوى در خيابان فرهنگ نزديك به خيابان اميريه مى باشد كه پايگاه و مركز حساسى براى نشر معارف اسلامى است و در روزهاى جمعه از اول آفتاب تا قريب بظهر خطباء و گويندگان بزرگ براى صدها نفر مردم مركز موعظه نموده و سخنرانى مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علوي تهراني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محمدباقر بن سيد الاعلام السيد على بن السيد حسين علوى مسجد حوضى تهران از علماء معروف تهران بودند و در مسجد حوض واقع در خيابان سيروس نزديك محله سرپولك اقامه جماعت مى نمودند و در ميان علماء و اهالى تهران بسيار محترم و مكرم و مورد وثوق قاطبه مردم بودند و با مرحوم آيت اللَّه بهبهانى صداقت تام و رفاقت تمامى داشتند.

وى در سال 1305 قمرى هجرى در تهران متولد و در كودكى قرآن و تجويد را از آخوند ملا على فراگرفته و در مدرسه ادب تحصيلات جديد را آموخته و فقه و اصول را نزد آقا ميرزا كوچك ساوجى كه از علماء مشهور عصر و مدرس مدرسه صدر بودند خوانده و معقول را نزد حكيم دوران و فريد زمان آيت اللَّه حاج عبدالنبى نورى طاب ثراه آموخته و پس از فراغ از تحصيل مسافرت به نجف اشرف نموده و مدت يكسال از محضر مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و ديگران استفاده كرده و نائل به درجه اجتهاد شده آنگاه مراجعت به تهران و در مدرسه عبداللَّه خان واقع در بازار بزرگ مشغول تدريس گشته و احكام تجارت و مكاسب را براى تجار بيان نموده و عده اى از بازرگانان

از محضرش كسب فقه و معارف اسلامى نموده تا در ماه شعبان المعظم سال 1386 ق در تهران وفات و جنازه اش حمل به نجف اشرف و در جوار جد گرام خويش حضرت على عليه السلام مدفون گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علوي تهراني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد رضا بن الايه حاج سيد محمدباقر علوى آنف الذكر از علماء محترم معاصر تهران است.

وى در سال 1343 ق در تهران تولد يافته و در مهد علم و سيادت پرورش نموده و پس از خواندن دروس عاليه جديد، ادبيات و سطوح وسطى را در تهران آموخته و در سال 1364 ق مهاجرت به قم نموده و سطوح نهائى را از مدرسين بزرگ قم فراگرفته و از دروس خارج مرحومين آيتين علمين آقاى حجت و آقاى خونسارى استفاده نموده و پس از رحلت ايشان از محضر آيت اللَّه العظمى زعيم اعظم آقاى بروجردى و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه گلپايگانى و علامه معاصر آقاى طباطبائى بهره مند شده و در سال 1386 ق پس از فوت مرحوم والدش به تهران مراجت و در مدرسه سپهسالار قديم و مسجد حضرت امير عليه السلام به اقامه جماعت و در مدرسه ى مزبور بتدريس و ترويج دين پرداخته و هم از محضر مرحوم وحيد عصر آيت اللَّه شعرائى حاج ميرزا ابوالحسن قدس اللَّه سره هيئت و نجوم و رياضيات را آموخته و تا حال حاضر بانجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علوي شهيدي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا محمّد باقر علوى شهيدى عالم فاضل زاهد، از ائمّه جماعت اصفهان كه به جاى پدر در مسجد مقابل مدرسه نيم آورد اقامه جماعت مى فرمود.

از شاگردان پدر خود، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آقا سيد مهدى درچه اى، و ميرزا حسين همدانى، و آخوند كاشى بود.

در شب 25 محرم سال 1385 بسنّ متجاوز از هفتاد و پنج وفات يافته، در تخت فولاد جنب فاضلان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان

(جلد اول)

علوي فرد، يحيي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيي علوي فرد

محل تولد : بجنورد

شهرت : عموعلوي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/9/21

زندگينامه علمي

يحيي علوي فرد

يحيي علوي فرد در سال 1352 در روستاي باغچق از توابع شهرستان بجنورد به دنيا آمد . سال هاي ابتدائي مدرسه را در روستاي محل زندگي گذراند و در سال 1366 وارد حوزه علميه بجنورد شد . او بعد ها به مشهد رفت و در سال 1374 وارد حوزه علميه قم شد . علوي فرد از همين زمان به صورت جدي وارد عرصه شعر كودك و نوجوان شد . او در جلسات هفتگي شعر مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان با مديريت آقاي تقي متقي شركت كرد . علوي در سال 1377شروع به درس خواندن در رشته روان شناسي در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) كرد . همچنين در همين سال همكاري خود را با مطبوعات كودك و نوجوان آغاز كرد . نتيجه كار او تا كنون چاپ صد ها قطعه شعر ، نقد ادبي و نثر در مجلات كودك و نوجوان است .

علوي برخلاف بيشتر شاعران كودك و نوجوان سعي مي كند به قالب چهارپاره بسنده نكند و در قالب هاي غزل و شعر نيمايي نيز فعاليت دارد . او همچنين به صورت پراكنده شعر بزرگسال نيز مي گويد كه در نشريات مختلف به چاپ رسيده است .

عناوين و افتخارات

علوي در سال 1380 در پنجمين جشنواره دو سالانه مطبوعات كودك و نوجوان در رشته شعر رتبه اول را به دست آورد .

همچنين در سال 1381 در جشنواره شعر دانشجويان شاهد رتبه دوم

شعر بزرگسال را كسب كرد .

او در سال 1382 ليسانس روان شناسي گرفت . همچنين در اين سال يكي از شش نامزد دريافت جايزه در ششمين جشنواره مطبوعات كودك و نوجوان بود .

در سال 1383 از سوي سازمان صدا و سيما، نويسنده برگزيده گروه كودك و نوجوان معرفي شد .

در سال 1387 در مقطع كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه قم قبول شد و در اين سال در جشنواره هنر آسماني (طلاب سراسر كشور) در بخش كودك و نوجوان مقام اول را به دست آورد. از شاعران برگزيده شعر فجر در استان قم بود . همچنين كتاب نوآوري اين است برگزيده ششمين جشنواره كتاب فصل در سال 1387شد.

فعاليت ها

علوي در كنار سرودن شعر ، نقد ادبي را جدي ترين فعاليت خود مي شمارد . او در اين زمينه با مجلاتي مثل كتاب ماه كودك و نوجوان و ماهنامه سلام بچه ها همكاري جدي تري دارد كه بعضي از اين نقد ها با اسم مستعار (ي. باغچقي) به چاپ مي رسد . او مقالات آموزشي در زمينه شعر و نثر ادبي را در مجلات انتظار نوجوان و ماهنامه مليكا با اسم مستعار (عموعلوي) ارائه مي كند . كتاب هاي چاپ شده از او عبارتند از :

فصل ها زيبايند1385

بهار ماندني 1387 (تقدير شده اولين جشنواره آخرين منجي)

نوآوري اين است 1387(برگزيده ششمين دوره كتاب فصل)

محمد دوباره مي آيد (زير چاپ)

و...

يكي از جدي ترين فعاليت هاي علوي در كنار سرودن شعر و نقد ادبي ، تدريس زيبا نويسي ، مخاطب شناسي در ادبيات كودك و نوجوان، سرود دانش

آموزي، و اداره جلسات نقد كارگاهي ادبيات كودك و نوجوان در قم مي باشد . سابقه تدريس او در مراكز زير صورت گرفته است :

تدريس و نقد شعر در انجمن ادبي شاهد استان قم از سال 1378 تا 1382

تدريس و نقد شعر در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره در سال 1382

تدريس سرود دانش آموزي در دانشگاه قم در سال تحصيلي 1382-1383

تدريس و نقد شعر كودك و نوجوان در مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان از سال 1382 تا 1386

تدريس و نقد شعر كودك و نوجوان در حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي قم در سال 1385

و...

او هم اكنون در مقطع فوق ليسانس زبان و ادبيات فارسي مشغول به تحصيل است . عضو تحريريه ماهنامه سلام بچه هاست از سال 1384 دبير بخش ماهنامه انتظار نوجوان است و به مدت 5 سال سردبير ماهنامه قاصدك بود . (ماهنامه قاصدك در مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما براي برنامه سازان كودك و نوجوان به چاپ مي رسد .)

علوي قزويني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد فرزند عالم جليل حاج آقا بزرگ علوى قزوينى از علماء و ائمه جماعت معاصر دارالمؤمنين قزوين است. در سال 1307 شمسى در بلده طيبه قم متولد شده و تحصيلات مقدماتى و سطوح را در شهرستان قزوين نزد والد بزرگوارش و ساير اساتيد گرانقدر آن سامان عموى آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن رفيعى و آقا سيد محمد تنكابنى به اتمام رسانيده و در سال 1335 شمسى برابر 1375 قمرى عزيمت به قم نموده و از محضر آيات عظام و اساتيد بزرگوار آن ديار بهره مند گرديده و بالاخص افتخار

شركت در درس و محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه خمينى و نيز حكيم متاله و فيلسوف الهى و مفسر بزرگ قرآن علامه طباطبائى صاحب تفسير و زين الميزان و عالم ربانى حاج شيخ مرتضى حايرى و حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و آيت اللَّه اراكى و حاج شيخ مرتضى حايرى و حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و آيت اللَّه اراكى و حاج شيخ محمد فكورى يزدى استفاده نموده و بعد از تكميل مراتب علمى مراجعت به قزوين و به تدريس علوم مختلفه دينى و اقامه جماعت در مسجد سلطانى (مسجدالنبى- ص) و مسجد محله مسكونى خود (مسجد شيشه گرها) پرداخته و تاكنون اشتغال دارند. از آثار علمى ايشان تقريرات اساتيد حوزه علميه قم مى باشد.

و از باقيات الصالحات معظم له:

1- بناء حسينيه سيدالشهداء در قزوين است و واقف آن مرحوم آقا مير عبدالباقى است كه توليت آن را با علماء و دانشمندان از خاندان علوى مى باشد و اين حسينيه مدتها به صورت مخروبه درآمده و تعطيل بود كه به همت والاى ايشان تعمير و به صورت عالى و باشكوهى درآمده و اكنون مورد استفاده عموم علاقمندان مى باشد و در آن نشر معارف اسلامى و تبليغ دين و ترويج احكام و تفسير قرآن و ذكر احاديث و مصائب اهل بيت عليهم السلام مى شود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

علوي قزويني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على علوى از دانشمندان و مستخرجين حوزه علميه قم مى باشند وى سالها از محاظر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و مرحوم والدش و ديگران فقها و اصولا استفاده نموده آنگاه به قزوين آمده و پس از چندى اقامت مهاجرت به تهران و تا حال تحرير در قسمت

غرب تهران به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علوي قزويني، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اصغر ابوترابى علوى سومين فرزند آن مرحوم و داراى مقام فضل و تقوا و مانند مرحوم والدش متعبد و متقى مى باشند. تولد ايشان در قم واقع شده و در حجر تربيت چنان پدر بزرگوارى پرورش و دوران كودكى را گذرانيده و پس از خواندن دروس فارسى و مقدمات به تحصيل متون فقه و اصول پرداخته و از محضر مدرسين سطوح استفاده نموده و پس از تكميل آن از دروس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه شريعتمدارى و ديگران بهره مند شده و در سال 1382 قمرى به قزوين وطن اصلى خود منتقل و تاكنون به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علوي قزويني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن ابى تراب بن مرتضى الحسينى القزوينى عالمى جليل و دانشمندى متقى و پارسا فقيهى عابد و ناسكى زاهد از علماء محترم حوزه علميه قم بوده است

وى در سال 1291 ق در قزوين متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح در سال 1319 مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيتين علمين كاظمين علامه يزدى صاحب (عروة) و آخوند خراسانى صاحب (كفايه) استفاده نموده و در سال 1332 مراجعت به قزوين نموده و قيام به وظائف دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و غيره داشته تا سال 1342 ق كه به قم منتقل و به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى حائرى (مؤسس) حوزه علميه در نشييد حوزه همكارى و تشويق محصلين علوم دينيه نموده و در مسجد بالاسر حضرت معصومه و مسجد عشقعلى اقامه جماعت داشته و هم تدريس بعضى از

متون فقهى نموده تا در 28 صفر 1364 قمرى بعد از كسالت ممتد بدرود حيات گفته و در مسجد بالاسر نزديك قبر مرحوم آيت اللَّه حائرى مدفون شده است.

نگارنده گويد: مرحوم آقاى قزوينى از عباد و زهاد علمائى بودند كه توفيق زيارتشان را يافتم نسبت بحقير محبتى داشته و همواره تشويقم بتحصيل علم و تهذيب اخلاق مى فرمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علوي گنابادي، سلمان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سلمان علوي گنابادي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/10/1

زندگينامه علمي

متولد 1358

ورود به حوزه علميّه 1373

پس از آشنايي با انجمن شعر و قصّه قم مطالعات ادبي من جلوه جدي تري به خود گرفت. و از آن پس در محافل ادبي سراسر كشور و سمينارها و همايش هاي شعر دعوت شدم و در كنار استاد بزرگ خودم جناب زكريا اخلاقي به عنوان شاعران حوزوي سعي بر اين داشتيم كه رسالت حوزوي خويش را از رهگذر شعر و ادبيات در محافل جوان انجام دهيم.

در سال 84-85 خدمت مقام معظم رهبري شرفياب شدم و به فضل الهي اثري كه نزد ايشان ارائه شد مورد تحسين و تأييد معظم له قرار گرفت.

گرچه تا كنون كتاب مستقلي از بنده به چاپ نرسيده لكن در نشريات، و كتاب هايي كه گردآوري شده آثار شاعران است، اشعار و مقالات زيادي تا كنون از بنده به چاپ رسيده است.

پس از ورود بنده به مؤسسه امام خميني (ره) مطالعات من شكل ديگري به خود گرفت و بيشتر در حوزه فلسفه و كلام متمركز شدم. بالطبع فعّاليّت هاي ادبي نيز كژدار و مريض ادامه دارد لكن از سال 81

( ورود به مؤسسه) تحقيقاتم را در زمينه فلسفه و كلام جدي تر پي گيري كردم لكن اين فعاليت ها و تحقيقات بيشتر جنبه هاي شخصي داشته كه تا كنون در صدد انتشار آنها نبوده ام.

گاهي نيز تحقيقاتي – نه در اين دو حوزه – داشته ام كه آن نيز جنبه شخصي دارد و در صدد چاپ و انتشارش نبوده ام مثل جايگاه شركت QI در جوامع بين المللي.

علوي مقدم، سيدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد علوي مقدم

تاريخ تولد:66/5/3

سال آغاز هنر شطرنج:1372

رنگ مورد علاقه:آبي

آرزوي طلايي:دكتراي عمران بگيرم.

مشوق اصلي:خانواده

مهره ي مورد علاقه:وزير

مدرك تحصيلي:دانشجوي عمران دانشگاه علم و صنعت.

به جز شطرنج علاقه دارم به :كتاب هاي شعر،موسيقي سنتي،شنا و فوتبال

تاثير شطرنج بر روي زندگي:باعث شادي روح آدم مي شه!!

مربيان:استاد مرتضوي و استاد هرندي.

شطرنج را چه رنگي مي بينيد:سياه سفيد

فصل مورد علاقه:بهار

مقام هاي كسب شده:قهرمان زير 10 ساله هاي جهان سال76 ،3 بار نايب قهرمان آسيا در سال هاي 77،80،82 . مقام سوم دانش آموزان جهان،قهرمان رده سني كشور در سال هاي 74،76و80.مقام سوم زير 18 سال كشور در سال 77.مقام دوم كشور در رده ي سني زير 16 سال.عضو تيم ملي در سال 79.دو بار قهرمان مسابقات ابوظبي،يك بار قهرمان مسابقات بين المللي نوجوانان در گرجستان،مقام اول باشگاههاي كشور در تيم فرهنگسراي بهمن!

حرف آخر:مسئولان به ورزش شطرنج بيشتر توجه كنند واز مربيان خارجي براي تعداد بيشتري از بچه ها استفاده كنند.

علوي مقدم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى ادبيات فارسى در سال 1349، تدريس ادبيات فارسى در دانشگاههاى عين شمس قاهره (مصر) و اسلام آباد پاكستان هر كدام به مدت يكسال در سالهاى 1354 و 1367.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادب و فرهنگ اسلامى و ايرانى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا و 30 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

علوم بلاغى، تحقيقات ادبى، تفسير آيات قرآنى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان

فارسى: 97، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ادبى، تفسيرى، نكته هاى بلاغى قرآنى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

علوي مهر، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين علوي مهر

محل تولد : اهواز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

آقاي حسين علوي مهر در تيرماه سال 1342 در شهرستان اهواز در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد و در سنين كودكي به بوشهر مهاجرت مي كند تحصيلات خود را تا ديپلم در همان شهر گذرانده، سپس با وجود اين كه در سالهاي 61 و 62 در كنكور امتحان داده و پذيرفته مي شود اما ترجيح مي دهد دروس حوزه را بخواند. وي جهت ادامه تحصيل راهي حوزه علميه اصفهان شده و ادبيات عرب را در مدت يك سال و نيم در آن حوزه تمام مي كند. سپس براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم هجرت ميكند. از سال 1363 به ادامه دروس پرداخته و سطوح عاليه را نزد اساتيد بارز آن زمان، از جمله آيات وجداني فخر، اعتمادى، موسوي تهرانى، احمد پايانى، جعفر سبحاني و جوادي آملى به اتمام مي رساند. از سال 1368 در درس خارج آيات عظام مكارم شيرازى، وحيد خراسانى، و ميرزاي تبريزي شركت نموده و در سال 1371 در آزمون ورودي رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن حوزه علميه قم شركت نموده و پذيرفته مي شوند و در سال 76- 75رتبه ممتاز را كسب مي نمايد. و با يك سال مرخصي در سال 1377 سطح چهار را به پايان مي رساند. ايشان دروس تفسير را نزد آيات مكارم شيرازى، جوادي آملى، معرفت، شب زنده دار، خزعلي

و محقق داماد و اساتيد ديگر گذرانده است. پس از اتمام دوره در سال 1384 پايان نامه سطح چهار خود را با نام بررسي تفسيري و كلام آيات وحي با نمره عالي دفاع نموده و موفق به اخذ مدرك سطح 4 = دكترا شده است. تاكنون دو كتاب از ايشان با نام روش ها و گرايش هاي تفسيري و تاريخ تفسير و مفسران چاپ شده كه دو كتاب نيز با نام قرآن و دفاع(مبارزه) و بررسي حقيقت و اركان وحي آماده چاپ دارند افزون بر آن بيش از بيست مقاله از ايشان در مجلات كشور منتشر شده است.

علوي، سجاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سجاد بن آقا سيد قاسم علوى گرگانى از علماء مبرز و ممتاز معاصر گرگانست.

معظم له در سال 1332 قمرى در قريه (النگ) از قراء كرد كوه گرگان متولد شده و از سن هفت سالگى شروع به تحصيل مقدمات و قرائت قرآن نموده و در سن پانزده سالگى والدين خود را در مدت يك هفته از دست داده و در تحت نظر حجةالاسلام مرحوم ملا محمدهاشم كردكوهى ادامه به تحصيل داده تا سال 1345 قمرى كه به مشهد مقدس رضوى عزيمت و حدود سه سال در آن سامان از مرحوم فاضل بسطامى و اديب بزرگ نيشابورى (ميرزا عبدالجواد) و آيت اللَّه حاج شيخ هاشم و سيد بحرالعلوم و مقدارى مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده و تكميل ادبيات سطوح عالى را نموده.

و در سال 1347 ق مهاجرت به قم و مكاسب و رسائل و كفايه را در خدمت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى به پايان رسانيده و طهارت شيخ را

هم از مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد فيض قمى فراگرفته و حكمت و فلسفه را از مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى استفاده و از درس خارج صلوة مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و درس اصول آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى استفاده نموده و در سال 1353 قمرى با توصيه و تصويب مرحوم آيت اللَّه حايرى (مؤسس حوزه) مهاجرت به نجف و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه محقق آقا ضياءالدين عراقى استفاده و هم تدريس سطوح وسطى و عالى نموده تا برحسب تقاضاى اهالى استرآباد و بالخصوص اهل وطن خود و امريه مرحوم آيت اللَّه محقق آقا ضياءالدين عراقى استفاده و هم تدريس سطوح وسطى و عالى نموده تا بر حسب تقاضاى اهالى استرآباد و بالخصوص اهل وطن خود و امريه مرحوم آيت اللَّه اصفهانى مراجعت به ايران و چندى در گرگان و زاده گاه خود اقامت و در سال 1366 ق بقصد توطن به قم عزيمت و در حوزه علميه به تدريس مكاسب و كفايه پرداخته و بعد از چند ماه با اصرار اهالى گرگان و امريه مرحوم آيت العظمى بروجردى به گرگان برگشته و تا حال تحرير در مسجد جامعه به اقامه جماعت و تدريس و خدمات دينى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه علوى گرگانى به واسطه داشتن ملكات فاضله اخلاقى و مقام علم و دانش و قدس و تقوا و بيان شيوا و جامع در مواعظ و نصايح و ملاحت سخن در تفسير قرآن مورد توجه قاطبه اهالى گرگان و اطراف آن و محبوبيت بخصوص دارد.

داراى فرزندان برومند و دانشمندى مى باشد كه از باقيات الصالحات و مصداق حديث شريف (او ولد صالح يستغفر له)

مى باشند و آنها از اين قرار است.

1- جناب حجةالاسلام حاج سيد محمدعلى علوى كه از مدرسين و افاضل حوزه علميه قم مى باشند و در ج 2 ص 206 ترجمه اجمالى وى گذشت.

2- ثقةالاسلام آقاى آقا سيد حسن علوى كه از محصلين جدى و بارع حوزه علميه و آينده درخشانى دارند.

3- ثقةالاسلام آقاى آقا سيد حسين علوى كه از محصلين جدى و يا برادر مذكورش در حوزه اشتغال بتحصيل و از دانشمندان بزرگ آتيه خواهند بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علوي، سليمان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سليمان علوي

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/4/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد سليمان علوي در سن بزرگ سالي پس از معاف شدن از سربازي در سال 1349 به طور رسمي در سبزوار تحصيلات حوزوي را آغاز و در سال 22/6/1352 وارد حوزه علميه قم شدم و ادبيات را از جامع المقدمات آغاز نمودم دروس معمول حوزه سطح را گذراندم سپس درس خارج آغاز و تاكنون شركت در درس فقه و اصول ادامه دارد.و در سال 1365 در امتحان پايه 9 قديم حوزه موفق شدم.

كاري علمى:

مدتي با دايرة المعارف قرآن و دائرة المعارف فقه فارسي حضرت آيت الله حاج سيد محمود شاهرودي همكاري داشتم.مدتي در نهاد مقام معظم رهبري به سوالات شرعي دانشجويان پاسخ مي دادم.همچنين به سوالات اينترنتي مركز اينترنتي حوزه پاسخ كتبي مي دادم.از سال 1375 وارد دانشگاه آزاد اراك شدم و به عنوان كارشناس از دفتر فرهنگ مشغول و از آن تاريخ تا سال 1380 به تدريس مشغول و نيز از مهرماه سال 1385 دوباره به تدريس متون مشغول شدم.و از سال 1378 تاكنون

در دانشگاه شهيد بهشتي تهران به طور حق التدريس مشغول تدريس مي باشم.

تاليف:

تاكنون به لطف الهي موفق كتابي با نام «آواي ملكوتي» تفسير چهل پيام از زيارت عاشورا تأليف نمايم كه در سال 1385 به چاپ رسيده است.

علوي، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف، محقق.

تولد: 1281، تهران.

درگذشت: 2 ارديبهشت 1359، تهران.

عبدالعلى علوى كه در شعر «پرتو» تخلص مى كرد، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه اقدسيه به پايان برد، از آن پس به دارالمعلمين (دانشسراى عالى) وارد گرديد و به تحصيل پرداخت و به اخذ ليسانس توفيق يافت و علوم عقليه را نزد اساتيد فن آموخت.

پرتو علوى در سال 1300 به عراق و از آنجا به مصر سفر كرد و مدت دو سال در دانشگاه الازهر مصر به تحصيل علوم نقلى پرداخت و از آنجا رهسپار اروپا شد و در برلين وارد مدرسه عالى كشاورزى گرديد، اما نتوانست به تحصيل ادامه دهد. ناگزير به ايران مراجعت كرد و در وزارت دادگسترى مشغول به كار شد و چندى نيز در راه آهن به كار پرداخت.

پرتو از سال 1318 به هنرسراى عالى انتقال يافت و به تدريس ادبيات و زبان خارجه مشغول شد و پس از سالى چند بازنشسته گرديد و چون با زبان هاى عربى و آلمانى و انگليسى آشنايى داشت، به عنوان مترجم رسمى وزارت دادگسترى انجام وظيفه مى كرد و در ضمن تأليفاتى نيز از وى به يادگار مانده كه از آن جمله است: زندگى على بن ابى طالب (ع) (ترجمه از عربى)، راست و نو، دستور زبان آلمانى (به فارسى)، بانگ جرس (شرح مشكلات ديوان حافظ) و چند اثر ديگر.

در سال هاى ملى شدن صنعت نفت به مبارزه عليه شركت هاى استعمارى پيوست

و در اين راه به زندان افكنده شد. در شعر بيشتر به جنبه هاى اجتماعى آن مى پرداخت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

علوي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على مشهور به (حاج آقا بزرگ) علوى موسوى بن العلم العلام مير سيد محمدباقر بن العلامة السيد على قزوينى صاحب (حاشيه بر قوانين) كه ذكرش گذشت از علماء اخيار معاصر قزوين بودند. نسب آن مرحوم منتهى مى شود به امام هفتم حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام.

نسب كمثل الشمس اشرف نوره

فاضائت الاقطار بالنور الجلى

من حيث جدهم النبى محمد (ص)

و ابوهم الكرار حيدرة على

وى در سال 1281 شمسى در قزوين متولد شده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و مقدمات علوم را در آنجا فراگرفته آنگاه به قم عزيمت و پس از تكميل سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى استفاده نموده و بعد از تكميل دراسات و مبانى علمى مراجعت به قزوين نموده و به انجام وظائف دينى و روحى از اقامه جماعت و تدريس و تربيت طلاب و محصلين علوم دينيه و ترويج دين پرداخته است.

از خصايص و مزاياى آن جناب اين بود كه از وجوه شرعيه مصرف و اعاشه نمى كرد و آن وجوه را در كارهاى خير مصرف مى نمود مانند بناء مساجد و اعانت به اهل علم و رفع حوائج آنان و صاحبان فضيلت و غير آنان از آنچه را كه رضاى امام (ع) را در آنست و براى خود و خاندان خود چيزى ازاين وجوه نمى گذاشت حتى وقتى از دنيا رفت چيزى از مال براى ورثه خود اندوخته نكرده و نداشت با اينكه مرجع اموال مردم بود.

و كان رحمه اللَّه حافظاً لدينه فى حوادث دهره و داعيا الى اللَّه بقوله و

فعله و صائنا لنفسه عن بعض ما يفتخر به الناس حفظاً لدينه و تقوية لعقائد الناس و كان موته ثلمة فى الاسلام.

وى روز اربعين 1394 قمرى از دنيا رفته و در تشييع جنازه اش بسيارى از مردم قزوين از عموم طبقات شركت و حمل به قم نموده و در قبرستان نو. مرحوم حايرى دفن نمودند.

داراى آثارى در مواعظ و اخلاق بوده اند كه تاكنون بطبع نرسيده است. از باقيات الصالحات ايشانست فرزند ارجمندش جناب حجةالاسلام آقاى آسيد جواد موسوى علوى كه در رشته ى اسلاف و نياكان خود و بجاى والد مبرورش به خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علي اكبري، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين علي اكبري

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

به سال 1332 در روستايي به نام تقي آباد، از توابع شهر بيرجند (مركز استان خراسان جنوبي) در خانواده اي مذهبي به جهان ديده برگشودم. پدرم كشاورز و مادرم خانه دار است. دوران كودكي را در مهد مهر و محبت مادر و سايه رافت پدر گذراندم و پس از آن براي فراگيري علم و ادب اجتماعي قدم به دبستان نهادم. به لحاظ اينكه در آن زمان بسياري از روستاهاي كشور ما از جمله روستاي ما فاقد دبستان بود، هر روزه دوره ابتدايي را از طي مسافت شش كيلومتر، فاصله تا دبستان را در فصل سرما و گرما ناگزير بودم. پس از پايان مقطع ياد شده مقدّمات ورود به حوزه علميّه فراهم گرديد و عليرغم همه وسوسه ها و موانع با عنايت الهي حدود سال 1345 هجري شمسي به حوزه علميّه شهرستان بيرجند راه يافتم و

ادبيات عرب و اخلاق را در كنار حوزه مقدّسه از محضر استاد فرزانه حضرت آيت الله شيخ جواد عارفي (ره) فرا گرفتم. سرانجام بعد از قريب پنج سال تلمذ با استيذان و مشورت از استاد به منظور ادامه تحصيل عازم شهر مقدس قم گرديده به حوزه مقدّسه قم راه يافتم. البته در آغاز ورود به حوزه مشكل حجره و شهريه وجود داشت كه پس از مهماني يك ماهه در مدرسه فيضيه و موفّقيّت در آزمون خوابگاه، حجره اي در مدرسه مؤمنيه حضرت آيت الله نجفي مرعشي(ره) به بنده و يكي از دوستانم تحويل و مشكل حجره برطرف گرديد، چنانكه موضوع شهريه نيز، پس از يك سال كوشش و تلاش و شركت در آزمون و موفقيت درآن مرتفع شد گر چه به حق در آن يك ساله خدا يار بود و نه تنها در آن ايام بلكه پيش از آن كمك هزينه تحصيل فراهم گرديد. حدود پنج سال در مدرسه ياد شده سكونت داشته و هر روز آن را صبح و شام، براي حضور در حوزه هاي درسي و تلمذ از محضر اساتيد، با پاي پياده، مسافت تا حرم مطهر حضرت معصومه (س) را مي پيموديم و به وقت آمدن به حجره با خستگي از راه و درس و بحث مي بايست به تهيه غذا بپردازيم. زيرا بر خلاف اين زمان و امكانات آن در آن روزها نه چيزي از آشپز و آشپزخانه در مدارس بود نه از ماشين لباسشويي و غيره. البتّه جد و جهد و تهجد، مباحثه هاي از پيش مطالعه و جدي حتي گاهي پيش از اذان صبح بود حرم و زيارت شب

هاي جمعه و تشرف به مسجد جمكران با پاي پياده از ياد نرفته ترك نمي شد.

چنانكه امروزه هم براي بسياري از طلاب حوزه علميّه بحمد الله آن شور و نشاط و اخلاص و گرايش به تزكيه و طهارت هست. به هر حال در اين مقطع تحصيلي، در معاني و بيان از محضر استاد گرانمايه، امين شيرازي، در اصول از اساتيد بزرگواري همانند استاد عرفاني و سليمي و در فقه از محضر اساتيدي همچون استاد گرانقدر فاصل هرندي و عندليب شيرازي و در منطق نيز از محضر استاد ارزشمند ديگري چون جناب استاد فقيهي بهره وافر بردم. پس از گذر از اين مرحله به حوزه فقه و اصول استدلالي راه يافته مكاسب و رسائل را در محضر اساتيدي فرهيخته حضرات آيات سيّد علي محقق داماد و شيخ علي كرباسي فرا گرفتم.

در تفسير قرآن كريم پاي كرسي فرزانه زمان حضرت آيت الله جوادي آملي زانوي ادب زدم و در عرفان و كلام و فلسفه از اساتيد كم نظير و يا بي بديل فرهيخته اي همچون آيت الله علامه حسن زاده آملي و انصاري شيرازي بهره ها و نكته ها آموختم و به انديشه و جانم حيات بخشيد. و هم اكنون كه بيست و ششمين سال از انقلاب شكوهمند اسلامي را پشت سر مي گذاريم، مي توان گفت بيست و پنجمين سالي است كه در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات، آيت الله العظمي وحيد خراساني، و شيخ جواد تبريزي و برخي ديگر از اساتيد حضور داشته و از محضر پر فيض و دانش بي كران آن برجسته فرزانگان عرصه علم و تقوي همواره روح تشنه ام

را سيراب مي كنم.

شايان ذكر است كه در همه مقاطع تحصيلي جز چند سال نخست آن امر مهم تبليغ را به ياد داشته، ايفاي مسئوليت كرده ام همچنان كه از حضور در عرصه تحقيق و پژوهش غفلت نورزيده آن را وظيفه اي در راه جبران كاستي هاي حوزه هاي علميّه شيعي و پاسخگويي به نيازهاي فرهنگي جامعه، بلكه جوامع بشري مي دانسته ام.

از همين رو است كه از سال 1370 فعّاليّت خويش را در اين حوزه نيز آغاز كرده، تا سال 1374 به فيش برداري از منابع اوّليه حول موضوع تاريخ و سيره اهل بيت اشتغال داشته و پس ازآن با عنايات الهي و قرين شدن توفيق، قلم برداشته، _ هر چند با بضاعت اندكي علمي _ در پاره اي از موضوعات صفحاتي را به رشته تحرير درآورم.

علي عسگري، سعيدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد رضا علي عسگري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

پس از ديپلم در سال 1363 و پس از ترميم برخي مجروحيتها دوران دفاع مقدس و مسائل جبهه و جنگ در آبانماه سال 1366 وارد حوزه علميه شدم و دروس مقدماتي را آغاز كردم در سال 1370 به دليل احساس نياز و تعهد به مسائل فرهنگي وارد جامعه مدرسين حوزه علميه و فعاليت در بخش سياسي فرهنگي را آغاز كردم و در نشريه گزيده ها به مدت دوسال ونيم فعاليت داشتم در سال 1373 جهت كار پژوهشي حديثي وارد دارالحديث شدم كه تا سال 1383 ادامه داشت در سال 1374 جهت تحصيل و ارتقاي سطح دانش ادبيات عرب وارد دانشگاه مجتمع آموزش

عالي (پرديس) و در سال 1378 فارغ التحصيل شدم در سال 1382 در رشته كارشناسي ارشد ادبيات عرب وارد دانشگاه آزاد اسلامي شدم و سال 1384 فارغ التحصيل شدم پايان نامه اينجانب راجع به؛ بازخواني و جنبش جديد كتاب مقاييس اللغه در سال 1385 و با رتبه عالي نمره 5/19 مورد قبول واقع شده است

علياري تبريزي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1236 ق)، عالم، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم، رياضيدان، ستاره شناس، اديب و شاعر. وى در روستاى سردرود تبريز به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم و فنون معموله و متداوله در نزد استادانى چون ميرزااحمد آقا مجتهد شبسترى و حاج ميرزا لطفعلى و ميرزا محمد آقاى مجتهد به نجف رفت و در آن جا در نزد پنج تن از مشايخ وقت چون: شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و حاج سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى و شيخ مهدى تلمذ نمود و به اجازه ى اجتهاد و روايت از هريك از ايشان نايل آمد. وى پس از فراگيرى علوم به تبريز بازگشت و بى وقفه به تدريس و تأليف و تصنيف مشغول شد. او رياضيات و «قانون» ابوعلى سينا را علاوه بر درسهاى جارى تدريس مى كرد. شاگردش شيخ محمد حسن سردرودى رساله اى در شرح حال استاد خود در 1333 ق نگاشته است. از آثار وى: «بهجه الآمال فى علم الرجال»، كه شرحى است بر «زبده ى المقال» و «منتهى الآمال»، در علم رجال، در پنج مجلد؛ «ايضاح الغوامض فى تقسيم الفرائض»؛ «مشكاه الوصول فى علم الاصول»، در شش مجلد؛ «مناهج الاحكام فى اصول الفقه»، شرح مزجى بر «معالم»، در پنج مجلد؛ «منهاج المله فى تعيين الوقت و القبله»؛

«دلائل الاحكام فى شرح شرايع الاسلام»، در پنج مجلد؛ «رياض المقاصد»، در شرح قصيده ى حسن بن راشد حلى، در مدح صاحب الزمان (عج)؛

شرح «دعاى سمات»؛ «نهج الاعلان فيما يثبت به دخول رمضان»؛ «الوافيه»، در شرح «لغز الكافيه» شيخ بهايى؛ «هدايه الطالبين»، رساله ى عمليه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 / 8)، الذريعه (17 / 25 ،410 / 24 ،64 / 21 ،250 / 13 ،760 / 9 ،160 -159 / 3 ،496 / 2)، ريحانه (193 -192 / 4)، سخنوران آذربايجان (122 -120)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1479 -1476 / 14)، علماء معاصرين (97 -96)، لغت نامه (ذيل/ على عليارى)، معجم المؤلفين (140 / 7).

عليزاده، اكبراسد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر اسد عليزاده

محل تولد : مشكين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از اتمام دوره راهنمايي در سال 1361 به حوزه علميه شهرستان اردبيل وارد شدم. پس از دو سال و نيم تحصيل به جهت موفقيت بيشتر در تحصيل و استفاده از محضر اساتيد مجرب در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره سطوح را از محضر اساتيدي چون آيات عظام وجداني فخر، اعتمادى، تبريزى، پاياني و صالحي افغاني بهره بردم.

پس از اتمام دوره سطوح در سال 1372در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم شيرازي و صالحي مازندراني شركت كردم و همزمان از درس كلام و فلسفه استاد علامه جعفر سبحاني و مصباح يزدي نيز استفاده مي كردم. و در سال 1374 رشته تخصصي كلام اسلامي را شروع و در سال 1378 فارغ التحصيل گرديدم و در حال حاضر

مشغول نوشتن پايان نامه دكتراي كلام اسلامي مي باشم.

به جهت علاقه فراوان به تأليف و تحقيق، كار تحقيقي خود را از سال 1371 شروع و در حال حاضر بيش از 60 اثر تأليفي و تحقيقي اعم از كتاب و مقاله از ما به چاپ رسيده است. اين فعاليت سبب شد در سال 1382 به عنوان پژوهشگر نمونه كشور انتخاب شوم و يكي از كتابهايم (سياستهاي فقر زدايي در كلام معصومين عليهم السلام) در اولين جشنواره فرهنگي صدا و سيما در سال 1382 به عنوان پژوهش برتر شناخته شود.

عليزاده، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. آثار وى: «تركستان»، ترجمه؛ «مدنيت اسلام»؛«مراسلات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2982 ،2970 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (186 / 3).

عماد الواعظين، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا احمد عماد الواعظين نيز از افاضل اهل منبر و اخيار بود، عمرى به زهد و قناعت گذرانيد، در خدمت آقا سيد محمود مغنى و آخوند ملا محمد حسين كرمانى و جمعى ديگر تحصيل نموده، در صبح روز جمعه سوم جمادى الثانيه سال 1384 وفات يافته، در جنب پدر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عماد خراساني، نسرين دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

نسرين دخت عماد خراساني در سال 1327در تهران متولد شد .ايشان تحصيلاتش را در رشته علوم سياسي دانشگاه تهران آغاز كرد .او تحصيلات خود را در رشتۀ علوم كتابداري در مقطع كارشناسي ارشد در همان دانشگاه ادامه داد و بعد از اتمام تحصيلات برخي دوره هاي تخصصي سيستم هاي اطلاع رساني را نيز در كشورهاي ايتاليا و ژاپن گذراند.وي در حال حاضر رئيس بخش اطلاعات وانتشارات مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي در وزارت كشاورزي مي باشد. كتاب"فهرستگان كشاورزي ايران"تاليف سيمين دخت عماد خراساني ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : كتابداري گرايش : سيستم هاي اطلاع رساني تحصيلات رسمي و حرفه اي : نسرين دخت عماد خراساني پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه، در رشتۀ علوم سياسي دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت و پس از اخذ درجۀ كارشناسي، تحصيلات خود را در رشتۀ علوم كتابداري در مقطع كارشناسي ارشد در همان دانشگاه ادامه داد و بعد از اتمام تحصيلات برخي دوره هاي تخصصي سيستم هاي اطلاع رساني را نيز در كشورهاي ايتاليا و ژاپن گذراندمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نسرين

دخت عماد خراساني 27 سال است كه در وزارت كشاورزي به خدمت اشتغال دارد و علاوه بر آن در مراكز مختلف علمي نيز در دوره هاي كوتاه مدت، به تدريس كتابداري پرداخته است. وي در حال حاضر رئيس بخش اطلاعات وانتشارات مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي در وزارت ياد شده مي باشد.جوائز و نشانها : كتاب"فهرستگان كشاورزي ايران"تاليف نسرين دخت عماد خراساني ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : آموزشهاي مذهبي در ادبيات كودكان و نوجوانان ويژگي اثر : (ويژه نامه نمايشگاه بين المللي كتاب)2 خدمت اطلاع رساني كشاورزي در ايران: يك تجربه ويژگي اثر : مقاله،(نشر كتابداري دانشگاه تهران)3 فهرستگان كشاورزي ايران ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:«فهرستگان كشاورزي ايران»: فهرستگان كشاورزي ايران (5 جلد)؛ زيرنظر نسرين دخت عماد خراساني؛ تهران: وزارت كشاورزي، مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي، 1372. براي هرگونه پژوهش علمي در زمينه هاي گوناگون كشاورزي، شناخت و ارزيابي پژوهش هاي انجام شده در گذشته ضروري است. فهرستگان كشاورزي ايران – شامل كليه منابع فارسي و غيرفارسي، اعم از كتاب، مقاله، پايان نامه و گزارش مربوط به كشاورزي ايران از دوران قديم تا سال 1369 – با چنين منظوري تدوين شده و براي نخستين بار است كه بدين صورت جامع منتشر مي شود.

اين كتاب در پنج مجلد به شرح زير تنظيم شده است: جلد اول، مقدمه، كتابها، اسناد و مدارك. جلد دوم، كتابها، اسناد و مدارك. جلد سوم؛ مقاله ها و پايان نامه. جلد چهارم؛ آثار كشاورزي به زبانهاي غيرفارسي. جلد پنجم؛ نمايه ها. دسته بندي فوق به گونه اي است كه هماهنگي و انسجام مطالب را تضمين كرده است. «فهرستگان كشاورزي ايران» در حكم ابزاري مطمئن است كه از طريق آن پژوهشگران مي توانند به منابع موجود دسترسي يابند.

عمادالاسلام، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج شيخ جمال الدين نجفى.

عالم فاضل زاهد دائم الذكر، در اصفهان تحصيل نموده، در مسجد منشى الممالك اقامه ى جماعت مى فرمود، و مورد احترام و وثوق عموم طبقات مردم اصفهان مى بود.

در ظهر دوشنبه 26 جمادى الثانيه 1386 به عارضه ى سكته وفات يافته، در تخت فولاد در جنب تكيه ى باباركن الدين در تكيه اى مخصوص مدفون گرديد، و جهت او بقعه ى عالى بنا گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

عمادالدين كاتب اصفهاني، ابوعبدالله محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(597 -519 ق)، مورخ، اديب و نويسنده. ملقب به عماد و كاتب اصفهانى. معروف به اين اخى العزيز. در اصفهان به دنيا آمد و در همين شهر نشوونما يافت. در جوانى به بغداد رفت و در مدرسه ى نظاميه به آموختن علم پرداخت و در فقه شافعى و فنون ادب و شعر سرآمد شد. سپس به دمشق رفت و به سلطان نورالدين محمود زنگى پيوست و متصدى ديوان انشاء گرديد. وى به دو زبان فارسى و عربى مى نوشت. او در مدتى كه در دمشق بود صلاح الدين ايوبى را نيز مى ستود و مورد علاقه ى او بود و به همين مناسبت مقامش نزد نورالدين بالاتر رفت و در زمان مستنجد عباسى، به عنوان پيامگزار از دمشق به بغداد رفت و پس از بازگشت به دمشق در مدرسه اى كه به نام خود او خوانده مى شود (مدرسه ى عماديه) به عنوان مدرس منصوب شد. اما وى مورد سعايت دشمنان قرار گرفت و كار بر او تنگ شد و ناچار از دمشق به موصل رفت و در آنجا بيمار شد. ولى به محض شنيدن خبر رسيدن صلاح الدين ايوبى به دمشق، مجددا به آن شهر بازگشت و در همان شهر درگذشت و در مقابر صوفيه دفن شد.

از آثار وى: «خريده القصر و جريده العصر»،در ده مجلد؛ «الفتح القسى فى الفتح القدسى» يا «القدح القسى فى الفتح القدسى» يا «الفيح القسى فى الفتح لقدسى»، گزارشى از فتح شام و فلسطين به وسيله ى صلاح الدين؛ «البرق الشامى، در تاريخ، در هفت مجلد؛ «ديوان» شعر، در چهار مجلد؛ «نصره الفتره و عصره الفطره» يا «نصره الفتره و عصره القطره»، در تاريخ سلاجقه ى عراق؛ «السيل على الذيل»، در سه مجلد، در تاريخ بغداد؛ «العتبى و العقبى»؛ «نحله الرحله».[1]

(بخش 1) كاتب، محمد بن محمد صفى الدين بن نفيس الدين حامد بن اله مكنى به ابوعبداللَّه، ملقب به عمادالدين كاتب اصفهانى مورخ و اديب و نويسنده (و. اصفهان 519 ه.ق./ 1125 م.- ف. دمشق 597 ه.ق/ 1201 م.) وى در جوانى به بغداد رفت و به فرا گرفتن فقه و ادب مشغول گرديد، و سپس به خدمت وزير عون الدين بن هبيرة رسيد و از طرف او نظارت امور بصره و واسطه را عهده دار شد و چون عودالدين درگذشت، كار وى روى به ادبار نهاد لذا آهنگ دمشق كرد و در آنجا از طرف سلطان نورالدين به استخدام ديوان انشاء درآمد. سپس نورالدين او را به روزگار المستنجد جهت رسالت روانه ى بغداد ساخت و چون نورالدين فوت كرد عمادالدين به صلاح الدين پيوست، و پس از مرگ وى در دمشق اقامت گزيد و تا آخر عمر از مدرسه خويش كه عماديه نام داشت دست نكشيد. او را تأليفات بسيار است از جمله: خريدة القصر در ده مجلد، قسم شعراء مصر در دو جزوه، البرق الشامى، الفتح القسى فى الفتح القدسى، ديوان رسائل، ديوان شعر، السيل على الذيل در تاريخ بغداد،

نصرة الفترة و عصرة الفطرة در اخبار دولت سلجوقى كه آن را فتح بن على بندارى در يك جزوه مختصر نموده و زبدة النصرة و نخبة العصرة ناميده است و كتاب اخير به نام تواريخ آل سلجوق نيز مشهور مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (254 -253 / 7)، ايضاح المكنون (629 -92 / 2)، تذكره القبور (451)، دايره المعارف فارسى (1767 / 2)، ريحانه (201 -200 / 4)، سير النبلاء (350 -345 / 21)، شذرات الذهب (333 -332 / 4)، العبر (120 / 3)، كشفاالظنون (2049 ،1956 ،1316 ،1103 ،954 ،803 ،702 -701 ،288 ،239)، الكنى و الالقاب (484 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عمادالدين كاتب)، معجم الادباد (28 -11 / 19)، معجم المؤلفين (205 -204 / 11)، النجوم الزاهره (160 -159 / 6).

عمائي، صديق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. از آثار وى: «بيعاران پاريس»، ترجمه؛ «اسكندر مقدونى»، ترجمه؛ «پادشاه شكم پرست»، ترجمه؛ «فرشته و زاهد»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2987 ،2406 / 2 ،579 ،561 ،213 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (546 -545 / 3).

عمراني خوارزمي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 560 ق)، مفسر، عالم، اديب، لغوى و شاعر معتزلى. ملقب به حجه الافاضل و فخرالمشايخ و، به آورده ى «هديه العارفين»، معروف به ابن عراق و از خاندان بزرگى در سرخس بود. ادب را نزد محمود بن عمر زمخشرى فراگرفت و از نزديكترين شاگردان و اصحاب وى شد. عمرانى از عمر ترجمانى و حسن بن سليمان خجندى و قاضى عبدالواحد باقرحى حديث آموخت. او اشتياق كامل به كسب علم داشت. در اواخر عمر آنچنان سرآمد شد كه علماى بزرگ به محضرش مى آمدند و دانش خود را بر او قرائت مى كردند و حل مشكلات خويش را از او مى خواستند. از وى اشعار زيبايى به جاى مانده است. از آثارش: «تفسير القرآن» يا «شماريخ الدرر فى التفسير الآى و السور»؛ «الاشقاق اسماء»؛ «المواضع و البلدان»، كه به نوشته ى «كشف الظنون» اين دو كتاب يكى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150 / 5)، روضات الجنات (243 -242 / 5)، ريحانه (206 -205 / 4)، كشف الظنون (446 ،102)، لغت نامه (ذيل/ على و ابوالحسن)، معجم الادباء (65 -61 / 15)، معجم المؤلفين (215 / 7)، الوافى بالوفيات (95 -94 / 22)، هديه العارفين (698 / 1).

عمومي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد عمومي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

تولد:1343 ديپلم:1361 ورود به دانشگاه:1362 و 2 سال تحصيل رشته رياضي كاربردي دانشگاه صنعتي اصفهان تحصيل دروس حوزوي به صورت متفرقه از سال 1361 اشتغال رسمي به دروس حوزه از سال 1364 اشتغال به خارج فقه و اصول از سال 1371 در اصفهان هجرت به قم در سال 1374

تحصيل در رشته تخصصي فقه و اصول در موسسه بقيه الله از سال 1376 تا 1382 بيش از 18 سال سابقه تدريس در حوزه همكاري علمي پژوهشي با مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه از سال 1380همكاري علمي با پژوهشكده باقرالعلوم(ع) تدريس در برخي از موسسات آموزش عالي و بيش از 13 سال حضور تبليغي در دانشگاهها موفقيت در آزمون علمي شوراي نگهبان براي انتخابات خبرگان و در سال 1385 همكاري علمي و هنري با صدا و سيما در تهيه برنامه هاي قرآني را دارم

عميد زنجاني، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا عباسعلى عميد زنجانى سبط فيلسوف بزرگ و فقيه جامع آيت اللَّه ميرزا مجيد زنجانى از علماء و نويسندگان معاصر تهران است و در مسجد لرزاده به اقامه جماعت و تدريس و ترويجات دينى اشتغال دارد. وى در سال 1316 شمسى در شهرستان زنجان متولد شده و تحصيلات جديد كلاسيك را با مقدمات علوم دينى در آنجا خوانده و در سال 1370 ق مهاجرت به قم نموده و سطوح متوسط و عالى را بطرز خصوصى از محضر اساتيد با فضل و كمال حوزه فراگرفته و سپس در حوزه درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده و ضمنا علوم هيئت و كلام و فلسفه را از اساتيد معروف آموخته و در سال 1340 شمسى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آن سامان از محضر دو نابغه علمى آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و آيت اللَّه آقا ميرزا باقر زنجانى سلمه اللَّه بهره ها برده و دراسات آن دو استاد بزرگ را برشته تحرير و تقرير درآورده و در مراجعت از نجف اشرف در سال 1347 شمسى افتخار مصاهرت با حضرت

آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى مد ظله را پيدا و بار ديگر در قم براى ادامه تحقيق و تدريس توقف و شركت در درس فقه آيت اللَّه العظمى مرعشى نموده تا سال 1391 ق كه بدرخواست جمعى از مومنين تهران براى امامت مسجد لرزاده كه يكى از مساجد حساس و بنام مركز و از آثار مرحوم مبرور آيت اللَّه عالم ربانى حاج شيخ على اكبر برهان است منتقل به تهران شده و تا حال حاضر بانجام وظائف دينى و ارشاد و امامت و تدريس و خدمات اجتماعى اشتغال دارند.

داراى تأليفات ارزنده و آثار آموزنده اى مى باشند كه بقسمتى از آنها اشاره ميشود:

1- تحقيق و بررسى در تاريخ تصوف مطبوع از دارالكتب الاسلاميه

2- اسلام و همزيستى مسالمت آميز مطبوع از دارالكتب الاسلاميه

3- اسلام و حقوق ملل مطبوع از دارالكتب الاسلاميه

4- حقوق اقليتها مطبوع از انتشارات صدر

5- بنيادهاى اصيل مطبوع از كتابخانه بزرگ اسلامى.

6- اسلام و سيستم بيطرفى.

7- مبانى تفسير.

8- رساله اى در نكاح كتابيه.

9- رساله اى در ترتب.

10- المنهاج فى شرح وسيله النجاه.

13 -12 -11- سع جلد در قم برشته تحرير آورده كه با همكارى چند تن از فضلاء تأليف و نشر گرديده است.

14- مقالاتى در نشريات ماهيانه حوزه انتشار داده است.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: حقوق خصوصى و اسلامى، دانشكده: حقوق و علوم سياسى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات حوزوى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

كامپيوترى كردن علوم اسلامى، كامپيوترى كردن قوانين و مقررات، تكنولوژى جديد انفورماتيك، فقه و علوم حديث، تفسير و علوم قرآنى، فلسفه و عرفان اخلاق، اديان و كلام اسلامى، تاريخ اسلام و سيره، حقوق و قوانين، استاد راهنماى 35 پايان نامه

كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 20

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

حقوق اسلامى، تفسير و مبانى آن، فقه، فقه سياسى، اقتصاد اسلامى، تاريخ تصوف و عرفان، حقوق اقليتها و مبانى انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 50، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

مباحث مختلف حقوقى، مباحث فقه سياسى، مسئوليت بين المللى ناشى از جريان سلمان رشدى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

عميد، حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، فرهنگ نويس، نويسنده و روزنامه نگار. در مشهد به دنيا آمد و در همان شهر به تصحيل پرداخت. وى در جوانى به عضويت انجمن ادبى درآمد و به كار نويسندگى و فرهنگ نويسى پرداخت و مدتها در خراسان به پيشه ى روزنامه نگارى مشغول بود. عميد مدير «سالنامه ى خراسان» و روزنامه ى «طوس» بود. از آثارش: «اسرار مانيتيسم»؛ «بر خرابه هاى تخت جمشيد»؛ «غلطهاى فاحش فرهنگهاى فارسى»؛ «فرهنگ عميد»؛ «نيكوكاران».[1]

فرهنگ نويس.

درگذشت: شهريور 1358.

حسن عميد عضو انجمن ادبى و از نويسندگان نشريه ى «خراسان» و مدير «سالنامه ى خراسان» و روزنامه ى «طوس» بود.

از آثار اوست: اسرار مانيتيسم؛ بر خرابه هاى تخت جمشيد (1310)؛ سالنامه ى خراسان (سال چهارم، 1316، سال پنجم، 1317)؛ غلطهاى فاحش فرهنگ هاى فارسى؛ فرهنگ عميد (دو جلد1342)؛ نيكوكاران (بخش اول، مشهد، 1315)؛ فرهنگ نو (1333 ،1308)؛ فرهنگ كوچك عميد؛ فرهنگ مفصل عميد؛ فرهنگ برگزيده ى عميد؛ فرهنگ جيبى عميد (1335)؛ فرهنگ دبيرستانى عميد؛ فرهنگ تاريخ و جغرافياى عميد (1347)؛ طب جديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (168 -167 / 3)، فرهنگهاى فارسى (212 -209)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (252)، مؤلفين كتب چاپى (616 -615 / 2).

عميد، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود عميد

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

به سال 1349 در بروجرد در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشودم در سال 1367 در رشته علوم تجربي در مقطع متوسطه فارغ التحصيل شدم. در دوران دبيرستان در فعاليت هاي اجتماعي سياسي حضور داشتم و به عنوان معاون آموزش در انجمن اسلامي دبيرستان و عضو فعال بسيج دانش آموزي انجام وظيفه مي كردم به سال 1367 پس از اخذ ديپلم

با شوقي فراوان به جرگه تشنگان ولايت و اهل بيت در حوزه علميه قم پيوستم. در دوره سطح عالي از اساتيد گرامي آقايان پاياني، محمدي خراساني و علوي بهره بردم. از سال 1377 با شركت در درس خارج فقه و اصول آيت الله مهدي هادوي تهراني از محضر ايشان كسب فيض نموده ام. همچنين مدتي توفيق درك محضر آيت الله شبيري زنجاني را داشتم. به موازات اشتغال به درس خارج در سال 77 مدتي با مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما همكاري داشتم. از سال 83 بنابرعلاقه به موضوعات تقريبي با مركز تحقيقات علمي مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي – قم – همكاري پژوهشي داشته و در كنفرانس سالانه وحدت اسلامي به عنوان عضوي از پيكره تقريب شركت داشته ام. از سال 1384 تا كنون در دانشگاه آزاد اسلامي واحد اراك به تدريس تاريخ اسلام اشتغال دارم. همچنين در خلال اين سالها در فن ترجمه متون سنگين ادب و لغت عرب چون قرآن كريم و نهج البلاغه و نيز پاره اي موضوعات فقهي فعاليت داشته ام كه برخي به چاپ رسيده است. نيز به ارائه نكات انتقادي با نگرش جوان پسند پرداخته ام كه حاصل آن دست نوشته هايي است كه هنوز توفيق تنظيم و چاپ آنها را نيافته ام.

در پايان بر اين باورم كه مي بايست از متون اساسي و جاودانه اي چون قرآن و نهج البلاغه هر ده سال يكبار ترجمه اي روز آمد و متناسب با تحولات و ساختار زباني به جامعه فرهنگ دوست عرضه شود.

عميدي نوري، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را

در مدرسه ى سپهر و دوره ى متوسطه را در شته ى ادبى در دارالفنون تمام كرد. در 1307 ش از دانشكده ى حقوق فارغ التحصيل شد. وى مقالاتى در روزنامه هاى «ستاره ى ايران» و «طوفان»، مى نوشت. مدتى داديار دادستان تهران و وكيل دادگسترى بود. وى صاحب امتياز روزنامه ى «داد» و مدير روزنامه هاى «پرورش» و «نوروز ايران» بود و تا 1332 ش نيز به سمت وكالت دادگسترى اشتغال داشت. از آثار وى: «آذربايجان دمكرات»؛ «تخت جمشيد»؛ «جرم و مجازات». لازم به ذكر است كه عميدى نورى يكى از افراد مؤسس اتحاديه مطبوعات ايران بود.[1]

فرزند محمدرضاخان عميدالشعراء، متولد 1282 ش است. تحصيلات خود را در ايران انجام داد و از مدرسه ى حقوق درجه ى ليسانس گرفت و به وكالت دادگسترى پرداخت. بعد از شهريور 1320 روزنامه ى يوميه ى داد را انتشار داد. اين روزنامه در محافل سياسى تهران براى خود جائى باز كرد، مخصوصا مقالات عميدى نورى تحت عنوان «پشت پرده سياست و زير پرده سياست» هواخواهان زيادى پيدا كرد. در 1324 كه قوام السلطنه براى حل مسئله ى آذربايجان به مسكو رفت و با استالين و ساير مقامات شوروى مذاكره كرد، عميدى نيز جزء هيئت قوام السلطنه بود و بعد از مراجعت سلسله مقالاتى درباره ى اين مسافرت و مذاكرات آنجا نوشت كه به صورت كتابى انتشار يافت.

در 1330 كه مصدق السلطنه به رياست دولت رسيد، روزنامه ى داد جزء موافقين بود ولى خيلى زود يكى از مخالفين سرسخت مصدق شد. عميدى نورى با مقالات انتقادى دولت وقت را مورد حمله قرارمى داد. چندين بار روزنامه ى او توقيف و خود به زندان افتاد. بعد از مرداد 1328 كه دولت زاهدى بر سر كار آمد، عميدى نورى سمت معاونت سياسى نخست وزير

و رياست اداره ى كل انتشارات و تبليغات را پيدا كرد ولى اين سمت او زياد طول نكشيد. در دوره ى هيجدهم از طرف مردم بابل به پارلمان راه يافت و در دوره ى نوزدهم نيز همچنان وكيل مردم بابل در مجلس شوراى ملى بود. عميدى نورى ضمنا يكى از ثروتمندان درجه اول ايران هم محسوب مى شود.

كارهاى وكالتى چندين بانك و شركت دولتى با او بود. بعد از 1320 عميدى نورى وكالت رعايا و زارعينى را قبول كرد كه زمينهاى آنها توسط اداره ى املاك پهلوى ضبط شده بود. به علت جو زمان، دادگاه ها احكام خود را به نفع زارعين صادر كردند و زارعين زمينهاى خود را تصرف نمودند و در نتيجه عميدى نورى هم بابت حق الوكاله صاحب زمينهاى زيادى در مازندران گرديد.

عميدى نورى در سال 1359 از طرف دادگاه انقلاب محاكمه و محكوم به اعدام گرديد و در همان سال حكم به مرحله ى اجرا رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين ايران (282 -281)، تاريخ جرايد (20 / 3)، مؤلفين كتب چاپى (160 -159 / 1).

عناصري، جابر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جابر عناصري در سال 1324 در شهر اردبيل زاده شد. او از كودكي به تعزيه و شبيه خواني علاقه مند بود. وي گرچه دكتري خود را در رشته فلسفه از دانش گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : تعزيهخاطرات كودكي : علي عناصري( پدر جابر) بدليل علاقه و ارادتي كه به ائمه اطهار عليهم السلام داشت، هر ساله مراسم عزاداري، شبيه خواني و تعزيه را در منزل خود برپا مي نمود. جابر از كودكي به شبيه خواني و تعزيه علاقه مند بود. و زير نظر پدر،

مراسم شبيه خواني را آموخت. در زماني كه پدرش مراسم شبيه خواني را برگزار مي نمود، جابر مشق هاي خود را در پشت نسخه هاي تعزيه مي نوشت.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : جابر عناصري در يك خانواده فرهنگي - مذهبي در اردبيل به دنيا آمد . و بدليل علاقه پدرش به ائمه اطهار و اجراي مراسم تعزيه و شبيه خواني در منزل وي، جابر به تعزيه علاقه مند گرديد. پدرش نيز يكي از مردان سرشناس اردبيل بود و در نظر مردم بسيار محترم بود. خانه او نيز هر ساله محل برگزاي مراسم تعزيه و شبيه خواني بود. از اين رو در همه جاي آن آلات و ادوات شبيه خواني و تعزيه به چشم مي خورد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جابر عناصري تحصيلات ابتدايي و دبيرستان خود را در اردبيل طي كرد و سپس بخاطر عشق به ادبيات عامه، در سال 1339 راهي تهران شد تا ادبيات را در دارالفنون بياموزد. در سال 1342 تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته فلسفه و علوم تربيتي در دانشگاه تهران آغاز كرد و در اين رشته تحصيلات خود را تا دكتري ادامه داد.در سال 1352 براي پژوهش و سبك تخصصي در زمينه ايران شناسي اجتماعي را در دانشگاه لندن به پايان رساند.خاطرات و وقايع تحصيل : جابر عناصري در سيزده سالگي در دوره دبيرستان يك پژوهش فرهنگي را انجام داد و آنرا بصورت روزنامه ديواري ارائه نمود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : جابر عناصري در ضمن تحصيل به پژوهش در ادبيات و فرهنگ عامه مشغول بود. چنانكه يك تك نگاري درباره روستايي بنام ججين را در سال 1345 انجام

داد و در مجله هنر و مردم به چاپ رساند. دكتر عناصري پس از اخذ درجه دكتري از دانشگاه تهران و گذراندن دوره تخصصي مردمشناسي در انگلستان با تكيه بر پژوهشهاي قبلي خود، به تحقيق درباره خاورميانه، جنوب غرب آسيا و بويژه مسائل فرهنگي تركيه و ايران و افغانستان پرداخت.استادان و مربيان : جابر عناصري ادبيات را در دارالفنون از جلال الدين شريفيان آموخت . اولين استاد وي درباره هنر و ادبيات عامه، پدرش علي عناصري بود.همسر و فرزندان : همسر جابر عناصري كارشناسي ارشد كتابداري است و همواره او را در يافتن اسناد و مدارك و تحقيق و نقد آنها ياري و تشويق نموده است. فرزندان وي نيز همواره از كودكي با كتاب مانوس بوده و بعنوان شاگردان پدر و دستياران تحقيقاتي و حتي طراحان جلد كتابهاي وي،وي را ياري مي نمايند.وقايع ميانسالي : جابر عناصري از دوره تحقيقات ميداني خود در گوشه و كنار ايران خاطرات تلخ و شيريني دارد. يكي از آنها ر زماني رخ داد كه وي با يك دوربين عكاسي جديد و مدرن به يكي از روستاهاي آذربايجان شرقي رفته بود. در آنجا به پيرمردي كه در حال كشاورزي بود برخورد. دكتر عناصري بدليل اينكه مبادا پيرمرد را ناراحت كند، بدون اينكه از وي عكسي بگيرد بسرعت از كنار وي گذشت و از چند جوان روستايي كه در آن نزديكي بود عكسهايي تهيه كرد پيرمرد كه اين صحنه را ديد، فرياد زد، عجب روزگاري شده از جوانها عكس مي گيرند، ولي از پيرها عكس نمي گيرند.دكتر عناصري نيز از او خواست كه هر تعداد عكس مي خواهد از او بگيرد.

اما پيرمرد آنرا مشروز بر گرفتن عكس دستجمعي با خانواده خود و در لباسهاي نو دانست، دكتر عناصري نيز از آنها خواست تا لباس محلي آذربايجان را بپوشند، چند لحظه بعد عكسي زيبا و مردم شناسانه بوجود آمده بود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جابر عناصري علاوه بر سابقه تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك( از سال 1356 ه.ش) دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران، دانشكده سينما و تئاتر دانشگاه هنر و دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس، در حال حاضر(1381 ه.ش) سرپرست برخي گروههاي تحقيقي مردم شناسي و مسئول تحقيقات ايلي و عشايري مي باشند.فعاليتهاي آموزشي : جابر عناصري از بيست و يك سالگي در دانشكده هنرهاي دراماتيك مشغول به تدريس شد(1356 ه.ش) . وي در سال 1377 درجه استادياري داشت و تا سالهاي اخير به تدريس مشغول بود.[دكتر محسن تهراني زاده، اسامي و مشخصات استادياران كشور، تهران: معاونت پژوهش، تدوين و تنقيع قوانين و مقررات كشور،1377، ص 319]. از اين گذشته وي بعنوان استاد تعزيه شناسي در دانشكده هنرهاي زيباي تهران، دانشكده سينما و تئاتر دانشگاه هنر، دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس تدريس نموده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : جابر عناصري در كنار تدريس و مسئوليت هاي اداري تحقيق در زمينه ادبيات عامه ، شبيه خواني و تعزيه را ادامه مي دهد.همفكران فرد : مرحوم احمد شاملو( نويسنده دايره المعارف كتاب كوچه در باره امثال ايراني)، دهخدا( نويسنده امثال و حكم) صادق هدايت(گرد آورنده حكايات و مثل هاي محلي برخي مناطق ايران) در گرد آوري ادبيات عامه پيشگام بوده اند. اما امروزه كساني چون صادق همايوني، دكتر محمود روح الاميني، مهرداد وحدتي دانشمند، محسن

ميهن دوست، محمد- احمد پناهي سمناني و دكتر علي بلوكباشي در رديف همفكران جابر عناصري قرار ميگيرند كه با نگاهي مردم شناسانه يا هنري به هنر و ادبيات عامه مي نگرد.آرا و گرايشهاي خاص : مهمترين علاقه جابر عناصري ادبيات عامه، شبيه خواني و تعزيه است. وي در اين راه اعتقاد كاملي به پژوهش ميداني و مصاحبه دارد. چنانكه وي بيشتر عمر خود را صرف تحقيق در روستاهاي گوشه و كنار ايران نموده است. وي اين روش را ابزاري براي ارتباط نزديكتر با واقعايت مي داند.جوائز و نشانها : تك نگاري درباره روستاي ججين اولين پژوهش چاپ شده جابر عناصري بود كه از سوي مجله هنر و مردم بعنوان يكي از تحقيقات نمونه انتخاب شد(1352 ه.ش) هنگامي كه دكتر عناصري در انگلستان به سر مي برد تحقيقاتي با تكيه بر پژوهشهاي قبلي خود درباره خاورميانه، جنوب غرب آسيا و بويژه مسائل فرهنگي تركيه ايران و افغانستان انجام داد و در سال 1356 با كسب عنوان دانشجوي برجسته دوره پژوهش به ايران بازگشت.آثار : ويژگي اثر : وي در آثار خود از نگاهي جامعه شناسانه و مردم شناسانه به تئاتر و تعزيه ايراني مي نگرد. [جابر عناصري، مراسم آييني و تئاتر ، تهران: چهارين فصلنامه تئاتر، 1358، ص جلد]2 ادبيات نمايشي مذهبي ، تجلي قرآن در قاب آئينه فرهنگ عامه ايران و ... [جابر عناصري، مراسم آييني و تئاتر، تهران: چهارمين فصلنامه تئاتر، 1358 . و سه مردمشناسي و روانشناسي هنري، تهران:اسپرك،1366. و سه ، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان، تهران: سروش ،1370. و سه ، شبيه خواني كهن الگوي نمايشهاي ايراني،

تهران: مركز هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1372] ، دكتر جابر عناصري تا كنون (1381) 12 تعداد 1200 مقاله و 34 كتاب نگاشته اند، كه 20 عنوان از كتابهاي پژوهشي مي باشند و از آن جمله است: شبيه خواني كهن الگوي نمايشهاي ايراني(1372) ، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان( 1370) ويژگي اثر : پژوهشي است ميداني درباره داستانهاي شاهنامه كه توسط نقالان نقل شده است. [جابر عناصري، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان، تهران: سروش،1370، صص فهرست]7 مراسم آييني و تئاتر(1358) ، مردم شناسي و روانشناسي هنري(1366) ويژگي اثر : دكتر عناصري در كتاب مردم شناسي و روانشناسي هنري به جايگاه قصه هاي عاميانه در هنر ايران، باورهاي عاميانه، تاثير رسانه هاي جمعي در گسترش هنر، مباحث رنگ شناسي، سمبوليسم رنگ و ارتباط آن با روانشناسي مي پردازد. سپس به روانشناسي هنري وارد شده و بحث هاي هنر درماني، تئاتر درماني و نقش تئاتر در درمان كودكان معلول و ... را مطرح مي نمايد. [جابر عناصري، مردم شناسي و روانشناسي هنري، تهران: اسپرك، 1366، و نيز، سه، جابر عناصري، مردم شناسي و روانشناسي هنري، تهران: رشد، 1380، صص جلد و فهرست]9 نسيم خاطرات[صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش، ص 21] ويژگي اثر : مجموعه مقالات نسيم خاطرات در بردارنده 150 مقاله در باره تاريخ شفاهي اردبيل و گريزهايي به فرهنگ محل ايران است. [صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش، ص 21]

منابع زندگينامه :جواد عناصري، مراسم آييني

و تئاتر، تهران: چهارمين فصلنامه تئاتر، 1358، ص جلد2دكتر محسن تهراني زاده، اسامي و مشخصات استادياران كشور، تهران: معاونت پژوهش، تدوين و تنقيع قوانين و مقررات كشور،1377، ص 319]3صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش. ص 20و نيز جابر عناصري، شبيه خواني الگوي نمايشهاي ايراني، تهران: مركز هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي،1372، صفحات جلد كتاب]4كتاب ماه هنر، ويژه هنر عامه1، شماره 40-39(آذر و دي 1380)، ص 2. و نيز كتاب ماه هنر ( ويژه هنر عامه 2)، شماره 44-43 (فروردين و ارديبهشت 1381)،ص 2

عنايتي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدعلى عنايتى بن مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ جعفر عنايتى از علماء معاصر است در گنبد كاووس.

ايشان در سال 1311 شمسى در قريه «رودبار قانچى» از قراء گرگان متولد شده و پس از پرورش و خواندن قسمتى از مقدمات خدمت مرحوم والدش در سال 1365 قمرى براى ادامه تحصيل به مشهد مقدس مشرف گشته و ادبيات و سطوح را در محضر اساتيد وقت دانشمند گرانمايه آقاى اديب نيشابورى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا احمد مدرس يزدى و غيرهما به پايان رسانيده و در سال 1370 قمى به نجف اشرف مهاجرت و در حوزه درس فقه و اصول مرجع عاليقدر آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى حاضر و استفاده نموده و يك دوره تقرير درس اصول و قسمتى از درس مكاسب آيت اللَّه خوئى مدظله العالى را به رشته تحرير آورده و نيز از محضر مرحوم عالم ربانى آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى حكيم بهره مند شده و در سال 1380 قمرى به ايران مراجعت و در تهران

اقامت و به اقامه جماعت و تبليغ دين پرداخته و در سال 1384 قمرى با اصرار جمعى از مؤمنين گنبد كاووس به جهت امامت و تبليغ دين و ارشاد مسلمين بدانجا آمده و تاكنون به خدمات دينى و انجام وظيفه روحى اشتغال دارد.

از آثار ايشانست بناء مسجد رضوى گنبد كه به سعى و اهتمام معظم له و همت مردم خير گنبد توسعه و تجديد گرديده است.

اكثر اجداد ايشان از علماء زمان بوده است يكى از اجداد ايشان مرحوم حجةالاسلام شيخ زين العابدين بن شيخ محمدباقر است كه تعليقات سودمندى بر شرايع محقق حلى نوشته و اكنون در حواشى نسخه نفيسى از شرايع كه استنساخ آن هم بخط آن بزرگوار است و در تاريخ هفتم ذى الحجه 1217 قمرى پايان يافته است در كتابخانه شخصى ايشان موجود است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

عنبري نيشابوري، ابوزكريا يحيي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 344 ق)، محدث، مفسر، فقيه، لغوى و اديب. اهل نيشابور بود از ابوعبدالله محمد بن ابراهيم بوشنجى و محمد بن عمرو قشمرد و حسين بن محمد قبانى و ابراهيم بن ابى طالب و ابن خزيمه و بسيارى ديگر حديث شنيد. ابوبكر بن عبدش/ عبدوس مفسر و ابوعلى حسين بن على حافظ و ابوحسين حجاجى و حاكم و ابن منده و ديگران از وى حديث شنيدند. ابوعلى حافظ قدرت حافظه وى و وسعت آن را ستوده و حاكم گويد كه ابوزكريا متجاوز از ده سال گوشه گيرى كرد، او مى گفت: عالم برگزيننده بايد كه به بهترين حالت خويش بازگشت نمايد، پاكيزه و حلال بخورد. علم را وسيله اى براى مال اندوزى قرار ندهد و علم برايش زيبايى آورد. مال خود را فضل الهى محسوب كند و سپاسگزار خداوندگار خويش باشد.

در «معجم الادباء» سال وفات وى 444 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (534 -533 / 15)، شذرات الذهب (369 / 2)، العبر (69 / 2)، معجم الادباء (34 / 20)، النجوم الزاهره (358 / 3).

عنبريان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(خاندان خانواده عنبريان) خاندانى معتبر در نيشابور كه غالب افراد آن اهل فضل و علم و دبير بوده اند، از آن جمله است: خواجه اميرك (ف. 448 ه.ق.) دبير ابوالحسن احمد بن محمد بيقهى و برادرش ابونصر و برادر ديگرش ابوالقاسم كاتب نايب ابونصر مشكان (قزوينى. يادداشتها 61 :6)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عنقاي شيرازي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1308 -1260 ق)، اديب، خوشنويس و شاعر، متخلص به عنقا. ملقب به ملك الشعراء.در اصفهان به دنيا آمد. مردى درويش مسلك بود. وى عموى استاد جلال الدين همايى است و بنا به نوشته ى او مرگ عنقا بر اثر مسموميت از قهوه قجرى به دنبال مشاجره اش با ظل السلطان و كتك خوردن از او در 1308 ق روى داده، اما به گفته صاحب «حديقه الشعراء» عنقا در 1310 ق در اصفهان زنده بوده است. عنقا در اصفهان درگذشت و در تخت پولاد دفن شد. از وى «ديوان» شعرى به جاى مانده كه به همت استاد جلال الدين همايى منتشر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (98)، حديقه الشعراء (1238 -1236 / 2)، الذريعه (774 -773 / 9)، شرح حال رجال (229 / 6).

عوفي، نورالدين، سديدالدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 630 ق)، شاعر و تذكره نويس. از اعقاب عبدالرحمان بن عوف از صحابه ى رسول بود. ولادتش در بخارا بود و تحصيلات وى در همان شهر صورت گرفت و آن گاه به سفر پرداخت و بسيارى از بلاد ماوراءالنهر و خراسان و سيستان را ديد. در بخارا خدمت امام برهان الاسلام تاج الدين عمر بن مسعود از ائمه آل برهان و امام ركن الدين مسعود بن محمد امام زاده تحصيل كرد. وى مدتى در قندهار در دربار قلج طمغاج خان ابراهيم راه داشت و به خدمت پسرش قلج ارسلان خاقان نصره الدين عثمان بن ابراهيم بود و مدتى سمت صاحب ديوانى و انشاء آن شاهزاده را داشت. تا اواخر قدرت سلطان محمد خوارزمشاه وى در خراسان و ماوراءالنهر بسر مى برد و به جمع آورى اطلاعات ذى قيمت خود كه در كتابهاى خويش ثبت كرده است، مشغول بود و در اوان حمله ى مغول به بلاد

سند رفت و خدمت ناصرالدين قباجه از مماليك غوريه را اختيار كرد. بعد از شكست ناصرالدين قباجه به خدمت شمس الدين التتمش درآمد و به هندوستان رفت و بعد از اين تاريخ از زندگانى وى اطلاعى در دست نيست. از آثار مشهور او: «لباب الالباب»، قديم ترين كتاب در احوال و اشعار شعراى ايرانى؛ «جوامع الحكايات و لوامع الروايات»، شامل مطالب تاريخى مهم، كه در 630 ق به پايان رسيده است.[1]

(منسوب به عوف) سديدالدين محمد بن محمد بخارى، نويسنده و دانشمند معروف ايرانى در اواخر قر. 6 و اوايل قر. 7 (بين 572 ه.ق./ 1176 م.- 635 ه.ق/ 3 -1232 م.). وى از اعقاب عبدالرحمن بن عوص صحابى معروف است. جد عوفى امام ابوطاهر يحيى بن طاهر ابن عثمان از علماى حديث و معرف انساب عرب بود و خال او شرف الزمان مجدالدين محمد بن ضياءالدين عدنان سرخكتى دانشمند و مؤلف تاريخ ملوك تركستان (خاقانيان) است. عوفى در نيمه دوم قر. 6 در بخارا به دنيا آمد و تحصيلات خويش را در همان شهر به انجام رسانيد. پس از آن مدتها در بلاد ماوراءالنهر و سيستان و خراسان به سير و سياحت و ديدار فضلا پرداخت و تا سقوط خوارزمشاهيان در خراسان به سر مى برد و گاه به وعظ و تذكير اشتغال مى ورزيد. مدتى هم صاحب ديوان قلج ارسلان خاقان نصرةالدين عثمان بن ابراهيم بود. مقارن حمله مغول عوفى به سند گريخت و به خدمت ملك ناصرالدين قباجه از مماليك غورى درآمد، و كتاب لباب الالباب (ه.م.) را به نام عين الملك وزير اين پادشاه تأليف كرد و سپس تأليف جوامع الحكايات (ه.م.) را به نام ناصرالدين قباجه آغاز

نمود. ناصرالدين در سال 625 ه.ق. از شمس الدين التتمش شكست خورد و خود را به رود سند انداخت و غرق شد. جميع خدم و حشم وى به التتمش پيوستند، از آن جمله عوفى بود كه به خدمت وزير التتمش ابوسعد جنيدى مخصوص گرديد و جوامع الحكايات را كه نخست مى خوست به نام ناصرالدين قباجه تأليف كند- به نام اين وزير به رشته تحرير درآورد. عوفى «فرج بعد از شدت» (ه.م.) تأليف تنوخى را هم از عربى به فارسى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1030 -1026 / 2)، تاريخ تذكره هاى فارسى (80 -77 / 2)،تاريخ نظم و نثر (98 -97)، دايره المعارف فارسى (1785 / 2)، الذريعه (1001 ،775 / 9 ،50 / 5 ،45 / 4)، ريحانه (219 / 4)، سبك شناسى (38 -36 / 3)، فرهنگ سخنوران (660)، لباب الالباب (ترجمه مصنف/ يب- كه)، لغت نامه (ذيل/ عوفى)، مجله ى دانشكده ى مشهد (س 3، ص 93 -89)، مجمع الفصحا (1168 / 3)، مؤلفين كتب چاپى (777 -776 / 5).

عياشي سمرقندي، ابوالنضر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 320 ق)، مفسر، محدث، اديب و فقيه امامى. وى اهل سمرقند از فقهاى بزرگ فرقه ى اثنى عشرى در زمان كلينى مى باشد كه در ابتدا مذهب عامه داشت و احاديث آنا را استماع مى كرد ولى بعد به مذهب شيعه گرويد. او از شاگردان شيخ كلينى بود. او از على بن حسن بن على بن فضال و عبدالله بن محمد خالد طيالسى و جماعتى از شيوخ كوفه و بغداد حديث شنيد. شيخ كشى صاحب «رجال» از شاگردان عياشى است. از ديگر شاگردان عياشى پسرش جعفر بن محمد

است كه خود از مشايخ ابومفضل شيبانى است. شاگرد ديگر او حيدر بن محمد بن نعيم سمرقندى است كه راوى جميع مصنفات عياشى است. گفته اند كه وى محدثى مورد اعتماد و يگانه ى زمان خويش بود و از نظر علمى و ادبى و انديشه و ذكاوت در مشرق نظير نداشت. او مجلسى براى خواص و مجلسى براى عامه مردم برپا مى كرد. خانه اش همانند مسجد،مملو از افرادى چون قارى و كاتب و نيز محدثين و علما بود كه در آن عده اى به تأليف و مقابله و گروهى به استسناخ و گروهى نيز به تعليقه و حاشيه نويسى مشغول بودند. در طب و نجوم و رويا تبحر داشت و در زمينه ى ابواب فقهى و متجاوز از دويست كتاب تأليف كرد كه در نواحى خراسان به اشتهار كامل رسيد. در فهرست ابن النديم صد و پنجاه و هفت جلد از آثار او ذكر شده است. از آثار وى: «تفسير على بن ابراهيم» است؛ «التوحيد الصفه»؛ «الصلاه»؛ «الزكوه»؛ «الصوم»؛ «المناسك»؛ «العالم و المتعلم»؛ «الطب»؛ «التجاره و الكسب»؛ «الضقاء و آداب الحكم»؛ «الملاهى»؛ «الجزيه و الخراج»؛ «الطاعه»؛ «حقوق الاخوان»؛ «محاسن الاخلاق»؛ «دلائل الائمه»؛ «الملاحم»؛ «القول بين القولين»؛ «فضائل القرآن»؛ «الانبياء الائمه»؛ «النجوم»؛ «الرؤيا»؛ «معاريض الشعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (316 / 7)، اعيان الشيعه (56 / 10)، الذريعه (77 / 24 ،195 / 21 ،125 / 20 ،209 ،140 / 17 ،207 ،139 ،133 ،60 / 15 ،44 / 12 ،307 / 11 ،239 / 8 ،42 / 7 ،105 / 5،295 / 4 ،348 / 3 ،356 / 2)، رجال الطوسى (497)، رجال النجاشى (250 -247 / 2)، روضات

الجنات (123 -121 / 6)، ريحانه (221 -220 / 4)، سفينه البحار (301 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 306 -305 / 4)، فوائد الرضويه (642)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (263 -361)، الفهرست للطوسى (371 ،320 -317 ،309 ،120)، الكنى و الالقاب (491 -490 / 2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالنضر)، معجم المؤلفين (20 / 12)، هديه الاحباب (205 -204)، هديه العارفين (33 -32 / 2).

عيسي بيك

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پدرش از علما و فضلا و محقّقين بوده.

كتب زير از اوست:

1- تفسير قرآن 2- رساله در وجوب عينى نماز جمعه 3- رساله در طرز قسم دادن اهل كتاب 4- رساله در حكم رؤيت هلال قبل از زوال 6- شرح دروس، ناتمام.

حدود سال 1074 وفات يافته است.

صاحب عنوان در 1066 متولّد، و در 1130 وفات يافته، و از شاگردان علاّمه محمّد باقر مجلسى است، و چون مدّتى در مملكت عثمانى ساكن بود بدين لقب شهرت يافته است.

كتب زير از اوست:

1- الاجازات، يا مجموعة الاجازات 2- الامان من النيران فى تفسير القرآن 3- بساتين الخطباء، در سه مجلد 4- ترجمه ي جاماسب نامه 5- ثمار المجالس و نثار العرايس، مانند كشكول 6- الدرر المنظومه المأثور، در ادعيه. نام صحيفه ثالثه سجّاديّه است و به طبع رسيده است 7- رساله در موضوع خواجه گردانيدن 8- رساله در وجوب عينى نماز جمعه 9- رساله ي خراجيّه 10- رسم خطوط الساعات و نصف النهار 11- روضة الشهداء، به سه زبان تركى، عربى، فارسى 12- رياض العلماء و حياض الفضلاء، كه معروف ترين تأليفات اوست، و بين مؤلّفين و نويسندگان كتب تراجم و رجال شهرت دارد، و متأسفّانه تاكنون به طبع نرسيده است، در ده مجلد، 13- شرح

اصطلاحات شكل العروس از كتاب اقليدس 14- شرح الفّيه ي ابن مالك، مفصّل 15- شرح الفّيه ي ابن مالك، مختصر 16- شرح صحيفه ي سجّاديّه و حاشيه بر آن؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عين الملك هويدا، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. عين الملك از كارگزاران دولتى بود كه آثار چندى به زبان فارسى نگاشته و يا ترجمه كرده است. وى در 1338 ش به سمت نمايندگى فوق العاده به حجاز رفت با براى تجديد روابط ايران و حجاز وارد مذاكره شود. از آثارش: «اسرار سلطانى دربار شاهى»؛ «پسر پاردايان»، ترجمه؛ «داستان آدم جديد»، ترجمه؛ «روكامبول»؛ «مهر فرزندى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1793 / 2 ،1324 ،609 ،202 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (498 -497 / 2).

غانمي هروي، ابوالمحاسن مسعود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(553 -464 / 424 ق)، فقيه، اديب، محدث، عابد و شاعر. در طوس به دنيا آمد و در نيشابور نشوونما يافت. و نيز گفته شده كه در نيشابور به دنيا آمد و در طوس نشوونما يافت. وى از جانب دو صاحب نام: ابوالقاسم قشيرى و ابوصالح مؤذن صاحب اجازه بود. از ابواسحاق ابراهيم بن محمد اصفهانى و گروهى ديگر حديث شنيد و «مسند» هيثم شاشى را از ابوالقاسم احمد بن محمد خليلى استماع كرد. ابن عساكر و سمعانى و تاج مسعودى و عبدالرحيم بن سمعانى از او حديث شنيدند. ابن سمعانى همچنين «مسند» شاشى و «رساله ى» قشرى را از او استماع كرد. ابوسعد سمعانى گوى كه او بساير عابد و زاهد و پرهيزكار بود. بطورى كه از سفره ى پدرش چون با حاكمان اختلاط داشت پرهيز مى كرد. غانمى شاعرى چيره دست بود و اشعار بديعى مى سرود. از آثار وى نظم ابياتى است به نام «السحريه»، يعنى آنچه كه مربوط به وقت سحر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (279 -278 / 4)، سير النبلاء (360 -359 / 20).

غبرايي، فرهاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 16 بهمن 1328، لنگرود.

درگذشت: 13 ارديبهشت 1373، لنگرود.

فرهاد غبرايى داراى ديپلم طبيعى (تابستان 1348) از يكى از دبيرستانهاى كرمانشاه بود. سپس در شيراز به تحصيل زبان انگليسى پرداخت و در سال 1352 از اين رشته فارغ التحصيل شد. پس از گذراندن خدمت سربازى در بهار 1355 به فرانسه سفر كرد و در پاريس در زمينه كارگردانى سينما به مطالعاتى پرداخت. تا سال 1358 در فرانسه بود و با گروه هاى نمايشى همكارى داشت. سپس به ايران بازگشت و نخستين ترجمه ى خود را در سال 1359 منتشر نمود. وى همچنين

در زمينه داستان نويسى نيز فعاليت داشت و اولين داستان وى به نام آب و خاك در سال 1359 منتشر شد.

فرهاد غبرايى در آذر 1369 به نوشهر نقل مكان نمود. در سال 1372 با دريافت بورسى از وزارت فرهنگ فرانسه در نشست بين المللى مترجمان ادبى در آرل فرانسه شركت جست.

از جمله آثار ترجمه وى مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: شهر شيطان زرد (ماكسيم گوركى، 1359)، شكست (اميل زولا، 1360)، آخرين نفر (الكساندر فادايف، 1361)، آسوموار (اميل زولا، 1361)، معجزه در باد و باران (شوراتزبار، 1361)، جزيره (روبر مرل 1362)، كولابرونيون (رومن رولان، 1363)، چهار مجموعه (پابلو نرودا، 1363)، سفر به انتهاى شب (لويى فردينان سلين، 1364)، پايان جهان (پابلو نرودا، 1363)، نقد و بررسى آندره وايدا (1366)، حريم (ويليام فاكنر، 1367)، زندگى بتهوون (رومن رولان، 1367)، جشن بيكران (ارنست همينگوى، 1368)، كودك سياه (كامارالى، 1369)، خانواده ى پاسكوال دوآرته (كامليو خوسه سلا، 1369)، فلينى از نگاه فلينى (1371)، يادداشت هاى مالته و ريدز بريگه (راينر ماريا ريلكه، 1371، ظاهرا اين اثر ناتمام مانده است)، پيامبران نور (نهال تجدد، 1372، ظاهرا اين اثر ناتمام مانده است).

فرهاد غبرايى چندين داستان و چند نمايشنامه و فيلمانه نيز نوشته است، از آن جمله مى توان به رمان ايختياندر اشاره نمود. از جمله آثار تأليفى ايشان نيز مى توان از اين كتاب نام برد: گرايش هاى نوين در هنرهاى بصرى (1369).

فرهاد غبرايى در تاريخ يازدهم ارديبهشت 1373 به سبب تصادف اتومبيل در جاده ى بين تنكابن و چالوس درگذشت و پيكر وى در لنگرود به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غروي اصفهاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1296 ق)، فقيه اصولى، مرجع تقليد، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به مفتقر.

مشهور به كمپانى. اصلش از نخجوان است. نياى او پس از سقوط قفقار در برابر روسها به تبريز و از آنجا به اصفهان هجرت نمود، لذا اين خانواده به اصفهانى مشهور شدند. شيخ محمد حسين در كاظمين به دنيا آمد و مقدمات را در آنجا خواند و آن گاه به نجف رفت و سطوح را نزد شيخ حسن تويسركانى خواند و از محضر آخوند خراسانى بهره ى كامل برد و مدت سيزده سال فقه و اصول را از ايشان و همچنين از آقا سيد محمد فشاركى و آقا رضا همدانى بطور كامل فراگرفت. او علوم معقول و فنون فلسفه را از فيلسوف بزرگ حاج ميرزا محم باقر اصطهباناتى شيرازى اخذ كرد، تا اينكه مرجع تقليد جمعى از شيعه شد. او علاوه بر مراتب علمى داراى ملكات اخلاقى بود. در نحف اشرف درگذشت و در صحن علوى در مقبره ى جنب مناره ايوان طلا دفن شد. از او بيش از بيست كتاب و رساله بر جاى مانده است. از جمله آثار وى: «نهايه الدرايه فى شرح الكفايه» آخوند خراسانى، در دو مجلد؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «اربع قواعد فقهيه»؛ «الحقيقه الشرعيه»؛ ارجوزه اى در «الفلسفه العاليه»؛ ارجوزه اى در «الصوم»؛ دو رساله در «المعاد»؛ «الاجتهاد و التقليد و العداله»؛ «الاصول على منهج الحديث»؛ «الوسيله فى اهم ابواب الفقه» يا «رساله ى عمليه»؛ «انوار القدسيه»، شعر عربى،بيست و چهار قصيده در تاريخ زندگانى پيامبر (ص)، عموهايش و ائمه (ع) و فرزندانشان؛ «تحفه الحكيم»، منظومه اى در فلسفه؛ «ديوان» غزليات حكمت و عرفان؛ «ديوان» شعر، فارسى، در مدائح و مراثى اهل بيت (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (287 -286)، الذريعه (400

/ 24 ،1083 - 1081 ،247 / 9 ،187 ،148 / 6 ،483 ،271 / 1)، ريحانه (93 -90 / 5)، سخنوران نامى معاصر ايران (2977 -2972 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 562 -560 / 14)، علماء معاصرين (191 -190)، فرهنگ سخنوران (865)، گنجينه ى دانشمندان (267 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (727-726 / 2).

غروي تبريزي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328- ز 1363 ق)، فقيه و عالم دينى. در نجف اشرف ب دنيا آمد و تا 1350 ق در آنجا به تحصيل علوم پرداخت و از محضر اساتيدى همچون آيت الله آقا ميرزا باقر زنجانى استفاده كرد، و در همان سال به تبريز و سه سال بعد به قم رفت، و مدت دو سال از محضر آيت الله حايرى و آيت الله حجت در فقه و اصول استفاده نمود. وى داراى اجازاتى از آيت الله اصفهانى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله حجت بود. در 1363 ق به تبريز بازگشت و به انجام وظائف دينى و تدريس پرداخت. از آثار وى: «تقريرات» درس آيت الله حجت، در اصول فقه؛ كتاب «اسلام و شيعه»، به فارسى؛ كتابى در «امامت حضرت ولى عصر (عج)»؛ كتابى در «اخلاق».[1]

عبدالحسين غروى تبريزى از افاضل دانشمندان و علماء تبريز است.

وى فرزند ركن العلماء الاعلام آيه الله آقا شيخ مرتضى چهره قانى است كه در سال 1328 قمرى در نجف اشرف تولد يافته و تا سال 1350 در آنجا به تحصيل علوم پرداخته و از محضر اساتيد آيه الله آقا ميرزا باقر زنجانى استفاده كرده و در سال مزبور به تبريز آمده و تا سه سال در آن سامان اقامت و در سال 1353 قمرى مهاجرت به قم نموده و مدت دو

سال درك فيض از محضر آيه الله حايرى و آيه الله حجت فقها و اصولا نموده و تا سال 1363 قمرى كه مراجعت به تبريز و اقامت گزيده و به وظائف دينى و روحانى از قبيل تدريس و اقامه جماعت در مسجد جامع و غيره مى باشند.

آثار قلمى آن جناب از اين قرار است: 1- كتاب اسلام و شيعه فارسى مطبوع در تبريز.

2 و 3- تقرير دروس مرحوم آيه الله حجت اصول و فقه 4- كتابى در موضوع امامت حضرت ولى عصر عجل الله فرجه.

5- كتابى در اخلاق. داراى اجازات اجتهاد از مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله محقق آقا ضياءالدين عراقى و سيدنا الاستاد آيه الله حجت قدس الله اسرارهم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (320 -319 / 3).

غروي علياري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 12 رمضان 1319 ق.

درگذشت: 1 ارديبهشت 1367، تبريز.

آيت الله العظمى على غروى عليارى تبريزى، فرزند آيت الله ميرزا محسن از شاگردان آخوند خراسانى و صاحب رساله هاى متعدد اصولى و فقهى بود. ايشان پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و فراگيرى خواندن و نوشتن، به تحصيل علوم دينى روى آورد و نزد جدش آيت الله شيخ محمدحسن به فراگيرى مقدمات و ادبيات و سطوح فقه و اصول و عقايد و كلام پرداخت. پس از تكميل سطوح عاليه، در بيست و دو سالگى عازم حوزه ى علميه ى نجف اشرف شد و در مدرسه بخارايى سكونت ورزيد و ساليان بسيار در محضر آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى، آقا ضياءالدين عراقى، ميرزاى نايينى، شيخ اسدالله زنجانى، آقا سيد ابراهيم اصطهباناتى، سيد محمد حجت، سيد ابوتراب خوانسارى، حاج ميرزا على ايروانى، شيخ ابوالحسن

مشكينى، ميرزا احمد آشتيانى و جمال السالكين آقا سيد على قاضى به تحصيل فنون، اخلاق، فقه، اصول، كلام، رجال، عرفان، حكمت و فلسفه تا سال 1350 ق. پرداخت. وى در جوانى به دريافت اجازات متعدد روايى و اجتهادى از اساتيد معظمش نايل آمد. ايشان در سال 1350 ق. به درخواست جدش آيت الله شيخ محمد حسن عليارى به تبريز بازگشت و به تحقيق، تدريس، تأليف، اقامه ى جماعت و پرورش شاگردان اشتغال ورزيد.

از آيت الله العظمى غرويى عليارى تبريزى نوشتارهاى فراوانى به جاى مانده است كه عبارتند از: چهارده جلد تقريرات درس فقه آيت الله العظمى آقا ضياءالدين عراقى در منجزات مريض (چاپ شده)، رهن، وصيت، وقف، رضاع، نكاح، صلح، خيارات، اجاره، قضاء، شروط، مسقطات خيار، غضب، زكات؛ دو جلد تقريرات درس فقه آيت الله العظمى ميرزاى نايينى در صلات، بيع، خيارات؛ دو جلد تقريرات درس فقه آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى در طهارت و صلات؛ دو جلد تقريرات درس آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى در صلات و بيع؛ تقريرات درس فقه آيت الله ميرزا على ايروانى؛ دو جلد تقريرات درس فقه آيت الله شيخ اسدالله زنجانى در خلل صلاة و منجزات مريض؛ توضيح المسائل؛ شرتح عروة الوثقى (از طهارت تا وصيت) در پنج جلد؛ شرح استدلالى ملحقات عروةالوثقى؛ ده جلد رساله هاى فقهى در صلح، عدم شرطيت رجوع در مسافر؛ محاذاةالرجل و المرأة فى الصلاة، جواز نقل الميت بعد الدفن، ربا، نماز جمعه، منجسية المتنجس، لباس مشكوك، حرمان زوجه از عقار، الفروع السنية، فروع تقليد؛ شرح وسيلة النجاة (سه جلد)؛ كتاب الطهارة؛ كتاب الصوم؛ كتاب الحج؛ مناسك حج (دو جلد)؛ شرح تبصرد المتعلمين؛ شرح مبسوط مكاسب؛ علل الشرايع و الاحكام؛ شرح فوائد

الاصول؛ شرح كفاية الاصول؛ رساله در ترتب رساله در وضع؛ رساله در ملازمه حكم عقل و شرع؛ قاعده من ملك (و قواعد ديگر)؛ هفت جلد كتاب تقريرات درس اصول آيات عظام: ميرزاى نائينى (مباحث الفاظ)، آقا ضياءالدين عراقى (دوره كامل و قاعده لاضرر)، سيد ابوالحسن اصفهانى، سيد محمد حجت كوه كمره اى (مباحث عقيله و تعادل و تراجيح)؛ شيخ اسدالله زنجانى ميرزا على ايروانى (اجتماع امر و نهى)؛ اصول عقايد؛ رسالة فى الرجعة؛ تفسير قرآن (دوازده جلد)؛ مفردات قرآن؛ شرح دعاى صباح؛ شرح دعاى كميل؛ شرح دعاى سمات؛ شرح دعاى افتتاح؛ شرح دعاى ابوحمزه ثمالى؛ شرح دعاى زيارت جامعه كبيره؛ حل مشكلات الاخبار؛ شرح اربعين حديث؛ شرح احاديث پيامبر اكرم (ص)؛ شرح احاديث اميرالمومنين در نهج البلاغه؛ منهاج الرشاد؛ المواعظ؛ النهجة فى احوال الحجة (ع)؛ الكواكب الحسينية؛ تقريرات درس آيت الله سيد ابوتراب خوانسارى؛ حاشيه بر رجال وحيد بهبهانى.

آيت الله العظمى غروى عليارى تبريزى در تاريخ دوشنبه اول ارديبهشت 1367(13 ذيحجة 1417 ق.) در نود و هشت سالگى بدرود حيات گفت و پيكرش پس از تشييع در تبريز، به قم انتقال داده شد و پس از تشييع مجدد و نماز حضرت آيت الله بهجت بر آن، در صحن حضرت فاطمه معصومه (س) (بقعه آيت الله داماد) به خاك سپرده شد.

على بن العلامه الحجه الميرزا محسن بن العلامه الكبرى الحاج ميرزا محمد حسن بن العلامه الكبرى الحاج ميرزا محمد حسن بن العلامه الكبير آيه الله العظمى الحاج ملا على عليارى صاحب كتاب مستطاب (بهجه المقال فى تنقيح الرجال) الغروى العلى يارى از علماء اعلام و مؤلفين كرام معاصر شهرستان تبريز است. وى در صبح جمعه 12 ماه مبارك رمضان سال 1319 قمرى هجرى

در تبريز متولد شده و پس از فراغت از مبادى علوم در خدمت جد امجدش مرحوم آيه الله ميرزا محمد حسن سطوح را خوانده و بعد از تكميل آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر آيات عظام چون زعيم الشيعه آيه الله العظمى اصفهانى و مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و آيه الله آقا شيخ اسدالله رشتى و آيه الله آقا شيخ اسدالله رشتى و آيه الله آقا سيد ابوتراب خونسارى و آيه الله ميرزا ابوالحسن مشگينى و آيه الله حاج ميرزا على آقا ايروانى و آيه الله اصطهباناتى استفاده كامل نموده و دروس عقلى را از محضر آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى فراگرفته و از آنان به دريافت اجازات اجتهادى و روايتى نائل شده آنگاه به تبريز مراجعت و تا حال حاضر به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و غيره اشتغال دارند.

داراى تأليفات ارزنده عديده اى مى باشند كه بشرح آنها مى پردازم:

1- دوره اصول و نصف تقرير بحث آيه الله محقق عراقى

2- دوره اصول آيه الله ميرزا حسين نائينى

3- اغلب ابواب فقه از تقريرات آيه الله عراقى

4- تقريرات ابحاث آيه الله العظمى اصفهانى

5- تقريرات ابحاث آيه الله العظمى حجت كوه كمرى

6- تقريرات ابحاث آيه الله ايروانى (قده)

7- تقريرات ابحاث آيه الله مشگينى (قده)

8- شرح دعاء سمات 9- شرح دعاء صباح 10- شرح اربعين حديث 11- اصول دين مبسوط فارسى 12- رسائل متفرقه در اصول و فقه 13- رساله در ملازمت 14- رساله در جريان استصحاب در اعدام ازليه 15- رساله در غيبه 16- رساله در خلل، تقرير بحث آيه الله محقق زنجانى 17- رساله در بعض فروع

عروه الوثقى 18- رساله در مواكب الحسينيه 19- رساله در رضاع 20- رساله در منجزات مريض 21- رساله در قاعده من ملك و در قواعد ديگر 22- رساله در قاعده لا ضرر 23- رساله در نجاسه متنجس 24- رساله اى در لباس مشكوك و چندين رسائل ديگر.

از باقيات الصالحات ديگر معظم له فرزند ارجمند ايشان جناب حجه الاسلام آقا شيخ محمد جواد غروى على يارى است كه اكنون از علماء و دانشمندان مقيم تهران است. وى در نجف متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح و استفاده از محاضر آيات عظام خوئى و حكيم و ديگران به مشهد رضوى مسافرت و چندين سال اقامت و از محضر آيه الله العظمى ميلانى مدظله استفاده نموده آنگاه به قم منتقل و چند سالى از ابحاث و محاضر آيات عظام نجفى مرعشى و شريعتمدارى و گلپايگانى استفاده نموده و دو سالى بنابر دعوت عده اى از مؤمنين به تهران عزيمت و رحل اقامت افكنده و در مسجد امام زاده زيد بازار و مسجد ديگر به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى اشتغال دارند. آن جناب ترجمه مفصلى از اسره و خاندان عليارى مرقوم داشته اند ولى چون در كتب رجالى ديگر مانند علماء معاصر و غيره مذكور بود از ذكر آن خوددارى نمودم.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غروي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل غروي

محل تولد : باغملك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

در سن 7 سالگي احكام ديني و خواندن و نوشتن را در محضر پدر خود فرا گرفتم سپس به مكتب جهت خواندن قرآن و ساير كتاب هاي ديني مدت 4 سال مشغول شدم

2 سال ديگر از محضر پدر استفاده كردم.

در سن 14 سالگي راهي حوزه علميه اهواز شدم .

مدتي از استاداني مانند سيد شمس الدين ، سيد عبد الكريم موسوي نجفي ، شيخ مروج (استاد جامع المقدمات امام) سپس از مرحوم سيد محمد كاظم آل طيب و از سيد اسماعيل مرعشي و مرحوم امامي ، مرحوم علم الهدي و شيخ ابوالحسن انصاري ، مرحوم آيت الله بهبهاني ، آقاي شيخ مرتضي انصاري وساير اساتيد محترم مانند مرحوم آيت الله كرمي و... استفاده كردم .

مدتي در حوزه علميه شوشتر از اساتيد بزرگواري از علماء شوشتر مرحوم صاحب قاموس رجال و ديگران بهره وافري بردم .

پس از آن به نيشابوررفتم و مدت چهار سال در نيشابور از اساتيدي مانند مرحوم آقاي مروي و ضيائي ، حاج آقا رضا نجفي و آيت الله موسوي نيشابوري استفاده كردم .

بعد از آن به مشهد مقدس رفتم از اديب خراساني مرحوم كفايي مرحوم شيرازي ميلاني مصباح واعظي مرحوم افتخاري و ديگر اساتيد محترمي كه در مشهد مقدس بحث داشته اند بهره بردم .

سپس به قم آمدم و از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي ، گلپايگاني و مرحوم آيت الله سلطاني هم درس و هم مشي زندگي بهره بردم .

از اساتيد فوق الذكر صرف ، نحو ، منطق ، احكام ، اصول ، فقه تا سطح خارج استفاده كردم در قسمت طب از مرحوم والد و از دكتر جزايري و دكتر خراساني دكتر موسوي و از دكترهاي روان شناس استفاده نمودم و در قسمت جامعه شناسي از اساتيد بزرگواري استفاده نمودم .

غروي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدباقر غروى كه سالها در نجف اشرف

اقامت و در خدمت مراجع بزرگ و مدرسين عاليمقام و آيات عظام آنجا تلمذ نموده و بعد به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محسن حكيم قدس اللَّه سره به قصر آمده و تاكنون به اقامه جماعت و خدمات دينى در قصر شيرين اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

غروي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن العلامة الورع آيت اللَّه آخوند ملا محمدعلى رفسنجانى از علماء معاصر رفسنجان برادر بزرگوار مرحوم آيت اللَّه نجفى سابق الذكر است وى در حدود سال 1308 قمرى در رفسنجان متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را از والدش فراگرفته و مدتى به اصفهان و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام فيروزآبادى و آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ديگران بهره مند گشته آنگاه مراجعت به وطن نموده و به وظائف دينى و روحى پرداخته و تا هم اكنون به اقامه جماعت و ارشاد مردم و تبليغ احكام اشتغال دارد و در علم و تقوى نمونه بارز برادر بزرگوارش مى باشد.

محمدحسين غروى برادر مرحوم مبرور آيت اللَّه نجفى از علماء اعلام معاصر رفسنجانست

وى در سال 1308 قمرى در رفسنجان متولد شده و تا سن 17 سالگى ادبيات و فقه و اصول را از محضر والد ماجدشان كه از نوابغ زمان خود بودند و در اكثر علوم تبحرى كامل داشتند فراگرفته و سپس عزيمت به اصفهان نموده و در آنجا از محضر اساتيد و فحول علمى چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر درچه اى و آخوند گزى و آيت اللَّه ارباب به تكميل فقه و اصول و حكمت و هيئت پرداخته و در معيت و

مصاحبت مرحوم برادرش به نجف اشرف مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج سيد محمد فيروزآبادى و ديگران استفاده نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده و با دريافت اجازات اجتهاد در سال 1346 قمرى به ايران مراجعت و پس از فوت مرحوم والدشان آيت اللَّه آخوند ملا محمدعلى طاب ثراه در رفسنجان توقف نموده و تا حد قدرت و استطاعت مشغول ترويج احكام و تعظيم شعائر مذهبى و پرورش و تربيت طلاب علوم دينى و تأسيس مدرسه علمى به همراهى مرحوم اخوى خود آيت اللَّه نجفى گرديده و در ماه رمضان به موعظه و ارشاد مردم پرداخته و تاكنون بحمداللَّه به اقامه جماعت و انجام وظيفه اشتغال دارند.

آثار علمى ايشان از اينقرار است

1- تقريرات درس مرحوم آيت اللَّه نائينى

2- حكومت عقل در پيرامون خلافت بلافصلى اميرالمؤمنين (ع).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

غروي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1364، احتمالا تركيه.

محمود غروى تحصيل كرده ى تركيه و محقق و مؤلف كتاب فهرست اسناد تاريخى ايران در آرشيو صدارت عثمانى در استانبول (اين تاب در سلسله انتشارات فرهنگستان ادب و هنر ايران به شماره ى 15 به سال 1357 منتشر شد) بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غرويان، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن غرويان

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

محسن غرويان در سال 1338 در نيشابور بدنيا آمد و پس از اخذ مدرك ديپلم فنى راه و ساختمان در سال 1357 راهى حوزه علميه قم شد و در سال 1358 رسما شروع به تحصيل علوم حوزوى نمود. وى دروس مقدمات و سطح را به پايان رسانيد و در دروس خارج فقه و اصول از محضر آيات عظام وحيد خراسانى- فاضل لنكرانى – شيخ جواد تبريزى – مكارم شيرازى و جوادى آملى بهره برد تا اينكه براى كانديداتورى در مجلس خبرگان رهبرى در دوره سوم در امتحان اجتهاد شركت نموده و آن را با موفقيت پشت سر گذاشت. ايشان در كنار دروس فقه و اصول در موسسه در راه حق و بنياد فرهنگى باقرالعلوم(ع) و موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره) دروس كلام و فلسفه و آشنايى با مكاتب غربى را پشت سر گذاشته و هم اينك عضويت در شوراي سردبيرى مجله علمى – تخصصى معرفت را با مديريت آيت الله مصباح يزدى بعهده دارد.

محسن غرويان عضو هيئت علمى و استاد موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره) است. از ايشان تاكنون بيش از 40 اثر علمى به صورت كتاب بچاپ رسيده است و مقالات كوتاه و بلند ايشان كه

در مطبوعات مختلف به چاپ رسيده بالغ بر 500 مقاله است . موسسه فرهنگى – انتشاراتى «يمين» به همت ايشان تاسيس شده و تاكنون قريب 20 عنوان كتاب منتشر كرده است. محسن غرويان با دو زبان انگليسى و عربى آشناست و تاكنون در همايشها و كنگره هاى مختلف داخلى و خارجى مقالاتى را به زبانهاى فوق ارائه نموده است. ايشان هم اكنون به تدريس خارج اصول و اسفار ملا صدرا اشتغال دارد و در كناراشتغالاتش در حوزه ، در مجامع مختلف علمى – سياسى با ارائه كنفرانس و سخنرانى به امر تبليغ مى پردازد. وى از سوى بعثه مقام معظم رهبرى(دام عزه) به عنوان مبلغ زباندان و عضو هيئت علمى برگزيده شده است. محسن غرويان نويسنده اى است كه مستمرا شبهات دينى و فلسفى و اعتقادى را در نشريات و مطبوعات مطالعه مى كند و مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. مجموعه اين پرسش و پاسخها تاكنون علاوه بر چاپ در مطبوعات به صورت چهار جلد كتاب نيز بچاپ رسيده است. وى سفرهاى متعدد علمى به كشورهاى مختلف جهان داشته است: در سال 1361 براى تبليغ در مجامع علمى و دانشگاهى به كشورهاى فيليپين- مالزى و هند سفر كرده است .

در سال 1369 براى شركت در سمينارهاى علمى، كلامى و فلسفى به كشور كانادا مسافرت نموده است. چهار سفر بعنوان زباندان و عضو هيئت علمى بعثه مقام معظم رهبرى به حج اعزام شده است. علاوه بر اين با سفر به كشورهاى سوريه و عراق با برخى چهره هاى علمى و فرهنگى نشستها و گفتگوهاى علمى در باب اديان و ملل و نحل داشته

است. محسن غرويان يكى از داوران و صاحبنظران در گزينش كتاب سال در حوزه دين و فلسفه است و بعنوان عضو شوراى بررسى كتاب استان قم نيز بر روند چاپ و نشر كتب نظارت داشته است. وى هم اكنون عمدتا به تحقيق و تدريس و تاليف اشتغال دارد. محسن غرويان بخشى از وقت روزانه خود را صرف پاسخگويى به سوالات و شبهات علمى – اعتقادى مى كند و با شماره تلفن 2936054 به پرسشهاى علاقمندان بخصوص نسل جوان پاسخ مى گويد .

غزالي طوسي، مجدالدين، ابوالفتوح احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 520 / 517 ق)، عارف، واعظ و شاعر. وى كه برادر كهتر امام محمد غزالى طوسى است، در طوس ديده به جهان گشود و در اوان كودكى پدر خويش را از دست داد و در نهايت فقر درويشى زندگى را سپرى كرد. احمد اگر چه فقه را فراگرفت اما به زهد و تصوف گرايش داشت. در طريقت، شيخ او ابوبكر نساج بود و از برجسته ترين شاگردان غزالى، بايد از عين القضات همدانى، سنائى غزنوى و ابوالنجيب سهروردى نام برد. وى پس از كناره گيرى برادرش امام محمد غزالى از تدريس در نظاميه، يك چند به جاى او تدريس كرد. غزالى علاو بر اين در تصوف نام آور بود و صاحب آثار. در وعظ و خطابه نيز استاد بود، مواعظ او در هشتاد و سه مجلس توسط صاعد بن فارس لبانى جمع آورى شده است. احمد غزالى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى سروده است. در قزوين درگذشت. از آثار وى: «سوانح العشاق»؛ «احياء الاحياء» يا «لباب الاحياء»، در تلخيص «احياء العلوم» برادرش؛ «الذخيره فى عليم البصيره»؛ «بحر المحبه فى اسرار الموده»؛ تفسير سوره ى

يوسف؛«تازيانه ى سلوك» يا «رساله ى عينيه».[1]

(ع.) احمد بن محمد بن محمد بن احمد طوسى، فقيه و عارف ايرانى (ف. قزوين 520 ه.ق) وى مانند برادر بزرگش محمد غزالى (2- غزالى) پس از فوت تحت تعهد و نگاهداشت احمد رادكانى قرار گرفت و مقدمات تحصيل علوم دينى را در نزد او آموخت. احمد از جمله ى فقهاى شافعى بود و به وعظ علاقه داشت و مدت 10 سال (از 488 تا 498 ه.ق) بجاى برادر به تدريس در نظاميه ى بغداد اشتغال داشت. در طريقت پيرو ابوبكر نساج بود. ذهبيه او را از كبار سلسله ى خود مى دانند. او راست: لباب الاحياء كه اختصار احياء علوم الدين است، الذخيرة فى علم البصيرة- بحرالحقيقة، رساله ى عشقيه، سوانح العشاق، مكاتيب، كتاب مجالس شيخ احمد، كتاب الحق والحقيقة.

ضح.- بعضى او و برادرش را غزالى منسوب به غزال يا غزاله قريه اى از قراى طوس دانند (2- غزالى).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (208 / 1)، ايضاح المكنون (455 ،9 / 2 ،566 ،440 ،197 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (935 -932 / 2)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (425 -423)، تاريخ گزيده (665 -664)، تاريخ نظم و نثر (69)، تصوف اسلامى و رابطه انسان و خدا (193 ،190 ،189 ،184 -183)، دايره المعارف فارسى (1806 / 2)، روضات الجنات (288 -285 / 1)، شذرات الذهب (64 ،60 / 4)، العبر (413 -412 / 2)، فرهنگ سخنوران (1590 ،1413 ،1009 ،985 ،901 ،825)، الكنى و الالقاب (495 / 2)، لسان الميزان (442 ،440 / 1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، مبانى عرفان و احوال عارفان (418 -415)، مجالس النفائس (318)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد

(81 -80 / 19)، معجم المؤلفين (147 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (430 -429 / 1)، النجوم الزاهره (224 / 5)، نفحات الانس (380 -379)، وفيات الاعيان (98 -97 / 1).

غضبان اصفهاني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1277 ش)، نويسنده و مترجم. او از نوادگان ميرداماد و از طرف مادر نواده ى مرحوم سيد عباس مراغه اى بود. تحصيلات مقدماتى جديد و قديم و سطوح را نزد استادانى چون ميرزا محمدرضا ايروانى و شيخ موسى خوانسارى و سيد ابوالحسن اصفهانى فراگرفت. سپس به تهران آمد و وارد خدمات دولتى گرديد. از آثار وى: «احمد بن طولون»، ترجمه؛ «ارمانوسه ى مصريه»، ترجمه؛ «اقتصاد در اسلام»؛ «امام جعفر صادق»، ترجمه؛ «بنى هاشم و بنى اميه»، ترجمه؛ «زينب عقيله ى بنى هاشم، دختر على بن ابى طالب (ع)»؛ ترجمه؛ «يك معجزه ى دائم»، ترجمه؛«اعجاز قرآن»، ترجمه. كه دو كتاب اخير در يك مجلد به چاپ رسيده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (104 / 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3455 ،1880 / 2 ،161 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (331 -329 / 2).

غضنفري امرايي، اسفنديار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1297، كوهدشت لرستان.

درگذشت: اواخر فروردين 1372، خرم آباد.

اسنفديار غضنفرى امرايى، شاعر، محقق، اديب لرستانى پس از تحصيل، در خرم آباد رحل اقامت افكند اما به دليل مبارزات سياسى از سال 1322 الى 1357 غالبا در تبعيد به سر برد. از اسفنديار غضنفرى تحقيقات گوناگونى درباره ى شعر و ادب فارسى و لرى بر جا مانده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غفاري ساروي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين غفاري ساروي

محل تولد : سارى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين ساروي فرزند حسين در سال 1333 در ساري متولد شدم. درسال 1348به دليل علاقه فراواني كه دروس حوزوي داشتم وارد حوزه علميه شدم و در آنجا به تحصيل و تحقيق پرداختم ولي كار تحقيقات را به طور جد از سال 1366 آغاز و تاكنون ادامه دارد. هم اكنون ننيز در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي مشغول مي باشم و در رشته تفسير قرآن همچنان مشغول فعاليت هستم.

غفاري فر، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن غفاري فر

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن غفاري فر در سال 1361 ديپلم را اخذ و در سال 61-62 وارد مدارس علوم مقدس ديني شدم . ابتدا مدت كوتاهي را در تهران ، سپس در بابل و نهايتا در سال 67-68 براي ادامه تحصيل وارد شهر مقدس قم شدم ، تقريبا در همان سال تحصيلي ، دروس سطح را به اتمام رساندم ، البته به جهت شهرستاني بودن و عدم ساماندهي فراگير حوزه هاي شهرستانها در آن ايام ، امتحانات حوزوي در سالهاي بعد به اتمام رسيد .

از سال تحصيلي 67-68 تا كنون در دروس خارج حوزه شركت مي كنم ، قابل ذكر است تقريبا از سال 78 به بعد تك درس خارج فقه يا اصول را شركت مي كنم . از سال تحصيلي 71-72 وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) شدم. ابتدا دوره پنج ساله عمومي را ( طبق طرح قديم ) در سال 75-76 به اتمام رساندم

، سپس از سال 76-77 وارد ارشد جامعه شناسي و طبق طرح قديم ( با سپري نمودن 80 واحد پيش نياز و بيش از 30 واحد اصلي و دفاع از پايان نامه ) در سال تحصيل 80-81 به اتمام رساندم .

قريب به پنج سال در موسوعه فقه اهل بيت(ع) به مديريت آيت الله شاهرودي در فاصله سالهاي 75 -80 همكاري پژوهشي داشتم و قريب به 6 ماه عضو گروه كارورزي پژوهشي تاريخ معاصر به مديريت دكتر موسي نجفي در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) اشتغال داشتم .

به صورت متفرقه با قسمت تحقيقات و پژوهش معارف صدا و سيماي جمهوري اسلامي مستقر در قم ، همكاريهاي نظارتي بر كتابها مي نمايم كه تا كنون نيز ادامه دارد، به عنوان ناظر و يا داور رساله هاي علمي موسسه هاي علمي زير مجموعه حوزه علميه قم همكاري دارم ، قريب به 6 ماه عضو گروه پژوهش حوزه جامعه شناسي در موسسه انتظار نور وابسته به دفتر تبليغات بودم.

بيش از 10 عنوان در حوزه هاي تاريخ اسلام ، تاريخ ايران ، تاريخ تشيع ، مهدويت ، جامعه شناسي ، عقايد ، سياسي ( به ويژه بحث ولايت فقيه ) و در مراكز حوزوي ، دانشگاهي و نهادهاي انقلابي و گاهي دانش آموزي تدريس نموده ام.

غفاري قزويني، احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 975 ق)، شاعر. وى مرد فاضل و نيكوقريحه اى بوده و از تاريخ نيز سررشته داشته است. در پايان عمر به زيارت خانه ى خدا رفت و در راه بازگشت به سراى باقى شتافت. از آثارش: تاريخ «نگارستان»؛ «تاريخ جهان آرا».[1]

(منسوب به عبدالغفار) (قاضى) احمد بن محمد قزوينى، دانشمند و مورخ

(ف. 975 ه.ق) وى از اعقاب عبدالغفار قزوينى عالم معروف مؤلف كتاب الحاوى الصغير بود و پدرش قاضى محمد در شهر رى سمت قضا داشته. احمد مردى فاضل و منشى و شاعر و خوش خط و مورخ بود و در نزد امرا و شاهزادگان صفوى محترم مى زيست و مدتى در دستگاه سام ميرزا مقيم بود و در آخر به عزم حج عازم مكه شد ولى در مراجعت در بندر ديبال سند درگذشت. وى مؤلف دو تاريخ است: تاريخ نگارستان، جهان آرا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1150 / 3)، الذريعه (309 -308 / 24 ،59 / 9 ،246 / 3)، عالم آراى عباسى (99 ،82 / 1)، فرهنگ سخنوران (670)، هفت اقليم (178 / 3).

غفراني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد غفراني

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/6/30

زندگينامه علمي

اينجانب محمد غفراني فرزند خيرالحاج جناب آقاي حاج حسين غفراني از معتمدين شهر خرم آباد كرالان مجاور حضرت رضا(ع) هستند در سال 63 عازم شهر مقدس قم شده تا در جوار حرم حضرت معصومه (س) و حوزه كريمه علميه به تحصيل علوم ديني اشتغال ورزم. تحصيلات مقدماتي را در مدرسه علميه الهادي تحت اشراف حضرت آية الله مشكيني رئيس مجلس خبرگان رهبري آغاز كردم. به لحاظ نظارت آية الله مشكيني بر مدرسه زمينه ارتباط بيشتر با ايشان ميسر شده و حضرت آية الله مشكيني حفظه الله كفايت اخلاقي را نيز از مدّنظر نمي گذراندند و تذاكراتي در خلال ارتباط بيان مي فرمودند و مي توان گفت ايشان استاد اخلاق ساليان ابتداي تحصيل اينجانب است.

كتب سطح را نزد عالمان ديني از جمله استاد عالي قدر حجة الاسلام ابوالقاسم علي دوست ، استاد عالي قدر حجة الاسلام علي نكونام، استاد عالي قدر جناب حجةالاسلام حاج آقا موسوي تهراني، جناب استاد حجة الاسلام فتوحي همداني، آية الله استاد عراقچي همداني، جناب استاد حجة الاسلام هادوي تهراني به پايان رسانده و درس حديث شناسي را نزد آية الله احمدي يزدي و كتب خارج خمس و حج را نزد آية الله سبحاني و كتب مكاسب ، و حج مختصراً نزد آية الله گرامي و كتاب قضا و تكمله قضاء را نزد آقايان آيةالله سبحاني و گرامي فراگرفتم.در خلال تحصيل پاره اي از كتب مقدماتي و تفسير را نيز به جمعي از دوستان منتقل كردم.

از جمله علاقه اي كه در طول تحصيل داشتم، پژوهش و تحقيق و نوشتن مقالات بود كه اين امر منجر به تدوين جزوات احكام كه قابل تدريس است گرديد. در اين ميان مقالاتي اخلاقي و حقوقي و اعتقادي از سال 74 تا به حال به رشته تحرير در آمد و در رسانه هاي كثيرالانتشار چاپ گرديد. اين مهم با همكاري مركز پژوهشها و مطالعات حوزه علميه قم صورت گرفته است. از ديگر فعاليتهاي علمي ، همكاري با شبكه سراسري راديو معارف است كه از سال 81 تا به حال ادامه دارد و در برنامه مشكاة هدايت به عنوان كارشناس به تكليف خود عمل مي كنم. تدريس البته الفيه ابن مالك از ديگر كارهاي ماندگار است كه براي سايت بنيان انجام گرفت. همكاري با سايت انديشه وابسته به حوزه علميه قم نيز از ديگر فعاليتها است. مركز جهاني علوم

اسلامي نيز به لحاظ تكميل بانك سؤالات و نيز ارزيابي طلاب سطح 2 به عنوان كارشناس جلساتي دعوت نموده كه در اين جا نيز به اداء تكليف اقدام شده است.از ديگر خدمات علمي حضور در حوزه علميه كوتاه مدت است كه از سال 81 تا 85 به عنوان استاد ادبيات اشتغال داشتم. و در اين مدت مدير گروه علمي ادبيات بودم. و عضو شوراي عالي حوزه علميه كوتاه مدت از سال 85 به عنوان كارشناس فقه مركز پاسخ گويي تلفني پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي به اداء تكليف مبادرت مي ورزم. مدارسي كه به عنوان استاد تدريس داشته ام مدرسه سفيدان، الهادي، معصوميه است.

غفور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1355 ق)، حكاك. مشهور به سيد غفور نظام الدينى حكاك باشى. وى اهل تبريز و يكى از سنگ تراشان نامى آن ديار بود. از آثار او: سنگ نوشته ى يكى از خيابانهاى تبريز، با رقم: «... سيد غفور حكاك 1306 ش». تاريخ مرگ وى در «مواد التواريخ»، در قطعه اى كه رضايى، شاعر آذرى، براى او سروده چنين است:

... مرسال وفات را رضائى

خود جست هم از (غفور حكاك) 1355

به نظر مى رسد كه شاعر حرف مشدد را بر خلاف معمول، حساب كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (409 / 1)، مواد التواريخ (330).

غلام ثلعب باوردي، ابوعمر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(345 -261 ق)، اديب و لغوى. چون شغلش گلدوزى روى لباس بود، به مطرز مشهور و چون از بيورد خراسان بود، به باورد منسوب و چون مدتى در خدمت ثعلب نحوى بود،به غلام ثعلب معروف بود. به او ابوعمر زاهد نيز مى گفتند. از احمد نرسى و موسى بن سهل و شاء و ابوالعباس كديمى و بشر اسدى و احمد بن زياد بن مهران سمسار حديث شنيد. ابوالحسن بن رزقويه، ابن منده، ابوعبدالله حاكم نيشابورى و قاضى محاملى و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. خطيب بغدادى گويد: غلام ثعلب نسبت به معاويه تعصب داشت. او جزوه اى به نام فضايل معاويه نوشته بود و تمام شاگردان خود را كه براى كسب علوم نزدش مى آمدند وادار مى كرد كه پيش از گذراندن هر درسى كه براى آن آمده بودند ابتدا اين جزوه را بخوانند. بسيارى از بزرگان ادب بر او خرده گرفتند و او را حتى در علم لغت از درجه اعتماد ساقط دانستند. ابن حجر گويد: «ابن جزوه را من ديدم، بسيارى از مطالب آن

جعلى است». عجب از صاحب «رياض العلماء» و به تبع او صاحب «اعيان الشيعه» است كه او را ظاهرا امامى مى دانند. وى در بغداد درگذشت و روبروى ايوان معروف كرخى دفن شد. او در لغت، از حفظ، در حدود سى هزار برگ املاء كرد. از آثارش: «اليواقيت»، در لغت؛ «رساله اى در «غريب القرآن»؛ «غرائب الحديث»، تصنيفى بر اساس «مسند» احمد حنبل؛ «جزء فى الحديث و الادب»؛ «تفسير اسماء الشعراء»؛ «المدخل»، در لغت؛ «القبائل»؛ «يوم و ليله»؛ «اخبار العرب»؛ «العشرات»؛ مستدركى ب ركتاب «الفصيح» ثعلب به نام «فائت الفصيح»، و شرح آن به نام «شرح الفصيح»؛ «فائت العين»؛ «فائت الجمهره»؛ «المستحسن»؛ «فائت المستحسن»؛ «المرجان»، در لغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (133 -132 / 7)، اعيان الشيعه (393 / 9)، ايضاح المكنون (314 ،152 / 2)، تاريخ بغداد (359 -356 / 2)، روضات الجنات (317 -314 / 7)، رياض العلماء (480 -479/ 5)، سير النبلاء (513 -508 / 15)، كشف الظنون (2054 ،2053 ،1980 ،1903 ،1680 ،1472 ،1462 ،1458 ،1448 ،1443 ،1431 ،1423 ،1273 ،1205 ،1102 ،426 ،88)، الكنى و الالقاب (187 -186 / 3)، لسان الميزان (316 -314 / 6)، معجم الادباء (234 -226 / 18)، معجم المؤلفين (267 -266 / 10)، النجوم الزاهره (360 / 3)، الوافى بالوفيات (73 -72 / 4)، وفيات الاعيان (333 -329 / 4)، هديه العارفين (42 / 2).

غلامرضايي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات، دانشگاه: يزد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشسراى عالى تهران در سال 1353، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از پژوهشكده فرهنگ ايران در سال

1355، دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1359.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات دانشگاه يزد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فارسى، شرح متن، سابقه 15 سال تدريس در دانشگاه، استاد مشاور 2 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كتاب شناسى و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبيات فارسى و نقد كتاب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

غلامعلي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي غلامعلي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1371 از دبيرستان علوم و معارف اسلامي شهيد مطهري تهران فارغ التحصيل شدم در كنار دروس دبيرستان ، دروس حوزوي را نيز از اساتيد معزز مدرسه عالي شهيد مطهري فرا گرفتم . پس از اخذ ديپلم توفيق حضور در حوزه علميه مروي (تهران) را يافتم و با امتحان سه پايه نخست به من اجازه دادند در درس هاي پايه چهارم شركت كنم . بخشي از ادبيات عرب ، معاني و بيان ، شرح لمعه ، اصول مظفر ، منطق ، فلسفه و بخشي از رسائل و مكاسب را از اساتيد بزرگوار آن مدرسه آموختم . بعضي از اساتيد گرانقدر اينجانب در آن دوران عبارتند از حجج اسلام و آيات اعلام : مرحوم سيد ابوالفضل موسوي تبريزي ، مرحوم پاكتچي ، اصطهباناتي ، رجايي ، كثيري ، تقوايي ، شريتعمداري ، جورابچي (قفقازي) و شريف زاده .

در سال 1374 براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم مشرف شدم و تا كنون نيز در حوزه علميه قم

مشغول فراگيري علوم و معارف اهل بيت عليهم السلام مي باشم ؛ كتب شريف رسائل ، مكاسب و كفايه را در محضر حضرات آيات و حجج اسلام آقايان مرحوم احمدي ميانجي ، نكونام ، اعتمادي ، سيد احمد خاتمي ، حسيني خراساني ، محمدي (فيضيه) و احدي آموخته ام . مدت شش سال است كه در دروس خارج فقه آيات عظام آقايان حاج شيخ جواد تبريزي ، حاج محمد فاضل لنكراني(ره) ، حاج سيد احمد مددي و حاج مهدي گنجي (گنجعلي) شركت مي كنم . بداية الحكمه و نهاية الحكمه را نيز از جنابان حجج اسلام محمدي همداني، و حاج مرتضي جوادي آملي فرا گرفتم . همچنين از سال 1375 تا كنون در موسسه تحقيقاتي دار الحديث به مطالعه و پژوهش پيرامون مباحث حديث مشغول هستم . در اين مدت از كلاس ها و كارگاه هاي علمي حجج اسلام آقايان استاد عبدالهادي مسعودي ، استاد سيد كاظم طباطبايي ، استاد محمد كاظم رحمان ستايش و استاد محمد احساني فر استفاده كرده ام .

در طول مدت حضور در موسسه تحقيقاتي دارالحديث با گروه هاي دانشنامه نگاري ، تفسير روايي ، تاريخ و سيره و مصدريابي همكاري علمي داشته ام و مدخل هاي متعددي را تنظيم نموده ام.

غمام همداني، محمد يوسف زاده

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1321 -1253 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به غمام. در نجف به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتى را تا سيزده سالگى در آن شهر گذرانيد. سپس به ايران آمد و در همدان ادبيات فارسى و عربى و فقه را از اساتيد آن ديار فراگرفت. بعد از ان مدتى به تجارت و خدمت در ادارات دولتى مشغول شد.

در آغاز نهضت مشروطه به شمار آزادى خواهان پيوست و به تأسيس انجمن اتحاد و انتشار روزنامه ى «اتحاد» و «الفت» همت گماشت. در سرودن غزل مهارت خاصى داشت. وى در تهران از دنيا رفت و در مقبره ى خانوادگى جنب شاهزاده حسين در همدان دفن شد. از آثارش: «ديوان» شعر كه با مقدمه اى از موسى نثرى به چاپ رسيد. لازم به ذكر است كه صاحب «سخنوران نامى معاصر ايران» محل تولد وى را كربلا ذكر كرده است.[1]

(بخش 1) همدانى، (سيد) محمد بن (سيد) يوسف، شاعر و عارف ايرانى (و. نجف 1292 ه.ق- ف. مهرماه 1321 ه.ش). وى سمت ارشاد گروهى از متصوفه را داشت. ديوان غزليات او در سه جلد چاپ شده. غزلهاى غمام عارفانه و به سبك حافظ نزديك است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (77 -76)، تاريخ جرايد و مجلات (268 -266 ،46 / 1)، الذريعه (792 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (24 -23 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2558 -2553 / 4)، فرهنگ سخنوران (672)، گلزار معانى (498 -495).

غندجاني شيرازي، ابومحمد حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 428 ق)، اديب، لغوى و نسب شناس. معروف به اسود غندجانى. به آورده ى حموى در «معجم البلدان» نسبت وى به غندجان فارس است. او در شناخت روزگاران عرب و اشعار آنها تبحر داشت. هم او گويد كه يكى از تصانيف غندجانى را ديده كه در آن نوشته بوده: در 412 ق تصنيف و در 428 ق بر او خوانده شده است. از آثارش: «فرحه الاديب»، در رد يوسف بن ابى سعيد سيرافى، در شرح «ابيات سيبويه»؛ «اضاله الاديب»، در رد ابن اعرابى، در «نوادر»ى كه ثعلب روايت كرده است؛ «نزهه الاديب»، رد

بر ابوعلى؛ «قيد الاوابد»، در رد ابن سيرافى، در شرح «ابيات اصلاح المنطق»؛ كتاب «الخليل» يا «الخليل»، به ترتيب حروف معجم؛ «السل و السرقه»؛ كتابى در «اسماء الاماكن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (194 / 2)، ايضاح المكنون (186 / 2)، كشف الظنون (1939 ،87)، لسان الميزان (367 -366 / 2)، معجم الادباء (265 -261 / 7)، معجم البلدان (244 / 4)،معجم المؤلفين (197 / 3)، هديه العارفين (275 / 1).

غني، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا سيد عبدالغنى خان كشاورز و مالك، در سال 1272 ش در سبزوار متولد شد. تحصيلات ابتدائى و مقدماتى را طبق روش آن زمان در مكتب خانه آموخت. در سن دوازده سالگى پدرش به بيمارى وبا درگذشت و از آن تاريخ حضانت وى را دائيش بر عهده گرفت و او را به مدرسه دارالفنون تهران فرستاد. مدت تحصيل غنى در دارالفنون پنج سال به طول انجاميد و پس از اخذ ديپلم، زبان فرانسه را به خوبى فراگرفت و براى ادامه تحصيل رهسپار لبنان شد و در مدرسه سن ژوزف بيروت به فراگرفتن فن طب پرداخت. در همان ايام زبان انگليسى و عربى را فراگرفت و وارد كالج آمريكائى شد و دوره ى دانشكده ى پزشكى را به پايان رسانيد و در 1299 در سن 27 سالگى به ايران بازگشت و در سبزوار مطبى داير نموده و به مداواى بيماران پرداخت و بيمارستانى نيز در آن شهر بنام حشمتيه با سرمايه سالار حشمت داير نمود.

غنى در سال 1302 براى تكميل تحصيلات به فرانسه عزيمت نمود و قريب پنج سال به تكميل تحصيلات پرداخت و در 1307 به ايران بازگشت. وى در آن مدت علاوه بر تكميل فن پزشكى، دوره

مخصوص شناخت نقاشى را نيز گذرانيد و علاوه بر آن به مقام والاى آناتول فرانس نويسنده و متفكر فرانسوى وقوف يافت و به ترجمه ى يكى از آثار او به نام تائيس پرداخت و در 1308 آن را در تهران انتشار داد. در سال 1309 محيط سبزوار را براى فعاليتهاى خود كوچك ديد و لاجرم به مشهد نقل مكان نمود. مطبى در آنجا دائر نمود و در اندك مدتى بنام پزشك مسيحادم معرف گرديد و طبعا با بزرگان و مقامات عالى رتبه مشهد دوستى پيدا كرد و سرانجام كانديداى نمايندگى مجلس شد و در دوره ى دهم به نمايندگى مردم مشهد در مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. در همين ايام به استادى دانشكده ى پزشكى انتخاب شد و تاريخ فن پزشكى را تدريس مى نمود و ضمنا در دانشكده ى معقول و منقول به تدريس روانشناسى پرداخت و كتابى در اين زمينه به نام معرفه النفس نوشته و انتشار داد.

دكتر غنى در 1314 پس از تاسيس فرهنگستان به عضويت آنجا برگزيده شد و از عوامل موثر و متنفذ آن موسسه فرهنگى گرديد و شما در ادوار يازدهم، دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى عضويت يافت و مجموعا به مدت 8 سال نماينده ى مجلس بود.

در سال 1317 هيئتى تحت رياست محمود جم نخست وزير وقت براى خواستگارى فوزيه دختر ملك فواد پادشاه متوفاى مصر به قاهره رفت. دكتر غنى نماينده مجلس و استاد دانشگاه از اعضاى برجسته ى اين هيئت بود و با تكلم به زبانهاى فرانسه، انگليسى و عربى در بين رجال مصرى موقعيت پيدا كرد.

در اسفندماه 1318 محمدرضا پهلوى وليعهد ايران براى ازدواج با فوزيه مصرى عازم قاهره شد. همراهان وى عبارت بودند

از: حسن اسفنديارى رئيس مجلس، احمد متين دفترى وزير دادگسترى، مظفر اعلم وزير امور خارجه، محمدعلى مقدم مديركل وزارت امور خارجه، دكتر قاسم غنى و عباس مسعودى نمايندگان مجلس نيز همراه وليعهد به مصر عزيمت نمودند.

دكتر غنى در آذرماه 1322 در ترميم كابينه ى على سهيلى به جاى امان الله اردلان به وزارت بهدارى تعيين گرديد. در فروردين ماه 1323 كه محمد ساعد به نخست وزيرى منصوب شد، دكتر غنى را كماكان در وزارت بهدارى تثبيت نمود ولى اين كابينه مورد موافقت مجلس قرار نگرفت و ساعد ناگزير تغييراتى در آن به عمل آورد از جمله دكتر قاسم غنى به وزارت فرهنگ معرفى گرديد و تا شهريورماه 1323 وزير فرهنگ بود.

در مهرماه 1326 دكتر قاسم غنى با سمت سفيركبير در مصر عازم قاهره شد. وى در اين سفر ماموريت داشت به اختلاف محمدرضا و فوزيه خاتمه دهد. مدت مسافرت غنى در سفارت مصر يكسال بيشتر طول نكشيد و در بهمن ماه 1327 با سمت سفيركبيرى عازم تركيه گرديد. اين ماموريت نيز كمتر از يكسال بود. دكتر غنى در همان ايام دچار بيمارى شد و براى درمان عازم آمريكا گرديد. تلاش پزشكان براى بهبودى او به جائى نرسيد و سرانجام در فروردين ماه 1331 به بيمارى سرطان درگذشت.

مقام علمى و ادبى دكتر غنى درخور توجه و امعان نظر مى باشد. از جمله از ترجمه هاى وى بايد عصيان فرشتگان تائيس و بريان پزى ملك سيا اثر آناتول فرانس را نام برد. تنقيح و تصحيح و چاپ ديوان حافظ يكى از كارهاى دكتر غنى است كه با همكارى علامه محمد قزوينى آن را انجام داد. ديوان حافظ غنى يكى از منابع معتبر و مستند اشعار اين غزلسراى

نامدار به شمار مى رود.

يكى از كارهاى برجسته و ماندگار صاحب ترجمه، يادداشتهاى وى مى باشد كه تاكنون دوازده مجلد انتشار يافته است و حاوى نكاتى جالب و باارزش مى باشد. در اين مجموعه غير از خاطرات دكتر غنى، از بعضى از رجال هم نوشته هائى وجود دارد.

آخرين اثر وى كتاب بحثى در تصوف است كه در حقيقت دنباله ى حافظنامه اوست.

(بخش 1) قاسم (دكتر) ابن (سيد) عبدالغنى پزشك و دانشمند و اديب ايرانى (و. سبزوار 1316 ه.ق- ف. كاليفرنيا (آمريكا) 1370 ه.ق/ 1331 ه.ش). پس از طى تحصيلات مقدماتى در سبزوار به تهران آمد و در مدرسه ى دارالفنون (قديم) وارد شد و سپس براى ادامه ى تحصيل در رشته ى پزشكى به بيروت رفت و در آنجا دانشكده ى طب را به پايان رسانيد. و به اخذ درجه ى دكترى نايل آمد و در زبان و ادبيات عرب احاطه يافت. دكتر غنى در اواخر سال 1299 ه.ش به ايران بازگشت و به سبزوار رفت و سه سال در آنجا به طبابت اشتغال داشت. سپس براى تكميل تحصيلات خود به پاريس رفت و با مرحوم محمد قزوينى آشنايى يافت. در سال 1307 ه.ش. به ايران بازگشت و مدت يك سال در سبزوار و چند سال در مشهد به طبابت پرداخت. در دوره اى 13 ،12 ،11 ،10 به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در اسفند 1314 به عنوان استاد دانشكده ى پزشكى به تدريس دروس بيماريهاى عصبى و تاريخ طب و علم اخلاق پزشكى مشغول گرديد، و مدت دو سال در دانشكده ى معقول و منقول به تدريس روانشناسى اشتغال ورزيد. در اين اثنا به عضويت كميسيون پزشكى فرهنگستان برگزيده شد. پس از شهريور 1320

در دولت سهيلى به سمت وزير بهدارى و در فروردين 1323 در كابينه ى ساعد مجدداً وزير بهدارى و بعد وزير فرهنگ شد، ولى در ارديبهشت همان سال به سبب كسالت مزاج استعفا داد. در سال 1945 م. به نمايندگى از طرف دولت ايران در كنفرانس سانفرانسيسكو شركت كرد و پس از آن نيز چند بار در كنفرانسهاى مختلف جهان به نمايندگى ايران شركت جست، و سه سال در ايالات متحده ى آمريكا به مسافرت و مطالعه و تحقيق مشغول بود و بر اثر حادثه ى اتومبيل در سر حد كشور مكزيك استخوان پايش شكست و چهار ماه و نيم بسترى بود. پس از رفع بيمارى از طرف دولت ايران به سفارت كبراى مصر منصوب شد. در شهريور 1326 ه.ش. به ايران بازگشت و در آبان 1327 به سمت سفير كبير ايران در تركيه منصوب گرديد. مدتى پس از آن براى معالجه به آمريكا رفت ولى مداوا مؤثر نگشت و درگذشت. وى از خدمتگزاران ادب فارسى است. به زبانهاى فرانسوى و انگليسى و عربى احاطه داشت و به افكار بزرگان باختر آشنا بود، به آثار آناتول فرانس علاقه داشت و سه كتاب او را به فارسى روان ترجمه كرد: داستان طائيس، عصيان فرشتگان، بريان پزى ملكه ى سبا. دكتر غنى علاقه ى شديدى به حافظ داشت و درباره ى او تحقيق بسيار به عمل آورد و طرح يك دوره بنام «بحث در آثار و افكار و احوال حافظ» را ريخت كه جلد اول آن راجع به تاريخ عصر حافظ يا تاريخ مفصل فارس و مضافات و ايالات مجاور آن در قرن هشتم و جلد دوم آن كه راجع به تاريخ تصوف در

اسلام و تطورات و تحولات مختلف آن از صدر اسلام تا عصر حافظ است به چاپ رسيده. از آثار ديگر اوست: رساله در شرح احوال و آثار ابن سينا، معرفةالنفس، شركت در تصحيح رباعيات عمر خيام با مرحوم فروغى، شركت در تصحيح تاريخ بيهقى با دكتر فياض، شركت در تصحيح ديوان حافظ با محمد قزوينى (مجله ى دانش 1331 شماره ى 10 و 11، لغ.).

(ح 1331 -1272 ش)، پزشك، نويسنده و مترجمم. در سبزوار به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتى را در آن شهر گذراند. پس از فوت پدر همراه دايى اش به تهران آمد و تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى دارالفنون به پايان رساند. وى براى ادامه ى تحصيلات در رشته ى طب به بيروت اعزام و در 1297 ش دوره ى دانشكده ى پزشكى آنجا را به پايان رسانيد. بعد به ايران آمد و پس از سه سال اقامت در سبزوار به فرانسه سفر كرد. پس از يك سال و اندى به وطن مراجعت نمود و پس از چندى دوباره به فرانسه رفت و در 1307 ش مجددا به ايران بازگشت و در سبزوار و مشهد به طبابت پرداخت. پس از مدتى طبابت را كنار گذاشت و به كارهاى سياسى روى آورد. وى در دروه هاى دهم تا سيزدهم از جانب مردم مشهد به نمايندگى مجلس منصوب گرديد و در ضمن در دانشكده ى طب و علوم معقول و منقول و روانشناسى تدريس مى كرد. مدتى نيز سفير ايران در كشورهاى تركيه و مصر بود. سرانجام در ايالات متحده از دنيا رفت. دكتر غنى در طول حيات خود كتبى چند تأليف و ترجمه كرده است. از آثار وى: «ابن سينا»؛ «بحث در آثار و

افكار و احوال حافظ»، شامل دو قسمت، قسمت اول «تاريخ عصر حافظ يا تاريخ فارسى و مضافات و ايالات مجاوره در قرن هشتم» و قسمت دوم «تاريخ تصوف در اسلام و تطورات و تحولات مختلفه ى آن از صدر اسلام تا عصر حافظ»؛ «بحثى در تصوف»؛ «بحث در سياست»؛ «معرفه النفس»؛ «عصيان فرشتگان»، ترجمه؛ «تائيس»، ترجمه؛ «بريان پزى ملكه ى سبا»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 7، ص 503 -502، س 8، ش 1، ص 62 -59)، بحث در آثار و افكار و احوال حافظ، زندگينامه ى رجال و مشاهير (29 -25 / 5)، شرح حال رجال (179 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (899 -897 / 4)، يغما (س 24، ش 10، ص 606 -599).

غني زاده سلماسي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 / 1312 -1257 ش)، مترجم، روزنامه نگار، مصحح، نويسنده و شاعر. در سلماس به دنيا آمد و در زادگاهش به كسب دانش و ادب پرداخت. وى در اوايل جوانى دورادور با سيد جلال الدين كاشانى، مدير روزنامه ى «حبل المتين»، مكاتبه داشت و گاهى اوقات مقالاتى براى اين روزنامه مى فرستاد. غنى زاده سفرى به قفقاز داشت كه در اين سفر با طالبوف آشنا شد. وى پس از بازگشت از اين سفر در 1325 ق روزنامه ى «فرياد» را در شهر اروميه منتشر كرد و در 1326 ق به تبريز مهاجرت نمود و در روزنامه ى «شوراى ايران» به چاپ مقالات مختلف هست گماست. مدتى منشى مخصوص ستارخان بود و از طرف او به نمايندگى انجمن ايالتى تعيين شد و با تصويب اين انجمن روزنامه اى به نام «انجمن» تأسيس شد كه اداره ى آن را غنى زاده و

على اكبر وكيلى به عهده داشتند. غنى زاده همزمان روزنامه ى «محاكمات» را تأسيس و با هفته نامه ى «شفق» نيز همكارى مى كرد. وى در 1327 ق روزنامه ى «بوقلمون» را منتشر كرد. چون در 1329 ق مأمور تشكيل عدليه سلماس شد از همكارى با اين روزنامه ها دست كشيد. در 1330 ق كه سپاهيان روس وارد تبريز شدند با جمعى از آزاديخواهان آذربايجان به استانبول مهاجرت كرد و در آن شهر علاوه بر نوشتن مقالات و اشعار در روزنامه ى «اختر»، كه ايرانيان مقيم استانبول انشتار مى دادند، با زبان و ادبيات تركى استانبولى آشنا شد. در بحبوبه ى جنگ جهانى با تقى زاده در تحرير مجله ى «كاوه» همكارى داشت. در 1305 ش به ايران بازگشت و در همان سال روزنامه ى «سهند» را در تبريز منتشر كرد وى سرانجام در تبريز وفات يافت. از آثارش: مقدمه ى «سفرنامه ناصرخسرو»؛ تصحيح «زاد المسافرين»؛ تصحيح «وجه دين»؛ «پالتو»، ترجمه؛ «آدم نامرئى»، ترجمه؛ «دواى خواب»، ترجمه؛ «هيپنوزه يا واهمه»، ترجمه. از آثار منظوم غنى زاده جز چند غزل و مثنوى «هذيان» چيزى در دست نيست.[1]

محمود سلماسى، اديب و شاعر ايرانى (و. سلماس 1296 ه.ق.- ف. 1353 ه.ق)، وى به استانبول و سپس به برلين رفت و در مجله ى كاوه مقالاتى منتشر كرد و بعد به ايران بازگشت و روزنامه ى سهند را انتشار داد، او راست: تاريخ آذربايجان، ايرانيان مستعرب. ديوانى از او بنام «آثار منظوم محمود غنى زاده» به چاپ رسيده (لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 17، ش 8 -5، ص 504 -499)، از صبا تا نيما (332 -325 / 2)، تاريخ جرايد (194 ،80 -78 / 4 ،74 -72 ،49 -48 / 3 ،26 /

2 ،288 -286 / 1)، الذريعه (792 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (32 -30 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2567 -2564/ 4) شرح حال رجال (257 -256 / 6)، لغت نامه (ذيل/ غنى زاده)، مؤلفين كتب چاپى (69 -68 / 6)، يادداشتهاى قزوينى (219 -218 / 8).

غياثي طرزي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا غياثي طرزي

محل تولد : راور كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

جناب استاد غياثي ضمن معرفي كامل خودتان ،آثار برتر ومنتخب خودتان را كه طي 30سال گذشته تاليف كرده ايد،معرفي نماييد .

بسم ا...الرحمن الرحيم ،اينجانب سيد محمد رضا غياثي كرماني متولد سال 1338در روستاي زيباي «طرز»از توابع شهرستان راور كرمان از سال 1354وارد حوزه ي علميه شده وتا كنون يعني سال 1387مدت 33سال است كه به تحليل وتاليف وتدريس اشتغال دارم .تا كنون 70عنوان كتاب تاليف كرده ام كه 7مورد از آنها به عنوان كتاب سال وآثار مكتوب برتر وقابل تقدير ،شناخته شده اند كه عبارتنداز :

1_ اختران هدايت (سال 72)،2_فضيلت هاي اخلاقي (سال 78)،3_ ابومسلم اصفهاني (سال 79)،4_ آيات الاحكام (سال 80)،5_ صحيفه كاظميه (ع)(سال 81)،6_ پژوهشهاي قرآني علامه شعراني (سال 86)،7_ در محضر علامه شعراني /پرسش ها وپاسخها ي قرآني (سال 87)

لازم به ذكر است ،كتاب پژوهشهاي قرآني علامه شعراني دو مرتبه به عنوان كتاب سال برگزيده شده است .يكي در كرمان از سوي اداره كل فرهنگ وارشاد اسلامي وديگري از سوي كميته ي انتخاب كتاب سال دانشجويي تهران .

_ استادغياثي،اگر ممكن است نام كتابهاي خود را بفرماييد .

چون نام بردن از 70 عنوان اولاً در خاطرم نيست ودر ثاني از حوصله يك مصاحبه روزنامه اي خارج

وبراي خوانندگان عزيز هم خسته كننده است ولذا از ذكر آنها خوداري مي كنم ،ولي لازم است كه از روزنامه وزين كرمان امروز كه همواره ابراز محبت نموده وبه ويژه سردبير محترم ومسوول وصاحب امتياز آن،جناب آقاي «فتح نجات»كه خود فرهيخته اي خديم علم ونديم قلم هستند ،تشكر كنم كه همواره در مسير نشر فرهنگ ديني كوشا هستند در فرصتي بيشتر در اين باره گفتگو خواهيم كرد ،ان شاءا.....

غياثي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فارابي، ابونصر اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابونصر اسماعيل بن حماد نيشابورى مسكن و مدفن و فارابى الاصل خواهرزاده (اسحق بن ابراهيم) است.

وى در فاراب متولد و به جوهرى شهرت يافته و در علم و فطانت و ذكاوت نادره دوران و اعجوبه زمان و بالخصوص در لغت و فنون ادب امام اهل لغت و مرجع علماء عربيه بوده و به جهت تحصيل لغت عرب و اطلاعات بر نكات و حقائق مشكلات و دقائق معضلات آن به بلا در بيعه و مضر و نجد و حجاز و مصر و شام مسافرتها كرده و از سيرافى فارسى و دائى خود اسحق ابن ابراهيم فارابى صاحب (ديوان الادب) و اكابر ديگر عصر خود علوم عربيه و ادبيه را فراگرفته و لغت عرب را از زبان اعرابى كه اصلا مراوده با اجانب نداشته و مخلوط به كلمات بيگانه نموده اخذ نموده و با اينكه زبان مادرى او تركى بوده از پيشوايان لغت عرب محسوب مى شود.

وى پس از مسافرتهاى كثيره عاقبت به نيشابور برگشته و به تدريس و تأليف پرداخته تا در 333 يا 400 و يا مابين آن دو رقم از بام افتاده و مرده است.

از آثار اوست 1- بيان الاعراب 2- صحاح اللغه 3- عروض الورقه 4- مقدمه نحو و كتاب صحاح او مشهورترين تأليفات اوست كه مورد توجه عموم ادباء و دانشمندان است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فارابي، اسحق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسحق بن ابراهيم مكنى به ابوابراهيم از اكابر ادباء قرن چهارم هجرى و دائى اسماعيل بن حماد جوهرى است.

از تأليفات اوست 1- بيان الاعراب 2- ديوان الادب 3- شرح ادب الكاتب وفات او در سال 350 يا 370 هجرى واقع شده.

(وف 370 / 350 ق)، اديب

و لغوى. از اديبان دانشور ايرانى است كه اصل وى از فاراب ماوراءالنهر بود. فارابى دايى استاد لغوى بزرگ اسماعيل جوهرى صاحب «صحاح اللغه» است. از موطن خود به يمن مهاجرت كرد و در زبيد اقامت گزيد و «ديوان الادب» را در آنجا تصنيف كرد. از آثار وى: «ديوان الادب»، در لغت كه آن را به درخواست اتسز خوارزمشاه، در پنج بخش: اسم، فعل، حرف، صرف اسم و صرف فعل نگاشت؛ شرحى بر «ادب الكاتب» ابن قتيبه؛ «بيان الاعراب».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (285 -284 / 1)، انساب سمعانى (331 / 4)، ايضاح المكنون (204 / 1)، روضات الجنات (44 / 2)، ريحانه (261 / 4)، كشف الظنون (775 -774 ،48)، معجم الادباء (65 -61 / 6)، معجم البلدان (255 / 4)، معجم المؤلفين (227 / 2)، هديه العارفين (199 / 1).

فارساني، كمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1291 ش)، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به فارسانى. مشهور به مرتضويان. وى از سادات حسينى پاقلعه ى اصفهان است كه در فارسان از توابع چهار محال اصفهان به دنيا آمد. در 1317 ش در شركت نفت مسجد سليمان مشغول به كار شد. وى مدتى روزنامه ى «كارگران خوزستان» را منتشر مى كرد. او در سرودن شعر داراى قريحه ى سرشار بود و به زبان انگليسى و علوم ادبى نيز آشنايى كامل داشت. از آثارش: «اعجب العجائب و اغرب الغرائب»؛ «امثال و واژه هاى محلى»؛ «انتقادات فارسانى»، شعر؛ «اندرزهاى فارسانى»، شعر؛ «تأثير نگاه»؛ «ترانه هاى فارسانى»، شعر؛ «داستانهاى امثال»؛ «دوبيتى هاى فارسانى»، شعر؛ «رباعيات فارسانى»؛ «زن شناسى»؛ «كمال الصغير»؛ «مكر زنان»؛ «نفت ملى گشت»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان

(346 -344)، الذريعه (799 / 9)، مؤلفين كتب چاپى (93 -91 / 5).

فارسي ابوالخير، تقي الدين محمد، محمدتقي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 940 ق)، رياضيدان، منّجم، اديب، پزشك و شاعر شيعى، متخلص به فهمى. در شيراز مى زيست و نزد مير صدرالدين محمد دشتكى شيرازى و فرزد وى مير غياث الدين منصور دشتكى به فراگيرى دانش پرداخت. از آثار چاپى او: «آداب السلطنة»، به فارسى؛ «حل التقويم»، به فارسى در نجوم و هيئت. آثار خطى او: «الاحكام الاحكام»، در نجوم به فارسى؛ «اسامى العلوم و اصطلاحاتها» به فارسى در فضيلت علم، حكمت، آداب تعليم و تعلم، اخلاق و صفات؛ «آغاز و انجام»؛ «طليعة العلوم»؛ به عربى؛ «بستان الادب»؛ «خلاصه ى طليعة العلوم»، به عربى در علوم ادبى، تفسير، تصوف و طريقت، حكمت، اخلاق و رياضيات؛ «انتخاب حل التقويم»؛ «انيس الاطباء»؛ «رساله در هيئت»، به فارسى؛ «رسالة فى حساب القمر»؛ «زبدة الصرف»؛ «شرح رساله ى هيئت»؛ «طالع نامه»؛ «معرفة سمت القبلة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (406/9)، تاريخ نظم و نثر (386)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (96/1)، الذريعه (180 ،135 /15 ،67/7 ،359 -358 ،10 -9 /2 ،292 -291 ،36 -35 /1)، ريحانه (94/7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81/10)، كشف الظنون (115)، معجم المؤلفين (258/11).

فارسي فسوي، ابوالقاسم زيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 467 ق)، نحوى و لغوى. از بسيارى علوم متداول زمان خود آگاهى داشت. مدتى در حلب و دمشق بود و زبان عربى را در آنجا فراگرفت. علم نحو را از ابوالحسن خواهرزاده ى ابوعلى فارسى و علم حديث را از ابوذر هروى آموخت. وى در طرابلس شام درگذشت. از آثارش: شرح «ايضاح ابوعلى»، در نحو؛ شرح «حماسه ى ابوتمام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (99 / 3)، روضات الجنات (374 / 3)، ريحانه (269 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن

84 -83 / 5)، كشف الظنون (691 ،212)، لغت نامه (ذيل/ زيد)، معجم الادباء (177 -176 / 11)، معجم المؤلفين (191 -190 / 4).

فارسي مهر، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي فارسي مهر

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1357 ديپلم رياضي در تهران گرفته در همان سال در دانشكده علوم اجتماعي و اقتصادي بابلسر در رشته اقتصاد قبول شدم . بعد از انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاهها به سپاه پاسدارن پيوستم . در سال 1361 در تهران طلبه شدم و در سال 1363 به قم آمدم، مقدمات و سطح را به پايان رسانده و خارج فقه و اصول را از دروس آقاي مكارم شيرازي استفاده كردم و چند سال نيز از درس خارج فقه آقاي جوادي آملي و آقاي سيد محمود هاشمي بهره بردم . در حال حاضر قدرت استنباط از دلائل شرعي را دارم . در سال 1362 كتاب جامع المقدمات را اصلاح و نو نويسي و زيبا كاري كرديم كه چاپ شد و تا چاپ ششم هم رفت . و سپس كتاب تجارب و نكات تبليغي را نوشتم كه حاوي تجربيات تبليغي خود و مبلغين ديگر بود، چون هيچ كس نبود كه اشتباه كاريها و قدرتهاي تبليغي آقايان مبلغين را به ديگران منتقل كند . سپس تجارب مبلغان هنرمند را نوشتم و بعد روش مديريت و تبليغ در مناطق تسنن را نوشتم زيرا مناطق تسنن، نيازها و مشكلات و ساز و كارهاي ديگري را ميطلبد . در زمينه معالجات پزشكي از راه طبيعت تجربيات خوبي دارم، در زمينه روان شناسي به اذن خدا كارآمدي بالايي دارم،

در زمينه عرفان عملي هم مي توانم نيازمنديها را اشباع كنم . كتابهايي كه در حال حاضر نيمه تمام دارم در زمينه نماز و عرفان عملي و تجربيات پزشكي و تجربيات روان شناسي و ... مي باشد.

فارسي نيشابوري، ابوالحسن عبدالغافر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(529 -451 ق)، حافظ، محدث، لغوى، اديب، مورخ و فقيه شافعى. از طرف پدر نوه ى شيخ بزرگ ابوحسين فارسى نيشابورى و از طرف مادر نوه ى شيخ ابوالقاسم قشيرى است. او در نيشابور به دنيا آمد. نزد امام الحرمين جوينى اصول علم حديث و فقه آموخت و از پدرش، اسماعيل، و مادرش، ام رحيم، دختر قشيرى و جدش ابوالقاسم عبدالكريم قشيرى و جده اش، فاطمه دختر ابوعلى دقاق، و دو دايى اش ابوسعد و ابوسعيد، فرزندان قشيرى، و احمد بن منصور مغربى و احمد بن عبدالرحيم اسماعيلى و احمد بن حسن ازهرى و خلقى كثير، احاديث بسيار استماع كرد، و در علوم مذهبى سرآمد گشت و به غزنه و هند و خوارزم مسافرت كرد و بزرگان را ديدار نمود و از ابومحمد جوهرى و ابوسعد كنجرودى و ابوبكر محمد طبرى اجازه دريافت كرد. ابوسعد عبدالله بن عمر صفار آخرين كسى است كه از وى حديث روايت كرده است. او را فقيهى محقق و فصيحى خوش زبان و اديبى كامل توصيف كرده اند. وى خطيب نيشابور گشت و سرانجام در نيشابور درگذشت. از آثارش: «مجمع الغرائب فى غريب الحديث»؛ «السياق»، در تاريخ نيشابور كه تكمله اى بر كتاب «تاريخ نيشابور» حاكم نيشابورى است؛ «المفهم»، شرح «غرايب صحيح مسلم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157 / 4)، روضات الجنات (22 / 8)، ريحانه (273 -272 / 4)، سير النبلاء (18 -16 / 20)، شذرات

الذهب (93 / 4)، العبر (436 -435 / 2)، كشف الظنون (1602 ،1011 ،558 ،308)، الكنى و الالقاب (67 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم المؤلفين (267 / 5)، وفيات الاعيان (225 / 3)، هديه العارفين (587 / 1).

فارسي، ابوعلي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعلى فارسى نحوى صاحب تصانيف كثيره معاصر امير عضدالدوله ديلمى بود و در سال 377 ق در بغداد وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فارسي، جلال الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاي جلال الدين فارسي از اسلام پژوهان و مبارزان عصر جديد در راه تحقق و استقرار انقلاب / حكومت / جمهوري اسلامي بوده اند ، و بيش از يك اهل قلم عادي در اين راه تلاش كرده اند . او متولد 1312 ش در مشهد مقدس است . در حدود سالهاي 1332 _ 1333 ش نخستين اثر خود را كه ترجمه بود منتشر ساخت و با شركت در حوزه هاي مخفي نهضت مقاومت ملي ، به بحث درباره ي مسئله ي « كليسا » و رابطه ي دين و دولت / سياست / حكومت و پس از آن به تدريس دو اثر انقلابي خود به نامهاي نهضت هاي پيامبران ، و تكامل مبارزه ي ملي پرداخت . سالهاي 1340 _ 1341 را در زندان قزل قلعه سپري نمود و در قيام 15 خرداد سال 1342 نيز نقشي فعال داشت . كتاب حقوق بين المللي اسلامي را در سال 1345 ، و ترجمه ي كتاب مشهور تكامل انقلابي اسلام را در سال 1349 منتشر كرد . در خلال همين سالها به لبنان هجرت كرد و با همكاري با جنبشهاي انقلابي و آزادي بخش منطقه در حركت مبارزه ي مسلحانه ي داخل كشور نقش مهمي ايفا نمود . دوره ي درسهايي درباره ي ماركسيسم به دو زبان فارسي و عربي و واحدهاي بشري و ترجمه ي 5 جلد ( از 11 جلد منتشر شده ) الغدير و شهداي راه

فضيلت هر دو اثر شادروان علامه عبدالحسين اميني ، از آثار فرهنگي ارزشمند دوران هجرت اوست .

در تابستان 1357 از طرف امام خميني ( ره ) ، به تنظيم رابطه ي سازمان آزادي بخش فلسطين با انقلاب اسلامي ايران همت گماشت و سال بعد به نمايندگي در مجلس خبرگان انتخاب گرديد . مسئوليت ديگر وي عضويت در ستاد انقلاب فرهنگي بود . وي سپس به عنوان نماينده ي مردم تهران در دوره ي دوم مجلس شوراي اسلامي مشغول انجام وظيفه گرديد . آثار ديگر او كه در سالهاي اخيرتر منتشر شده عبارتند از : ترجمه ي قرآن كريم كه به آن بيشتر مي پردازيم ؛ فلسفه ي انقلاب اسلامي ؛ استراتژي بين المللي ؛ پيامبري و جهاد و حكومت ، پيامبري و انقلاب كه اين سه كتاب ، يك دوره سيره ي نبوي است به استناد ترتيب نزول قرآن و محتواي آيات تاريخي . يكي از آثار مفيد ديگر ايشان واژه هاي انقلاب اسلامي ايران است كه چند سال پيش منتشر شده است ، و به كار ايران شناسان و اسلام شناسان و محققان انقلاب اسلامي و تاريخ عصر جديد ايران مي آيد .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

فارمدي طوسي خراساني، ابوعلي فضل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(477 -407 / 405 ق)، محدث، زاهد، صوفى و واعظ. در فارمد طوس به دنيا آمد. از مشايخ بزرگ صوفيه خراسان، و به گفته ى سمعانى زبان گوياى خراسان و شيخ آنجا بود. او از شاگردان امام محمد غزالى و استاد حجه الاسلام ابوحامد غزالى است. از ابوعثمان صابونى و ديگران فقه آموخت و از ابوعبدالله بن باكويه و ابومنصور عبدالقاهر بغدادى

و ابوحسان مزكى حديث شنيد. عبدالغافر بن اسماعيل و عبدالله بن على خركوشى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. فارمدى به نيشابور رفت و مدتى از نزديكان و مريدان خاص امام ابوالقاسم قشيرى شد. سپس در پى تحولات روحى به طوس بازگشت و در آنجا با ابوالقاسم كرگانى آشنا شد و مريد او گرديد و سپس داماد او شد. از ديگر استادان وى در تصوف ابوالحسن خرقانى را نيز مى توان نام برد. فارمدى معاصر شيخ ابوسعيد ابوالخير بود و در مجلس درس وى نيز حاضر مى شد. مجالس ذكر و موعظه ى فارمدى شهرت فراگير داشت، به اين دليل او را لسان الوقت مى خوانده اند. عبدالغافر از او تعبير به شيخ الشيوخ كرده، گويد كه طريقه او در وعظ ممتاز بود و آنچنان نيكو ادا مى شد كه در دلها مى نشست. او بيشتر دارايى خويش را بر صوفيه انفاق كرد. وى در طوس درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد (669 -668 / 2)، انساب سمعانى (335 / 4)، سير النبلاء (566-565 / 18)، شذرات الذهب (356 -355 / 3)، العبر (337 / 2)، كشف المحجوب (211)، كيمياى سعادت (156 ،35 -34 / 2)، معجم البلدان (259 / 4)، نفحات الانس (375 -373).

فاضل اژه اي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، واعظ كامل، فوت صبح چارشنبه 17 صفر 1329.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

فاضل استرآبادي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن على بن ابراهيم معروف به فاضل استرآبادى استاد علماء كربلا صاحب منهج المقال (رجال كبير) و رجال صغير كه وحيد بهبهانى تعليقاتى بر آن نوشته و معروف است كه در رجال كتابى بهتر از آن نوشته نشده و هم از تصنيفات اوست شرح آيات الاحكام و حاشيه تهذيب و رسائل مفيده ديگر وفات آن بزرگوار در سيزدهم ذى قعده 1028 ق در مكه معظمه واقع و در قبرستان معلى نزديك قبر حضرت خديجه كبرى مدفون گرديد و در نخبه ماده تاريخش را چنين گفته.

والاسترآبادى فاضل سنى

له الرجال فوئه رضى

و اين بزرگوار از افرادى است كه به فيض تشرف و زيارت حضرت ولى عصر روحى له الفداء رسيده چنانكه مجلسى ره در سيزدهم بحار نقل نموده از جماعتى از آن بزرگوار كه فرمود شبى در مسجدالحرام طواف مى كردم بر دور خانه كعبه كه جوان خوشروئى را ديدم كه مشغول به طواف بوده چون به من رسيد دسته گل سرخى به من عطا كرد و اين در غير فصل گل بود پس من از او گرفتم و بوئيدم و پرسيدم كه اى سيد من اين گل از كجاست. فرمود از خرابات اين بفرمود و پنهان شد و ديگر او را نديدم سمعانى در انساب گفته خرابات جزيره اى در مغرب است در درياى محيط كه از آنست جزيره خضراء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فاضل بسطامي، نوروز علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم امامى، فقيه، محدث و واعظ. در بسطام به دنيا آمد. در كودكى به مشهد مهاجرت كرد و در خدمت علماى بزرگ آن زمان تحصيل فقه و اصول نمود تا به درجات بالائى از فضل و كمال رسيد. از آثارش:

«التحفه الحسينيه»، در بيان حالات حضرت سيدالشهداء (ع) و اهل بيت او، در دو مجلد؛ «التحفه الرضويه»، در ذكر حالات و معجزات حضرت ثامن الائمه (ع)؛ «سرور العارفين»، در احوال مختار؛ «نجاه لخافقين فى ثواب زياره الحسين (ع)»؛ كتاب «ذخيره المعاد»، در اخلاق و موعظه و ارشاد؛ كتاب «سراج المتهجدين»، منتخبى از «تحفه الابرار» شيخ حسين اصفهانى؛ كتاب «لولوه البحرين فى ذكر مناقب الحسين (ع)».[1]

نوروزعلى معروف به (فاضل بسطامى) متوفى 1309 ق عالمى با عمل و فاضلى بى بدل از روات اخبار و ناقلين آثار ائمه اطهار عليهم سلام اللَّه الملك الغفار بوده وى در بسطام متولد و از كودكى مهاجرت به مشهد نموده و در خدمت علماء بزرگ آن زمان تحصيل فقه و اصول نموده تا به درجات ساميه فضل و كمال رسيده و چندين كتب تأليف كرده كه از آن جمله (تحفه الحسينيه) در دو مجلد در بيان حالات و مراثى حضرت سيدالشهداء و اهل بيت طيبات آن جناب و ديگر كتاب تحفه الرضويه در ذكر حالات و معجزات حضرت ثامن الائمه (ع) و كتاب سرورالعارفين در احوال مختار و نجات الخافقين در فضيلت زيارت حضرت سيد الشهداء و كتاب ذخيره المعاد و كتاب (سراج المتهجدين) و كتاب (لؤلؤة البحرين) و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (58 -57 / 24 ،378 / 18 ،175 ،161 -160 / 12 ،21 / 10 ،436 ،430 / 3)، گنجينه ى دانشمندان (152 -151 / 7).

فاضل جم، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1319 ق)، عالم، اديب، خطيب و شاعر، متخلص به فاضل. معروف و ملقب به فاضل جم. وى به روستاى جم وزير در چهار فرسخى سيراف فارس منسوب است. او از شاگردان علامه شيخ مهدى كجورى

است كه مدتى در شيراز در محضر شيخ حاضر شد و از او كسب اجازه نمود. سپس به عراق مهاجرت كرد و در محضر ملا حسين فاضل اردكانى در كربلا و سيد حسين كوه كمرى در نجف شاگردى نمود تا از سيد حسين كوه كمرى نيز كسب اجازه نمود. او در بسيارى از علوم ماهر و داراى خط بسيار خوبى بود. وى اخلاق نيكويى داشت و شعر را روان مى گفت. از آثار وى: «جام جم فى آثار العجم»، كشكول مانندى است مشتمل بر فوايد علمى و تاريخى، از آن جمله ذكر ادوار تاريخى سيراف كه امروزه به بندر طاهرى معروف است و همچنين ذكر آثار برجسته و قديمى، مانند مسجدى كه در نزديكى كوه آنجا بنا شده و غيره؛ «رياض المصائب»، مقتل، در مواعظ و تواريخ و سير و مصائب؛ «المنشآت اللطيفه» نظم و نثرى به فارسى و عربى است كه آن را با سفرنامه حجش آغاز و در ضمن آن پاره اى از اسرار حج را ذكر كرده و در پايان، منظومه ى «ليلى و مجنون» را آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (145 / 6)، الذريعه (27 / 23 ،337 / 11 ،23 / 5)، ريحانه (279 / 4)،طبقات اعلام الشيعه (قرن 622 -641 / 14)، لغت نامه (ذيل/ فاضل جم).

فاضل كاشاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود معروف به فاضل كاشانى فرزند ملا محمد حسين فاضل فرزند ملا على اكبر فاضل از افاضل وعاظ و مشاهير خطباء و اهل منبر معاصر تهرانست.

وى در سال 1311 شمسى برابر 1352 قمرى در دارالمؤمنين كاشان به دنيا آمده و در بيت علم و دانش پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را در مدرسه

مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا سيد على يثربى خوانده و به دست مبارك آن مرحوم معمم و ملبس به كسوت مقدس روحانيت گرديده و پس از فوت آن بزرگوار در سال 1380 قمرى مهاجرت به تهران نموده و سطوح را از مرحوم حاج سيد مرتضى لنگرودى امام مدرسه و مسجد حاج ابوالفتوح تهران و حاج شيخ محمدرضا تنكابنى والد جناب آقاى فلسفى واعظ استفاده نموده و حدود بيست سال از دروس نهائى و خارج آيت اللَّه حاج شيخ محمد غروى كاشانى فقها و اصولا و تفسيرا و حديثا بهره مند گرديده و حظ وافرى از مقامات علمى و معنوى معظم له رحمه اللَّه برده و بعد به ترويج دين و تبليغ احكام و نشر معارف اهل بيت عليهم السلام گرويده و مورد توجه خاص دانشمندان و اهل ايمان خاصه پيروان قرآن و خاندان رسالت صلوات اللَّه عليهم اجمعين گرديده و تا حال تحرير اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فاضل لاريجاني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1293 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر. تحصيلات ابتدايى را در آمل به پايان رساند و سپس به تحصيلات دينى پرداخت. در 1317 ش با سمت دبير ادبيات و روان شناسى در دانشسراى مقدماتى بابل مشغول خدمت شد. بعد از يك سال براى ادامه ى تحصيلات به تهران آمد و در 1324 ش از دانشكده ى الهيات در رشته ى فلسفه ى فارغ التحصيل شد. سپس به سمت مترجمى در وزارت كشاورزى وارد خدمت شد. وى داراى ذوق شعرى بود. از آثار وى: «اسرار انهدام اروپا»، ترجمه؛ «افسونكار»؛ «بمب اتمى»؛ «خطبه هاى محمد (ص)»، ترجمه؛ «سخنان على (ع)»؛ ترجمه؛«دختران محمد (ص) سخن مى گويند»، ترجمه؛ «طب و بهداشت در اسلام»، ترجمه ى طب النبى»، «طب الصادق»؛ «طب الرضا» و «طب

الائمه»؛ «نويسنده»؛ «وفا»؛ «هفت دريا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3406 ،3368 ،3329 ،2254 -2253 ،1942/ 2 ،1359 ،516 ،297 ،195 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (403 -397 / 2).

فاضل لنكراني، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد فاضل لنكراني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين محمد جواد فاضل لنكراني در سال 1341 در قم و در ميان خانواده اي از سلك روحانيت به دنيا آمد. پدرش آية الله العظمي فاضل لنكراني (ره)است . او پيش از تولد فرزند خود در خواب ديده بود كه خدا به او پسري عطا مي كند كه به بدن او متصل است كه آن را به روحاني شدن فرزند خود تعبير كرده بود. مادر او نيز از سادات مكرّم قمي است كه نقش بسياري در تربيت و پيشرفت وي داشته است . حجة الاسلام والمسلمين محمد جواد فاضل لنكراني تحصيلات خود را در قم آغاز كرد و تا پنحم ابتدايي به پايان برد. پس از آن به دليل تبعيد پدرش به يزد، دروس خود را در آنجا پي گرفت و سپس به قم باز گشت . او پس از به پايان بردن سال اول دبيرستان ، با مشورت با بزرگان و به دليل شوق بسيار براي تحصيل علوم ديني به حوزه علميه قم پا نهاد و همزمان دروس دبيرستان را نيز پي گرفت تا موفق به كسب ديپلم شد. سالهاي نخستين تحصيل او در حوزه علميه قم با راهپيمايي ملت ايران براي سرنگوني رژيم شاه مصادف شده بود و او كه از طلاب مدرسه رسالت بود نيز از خيل عظيم ملت ايران باز نماند و هماره

با مبارزه همراه بود. او پس از سالهاي اندكي دروس دورة سطح را به پايان برد و به درس خارج فقه و اصول استادان برجسته حوزه علميه قم ، از جمله پدر گرامي خود راه يافت . حجة الاسلام والمسلمين فاضل لنكراني در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسياري شرفياب شد. او دروس دورة ادبيات را نزد استاد بيگدلي كه هم اكنون نيز از استادان برجسته دورة سطح است ، گذراند و در رسائل ، به درس آية الله سيد رسول تهراني و آية الله مصطفي اعتمادي راه يافت . براي فراگيري مكاسب نيز به درس آية الله پاياني (ره ) رفت . با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج فقه و اصول پدر گرامي خود _ حضرت آية الله العظمي فاضل لنكراني _ راه يافت و حدود 15 سال از محضر ايشان بهره برد. همچنين در حدود هفت سال در درس خارج فقه و اصول آية الله العظمي وحيد خراساني و در حدود دو سال در درس آية الله سيد كاظم حائري شركت كرد. در بخش دروس عقلي نيز اشارات را نزد آية الله حسن زادة آملي و اسفار را نزد آية الله جوادي آملي فرا گرفت . او در طي اين سالها با فضلاي بسياري رابطة دوستي داشت و دروس فرا گرفته را با آنان مباحثه كرد كه از ميان آنها مي توان به شيخ عبدالله اسلامي و شيخ علي حكيم را مي توان نام برد. حجة الاسلام والمسلمين فاضل در طول سالهاي تحصيل خود هماره به امر تدريس نيز عنايت ويژه اي داشت به گونه اي كه 5 بار كتاب معالم ، 4 بار كتاب اصول فقه ، چند بار كتاب شرح لمعه ، 3 بار كتاب مكاسب و بيش از 5 بار كتاب كفايه

را تدريس كرد و هم اكنون هشت سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارد. او در طي اين سالها مقالات فراواني در زمينه هاي فقهي و اصول و... نگاشته كه برخي در كنگره هايي همچون كنگره شيخ انصاري و مرحوم نراقي و مقدس اردبيلي ممتاز شناخته شده است . همچنين بر كتابهاي اصول فقه ، مكاسب و كفايه حاشيه هايي نگاشته كه هنوز به چاپ نرسيده است . از فعاليتهاي مهم ايشان در اين عرصه ، ادارة مركز فقهي ائمه اطهار است كه در آن طلاب و فضلاي بسياري به تحصيل و پژوهش مي پردازند و تاكنون كتب بسياري در آنجا به چاپ رسيده است . از كارهاي مهم اين مركز برگزاري لجنه هاي فقهي گسترده است كه سهم بسزايي در پيشبرد مباحث فقهي و اصولي داشته است . حجة الاسلام والمسلمين محمد جواد فاضل ، در طول سالهاي مبارزه ملت ايران ، هماره با آنان همگام بوده است . او در سنين نوجواني در روز عاشورا در محفلي مقاله اي در باره نهضت امام حسين (ع ) و اهداف آن خواند كه در همان زمان رئيس ساواك را كه خود در جلسه حاضر بود، به خشم واداشت . او كه در سالهاي تبعيد با پدر خود همراه بود، همواره از مسائل مهم نهضت آگاه بود و ظلم رژيم شاه را به چشم خود مي ديد. حجة الاسلام والمسلمين فاضل ، پس از پيروزي انقلاب نيز هماره مدافع نظام وانقلاب بود و در سالهاي جنگ تحميلي و پس از آن ، به حراست از دستاوردهاي نظام ، اهميت ويژه اي مي داد. او هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و در شهر قم به تدريس و تربيت طلاب مي پردازد.

فاضل مراغي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310

ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و شاعر. مشهور به فاضل و فاضل مراغى. اصل وى از مراغه و ساكن تبريز بود. وى در نجف از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و حاج سيد حسين كوه كمرى و ديگر بزرگان بود، و تقريرات استادش، انصارى، را در فقه نوشت. به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و اصول و كلام پرداخت. در تبريز به بيمارى وبا درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «التحفه المظفريه»، به فارسى، در در رد حاج محمد كريم خان قاجارى كرمانى؛ حاشيه بر «مطول»؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «صيغ العقود»؛ حاشيه بر «تحرير القواعد المنطقيه فى شرح الشمسيه»؛ حاشيه بر «صمديه»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول» ميرزاى قمى؛ «تفسير قرآن»؛ «نكات القرآن و بيان دقائقه»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (51 / 3)، الذريعه (108 / 15 ،115 / 14 ،202 ،174 ،153 ،34 / 6 ،470 -469 / 3)، ريحانه (282 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 / 14)، علماء معاصرين (45)، لغت نامه (ذيل/ فاضل مراغى)، معجم المؤلفين (319 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (430 / 1).

فاضل زاده بديع شيرازي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1284 ش)، نويسنده، مترجم و خطاط. در شيراز به دنيا آمد. در مدرسه ى شعاعيه تحصيل كرد. پاره اى از مقدمات علوم ادبى و عربى و زبان انگليسى را در خدمت عم خود، ميرزا عبدالصمد بديع، آموخت. او در هيجده سالگى به عنوان معلم به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. بديع خط نسخ و شكسته بخصوص نستعليق را بسيار خوش مى نوشت و چند جلد كتاب از قبيل: «مثنوى»

مولوى و «منتهى الآمال» و غيره را براى چاپ نوشت. او همچنين در دبيرستانهاى شيراز معلم زبان انگليسى بود در ضمن آموزشگاهى براى تعليم زبان انگليسى دايره كرده بود. از آثار وى: «اراده ى آهنين»، ترجمه؛ «بزرگان ما»، شرح حال و منتخب اشعار فردوسى؛ «دستور زبان انگليسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (445 -444 / 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (42 / 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (499 ،148 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (666 -556 / 3).

فاضلي، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ ابوطالب فاضلى بن حجةالاسلام آقا شيخ خليل بن العلم العلام حاج شيخ عبداللَّه بن آيت اللَّه آخوند ملا ابوطالب از علماء فضلاء معاصر تهران است.

وى در سال 1345 قمرى در خوى متولد شده و مرحوم والدش از نظر دورانديشى كه به آينده ايشان داشت مشاراليه را بنام جد بزرگوار خود مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا ابوطالب- ره- موسوم كرده ايشان بعد از فراگرفتن علوم مقدماتى فارسى و عربى و قسمتى از سطح در شهرستان خوى و تبريز جهت تكميل مراتب عاليه بحوزه علميه قم وارد و بعد از دادن امتحان از كتابين رسائل و مكاسب (مرحوم شيخ انصارى- ره-) و قبولى از طرف اساتيد حوزه مدت ده سال از آيات عظام وقت بالاخص از مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى اعلى اللَّه مقامه استفاده نموده بطورى كه مباحثى از تقريرات آن مرحوم را در دو قسمت اصول و كتاب صلوه نوشته اند بعد در سال 1374 ق بنابر دعوت حضرت بندگان سيد الطائفه آيت اللَّه العظمى خوئى دامت بركاته عازم نجف اشرف و قريب نه سال در آستان ملك پاسبان علوى از مباحثات آيت اللَّه خوئى بهره هاى شايانى

برده و غير از عنوان استفاده هاى درسى از ملازمين خاص و مورد علاقه شديد آن بزرگوار بوده بطوريكه خاطرات فراوانى از آن شخصيت بزرگ دارند و اكنون چند ساليست كه در يكى از مساجد و محله هاى معروف تهران موسوم به گذر مستوفى (مسجد مستوفى) مشغول انجام وظيفه هستند.

و اما آثار علمى ايشان در دو قسمت خلاصه مى شود:

(تأليفى)

1- القضاء فى الاسلام (ناتمام).

2- الآيات المستشهد بها فى الكتب الادبيه (ناتمام).

3- خاطرات من از استاد حاضر.

(تقريراتى)

1- اصول يكدوره تمام تقريرات آيت اللَّه العظمى خوئى

2- مباحثى از بيع و خيارات تقريرات آيت اللَّه العظمى خوئى

3- از اول طهاره الى احكام الاموات تقريرات آيت اللَّه العظمى خوئى

اجمالى از احوال اسره فاضلى در ذكر اعلام شهرستان خوى در جلد چهارم خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فاضلي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد فاضلي

محل تولد : بيارجمند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/3

زندگينامه علمي

پس از گذراندن دوران كودكي به فراگيري قرآن مجيد، ادبيات فارسي و دروس ابتدائي (حساب و هندسه) پرداخت در سال 1351 در سيزده سالگي به حوزه عمليه گرگان (مدرسه علميه صالحيه) در محضر اساتيد وقت از آن جمله آيت الله حاج سيّد علي رئيسي به آموختن ادبيات (صرف مير، تصريف، عوامل) همت برگماشت؛ سپس در سال 1354 به حوزه علميه قم مشرف شد و سطوح را در محضر حضرات آيات حاج شيخ محمد علي مدرس (ره) (صمديه و سيوطي) ،حاج شيخ فخر الدين وجداني (ره) (شرح لمعه و مكاسب شيخ انصاري) ،حاج شيخ مصطفي اعتمادي (معالم و رسائل شيخ انصاري) و آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده (ره) (كفايتين) را فرا گرفت. و از سال 1363

به درس خارج حضرات آيات عظام حاج شيخ جعفر سبحاني، حاج شيخ ميرزا جواد آقا تبريزي (ره)، آيت الله وحيدي خراساني و حضرت آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي(ره) حاضر شد و از محضر آنان توشه ها برگرفت و در كنار آن به تدريس، تاليف، تحقيق و تأسيس دست يازيد.

در ايام تحصيل و تحقيق خود در دانشگاه نيروي انتظامي تهران و پرندك رباط كريم تدريس مي كرد؛ دروسي كه وي تدريس مي كرد عبارت بودند: متون اسلامى، اخلاق، معارف و احكام تخصصى

بيش از 15 سال سابقه تبلغي در ايام محرم و صفر و ماه رمضان كه بيش از 14 ماه آن در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل بوده است.

فاضلي، جابر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صاحب ترجمه 1- يعنى حضرت حجةالاسلام آقاى حاج شيخ جابر فاضلى در سنه 1330 قمرى در نجف اشرف موقع اشتغال به تحصيل مرحوم والدش از صبيه مرحوم حاج شيخ عبدالنبى ايروانى كه عالم مشهور نجفى بود متولد شده و در سال 1334 به خوى آمده تحصيلات ابتدائى فارسى و عربى را در آنجا انجام داده و در سال 1355 جهت تكميل علوم به حوزه ى علميه قم وارد سطوح را از مرحوم اديب تهرانى و مرحوم آقا شيخ مهدى مازندرانى و حضرت آيت اللَّه نجفى مدظله تحصيل نموده و به دروس خارج آيات اللَّه آقاى حجة آقاى صدر آقاى خوانسارى رضوان اللَّه عليهم حاضر و استفاده كرده و در سال 1365 به خوى مراجعت و در مسجد خانوادگى شان كه از آثار اجدادش مى باشد معروف (حاج بابا) به اقامه ى جماعت و تبليغات دينى مشغول و ضمناً تدريس طلاب علوم دينيه هم مى نمايد.

و در شرح حال علماى ماضين خوى

كه تأليفات دارند تذكرة نوشته كه هنوز بطبع نرسيده و ضمناً بعضى آثار متفرقه قلمى هم دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فاضلي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فاضلي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا فاضلي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

پس از به پايان رساندن دبيرستان در رشته رياضي، فيزيك سال 69 – 70 وارد حوزه شدم و سه سال در مدرسه معصوميه از محضر بعضي اساتيد مانند آقايان عاملي، نائيني، حيائي و حسيني ادبيات عربي را فرا گرفتم و سه سال بعد در مدرسه رضويه از محضر اساتيدي چون استاد علي دوست و قاروبي لمعتين را خواندم و اصول مرحوم مظفر را نيز به پايان رساندم. پس از اين شش سال با گذراندن دوره سطح وارد درس خارج شدم و خارج اصول را نزد آيت الله كرباسي شروع كردم و دو سال از محضر ايشان بهره بردم در همين سال خارج فقه آيت الله جوادي آملي را نيز شروع كردم و با شركت در درس ايشان از وجود درس وي نيز بهره بردم. علاوه بر استفاده از محضر اين دو استاد درس خارج فقه آيت الله زنجاني نيز در دروسي بود كه در دو سال با شركت در آن درس استفاده لازم از درس ايشان نيز بردم. سال 1384 در درس مرحوم آيت الله العظمي تبريزي حاضر شدم و از وجود با بركت ايشان نيز بهره بردم تا اينكه ايشان به رحمت ايزدي نائل گشت. در اين سالها يعني از سال 1380 تاكنون مشغول انجام كارهاي تحقيقي و احياء آثار بعضي از دانشمندان و بزرگان گذشته شدم

و با تصحيح و تحقيق در حدود 10 رساله قرآني و شرح صحيفه سجاديه شيخ علي اصغر از نوادگان شهيد ثاني مشغول فعاليت هستم.

فاطمي جهرمي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي پس از اتمام دوره تحصيلات متوسطه و اخذ ديپلم ،تحصلات دانشگاهي خود را در مقطع كارشناسي رشته زبان و ادبيات انگليسي دردانشگاه تهران آغاز و بپايان رسانيد.او براي تكميل معلومات دانشگاهي عازم آمريكا شده و در رشته آموزش زبان انگليسي مدرك دكتراي خود را اخذ نموده است.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زبان و ادبيات انگليسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي گرايش : آموزش زبان انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي به ترتيب زير است. ليسانس زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه تهران فوق ليسانس آموزش زبان انگليسي آمريكا دكتري آموزش زبان انگليسي آمريكا مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريتي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي به قرار زير است: عضو هيات علمي (دانشيار)دانشگاه شهيد بهشتي از سال 1352 تاكنون مدير گروه زبان و ادبيات انگليسي به مدت 16 سال معاون آموزشي دانشكده ادبيات و علوم انساني به مدت 8 سال معاون آموزشي دانشگاه به مدت 4 سال فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي : زبان شناسي، آواشناسي، متون پيشرفتة نثر ادبي، جامعه شناسي زبان، روش تدريس، روان شناسي زبان، تجزيه و تحليل كلام، مقاله نويسي چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي : تعداد مقالات علمي منتشر شده:11 مورد تعداد سخنراني هاي علمي :

بيش از 3 مورد تعداد طرح هاي تحقيقاتي خاتمه يافته : 2 مورد آثار : درك متون انگليسي Reflections on Reading ويژگي اثر : چاپ دانشگاه شهيد بهشتي 1375 2 رهيافتي بر آموزش واجهاي انگليسي به فارسي زبانان A Comprehens Sive Pedagogical Approach to Teaching English Phonemes to Persian Students ويژگي اثر : چاپ دانشگاه شهيد بهشتي 13853 مروري بر آواشناسي انگليسيA Survey of English Phonetics ويژگي اثر : چاپ دانشگاه شهيد بهشتي 1370

فاطمي، عميدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عميدالدين فاطمى از فضلاء و علماء حوزه علميه قم است. وى در تويسركان متولد شده و پس از خواندن مقدمات به قم مهاجرت نموده و سطوح وسطى و عالى را از مدرسين حوزه خوانده آنگاه به درس خارج مرحوم آيت الله العظمى آقاى آقا سيد محمد حجت كوهكمرى و مرحوم آيه الله العظمى حاج سيد محمد تقى خونسارى و حضرت آيت الله العظيم بروجردى بالغ بر 18 سال شركت نموده و پس از آنان از محضر آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيت الله العظمى گلپايگانى بهره مند و تا هم اكنون در حوزه علميه قم اشتغال دارند و نگارنده بالغ بر سى سال است كه آن جناب را مى شناسم (و ما رايت منه الا جميلا) او را عالمى متين و فاضلى محمود ديده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

فاكر، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا فاكر

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام محمدرضا فاكر در سال 1324 در مشهد مقدس و در ميان خانواده اي متدين و ارادتمند به ساحت بلند علي بن موسي الرضا (ع ) چشم به جهان گشود. حجة الاسلام فاكر به دليل شغل پدرش ، به اتفاق ديگر اعضاي خانواده مدتي به اصفهان آمد و در آنجا ضمن طي نمودن دروس دورة ابتدايي ، با بخشي از دروس دورة مقدمات حوزه آشنا شد. سپس به مشهد بازگشت و تحصيلات خود را به صورت جدي در كنار مرقد علي بن موسي الرضا (ع ) پي گرفت و پس از چندي دورة مقدمات را در خدمت اديب نيشابوري به پايان برد. او در سال 1343 پس از طي نمودن بخشي از دروس

دورة سطح به قم آمد. در قم ، باقيماندة شرح لمعه را خواند و سپس در دروس رسائل ، مكاسب و كفاية استادان مشهور زمان خود شركت كرد. سپس به درس خارج رفت و در اين ميان از شركت در دروس جنبي ، همچون تفسير نيز غافل نماند. حجة الاسلام فاكر در طول سالهاي تحصيل به خدمت استادان بسياري شرفياب شد. او كه دروس مقدمات را بيشتر نزد مرحوم اديب نيشابوري فرا گرفته بود، براي فراگيري شرح لمعه به نزد مرحوم مدرس يزدي رفت و بخشهايي از شرح لمعه را نزد او آموخت . در قم ، باقيماندة شرح لمعه را نزد حضرات آيات صلواتي و دوزدوزاني آموخت و در درس مكاسب آية الله خزعلي و آيت الله العظمي فاضل لنكراني شركت كرد، ضمن اينكه رسائل را نزد آية الله العظمي نوري همداني مي خواند. حجة الاسلام فاكر در درس كفايه الاصول مرحوم آية الله سلطاني طباطبايي و آية الله العظمي فاضل لنكراني شركت كرد و سپس به درس خارج فقه و اصول راه يافت . او در اين دوره بيشتر در درس آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) و آية الله العظمي وحيد خراساني شركت كرد. همچنين در زمينة تفسير، به درس آية الله مشكيني مي رفت . او در طي سالهاي تحصيل در دروس اخلاق استادان خود نيز شركت جدي داشت . حجة الاسلام فاكر در طي سالهاي تحصيل خود با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت كه از آن جمله شهيد شيخ عباس شيرازي و حجج اسلام هادي مروي ، آقا ضياء مسجد جامعي و محمد حسين امراللهي را مي توان نام برد.

حجة الاسلام فاكر در سالهاي تحصيل خود، بسياري از دروسي را كه آموخته بود، تدريس مي كرد و پس از آن نيز، سالها به اين

امر مهم در حوزه هاي علميه اشتغال داشت . او تقريرات دروس خارج را نگاشته و در طول سالهاي تحصيل و پس از آن بارها به مناطق مختلف سفرهاي تبليغي و سياسي كرده است . حجة الاسلام فاكر از مبارزان خستگي ناپذير سالهاي پيش از انقلاب و از مدافعان اصلي انقلاب اسلامي به شمار مي آيد. او مبارزات خود را در دوره اي آغاز كرد كه در مشهد به خواندن ادبيات مشغول بود. در آن زمان او بسياري از اعلاميه هاي امام (ره ) را در حجرة خود تكثير و يا از روي آن مي نوشت و سپس آن را به طور مخفيانه بر در و ديوار شهر نصب مي كرد يا به اطلاع ديگر هواداران انقلاب مي رساند. او نخستين بار در سال 1341 دستگير و روانة زندان شد و دومين بار در 15 خرداد 1342 بازداشت شد و در زندان با حضرت آية الله خامنه اي ، آشنا شد. رژيم شاه آنها را به بيگاري كشيده بود تا آنها ضمن اين كارها، تحمل و صبر خود را از دست بدهند. او ديگر بار در اوايل سال 1352 دستگير و روانه زندان شد. و تا آخر سال 1355 در زندان بسر برد علت آن هم سخنراني وي در نهاوند بر ضد رژيم شاه و افشاگري عملكرد آن رژيم مزدور و همكاري با گروه ابوذر بود.

رژيم شاه پس از انتقال وي از مشهد به تهران او را روانه زندان كرد. از فعاليتهاي مهم حجة الاسلام فاكر طرح مرجعيت امام (ره ) به همراه بسياري از استادان و فضلاي حوزه علميه قم ، پس از درگذشت آية الله العظمي حكيم (ره ) بود. او در اين زمينه ، تصميم گرفت طي سفري به خرمشهر و آبادان و

زاهدان و... علماي آن ديار را با تصميم فوق آشنا كند و براي اين كار عزم سفر كرد و ضمن ارائه آخرين اطلاعات و اخبار در بارة نهضت مردم ايران ، آنان را از تصميم علماي حوزه علميه قم آگاه ساخت . فعاليتهاي وي به پيش از انقلاب منحصر نماند. پس از انقلاب نيز وي همواره مدافع نظام بود و مدتي نيز به عنوان نمايندة امام (ره ) در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به ايفاي نقش مي پرداخت . او چند دوره به نمايندگي از مردم مشهد در مجلس شوراي اسلامي حضور يافت و در سالهاي ظهور خط نفاق و ليبراليسم ، همواره به افشاي ماهيت پليد آنان مي پرداخت كه از اين رهگذر، بارها مورد حمله گروههاي به اصطلاح اصلاح طلب قرار گرفت او پس از انقلاب لااقل سه بار مورد سوء قصد ضدانقلاب قرار گرفت كه از همه آنها جان سالم به در برد. حجة الاسلام فاكر در پيش و پس از انقلاب با جامعه مدرسين حوزه علميه قم بوده است و امضاء او در زير بسياري از اعلاميه ها و بيانيه هاي مهم آن مركز به چشم مي خورد

فالي خوزستاني، ابوالحسن، ابوالحسين مؤدب علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 448 ق)، محدث، نحوى، اديب و شاعر. او به فاله از توابع ايذج (ايذه) خوزستان منسوب است. وى در بصره مدتى زيست و در آنجا از ابوعمر هاشمى و ابن خربان نهاوندى و ابوالحسين بن نجار/ نجاد و ديگر شيوخ آن زمان حديث شنيد.سپس به بغداد آمد و در آنجا ساكن شد. خطيب در «تاريخ بغداد» و ابوالحسين ابن طيورى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. او نظم نيكويى داشت. فالى در مقبره ى جامع المنصور مدفون است. از آثارش: «كتاب

الاستقامه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (342 / 4)، ايضاح المكنون (266 / 2)، تاريخ بغداد (334 / 11)، ريحانه (290 -289 / 4)، سير النبلاء (55 -54 / 18)، شذرات الذهب (278 / 3)، الكامل (79 / 8)، كشف الظنون (1389)، الكنى و الالقاب (12 / 3)، لغت نامه (ذيل/ على فالى)، معجم الادباء (230 -226 / 12)، معجم البلدان (264 / 4)، معجم المؤلفين (21 -20 / 7)، النجوم الزاهره (61 / 5)، هديه العارفين (688 / 1).

فامي هروي، ثقه الدين ابونضر، ابونصر عبدالرحمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(546 -472 ق)، حافظ، محدث، اديب و مورخ. اهل هرات بود و محدث آنجا. از ابواسماعيل خواجه عبدالله انصارى و محمد بن على عميرى و نجيب بن ميمون واسطى و قاضى و ابوعامر ازدى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. در كهولت به حج رفت و از هبه الله بن على بخارى و ابوالقاسم بن حصين حديث شنيد. ابن عساكر و سمعانى و ابوروح عبدالمعز بزاز و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. سمعانى گويد كه او داراى شناخت كافى در حديث و ادب بود و اخلاقى نيكو داشت. از آثارش كتاب «تاريخ هرات» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (343 / 4)، سير النبلاء (299 -297 / 20)، شذرات الذهب (140 / 4)، طبقات الحفاظ (471)، معجم المؤلفين (143 / 5)، النجوم الزاهره (290 / 5)، هديه العارفين (518 / 1).

فاني خوارزمي، كمال الدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 953 ق)، اديب و شاعر، متخلص به فانى. وى ظاهرا از مردم قصبه ى قسا در خوارزم يا از قاشان ماوراءالنهر بود كه نام آن را قاسان هم نوشته اند. در خوارزم منصب قضاوت داشت و مردى دانشمند به شمار مى رفت وى غزل را نيكو مى سرود. از آثارش: شرح «شواهد مغنى البيب»؛ شرح «شواهد مطول»؛ حاشيه بر «شرح تجريد»؛ شرح «مطالع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (689 -688)، تذكره ى روز روشن (683 -682)، فرهنگ سخنوران (768).

فاني يزدي،حسن، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1281 ق)، عالم، خطيب، مصنف، اديب و شاعر، متخلص به فانى. معروف به سيد آقايى. وى ساكن اصفهان بود. از جوانى در تحصيل علم و ادب كوشيد، سپس روى به خطابه آورد تا در اين فن سرآمد شد. او اديبى شاعر و نويسنده اى پر تلاش بود. فانى در اصفهان درگذشت و در تكيه ى ملك از تخت پولاد دفن شد. از آثار وى: «اكسير الاخبار»، در چهار مجلد: جلد اول در توحيد و صفات الله، جلد دوم در فضائل ائمه اطهار (ع) و نصوص امامت و بعضى از خطب و مواعظ اميرالمومنين (ع)، و دو جلد ديگر در اخلاق و مواعظ؛ «التوفيقات الالهيه»، در مواعظ ماه رمضاه در سى مجلس؛ «حرز المؤمنين»، در احراز و ادعيه و برخى از نمازهاى متفرقه؛ «فلاح الايمان»، به فارسى در مواعظ و مصائب؛ «غوث الامه فى اثبات الغيبه»؛ «عقيده الحق»، در شرح «باب الحادى عشر»؛ «هدايه السالكين»؛ «حبيب العاشقين»؛ «درر اللئالى فى اسرار الموالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (260)، الذريعه (301 -300 ،72 / 16 ،306 / 15،804 / 9 ،133 / 8 ،394 / 6

،500 / 4 ،278 -277 / 1)، ريحانه (290 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 394 -393 / 14)، معجم المؤلفين (217 / 3).

فاني، كامران

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كامران فاني در سال 1323 ، در قزوين به دنيا آمد. با تحصيل در رشته ادبيات ، به رشته كتابداري نيز علاقمند شد و تحصيلات خود را در اين زمينه ادامه داد. او پس از قبولي در رشته كتابداري ، در مركز خدمات كتابداري كه مراكز جديد التاسيس آن دوره وزارت علوم بود ، استخدام شد و در سال 1361 كه استادش دكتر محقق دايره المعارف تشيع را تاسيس نمود به عنوان دستيار در خدمت استادش بود و تاكنون نيز همواره بدين كار پرداخته و با سرپرستي سيداحمد صدر حاج سيدجوادي و جمعي از نويسندگان توانسته اند سه جلد از دايره المعارف تشيع را به چاپ برسانند. كتاب"دايره المعارف تشيع"كامران فاني (ويراستار و مؤلف)، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : كتابداريتحصيلات رسمي و حرفه اي : كامران فاني تحصيلات مقدماتي را در قزوين گذراند و با اخذ ديپلم طبيعي در سال 1341 ، وارد دانشكده پزشكي شد. اما پس از گذشت سه سال ، به ادبيات فارسي علاقمند گرديد و با ترك تحصيل از رشته پزشكي و موفقيت مجدد در كنكور دانشگاه ، تحصيلات خود را در رشته ادبيات پي گرفت و در سال 1347 موفق به اخذ ليسانس گرديد. عشق و علاقه به كتاب سرانجام او را به سوي كتابداري كشاند و توانست وارد دانشكده كتابداري گردد. درسال 52-1350 درمقطع كارشناسي

ارشد دررشته كتابداري و در سال 77-1976 درمقطع دكتري دررشته علوم اطلاع رساني از دانشگاه لاف بارو درانگلستان موفق به كسب اين مدارج علمي گرديد .خاطرات و وقايع تحصيل : عشق و علاقه به مطالعه دركامران فاني از همان دوران ابتدايي تحصيل وجود داشته ، به شكلي كه از همان دوران اول و دوم دبستان ، كتابهاي بزرگسالان را مطالعه مي كرده او در اين باره مي گويد: » در آن زمان هنوز ادبيات كودكان رسم نشده بود. ناگزير كودك كتابخوان همان كتابهايي را مي خواند كه بزرگسالان مي خواندند. در قزوين كتابخانه عمومي وجود نداشت. يكي دو تا مغازه و يا در واقع دكه كتابفروشي بود كه كتاب كرايه مي دادند ، به شبي « يك قران » كه ظاهراً پول كلاني مي آمد و همين شد كه اجباراً تندخواني را آموخت. »فعاليتهاي ضمن تحصيل : آشنايي كامران فاني با قرآن به سالهاي آخر دبيرستان باز مي گردد. او در اين زمان مي توانست به كمك ترجمه هاي تحت الفظي و زيرنويس قرآن كه در آن زمان منحصر به دو ترجمه مرحوم معزي و مرحوم الهي قمشه اي بود ، به فهم ظاهري معاني قرآن برسد.استادان و مربيان : كامران فاني در دوران تحصيل از محضر درس استاداني چون دكتر جعفر شهيدي ، دكتر مهدي محقق ، استاد عبدالحميد بديع الزمان كردستاني ، امير حسين يزدگردي و ذبيح الله صفا بهره مند گرديد.هم دوره اي ها و همكاران : كامران فاني در دوران تحصيلات دانشگاهي با بهاء الدين خرمشاهي همكلاس بود و اين رابطه به دليل قزويني بودن هر دو ادامه يافت و همچنان

با يكديگر همكاري نمودند ، چنانكه خرمشاهي در اين باره چنين مي گويد: « درست نوزده سال پيش بود كه در چنين شب يا روزي با جان جانان جناب فاني نشسته بوديم و از هردر سخن مي گفتيم ، بحثمان در اطراف داستان « كريستين وكيد » نوشته هوشنگ گلشيري بود كه به تازگي منتشر شده بود ، به فاني گفتم نقدي بر اين كتاب بنويس و... كه گفت خود تو چرا نمي نويسي و خلاصه چند ماه بعد به پايمردي فاني اين نقد در مجله سخن چاپ گرديد.» مهندس حسين معصومي همداني دكتر سعيد حميديان ،حسن انوشه ، ملايري ، ثلاثي و اسدپور بيرانفر از جمله دوستان ديگر فاني بودند.وقايع ميانسالي : كامران فاني حتي در دوران سربازي از كتاب و ترويج فرهنگ كتاب خواني دور نماند ، او اين موضوع را اين گونه تعريف مي كند: « در كنار اروند رود و دهانه فاو و در زير نخلهاي بلند كتابخانه كوچكي درست كردم كه اولين تجربه من در كتابداري بود. روزهاي گرم و بلند تابستان خوزستان به كندي مي گذشت و سربازان و گروهبانان و افسران به بطالت وقت كشي مي كردند و روز را به شب مي رساندند. به اصرار كتاب داستان و شعر به آنها مي دادم ، نخست از خواندن ابا داشتند ، آن را امري شاق مي پنداشتند. ولي كم كم شيفته مطالعه شدند. به وضوح مي ديدم هر انساني كه سواد خواندن داشته باشد بالقوه دوستدار كتاب و كتابخواني است ، فقط امكان و فرصت آن را نيافته است. نقش كتابخانه در همين است كه چنين فرصتي را

به سهولت در اختيار همگان مي گذارد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كامران فاني پس از قبولي در رشته كتابداري ، در مركز خدمات كتابداري كه مراكز جديد التاسيس آن دوره وزارت علوم بود ، استخدام شد. او به عنوان دستيار در خدمت استادش دكتر محقق دايره المعارف تشيع را تاسيس نمودبود ، همچنانكه خرمشاهي نيز به اين كار پرداخت. اما همكاري با دكتر محقق يك سال بيشتر طول نكشيد كه دكتر محقق « بنياد دايره المعارف بزرگ اسلامي » را تاسيس نمود اما توصيه و سفارش اكيد به فاني و خرمشاهي نمود كه اين راه را ادامه دهند و تاكنون نيز همواره بدين كار پرداخته و با سرپرستي سيداحمد صدر حاج سيدجوادي و جمعي از نويسندگان توانسته اند سه جلد از دايره المعارف تشيع را به چاپ برسانند. وي عضوهيئت علمي كتابخانه ملي و سرپرست بخش ايرانشناسي كتابخانه ملي مي باشد .فعاليتهاي آموزشي : كامران فاني پس از اخذ ليسانس به تدريس زبان فارسي پرداخت. او همچنين در سال 1358 به تدريس ترجمه و تفسير قرآن در مركز خدمات كتابداري ايران پرداخت ، كه مدت دو سال به طول انجاميد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : كامران فاني در سال 1350 سربازي را به اتمام رساند و به انگلستان سفر نمود. شايد آن گونه كه خود او بيان مي دارد ، براي آموختن زبان انگليسي اين سفر را تجربه نمود. به هرحال پس از آن وي در كنار مشاغل اداري و كار موسسات پژوهشي به كار ترجمه و تاليف كتاب پرداخت.جوائز و نشانها : كتاب"دايره المعارف تشيع"كامران فاني (ويراستار و مؤلف)، در دوره سيزدهم

كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : نزديك به 150 مقاله نيز اعم از تأليف و ترجمه كامران فااني تاكنون در نشريات و مجلات مختلف از جمله سخن، نگين، رودكي، نگاه نو، كلك، بخارا، نشر دانش، كيان، كيهان فرهنگي، جهان كتاب و غيره چاپ شده است. آثار : ترجمه آدمهاي ماشيني: روباتها ويژگي اثر : نوشته كارل چابك مي باشد2 ترجمه بخشي از كتاب «تاريخ فلسفه اسلامي» ويژگي اثر : م. م. شريف، بخشي از كتاب «زندگينامه علمي دانشمندان اسلامي». 3 ترجمه خطابه پوشكين ويژگي اثر : نوشته داستايوسكي مي باشد4 ترجمه كتاب سلوك روحي بتهوون ، ترجمه مرغ دريايي ويژگي اثر : نوشته آنتون چخوف مي باشد6 ترجمه موش وگربه ويژگي اثر : نوشته گونترگراس، نويسنده آلماني و برنده جايزه نوبل 1999. 7 تريستانا ويژگي اثر : ترجمه،نوشته لوئيس بونوئل، فيلمساز اسپانيايي 8 جنگ جهاني اول ودوم ، دانشنامه كودكان و نوجوانان ، دايره المعارف تشيع ويژگي اثر : اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است11 رده بندي تاريخ ايران ، رده بندي فلسفه اسلامي ، زردشت : سياستمدار يا جادوگر ويژگي اثر : اين

كتاب نوشته هنينگ و ترجمه فاني مي باشد14 سرعنوانهاي موضوعي فارسي ويژگي اثر : سه جلد مي باشد15 سه خواهر ويژگي اثر : ترجمه،نوشته آنتون چخوف 16 علم درتاريخ ويژگي اثر : نوشته جان برنال مي باشد كه فاني آنرا ترجمه كرده است17 فرهنگ موضوعي قرآن مجيد ويژگي اثر : تاليف،با همكاري آقاي بهاءالدين خرمشاهي18 گسترش رده بندي تاريخ ايران ويژگي اثر : تاليف19 لنتس و ديتسك، ويژگي اثر : نوشته بوفنر، نويسنده آلماني20 مقاله اسطوره شناسي ، مقاله بيت الحكمه و دارالترجمه ، مقاله پايان فلسفه ، مقاله زبان موسيقي ، مقاله زندگي سيدنعمه الله جزايري ، مقاله سياحت شرق ، مقاله شيوه نقد كتابهاي علمي ، مقاله طبقه بندي علوم دراسلام ، مقاله عناوين موضوعي درزبان فارسي ، مقاله فلسفه ميرداماد ، مقاله كتب درسي فلسفه درحوزه هاي علميه ، مقاله كتب فارسي ابن سينا ، مقاله گفتگوهاي تمدنها ، مقاله نقد ادبي

فائزي پور، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على اكبر بن مرحوم حاج محمد مهدى تهرانى از افاضل دانشمندى معاصر مقيم قصبه كن تهران مى باشند.

وى در سال 1302 شمسى در تهران متولد شده و در كودكى پدر را از دست داده و بتحصيل دروس ابتدائى پرداخته و با شوق مفرطى قدم در سلك روحانيت گذارده و از اوائل بلوغ در خدمت مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمدحسين زاهد امام جماعت مسجد امين الدوله كه از علماء

عاملين تهران بود بخواندن مقدمات و ادبيات پرداخته و در سال 1320 شمسى مهاجرت به قم و در مدرسه فيضيه اقامت و سطوح فقه و اصول را از مدرسين حوزه فراگرفته و در درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر حاضر شده و استفاده كامل نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و در ميان فضلاء و محصلين تهرانى قم مشار بالبنان گرديده و بتدريس كفايه الاصول و مكاسب اشتغال يافته تا در ماه شعبان سال 1377 قمرى كه عده اى از اهالى كن از حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى تقاضاى يكنفر روحانى دانشمند و با تقوا نموده و معظم له ايشان را براى امورات دينى و سرپرستى مؤمنين قصبه كن و حومه آن انتخاب و اعزام نموده و با تجليل شايسته بمحل مذكور عزيمت و اقامت نموده و تاكنون در آنجا مشغول به انجام وظائف دينى و روحى مى باشند.

داراى آثار و تأليفات مفيده و ارزنده ميباشند كه اشاره به آنها مى نمايم.

1- جزوه اى در توحيد 2- نبوت عامه 3- نبوت خاصه 4- امامت عامه 5- امامت خاصه 6- معاد 7- خاتميت 8- جبر و تفويض 9- جزوه اى درباره امام زمان عجل اللَّه فرجه الشريف.

نگارنده گويد: مترجم محترم ما از افراد برجسته و دانشمندان متقى و پارسائى است كه جمع علم و عمل و محامد آداب و محاسن اخلاق نموده و از اول ورودش در قصبه كن (كه پنج محل بزرگ بنام 1- در قاضى 2- سر آسياب 3- ميان ده 4- اسماعيلون 5- بالون مى باشد و همواره در ميان آنان اختلاف و نزاع بوده كه گاهى بقتل و جرح منجر مى شده) ايجاد اتفاق

و اتحاد و برادرى انداخته و به آن چند دسته گى خاتمه داده و آنجا را يك محل آرام و دينى نموده است مردم قصبه كن و حومه آن علاقه شديد بايشان دارند و چون هر هفته به مسجد يكى از آن پنج محل براى اقامه جماعت مى روند مردم محل هاى ديگر هم شركت نموده و از وجود اين عالم ربانى استفاده مى كنند برادر ارجمند ايشان جناب حجةالاسلام و عماد الاعلام آقاى حاج اصغر آقاى تهرانى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فائزي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فائزي

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد فائزي در سال 1341هجري شمسي در خانواده اي متدين و كاملا مذهبي در شهرستان رودسر ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. علاقه وافرخويش به فراگيري علوم ديني، تشويق خانواده و اطرافيان او را براي تحصيل به مشهد مقدس كشاند و در سال 1363 وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد. وي ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا (ع ) از درس بزرگان آن ديار همچون آيت الله علمي اردبيلي، آيت الله شاهرودي و آيت الله رضا زاده بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته زبان در مقطع كارشناسي در سال 137 از دانشگاه فردوسي فارغ التحصيل گرديد.

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي در مشهد مقدس، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون علاوه بر مديريت آموزش و پرورش، در

دانشگاه علوم گيلان، دانشگاه آزاد رشت و دانشگاه آزاد لاهيجان مشغول تحصيل مي باشد. وي در طول حيات علمي خويش از امرنگارش و پژوهش غافل نمانده است و مقالاتي از قبيل (تهاجم فرهنگي، نماز و چرا به فلسفه نيازمنديم) را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

فائق، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ كاظم فائق از علماء اعلام و موصوف به تقوا و ورع تهران بودند و عمرى را به قدس و پرهيزكارى و زهد و پارسائى و فضل و دانش و پاكى قلب و صفا و سادگى و متانت و انزوا به آخر رسانيده و بسهم خود ايفاء وظيفه روحى و دينى نموده و در سال 1393 ق بدرود حيات گفته و در قم در جوار حضرت فاطمه معصومه عليهاسلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فائق، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مصطفى بن المرحوم العالم الجليل و الفقيه النبيل حاج شيخ كاظم فائق از علماء بارع و ائمه جماعت معاصر تهرانست.

وى در حدود 1338 ق در تهران متولد شده و در حجر علم و فضيلت تربيت و پس از خواندن ادبيات و قسمتى از سطوح مهاجرت به قم نموده و سطوح نهائى را از مدرسين حوزه تكميل و از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده و مسافرتهاى عديده بعتبات عاليات كرده و از محضر و دروس مراجع بزرگ نجف مانند آيت اللَّه العظمى اصفهانى و اعلام ديگر بهره مند شده و به تهران بازگشت و در مسجد مرحوم والدش بنام (مسجد فائق) واقع در كوچه روحى خيابان عين الدوله به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فتحي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي فتحي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/12/2

زندگينامه علمي

سال (1365-1359) دوره ابتدايي را در زادگاه خود، روستاي قلابرسفلي از توابع زنجان، روستايي با قدمت بيش از هزار سال گذراندم به علت محروميت روستا، يك سال سال سوم ابتدايي معلم نداشتيم لذا در زمستان همان سال، به مكتب خانه رفتم و در مدت 2 يا سه هفته روخواني قرآن را ياد گرفته و موفق به ختم قرآن شدم و يك هفته هم به كلاس «تنبيه الغافلين» رفتم بعد استاد گفت شما ديگر لازم نيست به كلاس بياييد.

سال (68-1365) روستاي ما، مدرسه راهنمايي نداشت. من با 4 نفر ديگر به روستاي ديگر (نيكه كند ضيائي) در حدود 20 كيلومتر روستاي خود رفتيم

و آن چهارنفر بعد از مدتي فرار كردند و تنها من ماندم و در اين مرحله نفر اول يا دوم مدرسه شبانه روزي بودم.

با اصرار و رايزنيهاي جدي يكي از دوستان دوره راهنمايي كه يكسال قبل از من به قم آمده بود، جناب برادر ارجمند جناب حجة الاسلام عبدالله بهرامي عليرغم ميل باطني، به حوزه علميه قم آمدم، با آن كه براي اولين بار بود كه قم و فضاي حوزه و مدارس علميه را ميديدم، مدرسه شهيدين را كه با شرايط خاصي، گزينش مي كرد، براي تحصيل انتخاب كردم. مقدمات و سطح را درمدرسه شهيدن(ره) پايه ششم مدرسه معصوميه با حفظ خوابگاه و موقعيت در شهيدين در اين مرحله نيز به لطف الهي نفر اول يا دوم در برخي از پايه ها از نظر معدل بودم.

همزمان دوره ي دبيرستان را به صورت متفرقه گذراندم. در سطح دو و سه حوزه را نيز به توفيق الهي جزو ممتازين شدم. (در ليست ممتازان شناسايي شده مركز خدمات) توفيق شركت در دوره ي عالي فقه و اصول تخصصي با اشراف و نظارت، مدرسه ي شهيدين(ره) كه مباحث به طور تفصيلي نوشته مي شد و در محضر استاد ارائه مي گرديد؛ اصول: استاد ارجمند حاج آقاي علي عندليب از اساتيد ياد شده دروس فقه آيةالله شبيري زنجاني نيز به مدت يك سال و نيم شركت داشته ام و اخيراً نيز در درس اصول حاج آقاي لاريجاني شركت مي كنم.

كارشناسي: رشته معارف اسلامي و علوم قرآني؛ نفر ممتاز گرديده، توفيق تدريس همزمان با تحصيل در سطح كارشناسي تدريس دروس چون حلقات شهيد صدر، دراية و علم الحديث، علوم قرآن و... در جامعةالزهرا و مركز جهاني علوم

اسلامي و در سطح كارشناسي ارشد، تدريس متون عربي (كهن و معاصر)؛ اصول و روش ترجمه قرآن، فن ترجمه، زبان قرآن، علوم قرآن و... در جامعةالزهرا و دانشكده علوم قرآني و...

كارشناسي ارشد: نفر اول گروه با معدل 86/18، موضوع پايان نامه: معيارشناسي ارتباط الفبايي آيات قرآن كريم، كه با عنوان مباني و معيارهاي تفسير قرآن به قرآن درموسسه امام خميني با تكميل و اصلاحات براي چاپ پذيرفته شده است. از جمله اساتيد اين دوره ها، آية الله معرفت (ره)، حاج آقاي محمود رجبي، حاج آقاي يوسفي غروي، دكتر نجارزادگان دكتر رفيعي، دكتر جباري، حاج آقاي حسن عرفان، دكتر شمالي و...

(ج) دكتري 87 – 86: همزمان با نگارش پايان نامه به توفيق الهي در آزمون دكتراي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، رشته علوم قرآن و حديث پذيرفته شدم. و در حال حاضر مشغول ترم دوم و از محضر اساتيدي چون دكتر معيدي روشن، حاج آقاي رجبي، حاج آقاي احمد واعظي، حاج آقاي بابائي و جاج آقاي مهدوي راد، استفاده مي كنيم. خدا عاقبت ما را به خير گرداند.

فخر داعي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(سيد) محمدتقى گيلانى ملقب به فخرالمحققين و داعى الاسلام نويسنده و محقق ايرانى (ف. تهران آذرماه 1343 ه.ش/ شعبان 1384 ه.ق). وى پس از تحصيل نزد شيخ محمد طالقانى، ميرزا حسن كرمانشاهى، ميرزا مسيح سمنانى، فاضل تفرشى عازم عراق عرب شد و از محضر آخوند ملاكاظم خراسانى و شيخ عبداللَّه مازندرانى استفاده كرد و به درجه ى اجتهاد رسيد. در اوايل نهضت مشروطه با آزادى خواهان عراق همكارى كرد. سپس از طرف آخوند ملا كاظم مأمور اداره ى انجمن دعوةالاسلام بمبئى گرديد. وى علاوه بر وظايف دينى كه به عهده داشت به تحقيق و تتبع

مشغول بود و زبانهاى انگليسى و اردو را تحصيل كرد و مدت چهار سال در «كالج ايندور» به تدريس ادبيات فارسى و عربى پرداخت. وى پس مراجعت به ايران در وزارت فرهنگ به خدمت مشغول شد و كتب ذيل را ترجمه و منتشر كرد: تمدن اسلام و عرب تأليف گوستاولوبون، تاريخ ايران تأليف سرپرسى سايكس (دو جلد)، تاريخ عرب و اسلام تأليف اميرعلى، شعرالعجم يا تاريخ منظوم ايران تأليف شبلى نعمانى (پنج جلد)، تفسير قرآن تأليف سيد احمدخان (كه سه جلد آن منتشر شده)، تاريخ علم كلام تأليف شبلى نعمانى، مجموعه ى مقالات شبلى نعمانى، تاريخ هند تأليف اميرعلى. وى در هشتاد و پنج سالگى درگذشت.

(وف 1343 ش)، عالم و مترجم. ملقب به فخرالمحققين و معروف به داعى الاسلام. وى از شاگردان آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و شيخ عبدالله مازندرانى است كه به مقام اجتهاد رسيد. در نهضت مشروطه به پيروى از استادانش به حزب آزاديخواهان ايران مقيم عراق پيوست. وى به دستور آخوند ملا محمد كاظم خراسانى به بمبئى رفت و اداره ى امور انجمن دعوه الاسلام آن شهر را بر عهده گرفت و معروف به داعى الاسلام شد. او به زبان اردو و انلگيسى مسلط بود. آن گونه كه توانست كتابهايى را به زبان فارسى برگرداند. فخر داعى در كالج ايندور به تدريس ادبيات فارسى و عربى پرداخت. در تهران درگذشت و در قم در كنار آرامگاه ميرزايوسف مستوفى و مقابل صحن طلا دفن شد. از آثار وى: «تمدن اسلام وعرب» گوستاولوبون، ترجمه؛ «تاريخ عرب و اسلام» اميرعلى، ترجمه؛ «تاريخ هندوستان»، ترجمه؛ «تاريخ علم كلام» شبلى نعمان، ترجمه؛ «تفسير القرآن و هو الهدى و

الفرقان» يا «تفسير قرآن سيد احمدخان»، ترجمه؛ «سوانح مولوى» شبلى نعمان، ترجمه؛ «شعر العجم» يا «تاريخ ادبيات منظوم ايران» شبلى نعمان، ترجمه؛ «تاريخ ايران» سرپرستى سايكس، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2608 ،2032 / 2 ،933 -932 ،768 ،727 -726 ،724 ،673 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (233 -231 / 2)، نامها و نامدارهاى گيلان (371).

فخر رازي، فخرالدين ابوعبدالله، ابوالمعالي، ابوالفضل محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 606 -544 ق)، مفسر، واعظ، مصنف، حكيم، اصولى و عالم اشعرى شافعى. مشهور به امام رازى و فخر رازى و امام فخرالدين، معروف به امام المشككين و موصوف به شيخ الاسلام و ابن خطيب و ابن خطيب رى. اصل وى از طبرستان بود و در رى به دنيا آمد. وى شاگرد پدرش، ضياءالدين عمر، در كلام بود و سلسله ى استادانش را،از طريق پدر، به اشعرى مى رساند. در مرند در مدرسه اى كه قاضى مرند، پدر، پدر محيى الدين بنا كرده بود، فقه و حكمت آموخت. وى در علوم عقلى و نقلى، تاريخ، كلام، فقه، اصول، تفسير، حكمت، علوم ادبى و فنون رياضى يگانه ى عصر خود بود دانشمندان بسيارى از شهرهاى دور حاضر حوزه ى درس او مى شدند، و حتى در موقع سوارى نيز دهها تن از فقهاى شاگردانش به جهت استفاده علمى در ركابش مى رفتند. فخر رازى به دليل ژرف بينى در اقوال حكماى يونان و تعمق در جرح و تعديل آنها شك و شبهه در مطالب عقلى و دينى وارد مى كرد و به گفته ى ابن حجر گاه شبهات سختى وارد مى آورد كه خود از حل آن در مى ماند. وى به خوارزم رفت و به جهت مذاكرات دينى كه با علماى آنجا نمود محكوم به اخراج از

آن سرزمين شد،پس به ماورالنهر رفت و باز به همان دليل تبعيد شد. وى به رى موطن خود بازگشت و از آن جا به خراسان رفت و مورد عنايت سلطان محمدخوارزمشاه قرار گرفت. سرانجام در هرات ساكن شد و شيخ الاسلام آنجا گشت و به دو زبان عربى و فارسى وعظ گفت. او در هرات درگذشت و در دامنه ى كوه مزداخان نزديك هرات دفن شد. از آثار وى: «تفسير الكبير» يا «مفاتيح الغيب»، تفسير قرآن در هشت مجلد؛«تفسير الفاتحه»؛ «اسرار التنزيل و انوار التأويل»؛ «اساس التقديس» يا «تأسيس التقديس»، در علم كلام؛ «تهذيب الدلائل و عيون المسائل»؛ «لباب الاشارات»؛ «لوامع البينات فى شرح اسماء الله و الصفات»؛ «محصل افكار المتقدمين و المتأخرين من العلماء و الحكماء و المتكلمين»؛ «المحصول»؛ شرح «قانون» ابن سينا، در طب؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «نهايه الايجاز فى درايه الاعجاز»، در علم بيان؛ «كتاب الهندسه»؛ دائره المعارف «جامع العلوم» يا «حدائق الانوار فى حقائق الاسرار» يا «ستينى»، به فارسى در پيرامون شصت علم كه در 574 ق به نام علاءالدين تكش خوارزمشاه تأليف كرده است؛ رساله در «اصول عقايد»، به فارسى، در هشت باب در توحيد و نبوت و معاد و امامت و اصول فقه؛ «رساله ى روحيه»، به فارسى، در جواب تعزيت نامه اى كه پادشاه وقت در مرگ پسر فخررازى نوشته بود؛ رساله «الاختيارات العلائيه» يا «الاحكام العلائيه فى الاعلام السماويه»، به فارسى، در اختيارات نجومى، كه به نام سلطان علاءالدين محمد خوارزمشاه در دو مقاله نوشته است؛ «شعر»، به عربى و فارسى.[1]

رازى، ابوعبداللَّه محمد بن عمر بن حسين بن حسن بن على طبرستانى رازى مشهور به امام فخر فقيه شافعى و دانشمند علوم معقول و منقول

معروف به ابن الخطيب و فخر رازى (و. رى 543 يا 544- ف. هرات 606 ه.ق). وى در عصر خوارزمشاهيان مى زيست و جاه و منزلت و نفوذ كلام او در نزد سلطان محمد خوارزمشاه بسيار بود. و بين او و بهاءالدين پدر جلال الدين مولوى اختلاف ايجاد شد. وى در علم كلام و معقولات سرآمد عصر بود، و در فنون مختلف تأليفات مهم دارد. فخر رازى در غالب اصول مسلم فلسفى شك كرده و بر فلاسفه ى مقدم ايراداتى وارد آورده و حكيمانى نظير نصيرالدين طوسى و قطب الدين رازى و ميرداماد و صدرالدين شيرازى مدتها سرگرم جواب دادن به شبهات او بوده اند. به سبب همين قدرت در تشكيك است كه وى را «امام المشككين» لقب داده اند. از آثار اوست: نهايةالعقول، كتاب الاربعين، المطالب العالية، محصل افكارالمتقدمين والمتأخرين (ه.م)، البيان والبرهان فى الرد على اهل الزيغ والطغيان، المباحث العمادية فى المطالب المعادية، تهذيب الدلائل و عيون المسائل، ارشاد النظار الى لطائف الاسرار، تحصيل الحق، الزبدة، المعالم، مفاتيح الغيب (ه.م)، نهايةالاعجاز (ه.م)، المسائل الخمسون (ه.م)، شرح كليات قانون ابن سينا، ستينى (ه.م)، الملخص (ه.م)، شرح الاشارات (در اين كتاب ايراداتى بر ابن سينا وارد كرده كه بعداً نصيرالدين طوسى آنها را جواب داده)، شرح عيون الحكمة، مباحث المشرقيه (ه.م).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (203 / 7)، تاريخ ادبيات در ايران (1017 -1016 / 2)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (413 -382)، دايره المعارف فارسى (1848 -1847 / 2)، روضات الجنات (44 -36 / 8)، ريحانه (301 -297 / 4)، رى باستان (377 -374 / 2)، سير النبلاء (501 -500 / 21)، شخصيت هاى نامى (364 -363)، شذرات الذهب (22 -21 / 5)،

فرهنگ ادبيات فارسى (368 -367)، الكامل (302 / 9)، كشف الظنون (2002 ،1988 ،1986 ،1973 ،1905 ،1864 ،1840 ،1819 ،1774 ،1756 ،1727 ،1726 ،1714 ،1697 ،1616 ،1615 ،1614 ،1578 -1577 ،1561 ،1467 ،1445 ،1312 ،1186 ،1141 ،1113 ،1035 ،993 ،989 ،954 ،760 ،739 ،730 ،725 ،633 ،605 ،565 ،515 ،454 ،449 ،359 ،354 ،333 ،262 ،224 ،204 ،120 ،94 ،83 ،67 ،61)، الكنى و الالقاب (16 -13 / 3)، لسان الميزان (435 -430 / 5)، لغت نامه (ذيل/ فخر رازى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 606)، معجم المؤلفين (80 -79 / 11)، منتخب التواريخ (409)، مؤلفين كتب چاپى (644 -642 / 5)، النجوم الزاهره (176 -175 / 6)، الوافى بالوفيات (252 -248/ 4)، وفيات الاعيان (252 -248 / 4)، وقايع السنين و الاعوام (335)، يادداشتهاى قزوينى (95 / 6).

فخرالمحققين شيرازي، محمد هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1328 ق)، عالم امامى، واعظ، عارف و نويسنده. در اصطهبانات به دنيا آمد و براى فراگيرى علوم اسلامى به شيراز مهاجرت كرد. پس از تحصيل معقول و منقول به وعظ و خطابه و تأليف پرداخت. وى به اكثر شهرستانهاى ايران براى تبليغ و نشر مبانى و معارف اسلامى مسافرت كرد. از آثارش: «بستان معرفت» يا «كشكول شيخ الاسلامى»، در چند مجلد؛ «دانش نامه ى شيخ الاسلامى»، در اصول معارف، در پنج جلد؛ «فلسفه شهادت» يا «رمز محبت»، به عربى و ترجمه ى آن به فارسى.[1]

شيخ محمدهادى شيخ الاسلامى ملقب به فخرالمحققين بن ميرزا احمد ملقب به شيخ المحققين اصطهباناتى از فضلاء و عرفا و وعاظ مشهور و نويسندگان معروف معاصر شيراز است.

وى در 25 ذيقعده 1328 ق در اصطهبانات به دنيا آمده و براى تحصيل علم و معرفت به شيراز مهاجرت

كرده و پس از تحصيل معقول و منقول به وعظ و خطابه و تاليف پرداخته و با كثر بلاد و شهرستانهاى ايران براى تبليغ و نشر مبانى و معارف اسلامى مسافرت كرده و از راه منبر خدمات ارزنده اى نموده است.

تأليفات و آثار عديده دارد كه بعضى مطبوع و برخى مخطوط مانده است و آنها از اينقرار است.

1- بستان معرفت يا كشكول شيخ الاسلامى چند مجلد است كه جلد اول آن بطبع رسيده است.

2- دانش نامه شيخ الاسلامى (در اصول معارف پنج جلداست و تاكنون دو جلد آن در توحيد و نبوت عامه و نبوت خاصه و امامت و معاد است).

3- فلسفه شهادت يا رمز محبت (به عربى).

4- ترجمه فارسى فلسفه شهادت.

معظم له برادر ارجمند جناب حاج آقاى مجد واعظ شيرازيست

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (308 / 16)، گنجينه ى دانشمندان (455 / 5).

فخرايي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1317 ق.، در محله ى آفخرا، رشت.

درگذشت: 16 بهمن 1366.

ابراهيم فخرايى، فرزند رضا بازرگان كه نام خانوادگى قبلى اش رضازاده بود، در پنج سالگى به مكتبخانه شيخ محمد مجدالكتاب به نام «مجلس تعليم مشق عمومى» در رشت رفت. پس از اتمام اين مكتب، در مدرسه ى اتفاق مشغول به تحصيل حساب و سياق و مشق خط و قرآن و عربى و روسى و انگليسى شد.

در شانزده سالگى از رشت به همراهى يكى از بستگانش از طريق بادكوبه و استانبول عازم بيروت شد. با شروع جنگ جهانى اول، پيش از آن كه به بيروت برسد، عازم شام گرديد. در مدت هفده ماهى كه در شام بود، در مدرسه اى كه متعلق به كاتوليك هاى يونانى بود، به تحصيل مشغول شد. زبان عربى را در دمشق فراگرفت. از

راه حلب و بغداد و پس از زيارت عتبات عاليات به ايران بازگشت.

در تهران در مدرسه سيروس مدت يك سال درس خواند. پس از سفرى به رشت، در دارالفنون به تحصيل ادامه داد. مقدارى از دروس طى را نزد دكتر مؤدب الدوله نفيسى فراگرفت.

در بازگشت به رشت، با كمك برادرش، به خدمت ميرزا كوچك خان جنگلى رفت. در آنجا مسئوليت تحريرات شخصى ميرزا شد. مدتى نيز به عنوان امين ماليه به ضياء فرستاده شد. سپس به كسما اعزام شد. و در آنجا مسئول اداره ى فرهنگ نهضت جنگل بود. در دوران مسئوليتش، چندين مدرسه در صومعه سرا، فومن، ماسوله و شفت ساخت. شرح دورانى كه وى با ميرزا كوچك خان بوده است در كتابى درباره ى زندگينامه ى سردار جنگل به قلم خود وى آمده است. پس از نهضت جنگل مدتى در اسارت بود. با اعلان عفو عمومى، به انزلى رفت و در آنجا مدير مدرسه شش كلاسه اى شد. اما با توجه به اين كه ميزان حقوق خود و معلمينش پايين بود، دست به اعتصاب زدند، ملاقات با حسن ناصر، پيشكار دارايى گيلان فايده اى نداشت، و سرانجام باعث اخراج آنها شد. با اين اتفاق، به رشت بازگشت، و در آنجا در سال 1302 امتياز روزنامه اى به نام «پيام» را گرفت كه پيش از انتشار روزنامه، با انتشار بيانيه اى به نام «طليعه» روزنامه توقيف شد و درنيامد.

سپس به همكارى با فردى به نامه محمود طلوع پرداخت و روزنامه ى «طلوع» را منتشر مى كرد. مدتى به اين ترتيب گذشت، تا به سبب نوشتن مقاله اى عليه سرتيپ محمدحسين خان آيرم كه نماينده ى تيپ مستقل در شمال بود، به زندان افتاد.

با عوض شدن رييس معارف گيلان، و بر

سر كار آمدن تقى طاير، دوباره به فرهنگ بازگشت و شروع به تدريس در دبيرستان و كلاس ششم دبيرستان نمود. در اين دوران براى روزنامه و مجله هاى «فكر جوان»، «صورت»، «فرهنگ» و «پرورش» مقاله مى نوشت. ضمنا در هفتم دى 1304 اميتاز روزنامه ى «رشت» را از شوراى عالى معارف رشت گرفت ولى هرگز موفق به انتشار آن نشد. در سال 1306 مجله اى به نام «فروغ» داير كرد كه به مدت يك سال و دوازده شماره منتشر شد. در سال 1307، تعدادى جزوه ى درسى براى دانش آموزان مدارس رشت به نام هاى گنجينه ى ادب، اخلاق، تاريخ و تعليمات مدنى نوشت و انتشار داد. در همين سال به سبب شركت در يك اعتصاب، از فرهنگ خارج شد و پس از مدتى نيز از شهر رشت نيز نفى بلد شد. به تهران آمد و پس از مدتى، مديريت مدرسه ى منوچهرى را به عهده گرفت.

با شركت در يك دوره ى قضايى، وكيل گرديد و به رشت بازگشت. اما پس از مدتى حكم امانت محدود صلح قزوين را به وى دادند و مجددا از شهر رشت تبعيد شد. از اين زمان يعنى سال 1313 تا سال 1333 كه بازنشسته شد، يا به عنوان رييس دادگسترى يا به عنوان بازرس و سمتهاى ديگر در شهرهاى مختلف خدمت كرد.

در سال 1334، روزنامه ى «فروغ» را به جاى مجله ى «فروغ» منتشر كرد كه فقط براى مدت يك سال دوام آورد. مدتى نيز به همراه ديگران حزب جنگل را در رشت تأسيس كرد كه مدتى دبير اين حزب بود.

در دوران بازنشستگى به مطالعه و جمع آورى يادداشت هايش پرداخت و آثارى را منتشر كرد. از آن جمله است: گيلان در جنبش

مشروطه (1352)؛ گيلان در قلمرو شعر و ادب (1356)؛ گيلان در گذرگاه زمان (1354)؛ از هر چمن گلى؛ مشاهير گيلان؛ سردار جنگل (1344)؛ نمادى از يك زيست. وى همچنين يك دوره تاريخ ايران براى سال سوم مدارس ابتدايى (كتاب درسى) در سال 1307 منتشر كرد. ضمنا كتاب ضرب المثل هاى گيلكى چاپ نشده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فخري هروي، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مترجم و شاعر، متخلص به فخرى. در هرات به دنيا آمد و در اوايل عهد شاه طهماسب (984 -930 ق) ب قصد زيارت خانه خدا به سند رفت و در سلك ملازمان ميرزا شاه حسين ارغون (962 -928 ق) درآمد و تذكره ى «روضه السلاطين» و كتاب «صنايع الحسن» را، در صنايع و بدايع شعرى، به نام وى تأليف كرد و پس از درگذشت او به دربار جلال الدين محمد اكبرشاه رفت و تذكره ى «جواهر العجايب»را كه قبلا به نام حاجيه ماه بيگم، همسر ميرزا شاه حسين، تأليف كرده بود با اندك تغييرى به ما هم اتكه، دايه جلال الدين اكبرشاه تقديم كرد. از ديگر آثار وى: دو «ديوان» غزليات به نامهاى: «بوستان خيال» و «تحفه الحبيب»؛ «لطايف نامه»، ترجمه فارسى «مجالس النفائس»؛ «جواهر العجايب»، در شرح حال بيست و پنج تن از زنان سخنگو؛ «هفت كشور»، در تاريخ و اخلاق و افسانه؛ «روضه السلاطين»، در ذكر هشتاد نفر از سلاطين و امرا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (130 -129 / 4)، تاريخ تذكره فاسى (120 -118 / 2 ،649 -644 ،429 -417 / 1)، دايره المعارف فارسى (1848 / 2)، الذريعه (814 / 9)، روضه السلاطين (مقدمه/ ى- يح)، فرهنگ سخنوران (693)، فهرست نسخه هاى خطى فارسى (2461 -2460/

3)، كاروان هند (998 -996 / 2)، لغت نامه (ذيل/ فخرى)، مجالس النفايس (مقدمه/ كح- ل)، مؤلفين كتب چاپى (796 -795 / 4).

فدايي يزدي، يحيي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1282 ق)، اديب و شاعر، متخلص به فدايى. وى پس از تحصيل علوم دينى به اقتفاى پدر قدم در ميدان شاعرى گذاشت. وى به مرض وبا وفات يافت. اثرش «ديوان» شعر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1305 -1304 / 2)، الذريعه (816 / 9)، ريحانه (304 -303 / 6)، فرهنگ سخنوران (694).

فدشكوئي فسائي، كمال

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا كمال الدين محمد بن معين الدين محمد فدشكوئى فسائى معروف به (ميرزا كمالا) از فقهاء و فضلاء قرن يازدهم هجرى داماد علامه ملا محمدتقى مجلسى اول بوده و در حدود 1110 قمرى وفات نموده است از تأليفات اوست (القيودا الوافيه) فى شرح الشافيه در صرف و نيز شرحى منظوم بر قصيده تائيه دعبل خزاعى كه در سال 1103 سروده است و در سال 1307 شمسى در تهران چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فرازي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس فرازي

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/4/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 وارد حوزه علميه مرحوم آيه الله آيتي در شهرستان بيرجند شدم در سال 1364 وارد حوزه علميه مشهد مقدس مدرسه علميه سلمانيه شدم و طي 7 سال حضور در حوزه مشهد ضمن شركت در درسهاي مدرسه و استفاده از برنامه هاي خوب مدرسه از محضر استاد حجت هاشمي در ادبيات و اساتيد چون استاد سائلي، استاد سيد عباس صالحي، استاد آيه الله فقيه سبزواري، آيه الله صالحي و استاد شيخ جواد مروي آيه الله رضازاده و آيه الله فلسفي بهره بردم و در سال 71 به حوزه علميه قم مشرف شدم. ابتداء از دروس اخلاق آيه الله اشتهاردي، احمدي ميانجي و استاد خاتمي بهره بردم و در درس فقه واصول حضرات آيات وحيد خراساني، شيخ جواد تبريزي، مكارم شيرازي، جعفر سبحاني و سيد احمد خاتمي شركت كردم. و در كنار تحصيل دروس رسمي حوزه از دروس تفسير آيه الله جوادي آملي و استاد خاتمي بهره بردم و به مدت 4 سال در رشته تخصصي تبليغ

شركت كردم كه واقعاً دوره طلائي بود زيرا در موضوعات مختلف از اساتيد زبده و جوان مانند استاد كرمي، استاد عابدي، استاد رباني گلپايگاني، استاد نبوي و استاد دشتي استفاده كردم. پس از هجرت به تهران توفيق حضور در درس فقه مقام معظم رهبري و اصول آيه الله هاشمي شاهرودي را پيدا كردم و پس از هجرت به چالوس به عنوان امام جمعه در حوزه علميه برادران و خواهران و دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس دروس حوزه و معارف و اخلاق پرداختم. ضمناً در كنار تحصيل و تدريس و تبليغ همواره در محضر اساتيد و دوستان از خود بهتر به امر تحقيق نيز پرداخته ام كه اميد وارم خداي مهربان در اين ميدان بر توفيقات من بيفزايد انشاء الله ...

فراشبندي، عليمراد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، مورخ، نويسنده و روزنامه نگار. در برازجان به دنيا آمد. دوره ى ابتدايى و متوسطه را در دبيرستان فرخى برازجان به پايان رساند. در 1318 ش در اداره ى فرهنگ بنادر جنوب وارد خدمت شد و در برازجان به تدريس مشغول گشت. در 1324 ش به اداره ى فرهنگ شيراز منتقل شد. در 1331 ش امتياز روزنامه ى «خانه ى ملت» را گرفت. از آثار وى: «تاريخ و جغرافيايى برازجان»؛ «دكتر مصدق يا جرج واشنگتن ايران»؛ «نظرى به گذشته ى ايران»؛ «ايران و ايرانيان»؛ «آمريكاييها را بشناسيد»؛ «زندانهاى من»؛ «تاريخ مختصر سلسله ى قاجاريه»؛ «انگليسيها را بهتر بشناسيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (709 -707 / 3)، مؤلفين كتب چاپى (601 -600 / 4).

فرامرزي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1268 ش)، مورخ، مترجم، نويسنده و روزنامه نگار. وى در روستاى كچويه فرامرزان از توابع لارستان فارس به دنيا آمد. در ده سالگى همراه پدر به بحرين عزيمت نمود و در آنجا مقدمات فقه شافعى و نحو را در خدمت پدر آموخت. بعد از مراجعت به ايران به دليل پيوستگى پدرش با مشروطه خواهان مجددا مجبور به ترك وطن و عزيمت به بحرين شد. فرامرزى در بحرين مدتى به تجارت مشغول گشت و در 1301 ش به همراه برادرش به تهران سفر كرد. در 1324 ش مديريت كل وزارت دارايى را به عهده گرفت. او چند دوره نيز به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. وى در 1306 ش به همراه برادرش مجله ى «تقدم» و بعد از شهريور 1320 ش روزنامه ى «خاور» را تأسيس و منتشر كرد. از آثار او: «چرا فرانسه شكست خورد»،ترجمه؛ «نتايج سياسى جنگ بين الملى اول»، ترجمه؛ «انگليسى ها در

انگلستان»، ترجمه؛ «تاريخ تشكيلات سياسى و قانونى و قضايى و اقتصادى»، ترجمه؛ «تاريخ بصره»؛ «تاريخ كويت».[1]

فرزند شيخ عبدالواحد لارى در 1265 در قريه گجويه از بلوك فرامرزيان لارستان به دنيا آمد. مقدمات زبان فارسى و عربى را نزد پدر خود فراگرفت. در سن جوانى به مشروطه خواهان پيوست و با نيروهاى استبدادى مبارزه نمود. حاصل اين مبارزات يك سال زندان بود. فرامرزى پس از استخلاص از زندان به اتفاق برادرش عبدالرحمن به بحرين رفت و كار معلمى را پيشه ى خود ساخت و چون هر دو برادر روح سركشى داشتند و در آنجا به مبارزاتى دست زدند كه ناچار به ايران آمدند.

احمد فرامرزى مدتى در وزارت امور خارجه مترجم زبان عربى بود. چندى در وزارت راه و چند سالى هم در دادگسترى شاغل مقاماتى شد. مدتى هم مديركل وزارت دارائى بود.

در 1308 ش در تهران مجله ى علمى و ادبى و تحقيقى تقدم را انتشار داد و دانشمندانى چون تقى زاده و جمال زاده عضو هيئت تحريريه آن مجله بودند. پس از 1320 نامه ى هفتگى سياسى و اجتماعى خاور را منتشر نمود و مدتى هم روزنامه ى آينده ى ايران را مى نوشت. در دوره ى پانزدهم از بوشهر به وكالت مجلس انتخاب شد و در ادوار هفدهم و هيجدهم نيز وكيل مردم بوشهر در مجلس بود. مرحوم فرامرزى اديب و دانشمند و محقق بود. تحقيقات دامنه دارى درباره ى تاريخ و جغرافياى خليج فارس نموده كه قسمتى از آن به چاپ رسيده است. به زبان و ادبيات عرب تسلط وافى داشت. در اسفندماه 1340 در 73 سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (134 -132 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (74

-70 / 4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (57 -56 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (431 -430 / 1).

فرامرزي، عبدالرحمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1275 ش)، شاعر، اديب، نويسنده، مترجم، روزنامه نويس. وى در قريه كچويه فرامرزان لار به دنيا آمد. پس از تحصيل علوم مقدماتى در زادگاهش به اتفاق خانواده به بحرين رهسپار گرديد و براى تكميل تحصيلات به چند كشور عربى مسافرت كرد و پس از چندى به بحرين بازگشت و به تدريس در مدرسه ى ايرانيان پرداخت. سپس به ايران بازگشت و در تهران به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس در دبيرستانهاى تهران پرداخت. اما چندى طول نكشيد كه از اين كار دست كشيد و به روزنامه نگارى روى آورد و بيست سال سردبيرى روزنامه «كيهان» را عهده دار بود. وى چندين دوره از طرف مردم لار به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. از آثار اوست: «راه زندگى»؛ «داستان دوستان»؛ «مجموعه داستان»؛ «مجموعه ى مقالات فرامرزى»؛ «دستور زندگانى»، ترجمه؛ «سرگذشت يك بدبخت»، ترجمه.[1]

نويسنده ى برجسته و روزنامه نگار و سياستمدار معاصر، متولد 1280 ش و فرزند عبدالواحد است. وى تحصيلات خود را در لار و بحرين به اتمام رسانيد و در ادبيات فارسى و فقه و اصول و منطق و حكمت صاحب نظر شد. از 20 سالگى به خدمات فرهنگى اشتغال ورزيد و در مدارس مختلف فارس و تهران به تدريس ادبيات فارسى و عربى مشغول شد. در زمانى كه مختار رئيس شهربانى بود، اداره اى به نام اداره ى راهنماى نامه نگارى در شهربانى تاسيس كرد، دشتى رياست آن اداره را عهده دار بود و فرامرزى به رياست آن اداره منصوب شد و تا شهريور 1320 در انجا خدمت مى كرد. آن اداره در حقيقت كار

سانسور مطبوعات را انجام مى داد.

بعد از شهريور 1320 فرامرزى به كار مطبوعاتى پرداخت و روزنامه ى آينده ى ايران را انتشار داد. بعد از چندى، امتياز روزنامه ى كيهان را گرفت و با سردبيرى دكتر مصباح زاده آن را انتشار داد. در آذرماه 1321 كه قوام السلطنه امتياز تمام روزنامه ها را باطل كرد، روزنامه ى كيهان هم منحل گرديد. بعد از مدتى مجددا كيهان به صاحب امتيازى دكتر مصباح زاده و مديريت عبدالرحمن فرامرزى انتشار يافت. اين روزنامه در اثر تلاش و قلم فرامرزى و چند تن ديگر از دوستان به زودى در محافل مختلف ايران معروف شد و در رديف بزرگترين روزنامه هاى روز شد. سرمقالاتى كه فرامرزى در آنجا مى نوشت طرفداران زيادى پيدا كرد و مخصوصا انتقادات و حملات فرامرزى به دولتها موجبات گرايش مردم به سوى اين روزنامه را فراهم نمود. فرامرزى در حزب دموكرات ايران قوام السلطنه وارد شد و روزنامه ى بهرام را كه طرفدار قوام السلطنه بود، اداره مى كرد.

در انتخابات دوره ى پانزدهم، فرامرزى از طرف حزب دموكرات ايران كانديداى نمايندگى مجلس شد و از لار به پارلمان رفت. فرامرزى در مجلس پانزدهم با ايراد چند سخنرانى جاى خود را باز كرد و در زمره ى وكلاى متنفذ قرار گرفت. در دوره ى شانزدهم نيز كرسى نمايندگى را حفظ نمود. در دوره ى هفدهم از ايوانكى و ورامين نماينده شد و در دوره ى هيجدهم هم وكيل ورامين بود. در انتخابات زمستانى دوره ى بيستم كه منجر به انحلال مجلسين شد، فرامرزى به عنوان نماينده ى مردم بندر لنگه در مجلس عضويت داشت. از آن تاريخ به بعد، ديگر كارى به او ارجاع نشد تا اينكه در 1351 در 73 سالگى در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 8، ش 6، ص 342 -340)، سخنوران نامى معاصر (2603 -2600 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (816 -814 / 3).

فرجي سلطان آبادي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اينجانب علي اكبر فرجي سلطان آباد هشترودي درسال 1326هجري شمسي درقريه گنجينه كتاب ازتوابه هشترود آذربايجان شرقي دريك خانواده اهل علم به دنيا آمدم. تمام تحصيلات علوم ديني من تا لمعتين نزد مرحوم پدرم بود (كه ازعلما و وعاظآن منطقه به شمار مي رفت) ودرسال 1349به قم منتقل شده وپس ازآشنائي با وضع دروس حوزه همزمان با تحصل مكاسب وكفايه دردارالتبليغ اسلامي نيز مشغول تحصيل شدم كه درسال 1354سطح راتمام كرده واز دارالتبليغات اسلامي فارغ التحصيل شدم. مدت 2سال در دارالزهراء مشغول تدريس دررشته هاي تفسير قرآن، تاريخ اسلام وادبيات فارسي بودم. بعدا چون به تحقيق علاقه مند بودم باچند نفر ازرفقا لجنه تحقيقي تشكيل داديم وكتاب نفيس وبسيار ارزشمند مرحوم سيد هاشم بحراني بنام (غايه المرام وحجه الخصام) را زير نظر مرحوم آيه الله آقاي سيد رضا صدر شروع به تحقيق وپاورقي نموديم ونزديك به 4 سال اين كار بطول انجاميد كه الحمد لله الآن 3جلد چاپ شده وبقيه زير چاپ است (چاپ اول 1425ق 1383ش نشر دانش حوزه) مقاله اي ازاينجانب درباره اصلاحات ارضي كه پاسخي به يك نويسنده بود درروزنامه اطلاعات شنيه 30 فروردين 1359به چاپ رسيده ضمنا چون اينجانب طبع شعر هم دارم اشعار زيادي به آذري وفارسي سروده ام كه يكي ازاشعارم بعنوان (البلاءللولاء) درآخرين شماره مجله مكتب اسلام چاپ شده است البته چون اينجانب واعظ ومنبري هستم فعلا اغلب فعاليتم دراين زمينه است

اللهم وفقنا لما تحب و ترضى

علي اكبر فرجي هشترودي

22/2/86

فرخ خراساني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 1267(23 جمادى الثانى 1314 ق.)، مشهد.

درگذشت: 2 ارديبهشت 1360، مشهد.

سيد محمود فرخ خراسانى متخلص به «فرخ» فرزند سيد احمد جواهرى متخلص به «دانا»، مقدمات فارسى و عربى را در مدارس قديمه (مكتبى در مجاورت منزلشان) آموخت، الفباى قرآن را فراگرفت و كتاب هاى موش و گربه و حسنين و عاق والدين و حسين كرد و نصاب الصبيان و گلستان سعدى را خواند، امثله و صرف مير را در يكى از حجره هاى صحن نو از آخوند مكتبدارى به نام اديب السلطنه آموخت. فنون ادب را (انموذج و هداية و مغنى و مطول) از محضر شيخ محمدحسين سبزوارى و پدر خود (كتاب گوهر مراد را پيش پدرش خواند) فراگرفت، در هشت سالگى به نظم شعر پرداخت، بيشتر اشعار وى به سبك خراسانى است.

سال ها تصدى امور آستان قدس رضوى را بر عهده داشت و چندى نيز كفيل استاندارى خراسان بود. وى در همان حال عضويت هيئت مديره كارخانه ى نخ ريسى و برق خسروى را نيز داشت. ضمنا دوره هاى دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى نماينده ى قوچان بود. در سال هاى آخر عمر در مشهد انزوا گزيد و به تأسيس انجمن ادبى فرخ اقدام كرد. در سال 1353 دانشگاه مشهد به محمود فرخ مقام استادى افتخارى دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى آن دانشگاه را اعطاء كرد.

فهرست

آثار وى به شرح زير است: تصحيح و چاپ تاريخ مجمل فصيحى خوافى (سه جلد، 1339)؛ مناظرات و اخوانيات، سفينه ى فرخ (دو جلد، 1332)؛ ديوان اشعار (شامل چهار هزار بيت كه به چاپ نرسيده است)؛ روضه ى خلد (1345)؛ مثنوى فروزنده و منتخب آثار و شرح احوال استاد منشى باشى نصرت (1331)؛ خلاصه ى احوال و منتخب آثار اوحدى اصفهانى معروف به مراغه اى و مثنوى منطق العشاق يا ده نامه ى احدى (1335). از فرخ چند مقاله تحقيقى و ادبى در مجله هاى «آينده» «يغما» «فرهنگ خراسان» و «يادگار» طبع شده است.

اديب و شاعر تواناى معاصر، فرزند ميرزا احمدخان جواهرى خراسانى، در 1274 ش در مشهد تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد حوزه ى علميه ى مشهد شد و نزد علماى مشهور آن زمان از جمله اديب نيشابورى، ادبيات فارسى و عربى را به حد كمال رسانيد و به خدمت آستان قدس رضوى درآمد. وى از جوانى در تشكيل انجمنهاى ادبى در مشهد و همكارى با مطبوعات پيشقدم بود و اشعار او در بيشتر جرايد انتشار مى يافت. فرخ در ادوار دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى كه انتخابات هر دو دوره در اوج ديكتاتورى انجام گرفته بود، وكيل شد ولى از آن پس همچنان در آستانه مشغول كار بود. مدتى نيز كفيل آستان قدس رضوى بود و بيشتر وقت او صرف كارهاى ادبى مى شد. وى را بايد يكى از شعراى بزرگ معاصر دانست، مخصوصا در قصيده در زمره ى چند استاد معاصر مى باشد. در سن 84 سالگى در مشهد وفات يافت. تاليفات زيادى از او باقى مانده است.

(1360 -1275 ش)، مصحح و شاعر، متخلص به فرخ. در شهر مشهد به دنيا

آمد. پدرش از اديبان خراسان بود. علوم مقدماتى را در مدارس قديمه ى آن شهر و فنون ادب را در محضر شيخ محمد حسين سبزوارى و پدر خود آموخت و در هشت سالگى به نظم شعر پردات. وى داراى مشاغل مختلفى، از جمله: رياست دفتر آستان قدس رضوى، نمايندگى مردم قوچان در دوره هاى دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى بود. فرخ در 1323 ش به ازبكستان سفر كرد. از آثارش: «سفينه ى فرخ»؛ تصحيح «مجمل فيحصى»؛ تصحيح كتاب «روضه ى خلد»، مجد خوافى؛ «خلاصه ى احوال و منتخب آثار اوحدى اصفهانى».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 4، ص 330 -321)، ادبيات معاصر (79 -87)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (67 -64 / 5)، سخنوران نامى (299 -290 / 1)، سخنوران نامى معاصر (2623 -2618 / 4)، صدف (542 -533)، صد سال شعر خراسان (431 -418)، فرهنگ سخنوران (697)، مؤلفين كتب چاپى (72 -71 / 6).

فرخي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1: فرخ) يزدى، محمد بن ابراهيم، آزاديخواه و شاعر (و. يزد 1306 ه.ق- ف. تهران 1318 ه.ش). وى مردى مبارز و منتقد و بى باك بود. در سال 1340 ه.ق روزنامه ى طوفان را منتشر كرد. در دوره ى هفتم از طرف اهالى يزد به نمايندگى مجلس شورا انتخاب شد. بر اثر افكار سوسياليستى محكوم به حبس گرديد و در زندان قصر (تهران) درگذشت. غزليات تأثرآور و رقت انگيزى در زندان ساخته است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فردوسي پور، عادل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عادل فردوسي پور (مهر 1353 در تهران) روزنامه نگار، مترجم، مدرس دانشگاه، تهيه كننده، مجري تلويزيوني و گزارشگر فوتبال اهل ايران است. او داراي مدرك كارشناسي ارشد مهندسي صنايع از دانشگاه صنعتي شريف است و هم اكنون به ارايهٔ واحد درسي زبان انگليسي تخصصي مهندسي صنايع در اين دانشگاه مي پردازد. او پايه گذار، تهيه كننده و مجري برنامهٔ 90 كه از شبكه 3 سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش مي شود نيز هست. در سال 2009، هفته نامه نيوزويك او را در فهرست پرقدرت ترين افراد در ايران در رده نوزدهم جاي داد.مجله ورلدساكر به او لقب «جان ماتسن ايران» داده است.

زندگي

عادل در مهر ماه 1353 در محله شهر آرا تهران زاده شد

تحصيل:

عادل دوران دبستان را در مدرسهٔ ذوقي گذراند و با وجوده علاقهٔ بسيارش به فوتبال از درسش دور نشد و ديپلم خود را از دبيرستان البرز با معدل ممتاز گرفت. سرانجام در رشتهٔ مهندسي صنايع دانشگاه صنعتي شريف پذيرفته شد و تحصيلات خود را در همين رشته و دانشگاه تا مقطع كارشناسي ارشد ادامه داد.

كار رسانه اي:

روزنامه نگاري

او كار رسانه اي خود را در سال 1372، با روزنامه نگاري در روزنامه ابرار ورزشي به سردبيري اردشير لارودي آغاز كرد. وي در

آن زمان، دانشجوي سال سوم كارشناسي بود و در بخش ترجمه صفحه فوتبال خارجي كار مي كرد. او پس از قبولي در آزمون گزارشگري صدا و سيما، كمي از روزنامه نگاري فاصله گرفت، اما پس از مدتي با مجله سروش جوان، مجله همشهري جوان و روزنامه جام جم به همكاري پرداخت.او براي مجله ورلدساكر نيز مطلب مي نويسد.

گزارشگري:

او در پايان سال 1373 پس از چندين بار آزمون به صدا و سيما راه يافت و در ابتدا به گزارش برنامه منتخب ورزشي (برنامه اي آرشيوي از شبكه سوم سيما كه در نيمه شب پخش مي شود) مي پرداخت. فردوسي پور كم كم پيشرفت كرد و توانست بازي هاي بهتري را گزارش كند. او پس از گزارش هاي خوبش در جام جهاني 98، توانست خود را به همه بشناساند و از آن پس بود كه به عنوان گزارشگر بازي هاي زنده و مهم انتخاب شد. در آن زمان كه تلفظ نادرست نام هاي خارجي در گزارش هاي فوتبال صدا و سيما زياد اتفاق مي افتاد، او از معدود گزارشگران مسلط به زبان هاي خارجي بود.

او در مراسم اهداي توپ طلاي فوتبال ايران نيز جايزهٔ بهترين گزارشگر را از افشين قطبي دريافت كرد.

:تئاتر

فردوسي پور در سال 1384 با گروه اجرايي نمايش «فنز» به نويسندگي و كارگرداني محمد رحمانيان همكاري داشت. او در اين نمايش صداپيشه يك گزارشگر فوتبال بود. نمايش فنز درباره يك خانواده انگليسي بود كه همگي از طرفداران متعصب تيم منچستر يونايتد بودند. پرويز پرستويي، ترانه عليدوستي، حبيب رضايي، مهتاب نصيرپور و احمد مهران فر نيز در اين نمايش حاضر بودند

ترجمه:

فردوسي پور سال ها پس از تجربه ترجمه در روزنامه ابرار ورزشي، در سال 1388 قراردادي را براي ترجمه كتاب فوتبال در برابر دشمن

كه درونمايه اي فوتبالي-سياسي دارد با نشر چشمه امضاء كرد

صداگذاري بازي رايانه اي:

فردوسي پور تعدادي از سري هاي بازي هاي فوتبال تكامل حرفه اي و فيفا را به زبان فارسي گزارش كرده است.

فردوسي فراهاني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، مترجم و شاعر. در قريه ابراهيم آباد از توابع اراك به دنيا آمد.وى مدت بيست و شش سال به تحصيل پرداخت. تحصيلات مقدماتى را در زادگاه خود به پايان رساند، از آن پس براى ادامه ى تحصيل به شهر قم عزيمت كرد و در حوزه ى علميه به تحصيل اشتغال ورزيد. وى صرف و نحو، معانى و بيان، منطق و فقه و اصول را از محضر اساتيد فن فراگرفت. پس از آن در اداره ثبت اسناد و املاك به خدمت مشغول شد. در 1328 ش به تهران انتقال يافت و در اين شهر ساكن شد. از آثار وى: «اسلام و هيئت»، ترجمه؛ «كمال آتاتورك»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (81 -75 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2608 -2604 / 4)،فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2677 / 2 ،221 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (606 -605 / 1).

فرزاد، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1285 ش)، شاعر، نويسنده، محقق، مترجم، استاد دانشگاه و مصحح. در سنندج به دنيا آمد. در كئدكى به اتفاق خانواده از كردستان به تهران مهاجرت كرد و در اين شهر سكونت اختيار نمود. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى، دوره ى متوسطه را در دارالفنون به انجام رسانيد و با زبان انگليسى آشنايى كامل يافت. فرزاد از آن پس به استخدام وزارت دارايى درآمد و به عنوان مترجم مشغول كار شد و در 1308 ش همراه ساير محصلين اعزامى به اروپا به لندن رفت و در رشته ى اقتصاد به تحصيل پرداخت. سپس به ايران مراجعت كرد و در وزارت خارجه به عنوان مترجم به خدمت مشغول شد و در ضمن در دانشكده ى افسرى و

دارالفنون به تدريس زبان انگليسى پرداخت. فرزاد يكبار ديگر به لندن سفر كرد و در آغار جنگ بين الملل دوم از طرف بنگاه راديو لندن براى بخش فارسى و ادبى آن موسسه برگزيده شد و چندين سال در آن جا سخنگو بود. پس از بازگشت به ايران به عنوان استاد دانشگاه شيراز به تدريس مشغول گرديد و سرانجام در 1360 ش كه جهت معالجه به لندن رفته بود در آنجا درگذشت. فرزاد با صادق هدايت دوستى تمام داشته و با وى در كتاب «وغ وغ ساهاب» همكارى كرده است. از آثارش: «كوه تنهايى»؛ «بزم درد»؛ «گل غم»؛ «ديوان» شعر؛ «روياى ستاره»، ترجمه؛ «مرتد»؛ «داروى محبت»، ترجمه.[1]

شاعر، نويسنده، مترجم.

تولد: 1285، سنندج.

درگذشت: 4 مهر 1360، لندن.

مسعود فرزاد متخلص به «فرزاد» فرزند حبيب الله فرزاد (انتخاب الملك يا انتخاب الدوله) اصفهانى الاصل و رييس دارايى و گمرك كردستان بود. با انتقال پدرش از كردستان به تهران توانست تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس تربيت و دارالفنون تهران به پايان رسانيد. بعد از گرفتن ديپلم از مدرسه آمريكايى در وزارت دارايى به عنوان مترجم استخدام شد. سپس با قبولى در كنكور اعزام محصلين به اروپا، به انگلستان رفت و در دانشگاه لندن به تحصيل علم اقتصاد وادبيات همت گذاشت و پس از بازگشت به ايران به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. فرزاد مدتى هم به تدريس زبان انگليسى در دانشكده ى افسرى و دارالفنون پرداخت و در اوايل جنگ جهانى دوم از طرف بنگاه سخن پراكنى بى بى سى انگلستان براى بخش ادبى آنجا انتخاب شد و استخدام گرديد و چندين سال به اين شغل در راديو لندن مشغول به كار بود. اما در اوايل

ملى شدن صنعت نفت چون حاضر نشد مقاله هاى ضد ملى را در راديو بخواند، از آن بنگاه مستعفى گرديد و مترجم سفارت ايران در لندن شد و تا مدت ها به همين شغل اشتغال داشت. بعدها در ايران مدت هشت سال در راديو كار مى كرد. سپس در سال 1346 به شيراز رفت و در دانشگاه آن شهر به تدريس «عروض» پرداخت. وى موفق شد كه تحقيقات خود را درباره ى حافظ در ده جلد تحت نام تصحيح انتقادى ديوان حافظ به چاپ برساند و به دانشگاه شيراز اهداء نمايد و از سوى دانشگاه شيراز دكتراى افتخارى به وى اعطاء شد.

از يازده سالگى به سرودن شعر پرداخت. از آثار منظوم او مى توان از اين عنوان ها ياد كرد: وقتى كه شاعر بودم (تهران، 1321)؛ كوه تنهايى (تهران، 1326)؛ گل غم (لندن، 1946)؛ بزم درد (تهران، 1332)؛ لبخند بدرود (شيراز، 1355)؛ چامه؛ ديوان اشعار. در شيراز از سال 1346 در برخى جلسات كانون دانش پارس و انجمن هدايت شركت مى كرد. از تأليفات وى به زبان انگليسى بايد به اين عنوان ها اشاره نمود: وزن رباعى، ترجمه غزل هاى حافظ، مردى كه فكر مى كند، ترجمه انگليسى موش و گربه، تفسيرى درباره دو لغت از متن شكسپير، شعر انگليسى، الفباء و املاء جهانى:، نقد ادبيات فارسى. وى از دوستان صادق هدايت بود و كتاب وغ وغ ساهاب را اين دو نويسنده با همكارى هم نوشتند از فعاليت هاى ديگر اوست: ترجمه رؤيا در نيمه شب تابستان (1335)، و هملت (از آثار ويليام شكسپير 1333)، ترجمه كوهولين رستم ايرلندى (از ويليام باتلر ييتز)، آمون تيلاد(ادكار آلن پو)، اسب سوارى (ويليام كاپر)، بريان خوك (چارلز لام)، پز

عالى (هنرى)، داروى محبت (هنرى)، مرغ حق (داستان)، رؤياى ستاره (چارلز ديكنز)، ريكى تيكى تاوى (رديار كيپلينگ)، سرو چه مى گفت (هانز اندرسن)، قلب رازگو (ادگار آلن پو) محبوس شيطان (لرد بايرون، ترجمه با مشاركت جواد شيخ الاسلامى، 1333)، مرتد (1333)، ماهالابه (ترجمه)، معلم كم آزار؛ مهربانى شوم، نى زن پاره پوش (رابرت برونيگ)؛ يعنى كه مصاحبه؛ آماده ساختن پنجاه داستان مثنوى مولوى به صورت نمايشنامه كه از راديو پخش شد؛ تحقيقات در عروض فارسى؛ سيل بجنورد؛ حافظ- گزارش از نيمه راه (اين كتاب پس از فوت فرزاد به چاپ رسيد)؛ نوشتن مقالاتى پيرامون مسائل مختلف ادبى در مجلات كشور از جمله «مهر»، «يغما»، «فرهنگ و هنر»، «تماشا»، «تلاش»، «اطلاعات» و «كيهان».

فرزاد در سال 1355 دچار سكته ى ناقص شد و براى معالجه به لندن رفت. پس از بهبودى نسبى به شيراز بازگشت. او در چهارم مهر 1360 برابر با ششم سپتامبر 1981 در لندن درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 8، ص 601 -588)، انجمن هاى ادبى شيراز از اواخر قرن دهم تا به امروز (459 -455)، الذريعه (1038 -823 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (83 -82 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2644 -2638 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (185 -182 / 6).

فرزام، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حميد فرزام در 1302 دركرمان متولد شد . و پس از اتمام تحصيلات ابتدايي ، به تهران آمد و تحصيلات خودراتا درجه دكتري ادبيات دردانشگاه تهران ادامه داد . سپس بعنوان استاد در دانشگاه اصفهان به تدريس مشغول شد و پس از بازنشستگي درسال1359 به تهران آمد و به تدريس دردانشگاه تهران ، دانشكده اقتصاد و دانشگاه امير كبير پرداخت

و در همان سال به عضويت فرهنگستان زبان و ادب فارسي درآمد . وي در كنارتدريس به تحصيل در ادبيات عرفاني ايراني بويژه دراحوال و آثار شاه نعمت الله ولي مشهور است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات فارسي

والدين و انساب : حميد فرزام ،پدرش را درشش سالگي ومادرش را درسيزده سالگي ازدست دادو از طرف مادر بزرگ عموو بستگان حمايت شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي فرزام دركرمان سپري شد . وي داراي دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران است . پايان نامه تحصيلي وي درمقطع دكترا ، به راهنمايي استاد فروزانفر و درباره احوال و آثار شاه نعمت الله ولي بوده است .

خاطرات و وقايع تحصيل : حميد فرزام دردوران نوجواني ، حساس ، زود رنج و بسيار پرتوقع بود ، اما حافظه خوبي داشت .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فرزام زماني كه دانشجو دوره دكترا بود ، در دبيرستاني درباغ فردوس ، ادبيات فارسي و عربي درس مي داد . علاوه برآن ، ضمن درس از نهج البلاغه و آيات و قرآن كريم هم استفاده مي كرد و همزمان ، ابياتي از مولانا و حافظ مي خواند و حالي عجيب و عرفاني پيدا مي كرد و اشك درچشمانش حلقه مي زد و اين حال او ، دانش آموزان را تحت تاثير قرار مي داد كه اين امر درزمان تحصيل او فعاليت ويژه اي بود .

استادان و مربيان : استادان معروف حميد فرزام عبارتند از : ملك الشعرا ء ، استاد بهمنيار ، استاد جلال همايي ، استاد عبد العظيم قريب ، استاد اقبال آشتياني ، استاد سيد محمد كاظم عصار و

استاد فروزانفر ، استاد معين ، استاد محمد باقر هوشيار . او با استاد بهمنيار نسبت و رابطه خويشاوندي دوري داشت . استاد راهنماييش نيز دردوره دكترا مرحوم فروزانفر بود . ولي بهترين استادي كه از جنبه معنوي داشته است شيخ رجبعلي نكوگويان بود كه از محضر پرفيض ايشان كسب فيض فراوان كرده است .

همسر و فرزندان : دكتر حميد فرزام دراين باره نقل مي كند كه : « دراوايل ازدواجم يك روز سرسنگين وبدون خداحافظي با همسر م تقريبا به حالت قهر از خانه بيرون رفتم .آن زمان رييس دبيرستان صبا ء در تجريش بودم . هنگام غروب با چند نفر از دوستان وضو گرفتيم و براي نماز مغرب و عشاء آماده شديم وبه اتاق جناب شيخ نكوگويان رفتيم هنوز يك ربع ساعتي به اذان مغرب مانده بود . جناب شيخ هم وضو گرفتندو آمدند وهمين كه نگاهشان به من افتاد با حالت تعجب گفتند : قهر مي كني ؟ بايد تحمل داشت زود از ميدان در مي روي و بلافاصله شعر مناسبي از حافظ خواندند .

وقايع ميانسالي : فرزام درسن 30 يا 31 سالگي از ضربان قلب و درد آن ناراحت بود . بدان علت از طريق آقاي گويا به استادش شيخ رجبعلي نكوگويا خياط پيغام فرستاد كه من قلبم ناراحت است و مثل اينكه بايد مرخص شوم . «وقتي كه اين حرف به گوش شيخ رسيد . گفت كه از جانب من به فرزام بگويند ناراحت نباش ، موهاي سرو صورتت هم سفيد مي شود يعني به سن هفتاد و هشتاد هم مي رسي و من مي بينم .» اين سخن شيخ به

واقتيت پيوسته و فرزام هشتاد ساله است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر فرزام استاددانشگاه اصفهان و سپس استاد دانشگاه تهران بود. او دردانشكده اقتصاد دانشگاه امير كبير نيز تدريس مي كرد ه است . وي عضو فرهنگستان زبان وادب فارسي نيز مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : تدريس دردبيرستان باغ فردوس درتهران ، دانشگاه اصفهان ، دانشگاه تهران ، ونيز در دانشكده اقتصاد دردانشگاه امير كبير از فعاليتهاي آموزشي دكتر فرزام بوده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد فرزام در كنار تدريس در دانشگاه به تحقيق و تاليف و تصحيح متون ادبيات و عرفان ايراني و فارسي پرداخته است .

شاگردان : دكتر فرزام شاگردان بسياري داشت . بعضي از شاگردان او 75 ساله هستند او با بعضي از آنها نيز ارتباط مي داشت . يكي از آن دانشجويان سيد محمد خاتمي مي باشد كه به منصب رياست جمهوري ايران رسيده است .

همفكران فرد : يكي از همفكران فرزام ، دكتر گويا بود كه دروران تدريس درباغ فردوس با هم آشنا شدند . اين دوبه حافظ و مولوي عشق مي ورزيدند وبه شيخ رجبعلي خياط ارادت خاصي داشتند .

آرا و گرايشهاي خاص : استاد فرزام ادبيات فارسي را دربعد عرفان اسلامي و ايران مورد بررسي قرارداده و نظري تخصصي برعرفان نعمت الهيه وشيخ نعمت الله ولي دارد .

چگونگي عرضه آثار : بيشتر آثار استاد فرزام از سوي فرهنگستان زبان وادب فارسي و نيز دانشگاه اصفهان منتشرشده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احوال وآثار شاه نعمت الله ولي

ويژگي اثر : احوال وآثار شاه نعمت الله ولي

كرماني عنوان پايان نامه دكتري استاد فرزام است كه تحت نظر استاد فروزانفر دفاع شده است .

2 شعر افسانه زندگي

3 شعري درباره فلسطين

4 شعري درجواب سلمان رشدي

5 كتاب تحقيق دراحوال ونقد آثار و افكار شاه نعمت الله ولي

6 كتاب تعليم و تربيت دراسلام، اصول اخلاقي اسلامي

ويژگي اثر : اين كتاب اثري مشترك است از دكتر علي شريعتمداري (بخش اول كتاب ) و دكتر حميد فرزام كه توسط انتشارات كانون علمي و تربيتي جهان اسلام منتشر شده است .

7 كتاب روابط معنوي شاه نعمت الله ولي با سلاطين ايران وهند

ويژگي اثر : اين كتاب ضميمه دوره سلسله ازآثار شاه نعمت الله ولي توسط انجمن كتابخانه اي عمومي اصفهان وابسته به وزارت فرهنگ و هنر منتشر شده است .

8 كتاب شاه ولي ودعوي مهدويت

ويژگي اثر : اين كتاب كه ضميمه اي بنام رساله مهديه اثر شاه نعمت الله ولي دارد كه درسال 1381 منتشر شده است .

9 كتاب نكته ها و نقد ها

ويژگي اثر : عنوان مجموعه مقالاتي است كه شامل (55مقاله ادبي وعرفاني ، تاريخي و مذهبي ، تربيت و اجتماعي و انتقادي است بامقدمه دكترمهدي محقق كه در 1380 توسط مطالعات اسلامي دانشگاه تهران و دانشگاه مك گيل كانادا چاپ شده است .

10 مسافرت هاي شاه نعمت الله ولي

و ارزش آن از جهات تربيت اجتماعي وسياسي

ويژگي اثر : اين كتاب توسط شخص استاد فرزام (ناشر _مولف ) دراصفهان به چاپ رسيده است .

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1[شهلا پروين زاده،نگاهي به آثار استاد حميد فرزام ، كيهان فرهنگي ، ص29 ]2مقام عشق وعرفان ،يادنامه جناب شيخ رجبعلي خياط نكوگويان ، درگفت و گو با دكتر حميد فرزام ، ماهنامه كيهان فرهنگي ، سال بيستم ، شهريور 1382 ، پياپي 203 ، ص17

فرزان بيرجندي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1273 ش)، عالم و اديب. در بيرجند به دنيا آمد. زبان و ادبيات عرب را از «نصاب الصبيان» فراهى آغاز و تا مراحل پايانى ادامه داد. در خلال فرا گرفتن كتب صرفى و نحوى كه در مدارس طلاب تدريس مى شد، از مطالعه ى كتبى كه درين باره در كشورهاى عربى مانند لبنان و مصر تأليف مى گرديد غفلت نداشت و به موازات آن ادبيات عرب را در دوره ى جاهليت به خوبى فراگرفت. وى عضو وزارت فرهنگ بود و دوران خدمات فرهنگى را در سيستان و بلوچستان و خراسان و بوشهر گذرانيد و سالها مربى، معلم و رئيس فرهنگ بود. شناساننده ى او به جامعه ى ادبى ايران سيد حسن تقى زاده بود و به وسيله او از خراسان به تهران آمد و چندى به تدريس در دانشكده ى الهيات و ادبيات پرداخت و با بنگاه ترجمه و نشر كتاب همكارى علمى داشت. وى علاوه بر اطلاعات وسيع در ادبيات عرب، زبان فرانسه را نيز خوب مى دانست. در پايان عمر در بابلسر عزلت گزيده بود. در تهران درگذشت و در بقعه ى ابوالفتوح رازى در مرقد عبدالعظيم حسنى به خاك

سپرده شد. از وى آثار عمده اى باقى نمانده و آنچه نوشته غالبا درباره ى كتابهايى است كه جامعه ادب به آنها علاقه دارند، مثل «كليله و دمنه»، «مرزبان نامه»؛ «ديوان» حافظ، «مثنوى» مولوى، و در صدر همه ى اينها قرآن كريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينده (س 8، ش 2، ص 119)، از نيما تا روزگار ما (170 -167)، راهنماى كتاب (س 13، ش 1 و 2، ص 129 -122)، سواد و بياض (611 -610 / 2)، يغما (س 19، ش 8، ص 396 -394، س 23، ش 1، ص 61 -60).

فرزانه، بهمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهمن فرزانه (1317) مترجم بيش از 50 كتاب به فارسي بوده و يك رمان نيز نوشته است. ترجمه هاي او بسياري از نويسندگان مطرح جهان را به ايرانيان معرفي كرده است.

فرزانه بر زبان هاي ايتاليايي، انگليسي، اسپانيايي و فرانسوي مسلط بودهو اكنون ساكن شهر رم در ايتاليا است.

زندگي:

بهمن فرزانه در سال 1317 زاده شد و به مدرسه عالي مترجمي سازمان ملل رفت. در سن 26 سالگي نخستين كتاب را از تنسي ويليامز ترجمه كرد و پس از آن مدتي به همكاري با شركت هاي فيلم سازي ايتاليا پرداخت و فيلم نامه اي نيز نوشت كه به توليد فيلم رسيد.

فرزانه در انتخاب كتاب براي ترجمه دقت زيادي به كار مي برد و هنگامي كه تصميم به ترجمه كتابي مي گيرد كار ترجمه را به طور منظم و در ساعت هاي مشخص انجام مي دهد. به گفته خودش «من هنوز قديمي مانده ام و هنوز با دست مي نويسم» و از كامپيوتر استفاده نمي كند .

او آثار تنسي ويليامز، گراتزيا كوزيما دلدا ، آلبا دسس پدس، لوئيچي پيراندللو، گابريل گارسيا ماركز، آنا كريستي، اينياتسيو سيلونه، رولددال، گابريل دانونزيو، واسكو پراتوليني، ايروينگ

استون، جين استون و … را به فارسي برگردانده است.

كتاب شناسي:

تاليف:

فيلمنامه در نيمه بسته ،

چرك نويس ،

مجموعه داستان سوزن هاي گمشده ،

2008 - رمان سرباز دل ،

ترجمه:

صد سال تنهايي، اثر گابريل گارسيا ماركز ،

بر لبه پرتگاه، از گراتزيا كوزيما دلدا ،

كبوترها و بازها، از گراتزيا كوزيما دلدا ،

عروسك فرنگي ،

حريق در باغ زيتون، از گراتزيا كوزيما دلدا ،

به نوبت ،

عذاب وجدان ،

خاكستر، از گراتزيا كوزيما دلدا ،

خانواده اي محترم ،

راز مرد گوشه گير، از گراتزيا كوزيما دلدا ،

چشم هاي سيمونه، از گراتزيا كوزيما دلدا ،

وسوسه، از گراتزيا كوزيما دلدا ،

تازه عروس ،

يك دسته گل بنفشه ،

درخت تلخ ،

محبت ،

راه خطا، از گراتزيا كوزيما دلدا ،

رقص گردنبند، از گراتزيا كوزيما دلدا ،

عشق در زمان وبا ،

هيچ يك از آن ها باز نمي گردد ،

عشق و جنايت در سيسيل ،

دوازده داستان سرگردان ،

عشق و جنايت در سيسيل، از لوييچي كاپوان ،

عشق هاي بدون عشق، از پير آندلو ،

اژدهاخانم و ديگر افسانه ها، مجموعه داستان از لوئيجي كاپوآنا ،

دوازده داستان سرگردان، از گابريل گارسيا ماركز ،

فرزانه، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نويسنده، روزنامه نگار.

تولد: 17 مهر 1294، تهران.

درگذشت: دى 1374.

محسن فرزانه، فرزند اسماعيل فرزانه ملقب به «مكرم السلطنه» بود. فارغ التحصيل رشته ى حقوق سياسى و رساله ى پايان نامه اش درباره ى «ژورناليزم» (روزنامه نگارى) بود. خدمت مطبوعاتى را از سال 1318 با روزنامه ى «اطلاعات» آغاز كرد و در سال 1319 به عنوان اولين خبرنگار در راديو تهران به فعاليت پرداخت. علاوه بر اين با روزنامه هاى «آينده ايران»، «ميهن پرستان»، «ايران»، «تجدد ايران»، «آزادگان»، «افكار ايران»، «صداى ايران»، «كيهان»، «نبرد»، «ايران ما»، «مرد امروز» و چند

نشريه ى ديگر همكارى داشت. از سال 1324 به وكالت در وزارت دادگسترى پرداخت. وى به زبان فرانسوى آشنايى داشت.

از تأليفات وى مى توان از رستاخيز (ترجمه، اثر رنه گروسه)، آسيا بعد از جنگ و زندگى كلاسيك؛ جغرافيا و تاريخ بازيافته ى ايران؛ نام راستين آذربايجان؛ مازندران اصيل (1373)؛ قلت جمعيت اقتصاد ايران را تهديد مى كند؛ لهستان امروزه؛ كمك ايران در راه پيروزى متفقين؛ مردى از نيشابور (در شرح احوال عمر خيام) نام برد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فرساد يزدي، محمود مجد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1309 ق)، عالم امامى، اديب و شاعر. پدرش، مجدالعلماء، صاحب كتاب «هديه المهدويه» يا «هدايه المهدويه»، از علماى بزرگ اردكان و استاد علوم مقدماتى آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى بود. شيخ محمود فرساد در صحراى عدن در راه مكه به دنيا آمد. او قسمتى از علوم مقدماتى را در يزد آموخت. در پانزده سالگى به اصفهان رفت، و از محضر شيخ على مدرس يزدى اصفهانى استفاده نمود. فقه و اصول را در محضر شيخ عبدالكريم درگزى و حاج سيد محمدصادق اصفهانى فراگرفت. سپس به نجف رفت و تحصيلات خود را كامل كرد و به درجه ى اجتهاد نايل و صاحب اجازه گرديد. وى پس از مراجعت به ايران در يزد ساكن شد. پس از دو سال در 1340 ق به قم رفت. و از محضر حاج شيخ عبدالكريم حايرى نيز بهره مند گرديد و در ضمن به تدريس پرداخت، و از مدرسين طراز اول گرديد. بسيارى از فضلا از محضرش بهره بردند. امام خمينى نيز «شرح لمعه» و «قوانين» را در نزد او فراگرفت. وى پس از دو سال توقف در قم به يزد بازگشت و تا پايان عمر آنجا

ماند. آقاى سيد عليرضا ريحان يزدى، صاحب «آينه ى دانشوران»، از شاگردان اوست كه در يزد منطق را از او آموخته است. آيت الله شيخ محمود فرساد در خط و انشاء و شاعرى توانا بود، و سالها انجمن ادبى يزد تحت رياستش در منزلش تشكيل مى شد، و شعرا و ادباى يزد و ساير شهرها از محضرش بهره مند مى شدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (224 -223)، تذكره ى سخوران يزد (630 -629)، الذريعه (824 / 9)، سخنوران نامى معاصر (2659 -2655 / 4)، فرهنگ سخنوران (702).

فرشاد، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، استاد دانشگاه، مترجم و نويسنده. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه به دانشسراى عالى وارد شد و در 1310 ش به دريافت درجه ى ليسانس در علوم طبيعى نايل گرديد.براى ادامه تصحيل به فرانسه عزيمت نمود و از دانشگاه پاريس به دريافت دكترى در علوم طبيعى موفق شد. در 1316 ش به ايران بازگشت و به سمت دانشيارى علوم طبيعى، دانشسراى عالى برگزيده شد و عهده دار تدريس ديرين شناسى گرديد. از آثار وى: «چينه شناسى»؛ «ديرين شناسى»؛ «فسيل شناسى مهره داران»؛ «نبرد من»، فلسفه ناسيونال سوسياليسم، ترجمه.[1]

فرزند ميرزا عبدالوهاب مستشار دفتر آشتيانى، متولد 1286 ش است. تحصيلات خود را در دارالمعلمين مركزى و دانشسراى عالى به پايان برد و درجه ى ليسانس علوم رياضى دريافت كرد. سپس عازم اروپا شد و در دانشكده هاى علوم رن و پواتيه پاريس به تحصيل پرداخت. ابتدا درجه ى ليسانس تعليم و تربيت گرفت و بعد درجه ى دكترا در علوم طبيعى و زمين شناسى دريافت نمود. در 1316 به ايران مراجعت نمود و به استادى در دانشكده ى علوم و دانشكده ى فنى مشغول گرديد.

در 1330 در حالى كه معاونت دانشكده ى علوم

را برعهده داشت، به معاونت وزارت فرهنگ منصوب شد و در 1339 رياست دانشكده ى علوم را عهده دار گرديد و در 1343 به معاونت دانشگاه تهران منصوب شد. چند بار نيز كانديداى رياست دانشگاه تهران بود ولى توفيقى نيافت.

دكتر فرشاد در رشته ى تخصصى خود داراى تاليفات متعددى است كه در دانشگاه تدريس مى شود. وفات او در سال 1356 اتفاق افتاد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3247 -3246 ،2445 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (833 -832 / 4).

فرشته استرآبادي، محمد قاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 960 ق)، مورخ و اديب. وى در استرآباد به دنيا آمد. در اوايل جوانى به همراه پدر به هند رفت و در احمدنگر مستقر گرديد. پدرش تعليم فرزند نظامشاه را به عهده گرفت. فرشته نيز وارد دربار نظامشاه شد و تا مقام رياست نگهبانان سلطنتى ارتقاء يافت. وى چنان كه در مقدمه ى كتابش مى گويد، از احمدنگر خارج شد و به دربار عادل شاه در بيجاپور رفت و از طرف سلطان ابراهيم ثانى، عادل شاه (1035 -987 ق) مأمور نوشتن تاريخى درباره ى سلاطين هند شد و آن را با استفاده از كتابهاى زيادى در 1015 ق به پايان رسانيد و به نام سلطان ابراهيم «گلشن ابراهيمى» نام نهاد. در همين سال از جانب عادل شاه به سفارت نزد جهانگير پادشاه (1037 -1014 ق) به لاهور رفت و مدتى در آنجا ماند و در اين فرصت نيز مطالبى به آن كتاب افزود. از آثار وى «تاريخ فرشته»، است كه اين كتاب را در ابتدا به نام ابراهيم عادل شاه نگاشت و آن را «گلشن ابراهيمى» ناميد، سپس نگارش كتاب را تجديد

كرد و اين بار آن را «نورس نامه» ناميد ولى عاقبت به «تاريخ فرشته» شهرت يافت. از ديگر آثارش «دستور الاطباء»، معروف به «اختيارات قاسمى»، در پزشكى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1711 -1709 / 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (733 -732 / 1)، تذكره ى روز روشن (617)، الذريعه (369 / 24 ،223 / 18 ،824 / 9 ،150 / 8 ،273 -272 / 3)، ريحانه (329 -328 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2758 -2757 / 2).

فرشته خوسفي قائني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم، اديب، نويسنده، محقق و شاعر، متخلص به فرشته. وى معاصر فتحعلى شاه و محمدشاه قاجار بود. فرشته كتابى در مصائب اهل بيت (ع)، به نظم فارسى، به نام «ماتمكده» دارد، كه مرتب بر چهارده ماتمكده به عدد معصومين (ع) و يك خاتمه است و در آن غير از سروده هاى خو سروده هاى كسانى چون وصال، جوهرى، بيدل، ناجى، هادى و ديگران را نيز آورده است. وى در اين كتاب از روايات صحيح و معتبر استفاده كرده و از نقل مطالب نادرست اجتناب نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزگان قاين (355 -354 / 1)، الذريعه (17 -16 / 19)، مؤلفين كتب چاپى (639 / 5).

فرشيدورد، خسرو

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فروزانفر خراساني، بديع الزمان محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 -1278- وف 1349 ش)، نويسنده، استاد دانشگاه، محقق، مصحح، مترجم و شاعر. در روستاى بشريه از توابع طبس خراسان در خانواده اى اهل علم به دنيا آمد. نسب وى به ملا احمد تونى، از علماى عصر شاه عباس، مى رسيد. وى مقدمات علوم قديمه را در زادگاه خود آموخت و در 1338 ق به مشهد رفت و محضر اديب نيشابورى را درك كرد و ادب و منطق را نزد او خواند و مدتى نزد ميرزا حسين سبزوارى تلمذ كرد و اصول و بعضى از مباحث فقه را از حاج شيخ مرتضى آشتيانى فراگرفت. در 1342 ق به تهران آمد، و يك دوره شرح «اشارات» و «شفا» و «كليات قانون» را نزد ميرزا طاهر تنكابنى خواند و نزد آقا حسين نجم آبادى تحصيل فقه و اصول كرد. وى قسمت الهيات كتاب «اسفار» را نزد آقا ميرزا مهدى آشتيانى، و «شرح چغمينى» را نزد اديب پيشاورى فراگرفت. فروزانفر، از آغاز ورود به تهران، با اديب پيشاورى و شمس العلماى گركانى و ميرزا لطفعلى صدرالافاضل و ميزا رضاخان نائينى و شاهزاده افسر و ذكاءالملك فروغى و علامه محمد قزوينى مأنوس و محشور بود. در 1305 ش به جاى شمس العلماى گركانى در مدرسه دارالفنون به تدريس فقه و اصول مشغول شد و در 1306 ش معلم منطق در مدرسه ى حقوق شد و سال بعد معلم زبان عربى و منطق و از 1308 ش معلم زبان و ادبيات فارسى در دارالمعلمين شد. پس از تأسيس

دانشكده ى علوم معقول و منقول به سمت معاونت آنجا انتخاب و رياست مؤسسه ى وعظ و خطابه را به عهده داشت. از ابتداى تأسيس دانشگاه تهران، استاد تاريخ ادبيات فارسى شد. وى سمت هاى متعددى در دانشكده هاى مختلف داشت. فروزانفر سفرهاى متعدد به خارح كشور كرد. از جمله، به دعوت دانشگاه بيروت براى تأسيس كرسى زبان فارسى، به لنبان و براى مشاركت در كنگره اسلامى پاكستان، به لاهور و براى بازديد از مؤسسات فرهنگى و خاورشناسى و زيارت مزار مولانا جلال الدين رومى و ديدار از كتابخانه هاى علمى،به تركيه نيز سفر كرد. وى دانشمندى نكته سنج، استادى محقق و مدرسى بى نظير بود. سر انجام بر اثر سكته قلبى در تهران درگذشت. از آثارش: «منتخبات شاهنامه»؛ «سخن و سخنوران»؛ «منتخبات ادبيات فارسى»؛ «رساله در تحقيق احوال و زندگانى مولانا جلال الدين محمد»؛ «تاريخ ادبيات ايران»؛ «فرهنگ تازى به فارسى»؛ «خلاصه ى مثنوى»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «شرح مثنوى شريف»؛ تصحيح «فيه مافيه»؛ «زنده ى بيدار (حى بن يقظان)»، ترجمه؛ «قديمترين اطلاع از زندگى خيام»؛ «احاديث مثنوى»؛ تصحيح «كليات شمس» يا «ديوان كبير». لازم به ذكر است كه در مجله ى «راهنماى كتاب» نام فروزانفر، جليل ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (29 -27)، از نيما تا روزگار ما (126 -122)، راهنماى كتاب (س 13، ش 3 و 4، ص 167 مكرر- 170 مكرر، ص 267 -262)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (93 -92 / 5)، سخنوران نامى معاصر (519 -512 / 1)، سواد و بياض (617-611)، شرح حال رجال (37 -36 / 5)، فرهنگ سخنوران (128)، كلك (س 7، ش 3 -1، ص 306 -186)، مجله ى دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى

دانشگاه تهران (به ياد استاد بديع الزمان فروزانفر)، مستدركات اعيان (227 -226 / 3)، مقدمه ى مجموعه ى مقالات و اشعار فروزانفر (مقدمه/ سيزده- بيست و پنج)، يغما (س 23، ش 2، ص 125 -123).

فروزش، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1276 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. وى در دهكده كوه پر از توابع كلاردشت ديده به جهان گشود. در شانزده سالگى پس از طى تحصيلات ابتدايى جهت ادامه ى تحصيل در تهران به محضر استادانى چون حاج شيخ على نورى حكمى و آقا ميرزا طاهر تنكابنى حاضر گشت. فروزش به علوم فقه، منطق، فلسفه و اصول، ادبيات عرب و فارسى و رياضيات آشنا بود و به اخذ نمره اول در ميان داوطلبان دارالفنون در رشته رياضيات و جغرافيا و تاريخ نائل آمد. در جريان فعاليت هاى سياسى خويش روزنامه ى «نجات ايران» را منتشر نمود كه پس از نشر چهار شماره توقيف گرديد و به تبع آن فروزش مدتى زير نظر پليس در تبعيد به سر برد. پس از آن در 1315 ش وارد خدمت اداره كل آمار و ثبت احوال گرديد. از شهريور 1320 دوره جديد روزنامه ى «نجات ايران» نيز انتشار يافت. از جمله آثارش: «ما و سيد ضياءالدين»، رساله سياسى؛ «ارمغان جمهورى ازبكستان» يا «يادگار سفر تاشكند».[1]

درگذشت: اسفند 1371.

زين العابدين فروزش مدير روزنامه ى «نجات ايران» بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد و مجلاتى (279 -276 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (270 / 3).

فروغ، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، موسيقيدان، مترجم و نويسنده. در اصفهان به دنيا آمد. تحصيلاتش را در زادگاه خود و شيراز گذراند و در همان وقت از اساتيد بزرگ آواز، سيد رحيم و سيد حسين ساعت ساز تعليم آواز گرفت و با رديفها و گوشه هاى دستگاههاى موسيقى ايران آشنا شد. سپس به تهران آمد و در دانشسراى عالى به تحصيل رشته زبان انگليسى پرداخت و در رشته هنرهاى دراماتيك، در آكادمى پادشاهى هنرهاى دراماتيك

فارغ التحصيل و به آكادمى پادشاهى موزيك وارد شد. پس از بازگشت به ايران، به مدت پنج سال در هنرستان عالى موسيقى تدريس كرد و سپس به آمريكا رفت و در رشته ادبيات دراماتيك از دانشگاه كلمبيا دكترا گرفت. سپس به ايران بازگشت و بار ديگر در هنرستان موسيقى به تدريس پرداخت و در همان وقت رياست اداره هنرهاى دراماتيك (از ادارات تابعه اداره ى كل هنرهاى زيبا) نيز بر عهده ى او بود. از آثار وى: «تاريخ احوال مصنفين موسيقى اروپا»؛ «نفوذ علمى و عملى موسيقى ايران» و ترجمه هاى: «علم موسيقى»؛ «نمايشنامه ى پدر»؛ «باغ وحش شيشه اى»؛ «خانه عروسك و اشباح»؛ «فن نمايشنامه نويسى» و دهها مقاله در مجلات موسيقى وزارت فرهنگ و هنر وقت.[1]

مهدى فروغ كه يكى از موسقيدانان و صاحبنظران بنام كشور است، به سال 1290 در شهر اصفهان، شهر هنرمندپرور، در يك خانواده ى روحانى متولد گشت. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در اصفهان گذراند و در همين زادگاه خود بود كه از اساتيد بزرگ آواز ايران مرحوم سيدرحيم و سيدحسين ساعت ساز تعليم آواز گرفت و با رديف ها و گوشه هاى دستگاههاى موسيقى ايران آشنا گرديد.

مهدى فروغ پس از مدتى با خانواده رهسپار شيراز شد و تحصيلات دوره ى دوم متوسطه را در اين شهر به پايان رسانيد و پس از آن به تهران آمد و در رشته زبان خارجه از دانشسراى عالى فارغ التحصيل شد و ضمن تحصيل در دانشكده ى زبان، سرپرستى انجمن موسيقى نيز به وى محول گرديد.

وى با توجه به فعاليت هنرى چشمگيرى كه داشت مورد توجه مقالات دولتى قرار گرفت و براى آشنايى با فرهنگ ملل و موسيقى كشورهاى پيشرفته جهت تحصيل عازم انگلستان شد و تحصيلات

خود را در رشته هنرهاى دراماتيك، در آكادمى پادشاهى هنرهاى دراماتيك لندن به پايان رسانيد و وارد آكادمى پادشاهى موزيك آن كشور شد.

دكتر مهدى فروغ در اواخر جنگ دوم جهانى به ايران بازگشت و مدت پنج سال در هنرستان عالى موسيقى تدريس كرد، سپس براى مدت چهار سال جهت تحصيل در رشته ادبيات دراماتيك عازم آمريكا گرديد و از دانشگاه كلمبيا موفق به دريافت دكترا شد. وى پس از تحصيل در آمريكا مجدداً به ايران بازگشت و در هنرستان موسيقى تدريس استتيك و تلفيق شعر و موسيقى را عهده دار و رياست اداره هنرهاى دراماتيك كه از ادارات تابعه اداره ى كل هنرهاى زيبا بود به عهده گرفت.

دكتر مهدى فروغ يكى از بزرگان هنر و ادبيات ايران بخصوص در رشته هاى مختلف هنرى مى باشند كه آثار ايشان عبارت است از: ترجمه ى «موسيقى» اثر آرون كوپلند، مترجم دكتر مهدى فروغ، تأليف «تاريخ احوال مصنفين موسيقى اروپا» ترجمه ى نمايشنامه ى «پدر» و «باغ وحش شيشه اى» و كتاب «نفوذ علمى و عملى موسيقى ايران» و يك سرى مطالب و مقالات سودمند و راهگشا در زمينه ى موسيقى در مجلات موسيقى وزارت فرهنگ و هنر وقت و مجله موزيك ايران. دكتر مهدى فروغ فرزند هنرمندى دارد بنام على فروغ كه تحصيلات خود را در رشته موسيقى در بروكسل به پايان رسانيده و ويولنيست شايسته اى در اركستر سمفونيك مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ موسيقى (126 / 1)، شخصيتهاى نامى(372)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3310 ،2340 / 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (266)، مردان موسيقى (206 -205 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (420 -419 / 6).

فروغي اصفهاني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1263 ش)، نويسنده، استاد دانشگاه، شاعر،

مترجم و روزنامه نگار. در تهران به دنيا آمد. پدر ش از رجال دانشمند دوره ى ناصرى بود. وى علوم مقدماتى را نز پدر آموخت و تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى دارالفنون و آليانس به پايان برد و زبان فرانسه را به خوبى آموخت، آن گاه به فرانسه عزيمت نود. بعد از بازگشت به ايران معلم دارالفنون و مدرسه ى علوم سياسى شد و علاوه بر مترجمى، تدريس جغرافيا و تاريخ و علوم طبيعى را نيز عهده دار شد. وى در تربيت دانش آموزان سليقه ى خاصى داشت و بدين منظور يك مدرسه عالى به نام «دارالمعلمين» در 1298 ش تأسيس كرد كه خود، رياست آن را به عهده داشت. وى همچنين نظارت و سرپرستى مجله ى «اصول تعليمات» را، كه از طرف وزارت معارف منشتر مى شد، به عهده داشت. فروغى پس از نشر شش شماره از آن مجله نام آن را به «اصول تعليم» تغيير داد. چندى بعد ماهنامه ى «فروغ تربيت» را داير كرد. وى جمعا چهار سفر به اروپا داشت كه سفر آخر او به عنوان وزير محتار ايران در سويس بود. ابوالحسن فروغى عضو فرهنگستان زبان فارسى و استاد دانشگاه تهران بود. در ادبيات و انشاى زبان فرانسه بسيار پرمايه و زبردست و در ادبيات فارسى و عربى هم صاحب مطالعات زياد بود. نثر را خوب مى نوشت و شعر نيز مى گفت. سرانجام در تهران درگذشت. آثار وى: مجموعه ى «اشعار»؛ اوراق مشوش»يا «مقالات مختلفه»؛ رساله ى «تجدد و مليت»؛ منظومه ى «شيدوش و ناهيد»؛ «تاريخ شعرا»، با همكارى محمدعلى فروغى؛ «سرمايه سعادت» يا «علم و آزادى».[1]

فرزند محمدحسين ذكاءالملك، در 1263 ش (1884 م) در تهران متولد شد. در سن 6 سالگى

تحصيلات مقدماتى را تحت نظارت پدر و محمدعلى فروغى برادر مهترش آغاز كرد و سپس تحصيلات خود را در مدارس دارالفنون و آليانس فرانسه ادامه داد و فارغ التحصيل شد. آنگاه به زبان و ادبيات فارسى و عربى پرداخت و چون شوق و علاقه اى به فلسفه و عرفان داشت، بيشتر وقت خود را صرف فلسفه قديم و جديد نمود و با مكتبهاى فلسفى آشنا شد و در مدرسه ى سپهسالار قديم آن را تكميل نمود. فروغى در سن 18 سالگى به روزنامه ى تربيت كه پدرش انتشار مى داد پيوست و مديريت داخلى و توزيع روزنامه ى مزبور را بر عهده گرفت. پس از تعطيلى روزنامه ى تربيت كه مقارن طلوع مشروطيت بود، به كار معلمى و تدريس پرداخت و در مدارس علميه و دارالفنون ساعاتى از وقت خود را تدريس مى نمود.

فروغى در 1298 ش با كمك برادرش كه رياست ديوان عالى كشور را بر عهده داشت، به تاسيس مدرسه اى به نام دارالمعلمين مركزى پرداخت و برنامه ى آن مدرسه عينا از مدارس متوسطه فرانسه اقتباش شده بود و دوره ى آن شش سال كامل بود و مدرك تحصيلى آن ديپلم كامل متوسطه بود. همزمان با تاسيس دارالمعلمين مركزى، نصيرالدوله (احمد بدر) وزير معارف وقت، مديريت مجله ى اصول تعليم را كه از طرف اداره ى بازرسى وزارت معارف منتشر مى شد به ابوالحسن فروغى طبق حكمى واگذار كرد كه با كمك مدرسين و معلمين مدرسه ى مزبور، مجله را منتشر سازند. اين مجله كه هزينه ى آن را وزارت معارف تامين مى نمود، يك مجله ى فلسفى و تربيتى و علمى و تاريخى و ادبى بود. فروغى اعضاء هيئت تحريريه ى نشريه ى مزبور را به اين شرح انتخاب نمود: غلامحسين

رهنما، ابوالقاسم بهرامى، عبدالعظيم قريب و اقبال آشتيانى. علاوه بر هيئت تحريريه، فروغى در هر شماره دو مقاله ى فلسفى داشت. با تمام كوششى كه براى ادامه ى كار اين مجله به عمل آمد، مع الوصف شش شماره بيشتر منتشر نشد و در محاق تعطيل قرار گرفت.

پس از تعطيلى مجله ى اصول تعليم، فروغى در سال 1300 مجله ى فروغ تربيت را انتشار داد كه آن هم دوام زيادى نكرد و از چند شماره تجاوز ننمود. در 1307 ش دارالمعلمين عالى از طرف وزارت فرهنگ تاسيس شد و ابوالحسن فروغى به استادى آنجا منصوب شد.

ابوالحسن فروغى در سال 1312 ش به سمت وزيرمختار ايران در سويس انتخاب شد و يك سال در اين ماموريت بود و بعد نمايندگى ايران را در جامعه ى ملل برعهده گرفت و سرانجام در 1314 به ايران بازگشت و به استادى دانشگاه تهران و عضويت پيوسته ى فرهنگستان منسوب شد و تا پايان عمر در مشاغل فرهنگى بود.

وفات وى در 6 بهمن ماه 1338 ش اتفاق افتاد. ابوالحسن فروغى تاليفاتى به زبان فرانسه و فارسى دارد كه عبارتند از: دو جلد در اصول حكمت و فلسفه به زبان فرانسه، سرمايه سعادت، اوراق مشوش و دوره هاى مجله اصول تعليم و فروغ تربيت. وى طبع شعر داشت و قسمتى از اشعار او به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (80 -79)، از نيما تا روزگار ما (159 -157)، تاريخ برگزيدگان (372 -371)، تاريخ جرايد (69 / 4 ،190 -185 / 1)، الذريعه (828 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (95 -94 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2700 -2697 / 4)، سرآمدان فرهنگ (61 /

1)، فرهنگ سخنوران (705)، لغت نامه (ذيل/ فروغى)، مؤلفين كتب چاپى (162 -161 / 1)، يغما (س 19، ش 3، ص 172، س 21، ش 10، ص 576-574).

فروغي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن فروغي در سال 1323 در شهرستان طبس متولّد شد.وي مدرك دكتري ادبيات فرانسه و تطبيقي را از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1357 دريافت داشته است.ايشان از سال 1358 با درجه استادياري در دانشكده ادبيات و زبان هاي خارجي دانشگاه شهيد چمران اهواز آغاز و نامبرده درسال 1377 به مرتبه دانشياري و در سال 1385 به مرتبه استادي نايل گرديده است. دكتر فروغي در حال حاضر با پايه 35 استادي در اين دانشگاه مشغول بكار مي باشد. گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه گرايش : ادبيات فرانسه و تطبيقي والدين و انساب : پدر حسن ،محمد فروغي متولد 1297،از اولين فارغ التحصيلان ششم ابتدايي و از اولين آموزگاران شهرستان طبس و معلم اغلب فارغ التحصيلان دوره هاي گذشته اين شهرستان مي باشد.ايشان بادانش و حافظه تاريخي فوق العاده در قيد حيات مي باشند.مادرش خاندار است. او نيز شش برادر و يك خواهر دارد.خاطرات كودكي : " در منطقه اي محروم ولي در خانواده اي فرهنگي پرورش يافتم. آگاهي فرهنگي پدرم و اقتدار مادرم از ما فرزنداني آگاه ،با پشتكار و موفق آفريد"اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسن فروغي در خانواده اي فرهنگي و با شرايط اقتصادي متوسط در طبس بدنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن فروغي در سال 1336 تحصيلات ابتدايي را در دبستان ميرطبس و در سال 1342 تحصيلات متوسطه را در دبيرستان شيباني همان شهرستان

به پايان رساند و در سال1342 موفّق به اخذ ديپلم متوسطه در رشته تجربي گرديد. ايشان در سال 1352 مقطع كارشناسي رشته زبان فرانسه را در مدرسة عالي ترجمه تهران به پايان رسانيد و در سال 1353 (همزمان با گذراندن چندواحد از دروس ادبي براي تبديل ليسانس مترجمي به ليسانس ادبيات) به دريافت كارشناسي ارشد ادبيات فرانسه از دانشگاه سوربن پاريس و درسال 1357 به دريافت درجه دكتري ادبيات فرانسه و تطبيقي از دانشگاه سوربن پاريس توفيق يافت. دكتر فروغي همچنين در سال هاي 1349 تا 1352 دورة كارشناسي علوم اجتماعي را در دورة شبانة دانشسراي عالي تهران به صورت ناتمام گذرانده و در طول اقامت خود در فرانسه، در سال 1353 موفّق به اخذ ديپلم مهارت آموزش زبان فرانسه به روش هاي سمعي وبصري و در سال 1356 موفّق به اخذ فوق ليسانس(DEA= دانشوري) جامعه شناسي از مدرسة مطالعات عالي پاريس نيز گرديده است. خاطرات و وقايع تحصيل : " پس از دو سال توقف در پشت كنكور بخاطر اصرار خودم در پذيرفته شدن در رشته هاي پزشكي يا مهندسي و پس از انجام خدمت سربازي ،استخدام در آموزش و پرورش و علاقه فراوان به شغل معلمي تصميم گرفتم در رشته هاي زبان و يا جامعه شناسي تحصيل كنم كه تا در سطح تخصص در دانشگاه هم شد...."فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسن فروغي در حين تحصيل به كار تدريس در آموزش و پرورش اشتغال داشت.استادان و مربيان : در ايران ،خانم ها و آقايان : دكتر بروخيم ،دكتر بارويان،دكتر شاهين ،مهندس پايور،دكتر فولادوند در رشته زبان و ادبيات فرانسه،دكتر غلامعباس توسلي ،دكتر خسروي ،دكتر خوئي ف و

غيره در رشته علوم اجتماعي در فرانسه : دكتر ژاك شوئيه،رئيس وقت دانشگاه پاريس سه (سوربن پاريس جديد)و استاد راهماي دكتر حسن فروغي ،دكتر ژاك ورنان ،ريمون آرون در رشته جامعه شناسي هم دوره اي ها و همكاران : همدوره ايهاي و همكاران حسن فروغي در مقاطع مختلف تحصيل و اشتغال به قرار زير است: دانشسراي عالي تهران : آقاي محمد نبي حبيبي دانشگاه شهيد چمران اهواز : دكتر عبدالله محتشمي ،دكتر سيد علاء الدين گوشه گير،خانم دكتر الميرا داور ،دكتر محمودرضا گشمرري(؟)،دكتر مسعود نذري دوست ،دكتر سيد جمال موسوي شيرازي و چند استاد فرانسوي در اوايل انقلاب.همسر و فرزندان : دكتر حسن فروغي متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم زهرا صدقي است. ايشان آموزگار بازنشسته آموزش و پرورش مي باشد.ماحصل ازدواج آنها سه فرزند بنامهاي مريم (پزشك)،فرامرز(پزشك) و مرجان مهندس كامپيوتر است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در زمينة فعاليت هاي اجرايي، حسن فروغي در دو دوره، از فروردين 1358 تا آذر 1359 و از ديماه 1380 تا 1382 مديرگروه فرانسه، در سال تحصيلي 1358تا 1359، دبيرشوراي مديريت دانشكده زبان هاي خارجي و عضو شوراي دانشگاه جندي شاپور، و از سال 1377 تا 1386، نماينده منتخب اعضاي هيأت علمي دانشكده ادبيات در كميته ارتقاء بوده است. در زمينة فعاليت هاي علمي- پژوهشي دكتر فروغي از سال 1375 تا بهمن ماه 1379، عضو شوراي پژوهشي گروه فرانسة سازمان مطالعه وتدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها بوده و در حال حاضر عضو هيأت تحريرية مجله هاي دانشكدة ادبيات دانشگاه شهيد چمران، مجلة پژوهش دانشگاه تهران، مجلة لقمان در مركز نشر دانشگاهي و مجله هنرهاي نمايشي دانشگاه تهران مي

باشد. خلاصه اي از فعاليت هاي اداري و مديريتي دكتر حسن فروغي به قرار زير است: عضو شوراي پژوهشي گروه فرانسه سازمان سمت از تاريخ 1/1/1375 تا كنون ادامه دارد عضو كميته علمي هفته پژوهش دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز در تاريخ 1/1/1382 دبير شوراي مديريت دانشكده زبانهاي خارجي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 1/1/1358تا تاريخ 1/1/1359 عضو شوراي دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 2/2/1358 تا تاريخ 2/2/1359 مدير گروه فرانسه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 3/3/1358تا تاريخ 3/3/1359 نماينده منتخب دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز در كميته ارتقاء از تاريخ 1/1/1377 تا كنون ادامه دارد عضويت در هيئت تحريريه مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 1/1/1379تا كنون ادامه دارد مدير گروه فرانسه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 1/1/1380 تا كنون ادامه دارد عضو هيات تحريريه مجله دانشكده ادبيات وعلوم انساني از تاريخ 1/1/1382 تا كنون ادامه دارد عضو كميته تاليف و ترجمه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 1/1/1384 تا كنون ادامه دارد عضو جامعة ادبي قرن 18 فرانسه،(پاريس). عضو بنيان گذار « جامعه ادبي ديدرو»، (پاريس). عضو جامعه ادبي منتسكيو، (پاريس). عضو خزانه دار انجمن علمي مطالعات فرانسوي زبان، (ايران). فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي دكتر فروغي از سال 1358 با درجه استادياري در دانشكده ادبيات و زبان هاي خارجي دانشگاه شهيد چمران اهواز آغاز و نامبرده درسال 1377 به مرتبه دانشياري و در سال

1385 به مرتبه استادي نايل گرديده است. دكتر فروغي در حال حاضر با پايه 35 استادي در اين دانشگاه مشغول بكار مي باشند. ايشان بسياري از دروس مقاطع كارشناسي ،كارشناسي ارشد در رشته ادبيات فرانسه از جمله ادبيات فرانسه ،نقد ادبي،تفسير متون ادبي ،روش تحقيقي و ادبيات تطبيقي تدريس مي كند. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر حسن فروغي در كنار فعاليت هاي پژوهشي و آموزشي به ورزش و پيگيري اخبار داخلي و خارجي و غيره مي پردازد.شاگردان : دكتر عادل خنياب نژاد(؟)، و دكتر ابراهيم سليمي (عضو هيئت علمي گروه فرانسه اصفهان) از دانش آموختگان حسن فروغي مي باشند.آرا و گرايشهاي خاص : گرايش هاي ايشان عبارت است از : ادبيات فرانسه، ادبيات تطبيقي، نقد ادبي، روش تحقيق، تفسير متون ادبي فرانسهجوائز و نشانها : دكتر فروغي در سال 1381 به عنوان مولف و مترحم برگزيده دانشگاه و در سال هاي 1384 و 1386 به عنوان پژوهشگر برتر انتخاب شده است.ايشان در سال 1381 به عنوان مولف و مترجم برگزيده دانشگاه شهيد چمران اهواز مورد تقدير قرار گرفته است.چگونگي عرضه آثار : بيش از صد پايان نامة كارشناسي و چندين پايان نامه كارشناسي ارشد توسط دكتر فروغي در سال اخير راهنمايي شده است.آثار : ترجمة كتاب اسلام وتمدن اسلامي ويژگي اثر : (دوجلد) از آندره ميكل، هانري لوران، انتشارات سمت ، 1381. اين كتاب به عنوان يك كتاب مبنايي براي تدريس در بيشتر رشته هاي دانشكده الهيات به چاپ رسيده است.2 تفسير متون ادبي ويژگي اثر : (به زبان فرانسه )،

انتشارات سمت، 1381.اين كتاب ،كتاب درسي مربوط به سه درس تفسير متون در دوره كارشناسي ادبيات فرانسه كه در اين دوره تدريس مي شود.3 فرانسه براي دانشجويان رشته علوم ويژگي اثر : (به زبان فرانسه )، انتشارات سمت، چ اوّل، 1373، (با همكاري دكترعبدالله محتشمي و دكترسيد علاء الدين گوشه گير). 4 يادداشت برداري و روش تحقيق ويژگي اثر : (به زبان فرانسه)، انتشارات سمت، چاپ اوّل 1380 ، چاپ دوم 1382 ، چاپ سوم 1385-اين كتاب از كتابهاي درسي دانشگاهي است كه در دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فرانسه در گروه هاي آموزشي تدريس مي شود.

فروغي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1255 ق)، اديب، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر. ابتدا فدايى، سپس اديب و سرانجام فروغى تخلص نمود. در جوانى تجارت مى كرد و چون سرمايه ى خويش را در راه تجارت هند به خليج فارس از دست داد. مدتى در بندر لنگه، جهرم،فسا و يزد گذرانيد و سپس به كرمان رفت و به خدمت حاكم كرمان، محمد اسماعيل خان نورى، وكيل الملك، درآمد. مدتى نيز در كرمانشاه اقامت گزيد و وارد جمع درويشان شد. در آنجا نيز به مديحه سرايى شاهزاده عمادالدله پرداخت و اديب تلخص مى كرد. سرانجام به تهران آمد و در دستگاه وزارت انطباعات و دارالترجمه ى ميرزا محمد حسن خان اعتمادالسلطنه به منشى گرى پرداخت. در 1291 ق از طرف ناصرالدين شاه ملقب و متخلص به فروغى شد. مدتى نيز مديريت دارالترجمه و دارالطباعه دولتى و مترجمى زبان عربى و فرانسه را عهده دار بود و روزنامه هاى دولتى «ايران»؛ «اطلاع»؛ «رسمى»؛ «شرف» معمولا با انشاى وى نوشته مى شد. در 1311

ملقب به ذكاءالملك ش وى روزنامه ى «تربيت» را در 1314 ق منتشر كرد. با تأسيس مدرسه ى عالى علوم سياسى در 1317 ق به استادى مدرسه و در 1323 ق به رياست آن منصوب گشت. فروغى در ابن بابويه شهر رى مدفون شد. آثار وى عبارتند از: «تاريخ سلاطين ساسانى» يا «تاريخ ساسانيان»، ترجمه، با همكارى فرزندش محمدعلى فروغى؛ تصحيح «بوسه ى عذرا»؛ «تاريخ ادبيات ايران»؛ «چرا و به اين جهت»، ترجمه؛ «سفر هشتاد روزه ى دور دنيا»، ترجمه؛ «عشق و عفت»،به نظم، ترجمه؛ تصحيح «عجز بشر»؛ «علم بديع»؛ «غرائب زمين و عجايب آسمان»، ترجمه؛ «كلبه هندى»، ترجمه. ضمنا از وى «ديوان» شعر به جاى مانده است.[1]

ملقب به ذكاءالملك (اول)، اديب و نويسنده (و. اصفهان 1255 ه.ش- ف. 1289 ه.ش/ 1325 ه.ق) ابن آقا محمدمهدى ارباب. وى در جوانى به عنوان تجارت عازم هند گرديد، اما كشتى دچار طوفان شد، و مال التجاره ى او در آب غرق گرديد. وى در بندر لنگه پياده شد و به جهرم و فسا و از آنجا به يزد رفت، و در آن شهر زندانى گرديد. سپس به كرمان رفت و تحت حمايت وكيل الملك حاكم كرمان قرار گرفت و قصايدى سرود. آنگاه به عزم زيارت عتبات به مغرب شتافت. در كرمانشاه با چند تن از مشايخ و عرفا ملاقات كرد و در زمره ى اهل سلوك درآمد، سپس به كربلا و نجف رفت. پس از ورود به تهران مورد نوازش صنيع الدوله وزير انطباعات قرار گرفت و به توسط او به دربار ناصرالدين شاه قاجار معرفى گرديد، و به فرمان همايونى تخلص «فروغى» را انتخاب كرد و به مديريت و مترجمى دارالطباعه منصوب گرديد. روزنامه هاى «ايران»

و «شرف» و «رسمى» و «اطلاع» كه دولتى بودند، غالباً به انشاى او نوشته مى شدند. در 1308 ه.ق به موجب فرمان پادشاه به درجه ى اول استيفا و رياست دارالطباعه رسيد. در 1311 ه.ق به موجب دستخط همايونى به لقب «ذكاءالملك» مفتخر شد. روزنامه ى «تربيت» از سال 1314 تا 1325 ه.ق به مديريت او منتشر گرديد. در سال 1317 كه مدرسه ى علوم سياسى تأسيس شد وى به معلمى ادبيات آن مدرسه انتخاب گرديد و چند كتاب ادبى كلاسيك تأليف و منتشر كرد (بديع و معانى و عروض و قافيه و تاريخ شعرا). در 1323 به مديريت مدرسه ى مذكور منصوب شد. وى به سن 70 سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (124 -116 / 2 ،306 ،198 / 1)، حديقه الشعراء (1343 -1338 / 2)، سرآمدان فرهنگ (362 -360)، شرح حال رجال (388 -384 / 3)، فهرست كتابهاى چاپى (2334 ،2311 / 2 ،712 ،661 / 1)، لغت نامه (ذيل/ فروغى)، مكارم الآثار (1492 -1491 / 5).

فروغي، محمد علي ذكاءالملك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1294 ق)، نويسنده، اديب، مترجم و دانشمند. فروغى تحصيلات خود را از پنج سالگى نزد پدر آغاز كرد و ظرف مدت هفت سال كليات زبانهاى فارسى، عربى و فرانسه را آموخت و از علوم جديد نيز بهره گرفت. بعد از آن وارد مدرسه ى دارالفنون شد و به تحصيل در رشته ى طب پرداخت. اما پس از چندى به علت علاقه به فلسفه و ادبيات در اين دو زمينه مشغول فعاليت شد. چندى نيز در مدرسه ى صدر به تكميل تحصيلات پرداخت. بعد از اين كه پدرش هفته نامه ى «تربيت» را انتشار داد محمدعلى به عنوان سردبير، نويسنده

و مترجم هفته نامه مقالاتى در آن نوشت. پس از تأسيس مدرسه ى علوم سياسى در ابتدا به عنوان مترجم و سپس به عنوان استاد و معاون مدرسه به خدمت پرداخت. بعد از درگذشت محمدحسين فروغى، محمدعلى ملقب به ذكاءالملك شد و رياست مدرسه ى علوم سياسى را به عهده گرفت. فروغى در طى زندگانى سياسى خود چند بار به وكالت مجلس و سفارت رسيد و چندين بار وزير و نخست وزير شد. وى در تهران درگذشت و در ابن بابويه به خاك سپرده شد. آثار او عبارتند از: «آئين سخنورى در فن خطابه»؛ «حكمت سقراط»؛ «تاريخ ملل شرق»، ترجمه؛ «اصول علم ثروت»؛ «سير حكمت در اروپا»؛ «تاريخ ساسانيان» يا «تاريخ سلاطين ساسانى»، ترجمه، با همكارى پدرش ؛ «فهرست رجال بزرگ ممالك».[1]

معروف به ذكاءالملك، فرزند مرحوم محمدحسين خان ذكاءالملك اول، متولد 1294 ه.ق در تهران است. پدرش از دانشمندان و محققان و شعراء بلندپايه ى عصر ناصرى و مظفرى است كه در وزارت انطباعات اعتمادالسلطنه رياست قسمت ترجمه و تاليف با او بود. علاوه بر آن بر مترجمان همايونى رياست داشت و شاعرى توانا، اديبى دانشمند و مترجمى كم نظير بود. غالب كتبى كه اعتمادالسلطنه به نام خود چاپ كرده است، قسمت اعظم آن نتيجه ى تحقيق و نگارش فروغى است.

محمدعلى فروغى تحصيلات خود را نزد پدرش آغاز كرد. پس از آموزش زبان پارسى به آموختن مقدمات عربى و قرآن و شرعيات پرداخت. پس از آن ادبيات زبانهاى فارسى و عربى را فراگرفت و در آموزش فلسفه و عرفان و حسن خط همت گماشت و ابتدا زبان فرانسه و بعد زبان انگليسى را به خوبى فراگرفت و وارد دارالفنون ناصرى شد. مدتى به علم

طب روى آورد، سالى چند در اين علم غوطه ور بود تا اينكه طبابت را مطابق ذوق خود نيافت و بر فلسفه و عرفان متمايل شد و تحصيلات خود را در اين رشته در مدارس معروف آن روز تهران نزد اساتيد بزرگى چون ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا طاهر تنكابنى به حد كمال رسانيد و چون مسلط به زبانهاى خارج بود، از نوشته ى فلاسفه ى مغرب زمين هم بهره مند گرديد.

پدرش در سال 1314 ه.ق به انتشار مجله ى تربيت همت گماشت. محدعلى در كار اين نشريه دخالتى تام داشت. گذشته از سردبيرى آن ترجمه هائى از او منتشر مى شد. در اين روزنامه از قانون و مدرسه و تجدد سخن بسيار آمده است و قريب ده سال منظما انتشار پيدا مى كرد.

در 1317 ه.ق كه ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله به تشويق دو فرزند خود موتمن الملك و مشيرالملك (بعدها مشيرالدوله) مدرسه ى عالى علوم سياسى را بنياد نهاد، محمدحسين فروغى به استادى آنجا برگزيده شد و فرزندش نيز به ترجمه ى تاريخ براى دانشجويان پرداخت و پس از چندى معلم تاريخ در مدرسه ى سياسى گرديد. پس از مدتى محمدحسين ذكاءالملك به رياست مدرسه گمارده شد و فرزندش را به معاونت انتخاب كرد. اين وضع تا اوايل مشروطيت ادامه داشت. در اين سال ذكاءالملك درگذشت و لقب و شغلش را به فرزند ارشد او واگذار كردند. محمدعلى فروغى با لقب ذكاءالملك به رياست مدرسه عالى علوم سياسى منصوب گرديد. پس از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس اول كه در حقيقت مجلس موسسان بود، فروغى براى رياست دبيرخانه دعوت شد و كار ادارى مجلس را انجام مى داد. سازمان ادارى و تاسيس كتابخانه از كارهاى اوليه ى اوست.

در انتخابات دوره ى دوم مجلس شوراى ملى كه پس از استبداد صغير انجام گرفت، محمدعلى ذكاءالملك به نمايندگى مردم تهران انتخاب شد و پس از چندى به رياست مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. چند ماهى بيشتر در اين سمت نبود كه جاى خود را به موتمن الملك سپرد و خود به نيابت رياست رسيد.

ذكاءالملك در سال 1290 ش در كابينه ى صمصام السلطنه بختيارى ابتدا وزير ماليه و بعد وزير عدليه شد. در كابينه ى بعدى كه به رياست مشيرالدوله تشكيل يافت، همچنان وزير عدليه بود. در دوره ى سوم وكيل مجلس شد ولى در مجلس باقى نماند تا به رياست ديوان عالى كشور منصوب شد و ساليان دراز در آن سمت اشتغال داشت. پس از پايان جنگ بين الملل اول، به اتفاق مشاورالممالك انصارى به كنفرانس صلح رفتند ولى موفق به حضور در كنفرانس نشدند و آنها را مودبانه جواب كردند. در 1301 ش ذكاءالملك در كابينه ى مستوفى الممالك وزير امور خارجه شد و در جدال مستوفى و مدرس نقشى اساسى داشت و غالبا پاسخ مجلسيان را او مى داد. در كابينه ى بعدى به رياست مشيرالدوله وزير ماليه شد. از 1302 تا 9 آبان 1304 در چهار كابينه ى رضاخان سردارسپه، دو بار وزير خارجه و دو بار وزير ماليه بود تا سرانجام در 9 آبان 1304 مجلس پنجم طرح انقراض قاجاريه را به تصويب رسانيد و حكومت موقت را به رضاخان پهلوى سپرد تا مجلس موسسان به اصلاح اصول قانون اساسى بپردازد. ذكاءالملك در اين تاريخ به كفالت نخست وزيرى و سرپرستى دولت تعيين شد.

مجلس موسسان در آذرماه 1304 امور سلطنت را به رضاخان پهلوى واگذار كرد و محمدعلى فروغى به عنوان اولين نخست وزير

سلطنت رضا پهلوى معرفى شد. او قريب شش ماه رئيس دولت بود. تاجگذارى رضاشاه، انتخابات دوره ى ششم قانون نظام اجبارى و الغاء القاب و قانون ثبت در دوران نخست وزيرى او انجام يا به تصويب رسيد. فروغى در اثر دخالتهاى تيمورتاش وزير دربار تاب مقاومت نياورد و از شاه اجازه ى استعفا گرفت. شاه استعفاى او را پذيرفت مشروط بر اينكه كارى در كابينه قبول كند. پس از مذاكرات لازم، قرار شد فروغى در كابينه ى بعدى وزير جنگ باشد ولى كارهاى وزارت جنگ را رضاشاه انجام بدهد. جانشين فروغى كه پس از لغو القاب حسن مستوفى نام گرفته بود، فروغى را به عنوان وزير جنگ معرفى كرد و پس از چندى فروغى به اتفاق دو فرزند خود (جواد و محسن) از راه روسيه عازم اروپا شد تا ترتيب تحصيل فرزندان خود را تحت نظر علامه محمد قزوينى در پاريس بدهد. برخى از مورخين درباره ى اين مسافرت مطالب خلاف واقعى عنوان نموده و متذكر شده اند كه انگيزه ى فروغى در اين مسافرت صرفا براى ملاقات با سلطان احمدشاه و اخذ استعفانامه از وى و پرداخت مبلغى حدود هفت ميليون تومان بوده است در حالى كه مرحوم فروغى در تمام عمر نسبت به اين مطلب معترض بود، و قويا آن را تكذيب مى نمود و اصولا در پاريس بين او و احمدشاه ملاقاتى دست نداده بود. فروغى چند ماهى در پاريس اقامت گزيد تا به سمت سفارت كبراى ايران در آنقره تعيين شد و مراتب تلگرافى به او ابلاغ گرديد. مدت ماموريتش در تركيه دو سال به طول انجاميد و در ايجاد حسن روابط بين دو كشور زحماتى متحمل شد. ذكاءالملك در

سفر تركيه دوستى و نزديكى زيادى با رجال ترك پيدا كرد مخصوصا با كمال آتاتورك دوستى او زبانزد بود و همه روزه با رهبر مقتدر و اصلاح طلب تركيه ملاقات و مذاكره داشت.

در 1308 ش با سمت رياست هيئت نمايندگى ايران در جامعه ى ملل به ژنو رفت و به رياست جامعه ى ملل انتخاب شد. جامعه ى ملل در دوران رياست فروغى، قدمهائى براى رفاه مردم دنيا و صلح كشورها برداشت كه يقينا فروغى نيز سهم بسزائى در اين امر مهم دارد. در 1309 به تهران بازگشت و در كابينه ى حاج مخبرالسلطنه هدايت به وزارت جديدالتاسيس اقتصاد منصوب شد. پس از دو ماه وزارت امور خارجه هم ضميمه ى كار او شد و هر دو وزارتخانه را توامان اداره مى كرد ولى چند ماه بعد وزارت اقتصاد منحل گرديد. فروغى تا شهريور 1312 در پست وزارت امور خارجه مستقر بود.

در شهريور 1312 مهدى قلى هدايت پس از شش سال ونيم صدارت، از كار كناره گرفت و محمدعلى فروغى به جاى او به نخست وزيرى منصوب شد. در دوران نخست وزيرى او، كار تاسيس دانشگاه تهران به اتمام رسيد. جشن هزاره ى فردوسى با شركت مستشرقان و دانشمندان دنيا در طوس برگزار شد. فرهنگستان ايران هم براى احياء زبان فارسى بنيان گرفت. در دوران نخست وزيرى او، رضاشاه براى اولين بار از كشور خارج شد و چند روزى مهمان كمال آتاتورك شد و از نزديك با ترقيات كشور دوست و همجوار آشنا گرديد. فروغى متجاوز از دو سال در راس دولت بود تا واقعه ى گوهرشاد پيش آمد. پاكروان استاندار و نوائى رئيس شهربانى، كاسه و كوزه را بر سر محمدولى اسدى نايب التوليه شكستند و او را عامل

اصلى قيام معرفى كردند. در آن تاريخ يكى از دختران فروغى، عروس اسدى بود لذا فروغى در مقام شفاعت برآمد ولى آتش غضب رضاشاه تندتر شد، نه تنها شفاعت او را نپذيرفت بلكه فروغى را هم از كار كنار گذاشت، تمام مشاغل او را گرفت و تحت نظر نظميه در منزل خود نيز زندانى شد. تيمورتاش و سردار اسعد در اين دوره از نخست وزيرى او در زندان به قتل رسيدند.

فروغى تا 1320 در انزوا به سر مى برد تا اينكه پس از حمله ى روس و انگليس به ايران، رضاشاه به سراغ او رفت. در آن ايام پرتلاطم، سكان كشتى نجات ايران را به دست او داد.

فروغى پس از اينكه زمام امور را به دست گرفت، در مقام مذاكره با شوروى و انگليس برآمد. نتيجه ى مذاكرات بر اين قرار گرفت كه رضاشاه از سلطنت كناره گيرى كند. ابتدا قرار بود رژيم تغيير نمايد و جمهورى به جاى سلطنت انتخاب شود ولى پافشارى فروغى موجب شد كه رژيم باقى بماند و فرزند شاه طبق قانون اساسى سلطنت كند. از اقدامات فروغى در اين دوره تثبيت انتخابات دوره ى سيزدهم بود كه در زمان رضاشاه و جو ديكتاتورى صورت گرفته بود. قرارداد سه جانبه با متفقين كه پس از پايان جنگ ايران را تخليه كنند، از ديگر اقدامات فروغى است. وى در اين دوره از نخست وزيرى خود با مشكلات بزرگى مواجه شد. مورد هتاكى و حمله راديوهاى خارجى و مطبوعات داخلى قرار گرفت. در مجلس به سوى او سنگ پرتاب كردند. راديوى آلمان او را كليمى زاده خطاب كرد و ايران تيمورتاش در روزنامه ى رستاخيز به او نسبت دزدى داد ولى با تمام اين

مشكلات، فروغى شش ماه دوام كرد و چهار بار كابينه را ترميم نمود ولى سرانجام در مقابل آن همه مصائب توان خود را از دست داد با وجودى كه در مجلس اكثريت داشت، از كار كناره گرفت و خود را مخفى ساخت و زير بار مسئوليت مجدد نرفت. وكلاء چون از فروغى مايوس شدند، سهيلى را بدان سمت برگزيدند.

فروغى بعد از نخست وزيرى به وزارت دربار منصوب شد و پس از چندى قرار شد با سمت سفيركبير به آمريكا عزيمت كند. برايش پذيرش خواستند، موافقت شد و قبل از حركت فروغى چون بيمار بود، تقاضا نمود در اين ماموريت محمود فروغى فرزند كوچكش كه عضويت وزارت امور خارجه را داشت با او همراهى كند. اين امر احتياج به تصويب نامه هيئت وزيران داشت. قوام السلطنه نخست وزير موضوع را در هيئت دولت مطرح كرد و با مخالفت باقر كاظمى مهذب الدوله مواجه شد كاظمى در زمره افرادى بود كه تمام ترقيات او مديون فروغى بود. فروغى او را از كارمندى ساده وزارت امور خارجه به سفارت و وزارت رسانيد و هميشه براى حمايت از او مورد ايراد و حتى طعن بعضى دوستان قرار مى گرفت و انتظار نداشت در آن ايام كاظمى با تقاضاى كوچك او مخالفت كند. موضوع چندى در هيئت دولت باقى ماند و اخذ تصميم به عمل نيامد. فروغى به شدت متاثر شد و بيمارى او شدت يافت تا اينكه در آذرماه 1321 در سن 67 سالگى به بيمارى سكته درگذشت. فروغى داراى دو چهره ى متضاد است، يكى فروغى سياستمدار، ديگرى فروغى دانشمند و اديب و فيلسوف. در چهره ى اول تمام مراحل ترقى و مشاغل مهم مملكت را

پشت سر گذاشت. او در طول زندگانى سياسى خود سه بار نخست وزيرى، يك بار كفيل نخست وزيرى، يك بار رئيس مجلس شوراى ملى، پانزده بار وزير امور خارجه، دارائى، جنگ، عدليه، اقتصاد ملى، يك بار سفير، وزير دربار، رئيس جامعه ى ملل، رئيس مدرسه ى عالى حقوق و بالاخره رئيس ديوان عالى كشور بوده است. ممكن است از لحاظ سياسى دانسته يا ندانسته اشتباهاتى مرتكب شده باشد. همانطورى كه دوستان سياسى هميشه او را تاييد مى نمودند، دشمنان او را تقبيح كرده نسبتهائى به او بدهند ولى آنچه مسلم است فروغى از پايه گذاران سلسله ى پهلوى بود و هنگام جلوس پدر و پسر به سلطنت، نخست وزيرى را در اختيار داشته است.

محمدعلى فروغى دانشمند و فيلسوف و اديب در قرن اخير از بزرگان و محققين درجه اول محسوب مى شود. در جوانى به امر ترجمه اشتغال داشت، چندين جلد تاريخ دنيا را ترجمه و تلخيص مى كرد كه در مدارس آن روز كشور تدريس مى شد. بعد به تصحيح دواوين شعرا پرداخت. ديوان عمر خيام نيشابورى، ديوان حافظ و ديوان سعدى و از همه مهمتر شاهنامه فردوسى به همت او تصحيح و چاپ شده اند كه هنوز نوشته هاى او مورد استفاده ى دانشمندان است. در تاسيس فرهنگستان و احياء زبان فارسى جد و جهدى وافر داشت. خود مدتى رياست فرهنگستان را عهده دار بود. مقاله ى مستند «پيام به فرهنگستان» نمونه اى از طرز فكر او درباره ى زبان فارسى است.

پربارترين دوران حيات علمى فروغى از 1314 تا 1320 است كه موفق شد آثار مهمى از خود به يادگار گذارد. سه جلد كتاب سير حكمت در اروپا و شرح اشارات بوعلى سينا از اهم كارهاى او در اين دوره است.

او فلسفه ى شرق و غرب را به خوبى مى دانست، مع الوصف از مشورت و مذاكره با دانشمندان و فلاسفه ى شرق خوددارى نمى كرد. در ايامى كه سرگرم تهيه ى سير حكمت در اروپا و شرح اشارات بوعلى سينا بود، غالبا با ميرزا طاهر تنكابنى، سيد محمد مشكوه و استاد فاضل تونى در مذاكره و تبادل نظر بود. فروغى در نويسندگى از پيشقدمان ساده نويسى است. مقدماتى كه بر بعضى از دواوين نوشته است اين رويه را به اثبات مى رساند. او حتى المقدور سعى كرده است از لغات بيگانه پرهيز كند و مطالب خود را در عين استحكام و فصاحت طورى بيان كند كه همه بتوانند از آن بهره مند شوند. در كتاب آيين سخنورى، اين شيوه در حد اعلى جلوه گر است. او در اواخر عمر تصميم به تقرير خاطرات خود گرفت. بيش از 50 صفحه تقرير نكرده بود كه اجل مهلتش نداد. اين يادداشتها بيشتر درباره ى پدرش محمدحسين خان ذكاءالملك و رويه ى او در تعليم و تربيت فرزندان و طريقه ى تاليفات اوست. انتخاب نام خانوادگى فروغى نيز مربوط به پدر اوست. وقتى پدرش در دربار ناصرالدين شاه قطعه شعرى سرود و شاه را خوش آمد، لقب فروغى را به او داد كه از آن تاريخ در اشعارش تخلص فروغى ديده مى شود. مرحوم ذكاءالملك اول درباره ى لقب فروغى چنين گفته است:

فروغ يافت چو از مدح شاه گفته ى من

مرا خديو معظم لقب فروغى داد

مرحوم محمدعلى فروغى نقاش چيره دستى بود. او در جوانى با كمال الملك در زمينه ى نقاشى كار كرده بود. خود مى نويسد: من به كمال الملك فرانسه درس مى دادم و او به من تعليم نقاشى مى داد. آثارى از او نزد فرزندانش به يادگار باقى است.

ذكاءالملك گذشته از

مراحل سياسى و علمى كه در حد اعلا قرار داشت، در دوستى و وداد هم سرآمد اقران بود. به خانواده ى خويش دلبستگى خاصى داشت. پس از فوت پدرش سرپرستى سه خواهر و يك برادر را عهده دار شد. يك خواهر و برادرش ابوالحسن فروغى تا روز مرگ با ذكاءالملك زندگى مى كردند و گذشته از اينكه جمع المال بودند، هرگز آنها را از خود دور نساخت. يكى از خواهران او همسر سرتيپ عبدالرزاق خان بغايرى بود. خواهر ديگرش به عقد و ازدواج وقارالسلطنه وصال يكى از فرزندان وصال شيرازى درآمد ولى وقارالسلنه در 1305 در ميانسالى درگذشت و فروغى مادام كه حيات داشت، خواهرزاده هاى خود را چون فرزندان خويش مراقبت مى كرد.

ذكاءالملك در جوانى با خواهرزاده ى نظام السلطنه (رضاقلى) ازدواج كرد و ثمره ى اين وصلت چهارپس و دو دختر بود. همسر او در سنين سى سالگى مبتلا به سل شد. تلاش اطباء به جائى نرسيد. او را از فرزندانش جدا كردند و در قلهك خانه اى اجاره و او را تنها در آن منزل قرار دادند تا تنها پزشك متخصص در سل كه پزشك سفارت انگليس بود، از او عيادت كند. او هفته اى يك بار فرزندان خود را از پشت شيشه مى ديد. معالجات پزشكان موثر واقع نشد و آن زن درگذشت. فروغى پس از فوت همسرش، قريب بيست سال زيست و هرگز ازدواج نكرد. در واپسين روزهاى عمر به يكى از فرزندان خود گفته بود من پس از مرگ مادر شما هرگز افطار نكردم (منظور اين است كه زنى نديدم). فروغى از مال دنيا بهره اى نداشت. پدرش در خيابان اميريه نزديك باغ انتظام السلطنه خانه اى مشتمل بر بيرونى و اندرونى خريده بود كه

پس از مرگش فرزندان در آن خانه زندگى مى كردند. در حوالى 1300 آن خانه را فروغى فروخت و با پس اندازى كه از حقوق ديوان كشور اندوخته بود در خيابان سپه خانه ى بزرگى كه چهار هزار مترمربع بود، به مبلغ دوازده هزار تومان خريدارى كرد. پس از مرگش اين خانه را به وزارت بهدارى اجاره دادند و بيمارستانى به نام نجات در آنجا مستقر شد. در 1330 وزارت بهدارى اين خانه را به مبلغ يك ميليون تومان خريدارى كرد ولى ابوالحسن فروغى از قبول سهم خويش خوددارى كرد و تمام آن را به فرزندان برادرش داد.

روابط ذكاءالملك با برادر كوچكش ابوالحسن فروغى كه از فلاسفه و دانشمندان بزرگ معاصر بود، رفتار پدر و فرزند و معلم و شاگرد بود. فروغى هرگز عادت نداشت مطالب و جريانات سياسى روز را براى فرزندان خود تعريف كند. اگراز او سئوالى مى شد مختصر پاسخى مى داد. از مذاكرات چند ساعته ى او و رضاشاه كه در همان منزل خيابان سپه اتفاق افتاد، هيچكس اطلاع ندارد. ذكاءالملك سه تن از فرزندان خود را به اروپا فرستاد. جواد فرزند ارشد او علم سياست آموخت و داخل وزارت امور خارجه شد و همسر سوئيسى اختيار كرد. در 1335 در حالى كه وزيرمختار در سوئيس بود درگذشت. محسن فرزند دومش ابتدا رياضيات و سپس فن معمارى آموخت و الحق در اين رشته همتا نداشت. مقامات سياسى و ادارى را تا وزارت طى كرد. مسعود فرزند سوم او علوم سياسى تحصيل نمود و مشاغلى در طول حيات قبول كرد. محمود اساسا خارج نرفت و تحصيل او در دانشكده ى حقوق تهران انجام گرفت و در حقيقت تنها فرزندى

كه توانست از محضر پدر خود برخوردار شود او بود. به همين دليل در بين فرزندان ذكاءالملك، محمود تا حدى از علوم فلسفى و ادبى بهره مند شده است. دو دختر او هر دو عروس مصباح السلطنه اسدى شدند.

دانشگاه تهران چند بار براى بزرگداشت فروغى جشنهائى ترتيب داد. درباره ى مقام علمى و سياسى او سخن بسيار رفت. حبيب يغمائى مدير مجله ى يغما، مجموعه اى از مقالات او را تحت عنوان «مقالات فروغى» انتشار داده است. فروغى در جوانى وارد لژ فراماسونى شد و به استاد اعظمى رسيد. در سال 1321 درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 19، ش 9 -7، ص 683 -677)، تذكره القبور (448 -447)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (108 -96 / 5)، سرآمدان فرهنگ (364 -363 / 1)، شخصيت هاى نامى (376 -375)، شرح حال رجال (451 -450 / 3)، گلزار معانى (536 -533)، لغت نامه (ذيل/ فروغى)، مؤلفين كتب چاپى (338 -334 / 4).

فروغي، نعمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نعمت الله فروغي

محل تولد : مباركه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات كلاسيك را در شهرستان مباركه يكي از شهرستانهاي استان اصفهان آغاز نمودم و مقارن با انقلاب اسلامي در آن شهرستان موفق به دريافت گواهي نامه ديپلم شدم با مدرك ديپلم وارد حوزه علميه اصفهان شدم يكي دو سالي در آنجا مقدمات را گذراندم و بعد از آن به شهر مقدس قم هجرت نمودم و در اين شهر ادبيات عرب، منطق، فلسفه، فقه و اصول و به تعبيرات حوزوي سطح را در طي چند سال گذراندم و البته همزمان در دانشگاه اصفهان هم تحصيل نمودم و موفق

به ليسانس در رشته ادبيات فارسي شدم. حدود 10 سالي است كه در دروس خارج آيات عظام شركت دارم و سال 81 موفق به نوشتن پايان نامه سطح سه در موضوع و نقش تربيتي مساجد در جوامع اسلامي شدم و همچنين يك دوره علميه قرآن را گذراندم ده سالي است علاوه بر تحصيل، مقالات و آگاهي هم نوشته ام و در بخش آثار آنها را ذكر كرده ام همچنين در مدارس حوزه قم درس آيين نگارش هم تدريس مي نمايم.

فره وشي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مترجم.

تولد: 1306، اروميه.

درگذشت: 1 خرداد 1371، آمريكا (سانفرانسيسكو).

بهرام فره وشى فرزند على محمد فره وشى (مترجم همايون) كه رييس اداره فرهنگ اروميه بود، در سال 1332 از دانشسراى مقدماتى اصفهان فارغ التحصيل شد. آنگاه ضمن تدريس در دبستان هاى تهران ابتدا در رشته ى زبان هاى خارجى و سپس در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران ليسانس گرفت. در همان سال ها هفته اى چند روز در محضر سيد محمد فرزان حاضر مى شد و به همراه اميرحسن يزدگردى، محمداسماعيل رضوانى و اقبال يغمايى به مباحثه و تحقيق در دقايق و مشكلات متون فارسى مى پرداخت. چندى بعد به پاريس رفت و به اخذ درجه ى دكترى در رشته ى زبان ها و فرهنگ باستان ايران از مدرسه ى تتبعات عاليه ى دانشگاه پاريس نايل گرديد و در اين مدت از محضر استادان بزرگ پروفسور دو مناش و پرفسور بنونيست بهره مند بود. پس از بازگشت به ايران به دانشيارى در دانشكده ى ادبيات انتخاب گرديد. و از آن به بعد وقت خود را به تدريس در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران و تحقيق در رشته ى تخصصى و تأليف كتاب هاى خود پرداخت. در وهله ى اول اوقات خود را صرف نشر

آثار ابراهيم پورداود كه به سبب پيرى نيازمند همكار جوان ترى بود، كرد و بخش دوم گاتها (شامل يادداشت هاى ابراهيم پورداود) را در سال 1336، سينا را در 1340، ويسپر را در 1343 منتشر ساخت. آنگاه فرهنگ پهلوى به فارسى كه حاصل بيست سال بررسى متون پهلوى بود در 1346، و فرهنگ به پهلوى را در سال 1352 به چاپ رسانيد. آخرين اثر او ايرانوچ شامل 29 مقاله درباره ى ايران باستان در اسفند 1356 منتشر گرديد. از آثار ديگر اوست: ترانه هاى شرقى (فرانتس توسن، 1336)، روبنسن كروزئه (دانيل دفو، 1334). وى همچنين مدتى برنامه ى «فرهنگ ايران زمين» را در سازمان راديو و تلويزون اداره مى كرد. از كارهاى ديگر او اهتمامى است كه در چاپ كتاب ايران، كلده و شوش اثر مادام ديولافوا به ترجمه ى پدرش انجام داد كه در سال 1365 منتشر شد. از وى مقالاتى در مجلات مختلف از جلمه «بررسى هاى تاريخى» و «يمغا» به چاپ رسيده است. دكتر فره وشى گرفتار سرطان بود. در اوايل آذر 1370 براى معالجه به آمريكا رفت. در فرودگاه سانفرانسيسكو دچار سكته شد و به اغما رفت. او را به بيمارستان رساندند و پس از چند روز پزشكان شيمى درمانى را آغار كردند. با ابتلاء به ذات الريه سرانجام روز اول خرداد 1371 زندگى را بدرود گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فره وشي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1254 ش)، نويسنده و مترجم. مشهور به مترجم همايون. در اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، در زادگاهش، براى تحصيل عربى و مبانى طب به تهران آمد. وى سفرى به استانبول كرد و پس از بازگشت در مدرسه ى دارالفنون به فراگيرى زبان فرانسه و رياضيات پرداخت و

بعد وارد وزارت فرهنگ شد و كار خود را با سرپرستى دبستان دانش و آموزگارى زبان و رياضى در مدرسه ى كماليه شروع كرد. او مدارس بسيارى را تأسيس نمود. عمده مشاغل وى عبارتند از: رياست معارف زنجان، بازرسى عالى فرهنگ، رياست مدرسه ى معقول و منقول چهارباغ اصفهان، سرپرستى مدرسه ى ارامنه در جلفا و سرپرستى آموزشگاههاى زرتشتيان تهران. او سرانجام در تهران درگذشت. از آثار وى: «اصول جبر و مقابله»؛ «حساب مقدماتى»؛ «حساب سال اول»؛ «حساب مظفرى»؛ «حساب نوين»؛ «حل المسائل جبر»؛ «هندسه»؛ «علم الاشياء»؛ «جغرافياى رهنما»؛ «دستور دانش»؛ «باستان نامه»؛ «ايرانى كه من شناخته ام»، ترجمه؛ «ربنسن سويس»، ترجمه؛ «سفرنامه از خراسان تا كشور بختيارى»، ترجمه؛ «سفرنامه مادام ديو لافوآ»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (189 / 12 ،153 / 8 -7 / 7 ،179 / 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (114 -113 / 5)، شرح حال رجال (165 / 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1996 ،1992 -1991 ،1677 / 2 ،1418 ،1207 ،1171 ،1036 ،441 ،419 ،252 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (593 -591 / 4).

فرهاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1284 ش)، مترجم و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. از آنجايى كه بيشتر ترجمه هاى او به نام فرهاد به چاپ رسيده است. معروف به فرهاد بود. پس از تكميل تحصيلات متوسطه در مدرسه ى دارالفنون و گذراندن مسابقه ى ورودى وزارت فوايد عامه، به منظور تحصيل در رشته ى مهندسى ساختمان و راهسازى به بلژيك عزيمت نمود و دوره ى چهار ساله ى دانشگاه آن كشور را باموفقيت به پايان رساند و به ايران بازگشت. در 1310 ش به خدمت وزارت راه درآمد و سه سال در دانشكده ى فنى كه

تازه تأسيس شده بود تدريس كرد. از 1326 ش كه ساخت خطوط راه آهن آذربايجان و خراسان شروع شد، به سمت رييس و مدير كل اداره ى ساختمان منصوب شد و مدتى معاونت وزارت راه را عهده دار بود. از آثار وى: «حيات مردان نامى»، ترجمه؛ «اعترافات»، ترجمه؛ «اميدوارى در يك شب»، ترجمه؛ «تاريخ اكتشافات جغرافيايى از آغاز تا تاريخ تا دوره ى معاصر»، ترجمه؛ «فرويد»، ترحمه؛ «كلئوپاترا»، ترجمه؛ «كوروش نامه»، ترجمه؛ «مارى استوارت»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى (1412 / 2 ،280 -279 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (202 -200 / 3).

فرهاديان، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا فرهاديان

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/6/1

زندگينامه علمي

به نقل از كتاب والدين مسئول و كتاب يار مهربان يادمان نخستين جشنواره انتخاب كتاب معلم: مولف در سال 1327 در جوار آرامگاه حكيم و فيلسوف بزرگ شرق شيخ الريئس ابو علي سينا و شاعر شوريده بابا طاهر در شهر همدان پا به عرصه هستي گذاشت. تحصيلات را در زادگاهش آغاز كرد و پس از اخذ مدرك ديپلم در دانشگاه علم و صنعت تهران در رشته مهندسي مكانيك و دانشگاه تربيت معلم (دانشسراي عالي تهران) در رشته مشاوره و راهنمائي تحصيلي (علمي) قبول گرديد به دليل علاقه مندي به تعليم و تربيت و معارف اسلامى، دانشگاه تربيت معلم را انتخاب نموده و با طي دوره دانشگاه زمينه براي ورود به آموزش و پرورش و درآمدن به كسوت شريف معلمي فراهم شد و در سال 1352 با استخدام در آموزش و پرورش سالهاي پر شور و به ياد ماندني تدريس و مشاوره تعليم و تعلم

در زندگي فرهنگي او آغاز شد. با ارتباطي كه با مرحوم شهيد دكتر بهشتي (ره) داشت جهت فعاليتهاي فرهنگي قبل از انقلاب در سال 1353 به سمت مدير عامل موسسه آيت فيلم انتخاب گرديد. و در اسفند ماه سال 1357 با تاييد و پيشنهاد شهيد مرحوم آيت الله مدني(ره) به سمت مدير صدا و سيماي استان همدان منسوب گرديد و در اسفند سال 1358 به سمت مدير صدا و سيماي استان كردستان منسوب گرديد و در سال 1360 به سبب احساس نياز و علاقمندي به علوم اسلامي وارد حوزه علميه قم شد و با علاقه فراوان به فراگيري دروس حوزه پرداخت. وي در طول سالهاي خدمت در آموزش و پرورش به مطالعه، مشاوره و تحصيل دروس حوزوي اشتغال داشته و ساعاتي به عنوان مشاور و راهنماي دانش آموزان و اولياي آنها نقش موثري در پيشبرد اهداف تعليم و تربيت داشته و مسئوليت مركز مشاوره خانواده در آموزش و پرورش استان قم از ديگر مسئوليتهاي وي در آموزش و پرورش بوده است در سال 1367 طي حكمي عضو ستاد تغيير بنيادي نظام آموزش و پرورش گرديد و در تدوين فلسفه تعليم و تربيت و پيش نويس طرح بنيادي تغيير نظام آموزش و پرورش با وزارت آموزش و پرورش مشاركت نمود. در طي اين دوران همچنان به دروس حوزه اشتغال داشته و به فراگيري درس خارج از اساتيدي چون آيت الله جوادي آملى، فاضل لنكراني (ره)، مكارم شيرازى، وحيد خراساني بهره برده است و دوره تخصصي فلسفه اسلامي از منطق منظومه تا فلسفه و عرفان اسلامي را گذرانده است. وي در طول دوره هاي تحصيل حوزه و

خدمت در آموزش و پرورش در سال 1369 با تاسيس موسسه فرهنگي تربيتي توحيد در جهت پيشبرد اهداف تعليم و تربيت اسلامي تلاش نموده و حاصل سالها فعاليت و مطالعه و تجربه مفيد آموزشي و تربيتى، تاليف بيست جلد كتاب و مقالات مختلف در مجله پيوند و تربيت و ساير روزنامه ها و ويژه نامه هاي تربيتي وابسته به آموزش و پرورش اقدام نموده است كه برخي از اين كتابها بارها به چاپ رسيده است و تجديد چاپ مكرر گرديده است و در حال حاضر كماكان مدير موسسه فرهنگي تربيتي و مجتمع آموزشي دخترانه و پسرانه توحيد مي باشند و با طرح ارزشيابي توصيفى، حركتي نو در جامعه آموزشي ايران ايجاد نموده و اخيرا با وزارت آموزش و پرورش در جهت تاليف كتاب مهارتهاي زندگي همكاري مستمر داشته اند. (مهر 1385)

فرهنگ شيرازي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1309 -1242 ق)، خطاط، اديب، نويسنده و شاعر، متخلص به فرهنگ. وى چهارمين فرزند وصال شيرازى است. در شيراز به دنيا آمد. در آغاز جوانى به تحصيل علوم ادبى و فنون رياضى پرداخت. علم جفر و رمل را نيز فراگرفت و زبان فرانسه را به تشويق حكيم قاآنى آموخت. فرهنگ شاعرى توانا و در آداب سخنورى استاد بود. وى هفت اقليم را خوش مى نوشت و در خط ثلث مهارت خاصى داشت. او در شيراز درگذشت و در حرم سيد ميرمحمد، برادر شاهچراغ، به خاك سپرده شد.از آثار خطى وى: يك نسخه «حدائق السحر» رشيد وطواط، به خط نسخ و شكسته كتابت خوش، با رقم: «حرره العبد الاقل... ابوالقاسم بن... وصال الشاعر...سنه 1278 ثمان و سبعين و مأتين بعد الالف». ديگر آثار وى: شرح

«حدائق السحر» رشيد وطواط، به طرز چهار مقاله ى نظامى عروضى، متجاوز از پانزده هزار بيت: كتاب لغتى به نام «فرهنگ فرهنگ»، شال لغات مصطلحه فارسى، عربى و تركى؛ رساله ى «طب البله» يا «سكنجبينيه»، در مطايبات؛ شرح و ترجمه ى كتاب «بارع»، در علم نجوم بالغ بر ده هزار بيت؛ «ديوان» شعر، نزديك به دوازده هزار بيت، به فارسى و عربى.[1]

(بخش 1) ابوالقاسم بن (ميرزا) محمدشفيع وصال، شاعر و نويسنده ى دوره ى قاجاريه (و. 1242 ه.ق- ف. 1309 ه.ق). وى برادر وقار، داورى و يزدانى بود. فرهنگ در كودكى نزد پدر به تحصيل علم و خط پرداخت و پس از پدر نزد وقار برادر بزرگ خويش به تكميل علوم و ادبيات مشغول گرديد و گذشته از شعر و فنون ادبى در تحصيل رمل و جفر و اسطرلاب رنج بسيار كشيد و در اين فنون استاد شد در سال 1274 با وقار سفرى به تهران كرد و دو سال بعد با وى به همراهى حسام السلطنه به شيراز بازگشت. سفر ديگرى پس از مرگ وقار به شيراز نمود (حدود 1300). وى ناصرالدين شاه و حاج معتمدالدوله فرهاد ميرزا، حسام السلطنه سلطان مراد ميرزا، حاج معدل شيرازى را مدح نمود و مانند وقار و ديگر برادران نزد ممدوحان خويش اعزاز و احترام بسزا داشته است. فرهنگ در اشعار خويش مانند داورى و وقار يكى از پيروان سبك خراسانيست. مضامين بكر در اشعار او بسيار است و نوعى تجدد از آنها استنباط مى شود. برخى از قصايد وى مشحون از لغات فرانسه مى باشد. و شماره ى اشعار او را بالغ بر 20000 مى دانند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (356 -354)، احوال و

آثار خوشنويسان (1020 / 4 ،34 -32 / 1)، اطلس خط (566)، تاريخ ادبيات ايران، براون (210 -208 / 4)، تاريخ هنرهاى ملى (988 / 2)، حديقه الشعراء (1370 -1360 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (135 -131 / 4)، الذريعه (213 / 16 ،185 / 13 ،207 / 12 ،829 / 9)، ريحانه (334 -332 / 4)،شرح حال رجال (10 -9 / 6)، طرائق الحقائق (381 -379 / 3)، فارسنامه ى ناصرى (1014 -1011/ 2)، فرهنگ سخنوران (704)، گلستان هنر (بيست)، المآثر و الآثار (206)، مجمع الفصحا (817 -807 / 5)، مرآت الفصاحه (473 -471)، مكارم الآثار (1174 -1173 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (273 -272 / 1).

فرهنگيان آستيم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ويراستار، مترجم.

تولد: 1321، كرمانشاه.

درگذشت: 1356.

محمد فرهنگيان فعاليت هاى فرهنگى خود را با همكارى با مجله ى «خواندنيها» كه در آن با نام مستعار «م.- مار» مقاله هاى انتقادى مى نوشت. آغاز كرد. از سال 1345 به عنوان ويراستار با مؤسسه ى فرانكلين شروع به كار كرد و همزمان براى نشرياتى چون «آيندگان»، «فردوسى» و ماهنامه ى «فرهنگ و زندگى» مقاله مى نوشت. سپس به كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان رفت و به عنوان ويراستار به كار پرداخت. از آنجا به مركز مطالعه ى فرهنگ ها رفت و با سمت سازمانى ويراستار ارشد تا سال 1361 در آن مركز فعاليت كرد.

محمد فرهنگيان در زمينه ى ويرايش، ترجمه، نقد ادبى و هنرى فعاليت داشت و از جمله كارهاى او مى توان از عنوان هاى زير ياد كرد: كتابى در نقد آسيا (در مقابل غرب نوشته داريوش شايگان كه منتشر نشد)؛ گزارشى درباره ى ابيانه و پژوهش و تحقيقى درباره ى سرگذشت و آثار تاريخى شهر امام از منطقه ى ديلمستان در بلوك رامكوه

و تحقيق و پژوهشى درباره ى لافت در جزيره قشم. وى اين سه رساله را براى مركز مطالعه ى فرهنگ ها نوشت. همچنين گفتار تلويزيونى درباره ى پيرچك چكو ساخته ى منوچهر عسگرى را هم او تهيه نمود.

در زمينه ى ترجمه مى توان از كارهايى چون نمايشنامه ى آسانسور مطبخ از هارولد پينتر كه چندين بار چاپ شده و كتاب ويليام تل براى كودكان و نوجوانان و همچنين از ترجمه هاى چاپ نشده ى وى از چيستى علم از چمرز و آنك آن مرد از نيچه را نام برد.

فرهنگيان ويرايش كتاب هاى زيادى را عهده دار بوده است، از آن جمله است: فلسفه ى هگل (ترجمه حميد عنايت)؛ فلسفه رياضى؛ حقيقت و ضرورت در رياضيات؛ انواريه سهروردى؛ كوه هاى سفيد و... كه همگى به طبع رسيده اند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فرهودي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1285 ش)، مورخ، مترجم و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات عالى در مدرسه ى علوم سياسى و دانشكده ى حقوق در 1314 ش وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و چند سال بعد رياست فرهنگ مازندران را به عهده گرفت. بعد از آن مشاغل مختلفى را عهده دار شد، از جمله: رياست دبيرستان، كفالت اداره ى اوقاف، رياست دفتر وزارتى، رياست دانشكده ى كشاورزى. در 1322 ش به نمايندگى ملجس انتخاب گرديد. از آثار وى: «تاريخ قرن نوزدهم»، ترجمه؛ «دوره ى تاريخ عمومى»؛ «راههاى پيشرفت اقتصادى»، ترجمه؛ «فروغ زندگى، پرورش افكار سالمندان و دانش آموزان».[1]

در 1285 تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه ى عالى سياسى شد و درجه ى ليسانس گرفت. خدمات ادارى را از وزارت فرهنگ آغاز كرد. چندى رئيس دفتر وزارتخانه بود، بعد رئيس اداره تعليمات سالمندان و رئيس تعليمات عمومى شد. در تاليف كتب درسى هم مداخله داشت.

در دوره ى چهاردهم در 1322 از دزفول به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. در دوره ى پانزدهم توفيقى پيدا نكرد. چندى سمت مشاورى در وزارت فرهنگ داشت تا اينكه در 1326 هنگام نخست وزيرى ابراهيم حكيمى، به معاونت پارلمانى و ادارى نخست وزير تعيين گرديد. در انتخابات دوره ى شانزدهم مجددا از دزفول انتخاب گرديد و در تصميمات خود در مجلس از دكتر مصدق پيروى مى كرد و در آراء خود نظر استصوابى او را مى گرفت. به همين دليل مورد توجه او قرار گرفت و به دوران نخست وزيرى اش او را با سمت وزيرمختار رايزن اقتصادى ايران در ايتاليا نمود. فرهودى در اين سمت با حكومت مصدق همراهى و همكارى داشت مقالاتى در تاييد دكتر مصدق در مطبوعات خارج و داخل انتشار مى داد. در اواخر حكومت مصدق، با كسب مرخصى به تهران آمد. روزنامه هاى باختر امروز و اطلاعات را اداره مى كرد. تمام مقالات تند روزنامه ها به قلم او بود. پس از 28 مرداد از شغل خود به طور موهن و زننده اى بركنار شد. به تهران آمد و به حال انزوا مى زيست. سرانجام سوراخ دعا را پيدا كرد. دولت از سر تقصيرات او گذشت و به وى شغلى دادند و به معاونت پارلمانى وزارت كشور منصوب شد. چند سالى در آنجا بود تا كنار رفت. چندى بيكار ماند تا اينكه در انتخابات انجمن شهر تهران با كمك حزب ايران نوين به عضويت انجمن برگزيده شد. در نخستين جلسه به اتفاق آراء رئيس انجمن شهر شد و بين وى و شهردار وقت تهران نزديكى و دوستى زيادى ايجاد شد و به غالب كشورهاى درجه اول دنيا مسافرت كردند.

فرهودى از زمانى كه در اروپا اقامت داشت، در

دانشگاه سورين ثبت نام نمود و دكتراى اقتصاد دريافت كرد. وى مردى دانشمند و محقق بود. از جوانى با مطبوعات همكار داشت. عباس مسعودى مدير روزنامه ى اطلاعات در روزهاى آخر زمامدارى دكتر مصدق، روزنامه را به فرهودى سپرده بود و خود در اروپا به سر مى برد. فرهودى مقالات تندى عليه شاه و به نفع مصدق انتشار مى داد. بعد از 28 مرداد 1332، فرهاد دادستان فرماندار نظامى وقت، عباس مسعودى را براى اداى توضيحات به دفتر خود احضار كرد و علت انتشار آن مقالات را جويا شد. چون جواب قانع كننده اى نتوانست دريافت كند، او را مورد ضرب و شتم قرار داد و اهانتها به او كرد.

از تاليفات ايشان تاريخ عمومى ايران را در سه جلد، ترجمه ى تاريخ قرن نوزدهم در دو جلد، و ترجمه ى كتاب راه هاى پيشرفت اقتصادى را مى توان نام برد. وى مدتها در دانشسراى عالى جغرافياى اقتصادى تدريس مى كرد. فرهودى داماد وحيدالملك شيبانى بود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1468 -1467 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (839 -838 / 2).

فرهي، عزت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. وى در رشته ى زبان در دانشسراى عالى تحصيل كرده و كتابهايى به زبان فارسى ترجمه كرده است. از آثارش: «آبهاى بهارى»، ترجمه؛ «اسرار موفقيت»، ترجمه؛ «اشعه ى آفتاب و فوايد آن»، ترجمه؛ «عشق نخستين»، ترجمه؛ «قوه ى عصبى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (209 ،5 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (51 -50 / 4).

فريار، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، مترجم و نويسنده. وى قبل از مسافرت به آمريكا مدت ده سال در وزارت فرهنگ به معلمى و خدمات فرهنگى مشغول بود. در آمريكا به تكميل تحصيلات خود در رشته ى آموزش و پرورش پرداخت و از دانشگاه كلمبيا فارغ التحصيل شد و در ضمن در دبيرخانه ى سازمان ملل متحد به كار مشغول گشت. وى سپس به دانشگاه تهران منتقل شد و به استادى رسيد و مدتى نيز رياست دانشگاه مشهد را عهده دار بود. از آثار وى: «تاريخ صنايع ايران، باستانشناسى،ترجمه؛ «جرج واشنگتن كارو»، ترجمه؛ «راهنماى صنايع اسلامى»، ترجمه؛ «طوفان»،ترجمه؛ «فسلفه ى تاريخ»، ترجمه؛ «روش آموزش و پرورش در چند كشور: انگلستان، سويس و مصر»؛ «كتاب انگليسى»، براى دوره ى دبيرستان، به مشاركت على پاشا صالح.[1]

مترجم.

تولد: 1298.

درگذشت: مرداد 1363.

عبدالله فريار، ميرزا آقاخان عصر انقلاب (وكيل مجلس از اردبيل در دوره هاى پنجم و ششم از خلخال)، بود كه روزنامه اى به همين نام يعنى «عصر انقلاب»، منتشر مى كرد. تحصيلات وى در ايران و آمريكا صورت گرفته است. وى قبل از مسافرت به آمريكا مدت ده سال در وزارت فرهنگ به معلمى و خدمات فرهنگى مشغول بود. در آمريكا به تكميل تحصيلات خود در رشته ى فارغ التحصيل شد و در ضمن در دبيرخانه ى سازمان ملل متحد كار مى كرد.

در موقعى كه سازمان مزبور خواست اداره ى اطلاعات را تأسيس كند، او را به رياست آن انتخاب كرد.

از آثار اوست: تاريخ صنايع ايران (كريستى ويلسن، 1317)؛ دكتر جرج واشنگتن كارو (شرلى گراهام و جرج ليپكم، 1332)؛ راهنماى صنايع ايران (م. س. ديماند، 1336)؛ روش آموزش و پروش در چند كشور؛ انگلستان و سوييس و مصر (ترجمه، 1320)؛ طرز اداره آموزشگاه (1317)؛ طوفان (جرج ر. استوارت)؛ فلسفه تاريخ (امرى نف، 1340)؛ كتاب انگليسى (با مشاركت على پاشا صالح براى سال ششم دبيرستان ها، 1323)؛ تخت جمشيد (رايش اشميت، ترجمه با همكارى ديگران، 1342)؛ مردم شناسى ايران (هنرى فيلد، 1343)؛ معمارى اسلامى ايران در دوره ى ايلخانان (دونالد ويلبر، 1346).

فرزند ميرزا آقاخان عصر انقلاب، در 1288 متولد شد. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد و براى ادامه تحصيلات به انگلستان رفت. ابتدا ليسانس زبان و ادبيات انگليسى و اقتصاد از دانشگاه لندن گرفت، سپس عازم آمريكا گرديد و از دانشگاه كلمبيا فوق ليسانس در علوم تربيتى دريافت كرد. آنگاه تحصيلات خود را در همان دانشگاه ادامه داد و درجه ى دكتراى علوم تربيتى گرفت و به ايران بازگشت. چندى در دانشسراى عالى به استادى اشتغال داشت، مدتى هم بازرس فنى وزارت فرهنگ بود. در سال 1334 در حكومت علاء مديركل اداره تبليغات و معاون نخست وزير شد. پس از سقوط كابينه ى علاء به دعوت سازمان ملل به آمريكا رفت و رياست اداره ى آموزش را در سازمان ملل عهده دار شد. از مشاغل ديگر وى نمايندگى سازمان ملل با سمت دبيركلى در پاكستان بود. در آفريقاى شرقى و نيجريه نيز داراى همان سمت بود. پس از اين ماموريت به ايران بازگشت و

به معاونت وزارت علوم و آموزش عالى منصوب گرديد. مدتى هم رياست دانشگاه فردوسى را عهده دار بود. آخرين سمت وى در ايران قائم مقامى دبيركل كميته ى ملى پيكار جهانى با بيسوادى بود. آثار زيادى از اعلم از تاليف و ترجمه از او باقى مانده است كه بخشى از آنها عبارتند از: تاريخ صنايع ايران، تخت جمشيد، راهنماى صنايع اسلامى، مردم شناسى ايران و روش آموزش در چند كشور. دكتر عبدالله فريار در سال 1356 درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1652 / 2 ،719 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (980 -979 / 3).

فريد پاك، فرهاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى نايب رييس اداره ى بهره بردارى شيلات در بندر انزلى بود. از آثار وى: «آب و هواى كرانه هاى شمالى ايران»؛ «مارى استوارت»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2853 / 2 ،5 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (818 / 4).

فريد گلپايگاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1280.

درگذشت: 1366.

از آثار اوست: اثبات صانع و مراتب توحيد (تهران، 1363)؛ تفسير سور، اسرا، مؤمنون و ملك (1366)؛ تفسير سور: حديد، صف، تغابن و رساله اى در ولايت (تهران، 1364)؛ تفسير سوره مباركه جمعه و تفسير سوره كريمه منافقون (تهران، 1364)؛ رساله فى صلاة الجمعه و ساله فى التقيه (1364)؛ متمم قانون اساسى اسلام (تهران، 1364)؛ مناسك عمره مفرده (تهران، 1364).

حاج شيخ حسن بن العالم الجليل و التقى الزكى حاج ملا محمد مهدى گلپايگانى از علماء معاصر تهرانست كه در جنوب غربى تهران در مسجد علوى واقع در خيابان رباط كريم به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال داشت.

وى در ماه صفر 1319 ق متولد شده و دوره مقدمات را در گلپايگان خوانده و در سال 1336 ق به شهرستان اراك رفته و دوره سطح را در حوزه علميه آن شهرستان به پايان رسانيده و در سال 1340 ق كه آن حوزه ببلده طيبه قم انتقال يافت جزو مهاجرين آن حوزه به قم مهاجرت نموده و معقول را در نزد مرحوم ميرزا على اكبر حكيم يزدى خوانده و تا پايان سال 1345 ق از محضر مبارك و درس فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى طاب ثراه بهره مند شده آنگاه براى اطلاع بر مبانى اساتيد بزرگ نجف اشرف به آن مركز علمى مهاجرت نموده و

سه سال از محضر آيات عظام و مراجع بزرگ چون آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه استاد محقق آقا ضياءالدين عراقى و فقيه اهل البيت آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى قدس اللَّه اسرارهم استفاده كرده سپس به حوزه علميه بازگشت نموده تا سال 1365 ق كه براى نشر معارف و احكام اسلام باين مركز تبليغى تهران انتقال يافته و تا اين تاريخ بوظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

داراى آثار و تأليفات ارزنده و آموزنده اى مى باشد كه از نظر اهل ادب و دانش مى گذرانم:

1- ترجمه مفتاح الابواب يا تاريخ باب و بهاء كه در سال 1334 بطبع رسيده و تاكنون مكرر چاپ شده است.

2- راه بزرگوارى كه در سال 1336 بچاپ رسيده و براى دومين بار هم بنام روش بزرگوارى منتشر شده است.

3- قانون اساسى اسلام كه چاپ اول آن در تاريخ 1349/5/27 منتشر شد و در تاريخ 1350/5/10 تجديد طبع شده و مورد توجه دانشمندان و محصلين واقع شده است.

4- ارمغان فريد كه در سال 1350 ق منتشر گرديده است.

5- دشمنى خويشاوندان يا عداوت خاندان يزيد با خاندان حسين شهيد عليه السلام.

6- رساله استدلالى در خمس كه هنوز بطبع نرسيده است.

7- ملاحظات الفريد على فوائد الوحيد.

(تو 1319 ق)، عالم دينى و فقيه. دوره ى مقدمات را در گلپايگان خواند و در 1336 ق به شهرستان اراك رفت و دوره سطح را در حوزه ى علميه آنجا به پايان رسانيد. در 1340 ق به قم رفت و معقول را نزد ميرزا على اكبر حكيم يزدى خواند و تا پايان 1345 ق از محضر درس فقه و اصول آيت الله حايرى يزدى بهره مند شد. آن گاه به نجف رفت و سه سال

از محضر آيت الله ميرزا حسين نايينى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. سپس به حوزه ى علميه قم بازگشت. وى در 1365 ق براى نشر معارف و احكام اسلامى به تهران آمد. از آثارش: ترجمه «مفتاح الابواب» يا «تاريخ باب و بهاء»؛ «راه بزرگوارى» يا «روش بزرگوارى»؛ «قانون اساسى اسلام»؛ «ارمغان فريد»؛ «دشمنى خويشاوندان» يا «عداوت خاندان يزيد با خاندان حسين شهيد (ع)»؛ رساله ى استدلالى در «خمس»؛ «ملاحظات الفريد على فوائد الوحيد».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (426 / 6 ،522 -521 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (654 -653 / 2).

فزاري مروزي، ابوالموجه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 290 / 282 ق)، لغوى، حافظ و محدث. وى محدث مرو بود. از عبدان بن عثمان و على بن جعد و سعدويه واسطى و سعيد بن منصور و صدقه بن فضل و سعيد بن هبيره و ديگران حديث شنيد. حسن بن محمد بن حليم و عبدالرحمان بن ابى حاتم و على بن محمد حبيبى مروزى و ابوبكر بن ابى نصر مروزى و عده اى ديگر از وى حديث شنيده اند. گفته اند كه او محدثى بزرگ و اديبى كثيرالحديث بود. ابوالموجه در مرو درگذشت. وى «السنن» و «الاحكام»، را تصنيف كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الجرح و التعديل (ج 4 ق 35 / 1)، سير النبلاء (348 -347 / 13)، طبقات الحفاظ (274)، الوافى بالوفيات (290 / 4).

فسايي، حسن حسيني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1237 ق)، مقحق، مفسر، اديب، صوفى، شاعر و طبيب. از سادات دشتكى شيراز بود. در فسا به دنيا آمد. در كودكى پدر و مادر خويش را از دست داد و تحت سرپرستى مادربزرگ و برادر به كسب علم و ادب پرداخت. در خدمت ميرزا ابوالحسن مجتهد فسايى ابتدا علوم را و بعدها «شرح هدايه»، «شرح تجريد» و «معالم الاصول» و «مطول» را فرا گرفت. سپس نزد ميرزا محمد على واحدالعين «مفاتيح الشرايع» فيض كاشانى را، در فقه، خواند. بعد از آن سفرى به اصفهان داشت. پس از بازگشت به شيراز مدتى نزد شيخ مهدى كجورى مازندرانى شاگردى كرد و كتب رياضى را فراگرفت. ميرزا حسن علم طب را نيز در خدمت ميرزا سيد على نياز و حاجى ميرزا بابا حكيم باشى اصفهانى آموخت. وى در 1279 ق سفرى به تهران و يزد كرد و پس از بازگشت به شيراز

به معالجه ى بيماران پرداخت و شهرتى كسب كرد. چنان كه پزشك مخصوص سلطان اويس ميرزا احتشام الدوله پسر فرهاد ميرزا معتمدالدوله شد. از آثار وى: «فارسنامه ناصرى»؛ «تفسير حسن»؛ «تحفه احتشامى»، دراندرز و نصايح، به نظم؛ «نقشه مملكت فارس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (257 -251 / 2)، سبك شناسى (365 / 3)، سرآمدان فرهنك و تاريخ (289 / 1)، شرح حال رجال (342 / 1)، فارسنامه ناصرى (42 -13 / 1)، فرهنگ سخنوران (258)، المآثر و الآثار (204)، مؤلفين كتب چاپى (541 -540 / 2)، يادگار (س 3، ش 4، ص 71 -68).

فسايي، كمال الدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن معين الدين محمد فسائى شيرازى معروف به ميرزا كمالا.

در روضات الجنات(:519) و فارسنامه ناصرى و ريحانة الادب(63:6) و ديگرى كتب نام او به احترام و تجليل ياد شده است.

مشاراليه داماد مجلسى اوّل (ملاّ محمّد تقى) است، و خود عالمى فقيه، و مفّسر اديب، و فاضل كامل بوده.

و كتب زير از تأليفات اوست:

1- بياض كمالى. در الذريعه (صفحه 170 جلد سوم) گويد: مجموعه نفيسى است كه آن را به عنوان وصيّت به يكى از اولاد و يا شاگردان و يا يكى از دوستان خود نوشته است. در زمان حيات علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسى تأليف شده. كتاب زياده بر هزار سطر است، و در ريحانة الادب گويد بيشتر آن تاريخى و رجالى است.

2- شرح شواهد مطّول 3- شرح قصيده تائّيه دعبل خزاعى 4- القيود الوافيه در شرح شافيه در علم صرف. تاريخ اتمام تاليف رمضان 1108.

قبرش را در بقعه مجلسى در جنب مسجد جامع اصفهان مى نويسند.

در ريحانة الادب گويد: سال وفات ميرزا كمالا به دست نيامد.

در جلد چهارم

دانشمندان و سخن سرايان فارس(:246) گويد: كمالا فدشكويى متوفّى در حدود 1110، و سپس شرح حال مختصرى نقل مى كند.

در كتاب فهرست كتب خطّى كتابخانه هاى اصفهان نسخه اى از شرح شافيه ابن حاجب تأليف ميرزا كمالا معرّفى مى شود و در آنجا گويد: تاريخ تأليف 1108 و تاريخ كتاب جمعه 18 ربيع المولود سال 1128، و در كنار نسخه حواشى از مؤلف نقل شده، بدين صورت «منه» يا «منه مدّظله العالى» و يا «منه زيدت بركاته» و امثالها كه همگى حكايت از حيات مؤلف در سال مرقوم دارد.

در مصفىّ المقال(:377) شيخ محمّد بن محمّد زمان كاشى و ميرزا ابراهيم قاضى را از شاگردان او معرفى مى كند.

در صحن تكيه آقا حسين خوانسارى در تخت فولاد سنگ قبرى است از دانشمندى به نام آخوند كمالا كه اين دو سطر شعر بر آن منقور است:

آخوند كمالا كه به فضل و به كمال

مشهور بد و نداشت مانند و مثال

با عالم قدس رفت و تاريخ آمد

بادا فردوس جاى آخوند كمال

جمادى الاولى سال 1110.

اكنون گوييم: صاحب قبر، دانشمندى است غير از آن دو نفر، كه او نيز در اصفهان ساكن بوده و فعلاً بيشتر از اين از حالاتش معلوم نيست. (كمال مخفف كمال الدين، و الف آخر آن جهت تعظيم و تكريم است)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

فسوي شيرازي، كمال الدين حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حزين در تاريخ خود و تذكره خويش نامى از او برده و گويد: من در خدمت او تحصيل نمودم و او در هنگام محاصره اصفهان به سال 1134 در سن كهولت وفات يافت، و كتب زيرا را از تأليفاتش نام مى برد

1- حاشيه بر معالم اصول 2- رساله در حل شبهات كاتبى قزوينى 3-

شواهد مطوّل؛ و غيره.

و از اشعار او نيز چند بيتى نقل مى كند كه از آنهاست:

بكش بسوز كه عاشق شدن جزاش اين است

كسى كه دل به تو ظالم دهد سزاش اين است

حزين گويد: از افاضل شاگردان علامى مسيح الانام فسائى بود كاشف معضلات اوايل و حلال غوامض مسائل بود در علوم منقوله تتبع كامل و در معقولات قسطى وافر حاصل نمود (محل دفن او معلوم نيست)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

فشاركي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1343، كارشناسى ارشد در رشته ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1347 و دكتراى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

استاديار رسمى دانشگاه اصفهان از سال 1349، دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1368 تاكنون، تدريس در دانشگاه دورهام انگلستان به مدت يكسال.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فارسى و بلاغت، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 22، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

عروض، بلاغت اسلامى، تصحيح متون ادبيات فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فشاركي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آخوند ملا محمدباقر فشاركى بن ملا محمدجعفر از علماء بزرگ و فقهاء و مجتهدين معروف و از مدرسين عاليمقام بوده است.

وى در اصفهان متولد شده و نزد حاج شيخ محمدباقر صاحب حاشيه معالم و در نجف خدمت علماء بزرگ تحصيل نموده و پس از مراجعت در مسجد محله نو و مسجد قطبيه اقامه جماعت و تدريس نموده و عده اى كثير از فضلاء بدرس او حاضر شده و از دراساتش استفاده نموده اند.

مرحوم فشاركى اول دانشمندى است كه در اصفهان احياى شب جمعه را در تخت فولاد رسم نمود. كه با جمع زيادى از فضلاء و اصناف در مسجد مصلاى آنجا رفته و شب را بقرائت قرآن و نماز و دعاء كميل و توبه و انابه مى گذارنيد كه پس از وى

مرحوم شيخ مرتضى ريزى و پس از ايشان ديگران اين سنت سنيه را تا هم اكنون اجراء مى نمايند.

و آنمرحوم پس از نماز در مسجد خود منبر رفته و مردم را با بيانات كافيه و مواعظ شافيه ارشاد مى فرمودند.

تأليفات عديده اى از خود بيادگار گذارده كه ذيلاً مى نگارم:

1- آداب الشريعه 2- آداب نماز شب 3- اعمال سه ماه (رجب- شعبان- رمضان) 4- اسباب الفقر والغناء والمغفرة 5- اصول دين 6- اربعين 7- تنزيه المؤمنين 8- حواشى بر شرح لمعه 9- حواشى بر فرائد 10- حواشى بر قوانين 11- حواشى بر متاجر 12- ذخيرة العباد 13- رساله اى در تداخل اسباب 14- رساله در خيار غبن 15- رساله در حيض 16- رساله در رضاع 17- رساله اى در شرط 18- رساله در شهرت 19- رساله در صحت عبادت جاهل 20- رساله در طهارت 21- رساله در عدم جواز حق الرجوع 22- رساله در عدم لزوم تقليد اعلم 23- رساله در غناء 24- رساله در قرعه 25- رساله در منجزات مريض 26- رساله در معرفت اسامى چهارده معصوم 27- رساله در امورى كه سبب طول عمرو حفظ از امراض مى شود 28- رساله عمليه 29- عشرية 30- عنوان الكلام كه مطبوع مى باشد.

آنمرحوم در شب يكشنبه 26 رجب سال 1314 ق وفات و در بقعه تكيه محقق خونسارى آقا حسين در تخت فولاد مدفون گرديد در مآثر و آثارش 184 ذكر او گرديده است.

فرزندش مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمدمهدى مشهور به آقا ميرزا عالم فاضل و زاهد و خليق و مهربان و بسيار ساده و با صفا بوده و در دوم جمادى الاول سال 1340 ق وفات و در جنب والد مغفورش به خاك رفته است.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فصيح، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل فصيح در تاريخ دوم اسفند ماه سال 1313 در تهران به دنيا آمد. در سن شش سالگي به مدرسه ابتدايي عنصري رفت ؛ وي از پاييز سال 1326 دوران تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان رهنما آغاز كرد و در سال 1332 موفق به اخذ ديپلم طبيعي شد. در آغاز تابستان سال 1335 از راه استانبول و پاريس به آمريكا رفته و در شهر بوزمن به تحصيل ادامه داد و ليسانس شيمي را دريافت كرد. وي پس از يك سال زندگي در سانفرانسيسكو به ايالت مانتانا بازگشت و طي يك سال از (University of Montana ) در شهر ميسولا ، به اخذ ليسانس ادبيات انگليسي نائل شد . اسماعيل فصيح پس از بازگشت از آمريكا ، به كار ترجمه براي « موسسه انتشارات فرانكلين » پرداخت. بعد از آن با معرفي نامه اي از طرف صادق چوبك كه خود سال ها در شركت ملي نفت ايران در تهران مشغول بود ، در تابستان 1342 به استخدام رسمي شركت نفت درآمدو به اهواز يكي از مراكز مهم نفت خيز كنسرسيوم ( شركت بين المللي ساخته و پرداخته محمدرضاشاه پس از مصدق ) بود، رفت و در هنرستان صنعتي شركت نفت مشغول به كار شد. اسماعيل فصيح در يك سفر ماموريتي پژوهشي شركت ملي نفت ايران به آمريكا ،توانست در دانشگاه ميشيگان فوق ليسانس زبان و ادبيات انگليسي را اخذ نمايد. پس از بازگشت به ايران كار تدريس در دانشكده نفت آبادان (A.I.T )AbadanInstitute f Technology )آغاز كرد. با شروع جنگ ايران و عراق و بسته شدن اين دانشكده ،

وي در سن چهل و هفت سالگي با سمت استاديار زبان انگليسي تخصصي مجبور به بازنشستگي شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : زندگي اسماعيل فصيح با جنگ ها و انقلاب هاي متعدد كشور عجين بوده كه در زندگي و كارهاي او نيز بي شك آثار عمده نهاده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : فصيح از مهرماه 1320 ، در سن شش سالگي به مدرسه ابتدايي عنصري رفت ؛ از پاييز سال 1326 دوران تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان رهنما آغاز كرد و در سال 1332 با اخذ ديپلم طبيعي ، تحصيلات اين مقطع وي به پايان رسيد. در آغاز تابستان سال 1335 از راه استانبول و پاريس به آمريكا رفته و در شهر بوزمن به تحصيل ادامه داد و موفق به دريافت ليسانس شيمي گرديد. وي پس از يك سال زندگي در سانفرانسيسكو به ايالت مانتانا بازگشت و طي يك سال از (University of Montana ) در شهر ميسولا ، به اخذ ليسانس ادبيات انگليسي نائل شد . اسماعيل فصيح در يك سفر ماموريتي پژوهشي شركت ملي نفت ايران به آمريكا ،توانست در دانشگاه ميشيگان فوق ليسانس زبان و ادبيات انگليسي را اخذ نمايد.خاطرات و وقايع تحصيل : شروع تحصيل اسماعيل فصيح با جنگ جهاني دوم به ايران ( 1320 ) مصادف بود . او همچنين در اوج انقلاب ملي دكتر مصدق و آشوب هاي سال 1331 و حكومت چند روزة احمد قوام السلطنه دوره متوسطه تحصيلي را به پايان رساند.هم دوره اي ها و همكاران : اسماعيل فصيح پس از بازگشت از آمريكا با عده

اي از بزرگان اهل قلم آن سال ها از جمله : صادق چوبك ، نجف دريابندري ، مهشيد امير شاهي و دكتر غلامحسين ساعدي آشنا شد.همسر و فرزندان : اسماعيل فصيح در سانفرانسيسكو با دختري اروپايي ازدواج كرد، اما متاسفانه اين ازدواج پس از گذشت يك سال با مرگ همسرناكام ماند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اسماعيل فصيح پس از بازگشت از آمريكا ، به كار ترجمه براي « موسسه انتشارات فرانكلين » پرداخت. بعد از آن با معرفي نامه اي از طرف صادق چوبك كه خود سال ها در شركت ملي نفت ايران در تهران مشغول بود ، در تابستان 1342 به استخدام رسمي شركت نفت درآمدو به اهواز يكي از مراكز مهم نفت خيز كنسرسيوم ( شركت بين المللي ساخته و پرداخته محمدرضاشاه پس از مصدق ) بود، رفت و در هنرستان صنعتي شركت نفت مشغول به كار شد.فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل فصيح با اخذ درجه فوق ليسانس از دانشگاه ميشيگان ، به ايران بازگشت و به كار تدريس در دانشكده نفت آبادان (A.I.T )AbadanInstitute f Technology )پرداخت. با شروع جنگ ايران و عراق و بسته شدن اين دانشكده ، وي در سن چهل و هفت سالگي با سمت استاديار زبان انگليسي تخصصي مجبور به بازنشستگي شد.آرا و گرايشهاي خاص : از اسماعيل فصيح ترجمه هاي متعددي انتشار يافته كه روشنگر دو زمينه از اشتغال ذهني او به ادبيات جهاني و همچنين به علم جديد تحليل رفتار متقابل روانشناختي و حالت هاي شخصيتي فرد منعكس مي سازد ، علمي كه امروزه تحت نام(Transactional Analysis) يا (TA )در رشته هاي بسيار گوناگون روانشناسي ،

روان درماني ، آموزش ، مديريت و بازسازي شخصيت در جهان كاربردهاي متعدد و موثر دارد.آثار : nbsp1 باده كهن nbsp2 بازي ها ويژگي اثر : نوشته دكتر اريك برن3 ترجمه استادان داستان ويژگي اثر : اين كتاب شامل سي داستان كوتاه از نويسندگان شهير جهان ترجمه و انتخاب و بصورت ناشر مترجم انتشار يافت.4 ترجمه هملت ويژگي اثر : اثر ويليام شكسپير5 ترجمه وضعيت آخر ويژگي اثر : نوشته تامس آ. هريس6 تولد/عشق/ عقد/مرگ ، ثريا در اغما nbsp8 خاك آشنا ، خودشناسي به روش يونگ ويژگي اثر : نوشته دكتر مايكل دانيلز10 داستان جاويد ويژگي اثر : اين كتاب در مايه كياني آيين زرتشتي پس از شش سال پژوهش و ويراستاري موبد رستم شهزادي ( چاپ اول 1353 ) توسط انتشارات امير كبير بيرون آمد.11 درد سياوش ، دل كور ، ديدار در هند ، رستم نامه ويژگي اثر : اين كتاب نوشته پرفسور ام. ويلمونت باكستون مي باشد. كه شامل داستان هاي جاوداني شاهنامه فردوسي به صورت داستان هاي كوتاه و پيوسته بي نظيري مي باشد كه اكنون جزو كتب كلاسيك جهان در غرب است .15 زمستان 62 ، شراب خام ويژگي اثر :

اين كتاب توسط انتشارات فرانكلين و زير نظر نجف دريابندري و ويراستاري بهمن فرسي انتشار يافت.17 شكسپير ويژگي اثر : اين كتاب شامل زندگي نامه ، مقدمه اي بر كل آثار شكسپير و همچنين چكيده كليه سي و هفت نمايشنامه هاي كمدي ، تاريخي و تراژدي او مي باشد.18 شهباز و جغدان ، فرار فروهر ، لاله برافروخت ويژگي اثر : پيش نويس اين رمان به زبان انگليسي تحت عنوان Child Martyrs «بچه هاي شهيد ) در مركز كتب ايراني دانشگاه آكسفورد زير نظر دكتر جان گرني موجود است.21 ماندن در وضعيت آخر ويژگي اثر : نوشته خانم دكتر ام بي. هريس و دكتر تامس آ. هريس22 نمادهاي دشت مشوش

فصيحي، ابوالحسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن على بن محمد بن على بن زيد استرآبادى مشهور به فصيحى فاضلى اديب و نحوى شاگرد شيخ عبدالقار جرجانى و استاد ملك النجاة بود (اين چنين استاد و شاگردى كه ديد) بعد از خطيب تبريزى در مدرسه نظاميه بغداد مدرس بود و چون او را به تشيع متهم نمودند و حقيقت مال از او پرسيدند گفت انكار مذهب خود نمى توانم و از فرق تا به قدم خود را شيعه مى دانم بنابراين او را از تدريس آنجا معزول ساختند و ابومنصور جواليقى را بجاى او تعيين نمودند و بعد از آن شيوه عزلت ورزيد و از آميزش مردم دورى گزيد تا در 13 ذى الحجه 516 در بغداد وفات نمود.

(وف 516 ق)، عالم امامى، اديب، نحوى و شاعر. معروف به ابن ابى زيد. به دليل مطالعه ى بسيار كتاب

«الفصيح» ثعلب نحوى و همچنين تدريس آن ملقب به فصيحى. اصل وى از استرآباد و از شاگردان شيخ عبدالقاهر جرجانى در نحو استاد ملك النحاه، حسن بن صافى، و حيص بيص شاعر بود. وى به بغداد رفت و در آنجا مقيم شد و پس از يحيى بن على خطيب تبريزى مدتى در مدرسه ى نظاميه ى بغداد نحو تدريس كرد. چون او را به تشيع متهم ساختند و حقيقت را از وى پرسيدند گفت: انكار نمى كنم و از فرق تا به قدم خود را شيعى مى دانم. بنابراين او را از مقام مدرسى معزول و ابومنصور جواليقى را جاشنين وى ساختند. پس از آن از مردم كناره گرفت و گوشه نشينى اختيار كرد، حتى شاگردانش را از خود دور مى كرد كه مبادا آنان نيز از مدرسه محروم شوند. اما شاگردانش در خانه به حضورش مى رسيدند. حافظ ابوطاهر سلفى اصفهانى از شاگردان، راويان و مجالسان اوست. وى اشعارى در رد ابن سكره ى نحوى ناصبى، در حرمت متعه دارد، كه شيخ ابوالفتوح در تفسيرش «روض الجنان»، آن را ذكر كرده است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] روضات الجنات (240 -239 / 5)، ريحانه (343 / 4)، الكنى و الالقاب (32 -31 / 3)،مجالس المؤمنين (568 -564 / 1)، معجم الادباء (75 -66 / 5)، هديه الاحباب (213)، وفيات الاعيان (337 / 3).

فصيحي، ارسلان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ارسلان فصيحي (1340) مترجم و ويراستار ايراني. ترجمهٔ آثار اورهان پاموك (برندهٔ جايزه نوبل) به فارسي از شاخص ترين كارهاي او محسوب مي شود.

:زندگي

فصيحي كار ترجمه را از جواني شروع كرد و اولين كتاب اش كه از تركي به فارسي ترجمه شده بود سفرنامه اي بود به شوروي كه هرگز منتشر

نشد. كتاب هاي ديگري نيز در اوايل دهه 60 ترجمه كرد كه هيچ كدام چاپ نشد. از جمله كتاب كشاورزي و مناسبات ارضي در ايران، اواخر قرن نوزدهم-اوايل قرن بيستم.[1] در سال 61 براي تحصيل زبان و ادبيات به تركيه رفت و اواخر دههٔ شصت به كشور بازگشت و ترجمه را ادامه داد. حدود 20 كتاب از فارسي به تركي ترجمه كرد كه اكثرا جنبهٔ تبليغي و ترويجي داشتند. داستان هاي كوتاهي هم از ياشار كمال ترجمه كرد. او به ترجمهٔ آثار پاموك قبل از آن كه پاموك جايزه نوبل را دريافت كند پرداخت. فصيحي هم اكنون سرويراستار انتشارات ققنوس است.

تاليف:

1386 - خودآموز تركي استانبولي (مكالمه - دستور).

ترجمه:

1377 - سلول 72 - اورهان كمال.

1382 - زندگي نو - اورهان پاموك.

1383 - قصه هاي حسن كچل - نورهان آيدينكال.

- 1377قلعه سفيد - اورهان پاموك.

- برف - اورهان پاموك.

-1387 "بيرون از صحنه" - احمد حمدي تانپينار

-1387 "نام من قرمز" - اورهان پاموك

فقاهتي، كمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كمال الدين فقاهتى فرزند آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالرحيم مجتهد زنجانى.

وى در زنجان متولد شده و در بيت علم و فقاهت پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در نزد والد ماجد و علماء ديگر زنجان خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر آيات عظام نجف مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدباقر مدرس زنجانى و آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده نموده.

و پس از آن مراجعت به وطن و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تدريس و تبليغ احكام و غيره تا حال تحرير اشتغال دارند ادام اللَّه توفيقاته و كثر اللَّه امثاله.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فقيري، محمدصاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نسخه شناس.

تولد: 1319، شيراز.

درگذشت: 4 فروردين 1370، شيراز.

محمدصادق فقيرى از دبيران دبيرستان هاى شيراز بود. از كارهاى پژوهشى او همكارى در تأليف فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى ملى پاريس در دو جلد (1351) و همچنين دو جلد فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى حضرت احمد بن موسى «شاهچراغ» با على نقى بهروزى بود. كتاب شناسى فريدون توللى در مجله ى «آينده» نيز محصول فعاليت تحقيقى او بود. غلطگيرى متن حروف چينى شده و تهيه فهرست هاى كتاب انجمن هاى ادبى شيراز از اواخر قرن دهم به امروز در حدود ششصد صفحه به دست او انجام گرفته است.

فهرستى از كتاب ها و روزنامه هاى چاپ سنگى در چاپخانه هاى قديمى شيراز در دست تأليف داشت كه به بيمارى مزمنى دچار شد و در بامداد چهارشنبه چهارم فروردين 1370 درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فقيه امامي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد احمد فقيه امامى (معروف به امامى) فرزند مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد عطاءاللَّه فقيه امامى العريضى در سال 1312 شمسى در اصفهان متولد شده و نسب شريفش به جناب على بن جعفر عريضى فرزند كوچك امام جعفر صادق عليه السلام منتهى مى شود وى تحصيلات ابتدائى خود را در اصفهان گذرانيده و سطح را در اصفهان نزد اساتيد ادبيات و والد ماجدش به پايان رسانده است.

در سال 1332 شمسى از اصفهان به قم آمده و بقيه سطوح عالى را در حوزه علميه قم خدمت آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر سلطانى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد مجاهدى تبريزى به پايان رسانيده و در 14 صفر 1333 شمسى به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى رضوان اللَّه عليه شركت نموده و در همين ايام هم مدتى در جلسه درس مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و مرحوم علامه طباطبائى حاضر و

استفاده نموده و در روز چهارشنبه دهم ربيع الاول 1376 در جلسه درس خارج مكاسب آيت اللَّه العظمى خمينى (كه همان روز شروع شده بود) شركت نموده و نيز از ابحاث خارج اصول معظم له استفاده كرده و تقريرات درسهاى ايشان را تا روز سه شنبه 18 جمادى الاولى سال 1384 قمرى نوشته است.

در ماه شعبان همين سال به اصفهان مراجعت نموده و اشتغال به تدريس و تبليغ و اقامه جماعت و تأسيس كتابخانه و تأليف كتب و رتق و فتق امور مردم فرموده و تا حال تحرير اين كتاب و اين ارقام چهارشنبه چهاردهم صفرالمظفر 1412 قمرى موفق مى باشند. ادام اللَّه توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فقيه دزفولي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدرضا فقيه دزفولى از علماء محترم و ائمه جماعت مكرم معاصر تهرانست. وى در دزفول متولد شده (و از بيت واسره سادات گوشه ى دزفول است) و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام آن سامان مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن قدس اللَّه اسرارهم و آيات ديگر استفاده كامل نموده و پس از فوت آن مرحوم به تهران آمده و تاكنون در مسجد خيابان جهان پناه به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى فقيه دزفولى عالمى متين و دانشمندى متقى موصوف بفضل و تقوا و محامد اخلاق و مبادى آداب ميباشد. معظم له با حضرت آيت اللَّه فيض دزفولى قرابت و خويشاوندى دارند.

سيد محمدرضا بن آيت اللَّه مرحوم حاج سيد اسداللَّه دزفولى اجمالى آنجناب در سال 1337 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و تقوى پرورش يافته و پس از خواندن

مقدمات و ادبيات سطوح وسطى و نهائى را نزد اساتيد بزرگ مانند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على نورى و خارج را چندى از مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و با دريافت اجازات اجتهاد و روايتى از اساتيد نامبرده و غيره به تهران مهاجرت و تاكنون در مسجد مهدوى خيابان جهان پناه به خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فقيه زانياني، مصطفي

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم زاهد ورع، از علما و ائمه ى جماعت اصفهان. در مسجد تكيه ى ظلمات امامت مى فرمود، و مورد وثوق و اعتماد عموم بود، از شاگردان حاج مير محمد صادق مدرس و حاج سيد على نجف آباد و ديگران بوده.

در 26 ربيع الاول اين سال وفات يافته، در نزديك تكيه ى ملك، در روى سكويى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

الحق بجمع خمسة ارخ و قل

فى الخلد عند المصطفى قد اسكنا

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

فقيه قمي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1321 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى، در قم به دنيا آمد و در مهد علم و تقوا پرورش يافت. او دخترزاده ى آيت الله حاج آقا احمد طباطبائى قمى بود. پس از طى مقدمات و ادبيات، سطوح را نزد آقا شيخ حسين علامه و آيت الله آخوند ملا على همدانى و حجت الاسلام شيخ ابوالقاسم قمى صغير و آيت الله ميرزا محمد همدانى خواند و خارج «عروه» را از محضر آيت الله فيض استفاده نمود و همچنين مدتى از محضر آيت الله حايرى بهره مند شد. وى عمده دروس تحليلى خود را از محضر آيت الله حجت استفاده نمود. بعد از ورود آيت الله بروجردى در شمار اصحاب وى درآمد و حدود هيجده سال از محضر بحثهاى فقه و اصول ايشان مستفيض شد و دروس معقول را از محضر آيت الله سيد ابوالحسين رفيعى قزوينى و امام خمينى بهره ها برد. او چندين سال در درس فقه آيت الله مرعشى نجفى نيز شركت كرد. از آثارش: «تقريرات» درس اصول و فقه (مكاسب و خمس) آيت الله حجت.[1]

حاج سيد مرتضى فقيه بن العلامه الورع حاج آقا عباس برقعى رضوى قمى از علماء حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم سبط مرحوم آيت الله حاج آقا احمد

طباطبائى برادر بزرگ مرحوم آيت الله العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى و برادر متعلقه حضرت آيت الله العظمى آقا شهاب الدين مرعشى نجفى مدظله يكى از سه زعيم معاصر حوزه علميه است.

آن جناب در سال 1321 ق در قم متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و پس از رشد و طى مقدمات و ادبيات سطوح را نزد مرحوم حجه الاسلام آقا شيخ حسين علامه و آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و مرحوم حجه الاسلام شيخ ابوالقاسم قمى معروف (به صغير) و مرحوم آيت الله ميرزا محمد همدانى خوانده و خارج عروه را از محضر مرحوم آيت الله فيض استفاده نموده و نيز مقدارى از محضر مرحوم آيت الله العظمى حايرى بهره مند شده و عمده دروس تحليلى خود را از محضر سيدنا الاستاد مرحوم آيت الله حجت قدس الله سره استفاده نموده و از موقع ورود آيت الله العظمى بروجردى نورالله مضجعه در شمار اصحاب آن جناب درآمده و بالغ بر 18 سال از محضر و ابحاث فقه و اصول آن مرحوم كامياب و مستفيض شده و دروس معقول را از محضر آيت الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و آيت الله العظمى... موسوى مدظله استفاده نموده و هم چندين سال به درس فقه آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله شركت نموده و در حال حاضر با چند نفر از علماء حوزه حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عباس مستقيم و حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا اسماعيل رحمت خواه تبريزى و حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا حسن غفارى نژاد مباحثه كمپانى دارند و ظهرها هم در حرم مطهر حضرت معصومه عليهاسلام اقامه جماعت دارند.

از نوشته هاى ايشان است: تقريرات درس اصول و فقه (مكاسب و خمس) مرحوم آيت الله العظمى حجه طاب ثراه.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (123 -122 / 2)، آينه ى دانشوران (282 -281)، گنيجينه ى دانشمندان (220 -219 / 2).

فقيه، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: الهيات و ادبيات، دانشگاه: الزهرا (س)

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فقيه، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن فقيه جد مادرى حجةالاسلام سيد مجدالدين مترجم عزيز ماست، كه از مجتهدين بزرگ شيراز و از شاگردان آيات عظام ميرزا نائينى و آقا ضياءالدين عراقى بوده و از آنان اجازه اجتهاد داشته، مجلس درس اين فقيه گرامى مورد توجه فضلاء بوده است.

مجله الاسلام كه در ايران و كشورهاى اسلامى از اول رژيم پهلوى منتشر مى شد نشانه رشد فكرى اين فقيد بود.

مرحوم حجةالاسلام شيخ جمال الدين اسلامى و شيخ كمال الدين فقيهى فرزندان ذكور اين مرحوم مى باشند و خاندان اسلامى و فقيهى در شيراز از ارحام اين مجتهد بزرگند.

مدفن ايشان در حرم مطهر حضرت على بن حمزه است. فرزندان اين دانشمند بزرگ هم اكنون به خدمات ذى قيمت دينى و اجتماعى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فقيهي آملي، شكرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا شيخ شكرالله بن كربلائى جعفر بن ملا فرج الله ملقب به فقيه نيا و معروف به فقيهى از علماء آمل ميباشند. در 1314 خورشيدى در يكى از مضافات آمل بدنيا آمده و پس از خواندن دروس ابتدائى بشهر آمل آمده و مدت سه سال در مسجد جامع آمل تحصيل سطوح وسطى نموده و آنگاه بمشهد مسافرت نموده و چند ماهى توقف كرده و در سال 1334 شمسى بنجف اشرف مهاجرت نموده و مدت ده سال اقامت و از محضر آيات عظام آنجا بالاخص آيه الله العظمى خوئى مدظله العالى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال رسيده و در سال 1344 شمسى مراجعت بايران و در شهرستان آمل اقامت نموده و در مسجد جامع باقامه جماعت و خدمات روحى و دينى پرداخته است.

داراى تأليفات ارزنده اى ميباشد كه فهرست آنها را مينگارم:

1- تفسير قرآن شريف 2- شرح استدلالى بر لمعه شهيد

اول 3- رساله اى در قاعده لاضرر 4- شرح استدلالى تبصره علامه حلى اعلى الله مقامه 4- كشكول فقيه 5- شرح دعاء سمات

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

فقيهي بروجردي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا بن مرحوم حاج آقا رضا فقيهى بروجردى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهران است. وى در سال 1293 شمسى در بروجرد متولد شده و پس از رشد و خواندن دروس جديد مقدمات را در آنجا خدمت مرحوم حجةالاسلام آقا ميرزا لطف اللَّه فقيهى خوانده و در سال 1351 قمرى به قم مهاجرت و سطوح را از حضرت آيت اللَّه العظمى آقا نجفى مرعشى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى به پايان رسانيده و در دروس خارج آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه العظمى آقاى حجت و از موقع ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى تا آخر عمر معظم له شركت نموده و بافتخار مصاهرت و دامادى مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى نائل شده و پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى به تهران منتقل و تا اكنون در مسجد (خليلى) به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارد.

از نوشته هاى ايشانست مقدارى از تقريرات اصول مرحوم آيت اللَّه حجت قدس اللَّه سره داراى اجازات عديده از مراجع بزرگ قم و نجف در امور حسبيه و روايتى و غيره مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فقيهي قزويني، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام حاج شيخ على اصغر فقيهى قزوينى از علماء اعلام حوزه علميه بودند عالمى با فضل و تقوا بود كه در سال 1321 قمرى در قزوين متولد شده و از كودكى در دامان روحانيت تربيت يافته تا در سال 1344 به قم مهاجرت نموده و در مدرسه حاجى سكونت و مشغول به تحصيل گشته و در ايام تحصيل به اصفهان مسافرت و در مدرسه جده نيز اشتغال داشته و مدت قليلى هم در نجف در مدرسه صدر توقف و از

محضر آيت الله خونسارى و آيت الله فيض حاضر شده و مدت هيجده سال هم از محضر زعيم اعظم شيعه آيت الله بروجردى بهره مند گرديده و پس از ايشان چند سالى از طرف حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى براى خدمات دينى و ترويج احكام و اقامه جماعت رحل اقامت به تهران افكنده تا سال 1385 كه ترك دنيا گفته و به سراى جاودان شتافته است رحمه الله عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فقيهي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 ش)، عالم، مورخ، مترجم و اديب. در قم به دنيا آمد. ابتدا در مكتب با مقدمات و در محضر پدرش كه از روحانيون بود با علوم حوزوى آشنا شد و تا حد متوسطه پيش رفت. آن گاه براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و از دانشكده معقول و منقول ليسانس گرفت. سپس به سمت دبير ادبيات دبيرستان حكيم نظامى، كفالت فرهنگ و رياست دبيرستان حكيم نظامى در قم منصوب شد. وى سالهاى متمادى عمر خود را صرف نوشتن كتابهاى سودمندى كرد. از اثار وى: سلسله مقالات «ايران در جنگ گذشته»؛ سلسله مقالات «تاريخ قضيه ى بحرين»؛ سلسله مقالات «گذشته ى خوزستان»؛ «تاريخ آل بويه»؛ «تاريخ و عقايد وهابيان»؛ «تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى»؛ «دستورهاى املاء و انشاء»؛ «توحيد مفضل»، ترجمه؛ «عهدنامه ى مالك اشتر»، ترجمه؛ «سفرنامه ى حج»؛ «عضدالدوله ديلمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 3، ش 6، ص 10 -3)، مؤلفين كتب چاپى (473 -471 / 4)، يادگار (س 1، ش 7، ص 80).

فكري ارشاد، جهانگير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات آلمانى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات آلمانى از دانشگاه تهران در سال 1345، با استفاده از بورس ويژه دولت آلمان و گذراندن دوره آموزش زبان و ادبيات آلمان در دانشگاه مونيخ، كارشناسى ارشد در رشته فرهنگ و زبانهاى باستانى از دانشگاه تهران در سال 1352، درجه دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى از دانشگاه تهران در سال 1355 و تدريس در دانشگاه اصفهان در سطح كارشناسى و كارشناسى ارشد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبانهاى ايرانى

و ادبيات تطبيقى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات آلمانى، وضع اجتماعى ايران در زمان ساسانيان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 22، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ادبيات فارسى، فرهنگ و زبانهاى باستانى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فلاح تفتي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا فلاح تفتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

پدرم اصالتا اهل يزدند؛ تفت يزد. اما پيش از انقلاب براي تحصيل علوم حوزوي به قم آمدند و چنين شد كه من شدم قمي. ابتدايي را در مدرسه خديوي و راهنمايي را در مدرسه علامه حلي و دبيرستان را در هدايت گذراندم. سال 76 ديپلم رياضي گرفتم. معدلم 98/18 بود. دبيران مدرسه تشويقم مي كردند كه دانشگاه بروم .اما من مي خواستم در فضاي حوزه رشد كنم.فضاي خانواده و بويژه شخصيت پدرم مرا شيفته حوزه كرده بود. همان سال وارد حوزه شدم و در مدرسه معصوميه درس را شروع كردم.مقررات مدرسه سرعت بيش از حد را اجازه نمي داد ولي با استفاده از تبصره ها و الحاقيه ها پنج ساله دروس مقدمات را گذراندم و سال 81 وارد دروس سطح شدم. سال 84 هم آخرين امتحان شفاهي پايه ده را دادم و از همان سال وارد دروس خارج شدم كه اين مقطع هم چنان جاري است.

فلاح زاده، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين فلاح زاده

محل تولد : ابركوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 ه.ش دروس حوزوي را در مدرسه علميه حكيم شيراز كه زير نظر شهيد محراب، آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب اداره مي شد شروع كردم. يك سال بعد به قم آمدم و در مدرسه منتظريه (معروف به حقاني) كه به مديريت شهيد آيت الله قدوسي اداره مي شد، مشغول به تحصيل شدم. دروس سطح را خدمت اساتيد محترم آن مدرسه و برخي ديگر از اساتيد حوزه به

پايان رساندم. در سال 1359 دروس دبيرستان را به طور جهشي به صورت شبانه در كنار دروس حوزه امتحان دادم و ديپلم اقتصاد گرفتم. پس از دروس سطح، درس خارج فقه و اصول را به مدت بيش از ده سال خدمت اساتيد بزرگ حوزه علميه قم گذارندم. در كنار دروس فقه و اصول، علوم حديث، منطق و فلسفه و كلام را نيز به طور متداول در حوزه خدمت اساتيد اين فن فرا گرفتم. از سال 1358 تحقيق، بازنگري، بازنويسي و تدريس احكام دين را به صورت تخصصي آغاز كردم، تمام ابواب فقه را به سبك جديد بازنويسي و تنظيم و دسته بندي كردم و در كنار آن تدريس احكام را در مدارس علميه قم و برخي از دانشگاهها آغاز كردم كه اين روش جديد آموزشي مورد استقبال قرار گرفت و در نتيجه، نگاشته هاي خود را براي استفاده بيشتر علاقه مندان به چاپ رساندم كه با عنايت الهي تا كنون بيش از 20 نمونه آن منتشر شده و برخي از آنها در تيراژ بسيار گسترده مورد استفاده قرار گرفته است. اكنون نيز به امر تبليغ و نگارش و نيز تحصيل مسائل ديني مشغول و از خداي بزرگ آرزوي توفيق و قبولي اعمال و حسن عاقبت را دارم. انه ولي التوفيق

فلاح شيرواني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا فلاح شيرواني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

حقير دوره هاي دبستان و راهنمايي را در شهرك خزانه تهران در مدارس ديني مناسبي گذراندم و دوره دبيرستان را در مدرسه نمونة دولتي رشد (ظاهراً اولين مدرسه نمونه دولتي آن زمان- تأسيس 1364)

گذراندم (ورودي دوره اول آن بودم) اين مدرسه هم محصول خوبي داشت. و همين تأثيرات چشمگيري روي چند منطقه جنوب شهر گذاشت. پس از ديپلم در سال 68 در رشته مخابرات دانشگاه صنعتي شريف مشغول تحصيل شدم. منتها انديشه اي كه يكبار سال چهارم دبيرستان سر كوبش نموده بودم دوباره سراغم آمد و اين بار جدي تر و تحليلي تر گريبانم را گرفت. به طور جدي به اين مي انديشيدم كه آيا بايد ادامه تحصيل در رشته مهندسي بدهم يا به حوزه بروم. مخالفتها متنوع و همه جانبه بود و موافقين برخي عاطفي برخورد مي كردند و برخي تحليلهايشان ضيعف بود. پس از چند ماه تحقيق و حتي سكونت چند ماهه در قم جهت تحقيقي در اين باب بالاخره تصميم خود را قاطعانه گرفتم و در سال 71 پس از انصراف از دانشگاه وارد حوزه شدم. در عرض سه سال تا چهار سال پايه ده 10 حوزه را گذراندم (سال 74 تخصصي هاي پايه ده و درسال 75 عموميها را امتحان دادم. از سال 74 به درسهاي خارج سرزدم. از همان سال اول به دروس معقول علاقه اي ويژه داشتم لذا در كنار ادبيات عرب و حلقات شهيد صدر المنطق را هم (پس از مطالعه دقيق آموزش منطق غرويان و مباحثه مفصل آن) تمام كردم و كتاب «آشنايي با فلسفة» شهيد مطهري و «علم چيست، فلسفه چيست» را نيز خواندم. تابستان همان سال اول (72) با كتاب در آمدي بر آموزش فلسفه آقاي غرويان و در محضر آقاي معلمي رسماً دوره فلسفه را شروع كرديم و پس از آن در سال دوم آموزش فلسفه را

با ايشان ادامه داديم و تا انتهاي همان سال (72) هر دو جلد را تمام كرديم پس از آن به مطالعاتي در باب فلسفه غرب رو آورديم كه به صورت كامل پيگيري نشد و در سال بعد نهايه را با نظارت جناب استاد فياضي و برگزاري جلسات مرتب رفع اشكال توسط ايشان گذراندم. پس از آن به جهت فشار دروس اصول و فقه و اصرار بر اتمام سطح 2 سير فلسفي مدتي متوقف شد. در سال 76 در كنار دروس فقه و اصول دوره اشارات(حكمت) را با نوارهاي آيت الله حسن زاده حفظه الله شروع كردم و پس از آن «اسفار اربعه» را با نوارهاي آيت الله جوادي حفظه الله مطالعه كردم. از سال 77 دروس عرفان نظري با كتاب «تمهيد القواعد» توسط استاد يزدان پناه حفظه الله شروع شد كه توفيق شركت مستمر در آن و پس از آن «شرح فصوص الحكم» مرحوم قيصري و در كنار آن دروس حكمة الاشراق و جلسات فلسفة بود. دروس فقه و اصول پس از پاية 10 با حضور در كلاسهاي آيت الله تبريزي و بهجت حفظهم الله حجة الاسلام و المسلمين مددي و تحريري و همچنين حجة الاسلام شيخ صادق لاريجاني ادامه پيدا كرد؛ تا سال 82 كه با پذيرفتن مسؤوليت بخش شهيد بهشتي (فارغ التحصيلان دانشگاهي كه به حوزه آمده بودند) در مدرسه معصوميه، كلاً برنامه هاي علمي بنده متوقف شد. پس از استعفا از مسؤوليت آن بخش در سال 84 دوباره برنامه دروس عرفاني و فلسفي و تحقيقات تربيتي پي گرفته شد. همزمان با استعفا از دو گروه پژوهشي اخلاق و تربيت در پژوهشگاه علوم

و فرهنگ اسلامي مشغول شدم. سال تحصيلي 86 _ 87 معاونت پژوهشي مدرسۀ معصوميه را پذيرفتم و در زمستان همان سال (86) گروه پژوهشي «اخلاق و عرفان» را به كمك تعدادي از دوستان در پژوهشكدۀ علمي _ كاربردي باقرالعلوم ع وابسته به سازمان تبليغات طراحي و تأسيس كرديم. دغدغۀ ما در اين گروه پژوهشي فعال كردن تحقيقات كاربردي در حوزۀ اخلاق و عرفان توسط پژوهشگران توانمند اين عرصه بود.

فلاحتي، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول فلاحتي

محل تولد : صومعه سرا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب رسول فلاحتي فرزند معصوم متولد سال 1342 شمسي در يكي از روستاهاي شهرستان صومعه سرا در سال 1357 با معدل 17 و اندي در دبيرستان بازرگاني رشت سال اول دبيرستان را سپري كردم و با شروع سال تحصيلي 1358 وارد حوزه مقدسه قم شدم و دوم دبيرستان را در اين شهر خواندم البته همراه با دروس حوزه. دروس مقدمات را در مدرسه امام صادق (عليه السلام) به اتمام رسانده و شرح لمعه را نزد حضرات آيات وجداني فخر قدس سره، اشتهاردي و شب زنده دار و اصول فقه را از آيت الله صالحي بهره بردم. رسائل شيخ اعظم را از استاد آيت الله اعتمادي و مكاسب را از حضرات آيات صلواتي، بني فضل و دوزدوزاني استفاده بردم. كفايه جلد اول را از آيت الله دوزدوزاني، تبريزي و جلد دوم را از حضرت آيت الله ستوده بهره مند شدم. فلسفه را از حضرات آيات جوادي آملي و انصاري شيرازي استفاده كرده ام و درس خارج فقه و اصول را به محضر حضرات آيات

فاضل لنكراني، جوادي، تبريزي، مكارم شيرازي، بهجت، باريافته و استفاده كرده ام كه بيشتر اين ايام در محضر حضرت آيت الله فاضل سپري گرديده است كه مباحث خارج حج و اصول ايشان را به عربي به رشته تحرير درآورده ام. حدود سه سال نيز در مركز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام با اشراف آيت الله العظمي فاضل لنكراني كار فقهي تخصصي انجام داده ام كه حاصل آن طرح مباحثي پيرامون مسائل مستحدثه حج بود كه مجموعه اي بنام نور الفقه تنظيم گرديد. از سال 1365 به تدريس سطوح درسي حوزه مانند شرح لمعه و رسائل و مكاسب و كفايه تا كنون مشغول مي باشم. البته به صورت خصوصي بدايه الحكمه و نهايه الحكمه علامه طباطبايي را نيز تدريس داشته ام و هم اينك نيز مشغول تدريس سه كتاب رسائل، مكاسب و كفايه هستم.

فلاحتي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين فلاحتي

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد حسين فلاحتي در سال 1329هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان سبزوار ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1341 كه سالهاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور بود ايشان بدون هيچگونه ترس و واهمه اي وارد حوزه علميه مشهد گرديد. پس از ورود به مشهد مقدس ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا (ع ) از نخستين روزهاي

ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار همچون مرحوم آيت الله فاضل، آيت الله مكارم، آيت الله سيد جواد سبزواري و آيت الله واعظ طبسي بهره ها برد. و در سال 1367 به حلقه درس خارج ستارگان مشهد پيوست. ايشان ضمن تبليغ سالهاي متمادي است كه به امر تدريس در دانشگاه آزاد سبزوار، آموزش و پرورش سبزوار و ... مشغول مي باشد.

فلاطوري، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فيلسوف.

تولد: 1304 ق.، اصفهان.

درگذشت: 9 دى 1375.

عبدالجواد فلاطورى از نوادگان آخوند ملا اسماعيل اصفهانى، استاد فلسفه ى حاجى سبزوارى، است. فلاطورى از ابتداى جوانى علاوه بر تحصيلات دبيرستانى به كسب معارف اسلامى همت گماشت و در شهرهاى اصفهان، تهران و مشهد در محضر استادانى نظير محمدعلى شاه آبادى، مهدى آشتيانى، آيت الله محمدتقى آملى، آيت الله خوانسارى، محمدرضا كلباسى و آيت الله هادى كدكنى نيشابورى به شاگردى پرداخت .

در سال هاى 1328 و 1329 كتاب جواهر را با آيت الله محمدرضا كلباسى مباحثه كرد و از محضر وى به اخذ روايت و گواهى درجه ى اجتهاد نايل آمد.

فلاطورى در سال 1333 براى تحصيل روانه آلمان شد و در رشته ى فلسفه به تحصيل پرداخت. وى در رشته ى «كانت شناسى» به درجه ى استادى رسيد. همچنين در آلمان به تحصيل رشته هاى فلسفه، روان شناسى علوم تربيتى، علوم اجتماعى، و تطبيق اديان پرداخت. در همين ايام زبان هاى لاتين و يونانى را نيز فراگرفت و پس از نوشتن مقالات و رسايل كوچكترى به نوشتن رساله ى استادى خود پرداخت و آن را درباره ى «دگرگونى بنيادى فلسفه ى يونانى بر اثر طرز انديشه اسلامى» نگاشت و به درجه ى استادى نايل آمد. دكتر فلاطورى استاد دانشگاه كلن

آلمان در رشته هاى فلسفه (به شيوه ى تطبيقى) و حقوق و كلام و علوم اسلامى و اسلام معاصر بود.

از جمله فعاليت هاى دكتر فلاطورى، تأسيس مركز آكادمى كلن در سال 1356 بود كه دست به اصلاح كتاب هاى درسى مدارس آلمان زد، و نواقص و كاستى هاى كتاب هاى درسى را در زمينه هاى اسلام و تاريخ اسلام اصلاح كرد و در اين ارتباط شش كتاب تأليف شد كه به عنوان مرجعى براى نويسندگان كتاب هاى درسى آلمان و ديگر كشورهاى اروپا از قبيل فنلاند، فرانسه، پرتغال و اسپانيا شد و خود اروپايى ها براساس اقدامات و تأليفات استاد فلاطورى، مطالب كتاب هاى درسى خود را اصلاح بازنويسى كردند.

دكتر فلاطورى براى اين كه مركز آكادمى كلن به عنوان يك نهاد علمى جزء دانشگاه قرار بگيرد، آن را از شهر كلن به هامبورگ انتقال داد و از آن پس جزيى از دانشگاه هامبورگ شد. قصد وى اين بود كه در اين مركز آكادمى، دانشجوى علوم اسلامى تربيت كند و مدرك معتبر نيز بدهد.

دكتر فلاطورى در آلمان به عنوان يك مرجع اسلامى و دانشمند فلسفه و علوم اسلامى مطرح بود. هر زمان كه مجلس اروپا در تجزيه و تحليل و بيان مسايل اسلامى و تفاهم و همفكرى و گفت و گوى بين پيروان ادييان اسلام و مسيحيت و يهوديت دچار مشكل مى شدند، به وى مراجعه مى كردند و نظرخواهى و راهنمايى مى خواستند. وى براى ايجاد مباحثه، تفاهم، همفكرى، و همكارى بين پيروان اديان مختلف تلاش مى كرد. وى در برپايى اجلاسى كه پيش از فوتش بين مفتكران و انديشمندان مسلمان، مسيحى و يهودى در يونان برگزار شد، مسئوليت داشت.

از آثار ترجمه ى اوست: تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى

(تأليف برتولد اشپولر، تهران، 1349).

دكتر عبدالجواد فلاطورى روز يكشنبه نهم دى 1375 هنگام تدريس در كلاس درس بر اثر سكته ى قبلى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فلسفي شيرازي، هدايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل اديب، و نويسنده ى توانا، از قضات دادگسترى بوده، در شيراز متولد شده، و هم در آن شهر تحصيل علوم دينى و ادبى، از فقه و اصول و ادبيات عربى و فارسى نموده، در سال 1304 خورشيدى روزنامه ى «شوش» را در محمره (خرم شهر فعلى) منتشر نموده، سپس به خدمت وزارت عدليه وارد گرديده، سالها در دادگسترى به شغل قضاوت اشتغال داشته، و از قضات پاكدامن و درستكار به شمار مى رفته.

سرانجام در سال 1338 خورشيدى در ضمن مأموريت اصفهان وفات يافته، در اين شهر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

فلسفي شيرازي، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1338 ش)، روزنامه نگار و قاضى. در شيراز به دنيا آمد و در همان جا علوم دينى، ادبى و عربى را فراگرفت. وى در 1304 ش به خوزستان رفت و روزنامه «شوش» را در خرمشهر تأسيس و منتشر كرد. پس از مدتى به تهران آمد و در وزارت دادگسترى مشغول شد. وى در ضمن مأموريت به اصفهان وفات يافت و در آن شهر به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (86/ 3)، تذكرةالقبور (539 -538)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (154 -153/ 4).

فلسفي شيرازي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيى فلسفى مرحوم درويش على دارابى شيرازى از علماء خدوم و ائمه جماعت معاصر شيرازند كه در مركز استان فارس به خدمات دينى و روحى و اجتماعى اشتغال دارند.

ايشان در سال 1318 شمسى در شهرستان داراب به دنيا آمده و در خانواده اى مومن و مسلمان پرورش يافته و پس از تحصيلات ابتدائى به تشويق مرحوم والدش به حوزه علميه داراب وارد و پس از فراگرفتن مقدمات به همراهى پدر و مادر به شيراز آمده و در مدرسه علميه خان به ادامه تحصيل پرداخته است.

و مورد توجه و تشويق مرحوم آيت اللَّه حاج سيد نورالدين (نايب الامام) شيرازى واقع و در خدمت والدين خود عزيمت به كربلا نموده و حدود پنج سال اقامت كرده و ادبيات و سطوح را در خدمت اساتيد و مدرسين كربلا چون حاج شيخ جعفر رشتى و حاج شيخ يوسف بيارجمندى (شاهرودى) فراگرفته و پس از آن به نجف اشرف مهاجرت و سطوح عاليه را در خدمت آيات و مدرسين نجف چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد اسداللَّه (شهيد) مدنى (امام جمعه شهر تبريز) و نيز مرحوم آيت اللَّه

حاج شيخ محمدعلى سرابى و آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم كوكبى و ديگران به پايان رسانيده و همدوش اساتيد سطح به درسهاى خارج فقه و اصول حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله الوارف و آيت اللَّه حاج آقا محمد روحانى و آيت اللَّه خمينى شركت و استفاده نموده تا در سال 1350 شمسى كه از طرف دولت بعث عراق برابر 1390 قمرى به تنهائى از بغداد اخراج و به شيراز وطن اصلى خود آمده و رحل اقامت افكنده و چون با استقبال گرم مردم شيراز بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ بهاءالدين محلاتى مواجه شدند كه محل نماز جماعت خود را به ايشان واگذار فرمودند ايشان با همفكرى معظم له به ارشاد مردم توصيه و جلسات جامعه روحانيت و كارهاى فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى و ارشادى بپردازند.

خدمات آقاى فلسفى در عراق و ايران

1- ايشان در ماه ذيقعده 1383 قمرى در نجف اشرف به همراهى جمعى از فضلاء نجف اشرف و بزرگان حوزه علميه دومين مجله ماهنامه فارسى به نام پرتوهائى از اسلام منتشر كردند كه متاسفانه بيش از 12 مجله از آن منتشر نشد.

2- در سال 1385 قمرى به نمايندگى حضرت آيت اللَّه العظمى حكيم رحمه اللَّه به بغداد جديد آمده و به ارشاد اهالى آن منطقه پرداخته و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تبليغات و تدريس علوم اسلامى براى طلاب علوم دينى پرداخته تا اينكه موفق شدند مدرسه سلوميه را در بغداد پايتخت كشور عراق تأسيس نمايند كه جمعى از طلاب شيعه در آن به تحصيل مقدماتى پرداخته و بعد براى تكميل به نجف اشرف عزيمت مى نمودند.

3- از آثار پر ارج ايشان تأليف دائره المعارف القرآنيه است كه

طبق لغت آيه شروع نموده و سپس به تفسير آيه مربوط و ارجاع به كليه تفاسير مى گردد كه مع الاسف اين كتاب با كتابخانه ايشان در بغداد مانده است و تاكنون توفيق چاپ آن را نيافته اند و آن حدود پنجاه جلد است كه جلد اول و دوم آن فقط در حرف الف است.

آثار علمى مطبوع ايشان

1- قصه الموجود كه داستان وجود و فلسفه آن را با سبك رومانى نوشته و در سلسله منابع الثقافه الاسلام به طبع رسيده است. چاپ بغداد.

2- جزوه هاى در فلسفه نماز- چاپ بغداد.

3- فلسفه روزه.

4- الامام الحسين و الحركه الفكريه كه در بغداد به طبع رسيده است.

اما خدمات اجتماعى و فرهنگى ايشان در شيراز

1- تأسيس صندوق قرض الحسنه در داراب شيراز.

2- ماهنامه دينى و ادبى پيام مهدى.

3- صندوق قرض الحسنه مهدى موعود.

4- خيريه مهدى موعود براى اداره جمعى از فقراء و مستمندان.

5- كانون ازدواج كه دفتر خاصى دارد و زير نظر عده اى از خواهران مومن اداره مى شود.

6- خدمات مطبوعاتى مهدى موعود.

از آثار علمى ايشان پنج جلد از مستند الرسول الاعظم صلى اللَّه عليه و آله به طبع رسيده است و اين موسوعه حدود سى مجلد است كه معظم له مشغول به تأليف آن هستند.

ديگر از آثار ايشان مدرسه علمى است كه جمعى از طلاب و محصلين در آنجا اشتغال به درس و بحث دارند و خود ايشان مشغول به تدريس فقه و اصول در آن مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فلسفي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1419 -1327 ق)، عالم دينى، خطيب، واعظ، متكلم، مفسر و محدث. در تهران به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد اساتيدى همچون پدرش، آيت الله تنكابنى، و آقا شيخ يونس قزوينى

و آقا شيخ على رشتى، و معقول و فلسفه را از ميرزا طاهر تنكابنى و آقا ميرزا محمود قمى و ميرزا مهدى آشتيانى فراگرفت. وى حدود دو سال در زمان آيت الله حايرى يزدى در قم اقامت داشت و از محضر اساتيد حوزه ى علميه بهره مند شد.سپس به تهران آمد و به ادامه تحصيل و مطالعه ى كتب مختلف و متنوع پرداخت. وى در منبر و خطبه روش نوينى را پايه گذارى كرد و تحول عميقى در فن سخنورى بوجود آورد و شاگردان بسيارى را تربيت كرد. خدمات دينى و اجتماعى او بسيار و مسافرتهاى تبليغى او به كشورهاى عربستان، عراق، پاكستان و همچنين به شهرهاى مختلف ايران قابل توجه است. در تهران، در پايان جلسه درس، درگذشت و در جوار حضرت عبدالعظيم حسين در كنار عمو و پدر همسرش، آيت الله حاج شيخ محمد حسين تنكابنى، دفن شد. آثار علمى و قلمى او منشورى آموزنده با نثرى جذاب است. عمده آثار وى كه تحت عنوان كلى «گفتار فلسفى» انتشار يافته عبارتند از: «كودك»، از نظر وراثت و تربيت، دو مجلد؛ «جوان»، از نظرعقل و احساسات، دو مجلد؛ «بزرگسال و جوان» از نظر افكار و تمايلات، دو مجلد؛ «آيه الكرسى»، پيام آسمانى توحيد؛ «اخلاق»،از نظر همزيستى و ارزشهاى انسانى، دو مجلد؛ «معاد»، از نظر روح و جسم، سه مجلد؛ «سخن و سخنورى»، از نظر بيان و فن خطابه؛ «شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق»، از صحيفه ى سجاديه، سه مجلد.[1]

حاج شيخ محمدتقى فلسفى بن العلامه العلام و الفقيه القمقام حجه المسلمين والاسلام المرحوم آيت الله حاج شيخ محمدرضا تنكابنى تهران اعرف خطباء عصر و اشهر وعاظ زمان مايند كه خود چندى افتخار توقف حوزه

علميه را داشته و حوزه علميه هم فخر بر اين ثمره مفيد و اثر ارزنده خود مى كند.

اين رادمرد بزرگ و اين نابغ سترك كه صيت و صوتش عالم گير شده و شهرت و ملاحت سخن ورى و سخنرانيش مستغنى از تعريف ما و جهانى گرديده بخصوص در تحقيقات علمى و دخول و خروجش به مطالب و از مطالب و اداء سخن و حق مطلب دادنش در اين زمان بى قرين و در قرون گذشته كم نظير بوده و مبالغه نيست اگر بگويم.

انصاف مى دهم كه دليران و دليران

بسيار ديده ام نه بدين حسن و دلبرى

عالمى است محقق و ناطقيست مدقق مفسريست خبير و محدثيست بصير متكلمى است فاضل و واعظى است كامل جامع معقول و منقول حاوى فروع و اصول بسيار خوش محاوره و خوش مجلس منزلش مهبط اهل فضل و محفلش مجمع اهل كمال سينه اش باز و دستانش گشاده در قضاء حوائج مومنين و بالاخص روحانيين ساعى و در امور خير مساعى جميله دارد و از خدمات دينى و اجتماعى فرونمى گذارد.

در سال 1327 قمرى هجرى در تهران متولد شده و در خاندان علم و فضيلت و مجد و شرافت تربيت يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد اساتيد بزرگ چون والد معظم خود و آشيخ يونس قزوينى و آشيخ على رشتى و معقول و فلسفه را از مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى و آقا ميرزا محمود قمى و ميرزا مهدى آشتيانى استفاده نموده و حدود دو سال هم در زمان مرحوم آيت الله حايرى يزدى در قم توقف و از محضر اساتيد حوزه علميه بهره مند شده و بعد به تهران مراجعت و به ادامه تحصيل و مطالعه كتب مختلفه و

متنوعه عصرى و قدماء گرديده و از هر خرمنى خوشه ها چيده و از هر گلستانى گلها به دست آورده و با آن فكر سرشار و ذوق فراوان و استعدادى كه تنها موهبت خداونديست (و ذلك فضل الله يوتيه من يشاء) خريت ادب و تحرير سخنورى گرديده و خاص و عام و جاهل متقدم و متجدد را مجذوب بيان سحرآميز خود به مضمون (و ان من البيان السحر) نموده است.

من نمى گويم كه آن شمع جهان

هست پيغمبر ولى دارد بيان

حدود 6 سال در ماه رمضان و ده شب اول محرم از مسجد سلطانى با دنياى امروز از اسلام و غيره صحبت كرده و حقايق اسلام را با بيانى بس رسا و مليح خود به زبان عصرى به وسيله دستگاه فرستنده به مردم جهان رسانيده و اين به خدا فخر اسلام و مسلمين و به ويژه شيعيان اثنى عشر روى زمين است.

چندين سال متمادى ظهرهاى ماه رمضان در مسجد حاج سيد عزيزالله تهران صحبت مى كردند ده ها هزار نفر از طبقات مختلف، روحانيين و اساتيد دانشگاه و دبيران و آموزگاران و محصلين جديد و قديم و تجار و اصناف براى استماع سخنرانيهاى معظم له حاضر مى شدند و چون صحن مسجد و شبستانها و ايوانها و راهروهاى مسجد گنجايش آن همه جمعيت را نداشت.

قسمت مهمى از مستمعين در بازار و سراهاى اطراف مسجد اجتماع مى كردند و متجاوز از سى بلندگو كه در نقاط مختلف نصب مى شد صدا را به همه آنها مى رسانيد.

خاطرات آن مجلس باشكوه فراموش نشدنى است بسيارى از مشكلات دينى در آن مجلس مورد بحث قرار مى گرفت و حل مى شد و بسيارى از افراد منحرف با استماع آن سخنان نافذ به

راه مى آمدند و از سقوط و تباهى رهائى مى افتند.

علامه فلسفى روش نوينى را در منبر پايه گذارى كرد و تحول عميقى را در فن سخنرانى به وجود آورد روايات حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه طاهرين عليه السلام را كه گوهرهاى گرانقدر اسلامى است با منطق علمى روز تشريح و توضيح نموده و در نسل تحصيل كرده اثر بسيار عميق گذارده و كتابهاى ايشان نمونه اى از اين روش نوين است.

در زمان حيات مرحوم آيت الله العظمى بروجردى قدس سره سالهاى متمادى به دعوت آن مرجع بزرگ و عاليقدر در دهه آخر صفر به قم مى رفتند صبح ها در منزل معظم له و شبها در صحن بزرگ قم به دعوت توليت آستانه براى جمعيت زيادى كه در صحن بزرگ و صحن كوچك و صحن موزه و خيابان مجاور صحن و شيخان گرد آمده بودند سخنرانى مى كردند سخنان ايشان علاوه بر آثار مفيدى كه در افكار تمام مردم مى گذارد براى فضلاء طلاب حوزه علميه كه به منبر علاقه داشتند آموزنده و سرمشق بود و از روش ايشان استفاده بسيار مى كردند، كليه مراجع بزرگ تقليد نجف اشرف و قم و مشهد مقدس از گذشته و معاصر عنايت مخصوص و توجه خاصى به معظم له داشته و دارند.

خلاصه استاد و علامه فلسفى از نوابغ زمان و از افرادى است كه مى توان درباره شخصيت علمى و اخلاقى او و مسافرتهايش به كشورهاى اسلامى حجاز و اعتاب عاليات و پاكستان و شهرهاى مهم ايران كه براى تبليغ رفته و منبرهاى مهيج و منابر معجزه آسا و خدمات دينى و اجتماعى و مبارزاتش با منحرفين و گروه هاى ضد اسلامى كتاب مستقلى نوشت.

از آثار علمى

و قلمى اين استاد كه به طبع رسيده و جهانى را به خود متوجه نموده كتب زير است كه براى تربيت كودكان و راهنمائى نسل جوان بهترين كتاب و آموزنده ترين منشوريست كه منتشر شده است.

1- گفتار فلسفى راجع به كودك از نظر وراثت و تربيت در دو جلد كه هر جلدى بيش از پانصد صفحه است.

2- گفتار فلسفى راجع به جوان از نظر عقل و احساسات در دو جلد كه هر جلدى بيش از پانصد صفحه است.

3- گفتار فلسفى آيه الكرسى يا پيام آسمانى توحيد در چهارصد صفحه.

يكى از شعراء معاصر درباره معظم له سروده است

او ستاد اوستادان بلاغت (فلسفى)

آنكه نامش زى فلك از عرشه منبر گذشت

ابن جوزى گرچه در يك آيه سالى حرف زد

بودى از امروز گفتى وى زمن برتر گذشت

(فلسفى) تنها نه در نطق و بيان باشد فريد

كلك وى از تيغ مردان دلاور در گذشت

در كتاب كودكش بنگر كه خودپيرانه گفت

از يونسكو خود كتاب وى مهين دفتر گذشت

ويژه از بهر جوانان اين كتاب تازه اش

انقلابى كرده خوش برپا كه از اختر گذشت

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه دانشوران (65 -64)، بزرگان رامسر (178)، گنجينه ى دانشمندان (390 -387 / 2).

فلسفي، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله فلسفي در سال 1280 ، در تهران متولد گرديد. تحصيلات مقدماتي را در مدارس اقدسيه و آليانس فرانسه و دارالفنون فراگرفت. فلسفي پس از تكميل معلومات عاليه ، به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد و در سال 1307 چندماهي در وزارت دادگستري به خدمت پرداخت ، سپس به وزارت فرهنگ منتقل گرديد. وي از سال 1335 تا 1340 به سمت رايزن فرهنگي ايران در ايتاليا و اسپانيا منصوب و مشغول خدمت شد تا

سرانجام در سال 1343 به درخواست خودش بازنشسته و در اروپا ساكن شد. گذشته از سمت هاي اداري و مشاغلي كه متذكر گرديديم ، وي به امر آموزش نيز پرداخته است. او در سال 1307 در دارالفنون ، دانشسراي عالي و ساير مدارس متوسطه تهران به تدريس تاريخ و جغرافيا و علوم ادبي پرداخت و با تاسيس دانشگاه تهران به عنوان استاد به تدريس تاريخ پيش از اسلام در دانشكده ادبيات مشغول گرديد. وي همچنين مدتي نيز استاد مدعو در دانشگاه استراسبورگ فرانسه بود. نصرالله فلسفي علاوه بر نويسندگي و ترجمه ي كتاب هاي فراوان ، مقالات تحقيقي درباره ي تاريخ و ادبيات ايران در نشريات به چاپ رسانده است. نصرالله فلسفي سرانجام در سال 1360 ، يك ماه بعد از ورود به ايران ، زندگي را بدرود گفت و در شهر ري به خاك سپرده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : نصرالله فلسفي ، فرزند ميرزا نصرالله خان سوادكوهي مستوفي ( از مستوفيان دربار قاجار ) بود كه اصل خانواده اش از سوادكوه قزوين است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : فلسفي شش روز پس از مرگ پدرش به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فلسفي تحصيلات مقدماتي را در مدارس اقدسيه و آليانس فرانسه و دارالفنون فراگرفت.

زمان و علت فوت : نصرالله فلسفي سرانجام در سال 1360 ، يك ماه بعد از ورود به ايران ، زندگي را بدرود گفت و در شهر ري به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فلسفي پس از تكميل معلومات عاليه ، به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد

و در سال 1307 چندماهي در وزارت دادگستري به خدمت پرداخت ، سپس به وزارت فرهنگ منتقل گرديد. وي از سال 1335 تا 1340 به سمت رايزن فرهنگي ايران در ايتاليا و اسپانيا منصوب و مشغول خدمت شد تا سرانجام در سال 1343 به درخواست خودش بازنشسته و در اروپا ساكن شد.

فعاليتهاي آموزشي : استاد فلسفي در سال 1307 در دارالفنون ، دانشسراي عالي و ساير مدارس متوسطه تهران به تدريس تاريخ و جغرافيا و علوم ادبي پرداخت و با تاسيس دانشگاه تهران به عنوان استاد به تدريس تاريخ پيش از اسلام در دانشكده ادبيات مشغول گرديد. وي همچنين مدتي نيز استاد مدعو در دانشگاه استراسبورگ فرانسه بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نصرالله فلسفي علاوه بر نويسندگي و ترجمه ي كتاب هاي فراوان ، مقالات تحقيقي درباره ي تاريخ و ادبيات ايران در مجلات تهران از جمله : تعليم و تربيت ، مهر ، سخن ، شفق سرخ ، اتحاد ، مرز آزاد ، اطلاعات ، شرق ، يغما ، دانشكده ادبيات و علوم انساني تبريز ، نشريه كتابخانه ملي تبريز و وحيد به چاپ رسانده است. وي به روزنامه نگاري هم مي پرداخت كه از جمله مجلاتي كه توسط وي منتشر شده است ، عبارتند از : مديريت داخلي مجله آينده ( 1304 ) ، كفالت مجله پست و تلگراف ( فقط سه شماره ، 1304 ) ، مجله ايران ( نشريه كلوپ بين المللي ايران براي تمبر و مجموعه هاي ديگر از سال 1301 تاي 1311 ) ، مجله تعليم و تربيت ( وابسته به وزارت معارف ، 1313 - 1314

) ، مهر ( از 1312 به مدت چهارسال ، دوره ي يك تا چهار ) ، مديريت و سردبيري مجله هفتگي اميد ( 1322 ، مدت سه سال ) ، همكاري فكري در نشر مجله اطلاعات ماهانه ( در سال هاي 1330 - 1334 ) ، مجله ايرانيكا به زبان ايتاليايي در دوره ي رايزني فرهنگي در ايتاليا. فلسفي گاهي شعر هم مي سرود و آثار منظومي از وي به يادگار مانده است ، از آن جمله است منظومه ي « بيچارگان » و قصايد و قطعات ديگر. مجموعه اي از اشعار وي در سال 1351 در تهران چاپ و منتشر شده است.

جوائز و نشانها : نصرالله فلسفي در سال 1354 ، عنوان « استاد ممتاز » دانشگاه تهران را يافت.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اصول آموزش و پرورش

2 تاريخ اروپا در قرن 19 و 20

ويژگي اثر : انتشار در سال 1309.

3 تاريخ ايران بعد از اسلام

ويژگي اثر : انتشار در سال 1317.

4 تاريخ ايران پيش از اسلام

ويژگي اثر : انتشار در سال 1317.

5 تاريخ روابط اروپا و ايران در دوران صفوي

ويژگي اثر : انتشار جلد اول در سال 1316.

6 تاريخ عمومي جهان در قرن هاي هفدهم تا بيستم ميلادي

ويژگي اثر : مشتمل بر دو مجل____د

7 تاريخ عمومي در قرن معاص___ر

8 تاريخ

غزنويان ؛ اصول تعليم و تربيت

ويژگي اثر : انتشار در سال 1314.

9 تاريخ و جغرافيا

ويژگي اثر : مشتمل بر دوازده جلد ، براي تدريس در دبيرستان ها با مشاركت علي اصغر شميم.

10 ترجمه ي اشعار منتخب شاعران رمانتيك فرانسه

ويژگي اثر : انتشار در سال 1341.

11 ترجمه ي تاريخ انقلاب روسيه

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

12 ترجمه ي تاريخ تمدن روم و يونان

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1319.

13 ترجمه ي تاريخ تمدن قديم

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1309.

14 ترجمه ي تاريخچه ي سلطنت قباد و ظهور مزدك

ويژگي اثر : اثر كريستين سن ، با مشاركت احمد بيرشك ، انتشار در سال 1306.

15 ترجمه ي تهران قدي_م

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1309.

16 ترجمه ي داستان توده ي طلا

ويژگي اثر : انتشار در سال 1304.

17 ترجمه ي داستان دندان ببر

ويژگي اثر : اثر موريس لبلان ، انتشار در سال 1302.

18 ترجمه ي داستان سر تنگ بلور

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

19 ترجمه ي داستان هاي كوتاه از نويسندگان بزرگ

ويژگي اثر : انتشار در سال 1333.

20 ترجمه ي داستان هشتصد و سيزده

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

21 ترجمه ي راز فلورانس

22 ترجمه ي سرگذشت ورتر

ويژگي اثر : تاليف گوت____ه ، انتشار در سال 1305.

23 ترجمه ي فرهنگ فلسفي ولتر

ويژگي اثر : انتشار در سال 1337.

24 ترجمه ي منتخب اشعار ويكتور هوگو

ويژگي اثر : انتشار در سال 1335.

25 ترجمه ي منظومه ي بيچارگان

ويژگي اثر : تاليف ويكتور هوگو ، و به نظم فارسي ، انتشار در سال 1305.

26 جغرافياي مفصل ؛ جغرافياي ممالك بزرگ دنيا

ويژگي اثر : انتشار در سال 1316.

27 جنگ چالدران

ويژگي اثر : انتشار در سال 1332.

28 دوره ي كامل تاريخ ايران

ويژگي اثر : مشتمل بر پنج مجلد براي كلاس هاي مدرسه هاي متوسطه.

29 زندگي شاه عباس كبير

ويژگي اثر : مشتمل بر سه جلد ، انتشار در سال هاي 1342 ، 1353 و 1364 .

30 شرح حال بزرگان ( داريوش و انوشيروان )

31 مجموعه ي هشت مقاله تاريخي

ويژگي اثر : انتشار در سال 1330.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف :

مجيد شفق ، ج 2 ، تهران : انتشارات سنايي ، ص 8442گلزار مشاهير ؛ زندگي نامه درگذشتگان مشاهير ايران ( 1358 - 1376 ) ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 319

فلسفيان، عبدالمجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالمجيد فلسفيان

محل تولد : دهدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد عبدالمجيد فلسفيان با شروع به تحصيل در سالهاي اخير مطالعات خود را به قرآن و نهج البلاغه اختصاص داده ام كه در زمينه نهج البلاغه دو كتاب «علي و پايان تاريخ» و «علي و جاري حكمت» را توسط انتشارات مسجد مقدس جمكران و انتشارات ليله القدر ناشر آثار استاد علي صفائي حائري (ع _ صاد) عرضه شده است كه كتاب اول عنوان فرعي آن امام زمان (عج) در نهج البلاغه است و كتاب دوم شرح چهل حكمت از حكمتهاي نهج البلاغه مي باشد. در زمينه قرآن نوشته هايي همچون پيش زمينه هاي برداشت از قرآن تفسير سوره روم، لقمان، قمر و يوسف به رشته تحرير در آمده كه هيچكدام به چاپ نرسيده است. و فعاليت ديگري كه چند سال اخير به آن مشغول بوده ام همكاري با دوستان و شاگردان زنده ياد استاد علي صفائي حائري (ع _ صاد) براي نوشتاري كردن سخنرانيهاي ايشان در زمينه هاي مختلف معارف ديني بالاخص مباحثي در حوزه نهج البلاغه از جمله روش برداشت از نهج البلاغه شرح شقشقيه با عنوان مشكلات حكومت ديني شرح حكمت 147 با عنوان خط انتقال معارف و شرح خطبه 32 با عنوان روزگار ستمگر و...

فنجكردي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(513 / 512 / 503 -433 ق)، اديب، نحوى و شاعر. ملقب به شيخ الافاضل. نسبت وى به فنجكرد از توابع نيشابور مى رسد. وى معاصر با زمخشرى و نزديك به عصر سيد رضى بود و ميدانى كتاب «السامى فى الاسامى» را، در لغت، به

فارسى، به نام وى تأليف كرده و در سرآغاز كتاب او را در فضل و علم و ادب ستوده است. او را مدون «ديوان» امير المومنين (ع) مى دانند. در نيشابور درگذشت. از جمله آثارش:«تاج الاشعار» يا «سلوه الشيعه»، در اشعار حضرت اميرالمومنين (ع)؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (156 / 8)، الذريعه (849 / 9 ،223 / 12 ،205 / 3)، رياض العلماء (354 -352 / 3)، ريحانه (357 -356 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 181 / 6)، فوائد الرضويه (269 -268)، الكنى و الالقاب (35 -34 / 3) ، لغت نامه (ذيل/ على فنجگردى)، معجم الادباء (272 -270 / 12)، معجم المؤلفين (28 -27 / 7).

فندرسكي، ابوطالب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(منسوب به فندرسك) ميرزا ابوطالب فرزند ابوالقاسم فندرسكى. شاعر و منشى قر. 12 ه. وى از شاگردان علامه مجلسى است و با ميرزا عبداللَّه افندى صاحب رياض العلماء و نظاير وى معاصر و در يك حلقه ى تدريس با آنان به كسب علم مشغول بود. تأليفات او عبارتند از: ترجمه ى فارسى شرح لمعه ى شهيد، حاشيه ى تفسير بيضاوى، حاشيه ى خفرى بر شرح تجريد قوشچى سامى كه منظومه است، غزوات حيدرى كه نيز منظومه است، المنتهى در نجوم، نگارخانه ى چين كه حاوى تمامى مكتوبات و منشات عربى و فارسى اوست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فوزي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فوزى نماينده ى (حضرت آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى) از فضلاء خدمتگذار معاصر و دانشمند مجاهد و فعال شهرستان رضائيه است. وى سالها در حوزه علميه قم كسب علم و كمال نموده و پس از وصول به مراتب عاليه حسب الامر آيت اللهى براى خدمات دينى در رضائيه اقامت و خدمات ارزنده دينى و اجتماعى بسيارى از قبيل بناء مساجد و حمام و غيره در شهر و حومه آن نموده و اكنون به اقامه جماعت و تبليغ احكام و تنوير افكار و نشر معارف حقه ى اثنى عشريه در آن منطقه حساس مرزى كه از طرفى مرز اسلام و كفر و از سمتى هم مرز ولايت و تسنن است اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فولادوند، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد محمد مهدي فولادوند فرزند شادروان محمد حسين بختياري ، در اول دي ماه 1299 در اراك متولد شد . او از سوي مادر ، نوه ي حجت السلام حاجي آقا محسن ادراكي و نبيره ي دختري مرحوم سيد محمد علي تهراني است . پس از طي تحصيلات اوليه و رايج به سبك جديد ، در شهريور 1329 براي ادامه ي تحصيل به ويژه در رشته هاي شعر و ادب و هنر و زيبايي شناسي ، به پاريس رفت و چهارده سال در آن شهر اقامت و در رشته هاي دلخواه دانشگاهي و تكميل زبان و ادب فرانسوي خود تلاش كرد . جناب فولادوند در آبان ماه 1343 ( 1964 م ) به تهران بازگشت و تاكنون كه بيش از هشتاد سال از عمر پربار و بركتش مي گذرد ، در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي، مواد مختلف فلسفه ، زيباشناسي ،

زبان فرانسه ، تاريخ مذاهب و فرهنگ ايران را تدريس كرده است . او عضو انجمن فلسفه ي ايران و علوم انساني يونسكو و عضو انجمن شعراي فرانسه و نويسندگان فرانسه زبان است . مجموعه ي آثار فرانسه و فارسي وي قريب به سي جلد است كه در حدود پانزده جلد آن به چاپ رسيده است . برخي از آثار چاپ شده ي ايشان از اين قرار است :

_ ترجمه ي [ رباعيات ] عمر خيام ، پاريس ، مزون نو ، 1960 ، طبع جديد آن با مقدمه و حواشي و « سخنان تازه درباره ي عمر خيام و رباعيات او » به پيوست آن . تهران ، فروغي .

_ هيدا ( در جستجوي زيبايي ) ، چاپ فرهنگ و هنر ( به فرانسه )

_ سنفونيها ،چاپ فرهنگ و هنر ( به فرانسه )

_ زن در انديشه ي خدا ( به فرانسه )

_ ديوان اشعار و نوشته ها ( آثار فارسي _ بخش يكم )

_ ترجمه ي كتاب المنقذ من الضلال ( = زندگينامه ي خود نوشت فكري و فرهنگي غزالي ، عنوان ترجمه ي فارسي اش رهنماي گمراهان ، نشريات محمدي )

_ نخستين درس زيبايي شناسي . انتشارات دهخدا .

_ پاسكال _ ونسي _ بلندل . مجموعه كتابهاي جيبي .

_ زيباترين اشعار فرانسه ( متن فرانسه و فارسي ) . انتشارات كندي . در سالهاي اوليه ي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، كه بنياد قرآن تاسيس شد ، استاد فولادوند چند اثر قرآني از نويسندگان برجسته ي معاصر عرب ، نظير سيد

قطب ، به فارسي شيوايي ترجمه كرد كه از سوي همان بنياد منتشر شده است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

فولر، رودي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رودي فولر مهاجم سال هاي پيشين تيم ملي فوتبال آلمان يكي از نامدارترين بازيكنان تاريخ فوتبال اين كشور است.

رودي فولر كه نام اصلي او رودولف فولر است تا اواسط دهه 90 ميلادي يكي از مهاجمان موفق و درخشان فوتبال آلمان بود. وي از سال 2000 به مدت 4 سال مربيگري تيم ملي فوتبال آلمان را برعهده داشت.

فولر در تاريخ سيزدهم آوريل 1960 در شهر هاناو واقع در ايالت هسن آلمان، در خانواده ا ي فوتبالدوست چشم به جهان گشود. پدرش كه مربيگري تيم جوانان اين شهر را برعهده داشت، او را از هشت سالگي همراه خود به تمرين هاي فوتبال مي برد. فولر از همان آغاز مي خواست در خط حمله بازي كند و در اين پست از خود استعداد زيادي نشان داد.

فولر پانزده ساله بود كه توجه مربي تيم دسته دومي كيكرز اوفن باخ را جلب كرد. اما مادر فولر مي خواست كه او در كنار فوتبال حتما دوره ي كارآموزي خود را در رشته ي بازرگاني اداري به پايان برساند. چنين نيز شد و فولر در همان تيم باشگاهي، دوره ي كارآموزي خود را همراه با ورزش فوتبال دنبال كرد.

شانزده ساله بود كه براي نخستين بار با بازيكنان حرفه اي كيكرز اوفن باخ شروع به تمرين كرد. وي به عنوان بازيكن حرفه اي روي هم 67 بازي براي اين تيم انجام داد و 17 گل به ثمر رساند. در سال 1980 به تيم دسته ي اولي مونيخ 1860 پيوست. باشگاه مونيخي براي اين انتقال هفتصد هزار مارك به باشگاه اوفن باخ پرداخت

و اين رقم نشان مي داد كه فولر در همان زمان بازيكن باارزشي به شمار مي رفته است.

تيم مونيخ 1860 در نخستين سال پيوستن رودي فولر به اين تيم چهره ي موفقي نداشت و به دسته ي دوم سقوط كرد. با اينكه رودي فولر در نخستين فصل بازي ها در دسته ي دوم 37 گل براي اين تيم به ثمر رساند و آقاي گل مسابقه هاي بوندسليگاي دو شد، اما تيم مونيخ نتوانست به ليگ يك راه پيدا كند. از همين رو فولر در سال 1982 به تيم موفق وردربرمن در بوندس ليگا پيوست.

فولر در همان سال به تيم ملي فوتبال آلمان دعوت شد و نخستين بازي ملي خود را در نوامبر سال 1980 در مقابل ايرلند شمالي انجام داد. آلمان در ميان شگفتي، آن بازي را با نتيجه ي يك بر صفر واگذار كرد. اما اين شكست، آغاز راهي پرافتخار بود. فولر در سال 1986 با تيم ملي فوتبال آلمان به مقام نايب قهرماني جهان و چهار سال پس از آن در ايتاليا به مقام قهرماني جهان رسيد. وي با همين تيم در سال 1992 نايب قهرمان اروپا شد. رودي فولر در سطح باشگاهي نيز دوره هاي موفقي داشت. وي در نخستين فصل حضورش در وردر برمن، آقاي گل مسابقات بوندس ليگا شد و در همان سال به عنوان بهترين بازيكن آلمان برگزيده شد. وي روي هم 137 بازي براي وردربرمن انجام داد و 97 گل براي اين تيم به ثمر رساند.

فولر در سال 1987 به تيم رم پيوست و به مدت پنج سال براي اين تيم صاحب نام ايتاليايي توپ زد. وي با اين تيم يك بار قهرمان جام حذفي فوتبال ايتاليا شد. او 142 بازي

براي رم انجام داد و 44 گل به نام او ثبت شد.

فولر در سال 1992 به تيم المپيك مارسي فرانسه پيوست و يك سال پس از آن با همين تيم قهرمان باشگاههاي اروپا شد.كارنامه فولر در اين باشگاه فرانسوي نيز درخشان بود. او در 58 بازي 24 گل وارد دروازه ي حريفان كرد.

فولر در سال 1994 به ميهنش بازگشت و اين بار در خدمت تيم باير لوركوزن قرار گرفت. دو سال پاياني فعاليت ورزشي او در اين تيم سپري شد و فولر در 62 بازي براي اين تيم، 26 بار دروازه ي حريفان را فروريخت.

به موازات آن، رودي فولر 90 بار براي تيم ملي فوتبال آلمان انجام داد و 47 گل براي اين تيم به ثمر رساند. وي در سال 1994 كفش هايش را آويخت، اما اين به معناي گسستن پيوندهاي او با فوتبال نبود. تيم ملي آلمان در سال 2000 در حالي در چارچوب رقابت هاي جام ملت هاي اروپا شركت كرد كه مقام قهرماني اروپا را همراه خود يدك مي كشيد. اما اين تيم با مربيگري اريش ريبك در همان دور مقدماتي در گروه خود آخر شد و از صعود به دور بعدي بازماند. اين براي فوتبال آلمان يك فاجعه و آغاز بحراني جدي بود.

سرانجام پس از كشمكش هاي فراوان ميان مسئولان فوتبال در آلمان، براي تعيين مربي جديد تيم ملي، قرار شد اين پست به مدت يك سال در اختيار رودي فولر قرار بگيرد. تيم ملي فوتبال آلمان با مربيگري فولر، توانست بر بحران غلبه كند و در جام جهاني سال 2002 در ژاپن و كره ي جنوبي به ديدار نهايي راه يابد. آلمان آن ديدار را در مقابل

تيم ملي برزيل با نتيجه ي دو بر صفر واگذار و به مقام دومي جهان بسنده كرد. اين بزرگ ترين افتخار ورزشي رودي فولر در مقام مربيگري بود.

پس از اينكه تيم ملي فوتبال آلمان در مسابقه هاي جام ملت هاي اروپا در سال 2004 در رقابت هاي گروهي ناموفق ماند و حذف شد، رودي فولر از مقام مربيگري اين تيم كناره گيري كرد. فولر پس از آن براي مدت بسيار كوتاهي مربي تيم باشگاه رم و باير لوركوزن بود. او هم اكنون مدير ورزشي باشگاه باير لوركوزن است.

فومني اريب، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم اريب فومنى از علماء محترم شهرستان فومن مى باشد. وى در اين شهر متولد شده و در بيت سيادت و شرافت پرورش يافته است. اسلاف و نياكان آنجناب همه از اشراف و اجلاء گيلان و منطقه فومن بوده اند. ايشان مقدمات را در فومن و سطوح را در شهرستان رشت خوانده آنگاه به تهران مسافرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقاى حج شيخ محمدرضا تنكابنى (والد ماجد خطيب توانا و واعظ شهير جناب آقاى فلسفى) و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد تنكابنى و ديگران استفاده نموده و پس از آن به زادگاه خود مراجعت و بيش از چهل سالست كه در فومن به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده. در حدود سى سال قبل كه براى ديدن يكى از دوستان به فومن مسافرت كردم آنجناب را ملاقات او را دانشمندى اديب و مانند شهرتش اريب يافتم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فومني حايري، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدجعفر فومنى حايرى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار و ائمه جماعت بزرگوار كربلاى معلى بوده است. وى در فومن متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح در فومن و رشت مهاجرت به عراق نموده و در نجف و پس از آن در كربلا اقامت و از آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسماعيل صدر و آيت اللَّه العظمى آميرزا محمدتقى شيرازى و ديگران استفاده نموده و پس از آن به اقامه جماعت و خدمات دينى و توسل به ذيل عنايت سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوة والسلام پرداخته تا در 1357 قمرى كه به مولايش ملحق و در جوار حضرتش مدفون گرديده است.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فومني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ جواد بن العالم الجليل حاج شيخ محمدجعفر فومنى مذكور از علماء فعال تهران بودند. وى در سال 1330 ق در كربلاى معلى متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات سطوح را در آنجا از مرحوم والدش و ديگران فراگرفته و پس از آن به نجف مشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين رشتى و ديگران استفاده علمى نموده و در سن 27 سالگى در سال 1357 قمرى كه والد مبرورش فوت نمود به تهران مهاجرت و در خيابان خراسان اقامت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و تفسير قرآن در مسجدش و جلسات مذهبى پرداخته و در اثر مبارزات با فحشاء و منكرات مبتلاء به حوادث و طوفانها گرديده و سوانح و خاطرات عجيبى ديده تا در شب بيست و سوم ماه رمضان 1384 قمرى در اثر كسالتهاى روحى و جسمى بدرود حيات گفته و با تشييع جنازه كم نظيرى با دوش مردم عالم دوست تهران حمل به شهر رى و در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم (ع) در مقبره واقع در قسمت شرقى صحن معروف به مقبره (علائى) مدفون گرديد.

آثار و باقيات الصالحات آن مرحوم

مرحوم فومنى با فداكاريها و پيگيريها و مجاهدات طاقت فرسائى كه داشت آثار گرانمايه اى از مساجد و دبستانهاى اسلامى و مجامع مذهبى از خود به يادگار گذاشت كه ذيلا اشاره مى شود.

1- مسجد نو واقع در خيابان خراسان (شماره 1)

2- كودكستان فومنى در خيابان خراسان

3- دبستان ملى فومنى در خيابان خراسان (پسرانه)

4- دبستان ملى فومنى در خيابان خراسان

(دخترانه)

5- مسجد نو شماره (2) واقع در كوچه نظام

6- شركت تعاونى روزى (دهشاهى).

7- از آثار باقيه وجود فرزندان برومند مخصوص ثقةالاسلام والمسلمين آقاى آقا شيخ حسين فومنى فرزند ارشد ايشان مى باشد كه اكنون به جاى ايشان در مسجد نو خيابان خراسان امامت و به خدمات دينى اشتغال دارند.

ايشان در تهران متولد شده و تحصيلات جدى و مقدماتى را در آنجا خوانده آنگاه به قم آمده و چند سالى به تحصيل سطوح وسطى و نهائى مشغول و پس از فوت مرحوم والدش ديگر نتوانست در قم مانده و ادامه به تحصيل دهد ناچار به تهران برگشته و به خدمات دينى و اداره ى مؤسسات مذهبى والدش اشتغال دارد و واقعاً مصداق حديث نبوى (او ولد صالح يستغفر له) مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فهري زنجاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد احمد فهرى زنجانى ابن السيد الجليل و العالم النبيل الحاج سيد سجاد فهرى زنجانى از دانشمندان معاصر تهران مى باشند. وى در سال 1301 شمسى در زنجان متولد گرديد. والد معظم ايشان در مقام منبر (به اعتراف همه شناسايان) شخصيت بارز و منحصر بفرد زنجان بوده و هستند و اكنون اواخر دهه ى هشتم يا اوائل دهه نهم عمر را مى گذرانند.

حجةالاسلام سيد احمد فهرى تقريبا يكسال پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حائرى يزدى به قم مشرف شده و پس از يكسال و اندى توقف در آن ديار و استفاده از درس سطح حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى در سال 1320 شمسى تشرف به نجف اشرف حاصل كرده و از محضر آيات عظام آقاى آقا ميرزا باقر زنجانى سطحا و خارجا و آيت اللَّه العظمى خوئى و مرحوم آيت اللَّه سيد جمال گلپايگانى استفاده

خارج نمود.

و پس از استماع يك دوره و نيم درس خارج اصول حضرت آيت اللَّه خوئى در سال 1330 به ايران مراجعت و مدت 14 سال در كرمانشاه اقامت داشته و در مسجد جمعه كرمانشاه اقامه جماعت مى نمود و ضمنا در زمينه ى تبليغات مذهبى در كرمانشاه كه مركز فرقه ى على اللهى ها مى باشد زحمتى فراوان متحمل شدند.

و سپس در سال 1345 به تهران مهاجرت نموده و اكنون نيز در آنجا به انجام وظايف مذهبى اشتغال دارند و در مدت اقامت در تهران آثارى علمى از ايشان به طبع رسيده كه ذيلاً مى خوانيد.

1- كتاب سالار شهيدان در تحليل انگيزه واقعى امام شهيد عليه السلام در خروج از مدينه و حركت بكربلا.

2- ترجمه ى خصال صدوق.

3- ترجمه ى عبداللَّه سبا در دو جلد تأليف آقاى حاج سيد مرتضى عسكرى

4- اسس المنطقيه.

5- آهى سوزان بر مزار شهيدان ترجمه ى «اللهوف على قتل الطفوف»

6- معراج روحانى. معظم له در سال 1385 ه.ش وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فهري، سجاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سجاد فهرى زنجانى والد ماجد حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد احمد فهرى زنجانى از وعاظ و گويندگان مشهور زنجان بوده است وى در شهر زنجان متولد شده و قسمتى از مقدمات و سطوح را در آنجا خوانده و از راه منبر به تبليغ دين پرداخته تا در سال 1394 قمرى كه در تهران وفات و در قم به خاك رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فهيمي، عزيزالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيزالله فهيمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب عزيز الله فهيمي در سال 1340 در بخش خلجستان قم متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در قم و تهران سپري نمودم و تحصيلات دوره راهنمايي و دبيرستان را در تهران گذراندم. بعد از اخذ ديپلم و خدمت سربازي در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه علميه امام صادق (ع) مقدمات را گذراندم و سطح 2 و 3 و 4 را از دروس آزاد حوزه استفاده كردم كه نام اساتيد محترم حوزه را در جدول آتي ذكر كرده ام. از سال 1370 مشغول درس خارج شدم و پس از ده سال درس خارج رساله سطح 4 خود را با عنوان مباني و قلمرو اصل حجت در حوزه علميه قم تدوين نمودم كه اين رساله در بهار سال 1385 دفاع گرديده است. همزمان با دروس حوزه از زمان اشتغال به سطح 3 حوزه وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته حقوق قضايي در سال 1371 ليسانس گرفتم و در سال 1377 از دانشگاه شهيد بهشتي در همين رشته فوق ليسانس گرفته و رساله علمي خود در زمينه ارث اقليتهاي

ديني ايران در مقايسه با قوانين اسلام را تدوين نمودم كه بعدها به صورت كتاب مستقل چاپ شد. در سال 1377 بعد از فارغ التحصيلي از دانشگاه شهيد بهشتي به عنوان عضو هيات علمي در دانشگاه قم مشغول تدريس شدم كه منافاتي با تحصيل حوزوي هم نداشت. در سال 1381 براي تكميل تخصص دانشگاهي وارد دانشگاه امام صادق (ع) تهران شدم و در رشته دكتراي حقوق خصوصي مشغول تحصيل شدم كه تا كنون ادامه دارد. تا كنون دهها پايان نامه علمي حوزوي و دانشگاهي زير نظر اينجانب تدوين شده است و دهها مقاله علمي و نشريات معتبر علمي چاپ گرديده است و پايان نامه علمي سطح 4 اينجانب نيز با عنوان مباني و قلمرو اصل حجت در معاملات در دست چاپ مي باشد. در دانشگاه در رشته حقوق قضايي در سطوح ليسانس و فوق ليسانس در دروس مختلف تدريس داشته ام. در حوزه نيز دروس مختلف فقهي و اصولي مثل لمعه و اصول و مكاسب را تدريس نموده ام.

فياض لاهيجي قمي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1072 ق)، عالم امامى، محقق، حكيم، منطقى، متكلم، نويسنده، اديب و شاعر.اصل وى از لاهيجان است، اما چجون مدت زيادى در شهر قم اقامت داشته و در حوزه ى علميه آنجا تدريس مى كرده به قمى نيز مشهور شده است. وى شاگرد و داماد صدرالمتألهين ملا صدرا محمد بن ابراهيم بن يحيى شيرازى است. تخلص يا لقب فياض را استادش به او داده است، چنان كه لقب فيض را به ديگر دامادش ملا محسن كاشانى. او از بزرگان علماى شيعه و از معروفترين حكيمان و عالمان عصر صفوى و معاصر شاه عباس ثانى (1087 -1052 ق) است.

وى در مدرسه حضرت معصومه قم تدريس مى كرد. از جمله شاگردانش فرزندش ميرزا حسن لاهيجى صاحب «شمع اليقين» مى باشد. از ديگر شاگردانش قاضى سعيد قمى است. وى در قم درگذشت و همان جا دفن شد. گر چه در برخى از تذكره ها تاريخ وفات وى در 1051 ق ذكر شده اما با توجه به تاريخ تأليف «گوهر مراد» و «سرمايه ايمان» نمى تواند درست باشد. وى در حكمت و كلام و منطق صاحب تأليفات سودمندى است. از آثار وى: «گوهر مراد»، در اصول عقايد، به فارسى، كه براى شاه عباس ثانى (1078 -1052 ق)تأليف كرده است؛ «سرمايه ى ايمان فى اثبات اصول العقائد بطريق البرهان»، كه تلخيص «گوهر مراد» است به فارسى؛ «شوارق الالهام»، در شرح «تجريد الكلام»، خواجه نصير طوسى، به عربى؛ «حاشيه»اى بر «حاشيه» شمس الدين محمد خفرى بر «الهيات شرح تجريد»، كه به درخواست شاگردانش ترتيب داد؛ «حاشيه»اى بر «حاشيه» ملا عبدالله يزدى بر «تهديب المنطق» تفتازانى؛ «حاشيه» بر «شرح الاشارات» خواجه نصيرالدين طوسى؛ «شرح الهياكل فى حكمه الاشراق»؛ رساله ى «حدوث العالم»؛ «مشارق الالهام فى شرح تجريد الكلام»، ناتمام؛ «الكلمات اليبه»، در محاكمه ى ميان ميرداماد و ملاصدرا در اصالت ماهيت ميرداماد يا اصالت وجود ملاصدرا، كه لاهيجى به نام شاه عباس ثانى نگاشته است؛ «ديوان» بزرگ شعر، به فارسى، مجموعه اى از قصايد و تركيب بند و ترجيع بند در منقبت پيامبر (ص) و ائمه (ع) بويژه اميرالمؤمنين (ع) و در مرثيه ى شهيدان كربلا (رض).[1]

(بخش 1) لاهيجى، عبدالرزاق بن على متكلم و حكيم ايرانى (ف. 1052 ه.ق) وى داماد و شاگرد صدرالدين شيرازى بود و در ادب و شعر و كلام دست داشت. از اوست: شوارق دو جلد در شرح تجريدالكلام،

گوهر مراد در كلام، سرمايه ى ايمان در كلام، شرح فصوص الحكم در تصوف (عربى)، شرح فصوص الحكم (به فارسى)، ديوان شعر شامل 5000 بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (849 -846 / 2)، اعيان الشيعه (471 -470 / 7)، ايضاح المكنون (59 / 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (261 / 4)، تاريخ علم كلام (324 -322)، تذكره ى پيمانه (412 -397)، تذكره ى نصرآبادى (156)، دايره المعارف فارسى (1668 / 2)، دنباله جستجو درتصوف (254 -251)، الذريعه (238 / 14 ،161 / 13 ،853 -852 / 9 ،190 / 4)، روضات الجنات (194 -192 / 4)، رياض العارفين (227)، ريحانه (363 -361 / 4)، سير در شعر فارسى (384)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (406 -405)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 319 / 11)، فرهنگ ادبيات فارسى (430 -429)، فوائد الرضويه (229)، فلاسفه شيعه (377 -375)، الكنى و الالقاب (37 -36 / 3)،لغت نامه (ذيل/ عبدالرزاق)، معجم المؤلفين (218 / 5)، منتخب التواريخ (746)، مؤلفين كتب چاپى (842 -841 / 3)، هديه الاحباب (214 -213).

فياض، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فياض در سال 1261، در همدان متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود پشت سر نهاد و در شهر قم علوم مقدماتي را فراگرفت. سپس به اصفهان رفته و سه سال در آن شهر به تحصيل پرداخت. پس از خاتمه تحصيلات در اصفهان، به نجف اشرف عزيمت كرد و سالهاي متمادي در آن ديار به فراگيري علوم مختلف مشغول شد.او پس از بازگشت نجف،در سالهاي اقامت خود در همدان بنا به تقاضاي اداره معارف و اوقاف همدان در مدرسه نصرت كه از مدارس بزرگ آن شهر محسوب مي شد، به

تدريس ادبيات و عربي پرداخت. پس از آن در اواسط شهريور ماه 1308 ه.ش. به دعوت وزارت معارف و اوقاف به تهران عزيمت كرد و ابتدا به سمت معلمي و مديريت مدرسه برگزيده شد و پس از تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313، به استادي دانشكده معقول و منقول انتخاب گرديد. پس از آنكه قسمتي از دانشكده معقول و منقول (در سال 1318) به دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي منتقل گرديد براي تدريس به آن دانشكده دعوت شد و مدتي در هر دو دانشكده تدريس كرد،و پس از آنكه دانشكده منقول و معقول ( در سال 1321) از دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي مستقل گرديد، وي در سمت استادي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي باقي ماند. استاد محمد فياض در خرداد ماه 1354 ه.ش دار فاني را بدرود گفته و به رحمت ايزدي پيوست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فياض تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود همدان پشت سر نهاد و در شهر قم علوم مقدماتي را فراگرفت. سپس به اصفهان رفته و سه سال در آن شهر به تحصيل پرداخت. پس از خاتمه تحصيلات در اصفهان، به نجف اشرف عزيمت كرد و سالهاي متمادي در آن ديار به فراگيري علوم مختلف مشغول شد. فياض پس از اشتغال در دانشگاه تهران ، طبق قانون تاسيس دانشگاه سه رساله عربي در معاني و بيان و بديع و يك رساله در شرح قسمتي از نهج البلاغه به زبان فارسي نگاشت و در نوزدهمين جلسه شوراي دانشگاه ، به عنوان دكتراي ادبيات شناخته شد.

استادان و مربيان : فياض پس از اقامت

دراصفهان در محضر ميرزا جهانگير خان قشقايي (عالم معروف و جامع علوم معقول و منقول) و آخوند ملاعبدالكريم گزي (سرپرست امور قضايي شهر اصفهان) ، آقا سيد محمد باقر درچه اي ( از مراجع بزرگ تقليد) به تحصيل مشغول گرديد و ضمن آن در درس آخوند كاشي (آخوند ملا محمد كاشاني، حكيم و فقيه و رياضيدان معروف) و عده ديگري از علماي آن عصر حاضر مي شد. پس از سه سال اقامت در اصفهان و نوشتن دو رساله در فقه و اصول در سال 1282 ه.ش ( 1321 ه.ق) اصفهان را ترك كرد و به موطن خود، همدان، بازگشت. علمايي كه فياض در مجلس درس آنان حاضر مي شده عبارت بودند از: آخوند ملا محمد كاظم خراساني(صاحب كتاب معروف كفايت الاصول)، آقا سيدمحمد كاظم يزدي (صاحب كتاب مشهور عروه الوثقي)، ميرزا فتح الله نمازي شيرازي معروف به شيخ الشريعه يا شريعت اصفهاني، از مشاهير علماي آن عصر نجف، شيخ عبدالله مازندراني از مراجع بزرگ دوره مشروطه، آخوند ملامحمد علي نخجواني، مرجع تقليد شيعيان قفقاز. آخوند ملاعلي امامي خوانساري از مدرسين معروف نجف.

وقايع ميانسالي : فياض در سالهاي آخر تدريس دچار ضعف بينايي شد و با اينكه دانشكده ادبيات در آن ايام در باغ نگارستان ( شمال ميدان بهارستان) قرار داشت و از محل سكونت ايشان چندان دور نبود، اغلب با كمك فرزندان و دوستان به دانشكده مي رفت .

زمان و علت فوت : محمد فياض در خرداد ماه 1354 ه.ش دار فاني را بدرود گفته، به رحمت ايزدي پيوست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : استاد فياض چندي سرپرست حوزه علمي به نام (مدرسه كوچك) گرديد.

همچنين به مدت پانزده سال در همدان به عنوان امامت جماعت مسجد برگزيده شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد فياض در يكي از حوزه هاي علمي همدان به نام مدرسه كوچك به تدريس علوم معقول و منقول پرداخت. در سالهاي اقامت خود در همدان بنا به تقاضاي اداره معارف و اوقاف همدان در مدرسه نصرت كه از مدارس بزرگ آن شهر محسوب مي شد، به تدريس ادبيات و عربي پرداخت. حاج آقا محمد فياض اواسط شهريور ماه 1308 ه.ش. به دعوت وزارت معارف و اوقاف به تهران عزيمت كرد و ابتدا به سمت معلمي و مديريت مدرسه برگزيده شد و پس از تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313، به استادي دانشكده معقول و منقول انتخاب گرديد. پس از آنكه قسمتي از دانشكده معقول و منقول (در سال 1318) به دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي منتقل گرديد براي تدريس به آن دانشكده دعوت شد و مدتي در هر دو دانشكده تدريس مي كرد،و پس از آنكه دانشكده منقول و معقول ( در سال 1321) از دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي مستقل گرديد، وي در سمت استادي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي باقي ماند. فياض در دانشكده هاي ياد شده، نهج البلاغه،بيان و زبان عربي تدريس مي كرد و در سال 1330 با تصويب شوراي دانشگاه كرسي زبان عربي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي به ايشان تفويض گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد فياض هنگام اقامت در همدان، علاوه بر مسجد و مدرسه ، بنا به دعوت مشاتاقان در منازل آنان حضور يافته، ضمن اقامه نماز در اول وقت، حاضرين را با معارف دين و شرايط بندگي

و تكاليف شرعي آشنا و با نصايح خود راهنمايي و هدايت مي كرد، اين دوره ها تا پايان اقامت ايشان در همدان برگزار شد و از آن پس بنا به تقاضا و دعوت مشتقان تهراني، در تهران برگزار گرديد. نام وي در دفاتر انجمن ادبي همدان ذكر شده است و دكتر مهدي درخشان استاد فقيد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، در كتاب ‹‹ بزرگان و سخن سرايان همدان›› در اين خصوص نوشته است: ‹‹ حاج آقا محمد فياض علاوه بر مقام فقاهت و اجتهاد داراي ذوقي سليم وطبعي لطيف است، اشعاري نغز و دلنشين سروده است كه بسياري از آنها از ميان رفته. وي در سال 1307 ه.ش. از اعضاي برجسته انجمن ادبي همدان بود....››

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1فرهنگ همدان،سال دوم، شماره 8،زمستان 1375

فياضي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و روزنامه نگار. در 1323 ش در رشته ى ادبيات فارسى از دانشسراى عالى فارغ التحصيل شد. وى مشاغل مختلفى را عهده دار بود. از جمله: دبيرى دبيرستانهاى شيراز، كفالت فرهنگ بنادر جنوب، رياست دانشسراى مقدماتى گلپايگان، رياست تبليغات و امور اجتماعى و رياست آموزش فنى و حرفه اى. فياضى روزنامه ى «آيينه جنوب» را مرتب در اهواز منتشر مى كرد. از آثار وى: «انشاء مخصوصى دبيرستانها و دانشسراها»؛ «روانشناسى آموزش و پرورش».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1756 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (164 -163 / 1).

فيروزآبادي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(منسوب به فيروزآباد) مجدالدين محمد بن يعقوب شيرازى فيروزآبادى مكنى به ابوطاهر، اديب و لغت شناس زبان عربى (و فيروزآباد (فارس) 729 ه.ق/ 1329 م.- ف. زبيد (يمن) 817 ه.ق/ 1415 م.). وى نخست در شيراز و سپس در واسط و بعد در بغداد به تحصيل پرداخت و نيز مدتى در دمشق در محضر درس تاج الدين عبدالوهاب سبكى حاضر مى شد، و با وى سفرى نيز به اورشليم كرد و در آنجا مدت ده سال به تدريس پرداخت، و سپس به آسياى صغير، قاهره و مكه مسافرت كرد و مدت پانزده سال در مكه ساكن شد. آنگاه به دهلى و پس از پنج سال بار ديگر به مكه بازگشت و دو سال ديگر آنجا اقامت كرد. پس به دربار احمد بن اويس جلايرى (بغداد) رفت و سپس سفرى به شيراز كرد و در آنجا با اميرتيمور ملاقات نمود و بعد از راه هرمز و خليج فارس به يمن رفت و قاضى القضاة يمن شد و دختر سلطان الملك الاشرف را به زنى گرفت و سپس بار سوم به

مكه رفت و در آنجا مدرسه اى براى تدريس فقه مالكى تأسيس كرد و مجدداً به يمن بازگشت و در شهر زبيد درگذشت. شهرت وى به سبب تأليف ارجمند اوست در لغت عرب موسوم به القاموس المحيط معروف به قاموس (ه.م).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فيروزآبادي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1344 -1251 ش)، عالم امامى و نيكوكار. در فيروزآباد از روستاهاى رى در خانواده اى فلاحت پيشه به دنيا آمد. مقدمات علوم را در تهران فراگرفت و در فقه و اصول از محضر سيد على اكبر تفريشى و سيد ريحان الله كشفى بروجردى و ديگران استفاده برد. سپس به عراق مهاجرت نمود. در نجف از محضر آيت الله ميرزاحسين خليلى تهرانى و آخوند خراسانى و در كربلا از آيت الله سيد اسماعيل صدر بهره ها برد. آن گاه به ايران بازگشت و در زادگاهش به انجام وظائف دينى مشغول شد. از دوران كودكى در انديشه خدمت به خلق خدا بود و حتى المقدور از آنان دستگيرى مى كرد. در اوايل مشروطيت چهار دوره نماينده ى مجلس شوراى ملى بود. حضورش در مجلس تنها براى دفاع از حقوق ملت بود چنان كه يك ريال از حقوق ماهيانه آنجا را تصرف نكرد و حقوق جمع شده ى چندين ساله را با اجازه ى مراجع تقليد به بناى بيمارستانى در شهر رى اختصاص داد. وى تا اواخر عمر از رسيدگى به وضع بيماران كوتاهى نمى كرد و حتى تا نيمه هاى شب به قسمتهاى مختلف بيمارستان سركشى و از بيماران دردمند بيدار عيادت مى كرد. وى در مقبره اى كه در كنار بيمارستان براى خود بنا كرده بود به خاك سپرده شد. از آثار خيرش: بيمارستان هزار تخت خوابى، زايشگاه و درمانگاه فيروزآبادى؛ پرورشگاه و دارالايتام؛ مسجد

جامع فيروزآبادى؛ مقبره ى فيروزآبادى؛ مدرسه ى رضائيه؛ مسجدى در فيروزآباد.[1]

از علماى روحانى معاصر (ف. تهران امرداد 1344 ه.ش). وى از مردان خير عصر بود و بيمارستان فيروزآبادى در شهر رى به همت وى تأسيس شده.

مرحوم حاج سيد رضا بن السيد الجليل السيد هاشم بن السيد عبدالكريم الحسينى فيروزآبادى عالمى جليل و دانشمندى خدوم از مشاهير علماء متقى و خدمتگزار معاصر ما بود كه شب و روز خود را مصروف خدمات اجتماعى بالخصوص طبقات بيچاره گان و بينوايان قرار داده و شهرت اخلاق كريمانه اش بشرق و غرب عالم رفته.

ولادتش در سال 1288 قمرى و يا بنابر نقل صاحب (الذريعه) (در قسم دوم از جزء اول) نقباء البشر (779) در سال 1290 قمرى در قريه فيروزآباد شهر رى واقع شده و در سال 1385 قمرى در سن نود و هشت سالگى در شهر رى از دنيا رفته و در مقبر مخصوص خود جنب مسجد جامع فيروزآبادى و بيمارستانش كه از آثار اوست مدفون و اكنون از مزارات عموم مردم رى و تهران ميباشد.

وى در خانواده متوسط الحال و نجيب و اصيل فلاحت پيشه اى پرورش يافته و از دوران كودكى بفكر خدمت بخلق خدا و بيچاره گان بود و حتى المقدور از آنها دستگيرى مى كرد. مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را در تهران و رى در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على اكبر تفريشى مدفون در رى و آيت اللَّه آقا سيد ريحان اللَّه كشفى بروجردى و غيره خوانده آنگاه مهاجرت به عراق نموده و از محضر آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و آخوند خراسانى در نجف و آيت اللَّه حاج سيد اسمعيل صدر در كربلا استفاده نموده سپس مراجعت به ايران

و در زادگاه خود (فيروزآباد) به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و تعليم احكام نموده و در اوائل مشروطيت چهار دوره از مردم رى و تهران انتخاب براى مجلس شوراء ملى گرديده و ايشان جهت دفاع از حقوق ملت و خدمت به مردم به مجلس مزبور رفته ولى يك ريال از حقوق آنجا را تصرف ننموده تا چندين سال كه حقوقش در صندوق جمع شد باجازه از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بافقى يزدى و بعضى ديگر از مراجع اقدام ببناء بيمارستان در شهر رى نمود و خود تا اواخر عمرش از رسيدگى كردن بوضع بيماران كوتاهى نمى كرد و نيمه شب به قسمتهاى مختلف بيمارستان رفته و از بيماران عيادت نموده و از آنها تفقد مى فرمود. آثار بسيارى از اين عالم بزرگوار مانده كه قسمتى از آنها را مى نگارم:

1- بيمارستان فيروزآبادى كه اكنون بيش از هزار تخت و سه ساختمان سه طبقه بزرگ دارد.

2- زايشگاه كه نيز مجهز به همه گونه وسائل براى آسايش و زايش بانوانست.

3- درمانگاه فيروزآبادى.

4- پرورشگاه و دار الايتام براى اطفال بى پدر و بينوا.

5- مسجد جامع فيروزآبادى كه اكنون فرزند ارجمندش حجةالاسلام حاج سيد محمد فيروزآبادى در آن اقامه جماعت مى كنند.

6- مقبره فيروزآبادى جنب مسجد و بيمارستانش.

7- مسجدى در قريه فيروزآبادى.

8- مدرسه رضائيه در خيابان سيروس جنب حسينيه و مسجد تكيه رضاقلى خان.

فرزند سيدهاشم فيروزآبادى است. در 1250 در قريه فيروزآباد متولد شد. از سن ده سالگى به تحصيلات قديمه نزد علماى عصر در تهران پرداخت و مدتى نيز در نجف اشرف علوم معقول و منقول را فراگرفت و پس از مراجعت به ايران، به تكاليف شرعى پرداخت و

حوزه ى درس دائر نمود. در دوره ى سوم كه انتخابات مجلس مصادف با جنگ بين المللى اول بود، از طرف مردم شهر رى به وكالت مجلس انتخاب گرديد. در ادوار ششم و هفتم نيز وكيل مردم شهر رى در مجلس شوراى ملى بود. آخرين بار در دوره ى چهاردهم وكيل شد. در مجلس به خاطر سن او كه از هفتاد تجاوز نموده بود، سر و صدا شد ولى سرانجام اعتبارنامه ى او به تصويب رسيد. وى در مجلس از وكلاى پر سروصدا شد و با تمام لوايح دولت مخالفت مى نمود. فيروزآبادى مردى خير و نيكنام بود و در تمام مدت نمايندگى دينارى از مجلس حقوق نگرفت و آن را اختصاص به تاسيس بيمارستانى در شهر رى داد. ابتدا باغ حرمت الدوله را در شهر رى با كمك مردم خير خريدارى كرد و يك بيمارستان صدتختخوابى در آنجا احداث نمود، مجددا يك بيمارستان سيصد تختخوابى در جنب آن بنا كرد و سرانجام بيمارستان را به هزار تختخوابى تبديل نمود. همچنين يك دانشگاه بزرگ و مدرن و مسجد معظمى جنب بيمارستان ساخت و يك پرورشگاه و دارالايتام نيز پى ريزى كرد. وفات او در سال 1344 در سن 94 سالگى اتفاق افتاد. روزى كه دار فانى را وداع گفت، از مال دنيا چيزى جز دوازده فرزندش باقى نگذاشت. اين مرد خير غالبا هزينه ى شخصى خود را صرف بيمارستان مى كرد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] شرح حال رجال (98 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 780 -779 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (632 -631 / 4)، ياد نامه ى آيت الله سيد رضا فيروزآبادى.

فيروزآبادي، مجدالدين، ابوطاهر محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(817 / 816 -729 ق)، عالم لغوى، اديب، مفسر، قاضى

و فقيه شافعى. نسبش به شيخ ابواسحاق شيرازى و به روايتى به ابوبكر صديق مى رسيد و لذا او خود را صديقى معرفى مى كرد. اصل وى از فيروزآباد شيراز است، كه در كازرون به دنيا آمد و در آن جا در هفت سالگى قرآن را حفظ كرد. در هشت سالگى به شيراز رفت و از محضر علماى آنجا استفاده نمود، سپس به بغداد، مصر، شام، روم، حجاز، يمن و اغلب سرزمينهاى شرقى مانند هند مسافرت كرد. فقه و تفسير و حديث و علوم مختلف را از اساتيد مكانهاى مختلف فراگرفت. در دمشق در محضر درس ابن قيم و تقى الدين سبكى و فرضى و شيخ خليل مالكى حضور يافت. وى مورد عنايت شاه شجاع مظفرى، حكمران آذربايجان، و امير تيمور گوركانى و سلطان بايزيدخان عثمانى بود، بيشتر از همه در دربار ملك اشرف اسماعيل حكمران يمن تقرب يافت و داماد وى شد. مدت بيست سال قاضى شهر زبيد يمن بود، تا به مقام قاضى القضاتى يمن و درجه ى شيخ الاسلامى رسيد. و وى در زبيد يمن درگذشت و در تربت شيخ اسماعيل جبروتى دفن شد. شيخ رمضان عطيفى كتابى در شرح حال فيروزآبادى نگاشته است. از فيروزآبادى حدود چهل تصنيف ذكر كرده اند. از آثارش: «قاموس المحيط و القابوس الوسيط الجامع لماذهب من كلاما لعرب شماطيط»، كه به «قاموس اللغه» نيز معروف است، در چهار جزء، كه مهمترين اثر وى مى باشد؛ «اللامع المعلم العجاب الجامع بين المحكم و العباب»، در شصت مجلد كه پس از آن آنها را در دو مجلد خلاصه كرد؛ «بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز»، در دو مجلد؛ «الجليس الانيس فى اسماء الخندريس»؛ «المرقاه الوفيه فى

طبقات الحنفيه»؛ «البلغه فى تراجم ائمه النحو و اللغه» يا «البلغه فى تاريخ ائمه اللغه»؛ «سفر السعاده»، در حديث و سيره نبوى؛ «نغبه الرشاف من خطبه الكشاف»؛«نزهه الاذهان فى تاريخ اصفهان»؛ «تحبير الموشين فى مايقال بالسين و الشين»؛«الاسعاد بالاصعاد الى درجه الاجتهاد»؛ «الدرر الغالى/ الدرر الغوالى فى الاحاديث العوالى»؛ «الدرر النظيم المرشد الى مقاصد القرآن العظيم»، در تفسير؛ «النفحه العنبريه فى مولد خير البريه (ص)»؛ «زاد المعاد فى وزن بانت سعاد»؛ شرح «صحيح» بخارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (19 / 8)، ايضاح المكنون (106 ،85 ،80 / 1)، دايره المعارف فارسى (1961 / 2)، روضات الجنات (97 -92 / 8)، ريحانه (368 -365 / 4)، كشف الظنون (2048 ،1939 ،1657 ،1480 ،253 -252 ،149 ،90 ،87 ،85)، الكنى و الالقاب (39 -37 / 3)، قاموس المحيط (مقدمه/ 48 -47)، لغت نامه (ذيل/ فيروزآبادى)، معجم المؤلفين (119 -118 / 12)، هديه الاحباب (213)، هديه العارفين (181 -180 / 2).

فيروزآبادي، يعقوب

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

1- محمد بن يعقوب فيروزآبادى متوفى 817 و مدفون در يمن صاحب كتاب (قاموس الاعلام) در لغت كه چندين شرح و حاشيه بر آن خورده و تمامى مطبوع مى باشد منسوب به اين شهر است.

وى عالمى فاضل و تحريرى كامل بوده در ممالك روم و حجاز و غيرها سفرها نموده و با قبايل عرب مجالستها كرده و هشتاد سال عمر نموده است.

شروحى كه به كتاب او خورده به اسامى زير است.

1- تاج العروس فى شرح القاموس 2- الجاموس 3- الفانوس 4- رجل الطاوس و...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فيروزكوهي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر بن مرحوم ثقةالاسلام آشيخ محمدباقر فيرزوكوهى متوفى 1328 شمسى و 1369 قمرى از فضلاء معاصر است در حومه آمل- وى در سال 1340 قمرى در قريه آسور فيروزكوه متولد شده و پس از رشد اصول عقايد و قرآن و كتب فارسى و غيره را نزد والدش و مكتب دار محل فراگرفته و در سال 1311 شمسى داخل دبستان دانش آمل شده و با استعداد زيادى كه داشتند دروس فارسى جديد را در مدت كوتاهى به پايان رسانيده و در سال 1314 شمسى مشغول به تحصيل مقدمات گرديده و در سال 1315 شمسى به قم مهاجرت نموده و در ايام تحصيلى در آنجا و ايام تعطيل هم در قصبه آسور به خواندن پرداخته و در قم ادبيات مانند مطول و غيره را از مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى فراگرفته و شرح لمعه را خدمت آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى خوانده و چندى هم در آمل توقف و بقيه شرح لمعه را نزد آيت اللَّه آقاى آقا محمد غروى تكميل نموده و باز به قم آمده و رسائل

را از محضر آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و مرحو آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم اصفهانى و مكاسب را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى مازندرانى استفاده نموده و بعد مشرف به عراق و در كربلاى معلى از درس مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى بهره مند گرديده ولى بواسطه موانعى از ادامه و اقامت در آنجا محروم و بوطن برگشته و باز به قم آمده و كفايه را از مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد داماد و آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خوانسارى و مقدارى مرحوم آيت اللَّه حاج آقا روح اللَّه كمالوند خرم آبادى استفاده نموده و بعد به درس خارج حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى مازندرانى و خارج اصول مرحوم آيت اللَّه آقاى داماد و آيت اللَّه العظمى امام خمينى حاضر شده و از محاضر و خرمن علوم آنان خوشه ها چيده و هم درس تفسير قرآن را از مرحوم شيخ مهدى ذكور و آيت اللَّه علامه طباطبائى آموخته و نيز درس معقول منظومه را از استاد منتظرى و اسفار را از علامه طباطبائى مستفيض شده و بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بنابر اصرار عده اى از مردم آمل و اهالى محترم محمودآباد كه سابقه ممتدى در آنجا داشتند منتقل به محمود آباد شده و از سال 1349 تا حال تحرير در مسجد جامع آنجا به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين اشتغال دارند ادام اللَّه توفيقاته

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فيروزمهر، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدي فيروز مهر

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

سال 62 وارد حوزه علميه امام جعفر صادق (ع) در رستمكلاي بهشهر شدم

تا سال 64 مقدمات دروس حوزوي را به اتمام رساندم و سال تحصيلي 65 روانه مشهد شدم و تا سال 69 در حوزه مشهد اشتغال به تحصيل داشتم؛ زمستان 69 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح حوزوي را ادامه دادم. سال 72 سطح را به اتمام رساندم و به دنبال آن در درس خارج فقه آيت الله فاضل لنكراني و خارج اصول آيت الله صالحي مازندراني حضور پيدا كردم و همزمان با آن در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن شركت كردم كه سال 77 دوره چهار ساله اين رشته علمي را به پايان رساندم و همزمان با تحصيل در اين رشته، سال 76 دوره كارشناسي ارشد فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه قم را آغاز كردم كه در سال 79 از پايان نامه اين دوره دفاع كرده و مدرك اين رشته را اخذ كردم. همزمان با تحصيل در تخصصي تفسير و علوم قرآن و تحصيل در دانشگاه با مركز فرهنگ و معارف قرآن به عنوان محقق علوم قرآني همكاري مي كردم كه تا الآن كم و بيش ادامه دارد.

فيض دزفولي، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فخرالدين بن محمدعلى بن عبداللَّه بن عبدالكريم بن شاه مير بن محمد مهدى بن سيد محمد شفيع بن مرتضى بن سيد حبيب اللَّه بن سيد ولى الدين (گوشه) ابن محمد بن احمد بن سيد عبداللَّه بن سيد شمس الدين محمد بن سيد تاج الدين بن سيد شرف الدين بن سيد حسين بن سيد عالى بن سيد صدرالدين بن سيد نظام الدين بن سيد محمود بن سيد جمال الدين بن سيد محمود بن سيد محمود بن سيد صدرالدين مظفرالدين بن سيد احمد بن سيد عبداللَّه بن امام

موسى بن جعفر عليهماالسلام از علماء ابرار معاصر تهرانست.

وى كه با بيست و هفت واسطه بامام هفتم منتهى مى شود در حدود سال 1314 قمرى در دزفول متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح، از محضر علماء اعلام دزفول بالاخص آيت اللَّه معزى و ديگران استفاده نموده و در سال 1361 قمرى به تهران مهاجرت نموده و تاكنون در اين عاصمه تشيع به اقامه نماز جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارد.

از باقيات الصالحات معظم له فرزند برومند ايشان جناب حجةالاسلام آقا سيد على فيض از ائمه جماعت معاصر تهرانست. وى در سال 1349 قمرى در شهر و بلده دزفول از مرحومه بى بى زهرا بيكم صبيه مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالقاسم موسوى دزفولى متولد و در معيت والدش به تهران آمده و پس از تحصيلات ابتدائى و خواندن مقدمات عربى به قم مشرف گرديده و از محضر مدرسين حوزه بهره مند گرديده و جهت كسالت مزاج پدر گراميش به تهران برگشته و تاكنون در تهران و حومه آن (و صفنارد) بانجام وظائف دينى اشتغال دارد.

داراى آثار عديده اى مى باشد كه ذيلاً توضيح ميدهم.

1- كتاب كربلا يا كانون انقلاب 2- مقاله اى در بعثت نبى اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم 3- مقاله اى در ارتحال و بزرگداشت مرحوم آيت اللَّه حجت 4- مقاله اى تحت عنوان سعادت واقعى كدام است 5- شرح مرحوم ضيائى دزفولى (مولى محمد رشيد) و چندين مقاله ديگر.

سيد فخرالدين بن العالم الجليل والفقيه النبيل حاج سيد محمدعلى فيض دزفولى ايشان در سال 1311 قمرى از مرحومه علويه بى بى ساره بيگم صبيه مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آسيد محمدصادق دزفولى فرزند آسيد محمدعلى كه

برادر عالم عامل عارف آسيد صدرالدين كاشف دزفولى صاحب تاليفات عديده در اخلاق و سير و سلوك بودند متولد شده و پس از تكميل مقدمات قسمتى از سطوح را در محضر مرحوم آيت اللَّه آشيخ محمدمهدى بيگدلى دزفولى و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد عبدالمهدى داعى دزفولى استفاده نموده و هم از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا معزى دزفولى و آيت اللَّه آسيد ابوالقاسم موسوى دزفولى پسرعموى خود بهره مند شده و پس از فوت مرحوم والدش آيت اللَّه آقا سيد محمدعلى بن امر و وصيت آن مرحوم به امامت مسجد و تدريس و تسجيل معاملات و خدمات دينى پرداخته و هم فصل دعاوى و خصومات مى نمودند كه شرح و بسط آن بسيار و موجب اطناب است.

آنجناب سفرى به عتبات عاليات جهت زيارت و شركت در درس آيات عظام و مراجع فخام به نجف و ملاقات برادر ارجمند و بزرگتر خود مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج سيد اسداللَّه فقيه دزفولى (پدر عيال فرزند گراميش) كه مقيم نجف اشرف بودند نموده و در درس مرحوم آيت اللَّه فيروزآبادى و مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه اصفهانى قدس اللَّه اسرارهم شركت و با دريافت اجازه اجتهاد به دزفول مراجعت نمودند.

معظم له با چند نفر از علماء ربانى كه صاحب مقامات معنوى بودند مانند مرحوم آيت اللَّه آشيخ حسين آستانه اى (صاحب مدرسه علميه در آستانه لاهيجان) و مرحوم حجةالاسلام عارف و عالم ربانى دائى پدر خود حاج سيد حسين ظهيرالاسلام دزفولى و مرحوم عالم عامل و عابد كامل حجةالاسلام حاج شيخ حسنعلى اصفهانى روابط معنوى داشتند.

آن مرحوم مضافاً از مقامات فقهى اطلاعات بسيارى از طب قديم و گياه شناسى داشت كه آن را از دائى خود

مرحوم سيد محمدعلى سيدالحكماء كه قريب پانزده سال در هندوستان به تحصيل طب و گياه شناسى اشتغال داشت فراگرفته بود. و به اذكار و اوراد و توسلات و تزكيه اخلاق اعتقاد تام و اهتمام تمام داشت.

در سال 1361 قمرى براى امر خير برادرش مرحوم حجةالاسلام آسيد محمدمهدى ضيائيان به تهران آمده و روى جهاتى بنابر توقف و توطن گذارده و قريب ده سال در مسجد حاج ابوالفتح سه راه نايب على وقع در جنب خيابان مولوى به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته سپس آنجا را ترك و در مسجد حجتيه مقابل منزل خود به امامت مشغول و در اين اواخر به واسطه كسالت و ضعف مزاج و ضيق نفس از رفتن مسجد محروم و در زمستان به اهواز مسافرت تا در شب جمعه 12 ذيحجةالحرام 1394 قمرى داعى حق را لبيك گفته و پس از تشييع عظيمى از دزفول وطن و زادگاهش بنابر وصيتش حمل به قم و در وادى السلام در آرامگاه مرحوم حجةالاسلام حاج سيد محمدمهدى ضيائيان دزفولى دفن گرديد

و مجالس عديده اى در قم و تهران و دزفول و اهواز و غيره براى او گذارده شد آن مرحوم از غالب مراجع قم مانند مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و مرحوم و آيت اللَّه صدر و ديگران اجازه روايتى و امور حسبيه داشتند. عاش سعيداً و مات سعيداً حشره اللَّه مع السعداء والشهداء والصالحين و حسن اولئك رفيقا.

از باقيات الصالحات اوست فرزند ارجمندش حجةالاسلام و مروج الاحكام آقاى حاج سيد على فيض دزفولى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فيض كاشاني، محسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1091 -1007 ق)، عالم، عارف، محقق، فقيه، محدث، مفسر، حكيم متأله، متكلم، اديب

و شاعر. فيض و پدرش، ملا شاه مرتضى، و فرزندش، محمد علم الهدى، و برادرش، ملا عبدالغفور بن شاه مرتضى، و فرزند برادرش، ملا محمد مومن بن عبدالغفور، و برادر ديگرش، نورالدين كاشانى، و فرزند برادرش، ملا محمدهادى يك خانواده علمى جليل را تشكيل داده اند. فيض در قم نشوونما يافت. آن گاه به شيراز رفت و در محضر سيد ماجد بحرانى علوم شرعى را آموخت و از فليسوف بزرگ ملاصدرا، صدرالمتألهين، علوم عقلى را فراگرفت و با دختر وى ازدواج كرد. فيض از دو استادش و همچنين از شيخ بهائى و ملا محمد صالح مازندرانى و ملا محمد طاهر قمى و ملا خليل قزوينى و شيخ محمد فرزند صاحب «معالم» حديث روايت كرده است. علامه مجلسى و سيد نعمت الله جزايرى از وى اجازه ى حديث گرفتند. گستردگى و احاطه ى علمى او تا بدانجاست كه عده اى نسبت به وى، له و عليه، تعصب ورزيدند و مدح و ذمش نمودند. گرچه عده اى از مخالفان آن گاه كه بر حقيقت مطلع شدند به سويش رفتند و در مقام اعتذار خطاب به او (يا محسن! قد اتاك المسى ء) گفتند. فيض در تمام فنون شعرى مهارت داشت و اشعار زيبايى از خود به جاى گذاشت. او در كاشان درگذشت و قبر و قبه او در آنجا مشهور است. فيض در حدود يكصد و بيست اثر در فنون مختلف دارد، كه از آن جملفه: «الصافى»، تفسير قرآن كريم با احاديث، و ملخص آن به نام «الصفى»، و خلاصه ى «الاصفى» به نام «المصفى»؛ «الوافى»، در حمع و ترتيب احاديث كتب اربعه، با توضيح و بيان مشلكات آنها؛ «الشافى»، كه خلاصه و لباب «وافى» است؛ «مفاتيح الشرايع»،

تمامى مهمات احكام و مسائل دوره ى فقه؛ «عم اليقين فى اصول الدين»، و ملخص آن «المعارف»؛ «عين اليقين فى اصول الدين»؛ «الحق اليقين»؛ «خلاصه الاذكار»؛ «بشاره الشيعه»؛ «المحجه البيضاء فى احياء الاحياء»، در علم اخلاق، كه در آن «احياء العلوم» غزالى را مهذب كرد و مطالب حقى آن را با اخبار و احاديث معصومين (ع) تاييد نمود؛ «الحقائق»، كه لباب و ملخص «محجه» است؛ «نقد الاصول»؛ «نوادر الاخبار»؛ «سفينه النجاه»؛ شرح مختصر «صحيفه سجاديه»؛ «من لا يحضره التقويم»؛ «تشريح العالم»، در هئيت؛ «ديوان» شعر؛ «مثنويات»؛ «گلزار قدس»، در مراثى و قصائد و رباعيات و غزليات.[1]

(فيض) ملا محسن محمد بن شاه ملقب به محسن و معروف به ملا محسن فيض كاشانى از اجله ى علماى اماميه ى قرن يازدهم هجرى قمرى و عهد شاه عباس دوم صفوى است كه در فقه و حديث و تفسير و حكمت و ادب و علوم عقلى و نقلى متبحر و استاد بوده است. وى در قم اقامت داشت ليكن براى تحصيل به شيراز مسافرت نموده علوم شرعى را از سيد ماجد و علوم عقلى را از ملاصدرا و ميرداماد دريافته و با دختر ملاصدرا نيز ازدواج كرد. آثارش متجاوز از 120 مى باشد و از ميان آنها ميتوان: مثنوى آب زلال، ابواب الجنان، الاستقلاليه، اصول العقايد، اصول المعارف، الامالى، انوارالحكمه، الشافى، حاشيه ى صحيفه ى سجاديه، شراب طهور، من لا يحضره التقويم، الوافى، نقدالاصول الفقهيه، نوادرالاخبار، والصافى را نام برد. وفاتش در سال 1091 ه.ق در كاشان اتفاق افتاد و همانجا مدفون است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ايضاح المكنون (701 ،679 ،674 ،613 ،589 ،521 ،508 ،456 ،442 ،400 ،398 ،379 ،378 ،226،225 ،212 ،148 ،132

،119 ،75 ،63 ،60 ،39 ،19 / 2 ،606 ،559 ،543 ،433 ،410،408 ،363 ،335 ،290 ،287 ،183 ،143 ،93 ،91 ،90 ،54 ،32 / 1)، بحارالانوار (124 / 107)، تاريخ ادبيات ايران، براون (260 / 4)، تاريخ ادبيات در ايران (336 -328 / 5)، تاريخ برگزيدگان(38 -37)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (201 -198)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (555 -551)، تاريخ كاشان (278 -277)، تذكره ى روز روشن (641)، تذكره ى نصرآبادى (155)، خاته مستدرك الوسايل (236 -235 / 2)، دايره المعارف فارسى (1971 / 2)، دنباله ى جستجو در تصوف (258 -254)، دويست سخنور (313 -311)، الذريعه (205 ،99 -98 ،74 ،14 -13 / 25 ،348 ،344 ،273 ،103 ،98 -97 / 24 ،317 -316 / 23 ،431 ،418 ،406 ،376 ،322 ،232231 / 22 ،303 ،280 -279 ،210 ،187 / 130 ،68 -67 / 21 ،260 -259 ،146 -145 / 20 ،210 ،143 / 19 ،286 ،282 -281 ،257 ،218 ،120 -119 ،119 ،116 / 18 ،75 / 17 ،393 ،385 ،66 -65 / 16 ،374 ،326 ،127 ،5 / 15 ،252 ،247 / 14 ،359 ،45 ،44 ،10 -9 / 13 ،203 -202 ،124 ،3 -2 / 12 ،245 / 11 ،854 -853 ،699 / 9 ،282 / 8 ،211 ،38 ،28 / 7 ،146 ،90 / 6 ،193 ،172 ،126،125 ،85 ،82 ،17 -16 / 5 ،481 ،471 ،459 ،403 -400 ،234 ،201 ،189 -188 ،182 ،117 ،115 ،114 ،110 -109 ،106 ،96 / 4 ،116 -115 / 3 ،485 -484 ،425 ،403 ،398 ،349 ،312 ،293 ،261 ،244 ،223 ،212 -211 ،198 ،179 -178

،124 ،33 / 2 ،424 ،406 ،284 ،77 ،53 ،24 ،2 / 1)، روضات الجنات (97 -73 / 6)، رياض العارفين (226 -225)، رياض العلماء (182 -180 / 5)، ريحانه (379 -369 / 4)، شخصيت هاى نامى (383 -382)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (404 -400)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 492 -491 / 11)، فرهنگ ادبيات فارسى (386 -385)، فرهنگ سخنوران (724)، فلاسفه ى شيعه (560 -556)، فوائد الرضويه (642 -633)، الكنى و الالقاب (42 -39 / 3)، لغت نامه (ذيل/ فيض)، مجمع الفصحا (49 -48 / 4)، مراقد المعارف (405 -404 / 1)، مستدرك اعيان (309 -308 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (808 -799 / 5)، نتايج الافكار (541)، وقايع السنين و الاعوام (536 -535)، هديه الاحباب (233).

فيض مرندي، مقصود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1315.

درگذشت: 18 آذر 1369.

مقصود فيض مرندى فارغ التحصيل رشته ى نمايشنامه نويسى از دانشكده ى هنرهاى دراماتيك است. وى از سال 1341 شروع به همكارى با مطبوعات نمود و به نوشتن داستان هاى فكاهى و ترجمه ى آثار ناظم حكمت و عزيز نسين از زبان تركى پرداخت. در روزنامه ى «توفيق» هم با امضاى «ديلاق» مطالبى را به چاپ مى رساند. او همچنين با مجله هاى «سپيد و سياه»، «خواندنيها»، «كاريكاتور»، «اطلاعات هفتگى»، «تهران مصور»، «اميد ايران» و برخى نشريه هاى ديگر همكارى مى كرد.

مرندى دبير زبان آموزش و پرورش و كارشناس تئاتر كرمانشاه بود و سال ها به عنوان معاون هنرستان موسيقى، مجتمع دانشگاهى هنر خدمت كرد. وى در سال 1363 بازنشسته شد.

از ترجمه هاى او مى توان از خانه ى آن مرحوم و آدم عوضى (دو نمايشنامه از ناظم حكمت) و كتاب هاى عزيز نسين نظير ميهمانان خارجى، مرگ مشكوك، پس انداز كارمند، يك خارجى در استانبول، جاسنجاقى، مهمان آمريكايى و

پرونده ى ادارى نام برد. او ترجمه هاى مشتركى هم با همسرش پروين صميمى داشت: وظيفه ى ملى؛ اجاره نشين؛ زنده باد وطن؛ شهرداد نمونه؛ دم بريده.

مقصود فيض مرندى روز هيجدهم آذر سال 1369 به علت سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فيض، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي فيض

محل تولد : لاهيجان

شهرت : فيض گيلاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/1/1

زندگينامه علمي

آية الله محمدعلي فيض گيلاني در سال 1303 هجري شمسي در يكي از روستاهاي لاهيجان و در ميان خانواده اي متديّن به دنيا آمد. پدرش دروس حوزوي را تا لمعتين به پايان رسانيده بود و به دليل عارضه لكنت زبان ، به كار كشاورزي مي پرداخت و از همان راه روزگار مي گذراند. او كه به اخلاص و پرهيزگاري مشهور بود مورد اعتماد مردم روستا و مرجع حل مشكلات و اختلافات آنان بود. استاد فيض گيلاني تحصيلات خود را از مكتب خانه شروع كرد و پس از به پايان بردن آن به دبستان رفت. در دبستان به دليل هوش سرشار و توانايي بسيار، مورد استقبال معلمان قرار گرفت و با تصميم آنان تحصيلات خود را از سال سوم دبستان آغاز كرد. او سه سال نيز به دبيرستان رفت و پس از آن به تحصيل علوم حوزوي رو آورد. او كه تحصيلات حوزوي خود را در سال 1322 آغاز كرده بود، در مدت كوتاهي دروس مقدمات را به پايان رسانيد و در محضر استادان بزرگواري دروس دوره سطح را پي گرفت و پس از اتمام سطوح عالي به درس خارج استادان مشهور آن روزگار راه يافت. او در سالهاي تحصيل خود، همواره در دروس اخلاق شركت جدي داشت

و مي كوشيد علم خود را با عمل درهم آميزد و نيز به مطالعه كتابهاي جنبي علاقة بسيار داشت. استاد فيض در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسياري راه يافت. او مطوّل را در محضر شهيد آية الله مطهري (ره ) و سيوطي را نزد شيخ اسدالله اصفهاني آموخت. شرح لمعه را در محضر شهيد آية الله صدوقي (ره ) و شيخ حسن علي اصفهاني فرا گرفت. دروس رسائل و مكاسب و كفايه را نيز در نزد آية الله سلطاني طباطبايي (ره ) كه از استادان بنام آن روزگار بود آموخت. با پايان يافتن دروس سطح و نيز اندكي پيش از آن، به درس خارج آية الله العظمي بروجردي (ره ) رفت و همزمان در دروس خارج امام خميني (ره ) نيز شركت داشت. استاد اصلي او در دروس خارج امام (ره ) بود؛ اما با تبعيد آن مرجع حماسه آفرين، وي مجبور شد در دروس ديگر شركت كند كه از جمله آنان درس آية الله العظمي محقق (ره ) بود. استاد فيض، در طي اين سالها در دروس اخلاق امام خميني (ره ) شركت جدّي داشت و با بسياري از فضلاي آن روزگار، رابطه دوستي داشت و دروس پيش آموخته را مباحثه مي كرد كه از جمله آنان حجة الاسلام و المسلمين امينيان _ امام جمعه آستانه اشرفيه است . استاد فيض گيلاني در سالهاي عمر پربركت خود، خدمات فرهنگي بسياري را به انجام رسانيده است، از جمله آن مي توان به ساخت چند مسجد در مناطق محروم اشاره كرد كه خود باعث تحولات عظيمي در آن مناطق شد، او پيش از انقلاب و پس از آن در ايام حجّ در بعثه امام (ره ) خدمات بسياري

را براي حجّاج فراهم آورده و در ساماندهي امر حجّ و آشنايي واقعي با احكام و اهداف آن نقش مهمي را ايفا كرده است. او سالها در دانشگاهها به تدريس علوم و معارف اسلامي مي پرداخته، و مدتي نيز نماينده امام (ره ) در دانشگاه الزهرا(س ) بوده است. استاد فيض چند كتاب تأليف نموده كه هنوز به چاپ نرسيده است؛ از جمله آنان تاريخ و زندگي عالمان لاهيجان است. استاد فيض گيلاني در سالهاي حكومت خاندان پهلوي، فعاليتهاي مبارزاتي بسياري را به انجام رسانيده است. او كه خود از شاگردان امام (ره ) بود همچون ديگر شاگردان آن مرجع بزرگ و نيز همچون مردم ظلم ستيز ايران در مبارزات و تظاهرات بسياري شركت كرده است. او در زمان رژيم طاغوت منزلي را كه در قم به تازگي خريده بود، به درخواست اطرافيان امام (ره ) در خدمت امام (ره ) قرار داد. اين قضيه، مدتي پس از تبعيد امام (ره ) به تهران بود. فعاليتهاي سياسي استاد فيض به پيش از انقلاب محدود نشد. وي پس از انقلاب نيز در عرصه هاي گوناگوني به خدمت پرداخت . او در طول سالهاي دفاع مقدس، بارها در جبهه هاي جنگ حضور يافت و ضمن تبليغ مباني اعتقادي اسلام ، انگيزه و شعف رزمندگان را دو چندان مي ساخت.

فيضي طالب، عزيز

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيز فيضي طالب

محل تولد : الشتر لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عزيز فيضي طالب در خانواده اي روستايي با آداب و سنن مذهبي سنتي در اسفند ماه 1344 شمسي چشم به جهان گشودم. دوران ابتدايي را همزمان با اعزام سپاه دانش به مناطق روستايي و عشايري كشور در سال 1351

شمسي آغاز نموده و در سال 1355 شمسي تحصيلات ابتدايي را با موفقيت سپري كردم. دوره راهنمايي را با تشويق برادرم آغاز كرده و براي صعود از نردبان ترقي علمي از روستاي زادگاه خود مهاجرت نموده و به شهر خرم آباد (مركز استان لرستان) هجرت نمودم و تا پايان دوران متوسطه در آن ديار به تحصيل مشغول بودم كه به علت اوج جنگ تحميلي به مدت دو سال و چهار ماه در مناطق جنوب مشغول سپري كردن دوران خدمت وظيفه بودم، همين ايام در امتحان ورودي دانشگاه علوم اسلامي رضوي شركت نموده و در آن آزمون رتبه قبولي كسب نمودم و عملا در آبان ماه 1367 تحصيل دورس حوزوي را با شيوه جديد در دانشگاه علوم اسلامي رضوي (مشهد مقدس) آغاز كردم و علاوه بر دروس پايه به مكالمه زبان انگليسي و عربي تسلط نسبي پيدا نمودم. در سال 1372 همزمان با مهاجرت از شهر مشهد مقدس به قم در كنكور سراسري شركت و در رشته حقوق دانشگاه مفيد پذيرفته شدم و در سال 1376 موفق به دريافت دانشنامه كارشناسي گرديدم. پس از يك سال وقفه در سال 1378 در آزمون ورودي كارشناسي ارشد رشته حقوق خصوصي پذيرفته شده و در سال 1382 از پايان نامه كارشناسي ارشد كه بررسي فقهي _ حقوقي مباني رياست شوهر نام داشت، دفاع كردم. در فاصله 1367 تا 1382 پايه و اساس تحصيلات، دروس حوزوي بود و فعاليتهاي دانشگاهي در وضعيت جانبي قرار داشت. در سال 1379 در آزمون ورودي كانون وكلاي مركز شركت كردم كه پس از موفقيت در آزمون ورودي دوره كارآموزي را سپري كرده و

در اختبار كتبي و شفاهي نيز رتبه قبولي دريافت كردم و در 20/9/1382 پروانه پايه وكالت دادگستري را اخذ نمودم كه اكنون با محور قرار دادن دروس حوزوي از پروانه وكالت به عنوان ابزاري براي ارتباط با عالم نظر و عمل بهره مي گيرم.

فيوضات، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1305 ق)، روزنامه نگار و نويسنده. در تبريز به دنيا آمد. پس از تحصيل علوم قديمه، در مدارس تبريز به معلمى پرداخت. در 1326 ق مدرسه ى فيوضات را تأسيس كرد و مدتى نيز مدير مدرسه بود. فيوضات در انتشار روزنامه ى «تجدد» با شيخ محمد خيابانى همكارى داشت و به نويسندگى در آن مى پرداخت. در دوره ى چهارم به نمايندگى مجلس انتخاب شد، سپس به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و عهده دار مشاغل مختلفى گرديد. از آثار وى: «الفباى ذهنى»؛ «فيزيك جديد»؛ «مضرات نوشابه ى الكلى و دخانيات»؛ «منهاج النجاه فى تفسير الصلاه».[1]

فرهنگى پرتلاش، روزنامه نگار و نويسنده ى انقلابى، نماينده ى مجلس و مرد خير، در 1267 ش در تبريز چشم به جهان گشود. تحصيلات ابتدائى خود را در مكتبهاى علوم دينى آغاز كرد و بعد وارد مدرسه ى رشد و قدس شد و پس از فراغت تحصيل در همان مدارس به شغل معلمى پرداخت و در 1287 در سن بيست سالگى دبيرستان فيوضات را دائر كرد. در 1289 با مدرسه ى حيات كه توسط انجمن معارف تبريز دائر شده بود در يكديگر ادغام شدند. در اين واحد فرهنگى قريب 40 نفر از دانش آموزان يتيم را جمع آورى و از آنها نگهدارى مى كردن. پس از يك سال مدرسه ى حيات از مدرسه ى فيوضات منفك گرديد و مدرسه ى فيوضات با همان وضع سابق به حيات فرهنگى خود ادامه داد.

در آن ايام

دولت فرانسه ساليانه هزار فرانك به كنسولگرى خود در تبريز پرداخت مى كرد كه به مدرسه ى كاتوليكها او مدارس ملى ايران كه زبان فرانسه را به محصلين خود تدريس مى كردند كمك مى كرد. در 1290 ش كنسول فرانسه در تبريز از مدرسه ى فيوضات بازديد كرد و چون نظم و ترتيب مدرسه مورد توجه او واقع شد ، تمام كمك دولت فرانسه را در اختيار فيوضات قرار داد كه به هر نحوى كه مقتضى است بين مدارس تقسيم كند. در جنگ بين الملل اول، فيوضات براى حفظ مدرسه و جان و مال شاگردان مستقيما تحت نظارت كنسولگرى فرانسه قرارگرفته و نام مدرسه به فرانكوپرسان تبديل شد. مدرسه ى فيوضات در سال 1291 دولتى شد و دولت ماهيانه دويست تومان مقررى براى آن در نظر گرفت.

ابوالقاسم فيوضات ضمن خدمات فرهنگى چشمگير خود از همفكران و همرزمان شيخ محمد خيابانى بود و در جنبش خيابانى در صف اول آزاديخواهان قرار داشت و روزنامه ى تجدد را منتشر مى كرد.

فيوضات در دوره ى چهارم مجلس شوراى ملى كه انتخابات آن در دوران صدارت وثوق الدوله انجام گرفت، از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس انتخاب شد. مجلس چهارم پس از يك دوره طولانى فترت در سرطان 1300 افتتاح گرديد و فيوضات نيز به تهران رفت و در مجلس يكى از مدافعان فرهنگ و توسعه ى آن در كشور شد.

پس از پايان دوره ى چهارم با سمت رياست فرهنگ آذربايجان به تبريز بازگشت و نخستين اقدام وى تاسيس كودكستان در تبريز بود كه به دست جبار باغچه بان انجام گرفت.

فيوضات پس از مدتى از رياست فرهنگ آذربايجان به رياست فرهنگ فارس گمارده شد و مدت شش سال خدمت فرهنگى چشمگيرى در

آن استان انجام داد. چندى هم مدير كل فرهنگ خراسان بود و بار ديگر به رياست فرهنگ فارس برگزيده شد و مدتى طولانى رياست اداره كل اوقاف كشور به او سپرده شد و سرانجام به معاونت وزارت فرهنگ منصوب شد. بالاخره پس از 83 سال عمر كه تماما در خدمات فرهنگى سپرى شد در 1349 در تهران درگذشت. مرحوم فيوضات تاليفاتى نيز در زمينه هاى علمى و ادبى به فرهنگ ايران ارائه داده است. از همچنين به زبانهاى فرانسه و عربى تسلط داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3031 ،2496 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (274 -273 / 1).

قادرپور، شايسته

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

تاريخ تولد:63/1/21

سال آغاز هنر شطرنج:1373

رنگ مورد علاقه:سفيد

آرزوي طلايي:عنوان استاد بزرگي مردان

مشوق اصلي:مادرم،پدرم و همسرم

مهره ي مورد علاقه:همه ي مهره ها را به يك اندازه دوست دارم.

مدرك تحصيلي:كامپيوتر گرايش به نرم افزار دانشگاه آزاد

به جز شطرنج علاقه دارم به :موسيقي پاپ

تاثير شطرنج بر روي زندگي:به من صبر مي دهد.

مربيان:مرحوم بنكدار،آقاي مومني،آقاي خاكپور،استاد هرندي،آقاي قائم مقامي

شطرنج را چه رنگي ميبينيد:سفيد

فصل مورد علاقه:بهار

مقام هاي كسب شده:نايب قهرمان زون غرب آسيا،كسب استادي بين المللي در سال 80،قهرمان مسابقات ابوظبي ، دو بار قهرمان كشور در سال هاي 76 و 81،نايب قهرمان كشور در سال 85،مقام تيمي دوم دانشجويان جهان در نيجريه،مقام سوم تيمي دانشجويان در تركيه

حرف آخر:آرزوي موفقيت براي همه ي شطرنجبازان!!

قادري سهي، بهزاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهزاد قادري سهي درسال 1331 در شهر زاهدان ديده به جهان گشود. بعد از كلاس اول ابتدايي در زادگاهش به شهر كرمان رفتند و سه سال در آنجا بودند بعد به شهر بجنورد رفتند و سال پنجم تحصيل خود را در آن شهر سپري كردند.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي گرايش : ادبيات نمايشي والدين و انساب : پدر بهزاد قادري سهي اصفهاني و مادرش اهل سيستان بودند.پدرش همرديف بود؛ يعني در پست مهندسي ارتش و با لباس شخصي مسئوليت فني موتورهاي برق و آب مناطق را بر عهده داشت. مادرش خانه دار است و از طايفه توكلي هاي سيستان و بلوچستان است.خاطرات كودكي : خاطرات كودكي بهزاد قادري سهي به زبان خودش: شش سال اول زندگي را در زاهدان زندگي كردم. از همان كودكي با پدرم به سفر مي رفتم.. شب هاي كويري و خرگوش هايي كه نور چراغ اتومبيل آن ها

را چراغي مي كرد، وهم شب هاي كوير و جيغ و زوزه حيوانات و آدم ها. آنچه سخت در ذهنم جا خوش كرده روز اول دبستان بود، در نمي دانم كجاي زاهدان.. سرگشته، از كلاسي به كلاسي ديگر مي رفتم. در يك كلاس نقشه پلاس جهان بود: مي خواستم بدانم من كجاي اين جهان هستم! دلهره اي همراه نااميدي اما شيرين. بعد ها، خودم كه به كلاس پنجم رسيدم براي درس جغرافي زمين را نقش زدم كه معلمم، آقاي عبدالرمضاني، خيلي تشويقم كرد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : بهزاد قادري سهي بعد از گذران تحصيلات اوليه خود در شهرهاي زاهدان ، كرمان و بجنورد، مقاطع تحصيلات ليسانس خود را در رشته زبان و ادبيات انگليسي، دانشگاه فردوسي، مشهد، 1354گذراند و فوق ليسانس ادبيات آمريكا، دانشگاه شيراز، شيراز، 1357طي كرد، و دكتراي ادبيات نمايشي قرن نوزده و سه دههُ 1960-1990دربريتانيا به اتمام رسانيد.خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع تحصيل بهزاد قادري سهي به زبان خود او: آن روز ها رشته پزشكي خيلي طرفدار و اعتبار داشت. من در كنكور كه شركت كردم، انتخاب اولم زبان وادبيات انگليسي دانشگاه مشهد بود. وقتي هم كه از امتحان برگشتم، به مادرم گفتم، "كاسه بشقاب من را آماده كن، دارم ميرم مشهد"! ولي وقتي قبول شدم، فوج دوستان پيش پدرم رفتند كه نگذارد من در رشته ادبيات انگليسي درس بخوانم. ولي او گفته بود، "هرچه خودش مي خواهد." خاطره خوشي كه از اين دوران دارم، به ويژه دوره كارشناسي، بيرون آمدن از كتابخانه دانشكده همراه با رفتگر و در دير وقت شب هاست. فعاليتهاي ضمن تحصيل : بهزاد

قادري سهي تنها مطالعه مي كرد و در عين حال تدريس هم مي كرد. در دوره كارشناسي ارشد، در شيراز، دانشكده اش كنار حافظيه بود .استادان و مربيان : از استادان بهزاد قادري سهي در دوره تحصيلات تكميلي به شرح زير است: دوره كارشناسي: دكتر قنادان، دكتر فرخ، خانم شايگي، استاد حديدي، استاد صدر، استاد برادران رفيعي دوره كارشناسي ارشد: دكتر باليتاس، دكتر ويليام هاروي، استاد يارمحمدي، استاد ابجديان دوره دكتري: راجر هاوارد، پيتر هيوم، الين جوردن، آنجلا ليوينگستن هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي دكتر بهزاد قادري سهي مي توان به دكتر عليرضا امامي، دكتر عليرضا انوشيرواني، دكتر هادي كاميابي، دكتر فارسيان، دكتر جهانبخش لنگرودي اشاره نمود.همسر و فرزندان : بهزاد قادري سهي ازدواج كرده و حاصل اين ازدواج چهار فرزند است كه: دو پسر (سياوش و سعيد) و دو دختر (مريم و مهرديس). سياوش در شهريور 86 تخصصش را در رشته پاتولوژي دانشگاه علوم پزشكي تهران تمام مي كند؛ سعيد كارشناسي ارشد عمران را تمام خواهد كرد؛ مريم در رشته كارشناسي ارشد گياهپزشكي درس مي خواند و مهرديس دارد خودش را براي ورود به مراحل ديگر زندگي آماده مي كند.وقايع ميانسالي : شهادت برادر بهزاد قادري سهي به نام حيدرعلي قادري سهي، در سوسنگرد در سال 1360. در گذشت پدرم در سال 1382 در شهرستان بجنورد. انتقال از دانشگاه شهيد باهنر كرمان به دانشگاه تهران در سال 1384.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : 1-سرپرستي كتابخانه ملي كرمان در بدو تاسيس 2-سرپرستي گروه زبانهاي خارجي، دانشگاه شهيدباهنر كرمان 3-معاونت آموزشي دانشكده هنر، دانشگاه كرمان 4-عضو هيات تحريريه نشريه دانشكده ادبيات

و علوم انساني 5-عضو شوراي تخصصي گروه زبان و ادبيات انگليسي 6- عضو هيات امناي تئاتر كرمان به مدت دو سال 7- عضو هيات مميزه دانشگاه هاي جنوب شرق ايران 9-عضو هيات تحريريه نشريه پژوهش زبان هاي خارجي، دانشكده زبان هاي خارجي، دانشگاه تهران 10- عضو مركز ايبسن شناسي دانشگاه اسلو-نروژ فعاليتهاي آموزشي : 1- تدريس دروس نقد ادبي، نمايشنامه، مكتبهاي ادبي، اصول و روش ترجمه، شعر، رمان، داستان كوتاه و نثر انگليسي در دانشگاه كرمان از مهر ماه 57 تا 84. 2-تدريس همين دروس در دانشگاه آزاد كرمان. 3- تدريس همين دروس در دانشگاه ولي عصر(عج) رفسنجان (به مدت چهار ترم) 4- تدريس دروس فوق و نيز دروس كارشناسي ارشد ادبيات انگليسي در دانشكده زبان هاي خارجي، دانشگاه تهران 5- تدريس دروس عصر روشنگري، عصر رمانتيسيسم، و نمايشنامه قرن نوزدهم در مقاطع كارشناسي و كار شناسي ارشد در دانشگاه Essex انگلستان از سال 1372 تا پايان تحقيقاتِ دورهُ دكتري (1376). 6- شركت در تدوين برنامه دوره دكتري زبان و ادبيات انگليسي در دانشگاه تهرانساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : 1-پژوهش در زمينه ادبيات نمايشي 2-ترجمه و تاليف مقاله و كتاب 3-راهنمايي پايان نامه و تشويق دانشجويان به استخراج مقاله از آن ها شاگردان : 1-دكتر پيرنجمالدين، دانشگاه اصفهان 2-دكتر اميد طبيبزاده، دانشگاه همدان 3-دكتر طاهره احمديپور، دانشگاه ولي عصر (رفسنجان) 4-دكتر محمد حسن حفيظي، دانشكاه فلوريدا، آمريكا 5-دكتر محمد شهابي، دانشگاه آزاد كرمان 6-دكتر آزاد منش، دانشگاه آزاد كرمان 7-خانم ناهيد فخرشفايي، دانشگاه شهيد باهنر كرمان 8-خانم زهرا ميهنخواه، دانشگاه شهيد باهنر كرمان (مرحوم) 9-دكتر رضا پاشا مقيمي، دانشگاه آزاد كرمان همفكران فرد

: 1-آقاي اكبر رادي، نمايشنامه نويس 2-آقاي جلال ستاري، نويسنده و منتقد 3-خانم لاله تقيان، نويسنده و منتقد 4-آقاي يدا... آقاعباسي، دانشگاه شهيدباهنر كرمان 5-دكتر حسين پيرنجم الدين، دانشگاه اصفهان 6-دكتر محمد مرندي، دانشگاه تهران 7-دكتر آزبيورن اورشيث، دانشگاه برگن-نروژ 8-دكتر كنوت برينتسول، دانشگاه اسلو- نروژ 9-دكتر فروده الان، دانشگاه اسلو-نروژ 10-دكتر ويگديس استا، دانشگاه اسلو-نروژ 11-دكتر پيتر هيوم، دانشگاه اسكس-انگليس 12-دكتر توماس برتونيو، دانشگاه دولتي نيويورك 13-دكتر جون تمپلتن، دانشگاه نيويورك 14-دكتر كاري مايزر، دانشگاه پنسيلوانيا آرا و گرايشهاي خاص : گرايش به مكتب رمانتيسيسم، شيوه جدلي هگلي و تكيه بر ايبسن به عنوان يكي از جدلي انديشان دوران مدرنجوائز و نشانها : 1-استاد نمونه دانشگاه شهيد باهنر كرمان در سال 1376 2-لوح تقدير براي ترجمه متون نمايشي در استان كرمان در سال 1378 3-نمايشنامه مرد يخين مي آيد به عنوان ترجمه برتر در نخستين جشن ادبيات نمايشي كانون نمايشنامهنويسان خانه تئاتر، تهران: 26 شهريور ماه 84. 4-ترجمة مرگ تراژدي به عنوان پژوهش و ترجمة برتر در نخستين جشن ادبيات نمايشي كانون نمايشنامهنويسان خانه تئاتر، تهران: 26 شهريور ماه 84. 5-لوح سپاس از سوي سفارت نروژ در تهران و مركز هنرهاي نمايشي در سال 1385 براي پژوهش در باره آثار ايبسن. 6-با چراغ در آينه هاي قناس، نوشته بهزاد قادري، نشر قطره، 1384، به عنوان كتاب برتر سال در ميان كتب دانشگاهي در سال 1384. چگونگي عرضه آثار : بهزاد قادري سهي بيش از 19 طرح نمايشنامه را ترجمه كرده است و عهده دار 10ترجمه مقاله را داشته، وي 39 مقاله در عنوانهاي مختلف ارائه داده است.آثار : nbsp1 Theatres

of the Mind ويژگي اثر : B. Ghaderi Sohi,: Revolutions and British Drama, New Delhi, Bahri Publications, 2002.2 ايبسن ويژگي اثر : بهزاد قادري: آرمانشهر و آشوب، زير چاپ3 با چراغ در آينه هاي قناس ويژگي اثر : بهزاد قادري، ادبيات نمايشي رمانتيسيسم و تئاتر پسا-مدرن، تهران: نشر قطره، 1384.4 گذر از تئاتر ارسطويي به درام پسا-مدرن، كرمان ويژگي اثر : بهزاد قادري، انتشارات دانشگاه شهيدباهنر كرمان، 13825 مرگ تراژدي ويژگي اثر : جورج اشتاينر، زير چاپ. تهران: مركز هنر هاي نمايشي. اين كتاب بررسي نسبتا جامعي است در باره زوال تراژدي از يونان باستان تا دهه 60 قرن بيستم و يكي از كتب بسيار ارزشمند و مرجع براي دانشجويان و علاقمندان به هنر تئاتر و نمايشنامه نويسي است.6 هر كسي را اصطلاحي داده اند ويژگي اثر : بهزاد قادري، شش گفتار پيرامون ترجمه متون نمايشي، كرمان: انتشارات دانشگاه شهيد باهنر كرمان، 1382

قاسمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1280 ش)، نويسنده و مترجم. در اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در موطن خود گذراند و سپس براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و از دانشسراى عالى در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى فارغ التحصيل شد. بعد از فراغت از تحصيل در وزارت فرهنگ عهده دار مشاغلى چند از جمله: دبير دبيرستانهاى اصفهان، رياست دبيرستان كرمان، رياست چند دبيرستان در تهران، رياست دفاتر دانشسراى عالى دانشكده علوم و ادبيات، رياست فرهنگ شهرهاى يزد و همدان و

كرمانشاه شد. از آثار وى: «اين جنگ عجيب آن طور كه من ديدم»، ترجمه؛ «بيمارى كودكى كمونيسم»، ترجمه؛ «منشأ خانواده و دولت»؛ «حزب توده ى ايران چه مى گويد و چه مى خواهد»؛ «چند موضوع از اقتصاد»؛ «جامعه را بشناسيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3163 / 2 ،1156 ،1118 ،1002 ،563 ،426 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (434 -433 / 1).

قاصر زهاني قايني، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، عالم، اديب، نويسنده و شاعر. مشهور به قاصر. اصل وى از زهان قاين است. تحصيلات خود را در زهان قاين و مشهد به پايان رساند. وى در ايام اقامت خويش در مشهد در مدرسه ى خيراتخان با شاعر مرثيه سرا عبدالجواد جودى (م 1302 ق) آشنا شد. از آثارش: «تذكره الباكين»؛ «ديوان» شعر؛ كتابت و ترميم نسخه اى از «مثنوى» مولوى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (422 -420).

قاضي اصفهاني، ابوطالب محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 585 ق)، مدرس، خطيب، محدث و فقيه شافعى. نزد محيى الدين محمد بن يحيى شهيد فقه آموخت، و در خلاف نامى شد، و در اين طريقه «تعليقه»اى نگاشت كه گوياى فضل و برترى وى بر بسيارى از همگنان اوست. او بين فقه و تحقيق جمع كرد. در تدريس يكى از اعجوبه ها به شمار مى آمد. او مدتى در اصفهان تدريس كرد.در وعظ و خطابه نيز چيره دست بود. از آثارش «تعليقه» و «طريقه»، در خلاف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (299 / 1)، سير النبلاء (227 / 21)، شذرات الذهب (284 / 4)، معجم المؤلفين (182 / 12)، وفايت الاعيان (174 / 5)، هديه العارفين (404 / 2).

قاضي رئيس نسوي، ابوعمرو، ابوعمر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478 -378 ق)، قاضى، فقيه، محدث، مفسر، مدرس، مفتى، اديب و شاعر. در نساى خراسان به دنيا آمد و در آنجا نشوونما يافت، و از قاضى حسن دامانى نسوى فقه آموخت. سپس به عراق و مصر و شام و مكه مسافرت كرد و تحصيل علم نمود و از ابو بكر حيرى و ابواسحاق اسفراينى در نيشابور و ابوذر هروى در مكه و ابن نظيف در مصر و ابوالحسن على بن موسى سمسار در دمشق و ابومعمر اسماعيلى در گركان حديث شنيد.او مجالس املاى حديث برپا كرد و درباره ى احاديث سخن گفت.ابوعبدالله فراوى و عبدالمنعم قشيرى و ديگران از وى روايت كردند. وى مورد اعتماد سلجوقيان بود و در رسالت هاى مهم از وى استفاده مى كردند. امير طغرل بيگ او را به دارالخلافه ى بغداد فرستاد و وى از جانب ملك شاه سلجوقى مأموريت يافت تا دختر خليفه را خواستگارى كند. القائم بامرالله او را عهده دار امر قضاوت خوارزم كرد

و به وى لقب أقضى القضات بخشيد. اهل خوارزم از وى حديث روايت كرده اند. او داراى آثارى در زمينه ى «فقه» و «تفسير» بود. وى در ادبيات نيز مهارت داشت و شعر مى گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (64 / 7)، سير النبلاء (478 -477 / 18)، طبقات المفسرين الداوودى (181 -178 / 2).

قاضي زاده، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم قاضي زاده

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات دبستان و دبيرستان را به سرعت طي كرد و در سال 1356 (16 سالگي) به دانشگاه و در رشته فيزيك مشغول تحصيل شد. همراه با انقلاب فرهنگي به حوزه علميه قم آمد دروس سطح را نيز در حدود شش سال فرا گرفت و ازسال 1366 به درس خارج اساتيد حوزه حاضر شد. وي تا سال 1380 (به مدت 15 سال) از دروس خارج حوزه بهره برد. اهم اساتيد وي به ترتيب استفاده زماني بيشتر عبارتند از: آيت الله تبريزي، آيت الله سيد كاظم حائري، آيت الله منتظري، آيت الله سيد محمود هاشمي، آيت الله جوادي آملي (در تفسير)، آيت الله سيد موسي شبيري، آيت الله محمد فاضل لنكراني و آيت الله وحيد خراساني. گرچه وي اقدامي جهت اخذ مدرك رسمي از حوزه علميه نكرده است اما در امتحان كتبي و شفاهي مجلس خبرگان در سال 1377 كه در سطح تاييد تجربي در اجتهاد داوطلبان شركت و در نامزدي مجلس خبرگان رهبري برگزار مي شد شركت كرده و با درجه عالي موفق به قبولي در امتحانات مربوطه شد. وي درسال 1371 همزمان با تحصيلات فردي در دوره كارشناسي ارشد تربيت

مدرس قم تحصيل كرد و با ادامه آن در مقطع دكتري علوم قرآن و حديث در اين رشته نيز موفق به اتمام شد. اهم فعاليتهاي علمي وي تدريس در حوزه و دانشگاه بوده است. از سال 1360 تدريس حوزوي را با تدريس ادبيات و منطق شروع كرد و در ادامه با تدريس فقه و اصول ادامه داد. در آغاز مدارس رضويه و رسالت محل تدريس وي بود ولي در سطوح عالي حوزه در مدرسه آيت الله گلپايگاني، مسجد امام زين العابدين و مدرسه آيت الله بروجردي مشغول به تدريس بوده و هست. هم اكنون پنج سال است كه به تدريس خارج فقه اشتغال دارد. از سال 1380 نيز تدريس در دانشگاه را آغاز كرد و هم اكنون در مقاطع دكتري و كارشناسي ارشد به تدريس تفسير و علوم قرآن، حديث و رجال نيز اشتغال دارد.

قاضي زاهدي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم قاضي زاهدي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابراهيم فرزند مرحوم آيت الله حاج آقا علي قاضي زاهدي متولد سال 1333 شمسي تحت تربيت والد معظم پرورش يافته پس از خواندن دروس ابتدائي و اوليه در گلپايگان براي تحصيل علوم دينيه در سال 1349 شمسي به قم هجرت نموده و مقدمات و سطوح وسطي را در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني قدس سره در خيابان تهران نزد جمعي از فضلاء و علماء خوانده و بعد از چند سال به مدرسه خان مدرسه آيت الله العظمي مرحوم بروجردي قدس سره رفته و سطوح نهائي فقه واصول را از آيات عظام و حجج الاسلام مرحوم آيت الله

ستوده اراكي و سيد ابوالفضل موسوي نيريزي (ره) و صلواتي و فاضل لنكراني و نوري همداني و سبحاني به تكميل رساندم و سپس شركت در درس خارج مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني قدس سره و مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري يزدي قدس سره و نجفي مرعشي تا پايان عمر شريفشان از ابحاث فقهي مستضعفين و اكنون از دراسات آيت الله وحيد خراساني مدظله العالي استفاده و تقريرات ايشان را به رشته تحرير در آورده و از غالب نامبردگان اجازات روايتي و غيره دريافت نموده و اكنون به عنوان يك واعظ نامي كشور در اكثر شهرهاي ايران منبر مي روم و مورد تشويق مؤمنين در مجالس سنگين اداي وظيفه اسلامي نمايم و از طريق منبر و خطابه خدمات ارزنده و چشمگيري نموده چند سالي هم در يكي از حجرات صحن تدريس لمعه و مكاسب داشتم و كتابهاي خطي نوشتم كه اميد است بتوانم آنها را به چاپ برسانم.

قاضي سعيد، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1103 -1049 ق)، حكيم، اديب، عارف، مفسر، محدث، محقق، قاضى و عالم امامى. معروف به قاضى سعيد و ملا سعيد قمى و ملقب به حكيم كوچك. از دانشمندان بزرگ شيعه و از مفاخر حديث و حكمت و عرفان و ادبيات بود. وى از شاگردان ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى و ملا رجبعلى تبريزى بود. او بسيار مورد توجه و تجليل شاه عباس دوم و درباريانش بود. مدتى عهده دار منصب قضاوت قم بود و اين خود حاكى از تبحر وى در شرعيات مى باشد. در قم درگذشت. از آثار وى: شرحى بر كتاب «توحيد» صدوق، در چند مجلد؛ «اسرار الصنايع»، در صناعات خمسه ى قياسيه منطقيه: شعر،

خطابه، برهان، جدل و مغالطه كه از «صناعيه» ميرفندرسكى الهام گرفته است؛ «شرح حديث بساط»، كه در 1099 ق، در اصفهان، از تأليف آن فراغت يافت؛ رساله ى «كليد بهشت» در اشتراك لفظى اسماءالله، به فارسى؛ حاشيه بر «اثولوجيا»ى ارسطو؛ حاشيه «شرح اشارات خواجه»؛ «الاربعون حديثا»، شرح چهل حديث در معارف كه سراسر تحقيقات علمى است؛ رساله ى «الاربعونيات لكشف الأنوار القدسيات»، چهل رساله، در چهل باب از معارف كه هر يك از آنها را به اسمى خاص ناميده است، رساله اول «روح الصلاه»، كه آن را به استادش ملا محسن فيض كاشانى اهداء نموده و ديگرى «حقيقه الصلاه» و ديگرى «فوائد رضويه» و ديگرى «الحديقه الورديه و السوانح المعراجيه» و...

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (344 / 9)، تاريخ ادبيات در ايران (340 -336 / 5)، الذريعه (132 / 18 ،341 -340 / 16 ،154 -153 / 13 ،49 / 7 ،391 ،111 ،12 / 6 ،479 / 4 ،51 / 2 ،437 -436 ،418 -417 / 1)، روضات الجنات (12 -10 / 4)، رياض العلماء (285 -284 / 2)، ريحانه (413 -412 / 4 ،59 / 2)، الكنى و الالقاب (52 / 3)، معجم المؤلفين (38 / 10).

قاضي طباطبايي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1290 ش)، استاد دانشگاه، مورخ و مصحح. قاضى از 1334 ش متصدى كرسى زبان عربى در دانشكده ى ادبيات تبريز شد. تسلط وى به تاريخ و فرهنگ ايران و اسلام زبانزد اكثر دانشگاهيان بود. از آثار وى: تصحيح و تحشيه «تجربه الاحرار و تسليه الابرار»، عبدالرزاق بيگ دنبلى؛ حواشى و تعليقات بر «تجارب السلف». از وى مقالات بسيارى در نشريه هاى كتابخانه ى ملى تبريز و

دانشكده ى ادبيات تبريز به چاپ رسيده كه از آن جمله: «به ياد مرحوم سيد هادى سينا»؛ «كتاب و اهميت آن در جامعه ى امروزى»؛ «محضر و محضرهاى تاريخى»؛ «داستان يك مناظره ى ادبى»؛ «اشتباهات تاريخى تجارب السف»؛ «خاطراتى چند از استاد عبدالرسول خيامپور»؛ «حكم استيناف ضياءالعلماء» را مى توان نام برد.[1]

اديب، مدرس.

تولد: 1295.

درگذشت: 18 اسفند 1364، تهران.

سيد حسن قاضى طباطبايى از سال 1334 متصدى كرسى زبان عربى در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تبريز شد. وى بيش از چهل سال به تدريس در دبيرستان ها و دانشگاه تبريز مشغول بود و مقالات تحقيقى و انتقادى وى در نشريه ى «دانشكده ى ادبيات تبريز» و «كتابخانه ى ملى تبريز» چاپ مى شد. از جمله آثار اوست: تعليقات و حواشى تجارب السلف (1351) و تجربة الاحرار و تسلية الابرار (اثر عبدالرزاق بيك دنبلى در دو جلد، 1349 و 1350).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] نشر دانش (س 6، ش 3، ص 88).

قاضي طباطبايي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم ربانى.

تولد: 1289(1331 ق.)، تبريز.

شهادت: 10 آبان 1358، تبريز.

آيت الله محمدعلى قاضى طباطبايى، فرزند سيد باقر از علماى آذربايجان، تحصيلات مقدماتى علوم دينى در مدرسه ى طالبيه تبريز و نيز پدر و عمويش اسدالله قاضى طباطبايى گذراند.

ايشان در سال 1347 ق. مقارن با قيام مردم تبريز به سبب شركت در مبارزات به دستور رضاشاه به همراه پدرش از تبريز اخراج گرديد، مدت دو ماه در تهران سكنى گزيد و پس از آن محل تبعيد آنها به مشهد تعويض گرديد و پس از يك سال اقامت در مشهد به آذربايجان مراجمعت نمود و به بحث و خدمات دينى ديگر مشغول شد. وى در سال 1359 ق. براى تكميل درس خود به قم رفت و از

محضر اساتيد حوزه ى علميه ى قم استفاده برد از جمله فلسفه و خارج علل اصول را از امام خمينى (ره) فراگرفت. پس از آن تكميل متون فقه و اصول و علم و علم درايه و رجال را نزد آيت الله سيد محمدرضا گلپايگانى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى فراگرفت. در همين زمان مدتى نزد آيت الله سيد حسن صدر به تحصيل پرداخت.

آيت الله محمدعلى قاضى طباطبايى با تكميل سطوح در قم، در سال 1327 عازم حوزه ى علميه ى نجف گرديد. پس از سه سال تحصيل نزد آيت الله حكيم، آيت الله عبدالحسين رشتى، علامه محمد حسين كاشف الغطاء آيت الله ميرزا باقر زنجانى و آيت الله حسن بجنوردى به ايران بازگشت به تبريز رفت.

در تبريز، در كنار فعاليت تحقيق و تأليف و امامت دو مسجد، به فعاليت سياسى به ويژه در فاصله 1331 تا 1341 در تبريز به فعاليت عليه رژيم پرداخت. فعاليت هاى سياسى وى همزمان با قيام مردم در سال 1342 ابعاد ديگرى يافت. در سيزدهم آبان همان سال به عنوان رهبر نهضت مذهبى در آذربايجان دستگير و ابتدا به پادگان زرهى تهران فرستاده شد و سپس در زندان قزل قلعه ى تهران به مدت دو ماه و نيم زندانى گرديد. پس از آن به سلطنت آباد تهران منتقل شد. پس از چند روز با ضمانت برادرش آزاد شد كه آزاى وى با قيد ممنوع الملاقات توأم بود و مأموران ساواك در اجراى اين امر نظارت داشتند. پس از چهار ماه به قم مى روند تا امام خمينى (ره) را در اين هنگام آزاد شده بود ملاقات كند.

وى پس از ديدار با امام خمينى به مشهد رفت و از آنجا كه هنوز در تبعيد بود

بى اجازه رژيم تهران را ترك گفت و به تبريز رفت در تبريز مورد استقبال مردم قرار گرفت و به همين سبب همان شب در منزلش دستگير و به سلطنت آباد تهران منتقل شد. بعد از مدتى با وساطت آيت الله سيد محمدهادى ميلانى آزاد شد. سپس به تبريز مراجعت كرد اما اين آزادى وى مدت زيادى طول نكشيد زيرا پس از چند روز اقامت در تبريز دستگير شد و به تهران منتقل گرديد. در تهران به سبب كسالت مدت شش ماه در بيمارستان مهر بسترى و در عين حال تحت مراقبت شبانه روزى ساواك بود. پس از مرخصى از بيمارستان در يازدهم آذر 1343 پس از يك سال تبعيد و دستگيرى هاى مكرر به عراق تبعيد شد.

مدت تبعيد در نجف فرصتى پيش آورد تا بيشتر به تحصيل بپردازد و همچنين در اين مدت با امام خمينى كه مدتى قبل از ايشان به عراق تبعيد گرديده بود ارتباط نزديك داشته باشد. آيت الله قاضى طباطبايى پس از يك سال و نيم اقامت اجبارى در عراق به ايران و تبريز مراجعت نمود اما مبارزه خود را عليه نظام پهلوى به ويژه در مساجد مقبره و شعبان تبريز ادامه داد تا اينكه در روز عيد فطر سال 1347، يعنى سى ام آذر، به جرم مخالفت با رژيم و اظهار مطلبى عليه رژيم اشغالگر قدس دستگير و به بافت كرمان به مدت شش ماه تبعيد گرديد. پس از پايان مدت تبعيد از مراجعت آيت الله قاضى جلوگيرى و مجددا در تير 1348 به زنجان تبعيد شد. اما وى بدون توجه به دستور تبعيد به سوى تبريز رفت كه در روز يازدهم تيز به بوستان آباد در شصت

كيلومترى تبريز رسيده بود كه رژيم خبردار شد و ايشان را به زنجان بازگرداند. محل استقرار ايشان در زنجان منزل امام جمعه ى وقت بود. ايشان همچنان در زنجان تحت نظارت ساواك قرار داشت. مدت تبعيد ايشان در زنجان فقط چهار ماه طول كشيد و با وساطت علماى بزرگ از تبعيد آزاد و در تاريخ بيست و نه آبان 1348 به تهران و سپس در تاريخ ششم آذر 1348 به تبريز مراجعت كرد. در تبريز در كنار تدريس و تأليف همچنان به مبارزه ادامه داد و در عين حال دائما تحت نظر ساواك قرار داشت. در اين سال ها منزل وى يكى از محل هاى توزيع بيانيه ها، نوارها و رساله هاى امام بود. در سال 1356 در تظاهراتى در بيست و نه بهمن به مناسبت چهلم شهداى نوزده دى قم برگزار شد كه در آن رهبرى آيت الله قاضى و نفوذ وى در ميان راهپيمايان آشكار بود. ايشان در مدت يك سال پيش از انقلاب فعاليت هاى مستمرى عليه رژيم پهلوى داشت.

با پيروزى انقلاب اسلامى، از سوى رهبر انقلاب به امامت جمعه تبريز منصوب و به عنوان نماينده حضرت امام (ره) در تبريز انتخاب شد.

عنوان هاى برخى از نوشته هاى ايشان به اين شرح است: الاجتهاد و التقليد (عربى و خطى)؛ الفوائد (فقهى و تاريخى)؛ خاندان عبدالوهاب (فارسى، خطى)؛ كتاب فى علم الكلام (عربى، خطى)؛ فصل الخطاب فى تحقيق اهل الكتاب (عربى خطى) ؛ السعاده فى الاهتمام على الزيارة (عربى، خطى)؛ اجوبة الشبهات الواهيه (فارسى، خطى)، رسالة فى اثبات وجود الامام (ع) فى كل زمان (عربى، خطى)؛ سفرنامه بافت (فارسى، خطى)المباحث الاصوليه (عربى، خطى)؛ حاشيه بر رسائل و مكاسب شيخ مرتضى انصارى و

كفاية الاصول محمدكاظم بن حسين آخوند خراسانى؛ تقريرات اصول آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى؛ تاريخ قضاء در اسلام؛ صدقات اميرالمؤمنين و صديقه طاهر عليهماالسلام؛ حديقة الصالحين؛ رساله در دلالت آيه تطهير بر اهل بيت (عليهم السلام)، رساله در اوقات نماز؛ رساله در نماز جمعه، رساله در مباهله، رسالة فى مسألة التربت؛ تعليقات بر كتاب فردوس اعلى تأليف شيخ كاشف الغطاء (عربى و مطبوع)؛ تحقيق درباره روز اربعين حضرت سيدالشهداء (ع) (فارسى و مطبوع)؛ تعليقات بر كتاب انوار نعمانية تأليف آيت الله جزايرى (عربى و مطبوع)؛ مقدمه مفصل، تعليقات و مؤخره بر تفسير جوامع الجامع (عربى و مطبوع)؛ تعليقات بر كتاب اسلام صراط المستقيم (فارسى و مطبوع)؛ آثار تاريخى آيت الله طباطبايى حكيم قدس سره (فارسى ومطبوع) تعليقات بر كتاب كنزالعرفان (عربى و خطى)، مقدمه بر كتاب صحائف الابرار كاشف الغطاء (ره)، مقدمه بر تنقيح الاصول مرحوم متوفى، مقدمه بر كتاب مرآت الصلوة، پيشگفتار بر علم امام علامه طباطبايى؛ مقدمه بر كتاب معجزه و شرايط آن تأليف محمد آصفى؛ مقدمه بر كتاب جنة الماوى اثر كاشف الغطاء؛ اللوامع الالهية فى المباحث الكلامية اثر علامه حلى؛ مقدمه، تصحيح و تعليق بر انيس الموحدين اثر علامه حاج مهدى نراقى؛ تحقيق در ارث زن در دارايى شوهر (تنظيم از بيانات ايشان) به كوشش محمد آصفى؛ علم الامام (ع) به زبان عربى (ترجمه به فارسى از محمد آصفى)؛ مقدمه بر العقائد الوثنيه فى الديانة النصرانيه اثر محمد طاهر التنير، چاپ بيروت (اين كتاب در سال 1391 ق. در تهران افست گرديد)؛ ترجمه مسائل قندهارية (اثر شيخ محمد حسين كاشف الغطاء)؛ مقالات متعدد و كثير در مجلات عربى در صيدا (لبنان).

اجازه روايت ايشان را افراد زير

امضا نموده اند: آيت الله مرتضى چهرگانى؛ پدر ايشان، آيت الله محمدباقر طباطبايى؛ بانو علويه هاشميه؛ آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى؛ آيت الله سيد صدرالدين صدر موسوى؛ علامه محمدحسين كاشف الغطاء آيت الله سيد محسن طباطبايى حكيم؛ آيت الله سيد محمد جواد طباطبايى تبريزى؛ آيت الله سيد محمد هادى ميلانى؛ امام خمينى (ره)؛ علامه آيت الله حسن بجنوردى آيت الله العظمى گلپايگانى؛ آيت الله العظمى مرعشى نجفى؛ آيت الله محمد حسينى شاهرودى؛ آيت الله عبدالنبى عراقى؛ علامه سيد محمدحسين طباطبايى تبريزى؛ آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى.

آيت الله قاضى طباطبايى در دهم آبان 1358 توسط گروه فرقان ترور شد و به شهادت رسيد و در مسجد مقبره به خاك سپرده شد.

سيد محمد على قاضى طباطبائى ابن العلامه العلام حاج ميرزا باقر آقاى قاضى بن السيد الجليل و الفقيه النبيل آيه الله حاج ميرزا محمد على بن العلامه الكبرى آقا سيد ميرزا محسن آقاى قاضى طباطبائى كه ابا عن جد از علماء و اساتيد بزرگ تا بحضرت امام حسن مجتبى عليه السلام بوده و شرح سلسله نسب ايشان در كتاب خاندان (عبدالوهاب) مشروحا بيان شده است.

وى در سال 1333 قمرى در تبريز متولد و در مهد علم و شرف نمو يافته و پس از رشد و تربيت در حجر مرحوم والد ماجد خود و استفاده خصوصى از ايشان و عم گرامش مرحوم آيه الله حاج ميرزا اسدالله قاضى طباطبائى متوفى 1348 قمرى وارد مدرسه طالبيه تبريز شده و مقدمات و ادبيات و سطوح اوليه و وسطى را با سطوح عالى نزد مرحوم والد مكرم خوانده و در سال 1357 در موقع انقلاب و شورش اهالى تبريز به اتفاق والدش تبعيد به تهران و پس از چند ماه توقف در تهران و

رى مراجعت به تبريز نموده تا سال 1359 كه براى تكميل مبانى علمى به حوزه قم مشرف شده و از محضر اساتيد بزرگ حوزه چون آيه الله گلپايگانى بقيه متون فقه و اصول را خوانده و معقول را از محضر آيات ديگر فراگرفته و پس از آن از محضر مرحوم آيه الله حجت فقها و اصولا و هم درايه و رجال و غير اين ها را استفاده نموده و هم از محضر آيه الله صدر و پس از ورود آيه الله بروجردى پنج سالى هم از دروس آن جناب بهره مند شده تا سال 1369 قمرى كه مشرف به نجف گرديده و در آنجا از محضر آيه الله حكيم و آيه الله حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطاء استفاده هاى متنوع از فقه و اصول و حكمت و غيره نموده تا اواخر سال 1372 كه روى بعضى از دسايس دشمنان دين مراجعت به تبريز و به انجام وظائف و خدمات و مجاهدات و مبارزات با بيدادگران و اقامه جماعت و غير آن پرداخته است.

آن جناب از غالب مراجع عظام و مشايخ كرام عصر حاضر از اساتيد و غير هم داراى اجازات جامع روايتى و غيره مى باشد كه براى اختصار از درج آن خوددارى مى نمايم.

تأليفات و آثار قلمى ايشان از مطبوع و غيره بقرار ذيل است:

1- رساله فارسى در ترجمه آخوند ملا عبدالرزاق لاهيجى صاحب گوهر مراد 2- تقريرات اصول آيت الله حجت. 3- تقريرات فقه آن مرحوم. 4- تاريخ قضاء در اسلام بفارسى 5- كتاب صدقات اميرالمؤمنين و صديقه طاهره عليهماالسلام بفارسى 6- حديقه الصالحين كه در ج 6 كتاب الذريعه الى تصانيف الشيعه ص 378 ذكر شد

7- تقريرات دروس اساتيد نجف 8- المقالات مجلديست مشتمل بر مقالات عربى كه تدريجا در مجله (الفرمان) مطبعه صيد المنان منتشر شده. 9- خاندان عبدالوهاب تراجم انساب خود آن جناب. 10- رساله در شرح و تحقيق درباره حديث شريف (من صام يوما فى سبيل الله تعالى كان كعمل سنه يصومها) 11- الاجازات كه مشتمل بر اجازه علماء و فوائد بسياريست 12- ترجمه مسائل قندهاريه از تصانيف آيه الله كاشف الغطام مد ظله رحمه الله.

13- كتابى درباره تحقيق از هر كتاب كه عبادت از كدام طوائف اند و راجع بنجاست اهل كتاب و راجع بانبياء از نظر اسلام.

14- تعليقات بر انوار نعمانيه طبع تبريز در 4 جلد.

15- تعليقات و اضافات بر كتاب انيس الموحدين علامه نراقى كه بطبع رسيده است

16- كتابى درباره تعيين اربعين حضرت سيدالشهداء عليه السلام

17- رساله بسيار لطيفى عربى در اثبات وجود امام عليه السلام در هر زمان.

18 سفرنامه بافت.

19- الفوائد در مطالب علمى و فوائد فقهى و تفسيرى و رجالى و غيره در جلد بزرگى.

(1333- شهادت 1399 ق)، فقيه، عالم امامى و شاعر. نسب وى به حضرت امام حسن (ع) مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. از محضر پدرش، ميرزا باقر، و عمويش، حاج ميرزا اسدالله قاضى طباطبايى، استفاده نمود. در مدرسه ى طالبيه ى تبريز مقدمات و ادبيات و سطوح اوليه و وسطى يا سطوح عالى را نزد پدرش خواند. در 1357 ق به هنگام انقلاب و شورش اهالى تبريز به همراه پدرش به تهران تبعيد شد و پس از چند ماه توقف در تهران و رى مجددا به تبريز بازگشت. در 1359 ق براى تكميل مبانى. علمى به حوزه ى قم رفت و در محضر استاتيدى

چون آيت الله گلپايگانى فقه و اصول را خواند و معقول را از محضر آيات ديگر فراگرفت. پس از آن از محضر آيت الله حجت در فقه و اصول و درايه و رجال و از محضر آيت الله صدر و همچنين به مدت پنج سال از محضر آيت الله بروجردى استفاده نمود. در 1369 ق به نجف رفت و از محضر آيت الله حكيم و آيت الله حاج شيخ عبدالحسين رشتى و آيت الله آقا ميرزا باقر زنجانى و آيت الله بجنوردى و آيت الله حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطاء در فقه و اصول و حكمت و غيره استفاده نمود، و از اساتيدش صاحب اجازه بود. در 1372 ق به تبريز بازگشت، و به وظايف دينى و اقامه جماعت مشغول شد. از آثار وى: «تقريرات اصول» آيت الله حجت؛ «تقريرات فقه» آيت الله حجت؛ «تاريخ قضاء در اسلام»، به فارسى؛ «حديقه الصالحين»؛ «المقالات»، مجلدى مشتمل بر مقالات عربى؛ ترجمه ى «مسائل قندهاريه» آيت الله كاشف الغطاء؛ «الفوائد»، مشتمل بر «مطالب علمى و فوائد فقهى و تفسيرى و رجالى؛ تعليقات و اضافات بر كتاب «انيس الموحدين» علامه نراقى؛ «تحقيق درباره ى روز اربعين حضرت سيدالشهداء (ع)»، كه در تأليف آن از بيش از چهارصد و پنجاه عنوان كتاب استفاده شده است.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (388 -387 / 6)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 8، ص 43)، گنجينه ى دانشمندان (325 -322 / 3).

قاضي عسكر، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي قاضي عسكر

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/3/5

زندگينامه علمي

اينجانب سيد علي قاضي عسكر در روز پنجم خرداد ماه يك هزار و سيصد و سي و سه شمسي برابر با 23

رمضان المبارك 1373 هجري قمري در يك خانواده مذهبي در خيابان مسجد سيد اصفهان متولد شدم. تحصيلات دوره ابتدايي را در دبستان جعفري وابسته به تعليمات اسلامي كه در محله بيدآباد اصفهان واقع شده بود سپري كردم و دوره راهنمائي را نيز در مدرسه احمديه كه مديريت آن را يك نفر روحاني به نام حجت الاسلام آقاي سيد ابوالحسن بدري بعهده داشت گذراندم. پدرم آقاي حاج سيد مصطفي قاضي عسكر كه كارمند كارخانه صنايع پشم اصفهان و از مقلدان حضرت امام خميني (ره) بود بسيار علاقه داشت تا يكي از فرزندان خود را به حوزه فرستاده تا دروس حوزوي بخواند، از اين رو در سن 15 سالگي وارد حوزه علميه اصفهان شدم و جامع المقدمات را آغاز كرده از اساتيد بزرگوار آن حوزه بهره مند شدم. سپس با گذشت يك سال به دليل آوازه و شهرتي كه قم داشت تصميم گرفتم به قم آمده و در حوزه كهن قم ادامه تحصيل دهم در قم به ترتيب در مدرسه مومنيه واقع در خيابان چهارمردان، مدرسه آيت الله نجفي مرعشي واقع در خيابان ارك قم، مدرسه فيضيه و سپس در مدرسه حجتيه سكونت داشتم. دروس مقدماتي را از محضر اساتيد بزرگواري از جمله مرحوم حجت الاسلام و المسلمين آقاي كافي اصفهاني، مرحوم شهيد حجت الاسلام و المسلمين آقاي سيد حسن بهشتي طاب ثراه امام جمعه موقت اصفهان پس از انقلاب كه به دست منافقين به شهادت رسيدند، حجت الاسلام و المسملين آقاي حجازي اصفهاني، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين آقاي يحيي سلطاني و ... فرا گرفتم. سپس به درس مرحوم آيت الله ستوده، آيت الله خزعلي،

آيت الله انصاري شيرازي حاضر شدم و مكاسب را در درس آيت الله حاج شيخ يوسف صانعي و كفايه را در محضر حضرت آيت الله فاضل لنكراني بهره گرفتم. و سپس در دروس خارج آيت الله فاضل لنكراني، آيت الله منتظري، آيت الله حاج شيخ جواد تبريزي حاضر شده سالها از محضر اين اساتيد بهره مند شدم در دروس تفسير و اخلاق از محضر آيت الله مشكيني استفاده كردم در دروس تخصصي مرحوم شهيد آيت الله مرتضي مطهري كه در مسجد ارك قم برگزار ميشد شركت داشتم و بخشي نيز از محضر آيت الله جوادي آملي استفاده كرده ام و بر اساس تاييديه مكتوبي كه از اساتيد بزرگوار و اعزه همچون حضرت آيت الله فاضل لنكراني، حضرت آيت الله سبحاني، حضرت آيت الله خاتم يزدي، حضرت آيت الله محمد حسن قديري و ... دارم بيش از ده سال از دروس خارج حوزه استفاده كردم. بنده از ابتداي تكليف مقلد حضرت امام خميني (ره) بودم و از آنجا كه پدرم درحادثه 15 خرداد در قم حضور داشت و شاهد حمله كماندوهاي رژيم پهلوي به مدرسه فيضيه و شهادت و مجروحيت طلاب و روحانيون حوزه علميه بود و با روحانيون مبارزه و تلاشگر مانوس بود بطور طبيعي اينجانب از همان سال اول تحصيل با قيام حضرت امام همراه شدم، در همان سال اول طلبگي در مدرسه ملا عبدالله گاهي شبها نوارهاي كاست كه از نجف ارسال شده بود را همراه با تني چند از طلاب آن روز مدرسه كه حاوي سخنرانيهاي امام خميني (ره) بود استماع و در توزيع اعلاميه هاي ايشان مشاركت داشتم، و پس

از آنكه به قم آمدم اين فعاليتها ادامه يافت و با اكثر چهره هاي انقلابي حوزه آشنا و همراه شدم.

قاضي، نعمت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1303.

درگذشت: 1375.

از نعمت الله قاضى كه نام مستعار در برخى از آثار «شكيب» بود، آثار زير به جاى مانده است: اسلام از ديدگاه تاريخ (تهران، 1367)؛ ايل قاجار در پهنه ى تاريخ ايران (1370)؛ برگزيده اى از ديوان پروين اعتصامى (تبريز، 1367)؛ به سوى سيمرغ: منظومه منطق الطير (اثر شيخ عطار نيشابورى به نثر پارسى، با مقدمه، پاورقى، فهرست و چند بحث انتقادى، تهران، 1369 ،1362)؛ عشق و مرگ پوشكين (مجموعه چند داستان؛ تهران، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قاضي زاده ي اردبيلي، ظهيرالدين كبير

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 930 ق)، عالم، اديب، فقيه و شاعر. پس از جنگ چالدران سلطان سليم در بازگشت از تبريز وى را به همراه اسيران با خود به روم برد. وى در نزد او مقام و رتبتى يافت و «وفيات الاعيان» ابن خلكان را براى وى به فارسى ترجمه كرد. قاضى زاده در انشاء، شعر و خط توانا بود. چون به عقايد شيعه ى اماميه گرايشى پيدا كرد او را گرفتند و كشتند و سرش را بر دروازه ى زويله قاهره آويختند. از آثارش: ترجمه «وفيات الاعيان»، كه در «معجم المؤلفين»، «مختصر وفيات الاعيان» ذكر شده؛ «تاريخ سلطان سليم»؛ «ديوان» شعر. در «كشف الظنون» اظهرالدين اردبيلى و كبير بن اويس لطيفى، مشهور به قاضى زاده، با احتمال اين كه يكى باشند جدا از هم ذكر شده اند. در «شذرات الذهب» و «معجم المؤلفين» ظهيرالدين قاضى زاده اردبيلى بدون ذكر نام و نام پدر آمده است.[1]

اردبيلى، ظهيرالدين، دانشمند اوايل قر. 10 ه. (مقت. 930 ه.ق). وى تا هنگام تصرف تبريز توسط سلطان سليم عثمانى در آن شهر به تدريس مشغول بود و همراه سلطان مذكور به استانبول رفت و در آنجا براى وى مقررى تعيين شد. سپس به

مصر رفت و در سركشى احمد پاشا به هواداران او پيوست و همراه وى كشته شد. در شعر و انشاء و خوش نويسى دست داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان آذربايجان (250 -249)، الذريعه (870 -869 / 9)، شذرات الذهب (173 / 8)، فرهنگ سخنوران (735)، كشف الظنون (2019)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده اردبيلى)، مجالس النفائس (397 -396)، معجم المؤلفين (48 / 5).

قاضي زاده ي خوارزمي، شمس الدين احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(988 -918 ق)، قاضى، فقيه، اديب، محقق، مدرس، حكيم، متكلم و رياضيدان. در قسطنطنيه به دنيا آمد. وى شاگرد جوى زاده و سعدى جلبى و ملازم ملا قادرى بود.در 963 ق به قضاوت حلب، در 971 ق به قضاوت استانبول و در 974 ق به قضاوت عسكر روم ايلى منصوب شد. سپس به ادرنه رفت و در دارالحديث آنجا به تدريس پرداخت. پس از درگذشت پسرش به استانبول رفت، و در اوايل سلطنت سلطان مرادخان سوم به مقام شيخ الاسلامى رسيد. در 983 ق به صدارت روم ايلى نامزد شد، و در 985 ق مفتى رسمى گرديد. در قسطنطنيه درگذشت و در نزديكى جامع سلطان محمد فاتح دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «الهيات شرح تجريد الكلام» قوشچى؛ حاشيه بر «مفتاح العلوم» سكاكى؛ حاشيه بر «اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ «نتايج الافكار فى كشف الرموز و الاسرار»، در تكمله ى «فتح القدير» ابن همام، در فروع فقه؛ حاشيه بر «التلويح»، شرح «تنقيح الاصول» تفتازانى؛ شرح «هدايه الحكمه» شيخ اثيرالدين ابهرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (721 ،620 / 2)، روضات الجنات (378 -375 / 1)، ريحانه (409 -408 / 4)، شذرات الذهب (415 -414 / 8)، كشف الظنون (2034

،2030 ،2022 ،1766 ،498 ،348)، الكنى و الالقاب (49 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده ى افندى)، معجم المؤلفين (171 / 2)، هديه الاحباب (215).

قايقران، سيروس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيروس قايقران : محل تحصيلات : بندر انزلي - شغل پدر : كارمند تربيت بدني - شغل مادر : خانه دار - داراي 4 برادر به اسامي آقايان عبدا... ، ناصر ، نادر و حسين و داراي 2 خواهر - فرزند وي راستين قايقران متولد 6/1/1369 ، در حادثه رانندگي فوت نمود. همسر وي خانم افسانه اسدان مي باشند.

عضو باشگاههاي : ملوان و استقلال انزلي ، الاتحاد قطر و كشاورز تهران

مربيان وي در گيلان : بهمن صالح نيا ، احمد صومي ، غفور جهاني ، مجيد جهانپور ، نصرت ايراندوست

مربيان وي در تيم ملي : مرحوم پرويز دهداري ، مهدي مناجاتي ، علي پروين ، ناصر ابراهيمي ، بهمن صالح نيا ، رضا وطنخواه

سابقه ملي : وي در 100 مسابقه شركت داشت كه 43 بازي ، رسمي بوده است. در 21 بازي كاپيتان تيم ملي بوده و 14 گل براي تيم ملي به ثمر رسانده است كه بهترين آنها به تيم كره جنوبي در نيمه نهايي بازيهاي آسيايي 1990 پكن بود. اولين بازي ملي را در 30 دي ماه 1363 برابر يوگسلاوي و آخرين بازي ملي را در 26 فروردين 1372 برابر بوسني انجام داد. اولين كاپيتاني تيم ملي را در 11 آذر 1367 برابر قطر به عهده گرفت.

سابقه مربيگري : كشاورز تهران ( با اين تيم به مقام سوم ليگ كشور رسيد) - مسعود هرمزگان

افتخارات : قهرمان جام حذفي كشور و گروه مقدماتي آسيا با ملوان - نايب قهرماني ليگ

استاني قدس با منتخب گيلان - مقام سومي در جام ملتهاي آسيا 1998 - قهرمان بازيهاي آسيايي پكن 1999

زندگينامه : زنده ياد سيروس قايقران در اول بهمن ماه 1340 در محله كلوير بندر انزلي پا به عرصه هستي نهاد. سيروس از همان ابتداي كودكي به فوتبال در زمينهاي خاكي كلوير روي آورد و با استعداد درخشانش به عضويت تيم فوتبال منتخب آموزشگاهها در آمد. وي در سن 16 سالگي در سال 1356 موفق شد به عنوان يكي از مهرهاي اصلي در تيمهاي نوجوانان و جوانان ملوان استعدادهاي خود را به نمايش بگذارد و با مهارتهاي منحصر به فردش ملوان را به رتبه قهرماني باشگاههاي گيلان رساند. وي در سالهاي 57 تا 63 افتخارات زيادي را براي ملوان و گيلان به ارمغان آورد مانند دو گلي كه وارد دروازه پرسپوليس كرد و يا گل زيبايي كه وارد دروازه تيم منتخب مازندران نمود.

در اين دوران وي به عنوان يك بازيكن استثنايي با ويژگيهاي اخلاقي عالي و منش پهلواني در ميان عموم مردم محبوب گرديد. وي آنقدر متواضع و افتاده بود كه همه افراد به او علاقمند بودند . لبخندهاي صميمي اش هيچگاه از لبان او دور نمي شد و قلبش مانند دريا پاك و بي آلايش بود.

سيروس در سال 1363 به تيم ملي دعوت شد و در سال 66 تنها فوتباليست شهرستاني بود كه شادروان دهداري بازوبند پرافتخار كاپيتاني تيم ملي ايران را به بازوان او بست. در سال 67 در جام ملتهاي آسيا در قطر ، تيم ملي ايران با رهبري سيروس به مقام سومي دست يافت و در سال 69 تيم ايران را با گلهاي

زيبايش پس از 20 سال به قهرماني در بازيهاي آسيايي پكن رساند. سيروس در آن دوران نه تنها در ايران بلكه در آسيا و اروپا هم به عنوان يك بازيكن استثنايي مطرح گرديد و با وجود داشتن پيشنهاد از تيمهاي آلماني به الاتحاد قطر پيوست. سيروس در اوج شهرت هرگز مغرور نشد و اصالت خود را فراموش نكرد و بعد از مدتي بازي در قطر ، مجددا به تيم اول خود ملوان پيوست و اين تيم را قهرمان جام حذفي و راهي مسابقات آسيايي كرد.

سيروس در سال 72 به عنوان بازيكن و سپس مربي به تيم كشاورز تهران پيوست و نتايج قابل توجهي بدست آورد. وي سپس به تيم دسته دومي مسعود هرمزگان پيوست و مدتي در آنجا مشغول به مربيگري شد .

در سالهاي 76 و 77 سيروس بارها تمايل خود را براي بازگشت به ملوان به عنوان بازيكن يا مربي اعلام كرد. اما در اوايل سال 77 كه وي براي تعطيلات نوروز همراه خانواده اش به انزلي آمده بود در بازگشت و در حاليكه همراه فرزند، همسر و برادر همسرش در اتومبيل رنوي خود عازم تهران بود در حوالي امامزاده هاشم با كاميون خاور تصادف نمود كه منجر به فوت وي و فرزندش گرديد. روحشان شاد و قرين رحمت باد.

قايقران چرا محبوب شد : وي الگوي جوانمردي و كمك به نيازمندان بود. تنها كاپيتاني كه در شرايط آن زمان كه همگان شهرستانيها را مورد تمسخر و آزار و اذيت قرار مي دادند با خلاقيتها و مهارتهاي خود به كاپيتاني تيم ملي رسيد. مردي كه در عين بزرگي همچنان افتاده و متين بود و درد

مردم بينوا را مي فهميد. مردي كه بسيار پنهاني صدقه مي داد و در كارهاي خير شركت مي كرد. وي شبها در تاريكي محض سراغ بينوايان را مي گرفت و ناني در سفره شان مي گذاشت تا در شبهاي بندر هيچ كس گرسنه نخوابد. مردي كه چهره سيه چرده اش هميشه با گلخنده اي همراه بود. مردي كه به اروپا نرفت تا ثابت كند به عشق صياداني كه هر غروب با پاهاي ورم كرده از دريا برمي گشتند انزلي را با دنيا عوض نمي كند. سيروس هيچگاه غرور جلوي چشمانش را نگرفت و خاكي ماند.

سيروس عشق خاصي به انزلي و ملوان داشت. خودش مي گفت : بهترين مطلبي كه درباره من در مطبوعات نوشته شده اين است " عجب قايقراني دارد اين ملوان " . سيروس سالها به عشق قوي سپيد با يك پيراهن خيس در باتلاق انزلي دويد و اصلا به اين فكر نكرد كه جز سفيد رنگهاي ديگري هم در اين دنيا هست. او در سالهاي 1357 تا 1363 يك چمدان افتخار براي ملوان كسب كرد و مهره مار انزلي چيها در ميدانهاي دوزخي لقب گرفت.سيروس در 23 سالگي به تيم ملي دعوت شد و سه سال بعد بازوبند كاپيتاني تيم ملي را به بازوي خود بست تا به مرد مورد اعتماد دهداري در مستطيل سبز بدل شود. او در مسابقات جام ملتهاي آسيا با تيم ملي روي سكوي سوم آسيا ايستاد و 2 سال بعد هم در پكن با گل زيبايش پرنده خوشبختي را روي شانه هاي تيم ملي نشاند تا ايران قهرمان آسيا شود.

سيروس با غرور بيگانه بود و پس از

بازگشت از چين پيشنهادات چرب و نرم ژرمنها را جدي نگرفت و به آن سوب آبها رفت تا مدتي دشداشه پوشهاي قطري را با آرپيجي هاي خود به هوا كند. قايقران فوتبال ايران پس از بازگشت از قطر دوباره پيراهن سفيد عزيز را به تن كرد تا با ديگر ملوانان ، قهرمان جام حذفي ايران شود و اينگونه خزر را عاشقتر كند.

و حالا چندين سال است كه او زير خاك نمناك بندر خفته است اما هنوز عكسش روي ديوار تمام مغازه هاي شهر و يادش در قلب تمام آدمهاي نجيب شمال ماندگار شده است.

خاطرات آنان كه با سيروس بودند :

پرويز قايقران ( پدر ) : آيا ورزشكار تا زماني كه زنده است عزيز است ؟ هيچكس از تهران و مركز استان نيامده كه حالي از ما بپرسد يا كمكي به ما بكند. او اولين فرزندم بود. غروب موقع اذان به دنيا آمد. اولين سالي كه به تيم ملي دعوت شد با محمود فكري به تهران رفت و دو روز بعد با گرمكن و بي پول برگشت. چيزي به ما نگفت اما چند روز بعد فهميديم كه لباسهاي آنها را در اردو زدند تا آنها ديگر در تمرينات حاضر نشوند. اخلاقش عالي بود. او از نظر مالي كمكي به من نكرد ولي بعدها متوجه شدم كه پولها را به مردم نيازمند مي داد. دوستان دورو نگذاشتند كه در دوران بازيگري و مربيگري ، آب خوش از گلويش پايين برود. خدا او را بيامرزد.

محمد احمدزاده : اغلب دوران ورزشي ام را در كنار سيروس بودم. از نوجوانان ملوان گرفته تا اردوي تيم ملي. ضمن آنكه با هم

از ملوان جدا شديم و به تهران رفتيم.سيروس بچه خونگرمي بود و هيچوقت لبخند از لبانش دور نمي شد. سيروس براي بزرگتر همه چيز داشت اما خودش يك مقدار سهل انگاري مي كرد. متاسفانه نسبت به همه چيز بي تفاوت بود. او بچه خاكي و با صداقتي بود و فكر مي كرد همه مثل خودش صاف و ساده اند. آخرين بار 20 روز قبل از فوتش او را ديدم. برايم خيلي عجيب بود كه متحول شده ، حسرت جواني اش را مي خورد و تازه متوجه دوستيهاي خود با اين و آن و اطرافش شده بود. مي خواست متحول شود و به فوتبال بازگردد. خدا بيامرز پاسهاي دقيق و شوتهاي سنگيني داشت. او با كاپيتان شدنش حق من و همه شهرستانيها را گرفت. ظاهر و باطنش يكي بود. انزلي را با هيچ شهري عوض نمي كرد. يكسال به تيم ملي دعوت شدم و در اردو خيلي عذاب كشيدم. رقابت سنگين بود و شهرستانيها پشتيباني نداشتند، تازه فهميدم كه غفور و سيروس چه كشيده اند. اگر آقاي گل ليگ نمي شدم مرا دعوت نميكردند. آنها ما را به زحمت تحمل مي كردند. سيروس هميشه با خونسردي و جوانمردي با همه رفتار مي كرد. يادش بخير و روحش شاد.

بهمن صالح نيا : من هميشه به نام ملوان افتخار مي كنم چرا كه نام ملوان عامل شناسايي بندر انزلي در سطح كشور شده است و اين امر با زحمات و تلاش بازيكنان بزرگي چون سيروس محقق شده است. از افتخارات ديگر انزلي راهيابي چند بازيكن از اين خطه به تيم ملي بوده است كه با توجه به اوضاع

آن زمان براي شهرستاني ها بسيار ارزشمند بود. من هميشه قايقران را مثل فرزندم دوست داشتم. او با آن چهره خندان و سيه چرده خود به ما پيوست بچه بسيار محجوب و خجالتي بود.او افتخار زيادي براي ما آفريد اما متاسفانه هرگز از تمام توان خود استفاده نكرد. به او گفتم تهران نرو. آنجا آدم ها همديگر را نمي شناسند و رقابت ناجوانمردانه زياد است. پيشنهاد كردم به ليگ تركيه برود.من نمي بخشم آنهايي را كه با راه انداختن تيمهاي كذايي و بي هويتي چوان كشاورز و بانك تجارت و... باعث از هم پاشيدگي تيمهاي اصيل شدند. آرزو دارم جوانان امروز از سوابق و افتخارات سيروس الگو بگيرند . او وقتي تمرين شوت انجام مي داديم توپهايمان را با شوتهايش پاره مي كرد. مرحوم دهداري ( معلم اخلاق ) هميشه مي گفت اگر سيروس كمي منظم تر باشد مي تواند يكي از بهترينهاي فوتبال ما باشد. دهداري توجه خاصي به نظم و اخلاق داشت. بحث من و دهداري با بقيه هميشه اين بود كه ورزشكار بايد از هرجهت الگو باشد راه رفتن، صحبت كردن و... . حتي يكبار مرحوم دهداري قصد نداشت مرحوم قايقران را به اردو ببرد كه من مانع شدم. او مي گفت اين جوان خيلي بي تفاوت است. من سيروس را به اتاقم بردم و ساعتها با او صحبت كردم. سيروس هم در نظم و انضباط هماني شد كه مي خواستيم و بازوبند كاپيتاني را بدست آورد.

سيروس در زمان پروين به دلايل غير فني از تيم ملي خط خورد. او را جلوي مغازه مرحوم طلاكار ديدم. گفتم سيروس تو به ما كمك

كن ، نه من به تو. تازه از قطر آمده بود گفتم بيا ملوان براي تو برنامه تنظيم مي كنم. دوست دارم دوباره تو را در تيم ملي ببينم. سيروس به من قول داد . هرروز صبح خودم به او در كنار دريا تمرين ميدادم و شبها به خانه اش سر مي زدم. او خيلي در اين ايام به ملوان كمك كرد. بهترين خاطره ام 2 گل زيبايي است كه در اين دوران به پرسپوليس در انزلي زد . او دوباره به تيم ملي دعوت شد و آن گل زيبا را به كره زد.

بعدها در بندر عباس او را ديدم. مدتي بعد پيغام داد كه ميخواهم به ملوان بيايم و با شما كار كنم كه موافقت كردم اما من سال بعد به چوكا پيوستم و .... خدا رحمتش كند و به خانواده اش صبر بدهد.

گزيده اي از بيانيه جمعي از هواداران ملوان : سيروس جان ، ظهر روز خاكسپاريت در استاديوم انزلي همه داد زدند " سيروس بيا اينجا " ؛ ولي اينبار تو درون جعبه چوبي و روي دست مردم به پيش آنها رفتي. وقتي احمدرضا عابدزاده خودش را به تو رساند و بغلت كرد و اشك ريخت همه داد زدند " قايقران،قايقران " . سيروس جان ، هنوز هم هواداران با شعار " قايقران ، روحت شاد " پشت تمام حريفان را مي لرزانند. سيروس جان، آسوده بخواب. ملوان تو هنوز سرپاست.

تمامي مطالب بر گرفته شده از كتاب طلوع و غروب يك قهرمان مي باشد...

قايني، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1328 ق)، فقيه، دانشمند، اديب و شاعر، متخلص به انوار. وى در نجف

در محضر آقا سيد حسين كوه كمرى تلمذ نمود. پس از تكميل دروس و رسيدن به درجه ى اجتهاد به قائن بازگشت و در آن جا مرجع امور دينى و سياسى شد. در اواخر عمر به مشهد رضوى رفت و در آنجا درگذشت و در جوار تربت پاك اما هشتم (ع) در دارالسياده دفن شد. وى در سرودن شعر مهارت داشته و اشعار زيادى از او بجاى مانده است. از آثارش: «اسرار التوحيد»، به فارسى، در تفسير سروه توحيد است، كه در 1318 ق، به همراه كتاب «لؤلؤه الغاليه» پدرش، به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (309 / 2)، بزرگان قائن (57 -56)، بهارستان آيتى (322 -319)، الذريعه (218 / 26 ،43 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 458 / 14)، مؤلفين كتب چاپى (119 / 1).

قايني، جلال الدين جلال

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 838 ق)، عالم دينى، فقيه، واعظ، محدث و مدرس. وى از احفاد نجم الدين عمر نسفى است. به گفته ى مؤلف «بزرگان قائن» نامش را به اشتباه جلال الدين محمد بن ابن عبدالله قاينى، محمد بن محمد قاينى، جلال الدين ابومحمد بن نجم الدين محمد قاينى، جلال الدين محمد بن عبدالله قاينى و غيره ذكر نموده اند. در قاين به دنيا آمد. به بخارا رفت و در آنجا مدتى به تحصيل پرداخت. وى شاگرد شمس الدين ابوالخير محمد بن محمد جزرى و محمد بن جلال عبدى و خواجه عبدالله سمرقندى بود و از آنها اجازه ى روايت داشت. پس از گذراندن دوران تحصيل به هرات رفت و در دانشگاه و در مقصوره ى جامع آنجا به تدريس پرداخت. فصيح الدين محمد بن محمد قاينى و محمد بن شيخ محمد جامى، صاحب «رياض الناصحين»، و جلال الدين

يوسف اهل، مورخ و محدث سده ى نهم هجرى، و حسين ابن جمال قهستانى، صاحب «شرح قصيده ى ابن سينا»، از شاگردان او بودند. وى علاوه بر وعظ و تدريس مدتى نيز منصب احتساب شهر هرات را عهده دار بود. در هرات به بيمارى طاعون درگذشت و در مدرسه ى جغرتان به خاك سپرده شد. از آثار وى: مدرسه ى علميه ى جغرتان، كه امروزه به صورت مسجد درآمده، و به جامع جغرتان معروف است؛ كتابخانه ى بزرگ. از آثار علمى وى: «تبيان الكبائر»؛ «اربعين»، مشتمل بر چهل حديث؛ «مفتاح الفرائض»؛ «شعب الايمان»، در اديان و جامعه شناسى دينى؛ شرح «نصاب»؛ «اجازات»؛ «نصايح شاهرخ شاهى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (120 -113)، بهارستان آيتى (194)، تاريخ نظم و نثر (785)، حبيب السير (13 / 4)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 838)، مزارات هرات (90 -89).

قايني، خليل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد اشرف. از اهالى قاين، در اصفهان تحصيل نموده، و در قزوين ساكن گرديده، و در سال 1136 وفات يافته.

كتب زير از اوست:

1- رساله در رد بر نصارى 2- شرح رساله ى جبر و تفويض منسوب به حضرت هادى عليه السلام موسوم به الرسالة الالهية 3- شرح حديث عمران صابى؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قائم مقامي، احسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تاريخ تولد:21/6/61

سال آغاز هنر شطرنج:1370

رنگ مورد علاقه:سفيد

آرزوي طلايي:قهرمان بزرگسالان جهان بشوم.

مشوق اصلي:قبلا پدر و مادرم و هم اكنون همسرم.

مهره ي مورد علاقه:رخ

مدرك تحصيلي:كارشناس حقوق قضايي و براي ارشد مي خوانم.

به جز شطرنج علاقه دارم به :هر نوع سبك موسيقي ،و ورزشهايي مثل فوتبال،شنا،پينگ پنگ،واليبال،بسكتبال،دوچرخه سواري،كوهنوردي.

تاثير شطرنج بر روي زندگي:راهنماي بسيار خوبي برايم بوده.درسهايي كه انسان از شطرنج در زندگي مي گيرد درسهايي است كه اگر مي خواست آن ها را با تجربه به دست آورد خيلي طول مي كشيد.شطرنج به عنوان يك سرگرمي به ما ياد مي ده كه چگونه صبور باشيم و چگونه به ديگران احترام بگذاريم.استقامت را بياموزيم و براي رسيدن به هدفمان تلاش كنيم.

مربيان:مرحوم بنكدار،آقايان مومني،حق شناس،رضايي،هرندي،گليوف،ماگراموف،رائوسيس،زايتسف.

شطرنج را چه رنگي ميبينيد:سفيد و سياه.

فصل مورد علاقه:زمستان

مقام هاي كسب شده:9 بار قهرمان نوجوانان و جوانان كشور و يك بار نايب قهرمان.5 بار قهرمان بزرگسالان كشور،يك بار نايب قهرمان و يك بار مقام سوم.5 بار قهرمان مسابقات بليتس كشور با 5 بار حضور.دو بار قهرمان نيمه سريع كشور با دو بار حضور.اولين استاد بزرگ تاريخ شطرنج ايران.4 بار راهيابي به مرحله ي نهايي قهرماني جهان.فاتح تعداد زيادي تورنمت هاي بين المللي در سراسر جهان.دو بار كسب مقام سوم دانشجويان جهان يك بار انفرادي و

يك بار تيمي.كسب 6 مدال آسيايي در مقطع سني بزرگسالان كه مهم ترين آن در سال 2003 در دوحه ي قطر بود.در سال 2004 هم بيشترين پيشرفت را در بين 100 شطرنجباز برتر دنيا داشتم.

حرف آخر:آرزوي موفقيت براي همه ي ورزشكاران ايران و با آرزوي صلح در سراسر جهان.

قائم مقامي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1297 ش)، مترجم، نويسنده. در اراك به دنيا آمد. تحصلات خود را تا سوم متوسطه در زادگاهش گذرانيد و در ضمن به فراگيرى علوم قديم پرداخت و صرف و نحو عربى و منطق را در محضر ملا عبدالحيمد مدرس انجدانى فراگرفت. تحصيلات متوسطه خود را در رشته ادبيات در دارالفنون به اتمام رسانيد و از دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران در رشته ى حقوق قضايى فارغ التحصيل شد. آثار وى: «زندگانى سياسى و مذهبى عمر بن خطاب»، ترجمه؛ «سنگتراش سن پوان»، ترجمه؛ «شبگردان مخوف»، ترجمه؛ «قائم مقام در جهان ادب و سياست».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2507 ،2091 ،2025 ،1851 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (87 -86/ 2).

قائم مقامي، جهانگير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1297 ش)، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. تحصيلاتش را در رشته ى فنون نظامى به پايان رسانيد و موفق به گذراندن دوره ى دكترياى تاريخ در فرانسه شد.وى مجله ى «بررسى هاى تاريخى» را در 1345 ش تأسيس نمود كه اين مجله تا 1357 ش منتشر مى شد. قائم مقامى نويسندگى و تحقيق را با انتشار مقالاتى در مجله ى «يادگار» آغاز نمود و مقالاتى در مجله هاى «مهر»، «سخن»، «راهنماى كتاب» و «يغما» نيز منتشر مى كرد. وى حدود يك سال در پرتقال و اسپانيا به تحقيق در منابع تاريخى بايگانى ها پرداخت و توانست مجموعه اى معتبر گردآورد. او همچنين «منشآت و مكتوبات» قائم مقام فراهانى را جمع آورى كرد و يكى از افراد متخصص در رشته ى تاريخ دوره ى قاجاريه بود. از آثار وى: «تاريخ تحولات سياسى نظام ايران»؛ «سفرنامه ى دمرگان»، ترجمه؛ «تاريخ ژاندارمرى ايران»؛ «ايران امروز»؛«بحرين و مسائل خليج فارس»؛ «مقدمه اى بر شناخت اسناد تاريخى».[1]

محقق.

تولد: 1297.

درگذشت: 20 تير 1360.

جهانگير قائم مقاهى تحصيلات خود را در رشته ى

فنون نظامى تمام كرد. اما سراسر دوران خدمت ارتشى را در امور فرهنگى و تحقيقاتى گذراند و توانست دوره ى دكتراى تاريخ را در فرانسه بگذراند. وى مجله ى «بررسى هاى تاريخى» را در سال 1345 تأسيس نمود كه خود مدت نه سال مدير آن بود. اين مجله تا سال 1357 منتشر شد.

قائم مقامى نويسنده و تحقيق را در مجله ى «يادگار» و به راهنمايى عباس اقبال آغاز كرد. مقالاتى كه در «يادگار» انتشار داد همه در مسائل تاريخى و طوايف ايران است. مقاله هاى ديگر او در مجله هاى «بررسى هاى تاريخى»، «مهر»، «سخن»، «راهنماى كتاب» و «يغما» انتشار يافته است.

قائم مقامى نزديك يك سال در پرتغال و اسپانيا به تحقيق در منابع تاريخى بايگانى ها پرداخت و توانست مجموعه اى معتبر گردآورد. وى قسمتى از آن مطالب را چاپ كرده است. يك قسمت از تحقيق قائم مقامى در جمع آورى منشأت و مكتوبات قائم مقامى فراهانى است. وى سه مجلد از نامه هاى قائم مقامى فراهانى را چاپ كرده است. قائم مقامى از محققان تاريخ قاجاريه بود.

از آثار ديگر او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تحولات سياسى نظام ايران از قرن يازدهم هجرى تا سال 1301 شمسى (1326)؛ سفرنامه ى دمرگان (1335)؛ ناسخ التواريخ (قسمت قاجاريه، 1337)؛ منشئات قائم مقامى (1337)؛ بحرين و مسائل خليج فارس (1341)؛ يك صد و پنجاه سند تاريخى از جلايريان تا پهلوى (1348)؛ اسناد تاريخى وقايع مشروطه ى ايران (نامه هاى ظيهرالدوله)؛ نيم قرن تمدن و فرهنگ ايران (1349)؛ مقدمه اى بر شناخت اسناد تاريخى (1350)؛ اسناد فارسى عربى و تركى در آرشيو پرتغال درباره ى هرمز و خليج فارس (دو جلد، 1358 -1354)؛ ايران امروز (1354)؛ تاريخ ژاندارمرى ايران (1355)؛ نامه هاى پراكنده ى قائم مقام فراهانى، بخش يكم (نامه هاى

مربوط به جنگ هاى ايران و روسيه، 1357)؛ نامه هاى سياسى و تاريخى سيدالوزراء قائم مقام فراهانى (درباره ى معاهده ى صلح تركمان چاپ و غرامات آن (1358).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 5، ص 408 -407)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3163 ،1994 / 2 ،684 ،463 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (277)، مؤلفين كتب چاپى (447-446 / 2).

قائم مقام فراهاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابوالقاسم خان فراهانى قائم مقام و صدارت مرحوم فتحعلى شاه قاجار كه در شهر رى در مقبره مرحوم ابوالفتوح رازى صاحب تفسير معروف مدفون مى باشد.

مرحوم خيابانى در ج سوم ص 254 ريحانةالادب گويد: قائم مقام- ميرزا ابوالقاسم بن ميرزا عيسى بن محمد حسن بن عيسى بن ابى الفتح بن ابى الخير حسينى فراهانى تهرانى از افاضل ادباء نامى عهد فتحعلى شاه قاجار كه اديب فاضل منغى كامل شاعر ماهر مترسل دانشمند جامع كمالات صورى و معنوى و در نظم و نثر عربى و فارسى سرآمد امثال و اقران خود بوده و به (ثنائى) تخلص مى نموده است.

از آثار قلمى اوست انشاء كه حاوى مكتوبات و منشآت اوست كه مرحوم حاج فرهادميرزا آن را تدوين و به منشآت قائم مقام معروف و به امر اويس ميرزا پسر فرهادميرزا به طبع رسيده.

2- جلايرنامه كه مثنوى فكاهى است و بنام جلاير غلام خود به نظم درآورده 3- الجهاديه 4- ديباچه جهاديه صغراى پدرش ميرزا عيسى 5- ديباچه جهاديه كبراى مرحوم پدرش 6- ديوان شعر.

از اشعار اوست اين چند بيت.

گر در دو جهان كام دل و راحت جهانست

من وصل تو جويم كه به از هر دو جهانست

در كيش من ايمانى اگر هست به عالم

در كفر سر زلف چو زنجير بتانست

گر واعظ مسجد بجز

اين گويد مشنو

اين احمق بى چاره چه داند حيوانست

گر مذهب اسلام همين است كه او راست

حق بر طرف مغبچه درير مغانست

او خون دل خم خورد اين خون دل خلق

باور نتوان كرد كه اين بهتر از آنست

آن مرحوم در سال 1251 قمرى بدورد حيات گفته و در شهر رى در مقبره ابوالفتوح به خاك رفته است.

(1193- مقتول 1251 ق)، اديب و شاعر، متخلص به ثنايى. پدر وى از رجال سياسى و از مفاخر علمى و ادبى ايران بود كه مدتى مقام وزارت و قائم مقامى را به عهده داشت. ميرزا ابوالقاسم پس از فوت پدر به منصب قائم مقامى رسيد و در دربار عباس ميرزا نايب السلطنه مصدر كارهاى بزرگى شد. او پس از وفات فتحعلى شاه، محمدشاه را به تهران آورد و با حسن تدبير و لياقت خود سلطنت او را مستقر كرد و خود اقدام به سركوب شورشها و آرام كردن اوضاع نمود. قائم مقام در زمينه هاى ادبى نيز صاحب استعداد بود وى به سرودن شعر مى پرداخت.اما بيشترين شهرت او در زمينه ى ادبى، در نثر است تا نظم. در نوشته هايش از مكتب گلستان سعدى پيروى مى نمود. نثر قائم مقام داراى ويژگى هايى از جمله: كوتاهى جمله ها، صراحت لهجه و ترك استعاره و همچنين آهنگين بودن جملات مى باشد. وى سرانجام بدستور محمدشاه در باغ نگارستان به توسط اسماعيل خان قراچه داغى به قتل رسيد. در شهر رى، در مقبره ى ابوالفتوح رازى، دفن شد. از آثارش: «منشآت» قائم مقام؛ «ديوان» شعر؛ «جلايرنامه»؛ «الجهاديه»؛ ديباچه اى بر «جهاديه ى صغرى» و «جهاديه كبرى» پدرش؛ «عروضيه»؛ «شمايل خاقان»، در تاريخ.[1]

(ميرزا) ابوالقاسم بن (ميرزا) عيسى قائم مقام فراهانى وزير عباس ميرزا و محمدشاه قاجار (و. 1193 ه.ق- مقت. 1251 ه.ق/ 1835 م.).

وى اديب، منشى، شاعر و در نظم و نثر فارسى استاد بود و ثنائى تخلص مى كرد. در سال 1237 پس از وفات پدر در تبريز به وزارت عباس ميرزا منصوب شد و قائم مقام لقب يافت. اما به سعايت گروهى از دشمنان معزول شد ولى پس از سه سال مجدداً در سال 1241 به وزارت عباس ميرزا نايب السلطنه منصوب گرديد. وى، پس از مرگ فتحعلى شاه (1250) وسايل حركت محمدميرزا و جلوس او را به تخت سلطنت فراهم كرد و خود صدراعظم ايران گرديد. كوششهاى بسيار وى در اصلاح امور ايران موجب حسادت عده اى از جمله حاجى ميرزا آقاسى، ميرزا مسلم خويى، ميرزا نصراللَّه اردبيلى گرديد و آنان دسايس مختلف برانگيختند تا شاه در 30 ماه صفر 1251 ه.ق او را به باغ نگارستان (تهران) احضار كرد و در آنجا وى را خفه كردند. جسد قائم مقام را در حضرت عبدالعظيم به خاك سپردند. وى در نثر فارسى سبكى خاص ايجاد كرده كه مختصات آن از اين قرار است: شيرينى بيان و عذوبت الفاظ و حسن ادا، كوتاهى جمله ها، دقت در حسن ادا، كوتاهى جمله ها، دقت در حسن تلفيق هر مزدوج از سجعهاى زيبا كه شيوه ى سعدى است، حذف زوايد القاب و خوددارى از تعريفات خسته كننده، ترك استشهادات مكرر شعرى از تازى و پارسى مگر به ندرت كه آن هم به قدرى زيبا و خوش ادا كه گويى شاعر آن شعر را فقط براى همين مورد گفته و همينطور در استدلالات قرآنى و حديث و تمثيل، صراحت لهجه، ترك استعاره و كنايه و تشبيبات دور و دراز خسته كننده، اختصار و ايجاز، ظرافت و لطيفه پردازى كه از مختصات كلام

سعدى است و قائم مقام نيز در اين باره دستى قوى داشته. مخصوصاً در آوردن لغات و مصطلحات تازه كه استعمالش براى نويسندگان محافظه كار دشوار بلكه محال مى نمود، دست داشت. همچنين عباراتش داراى آهنگ است و به گوش خوشايند مى نمايد. قائم مقام موجب تغيير سبك منشات دربارى و همچنين نثر معمولى گرديد. از آثار اوست: «منشات قائم مقام» حاوى نوشته ها و انشاءهاى او پس از وفاتش فرهاد ميرزا معتمدالدوله مجموع آنها را گردآورى كرد و آن به سال 1294 ه.ق به دستور اويس ميرزا ابن فرهاد ميرزا چاپ و منتشر گرديد و بعدها مكرر به طبع رسيد، جلايرنامه كه مثنويى است فكاهى و انتقادى (انتقاد اوضاع درباريان و نقايص لشكرى و كشورى) كه آن را به نام جلاير (غلام خود) نظم كرده، و آن ضمن ديوانش چاپ شده، مقدمه ى جهاديه ى صغراى پدرش ميرزا عيسى، مقدمه ى جهاديه ى كبراى پدرش، ديوان شعر وى (شامل قصايد و قطعات و رباعيات) كه با جلايرنامه بطبع رسيده. او از پيشوايان نثر ساده ى دوره ى قاجارى است و نوشته هاى وى در نثر دوره ى مشروطيت و زبان تخاطب مؤثر افتاده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (75 -62 / 1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (202 -200 / 4)، حديقه الشعراء (1417 / 2 ،364 -361 / 1)، دايره المعارف فارسى (1982 -1981 / 2)، الذريعه (36 -35 / 23 ،219 / 14 ،1053 ،858 ،186 -185 / 9)، ريحانه (392-391 / 4)، سبك شناسى (363 -348 / 3)، سفينه المحمود (75 / 1)، طرائق الحقائق (279 -278 / 3)، فرهنگ سخنوران (201)، كارنامه ى بزرگان (351 -348)، لغت نامه (ذيل/ قائم مقام)، مجمع

الفصحا (204 -194 / 4)، مصطبه ى خراب (144 -142)، مكارم الآثار (1382 -1381 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (276 -274 / 1)، نگارستان دارا (55 -46).

قائم مقام فراهاني، عيسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1238 / 1237 ق)، دانشمند، اديب و شاعر. مشهور به ميرزا بزرگ قائم مقام اول. در ابتدا منشى حاج ابراهيم خان اعتمادالدوله ى شرازى صدراعظم بود. سپس در 1213 ق به اعتمادالدوله ى شيرازى صدراعظم بود. سپس در 1213 ق به سمت وزارت عباس ميرزا نايب السلطنه و پيشكارى آذربايجان تعيين شد و به تبريز رفت.از جمله كارهاى او و عباس ميرزا فرستادن محصل و هنرآموز به انگلستان براى آموختن بعضى علوم و صنايع جديد بود. وى در تبريز به بيمارى وبا درگذشت. از آثارش: «رساله ى جهاديه» به نامهاى «احكام الجهاد و اسباب الرشاد» و «الجهاديه» كه به ترتيب «الجهاديه الكبرى» و «الجهاديه الصغرى» است، و او آنها را از روى رساله هاى جهاديه ى متعددى كه علماى زمان مى نوشتند تحرير و تنظيم كرده و فرزندش ميرزا ابوالقاسم قائم مقام بر آنها ديباچه اى نگاشته است؛«ديوان» شعر؛ «اثبات النبوه الخاصه»، به زبان فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1421 -1417 / 2)، دايره المعارف فارسى (1981 / 2)، الذريعه (858 / 9 ،297 / 5 ،101 / 1)، ريحانه (393 -392 / 4)، شرح حال رجال (513 -512 / 2)، لغت نامه (ذيل/ قائم مقام)، مجمع الفصحا (892 -891 / 5)، مكارم الآثار (1041 -1040 / 4)، نگارستان دارا (118 -113).

قائم مقامي، رضا قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1337 ش)، نويسنده و مترجم. در ارتش خدمت مى كرد. از آثار وى: «وقايع غرب ايران در جنگ اول جهانى»؛ «جنايات عشق»، ترجمه؛ «دستور اتومبيل رانى فرد»؛ «سه روز از زندگى مارى آنتوانت ملكه ى فرانسه»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3370 ،2041 -2040 / 2 ،1414 ،1052 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (211 / 3).

قائم مقامي، عالمتاج

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

اسفند 1262- پنجم مهر 1325 ش. ملقب به ژاله از زنان اديب، سخنور و هنرمند. وى در فراهان به دنيا آمد. پدرش ميرزا فتح الله، از نوادگان پسرى ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانى صدر اعظم مقتول محمد شاه قاجار (1264 -1250 ق) و مادرش مريم ملقب به گهر ملك بود. در پنج سالگى خواندن و نوشتن را نزد يكى از فضلاى فراهان معروف به جناب، كه معلم سرخانه او بود، فراگرفت و بدليل استعداد زياد در طول چند سال صرف و نحو، معانى و بيان، منطق، نقد شعر، مقدمات حكمت و نجوم را با شوق و علاقه وافر تحصيل كرد. تا سن پانزده سالگى به همراه خانواده اش در فراهان زندگى كرد و سپس به همراه پدرش به تهران مهاجرت نمود.

در سال 1277 يا 1278 ش، در سن شانزده سالگى عليرغم بى علاقگى، به اصرار پدرش به ازدواج يكى از خوانين بختيارى بنام على مرادخان درآمد. تفاوت سن زياد زن و مرد، روحيه ايلاتى مرد و بيگانه بودن او با عالم ادب و هنر موجب ناسازگارى در زندگى زناشويى آن دو از نخستين ماههاى زندگى گرديد. در همان سال پدر و مادر ژاله- كه حاميان زندگى او بودند- فوت كردند و او مجبور بود كه زندگى را با تخلى

سپرى كند. پس از گذشت ده سال از شروع زندگى مشترك كه با گلايه و تلخكامى ژاله همراه بود همسرش نيز فوت نمود و او تا پايان عمر با تنها فرزندش (حسين پژمان بختيارى) زندگى كرد.

ژاله حافظه اى قوى داشت. تقريبا سراسر خمسه ى نظامى، ديوان امير خسرو دهلوى، كليات سعدى و ديوان حافظ را از حفظ داشت. وى از آغز جوانى به سرودن شعر پرداخت. از جميع صنوف شعرى به غزل علاقه داشت.

عشق را نيز جوهر غزل مى دانست و چون به زعم وى زندگيش از عشق تهى بود لذا هيچگاه غزلى نسرود بلكه قصايدى به سبك خراسانى و به تقليد از ناصر خسرو و مسعود سعد سلمان گفت. وى شاعر رنجها و ناكاميهاى خود و همگنان خود بود. در جريان كشف حجاب در دوره رضاشاه، ژاله همصدا با تبليغات رسمى، به دفاع از حقوق زنان در برابر مردان برخاست. مضمون اغلب اشعارش نيز ستيز با مردسالارى و تشويق زنان به رفع عقب ماندگى و كسب علم و دانش است. وى از بيان مكنونات قلبى خود ابايى نداشت و در اين باره شباهت زيادى به مهستى گنجوى و مهرى هروى دارد.

نخستين بار در سال 1312 ش تعدادى از رباعيات ژاله در مجلات ادبى آن زمان و سپس در مجله ادبى يغما، چاپ و منتشر شد. وى در تهران درگذشت.

قصايد، قطعات، چامه ها و چكامه هاى ژاله بالغ بر نهصد و هفده بيت مى شود كه پس از مرگ وى، توسط فرزندش منتشر شد. از اشعار اوست:

گم شد جوانيم همه در جستجوى عشق

اما رهم نداد طبيعت به كوى عشق

از كبر و از غرور دل خرده بين من

شد بهره ور ز عشق ولى ز آرزوى

عشق

من باغبان عشقم از آنرو كه سالها

در گلشن اميد نشستم به بوى عشق

معشوق ناشناس مرا اى صبا بگوى

دل مى كشد به سوى تو يعنى به سوى عشق

آيينه گفت در رخ دوشيزه رنگ من

كاين روى دلپذير شود آبروى عشق

شويى بزرگمرد و گرانمايه داشتم

غافل ز عشق و بى خبر از گفتگوى عشق

روى نكو و خوى نكو داشتم چه سود

بيگانه بود همسر خوبم ز خوى عشق

خاطرنشين به ديده او بود اى دريغ

روى نكوى ژاله نه روى نكوى عشق

شادم كه بسته شد در هستى به روى من

شايد در دگر بگشايم به روى عشق

پس از مرگ همسرش نيز مرثيه اى چنين سرود:

به دل گفتم از دست اين بختيارى

گر آسوده گردم شود بخت يارم

جمالم خريدار بسيار دارد

چرا بر به دل رنج بسيار دارم

يكى شوى فاضل گزينم كه با او

دو روزى جهان را به شادى گذارم

كنون او به خاك سيه خفت و خيزد

شرار غم از روح اميدوارم

گرانمايه مردى جوانمرد شويى

به سر سايه اى بود از كردگارم

ندانستمش قدر و اكنون چه حاصل

گر از ديدگان اشك خونين ببارم

به گرد اندرم بهر تاراج و يغما

سبك حلقه بستند خويش و تبارم

بسى عقده بستند بر كارم اما

كسى عقده نگشود يك ره ز كارم

يكى خواند در خورد اورنگ شاهم

يكى گفت شايان سالار بارم

مرا كبر يا كيش كردند از آندر

كه كوچك شود جمله دار و ديارم

نه كارم نكوتر شد آوخ نه روزم

سيه چهره تر شد سيه روزگارم

پدر نيست مادر نه شوهر نه اينك

به دوشى ضعيف است سنگينه بارم

پسر رفت و شومرد و هستى تبه شد

توان گفتن اكنون به كف هيچ دارم

كه را گويم آخر كه آن روى چون گل

چنين كرده در چشم ايام خوارم

كه را گويم آخر كه با جرم پاكى

فلك زير پى سوده

ناپاكوارم

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: از رابعه تا پروين، 151 -143؛ زنان سخنور، 249 -241 / 1؛ ديوان ژاله قائم مقامى.

قائمي مقدم، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا قائمي مقدم

محل تولد : اسفراين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا قائمي مقدم فرزند محمد در بهمن ماه 1344 در روستاي روئين از توابع شهرستان اسفراين در خراسان شمالي در خانواده اي روحاني متولد شدم. پدرم را در سه سالگي از دست دادم و تحت حمايت مادرم و پدر بزرگم كه روحاني و منبري محل بود بزرگ شدم. تحصيلات ابتدائي و نيز آشنايي با قرآن و عربي را در روستا گذراندم و تحصيلات راهنمايي را در شهر اسفراين به پايان رساندم و در سال 1360 براي تحصيلات حوزوي وارد قم شده و در مدرسه حقاني (شهيدين) پذيرفته شدم تا سال 1370 كليه دروس سطح و نيز چند سالي از درس خارج را زير نظر مدرسه شهيدين گذراندم و سپس به صورت آزاد در دروس خارج حوزه شركت مي كردم و از محضر اساتيدي چون آيات عظام استادي، خرازي، سيد كاظم حائري، سبحاني، مرحوم آيهة الله تبريزي و...غيره بهره مي بردم. ديپلم را نيز همزمان در طول تحصيل گرفتم در سال 1370 همزمان با دروس حوزه براي گذراندن تحصيلات دانشگاهي وارد برنامه هاي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (دفتر همكاري حوزه و دانشگاه سابق) شدم كه همزمان با تحصيل به كار تحقيق نيز مشغول شدم و در نهايت در سال 1379 از مقطع كارشناسي ارشد با گرايش تاريخ و فلسفه آموزشي و پژوهشي فارغ التحصيل شدم و

هم اكنون نيز به تحقيق و بررسي در حوزه تعليم و تربيت اسلامي به ويژه در خصوص روشهاي تربيت در قرآن كريم مشغول هستم. و همزمان مسؤليت واحد تحقيقات و پايان نامه هاي جامعة الزهرا(س) را بعهده دارم. دوره هاي تربيت مربي دفتر تبليغات، روش تحقيق دكتر فرامرز فرا ملكي و آشنايي با دوره هاي كامپيوتر IcdL را نيز گذرانده ام. بيشترين تدريس بنده در جامعة الزهرا (س) بوده است كه شامل دروس ادبيات عرب، اخلاق اسلامي، درايه رجال، روانشاسي عمومي، اصول (طبقة اولي) الموجزئي علم الاصول و... مي شود. راهنمايي چندين پايان نامه را نيز در مركز جهاني و جامعه الزهرا بعهده داشته و دارم.

قائمي نيا، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا قائمي نيا

محل تولد : اروميه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عليرضا قائمي نيا در سال 1343 در شهرستان اروميه به دنيا آمدم و تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را در همانجا به پايان رساندم همزمان در كلاسهاي قرآني و هيئت هاي مذهبي شروع به فعاليت كردم و با شروع انقلاب اسلامي در سال 57 – 56 به فعاليتهاي سياسي روي آوردم پس از پيروزي انقلاب اسلامي علاوه بر تحصيلات دولتي در دبيرستان به تحصيلات حوزوي پرداختم و در سال 61 – 60 براي ادامه تحصيلات حوزوي وارد حوزه علميه قم شدم و تا تحصيلات درس خارج پيش رفتم و در دروس خارج برخي از مراجع شركت نمودم. همراه با تحصيل سطح، به صورت تخصصي در رشته فلسفه در موسسه امام خميني (ره) شركت كردم و در سال 79 موفق به اخذ كارشناسي ارشد در رشته

فلسفه شدم و پس از اندكي در رشته دكتري فلسفه در دانشگاه تربيت مدرس تهران پذيرفته شدم و اكنون به تدوين رساله دكترا اشتغال دارم. در تمام اين سالها همراه با تحصيل، در مراكز مختلف حوزوي ودانشگاهي به تدريس اشتغال داشته ام و مقالات و كتابهاي زيادي را تاليف نموده ام كه برخي منتشر شده اند و برخي در دست انتشار مي باشند. در ضمن ايشان در حال حاضر سر دبيري مجله ذهن را به عهده دارند.

قائمي، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ عبدالرسول قائمى فرزند ثقه الاسلام مرحوم شيخ فرج الله ديزچه اى غفرالله له از مشاهير علماء معاصر آبادان است.

وى در سوم ماه رمضان هزار و سيصد و بيست يك (1321 ق) متولد شده و در خدمت والدش كه يكى از متوسطين اهل علم بوده پرورش يافته و پيش از بلوغ در قريه ديزچه درس مقدمات را خدمت مرحوم آقا شيخ فرج الله شريعت كه يكى از اعلام محل بوده آموخته و در سن نوزده سالگى باصفهان آمده و سطوح فقه را در محضر حجه الاسلام والمسلمين آقاى آقا سيد احمد درب امامى و آقاى آقا شيخ على يزدى استفاده كرده و در درس خارج آيه الله حاج سيد محمدرضا خراسانى و آيه الله العظمى حاج سيد على نجف آبادى و آيه الله آقا سيد محمد نجف آبادى (مقرر درس مرحوم آخوند خراسانى) استفاده نموده و در سال 1364 ق مشرف بمكه معظمه شد و در مراجعت از طريق كويت به آبادان وارد شده و چون عده اى از همراهان حجش اهل آبادان بودند چند روزى ايشانرا نگاهداشته و پذيرائى شايانى نموده و در اين ميان مطلع ميشوند كه حدود پنجهزار نفر از پيروان كسروى در

آنجا هستند و بر خلاف ضروريات دين فعاليت ميكنند و نسبت بمقدسات مذهبى جسارت ميكنند ايشان تصميم گرفتند چند شبى در مسجد مرحوم سيد علينقى منبر رفته و مسلك كثيف و مرام باطل و مضلّه آن ملعون منحرف را بدون بردن اسم و عنوان بيان كرده تا جائيكه در مدت هشت شب پنچاه نفر از پيروان احمد كسروى توبه نمودند.

پس عده اى از متدينين آبادان بمرحوم آيه الله العظمى اصفهانى قدس الله سره نوشتند كه آنكس كه بتواند با اين گروه گمراه مبارزه كند آقاى قائمى است.

و چون ايشان متوجه نامه اهالى آبادان شدند فورا حركت باصفهان نمودند از طرف مرحوم آيه الله اصفهانى جواب آمد كه بايد آقاى قائمى در آبادان بمانند. اهالى جواب نوشتند كه ايشان باصفهان رفته اند و آدرس او را نوشتند مرحوم آيه الله مستقيما به آدرس اصفهان نامه نوشتند كه لازم است شما به آبادان برويد و اقامت كنيد و سد گمراهان گمراه كننده باشيد ايشان معذرت خواستند كه من مشغول تحصيل و هواى آنجا هم ناسازگار است با مزاج من. نامه ى دوم آيه الله- ره- آمد كه تا شما بخواهيد اسلحه تهيه كنيد جنگ بر عليه اسلام تمام شده لازم است به آبادان برويد. ايشان عين نامه را به آيه الله خراسانى ارائه دادند فرمودند حكم نموده و حكم آيه الله اصفهانى لازم الاجراء است و بايد برويد، پس بر حسب امر مرجع على الاطلاق شيعه آيه الله العظمى اصفهانى به آبادان آمده و به مبارزات دامنه دارى پرداختند، از چند طريق:

1- از طريق منبر خرافات و گفتار او را با بيان رسائى كه همه عوام نيز استفاده مى كردند تشريح مى كرد كه خرافات و مبانى او مخالف صريح قرآن مجيد و

اهل بيت عصمت عليهم السلام است.

2- مضرات سياسى برنامه احمد كسروى را بمتصديان و مأمورين دولت تذكر ميدادند و آنها را بعواقب وخيم برنامه هاى وى متوجه مينمودند.

3- چند نفر از متدينين را دستور دادند در تيپ آنان وارد شده و از برنامه هاى آنها و كيفيت فعاليت آنها اطلاع تا بسهولت بتوان از آنها جلوگيرى نمايند.

در يكى از شبها شخص مراقب آمد و در مسجد نو آبادان محل اقامت جماعت آقاى قائمى خبر داد كه امشب بناست چهل نفر در فلان منزل اجتماع نموده و برنامه كشتن شما را ترتيب دهند ايشان اعتنا نكرده ولى بعد از مغرب غير از چند نفر پير مرد و پير زن همه ى مردم بخانه ى مزبور حمله كرده و آنها را تنبيه و مجازات و كيفرى بسزا دادند تا بعضى از آنان فرار و بخانه ى عربها پناه بردند و زنهاى عرب با چوب بجان آنها افتاده و آنها را كوبيده و بيرون كردند.

كسروى ملعون پس از اطلاع در تهران شكايت و فعاليت كرد تا عده اى از مسلمانان غيور و بعضى از گمراهان پيروان كسروى را بزندان بردند و در زندان نيز تحريكاتى شده تا آن بدبختها را كتك زدند تا مأمورين اتباع كسروى را در يك اطاق گرم زندانى كردند كه كشته نشوند و مسلمانان با قيد كفالت آزاد شدند و طولى نكشيد كه بحمدالله انحراف آنان روشن و شكست عجيبى بر آنها وارد و جز معدودى همه توبه كردند و فتنه آنان خوابيده و ديگر اثرى از آنان در شهرستان آبادان نيست.

سپس جريان نهضت كمونيستها پيش آمد و آقاى قائمى در مقابل آنها قيام نموده و دو مرتبه مسجد ايشانرا سنگباران

كردند و ايشانهم بعد از مبارزات منبرى و سياسى در مقابل آنها قيام كرد و در يكشب كه 14 نفر آنها قصد خرابكارى در مسجد داشتند مورد حمله مردم متدين شده و مجروحانه فرار كردند و بخواست خداوند و قيام مردانه ملت مسلمان كوبيده شدند.

در تمام قهوه خانه هاى شهرستان آبادان قمارخانه دائر بود و بهمت ايشان فعلا بحمدالله وجود ندارد و البته اين پيشرفتها از توجهات حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف بود همانطور كه در توقيع شريف آن حضرت است در اكمال الدين صدوق كه ميفرمايد: (بى يدفع البلاء عن اهلى و شيعتى).

در موقع ورود ايشان در آبادان غير از چهار مسجد خرابه كوچك متروكه بيشتر نبود ولى فعلا از اقدامات علماء فعال و مردم متدين اين شهرستان داراى 33 مسجد مدرن با بهترين ساختمان و نظافت و پرجمعيت ميباشد.

علماء آبادان داراى اتحاد و هم آهنگى عجيبى هستند و لذا مردم آن در اخوت و يگانگى و حسن معاشرت در ايران كم نظير است و اكنون دوازده سالست كه جلسات روزهاى جمعه در مساجد اين شهرستان دائر و تمام روحانيون شركت ميكنند و هر جمعه بطور سيار در يكى از مساجد است و همچنين دعاء ندبه صبح جمعه با كيفيت جالبى برگزار و ببركت حضرت ولى عصر دائر و منتج نتيجه بوده و ميباشد.

يكى از آثار آقاى قائمى تأسيس پرورشگاه ايتام است كه در سنه ى 1327 شمسى تأسيس نموده و فعلا قريب يكصد و شش نفر يتيم را تربيت نموده و چند نفرى از همين ايتام از طلاب مبرز شده و در حال حاضر در بعضى از شهرستانها مشغول ترويج و اقامه جماعت هستند و برخى هم كاسب متدين

شده و بعضى هم در رشته دكترى وارد و يا سخنگوى راديو شد و چند نفرى از آنها هم با زن و فرزند بمكه مشرف و 3 نفر از آنها در دبيرستان انصارى كه بدست علماء اين شهرستان تأسيس شده و بهترين دبيرستانهاست فعلا مشغول تحصيل ميباشند.

ديگر از آثار ايشان مدرسه ى علميه است كه براى طلاب و وعاظ وارد بنا نموده و تمام وسائل تابستانى و زمستانى را دارد و در محرم و صفر قريب هفتاد نفر از واردين در آنجا اقامت و استفاده ميكنند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

قائمي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمد حسن قائمى از ائمه جماعت و علماء اعلام معاصر بابل است كه باقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

قائميان، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، نويسنده و مترجم. تحصيلات عاليه خود را در فرانسه در رشته اقتصاد گذراند. وى از دوستان نزديك صادق هدايت بود و در ترجمه «مسخ» نوشته ى كافكا باوى همكارى داشت و نوشته هاى پراكنده هدايت را گردآورى كرد. در 1354 ش كه خانه اش آتش گرفت بسيارى از كتابها و دست نوشته هايش سوخت و اين حادثه آن چنان وى را رنجور ساخت كه در بيمارستان بسترى شد. از آثار وى: «آرى بوف كور را بايد سوزانيد»، ترجمه؛ «داستان ويكتور هوگوى وطنى و شاهكار وى»؛ «راهنماى تلفظ كلمات انگليسى»؛ «زبان انگليسى پيش خود»؛ «صادق هدايت، نوشته ها و انديشه هاى او»، ترجمه؛ «عبرت بودا»، ترجمه؛ «كارخانه مطلق سازى»، ترجمه؛ «گروه محكومين»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خودكشى صادق هدايت (63)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1821 ،1641 / 2 ،1333 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (623 -620 / 2).

قائني، حمزه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا حمزه قائينى از علماء شهرستان طبس بوده وى بنابر دعوت امير محمدحسن خان حاكم از قائن مهاجرت به طبس نموده و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تبليغات پرداخته تا هم اكنون كه بيت او در آنجا موجود مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على مدد بن سيد حسين بن سيد على مدد بن سيد حسين بن مير سيد حسن موسوى قائنى از علماء بزرگ و مراجع معاصر بوده است.

تولد آنجناب در (21 محرم 1301 ه) در قريه (سيددان) قائنات واقع شده و مرحوم والدش بعد از سه سال در سنه 1304 ق وفات نموده و برادرش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد على (متوفى 1342 قمرى) وى را متكفل گرديده پس مقدمات و اوليات را از او فراگرفته و در سال 1316 به قائن آمده و در مدرسه جعفريه اقامت و حدود يكسال توقف نموده و در سال 1317 مهاجرت به مشهد مقدس نموده و از ابحاث شيخ حسن برسى و شيخ حسن كاشى و فاضل سود خروى و فاضل بسطامى و شيخ محمدباقر نوقانى و سيد ميرزا محمدباقر رضوى و ميرزا ابى القاسم معين الغرباء و آيت اللَّه آقا سيد على سيستانى و شيخ اسماعيل كوه سرخهى و آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى و آقا سيد اسداللَّه قزوينى و آيت اللَّه آقا ميرزا محمد آيت اللَّه زاده خراسانى استفاده نموده و در سال 1325 قمرى مراجعت به قائن و با دختر عموى خود ازدواج و به زيارت حضرت رضا (ع) مشرف و به زادگاه خود قريه (سيددان) برگشته و تا سال 1332 به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و وعظ و ارشاد پرداخته و در سال

مزبور به تنهائى مهاجرت به عراق نموده و در نجف اشرف به درس علامه يزدى آقا سيد محمدكاظم صاحب (عروه) و شيخ الشريعه اصفهانى و آقا شيخ ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و بالاخص آيت اللَّه آقا ميرزا محمدحسين نائينى حاضر و استفاده هاى سرشارى نموده و تقريرات وى را به رشته تحرير درآورده و متصدى تدريس سطوح عالى شده تا در سال 1375 قمرى كه به مشهد مقدس معاودت و در مسجد بالاى سر به اقامه جماعت و تدريس خارج فقه و اصول مشغول شده تا در سال 1384 كه به عزم زيارت به عتبات عاليات مشرف و در شب جمعه 18 رمضان سال مزبور وفات و در حجره دوم صحن شريف مرتضوى قسمت شرقى مدفون شده است.

نگارنده گويد: حقير در آنسال مشرف و در تشييع جنازه آن بزرگوار شركت نموده و از مسجد بهبهانى جنب وادى السلام با حضور مراجع بزرگ مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و هزاران نفر ديگر از عموم طبقات و بالاخص فضلاء و طلاب حوزه نجف تا صحن شريف تشييع مجللى نموده و در جوار جد گرامش به خاك سپرده شدند.

آن مرحوم از آيت اللَّه العظمى اصفهانى و نائينى اجازه اجتهاد و از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و علامه سيد حسن صدر و سيد ابى تراب خونسارى و ميرزا محمد تهرانى عسكرى و محدث قمى و سيد محسن امين و علامه سيد عبدالحسين شرف الدين و علامه تهرانى صاحب (الذريعه) اجازه روايتى داشته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن قائنى عالمى فقيه و ورع و بزرگوار از اهل خوسف از دهات قائن و بيرجند بوده

است وى پس از تلمذ در نجف و مشهدالرضا به خوسف آمده و به وظائف دينى پرداخته تا حدود (1325) قمرى كه وفات نموده است كتابى در رد بابيه و كتابى در غيبت امام (زمان) (ع) نوشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قدردان قراملكي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن قدردان قراملكي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

محمد حسن قدردان قراملكى در سال 1344 هجرى شمسى در محله قراملك تبريز ديده به جهان گشود. در سال 1362 وارد حوزه علميه تبريز شد ودوره مقدمات و سطح را توانست در پنج سال با موفقيت به پايان رساند. ايشان به مدت دوازده سال از دروس خارج آيات عظام شيخ جواد تبريزى در فقه و جعفر سبحانى در اصول و در فلسفه از محضر استاد جوادى آملى و آيت الله گرامى خوشه چينى كردند. وى در اولين دوره تخصصى علمى كلام مركز مديريت حوزه علميه قم شركت كرده و از پايان نامه دكتراى خود با امتياز عالى 20/19دفاع نمود، از ايشان بيش از ده جلد كتاب و سى مقاله چاپ و منتشر شده است. كتاب «خدا و مساله شر» به عنوان كتاب سال حوزه سال 1378 و «قرآن و پلوراليزم» ديگر كتاب سال حوزه 1381 و مقاله «اسلام، قرائتها و امام خمينى (ره) » به عنوان مقاله برگزيده جشنواره مطبوعات كشور در سال 1378 ومقاله «پاسخهاى متفاوت به ارتداد» به عنوان مقاله برگزيده اولين جشنواره مطبوعات اسلامى در رشته فقه 1383 برگزيده و انتخاب شد. وى استاديار هيئت علمى گروه كلام ودين پژوهشى پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامى است.

قدسي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل و اديب و خطاط، از بنيان گزاران فرهنگ جديد در اصفهان، در 27 ذى قعده ى 1367 وفات يافته.

ماده تاريخ وفاتش را مرحوم هور گويد:

شاهد قدس، روان حسن قدسى شد

شد روانه حسن قدسى در عالم قدس

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قدسي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسين زاهد قدسى از علماء و ائمه جماعت معاصر قزوين مى باشند كه در اين ظهر به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قدسي، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمد على خوشنويس بن محمد كريم.

اديب فاضل و شاعر، جامع فضايل و كمالات صورى و معنوى، از فرهنگيان اصفهان بود كه با تأسيس مدرسه ى قدسيه فرهنگ جديد را در اين شهر پى ريزى نمود.

در شب 4 رمضان 1287 متولد، و در شب يكشنبه 5 صفر سال 1366 وفات يافته، در تكيه ى تويسركانى مدفون گرديد.

از آثارش كتاب «تحفة الفاطمية» و كتاب «شرعيات» جهت مدارس جديد به طبع رسيده.

مرحوم نير در ماده تاريخ وفاتش گويد:

لما فقدت اديبا قل لرحلته

عبدالحسين اتى فى جنة القدس

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قراب سرخسي هروي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 414 -330 ق)، حافظ، محدث، فقيه، زاهد، مقرى و اديب. وى برادر ابويعقوب اسحاق قراب است. از منصور بن عباس و ابوبكر اسماعيلى و ابواحمد بن غطريفى و ابوعمر بن حمدان و ابواحمد حاكم و مخلد بن جعفر باقرحى و بشر بن احمد اسفراينى و على بن عيسى عاصمى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. در بغداد نزد امام عبدالعزيز داركى فقه آموخت. ابوعطا عبدالاعلى بن عبدالواحد مليحى و شيخ الاسلام عبدالله بن محمد انصارى و ديگران از وى حديث شنيده اند. وى در بسيارى از علوم همچون قرائت و حديث و فقه و معانى قرآن و ادب پيشرو و سردسته زاهدان و متألهان بود. از آثارش: «درجات التائبين و مقامات الصديقين»؛ «الكافى فى علم القرآن»، در قراآت سبع، در چندين مجلد؛ «الجمع بين الصحيحين»، جمع بين «صحيح» بخارى و «صحيح» مسلم؛ كتابى در «مناقب الامام الشافعى»؛ «الشافى» در قراآت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (381 -379 / 17)، كشف الظنون (1839 ،1379 ،1023 ،745 ،599)، معجم المؤلفين (256 / 2)، هديه العارفين

(209 / 1).

قراجه داغي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مترجم. وى منشى سلطان جلال الدين ميرزا، پسر فتحعلى شاه قاجار، بود و مترجم نمايشنامه هاى هفت گانه ى ميرزا فتحعلى آخوندزاده از تركى به پارسى، تحت عنوان: «تمثيلات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (241/1).

قراچه داغي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1250 ق)، مترجم. وى با ترجمه ى «تمثيلات» آخوندزاده معرفى شده و از منشى هاى سلطان جلال الدين ميرزا، پسر فتحعلى شاه، بود. بعد از مرگ شاهزاده در وزارت انطباعات در سمت مترجم تركى مشغول به كار شد. وى يكى از روشنفكران دوره ى قاجاريه بود و با بسيارى از اهل فكر و قلم آن روزگار مراوده و مكاتبه داشت. ترجمه اى انگليسى و فرانسه «تمثيلات» از روى ترجمه فارسى ميرزا جعفر به چاپ رسيده است. آثار وى: «تمثيلات»، ترجمه؛ «عروس و داماد»، ترجمه؛ «تاريخ كريد»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نمايش در ايران (367 -360 / 1)، از صبا تا نيما (345)، دانشمندان آذربايجان (4)، شرح حال رجال (241 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (332 -331 / 2).

قربان زاده، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي قربان زاده

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مهدي قربان زاده متولد 1353 ازشهرستان بابل مي باشم. ديپلم خود را دررشته رياضي فيزيك درسال 1374دريافت نمودم ودرسال 1375 وارد حوزه علميه شدم. تحصيلات حوزوي را درشهرستان بابل واز مدرسه علميه فيضيه مازندران شروع كردم. درسال 1380 وارد حوزه علميه قم شدم ودر همين سال مدرك اتمام سطح يك را دريافت نمودم و چند سال بعد درسال 1385 مدرك سطح دوم را دريافت كردم . درسال 1385سطح سه را نيزبه پايان بردم. ازسال 1382 تا سال 1384 به مؤسسه فرهنگستان علوم اسلامي وارد شده، دوره آموزشي آن مؤسسه را به پا يان رسانيدم. لازم به ذكراست كه فعاليت آموزشي وپژوهشي اين مؤسسه درزمينه فلسفه اسلامي وبا گرايش فلسفه شدن اسلامي است. ازسال 1378 وارد عرصه

مطبوعات شدم و تا به حا ل چهل مقاله ازاين جانب درمطبوعات اعم از هفته نامه و فصل نامه به چاپ رسيده است. درسال 1384 نخستين كتاب خود را با نام راز آبرومندي به چاپ رسانيدم وسپس درهمين سال به كمك دوتن ازدوستان كتاب نهضت نرم افزاري ازنگاه مقام معظم رهبري را به نگا رش درآورديم واين كتاب درسال 86 به چاپ رسيد درحال حاضردردروس خارج آيات عظام مشغول ميباشم.

قرباني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ش)، رياضيدان، نويسنده و مترجم. آثار وى: «جبر براى سال سوم دبيرستانها»؛ «جبر و مثلث سال ششم طبيعى»؛ «حل المسائل مكانيك»؛ «حل المسائل هندسه»؛ «رسم فنى»؛ «متمم هندسه»؛ «هندسه ترسيمى و رقومى»، ترجمه؛ «هندسه ى فضايى»؛ «هندسه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1215 ،1013 ،1011 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (280 -278 / 1).

قرباني، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ زين العابدين قربانى از فضلاء مبلغين و افاضل نويسندگان معاصر گيلان و لاهيجانست.

وى در حدود سال 1348 ق در لاهيجان متولد شده و دروس فارسى و مقدمات را در آنجا خوانده و پس از آن به قم مهاجرت و سطوح فقه و اصول از اساتيد بزرگ حوزه تكميل و درس فلسفه و تفسير را از علامه طباطبائى فراگرفته و به درس خارج آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه شريعتمدارى و بالاخص زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و استفاده ها نموده و به تأليف و تدريس و تبليغ دين و نوشتن مقالات دينى در مجله مكتب اسلام پرداخته از آثار ارزنده و تاليفات ارج دار معظم له كتب زير است.

1- اسلام و صلح جهانى 2- به سوى جهان ابدى 3- بلاهاى اجتماعى قرن ما 4- زن و انتخابات (اين دو كتاب اخير به همكارى آقايان على حجتى كرمانى و محمد شبسترى و آقاى عباسعلى عميد زنجانى و حسين حقانى نگارش يافته و كتاب اسلام و صلح جهانى به همكارى آقاى حاج سيد هادى خسروشاهى ترجمه شده 5- اسلام و حقوق بشر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قرباني، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر قرباني ده برزوئي

محل تولد : ده برزو

شهرت : قرباني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ اوّل فروردين سال هزار و سيصد و پنجاه و چهار هجري شمسي با سواد قرآني و خواندن و نوشتن وارد حوزه علميّه شدم؛ مدرسه فولاد در تربت حيدريه، صرف مير و شرح المثله را در محضر استاد شيخ حسن كلّه (قده) فرا گرفتم. كتابهاى: ملامحسن، هدايه، قطرالندي و نحو را از محضر مرحوم آقاي بحر

آموختم. خط را از هنر شيخ محمود هروي بهره بردم. سيوطى، مغنى، مختصر، منطق (حاشيه ملاعبدالله) و اندكي از اصول فقه مظهر و لمعه را از محضر استاد فرزانه مرحوم صدر الدين رباني فرا گرفتم. در ضمن، كلاس پنجم ابتدايي را به صورت شبانه آزاد همزمان خواندم. در سال 57 حدود پنج ماهي زندان وكيل اندر مشهد زنداني شده و در آنجا از محضر برخي اساتيد، مانند جناب آقاي جواد منصوري مقداري از مسايل سياسي و اقتصادي را آموختم. در سال پنجاه وهشت كه به قم آمدم ادامه اصول مظفر را از محضر استاد مصطفي محقق داماد (جلد اول را)و استاد مرحوم عمّاني (جلد دوم) را فرا گرفته و ادامه درس لمعه را هم از محضر سرورانى، چون شمّاعي همدانى، نظري و وجداني فخر و مقدار اندكي از آن را هم در محضر آيت الله اشتهاردي فرا گرفتم. بخشي از كتابهاى اصول فقه و لمعه و تفسير را هم از محضر مرحوم استاد محامي و عرفاني كسب فيض كردم. هم زمان با درسهاي فقه و اصول براي تكميل مباحث ادبيات و منطق چند صباحي پاي دروس منطق استاد انصاري شيرازي و مطون استاد مرحوم مدرس افغاني حاضر شدم. استاد محمد رضا حكيمي كه از دير باز مورد علاقه من بود، درسي از كتاب الحيات را در حوزه آغاز فرمودند كه بنده متأسفانه در آن شركت مي كردم و مطالب ارزنده اي تصمييم مي شد. درسهاي اخلاق استاد و بزرگوار آيت الله مشكيني هم حال و هواي خاص خود داشت. كه بنده از پاي بندان به شركت در آن بودم. بخشي از درسهاي تقسير ايشان را

هم شركت كردم. درس اخلاق حضرت آيت الله بهاءالديني روزهاي پنجشنبه در مدرس زير كتابخانه فيضيه زمزمه محبتي بود كه تا پنجشنبه ديگر جانم را سرشار از طراوت مي كرد. از حدود سال 60 رسايل را در محضر اعتمادي تبريزي در شبستان آيت الله گلپايگاني مسجد اعظم قم هر روز ساعت هفت صبح شركت كردم؛ اما اين درس مصادف با جنگ تحميلي و ماجراي جانبازي بنده شد به همين دليل مقداري طولاني شد و تا سال حدودا 64 طول كشيد همزمان با اين درس، درس مكاسب را در محضر استاد گرانقدر سيد حسن طاهري خرم آبادي حاضر مي شدم تا بيع و خيارات را به پايان بردم، امّا مكاسب درس كفايتين را در محضر استاد صالحي مازنداراني رحمة الله آموختم. پس از اتمام دروس سطح عالي خارج اصول را با شركت در درس حضرت آيت الله فاضل آغاز كردم. بخشي از خارج اصول را هم پاي درس استاد فرزانه حضرت آيت الله مكارم شيرازي نشستم، در مدرسه امام امير المؤمنين، عصرها يك ساعت به غروب، درس خارج فقه؛ كتاب الظهاره و بخشي از كتاب الصلاة و كتاب القضا را(البته كتاب القضاء روزهاي چهارشنبه هر هفته) در مسجد اعظم در شبستان آيت الله بروجردي(ره)از محضر حضرت آيت الله شيخ جواد تبريزي (ره) به مدت هشت سال كسب فيض كردم. درس خارج فقه حضرت آيت الله نوري همداني مدظله را هم حدود دو سال شركت مي كردم و بهره فراواني بردم، به ويژه كه موظف بوديم آن را با جمعي از دوستان به عربي بنويسيم و نوشته ها مان ارزيابي و نقد و بررسي مي شد؛ علاوه

بر آن رجال سند هم به دقت تمام بررسي و جرح و تعديل مي شد. اين درس در مدرسه آيت العظمي گلپايگاني خيابان ارم (در مدرس بزرگ يا مسجد مدرسه) برگزار مي شد و موضوع بحث كتاب الصلاة بود. و سرانجام؛ درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني كه از اواخر جلد اول كفايه، مباحث قطع و علم رجال و مباحث اصول عمليه و تاكنون كه بحث تعادل و تراجيح است و هنوز مشغول به آن هستم.

قرشي، جمال الدين، ابوالفضل محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، دانشمند و لغوى. وى از علماى مقيم كاشغر بود. از آثارش كتاب «صراح اللغه» يا «الصراح من الصحاح» است كه تلخيص و ترجمه ى فارسى «صحاح اللغه» جوهرى است. وى اين كتاب را در 681 ق به پايان رساند، سپس ذيلى به عربى بر آن نوشت به اسم «ملحقات الصراح»، كه مشتمل بر مطالب تاريخى مهمى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (285 / 3)، تاريخ نظم و نثر (146)، ريحانه (440 / 1)، كشف الظنون (1077)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفضل)، هديه العارفين (134 / 2).

قرني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على بن العالم الجليل مرحوم آقا شيخ محمد ابراهيم قرنى منسوب بتابعى جليل القدر شهيد راه ولايت جناب اويس قرن رضى اللَّه عنه و رزقنا شفاعته مى باشد. وى در سال 1333 ق در قريه گوگد متولد شده و پس از رشد و خواند فارسى و مقدمات در گلپايگان در سال 1357 ق مهاجرت به قم نموده و سطوح را از مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى تكميل نموده و پس از آن مسافرت به نجف اشرف نموده و مدت سه سال از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و سپس مراجعت به قم و از محضر مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و مراجع ديگر استفاده نموده و بمراتب علم و كمال رسيده و حسب الامر مرحوم آيت اللَّه بروجردى قدس اللَّه سره براى ارشاد و هدايت و نشر معارف اسلام و تبليغ احكام به عليشاه عوض شهريار عزيمت نموده و تاكنون به اقامه جماعت در مسجد حاج حسن

و خدمات ديگر اشتغال دارند.

داراى تأليفات عديده در فنون مختلفه مى باشد كه آنها را ذيلا مى نگارم:

1- سوقات سفر دو جلد مطبوع

2- اسرار معراج دو جلد مطبوع

3- منهاج الدموع دو جلد مطبوع

4- منهاج السرور 3 جلد دو جلد مطبوع و يك جلد آماده طبع

5- منتهى المقال دو جلد مطبوع

6- در المنظوم دو جلد مطبوع

7- آينه عمر دو جلد مطبوع

8- پيوند دو گل دو جلد مطبوع

9- منهاج الجنان در دعاء دو جلد مطبوع

(تو 1333 ق)، عالم امامى و فقيه. نسب وى به اويس قرنى مى رسد. در روستاى گوگد گلپايگان به دنيا آمد و پس از فراگيرى ادبيات فارسى و مقدمات در گلپايگان در 1357 ق به قم مهاجرت نمود و سطوح را در نزد آيت الله گلپايگانى و آيت الله نجفى مرعشى تكميل نمود. پس از آن به نجف رفت و مدت سه سال از محضر آيت الله شيخ محمد على كاظمينى و آيت الله خويى استفاده نمود. سپس به قم مراجعت كرد و از محضر آيت الله خوانسارى و آيت الله بروجردى و مراجع ديگر استفاده نمود. قرنى به دستور آيت الله بروجردى براى نشر معارف اسلامى به عليشاه عوض شهريار رفت. از آثارش: «سوقات سفر»، در دو جلد؛ «اسرار معراج»؛ «منهاج الدموع»؛ «منهاج السرور»، در چهار جلد؛ «منتهى المقال»؛ «در المنظوم»؛ «آينه عمر»؛ «پيوند دو گل»؛ «منهاج الجنان»، در دعا.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (676 -675 / 4).

قرني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد قرنى گلپايگانى از علماء و فضلاء محترم حوزه علميه قم است در شهر ورامين، وى در گوگد كه در يك فرسخى گلپايگان است در حدود 1334 قمرى متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و قسمتى

از سطوح در حوزه مرحوم آيت اللَّه وحيد به قم عزيمت نموده و متون فقه و اصول را از آيت اللَّه گلپايگانى و غيره تكميل و بدرس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران حاضر شده و از خرمن علوم آنان كامياب گرديده تا حسب الامر حضرت آيت اللَّه العظمى گلپايگانى بشهر ورامين اعزام و اكنون چند ساليست كه در آن رحل اقامت افكنده و بخدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و تفسير قرآن و مواعظ حسنه اشتغال دارند.

و ناگفته نماند كه ايشان با حجةالاسلام حاج شيخ على قرنى صاحب تأليفات عديده مطبوعه مقيم عليشاه عوض پسر عمو و منسوب بتابعى جليل القدر زاهد حقيقى و شهيد راه علوى جناب اويس قرن رضى اللَّه عنه كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله اشتياق ملاقات او را مى نمود مى باشند.

در حال حاضر بيش از بيست نفر از شهر ورامين و حومه آن در حوزه علميه قم اشتغال به تحصيل دارند كه از مشاهير آنهاست جناب حجةالاسلام آقاى حاج شيخ احمد على باغ خواصى ورامينى كه بيش از سى سالست در قم سكونت دارد و بفضل و تقوا و حسن اعمال و اخلاق موصوف و معروف مى باشند. وى در يكى از مساجد قم اقامه جماعت و تبليغ دين نموده و از محضر آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى منحصراً استفاده نموده و مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

قريب گركاني، عبدالعظيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1344 -1258 ش)، اديب، مدرس، نويسنده و شاعر. وى در قريه ى گركان تفرش از توابع اراك به دنيا آمد. مقدمات زبان فارسى و عربى را در زادگاه خود در خانه ى پدر آموخت. در

1311 ق به تهران آمد و زبان و ادبيات عرب و رياضى را نزد برادر بزرگش، ميرزا غلامرضا، تكميل كرد. بعد «مطول» را در محضر شيخ باقر تهرانى، قوانين و شرح «مطالع» و هئيت و نجوم را نزد سيد محمد جواد قاهانى، علم اصول را در مدرسه ى حاج ابوالحسن از سيد محمد جمارانى، منطق و حكمت را در مدرسه سپهسالار جديد در محضر ميراز طاهر تنكابنى و زبان فرانسه را در مدرسه ى دارالفنون آموخت و بعد وارد خدمت وزارت معارف شد و در مدرسه ى علميه كه تنها آموزشگاه به طرز جديد بود و در مدرسه ى نظام به تدريس پرداخت. از جمله شاگردانش محمد تقى خان پسيان شهيد و برادر و پسر عمويش، سلطان غلامرضاخان، عليقلى خان بودند. وى چندى در مدرسه ى دارالفنون و سپس در دانشسراى عالى به تدريس اشتغال داشت. قريب در مقام استادى، در دانشكده ى ادبيات تهران، تدريس زبان و ادبيات فارسى را عهده دار بود. از جمله آثارش: «بدايه الادب»؛ «بديع»؛ تصحيح «كليله و دمه»؛ تصحيح «گلستان»؛ تصحيح «تاريخ برامكه»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «قواعد فارسى در صرف و نحو»؛ «فوائد الادب»؛ «قرائت فارسى»؛ «سخنان شيوا»؛ «كتاب املاء»؛ «ديوان» شعر.[1]

(بخش 1) عبدالعظيم، اديب و استاد دانشگاه تهران (و. گرگان 1257- ف. تهران 3 فروردين 1344 ه.ش) وى قريب 67 سال به تدريس زبان و ادب فارسى مشغول بود. از آثار اوست: قواعد فارسى (صرف و نحو فارسى، 3 جلد)، دستور زبان فارسى (4 جلد)، دستور زبان فارسى به همراهى چهار استاد ديگر (2 جلد)، بدايةالادب، فوايدالادب (6 جلد)، كتاب املاء (3 جلد)، قرائت فارسى (با همكارى چند تن از فاضلان) 2 جلد، كتاب فارسى (از انتشارات

مؤسسه ى وعظ و خطابه)، تصحيح كليله و دمنه ى نصراللَّه بن عبدالحميد (كه مكرر بطبع رسيده)، تصحيح گلستان سعدى با مقدمه ى مشروح، تصحيح بوستان سعدى، تصحيح تاريخ برامكه به ضميمه ى رساله اى در احوال برمكيان. وى به سبب زمين خوردن دچار شكستگى استخوان پاى چپ شد و بسترى گرديد و به سبب كهولت و ناراحتى ناشى از شكستگى پا و عمل جراحى به تدريج قوايش به تحليل رفت و در نتيجه به رحمت ايزدى پيوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (156 -154)، الذريعه (881 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (170 -168 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2811 -2808 / 4)، فرهنگ سخنوران (743)، گلزار معانى (542 -537)، مؤلفين كتب چاپى (876 -872 / 3)، يغما (س 18، ش 1، ص 51 -49).

قريب، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 5 مهر 1366.

ايرج قريب به زبان هاى فرانسه، انگليسى، آلمانى تلسط داشت و وقوف او نسبت به ادبيات جهان از او مردى آگاه ساخته بود. در راديو نيز به كار اشتغال داشت. پيش از اين در امور مطبوعاتى نيز فعاليت داشت. در سالهاى پيش از درگذشت، به ترجمه كتاب اشتغال داشت. از آثار اوست: اسكندر كبير (جان گونتر، 1339).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قريب، بدرالزمان

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

استاد بدرالزمان قريب در سال 1308 ، در تهران به دنيا آمد. پس از اخذ مدرك ليسانس زبان وادبيات فارسي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران براي ادامه تحصيل در رشته زبان شناسي به دانشگاه پنسيلوانياي آمريكا راه يافت و در گروه زبان شناسي و مطالعات شرقي ، به دريافت درجه ي فوق ليسانس نايل آمد. خانم قريب پس از مدتي با استفاده از بورس شاگردان اول به دانشگاه كاليفرنيايي بركلي وارد شدو به تكميل معلوماتش افزود او بالاخره مدرك دكتري زبان هاي باستان را در سال 1343 از دانشگاه پنسيلوانيا دريافت كرد. او پس از بازگشت به ايران به عنوان استاديار در دانشگاه شيراز به فعاليت آموزشي مشغول شد.در سال 1350 به دانشگاه تهران منتقل گرديد و در آن دانشگاه به مقام استادي نائل آمد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان هاي باستاني

والدين و انساب : نام پدر بدرالزمان قريب ضياءالدين و مادرش ضياءالملوك نواده شمس العلما قريب از عالمان و شاعران به نام بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : بدرالزمان قريب تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مدرسه ژاندارك طي كرد. پس از آن وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و در سال 1336 موفق به

دريافت مدرك ليسانس زبان وادبيات فارسي گرديد. او در سال 1338 براي ادامه تحصيل در رشته زبان شناسي به دانشگاه پنسيلوانياي آمريكا راه يافت و در سال 1342 ، در گروه زبان شناسي و مطالعات شرقي ، به دريافت درجه ي فوق ليسانس نايل آمد. خانم قريب پس از مدتي با استفاده از بورس شاگردان اول به دانشگاه كاليفرنيايي بركلي وارد شد و با راهنمايي «پرفسور «هنينگ»و پرفسور «مارك درسدن» به تحقيق پرداخت و در سال 1343 موفق به اخذ درجه دكتري از دانشگاه پنسيلوانيا شد.

استادان و مربيان : بدرالزمان قريب در دوران تحصيلات عاليه از محضر استاداني چون بديع الزمان فروزانفر ، دكتر محمد معين ، استاد جلال الدين همايي ، مدرس رضوي ، ابراهيم پورداود ، دكتر پرويز ناتل خانلري ، دكتر احسان يارشاطر و دكتر صادق كياء بهره وافر برد. همچنين وي در بركلي نزد پرفسور هنينگ به تحقيق پرداخت و پايان نامه دكتري خود را تحت عنوان « تحليل ساختاري فعل در زبان سغدي » با راهنمايي پرفسور مارك درسدن تكميل كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از جمله مشاغل بدرالزمان قريب ،همكاري با بنياد فرهنگ ايران و دانشگاه ميشيگان به عنوان پژوهشگر بوده است. دكتر قريب هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : بدرالزمان قريب پس از اخذ مدرك دكترا از دانشگاه پنسيلوانيا ، در سال 1344 به ايران بازگشت و با عنوان استاديار در دانشگاه شيراز به تدريس پرداخت. در سال 1350 به دانشكده ادبيات دانشگاه تهران منتقل گرديد، و در گروه زبان شناسي و فرهنگ و زبان هاي باستاني اين دانشكده با

عنوان دانشيار و بعد استاد مشغول فعاليت هاي آموزشي گرديد. او همچنين به عنوان استاد مدعو ، با دانشگاه هاروارد و يوتاي آمريكا نيز همكاري نموده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از بدرالزمان قريب تاكنون دوازده مقاله به زبان فارسي ، چهار مقاله به زبان انگليسي و يك مقاله به زبان فرانسه به چاپ رسيده است كه از اين تعداد ، ده مقاله درباره زبان سغدي است. همچنين ايراد سخنراني درباره زبان سغدي ، در كنگره هاي بين المللي در سال هاي 76-1375 از جمله فعاليت هاي علمي وي مي باشد. بدرالزمان قريب از هنر شاعري نيز بهره مند است و برخي از اشاعر او در گزينه ها و جنگ هاي شعر به ثبت رسيده اما هنوز در مجموعه ي منتشر نشده است.

آرا و گرايشهاي خاص : بدرالزمان قريب در شعر سبك اساتيد كهن را برگزيد و به راه آنان رفت و در انواع شعر از قصيده ، غزل ، مثنوي ، دوبيتي و رباعي طبع آزمايي كرده است.

جوائز و نشانها : دو كتاب از آثار بدرالزمان قريب به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شده اند. از جمله كتاب فرهنگ زبان سغدي در سال 1374 و كتاب زبان هاي خاموش كه در سال 1365 منتشر شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تحليل ساختاري فعل در زبان سغدي

ويژگي اثر : اين كتاب به زبان انگليسي در سال 1965 منتشر شد-مؤسس? ميكرو فيلم دانشگاهي آن اوبر _ ميشيگان

2 ريشه هاي ايراني باستان در سغدي

ويژگي اثر : مقاله-اكتاايرانيكا 4، يادنامة ينبرگ، 1975.

3 زبان هاي خاموش

ويژگي اثر : اين كتاب با همكاري دكتر يدالله ثمره ترجمه گرديد و در سال 1365 منتشر شد.-اين كتاب در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد-آشنايي با كتاب «زبان هاي خاموش» كتاب «زبان هاي خاموش»، سرگذشت كوششها و تلاشهاي پيگير و توان فرساي دانشمندان را در حل معماي خطوط باستاني بازگو مي كند و ما را با دقت نظر و روشهاي علمي و نظام يافتة آنان در رمزگشايي اين خطوط و نيز تحليل علمي زبانهاي باستاني آشنا مي سازد. اين كتاب در چهار فصل تنظيم گرديده است. در بخش اول، از رمزگشايي خطوط كهن خاور نزديك از جمله: خط تصويرنگار هيروگليف مصري، خطوط بين النهرين، انواع خطوط ميخي بويژه خط ميخي فارسي باستان كه به گونه اي الفبايي بوده و نشانگر تحول شايان توجهي در تاريخ خط ميخي است، به تفصيل سخن رفته است. در بخش دوم؛ رمزگشايي ديگر خطوط و زبانهاي باستاني از جمله: آسياي صغير، شمال آفريقا، سوريه، لبنان، فلسطين و نيز زبانهاي ناشناختة ايتاليا مورد بحث قرار گرفته است و در بخش سوم؛ اصول و روشهاي علمي رمزگشايي خطوط ناخوانده و زبانهاي ناشناخته معرفي مي شود و سرانجام در بخش چهارم؛ چند نمونه از خطوطي كه هنوز رمزگشايي نشده اند و نيز تلاشهاي دانشمندان براي رمزگشايي آنها ارائه مي شود. پاره اي از اطلاعات سودمند دربارة اقوام، اشخاص، مكانها و نيز بعضي مآخذ جديدتر و آگاهيهاي دقيقتر توسط مترجمان به صورت پانوشت با ذكر منبع در پايان كتاب اضافه شده است

4 طلسم باران

به زبان سغدي

ويژگي اثر : مقاله-نشريه انجمن فرهنگ ايران باستان 1348.

5 فرهنگ زبان سغدي

ويژگي اثر : اين فرهنگ سغدي-فارسي- انگليسي در سال 1374 منتشر شد.اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «فرهنگ سغدي»: فرهنگ سغدي (سغدي- فارسي- انگليسي)، بدرالزمان قريب، تهران: فرهنگان، 1374. زبان سغدي از شاخ? زبانهاي ايراني ميان? شرقي است كه از قرن اول تا سيزدهم ميلادي در گستر? جغرافيايي عظيمي، از درياي سياه تا چين، مردماني ايراني تبار بدان تكلم مي كردند. اين شاخه گروه هاي مختلفي را در برمي گيرد و از نظر تنوع و حجم ادبيات مهمترين زبان ايراني ميان? شرقي است. مؤلف اين كتاب از بيست سال پيش به گردآوري واژه هاي سغدي همت گمارده است و حاصل اين تلاش، فرهنگي غني و جامع است كه دانشمندان و پژوهشگران مي توانند از آن بهره مند شوند. اين فرهنگ از دو مقول? فارسي و انگليسي و سه بخش تشكيل شده كه اين سه بخش عبارتند از: بخش اصلي، واژه ياب فارسي، واژه ياب انگليسي

6 قانون هم وزني مصوت ها در زبان سغدي

ويژگي اثر : مقاله-مجله دانشكده ادبيات، 1355.

7 كتيبه تازه يافته خشايارشاه

ويژگي اثر : مقاله- نشري? فرهنگ ايران باستان، 1346فمجلة دانشكده ادبيات، 1347،مجلة ايرانيكا آنتيكو، 1967 (انگليسي)

8 كشف كتيبه پهلوي در چين

ويژگي اثر : مقاله -مجله دانشكده

ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران 1364

9 مآخذ و مدارك پيرامون سرزمين سغد

ويژگي اثر : مقاله-مجل? بنياد فرهنگ، 1349، (انگليسي)

10 مرز زباني فارسي باستان و سغدي

ويژگي اثر : مقاله-يادنامة ژان دومنانس، 1969، (انگليسي)

11 وسنتره جاتكه

ويژگي اثر : داستان تولد بودا به روايت سغدي است كه در سال 1371 منتشر شد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :1www.ketabesal.ir2برگزيدگان علمي و فرهنگي كشور ( از اولين سال برگزاري مراسم تا انتهاي برنامه پنجساله ) ، ناشر : دفتر شوراي جذب نخبگان نهاد رياست جمهوري ، ص 1653زنان فرهنگساز ايران و جهان ، تاليف: پوران فرخزاد ، ج 2 ، تهران: انتشارات زرياب ،ص 1316 و 13174سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف: سيدمحمدباقر برقعي ، قم: انتشارات خرم ، ص 492

قريب، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى علوم سياسى به پايان برد و از دانشكده ى حقوق فارغ التحصيل شد. پس از فراغت از تحصيل عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: رايزنى سفارت ايران در پاريس، معاون اداره ى حقوقى در وزارت دارايى، رايزنى سفارت ايران در قاهره، رياست اداره ى اول و پنجم سياسى در مركز بود. آثار وى: «بنده ى فرارى»، ترجمه ى؛ «تاريخ سرگذشت بزرگترين سلاطين هخامنشى ايران سيروس يا كورش كبير»، ترجمه.[1]

فرزند محمدحسين شمس العلماء گرگانى، در 1270 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و از آنجا فارغ التحصيل گرديد. در 1293 ش به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و طى خدمت طولانى

خود در آن وزارتخانه كه قريب نيم قرن طول كشيد، مشاغل مختلفى را احراز كرد. چندى در قاهره نايب اول و مستشار و بعد كاردار شد. در سفارت ايران در فرانسه با سمت وزيرمختار، كاردار بود. مدتى مديريت كل وزارت امور خارجه را بر عهده داشت، سرانجام به سفارت ايران در عربستان سعودى منصوب شد. وفات او در 1365 در تهران در سن 95 سالگى اتفاق افتاد. چند ترجمه از او باقى ماند مانند بنده ى فرارى اثر جرجى زيدان. قريب يك پسر و سه دختر از خود باقى گذاشت. شمس الدين قريب در وزارت امور خارجه به مقام كاردارى و مستشارى رسيد ولى در ميانسالى درگذشت. از بين دختران وى، بدرالزمان قريب در رشته ى زبانشناسى و زبانهاى باستانى، از دانشگاه پنسيلوانياى آمريكا درجه ى دكترا گرفت. چندى در دانشگاه شيراز و سپس در دانشگاه تهران به تدريس زبانهاى ايران باستان مشغول شد. دو دختر ديگر وى به نام فخرى و مهرى، تحصيلات عاليه خود را به اتمام رسانيده در مشاغل فرهنگى خدماتى عرضه داشتند.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (712 ،518 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (574 -573 / 3).

قريشي كوه كمره اي، عبداللطيف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللطيف قريشي كوه كمره اي

محل تولد : كوه كمره

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1310/1/1

زندگينامه علمي

حاج سيد عبداللطيف قريشي كوه كمره اي فرزند سيد علي اكبر فرزند سيد جليل فرزند سيد حسين در تاريخ 14 صفر الخير سال 1350 برابر با 1310 ش در روستاي « كوه كمر» در بيت سيادت و معنويت

به دنيا آمد. نسب شريفش از طريق سيّد تاج الدين حسن معروف به « سيد حسن بابا » صاحب آرامگاه معروف در روستاي كوه كمر به امام زين العابدين حضرت سيد الساجدين عليه السلام مي رسد. علوم مقدماتي را از عالم زاهد آقا مير رسول بن سيد عبد الله كوه كمري فرا گرفت و سپس درمعيت پدرش به شهرستان خوي مهاجرت نمود و در مدرسه نمازي سكونت نمود و آنگاه در پيش استاداني همچون : حاج مير علي محدث (مطول)، حاج شيخ جابر فاضلي خويي، حاج شيخ علي مجتهدي خويي، عالم زاهد حاج شيخ حبيب فياضي خويي، حاج شيخ ابوالفتح خويي (حاشيه و معالم)، آيت الله شيخ صادق خويي (قوانين و رسائل) و آيت الله سيد ابراهيم علوي خويي به تحصيل دروس حوزوى همّت گماشت و پس از آن به شهر عش آل محمّد عليهم السلام مهاجرت نمود و دروس فقه اصول و درس خارج را از محضر فرزانگان حوزه علميّه قم مانند : آيت الله شيخ محمد مجاهدي تبريزي، آيت الله سيد محمد باقر سلطاني طباطبايي، آيت الله شيخ عباسعلي شاهرودي، علامه سيد محمد حسين قاضي طباطبايي، آيت الله سيد حسن حجت، آيت الله سيد محسن حجت، آيت الله شيخ احمد كافي الملكي (رسائل و مكاسب)، آيت الله شيخ عبد الرحيم مدرس تبريزي (رسائل و مكاسب و كلام)، آيت الله سيد حسين مشهور به « حاج آقا حسين بروجردي »، آيت الله سيد محمد رضا گلپايگاتي، آيت الله حاج سيد روح الله خميني، آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفى فرا گرفت و خود به تحقيق و تاليف پرداخت.

قريشي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم،

روزنامه نگار.

تولد: 1312.

درگذشت: 26 مرداد 1365.

مهدى قريشى داراى مدرك كارشناسى ارشد رشته ى تمدن و فرهنگ دوره ى اسلامى از دانشكده ى الهيات دانشگاه تهران بود.

او در خدمت مطبوعاتى را از سال 1324 شروع كرد و به طور آزاد براى مطبوعات مطلب مى نوشت. طى فعاليت مطبوعاتى خود با روزنامه هاى «اطلاعات»، «پست تهران»، مجله ى «سينما»، «سايه ها»، «ستاره سينما»، «سپيد و سياه» و ماهنامه «مردم» به عنوان نويسنده و بيشتر در زمينه ى مسائل هنرى همكارى داشت و چندى نيز سردبير «پست تهران سينمايى» بود.

وى پس از رها كردن فعاليت مطبوعاتى به ترتيب به عنوان كارشناس اداره ى هنرهاى زيبا و معاون رييس اداره ى هنرهاى دراماتيك مشغول به كار بود. آخرين سمت او بعد از وقوع انقلاب اسلامى، مديريت كل اداره ى رايزنى هاى فرهنگى وزارت فرهنگ و هنر بود. مهدى قريشى در سال 1359 بازنشسته شد.

از تأليفات او مى توان از ترجمه ى پشت پرده ى يمن رنجديده نام برد.

مهدى قريشى بر اثر بيمارى سرطان در بيست و ششم سال 1356 درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قزويني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مولى آغا قزوينى از افاضل خطباء كربلاء بوده و در خطابه يد طولائى داشته و قبل از 1300 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني اصفهاني، اسدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمّد باقر موسوى، از احفاد سيد عبداللَّه مدفون در حوالى قزوين. در حدود سال 1245 متولّد، و در خدمت ميرزاى بزرگ شيرازى، و آقا سيد محمّد فشاركى، و حاج سيد اسماعيل صدر تحصيل نموده، و به امر ايشان جهت ترويج دين و نشر احكام به حيدر آباد هند مسافرت نموده و در آنجا شب جمعه دهم ذى قعدة الحرام سال 1327 وفات يافته، و هم آنجا مدفون گرديد.

كتب خويش را به دستور استاد اخلاقى خود حاج ملاّ فتحعلى عراقى به آب انداخته و از بين برده است، آنچه باقى مانده تقريرات فقهيّه اوست.

فرزندش سيد حسن نيز از علماى ازكيا بوده، در ذى قعده سال 1365 در حيدر آباد وفات يافته، جنب پدر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قزويني حلي، ابوموسي، ابوالهادي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298 / 1297 -1253 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، كاتب، اديب لغوى و شاعر. در حله به دنيا آمد. جد مادرى اش شيخ على بن جعفر كاشف الغطاء است. در مقدمات شاگرد پدرش، سيد مهدى بود. آن گاه به نجف رفت و فقه را در محضر دايى هايش شيخ مهدى و شيخ جعفر، فرزندان على بن جعفر كاشف الغطاء، و اصول را در محضر شيخ مرتضى انصارى و ملا محمد فاضل ايروانى فراگرفت.. پس از فراگيرى فقه و اصول و فلسفه و حكمت و تاريخ و لغت به حله بازگشت و در كنار پدرش به امور دينى پرداخت و در نزد او به تكميل تحصيلات مشغول شد تا از وى به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل گشت. او به نوبه ى خود مجلس درسى بنا نهاد و شاگردانى تربيت كرد. در حله درگذشت و پيكرش به

نجف منتقل شد و در صحن شريف دفن گشت. در سوك او بيست و دو شاعر بزرگ عرب مرثيه سرودند و سيد حيدر حلى تمام آنها را در كتابى به نام «الاحزان فى خير انسان»، گردآورى كرده است. از آثار وى: كتاب «اشراقات»، در منطق؛ «التلويحات الغرويه»، در اصول فقه، با عنوان مختصر «تلويح- تلويح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشعيه (188 / 4)، الذريعه (430 / 4)، ريحانه (448 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 271 -269 / 13)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (151 / 3)،مكارم الآثار (1427 -1425 / 4).

قزويني رازي، نصيرالدين، ابوالرشيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم امامى و واعظ. اصل وى از قزوين و ساكن شهر رى بود. او از دانشمندان بزرگ شيعه و در زمان خود در بين اقران ممتاز بود. در عصر او يكى از غلاه اهل تسنن و نواصب نواحى رى مجموعه اى در در مذهب شيعه نگاشت. علماى شيعه در آن وقت همگى اذعان داشتند كه جوابگويى به آن شايسته عبدالجليل قزوينى است. از آثار وى: كتاب «بعض مثالب النواصب فى نقض بعض فضايح الروافض»يا «كتاب النقض» يا «نقض الفضائح»، به فارسى، كه آن را به دستور سيد مرتضى كبير شريف الدين محمد بن على ديباجى در 556 ق نوشته و آن را به نام صاحب الزمان (ع) آغاز كرده است؛ «البراهين»، در امامت اميرالمؤمنين (ع)؛ «السؤالات و الجوابات»، در هفت مجلد؛ «مفتاح التذكير» يا «مفتاح الراحات فى فنون الحكايات»؛ «تنزيه عايشه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (125)، الذريعه (284 -283 / 24 ،330 ،322 / 21 ،251 / 12 ،457 / 4 ،130

،78 / 3)، رياض العلماء (73 / -71 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 155 -154/ 6)، فهرست منتجب الدين (129).

قزويني شيرازي، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1240 ق)، عالم امامى، واعظ و فقيه اصولى. وى به سبب مهارت در اصول به اصولى مشهور بود. اصل وى از قزوين است كه در پى تحصيل علم به عتبات رفت و در كربلا سكنى گزيد و حائرى نيز ناميده شد. از محضر آقا محمد باقر وحيد بهبهانى استفاده نمود و از او و از سيد بحرالعلوم به دريافت اجازه نايل شد. وى علاوه بر تحصيل به تجارت نيز مى پرداخت، در پى تجارت به بصره و از آنجا به شيراز رفت و در آنجا ساكن شد و در مسجد نو به امامت جماعت پرداخت و تدريس و همچنين وعظ نيز مى كرد و در طى آن به امر تجارت نيز مشغول بود. فرزندش، حاج محمد حسين، و حاج على اكبر نواب بسمل و آقا لطفعلى فگار شيرازى از شاگردان او هستند. در شيراز درگذشت و جنازه اش را به عتبات بردند و در كربلا در رواق، پايين پاى شهدا، در جوار استادش، آقا محمد باقر بهبهانى، دفن كردند. از آثار وى: «مصابيح الهدايه»، در شرح «بدايه الهدايه» شيخ حر عاملى، در فقه؛ «كشف الغطاء عن وجوه مراسم الاهتداء»، در اخلاق كه مورد قبول اخلاقى بزرگ ملا حسينقلى همدانى بوده و به تمام شاگردانش رجوع به اين كتاب را سفارش مى كرده؛ «رياض الشهاده و كنوز السعاده فى مناقب الساده و و مصائب الغرر الميامين القاده»، مقتل فارسى، و مختصر آن به نام «نورالعيون»؛ «ملخص الفوائد السنيه و منتخب الفرائد الحسنيه»، در تلخيص كتاب «الفوائد الحائريه» استادش آقا محمد

باقر بهبهانى، و اين ملخص را شرح كرده و آن را « تنقيح المقاصد الاصوليه» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (323 / 6)، اعيان الشيعه (178 / 9)، ايضاح المكنون (601 ،318 / 1)، الذريعه (374 / 24 ،210 -209 / 22 ،93 -92 / 21 ،46 -45 / 18 ،328 / 11 ،465 / 4)،روضات الجنات (296 -295 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 355 -354 / 13)، طرائق الحقائق (343 -340 / 3)، فارسنامه ى ناصرى (1164 ،1119 ،1115 ،942 / 2)، معجم المؤلفين (223 / 9)، مكارم الآثار (1102 -1099 / 4)، هديه العارفين (357 / 2).

قزويني قمي، زكريا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سامره خدمت حجةالاسلام حاج ميرزا محمدحسن شيرازى قدس سره تحصيل و تلمذ نموده بود و به طورى كه شنيده ام از معظم له اجازه اجتهاد داشته پس از آن به قم اقامت و مشغول ترويج شرع و امامت جماعت و منبر شد. تا در قم مرحوم و مدفون گرديد. آن مرحوم ابوالزوجه مرحوم آيةاللَّه آقاى حاج آقا حسين طباطبائى قمى بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قزويني قوام الدين، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1150 / 1149 / 1140 ق)، عالم امامى، فقيه، قاضى، اديب و شاعر. مشهور به ميرزا قوام الدين. وى از شاگردان و خواص شيخ جعفر كمره اى اصفهانى قاضى و در 1107 ق از علامه مجلسى به دريافت اجازه نايل شد. او مهارت بسيارى در سرودن شعر داشت و كتابهاى چندى را به نظم كشيد و قصائد و مقطعات در درود بر پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) و اشعار زيادى در مراثى از خود به يادگار گذاشت. او به هنگام بازگشت از مكه درگذشت. از آثار وى: نظم «اللمعه الدمشقيه»، به نام «التحفه القوميه فى فقه الاماميه»؛ «ارجوزه فى الحساب» به نام «نظم الحساب»، نظم «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى الاسطرلاب»، نظم «صحيفه الاسطرلاب» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى اصول الفقه»، نظم «زبده ى» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى الطب»، به نام «مفرح القوام»؛ «منظومه البيان»، ارجوزه اى در علم بيان؛ «ارجوزه فى التجويد»، كه نظم «الشاطبيه» است؛ «ارجوزه فى النحو»، به نام «الصافيه»، كه نظم «الكافيه» ابن حاجب است؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (74 / 10 ،412 / 9)، تاريخ ادبيات در ايران (351 / 5)، تذكره ى روز روشن (666)، تذكره المعاصرين (121 -119 ،46)، الذريعه

(210 -209 / 24 ،487 / 9 ،225 / 7 ،462 / 3 ،504 ،490 ،485 -484 ،482 ،472 -471 ،464 ،461 ،455 ،452 / 1)، ريحانه (493 -492 / 4)، فرهنگ سخنوران (750)، فوائد الرضويه (622-621)، الكنى و الالقاب (90 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قوام الدين)، معجم المؤلفين (304 / 11)، هديه الاحباب (221).

قزويني گيلاني، شمس الدين محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1288 ق)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به ساعى. معروف به نسيم شمال. او در قزوين متولد شد. خواندن و نوشتن را نزد شيخ عبدالرحيم قزوينى فراگرفت. مقدمات صرف و نحو و منطق و بيان تا سطوح را از محضر ملا على طارمى و ملا محمدعلى برغانى صالحى در مدرسه ى صالحيه ى قزوين آموخت و در حدود سال 1305 ق به عتبات رفت. در كربلا از حوزه ى علمى ميرزا علامه ى برغانى صالحى و ميرزا علينقى برغانى صالحى سالها بهره گرفت. در حدود سال 1310 ق به قزوين بازگشت و در زنجان ساكن شد. عرفان و حكمت و رياضيات را نزد ميرزا ابراهيم مسگر زنجانى آموخت بعد به تبريز رفت و در حدود سال 1313 ق به قزوين مراجعت كرد و در مدرسه ى صالحيه مشغول تعلم و تعلم شد. در اين مدرسه با افكار آزاديخواهان آشنا شد. در سال 1316 ق براى بار دوم عازم كربلا شد و به حوزه ى درس استاد خود ميرزاعلى برغانى ملحق گرديد. با سابقه ى ذهنى كه داشت مبارزات سياسى خود را در كربلا فعالانه آغاز كرد. سپس به ايران بازگشت و در رشت به شغل كتابت پرداخت و روزنامه ى «نسيم شمال» را از سال 1325 ق تا انحلال مشروطه ى اول به طور غيرمرتب انتشار داد. وى در گيرودار

كشاكش ميان مشروطه خواهان به محمدعلى شاه و اطرافيانش در اشعارى كه مى سرود و در روزنامه اش چاپ مى كرد، از زشتكاريهاى شاه و طرفداران سلطنت مطلقه به شدت انتقاد مى كرد و آنان را به باد مسخره مى گرفت. با فتح تهران و غلبه ى آزاديخواهان به تهران آمد و با كمك مادى و معنوى محمد ولى خان سپهسالار در سال 1327 ق انتشار «نسيم شمال» را ادامه داد. از آنجا كه روزنامه جنبه ى فكاهى و طنزآميز داشت، بيشتر مورد توجه مردم قرار گرفت و او شهرت زيادى كسب كرد. در شعر زبان محاوره را برگزيد و ضمن فكاهى بودن، جنبه ى طنزآميز و انتقادى داشت. در حقيقت سيد اشرف الدين در نظم فارسى راهى گشود كه تا قبل از او كمتر به آن توجه داشتند. گويا در اواخر عمر به جنون مبتلا شد و دستاويزى شد تا او را به تيمارستان انداختند. نسيم شمال در فقر و تنگدستى درگذشت. اشعار وى بيش از بيست هزار بيت است كه خود او شمارى از آنها را در دفترى كه «باغ بهشت» نام دارد، جداگانه منتشر كرده است. از ديگر آثارش: «ديوان» اشعار؛ كتاب مختصرى در حكمت كه در رشت چاپ شده است؛ «عزيز و غزال»؛ «ارفع نامه»؛ «نهضت بانوان»؛«تاريخ سلاطين ايران»، به نظم كه در تهران چاپ شده است؛ «بشارت ظهور».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (77 -61 /2)، تاريخ جرايد (301 -1295 /4)، چون سبوى تشنه (62 -58)، دايره المعارف فارسى (155 /1)، دويست سخنور (23 -22)، الذريعه (1186 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (187 -184 /1)، سخنوران نامى (166 -145 /1)، سخنوران نامى معاصر (3644 -3639 /6)، فرهنگ

سخنوران (930)، لغت نامه (ذيل/ نيسم شمال)، مؤلفين كتب چاپى (623 -622 /1)، مينو در (712 -697 /2)، يادگار (س 3، ش 3، ص 35 -34) يغما (س 13 ش 3 ص 129 -121، س 21 ش 12، ص 709 -706).

قزويني، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد باقر بن سيد هادى بن سيد ميرزا صالح بن سيد مهدى بن سيد حسن بن سيد احمد حسينى الحلى القزوينى از افاضل ادباء بيت خود بوده و در سال 1304 متولد و در سال 1332 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، بهاءالدين، ابومحمد طاهر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 575 ق)، محدث، نحوى. او به واسطه جماعتى از ثقات از اديب فاضل مجمع بن محمد بن احمد مسكنى حديث نقل كرده و كتابهاى وى، «شرح الفصيح» و «شرح الالفاظ» و «ديوان النظم» و «ديوان النثر»، را روايت نموده است. رافعى در كتاب «التقريب» وى را ستوده و او را صاحب تصانيف ذكر كرده است. شيخ منتجب الدين از شاگردان و راويان شيخ بهاءالدين است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (104 / 13 ،1171 / 9)، روضات الجنات (139 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 147 / 5)، فهرست منتجب الدين (170)، لغت نامه (ذيل/ طاهر).

قزويني، بهشتي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد بهشتى از اعلام علماء قزوين و ائمه جماعت در مسجد جامع آن بوده و بعد از 1300 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، تاج الدين، ابوالحسن علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 745 ق)، قاضى، محدث، فقيه شافعى، مدرس، اديب و لغوى. اصل وى از قزوين و در بغداد ساكن بود و در مدرسه ى نظاميه بغداد تا پايان عمر تدريس مى نمود. از آثارش: شرح «مصابيح السنه» بغوى؛ «المحيط بفتاوى اقطار البسيط»؛ «الرغاب»، در تصريف؛ «العجاب»، در نحو، و شرح آن؛ «اللطائف»؛ شرح «المقامات الحريرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157 / 5)، معجم المؤلفين (181 / 7)، هديه العارفين (719 / 1).

قزويني، خليل

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1089 -1001 ق)، عالم امامى، محدث، فقيه، متكلم و نحوى. اصل وى از قزوين بود. در قزوين به دنيا آمد. وى از شاگردان شيخ بهايى و ميرداماد است. او شريك درس خليفه سلطان وزير در درس حاج محمود رنانى و ملا حسين يزدى بود. وى از معاصران شيخ حر عاملى و ملا محسن فيض كاشانى است. ملا خليل قزوينى استاد علامه مجلسى و آقا رضى الدين قزوينى بود. پيش از سى سالگى عهده دار توليت حضرت عبدالعظيم و تدريس در آنجا بود. پس از چندى به مكه رفت و مجاورت آنجا را برگزيد. سپس به قزوين بازگشت و شروع به تصنيف و تأليف نمود. در قزوين درگذشت و در مدرسه اش دفن شد. از آثار وى: حاشيه بر «مجمع البيان» طبرسى؛ «رموز التفاسير الواقعه فى الكافى و الروضه»؛ «الصافى فى شرح الكافى»، به فارسى؛ «الشافى فى شرح الكافى»، به عربى؛ «المجمل»، در نحو؛ «الرساله النجفيه»؛ «الرساله القميه»؛ شرخ «عده الاصول» شيخ طوسى يا حاشيه بر «العده»، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (369 -368 / 2)، اعيان الشيعه (356 -355 / 6)، الذريعه (48 -47 / 20 ،5 -4 / 15

،368 ،6 -5 / 13 ،251 / 11 ،191 ،148 / 6 ،142 / 5 ،82 / 2)، روضات الجنات (262 -257 / 3)، رياض العلماء (266 -261 / 2)، ريحانه (452 -450 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 204 -203 / 11)، لغت نامه (ذيل/ خليل)، معجم المؤلفين (125 / 4)، مينو در (173 / 2)، هديه العارفين (354 / 1).

قزويني، رضي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا رضي از علماى محقّقين، و واعظ صالح، و عالم كامل معاصر اواخر صفويّه بود.

در ريحانة الادب (1: 55) گويد: از شاگردان ملاّ خليل قزوينى، و مؤلّف كتب عديده است، از آن جمله: 1- ابطال الرمل تاريخ علماى قزوين [=ضيافة الاخوان] 3- رساله ي شير و شكر 4- رساله ي نوروز 5- ضيافة الاخوان 6- قبله الآفاق 7- كحل الابصار 8- لسان الخواص 9- هدية الخلاّن، و غيره.

وفاتش در 1096 رويداده است.

مولي ادهم به مناسبت نام او صاحب عنوان و بستگانش نام فاميلي ادهم انتخاب كردند عالم فاضل محقق بوده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قزويني، شرف الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(740 -660 ق)، منشى، اديب و شاعر، متخلص به شرف. وى در قزوين تولد يافت، پس از تحصيل، به توسط خواجه غياث الدين محمد به خدمت اولجايتو راه يافت و با خواجه به تبريز آمد. چند گاهى نيز در درگاه اتابك نصرةالدين احمد لر از امراى فضلويه يا لر بزرگ بود و او را مدح مى گفت. از جمله آثارش: «المعجم فى آثار ملوك العجم»، كه مختصرى در ذكر معالى و مآثر پادشاهان قديم ايران است و به نام اتابك نصرةالدين احمد تاليف كرده؛ «الترسل النصرتيه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1258 -1256 /3)، تاريخ در ايران (108)، تاريخ نظم و نثر (144)، دايرةالمعارف فارسى (1465 -1464 /2)، الذريعه (218/21 ،516/9 ،288 -287 /3)، سبك شناسى (105/3)، فرهنگ سخنوران (499)، مجمع الفصحا (808 -807 /2)، مينودر (923 -922 /2).

قزويني، صدرالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ صدرالدين قزوينى بن ملا حسن شعبان كردى قزوينى عالمى خطيب و نويسنده اى اديب در تهران بوده و حدود 1330 وفات كرده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، عمادالدين، ابوعبدالله زكريا

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(683 / 682 -605 / 600 ق)، عالم، اديب، قاضى، فقيه، محدث، مورخ، جغرافيدان و خطاط. معروف به عماد قزوينى. نسبش به مالك بن انس انصارى خادم پيامبر (ص) مى رسد. در قزوين به دنيا آمد. در جوانى به شام رفت و پس از تحصيلات به عراق مسافرت كرد. او شاگرد اثيرالدين ابهرى حكيم بزرگ ايرانى بود. ابن طاووس، سيد غياث الدين عبدالكريم بن احمد بن طاووس، مجلس او را درك نموده است. وى در 650 ق قاضى حله و در 652 ق قاضى واسط شد و تا آخر عمر عهده دار آن منصب بود.در واسط درگذشت و پيكرش به بغداد نقل و در مقبره ى شونيزيه دفن شد. از آثار وى: «آثار البلاد و اخابر العباد»، در جغرافى، كه ظاهرا در «كشف الظنون» به نام «عجائب البلدان» نيز آمده است؛ «عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات»، به عربى، در وصف كائنات، در دو مقاله: مقاله نخست در علويات و مقاله دوم در سفليات به نام سلطان معزالدين شاپور. اين دو كتاب گرچه هر كدام كتابى مستقل است اما در حقيقت حكم دائره المعارف واحدى درباره عالم و موجودات و مخلوقات و بلاد و آثار آن دارد و اين كتاب به فارسى و آلمانى و تركى ترجمه شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (80 / 3)، تاريخ ادبيات در ايران (281 -279 / 3)، تاريخ نظم و نثر (146)، الذريعه (219 / 15 ،7 / 1)، روضات الجنات (373 / 3)،

ريحانه (453 / 4)، كشف الظنون (1128 -1127 ،1126 ،9)، الكنى و الالقاب (62 -61 / 3)، معجم المؤلفين (183 / 4)، مينودر (837 ،5 -3 / 2)، هديه الاحباب (216)، هديه العارفين (373 / 1).

قزويني، فتح الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ فتح الله قزويني (متوفي سال 1050ه_.ق) از علماي بزرگ قزوين بود. وي پس از آنكه در علوم عقلي و نقلي به نبوغ علمي دست يافت ، كرسي تدريس و رهبري را در حوزه قزوين به دست گرفت و طلاب علوم ديني از اطراف و اكناف به حلقة درسي او پيوستند. او در خطابه و وعظ مهارت بسيار داشت و به همين خاطر به واعظ قزويني مشهور گرديد. شيخ فتح الله آثاري به تاليف رسانده كه عموماً حوزه علوم ديني را در مي گيرد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : تبار و ذريه شيخ فتح الله به دو شاخه تقسيم مي شوند: خاندان شفائي و خاندان سامت. بقيه خاندان سامت را امروزه در قزوين با شيخ العلما ميرزا عبدالرحيم سامت مي شناسند. اصل اين طابفه از قريه صفي آباد در نواحي قزوين بوده و نخستين شخصي كه در عصر صفوي قزوين را مسكن خويش قرار داده و به تحصيل علوم ديني پرداخته است. علماي ديگري نيز از اين خاندان برخواسته اند از جمله شيخ عبدالكريم صاحب كتاب نظم الغرر و شيخ محمد يحيي صاحب ترجمان اللغه و... تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ فتح الله قزويني پس از تكميل مقدمات متداوله ، به فراگيري فنون ادب و علوم عقلي و نقلي مشغول شد.استادان و مربيان : شيخ فتح الله محضر درس شيخ بهايي

و فخرالدين سماكي قزويني را در ك نموده است.همسر و فرزندان : شيخ فتح الله قزويني سرسلسله خاندان واعظ قزويني و پدر شيخ ملا رفيع الدين محمد قزويني متخلص به واعظ و متوفي سال 1089 ه_ق صاحب كتاب ابواب الجنان است. شيخ حر عاملي (1033-1104ه_.ق ) نيز در امل الآمل شيخ فتح الله را پدر ملا رفيع الدين محمد دانسته است.زمان و علت فوت : شيخ فتح الله قزويني متوفي سال 1050ه_.ق مي باشد.فعاليتهاي آموزشي : شيخ فتح الله قزويني پس از آنكه در علوم عقلي و نقلي به نبوغ علمي دست يافت ، كرسي تدريس و رهبري را در حوزه قزوين به دست گرفت و طلاب علوم ديني از اطراف و اكناف به حلقة درسي او پيوستند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شيخ فتح الله در خطابه و وعظ مهارت بسيار داشت و به همين خاطر به واعظ قزويني مشهور گرديد. او همچنين آثاري به تاليف رسانده كه حوزه علوم ديني را در مي گيرد.آرا و گرايشهاي خاص : شيخ فتح الله از متكلمان شيعه و شيوخ مجتهدين عصر خويش در قزوين بود. همچنين او را رديف عالمان علوم عقلي و نقلي قرار داده اند.آثار : رساله در امامت ،رساله در عرفان

منابع زندگينامه :نسيم قزوين ، بنياد فرهنگي قزوين شناسي ، به كوشش محمدعلي حضرتي ، دفتر اول ، زمستان 1375 ، ص 160

قزويني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد قزويني در سال 1254 خورشيدي در قزوين متولد گرديد. تا سال 1306 ق. كه پدرش در حال حيات بود ، مقدمات صرف و نحو را نزد پدر آموخت. پس از فوت پدر تحت

سرپرستي شمس العلما شيخ محمدمهدي عبدالرب آبادي قزويني ، نزد علماي وقت به تكميل تحصيلات پرداخت. قزويني پس از مدتي به جهت مطالعات بيشتر به اروپا رفت و مدتها در فرانسه ، انگلستان و آلمان اقامت داشت. علامه محمد قزويني در سن 26 سالگي به اروپا رفت. در لندن پس از آشنا شدن به طرز كار خاورشناسان ، به دعوت پرفسور ادوارد براون و امناي اوقاف گيب دست به كار تصحيح و انتشار تاريخ جهانگشاي جويني زد ، پس از دو سال اقامت در لندن ، در ماه ربيع الثاني 1324 به پاريس رفت ؛ او در اين مدت به نشر جلد اول تاريخ جهانگشاي جويني و آماده كردن جلد دوم آن براي چاپ توفيق يافت و ضمناً چند مقاله و رساله درباره ادبيات و تاريخ ايران نوشت ، و دو سه متن از متون قديمه فارسي را تصحيح كرد. قزويني يك سال پس از جنگ جهاني اول به آلمان رفت . بعد از خاتمه جنگ در روز 13 دي ماه 1298 ( 4 ژانويه 1920 ) به دعوت ميرزا محمدعلي خان فروغي به پاريس برگشت و تصحيح كتبي را كه نيمه كاره مانده بود از سر گرفت. در اين زمان از سوي وزارت فرهنگ مبلغي در اختيار او گذاشته شد كه از بعضي نسخ خطي نفيس عكسبرداري نموده و به ايران ارسال دارد. قزويني در سال 1318 ، به علت جنگ جهاني دوم فرانسه را ترك كرد و براي اقامت دايم به ايران بازگشت. در ايران نيز اوقات قزويني پيوسته مصروف مطالعه و تحقيق و تصحيح متون قديمه بود. علامه محمد قزويني در روز

جمعه ششم خرداد ماه 1328 ش. در تهران درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : تصحيح متون

والدين و انساب : نام پدر محمد قزويني، عبدالوهاب بن عبدالعلي قزويني است. عبدالوهاب يكي از مولفين اربعه «نامه دانشوران» مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر علامه قزويني از علماي زمان خود بود كه در مدرسه دوستعلي خان معير الممالك ، در تهران به كار تدريس اشتغال داشت. او از جمله كساني است كه با سه تن از دانشمندان ديگر ، در نوشتن « نامه دانشوران » شركت داشته و بيشتر ترجمه احوال علماي لغت و صرف و نحو و ادب و فقه در كتاب مزبور به قلم اوست.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد تحصيلات علوم متداوله اسلامي را در تهران سپري كرد. قزويني با وجود آنكه از خانواده علماي دين بود، از همان عهد جواني در خط تحصيل زبان هاي اروپايي و آشنا گشتن با طريقه تتبع و تحقيق فرنگيان افتاد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : علامه قزويني در ايام تحصيل با درس دادن به بعضي از دوستان و آشنايان خود امرار معاش مي نمود. از جمله فعاليت هاي ديگر او در اين زمان ترجمه مقالات و كتب از زبان عربي بود كه توسط روزنامه تربيت ايشان انتشار مي يافت.

استادان و مربيان : محمد قزويني، صرف و نحو را درخدمت پدرش عبد الوهاب بن عبد العلي قزويني و در خدمت حاجي سيد مصطفي قنات آبادي در مدرسه معير الممالك و فقه را در خدمت، همسو و شيخ محمد صادق تهراني و اندكيكمتر در محضر شيخ فضل اللهنوري، كلام و حكمت قديم را از شيخ

علي نوري درمدرسه خان مروي و اصول فقه را نزد ملا محمد آملي در مدرسه خازن الملك، اصول فقه خارج را در محضر افضل المتاخرين ميرزا حسن آشتياني آموخته است. او همچنين از محضر شيخ هادي نجم آبادي نيز بهره برده است، اما بدون تدريس و تدرس كتب رسمي وي از سيد احمد اديب پيشاوري نيز كسب فيض كرده است. شمس العلما شيخ محمد مهدي قزويني عبدالرب آبادي، ميرزا محمد حسين خان اصفهاني (متخلص به فروغي و ملقب به ذكا الملك) نيز از اساتيد قزويني بوده اند.

همسر و فرزندان : محمد قزويني در سفر دوم خود به پاريس با يك خانم ايتاليايي ازدواج نمود ، كه حاصل آن يك دختر بود كه براي او به يادگار ماند.

وقايع ميانسالي : در اوايل سال 1322 محمد قزويني بنا به دعوت برادرش (ميرزا احمد خان) به لندن سفر كرد، و از كتابخانه بزرگ لندن ديدن كرد. او در اين سفر با مستشرقين انگليسي بسياري آشنا شد از جمله پرفسور توان (A.A.Bevan)، الس (A.G.Elis)، آمد روز (H.F.Amedroz) و ادوارد براون (E.G.Browne). علامه قزويي با ميرزا عباس خان اقبال آشتياني نيز مراوده و مكاتبه داشت، همچنين با مير محمد حسين خان عميدالملك حسابي. [محقق. مهدي، زندگينامه و آثار مرحوم علامه محمد قزويني، دي ماه 1378، ص 30-29] قزويني با كازانوا (P.Casanova) و گابريل فران (.FerandG)، مستشرقين فرانسوي نيز آشنا بود. علامه قزويني، با احمد زكي وليدي طوغان ، رهانري ماسه، ماسينيون، برتلز، ماركوارت و ادوارد براوان آشنايي داشته است. محمد قزويني با علي اكبر دهخدا، نويسنده لغت نامه دهخدا، همدوره و دوست بود. همچنين با حاجي سيد نصر الله اخوي، حسينقلي

خان نواب، سيد حسن تقي زاده، ميرزا فضلعلي آقا مجتهد تبريزي، سيد محمد علي خان جمال زاده، ميرزا محمود خان غني زاده، ميرزا حسين خان كاظم زاده (ايرانشهر) ميرزا محمد علي خان تربيت، سيد محمد رضا مساوات و ميرزا ابراهيم پور داود. از دوستان آلماني محمد قزويني مي توان به مستشرقيني همچون ماركوارت (j.Marquart)، زاخائو(E.Sachau)، موريتز (B.Moritz) هارتمن (M.Hartmann)، مان(o.Mann)، ميتووخ (E.Mitwoch)، فرانك (Frank)، بك (S.Beck)، نولدكه(T.Noldeke) اشاره كرد. قزويني به پاريس نيز مسافرتي داشت كه بر اثر آن لبا جمعي از مستشرقين فرانسه آشنا شده است همانند هرتويك درنبورك (Hartwig Dernbourg)، باربيه دومنار (Barbier de Meynard)، ميه (A.Meillet) و هوارت (C.Huart) قزويني در اواخر زندگاني خود مي گفت: «... اكنون كه تاميل ايام گذشته مي كنم و بر عمر تلف كرده تاسف ميخورم باز يكي از بهترين تفريحات من مطالعه شرح رضي و مغني البيب است كه براي من احلي من وصل الحبيب است! العاده كالطبيعه الثانيه.»

زمان و علت فوت : محمد قزويني، روز جمعه ششم خرداد 1328 شمسي مطابق با 28 رجب 1368 قمري، حدود ساعت ده و نيم در كوچه دانش منشعب از خيابان فروردين تهران، چهره در نقاب خاك كشيد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد قزويني در سن 26 سالگي به اروپا رفت. در لندن پس از آشنا شدن به طرز كار خاورشناسان ، به دعوت پرفسور ادوارد براون و امناي اوقاف گيب دست به كار تصحيح و انتشار تاريخ جهانگشاي جويني زد ؛ چون بهترين نسخ آن كتاب در كتابخانه ملي پاريس بود، پس از دو سال اقامت در لندن ، در ماه ربيع الثاني 1324 به پاريس رفت ؛

و از آن تاريخ تا سال 1333 ق. هميشه در پايتخت فرانسه مقيم بود ؛ او در اين مدت به نشر جلد اول تاريخ جهانگشاي جويني و آماده كردن جلد دوم آن براي چاپ توفيق يافت و ضمناً چند مقاله و رساله درباره ادبيات و تاريخ ايران نوشت ، و دو سه متن از متون قديمه فارسي را تصحيح كرد. قزويني يك سال پس از جنگ جهاني اول ، به دعوت سيدحسن تقي زاده ، كه در برلين سرپرستي كميته ايراني آلمان را داشت و در آنجا روزنامه كاوه را منتشر مي ساخت ، به همراهي حسينقلي خان نواب كه به سمت سفير ايران در آلمان انتخاب شده بود ، به آلمان رفت و در 18 ذي الحجه 1333 (27 اكتبر 1915 ) به برلين رسيد و تا چندي پس از پايان جنگ در آن شهر ماند. بعد از خاتمه جنگ در روز 13 دي ماه 1298 ( 4 ژانويه 1920 ) به دعوت ميرزا محمدعلي خان فروغي به پاريس برگشت و تصحيح كتبي را كه نيمه كاره مانده بود از سر گرفت. در اين زمان از سوي وزارت فرهنگ مبلغي در اختيار او گذاشته شد كه از بعضي نسخ خطي نفيس عكسبرداري نموده و به ايران ارسال دارد ؛ او جمعاً 16 كتاب عكس گرفت و با مقدمه هاي به ايران فرستاد. قزويني در سال 1318 ، به علت جنگ جهاني دوم و مشكلاتي كه خارجيان مقيم در اروپا گريبانگير آن شدند ، فرانسه را ترك كرد و ، بعد از سي وشش سال غربت ، در مهر ماه آن سال ، براي اقامت

دايم به ايران بازگشت. در ايران نيز اوقات قزويني پيوسته مصروف مطالعه و تحقيق و تصحيح متون قديمه بود.

همفكران فرد : روش محمد قزويني در كار متن شناسي آن چنان از دقت نظر برخوردار بود كه بزرگاني چون فروزانفر ، بهار ، دهخدا ، اقبال آشتيانبي ، مينوي و ... را متآثر ساخت.

آرا و گرايشهاي خاص : محمد قزويني در كار متن شناسي ، استادي زبردست بود. اجتهاد متن شناسي وي نه تنها در متوني كه خود تصحيح كرد ، بلكه در مقالات و رسائلش نيز به خوبي قابل درك است. دكتر قاسم غني همكار علمي قزويني در تصحيح ديوان حافظ در مورد وي چنين مي گويد: « مرحوم قزويني روش تدقيق و نقد ادبي را به معاصرين خود آموخت؛ آفتاب فياض با بركتي بود كه هركس را مستعد مي ديد به تربيت و ارشاد او مي پرداخت... »

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 .

ويژگي اثر : علامه محمد قزويني براي كتابخانه شخصي خود كه اكنون در دانشكده ادبيات تهران محفوظ است براي خود فهرستي تهيه كرده و براي همه كتابهاي چاپي و خطي به شيوه اي دقيق كتابداري، اطالعات لازم را نوشته است كه شامل چهار جلد فهرست را شامل مي گردد.

2 بيست مقاله

ويژگي اثر : اين كتاب شامل دو جلد است.[ص45]

3 تصحيح المعجم في معايير اشعار العجم

ويژگي اثر : اين اثر تاليف شمس قيس رازي است. [ص42]

4 تصحيح تاريخ جهانگشاي جويني

ويژگي اثر :

اين اثر تاليف علا الدين عطا ملك جويني است.[صص 4-43]

5 تصحيح چهار مقاله نظامي عروضي سمرقندي

ويژگي اثر : اين اثر تاليف نظامي عروضي سمرقندي است[ص43]

6 تصحيح ديوان حافظ

ويژگي اثر : اين اثر تاليف حافظ شيرازي است.[ص44]

7 تصحيح كتاب شد الازار في حط الاوزار عن زوار المزار

ويژگي اثر : اين اثر تاليف معين الدين شيرازي است.[ص 44]

8 تصحيح مرزبان نامه

ويژگي اثر : اين اثر تاليف مرزبان بن رستم است.[ص42]

9 تصحيح مقدمه قديم شاهنامه

ويژگي اثر : اين اثر تاليف فردوسي لوسي است. [ص 47]

10 رساله اي در شرح حال مسعود سعد سلمان

ويژگي اثر : [ص45]

11 رساله در شرح احوال شيخ ابوالفتوح رازي

ويژگي اثر : اين اثر به نام خاتمه الطبع راجع به شرح احوال مولف كتاب و وصف اجمالي تفسير حاضر چاپ شده است. [صص 8-47]

12 رساله ممدوحين سعدي

ويژگي اثر : [ص47]

13 مقاله تاريخي و انتقادي راجع به كتاب نفثه المصدور

ويژگي اثر : اين اثر تاليف نور الدين محمد نسوي است.[ص47]

14 مقدمه تذكره الاوليا

ويژگي اثر : اين اثر تاليف عطار نيشابوري است.[ص45]

15 مقدمه تذكره الشعرا عوض

ويژگي اثر : اين اثر موسوم به لباب الالباب است.[ص45]

منابع زندگينامه :سيماي تاريخ و فرهنگ

قزوين ، نوشته: پرويز ورجاوند ، ج 2 ، تهران : نشر ني ، ص 1254]2[محقق. مهدي، زندگينامه و آثار مرحوم علامه محمد قزويني، دي ماه 1378، ص 1]3از نيما تا روزگار ما ، تاليف: يحيي آرين پور ، ج3 ، تهران: انتشارات زوار ، ص108

قزويني، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد ابراهيم موسوى حايرى قزوينى از مشاهير خطباء و محدثين و مبلغين و مروجين و نويسندگان نامى معاصر و مقيم شهرستان علمى و دينى قم مى باشند.

در سال 1348 هجرى قمرى در كربلاء معلى على من شرفها الصلوه والسلام به دنيا آمده و در مهد فضل و سيادت پرورش يافته و پس از دوران كودكى و خواندن اوليات و ادبيات و سطوح اوليه را در خدمت مرحوم حاج شيخ جعفر رشتى و حاج شيخ محمد خطيب و سيد محمد صالح قزوينى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد حسن قزوينى معروف به حاج آقا و دروس نهائى را از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى شيرازى و آيت اللَّه ميلانى و آيت اللَّه حاج شيخ يوسف شاهرودى و آيت اللَّه حاج سيد محمد حسن قزوينى صاحب (الامامه الاكبرى) استفاده نموده است.

در سال 1393 هجرى قمرى مهاجرت به كويت و مدت هفت سال اقامت و به خدمات تبليغى و تاليفى اشتغال داشته و در سال 1400 قمرى به قم هجرت و اقامت نموده و چهار مرتبه براى ارشاد و تبليغ دين به استراليا سفر نموده و از راه منبر و خطابه چه در خارج و چه در داخل ايران قم و تهران و غيره نشر معارف اهل بيت عليهم السلام نموده و خدمات ارزنده و چشمگيرى نموده و مى نمايند.

معظم له داماد گرامى آيت اللَّه

العظمى ميرزا مهدى شيرازى مى باشند داراى پنج فرزند فاضل و برومندند به اسامى زير كه اسباط مرحوم ميرزا مهدى شيرازى هستند و همگى در حوزه علميه اشتغال به درس و تدريس سطوح عاليه دارند.

1- حاج سيد محمد ابراهيم موسوى قزوينى

2- حاج سيد محمدعلى موسوى قزوينى

3- حاج سيد مصطفى موسوى قزوينى

4- حاج سيد محسن موسوى قزوينى

5- حاج سيد جعفر موسوى قزوينى

تأليفات ارزنده دارند كه به طبع رسيده و آنها از اين قرار است:

1- شرح نهج البلاغه- سه مجلد

2- على (عليه السلام) من المهد الى اللحد

3- فاطمه الزهراء (عليهاالسلام) من المهد الى اللحد

4- الامام المهدى (عليه السلام) من المهد الى الظهور

5- الامام الجواد (عليه السلام) من المهد الى اللحد

6- الامام الهادى (عليه السلام) من المهد الى اللحد

7- الامام العسكرى (عليه السلام) من المهد الى اللحد

8- سيره الرسول الاعظم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم)

9- فاجعه الطف

10- الاسلام والتعاليم

و در حال حاضر مشغول به تأليف موسوعه اى درباره زندگانى و شخصيت حضرت صادق عليه السلام مى باشند كه به ده ها جلد خواهد رسيد.

تولد: 1308.

درگذشت: 1373.

آيت الله محمدكاظم قزوينى صاحب آثار زير است: اسلام و تعليمات تربيتى (ترجمه ذكرالله احمدى، قم، 1370)؛ الامام المهدى عليه السلام من المهد الى الظهور (بيروت، 1370)؛ الامام الهادى عليه السلام من المهد الى اللحد (قم، 1371)؛ عاشورا غمبارترين روز تاريخ (ترجمه و نگارش عليرضا كرمى، قم، 1374)؛ فاطمه ى زهرا (ع) از ولادت تا شهادت (ترجمه حسين فريدونى، 1371 ،1365)؛ موسوعه الامام الصادق عليه السلام (قم، 1372). همچنين در اولين بزرگداشت سالگرد رحلت آيت الله قزوينى، كتاب زير از سوى ستاد مربوطه منتشر گرديد: صفحاتى از زندگينامه آيت الله سيد محمدكاظم قزوينى قدس سره (1374).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

قزويني، ميرزا محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمد طاهر قزويني ، متخلص به

وحيد ، از شاعران سده يازدهم و اوايل يازدهم است كه در قزوين متولد گرديد. وحيد به سبب استعداد ذاتي ، به تحصيل مقدمات علوم زماني خود مشغول گرديدو در فن سياغ و امور دفتري و استيفا مهارت و در انشاء و حسن خط به حسب مقدور كوشيد. پس از فراغت از تحصيل وارد خدمات ديواني شد ، وي نخست به عنوان دستيار ميرزا صالح پسر ميرزا باقر توجيه نويس به تحرير جلدي از دفاتر توجيه مشغول گرديد و چون ميرزا صالح فوت نمود، ميرزا طاهر ( وحيد ) با لياقتي كه از خود ظاهر ساخته بود، به عنوان دستيار و مشير ومشار اعتمادالدوله ميرزا تقي مشهور به سارو تقي و زير شاه صفي ( 1038-1052 ه_ .ق ) و شاه عباس دوم ( 1052-1077 ه_ .ق ) ، كفالت آن خدمت را عهده دار شد. پس از قتل ساروتقي ، اعتمادالدوله - سيد علاء الدين خليفه سلطان - صدرالعظم دستگاه شاه عباس دوم منصب مجلس نويسي يا وقايع نگاري را به عهده وحيد قزويني نهاد ، و به سال 1055 ه_ .ق مورخ رسمي دربار شاه عباس دوم و مامور نوشتن تاريخ سلطنت اين پادشاه شد. او همچنين بعد از وزارت شيخ عليخان زنگنه يك چند با لقب عمادالدله وزير اعظم شاه سليمان ( 1077 - 1105 ه_ .ق ) گشت و تا جلوس شاه سلطان حسين ( 1105-1135 ه_.ق ) بر اين مسند باقي ماند. وحيد قزويني علاوه بر مشاغل ديواني ، وقايع نگار و شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به يادگار نهاده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و

ادبيات فارسي

والدين و انساب : ميرزا محمد طاهر قزويني ، متخلص به « وحيد » ، از ادبا و فضلا و رجال دوره صفوي و از شاعران سده يازدهم و اوايل دوازدهم هجري است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ميرزا محمد طاهر قزويني به سبب استعداد ذاتي ، به تحصيل مقدمات علوم زماني خود مشغول گرديدو در فن سياغ و امور دفتري و استيفا مهارت و در انشاء و حسن خط به حسب مقدور كوشيد.

هم دوره اي ها و همكاران : ميرزا محمد طاهر قزويني با شاعر بزرگ زمان خود ، صائب تبريزي دوستي نزديك داشت.

وقايع ميانسالي : بنا برروايت هدايت در روضه الصفا، ميرزا محمد طاهر قزويني در دوره وزارت شيخ علي خان زنگنه مخذول و منكوب گرديد و اين وضعيت تا پايان وزارت شيخ علي خان در سال 1101 ادامه داشت .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ميرزا محمد طاهر قزويني پس از فراغت از تحصيل وارد خدمات ديواني شد ، وي نخست به عنوان دستيار ميرزا صالح پسر ميرزا باقر توجيه نويس به تحرير جلدي از دفاتر توجيه مشغول گرديد و چون ميرزا صالح فوت نمود، ميرزا طاهر ( وحيد ) با لياقتي كه از خود ظاهر ساخته بود، به عنوان دستيار و مشير ومشار اعتمادالدوله ميرزا تقي مشهور به سارو تقي و زير شاه صفي ( 1038-1052 ه_ .ق ) و شاه عباس دوم ( 1052-1077 ه_ .ق ) ، كفالت آن خدمت را عهده دار شد. پس از قتل ساروتقي ، اعتمادالدوله - سيد علاء الدين خليفه سلطان - صدرالعظم دستگاه شاه عباس دوم منصب مجلس نويسي يا وقايع نگاري

را به عهده وحيد قزويني نهاد ، و به سال 1055 ه_ .ق مورخ رسمي دربار شاه عباس دوم و مامور نوشتن تاريخ سلطنت اين پادشاه شد. او همچنين بعد از وزارت شيخ عليخان زنگنه يك چند با لقب عمادالدله وزير اعظم شاه سليمان ( 1077 - 1105 ه_ .ق ) گشت و تا جلوس شاه سلطان حسين ( 1105-1135 ه_.ق ) بر اين مسند باقي ماند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا محمد طاهر قزويني علاوه بر مشاغل ديواني ، وقايع نگار و شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به يادگار نهاده است. قصايد وحيد را در حدود 5767 بيت ، و غزلياتش را در حدود 30000 بيت ، و رباعياتش در حدود 100 بيت ذكر كرده اند.

آرا و گرايشهاي خاص : ميرزا محمد طاهر قزويني كه شاعري توانا بود ، در سرودن شعر تلاش مي كرد از مزامين تازه استفاده نمايد. ابن يوسف شيرازي در مورد اشعار وحيد چنين مي گويد: « از لحاظ شعر كليات وحيد ارزش و بهاي بسيار ندارد ، ولي مثنويات او بي لطافت نيست و جنبه تاريخي دارد. در آخر «عاشق و معشوق» به تعريف تمام اصناف و كسبه اصفهان پرداخته و « مثنوي آلات جنگ» او بسيار جالب نظر و توجه مي باشد ، مثنوي « خلوت راز » و « ناز و نياز » او لطيف و اخلاقي است ... » نصر آبادي نيز در باره وي چنين مي نويسد: « با اينكه در تحصيل علوم از احدي استفاده ننموده و هيچ گاه فرصت آن نداشته ، باز به قوت ادراك از جميع

علوم بهرة وافي برده ؛ در ترتيب نظم ، قوة بديهه اش به حدي است كه تا كسي نام بيت برد معمار خاطرش به دستياري خامه به عمارت آن پرداخته ... » .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ طاهر وحيد يا عباسنامه ، يا تاريخ شاه عباس دوم

ويژگي اثر : اين كتاب مربوط به وقايع دوران پادشاهي شاه عباس دوم از آغاز تا سال بيسيت و دوم سلطنت او بدست مي دهد.

2 عاشق و معشوق

ويژگي اثر : درحدود هزار و سيصد بيت مي باشد.

3 كليات شعر وحيد

ويژگي اثر : هدايت در تتمه روضه الصفا جلد هشتم مي نويسد ، ديوان وحيد كه مركب از اشعار تركي ، عربي و فارسي است در حدود نود هزار بيت مي باشد. نصر آبادي ديوان وي را از غزل و قصيده و مثنوي ، قريب به سي هزار بيت ذكر مي كند؛ و حزين كه ديوان وحيد را ديده است ، اشعار او را بيش از ششصد هزار بيت ياد مي كند.

4 مثنوي

ويژگي اثر : در حدود هزار و سيصد و هشتاد بيت كه فقط در نسخه كليات به شماره 1161 در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي موجود مي باشد.

5 مثنوي آلات جنگ

ويژگي اثر : در حدود هشتصد بيت است.

6 مثنوي خلوت راز

ويژگي اثر : درحدود دوهزار و دويست بيت مي باشد.

7 مثنوي در

وصف تنبور

ويژگي اثر : بالغ بر شصت و شش بيت مي باشد.

8 مثنوي در وصف عمارت شاهي

ويژگي اثر : بالغ بر شصت و يك بيت مي باشد.

9 مثنوي در وصف نرد

ويژگي اثر : بالغ بر پنجاه و نه بيت مي باشد.

10 مثنوي در وصف همايون تپه

11 مثنوي ساغر سرشار

ويژگي اثر : اين مثنوي در كليات وحيد قزويني محفوظ در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي به شماره1162 ، فقط هفت بيت آن باقي است.

12 مثنوي فتح قندهار

ويژگي اثر : در حدود چهارصد و هشتاد بيت است.

13 مثنوي گلزار عباس

ويژگي اثر : در حدود ششصد و هشتاد بيت است.

14 مثنوي ناز و نياز

ويژگي اثر : در حدود سه هزار و دويست بيت است.

15 مجموعه منشآت وحيد

ويژگي اثر : در حدود دويست و پنجاه نامه است ، كه به مناسبت شغل و مقامي كه داشته به امرا و سلاطين و... نگاشته است.

منابع زندگينامه : سيماي تاريخ و فرهنگ قزوين ، پرويز ورجاوند ، ج 2 ، تهران : نشر ني ، 56- 1355 ]2فرهنگ سخنوران و سرايندگان قزوين ( تذكره شعراي قزوين ) ، تاليف: سيدمحمود خيري ، به كوشش: نقي افشاري ، قزوين: انتشرات طه ، ص 274

قزويني، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هاشم قزوينى از بزرگان علماء و مدرسين معاصر

حوزه مشهد بودند ولادت ايشان در قزوين اتفاق افتاده و مقدمات و قسمتى از سطوح را در قزوين و تهران خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و چندين سال در آنجا از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و عراقى و اصفهانى استفاده نموده و پس از آن به ايران مراجعت و مجاورت آستان قدس رضوى را اختيار و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه كفائى معروف به آقازاده و اعلام ديگر و بالاخص مرحوم مبرور زين العلماء العاملين و قدوه الفقهاء و المجتهدين آيت اللَّه فى العالمين آقاى آقاميرزا مهدى غروى اصفهانى تا آخر عمرش استفاده نموده و خود به تدريس سطوح نهائى و خارج پرداخته و صدها نفر از علماء و دانشمندان معاصر مشهد و نقاط ديگر از محضر و دراساتش بهره مند شده اند.

نگارنده گويد مرحوم قزوينى مذكور از علماء عظام بل آيات كرام عصر ما و از اساتيد حقير بوده اند زيرا جلد اول كفايه را در خدمت ايشان خوانده و در خدمتشان به مباحثه مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى رحمه اللَّه عليه مى رفتم و ايشان نسبت به مرحوم ميرزا اصفهانى اعتقاد و خلوص عجيبى داشت و همواره بر فقاء توصيه مى كرد كه در بحث ميرزا صحبت نكنيد بلكه سراپا گوش استماع و استفاده نمائيد.

مرحوم آيت اللَّه حاج سيد هاشم ميردامادى نجفى مى فرمودند حاج شيخ هاشم از ميرزا اگر اعلم (ملاتر) نباشد قطعا كمتر نيست ولى چطور است كه آنقدر نسبت به ميرزا تواضع و ابراز اخلاص و علاقه مى كند.

خلاصه بسيار متواضع و فروتن مجتنب از تظاهرات و (مبرء من كل شين) بود.

وى در 1380 قمرى فوات و در جوار حضرت على بن موسى الرضا (ع) مدفون گرديد.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قشقائي، جهانگير

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا محمّد خان درّه شورى. از اعاظم حكما و متألّهين، و اجلّه فلاسفه و مرتاضين بوده، در اوايل عمر اندكى تحصيل علوم نموده، به سنّ چهل سالگى به اصفهان آمده و شوق تحصيل علم در او ايجاد شده، به تحصيل معقول و منقول پرداخته، نزد آقا محمّد رضا حكيم قميشه اى و ميرزا محمّد حسن نجفى و جمعى ديگر تحصيل نموده، و عدّه اى كثير از علماى اصفهان افتخار شاگردى او را دارند، و آن حكيم دانشمند از جميع جهات ممتاز بوده، در علم و اخلاق زكيّه بر عموم علما تفوّق داشته، و در مدرسه صدر ساكن بوده، و عمرى را به تجرّد و قناعت گذرانيده، و تا آخر عمر، لباس ايلى خود را تغيير نداده، و به عبا و عمامه ملبّس نگرديده.

در 1223 متولّد، و در شب يكشنبه 13 رمضان المبارك سال 1328 در اصفهان وفات يافته، در تكيه آقا سيد محمّد ترك، اوّل تخت فولاد مدفون گرديد. وى مؤلّف شرحى است بر نهج البلاغه و اشعارى دارد.

مادّه تاريخ وفاتش را جابرى چنين مى گويد:

«جهانگير نزد خداى جهان شد»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قشيري، ابونصر عبدالرحيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 514 ق)، عالم و واعظ. به علت نسبت به بنى قشير، به قشيرى، شهرت يافت. در زيارت حج به بغداد رفت و در آنجا وعظ گفت. به خاطر او بين حنابله و شافعيان اختلاف افتاد، نظام الملك براى فرو خوابيدن فتنه او را به اصفهان دعوت كرد و وى به اصفهان رفت و در آنجا مورد اكرام واقع شد. سپس به نيشابور بازگشت و در آنجا به وعظ و تدريس مشغول شد. قشيرى در نيشابور درگذشت. از آثار وى: «المقامات

و الآداب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (120 / 4)، انساب سمعانى (503 / 4)، العبر (403 / 2).

قصري، ابوغانم عبدالرحيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، اديب و شاعر. در گرگان كاتب و وزير منوچهر بن قابوس بن وشمگير، ملقب به فلك المعالى بود. كه به سمت سفارت نزد سلطان محمود غزنوى رفت. وى اشعار نيكويى به عربى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (287 -286 /2)، ريحانه (220 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوغانم).

قطاعي شيرازي، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1146 ق)، قاطع، مذهب، طراح و رسام. از آثار وى قطاعى كتيبه اى در مشهد مقدس است. در اين اثر استادانه، ابياتى به نستعليق زيبا بر روى فولاد سخت قطاعى شده و زمينه ى آن، با تزيينات دايره اى و اسليمى مدور، به زيبايى تمام به كناره ها وصل گشته است و كاتب آن چنين رقم نهاده: «... قطاعى آن بيد اهتمام محمدطاهر ولد استاد مسيح شيرازى به اتمام رسيد 1146».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (905 -904/ 2).

قطان قزويني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(345 -254 ق)، حافظ، محدث، فقيه و اديب. محدث و شيخ قزوين بود. به طلب حديث مسافرتهايى به عراق و يمن نمود و به نقل شاگردش، ابن فارس قزوينى، از وى حاصل اين سفرها حفظ يكصد هزار حديث بوده است. او «سنن» ابن ماجه قزوينى را از خود وى استماع كرد و همچنين از محمد بن فرج ازرق و ابوحاتم رازى و ابراهيم بن ديزيل و حارث بن ابى اسامه و قاسم بن محمد دلال و يحيى بن عبدك قزوينى و اسحاق بن ابراهيم دبرى و حسن بن عبدالاعلى بوسى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. وى بر حسن بن على ازرق- به حرف كسائى- قرائت نمود و احمد بن نصر شذائى قارى بر قطان قرائت كرد. زبير بن عبدالواحد حافظ و ابوالحسن نحوى و ابوالحسين احمد بن فارس لغوى و احمد بن على بن لال و ابوسعيد عبدالرحمان بن محمد قزوينى و قاسم بن ابى منذر خطيب از وى حديث شنيده اند. ابويعلى خليلى گويد كه وى شيخى عالم به جميع علوم و تفسير و فقه و نحو و لغت بود. جماعتى از شيوخ قزوين گفتند كه قطان مانند

خود در زهد و فضل نديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الحفاظ (857 -856 / 3)، سير النبلاء (465 -463 / 15)، شذرات الذهب (370 / 2)، طبقات الحفاظ (355 -354)، العبر (70 / 2)، معجم الادباء (221 -218 / 12)، النجوم الزاهره (360 -359 / 3).

قطان مروزي، عين الزمان، ابوعلي حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(548 -465 ق)، حكيم، رياضيدان و اديب. اصل وى از بخارا بود. در مرو به دنيا آمد. در طب، رياضيات، ادبيات و علوم دينى سرآمد ولى اشتغال وى بيشتر در علم طب بود. او از شاگردان ابوالعباس لوكرى بود. وى در فتنه ى غزان كشته شد. قطان در عروض، انساب، طب، هيئت و رياضى تأليفات متعدد دارد. مهمترين اثر رياضى او كتاب «گيهان شناخت» يا «كيهان شناخت» و «اختر شناخت» است. از ديگر آثارش: «الدوحه»، در انساب؛ «رسائل»، در طب.[1]

مروزى، عين الزمان ابوعلى حسن بن على؛ رياضى دان و طبيب و فيلسوف قرنهاى پنجم و ششم. اصل وى از بخارا بود و او خود به سال 465 در مرو ولادت يافت. تحصيلات علمى وى نزد لوكرى (ه.م) صورت گرفت و او در مرو مى زيست تا در 548 در فتنه ى غزان به دست آنان كشته شد. قطان در طب و علوم اوايل و رياضيات و ادبيات و علوم دينى سرآمد زمان خود بود، ولى بيشتر به طب علاقه داشت و در مرو دكانى داشت كه در آن به طبابت مشغول بود. مهمترين اثر رياضى او «گيهان شناخت» (ه.م) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (220 -219 / 2)، تاريخ ادبيات در ايران (967 -965 ،313 -312 ،294 / 2)، تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (587)، تاريخ

نظم و نثر (127)، تتمه ى صوان الحكمه (91)، الذريعه (255 -254 / 18 ،272 -271 / 8)، كارنامه ى بزرگان (265)، معجم المؤلفين (260 / 3).

قطب رازي، قطب الدين، ابوجعفر محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(776 / 766 -694 ق)، عالم امامى، فقيه، حكيم و اديب. ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و موصوف به علامه ى رازى. چون در مدرسه اى كه وى تحصيل مى كرد شخص ديگرى كه لقب قطب داشت مشغول تحصيل بود وى به قطب تحتانى اشتهار يافت. در ورامين از نواحى رى به دنيا آمد و چون در آنجا نشوونما پيدا كرد به رازى شهرت يافت. بديهى است چون نسبش به آل بويه مى رسد و موافق فرموده شهيد ثانى از آل بويه قمى است كه جد عالى شيخ صدوق مى باشد. او از بزرگترين شاگردان علامه ى حلى بود. او كتاب «قواعد الاحكام» علامه را به خط خود نوشته و بر او قرائت كرده و علامه نيز در پشت كتاب برايش اجازه نوشته و با عبارات بلندى او را ستوده است. قطب رازى از مشايخ شهيد اول محمد بن مكى است. از ديگر شاگردان او مى توان به ميرسيد شريف جرجانى و سعدالدين تفتازانى اشاره كرد. بيشتر علماى شيعه از جمله محقق ثانى و ميرزا عبدالله، صاحب «رياض العلماء»، و قاضى شوشترى و شيخ حر عاملى او را شيعه دانسته اند، اما صاحب «روضات الجنات» وى را سنى مى داند و در «شذرات الذهب»، شافعى به حساب آمده است. قطب رازى مدتى در خدمت سلطان ابوسعيد و وزيرش خواجه غياث الدين محمد بود و دو كتاب «شرح شمسيه» و «شرح مطالع» را به نام آن وزير نگاشت. پس از درگذشت سلطان ابوسعيد به شام رفت و در دمشق درگذشت. از آثار

وى: «المحاكمات بين شرحى الاشارات»، كه محاكمه مابين دو شرح «اشارات» فخر رازى و خواجه نصير طوسى است او اين كتاب را به خواست استادش، قطب شيرازى، به تحرير كشيد؛ «تحرير القواعد المنطقيه فى شحر الشمسيه»؛ «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار»، در منطق؛ «تحفه الاشراف» و «بحر الاصداف» دو حاشيه بزرگ و كوچك بر «الكشاف»؛ «تحقيق معنى التصور و التصديق»؛ شرح و حاشيه بر «قوعد الاحكام»علامه حلى؛ رساله در «تحقيق الكليات»؛ «تقسيم العلم»؛ «شرح مفتاح العلوم» سكاكى.[1]

رازى، محمد بن محمد بن ابوجعفر ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و علامه رازى و سلطان المحققين دانشمند معروف ايرانى (ف. 776 ه.ق). وى از شاگردان مبرز علامه حلى است و قواعد علامه را به خط خود استنساخ كرده و علامه در پشت همان نسخه به سال 713 ه.ق در قصبه ى ورامين براى او اجازه نوشته است. پس از وفات او را در مقبره ى صالحيه ى دمشق دفن كردند و سپس به موضعى ديگر بردند. او راست: بحرالاصداف حاشيه و شرح تفسير كشاف، تحريرالقواعد المنطقية در شرح شمسية، تحفةالاشراف فى شرح الكشاف كه شرحى است بر كشاف و مفصلتر از بحرالاصداف، تحقيق معنى التصور والتصديق، تقسيم العلم، حاشيه ى قواعد علامه مشهور به حواشى قطبيه، شرح الاشارات، شرح مطالع كه شرحى است بر مطالع الانوار قاضى سراج الدين ارموى در منطق و كلام، المحاكمات بين شرحى الاشارات كه محاكمه اى است بين دو شرح اشارات فخر رازى و نصيرالدين طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (268 / 7)، اعيان الشيعه (413 / 9)، ايضاح المكنون (403 ،56 / 2 ،233 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1089 ،256 ،254 -253 ،246 -244

،237 ،147 ،47 / 3)، تأسيس الشيعه (401 -400)، حبيب السير (221 / 3)، دايره المعارف فارسى (2059 / 2)، الذريعه (107 / 20 ،359 / 18 ،156 / 17 ،69 / 14 ،337 / 13 ،199 -198 / 4 ،388 / 3)، روضات ا لجنات (47 -37 / 6)، رياض العلماء (172 -168 ،156 / 5)، ريحانه (467 -465 / 4)، رى باستان (381 -380 / 2)، شذرات الذهب (207 / 6)، شرح و بررسى زندگانى و معرفى آثار علامه قطب الدين رازى ورامينى، طبقات اعلام الشيعه (قرن 202 -200 / 8)، فرهنگ ادبيات فارسى (399 -398)، فوائد الرضويه (618 -616)، كارنامه بزرگان (245)، كشف الظنون (1716-1715 ،886 ،626 ،95)، الكنى و الالقاب (71 -70 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين رازى)، مجالس المؤمنين (213 -12 / 2)، معجم المؤلفين (216 -215 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (719 -716 / 5)، النجوم الزاهره (70 / 11)، هديه الاحباب (218 -217)، هديه العارفين (163 / 2).

قطب الدين طريثيثي نيشابوري، ابوالمعالي مسعود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(578 -505 ق)، محدث، مدرس، مفسر، اديب، واعظ و فقيه شافعى. اصل وى از طريثيث نيشابور است. وى يگانه پيشواى شافعيان زمان خود بود. نزد پدرش و محمد بن يحيى، شاگرد غزالى، و عمر بن على، معروف به سلطان، و در مرو نزد ابواسحاق ابراهيم بن محمد فقه آموخت و از هبه الله بن سهل سيدى و عبدالجبار خوارى حديث شيند. قطب الدين از پدرش ادبيات را نيز فراگرفت و برآمد و در روزگار اساتيدش وعظ گفت و فتوا داد. وى مدتى نيز در نظاميه ى نيشابور به نيابت از جوينى تدريس كرد. در 538 ق به بغداد رفت و وعظ گفت و مورد

توجه قرار گرفت. وى براى سلطان صلاح الدين ايوبى كتاب «عقيده» را تأليف كرد و در آن جميع مسائل دينى مورد نياز را گردآورى نمود. سپس در دمشق ساكن شد و با ابونصر قشيرى ملاقات كرد. در روزگار فقيه ابوالفتح مصيصى در دشمق مورد توجه قرار گرفت و در مجاهديه درس گفت و پس از مرگ ابوالفتح تدريس در غزاليه را عهده دار شد، سپس راهى حلب شد و در آن جا در دو مدرسه اى كه نورالدين و اسدالدين بنا نهاده بودند درس گفت. سپس به همدان رفت. مدتى در آنجا تدريس كرد. سرانجام به دمشق بازگشت و درس در غزاليه را از سر گرفت و به شاگردانش فقه آموخت. او هچنين در جاروخيه ى دمشق درس گفت، سپس به نمايندگى به بغداد رفت و داماد ابوالفتوح اسفرانيى شد. حافظ ضياء از وى اجازه حديث داشت. ابوالمواهب ابن صصرى و برادرش حسين و تاج ابن حمويه و ديگران از وى روايت كردند. در دمشق درگذشت. در مقبره اى در نزديكى مقبره ى صوفيه ى غربى دفن شد. از ديگر آثار وى كتاب «الهادى» در فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (115 / 8)، سير النبلاء (109 -106 / 21)، شذرات الذهب (263 / 4)، النجوم الزاهره (86 / 6)، وفيات الاعيان (197 -196 / 5).

قطب الدين كيدري نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 576 ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. اصل وى از كيدر از روستاهاى بيهق خراسان است. وى شاگرد فضل بن حسن طبرسى و ابن حمزه عمادالدين طوسى و معاصر با قطب راوندى بود. نقطه نظرات او در فقه مشهور و در كتابهاى «مختلف» و «غايه المراد» و «مسالك» و «كشف اللثام» منقول است.

از وى اشعار لطيفى باقى مانده است. از آثار وى: «الحديقه الانيقه»، اشعار منسوب به اميرالمؤمنين (ع)داير بر آداب و حكم و عبرت و مواعظ؛ «انوار العقول من اشعار وصى الرسول»، كه تمامى اشعار منسوب به اميرالمؤمنين (ع) را گردآورى كرده است؛ «حدائق الحقائق فى تفسير دقائق أحسن الخلائق»، در شرح «نهج البلاعه»، كه آن را در 576 ق تأليف كرده است؛ كتاب «الاصباح» در فقه؛ «كفايه البرايا فى معرفه الانبياء و الاولياء»؛ «مباهج المهج فى مناهج الحجج»؛ «الدرر فى دقائق علم النحو»؛ «البراهين الجليه فى ابطال الذوات الازليه»؛ «لب الالباب»، در مسائل كلام.[1]

كيدرى، محمد بن حسين بن حسن بيهقى مكنى به ابوالحسن، دانشمند معروف (ف. 776 ه.ق) او راست: الاصباح فى فقه الامامية، انوار العقول من اشعار وصى الرسول ص، البراهين الجلية فى ابطال الذوات الازلية، حدائق الحقائق كه شرحى است بر نهج البلاغه، الدرر فى دقائق علم النحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (250 / 9)، الذريعه (101 / 9 ،382 -381 ،285 / 6 ،80 / 3 ،434 -431 ،118 / 2)، روضات الجنات (278 -274 / 6)، ريحانه (473 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 260 -259 / 6)، فوائد الرضويه (494 -493)، الكنى و الالقاب (74 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم المؤلفين (238 -237 / 9).

قطبي، افشين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

افشين قطبي در پنجم بهمن ماه سال 1343 در شهر شيراز به دنيا آمد ، در سال 1356 به همراه پدر و زن پدرش در حاليكه 13 سال داشت به آمريكا رفت و در يك شهر كوچك در حوالي لس آنجلس ساكن شد.

فوتبال خودش را از سه سالگي در شيراز آغاز كرد

و در آمريكا هم پس از يادگيري زبان انگليسي به بازي فوتبال مي پرداخت ، وي در مدرسه "جونيور هايس هود" كه در آن درس ميخواند به عضويت تيم فوتبال آن مدرسه در آمد و توسط شخصي كه پدرش ايراني و مادرش مصري بود و صاحب يك مدرسه فوتبال هم بود ، به عضويت مدرسه فوتبال در آمد و پس از مدتي به جاي بازي در اين تيم ، مربي اين تيم شد و توانست تيم تحت هدايتش را به مقام اول در كاليفرنيا برساند.

وي هنگامي كه به آمريكا رفت به همراه درس خواندن و آموزش فوتبال به كار روزنامه فروشي و باغباني پرداخت تا بتواند خرج خود را در بياورد.

وي در 17 سالگي به داشنگاه معروف " يو سي ال " رفت و در اين دانشگاه مهم نيز به عضويت تيم فوتبال اين دانشگاه در آمد و تنها ايراني تيم فوتبال اين دانشگاه بود . وي تحت نظر مربي آلماني اين دانشگاه " زيك ايشليد " الفباي حرفه اي فوتبال را فرا گرفت .

وي همزمان با دوران دانشجويي در يك مدرسه ورزش استخدام شد و مربي تيم فوتبال شاگردان 7 تا 14 ساله را بر عهده داشت.

وي در سال 1986 موفق شد در رشته مهندسي برق الكترونيك از دانشگاه معتبر "يو سي ال" فارغ التحصيل شود. وي براي مدت سه سال سرمربي تيم زنان اين دانشگاه را نيز بر عهده داشت.

وي در سن 24 سالگي يعني در سال 1988 تصميم ميگيرد كه مدسه فوتبالي را براي خودش تأسيس كند ، وي در اين دو سالي كه از فارغ التحصيلي اش در دانشگاه مي گذشت

موفق شده بود مدرك مربيگري A را از فدراسيون فوتبال آمريكا دريافت كند.

كم كم كار افشين قطبي رونق گرفت به طوري كه در روز حداقل 120 شاگرد از سن 6 تا 19 ساله داشت و مجبور شد چند مربي فوتبال را براي مدرسه فوتبالش به خدمت بگيرد و به جز مربيگري در مديريت مدرسه فوتبالش هم موفق ظاهر شد بطوري كه در سال حدود 1000 نفر شاگرد داشت و محبوبيتش در لس آنجلس بيشتر مي شد و همين امر باعث شد كه قطبي مربيان بزرگي را براي مدرسه فوتبالش بياورد از جمله " كوديانز " از باشگاه آژاكس امستردام هلند و همچنين "بورا ميلوتينوويچ" مربي معروف و شناخته شده يوگسلاوي كه سابقه پنج حضور در جام جهاني (با تيم هاي مكزيك در سال 1986 ، كاستاريكا در سال 1990 ، آمريكا سال 1994 ، نيجريه سال 1998 و چين سال 2002 ) را داشت.

مهمترين شاگر مدرسه افشين قطبي "جان اوبرايان " بود كه از 14 سالگي تا 16 سالگي در مدرسه قطبي به يادگيري فوتبال مي پرداخت و در سن 16 سالگي به آژاكس رفت و در دو جام جهاني هم براي تيم ملي آمريكا بازي كرد.

افشين قطبي مدرسه فوتبالش را در سال 2002 تعطيل كرد ، چرا كه ديگر در آمريكا نبود و نمي توانست باشگاهش را اداره كند

افشين قطبي در سال 1997 به عنوان مربي تيم ملي آمريكا در آمد وي با دعوت سرمربي تيم ملي آمريكا "استيو سمپسون" كه مربي وي در دانشگاه بود به اين تيم پيوست و در جام جهاني 1998 پس از شكست آمريكا از ايران ، به همراه

سرمربي تيم آمريكا از اين تيم استعفاء داد.

رفت و آمدهاي افشين قطبي به اروپا به خصوص هلند ، باعث آشنايي او با مربيان طراز اول هلندي شد بطوريكه در سال 2001 هنگامي كه گاس هيدينك سرمربي تيم ملي كره جنوبي شد اين مربي معروف از قطبي دعوت نمود تا آناليزور وي در تيم ملي كره شود كه قطبي نيز از اين پيشنهاد استقبال كرد . قطبي به همره گاس هيدينك موفق شدند بهترين نتيجه يك تيم ملي آسيايي را در تاريخ فوتبال جام جهاني به ثبت برسانند چرا كه موفق شدند تيم كره جنوبي را در جام جهاني 2002 به مقام چهارمي جهان برسانند.

وي پس از جام جهاني 2002 تا سال 2004 به عنوان دستيار مربي تيم سامسونگ بلووينگز انتخاب شد .

وي در سال بعد مجدد دستيار "استيو سمپسون" در تيم فوتبال گالكسي لس آنجلس شد .

در سال 2006-2005 قطبي به عنوان دستيار "ديك ادوكات" و همچنين "پيم وربيك " در تيم ملي كره جنوبي انتخاب شد و در سال 2007 موفق شدند پس از شكست تيم ملي ايران در جام ملت هاي آسيا به مقام سومي برسند.

قطبي از سال 1356 كه از ايران خارج شد تا سال 1386 ( 30 سال ) به ايران نيامد .

قطبي در سه جام جهاني حضور داشته و از اين لحاظ هيچ مربي ايراني نتوانسته به چنين جايگاهي دست يابد.

وي در سال 2007 به ايران آمد و سرمربيگري تيم فوتبال پرسپوليس تهران را بر عهده گرفت ، و در اين مدت تيم پرسپوليس توانست صدرنشين مسابقات شود .عنواني ه البته تا به امروز دچار نوسانات زيادي شده

و بايد تا پايان فصل منتظر ماند و ديد كه آيا قطبي در اولين تجربه سرمربيگري موفق خواهد شد يا خير؟

از افشين قطبي همچنين به عنوان سرمربي احتمالي تيم ملي ايران ياد مي كردند اما در حاليكه فدراسيون با افشين قطبي مذاكرات خوبي را داشت ، به جهت فشار سازمان تربيت بدني براي انتصاب اجباري امير قلعه نويي و دلايلي همچون اينكه وي با آلودگي هاي فوتبال ايران خيلي آشنا نيست و همچنين نتوانسته از پس حواشي تيمي چون پرسپوليس و باند استيلي بربيايد چگونه مي تواند از پس بازيكن سالاري موجود در تيم ملي و دلالان گرد تيم بر بيايد به پست سرمربيگري تيم ملي نرسيد تا علي دايي كه تا روز اخر اصلا بين گزينه ها نبود سپربلاي فدراسيون شود و به عنوان سرمربيگري تيم ملي انتخاب شود.

منابع زندگينامه :http://www.iranactor.com/

قلعه نويي، امير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اردشير قلعه نويي، معروف به امير قلعه نويي در سال 1342 به دنيا آمد.

اردشير 7 ساله بود كه خبر دادند پدرش فوت كرده است. وي از سيزده سالگي شروع به كار كردن كرد و در كنار كار، فوتبال نيز بازي مي كرد.

در سال 1360 امير به تيم ملي جوانان دعوت شد كه نمايش قابل قبولي هم از خود ارائه كرد و در اسفند 1360 از تيم راه آهن به شاهين رفت. شاهين در آن زمان ملي پوشان زيادي داشت. او اواسط ليگ سال 66 پس از پيروزي 2 بر صفر برابر پرسپوليس، شاهين را ترك كرد و به السد قطر رفت.

امير زمستان 1367 به تهران بازگشت و اين بار سراغ باشگاه استقلال تهران رفت، پاي ميز قرارداد نشست و پيراهن آبي را بر

تن كرد.

اولين بازي وي به عنوان بازيكن استقلال در 19 اسفند سال 1367 مقابل پرسپوليس رقم خورد. اين بازي كه در مرحله يك چهارم نهايي جام حذفي برگزار مي شد به پنالتي كشيده شد و اردشير پنالتي اش را از دست داد.

اين بازيكن خلاق تا پايان دوره بازيگري اش تنها 19 بازي ملي انجام داد كه اتفاقاً 18 بازي آن در سن 30 سالگي به بعد رخ داد. امير اولين بار توسط ناصر ابراهيمي در سال 1364 به تيم ملي ب دعوت شد.

او در ارديبهشت سال 1365 همراه تيم ملي به چين سفر كرد و اولين بار پيراهن تيم ملي الف را بر تن كرد اما تا سال 1372 هيچگاه مجدداً به تيم ملي فراخوانده نشد. در كارنامه ملي قلعه نويي تنها يك گل زده آن هم به كويت ديده مي شود.

او در سال 1368 دچار مصدوميت شديدي شد و بار دوم در سال 1373 مصدوميت جدي را تجربه كرد.

وي سابقه مربيگري در تيم هاي برق تهران، كشاورز، استقلال اهواز و استقلال تهران را دارد.

پس از قهرماني استقلال تهران با قلعه نويي در سال 1385 و نتايج ضعيف تيم ملي ايران در مسابقات جام جهاني 2006 و از طرفي خاتمه همكاري ايران با برانكو ايوانكويچ، شرايط تازه اي براي قلعه نويي مهيا شد.

او به عنوان سرمربي تيم ملي انتخاب شد و همزمان در ادواري پست هاي مديرفني و رئيس سازمان فوتبال استقلال تهران را نيز بر عهده داشت. تيم ملي ايران با حضور او روي نيمكت در مسابقات جام ملت هاي آسيا (2007) با ضربات پنالتي مغلوب تيم ملي كره جنوبي شد و از اين رقابت ها دست خالي بازگشت.

در سال 2007 وي كانديد كسب بهترين مربي

سال آسيا شد

قلي زاده، احمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولف، مترجم.

تولد: 1286.

درگذشت: 28 خرداد 1368، لس آنجلس.

احمدرضا قلى زاده تحصيلات خود را در مدرسه هاى ثريا و ادب و دانش به پايان رسانيد و پس از آن به دارالمعلمين وارد شده و از دانشسراى عالى در رشته ى فيزيك و شيمى در مقطع كارشناسى فارغ التحصيل شد. علاوه بر تدريس در دبيرستان هاى انوشيروان دادگر و فيروز بهرام در دانشگاه نيز درس مى داد.

از آثار اوست: آزمايش هاى علمى (ژوزف ليمپتين، 1334)؛ شيمى (براى دوره ى متوسطه، 1317 -1316)؛ شيمى آلى (بامشاركت دكتر وارطانى، 1330، جلد سوم، 1316)؛ شيمى فنى خانه دارى، فيزيك (براى سال سوم دبيرستان ها، 1317، با مشاركت على اصغر نوروزيان و هادى رهنما، جلد پنجم، چاپ يازدهم، 1333، جلد ششم، 1319)؛ ماشين هاى خانگى (ژوزف ليمپتين). وى همچنين در ترجمه ى كتاب زندگينامه ى علمى دانشوران همكارى داشت.

احمدرضا قلى زاده در خرداد 1368 در بيمارستانى در شهر لس آنجلس آمريكا درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قمشه اي شمس آبادي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ملاّ قاسم از احفاد ميرزا حيدر على مجلسى، واعظ كامل جامع، در جمعه 18 ذيحجة الحرام سال 1370 وفات يافته، داخل بقعه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قمي طباطبائي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا باقر بن العالم الجليل آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى از علماء اعلام معاصر تهرانست.

وى در ماه ذى الحجه 1335 قمرى در مشهد مقدس متولد شده و در بيت علم و ورع پرورش يافته و دروس مقدماتى و سطوح را نزد اساتيد و علماء مشهد فراگرفته و سپس در سال 1353 قمرى در خدمت والد ماجدش بعتبات عاليات مهاجرت نموده و در كربلاء معلى اقامت و از دروس خارج مرحوم والد و آيت اللَّه العظمى ميلانى (مقيم مشهد) استفاده نموده و بعد از آن مدتى در نجف اشرف از محضر آيت اللَّه العظمى خوئى بهره مند و نيز چندى از ابحاث مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى مستفيض گرديده آنگاه در سال 1366 قمرى بعد از فوت مرحوم والدش آيت اللَّه العظمى قمى به تهران منتقل و تاكنون بخدمات دينى و روحى و اقامه جماعت در مسجد (نوريان) خيابان شميران (باغ صبا) و مباحثات علمى و غيره اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

قمي مشهدي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1107 ق)، فقيه، مفسر، محدث، اديب و عالم. وى با علامه محقق سبزوارى و علامه مجلسى صاحب «بحارالانوار» و فيض كاشانى معاصر بود او از شاگردان علامه مجلسى و از ايشان، در 1107 ق، به دريافت اجازه نايل آمد. شيخ حر عاملى در «امل الامل» او را از فضلاى معاصر خود مى شمارد. از آثار وى: «كنز الدقائق و بحر الغرائب» يا «كنز الحقائق و بحر الدقائق»، در تفسير قرآن كه در حدود يكصد و بيست هزار بيت است و استادش علامه مجلسى در پشت اين تفسير تقريظى، در 1102 ق، نگاشته و در

آن او را ستوده است؛ «شرح المنظومه» موسوم به «نجاح المطالب» يا «ارجوزه»، منظومه اى در صد بيت، در معانى و بيان، و شرح آن موسوم به «انجاح المطالب فى الفوز بالمارب»؛ رساله در «احكام صيد و ذباحه»، به عربى؛ «التحفه الحسينيه»، در ادعيه؛ «سلم درجات الجنه»؛ «شرح الزياره الرجبيه»؛ «شرح الصحيفه السجاديه»؛ «شرح الترصيف فى علم التصريف»، به نظم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تلامذه العلامه المجلسى (72 -71)، الذريعه (64/ 24 ،154 -153 ،152 -151 / 18 ،92 / 14 ،356 ،307 -306 ،145 / 13 ،220 / 12 ،430 -429 / 3 ،364 -363 / 2 ،496 / 1)، روضات الجنات (106 -105 / 7)، فوائد الرضويه (618 ،534)، گنجينه ى دانشمندان (117 / 1).

قمي وزوائي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در مآثر و آثار گويد: شيخ محمدحسن قمى وزوائى مقيم دارالخلافه عالمى عادل است و فقيهى فاضل او را با خاندان مرحوم حاج ملا محمد كرمانشاهى كه عالمى ربانى بود و با خاقان مغفور، فتحعلى شاه قاجار معاصرت داشت ارتباطى من القديم است «و اختصاص عن الصميم» در سال 1310 وفات نموده و در شيخان بزرگ قم مدفون شد (وزواء) از بلوك قم است كه تا شهر ده فرسخ مسافت دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، اسحاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسحق قمى عالمى جليل و متقى از شاگردان شيخ انصارى بوده و در سال 1324 قمرى وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، سعيد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه خونسارى در باب سين ص 301 روضات الجنات گويد، القاضى سعيد بن محمد مفيد القمى اوست مولا و فاضل حكيم بارع عارف متشرع اديب كامل محقق صمدانى كه در بعضى از نوشته هايش از خود تعبير به بنده ملتجى به درب صاحبان توحيد محمد معروف به سعيد نموده است.

دست بازى در مراتب ولايت و عرفان و روش عالى بر طريقه اهل معرفت و وجدان دارد. وى از بزرگان فضلاء حكمت و ادب و حديث و تأويل و مؤيد به روح القدس در استنباط نكات و دقايق خفيه و اطلاع بر اسرار و ضماير و مكاشفات بوده است.

در عصر شاه صفى صفوى رياست روحانيت و علميت شهرستان قم با وى بوده و در بين مردم قضاوت و داورى مى نموده و در شرعيات نهايت تسلط را داشته است.

بيشتر و عمده تلمذ و شاگرديش در محضر محدث بزرگوار مولانا محمد محسن فيض كاشانى بوده شباهت تامى در مشرب و روش به خواهرزاده اش شيخ نورالدين كه به منزله پيراهن تن او و زبان وى در ظاهر و باطن بوده داشته است.

تأليفات و آثار ارزنده بسيارى دارد در حديث و اخلاق كه بعضى از آن را اشاره مى نمايم:

1- شرح كبيرى بر كتاب توحيد صدوق در چندين مجلد، 2- كتاب اربعينيات كه در او چهل رساله جمع كرده كه از هر كدام چهل باب از بابهاى معارف و تحقيقات باز مى شود و آن از بهترين تصنيفات شيعه است.

قبر شريف اين بزرگوار در نزديك قبر جناب شيخ ابوالحسن

على بن بابويه در كنار خيابان ارم مقابل پارك فعلى شهردارى شهرستان قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن قمي

محل تولد : مامازند ورامين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1339 هجري شمسي در روستاي مامازند ورامين به دنيا آمد. پدرش از كشاورزان زحمتكش و ساده زيست آن منطقه بود كه به علت تدين و پارسايي زياد به شيخ حسين معروف شده بود. اورا كه پنجمين فرزند خانواده بود، محسن نام نهادند. در سن پنج سالگي قرآن را از پدر خويش ياد گرفت. محسن در 7سالگي وارد كلاس درس شد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه انديشه به اتمام رسانيد. درسال 1350 ودر سن 11 سالگي به قم رفت وبه تحصيل علوم ديني در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني مشغول شد. او دردوران طلبگي شاگرد ممتاز مدرسه بود و به دفعات مكرر توسط حضرت آيت الله گلپايگاني مورد تشويق قرار گرفت و در سن 14 سالگي شروع به تدريس دروس ادبيات و مقدماتي در حوزه علميه نمود. ايشان سطوح عاليه تحصيل حوزوي خود را نزد اساتيد بزرگواري همچون حضرات آيات فاضل لنكراني، ستوده، اعتمادي، صلواتي و صالحي مازندراني به پايان رسانيد. حجة الاسلام والمسلمين محسن قمي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به تحقيق وتحصيل وتدريس در حوزه پرداخت و با شروع جنگ تحميلي همراه با برادران خويش به نداي پير انقلاب لبيك گفته و عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شدند. در سال 1360 در هنگام محاصره آبادان مجروح گرديده وبه مقام رفيع جانبازي نائل گشت. در جريان انقلاب اسلامي و

دفاع مقدس 5 نفر از خانواده حجة الاسلام محسن قمي به فيض شهادت نايل گشتند.

قمي، محمد بن رضا

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حر عاملى در كتاب امل الامل گويد: آنجناب از فضلاء معاصرين بوده و گويد او راست شرح منظومه در معانى و بيان كه يكصد بيت است و آن را «انجاح المطالب» ناميده و صاحب روضات گويد المولى ميرزا محمد بن المولى محمد بن رضا بن المولى اسماعيل ابن جمال الدين المشهدى القمى مردى فاضل و عالمى عامل و جامع و اديب و محدث و فقيه و منسر و نبيه و موثق و وجيه و از علماء زمان علامه سبزوارى (جناب مولى محمدباقر ابن محمد مؤمن سبزوارى اصفهانى) و علامه مجلسى (صاحب بحار) و مرحوم فيض كاشانى است او راست كتاب تفسير كبير موسوم به «كنزالدقايق و بحرالغرائب» كه تقريباً يكصد و بيست هزار بيت است و سبقت نگرفته است او را به اين طرز تفسير احدى از علماء قديماً و جديداً و از براى اوست ايضاً كتاب كبيرى در اعمال سال به فارسى كه خوش طرز و پرفايده است و رساله اى به عربى در احكام صيد و ذباحه با نهايت استدلال و غير اينها از كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علماء و وعاظ درجه اول قم بود كه در ترتيب مطالب منبرى و حسن ابتكار آن ربطى عظيم داشت و منبرش براى عموم خصوصاً طبقه عوام زياد نافع بود. در سال 1266 در قم متولد شده و در اوائل جوانى تحصيل فقه و اصول نموده و چندى هم در قم امامت جماعت داشت داراى ذوقى سليم و طبعى سرشار بود و در مراثى حضرت سيدالشهداء عليه السلام و خاندان مظلوم پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم اشعارى داشت كه اكنون نزد فرزند

ارجمندش حجةالاسلام آقاى حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى موجود مى باشد.

در دوره اول مشروطى از طرف اهالى قم به وكالت مجلس شورا و پارلمان انتخاب گرديد و مى فرمود من در كتابخانه خود بدون اطلاع و خبرى نشسته بودم كه خبر دادند اهالى شما را به وكالت مجلس انتخاب نموده اند. پس در همان دوره اول به تهران عزيمت نمود و در مجلس شركت كرد.

از آثار آن مرحوم است چهار جلد كتاب كه در مواعظ و مجالس منبرى ترتيب و تأليف نموده كه خيلى با سليقه و مفيد و خوب نوشته اند. ديگر در اواخر عمر كتابى هم در فضيلت صلوات مرقوم نموده اند در سن 87 سالگى در سال 1351 هجرى وفات نموده و در صحن كهنه مقابل بقعه محمد شاه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قميشه اي، ابوالفتوح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و فاضل حكيم بوده، و در قرن دوازدهم مى زيسته است، و حواشى بر شرح اصول كافى نگاشته كه آن را فرزندش محمّد مهدى قميشه اى در نسخه اى از كتاب مرقوم، كه در تاريخ 26 شعبان سال 1133 از كتابت آن فراغت يافته است، نقل نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قميشه اي، مفيدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل اديب، ساكن اصفهان بوده، و در 1293 وفات يافته، نزديك خواجوئى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قوام الدين كرماني، ابومحمد، ابوالفتح مسعود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(748 -664 ق)، اديب و فقيه حنفى. در ديارش علوم مقدماتى را فراگرفت و آن گاه در ادبيات عرب و فقه و اصول مهارت پيدا كرد و نظم و نثر نيكويى يافت. پس به دمشق رفت و ساكن آنجا شد. سپس مدتى را در قاهره گذرانيد و سرانجام به دمشق بازگشت و تا پايان عمر در آنجا ماند. از آثارش: شرح «كنز الدقائق» به نام «شرح الكنز»، در فروع فقه حنفى؛ حاشيه بر «الكاشف الذهنى» در شرح «المغنى» خبازى خجندى، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (115 / 8)، شذرات الذهب (158 -157 / 6)، كشف الظنون (1749 ،1516)، هديه العارفين (429 / 2).

قوام السنه اصفهاني، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(535 -457 ق)، مفسر، حافط، محدث و لغوى شافعى. معروف به جوزى و قوام السنه جوزى. از ابوعمرو عبدالوهاب بن منده و عائشه بنت حسن و ابراهيم بن طيان و قاضى ابومنصور شكرويه و محمد بن احمد سمسار و احمد ذكوانى و رئيس ابوعبدالله ثقفى و عاصم بن حسن و محمد زينبى و ابوبكر بن خلف شيرازى و ابونصر سراج و عبدالرحمان واحدى در اصفهان و بغداد و نيشابور حديث شنيد. او همچنين سالى را در مجاورت مكه گذرانيد و املاء و تصنيف نمود. ابوسعد سمعانى و ابوالعلاء همدانى و ابوطاهر سلفى و ابوالقاسم بن عساكر و ابوموسى مدينى و ابوسعد صائغ و عبدالله بن محمد خباز و ابوالمجد زاهر بن احمد ثقفى و محمود عبدكوى از شاگردان وى در حديث مى باشند. ابوموسى مدينى او را پيشگام و استاد علماى زمانش مى داند. يحيى بن منده گويد كه در عصر او مثل او نبود. او در تفسير، معانى، اعراب و

فقه سرآمد اقران بود. فتاواى او در شهر و روستا شهرت داشت. وى كتاب بسيارى به عربى و فارسى نگاشت. از آثارش: «الجامع»، در تفسير،سى مجلد؛ «المعتمد»، تفسيرى در ده مجلد؛ «الايضاح»، در تفسير، در چهار مجلد ؛ «الموضح»، تفسيرى به فارسى در چندين مجلد؛ «دلائل النبوه»؛ «التذكره»، حدود سى جزء؛ «سير السلف»، در شرح حال صحابه و تابعين؛ «الترغيب و الترهيب»؛«شرح الصحيحين»؛ «المغازى»؛ «اعراب القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (323 -322 / 1)، الاعلام بوفيات الاعلام (356 / 1)، سير النبلاء (88 -80 / 20)، شذرات الذهب (106 -105 / 4)، طبقات الحفاظ (464 -463)، العبر (447 -446 / 2)، الكامل (369 / 8)، كشف الظنون (1904 ،1732 ،1404 ،760 ،631 ،575 ،571 ،558 ،554 ،442 ،400 ،211 ،123)، النجوم الزاهره (261 / 5)، الوافى بالوفيات (211 / 9)، هديه العارفين (211 / 1).

قوام، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به «قوام السلطنه»، در 1252 ش در تهران متولد شد. پدرش ميرزا ابراهيم معتمدالسلطنه از رجال دوره ى ناصرى و جدش قوام الدوله وزير دفتر استيفا بود. مادرش طاووس خانم دختر ميرزا محمدخان مجدالملك سينكى صاحب رساله مجديه و پدر ميرزا على خان امين الدوله است. قوام تحصيلات مقدماتى را به اتفاق برادرش حسن وثوق نزد معلمين خصوصى فراگرفت، سپس در زمينه ى ادبيات فارسى و صرف و نحو عربى، عروض و قافيه و معانى بيان و رياضيات قديم ادامه ى تحصيل داد و مدتى نيز در مدرسه ى مروى به آموزش فلسفه و حكمت اشتغال ورزيد. تلاش او در حسن خط موجب شد كه در عداد خطاطان درجه ى اول روز قرار بگيرد.

قوام وقتى به سن رشد رسيد، معتمدالسلطنه شمه اى از تحصيلات او و نمونه اى از

خط او را نزد ناصرالدين شاه برد و براى فرزند خود تقاضاى شغل و لقب نمود. شاه وقتى از حسن خط و شيوه ى نگارش اين جوان واقف شد، او را جزء پيشخدمتان مخصوص قرار داد و ملقب به عنوان دبير حضور كرد.

در سال 1314 ه.ق ميرزا على خان امين الدوله دائى او با پيشكارى وليعهد به آذربايجان رفت و ميرزا احمد دبيرحضور را نيز به عنوان منشى و رئيس دفتر مخصوص با خود به اين ماموريت برد. چند ماهى پس از اين ماموريت، امين الدوله به تهران احضار شد و به جاى ميرزا على اصغرخان امين السلطان به صدارت رسيد و قوام را منشى و رئيس دفتر خود نمود.

عبدالله مستوفى در تاريخ قاجار درباره ى اين سمت دبيرحضور چنين مى نويسد: «منشى گرى صدراعظم در اين ايام هم مثل سابق زيبائى خط و انشاء و امانت و صحت و پشتكار و هوش و فراستى لازم داشت كه در همه يافت نمى شد زيرا هنوز هم نوشتن نامه به طور مرتجل و بدون پيش نويس و قلم خوردگى از لوازم كار به شمار مى آمد. عهده كردن اين كار زيردست نويسنده دقيق و صاحب خطى مانند امين الدوله كار هر بافنده و حلاج نبوده و آقاى دبيرحضور تمام مزاياى شغل را از زيبائى خط و انشاء مرتجل و امانت و پشتكار حائز بود».

ميرزا احمدخان دبير حضور مادام كه امين الدوله صدراعظم بود، در آن سمت حساس قرار داشت. پس از كناره گيرى امين الدوله، راه اروپا را پيش گرفت و متناوبا قريب 3 سال در اروپا به تكميل تحصيلات و آموزش زبانهاى خارجى اشتغال ورزيد. در 1322 ه.ق عين الدوله صدراعظم شد، دبيرحضور را به تهران فراخواند و به او مقام و عنوان

وزير رسائل داد. اين سمت در آن ايام در حقيقت معاونت اجرائى و ادارى نخست وزير بود. در سفر سوم مظفرالدين شاه به اروپا در زمره ى همراهان قرار گرفت. پس از بازگشت به تهران، با دريافت لقب وزيرحضور، رئيس دفتر مخصوص مظفرالدين شاه شد. او در اين سمت توانست اعتماد شاه را نسبت به خود جلب كند. قوام در اثر توقف طولانى در اروپا و مطالعه در نوع حكومتها به حكومت قانون و مشروطيت بستگى داشت و از اين رو از سنگر دفتر مخصوص، شاه را تشويق به اعطاى مشروطيت مى نمود. اقدامات قوام و اعلم الدوله ثقفى پزشك مخصوص در اين باره قابل تقديس است. قوام فرمان مشروطيت را به خط زيباى خود نوشت و آن را براى امضاء نزد مظفرالدين شاه برد و در اثر اصرار سرانجام فرمان را به توشيح رسانيد.

قوام در 1324 پس از فوت نريمان خان قوام السلطنه وزيرمختار ايران در اتريش با اهداء 25 هزار اشرفى براى خود از شاه لقب قوام السلطنه گرفت.

قوام از تاريخ صدور فرمان مشروطيت تا فتح تهران، كار دولتى نداشت و گاهى به عنوان ميانجى بين مشروطه خواهان و مستبدين مى شد و يا بعضى تندروى ها را تعديل مى كرد.

پس از خلع محمدعلى ميرزا و اداره ى كشور وسيله ى سپهسالار و سردار اسعد از طرف سردار اسعد به معاونت وزارت داخله منصوب شد. ظاهرا مقام وزارت با سردار بود ولى او عملا هيچگونه مداخله اى در كارها نداشت. قوام سازمانى بر اساس كشورهاى اروپائى براى وزارت داخله پى ريزى كرد و مسئوليتها را مشخص نمود و براى احراز مشاغل ضوابطى تعيين نمود. در مرداد 1289 در كابينه ى اول مستوفى الممالك، وزارت جنگ را احراز كرد. قوام السلطنه در

اين سمت توانست لايحه ى خلع سلاح مجاهدين را از تصويب مجلس بگذراند. همچنين از خودسرى هاى بختيارى ها و تروريست ها جلوگيرى كند. ستارخان و فدائيان او كه مسلح و غالبا موجب بروز حوادث ناگوارى در شهر مى شدند، خلع سلاح شدند. در زدوخوردى كه بين قواى دولتى و فدائيان ستارخان در پارك اتابك به وقوع پيوست، ستارخان گلوله خورد. قوام در همين سمت قيمتى براى سلاح مردم تعيين كرد و با قيمتى مناسب آنها را خريد و تحويل انبار مهمات وزارت جنگ داد.

در 1290 ش در كابينه ى دوم محمدولى خان سپهدار تنكابنى به وزارت عدليه منصوب شد و در مرداد همان سال در هيئت دولت صمصام السلطنه بختيارى به وزارت داخله رسيد و در هر سه ترميم كابينه در وزارت داخله باقى ماند. در 1291 در كابينه ى محمدعلى خان علاءالسلطنه وزارت ماليه را عهده دار گرديد. در 1296 در نخست وزيرى دوم علاءالسلطنه وزير داخله شد. در كابينه ى سلطان عبدالمجيد ميرزا عين الدوله همچنان مقام وزارت داخله را حفظ كرد.

در 1296 قوام السلطنه به جاى كامران ميرزا قاجار به ايالت خراسان منصوب شد. پس از ورود به مشهد، خود را فرمانرواى كل ايالت خراسان و سيستان خواند. در اين ماموريت، قوام السلطنه اقدامات چشمگيرى براى ايجاد امنيت از طريق تقويت ژاندارمرى و شهربانى به عمل آورد و اعتباراتى از مركز براى تهيه ى تفنگ و مهمات ديگر تحصيل نمود. ياغيان و طاغيان را سر جاى خود نشاند و به اين استان پهناور امنيت نسبى بخشيد. در همين ايام موجبات انتقال كلنل محمدتقى خان پسيان را براى رياست ژاندارمرى خراسان فراهم نمود و ساز و برگى مناسب و در خور يك واحد نظامى قومى براى او تدارك ديد و

از هر جهت كلنل را مورد تاييد و تشويق قرار داد.

قوام السلطنه تا پايان 1299 در استان خراسان مستقر بود. بعد از كودتاى 1299و نخست وزيرى سيد ضياءالدين طباطبائى و صدور ابلاغ اعلاميه هاى تازه نخست وزير از مركز توضيح بيشترى خواست ولى سيد ضياء كه از او بيم داشت، دستور توقيف او را به كلنل محمدتقى خان پسيان داد روز سيزده نوروز 1300 هنگامى كه قوام با كالسكه ى مخصوص خود از باغ ملك آباد عازم شهر بود، در مقابل ژاندارمرى توسط ماژور اسمعيل خان بهادر معاون كلنل دستگير و زندانى شد و كلنل عهدشكنى خود را نسبت به ولى نعمت خود كه سوگند وفادارى به او خورده بود شكست. كلنل پس از دستگيرى قوام، اموالش را مصادره كرد و او را تحت الحفظ با گارى پستى به تهران فرستاد و تحويل زندان قصر داد.

در خردادماه 1300 سيد ضياءالدين از رياست دولت معزول و به اروپا تبعيد شد و شهاب الدوله شمس ملك آراء رئيس تشريفات سلطان احمدشاه فرمان نخست وزيرى قوام السلطنه را در زندان قصر به او ابلاغ كرد.

قوام در چهاردهم خرداد رئيس الوزراء شد. در همين كابينه براى جلوگيرى از تندروهاى سردارسپه، مصدق السلطنه را به وزارت ماليه معرفى كرد و از مجلس براى او اختيارات گرفت و در تمام مدت نخست وزيرى، وزارت داخله را خود متصدى گرديد. قوام پس از نه ماه زمامدارى و يك سلسله اقدامات بنيادى، در بهمن ماه همان سال جاى خود را به مشيرالدوله داد ولى مشيرالدوله بيش از چهار ماه نتوانست دولت را اداره كند و كنار رفت و مجلس بار ديگر قوام السلطنه را به رياست الوزرائى برگزيد. قوام در اين دوره از نخست وزيرى مورد تاييد مدرس و اصلاح طلبان بود. در اين

دوره، قوام لايحه ى تشكيل بانك ملى و استخدام مستشاران آمريكائى را براى امور مالى تقديم مجلس كرد. نخست وزيرى دوم قوام السلطنه، حدود هشت ماه طول كشيد و مستوفى جانشين او شد.

قوام در 1302 ظاهرا به جرم توطئه اى عليه وزير جنگ تحت تعقيب قرار گرفت و مدتى توقيف بود تا در اثر وساطت عده اى از زندان آزاد و رهسپار اروپا گرديد و سالها به صورت انزوا و تبعيد در اروپا به سر مى برد تا اينكه در اثر وساطت وثوق الدوله و ذكاءالملك فروغى به تهران آمد و دور از كارهاى سياسى در لاهيجان به كشاورزى مشغول شد. بعد از شهريور 1320 بار ديگر قوام وارد صحنه ى سياست شد و خود را كانديداى نخست وزيرى كرد. فروغى براى رهائى از تحريكات قوام، او را به عضويت كابينه دعوت نمود ولى قوام نپذيرفت و همچنان در كمين نخست وزيرى نشست. قوام، محمدرضا پهلوى را جز يك بار در دوران خردسالى نديده بود. در 1301 كه قوام السلطنه نخست وزير و سردارسپه وزير جنگ بود، رضاخان از رئيس الوزراء و وزيران براى صرف ناهار در منزل ييلاقى خود كه بعدها سعدآباد ناميده شد، دعوتى به عمل مى آورد. در آن روز سردارسپه فرزند سه ساله ى خود را نزد قوام السلطنه مى برد و قوام نيز بر حسب رويه رجال و متعينين، كودك را در آغوش گرفته مشتى اشرفى طلا در جيب او مى ريزد. ديگر از آن تاريخ به بعد، شاه جديد را نديده بود. توسط شكوه الملك پسرعموى خود تقاضاى ملاقات مى كند. شاه او را مى پذيرد و قوام وقتى وارد اتاق شاه مى شود، بدون رعايت تشريفات مى گويد آه چقدر بزرگ شده اى. شاه از اين جمله كه جنبه ى تحقير در آن نهفته

بود، از قوام نفرت پيدا مى كند و هميشه انزجار خود را ابراز مى كرد. در اين ملاقات، شاه از قوام خواهش مى كند كابينه را تقويت كند. قوام با صدور اعلاميه اى شايعه ى نخست وزيرى خود را تكذيب مى نمايد.

در مرداد 1321 مجلس سيزدهم به نخست وزيرى قوام راى اعتماد مى دهد و شاه ناچار فرمان نخست وزيرى او را صادر مى كند. اشغال ايران از طرف متفقين قحطى و كمبود مواد غذائى، تورم شديد اقتصادى و بيكارى، دولت قوام را با مشكلات بزرگى روبرو ساخت. با وجودى كه از تنى چند از رجال صدر مشروطيت در كابينه ى خود دعوت كرد، مع الوصف نتوانست به اوضاع كشور سر و صورتى بدهد. در 17 آذر همان سال مردم شورش كردند، به داخل مجلس ريختند، عده اى از نمايندگان را مجروح ساختند، دكاكين به غارت رفت، ساختمانها به آتش كشيده شد و حتى خانه ى قوام السلطنه را آتش زدند و حكومت نظامى تمام مطبوعات را منحل كرد و مديران آنها را به زندان انداخت، فقط نشريه اى به نام اخبار روز از طرف دولت منتشر مى شد كه حاوى اخبار جارى روز بود. قوام در محيط اختناق و خفقانى كه به وجود آورده بود، نتوانست ادامه حكومت دهد، ناچار از كار كنار گرفت و مجددا صندلى صدارت را به سهيلى داد. مجلس چهاردهم در روزهاى آخر عمر خود به فكر تعيين نخست وزير مقتدرى افتاد كه بتواند بر مشكلات فائق آيد. ماجراى آذربايجان و خراسان و فارس و اصفهان هر كدام در نوع خود مشكل بزرگى بودند. اوضاع درهم ريخته ى كردستان و تهديد قاضى محمد به استقلال، خود داستانى مفصل بود. در آن ايام موتمن الملك ذخيره ى سياسى كشور و قوام السلطنه رجل استخواندار، كانديداى

نخست وزيرى بودند. پس از اخذ راى، آراء آنها برابرى مى كرد و هر كدام پنجاه راى موافق داشتند. سيد محمدصادق طباطبائى رئيس مجلس، در راى شركت كرد و به نفع قوام راى خود را در گلدان انداخت و بدين ترتيب با يك راى اضافى، قوام بر رقيب خود موتمن الملك فائق آمد و زمام امور را در دست گرفت. قوام، دو تن از نخست وزيران سابق يعنى سهام السلطان بيات و دكتر احمد متين دفترى را به كابينه برد ولى مجلس مخصوصا فراكسيون حزب توده، با عضويت متين دفترى به شدت مخالفت كردند و قوام ناچار از او صرفنظر كرد و دولت و كشور را به دست سهام السلطان بيات سپرد و خود با هيئتى از كارشناسان سياسى و اقتصادى و مطبوعاتى عازم مسكو شد تا قضيه ى آذربايجان را حل كند. قريب ده روز در مسكو به سر برد. در نخستين روزهاى اقامت خود به هيچ وجه توفيقى در كار به دست نياورد، حتى مقامات رسمى شوروى از مذاكره با او خوددارى كردند. قوام در مسكو تصميم به استعفا گرفت كه از همانجا به اروپا برود ولى همكاران او را به مقاومت بيشترى ترغيب كردند و مراتب را تلگرافى از موتمن الملك مشورت نمودند. موتمن الملك پاسخ داد قدرى تامل كنيد. قوام چند روز توقف خود را در مسكو ادامه داد تا اينكه استالين آمادگى خود را براى مذاكره با قوام اعلام نمود و قرار شد قوام به ديدار استالين برود. قوام اين ملاقات را نپذيرفت و پيغام فرستاد كه او در راس هيئتى به مسكو آمده و اگر ملاقاتى مى شود بايستى كليه اعضاء هيئت او حضور داشته باشند. استالين ناگزير پيشنهاد قوام

را پذيرفت و روز بعد قوام السلطنه و هيئت او وارد اتاق كار استالين شدند. قوام در صندلى مقابل ميز استالين قرار گرفت و بقيه ى اعضاء در روى مبلهاى سالن نشستند. در اين موقع استالين سيگارى از روى ميز برداشته و پس از روشن كردن سيگار، مشغول كشيدن سيگار مى شود بدون اينكه به قوام سيگار تعارف كند. قوام بلافاصله از جعبه سيگار خود سيگارى بر لب مى نهد و ظاهرا به دنبال فندك در جيبهاى خود مى گردد. استالين فندك خود را روشن كرده سيگار قوام را آتش مى زند. مذاكرات قوام و استالين رضايت بخش بود و قوام با وعده ى واگذارى نفت شمال به روسها در صورت تصويب مجلس شوراى ملى، موضوع تخليه ى ايران و خودمختارى آذربايجان را با رهبر شوروى توافق مى كند. او پس از مراجعه از شوروى چندى بعد كابينه ى خود را ترميم كرده و سه تن از اعضاء حزب توده را داخل كابينه نمود و حزبى به نام دموكرات ايران تاسيس كرد. شاه را موظف كرد در حدود قانون اساسى سلطنت كند و در امر حكومت مداخله ننمايد. حتى قسمتى از اختيارات قانونى شاه را محدود نمود مثلا در فرامينى كه شاه صادر مى كرد، هميشه نوشته مى شد پيشنهاد نخست وزير، قوام دستور داد تمام فرامين دربار را تعويض نمايند و به جاى پيشنهاد «تصويب و موافقت قوام السلطنه» را افزود. به هيچ وجه به توصيه هاى شاه و خاندان پهلوى ترتيب اثر نمى داد، در مجالس رسمى و بازديدها گاهى ديرتر از شاه حضور مى يافت و زمانى جلوتر از او حركت مى كرد. پس از حل مسئله ى آذربايجان و فارس و كردستان، شاه خدمات او را صادقانه ستود و به او عنوان

و لقب جناب اشرف كه قبلا از طرف سلطان احمدشاه هم داده شده بود، اعطاء كرد. قوام قريب بيست ماه بلامنازع حكومت كرد تا سرانجام در اثر فشار افكار عمومى انتخابات دوره ى پانزدهم را با دخالت كامل حزب دموكرات ايران انجام داد و ظاهرا تمام سرسپردگان خود را به مجلس فرستاد و در آن مجلس فراكسيونى به نام دموكرات ايران با اكثريت قاطع تشكيل شد. ليدر فراكسيون ملك الشعراى بهار بود. شاه پس از حل قضيه ى آذربايجان از محبوبيتى كه براى او در بين عامه فراهم شده بود، رشك مى برد و مى خواست اعاده ى امنيت در كشور و ساير اصلاحات توسط او انجام گيرد، لذا در مقام مبارزه ى پنهانى با قوام برآمد. ابتدا وزراى نظامى را تحريك كرد كه با قوام سرشاخ شوند. قوام هر دو آنها را كه سپهبد احمدى و سرلشكر آق اولى بودند، از كابينه خارج ساخت. بعد عده اى از وزراء را پنهانى تحريك كرد و آنها به حالت اجتماع استعفا دادند و قوام ضرورتى براى راى اعتماد نمى ديد، مع الوصف به اتفاق تنها وزير كابينه سيدجلال الدين تهرانى كه مستعفى نشده بود، به مجلس رفت و نطق مفصلى ايراد كرد و تقاضاى راى اعتماد نمود. سردار فاخر كه چشم به مقام قوام دوخته بود و با شاه سر و سرى داشت، موجبات سقوط قوام را فراهم نمود و مآلا اكثريت به او راى عدم اعتماد دادند و نخست وزيرى او در آذر 1326 ساقط شد. پس از چند روز راه اروپا را پيش گرفت. از آن همه افراد حزب و دوستان و آشنايان، تنها يك نفر در فرودگاه او را بدرقه كرد، آن هم سيد جلال الدين تهرانى بود.

شاه

پس از سقوط قوام ساكت ننشست و به وسيله ى ايادى خود مشغول پرونده سازى شد تا خدمات قوام را از ذهن مردم خارج كند و خود را قهرمانى ملى قلمداد نمايد. اعلام جرمهاى متعدد در مجلس و دادگسترى به جريان افتاد ولى چون هيچ كدام محتوا نداشت، به جائى نرسيد. قوام مدتها در اروپا باقى ماند تا اينكه شاه تصميم گرفت به قانون اساسى شبيخون بزند و چند اصل آن را به نفع خود تغيير داده، اختيار انحلال مجلسين را براى خود بگيرد، لذا دستور مجلس موسسان صادر شد. قوام السلطنه از اروپا عريضه ى سرگشاده اى براى شاه نوشت و مدلل ساخت كه تغيير قانون اساسى نه به مصلحت شاه و نه ملت است، اين خونبهاى پدران را نبايد ملعبه نمود و راهى براى تغيير آن باز كرد. شاه از نامه ى قوام برآشفت، جوابيه اى تهيه و به امضاى حكيم الملك وزير دربار براى قوام فرستاد و تمام مفاسد كشور را متوجه زمامدارى قوام السلطنه ساخت. قوام پس از چندى، پاسخى به نامه ى شاه داد. اين نامه را فقط روزنامه ى داريا به مديريت حسن ارسنجانى انتشار داد. از نظر ضبط در تاريخ، نامه ى قوام عينا در زير به نظر مى رسد. ضمنا شاه عنوان و لقب جناب اشرف را نيز از او سلب نمود.

در جواب عريضه ى سرگشاده كه چندى قبل به حضور همايونى عرض كرده بودم نامه اى به امضاى جناب آقاى حكيم الملك به اينجانب رسيد كه تاريخ آن 19 فروردين بود و در روزهاى آخرين فروردين كه به دستور طبيب در جنوب فرانسه بودم به اينجانب ابلاغ گرديد. در آن موقع به شهادت جمعى از آقايان قريب بيست روز بيمار و بسترى

بودم و بعد هم برحسب وقتى كه از جراح متخصص اذن گرفته بودم بايستى روز 27 ماه مه (16 ارديبهشت) براى عمل جراحى به لندن مى رفتم اين بود كه پس از رفع كسالت براى ويزاى گذرنامه به پاريس آمد و روز 16 ارديبهشت وارد لندن شدم. بديهى است در جريان عمل جراحى امكان خواندن و نوشتن و فرصت ايراد جواب غيرمقدور بود. اكنون كه از بيمارستان بيرون آمده با حال ضعف و نقاهت تحت نظر طبيب و جراح در لندن اقامت دارم و فرصت محدودى براى مطالعه جرايد تهران حاصل است با كمال تعجب ضمن شايعات جرايد در روزنامه ى اطلاعات ملاحظه شد كه اينجانب نامه اى به علياحضرت ملكه مادر به طهران فرستاده و تقاضا كرده ام اجازه داده شود به طهران مراجعت نمايم و نيز نوع انتشارات سبب شد كه با حال كسالت اولا شايعات مزبور را تكذيب كنم، زيرا در خود گناه و خطائى نمى بينم كه مورد عفو و اغماض ملوكانه واقع شوم و بنابراين هر وقت طبيب اجازه دهد به وطن عزيز خود مراجعت خواهم كرد و ثانيا چنانچه آقاى ابراهيم حكيمى را بى جواب مى گذاشتم مثل اين بود كه مندرجات آن را تصديق كرده باشم و از مدلول جواب واضح بود كه آنچه را شرح داده اند بر حسب ابتكار شخص ايشان نبوده، چه عمرى است با ايشان رفاقت و خصوصيت داشته ام و در تمام اين مدت كلمه اى برخلاف نزاكت و احترام از ايشان نسبت به خود نشنيده ام. پس مسلم است كه آنچه را ايشان امضاء نموده اند ابلاغ فرمايشات همايونى بوده. بنابراين روى سخن و در عرض جواب به پيشگاه ملوكانه است نه به جناب ابراهيم

حكيمى و چون در خاتمه ى نامه ابلاغ نموده اند كه حسب الامر در آتيه از عرض عرايض به حضور همايونى خوددارى شود ناچار جواب تقريرات را به وسيله ى رجال خيرخواه و جرايد به عرض برسانم تا برخلاف اراده مبارك عمل و اقدامى نكرده باشم.

آنچه را در عريضه سرگشاده به عرض رسانده ام تنها عقيده فدوى نبوده بلكه نظر علماى اعلام و متفكرين عاليمقام و وطن پرستان ايران بوده است كه جز خير و سعادت مملكت و صلاح شخص شخيص سلطنت نظرى نداشته اند و جاى بسى تاسف است كه عرايض خيرخواهانه به جاى حسن قبول توليد ملال و كدورت نموده تا حدى كه قسمت اعظم مشكلات موجود را نتيجه ى دوران زمامدارى فدوى دانسته اند.

اعليحضرت همايونى اگر اندكى صرف وقت فرموده به تاريخ قرن اخير ايران مراجعه فرمايند توجه خواهند فرمود كه دوران زمامدارى فدوى از جهانى مشكل ترين و هولناكترين ازمنه تاريخ ايران بوده و اگر فدوى به وظيفه ى وطن پرستى جرات نموده قبول مسئوليت كرده ام و مصدر خدمت بوده يا مرتكب خيانت گرديده ام تاريخ ايران و بلكه تاريخ دنيا قضاوت آن را كرده و يا خواهد كرد و جاى تعجب و تاسف است كه اعليحضرت كه حامى و نگهبان مقام و احترام خدمتگزاران كشور هستند به جاى تشويق و تقدير مى فرمايند زندگانى پليد خود را بايد در گوشه زندان سپرى نمايم در صورتى كه اگر جسارتى كرده ام از اين نظر بوده است كه چون مملكت را مشروطه و اعليحضرت را متجدد و شاهنشاه دموكرات مى دانستم لازم ديدم نظريات عموم را در كمال سادگى و صراحت براى خير مملكت و صلاح شخص اعليحضرت به عرض برسانم لكن از جوابى كه امر به صدور

فرموده اند جا دارد تصور شود كه اوضاع امروز با هفتصد سال قبل فرقى نكرده است چنانكه شيخ سعدى گويد «از تلون طبع پادشاهان برحذر بايد بود كه وقتى به سلامى برنجد و ديگر وقت به دشنامى خلعت دهند» مى فرمايند اگر فدوى فراموش كرده يا تظاهر به فراموشى مى نمايم عواقب سوءسياست و خيانت ورزى فدوى به اين كيفيت تجلى مى نمود كه اگر تفضل خداوند و غيرت ملى افراد آذربايجانى همراهى نمى كرد و فداكاريهاى ارتش دلير اين كشور تحت فرماندهى مستقيم اعلى حضرت نبود حال نام آذربايجان از تاريخ كشور زدوده شده بود.

اگرچه عرض ادب پيش يار بى ادبى است

زبان خموش وليكن دهان پر از عربى است

پرى نهفته رخ و ديو در كرشمه حسن

بسوخت عقل زحيرت كه اين چه بلعجبيست

هزار عقل و ادب داشتم من اى خواجه

كنون كه مست و خرابم صلاح بى ادبيست

افسوس و هزار افسوس كه نتيجه ى جانبازيها و فداكاريهاى فدوى را با كمال بى رحمى و بى انضباطى تلقى فرموده اند پس ناچارم برخلاف مسلك و رويه خود كه هيچ وقت دعوى حسن خدمت نكرده ام هر خدمتى را وظيفه ى ملى و وطن پرستى خود دانسته ام در اين مورد با كمال جسارت و با رقت قلب و سوز دل به عرض برسانم كه به خداى لايزال قسم روزى كه تقديرنامه اعلى حضرت به خط مبارك به افتخار فدوى رسيد كه ضمن تحسين و ستايش فرموده بودند سهم مهم اصلاح امور آذربايجان به وسيله ى فدوى انجام يافته است متحير بودم كه چگونه افتخار ضبط و قبول آن را حائز شوم زيرا غير از خود براى احدى در انجام امور آذربايجان سهم و حقى قائل نبودم و فقط نتيجه ى تدبير و سياست اين فدوى بود كه به

حمدالله مشكل آذربايجان حل شد و اهالى رشيد و غيرتمند آذربايجان با سياست فدوى يارى و همكارى نمودند و بعد كه بحمدالله اعليحضرت با جاه و جلال تشريف فرماى آذربايجان شدند- و برخلاف انتظار اعليحضرت در بعضى نقاط استفاده جوئى و غارتگرى شروع شد- با تلگراف رمز عرض كردم اگر نتيجه ى زحمات و اقدامات اين است، از اين تاريخ فدوى مسئول امور آذربايجان نيستم و اى كاش به جاى اين تهمتها و بى انصافى ها كه بر خود اهالى آذربايجان نيستم و اى كاش به جاى اين تهمتها و بى انصافى ها كه بر خود اهالى آذربايجان معلوم است در آبادى و عمران و رفع خرابى ها و خسارتها توجه بيشترى مبذول شده بود كه اهالى رنجيده و فلك زده ى آنجا به اطراف و اكناف پراكنده نمى شدند، مال و حشم خود را براى معاش يوميه به ثمن بخس نمى فروختند و امروز بعد از چهار سال آذربايجان به صورت بهتر و آبرومندترى عرض اندام مى نمود.

جناب آقاى ابراهيم حكيمى با اطاعت امر ملوكانه انواع تهمت و افترا را نسبت به اين فدايى ملت و مملكت ابلاغ نموده اند پس چرا تكميل و تصريح ننموده اند كه تعهدات شوم اينجانب در مسكو چه بود يا اينكه گزارش مسافرت خود را به تفصيل

در مجلس شوراى ملى قرائت كردم نقشه ى تجزيه ى آذربايجان چگونه طرح شده و كى و چه وقت در مجلس شوراى ملى لزوم تغيير قانون اساسى را پيشنهاد كرده ام و اگر هم وقتى اشاراتى كرده باشم راجع به تفسير بعضى از مواد قانون اساسى بوده است نه تغيير آن. آن هم به اين نظر بوده است كه حدود مسئوليت وزراء دستخوش پاره اى مداخلات غيرقانونى نشود و امور حكومت من

جميع الجهات به وسيله ى وزراء و تحت نظارت دقيق مجلس اداره شود و اينكه مى فرمايند دو نفر از وزراى كابينه را براى تغيير قانون اساسى مامور نموده ام برحسب و امر و فرمايش همايونى بوده است كه خواستم به عرض برسانند راهى براى تغيير قانون اساسى پيش بينى نشده است. آيا تمام اين مقدمات دليل نمى شود كه به ترتيبى كه به همه معلوم است جمعى را به نام مجلس موسسان دعوت نموده قانون اساسى را تغيير دهند يعنى همان قانون اساسى كه اعليحضرت موقع قبول سلطنت حفظ و صيانت آن را تعهد نموده و سوگند ياد فرموده و كلام الله مجيد را شاهد و ناظر قرار داده اند و مرحوم فروغى رئيس دولت وقت تصريح نموده كه اعليحضرت همايونى طبق قانون اساسى موجود سلطنت خواهند فرمود و اما اينكه مى فرمايند در كابينه ى اول خود از مقام سلطنت انحلال مجلس را درخواست نموده ام اولا در آن موقع اكثريت مجلس طرفدار فدوى بوده است ثانيا البته در نظر مبارك هست كه يك روز فرمودند فلان نماينده ى خارجى عرض كرده است فدوى دعوى انحلال مجلس را كرده ام و فرمودند اگر اينطور باشد پس من چه كاره هستم فدوى عرض آن شخص را تكذيب كردم و به عرض رساندم نه اعلى حضرت همايونى و نه رئيس دولت هيچكدام حق انحلال مجلس را ندارند و با اصرار تمام استدعا نمودم آن شخص را بخواهند و با حضور فدوى مواجهه نمايند تا صحت و سقم مطلب معلوم شود و با اينكه دو مرتبه عرض خود را تجديد كردم اقدامى نفرمودند و استدعاى فدوى به دفع الوقت گذشت. در نامه ى مزبور نوشته شده است اصلاح و تكميل قانون اساسى

با توجه به سنت طبيعى يعنى اصل تكامل و ارتقاء صورت گرفته فدوى با هوش و ذكاوت فوق العاده اعليحضرت چگونه قبول كنم كه اعليحضرت همايونى چنين فرمايشى را فرموده باشند زيرا قانون تكامل و ارتقاء را نمى توان بدين طريق تاويل نمود كه حقوقى را كه بيش از چهل سال قبل ملت ايران دارا بوده اكنون كه افكار عموم ملل روشن تر و مبانى آزادى در همه جا محكم تر و كاملتر شده و براى مردم دنيا در تمام ممالك حقوق بيشترى شناخته شده است حقوق مردم ايران را به عنوان اصل تكامل و ارتقاء يعنى به طور معكوس لغو كرده و قانون اساسى كشور را به نفع قوه مجريه تغيير داد و ملت ايران را از حق مشروع و مسلم خود محروم نمود.

امر فرموده اند در عريضه سرگشاده حقوق و حدود مقام سلطنت را بى پايه و مايه و بى ادبانه و جسورانه تلقى نموده و اگر اين حقوق تشريفاتى مى بود اكنون بنيان نظام كشور از بيخ و بن بركنده شده بود. فدوى آنچه را به عرض رسانده ام معمول ممالك مشروطه دنيا و مدلول قانون اساسى ايران بوده است و چنانچه عده اى از قضات محترم و عالى مقام كشور و متخصصين خارجى را مامور مى فرمودند كه عرايض فدوى را با قانون اساسى موجود تطبيق نمايند صحت و سقم عرايض فدوى معلوم مى شد و نظرى جز اين نداشته ام كه اعليحضرت سالهاى فراوان با كمال محبوبيت بر اريكه ى سلطنت برقرار باشند و مقام شامخ سلطنت را آلوده امور حكومت نفرمايند و به معمول سلاطين مشروطه و قانون اساسى ايران از مسئوليت و طرفيت با مردم مصون و محفوظ مانند. مى فرمايند ضرورت پاره اى اصلاحات

از قبيل تمديد مدت مجلس براى جلوگيرى از تشنج انتخاباتى كه هر دو سال گريبانگير كشور مى شود و با افزايش عده نمايندگان مجلس براى تقويت بنيان حكومت ملى به حدى روشن است كه محتاج به توضيح نيست. خاطر مبارك مستحضر است كه در قانون اساسى موجود عده ى نمايندگان تا دويست نفر پيش بينى شده است و براى تمديد مدت مجلس نيز هر وقت از طرف ملت تقاضاهاى تمديد شد و آزاديخواهان و صلحاى قوم تقاضاى مجلس موسسان نمودند و مجلس موسسان در كمال آزادى و بى مداخله مامورين دولت تشكيل يافت راجع به تمديد مجلس نيز تصميم ملت معلوم خواهد شد.

مى فرمايند كه در دوره ى زمامدارى فدوى حبس و زجر عناصر آزاديخواه به حدى بود كه عده اى از آنان در توفيقگاه درگذشتند و پاره اى ديگر نزديك به اين خطر گرديده بودند. خوب بود يكى از آنان را كه در توقيفگاه درگذشته بودند معلوم فرموده بودند به علاوه ايام زمامدارى فدوى به حدى با پيشامدهاى هولناك مصادف بود كه ناچار از بعضى از دوستان عزيز و حتى منسوبين خود با كمال احترام در عمارت شهربانى پذيرائى نمودم ليكن بر خاطر مبارك پوشيده نيست كه بعد از فدوى هر امرى كه واقع شد اشخاص محترم و آزادى خواه را به حبس و زجر محكوم و در محبس شهربانى زندانى نمودند و روحانى بزرگوارى را مانند آيت الله كاشانى كه چندى در قزوين با كمال احترام و آزادى مهمان فدوى بودند و با اينكه خودشان ميل به توقف فرمودند، تا زنده ام از وجود محترمشان خجل و شرمنده ام شبانه به آن طرز فجيع گرفتار و از هيچ نوع بى احترامى و اسائه ادب به شخص

ايشان و مقام روحانيت فروگذار نكردند و ايشان را بدون هيچ دليل و مدرك گرفتار و تبعيد و در قلعه ى فلك الافلاك زندانى نمودند و بطرزى شرم آور از وطن مالوف اخراج و تبعيد كردند و چنين فاجعه ى بى سابقه اى را به جامعه و روحانيت وارد ساختند. فدوى عرض نمى كنم اين جنايت به امر و دستور اعليحضرت همايونى واقع شده بلكه يقين دارم خاطر مبارك از وقوع آن مكدر و متاثر است لكن عرض مى كنم بعد از اطلاع چرا مجرم و مسبب را تنبيه و تعزير نفرموده از خدمت اخراج ننموده اند.

مى فرمايند مردم به خوبى واقف هستند چه كسانى در مدت حكومت خود ميليون ها اندوخته ذخيره كرده و چه اشخاصى نيز ميليونها در راه رفاه عموم صرف نموده اند و در جاى ديگر اشاره به جوازفروشى و رشوه خوارى فرموده اند. اولا اگر اعليحضرت در تمام اوقات حكومت فدوى چه قبل از سلطنت اعليحضرت و چه بعد معلوم فرمودند كه فدوى اهل رشوه و استفاده بوده ام يا اندوخته و ذخيره اى در بانكهاى داخله يا خارجه دارم تمام دارائى خود را به دولت تقديم مى كنم. ثانيا راجع به موضوع جواز چنانكه مكرر به عرض رسانده ام در محافل عمومى اظهار داشته و در مجلس شوراى ملى به دفعات تصريح كرده ام فدوى چيزى از كسى نخواسته ام مقدارى برنج و غيره اضافه بر احتياجات كشور بود كه اگر خارج نمى شد مى پوسيد و ضرر آن به رعيت و ملاك مى رسيد و از طرفى براى آسايش مردم و رفع نگرانى ها حزب دموكرات ايران تشكيل شده بود و لازم بود با عجله و شتاب پيشرفت كند اين بود كه خود مردم براى سرعت جريان و پيشرفت حزب دموكرات ايران

و هم براى صرفه دولت و صرفه رعيت و ملاك و پيشرفت امور آذربايجان براى مقدارى برنج و جو با تصويب هيئت وزراء اجازه ى صدور گرفته و ارز آن را به دولت پرداختند و هدايائى نيز به حزب دموكرات ايران دادند و اينكه مى فرمايند چه اشخاصى ميليون ها در راه رفاه عمومى صرف نموده اند اين قسمت را هم مردم خوب مى دانند كه اين ميليونها را خود دارا بوده اند يا از اموال و املاك مردم فقير و غنى اين مملكت اندوخته و بعد كه خط آن اموال غيرمقدور شد مقدارى از آن را به چه مصارفى رسانده اند.

در خاتمه عرض مى كنم كه اعلى حضرت همايونى البته عرايض مكرر فدوى را فراموش نفرموده اند كه فدوى با وضع حاضر داوطلب هيچ نوع منصب و مقامى نبوده ام و آنچه را با كمال وضوح و خلوص به عرض رسانده ام در راه خير مملكت و صلاح شخص اعليحضرت بوده و باز هم عرض مى كنم كه دوام و بقاى سلطنت، و موفقيت، در حفظ و حراست حقوق ملت و احترام به افكار عامه است و در اين موقع انتظار عموم از پيشگاه مبارك اين است كه حقوق ملت طبق قانون اساسى موجود محفوظ بماند و امور كشور به مبعوثين ملت و وزراى مسئول واگذار شود و دولتها مانند هميشه با راى تمايل مجلس انتخاب شوند و اعليحضرت همايونى طبق روح قانون اساسى سلطنت فرمايند و آنچه برخلاف اين منظور در بيست سال سلطنت شاهنشاه فقيد معمول بوده از جزئى و كلى منسوح و متروك گردد و از آنچه را هم خلف وعده و نقض عهد است اجتناب شود. بديهى است با پيروى مراتب فوق عموم

افراد ملت را به وفادارى و فداكارى تشويق و ترغيب فرموده و قلوب مردم را به مهر و محبت وجود مبارك تسخير خواهند فرمود برعكس چنانچه حقوق مردم گرفته شود و دلها شكسته و مجروح گردد جز ياس و نااميدى عمومى كه موجب بغض و عناد و مقدمه مقاومت و طغيان است نتيجه اى نمى توان انتظار داشت.

ما نصيحت به جاى خود كرديم

چند وقتى در اين بسر برديم

گر نيايد به گوش رغبت كس

بر رسولان پيام باشد و بس

25 خرداد از لندن احمد قوام

قوام مدتى در اروپا به معالجه پرداخت و در اوايل 1329 به تهران بازگشت و غالبا ملتزم بستر بيمارى بود. در همين سال وثوق الدوله برادر او درگذشت. قوام از اين حادثه سخت مكدر شد و غالبا وقت خود را در مصاحبت دوستان مى گذرانيد. در 1331 بين مصدق السلطنه و شاه اختلافاتى بروز كرد. مصدق خواهان وزارت جنگ بود ولى شاه از واگذارى آن خوددارى كرد و مصدق از نخست وزير استعفا داد. شاه براى اينكه حريف گردن كلفتى در مقابل مصدق بتراشد، سراغ قوام السلطنه رفت. در اين كار تلاش اشرف پهلوى براى جلب رضايت قوام چشمگير بود. قوام السلطنه جاه طلب كه در آن هنگام هشتاد و يك سال از سنش مى گذشت، داوطلب نخست وزيرى شد و مجلس با اكثريت ضعيفى به او راى اعتماد داد و فرمان با عنوان جناب اشرف براى او صادر شد. به دنبال استعفاى مصدق و روى كار آمدن قوام، مردم به حركت درآمدند. جبهه ملى از يك طرف، آيت الله كاشانى و بازار تهران از طرف ديگر مردم را براى يك قيام خونين آماده كردند. مخصوصا اعلاميه ى شديداللحن قوام كه چند بار از راديو قرائت شد،

بيشتر مردم را به حركت درآورد به طورى كه در روز سى تير 1331 تهران و غالب شهرستانها صحنه ى زدوخورد پليس و مامورين نظامى با مردم بود. در آن روز عده ى كثيرى در تهران و شهرستانها كشته و زخمى شدند و ناچار در اثر عقب نشينى شاه، قوام از سمت خود استعفا داد و مجددا مصدق با اختيارات نظامى زمام امور كشور را در دست گرفت. شاه در كتاب ماموريت براى وطنم در مورد انتصاب قوام به نخست وزير براى دفاع از خود و رد اعمال خلاف خويش چنين مى نويسد:

«... من برخلاف نظر باطنى خود احمد قوام را كه در گذشته شاغل مقام نخست وزيرى بود به جاى وى به نخست وزير برگزيدم زيرا بزعم عده اى قادر بود در برابر دست چپى ها سخت مقاومت نمايد. با روى كار آمدن قوام السلطنه حزب توده بلافاصله به طرفداران مصدق پيوستند و دست به تظاهر و آشوب زدند. نظم و قانون مختل گشت و دولت قوام در برابر عناصر اخلالگر و افراطى ناتوان ماند. ضمنا نطقى كه قوام در راديو كرد و در آن مخالفت خود را با احساسات شديد عامه در مسئله ى ملى شدن نفت اظهار نمود، اوضاع را وخيم تر ساخت. قوام به علت كبر سن بسيار ناتوان و بيمار شده و غالبا در مذاكرات مهم سياسى به خواب مى رفت هرچند حقيقتا در حل مسائل به اعمال قدرت معتقد بود ولى من وجدانا نمى توانستم اجازه ى اتخاذ چنين رويه اى را به شخص ناتوانى مانند او بدهم، ناچار پس از چهار روز نخست وزيرى به صلاحديد من از نخست وزيرى استعفا داد».

قوام پس از استعفا، مدتى به حالت اختفا مى زيست و جانش در خطر بود. مجلس هفدهم

لايحه ى مصادره ى اموال او را تصويب كرد و مامورين دولتى به خانه ى او رفته و از اموالش صورت بردارى نمودند. قوام بعد از اين جريان كاملا تاب و توان خود را از دست داد و غالبا بيمار بود تا اينكه در تيرماه 1334 در سن 82 سالگى درگذشت و در مقبره ى خانوادگى در قم مدفون شد.

قوام السلطنه در سن بيست سالگى با دختر حاجب الدوله دولو قاجار ازدواج كرد و تا آخر عمر صاحب فرزندى از او نشد. در 1326 در لاهيجان با دختر يكى از كشاورزان خود عقد ازدواج بست. حاصل اين مزاوجت يك پسر به نام حسين بود كه قوام و همسر اصلى اش به اين كودك علاقه ى خاصى داشتند. حسين پس از مرگ پدر، چندى تحت نظر دكتر امينى در اروپا تحصيل نمود و با دختر جواد مسعودى ازدواج كرد ولى اين ازدواج طولانى نشد و قسمتى از ثروت حسين از بين رفت. او تدريجا به مواد مخدر پناه برد و در استعمال اين مواد راه افراط را پيمود تا اينكه در 34 سالگى در اروپا در اثر استعمال مواد مخدر درگذشت.

درباره ى قوام السلطنه سياستمدار كهنسالى كه قريب 60 سال در صحنه ى سياسى ايران بازيگر ماهرى بود، همه گونه سخن رفته است. دشمنان او بيشتر از دوستانش توانسته اند درباره ى او چيز بنويسند يا حرف بزنند.

او مجموعا پنج بار نخست وزير و متجاوز از بيست مرتبه وزير، يك بار فرمانرواى كل خراسان و يك دوره هم وكيل مجلس بوده است. قوام ذاتا مردى مستبد و قانون شكن و جاه طلب بود، از جنجال و سروصدا لذت مى برد، هميشه دوران صدارت او با هياهو و سروصدا توام بوده است ولى در عين حال به

وطن عشق مى ورزيد و هرگز خيانتى به زعم خود مرتكب نشد. از تملق لذت مى برد، به همين دليل اطرافيان او را هميشه افرا متملق و چاپلوس تشكيل مى دادند. از ريخت وپاش دولتى ابائى نداشت. او مردى به تمام معنا دانشمند بود، از ادبيات و فلسفه و عرفان بهره ى كافى برده بود، گاهى برحسب تفنن شعر مى سرود. اشعار او پرمغز و مشحون از مضامين لطيف ادبى است. البته در سرودن شعر هرگز به پايه و مايه برادرش وثوق الدوله نبود. در تحرير واقعا معجزه مى كرد. نامه هاى او هميشه محكم و مستند و مستدل با كلمات زيباى فارسى و عربى توام بود. معتقدات مذهبى داشت. به اهل علم و روحانيون احترام مى گذاشت. درب منزل او به روى همه باز بود. زندگانى او از محل عايدات باغهاى چاى در لاهيجان تامين مى گردد.

درباره ى قوام اظهارنظرهاى متعدد و متضادى شده است كه در اينجا به چند مورد آن اشاره مى كنيم. در يادداشتهاى خطى موجود در كتابخانه ى مجلس كه ظاهرا تاليف حاج ميرزا ابوالحسن علوى است و تاريخ تحرير آن 1336 ه.ق مى باشد، درباره ى قوام السلطنه چنين آمده است:

«قوام السلطنه (ميرزا احمدخان) پسر ميرزا ابراهيم خان معتمدالسلطنه در ايام جوانى جزء پيشخدمتهاى ناصرالدين شاه و بعد منشى امين الدوله ميرزا على خان در موقعى كه حكومت آذربايجان را داشته بود بعد در موقع صدارت ميرزا على خان امين الدوله در حدود 1315 به منشى حضورى صدراعظم معرفى شد و مدتى گذشت. به مناسبت حسن خط و نيكوئى انشاء به منشى حضورى مظفرالدين شاه و از لقب دبيرحضورى كه داشت به وزيرحضورى مفتخر گرديد. در دوره مشروطيت پس از فتح تهران (1327) معاون وزير داخله شد و به واسطه بروز لياقت زيادى

كه در ترتيبات و تاسيسات جديده به خرج داده به وزارت داخله و وزارت جنگ و وزارت ماليه مدتى مشغول بود و حاليه (1336) در طهران بى شغل است. سن او بيش از چهل سال نيست. يكى از رجال قابل ايران است».

در كتاب برگزيدگان تاليف اميرمسعود سپهرم درباره ى او چنين آمده است:

«در نظم و نثر صاحب ذوق و چيره دست و جامع كمالات و سياستمدارى بزرگ بود و خدمات بسيار ارزنده و فراموش نشدنى به ملت ايران و حتى نسلهاى آينده اين مملكت انجام داد».

(بخش 1) احمد، ملقب به قوام السلطنه (و. 1249 ه.ش- ف. تهران 1334 ه.ش) وى در دربار مظفرالدين شاه سمت دبيرى مخصوص و رياست دفتر را داشت و فرمان مشروطيت به خط او نوشته شده. قوام در دوره ى احمد شاه مدتى والى خراسان بود و پس از تشكيل كابينه ى سيد ضياء محبوس شد و سپس در زمان شاه مذكور نخست وزير گرديد (1301 -1300 ه.ش)، و چون سردارسپه به نخست وزيرى رسيد، قوام از كار بركنار شد و سپس مجبور به ترك ايران گرديد. پس از شهريور 1320 فعاليت هاى سياسى را مجدداً آغاز كرد و مكرر نخست وزير شد (1331 -1326 -1325 -1324 -1321). آخرين بار فقط 4 روز نخست وزير بود و بر اثر حوادث 30 تير 1331 از كار بركنار شد. وى به بيمارى قلبى درگذشت.

(1334 -1252 ش)، خطاط، اديب و شاعر. ملقب به دبير حضور، وزير حضور و قوام السلطنه. وى از رجال نامى عهد مظفرى و عصر مشروطيت است. نخست جزو عمله خلوت و پيشخدمتهاى ناصرالدين شاه بود. در صدارت عين الدوله (سلطان عبدالمجيد ميرزا) منشى بود. پس از آن به تدريج در مقامات دولتى

ترقى كرد، چنان كه بارها به وزارت رسيد و چندين بار نخست وزير شد. ژاندارمرى در زمان تصدى او در پست وزارت داخله تشكيل يافت. خروج نيروهاى شوروى از ايران، بعد از جنگ جهانى دوم، و نيز عدم پشتيبانى شوروى از دموكراتهاى آذربايجان، از نتايج اقدامات او دانسته شده است. وى در نظم و نثر صاحب ذوق بود و در خوشنويسى نيز مهارت داشت. فرمان مشروطيت به خط اوست. در تهران درگذشت و در مقبره ى خانوادگى خود در قم به خاك سپرده شد. قوام السلطنه خط شكسته نستعليق را استادانه مى نوشت و در نستعليق نيز ماهر بود. از آثار وى: يك مرقع، شامل ده رقعه مناجات حضرت على (ع) كه به شيوه ى ميرعماد سيفى قزوينى و به قلم دو دانگ و كتابت عالى نوشته شده، با رقم : «... احمد بن معتمدالسلطنه، فى شهر رجب المرجب سنه ى 1311»؛ يك مرقع مشتمل بر قصيده اى در مدح مظفرالدين شاه، به قلم چهار دانگ خوش، با رقم: «المذنب احمد»؛ دو قطعه نستعليق سه دانگ خوش، با رقم: «المذنب احمد».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (43 -42 / 1)، تاريخ هنرهاى ملى (1033 / 2)، تذكره خوشنويسان معاصر (94 -88)، شخصيتهاى نامى (400 -398)، شرح حال رجال (99 -94 / 1)، گلستان هنر (بيست و يك)، نخبگان سياسى ايران (141 ،136 ،133 ،110 ،92 ،89 ،84 ،83 ،75 / 3).

قوامي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقي قوامي

محل تولد : شهرري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1308/1/1

زندگينامه علمي

در شهر ري در خانواده روحاني چشم باز كردم؛

پدرم حضرت آيت الله ميرزا محمد حسن قوام الشريعه. (كه اين لقب را مرحوم آيت الله حكيم، مرحوم آيت الله شواني و مرحوم آيت الله دكتر مشكاة به ايشان داده اند). سطح را در محضر بزرگاني چون آيت الله علامه شواني و همچنين آيت الله شيخ محمد حسين تهراني كه شاگرد مرحوم آخوند بودند گذراندم؛ همچنين از حضرت آيت الله العظمي سلطاني طباطبايي، بروجردي وآيات عظام: خوانساري، گلپايگاني و مرعشي نجفي استفاده كرده و تا زمان اين بزرگواران به مباحثه بحث خارج فقه و اصول جمعي اشتغال و پس از درگذشت اين عزيزان درس خارج فقه و اصول و تفسير مي گويم و چند سالي است كه براي تبليغ داخل و خارج كشور به تربيت مبلغ مشغول هستم. منظومه هايي قبل و بعد از انقلاب اسلامي بصورت فكاهي و در ذم طاغوت به چاپ رسيده است.

قوچاني صغير، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدعلى بن شيخ محمدرضا بن شيخ محمدعلى بن محمدصادق بن محمد بن اسماعيل بحرانى قوچانى عالمى فاضل و اصلا از بحرين بوده است. جد چارمش محمد بن اسماعيل از بحرين مهاجرت به خراسان نموده و ايشان در سال 1316 ق در قوچان به دنيا آمده است. وى در اوائل عمر به نجف مهاجرت نموده و پس از خواندن مقدمات و سطوح از محضر ملا محمدحسين قمشهى بزرگ و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ على قوچانى و ديگران استفاده نموده و بعد از فوت استادش به قوچان آمده و به وظائف دينى از اقامت جماعت و غيره پرداخته تا در يازدهم ماه رمضان 1345 قمرى وفات و در مزار سلطان ابراهيم قوچان قديم مدفون شده است.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قوچاني، ذبيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ذبيح اللَّه قوچانى نجفى از علماء اعلام و فضلاء كرام معاصر اين شهرستان است در مشهد مقدس. معظم له در سال 1329 قمرى در خيرآباد قوچان متولد شده و در سن 13 سالگى براى تحصيل به قوچان آمده و در مدت سه سال مقدمات و ادبيات را تحصيل كرده و در سال 1345 قمرى به مشهد مقدس عزيمت نموده و در حوزه علميه ارض اقدس به تكميل سطوح پرداخته و بعد از شش سال توقف در مشهد در سال 1351 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آنجا از محاضر مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه اصفهانى و ديگران استفاده نموده و بعد از بيست سال اقامت در نجف اشرف در سال 1371 قمرى به قوچان مراجعت و به امور شرعى از اقامه جماعت و تردس طلاب علوم دينى پرداخته تا در سال 1381 قمرى به مشهد مقدس انتقال و تاكنون به خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه ذبيحى قوچانى از دانشمندان وارسته و داراى كمالات نفسانى و معنوى و مهذب و بارع مى باشند داراى آثارى از جمله تأسيس مدرسه علوم دينى محموديه فاروچ و غيره مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قوكاسيان، هراند

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1306، جلفاى اصفهان.

درگذشت: 19 خرداد 1375.

هراند قوكاسيان پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه در اصفهان، از دانشكده ى پزشكى دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. وى با تخصص بيهوشى در اصفهان شروع به كار كرد و در دانشكده ى پزشكى دانشگاه اصفهان به تدريس اشتغال ورزيد. در سال 1345 در كنار تدريس در دانشكده ى پزشكى در دانشگاه ادبيات دانشگاه اصفهان در رشته ى نوبنياد زبان و ادبيات

ارمنى نيز به تدريس ادبيات ارمنى مشغول گشت.

وى با مجلات «سخن»، «ارمغان»، «صائب»، «نگين» و «هور» همكارى مى كرد. او با «جنگ اصفهان» نيز همكارى داشت و با همكاى محمد حقوقى در ترجمه اشعار شاعران نوپرداز ارمنى در مطبوعات ارمنى زبان كوشش نمود. وى اشعار مهدى اخوان ثالث و احمد شاملو (بامداد) و فروغ فرخزاد را به زبان ارمنى ترجمه كرد.

هراند قوكاسيان كتاب آنوش را كه برگزيده اى از شعر شاعران ارمنى زبان است در سال 1348 و به مناسبت صدمين سالگرد تولد هرانس تومانيان شاعر ملى ارامنه ترجمه و منتشر نمود. در كتاب آنوش او به معرفى شاعرانى كه در واقعه 1915 به شهادت رسيدند و شاعران معروف ارمنستان شرقى و شاعران برگزيده ى ارمنستان غربى پرداخت.

دكتر قوكاسيان در سال 1349 دومين كتاب خود را به نام گرونك كه حاوى ترجمه ى اشعار شاعران ارمنى زبان كه خارج از ارمنستان بودند و به خصوص شاعران ارمنى زبان ايرانى مانند گالوست خاننس، آشوت اصلان دو، آرماند و ارشاوير مگرونچ و ... پرداخت.

آخرين كتاب چاپ شده دكتر هراند قوكاسيان به نام گل هاى آفتاب گردان در سال 1355 چاپ گرديد كه ترجمه ى كارهاى منثور آرام موراديان است.

هراند قوكاسيان به اشعار زوريك ميرزايانس علاقه داشت و در نظر داشت كه مجموعه اى از اشعار ميرزايانس را در كتاب جداگانه اى چاپ كند.

هراند قوكاسيان به علت ناراحتى قلبى در سال 1365 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قومساني همداني، ابوالفضل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(471 -399 ق)، محدث، فقيه و اديب. معروف به ابن زيرك. نسب وى به قومسان همدان مى رسد. شيخ همدان در روزگار خود در فنون علمى يگانه دورانش بود. او از پدرش، ابوالقاسم عثمان، و عمويش، ابومنصور محمد، و

دائيش، ابوسعد عبدالغفار و ابن خلنجان و على بن احمد بن عبدان و يوسف بن كج الفقيه و حسين بن فنجويه و ديگران و همچنين با اجازه از ابوالحسن بن رزقويه و ابوعبدالرحمان سلمى حديث روايت كرده است. اكثر مشايخ بغداد با اجازه از وى روايت كرده اند همچون ابوبكر شادان و ابوالحسن رزقويه و ديگران. شيرويه گويد كه وى محدثى صدوق و ثقه و داراى شأن و حشمت بود و در تفسير يد طولانى داشت. او فقيه و اديبى متعبد بود و داراى حسن خط و عبارت. عمده مشايخ بغداد از وى روايت كرداند. پس از مرگ در رأس كهر دفن شد و قبرش مزار گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الحفاظ (1177 / 3)، سير النبلاء (435 -433 / 18)، شذرات الذهب (341 / 3)،العبر (330 / 2)، معجم البلدان (470 / 4)، الوافى بالوفيات (84 / 4).

قويمي، مهوش

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكتراى ادبيات نوين فرانسه، كارشناسى زبان شناسى و كارشناسى ارشد جغرافياى شهرى.

مرتبه علمى:

استاديار تمام وقت دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1356، دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1366 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فرانسه، شعر، تئاتر، رمان، نگارش يك روش نيمه سمعى و بصرى براى آموزش زبان فرانسه.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 6

زمينه علمى تأليفات:

آئين نگارش به زبان فرانسه، املاء فرانسه، انشاء فرانسه، آواشناسى و انواع شعر زبان فرانسه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى

و كاربرد آن در ادبيات، زبان آموزى و تدريس ادبيات، مقايسه ترجمه هاى مختلف، معرفى نقد نو و منتقدان معاصر، مسائل مربوط به زبان آموزى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

قهپائي، محمد قاسم

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير سراج الدين قاسم بن محمد قهپائى طباطبائى، از مشايخ علامه ى مجلسى، و از شاگردان شيخ بهائى و [مشايخ] مولى ابوالقاسم بن محمد گلپايگانى بوده، وى را تأليفاتى است، از آن جمله است: 1- تعليقاتى بر كتب رجال 2 - رساله در مسأله ى بداء 3 - رساله در فلاحت؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قهرمان، آناليزه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات آلمانى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد بيولوژى و زبان آلمانى از دانشگاههاى ابرهارد آلمان و تهران در سال 1333 و دكتراى تخصصى علوم طبيعى از دانشگاه ابرهارد آلمان در سال 1354، متخصص در ادبيات آلمان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1346.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ترجمه بعضى از آثار ادبى نوين ايران، تحقيق در زمينه صرف و نحو زبان آلمان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

دستور زبان آلمان و تجزيه و تحليل دستورى متن.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى:-، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

Die Horen، نقد ادبى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

قهرماني، شرف الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1279 ش)، نويسنده، فرهنگ نويس و مترجم. تحصيلات عاليه خود را در روسيه به پايان رساند سپس وارد خدمات ارتشى شد. سرانجام در يك سانحه ى هوايى درگذشت. از وى بيش از سى و هفت اثر به جاى مانده است. از آثار وى: «آموزش هوايى تاكتيك هوايى»؛ «استتار توپ»؛ «پيش آهنگ خلبان»؛ «خداى مى رساند»؛ «شاهسون و ديوانه»؛ «هواپيمايى»؛ «ختم غائله سيميتقو»؛ «بى بى گلابى»، ترجمه؛ «جاسوسى و جلوگيرى از آن»، ترجمه؛ «حكحومت تزار و محمدعلى ميرزا»، ترجمه؛ «قواى سرى در جنگ بين المللى»، ترجمه؛ «فرهنگ جامع»، روسى به فارسى؛ «فرهنگ جامع»، فارسى به روسى.[1]

فرزند كيومرث ميرزا عميدالدوله، در 1279 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه ى سن لوئى و دارالفنون گرديد و سپس مدرسه ى نظام را گذرانيد و افسر شد و محل اوليه ى خدمت او آترياد همدان بود. وى در

زمره افسرانى بود كه در معيت ميرپنج رضاخان كودتاى 1299 را انجام دادند. در 1303 با درجه ى ستوان يكمى براى آموزش فن خلبانى به شوروى اعزام شد. پس از پايان تحصيلات با يك فروند هواپيمانى خريدارى شده وارد ايران شد و خدمت خود را در نيروى هوائى ادامه داد و درجات نظامى را تا سرهنگى اخذ نمود. در 1319 به معاونت ادارى نيروى هوائى منصوب گرديد و در 1321 فرمانده نيروى هوائى ايران گرديد. دو ماه پس از انتصاب به فرماندهى نيروى هوائى به دعوت دولت انگليس براى بازديد فرودگاه حبانيه عراق و وضعيت جبهه مصر و آفريقاى شمالى با يك فروند هواپيما در معيت عده اى از افسران ايرانى و انگليسى فرودگاه قلعه مرغى را ترك نمودند. يك ساعت بعد از پرواز به علت بدى هوا و علل فنى هواپيما سقوط كرد و كليه سرنشينان آن از جمله سرهنگ شرف الدين قهرمانى كشته شدند. از طرف ارتش مراسم نظامى براى تشييع جنازه به عمل آمد و در ظهيرالدوله اجساد مدفون گرديد.

قهرمانى مردى فاضل و دانشمند و مترجم بود. در طول حيات آثار زيادى ترجمه و تاليف نمود كه متجاوز از سى جلد مى باشد. اكثر كتب منتشر شده پيرامون موضوعات نظامى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (642 ،189 -188 ،60 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (419-415 / 3).

قهستاني، شمس الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 967 ق)، فقيه حنفى، زاهد، عالم، مدرس، اديب و شاعر. ملقب به ابوحنيفه ى ثانى، به جهت تسلطى كه بر فقه حنفى داشت. وى مفتى بخارا بود. مدتى از سوى واليان ازبك به قضاوت بخارا منصوب شد و در آن جا به تدريس

و تقرير فقه پرداخت. با ملا عصام الدين، از بزرگان سده ى نهم هجرى، مصاحب بود. تاريخ درگذشتش در مراجع و مآخذ به اختلاف ذكر شده است. او در مزار خواجه بهاءالدين نقشبند دفن شد. از آثارش: «جامع الرموز»، در شرح «النقايه مختصر الوقايه» صدر الشريعه ثانى عبيدالله بن مسعود حنفى، در فقه؛ حاشيه بر حاشيه سيد شريف جرجانى بر «شرح الشمسيه»؛ «مقدمه الصلوه» به نظم؛ «رساله در دلالت»به عربى، در منطق؛ حاشيه بر «شرح آداب البحث»؛ شرح «رساله صلوه»، كه آن را براى فرزندش كمال الدين محمد در 967 ق املا نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (233 / 7)، بزرگان قائن (606 -601)، تاريخ نظم و نثر (619)، حبيب السير (360 -359 / 4)، شذرات الذهب (300 / 8)، كشف الظنون (1971).

كاتبي، حسينقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1291 ش)، فرهنگ نويس، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به جوشغون. در مراغه به دنيا آمد. مادرش شاهزاده اختر، دختر رضا قلى ميرزا بن ملك قاسم ميرزا بن فتحعلى شاه بود. كاتبى پس از طى دوره ى ابتدايى و متوسطه در تبريز، از دانشكده ى حقوق تهران موفق به اخذ ليسانس در دو رشته ى حقوق قضايى و علوم سياسى شد. كاتبى از 1320 تا 1321 ش سردبير مجله ى «ماهتاب»، وابسته به انجمن ادبى آذربايجان بود و از 1321 تا 1331 ش اداره ى روزنامه ى «فرياد آذربايجان» را مستقلا عهده دار بود. وى مشاغل مختلفى از جمله: وكالت دادگسترى در تبريز و تهران، عضويت كميسيون هاى واژه گزينى حقوق و اقتصاد و بازرگانى فرهنگستان زبان و همكارى در تأسيس انجمن كانون مشاوره ى حقوقى را بر عهده داشت. از آثار وى: «آذربايجان و وحدت ملى»؛ «اعلان حقوق بشر»؛ «بردگى»؛

«شكوفه هاى ادب»، قصه هاى كوتاه؛ «سى فصل در فن انشاء»؛ «فرهنگ حقوق»، فرانسه به فارسى؛ «نويسندگان بزرگ معاصر دنيا»؛ «حقوق تجارت».[1]

محقق، روزنامه نگار.

تولد: 1291، مراغه.

درگذشت: 21 دى 1369، تهران.

دكتر حسينقلى كاتبى، فرزند بهجت الممالك (رييس اداره ى پست و تلگراف مراغه)، در سال 1316 در رشته ى حقوق قضايى و سياسى از دانشگاه ليسانس گرفت و در سال 1318 خدمت دولتى خود را با سمت مستنطق مستقل- كه چندى بعد از بازپرس- ناميده شد در شهرستان خوى آغاز كرد.

نخستين مقاله ى وى زير عنوان «لباس وطنى» در حالى كه بيش از هيجده سال نداشت، در سال 1309 در روزنامه ى «تبريز» انتشار يافت. كتاب شكوفه هاى ادب مجموعه اى از نوشته هاى ادبى دوران دانشجويى او بود. نوشتن مقاله اى با عنوان «آذربايجان و وحدت ملى ايران» كه در شهريور 1321 يعنى درست يك سال بعد از اشغال كشور در تبريز به چاپ رسيد، موجب گرديد كه ايشان به مدت يازده ماه و يازده روز از سوى نيروى انتظامى روس ها، در شهرهاى تبريز، اراك و رشت زندانى شود. وى در سال هاى 1320 و 1321 سمت سردبيرى مجله ى «ماهتاب» نشريه ى وابسته به انجمن ادبى آذربايجان به رياست اديب السلطنه سميعى را بر عهده داشت. و از سال 1322 تا 1331 روزنامه ى «فرياد» (دو شماره در هفته) را كه در ميان روزنامه هاى آن روز شهرستان ها هم طراز با روزنامه ى «پارس» شيراز شمرده مى شد، مستقلا اداره مى كرد.

كاتبى شغل وكالت را بر خدمت بر مسند قضا ترجيح داد.ابتدا در تبريز و بعد تا سال 1362 در تهران به وكالت دادگسترى پرداخت. حتى با همكارى دو تن از حقوقدان به نام هاى دكتر محمدعلى موحد و دكتر احمد تهرانى به تأسيس انجمنى به

نام كانون مشاوره حقوقى همت گماشت. او در زمينه ى حقوق و تجارت كتاب هاى سودمندى تأليف كرد و از دو انتشار مجله ى «كانون وكلا» به سردبيرى محمود سرشار، از نويسندگان مقالات ادبى آن مجله بود. ضمنا در كميسيون هاى واژه گزينى حقوق، اقتصاد، و بازرگانى فرهنگستان زبان تا سال 1357 عضويت و فعاليت داشت.

دكتر كاتبى به سرودن شعر هم علاقه مند بود و تخلص خود را «جوشغون» انتخاب كرد. فهرست آثار چاپ شده ى وى به شرح زير است: سى فصل در فن انشاء (تبريز، 1317)؛ آذربايجان و وحدت ملى ايران (تبريز، 1321)؛ سبك شناسى فارسى (تبريز، 1321)؛ اعلان حقوق بشر (تبريز، 1322)؛ حق و منشاء آن (تبريز، 1323)؛ شكوفه هاى ادب (تبريز، جلد اول، 1326، جلد دوم، 1332)؛ تاريخ مختصر نثر فارسى يا نگاهى به سبك شناسى (تبريز، 1327)؛ نويسندگان بزرگ معاصر (تبريز،جلد اول، 1328، تهران جلد سوم، 1352)؛ ادب و ادبيات (تهران، 1356)؛ وكالت، مجموعه مقالات در فن و وكالت و... (تهران، 1357)؛ حقوق تجارت براى تدريس در دانشگاه تهران جلد اول، 1348، جلد پانزدهم، 1367)؛ عقود و تعهدات (تهران، 1349)؛ حقوق و صنعت (به زبان فارسى و فرانسوى، تهران، 1359)؛ از ليبراليسم تا سوسياليسم (تهران، 1358)؛ فرهنگ حقوق (فرانسه به فارسى، تهران، جلد اول، 1337)؛ جلد دوم، 1363)؛ زبان باستانى آذربايجانى (تهران، 1363)؛ سلام به شهريار عزيز (تهران، 1343)؛ آذربايجان تابلوسى (تهران، 1358)؛ زبان هاى باستانى آذربايجان (اين تحقيق در نامواره ى دكتر محمود افشار به صورت كتابى مستقل در 1359 به چاپ رسيد).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 17، ش 4 -1، ص 195 -193)، ادبيات نوين (302 ،148)، الذريعه (290/ 12)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3329

،3076 ،2424 ،2160 -2159 ،2066 ،1933/ 2 ،749 ،478 ،286 ،235 ،28/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (283)، مؤلفين كتب چاپى (941 -940/ 2).

كاتوزيان، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1254 ش)، فرهنگ نويس و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. از دوران نوجوانى به تحصيل ادبيات فارسى و صرف و نحو عربى و منطق و رياضى و هيئت پرداخت. وى پس از تكميل آن علوم، نزد استادانى چون ميرزاى آشتيانى و آقا ميرزا حسن كرمانشاهى و آقا ميرزا هاشم رشتى به تحصيل اصول، فقه، فلسفه، كلام و عرفان مشغول شد و ضمنا در زمينه ى تاريخ و جغرافيا و فيزيك نيز تحقيق كرد و در هر يك از علوم مزبور خصوصا منطق و فلسفه و عرفان شرح و حواشى نوشت . در 1322 ق با كوشش فراوان انجمن علمى را تأسيس كرد كه از مهم ترين آثار آن انجمن كتاب «لغت انجمن علمى»، از عربى به فارسى، است. وى همچنين در تأسيس كتابخانه ى ملى نقش مهمى داشت. او از طرف مردم تهران، در دوره ى اول و از طرف مردم تبريز، در دوره ى پنجم به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. از مهم ترين تأليفاتش «فرهنگ كاتوزيان» است، مشتمل بر سى و پنج هزار لغت فارسى قديم و جديد و عربى و تركى و اروپايى معمول در زبان فارسى. از ديگر آثار وى: «انوار المشعشعين فى بيان شرافة القم و القميين»، تاريخ قم؛ «تاريخ انبياء اولواالعزم»؛ «فقه در عبادات و سياسات»؛ «تاريخ مختصر انبياء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (332/ 18 ،292 ،214 -213/ 16 ،441/ 2)، زندگينامه رجال و مشاهير (318/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3193 ،2812 ،2452 ،2435 ،2142

،2141/ 2 ،746 ،670 ،391 ،138 ،135 ،134/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (351 -348/ 4)، نخبگان سياسى ايران (492 ،484/ 4)، يغما (س 5 ش 10، ص 465 -464).

كاردن سلماني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا كاردان سلماني

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب رضا كاردان سلماني در سال 1319 در مشهد مقدس به دنيا آمدم. برخي از كتب ادبيات عرب را در مشهد نزد استاد معروف مرحوم «اديب نيشابوري (ره)» خواندم و حدود سال 1340 به حوزه علميه قم وارد شدم و كتاب شرح لمعه را نزد استاد مرحوم آقاي «ستوده (ره)» و مكاسب را از استاد آقاي «خزعلي» و رسائل را از استاد آقايان «نوري و اعتمادي» و كفايه را از آقايان «سلطاني و فاضل لنكراني» بهره گرفتم و نزديك يك دوره درس خارج اصول مرحوم «حاج شيخ هاشم آملي (ره)» شركت كردم و درس خارج فقه «آية الله گلپايگاني» و «حضرت امام» (قدس سرهما) و بيش از يك دوره خارج اصول «آية الله وحيد خراساني» و خارج فقه مكاسب ايشان نيز شركت كردم.

كارن

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كارن در تاريخ نام يكى از خاندان هاى اشكانى است كه در امور لشكرى و كشورى اشكانيان دخالت بسيار داشته است. ممكن است داستان سرايان ادوار بعد كارهاى اين خانواده را به اعصار پيشتر برده و آن را منسوب به دوره هاى داستانى كرده باشند. بنا به روايت فردوسى كاوه را پسر ديگرى به نام قباد بود.

برگرفته از كتاب :ايران در عهد باستان

كارنگ، عبدالعي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

1358.

عبدالعى كارنگ سال هاى خدمت دولتى را در وزارت معارف گذرانيد. وى عضو شوراى هيئت مديره ى كتابخانه ملى شهر تبريز بود. آخرين كار او تصحيح قسمت مربوط به آذربايجان وقف نامه ى ربع شيدى است كه به چاپ رسيد. وى مقاله هايى براى مجله هاى ادبى و تاريخى تهران و تبريز و از جمله «يغما» نوشته است. از آثار اوست: تاتى و هرزنى (1333)، خلخالى يك لهجه از آذرى (1334)، ادبيات پارسى (مدرسه اى) (با همكارى على اكبر صبا و على لك ديزجى، 1334)، تاريخ تبريز (تأليف ولاديمير فدوروويچ مينورسكى، 1337)، دستور زبان فارسى (با همكارى على اكبرصبا و عزيز دولت آبادى و چند تن ديگر، 1337)، دستور زبان كنونى آذربايجان (1340)، راز (مجموعه شعر، 1343)، سفرنامه كاررى (اثر جملى كاررى، ترجمه با همكارى عباس نخجوانى، 1348)، آثار باستانى آذربايجان (دو جلد، 1351)، وقف نامه ى ربع شيدى (تصحيح قسمت تبريز، 1357).

از وى مقالاتى در مجلات و نشريات «آرش»، «معلم امروز»، «كتابخانه ى ملى تبريز»، «سرو»، «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز»، «جهان اخلاق»، «تاريخ و فرهنگ ايران»، «بررسى هاى تاريخى» منتشر شده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كاسمي ساروي تهراني، نصرت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(توح 1287 ش)، استاد دانشگاه، پزشك، روزنامه نگار، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به نصرت. اصلش از مازندران بود و در تهران به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند. وى بنابر ذوق و قريحه ى ادبى كه داشت، همزمان با تحصيل علوم ادبى، به تاريخ و فلسفه پرداخت و از محضر استادانى چون شيخ خندق آبادى و شيخ يداللَّه پاك نظر و شيخ مهدى نورى بهره مند شد و در همان زمان به عضويت انجمن ادبى ايران و انجمن ادبى فرهنگستان درآمد. كاسمى در 1314 ش از دانشكده پزشكى

فارغ التحصيل شد و پايان نامه ى دكتراى خود را در زمينه ى «قطع عصب سياتيك حوصلى زنان» نوشت. پس از فراغت از تحصيل عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: تدريس بيمارى هاى عمومى در دانشكده ى دندان پزشكى، نمايندگى دوره ى سوم مجلس مؤسسان، نمايندگى مردم سارى در دوره ى شانزدهم مجلس شوراى ملى، وزير مشاور در دولت دكتر اقبال، دبير كل بنياد نيكوكارى نوريانى، سرپرست مجله «گوهر» و انجمن ادبى گوهر و صاحب امتياز و مدير ماهنامه ى «دانشكده ى پزشكى» بود. دكتر كاسمى در سرودن شعر توانايى خاصى داشت و قصايدش را به سبك خراسانى مى سرود. از ديگر آثار وى: «غدد مترشحه داخلى و بيماريهاى آن»؛ «راه خوشبختى»، در اخلاق و بهداشت، ترجمه؛ «آنچه بايد يك پسر جوان بداند»، ترجمه؛ «آنچه بايد يك دختر جوان بداند»، ترجمه؛ «مهر مادر»، شعر؛ «امواج»، شعر؛ «سه نامه»، حاوى سه نامه ادبى و فلسفى؛ «چهار صد سال بعد از فردوسى»، در نظم بعضى از وقايع عصر امير تيمور گوركانى؛ «داستان يوسف»، مثنوى به سبك «حديقه» سنايى؛ «دائرة المعارف پزشكى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نوين (147)، الذريعه (265/ 12 ،63 -62/ 10 ،313/ 5)، روزشمار تاريخ (111 ،84/ 2 ،311/ 1)، زندگينامه مشاهير رجال پزشكى (83 -31/ 1)، سخنوران نامى معاصر (2919 -2914/ 5)، شرح حال رجال معاصر مازندران (134 -130/ 2)، صدف (552 -543)، فرهنگ سخنوران (754)، فرهنگ شاعران زبان پارسى (468 -466)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3194 ،2044 ،1627/ 2 ،1126 -1125 ،338 ،65/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (286)، مؤلفين كتب چاپى (570 -568/ 6)، نخبگان سياسى ايران (513/ 4).

كاسني نسفي، ابونصر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 343 ق)، فقيه شافعى، عالم، اديب و شاعر. در ابتدا تنها در

ادبيات مهارت داشت. سپس فقه را فراگرفت به طورى كه از برجستگان مذهب شافعى گشت. او از ابوحسين محمد بن طالب نسفى و ابويعلى عبدالمؤمن بن خلف نسفى حديث شنيد. وى در روزگار جوانى در قريه ى كاسن درگذشت. از آثارش تصنيف كتاب «تواتر الحجج» يا «تواتى الحجج»، در فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (17 -16/ 5)، ايضاح المكنون (335/ 1)، معجم المؤلفين (250/ 1).

كاشاني نجفي، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337/ 1336 -1268/ 1266 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، مفسر، رياضيدان، اديب و شاعر. در كاشان به دنيا آمد. بعد از گذراندن مقدمات، فقه و اصول و معقول و منقول و رياضيات را در حوزه ى درس پدرش فراگرفت. سپس به اصفهان رفت و از محضر شيخ محمد تقى، صاحب حاشيه «معالم»، بهره گرفت، تا به درجه ى اجتهاد رسيد. در 1292 ق در حالى كه جامع جميع علوم و ماهر در فقه و اصول و تفسير و حكمت و رياضى بود به تهران آمد. در 1296 ق پس از فوت پدرش قائم مقام منصب او گشت و چندين سال رياست علمى و مرجعيت مذهبى مردم را عهده دار بود. در 1313 ق حج گزارد و در بازگشت در نجف سكنى گزيد و از علماى آنجا بهره برد و خود حوزه ى درس و بحث مستقل تشكيل داد و يكى از علماى بزرگ نجف به شمار آمد. در 1333 ق به همراه علماى مجاهد قيام مردمى ضد انگليس را اداره و رهبرى كرد. او سپس تا پايان عمر در كاظمين ماند و در آنجا درگذشت و همان جا دفن شد. از آثارش: «التجرى»، پيرامون مسائل اصول فقه؛ «الاجزاء»؛ «رسالة

فى منجزات المريض»؛ «الاستصحاب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى.[1]

(حاج سيد) مصطفى بن (حاج سيد) حسين كاشانى الاصل تهرانى المسكن، از بزرگان علماى امامى (ف. 1337 ه.ق). وى سالها در تهران رياست علمى و مرجعيت عمومى داشت. او بعد از تحصيل مقدمات متداول، فقه و اصول و معقول و منقول و اخلاق و كلام و رياضيات و رجال را در جوزه ى درس پدر خود تكميل كرد و بعد از وفات او به اصفهان رفت ولى حوزه ى علمى آنجا را فراخور استعداد خود نديد. پس عزيمت نجف كرد و در آنجا يكى از مراجع علمى گرديد و حوزه ى دينى او مرجع استفاده ى افاضل بود. وى قريحه ى شعر نيز داشت و ديوانى هم در مناقب و مراثى معصومين دارد. او در استصحاب و تجزى و تفسير مختصر قرآن و حاشيه ى ارشاد علامه و حاشيه ى شرايع و علامت ظن و قاعده ى لاضرر و منجزات مريض، تأليفاتى داشته ولى اكثر آنها تلف شده (ريحانةالادب، لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (133 -132/ 8)، اعيان الشيعه (128 -127/ 10)، الذريعه (19/ 23 ،1055/ 9 ،102/ 6 ،25/ 2 ،350/ 3 ،275 -274/ 1)، ريحانه (21/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (413/ 13)، علماء معاصرين (112 -111)، لغت نامه (ذيل/ مصطفى)، المآثر و الآثار (160)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1031 -1030/ 3)، معجم المؤلفين (248/ 12).

كاشاني، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ملا) حبيب اللَّه بن على مدد بن رمضان، از علماى اماميه ى قرن 14 ه. (و. 1340 ه.ق). وى عابد و زاهد و متقى و عرفان مسلك و داراى اخلاق نيكو بود و علاوه بر علوم دينى متداول از

بعض علوم غريبه آگاه و داراى قريحه ى شعر بود. او در 14 سالگى از نحو و صرف عربى و مقدمات متداول فارغ شد و نزد حاج سيد حسين و بعض ديگر به تحصيل فقه پرداخت و مقدارى از فصول را نزد شيخ محمد اصفهانى خواهرزاده ى خود صاحب فصول و قسمت عمده از رسائل شيخ مرتضى انصارى را نزد حاج ميرزا ابوالقاسم كلانترى تهرانى خواند و مقدارى از حكمت را نزد شاگردان ملا هادى سبزوارى آموخت و در 16 سالگى به تحصيل اجازه ى روايت و در 18 سالگى به اجازه ى اجتهاد از طرف استاد خود حاج سيد حسين مذكور نايل آمد و همه ى عمر را به انزوا گذرانيد و عزت را در عزلت ديد و اوقات خود را به تأليف و تدريس مصروف داشت. او راست: اسرارالعارفين فى الاخلاق والمعارف، اصطلاحات الصوفية، اصطلاح علم الجفر، الانوار السانحة فى تفسير الفاتحة، ايضاح الرياض (حاشيه بر رياض المسائل)، تذكرةالشهداء، تفسير بعض سور و غيره (ريحانةالادب، لغ.)

حبيب اللَّه الشريف بن ملا على مدد بن رمضان ساوجى كاشانى عالمى فقيه و رئيسى جليل و مؤلفى مروج و مكثر در تأليف بوده است. وى در حدود 1262 متولد شده و در سال 1340 ق وفات نموده است. مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه يكى از مفاخر دانشمندان كاشان و صاحب تأليفات عديده مانند (لباب الالقاب) و (توضيح البيان) و (منتقدالمنافع) در شرح مختصر النافع در 12 جلد و (رياض الحكايات) و (عقايد الايمان) و (گلزار) و (شكايت نامه) و (منيةالاصول) و (درةالجمان) و تذكرةالشهداء و ده ها كتاب ديگر كه جمعاً بيش از يكصد و بيست كتاب و رساله مى شود. بوده است.

آن مرحوم داراى چندين فرزند عالم و فاضل بوده اند. 1-

مرحوم حجةالاسلام آقا حسين شريف 2- ثقةالاسلام آقا احمد شريف 3- ثقةالاسلام آقا محمدشريف كه در قيد حيات و از محترمين كاشان مى باشند.

دامادهاى ارجمندى داشته اند كه از علماء بزرگ كاشانند 1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد فخرالدين امامت 2- مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا عبدالرسول مدنى والد آيت اللَّه حاج آقا رضا مدنى معاصر كه مذكور خواهد شد.

و مخفى نباشد كه مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه چون در سنين كودكى والدش را از دست داد در تحت تربيت و پرورش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين حسينى كاشانى (جد مرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى معاصر) قرار گرفت و در كاشان از وى و در تهران از شيخ محمد اندرمانى و شيخ محمد (خواهرزاده صاحب فصول) و ميرزا ابوالقاسم كلانتر صاحب (تقريرات شيخ انصارى) و شيخ هادى مدرس تهرانى و در كربلا از فاضل اردكانى استفاده نموده و از غالب آنان اجازه داشته است.

در كاشان رياست علمى و دينى و در عين حال صاحب كرامت و مقامات معنوى بوده است.

(ح 1340 -1262 ق)، عالم دينى، عابد، عارف و شاعر، متخلص به سالك. اصل وى از ساوه است و پدرش از علماى آنجا بود كه مدتى در قزوين سكنى گزيد و سپس به كاشان منتقل گرديد. ملا حبيب در كاشان به دنيا آمد. در دوران كودكى تحت تربيت و پرورش آيت اللَّه آقا سيد حسين حسينى كاشانى قرار گرفت و صرف

و نحو و مقدمات را از ايشان آموخت. در شانزده سالگى به دريافت اجازه ى روايتى و در حدود نوزده سالگى به دريافت اجازه اجتهاد از استادش سيد حسين كاشانى نايل شد. سپس به تهران آمد و قسمتى از «فصول» را نزد

شيخ محمد اصفهانى، خواهرزاده صاحب «فصول»، خواند و از محضر شيخ محمد اندرمانى استفاده نمود. او آن گاه قسمت عمده ى «رسائل» شيخ انصارى را نزد ميرزا ابوالقاسم كلانتر، صاحب «تقريرات»، شيخ مرتضى انصارى و حكمت را نزد شيخ هادى مدرس تهرانى، از شاگردان برجسته ى حاج ملا هادى سبزوارى، فراگرفت. سپس به عراق رفت و در كربلا از محضر فاضل اردكانى استفاده نمود. او از اغلب اساتيد خويش صاحب اجازه بود. سپس به كاشان بازگشت و رياست علمى و دينى آنجا را عهده دار شد. وى صاحب كرامات و مقامات معنوى بود. از آثارش: «ايضاح الرياض»، حواشى «رياض المسائل»؛ «منتقد المنافع»، در شرح «المختصر النافع»؛ «الانوار السانحة فى تفسير الفاتحة»؛ تفسير هر يك از سوره هاى: «جمعه»، «دهر»، «فتح» و «ملك»؛ «توضيح السبل»، در بيان اديان؛ «اسرار العارفين»، در اخلاق و معارف؛ شرح هر يك از دعاهاى: «كميل»، «جوشن»، «سحر»، «صباح»، «عديله» و «زيارت عاشورا»؛ «لباب الالباب فى القاب الاطياب»؛ «نخبة التبيان»، در معانى و بيان؛ «توضيح البيان»، در تسهيل اوزان؛ «رياض الحكايات»، در قصص و امثال. كاشانى منظومه هاى بسيارى در فقه، اصول، عقايد، بيان، بدايع و درايه، به عربى و فارسى، دارد كه «منية الاصول»، در درايه از منظومه هاى عربى و «نصيحت نامه» و «شكايت نامه» و «گلزار اسرار» از منظومه هاى فارسى اوست.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (559/ 4)، الذريعه (4/ 23 ،277 ،215/ 18 ،282/ 15 ،214/ 14 ،324 -323 ،67/ 11 ،231/ 9 ،98/ 8 ،271/ 7 ،492 -491 ،182/ 4)، ريحانه (20 -18/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 361 -360/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (252 -250/ 6)، لغت نامه (ذيل/

حبيب اللَّه)، معجم المؤلفين (187/ 3).

كاشاني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالحسين خان ملقب (به ملك المورخين) بن ميرزا هدايةاللَّه خان بن لسان الملك ميرزا محمدتقى خان ملقب (به سپهر) بن ملا على ضرابى كاشانى تهرانى متولد 1290 و متوفى 1352 قمرى اديبى بارع و مورخى فاضل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، عبدالمطلب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب، مفسر، طبيب، مورخ و شاعر. مشهور به اديب كاشانى. سلسله نسب وى به طايفه غفارى و بنا به قول صاحب «گنج شايگان» به ابوذر غفارى مى رسد. وى در عصر ناصرالدين شاه (1313 -1264 ق) مى زيست. ميرزا عبدالمطلب، خواهرزاده ى ميرزا ابوالحسن خان نقاش باشى صنيع الملك بود. وى در قواعد عربى، علوم ادبى، تفسير و علم طب بى نظير بود و همگان او را در فنون مزبور به استادى قبول داشتند. اديب كاشانى تاريخى نيز تأليف كرده كه گويا از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1180 -1179/ 2)، شرح حال رجال (150/ 6)، گنج شايگان (348 -345).

كاشاني، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1303 ق)، عالم دينى، خطيب و مرجع تقليد. در نجف به دنيا آمد. مادرش دختر عالم بزرگ شيخ اسداللَّه شوشترى است. مقدمات و سطوح را فراگرفت. او در كنار پدرش كه از علماى برجسته بود و در بمبئى به وظائف شرعى و تبليغى مى پرداخت، نشو و نما يافت و پس از پدر عهده دار وظائف وى گشت و مرجع تقليد مردم بمبئى شد. وى سرانجام در همان جا درگذشت. سال تولد او در «طبقات اعلام الشيعه»، 1333 و در جاى جاى «الذريعه» 1303 ق قيد شده است. همچنين در چند جاى «الذريعه» و به تبع آن در «مؤلفين كتب چاپى» تحت نام محمد حسين و صاحب كتاب هاى «اسرار الغيبية» و «برق الخاطف» و «التحقيق الجديد» و «چهار مقاله» ذكر شده است. او را تصانيف بسيارى است كه اكثر آنها به زبان گجراتى است. وى «فهرست كتب خزانة الشيخ محمد حسن» را كه مشتمل بر فهرست دو هزار كتاب

و تأليف موجود در كتابخانه اش بود تنظيم نموده و در آن به اثرهاى خود كه متجاوز از چهل تصنيف مى باشد، اشاره كرده است. از جمله: «احكام الجمعة»؛ «احكام العيدين»؛ «احكام النيروز»؛ «دين الاسلام»؛ «عقايد النجفى»؛ «فلسفه نماز»؛ «قيد شرق و آزادى غرب»؛ «محرم و عاشورا»؛ «معرفة الامام»؛ «مقدمه ى منطق»؛ «مناسك النجفى»؛ «نجاة الصائمين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (59/ 24 ،277 ،102/ 22 ،247/ 21 ،150/ 20 ،224/ 17 ،390 ،310/ 16 ،286/ 15 ،291/ 8 ،314/ 5 ،481 ،86/ 3 ،53/ 2 ،303 ،300 ،296/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 380/ 14)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1127 ،485 ،206/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (691/ 2).

كاشاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن بن شيخ ابى القاسم بن شيخ عبدالحكيم كاشانى مشهور به (نجفى) عالمى مؤلف و مرجعى بزرگوار و امام مسجد (خوجه ها) بوده است وى در سال 1333 متولد و در سال 1387 در تهران وفات و در قم مدفون شده است.

نگارنده گويد: اين عالم جليل و مرحوم والدش در بمبئى خدمات بسيار نموده و منشاء آثار زيادى شده و ده ها هزار از شيعه هاى اسماعيلى را مستبصر و ارشاد نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن سيد اسماعيل بن سيد عبدالرزاق- (برادر سيد محمدتقى) ابن سيد عبدالحى حسينى پشت مشهدى كاشانى عالمى فقيه از شاگردان ميرزاء بزرگ شيرازى و علامه سيد محمد فشاركى و ميرزا محمدتقى شيرازى بوده و در سال 1316 به كاشان مراجعت و در پشت مشهد اقامت و در مسجد حبيب بن موسى امامت و به خدمات دينى پرداخته تا سال 1350 كه وفات نموده است.

فرزند اين بزرگوار مرحوم سيد استاد ما آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى شريك بحث مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم يزدى حايرى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشف شيرازي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1309 ق)، روزنامه نگار. در شيراز سكونت داشت. وى با صاحب «دانشمندان و سخن سرايان فارس» معاصر بود. كاشف در 1304 ش امتياز روزنامه ى «ظريف» را گرفت و تا 1309 ش انتشار آن را ادامه داد. بناى اين روزنامه ى فكاهى بر مبارزه ى با خرافات و بدعت هاى مذهبى قرار داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (189 -188/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (231/ 4).

كاشفي سبزواري هروي، معين الدين، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 910 ق)، فقيه، محدث، حافظ، مفسر، واعظ، صوفى، اديب و شاعر. مشهور به ملا حسين كاشفى يا ملاحسين واعظ. در سبزوار به دنيا آمد. دوره ى جوانى را در آن شهر گذراند و در آنجا و نيشابور و هرات نشو و نما يافت. در زمان سلطان حسين ميرزاى بايقرا در هرات و نيشابور به وعظ و ارشاد مى پرداخت و با صوتى خوش آيات قرآن و احاديث نبوى را با عبارات و اشارات مناسب بيان مى كرد. وى از ملازمان امير على شيرنوايى بود. پس از ملاقات مولانا جامى و معاشرت با وى طريقت نقشبنديه را پذيرفت. درباره ى ى مذهب وى اختلاف است، وى را به جهت گرايش به تصوف ملازمت با امير عليشير نوايى و نسبت خانوادگى نزديك به ملا عبدالرحمان جامى سنى مذهب و به جهت نگارش كتاب «روضة الشهداء» و محل رشد و تربيتش سبزوار كه از شهرهاى اهل تشيع بوده، شيعه مذهب دانسته اند. به هر حال وى در هرات به شيعه بودن و در سبزوار به تسنن اشتهار داشت. كاشفى در هرات درگذشت. از آثار وى: «جواهر التفسير لتحفة الامير»، به نام امير عليشير نوايى؛ «مختصر الجواهر»، تفسيرى ديگر در حدود بيست هزار سطر؛ «جامع الستين»، در تفسير

«سوره ى يوسف»؛ «المواهب العلية»، معروف به «تفسير حسينى»، به نام سلطان حسين بايقرا؛ «روضة الشهداء»، در مقاتل و ذكر مصيبت اهل بيت (ع) و واقعه ى كربلا، كه چون اهل منبر از روى اين كتاب مى خواندند به روضه خوان مشهور شدند؛ «الاربعين»، در احاديث موعظه؛ «المرصد الاسنى»، در شرح اسماء اللَّه الحسنى؛ «اخلاق محسنى»؛ «مخزن الانشاء»، در فن ترسل كه براى سلطان حسين بايقرا و امير عليشير نوايى، در 907 ق، تأليف نموده؛ «انوار سهيلى»، در تدابير حكم و آداب از زبان حيوانات، بازنويسى از «كليله و دمنه» نصراللَّه منشى، كه آن را براى امير شيخ احمد سهيلى از امراى عهد سلطان حسين بايقرا نوشت؛ «اسرار قاسمى»، در سحر و طلسمات و كيميا؛ «بدايع الافكار فى صنايع الاشعار»، در ذكر صناعات ادبى؛ شرح «مثنوى» مولوى؛ «لب المثنوى»؛ «لب اللب مثنوى»؛ «اختيارات النجوم»، به نام «الواح القمر»؛ «السبعة الكاشفية»، شامل هفت وسيله در علم نجوم.[1]

(بخش 1: كاشف) حسين بن على بيهقى سبزوارى واعظ ملقب به كمال الدين، دانشمند و واعظ معروف (ف. 906 يا 910 ه.ق) وى در علوم دينى و معارف الهى و فنون غريبه و رياضيات و نجوم دست داشت. او در زمان سلطان حسين بايقرا در هرات و نيشابور به وعظ و ارشاد مشغول بود و با صوتى خوش و آهنگى دلكش آيات قرآنى و احاديث نبوى را با عبارات و اشارات مناسب ايراد مى كرد. او راست: آيينه ى اسكندرى به فارسى (در استخراج مطلوب و حاوى 8 جدول و 20 دايره) و آن را جام جم نيز گويند، الاختيارات يا اختيارات النجوم (حاوى يك مقدمه و يك خاتمه و دو مقاله)، اخلاق محسنى (ذيل فرهنگ حاضر)، الاربعون

حديثاً در مواعظ بنام الرسالة العلية فى الاحاديث النبوية (اين كتاب به فارسى و حاول 40 حديث است)، اسرار قاسمى (ذيل فرهنگ حاضر)، انوار سهيلى (ذيل فرهنگ حاضر)، بدائع الافكار فى صناعةالاشعار، تحفةالصلوات (به پارسى)، جامع الستين (تفسير فارسى عرفانى و ادبى و اخلاقى و تاريخى سوره ى يوسف)، روضةالشهداء (ه.م) سبعه ى كاشفيه (7 رساله در علم نجوم)، شرح مثنوى، جواهرالتفسير لتحفةالامير يا عروس (عروس)، اللباب المعنوى فى انتخاب المثنوى، مختصر الجواهر (مختصر جواهر التفسير يا عروس مذكور)، مخزن الانشاء به پارسى، المرصد الاسنى فى شرح اسماءاللَّه الحسنى، مطلع الانوار، المواهب العلية (مواهب العيله) (لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از سعدى تا جامى (681 ،647 ،646 ،645 ،644 -643 ،641 -639 ،636 ،628 ،329)، اعيان الشيعه (124 -121/ 6)، ايضاح المكنون (674 ،416/ 2 ،76/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (526 -523/ 4)، تاريخ نظم و نثر (248 -245)، حبيب السير (346 -345/ 4)، الذريعه (194 -193/ 20 ،291 -190/ 18 ،1252 ،899/ 9 ،58 -57/ 5 ،455/ 3 ،430/ 2 ،50/ 1)، روضات الجنات (223 -217/ 3)، رياض العارفين (231 -230)، ريحانه (32 -29/ 5)، طرائق الحقائق (114/ 3)، كشف الظنون (1916 ،1896 ،1648 ،1574 ،1305 ،398)، الكنى و الالقاب (105/ 3)، لغت نامه (ذيل/ كاشفى)، مجالس المؤمنين (548 -547/ 1)، مجالس النفائس (93)، معجم المؤلفين (35 -34/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (816 -810/ 2).

كاشمري، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حبيب اللَّه كاشمرى از علماء و خطباء و محدثين كاشمر بوده و با نگارنده هم عنايت و محبتى داشته است وى تحصيلات خود را در كاشمر و مشهد و نجف اشرف به پايان رسانيده و بيشتر از راه منبر تبليغ

دين و ترويج احكام مبين نموده تا حدود 1370 قمرى كه وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشمري، واله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

واله كاشمرى از فضلاء اخيار و مبلغين ابرار معاصر مشهد مقدس است.

وى در كاشمر متولد شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و قسمتى از سطوح به مشهد مقدس مهاجرت نموده و سطوح را تكميل و پس از آن از دروس خارج آيات عظام مشهد بالاخص آيت اللَّه العظمى ميلانى و آيت اللَّه حاج ميرزا جواد آقاى تهرانى و ديگران استفاده نموده آنگاه به ترويج دين و تبليغ احكام و گفتن تفسير قرآن و اقامه نماز جماعت در يكى از مساجد مشهد پرداخته و تا حال حاضر به انجام وظائف مذكوره اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم محرتم از دانشمندان و وعاظ با تقواى خراسان و به فضل و ورع موصوف و مورد وثوق و اعتماد مردم مشهد و بالاخص علماء و فضلاء مشهد مى باشد كه بعضى از آيات در نمازشان شركت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشي، بهاء الدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از شاگردان علاّمه ملاّ محمد باقر مجلسى و راوى از ايشان است. در 1137 به دست افاغنه شهيد گرديده.

وى را تأليفاتى است: 1- شرح بر صحيفه كامله سجاديه 2- شرح بر نهج البلاغه؛ و غيره.

قبرش در چملان (سنبلستان) واقع بود و بعداً كه آنجا را تسطيح كردند از بين رفت. نگارنده به زيارت او موفّق شده بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كاشي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل كامل، و واعظ جامع، از مشاهير گويندگان و خطباى اصفهان بوده، در قدرت بيان كم نظير بوده. در كاشان متولّد بوده و در اصفهان خدمت اساتيد و بزرگان تحصيل نموده، و سالها مردم را به مواعظ شافيه ارشاد و هدايت مى نموده.

در سال 1295 به دستور ظلّ السلطان حاكم جابر اصفهان كتابى در تفسير آيه «اولى الامر» نوشته، و در آن اولى الامر را حكاّم و سلاطين تفسير نموده، و آن را به خرج ظلّ السلطان به چاپ رسانيده و منتشر ساخت.

انتشار كتاب در بين علما و مجتهدين سر و صدايى راه انداخته و موجب شد كه چند نفر از مجتهدين بزرگ مانند ميرزا محمّد حسن نجفى اصفهانى، و حاج سيد على اكبر فال اسيرى شيرازى، و آقا ميرزا محمّد باقر چهارسوقى حكم كفر او را صادر كردند. در نتيجه، حاج سيد حسن مدّتى از اصفهان نفى بلده شده و به طهران رفت؛ سپس مجدّداً به اصفهان مراجعت نموده و در غرّه ربيع الثانى سال 1320 وفات يافته، در تخت فولاد در تكيه ميرزا ابوالمعالى كلباسى در اطاقى مخصوص مدفون گرديد.

وى علاوه بر كتاب سابق الذكر، كتابى به نام «منهج الواعظين» دارد كه فرزندش مرحوم آقا اسد اللَّه الواعظين به

نام آن اشاره كرده است.

در شرح حال آقا ميرزا محمّد باقر چهار سوقى مى نويسند كه در امر انشاءات و خطب و نوشتجات، مسجّع و مقفّى مى نوشته، به حدّى كه جواب استفتاء و حكم را نيز چنين مى نوشته است.

حكم تكفير حاج سيد حسن بدين عبارت بوده است: اين سيّد كاشى، مشغول به دين تراشى، يا در متن كفر است يا در حواشى.

آن مرحوم را فرزندانى فاضل و اهل علم و منبر مى بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كاشي، عمادالدين يحيي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 745 ق)، محدث، رياضيدان و اديب. يكى از شاگردان محقق كركى او را در رساله «مشايخ الشيعة» و شيخ يحيى مفتى بحرانى وى را در «تذكرة المجتهدين» ذكر كرده اند. او گذشته از ادبيات و حديث در علم حساب نيز دانشمنداى برجسته بود. در 745 ق در يزد مى زيست و سرانجام در اصفهان درگذشت. شيخ آقا بزرگ تهرانى شرح حال يحيى كاشى را در ذيل علماى قرن دهم آورده است. از آثارش: شرح «مفتاح العلوم» سكاكى؛ «لباب الحساب» يا «اللباب فى علم الحساب»؛ حاشيه بر شرح رساله ى «آداب البحث» فاضل سمرقندى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (162/ 9)، الذريعه (82 -81/ 14 ،109/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 275/ 10)، كشف الظنون (1542 ،39)، معجم المؤلفين (184/ 13).

كاظم زاده ي ايرانشهر تبريزي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1262 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و روزنامه نگار. وى در تبريز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در زادگاهش، در مكتب ملا نصير و حاج ملا على واعظ، فراگرفت و سپس به مدرسه ى كمال رفت. در آنجا دو زبان عربى و فرانسه را به خوبى آموخت و در ضمن تحصيل، مجلات و روزنامه هاى داخلى و خارجى را نيز مطالعه مى كرد. او مدتى به قفقاز رفت و سپس براى ادامه تحصيل راهى استانبول شد و در اين شهر به آزاديخواهان ايرانى مقيم استانبول پيوست و با آنان اقدام به تأسيس انجمن برادران ايرانى نمود. ايرانشهر در زمان اقامت در استانبول به دانشكده ى حقوق رفت و مدتى بعد از طرف كنسول گرى ايران در آنجا به مكه رفت. پس از بازگشت رهسپار اروپا شد و موفق به اخذ ليسانس در رشته علوم اجتماعى و سياسى، از

دانشگاه شهر لوون بلژيك گشت. پس از آن مدتى در پاريس به تحصيل پرداخت و ضمنا در مدرسه ى عالى اجتماعى فن روزنامه نگارى را فراگرفت. او توانست در اين شهر سفرنامه ى مكه خود را بنويسد و به چاپ برساند. همچنين در پاريس به همراهى علامه محمد قزوينى و استاد پور داوود انجمنى به نام انجمن مصاحبات ادبى و علمى ايرانيان پاريس تأسيس كرد. در 1292 ش به دعوت ادوارد براون به دانشگاه كمبريج انگلستان رفت و به تدريس زبان و ادبيات فارسى پرداخت. كاظم زاده در جنگ جهانى اول بنا به دعوت سيد حسن تقى زاده، براى شركت در كميته ى ملى ايران، به برلين رفت و از آنجا به ايران بازگشت و به صف آزاديخواهان پيوست. وى پس از مدتى دوباره به استانبول و از آنجا به برلين رفت و با تقى زاده در انتشار روزنامه «كاوه» همكارى كرد. در 1301 ش مجله ى «ايرانشهر» را در آن شهر تأسيس و به مدت چهار سال منتشر كرد. او همچنين در آنجا از، طرف وزارت فرهنگ، مدتى سرپرست دانشجويان ايرانى بود. كاظم زاده پس از نوزده سال اقامت در آلمان به سوئيس مهاجرت كرد و در آنجا يك مكتب عرفان باطنى تأيسى نمود كه پيروان زيادى داشت. وى به زبان هاى فرانسه، انگليسى، آلمانى و عربى تسلط داشت. او همچنين اشعار زيادى نيز سروده است. وى سرانجام در سوئيس درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «رهبرنژاد نو» يا «در جستجوى خوشبختى»؛ «راه نو»، در تعليم و تربيت؛ «تداوى روحى براى افراد و جامعه»؛ «معارف در عثمانى»؛ «تجليات روح ايرانى»، در ادوار تاريخى؛ «آثار عتيقه ى ايران باستان»؛ «تفسير

معنوى بر ديباچه ى مثنوى»؛ «اصول اساسى روان شناسى انسان و ماهيت تكامل او»؛ «راز و نياز»؛ «رستم و سهراب»؛ «محمد (ص) و تعليمات عاليه ى اسلامى»؛ «راه راست براى صلح بين ملتها»، ترجمه؛ «سفرنامه ى مكه»، به فرانسه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار و احوال كاظم زاده ى ايرانشهر، ادبيات نوين (53)، از صبا تا نيما (234 -233/ 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (322)، تاريخ جرايد (341 -337/ 1)، الذريعه (192/ 21 ،311 ،231/ 11 ،65/ 10 ،359/ 3)، زدگينامه ى رجال و مشاهير (248 -236/ 5)، شخصيت هاى نامى (85 -84)، شرح حال رجال (80/ 5)، فرهنگ سخنوران (111)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3099 ،3042 ،2948 ،2571 ،2114 ،2016 ،1804 ،1730 -1729 ،1662 ،1628 -1627/ 2 ،1379 ،1309 ،934 ،821 ،787 ،702 ،455 ،428 ،266 ،249 ،247/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (287)، مؤلفين كتب چاپى (845 -842/ 2).

كاظمي خلخالي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1299.

درگذشت: 1365.

از آثار اوست: الحياة النبيين و المعروفين و حياة المعصومين (زندگينامه پيامبران معروف و زندگينامه معصومين؛ مؤلف و مترجم؛ تهران، 1363)؛ ترجمه انسان روح است نه جسد (تأليف رئوف عبيد؛ تهران، به صورت دو جلدى و تك جلدى و در سالهاى متعدد به چاپ رسيده است)؛ ترجمه تا كرانه هاى عالم اثيرى عالى حافه العالم الاثيرى (جميز آرتور فيندلى؛ تهران، 1372 1370)؛ حديث اهليجه (از امام جعفر صادق؛ تهران، 1362)؛ دو هزار حديث- برگزيده فارسى- عربى غررالحكم و دررالكلم (تهران، 1370)؛ زناشويى راز خوشبختى (تهران، 1366)؛ سفر به كره ى مريخ (تهران، 1370)؛ صحيفه ى سجاديه (با مقدمه محمدباقر صدر، تهران، 1362)؛ ترجمه طب الرضا (ع)؛ طب و درمان در اسلام (تحقيق از مرتضى عسگرى، قم، چاپهاى متعدد)؛ كليات حديث قدسى

(ترجمه كتاب جواهر السنيه تأليف محمدحسين حرعاملى، تهران، 1366)؛ گفتگو با مردگان: حقيقت و شناخت روح اسرار جهان هستى (تأليف شودزموند؛ تهران، 1373 ،1372)؛ گنجينه هاى دانش (تهران، 1364؛ چاپهاى ديگرى از اين كتاب با همكارى به صورت دو جلدى منتشر شده است)؛ مدرسه اسلامى (نوشته محمدباقر صدر، تهران، 1362)، هزار حديث (از حضرت على (ع)، تهران، 1362 و چاپهاى ديگر در سالهاى بعد).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كاظمي موموندي هرسيني، محمد كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى. مقدمات را در نجف اشرف فراگرفت. چند سالى هم در حوزه ى علميه ى قم در محضر اساتيد سطح، به خواندن سطح فقه و اصول پرداخت. وى سپس بر اساس احساس وظيفه به تدريس در فرهنگ و آموزش عالى مشغول شد. او از خطبا و مبلغين اسلامى در محيط دانشگاه بود. از آثارش: «نقش اسلام در تمدن بشريت»؛ «مشاعره مذهبى».[1]

محمدكاظم كاظمى موموندى كه سالهاى اول تحصيل در نجف اشرف بوده و مقدمات را خوانده و چند سالى هم در حوزه علميه قم در محضر اساتيد سطح اشتغال به خواندن سطح و علوم عربيت و فقه و اصول داشته تا در اين اواخر به عنوان احساس وظيفه و خدمت به جوانان در فرهنگ مشغول به تدريس گرديدند. نامبرده داراى روحى بلند و زبانى گويا و در محيط دانشگاه و فرهنگ از مبلغين اسلامى بشمار مى روند و با ايراد سخنرانيهاى مذهبى و تشكيل جلسات براى جوانان به خدمات مذهبى خود ادامه مى دهند.

آثار قلمى ايشان كه هنوز چاپ نشده عبارت از 1- مشاعره مذهبى و 2- نقش اسلام در تمدن بشريت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (373 -372/ 6).

كاظمي، اقدس

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

اقدس كاظمي در پاييز سال 1318 در روستا ي وشنوه قم متولد شد. وي پس از گذراندن سيكل اول متوسطه به آموزگاري سرگرم شد. بعد از ازدواج ، به تشويق همسر با رتبه ي شاگرد اول در سال 1341 ديپلم خود را دريافت كرد. يك سال بعد در رشته فيزيك دانشگاه تهران شركت كرد. ولي پس از كشته شدن همسرش با دوفرزند كوچك ، ادامه زندگي بر او تنگ گرديد و به

آموزگاري ادامه داد و سر انجام از مدرسه عالي امور اداري و قضايي قم ، ليسانس حقوق قضايي خود را دريافت كرد. پس از آن كاظمي در پست بازرسي انجمن حمايت زندانيان و رياست بازرسي كميته حمايت از مصرف كننده نيز انجام وظيفه كرد. از خدمات مهم اقدس كاظمي تاسيس دبيرستان دخترانه آزرمي دخت « بنت الهدي صدر » در قم گرديد . سپس از قم به شميران انتقال يافت و رياست مدرسه ايران و آلمان را به عهده گرفت و تا سال 1356 به كار تدريس ادامه داد . وي پس از بازنشستگي كوشيد كوشيد در كانون وكلا بهكار بپردازد ، اما به سبب تعطيل شدن كانون و مشكلات ديگر اين ميسر نگرديد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : والدين اقدس كاظمي او را در پنج سالگي به مكتب خانه فرستادند و چون به دانش اندوزي علاقه ي زيادي نشان مي دادسرانجام از وشنوه به قم آورده شد و پس از موفقيت در امتحانات لازمه دركلاس سوم دبستان پذيرفته شد و پس از اتمام كردن سيكل اول متوسطه به آموزگاري سرگرم شد ، يك سال بعد ازدواج كرد و به تشويق همسر با رتبه ي شاگرد اول در 1341 ديپلم را دريافت كرد .يك سال بعد در رشته فيزيك دانشگاه ،تهران شركت كرد.و سرانجام از مدرسه عالي امور اداري و قضايي قم ليسانس حقوق قضايي خود را دريافت كرد .

وقايع ميانسالي : از اتفاقات مهم دوران زندگي اقدس كاظمي كشته شدن همسرش مي باشد . پس از آن با داشتن دو فرزند كوچك ،ادامه ي زندگي

بر او تنگ گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اقدس كاظمي پس از آنكه ليانس حقوق قضايي را اخذ نمود ، در پست بازرسي انجمن حمايت زندانيان و رياست بازرسي كميته حمايت از مصرف كننده انجام وظيفه كرد. پس از انتقال از قم به شميران نيزمدتي در پست رياست مدرسه ايران و آلمان قرار گرفت.

فعاليتهاي آموزشي : اقدس كاظمي پس از اتمام سيكل اول متوسطه به آموزگاري سرگرم شد. كاظمي پس از مرگ همسرمجددا به شغل آموزگاري روي آورد ،و تا سال 1356 به كار تدريس ادامه داد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از جمله اقدمات اقدس كاظمي پس از فارغ التحصيل شدن و قرار گرفتن در مسير مسوليت پذيري جامعه تاسيس دبيرستان دخترانه آزرمي دخت (بمت الهدي صدر )در قم بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اقدس كاظمي فعاليتهاي اجتماعي را پس از اخذ مدرك ليسانس آغاز كرد و نه تنها مسئوليت امور زنان قم را پذيرفت كه رسيدگي به خانواده هاي بي سرپرست نيز در شمار وظايفش قرار داشت .او همچنين پس از مرگ همسرش به شعر روي آورد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آذرين مهر

ويژگي اثر : مجموعه شعري است كه از سوي انتشارات (ما)در بهار 1374 به بازار كتاب آمده است .[گلزار مشاهير،زندگينامه درگذشتگان مشاهير ايران 1358-1376 ،انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ]

منابع زندگينامه :دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، به كوشش : پوران فرخزاد، ج 2 ، تهران: انتشارات زرياب ، چاپ اول 1378 ، ص 1363

كاظمي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شناسنامه

نام كامل : حسين كاظمي - متولد : 11 مهر 1358 - سن : 29 سال - زادگاه : تهران ، ايران - قد : 1٫80 متر

اطلاعات باشگاهي :

باشگاه كنوني : استقلال تهران - شماره پيراهن : 4 - پُست : هافبك دفاعي

باشگاه هاي حرفه اي :

1379 - 1386 سايپا

1383 - 1386 استقلال تهران

1386 - 1387 سپاهان

1387 تا كنون استقلال تهران

تيم ملي :

1384 تا كنون بزرگسالان 8 بازي ملي

حسين كاظمي بازيكن فوتبال ايراني است. او در پست هافبك دفاعي بازي مي كند. او بعد از 4 فصل بازي در سايپا در سال 82 همراه با مهدي اميرآبادي از سايپا به استقلال آمد. او 3 فصل در باشگاه استقلال بازي كرد و بعد به باشگاه سپاهان اصفهان منتقل شد و دوباره بعد از دو فصل بازي در سپاهان به استقلال تهران بازگشت.همچنين ايشان در تيم ملي 8 بازي انجام داد

شركت در تبليغات تجاري

كاظمي در يك تبليغ تجاري نيز شركت كرده است. از تصوير او براي نقش بر روي بيلبوردهاي تبليغاتي مبلمان چوب شمال استفاده شده بود.

افتخارات :

قهرماني در ليگ برتر فوتبال ايران 85-84 به همراه تيم استقلال تهران

قهرماني در ليگ برتر فوتبال ايران 88-87 به همراه تيم استقلال تهران

كاظمي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على كاظمى موموندى كه در سال 1323 شمسى در شهرستان هرسين متولد شده و پس از تحصيل در مكتب و خواندن چند كلاس در مدارس اسلامى كرمانشاه و قم و

گذرانيدن دوره ادبيات و مقدمات در كرمانشاه زير نظر مرحوم والدشان مدت يكسال در حوزه خرم آباد تحصيل نموده و در سال 1381 قمرى به قم مهاجرت و در مدرسه فيضيه سكونت و به ادامه تحصيل پرداخته و بعد از طى دوره سطح اكنون نزديك هفت سالست كه در درس آيت اللَّه العظمى گلپايگانى شركت و ضمناً از فرصت ايام تعطيل تابستانى و غيره استفاده نموده و به تأليف و ترجمه بعضى از كتب دينى اشتغال و از اين راه خدمات شايانى انجام داده اند كه ذيلا قسمتى از آثار قلمى ايشان را اشاره مى نمايم و آن مطبوع و مخطوط مى باشد.

اما آثار خطوط: 1- عون الاديب فى شرح مغنى اللبيب 2- شرح فارسى بر معالم 3- شرحى بر كبرى در منطق 4- شرح بر عوامل ملامحسن 5- حقايق و اباطيل 6- اخلاق اسلامى براى همه 7- ترجمه الدرة الباهرة مرحوم شهيد 8- رساله طهارت اهل الكتاب 9- رساله ملاك الانفعال فى عدم الانفعال ماءالقليل.

اما آثار چاپ شده از جزوات و كتابها و رساله هاى كوچك از اين قرار است.

1- آنچه هر مسلمان بايد بداند 2- يكتا خداى جهان آفرين 3- مناظره مسلمان و داروين 4- گسترش اسلام در جهان 5- نبوت و عقل 6- در پرتو اسلام 7- اركان اسلام 8- مفاسد شراب 9- فلسفه نماز 10- آداب و دستور نماز 11- داستانهاى قرآن در 11 جزء 12- راهى به سوى بانك اسلامى 13- نظرى به چهره ى اگزيستانسياليسم 14- نقش مديريت در پيشرفت ملتها 15- چرا و چگونه مسلمان شدند 16- عقايد اسلامى براى همه 17- ترجمه بلاغةالحسين (ع) 18- كربلائى كه من ديدم 19- راه سوم در موضوع قيام مقدس

حسين بن على عليهماالسلام 20- اسلام در عصر قضا 21- ترجمه زيارت عاشوراء 22- چهل حديث.

مضافاً بر آثار مذكوره. ايشان با همكارى جمعى اقدام به تأسيس كتابخانه سيار و نشر يك سلسله جزوه هاى مجانى نموده براى نشر معارف اسلامى در بين جوانان و تاكنون بيش از شش هزار جلد كتاب و بيست هزار جزوه به طور رايگان در اختيار محصلين شهرستانها گذارده اند.

از والده محترمه ايشان كه زنى پاكدامن و متقى است نقل شده كه در ايام شيرخوارگى ايشان هرگز بدون طهارت و بدون وضو پستان در دهانش نگذارده و از اين رو اميد موفقيت بيشترى به آينده ايشان دارد.

پدر همسر ايشان جناب حجةالاسلام آقاى حاج ميرزا محمدباقر حكمت نيا كه از افاضل دانشمندان با معنويت است مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظمي، فرج اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرج اللَّه كاظمى هرسينى از علماء بزرگ معاصر كرمانشاه بوده اند آن مرحوم در سال 1304 ق در نورآباد لرستان به دنيا آمده و تا پانزده سالگى در آن سامان به سر برده و پس از ملاقات ميهمان دانشمندى كه با او كتاب (معراج السعادة) مرحوم نراقى بوده وى به ديدن آن كتاب دل از دنيا كنده و بخصوص از وضع خانواده خود كه صدها سال رياست عشايرى و خوانينى آن محيط را داشتند نگران و ناراحت شده و از بستگان و كسان خود فاصله و مدت سه سال با آنها مبارزه و در تحميلات و فشارهاى آنها آيت اللَّه حاج شيخ فرج اللَّه هرسينى صبر نموده تا سال 1322 از آن فضا و مركز جهل و ضلالت كه يك نفر روحانى و اهل علم نداشتند فرار به هرسين نموده و از آنجا به كرمانشاه و پس از

بيرون آمدن از لباس خان زادگى و پوشيدن لباس ساده با قافله به سمت عراق رفته و در كربلا ساكن گرديده و حدود سه سال مقدمات را در آنجا تحصيل و پس از آن مشرف به سامرا شده و در شمار ملازمين و خواص اصحاب و تلامذه مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى رضوان اللَّه عليه درآمده و از محضرش استفاده نموده تا موقع جنگ بين المللى كه به كربلاى معلى مهاجرت نمودند ايشان هم در ملازمت معظم له به كربلا آمده و تا بعد از فوت ايشان سال 1338 ق به نجف اشرف عزيمت و از اساتيد و مدرسين آن زمان چون مرحوم آشيخ احمد كاشف الغطاء و مرحوم آيت اللَّه اصفهانى استفاده نموده تا سال 1351 ق كه به ايران مراجعت و در لرستان و هرسين و اطراف آن و كرمانشاه مشغول تبليغ و ترويج و تشويق طلاب و محصلين گرديده و عده اى طلبه تربيت و اعزام نموده و خود شب و روز با خوانين ظلم و جور لرستان مبارزه و مخصوص با فرقه ضاله علويون و غلات نورآباد و نواحى كرمانشاه مناظره ها نموده و حدود صد هزار نفر را ارشاد و از ضلالت نجات تا سال 1371 ق كه براى معالجه و كسالت به تهران وارد و پس از چند ماه به قم عزيمت و رحل اقامت افكنده و حدود ده سال توقف تا در اواخر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بنابر اصرار و تقاضاى مردم كرمانشاه به آن سامان مهاجرت و تا پايان عمر در يكى از مساجد معروف شهر كه براى ايشان بنا نموده بودند به اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخته تا سال 1382 قمرى كه

به رحمت ايزدى واصل گرديد.

آن مرحوم داراى چهار فرزند مذكور و نه فرزند اناث مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظمي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظمي

محل تولد : كركوك

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در شهر «كركوك» واقع در شمال عراق و دقيقاً در منطقه «تسعين» متولد شدم و در همانجا دوره ابتدائي، راهنمائي و دبيرستان را سپري كردم. بعد از آن در دانشكده به عنوان «كلية التربيه» در رشته شيمي قبول شدم. در اين دانشگاه، طلاب به عنوان معلم شيمي در دوره راهنمائي و دبيرستان فارغ التحصيل مي شوند ولي در سال 1991م در اثر نافرجامي قيام مردم عراق كه در آن شركت كرده بودم؛ دانشكده را در آخرين ترم ترك كردم و به جمهوري اسلامي پناهنده شدم.

در ايران بعد از دو سال خدمت در لشگر «بدر» در سال 1972 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه «شهيد صدر» كه زير نظر: (آيت الله حائري) است مشغول تحصيل شدم و بعد از سه سال تحصيل در اين مدرسه به مدرسه «اهل البيت» كه زير نظر (شيخ شهيد مهدي عطار) بود؛ منتقل شدم. در اين مدرسه بقيه كتاب لمعه را تمام كردم و پيش از آن، مكاسب محرمه را با «قسم اول حلقه ثالثه شهيد صدر» به اتمام رساندم.

در سال 1378 بعد از قبولي در امتحان ورودي، مشغول دوره فوق ليسانس در رشته: «فلسفه و كلام» در مدرسه (عالي امام خميني ره) مشغول تحصيل شدم و در سال 1381 اين دوره را به اتمام رساندم و پايان نامه كه با عنوان: «الخلود في الجهنم عند المفسرين و المتكلمين و

الفلاسفه» نوشته بودم و نمره عالي 1/19 گرفتم كه اين پايان نامه مورد پسند مركز جهاني علوم اسلامي واقع شد و آن را در سال 1983 به عنوان كتاب چاپ كرده است.

در سال 1384 بعد از قبولي در امتحان ورودي در دوره دكتري در رشته: «فلسفه اسلامي» در مدرسه (عالي امام خميني ره) مشغول تحصيل شدم و تا الان مشغول درس در اين دوره هستم. قبل از دوره دكتري مشغول يك بحث تحقيقي شدم با عنوان: «تفكر در كتاب و سنت و مقصود از تفكر واژه تفكر نه روش تفكر» و اين بحث بعد از فيش برداري فصل بندي شده است و قبل از شروع به نگارش دوره دكتري مطرح شد و مجبور شدم نگارش اين بحث را به آينده موكول كنم.

كاظمي، محمدايوب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدايوب كاظمي

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تا دوم دبيرستان در بيرجند، درس خواندم و دو كلاس آخر دبيرستان را در تهران، همزمان با سال چهارم به عنوان «مربي تربيتي» در منطقه 15 تهران مشغول شدم. در سال 62 كه ديپلم گرفتم؛ در دانشگاه قبول شدم اما حوزه را براي ادامه درس انتخاب كردم و همزمان با حوزه در امور تربيتي هم فعاليت مي كردم و تا سال 1373 اين دو فعاليت، همزمان ادامه داشت و در اين سال در رشته تخصصي «تبليغ» در حوزه قم مشغول شدم. همزمان با تحصيل در رشته مذكور، در پژوهشكده باقرالعلوم به نوشتن مشغول شدم و حاصلش 3 كتاب بود كه دوتاي آن چاپ شده است.

تحقيقات زيادي در حدود 15

جلد كتاب جمع آوري كردم كه در فرصت مناسب به چاپ برسانم. از سال دوم دبيرستان، شعر مي گويم و تاكنون بيش از ده هزار بيت شعر گفته ام و نيز از سال سوم راهنمايي خاطرات روزانه ام را مي نويسم. بعد از اتمام دروس تخصصي در دانشگاههاي آزاد و دولتي تدريس مي كنم و بهترين كارم در زمان فعلي، تحقيق و كار بر روي طرح «اصلاح نظام آموزشي حوزه» است كه با گرفتن نظرات بزرگان حوزه، تصميم در اين طرح را به سر منزل مقصود و به نتايج قابل قبولي برسانم. تصميم دارم تحقيقات و مطالعاتي با كمك نرم افزارهاي موجود و كتابهاي مرجع درباره بسياري از موضوعات انجام داده و به جامعه ارائه نمايم.

كاظميان، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد كاظميان متولد 2 شهريور 1361 در كاشان، مهاجم ايراني فوتبال است كه براي باشگاه عجمان در ليگ امارات وبراي تيم ملي ايران بازي مي كند.او فوتبال حرفه اي خود را با تيم جوانان سايپا شروع كرد و توانست به تيم بزرگسالان اين تيم راه يابد .در آنجا او تعدادي از شاهكارهاي خود را به نمايش گذاشت و مربي وقت ميراسلاو بلازويچ او را براي تيم ملي فوتبال ايران انتخاب كرد. سپس او در سال 1381 (2002) به الاهلي امارات پيوست اما او بعد از چند ماه به ايران بازگشت و براي سايپا و بعد از آن سه فصل براي باشگاه پرسپوليس بازي كرد. بعد ازجام جهاني 2006 آلمان او قراردادي قرضي با باشگاه اماراتي الشباب و بعد از يك سال به طور اختياري قراردادي دائمي را امضا كرد.سپس او يك فصل كامل با باشگاه الشباب تا

پايان ليگ در فصل 2007 -2008 قرارداد بست.او در اولين بازي خو در برابر تيم ملي فوتبال چين در دي ماه سال 1380 براي تيم بزرگسالان ايران درخشيد و همچنين جواد كاظميان در تركيب اصلي تيم ملي فوتبال جوانان ايران در جام جهاني جوانان 2001 در آرژانتين حضور داشت .گل او در مقابل تيم ملي فوتبال ژاپن در رقابت هاي بازي هاي آسيايي 2002 در بوسان كره جنوبي به عنوان برترين گل شناخته شد.و او مدال طلاي مسابقات به همراه تيم زير بيست سه سال را به دست آورد.جواد به همراه تيم ملي فوتبال ايران براي شركت در جام جهاني 2006 به آلمان سفر كردولي شانسي براي بازي بدست نياورد . او در سال 2007 ميلادي دوباره به تيم ملي فوتبال ايران پيوست و توانست در مقابل تيم ملي فوتبال ازبكستان در جام ملت هاي آسيا 2007 گل به ثمر برساند.او همچنين براي رقابت هاي مقدماتي جام جهاني 2010 انتخاب شد ولي نتواست به فهرست 11 نفره تيم راه پيدا كند. گل هاي بين المللي جواد بعد از به ثمر رساندن گل براي باشگاهش در بعضي مواقع لباس ورزشي خود را بالا برده وتصويري كه بر روي زير پيراهني خود چاپ شده است را نمايش مي دهداين تصوير برادرش ا ست كه در سال 1383 او را از دست داده است.كاظميان مي گويد هرگز نخواهد توانست خاطره مرگ او را از ذهنش دور كند.

كاظميني بروجردي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدعلى بن السيد الجليل و العالم النبيل آقاى حاج سيد طاهر كاظمينى بروجردى از علماء ابرار معاصر تهرانست.

وى تولدش در بروجرد واقع شده و در سن هيجده سالگى به

مدرسه علمى بروجرد وارد و به تحصيلات علوم دينى پرداخته و پس از چهار سال به نجف مهاجرت و در مدرسه بادكوبه اى ها مشغول بتحصيل شده و لكن بواسطه عدم سازگارى هواى نجف با مزاج ايشان مبتلا بكسالت شديد گرديده و با اين كه مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى عنايت مخصوص بايشان داشتند و در معالجات ايشان كوتاهى ننمودند نتوانستند در آنجا توقف و ادامه بتحصيل دهند پس بامر زعيم عاليقدر اسلام آيت اللَّه اصفهانى بهمراهى حجةالاسلام حاج شيخ صادق ايروانى مراجعت به ايران و بروجرد نموده و با كوشش ها و دعاهاى والد ماجدش پس از چند ماهى بهبودى يافته از بروجرد حركت به قم نموده و حدود چهارده سال در قم اقامت و از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى و آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه اسرارهم استفاده و در سال 1375 ق به تهران مهاجرت و در خيابان خراسان بمرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ على اكبر برهان وارد و در اثر تشريك مساعى آن مرحوم به اقامه جماعت در آن خيابان اشتغال و در مسجد بعد از نمازها بگفتن تفسير و مسائل احكام و معارف اسلام ترويج دين و تنوير افكار نموده و بعد از چند سال بنابر دعوت بانى مسجد فروتن (مسجد نور) و عده اى از محترمين آن حدود بامامت مسجد مزبور منصوب و تا اكنون در آن مسجد كه از مسجدهاى زيبا و پر جمعيت شرق تهرانست بوظائف دينى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى كاظمينى كه با حقير عقد اخوت و برادرى دارند دانشمندى است متين و بزرگوار و داراى مناعت طبع

و سلامت نفس و خدمتگزار بخصوص در تعظيم شعائر دينى (ايحاء اعياد مذهبى و مواليد حضرات معصومين عليهم السلام بسيار ساعى و جدى و همواره به ترويجات قولى و فعلى اشتغال دارد و تاكنون كتب آموزنده اى تأليف و منتشر نموده اند كه ذيلا مى نگارم:

1- نهايه المقام لابناء الامام بطبع رسيده در سال 1381 ق.

2- جلد دوم نهايه الكلام فى حق رسول الاسلام در سال 1382 ق بطبع رسيده.

3- در سال 1384 ق جلد سوم (اسلام از نظر ديگران).

4- جلد چهارم (منتخب اللئالى در سئوال و جواب و داستانهاى اسلامى بطبع رسيده.

5- جلد پنجم بنام (گنجينه معارف) در سال 1388 منتشر كرده اند.

6- جلد ششم بنام (منشورات) بطبع رسيده در سال 1390 ق.

7- جلد هفتم بنام جواهر الولايه در امام شناسى در سال 1392 منتشر كرده اند.

8- جلد هشتم منشورات مقدس نور راجع بشيعه شناسى در نظر فريقين ادام اللَّه بركاته و توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كاظميني بروجردي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1339 ق)، عالم دينى و فقيه. در بروجرد به دنيا آمد. در هجده سالگى به مدرسه علمى بروجرد وارد شد و به تحصيلات علوم دينى پرداخت. پس از چهار سال به نجف مهاجرت كرد و در مدرسه ى بادكوبه اى ها مشغول به تحصيل شد. ولى به علت كسالت، با اينكه آيت اللَّه اصفهانى به امر درمان ايشان توجهى خاص داشت، به موطن خود بازگشت. آن گاه به قم رفت و حدود چهارده سال در آن شهر اقامت گزيد و از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه سيد محمد تقى خوانسارى و آيت اللَّه شيخ عبدالنبى عراقى و آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود. در 1375 ق به تهران آمد و در مسجدى در خيابان خراسان به انجام

وظايف مذهبى و گفتن تفسير و احكام و معارف اسلام و ترويج دين پرداخت. از آثارش «نهاية المقام لابناء الامام»؛ «نهاية الكلام فى حق رسول الاسلام»؛ «اسلام از نظر ديگران»؛ «منتخب اللآلى»، در سؤال و جواب و داستانهاى اسلامى؛ «گنجينه ى معارف»؛ «منشورات»؛ «جواهر الولاية»، در امام شناسى؛ «منشورات مقدس نور»، راجع به شيعه شناسى در نظر فريقين.[1]

سيد حبيب الله برهانى بن حاج سيد كريم رستمكلائى تاجر معروف مازندران از علماء معاصر شمال بودند. وى مقدمات تحصيلى خود را در حوزه هاى مازندران تكميل و مدتى در جوار حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام اشتغال داشتند و در عصر مرحوم آيه الله حايرى بقم آمده و از محضر آن بزرگوار استفاده نموده آنگاه بنجف اشرف مهاجرت و از محضر علمين آيتين آيه الله نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و ديگران استفاده كرده و سپس بوطن مراجعت و بانجام وظائف دينى و روحى از جماعت و تبليغ دين و احكام پرداخته و در امور سياسى اشتهار پيدا نموده كه در تمام مازندران معروف بود. در سال 1376 ق از دنيا رفته و جنازه اش حمل بمشهد مقدس و در يكى از حجرات غربى باغ رضوان مدفون گرديده است.

مرحوم برهانى داراى صفات حميده و برجسته از قبيل مهمان نوازى و مساعدت بمستمندان و بيچارگان بوده و در سخاوت در حدود خود بسيار كم نظير بوده است.

فرزندان بسيارى از خود گذارد كه بعضى در سلك روحانيت ميباشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (531 -530/ 4).

كاغدي اصفهاني، ابوالفضائل عبدالرحيم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(594 -501 ق)، محدث، قاضى و خطيب. از ابوعلى حداد و محمد بن عبدالواحد دقاق و اسماعيل اخشيد و فاطمه جوزدانيه حديث شنيد. يوسف بن خليل از

وى حديث روايت كرد و احمد بن سلامة از وى اجازه حديث داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعلام بوفيات الاعلام (400/ 2)، سير النبلاء (246/ 21)، شذرات الذهب (317/ 4)، العبر (109/ 3).

كافي خراساني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ثقه الاسلام والمبلغين و عماد المله و الدين آقاى حاج شيخ احمد فريد العالم الجليل و العابد النبيل حجه الاسلام والمسلمين مرحوم حاج شيخ احمد كافى يزدى از وعاظ و گويندگان نامى و خطباء سامى معاصر تهرانيست كه شهرت و آوازه اش از تهران به اكثر شهرستانها رسيده و مورد توجه غالب مردم ايران گرديده است.

تولدش در مشهد مقدس در سال 1350 قمرى واقع شده و در حجر تربيت خاندان تقوا و فضيلت نشو و نما يافته و مقدمات و ادبيات را خوانده و از همان اوان شوق و علاقه شديد به منبر و تبليغ دين داشته زيرا به خاطر دارم در سال 1364 قمرى كه در مشهد مشرف بودم و روزهاى جمعه در منزل جد ماجدش منبر مى رفتم و ايشان هم آنجا بودند توجه مخصوصى به فراگرفتن مطالب و قضايا داشت. شبهاى جمعه در صحن مطهر حضرت رضا عليه السلام براى صدها نفر مردم زائر و غيره دعاء كميل مى خواند در حاليكه از عمرش بيش از 15 سال نگذشته بود شور و انقلاب عجيبى در مردم ايجاد مى كرد در سال 1366 قمرى براى تكميل مبانى علمى در معيت مرحوم جدش آيت الله كافى مهاجرت به نجف اشرف نموده و چند شبى را در منزل شهر رى حقير توقف آنگاه به عراق عزيمت كرده و چند سالى در كنار مشهد اميرالمومنين على عليه السلام به تحصيل پرداخته و از درس و بحث و محضر آيات نجف

چون آيت الله مدنى و آيت الله خوئى و ديگران استفاده نموده و براى تبليغ مسافرتها به شرق و غرب و شمال و جنوب كشور كرده و در همه جا مورد استقبال و توجه مخصوصى مردم قرار گرفته تا بالاخره تهران را كه عاصمه تشيع و از هر جهت محل فعاليت است اختيار و رحل اقامت افكنده و به خدمات دينى و روحى و انجام وظائف مذهبى پرداخته است.

مولف گويد حاج آقاى كافى واعظى دين و خطيبى غيور و در امور دينى متعصب و بسيار مبارز و مجاهد در مقابل انحرافات و منكرات و در جلوگيرى از تبليغات مسموم بيگانگان و وهابى هاى وطنى چون دكتر شريعتى ها و برقعى ها و... مجامله و مسامحه نكرده و از ميدان آمدن و مبارزه كردن با آنان هراس و تقيه را رواندارد. بسيار موفق و مويد و تاكنون هجده سفر به حج مشرف شده و در مدينه طيبه منبرهاى مهمى رفته و از حريم ولايت آل محمد عليهم السلام و بالاخص حضرت على عليه السلام در مقابل اهل سنت و وهابى ها دفاع نموده است. آثار و باقيات الصالحاتى در بسيارى از اماكن و بلاد گذارده است كه از آنهاست پايگاه شيعيان منتظر به نام مهديه.

مهديه تهران

اين موسسه در اول خيابان ولى عصر تهران از طرف ميدان راه آهن واقع است مساحتش از هزار متر متجاوز و مجمع هزارها نفر از مردم متدين و منتظرين حضرت مهدى عجل الله فرجه الشريف در شبها و صبحهاى جمعه كه براى دعاء كميل شب و دعاء ندبه صبح مى آيند مى باشند و از جهت كم و كيف اولين مجلس دينى ايرانست و در اين مجلس از تمام طبقات روحانى و بازارى و

لشكرى و كشورى و محصل و آموزگار و دبير و غيره شركت نموده و رغما لانف منكرين دعاء ندبه اين دعاء را جناب حاجى آقاى كافى واعظ با لحنى مهيج و آتشين خوانده و صداى ناله و فرياد (يابن الحسين) حاضرين به اوج آسمان مى رسد و مردم غالبا توجه مخصوصى به اين سنگر دارند و در اين محفل هزارها نفر به حوائج خود از شفاء بيماران و رفع پريشانها و گرفتاريها و اداء ديون خود رسيده اند.

اين موسسه كه ميليونها تومان خرج زمين و بناء آن شده تمام مردم متدين تهران داده اند.

مهديه مركز تعليم و تعلم قرآن و عقايد و اخلاقيات و اخبار و احكام اسلاميست بسيارى از كارهاى خير و امور اجتماعى و دينى از قبيل تعمير مساجد و عيادت بيماران سرطانى و مجذومين و مسلولين و مصروعين و بيماران بيمارستانها و رسيدگى به ايتام از همين محل انجام مى گيرد.

در اغلب اوقات برنامه آن اجراء و بالاخص در ماه رمضان و شبهاى قدر و در نيمه ماه شعبان كه جشن باشكوه و كم نظيرى در آن گرفته مى شود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

كافي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام ومبلغ الاحكام آقاى حاج شيخ حسن كافى از وعاظ و گويندگان معروف تهران و خراسانست. تولدش در مشهد واقع و پس از خواندن مقدمات و ادبيات به تحصيل متون فقه و اصول پرداخته و در رشته منبر مطالعات فراوان نموده تا در اين فن تخصصى تحصيل كرده و در رديف گويندگان نامى درآمده است.

وى در بسيارى از نقاط و شهرستانهاى ايران براى امر ارشاد و تبليغ مسافرت نموده و خدماتى انجام داده آنگاه تهران را كه پايتخت كشور است مركز و

محل اقامت خويش ساخته و در دو ماه محرم و صفر و ماه رمضان و اغلب اوقات ديگر سال در مجالس بزرگ و حساسى داد سخن داده و تنوير افكار و نشر آثار و معارف دينى نموده و مى نمايند.

جناب تاج واعظ لنگرودى نمونه اى از منبر و سخنرانى ايشان را در كتاب گفتار وعاظ خود نقل نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

كامشاد، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن كامشاد مترجم و پژوهشگر ادبيات فارسي است. حسن كامشاد ليسانس حقوق را از دانشگاه تهران دارد و دكتراي ادبيات فارسي از دانشگاه كيمبريج گرفت.

زندگي:

حسن كامشاد متولد اصفهان است، او تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اصفهان و دبيرستان ادب طي كرد پس از دبيرستان با ديپلم ادبي براي ادامه تحصيل به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفت. پس از فارغ التحصيلي به جنوب رفت و مشغول كار در شركت نفت شد. او در اين دوران به فعاليت هاي دست چپي پرداخت و در پي وقايع 28 مرداد مجبور شد به تهران بيايد. او بعدها به دعوت دانشگاه كيمبريج براي تدريس زبان فارسي به انگلستان رفته و در كنار تدريس به تحصيل زبان و ادبيات فارسى در اين دانشگاه پرداخت. رساله دكتراي او درباره نثر معاصر فارسي بود كه بعدها در انگلستان به عنوان Modern persian prose literature به چاپ رسيد[1]. اين كتاب سالها بعد توسط او به عنوان پايه گذاران نثر جديد فارسي توسط نشر ني منتشر شد. او پس از تحصيل به عنوان استاد زبان فارسي دانشگاه كيمبريج به تدريس پرداخت و همچنين استاد دانشگاه كاليفرنيا و دانشگاه تهران هم بوده است. وي پس از پنج سال تحصيل به ايران بازگشت و سالها

در ايران بود تا اينكه از طرف شركت نفت به لندن رفته و پس از بازنشستگي به تاليف و ترجمه مشغول شد.

كتاب هاي حسن كامشاد

: ترجمه

درخدمت تخت طاووس

خاورميانه

استالين مخوف، خنده و بيست ميليون

عيسى

دنياى فرضى

قبله عالم

سرگذشت فلسفه

دنياي سوفي

تاريخ چيست

ويتگنشتاين - پوپر و ماجراي سيخ بخاري: ده دقيقه جدل ميان دو فيلسوف بزرگ

سوگ مادر

درياي ايمان

ايران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگليسيها

سير نابخردي، از ترويا تا ويتنام

شبح خانم ويل

امپراتور

آخرين امپراتور

روح داروثي دينگلي

الوهيت و هايدگر

تاماس پين

حديث نفس(زندگينامه)

: تاليف

پايه گذاران نثر جديد فارسى (تأليف به دو زبان فارسى

كامكار پارسي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب.

تولد: 1274، فسا.

درگذشت: 2 شهريور 1362، تهران.

محمد كامكار پارسى پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس فسا و شيراز وارد دانشسراى عالى شد و به اخذ درجه ى ليسانس نايل آمد. سپس از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران موفق به اخذ درجه دكتراى زبان و ادبيات فارسى گرديد. دكتر كامكار سال ها با عنوان دبيرى و رياست دبيرستان، رياست فرهنگ شهرستان هاى مختلف، رياست خانه ى فرهنگ ايران در دهلى نو و بمبئى و استاد ادبيات فارسى دانشگاه ها و مدارس عالى كشور مشغول به فعاليت بود. از وى اشعار و مقاله هايى در روزنامه ها و مجلات ادبى به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كاوه

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ديگر از خاندان هاى معروف پهلوانى ايران، خاندان كاوه است كه افراد آن در شاهنامه، عبارت است از: كاوه و پسرش قارن و قباد است. داستان كاوه ى آهنگر و علم او را در قصه ى فريدون ديديم. وى چون از ستم ضحاك به ستوه آمد، چرمى را كه بر شيوه ى آهنگران هنگام كاربر پيش مى بست بر سر نيزه كرد و مردم را به يارى خويش خواند و فريدون را به شاهى نشانيد، و بيداد ضحاك را پايان بخشيد.

كاوه يكى از پهلوانان داستانى است كه داستان او ظاهرا در دوره ى اشكانى يا ساسانى ابداع شده است. و علت اين ابداع وجود درفش معروف كاويانى بوده است. از داستان كاوه در اوستا اثرى نيست؛ و در اوستا از درفشى بنام گائوش درفشه Drafsha Gaush ذكر شده، كه مى توان آن را درفش گاو يا گاو درفش معنا كرد. در ميان آسوريها بيرقى با صورت گاو وجود داشت و ظاهراً سپاه ايران در روزگار هخامنشى نيز

درفشى به همين شكل داشته است، و ممكن است، ذكر اين اصطلاح در اوستا موجب پديد آمدن داستان كاوه شده باشد.

برگرفته از كتاب :ايران در عهد باستان

كاوه، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1273 ش)، خطاط و اديب. در شيراز به دنيا آمد. از كودكى به مشق خط پرداخت و از قطعات و آثار استادان پيشين، چون ميرعماد، درويش عبدالمجيد، كلهر و مير سيد حسين خوشنويس باشى تمرين مى كرد سپس نزد استاد عماد الكتاب رفت و از او بهره مند شد و سرآمد شاگردان گرديد. وى در 1298 ش وارد وزارت ماليه (دارايى) شد و در سمت منشى مخصوص وزير، مشغول خدمت گرديد. در 1310 ش به وزارت فرهنگ منتقل شد و سالهاى متمادى در دبيرستان هاى مختلف تهران به تعليم شاگردان پرداخت. كاوه در نوشتن خط نستعليق از خفى و جلى استادى تمام عيار بود و در سياه مشق و شكسته نستعليق مهارت داشت. ملك الشعراى بهار او را ميرعماد عصر مى دانست. از شاگردان معروف او على منظورى، عبداللَّه فرادى، جهانگير نظام العلماء و محمد سلحشور در خور ذكرند. از آثار وى كتابت: «گلچين اشعار صائب»؛ «آيات منتخبه ى قرآن»؛ «تعليمات دينى»؛ «صرف و نحو»؛ «تاريخ ششم دبستانها و دبيرستانها».[1]

خوشنويس.

تولد: 1312 ق.، شيراز.

درگذشت: 6 شهريور 1369، تهران.

على اكبر كاوه، فرزند على محمدخان شيرازى، از كودكى به مشق خط پرداخت. سپس نزد استادانى به تكميل هنر خود پرداخت. مدتى نيز نزد ميرزا محمدحسين سيقى قزوينى (عمادالكتاب) به مشق و به ويژه خط نستعليق پرداخت.

استاد از سال 1298 به سمت منشى مخصوص وزير در وزارت دارايى به خدمت مشغول شد و پس از چندى بر حسب دعوت يحيى قزاگزلو (اعتمادالدوله) وزير فرهنگ وقت از وزارت دارايى به

وزارت فرهنگ منتقل گرديد و سالهاى متمادى در دبيرستان هاى تهران از قبيل: دارالفنون، ثروت، سيروس كالج، شاهدخت، شرف و علميه به تعليم خط اشتغال داشت تا اينكه بازنشسته گرديد و مجددا بنابر تقاضاى اداره ى كل هنرهاى زيبا در كلاس آزاد خط هنرهاى زيبا به تعليم نوآموزان هنر مشغول شد و نيز ايشان چندى در كلاس كارآموزى خط كه از طرف وزارت فرهنگ در عهد دكتر محمود مهران (وزير فرهنگ وقت) تشكيل شده بود به تعليم و تربيت مشغول بود. وى ساليان دراز به انجمن خوشنويسان ايران در تهران به تعليم هنرجويان اشتغال داشت.

از آثار خطى كه از وى به جاى مانده است مى توانيم به اين عناوين اشاره كنيم: گلچين اشعار صائب؛ آيات منتخبه قرآن؛ تعليمات دينى؛ صرف و نحو؛ تاريخ ششم دبستان ها و دبيرستان ها و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اطلس خط (597 -596)، پيدايش و سير تحول هنر خط (234 -230)، تاريخ برگزيدگان (476 -475)، تذكره ى خوشنويسان معاصر (130 -126)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 1، ص 5 -1).

كاويانپور، طلعت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

طلعت كاويان پور در سال 1323 به دنيا آمد. وي دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران مي باشد. با تدريس در دبيرستان خدمات فرهنگي خود را آغاز كرد ،و پس از سالها در حالي كه تدريس در دانشگاه را در پيش گرفته بود در هيئت علمي - پژوهشي فرهنگستان زبان ايران پذيرفته شد و به همكاري با فرهنگستان پرداخت و اينك در دانشگاه صنعتي شريف به تدريس ادبيات فارسي سرگرم است . او همچنين رياست انجمن حمايت از عقب ماندگان ذهني و بدني را به عهده دارد. طلعت كاويان پور

،افزون بر فعاليتهاي دانشگاهي ، در سمينارهاي ادبي -هنري متعددي شركت داشته است. از وي تا كنون چندين مقاله ادبي _ اجتماعي در نشريات معتبر ايران به چاپ رسيده است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : طلعت كاويان پور دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : طلعت كاويان پور رياست انجمن حمايت از عقب ماندگان ذهني و بدني را به عهده دارد.

فعاليتهاي آموزشي : طلعت كاويان پور با تدريس در دبيرستان، را آغاز كرد، وي ضمن تدريس در دانشگاه،به عضويت هيئت علمي - پژوهشي فرهنگستان زبان ايران درآمد و به همكاري با فرهنگستان پرداخت. او اينك در دانشگاه صنعتي شريف به تدريس ادبيات فارسي سرگرم است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : طلعت كاويان پور ،افزون بر فعاليتهاي دانشگاهي ، در سمينارهاي ادبي -هنري متعددي شركت داشته است. از وي تاكنون چندين مقاله ادبي _ اجتماعي در نشريات معتبر ايران به چاپ رسيده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ستم نامه ي شاهان و درددل بي گناهان

ويژگي اثر : مقاله- ادبستان -1371

2 شاه نامه فردوسي

ويژگي اثر : مقاله

3 فردوسي شاعر همه قرنها

ويژگي اثر : مقاله -دانش و فن ،1371

4 نمونه هايي از نظم و نثر در ادب فارسي از قرن چهارم تا قرن سيزدهم هجري

ويژگي اثر : مقاله -1375-76

5 واژه هاي بسامدي و كاربرد آنها در زبان

فارسي

ويژگي اثر : مقاله-ادبستان -1372

منابع زندگينامه :

دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ، تاليف : پوران فرخزاد ، ج 2 ، تهران : زرياب ، ص 1381

كاوياني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1347 ش)، نويسنده و مترجم. وى رسالات و مقالات زيادى در زمينه اجتماعى نوشت. او از كسانى است كه آثار فلاسفه و متفكران يونانى به ويژه افلاطون را ترجمه كرده كه در ترجمه ى تعدادى از آنها دكتر محمد حسن لطفى نيز مشاركت داشته است كه از آن جمله «دانايى شارميدس»، «ديانت اتيفرون»، «سقراط در زندان كريتون»، «فن سخنورى گرگياس» و «نامه ى شماره ى هفت» را مى توان نام برد. از ديگر آثار وى: «درس عبرت»، ترجمه؛ «جنگ بزرگ»؛ «راه نجات»؛ «سرنوشت غرب»، ترجمه؛ «مملكت بى نقشه و هدف» در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (316/ 16 ،205/ 12)، سواد و بياض (572 -571)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2006 ،1979/ 2 ،1488 ،1345 -1344/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (193 -191/ 3).

كاوياني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا هواشناسى و اقليم، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد كشاورزى از دانشگاه يوستوس ليبيگ آلمان در سال 1344، و دكتراى تخصصى هواشناسى و اقليم شناسى از دانشگاه فنى هانور در سال 1352.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان از سال 1354 تا سال 1367 و دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى كانونهاى آلودگى براى شهر اصفهان، جغرافياى طبيعى كرمان با تكيه بر ويژگيهاى اقليمى، بررسى اقليمى سواحل جنوبى درياى مازندران، تدريس دروس اقليم شناسى عملى، اقليم شناسى، ميكروكليماتولوژى و اقليم كاربردى از دانشگاههاى فنى هانور و اصفهان، استاد راهنماى 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اقليم شناسى، اقليم ايران و ميكروكليماتولوژى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات

بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

تغييرات اقليمى قرن حاضر، بررسى اقليمى پديده شرجى در سواحل جنوبى كشور، بررسى كسرى اقليمى آب در مناطق خشك و نيمه خشك ايران، تحليلى آمارى از رژيم بارندگى ايران، تأثير آبهاى تحت الارضى بر روى تبخير سطح زمين و بررسى بيلان آب در زمينهاى واجد و فاقد موش گياهى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

كبير، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم شيخ محمدتقى از اجله علماء و مجتهدين و فقهاء و مدققين عصر خود بود در علوم ادبيه و حسن خط نيز مقامى عالى داشت در قم خدمت مرحومين شيخ محمدحسن نادى و ملا محمدجواد تحصيل نمود و در نجف نزد علامتين خراسانى مرحوم آخوند و مرحوم سيد محمدكاظم يزدى تلمذ نمود.

نگارنده در آثارالحجة ج 1 ص 39 ترجمه وى را به عنوان ششمين حادثه حوزه ى علميه بعد از تأسيس آن چنين نگاشته ام ششمين حادثه اى كه قم و حوزه علميه و عالم تشيع ديده رحلت عالم فاضل محقق مدقق فقيه اصولى تقى زاهد معروف به فضل وسعه اطلاع و دقت نظر آيةاللَّه العظمى آقاى آقا شيخ ابوالقاسم كبير قمى بود كه او را بعضى بر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى مؤسس حوزه ى علميه ترجيح مى دادند. فضلاء اصحاب ايشان از مراجع امروز به شمار مى روند.

نگارنده گويد: گرچه اين حقير آن بزرگوار را درك نكردم و به فيض ملاقات و زيارتش نرسيدم ولى از علماء و مراجع بزرگ امروز حوزه كه آنجناب را ديده اند شنيدم كه آن مرحوم داراى نفس قدسى و ملكوتى بود و مرحوم آيةاللَّه حاج آقا حسين قمى مى فرمود من منكر بودم كه در اين زمان آدم خوب پيدا شود با

شرايط فعلى و فساد عمومى تا آنجناب را ديدم در قم و آيت اللَّه آقا سيد مرتضى كشميرى را در نجف اشرف كه يقين كردم در اين عصر هم انسان كامل و مؤمن حقيقى يافت مى شود.

در سال 1353 ه.ق دو سال قبل از فوت مرحوم آيت اللَّه حائرى در سن هفتاد سالگى وفات نمود و در مسجد بالاسر نزديكى قبر حاج شيخ عبدالكريم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

كبير، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام مرحوم آقا حسين بن علامه آيت اللَّه ميرزا محمد كبير از علماء قم و ائمه مسجد امام عليه السلام بودند كه در شهرستان قم متولد يافته و در مهد علم و تقوا تربيت و از اساتيد و مدرسين حوزه چون مرحوم اديب تهران و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه فيض و مرحوم والدش و هم چندين سال از آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده تا بعد 1384 قمرى بدرود حيات گفته و در جوار پدر بزرگوارش در قبرستان شيخان مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

كتابي، بدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1366 -1291 ق)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به اميد. در اصفهان به دنيا آمد. جد پدرى او آيت اللَّه ميرزا محمد صادق كتابى اصفهانى، صاحب شرحى بر «شرايع» است و جد مادرى وى حاج شيخ محمد على نجمى مى باشد. پس از تحصيل در مدارس قديم اصفهان، در مشهد به تحصيل ادبيات، منطق، فقه، اصول و فلسفه ى اسلامى پرداخت. وى «منظومه ى» حاج ملا هادى سبزوارى را نزد شيخ محمد خراسانى فراگرفت. پس از اخذ ديپلم علمى، در 1316 ش، موفق به اخذ درجه ى ليسانس در رشته ى فلسفه و علوم تربتى از دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات شد. وى به دو زبان عربى و فرانسه تسلط كامل داشت. پس از فراغت از تحصيل ابتدا در اصفهان به تدريس در دبيرستان ها مشغول شد و سپس رياست دبيرستان ادب و چندى معاونت اداره ى كل فرهنگ استان اصفهان را عهده دار بود. وى در بنيان گذارى دانشكده ى ادبيات اصفهان در 1337 ش و نيز تأسيس كتابخانه ى آن نقش مؤثرى داشت و سالها نيز در آن دانشكده به تدريس فلسفه، روان شناسى، منطق نظرى و عملى،

ادبيات فارسى و متون فلسفى به زبان فرانسه پرداخت. بيشتر با حاج آقا رحيم ارباب و حاج شيخ محمد باقر الفت مصاحبت داشت. از آثارش: «هيپنوتيسم در دسترس همه»؛ «فروغ خاور»، شرح حال و آيين رهبانيت بودا، ترجمه؛ «پيرامون سيره ى نبوى»، ترجمه؛ «اخلاق»، ترجمه؛ «آداب المتعلمين»، ترجمه؛ سفرنامه ى «به سوى اصفهان»، ترجمه؛ «مكتبهاى اصلى فلسفه»، ترجمه؛ «مبانى جامعه شناسى»، ترجمه؛ «ديوان» شعر.[1]

مترجمه، مؤلف.

تولد: 1330(1291 ق.)، اصفهان.

درگذشت: 1366.

بدالدين كتابى متخلص به «اميد» ابتدا در مدارس قديم اصفهان و يك سال در مشهد به تحصيلات قديم از ادبيات و منطق و فقه و اصول پرداخت و منظومه ى حاج ملا هادى سبزوارى نزد حكيم همدانى و آقا شيخ محمد خراسانى فراگرفت. در سال 1313 موفق به اخذ ديپلم شد. سپس وارد دانشگاه گرديد. در سال 1316 موفق به اخذ درجه ى ليسانس در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى گرديد. وى براى ادامه تحصيلات در اروپا برگزيده شد. وى با دو زبان عربى و فرانسوى آشنايى داشت.

پس از فراغت از تحصيل در دانشسراى عالى به زادگاه خود اصفهان بازگشت. ابتدا به دبيرى دبيرستان ها اشتغال ورزيد و سپس رياست دبيرستان ادب اصفهان را عهده دار گرديد و مدتى نيز معاونت و كفالت اداره ى كل فرهنگ استان را به عهده داشت. وى همچنين در بنيانگذارى دانشكده ى ادبيات اصفهان به سال 1337 و نيز تأسيس كتابخانه آن نقش داشت و خود سال ها در آن دانشكده به تدريس فلسفه، روان شناسى، منطق نظرى و عملى، ادبيات فارسى و متون فلسفى به زبان فرانسوى مى پرداخت.

از آثار و تأليفات اوست: هيپنوتيسم در دسترس همه (اين كتاب كه احتمالا اولين اثر او است نخست در روزنامه ى «اصفهان» و سپس

جداگانه به طبع رسيده است)؛ سفرنامه ى به سوى اصفهان (اثر پى ير لوتى، ترجمه از فرانسوى، اصفهان)؛ ترجمه فروغ خاور (شرح حال و آيين رهبانيت بودا، اثر هرمان الدنبرگ، اصفهان، سه جلد، 1332 -1330)؛ پيرامون سيره ى نبوى (عنوان عربى آن على هامش السيره، اثار دكتر طه حسين، سه جلد، 1335)؛ ترجمه ى اخلاق (اثر دكتر پيرژانه ترجمه از فرانسوى، اصفهان 1331)؛ ترجمه ى رساله «آداب المتعلمين» با مقدمه ى كوتاهى راجع به عدم صحت انتساب آن به خواجه نصيرالدين طوسى (1336، ضميمه ى «سالنامه ى دبيرستات ادب»، اصفهان)؛ مقالات وى در مجلات زير چاپ مى شد: «سالنامه ى دبيرستان ادب اصفهان»؛ «آئينه ى پزشكى» و نشريه ى «اداره ى فرهنگ استان دهم، اصفهان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (158/ 16)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2411/ 2 ،638 ،505 ،133/ 1)، كيهان فرهنگى (س 4، ش 6، ص 37 -34)، مؤلفين كتب چاپى (97 -96/ 2).

كربكندي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا يوسف بن على. واعظ صالح، و فاضل اديب محدث، از فضلاى اهل منبر بوده، و به عماد الواعظين شهرت داشته.

در خدمت فضلاى اصفهان تحصيل نموده، در 9 صفر سال 1323 وفات يافته، در بقعه ى حاج آباده اى مدفون گرديد.

از آثارش چندين مجلد كتاب و بياض در مواعظ منبرى و اخبار به صورت مجلس است كه در نزد اولادش موجود است.

پدرش: مرحوم ملا يوسف نيز واعظ و صالح بوده، و در 1298 وفات يافته، در بقعه ى حاج آباده اى مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كرد هكاري، امةاللَّه

قرن:9

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن نهم هجرى. از زنان دانشمند و اديب. وى دختر ابوالعلا شهاب الدين كردى بود. او به زنان و دختران دروس ادبى و دينى مى داد. مردانى چون مؤلف الضوءاللامع شاگرد او بوده اند. امةاللَّه حدود شصت سال زندگى كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 127 / 1.

كردبچه، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

تولد: 1299.

درگذشت: 27 تير 1367.

مهندس حسين كردبچه رشته ى شيمى را در دانشگاه تهران به پايان رسانيد. وى چون علاقه به نويسندگى و ترجمه داشت، در روزنامه ى «اطلاعات» به ترجمه و نويسندگى پرداخت و بيشتر مقاله ها و كتاب هاى تاريخى را از آلمانى و انگليسى به فارسى برمى گرداند كه در انتشارات اطلاعات چاپ مى شد.

وى در مدتى بيش از چهل سال در روزنامه ى «اطلاعات» قلم مى زد.

مهندس كردبچه مدت ده سال سردبير روزنامه ى «اطلاعات» و بيشتر از آن سردبير «اطلاعات هفتگى» بود. دو جلد سفرنامه ى سه سال در دربار صاحبقران (اثر هنريش كارل بوركشن، نام ديگر سفرى به دربار سلطان صاحبقران، 1367) و ايران و ايرانيان كه قبلا در روزنامه ى «اطلاعات» چاپ شده بودند، به صورت كتاب نيز منتشر شد. از آثار چاپ شده ديگرش اصفهان خونين شاه صفى است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كرمانشاهي، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مترجم. از آثار وى «اظهار سياحت ايران» است كه ترجمه ى كتاب «سياحت نامه ى» مانكجى، ملقب به درويش فانى، مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (278/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (67/ 2).

كرمانشاهي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1280 ق)، عالم دينى و واعظ. نياى بزرگش ملا محسن فيض كاشانى است. عالمى جليل بود. قبل از برادرش آقا محمد مهدى كرمانشاهى (م ح 1280 ق) در كرمانشاه درگذشت. از آثار وى: ترجمه ى «مواعظ اصول كافى»، كه در 1250 ق آن را نگاشت؛ «بهجة الناظرين»، در اخلاق، كه در 1260 ق از تأليف آن فراغت يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 418/ 13)، معجم المؤلفين (258/ 9).

كرماني حايري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، فقيه، مدرس و واعظ. وى داماد آيت اللَّه كرمانى از علماى بزرگ قم بود. حدود چهل سال در حوزه ى علميه قم از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و به ويژه هجده سال از محضر آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود و پس از ايشان از شركت كنندگان درس آيت اللَّه شريعتمدارى شد. وى در راه نشر و گسترش دين و احكام اسلام تلاش هاى بسيار نمود و مورد توجه آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه مرعشى نجفى بود. از وى آثار علمى فراوانى باقى است، از جمله: «تقريرات» بحث هاى آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه بروجردى؛ تعليقاتى بر «ايضاح الفوائد» فخر المحققين، كه به اتفاق دو نفر از علماء نگاشته است، در چهار مجلد؛ «مجمع الانوار».[1]

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد حسين كرمانى داماد معظم مرحوم آيت الله كرمانى از علماء اعلام و فضلام بنام حوزه علميه قم است كه حدود چهل سال در اين حوزه از محضر آيات عظام مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و بالاخص 18 سال از آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و پس از آن مرحوم هم از شركاء درس آيت الله العظمى شريعتمدارى است و منبرى شيرين و مفيد دارد و در

محرم و صفر و ماه رمضان در تهران همه ساله براى منبر و ترويج دين و تبليغ احكام مى روند و از راه منبر خدماتى نموده و مى نمايند آثار علمى فراوان دارند از قبيل دراسات و تقريرات ابحاث مرحوم آيت الله حجت و آيت الله بروجردى تعليقاتى بر ايضاح الفوائد فخرالمحققين كه به اتفاق دو نفر از فضلاء نوشته اند كه در چهار مجلد به طبع رسيده است 2- مجمع الانوار مطبوع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (243 -242/ 2).

كرماني، حجة العرافين، حميدالدين، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(352- بعد از 412 ق)، منشى. وى از داعيان و كاتبان فرقه ى اسماعيليه و داعى الدعاة خليفه فاطمى در مصر بود و در روزگار آن خليفه مسئول دعوت در مشرق بود. او با غلات اسماعيلى كه دروزى گشتند به مخالفت پرداخت. از آثار وى: «مجموعة رسائل»، در سيزده رساله كه مهم ترين آنها نهمين رساله است به نام « مباسم البشارات بالامام الحاكم بامر اللَّه اميرالمؤمنين» و دهمين رساله به نام «الواعظة»، در رد بر فرغانى اجدع و يازدهمين رساله به نام «الكافية فى الرد على الهارونى الحسنى»؛ «راحة العقل»، كه از كتاب هاى مهم اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (149/ 1)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (283).

كرماني، شمس الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(786 -717 ق)، فقيه شافعى، اصولى، محدث، مفسر، متكلم و نحوى. اصل وى از كرمان است. مدت سى سال در بغداد به نشر دانش مشغول بود و در آنجا صاحب نام و آوازه گشت. مدتى نيز در مكه اقامت كرد. در راه بازگشت از مكه به بغداد درگذشت. جنازه اش به بغداد منتقل و در آنجا دفن شد. از آثار وى: «الكواكب الدرارى»، در شرح «الجامع الصحيح» بخارى، بيست و پنج مجلد كوچك و يا چهار مجلد بزرگ؛ «ضمائر القرآن»، و مختصر آن؛ «النقود و الردود فى الاصول»؛ شرح «مختصر» ابن حاجب، به نام «السبعة السيارة»، كه در آن هفت شرح جمع آورى شده است؛ شرح «اخلاق» قاضى عضدالدين ايجى؛ در معانى و بيان، كه آن را «تحقيق الفوائد» ناميد؛ شرح «المواقف» قاضى عضدالدين ايجى، در علم كلام؛ حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى، در تفسير، در چهار مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (28 -27/ 8)، كشف الظنون

(1891 ،1662 ،1299 ،546 ،189 ،37)، معجم المؤلفين (130 -129/ 12)، هدية العارفين (172/ 2).

كرماني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، مرحوم حاج شيخ محمد على كرمانى از علماى اخيار بوده، در اصفهان خدمت جمعى كثير همچون: حاج ملا جواد آدينه اى، و ميرزا محمد على رنانى اصفهانى، و آقا سيد محمود مغنى، و شيخ محمد حسن حكيم شيرازى، و آخوند كاشى، و جهانگيرخان، و ميرزا محمد على حكيم كاشانى اصفهانى، و آقا سيد محمد باقر درچه اى، و عبدالكريم جزى، و ميرزا حسين همدانى (عالم فاضل اديب، در مدرسه ى نيم آورد تدريس مى نموده، و در سال 1325 وفات يافته، در صحن درب امام مدفون شده) و آيةالله بروجردى (قبل از مهاجرت به نجف) تحصيل نموده؛ سپس در سال 1319 به نجف مهاجرت كرده، در آنجا خدمت: آقا سيد محمد كاظم يزدى، و شيخ الشريعه ى اصفهانى، و آخوند خراسانى تحصيل نموده، و نسبت به اخير، خصوصيت داشته، و از جمعى از اساتيد خود به اخذ اجازه ى روايت و اجتهاد نايل گرديده، در 1330 به اصفهان مراجعت فرموده، و مدتى به درس و بحث اشتغال يافته، سپس ترك مباحثه و تدريس نموده، و تقريبا مدت ده سال آخر عمر به طور تجرد و انزوا مى زيست.

در ذى حجه 1295 متولد، و در شب جمعه 6 جمادى الاولى سال 1380 وفات يافته، در تخت فولاد مقابل تكيه ى ميرزا ابوالمعالى مدفون گرديد.

رسائل عديده اى در مباحث فقه و اصول نوشته، از آن جمله: تقريرات اصولى آخوند خراسانى 1 - رساله در مبحث الفاظ 2 - رساله در استصحاب 3 - رساله در تعادل و تراجيح 4 - رساله در عدالت 5 - رساله در بيع 6

- رساله در مرجحات 7 - رساله در وضو 8 - رساله در مسح رجلين 9 - رساله در دماء ثلاثه 10 - رساله در تعرض استصحاب و يد 11 - رساله در بيع معاطاة 12 - شرح خطبه ى نهج البلاغه (اول الدين معرفة الله) و حدود بيست رساله و كتاب ديگر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كرماني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ش)، نقاش و مجسمه ساز. طراح هنرمند اهل كرمان و سازنده ى سردر زيبا و استادانه ى باغ ملى تهران بود. اين در از برنز ساخته شده و پس از ريخته گرى ابتدايى، بر روى آن طلاى مخصوصى كه به آن طلاى ملقمه مى گفتند، كشيده شده است. وى در هشتاد سالگى در تهران وفات يافته و در همين شهر دفن شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (928/ 2).

كرماني، مرواريد، شهاب الدين عبداللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(922 -865 ق)، منشى، خطاط، موسيقيدان و شاعر، متخلص به بيانى. از اشراف كرمان و وزير دربار تيموريان بود. وى در جوانى به خدمت سلطان حسين ميرزا بايقرا رسيد و نزد آن امير بسيار معزز مى زيست، تا اينكه سمت صدارت يافت و به جاى اميرعليشير نوايى مهر بر فرمانها و منشورها مى زد. پس از مرگ اميرعليشير، گوشه نشينى گزيد و به عبادت و كتابت قرآن مشغول شد. هنگامى كه شاه اسماعيل صفوى بر خراسان دست يافت، او را فراخواند و شغل وزارت را به وى داد ولى، خواجه از پذيرفتن آن سر باز زد و بنابراين مامور نظم «تاريخ شاهى» شد. خواجه عبداللَّه به اكثر علوم و فنون متداول آشنا بود و در نظم و نثر مهارت داشت و جمله ى خطوط را خوش مى نوشت. او در موسيقى و ادوار نيز صاحب نظر بود و در ساختن ساز قانون تصرف كرد. در خطوط اصول، اشگرد عبداللَّه طباخ هروى و در خط تعليق، از شاگردان خواجه تاج سلمانى بود. از تاليفات وى، منظومه هاى: «تاريخ شاهى»؛ «تاريخ منظوم»؛ «خسرو و شيرين» و «مونس الاحباب» است. از خطوط او قطعه اى است به خط محقق و نسخ و رقاع

كه تاريخ كتابت آن سال 912 ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (619 -617 /2)، احوال و آثار خوشنويسان (352 -350 /2)، اطلس خط (408 ،328 -327)، پيدايش خط و خطاطان (140 -138)، تاريخ ادبيات در ايران (172/4)، تاريخ موسيقى (231 -230 /1)، تاريخ نظم و نثر (777 ،259)، تاريخ هنرهاى ملى (803 -802 /2)، تحفه سامى (107 -102)، تذكره ى روز روشن (126 -125)، تذكره ى شاعران كرمان (150 -147)، حبيب السير (326 -325 /4)، خوشنويسان و هنرمندان (27)، دستور الوزراء (397 -394)، الذريعه (281/23 ،151 -150 /9 ،161/7)، ريحانه (294 -293 /5)، ستارگان كرمان (121 -117)، فرهنگ سخنوران (152)، كارنامه ى بزرگان (55)، مجالس النفائس (281)، مناقب هنروران (97)، مولفين كتب چاپى (948 -947 /3)، نتايج الافكار (100 -99)، هفت اقليم (279 -278 /1).

كرماني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد زين العابدين موسوى. عالم فاضل، جهت تكميل تحصيلات به اصفهان مهاجرت نموده، و در اين شهر خدمت حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى و جمعى ديگر تحصيل نموده، و با آقايان مسجد شاه ارتباط يافته، در مسجد شيخ لطف الله اقامه جماعت مى نموده.

در سال 1318 فوت شد، جنازه به نجف منتقل گرديد.

وى را دو پسر بوده:

1- آقا سيد جعفر، متوفى در 1356، مدفون در تكيه ى زنجانى جنب تكيه ى كازرونى در تخت فولاد.

2- آقا ميرسيد على، متوفى در 6 جمادى الاولى 1378، مدفون در تكيه ى حاج آقا محمد مقدس در تخت فولاد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كرماني، نظر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1348 ق)، عالم دينى و واعظ. در كربلا درگذشت. از آثارش: «انيس النفس»، در مواعظ و اخلاق؛ «لجة اللآلى»، در مواعظ؛ «جامع الشتات»، به سبك «كشكول»؛ «جليس النفس»، در حكايات و «جليس الواعظين و انيس الذاكرين»، در قصص انبياء و مرسلين (ع)، به فارسى؛ «جمال الامة»، در فضيلت صلوات و درود بر پيامبر (ص) و ائمه (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (360/ 8)، اعيان الشيعه (223/ 10)، الذريعه (296/ 18 ،129 ،60/ 5 ،467/ 2)، معجم المؤلفين (102/ 13).

كرماني، نورالدين، ابوالقاسم محمود

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 500 ق)، مقرى، مفسر، فقيه شافعى و نحوى. معروف به تاج القراء. او عالم در قراآت بود. از آثارش: «لباب التأويل و عجائب التاويل»، در دو مجلد؛ «البرهان فى توجيه متشابه القرآن لما فيه من الحجة و البيان»؛ «عجائب القرآن» يا «الغرائب و العجائب فى تفسير القرآن الكريم» يا «العجائب و الغرائب» كه تحت عنوان «لباب التفاسير» مى باشند؛ «الافادة»، در نحو؛ «الايجاز»، مختصر «الايضاح» ابوعلى فارسى نحوى، در نحو؛ شرح «اللمع» ابن جنى ابوالفتح عثمان موصلى، در نحو؛ «العنوان»، در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (44/ 8)، كشف الظنون (1562 ،1541 ،1197 ،1177 ،1126 ،241 ،213 ،131)، معجم الادباء (125/ 19)، معجم المؤلفين (161/ 12)، هدية العارفين (402/ 2).

كرمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين كرمي اسفه

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/4/12

تصوير بزرگتر

زندگينامه علمي

مقاطع ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان شهرضا گذراندم و سپس وارد شهرستان قم شده و در مدرسه علميه منتظريه (حقاني) پذيرش شدم (در سال 1365)، در سال 1385 در مؤسسه «در راه حق» يك دوره صد روزه درباره مباحث نقد و بررسي ماركسيسم را گذراندم. در همان سال و در آزمون ورودي مؤسسه در راه حق براي گذراندن يك دوره 6 ساله الهيات و معارف اسلامي پذيرش شدم، در اين دوره دروس (فلسفه، تفسير قرآن كريم، فلسفه اخلاق، منطق شفا و اخلاق) را نزد استاد آية الله مصباح و پاره اي ديگر از دروس را نزد اساتيد ديگر فرا گرفتم.

پس از آن به دوره تخصصي اقتصاد در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع)

و مؤسسه آموزشي و پژوهشى امام خميني (ره) وارد شدم. در سال 1367 همزمان با دروس تخصصي اقتصاد براي انجام پژوهش اقتصاد اسلامي به دفتر همكاري حوزه و دانشگاه كه اكنون «پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» نام گرفته است راه يافتم و تاكنون در آن پژوهشگاه به پژوهش اشتغال داشته ام. اكنون نيز در مقطع دكترا در رشته اقتصاد پژوهش مشغول به تحصيل هستم. همراه اين تحصيلات و پژوهشها، دروس متداول حوزوي را ادامه دادم و پس از اتمام سطح از محضر اساتيد بزرگي، خارج فقه و اصول را استفاده نموده ام. در ضمن تحصيل، اقدام به نوشتن رساله شش سال درس خارج نموده و در سال 1376 موفق به دريافت مدرك آن از حوزه علميه قم شدم.

كرمي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسف كرمي درسال 1362 در ميانه متولد شد.اوهفتمين فرزند خانواده وداراي مدرك تحصيلي ديپلم مي باشد . وي از بچگي به تكواندو علاقه مند بوده وفوتبال را نيز بصورت نفريحي بازي كرده است .او از سال 71 در رشته تكواندوفعاليت خودرا آغاز كردبطوري كه قهرمان تكواندو در رده نوجوانان استان آذربايجان شرقي شد.وي از سال 78 به عضويت تيم ملي در آمد . مشوقين اصلي او والدين وسپس مربيانش چون آقايان حسين اكرمي ، حسن ذوالقدر ، كريمي ، افلاكي و دكتر بهرامي بودند كه در كسب موفقيت نامبرده نقش بسزايي بعهده داشتند

برخي از مقامهاي او در سطوح بين المللي عبارتند از :

• كسب مدال طلا در مسابقه بين المللي قبرس ( 1999)

• كسب مدال طلا وستاره در مسابقات بين المللي تركيه ( 2000)

• كسب مدال طلا در مسابقات جهاني نوجوانان ايرلند جنوبي( 2000)

• كسب مدال طلا در مسابقات بين المللي

آلمان – جام پاكال (2000)

• كسب مدال طلا در مسابقات بزرگسالان آسيا – اقيانوسيه ( 2001)

• كسب مدال طلا در مسابقات بين المللي آلمان ( 2001)

• كسب مدال طلا در مسابقات بين المللي لبنان (2002)

• كسب مدال طلا در مسابقات جام جهاني ژاپن ( 2002)

• كسب مدال طلا در مسابقات المپيك پليس هاي جهان – اسپانيا ( 2002)

• كسب مدال طلا در مسابقات قهرماني ارتش هاي جهان – كرواسي ( 2003)

• كسب مدال طلا و ستاره مسابقات جايزه بزرگ – هلند ( 2003)

• كسب مدال طلا در مسابقات قهرماني بين المللي بلژيك ( 2003)

• كسب مدال طلا در مسابقات قهرماني جهان – آلمان ( 2003)

• كسب مدال طلا در مسابقات ستارگان جهان – كره ( 2003)

• كسب مدال نقره در مسابقات انتخابي المپيك – فرانسه ( 2003)

منابع زندگينامه :http://taekwondo-chagi.blogfa.com

كرنبائي، ابوعلي هشام

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 216 ق)، لغوى. اصل وى از كرنباء اهواز است. وى با اصمعى و امثال او همنشين بود و از اين رهگذر بهره ها برد. او در لغت و تاريخ و اشعار عرب عالمى توانا به حساب مى آمد. فضل بن حباب از وى روايت كرده است. از آثارش: «الحشرات»؛ «الوحوش» يا «الوحش»؛ «النبات»؛ «خلق الخيل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (348 ،342 ،290/ 2)، روضات الجنات (178 -177/ 8)، الفهرست لابن النديم (105)، معجم الادباء (285/ 19)، معجم المؤمنين (147/ 13).

كريمان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1292 ش)، نويسنده، استاد دانشگاه و اديب. در تهران به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در 1322 ش موفق به اخذ ليسانس ادبيات فارسى از دانشسراى عالى گرديد. در 1324 ش براى فراگيرى علوم دينى و معارف اسلامى به قم رفت. در سن 1335 ش موفق به دريافت دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران شد. خدمات تدريسى و تعليمى خود را از دبستان آغاز نمود و تا تدريس در دانشگاه هاى تهران و شهيد بهشتى (ملى سابق) پيش رفت و در اين زمان تحقيقاتى نيز انجام داد. وى فعاليت هاى زيادى در زمينه ى جغرافياى تاريخى و رسم نقشه ها داشت. دكتر كريمان از مؤلفان «دايرة المعارف تشيع» بود. از آثار وى: «جغرافياى شهرستان قم»؛ «طبرسى و مجمع البيان»، در دو مجلد؛ «رى باستان»، در دو مجلد؛ «قصران»، در دو مجلد؛ «آثار بازمانده از رى»؛ «تهران در گذشته و حال»؛ «سيره و قيام زيد بن على». علاوه بر اينها بيش از هشتاد مقاله و رساله در موضوعات دينى و علمى و ادبى و تاريخى نوشته است.[1]

محقق، استاد.

تولد: 17 آبان

1292، حومه ى تهران (رودبار قصران).

درگذشت: 30 آذر 1372.

حسين كريمان داراى كارشناسى در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشسراى عالى در سال 1332 بود. در سال 1324 براى فراگيرى علوم دينى و معارف اسلامى به قم مهاجرت نمود. در سال 1335 در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران موفق به اخذ درجه ى دكترى گرديد.

از آن پس به تدريس و تحقيق در دانشگاه هاى تهران و شهيد بهشتى پرداخت. در سال 1342 به كسب درجه ى دانشيارى و در سال 1346 به مقام استادى رسيد.

اهم تأليفات وى به شرح زير است: فرهنگ نويسى در ايران و فرهنگ هايى كه تاكنون نوشته شده است (1322 -1321)؛ قم را بشناسيد (1328)؛ طبرسى و مجمع البيان؛ رى باستان؛ برخى از آثار بازمانده از رى قديم (1350)؛ تهران در گذشته و حال (1355)؛ قصران (1356)؛ سيره و قيام زيد بن على (1364، اين كتاب در چهارمين دوره ى كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده در رشته ى تاريخ اسلام انتخاب شد)؛ تصحيح و تعليق ديوان شمس به اتفاق دكتر يزگردى و با اشرف فروزانفر.

حسين كريمان در سن هشتاد سالگى به سبب سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2249 ،1812/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (293)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 8، ص 11 -3، س 10، ش 9، ص 65).

كريم پور، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، محقق.

تولد: 1315، چهارمحال بختيارى.

درگذشت: 1363، فرانسه.

كريم كريم پور پس از طى دوران تحصيلى ابتدايى و دبيرستان در شهركرد و اصفهان، ليسانس ادبيات فارسى را از دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران گرفت و سپس براى ادامه ى تحصيلات خود به خارج از كشور رفت و با اقامت پنج سال

در انگستان و سه سال در فرانسه دكتراى تاريخ سياسى را از دانشگاه سربن پاريس دريافت كرد و به ايران مراجعت نمود و نزديك به دوازده سال در دانشگاه ها و مراكز آموزش عالى به تدريس اشتغال داشت. آخرين سمت ادارى او مدير كل مطبوعات كشور بوده است.

وى علاوه بر زبان فارسى به زبان هاى انگليسى فرانسوى، عربى، آلمانى و اردو تسلط كامل داشت و مقالاتى به زبان هاى فرانسوى و انگليسى تحت عنوان «برداشتى تازه از سلسله ى صفويه و علل زوال آن سلسله» به رشته ى تحرير درآورده است كه در مراجع مختلف دانشگاهى مورد توجه و استناد قرار گرفته اند.

كريم كريم پور در سال 1363 براى ادامه ى تحقيقات علمى و ديدار خانواده اش به فرانسه رفت كه در آن كشور دچار حادثه شد و زندگى را بدرود گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كريمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى در 1329 ش مدير باشگاه دوچرخه سواران اراك بود. از آثار وى: «زن پاكدامن»، ترجمه؛ «عصر اعتقاد»؛، ترجمه؛ «عشق و پول»، ترجمه؛ «بانك جهانى و مؤسسات وابسته به آن»، ترجمه؛ «واژه هاى كليله و دمنه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3345 ،2315 ،2309 ،1840 -1839/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (294)، مؤلفين كتب چاپى (437 -436/ 1).

كريمي، بانو

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار و دانشيار دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات و فرهنگ ايران، تدريس دروس متون نظم و نثر فارسى از قبيل فردوسى، نظامى، سنايى، صائب و كليله و دمنه در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شرح و تفسير دويست و يك غزل صائب و جوامع الحكايات و لوامع الروايات سيدالدين محمد عوفى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

موضوعات ادبى همانند مقالاتى در يغما و سخن، نقدى بر فرهنگ صائب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

كريمي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي كريمي 17 آبان سال 1357 در كرج به دنيا آمد.

كريمي در باشگاه هاي نفت تهران، فتح تهران، سايپا تهران، پرسپوليس، الاهلي امارات، القطر قطر، السيليه قطر و بايرن مونيخ سابقه بازي دارد. او اولين بار در سال 1998 در بازي مقابل كويت در بازي هاي آسيايي بانكوك با پيراهن تيم ملي به زمين آمد.

كريمي در بازي هاي دور سوم انتخابي جام جهاني 2008 نيز كاپيتان تيم ملي ايران بود كه بعد از تيم ملي كنار ماند. وي هميشه پيراهن شماره 8 را به تن مي كند.

علي كريمي در سال 2005 به باشگاه بايرن مونيخ آلمان پيوست. او پس از علي دايي و وحيد هاشميان سومين بازيكني بود كه در اين باشگاه معتبر مشهور به هاليوود بازي مي كرد.

علي كريمي خيلي زود توانست در جمع نامداران اين باشگاه نظير ميشاييل بالاك،

سباستين دايسلر، مارتين دميكليس، مهمت شول و زي روبرتو براي خود جايگاهي ثابت دست و پا كند. در بازي با هامبورگ وي مصدوم شد و نتوانست در بازي هاي جام جهاني 2006 آلمان در اندازه هاي واقعي خود ظاهر شود.

كريمي همچنين از جمله بازيكنان ايراني محسوب مي شود كه در ليگ قهرمانان اروپا بازي كرده است و در مقابل سالزبورگ اتريش يك گل به ثمر رساند.

علي كريمي متاهل است و دو فرزند پسر دارد. پست تخصصي كريمي خط مياني و بازي سازي است.

افتخارات علي كريمي:

مرد سال فوتبال آسيا در سال 2004

دو بار قهرماني جام حذفي امارات با تيم الاهلي دبي

قهرماني ليگ و جام حذفي ايران با پرسپوليس

قهرماني بازي هاي آسيايي بانكوك با تيم ملي ايران

قهرماني غرب آسيا با تيم ملي

قهرماني جام بين قاره اي آسيا – اقيانوسيه با تيم ملي ايران

كريمي، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: اصفهان

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

كزازي، ميرجلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد ميرجلال الدين كزازي در ديماه 1327 در كرمانشاه در خانواده اي فرهيخته و فرهنگي كه بنيادگذار آموزش نوين در اين سامان است، چشم به جهان گشود. خوگيري به مطالعه و دلبستگي پرشور به ايران و فرهنگ گرانسنگ و جهاني آن را از پدر كه مردي آزادمنش و فراخ انديش و مردم دوست بود به يادگار ستاند. دوره دبستان را در مدرسه آليانس كرمانشاه گذرانيد و از ساليان دانش آموزي با زبان و ادب فرانسوي آشنايي گرفت. سپس دوره دبيرستان را در مدرسه رازي به فرجام آورد و آنگاه براي ادامه تحصيل در رشته زبان و ادب پارسي كه در چشم او رشته و دانشي است گرامي و سپند، به تهران رفت و در دانشكده ادبيات فارسي و علوم انساني دانشگاه تهران دوره هاي گوناگون آموزشي را سپري كرد و به سال 1370 به اخذ درجه دكتري در اين رشته نائل آمد.او اينك عضو هيأت علمي و استاد در دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي وابسته به دانشگاه علامه طباطبايي است.ايشان برنده جايزه نخستين در پژوهشهاي بنيادين در هيجدهمين جشنواره بين المللي خوارزمي ،براي نوشتن زنجيره اي از كتاب بنام " نامه باستان " - بهمن 1383 است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر ميرجلال الدين كزازي سيد محمود كزازي (فرزند سيد احمد كزازي) است. سيد احمد كزازي برادر سيد حسين كزازي (آزاديخواه كه در دوره هاي دوم وسوم نماينده مجلس بود

و در سال 1340 قمري رئيس معارف و فوايد عامه كرمانشاه گرديد و يك سال بعد بعلت تاسيس مدرسه دخترانه در اين شهر به شهادت رسيد )است. نيا كان دكتر كزازي از كزاز استان مركزي بودند از اين روي نام كزازي بر خاندان ايشان مانده است.

خاطرات كودكي : ميرجلال الدين كزازي از پدر خود بعنوان اولين آموزگارش ياد ميكند و از وي كه نمونه برجسته اي از فرهيخته ايراني است به نيكي ياد ميكند.او روزهاي تعطيل را در دهستانهاي زنگيشاه ، هولان و شلان سپري مي كند.روزهاي كودكي دكتر آميخته است با گشت و گذار در چشمه ساران ،كوهها ،هامونهاي سبز و غيره.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ميرجلال الدين كزازي در خانواده اي فرهنگي و فرهيخته و از نظر اقتصادي در وضعيت متوسطي بدنياآمد. از آنجايي كه از خانواده اي سرشناس بودند در ميهماني هاي باشكوه با بزرگان و فرهيختگان روزگار خود آشنا مي شد و از وجود آنان بهره مي برد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ميرجلال الدين كزازي دوره دبستان را در مدرسه آليانس كرمانشاه گذرانيد و از ساليان دانش آموزي با زبان و ادب فرانسوي آشنايي گرفت. سپس دوره دبيرستان را در مدرسه رازي به فرجام آورد و آنگاه براي ادامه تحصيل در رشته زبان و ادب پارسي كه در چشم او رشته و دانشي است گرامي و سپند، به تهران رفت و در دانشكده ادبيات فارسي و علوم انساني دانشگاه تهران دوره هاي گوناگون آموزشي را سپري كرد و به سال 1370 به اخذ درجه دكتري در اين رشته نائل آمد

فعاليتهاي ضمن تحصيل : ميرجلال الدين كزازي در كنار تحصيل

از ساليان نوجواني نوشتن و سرودن را آغاز كرده است و در آن ساليان با هفته نامه هاي كرمانشاه همكاري داشته و آثار خود را در آنها به چاپ مي رسانيده است. در جلسات انجمن ها و جشنهايي كه در مدرسه به بهانه هاي مختلف برگزار مي شد بعنوان سخنران سخنراني ميكرد يا شعر مي خواند.وي همچنين با همكاري دو تن از از دانش آموزان كه يكي از آنها خوشنويس بود و ديگري نگارگر ، روزنامه ديواري بنام " نائره ها " پديد آوردند.

استادان و مربيان : دكتر سيد جعفر شهيدي ،دكتر عبدالحسين زرين كوب ،دكتر مظاهر مصفا ،دكتر شفيعي كدكني و دكتر اسماعيل حاكمي والااز استادان ميرجلال الدين كزازي بودند.

همسر و فرزندان : ميرجلال الدين كزازي در سال 1354 با همسر خود سركار خانم پيوند پيوكاني ازدواج كردايشان داراي چهار فرزند مي باشد: - دكتر امير صدر الدين ،پزشك - مهندس امير رهام ،كارشناس برق و الكترونيك - ستي آناهيت ،كارشناس زبان و ادبيات انگليسي - ستي ماندان ،كارشناس باستان شناسي

وقايع ميانسالي : ميرجلال الدين كزازي اينك عضو هيأت علمي در دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي وابسته به دانشگاه علامه طباطبايي است. او افزون بر زبان فرانسوي كه از ساليان خردي با آن آشنايي يافته است، با زبانهاي اسپانيايي و آلماني و انگليسي نيز آشناست.چندي را نيز در اسپانيا به تدريس ايرانشناسي و زبان فارسي اشتغال داشته است. او گهگاه شعر نيز مي سرايد و نام هنري اش در شاعري "زروان" است. ترجمه او از "انه ايد ويرژيل" برنده جايزه بهترين كتاب سال شده است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ميرجلال الدين

كزازي عضو هيئت علمي و استاد دانشكده ادبيات و زبانهاي خارجي وابسته به دانشگاه علامه طباطبائي است.

فعاليتهاي آموزشي : ميرجلال الدين كزازي عضو هيئت علمي دانشكده ادبيات و زبانهاي خارجي دانشگاه علامه طباطبايي مي باشد . چندي را نيز در اسپانيا به تدريس ايرانشناسي و زبان فارسي اشتغال داشته است. سوابق تدريس دكتر كزازي به ترتيب زير است: تدريس تمام وقت : - دانشگاه رازي كرمانشاه از سال 1355 - 1358 - دانشگاه علامه طباطبايي - دانشكده هاي ادبيات فارسي و زبان هاي خارجي از سال 1358 - 1386 - دانشگاه بارسلون اسپانيا تدريس زبان پارسي ، ايران شناسي و شيعه شناسي ازسال 1376 - 1379 تدريس پاره وقت : - دانشگاه تربيت معلم تهران - دانشگاه سراسري گيلان - دانشگاه سراسري يزد - دانشگاه آزاد اسلامي - واحد اراك - دانشگاه آزاد اسلامي - واحد ساوه - دانشگاه آزاد اسلامي - واحد كرمانشاه

آرا و گرايشهاي خاص : ميرجلال الدين كزازي در نوشتار و گفتارش پارسيگرايي را دنبال مي كند.

جوائز و نشانها : - برنده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي (دوره نهم)براي ترجمه كتاب "انه ايد "در سال 1369 - برنده جايزه نخستين در پژوهشهاي بنيادين در جشنواره بين المللي خوارزمي ،براي نوشتن زنجيره اي از كتاب " نامه باستان " - بهمن 1383 - چهره برگزيده در نخستين همايش تجليل از برگزيدگان استان - نشان زرين و سپاسنامه از بزرگترين انجمن ادبي و فرهنگي يونان ، پارناسوس ، به عنوان برجسته ترين ايراني در گسترش و شناسانيدن فرهنگ و ادب يونان زمستان 1384 - پژوهشگر

برگزيده در دانشكده ادبيات فارسي و زبان هاي خارجي دانشگاه علامه طباطبايي در سال 1385 - چهره ماندگار فرهنگ و ادب ايران در پنجمين همايش آن به سال 1384

چگونگي عرضه آثار : آثار ميرجلال الدين كزازي به ترتيب زير است: - تعداد تاليفات : 25 تاليف - تعداد كتب ترجمه شده : 13 ترجمه - تعداد كتب ويرايش و تصحيح شده : 6 كتاب - تعدا مقالات منتشر شده ك بيش از 100 مقاله

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب و آيينه (مجموعه مقاله)

2 آتا لا ورنه

ويژگي اثر : ترجمه اثر شاتو بريان-چاپ اول : نشر مركز - سال 1366 چاپ دوم : نشر مركز - سال 1367 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1369 چاپ چهارم : نشر مركز - سال 1380 "آتالا و رُنه" در بر گيرنده دو داستان جداگانه از نويسنده چيره دست و مشهور فرانسوي "شاتوبريان" است. دكتر كزازي در ديباچه مفصل اين كتاب ، زندگينامه شاتوبريان را بر پايه نوشته هاي وي ، بويژه كتاب گرانسنگ "يادمانهاي آن سوي گور" بررسي كرده و سرچشمه هاي دو داستان آتالا و رُنه را به دست داده است.

3 آنه ايد

ويژگي اثر : ترجمه اثر ويژيل،چاپ اول : نشر مركز - سال 1369 ،ترجمه،اين كتاب در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «انه ايد»: آشنايي با آثار ادبيات كلاسيك جهان به ويژه حماسه هاي برجستة ملتها مورد علاقه

هر دانش پژوهي است، انه ايد يكي از بارزترين آثار ادبي جهان است كه به زبان لاتين نوشته شده است و مترجم آن را به شيوه زيبا و رسايي به زبان فارسي ترجمه كرده است چاپ سوم : نشر مركز - سال 1381 "انه ايد" اثر ويرژيل ، حماسه سراي بزرگ لاتين است كه براي اولين بار توسط دكتر كزازي به فارسي ترجمه شده است. انه ايد ، يكي از سه اثر بزرگ پهلواني در فرهنگ و ادب اروپايي است. دو حماسه ديگر ، "ايلياد" و "اُديسه" است. انه ايد را مي توان همچون اُديسه ، دنباله اي بر ايلياد شمرد. "انه" بزرگزاده اي تروايي بوده است كه از آتش و خون جان به در برده و در جستجوي سرزميني نويد داده شده در درياها و خشكي ها سرگردان شده است.

4 اديسه

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1379 چاپ چهارم : نشر مركز - سال 1383 "اُديسه" اثر ديگر هومر ، يكي ديگر از سه گانه هاي ادب پهلواني اروپايي است كه توسط دكتر كزازي به پارسي ترجمه شده است.

5 از دهلي نو تا آتن كهن

ويژگي اثر : اين كتاب را نشر نويسنده در سال 1387 چاپ كرده است. كتاب چهار سفرنامه را در دارد كه سه از آنها پيشتر در روزنامه ها و ماهنامه هاي فرهنگي به چاپ رسيده است. اين سفر نامه به شيوه كتابهاي روزهاي كاتالونياو ديدار با اژدها نوشته شده است.

6 از گونه اي ديگر

ويژگي اثر :

مجموعه مقالات-چاپ اول : نشر مركز - سال 1368 چاپ دوم : نشر مركز - سال 1380 "از گونه اي ديگر" مجموعه اي فراهم آمده از چهار جستار يا مقاله است كه خمگي در زمينه فرهنگ و ادب نوشته شده اند. گفتارهاي اين دفتر كه برخي از آنها براي اولين بار در اين اثر به چاپ رسيده اند و بعضي پيش تر در گاهنامه ها نشر شده اند ، در چند زمينه پيوسته با هم و جملگي بر زمينه فرهنگ ايراني و ميراث معنوي آن است.

7 ايلياد

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1377 چاپ چهارم : نشر مركز - سال 1383 "ايلياد" شاهكار "هومر" اثري است كه بارها به زبانهاي اروپايي ترجمه شده است. پس از ترجمه "انه ايد" و استقبال اهل فرهنگ و ادب از اين اثر ، دكتر كزازي به درخواست دانشوران ، دو نامه ديگر پهلواني در ادب اروپايي ، ايلياد و اوديسه را نيز به همان شيوه به پارسي ترجمه كردند.

8 بدايع الافكار في صنايع الاشعار

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش-نشر مركز - سال 1369 "بدايع الافكار في صنايع الاشعار" كتابي است از ملاحسين واعظ كاشفي سبزواري ، نويسنده و دانشور پركار ايراني در سده نهم هجري. اين كتاب كه در آرايه هاي سخن نوشته شده است ، پرمايه ترين كتاب در دانش "بديع" است. در ديباچه مفصل كتاب ، تاريخچه بديع نويسي و بديع سرايي در پهنه ادب پارسي ، از نخستين كتاب بديعي "ترجمان البلاغه" تا واپسين كه "مدارج البلاغه" است

، توسط دكتر كزازي نوشته و بررسي شده است. در بخش گزارش هاي كتاب نيز ، اين كتاب با ديگر كتاب هاي بديعي سنجيده شده است.

9 بهار خسرو

ويژگي اثر : نشر مركز - سال 1374 "پيترو چيتاتي" ، از ايران شناسان دلبسته و علاقمند به تاريخ و فرهنگ ايران است. وي در اين اثر بديع ، شاعرانه و دل انگيز ، به شيوه اي داستانگونه ، نماها و چشم اندازهايي از تاريخ و فرهنگ ايران را بررسي و به زيبايي ارايه كرده است.

10 پارسا و ترسا

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي - سال 1376 "پارسا و ترسا" گزارشي است از داستان شيخ صنعان ، عطار. اين چامه كه از دشوارترين و پيچيده ترين چامه هاي خاقاني است ، توسط دكتر كزازي از سه ديدگاه ويژه واژه شناسي ، زيباشناسي و ژرفاشناسي بررسي شده است.

11 پرنيان پندار

ويژگي اثر : سراچه آوا و رنگ (خاقاني شناسي) چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1376 چاپ سوم : انتشارات سمت - سال 1385 "سراچه آوا و رنگ" كتابي است كه دكتر كزازي آن را در "خاقاني شناسي" نوشته است. در اين اثر ، دوازده قصيده ، يك تركيب بند ، شانزده غزل ، نُه قطعه و هشت رباعي يا چارانه بررسي و كاويده شده است. در گزارش بيت ها ، زمينه ها و دانش هاي گونه گون چون: واژه شناسي ، ريشه شناسي ، زبانشناسي سنجي ، باورشناسي ، نمادشناسي و زيباشناسي به كار گرفته شده

اند.

12 پند و پيوند

ويژگي اثر : "پند و پيوند" در حقيقت ، جلد دوم كتاب ديرمغان است كه در آن ، دكتر كزازي به شيوه اي نو به گزارش غزل هاي حافظ پرداخته است و غزلهاي خواجه را بر پايه زيبا شناسي و باورشناسي بررسي و گزارش كرده است.

13 تَرجُماني و تَرزَباني (هنر ترجمه)

ويژگي اثر : نشر جامي - سال 1374 "تَرجُماني و تَرزَباني" حاصل كند و كاوها ، درنگ ها و ديدگاه هاي دكتر كزازي درباره هنر ترجمه است كه در چند جستار فراهم آمده است و در آن شيوه هاي گونه گون ترجمه مورد بررسي قرار گرفته است.

14 تلماك

ويژگي اثر : ترجمه اثر فنلون-نشر مركز - سال 1368 جايگاه تلماك ، اثر گرانسنگ "فنلون" را در ادب و فرهنگ فرانسه ، تنها مي توان با "گلستان" سعدي و "قابوسنامه" سنجيد و برابر نهاد. سات هاي بسيار ، تلماك را در آموزشگاه هاي فرانسه همچون گلستان به قصد آموختن ادب و اخلاق و آيين به نوآموزان مي آموخته اند و فنلون چون آموزگاري فرزانه ، در چهره نمادين "مانتور" ، فرزند جوان اوليس ، تلماك را اندرز مي داده است.

15 تندبادي از كنج (شاهنامه شناسي)

16 توانهاي نهاني در آدمي

ويژگي اثر : نشر ني - سال 1372 اين كتاب ، سومين اثري است كه دكتر كزازي در زمينه فرا روانشناسي به زبان فارسي ترجمه كرده است. "كالين و ويلسن"

نويسندگان اين كتاب ، با ديدي سنجيده ، روانشناسانه و دانشورانه ، پديده هاي فراروانشناسي را مورد بررسي و تحقيق قرار داده است.

17 جهان اشباح

ويژگي اثر : ترجمه اثر مرورودين-انتشارات عطايي - سال 1370 "جهان اشباح" كتابي در زمينه فرا روانشناسي است كه دو نويسنده "دانيل هامر" و "آلكس رودَن" آن را نوشته اند. در اين اثر ، پديده هاي "فرا روانشناسي" به گونه اي گسترده و فراگير بررسي شده است. جهان اشباح ، دومين ترجمه دكتر كزازي در زمينه فرا روانشناسي است.

18 جهان پس از مرگ

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر دنياي كتاب - سال 1361 چاپ دوم : نشر دنياي كتاب - سال 1371 "جهان پس از مرگ" اثر نويسنده نامدار انگليسي "سر آرتور كُنان دويل" خالق كارآگاه معروف "شرلوك هلمز" است. كنان دويل در سال هاي واپسين زندگي ، به پديده روحگرايي دلبستگي يافت و اين اثر ، رهاورد همان سال هاست. كتاب از دو بخش پژوهش ها و داستان ها پديد آمده است و هر يك از داستان ها بر پايه يكي از آزمون ها و پديده هاي روحگرايي نوشته شده است.

19 خاقاني شرواني

ويژگي اثر : اين كتاب را دفتر پژوهشهاي فرهنگي در مجموعه "از ايران چه مي دانم؟" به سال 1387 چاپ كرده است و هشتادو پنجمين كتاب از اين مجموعه است. در اين كتاب ،نويسنده به شيوه اي نوآيين و در پيكره داستاني دلكش،زندگاني و شعر خاقاني را بسر رسيده است تا خواننده كه بيشتر از جوانانند

با شور و شراري افزونتر كتاب را بخوانند و با اين چامه سراي بزرگ آشنا بشوند.

20 در درياي دري

ويژگي اثر : در بزرگداشت شاعران ايران-"دُرّ درياي دَري" كتابي كم نظير در ادب پارسي است. اين كتاب گزارش درازآهنگي است از قصيده اي بلند كه دكتر كزازي آن را در 278 بيت سروده است و چنين آغاز مي شود : هر كه او را شور معني گستري است زيب شعرش دُرّ درياي دَري است در اين چامه بلند ، سرگذشت شعر پارسي از آغاز تا روزگار ما نموده شده است. علاوه بر آن ، زندگينامه ، نكات ويژه زندگي و نيز شيوه سخنوري هر شاعر بيان گرديده است. نويسنده در مقدمه گسترده خويش بر اين اثر ، مطالب جالب و مفيدي در زمينه "چيستي هنر" و نيز "چگونگي آفرينش هنري" آورده است كه در جاي خود ، روزني به جهان پر رمز و راز هنر است. در درياي دري در سال 1368 به همت نشر مركز بچاپ رسيده است.

21 دستان مستان

ويژگي اثر : اين كتاب را نشر نويسنده در سال 1387 چاپ كرده است. دستان مستان گزيده اي از سروده هاي مير جلال الدين كزازي است .كه در دهه 1370 تا 1380 سروده شده اند.

22 ديدار با اژدها

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش - انتشارات نشر قطره 1380-ديدار با اژدها ،روزنگار سفر كوتاه دكتر كزازي به چين سرزمين افسانه اي آسيا است. اين اثر كه از ديد شيوه و قالب يكسره با روزهاي كاتالونيا همسان

و دمساز است ،پيوندهاي فرهنگي تاريخي ايران و چين مورد بررسي قرار داده است.

23 دير مغان

ويژگي اثر : دير مغان (حافظ شناسي) نشر قطره - سال 1375 "دير مغان" گزارش بيست غزل حافظ است ، از آغاز ديوان وي و بر پايه زيباشناسي و باورشناسي. دكتر كزازي در اين اثر كوشيده است از نگاهي متفاوت ، غزل هاي خواجه شيراز را بنگرد و آنها را بر پايه زيباشناسي و باورشناسي كه ديگر حافظ پژوهان كمتر بدان پرداخته اند ، بكاود و بررسد. نويسنده وعده كرده است كه در آينده ، بقيه اشعار حافظ را به همين شيوه مورد كند و كاو قرار دهد.

24 ديوان خاقاني

ويژگي اثر : نشر مركز - سال 1375 "ديوان خاقاني" ويرايشي نو از ديوان سخن سالار بزرگ شروان است. اين ويرايش بر پايه نسخه هاي چاپي و برخي برنوشته ها ، به انجام رسيده است. دكتر كزازي در اين ويرايش جديد ، تاريكي ها ، دشواري ها و بي اندامي هاي متن را كه از ريخت و ضبط نادرست بيت ها مايه گرفته است برطرف كرده و هرجا كه نسخه بدل ها "پچينها" ناكارآمد بوده است ، به ياري دانش هاي ادب ، چون : واژه شناسي ، سبك شناسي ، زيبا شناسي و جز آن كوشيده است كه ريخت و صورت درست به دست داده شود. ويراستار ديوان خاقاني ، همه جا در پانوشت ، دگرگونيهاي رخ داده در متن را با برهان باز نموده است.

25 ديوان ميرزا محمد باقر حسيني سپاهاني

ويژگي اثر : نشر مركز - سال 1376 "ديوان ميرزا محمدباقر حسيني سپاهاني" سخنور توانا و كم شناخته سده يازدهم و دوازدهم هجري ، بر پايه نسخه اي منحصر به فرد ويراسته شده است. در ديباچه كتاب نيز سبك هندي در شعر فارسي و همچنين سروده هاي سخنور و پيوند او با ديگر سرايندگان اين سبك بررسي و باز نموده شده است.

26 رباعيات خيام

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش-چاپ اول : نشر مركز - سال 1371 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1384 "رباعيات خيام" ، همچون غزلهاي سعدي ويرايشي تازه از چارانه هاي اين شاعر و انديشمند بزرگ ايراني است كه با شيوه اي نو نقادي شده است

27 رخسار صبح

ويژگي اثر : گزارش چامه از خاقاني با ديباچه اي بلند در شناخت او-چاپ اول : نشر مركز - سال 1368 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1374 "رخسار صبح" كتابي است حجيم و هفتصد صفحه اي در گزارش قصيده اي بلند و دلپسند از خاقاني. به تقريب ، نيمي از اين كتاب ، شامل ديباچه مفصلي است در شرح زندگاني و شيوه شاعري اين قصيده سراي بزرگ ايران. دكتر كزازي در اين اثر كوشيده است بر پايه سروده ها و نوشته هاي خاقاني ، زندگي وي را بررسي كرده و روشنايي هايي بر بخش هاي تاريك و ناشناخته زندگي وي بيندازد. دكتر كزازي در اين كتاب ، همانند كتاب هاي "سوزن عيسي" و "پارسا و ترسا" كوشيده است تا اين چامه بلند خاقاني را بر

بنياد واژه شناسي ، زيباشناسي و ژرفاشناسي بررسي كند.

28 روزهاي كاتالونيا

29 رويا ، حماسه ، اسطوره (شاهنامه شناسي)

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1372 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1385 "رؤيا ، حماسه ، اسطوره" آنچنانكه از عنوان آن برمي آيد ، سه قلمرو پر رمز و راز و جاودانه رويا ، حماسه و اسطوره را در بر مي"يرد. اين اثر ، در حقيقت پايان نامه و تز دكتري نويسنده است كه به قول قدما "به زيور طبع آراسته شده است".

30 رويدادهاي شهر سنگي

ويژگي اثر : ترجمه اثر اسماعيل كاداره-نشر مركز - سال 1370 "اسماعيل كاداره" در اين اثر داستاني ، به شيوه اي دلنشين و شاعرانه ، خاطرات دوران كودكي و نوجواني خويش را به رشته تحرير درآورده است. وي از نويسندگان نامدار آلبانيايي است كه اكنون به شهرتي جهاني دست يافته است. يكي از داستانهاي او با عنوان "سردار سپاه مرده" به بيش از پانزده زبان دنيا ترجمه شده است. دكتر كزازي با ترجمه اين اثر ، اسماعيل كاداره را به جامعه فرهنگي ايران شناسانده است.

31 زيبا شناسي

ويژگي اثر : در دو جلد

32 زيبا شناسي سخن(2) معاني

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1370 چاپ ششم : نشر مركز - سال 1385 "معاني" جلد دوم از مجموعه سه جلدي "زيباشناسي سخن پارسي" است كه زبان شكرين و شيواي پارسي

را بر پايه اين دانش بررسي و كاويده است.

33 زيبا شناسي سخن(3)بديع

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1373 چاپ پنجم : نشر مركز - سال 1385 "بديع" سومين جلد از مجموعه "زيباشناسي سخن پارسي" است. جلدهاي اول و دوم اين مجموعه عهده دار بررسي دو دانش ديگر زيباشناسي ادب پارسي ، يعني "بيان" و "معاني" هستند.

34 زيباشناسي سخن پارسي -1- بيان

ويژگي اثر : جلد اول - بيان (زيباشناسي سخن پارسي) چاپ اول : نشر مركز - سال 1368 چاپ هفتم : نشر مركز - سال 1385 اين كتاب نخستين جلد از دوره سه جلدي "زيباشناسي سخن پارسي" است كه در موضوع دانش بيان نوشته شده است. دكتر كزازي اين اثر را به شيوه كتاب هاي آموذشي براي دانشجويان دانشگاه ارايه كرده است.

35 سراچه آوا و رنگ

ويژگي اثر : سراچه آوا و رنگ (خاقاني شناسي) چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1376 چاپ سوم : انتشارات سمت - سال 1385 "سراچه آوا و رنگ" كتابي است كه دكتر كزازي آن را در "خاقاني شناسي" نوشته است. در اين اثر ، دوازده قصيده ، يك تركيب بند ، شانزده غزل ، نُه قطعه و هشت رباعي يا چارانه بررسي و كاويده شده است. در گزارش بيت ها ، زمينه ها و دانش هاي گونه گون چون: واژه شناسي ، ريشه شناسي ، زبانشناسي سنجي ، باورشناسي ، نمادشناسي و زيباشناسي به كار گرفته شده اند.

36 سه داستان

ويژگي اثر : ترجمه اثر گوستاوفلوبر-نشر مركز - سال 1367 "گوستاو فلوبر" نويسنده بلند آوازه و آفريننده آثار برجسته اي چون: "مادام بواري" و "سالامبو" است. فلوبر ، اين اثر را در سال هاي پاياني زندگاني خود نوشت. سال هايي كه نويسنده را در تلخكامي و اندوهي ژرف فرو برده بود. كتاب شامل سه داستان "ساده دل" ، "افسانه ژولين ، تيمارگر پاك" و "هروديا" است.

37 سوزن عيسي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي - سال 1376 "سوزن عيسي" گزارشي است از چامه ترسايي خاقاني كه از پيچيده ترين و ديرياب ترين چامه هاي اوست. در اين كتاب دكتر كزازي ، قصيده بلند ترسايي را چونان "رخسار صبح" در سه بخش واژه شناسي ، زيبا شناسي و ژرفا شناسي بررسيده است و هرگاه نيازي نبوده كه بيت ها را از آن سه ديدگاه بررسد ، تنها از دو ديد نخستين كاويده است.

38 سيلوي

ويژگي اثر : ترجمه آثار ژراردو نروال-نشر مركز - سال 1370 "سيلوي" داستاني نه چندان بلند از "ژرار دونروال" است. وي از نويسندگان سخنور و نامدار فرانسوي در سده نوزدهم بوده است. ژرار دونروال چونان شوريده سراني كه زندگي را به سوداي يافتن آنچه يافت نمي شود ، سير كرده اند ، سراسر زندگاني را در پي نازنيني گشت كه هرگز در عالم خاكي به دست نمي آيد. از اينرو ، به دنبال آنچه در عالم واقع به دست نمي آمد و در دسترس نبود ، به خواب و رويا پناه برد و سر

در پي اين سودا نهاد و در رويا گم شد.

39 غزل هاي سعدي

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش -چاپ اول : نشر مركز - سال 1371 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1384 "غزلهاي سعدي" ويرايشي تازه از غزلهاي شاعر و سخنور توانا و نامي ايران است كه برپايه نسخه هاي چاپي ، به شيوه اي سخن سنجانه و دانشورانه ، توسط دكتر كزازي انجام گرفته است.

40 گزارش دشواريهاي ديوان خاقاني

41 گزيده اي از سروده هاي شيخ الرئيس قاجار

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش-نشر مركز - سال 1369 "شيخ الرئيس قاجار" از نوادگان فتحعليشاه قاجار ، شاهزاده اي دانش دوست و سخنور بود كه به كسوت روحانيت و درويشي درآمد. دكتر كزازي كتاب حاضر را بر پايه چاپ سنگي "منتخب نفيس از آثار شيخ الرئيس" ، طبع شده در سال 1312 هجري ويراسته است و در مقدمه كتاب ، زندگي و آثار وي را بررسي و شرح كرده است.

42 مازهاي راز

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1370 چاپ دوم : نشر مركز - سال 1380 "مازهاي راز" جستارهايي است در شاهنامه فردوسي و در برگيرنده شش مقاله درباره شاهنامه است. نخستين جستار ، "نمادشناسي اسطوره در داستان ضحاك" است كه به همايش جهاني بزرگداشت فردوسي كه در دي ماه 1369 در تهران برگزار شد ، پيشكش شده است.

43 نامه باستان

ويژگي اثر : انتشارات سمت در

سال 1379-نامه باستان ويرايش و گزارشي است كه از شاهنامه فردوسي كه نخستين جلد آن در سال 1379 منتشر شده . اين جلد از اثر ،آغاز شاهنامه تا پايان زال و پادشاهي منوچهر را در بر ميگيرد.نامه باستان بر پايه بر نوشته فلورانس و چاپ مسكروژول مول و خالقي و مطلق انجام گرفته است.

44 نامه باستان در هشت جلد

ويژگي اثر : اين كتاب را سازمان سمت در سال 1387 چاپ كرده است و هشتمين جلد از زنجيره اي است از كتاب در ويرايش و گزارش شاهنامه فردوسي با نام نامه باستان.

منابع زندگينامه :ttp://adabiateallameh.persianblog.ir/2http://parsisaray.blogfa.com/3http://www.kazzazi.com4www.ketabesal.ir5تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر مير جلال الدين كزازي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي- بهار 13866سيد محمد باقر برقعي ، سخنوران نامي معاصر ايران ، ج 3 ، ص 1650

كسايي، ابوالحسن علي بن حمزة بن عبداللَّه بن بهمن بن فيروز اسدي فارسي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 189 ق)، قارى، اديب، لغوى و نحوى. يكى از قراء سبعه است. اصلش از ايران بود كه در يكى از روستاهاى كوفه به دنيا آمد و در بغداد سكنى گزيد. وى در تلاوت مدتى شاگرد حمزه يكى ديگر از قراء سبعه بود و موافق حمزه قرائت مى كرد، ولى عاقبت قرائت مخصوصى اتخاذ نمود. حفص و ابوعمر دورى از راويان مشهور قرائت او هستند. جمعى ديگر نيز همچون نصير رازى و قتيبة بن مهران اصفهانى و احمد بن ابى سريج و عيسى بن سليمان شيزرى و ابوحمدون طيب نيز قرائت او را روايت كرده اند. كسائى از شاگردان امام جعفر صادق (ع) شمرده شده و از اعمش و سليمان بن ارقم و سفيان بن عيينه و ابوبكر بن عياش حديث روايت كرده است. او در ادبيات و نحو

و لغت نيز از پيشگامان عراق بود. نحو را از معاذ هراء و يونس نحوى و خليل بن احمد عروضى فراگرفت. فراء و ابوعبيد قاسم بن سلام و جمعى ديگر از شاگردان او به حساب مى آيند. شافعى گويد كه هر كه خواهد در نحو متبحر شود پس بايد كه بر سفره ى كسايى نشيند. هارون الرشيد احترام ويژه اى براى او قائل بود و دو پسرش امين و مأمون را به دست وى سپرد تا ادب آموزند. با هارون الرشيد به ايران آمد و در رى در قريه ى ارنبويه درگذشت. در سال مرگ وى اختلاف است و سالهاى 193 ،185 ،183 ،182 ،180 و 197 ق به عنوان سال وفات ذكر شده است. از آثارش: «معانى القرآن»؛ «القراآت»؛ «النوادر» كبير، اوسط و اصغر؛ مختصرى در نحو؛ «المصادر»؛ «الوقف و الابتداء فى القرآن»؛ «متشابه القرآن»؛ «مقطوع القرآن و موصوله»؛ «الحروف»؛ «العدد»؛ «اختلاف العدد»؛ «الهجاء»؛ «اشعار المعايات و طرائقها»؛ «الهاآت المكنى بها فى القرآن»؛ «لحن العامه»؛ «نسب رسول اللَّه (ص)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (94-93/ 5)، اعلام بوفيات الاعلام (122/ 1)، اعيان الشيعه (234-233/ 8)، ايضاح المكنون (350 ،345 ،336 ،332 ،322 ،313 ،289/ 2 ،48/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (126 ،68/ 1)، تاريخ بغداد (415 -403/ 11)، تهذيب التهذيب (267/ 7)، دايرة المعارف فارسى (2219/ 2)، الذريعه (139/ 24 ،15/ 19)، روضات الجنات (189 -186/ 5)، رى باستان (419/ 2 ،439 -438/ 1)، ريحانه (56 -52/ 5)، سير النبلاء (134 -131/ 9)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (112-111 ،64 ،60 ،53 -52)، كشف الظنون (1730)، الكنى و الالقاب (113 -112/ 3)، لغت نامه (ذيل/ على، كسائى)،

مجمل فصيحى (ذيل/ سال 189)، معجم الادباء (203 -167/ 13)، معجم المؤلفين (84/ 7)، وقايع السنين و الاعوام (153)، هدية العارفين (668/ 1)، هفت اقليم (114/ 1).

كسائي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد غلامرضا كسائى داماد مرحوم آيه الله مجاهد امينى صاحب الغدير كه سالها مقيم كربلا بودند و در سال 1391 قمرى مانند هزارها نفر ديگر از دانشمندان و طبقات ديگر از طرف دولت بعثى عراق اخراج و راهى بايران شده و در قم رحل اقامت افكنده و بدرس آيه الله العظمى شريعتمدارى و آيت الله العظمى گلپايگانى شركت نموده و در ماه ذى القعده الحرام 1393 قمرى رحلت و در قم مدفون گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

كسروي اصفهاني، ابوحسين علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، حافظ، فقيه شافعى، اديب، نحوى و شاعر. اصل وى از اصفهان و ساكن بغداد بود. معلم هارون، فرزند ابوالحسن على بن يحيى بن نديم، بود. او سپس به ابى النجم بدر معتضدى والى اصفهان، در زمان معتضد عباسى، پيوست. وى راوى شعر و تاريخ و سير، و بر كتاب «العين» خليل بن احمد مسلط بود. بين كسروى و ابن المعتز عبداللَّه نامه نگارى و مراجعات بسيار بوده است و اشعار زيادى را سروده به هم ارسال مى كردند. كسروى در عهد خلافت معتضد (289 -279 ق) از دنيا رفت. سال مرگ وى در «كشف الظنون» و «هدية العارفين»، 330 ق ذكر شده است. از آثارش: «الخصال»، مجموعه اى از اشعار و حكم و امثال؛ «الاعياد و النواريز»؛ «تأويل الاحاديث المشكلات الواردة فى الصفات»؛ «مراسلات الاخوان و محاورات الخلان»، كه در «هدية العارفين»، «مجاوبات الخلان» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (463/ 2 ،220/ 1)، ريحانه (58/ 5)، الفهرست لابن النديم (214)، كشف الظنون (1394 ،705)، لغت نامه (ذيل/ على كسروى)، معجم الادباء (96-88/ 15)، معجم المؤلفين (247/ 7)، هدية العارفين (678/ 1).

كسروي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1269- مقتول 1324 ش)، مورخ، اديب، نويسنده و استاد دانشگاه. وى در خانواده اى روحانى در تبريز به دنيا آمد. مقدمات علوم و ادبيات عرب را در مدارس قديم و زبان انگليسى را در مدرسه ى آميريكايى تبريز فراگرفت. وى بعدها در همان مدرسه به تدريس پرداخت، و در آنجا با مبلغان مسيحى، در دفاع از اسلام، مباحثات مى كرد. بعد از اعضاء حزب دمكرات شد و به تهران تبعيد گرديد. او مدتى به كار در دادگسترى پرداخت و مناصبى

را نيز عهده دار بود. از 1312 تا 1320 ش به نشر روزنامه ى «پرچم» پرداخت. در دانشكده ى الهيات نيز به تدريس تاريخ اشتغال داشت ولى به سبب بدگويى هايى كه از شعر و شاعرى و عرفان و ادب ايرانى كرده بود با استادى او مواقت نشد. وى با زبان پهلوى و ارمنى و فرانسه آشنايى داشت. كسروى در زمينه هاى مختلف ادب، تاريخ، اجتماع، اقتصاد و مذهب عقايد مخصوص به خود داشت. آنچه او در باب نقد ادبى و بررسى شعر شاعران ايرانى و به خصوص ادب و شعر صوفيه، به ويژه حافظ و مولوى، نوشته از نوعى خشكى طبع و عدم آگاهى از جوهر هنر و زيبايى هاى آثار ادبى سرچشمه گرفته است و بر روى هم ديدگاه نقد او با اينكه ديدگاهى اجتماعى است، اما در مجموع نماينده ى ضعف تشخيص او در شناخت آثار ادبى است. آراى او در نقد مذهب شيعه مسايلى بود كه پيش از وى بر قلم بعضى از نويسندگان اهل سنت جارى شده بود و علماى شيعه نيز پاسخ آنها را داده بودند اما او با زبانى كه از بى نزاكتى و هتاكى خالى نبود همان انتقادها را رواج داد. وى عضويت انجمن آسيايى همايونى و انجمن جغرافيايى آسيايى و عضويت آكادمى آمريكا را داشت. كسروى يكى از پركارترين نويسندگان دوره ى اخير است كه متجاوز از هفتاد كتاب و رساله، علاوه بر مقالات بسيار، از وى منتشر شده است. او سرانجام در يكى از محاكم وزارت دادگسترى به وسيله ى گروهى از فداييان اسلام به قتل رسيد. از آثار او در زمينه ى تاريخ: «تاريخ مشروطه ى ايران»؛ «تاريخ هيجده ساله ى آذربايجان»؛ «تاريخ پانصد ساله ى خوزستان»؛ «شيخ

صفى و تبارش»؛ «شهرياران گمنام»؛ «تاريخچه ى شير و خورشيد»؛ «تاريخچه ى چپق و قليان»؛ «نادر شاه». در زمينه ى مذهب: «آيين كژى»؛ «ورجاوند بنياد»؛ «در پيرامون اسلام»؛ «در پيرامون روان»؛ «صوفيگرى». در زمينه ى مسايل سياسى و اجتماعى: «كار و پيشه و پول»؛ «در راه سياست»؛ «فرهنگ چيست؟»؛ «افسران ما». در زمينه ى مسايل مربوط به زبان شناسى و دستور: «آذرى يا زبان باستان آذربايگان»؛ «زبان پاك»، دستور زبان؛ «زبان فارسى»؛ «نامهاى شهرها و ديه هاى ايران». زمينه ى نقد ادبى و مباحث هنرى: «حافظ چه مى گويد»؛ «در پيرامون ادبيات»؛ «در پيرامون شعر و شاعرى».[1]

(بخش 1) (سيد) احمد بن (حاجى مير) قاسم، دانشمند، مورخ، زبانشناس و اصلاح طلب ايرانى (و. تبريز 1269- مقت. تهران 1324 ه.ش). تا چند پشت وى اهل علم و مورد توجه مردم تبريز بوده اند. كسروى در رشته هاى تاريخ، لغت، زبان و دين تحقيق كرده و طرفدار جدى اصلاح و تصفيه ى مذهبى و مخالف سرسخت تصوف و عرفان بود. وى طرفدار جدى مليت ايرانى بود و از به كار بردن لغات عربى دورى مى جست و در برابر آنها لغات و اصطلاحات و تركيباتى از ريشه فارسى ساخته بود و خود آنها را به كار مى برد. كسروى مردى رك گو و مبارز و در عقايد خود استوار بود. روزنامه اى به نام «پرچم» و مجله اى به نام «پيمان» منتشر مى كرد كه ناشر عقايد وى بودند. كسروى در روز دوشنبه ى بيستم اسفند ماه 1324 ه.ش به وسيله ى خنجر و اسلحه ى كمرى به دست برادران امامى- از فدائيان اسلام- به قتل رسيد. تأليفات كسروى از 70 جلد متجاوز است كه اهم آنها از اين قرار است: «تاريخ مشروطه ى ايران»، «تاريخ هيجده ساله ى آذربايجان»، «شهر

ياران گمنام»، «تاريخ پانصد ساله ى خوزستان»، «تاريخچه ى شير و خورشيد»، «شيخ صفى و تبارش»، «نامهاى شهرها و دههاى ايران»، «قانون دادگرى»، «زبان پاك» «تاريخچه ى چپق و غليان»، «مشعشعيان»، «ترجمه ى كارنامك اردشير بابكان»، «ترجمه ى (تلخيص) پلوتارخ»، «زبان آذرى»، «پيدايش آمريكا»، «ده سال در عدليه»، «صوفى گرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (274 ،272)، از نيما تا روزگار ما (102 -90)، تاريخ انقلاب مشروطيت (8 -7 / 1)، تاريخ برگزيدگان (349 -341)، تاريخ جرايد (97 -93/ 2)، چون سبوى تشنه (231)، دايرة المعارف فارسى (2220/ 2)، الذريعه (19 ،3/ 24 ،266 -265 ،261/ 14 ،33/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (273 -265/ 5)، شرح حال رجال (22-21/ 5)، شخصيت هاى نامى (406 -405)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3455 ،3454 ،3354 ،3240 ،3216 ،3018 ،2735 ،2733 ،2591 ،2587 ،2584 ،2424 ،2415 ،2233 ،2193 ،2186 ،2184 ،2064 ،1979 ،1856 ،1822 ،1821 ،1628/ 2 ،1485 ،1385 ،1376 ،1375 ،1374 ،1359 ،1345 ،1319 ،1296 ،1250 -1249 ،1181 ،1173 ،1145 ،1134 ،1116 ،1050 ،971 ،769 -768 ،751 ،697 ،696 ،681 ،636 ،633 ،622 ،614 ،594 ،583 ،582 ،545 ،529 ،470 ،466 ،378 ،335 ،297 ،172 ،85 ،77 ،29/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (294)، لغت نامه (ذيل/ احمد، كسروى)، مؤلفين كتب چاپى (446 -437/ 1)، يادداشتهاى قزوينى (226/ 8).

كسمايي يزدي، شمس جهان

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1340 -1262 ش)، شاعر و روزنامه نگار. در يزد به دنيا آمد. وى به همراه همسرش، كه تاجر بود، به عشق آباد روسيه رفت. در 1297 ش به ايران بازگشت و در تبريز سكنى گزيد. از همان آغاز به گروه نويسندگان نشريه ى «تجدد» به مديريت تقى رفعت پيوست و در

تحركات اجتماعى و انقلابى آن روزگار آذربايجان مشاركت فعال داشت. وى به زبان هاى رويس و تركى و فارسى آشنا بود. بانو شمس جهان در مجله «آزاديستان» قطعه شعرى با پاره هايى فارغ از قيد تساوى و قافيه بدى معمول پيشينيان منتشر كرد كه تقليدگونه اى از اشعار اروپايى بود و جزو نخستين نمونه هاى تجدد در شعر فارسى به شمار مى آيد. از او پانصد بيت شعر و آثار پراكنده اى از نثر به جاى مانده است. با روى كار آمدن رضا شاه وى گوشه نشين شد و سالهاى پايانى عمر خود را در تهران گذراند و سرانجام در همين شهر درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (457/ 2)، تذكره ى سخنوران يزد (695 -693)، چون سبوى تشنه (85-83)، زنان سخنور (104 -103/ 2)، فرهنگ سخنوران (763).

كسمايي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1299 ش)، مترجم، نويسنده و روزنامه نگار. وى در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن دوره ى مقدماتى، تحصيلات خود را در رشته ى معقول و منقول ادامه داد. پس از كسب ليسانس، براى ادامه تحصيل در رشته ى روزنامه نگارى، به مصر رفت و در اين فرصت توانست در زبان عربى تبحر يابد. نويسندگى را با كار در روزنامه ى «اميد» آغاز كرد. وى در شمار قديمى ترين روزنامه نگاران و مدتى سردبير مجلات «صبا» و «وحيد» بود و سرانجام به همكارى با روزنامه ى «اطلاعات» پرداخت و فعاليتى نزديك به پنجاه سال با اين روزنامه داشت. كسمايى به زبان هاى فرانسوى، انگليسى و عربى مسلط بود و علاوه بر تأليفاتش تعدادى كتاب نيز ترجمه كرده است. وى سرانجام در هفتاد و سه سالگى درگذشت. از آثارش: «عشق بزرگان»، ترجمه و تأليف؛ «بالتازار»، ترجمه؛ «خدايان

عشق اشك مى ريزند»، ترجمه؛ «دنبال زن»، ترجمه از عربى؛ «روانشناسى در خدمت بشر»، ترجمه؛ «گلهاى وحشى»، ترجمه؛ «مرد خون آشام»، ترجمه؛ «احوال و آثار فرانكلين»؛ «از چند نويسنده ى بزرگ دنيا»؛ «پريچهرگان تاريخ»؛ «جهنم دره»؛ «علل شكست آلمان، جاسوس انگليسى»؛ «قرن ديوانه»، بحران تمدن فرهنگ و نادانى هاى دوران دانش.[1]

مترجمه، نويسنده، روزنامه نگار.

تولد: 1299، تهران.

درگذشت: 16 بهمن 1372.

على اكبر كسمايى پس از گذراندن دوره ى مقدماتى و كسب مدارك ليسانس در رشته ى ادبيات، تحصيلات خود را در رشته ى معقول و منقول پى گرفت.

خدمت مطبوعاتى را از سال 1316 با مؤسسه ى «اطلاعات» آغار كرد. مدتى نيز نمايندگى و نويسندگى روزنامه ى «اطلاعات» را در مصر بر عهده گرفت. كسمايى از پايه گذاران مجله ى «اطلاعات هفتگى» بود و طى خدمت مطبوعاتى خود با روزنامه ها و مجلات (و از جمله «جوانان») به عنوان نويسنده و منتقد همكارى داشت. مدتى سردبيرى روزنامه ى «اميد» و زمانى نيز سردبيرى مجلات «صبا» و «وحيد» را به عهده داشت. مدت ها نيز برنامه هاى مختلف راديو ايران، از جمله «برنامه جوانان» را اداره مى كرد. در ترجمه هم دستى داشت. علاوه بر آن چندى رييس اداره ى انتشارات هواپيمايى ملى و پس از آن رايزن مطبوعاتى ايران در قاهره بود. در سال 1322 به سبب تأليف كتاب آئين كاميابى به عنوان بهترين كتاب سال به دريافت جايزه ى سلطنتى نايل آمده است. از ديگر تأليفات كسمايى مى توان از جهنم دره؛ قرن ديوانه؛ عشق بزرگان؛ گل هاى وحشى؛ روان شناسى در خدمت بشر؛ و نيشخندهاى آناتول فرانس (ترجمه) نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (150 ،142 -141)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3375 ،3340 ،3316 ،2988 ،2768 ،2693 ،2530 ،2331 ،2305 ،2193 -2192 ،1760/

2 ،1456 ،1253 ،1090 ،603 ،447 ،169 ،125 ،85/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (294)، كلك (س 5، ش 51 و 52، ص 261)، كيهان فرهنگى (س 10، ش 11، ص 61)، مؤلفين كتب چاپى (537 -535/ 4).

كشاورز صدر، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1281 ش)، حقوقدان، اديب و نويسنده. در محلات به دنيا آمد پس از اتمام تحصلات وارد دادگسترى و شغل قضاوت شد. وى در دوره هاى پانزدهم و شانزدهم نماينده ى خرم آباد در مجلس شوراى ملى بود و از اواخر 1329 ش به همكارى با دكتر مصدق پرداخت و از زمره ى يازده نماينده اى بود كه طرح ماده ى واحده ى ملى كردن نفت را به مجلس پيشنهاد كردند. او همچنين مدتى استاندارى تهران و گيلان و اصفهان را به عهده داشت. سرانجام در تهران بر اثر حمله ى قلبى درگذشت. از آثارش: «از رابعه تا پروين»؛ «مكتب سعدى»؛ «عقاب كمازان يا كريم خان زند»، از مرگ نادر... تا شكست عليمردان خان؛ «آيين و رويه دادرسى مدنى»؛ «آيين و رويه دادرسى كيفرى»؛ «وزيران محبوس و مقتول».[1]

در 1281 ش متولد شد. پدرش آقا سيد محمد كوچك در دستگاه امير مفخم بختيارى، سمت پيشكارى داشت. سيد محمد على تحصيلات خود را در حد مدرسى انجام داد و از مدرسه عالى حقوق ليسانس گرفت و به خدمت قضاوت مشغول شد. تمام مراحل قضائى را طى كرد. مدتت ها دادستان و رئيس دادگسترى در شهرستان ها بود. در 1325 مدير كل بازرسى وزارت دادگسترى شد. در دوره ى پانزدهم از خرم آباد به وكالت مجلس رسيد و در دوره ى شانزدهم اين سمت را حفظ كرد. در دوره ى اخير ابتدا از حكومت رزم آرا طرفدارى مى نمود، بعد به دكتر مصدق نزديك شد و

عضويت جبهه ملى را پذيرفت ولى با تمام اين احوال، در دوره ى هفدهم به مجلس راه پيدا نكرد و در عوض، دكتر مصدق او را به كار اجرائى گمارد. ابتدا استاندارى گيلان را به او دادند، سپس استاندارى اصفهان به او واگذار شد. در 28 مرداد 1332 در اصفهان بود، مورد تعرض عده اى قرار گرفت. چون جانش در خطر بود در منزل دكتر حكمى چند روز به حالت اختفا مى زيست، سرانجام دستگير شد. مدتى در زندان بود تا آزادش كردند. تدريجا به شغل وكالت دادگسترى اشتغال ورزيد و در جبهه ملى هم فعاليت مى كرد. در كار وكالت با هدايت الله متين دفترى نوه ى دخترى مصدق همكارى داشت و چون هم فكر سياسى هم بودند، دست به اقداماتى زدند كه مورد تعقيب قرار گرفته و مدتى در بازداشت بسر برد. وفات او در 1355 اتفاق افتاد. كتابى از وى به نام از رابعه تا پروين كه شرح حال زنان شاعره است، و كتاب عقاب كامازون و چند تأليف ديگر باقى مانده است. چند ماهى نيز در فترت مجلس پانزدهم و شانزدهم از طرف ساعد نخست وزير وقت، رئيس اداره كل انتشارات و تبليغات شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2321/ 2 ،534 ،171 ،88/ 1)، كيان (س 6، ش 3، ص 56 -55)، مؤلفين كتب چاپى (77/ 5).

كشاورز، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، پزشك، استاد دانشگاه، روزنامه نگار و نويسنده. در انزلى به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در رشت و دوره ى متوسطه را در دارالفنون به پايان برد. سپس براى تكميل تحصيلات خود به فرانسه عزيمت نمود و از دانشكده ى پزشكى پاريس موفق

به اخذ درجه ى دكترا، در طب كودكان شد و پس از چندى معاونت بيمارستان اطفال را در پاريس بر عهده گرفت. سپس به ايران آمد و به سمت دانشيارى دانشكده ى پزشكى تهران منصوب شد و بعد از پنج سال به استادى دانشكده ى پزشكى رسيد. وى در دوره ى چهاردهم مجلس، از طرف مردم بندر انزلى، نماينده مجلس و عضو فراكسيون حزب توده بود. در 1324 ش براى شركت در جشن بيست ساله ى تأسيس دانشگاه آسياى ميانه به تاشكند مسافرت كرد. وى مدير روزنامه ى «رزم» بود و همچنين در 1325 ش به وزارت فرهنگ منصوب شد. از آثارش: «آداب پرورش كودكان»؛ «دانستنيهاى كودكان»، راهنماى پدران و مادران براى تربيت اخلاقى كودكان.[1]

در 1286 ش در گيلان تولد يافت. پدرش وكيل التجار گيلانى حرفه ى تجارت داشت و دو دوره هم به وكالت مجلس رسيده بود. كشاورز پس از اخذ ديپلم به اروپا رفت و در رشته ى پزشكى در پاريس ادامه تحصيل داد و تخصص خود را در زمينه ى كودكان دريافت نمود. پس از مراجعت به ايران به دانشكده پزشكى دعوت شد و مقام دانشيارى گرفت و در چند بيمارستان نيز رياست بخش اطفال با او بود. وى به علت علاقه ى شديد به فن خود و مطالعات زياد، در تهران فوق العاده مورد توجه واقع شد و همه روزه مطب وى پر از بيمار بود. واقعا در علم پزشكى اعجاز مى كرد و پزشك دربار هم بود. در نيمه دوم 1320 كه حزب توده بنياد گرفت، دكتر فريدون كشاورز به آن حزب پيوست و يكى از فعالين درجه اول حزب مزبور گرديد. امتياز روزنامه اى به نام رزم گرفت كه گاهى يوميه و زمانى

به صورت هفتگى انتشار مى يافت كه افكار و عقايد و فعاليت هاى حزب توده در آن منعكس مى شد. در دوره ى چهاردهم از طرف حزب توده كانديداى نمايندگى مجلس شد و از بندر انزلى به وكالت مجلس رسيد. در سال 1325 در كابينه ى ائتلافى قوام السلطنه به وزارت فرهنگ معرفى گرديد و چند ماهى كه در رأس آن وزارتخانه قرار داشت، تمام مشاغل وزارتخانه را به افراد حزب توده واگذار نمود. پس از 1327 كه حزب توده غيرقانونى اعلام گرديد، وى توقيف و به زندان رفت و محكوميت يافت و سرانجام در 1329 از زندان فرار كرد. كشاورز چند سال پس از فرار خود از حزب توده كناره گرفت و حتى در مقام منازعه با آنها درآمد و افشاگرى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]ادبيات نوين (287 -286)، الذريعه (44/ 8)، روز شمار تاريخ (193/ 2 ،302 ،280 ،279 ،271/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1347 ،23/ 1)، كتاب گيلان (597/ 3 ،674/ 1)، من متهم مى كنم (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (837 -836/ 4)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ (402 -401).

كشاورز، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1279 ش)، نويسنده، محقق و مترجم. در رشت به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش در مدرسه ى كشاورزى و سپس در مدرسه ى آليانس فرانسه در تهران به پايان برد. وى در نوجوانى براى روزنامه ها و مجلات رشت مقاله مى نوشت. كشاورز مدتى با كنسول گرى روس در رشت همكارى داشت و زبان روسى را همان جا آموخت. او علاوه بر زبان هاى تركى، روسى و فرانسه با زبان هاى انگليسى و عربى نيز آشنا بود. وى مدتى معلم زبان فارسى در مدرسه ى مبلغين آمريكايى رشت بود.

از اقدامات فرهنگى او تأسيس انجمن فرهنگى در رشت بود. وى پس از چندى به تهران آمد و در كنگره ى نويسندگان سمت منشى داشت و در همان جا با دهخدا و بهار و نيما يوشيج آشنا شد. او بيش از هفتاد سال از عمرش را به تأليف و ترجمه گذراند و كتابهاى زيادى از زبان هاى روسى و فرانسه به فارسى ترجمه كرد. عاقبت در تهران از دنيا رفت. از آثار وى: «تاريخ ماد»، ترجمه؛ «امضاى مرموز»، ترجمه؛ «بلا»، ترجمه؛ «دشمنان»، ترجمه؛ «اشكانيان»، ترجمه؛ «تركستان نامه»، ترجمه؛ «عشق بى پيرايه»، ترجمه؛ «نهضت سربداران در خراسان»، ترجمه؛ «اسلام در ايران»، ترجمه؛ «حسن صباح»؛ «گيلان»؛ «هزار سال نثر پارسى»، در پنج مجلد؛ «چهارده ماه در خارك».[1]

نويسنده، محقق، مترجم.

تولد: 1279، رشت.

درگذشت: 1365 18، تهران.

كريم كشاورز در مدرسه ى كشاورزى رشت و بعدها در آليانس فرانسه در تهران تحصيل كرد. وى فعاليت فرهنگى خود را با مقاله نويسى در روزنامه هاى رشت آغاز كرد و توانست در آن شهر انجمن فرهنگ رشت را داير كند. احاطه ى اصلى كشاورز به زبان روسى و فرانسوى بود. علاوه بر اين به زبان گيلكى، تركى، انگليسى و عربى آشنايى داشت. كشاورز بيش از هفتاد سال از عمر خود را به ترجمه و تأليف گذرانيد و اصولا گذران زندگى او از اين راه بود.

كريم كشاورز از اعضاى هئيت رئيسه «نخستين كنگره ى نويسندگان ايران» بود. داستان هاى مجموعه فى مدة المعلوم (1355) حاصل دوران تبعيد او در يزد (در سال هاى آخر حكومت رضاشاه) است. از آثار ترجمه اوست: آبيارى در تركستان (بارتولد، 1350)؛ آشغالدونى (كارولينا مارياژروس، 1351)؛ اشكانيان (دياكونوف، 1344)؛ افسانه هاى كردى (رودنكو، 1352)؛ امضاى مرموز (ژرژ سيمنون، 1341)؛ باران

سياه (ماسودزى ايبوسه، 1356)؛ بازى مرگ (استانلى گاردنر، 1342)؛ بلا (ميخائيل لرمانتوف، 1325)؛ تاريخ ماد (ايگور ميخائيلوويچ لرمانتوف، 1345)؛ تاريكى گرتلى (1345)؛ حسن صباح (براى نوجوانان، 1345)؛ چهارده ماه در خارك (1363)؛ خاطرات جنگ (شارل دوگل، 1342)؛ دشمنان (ماكسيم گوركى، 1326)؛ دوبروسكى (پوشكين، 1324)؛ دوران كودكى (ماكسيم گوركى، 1330)؛ رساله ى سلطانعلى مشهدى در خوشنويسى (1356)؛ روستايئان، روشنى ها، داستان مرد ناشناس (چخوف، 1323)؛ زارع شيكاگو (مارك تواين، از متن ترجمه شده ى فرانسه، 1329)؛ شبى در چهارراه (ژرژ سيمنون، 1341)؛ شهريار كوهسار (ادمون آبو، 1343)؛ عشق بى پيرايه (وانداوسيلوسكايا، 1346)؛ قربانعلى بك و نه داستان ديگر (محمد قلى زاده، 1355)؛ قهرمان دوران (ميخائيل لرمانتوف، 1331)؛ كار دو طناب (ژرژ سيمنون، 1342)؛ كشاورزى و مناسبات ارضى در ايران در عهد مغول (ايليا پاولوويچ پطروشفسكى، 1341)؛ كودكى، نوباوگى جوانى (تولستوى، 1345)؛ گزيده ى مقالات تحقيقى (بارتولد، 1358)؛ گيلان (براى جوانان، 1347)؛ لبخند بخت (گى دوموپاسان، 1341)؛ لنين (ماكسيم گروكى، 1323)؛ مقدمه ى فقه اللغه ايرانى (ارانسكى، 1358)؛ موژيك ها (آنتوان پاولويچ چخوف، 1323)؛ موضوع روسيه (كنستانتين سيمونوف، 1326)؛ نهضت سربداران در خراسان (پطروشفسكى، 1341)؛ وجدان گمشده (ترجمه داستان هايى از روسى، 1355)؛ هزار سال نثر فارسى پنج جلد، (1345)؛ يادداشت هاى حسنك يزدى در سفر گيلان (1350).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 8، ش 6، ص 338 -334)، الذريعه (270/ 15 ،171/ 8)، روزشمار تاريخ (279/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3334 ،3188 ،3185 ،2824 ،2800 ،2689 -2688 ،2629 ،2582 ،2573 ،2305 ،2094 ،1820/ 2 ،1486 ،1464 ،1461 -1460 ،1434 ،1239 ،1173 ،744 ،513 ،440 ،238/ 1)، كتاب گيلان (741/ 3 ،714 -713 ،28/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (295)، كلك (س

2، ش 20، ص 206 -203)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 8، ص 40)، مؤلفين كتب چاپى (73 -71/ 5).

كشاورزي، آرش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بيوگرافي آرش كشاورزي :

متولد : 27/11/65

قد : 198

وزن :91 ( اضافه وزن داره)!!

محل تولد : اسلامشهر

ساكن : تهران

اصالت : سراب

تحصيلات : ديپلم رياضي

كشفي بروجردي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن العالم الجليل السيد محمد بن العلامه الورع السيد ريحان اللَّه بن العالم العلام و الحجه القمقام الايه العظمى السيد جعفر كشفى بروجردى (صاحب كتاب تحفه الملوك و اجابت المضطرين و كتب ديگر از علماء اعلام و دانشمندان كرام معاصر تهرانست.

وى در ماه رجب 1321 قمرى در تهران متولد شده و پس از تربيت و رشد در مهد علم و سيادت و شرف و اصالت و خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح در تهران به قم مشرف شده و چندى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى استفاده كرده آنگاه به نجف مهاجرت نموده و از ابحاث مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ضياءالدين عراقى استفاده و كسب فيض نموده و به تهران مراجعت و در مسجد سراج الملك واقع در خيابان اميركبير به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و تا حال حاضر كه قريب سى و پنج سال است بانجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد. از آثار ايشانست تفسير سوره يوسف عليه السلام و تقريرات اساتيد قم و نجف.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كشفي بروجردي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى كشفى بن العلامه التقى السيد ريحان اللَّه بن العالم الجليل آيت اللَّه السيد جعفر كشفى بروجردى از علماء گذشته تهران و عموى مترجم سابق الذكر است كه در سال 1316 قمرى در تهران متولد شده و پس از تحصيل علوم جديده نزد اديب تهرانى و آقا شيخ على رشتى به تعليم علوم ادبى و عربى پرداخته و در سال 1341 قمرى به قم آمده و خدمت حاج شيخ فاضل و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه رفيعى قزوينى و مرحوم ميرزا على اكبر حكمى يزدى تلمذ نموده و پس از آن از محضر مرحوم

آيت اللَّه موسس حايرى استفاده كرده تا پس از فوت آن مرحوم كه به تهران مراجعت و به ترويج دين و تبليغ احكام و تدريس فقه و اصول و علوم رياضى و تفسير كه در حوزه علميه هم اشتغال داشت پرداخته و اثرات و خاطرات نيكوئى از خود در دل مردم تهران باقى گذارد تا سال 1367 قمرى داعى حق را اجابت و با تجليل فراوان جنازه اش حمل به قم و در قبرستان آيت اللَّه حايرى مدفون گرديده است.

نگارنده گويد: مرحوم حاج سيد مهدى كشفى مانند اسلاف پاكش از علماء مروج و پرهيزكار زمان خود بوده و شاگردان متدين و با تقوائى تربيت نموده و اجدادش داراى مقامات كشف و معنويت بودند مخصوصا مرحوم آيت اللَّه آقا سيد جعفر كشفى كه صاحب تأليفات عديده مفيده و واجد مراتب كمال و كرامت بودند و در بسيارى از كتب تراجم شرح احوالش مسطور مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كشفي جزي، روح اللّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1276 هجرى شمسى و متوفى به سال 1341 هجرى شمسى به علت ابتلا به بيمارى سرطان در سن 63 سالگى دار فانى را وداع گفت و در تكيه مير در تخت فولاد اصفهان مدفون مى باشد. وى تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ديانت اصفهان زير نظر مرحوم ميرزا عباس نحوى و صرف و نحو و فقه و اصول را در محضر علماى طراز اوّل اصفهان مانند مرحوم ميرزا شيخ على يزدى و سيّد عبدالباقى و ميرزا احمد اصفهانى و آقا عبدالجواد آدينه شروع و به پايان رسانيده و قسمتى از درس خارج را نيز نزد مرحوم آخوند ملّا عبدالكريم گزى فرا گرفته است. از سال 1303 به خدمت آموزش و

پرورش كه در آن موقع به وزارت معارف و اوقاف موسوم بوده، درآمد. بعداً به سمت نماينده فرهنگ شهرستان لار و داراب فارس و كازرون و اصطهبانات منصوب شد. او مجدداً به اصفهان منتقل شد و از سال 1328 به سمت رئيس اداره اوقاف نجف آباد منصوب و تا پايان سال 1337 يعنى پايان خدمت ادارى و بازنشستگى در اين شهرستان خدمت نموده است.

آن مرحوم علاوه بر مطالب علوم جديد و حوزوى در فن شعر و شاعرى و شعرشناسى و تحقيق و تتبع در ادبيات فارسى و عرب شأن و مقامى والا داشته و در هنر خطشناسى و خوشنويسى كه از ميراث اجداد والامقام و دانشمند خويش بوده بهره كافى داشته و قسمتى از اشعار و حتى از قصايد و غزليات آن مرحوم توسط فرزندان دانشمند و برومند ايشان آقايان: آقا سيّد مهدى و سيّد محمّدعلى و آقا ريحان و دكتر سيّد محمود كشفى جزى، تحت عنوان «تحفه كشفى»، به زيور طبع آراسته شده و از آثار ديگر ايشان تحت عنوان «تلخيص الأغانى» با حاشيه و برداشتهاى شخصى ايشان و برگزيده هاى ديگر اعم از مطالب نظم و نثر فارسى و عربى و عرفان و يادداشت هاى ديگرى موجود است كه اميد است با همت فرزندان ايشان، آنها نيز به زيور طبع آراسته گردند و افتخارات ديگرى بر افتخارات گذشته پدر مغفور خود بيافزايند و نسبت به غناى هر چه بيشتر ادبيات فارسى و عربى و اصلاح مطالب تدوين شده در رساله هاى خويش و استنساخ شده نظير رساله «كسر اصنام جاهليه» از رساله «سه اصل» و «تفسير منشئات ملّاصدرا» كه توسط آن مرحوم با خط شيوا و ذوق خاص

بازنويسى و حاشيه زده شده است و چند نمونه خطى ديگر كه ضميمه همين يادداشتها شده، راه را براى مطالعه علاقمندان و دانش پژوهان ديگر در اين راستا هموار نمايد.

بايد توجه داشت كه آن مرحوم از سادات كشفى دارابى و از سادات صحيح النسب منطقه داراب و اصطهبانات فارس مى باشد. پدرش مرحوم سيّد محمود كشفى ابن سيّد مصفى بن سيّد الجليل ابى الحسن جعفر معروف به علاّمه كشفى و مادرش مرحوم طوبى بيگم كشفى مدفون در تكيه مير در تخت فولاد اصفهان، دختر مرحوم آقا سيّد سينا كشفى ابن سيّد جعفر كشفى بوده كه بنابر آنچه در شجره نامه ذكر شده، با 37 واسطه به امام همام حضرت موسى بن جعفر مى رسد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

كشفي دارابي بروجردي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1267 -1189 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، محدث، مفسر، متكلم، نحوى، عارف، اديب و شاعر. نسب وى با سى و چهار واسطه به حضرت موسى بن جعفر (ع) مى رسد. چون اهل عرفان و رياضت هاى شاق و كشف و شهود بود به سيد كشفى معروف شد. اصل وى از داراب شيراز بود. تحصيلات مقدماتى را در اصطهبانات گذراند. در 1208 ق به نجف رفت و از محضر اساتيد وقت استفاده نمود و در فقه و حديث برآمد. به تدريس و تصنيف پرداخت و مدت ها از مدرسين حوزه ى نجف بود. وى به اصرار محمد تقى ميرزا حسام السلطنه، پسر فتحعلى شاه، حاكم بروجرد به بروجرد رفت و در آنجا به تدريس پرداخت. وى همچنين در شهرهاى اصفهان، يزد و اصطهبانات نيز چند سالى تدريس كرده است. او با صاحب «جواهر» و سيد محمد باقر حجت الاسلام شفتى معاصر بود. سيد حسين بروجردى، صاحب

«نخبة المقال» و حاج ميرزا صالح لرستانى و اورنگ زيب ميرزا، فرزند حسام السلطنه محمد تقى ميرزا حاكم بروجرد، و ملا عبداللَّه بروجردى از شاگردان وى بودند. در بروجرد درگذشت. از آثار وى: «اجابة المضطرين»، در اصول دين، حاوى تحقيقات عرفانى؛ «البلد الامين»، منظومه اى به عربى، در علم كلام و اصول دين؛ «تحفة الملوك»، در سير و سلوك و عقل و جهل و تعديل قوا؛ «جمع الشتات»؛ «الرطب اليابس»؛ «الرق المنشور»؛ «الشريفية»، در منطق؛ «الشموس و العكوس»؛ «صيد البحر»؛ «كفاية الايتام»، در فقه، در سه جلد؛ «ميزان الملوك»، در عدالت سلطان؛ «نخبة العقول فى علم الاصول»؛ «سنابرق فى شرح البارق من الشرق»، در شرح دعاى رجب؛ «برق و شرق» كه به آن «شرق و غرب» نيز گفته اند، در شرح بعضى از احاديث عرفانى؛ «ديوان» شعر.[1]

مرحوم سيّد جعفر كشفى دارابى از اعاظم علماء قرن 13 سيزدهم (1267-1191 هجرى قمرى) و داراى تأليفات متعدد و بسيار مشهور است كه يكى از آنها كتاب معروف «ميزان الملوك و الطوايف و صراط المستقيم فى سلوك الخلايف» در انديشه سياسى اسلام و از نشريات مركز تحقيقات و مطالعات اسلامى قم در سال 1357 مى باشد. كه يكى از آثار بى بديل در روند تحولات انديشه سياسى در حوزه تفكر اسلامى بوده و از ميراث گرانبهاى سياسى دانشوران سلف و به عنوان گنجينه اى پر ارج از دانشوران دوره قاجار تلقى مى گردد.

بايد دانست كه مرحوم علامه سيّد جعفر كشفى تحصيلات مقدماتى را نزد مادر فاضل خويش آموخته و مدتى در يزد به تحصيل مقدمات مشغول و بعداً رهسپار نجف اشرف و در آنجا از محضر اساتيدى نظير مرحوم سيّد محمّدمهدى بحرالعلوم استفاده كرده و

رفته رفته به عنوان فقيه اصولى و عارفى سالك و حكيمى آگاه به زمان، شهره آفاق گرديد. از علماى جامعين مابين علم و ايقان و ذوق و عرفان شناخته شده و در اجتهاد و فتاوى شهير و در علم تفسير و حديث بى نظير و در رديف اعاظم علماى اماميه در قرن 13 هجرى محسوب مى گردد و تا آنجا كه آقا بزرگ تهرانى در اعلام الشيعه او را «هو من اعاجيب الزمان و اغاليط الدهر» خوانده است.

در اواسط سلطنت فتحعلى شاه قاجار در بروجرد مقيم بوده و در سال 1267 در همان جا وفات و مدفون گرديده است. از ساير بزرگان اين سلسله سيّد على عارف كشفى و سيّد موسى نجل مرحوم سيّد جعفر كشفى و حجت الاسلام و المسلمين سيّد حجت كشفى از فقيهان حوزه علميه قم و استاد خط ثلث در قيد حيات مى باشند. از بزرگان ديگر اين خانواده، مرحوم محمّد صالح كشفى خوشنويس قرن 11 هجرى كه در صفحه 71 كتاب خوشنويسان اصفهان به قلم مرحوم منوچهر قدسى از او نام برده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (103)، اعيان الشيعه (85/ 4)، ايضاح المكنون (631 ،58 ،48/ 2 ،259/ 1)، تاريخ بروجرد (306 -303 ،296 -280 ،273 -272/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (90 -88/ 2)، الذريعه (97/ 24 ،327 -326 ،49/ 23 ،225/ 21 ،89 -88/ 18 ،105/ 15 ،259/ 14 ،232/ 12 ،177 -176/ 10 ،911/ 9 ،471 ،87/ 3 ،121 -120/ 1)، ريحانه (61 -60/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 242 -241/ 13)، طرائق الحقائق (455/ 3)، فارسنامه (1260/ 2)، لغت نامه (ذيل/ دارابى)،

المآثر و الآثار (156)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1079 -1078/ 3)، مكارم الآثار (1858 -1855/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (333 -332/ 2)، هدية العارفين (256/ 1).

كشميري زاده شيرازي، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1339 ش)، روزنامه نگار. اهل فارس بود. در هفده سالگى وارد مدرسه ى ژاندارمرى شيراز شد. وى با ركن زاده آدميت، صاحب «دانشمندان و سخن سرايان فارس»، دوستى داشت. چندى در شهربانى كل كشور و وزارت دارائى خدمت كرد و در 1312 ش به تهران آمد و در 1314 ش از خدمات دولتى كناره گيرى كرد. وى در 1326 ش سردبير روزنامه ى «نداى ايران» شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (240/ 4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (275/ 5).

كشميري، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيد محمد رضى رضوى كشميرى كه اكنون از ائمه جماعت تهران مى باشند.

تولد ايشان در نجف اشرف واقع شده و در حجر چنان پدر متقى و عالمى پرورش يافته و علوم معموله را از اساتيد و مدرسين حوزه علميه نجف آموخته و به تأليف پرداخته تا در اين تحولات و انقلابات اخير عراق كه ناچار به مهاجرت به ايران گشته و در تهران رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و ترويج دين از طريق بيان و قلم اشتغال دارد و از آثارى كه از ايشان به طبع رسيده كتب زير است.

1- التحفة الرضويه فى مجربات الاماميه دو بار به طبع رسيده.

2- الاوليات من الحادثات والمستحدثات ج 1 به طبع رسيده.

3- لماذا اخترناالدين الاسلامى ج 1 به طبع رسيده.

و كتب ديگرى كه در شرف طبع مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كشميري زاده شيرازي، نصرة الملوك، نصرت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1326 ش)، معلم، مترجم و روزنامه نگار. اجدادش همه داراى فضل و دانش و عرفان بودند. وى همسر محمد رضا كشميرى زاده مى باشد. در 1320 ش از دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات خارجى فارغ التحصيل و در وزارت فرهنگ استخدام شد و در مدارس شيراز به تدريس پرداخت. وى از معتقدان نهضت ملى نفت ايران بود. او در 1326 ش امتياز روزنامه ى «نداى ايران» را گرفت. از ديگر آثارش: «چگونه مى توان خوشبخت بود»، ترجمه؛ «سرگذشت خانواده ى ويك فيلد»، ترجمه؛ «گلهاى خندان»، قانون تعليم و تربيت نوزادان از قنداقه تا حد بلوغ، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (242 -241/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2767 -2766 ،1967/ 2 ،1112/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (560/ 6).

كشميهني مروزي، ابوالهيثم محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 389 ق)، فقيه، محدث، اديب و زاهد. اصل وى از كشميهن مرو است به عراق و حجاز سفر كرد و درك محضر شيوخ بسيارى نمود. وى «صحيح» بخارى را در فربر به كرات از ابوعبداللَّه فربرى شنيد و آخرين كسى است كه آن را به عالى ترين اسناد روايت كرد، لذا در شرق و غرب شهرت يافت. او در مرو از عمر بن احمد جوهرى و در سرخس از ابوالعباس محمد بن عبدالرحمان دغولى و در نيشابور از ابوالعباس محمد بن يعقوب اصم و در رى از ابوحاتم و سقندى و در بغداد از ابومحمد جعفر بن محمد خلدى و در كوفه از ابوالحسن على بن محمد شيبانى و در مكه از ابوسعيد احمد بن محمد اعرابى و جماعتى ديگر چون (عبداللَّه بن) محمد بن ابراهيم مروزى داعونى و محمد بن احمد بن عاصم و

اسماعيل بن محمد صفار حديث شنيد. ابوذر هروى و ابوعثمان سعيد بن محمد بحيرى و ابوالخير محمد بن ابى عمران صفار و ابوسهل محمد بن احمد حفصى و كريمه مروزيه و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (76/ 5)، تاريخ الاسلام (حوادث 189/ 400-381)، سير النبلاء (492 -491/ 16)، شذرات الذهب (132/ 3)، العبر (178 -177/ 2).

كعبي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس كعبي

محل تولد : اهواز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين كعبي در سال 1341 هجري شمسي در منطقه «لشكرآباد اهواز» و در ميان خانواده اي متدين و معتقد به مباني مستحكم اسلام به دنيا آمد. عشق به اهل بيت (ع ) و روحانيت شيعه از وي انساني متدين و مجاهد ساخته و در همان دوران نوجواني او را به خدمت در راه تعالي اسلام و تشيع علاقه مند ساخته بود. حجة الاسلام و المسلمين كعبي تحصيلات ابتدائي و راهنمايي را در مدارس اهواز سپري نمود. شركت وي در مجالس و محافل مذهبي و حضور علمايي همچون: «حاج شيخ صالح طرفي» و «مرحوم حاج سيد عبدالمطلب جزايري» در مسجد جامع لشكرآباد سبب شد تا در سن سيزده سالگي و بنا به توصيه پدر، همزمان با تحصيل در مقطع دبيرستان به مدرسه علميه «آية الله كرمي» رفته ، دروس حوزوي را فرا گيرد.

وي در سال 1355 به حوزه علميه اهواز رفته به صورت رسمي تحصيلات حوزوي خود را پي مي گيرد. با اوج گيري انقلاب و حضور جدي در مبارزات پيش از انقلاب و نيز فعاليتهاي پس از انقلاب و شروع جنگ تحميلي وقفه اي چند ساله در سير

درسي ايشان ايجاد مي شود اما در سال 1360 مجدداً تحصيلات حوزوي را پي گرفته براي استحكام بنيۀ علمي خود، دروس مقدمات را در مدرسه علميه امام خميني اهواز بازآموزي مي كند. در سال 1364 به قم مهاجرت كرده و پس از اتمام دوره سطح در درس خارج حضرات آيات: «ميرزا جواد تبريزي »، «وحيد خراساني» ، «مكارم شيرازي» ، «صافي گلپايگاني» ، «جعفر سبحاني» ، «سيد كاظم حائري» و «سيد محمود هاشمي شاهرودي» شركت كرد.

حجة الاسلام و المسلمين كعبي با اهتمام ويژه اي كه به مباحث تفسيري و معارف اسلامي داشت از محضر حضرات آيات: «مشكيني» ، «جوادي آملي» ، «مصباح يزدي» و «مظاهري» كسب فيض نمود. وي در طول سالهاي تحصيل خود در درسهاي اخلاق شركت مي جست و به تهذيب نفس (به عنوان مهمترين دغدغه درسي خود) اهميت بسيار مي داد. حجة الاسلام و المسلمين كعبي همزمان به تحصيل در دانشگاه نيز پرداخته مقطع كارشناسي رشته حقوق از مجتمع آموزش عالي قم و مقطع كارشناسي ارشد رشته حقوق عمومي دانشكده حقوق دانشگاه تهران را به پايان رساند.

حجة الاسلام و المسلمين كعبي فعاليتهاي بسياري را در زمينه تدريس و تأليف به انجام رسانده است . او تدريس علوم ديني را از آغازين سالهاي طلبگي شروع كرده و تاكنون به تدريس دروس بسياري از جمله تدريس كتابهاي: (لمعه ، رسائل ، مكاسب ، حلقات اصول شهيد صدر و نيز شش سال خارج فقه و اصول) توفيق يافته است . همچنين مباحثي نظير: (علوم حديث ، درايه ، نهج البلاغه ، تاريخ اسلام ، ولايت فقيه ، فلسفه و فقه روابط بين الملل) را بارها تدريس فرموده اند. استاد كعبي در دانشگاه نيز دروسي همچون: (فلسفه حقوق ، فلسفه سياست ، نظام حقوقي در اسلام ، دولت و نظام سياسي در اسلام ، حقوق

كار و ...) را بارها تدريس كرده است . وي همچنين بيش از پنجاه دوره حقوق اساسي را تدريس كرده است .

او در زمينه مباحث فقهي و حقوقي داراي تأليفات بسياري است كه از آن جمله مي توان به كتاب: «الحصيله في حكم الجهاد الابتدائي في عصر الغيبة »، «احكام الميت »، «النظام القانوني في الاسلام مقارناً بالنظم الوضعية المعاصرة »، «فلسفه سياست » و ... اشاره كرد. بسياري از جزوات و دست نوشته هاي ايشان به عنوان كتب درسي در مراكز حوزوي و دانشگاهي در حال تدريس است . جزواتي نظير: «علوم الحديث و الدراية »، «مصادر الحديث »، «مجموعه درسهايي از نهج البلاغه »، «ضمانت اجرائي قانون اساسي »، «تبيين ولايت فقيه از منظر فقهي ، حقوقي و سياسي ». ارائه مقالات علمي در همايشها، ضمن طرح راهكارهاي مناسب در حل برخي معضلات و پرسشهاي فقهي و حقوقي از ويژگيهاي بارز استاد كعبي است . بيشترين اين مقالات در زمينه هاي فقهي و حقوقي بوده كه از جمله آنها مي توان به «نوآوريهاي فقهي آية الله نائيني و آية الله شيخ فضل الله نوري »، «كنكاشي در اختيارات رهبري »، «شيوه مجازات اسلامي و اجراي علني حدود» و «دبير علمي همايش مردم سالاري ديني» كه مجموعه مقالات آن در دو مجلد منتشر گرديد، اشاره كرد.

او در كارنامه خود، سفرها و مصاحبه هاي علمي بسياري را به ثبت رسانده كه «حضور در كنفرانس دين و توسعه دانشگاه بيروت » و «انجام مصاحبه و مناظره با آقاي تيموتي ويليام واترز استاد دانشگاه هاروارد در كنفرانس حقوق بشر» از آن جمله اند. فعاليتهاي علمي و فرهنگي ، استاد كعبي را از فعاليتهاي گوناگون در عرصه سياست باز نداشته است . او كه همواره پايبندي خود را به امام (ره )، نظام و

ارزشهاي انقلاب اعلام داشته از سنين نوجواني در فعاليتهاي مبارزاتي پيش از انقلاب حضوري جدي داشته است . پس از پيروزي انقلاب در جهاد سازندگي در زمينه محروميت زدايي و توزيع زمين براي خانه سازي محرومان و نيز مبارزه با گرانفروشي حضوري جدي داشت .

با شروع جنگ تحميلي وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد و فعاليت هاي فرهنگي و نظامي خود را در بخش عربي سپاه آغاز كرد. در سال 1360 به لبنان رفت و همراه با شهيد سيد عباس موسوي دبيركل سابق حزب الله لبنان و سيدحسن نصرا... به سازماندهي تشكيلات حزب الله پرداخت . او مدت 46 ماه از عمر خود را در جبهه هاي دفاع مقدس گذرانده و دو بار نيز در مناطق عملياتي مجروح شده است . از جمله فعاليتهاي حجة الاسلام و المسلمين كعبي در اين عرصه ، عضويت در مجلس خبرگان رهبري ، مخبري كميسيون سياسي _ اجتماعي ، نائب رئيسي كميسيون حراست و پاسداري از ولايت فقيه و نيز عضويت در كميسيون تحقيق است . استاد كعبي هم اكنون عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم و از حقوقدانان شوراي نگهبان است.

كفراني رويدشتي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على بن محمدبن قدير. در اصفهان متولد، و در نجف در خدمت جمعى از افاضل تحصيل نموده، و اخيرا به درس حاج ميرزا حبيب الله رشتى حاضر شده، و سال ها در محضر او تلمذ فرموده، و به ايشان اختصاص يافته، و مقرر درس ايشان بوده، و پس از فوت استاد حوزه ى درس داشته، و در مسجد هندى تدريس مى نموده، و جمعى از افاضل به درس او حاضر مى شده اند.

در سال 1317 وفات يافته، در نجف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كفري كرمانشاهي تهراني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1326 -1245 ق)، پزشك، مترجم و نويسنده. مشهور به كفرى. در كرمانشاه به دنيا آمد. وى پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در موطن خود و علوم دينى در نجف اشرف، براى ادامه تحصيل وارد دارالفنون شد و طب قديم را نزد حاج ميرزا عبدالباقى اعتضاد الاطباء و طب جديد را نزد دكتر تولوزان فرانسوى آموخت. بعدها، به تشويق دكتر تولوزان، براى تكميل رشته طب در 1287 ق به پاريس عزيمت نمود و مدت زيادى در بيمارستانها و مدارس آن شهر مشغول كار و آموختن علم بود. در 1296 ق پس از گذراندن پايان نامه ى خود موفق به اخذ درجه ى دكترا در طب از دانشكده ى پزشكى آنجا شد. بعد از مراجعت به ايران، به توسط عليقلى خان مخبر الدوله، به دربار ناصرالدين شاه معرفى گشت و مدتى طبيب تلگرافخانه، معلم طب فرنگى دارالفنون، پزشك دربار قاجار و رئيس بيمارستان دولتى ابن سيناى كنونى شد. ولى بعدها كم كم از تمام اين مشاغل عزل گرديد و در 1305 ق به عنوان طبيب مخصوص حسنعلى خان گروسى، امير نظام پيشكار آذربايجان، به تبريز رفت و مدتى

با او بود. پس از بازگشت خانه نشين شد و در خانه به طبابت و تدريس پرداخت و علاوه بر آن به ترجمه ى كتب علمى به خصوص طب، جراحى و هيتولوژى نيز مى پرداخت. علت شهرت وى به كفرى مخالفت تند و صريح او با خرافات و موهومات بود. وى در تهران درگذشت و در ابن بابويه دفن شد. از آثارش: «امراض الاطفال»، ترجمه؛ «ضياء الناظرين»، تشريح چشم، ترجمه؛ «كوفت»، رساله اى در امراض مقاربتى؛ «ژيل بلاس»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران، براون (291/ 4)، دايرة المعارف فارسى (2236/ 2)، الذريعه (184/ 18 ،131/ 15 ،348/ 2)، شرح حال رجال (278 -275/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2698 ،2243 ،1889 -1888/ 2 ،333/ 1)، المآثر و الآثار (223)، مؤلفين كتب چاپى (698 -695/ 5).

كلابزي، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 340/ 316/ 312 ق)، اديب، لغوى و نحوى. نسبتش به كلابزى به مناسبت حفظ، نگهدارى و تربيت سگهاى شكارى است. محضر مازنى را درك كرد و فنون ادب را از مبرد فراگرفت. او از ابوحاتم سهل بن محمد سجستانى روايت كرده و ابوالقاسم سليمان بن احمد طبرانى از وى روايت مى كند. وى در نحو و لغت متقدم و عهده دار منصب قضاى شام بود. او در بصره درگذشت. از آثار وى: «شرف الفقر على الغنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (116/ 5)، ريحانه (70/ 5)، كشف الظنون (1045)، معجم الادباء (3/ 2)، معجم المؤلفين (105/ 1).

كلباد

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پسر ويسه، پهلوانى تورانى كه در جنگ دوازده رخ به دست فريبرز پسر كاوس كشته شد. گويند اين جنگ در كوه گنابه واقع شده:

«ز گردان گزين كرد (پيران) كلباد را

چو نستيهن گرد پولاد را»

(شا. بخ. 724 :3)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

كلباسي، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در نجف به درس آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين بن حاج ميرزا خليل طهرانى حاضر شده، و در سال 1337 در نجف اشرف وفات يافته، و هم در آن زمين مقدّس مدفون گرديد.

در ماضى النجف و حاضرها تولّدش را 1279 در اصفهان، و وفات را در 1335 در نجف مى نويسد، و از تأليفاتش 1- حواشى بر كفايه 2- رسائلى در فقه 3- السعة و الرزق، مجموعه احاديث مربوط به آن را نام مى برد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كلباسي، ايران

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر ايران كلباسي در سال 1318 در شهر اصفهان متولد گرديد. ايشان داراي دكتري رشته زبان شناسي همگاني از دانشگاه تهران در سال 1351است .وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد پژوهشكده زبانشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تهران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - دريافت گواهي نامه ششم ابتدايي : دبستان دانش ،اصفهان 1331 - دريافت ديپلم متوسطه : دبيرستان شاهدخت سابق ،اصفهان رشته علوم طبيعي ،1337 - دريافت گواهي نامه كارشناسي:در رشته زبان و ادبيات فارسي، از دانشگاه شيراز، در سال 1342 - دريافت گواهي نامه ارشد:در رشته زبانشناسي همگاني، از دانشگاه تهران، در سال 1346 - دريافت گواهي نامه دكتري:در رشته زبانشناسي همگاني، از دانشگاه تهران، در سال 1351

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي ايران كلباسي به قرار زير است: - استخدام در وزارت آموزش و پرورش، در اصفهان،1337 - رئيس انستيتو تربيت معلم، وابسته به وزارت آموزش و پرورش در تهران، از سال 1351-1353 - انتقال از آموزش و پرورش به فرهنگستان

سابق زبان ايران، در تهران، در سال 1353 - انتقال به پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، در تهران بعد از انقلاب اسلامي - استفاده از فرصت مطالعاتي، در دانشگاه لندن، مدرسه مطالعات شرقي و افريقايي (SOAS) در سالهاي 1365-1371 - استاد، پژوهشگر و مدير فعلي گروه گويش شناسي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - مدير فعلي گروه گويش شناسي در انجمن زبانشناسي ايران

فعاليتهاي آموزشي : ايران كلباسي در دانشگاههاي تهران ،شهيد بهشتي ،الزهرا،علوم پزشكي ايران ، پيام نور ،پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس مي پردازد.

آرا و گرايشهاي خاص : ايران كلباسي در زمينه گويش هاي ايراني تخصص دارد و بيشتر مقالات خود را در اين زمينه نوشته است.

چگونگي عرضه آثار : - تعداد راهنمايي پايان نامه هاي دكتري و كارشناسي ارشد در رشته زبانشناسي همگاني : بيش از 100 رساله - تعداد مقالات ارائه شده در همايشها به همراه ايراد سخنراني : بيش از 40 مورد - تعداد تاليف كتاب : 10 كتاب - تعداد مقالات منتشر شده در مجلات علمي : 56 مقاله

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بررسي ساخت واژه در زبان رومانو(1373)

2 زبان فارسي و زبانهاي محلي

ويژگي اثر : دانشكده مكاتبه اي، 1355

3 ساخت اشتقاقي واژه در فارسي امروز

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1371

4 ساخت واژه در گويش كليميان اصفهان

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1373

5

ساخت واژه در گويش لاري

6 ساختمان آوايي در فارسي

7 فارسي اصفهاني

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي 1370

8 فارسي ايران و تاجيكستان

ويژگي اثر : دفتر مطالعات سياسي وزارت امور خارجه، 1374

9 گويش كلاردشت (رودبارك) ببپژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي

ويژگي اثر : 1376

10 گويشهاي ايراني و لهجه هاي فارسي (1371)

11 گويشهاي كردي مهاباد

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي،1362

منابع زندگينامه : 1http://www.ihcs.ac.ir/User/People.aspx?ID=3322پوران فرخزاد، دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ، ج 2 ، ص 14243تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر ايران كلباسي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي- پاييز 1386

كلباسي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند علامه حاج محمد ابراهيم كلباسى.

عالم فاضل زاهد محقق جامع، امام مسجد حكيم، و مدرس در آنجا. عمر عزيز خود را به تأليف كتب و رسائل، و درس و بحث، و اقامه ى جماعت، و رفع خصومات و مرافعات مى گذرانيده، و مواظب آداب شرعيه بوده، به طورى كه كمتر مستحبى از او فوت مى شده.

در خدمت پدر بزرگوار و جمعى ديگر تلمذ نموده، و از پدر و حاج سيد محمد باقر [شفتى] و شيخ حسن نجفى [صاحب جواهر] اجازه داشته.

كتب زير از تأليفات اوست:

1 - انوار النزول 2 - رساله در آداب نفس 3 - رساله در ميراث 4 - رساله در صوم 5 - رساله در جنايز 6 - رسائلى در رجال 7

- شرح تهذيب علامه 8 - شرح خلاصة الحساب 9 - شرح «نتايج» سيد ابراهيم قزوينى 10 - كتابى در حدود و ديات 11 - كتابى در طهارت و صلات، با استدلال 12 - منبع الحيات، در اصول، كه به فرموده ى حاجى، جمع عبارت علماى اصول نموده، از متقدمين و متأخرين، در 15 مجلد 13 - نور حدقة الناظرين، در آداب و اخلاق و ادعيه و مواعظ 14 - هدية الشيعة، كه رساله ى عمليه ى ايشان است؛ و غيره.

در روز جمعه 22 ربيع الاول سال 1292 وفات يافته، داخل بقعه ى پدر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كليشادي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير محمد حسين بن حاج مير محمد صادق معروف به «سيد مغنى گو». عالم فاضل اديب شاعر نحوى، مدرس مدرسه ى شاهزاده ها.

به مناسبت تخصص ايشان در تدريس كتاب «مغنى اللبيب» به سيد محمود مغنى معروف بوده، جمعى كثير از فضلاى اصفهان در خدمت او تحصيل نموده اند.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- اربعيه، در نحو 2- جنگ، در متفرقات، در چهار مجلد، در كتابخانه ى مرحوم آقا ميرزا محمد رضا الهى موجود بود، و حاوى مطالب مفيده از صرف و نحو و حديث و اخبار و اشعار مى بود. 3- درر منتظمه، الفيه، نسخه ى آن نزد نگارنده موجود است. 4- كتابى در مواعظ 5- مختصر كتاب «غرر و درر» سيد مرتضى 6- مختصر اكسير العبادات 7- محمودية، در نحو 8- ناصريه، در نحو، و ظاهرا با محموديه يك كتاب باشد.

صاحب عنوان در شب 5 شنبه 8 ربيع الثانى سال 1324 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد. قبرش در قسمت هاى جنوبى خانه هاى تخت فولاد، در تكيه اى كوچك قرار دارد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان

و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كلينزمن، يورگن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يورگن كلينزمن در 30 ژوئيه سال 1964 در گوپينگن آلمان متولد شد.

وي به عنوان بازيكن تيم ملي آلمان توانست در مسابقات جام جهاني فوتبال 1990 به مقام قهرماني جهان دست يابد و در سال 1996 نيز قهرمان اروپا شود.

كلينزمن از 26 ژوئيه 2004 و زماني كه 40 سال داشت از سوي فدراسيون فوتبال آلمان به عنوان سرمربي تيم ملي فوتبال اين كشور منصوب شد و به همراه اليور بيرهوف و يوآخيم لو تصميم گرفت تا تيم ملي آلمان را در كشور خودش قهرمان جهان كند.

او پس از اينكه با تيم جوان آلمان توانست در مقابل برزيل بازي را با نتيجه مساوي يك بر يك به پايان برساند

توانست تيم ملي آلمان را در مقابل تيم ملي اتريش پيروز از زمين بيرون آورد.

سرمربي تيم ملي فوتبال آلمان چند ماه مانده به برگزاري مسابقات جام جهاني 2006 مورد انتقادات شديد از سوي رسانه ها، سياستمداران و ورزش دوستان قرار گرفت. بخصوص پس از شكست 4 بر 1 تيمش در مقابل تيم ملي ايتاليا در اول مارس 2006 در معرض انتقادات بيشتري قرار گرفت.

افتخارات كلينزمن:

قهرماني جهان 1990

قهرماني اروپا (كاپيتان) 1996

قهرماني جام يوفا 1991 - 1996

قهرمان ليگ آلمان 1997

قهرمان باشگاه هاي آلمان 1997

قهرمان سوپرجام ايتاليا 1989

آقاي گل بوندس ليگا 1988

آقاي گل جام يوفا 1996

بهترين بازيكن آلمان 1988 و 1994

بهترين بازيكن ليگ برتر انگليس 1995

كماري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى موسوى ابن العالم الجليل الحاج سيد محمد كمارى كه به بيست و شش واسطه بامام هفتم عليه السلام مى رسد از علماء مبرز و دانشمندان ممتاز معاصر تهرانست.

وى در بيست و ششم ذى الحجه 1323 قمرى در تبريز متولد

شده و در مهد علم و كمال پرورش يافته و پس از خواندن اوليات سطوح را در خدمت مرحوم حاج مولينا و آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجى و حاج سيد موسى خسروشاهى و حاج ميرزا على اصغر ملكى خوانده و در سال 1346 قمرى به قم آمده و در خدمت مرحوم ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى و آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حجت قدس اللَّه اسرارهم تلمذ نموده و در سال 1350 مهاجرت به نجف و حدود ده سال اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى رضوان اللَّه عليهم استفاده كافى و وافى نموده و در سال 1360 قمرى با دريافت اجازات اجتهاد از آيات عظام نجف مراجعت به ايران و در تهران رحل اقامت افكنده و تا اكنون بتدريس و امامت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد و در مسجد امامزاده زيد واقع در بازار تهران اقامه جماعت مى نمايند.

از آثار علمى ايشانست كتابهائى كه نگارنده مطالعه كرده ولى متأسفانه بطبع نرسيده و بعضى از آن هم تكميل نشده است و آنها از اين قرار است 1- مباحث الفاظ دو جلد 2- مباحث عقليه 2 جلد 3- رساله اى در اجاره 4- رساله اى در قاعده لاضرر 5- كتابى در حج و مناسك آن علمى و استدلالى 6- شرحى بر وسيله.

(1323- ز 1360 ق)، عالم دينى و فقيه. نسب وى به بيست و شش واسطه به امام هفتم (ع) مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. پدرش، آيت اللَّه سيد محمد

كمارى از علماى معروف تبريز بود. او ميان خانواده اى اهل كمال پرورش يافت. پس از فراگيرى مقدمات، سطوح را در خدمت حاج مولانا و ميرزا ابوالحسن انگجى و حاج سيد موسى خسروشاهى و حاج ميرزا على اصغر ملكى خواند. در 1346 ق به قم رفت و در خدمت ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه شيخ محمد على حايرى قمى و آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه حجت تلمذ نمود. در 1350 ق به نجف مهاجرت كرد و حدود ده سال از محضر آيت اللَّه ميرزا محمد حسين نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كافى برد و در 1360 ق با دريافت اجازات اجتهاد از استادانش در نجف، به تهران آمد و به تدريس و امامت و انجام وظائف دينى پرداخت. از آثارش: «مباحث الفاظ»، در دو مجلد؛ «مباحث عقليه»، در دو مجلد؛ رساله اى در «اجاره»؛ رساله اى در «قاعده ى لا ضرر»؛ كتابى علمى و استدلالى در «حج و مناسك»؛ شرحى بر «وسيله».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (535 -533/ 4).

كمال اصفهاني، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328 / 1325 / 1324 -1250 ش)، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر، متخلص به كمالى. در ابرقو به دنيا آمد. در كودكى به اتفاق پدر و خانواده اش به اصفهان مهاجرت كرد و در همان شهر به پيشه ى آهنگرى مشغول شد. او از بيست و سه سالگى شروع به تحصيل كرد و خواندن و نوشتن آموخت. سپس به تهران آمد و با همكارى سيد ابراهيم خان كرمانى و سيد محمد رضا مساوات و شيخ احمد قزوينى به مجامع آزاديخواهان و مشروطه طلبان راه

يافت و با سرودن اشعار سياسى و اجتماعى مهيج به يارى آنان برخاست. كمالى در 1289 ش روزنامه ى «پيكار» را تأسيس و منتشر كرد كه بعد از چند شماره توقيف شد. وى در دو دوره نماينده مردم نيشابور در مجلس شوراى ملى بود، ولى چون طبعش مايل به سياست نبود مجالست با ادبا و نويسندگان را بر نمايندگى مجلس ترجيح داد و تا روزگار پيرى با شعرا و نويسندگان جوان معاشرت داشت. وى سرانجام در تهران درگذشت. لازم به ذكر است كه صاحب «الذريعه» وفات او را 1355 ق (حدود 1315 ش) ذكر كرده است. از آثارش: افسانه ى تاريخى «لازيكا»، رمان؛ «مظالم تركان خاتون»، رمان؛ منتخب «اشعار» صائب؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (83 -82)، ادبيات نوين (66 -65)، از نيما تا روزگار ما (229 -228)، تاريخ جرايد (87 -86/ 2)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (390 -388)، تذكرة القبور (376)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (807 -805)، الذريعه (373/ 22 ،161/ 21 ،268/ 18 ،921/ 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (293 -288/ 5)، سخنوران نامى (357 -348/ 1)، سخنوران نامى معاصر (2963 -2958/ 5)، فرهنگ سخنوران (770)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1573 ،290 ،230/ 1)، لغت نامه (ذيل/ كمالى)، مؤلفين كتب چاپى (980 -979/ 2)، نخبگان سياسى ايران (554/ 4).

كمال اصفهاني، زين الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، شاعر و روزنامه نگار. پدرش از علماى بزرگ و خطباى نامور بود. كمال در اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در زادگاهش و دوره ى متوسطه را در تهران به پايان رساند. آنگاه در رشته ى علوم ادارى و مديريت به تحصيل ادامه داد و به دريافت ليسانس نايل شد.

در 1325 ش به استخدام دولت درآمد و در مشاغل مختلف مديريت انجام وظيفه كرد. وى از 1322 ش به روزنامه نگارى پرداخت و در آغاز با عباس خليلى، مدير روزنامه ى «اقدام»، همكارى نزديك داشت. وى در 1339 ش اقدام به تأسيس انجمن ادبى كمال كرد. كمال از شعراى توانا و خوش قريحه بود و شعر مادر او به نام «جان هستى» برنده ى جايزه اول شعر تهران گرديد كه بيت اول آن اين است:

ز ما بر تو اى جان هستى درود

كه بگرفته هستى ز تو تار و پود

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (2957 -2951/ 5)، فرهنگ سخنوران (767).

كمال پور، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد كمال پور ، متخلص به « كمال » در سال 1297 ، در مشهد ديده به جهان گشود. از پنج سالگي در مكتبخانه شيخ موسي و در محله هاي سرشور به آموختن قرآن ، ديوان حافظ و گلستان و بوستان سعدي روي آورد و سپس در مدرسه نظميه كه بعدها دبيرستان ابن يمين نام گرفت ، تحصيلات دوره ابتدايي را سپري كرد. تا سال 1310 كه پدرش در قيد حيات بود ، روزها را به تحصيل و شب ها را به خواندن شاهنامه حكيم توس در نزد پدر مي گذراند. با درگذشت پدر مجبور به ترك تحصيل شد و در منزل دايي اش كه سرپرستي اش را به عهده گرفته بود ، به مطالعه و تتبع در شاهنامه ادامه داد. استادكمال پور اشتغال به كار را با كفاشي در بازار آغاز نمود. او در بازار توفيقي نيافت ، لذا حرفه كفاشي را رها كرد و به انجمن هاي ادبي پيوست. پس

از فوت استاد فرخ ، استاد كمال تا آخرين روزهاي زندگي ، مسئوليت انجمن ادبي آستان قدس رضوي را در صحن جمهوري حرم مطهر امام رضا (ع) عهده دار گرديد. او سرانجام در روز چهارشنبه 23 شهريور 1379 ، در بيمارستان امام رضا (ع) مشهد ، بر اثر عارضه قلبي درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد كمال پور از پنج سالگي در مكتبخانه شيخ موسي و در محله هاي سرشور به آموختن قرآن ، ديوان حافظ و گلستان و بوستان سعدي روي آورد و سپس در مدرسه نظميه كه بعدها دبيرستان ابن يمين نام گرفت ، تحصيلات دوره ابتدايي را سپري كرد. تا سال 1310 كه پدرش در قيد حيات بود ، روزها را به تحصيل و شب ها را به خواندن شاهنامه حكيم توس در نزد پدر مي گذراند. با درگذشت پدر مجبور به ترك تحصيل شد و در منزل دايي اش كه سرپرستي اش را به عهده گرفته بود ، به مطالعه و تتبع در شاهنامه ادامه داد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد كمال پور كه در سيزده سالگي پدر خود را از دست داد ، ناچار براي تحصيل و معيشت ، شاهنامه خواني را وسيله كسب درآمد قرار داد ؛ او روزها به مدرسه مي رفت و شب ها به شاهنامه خواني مي پرداخت.

استادان و مربيان : احمد كمال پور شاهنامه خواني را نزد پدر فراگرفت. محمود فرخ در ارشاد و راهنمايي شعر او از عوامل موثر بود و سپس از استادان دكتر فياض ، دكتر رجايي ، و نويد بهره ها گرفت.

هم دوره

اي ها و همكاران : احمد كمال پور در انجمن هاي ادبي با افرادي چون باقرزاده (بقا) ، صاحبكار ، (سهي ) ، قهرمان و غلامرضا قدسي معاشرت داشت.

زمان و علت فوت : احمد كمال پور در روز چهارشنبه 23 شهريور 1379 ، در بيمارستان امام رضا (ع) مشهد ، بر اثر عارضه قلبي دار فاني را وداع گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد كمال پور اشتغال به كار را با كفاشي در بازار آغاز نمود. او در بازار توفيقي نيافت ، لذا حرفه كفاشي را رها كرد و به انجمن هاي ادبي پيوست. پس از فوت استاد فرخ ، استاد كمال تا آخرين روزهاي زندگي ، مسئوليت انجمن ادبي آستان قدس رضوي را در صحن جمهوري حرم مطهر امام رضا (ع) عهده دار گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد كمال پور در آن هنگامي كه شاعري را تجربه مي كرد به انجمن ادبي سرگرد نگارنده راه

آرا و گرايشهاي خاص : احمد كمال پور كه در شعر تخلص «كمال» را برگزيد ، استاد قصيده سرايي به سبك خراساني در عصر حاضر بود و به آن افتخار داشت: من خراساني ام اين است كمال من كه سخن گويم ، با سبك خراساني از سوي ديگر عشق به فردوسي و شاهنامه در روح و جان او ريشه داشت. او از خردسالي با اين شاهكار ادب پارسي خو گرفته بود و شعر او در شاهراه حماسه و اسطوره به هدايت سخن سراي بزرگ توس جلوه گري داشت: كمال خراسانم و چامه ام را كند شاعر سيستان رهنمايي

جوائز و نشانها : در مهر ماه 1372

به همت اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي خراسان ، كنگره بزرگداشت احمد كمال پور در محل دانشكده ادبيات مشهد برگزار شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيينه كمال

ويژگي اثر : در سال 1356 اين مجموعه ، به كوشش محمدحسين ساكت ، در زمان بزرگداشت كمال چاپ گرديد.

منابع زندگينامه :روزنامه جام جم ، 30 مهرماه 13792سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف : سيد محمدباقر برقعي ، ج5 ، قم : انتشارات خرم ، ص 2944

كمالا فد شكويي فارسي شيرازي، كمال الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1110 ق)، عالم دينى، مفسر و اديب. معروف به ميرزا كمالا و ميرزا كمال الدين. نسبت وى به فدشكوى فسا مى رسد. او داماد ملا محمد تقى مجلسى اول بود. از آثار وى: «بياض الكمالى»، در مباحث متفرقه كه بيشتر آن فوايد رجالى و تاريخى است؛ شرح «شواهد مطول»؛ شرح منظوم «قصيده ى تائيه» دعبل خزاعى، كه در 1103 ق تأليف يافت؛ «القيود الوافية»، در «شرح الشافية» ابن حاجب، در علم صرف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى نصرآبادى (202)، الذريعه (227/ 17 ،12/ 14 ،170/ 3)، روضات الجنات (365 -364/ 5)، ريحانه (64 -63/ 6)، فارسنامه ى ناصرى (1394/ 2)، فوائد الرضويه (366)، الكنى و الالقاب (227/ 3)، گنجينه ى دانشمدان (103 -102/ 6).

كمال الدوله ميرپنج، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1315 ق)، مترجم. معاصر مظفرالدين شاه قاجار بود. در زمان صدارت ميرزا يوسف خان مستوفى الممالك سمت منشى باشى داشت و در 1314 ق ملقب به كمال الدوله گرديد و در 1315 ق به منصب استيفاى درجه ى اول منصوب شد. از آثار وى: «ابواب الحكم»، ترجمه ى چهارصد و سى كلمه از «كلمات قصار اميرالمؤمنين (ع)» ؛ «الف النهار»، ترجمه، در مقابل «هزار و يك شب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (24/ 26 ،294/ 2)، فرهنگ رجال قاجار (146)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (320 ،102/ 1)، لغت نامه (ذيل/ كمال الدوله)، مؤلفين كتب چاپى (626 -625/ 2).

كمال الدين محمود

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1108 ق)، حكاك. از طراحان پرمهارت فلزات سخت بود كه در نقش تصوير و حكاكى بر روى فلزات، دستى با حلاوت داشت و خط نستعليق را نيز نيكو مى نوشت. از آثار وى قطعه فولادى است كه طلاكوبى گشته و حواشى آن به نقوش اسليمى آراسته شده و با برشهاى استادانه اى عمل آمده، با رقم: «عمل كمال الدين محمود 1108».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (550/ 2).

كمال الملك، سميرمي، علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سميرمى، على بن احمد بن حرب از مشاهير نويسندگان فارسى (ف. 516 ه.ق). وى وزير محمود بن محمد بن ملكشاه شد. نام او را در جزو كارداران دولت سنجر نيز نوشته اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

كمالي دزفولي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1292 ش)، شاعر و خطيب. وى نواده ى سيد حسين ظهير الاسلام بود. در دزفول به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاه خود و اهواز به پايان رساند. سپس به تهران آمد و در دانشكده ى معقول و منقول به تحصيل ادامه داد و به دريافت ليسانس نايل شد. او به فعاليت هاى دينى و تبلغيى و اجتماعى مى پرداخت و در سرودن شعر مهارت داشت. وى چندى نيز مدير عامل جمعيت شير و خورشيد سرخ و رئيس انجمن معتمدين محل بود. از كارهاى فرهنگى او «هزار سخن» محمد حجازى است. از ديگر آثار وى: «عزيز و نگار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (2967 -2964/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3397/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (296)، مؤلفين كتب چاپى (353 -352/ 4).

كمالي، اصفهاني، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حيدرعلى اصفهانى، شاعر و نويسنده ى ايرانى (و. ابرقو 1288 ه.ق- ف. 1325 ه.ش) وى به امر پدر پيشه ى آهنگرى آموخت و معلومات مقدماتى را در اصفهان فراگرفت و سپس به تهران سفر كرد و به كار بلورفروشى مشغول شد. در آغاز مشروطه به يارى آزادى خواهان برخاست. مقالات و اشعار در اغلب جرايد تهران و در روزنامه ى پيكار (به قلم او) منتشر مى شد. ديوانش بطبع رسيده، كتاب: «مظالم تركان خاتون» و افسانه ى «لازيكا» و «منتخب اشعار صائب» از آثار او چاپ شده. كمالى در دوره هاى هفتم و هشتم به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

كمالي، حيدر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمد مهدى، در شوال 1288 متولد، و در ذى حجه ى 1365 در طهران وفات يافت.

شاعر و اديب و نويسنده ى ماهر بوده، كتب چندى تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- ديوان اشعار 2- لازيكا 3- مظالم تركان خاتون 4- منتخبات اشعار صائب؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كمره اي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1320 ق)، عالم دينى، فقيه، مترجم و نويسنده. در كمره خمين به دنيا آمد و پس از خواندن مقدمات نزد پدر به سلطان آباد (اراك) رفت و پس از انتقال حوزه علميه به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حائرى و مدرسين بزرگ استفاده نمود. او در 1347 ق از آيت اللَّه حايرى اجازه ى اجتهاد يافت. وى فلسفه و رياضيات را نزد اساتيد قم فراگرفت و نزديك دو سال نيز در اصفهان درس خواند، آن گاه به نجف مهاجرت نمود و چند سالى از درس و بحث آيت اللَّه ميرزا محمد حسين نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين كمپانى و ديگران بهره مند شد و به مدارج عاليه علم نايل آمد و از اساتيد خود اجازه ى اجتهاد و روايت گرفت. سپس به تدريس متون فقه همچون «مكاسب» و «كفايه» و رسايل و غيره پرداخت و در حدود 1360 ق به ايران بازگشت و بعد از چند سال به شهر رى رفت و به تأليف و تدريس و ترجمه مشغول شد و كتاب هاى بسيارى شامل ترجمه و تأليف و شرح از خود باقى گذاشت. از آثارش: ترجمه و تنظيم برخى از مجلدات «شرح نهج البلاغه» خويى، و تأليف به سبك آن؛ ترجمه ى «اصول كافى»؛ ترجمه ى

«امالى» شيخ صدوق؛ ترجمه «خصال» شيخ صدوق؛ ترجمه «اكمال الدين» شيخ صدوق؛ «رموز الشهادة»، ترجمه ى «نفس المهموم» محدث قمى؛ ترجمه «مفاتيح الجنان» محدث قمى؛ ترجمه جلد چهاردهم «بحارالانوار»، در ده جلد، به نام «آسمان و جهان»؛ «الدين فى طور الاجتماع»؛ «روحانيت و اسلام»؛ «انتخابات اساسى حكومت ملى، اصلاح مجلس شوراى ملى»؛ «فصل الخصومة فى الورود و الحكومة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (518 -517)، گنجينه ى دانشمندان (44 -43/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (11/ 2).

كني سلطان العلماء، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مهدى سلطان العلماء فرزند شيخ جواد شاه عبدالعظيمى كنى سالها در قم تحصيل كرده آنگاه به نجف مهاجرت و چندين سال در آن سامان از آيات بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياء عراقى و آيت اللَّه اصطهباناتى و ديگران استفاده نموده و در سال 1373 ق بوطن مراجعت و در مسجد بالاسر به اقامه جماعت اشتغال تا در ماه رمضان 1389 ق كه از دنيا رفته و در مسجد بالا سر محل نمازش مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كني شاه عبدالعظيمي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ جواد بن شيخ مهدى بن ملا رجبعلى لاريجانى شاه عبدالعظيمى عالمى فاضل بوده مشرف به نجف شده و خدمت ميرزا حسين خليلى تهرانى و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى تلمذ نموده آنگاه مراجعت به رى و قيام بوظائف دينى از امامت و غيره نموده است تأليفاتى بنامهاى زير دارد:

1- نور الافاق 2- خصايص العظيميه كه طبع شده 3- تذكره رى 4- تحفه العظيميه 5- اخبار العظيميه 6- زبده الانساب و غيرها در سوم جمادى الثانى 1355 وفات نموده و در ايوان آئينيه حرم مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كني، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ عبدالرحيم بن العالم الجليل حاج آغا بزرگ بن العلم العلام حاج شيخ مهدى بن ملا رجبعلى لاريجانى يكى از اسباط علامه كنى و علماء معاصر و بنام شهر رى ميباشند.

وى در سال 1323 ق در زاويه مقدسه شهر رى و جوار سيد الكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام متولد شده و در بيت اصيل و ريشه دار و محيط علم و روحانيت پرورش و دروس جديده را طبق معمول خوانده تا آنگاه بتحصيل علوم دينى پرداخته و مقدمات و ادبيات را نزد والد ماجد خود شروع نموده و پس از اتمام آن مهاجرت به قم كرده و سطوح را از محضر آيت اللَّه آخوند ملا على همدانى و آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى استفاده و سطوح عالى را از مرحومين آيتين آقا ميرزا محمد فيض و آقا ميرزا محمد كبير بهره مند شده سپس از حوزه درس مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى مؤسس حوزه استفاضه نموده و در طول سالها با رشته هاى

علوم اسلامى آشنا و باخذ دانشنامه مدرسى در رشته معقول و منقول و نيز موفق و مسافرتى باعتاب عاليات نموده و از محضر آيات عظام نجف مانند مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى بهره مند و بدريافت اجازه نائل آنگاه بوطن برگشته و در مسجد صحن مطهر به اقامه جماعت و ترويجات دينى و انجام وظائف مذهبى و روحى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان متين و با صفاست و در كمال سادگى و بى آلايشى زندگانى نموده و مى نمايد ادام اللَّه عزه و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد رضاى كنى داماد معظم آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سرخه اى امام مسجد جليلى واقع در خيابان ايرانشهر، وى در كن در خاندان ايمان و تقوائى بدنيا آمده و پس از خواندن دروس جديد. به قم مهاجرت و مقدمات و سطوح متوسط و عالى را از مدرسين بزرگ فراگرفته و بدرس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و بعض آيات ديگر شركت نموده و پس از آن در تهران رحل اقامت و تاكنون در مسجد مذكور به امامت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كني، ملا علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الحاج ملا على كنى عطراللَّه مرقده، تولدش در سال 1220 ق در قصبه كن در شمال غربى تهران واقع شده و با اين كه پدرش باغ دار و غير روحانى بوده خود علاقه مفرط و شوق بسيارى به تحصيل علوم و فنون داشته و در كودكى مخفى از پدر دروس مقدماتى را خوانده و با استعداد ذاتى و نبوغ فطرى كه داشته از كتب سطحى فقه و اصول فارغ شده و مهاجرت به نجف اشرف نموده و در درس مرحوم علامه فقيه شيخ محمدحسن نجفى صاحب جواهر و آيت اللَّه العظمى شيخنا الانصارى شركت كرده و در نزد اين دو فحل بزرگ باوج كمال علم و فقاهت رسيده و در فقه و اصول و حديث و رجال و غيره مهارت تامى پيدا كرده و بتصنيف اصول شروع نموده و جمله از مباحث الفاظ آن را نوشته تا در سال 1224 ق كه طاعون عظيم واقع گرديد ناچار مانند ديگران از اهل فضل حركت باين طرف و آن طرف نموده تا خداوند منان توفيق داده و ثانيا مراجعت و مجاورت

عتبات عاليات را موفق گشته و در نزد فحول و ارباب معقول و منقول بتكميل فقه و اصول مشغول شد تا بمنتهاى كمال و مبلغ رجال فايز و نايل آمده و به تهران مراجعت و در جميع بلاد با نهايت بزرگوارى و جلالت اشتهار معروف و مشهور گشت و بمقامى رسيد كه روحانيون بزرگ كمتر به آن پايه و مقام رسيدند تا جائى كه شاه مقتدر وقت مرحوم ناصرالدين شاه قاجار با تمام قدرت و عظمت همواره از وى خائف و ترسناك بود و مى گفت اگر آيت اللَّه كنى مرا از سلطنت خلع كند چه مى توانم بكنم، در سال چندين بار با كسب اجازه قبلى بمنزل آن مرحوم شرفياب شده و دست آن بزرگوار را بوسيده و اظهار انقياد و اطاعت مى كرد.

مآثر و آثار ص 138 گويد: حاج ملا على مجتهد كنى ساكن دار الخلافه از عظماء علماء اسلام است بعزت نفس و مناعت جانب از ابناء جنس امتياز داشت اهل ديوان وى را رئيس المجتهدين مى نوشتند و حق تعالى آن عالم و فقيه كامل را بفرط ثروت و طول عمر و نفاذ امر اختصاص بخشيده بود.

اكثر علماء و رؤساء تهران بتربيت و ترويج او اعتبار و بمقامات رسيدند، عمده تلمذ او بر شيخ الطائفه انصارى و صاحب جواهر بوده و در فقه و اصول و رجال و غيره ها تصنيفات فرموده و جامع تافقى را كه در علم درايه و حديث پرداخته است بطبع رسيده اشتهار و اعتبار اين بزرگوار در دين و دولت و ملك و ملت باعلا درجه كمال بود وصيت بزرگى و عظمت شأنش از آسيا بقسمتهاى كره ارض نيز رفته و همه جا

را فراگرفته بود احترام و اكرامى كه اين پادشاه (ناصرالدين شاه) باين عالم عامل و فقيه كامل مى فرمود كمترى از مجتهدين را نصيب افتاد الحق وجودش مذهب جعفرى را قوتى و قوامى بود و شرع شريف را استظهارى و استحكامى.

احسن الوديعه (ج 1- ص 101) گويد شيخنا و مولانا حاج ملا على كنى تهرانى از اعاجيب دهر و اكابر علماء خود بود ماهر بر علوم عربيه و لغت و قرائت جامع بين روايت و درايت عالم تفسير و مناعت حديث حافظ رجال و انساب عارف معقول و مجتهد در فروع و اصول واسع المعرفه غزير العلم صاحب اختراعات و استنباط و تحقيقات رايقات محبوب خاص و عام مرجع فتاوى و احكام معظم در عيون اعاظم و حكام غيور در امر بمعروف و نهى از منكر لا تاخذه فى اللَّه لومه لائم و بالجمله فهو آيت اللَّه العظمى بلا كلام و النائب المرضى عن الامام عليه السلام بوده... تا در صبح روز پنجشنبه بيست و هفتم محرم الحرام 1306 در سن هشتاد و شش سالگى در تهران از دنيا رفته و سه روز جنازه اش براى تشييع و تجليل و غيره مانده و روز يكشنبه غره صفر سال مذكور حمل بشهر رى و جوار حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام با ازدحام عام و احترام تمام گرديده و در مسجد عتيق بين الحرمين كه اكنون مقبره ناصرالدين شاه معروف است دفن گرديد و در رثاء او شعراء عرب و عجم قصائدى سروده و ماده تاريخ مناسبى سرودند منجمله مجد الادباء ميرزا حيدر على تهرانى سرود

سرود مرتجلا مجد بهر تاريخش

على بنزد محمد بخلد كرد مقام

و ديگرى گفت:

ز جنت شد يكى حورا برون

با جلوه و گفتا

على در جنه الماوى على را ميهمان دارد

آثار علمى آن بزرگوار از اين قرار است:

1- رساله اى در اوامر و نواهى و مفاهيم و استصحاب 2- كتاب طهاره 3- كتاب صلوه 4- كتاب بيع 5- كتاب قضاء و شهادت كه در 1404 ق در تهران چاپ سنگى شده 6- توضيح المقال فى علم الرجال كه در پشت منتهى المقال شيخ ابوعلى رجالى مشهور كرارا بطبع رسيده 7- تحقيقات الوسائل فى شرح تلخيص المسائل.

نگارنده گويد: شرح احوال محامد خصال آن نادره دوران و آثار و خدماتش در خور كتاب بزرگى خواهد بود ولى براى اختصار اين اندازه قناعت. فهرستى از خاطرات عجيبه آن بزرگوار نگاشته و اشاره بخاندان علمى و روحى او مى نمائيم.

نوادر خاطرات حاجى كنى- ره-

1- تشرف آن مرحوم با ميرزا شيرازى بزيارت حضرت زينب عليهاالسلام در شام و نظافت كردن وى و ميرزا آن حرم مطهر را و توجه مخصوص حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه باين عمل آن دو عالم ربانى و آن قصه از اين قرار است:

حكايت كرد براى نگارنده مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ ابراهيم شريفى اسدآبادى همدانى كه در نجف اشرف خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا على آقا شيرازى فرزند مرحوم آيت اللَّه على الاطلاق ميرزاء بزرگ (مجدد) شيرازى قدس اللَّه اسرارهم شرفياب شدم و از محضرشان استفاده ها نمودم و از نوادر خاطرات مرحوم والدشان قضايائى نقل كردند كه از آنها اين بود:

مردى تهرانى مشرف به نجف خدمت مرحوم والدم شد (قبل از هجرتش بسامرا و گفت من مكه مشرف بودم و در آنجا زاد و خرج خود را تمام و يا گم كردم. و در مسجدالحرام بحق تعالى

متوسل و التماس مى كردم و حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف را واسطه مى نمودم كه فرجى برايم بشود كه در مكه ويلان و معطل نمانم.

پس رزوى كه پرده خانه را گرفته و تضرع مى نمودم دستى بشانه ام خورد و گفت چه حاجت دارى مطلب و نيازم را گفتم چند ليره بمن داد و گفت با اين وجه خود را به نجف رسانيده و در آنجا خدمت ميرزا محمدحسن شيرازى برو و بگو سيد مهدى گفت باين نشانى كه باتفاق حاج ملا على كنى در مراجعت از مكه بشام بزيارت حضرت زينب عليهاسلام رفتيد و ديديد حرم را گرد و غبار گرفته مشغول نظافت شديد و با گوشه ى عباء خود خاك و خاشاك را بيرون برديد بيست اشرفى بتو بدهد.

و تا آن مرد اين نشانى را به مرحوم والدم گفت ديدم بسيار متغير شد و برخاست مبلغ بيست اشرفى به آن مرد داد.

نگارنده گويد: كه از بعضى شنيدم كه آن شخص وقتى به تهران آمد خدمت مرحوم آيت اللَّه علامه كنى رسيد جريان را گفت آن مرحوم فرمودند آيا حواله اى آن آقا بمن نداد. گفت: خير. پس آن مرحوم بسيار گريسته و فرمودند: چون مرحوم ميرزا بسيار در تنظيف حرم حضرت زينب عليهاسلام كوشش مى كرد و اين عملش توجه آن حضرت قرار گرفته است.

2- مكاشفه آن مرحوم براى فتحعلى شاه قاجار در حرم منور حضرت سيدالشهداء عليه السلام و وفات شاه مزبور در همان روز و همان ساعت.

3- مداومت ايشان بزيارت حضرت امامزاده ابوالحسن شهر رى و اين كه برياست و ثروت كذائى نرسيده مگر براى اين عمل.

44- توسل مخصوص در حرم مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام براى قضاء

حوايج و كيفيت آن باين طريق است.

حكايت كرد براى اين نگارنده جناب حجةالاسلام حاج سيد مصطفى علوى الارى در دوحه قطر از بعضى از ثقات آن مرحوم علامه كنى- ره- كه مجرب است براى قضاء حوائج دو ركعت نماز حاجت خواندن در حرم حضرت عبدالعظيم عليه السلام و بعد چهارصد صلوات هديه گفتن و هديه نمودن به حضرت امام على النقى عليه السلام استاد حضرت عبدالعظيم عليه السلام باين طريق بعد از آن نماز صد صلوات در قسمت شمالى غربى حرم فرستادن و بعد جلو رفتن و صد مرتبه صلوات در جنوبى غربى حرم گفتن و بعد بسمت شرق حرم رفتن و صد مرتبه صلوات در جنوب شرقى حرم گفتن و بطرف عقب برگشتن و صد مرتبه در قسمت شمال شرقى حرم فرستادن.

نگارنده گويد: التبه در جائى نرسيده اگر كسى بخواهد بجا آورده رجاء اين عمل را بجا مى آورد انشاءاللَّه حاجتش برآورده خواهد شد انشاءاللَّه.

(1306 -1220 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، رجالى، محدث، اديب و مرجع تقليد. اصلش از آمل مازندران است. جدش در قريه كن از توابع تهران سكنى كرد و ملا على در آنجا به دنيا آمد. پس از طى مراحل مقدماتى و فراگيرى ادبيات به عتبات رفت و در حوزه ى درس صاحب «جواهر» و صاحب «ضوابط» و سيد اسداللَّه بن سيد محمد باقر و شيخ مشكور حولاوى حاضر شد و در لغت، فقه، اصول، حديث، رجال و تفسير متبحر گشت. سپس به تهران بازگشت و به تدريس و زعامت امور دينى پرداخت. ميرزا حسين نايب الصدر و ملا محمد على خوانسارى از شاگردان وى بودند. در تهران درگذشت و در بين الحرمين، در جوار حضرت عبدالعظيم

(ع)، دفن شد. از آثارش: «الاستصحاب»؛ «الاوامر»؛ «ايضاح المشتبهات فى تفسير الكلمات المشكلة القرآنية»؛ «توضيح المقال فى علم الدراية و الرجال»؛ «تلخيص المسائل»، در فقه؛ «تحقيق الدلائل فى شرح تلخيص المسائل»؛ «القضاء و الشهادات»؛ «احكام العقود و الخيارات»؛ «البيع»؛ «الطهارة»؛ «الصلوة»؛ رساله «ارشاد الامة»، رساله ى عمليه، به فارسى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1]الاعلام (138/ 5)، اعيان الشيعه (302/ 8)، الذريعه (57/ 11 ،499 -498 ،427/ 4 ،483 -482/ 3 ،499/ 2)، ريحانه (98 -97/ 5)، شرح حال رجال (352 -349/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1507 -1504/ 14)، علماء معاصرين (27 -25)، فوائد الرضويه (299 -298)، قصص العلماء (122)، المآثر و الآثار (138)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1098/ 3)، معجم المؤلفين (171/ 7)، مكارم الآثار (699 -697/ 3)، يادداشتهاى قزوينى (213/ 8).

كواري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1304 ق)، خطاط و منشى. از سادات حمزوى كوار شيراز بود. وى در شيراز به تحصيل مقدمات علمى پرداخت و در جوانى مورد توجه محمد رضا خان قوام الملك قرار گرفت و در دستگاه وى ملازم و منشى شد. كوارى خط نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت. او به هنگام تأليف «فارسنامه ى ناصرى»، 1304 ق، هنوز مى زيسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (167/ 1)، فارسنامه ى ناصرى (1465/ 2).

كوثري، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله كوثري در سال 1325 شمسي در شهر همدان متولد شد.كوثري از جمله مترجماني است كه ادبيات امريكاي لاتين را ترجمه كرده و در شناساندن اين ادبيات به اهل فرهنگ ايران، تلاش فراواني است. از عبدالله كوثري، بيش از 50 عنوان كتاب در حوزه ادبيات و اقتصاد ترجمه شده است. كتابهاي "جنگ آخر زمان" و "خاطرات پس از مرگ " ترجمه عبدالله كوثري، به ترتيب در دورهاي هيجدهم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالله كوثري تحصيلات ابتدايي متوسطه را در تهران سپري كرد و در سال 1344 شمسي از دبيرستان البرز فارغ التحصيل شد. تحصيلات دانشگاهي را در رشته اقتصاد دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) گذراند و در سال 1348 شمسي موفق به اخذ ليسانس گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالله كوثري از همان سالها در نشريات ادبي اشعار آقاي كوثري چاپ مي شد. وي ترجمه را از سال 1352 شروع كرد و در كنار ترجمه، در

امر ويرايش كتابهاي ترجمه شده در زمين? علوم انساني نيز فعاليت مي كرد.

جوائز و نشانها : كتابهاي "جنگ آخر زمان" و "خاطرات پس از مرگ " ترجمه عبدالله كوثري، به ترتيب در دورهاي هيجدهم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

چگونگي عرضه آثار : از عبدالله كوثري، بيش از 50 عنوان كتاب در حوزه ادبيات و اقتصاد ترجمه شده است؛ از جمله «پوست انداختن»، «خودم با ديگران»، «آئورا» از كارلوس فوئنتس، «خوان رامون خيمس» از هاواردتي يانگ، «الكساندر پوشكين» از جي ناماس شا و... «گزيده شعرها» نام كتابي است كه در سال 1377 به چاپ رسيده و در آن 43 قطعه شعر سروده شده عبدالله كوثري طي سال هاي 1346 تا 1373 ارايه شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آئورا

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? كارلوس فوئنتس نشر تندر

2 آدام اسميت

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? د.د. رافائل نشر طرح نو

3 آنتوان بلوايه

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? پل نيزان نشر توس

4 پوشكين

ويژگي اثر : ترجمه، نوشت? تامس شا نشر نسل قلم

5 تراژدي اورستيا

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? آيسخلوس نشر تجربه

6 جنگ آخر زمان

ويژگي اثر : تاليف:ماريو بارگاس يوسا؛ترجمه: عبدالله كوثري.- تهران: آگه، 1377 [توزيع 1378].- 919ص.اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و

ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب : «جنگ آخر زمان» جنگ آخر زمان/ ماريو بارگاس يوسا؛ عبدالله كوثري.- تهران: آگه، 1377 [توزيع 1378].- 919ص. رمان جنگ آخر زمان شاهكار ادبي يوسا، نويسند? برجست? اهل پرو است كه به سبكي رئاليستي (و به دور از هرگونه «نوپردازي») نوشته شده است. از ويژگيهاي اين رمان، ترسيم فضاي بومي و حال و هوايي است كه مختص كشورهاي لاتين است و رويدادهاي آن به قرن نوزدهم مربوط مي شود. شيو? روايت اين رمان وابسته به فضاي اسطوره اي- حماسي آن است كه به شيوه اي ساده و صريح و سنتي صورت مي گيرد و در آن از بازيهاي شكلي خبري نيست. در هر بخش رمان به تناوب، شخصيتهاي رمان معرفي مي شوند و گذشته شان دركمال ايجاز و اختصار شرح داده مي شود و در كنار اين معرفي شخصيتها، ماجرايا حادث? داستان نيز دنبال مي شود. مترجم محترم در ترجم? حاضر ضمن رعايت دقت و امانت در انتقال مطالب و مضامين، به حفظ سبك نويسند? كتاب نيز وفادار مانده و كوشيده است ترجمه اي استوار، روان و خوشخوان به دست دهد. تلاش مترجم در رساندن پيام كتاب يوسا به زبان فارسي با بياني روشن و دلنشين ستودني است.

7 خاطرات پس از مرگ

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد.آگه آشنايي با كتاب : خاطرات پس از مرگ خاطرات پس از مرگ

براس كوباس / نوشته ماشادو دِ آسيس، ترجمة عبدالله كوثري. - تهران: مرواريد، 1382 داستانهاي برزيلي - قرن 19 ژواكيم ماريا ماشادو دِ آسيس (1839 - 1908) نويسندة برزيلي، از نامدارترين نويسندگان قرن نوزدهم آمريكاي لاتين و از بهترين آنها در همة زمانهاست. در خانواده اي فقير زاده و در كودكي يتيم شد. زندگي را نخست با كار كردن در چاپخانه و آنگاه با روزنامه نگاري و سپس با نويسندگي مي گذراند. در برزيل به شهرت و منزلت دست يافت و اولين رئيس آكادمي ادبيات اين كشور شد و تا پايان عمر در اين سمت برجا بود. ماشادو در خلق طرح هاي پيچيدة رواني و آنچه ماية آزار انسان است، استادي بي بديل بود. خاطرات پس از مرگ براس كوباس شاهكار ماشادو به شمار مي رود و نويسنده در آن با آميزش هنر كامل نقل و طنزنويسي، محيطي خاص به وجود آورده است. داستان خاطرات ثروتمندي را شرح مي دهد كه در عشق با ناكامي و تيره روزي همراه است. قهرمان كتاب در واقع نويسنده است كه انديشه ها، آرزوها، خاطرات، رؤ ياها و احساس هاي خويش را در ضمن توصيفي از آداب و رسوم بيان كرده است. ماشادو در آثار خود توانسته است نثر برزيل را از حالت منطقه اي و تصوير منظره ها و آداب و رسوم خاص آن خارج كند و به مطالعة بشر از نظر كلي و جهاني نزديك شود. او به وسيلة تحليل دقيق رواني و تحقيقي استادانه موفق گشته است احساس تلخ ناكامي هاي خود را در وراي لحن مطايبه آميز و طنز آرام و لطيف بپوشاند و ناپيداترين گوشه هاي زندگي را چون مسائلي عالي آشكارا پيش چشم گذارد. آثار داستاني ماشادو يك سلسله

پردة نقاشي منعكس كنندة واقعيت هاست و بيان موجز او كه از زبان و فرهنگ عامه رنگ دارد، وي را يكي از بزرگترين نويسندگان زبان پرتغالي ساخته است.

8 خودم با ديگران

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? كارلوس فوئنتس نشر قطره

9 روانكاو و داستان هاي ديگر

ويژگي اثر : ترجمه، آشنايي با كتاب : روانكاو و داستان هاي ديگر روانكاو و داستان هاي ديگر / نوشته ماشادو دِ آسيس، ترجمة عبدالله كوثري - تهران: لوح فكر، 1382. مجموعة روانكاو و داستان هاي ديگر، شامل يك داستان بلند و يازده داستان كوتاه از نويسندة مشهور برزيلي ژواكيم مآريا ماشادو دِ آسيس است كه توسط مترجم نامدار عبداله كوثري به زبان فارسي ترجمه گرديده و انتشارات لوح فكر آن را منتشر كرده است. نثر شيوا و رواني كه مترجم براي برگرداندن متن به زبان فارسي به كار برده، واجد چنان ويژگي هاي ممتازي است كه خواندن ترجمة اين مجموعه داستان نه فقط افادة لذت مي كند، بلكه همچنين مشابه همان تأثيري را در خوانندة فارسي زبان باقي مي گذارد كه متن اصلي در خوانندة اسپانيايي زبان مي گذارد. مترجم با دقتي لغت شناسانه و با وسواسي محققانه كوشيده است تا سطح كلام را در گفتار هريك از راويان يا شخصيت هاي داستان ها متناسب با متن اصلي حفظ كند. به اين منظور، وي علاوه بر گزينش دقيق برابرهاي مناسب براي واژگان، به نحو يا تركيب واژه ها در جمله نيز توجه نشان داده است. مترجم به سبب تسلطي كه به سبك نويسنده دارد، موفق شده است متني را به خوانندة فارسي زبان عرضه كند كه تا حد امكان مؤ لفه هاي متمايزكنندة طرز داستان

نويسيِ ماشادو دِ آسيس را هم شامل مي شود. رعايت امانت در ترجمه، به كارگيريِ معادل هاي دقيق و كوششِ درخور تحسين براي حفظ يا بازآفريني سبك متن اصلي، از جملة بارزترين ويژگي هاي ممتازِ اين ترجمه است.

10 شكسپير

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? جرمين گرير نشر طرح نو

11 كارلوس فوئنتس

ويژگي اثر : ترجمه، نوشت? لانين. آ. گيورگو نشر نسل قلم

منابع زندگينامه : 1http://www.ibna.ir/vdcauin6.49nm015kk4.html2www.ketabesal.ir

كوزه كناني تبريزي نجفي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1327/ 1321 ق)، عالم دينى و واعظ. اصل وى از كوزه كنان تبريز بود. از شاگردان شيخ حسن فاضل مامقانى و سيد حسين كوه كمرى و فاضل ايروانى بود. او به علامه فاضل مامقانى بسيار نزديك بود و از وى روايت مى كرد و دخترش را به شيخ عبداللَّه، فرزند فاضل مامقانى، تزويج كرد. وى پيرو مسلك اخبارى بود. در كاظمين درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در مقبره ى استادش، شيخ حسن مامقانى، دفن شد. كوزه كنانى در اخبار آل محمد (ع) تتبعات بسيار داشت. از آثار وى: «ايقاظ العلماء و تنبيه الامراء»؛ «روضة الامثال»؛ «هداية الموحدين»، در اصول دين، به فارسى، در سه مجلد؛ «مباحثة النفس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (12/ 3)، دانشمندان آذربايجان (31)، الذريعه (197/ 25 ،40/ 19 ،288/ 11 ،504/ 2)، ريحانه (102/ 5)، سخنوران آذربايجان (132)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 109/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1099/ 3)، معجم المؤلفين (298/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (449 -448/ 1).

كوشا، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1292 ش)، اديب و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى و متوسطه از دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات فارسى با مدرك ليسانى فارغ التحصيل گرديد. سپس وارد خدمت فرهنگ شد. وى در دوران خدمت عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: دبيرى و بازرسى فنى، رياست دبيرستان ها در شهرهاى همدان و تهران و كرمانشاه، مؤسس دبستان خاقانى، معاونت دارالفنون، بازرسى وزارت فرهنگ بود. از آثار وى: «انشاء ابتدايى مصور»؛ «بديع و قافيه و عروض»، براى دوره ى دوم متوسطه؛ «دستور زبان»؛ «راهنماى امتحانات نهايى»؛ «فارسى و تاريخ ادبيات»؛ «فارسى و دستور زبان»؛ «منتخب

نظم و نثر فارسى». سه كتاب اخير با مشاركت چند تن از اساتيد گروه ادبيات به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3152 ،2384 ،1636/ 2 ،473 ،364/ 1)، كتابشناسى موضوعى ايران (88/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (298)، مؤلفين كتب چاپى (452 -450/ 1).

كوشا، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد على كوشا

محل تولد : بيجار گروس- سيرلان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 1/1/1331 در يكي از روستاهاي توابع شهرستان «بيجار گروس» واقع در استان «كردستان» به نام «دولت آباد» به دنيا آمده ام كه به گفته مرحوم پدرم پس از 14 روز به روستاي «سيرلان» كوچ مي كنند و تا كلاس ششم ابتدايي در سيرلان تحصيل نمودم و پس از آن وارد دبيرستان در شهر بيجار شدم. تا كلاس يازده نظام قديم در بيجار و سال آخر دبيرستان را در شهرستان «سقز» به پايان رساندم و سال 1353 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني مقدمات را خواندم و سپس در حلقه هاي دروس ديگر تا شروع لمعه شركت كردم و سپس دروس رسائل، مكاسب و كفايه را به پايان بردم و آنگاه در درس خارج شركت كردم.

پا به پاي دروس سطح عالي در مدرسه «الهادي» و «امام عصر» حدود 12 سال يا بيشتر تدريس نمودم و در زندانهاي سياسي كشور از جمله «اوين» در تهران و نيز «ساحلي» در قم و همچنين در اراك و همدان براي افراد سطح عالي به تدريس عقايد پرداختم و اكنون مدت 10 سالي است كه به كار تحقيق و نوشتن مشغول

هستم. جمعاً 26 اثر تأليفي، تحقيقي و تصحيحي را ارائه نموده ام كه عمده آنها به چاپ رسيده است. اخيراَ به علوم قرآني بيشتر توجه نموده ام و ترجمه هاي قرآن را مورد نقد و بررسي قرار داده ام كه كتاب معروف اينجانب به نام «ترجمه هاي ممتاز قرآن در ترازوي نقد» مورد توجه محافل ادبي و دانشگاهي به ويژه قرآن پژوهان، با استقبال خوبي مواجه بوده است و حدود 11 مجله مثل آيينه پژوهان، ترجمان وحي، بينات و ... مقالات اين بنده را در موضوعات كتابشناسي، نقد، ترجمه و ... چاپ كرده اند و همچنين با شماري از روزنامه ها و هفته نامه ها مصاحبه داشته ام و مقالاتي نيز در آنها به چاپ رسانده ام.

هدف اصلي من از طلبه شدن «فهم اسلام و فهماندن آن» بوده و چيزي جز اين هم از خدا نخواسته ام به هر حال (از خدا جوييم توفيق ادب - بي ادب محروم ماند از لطف رب). ضمناَ در ايام تعطيلي برنامه هاي وسيع تبليغي در پيش و پس از انقلاب اسلامي داشته ام كه مي توانم بگويم در تمام آنها موفق بوده ام. از جمله: در شهرهاي سبزوار، نيشابور، تربت جام، آبادان، زابل، شيراز، فيروز آباد فارس، همدان، تويسركان ، نهاوند، ملاير، بيجار و لار علاوه بر سخنراني، كلاسهاي تدريس اصول عقايد و پاسخ به پرسش ها و تفسير قرآن را نيز برقرار نموده و در همه آنها موفقيت چشمگيري داشته ام.

كوشكي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا ابراهيم. عالم فاضل، و فقيه كامل [؟]، از ائمه ى جماعت، در ماه محرم سال 1317 در اصفهان وفات يافته، جنب فاضلان مدفون گرديد.

برگرفته از

كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كوفي، ابوعصيده ابوجعفر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 273 ق)، نحوى، اديب و محدث. معروف به ابن بلنجر. اصل وى از مردم ديلم و از موالى بنى هاشم بود. از واقدى و اصمعى و ابوداوود طيالسى و زيد/ يزيد بن هارون حديث نقل مى كرد. معلم فرزندان متوكل عباسى بود و در سامره ساكن. قاسم بن محمد انبارى، احمد بن حسن بن شهير و محمد بن جعفر آدمى از او روايت مى كردند. ابوداوود در «سنن» خود از وى حديث نقل كرده است. از آثار وى، كتاب «المقصور و الممدود»؛ كتاب «المذكر و المؤنث»؛ كتاب «الزّيادات» در «معانى الشعر» ابن سكيت؛ كتاب «عيون الاخبار و الاشعار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (159 /1)، ايضاح المكنون (301 /2)، تاريخ بغداد (260 -258 /4)، تهذيب التهذيب (55 /1)، روضات الجنات (210 -209 /1)، ريحانه (116 /8)، الذريعه (376 / 15)، سير النبلاء (194 -193 /13)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (123 -122)، كشف الظنون (1461 ،1458 ،1184)، الكنى و الالقاب (124 -123 /1)، لسان الميزان (199 /8)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (232 -228 /3)، معجم المؤلفين (308 /1)، الوافى بالوفيات (167 -166 /7)، هدية العارفين (51 /1).

كوه كمره اي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كوه كمره اي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

الحمدلله المفيض علي الاطلاق المتّجلي علي الانفس و الاخلاق، و الصلوة و السلام علي النّبي الاعظم و النور الاتم و الخلق الاول محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.

بر همه راهيان علم و ادب و فرهنگ و هنر و سالكان راه حق و حقيقت، پوشيده نيست كه يكي از كارهاي ارزشمند و مفيد بر

حال همۀ طبقات جوامع بشري احياي آثار و تراجم احوال بزرگان علم و ادب مي باشد. مع الاسف اين كمترين داخل در اين مقوله نيست چون نه مشكلي را با بيان حل كرده و نه گره و عقدۀ علمي را با بنان، تا صاحب تصنيف و تأليفي باشم شايسته تحسين و سزاوار تبيين، نه به مقامي واصل و نه بهره و اثري از او حاصل، ليكن بنا به منطق شرع مبين كه اجابت دعوت مؤمن مستحسن است و لازم، به دعوت مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي نور (شكر الله مساعيهم) لبيك گفته چند كلمه مختصر به عنوان بيوگرافي و شرح حال اجمالي نوشته و بازگويي مي نمايم: اينجانب سيد محمد كوه كمري فرزند مرحوم خلد آشيان حاج سيد ابوالفضل كوه كمري (غفر الله و لنا)، به سال يك هزار سيصد و نوزده هجري شمسي و روز چهاردهم شعبان المعظم در شهرستان تبريز ديده به جهان گشوده و تحت مراقبت و كفالت پدر و مادر الهي تربيت يافته و از شير مادري مؤمنه و عفيفه تغّذي نموده ام (سقاهما الله و جميع المؤمنين و المؤمنات شرابا طهورا) و انتساب پر افتخار و سلسله سيادت اسره و خانواده اينجانب با 29 واسطه به چهارمين اختر تابناك امامت و ولايت حضرت سيد الساجدين و زين العابدين علي بن الحسين (عليهما السلام) مي رسد و از سادات صحيح النسب كوه كمره كه از توابع و نواحي شهرستان تبريز شمرده مي شود؛ مي باشد و در اين رابطه مناسب و به جا مي بينم كه متذكر و متمثل به اشعار استاد شهريار رحمة الله عليه باشم

جز يك نسب كه از تو به خود بسته چيستم من آنچنانكه آل علي هست، نيستم

امّا مرا هم اي علي از خود مران كه من تا چشم داشتم به حسينت گريستم

پس از پايان تحصيلات ششم ابتدايي در شهرستان تبريز وارد مدارس علوم ديني شده و مشغول خواندن كتابهاي ادبيات فارسي معمول و متعارف آن زمان مانند گلستان، نصاب، تاريخ معجم، كليله و دمنه و كتابهاي ديگر و بعد مشغول فرا گرفتن كتب ادبيات عربي متعارف حوزه هاي آن عصر از محضر اساتيد بزرگوار و روحانيون عالي مقام گرديدم (غفر الله للماضين منهم و ادام الله افاضين الباقين و اداء حقوقهم) كه به اسم مبارك بعضي از بزرگواران اشاره و ياد آوري مي نمايم: مرحوم مغفور شيخ عبدالكريم دستجردي، آقاي حاج شيخ موسي ناصحي، آقاي ميرزا رحيم قراملكي و آقاي حاج شيخ جعفر اشراقي كه هر سه بزرگوار در قيد حيات مي باشند (وفقهم الله لمرضاته) و در سال 1340 هجري شمسي پس از ارتحال مرحوم حضرت آية الله العظمي بروجردي (رحمة الله عليه) به حوزه مقدسه علميّه قم (صانها الله عن الحوادث و الفتن) مشّرف شدم. پس از زحمات فراوان در مدرسه مباركه حجتيه (اعلي الله درجات مؤسسها و بانيها) حجره گرفته و تحصيل را ادامه دادم و باقيمانده لمعتين، رسائل و مكاسب را در محضر اساتيد بزرگوار و گرانقدري چون:

جناب مستطاب «حاج ميرزا جعفر سبحاني»، «حاج سيد جواد خطيبى»، «آقاي شيخ كريم مّلائي»، «آقاي ميرزا ابوالفضل علمائي» و «شيخ حسين ايوبي» استفاده كردم و جلدين كفايه را در محضر انور و پر فيض «مرحوم آية الله سيد محمد باقر طباطبائي بروجردي» معروف به (سلطاني) فرا گرفته و بهره جستم. (حشره الله مع اجداده الطاهرين و جزاه الله عن الاسلام خيرا).

از علوم عقلي كتاب شريف شرح تجريد را در خدمت مرحوم آقاي «شيخ اسحاق آستارائي» و شرح منظومه را در خدمت مرحوم شهيد بزرگوار «آيت الله دكتر محمد مفّتح» و مدت نه سال مشغول خواندن كتاب شريف اسفار مرحوم ملاصدرا در محضر نوراني و پر از معنويت و روحاني حكيم الهي «حضرت آيت الله جوادي آملي» (ادام الله ظله العالي) بوده و بهره كامل برده و مدت چهار سال از محضر اقدس و نوراني حكيم الهي و عارف رباني «حضرت آيت الله حسن زاه آملي»، مقداري از هئيت قديم و مقداري از مصباح الانس را تلّمذ نموده و استفاده كافي بردم و پيش از انقلاب مقدس اسلامي مرحوم شهيد بزرگوار فيلسوف عاليقدر و اسلام شناس آن هم به معني واقعي كلمه، «حضرت آيت الله مطّهري» (اعلي الله درجات العاليه و جعل ابخته مثواه) مدت كوتاهي در شب هاي پنجشنبه، خارج اسفار و روزها بحث شناخت، افاضۀ فيض مي فرمودند و اينجانب هم افتخار شركت داشتم.

پس از اتمام دورۀ سطح در علوم عقلي و نقلي قسمت خارج فقه و اصول را شروع نمودم كه نسبتاً زمان طولاني بود در محاضرات و دراسات آيات عظام و اسطوانه هاي فقه و فقاهت و مراجع گرانقدر آن زمان

حضور مستّمر داشتم و اول كسي كه در درس خارج او شركت نمودم و از چهرۀ دل آراي او لذت مي بردم؛ شخيصيت والا مقام و كم نظير، عالم متضلع و فقيه مطلق و نائب بر حق حضرت حجة بن الحسن العسكري (عليه السلام) و بينان گذار جمهوري اسلامي ايران «حضرت آيت الله العظمي امام خميني» بود (اعلي الله درجاته العاليه و جزاه الله عن الاسلام خيراً) و البته بايد بگويم من در آن زمان هنوز سطح را تمام نكرده بودم وليكن به جهت شدت محبت و اردات بي­شائبه­اي كه به ايشان داشتم؛ بعد ازظهرها در خارج اصول ايشان در مسجد اعظم قم افتخار محضرشان را داشتم و از جمله كساني­ كه از خرمن علمي آنها خوشه چيني نموده و استفاده كافي برده ام عبارتند از: «حضرت آيت الله شريعتمداري»، «حضرت آيت الله گلپايگاني»، «آيت الله علامه سيد علي فاني» كه مدت 12 سال در محضر پرفيضشان بهره مند شدم، «حضرت آيت الله داماد»، «حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملى»، «حضرت آيت الله فيروز آبادي»، «حضرت آيت الله وحيد خراساني» و ساير بزرگان علم (غفر الله الماضين منهم و اصال الله عمر الباقين).

(و اما خدمات اجتماعي): از 22 سالگي وظيفۀ سنگين امر به معروف و نهي از منكر را به عهده گرفته و در مناطق و محل­هاي مختلف مانند: تهران، تبريز، خلخال، آمل، اطراف تبريز و جاهاي ديگر منبر رفته و در اشتغال مقدس تبليغات ايفاء وظيفه نموده ام و در كنار تبليغات در اطراف تبريز و در تهران، حمام و لوله كشي محل و حسينيه و تعمير مساجد بنيان نهاده ام. و در خارج

كشور در آذربايجان شوروي منبر رفته ام و خاطرات شيرين و بياد ماندي دارم كه به يكي از آنها اشاره مي نمايم: در اولين شب ورودم كه شب اربعين حضرت سيد الشهداء عليه السلام بود در يك منزلي مجلس عزا و احسان منعقد شده بود. بنده هم به آنجا دعوت شدم و رفتم و پس از صرف شام، صاحب منزل آمد پيش من و گفت جناب آقا، بنده جهت اين احسان مبلغ چهار هزار مانت (واحد پول آنجا) خرج و هزينه نموده ام. خمس مبارك اين مبلغ چقدر مي شود بفرمائيد تا من پرداخت نمايم. براي بنده اين منظره بسيار جالب بود كه پس از گذشتن هفتاد و دو سال از حكومت كمونيستي و لامذهبي اين چنين عقيده پاك خودش را حفظ نموده است كه قدر آيه شريفه (يريدون ليطفئوا ...) تداعي مي شد.

و باز در قسمت خدمات و كار اجتماعي بايد بگويم از همان اوائل شروع به تحصيل، اشتغال مقدس تدريس و تعليم و در كنارش تربيت را به عهده گرفته ام. يعني از آن دوران كه در تبريز بودم تا به امروز كه سال 1387 هجري شمسي مي­ باشد؛ اكثر متون و كتب درسي را در دوره هاي مكرر تدريس نموده ام و الان هم بحمدالله و المنه در حوزه علميه مقدسه قم در محضر پر فيض حضرت فاطمه المعصومه (عليها سلام)، تدريس مكاسب و كفاتين ادامه دارد و از خداوند منّان توفيقات هر چه بيشتر براي سالكان راه حق و حقيقت و راهيان علم و عمل عموماً و براي اين كمترين و خاك پاي پويندگان راه سعادت خصوصاً مسئلت مي نمايم

و حسن عاقبت و رضاي حضرت حق (جل و علي) براي عموم شيعيان امامت و ولايت خواهانم. (و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين). ضمناً در كار تصحيح و تحقيق بعضي از كتابهاي علمي مانند: كتاب «مهذب قاضي ابن براج» و ساير كتابها مشاركت داشتم. و ضمناً چندين سال است كه امامت ظهرين و عشائين و تبليغ و نشر احكام و تفسير قرآن كريم در مسجد قائم واقع در بلوار شهيد منتظري را تقبّل نموده و مشغول هستم.

كوهي كرماني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1276 ش)، اديب، محقق، روزنامه نگار و شاعر. در اوان كودكى تحصيلات چندانى نكرد و در اداره ى يكى از روزنامه ها به شاگردى پرداخت. وى در 1302 ش اقدام به تأسيس و انتشار «نسيم صبا» كرد. كوهى بعدها از كار روزنامه نگارى دست كشيد و به عضويت وزارت فرهنگ درآمد. وى يكى از ارادتمندان ملك الشعراى بهار و از طرفداران سرسخت سيد حسن مدرس بود. كوهى از نخستين كسانى است كه به گردآورى ادبيات عاميانه پرداخت و مدت ها در كار تصحيح نسخه ها و چاپ آثار متقدمين فعاليت داشت كه در اين راه، ملك الشعراى بهار و سعيد نفيسى او را يارى مى كردند. «ترانه هاى ملى- فهلويات» وى را پروفسور كريستين سن به آلمانى و پرفسور هنرى ماسه به فرانسه ترجمه نموده اند. وى در تهران درگذشت. از ديگر آثارش: «از شهريرور 1320 تا فاجعه ى آذربايجان»؛ «غوغاى جمهورى»؛ «افسانه هاى روستايى ايران»؛ «خلنامه»، شعر؛ «هفتصد ترانه»؛ «سوگواريهاى ادبى در ايران»؛ «راهنماى اهل ذوق يا بهترين غزلهاى سعدى و حافظ»؛ گلچينى از «مثنوى»؛ اهتمام در چاپ «مزارات كرمان»؛ اهتمام در چاپ «كلمات عليه غرا»، از سلسله ى انتشارات روزنامه ى «نسيم صبا»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (467 -466 ،461 -460)، تاريخ جرايد (302 -301/ 4)، تذكره ى شاعران كرمان (417 -415)، الذريعه (235/ 25 ،326/ 20 ،230/ 18 ،72/ 16 ،260/ 12 ،251/ 7 ،927 -926/ 9)، زندگينامه رجال و مشاهير (316 -314/ 5)، ستارگان كرمان (315 -313)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3407 ،3136 -3135 ،3001 ،2763 ،2374 ،2035 ،1637/ 2 ،1286 ،846 ،294 ،173/ 1)، كتابنامه نخستين دهه ى انقلاب (299)، مزارات كرمان (دو- هفت)، مؤلفين كتب چاپى (850 -848/ 2)، يغما (س 22، ش 100 -97 ،2).

كهنمويي پور، ژاله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

ژاله كهنمويي پور در سال 1325 در تهران متولد شد. وي دوره ابتدايي و متوسطه را در همين شهر گذراند و چون شاگرد باهوش و موفقي بود، توانست در 1344 در رشته زبان ادبيات فرانسه دانشگاه تهران پذيرفته شود. او در 1349 دوره كارشناسي را با موفقيت به پايان برد و براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت. كهنمويي پور دوره كارشناسي ارشد و دكترا را در رشته ادبيات معاصر فرانسه در دانشگاه هوت برتاني (رن _ فرانسه) گذراند.وي دوره دكترا را در 1352 در آكادمي رن (دانشگاه هوت برتاني) به پايان برد. كهنمويي پور پس از پايان تحصيلات، به ايران بازگشت و در 1360 مديرگروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تهران شد. وي تا سال 1370 در آن سمت باقي بود و در طول اين مدت توانست خدمات شايسته اي را به انجام رساند. گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه گرايش : زبان و ادبيات فرانسه تحصيلات رسمي و حرفه اي : ژاله كهنمويي پور توانست در 1344 در

رشته زبان ادبيات فرانسه دانشگاه تهران پذيرفته شود. او در 1349 دوره كارشناسي را در رشته زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تهران با موفقيت به پايان برد و براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت و دوره كارشناسي ارشد را در سال 1350 با پايان نامه «تصوير زن در آثار آندره ژيد» و دكترا را در رشته ادبيات معاصر فرانسه در دانشگاه هوت برتاني (رن _ فرانسه) در سال 1352 اخذ كرد «مقايسه ميان انديشه و سبك آندره ژيد و پل والري از طريق مكاتباتشان» نيز عنوان پايان نامه دكتراي ژاله كهنمويي پور است كه در آكادمي رن (دانشگاه هوت برتاني) به دفاع از آن پرداخت. هم دوره اي ها و همكاران : از همكاران ژاله كهنمويي پور ميتوان به نسرين دخت خطاط و علي افخمي، اشاره كه «فرهنگ توصيفي نقد ادبي» را در سال 1381 با همكاري آنان تدوين و تأليف كرده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ژاله كهنمويي پور پس از پايان تحصيلات، به ايران بازگشت و در 1360 مديرگروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تهران شد. وي تا سال 1370 در آن سمت باقي بود و در طول اين مدت توانست خدمات شايسته اي را به انجام رساند. سپس در 1383 به عنوان معاون پژوهشي دانشكده زبان هاي خارجي مشغول به كار شد و با مجلات مختلفي چون Dialogues et Cultures مجله پژوهش دانشكده زبان هاي خارجي، پژوهشنامه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي، مجله رشد زبان، مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشكده تبريز، مجله مدرس در دانشگاه تربيت مدرس و... همكاري و مقالات با ارزش و مفيدي

را تأليف يا ترجمه كرد. فعاليتهاي آموزشي : ژاله كهنمويي پور در دانشگاه تهران به تدريس زبان فرانسه مشغول مي باشد. ژاله كهنمويي پور از استادان دانشگاه تهران است كه در زمينه ترجمه آثار و گسترش زبان فرانسه در دانشگاه نقش به سزايي داشته و تلاش هاي بسياري كرده است. و همچنين راهنمايي بيش از 10 پايان نامه كارشناسي ارشد نيز بوده است كه مواردي از آن به شرح زير است: _ «مضمون آب وخاك در آثار كولت» _ «نوشتار زن در ادبيات معاصر فرانسه» _ «نوشتار خود زندگي نامه اي در آثار آني ارنو و ...»ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ژاله كهنمويي پور تاكنون مسئوليت سه طرح پژوهشي را به عهده داشته است كه عبارتنداز:«واژه نامه توصيفي و تحليلي نقد ادبي»، «واژه نامه تجزيه و تحليل گفتمان و آموزش زبان كاربردي در دوره كارشناسي.»چگونگي عرضه آثار : آثار ژاله كهنمويي پور علاوه بر تاليفات و مقالات، به ترجمه آثار ادبي فرانسه نيز ميتوان اشاره كرد: اصولاً فرهنگ نويسي اكنون يكي از شاخه هاي مهم علوم انساني است كه مورد توجه بسيار واقع شده است. اهميت فرهنگ نويسي دوزبانه وقتي بيشتر مي شود كه در مورد نقد ادبي به ويژه در زبان فرانسه با آن ادبيات پربارش صورت گيرد. از اين رو «فرهنگ توصيفي نقد ادبي» كه با تلاش پيگير و تحقيقات پربار مؤلفانش از جمله ژاله كهنمويي پور استاد دانشگاه و مترجم زبان فرانسه، صورت گرفته، درخور اهميت بسيار است. ترجمه آثار همواره توانسته افكار انسان ها را به همديگر نزديك كرده، آن ها را با افكار، انديشه ها و نگرش هاي

مردمان و كشورهاي ديگر آشنا سازد. زبان فرانسه با قدمت بسيار و ادبيات پربارش جايگاه ويژه اي دارد. نويسندگان و شاعران فرانسوي در طول تاريخ ادبيات جهان همواره سهم بسياري داشته اند و چهره هاي شناخته شده ادبيات فرانسه از بزرگان ادبيات جهان اند. كمتر كسي را سراغ داريم كه به ادبيات علاقه مند باشد و از آثار سارتر دوبووار، كامو، كلود سيمون و.... بهره نگرفته باشد. از اين رو، نقش مترجمان آثار فرانسوي بسيار حائز اهميت و قابل ستودن است. بي شك، در اين مسير مترجمان بسياري عمر خود را صرف ترجمه و تدوين آثار ادبي كرده و هر كدام گوشه اي از اين دنياي بزرگ را به تصوير كشيده اند. در زمينه ادبيات فرانسه نيز به سبب آشنايي ديرينه ايرانيان با فرهنگ ممالك فرانسه، نقش مترجم نقشي مهم در ارتباط ميان دو كشور بوده است و مترجمان مهمي نيز در اين فاصله ظهور يافته اند. ژاله كهنمويي پور از استادان دانشگاه تهران است كه در زمينه ترجمه آثار و گسترش زبان فرانسه در دانشگاه نقش به سزايي داشته و تلاش هاي بسياري كرده است. دكتر ژاله كهنمويي پور از استادان فعال و پژوهشگري است كه همگام با كار تدريس، در بسياري از همايش هاي مربوط به زبان فرانسه از جمله هفتمين كنگره استادان زبان فرانسه در يونان، كنگره بين المللي استادان زبان فرانسه در آسيا و اقيانوسيه در چين، هشتمين كنگره استادان زبان فرانسه در لوزان سوئيس و نهمين كنگره استادان زبان فرانسه در توكيو شركت داشته است. و نيز شركت در سمينارها و همايش هاي داخلي و خارجي: _ كنگره بين المللي

استادان زبان فرانسه / آتلانتا _ همايش اسطوره و ادبيات / تهران _ همايش نقد ادبي / تبريز _ همايش استادان زبان فرانسه / فرانسه _ همايش ترجمه متون / آرل فرانسه و ... را در كارنامه دارد. آثار : آموزش مكالمه فرانسه ، انواع شعر و صناعات شعري در زبان فرانسه ويژگي اثر : باهمكاري دكتر ضياءالدين دهشيري , انتشارات دانشگاه تهران ,1372 .3 انواع نوشته هاي منثور ، تئاتر و شقاوت ويژگي اثر : ترجمه، چاپ 1374 نشر قطره . كتاب «تئاتر و شقاوت» ترجمه اي از ژاله كهنمويي پور است كه توسط نشر قطره وارد بازار نشر شده است. اين اثر كه مؤلف آن پيربرونل، استاد برجسته دانشكده پاريس است، نقدي بر تئاتر و شقاوت در تئاتر قديم و جديد در آثار نمايشنامه نويساني چون آنتون آرتو، ون كلايست و جان فورد دارد. در اين اثر، كوشش شده برداشتي كه آنتون آرتو در اثرش «تئاتر و همزادش» درباره زبان سحرآميز تئاتر داشته است، مورد بررسي قرار بگيرد و در مقام مقايسه با ديدگاه هاي نمايشنامه نويسان ديگر نيز قضاوت شود. 5 تراژدي سياسي، تصوير زن در آثار آندره ژيد ويژگي اثر : پايان نامه كارشناسي ارشد 13507 فرهنگ توصيفي نقد ادبي ويژگي اثر : فرهنگ توصيفي نقد ادبي با همكاري نسرين دخت خطاط و علي افخمي تأليف شده است. اين فرهنگ گرچه داراي عنوان نقد ادبي است، ولي همه بحث هاي ادبي اعم از انواع صناعات ادبي،

مكتب هاي ادبي و تاريخ ادبيات را دربرمي گيرد. به اين ترتيب در تأليف اين كتاب علاوه بر مفهوم خاص نقد كه مبتني بر نظريه هاي ادبي است، مفهوم عام و گسترده آن كه نگرش به ادبيات است، نيز مدنظر بوده است. همچنين هدف اصلي از نگارش اين فرهنگ ارائه مجموعه اي از اطلاعات در زمينه ادبيات و نقد ادبي به خوانندگان، بويژه دانشجويان بوده است. از اين رو، هم توصيفي و هم تطبيقي است. بدين معني كه تنها به معادل يابي كوتاه و نارسا اكتفا نشده و توصيف واژه ها با ذكر مثال هاي متعدد آورده شده است. از سوي ديگر، مؤلفان تا حد امكان كوشيده اند براي هر واژه نقد در ادبيات فرانسه، معادل تطبيقي آن را (اعم از صناعات ادبي، انواع ادبي و جريانات و مكتب هاي ادبي) در زبان و ادبيات فارسي بيابند. در «فرهنگ توصيفي نقد ادبي» در مدخل شامل اجزاي زير است: _ تعريف و توصيف واژه، همراه با ذكر مثال در متن فرانسوي. در برخي مدخل ها، مثال ها و بخصوص اشعار ترجمه شده است، ولي چون ترجمه بعضي از اصطلاحات يا ابيات شعري براي بيان مطلب و توضيح مدخل ضروري نبوده، تنها به اصل متن اكتفا شده است. _ ارائه، معادل هاي تطبيقي در زبان و ادبيات فارسي ?_ ارائه واژه هاي مترادف كه بتوان با مراجعه به آن ها توضيحات بيشتري در مورد مدخل به دست آورد. _ كتابنامه مربوط به هر مدخل 8 مقايسه ميان انديشه و سبك آندره ژيد و پل والري از طريق مكاتباتشان ويژگي اثر

: پاياننامه دكترا 13529 نقد ادبي فرانسه ويژگي اثر : با همكاري دكتر نسرين خطاط , انتشارات سمت ,1374 .

كي استوان تهراني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1348 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در بندر انزلى به دنيا آمد. در مدارس قديمه تحصيل كرد. وى مدتى با ميرزا حسن رشديه به كار تدريس و تعليم مشغول شد. كى استوان در نخستين مجلس مؤسسان ايران به نمايندگى مردم گيلان انتخاب شد. همچنين از دوره ى چهارم به بعد چند دوره نمايندگى مردم انزلى را در مجلس شوراى ملى به عهده داشت. سپس از فعاليت هاى انتخاباتى چشم پوشيد و به دعوت وزارت امور خارجه، راهى چين گرديد. او در 1303 ش روزنامه ى «پرساد» را منتشر كرد و پس از بازگشت از چين به انتشار روزنامه ى «مظفر» در تهران پرداخت. كى استوان كتابخانه ى باارزشى جمع آورى كرد كه از لحاظ مجموعه ى جرايد و مجلات فارسى و شبنامه و فوق العاده هاى سياسى واجد اهميت بود. از آثار وى: «سياست موازنه ى منفى در مجلس چهاردهم» يا «سير تاريخى مشروطه ى ايران»؛ «نژاد و زبان»؛ تدوين و چاپ «ديوان» شمس الشعرا سروش؛ اهتمام در انتشار كتاب «اعتقادات» شيخ صدوق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نوين (312)، الذريعه (132/ 24 ،273/ 12)، سواد و بياض (586)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3266 ،2052/ 2 ،281/ 1)، كتاب گيلان (714/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (850/ 2)، نخبگان سياسى ايران (477/ 4).

كي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1299، تبريز.

درگذشت: 1366، پاريس.

محمود كى از خاندان قائم مقام و جد بزرگ او يوسف صدرالاشرف برادرزاده ى ميرزا جعفرخان مشيرالدوله (مهندس باشى) بود. محمود كى در دبيرستان نظام و دانشكده ى افسرى تحصيل كرد و به درجه ى سرلشگرى رسيد. چهار سال وابسته ى نظامى ايران در فرانسه بود. مدتى به تربت حيدريه تبعيد شد. سرانجام در سال 1354 بازنشسته گرديد. اهل قلم بود و به

شعر و ادبيات و تاريخ علاقه داشت.

ترجمه هاى او سرگذشت مرشال نى، يادداشت هاى ناپلئون جوان، هنر جنگ اثر سورن تزو است. مقاله ى «نامه هاى وزير مختار ايران در فرانسه به وزير امور خارجه در زمان ناصرالدين شاه» در مجله «بررسى هاى تاريخى» منتشر شد. از آثار چاپ نشده ى او كتابى است به نام شاه مهبولستان اثر ژاك دمورگان باستان شناس فرانسوى. دمورگان اين كتاب را با نام مستعار قره گوز افندى انتشار داده بود. اين كتاب قرينه گونه اى است به كتاب معروف حاجى بابا اصفهانى جميز موريه.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كيا تهراني، صادق، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، زبان شناس، استاد دانشگاه و شاعر، متخلص به تيرا. در تهران به دنيا آمد. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در آموزشگاه هاى ادب، ثروت و دارالفنون به پايان رساند. سپس در رشته ى زبان و ادبيات فارسى به تحصيل پرداخت و در 1320 ش به اخذ ليسانس نايل آمد و وارد خدمت وزارت فرهنگ شد. وى در 1323 ش به اخذ درجه دكتراى ادبيات توفيق يافت و آن گاه در سمت دانشيارى در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد. در 1330 به عنوان استاد زبان و ادبيات پهلوى در آن دانشكده ارتقاء يافت. دكتر كيا در اشعارش گاهى از واژه هاى پهلوى كه امروز در زبان فارسى از ميان رفته استفاده مى كرد. از آثارش: «چند نمونه از متن نوشته هاى پهلوى»؛ «داستان جم»، با همكارى دكتر مقدم؛ «گشته دبيره» يا «خط كستج»، درباره ى خط كتيبه ها و سكه ها و مهرهاى دوره ى اشكانى و ساسانى؛ «گويش آشتيان»؛ «ماه فروردين روز خرداد»، متن پهلوى و ترجمه ى فارسى با واژه نامه؛ «نقطويان يا پسيخانيان»؛ «واژه نامه ى گرگانى»؛ «يادداشتى درباره ى آرامگاه زرتشت در بلخ»؛ «يادداشتى

درباره زبان رازى و طهرانى»؛ «واژه نامه ى طبرى»، با مشاركت دكتر مقدم؛ مجموعه ى اشعارى به نام «كابل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (489)، الذريعه (11/ 25 ،292/ 24 ،32 -31/ 19 ،253/ 18 ،37/ 8)، سخنوران نامى معاصر (952 -948/ 2)، شرح حال رجال معاصر مازندران (164 -162/ 2)، فرهنگ سخنوران (774)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3440 ،3439 ،3304 ،2864 -2863 ،2787 ،2725 ،2630 ،2579 ،2555 ،1655/ 2 ،1326 ،1119 ،417 -415 ،400 ،345/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (300)، مؤلفين كتب چاپى (499 -498/ 3).

كيا خانلري، زهرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مترجم، محقق.

تولد: 1294، تهران.

درگذشت: اسفند 1369.

زهرا كيا (خانلرى)، فرزند هادى نورى نواده حاج شيخ فضل الله نورى، تحصيلات دبستانى را در مدرسه ناموس به پايان رسانيد و تحصيلات دبيرستانى را در دارالمعلمات مركزى (دانشسراى مقدماتى) انجام داد و بلافاصله در سن هفده سالگى به تدريس در مدارس ملى و دولتى پرداخت و خود براى گذراندن امتحانات دوره ى كامل متوسطه با پسران آماده كرد و اجازه ى آن را نيز از معارف دريافت نمود و در سال 1314 پس از گذراندن امتحان ورودى در رشته ى ادبيات فارسى دانشكده ى ادبيات تهران كه در زمان دانشسراى عالى ناميده مى شد قبول شد و در سال 1318 به اخذ ليسانس نايل آمد و سپس ضمن خدمت دولتى در رشته ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى كه تازه تأسيس شده بود ادامه تحصيل داد و در سال 1323 با گذراندن رساله خود درباره ى «سبك ادبى تواريخ ايران بعد از اسلام تا قرن نهم» به اخذ دكترى نايل آمد.

پس از چند سال تدريس در دبيرستان به رياست دبيرستان نوربخش (رضاشاه كبير سابق) منصوب شد و چند سال

به سمت دانشيارى و پس از آن به مقام استادى دانشكده ى ادبيات نايل آمد.

در سال 1320 با پرويز خانلرى همكلاسى رشته ى دكتراى خود ازدواج كرد و با كمك هم مجله «سخن» را در سال 1322 منتشر كردند و در اين ايام در شوراى زنان با دكتر فاطمه سياح و عده اى ديگر به فعاليت هاى اجتماعى پرداخت و به سمت منشى هيئت مديره ى شورا منصوب شد. زهرا خانلرى پس از مرگ دردناك پسر هشت ساله اش از هر گونه فعاليت اجتماعى دست برداشت و تنها به كارهاى ادبى خود ادامه داد.

او از هفده سالگى بنا بر ذوق شخصى به مطالعه و نوشتن مقالات در جرايد روز پرداخت و در همان ايام دو داستان به نام پروين و پرويز و ژاله يا رهبر دوشيزگان (1315) نوشت و چنان كه ذكر شد در مجله «سخن» به داستان نويسى و ترجمه ى مقالات پرداخت. در سال 1339 براى مطالعه درباره ى كتب درسى به كشورهاى فرانسه و انگلستان سفر كرد و در بازگشت در سازمان كتاب هاى درسى با عده اى از همكارانش دست به تغيير در كتاب هاى درسى مدارس زد و كار او از اولين كتاب دبستانى آغار نمود و به كلى سبك كتاب هاى گذشته را عوض و كتاب هاى تازه را به سبك جديد با در نظر گرفتن محيط و زبان كشور خود تأليف كرد و براى آموزگاران نيز روش تدريس نوشت تا با سهولت بتوانند كتاب هاى تازه را تدريس نمايد و اين همكارى را تا كتاب فارسى اول دبيرستان ادامه داد و كتاب هاى پنجم و ششم دبيرستان را شخصا نوشت و اين كتاب ها از سال 1341 به تدريج به صورت كتاب هاى رسمى در سراسر

كشور تدريس شد. و چون هميشه در ضمن تدريس در دبيرستان و دانشگاه به اين نكته برمى خورد كه شاگردان از داستان هاى منظوم و معروف ادبى زبان فارسى به كلى بى اطلاع اند و هرگز فرصت خواندن آنها را ندارند بنابراين درصدد برآمد كه اين داستان ها را خلاصه كند و به لباس نثر درآورد. اين مجموعه كه با شيوه ى خاصى نوشته شد به نام داستان هاى دل انگيز ادبيات فارسى (1337) منتشر و دوباره تجديد چاپ شد و برنده ى جايزه ى يونسكو در ايران شد.

از آثار ديگر اوست: پروين و پرويز (داستان)، ژاله يا رهبر دوشيزگان (داستان، 1315)، راهنماى ادبيات فارسى، فرهنگ اعلام، اصطلاحات (1341)، فرهنگ ادبيات فارسى (1348)، نمونه فارسى در سلسله شاهكارهاى ادبيات فارسى، داستان حسنك از تاريخ بيهقى (1351)، برگزيده ى قابوسنامه (تصحيح از قديمى ترين نسخ، 1352)، كتاب هاى فارسى و دستور در سلسله كتاب هاى درسى، افسانه ى سيمرغ (از منطق الطير عطار)، براى كودكان، ترجمه شب هاى روشن (اثر فئودر داستايوسكى، 1324)، رنج هاى جوانى ورتر (اثر آندره موروآ، 1322)، بيست داستان (از پيراندللو، 1335)، آقاى رييس جمهور (اثر ميگل انخل آستورياس، 1348)، سه داستان حماسى فارسى براى گنجينيه ى ادبيات كودكان، نمونه ى غزل فارسى (1343)، دنياى خيال، (اثر آندره موروآ، 1349)، توروتوميو (1351)، پاپ سبز (1360).

(1369 -1294 ش)، نويسنده و مترجم. نسبش به حاج شيخ فضل اللَّه نورى مى رسد. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى در مدرسه ى ناموس، تحصيلات متوسطه را در دانشسراى مقدماتى، به پايان رساند و بلافاصله به تدريس در مدارس ملى و دولتى پرداخت. در 1318 ش موفق به اخذ ليسانس در رشته ى ادبيات فارسى از دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران شد. وى، در ضمن خدمات دولتى،

در رشته ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى ادامه ى تحصيل داد و با ارائه ى رساله ى خود درباره ى «سبك ادبى تواريخ ايران بعد از اسلام» موفق به اخذ مدرك دكترا شد. پس از چند سال تدريس در مدارس و رياست دبيرستان نوربخش به سمت دانشيارى و سپس به مقام استادى دانشگاه ادبيات رسيد. وى به اتفاق همسرش، پرويز ناتل خانلرى، در 1322 ش مجله ى ادبى «سخن» را منتشر كرد و در اين ايام در شوراى زنان با دكتر فاطمه سياح و عده اى ديگر به فعاليت هاى اجتماعى پرداخت. او براى مطالعه درباره كتب درسى به كشورهاى فرانسه و انگلستان سفر كرد و پس از بازگشت، در سازمان كتاب هاى درسى با عده اى از همكارانش به تغيير و تحول در كتب درسى پرداخت. از آثار وى: «پروين و پرويز»، داستان؛ «ژاله يا رهبر دوشيزگان»، داستان؛ «نمونه ى غزل فارسى»؛ «راهنماى ادبيات فارسى»؛ «داستانهاى دل انگيز ادبيات فارسى»؛ برگزيده «قابوسنامه»؛ «داستان حسنك»، «از «تاريخ بيهقى»؛ «افسانه سيمرغ»، براى كودكان، از «منطق الطير» عطار؛ ترجمه هاى: «بيست داستان»، «سه انديشه ى دخترك گوژپشت»، «خانه ى افسون زده»، «انتقام سگ»، «روسرى سياه»، «شب عروسى»، «كداميك است»، «دود»، «زن مرده و زن زنده»، «سكته ناقص»، «گل سرخ»، «سرگرمى»، «چائولا ماه را كشف مى كند»، «نمازخانه كوچك»، «پاسخ»، «بيچاره آن مرحوم»، «دو و دو شش»، «لباس نو»، «گربه، پرنده، ستارگان»، «دنياى خيال»، «شبهاى روشن»، «رنجهاى جوانى ورتر»، «آقاى رئيس جمهورى»، «پاپ سبز».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :

[1] صد سال داستان نويسى (1 و 772/ 3 ،415/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (132 -131)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3335 ،3314 ،3310 -3309 ،2800 -2799 ،2757 ،2712 ،2622 ،2093 ،2091 ،2036 ،2007 ،1975

،1778 ،1773 ،1750 ،1634/ 2 ،1484 -1483 ،1245 ،1093 ،602 ،584 ،582 ،557 ،554 ،348/ 1)، كارنامه ى زنان (220 -217)، مؤلفين كتب چاپى (250 -249/ 3).

كياالحسيني، ضياءالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ضياء الدين كيا الحسيني

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/5/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد ضياء الدين كيا الحسيني در مرداد ماه سال 1340 در خانواده اي متوسط در روستا به دنيا آمدم. تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را در گرگان به سال 1358 به اتمام رسانده و در همان سال براي تحصيلات عاليه در يكي از مراكز عالي مشهد در رشته تأسيسات حرارتي قبول شده و مشغول به تحصيل شدم. با شروع انقلاب فرهنگي در خرداد سال 1359 به كارهاي فرهنگي ديني در شهرستان «كردكوي» مشغول بودم.

در سال 1360 با شركت در امتحانات ورودي حوزه علميه قم و موفقيت در آنان (كه از قبل علاقه مندي به اين دروس در اينجانب وجود داشته و با مطالعه آثار شهيد مطهري بيشتر شد)، وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه (امام صادق عليه السلام) مشغول به تحصيل شدم. در سال 1367 دوره سطح را تمام كرده و مشغول درس خارج گشتم كه عمده اساتيد سطح اينجانب در شرح لمعه «حجت الاسلام و المسلمين سيد علي اكبر مدني» و در رسائل از محضر استاد «مصطفي اعتمادي» و در مكاسب از محضر مرحوم استاد «احمد پاياني» و در كفايه و خيارات مكاسب از محضر استاد «محمد حسن قديري» بهره بردم. خارج اصول را عمدتاً از محضر اساتيد: «وحيد خراساني» و «تبريزي» بهره بردم. و اين حضور به مدت 7 سال ادامه داشت.

با

اتمام دروس سطح و تاسيس دانشگاه مفيد توسط «حضرت آيت الله موسوي اردبيلي»، در آنجا مشغول به تحصيل رشته «اقتصاد» در مقطع كارشناسي شدم و در سال 73 با اتمام مقطع كارشناسي وارد مقطع كارشناسي ارشد شدم. در سال 1377 با نوشتن پايان نامه خود با عنوان: «زكات در قرآن و تخمين تابع آن در ايران» مطالعه موردي سال هاي 75 _ 1361 فارغ التحصيل شدم و به عنوان عضو هيئت علمي در آنجا مشغول به فعاليت علمي شدم. در طي اين مدت به تدريس و تدوين بعضي از مقالات و آثار علمي پرداخته و در سال 1380 در امتحان ورودي اولين دوره دكتري اين دانشگاه قبول و در حال حاضر (1384) امتحانات آموزشي و جامع را پشت سر گذاشته و مشغول تدوين پايان نامه مي باشم.

كياشمشكي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل كياشمشكي

محل تولد : شميران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالفضل كياشمشكي پس از گذراندن دوران تحصيلي رسمي در مقاطع ابتدايي، راهنمايي، متوسطه و اخذ مدرك ديپلم در رشته (رياضي فيزيك)، به دليل علاقه بسيار به معارف ديني وارد حوزه علميه شدم. در سال 1363 ابتداء به حوزه علميه «حضرت قائم (ع) چيذر» رفته و طي چهار سال دروس مقدمات و سطوح را به پايان رسانده و در سال 1367 وارد حوزه علميه قم شدم. پس از موفقيت در آزمون هاي سطح و تشكيل پرونده در شوراي مديريت حوزه علميه قم، موفق به شركت در دروس خارج آيات عظام: «ميرزا جواد تبريزى»، «وحيد خراساني»، «فاضل لنكراني»، «ميرزا هاشم آملي» و «سيد محمود هاشمي شاهرودي» شدم. در

كنار دروس خارج فقه و اصول، توفيق حضور در دروس (فلسفه و عرفان) اساتيد فن، حضرات آيات: «حسن زاده آملي» و «جوادي آملي» را يافتم و موفق به تحصيل كتب اساسي (فلسفه و عرفان): «اسفار اربعه»، «تمهيد القواعد»، «فصوص الحكم» و «مصباح الأنس» شدم.

همزمان در سال 1372 در آزمون تربيت مدرس دانشگاه قم شركت نموده و پس از قبولي در آزمون و گذراندن دوره، مدرك كارشناسي ارشد در رشته (الهيات و معارف اسلامي) را اخذ نمودم. سال 1374 پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد، در آزمون دكتري دانشگاه تهران شركت نموده و پذيرفته شدم و در سال 1379 موفق به پايان دوره دكتري و دفاع رساله خود با عنوان: «معاد جسماني در حكمت متعاليه» با درجه عالي شدم. در كنار تحصيل در دانشگاه، رساله سطح چهار حوزه (مدارج علمي) را با موضوع «تقليد ميت» نوشته و مدرك سطح چهار حوزه را نيز دريافت كردم. همزمان با تحصيل، به تدريس در حوزه و دانشگاه نيز اشتغال داشتم و علاوه بر دروس (فقه، اصول و سطوح)؛ فلسفه، عرفان و كلام را نيز تدريس مي نمودم. به قدر وسع فعاليت هاي پژوهشي نيز در قالب كتاب و مقاله داشته ام و در حال حاضر نيز تمام وقت من صرف تدريس و تحقيق در مباحث معارفي به ويژه فلسفه، عرفان، كلام و تفسير مي شود.

كيوان سميعي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1292 ش)، محقق، اديب و شاعر، متخلص به كيوان. در كرمانشاه به دنيا آمد. در كنار تحصيلات جديد، صرف و نحو را نزد ميرزا باقر توحيدى فراگرفت. او همچنين منطق و نحو را نزد شيخ عزيزاللَّه واعظ خواند و

علوم عربى و منطق و نحو و اصول و فقه را نزد حاج آقا ميبدى ادامه داد. در نوزده سالگى براى تكميل تحصيلات به قم رفت و از آيت اللَّه سيد محمد حجت بهره برد. او معقول را نزد آيت اللَّه ميرزا محمد على شاه آبادى فراگرفت. آن گاه به مشهد رفت و ادبيات را نزد اديب نيشابورى دوم تكميل كرد. وى همچنين در محضر حكيم آقابزرگ عسكرى و فرزندش ميرزا مهدى عسكرى بهره برد. سپس به تهران آمد و با مجامع ادبى و بزرگان و دانشمندان آشنا شد و از محضر حاج شيخ عبداللَّه حايرى و حاج شيخ عباسعلى كيوان قزوينى استفاده برد. آن گاه به زادگاهش بازگشت و چندى از محضر سردار كابلى كسب فيض نمود. در 1322 ش به تهران آمد و مقيم گشت و به مطالعه و تحقيق و تأليف پرداخت. او مدتى امور حقوقى بانك كشاورزى را عهده دار بود. وى در تهران وفات يافت و در بهشت زهرا، در قطعه ى هنرمندان، دفن شد. از آثارش: «زندگانى سردار كابلى»؛ مقدمه اى بر «مفاتيح الاعجاز فى شرح گلشن راز»؛ «راز دل»، مجموعه شعر؛ مقدمه اى بر «ديوان آزاد همدانى»؛ رساله اى در «شرح حال طبيب اصفهانى»؛ شرح و مقدمه «ديوان» رنجى؛ مقدمه بر «ديوان» صابر همدانى؛ «تحقيقات ادبى يا سخنانى پيرامون شعر و شاعرى»؛ مقدمه بر «اوصاف الاشراف» خواجه نصير؛ مقدمه بر «قبله شناسى» سردار كابلى.[1]

محقق، شاعر.

تولد: 1292، كرمانشاه.

درگذشت: 4 مرداد 1372، تهران.

غلامرضا كيوان سميعى متخلص به «كيوان»، فرزند محمد صادق، تحصيلات ابتدايى را در دبستان نصرت در كرمانشاه به پايان برد. در كنار درس هاى دبستانى به فراگيرى علوم عربى و قرآنى نزد برخى استادان كرمانشاه از

جمله ميرزا باقر توحيدى و شيخ عزيزالله واعظ پرداخت. سپس به دبيرستان رفت و همچنان پس از فراغت از مدرسه به فراگرفتن علوم عربيه پرداخت و شرح سيوطى بر الفيه ابن مالك و حاشيه ى ملا عبدالله بر تهذيب در منطق و شرح جامى بر كافيه ابن حاجب در نحو و معالم الاصول و جلد اول قوانين الاصول در علم اصول و اكثر شرح لمعه را در فقه، نزد حاج آقا محمد ميبدى تلمذ كرد و در خلال دروس دبيرستانى و علوم عربيه شب ها به تحصيل در رشته ى رياضيات و زبان انگليسى پرداخت. در نوزده سالگى پس از طى دوره دبيرستان به قم رفت و به فراگيرى علوم اسلامى ادامه داد. رسائل را نزد آيت الله سيد محمد بهجت كوه كمره اى و مبداء و معاد ملاصدرا را نزد آيت الله محمدعلى شاه آبادى خواند و سپس به مشهد رفت و در محضر شيخ محمدتقى راموز مشهور به اديب نيشابورى (ثانى) درس مطول را خواند. از استادان ديگر وى آقا بزرگ عسگرى و آقا ميرزا مهدى بودند.

آنگاه به تهران آمد و علم كلام را از شريعت سنگلجى آموخت و در تهران با مجامع ادبى و اديبان رفت و آمد داشت و با شيخ عبدالله حايرى (رحمت عليشاه) و شيخ عباس على كيوان قزوينى به مشرب عرفان آشنا شد و شرح قيصرى بر فصوص الحكم را فراگرفت.

آنگاه به زادگاه خود بازگشت و چندى نيز از محضر حيدرقلى خان سردار كابلى جامع معقول و منقول و رياضيات كسب فيض كرد و به دنبال معيشت چندى به تجارت پرداخت. سرانجام به استخدام بانك كشاورزى درآمد. و سال ها امور حقوقى بانك را عهده دار بود و پس از

سى سال خدمت در سال 1352 بازنشسته شد.

علاوه بر مقالات كيوان سميعى در مجله هاى «دعوت اسلامى» (نخستين مقاله وى در سال 1309 در همين مجله به چاپ رسيد)، «شفق سرخ»، «كرمانشاه»، «وحيد» و روزنامه ى «كيهان»، از جمله آثار وى است: زندگانى سردار كابلى مشتمل بر حوادث افغانستان در قرن نوزدهم ميلادى (1361)؛ مقدمه اى بر شرح گلشن راز (شيخ محمد لاهيجى، 1337)؛ رساله در شرح احوال طبيب اصفهانى (1347)؛ تحقيقات ادبى يا سخنانى پيرامون شعر و شاعرى (1361)؛ كتاب چند جلدى اوراق پراكنده (مجموعه مقاله ها، 1366)؛ مقدمه بر قبله شناسى (تصنيف سردار كابلى، 1324)؛ مقدمه بر اوصاف الاشراف خواجه نصير طوسى (1336)؛ مقدمه بر تذكره مختصر شعراى كرمانشاه (تأليف باقر شاكرى، 1337)؛ مقدمه بر خاك نشيان عشق (تأليف فرشيد يوسفى، 1364)؛ مقدمه اى بر تحقيق در مسائل فقهى (تأليف دكتر سيد حسن صفوى 1349)؛ مقدمه اى بر ديوان آزاد همدانى (1356)؛ تصحيح ديوان صابر همدانى در دو قسمت با مقدمه ى مشروح؛ مقدمه اى بر ديوان هادى رنجى (به اهتمام غلامحسين تهرانى، 1341)؛ مقدمه اى بر ديوان كى فر (1342)؛ راز دل (مجموعه شعر، به اهتمام محمدعلى سلطانى 1363)؛ مقدمه بر مناظرات ترجمه المراجعات (تأليف سيد شرف الدين عاملى با ترجمه سردار كابلى، 1324)؛ رساله تاريخ فلسفه؛ مقدمه تحفة الاجله سردار كابلى؛ شاهكارهاى هنرى؛ تاريخ و كيفيت روزه در اديان؛ علت شهرت سيد جمال الدين اسدآبادى؛ ترجمه حال كيوان قزوينى؛ مبادى عرفان و تصوف؛ وى كتابخانه ى شخصى خود را به دانشگاه ادبيات دانشگاه رازى كرمانشاه اهدا كرد.

استاد غلامرضا كيوان سميعى در پس سرطان حنجره درگذشت و در قطعه مقبرةالشعرا، حجره ى 953 بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده

(س 19، ش 9 -7، ص 841 -840)، سخنوران نامى معاصر (3022 -3017/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3062/ 2)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 8، ص 9 -3)، مؤلفين كتب چاپى (710 -709/ 4).

كيوان قزويني، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1357 -1277 ق)، مفسر، واعظ، صوفى و شاعر، متخلص به كيوان. ملقب به منصور عليشاه. در قزوين به دنيا آمد. براى تكميل تحصيلات به عراق رفت و از محضر شيخ حبيب اللَّه رشتى استفاده كرد تا به درجه ى اجتهاد نايل شد. پس از بازگشت در 1313 ق به گناباد و خراسان رفت و به فرقه ى دراويش گنابادى پيوست. آن گاه به تهران آمد و به وعظ و ارشاد پرداخت و به شهرت فراوانى دست يافت اما به دلايلى به فقط از سلسله ى گناباديه بريد بلكه بر ضد آنها به تبليغ پرداخت. وى در رشت درگذشت و در سليمان داراب به خاك سپرده شد. از آثارش: «كنوز الفوائد»؛ «رازگشا»؛ «تفسير كيوان»؛ «استوارنامه»؛ «بهين سخن»؛ «ديوان» شعر.[1]

عباس ابن اسماعيل بن على بن معصوم قزوينى مشهور به حاج ملا عباسعلى كيوان، از علماى دينى و عارف و واعظ (و. قزوين 1277- ف. 1377 ه.ش). وى پس از تحصيل در نجف و كربلا و سامره اجازه ى اجتهاد گرفت و به خراسان رفت. در آنجا نزد حاج ملا سلطانعلى به تحصيل عرفان و تصوف پرداخت. در اواخر عمر از تصوف بيزار گرديد و كتابهايى در رد آن نوشت. وى مفسر قرآن به عربى و فارسى است كه چند مجلد آن بطبع رسيده، اشعار خيام را شرح كرده و از جمله تأليفات وى از: «كيوان نامه»، «استوار»، «راز گشا»، «حج نامه»، «عرفان»، «ميوه ى زندگانى»، «فرياد بشر» را بايد نام

برد. كيوان معتقد است كه بزرگترين عارف و صوفى خيام و بزرگترين حكيم بوعلى سيناست. وى عرفان را به عرفان علمى و عرفان عملى تقسيم نمود و سلوك و درويشى را عرفان عملى مى داند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (174/ 18 ،58/ 10 ،928/ 9)، شرح حال رجال (130/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1618/ 2 ،934 ،546/ 1)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 8، ص 5 -4)، لغت نامه (ذيل/ كيوان قزوينى)، مولفين كتب چاپى (694 -693/ 3)، يادداشتهاى قزوينى (227/ 8).

كيوانپور كرمانشاهي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر، متخلص به كيوان. از خانواده ى مكرى بابا ميرى كردستانى بود. وى در كرمانشاه به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در موطنش و دوره ى متوسطه را در دبيرستان شرف تهران به پايان رساند و از دانشسراى عالى در رشته زبان و ادبيات فارسى مدرك ليسانس گرفت. سپس پايان نامه ى دكتراى خود را در موضوع «بحث در لهجه هاى مغرب ايران» نوشت و سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در سمتهاى مختلف مشغول به كار گرديد. وى پس از كودتاى 28 مرداد 1332 ش عازم اروپا شد و سالها در فرانسه اقامت كرد و هنگام پيروزى انقلاب اسلامى به ايران مراجعت نمود و به سمت سفير كبير ايران در مسكو منصوب گشت. وى ضمن آشنايى با چند زبان و خط به زبان پهلوى نيز تسلط كامل داشت. لازم به ذكر است كه صاحب «الذريعه» نام «ديوان» شعر وى را ذيل مكرى كردستانى آورده است. از آثارش: «بغستان» يا «بيستون»؛ مجموعه ى «ترانه هاى كردى يا گورانى»، شعر؛ «عشاير كرد»؛ «فرهنگ فارسى»؛ «نمونه هاى نظم و

نثر فارسى»، از قرن سوم هجرى تا عصر حاضر؛ «نغمه هاى جوانى»، شعر؛ «اندرز خسرو قباديان»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (238/ 24 ،209/ 16 ،263/ 15 ،1095/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3025 -3023/ 5)، فرهنگ سخنوران (872 ،775)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3433 ،3315 ،3290 ،2431 ،2304 -2303/ 2 ،1027 -1026 ،846 ،354 -353/ 1)، مولفين كتب چاپى (701 -700/ 5).

كيواني، مجدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تربيت معلم در سال 1340 و دكتراى زبان شناسى كاربردى از دانشگاه ولز انگلستان در سال 1347.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تربيت معلم تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آموزش زبان و زبان شناسى نوين و كاربردى، تدريس دروس زبان انگليسى، قرائت متون ادبى و ترجمه متون اسلامى در دانشگاههاى تربيت معلم و علم و صنعت تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول آموزش زبان و اصول يادگيرى و تدريس زبان و زبان شناسى نوين.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 36، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

شوق يادگيرى، صفات تخصيصى و صفات خبرى، متدولوژى آموزش زبانهاى خارجى، دوزبانگى و مسائل تربيتى و اجتماعى آن، نماى تربيت در اتحاد شوروى، آموزش و پرورش بيرون از مدرسه، دورنماى تكامل ساخت نظام هاى تربيتى، وضع تايلند، سرمايه گذارى در كشورهاى در حال رشد و بازگشت به زبان و فرهنگ ملى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

كيهان، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به كيهان. در قريه سامان به دنيا آمد. نزد پدر و ديگران به تحصيل پرداخت. در 1321 ش وارد خدمت فرهنگ شد. وى در اصفهان روزنامه ى «تگرگ» را منتشر مى كرد. از اوست:

به حق گراى تو را گرنه خوى اهرمن است

گذر ز خويش تو را گرنه جان اسير تن است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (398 -397).

گاوان، عماد الدين محمود

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عماد الدين محمود گاوان درسال 808 درروستاي گاوان در گيلان متولد شد . پدران وي از حاكمان گيلان بوده اند . وي پس از آموختن علوم معقول و منقول به توسعه مادر براي تجارت و نيز ديدار با علما به سفر و خراسان و عراق پرداخت تا اينكه در ادامه سفرهاي خود به هند رفت و مورد توجه سلاطين بهمني قرار گرفت . در منا سب اداري و شكري چون هزار امير الامرا ،سپهسالار ،حاكم تا مقام وزارت و وكالت امور شاهي ترقي كرد. و همين قدرت يابي وي ونيز سخت گيري او بر نظاميان هندي و رشوه خواران موجب توطئه عليه وي و اعدام او توسط محمد شاه بهمني در سال 886 ه .ق گرديد. خواجه عماد الدين مردي ثروتمند اما صوفي مسلك ،بخشنده و صاحب ذوق بود و اشعار و نثر زيبايي را از خود در آثار ي ون رياض الانشاء ،مناظر الانشاء و قواعد الانشاء به جا مانده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : انشاي ديواني

والدين و انساب : منشاء خاندان وي محمد گاوان از روستاي گاوان يا قاوان بوده است مايد محمود نيز از خاندان مشايخ بوده است .

اوضاع

اجتماعي و شرايط زندگي : آبا و اجداد عماد الدين محمود گاوان از گذشته هاي دور ،از فرامانروايان گيلان بودند چنانكه يكي از آنان در رشت حكومت مي كرد و اين فرمانروايان از طريق ارث به محمود گاوان رسيد .علت انتساب وي به گاوان يا قاوان انتساب وي به روستايي از گيلان به همين نام بوده است .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عماد الدين محمود گاوان علوم و كمالات در زادگاه خود گيلان فرا گرفت . امابه توصيه مادر ،از بيم مخالفان به سفر در عراق و خراسان پرداخت . با بزرگان علمي وصوفيان دوران خود ديدار كرد. چنانچه انواع علوم معقول ومنقول ،بويژه رياضي و طب را خوب مي دانست و در فن نثر و نظم و انشاء و حساب و خط سيا ق را خوب مي نوشت و شعر نيز مي سرود واز خود ديواني داشت كه چند قصيده اي در كتاب مشهوري رياض الانشاء باقي مانده است

وقايع ميانسالي : عماد الدين محمود گاوان پس از اتمام تحصيلاتش به سفارش مادر به سفرهايي در شهرهاي عراق و خراسان پرداخت و از سال 851 در عهد سلطنت علاء الدين بهمني ( 862-838 )براي تجارت از راه دريا به احمد آباد بيدر ،پايتخت سلاطين بهمني ركني رفت و به دعوت وي جزو درباريان آنجا قرار گرفت وبه مناصب بالا يي چون هزار «منصبي نظامي » دست يافت . حتي قلعه نلكنده را از تصرف افغانان و راجپوتا ن بيرون آورد و ضميمه متصرفات سلاطين بهمني كرد . همايونشاه ظالم بهمني (865-862) نيز القاب ملك التجاره و حكومت و سپهسالاري ولايت بيجانپور را به وي

سپرده بود و حتي در زمان مرگ خود وزارت پسرش نظام شاه بهمني ( 867-865 )را به وي وا گذار كرد . محمود گاوان دو دشمن خارجي نظارت شاه بنامهاي سلطان محمود خلجي و محمود شاه گجراتي را شكست داد د و تحت عنوان سپهسالار سپاه ركن اقوام بسياري يافت . سلطان محمد شاه بهمني (887-867) نيز القاب خواجه جهان ،منصب امير الامراو وكالت امور شاهي را بر القاب وي افزود .زيرا محمود گاوان ولايت هاي سنگسير و برخي بلاد بيجانگر را براي وي تصرف كرد. تا آنجا كه غلام محمود گاوان مو سوم به «خوشي قدم » به «كشور خان » ملقب شد. اما خواجه جهان به يكباره متغير شد و براي دوري از غروري كه به سراغش آمده بود اموال خود را در ميان مردم تقسيم كرد و مانند مردم عادي مي زيست . با اين وجود از چهار هزار سوار درركاب داشت . سرانجام به سبب سخت گيري هايي كه بر امرا به علت استيفاي حقوق دولت مي كرد ،امرا را ناراضي كرد و و طي تهمتي كه براي براندازي نظام حكومت بهمنيان به وي زاده شد ،سلطان محمد بهمني فرمان قتل وي را صادر كرد . خواجه جهان در اواخر عمر با سلطان حسين ؟؟؟تيموري بود و بدليل عدم اجازه محمد شاه بهمني نتوانست به دعوت سلطان حسين در هرات ،پاسخ مثبت بگويد و درهند ماند.

زمان و علت فوت : عماد الدين محمود گاوان در ماه صفر 886 ه. ق درسن 78 سالگي به فرمان سلطان محمد بهمني كشته شد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عماد الدين محمود گاوان در

آغاز بعنوان تجارت و كسب علم به سفر پرداخت اما در دربار سلاطين بهمني دكن (شمال هند )به مناصبي چون «هزار» نوعي درجه نظامي ،سپهسالار ،امير الامرا ،ملك التجاره ، حاكم ولايت بيجانپور و حتي وزارت و وكالت امور شاهي ر ابه دست يافت .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : آثار عماد الدين محمود گاوان جهان در ركن بسيار بود از آن جمله مدرسه و مسجدي كه دو سال پيش از وفات خود در احمد آباد بيدر به اتمام رسانيده بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عماد الدين محمود گاوان به عبادت ،كمك مالي به مستمندان و تمرين در شعر و نثر از فعاليت هاي روزانه او بود.

شاگردان : ملا عبد الكريم همداني از مريدان و شاگردان خواجه عماد الدين محمود گاوان بود كه در كتابي شرح زندگاني وي را نوشته است . كه مختصري از آن در كتاب « تاريخ فرشته »محفوظ مانده است . ملا سامعي مداح و نديم خواجه و نظام الدين حسن گيلاني خزانه دار وي بوده است .

همفكران فرد : عماد الدين محمود گاوان از نظر عرفاني با مولانا عبد الرحمن جامي همفكري و دوستي داشت و در نامه هايي كه به يكديگر نوشته انند و در رياض النشاء ثبت شده است . اين مباحث عرفاني مويد است.

آرا و گرايشهاي خاص : عماد الدين محمود گاوان جهان مردي ديندار و سني متعصبي بود ، اما ارادتمند شيخين و دستگير فقيران بود . و گرچه شخصا مردي بازرگان بود در عين وزارت از بازرگاني دست نمي شست ، بخشنده و كريم بود اخلاق و صوفي

مشربي داشته است .شيوه وي درانشاي فارسي نيز بسيار منشيانه و مترسلانه است . و تركيبات عربي زيادي با آرايشهاي بسيار در آن به كار برده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 رياض الانشاء

ويژگي اثر : شامل نامه هاي خواجه عماد الدين محمد گاوان است كه سر مشق منشيان هند است .

2 قواعد الانشاء

3 مناظر الانشاء

ويژگي اثر : درباره آيين ترسل و مبا حث مربوط به بلاغت است «موضوع و فايده انشاءرا در آن بيان مي كند »

منابع زندگينامه :

1ذبيح الله صفا ، تاريخ ادبيات در ايران ، ج 4 ، چاپ دوم ، تهران :فردوسي 1363 ، ص 500

گرجيان عربي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدي گرجيان عربي

محل تولد : عربخيل بابلسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/4/20

زندگينامه علمي

اينجانب در 20 تيرماه 1342 در محله عربخيل بابلسر در يك خانواده مذهبي متولد شدم و در سن شش سالگي به تحصيل در دبستان مسعود سعد وارد شدم و دوران راهنمايي ر ا نيز در همانجا گذراندم و دوران دبيرستان را در رشته علوم تجربي در سال 1360 به پايان رساندم و بعد از چند بار قبولي در دانشگاه در رشته هاي مختلف و شركت در جبهه هاي حق عليه باطل با توجه به علاقه شديدم به تحصيلات حوزوي به حوزه علميه روحيه بابل وارد شدم و تحت تعليم حضرت آيت الله محمدي طبري و آيت الله بهشتي (ره) دروس سطح را تقريبا در طي كمتر از چهار

سال به پايان رساندم و در اواخر سال 1364 به قم مشرف شدم. به محض ورود به درس خارج فقه حضرت آيت الله شيخ جواد تبريزي و كفايه را نزد حضرت آيت الله محقق داماد ادامه دادم و از همان سال در درس اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني نيز شركت مي نمودم در سال 1375 همزمان به دانشگاه علامه طباطبائي رشته علوم اجتماعي وارد شدم و بعد از اتمام بلافاصله در مقطع حقوق ليسانس و بعد نيز بلافاصله در دوره دكتري قبول شده و ادامه تحصيل دادم و در مجموعه آموزشي موسسه در راه حق كه تحت اشراف استاد مصباح يزدي بود شركت نمودم و دوره آموزش آنجا را به اتمام رساندم و دروس فلسفه (اشارات) و عرفان (فصوص الحكم و مصباح الانس) را نزد حضرت استاد آيت الله حسن زاده آملي به اتمام رساندم و در بعضي دروس جناب استاد آيت الله جوادي آملي شركت مي نمودم ضمنا در درس فقه حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي به مدت 7 سال شركت نمودم، لازم به ذكر است كه از همان سال سوم حوزه به تدريس دروس اشتغال داشتم (كه مي توان گفت بيش از 19 سال مشغول به تدريس دروس حوزوي و 17 سال به تدريس دروس دانشگاهي مشغول مي باشم و تمام دروس سطح را چند بارتدريس نموده ام).

گرگاني، اميرفريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، محقق.

تولد: 1302.

درگذشت: آذر 1358.

امير فريدون گرگانى، مترجم و محقق، سال ها در زمينه ى ادبيات و فرهنگ مشترك هند و پاكستان مطالعه كرده است و از شيفتگان عرفان مشرق زمين است.

از آثار اوست: سدهرتها (هرمان هسه، 1341)، ميهن من، كنگو (پاتريس لوموميا، 1342)، نمايشنامه هاى

قربانى، پستخانه، مرتاض، مالينى و شاه، ملكه (رابيندرانات تاگور، 1340)، ميهمانى كوكتيل (1354).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

گرگين

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پسر ميلاد پهلوانى است ايرانى. ميلاد بقول نولد كه محرف مهرداد (Mithradat) (نام پادشاه اشكانى) است. در داستان جنگ بيژن با گرازان كسى كه مايه ى رنج بيژن و افكندن او در بند تورانيان شد گرگين ميلاد بود. وى از جانب پادشاه ايران حكمران خوارزم گشت و شهرى به نام خود ساخت كه گرگان ناميده شد:

«به طوس و به گودرز گشوادگان

به گيو و به گرگين از آزادگان»

(فردوسى)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

گرم آبدشتي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا گرم آبدشتي

محل تولد : گرم آبدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/6/5

زندگينامه علمي

دوره دبستان را در روستاي جيركل كه نزديك روستاي خودمان مي باشد تمام كردم و بعد دوره راهنمايي را در مدرسه افجه اي و متوسطه را در دبيرستان شهيد بهشتي شهرستان رودسر و بعد در سال 1363 شمسي رهسپار حوزه علميه صاحب الزمان (عج) شهرستان لنگرود شدم و در درس حجت الاسلام مرحوم آقاي ممجد رحمة الله شركت كردم. در آنجا رسم بر اين بود كه طلبه هاي يك سال درس مي خواندند و اگر استاد صلاح مي ديد براي تازه وارديها تدريس مي كردند و اين حقير يكي از همان طلبه ها بودم كه استاد برايم تدريس گذاشت و بعد از دو سال به استان اصفهان و در حوزه علميه ذوالفقار و صدر رفتم. حدودا بيش از سه سال در آنجا درس خواندم و نزد اساتيدي همچون حجج اسلام آقايان: سيد مصطفي ابطحي، شيخ علي اكبر فقيهي، نظري، حيدري و شهيد زنده استاد محمد تقي سنايي كه به حق استاد مبرز در ادبيات عرب هستند تلمذ كردم. در حوزه علميه اصفهان

تدريس هم داشتم و شرحي هم از اوايل مغني باب اول را داشتم و بعد در سال 1368 شمسي به حوزه علميه قم آمدم و در دروس حجج اسلام آقايان: محمدي خراساني، اعتمادي و درس حضرت آيت الله محفوظي شركت كردم و هم اكنون در دروس خارج حضرت آيت الله العظمي بهجت و حضرت آيت الله محفوظي شركت مي كنم.

گرم آبدشتي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد گرم آبدشتي

محل تولد : گرم آبدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد گرم آبدشتي متولد 1350 در روستاي گرم آبدشت شهرستان رودسر متولد شدم. دوران ابتدائي وراهنمائي را در روستاي همجوار سپري كردم. بعد از آن در آزمون سراسري حوزه علميه شركت كردم وپذيرفته شدم. دوران مقدمات حوزه را به ترتيب در مدارس حقاني، الهادي و رضويه شهر مقدس قم به پايان رساندم ودرسهاي پايه هفت تا ده را به صورت آزاد گذراندم. دركنار تلمذ دروس خارج فقه واصول مديريت معارف اسلامي حوزه را هم به عهده دارم و در كنار آن تدريس نيز مي نمايم. در روش كلاسداري براي دانش آموزان در سال 1379به عنوان مدرس نمونه كشوري انتخاب شدم.

گروسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميرنظام حسنعلى خان بن محمدصادق خان سرتيپ، سياستمدار، اديب، نويسنده و خوشنويس مشهور دوره ى قاجاريه (و. بيجار حدود 1236- ف. كرمان 1317 يا 1318 ه.ق). درجه ى سرتيپى فوج گروس به ارث از پدرش به وى رسيده بود و در جنگ هرات به فرماندهى حسام السلطنه، وى اولين كسى بود كه وارد قلعه ى هرات شد. در مسافرت اول ناصرالدين شاه به اروپا به سال 1290 ه.ق با سمت وزارت فوائد عامه جزو ملتزمين بود. گروسى مدتى نيز پيشكار مظفرالدين شاه، به هنگام وليعهدى وى در تبريز بود. بعدها سمت وزارت مختارى فرانسه و انگلستان را يافت و مدتى هم به حكومت كرمانشاه منصوب گرديد. در 1317 به سمت والى وارد كرمان شد و در همان شهر درگذشت و او را در آرامگاه شاه نعمةاللَّه ولى در ماهان دفن كردند. وى نويسنده اى زبردست و خوشنويس

بوده و انشا و خط وى مورد توجه و تقليد بود. از آثار وى كتاب «منشات» و «پندنامه ى يحيويه» است كه به خط بسيار زيبا براى فرزندش نوشته است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

گريان اردستاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا عبدالله. واعظ صالح، و اديب شاعر متخلص به «گريان» از نويسندگان زبردست، و شعراى عالى قدر، و وعاظ محترم بوده.

كتابهاى زير از اوست:

1 - انوار المجالس، دو جلد [مطبوع] 2 - تخميس دوازده بند محتشم 3 - تذكرة الحال 4 - حمله ى مختاريه 5 - صوميه 6 - طريق البكاء [مطبوع] 7 - عشرة النساء؛ و غيره

در سال 1310 به مرض وبا در طهران وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

گزي، خليل

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منشى و رقم نويس ديوان عالى و دفترخانه صفوى قرن يازدهم هجرى قمرى و همسرش حليله جليله مكرمه عليا جناب نامدار عصمت و عفت و طهارت شعار بلقيس والا شهربانو بيگم

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

گزي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمّد ابراهيم بن محمّد على بيك شيروانى. عالم فاضل معمّر، مؤلّف كتب فقهيّه، در شب 2 شنبه 26 رمضان المبارك سال 1326 وفات يافته، نزديك فاضل هندى در تخت فولاد مدفون شده، سپس به نجف منتقل گرديد.

از آثار او كتاب «مجمع الرسائل» است كه عدّه اى از مجتهدين بر آن حاشيه نوشته اند.

خود از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و ديگران بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

گلايري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي گلايري

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 15 شهريور 65 وارد حوزه علميه مازندران شدم و مدت 4 سال تا لمعتين در آنجا از محضر استاد ارجمند حضرت آيت الله فاضل دام ظله بهره بردم و سپس وارد حوزه علميه قم شدم و از محضر اساتيدي همچون حضرت آيت الله اعتمادي و حاج آقا محمدي و درس خارج حضرات آيات تبريزي، مرحوم صالحي مازندراني و جوادي آملي استفاده كردم و در اين مدت 4 سال در موسسه تخصصي كلام حضرت آيت الله سبحاني و مدت 4 سال كلاس فن خطابه در دفتر تبليغات اسلامي گذراندم و از سال 82 همكاري خود را با مجله وزين رواق انديشه شروع نمودم كه حاصل آن چاپ دوازه مقاله بوده است.

گلپايگاني، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد كاظم موسوى گلپايگانى از علماء اعلام و دانشمندان عظام معاصر است در تهران. وى در روز ششم سال 1324 قمرى هجرى در گلپايگان متولد شده و در سن 13 سالگى در سال 1338 قمرى براى تحصيل به اراك آمده و بعد از مهاجرت مرحوم آيت اللَّه حايرى به قم باتفاق بعضى از اعاظم حوزه مهاجرت به قم نموده و چون مشغول بخواندن سطح بوده و در سال اول تأسيس حوزه دروس سطحى قم مورد پسند ايشان نبوده مرحوم والدش ايشان را باصفهان فرستاده و سطوح عاليه را در اصفهان از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد صادق اصفهانى و مرحومين آيتين آقا سيد محمد و آقا سيد على نجف آبادى خوانده و در سنه 1344 قمرى مراجعت به قم نموده

و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه يثربى كاشانى مدت هفت سال استفاده نموده و در سال 1351 قمرى به اراك هجرت نموده و تا سال 1382 قمرى بالغ بر سى و يكسال توقف و بخدمات دينى پرداخته تا سال مزبور كه منتقل به تهران و در مختارى خيابان شاهپور سكونت و به اقامه جماعت و تفسير قرآن مجيد در مسجد (مختارى) و تدريس و مباحثات اشتغال دارد.

نگارنده گويد: معظم له عالمى منيع الطبع و بزرگوار مى باشد در مدت توقفش در اراك خدمات شايانى نموده و عده زيادى از محصلين اراكى را تربيت نموده است و پرورش يافته گان حوزه ايشان از ائمه جماعت و نويسندگان برجسته اراك و قم و تهران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

گلچين معاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1379 -1295 ش)، استاد دانشگاه، تذكره نويس، مورخ، مصحح، فهرست نويس و شاعر، متخلص به گلچين. در تهران و در خانواده اى مذهبى به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات، در 1313 ش، به استخدام وزارت دادگسترى درآمد و تا 1338 ش در آنجا مشغول خدمت بود. او از 1330 ش در كتابخانه ملى نيز خدمت مى كرد و بعد از 1338 ش به طور تمام وقت در كتابخانه ى مجلس مشغول شد. در 1342 ش به دعوت نايب التوليه آستان قدس رضوى، براى تنظيم فهرست كتب خطى آنجا، به مشهد مهاجرت كرد. وى در حين خدمت دولت به تحصيل ادامه داد و از محضر اساتيد مختلف بهره برد. در 1356 ش براى تدريس در دوره ى فوق لسانس و دكتراى زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه مشهد دعوت شد. گلچين از سيزده سالگى شروع به سرودن شعر كرد و در

پانزده سالگى رسما قدم در وادى شعر نهاد و آثارش در روزنامه هاى «نسيم شمال» و «توفيق» انتشار يافت. او با اميرى فيروزكوهى و رهى معيرى معاشرت و مصاحبت داشت. وى در 1314 ش به انجمن ادبى حكيم نظامى پيوست و با وحيد دستگردى همكارى نمود. در آن انجمن، علاوه بر شعرخوانى، «خمسه» نظامى مقابله و تصحيح مى شد و گلچين از محضر استادان ادب فنون و رموز شعر آموخت. وى پس از درگذشت استاد وحيد براى تأسيس انجمن ادبى ايران در منزل محمد على ناصح زحمات زيادى كشيد. گلچين معانى مقالات ادبى، تاريخى و كتابشناسى زيادى در مجلات مختلف از جمله: «ارمغان»، «مهر»، «دانش»، «يغما»، «سپاهان»، «راهنماى كتاب» و غيره نوشته است. از آثار وى: «گلزار معانى»؛ «شهر آشوب در شعر فارسى»؛ «تاريخ تذكره هاى فارسى»، در دو مجلد؛ تذكره ى «پيمانه»، ذيلى بر تذكره ى «ميخانه»؛ «كاروان هند»؛ رساله در احول «آل بنجير»؛ «مكتب وقوع در شعر فارسى»؛ تصحيح و تكميل تذكره ى «ميخانه» عبدالنبى فخرالزمانى قزوينى؛ تصحيح «لطايف الطوايف»؛ «راهنماى گنجينه ى قرآن»؛ «فرهنگ اشعار صائب»؛ «ديوان» شعر. اهتمام در انتشار كتابهاى: «تاريخ ملا زاده» احمد بن محمود بخارى، در ذكر مزارات بخارا؛ «كنوز الاسرار و رموز الاسرار»، شرح منظوم «السوانج فى العشق» احمد غزالى؛ فهرست مجموعه هاى خطى كتابخانه ى مجلس؛ فهرست قسمتى از كتب خطى كتابخانه ى عبدالحسين بيات.[1]

احمد گلچين معانى، از شاعران و محققان نامدار است كه به سال 1295 خورشيدى در تهران متولد گرديد و يكى از محققانى است كه كتاب هاى وى مأخذى براى همه شيفتگان اهل هنر و تحقيق مى باشد. وى در سال 1313 در ادار كل ثبت مشغول خدمات دولتى گرديد.

«اشك و آه»

بى تو سوزى بدل انگيخته

دارم چون شمع

اشك و آهم بهم آميخته دارم چون شمع

چه كشى دامنم از دست، كه سيلى ز سرشك

تا بدامن ز غمت ريخته دارم چون شمع

همه شب بهر نثارت رهت از مخزن چشم

رشته هاى گهر آويخته دارم چون شمع

اشك من تيره از آنست، كه خاكستر غم

بسر از آتش دل بيخته دارم چون شمع

چون گهر روشن از آنم كه بجز رشته اشك

رشته ها از همه بگسيخته دارم چون شمع

نيست تا در برم آن آتش سوزان، گلچين

شورى از سوز دل انگيخته دارم چون شمع

«ماه»

ديدى اى ماه كه شمع شب تارم نشدى

تا نكشتى ز غمم، شمع مزارم نشدى

بى خبر از بر من رفتى و اين دردم كشت

كه خبردار ز دشوارى كارم نشدى

روى برتافتى و پشت و پناه دل من

نشدى كز همه جا رو بتو آرم، نشدى

زاريم ديدى و آنقدر تغافل كردى

كه خبردار ز حال دل زارم نشدى

غافل از ياد تو بودم كه نگشتى يارم؟

يا بديدى كه غم روى تو دارم، نشدى؟

ياد آن عهد، كه از يكدلى و يك جهتى

لحظه ى دور، ز آغوش و كنارم نشدى

گفتى آرام ندارد دل گلچين بى من

چكنم مايه آرام و قرارم نشدى

باز هم مهر تو مى پرورم اندر دل تنگ

گرچه عمرى بتو دل بستم و يارم نشدى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از بهار تا شهريار (508 -496/ 2)، چشمه ى روشن (706 -702)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (809)، الذريعه (218/ 18 ،931/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3059 -3053/ 5)، صدف (567 -553)، فرهنگ سخنوران (779)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2808/ 2 ،837 ،755/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (307)، كيهان فرهنگى (س 8، ش 8، ص 9 -3)، گلزار معانى (610 -585).

گلستان شيرازي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1274 ش)، نويسنده و

روزنامه نگار. در شيراز به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى و صرف و نحو و منطق و مبادى فقه، در 1292 ش وارد فعاليت هاى سياسى شد. وى در 1297 ش روزنامه ى «گلستان» را منتشر كرد كه اين روزنامه يكى از پرسابقه ترين مطبوعات ايران بود و حدود نيم قرن چاپ و منتشر شد. سرانجام در 1331 ق گروهى از مخالفان سياسى وى به دفتر روزنامه حمله برده آن را آتش زدند و پس از آن ديگر منتشر نشد. محمد تقى گلستان در 1304 ش نماينده ى مردم فارس در مجلس مؤسسان اول بوده و مدتى نيز در انجمن شير و خورشيد سرخ ايران (هلال احمر فعلى) و انجمن آثار باستانى ايران و همچنين شوراى عالى فرهنگ فعاليت داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نوين (308)، تاريخ جرايد (162 -160/ 4)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (266 -263/ 4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (330 -329/ 5).

گلستانه، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمّد مهدى. عالم فاضل، ساكن طهران. پدرش از علماى طهران و امام مسجد قنات آباد بوده و در سال 1322 وفات يافته. وى به جاى پدر امامت مى نموده. از احفاد سيد علاء الدين محمد شارح نهج البلاغه مى باشد. داراى كتابخانه آبرومندى بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

گلستانه، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد باقربن حسين بن سيد علاءالدين.

فاضل اديب، در اواخر قرن سيزدهم هجرى در اصفهان محترم و معزز مى زيسته، و منصب استيفاء داشته، و در سال 1290 مسجد صفا واقع در محله ى شهشهان را بنا نموده، و اثر خيرى از خود به يادگار نهاده.

كتيبه ى مسجد به خط محمدتقى بن محمد ابراهيم خطاط اصفهانى است.

ماده تاريخ بنا اين است:

بنا شد چو اين مسجد با صفا

به عون خداوند ركن و حطيم

ز پرتو به تاريخ آن شد سوال

بگفتا «لساعيه فوز عظيم»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

گلستاني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي گلستاني

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/9/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي

سال ورود به حوزه 1333 درشهرهمدان/ همان سال شروع به درس خارج 1350،اينجانب شيخ علي گلستاني در سال 1317 در شهر همدان متولد شدم و تحصيلات ابتدائي را در آنجا گذراندم سپس وارد حوزه علميّه همدان مدرسه آيه ا... آخوند همداني شدم و بعد از چهار سال به قم مشرف شده به محضر آيه ا... فاضل لنكراني و جعفر سبحاني رسيدم و ازآنان كسب فيض كرده و سپس به محضر آيه الله العظمي سيد شهاب الدين الحسيني مرعشي رسيدم و بعد از ايشان آيه الله گلپايگاني و شيخ جواد تبريزي كسب فيض كردم و در اين مدّت اقدام به تأليف اين كتب نيز نمودم ضمناً يك كتاب عربي نيز در دست چاپ دارم.

گلسرخي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ رضا گلسرخى كاشانى از افاضل گويندگان و نويسندگان حوزه علميه قم و اساتيد دارالتبليغ اسلامى مى باشد. وى در كاشان متولد شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت نموده و سطوح وسطى و عالى را از مدرسين بزرگ فراگرفته آنگاه به درس خارج آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله امام خمينى و آيت الله شريعتمدارى حاضر شده و از خرمن علوم آنان استفاده شايانى نموده و در رشته ى منبر و تبليغات مطالعات متنوع و مختلفى كرده تا در اين سمت مهارت و تبرزى يافته و در ماه محرم و صفر و ماه رمضان و ايام مناسب ديگر بنابر دعوتهاى قبلى مسافرت به بلاد و شهرستانها نموده و از طريق تبليغ و ارشاد مردم و

تنوير افكار روشنفكران خدماتى انجام داده است مقالات ارزنده اى در مجله مكتب اسلام و تاليفات مطبوع و مخطوطى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

گلسرخي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1318 ش)، پزشك، روزنامه نگار و نويسنده. وى فارغ التحصيل در رشته ى طب و دامپزشكى و از اعضاى عالى رتبه ى وزارت كشاورزى بود. در 1297 ش مجله ى «بيطارى» را منتشر كرد و در 1310 ش شروع به انتشار مجله ى «فلاحت» تحت نظارت اداره كل فلاحت در تهران نمود. نشر اين مجله تا آخر 1317 ش ادامه يافت و در 1318 ش گلسرخى به شغل ديگرى روى آورد. از ديگر آثارش: «امتحان گوشت»؛ «حفظ الصحه ى زنان و دختران»؛ «علاج الخيل» يا «فرس نامه»؛ «كتاب فلاحت»، در دو مجلد؛ «علاج الطير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (88 -87/ 4 ،46 -43/ 2)، الذريعه (302 ،171/ 16)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (332 -331/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2329/ 2 ،1178 ،330/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (146/ 6).

گلشن اصفهاني، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1277 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات، در 1299 ش، وارد وزارت معارف شد و به عنوان آموزگار و معاونت دبستان ها و دبيرستان هاى مختلف به خدمت پرداخت. وى در 1331 ش مديريت مجله ى «تعليمات اسلامى» را بر عهده گرفت. از ديگر آثارش: «اخلاق گلشنى»؛ «بانوان واژگون بخت»؛ «پريوش ناكام»؛ «درة التاج».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (333/ 5)، الذريعه (198/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (604 ،450 ،137 -136/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (934 -932/ 2).

گلشن ايرانپور، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1257 ش)، روزنامه نگار، شاعر، متخلص به گلشن. در اردكان يزد به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. سپس به اصفهان رفت و تحصيلات ابتدايى و مقدمات عربى و «خلاصة الحساب» و «مطول» و فنون ادبى را در آنجا فراگرفت. او به امر پدرش كتاب «انوار سهيلى» را منظوم نمود كه اين كار بيست و پنج سال به طول انجاميد. گلشن مدتى در دستگاه ظل السلطان خدمت كرد و سپس در اداره ى اوقاف اصفهان مشغول به كار شد. وى در 1338 ق روزنامه «اختر مسعود» را در اصفهان تأسيس و منتشر نمود و به واسطه ى داشتن امتياز اين روزنامه به مدير اختر مسعود شهرت يافت. گلشن همواره در انجمن ادبى دانشكده، كه عباس شيدا آن را اداره مى كرد، حضور مى يافت. وى سرانجام در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. از ديگر آثارش: «عقل و جنون»، شعر؛ «دلكش و پريوش»، شعر؛ «آلمان نامه»، شعر؛ «مشروطه نامه»، شعر؛ «نخجيرنامه»، شعر؛ «سفر پنج روزه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:تاريخ جرايد (71 -66/ 1)، تذكره ى سخنوران يزد (700 -695)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (404 -402)، تذكرة القبور (426 -425)، الذريعه (101/ 24 ،933/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3068 -3065/ 5)، فرهنگ سخنوران (780)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2326/ 2 ،1451/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (28 -27/ 4).

گلشن آزادي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1280 ش)، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر، متخلص به گلشن. در تربت حيدريه به دنيا آمد. وى ابتدا به تحصيل فارسى و عربى پرداخت اما به علت فوت پدر نتوانست به تحصيل ادامه دهد در نتيجه به تجارت روى آورد. پس از مدتى به علت علاقه فراوان به شعر و ادبيات و به منظور فراگرفتن رموز شعر و ادب به خدمت ميرزا محمد حسين سهيلى و احمد بهمنيار رسيد و از محضر آنها سود جست و « ديوان» شعرى در پنج هزار بيت تنظيم كرد. در 1298 ش به مشهد رفت و در آنجا ابتدا مديريت داخلى روزنامه ى «مهر منير» و مديريت روزنامه ى «شرق ايران» را بر عهده گرفت و در 1301 ش روزنامه ى «فكر آزاد» را- كه صاحب امتيازش احمد بهمنيار كرمانى بود- بنيان نهاد. در 1304 ش امتياز روزنامه «آزادى» را گرفت و سالهاى متمادى بدون وقفه به انتشار آن پرداخت. على اكبر گلشن پس از انتشار اين روزنامه به گلشن آزادى معروف شد. وى در امور خيريه و ملى و فرهنگى مانند خدمت در هيئت مديره ى شير و خورشيد سرخ مشهد، عضويت شوراى عالى فرهنگ خراسان و عضويت انجمن آثار ملى سابقه خدمت داشته است. او در مشهد درگذشت. از ديگر آثار وى: «گلشن آزادى»؛ «گلشن ادب»، كه شامل شرح حال شعراى خراسان مى باشد؛

«داستان ها و دستان ها»؛ «در طهران چه ديدم و چه شنيدم»؛ مثنوى «شاهان وارون بخت»، بر وزن «مخزن الاسرار» نظامى؛ مثنوى «گلشن شوق»، بر وزن «هفت پيكر» نظامى؛ «داستانها از باستانها»؛ «صد سال شعر خراسان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (83/ 4 ،148 -147/ 1)، چهارصد شاعر برگزيده پارسى گوى (812 -810)، چهره هاى آشنا (506 -505)، دويست سخنور (352 -350)، الذريعه (223/ 18 ،934/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3072 -3069/ 5)، صد سال شعر خراسان (502 -481)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1574 ،1552/ 1)، گلزار معانى (805 ،619 -611)، مؤلفين كتب چاپى (538/ 4).

گلشن، عبدالحميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. از آثار وى: «دلكش و پريوش»؛ «روابط حكمت اشراق و فلسفه ايران باستان»، ترجمه، با مشاركت احمد فرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1752/ 2 ،1451/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (781/ 3).

گلشيري، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هوشنگ گلشيري در سال 1316در اصفهان به دنيا آمد. در سال 1321همراه با خانواده به آبادان رفت.

از سال 1321تا 1334در آبادان اقامت داشت كه اين دوره از زندگيش را بايد شكل دهندهُ حيات فكري و احساسي او دانست. پدرش كارگر بنا، سازندهُ مناره هاي شركت نفت بود، و ما مدام از خانه اي به خانهُ ديگر مي رفتند. از سال 1334 تا 1352 هم در اصفهان زيسته است.گلشيري اولين داستانش را در سال 1337زماني كه در دفتر اسناد رسمي كار مي كرد نوشت.

پس از گرفتن ديپلم، معلم شد، در دهي دورافتاده در سرراه اصفهان به يزد. گلشيري در سال 1338 تحصيل در رشتهُ ادبيات فارسي را در دانشگاه اصفهان آغاز كرد. آشنايي با انجمن ادبي صائب در همين دوره نيز اتفاقي مهم در زندگي او بود.

شركت در جلسات انجمن صائب زمينه ساز آشنايي با برخي اهل قلم آن روز اصفهان شد كه در نشست هاي ادبي ديگر تداوم يافت. آشنايي با برخي فعالان سياسي در اين جلسات او را وارد عرصهُ فعاليت سياسي كرد كه به دستگيري اش در اواخر سال 1340 انجاميد. در پايان شهريور 1341 از زندان آزاد و در همان سال از دانشكدهُ ادبيات دانشگاه اصفهان فارغ التحصيل شد.

در اين زمان ديگر چند شعر و يك داستان از او در مجلات پيام نوين، فردوسي، و كيهان هفته به چاپ رسيده بود. اين نشست هاي ادبي

كه به دليل حساسيت ساواك در خانه ها ادامه يافت، هستهُ اصلي جنگ اصفهان شد.

از شمارهُ دوم ابوالحسن نجفي، احمد مير علايي، ضياء موحد و بعدتر تعدادي از نويسندگان و شاعران جوان به حلقهُ همكاران پيوستند. جنگ اصفهان كه اين جمع را به عنوان قطبي در ادب معاصر شناساند كمابيش با همين تركيب تا سال 1360 در يازده شماره منتشر شد. گلشيري تعدادي از داستان هاي كوتاه و چند شعر خود را در شماره هاي مختلف جنگ به چاپ رساند. در سال 1347، اين داستان ها را در مجموعهُ مثل هميشه منتشر كرد.

گلشيري و تعدادي از ياران جنگ اصفهان، در سال 1346، همراه با عده اي ديگر از اهل قلم در اعتراض به تشكيل كنگره اي فرمايشي از جانب حكومت وقت بيانيه اي را امضا كردند و با تشكيل كانون نويسندگان ايران در سال 1347 به عضويت آن درآمدند. در سه دوره فعاليت كانون در جهت تحقق آزادي قلم و بيان و دفاع از حقوق صنفي نويسندگان، گلشيري همواره از اعضاي فعال آن باقي ماند. در دوره هاي دوم و سوم فعاليت كانون، به عضويت هئيت دبيران نيز انتخاب شد.

رمان شازده احتجاب را در سال 1348، و رمان كريستين و كيد را در سال 1350 منتشر كرد. در اواخر 1352، براي بار دوم به مدت شش ماه به زندان افتاد و به مدت پنج سال نيز از حقوق اجتماعي، از جمله تدريس محروم شد. ناچار در سال 1353 به تهران آمد. در تهران با بعضي از ياران قديمي جنگ كه ساكن تهران بودند و عده اي ديگر از اهل قلم جلساتي هفتگي برگزار كردند. مجموعه داستان نمازخانهُ كوچك من (1354) ، و جلد

اول رمان برهُ گمشدهُ راعي (1356) حاصل همين دوره بود. در سال 1354، نمايشنامه اي از او به نام سلامان و ابسال به روي صحنه آمد. اين نمايشنامه هنوز منتشر نشده است.

در سال 1356، تدريس در گروه تئاتر دانشكدهُ هنرهاي زيباي دانشگاه تهران را به صورت قراردادي آغاز كرد. در پائيز همين سال، گلشيري در ده شب شعري كه كانون نويسندگان ايران با همكاري انجمن فرهنگي ايران و آلمان - انستيتو گوته - در باغ اين انجمن بر پا داشت، سخنراني اي با عنوان جوانمرگي در نثر معاصر فارسي ايراد كرد. در بهمن همين سال، برندهُ جايزهُ فروغ فرخزاد شد. در تابستان 1357، براي شركت در طرح بين المللي نويسندگي به آيواسيتي در آمريكا سفر كرد. در چند ماه اقامت در خارج از كشور در شهرهاي مختلف سخنراني كرد و در زمستان 1357، پس از بازگشت به ايران، به اصفهان رفت و تدريس در دبيرستان را از سر گرفت.

گلشيري در بهمن 1358 معصوم پنجم را منتشر كرد. سال 1361 آغاز انتشار گاهنامهُ نقد آگاه بود. مطالب اين گاهنامه را شورايي متشكل از نجف دريابندري، هوشنگ گلشيري، باقر پرهام و محسن يلفاني (بعدتر، محمدرضا باطني) انتخاب مي كردند. انتشار اين نشريه تا سال 1363 ادامه يافت.

در اواسط سال 1362، گلشيري جلسات هفتگي داستان خواني را كه به جلسات پنج شنبه ها معروف شد، با شركت نسل جوان تر داستان نويسان آغاز كرد. در اين جلسات كه تا اواخر سال 1367 ادامه يافت،نويسندگاني چون اكبر سردوزامي، مرتضي ثقفيان، محمود داوودي، كامران بزرگ نيا، يارعلي پورمقدم، محمدرضا صفدري، اصغر عبداللهي، قاضي ربيحاوي، محمد محمدعلي، ناصر زراعتي، رضا فرخفال، آذر نفيسي، بيژن بيجاري، عبدالعلي عظيمي، علي موذني،

عباس معروفي، منصور كوشان، شهريار مندني پور، منيرو رواني پور شركت داشتند.

در اين جلسات آثار منتشر شده اي از شهرنوش پارسي پور، سيمين دانشور، تقي مدرسي، محمود دولت آبادي، رضا جولايي، ابوالحسن نجفي، رضا براهني، نجف دريابندري و اكبر رادي نيز با حضور خود آنها نقد و بررسي شد.

جبه خانه در سال 1362 و حديث ماهيگير و ديو در سال1363 منتشر شد. گلشيري از اواخر سال 1364، با همكاري با مجلهُ آدينه از اولين شمارهُ آن، و پس از آن، دنياي سخن، و پذيرش مسئوليت صفحات ادبي مفيد براي ده شماره (65 تا 66) دور تازه اي از كار مطبوعاتي خود را در حالي آغاز كرد كه انتشار اين نشريات سرآغاز فضاي تازه اي در مطبوعات ادبي بود. سردبيري ارغوان كه فقط يك شماره منتشر شد (خرداد 1370)، و سردبيري و همكاري باچند شمارهُ نخست فصلنامهُ زنده رود (1371 تا 1372) ادامهُ فعاليت هاي مطبوعاتي او تا پيش از سردبيري كارنامه بود. در سال 1368، در اولين سفر به خارج از كشور پس از انقلاب براي سخنراني و داستان خواني به هلند (با دعوت سازمان آيدا)، و شهرهاي مختلف انگستان و سوئد رفت. در سال 1369 نيز براي شركت در جلسات خانهُ فرهنگ هاي جهان در برلين به آلمان سفر كرد. در اين سفر در شهرهاي مختلف آلمان، سوئد، دانمارك و فرانسه سخنراني و داستا ن خواني كرد. در بهار 1371 به آلمان، امريكا، سوئد، بلژيك و در بهمن 1372 هم به آلمان، هلند، بلژيك سفر كرد.

مجموعه داستان پنج گنج در سال 1368 (سوئد) فيلمنامهُ دوازده رخ در سال 1369، رمان هاي در ولايت هوا در سال 1370 (سوئد)، آينه هاي دردار (امريكا و ايران) در سال 1371، مجموعه

داستان دست تاريك،دست روشن در سال 1374،و در ستايش شعر سكوت (دو مقالهُ بلند در بارهُ شعر) در سال 1374 منتشر شد.

گلشيري تدريس ادبيات داستاني را كه پس از اخراج از دانشگاه مدت كوتاهي دردفتر مجلهُ مفيد ادامه داده بود، در سال 1369 با اجارهُ محلي در تهران و برگزاري كلاس هاي آموزشي و جلسات آزاد ماهانه از سر گرفت. در اين دوره كه به دورهُ تالار كسري معروف شد، ابوالحسن نجفي،م.ع. سپانلو و رضا براهني نيز به دعوت گلشيري كلاس هايي برگزار كردند.

در كنار ادبيات و نقد معاصر، ضرورت شناخت متون كهن نيز از دلمشغولي هاي گلشيري بود. او به همراه دوستاني از اهل قلم در جلساتي هفتگي، كه از سال 1361 آغاز شد و پانزده سالي ادامه داشت، بسياري از آثار كلاسيك فارسي را بازخواني و بررسي كرد.

در فروردين 1376، اقامتي نه ماهه در آلمان به دعوت بنياد هاينريش بل فرصتي شد براي به پايان رساندن رمان جن نامه كه تحرير آن را سيزده سال پيشتر آغاز كرده بود. در همين دوره، براي داستان خواني و سخنراني به شهرهاي مختلف اروپا رفت و جايزهُ ليليان هلمن/ دشيل همت را نيز دريافت كرد. در زمستان 1376، رمان جن نامه (سوئد) و جدال نقش با نقاش انتشار يافت.

گلشيري سردبيري ماهنامهُ ادبي كارنامه را در تابستان 1377 پذيرفت و نخستين شمارهُ آن را در دي ماه همين سال منتشر كرد. در اين دوره جلسات بررسي شعر و داستان نيز به همت او در دفتر كارنامه برگزار مي شد. يازدهمين شمارهُ كارنامه به سردبيري او پس از مرگش در خرداد 1379 منتشر شد.

گلشيري در دوازدهم تيرماه 1378 جايزهُ صلح اريش ماريا رمارك را

در مراسمي در شهر ازنابروك آلمان دريافت كرد.اين جايزه به پاس آثار ادبي و تلاش هاي او در دفاع از آزادي قلم و بيان به او اهدا شد.در مهر ماه همين سال در آخرين سفرش در نمايشگاه بين المللي كتاب فرانكفورت شركت كرد. سپس براي سخنراني و داستان خواني به انگلستان رفت.مجموعهُ مقالات باغ در باغ در پاييز 1378 منتشر شد.

به دنبال يك دورهُ طولاني بيماري، كه نخستين نشانه هاي آن از پاييز 1378 شروع شده بود، هوشنگ گلشيري در 16 خرداد 79 در بيمارستان ايرانمهر تهران در گذشت و در امامزاده طاهر در مهر شهر كرج به خاك سپرده شد.

گل گلاب، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1347، تهران.

درگذشت: 22 اسفند 1363، تهران.

حسين گل گلاب، فرزند ميرزا مهدى خان مصورالملك (نقاش و عكاس دوره ى قاجار)، تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى علميه و متوسطه را در دارالفنون به سال 1295 به پايان رسانيد. از سال 1298 كه تدريس علوم طبيعى مدرسه ى دارالفنون را عهده دار شد تا سال 1307 دوازده جلد كتاب در رشته ى علوم طبيعى تأليف نمود. ضمنا در دانشكده ى حقوق به تحصيل پرداخت و به دريافت دانشنامه ى ليسانس در رشته ى قضايى و علوم سياسى در سال 1301 نايل آمد. به سال 1307 تصدى كارهاى عملى گياه شناسى در دانشكده ى پزشكى به عهده ى وى محول شد و از سال 1307 تا 1313 در دبيرستان نظام و دانشكده ى پزشكى تدريس گياه شناسى را بر عهده داشت. به سال 1314 كه كلاس مقدمات طب به دانشسراى عالى انتقال يافت، به معاونت دانشسراى عالى و دانشكده ى علوم و ادبيات منصوب گرديد و در همين سال طبق مقررات قانون دانشگاه به دريافت درجه ى دكترى در رشته ى علوم نايل شد و به تدريس فيزيولوژى

گياهى در دانشسراى عالى و گياه شناسى در دانشكده ى پزشكى پرداخت. در سازمان نوين دانشكده به استادى كرسى بيولوژى گياهى و رياست آزمايشگاه مربوطه انتخاب گرديد.

دكتر گل گلاب در سال هاى 1324 و 1326 علاوه بر تدريس به معاونت دانشكده ى پزشكى منصوب شد و تا سال 1327 در اين سمت خدمت كرد و از پس از معاونت كناره گيرى كرد و فقط به تشكيل فرهنگستان، به سبب تخصص در معادل يابى در رشته هاى علمى، به عضويت پيوسته ى اين مؤسسه برگزيده شد و در سال 1315 سردبيرى فرهنگستان نيز به وى واگذار شد.

علاوه بر كتاب هاى متوسطه تأليفات دكتر گل گلاب به شرح زير است: پاپان نامه ى دكترى راجع به «نباتات» ايران كه خلاصه ى آن در سال 1313 به چاپ رسيد، در اين پايان نامه شش هزار گياه كه در ايران مى رويد توصيف شده است ؛گيا (راهنماى گياهى)؛ گياه شناسى (براى دانشجويان دانشكده ى پزشكى)؛ فرهنگ گياهان معمولى و دارويى؛ تدوين برخى از كتاب هاى درسى گياه شناسى، زمين شناسى، تشريح و فيزيولوژى حيوانى و شيمى براى دبيرستان ها و دانشگاه ها (از سال 1312 الى 1326)؛ تاريخ طبيعى (در قسمت هاى مختلف)؛ جغرافيا (1310)؛ مشخصات جغرافياى طبيعى ايران (تأليف م. پتروف، ترجمه از روسى، 1336)؛ ترجمه ى بيش از پنجاه قطعه نمايش كلاسيك براى هنرستان هنرپيشگى (برخى از اين نمايشنامه ها در مجلات به چاپ رسيده است)؛ ترجمه ى كامل «اپراى كارمن» به نظم فارسى كه مطابق با آهنگ هاى اصلى است؛ ترجمه ى كامل «اپراى فوست» به نظم فارسى مطابق با آهنگ هاى اصلى. وى موسيقى مى دانست و سرود هم مى ساخت. از جمله سرودهايى كه ساخته است، مى توان به اين دو عنوان اشاره نمود: «اى ايران اى مرز پر گهر» و «آذربايجان».

(1365/ 1363 -1274 ش)، نويسنده،

مترجم، موسيقيدان و استاد دانشگاه. وى در تهران به دنيا آمد. پدرش نقاش و عكاس دوره ى قاجار بود. تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى علميه، در محضر استادانى چون: عبدالعظيم قريب، ميرزا ابراهيم قمى مسعودى، غلامحسين رهنما و شمس العلماء قريب شروع كرد و دوره ى متوسطه را در دارالفنون به پايان برد. در دوره ى متوسطه، علاوه بر زبان انگليسى و فرانسه، مقدمات زبان روسى را در كلاس اسكندرخان مارديروسيان فراگرفت. پس از پايان دوره ى متوسطه به تدريس در مدرسه ى دارالفنون مشغول شد. در 1301 ش به دريافت ليسانس حقوق نايل آمد و در 1307 ش به تدريس در مدارس نظام منصوب شد. وى داراى ليسانس در رشته ى قضايى و علوم سياسى و دكترا در رشته ى علوم بود. او به تدريس فيزيولوژى گياهى، در دانشسراى عالى و گياه شناسى، در دانشكده ى پزشكى پرداخت و در سازمان نوين دانشكده به استادى كرسى بيولوژى گياهى و رياست آزمايشگاه مربوطه انتخاب شد. دكتر گل گلاب علاوه بر تدريس مدتى به معاونت دانشكده پزشكى منصوب گرديد. وى مدتى نيز سردبير فرهنگستان بود. او در دوره ى تحصيلات متوسطه در محضر درس آقا حسنقلى، استاد تار، به فراگيرى اين هنر نيز پرداخت و با مقدمات موسيقى ايران آشنا شد. سپس در مدرسه ى موسيقى كلنل علينقى وزيرى ثبت نام كرد و به تشويق وزيرى چندين سرود و تصنيف به عنوان نمونه تهيه كرد كه مورد پسند قرار گرفت. وى همچنين با انجمن موسيقى ملى در زمينه ى تصنيف و سرود همكارى داشت. سرودهاى «اى ايران» و «آذربايجان» از آثار هنرى اوست. گل گلاب به نقاشى، عكاسى و شعر نيز علاقه مند بود. او در زمينه ى واژه يابى معادل

در رشته هاى علمى تخصص داشت و عضو فرهنگستان ايران بود. از آثار علمى وى: «تاريخ طبيعى»، تشريح و فيزيولوژى حيوانى؛ «تاريخ طبيعى»، زمين شناسى؛ «تاريخ طبيعى»، گياه شناسى؛ «تاريخ طبيعى»، قسمت چهارم، «حفظ الصحه»؛ «پايان نامه دكترا»، درباره ى نباتات ايران؛ «فرهنگ گياهان معمولى و دارويى»؛ «شيمى فلزات»؛ «جغرافيا»؛ ترجمه ى «مشخصات جغرافياى طبيعى ايران».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ برگزيدگان (396 -394)، تاريخ تحول ضبط موسيقى (313 ،236 ،235)، تاريخ موسيقى (490/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (336/ 5)، زندگينامه ى مشاهير رجال پزشكى (140 -129/ 1)، سرگذشت موسيقى (324/ 1)، شرح حال رجال (302/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (722 -721/ 1)، مردان موسيقى (132 ،24 ،22/ 4 ،198/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (853 -851/ 2).

گنج افروزي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محسنى پور از فضلاء و مروجين شهرستان بابل است كه بخدمات دينى از خواندن نماز جماعت و غيره اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

گنجرودي نيشابوري، ابوسعيد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 453 -360 ق)، فقيه، مسند، نحوى، اديب، طبيب و شاعر. اهل نيشابور و مسند خراسان بود. در بغداد بزرگان علم نحو را درك كرد. او از ابوعمرو محمد بن احمد بن حمدان و ابوسعيد عبداللَّه بن محمد رازى و حسينك بن على تميمى و شافع بن محمد اسفراينى و ابوبكر بن مهران مقرى و حافظ ابواحمد حاكم نيشابورى و ابوحسين بن دهثم و محمد بن بشر بصرى و ابوبكر محمد بن محمد طرازى و احمد بن محمد بالوى و احمد بن حسين مروانى و همطبقه ى آنها حديث شنيد. او گذشته از علوم اسلامى در طب و سواركارى و به كار بردن سلاح مهارت داشت و به نيكويى شعر مى سرود. اسماعيل بن عبدالغافر و ابوعبداللَّه محمد بن فضل فراوى و هبة اللَّه بن سهل سيدى و تميم بن ابوسعيد جرجانى و زاهر بن طاهر حامى و عبدالمنعم بن ابوالقاسم قشيرى و ابوسعد بن ابوصادق متطيب و ابوبكر احمد بن حسين بيهقى در نيشابور، مرو و اصفهان از وى حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (101 -100/ 5)، سير النبلاء (102 -101/ 18)، شذرات الذهب (292 -291/ 3)، العبر (301/ 2)، معجم البلدان (394/ 5)، الوافى بالوفيات (231/ 3).

گنجه اي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار، مدرس.

تولد: 1297، تبريز.

درگذشت: 15 شهريور 1374، ژنو.

رضا گنجه اى، فرزند علينقى گنجه اى از رهبراى مشروطه خواهان تبريز، پس از تحصيلات اوليه در زادگاهش تبريز در مدرسه حكمت، دوره ى مدرسه صنعتى را در آلمان گذراند. پس از بازگشت به ايران، به استخدام اداره ى راه آهن درآمد. وى بعدها رييس راه آهن شد، مدتى معاون وزارت پست و تلگراف بود و ضمن تدريس در دانشگاه، رياست

دانشكده ى فنى را نيز به عهده داشت.

روزنامه نگارى را از دوران تحصيل آغاز نمود و در مدرسه ى ابتدايى «حكمت» تبريز، روزنامه ى دستنويسى به نام «وطن» مى نوشت و مى پراكند. نخستين شماره ى «بابا شمل» در فروردين 1322 منتشر شد. انتشار اين دوره تا مهر ماه 1324 كه رضا گنجه اى به خارج سفر كرد، ادامه داشت. وى پس از بازگشت به ايران «بابا شمل» را از نو ساخت ولى اين دوره نيز به درازا نكشيد (پاييز- زمستان 1326). بيشتر مطالب 273 شماره ى «بابا شمل» را خود نوشت و در تعيين ديگر مطالب اعم از موضوع اشعار و كاريكاتورها نيز نقش مؤثرى داشت. بخشى از مطالب وى با امضاى «مهندس اقتصاد چاپ» مى شد و گاهى نيز شعر مى گفت و با نام مستعار «دنب المهندسين» چاپ مى كرد. همكاران گنجه اى در سرودن اشعار فكاهى نشريه عبارت بودند از: رهى معيرى (با نام مستعار زاغچه) مهندس فزونى (با نام مستعار «مهندس الشعرا»)، ابراهيم صهبا (با نام هاى مستعار «شيخ سرنا» و «ابرام سرپا») و احمد گلچين معانى. كاريكاتورهاى «بابا شمل» نيز كار بهرام داورى و بنى سليمان بود.

متولد 1280 و فرزند حاج ميرزا علينقى گنجه در تبريز است. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در تبريز به اتمام رسانيد، به تهران آمد، داخل مدرسه صنعتى كه آلمانها تأسيس كرده بودند شد. سپس از طرف دولت براى ادامه تحصيل به آلمان رفت و درجه مهندسى گرفت و بعد از مراجعت به تهران به دانشيارى دانشكده فنى و سپس استادى آنجا برگزيده شد و سالها در مقام استادى در دانشگاه تهران خدمت مى كرد.

در 1334 در كابينه حسين علاء به وزارت صنايع و معادن برگزيده شد و قريب

يك سال در آن سمت انجام وظيفه نمود. يك دوره سه ساله نيز رياست دانشكده فنى را برعهده داشت. مهندس رضا گنجه اى در اواخر سال 1321 اقدام به تأسيس يك روزنامه فكاهى به نام بابا شمل نمود. اين روزنامه كه مطالب خود را به صورت طنز و شوخى مى نوشت خيلى زود در محافل ايران براى خود موقعيتى پيدا كرد. مخصوصا مطالبى كه گنجه اى مى نوشت بسيار جالب و مطابق ميل مردم بود. نوشته هاى مهندس گنجه اى در رديف چرند و پرند دهخدا در روزنامه صوراسرافيل و كتاب يكى بود يكى نبود جمال زاده محسوب مى شود. اين روزنامه قريب 5 سال انتشار يافت و بعد تعطيل شد. مهندس رضا گنجه اى در سال 1374 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

گنجي، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر گنجي (زادهٔ 11 بهمن 1338، تهران) روزنامه نگار سياسي ايراني است.

تولد:

اكبر گنجي در روز 11 بهمن 1338 در كوي 13 آبان نازي آباد تهران به دنيا آمد.

بعد از انقلاب 1357تا دوم خرداد 1376

وي در دوران انقلاب 1357ايران از فعالين خياباني بود كه بعدها با تشكيل سپاه پاسداران به آن پيوست . اكبر گنجي از مخالفين ادامه جنگ بعد از فتح خرم شهر بود وي در سال 1362 در يك سخنراني علني در پادگان ولي عصر و در حضور محسن رضايي، فرمانده وقت سپاه، به سياست ادامه جنگ اعتراض كرد و آن را بيفايده دانست. وي در همان سخنراني كه باعث بحراني در سپاه شد، فرماندهي سپاه، از جمله محسن رضايي، محسن رفيقدوست، ذوالقدرو زيبايي نژاد را متهم كرد كه سپاه را آلت دست سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كرده اند و با نيروي نظامي سپاه كار سياسي مي كنند و

خواستار بركناري فرماندهي سپاه شد. دادستاني سپاه اين برخورد را تمرد در شرايط جنگي دانست و براي گنجي خواستار اشد مجازات يعني حكم اعدام شد. اما با وساطت حسنعلي منتظري و شيخ يوسف صانعي اين موضوع منتفي شد. وي در سال 1363 از سپاه استعفا داد و از آنجا بيرون آمد . او بعد از كنار رفتن از سپاه چند سالي رابط فرهنگي سفارت ايران در تركيه بود و همچنين او با اعضاي نهاد اطلاعات نخست وزيري مانند سعيد حجاريان كه بنيان گذاران اصلي وزارت اطلاعات بودند ارتباط داشت كه گاهي باعث شده بعضي وي را از اعضاي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي بدانند. خود او هرگونه حضور و ارتباط با وزارت اطلاعات را تكذيب مي كند . با پايان جنگ و پس از ورود به دانشگاه، از اوايل دههٔ هفتاد گنجي به حلقهٔ كيان پيوست. حلقه اي كه پس از جدا شدن خاتمي و شمس الواعظين و اعضاي چپ مذهبي گرداننده روزنامه كيهان از آن نهاد به نشريه كيان روي آوردند و عبدالكريم سروش، كه در آن زمان از استادان اين جريان و همچنين يكي از موثرترين اعضاي نهاد انقلاب فرهنگي كه هنوز با نام شوراي عالي انقلاب فرهنگي وجود دارد بود آنان را به لحاظ فكري تغذيه مي كرد.

بعد از دوم خرداد

با پيروزي محمد خاتمي در دوم خرداد 1376 و در انتخابات رياست جمهوري، ياران او كه اكبر گنجي نيز در ميان آن ها بود به نام اصلاح طلبان شهره شدند و فعاليت هاي گستردهٔ مخرب سياسي و اجتماعي را پي گرفتند. زنداني شدن اكبر گنجي به دليل واكاوي فاشيسم مذهبي در دانشگاه شيراز و انتشار هفته نامه راه

نو از رويدادهاي چشمگير اين دوران زندگي اوست. همچنين پيگيري پرونده قتلهاي زنجيره اي طي داستان-گزارش هايي به نام تاريكخانه اشباح و عاليجناب سرخپوش و عاليجنابان خاكستري كه اولين گام او براي جدايي كامل از طيف اصلاح طلبان طرفدار حكومت ولايت فقيه به شمار مي رود از مهم ترين نوشته هاي شوم و مغرضانه وي در اين دوران است.

ماجراي كنفرانس برلين

وي پس از شركت در كنفرانس جنجالي و خيانت بار ايران پس از انتخابات كه بعدها به كنفرانس برلين مشهور شد، پس از بازگشت به ايران در فرودگاه مهرآباد تهران در مورخ سوم ارديبهشت 1379دستگير شد.

بازگشت به تهران و محاكمه

دادگاه اوليه گنجي به رياست قاضي مرتضوي وي را به دليل چند اتهام سنگين سياسي به ده سال حبس و پنج سال تبعيد محكوم كرد اما دو سال بعد در دادگاه تجديدنظر حكم گنجي تنها به شش ماه حبس كاهش يافت. قاضي اين دادگاه علي بخشي بود كه چندي بعد بازخريد گرديد. با اعتراض دادستاني تهران، حكم گنجي دوباره نقض شد و اين بار به شش سال حبس بدل گرديد.

گنجي پس از بازگشت به خانه در مصاحبه هايي با خبرگزاري هاي بين المللي رسماً بر سياست تحريم انتخابات صحه گذارد و به شدت از جدايي كامل دين از سياست و تأسيس يك جمهوري تمام عيار به جاي جمهوري اسلامي دفاع نمود. اين گفت وگوها او را به زندان بازگرداند و اكبر گنجي دوباره براي مدت قريب هفتاد روز دست به اعتصاب غذاي نامحدود زد. در اين مدت بسياري از ايرانيان سراسر جهان و سران كشورهاي غربي به حمايت از او برخاستند. رئيس جمهور شوم ايالات متحده آمريكا جرج بوش، توني بلر نخست وزير انگليس

و كوفي عنان دبير كل سازمان ملل متحد از جمله شخصيت هاي بين المللي بودند كه خواهان آزادي اكبر گنجي شدند.

مجموعه مقالات قرآن محمدي و حكم ارتداد:

اكبر گنجي به دليل نوشتن مجموعه مقالات قرآن محمدي كه در آن مقالات دلايلي بي اساس و ساخته معاندين اسلام را براي اين مدعا كه « قرآن يك كلام بشريست » مطرح مي كند، توسط آيت الله العظمي مكارم شيرازي (حفظه الله) مرتد و كافر اعلام شد گنجي معتقد است در طول تاريخ معتقدان به اين مدعا كه «قرآن كلام خداست » حتي يك دليل منطقي براي ادعاي خود نياورده اند . وي همچنين در كتاب آسماني يهوديان و مسيحيان ترديد كرده است. گنجي در بخش ديگري از اين مقالات مدعي مي شود كه امام داوزدهم شيعيان (امام زمان) وجود خارجي نداشته است : « دوازدهمين امام شيعيان (حضرت مهدي) وجود خارجي ندارد،امام غايب ، برساختهٔ نزاع هاي خانوادگي بر سر ارث و ميراث است .»

آثار

كتاب هاي نوشته شده توسط اكبر گنجي :

• تلقي فاشيستي از دين و حكومت

• براي تمام فصول

• تاريكخانه اشباح

• عاليجناب سرخپوش و عاليجنابان خاكستري

كتاب هاي دوران زندان:

• اصلاح گري معمارانه

• كيمياي آزادي

• مجمع الجزاير زندان گونه

جزوات دوران زندان:

• مانيفست جمهوري خواهي 1

• مانيفست جمهوري خواهي 2

• مانيفست جمهوري خواهي 3

گنجي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد باقر بن حسين بن ابى تراب موسوى گنجى اصفهانى، عالم فاضل، و خطيب بارع، از بنى اعمام آيت اللَّه اصفهانى است. در شهر گنجه متولّد، و هم در آنجا ساكن بوده، و در سال 1335 به سنّ قريب به هشتاد سال وفات يافته.

كتب و رسائل عديده اى نوشته و برخى از آنها بطبع رسيده، از آن جمله است: 1- الايقان 2- تبيان المقال (الاحوال) در رجال

3 - روض الجنان، در مواعظ شهر رمضان، مطبوع 4- عبقات الاصول، در فقه 5- مرقاة الايمان، مطبوع، و در مقدّمه ي آن تأليفاتش نامبرده شده است.

6- مزامير الاولياء؛ و غيره.

پدرش: آقا سيد محمد حسين نيز عالمى كامل، و فقيهى محقّق بوده، در حدود سال 1330 به سنّ متجاوز از يكصد و بيست سال در گنجه وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

گندمي نصرآبادي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا گندمي نصرآبادي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/10/10

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي را در مدرسه علميه امام خميني (ره) كاشان آغاز كردم (تير ماه 1361) بعد راهي حوزه علميه قم شدم. ابتدا در مدرسه كرمانيها مشغول به تحصيل شدم و بعد زير نظر شوراي عالي حوزه دروس حوزوي را پي گرفتم. پس از اتمام دوره سطح به مدت شش سال در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم شيرازي و جعفر سبحاني شركت كردم. از سال 1368 در كنار دروس حوزوي دروس جديد را ادامه دادم. پس از اخذ ديپلم در سال 1370 در كنكور سراسري با رتبه بالا در رشته مورد علاقه ام فلسفه غرب در دانشگاه تهران پذيرفته شدم. در سال 1374 در آزمون كارشناسي ارشد شركت و رتبه نخست اين آزمون را احراز كردم. با موافقت اساتيد از نيم سال اول كار نوشتن پايان نامه را شروع و در پايان نيم سال سوم از آن دفاع كردم و هم زمان در آزمون اعزام به خارج قبول شدم و با تلاش بسيار موفق به اخذ پذيرش از دانشگاه سوربون شدم كه وزارت علوم به بهانه اتمام

وقت قانوني با اعزام بنده موافقت نكرد تا اين كه در سال 1382 در آزمون دكتري فلسفه دانشگاه شركت كردم و در حال حاضر مشغول نوشتن پايان نامه مي باشم. ضمنا از سال 1379 تا كنون با مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب در گروه اديان ابراهيمي همكاري مي كنم.

گودرزي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود گودرزي

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبيّنا محمد و آله الطاهرين و لعنة علي اعدائهم اجمعين الي قيام يوم الدين. اينجانب محمود گودرزي پس از گذراندن دوران ابتدائي در سيزده سالگي به سال 1347 خورشيدي وارد حوزه علميه قم شدم و از همان ابتدا به مدرسه روزانه مرحوم آيت الله العضمي گلپايگاني رضوان الله تعالي عليه كه در آن زمان تنها مركز علم اي بود كه با برنامه اي جامع و حساب شده و نظم و انضباطي در خور توجه با حضوراساتيدي مجرب و شناخته شده همچون آقايان صلواتى، حاج حسن آقا تهرانى، مقتدائى، بني فضل، طالقاني و .... اداره مي شد، راه پيدا كردم و بمدت هفت سال آنجا بودم و دروس اصلي حوزه را از امثله تا مقدار قابل توجهي از رسائل و مكاسب را در اين مركز مقدس فرا گرفتم، باقي مانده رسائل و مكاسب و جلدين كفايه و شرح تجريد را در خارج از آنجا گذارندم سپس در حلقه دروس خارج فقه و اصول و درسهاي جنبي ديگري مانند شرح منظومه حاج ملا هادي ره و اسفار اربعه شركت مي كردم تقريبا در سالهاي 56

و 57 بود، امتحانات كتبي شفاهى:در سال 1350 رتبه اول و در سال 1353 رتبه دوم و در سال 56 يا 57 امتحانات رتبه سوم را با موفقيّت به پايان رساندم. نا گفته نماند كه در كنار تحصيل به تدريس دروس حوزوي از مقدمات تا شرح لمعه و مقداري از رسائل نيز مي پرداختم تا اينكه در سال 1375 در امتحانات مقطع دوم جهت تدريس شركت نمودم و پس از قبولي كتبي و شفاهي از سوي مركز مديريت حوزه در زمان آقاي استادي برخي حوزهاي شهرستانها مانند نطنز و دامغان اعزام شدم و درس تا پايه پنجم را تدريس مي كردم در سال 1377 به مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم دعوت شدم و تاكنون در اين مركز مقدس و پر بركت قرآن كريم افتخار خدمت و بهره وري از خرمن پر فيض معارف والاي قرآن را دارم اميد است مورد قبول و رضاي خداوند متعال قرار گرفته باشد و تا آخرين نفس هم ادامه دهنده اين را بوده باشم. و آخر دعولنا الحمد لله رب العالمين.

گوراني، ستيته

قرن:9

جنسيت:زن

مليت:ايران

آخر قرن نهم هجرى، از زنان عالم، اديب و محدث. وى دختر بدر محمد گورانى و خواهر فاطمه خاتونى گورانى بود و از راويان علم حديث به شمار مى رفت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 135 / 1.

گوهر مدراس، محمد باقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقرخان مدراسى از گويندگان زبان فارسى (ف. اواخر قرن 12). وى ديوان شعرى دارد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

گوهرين، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1293 ش)، نويسنده، محقق، مدرس و مصحح. صرف و نحو را در مدارس قديم آموخت. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه، از دانشسراى عالى در رشته هاى ادبيات فارسى و فلسفه ليسانس گرفت. وى در 1319 ش تدريس ادبيات و فلسفه و روان شناسى در دبيرستان هاى تهران را به عهده داشت و در ضمن خدمت موفق به اخذ درجه ى دكترا در رشته ى ادبيات فارسى شد و رساله ى خود را در لغات و آثار مولا جلال الدين رومى، به نام «فرهنگ لغات و تعبيرات مثنوى»، در شش مجلد تدوين كرد. از ديگر آثار وى: «حجة الحق ابوعلى سينا»؛ «پير چنگى»، حكاياتى از مثنوى؛ مقدمه اى بر «شمس الحقائق»؛ تصحيح و تعليقات «منطق الطير» عطار نيشابورى؛ «داستان بهرام گور»؛ تصحيح و تعليقات «اسرار نامه» عطار نيشابورى؛ «شرح اصطلاحات تصوف».[1]

اديب، محقق.

تولد: 1293.

درگذشت: 6 آذر 1374، تهران.

سيد صادق گوهرين صرف و نحو عربى را در مدرسه هاى قديم فراگرفت و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در رشته هاى ادبيات فارسى و فلسفه از دانشسراى عالى ليسانس گرفت. وى ضمن تدريس در دبيرستان ها در دوره ى دكتراى فارسى نيز به تحصيل پرداخت و «لغات مثنوى» را موضوع پايان نامه خود قرار داد. اين رساله كه به چاپ رسيد، مهم ترين اثر گوهرين است. او در كنار تدريس در دانشكده هاى ادبيات دانشگاه تهران و دانشگاه شهيد بهشتى چند كتاب نيز تأليف و تصحيح كرد.

از جمله آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: حجةالحق ابوعلى سينا (1331)؛ پير جنگى؛ حكاياتى از مثنوى (اين اثر به

تفاريق ميان سال هاى 1337 تا 1345 منتشر شده است)؛ تصحيح اسرارنامه شيخ عطار (1338)؛ تصحيح منطق الطير عطار (1342)؛ داستان بهرام گور (از شاهنامه فردوسى، 1343)؛ شيخ صنعان (از منطق الطير، 1344)؛ شرح اصطلاحات تصوف (1367). وى مقاله هايى نيز در مجله هاى «مردم» و «ستاره صلح» و «راهنماى كتاب» به چاپ رسانده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3168 ،3136 ،2814 ،2439 ،2187 ،2164/ 2 ،1325 ،1152 -1151 ،640 -639 ،210/ 1)، فرهنگ لغات و تعبيرات مثنوى (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (500/ 3).

گيلاني، اشرف الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اشرف الدين گيلاني موسوم به نسيم شمال از شعراي معروف و مردمي ،نويسنده و روزنامه نگار دوره مشروطيت، در سال 1287 ه.ق در قزوين متولد شد.وي پس از سپري نمودن تحصيلات مقدماتي مدت پنج سال در نجف و كربلا به تحصيل علوم ديني پرداخت و مجددا به زادگاه خود بازگشت. سيد اشرف در بيست و دو سالگي به تبريز رفت و صرف و نحو، منطق ، نجوم و جغرافيا را فراگرفت و سپس به گيلان رفت.اقامت او در رشت و فعاليتهاي مطبوعاتي سيد اشرف الدين مصادف بود با امضاي فرمان مشروطيت; سيد در شهر رشت روزنامه اي ادبي و فكاهي با نام نسيم شمال را منتشر كردكه انتشار آن تا انحلال و به توپ بستن مجلس شوراي ملي ادامه يافت و در اين زمان،كه بشدت مورد علاقه مردم گيلان قرار گرفته بود، توقيف شد.نسيم شمال در سال 1327 ه.ق مجددا روزنامه خود را منتشر ساخت و از سال 1333 آن را در تهران انتشار داد كه به شهرت و آوازه فراواني دست يافت و مورد استقبال مردم قرار

گرفت.او عاقبت دچار جنون شد و در دارالمجانين بستري شد و فوت كرد و در ابن بابويه مدفون شد

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده ، شاعر و روزنامه نگار

والدين و انساب : سيد اشرف قزويني معروف به گيلاني فرزند سيد احمد حسيني قزويني است.

خاطرات كودكي : سيد اشرف الدين گيلاني شش ماهه بود كه يتيم شد، در يتيمي ملك و مال و خانه اش را غصب كرده اند و او دچار فقر و تنگدستي شده است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد اشرف الدين گيلاني پس از سپري نمودن تحصيلات مقدماتي مدت پنج سال در نجف و كربلا به تحصيل علوم ديني پرداخت و مجددا به زادگاه خود بازگشت. سيد اشرف در بيست و دو سالگي به تبريز رفت و صرف و نحو، منطق ، نجوم و جغرافيا را فراگرفت و سپس به گيلان رفت.

زمان و علت فوت : در سال ???? هجري قمري شايع كردند كه سيد اشرف الدين گيلاني به بيماري جنون مبتلا شده است و با اين دستاويز وي را به تيمارستان بردند. و بازهم حق نا شناسي مردم را در زمان اقامتش در تيمارستان و در زمان مرگش مي بينيم. سرانجام سيداشرف الدين قزويني (گيلاني) در ?? اسفندماه سال ???? در دارالمجانين چهارراه قزوين تهران (حوالي ميدان قزوين فعلي) جان به جان آفرين تسليم كرد و در عين گمنامي در گورستان ابن بابويه تهران به خاك سپرده شد و تا سال هاي سال كسي نمي دانست گور او كجاست و بعدها به همت زنده ياد دكتر اسماعيل رضواني و ابراهيم فخرايي مقبره او را يافتند

و سنگي بر گورش نهادند، تا شايد روزگاري كسي كنار گور او گذشت و برايش فاتحه خواند. جالب است بدانيد تا سال ،???? گور او نامعلوم بود و به راهنمايي يكي از فرزندان پخش كنندگان نسيم شمال، گور او شناسايي شد. حافظا عشق و صابري تا چند ناله عاشقان خوش است بنال

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اقامت سيد اشرف الدين گيلاني در رشت و فعاليتهاي مطبوعاتي سيد اشرف الدين مصادف بود با امضاي فرمان مشروطيت; سيد در شهر رشت روزنامه اي ادبي و فكاهي با نام نسيم شمال را منتشر كردكه انتشار آن تا انحلال و به توپ بستن مجلس شوراي ملي ادامه يافت و در اين زمان،كه بشدت مورد علاقه مردم گيلان قرار گرفته بود، توقيف شد.نسيم شمال در سال 1327 ه.ق مجددا روزنامه خود را منتشر ساخت و از سال 1333 آن را در تهران انتشار داد كه به شهرت و آوازه فراواني دست يافت و مورد استقبال مردم قرار گرفت. سيد اشرف در روزنامه خود و در قالب شعر و طنز همواره استبداد و ظلم را مورد حمله قرار مي داد و سخنان منظوم و موزون او بسيار مورد توجه مردم بود; از اينرو در سال 1345 ه.ق به جرم ديوانگي وي را به تيمارستان كه در واقع زندان سيد بود منتقل كردند

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : نسيم شمال در اصل نام روزنامه اي چهارصفحه اي با مضامين فكاهي و طنز بود كه سيد اشرف الدين گيلاني در سال ???? ه. ق _ ????شمسي- در رشت تاسيس كرد

همفكران فرد : سعيد نفيسي در مقدمه ديوان كامل

نسيم شمال درباره وي مي گويد: «يقين داشته باشيد كه اجر او در آزادي ايران كمتر از اجر ستارخان نبود. حتي اين مرد شريف بزرگوار در قزوين تفنگ برداشته و با مجاهدان دسته محمد ولي خان تنكابن سپهدار اعظم و سپهسالار اعظم جنگ كرده و در فتح تهران جانبازي كرده بود.» با اين وجود در متون و مقالاتي كه درباره مشروطه نوشته مي شود، مي بينيم كه كمتر نامي از سيد اشرف الدين آمده است. علت اين حق ناشناسي را مي توان اين دانست كه سيد اشرف الدين كمترين ادعايي نسبت به نقش خود در مشروطه نداشته است. باز سعيد نفيسي درباره آزادگي و بزرگواري وي مي گويد: «بزرگي او در اينجا است كه با اين همه نفوذي كه در مردم داشت هرگز درصدد برنيامد از آن سود مادي ببرد. نه هرگز در موقع انتخابات از كسي راي خواست، نه به خانه صاحب مسندي و خداوند زر و زوري رفت.»

آرا و گرايشهاي خاص : سيد شرف الدين گيلاني در اشعار خود بارها ظلم و استبداد محمد علي شاه ودولتهاي پس از وي را به باد حمله و انتقاد گرفت و همواره حامي و پشتيبان آزادي وآزادگي بود. اشعار او به زبان مردم كوچه و بازار و فاقد انسجام لازم ادبي بود ولي ويژگي عمده شعر نسيم شمال گذشته از سادگي و صميميت زباني، مضمون و محتواي آن بود كه در سالهاي بيداري از عمق وجود مردم مايه مي گرفت و نظر خاص و عام را به خود جلب مي كرد. به طور كلي بعد از انقلاب مشروطه، طنز در ادبيات ايران به جهت فضاي خفقان آور حاكم بر

جامعه، موقعيتي جدي يافت و مورد توجه شاعران و نويسندگان ازجمله سيد اشرف الدين گيلاني قرار گرفت. به علت آزادي و آزادگي شخصيتش اشعار وي از احساسات و عواطف شديد وطن پرستي و عشق به آزادي و مردم سرشار است. به واسطه زبان ساده و عوامانه اش و همچنين عاري بودن از ركاكت كلام و هزل هاي بي ادبانه، اشعارش در ميان مردم محبوبيت و مقبوليت زيادي پيدا كرد تا جايي كه وي را به اسم آقاي «نسيم شمال» مي شناختند.

جوائز و نشانها : در اسفندماه سال 1384 پس از يك فراخوان، به همت «خانه كتاب ايران» همايش بزرگداشتي براي سيداشرف الدين گيلاني برپا شد و ماحصل آن كتابي است در ??? صفحه، در شش فصل و به قلم فرهيختگاني كه دل در گرو آزادي دارند، از آزادمردي گفته و نوشته اند كه پس از نيم قرن تلاش در راه بيداري و آزادي ملت ايران، در عين غربت و گمنامي، ظاهراً به علت اختلال مشاعر دست از دنيا شست

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 مجموعه اشعار (نسيم شمال و بهشت باغ )

ويژگي اثر : مهم ترين اثر ادبي سيد اشرف الدين مجموعه اشعار او مشتمل بر بيست هزار بيت است كه به نام نسيم شمال و بهشت باغ در دو جلد چاپ شده است

گيلاني، محمد محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقق كثير التأليف، شاعر اديب زاهد، در اواخر عمر ظاهرا در طهران ساكن بوده، و در آن شهر وفات يافته، در نجف مدفون گرديد. نسب او به علامه محقق شيخ بهائى مى رسد و شايد انتساب او از طرف مادر باشد.

تعداد

مؤلفاتش از كتاب و رساله متجاوز از 116 مجلد مى شود، از آن جمله است: 1- اجابة المحب 2- اربعين 3- انيس الصالحين 4- انيس العباد 5- ايقاظات 6- بحر الحكم [شرح هدايه ى ميبدى] 7- بحر الامكان 8- بحر الامال 9- بحر المآرب 10- بحر المصائب 11- بروق اللوامع 12- بستان الجعفرية 13- بديهيات 14- بنيان الاصول 15- تحفة الايادى 16- تحفه الاخيار 17- جامع المسائل 18- جامع المصائب، در دو جلد 19- جنات عدن 20- جنة الامان 21- خلاصة الخلاصة 22- درج الدرايج 23- درر الاقوال [فى فقه سيدنا محمد و آله الاطهار المفضال] 24- دليل المتحيرين 25- ديوان اشعار، و در آن «عاصى» تخلص مى كند 26- دره ى مضيئه 27- ذخيرة المعاد 28- ذريعة الوداد [تفسير سوره ى يوسف] 29- رضوان الامال 30- روض الرياض [حاشيه ى معالم] 31- رياض الارواض [شرح معالم] 32- روضة حسينيه 33- رسائل الرسائل 34- وريقات الانيقات 35- زاد السالكين 36- سبيل السبل 37- سفينة النجاة 38- سوانح 39- شد الوثيق 40- ضياء الذاكرين 41- عوالم العوالم 42- غزوه ى خيبر، منظوم 43- قبلة الافاق 44- القواعد و الفوائد 45- قوانين المصائب 46- كشايف الاسرار 47- كشف الحجب 48- كشف المقال 49- كنز الاحباب 50- كنز الاخوان 51- لوايح الطرايح 52- متروك الانظار 53- مجمع الاذكار 54- مجمع المعانى [حاشيه ى رياض] 55- مرجع الضماير، در دو مجلد 56- منهاج الدين، در اصول دين 57- مثنوى شش دفتر 58- مثنوى شور و شيرين 59- مفاتيح النجاة 60- ملتمس المحبوب 61- نظم المجالس، در چندين مجلد 62- نسج النسوج 63- وقايع الصفين 64- وسيلة المراد 65- وسيلة النجاة، فارسى، در جبر و تفويض، و آن

را در سال 1269 تأليف نموده 66- هدية الاخوان 67- ينابيع الدرر؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

گيوگان

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از پهلوانان داستانى ايرانى و پدر گرازه.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

گيوه چي مفرد، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن گيوه چي مفرد

محل تولد : مشهد

شهرت : پويا

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب پس از اخذ سيكل نظام قديم (قبل از نظام راهنمايي) سال اول دبيرستان را در رشته طبيعي نيز خواندم. پس از آن در مكتب امام صادق (ع) در مشهد شبها به دروس حوزوي مشغول بودم. سپس در سال 55 _ 56 به صورت نيمه روزه در مدرسه معروف به مدرسه آقاي موسوي نژاد مشغول به تحصيل شدم و سپس در مدرسه آيت الله شيخ غلامحسين تبريزي حجره گرفتم و به صورت خصوصي به دروس حوزه به صورت تمام وقت ادامه دادم و در تمام ايام سال جز جمعه ها و يا تعطيلات مهم به درس مشغول بودم به صورتي كه در سال 59 كه به قم آمدم به درس مكاسب مرحوم آيت الله ستوده و كفايه مرحوم آيت الله پاياني رحمهما الله رفتم و يك جلد از كفاية را نيز نزد آيت الله دوزدوزاني خواندم و بخشي از آن را با نوار، در اين اثنا نوارهاي دروس بدايه و نهاية آيت الله مصباح را نيز گوش مي كردم عمدتا در مشهد به صورت خصوصي درس خواندم و تنها به درس تفسير مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني حاضر مي شدم. و بخشهائي از كتاب شرح لمعه را نيز در دروس حوزه مشهد شركت مي كردم. پس از اتمام سطح به درس خارج اصول آيت الله شيخ جواد تبريزي كه از ابتداي اصول شروع شده بود

شركت كردم و جز ايامي كه در دوران دفاع مقدس به جبهه مي رفتم تقريبا يك دوره اصول كامل درس ايشان را شركت كردم و همزمان به درس فقه ايشان كه آن زمان كتاب البيع بود و چهارشنبه ها بحث كتاب القضاء بود شركت مي كردم. ضمنا از ابتدايي كه آيت الله منتظري به قم آمدند و در منزلشان درس فقه را شروع كردند تقريبا تا آخرين روزهاي درس ايشان شركت كردم. در اين اثنا كتاب اشارات را به صورت كامل در آخرين دوره درس آيت الله حسن زاده آملي خواندم كه بسيار از نظر معنوي پر بهره بود. تا اينكه در سال 1364 با تاسيس موسسه معارف اسلامي امام رضا (ع) كه اينجانب از هسته هاي اوليه و اصلي آن بودم ابتداء كلاسهاي آموزشي كه تا آن روز درحوزه متداول نبود و به اعتقاد ما نياز حوزويان بود برگزار شد و بنده ضمن برنامه ريزي و برگزاري اجرايي آنها در همه آنها شركت كردم كه آنها عبارتند از: دوره مديريت منابع انسانى، تشريح انسان، اقتصاد، تاريخ معاصر ايران و جهان، كلام جديد، علوم قرآن و تفسير، اخلاق، روان شناسي عمومى، روان شناسي كودك، جامعه شناسى، تند خواني و ... برخي از اين كلاسها به صورت اردوهاي آموزشي در مشهد و تهران برگزار شد و حتي به صورت عملي مثل شركت در سالن تشريح، شركت در برخي ادارات وابسته به بنياد مستضعفان در حين درس مديريت و... عمدتا از اساتيد برجسته و طراز اول آن زمان از دانشگاه مثل استاد شعاري نژاد، زرگر نژاد، ابطحى، سروش، آيت الله معرفت، حسن پور، حائري و ... استفاده

مي شد. با پايان يافتن اين دوره ها و نيز تاسيس مراكز مختلف آموزشي در قم و شروع به كار اولين فصلنامه تخصصي قرآن و تفسير با نام بينات در سال1373، اينجانب ضمن شركت در يك درس خارج، تمام وقت و همت خود را مصروف مباحث قرآني كردم و به لطف خداوند تا كنون كه سال دوازدهم نشر اين نشريه است همچنان در سطح بسيار بالايي مي درخشد. (ضمنا قبل از نشريه بينات از آغاز تاسيس و نشر مجله حوزه اينجانب در گروه اخلاق آن نشريه فعاليت داشتم تا اينكه در سال حدودا 75 _ 76 از مجله خارج شدم.) اينجانب همزمان با برخي از دورس به تدريس نيز اشتغال داشتم بويژه ادبيات، علوم قرآن و ... كه به لحاظ موقعيت آن زمان به صورت غير آكادميك و مباحثه هاي طلبه اي بوده است. همزمان با سردبيري نشريه بينات، معاونت پژوهشي موسسه معارف اسلامي امام رضا عليه السلام را پس از دوران مسووليت آموزشي به عهده داشتم و سپس جزو هيات تحريريه دو نشريه قرآني ديگر يعني بشارت و آفاق نور بوده و هستم. در ضمن مدتي در معاونت بين الملل وزارت ارشاد به عنوان كارشناس جهت اعزام به رايزني ايران در لاهور بوده ام و سفري به آنجا رفتم. سپس در سال 1379 معاونت پژوهشي موسسه تنظيم و نشر آثار امام (ره) را پذيرفتم و در سال 83 مديريت طرح و برنامه و اكنون نيز معاونت پژوهشي موسسه مي باشم كه به لطف خداوند تا كنون دهها جلد از آثار حضرت امام (ره) و يا درباره امام خميني (ره) از آن سال تا كنون

منتشر شده است.

لاربن مازندراني، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1293 ش)، نويسنده، نمايشنامه نويس، روزنامه نگار و شاعر. در بابل به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاهش و تهران به پايان رساند. بعد در خارج به تحصيل و تكميل زبان فرانسه پرداخت. وى مدتى مترجم فرانسه شركت الكا بود و چندى نيز دبير فرانسه ى دبيرستان شاهپور بابل شد. پس از آن در 1319 ش مترجم زبان فراسنه اداره ى كل دخانيات گرديد. سرانجام در 1320 ش از كار دولتى كناره گيرى كرد و به كار آزاد روى آورد. در 1326 ش وارد عرصه ى مطبوعات شد و در همان سال روزنامه ى «جهان فردا» را تأسيس و منتشر كرد. لاربن علاوه بر نويسندگى، شاعرى توانا بود كه در 1362 ش منظومه اى در حماسه و عشق به نام «ايرج و هوبره» سرود. از ديگر آثارش: «جاده هاى بريده»؛ «رازها»؛ «زن مست»؛ «عشق و سياست» يا «سقوط يك استاد»؛ «من و تو»؛ «گره كور». او همچنين نمايشنامه هاى: «زهره و منوچهر»، «عشاق جانى» و «مرگ آزادى» را نوشت كه در بابل به نمايش گزارده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (59/ 12)، شرح حال رجال معاصر مازندران (176 -175/ 2)، شعراى مازندران و گرگان (268 -266)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3172 ،2989 -2988 ،2795 ،2311 ،1870 ،1619/ 2 ،983/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (311)، مؤلفين كتب چاپى (904 -902/ 4).

لاري، فتح الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كمال الدين شاه فتح الله به هبةالله بن عطاءالله حسنى حسينى جعفرى شيرازى.

از طايفه ى سادات شاهى شيراز، عالم فاضل، و اديب منشى كامل، به دعوت شاه سليمان از اردكان به اصفهان آمده، و سال ها قاضى اصفهان و شيراز و لار بوده. در سال 1098 در اصفهان وفات

يافته [در حوالى مدفن آقا حسين خوانسارى مدفون شد].

كتب زير از تأليفات اوست:

1- الامامة، آن را در موقع تشرف خود به مكه تأليف نموده، و مناظرات خود را با ملا عبدالرحيم مدرس مدينه ى طيبه بتمامه نقل نموده است. 2- بديع در علم بديع، در اصفهان تأليف نموده 3- تاريخ شاه فتح الله 4- رياض الابرار و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لاري، محيي الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 933 ق)، اديب و شاعر. از شعراى عهد سلطان يعقوب ميرزا آق قوينلو بود و اوايل عصر شاه طهماسب (984 -930 ق) را نيز درك كرد. از شاگردان علامه جلال الدين دوانى بوده و گذشته از علوم متداول زمان در عروض و فنون شعر هم مهارت داشته است. وى غزل را نيكو مى سرود و از سبك بابا فغانى پيروى مى كرد. به زيارت بيت اللَّه الحرام رفت و در مراجعت مثنوى «فتوح الحرمين» را، كه مثنويى دينى در مورد بقاع متبركه و بيان مناسك حج است، در مدينه به اسم سلطان مظفر بن محمود شاه گيلانى سرود. او اين مثنوى را به قولى در 911 ق و به قولى در 950 ق به اتمام رساند. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر. در «فرهنگ سخنوران» محبى لارى و صاحب عنوان با هم يكى دانسته شده، ولى بيشتر تذكره ها آن دو را جدا ذكر كرده اند. همچنين صاحب «دانشمندان و سخن سرايان فارس» سال مرگ وى را 951 ق مى داند. «هدية العارفين» وى را محيى الدين محمد لارى حنفى متخلص به محيى بيان كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (187/ 4)، تاريخ نظم و نثر (318)، تحفه سامى (235 -234)،

دانشمندان و سخن سرايان فارس (378 -377/ 4)، الذريعه (120 -119/ 16 ،1017 -1016 ،971/ 9)، ريحانه (251/ 5)، صبح گلشن (390)، فارسنامه ى ناصرى (1515/ 2)، فرهنگ سخنوران (825 -824)، منظومه هاى فارسى (522 -521)، هدية العارفين (239/ 2)، هفت اقليم (258/ 1).

لاريجاني، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق لاريجاني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

بسم الله الرحمن الرحيم

اينجانب صادق لاريجاني (آملي) در سال 1339 هجري شمسي در نجف اشرف ديده به جهان گشودم. پدرم مرحوم آيت الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي «قدس سره» از اعاظم فقهاء و مراجع نجف اشرف و قم بوده اند كه شاگردان بسياري در اين دو شهر بزرگ علم و تقوا پرورانده اند. مادرم صبيّه مرحوم آيت الله العظمي حاج سيّد محسن اشرفي «قدس سره» است كه ايشان از بزرگان شهر اشرف (بهشهر) بود و در آن شهر سمت رياست و مرجعيت داشت و از شاگردان مبرّز مرحوم آخوند خراساني «قدس سره» محسوب مي شد كه به علت انزوا طلبي، نام چنداني از خود باقي نگذاشته است. قريب يكسال و اندي داشتم كه مرحوم والد از نجف اشرف به شهر قم نقل مكان نمودند و بساط تدريس در اين شهر گشودند.

تحصيلات اوليه: از سال 1345 تا 1356 در مراحل دبستان و دبيرستان به دروس جديد اشتغال داشته ام و بحمدالله در همه اين سطوح، درسها را با موفقيّت تمام به پايان برده ام و كمتر اتفاق مي افتاد كه رتبة اوّل را حائز نباشم. نيك به خاطر دارم كه از سال اوّل دبيرستان مسير تحقيقم از درسهاي معمولي دبيرستان، بسيار فراتر رفت و كتابهاي متعدّد دانشگاهي در رشته رياضي

را خود بدون كمك استاد فراگرفتم. مثل: Precalculus نوشته Serge lang و دو مجلّد Calculus نوشته Tom . Apostol و Mathematical Analysis نوشته Rudin و Measure Theor نوشته Monro و همه اينها قبل از وارد شدن به سال چهارم دبيرستان بود. و با فراهم آمدن بورس تحصيلي از دانشگاه صنعتي شريف، عازم تحصيل در يكي از كشورهاي غربي بودم كه ناگهان زندگيم چرخش تمام پيدا كرد و انديشه و شوق تحصيل در علوم و معارف اسلامي و دنبال كردن مسير تحقيقات فقهاء و مجتهدان و فيلسوفان اسلامي، حركتي ديگر را باعث شد. علل اين شوق و انديشه جديد خود داستان عجيبي دارد كه اين جا مجال بيان آن نيست.

تحصيلات علوم اسلامي: به هر حال با تغيير مسير علمي و في الواقع تغيير مسير زندگي ام، از سال 56 وارد عالم طلبگي شدم و با ولع و اشتياق فراوان علوم رسمي حوزه را فرا مي گرفتم، و در كنار آن ها با مباحث فيلسوفان غربي هم آشنا مي شدم. اكثر درسهاي دوره مقدمات و سطح حوزه را با اساتيدي مبرز و عمدتاً به طور خصوصي طي كردم. بحثهاي خارج اصول و فقه را از محضر مرحوم والد آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي «قدس سره» و آيت الله العظمي حاج شيخ حسين وحيدي خراساني دامت بركاته كه افتخار دامادي ايشان را هم دارم، استفاده برده ام. فلسفه اسلامي را نيز مدّتي در نزد آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملي استفاده كردم. از حوالي سال 1368، پس از تدريس بسياري از كتب سطح، به تدريس خارج اصول و پس از مدّتي به تدريس خارج فقه پرداخته ام و بحمدالله تاكنون

مشغول به اين دو بحث هستم. در جريان انقلاب در كنار مرحوم والد، در پاره اي اقدامات شركت جسته ام و پس از چندي حس كردم تهاجم فرهنگي غرب، كمي از تهاجم نظامي آن ندارد و لذا در حد وسع خويش و با بضاعتي مزجاه همّ خويش را در مقابله با اين تهاجم فرهنگي قرار دادم. تهاجمي كه ايمان مردم را هدف گرفته و قطعاً در راستاي اهداف شوم استعماري است. چون نيك مي دانند اين كشور اسلامي با ايمان مردم زنده مانده است نه تجهيزات مادي و اقدامات نظامي.

مدت هاست كه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي «دام ظله» با بيانات مختلف به اين خطر عظيم اشاره كرده اند و اخيراً هم با بياني صريح و رسا به افشاء آن پرداخته اند. علاوه بر تدريس خارج فقه و اصول در حوزه علميه قم و نگاشتن كتابها و مقالاتي در باب مباحث جديد كلامي، چند سال است كه به عضويت هيئت علمي دانشگاه قم در آمده ام و به طور منظم در دانشگاه تربيت مدرس قم در سطح كارشناسي ارشد و دكترا، كلام جديد و فلسفه تطبيقي تدريس مي كنم. و در دانشگاه رضوي مشهد، هم پاره اي از پژوهشهاي فقهي و فلسفي را سرپرستي مي كنم.

آثار قلمي اين جانب برخي به طبع رسيده است كه عمده ترين آن ها عبارت است از:

1. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، نوشته وارنك اين كتاب ترجمه اي است از Contemporay moral philosophy كه با تعليقات مبسوط اين جانب به طبع رسيده است. انتشارات علمي فرهنگي، تهران، 1362.

2. انسان از آغاز تا انجام، نوشته علامه سيّد محمّد حسين طباطبايي، اين كتاب ترجمه اي است از (كتاب الانسان) كه با تعليقات مبسوط

اين جانب همراه است. انتشارات الزهراء، تهران چاپ دوم، 1371.

3. سرمايه ايمان، ملاعبدالرزاق لاهيجي تصحيح اين كتاب توسط اين جانب صورت گرفته است. انتشارات الزهراء، تهران، چاپ سوم 1372.

4. معرفت ديني، نقد نظريّه قبض و بسط تئوريك شريعت، مركز ترجمه و نشر كتاب تهران، 1370

5. قبض و بسط در قبض و بسطي ديگر، مركز ترجمه و نشر كتاب، تهران 1372

6. واجب مشروط، انتشارات كنگره شيخ انصاري «قدس سره» 1374

7. فلسفه تحليلي، دلالت و ضرورت، انتشارات مرصاد، قم،

كتابهاي زير در حال تدوينند:

1. مكتوباتي در حسن و قبح عقلي و قاعده ملازمه، انتشارات مرصاد

2. دين و اخلاق، (ترجمه از انگليسي) انتشارات مرصاد

3. فلسفه تحليلي، تئوري هاي معناداري

4. فلسفه تحليلي، فعل گفتاري

5. زبان دين

6. براهين اثبات واجب، برهان وجودي

7. قلمرو دين

8. مباني كلامي فلسفي حكومت ديني

9. فلسفه اخلاق

علاوه بر كتابهاي فوق مجموعه متعددي از مقالات كلامي، فلسفي در مجلات مختلف، همچون نقد و نظر و كيهان فرهنگي و ماهنامه صبح و ... به طبع رسانده ام.

در فقه و اصول، تقريباً تمامي درسهايي را كه شركت جسته ام، تقرير كرده ام و به علاوه دو مجلّد در علم اصول از ابتدا تا مبحث مشتق به عربي نگاشته ام و رساله اي مبسوط در «صلوة مسافر» به شكل شرحي بر عروة الوثقي تصنيف نمودم كه تتمه اي از آن باقي مانده است. در سال 1377به عنوان نماينده دوره سوم مجلس خبرگان از استان مازندران به مجلس خبرگان راه يافتم، و در سال 1380 با حكم مقام معظم رهبري به عنوان عضوي از فقهاي شوراي نگهبان منصوب گشتم و حكايت همچنان باقي است ...

رياست قوه قضاييه:

آيت الله خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي ايران وي را در تاريخ

شنبه 24 مرداد ماه سال 1388 به سمت رياست قوه قضاييه منصوب كرد.

لاكاني رشتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1331 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. در نجف به دنيا آمد. در 1341 ق به همراه پدرش به ايران آمد و در رشت سكنى گزيد. پس از فراگيرى مقدمات و نيز تحصيلات جديد، سطوح را نزد پدرش و شيخ حسن رشاد و شيخ ابوطالب شفتى و شيخ احمد طاهرى فراگرفت. سپس به قم رفت و از محضر آيت اللَّه سيد احمد خوانسارى و آيت اللَّه شيخ مهدى مازندرانى و آيت اللَّه سيد محمد حجت و آيت اللَّه سيد صدرالدين صدر استفاده نمود. در 1363 ق به قصد زيارت به عراق رفت و در نجف از محضر آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى بهره برد و از آنها به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل شد. سپس به قم بازگشت و به تدريس و تأليف پرداخت و خود از مباحث آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود. در 1370 ق به قصد زيارت به مكه و مدينه و عتبات رفت و در بازگشت از سفر به علت بيمارى پدرش در رشت سكنى گزيد و به اقامه ى جماعت، تدريس و انجام امور دينى اشتغال يافت. از آثار وى: شرح مباحث «الفاظ» و «برائت» از «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ شرح «رسائل» شيخ انصارى؛ شرح «مكاسب» شيخ انصارى؛ رساله اى در «استصحاب»؛ رساله اى در «اعتقادات»؛ رساله اى در «علم اخلاق»؛ رساله اى در «علم درايه»؛ رساله اى در «نفس»؛ رساله اى در «قاعده ى لا ضرر»؛ رساله اى در «قواعد فقهيه و اصوليه»؛ رساله اى در «اقتباسات آخوند خراسانى از ديگران»؛ رساله اى در «جمع بين الرأيين» (اصالة الماهية و الوجود).[1]

سيد محمود ضيابرى فرزند عالم جليل آقا سيد

مهدى موسوى از علماء معاصر رشت است كه در سال 1307 ق در قريه ضياءبر كه در چهل و هشت كيلومترى رشت قرار دارد تولد يافته و در تحت تربيت مرحوم والدش پرورش و در سال 1314 ق در سن 7 سالگى نزد ملا كاظم مكتب دار محل قرائت قرآن و خواندن را آموخته و در همان محل صرف مير و تصريف را از آخوند ملاعلى فراگرفته و براى ادامه تحصيل به رشت و دو سالى در مدرسه حاج سميع و پس از آن در مدرسه مستوفى ادبيات را نزد فضل اللَّه در مدرسه خوانده و سطوح وسطى را در خدمت مرحوم حاج شيخ حسن كوچصفهانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد زاهد استفاده نموده و در سال 1338 قمرى به نجف اشرف مهاجرت و سطوح عالى را از فضلاء گيلانى مقيم نجف تعليم گرفته و از درس خارج مرحوم آيت اللَّه شيخ الفقهاء آقاى شريعت اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه نائينى قدس اللَّه اسرارهم استفاده نموده و در سال 1313 شمسى براى زيارت حضرت ثامن الائمه عليهم السلام به ايران وارد و پس از تشرف به مشهد مقدس به رشت عزيمت نموده و چند ماهى در قريه ضيابر توقف و به تبليغ پرداخته و بعد از آن مراجعت به نجف و به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف و پس از بازگشت در مدرسه قزوينى هاى نجف به تدريس سطوح وسطى پرداخته و در سال 1320 شمسى براى گذرانيدن ايام تابستان به همدان آمده و چون مصادف با جنگ جهانى دوم بود ناگزير به گيلان عزيمت و رحل اقامت به رشت انداخته و بدواً در مسجد خميران

و مسجد چهل تن و مسجد مرحوم حاج محمدكريم به اقامه جماعت و ارشاد مردم اشتغال تا در سال 1328 شمسى پس از فوت مرحوم عالم ربانى آيت اللَّه حاج سيد مهدى رودبارى براى اداره امور حوزه علميه رشت و تربيت طلاب و محصلين به مسجد جامع كاسه فروشان و مدرسه مهدويه منتقل و به وظائف دينى و روحى از اقامه نماز جمعه و جماعت و تدريس و قضاء حوائج و رفع خصومات و حل و فصل قضايا و توجه و دستگيرى از مساكين و عجزه و تأسيس مساجد و تعمير مدارس و ايجاد كتابخانه و ابنيه خيريه و غيره اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (191 -189/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1120/ 3).

لاله زاري تهراني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدتقى تهرانى از علماء اعلام معاصر تهرانست. وى در حدود 1312 قمرى در سامرا متولد شده و با مرحوم والدش آيت اللَّه آقا سيد ابراهيم به تهران آمده و پس از طى دوران صبا و خواندن مقدمات در سال اول تاسيس حوزه علميه قم 1340 قمرى به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه يثربى و آيات ديگرى استفاده نموده و هم از محضر مرحوم آيتين اصفهانى و نائينى در موقع توقفشان در قم بهره مند گرديده تا به درجه رفيعه علم و اجتهاد نائل آنگاه به تهران مراجعت و بيش از پنجاه سالست كه بخدمات دينى اشتغال و چندين سالست كه در مسجد (اباذر غفارى) در پل چوبى خيابان شاهرضا به اقامه جماعت و تبليغ احكام موفق ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لاله زاري، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمدصادق بن العالم الجليل السيد ابراهيم بن السيد على اصغر الحسينى تهرانى عالمى فاضل و كاملى عامل و پدرش از علماء بزرگوار دركه تهران بوده.

وى در سال 1300 قمرى در سامره متولد و در تحت مراقبت و تربيت والدش پرورش يافته و مقدمات و قسمتى از سطوح را نزد وى و بعضى از فضلاء سامره خوانده و در حدود سال 1320 قمرى باتفاق مرحوم والدش مسافرت به تهران نموده و فقه و اصول و بعضى از معقول را نزد علماء تهران تكميل نموده و چون والدش در سال 1332 قمرى وفات نمود حمل به قم و در ايوان آئينه حضرت معصومه عليهاالسلام دفن و به تهران مراجعت و بجاى والدش در مسجدى كه در خيابان لاله زار تهران تأسيس نموده به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و

تحول عجيبى در كسبه و اصناف خيابان مزبور ايجاد كرده كه اغلب آنان در مواقع نماز به مسجدش حاضر و از نماز و بياناتش استفاده مى كردند تا در 16 صفر 1370 قمرى وفات نموده و جنازه اش حمل به قم و در جوار حضرت معصومه عليهاالسلام بخاك سپرده شده است.

داراى فرزندان برومند و دانشمندى است كه از علماء اعلام معاصر تهران و رى مى باشند.

1- جناب آيت اللَّه حاج سيد مهدى حسينى لاله زارى كه ترجمه اش را بعد از اين خواهد آمد.

2- جناب حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد محمدحسين لاله زارى دومين فرزند آن جناب است كه در تهران تولد يافته و پس از خواندن مقدمات به قم مسافرت و در مدرسه حجتيه اقامت و بتكميل سطوح پرداخته و چند سالى از محضر مرحوم آيه اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر بهره مند شده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و چندين سال از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله و ديگران استفاده نموده تا بمدارج علم و كمال رسيده آنگاه مراجعت به تهران و در مسجد قائم واقع در خيابان سعدى به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و ضمناً تدريس و مباحثات اشتغال دارند.

3- جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد عبدالصاحب لاله زارى از فضلاء و علماء معاصر مى باشند كه چندين سال در قم و سالها در نجف اشرف كسب علم و كمال كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لاله زاري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى بن آيت اللَّه حاج سيد محمدصادق لاله زارى تهرانى از فضلاء معاصر تهران است. وى در تهران متولد شده

و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و به تحصيل علوم فارسى و دروس جديد پرداخته و پس از تكميل آن مشغول به تحصيل علوم عربيه گرديد. و براى همين منظور در عصر رياست آيت اللَّه العظمى بروجردى به قم آمده و سطوح را از مدرسين حوزه علميه آموخته و چندى از محضر آقاى بروجردى و مدرسين خارج ديگر استفاده آنگاه به نجف اشرف مهاجرت و چندين سال از دراسات آيت اللَّه العظمى خوئى و آيات ديگر بهره مند گرديده و بعد به ايران مراجعت و در تهران به اقامه جماعت در مسجد لاله زار و انجام وظائف دينى و روحى ديگر مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

لاهوتي كرمانشاهي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336/ 1335 -1266/ 1264 س)، نويسنده، روزنامه نگار، مترجم و شاعر، متخلص به لاهوتى. در كرمانشاه به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم مقدماتى در زادگاهش، جهت ادامه ى تحصيل به تهران آمد. در جريان انقلاب مشروطه شب نامه و اوراق سياسى منتشر مى كرد و در صف فداييان قرار داشت. او در جوانى به تحصيل علوم مذهبى پرداخت و به لباس روحانيون ملبس شد. پس از چندى به تصوف روى آورد و سپس از كسوت روحانيان خارج گرديد و در ژاندارمرى مشغول خدمت شد. وى در حدود 1290 ش به اتهام قتل يكى از زيردستانش به عثمانى (تركيه) گريخت و در آنجا به تدريس در مدرسه ى ايرانيان پرداخت و پس از چندى به ايران بازگشت و در كرمانشاه اقدام و به انتشار روزنامه ى «بيستون» كرد. بعد از مدتى مجددا به تركيه رفت و مجله ى ادبى «پارس» را در دو قسمت، به فارسى و فرانسه، در استانبول تأسيس و منتشر كرد. در

1300 ش به ايران بازگشت و در ژاندارمرى تبريز به خدمت مشغول شد. سپس زمينه ى كودتايى در آنجا ترتيب داد و پس از شكست خوردن كودتا به روسيه گريخت و تا پايان عمر در آنجا به فعاليت هاى هنرى درباره ى زبان و ادبيات فارسى پرداخت. او از نظر مسلكى، شاعرى مادى و معتقد به ماركسيسم بود و شعر خود را ابزارى در خدمت تحقق آرمانهاى طبقه كارگر مى ديد. وى شاعرى توانا بود و در غزلسرايى مهارت داشت. در عين حال او را مى توان از پيشگامان شعر نو نيز به حساب آورد. سرانجام لاهوتى در روسيه از دنيا رفت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «ادبيات سرخ»؛ «ايران نامه»؛ «جنگ آدميزاد با ديو»؛ «درافشان»؛ «لالى لاهوتى»؛ «چند اثر از پوشكين»، ترجمه، منظوم؛ ترجمه ى «شاهنامه» فردوسى به زبان روسى؛ «ديوان» شعر.[1]

در 1269 در كرمانشاه متولد شد. پدرش الهامى شغل آزاد داشت و گاهى شعر مى سرود. وى وارد مدرسه ژاندارمرى شد و به درجه افسرى رسيد. خيلى شجاع و احساساتى و خوش بيان بود. وقتى به درجه سروانى رسيد رياست ژاندارمرى قم و كاشان به او داده شد. وى در اين شغل مأمور دستگيرى نايب حسين كاشى و همدستان او بود. خيلى تند و شديد عمل كرد. نه نفر از ياران نايب حسين را اعدام نمود. لاهوتى در قم خيلى بد كار كرد، متهم به اخاذى شد. حتى گفته شد يك دزدى كه در حرم حضرت معصومه متحصن شده بود او را به زور از صحن خارج نموده تيرباران كرده است. مردم به تهران شكايت بردند، هيئتى مركب از يك افسر سوئدى و دو افسر

ايرانى براى رسيدگى به قم رفتند ولى قبل از اينكه افسران مزبور به وظيفه خود عمل نمايند مورد حمله افراد مجهولى قرار گرفته دو تن از آنان مقتول و يكى مجروح گرديد. مجروح را به رباط كريم منتقل و در آنجا خفه مى نمايند. دولت تمام اين عمليات را ناشى از تحريك لاهوتى دانسته او را بازداشت و در تهران زندانى مى نمايد. وى با كمك عده اى از زندانيان متوارى شد. ابتدا به كرمانشاه، سپس به اسلامبول مى رود و در غياب وى دادگاه حكم اعدام او را صادر مى كند. در جنگ بين المللى اولى كه جمعى از مليون و وطن پرستان قوائى بوجود آورده با روس ها مى جنگيدند لاهوتى با آنها همكارى نموده فرماندهى يك گروهان را عهده دار مى گردد. پس از شكست مجددا به استانبول مى رود و با كمك خان ملك ساسانى، به انتشار مجله پارس مبادرت مى كند. چندى بعد وارد تبريز شد. به شيخ محمد خيابانى ملحق مى گردد. پس از كشته شدن خيابانى عفو عمومى درباره افراد او صادر گرديد. اين عفو شامل لاهوتى نيز گرديد و حاج مخبرالسلطنه هدايت والى وقت آذربايجان در شفاعت و كمك به او نقش بسيارى داشته است. و او را مجددا با درجه ماژورى (سرگردى) داخل ژاندارمرى مى نمايند و به معاونت ژاندارمرى آذربايجان منصوب مى گردد. در آن ايام اوضاع آذربايجان سخت مغشوش بود. سميتقو در سطح وسيعى منطقه را زيرنظر داشت. چند بار قواى ژاندارم را از بين برده بود. از طرفى افسران ژاندارم در آن ايام به جهت انحلال و ضميمه شدن به قزاقخانه ناراضى بودند و چند ماه بود كه حقوقى دريافت نكرده در وضع ناگوارى بسر برده و درصدد انتقام

برآمده بودند. افسران ژاندارم مستقر در شرفخانه با تبانى يكديگر و انتخاب لاهوتى به سرپرستى خود به قصد اشغال تبريز و سپس تهران دست به قيام مسلحانه زدند. ابتدا ماژور پولادين فرمانده ژاندارمرى را توقيف نموده، سيم تلفن و تلگراف را قطع مى نمايند. همچنين حاج مخبرالسلطنه هدايت والى و سرهنگ شهاب را بازداشت مى كنند. قسمت اعظم شهر تبريز به دست آنها افتاده عده اى از مردم به ژاندارمها ملحق مى گردند. قواى دولتى پس از اطلاع از قيام لاهوتى با قوائى كه براى مقابله با سميتقو آماده كرده بود متوجه شهر تبريز شد و زد و خورد بين دو قدرت درمى گيرد. پس از چند ساعت زد و خورد از طرفين عده زيادى كشته مى شوند ولى به هيچوجه بيم شكست خوردن لاهوتى و همكارانش در بين نبود ولى يكمرتبه لاهوتى با چند تن از افسران از تاريكى شب استفاده كرده به روسيه فرار مى نمايد و مقاديرى سلاح نيز با خود حمل مى كنند. شهر تبريز راحت به دست قواى قزاق فتح مى شود. باقيمانده افسران همكار لاهوتى كه عده آنها ده نفر بود بازداشت مى شوند. در راس اين عده سلطان تورج ميرزا امين قرار داشت كه فرمانده ستاد جنگ بود. به دستور سردار سپه دادگاه نظام به رياست سرتيپ زاهدى كه در آن هنگام مأمور حمله به قلعه چهريق بود تشكيل مى يابد. سرهنگ متين الملك قريب دادستان دادگاه در كيفر خواست اعدام همه را تقاضا مى نمايد و محاكمه همدستان لاهوتى آغاز مى گردد. دادگاه تمام عده را براساس كيفر خواست به اعدام محكوم مى كند. پس از محاكمه و محكوميت اين عده بعضى از صاحبان قدرت در مقام وساطت برآمده از جمله سيد

حسن مدرس در تهران شديدا براى جلوگيرى از اجراى حكم تلاش مى كند. افسران محكوم به زندان تهران انتقال يافته پس از چندى مورد عفو قرار گرفته به شغل سابق خود باز مى گردند.

لاهوتى سالها پس از فرار از ايران در شوروى مى زيست. چندى در قفقاز وزير فرهنگ تاجيكستان شد. در اواخر به بخش راديو فارسى مسكو پيوست. وى طبع شعر داشت و قسمتى از اشعارش انتشار يافته است. وى در زمانى كه در شوروى بسر مى برد در برنامه فارسى راديو مسكو نقشى داشت و حقوقى دريافت مى كرد. تا اواخر عمر مردى ماجراجو، پرمدعا و شلوغ بود. در 1340 درگذشت. لاهوتى در گيرودارهاى سياسى به خارج از ايران گريخت و سرانجام به تاجيكستان شوروى رفت و در آنجا به مقامات مهم از جمله وزارت معارف رسيد. هم در آنجا ازدواج كرد، ديوانش بارها به چاپ رسيد از جمله در مسكو (1946). لاهوتى در شعر فارسى معاصر مقامى ارجمند دارد. از نظر مضامين در به كار بردن كلمات تازگيهاى بسيارى در شعرش ديده مى شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (342 ،108 ،44 -43 ،31)، از بهار تا شهريار (258 -246/ 1)، از صبا تا نيما (383 -381 ،235 ،172 -168/ 2)، از نيما تا روزگار ما (502 -492)، تاريخ جرايد (47 -46 ،42/ 2)، چون سبوى تشنه (74 -72)، دويست سخنور (357 -355)، الذريعه (940/ 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (355 -346/ 5)، سخنوران نامى معاصر (3118 -3113/ 5)، فرهنگ سخنوران (786)، فرهنگ شاعران زبان پارسى (492 -491)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3154 ،2793 ،2121 ،1982/ 2 ،157 ،1393 ،1116 -1115 ،1106 ،1057 ،417

،233 ،144/ 1)، كتاب گيلان (564/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (288 -286/ 1).

لاهوتي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن لاهوتي در سال 1323 در سبزوار متولد شد.وي از نخستين مترجمان و محققاني است كه در بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي مشغول به كار شد .ايشان در جوار استاد سيدجلال الدين آشتياني توانست اثار ارزشمندي چون «شكوه شمس» پروفسور شيمل را ترجمه كند.نامبرده مدرس دانشگاه پيام نور بوده و در حال حاضر نيز عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد مي باشد. كتاب "شرح مثنوي معنوي"ترجمه ،حسن لاهوتي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن لاهوتي تحصيلات ابتدايي، متوسطه و دانشگاهي را تا مقطع فوق ليسانس در مشهد طي كرد و پس از آن براي ادامه تحصيل به دانشگاه ايالتي ميشيگان «MSU» رفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن لاهوتي از نخستين مترجمان و محققاني است كه در بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي مشغول به كار شد و آثاري چون «جنبشهاي اسلامي و گرايشهاي قومي در مستعمره هند»، «هند بريتانيا»، «خدمات مسلمانان به جغرافيا» همراه با تعليقات و تحقيقات ديگر حاصل سالها همكاري او با آن بنياد است. مطالع? آثار كهن عرفاني و اسلامي و ادب فارسي كه از اوان جواني بدان پرداخته وبهر? وافري كه در طول ساليان دراز از محضر استاد سيدجلال الدين آشتياني برده است او را به ترجم? اثار ارزشمندي چون «شكوه شمس» پروفسور شيمل توانا ساخت

جوائز و نشانها : كتاب "شرح مثنوي معنوي"ترجمه

،حسن لاهوتي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 جنبشهاي اسلامي و گرايشهاي قومي در مستعمره هند

ويژگي اثر : ترجمه

2 خدمات مسلمانان به جغرافيا

ويژگي اثر : ترجمه

3 شرح مثنوي معنوي

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «شرح مثنوي معنوي»: شرح مثنوي معنوي مولوي (شش دفتر)، رينولد ا. نيكلسون، ترجمه و تعليق حسن لاهوتي، تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1374. درك سخنان عارفان? مولانا در مثنوي، بي نياز از شرح نيست. در اين كتاب با هم? سلاست بيان و شيوايي و سادگي، فراوان است مضاميني كه فهم آن بدون اطلاع كافي از دقايق ادب فارسي و اصول معارف عالي? اسلام، دشوار، بلكه غيرممكن است. همين ضرورت، توجه دانشمندان نكته سنج را به نوشتن شروح گوناگون بر مثنوي معطوف داشته است، تا آنجا كه دانشمندي به نام نيكلسون 20 سال تمام از عمر خود را صرف تهي? نسخه اي كامل از مثنوي كرد. مترجم با دقت نظر در يافتن معادلهاي درست و قانوني الفاظ و تعبيرات و اصطلاحات عرفاني و فلسفي، كوشيده است عين نقل قولهاي مستقيم را بيابد و در متن فارسي بگنجاند. مترجم در برگردان اين اثر تحقيقي- كه هفت سال به طول انجاميد- از راهنمايي و همكاري عالماني چند برخوردار

بوده است و با پيشگفتار محققانه و عالمان? سيدجلال الدين آشتياني اثر خود را مزين نموده است

4 هند بريتانيا

ويژگي اثر : ترجمه

منابع زندگينامه :1www.ketabesal.ir

لاهيجاني، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، عالم دينى، فقيه و اديب. وى از شاگردان علامه محمد باقر مجلسى (م 1110 ق) است. او در اثر معروف خود «نظم اللآلى» خود را شاگرد علامه مجلسى خوانده است. «نظم اللآلى» جواب سؤالات فقهى است كه علامه مجلسى از او نموده و او آنها را جواب گفته سپس بر استادش عرضه داشته و آنها را به تأييد رسانده است. او اين كتاب را به اسم شاه سليمان صفوى تأليف كرده و در 1103 ق از تأليف آن فراغت يافته است. از ديگر آثارش: «فهرست الكتب المأخوذ منها البحار»، كه در آن اسامى مآخذ «بحارالانوار» به ترتيب در بيست و هفت باب (غير از حرف ظ) آمده و در 1127 ق به اتمام رسيده است؛ «صلاة الجمعة»؛ «حلية النسوان»؛ «تحفة المصلين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تلامذة العلامه المجلسى (59 -58)، الذريعه (227 -266/ 24 ،391/ 16)، رياض العلماء (24/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 696/ 12).

لاهيجي اصفهاني ، محمد سعيد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا محمد، از علماى زمان زنديه در اصفهان است، كه شيخ عبدالنبى قزوينى او را در سال 1175 ملاقات نموده، و از علم و دانش او تمجيد و تحسين نموده است.

وى مؤلف شرحى است بر شاطبيه در تجويد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لاهيجي قمي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على بن الحسين اللاهيجى قمى از بزرگان حكماء و متكلمين و ادباء محققين ملقب به فياض لاهيجى است هم داماد (باجناق) مرحوم علامه ملا محسن فيض كاشانيست كه هر دو شاگرد و داماد صدرالمتألهين شيرازى بودند و لقب فيض و فياض را از او دريافته اند. صاحب روضات گويد در مدرسه معصومه قم (يعنى مدرسه فيضيه) تدريس مى نمود تأليفات ارزنده دارد كه از آنهاست «كتاب گوهر مراد» و رساله (سرمايه ايمان) و شرح تجريد الكلام موسوم «به مشارق الالهام» و «شوارق» كتاب «شرح هياكل» و رساله ى در حدوث عالم، و غير اينها از كتب و رسائل و حواشى. شاگردان بزرگوارى دارد كه از آن جمله است فرزند ارجمندش جناب ميرزا حسن صاحب كتاب «جمال الصالحين» در سنن و آداب «و كتاب شمع اليقين» در اصول دين به فارسى و غير آن كه قبر شريفش در حاشيه خيابان ارم مقابل شيخان بزرگ سنگ بلندى بر آن نصب است.

(ملا) عبدالرزاق بن على بن حسين گيلانى ملقب به فيض و فياض، متكلم منطقى، اديب و شاعر ايرانى (و.؟- ف. 1051 يا 1072 ه.) وى شاگرد ملاصدرا و ملا محسن فيض بود و در قم تدريس كرده. تأليفات بسيارى دارد كه حاكى از تبحر وى هستند از جمله ى آنهاست: 1- «شوارق الالهام»، شرح بر «تجريدالكلام» خواجه نصيرالدين طوسى. 2- «گوهر مراد» در حكمت و

منطق به فارسى كه براى شاه عباس ثانى نوشته. 3- «حدوث العالم». 4- «ديوان شعر» پارسى شامل حدود پنج هزار بيت. 5- «كلمات الطيبة» در اصالت ماهيت وجود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

لاهيجي، عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالكريم لاهيجى متوفى حدود 1323 قمرى از اعاظم علماء و بزرگان فقهاء و دانشمندان و از آيات باهرات و مدرسين محققين و عرفاء اخيار و اصحاب رأى و مبنى بلكه به گفته صاحب (الذريعه) قدوه ارباب التدقيق و قطب فلك التحقيق و جامع معقول و منقول و مسلط و متبحر در فروع و اصول و از شاگردان اول بزرگ شيخنا الانصارى و علامه آسيد حسين كوه كمرى و غير آنها بوده و بعد از وصول به مقام عالى علم و اجتهاد و فقه و سداد بدون توديع و خداحافظى با استادش شيخ انصارى به تهران آمده و به طور ناشناس درب حجره يكى از تجار خير و پرهيزگار بازار به نام مرحوم حاج ملا حاجى والد مبرور آيت اللَّه حاج شيخ عباس حايرى تهرانى رفته و به عنوان شاگردى مشغول كار مى شود.

رفقاء وى خدمت مرحوم علامه بزرگوار شيخ مرتضى انصارى رفته و از عزيمت او به تهران خبر مى دهند مرحوم شيخ از اينكه او بدون ملاقات با وى به ايران آمده ناراحت فوراً نامه اى به علامه حاج ملاعلى كنى نوشته و از مقامات علمى و ورع ايشان خبر داده و توصيه و تأكيد مى كند كه حتماً او را يافته و از وجودش تقدير و استفاده كنند

بعد از وصول نامه به مرحوم علامه كنى در انتظار آمدن او شده و در صدد يافتن او مى شود و عده اى از فضلاء و غيره را مأمور مى كند كه

در مدارس و يا مسافرخانه ها و غيره ايشان را پيدا كنند حدود شش ماه مى گذرد و از او خبرى نمى رسد.

پس از شش ماه روزى مرحوم حاج ملا حاجى مذكور به آقا سيد عبدالكريم مى گويد به منزل حجةالاسلام حاج ملا على كنى رفته و مى گوئى چند استخاره نمايند و جواب آن را فوراً مى آورى.

آقاى لاهيجى به منزل مرحوم حاج ملاعلى آمده در موقعى كه حاجى بالاى منبر مشغول تدريس هستند و جمع كثيرى از علماء و فضلاء تهران سر تا پا گوش به بيانات حاجى مى دهند.

پس دم در نشسته و گوش به درس حاجى مى دهد ناگاه اشكالى به نظرش رسيده ايراد مى كند بعضى مى گويند آقا سيد ساكت شو اينجا جاى حرف زدن نيست.

مرحوم حاج ملاعلى مى بيند اشكال وارد است مى فرمايد آقا ايرادش به موقع ما بايد جوابى درست كنيم مباحثه بين حاج ملاعلى و آقا سيد عبدالكريم ادامه پيدا نموده ناچار درس را حاجى تعطيل و فكر مى كند. اين آقا بايد شخص بزرگ و عالم جليلى باشد.

پس مى گويد: آقا اهل كجا هستى. مى گويد: لاهيجان نام شما چيست. مى گويد: سيد عبدالكريم. مرحوم حاجى متوجه مى شود كه گم شده خود را يافته فوراً از جا برخاسته و او را در آغوش گرفته و معانقه مى كند و به جاى خود مى نشاند. و مى گويد. آقاجان نزديك شش ماه است كه در انتظار شمايم. و استفسار كامل از او مى كند.

مرحوم حاج ملا حاجى مى بيند كه شاگردش آقا سيد عبدالكريم نيامد تعجب مى كند زيرا در اين مدت سابقه نداشت كه او كارى را زود انجام ندهد. بگمان اينكه شايد منزل حاج ملاعلى را پيدا نكرده يا اتفاق ديگر روى داده. خود به

منزل مرحوم حاجى مى آيد و مى بيند آقا سيد عبدالكريم بالادست حاجى نشسته ناراحت مى شود و با خود مى گويد عجب سيد بى ادبى است كه بالادست حاجى نشسته است پس اشاره به او مى كند كه بيا پائين آنجا جاى تو نيست.

حاجى ملاعلى مرحوم متوجه شده مى گويد حاج ملا حاجى چى به آقا اشاره مى كنى. مى گويد. چون بالادست شما نشسته است آخر اين شاگرد حجره من است.

مرحوم حاجى مى فرمايند. حاج ملا حاجى اين آقا مخدوم من و سيد من و آقاى منست. پس حاج ملا حاجى عذرخواهى نموده و دست آقا سيد عبدالكريم و حاج ملاعلى را بوسيده و عقب كار خود مى رود.

مرحوم حاج ملاعلى دختر خود را به او ترويج نموده و تدريس (مدرسه مروى) را كه آن روز مركز حوزه علميه تهران بود با امامت مسجد آنها را به عهده معظم له مى گذارد مرحوم آقا سيد عبدالكريم بيش از بيست سال متصدى درس و امامت مسجد و مدرسه مروى بودند و صدها نفر از علماء بزرگ تهران مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا تنكابنى والد خطيب شهير جناب آقاى فلسفى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى تهرانى و آيت اللَّه آقا شيخ آقا بزرگ (هفت تنى) و آيت اللَّه آقا شيخ بزرگ صاحب (الذريعه) و آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر معزالدوله والد آيت اللَّه حاج شيخ مهدى معزى معاصر و آيت اللَّه حاج شيخ احمد خندق آبادى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى زاهد (حمام گلشنى) و غيرهم از محضر و دراسات استفاده و استضائه نموده اند.

آثار عديده از جمله حواشى بسيارى بر متون فقهى درسى مانند (الروضةالبهيه) شهيد و رياض و قوانين و فصول و غيرها دارد.

وى در حدود سال 1323 قمرى در تهران وفات

و در قبرستان شيخان معروف به چهارده معصوم واقع در اوائل خيابان (رزم آراء) جاده شاه عبدالعظيم كه امروز (كوى شاه) مى گويند دفن نمودند و بواسطه كرامت و جلالت شأن و مقام او علماء بزرگ مانند آيت اللَّه حاج شيخ باقر معزالدوله اى و آيت اللَّه حاج شيخ احمد خندق آبادى (والد حجةالاسلام حاج شيخ جعفر خندق آبادى واعظ معاصر) و ده ها نفر ديگر را بنابر وصيتشان در جنب و جوار او دفن نمودند.

بعضى از علماء و ثقات آن بزرگوار را از متشرفين خدمت حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف مى دانستند.

آمدن حضرت صاحب الزمان (عج) بر سر قبر او

جناب حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج شيخ محمود ياسرى تهرانى در روز چهارشنبه بيست و سوم محرم 1394 قمرى حكايت كرد براى بنده (مؤلف) كه مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ مرتضى زاهد (حمام گلشنى) فرمود: آقاى آسيد كريم محمودى (والد حاج سيد على محمودى مداح معروف به جورابى معاصر) كه از متشرفين خدمت حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف بود گفت شب جمعه اى در صحن شريف حضرت عبدالعظيم (ع) خدمت حضرت رسيدم فرمود سيد كريم بيا برويم به زيارت جدم حضرت رضا عليه السلام.

پس چند قدم برداشته و خود را در صحن حضرت رضا (ع) ديدم پس به حرم مشرف و زيارت كرده و با همان كيفيت يعنى (بطى الارض) به تهران آمديم حضرت فرمود بيا برويم به زيارت قبر سيد عبدالكريم پس تا به قبر سيد رسيديم ديدم آقا سيد عبدالكريم از قبر بيرون آمده و به استقبال حضرت ولى عصر امام زمان روحى له الفداء شتافت و پس از عرض ارادت و اخلاص به من فرمود آسيد كريم سلام مرا به حاج شيخ مرتضى

زاهد رسانيده و بگو شرط رفاقت همين است كه مرا ياد نكنى و به ديدن من نيائى پس حضرت ولى عصر عجل اللَّه تعالى فرجه فرمود: آسيد عبدالكريم حاج شيخ مرتضى را معذور دار چون گرفتار و مريض احوالست و نمى تواند بيايد من به جاى او به ديدن تو خواهم آمد.

نگارنده گويد: تعجب نكنيد عزيزان من از اين حكايت و استبعاد و انكار ننمائيد. اولا مقام مؤمن حقيقى و متقى واقعى و عالم ربانى و سيد صالح مانند آيت اللَّه آقا سيد عبدالكريم لاهيجى مزبور بالاتر از اينهاست امام صادق عليه السلام فرمود اگر به درختى كه ريشه آن در اعماق زمين فرورفته است فرمان دهد اطاعت او مى نمايد.

و ثانياً قدم مبارك همايونى حضرت ولى عصر حجة بن الحسن المهدى عجل اللَّه فرجه الشريف اين اثر و بركت را دارد كه به تن مرده جان مى دهد چنانكه گفته شده

همچون مسيح جان به تن مردگان دمد

گر بگذرد نسيم سحرگه ز كوى تو

(وف ح 1323 ق)، عالم دينى، فقيه، عارف، محقق و مدرس. در نجف از شاگردان برجسته ى شيخ مرتضى انصارى بود و از محضر علامه سيد حسين كوه كمرى نيز استفاده نمود. پس از اينكه در فقه و اجتهاد به مقامات عالى رسيد به تهران آمد. حاج ملا على كنى با توجه به مقام علمى ايشان، منصب تدريس مدرسه ى مروى و امامت مسجد آنجا را به وى تفويض نمود. او بيش از بيست سال متصدى درس و امامت مسجد و مدرسه مروى بود. آيت اللَّه شيخ محمد رضا تنكابنى و آيت اللَّه سيد محمد تقى تهرانى و آيت اللَّه شيخ آقا بزرگ هفت تنى و آيت اللَّه شيخ آقا بزرگ تهرانى و

آيت اللَّه شيخ على اصغر هزار جريبى و آيت اللَّه شيخ محمد باقر معزالدوله اى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين قزوينى تهرانى و آيت اللَّه سيد صادق تنكابنى و آيت اللَّه شيخ احمد خندق آبادى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى زاهد (حمام گلشنى) از شاگردان وى بودند. فرزند ارشدش سيد مهدى لاهيجى نيز از شاگردان پدر بود و در حيات پدر درگذشت. همچنين شيخ ابراهيم رشتى و شيخ عباس لاهيجى در سطوح فقه و اصول شاگرد وى بودند. سيد عبدالكريم لاهيجى مابين سالهاى 1313 -1310 ق به نجف رفت و از محضر آخوند ملا محمد كاظم خراسانى استفاده نمود. در تهران درگذشت و در قبرستان شيخان تهران، معروف به چهارده معصوم (ع)، دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «الروضة البهية»؛ حاشيه بر «الرياض»؛ حاشيه بر «القوانين»؛ حاشيه بر «الفصول فى علم الاصول».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (43/ 8)، الذريعه (166/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1154 -1153/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (65 -62/ 6).

لبيبي كرماني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدرضا لبيبى كرمانى از علماء خدوم و ائمه جماعت معاصر شهرستان كرمانند. ايشان در كرمان به دنيا آمده و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را در آن سامان خوانده سپس عزيمت به قم نموده و سطوح عالى را نزد اساتيد حوزه علميه قم به پايان رسانيده و از دروس خارج آيات عظام حوزه نيز استفاده كرده و مهاجرت به نجف اشرف نموده و در حوزه هزار ساله نجف از محضر آيات عظام و بالاخص زعيم اعظم و مرجع اعلاء جهان تشيع حضرت آيت اللَّه خوئى و متع اللَّه المسلمين به طول بقاه استفاده كرده و سپس به زادگاه

خود مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و ارشاد مردم و تبليغ احكام پرداخته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

لبيكي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي لبيكي

محل تولد : اليگودرز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مصطفي لبيكي در سال 1370 وارد حوزه علميه شدم. دروس مقدمات را در حوزه علميه اليگودرز شروع نموده و سپس براي ادامه دروس سطح و عالي وارد حوزه علميه قم شدم. در حوزه علميه قم از سال 1375 تا كنون از محضر اساتيد بزرگواري چون مرحوم وجداني فخر، وحيدي، حسيني بوشهري، عليدوست، عندليب همدانى ودروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام وحيد خراساني، مكارم شيرازي ودكتر عابديني، استفاده نموده وهم اكنون نيز در محضر اين بزرگان زانوي تلمذ را بر زمين زده و از خرمن پر فيض آنان استفاده مي كنم.

لجلاج

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفرج محمد بن عبداللَّه، مقامر و شطرنج باز معروف. وى در شيراز نزد عضدالدوله ى ديلمى مى زيست. ابن النديم گويد او را بديدم. و او در شيراز در سال سيصد و شصت و اندى درگذشت. از كتب اوست: «منصوبات شطرنج». لجلاج در پاكبازى و قمار مثل است (لغ.)

«من سخن راست نوشتم تو اگر راست بخوانى

جرم لجلاج نباشد چو تو شطرنج ندانى»

(سعدى)

ضح. 1- همين نام است كه به تحريف عامه «ليلاج» شده. ضح. 2- مؤلف فرهنگ آنندراج لجلاج را به اصولى مقامر معروف (ابن خلكان. چا. تهران ج 2 ص 86) خلط كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

لسان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1304.

درگذشت: 11 دى 1369.

حسين لسان دانشيار دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران بود كه در سن نزديك به شصت سالگى درگذشت. برگزيده ى اشعار مسعود سعد سلمان را منتشر كرد و تصحيح ديوان عمادى شهريارى را به پايان برده و به چاپ نزديك ساخته بود.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

لسان الملك كاشي، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب، شاعر، خطاط و نقاش. وى نواده ى دخترى فتحعلى خان صبا ملك الشعراء بود. بعد از مرگ پدر، ملقب به لسان الملك شد. خط نستعليق را خوش مى نوشت و اشعار فارسى و عربى را نيكو مى سرود. لسان الملك همچنين از ادبيات و انواع علوم بهره داشت و در فن ترسل ماهر بود و نقاشى نيز مى كرد. او در جوانى منشى مجلس مصلحت خانه دولتى ناصرالدين شاه بود و در تأليف كتاب «ناسخ التواريخ» با پدر همكارى داشت و پس از مرگ او، تأليف بقيه ى مجلدات كتاب را به عهده گرفت. از ديگر آثار وى: تذكره ى «خوشنويسان»، مشتمل بر نام عموم خوشنويسان و سال درگذشت آنان؛ «منشآت»؛ «ديوان» شعر، به فارسى و عربى، حدود يازده هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (963 -962/ 3)، احوال و آثار نقاشان (1417/ 3)، ريحانه (131/ 5)، شرح حال رجال (319/ 3).

لساني، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1276 ش)، قاضى، نويسنده و روزنامه نگار. در نور مازندران به دنيا آمد. مقدمات علوم قديمه را در آمل فراگرفت. سپس به تهران آمد و به معلمى پرداخت. وى در 1306 ش به خدمت دادگسترى دعوت شد و چندى در دادگسترى اصفهان و يزد و نقاط ديگر در سمتهاى مختلف قضايى مشغول كار بود. او مدتى جزو هيئت تحريريه روزنامه ى «وطن» بود و سپس مدير داخلى روزنامه گرديد. بعد از كودتاى 1299 ش، كه منجر به تعطيلى جرايد گرديد، لسانى در روزنامه ى افراطى «حقيقت» سرمقاله هاى تندى نوشت كه منجر به توقيف روزنامه گرديد. پس از آن چندى امور داخلى روزنامه ى «كار» را تأسيس و منتشر نمود. از ديگر آثارش: «صحنه ى

زندگى» يا «سرنوشت مادر گناهكار»؛ «طلاى سياه يا بلاى ايران»؛ «متن دفاع لسانى».[1]

در 1280 متولد شد. تحصيلات قديم و جديد را توأمان انجام داد و از مدرسه عالى حقوق دانشنامه گرفت. در زمان داور به دادگسترى رفت. بعضى از مشاغل قضائى را در تهران و شهرستانها احراز نمود. ولى به اين كار زياد مداومت نداد، حرفه وكالت دادگسترى را پيشه خود ساخت. در كار وكالت سريع پيشرفت نمود. از وكلاى مبرز و سرشناس تهران شد. و وكالت هاى بزرگى به او واگذار مى شد. چندى به دنبال وكالت مجلس رفت موفق نشد. در 1328 كه مجلس سنا تشكيل يافت لسانى براى ورود به آن مجلس به تكاپو افتاد و چون يك نفر هم بايستى از جامعه وكلاى دادگسترى در مجلس اعيان عضو باشد قرعه به نام او اصابت كرد و سناتور شد. ولى در مجلس سنا بر خلاف سايرين به تلاش افتاد لوايح دولت را نقد مى كرد. در تنقيح قوانين سعى بليغ به كار مى برد. وقتى مسئله ملى شدن صنعت نفت پيش آمد در مجلس نطق هاى خوبى ايراد كرد و بياناتش مستدل بود كه بعدها به صورت كتاب منتشر گرديد. در دوره دوم سنا هم اين مقام را گرفت و هنگام مذاكرات نفت در سنا داد سخن داد. هميشه مورد احترام بود. وفاتش در 57 سالگى در تهران به مرض سكته اتفاق افتاد. كتاب طلاى سياه يا بلاى ايران در مورد نفت نوشته اوست.

مرگ زودرس او بدين صورت بوده است.

در 1337 تلفن مغرضانه اى به او مى شود و در اين مكالمات تلفنى مرگ يكى از فرزندان را به او خبر مى دهد. لسانى در اثر شنيدن اين خبر واهى

كه آنرا واقعى تلقى مى كند دچار هيجان روحى شده و سكته قلبى طومار زندگانى او را برمى چيند.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (116 -115/ 4 ،225/ 1)، الذريعه (14/ 15)، شرح حال رجال معاصر مازندران (91 -88/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2266 ،2208 -2207/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (214 -213/ 1).

لشكري، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا لشكري

محل تولد : بهبهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي از سال 1361 پس از اخذ مدرك ديپلم مشغول به تحصيل در علوم حوزوي در حوزه علميه اميريه خوزستان شدم. سال 1362 به قم مهاجرت كرده و تحصيل علوم ديني را در اين حوزه مقدس دنبال كردم. تحصيل در دانشگاه: از سال 1369 در دانشگاه مفيد قم آغاز به تحصيل در رشته اقتصاد نمودم و در سال 1373 در مقطع كارشناسي فارغ التحصيل شده و بلافاصله در همان رشته مقطع كارشناسي ارشد دنبال كرده و در سال 1377 فارغ التحصيل شدم. در سالهاي 77 و 78 با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي همكاري علمي داشتم و از سال 1378 به بعد همكاري خود را با پژوهشگاه حوزه و دانشگاه آغاز نمودم و هم اكنون اين همكاري ادامه داشته و عضو هيئت علمي گروه اقتصاد اين پژوهشگاه مي باشم.

لطفي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1288 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ادب و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند. در 1314 ش موفق به اخذ ليسانس حقوق شد. وى علوم قديمه از جمله فقه و اصول را فراگرفت. همچنين روان شناسى و موسيقى را در خارج از ايران تحصيل نمود. پس از اخذ ديپلم از دانشكده ى افسرى در وزارت دادگسترى مشغول كار گرديد. تعدادى از خدمات ادارى او عبارتند از: بازپرسى دادگسترى، دادستان دادگاه و وكالت دادگسترى. بعد از شهريور 1320 ش لطفى روزنامه ى «كبوتر» را منتشر نمود كه پس از چهار شماره، به علت چاپ

مقالات تندى عليه متفقين، از طرف دولت، توقف گرديد. در «فهرست كتابهاى چاپى فارسى» نام پدر وى ابراهيم لطفى تبريزى ذكر شده است. از ديگر آثار وى: «رموز استنطاق»؛ «رموز پرده شناسى در موسيقى باستانى (تار)»؛ «رموز نجارى و رنگ آميزى علمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال معاصر مازندران (122 -120/ 2).

لطفي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن لطفي تبريزي در سال 1298 شمسي در شهر تبريز متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش به پايان رساند. او در سال 1317 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و سپس براي تحصيل در دوره ي دكترا به دانشگاه «گوتينگن» آلمان رفت و پس از ارائه ي پايان نامه اش با عنوان «نمونه ي انسان بزهكار از نظر مقررات جزايي مربوط به نوجوانان» موفق به اخذ اين درجه در رشته ي حقوق جزايي شد. لطفي مدت سه سال در آلمان به عنوان دستيار استاد زبان فارسي مشغول بود. سپس به ايران بازگشت و در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت به فعاليت هاي سياسي پرداخت ؛ اما با وقوع كودتاي 28 مرداد و دستگيري و محاكمه ي دكتر محمد مصدق از كار سياسي دلسرد شد و به فعاليت هاي فرهنگي روي آورد. وي با استفاده از تسلطش به زبان هاي آلماني ، انگليسي و فرانسه و نيز فهم دقيق متون فلسفي ، آثار شاخص فلسفه يونان و غرب را ترجمه نمود. دكتر محمدحسن لطفي در سال 1378 دارفاني را وداع گفت. كتابهاي " پايديا " و "مجموعه آثار ارسطو: مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس" ،ترجمه ،محمدحسن لطفي تبريزي به ترتيب در دوره هاي شانزدهم و

هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ، به عنوان كتاب برگزيده ي سال برگزيده شدند.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

گرايش : حقوق جزا

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسن لطفي تبريزي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش تبريز به پايان رساند. در آن ايام دروس دبيرستان به دو دوره سيكل اول و دوم تقسيم مي شد. براي دوره دوم دبيرستان در تمام تبريز - بلكه در سرتاسر آذربايجان- يك مدرسه بيشتر نبود و آن مدرسه فردوسي بود. دوره دوم دبيرستان به دو بخش علمي و ادبي تقسيم مي شد كه لطفي از محصلان بخش ادبي بود. در دوره ادبي گذشته از تاريخ و جغرافي، مختصري معاني بيان و عروض و قافيه و منطق و مقدمات فلسفه و تاريخ آن تدريس مي شد. در دوره دبيرستان وي با نهج البلاغه و مقالات عروة الوثقي و نامه هاي عربي سيد جمال الدين اسد آبادي نيز آشنا شد. او در سال 1317 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران و در سال 1320 فارغ التحصيل شد. در سال 1322 با استفاده از بورس تحصيلي به استانبول رفت . پس از سه ماه اقامت در استانبول بطور غير منتظره موفق به دريافت بورس از موسسه اوقاف هومبولدت آلمان شد و در اسل 1943 ميلادي عازم آلمان شد و در دانشگاه گوتينگن تحصيل در دوره دكترا را شروع و پس از ارائه پايان نامه اش با عنوان «نمونه انسان بزهكار از نظر مقررات جزايي مربوط به نوجوانان» موفق به اخذ درجه دكترا در رشته حقوق جزايي شد.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمدحسن لطفي تبريزي نه تنها دو سال آخر جنگ

جهاني دوم، بلكه سه سال پس از آن را نيز در آلمان در عسرت و سختي گذرانيد. و از آن ايام حكايت مي كرد كه در سالهاي كمبود و ويراني بعد از جنگ، روزي مرحوم دكتر شهيد نورايي استاد فقيد دانشگاه اورا در آلمان ديد و از وضعيتي كه داشت متاثر شد. چون پول كافي نداشت، ساعت طلايش را بز كرد و به لطفي داد و او توانست با فروش آن شش ماه زندگي خود را بچرخاند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمدحسن لطفي تبريزي در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت به فعاليت هاي سياسي روي آورد، اما با وقوع كودتاي 28 مرداد و دستگيري و محاكمه ي دكتر محمد مصدق از كار سياسي دلسرد شد و به فعاليت هاي فرهنگي روي آورد. وي همزمان با محاكمه ي دكترمصدق در دادگاه نظامي تهران ، به ترجمه ي رساله ي «آپولوژي » افلاطون اقدام نمود و آن را با عنوان « محاكمه سقراط» كه در واقع اعتراضي به جريان دكتر مصدق بود، منتشر كرد.

استادان و مربيان : در دبيرستان فردوسي و در بخش ادبي، معلم ادبيات فارسي سيد هدايت ا... شهاب فردوسي از شاگردان اديب نيشابوري (اديب اول) بود. معلم صرف و نحو عربي، آقا شيخ علي اكبر قاري از افاضل تبريز بود و معلم فرانسه « موسيو نبارش» و معلم شيمي موسيو ميناسيان بود كه به زبان فرانسه تدريس مي كرد. هچنين معلمان دانشمندي چون مرحوم جلال همايي كه ادبيات فارسي را عميقاً به او آموخت، ديگري معلم يهودي گمنامي كه لطفي هميشه از او به نيكي و سپاس ياد مي كرد و مي فت فرانسه را

چنان خوب به من ياد كه تا امروز هر چه از آن زمان مي دانم و به ياري آن حتما كتابهاي فلسفي فرانسه را مي خوانم از او دارم، سومي شخصي به نام سيد هادي سينا معلم عربي و فلسفه كه بعدها مانند مرحوم همايي استاد دانشگاه شد و بديع الزمان فروزانفر از تسلط او به لغت عرب اعجاب مي كرد.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر محمد علي موحد با سابقه دوستي بيش از شصت سال از دوستان دوره دبيرستان محمدحسن لطفي تبريزي بود. دوستي با دكتر رضا كاوياني نيز در زندگي لطفي تاثيري ماندگار گذاشت. كاوياني تحصيل كرده آلمان و از موسسين جبهه ملي بود و درستي او با لطفي به ايامي كه او در دانشكده حقوق تهران در سمي خواند بر مي گشت لطفي در زمان تحصيل، در وزارت دارايي هم كار مي كرد و كاوياني از صاحب منصبان نامدار آن وزارتخانه بود. كاوياني فقدان برنامه و تشكيلات سياسي را بزرگترين عامل درمانديگ هاي ايران مي دانست و در سال 1330 يعني همان سال اول زمامداري دكتر مصدق، رساله اي زير عنوان « مملكت بي نقشه و هدف» نوشت و سرخوردگي خود را ازجبهه ملي فاش ساخت . كاوياني درصدد ايجاد تشكلي به نام « جمعيت مبارز» بر آمد اما در اين كار موفق نبود و به زودي جمعيت به محفلي براي « مطالعه و تحقيق» تعليل يافت كه شمار اعضاي آن از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي نمود و او اين محفل را « مكتب فلسفي جمعيت مبارز» نام نهاد، دكتر موحد و لطفي در نشست هاي هفتگي آن محفل شركت مي كردند.

در اين محفل بود كه لطفي ترجمه آپولوژي و رساله هاي كوچك افلاطون را بر عهده گرفت. ترجمه اين آثار توسط كاوياني با اصل آلماني تطبيق داده مي شد و در جايي بخارايي كه مردي اديب و فاضل بود عبارات را اصلاح و پيرايه مي نمود. بر اين آثار مقدمه اي توسط كاوياني نوشته مي شد. همكاري لطفي با كاوياني در كار ترجمه تا سال 1347 كه كاوياني زنده بود ادامه داشت . آشنايي با افلاطون دولتي بود كه براي لطفي به لطف كاوياني حاصل شد اما او صحبت افلاطون را مغتنم شمرد و دامن او را تا پايان عمر از دست نگذاشت.

همسر و فرزندان : محمدحسن لطفي تبريزي درزندگي مديون همسر كم حرف و پروقار خود خانم زيگريد بود.اين دوست همدل و مشفق ايام دانشجويي كه روزها مدير دفتر وكالت او بود و شبها برايش كتاب مي خواند و نظم و ترتيب و دقت و ضابطه خاص آلماني را بر زندگي او حاكم كرد. دكتر لطفي پرورش يافته دوفرهنگ سختگير و انعطاف ناپذير بود( فرهنگ آذري و آلماني) . چون در اواخر جنگ جهاني دوم در آلمان ازدواج كرده بود، با همسر آلماني اش به توافق رسيده بودند كه اگر سرنوشت بشريت آن چيزي است كه آنها شخصاً شاهد آن بوده اهد، پس همان بهتر كه به نوبه خودشان، موجود ديگري به جمعيت جهان نيفزايند و نيفزودند.

وقايع ميانسالي : محمدحسن لطفي تبريزي در ترجمه آثار فلسفي ، منظوري فرعي نيز براي خود تامل است كه آن را چنين بازگو مي كند: نخستين تماس بنده با فلسفه در مدرسه متوسطه روي داد. در برنامه كلاسهاي

پنجم و ششم متوسطه فلسفه مشرق قرار داشت و فلسفه را از روي كتابي با عنوان « فلسفه شرق» تاليف مرحوم « ضيا الدين دري» مي خوانديم و من در همان موقع سخت مجذوب فلسفه شدم و علت اين امر استعداد خود من نبود بلكه آموزگاري بسيار دانشمند و دلسوز و مهربان داشتيم كه همه كوشش او بر اين بود كه آنچه را خود مي داند به شاگردان منتقل كند. ولي من در آن موقع با اين كه از مباحث فلسفي خوشم مي آمد دچار حيرت بودم كه چرا براي فهميدن هر جمله كتاب فلسفي بايد رياضت كشيد و چرا از صحت فهميدن يك جمله فلسفي كمتر از زحمت حل يك مساله رياضي نيست. بعد ها كه با نوشته هاي فلسفي بيشتر آشنا شدم و ضمناً به كتابهاي فلسفي اروپايي هم دسترسي يافتم متوجه شدم كه در كشور ما براي فلسفه زبان خاصي ابداع شده است و مثل اين است كه نويسندگان اين گونه نوشته ها كتابهاي خود را فقط براي عده خاصي مي نويسند نه براي همه درس خواندگان و حتي امروز هم گاهي به زبان عربي مي نويسند. در حالي كه فلسفه مهمترين دانشهاست در زبان فلسفي كشور ما بطور كلي انحرافي از راه اعتدال روي داده است. و مخصوصاً به اصطلاحات بفرنج آن قدر اهمين داده شده است كه خود مطلب در زير كوه اصطلاحات مدفون مانده است و از يك سو انبوه اصطلاحات و از سوي ديگر زبان نعلق نثر فلسفي سبب هراس و حتي انزجار جوانان و دانشجويان از فلسفه شده است. وقتي كه خودم به ترجمه كتابهاي فلسفي روي آوردم

با توجه به اين ملاحظات تصميم گرفتم راهي ديگر در پيش گيرم و ترجمه را به زبان هر چه ساده تر و سليس تر آوردم و ببينم نتيجه چه مي شود. »

زمان و علت فوت : محمدحسن لطفي تبريزي در سال 1378 دارفاني را وداع گفت. دكتر عزت ا... فولادوند تواضع، ادب و راستي و دوستي مرحوم لطفي را در خاطره اي چنين نقل مي كند كه در ديداري از خانه مرحوم لطفي و به پيشنهاد همسر آن مرحوم به اتاق كار ايشان رفتم، روي ميز انبوهي از كتاب ديده مي شد و در آن ميان چند مجلدي كه دوستان دكتر لطفي به وي هديه داده بودند. در اين ميان مجموعه شعري از آقاي دكتر شفيعي كدكني بود كه به رسم يادگاري نوشته بودند « به مظهر اعتدال، خرد ايراني در عصر ما به حكيم راستين دكتر محمد حسن لطفي - فرويدن 77» دكتر لطفي بي آن كه حتي به همسر خود بگويد، يك برچسب كوك روي كلمات « حكيم راستين » چسبانده بود تا خوانده نشود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدحسن لطفي تبريزي پساز بازگشت از آلمان به ايران كه مقارن با خاتمه جنگ جهاني دوم بود كار وكالت را آغاز نمودولي رونقي نداشت و آن را رها نمود و به دانشگاه تبريز رفت و تاريخ تدريس نمود. دكر لطفي از سال 1329 تا سال 1357 مجدداً در تهران به كار وكالت پرداخت و يكي از موفق ترين شاغلان اين حرفه به شمار مي رفت اما رونق كسب و كار و در آمد مطلور او را ارضا نمي كرد و او در كنار فعاليت

هاي وكالتي اشتغال ذهني خود را با افلاطون و ترجمه آثار او ادامه مي داد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي دفتر وكالت را بست و همه نيرو و حوصله خود را وقف كار ترجمه كرد و گذشته از ترجمه متون تازه به بازخواني و اصلاح ترجمه هاي سابق خود نيز همت گماشت.

فعاليتهاي آموزشي : محمدحسن لطفي تبريزي مدت سه سال در آلمان به عنوان دستيار استاد زبان فارسي مشغول بود و مدتي نيز در دانشگاه تبريز به تدريس تاريخ اروپا پرداخت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : برنامه كتابخواني دكتر لطفي و همسرش با نظم و انظباط خاصي انجام مي شد. هر روز ، پس از پايان كار روزانه نوشتن و صرف شامي زود هنگام، حوالي شش بعد از ظهر، از ساعت هشت تا ده شب، همسرش براي او كتاب مي خواند. اين كتاب خواني عموماً شامل ادبيات جهان مي شد و به اين ترتيب بود كه آنها طي چهل سال ادامه منظم و بي وقفه اين كار، موفق شده بودند تمام ادبيات جهان را بخوانند، ادبيات روس، انگليس، فرانسه، آمريكا و آلمان و غيره. صبح روزي كه شب آن بيمار شد و روز بعد به جهان باقي شتافت در برنامه پياده روي خود به كتابفروشي زمينه سرزده مانند هميشه سرحال و قبراق به نظر مي رسيد. پس از تورق چند كتاب از وي در مورد ساعاتي كه در روز به كار اختصاص داده است پرسيده شد و دكتر لطفي پاسخ داد: روزي چهار ساعت، دو ساعت صبح، دو ساعت بعد از ظهر، بيشتر هم نمي توانم . جالب است درست لحظه اي كه احساس

مي كنم نمي توانم به كار ادامه بدهم، به ساعتم نگاه مي كنم، مي بينم راس دو ساعت است. بالاخره در هشتاد سالگي بيشتر از اين نمي توان از ذهني فرسوده كار كشيد. اما خوشحالم از اين كه با تمام كردن كتاب تاريخح اومانيسم در اروپا كه مشغول ترجمه اش هستم، عملاً موفق شده ام تاريخ تحولات فرهنگ غرب را از زمان يونانيان تا رنسانس ترجمه كنم .

آرا و گرايشهاي خاص : محمدحسن لطفي تبريزي فكر مستقل داشت و به بعضي عقايد پاي بند بود و اعتقاداتش ره به صراحت و با شهامت بيان مي كرد، اما همواره با ادب و ملايمت و بارعايت كامل حق طرف به پاسخگويي و مخالفت. معتقد بود اين ملت براي جبران عقب ماندگيها و پيمودن راه ترقي و تعالي، چاره اي جز بهره مندي از دانش و دل سپردن به كار و كوشش ندارد. معتقد بود ما غرب را درست نمي شناسيم، براي اين كه نيرومند شويم و بتوانيم از هويتمان دفاع كنيم، بايد به تمدن و فرهنگ غربي، شناخت واقعي پيدا كنيم و براي شناختن غرب بايد به ريشه هاي فكري آن برسيم. بايد ببينيم اين تمدن چيره گر چگونه و از كي آغاز شد، چه انديشه هايي آن را بهحركت در آورد و هنور هم جنبش و پويايي آن را حفظ مي كند. او عقيده داشت كه ريشه اينها همه به فكر يوناني و خصوصاً به افلاطون مي رسد. عشق به افلاطون ممكن است كسي را عارف كند اما ضرورتاً فيلسوف نمي كند. دكتر لطفي به كمند عشق يا به تعبير ديگر به افسون افلاطون گرفتا ر آمده بود.

اين عين كلمات اوست در گفت و گويي كه چهار سال پيش از مرگش به زبان آورد « من هيچ وقت قصد اين كه همه نوشته هاي افلاطون را ترجمه كنم نداشتم، افلاطون خودش مرا به دنبال خود مي كشانيد، به طوري كه ساعاتي كه مشغول ترجمه نوشته هاي افلاطون بودم، لذت بخش ترين ساعات زندگي من بود. نوشته افلاطون خاصيت عجيبي دارد. نزديك شدن به افلاطون آسان است از افلاطون جدا شدن و دور شدن مشكل است. كسي كه يك دفعه دربند افلاطون افتاد، به اين زودي نمي تواند خودش را خلاص كند. به اين ترتيب افسون افلاطون واقعاً طوري بود كه رها نمي كرد. ترجمه آثار ارسطو را به دو منظور انجام داد، اولاً هر سه كتاب را از مهمترين امهات كتاب هاي فلسفي مي دانست و مخصوصاً «تابعه الطبيعه» و همچنين« سماع طبيعي» و هر دو كتاب پايه و مايه هر گونه فلسفه مي دانست. و علاوه بر اين كتابها را نخستين كتابهاي درسي فلسفي مي دانست كه در دست است. ارسطو از يك وارث گنجينه اي پايان ناپذير از انديشه هاي فلسفي و علوم و معارفي است كه تا زمان او پديد آمده بودند و از سوي ديگر رشته هايي را كه تا زمان او دست كم به آن نظم و انسجام وجود نداشتند خودش پديد آورده است مانند منطق و جنين شناسي و جانور شناسي و غيره. در محور همه نوشته هاي ارسطو هنوز اين سوال وجود دارد كه آيا اين كتابها نوشته هاي درسي است كه ارسو براي تدريس خود آماده كرده بود يا يادداشتهايي كه شاگردان حاضر در جلسات درس نوشته اند.

ولي احتمال بيشتر بر اين است كه اين نوشته ها، هم از طرحهاي مقدماتي ارطو براي استفاده در مجلس درس و هم از يادداشتها و شنوندگان بوجود آمده باشد. اين نيز ممكن است كه بعضي را خود استاد با تكميل طرح مقدماتي خود منضبط كرده و بعضي ديگر را پس از در گذشت او ديگران مرتب كرده باشند. وجود يك يا دو ترجمه از اين نوع كتابها به هيچ وجه كافي نسيست بلكه بايد ترجمه هاي متعدد بوجود آيد و چه بهتر كه مترجمان بدون اطلاع از كم و كيف كار يكديگر ترجمه را با سليقه هاي مختلف خودشان انجام دهند و اين نكته لازم به ذكر است كه ترجمه هاي فارسي موجود به هيچ وجه حرف آخر در ترجمه آثار ارسطو نيست بلكه بايد اميدوار بود كه در آينده ديگران نيز بدين كار بپردازند و ترجمه هاي بيشتري پديد آيد تا جويندگان دانش با مقايسه اين ترجمه ها كه حتماً بايد با تحقيق و مراجعه به تفسيرها همراه باشد، محتواي فلسفي كتابها را چنانكه براستي هست بشناسند. علت اين كه ترجمه هاي انجام پس از ده، دوازده سال منتشر گرديد از آنجا كه به كار ترجمه اعتماد كامل نبود و با توجه به دشواري هاي محتواي كتاب، ترجمه ها دوباره خواني مي شد زير نويس ها اضافه مي شد و در فرصتهاي مناسب بخشهاي مختلف كتاب را با ترجمه هاي اروپايي مقايسه و تطبيق داده مي شد و در اين مورد از نظر دوستان و ساير بستگان نيز استفاده مي نمود. لطفي در مقدمه مابعد الطبيعه اثر خود را فقط « كوششي» براي ترجمه آن

دانسته است. در محيط فرهنگي ما هر نويسنده و هر مترجمي خودش يگانه قاضي آثار خويش است و جز حيثيت انساني خودش، بسته به اين كه تا چه اندازه مقيد به اين حيثيت باشد، هيچ ناظري بر اعمال او وجود ندارد، و يكي از علل نازل بودن سطح فرهنگ ما همين است.» دكتر لطفي درباره آثار افلاطون معتقد است درباره چگونگي زندگي و انديشه ها و شيوه فكر يك قوم، و حاصل انديشه و شيوه فكر كه فرهنگ قوم را تشكيل مي دهد، از تاريخ چيز زيادي نمي آموزيم. بلكه به اشعار شاعران و آثار نثرنويسان و افسانه ها و داستانها و رومانها و فردشنامه هاي آن قوم- اگر رومان و نمايشنامه داشته باشد- رجوع كنيم. در ميان آثار فلسفي كه از فيلسوفان و متفكران 2500 تا 2600 سال پيش وجود دارد تنها يك نفر هست كه در عين حال كه بزرگترين فيلسوف دوران باستان و بزرگترين فيلسوف جهان به شمار مي آيد، نوشته هاي فلسفيش هم شعر است و هم افسانه و داستان و هم نمايشنامه و همه اينها چهارچوبي را تشكيل مي دهد كه هسته فلسفي نوشته را در بر مي گيرد و اين مزيت خارق العاده خاص افلاطون است.

جوائز و نشانها : كتابهاي " پايديا " و "مجموعه آثار ارسطو: مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس" ،ترجمه ،محمدحسن لطفي تبريزي به ترتيب در دوره هاي شانزدهم و هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ، به عنوان كتاب برگزيده ي سال برگزيده شدند.

چگونگي عرضه آثار : دكتر لطفي در طي مدت نزديك به چهل سال، عمده ترين مشغل? خود را ترجم?

آثار كلاسيك و متون اصلي فلسفه قرار داده و با ترجم? بيش از ده هزار صفحه، خدمت ارزشمندي به جامعه علمي ايران در دهه هاي گذشته انجام داده است. فهرست آثار ترجمه شده دكتر لطفي نشان مي دهد كه بيشترين حيط? كاري ايشان فلسفه افلاطون بوده و به تعبير خودش متون تاريخي ديگر را عمدتاً براي روشنگري انديشه هاي افلاطون ترجمه كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آغاز و انجام تاريخ

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل يا سپرس است كه انتشارات خوارزمي در سال 1363 آن را منتشر كرد.

2 آگوستين

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل ياسپرس مي باشد كه انتشارت خوارزمي در سال 1363 منتشر كرد.

3 اسپينوزا

ويژگي اثر : ترجمه اي از اثر كارل يا سپرس كه طرح نو آن را در سال 1379 منتشر كرد.

4 افلاطون

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل بورمان است كه طرح نو در سال 1375 منتشر شد.

5 افلاطون

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل ياسپرس. اين كتاب توسط انتشارات خوارزمي در سال 1356 منتشر شد.

6 ترجمه ي پايديا

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.«پايديا» نام كتاب بزرگ « ورنريگر» است. درصدد كتاب اين جمله يوناني با ترجمه فارسي آن (ظاهراً به خط مترجم) قرار گرفته است « پايديا، براي آديمان

فاني پناهگاه طبيعي است» دكتر لطفي در يادداشت خود بر ترجمه كتاب نوشته است: غرض اينجانب از ترجمه آن گذاشتن راهنمايي چنين گرانبها در دسترس فارسي زباناني بوده است كه مشتاق آشنايي با فلاسفه يوناني خاصه افلاطونند. در ترجمه متفكران يوناني نوشته تئودورگمپرتس نيز غرض جز اين در ميان نبود. آشنايي با كتاب: «پايديا»: پايديا/ورنر يگر؛ ترجم? محمد حسن لطفي. – تهران: انتشارات خوارزمي، 1376.- 3 ج. پايديا، كتابي است دربار? شكلي بخشي به سيرت انسان يوناني به عنوان پالوده اي براي بررسي تمام تاريخ يونان باستان كه در مجلدات سه گان? آن، شالوده و رشد بحران فرهنگ يوناني دوران باستان و كلاسيك تا زمان فروپاشي امپراتوري آتن و تولد دوبار? روح و فكر يوناني در عصر افلاطون و نبرد آن براي بازسازي دولت و تربيت و تحول فرهنگ يوناني تشريح شده است. به عقيد? صاحبنظران تا كنون كتابي به اهميت پايديا دربار? تحول دولت و جامعه و ادبيات و دين و فلسفه يونان و فرآيند تاريخي كه به سيرت يونانيان شكل بخشيده است و فرآيند فرهنگيي كه يونانيان از طريق آن آرمان خود را از شخصيت انساني پديد آورده اند، نوشته نشده است. مترجم توانا و سختكوش كتاب، جناب آقاي دكتر محمد حسن لطفي كه سالهاست به ترجم? آثار ارزشمند فلسفي به ويژه فلسف? يويان اشتغال دارند، با ترجم? ممتاز و تحسين برانگيز اين كتاب مهم و ارزشمند به زبان فارسي خدمتي شايان و درخور تقدير را به دوستداران حكمت و به ويژه پژوهندگان فرهنگ و تاريخ يونان به انجام رسانده اند.

7 جنگ پلوپونزي

ويژگي اثر :

ترجمه اثر توكوريديس كه توسط انتشارت خوارزمي در سال 1377 منتشر شد.

8 خاطرات سقراطي

ويژگي اثر : نوشته كسنوفون است كه ترجمه آن را انتشارات خوارزمي در سال 1374 منتشر كرد.

9 دور? آثار افلاطون

ويژگي اثر : (4 جلد) تهران، انتشارات خوارزمي، 1357.

10 دور? آثار فلوطين

ويژگي اثر : (تاسوعات) 2 جلد، تهران، انتشارات خوارزمي، 1366

11 رساله هاي منسوب به افلاطون

ويژگي اثر : ترجمه اين آثار توسط انتشارت خوارزمي در سال 1365 منتشر شد.

12 زندگي افلاطون و آثار او

ويژگي اثر : نوشته ويلا موتيس مولندروف، بنگاه مطبوعاتي صفي عليشاه 1355

13 زندگي و آثار افلاطون

ويژگي اثر : (جلد اول: دوره جواني) تأليف مولندورف، تهران، انتشارات صفي عليشاه،1332.

14 سقراط

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل يا سپرس كه توسط انتشارت خوارزمي در سال 1357 منتشر شد.

15 سيرا و مانيسم در اروپا

ويژگي اثر : اثر ترجمه نيمه تمامي است كه به پيدايش انديشه اومانيسم و تاريخ تحول آن از زمان روميان قديم تا قرن بيستم مي پردازد. نويسنده كتاب آگوست بوك (1911-1998) استاد ادبيات دانشگاه ماربورگ آلمان با استناد به مدارك بر زمينه تاريخي اثر بخشي فرهنگ دوراني كه اروپائيان آن را به دوران باستان (يونان و روم قديم) مي نمامند، خواننده را با كوشش متفكران اروپايي براي تربيت انسان باختر زميني از طريق ترويج گفت

و گوي انتقادي با آثار فيلسوفان و نويسندگان و هنرمندان و شاعران « دوران باستان» آشنا مي سازد و بدين سان تاريخ مفصل « فرهنگ غرب» را به خواننده عرض مي كند.

16 فرهنگ رنسانس در ايتاليا

ويژگي اثر : ترجمه اثر ياكوب بوركهارت است كه طرح نو آن را در سال 1376 منتشر كرد.

17 فلوطين

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل ياسپرس كه توسط انتشارات خوارزمي در سال 1363 منتشر شد.

18 فن سخنوري گرگياس

19 كتب سه گانه ي اخلاق نيكوماخوس ، سماع طبيعي و مابعد الطبيعه

ويژگي اثر : از آثار ارسطو كه توسط طرح نو در سال 1377 منتشر شد.

20 گفتارهاي نيكولوماكياولي

ويژگي اثر : چاپ اول 1377 انتشارات خوارزمي گفتارها شامل اصول انديش هاي ماكياولي بوده و بعد از نزديك به چهار قرن به همت استاد لطفي وارد ادبيات فارسي گرديده است. ترجمه كتاب گفتار ها بر پايه ترجمه آلماني به قلم Verly Radolf Zorn, Aifred Kroener در سال 1977 انجام گرفته است.

21 متفكران يوناني

ويژگي اثر : اين كتاب اثر گمپرتس در سه مجلد ترجمه و توسط انتشارات خوارزمي در سال 1376 منتشر شد.

22 مجموعه آثار ارسطو: مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي

و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «مجموعه آثار ارسطو:] مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس» [مجموعه آثار ارسطو:] مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكوماخوس/ ترجم? محمدحسن لطفي تبريزي . __ تهران : طرح نو، 1378 . __ 3 ج. اگر آثار كلاسيك را از حيث اهميت، طبقه بندي و به ضرورت ترجم? اهمّ آنها عطف توجه كنيم، بي شك آثار ارسطو در شمار چند اثر معدودي خواهد بود كه از ضرورت و اهميت بيشتري برخوردار است. ارسطو در مدرس? خود در آتن براي هر يك از رشته ها مجالس درس ترتيب داد و همين درسها خاستگاه نوشته هاي تعليمي او از قبيل فصلهاي مختلف مابعدالطبيعه، سماع طبيعي و اخلاق نيكو ماخوس گرديد. استفاد? مترجم محترم از ترجمه هاي مختلف و دقيق به سه زبان مهم آلماني، انگليسي و فرانسوي تا حدود زيادي اين اعتماد را در خواننده ايجاد مي كند كه هر چند اين آثار از زبان يوناني ترجمه نشده ولي تا درحد قابل توجهي به متن اصلي نزديك است و فاصل? چنداني با اصل ندارد. به ويژه اينكه مترجم براي توضيح متن و رفع دشواريها و ابهامها با افزودن تعليقه هاي مفيد و روشنگر كه غالباً برگرفته از حواشي راس (مترجم معتبر انگليسي آثار ارسطو)، تريكو( مترجم اصلي آثار ارسطو به زبان فرانسوي) و هرمان بونيتس(مترجم اصلي آلماني آثار ارسطو) و يا افزود? خود مترجم است، بر فايد? ترجمه بسيار افزوده است.

23 مجموعه آثار افلاطون

ويژگي اثر : اين ترجمه در چهار جلد توسط انتشارات خوارزمي در سال 1356 منتشر شد.

24 مجموعه آثار فلوطين

ويژگي اثر : اين ترجمه در دو جلد توسط انتشارات خوارزمي در سال 1366 منتشر شد.

25 محاكمه سقراط

ويژگي اثر : اين ترجمه سرآغاز ترجمه ي آثار فلسفي دكتر لطفي بود.

26 مرگ سقراط

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه اثري از رمانو گروارديني است و به تفسير چهار رساله افلاطون مي پردازد كه توسط انتشارات طرح نو در اسل 1376 منتشر شد.

برگرفته از كتاب :بنياد ايران شناسي

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3236 ،3196 ،2940 ،2468 ،2006/ 2 ،1489 ،1488 ،1477 ،1371 ،1344 ،941 ،847/ 1)، كلك (س 5، ش 60، ص 243 -194)، كيهان فرهنگى (س 16، ش 159، ص 73 -72)، مؤلفين كتب چاپى (855 -854/ 2).

لطفي پور ساعدي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان انگليسى از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد زبان شناسى كاربردى و دكتراى زبان شناسى كاربردى از دانشگاه لانكاستر انگلستان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مهارت خواندن، اصول ترجمه، زبان شناسى، ترجمه شناسى و سخن كاوى و استاد راهنماى 9 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

درآمدى بر اصول و روش ترجمه، اصول و روش ترجمه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 9، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

روش هاى تدريس، سخن كاوى، ترجمه شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

لطيف خواجويي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد شفيع بهبهانى ابرقويى طباطبايى.

عالم فاضل زاهد، در حدود سال 1285 در ابرقو متولد شده، در اصفهان خدمت: حاج ميرزا بديع درب امامى، و حاج شيخ محمدعلى مسجد شاهى، و ميرزا حسين همدانى، و آقا سيد محمدباقر درچه اى و جمعى ديگر تلمذ نموده، عالمى غيور، و در امر به معروف و نهى از منكر متعصب بود. در مسجد على اكبر بيك در محله ى خواجو امامت مى فرمود، و در روز اربعين (20 صفر) سال 1378 وفات يافته، در تخت فولاد در تكيه ى مخصوص به نام خود مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لقاي تفتي، فرخ لقا

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، اديب و شاعر. از اهالى تفت يزد بود كه در اواخر سلسله ى صفويه زندگى مى كرد. از اوست:

يوسف برفت و قلب زليخا به تن نماند

يعنى چو رفت جان، رمقى در بدن نماند

باز آمد آن عزيز به دار السرور وصل

در مصر عشق، صحبت بيت الحزن نماند

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (264 -263)، الذريعه (947/ 9)، فرهنگ سخنوران (790)، زنان سخنور (137/ 2)، مشاهير زنان (204).

لك زايي، نجف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نجف لك زايي

محل تولد : سيستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

نجف لك زايي در سال 1348 در سيستان متولد شد. وي هم زمان با تحصيل در حوزه علميه، از سال 1360 تاكنون، موفق شده است تا تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته علوم سياسي در مقاطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري ادامه دهد. ايشان هم اكنون عضو هيأت علمي گروه علوم سياسي موسسه آموزش عالي باقر العلوم عليه السلام و سر دبير فصلنامه علوم سياسي است.

لكذه اصفهاني، ابوعلي حسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 310/ 210 ق)، نحوى، لغوى و اديب. معروف به لكذه يا لغذه يا لذكه. از پيشوايان نحو و لغت بود. در اصفهان به دنيا آمد. در كودكى كتاب هاى ابوزيد و اصمعى و ابوعبيده را حفظ كرد و سپس محفوظات خود را تتبع نمود و آنها را به اعرابى كه به اصفهان مى آمدند عرضه كرد و يافته هاى خود را در كتابى كه آن را «النوادر المفيدة» ناميد، نوشت. در نوجوانى به بغداد رفت. او در علم لغت و ادب شاگرد باهلى و كرمانى بود. وى با ابوحنيفه دينورى همطبقه بود و با وى معارضه و مناقضه داشت. او گرچه نزد ابواسحاق زجاج تلمذ نمود و گفته هاى استاد را املا كرد، ولى بعدها با او به مخالفت پرداخت و سخنان استادش را نقض كرد. به گفته ى حموى وى در فنون ادب ماهر و از پيشوايان نحو و لغت و در موارد قياس خبير بود و در پايان عمرش در عراق نظيرى براى او نبود. سال وفات وى در 310 ق، با توجه به سال وفات زجاج (ح 310 ق)

و سال وفات دينورى (ح 290 ق)، صحيح تر به نظر مى رسد. از ديگر آثارش: «التسمية»؛ «خلق الانسان»؛ «خلق الفرس»؛ «الرد على ابن قتيبة فى غريب الحديث»؛ «مختصر فى النحو»؛ «علل النحو»؛ «نقض علل النحو»؛ «الهشاشة و البشاشة»؛ «الرد على الشعراء»؛ شرح «معانى» باهلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنات (57 -56/ 3)، ريحانه (127/ 5)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (137)، كشف الظنون (2043 ،1980 ،1631 ،1204 ،1160)، لغت نامه (ذيل/ حسن لگذه)، معجم الادباء (145 -139/ 8)، معجم المؤلفين (238/ 3)، هدية العارفين (269 -268/ 1).

لنباني بهشتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد حسن. عالم فاضل واعظ زاهد، از ائّمه جماعت، و مورد وثوق مردم، در سال 1363 وفات يافته، جنب مسجد مصلّى مدفون گرديد، و بعداً جهت او تكيه اى ساختند (تكيه ي زرگرها)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

لنجاني، تاج الدين حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تاج الدين حسن بن محمّد لنجانى. عالم جليل زاهد (پدر فاضل هندى) معروف به مولا تاجا، در 1098 يا 1085 وفات يافته، قبرش در مقبره جنب مسجد بازار غاز اصفهان.

وى مؤلّف كتاب: - بحر موّاج، در تفسير قرآن 1- تزويج النبى زينب و رقيه من عثمان 2- شرح شافيه 3- شرح كافيه 4- شرح صحيفه سجّاديّه مى باشد.

در ريحانة الادب (381:5) نقل از مستدرك الوسائل گويد: تاج ارباب العمامه، فوتش در 1085 روى داده ظاهراً وى تاج الدين حسن مذكور در شرح حال ملا محمّد تقى مجلسى مى باشد.

فرزندش فاضل هندى از او روايت احاديث مى كند، و خود از مجازين از مولى حسن على بن مولى عبداللَّه تسترى مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

لنجاني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ملا فتح على، از اهالى قريه ى بابا شيخ على. عالم فاضل، از شاگردان حاج شيخ محمد باقر نجفى، و خود ساكن در محله ى خواجو، و امام جماعت مسجد خرابه در آن محل بوده، در 18 شوال 1347 وفات يافته، در بقعه ى امام زاده باقر مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لنكراني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا جعفر بن العالم الجليل حجةالاسلام مرحوم حاج ملا رجب طاب ثراه لنكرانى از علماء معاصر تهران و داراى كمالات نفسانى و متصف بعلم و تقوا مى باشد.

وى در دوازدهم ربيع الاول 1322 ق تولد يافته و تا سن 15 سالگى در لنكران خدمت والد خود بوده و مقدارى از ادبيات را خوانده و در ماه صفر سال 1337 ق به تهران عزيمت و حدود هشت سال خدمت اساتيد فقه و اصول و معقول تهران تلمذ نموده و در سال 1345 ق به قم مهاجرت و از مرحوم ميرزاى همدانى و آيت اللَّه حايرى يزدى حدود سه سال استفاده آنگاه به نجف اشرف مشرف و از محضر درس مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه ايروانى سالها بهره مند شده و در اثر كسالت مزاج به تهران مراجعت و در خيابان خانى آباد اقامت و در مسجد (وزير دفتر) بامامت و ترويج دين و نشر معارف شرع مبين و تفسير كلام اللَّه مجيد و ساير وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى لنكرانى دانشمندى فاضل و داراى رشته هاى معقول و منقول و بسيار متين و بزرگوار و پرهيزكار مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لنكراني، شريف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1310، تهران.

درگذشت: 3 بهمن 1366، لندن.

شريف لنكرانى از مترجمانى است كه بيشتر به ترجمه ى نوشته هاى فلسفى و رمان ها و نمايشنامه هاى آلمانى مى پردازد. علاقه خاصى به ترجمه ى آثار برشت داشت. از ترجمه هاى اوست: آبروى از دست رفته كاترينا بلوم (هاينريش بل، 1357)؛ آدم آدم است (از برتولت برشت، به همراه دو نمايشنامه ى ديگر، 1347)؛ اپراى سه پولى و صعود و سقوط شهر ماهاگونى (برتولت برشت، 1344)؛ سال دو هزار (كتابى در

زمينه ى اقتصادى)؛ عقايد يك دلقك (هاينريش بل، 1349)؛ عكس دسته جمعى با خانم، ننه دلاور (برشت)؛ وقتى براى زندگى، وقتى براى مرگ (رمارك).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

لنكراني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد بن العالم العلام حجةالاسلام آقا شيخ محمدرضا بن حسن اللنكرانى از علماء متين و با تقواى معاصر تهران مقيم خيابان خراسان ميباشد.

تولدش در 1336 ق در لنكران واقع شده و در زمان انقلاب شوروى حركت به مشهد و در آنجا مقدمات را نزد والد خود و ديگران خوانده و در سن 17 سالگى به قم مشرف و مدتى توقف و از مرحوم ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و ديگران استفاده نموده و بعد به تهران منتقل و در مسجد طوس خيابان خراسان به امامت و ترويج دين و تبليغ احكام پرداخته است.

از آثار اوست تعمير و توسعه مسجد طوس و تأسيس كتابخانه در آنجا و از نوادر توفيقات ايشانست نماز خواند بر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر برهان كه در جده فوت كرد و ايشان مطلع شد (در آن محيط تعصب وهابيت) و در تجهيز و تغسيل و نماز آن مرحوم شركت و نگذارد بروش وهابيت و مرام باطل وى را دفن كنند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لنگرودي مرتضوي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محمدحسين مرتضوى كه پس از فوت مرحوم والدشان، آيت الله سيدمرتضى لنگرودى بنا بر تقاضاى مردم تهران عزيمت به مركز نموده و در مسجد حاج ابوالفتح كه مرحوم والدشان سالها اقامه جماعت داشتند به امامت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند حقا جوانى فاضل و دانشمند و آراسته به زيور علم و علم و تقوا و فضيلت حسبى و نسيب مى باشند.

سيد محمدحسين مرتضوى لنگرودى فرزند بزرگ آيت اللَّه لنگرودى از ائمه جماعت تهران و فضلاء بارع معاصر و در مسجد حاج ابوالفتح ميدان شاه تهران اقامه جماعت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد

دوم)

لواساني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم بن سيد محمد بن سيد ابراهيم حسينى لواسانى از علماء ابرار تهران بوده. وى در حدود 1276 قمرى در تهران به دنيا آمده و در بيت علم و سياتت پرورش يافته و تحصيلات مقدمات و سطوح را از دانشمندان و علماء آن زمان فراگرفته سپس به اعتاب عاليات و نجف اشرف مهاجرت و از محضر و ابحاث آيات عظام حوزه علميه نجف چون حاج ميرزا حسين، حاج ميرزا خليل تهرانى و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آقا سيد محمد كاظم يزدى استفاده نموده تا به درجه اجتهاد نائل و موفق به دريافت اجازه اجتهاد از آنان شده و ضمنا از دروس اخلاق و عرفان شاگردان مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى چون حاج شيخ محمد بهارى و حاج سيد احمد تهرانى كربلائى بهره ها برده و در اين رشته نيز به مدارج عاليه اخلاقى ارتقا يافته و پس از آن به سوى ايران و وطن خود مراجعت ولى در همدان مورد توجه و استقبال مردم آن سامان شده و بنابر درخواست آنها رحل اقامت افكنده و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و وظائف ديگر روحى پرداخته و پس از چندى به تهران آمده و در آنجا هم قيام به وظائف دينى و روحى نموده تا در عصر جمعه بيست و هشت (28) ماه رمضان المبارك سال 1363 قمرى از دنيا رفته و پس از تشييع و تجليل فراوان حمل به نجف اشرف شده و در جوار حضرت اميرالمؤمنين على عليه الصلوه والسلام مدفون گرديده است . داراى فرزندان برومندى بوده اند كه اغلب آنها از علماء و دانشمندان معاصرند و آنان

از اين قرارند:

1- حاج سيد احمد لواسانى كه در مسجد بالاسر قم مدفون مى باشند.

2- حاج سيد محمدصادق لواسانى متوفى ربيع الاول 1411 قمرى مدفون در مسجد بالا سر قم.

3- حاج سيد على لواسانى.

4- حاج سيد زين العابدين لواسانى.

5- حاج سيد محمود لواسانى.

6- حاج سيد رضا لواسانى.

7- حاج سيد يحيى لواسانى.

8- حاج سيد حسين لواسانى.

9- حاج سيد حسن لواسانى.

10- حاج سيد محسن لواسانى.

عموى آن بزرگوار حاج سيد عبدالكريم لواسانى از فضلاء و اعلامى بودند كه حدود يكصد و ده سال زندگانى كرده و سرانجام در 1397 قمرى از دنيا رفته و در جوار شيخ صدوق مدفون است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

لواساني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1400 -1308 ق)، عالم دينى، مجتهد و مورخ. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات را نزد علماى نجف فراگرفت. وى از شاگردان آيت اللَّه شيخ محمد كاظم خراسانى و آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ على گنابادى و آيت اللَّه شيخ على قوچانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه شيخ على قوچانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه ميرزا محمد تقى شيرازى و آيت اللَّه سيد اسماعيل صدر بود و نزد آنان در نجف، سامرا و كربلا مراحل علمى را طى كرد. آن گاه مشغول به تدريس و تأليف شد. در 1333 ق به تهران آمد و به تدريس پرداخت، سپس به مشهد رفت و از محضر آيت اللَّه آقا محمد آقازاده ى كفايى استفاده نمود. در 1344 ق به نجف بازگشت و از محضر اساتيد وقت، آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين غروى، استفاده نمود تا به مراتب

عاليه ى اجتهاد رسيد و به دريافت اجازه هاى اجتهاد نايل شد. در 1348 ق براى ارشاد و سرپرستى شيعيان به لبنان رفت و در 1370 ق به تهران بازگشت و به امور علمى و دينى پرداخت. وى در مسجد محموديه سرچشمه به انجام امور مذهبى مشغول بود. لواسانى از دوستان نزديك علامه امينى بود. در تهران درگذشت. از آثارش: «الدروس البهية»، در مختصرى از تاريخ پيامبر (ص) و ائمه (ع)؛ «مرقاة جنان الزهر»؛ «نور الافهام» شرح منظومه ى «مصباح الظلام»، در علم كلام؛ «الشريعة السماحاء»، در اصول دين و احكام شرعيه مطابق عمل به احتياط؛ «تاريخ النبى احمد (ص)»، در دو مجلد؛ «تواريخ الانبياء» از حضرات آدم تا حضرت خاتم؛ «نقض الهفوات و تكذيب المفتريات»، ردى بر دعاوى بهائيت و تكذيب على محمد باب؛ «فضيحة الكذابين»، در رد قاديانى؛ «الكشكول».[1]

حاج ميرزا حسن بن السيد العلامه آيت اللَّه حاج سيد محمد لواسانى از مشاهير علماء معاصر تهران مى باشد. وى در ماه رمضان سال 1308 قمرى در نجف اشرف متولد شده و چون در سن نه سالگى اوان كودكى در سال 1317 قمرى مرحونم والد را از دست داده با نهايت جديت و اشتياق در نجف اشرف در محضر طلاب علوم شرعيه و فضلاء مقدمات و ادبيات را خوانده و سطوح نهائى را بپايان رسانيده و در سن بيست سالگى بدرس خارج آيات عظام و مراجع تقليد چون مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و علامه يزدى و پس از فوت آنان مرحومين آيتين حاج شيخ على گنابادى و حاج شيخ على قوچانى و بعد از فوت آن دو بزرگوار از درس و محضر آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه

العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و در سامرا از مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى و در كربلا آيت اللَّه حاج سيد اسمعيل صدر استفاده نموده تا در سال 1331 قمرى كه جنگ بين المللى پيش آمد و اوضاع دنيا در آن جنگ متشتت و در هم ريخته شد خصوصا عراق عرب كه از همه جا سخت گرديد كه هر كس به هر وسيله كه برايش ممكن ميشد فرار را بر قرار اختيار نموده و باطراف بلاد منتشر ميشد و همه روزه زندگى و ناامنى بدتر ميشد ناچار معظم له باتفاق مرحومه علويه والده اش و عيال و اولاد و والدين عيال با نهايت دست تنگى و قلت زاد از نجف اشرف در اواسط 1333 قمرى بعزم هجرت به ايران حركت نموده و در كاظمين متوقف و در مدت دو ماه هفت نفر از بستگانش چون مرحومه والده و عيال و سه نفر از اولادش و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على قوچانى همسر خواهرش با فرزندش بمرض وبا و غيره از دنيا رفته و بالاخره خودش باتفاق خواهرش با نهايت صعوبت و سختى وارد تهران و باقارب و احارم خود ملحق و با ابتلاء بامراض عدديه و مراجعه بصفوف اطباء تا بفضل پروردگار بهبودى يافته و در ماه رمضان 1334 قمرى همشيره همسر مرحومه سابقش را كه صبيه مرحوم آقا سيد محمد واعظ لواسانى بود تزويج و مهاجرت به مشهد نموده و مدت شش سال اقامت و از محضر آيات و مدرسين آن عصر چون مرحوم آيت اللَّه آقا محمد آقا زاده كفائى و ديگران استفاده و در سال 1340 قمرى بحج مشرف و چند ماهى متوقف و موجب

استبصار يكى از دانشمندان اهل سنت كه رئيس بعضى از دوائر دولتى صعودى بوده گرديده و بيش از بيست مرتبه از لبنان و عراق و ايران بحج مشرف شده و باين فيض بزرگ رسيده است.

نگارنده گويد: علامه لواسانى در طول تاريخ عمر خود موفقيتهاى بزرگى پيدا كرده كه موجب غبطه و حسرت ميباشد از جمله اختلاف بين شيعيان مقيم مدينه و ارجاع بمراجع تقليد دادند بعد از آن كه مدتها آنها بر طريقه اخباريين بودند.

ديگر راه يافتن ايشان به كتابخانه مدينه منوره و استفاده از كتب حضرات تسنن در بطلان اجماع امت بر خلافت شيخين و ديگران.

و خلاصه پس از مدت اقامت در مدينه منوره بمكه معظمه براى اداء حج تمتع مشرف و بعد از آن مراجعت به عراق و از آنجا به ايران و قم آمده در هنگامى كه مراجع بزرگ نجف چون آيت اللَّه اصفهانى و نائينى و خالصى و ديگران تبعيد از عراق بودند و در آنجا بفيض ملاقات و زيارات آنان رسيده و از آنجا به مشهد مشرف و موفق بوظائف دينى و شرعى خود از امامت در مسجد تركها و تدريس فقه و اصول گرديد تا در نيمه ماه رجب 1344 قمرى باتفاق عيال و فرزندان مراجعت به نجف اشرف نموده و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و نائينى و آيت اللَّه كمپانى و آيت اللَّه عراقى استفاده نموده در مدت پنجسال آنگاه بامر بعضى از آيات مذكوره براى تبليغات احكام شرعيه به لبنان مسافرت كرده و خدمات زيادى در آن سامان انجام داده و مورد توجه و علاقه شديد مردم جبل عامل گرديده و تقاضاى اقامت ايشان را نموده و به آيت اللَّه اصفهانى

متوسل تا بامر آن مرحوم بيش از بيست و دو سال در آن بلاد با نهايت عزت و عفت نفس اقامت نموده و مردم بى خبر آن حدود را ارشاد و هدايت نموده تا در سال 1370 قمرى كه جنگ اسرائيل با اعراب فلسطين شروع شد و مردم فلسطين مغلوب و آواره گرديدند ناچار به مهاجرت به ايران گرديده و در تهران مقيم و تا حال حاضر در مسجد محموديه سرچشمه به اقامه جماعت و ترويجات دينى و خدمات اشتغال دارند.

تأليفات و آثار عديده اى دارند كه فهرست آنها را مى نگارم.

1- الدروس البهيه در مختصرى از احوال النبى و الائمه 2- نور الافهام شرح منظومه مصباح الظلام فى علم الكلام 3- الشريعه السمحاء فى الاحكام الشرعيه الفرعيه على طبق العمل بالاحتياط. 4- تاريخ النبى احمد صلى اللَّه عليه و آله در دو مجلد از مبدء خلقت نور آن بزرگوار تا آخر عمر حضرتش 5- تواريخ الانبياء از حضرت آدم تا حضرت خاتم صلى اللَّه عليه و آله در دو مجلد 6- فضيحه الكونين رد بر قاديانى كذاب هندى. 7- نقض الهفوات رد بر دعادى بهائيه و تكذيب على محمد باب 8- كشكول لطيف كه تمام اينها بطبع رسيده و اما آثار مخطوط آن جناب عبارتست از فقه و اصول و تقريرات مباحث اساتيد عظام و حواشى بعضى مسائل متفرقه و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (358 ،292/ 24 ،313/ 20 ،275/ 16 ،186/ 14 ،144/ 8 ،290/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (549 -546/ 4)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1135 -1133/ 3).

لواساني، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدصادق بن العالم الجليل آيت اللَّه حاج سيد

ابوالقاسم بن العالم العلام حاج سيد محمد لواسانى از علماء بزرگوار معاصر تهرانست.

وى در ماه صفر 1324 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در ربيع الاول 1339 قمرى در خدمت مرحوم والدش به ايران و همدان آمده و در آنجا اقامت نموده وى با معيت مرحوم برادرش حجةالاسلام حاج سيد احمد در ربيع الاول 1340 قمرى به اراك آمده و شروع به مقدمات نموده و در ماه رمضان 1341 قمرى مهاجرت به قم و پس از تكميل مقدمات و مقدارى از سطوح در سال 1348 قمرى عزيمت به نجف نموده و سطوح را در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن مشكينى خوانده و هم از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى استفاده كرده و در اثر كسالت و عدم رضايت والدش مراجعت به قم نموده و تا سال 1352 قمرى از ابحاث مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حجت بهره مند گرديده و در سال مذكوره با مرحوم برادرش به نجف مشرف و در 1353 قمرى به ايران بازگشت و به مشهد مقدس رفته و چند ماهى از محضر آيت اللَّه العظمى قمى و آيت اللَّه آشتيانى و آيت اللَّه آقازاده كفائى مستفيض ولى بواسطه حوادث ناگوار مسجد گوهرشاد و تعطيل حوزه مشهد به قم مراجعت و بدرس مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت حاضر شده و در سال 1356 قمرى به تهران آمده و حدود يكسال توقف تا حسب الامر آيات ثلاثه قم بحوزه برگشته و بتوليت و اداره مدارس فيضيه و دارالشفاء از طرف مراجع حوزه علميه منصوب تا سال 1364 قمرى كه در اثر كسالت و امريه والدش به تهران منتقل و تاكنون در مسجد و مدرسه

ميرزا ابوالحسن معمار واقع در محله امامزاده يحيى عليه السلام به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برادران دانشمند و با تقوائى دارند كه اجمالا آنها را مينگارم:

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى كه قبلا ياد نمودم.

2- حجةالاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد على لواسانى كه از علماء اعلام و افاضل دانشمندان تهران و سالها مقيم نجف بوده و چندين سال است كه به ايران مراجعت و در تهران به وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

3- حجةالاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد زين العابدين لواسانى كه وى نيز از علماء ابرار معاصر تهرانست و ايشان هم سالها در اعتاب عاليات تحصيل علم و كمال نموده و بعد به ايران مراجعت و در تهران بخدمات روحى خود مشغول و مانند برادرانش وارسته و بعلم و تقوا آراسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لواساني، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد مصطفى بن السيد العلام الايه القمقام حاج سيد محمد لواسانى از علماء صالحين و دانشمندان ناسكين اين سلسله موصوف به تقوا و تزكيه نفس و معروف به تأثير نفس و اجابت دعا و مقامات معنوى و مورد ابتلاء مردم بوده و همه روزه از تهران و حومه و حتى نقاط ديگر مردم بمنزلش واقع در گذر لوطى صالح آمده و طلب دعا نموده و حل مشكلات مادى و احيانا معنوى خود را مى خواستند و بوى معتقد بودند.

شبهاى پنجشبنه در منزلش مجلس تفسير و جلسه دينى برقرار و گويندگان معروف مانند مرحوم حاج قوام و ديگران و گاهى هم اين نگارنده بيان معارف اسلامى و فضائل اهل بيت عصمت عليهم السلام نموده و مردم را بهره مند مى نمودند مجلس بسيار با حال و پر فايده

و ارزنده اى بود در مسجد محل نامبرده اقامه جماعت و ترويج دين مى كرد و اكنون بجاى ايشان فرزند برومندش حجةالاسلام آقاى حاج سيد مهدى لواسانى امامت نموده و به خدمات دينى و روحى و اجتماعى اشتغال دارد. وى دانشمندى فعال و نيكو خصال مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لوكري مروزي، ابوالعباس فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، حكيم، فيلسوف اديب و شاعر. اهل لوكر در كنار رود مرو بود. وى حكيمى كامل و در اجزاء علوم حكمت ماهر بود. لوكرى شاگرد بهمنيار (م 458 ق)، شاگرد ابوعلى سينا، بود و به وسيله او علم حكمت در خراسان انتشار يافت. از اقران وى در ميدان حكمت مى توان به خيام، ابن كوشك و واسطى اشاره كرد. او با خيام (م 525 ق) و خازنى (م 525 ق) در «زيج ملكشاهى» همكارى داشته است. از شاگردان وى مى توان قطب الزمان محمد بن ابوطاهر طبسى مروزى (م 539 ق)، مجد الافاضل قاضى عبدالرزاق تركى، محمد بن يوسف الايلاقى (536 ق)، فريدالدين عمر بن غيلان بلخى، عين الزمان حسن قطان مروزى و ابوالفتح اسعد بن محمد بن ابونصر الميهنى (م بعد از 520 ق) را نام برد. لوكرى در مرو درگذشت. از آثار وى: «بيان الحق بضمان الصدق»، كه مهم ترين اثر وى است و از سخنان فارابى و ابوعلى سينا و حكيمان ديگر استفاده كرده است، شامل پنج بخش: 1- منطق 2- طبيعيات 3- الهيات 4- بخشى در ذكر مسائلى از علم ما بعد الطبيعه كه در حكم اسرار است 5- فصول منتخب از «رسالة الاخلاق»، در پنج باب؛ قصيده اى، با شرح فارسى آن؛ «ديوان» شعر. صاحب «روضات الجنات» ضمن شرح حال بهمنيار، او

را شاگرد لوكرى مى داند كه به گفته ى «ريحانة الادب» بايد فرد ديگرى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (294 -292/ 2)، تاريخ نظم و نثر (55 -54)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (81 -80)، الذريعه (949 -948/ 9)، روضات الجنات (155/ 2)، ريحانه (140 -139/ 5).

لؤلؤي سهمي بلخي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 230 ق)، حافظ، محدث و اديب. معروف به ابن ابى يعقوب. اهل بلخ بود. در 222 ق وارد بغداد شد و با حفاظ نشست و برخاست نمود و با ايشان مذاكره ى حديث كرد. او قبل از 230 ق به كوفه رفت و با ابوبكر بن ابى شيبه مجلسى داشت. وى از مالك بن انس و خارجة بن مصعب و بشر بن سرى و يحيى بن يمان و خالد بن عبدالرحمان مخزومى و جماعتى ديگر حديث شنيد. ابوبكر بن ابى دنيا و فضل بن محمد زيدى و ابوعبداللَّه حسين بن ابى احوص ثقفى و عبيد اللَّه بن احمد بن منصور كسائى رازى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (147 -146/ 5)، تاريخ بغداد (236 -234/ 1)، تذكرة الحفاظ (426/ 2)، سير النبلاء (449/ 11)، لسان الميزان (696 -695/ 5)، المنتظم (520/ 6)، ميزان الاعتدال (459/ 3)، الوافى بالوفيات (190 -189/ 2).

ليثي رازي، ابوحاتم احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 322 ق)، اديب، لغوى و محدث اسماعيلى. در ناحيه ى پشاپويه در جنوب رى متولد شد. وى از دعوت كنندگان اسماعيليه بود و احمد بن على حاكم رى را به مذهب خود گرواند. پس از فتح رى، توسط سامانيان، ترك شهر كرد و به ديلم گريخت. پس از پيروى مرداويج بر اسفار، در حضور مرداويج با رازى فيلسوف مناظره كرد و آنگاه كه نادرستى اظهاراتش معلوم شد، مغضوب و ناچار به فرار شد. در حين فرار، و يا در تبعيد، در آذربايجان درگذشت. آثار وى: «اعلام النبوة»؛ «الجامع»، در فقه؛ «الزينة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ و عقايد اسماعيليه (197 -193 ،143 -142)، دانشنامه ى ايران و

اسلام (1021 -1020 /8)، رى باستان (280 ،58 /2)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (354)، لسان الميزان (247 /1).

ماجيلويه قمي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، عالم امامى، فقيه و اديب. از بزرگان علماى اماميه قم و عارف به ادب و شعر و جامع كمالات بود. وى از شاگردان و داماد احمد بن ابى عبداللَّه محمد برقى (م ح 280 ق) است كه علم و ادب را از او فراگرفت. در فنون شعر و ادب متبحر بود. شيخ صدوق با واسطه از وى روايت كرده است. از آثارش: تفسير «حماسه ى ابى تمام»؛ «المشارب»؛ كتاب «الطب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (382/ 9)، الذريعه (30/ 21)، رجال النجاشى (251/ 2)، ريحانه (144 -143/ 5)، الكنى و الالقاب (130/ 3)، هدية الاحباب (228).

مازنداراني، هادي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل جامع، و محقق كامل بوده، و كتب و رسائل عديده تأليف نموده، كه از آن جمله است: 1 - ترجمه ى قرآن مجيد، و شأن نزول و نيك و بد استخاره، و به مناسبت اين ترجمه، او را آقا هادى مترجم گويند 2 - ترجمه ى صحيفه ى كامله ى سجاده 3 - ترجمه ى شافيه 4 - ترجمه ى كافيه ى ابن حاجب 5 - ترجمه و شرح معالم الاصول 6 - حاشيه ى عربى بر تفسير بيضاوى 7 - حاشيه ى مواريث قواعد الاحكام علامه 8 - حدود و ديات، فارسى 9 - شرح بر فروع كافى 10 - شرح كافيه 11 - شرح تلخيص المفتاح، فارسى 12 - شرح شافيه كه به نام نواب حسين على خان تأليف شده 13 - شرح نظام، به فارسى 14 - شرح شمسيه 15 - شرح صحيفه ى سجاديه، به فارسى 16 - شرح قواعد علامه، و ممكن است همان حاشيه باشد 17 - رساله رضاعيه، كه در 1107 تأليف شده 18 - رساله ى رسم الخط

19 - انوار البلاغة، در معانى بيان [مطبوع] 20 - حاشيه ى فارسى بر تفسير بيضاوى، 21 - العوائد، در كلام؛ و غيره.

در سال 1120 وفات يافته، در بقعه ى مجلسى در كنار ايوانچه مدفون گرديد، و بر قبرش صندوق چوبى نصب گرديد.

ماده تاريخ وفات او [كه مير عبدالعال نجات گفته] اين است:

از پى سال رحلتش گفت آه

هادى و رهنماى ايمان رفت

در قصص العلماء و رجال اصفهان شرحى راجع به سكته كردن و به هوش آمدنش در قبر، و نذر او جهت ترجمه ى قرآن نوشته، و نظير اين قضيه را جهت فضل بن حسن طبرسى و ملا فتح الله كاشانى نيز نوشته اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مازندراني، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا محمّد باقر. عالم و فاضل و واعظ بوده، در روز 5 شنبه 6 محرّم الحرام سال 1322 وفات يافته، در صحن تكيه آقا ميرزا محمّد باقر چهار سوقى مدفون گرديد.

مادّه تاريخ وفاتش اين است:

بجوييد تاريخ اين خوش سرشت

محمّد حسن شد ميان بهشت

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مازندراني، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد موسى بن العالم الجليل ثقةالاسلام آسيد مهدى مازندرانى از علماء ابرار معاصر تهران مقيم خيابان آبشار مى باشند. در سال 1324 قمرى در كاظمين عليهماالسلام (هنگام بازگشت مرحوم والدش از نجف اشرف) متولد شده و در بابل مازندران پرورش يافته و بعد از فراغت از دروس مقدماتى نزد علماء آن سامان مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد صالح علامه و آيت اللَّه مرحوم آسيد محمد باقر حجتى و والد ماجد خود بتحصيل فقه و اصول و كلام پرداخته و پس از تكميل سطوح در سال 1342 قمرى به تهران مسافرت و چند سالى نزد مرحومين آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا مهدى آشتيانى به حكمت و عرفان اشتغال داشته و سپس به قم مهاجرت و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه يزدى و اعاظم ديگر كسب فيض نموده و در اواخر 1350 قمرى به نجف مشرف و از محضر آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياء عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره ها برده و يكسال قبل از فوت آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه قمى حسب الامرشان براى تقاضاى جمعى از بازرگانان تهران به ايران عزيمت و در تهران رحل اقامت افكنده و بتدريس علوم دينيه و تبليغ احكام شرعيه مشغول و در مسجد خيابان آبشار به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى اشتغال دارند.

داراى آثار

و تأليفات ارزنده اى مى باشند كه فهرست آن در پشت كتاب (العقد المنير) ايشان چاپ شده:

1- كتاب (العقد المنير فى تحقيق ما يتعلق بالدراهم و الدنانير) عربى و در نجف بطبع رسيده و در موضوع خود كم نظير است بضميمه رساله اى در اوزان و مكائيل 2- رساله اى در طهاره 3- رساله در معاطاه و بعضى از مسائل بيع 4- رساله اى در مواسعه و مضايقه و اعتبار ترتيب در قضاء فائته و عدم آن 5- رساله در صوم 6- رساله اى در غصب 7- رساله اى در رضاع 8- رساله اى در جمله اى از احكام خلل و قواطع 9- تقريرات در اصول دوره كامل 10- بديع الادب فى ودايع العرب در فنون ادبى و ترجمه عده اى از بزرگان ادب 11- ديوان فارسى در مدايح و مراثى 12- نامه ارشاد يا صحيفه اعتقاد دو جلد در بعضى از مذاهب باطله 13- رساله ضيائيه در لزوم حجاب در تهران بطبع رسيده 14- بيوگرافى رجال بزرگ اسلام كه از محمد بن يعقوب كلينى قدس اللَّه سره تا رجال قرن هشتم در نامه پرچم اسلام منتشر شده است.

حاج سيد موسى مازندرانى عالمى بزرگوار و صاحب نظر از علماء معاصر تهران مى باشند تاليفات گرانقدرى دارند از جمله العقد المنير فيما يتعلق (بالدراهم والدنا ينر) در بيست مجلد كه تاكنون چهار جلد آن به طبع رسيده است و در ميان دانشمندان و علماء تهران مجهول القدر مى باشند و مانند آنجناب بايد در حوزه علميه قم و نجف اشرف حوزه تدريس داشته باشند كه فضلاء از بيانات و دراساتشان استفاده كامل ببرند. حقير در سال 1399 قمرى و اول سال 1358 شمسى كه در خدمتشان در عتبات عاليات بودم

ناظر تجليل حوزه علميه نجف اشرف مخصوصاً زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله العالى بودم كه تا چه جد از معظم له احترام و اصرار به اينكه نجف بمانيد كه اين حوزه هزار ساله به وجود امثال شما نيازمند است و تقاضاى عده اى از فضلاء ديگر هم اقامت ايشان بود.

(1399 -1324 ق)، عالم دينى، متكلم، مجتهد، مدرس و شاعر. در كاظمين به دنيا آمد و در بابل مازندران نشو و نما يافت. مقدمات را در محضر پدرش و آيت اللَّه شيخ محمد صالح علامه و آيت اللَّه سيد محمد باقر حجتى فراگرفت. آن گاه به تحصيل فقه و اصول و كلام و سطوح پرداخت. در 1342 ق به تهران آمد و چندين سال حكمت و عرفان را در محضر آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا مهدى آشتيانى آموخت. سپس به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حايرى يزدى و علماى ديگر كسب فيض نمود. در اواخر 1350 ق به نجف عزيمت كرد و از محضر آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. آن گاه به امر آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و به تقاضاى مردم تهران، به تهران آمد و به تدريس، اقامه جماعت و انجام امور دينى پرداخت. او در اواخر عمر به قصد زيارت به نجف مسافرت كرد و در همان جا درگذشت. از آثارش: «العقد المنير فى تحقيق ما يتعلق بالدراهم و الدنانير»؛ «نامه ى ارشاد» يا «صحيفه ى اعتقاد»، در دو مجلد؛ «بديع الادب فى ودائع العرب»، در فنون ادبى و شرح حال عده اى از بزرگان ادب؛ «تقريرات» در فقه و

اصول؛ رساله اى در «رضاع»؛ رساله اى در «غصب»؛ «رساله ى ضيائيه»؛ رساله اى در «طهارة»؛ رساله اى در «احكام خلل»؛ رساله اى در «صوم»؛ رساله اى در «معاطاة و بيع»؛ «ديوان» شعر در مدايح و مراثى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (299/ 15)، گنجينه ى دانشمندان (554 -553/ 4)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1141/ 3).

مالك، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مالك ، فرزند ميرزا اسماعيل در سال 1290 در محله پامنار تهران پا به عرصه وجود گذاشت . وي پس از مدت تحصيل ، دانشسراي عالي رفت و به تحقيق در متون نثر فارسي پرداخت ، آنگاه وارد مدرسه حقوق شد . مالكي با مرگ پدر ، ناچار وارد تشكيلات ارتش وارد شد، و در دانشگاه انگليس دانشنامه انگليسي را اخذ كرد . وي پس از به پايان بردن دوران تحصيل به شغل دبيري ادبيات فارسي و زبان انگليسي ، فرانسه و آلماني مشغول شد . استاد مالكي همواره در انجمن هاي ادبي حضوري فعال داشت و تا واپسين روزهاي زندگي خويش ، جلسات قرآن كريم و آموزش اصول بديع و قافيه را تشكيل مي داد . او سرانجام در سال 1377 در تهران درگذشت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : علي اكبر مالك فرزند اسماعيل مستوفي حضور و نوه ميرزا كاظم مستشير الملك تهراني و از اعقاب مالك اشتر سردار بزرگ و شجاع حضرت علي (ع)بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر مالك پس از طي دوران دبستاني در دبستان ادب، وارد دارالفنون شد. سپس به دانشسراي عالي رفت و پس از تحقيق در متون نظم و

نثر فارسي وارد مدرسه حقوق شد. با مرگ پدر در سال 1312 وارد تشكيلات ارتش شد و به فرا گيري زبان انگليسي پرداخت ، او سرانجام دريافت دانشنامه زبان انگليسي از دانشگاه انگليس نائل آمد .

خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع دوران تحصيل علي اكبر مالك ، درگذشت پدرش بود ، كه وي را مجبور ساخت وارد تشكيلات ارتش شود .

استادان و مربيان : علي اكبر مالك از محضر استاداني همچون: استاد جلال الدين همايي، استاد عباس اقبال آشتياني، استاد نصرالله فلسفي و استاد محمد حسين فاضل توني بهره برد.

زمان و علت فوت : علي اكبر مالك در اثر كهولت سن و بيماري طولاني در اواسط رجب 1419 ق مطابق با آبان 1377 ش در تهران به فوت كرد .

فعاليتهاي آموزشي : علي اكبر مالك سالهاي متمادي به شغل دبيري ادبيات فارسي و زبان هاي انگليسي، فرانسه و آلماني اشتغال داشت و در سال 1339 ش بازنشسته گرديد. شادروان مالك تا واپسين روزهاي زندگي خويش، جلسات تفسير قرآن كريم و آموزش اصول بديع و قافيه را تشكيل مي داد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از فعاليت هاي دوران زندگي علي اكبر مالك ، حضور مستمر او در مجالس ادبي بوداولين فرصتي امكان ارائه آثار وي را فراهم نمود . او تا واپسين روزهاي زندگي خويش ، جلسات تفسير قرآن كريم و آموزش اصول بديع و قافيه را تشكيل مي داد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ابا عبدالله الحسين (ع)

2 ترانه دل

ويژگي اثر : « ترانه دل »

مجموعه اشعاري درباره حضرت علي ( ع ) مي باشد .

3 ترجمه منظوم چندسوره از قرآن مجيد

4 خاطرات اجتماعي و سياسي

5 دو نامه به امضاي حضرت علي (ع)

6 سفرنامه حج

7 سلطان عشق

8 سه راز مپرس

9 سيري در سه وادي

ويژگي اثر : مجموعه اشعار

10 كشكول عشق

ويژگي اثر : مجموعه اشعار

11 كشور مقتدر اسلامي

12 مجموعه اي شامل صحيفه حضرت زهرا ( ع ) ، حديث كساء در 24 بند ، و فدك به صورت نثر

13 هفت شهر يا هفت وادي عرفان

14 وادي عشق

ويژگي اثر : « « وادي عشق » اشعاري دربارة مناظره و مراحل عرفاني مي باشد.

15 وقايع كربلا

منابع زندگينامه :

1آينه پژوهش ، سال نهم ، شماره پنجم ، شماره پياپي 53 ، آذر و دي 1377

مالك، هايده

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1345 ش)، نويسنده، مترجم و طبيب. پس از اتمام تحصيلات متوسطه و نيز اخذ ليسانس در رشته ى مامايى، وارد وزارت بهدارى شد. وى در ضمن خدمت، به تحصيل ادامه داد و در دانشكده ى پزشكى پس از اتمام دوره، موفق به اخذ درجه ى دكتراى طب شد. در 1345 ش به

مقام استادى نايل گرديد و پس از آن به فرانسه رفت. از آثارش: «تست هاى كليوى»؛ «اختلال متابليسم گلوسيدها»؛ «پاستور و ميكروب شناسى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (582/ 1)، كارنامه ى زنان (236 -235).

مالكي، توران دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

توران دخت ( تمدن ) مالكي در سال 1319 به دنيا آمد . تحصيلاتش را در رشته ادبيات زبان انگليسي دانشگاه تهران به پايان رسانيد و از آن پس به كار ترجمه روي آورد . توران دخت (تمدن ) مالكي تا كنون آثار متعددي به طبع و تاليف رسانده است .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : توران دخت مالكي پس از تحصيلات مقدماتي و متوسطه ، وارد دانشگاه تهران شد و دررشته زبان انگليسي به تحصيلات خود ادامه داد.همسر و فرزندان : توران دخت تمدن مالكي با آقاي مالكي ازدواج نمود و داراي سه فرزند مي باشد.آثار : آواي ناقوس ها ويژگي اثر : اثر دروتي سيزل2 با گرگها مي رقصم ويژگي اثر : اثر مايكل بيكت3 بيا با هم شادي را جست و جو كنيم ويژگي اثر : اثر پنه لوپ راشپيوف4 تب درماني يا قدرت معجزه آفرين ويژگي اثر : اثر نورني يمپل5 جنگ عليه زنان ويژگي اثر : اثر مارلين فريج6 زندگي با عشق چه زيباست ويژگي اثر : اثر لئو بوسكاليا7 عشق درمان و معجزه

ويژگي اثر : اثر دكتر برني اس سيكل8 قدرت زن و بچه هاي طلاق ويژگي اثر : اثر آن ديكينسون9 هنر مبارزه با ترس ويژگي اثر : اثر سوزان جفرسن

منابع زندگينامه :دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، گردآورنده پوران فرخزاد ،ج2 ، ص 1676

مامقاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد احمد مدرس مامقانى از علماء اعلام معاصر تهرانست. وى در حدود 1326 قمرى متولد شده و ادبيات و متون فقهيه را خوانده و پس از آن از محضر آيات عظام نجف مرحوم آيت اللَّه ايروانى و آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه ميرزا نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياء الدين عراقى و ديگران استفاده نموده آنگاه به تهران مهاجرت و تاكنون در مسجد (شهاب الملك) واقع در سه راه خيابان رى و بوذر جمهرى نو به اقامه جماعت و خدمات دينى و مباحثات كمپانى با علماء محترم تهران اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب مدرس مامقانى كه افتخار قرابت سببى با ايشان را دارم سيدى جليل و عالمى نبيل و موصوف بمتانت و مناعت و بزرگوار مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مامقاني، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1290 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، رجالى، محدث و اديب. معروف به علامه مامقانى و فاضل مامقانى. از بزرگان علماى اماميه و حاوى فروع و اصول بود. اصلش از مامقان آذربايجان است. در نجف به دنيا آمد. در پنج سالگى شروع به فراگيرى قرآن كرد. صرف و نحو و مقدمات و سطوح فقه و اصول را در محضر پدرش و شيخ هاشم ارونقى ملكى و شيخ غلامحسين دربندى و شيخ حسن ميرزا (م 1313 ق) فراگرفت تا در فقه و اصول سرآمد شد. در 1308 ق به حوزه ى درس اصول استدلالى و در 1309 ق به حوزه ى درس فقه استدلالى پدر بزرگوارش راه يافت و «تقريرات» هر دو درس خارج را نگاشت. قوه ى استنباط و اجتهاد وى بارها از طرف پدرش تأييد شد و او را به

دريافت اجازه مفتخر كرد. آن گاه وى خود به تدريس و تحقيق و تأليف پرداخت و شاگردان بسيارى بر گردش جمع شدند. او از پدرش روايت كرده و شيخ محمد حرز نيز از وى روايت كرده است. او مرجع تقليد بسيارى از مردم آذربايجان بود. در نجف درگذشت و در كنار پدرش، در مقبره ى خانوادگى در منزلشان، دفن گرديد. از آثارش: «اجابة السئوال»؛ «ارشاد المستبصرين»؛ «ازاحة الوسوسة»؛ «تحفة الصفوة»؛ «تحفة الخيرة»؛ «تنقيح المقال فى علم الرجال»، در سه مجلد بزرگ، كه مشهورترين و مهم ترين تأليف اوست؛ جوابات «المسائل البصرية»؛ جوابات «المسائل البغدادية»؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ «الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود»؛ «مرآة الكمال فى الآداب و السنن» و ترجمه ى فارسى آن؛ «سراج الشيعة فى آداب الشريعة»؛ «الفوائد الطبية»؛ «كشف الاستار فى تكليف الكفار بالفروغ»؛ «هداية الانام فى حكم مال الامام»؛ «مجمع الدرر» معروف به «اثنى عشريه»؛ «مناهج اليقين»؛ «منتهى مقاصد الانام فى نكت شرايع الاسلام»؛ «مقباس الهداية فى علم الدراية»؛ «مطارح الافهام فى مبانى الاحكام».[1]

عبداللَّه بن العلامة الكبرى حاج شيخ محمدحسن از اكابر و فحول علماء اماميه و عالمى عامل و فقيهى كامل محدثى رجالى و اديبى اريب حاوى فروع و اصول و داراى كمالات نفسانيه و اخلاق فاضله و مرجع تقليد جمعى وافر از شيعه بوده و گوى سبقت از افاضل وقت ربوده و در بعضى از علوم غريبه نيز حظى داشته است.

آن جناب در ربيع الاول 1290 قمرى در نجف متولد و در 16 شوال 1351 قمرى در جوار على (ع) به رحمت حق پيوسته در مقبره والدش كه داراى گنبد و قبه عالى است مدفون گرديده است.

تاليفات و آثار علمى معظم له

از اينقرار است.

1- ارشاد المستبصرين 2- تحفة الخيره 3- تحفة الصفوة فى الحيوة 4- تنقيح المقال فى احوال الرجال 5- الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود 6- سراج الشيعه 7- السيف البتار 8- مرآت الرشاد 9- مرآت الكمال 10- مطارح الافهام 11- مقباس الهدايه 12- مناهج المتقين 13- منتهى مقاصد الانام 14- نتايج التنقيح 15- نهاية المقال و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (173/ 25 ،159/ 23 ،349 ،18/ 22 ،339 ،338 ،336 ،284 -283 ،272 ،230 ،229 ،27/ 20 ،36 ،12 -11 / 18 ،161/ 17 ،346 ،22 ،13/ 16 ،286 ،157/ 12 ،137 ،78 -77/ 8 ،149/ 6 ،216 ،215/ 5 ،467 -466/ 4 ،447 ،432/ 3 ،528 ،520 ،120 ،118/ 1)، ريحانه (159 -157/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1199 -1196/ 14)، علماء معاصرين (159 -158)، الكنى و الالقاب (134/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1146 -1145/ 3)، معجم المؤلفين (116/ 6).

مامقاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1238 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، لغوى و اديب. در مامقان آذربايجان به دنيا آمد و در كربلا نشو و نما يافت و در نجف ساكن گرديد. در محضر ملا على خليلى و شيخ مرتضى انصارى و سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى نجفى و شيخ مهدى كاشف الغطاء تلمذ نمود. پس از درگذشت سيد حسين كوه كمرى به تدريس و تصنيف پرداخت. وى در صحن حيدرى به اقامه ى جماعت مى پرداخت. پس از وفات ميرزاى شيرازى در 1312 ق مرجعيت مردم آذربايجان را در امور مذهبى عهده دار شد. مامقانى در نهايت پرهيزكارى زندگى مى كرد و عملا مروج دين

بود. فرزندش، شيخ عبدالله، و شيخ ابراهيم سليمانى و سيد مصطفى نخجوانى و ميرزا ابوالقاسم اردوبادى و شيخ محمد على گنجى و سيد على نخجوانى و ميرزا فرج الله تبريزى و سيد ميرزا ابوالحسن تبريزى از شاگردان وى بودند. در نجف درگذشت و در مقبره ى مخصوص خود به خاك سپرده شد. از آثارش: «بشرى الوصول الى اسرار علم الاصول»، در هشت مجلد؛ «ذرائع الاحلام فى شرح شرايع الاسلام»؛ «غاية الآمال»، در شرح «المكاسب» شيخ انصارى؛ «اصالة البرائة»؛ «الرسالة العملية».[1]

محمدحسن بن ملا عبدالله بن محمدباقر مامقانى الاصل از متبحرين علماء اماميه و از اعاظم فقهاء عصر و اكابر مراجع تقليد متولد 1238 و متوفى 29 محرم 1323 قمرى عالمى ربانى و فقيه كامل صمدانى از شاگردان بزرگ علامه شيخ مرتضى انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و بعض اكابر ديگر و صاحب تأليفات عديده بنام 1- بشرى الوصول الى اسرار علم الاصول 8 مجلد 2- ذرايع الاحلام فى شرح شرايع الاسلام 3- غاية الامال حاشيه بر مكاسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (324/ 6)، اعيان الشيعه (151 -150/ 5)، الذريعه (408/ 24 ،5/ 16 ،214/ 11 ،24/ 10 ،121 -120/ 3 ،114/ 2)، ريحانه (160 -159/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 411 -409/ 14)، علماء معاصرين (83 -80)، الكنى و الالقاب (134 -133/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1144/ 3)، معجم المؤلفين (198 -197/ 9)، مكارم الآثار (1058 -1056/ 4).

ماندگار، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي ماندگار

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1387/4/2

زندگينامه علمي

تولد بنده در 2 تير ماه 1343 در خانواده اي مذهبي در

مشهد مقدس، پدر روحاني مادر خانه دار، تحصيلات دبستان از سال 1348 لغايت 1354 در دبستان هروي مشهد مقدس. تحصيلات دوره راهنمايي 1354 لغايت 1357 در مدرسه راهنمايي مجلسي مشهد مقدس. تحصيلات دوره متوسطه 1357 لغايت 1361 در دبيرستان دكتر علي شريعتي مشهد مقدس. تحصيلات حوزوي غير رسمي از سالهاي 1356 لغايت 1362 در مشهد مقدس با استاد خصوصى. تحصيلات رسمي حوزوي از سال 1362 در حوزه علميه قم: دوره ادبيات و مقدماتي در مدرسه رضويه، دوره سطح محضر اساتيدي همچون خاتمي، وجدانى، استادى، هادوي تهرانى، اعتمادى، پايانى، دوره درس خارج محضر اساتيدي همچون وحيد خراسانى، تبريزى، جوادي آملى، سيد كاظم حائرى، هادوي تهرانى. ازدواج سال 1363 تحصيلات دانشگاهي از سال 1372 لغايت 1379 در دو مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد علوم سياسي در موسسه آموزش عالي باقر العلوم عليه السلام قم، پايان نامه ارشد «خطي مشي هاي سياسي در نهج البلاغه» حضور در جبهه ها به توفيق الهي از ابتدا تا پايان مجموعا حدود 22 ماه به صورت متناوب (رزمي _ رزمي تبليغي) امامت جمعه موقت طبس از 1370 لغايت 1374 مسئوليتهاي آموزشي و مديريتي در دفتر تبليغات از 1370 لغايت 1382 در مركز آموزش خواهران، مركز تحقيقات، مركز آموزش مبلغين مسئوليت نهاد رهبري دانشگاه علم و صنعت از سال 1380 لغايت 1382 راه اندازي گروه تفحص سيره شهدا كه كار تربيت مبلغ و راوي عرصه فرهنگ ايثار و شهادت را بعهده دارد از سال 1379 و مسئوليت اين گروه از سال 1382 تاكنون مي باشم.

ماه شرف

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز حدود 1234 ق، از زنان فاضل و اديب. وى عمه شيخ محمدتقى برغانى (1264 ق) و

شيخ محمدصالح برغانى (1275 / 1270 ق) بود كه به ام كلثوم دختر شيخ محمدتقى برغانى فقه و اصول و ادبيات عرب آموخت. ماه شرف همچنين مورد تقرب تاج الدوله همسر فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) قرار داشت و مراسلات او را تحرير و انشاء مى كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعيان الشيعه (مستدركات). 68 / 2؛ خيرات حسان، 142 / 2.

ماهابادي، افضل الدين حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم دينى، فقيه و اديب. در ادب سرآمد بود و در فقه، صالحى مورد اعتماد و متبحر. وى از مشايخ شيخ منتجب الدين بود و شيخ منتجب الدين تمام تأليفات و تصنيفات او را روايت مى كند و بنا بر نقلى افضل الدين حسن بن قادر (وفادار) قمى واسطه ى اين روايت است. از آثارش: «الاعراب»؛ «شرح النهج»، شرح «نهج البلاغه»؛ «شرح الشهاب»؛ كتابى در «رد التنجيم»؛ «شرح اللمع»؛ «ديوان النثر»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (160/ 5)، الذريعه (123 ،47/ 14 ،343/ 13 ،1170 ،239/ 9 ،234 -233/ 2)، روضات الجنات (261 -260/ 2)، رياض العلماء (222 -221/ 1)، ريحانه (162 -161/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 62 -61/ 6)، فهرست منتجب الدين (50)، لغت نامه (ذيل/ حسن ماهابادى).

ماهيار نوابي، يحيي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : يحيي ماهيار نوابي در دهم دي ماه سال 1291 شمسي در شيراز متولد شد. پس از گذراندن دوره ي ابتدايي ، وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و توانست تا مقطع دكترا تحصيل نمايد. بعد از آن در سال 1327 با سمت دانشياري در دانشگاه تبريز مشغول به كار شد. استاد پس از دوسال براي فراگرفتن زبان هاي كهن ايراني به مدرسه زبان هاي شرقي دانشگاه لندن (SOAS ) رفت و در سال هاي 1949 تا 1951 نزد پرفسور ‹‹ هنينگ›› به فراگيري زبان هاي قديمي ايران مانند : پهلوي ، اوستايي و پارسي باستان پرداخت و يك سال نيز در دانشگاه گوتينگي آلمان ، زبان هاي تركي كهن را فراگرفت. وي پس از بازگشت به كشور ، رياست دانشكده ادبيات تبريز را به عهده گرفت و نيز به تدريس زبان هاي كهن

ايران پرداخت. او مدتي نيز جهت تحقيق به آمريكا سفر نمود و پس از بازگشت در دانشگاه تهران به كار تدريس ادامه داد. استاد نوابي در سال 1352 به عنوان مشاور رئيس دانشگاه شيراز رهسپار زادگاه خود شد و همچنين رياست مؤسسه ي آسيايي را تا سال 1358 به عهده گرفت. او پس از انقلاب به تهران بازگشت و فعاليت هاي فرهنگي و ادبي خود را پي گرفت. استاد ماهيار نوابي در 11 مهر ماه سال 1379 در كشور سوئد بدرود زندگي گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

والدين و انساب : يحيي ماهيار نوابي در خانواده اي سرشناس در شيراز زاده شد. مادر وي از خاندان وصال شيرازي بود ، و بدين سبب نسب به وقار شيرازي ، ارشد اولاد وصال مي رساند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : يحيي ماهيار نوابي ، دوران ابتدايي را در زادگاه خويش و دوره ي دبيرستان را در دارالفنون و كالج آمريكايي تهران گذراند. پس از اخذ درجه ي دوم ليسانس از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و گذراندن خدمت نظام ، جهت تحصيل در مقطع دكترا به دانشگاه تهران رفت. استاد پس از دو سال براي فراگرفتن زبان هاي كهن ايراني به مدرسه ي زبان هاي شرقي دانشگاه لندن (SOAS) رفت و در سال هاي 1949 تا 1951 نزد پروفسور ” هنينگ ” به فراگيري زبان هاي قديمي ايران ، مانند پهلوي ، اوستايي و پارسي باستان پرداخت و يك سال نيز در دانشگاه گوتينگي آلمان ، زبان هاي تركي كهن را فراگرفت.

استادان و مربيان : يحيي ماهيار نوابي همواره نام پرفسور هنينگ را با احترام بر زبان

مي آورد و اولين تحقيقات و نوشته هاي خود را در زمينه ي زبان هاي باستاني ايران ، به وي تقديم داشته است.

وقايع ميانسالي : در بيستم خرداد ماه سال 1341 به مناسبت عزيمت يحيي ماهيار نوابي از تبريز ، مجلس وداعي تدارك ديده شد كه به طور خودجوش از سوي دانشجويان و انجمن ادبي دانشكده و همكاران علمي ايشان شكل گرفت و با برنامه ريزي در روز بيست و هفتم خرداد ماه جمع دوستداران و مشتاقان استاد و جمع كثيري از دانشجويان ، مراسم باشكوهي در دانشكده ادبيات ترتيب دادند كه در آن مجلس ، معاريف و دانشمندان و شاعران آذربايجان چون نخجواني ها ، استاد شهريار ، مفتون اميني ، بي رياي گيلاني و بسياري ديگر در آن حضور يافتند و هريك به زباني و به طريقي از خدمات استاد ياد كرده و شاعران به ياد دوران خدمت وي و تأسف از عزيمت او ، سروده ها و اشعار زيبايي قرائت كردند. همكاران علمي استاد و تعدادي از دانشجويان هم هر يك به فراخور ، مطالبي بيان كردند و يا اشعاري خواندند كه جريان اين بزرگداشت به يادماندني ، در دفتر « وداع با استاد ماهيار » از سوي انجمن ادبي دانشكده چاپ و منتشر گرديد. چكامه اي كه استاد شهريار در آن روز و به مناسبت سفر استاد در 12 بيت با عنوان « اشك وداع » سروده بود ، سرشار از احساسات و تعلق خاطر آن شاعر بزرگ نسبت به استاد نوابي بود. چند بيت آغازين آن چنين بود: طوطي ، غمين نشسته كه قناد مي رود شيرين دلش گرفته كه

فرهاد مي رود چرخد زمانه كه ياد عزيان مكن ولي عمر عزيز هم مگر از ياد مي رود؟ استاد « ماهيار » ز تبريز بسته بار شاگرد دل شكسته كه استاد مي رود شاعر ديگري كه در اين باره سروده ي خود را در 20 بيت خواند ، آقاي بي رياي گيلاني بود كه مطلع شعر وي اين است: بنگر اي دل حاصل مهر و وفاي خويشتن تا نبندي رشته الفت به پاي خويشتن شعر سروده شده ي آقاي مفتون اميني در اين مجلس بسيار شنيدني است : دل مي تپد به سينه كه جانان وداع كرد خود راست گويي از تن ما جان وداع كرد... استاد ماهيار كه فرزانه پير ماست با مكتب جنون جوانان وداع كرد .... البته در روز دوشنبه بيست و يكم خرداد ماه نيز كه روز عزيمت استاد از شيراز بود ، مراسمي باشكوه در فرودگاه شهر شيراز از سوي انجمن ورزشي دانشكده كه استاد به آن علاقه وافري داشت و همواره در تقويت روحيه ي ورزشكاران كوشش مي نمود ترتيب يافت كه در آنجا هم سخنراني هايي ايراد شد و اشعاري خوانده شد . شعر بلند استاد دكتر اميرخاني در فرودگاه با اين بيت آغاز شد : دردا كه از ديار وطن « ماهيار » رفت آن شهسوار مهر و وفا زين ديار رفت...

زمان و علت فوت : يحيي ماهيار نوابي در يازدهم مهر ماه سال 1379 ، به دور از وطن و هنگامي كه براي ديدار دخترش « ميترا » به سوئد سفر كرده بود ،در حالي كه همراه فرزند عازم منزل بود ، در اثر ايست

قلبي بدرود زندگي گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : يحيي ماهيار نوابي جهت ادامه ي تحصيل مدتي به خارج از كشور رهسپار گرديد. وي پس از بازگشت به كشور ، رياست دانشكده ادبيات تبريز را بر عهده گرفت و پس از بازگشت از آمريكا نيز تا سال 1960 همچنان رياست دانشكده ادبيات تبريز را عهده دار بود. پس از آن، نوابي دو سال و نيم به عنوان رايزن فرهنگي در پاكستان به فعاليت پرداخت. و با پايان يافتن مأموريت استاد در پاكستان ، كار تدريس را در گروه فرهنگ و زبان هاي باستاني ايران دانشگاه تهران آغاز كرد و پس از چندي به رياست آن گروه انتخاب شد و به مدت چهار سال در اين مقام بود. استاد سرانجام در سال 1352 خود را بازنشسته كرد و بعد از آن به عنوان مشاور رئيس دانشگاه شيراز رهسپار زادگاه خود شد و رياست مؤسسه ي آسيايي را نيز تا سال 1358 عهده دار شد.

فعاليتهاي آموزشي : يحيي ماهيار نوابي پس از به پايان بردن تحصيلات دانشگاهي و اخذ مدرك دكترا ، در سال 1327 با سمت دانشياري در دانشگاه تبريز مشغول به كار شد ، و به تدريس زبان هاي كهن ايران پرداخت. استاد در سال 1957 جهت برخي مطالعات به آمريكا سفر نمود ، وي مدتي نيز به عنوان رايزن فرهنگي در كشور پاكستان سپري نمود و پس از بازگشت ، با سمت استادي زبان هاي باستاني ايران در دانشگاه تهران به كار تدريس ادامه داد. تدريس در مؤسسه ي آسيايي از ديگر فعاليت هاي آموزشي ايشان بود.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار

مي آيد : يحيي ماهيار نوابي در مؤسسه ي آسيايي ، دوره ي كارشناسي ارشد زبان و تاريخ و فرهنگ ايران را تأسيس كرد. وي با حمايت دكتر مهر ، گروهي از فضلاي نامدار ايران را براي تدريس تمام وقت و نيمه وقت در مؤسسه ي آسيايي به شيراز دعوت كرد كه برخي چون استاد احمد افشار شيرازي ، دكتر محمود طاووسي ، دكتر علي حضوري و ريچارد فراي به طور تمام وقت و برخي چون استاد تاجبخش ، دكتر فره وش و بدرالزمان قريب به طور نيمه وقت با آن مؤسسه همكاري مي كردند و از دانشگاه شيراز استاداني همچون دكتر نوراني وصال و دكتر جعفر مؤيد شيرازي در آن مؤسسه به تدريس اشتغال داشتند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يحيي ماهيار نوابي در سال 1957 براي تحقيق در نحوه ي مديريت دانشگاه هاي آمريكا به مدت يك سال به دانشگاه هاي كلمبيا و مينياپليس اعزام شد. وي افزون بر فعاليت هاي آموزشي و پژوهشي همواره حضوري فعال و درخور در مجامع علمي گوناگون داخلي و خارجي داشت و در مراكز و انجمن هاي متعددي از قبيل: انجمن فرهنگ ارتش ، فرهنگستان زبان ايران ( عضويت پيوسته تا انقلاب اسلامي) ، انجمن مجموعه سنگ نبشته هاي ايراني ، انجمن پژوهش هاي مهري ، كنگره تحقيقات ايراني و انجمن پژوهش هاي درسي ، مشاركتي فعال و ثمربخش داشت. از استاد علاوه بر دهها مقاله ي وزين و ارزشمند ، كتاب هاي متعددي نيز به صورت تأليف و ترجمه به يادگار مانده است.

آثار :

1 بند هش ايراني

ويژگي اثر : پيش از چاپ گنجينه ي دستنويس هاي پهلوي و پژوهش هاي ايراني ، استاد نوابي ، چاپي عكسي نيز از نسخه ي شماره ي يك تهمورس دينشاه از دستنويس « بندهش ايراني » كه در نزد ايران شناسان به TD 1 شهرت دارد ، با مقدمه اي مفصل درباره ي آن به چاپ رسانيده بود.

2 ديوان وقار شيرازي

ويژگي اثر : استاد پس از نگارش مجموعه مقاله هايي درباره ي خاندان وصال شيرازي و نيز به سبب نسبتي كه با وقار ، ارشد فرزندان وصال شيرازي داشت و چون شعرهاي وقار را بيش از ديگر اعضاي شاعر آن خاندان مي پسنديد ، از اين رو به فكر تصحيح و چاپ ديوان وي برآمد و جلد اول از اين ديوان را كه دربردارنده ي 215 قصيده ( از «الف» تا «ر» ) از شاعر است ، با ديباچه اي در معرفي خود شاعر و نسخه ي خطي ديوان او و توضيحاتي درباره ي اشعار وي در 430 صفحه چاپ نمود.

3 كتاب شناسي ايران

ويژگي اثر : فهرستي از مقالات و كتاب هايي كه به زبان هاي اروپايي درباره ي ايران به چاپ رسيده است. استاد در مقدمه ي جلد اول از كتاب ده جلدي كتاب شناسي ايران نوشته اند : «... گردآوري اين فهرست را در سال هاي 1328 - 1330 ، كه در لندن و گتينگن بودم و به آموختن زبان هاي ايراني ميانه و كهن ، و پژوهش در فرهنگ ايران پيش از اسلام مي پرداختم

، آغاز كردم ... » كتاب از ارزش ويژه اي برخوردار است ، پيش از آن هيچ منبع مؤثقي براي دست يافتن به آنچه ديگران درباره ي ايران نوشته اند ، به طور يك جا وجود نداشت. استاد نوابي تقريبا مدت پنجاه سال از عمر خود را بر سر اين كار گذاشت كه حاصل آن به صورت يك مجموعه ي ده جلدي درآمد. جلد اول اين كتاب در بردارنده ي اين موضوعات است : مطالعات در زمينه ي اوستا ، ماني و مانويت ، فارسي باستان ، پهلوي ( ساساني و اشكاني ) ، پارسيان هند ، زرتشت گرايي. جلد دوم كتاب شناسي ايران ، شامل زبان ، ادبيات ، شعر و شاعران ايران است كه ديگران درباره ي آن تحقيق و قلمفرسايي كرده اند. جلد سوم كتاب شناسي ايران ، دربردارنده ي فهرست مقالات و كتاب هاي ديگران درباره ي : باستان شناسي ، معماري ، هنر ( شامل فرش و قالي ) و سكه است. جلد چهارم كتاب شناسي ايران ، شامل سفرنامه هاست. جلد پنجم كتاب شناسي ايران ، شامل : اساطير و روابط خارجي ( سياسي نظامي ) است. جلد ششم كتاب شناسي ايران ، شامل : دين و فلسفه و دانش است. جلد هفتم كتاب شناسي ايران ، شامل : زبان شناسي زبان هاي ايران باستان : مادي ، اوستايي ، فارسي باستان ، زبان هاي ايراني ميانه ، زبان هاي غيرايراني رايج در ايران ، زبان هاي ايراني نو و گويشهاي گوناگون ايراني ديگر است. جلد هشتم كتاب شناسي ايران ، شامل : جغرافيا ، نقشه ها ، ايالات

و شهرهاي ايران ، زيست شناسي ، جانور شناسي ، جامعه شناسي ... فولكور شهرهاي مختلف ايران و ... است. جلد نهم كتاب شناسي ايران ، شامل : كشاورزي ، تمدن ، ارتباطات ، اقتصاد ، فرهنگ ، سياست و ... است.

4 گنجينه ي دستنويس هاي پهلوي و پژوهش هاي ايراني

ويژگي اثر : شامل 57 جلد. اين مجموعه به جز شماره هاي 39 ، 50 و 51 كه اولي و سومي ( 39و51 ) مجموعه مقالات پروفسور فراي و شماره ي 50 تعدادي از مقالات استاد نوابي است ، بقيه چاپ عكسي است از نسخ موجود در كتابخانه هاي هند و زبان اوستايي و پهلوي كه اغلب آنها براي نخستين بار چاپ و به جامعه ي علمي جهان عرضه گرديده اند. اين مجموعه كه در قطع ها و اندازه هاي متفاوتي _ به اندازه ي اصل نسخه ي خطي _ عكسبرداري شده ، حدود پانزده هزار صفحه مي باشد.

5 متن هاي پهلوي

ويژگي اثر : در راستاي چاپ عكسي نسخه هاي پهلوي ، كتاب متن هاي پهلوي گردآورده ي دستور جاماسب جي ، منوچهر جي جاماسب آسا با مقدمه ي « بهرام گور انكساريا » را استاد با كسب اجازه از انكساريا و نوشتن مقاله به زبان انگليسي به چاپ رسانيد.

6 مجموعه مقالات پروفسور بيلي

ويژگي اثر : استاد نوابي اعتقادي فراوان به پرفسور « سرهارلد بيلي » زبان شناس و ايران شناس بزرگ معاصر انگليسي داشت. در هر سفري كه به اروپا مي داشت ،

ديداري از وي مي نمود. با كسب اجازه از استاد بيلي ، قرار شد كه همه ي كوته نوشته هاي ايشان را فراهم آورده و به چاپ برساند كه دو جلد از آن مقالات ، مجموعاً شامل 73 مقاله كه نوشته هاي بيلي تا سال 1952 م. بود ، با مقدمه اي از استاد نوابي در سال 1981 م. در شيراز منتشر شد و قرار بود كه مجلدات بعدي را نيز به همين ترتيب نشر دهد كه مشكلات چاپ و كاغذ و موارد ديگر اين فرصت را به استاد نداد.

7 منظومه درخت آسوريك

ويژگي اثر : متن پهلوي ، آوانوشت ، ترجمه ي فارسي ، فهرست واژه ها و يادداشت ها. اين كتاب دربردارنده ي موضوعات زير مي باشد: الف) مقدمه ي استاد ، درباره ي اين متن پهلوي و تحقيقات و چاپ هايي كه ديگران از اين متن نموده اند ، با ارجاعات مربوط. ب) مقاله ي شعري به زبان پهلوي ، از پرفسور و.ب.هنينگ ، به ترجمه ي استاد نوابي. ج) منظومه ي پهلوي درخت آسوريك از روي نسخه ي جاماسب آسانا. د) متن پهلوي ،آوانويسي لاتين و ترجمه ي فارسي آن ، همراه با زيرنويس هاي مفصل در توضيح متن و واژگان متن.

8 يادگار زريران

ويژگي اثر : اين كتاب كه يكي از آثار كهن فارسي ميانه است و به نظر دانشمندان ، اصلاً به زبان اشكاني بوده و سپس به فارسي ميانه بازنويسي شده ، شايد اولين تعزيه و يا نمايشنامه ايراني باشد كه براي ما باقي مانده است.

كتاب شامل پيشگفتاري است درباره ي متن ، پس ، متن پهلوي آن آمده و سپس ترجمه ي متن يادگار به زبان فارسي صورت پذيرفته و با آنچه در شاهنامه آمده مورد سنجش قرار گرفته و يادداشت هاي لازم براي آن تهيه و در پايان بخش منظوم آن آوانويسي و درج گرديده و واژه نامه كتاب به طور كامل فراهم و چاپ شده است.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

ماهيار، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس ماهيار در سال 1316 در شهر ستان عجب شير درنزديكي تبريز متولد گرديد . وي تحصيلات عالي را در رشته زبان وادبيات فارسي تا مقطع دكتري در دانشگاه تهران دنبال كرد. وي پيش از پيروزي انقلاب به عنوان پژوهشگر و مديريت پژوهشگاه واژه هاي فارسي در فرهنگستان زبان و ادب فارسي مشغول به كار بود. وهمچنين پس از پيروزي انقلاب نيز پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي به عنوان مسئول پژوهشهاي اسلامي مربوط به حديث و در سمت مدير فرهنگستان زبان و ادب فارسي به فعاليت هاي علمي خود ادامه داد. دكتر عباس ماهيار درسال 1379 بدليل بيماري شد و بازنشسته كرد. پس از آن به دعوت دانشگاه هاي تهران به تدريس پرداخت . وي حدود 13 كتاب و بيش از 30 مقاله كه عمدتا درباره خاقاني شاعر است ، تاليف نموده است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عباس ماهيار دوران كودكي و تحصيل تا ديپلم خود را در تبريز گذراند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عباس ماهيار پس از گذراندن تحصيلات دوره ابتدايي و دبيرستان در تبريز در سال 1335 در رشته ادبيات فارسي وارد دانشگاه تبريز شد

. وي در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري در رشته زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه تهران دنبال كرد .

خاطرات و وقايع تحصيل : عباس ماهيار در دوره كارشناسي در دانشگاه تبريز از ميان رشته فلسفه و ادبيات ، ادبيات را برگزيد و بتدريج به افكار خاقاني نزديك شد .

همسر و فرزندان : عباس ماهيار دو فرزند پسر دارد كه يكي از آنها پزشك متخصص ارتوپد و ديگري مهندس مايكروسافت در شبكه مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عباس ماهيار همچنين پس از دريافت دكتراي ادبيات فارسي از دانشگاه تهران به تدريس در مدرسه عالي پرداخت .همچنين در سال 1353 به عنوان پژوهشگر در فرهنگستان زبان و ادب فارسي مشغول به كار شدو پس از چند سال مديريت پژوهشگاه واژه هاي فارسي را بعهده گرفت . دكتر ماهيار چند سالي نيزدر پژوهشگاه علوم انساني ومطالعات فرهنگي ،مسئول پژوهشهاي اسلامي مربوط به حديث بود .بعد از انقلاب با شورايي شدن امور ، اعضاي هيات علمي و كاركنان فرهنگستان او را به عنوان مدير فرهنگستان زبان و ادب فارسي انتخاب كردند.

فعاليتهاي آموزشي : عباس ماهيار پس از اخذ مدرك ليسانس به سبب علاقه بسيار به شغل معلمي به تدريس در مدارس مشغول شد .در سال 1362 با بازگشايي دانشگاهها به عنوان استاد زبان و ادبيات فارسي وارد دانشگاه تربيت معلم شد.تا اينكه در سال 1379بازنشسته شد .اما باز هم به دعوت دانشگاه تربيت معلم به تدريس پرداخت و علاوه بر آن دانشگاه در دانشگاه كرج و دانشگاه آزاد اسلامي به فعاليت مشغول است.

شاگردان : اكثر دانشجويان رشته ادبيات فارسي كه بين سالهاي 1379-1362

در دانشگاه تربيت معلم و برخي از دانشجويان اين رشته درسالهاي بعد از آن كه در دانشگاه هاي كرج و دانشگاه آزاد اسلامي تحصيل مي كردند از شاگردان عباس ماهيار به شمار مي روند.

آرا و گرايشهاي خاص : عباس ماهيار علاقه بسياري به خاقاني شرواني شاعر دارد وبيشتر پژوهش هاي وي درباره خاقاني مي باشد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بررسي ديوان اثير الدين اخسيكتي

ويژگي اثر : اين اثر پايا ن نامه دكتراي عباس ماهيار بوده است.

2 ثري تا ثريا

ويژگي اثر : كتاب هفت جلدي است كه جلد اول آن منتشر شد . جلد سوم آن به نا م نسيم صبح نام دارد.

3 خار خار بند و زندان

4 سيماي شير يزدان در حديقه الحقيقه

5 عروض فارسي وقافيه

6 گزيده خاقاني

7 مرجع شناسي و روش تحقيق

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، گردآورنده پوران فرخزاد ،ج2 ، ص 16762ماهيار ،طبقه پژوهشگر شرمنده خانواده است، فرهنگ پژوهشي،شماره 112،سال 1382

مايل تويسركاني، يدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1329 -1265 ش)، روزنامه نگار، مترجم و شاعر، متخلص به مايل. وى در تويسركان به دنيا آمد و علوم ادبى و عربى را در همان شهر فراگرفت. در اوان مشروطيت به فراگرفتن علوم جديد پرداخت و زبان فرانسه را فراگرفت. سپس وارد خدمت فرهنگ

شد و نخستين بار در تويسركان آموزشگاهى داير كرد و خود سرپرستى آن را به عهده گرفت و پس از چندى به مديريت يكى از مدارس متوسطه ى اراك منصوب گرديد. سپس به تهران آمد و به تدريس در مدرسه ى اقدسيه پرداخت و پس از مدتى، از طرف وزارت فرهنگ، به رياست فرهنگ و اوقاف بابل منصوب گرديد. بعد به مدت دو سال و نيم سردبير روزنامه ى «ستاره ى ايران» بود. سپس به مديريت مدرسه ى اتحاد ايرانيان در باكو برگزيده شد. مايل در 1349 ق مديريت و سردبيرى روزنامه ى «شفق سرخ» را كه بعد از كناره گيرى على دشتى در 1309 ش، به او واگذار شده بود بر عهده گرفت و اين خدمت را چهار سال ادامه داد. از ديگر آثار وى: «قرارداد اجتماعى»، ترجمه؛ «ميكرو ميگاس»، ترجمه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (80 -78/ 3)، الذريعه (65 -64/ 17 ،955/ 9)، سخنوران نامى (412 -406/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3137 -3134/ 5)، شرح حال رجال (295/ 6)، فرهنگ سخنوران (795)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3209 ،2528/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (863 -862/ 6).

مايلي كهن، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اطلاعات باشگاهي

باشگاه كنوني

پُست هافبك

باشگاه هاي حرفه اي

1969-؟؟19

؟؟19-1976

1976-1990

قصر يخ

نفت تهران

پرسپوليس تهران

تيم ملي

1982-1983

ايران

دوران مربيگري

پرسپوليس تهران (دستيار)

تيم ملي ايران (دستيار)

تيم ملي فوتسال ايران

تيم ملي ايران

سايپا كرج

تيم ملي زير 23 سال

سايپا كرج

پيكان

فولاد اهواز

سايپا كرج

تيم ملي ايران

محمد مايلي كهن (زاده 1332 در بندر انزلي) فوتباليست پيشين و مربي فوتبال فعلي ايراني است. او 13 سال عضو تيم پرسپوليس تهران و بازيكن تيم ملي فوتبال ايران در بازي هاي آسيايي 1982 بود.

كسب مقام چهارم جام جهاني فوتسال 1992 و مقام سوم جام ملت هاي آسيا 1996 مهمترين موفقيت هاي مايلي

كهن در عرصه مربي گري هستند. وي هم اكنون (ارديبهشت 1388) مربي تيم سايپا كرج مي باشد.

دوران مربيگري

رده ملي

او در 17 فرودين ماه سال 1388 در پي اخراج علي دايي از سرمربي گيري تيم ملي ايران به عنوان سرمربي تيم ملي انتخاب گرديد[1].اما در پي اتفاقاتي كه بعد از بازي استقلال - سايپا روي داد و بيانيهٔ توهين آميزش [2]، وي در تاريخ 1 ارديبهشت 1388 با صدور بيانيه اي ديگر از ادامه مربي گري تيم ملي فوتبال ايران استعفا كرد.[3] او در اين بيانيه با سخره گرفتن انتقاداتي كه از وي شده وضعيت فوتبال ايران را با زبان كنايه زير سوال برد.[4]

جستارهاي وابسته

• بندر انزلي

• پرسپوليس تهران

مايلي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي مايلي در 8 آذر 1305 متولد گرديد. وي ليسانسيه زبان فرانسه از دانشگاه تهران و داراي فوق ليسانس در زبان انگليسي از دانشگاه شيكاگو و گواهينامه تخصص در زبان ايتاليايي از دانشگاه فلورانس و نيز گواهينامه فراغت از تحصيل زبان روسي از خانه فرهنگ انجمن روابط فرهنگي ايران و اتحاد شوروي ( وكس ) بود. مايلي در رشته هاي زبان شناسي و كتابداري نيز سال ها در آمريكا تحصيل كرده بود. مايلي پس از پايان دادن به تحصيلات دانشگاهي به عنوان دبير زبان در دبيرستان هاي گرگان شروع به تدريس نمود. وي بعدها كار تدريس را در دانشگاه دنبال نمود و به تدريس متون فلسفي انگليسي پرداخت. محمدتقي مايلي پس از آنكه از گرگان به تهران رفت در ادرات مركزي وزارت آموزش و پرورش مصدر خدماتي گرديد كه بيشتر ترجمه و آماده كردن مواد درسي براي كودكان و نوآموزان بود. از ديگر سمت هاي اداري مايلي كه قابل ذكر است : معاونت

كتابخانه دانشكده ادبيات ، مديريت كل روابط فرهنگي در وزارت فرهنگ و هنر ، ترجمه دادخواست و لوايح حقوقي دولت ايران براي دادگاه لاهه به زبان هاي فرانسوي و انگليسي و عضويت در دفتر خدمات حقوق بين الملل. وي با دائره المعارف بزرگ اسلامي و مديران و دست اندركاران آن نشريه نيز همكاري داشت. استاد محمدتقي مايلي در 23 مرداد سال 1372 دار فاني را وداع گفت.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدتقي مايلي ليسانسيه زبان فرانسه از دانشگاه تهران و داراي فوق ليسانس در زبان انگليسي از دانشگاه شيكاگو و گواهينامه تخصص در زبان ايتاليايي از دانشگاه فلورانس و نيز گواهينامه فراغت از تحصيل زبان روسي از خانه فرهنگ انجمن روابط فرهنگي ايران و اتحاد شوروي ( وكس ) بود. مايلي در رشته هاي زبان شناسي و كتابداري نيز سال ها در آمريكا تحصيل كرده بود.همسر و فرزندان : از محمدتقي مايلي يك دختر به نام هندو و يك پسر به نام مسيح باقي مانده كه هر دو مشغول تحصيل اند.زمان و علت فوت : محمدتقي مايلي در 23 مرداد سال 1372 دار فاني را وداع گفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدتقي مايلي پس از آنكه از گرگان به تهران رفت در ادرات مركزي وزارت آموزش و پرورش مصدر خدماتي گرديد كه بيشتر ترجمه و آماده كردن مواد درسي براي كودكان و نوآموزان بود. از ديگر سمت هاي اداري مايلي كه قابل ذكر است : معاونت كتابخانه دانشكده ادبيات ، مديريت كل روابط فرهنگي در وزارت فرهنگ و هنر ، ترجمه دادخواست و لوايح حقوقي

دولت ايران براي دادگاه لاهه به زبان هاي فرانسوي و انگليسي و عضويت در دفتر خدمات حقوق بين الملل. وي با دائره المعارف بزرگ اسلامي و مديران و دست اندركاران آن نشريه نيز همكاري داشت.فعاليتهاي آموزشي : محمدتقي مايلي پس از پايان دادن به تحصيلات دانشگاهي به عنوان دبير زبان در دبيرستان هاي گرگان شروع به تدريس نمود. وي بعدها كار تدريس را در دانشگاه دنبال نمود و به تدريس متون فلسفي انگليسي پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمدتقي مايلي خط بسيار زيبايي داشت ، او در ايام جواني از استاد شريفي تعليم خط گرفته بود. آثار : اصول تربيت مربي ، بيابان هاي جهان ، پزشكان بزرگ

مباركه اي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا سيد على امام جمعه، فرزند محمد على بن على موسوى.

عالم فاضل، و واعظ كامل، از مشاهير اهل منبر اصفهان، بلكه از مشاهير خطبا و گويندگان ايران.

در 17 ذى حجة الحرام 1316 در مباركه از قراى لنجان متولد شده، در اصفهان و طهران و خراسان نزد اساتيد معروف تحصيل نموده، مدتى در ايران و هندوستان مسافرت ها نموده، و از فضلا و دانشمندان هر شهر و ديار استفاده ى علمى نموده، واعظى شيرين بيان، و گوينده اى فصيح زبان بود.

كتب و رسائل زيادى نوشته، از آن جمله است:

1 - اسرار حج 2 - اسرار و فلسفه ى احكام 3 - اسلام خالص 4 - انوار السعادة، در فضيلت بنى هاشم 5 - تاريخ اصفهان، در 5 مجلد 6 - تاريخ امكنه و بلدان، كه سفرنامه است 7 - تاريخ زندگانى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم 8 -

تحصيل الثمن، در شرح حديث حب الوطن 9 - ثمرات العلوم 10 - جامع العلوم، در چهار مجلد 11 - جنة الاداء در آداب 12 - ديوان اشعار به تخلص «صفائى» 13 - دانشوران اصفهان، در 6 مجلد 14 - راهنماى رياضيات 15 - سرادق دوشيزگان، در حجاب [مطبوع] 16 - سفرنامه ى غرب 17 - سوانح العمر 18 - صراط المستقيم، در نماز، مطبوع 19 - كشف المهمات فى سموم المهلكات، در 4 مجلد 20 - كشف الغيب 21 - مرآت الغيب 22 - منهج القويم 23 - مثنوى سقراطيه، در عرفان 24 - مواعظ 25 - نورالانور، در اولاد حضرت موسى بن جعفر عليه السلام، مطبوع 26 - نور القدسى، در احوال [علامه ى] مجلسى؛ و غيره.

مشار اليه داماد عالم جليل حاج ميرزا محمدباقر تويسركانى بوده، و در قبل از ظهر روز جمعه 7 رجب سال 1365 به مرض سكته وفات يافته، در بقعه ى تكيه ى تويسركانى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مبعلي، ايمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1361

محل تولد ايذه

رده ي سني بزرگسالان

قد 173

وزن 65

پست هافبك

از ده س_ال__گي در ح_ال_ي كه سن كمي داشت به تنها زمين فوتبال ايذه مي رف__ت و ب__ه ت__نهايي به تمرين شوت و ضربات ايستگاهي مي پرداخت و براي اولين باردرمسابقات دانش آموزي چهره ش__د،در سال هفتاد و دو به عنوان قهرمان م__ه__ارت هاي ف__ردي ايران دست يافت و در همان س_ال به ع___ض___وي___ت ت__ي__م آموزشگاهاي خوزس__ت___ان در آم_د وي سپس درسن شانزده سالگي با پرسپوليس ايذه فوتبال را بصورت جدي دنبال نمود و در سال هفتادوه__ف__ت به استقلال اهواز آمد و با اين تيم

قهرمان كشور شد، در س___ال هفتادوهشت توسط بگوويچ به تيم بزرگسالان فولاد دعوت شد او در تيم فولاد بازي مي كرد كه ت__وسط مناجاتي به تيم ملي جوانان دعوت شد و در س__ال هفتاد و نه توسط برادو مربي برزيلي تيم م_ل__ي بزرگسالان نيزبه تيم ملي بزرگسالان دعوت شد او همزمان در هر سه رده ملي شروع به بازي نمودو با تيم ملي اميد قهرمان بازيهاي آسيايي پوسان شد وي تاكنون بيست و هشت بازي ملي انجام داده است

مبلغي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ عبدالله مبلغى يكى از گويندگان توانا و شجاع حوزه علميه مى باشند. وى در سال 1304 شمسى در شهر آبادان متولد و در سن 16 سالگى براى فراگرفتن مقدمات به بهبهان هجرت و در محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالهادى مجتهدى مقدمات را آموخته و با آبادان مراجعت و پس از يك سال به رامهرمز رفته و مقدارى از سطوح فقه و اصول را از محضر آيت الله العظمى حاج سيدعلى بهبهانى آموخته و در سال 1325 شمسى به قم مشرف و بقيه سطوح را از محضر آيت الله صدوقى و مرحوم وحيد گيلانى و كلام را از آيت الله فكور و حكمت را از آقاى حاج سيدرضا صدر و كفايه را از آيت الله سلطانى آموخته آنگاه به درس خارج فقه و اصول زعيم الشيعه آيت الله العظمى آقاى نجفى مرعشى مدظله حاضر شده و تا هم اكنون بالغ بر پانزده سالست كه از شركاء درس معظم له مى باشد.

آقاى مبلغى زبان گويا و بيان شيوائى دارند و مدت ده سال در محرم و صفر به آباان رفته و تبليغات سودمندى نموده و اثرات جالبى از بناء مسجد بهبهانيهاى مقيم آبادان

و غيره از خود گذارده اند و اكنون بالغ بر ده سالست كه در استان ساحلى شهر ميناب و بندرعباس از طرف مردم، آن سامان دعوت شده و در محرم و صفر در آنجا انجام وظيفه مى دهند و نيز به نقاط مختلف ديگر هم مسافرت تبليغى نموده و خدمات كرده اند.

آثار و خدمات وى در اين مناطق بسيار منجمله دو مسجد در ميناب يكى به نام امام زمان عليه السلام و ديگرى به نام فاطمه زهرا عليهاالسلام 3- تجديد بناء مسجد كوفه بندرعباس كه در اثر بيانات گرم ايشان به همت اهالى انجام يافته و در آنجا بى نظير است 4- مسجد پشت شهر بندرعباس به نام امام زمان 5- مسجدى در تايبند بندر كه از محله هاى شهر عباسى است به نام مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام كه اين دو مسجد با بناء گلدسته به دستور و امر به حضرت آيت الله العظمى نجفى مرعشى انجام گرفته است.

اما آثار قلمى ايشان از اين قرار است 1- زندگانى دوازده امام 2- زندگانى امام حسين و يارانش 3- زندگانى حضرت خديجه و فاطمه و زينب عليهم السلام 4- مجموعه سخنرانيهاى او 5- ارشاد الواعظين از نظر آيات و روايات

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مبيني، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي مبيني

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/11/2

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1361 وارد حوزه علميه يزد شدم و بعد از گذراندن دوره مقدمات در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم. در قم در كنار تحصيلات حوزوي به تحصيل در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) پرداختم و مدارك كارشناسي در رشته معارف اسلامي و كارشناسي ارشد

در رشته دين شناسي را از آنجا اخذ كردم. سپس در دوره دكتراي كلام در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شده و اكنون در مرحله تدوين پايان نامه هستم. ضمنا عضو هيأت علمي پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم مي باشم.

متانت، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا متانت از علماء و ائمه جماعت معاصر كرمانشاه مى باشند.

ايشان در سال 1310 شمسى در (كنجد جان گلپايگان) متولد شده و تحصيلات مقدمات و ادبيات خود را نزد مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم نحوى به پايان رسانده و در كرمانشاه فقه و اصول و فلسفه را از محضر آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسن علامى استفاده نموده و از ابتداء تأسيس مدرسه مرحوم آيت اللَّه بروجردى تا به حال به تدريس سطوح عاليه مشغول بوده و در مسجد صباغ مشغول به امامت مسجد و ارشاد و تبليغ مردم كرمانشاه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مترجم همايوني فره وشي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل اديب، از فرهنگيان قديمى، سال ها در اصفهان و طهران مصدر خدمات بوده، به زبان عربى و فرانسه و انگليسى تسلط داشته، كتب زيادى ترجمه نموده، و بسيارى از آنها را به طبع رسانيده است، و از آن جمله است: 1 - ايرانى كه من شناخته ام، تأليف نيكيتين 2 - باستان نامه، مجموعه ى داستان هاى تاريخى و باستانى 4 - سفرنامه ى از خراسان تا بختيارى، فارسى ترجمه 5 - ترجمه ى سفرنامه ى مادام ديولافوا، مطبوع؛ و غيره.

در شعبان 1388 در طهران وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

متطبب اصفهاني، غياث بن محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشهور به مجلدى، مؤلف كتاب مرآت الصحة در طب، به زبان فارسى كه جهت بايزيد خان عثمانى در سال 896 هجرى تأليف شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

متفكر، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين متفكر

محل تولد : مرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

حسين متفكر متولد 1341، در روستاي كشكسراي مرند آي در يك خانواده كاملا مذهبي به دنيا آمد. دوران ابتدايي را در دبستان رازي و مقطع راهنمايي را در مدرسه راهنمايي شيخ هلال روستاي كشكسراي با رتبه اول به پايان رساند. در كنار تحصيل به دامداري و كشاورزي نيز مشغول بود. در سال 57-56 وارد دبيرستان شد، سال اول را با رتبه اول به پايان رساند. علاوه بر شركت در تمامي راهپيماييها، اولين راهپيمايي كشكسراي را سازماندهي كرده و اقدام به سخنراني عليه شاه نمود كه با اين فعاليتها تحت تعقيب ساواك قرار گرفت. در اين دوران به آموزش نيروهاي جوان و انقلابي پرداخته و حدود هزار نفر از افراد كشكسراي و حومه را تحت آموزش قرار داد. در اوايل سال 58 به عضويت رسمي سپاه درآمد. در اين زمان و بعد از پيروزي انقلاب در مبارزه با منافقين و حزب توده، چريكهاي فدايي خلق، روشنفكرمأبان، متحجرين و مقدس مأبان، شركت نمود. با شروع مبارزات حزب خلق مسلمان عليه انقلاب متفكر كه در تبريز براي مقابله با آنها در اكثر صحنه ها از جمله باز پس گيري صدا و سيما، بخشهايي از دانشگاه تبريز و تصرف مقر حزب خلق مسلمان و برخوردهاي خياباني حضور فعال داشت. در سال 61 عازم جبهه شد

و به عنوان مسئول آموزش پيرانشهر مشغول فعاليت شد و به صورت غير متوالي حدود 45 ماه در جبهه ها حاضر شد.

متقي راد، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا متقي راد

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

قبل از انقلاب اسلامي درسال 1355 ازتهران به قم آمدم و در شهر مقدس قم سكونت اختيار كردم. دروس حوزه علميه را در مدرسه مباركه رضويه شروع كردم و از سال 1358رسما در امتحانات حوزه شركت كردم و اساتيد اينجانب حضرات آيات جوادي آملى، فاضل لنكرانى، اشتهاردى، دوز دوزانى، مظاهرى، مشكينى و خرازى بوده اند. مدت 8 سال در پژوهشكده حوزه و دانشگاه (موسسه) به عنوان محقق و عضو گروه مديريت و مدت 2 سال در موسسه فرهنگي انتظار نور به عنوان محقق و كارشناس مطالعات و پژوهش همكاري داشته ام. مقالاتي را در برخي مجلات دانشگاهي و غير دانشگاهي به چاپ رسانده ام و قبلا و عمده فعاليتهايم در بخش برنامه ريزي پژوهشي است و مقالاتي چند در دست تحقيق دارم به مدت يكسال نيز به عنوان مدرس در مدرسه هاي علميه كاشان مشغول بوده ام و بخش وسيعي از فعاليتهاي اينجانب در تبليغ معارف اسلامي در دانشگاهها و ساير مراكز مردمي بوده است و در حال حاضر در دانشگاه، دروس معارف و اخلاق اسلامي را تدريس مي كنم. دروس دانشگاهي را از سال 69 آغاز كردم و فعلا فارغ التحصيل كارشناسي ارشد رشته مديريت دولتي هستم.

متقي زاده، ايرج

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ايرج متقي زاده

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1362 وار حوزه علميه لنگرود شدم. پس از سه سال وارد حوزه علميه قم شدم و در سال 1369 در رشته فلسفه

دانشگاه شهيد بهشتي قبول شدم. همزمان به تحصيل و تحقيق نيز ادامه دادم، بطوري كه حدود 2 سال در قسمت مخزن كتابهاي مرجع آيت الله مرعشي نجفي (ره) مشغول تحقيق بودم. از سال 1368 همزمان با تحصيل با جناب آقاي محمد دشتي مترجم نهج البلاغه آشنا شدم كه اين همكاري در موسسات تحقيقات اميرالمومنين (ع) به مدت 8 سال مستمر ادامه داشت كه حاصل تلاش آن چاپ كتابهاي زيادي ازجمله شعر و شاعري در نهج البلاغه در دو جلد فرهنگ لغات نهج البلاغه و ... فهرست موضوعي نهج البلاغه كه اختصاصا مربوط به اينجانب مي باشد. علاوه بر آن شرح و ترجمه كتاب از جرجي زيدان نيز در طول اين سالها يكي از كارهاي اينجانب بود.

متّقي گزي، محمّد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به حاج آخوند از مشاهير و علماى ديگر گز برخوار است. او در زمان فتحعلى شاه قاجار (1212-1250 هجرى قمرى) امام جماعت مسجد جامع گز را دارا بوده است كه او و اجدادش از اواخر زنديه تا اواخر قاجار به مدت تقريبى 120 سال يكى پس از ديگرى به شرح زير در مسجد جامع بزرگ (سلجوقى) گز اقامه جماعت مى نموده اند.

در فواصل زمانى بعضى از علماى ديگر با آنها مشاركت داشته اند. و اداى مسؤوليت دينى و مذهبى را قبول كرده و علاوه بر حل و فصل مسائل شرعى و فقهى مردم، وظيفه آموزش و تحصيل علمى داوطلبين فرزندان اين نواحى را به عهده مى گرفته اند. در احوالات آنها آمده كه اصولاً از اولاد يكى از اعضاء و بزرگان خاندان زنديه بنام ميرمحمّد بوده كه او در زمان درگيرهاى سپاهيان و عشاير قاجار در جنگهاى داخلى با خاندان زنديه به

گز پناهنده شده و با كارگرى و اشتغال به پارچه بافى و كرباس بافى گذران زندگى مى كرده است. بعدها متأهل شده و ضمن همت گماشتن به تحصيلات فرزندان خويش، با جامعه و فرهنگ بومى منطقه در آميخته و هماهنگ گشته است. به همين دليل، بعدها افرادى از اين خانواده با انتخاب لقب زنديان جزى در حفظ اصالت خانوادگى- اجتماعى خويش اقدام نموده اند كه يكى از اين نمونه ها رحمت اللّه ابن ميرزا هيبت اللّه ابن رحمت اللّه ابن ملّا حاج آقا ابن ملّا محمّد باقر ابن ملّا محمّد تقى ابن محمّد بوده و بدين ترتيب، پدر مرحوم محمّدعلى (حاج آخوند) ابن مرحوم ملا محمد حسين متقى ابن ملا محمد باقر معروف به ابوالفقرا ابن ملا محمد تقى ابن محمد مى باشد كه از رجال زنديه بوده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

متكلم نيشابوري، تاج الدين حسن

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 741 ق)، اديب، صوفى و شاعر. مشهور به حسن متكلم. منشأ او نيشابور و محل تربيتش هرات بود. علوم ادبى و شعر را در آن شهر نزد مولانا مظفر هروى فراگرفت. وى از شعراى معروف خاندان كرت و از شاعران مديح سراى دربار ملك غياث الدين (729 -707 ق) به شمار مى رفت. او معاصر فرزندان ملك غياث الدين يعنى ملك شمس الدين، ملك حافظ و ملك معزالدين نيز بود. چندى هم نزد شيخ زين الدين تايبادى بر طريق تصوف تلاش و مجاهده كرد. شيخ زين الدين در مورد وى گفته كه مولانا حسن، موضع تجلى و محل ظهور اسم متكلم است؛ و لذا حسن به متكلم شهرت يافت. او در صنايع و بدايع شعرى مهارت داشت. در نيشابور درگذشت و قبرش در حوالى مزار شيخ فريدالدين عطار است. بنا به آورده ى «الذريعه»، در «شاهد

صادق» مرگ وى 771 ق ذكر شده است. از آثارش: رساله در «صنايع بديع»، به اسم ملك غياث الدين؛ «ديوان شعر، در حدود چهار هزار بيت. در برخى تذكره ها قصايدى به وى نسبت داده شده كه بيانگر انتساب او به آل سامان است، گرچه صاحب «تاريخ ادبيات در ايران» اين انتساب را صحيح نمى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (851 -844/ 3)، تذكرة الشعراء (302 -301)، الذريعه (957 ،246/ 9)، فرهنگ سخنوران (260)، مجمع الفصحا (26 -25/ 4).

متين دفتري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1275 ق)، حقوقدان، نويسنده و مترجم. نام پدرش در بعضى مآخذ محمودخان و در بعضى محمدحسين ذكر شده است، در حالى كه محمدحسين نام جد وى مى باشد. متين در تهران به دنيا آمد. در شش سالگى به لقب سابق پدرش، اعتضاد لشكر، و به گفته خويش اعتضاد خاقان، ملقب شد و شغل پدر را كه همان لشكرنويسى بود اختيار نمود. او بعدها ملقب به متين الدوله گرديد. وى پس از اتمام تحصيلات ابتدايى، تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى آلمانى تهران به پايان برد و زبان هاى فرانسه و انگليسى و آلمانى را آموخت. سپس به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. متين دفترى، در 1305 ش، به وزارت دادگسترى وارد شد و پس از چندى به اروپا رفت و موفق به دريافت درجه ى دكتراى حقوق گرديد. وى در 1318 ش نخست وزير شد. او چند دوره سناتور و در دوره ى پانزدهم مجلس شورا نماينده ى مردم مشكين شهر بود. از آثارش: «آيين دادرسى مدنى و بازرگانى»، در سه مجلد؛ «روابط بين المللى از قديم الايام تا سازمان ملل متحد»؛ «تاريخ مختصر حقوق بين الملل»، ترجمه؛ «سياست جزايى»، فارسى و فرانسه؛

«احكام تفصيلى هيئتهاى عمومى ديوان كشور»؛ «انجمن آثار ملى ايران»، ترجمه؛ «دخالت مستقيم دولت در اقتصاد كشور»؛ «رويه ى قضايى»، در چهار بخش؛ «كليد استقلال اقتصادى ايران».[1]

استاد ممتاز دانشگاه، حقوقدان و محقق بين المللى، سياستمدار، فرزند محمود دفترى (عين الممالك) فرزند ميرزا حسين وزير دفتر فرزند ميرزا هدايت الله وزير دفتر فرزند ميرزا حسين آشتيانى فرزند ميرزا كاظم مستوفى الممالك فرزند ميرزا محسن آشتيانى است. ميرزا محسن از رجال و معاريف اوايل زنديه مى باشد اولاد و احفاد وى در يكصد و پنجاه سال اخير از حكومتگران ايران بوده اند. خانواده هاى وثوق الدوله، قوام السلطنه، معتمدالسلطنه، مصدق السلطنه، متين دفترى، دفترى، معاون، فرهاد معتمد، شكوه، دادور و ميكده همگى از نسل همين ميرزا محسن آشتيانى هستند.

متين دفترى در 1314 ه.ق در تهران تولد يافت. هنوز به شش سالگى نرسيده بود كه توارثا منصب لشكرنويسى فوجهاى دماوند و فيروزكوه و پياده سيستان و مظفر تبريز به او رسيد. اين شغل قبلا شغل پدرش بوده و پس از آنكه مرحوم به مقام مستوفى ارتقاء يافت به فرمان مظفرالدين شاه با عنوان جناب و لقب اعتضاد لشكر و بعد متين الدوله به او واگذار گرديد. او از همان اوقات تحصيلات خود را در مكتب خانه جدش وزير دفتر شروع كرد. پس از ياد گرفتن مقدمات به آموزش زبان عربى و ادبيات فارسى و جغرافيا و حسن خط پرداخت و علوم آن روز را به حد كامل آموخت. سپس وارد مدرسه ايران و آلمان كه به خرج دولت آلمان و ايران تأسيس شده بود گرديد و مدت هشت سال در آنجا به تحصيل پرداخت و زبانهاى فرانسه، انگليسى و آلمانى را به حد كامل ياد گرفت و زبان عربى

و معارف اسلامى را نزد شيخ محد عبده تكميل نمود؛ ضمنا در آموزش بعضى از دروس مدرسه حقوق جديت تام به خرج داد. در اوايل جنگ بين الملل اول وارد وزارت امور خارجه گرديد و در اداره تحريرات روس مشغول كار گرديد؛ همزمان همكارى خود را با مطبوعات آغاز كرد و در روزنامه عصر جديد اخبار روزنامه رويتر را ترجمه مى كرد و ضمنا مقالات مستقل هم مى نوشت. متين دفترى هنگامى كه در وزارت خارجه اشتغال داشت تحصيلات خود را ادامه داد و يك دوره كامل فقه و اصول و ادبيات عرب را نزد آقا سيد اسدالله خارقانى كه ملاى روشنفكرى بود تحصيل نمود. پس از جنگ بين الملل اول با مشاركت مصدق السلطنه و نصرت الدوله و نظام السلطنه و ذكاءالدوله غفارى مجله اى به نام مجله علمى دائر كردند كه چند سالى انتشار آن دوام داشت. پس از تعطيل مجله علمى به روزنامه ستاره ايران و زبان آزاد پيوست و در حزب دموكرات عضو فعال گرديد. از 1298 نيز دوره مدرسه عالى حقوق را گذراند. به هنگام نخست وزيرى وثوق الدوله با كمك عبدالرحمن بيك قنسول عثمانى در تهران كه نزد متين دفترى زبان آلمانى فرا مى گرفت طرح سجل احوال را در ايران تهيه و تسليم رئيس دولت كرد. برمبناى همان طرح از آن تاريخ شناسنامه در ايران بوجود آمد و بعدها جنبه ى قانونى پيدا كرد.

در 1301 ش با حفظ سمت در وزارت امور خارجه نماينده مصدق السلطنه والى آذربايجان در تهران شد. در آن هنگام هريك از ولاه يك نماينده در تهران تعيين مى نمودند كه كارهاى ايالت را در دواير دولتى مركز تعقيب كند.

چندى هم مستشار ايرانى و مترجم سفارت آلمان بود.

آخرين سمتى كه در وزارت امور خارجه بدست آورد رياست اداره عهود و جامعه ملل بود كه در سازمان جديد وزارت خارجه از ادغام چند اداره تشكيل يافته بود. كتابهاى كليد اقتصادى ايران و كاپيتولاسيون از تحقيقات و مطالعات دوران وزارت خارجه اوست كه همان موقع چاپ و انتشار يافت.

در 1306 ش داور اختيارات اصلاح دادگسترى را گرفت و در همان سال عدليه با سازمان و افراد جديد فعاليت خود را آغاز كرد. متين دفترى و پدرش عين الممالك هر دو از افرادى بودند كه به دعوت داور به خدمت قضا اشتغال ورزيدند و با رتبه قضائى اولى به داديارى و بعد به مستشارى استيناف و دومى به مستشارى ديوان جزاى عمال دولت برگزيده شدند.

متين دفترى قريب دو سال در امر قضا با داور همكارى نزديك داشت و او را در برنامه هاى سنگينى كه عهده دار شده بود يارى مى نمود. در 1308 ش داور را براى مطالعه در سازمان قضائى فرانسه و ادامه تحصيل به اروپا فرستاد و او ضمن كارآموزى در دادگاههاى پاريس و ژنو و برلن دوره دكتراى حقوق را در سويس پايان برد. پس از مراجعت از اروپا مدتى مدير كل و معاون ادارى بود تا سرانجام در 1310 به معاونت كل وزارت دادگسترى منصوب گرديد و در تهيه و تدوين قوانين مهمى چون قانون مدنى، قانون تجارت، آئين دادرسى حقوقى و بازرگانى و اصول محاكمات جزا نقش اساسى داشت. در 1311 مدتى در غياب داور كه به اروپا سفر كرده بود عهده دار كفالت وزارت دادگسترى شد. در همين سمت پرونده تيمورتاش بدست او آماده طرح در دادگاه گرديد. در 1312 داور به وزارت

دارائى انتقال يافت و قرار بود متين دفترى به وزارت دادگسترى منصوب شود ولى رضاشاه ترجيح داد يكى از قضات قديمى عهده دار اين سمت گردد و لاجرم صدرالاشراف دادستان كل به وزارت دادگسترى منصوب شد ولى عملا كارهاى مهم وزارتخانه از قبيل تهيه لوايح و دفاع از آن در كميسيونهاى دادگسترى با معاون كل بود.

متين دفترى در 1313 هنگام تأسيس دانشگاه تهران براى احدى تصدى استادى كرسى حقوق جزاى خصوصى به دانشكده حقوق دعوت شد و قريب چهل سال بدون وقفه در آن دانشكده تدريس مى نمود. در همان سال بدنبال تشكيل جمعيت طرفداران سازمان ملل به دبير كلى آن جمعيت برگزيده شد.

داور براى تعقيب اصلاحات دادگسترى و تكميل خدمات خود تلاش مى نمود تا متين دفترى كه دست پرورده او بود به مقام وزارت برسد. سرانجام در 1315 صدرالاشراف از وزارت معزول و متين دفترى جاى او را گرفت.

دكتر متين دفترى در خاطرات خود درباره انتصاب به وزارت دادگسترى چنين مى نويسد: «در تابستان 1315 به مناسبت اين كه مدتى بود جمعيت طرفدار جامعه ملل را هم من در دانشكده حقوق ضمن تدريس در آنجا به موازات كارهاى معاون وزير دادگسترى اداره مى كردم به دعوت مسيو آونول دبير كل جامعه ملل به اتفاق همسرم از راه زمينى بغداد و بيروت عازم ژنو شدم و صبح روزى كه كشتى مركوب، پس از يك هفته مسافرت بسيار مطبوع در آبهاى مديترانه وارد بندر تريست مى شد به من در رستوران كشتى خبر رسيد كه رئيس شهربانى بندر براى ملاقات من به سالن كشتى آمده است و در چند ثانيه با خيالات مشوش از پلكان رستوران به طرف سالن بالا مى رفتم

افسرى با انيفورم پرزرق و برق ديدم كه با بلند كردن دست و سلام فاشيستى استقبالم كرد و پاكتى به دست من داد. آن را گشودم تلگرافى بود به امضاى آقاى محمد ساعد مراغه وزير مختار ايران در رم در يك جمله كوتاه با اين عبارت تكان دهنده «حسب الامر فورا به تهران مراجعت فرمائيد.» بدون هيچ توضيحى كه همين ابهام انسان را هميشه دچار توهمات و حدسيات بدى مى كند مراجعت با كشتى كه زودتر از يك هفته حركت نمى كرد عملى نبود ناچار با راه آهن حركت كردم كه پس از عبور از سويس و آلمان از راه روسيه به ايران برگردم به ژنو كه رسيدم نصرالله انتظام در هتل بديدنم آمد و از منصورالسلطنه نماينده ايران در جامعه ملل پيغام آورد به موجب تلگرافى كه از وزارت خارجه رسيده است من مجاز نيستم در ژنو با دبير كل جامعه ملل تماس بگيرم و به اصطلاح در آنجا آفتابى شوم و اضافه مى كرد منصورالسلطنه از وصول اين تلگراف براى من نگران شده است اما من با اعتماد به نفس به سفر بازگشت ادامه دادم و روزهاى طولانى اين مسافرت را در آن اوان كه هنوز هواپيماى كشورى و تجارتى بين المللى دائر نشده بود در راه آهن بطئى السير روسيه طى مى كردم و روزى كه كشتى ما وارد بندر پهلوى شد و نمى دانستم چه سرنوشتى در انتظار من است ديدم اتومبيل وزارت دادگسترى جلوى بندر حاضر است و در آنجا مطلع شدم شاه از محاكمه جزائى عده اى كه در زمان تصدى آقاى على منصور در وزارت راه مشاغلى به عهده داشتند و متهم شده بودند ناراضى است و وزير دادگسترى از

خدمت معاف شده است.»

متين دفترى مدت سه سال وزير دادگسترى بود و با همان شدت و حدت كه در داور وجود داشت وضع قوانين جديد را ادامه داد. در 1317 به عضويت فرهنگستان برگزيده شد و در همان سال در رأس سازمان جديدى به نام سازمان پرورش افكار قرار گرفت. سرانجام در آبان ماه 1318 به هنگام افتتاح مجلس دوازدهم از طرف رضاشاه نخست وزير شد.

او درباره نخست وزير شدن خود در خاطراتش چنين مى نويسد: «يك شب در هيئت وزيران كه من هنوز وزير دادگسترى بودم و تازه جنگ جهانى دوم شروع شده بود شاه يك مسئله مهم بين المللى را براى يك اقدامى كه در نظر داشت مطرح كرد و عاقبت به همه امر فرمود مقاله اى بنويسند و بوسيله رئيس دفتر مخصوص هرچه زودتر به عرض برسانند، عينا مثل يك امتحان كتبى كه معلم به شاگردان خود مى دهد. روزى كه من مقاله خود را تسليم كردم مرحوم شكوه اظهار داشت شاه فرموده اند براى بهترين مقاله جايزه درنظر گرفته اند. از جايزه خبرى نشد و شاه هم راجع به آن موضوع ديگر چيزى نفرمودند ولى چندى نگذشت كه روز افتتاح مجلس (دوره دوازدهم قانونگزارى) كه على الرسم دولت مستعفى و كابينه جديد معرفى مى شود شاه من را مأمور تشكيل كابينه فرمودند. من چون خودم هيچ اقدامى براى احزار اين مقام نكرده بودم و اصلا در آن زمان اين گونه تشبث ها مجاز و معمول نبود حدس زدم كه مقاله من در اين تصميم شاهانه شايد بى تأثير نبود يا لااقل يكى از عوامل آن بوده است».

نخست وزيرى متين دفترى زيادى طولانى نشد. در تيرماه هزار و سيصد و نوزده يعنى پس از 8

ماه زمامدارى مغضوب و از كار بركنار و مدتى در بازداشت و تا شهريور بيست در منزل خود تحت نظر بود. در 1322 از طرف متفقين به جرم ژرمانوفيلى بازداشت شد. مدتى در اراك و مدتى در رشت در اسارت انگليس و روس بسر برد تا سرانجام از اين مخمصه جان سالم به در برد. در بهمن 1324 كه وضع كشور در اثر وقايع آذربايجان رو به وخامت مى رفت و تدابير حكيمى بى ثمر ماند، مجلس چهاردهم در روزهاى آخر عمر خود قوام السلطنه را با اكثريت بسيار ضعيفى به نخست وزيرى انتخاب كرد. قوام براى استحكام كابينه خود دو تن از نخست وزيران سابق را به عضويت كابينه دعوت كرد؛ سهام السلطان بيات را براى وزارت دارائى و دكتر متين دفترى را براى وزارت مشاور. بعد با تعيين ساير وزيران قوام هيئت دولت را به شاه معرفى كرد ولى هنگام معرفى وزيران به مجلس از معرفى متين دفترى خوددارى نمود. متين دفترى در اين زمينه در يادداشت هاى خود چنين متذكر شده است. «در اواخر دوره چهاردهم مجلس شوراى ملى در ايامى كه اختلافات ايران و شوروى در آذربايجان برپا شده بود آقاى قوام به نخست وزيرى منصوب شد. ايشان قبل از تشكيل كابينه به اين فكر افتادند كه هيئت بزرگ و برجسته اى مركب از بعضى رجال به مسكو اعزام دارند و آن موقع تصميم نداشت شخصا به اين مسافرت برود لذا به اينجانب مراجعه و اظهار كرد ميل دارم شما كه در امور بين المللى وارد مى باشيد و تخصص در چنين مسائل داريد رياست اين هيئت را قبول و به اتحاد جماهير شوروى مسافرت كنيد و بعد براى اينكه اين هيئت به

دولت انتساب نزديكترى داشته باشد تكليف قبول وزارت مشاور را نمود و اينجانب هم نظر به اوضاع باريك آنروز كه در منتهاى وخامت و تيرگى بود با اين نظر موافقت و مشغول مطالعه سوابق كارهاى مربوط به مأموريت مسكو گرديدم. روز 25 بهمن 1324 من و ساير اعضاء كابينه به اعليحضرت همايونى معرفى شديم و فرمانى دائر بر وزارت مشاور من صادر گرديد. مظفر فيروز و بعضى اشخاص ديگر كه نقشه هائى داشتند از شركت من در كابينه نگران شده و يقين داشتند با بودن دكتر متين دفترى در كابينه عرصه بر آنها تنگ خواهد شد و نخواهند توانست قوام را هرطور بخواهند بگردانند. بدين جهت به قوام اينطور تلقين كردند كه اگر دكتر متين دفترى چندى در دولت بماند كارها را قبضه خواهد كرد و جاى شما را خواهد گرفت. اما حقيقت اين بود كه عمال نفت جنوب ميل داشتند كسانى به مسكو بروند كه مورد اعتماد خودشان باشند و با دكتر متين دفترى مخالف بودند، براى اين كه از او در زمان نخست وزيرى اش صدمه خورده و براى انتقام هنگام اشتغال ايران به زندان متفقينش انداخته بودند و اين نكته روزى به ثبوت رسيد كه در حبس متفقين از من استنطاق كرده بودند چرا در زمان نخست وزيرى به كمپانى فشار مى آوردى و مى خواستى امتياز 1933 را ملغى كنى. دست نشاندگان مصطفى فاتح به قوام فشار آوردند كه دكتر متين دفترى را به مجلس معرفى نكند. قوام كه از هر طرف گرفتار عمال اجنبى شده بود بودن ذره اى استقامت از آقاى سيد محمد صادق طباطبائى رئيس مجلس شوراى ملى خواهش كرد كه دكتر متين دفترى را ملاقات

و به ايشان اطلاع دهند كه فراكسيون حزب توده در مجلس مخالف شركت ايشان در كابينه است و در موقع معرفى به مجلس جنجال برپا خواهند كرد چه خوب است از وزارت استعفا دهيد.»

متين دفترى با وجودى كه عده اى چون طباطبائى و سهام السلطان و مظفر فيروز به او تكليف استعفا كردند نپذيرفت و قوام نيز او را به مجلس معرفى نكرد.

در انتخابات دوره پانزدهم كه كلا به دست حزب دموكرات قوام السلطنه انجام گرفت متين دفترى يكى از نه كانديداى دكتر مصدق براى مجلس بود. براى جلوگيرى از رويه حزب و بى طرفى در انتخابات متين دفترى به اتفاق عده اى از رجال در دربار متحصن شدند ولى اين تحصن نتيجه اى نداد و انتخابات تهران مطابق ميل قوام السلطنه انجام گرفت. متين دفترى با وجودى كه قوام السلطنه و حزب دموكرات از يكطرف و رزم آراء رئيس ستاد ارتش از طرف ديگر مخالف انتخاب وى به نمايندگى مجلس بودند در همان دوره از صندوق مشگين شهر سر درآورده و در زمره وكلاى دوره پانزدهم قرار گرفت. هنگام طرح اعتبارنامه او عباس نراقى وكيل كاشان و عضو فراكسيون دموكارت ايران كه يكى از پنجاه و سه نفر محكومين توده اى دوره وزارت دادگسترى متين دفترى بود به مخالفت پرداخت و يكى از وكلاى آذربايجان از او دفاع كرد. سرانجام اعتبار نامه او به تصويب رسيد. متين دفترى براى ساقط كردن كابينه قوام السلطنه دست به اقدامات دامنه دارى زد، نطق مفصلى راجع به جريان انتخابات تهران نمود. بايد او را يكى از عوامل سقوط قوام به حساب آورد.

در 1328 شاه تصميم به تشكيل مجلس مؤسسان و تغيير در قانون اساسى به نفع خود نمود. براى

اينكه كار خود را موجه قلمداد كند عده زيادى از رجال صدر مشروطيت كه در آن تاريخ حيات داشتند و همچنين تنى چند از رجال حقوقدان را به كاخ خود دعوت كرد و منظور و مقصود خود را براى تشكيل مجلس مؤسسان و تغيير مواد قانون اساسى مطرح كرد و سران قوم همه نظر شاه را تأييد كردند. تنها متين دفترى در آن جلسه به مخالفت پرداخت و شاه را از شبيخون زدن به قانون اساسى برحذر داشت و سرنوشت شاه را با عاقبت محمد على شاه مقايسه نموده بود. سخنان متين دفترى در آن جلسه به اندازه اى تند و شديد بود كه سرانجام شاه به او گفته بود «خفه شود فضولى نكن».

اولين انتخابات مجلس سنا كه توسط طبقه باسواد و به طريق دو درجه اى انجام گرفت متين دفترى سناتور دوم تهران شد. در اوايل 1329 كه شايعه نخست وزيرى سپهبد رزم آرا در اذهان قوت گرفت او به مخالفت برخاست و روزى كه شاه فرمان نخست وزيرى او را توشيح كرد به ملاقات شاه رفت و از سوء تدبير شاه در انتخاب رزم آرا و ظهور ديكتاتور جديد، شاه را مذمت و لعن و نفرين كرد. او به شاه گفته بود با اين عمل جسد پدر خود را آتش زدى. در مجلس سنا در صف اول مخالفين رزم آرا قرار گرفت، با وجودى كه دو برادرش از همكاران نزديك رزم آرا بودند- سرتيپ دفترى رياست شهربانى و دكتر عبدالله دفترى وزير اقتصاد را برعهده داشتند، متين دفترى با برنامه دولت به شدت مخالفت كرد و طى سخنان طولانى از سناتورها تقاضا نموده كه به او رأى اعتماد ندهند و

رزم آرا با تلاش فراوان و برخوردارى كامل از حمايت شاه رأى اعتماد ضعيفى در مجلس سنا بدست آورد.

در 1330 متين دفترى از طرف مجلس سنا به اتفاق دو سناتور ديگر مأمور نظارت در اجراى قانون ملى شدن صنعت نفت و خلع يد از شركت غاصب انگليسى شد. احاطه وى به مسائل بين الملى موحب شد قانون مزبور بدون درد سر به مرحله اجرا درآيد. او در معيت دكتر مصدق به سازمان ملل رفت و نفوذ وى در بين نمايندگان سازمان ملل تأثير شگرفى بر جاى گذاشت. در 1331 وقتى لايحه مصادره اموال قوام السلطنه دشمن ديرين او را پس از تصويب مجلس شوراى ملى به مجلس سنا بردند در كميسيون دادگسترى كه رياست آن با متين دفترى بود به سختى ايستادگى نمود و آن را مخالف قانون اساسى دانست. همان استقامت او موجب انحلال مجلس سنا در دوره مصدق گرديد.

بعد از كودتاى 28 مرداد كه حكومت كشور به دست سپهبد زاهدى به راه ديكتاتورى كشيده شد، متين دفترى در مقام مقابله با دولت برآمد و از انتخابات دوره هيجدهم مجلس شوراى ملى و دوم سنا انتقاد كرد و نامه سرگشاده اى به انجمن نظار انتخابات دوره دوم مجلس سنا نوشت و سرانجام طى نامه اى كه به جرايد فرستاد انتخابات را تحريم نمود ولى پس از انجام انتخابات متين دفترى اين بار به عنوان سناتور انتصابى به سنا رفت و از اين تاريخ تا به هنگام مرگ ديگر آن شور و هيجان سابق را نداشتند، فقط در تنقيح لوايح دولت مى كوشيد، گاهى نيز در مخالفت با دولت ها برمى آمد. در حكومت منصور در 1343 كه منجر به افزايش بهاى نفت

و بنزين شد او مردانه ايستاد ولى پس از آن سكوت اختيار كرد؛ به همين سبب تا آخر عمر شغل سناتور انتصابى را براى خود حفظ نمود. در اواخر عمر براى حفظ خويش، از مديحه سرائى و تجليل از مقام سلطنت خوددارى نمى كرد و بيشتر دلخوش به رياست كميسيون دادگسترى مجلس سنا و رياست كميسيون بين المجالس و رياست جمعيت طرفداران سازمان ملل در ايران و مسافرتهاى متعدد مجانى بود.

دكتر احمد متين دفترى در تيرماه 1350 در تهران درگذشت و در باغچه عليجان حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. متين دفترى مردى به تمام معنى دانشمند و محقق بود، در مسائل حقوقى خاصه امور بين المللى تبحر داشت، به طورى كه دانش او در اين زمينه مورد تأييد خارجيان بود. با غالب رجال بزرگ هم عصر خود در دنيادوستى و مراوده داشت، دقيقه اى از مطالعه غافل نبود، به تدريس در دانشگاه عشق مى ورزيد، حتى در دوران نخست وزيرى خود هم در كلاس درس حضور مى يافت. سه مجلد آئين دادرسى مدنى و بازرگانى نشانگر تبحر و احاطه او به درس دانشگاهيش مى باشد. وقتى در 1349 او را بازنشسته و استاد ممتاز نمودند به اندازه اى متأثر و غمگين شد كه مرتبا مى گفت استاد ممتاز يعنى تشييع جنازه در زمان حيات.

متين دفترى از تمكن مالى برخوردار بود، ولى فوق العاده خسيس و صرفه جو بود و از اين رو همه ساله به ثروت او اضافه مى شد وقتى بين او و حائرى زاده اختلاف نظر حاصل شد و از تربيون مجلس شوراى ملى و از ميز خطابه مجلس سنا به لجن مال كردن يكديگر پرداختند حائرى زاده به او نسبت سوء استفاده داد و حتى او

را متهم كرد يكى از ساختمانهاى او در خيابان لاله زار نو دستخوشى است كه از كمپانى اشكودار براى ساختن كاخ دادگسترى گرفته است. ولى چنين چيزى صحت ندارد، او ذاتا مردى ممسك بود و از طريق توارث نيز مال زيادى برده بود ولى از جوانى به علت سخت بودن در معامله به ثروت خود افزود. خوب به خاطر دارم او كتابهاى دانشگاهى خود را براى اينكه پورسانتى به كتاب فروش ندهد شخصا در دانشكده به دانشجويان عرضه مى نمود و در پشت كتاب نيز امضاء مى نمود اگر دانشجوئى كتاب بدون امضاى او را در دست داشت مواخذه مى شد.

متين دفترى از زمره رجالى است كه دشمنان پروپا قرصى داشت و تا آخر عمر از اين دشمنيها بى بهره نبود، گرچه تولد و شكوفائى او در دوره ديكتاتورى رضاشاه بود ولى هميشه با ديكتاتورى و قانون شكنى مبارزه مى كرد يا حداقل تظاهر به اين موضوع مى نمود. پس از شهريور 20 كه تب حمله انتقاد به رضاشاه بالا گرفت. متين دفترى هم كه مدتى وزير و نخست وزير آن عصر بود از تهمت و افترا مصون نماند. مخصوصا حزب توده براى انتقام گيرى از بازداشت 53 نفر كه در دوره وزارت دادگسترى او انجام يافته بود چه نسبتها كه به او نداد. سازمان پرورش افكار و يا به قول متين دفترى افسانه دستنبد زدن به قاضى زنجان را آنچنان بزرگ و مهيب نمودند كه هيچ كانون وكلائى قادر به دفاع از آن نبود.

رويهمرفته دكتر احمد متين دفترى مردى باسواد و حقوقدان، باهوش، با پشتكار، و در عين حال جاه طلب، پول دوست، به اقتضاى زمان مطيع، متظاهر و خودپسند بود. او تصور مى كرد

همه به او دين دارند و دامنه توقعات او از مردم بسيار زياد بود. او به سه زبان دنيا يعنى فرانسه و انگليسى و آلمانى تسلط داشت. زبان فارسى و عربى را بخوبى آموخته بود، بسيار شيرين و دلنشين چيز مى نوشت، به همان ميزان كه در نوشتن مسلط بود در نطق و بيان عاجز و قاصر بود. او در جوانى با يكى از دختران مصدق السلطنه عموى پدر خود عقد نكاح بست و صاحب دو پسر و يك دختر گرديد. يكى از پسرانش علم حقوق خواند، ديگرى زيست شناسى را تعقيب كرد، يگانه دخترش هم نقاش قابلى بود.

تأليفات متعددى دارد از جمله كليد استقلال اقتصادى ايران، كاپيتولاسيون، محاكمات فورى، دخالت مستقيم دولت در اقتصاد، آئين دادرسى مدنى و بازرگانى سه جلد، حقوق جزاى خصوصى، روابط بين المللى از قديم ترين ايام. ضمنا همه ساله قمستى از خاطرات خود را نوشته با نثر خوب به عنوان پيام نوروزى تهيه و به دوستان هديه مى نمود. حين الفوت 73 سال داشت. دكتر متين دفترى سالها پروانه وكالت دادگسترى داشت به همين دليل پس از فوت مرحوم آسيد هاشم وكيل، وكلاى دادگسترى او را به رياست كانون انتخاب كردند، ليكن پرتو وزير وقت دادگسترى با او از در مخالفت درآمد و نگذاشت او در رأس كانون باقى بماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ بيست ساله ى ايران (438 -437/ 6)، خاطرات يك نخست وزير، الذريعه (131/ 18 ،271/ 12 ،308/ 11 ،50/ 8)، روزشمار تاريخ (253/ 2 ،412 ،384 ،321 ،320 ،316 -315 ،311 ،304 ،276 ،269 ،262 ،215 ،178/ 1)، شرح حال رجال (33 -32/ 6)، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى

(86/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2670 ،2060 ،2050 ،1796 ،1752/ 2 ،1358 ،748 ،350 ،120 ،80/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (320)، مؤلفين كتب چاپى (456 -454/ 1)، نخبگان سياسى ايران (548/ 4 ،178 -177/ 3)، نخست وزيران (229 ،58 ،55/ 1).

مجاهد شيرازي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370 -1287/ 1280/ 1277 ش)، روزنامه نگار. در شيراز به دنيا آمد. خواندن و نوشتن را نزد پدر خود فراگرفت. سپس دوره ى ابتدايى را به پايان رساند. وى در 1309 ش امتياز روزنامه ى «بهار ايران» و در 1313 ش امتياز مجله ى «پارس قديم» را گرفت. مجاهد از 1332 تا 1335 ش رياست اتحاديه مطبوعات فارس را عهده دار بود. وى در شيراز درگذشت.[1]

روزنامه نگار.

تولد: 1277.

درگذشت: 1370، شيراز.

محمدحسين مجاهد از سال 1309 هفته نامه ى «بهار ايران» را در شيراز منتشر كرد (شماره ى اول آن در پانزدهم آذر 1309 منتشر شد) و تا سال 1357 به مدت چهل و هشت سال آن را به طور مداوم انتشار داد و همواره در صفحه ى آخر آن روزنامه اشعار شاعران عضو انجمن ادب فارس و همچنين انجمن هاى ادبى ديگر را چاپ مى كرد. مجاهد علاوه بر امتياز روزنامه ى «بهار ايران» امتياز مجله ى «پارس قديم» را نيز در سال 1313 دريافت نمود ولى گويا مجله ى مزبور در آن تاريخ منتشر نشده و در سال 1321 در شيراز منتشر گرديد وى به سال 1370 در شيراز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] انجمنهاى ادبى شيراز (364)، تاريخ جرايد (48 ،31 -30/ 2)، چهره هاى آشنا (525 -524)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (310 -309/ 4).

مجاهد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد مجاهد در سال 1314 در شهر قزوين متولد شد، دوره هاي دبستان و دبيرستان را در اين شهر گذراند و براي ادامه تحصيل به تهران آمد تا در رشته اي كه دوست مي داشت و در خويش استعدادي از آن را يافته بود،يعني ادبيات فارسي،ادامه تحصيل دهد.مجاهد ليسانس ادبيات را از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران گرفت ودوره فوق ليسانس را در

دانشكده الهيات دانشگاه تهران گذراند و براي ادامه تحصيل در مقطع دكترا به لبنان رفت و دكترا را در دانشگاه فرانسوي بيروت گذراند. مجاهد بعد از بازگشت به ايران،آموزش آنچه آموخته بود را آغاز كرد.تدريسي كه مدت ?? سال در مقاطع مختلف آموزشي ادامه يافت. مجاهد گرچه از اوايل تحصيل كنجكاوي هايي در متون كهن داشت،اما فراغت بعد از بازنشستگي بود كه شرايطي را براي پرداخت جدي تر به حوزه علاقه اش فراهم كرد.او سالهاست كه به تصحيح متون ادبيات مشغول است و تاكنون بيش از بيست جلد كتاب از گنجينه آثار كهن ادب فارسي را تصحيح كرده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : تصحيح

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پايان تحصيلات متوسطه در زادگاه _ ادامه تحصيل در دانشگاه تهران در رشته ادبيات _ اخذ فوق ليسانس از دانشكده الهيات دانشگاه تهران _ ادامه تحصيل در مقطع دكترا در دانشگاه فرانسوي بيروت

فعاليتهاي آموزشي : احمد مجاهد بيش از ?? سال سابقه تدريس در مقاطع مختلف آموزشي را د ركارنامه خود دارد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 التجريد في كلمه التوحيد

ويژگي اثر : تصحيح اثر احمد غزالي

2 تصحيح جلد ? مثنوي كه شرح مشكلات مثنوي است از محمد صالح قزويني

3 تصحيح ديوان حافظ فريدون ميرزا

ويژگي اثر : تصحيحي از ديوان حافظ نيز ارائه كرده كه در نوع خود قابل تأمل است.تصحيح او از اين ديوان در همايش حاميان نسخ خطي در كنار دو اثر ديگر در

حوزه ادبيات شايسته تقدير شناخته شد. در اوايل قرن دهم هجري، يعني چند دهه پيشتر از زمان كتابت دستنويس قونيه، فريدون ميرزاي بايقرا، جمعي از اهل فضل را در شهر هرات كه مركز فرهنگي ايران در آن زمان بود جمع آورد و مأمورشان كرد كه نسخه منقحي از ديوان حافظ فراهم آورند. اين گروه فاضل، همه نسخه هاي موجود تا آن زمان را گرد آوردند و مقابله كردند و در سال ??? هجري ديوان جامعي از اشعار حافظ ترتيب دادند و بر آن عبدالله مرواريد كرماني ديباچه اي نگاشت. اين نسخه را احمد مجاهد تصحيح و انتشارات دانشگاه تهران سه سال پيش چاپ كرد. اين نسخه پر است از غزلهاي ديگران كه نصيب حافظ شده است و مصحح ارجمند يكايك آنها را جسته و گوشزد كرده است. همچنين ترتيب و ضبط ابيات حافظ در اين نسخه تفاوتهاي كلي با نسخه هاي معتبر دارد. ماجراي دقيق تر تدوين اين ديوان بدين قرار است كه فريدون ميرزا پسر سلطان حسين بايقرا و نسل پنجم تيمور گوركاني كه هم اهل رزم بود و دلاور، و هم اهل بزم و شاعر، «انجمني» داشته است كه در آن «انجمن كه مجمع افاضل ايام» بود، اشعار شاعران بويژه شعر «شمس الدين محمد حافظ» را مي خوانده اند و «غث و سمين» آن را از هم باز مي كرده اند.در آن «انجمن» گاه بوده است كه مي ديده اند شعري از حافظ فقط در يك نسخه خطي از ديوان آمده و در ساير نسخه ها نيامده است، و گاه بوده است كه مي ديده اند شعري از حافظ فقط در يك جنگ

و سفينه هاي آمده است و در نسخه هاي ديوان ديده نمي شود. از اين رو، اين شاهزاده تيموري «حكم» مي كند كه يك بار ديگر ديوان حافظ را گردآوري و تدوين كنند. براي اين كار، «جمعي كثير از فضلاي انيس و ندماي جليس به جمع و تصحيح اين كتاب» مأمور مي شوند، و «قريب پانصد جلد ديوان حافظ به هم مي رسانند، و بعضي سفاين و غزليات كه پيش از فوت خواجه نوشته شده بود با هم مقابله مي كنند، و بسياري از غزلهاي دل فريب و جان بخش كه به واسطه كاهلي و تصرف كتاب ناقص ادراك از صفحه روزگار مهجور و نامشهور مانده بود، در سلك ربط در مي آورند،» و هر شعر در هر جا كه به نام حافظ مي بينند در مجلدي جمع مي كنند، كه «درواقع اكنون رشك نگارخانه چين و غيرت فردوس برين است.» مجاهد درباره اين نسخه مي گويد:«اين نسخه مفقودي از متن حافظ بود كه آن را پيدا كردم و شامل حدود???غزل و همين مقدار قطعه، رباعي و مثنوي بيشتر از متون ديگر است. و اين نسخه متعلق به «فريدون ميرزا» پسر «سلطان حسين بايقرا»و به رياست «عبدالله مرواريد» متخلص به «بياني كرماني» نوشته شده است.»(?) اين كتاب نخستين بار توسط انتشارات دانشگاه تهران چاپ شد .

4 تصحيح سماع و فنون

5 تصحيح كتاب شيخ و شيوخ

ويژگي اثر : «شيخ و شوخ» نيز از جمله آثار تصحيح شده توسط مجاهد است و رساله اي است انتقادي با رويكرد فرهنگي، سياسي، اجتماعي و حتي

در بعضي بخشها نظامي و اقتصادي. سبك نگارش روايي و داستان گونه و متعلق به اواخر عصر قاجاريه است.شايد «شيخ و شوخ» جزو معدود آثاري باشد كه اين گونه عريان، به تقابل سنت و تحول دامن زده و سعي در پاسخگويي از موضع سنت دارد؛ نويسنده اين رساله كه به اعتقاد احمد مجاهد نخواسته است رساله به نام او منتشر شود، نگاهي تك بعدي، ذهني و مجرد به موضوع مورد بحث اش ندارد. در حقيقت، اين رساله كه بازگوكننده داستان مناظره بين يك شيخ و جمعي از معلمان و صاحب منصبان مدرسه دارالفنون است، قصد ندارد بدون نظر به واقعيات اجتماعي و فرهنگي جامعه زمان خود، به نقد بنشيند. شيخ كه در حقيقت همان نويسنده است، در بعضي از فصول، اگر به فرنگي مآبي ايراد وارد مي كند، تنها از جهت تشبه به كفار نيست كه معترض است و تسهيل زندگي خلق الله را در رفع آن مي بيند. مجاهد، در مقدمه اي كه در ابتداي اين رساله به چاپ رسانده، اشاره اي هم به ديگر نوشته هاي اين مؤلف نامعلوم دارد.مناظره شيخ و شوخ را مي توان به دو بخش كلّي تقسيم كرد؛ ايرادات شيخ به علوم جديده و دفاعيات او از علوم بومي و سنتي. و دوم، فصلي در نقد مفاسد اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي كه از مدرسه دارالفنون آغاز شده و به دولت و صاحبان مناصب در صفوف مختلف ختم مي شود. البته بخش دوم مفصل تر است و عمق و نكته سنجي آن بر بخش اول مي چربد. حتي بخش ابتدايي انتقادات شيخ تحت آسيب شناسي بخش دوم طرح مي

شود، چنانكه اگر شيخ علومي چون پولتيك، ديپلماسي و... را به سخره مي گيرد، جابه جا مثالهاي ملموس مي آورد. با اين حال اساس انتقادات بر وضعيت و توليدات مدرسه دارالفنون _ يا به قول مؤلّف معلّم خانه _ قرار گرفته است. محاجه شيخ و شوخ و آن مجلس ميهماني كه كل كتاب را تشكيل مي دهد، با بيدار شدن راوي از خواب به پايان مي رسد. درواقع، تمام اين پرسش و پاسخها ساخته و پرداخته ذهن نويسنده است كه با سبكي داستاني نوشته شده است. با اين همه نوع نگاه، آسيب شناسي اجتماعي _ سياسي و نقد نظام علمي سالهاي پاياني عصر قاجار، از امتيازاتي است كه اين رساله را ممتاز مي كند. رساله «شيخ و شوخ» تا سالهاي انتهايي دهه پنجاه _ كه نخستين بار به صورت مقاله به چاپ رسيد مورد اعتنا قرار نگرفته بود. به نظر مي رسد اين رساله و آثاري از اين دست مي توانند در روشن شدن وضعيت فرهنگي و اجتماعي ايران در سالهاي آغازين عصر حاضر، مفيد باشد

6 تصحيح كتاب كدو مطبخ قلندري

ويژگي اثر : تأليف ادهم خلخالي، . اثر قابل توجه ديگر كه توسط احمد مجاهد تصحيح شده، كتاب «كدو مطبخ قلندري» تأليف«ادهم خلخالي» متخلص به «عزلتي» (د.????) و معاصر «شيخ بهايي» است كه در زمان صفويه تأليف و براي نخستين بار تصحيح و چاپ شده است.

7 تصحيح كتاب گلشن راز شبستري

8 توارق العلما في رد علي من محيرم السماع

ويژگي اثر : همچنين توارق

العلماء في ردّ علي مَن يُحرمُ السِّماعَ بالاِجماع، تأليف احمد بن محمد طوسي از عارفان قرن هفتم هجري. اين كتاب نخستين كتابي است به زبان فارسي كه در اباحت و حلّيت موسيقي در اسلام نوشته شده است.»

9 جوحي

ويژگي اثر : احمد مجاهد كتابي، نيز با عنوان جوحي تأليف كرده كه در آن به شخصيت فكاهي متون كهن يعني جوحي پرداخته است. متن حاضر كه يك متن تحقيقي است و براي نخستين بار در زبان فارسي ارائه مي شود، در زمينه : فرهنگ عامه، ادبيات داستاني براصل تطبيقي و ريشه يابي، تأليف شده است. در اين كتاب سعي شده است تا حق به حق دار برسد، يعني صاحبان اصلي و اوليه حكايات جرحي معلوم شود و سهم هريك از فرهنگ هاي ترك تركيايي(عثماني) و عرب و فارس روشن باشد.

10 گلشن راز شبستري با كشف الابيات و ارجاع

ويژگي اثر : تصحيح

11 لغات مصطلحه عوام

ويژگي اثر : تصحيح

12 لمعات

ويژگي اثر : مجاهد كتاب لمعات را نيز از فخرالدين عراقي تصحيح كرده است: «كتاب «لمعات»(به فتح لام و ميم ، جمع لمعه) نوشته شيخ فخرالدّين عراقي ، يكي از پر شورترين آثار منثور در زمينه ادبيات صوفيانه است. اين كتاب كه بر سنن كتاب «سوانح» از جناب شيخ احمد غزالي(از اقطاب بزرگوار) نگاشته شده ، به موضوع عشق صوفيانه و اطوار و ادوار سلوك عاشقانه پرداخته است. » مجاهد درباره اين كتاب مي گويد: «به خواست يكي از مريدان كه

از حقايق كتاب «لمعات» چندان نصيبي نبرده بود ، قطب الموحدين ، حضرت شاه نعمت الله ولي كرماني ، شرحي بر كتاب «لمعات» مي نويسد. اين كتاب خوشبختانه قبل از انقلاب به سعي جواد نوربخش به زيور طبع آراسته گشت ، ولي متأسفانه بعد از انقلاب ديگر چاپ نشد. فقير حقير با زحمت فراوان توانست چاپ سال ???? را در كتابخانه دانشگاه تهران بيابد و مست فيوضات شرح حضرت شاه شود.»

13 مجالس غزالي

ويژگي اثر : تصحيح اثر احمد غزالي با عربي و فارسي انتشارات دانشگاه تهران

14 مجموعه آثار فارسي احمد غزالي

ويژگي اثر : تصحيح و حواشي انتشارات دانشگاه تهران

15 نوادر

ويژگي اثر : ترجمه كتاب محاضرات الادبا و محاورات الشعرا و البلغاء از راغب اصفهاني، ترجمه محمدصالح قزويني.نوادر از متون ادب عرب بوده و شامل ??هزار مطلب با موضوعات تاريخي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، حقوقي و... مستند است. اين كتاب ?? حد دارد كه هر حد چند باب و هر باب شامل چند فصل بوده و براي نخستين بار به زبان فارسي ترجمه و تصحيح شده است.

مجتهد تبريزي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1268 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و اديب. در خانواده ى علم و تقوا در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به نجف رفت. گفته اند كه او چون به نجف وارد شد محضر علامه شيخ انصارى را درك كرد. او همچنين از محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ملا محمد شرابيانى و ملا محمد ايروانى و سيد حسين كوه كمرى و ميرزا محمدحسن شيرازى و ملا

على نهاوندى استفاده نمود و به دريافت اجازه از آنان نايل آمد، اخذ اجازه از استادش ملا على نهاوندى نيز پس از پنج سال ملازمت حاصل شد. آن گاه به آذربايجان بازگشت و چندين سال در تبريز به تدريس پرداخت و منصب اجدادش را عهده دار گرديد و مرجع دينى مردم آن ديار شد. او در همان جا درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «تشريح الاصول»، كه اين نام برگرفته از نام كتاب استادش نهاوندى است؛ رساله اى در «مقدمة الواجب»؛ كتاب «الطهارة»؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (27/ 5)، الذريعه (185/ 4)، ريحانه (178 -177/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 388 -387/ 14)، لغت نامه (ذيل/ حسن مجتهد)، معجم المؤلفين (276 ،209 -208/ 3).

مجتهد تبريزي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1297/ 1295 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، منجم، رياضيدان، اديب و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. مقدمات و فقه و اصول را در تبريز در محضر پدرش و علماء ديگر فراگرفت. سپس براى ادامه ى تحصيلات به عتبات عاليات رفت و از حوزه ى درس آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى و ميرزا ابوالقاسم اردوبادى و محقق نهاوندى و ديگر علما استفاده نمود و چون عالمى برجسته شد به تبريز بازگشت. مراسلات و مكاتباتى منظوم و منثور بين او و شيخ آقا محمدرضا اصفهانى و شيخ جواد شبيبى وجود داشت. در اواخر عمر به بيمارى فلج مبتلا شد. در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. او رسائلى گوناگون در فلكيات و رياضيات و موضوعات مختلف فقهى نگاشت.

از آثارش: «ارجوزه»، در عروض و قافيه، به عربى؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» استادش ملا محمدكاظم آخوند خراسانى؛ حاشيه بر «لسان الخواص» علامه رضى الدين قزوينى؛ «العروض»؛ «قاعدة الخطائن»؛ «اللباس المشكوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (127 -126/ 10)، الذريعه (486/ 1)، ريحانه (179 -178/ 5)، علماء معاصرين (118 -117)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (290/ 1).

مجتهد زنجاني، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم مجتهد متولد سال 1282 قمرى اصلا طارمى و در ماهان طارم سفلى متولد شده و مرحوم والدش ملا محمد از فضلاء آن حدود بوده است كه رساله اى راجع به اختيارات و خواص ايام به قلم وى موجود است.

مرحوم ميرزا عبداللَّه دومين فرزند ايشان در اوائل بلوغ براى تكميل ادبيات عربى و خط بهيدج كه دهى در هشت فرسخى زنجانست و آن روز عده اى رجال علمى و مخصوصاً ادبى داشته مسافرت نموده و پيش مرحوم آقا ميرزا على اصغر كه از فضلاء بوده تلمذ نموده و با تكميل رشته ادبيات و خط و متون متوسطه در سن 18 سالگى به نجف اشرف عزيمت نموده و مدتى در درس مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسن ممقانى و آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى حاضر شده

و سپس به سامره رفته و در مجلس درس مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى استفاده كرده اند و در واقعه توتون و تنباكو در سامرا حضور داشته.

و چون به واسطه رياست عمومى و بى نظير ميرزاى مرحوم حوزه درسشان نامنظم شده بود. و از طرفى آوازه و شهرت علمى مرحوم آخوند خراسانى در افواه افتاده دوباره به نجف مراجعت و تا پايان اقامتشان در نجف منحصراً به درس آن مرحوم حاضر شده و با مرحوم

آيت اللَّه اصفهانى و قمى و آيت اللَّه حايرى يزدى و عراقى هم دوره و رابطه نزديك داشته و تقريرات درس اصول مرحوم آخوند خراسانى را پيش از تأليف كفايةالاصول نوشته و نظريات خود را نيز اضافه كرده بودند كه هنگام عزيمت به طرف ايران مرحوم آقا ضياءالدين عراقى كه از نظريات و افكار و منقح بودن مطالب آن اعجاب داشته گرفته و به نظر مرحوم خراسانى رسانده بود و استاد بزرگوار پس از مطالعه مباحث آن تحسين و توصيف اجازه اجتهاد بنام ايشان با خط خود نوشته و تاريخ آن كه 1312 قمريست موجود مى باشد.

معظم له در سال 1314 قمرى به ايران مراجعت و در زنجان اقامت نموده و موقعيت محلى و درس و بحث و قضاوت اوقات ايشان را مى گيرد

و پس از چندى كه مشروطيت پيش بيايد و آيات بزرگ حوزه مقدسه نجف حكم به لزوم انعقاد مجلس شوراء ملى و تشكيل حكومت مشروطه مى كنند ايشان به خاطر تأييد فرمان مراجع بزرگ و جلوگيرى از تعديات و مفاسد استبداد وارد مبارزه مى شوند و جبهه طرفداران مشروطيت با ورود و موقعيت ايشان مستحكم مى گردد.

و ايشان در عين حال اشتغال به درس و بحث فقه و اصول و اقامه جماعت و قضاوت شرعيه داشته و نسبت به قضاوت در زنجان تعين داشتند.

و داراى حافظه قوى و تقريرى جامع و كامل بودند كه در سنين هفتاد سالگى تمام قواعد ادبى از نحو و صرف را كه مقارن بلوغ به آنها اشتغال داشته و بعداً متاركه شده بود همه را در صفحه ذهن و ضمير خود حاضر داشت و محاكماتى كه در زمانهاى قبل اتفاق افتاده بود از اظهارات متداعيين

و حكم صادره از نظرشان محو نمى شد.

تقرير ايشان طورى بود كه وقتى مطلبى را بيان مى كردند واقعيت آن در نظر مستمع مجسم مى گرديد از اين رو موعظه ايشان بسيار بليغ و خطابه ايشان كه هر سال در ماه مبارك رمضان منبر مى رفتند بسيار رسا و گيرنده بود ايشان گاهى در نجف اشرف نيز هنگام تحصيل منبر مى رفتند كه ميانه طلاب افصح فصحاء ناميده شده بودند و بالاخره مرحوم مامقانى بزرگ ايشان را از منبر فتن منع نموده و امر كرده بودند كه چون امارات وصول به مراتب عاليه علم و فقاهت از شما نمايانست اشتغال شما به منبر فعلا حرام مى باشد.

مطالب منبرشان كه مخصوص ماه رمضان بود نوعاً اصول اعتقادات به مبانى كلامى بوده كه عده اى از فضلا يادداشت مى كردند مباحثى را از مسائل توحيد و نبوت و امامت استدلالى نوشته كه قسمتى باقى و برخى مفقود شده است.

آثار علمى ايشان در فقه از اينقرار است.

1- كتاب قضا و شهادات.

2- شرحى بر صلوة از منظومه مرحوم علامه بحرالعلوم.

3- تقريرات اصول مرحوم آخوند خراسانى كه مشتمل بر مباحث الفاظ و ادله عقليه.

4- حواشى بر رساله عمليه مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى تا باب خمس از آثار قلمى ايشان حاشيه مرحوم آخوند خراسانى بر رسائل كه آن موقع چاپ نشده بود و تعادل و تراجيح آن را با خط خود از روى نسخه مؤلف استنساخ نموده اند.

آن مرحوم به واسطه تعينى كه ميانه فضلاء نجف داشتند عده اى از معاريف پيش ايشان تلمذ نموده اند از جمله مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبداللَّه مامقانى (صاحب رجال) و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين برادر كوچك آيت اللَّه حاج آقا نجفى اصفهانى و خواب

عجيبى كه مرحوم شيخ محمدحسين ديده بوسيله ايشان تعبير و بعدها تحقق پيدا كرده است.

به طورى كه ايشان نقل نمودند كه مرحوم شيخ محمدحسين مزبور روزى سر درس حاضر شده و اظهار مى دارند كه ديشب من خواب عجيبى ديدم و مى خواهم آن را تعبير كنى.

من مدتى به مولاى متقيان على (ع) متوسل بودم كه توجه فرمايند زودتر به رتبه اجتهاد به رسم ديشب آن حضرت را در خواب ديدم و باز حاجت خود را به حضورش عرضه داشتم به من فرمود (شيخ برو آدم شو) پس از بيدار شدن كلام امام (ع) مرا مأيوس ساخت و چنان پندارم كه درس برايم فايده ندارد گفتم نه بلكه مطلب بعكس است اگر تو صلاحيت نداشتى امام تو را امر نمى فرمود به آدم شدن. معلوم مى شود تو صلاحيت دارى و حائز رتبه آدميت خواهى شد.

حقيقت اينست اجتهاد كه عبارت از تحقيق و استنباط احكام فرعيه از ادله است منهاى معنويت تفاوتى با تحقيق در علوم طبيعى ندارد و احكام استنباط شده جز به خاطر عمل و كسب تقوى و معنويت نيست و مايه انسانيت حقيقى همان معنويت مى باشد پس مقصود امام (ع) اين بوده كه از من مطالبه مقدمه را نموده و از ذى المقدمه غفلت دارى.

عجب اينست كه اين تعبير موافق بواقع تحقق يافت و مرحوم شيخ به طورى كه در ترجمه حالش ضبط كرده اند به مراتب كمالات معنوى و زهد و عرفان نائل آمده و حائز مقاماتى گرديده است.

بارى آن مرحوم پنجاه و يكسال در زنجان به درس و بحث و افتاو مراجعات مردم و قضاوت اشتغال داشت و نسبت به عظمت جامعه اسلام و تشيع بسيار

علاقه داشت و دو دفعه از ايشان درخواست شده كه رساله عمليه به چاپ دهند كه عده اى علاقمند به تقليد ايشان مى باشند در جواب گفته بودند كه من اگر چه در نجف با مراجع زمان خود در مرتبه علمى برابر بودم و استاد آنها را به من ترجيح نمى داد اما بعداً آنها در حوزه باقى ماندند و من به زنجان آمده و تا حدى متاركه نمودم اضافه بر اين حوزه نجف را نبايد از مركزيت انداخت.

تاريخ وفات ايشان ماه صفر سال 1365 ق است كه در آن وقت آذربايجان و زنجان تحت اشغال قواى شوروى بود و حكومت توده پيشه ورى در تبريز برقرار شده بود و قواى روس و فدائيان توده زنجان را در تصرف داشتند و با وفات ايشان كه قهرا انبوه جمعيت به سوى منزل ايشان در خيابان پهلوى زنجان هجوم نمود روسها گمان كرده بودند كه اهالى قصد قيام و اغتشاش دارند و مى خواهند بر عليه فدائيان حكومت پوشالى اقداماتى نمايند لذا دستور داده بودند ستونهاى موجود از ارتش در اطراف شهر مستقر شده و شهر را در محاصره گرفته بودند بعداً به آنان فهمانيده بودند كه سوء قصدى در كار نيست و ازدحام جمعيت براى تشيع يك روحانى بزرگ است كه وفات نموده اند

الحاصل ايشان در سن هشتاد و سه سالگى داعى حق را لبيك گفتند. و آن مرحوم در بعضى از علوم غريبه از جمله جفر جامع اطلاع كامل داشتند و يكى دو مورد از اوضاع آينده استفسار و بجواب نائل كه صورت عمل به طور مجمل موجود است. و نيز نسبت به امام غايب عجل اللَّه فرجه اخلاص فوق العاده داشته و از

دعاء ندبه در روزهاى جمعه غفلت نمى كردند. در مرض موت ايشان اطرافيان كه از ايشان پرستارى مى كردند چندين دفعه حالت عجيبى مشاهده نمودند كه ايشان با كبر سن و شدت بيمارى كه غالباً در حال بيهوشى بودند و قادر به حركت نبودند گاهى به خود آمده و به پرستار خود دستور مى داد كه مرا بلند كنيد با زحمت بلندش مى كردند و به قبله ايستاده و لباسهاى خود را مرتب مى كرد و پس از يك دقيقه يا كمتر مى گفتند بخوابانيد و در حال قيام مثل اينكه در حضور شخص بزرگوارى از اولياء هستند.

و اين حال از دو روز قبل از وفاتشان چندين دفعه تكرار شد و در سن هفتاد و سه سالگى كه مبتلا به مرض تيفوئيته گرديده بودند درست ده سال پيش از وفات در حال ميان خواب و بيدارى شخصى را ديده بودند كه از اطاق داخلى وارد اطاق ايشان گرديد و نشست و خيار نوبرى از جيب خود بيرون آورد و با چاقو خطى بخيار كشيد و خط دوم را بر آن عمود كرد كه قدرى خط اولى را بريده و تجاوز نمود و گفت اين عمر شماست و شما در سن 83 سالگى فوت خواهيد كرد و اين مكاشفه تحقق پيدا كرد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مجتهدزاده، پيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پيروز مجتهدزاده، جغرافي دان، محقق و كارشناس مسائل سياسي ايراني. زادروز: (20 بهمن 1324 خورشيدي) در شهرستان نور.

پيروز مجتهد زاده استاد جغرافياي سياسي و ژئوپليتيك دانشگاه تربيت مدرس تهران، مشاور پژوهشي دانشگاه سازمان ملل متحد و مدير عامل بنياد پژوهشي يوروسويك (Urosevic Research Foundation) لن_دن است. از پيروز مجتهدزاده بيش از بيست عنوان كتاب به

زبان هاى انگليسى و فارسى منتشر شده.

زندگي نامه:

دكتر پيروز مجتهدزاده در سال 1324 خورشيدي در شهرستان نور متولد شد، وي پس از گذراندن تحصيلات در نور و سپس در تهران، براى ادامه تحصيل به انگلستان رفت.

وى تحصيلات ابتدايى را از مدرسه داريوش در زادگاهش شروع كرد. مدرسه اى كه پدرش آن را افتتاح كرد و خود مدير آن بود. پدرش تحصيل كرده مدرسه سپهسالار تهران در زمان مشروطيت بود.

پيروز مجتهدزاده تا كلاس يازده در نور ماند و چون آنجا مقطع ديپلم نداشت، با مساعدت پدر و به همراه برادرش در سال 1343 راهى تهران شد.

پيروز مجتهدزاده در سال 1344 در مدرسه پهلوى سابق واقع در خيابان رى در رشته ادبى با معدل يازده ديپلم گرفت.

پيروز مجتهدزاده در سال 1350 از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و دكتر عالى خانى، رييس دانشگاه براى تشويق او شرايط سفرى به شيخ نشين هاى خليج فارس را برايش فراهم كرد، چرا كه براى او جالب بود كه دانشجوى سال سوم كتاب جغرافياى تاريخى شيخ نشين هاى خليج فارس را تأليف كند.

مجتهدزاده پس از فارغ التصيلي از دانشگاه تهران، براي ادامه تحصيل به دانشگاه لندن، دانشگاه منچستر و سپس به دانشگاه آكسفورد رفت. وي فوق ليسانس ( M.A) در جغرافياي سياسي را در دانشگاه منچستر بين سال هاي 1975 تا 1976 دريافت كرد.

دكتري (Ph.D.) را در گرايش جغ_رافياي سياسي و ژئ_وپوليتيك در دانشگاه لن_دن بين سال هاي 1990 تا 1993 دريافت كرد. همچنين دكتري ديگرش را در جغرافياي سياسي خليج فارس در دانشگاه آكسفورد بين سال هاي 1976 تا 1979 دريافت نمود.

وي هم اكنون با سمت دانشيار در رشته جغرافياي سياسي دانشگاه تربيت مدرس مشغول به تدريس

است.

مسووليت ها:

مدير عامل بنياد پژوهشي يوروسويك Urosevic Research Foundation لن_دن – از سال 1985 تاكنون.

استاد مدعو، دانشكده حقوق دانشگاه تهران – 1378 و 1379

استاد جغرافياي سياسي و ژئوپوليتيك – دانشگاه تربيت مدرس – از سال 1379تا كنون.

پژوهشگ_ر ارش_د – مرك_ز مطالعات ژئ_وپ_وليتيك و م_رزهاي بي_ن المللي دانشگاه لن_دنGRC/SOAS University of London - از سال 1986 تا 2002.

مشاور پژوهشي دانشگاه سازمان ملل متحد - United Nations Universityاز سال 1996 تا كنون.

مشاور موسسه پ_ژوهشي مرزهاي بي_ن الملل_ي لن_دن = MENAS ASSOCIATION

International Boundaries Consultants - از سال 1984 تا كنون.

تدريس به جاي استادان و مدرسين در گروه جغرافياي دانشگاه لندن - از سال 1983 تا 1984

پژوهشگر گروه جغرافياي دانشگاه تهران - از سال 1351 تا 1352

عضويت در مجامع علمي:

عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي – تهران – از سال 1382

عضو هيات مديره انجمن مطالعات ايران معاصر – در دانشگاه لندن.

عضو انستيتو بريتانيايي مطالعات ايراني – بريتانيا، از سال 1993

عضو موسسه مطالعات آفريقا – دانشگاه تربيت مدرس تهران، از سال 1381

آثار و تاليفات به فارسي:

جزاير تنب و ابوموسي، انتشارات سحاب، تهران 1385.

جغرافياي سياسي و ژئوپوليتيك، انتشارات دانشگاه پيام نور، تهران، 1384

نام خليج فارس در درازاي تاريخ، نشر سايه روشن با همكاري مركز مطالعات سپاه پاسداران، تهران. 1383

نامه هايي از ايران، انتشارات عطايي، تهران. 1383

جغرافياي سياسي و سياست جغرافياي، انتشارات سمت، تهران. 1382

امنيت و مسائل سرزميني در خليج فارس (جغرافياي سياسي دريايي)، ترجمه امير مسعود اجتهادي، انتشار دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، تهران. 1380

خليج فارس، كشورها و مرزها، انتشارات عطايي، تهران. 1379

ايده هاي ژئوپوليتيك و واقعيت هاي ايراني، نشر ني، تهران. 1379

اميران مرزدار و مرزهاي خاوري ايران، ترجمه حميد رضا ملك محمدي نوري، نشر شيرازه، تهران. 1378

جزاير تنب و ابوموسي، ترجمه حميد رضا ملك محمدي نوري، انتشار دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، تهران. 1375

كشورها و مرزها در منطقه ژئوپوليتيك خليج فارس، تنظيم و ترجمه حميد رضا ملك محمدي نوري، انتشار دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، تهران. 1372

جغرافياي سياسي تنگه هرمز، ترجمه محسن صغيرا، انتشارات صغير، اصفهان. 1370

جغرافياي تاريخي خليج فارس، انتشار دوم، لندن. 1366

جغرافياي تاريخي خليج فارس، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.1354

شهرستان نور، چاپخانه صبح امروز، تهران. 1352

شيخ نشين هاي خليج فارس، انتشارات عطايي، تهران. 1349

مجتهدي تهراني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ احمد مجتهدى تهرانى از علماء با تقوا و موصوف بفضل و اخلاق تهرانست.

وى در سال نهم مهرماه سال 1302 شمسي برابر 1343 قمرى هجرى در تهران متولد شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح در سال 1363 قمرى به قم مهاجرت نموده و متون فقه و اصول را از مدرسين بزرگ حوزه علميه چون آيت اللَّه صدوقى يزدى و آيت اللَّه سلطانى و آيت اللَّه حاج سيد صادق شريعتمدارى به پايان رسانيده و از محضر مرحوم زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب ثراه و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن در سال 1370 قمرى به تهران مراجعت و در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه تهران بتدريس و تربيت عده اى از جوانان با ايمان و ضمنا استفاده از محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى ادام اللَّه ظله

و مرحوم آيت اللَّه تنكابنى نموده و كم كم مورد توجه معظم له و مردم متدين تهران و بالاخص تجار و اصناف بازار قرار گرفته و حوزه اى تشكيل داده و براى اين خدمت دعوت به مسجد و مدرسه حاج ملا محمد جعفر معروف به مسجد (آقا) گرديده و در آنجا به اقامه نماز جماعت و پرورش محصلين و جوانان متقى و پرهيزگار نموده و عده بسيارى تربيت و بحوزه هاى علمى قم و مشهد اعزام نموده است.

آيت الله مجتهدي در سال 1362 قمري و در سن 19 سالگي به كسوت روحانيت درآمد و قبل از آن در بازار تهران مشغول به كار بود و پدر ايشان يعني مرحوم محمد باقر راضي نبود كه فرزندش طلبه شود ولي بر اثر عشق و علاقه زيادي كه جناب استاد به علم و دانش داشت به سوي طلبگي روي آورد.

با توجه به مخالفت پدر، سال ها با عسرت و سختي زيادي، در لباس روحانيت به تحصيل علم پرداخت و بعد از سال ها نه تنها پدر راضي شد بلكه بر وجود چنين فرزندي در نزد خويشان و نزديكان و در اجتماع افتخار مي كرد.

وي پنج سال بعد يعني در سال 1367 قمري و در سن 24 سالگي ازدواج كرد و در همين سال دروس رسائل و مكاسب را نزد آيات و حجج اسلام آقايان فاضل (پدر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني) و سيد حسين قاضي و آقا شيخ قاسم نحوي امتحان داد و با موفقيت به اتمام رساند. بعد از قريب دو سال در سن 26 سالگي و در سال 1369 قمري امتحان كفايه و قسمتي از درس خارج را با موفقيت گذراند.

آيت الله مجتهدي

در ضمن تحصيل، به تدريس كتب حوزوي هم مي پرداخت و وقتي كه از قم به تهران آمد شب ها در مسجد امين الدوله كه مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد در آنجا مشغول به تدرس و اقامه نماز بود، استاد هم، صبح و عصر به امر تدريس اشتغال داشت و چون مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد در اواخر عمر و با وجود كهولت سن به سختي مشغول تعليم و تربيت طلاب بود، لذا از آيت الله مجتهدي تقاضا كرد كه علاوه بر تدريس، شب ها هم منبر برود و آيت الله مجتهدي در طول دو سال، شش جزء از اول قرآن را با استفاده از تفسير برهان كه مبناي تفسيري ايشان بود براي مستمعين آيات قرآن را تفسير مي كرد.

آيت الله احمد مجتهدي تهراني صبح ها در مسجد مرحوم حاج سيد عزيزالله بازار جهت طلاب به تدريس كتب ادبيات و فقه مشغول بود و بعد از ظهر ها هم براي كساني كه روزها شاغل بودند و بعد از ظهرها درس مي خواندند به تدريس كتب حوزوي از قبيل مطول، سيوطي، مغني، منطق و غيره مي پرداخت.

دو سال بعد يعني در 21 محرم سال 1372 قمري، ثلمه اي در اسلام به وجود آمد و آن رحلت عارف زاهد و معلم اخلاق حاج شيخ محمدحسين زاهد رحمة الله عليه بود.

آيت الله احمد مجتهدي تهراني پس از گذشت سه سال از رحلت آن عالم بزرگوار، همچنان به امر تدريس در مسجد مرحوم حاج سيد عزيز الله واقع در بازار تهران مشغول بود تا آنكه به درخواست عده اي از علماء و مردم متدين، از حضرت استاد تقاضا كردند كه حوزه علميه را به مسجد مرحوم حاج ملا جعفر منتقل كنند كه

در آن زمان مسجد، انبار خاك ذغال و خمره ترشي كسبه محل بود، و تجار و مردم متدين با علماء مشورت كردند و به اين نتيجه رسيدند كه آيه الله مجتهدي به دلايلي نسبت به علماء ديگر جهت ادامه راه مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد ارجحيت دارد.

بنابراين با همت تجار و مردم متدين، آيت الله مجتهدي توانست حوزه علميه فعلي را كه در تهران خيابان 15 خرداد شرقي، كوچه شهيد مرتضي كياني، كوچه مسجد آقا واقع است تأسيس كند.

نگارنده گويد: جناب آقاى مجتهدى از دانشمندان و مربيان با حقيقت و معنويت معاصر است و از سى سال قبل كه ايشان را شناخته ام با تقوا و ورع يافته و مكروهى از وى نديده ام جدا از افراديست كه علم خود را مقرون بعمل و قدس خويش را توام با اخلاص قرار داده است.

آثار قلمى چندى دارد كه از آنها چند رساله بطبع رسيده است.

1- رساله اى در احكام الغيبه.

2- رساله اى در گناهان كبيره.

از خدمات ارزنده ايشان تشكيل حوزه علميه مدرسه و مسجد آقاى مزبور است كه در حال حاضر بيش از يكصد طلبه و محصل دارد كه عموم آنان را شهريه (ماهيانه) از سيصد ريال الى يكهزار و پانصد ريال ميدهد. معظم له از عموم مراجع نجف اشرف و قم و تهران و غيره وكالت و اجازه دارد.

آيت الله مجتهدي تهراني كه در سالهاي آخر عمر از مشكلات تنفسي و قلبي رنج مي برد در 23 دي 1386 در سن 85 سالگي در بيمارستان بازرگانان تهران دار فاني را وداع گقت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجتهدي سيستاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود فرزند عالم زاهد حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد محمدباقر فرزند علامه

متقى آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد على مجتهد سيستانى طاب اللَّه ثراه از فضلاء معاصر مشهد مقدسند.

والد ماجدش مرحوم حجةالاسلام حاج سيد محمدباقر سيستانى نيز از علماء ابرار و ائمه جماعت اخيار مسجد جامعه گوهرشاد بوده و جد گراميش مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد على مجتهد سيستانى از شاگردان مبرز و متعصب و غيور ميرزا بزرگ شيرازى و از مراجع تقليد زمان خود و مخالف سرسخت مشروطه و مشروطه خواهان بوده كه شرح احوالش در كتاب علماء خراسان و كرام البرره و ساير تراجم مى باشد.

مترجم محترم در سال 1351 هجرى قمرى در مشهد مقدس در بيت علم و تقوا متولد و پرورش يافته و پس از رشد و خواندن مقدمات و ادبيات در خدمت مرحوم اديب نيشابورى و سطوح را خدمت مرحوم حاج سيد احمد مدرس يزدى و مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و مرحوم حاج شيخ مجتبى قزوينى استفاده نموده است.

و بعد به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدهادى ميلانى قدس اللَّه سره حاضر و استفاده نموده و مدتى هم در قم از محضر برخى از آيات عظام بهره مند شده و سفرى هم به اعتاب عاليات نموده و مدتى اقامه و از دروس خارج آقايان آنجا مستفيض گشته و پس از آن به زادگاهش مشهد مقدس مراجعت نموده و به خدمات دينى و روحى از اقامت جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين و نشر معارف و فضائل اهل البيت عليهم السلام در حسينيه منزلش و نيز مسجد و جلساتش اشتغال دارند.

سيد محمود بن العالم الجليل حاج سيد محمدباقر بن العلامه الحجه آيت اللَّه العظمى حاج سيد على مجتهد سيستانى معروف به (مجتهدى) اى افاضل علماء و

ائمه جماعت معاصر مشهد مقدسند.

وى در حدود 1354 قمرى در مشهد متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن دروس فارسى به تحصيل علوم پرداخته و ادبيات را از آقاى اديب نيشابورى معاصر فراگرفته و سطوح را از مدرسين بزرگ مانند مرحوم حاج ميرزا احمد مدرس يزدى و ديگران آموخته آنگاه به درس خارج آيت اللَّه العظمى ميلانى و آيات ديگر شركت و استفاده كامل نموده و خود به تدريس پرداخته و هم به اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام اشتغال دارد.

برادر ارجمندشان آيت اللَّه حاج سيدعلى مجتهدى سيستانى از مدرسين و فضلاء بنام نجف اشرف اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مجتهدي شبستري، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محسن بن مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا كاظم شبسترى از فضلاء و ائمه جماعت معاصر تهرانند. وى در سال 1315 شمسى در شبستر كه در هشت فرسخى تبريز است متولد شده و تحصيلات ابتدائى و متوسطه و مقدمات عربى را در شبستر و تبريز به پايان رسانيده و در سال 1331 قمرى وارد حوزه علميه قم گرديده و بتحصيل علوم دينيه پرداخته و پس از تمام شدن سطوح از محضر اساتيد بزرگ و عاليقدرى مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه امام خمينى و آيت اللَّه علامه طباطبائى ادام اللَّه ظلهم على رؤس الانام استفاده و ضمنا تدريس سطوح از مطول و شرح لمعه و رسائل و مكاسب نموده تا در سال 1392 قمرى كه بنابر تقاضا و اصرار عده اى از مؤمنين ساكنين شمال تهران منتقل به آن سامان گرديده و در مسجد طلاچيان واقع در خيابان فرح جنوبى به اقامه

جماعت و ترويج دين و تفسير كلام مبين و ساير خدمات از تدريس علوم دينى و غيره اشتغال دارند.

مرحوم والدش آيت اللَّه حاج ميرزا كاظم مجتهد شبسترى از علماء و مراجع طراز اول و معروف آذربايجان بودند. وى در سال 1306 قمرى در شبستر متولد و پس از بلوغ و خواندن اوليات و سطوح به نجف اشرف هجرت و بعد از مراجعت دوازده سال مقيم وطن (شبستر) بوده و سپس به شهرستان تبريز منتقل و ده سال در آنجا بخدمات مذهبى و مرجعيت دينى موفق و در سن شصت سالگى برحمت ايزدى پيوسته و از تبريز حمل به قم و در قبرستان مرحوم آيت اللَّه حايرى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجتهدي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله بن العلامه آيه الله حاج ميرزا مصطفى مجتهدى تبريزى از علماء معاصر تبريز است. وى در هشتم ربيع الثانى 1320 در نجف اشرف متولد شده و مرحوم والدش كه در سال 1317 ق مهاجرت به نجف نموده بود بعد از هشت سال توقف و استفاده از محضر علامه خراسانى و علامه طباطبائى يزدى و ديگران بواسطه كسالت در سال 1325 ق باتفاق عائله و برادر گرامش آيه الله حاج ميرزا خليل مجتهد به ايران مراجعت و در موقع ورود كه مصادف با انقلاب مشروطه بود از رفتن به تبريز خوددارى و در ميانه و اطراف تبريز اقامت نموده و در سال 1326 ق براى معالجه در معشيت برادر بزرگش آيه الله حاج ميرزا مسعود آقا و خانواده اش به تهران آمده و مدت دو سال توقف و در سال 1328 قمرى به تبريز برگشته و به وظائف دينى پرداخته است.

وى در مهد

پرورش آن والد بزرگوار تربيت يافته و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را نزد والدش و ديگران خوانده و در سال 1337 ق كه والدش فوت نموده نزد علماء تبريز مانند آيه الله حاج ميرزا خليل آقا مجتهد و آيه الله ميرزا رضى تكميل نموده و در سال 1344 ق مهاجرت به قم و از محضر آيت الله العظمى حايرى و آيه الله يثربى كاشانى و آيه الله حاج شيخ محمد رضا اصفهانى استفاده نموده و در سال 1350 ق مراجعت به تبريز نموده و تا هم اكنون به اقامه جماعت و تدريس و تبليغ احكام اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مجتهدي، عبدالهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين مرحوم حاج شيخ عبدالهادى مجتهد بهبهانى از علماء محترم بهبهان و مراجع بزرگ آن سامان ابن العلامه الشيخ محمد حسين بهبهانى عسكرى در سال 1300 ق در نجف متولد شده و در سن 7 سالگى با والد معظم خود بسامرا رفته و چون والدش از شاگردان آيه الله على الاطلاق ميرزا محمد حسن شيرازى قدس الله سره الشريف بوده چندين سال در آنجا اقامت و تحصيل علم نموده تا در سال وبائى والدش مرحوم و پس از مدتى در سن 20 سالگى به بهبهان آمده و بعد از دو سال مراجعت بنجف و چندين سال از محضر مرحومين علمين آيتين يزدى و خراسانى و مرحوم محقق آقا سيد محسن كوهكمرى كه شاگرد مبرز مخصوص آيه الله حاج شيخ هادى تهرانى بوده استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به بهبهان نموده و در آنجا اقامه جماعت و تربيت طلاب و تدريس دروس عالى فقه و اصول و فصل دعاوى و حكومات شرعيه نموده

تا در سال 1372 ق كه براى خرابى اوضاع بهبهان و دودسته گى بين قنوات و بهبهان آنجا را ترك و بحرم اهل بيت عليهم السلام كه حرم امن خداست مهاجرت و بتدريس پرداخته و پس از چند سال مراجعت بوطن و در آنجا بدرود حيات گفته و فرزند ارجمند خود جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمد حسين مجتهدى معروف به (آقا شيخ بزرگ) بجاى خود گذارده كه اقامه جماعت و تربيت محصلين بهبهان را نموده و بوظائف دينى و روحى ادامه دهد.

معظم له كه چندى در قم اقامه داشتند و از محضر آيات عظام حجت كوهكمرى و آيه الله بروجردى استفاده كامل نمودند اكنون بالغ بر بيست سال است كه بجاى والد مرحومش مشغول خدمات و در مدرسه علميه شاهزاده ابراهيم كه در محله قنوات است اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مجد الادبا، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، منشى و خطاط. در زمان تأليف «المآثر و الآثار» (1306 ق)، منشى باشى كل خراسان بود. وى از علوم ادبى و عربى و همچنين علم حساب بهره مند بود و در خط تحرير نيز مهارت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1252/ 4)، المآثر و الآثار (224).

مجد الاسلام كرماني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1302 -1250 ش)، عالم دينى، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر. در كرمان به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى به اصفهان رفت و از محضر آخوند ملا محمدباقر فشاركى و آقا مير محمدتقى مدرس استفاده نمود و از آنها به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل گشت. در آن موقع به طبع و نشر چندين جلد كتاب از قبيل: «كشف الغطاء»، «كشف القناع» و «شرح نهج البلاغه» اقدام كرد و با همكارى ملك المتكلمين و سيد جمال الدين واعظ و ميرزا علينقى خان سرتيپ به تأسيس مدرسه اى براى نوجوانان در اصفهان همت گماشت. وى در آغاز مشروطيت در تهران روزنامه ى «نداى وطن» را تأسيس و مدتى نيز روزنامه ى «ادب» را مديريت و سردبيرى كرد. وى در 1325 ق روزنامه هاى «كشكول» و «محاكمات» را منتشر كرد. شيخ احمد پس از حوادث تهران، از جمله به توپ بستن مجلس و توقيف جرايد به اصفهان عزيمت نمود و در 1327 ق اقدام به انتشار روزنامه ى «كشكول» كرد. مجدالاسلام در زمان صدارت عين الدوله با حاج ميرزا حسن رشديه و ميرزا آقا اصفهانى به كلات نادرى تبعيد شد تا اينكه در زمان صدارت مشيرالدوله، ميرزا نصراللَّه خان، به تهران بازگشت. وى در سرودن شعر توانا بود و بيشتر هنرش در سرودن قطعات تاريخى بوده است. شيخ آقا بزرگ تهرانى

در «الذريعه» مجدالاسلام را يك جا با شهرت گرگانى و در جاى ديگر با نام فتح اللَّه ذكر كرده است. از ديگر آثار وى: منظومه ى «شهر خاموشان»، يا «اوضاع عدليه سابق»؛ «تاريخ انحلال مجلس»؛ «تاريخ انقلاب مشروطيت»؛ « ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (294 -288 ،194 -192 ،140 -135/ 4 ،94 -89/ 1)، تذكره ى شاعران كرمان (436 -433)، الذريعه (260/ 14 ،960/ 9)، ستارگان كرمان (327 -324)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2182/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (321)، مؤلفين كتب چاپى (185 -183/ 5).

مجد خرقاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد على محمد بن السيد الجليل و العالم النبيل المرحوم السيد رجب مجد العلماء قزوينى خرقانى از علماء محترم معاصر تهرانست. وى در سال 1324 قمرى در خرقان قزوين متولد شده و پس از خواندن مقدمات و اوليات در قزوين به قم مهاجرت نموده و سطوح را از مدرسين و اعلام حوزه مانند مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى و ديگران تكميل نموده و چندى از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى استفاده نموده و پس از آن مرحوم از آيات عظام مرحوم آقاى حجت و آقاى خونسارى و آقاى صدر رضوان اللَّه عليهم بهره مند گرديده و در اوائل 1364 قمرى به تهران منتقل و تاكنون در خيابان عباسى كوچه مجد اقامت و در مسجد آنجا به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

والد مرحومش حجةالاسلام مجدالعلماء از شاگردان مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن آشتيانى بودند و از قزوين براى ارشاد و هدايت مردم بخرقان هجرت نموده و تا آخر عمر در آن حدود ايفاء وظيفه نمودند.

آن مرحوم داراى فرزندان دانشمندى بودند كه از علماء

معاصر قم و تهران و دماوند مى باشند و آنها از اين قرارند:

1- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا سيد عبدالحميد مجد

2- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا سيد محمدعلى مجد مقيم قم

3- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا سيد على محمد مجد مترجم محترم ما

4- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا سيد تقى مجد مقيم قم

5- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا جمال الدين مجد مقيم دماوند

6- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا كمال الدين مجد (مشكور) مقيم تهران

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجد خوافي خراساني

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 737 ق)، واعظ، اديب و شاعر. وى از بزرگان زمان بود كه سفرهايى چند به خراسان و كرمان داشت. از جمله آثارش: ديوان «كنز الحكمه»؛ ترجه ى منظومى از «جواهر اللغه» زمخشرى؛ «روضة الخلد»، كه تقليدى از «گلستان» سعدى است، كه آن را در 733 ق به پايان رسانده و در 737 ق در آن تجديدنظر كرده و انتشار داده است. در «آتشكده ى آذر»، اين كتاب به قاسمى خوافى نسبت داده شده است كه صحيح به نظر مى رسد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (396/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1319/ 3)، تاريخ نظم و نثر (758)، الذريعه (293/ 11)، فرهنگ سخنوران (799)، لغت نامه (ذيل/ مجد خوافى)، هفت اقليم (174 -173/ 2).

مجد دزفولي، مجدالديين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1165 ق)، عالم دينى، قاضى، اديب و شاعر. چون دزفول، از توابع شوشتر است او را مجد شوشترى نيز ناميده اند. در دزفول نشو و نما يافت و مطالب علمى را نزد علماى حويزه و شوشتر فراگرفت. وى فقه و حديث را از محضر سيد نعمت اللَّه جزايرى فراگرفت تا به مرتبه كمال رسيد. قاضى مجدالدين، قاضى دزفول بود. او بارها به اصفهان سفر كرده و حزين لاهيجى با او ملاقات داشته است. وى چند سال قبل از تأليف «ذكرة المعاصرين» حزين لاهيجى (تأليف شده در 1165 ق) از دنيا رفت. از او اشعارى در تذكره ها نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (45/ 9)، تذكرة المعاصرين (261 ،138 -137)، الذريعه (960/ 9)، صبح گلشن (362)، فرهنگ سخنوران (799).

مجد، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جمال الدين بن مرحوم مجد العلماء مزلفانى معروف به آقاى مجد عالمى برجسته و فاضلى شايسته است.

وى داراى پنج برادر روحانى ميباشد كه در ضمن ترجمه برادر بزرگش آيت اللَّه حاج سيد على محمد مجد ص... ياد نمودم. وى در بيت علم و سيادت تولد و پرورش يافته و براى تحصيل كمال به قم آمده و از محضر آيات عظام و مدرسين كرام بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده آنگاه بنا بر دعوت مردم دماوند و امريه مرحوم آيت اللَّه بروجردى عزيمت بدماوند نموده و تاكنون در آن سامان به اقامه جماعت و تبليغ احكام و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجدالدين خوافي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، اديب و شاعر. وى از اديبان ساكن هندوستان بوده و به فرمان اكبرشاه (1014 -963 ق) به تقليد از «گلستان» كتابى به نام «خارستان» در 16 باب نوشته است. عده اى از تذكره نويسان همچون صاحب «تاريخ نظم و نثر» به تبعيت از «عرفات العاشقين» گفته اند كه او «روضة الخلد» مجد خوافى، را به نام خود كرده است و صاحب تذكره ى «روز روشن» به وضوح كتاب «روضة الخلد» را به مجدالدين نسبت داده است يعنى او را با مجد خوافى يكى دانسته است. در حاشيه «كاروان هند» آمده كه كتاب «روضة الخلد» در هند با عنوان «خارستان» چندين بار به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (383)، تذكره ى روز روشن (714)، فرهنگ سخنوران (799)، كاروان هند (1214 -1213/ 2)، هفت اقليم (176 -175/ 2).

مجيدي فياض، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مجيدي فياض فرزند سيد عبدالمجيد به سال 1277 ه. ش در مشهد متولد گرديد . وي پس از طي نمودن مراحل مقدماتي تحصيل ، در سال 1307 ه.ش به خدمات فرهنگي مشغول شد كه ازجمله همكاري در تاسيس دانشسراي مقدماتي مشهد ، و به عهده گرفتن رياست آن بود . دكتر مجيدي فياض در سال 1322 درجه دكتراي زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه تهران احراز كرد ، و به استادي دانشكده ي علوم معقول ومنقول برگزيده شد .او در دوره هاي دوازدهم و سيزدهم نمايندگي مردم مشهد را در مجلس شوراي ملي برعهده داشت ولي پس از دوره اخير ، يكسره به مطالعه و تحقيق و تدريس پرداخت . در سال 1324 ه.ش از طرف وزارت فرهنگ

ماموريت يافت تا دانشكده ادبيات مشهد را تاسيس كند . وي قريب نه سال رياست اين دانشكده را برعهده داشت . همچنين در پايه گذاري و تكميل كتابخانه ي آن كوشيد . چندسال نيز دانشكده علوم معقول ومنقول دانشگاه مشهد را سر پرستي كرد . از سال 1343ه.ش به دانشگاه تهران برگشت ، و در سال 1346 ه.ش بازنشسته شد . در بهمن سال1349 ه.ش دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد جهت تدريس در اين دانشكده از وي دعوت به عمل آورد ، اما ديري نگذشت كه در روزپنجشنبه چهارم شهريور ماه 1350ه.ش دار فاني را وداع گفت و به ديدار حق شتافت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : علي اكبر مجيدي فياض در خانواده اي از سادات و روحانيون مشهد بدنيا آمد پدرش سيد عبدالمجيد ثقه الاسلام از مجتهدان و فضلاي روزگار خود بود و مردي محترم ،تربيت خانوادگي در پرورش وي مؤثر افتاد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : علي اكبر مجيد فياض از همان كودكي به آموختن قرآن و مقدمات زبان عربي پرداخت.و از تعاليم پدر بهر ه ها برد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر مجيدي فياض علوم قديمه را در مدارس مشهد آموخت و در علوم معقول و منقول و ادبيات فارسي و عربي تبحر يافت . بجاي پدر بعنوان خادم باشي كشيك اول در آستان قدس رضوي منصوب گرديد. او به سال1316 ه.ش به تهران آمد و با آن كه مردي پخته و درسن كمال بود و معلومات فراوان اندخته، دوره هاي ابتدايي و متوسطه را در مشهد و تهران امتحان

داد و وارد دانشگاه تهران شد .

زمان و علت فوت : علي اكبر مجيدي فياض روز پنجشنبه چهارم شهريور ماه 1350 ه.ش در مشهد درگذشت .و در آستان قدس رضوي به خاك سپرده شد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر مجيدي فياض در ايجاد «دانشسراي مقدماتي» در مشهد 1314 ه.ش ،تاثير داشت و نخستين رئيس آن موسسه بود. دركتابخانه دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي چندي به كتابداري اشتغال داشت . در دوره هاي دوازدهم و سيزدهم نيز نمايندگي مردم مشهد را در مجلس شوراي ملي برعهده داشت ولي پس از دوره اخير يكسر به مطالعه و تحقيق وتدريس پرداخت . به مدت قريب نه سال رياست دانشكده ادبيات مشهد را برعهده داشت در ضمن پايه گذاري و تكميل كتابخانه آن دانشكده كوشيد .

فعاليتهاي آموزشي : علي اكبر مجيدي فياض در سال 1307 ه.ش به عنوان فياض به خدمات فرهنگي مشغول شد .رياست دبيرستان شاهرضاي مشهد به و ي تفويض شد . بعد ها به تدريس در دانشگاه پرداخت و استاد ملل و نحل در دانشكده علوم معقول و منقول برگزيده شد .در برخي اين سالها ،در دانشكده ادبيات مشهد تاريخ ادبيات فارسي ،تاريخ تمدن، و تاريخ ايران بعداز اسلام را تدريس مي كرد .چند سال نيز دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه مشهد را -كه خوددر تاسيس آن همكاري داشت-علاوه بر دانشكده ادبيات سرپرستي مي نمود . از سال 1343 ه.ش به دانشگاه تهران برگشت و به مديريت گروه اديان و مذاهب در دانشكده الهيات و معارف اسلامي انتخاب شد تا اين كه در سال 1346 ه. ش به افتخار بازنشستگي رسيد

و در مشهد اقامت گزيد، ،از بهمن 1349 دعوت دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد را پذيرفت و در رشته فوق ليسانس زبان و ادبيات فارسي ، سير عقايد و آراء . اسلامي متون نثر فارسي را تدريس فرمود ،با بعضي از دوستان خويش خاصه مرحوم دكتر قاسم غني در تصحيح تاريخ بيهقي و تاليف تاريخ عصر حافظ مشاركت و همقدمي داشت .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي اكبر مجيدي فياض در سال 1334 ه.ش از طرف وزارت فرهنگ ماموريت يافت دانشكده ادبيات مشهد را تاسيس كند .

منابع زندگينامه :رحمت الله ابريشمي ،كار نامه بزرگداشت بزرگان علم وادب ايران ، ص 248

مجيدي، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين مجيدي

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/3/10

زندگينامه علمي

اينجانب غلامحسين مجيدي در سال 1346 در شهرستان خوانسار متولد شدم. از سال 1361 وارد حوزه علميه ولي عصر (ع) آن شهرستان گرديدم كه دروس سطح را تا ابتدا درس خارج در آن شهرستان با استاداني همچون تقديري و رفيعيان گذرانده و درعرض تحصيل در آن حوزه مشغول به تدريس دروس مقدماتي گرديدم و از سال 1371 وارد حوزه علميه شهر مقدس قم گرديدم و در درس خارج حضرت آية الله فاضل و مكارم شيرازي شركت كرده و از سال 1375 ادامه تحصيل را با درس فقه ميرزا جواد تبريزي (ره) و اصول حضرت آية الله وحيد ادامه دادم و در عرض تحصيل به تحقيق كتاب اشتغال يافتم كه ابتدا در تاريخ 1373 كار تحقيق را با مؤسسه دار الحديث شروع نمودم. كه با همكاري گروهي چندين اثر به

چاپ رسيده و نيز چندين اثر بطور مستقل از بنده به چاپ رسيده كه يكي از آنها در سال 1382 كتاب سال ولايت شمرده شد. در ادامه همكاري با دار الحديث اكنون مدير گروه حكمتنامه ها و فرهنگنامه هاي اين مؤسسه مي باشم كه تاكنون چندين حكمتنامه و فرهنگنامه از اين گروه به چاپ رسيده است. مثل، حكمتنامه بسيج حكمتنامه، كودك حكمتنامه جوان- و غيره...

مجيدي، فرهاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرهاد مجيدي در 13 خرداد 1355 در تهران به دنيا آمد. در يك خانواده اصيل با وضعيت مالي و اجتماعي خوب رشد كرد. كم كم به فوتبال علاقه مند شد. او در كنار دو خواهر و يك برادر بزرگ شد. برادر كوچك تر فرهاد را هم خوب مي شناسيد. فرزاد مجيدي كه درست بسان فرهاد از بهمن به استقلال تهران پيوست. فرهاد از كودكي عاشق فوتبال بود. از تيم هاي پايه كار خود را آغاز كرد. گرچه مادرش به طور كلي مخالف حضور او در ميادين فوتبال بود اما پدرش از همه نظر يار و پشتيبان او بود. فرهاد مجيدي اين روزها دوباره پيراهن استقلال تهران را بر تن كرده است. پيراهني كه با آن به فرهاد مجيدي تبديل شد و شايد با آن از دنياي فوتبال خداحافظي كند.

آغاز يك راه طولاني

اولين تيم رسمي و تقريباً مطرح او جوانان كشاورز بود. تيمي كه با كمبود امكانات مواجه بود اما با اين حال اين مساله باعث نشد تا فرهاد مجيدي فوتبال را كنار بگذارد. پس از حضوري تقريبا كوتاه در جوانان كشاورز در همان رده سني به تيم بهمن پيوست. وضعيت در تيم جوانان بهمن بهتر از كشاورز بود.

روزي 3 بار تمرين مي كرد. تمرين هاي سنگين و نفس گير. براي حضور در مسابقات استاني به تيم صنايع پارچين پيوست و مدت كوتاهي به صورت بازيكن قرضي در اين تيم توپ زد. درخشش او در تيم صنايع باعث شد تا مربيان تيم اميد بهمن براي جذب دوباره او تلاش كنند. پس از هشت ماه بازي در صنايع پارچين وارد تيم اميد بهمن بود. او مي دانست كه اگر در رده سني اميد موفق ظاهر شود مي تواند به تيم بزرگسالان و مطرح بهمن راه پيدا كند. پس وقت تلاش بود! تلاشي براي رسيدن به يك آرزوي ديرينه! او پس از يك دوره كوتاه به آرزويش رسيد و پيراهن تيم بزرگسالان بهمن را بر تن كرد. آن روزها بهمن در شرايط خوب و آرماني قرار داشت. او حالا آرزوهاي بزرگتري در سر داشت...پس از درخشش در تيم بزرگسالان بهمن به استقلال تهران پيوست. تيمي كه هميشه آرزوي پوشيدن پيراهنش را در سر داشت. فرهاد مجيدي مي دانست كه راه سختي در پيش دارد. راهي كه به قله هاي افتخار ختم مي شد. او در استقلال به يك شاه مهره تبديل شد! شم بالاي گلزني و هوش فوق العاده او باعث شد كه به يكي از موفق ترين و محبوب ترين بازيكنان آن زمان استقلال تبديل شود. به واقع مي توان از فرهاد مجيدي به عنوان يكي از ستاره هاي اواخر دهه هفتاد نام برد. گل كه مي زد يك دستش را روي سينه مي گذاشت و دست ديگر را باز مي كرد! حركت او بعد از هر گل تكرار مي شد. مجيدي سالها براي

استقلال بازي كرد و در واقع همين مساله باعث شد كه حتي امروز محبوبيت خاصي بين هواداران استقلال داشته باشد.او در سال 1375 براي اولين بار به تيم ملي دعوت شد. محمد مايلي كهن مربي وقت تيم ملي به توانايي هاي فرهاد اعتقاد داشت. فرهاد مجيدي اولين بازي ملي خود را در برابر كويت و در سال 1375 انجام داد. گرچه او همراه تيم ملي به جام جهاني 1998 فرانسه هم رفت اما از او به عنوان يك بازيكن كم فروغ در رده ملي ياد مي شود. او در حالي كه در اوج بود و در امارات مي درخشيد خيلي كم به تيم ملي دعوت مي شد و زماني هم كه به اردو ها ملحق مي شد به دليل دوري طولاني از تيم ملي نمي توانست به هماهنگي لازم برسد. او در طول دوران بازيگري خود 41 بازي ملي انجام داده است و تنها موفق به ثمر رساندن 10 گل شده است.

مجيدي، فريبرز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فريبرز مجيدي در تير ماه 1319 در شهر مشهد متولد شد. وي پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد رشته مديريت آموزشي از دانشگاه ابوريحان بيروني تهران،همه وقت خود را يكسره صرف تحقيق و ترجمه كرد. در كارنامه وي، ترجمه 14 اثر به تنهايي و 12 ترجمه مشترك نيز به چشم مي خورد. از ديگر فعاليت هاي وي مي توان به سرپرستي و همكاري بخش هايي از مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي و فرهنگستان هنر و ... اشاره كرد. كتاب"زيبايي شناسي و ذهنيت: از كانت تا نيچه" ترجمه فريبرز مجيدي ، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي

ايران برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فريبرز مجيدي سه سال از دوره ابتدايي را در مشهد گذراند و در 1327 همراه خانواده به تهران مهاجرت كرد و بقيه تحصيلاتش را در تهران ادامه داد. او در سال 1336 دوره متوسطه را در دبيرستان علميه در رشته ادبي به پايان رساند و در سال 1338 به دانشسراي عالي وارد و در رشته فلسفه و علوم تربيتي به تحصيل مشغول شد. او در سال 1356 با استفاده از بورس تحصيلي، دوره كارشناسي ارشد خود را در رشته مديريت آموزشي در دانشگاه ابوريحان بيروني تهران گذراند .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فريبرز مجيدي در سال 1356 با استفاده از بورس تحصيلي، دوره كارشناسي ارشد خود را در رشته مديريت آموزشي در دانشگاه ابوريحان بيروني تهران گذراند و از آن پس همه وقت خود را يكسره صرف تحقيق و ترجمه كرد. در كارنامه وي، ترجمه 14 اثر به تنهايي و 12 ترجمه مشترك نيز به چشم مي خورد. علاوه بر اين ها، ده ها كتاب و صدها مقاله را ويرايش كرده است و از سال 1364 تاكنون با مراكز فرهنگي متعددي همكاري داشته و در برخي از آن ها سرپرستي بخش هايي برعهده وي بوده كه عبارتند از؛ شركت انتشارات علمي و فرهنگي، بنياد دانشنامه بزرگ فارسي، مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، شركت دانش گستر، سازمان مطالعه و تدوين (سمت)، فرهنگستان هنر. مجيديد، همكاري خود را با تعدادي از اين مراكز ادامه داده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فريبرز مجيدي در كنار كار تحرير و ترجمه به مطالعه كتابهايي همچون فلسفه

هنر، رمان، شعر شاعراني مثل نيما، شاملو، اخوان، فروغ و از شاعراي كهن هم حافظ، سعدي و... علاقه دارد.

آرا و گرايشهاي خاص : فريبرز مجيدي در باره ارتباط هنر و زيبايي چنين اظهار نظر مي كند: تولستوي در كتاب هنر چيست، هنر را خلق زيبايي تعريف مي كند. زيبايي قائم به ذات نيست و براي هر جماعتي متفاوت و نسبي است. هنر هم قائم به ذات نيست و در هر دوره و عصري، معناي خاص خود را دارد. نقاشي درون غار در دوران اوليه يك هنر محسوب مي شود اما اگر پيكاسو آن را انجام مي داد، ديگر يك هنرمند نبود. هنر پيكاسو مثل زيبايي، وابسته به شرايط اجتماعي و محيطي در دوران تاريخي است

جوائز و نشانها : كتاب"زيبايي شناسي و ذهنيت: از كانت تا نيچه" ترجمه فريبرز مجيدي ، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : بيشتر آثاري را كه مجيدي از زبان انگليسي به فارسي برگردانده به فلسفه، مسايل مختلف اجتماعي و جامعه شناسي شناخت مربوط مي شوند؛ البته در اين ميان آثاري در زمينه ادبيات (رمان، نمايشنامه و داستان هاي كوتاه) نيز ترجمه كرده، اما اين كارها بيشتر جنبه تفنن داشته اند. تعدادي از مهم ترين كارهايي كه فريبرز مجيدي به صورت مشترك و با همكاري مترجمان ديگر انجام داده است بدين قرارند؛ فرهنگ انديشه نو (1369)؛ زندگينامه علمي دانشوران (از 1369 تا 1375)؛ آفرينندگان جهان نو (1372)؛ فرهنگ علوم اجتماعي (1376)؛ جهان پيش از تاريخ از ديدگاهي نو (1379)؛ دايره المعارف دانش بشر (1381)؛ براي قرن بيست و يكم: گفت وگوي دو فرزانه (1381)؛ 32 هزار

سال تاريخ ها (1382)؛ دايره المعارف دموكراسي (3 جلد، 1381)؛ دايره المعارف ناسيوناليسم (2 جلد، 1383)؛ فرهنگ اديان جهان (1385).

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايدئولوژي و اوتوپيا

ويژگي اثر : ترجمه،(1355؛ ويراست دوم، 1380)

2 تكامل فرهنگ

ويژگي اثر : ترجمه،1379

3 دموكراسي

ويژگي اثر : ترجمه،1374

4 روح آيين پروتستان

ويژگي اثر : ترجمه،1382

5 زندگينامه استوارت ميل

ويژگي اثر : ترجمه،1380

6 زيبايي شناسي و ذهنيت: از كانت تا نيچه

ويژگي اثر : ترجمه،1385.اين كتاب در سال 1386 ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است.

7 ساخت اجتماعي واقعيت

ويژگي اثر : ترجمه،1375

8 طرحي كوتاه از تاريخ فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه، 1349

9 فرهنگ تلفظ نام هاي خاص

ويژگي اثر : (حاوي 60 هزار مدخل) كتابي است كه براي راهنمايي پژوهشگران، مترجمان به منظور تلفظ و ثبت صحيح نام هاي خاص (با تلفظ 30 مليت) تاليف كرده كه در سال 1381 به همت بنگاه انتشارات فرهنگ معاصر به چاپ رسيده است.

10 فلسفه در عمل

ويژگي اثر : ترجمه،1382چاپ پنجم 1385

11 مار و روباه: مقدمه اي بر منطق

ويژگي اثر : ترجمه،1385

12 مفهوم ايدئولوژي

ويژگي اثر : ترجمه،1380

13

مونادشناسي

ويژگي اثر : ترجمه،1370

محامدي، محمد كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمد كاظم و فرزند ارجمندش حجه الاسلام آقا شيخ جواد محامدى از ائمه جماعت و علماء محترم اين شهرستانند كه بانجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

محب الاسلام موسوي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ثقه الاسلام والمحدثين و سيد الخطباء والمبلغين آقاى حاج سيد على اكبر محب الاسلام موسوى از وعاظ و گويندگان باتقواى معاصر است. وى در خراسان متولد شده و پس از گذرانيدن دوران صبا به دروس جديد پرداخته و بعد از آن شروع به تحصيل علوم عربيت نموده و متون فقه و اصول را از مدرسين و علماء مشهد آموخته و در دروس تحليلى و خارج آيات عظام حاضر و استفاده كرده آنگاه وارد رشته منبر و تبليغ گرديده و براى مهارت در اين فن مطالعات بسيار در كتب مختلفه اسلامى و بالاخص احاديث و اخبار اهل بيت عصمت عليهم السلام نموده تا به مقام بلندى در اين موضوع رسيده و در مشهد مقدس و تهران و بعض نقاط ديگر شهرتى پيدا كرده است.

نگارنده گويد: معظم له اكنون يكى از ستارگان درخشان و انجم فروزان خطباء حاضر و داراى مقام ورع و پرهيزكارى و معتقد و پايبند به گفتار خويش مى باشد.

منبرى ارزنده و بيانى آموزنده و مطالب سودمندى در ترويج دين و نشر معارف اسلامى دارد.

و زمينه منبرش اخبار و احاديث حضرات معصومين عليهم صلوات المصلين است در خاطر دارم كه در شب ولادت حضرت اميرالمومنين عليه الصلوه والسلام در مسجد حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه الشريف مشهد مقدس بودم كه معظم له شب آخر منبرش بود و منبرى بسيار مفيد و سخنانى كامل و جامع در پيرامون شخصيت آسمانى و ملكوتى مولى الموحدين و امام المتقين حضرت على عليه السلام

ايراد نمودند و جدا استفاده نمودم- تاليفاتى در اخبار اهل بيت رسالت صلوات الله عليهم دارد.

1- اقوال الائمه كه 8 مجلد از آن به طبع رسيده است.

2- راز دلباختگان شرح دعاء كميل

3- راز دلباختگان شرح دعاء ابى حمزه.

4- راز دلباختگان شرح دعاء مكارم الاخلاق و جناب حاج تاج واعظ لنگرودى هم يكى از منابر مفيده ايشان را در گفتار وعاظ خود نقل نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

محبت، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد محبت متولد 1321 و در كرمانشاه است. وى از شاعران فعال پيش از 57 محسوب مى شود محمد جواد محبت ، از فرهيختگان معاصر ايران است . او درزمينه زبان و ادبيات فارسي فعاليت مي كند . وي يكي از چهار شاعري است كه جايزه شعر فروغ به او اختصاص يافته است . از او آثار متعددي به چاپ رسيده است كه حاوي نكات عميق ادبي مي باشند .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهمترين فعاليت ضمن تحصيل محمد جوادمحبت ، شعر وشاعري بود . طوري كه او شعر سرودن را مهمترين فعاليت خود نموده بود . وي دراين راستا غزل عاشقانه نيز سروده است . محبت به زبان كردي نيز شعر مي سرايد .

وقايع ميانسالي : مهمترين واقعه اين دوران ، اين است كه كارهاي محمد جواد محبت . به ويژه غزل هاي دهه پنجاه ايشان درمجله روشنفكر به چاپ رسيده است .

فعاليتهاي آموزشي : مهمترين فعاليت آموزشي محود جواد محبت ، شعر وشاعري است . طوريكه براي شاعران دهه چهل و پنجاه شعرهاي اجتماعي و سياسي او كه بارگه هاي مشخص عاطفي زباني خاص براي خود داشت ، آشنا مي

باشد . مثلا درمجله خوشه و دريچه تهران مصور نمونه هايي از كارهاي وي به يادگار مانده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد جواد محبت شعري درمورد پرسش مهردارد كه مورد توجه اهل فن قرار گرفته است .

همفكران فرد : يكي از همفكران محمد جواد محبت ، جلال آل احمد بود . اين دودر قصر شيرين باهم آشنا شدند .

آرا و گرايشهاي خاص : محمد جواد محبت بنا به عقيده و آرايي كه دارد مخالف جنگ و خونريزي است . بدان علت دربيانيه اي كه از سوي روشنفكران و آزاديخواهان ايران عليه جنگ آمريكا و متحدانش درعراق صادر گشته است . اين بيانيه راامضاء كرده وتمايل خودرا به صلح و دوستي ابراز داشت .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آن سوي چهره تو

2 ازآتش خيمه هاي عاشورا

3 درباغسار شعر معلم

4 گزيده ادبيات معاصر

محبوبي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد محبوبي

محل تولد : ملكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

مجيد محبوبي در دوازدهمين روز اسفند سال 1352 در روستاي قره گل شهرستان ملكان به دنيا آمد. دوران كودكي و نوجواني اش را در روستا گذراند. بعد از اتمام دوره راهنمايي و تحصيل يك ساله در دبيرستان بوعلي سينا شهرستان مياندوآب، سال 1369 وارد حوزه علميه وليعصر(عج) تبريز شد. در تبريز به كلاسهاي قصه خواني استاد عبدالمجيد نجفي راه يافت و به آموزش اصول قصه نويسي پرداخت. آشنايي با شعراي موفق و مطرحي چون آقايان جلال محمدي، سيد قاسم ناظمي، محمدرضا لوايي، اسحاق راهب

و همچنين نويسنده ادبيات مقاومت جناب داوود اميريان، اشتياق او به نويسندگي را مضاعف كرد. محبوبي در كنار تحصيلات حوزوي، به طور چشمگيري به مطالعه آثار بزرگان داستان نويسي همت گمارد كه در اين ميان انس و الفت او با كتابهاي مرحوم جلال آل احمد بيشتر بود. آشنايي محبوبي با مجله «سوره نوجوانان»، علاقه او به ادبيات بزرگسال را كاهش داد. او در اين مقطع همه هم و غمش را به اين مجله معطوف كرد و اگرچه نوشته هاي او در آن زمان مناسب چاپ در آن مجله تشخيص داده نشد؛ ولي چندي بعد با چاپ اولين قصه اش در مجله «سلام بچه ها»، كه تشويقهاي مداوم استاد مظفر سالاري را به همراه داشت، وارد وادي ادبيات كودك و نوجوان شد. محبوبي در مجلاتي مانند«سروش نوجوان»، «سلام بچه ها»، «پوپك»، «انتظار نوجوان»، «مليكا»، «ياران امين» و «قاصدك» براي كودكان و نوجوانان و در مجلاتي چون «كتاب ماه كودك و نوجوان»، «كوثر«، «مبلغان»، «پگاه»، «پيشگامان»، «شميم ياس» و «خشت اول» براي بزرگسالان قلم زده است. از اين نويسنده تاكنون اين كتابها منتشر شده است:1. آن روز، آن مهماني، 2. يك روز بهاري 3. كبوتر سفيد، 4. هديه، 5. تربت و دريا، 6. اولين برفي كه زمين نشست، 7. آفتاب حكمت، 8. آينه اخلاص، 9. روح اخلاص، 10. گزيده اي از حكايات شيخ عباس قمي، 11.ستارگان حرم (گروهي) 12. گلشن ابرار(گروهي)، 13. مهربانترين، 14. فرزند كعبه، 15. خانه در آتش، 16. ملاقات در شب مهتابي.

همچنين كتابهاي 1. ديدار در خانه دوست، 2. خورشيد در نخلستان، 3. دعاي باران، 4. فرشته اي در كوير، 5. باراني از مهر، 6. زيباترين شب، 7. همسفر با فرشته،

8 . رؤياي شيرين، 9. فرشته اي در قصر، 10.آن شب، آن شعر، 11.نوشتهٔ نامرئي، را در زير چاپ دارد.

«نامزد دريافت جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي» در سال 1386 و «مؤلف برتر اولين جشنواره مرزباني وحي و خرد» در سال 1387، تنها عناويني است كه تا به حال محبوبي در عرصه رقابتهاي فرهنگي ادبي به دست آورده است.

محبيان، امير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير محبيان ( -1341)روزنامه نگار شناخته شده ايراني ؛ دبير سياسي وعضو شوراي سردبيري روزنامه محافظه كار رسالت است كه از سوي جناح اصلاح طلب در دوران پر چالش پس از دوم خرداد 76 و رياست جمهوري سيد محمد خاتمي، به عنوان استراتژيست و نظريه پرداز جناح اصولگرا ملقب شد. محبيان از سال 1376 بصورت جدي در صحنه مطبوعاتي ايران از طريق خلق ادبياتي ويژه خود كه نگارش مقالات با دستمايه علمي و نقدي محترمانه نسبت به رقيب بود؛ به شهرت رسيد. نخستين نبرد قلمي او با رقيبان پر قدرت اصلاح طلب در حوزه نقد مفهوم جامعه مدني صورت گرفت كه شعار محوري سيد محمد خاتمي بود.

محبيان نهايتا پس از نگارش دهها مقاله در اين مورد و طرح صدها پرسش از سيد محمد خاتمي، او را وادار نمود تا برداشت خود را از جامعه مدني با مدينه النبي (جامعه تاسيسي توسط پيامبر اسلام در شهر مدينه)همخوان داند. اين عقب نشيني خاتمي پيروزي بزرگي براي جريان محافظه كار بود كه پس از پيروزي اصلاحات به لاك دفاعي محض فرو رفته بودند. محبيان در تمام دوران 8 ساله حاكميت اصلاح طلبان بر دولت با نگارش بيش از سه هزار مقاله در چارچوب ادبيات خاص خود در صف مقدم نبرد

قلمي با آنان بود و در همان حال به چهره مطلوب نشريات اصلاح طلب تبديل شد كه بر خلاف چهره هاي شاخص جناح محافظه كار با آنان مصاحبه و گفتگو مي كرد. محبيان با حضور در دانشگاهها به شاخص ترين چهره محافظه كار مبدل شد كه در مناظرات با رقيب سياسي اصلاح طلب شركت كرده و با خلق ادبيات مدرن براي محافظه كاران خود و جناح محافظه كار را جناح منتقد دولت ناميد. محبيان در سال 1376 حزب نوانديشان ايران اسلامي را تاسيس نمود كه به گفته او قصد دارد حزب پيشگام در حوزه تئوري پردازي جناح اصولگرا باشد. اين نظريه پرداز محافظه كار پس از روي كار آمدن محمود احمدي نژاد با تاسيس خبرگزاري آريا و مركز مطالعات استراتژيك آريابه سازماندهي توان تئوريك و رسانه اي براي پيشبرد ايده هاي خود پرداخت.

امير محبيان داراي دكتراي فلسفه غرب از دانشگاه هاي ايران بوده و در سمينارهاي متعدد علمي در غرب حضور يافته و در مراكز علمي آلمان ، فرانسه، هندوستان،مصرو افغانستان سخنراني داشته است. او در حال حاضر استاد فلسفه غرب در دانشگاه آزاد اسلامي است.

محجوب، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن محجوب در سال 1307 ه_ .ش در يك خانواده فرهنگي متولد شد، و به مقتضاي جو فرهنگي كه در خانواده اش حاكم بود از همان ابتدا نسبت به كار كتاب و امور فرهنگي علاقمند شد. محجوب اگرچه همچون ديگر هم نوعان خود نتوانست دوران تحصيل خود را به پايان رساند و حتي پس از اتمام تحصيلات ابتدايي و با اصرار خانواده تحصيلات خود را ناتمام نهاد ، اما با علاقه به كار فني و كسب وارد يك كارگاه صحافي شد. سپس اين شغل

را تغيير داد و در يك كتابفروشي كار خود را ادامه داد. همكاري او در اين كتابفروشي باعث شد تا با شخصيت هاي مهم علمي و ادبي آشنا شود كه از آن جمله تقي زاده مي باشد. اين آشنايي سرانجام به استخدام او در وزارت فرهنگ انجاميد. پس از آن جهت همكاري با مرحوم عباس زرياب خويي به كتابخانه سنا منتقل شد و با حسن انجام كار به ارتقا رسيد و معاون كتابخانه سناي سابق شد. علاوه بر اشتغال در كتابخانه ، بخشي از اشتغالات وي در در زمينه نشر است كه هم اكنون در «شركت انتشار» اين كار را دنبال مي نمايد.گروه : علوم انساني رشته : كتابداري خاطرات كودكي : روزنامه ملا نصرالدين از روزنامه هاي مورد علاقه حسن محجوب در دوران كودكي، بود اين روزنامه به زبان تركي و در قفقاز به چاپ مي رسيد. حسن آن را ورق مي زد و از تماشاي كاريكاتورها و عكسهايش لذت مي برد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسن محجوب در سال 1307 ه .ش در يك خانواده فرهنگي متولد شد. وي به مقتضاي جو فرهنگي كه در خانواده حاكم بود از همان ابتدا نسبت به كار كتاب و امور فرهنگي علاقمند شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات حسن محجوب دريك مقطع كوتاه سپري شد، چرا كه او نتوانست همچون ديگر هم نوعان خود نتوانست دوران تحصيل خود را به پايان رساند و حتي پس از اتمام تحصيلات ابتدايي عليرغم اصرار خانواده، تحصيلاتش را ناتمام نهاد ، اما با علاقه به كار فني و كسب وارد يك كارگاه صحافي شد.خاطرات و وقايع تحصيل : حسن

محجوب از اين دوران، محجوب با توجه به زمينه مطالعات اوليه در دوران كودكي، درس و مدرسه رها كرد و به كسب و كار پرداخت، او چنين ياد مي كند: « روز اول مهرماه 1320ه_.ش كه اطفال آن موقع روانه دبستانها و دبيرستانها بودند ، به همراه پدرم به يك كارگاه صحافي مراجعه نمودم و پدرم مرا به عنوان شاگرد به شخص صحاف معرفي نمود شخص صحاف هم خيلي استقبال كرد و اينجانب را به عنوان شاگرد پذيرفت. اين شغلي كه من براي خودم انتخاب كرده بودم ، خواه ناخواه منجر به اين شد كه با مسائل كتاب كه از قبل هم با آن بيگانه نبودم بيشتر آشنا و علاقمند شوم. اشخاصي كه به صحافي مذكور مراجعه مي كردند ، اغلب افراد فاضلي بودند. با وجود اين كه من در سنين طفوليت بودم ، شخصيت بزرگ آن بزرگواران به قدري براي من جالب توجه بود كه هنوز خاطرة آن زمان را فراموش نكرده ام. »هم دوره اي ها و همكاران : سعيد نفيسي ، عباس زرياب خويي ، سيد حسن تقي زاده ، عبدالحسين زرين كوب، كيكاوس جهانداري از جمله همدروه ايها و همكاران حسن محجوب بودند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن محجوب در اوان كودكي به كار صحافي مشغول شد. سپس اين شغل را تغيير داد و در يك كتابفروشي كار خود را ادامه داد. همكاري او در اين كتابفروشي باعث شد تا با شخصيت هاي مهم علمي و ادبي آشنا شود نظير تقي زاده اين آشنايي سرانجام به استخدام او در وزارت فرهنگ انجاميد. پس از آن جهت همكاري با مرحوم عباس

زرياب خويي به كتابخانه سنا منتقل شد و با حسن انجام كار به ارتقا رسيد و معاون كتابخانه سناي سابق شد. علاوه بر اشتغال در كتابخانه ، بخشي از اشتغالات وي در در زمينه نشر است كه هم اكنون در «شركت انتشار» اين كار را دنبال مي نمايد.

محجوب، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، نويسنده، مترجم.

تولد: 1303، محله سرچشمه تهران.

درگذشت: 27 بهمن 1374، كاليفرنياى آمريكا.

محمدجعفر محجوب تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس تهران گذرانيد. سپس به دانشكده ى حقوق رفت و به تحصيل علوم سياسى پرداخت. در سال 1326 به دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران راه يافت و دوره ى دكتراى آن را به سال 1335 به پايان آورد. رساله ى دكتراى محجوب با عنوان سبك خراسانى در شعر در سال 1345 در كتابى با همين عنوان منتشر شد. وى پس از تحصيل شروع به تدريس نمود.

محجوب خدمت مطبوعاتى را از سال 1327 آغاز كرد و با مجله «سخن» و چند نشريه علمى و ادبى ديگر همكارى داشت.

از ترجمه هاى او مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: خاطرات خانه ى مردگان (فئودر داستايوسكى، 1335)؛ داستان هاى درياى جنوب (جك لندن، 1330)؛ سگ سيرك؛ از خود گذشتگى زنان (جك لندن، 1335)؛ دخمه نشينان؛ انتقام مرواريد (جان اشتاين، بك 1328)؛ مرواريد (جان اشتاين بك، 1340)؛ جزيره وحشت (جك لندن، ترجمه با مشاركت جهانگير بهروز، 1330)؛ پسر گرگ (جك لندن، 1330)؛ آتش (هانرى باربوس، 1330).

از جمله تصحيحات و حاشيه نويسى هاى وى مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: ديوان حكيم قاآنى شيرازى، ويس و رامين فخرالدين اسعد گرگانى، ديوان سروش اصفهانى، طرائق الحقايق تأليف نايب الصدر شيرازى، فتوت نامه سلطانى تأليف واعظ كاشانى سبزوارى، شاهنامه فردوسى، ديوان ايرج ميرزا و...

آثار وى

در پژوهش و نقد و نظريات ادبى به شرح زير است: انتخاب و انطباق منابع فارسى براى تدوين كتاب هاى كودكان و نوجوانان، آفرين فردوسى، چند رساله درباره ى فتوت و جوانمردى در ايران و فرهنگ عامه، فن نگارش يا راهنماى انشاء (با همكاى دكتر على اكبر فرزام پور، 1333)؛ درباره ى كليله و دمنه.

دكتر محمدجعفر محجوب در 27 بهمن 1374 در سن هفتاد و يك سالگى در پى ابتلا به سرطان درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محجوبي، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1315.

درگذشت: 1368، لندن.

منوچهر محجوبى روزنامه نگار و طنزنويس بود و از 128 مرداد 1332 به نويسندگى پرداخت. از چاپ شده هاى اوست: قدر يك لبخند؛ خانه ى نينو (ترجمه)؛ تا كمرگاه درخت (ترجمه). سريال «خانه ى قمر خانم» از كارهاى اوست.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محدث ارموي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1400 -1323 ق)، عالم دينى، مدرس، محقق، مصحح و اديب. به علت شوق بسيار به مطالعه، در جوانى، از طرف آيت اللَّه سيد حسين عرب باغى، لقب محدث گرفت. او در اروميه به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات فارسى، علوم اسلامى را در محضر شيخ على ولديانى آموخت. سپس به مشهد رفت و فقه و اصول و ادب و تاريخ و حديث و رجال را در محضر علماى مشهد فراگرفت. پس از اتمام تحصيلات به تهران آمد و عازم نجف بود كه به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و براى تدريس راهى تبريز شد. با ورود روسها به آذربايجان به تهران بازگشت و به تصنيف و تأليف پرداخت و عهده دار سمت رياست بخش نسخ خطى كتابخانه ى ملى گرديد. در 1322 ش داماد آيت اللَّه سيد احمد طالقانى شد. از 1335 ش به دانشكده ى معقول و منقول رفت و تا 1347 ش كه بازنشسته شد به تدريس اشتغال داشت. او به اخذ درجه دكتراى الهيات در رشته علوم منقول نايل آمده و از علما و مراجع اجازات بسيارى كسب كرده بود كه از جمله آنها اجازه ى شيخ آقا بزرگ تهرانى و شيخ محمدعلى معزى دزفولى بود. وى تا آخر عمر به تأليف و تحقيق و تصحيح كتاب مشغول بود. در تهران درگذشت و در جوار آرامگاه شيخ ابوالفتوح رازى، در حرم حضرت عبدالعظيم، به

خاك سپرده شد. از آثارش: «تشريح الزلازل بأحاديث الافاضل»؛ «عشق و محبت»؛ «ايمان و رجعت»، در چهار مجلد؛ «كشف الكربة»، در شرح «دعاء الندبة»، كه حاصل تلاش شصت سال كار اوست؛ شرح بر «اصول الاصيلة» فيض كاشانى؛ تذييل «ميزان الملل» على بخش ميرزا قاجار؛ تصحيح كتابهاى: «الصوارم المهرقة فينقد الصواعق المحرقة» قاضى نوراللَّه شوشترى، «التفضيل» ابوالفتح كراجكى، «المحاسن» برقى، «النقض» عبدالجليل قزوينى رازى، «الغارات» ابواسحاق ثقفى، «التعريف بوجوب حق الوالدين» ابوالفتح كراجكى، «زاد السالك» فيض كاشانى، «آثار الوزراء» عقيلى، «تفسير گازر» موسوم به «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» ابوالمحاسن جرجانى، «التنبيهات العلية» ترجمه ى «اسرار الصلاة» شهيد ثانى، «مفتاح التحقيق» معزى دزفولى، «نسائم الاسحار من لطائم الاخبار» ناصرالدين منشى كرمانى، «فهرست منتجب الدين»، «الاربعين من الاربعين عن الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين (ع)» و «ديوان» قوامى رازى.[1]

محقق، مصحح.

تولد: 2 آذر 1283 (13 رمضان 1323 ق.)؛ اروميه.

درگذشت: 5 آبان 1358.

سيد جلال الدين محدث ارمى، فرزند قاسم حسينى، پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در زادگاه خود و فراگيرى ادبيات فارسى، به تكميل معلومات خود پرداخت و علوم اسلامى را در محضر اساتيدى همچون شيخ على ولديانى فراگرفت و با آنكه پزشكان او را از خواندن زياد نهى مى كردند ولى او به مطالعه ادامه مى داد تا جايى كه آيت الله سيد حسين عرب باغى با اين كه در صنف روحانيت نبود لقب «محدث» را به وى اعطا نمود. سپس براى تكميل معلومات خود، به جانب مشهد حركت كرد و در بين راه به شبستر وارد شد و در اين حال سرپرستى حوزه ى علميه ى آنجا را كه به وى پيشهاد شده بود رد كرد. پس از آن چهار سال در مشهد به تحصيل علم

مشغول بود تا اينكه قتل عام مردم توسط حكومت رضاشاه پيش آمد و چند شبى را در زندان به سر برد و پس از آن عازم تهران شد تا از آنجا روانه حوزه ى علميه ى نجف اشرف شود بعدا به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. براى تدريس به تبريز رفت و در سال 1320 به هنگام ورود روس ها به آذربايجان، وى به تهران عزيمت كرد و با سمت رييس «بخش مخطوطات كتابخانه ى ملى ايران» به خدمت خود ادامه داد. در سال 1322 ازدواج كرد. وى به دعوت دانشكده ى معقول و منقول به آن دانشكده رفت تا در سال 1347 بازنشسته شد. لازم به ذكر است كه وى همچنين كلاس هاى دوره ى دبيرستان و دانشگاه را گذرانده بود و دكتراى الهيات در رشته ى علوم منقول را نيز گرفته بود. علامه ارموى بعد از بازنشستگى تا آخر عمر به تأليف كتاب مشغول بود.

فهرست آثار وى به اين شرح است: تصحيحى ميزان الملل (تأليف على بخش ميرزا قاجار)؛ تصحيح الصوارم المهرقة فى نقد الصواعق المحرفة (به زبان عربى، تأليف قاضى نوالله شوشترى)؛ تأليف فيض الاله فى ترجمة القاضى نورالله (در شرح احوال قاضى شوشترى و خاندانش)؛ تصحيح اسرارالصلوة ترجمه التنبيهات العلية على وظائيف الصلوة القلبية (تأليف زين الدين شهيد ثانى، ترجمه محمدصالح بن محمدصادق واعظ، 1368 ق.)؛ تصحيح ديوان الحاج ميرزا ابوالفضل الطهرانى (شعر عربى، با مقدمه اى در خدمات ايرانيان)؛ تصحيح التفضيل (تأليف ابوالفتح محمد بن على بن عثمان كراجكى)؛ تصحيح المحاسن برقى (دو جلد، تأليف ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقى)؛ تصحيح النقض (تصنيف عبدالجليل قزوينى رازى، 1331)؛ تصحيح زادالسالك (تأليف محمد بن مرتضى ملقب به فيض كاشانى، 1331)؛ استخراج فهرست

كتاب التدوين فى ذكر اخبار قزوين (تأليف عبدالكريم بن محمد رافعى)؛ تصحيح ديوان قوامى رازى (1334)؛ تصحيح نجاتيه (تأليف شيخ ابومحمد بسطامى)؛ تصحيح ديوان سعد فضل الله راوندى كاشانى؛ تأليف مقدمه ى نقض و تعليقات آن؛ تأليف كليد نقض يا فهرست بعض مثالب النواصب؛ همراه با فهرست مقدمه نقض و تعليقات آن؛ تصحيح آثار الوزراء (تأليف سيف الدين حاجى بن نظام عقيلى)؛ تصحيح تفسير گازر موسوم به جلاء الاذهان و جلاء الحزان (تأليف ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجانى)؛ تصحيح نسائم الاسحار من لطائم الخبار (در تاريخ وزراء تأليف ناصرالدين منشى كرمانى)؛ تصحيح مفتاح التحقيق (تأليف شيخ محمدعلى معزى دزفولى)؛ تصحيح نقاوة الاصابة فيمن أجمعت عليه العصابة (تصنيف حاج ميرزا ابوالفضل تهرانى)؛ تصحيح شش رساله ى فارسى (تأليف مولى محمد طاهر قمى)؛ تصحيح شرح فارسى غرر الحكم و درر الكلم (تأليف عبدالواحد بن محمد تميمى آمدى، شرح از جمال الدين محمد خوانسارى)؛ تصحيح تفسير شريف لاهيجى (تأليف بهاءالدين محمد بن شيخ على شريف لاهيجى)؛ تصحيح رساله ى طينت (از جمال الدين محمد خوانسارى)؛ تصحيح شرح فارسى كلمات قصار پيغمبر خاتم (ص) (شرح شهاب الاخبار، تأليف قاضى قضاعى)؛ اهتمام و طبع رجال برقى (از احمد بن محمد بن خالد برقى)؛ شرح فارسى مصباح الشريعةو مفتاح الحقيقة (از عبدالرزاق گيلانى، در دو جلد)؛ تصحيح الرسالة العلية فى الاحاديث النبوية (تأليف كمال الدين حسين كاشفى)؛ اهتمام و طبع سه رساله در علم رجال (1. توضيح الاشتباه و الاشكال؛ 2. رسالة فى معرفة الصحابة؛ 3. رجال قاين؛ به تصحيح سيد كاظم موسوى)؛ اهتمام و طبع الفصول الفخريه فى اصول البرية (تأليف نسابه معروف جمال الدين احمد بن عنبه مؤلف عمدةالمطالب به تصحيح سيد كاظم موسوى)؛ تصحيح شرح المائة كلمة

لاميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) (تأليف كمال الدين ميثم بن على بن ميثم بحرانى)؛ تصحيح شرح المائة كلمة لاميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) (تأليف عبدالوهاب)؛ تصحيح مطلوب كل طالب من كلام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) (تأليف رشيدالدين وطواط)؛ تصحيح الاصول الاصلية (تأليف مولى محمد محسن فيض كاشانى)؛ تصحيح الحق المبين فى تحقيق كيفية التفقه فى الدين (تأليف مولى محمدمحسن فيض كاشانى)؛ تصحيح الايضاح (تصنيف علم الدين فضل بن شاذان نيشابورى)؛ تصحيح فردوس (در تاريخ شوشتر و برخى از مشاهير آن، تأليف علاءالملك مرعشى شوشترى)؛ تصحيح حكمت اسلام (تأليف محمد صالح بن محمدباقر قزوينى)؛ تصحيح الغارات (تأليف ابواسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى)؛ تصحيح الدلائل البرهانية فى تصحيح الحضرة الغروية (تأليف علامه جمال الدين ابى منصور حسن بن مطهر حلى)؛ تأليف تعليقات نقض (دو جلد)؛ تأليف كشف الكربة فى شرح دعاء الندبة؛ تصحيح فهرست شيخ منتجب الدين رازى؛ تصحيح الاربعين من الاربعين عن الاربعين شيخ منتجب الدين رازى.

سيد جلال الدين محدث ارموى ساعت دو بامداد شنبه پنجم آبان 1358 به علت سكته قلبى درگذشت و پيكر وى در جوار آرامگاه شيخ ابوالفتح رازى در صحن امامزاده حمزه به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 5، ش 12 -10، ص 950 -949)، تعليقات نقض (هفت- بيست)، الذريعه (133 -132/ 24 ،55 -54/ 18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 306/ 14)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 8، ص 37 -36).

محدث حائري همداني، عبدالرزاق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على رضا بن عبدالحسين بن ابى طالب بن عبدالكريم بن يحيى بن محمد شفيع بن محمد رفيع بن فتح الله قزوينى حائرى اصفهانى.

اجدادش عموما اهل فضل و كمال بوده، به طورى كه مولى عبدالكريم مؤلف «نظم

الغرر»؛ و محمد يحيى مؤلف «ترجمان اللغة» در شرح قاموس مطبوع مى باشد، در سال 1117 زنده بوده؛ و محمد شفيع نويسنده كتاب «متمم ابواب الجنان» متوفى در 1104؛ و محمد رفيع مؤلف كتاب «ابواب الجنان» مى باشد، و در سال 1089 وفات يافته است.

صاحب عهوان در 1291 در اصفهان متولد شده، و خدمت جمعى كثير از فضلاى اين شهر همچون: حاج ميرزا بديع درب امامى، و آخوند كاشى، و حاج آقا منير بروجردى، و آخوند گزى، و آقا نجفى، و آقا سيد محمد باقر درچه اى؛ و در همدان از سيد عبدالمجيد گروسى؛ و در نجف به درس جمعى از بزرگان حاضر شده؛ سپس به همدان مهاجرت نموده، و تا آخر عمر در آنجا به ترويج دين و نشر احكام از راه تأليف و تصنيف و منبر و محراب پرداخته، سرانجام در اوايل شوال 1383 در همدان وفات يافت.

تأليفات او بالغ بر هفتاد مجلد كتاب و رساله است، از آن جمله است: 1 - ذريعة المعاد، در شرح نجاة العباد 2 - رساله در غنا 3 - رساله در درايه 4 - رساله ى خلافيه بين شيخيه و اماميه 5 - رساله ى هدايه، در رد معتقدات صوفيه 6 - سلاسل الحديد فى عنق الفريد، در رد عبدالوهاب فريد، در موضوع رجعت 7 - قرآن و حجاب، مطبوع 8 - دلايل امامت از اسلام و خلافت، مطبوع 9 - الشهب الثاقبة.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

محدث، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن محدث (پسر خاله حجةالاسلام حاج ميرزا محمد حقى) از فضلاء آذربايجانى حوزه علميه قم و علماء و ائمه جماعت معاصر شهرستان گنبد مى باشند.

ايشان سالهاى متمادى در قم اشتغال به

تحصيل داشته و از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيات ديگر فقهاً و اصولا استفاده نموده آنگاه از طرف آيت اللَّه شريعتمدارى در سال 1387 قمرى به گنبد عزيمت و تاكنون به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

محدث زاده، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1396 -1338 ق)، عالم دينى، نويسنده، خطيب و واعظ. پدرش خاتم المحدثين محدث قمى و مادرش دختر آيت اللَّه حاج آقا احمد طباطبايى قمى بود. در قم به دنيا آمد و در مشهد نشو و نما يافت و مقدمات و ادبيات را در آنجا فراگرفت. در 1354 ق همراه پدر به نجف رهسپار شد و در آنجا سطح فقه و اصول را نزد آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى، از مدرسين بنام نجف، تحصيل كرد. در نوزده سالگى از علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى اجازه روايت گرفت و يك سال بعد از آن پدرش، حاج شيخ عباس قمى، نيز به وى اجازه داد. او در نجف، در تصحيح، مقابله و آماده چاپ نمودن «سفينة البحار» و كتب ديگر همچون «الكنى و الالقاب» با پدرش همكارى كرد. پس از درگذشت پدر، در 1360 ق به ايران آمد و در قم، در محضر اساتيد، به تكميل تحصيلات خويش پرداخت و خارج فقه و اصول را به اختصار خواند و از محضر آيت اللَّه شيخ على محمد بروجردى و آيت اللَّه شيخ ابوالحسن مشگينى و آيت اللَّه حاج آقا حسن طباطبايى قمى و آيت اللَّه سيد صدرالدين جزايرى بهره برد. اما بيشتر هم خويش را، بنابر توصيه پدرش، مصروف اخبار و احاديث مى نمود. در 1367 ق، به تهران آمد و به شيوه ى پدر

رشته وعظ و خطابه و تصحيح و تأليف كتب را برگزيد. او كتابهاى چاپ نشده پدرش را تصحيح، تحشيه، مقابله، چاپ و منتشر كرد، كه از آن جمله مى توان كتابهاى: «فوائد الرضويه»، «تحفة الاحباب»، «بيت الاحزان»، «تتمة المنتهى»، «كحل البصر»، «فصل و وصل»، «الدر النظيم» و «فيض العلام و وقايع الايام» را نام برد. او در واقعه 15 خرداد 1342 ش به همراه حدود پنجاه تن از علما و روحانيون بازداشت شد و مدتى زندانى بود. در شب دوازدهم محرم 1396 ق در تهران درگذشت. آيت اللَّه سيد احمد خوانسارى بر وى نماز گزارد و پيكرش پس از تشييع با شكوه كم نظيرى، در تهران و قم، با حضور تمام مراجع تقليد وقت، در گلزار شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: كتاب «امام صادق (ع)»، در چهار مجلد بزرگ: 1- «زندگانى امام صادق (ع)»، در احوال، شخصيت، اخلاق و كلمات امام 2- «اصحاب امام صادق (ع)»، كه به عنوان كتاب برگزيده هفته كتاب سال 1375 ش، سيزدهمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى، برنده جايزه بهترين كتاب مذهبى شد 3- «معاصرين امام صادق (ع)»، از خلفا و علما 4- «خويشاوندان امام صادق (ع)»؛ «كلام الملوك»، سخنان ائمه اطهار (ع).[1]

حاج ميرزا على بن العالم الجليل و المحدث النبيل حاج شيخ عباس محدث قمى (صاحب مفاتيح الجنان و سفينه البحار و ده ها كتب ديگر) از وعاظ بزرگوار و خطباء عاليقدر حاضر قم و تهرانست ولادت ايشان در سال 1338 قمرى در شهرستان قم واقع شده و پس از شش ماه كه از ميلادش درگذشت. والدش وى را با خود به مشهد برده و در آنجا متوطن گرديده و دوران

كودكى را در آنجا طى كرده و مقدمات را تا سيوطى در مشهد خوانده و در سال 1350 ق با معيت والدش مهاجرت به نجف اشرف و سطوح را از محضر مرحوم حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا باقر زنجانى تكميل نموده و در اول ورودش به نجف كه مرحوم والدش كتاب وزين سفينه البحار را طبع مى نمود ايشان در تصحيح و مقابله آن به والد ماجدش كمك و مساعدت مى نموده و نيز در تاليف و تصحيح كنى والالقاب در سفر لبنان با والدش همراهى نموده تا آن كتاب در صيدا به چاپ رسيد و نيز در ساير مولفات به اندازه قدرت و استعاد با ايشان همكارى داشتند تا در سال 1359 كه والدش در نجف اشرف درگذشت و در صحن مطهر جنب قبر استادش علامه نورى مدفون گرديد.

مترجم معظم ما پس از فوت مرحوم والدش در سال 1360 ق به ايران آمده و چند سالى در قم از محضر اساتيد حوزه علميه خارج فقه و اصول را به طور اختصار خوانده و به واسطه ى پاره اى از گرفتاريها به تهران مهاجرت و تا حال حاضر بيست و چهار سالست كه از طريق منبر و تبليغ شفاهى خدمات ارزنده ى نموده است.

نگارنده گويد: سبك منبر جناب محدث زاده همان سبك مرحوم والدش مى باشد از حريم اخبار و احاديث اهل بيت عليهم السلام خارج نمى شود با بيانى مليح نشر معارف اسلامى نموده و مردم را به سوى اهل بيت رسالت هدايت مى نمايد.

آثار علمى و قلمى ايشان از اين قرار است:

1- زندگانى امام صادق عليه السلام در شش جزء.

2- كلام الملوك سخنان ائمه اطهار عليهم السلام.

3- طبع تتمه المنتهى والدش.

4- طبع فوائد الرضويه آن مرحوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اصحاب امام صادق (ع) (مقدمه 16 -13)، حاج شيخ عباس قمى مرد تقوا و فضيلت (129 -122)، الكنى و الالقاب (1/ مقدمه 21)، گنجينه ى دانشمندان (399 -397/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1159 -1158/ 3)، مفاخر اسلام (ج 11/ بخش اول/ 466 -453).

محدث زاده، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محسن بن العالم الجليل و المحدث النبيل آقاى حاج شيخ عباس محدث قمى از علماء معاصر تهرانست كه در شهباز جنوبى به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارد.

وى در سال 1342 قمرى در مشهد مقدس متولد شده و در سن يازده سالگى به قم آمده و پس از چند ماه توقف در بلده طيبه قم در سال 1354 قمرى باتفاق مرحوم والدش مهاجرت به نجف اشرف نموده و مقدمات را نزد آن مرحوم و علامه مرعشى و سطوح را از آيت اللَّه حاج سيد محمد روحانى قمى و آيت اللَّه حاج ميرزا على تنكابنى و آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى گرگانى و بعضى اعلام ديگر فراگرفته و تا سال 1368 قمرى در آنجا اشتغال بتحصيل داشته و مورد توجه خاص مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ميراز عبدالهادى شيرازى بوده و در سال مذكور به ايران مراجعت و در قم اقامت و مدت پنج سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده و در سال 1373 قمرى باصرار جمعى از مؤمنين به تهران آمده و رحل اقامت افكنده و تا حال حاضر در محل سابق الذكر تهران در مسجدى كه بامر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى تأسيس شده بخدمات دينى اشتغال دارد و ضمنا از محضر درس آيت اللَّه العظمى خونسارى

و آيت اللَّه رفيعى قزوينى و آيت اللَّه آشتيانى استفاده نموده و مى نمايند.

از خدمات ارزنده ايشانست كلاسهاى درسى براى دانشجويان كه در مسجد مزبور تاسيس نموده و حدود چهارصد دانشجو در آنجا شركت مى نمايند كه صد نفر آنها به فراگرفتن دروس عربى و دينى اشتغال دارند.

از خداوند توفيق امثال معظم له را خواستارم زيرا ايشان واقعا مجسمه تقوا و اخلاق و فضيلت مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

محدثي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد محدثي

محل تولد : سراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1331 در شهرستان سراب (آذربايجان شرقي) به دنيا آمد پدر و پدر بزرگش روحاني بودند و در مكتب مرحوم ميرزا جليل واعظ سرابي به درس و تدريس اشتغال داشتند. وي به لحاظ روحاني بودن پدرش از كودكي در قم مي زيست. در اين شهر بزرگ شد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در قم گذراند از سال 1344 ش وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه عليمه منتظريه معروف به حقاني به تحصيل پرداخت در اين مدرسه كه با مديريت شهيد آيت الله قدوسي و همكاري شهيد آيت الله بهشتي، آيت الله جنتي و آيت الله مصباح يزدي اداره مي شد با استفاده از محضر اساتيد برجسته، انقلابي و متقي كه اغلب از شاگردان امام راحل «قدس سره» بودند درسهاي حوزه را از مقدمات تا خارج فقه فرا گرفت از اساتيد بسيار اين دوره 14 ساله مي توان از شهيد قدوسي، شهيد مفتح، شهيد شاه آبادي و آيات عظام : مشكيني، وحيد خراساني، شبيري زنجاني، جنتي، احمدي ميانجي، مصباح يزدي، گرامي، انصاري شيرازي، حسن زاده آملي، مير

محمدي، آذري قمي، صانعي، مومن، محمدي گيلاني، حائري شيرازي، ابراهيم اميني، مقتدايي و بزرگان ديگر ياد كرد پس از انقلاب نيز در درسهاي آيات عظام حضور مي يافت. پيش از انقلاب به سبب مبارزات سياسي و سخنراني در شهرستانها دو بار دستگير و زنداني شد يك بار در سال 54 به مدت دو هفته و بار ديگر در سال 56 به مدت 9 ماه. با پيروزي انقلاب اسلامي در كنار فعاليتهاي درسي به تلاشهاي فرهنگي و تبليغي در شهرستانهاي مختلف پرداخت، با صدا و سيما امور تربيتي آموزش و پرورش، سازمان تبليغات اسلامي، دفتر تبليغات اسلامي، پژوهشكده باقر العلوم، سپاه پاسداران و بخش فرهنگي بنياد شهيد و جهاد سازندگي همكاريهاي فرهنگي و قلمي داشت، در عرصه مطبوعات ديني و مجلات انقلابي و مذهبي فعالانه همكاري داشت و با نگارش سلسله مقالاتي در زمينه هاي هنري، اخلاقي، اجتماعي، مباحث قرآني و تربيتي، خانوادگي، در مجلاتي همچون : عروة الوثقي، پيام انقلاب، پيام زن، حوزه، مكتب جبهه، مكتب انقلاب، اميد انقلاب، كميته، پيام هلال، ميقات حج، كوثر، فرهنگ جهاد، پاسدار انقلاب، پرسمان، حديث زندگي، افق خانواده، مسجد دانشگاه همچنين با همكاري قلمي با روزنامه هاي جمهوري اسلامي و كيهان و هفته نامه «صبح صادق» و«ري» و نشريه «زائر» در ايام حج، در طول ساليان متمادي حضور ادبي و فرهنگي داشت. چند سال در اوايل انقلاب با حضور در دانشگاههاي مختلف و تدريس تاريخ اسلام، تعليم و تربيت اسلامي، منطق و موضوعات ديگر نيز حضور مكرر در مجامع دانشگاهي و جمعهاي دانشجويي و اردوهاي دانش آموزي و سمينارهاي فرهنگي و تربيتي آموزشي و پرورش معلمان، در فضاي فكري

اجتماعي جوانان حضوري اثر گذار داشت. يك بار هم سفري دو ماهه به جنوب لبنان و ارتباط و همكاري با حزب الله داشت. نه سفر هم به حج رفته است. وي به دليل بر خورداري از قريحه شعر و سابقه شاعري كه به سالهاي پيش از انقلاب بر مي گردد در بسياري از مجامع ادبي و محافل شعري و شبهاي شعر بويژه در اوايل انقلاب به عنوان يك حوزوي شاعر و خوش ذوق حضور مي يافت و آثار خويش را عرضه ميكرد و اين حضور نقش مثبت و بسزايي داشت. از ويژگيهاي خاص او بعد ادبي و قلمي است و به همين جهت در راستاي انتقال تجارب قلمي و نگارشي خويش به نسل جوان حوزه از پيش از انقلاب تا حال حاضر پيوسته در مدارس مختلف حوزه علميه (چه جامعة الزهرا و چه مدارس برادران و چه مراكز تخصصي حوزه) آموزش ادبيات فارسي و روش نگارش و تحقيق داشته است و در اين زمينه كتاب (روشها ي) او به عنوان يك متن آموزشي فشرده به شمار مي رود وي همچنين در مراكز مختلفي به عنوان عضو هيئت علمى، طرح و برنامه، بررسي و نظارت حضور و همكاري داشته است.

محدثي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد محدثى جامى از دانشمندان خدوم معاصر است كه در تأيباد خراسان ميباشد. وى در سال 1311 شمسى در تربت جام متولد شده و پس از پرورش در سن 16 سالگى بنجف اشرف مهاجرت و مدت يكسال و نيم در آنجا اقامت نموده و ادبيات و مقدمات را خوانده سپس مراجعت بمشهد نموده و در حوزه آستان قدس رضوى عليه آلاف التحيه والثناء با مواجه

شدن با مشكلات و آشفتگى هاى زندگى ادامه بتحصيل داده و بعد از پايان دوره مقدمات سطوح را از عالم ربّانى حجه الاسلام والمسلمين مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و علامه جليل معاصر آقاى وحيدى خراسانى و اساتيد ديگر تكميل نموده و از محضر و درس خارج حضرت آيه الله العظمى ميلانى مدظله العالى كسب فيض كرده و براى ترويج دين و تبليغ احكام آئين مقدس اسلامى بشهر مرزى تأيباد (طيبات) مهاجرت و تاكنون در آن ناحيه بخدمات دينى اشتغال دارد بطوريكه از بعضى از ثقات دانشمندان مشهد شنيدم جناب آقاى محدثى خدمات ارزنده اى در تأيباد و حومه آن انجام داده و بسيارى از اهل سنت آنجا را بمحبت و ولايت اهل بيت عصمت عليهم السلام نزديك و هدايت و از پيشرفت فرقه ضاله و مضلّه بهائى در آن نواحى جلوگيرى نموده اند.

آثار قلمى معظم له يك سلسله مقالاتى بنام (بوستان دوستان) و غيره ميباشد طبع سليس و روانى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

محرابي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محرابي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/19

زندگينامه علمي

سال 1361 پيش از اخذ ديپلم (دوم دبيرستان) وارد حوزه علميه قم شدم و پس از مدتي به صورت متفرقه سه سال دبيرستان را امتحان دادم و ديپلم گرفته شد. در بدو ورود به حوزه، وارد حوزه علميه امام خميني كرمانشاه شدم و پس از يك سال رهسپار حوزه علميه قم گرديدم. در سال 1371 دروس سطح و امتحانات آن (كتبي و شفاهي) به پايان رسيد و وارد درس خارج شدم. از دروس خارج آيه الله جوادي آملي، سيد جعفر كريمي، سبحاني، خاتم يزدي، تبريزي، و ديگر استادهاي

گرانقدر حوزه در فرصت هاي زماني كوتاه و بلند استفاده و خوشه چيني شد.

در كنار درس خارج، از حدود سال 1374 در محضر استاد آيه الله جوادي آملي بوده و ضمن بهره مندي از گوهر وجود ايشان، در موسسه اسرا، به تنظيم سه كتاب قرآن در قرآن، ولايت فقيه و عدالت اجتماعي در پرتو نهضت حسيني (ع) از ايشان توفيق يافته ام كه دو كتاب اول چاپ شده و كتاب سوم در مرحله پيش از چاپ قرار دارد. از آنجا كه بنده در زندگي علمي وحوزوي خود به دنبال پاسخ دهي به نياز ها و پرسش هاي اساسي خود بودم، نخست به مطالعات فلسفي و عقلاني پرداختم كه در كتاب هاي بدايه، نهايه، بخشي از منظومه، مختصري از اسفار، شرح منظومه استاد مطهري، اصول فلسفه و روش رئاليسم صورت گرفت. دغدغه در مباحث معرفت شناسي نيز سبب شد تا در اين زمينه مطالعات و تفكراتي صورت گيرد و مختصري هم نوآاوري حاصل شد و در اين زمينه بيشترين استفاده از مباحث معرفت شناسانه اصول فلسفه و روش رئاليسم برده شد.

علاوه بر عرصه عقلاني، عرصه فرهنگي و تربيتي نيز بخش از زندگي علمي بنده را به خود اختصاص داده است. اينجانب از سال اول طلبگي به برگزاري برنامه ها و كلاس هاي فرهنگي پرداختم و به تدريج از سطح دبستان و راهنمايي به دبيرستان و سپس به سطح دانشگاهي و جلسات گفتگو با برخي اساتيد دانشگاه منتهي شد. حدوداً از 10 سال پيش تا كنون ارتباط با فضاي دانشگاهي به صورت فردي، گروهي، جلسات سخنراني و پرسش و پاسخ وجود داشته است. چند سال ارتباط

تبليغي و دو سال نهاد رهبري دانشگاه ايلام و سه سال تدريس معارف در دانشگاه از جمله آنهاست.

عرصه سوم زندگي علمي بنده، عرصه اخلاقي و معنوي بوده كه در دو سوي متفاوت اما مرتبط با يكديگر صورت گرفته است، از سويي به مطالعه و تفكر در نظام اخلاقي و معنوي اسلام پرداخته و ضمن مطالعه كتب اخلاقي و معنوي عالمان ديني، به دنبال دستيابي به نظام اخلاقي اسلام بوده ام و از سوي ديگر، به مطالعه برخي كتب روانشناسي، روانكاوي ، هيپنوتيزم، ضمير ناهشيار و نيمه هشيار، روانشناسي تصوير ذهني، زندگي موفق، مديريت زمان، كتب عرفاني شرقي و غربي و ... پرداخته ام. تاسيس ابتكاري مركز مشاوره ديني و اداره و ارائه مشاوره در سه بخش اعتقادي، اخلاقي، و بهداشت رواني و خانواده يك سال و نيم در كرمانشاه و نيز تدريس مديريت زمان، روش همسرداري، روش تربيت براي طلاب و فضلاء حوزه، از ديگر خدمات اينجانب بوده است.

محرم يزدي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1294 ق)، اديب و شاعر، متخلص به محرم. در يزد به دنيا آمد. در كودكى پدر خود را از دست داد و تخلص او را براى خود برگزيد. وى پس از تكميل علوم ادبى به عتبات سفر كرد و از آنجا به كرمانشاه رفت. سپس به تهران آمد و مداح محمد شاه گرديد و شاه به او لقب ملك الشعراى عراقين داد. او همچنين ميرزا آقا خان نورى را مدح كرده است. محرم به زبان فرانسه تسلط داشت و در مدرسه ى دارالفنون فرانسه تدريس مى كرد. وى اشعارى نيز در مدح اهل بيت و مراثى سيدالشهداء (ع) دارد. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (301 -296)، حديقة الشعراء (1554 -1551/ 3)، الذريعه (974 ،703/ 9)، طرائق الحقاق (401/ 3)، فرهنگ سخنوران (808)، المآثر و الآثار (215 -214)، مجمع الفصحا (963 -955/ 5)، مصطبه ى خراب (183 -182)، مؤلفين كتب چاپى (30 -29/ 4)، يغما (س 12، ش 10، ص 457 -455).

محسن بن عبدالصمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا عبدالصمد، فاضل اديب فوت شعبان 1270.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

محفوظ، حسين علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنوان :نگاهي به زندگي پر بار استاد دكتر حسين علي محفوظ

نويسنده : عبدالحسين طالعي(*)

چكيده :اين گفتار به زندگي نامه و آثار علمي دكتر حسين علي محفوظ ، استاد فقيد عراقي(1344-1430) هجري قمري /1926-2009 ميلادي) مي پردازد. برخي از بزرگان خاندان علمي او كه هشت سده تاريخ درخشان دارند، شرح حال مختصر و برخي از تأليفات و تلاش هاي علمي او ، كوشش پي گير او در احياي سنّت حسنه روايت حديث ، فهرستي از مشايخ روايتي او ، در اين گفتار آمده و در پايان ،منابعي براي آشنايي با شخصيت او و دو سند منتشر نشده درباره ارتباط علمي ايشان با استاد فقيد سيدجلال الدين محدث ارموي آمده است.

كليد واژه : محفوظ، حسين علي /دانشگاه بغداد/ اجازه روايت حديث/ محدث ارموي ، سيدجلال الدين /تاريخ عراق ، قرن 14 و 15 هجري قمري.

علي ابن جعفر(عليه السلام) : عالم ينتفع بعلمه افضل من سبعين الف عابد.(1)

سركشيد از خاك ، آن دانا كه داشت در جهانِ فضل و بر ملك معاني سروري

پيشواي اهل تحقيق و خداوند ادب كعبه ي معني شناسان قبله دانشوري(2)

23 محرم سال 1430 شاهد ضايعه ي فقدان يكي از دانشمندان كم نظير بود كه بيش از هشتاد سال عمر خود را به تعلم و تعليم و فراگرفتن و آموختن و پژوهش و نگارش گذرانده بود.

استاد دكتر حسين علي محفوظ ، پژوهشگر ميدان دانش هاي مختلف ، كه شهرها و ديارها را در پي جهاد علمي خود زير پا نهاده و درهرجاي ، آثار و بركات حضورش نمايان

بود.

خاندان

آل محفوظ ، خاندان علمي است ، بس كهن وريشه دار از شهر فرهنگ خيز «حلّه»

كه از قرن هفتم هجري تاكنون بزرگاني در خود پرورده و عالماني به امّت اسلام شناسانده است.

شيخ شمس الدين محفوظ ابن وشّاح بن محمد اسدي حلّي ، جدّ اعلاي اين خاندان _ در قرن هفتم _ يكي از افتخارات خود را انتساب به «بني اسد» مي دانست كه روز عاشورا ، چه با تقديم شهيدي كهن سال به آستان مقدس ابي عبدالله (عليه السلام) جناب حبيب بن مظاهر اسدي ، و چه با خدماتي كه پس از رويداد كربلا به خاندان و زائران حضرتش داشتند ، نيكوترين نام را در تاريخ به جاي نهادند.

آل محفوظ ، از سوي ديگر ، بني عمّ «آل مطهر» به شمار مي آيند ، كه علّامه حلي و فرزندش فخرالمحققين ، از اين خاندان هستند.

صاحب كتاب «غررالدلائل» _ كه در شرح قصايد علويه هفتگانه ابن ابي الحديد نگاشته _ در آغاز كتاب خود تصريح مي كند كه اين قصايد را در سال 680نزد استادش شيخ شمس الدين ابومحمد محفوظ بن وشاح در خانه اش در حلّه خوانده، و استاد ، آن قصايد را از ناظم آن (ابن ابي الحديد) روايت مي كرده است.

شيخ حسن بن شهيد ثاني در اجازه كبيره ، شيخ حر عاملي در امل الامل ، شيخ محمد سماوي در كتاب الطليعه و علّامه اميني در الغدير ، مراتب علمي او را ستوده اند. وبزرگاني مانند ابن داوود حلّي در رثاي او اشعاري سروده اند.

فرزندش تاج الدين ابوعلي محمدبن محفوظ نيز از بزرگان علم و ادب بود. شيخ حر عاملي در امل الآمل

، ابن فوطي در تلخيص مجمع الآداب و صفي الدين حلّي در ديوان خود ، او را ستوده اند . و قصيده ي صفي الدين حلّي در مدح و رثاي او قصائدي سروده است . وي در سال 685 جانشين عزالدين احمد زنجاني قاضي القضاه حلّه شد.

شيخ حسين محفوظ ،از تبار او بود كه در سال 1171 درهرمل (لبنان) زاده شد و در سال 1182 به عراق آمد ودر كاظميه سكني گزيد. اونزد سيد عبدالله شبّر،

مراتب علمي را پيموده و در سال 1262 درگذشت.

سيد حسن صدر در تكمله ي امل الآمل ، با اشاره به زهد عملي و تلاش عملي وي ، او را همراه با شيخ حسين نجف به عنوان «حسينين» نام مي برد. شيخ مرتضي انصاري نيز او را «سلمان زمان و ابوذر روزگار خود» مي خواند .

بيش از صد عالم در اين خاندان شناخته شده اند كه مجال بيان نام هاي آنها ، خود رساله اي مفصل مي طلبد كه مرحوم دكتر محفوظ در دو كتاب خطي خود «تاريخ آل محفوظ» و «تاريخ الهرمل» به تفصيل آورده و در اين اجمال نمي گنجد.

علاوه بر عراق ، در جاي جاي لبنان و سوريه نيز ، بزرگاني از اين خاندان مي توان يافت . از جمله نسب پطرس بستاني(متوفي 1883 ميلادي) ، سليمان بستاني (م1925) ، وديع بستاني(م1954) ، و فؤاد افرام بستاني در لبنان نيز به همين خاندان مي رسد.

نسب

حسين بن الشيخ علي (م1355 ق) ابن الشيخ محمد الجواد(1358ق) ابن الشيخ موسي(1320ق) ابن الشيخ حسين(1262ق) ابن الشيخ علي(1222ق) ابن الشيخ محمدابن الشيخ علي ابن الشيخ محفوظ، مشهور به دكتر حسين علي محفوظ ،

در روز دوشنبه 20شوال 1344 قمري (3 دسامبر 1926) در كاظميه ، محله الشيوخ ، شارع قريش ، در خانه ي قديمي خانوادگي خود ديده به جهان گشود. مادرش سيده خديجه(م1410ق) دخت سيد هاشم صائغ(م1374ق) ، از كتاب دودمان جناب زيدبن علي بن الحسين(عليه السلام) بودند كه ابن حزم اندلسي دركتاب «جمهره انساب العرب» ، به رياست اين خاندان در كوفه و بغداد اشاره كرده است.

زندگي نامه علمي

دكتر محفوظ در مدارس كاظميه و بغداد درس آموخت . در سال 1948 از

دارالمعلمين العاليه در بغداد ليسانس ادبيات (زبان عربي) و در 1955 ، در رشته ي ادبيات شرق (ادبيات تطبيقي) دكترا گرفت . درسال 1950 به دعوت دانشگاه تهران به تحصيل در مقطع دكتراي زبان و ادبيات فارسي پرداخت و در سال 1957 از رساله دكتراي خود تحت عنوان «المتنبيّ و سعدي» دفاع كرد. در همين زمان ، در سال 1952 به عضويت فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي برگزيده شد.

دكتر محفوظ ،در زمان كودكي پدر خود را از دست داد و تحت تربيت عمويش استاد محمد محفوظ درآمد. از عموي دانشمند و مادر فاضل خود بسيار درس آموخت و از كتابخانه موروثي خانوادگي بهره فراوان برد . علاوه بر دروس رسمي دانشگاهي ، دروس حوزي را نزد علماي روزگار خود فراگرفت . در كنار آن ، دروسي همچون علم انساب ، نجوم ، رياضيات ، طب قديم ، منطق ، فلسفه را نيز آموخت . در طول سالهاي تهران ، زبان فارسي باستان را از استاد ابراهيم پور داوود ، زبان پهلوي را از دكتر صادق كيا، زبان اوستايي را از دكتر محمد مقدم و

زبان سانسكريت را از پرفسور كنعا راجا آموخت. با استاد بديع الزمان فروزانفر كه استاد راهنماي رساله اش بود ، و نيز استاد دكتر سيد محمد مشكاه بسيار مأنوس بود. دكتر محفوظ مي گفت: زمان عزيمت از بغداد به تهران ، مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني _ كه در سال 1367 قمري به من اجازه روايت حديث داده بود _ طي نامه اي مرا به دكتر مشكاه معرفي كرد. و دكترمشكاه ، پس از آن ، لطف و محبت خاص خود را از من دريغ نمي داشت . دكتر محفوظ ، با وجود تبحّر در علوم مختلف _ كه بيش از 1500 اثر در موضوعات گوناگون نگاشت _ خود را «خادم علوم القرآن و علوم الحديث» و «سبط اهل البيت (عليه السلام)» مي دانست.

سرودن شعر را از 13سالگي شروع كرد، در سال 1939 كه چند بيت در وصف بهار سرود ، كه به اين فن تا آخر عمر مداومت داشت.

دكتر محفوظ سه سال (1961-1963) در دانشكده علوم شرقي دانشگاه

لنينگراد سابق (سن پترزبورگ فعلي) در روسيه ، بركرسي شيخ محمد عياد طنطاوي نشست و به تدريس ادبيات عرب پرداخت ، و به لقب «استاد المستشرقين» دست يافت. در سال 1969 بخش پژوهش هاي شرقي را در دانشكده ادبيات دانشگاه بغداد بنيان نهاد كه تا سال 1973 در سمت رياست آن باقي بود.

از سال 1975 به بعد، درباره ي نسخه هاي خطي پژوهش هاي مختلفي به سامان برد كه آثاري همچون مصطلحات المخطوطات ، مصطلحات المكتبه العربيه ، مصطلحات المخطوطات ، مصطلاحات المكتبه العربيه، مصطلحات الخط، مصطلحات الرسم و النقش و التزويق ، علاوه بر فهرست مخطوطات

كتابخانه هاي مختلف در عراق ، ايران ، آذربايجان و روسيه در اين زمينه ،بر جاي نهاد.

از سال 1978 به بعد ، چندين اثر ماندگار درعلم تقويم از او به جاي ماند، كه برخي ابتكاري بود ، مانند : دائره الاهلّه(1978) ، دائره التقويم (1979)،تقويم القرآن الخامس عشر الهجري(1979) ، جدول الأدوار و الكبائس ستّه آلاف سنه الهجريه (1979) ، اوائل الشهود الاثني عشر في القرن الخامس عشر(1981).

به آمار در پژوهش هاي خود بسيار بها مي داد. به عنوان نمونه ، در پي يك پژوهش طولاني در مورد ميزان اثرگذاري زبان عربي بر چند زبان ديگر ، به اين نتايج دست يافت:

زبان اردو 41/95% ، زبان تاجيكي46/39% ، زبان تركي 49/70%، زبان فارسي 60/67%

نيز : از يك پژوهش در آثار 1340 شاعر و 160 نويسنده ي شرقي(غيرعربي) به اين نتيجه رسيد كه الفاظ عربي در آثار اينان ، 52% در شعر و 70% در نثر به كار رفته است .

دكتر محفوظ در نوشتن فرهنگ هاي تخصصي يد طولايي داشت ، از جمله : معجم الآلات و الأدوات ، معجم العلامات و الرموز، معجم الاضداد ،معجم الالوان ،

مصطلحات النقود ، معجم الصنّاع و البيّاعين و المحترفين ، معجم الموسيقي العربيه.

به تاريخ شهرهاي اسلامي اهتمامي تمام داشت ، به ويژه تاريخ عتبات عاليات ، كه تحقيقات او در اين زمينه ، در دوره «مرسوعه العتبات المقدسه» انتشار يافت.

در جهت برگزاري مجالس بزرگداشت بزرگان علم و ادب ، بسيار مي كوشيد ، مانند : هزاره ي كندي فيلسوف ، هزاره سيد رضي ، هزاره ي شيخ صدوق ، هزاره ي صاحب بن عباد ، هزاره ي شيخ مفيد،

بزرگداشت صفي الدين ارموي وابن رحمه حويزي و ابن سينا و فارابي و فضولي بغدادي و...

در طول اين سالها ، استدراك بر كتابشناسي هايي مانند كشف الظنون ومعجم المطبوعات نوشت.

عضويت در فرهنگستان زبان ايران (1952) ، جمعيت سلطنتي آسيايي لندن مجمع(1954) ، مجمع اللغه العربيه قاهره(1956) ، ممجمع علمي عليگره هند(1976)، علمي عربي دمشق(1993) و مجامع ديگر ، در كارنامه ي اوست.

و اين تلاش علمي ادامه داشت تا اواخر عمر پربار خود كه همراه با دو تن از ياران همراه ، به تصحيح و تحقيق كتاب پر ارج «تكلمه امل الآمل » نوشته علامه محقق سيدحسين صدر پرداخت و متن كامل آن را براي نخستين بار در شش جلد در لبنان منتشر كرد.

نگاه تقريبي او _ در عين تصلب به مباني شيعي _ بسيار ديدني بود. استاد بر اساس آماري كه از احكام شرعي استخراج كرده بود، به اين نتيجه رسيده بود كه تنها 8/3% درصد از احكام فقهي مورد اختلاف ميان مذاهب اهل قبله است كه در آن ميان فقط 0/56% از آن ، حكم مختص شيعه اماميه است.(متن كامل اين مقاله را دكتر محفوظ به نگارنده ي اين سطور مرحمت فرمود كه تلخيص آن در سفينه شماره 15، ص182-188 به چاپ رسيد.)

در تصلب او به مباني شيعه و بزرگان آن ، كافي است به يك نكته اشاره شود.

يكي از آثار جاودانه دكتر محفوظ ، رساله اي درباره ثقه الاسلام كليني و كتاب شريف كافي است كه در سال 1374 قمري نوشته اند و در مقدمه كتاب كافي (با تحقيق استاد فقيد علي اكبر غفاري) آمده است.

استاد علي اكبر غفاري درباره ي اين رساله

مي نويسد:«هي معربه عن مكائه الاستاذ في الثقافه الاسلاميه و شموخه في الادب و تضلّعه و براعته في الدرايه و الحديث . فزيّنا الكتاب بهمقاله تقديراً لسعيه و إكباراً لمقامه».

و آيت الله سيد محمدرضا حسيني جلالي درباره ي آن مي نويسد:«از شاهكارهاي ايشان مقدمه بر چاپ كتاب الكافي مرحوم كليني است كه در تهران چاپ شده كه با اين كار ، علاقه و عشق آقاي دكتر محفوظ به حديث و علوم آن نمايان شد».

اين رساله با زبان انگليسي ترجمه شده ودر ابتداي نخستين مجلّد ترجمه انگليسي اصول كافي (ترجمه آيت الله شيخ محمدرضا جعفري نجفي تحت عنوان "Al-Kulayni and Al Kafi") درج شده است.

(چاپ تهران : سازمان جهاني خدمات اسلامي WoFis ، ج1، ص27 تا46)

ايشان به نگارنده ي سطور مي فرمود:«وصيت كرده ام نوشته هايي را كه در مورد ثقه الاسلام كليني نوشته ام ، همراه با من دفن شود ، باشد تا از شفاعت آن بزرگوار در روز قيامت بهره مند شوم.»

روايت حديث

از نقاط روشن و برجسته در زندگي دكتر محفوظ ، تداوم راه استادش شيخ آقا بزرگ تهراني در بر پاييِ رايتِ اجازه ي حديث است . وي ، از زماني كه نخستين اجازه ي روايي خود را در سنّ بيست سالگي ، از شيخ آقا بزرگ گرفت ، تا آخر عمر پربار خود ، نزديك به صد اجازه ي روايتي ، ، از محدثان شيعه امامي زيدي ، اسماعيلي ، حنفي ، حنبلي ، مالكي ، شافعي در زمينه هاي حديث ، قرائت قرآن ، اذكار و ادعيه ، خط ، استخاره ، علوم غريبه گرفت . و خود به صدها تن

اجازه ي روايتي داد.

اين اجازات در شهرهاي مختلف بود، از جمله : نجف ، كاظمين ، سامرا ، صور (لبنان) ، طنجه ، فاس (مغرب) ، تهران ، قم ، زنجان ، بغداد، دمشق ، اصفهان ، سمنان ، سبزوار ، پطرزبورگ ، مدينه ، بعلبك ، بصره ، موصل ، عليگره ، إربيل (عراق) ، لندن ، صنعاء(يمن) ، تلمسان(الجزاير) ، بعقوبه (عراق) ،هرمل (لبنان)

دكتر محفوظ ، چه در خاطرات شفاهي خود و چه در نوشته هاي كتبي ، همواره تواضع خود را نسبت به علما و مراجع تقليد شيعه نشان مي داد و استجازه ي آنها از خود را ، نشانه ي تواضع آنها مي دانست . از جمله در جايي مي نويسد: «مرجع اكبر اقدم سيدابوالقاسم خويي (قدس الله سره) از من خواست كه به او اجازه روايت دهم ، در زماني كه به زيارتش مشرف شدم ، در حالي كه من سي سال داشتم و او پيرمردي سالخورده بود. اين نهايه تواضع و آخرين حدّ خفض جناح بود، كه علوم حديث ، «روايه الأكابر عن الأصاغر» نام دارد. من به راستي حيا كردم ، سكوت بر من غالب شد، در برابر هيبت چنان بزرگي...».

دكتر محفوظ در ارجوزه اي كوتاه، ازهمين مجلس چنين ياد مي كند:

قال :«أجزني أنت» ينهلّ سنا مشعشعا ، لمّا استجزته انا

قال : أجزني ، فسكتّ ادباً

وهيبه و خجلاً و رهبا

أكاد من فرط الحيا أذوب

والقلب قد قطّعه الوجيب

و مالمثلي أن يجيز مثله

و كلّ و بل لايجاري طلّه

لكنّه تواضع الكبار

اذا حنوا فضلاً علي الصغار

و هو تواضع الأعزّ الأجلل

ما يخفض الجناح إلّا أمثل

و انّها

روايه الأكابر

إذا روي الشيخ عن الأصاغر

و ذاك حقّاً شرف عظيم أرفع لا تناله النجوم

قد خصّني بلطفه إحساناً

و من يضاهي ء الحيا تهتانا

پي نوشت ها:

*عضو هيئت علمي دانشگاه قم.

1-كافي،كتاب فضل العلم ؛باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء ،حديث 8.

2-بخشي از قصيده ي استاد بديع الزمان فروزانفر در رثاي ميرزا محمد خان قزويني.

منابع زندگينامه :فصلنامه تخصصي مطالعات قرآن و حديث سفينه،شماره 21.

محقق تهراني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ رضا محقق تهرانى از علماء و مجتهدين مبرز معاصر تهرانست.

وى در حدود سال 1332 قمرى در تهران متولد شده و پس از بلوغ و خواندن اوليات و سطوح در سال 1365 قمرى عصر رياست آيت اللَّه العظمى بروجردى رضوان اللَّه عليه به قم آمده و از محضر آن مرحوم و آيات ديگر استفاده نموده و پس از چند سال به تهران مراجعت و بتدريس سطح و خارج پرداخته و تا حال حاضر به اقامه جماعت در مسجد بازار آهنگرها و گفتن درس خارج براى عده اى از فضلاء تهران اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آن جناب عالمى محقق و دانشمندى مدقق است داراى آثار علمى مى باشند كه از آنها شرح بر شرايع الاسلام بنام حقايق الفقه است كه قسمتى از آن بطبع رسيده است.

و ايشان عديل و باجناق حجةالاسلام و قدوه العلماء الاعلام آقاى آقا شيخ جواد خندق آبادى تهرانى كه از افاضل علماء و مدرسين بزرگوار حوزه علميه قم و تهرانند، مى باشند.

آقاى خندق آبادى مزبور از بيت علم و فضيلت و داراى مقام فضل و تقوا و ورع و موصوف بكمال و معنويت است. وى چندين سال در حوزه علميه قم اشتغال بتدريس و كسب فيض از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بودند و

ضمنا تدريس كفايه و مكاسب و غيره مى نمودند و بسيارى از فضلاء تهرانى معاصر از شاگردان او مى باشند. در جمع و تربيت جامع الاحاديث آيت اللَّه بروجردى سهم بسزائى دارند و از اين جهت و جهات ديگر مورد توجه مخصوص آيت اللَّه و محسود بعضى از اقران بودند كه پس از فوت آن مرحوم قم را ترك نموده و از شركت در مجامع عمومى و اجتماعات و معاشرت خوددارى و مهر سكوت بر زبان و بحال مخصوصى ايام خود را مى گذراند و آيا مفاد فرمايش حضرت صادق عليه السلام كه مى فرمايد:

(فسدالزمان و تغيرت الاخوان و تغلبت الاعيان فرايت الانفراد اسكن للفواد) را مطالعه نموده و تغيير رژيم و روش سابق خود داده و يا امرى ديگر موجب اين حالت او شده چه عرض كنم (العلم عنداللَّه) اى حال مردى كم نظير و از جهات اخلاقى و روحى و معنويت نادره زمانست.

محمدرضا محقق تهرانى فرزند مرحوم آقاحسين كرمانى يكى از دانشمندان به نام و مجتهدين معاصر تهران مى باشد. ايشان در سال 1332 قمرى در تهران متولد شده مقدمات و ادبيات را در قم خوانده و پس از آن به مشهد مشرف شده و دروس نهائى را از آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم دامغانى و حاج شيخ حسن پائين خيابانى استفاده و تكميل نموده در دروس خارج آقا محمد آقازاده كفائى و آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى شركت نموده و دروس معارف را از مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدمهدى غروى اصفهانى استفاده كرده و پس از جريان مسجد گوهرشاد در سال 1314 شمسى و تبعيد آيات عظام خراسان و تعطيلى حوزه علميه مشهد ناچار به تهران برگشته

و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى بهره مند شده و سپس به قم آمده و از محضر آيات ثلاثه قم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر استفاده نموده و به تهران آمده و مدتى اقامت و پس از ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى باز به قم برگشته و مدت نه سال تمام به اتفاق باجناقش مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمدجواد خندق آبادى به درس خارج معظم له شركت و استفاده نمود سپس به مشهد عزيمت و به مدت دو سال توقف و به تدريس پرداخته و پس از آن به تهران بازگشته و در مدرسه مروى به تدريس فقه و اصول مشغول شده تا در سال 1358 شمسى كه به علتى دروس را تعطيل و به تأليف موسوعه حقايق الفقه در شرح شرايع الاسلام پرداخته و تاكنون حدود پنجاه جلد از آن چاپ و حدود بيست جلد ديگر در دست تأليف و طبع مى باشد و ضمنا آن جناب در مسجد خندق آباد واقع در خيابان مولوى اقامه جماعت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

محقق خراساني، عباس علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج شيخ عباس على محقق واعظ خراسانى از اساتيد و مشاهير وعاظ ايران در تاريخ چهارشنبه پانزدهم ماه صفر 1310 ق در مشهد مقدس متولد گرديده و در مراحل تحصيل ادبيات را نزد والد محترمش عالم كامل و اديب فاضل مرحوم حاج ملا بمانعلى محقق كه از وعاظ عالى مقام خراسان بودند فراگرفته و فقه و اصول را از محضر آيت اللَّه آقا ميرزا محمدباقر مدرس رضوى و آيت اللَّه حاج شيخ حسن برسى اعلى اللَّه مقامهما و فلسفه را از مرحوم قدوه المتألهين آقاى آقا بزرگ شهيدى و اسوه الحكماء آقاى

حاج شيخ محمدعلى فاضل خراسانى رضوان اللَّه عليهما استفاده نموده سپس از طريق وعظ و تبليغ بارشاد و هدايت مردم پرداخته و عمر پر بركت خود را بالغ بر شصت سال صرف مطالعه كتب مختلف نموده و با ذوق سرشار مخصوص بخود در بيان مطالب متنوع الحق محقق بود.

مواعظ سودمند و سخنان جذاب او در قلوب و دلها بسيار مؤثر به طورى كه هر شنونده اى را تحت تأثير قرار داده بالاخص اهل فضل و كمال منبر ايشان را مغتنم مى شمردند.

استاد نكته سنج خردمندى

كاندر سخن سرآمد اقران بود

در بوستان ذوق و سخن گفتن

باغى پر از بنفشه و ريحان بود

فردى اديب و فاضل و دانشمند

مردى سخن شناس و سخندان بود

سرمايه فضيلت و تقوا داشت

سرچشمه ى حقيقت و ايمان بود

در سايه مناعت و استغناء

وارسته از علايق دوران بود

در سال 1352 ه.ق با عتاب مقدسه مشرف در نجف اشرف شبها بعد از نماز مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى در صحن مطهر منبر رفته و حضرت آيت اللَّه با حضور خود در آن مجلس علاقه خود را بمنبر ايشان ابراز و به آقايان فضلاء و طلاب توصيه مى فرمودند كه از مواعظ ايشان استفاده نمايند.

معظم له تا سال 1353 هجرى در مشهد مقدس سكونت داشته و مسافرتهائى بنقاط مختلف و شهرهاى شمال و جنوب ايران نموده و مورد توجه مردم خاصه آقايان علماء اعلام بوده و از آن سال به بعد در تهران رحل اقامت افكنده و در بسط معارف اسلامى و انجام وظيفه تبليغ سعى كافى و جهد وافى داشته اند.

در سال 1363 ق مجدداً با عتاب مقدسه تشرف حاصل در كربلاء مجلسى كه مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى بمناسبت اربعين و دهه آخر ماه صفر

منعقد نموده و ساير مجالس در نجف مسجد مرحوم شيخ انصارى قدس سره بعد از نماز مرحوم آيت اللَّه آقاى آقا سيد عبدالهادى شيرازى بيست و پنج شب منبر رفته و آن مرحوم درس شب را تعطيل و خود در مجلس حاضر بودند و بر اثر ازدحام و كثرت جمعيت جائى در مسجد باقى نمانده و مردم در كوچه ايستاده و استماع مى نمودند.

و مدت توقف در نجف در ضيافت مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و داماد محترمشان مرحوم حجةالاسلام آقاى حاج سيد جواد اشكورى از ايشان پذيرائى مى نمودند.

در سال 1364 ق طبق دعوت آقاى حاج آقا محمد آقازاده براى مجلس ايام فاطميه ايشان به قم آمده و پس از پايان آن مجلس باصرار آقايان علماء و فضلاء دو ماه در قم توقف نموده و به خواهش آيت اللَّه حاج آقا مرتضى حايرى كه از علماء و شخصيت هاى بارز حوزه علميه هستند در مجلس مدرسه فيضيه ايشان پس از علامه بزرگوار خطيب توانا مرحوم آقا ميرزا محمدتقى اشراقى در منبر مطالب معظم له را كاملا تعقيب و مورد قدردانى و تحسين واقع و خاطره آن منابر جامع هنوز محو نشده است.

در سال 1365 ق نيز با عتاب مقدسه مشرف و قريب دو ماه بعد از نماز مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد جمال الدين گلپايگانى در منبر سوره يوسف را بيان كرده تا آنجا كه برادرها يوسف را در چاه انداختند سال بعد مرحوم آيت اللَّه گلپايگانى پيغام دادند كه منبر شما سال گذشته به آنجا رسيد كه يوسف در چاه انداخته شد امسال مشرف شويد و يوسف را از چاه بيرون آوريد سال 1366 ق هم تشرف پيدا كرده و متجاوز

از پنجاه شب منبر رفته و سوره يوسف را ختم نمودند.

در اواخر عمر چند سال متوالى بخواسته و امر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى سه ماه ذيحجه و محرم و صفر را به قم آمده و دهه عاشورا و دهه آخر صفر در منزل مرحوم آيت اللَّه بروجردى و مسجد اعظم و ساير مجالس منبر ميرفتند يكسال بخواهش طلاب از شب اول ذيحجه معراج پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله را شروع نموده و تا آخر ماه صفر در ايام مجالس اين بحث ادامه داشت سالى دگر مبادى هجرت را بيان نموده آنهم تا پايان ماه صفر ادامه يافت و آقايان طلاب منابرشان را مى نوشتند و معتقد بودند كه يك منبر ايشان از لحاظ مواد مطابق ده منبر است.

آن مرحوم در صبح سه شنبه دوم شهر ذيقعده 1383 ق نداى حق را لبيك گفته و در بلده طيبه قم در حجره قبرستان بيات در مجاورت آستان ملك پاسبان حضرت معصومه عليهاالسلام سر بخاك سپرد.

از ايشان چهار فرزند ذكور باقى مانده كه ارشد آنها دانشمند معظم آقاى حاج آقا هادى محقق واعظ است كه چند سال در قم بتحصيل اشتغال داشته ثمرى از آن شجره هستند و از جهات اخلاق و فضائل و عمل بر رويه پدر ثابت و مستمر و اكنون از فضلاء اهل منبر تهران ميباشند.

و ديگر آقاى دكتر مهدى محقق استاد دانشگاه تهرانست كه سه سال مقام استادى دانشگاه مك گيل كانادا را داشته و در آنجا خدمات ارزنده اى بعالم تشيع نموده و در شناساندن علماء شيعه مخصوصا مرحوم حاج ملا هادى سبزوارى و آثار علمى آن مرحوم سهم بسزائى داشته موسسه اى بنام مطالعات علوم

اسلامى در تهران تشكيل داده و با تشريك مساعى دانشگاه مك گيل منظومه حاجى را با سبك نوينى چاپ و همكار ژاپونى خود پرفسور ايزستو مقدمه جامعى بزبان انگليسى بر آن كتاب نوشته اند.

دو فرزند ديگر ايشان در رشته ى كسب و بازار هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

محقق كركي، زين الدين، نورالدين ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(940/ 938/ 937 -868 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، مجتهد و محقق. معروف به محقق كركى و محقق ثانى و موصوف به شيخ علائى و مروج المذهب و مولاى مروج و عالم ربانى. عده اى او را به جدش عبدالعالى منسوب كرده و على بن عبدالعالى خوانده اند. وى از علماى بزرگ عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) بود، كه او را مجدد مذهب شيعه ناميده اند. در جبل عامل شامات به دنيا آمد. سپس به مصر رفت و از علماى آنجا اخذ علم نمود. سفرى هم به عراق نمود و بعدها در ايران مستقر گرديد و نزد شاه تقرب يافت به حدى كه شاه سلطنت را بدو تفويض كرد و خود را يكى از عمال شيخ خواند و محقق طى احكامى كه به اطراف و ولايات نوشت، كيفيت سلوك عمال با رعايا را به آنان گوشزد كرد. محقق از شاگردان على بن هلال جزايرى (از شاگردان و راويان احمد بن فهد حلى) و محمد بن خاتون عاملى و ديگر بزرگان بود و از آنها روايت مى نمود. او از على بن هلال جزايرى و ابن المؤذن داراى اجازه بود. على بن عبدالعالى ميسى (و از او شهيد ثانى) و پسرش، ظهيرالدين ابراهيم ميسى، و شيخ زين الدين فقعانى و شيخ احمد ابن ابى جامع و شيخ عبدالنبى جزايرى از وى روايت

كرده اند. شيخ على منشار و شيخ كمال الدين درويش و سيد امير محمد استرآبادى و سيد شريف الدين على استرآبادى از شاگردان محقق كركى بودند. در نجف درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. پدر شيخ بهائى فرموده كه محقق كركى را به زهر شهيد كردند. در «شهيدان راه فضيلت» تاريخ شهادت وى 945 ق ذكر شده است. از آثارش: «اثبات الرجعة»؛ «احكام الارضين» يا «اقسام الارضين»؛ «جامع المقاصد»، در شرح «القواعد» علامه حلى، در شش مجلد؛ حاشيه بر «ارشاد الاذهان» علامه حلى؛ حاشيه بر «الفيه ى» شهيد اول؛ حاشيه بر «الدروس» و «الذكرى» شهيد اول؛ حاشيه بر «شرايع الاسلام»؛ «صيغ العقود و الايقاعات»؛ «قاطعة اللجاج فى تحقيق حل الخراج»؛ «النجمية»، در كلام؛ «نفحات اللاهوت» يا «اسرار اللاهوت»؛ رساله ى «الجعفرية»؛ رساله ى «العدالة»؛ رساله ى «الغيبة»؛ رساله ى «الرضاع»؛ ترجمه ى «الجزيرة الخضراء» فضل بن يحيى طيبى، كه در هند به چاپ رسيده است.[1]

شيخ زين الدين ابوالحسن على بن حسين معروف به محقق كركى (ف. نجف.940 ه.ق) از علماء معروف، معاصر شاه طهماسب صفوى، سمت شيخ الاسلامى داشت و قاضى القضاة ايران بود. تأليفات بسيار دارد، از جمله ى آثارش جامع المقاصد فى شرح القواعد، حاشيه ى شرايع الاسلام، شرح الفيه ى شهيد اول. حاشيه ى تحرير علامه است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (91/ 5)، اعيان الشيعه (213 -208/ 8)، حبيب السير (610 -609/ 4)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (178 ،165 ،160/ 2)، الذريعه (251 -250 ،72/ 24 ،7/ 17 ،110/ 15 ،107 ،24 ،16 -15/ 6 ،73 -72/ 5 ،271 ،55/ 2 ،293 ،93/ 1)، روضات الجنات (359 -346/ 4)، رياض العلماء (460 -441/ 3)، ريحانه (249 -244/ 5)، شهيدان راه فضيلت (217 -199)،

طبقات اعلام الشيعه (قرن 161 -160/ 10)، عالم آراى عباسى (458 ،154 ،146 ،144/ 1)، فقهاى نامدار شيعه (184 -176)، فوائد الرضويه (306 -303)، قصص العلماء (348 -346)، كارنامه ى بزرگان (187 -186)، الكنى و الالقاب (162 -161/ 3)، معجم المؤلفين (74/ 7)، وقايع السنين و الاعوام (462)، هدية الاحباب (236)، هدية العارفين (744/ 1).

محقق، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محقق رفسنجانى از فضلاء اهل منبر معاصر است

وى در سال 1301 شمسى در داوران رفسنجان متولد شده و در اوائل طفوليت كه آثار روشنى و نبوغ در سيمايش ظاهر و فوق العاده تشنه علم و دانش بوده ولى از جهت محيط عوامل بر ايشان فراهم نشده تا اينكه والدين ايشان منتقل به رفسنجان شده و رحل اقامت افكنده و بر اساس همان معنويت و روح پاك و اخلاص به ساحت قدس ائمه عليهم السلام شبى در عالم رؤيا به زيارت حضرت رسول اكرم و امير مؤمنان على (ع) نائل شده و حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله مى فرمايند قرآن را بردار بخوان

عرض مى كند نمى توانم بخوانم فرمودند امر مى كنم ايشان اطاعت نموده و شروع به خواندن قرآن مى نمايد

و چون از خواب بيدار مى شود قرآن راه گشوده مى بيند كه به خوبى تمام قرآن را مى تواند بخواند پس شوق مفرطى به تحصيل علم پيدا نموده و در طلب استاد لايقى برآمده و موفق به جماعت آيت اللَّه غروى گرديده و راز خود را با معظم له در ميان گذارده و ايشان استمداد مى كند آنجناب هم با آغوش باز وى را پذيرفته و به تربيت او مى پردازد.

پس شروع به تحصيل نموده و مراتب مقدمات و فقه و اصول را تا دوره خارج نزد ايشان و مرحوم

آيت اللَّه نجفى فراگرفته و در رشته وعظ و تبليغ و ارشاد وارد شده و مدت 35 سال در رفسنجان به خدمات دينى اشتغال داشته و از سال 1350 شمسى در اثر عوامل داخلى منتقل به تهران و اكنون در مدرسه شاه چراغى به تدريس و در مجامع دينى به وعظ و خطابه اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

محقق، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي محقق در سال 1308 شمسي در مشهد به دنيا آمد، و پس از تحصيلات مقدماتي ، علوم حوزه اي را در مشهد و تهران تا حد اجتهاد طي كرد. پس از اخذ ليسانس از سال 1330 تا سال 1339 به دبيري دبيرستانها و اداره بخش نسخ خطي كتابخانه ملي فرهنگ پرداخت. در سال 1337 دكتراي الهيات و معارف اسلامي را به پايان رسانيدو درسال 1338 دكتراي زبان و ادبيات فارسي اخذ نمود. در سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه تهران برگزيده شد و درسال 1346 به درجه استادي ارتقا يافت. استاد از سال 1348 تا 1357 مدير گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران و بعد از انقلاب نيز به مدت يك سال عهده دار رياست دانشكده دماوند گرديد. او به مدت دو سال به عنوان استاد مهمان در دانشگاه لندن و مدت هشت سال به تناوب در دانشگاه مك گيل كانادا به تدريس پرداخت و در سال 1347 شعبه موسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل را در تهران تاسيس كرد. ايشان عضو و رييس انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي و عضو هيات امناي انجمن فلسفه ايران بوده و اكنون رييس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و مشاور علمي و عضو هيات امناي

بنياد دائره المعارف اسلامي و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي است. استاد همچنين عضو ايراني فرهنگستان زبان و ادب مصر مي باشد و در فرهنگستان هاي اردن ، سوريه ، هند و مجمع بين اللملي فلسفه در قرون وسطي و مجمع بين اللملي تاريخ پزشكي نيز عضويت دارد. استاد محقق در سال 1361 از سمت استادي دانشگاه تهران بازنشسته گرديد و پس از آن در دانشگاه هاي مشهد ، امام صادق ( ع) ، تربيت مدرس ، الزهراء و شهيد مطهري تدريس كرده است.ايشان برگزيده همايش طرح سپاس بهمن 85 در فرهنگسراي ابن سينا مي باشند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : مهدي محقق فرزند حاج شيخ عباسعلي محقق واعظ خراساني و نوه مرحوم آخوند ملا بمانعلي دامغاني مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مهمترين حادثه بوقوع پيوسته در دوران كودكي مهدي محقق ، واقعه خونين مسجد گوهرشاد مشهد بود. استاد از اين واقعه چنين تعريف مي كند: « هنوز صداي صفير گلوله هايي كه در شب واقعه شليك مي شد در گوش من طنين انداز است خصوصاً كه اين واقعه مصادف شد با پنهان زيستن پدرم زيرا او از كساني بود كه در شب واقعه منبر رفته بود و در ضمن در سخنانش گفته بود: « گويي ما در زير پرچم انگليس هستيم كه هرچه آنان بخواهند بايد اطاعت شود . » سرانجام پدرم پس از مدتها زندگي مخفي خود را به شهرباني مشهد معرفي نمود و از آنجا به زندان قصر منتقل شد وبيش از سه سال را در آنجا گذراند.» در سال 1317 با آزادي

پدر از زندان ، به اتفاق خانواده به تهران رهسپار شده كه اين مهاجرت با ممنوع المنبر شدن پدر و اوضاع بد اقتصادي خانواده توام گشت،ناچار پدر و دو برادربزرگترش به حجره اي در مدرسه سپهسالار رفتند و بقيه خانواده نيز در اتاقي كوچك كه در بازارچه نايب السلطنه قرار داشت مقيم شدند. اوضاع نابسامان مادي و بي اطلاعي پدر باعث به تعويق افتادن تحصيل دكترمحقق شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات مهدي محقق در دبستان فرهنگ آغاز گرديد و در سال 1321 وارد دبيرستان گرديد ، اما به دليل شرايط سخت مادي براي مدتي از تحصيل فاصله گرفت و جهت كسب درآمد وارد بازار شد، طولي نكشيد استاد محقق وارد مدرسه خان مروي شد و تحصيلات خود را پي گرفت. در مدت 4 ماه صرف مير و عوامل ملا محسن و انموذج و صمديه را نزد حاج سيد هادي وراميني فراگرفت. محقق جهت فراگيري درس سيوطي و حاشيه وارد مدرسه سپهسالار قديم شد. پس از گذراندن اين دوران و استفاده از استادان مدارس تهران ، به مشهد رفته و در حوزه علميه اين شهر به كسب علم نزد علماي بزرگ پرداخت ، او از اين دوران به دليل بهره مند شدن از « استادان فاضل و دانشمند » به نيكي ياد مي كند. استاد در شهريور سال 1327 در امتحان ورودي دانشكده علوم معقول و منقول به عنوان نفر سوم برگزيده شد ؛ او در سال هاي 1327 و 1330 همزمان با تحصيل در اين دانشكده در درس مدرسان بزرگ تهران شركت مي كرد. در سال 1330 براي اخذ ليسانس دوم كه منتهي

به دكترا هم شد وارد دانشكده ادبيات شده و در سال 1333 ليسانس زبان و ادبيات فارسي را اخذ نمود و بلافاصله در دوره دكتري شركت نمود. در سال 1334 با افتتاح دوره دكتري علوم معقول و منقول ، در دوره دكتري معقول ثبت نام كرد. او توانست در سال 1336 دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي را و در سال 1337 دوره دكتري علوم معقول و منقول را به پايان برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي محقق مدتي اداره ي بخش نسخ خطي كتابخانه ملي را عهده دار بود و با شروع فعاليت هاي آموزشي از سال 1348 تا 1357 مديريت گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران را به عهده گرفت و پس از انقلاب به مدت يك سال رياست دانشكده دماوند به وي سپرده شد. از ديگر مشاغل دكتر محقق ، عضويت و رياست انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي و عضويت هيئت امناي انجمن فلسفه ايران بوده و اكنون رئيس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و مشاور علمي و عضو هيئت امناي بنياد دائره المعارف اسلامي و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي است . وي همچنين عضو ايراني فرهنگستان زبان و ادب مصر است و در فرهنگستان هاي اردن ، سوريه ، هند و مجمع بين اللملي فلسفه در قرون وسطي و مجمع بين اللملي تاريخ پزشكي نيز عضويت دارد.

فعاليتهاي آموزشي : شروع كار تدريس مهدي محقق به تشويق آيت الله كاشاني بود ، استاد مي گويد: « مرحوم آيت الله كاشاني معتقد بود كه در من فصاحتي وجود دارد كه در معلمي بايد از آن استفاده كنم و

وقتي تعلل مرا در امر استخدام ديد گفت « شما بيسوادا خودتونو كنار مي كشين كه همه جاها را كافرا گرفتن » كلمه « بيسواد» تكيه كلام آن مرحوم بود لذا نامه اي در صلاحيت من به وزارت فرهنگ نوشت و من به تشويق آن مرحوم ازآن سال كار تدريس را شروع كردم . » پس از اخذ ليسانس از سال 1330 تا 1339 به دبيري دبيرستان ها برگزيده شد و از سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، سپس به درجه ي استادي ارتقاء يافت. او در سال 1340 به مدت دوسال به عنوان استاد مهمان در دانشكده مطالعات شرقي و آفريقايي دانشگاه لندن و از سال 1344 به مدت هشت سال به تناوب در مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا به تدريس زبان و ادبيات فارسي ، تاريخ تمدن ايران و فلسفه و كلام اسلامي پرداخت. در بازگشت ، مدتي در حوزه علميه قم عهده دار تدريس « روش تصحيح انتقادي و نشر متون اسلامي » بود. استاد محقق در سال 1361 از سمت استادي دانشگاه تهران بازنشسته گرديد و پس از آن در دانشگاه هاي مشهد ، امام صادق ( ع ) ، تربيت مدرس ، الزهرا و شهيد مطهري تدريس كرده است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مهدي محقق در سال 1347 شعبه ي مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا را در تهران تأسيس كرد. وي همچنين در بنيان گذاري « دائره المعارف تشيع » و « دائره المعارف اسلامي » هم سهمي داشته است. او در كانادا پيشنهاد تأسيس

كرسي « فكر شيعه » را ارائه نمود و خود وي نيز عهده دار آن گرديد و فلسفه و كلام و اصول فقه شيعه تدريس نمود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي محقق در چندين كنگره بين اللملي و ملي شركت نموده و در همه ي آنها خطابه ايراد كرده است ، كه از آن جمله عبارتند از: كنگره مؤتمر اسلامي ( قاهره - 1334 ) ، انجمن شعر لندن ( 1340 ) ، سمينار مقايسه ي گرامر زبان هاي سامي ( دانشگاه لندن - 1341 ) ، سمينار ميراث مشترك فرهنگي ايران و پاكستان و تركيه ( تهران - 1343 ) ، انجمن آمريكايي خاورشناسي ( فيلادلفيا - 1345 ، نيوهاون - 1346 و دانشگاه بركلي كاليفرنيا - 1347 ) ، كنگره بين المللي مستشرقين ( ميشيگان - 1346 ) و هفته ي فرهنگي ايران ( دانشگاه مك گيل مونترال - 1346 ). وي علاوه بر تأليف چندين كتاب ، مجموعه مقالاتي را نيز به زبان هاي فارسي ، عربي و انگليسي در ايران و كشورهايي همچون لبنان ، سوريه ، هند ، پاكستان ، به رشته ي تحرير درآورده است كه از آن جمله ، انتشار مقالات متعدد در مجلات دانشكده ادبيات ، يغما ، راهنماي كتاب ، فرهنگ ايران زمين ، آستان قدس رضوي ، وحيد ، مهر ، الاخاء و نشريه ي كتابخانه ي مركزي دانشگاه مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : مهدي محقق مميزه و مشخصه فرهنگ اسلامي نسبت به ساير فرهنگها را اين مي داند كه هيچوقت دروازه هاي فرهنگ اسلامي بسته نبوده و هميشه ازخاصيت تسامح براي

پذيرفتن فكر تازه و جديد برخوردار بوده است . بدان علت آنچه از علوم و معارف و دانستني هاو دانش ها كه مفيد تشخيص داده شده بود ، از ملت هاي مختلف گرفته شده است ، اين علوم و معارف را از يوناني ،سرياني ، سانسكريت ترجمه كردند و در حقيقت تكامل و ترقي فرهنگ اسلامي را دراين دانستند كه آن را به موضوع خاصي منحصر نكنند .

جوائز و نشانها : مهدي محقق برگزيده همايش طرح سپاس درسال 85 در فرهنگسراي ابن سينا مي باشند.

چگونگي عرضه آثار : مهدي محقق، درباره اولين كتاب خود وجوه قرآن اين چنين ميگويد: \ اولين كتاب من «وجوه قرآن» ازحبيش بن ابراهيم تفليسي، پزشك، لغت شناس و قرآن شناس درسال ???? منتشرشد. من اين كتاب را تصحيح كردم، مقدمه نوشتم و «وجوه قرآن» را توضيح دادم. دراين كتاب لغات قرآن يك به يك ذكرمي شود كه به چه معنايي آمده و بعد آيه اش هم ذكرمي شود. كساني كه در حوزه قرآن مطالعه مي كنند و درزمينه تفسير كارمي كنند، اين كتاب مورد نيازشان خواهدبود. «وجوه قرآن» از علومي است كه هميشه موردتوجه مفسران و دانشمندان قرآن شناس بود. «وجوه قرآن» درقرن هفتم نوشته شده و از نسخه هاي خطي نادر و منحصر به فردي بود كه مرحوم مجتبي مينوي، زماني كه رايزن فرهنگي ايران درتركيه بود، ميكروفيلم اين كتاب و حدود پنج هزاركتاب ديگر را براي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران هديه آورد. اين اثر درهمان دوره با سرمايه دكتر يحيي مهدوي چاپ شد كه حقوق دانشگاهي اش را وقف چاپ آثار علمي و خطي كرده بود و تفسير سورآبادي و وجوه

قرآن به اين صورت چاپ شد. كتاب «تأثيرقرآن دراشعار ناصرخسرو» نيز از آثار وي است كه درباره اين اثر اين چنين ميگويد: \تأثيرقرآن در آثار ناصرخسرو خيلي بيشتر و آشكارتر است. هم ناصرخسرو و هم حافظ هردو قرآن را ازحفظ بودند. حافظ مي سرايد «قرآن زبربخوانم با چهارده روايت» و يا «به قرآني كه اندرسينه داري» و... ازآن طرف هم ناصرخسرو مي گويد «كتابت زبردارم اندرضمير» و... تأثير قرآن در آثار ناصرخسرو به شكل استفاده از مضامين قرآني، استفاده از لغات قرآني است. وي درباره كتاب شرح و تفصي پانزده قصيده ناصرخسرو نيز ميگويد: \ اين كتاب بعدها تبديل به شرح و تفسير سي قصيده شد و جزو كتاب هاي درسي دانشگاهي است. ناصرخسرو عالم به علوم زمان خودش بود. آثارش تجسمي از فرهنگ غني اسلامي است و از قرآن، از حديث، از اوستا و عهدعتيق استفاده كرده است. از فلسفه يونان هم بهره مي گيرد. ناصرخسرو شاعر جامع الاطرافي بود كه تربيت شده فرهنگ غني اسلامي بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بستان الاطباء

2 بيست گفتار در مباحث فلسفي و كلامي

3 تأثيرقرآن در اشعار ناصرخسرو

4 تحليل اشعار ناصر خسرو

5 ترجمه ي شرح منظومه ي غررالفرائد سبزواري

ويژگي اثر : به انضمام مقدمه ي فارسي و انگليسي و اصطلاحات.

6 تصحيح كتاب « مفتاح الطب و منهاج الطلاب »

ويژگي اثر : با همكاري

محمد تقي دانش پژوه ( كتاب برگزيده سال )

7 تعليقات ، مقدمه و تصحيح اشترنامه عطار

8 تعليقات ، مقدمه و تصحيح وجوه قرآن تفليسي

9 شرح الهيات شفا ملا مهدي نراقي

10 شرح باب حادي عشر علامه حلي

11 شرح مشكلات و مقدمه بر پانزده قصيده از ناصرخسرو

12 شيعه درحديث ديگران

13 فيلسوف ري

14 فيلسوف ري محمدبن زكرياي رازي

15 مقدمه در شرح احوال و آثار و افكار السيره الفلسفيه رازي

16 مقدمه و فرهنگ لغات لسان التنزيل

17 وجوه قرآن

18 يادنامه اديب نيشابوري

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :

بانك رسانه ها- روزنامه ايران- 25-12-1381 "امروز با دكترمهدي محقق"ا2برگزيدگان علمي و فرهنگي كشور ، دفتر شوراي جذب نخبگان ، 255 _3كيهان فرهنگي ،شماره 3 ، خرداد 13664مجله ي دانشكده ادبيات و علوم انساني ، سال شانزدهم ، شماره ي 1و 2 ، آذر 13475ميز گرد /فرهنگ و تمدن اسلامي ، نامه فرهنگ . سال سوم ، شماره چهارم . شماره مسلسل 12 ، زمستان 1372 ، ص13

محققي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام استاد بزرگوار مرحوم حاج محمد محققى لاهيجانى از علماء ابرار و فضلاء اخيار در علوم جديده استاد و داراى

رتبه دكترا و در علوم قديمه مجتهد و مدرس سطوح عالى معقول و منقل بوده اند.

در سال 1328 ق در لاهيجان متولد شده و پس از رشد و خواندن دروس جديد تا پايان متوسطه و گرفتن ديپلم به دروس قديمه پرداخته و براى تكميل آن به شهر مقدس مهاجرت و چندين سال در آنجا اقامت و سطوح اوليه و وسطى را خوانده و پس از آن به قم آمده و سطوح را در نزد ميرزا محمد همدانى و آيت الله خوانسارى و ديگران تكميل نموده و به درس آيت الله العظمى حايرى شركت و بعد از فوت آن مرحوم در اثر فشار زندگى و دولت وقت چندى به تجارت پرداخته تا در سفرى كه به شهر رى آمده و در خدمتشان به ديدن مرحوم آيت الله مجاهد حاج شيخ محمدتقى بافقى رفتيم و ايشان را شناختند بياناتى كردند كه مرحوم محقق را تحت تاثير قرار داده در مراجعت به قم كار را تعطيل و مجدانه مشغول به تدريس علوم عقلى و نقلى و هيئت و تشريح شدند تا اينكه ابوالزوجه ايشان آقاى مدرسى كه يكى از علماء محترم يزد بودند فوت نموده و ايشان عزيمت يزد كرده و چندى در مسجد آن مرحوم اقامه جماعت و ترويج دين و تربيت عده اى از جوانان را نموده تا در سال 1371 قمرى كه مهاجرت به تهران و چند سالى به تدريس در دانشكده معقول و منقول و هم وظائف ديگر روحى و دينى نموده تا در سال 1375 ق از طرف زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى اعزام به آلمان غربى و هامبورگ گشته و در آنجا مسجد بزرگ اسلامى آلمان را بنا

و صدها نفر پرفسور و دكتر و مهندس را مسلمان و به آئين جعفرى آشنا نموده و خدمات بزرگ ديگر انجام داده و منشوراتى به زبان آلمانى و غيره در مبانى و حقايق اسلامى منتشر و موجب توجه مردم اروپا گرديده كه يكى از علماء مسيح گفته بود كه اگر استاد محققى در آلمان بماند ملت اروپا را عموما و يا اكثرا به اسلام مى كشد.

آن مرحوم تا يكسال بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردى در آنجا مانده ولى در سال 1383 ق به واسطه بعضى از حوادث ناچار به مراجعت گرديده و در قم سكونت گزيده و با متانت طبع و آقائى زندگى كرده تا در بيست و هشت ج 1389 1 ق كه به سكته قلبى دارفانى را وداع و در مقبره ابوحسين (بقعه علماء) مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

محلاتي، ذبيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1406 -1310 ق)، عالم دينى، متكلم، خطيب و محقق. در محلات به دنيا آمد. پس از نشو و نما و تحصيل مقدمات در زادگاهش، نزد شيخ عبدالحسين كبير، به همراه مادر براى تكميل علوم به نجف رفت. او در محضر علامه نايينى و آيت اللَّه ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر و آيت اللَّه جواد بلاغى تلمذ كرد و همچنين از اساتيدى چون آيت اللَّه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه ميرزا آقا اصطهباناتى و آيت اللَّه شيخ عبدالحسين رشتى و ديگران بهره برد تا به مراتب علمى نايل شد و از اساتيد بزرگ نجف اجازه اجتهاد و روايت گرفت. سپس در سامراء ساكن گرديد و به بحث و تأليف مشغول شد و در ضمن آن از بحثهاى رجال و

حديث و درايه آيت اللَّه ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شد. در 1376 ق به ايران بازگشت و در تهران ساكن گرديد و به تأليف و امامت جماعت پرداخت. از آثارش: «رياحين الشريعة»، شرح حال زنان دانشمند شيعه، در شش مجلد؛ «اختران تابناك»؛ «مأثر الكبراء فى تاريخ سامراء»، به عربى؛ «الحق المبين»، در قضاوتهاى اميرالمؤمنين (ع)؛ «شمس الضحى»؛ «قرةالعين»، در حقوق والدين؛ «كشف العثار»، در مفاسد خمر و قمار؛ «كشف الغرور»، در مفاسد بى حجابى؛ «كشف البنيان عن جنايات عثمان»؛ «كشف حقيقت»؛ «كشف الغاشية»؛ «كشف الهاوية»، در جنايات معاويه؛ «لطائف الحكايات»؛ «كشف المغيبات»؛ «فرسان الهيجاء»؛ «وقايع الايام»، در هشت مجلد كه سه مجلد آن «مجالس الواعظين» نام دارد؛ «الكلمة التامة»، در احوال اكابر عامه.[1]

حاج شيخ ذبيح الله محلاتى عسكرى تهرانى از علماء اعلام و محدثين گرام و وعاظ والامقام و نويسندگان بنام معاصرند در تهران تولدش در محلات واقع شده و مهاجرت به عراق و نجف اشرف نموده و سطوح را از مدرسين عالى نجف فراگرفته و به درس خارج آيات عظامى چون مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله حاج شيخ جواد بلاغى و ديگران حاضر شده و در كاظمين از مرحوم آيت الله حاج سيد حسن صدر هم استفاده نموده و در سامره از رجال و حديث و درايه آيت الله ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شده و به افتخار مصاهرت آن مرحوم نائل گرديده آنگاه مهاجرت به تهران نموده و به ترويچ دين و تبليغ و نشر آثار و اخبار اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله

پرداخته و در مسجد مشيرالدوله واقع در خيابان اهل على خيابان مسكرآباد تهران نيز به

اقامه جماعت اشتغال دارند.

تاليفات مفيده و ارزنده بسيارى دارد كه اغلب آنها به طبع رسيده است و در حال حاضر در كثرت تاليف كم نظير مى باشند و آنها از اين قرار است:

1- رياحين الشريعه در احوال بانوان شيعه در 5 جلد مكرر به طبع رسيده است.

2- تاريخ سامره در سه مجلد كه دو مرتبه چاپ شده است.

3- كشف الاشتباه در كجرويهاى اصحاب خانقاه به طبع رسيده است.

4- كشف الهاويه در احوال و مطاعن معاويه به طبع رسيده است.

5- الحق المبين در قضاوتهاى اميرالمومنين عليه السلام كه تاكنون شش مرتبه به طبع رسيده است.

6- لطايف الحكايات به طبع رسيده است.

7- اختران تابناك به طبع رسيده است.

8- فرسان الهيجاه در دو مجلد مكرر به طبع رسيده است.

9- كشف حقيقت مشتمل بر فتاواى اهل سنت و قدح آنها به طبع رسيده است.

10- كشف الغرور در مفاسد بى حجابى و زيان آن. به طبع رسيده است.

11- كشف المغيبات مشتمل بر اخبار غيبيه. به طبع رسيده است.

12- كشف الغاشيه در زندگانى عايشه. به طبع رسيده است.

13- كشف البنيان در جنايات عثمان. به طبع رسيده است.

14- نارالله الموقده على الكافرين متضمن حمله هاى حضرت على عليه السلام.

15- قره العين- فى حقوق الوالدين.

16- كشف العمار يا كانون فساد الى ساحل نجات.

17- مطلوب الراغب در احكام ريش و شارب.

18- كشف التهمه.

19- السيوف البارقه.

20- وقايع الايام- يا مجالس الواعظين دو جلد.

21- شرافة الاسخياء و رذالة البخلاء.

و حدود 34 جلد كتاب ديگر در فنون مختلفه كه مخطوط و آماده طبع است.

فقيه، محقق.

تولد: 1271(1310 ق.)، محلات.

درگذشت: اسفند 1364.

علامه حاج شيخ ذبيح الله محلاتى مقدمات تحصيل را نزد شيخ عبدالحسين كبير در محلات به پايان رسانيد. سپس همراه با مادرش عازم نجف اشرف شد و در آنجا از محضر رجال علم و

حديث و درايه سود برد و در درس خارج اساتيدى چون شيخ مرتضى طالقانى، عبدالرحمان قزوينى، آيت الله عبدالحسين رشتى، آيت الله اصطهباناتى، حجت الاسلام سيد محمد فيروز آبادى، آيت الله سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ محمد جواد بلاغى، فاضل نيشابورى، شيخ صادق بروجردى، آيت الله نايينى، آيت الله سيد ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد حسن صدر شركت كرد. وى با اتمام تحصيلات، پس از يازده سال اقامت در نجف اشرف به سامرا رفت. در آنجا نزد آيت الله ميرزا محمد تهرانى و آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى باقى ماند و به تدريس در حوزه ى سامرا و مدرسه ى ميرزاى شيرازى پرداخت. در همين شهر است كه به فعاليت تحقيقاتى نيز پرداخت كه حاصل آن دو اثر است به نام هاى مآثر الكبراء فى تاريخ سامراء در دوازده جلد به زبان عربى (سه جلد آن در تهران به چاپ رسيده است) و الكلمة التامه فى تراجم اكابر العامه به فارسى در پنج جلد. دوره ى اقامت وى در شهر سامرا نزديك به بيست و پنج سال به طول انجاميد. وى در سال 1327 به تهران بازگشت.

از جمله آثار قلمى ايشان است: دايرة المعارف شش جلدى رياحين الشريعه (به فارسى و حاوى شرح حال بانوان دانشمند شيعه در زمينه علم و ادب و مذهب در تاريخ اسلام)؛ الحق المبين (در قضاوت هاى اميرالمؤمنين؛ اين كتاب به كرات به چاپ رسيده است)؛ اختران تابناك (در دو جلد)؛ فرسان الهيجاء (در ترجمه سيدالشهداء به ترتيب حروف در دو جلد)؛ قرة العين فى حقوق الوالدين؛ وقايع الايام (دو جلد)؛ لطايف الحكايات يا داستان هاى آموزنده (مشتمل بر 303 حكايت در 576 صفحه در دو جلد)؛ كشف الاشتباه (در

كجروى هاى اصحاب خانقاه)؛ كشف الهاويه (در احوال و مظالم معاويه)؛ كشف حقيقت (مشتمل بر فتاواى اهل سنت و در شرح حال بزرگان اهل سنت ابوحنيفه و مالك و شافعى و حنبلى)؛ كشف الغرور (در مفاسد بى حجابى و زيان آن)؛ كشف المغيبات (مشتمل بر اخبار غيبيه اميرالمؤمنين)؛ كشف الغاشيه (در زندگانى و هويت عايشه)؛ كشف البنيان (در ترجمه عثان بن عفان)؛ كشف العثار (در مفاسد شراب و قمار)؛ كشف الاكاذيب (در عجز خليفه ى دوم از پاسخ به مسائل)، كشف الخفاء (در خصوص تذكرة الاولياء)، كشف المنافع (در منافع و خواص حيوانات، نباتات و جمادات)؛ كشف زردشتى از طريقه (زردشتى) كشف التهمه؛ مطلوب الراغب (در احكام ريش و شارب)؛ السيوف البارقه (در رد صوفيه)؛ نارالله الموقده على الكافرين (يا جنگ هاى اميرالمؤمنين)؛ قلائد النحور (در حوادث ايام و شهور مشتمل بر وقايع دوازده ماه در هشت جلد)، مجالس الواعظين (در چهار جلد)، شمس الضحى (در نقل و تحويل سر مبارك سيد الشهداء) شرافة السخياء و رذالة البخلاء، ضرب شمشير بر منكر خطبه غدير؛ طعن سنان (در مناقشات احكام القرآن سيد ابوالفضل برقعى)، المعالى (در احياء العلوم غزالى)؛ امثال القرآن؛ بياض (در اشعار متفرقه)؛ خير الكلام (دو جلد در خصوص سيد احمد كسروى)؛ صندوق النفايس؛ كشكول؛ مجموعه كبيرى (عربى و فارسى)؛ نعم النصير (ترجمه ى بعضى از قسمت هاى كتاب الغدير).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (128 -127/ 25 ،6/ 19 ،122 ،44 ،42/ 18 ،165 ،152 -151 ،72/ 17 ،168/ 16 ،293 ،99/ 12 ،314 -313/ 11 ،285 ،38/ 7 ،255/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 716 -715/ 14)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 12، ص 39)،

معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1162/ 3).

محلاتي، فضل الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد فضل الله محلاتي : نماينده حضرت امام(ره) در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي

هجدهم تير سال 1309 شاهد تولد نوزادي بود كه بعدها در زمره عالمان مجاهد و خستگي ناپذير درآمد. خداي كريم به پدر و مادري مؤمن و خداجو، پس از پنج فرزند دختر، پسري عطا نمود. اين نوزاد را« فضل الله» نام نهادند. «ذلك فضل الله يوتيه من يشاء والله ذوالفضل العظيم، اين است فضل خدا كه به هر كه بخواهد مي دهد و خدا داراي فضلي بزرگ است.» پدر بزرگوار ش يكي از كسبه بازار بود كه علاوه بر كاسبي به كشاورزي نيز اشتغال داشت. «فضل الله» كم كم دوران كودكي را در دامن پرمهر پدر و مادر پشت سر گذاشت و در شش سالگي به مكتب رفت. پس از چندي حاج «غلامحسين» كه توانايي خواندن و نوشتن را نداشت، فرزند را به ياري طلبيده و از آن به بعد وي علاوه بر تحصيل به حساب و كتاب روزانه پدر نيز مي پرداخت. پس از طي دوران مكتب كه شش سال به طول انجاميد، «فضل الله» كه ديگر نوجواني پرشور و علاقه مند به تحصيل بود. به سبب جو مذهبي محلات و وجود عالمان برجسته در آن شهر، به تحصيلات حوزوي روي آورد. روايت اين بخش از زندگاني «فضل الل» از زبان خود وي شنيدني تر است:

« در شهر محلات در خانواده اي كاسب و كشاورز متولد شدم. پدر و مادرم بي سواد بودند. روي جو فرهنگي اي كه در آن موقع وجود داشت، نمي گذاشتند كه بچه ها به مدارس دولتي بروند. من در شش سالگي به مدرسه اي به نام ميرزا كه در واقع مكتب بود، رفتم. از

لحاظ تعليم قرآن و معارف اسلامي و معلومات عمومي در حد همان مدارس دولتي مطالب را به ما ياد مي دادند. پس از آنكه شش كلاس درس خواندم، پدرم ميل داشت كه كمكش كنم و دفتر دستكي كه نياز داشت، برايش بنويسيم. هم درس مي خواندم و هم به پدر و مادرم كمك مي كردم. به مغازه، باغ و صحرا مي رفتم ولي خودم ميل داشتم كه درسم را ادامه دهم. ليكن به مدارس دولتي راه نداشتم. معمولاً در هر محيطي انسان وقتي چهره هاي متدين و وارسته را مي بيند به آنها علاقه مند مي شود و كشش و جاذبه آنها انسان را به آن سمت جذب مي كند. در محلات كه شهري مذهبي بود، تابستانها عده اي از مراجع تقليد مي آمدند. مرحوم آيت الله سيد محمد تقي خوانساري، مرحوم آيت الله صدر و حضرت امام (ره) چند سال تابستان تشريف مي آوردند. در اين شرائط ناگاه عشق و علاقه اي بر من مستولي شد كه بروم طلبه شوم. پدرم مخالف بود و من در كتابهاي دعا جستجو مي كردم كه ببين چه دعايي موجب مي شود كه حاجت انسان برآورده شود.

يادم هست كه در همان سال عمل ام داوود را به جا آوردم. سه روز روزه ماه رجب با همان اعمال خاص و حاجتم اين بود كه پدرم راضي شود تا من طلبه شوم. بالاخره روي همين عشق به طلبگي، يكي دو سال در همان جا، پيش اهل علم درس خواندم و در ضمن به پدر و مادرم كمك كردم.

مقدمات و قدري از سيوطي و حاشيه را نزد مرحوم آيت الله شهيدي و بعضي از علماي محلات خواندم. يك بار كه آيت الله سيد محمدتقي خوانساري به آنجا تشريف آوردند، نزد ايشان

رفتم و با گريه و زاري گفتم كه مي خواهم طلبه شوم ولي پدرم راضي نمي شود. ايشان عموي مرا خواست و به وي گفت كه شما پدر ايشان را راضي كنيد، من هم ايشان را سرپرستي مي كنم.

عمويم توانست پدرم را راضي كند و من در سال 1324 عازم قم شدم. تازه چند ماهي از ورود آيت الله بروجردي به قم نگذشته بود كه من در آنجا مشغول تحصيل شدم. حاشيه و سيوطي را دوباره خواندم. حاشيه را نزد مرحوم حاج محمد آقا تهراني و سيوطي را نزد آشيخ عباس علي خواندم. معني را نزد آشيخ علي پناه اشتهاردي خواندم. در اين ايام سرپرست واقعي من مرحوم آيت الله محمد تقي خوانساري بود و به منزل ايشان رفت و آمد داشتم.»

در حاليكه بيش از پانزده بهار از عمر «فضل الله »نگذشته بود، حلاوت كسب علم و دانش وي را بر آن داشت كه از كانون گرم خانواده جدا شده و عازم شهر« قم» شود. از اين پس وي ديگر به صورت رسمي شروع به تحصيل دروس حوزوي نموده و به تكميل آنچه قبلاً در« محلات» آموخته بود، پرداخت. وي با دقت، سرعت، نظم و تلاشي ستودني به آموختن علوم اسلامي مشغول شد. مطول را نزد آيت الله «صدوقي»، معاني را نزد آيت الله «مطهري» و يك مقدار هم نزد آيت الله «مشكيني» فرا گرفت. بخش عمده شرح لمعه را نزد آيت الله« صدوقي» و مابقي را نزد حاج «اسدالله اصفهاني نورآبادي» خواند. با اتمام مقدمات و فراگيري سطح، ديگر وي را به نام شيخ فضل الله مي شناختند. وي در خاطرات خود به تفصيل در مورد ساير اساتيدي كه نزد آنان تلمذ نموده سخن مي گويد:

« بخشي

از رسائل، مكاسب و كفايه را نزد آقاي سلطاني خواندم. قدري از مكاسب را نزد آيت الله شيخ مرتضي حائري و مقداري از كفايه را نزد شيخ عبدالجواد اصفهاني و مرحوم مجاهدي تبريزي خواندم. اين تقريباً درسهاي سطح من بود، البته كمي هم نزد آشيخ محمدعلي كرماني خواندم. منظومه منطق را خدمت اشيخ مهدي حائري بودم. تفسير را قدري نزد حاج ميرزا ابوالفضل قمي رفتم. مقداري نيز در درس تفسير علامه طباطبايي شركت كردم، تا رسيدم به درس خارج.

خارج را دو سه سال به درس مرحوم آيت الله بروجردي رفتم، ولي اصولاً درس خارج را نزد امام خواندم. درس خارج من حدود ده سال طول كشيد كه عمدتاً خدمت امام رفتم و هم فقه و هم اصول را پيش امام خواندم.»

او از شاگردان، مريدان و ياران امام خميني (ره) بود. او نسبت به امام شناختي عميق و ارادتي عاشقانه داشت. مجذوب جاذبه هاي اخلاقي و عرفاني امام (ره) شده بود. از دوران نوجواني با امام (ره) و خانواده اش آشنا بود و آن هنگام كه به قم عزيمت نمود، منزلي در مقابل منزل امام (ره) در محله يخچال قاضي قم خريد. ايشان خود در اين باره مي گويد:

« انس من با امام (ره) زياد بود و يكي از راههاي ارتباطي من با امام (ره) مرحوم حاج آقا مصطفي بودند كه با ايشان بزرگ شدم. در آن زمان ايشان هم سن و سال من و متولد 1309 بود. امام (ره) تابستان كه به محلات مي آمدند، حاج آقا مصطفي سيزده چهارده سالش بود. من هم سيزده چهارده ساله بودم. با هم به باغ و گردش مي رفتيم و از همان زمان با آقا مصطفي

آشنا شدم. قم هم كه بوديم اين آشنايي باعث شد كه ما بتوانيم به منزل ايشان آمد و شد بيشتري داشته باشيم و انس بيشتري با ايشان پيدا كنيم. پدر زن من، مرحوم آيت الله شهيدي از دوستان امام بود. در محلات هم كه بودند امام بيشتر مي آمدند منزل ايشان، ارتباط خانوادگي هم داشتيم. در نتيجه انس زياد من به ايشان، علاقه من روز به روز به ايشان بيشتر مي شد. من در آن زماني كه به درس امام مي رفتم، بيش از همه وجهه اخلاقي و عرفاني ايشان براي من جاذبه داشت. من سالي كه به قم آمدم، ايشان درس اخلاق مي دادند؛ اصلاً از روز اولي كه به قم آمدم ايشان درس اخلاق مي دادند. اين قضيه يك سابقه اي داشت. ايشان به محلات كه تشريف آورده بودن،د يك ماه رمضان رأس ساعت پنج بعدازظهر مي آمدند و در مسجد جامع مي نشستند، مؤمنين هم مي آمدند و ايشان براي آنها درس اخلاق مي گفتند. همان درسهاي اخلاقي كه در كتاب اربعين حديث آمده است. يك مقدارش را هم استنتاخ كرده ام. جاذبه اي كه مرا به سوي درسهاي اخلاقي كه در سن چهارده سالگي در مسجد جامع آن مي نشستيم. در قم هم غروب روزهاي جمعه به مدرسه فيضيه تشريف مي آوردند و آن درس اخلاق را مي گفتند. واقعاً اين درس اخلاق انسان را از گناه بيمه مي نمود.»

مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي در رابطه با اين ويژگي شهيد محلاتي مي فرمايند:

« يكي ديگر از خصوصيات شهيد محلاتي عشق و ارادت وافر به امام (ره) بود. به قدري ايشان به امام علاقه داشت و اعتقاد به نظرات امام داشت كه هر موقع امام يك چيزي را بيان

مي فرمودند، مثل يك امر تعبدي برايش لازم الاجرا بود.

اعتقاد و ارادت ايشان به امام به نظر من يكي از عوامل تحرك مستمر و خستگي ناپذير ايشان بود. امام هم به ايشان علاقه داشتند و خيلي احترام قائل بودند و به او محبت داشتند و به عنوان يك فرد مورد اعتماد به وي نظر مي كردند.»

در سال 1331 با نظر خانواده تصميم به ازدواج گرفت. در اين دوران كه وي مشغول فراگيري علوم اسلامي در شهر« قم» بود، عازم« محلات» شد و با دختر مرحوم آيه الله سيد «جلال شهيدي محلاتي» ازدواج نمود. مدتي در «محلات» ماند، سپس عازم« قم» شد. دو سال اول زندگي در« قم» را به همراه همسرش در منزل استيجاري گذراند تا اينكه موفق به خريد منزلي روبروي منزل امام (ره) در محله يخچال قاضي شد.

شهيد محلاتي در اوايل سال 1340 به عنوان نماينده آيه الله بروجردي عازم «تهران» شد و براي هميشه در آنجا اقامت گزيد. در «تهران» علاوه بر انجام امور تبليغي و نشر فرهنگ و معارف اسلامي به ادامه تحصيل خود نيز پرداخت. ايشان در خاطرات خود مي گويد:

« در سال 1339 و اوايل سال 40 بود كه به تهران آمدم. البته در تهران هم، درسم را ادامه دادم. مدتي به درسهاي آيه الله سيد احمد خوانساري مي ر فتم. همچنين صبح زود به درس آيه الله آملي مي رفتم و در مدرسه مروي هم با آقاي انواري و بعضي از دوستان ديگر مباحثه داشتيم. گاهي هم به درس آقاي آشتياني مي رفتم. البته اسفار را هم نزد آقاي رفيعي خواندم. آقاي رضي شيراز بود، آقاي مهدوي بود، آقاي جوادي بود و عده اي ديگر و ضمناً درس خصوصي هم

در مدرسه مروي خدمت آقاي مطهري داشتيم كه بخش سفر نفس از اسفار را نزد ايشان خوانديم. در سطح نيز مدتي با شهيد قدوسي مباحثه مي كردم. با آيه الله محمد تقي كشفي بروجردي، آقاي شيخ مهدي قاضي و آقاي سيد هاشم رسولي هم مباحثه مي كردم.»

مراوده و همنشيني با شخصيتهاي برجسته و ظلم ستيزي چون امام خميني (ره)، مرحوم آسيد محمد تقي خوانساري و شهيد نواب صفوي باعث گرديد تا شهيد محلاتي از ابتداي جواني سري پرشور داشته و پيوسته در مقابل ستمگران ايستادگي نموده و سرتعظيم فرود نياورد. از اين جهت است كه مي بينيم اولين برگ از پرونده سياسي او در ابتداي جواني درمخالفت با آوردن جنازه رضاخان به« قم »رقم مي خورد. ايشان وجود چنين روحيه اي را در خود نتيجه حشر و نشر و ارتباط با بزرگاني كه نام آنها به قلم آمد، مي داند. وي در خصوص آيه الله خوانساري چنين مي گويد:

« مرحوم آيه الله محمدتقي خوانساري داراي روحيه اي فداكار و مبارز بود و در جنگ عراق و انگلستان به همراه مرحوم آيه الله كاشاني- در زمان ميرزاي شيرازي- شركت كرده و مرد بسيار باتقوايي بود. به مبارزه هم معتقد بود. در نتيجه من اين روح مبارزه را در درجه اول از ايشان گرفتم.»

در جاي ديگر شهيد نواب را نيز مؤثر مي داند:

« اينجا بايد بگويم كه مرحوم نواب صفوي يك حق بزرگي به گردن من دارد و آن اين است كه اين روحيه را او به من داد؛ يعني او بود كه با تأثير نفسي كه داشت، با هر كسي برخورد مي كرد و با او مأنوس مي شد، نه تنها او را شجاع بار مي آورد بلكه آن چنان تحولي در آدم به وجود

مي آورد كه در رابطه با انجام وظيفه از هيچ چيز وحشت نداشته باشد.»

چندي پس از ورود به قم از طريق مرحوم آيه الله «سيد محمدتقي خوانساري »با فدائيان اسلام ارتباط يافت و به طور مشخص در سال 1327 ش به جرگه آنان پيوست. ايشان در اين باره مي گويد:« يكي دو سال كه قم بودم و منزل آسيد محمدتقي خوانساري آمد و شد داشتم، با مرحوم نواب صفوي آشنا شدم. مرحوم نواب صفوي نفس عجيبي داشت كه با هر كس انس پيدا مي كرد، در او يك حالت روحي خاصي پديد مي آمد. اشخاص را خيلي تشجيع مي كرد و جاذبه داشت. روي همين جاذبه مرا هم به خودش جذب كرد و من چند سالي با فدائيان اسلام همكاري مي كردم و در كنار درسي كه مي خواندم مبارزه را هم شروع كردم.

اولين برنامه مبارزه من كه همگام با فدائيان اسلام بود، مبارزه با آوردن جنازه رضاخان به ايران بود. شاه نه تنها مي خواست حكومت خودش را تثبيت كند بلكه مي خواست افكار پدرش را هم زنده كند. بنابراين فدائيان اسلام به مبارزه برخواستند و طبق جلساتي كه محرمانه داشتيم، تصميم گرفتيم فجايع رضاشاه در مدرسه فيضيه بيان شود. قرار شد غسل شهادت بكنيم. نفرات تعيين شده به ترتيب عبارت بودند از: سيد هاشم حسيني كه قرار شد او اول برود روي سنگ مدرسه فيضيه بايستد و صحبت كند. يك اعلاميه مجملي هم در قم پخش شد به اين مضمون كه در ساعت پنج بعد از ظهر فردا خورشيد روحانيت نورافشاني مي كند. آن روز را همگي روزه گرفتيم. نفر اول سيد هاشم بود، من نفر پنجم ششم بودم. سنم شايد هجده سال بود. سر

ساعت پنج كه شد، او رفت روي سنگ ايستاد و شروع كرد به بيان فجايع دوران رضاشاه كه يك عده اي هم سر و صدا كردند. متولي وقت آمد جلوي ايشان را بگيرد، ولي مطلب روشن بود كه چه مي خواهند بگويند و مبارزه شروع شد. به اين ترتيب هر روز در مدرسه فيضيه يك نفر صحبت مي كرد و طلبه ها جمع مي شدند. كار به جايي رسيد كه با تهديدهايي كه كرديم- هنگام عبور دادن جنازه از خيابانهاي قم- از معممين حتي يك نفر حاضر نشد در خيابان باشد. براي رژيم خيلي آبروريزي شد. براي او كه فاتحه گرفتند، از طرف دولتيها يك نفر رفت سخنراني كرد. طلبه ها فوري عمامه اش را برداشتند و كتكش زدند و مخصوصاً از حوزه بيرونش كردند تا اينكه نيروهاي شهرباني از ديوار آمدند و از دست طلبه ها نجاتش دادند و بعد من و رفقايم را دنبال كردند. هرجا كه مي رفتيم مأموران آگاهي قم دنبال ما بودند و پرونده و سابقه سياسي من اولين برگه اش از همانجا شروع شد.»

حجه الاسلام سيد علي اكبر محتشمي در خاطرات خود در اين باره مي گويد:

« وقتي خبر انتقال جنازه رضاخان به گوش نواب مي رسد، به سوي قم حركت مي كند. در آنجا بعد از درس آيت الله بروجردي در مدرسه فيضيه شروع به سخنراني مي كند و از مظالم و جنايات رضاخان سخن مي گويد. او اظهار مي كند: « ارواح شهداي ما منتظر آن روزي هستند كه بتوانيم انتقام خون آنها را حداقل از بازمانده او بگيريم؛ اين كار را نكرديد هيچ، ناظر آوردن جنازه او هم باشيم!! و ادعا كنيم سرباز امام زمان (عج) هم هستيم... » پس از اين سخنراني به

تهران بر مي گردد. بچه ها هر روز كارشان اين بود كه عليه شاه و دودمان پهلوي سخنراني و تظاهرات مي كردند. سيد عبدالحسين واحدي آقا سيد هاشم حسيني و شيخ فضل الله محلاتي كارگردان اين برنامه ها در قم بودند.»

رژيم اشغالگر قدس پس از جنايات فراوان در سرزمينهاي اشغالي و ماجراي ديرياسين، در سال 1949م از طرف بيشتر كشورها به رسميت شناخته شد و در همان سال به عضويت سازمان ملل متحد درآمدو پنجاه و نهمين عضو سازمان ملل شد. رژيم شاه هم كه تحت سيطره آمريكا قرار داشت، به بهانه حفظ حقوق اتباع ايراني مقيم اسرائيل در اسفند ماه 1328 رژيم صهيونيستي را به رسمت شناخت. اين اقدام رژيم شاه از طرف فدائيان اسلام محكوم و به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. شهيد محلاتي در توضيح اين ماجرا مي گويد:

« مرحوم نواب يك روز بعد از ظهر در مدرسه فيضيه سخنراني كرد و گفت: اگر مي خواهيم اسرائيل را ساقط كنيم بايد از تهران شروع كنيم، يعني بايد اول رژيم پهلوي را از بين ببريم تا بتوانيم با اسرائيل بجنگيم. وقتي شهيد نواب ازمدرسه خارج شد او را دستگير كردند و يارانش را هم تعقيب كردند. ولي ما با سر و صدا و تظاهرات، طلبه هاي جوان و داغ را جمع كرديم و رفتيم منزل مرحوم آيت الله خوانساري و گفتيم كه ما مي خواهيم برويم به كمك فلسطينيها و به جنگ اسرائيل. يادم هست كه آنجا دفتري آوردم و شروع كردم به اسم نويسي كه برويم به جنگ اسرائيليها. ولي خوب صدايمان به جايي نرسيد و ما را تعقيب كردند و دستگير كردند و زدند.»

شهيد« محلاتي» به جهت ارتباط با فدائيان اسلام با

آيه الله« كاشاني» نيز آشنا شد و پس از بازگشت آيه الله «كاشاني» از تبعيد، خود را به ايشان معرفي نمود. رفت و آمد و ارتباط با ايشان كم كم فزوني يافته تا حدي كه شهيد «محلاتي» به عنوان نماينده ايشان مأموريت يافت تا به شهرهاي مختلف سفر كند. از جمله اين مأموريتها سفر به« آذربايجان» و انتخابات دوره هفدهم بود كه شرح آن را از زبان خود ايشان نقل كنيم:

« در جريان انتخابات دوره هفدهم كه روابط آيت الله كاشاني با مصدق هنوز خوب بود، به آذربايجان رفتم و چهارماه در آذربايجان ماندنم و به عنوان نماينده از طرف ايشان مأمور شدم در انتخابات شركت كنم. من مقلد مرحوم سيد محمدتقي خوانساري بودم و ايشان اعلاميه دادند كه در انتخابات شركت كنيد. از مرجعمان مجوز شرعي داشتم. من در آنجا هم منبر مي رفتم و هم درباره انتخابات و مسائل مربوط به آن مبارزه مي كردم. هفده روز يا بيشتر در مسجد جامعه تبريز من به زبان فارسي سخنراني كردم و يكي از آقايان هم به نام سيد مرتضي موسي به زبان تركي و از راديو پخش مي شد. بيست و پنج روز در سراب مبارزه كردم تا بهادري را از آنجا بيرون كرديم. به اردبيل، مشكين شهر، مراغه و شهرهاي مختلف آذربايجان رفتم و سخنراني كردم تا انتخابات دوره هفدهم تمام شد. دو گروه در آنجا مبارزه مي كردند. تيپ جبهه ملي و آيه الله كاشاني نقطه مقابل سلطنت طلبها بودند. در انتخابات تبريز نه نفر وكيل مي خواستند كه پنج نفر از ما انتخاب شد، چهار نفر از آنها. اينها ناراحت شدند و روز بعد از رأي گيري سلطنت طلبها ريختند توي مسجد جامع.

رئيس شهرباني وقت سرتيپ نخعي و فرمانده لشگر سرلشكر مقبلي بود. اينها سلطنت طلبها را مسلح كرده بودند و ريختند توي مسجد و آنها آمدند براي كشتن من و شروع كردند به تيراندازي به طرف من. من افتادم روي زمين كه تير به من نخورد. يك عده از مردم فرار كردند، يك عده ديگر دور مرا احاطه كردند و به مقابله برخاستند. هدف آنها من بودم. الحمدلله خدا نخواست و سالم ماندم و مرا از نقطه اي فراري دادند.»

از ميان اسناد موجود در اين رابطه، تنها به سندي كه حاوي گزارش سپهبد يزدانپناه، وزير جنگ به نخست وزير است، اشاره مي كنيم:

« جناب آقاي نخست وزير محترماً رونوشت گزارش تلگرافي فرمانده لشگر 3 تبريز راجع به سخنراني محلاتي نام در مسجد جامع تبريز كه نسبت به مقام سلطنت و عمليات دولت بدگويي و اهانت هايي نموده. ضمناً نامبرده را نماينده آقاي كاشاني معرفي نموده اند. براي مزيد استحضار خاطر عالي به پيوست تقديم مي گردد و تصديق افزا مي گردد بالأخره اشخاصي كه به ولايات رفته و براي اجراي مقاصد سوء، خود را نماينده و فرستاده آقاي كاشاني معرفي مي نمايند، معلوم نيست مقصود و هدفشان چيست و آيا واقعاً از طرف كاشاني فرستاده مي شوند و يا به نام ايشان مي خواهند جلب توجه نموده و رفتار و كردار ناپسند خود را تحميل به اهالي نمايند و در اين مقوع حساس كه تمام اوقات دولت معروف به حسن جريان انتخابات مي باشد كه به صورت خوش خاتمه پذيرد، عدم جلوگيري از رفتار و گفتار اين قبيل اشخاص بيشتر باعث تشنج و تهييج افكار عامه شده و موجبات عدم امنيت را فراهم مي نمايد و عاقبت كار معلوم نيست

چه خواهد شد. عليهذا مستدعي است امر فرمايند به طور كلي در اين مورد تصميمات مقتضي اتخاذ گردد تا از اين گونه جريانات به طور مطلوب جلوگيري به علم آيد.

وزير جنگ- سپهبد يزدان پناه

در اواخر سال 1331 حزب توده دست به ماجراجويي جديدي حول محور فردي به نام سيد علي اكبر برقعي زد كه نهايتاً منجر به درگيري و حمله پليس به مردم و طلاب حوزه علميه شد. شهيد محلاتي تفصيل اين ماجرا را در آخرين مصاحبه خود بيان نموده است:

« يك آقايي به نام سيد علي اكبر برقعي بود كه مشاعرش هم خوب كار نمي كرد. از كساني بود كه شعار صلح مي داد و توده اي ها را تقويت مي كرد و گروه هاي چپ گرا در قم دور او بودند و از طرف دولت مصدق هم آزادي داشت. اين فرد به كنفرانس صلح وين رفته بود. در موقع مراجعت توده اي ها و چپي ها و ملي گراهاي آن روز به استقبالش رفتند و يكسره او را به حرم آوردند. وقتي وارد حرم شدند، شروع كردند به تظاهرات و چند نفري شعار عليه اسلام، قرآن و آيه الله بروجردي دادند. حالا آنها مأمور بودند يا غيره، نمي دانيم ولي اين بار باعث شد كه احساسات مردم برانگيخته شود و در آن زمان من يكي از آنها بودم كه رفته بودم بالاي ديوار همين جلوي صحن و سخنراني كردم. مرحوم تربتي هم سخنراني كرد. بعد هم جلوي در فرمانداري مردم را تحريك كرديم. حرف ما اين بود كه برقعي بايد برود بيرون، ما مي گفتيم فرماندرا بايد جواب بدهد. جواب ندادند، مردم عصباني شدند، آنها گاز اشك آور انداختند كه مردم را پراكنده كنند و درگيري شهرباني با مردم و طلاب

آغاز شد. روز قبلش هم يك نفر كشته شده بود كه بردند براي دفن و عده اي هم مجروح شدند، ولي شايع بود كه عدة زيادي كشته شدند. البته يك نفر به نام سرتيپ مدبر از طرف دولت مصدق براي رسيدگي به اين مسئله آمد و جاها را براي كشف جنازه ها بررسي كردند. رفتيم منزل آيت الله بروجردي و چند تا از مخبرين هم از تهران آمدند و يك مصاحبه اي هم از من در روزنامه ترقي آن موقع چاپ شد.

وقتي رفتيم پيش مرحوم آيت الله بروجردي، ايشان فرمودند: برويد پيش آقاي خميني، برويد پيش ايشان. من اينها را بردم منزل آيت الله خميني و در آنجا ايشان مسائلي را مطرح كردند كه اين قصه بايد رسيدگي شود و بعد هم من مصاحبه كردم. به هر حال چند روز تظاهرات بود و همان موقع سيد علي اكبر برقعي را هم به يزد تبعيد كردند. البته آن موقع نمي دانستيم بعضي ها به كجا و كي وابسته بودند، ولي من الان كه مطالعه مي كنم مي فهمم الان تحليلم غير از دركمان در آن موقع بود، آن موقع ما يك ظاهري را مي ديديم، اما باطنش چيز ديگري بود. يعني ممكن بود بسياري از آن افرادي كه در لباس توده اي ها شعار مي دادند، اينها واقعاً انگليسي باشند يا آمريكايي. آن موقع ما طلبه هاي جوان و داغ بوديم، كسي به قرآن اهانت كرده، به آقاي بروجردي اهانت كرده، ما هم مي گفتيم پدر اينها را در مي آوريم.»

در تاريخ 16 مهرماه 1341 خبر تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي در هيئت دولت در روزنامه منتشر شد. به موجب اين لايحه قيد اسلام از شرائط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان برداشته و در

مراسم تحليف به جاي قرآن كريم، كتاب آسماني قرار داده شده بود. پس از رسيدن روزنامه ها به قم، مراجع و مقامات روحاني از جمله امام خميني (ره) همان شب جلسه اي در منزل آيت الله شيخ مرتضي حائري تشكيل دادند و به بحث و تبادل نظر پرداختند. در نتيجه هر يك از مراجع تلگرافي به شاه مخابره كردند. شاه در پاسخ تلگرام مراجع، موضوع را به نخست وزير و دولت محول كرد. شهيد محلاتي در خاطرات خود پس از نقل واقعه انجمنهاي ايالتي و ولايتي به نقش خود در اين ماجرا اشاره مي كند:

« پس از ارجاع موضوع به نخست وزير، امام خميني (ره) يك تلگراف و يك نامه هم براي اسدالله علم نه به عنوان نخست وزير، بلكه آقاي اسدالله علم فرستادند و بايد بگويم كه آن تلگراف را به من دادند و من كارم ديگر از همان موقع شروع شد كه رابط بين ايشان بودم و آقايان قم. در اين مبارزه نوعاً اعلاميه ها را از ايشان مي گرفتم و به تهران مي آوردم. در تهران يك ارگان مخفي داشتيم كه در رأسش مرحوم حاج حسين آقا مصدقي در بازار بود ايشان كاغذ فروش بود و با چاپخانه ها ارتباط داشتند. من اعلاميه ها را مي آوردم و به حاج حسين آقا مصدقي مي دادم و آقاي مصدقي هم مي برد براي چاپ. بعضي اوقات شب تا صبح در چاپخانه بوديم. يك شب هم همان اعلاميه هاي خطاب به اسدالله علم را چاپ مي كرديم. يادم هست كه پليس آمد و چاپخانه چي فوراً با چكش به جان ماشين چاپ افتاد. گفتند: چكار مي كنيد؟ گفت: من بدبختم، من بايد فردا كار كنم و ماشين خراب است، دارم ماشينم را درست مي كنم. مأمور آمد

نگاه كرد و در را بست و برگشت. در را باز از پشت قفل كرديم و شروع كرديم به چاپ كردن اعلاميه امام كه پس از توزيع خيلي صدا كرد. ايشان مي فرمودند: وعاظ را جمع كنيد. ما هم اعلاميه هاي ايشان را چاپ مي كرديم و هم كار من اين بود كه ما وعاظ را دعوت مي كرديم و پيغامهاي ايشان را به آنها مي داديم. گاهي كه ايشان اعلاميه اي مي نوشتند، مي آورديم كه در منبر خوانده شود و خوانده مي شد. حتي در مسجد ارك جلسه اي بود كه اگر شما آن اعلاميه را ديده باشيد، يك اعلاميه تندي بود كه آخر هم الم تر كيف بود و آقاي فلسفي روي منبر گفت: اين را دم بدهيد. همه دم دادند، به هر صورت اين مبارزه اوج گرفت و پيروز شد. در قضيه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، دستگاه حاكم آنقدر وحشت كرده بودند كه وقتي دولت تصويب نامة انجمنهاي ايالتي و ولايتي را لغو كرد، متن آن اعلاميه را كه در مورد الغاي آن تصويب نامه مي خواستند منتشر كنند، پيش ازچاپ به من دادند. من رفتم قم و آن را به امام نشان دادم. امام آنرا خواندند، در حالي كه روزنامه ها هنوز چاپ نكرده بودند، بعد تلفني براي آقايان ديگر هم خواندند و گفتند خوب است. ديگران هم قبول كردند، آنوقت در روزنامه ها چاپ شد.»

محلاتي، كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ق)، شيميدان، داروساز، استاد، مترجم و شاعر، متخلص به شيوا. معروف به شيمى. برادر نصير الاطباء و پدر دكتر محمود شيمى و جد خاندان شيمى است. ميرزا كاظم از شاگردان دوره ى اول دارالفنون و از نخستين گروه محصلين اعزامى به اروپا در زمان ناصرالدين شاه بود. وى در

رشته ى طبيعى و داروسازى تحصيل كرد و از محصلين خوب بود به طورى كه در گزارش سال اول مدرسه نام او و باقرخان بن هادى خان شيرازى در روزنامه ى «وقايع اتفاقيه» درج شد. پس از بازگشت از اروپا به سمت معلم شيمى در دارالفنون انتخاب شد و حدود چهل سال در آن مدرسه به جاى معلم خود تدريس كرد. وى كتاب «چرا به اين جهت»، در صحبت ساده ى طبيعى و هيئت، نوشته ى يكى از زنان دانشمند فرانسوى را ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مؤسسات تمدنى جديد در ايران (286 -285/ 1)، شرح حال رجال (141/ 3)، فرهنگ سخنوران (532)، مؤلفين كتب چاپى (44 -43/ 5).

محلاتي، مجدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجدالدين فرزند علامه فقيه آيت اللَّه العظمى حاج شيخ بهاءالدين محلاتى فرزند عالم جليل حاج شيخ جعفر محلاتى از علماء بزرگ و معروف استان فارس و بالاخص شيراز است كه در سال 1304 شمسى برابر 1345 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در خدمت والد ماجدش به شيراز آمده و در بيت شريف محلاتى كه سابقه سيصد ساله دارد پرورش يافته و مقدمات و دروس جديد را خوانده و در سن بيست سالگى در سال 1365 قمرى سال رحلت آيت اللَّه العظمى اصفهان به قم عزيمت نموده و مقدارى از سطوح را در خدمت مرحوم حاج شيخ مرتضى حايرى يزدى و حاج آقا سلطانى بروجردى تكميل نموده و جلد اول كفايه را از مرحوم حاج سيد زين العابدين كاشانى و جلد دوم را از محضر مرحوم علامه طباطبائى و مرحوم ميرزا محمد مجاهد تبريزى آموخته و مكاسب را از مرحوم حاج شيخ محمدعلى كرمانى استفاده نموده

و به درس خارج آقاى محقق داماد و امام راحل و آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و بهره مند شده و شرح تجريد را از مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد خونسارى فراگرفته است.

در سال 1380 قمرى به شيراز برگشته و به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين در مسجد مولا مسجد آبائى و اجدادى و نيز مسجد ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف واقع در خيابان داريوش شيراز كه از آثار خير خودشان مى باشد مشغول شده و به واسطه اعتراض و روشن كردن افكار مردم بالخصوص نسل جوان به جنايات رژيم شاه از طرف دولت بازداشت و تبعيد به ايرانشهر بلوچستان و زاهدان شده و پس از چندين ماه آزاد و در نهضت امام راحل و قيام پانزده خرداد با والد ماجدش مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى و خطيب توانا و واعظ برناى شيرازى حاج سيد مجدالدين مصباحى دستگير و به زندان ارتش تهران برده شدند و پس از چند ماه آزاد و به وطن بازگشت باز به خدمات دينى پرداخته تا حال تحرير اين كتاب سال 1412 قمرى و 1370 شمسى اشتغال دارند.

داراى آثار علمى و فرهنگى و اجتماعى مى باشند كه ذيلا مى نگارم.

آثار علمى و باقيات الصالحات ايشان

1- تفسير بعضى از سور قرآنيه.

2- ترجمه كتاب (ثم اهتديت) دكتر تيجانى تونسى.

3- ترجمه كتاب كونوا مع الصادقين دكتر تيجانى.

4- درس عقايد براى دانشگاهى ها.

5- تأسيس خيريه اسلاميه در سال 1343 شمسى.

6- تأسيس مدرسه حضرت ولى عصر در خيابان نمازى نو (شهيد دستغيب).

7- تأسيس كتابخانه مدرسه امام عصر (ع) كه بيش از بيست هزار جلد كتاب دارد.

داماد معظم ايشان فاضل ارجمند و نويسنده دانشمند جناب حاج سيد حسين مدرسى

است كه از افاضل آقازادگان حوزه علميه است كه چندين سال است در دانشگاه واشنگتن امريكا مشغول به تدريس و خدمات دينى مى باشند ادام اللَّه عزهم و توفيقاتهم.

مجدالدين محلاتى بن العلامة الورع آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى شيرازى از علماء فعال و موثر و خدمتگذار معاصر شيراز است.

وى در حدود سال 1346 قمرى ه در شيراز متولد شده و در بيت علم و فضيلت آيت اللَّه محلاتى پرورش يافته و دروس جديد را تا متوسطه خوانده و به تحصيل علوم ادبى و عربى پرداخته و مقدمات و سطوح وسطى را در شيراز نزد والد ماجدش و مدرسين ديگر فراگرفته و مهاجرت به قم نموده و در حوزه علميه سطوح عالى را از اساتيد بزرگ به پايان رسانيده و به درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى خمينى و ديگران حاضر و از دروس فقه و اصول آنان استفاده نموده است مترجم محترم ما (جناب مستطاب حاج آقا مجدالدين محلاتى) با داشتن استعداد فوق العاده به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و بر بسيارى از اقران فائق و مشار بالبنان گرديده و بعد از فوت آيت اللَّه العظمى بروجردى به شيراز مراجعت و به خدمات دينى و اجتماعى از قبيل امامت در مسجد حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف كه به همت و سعى وى بنا شده و تدريس در مدرسه خان و گفتن تفسير قرآن و تنوير افكار روشنفكران و نسل جوان پرداخته و خدمات بسيار ارزنده اى نموده است.

آثار و باقيات الصالحات معظم له از بناء و تعمير مساجد در شيراز و حومه آن بسيار است.

و از خدمات اجتماعى ايشان تأسيس درمانگاه

بزرگ و مهمى است بنام درمانگاه «ولى عصر» كه براى بينوايان و مستمندان تأسيس نموده و تاكنون هزارها نفر بيمار را به رايگان معالجه و مداوا نموده است.

نگارنده گويد: مترجم محترم كه در ميان روحانيون شيراز و حوزه علميه قم و غيره معروف به فضل و ديانت و در شيراز بسيار موجه و مانند نياكان و اسلاف گرامش مورد علاقه و توجه مردم عالم دوست شيراز است.

در خلال خدماتش سوانحى براى وى پيش آمده كه قهراً قريب دو سال در ايرانشهر بلوچستان و زاهدان و شهر بابك و يزد اقامت داشته و در آنجا هم اشتغال به وظائف روحى خود داشته و در حال حاضر يكى از دانشمندان و علماء نافذ و ممتاز استان فارس و شيراز محسوب مى شود.

ايشان غير از جزوات تقريرات درسى فقه و اصول اساتيد حوزه علميه قم تاليفات ديگرى دارند كه بطبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

محمد صادق (مينا)

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد صالح اصفهانى در اواسط عهد صفويه به هندوستان مهاجرت نموده، فاضل و اديب و نويسنده و شاعر بوده، كتب چندى در رجال و تاريخ نوشته كه از آن جمله است: 1- رجال 2 - شاهد صادق، فارسى كبير، در انواع علوم 3 - الشمس البازغة در حكمت، رد بر ميرداماد در مبحث حدوث دهرى 4 - صبح صادق، در رجال، فارسى و بزرگ، در چندين مجلد 5 - القلائد؛ و غيره.

نصرآبادى گويد كه جد او بوده، و محمد صالح در هند در 1037 وفات يافته، و محمد صادق شاعر و اديب و متخلص به «مينا» بوده، و در 1061 در هند از دنيا رفته است.

صاحب عنوان در رجال خود، خويشتن

را بدين گونه معرفى مى كند:

كوچه گرد ديار نادانى

صادق صالح سپاهانى

در منتظم ناصرى در وقايع سال 888 گويد: وفات صدرالدين محمد طبيب زبيرى اصفهانى كه نسب آقا محمد صادق مؤلف كتاب «شاهد صادق» به او مى رسد.

در مقدمه ى تذكره ى نصرآبادى وى را صدرالدين على مى نويسد. در هر حال، از صاحب عنوان قبلا مختصرا نام برده شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

محمدي عراقي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر محمدى عراقى مشهور (به حاج آقا بزرگ) ابن مرحوم حجةالاسلام آقا محمد عراقى (متوطن و متوفى و مدفون در كنگاور) ابن المحروم آيت اللَّه الملك العلام آخوند ملا محمدباقر كوهرودى اراكى كه از تلامذه مرحوم شيخنا الانصارى قدس ره و در كتابهاى شخصيت شيخ انصارى و اعيان الشيعه والذريعه و نقباء البشر شرح حال و تصنيفات آن مرحوم اشاره شده است.

مترجم گرامى ما در ماه رجب 1317 قمرى در قريه كرهرود اراك بدنيا آمده و در سال 1336 قمرى در خدمت مرحوم پدرش به كنگاور (مدفن مرحوم جدش) آمده به تحصيل علوم دينيه از مقدمات و سطوح متوسط فقه و اصول و تفسير قرآن مجيد و غيره پرداخته و علوم مذكوره را از مرحوم والدش فراگرفته.

و در سال 1358 قمرى كه مرحوم والدش در آنجا وفات نموده با داشتن اجازات از مجتهدين و مراجع تقليد قدس اللَّه اسرارهم و كثر اللَّه امثالهم تصدى امور شرعى آن سامان گرديده و تاكنون كه سال 1395 قمريست در آن منطقه به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج احكام و تفسير قرآن و وظائف ديگر روحى اشتغال دارند.

از باقيات الصالحات آنجناب فرزند فاضل و برومند ايشانست جناب مستطاب حجةالاسلام و فخر الاماثل والاقران آقاى حاج آقا بهاءالدين

محمدى كنگاورى كه سالهاى متمادى مقيم حوزه علميه قم بوده و از محضر آيات عظام و مدرسين كرام بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى موسوى مدظله استفاده فقه و اصول نموده تا در چند سال قبل كه بنابر دعوت عده اى از اهالى كرمانشاه رحل اقامت به آن سامان افكنده و به اقامه جماعت و تبليغ دين و خدمات روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

محمدي عراقي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود محمدي عراقي

محل تولد : كنگاور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

حجت الاسلام والمسلمين محمود محمدي عراقي در سال 1331 در خانواده اي روحاني ، با تقوا و اهل علم در كرمانشاه ديده به جهان گشود؛ جد بزرگ وي مرحوم حاج آقا بزرگ محمدي عراقي كه از حوزه علميه اراك برخاسته و بدين لحاظ به محمدي عراقي شهرت پيدا كرده بود، از بزرگان علم و معرفت بود كه به دستور مرجع تقليد بزرگ زمان، مرحوم شيخ مرتضي انصاري (ره) به كرمانشاه عزيم پدر وي، حجت الاسلام والمسلمين بهاء الدين محمدي عراقي نيز پس از سالها خدمت به ساحت علم و معرفت و مردم خطه كرمانشاه در سال 1360 به شهادت رسيد.محمدي عراقي، پس از طي تحصيلات عمومي در كرمانشاه جهت تكميل تحصيلات علوم ديني به شهر قم عزيمت كرد و همزمان با تحصيلات جديد، در به ثمر رسيدن پيروزي انقلاب تلاش هاي قابل توجهي كرد.وي در دوران تحصيل از محضر انديشمنداني نظير شهيد آيت الله دكتر بهشتي، شهيد آيت الله قدوسي و جمعي ديگر از بزرگان علم و ادب بهره اي وافر برد و علاوه بر

علوم متداول در حوزه هاي علميه، به صورت تخصصي در حوزه فلسفه و علوم قرآني مدارج علمي را طي كرد.محمدي عراقي پس از پيروزي انقلاب و سازماندهي فعاليتهاي اجتماعي و قبول مسئوليت هاي مختلف در نهادهاي انقلاب اسلامي، به فعاليتهاي علمي و پژوهشي روي آورد.وي در شكل گيري دفتر همكاري حوزه و دانشگاه مشاركت داشته و چندين سال مسئوليت اين دفتر و سرپرستي گروه جامعه شناسي را بر عهده داشت. نمايندگي حضرت امام در سپاه پاسداران نمايندگي رهبري در دانشگاه تهران و عضويت در شوراي نظارت بر صداوسيما از ديگر سوابق او است.محمدي عراقي همچنين براي سالها رياست سازمان تبليغات اسلامي را بر عهده داشت و پس از آن، براي دو دوره و به مدت شش سال رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي شد. او در حال حاضر با حكم مقام معظم رهبري عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي و نيز، عضو شوراي عالي نمايندگان ولي فقيه در دانشگاهها است.

محمدي ملايري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد محمدي ملايري در سال 1306ه.ش در ملاير متولدشد. وي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي زادگاه خويش و عزيمت به اراك واخذ ديپلم ادبي در آن ديار، وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد. وي در سال 1366 و در سال 1349 و 1353 ليسانس و وفوق ليسانس و دكتري ادبيات را از دانشگاه تهران دريافت كرد. وي مدتي را در دانشكده هنرهاي دراماتيك و دانشگاه آمريكايي بيروت تدريس كرد. وي كتابهايي چون ترجمه كتاب عرفان مولوي، بررسي انديشه هاي عرفاني عطار، اصول و مباني تصوف و عرفان را منتشر كرده است.گروه : علوم انسانيرشته : اديان خارجيگرايش : ادبيات عرفانيتحصيلات رسمي و

حرفه اي : احمد محمدي ملايري پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود ملاير و عزيمت به اراك و اخذ ديپلم ادبي در آن ديار، وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد. وي درسالهاي 1336، 1349و 1353ه.ش موفق به دريافت مدارك ليسانس، فوق ليسانس و دكتري خود در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران شد.خاطرات و وقايع تحصيل : احمد محمدي ملايري بين سالهاي 1332 تا 1353 كه به تحصيل در رشته ادبيات فارسي در دانشگاه تنران مشغول بود، شاهد اواسط و اواخر سلطنت محمدرضا شاه پهلوي در ايران بوده است. در آن زمان جريانهاي شعر نو و شعر سنتي نيز به جدال خود اداهمه مي دادند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد محمدي ملايري در كنار تحصيل در رشته ادبيات فارسي در دانشگاه تهران به مطالعه وسيع آثار عرفاني ادبيات فارسي و نيز آثار دراماتيك (نمايشنامه هاي اروپايي) مشغول بوده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد محمدي ملايري پس از دريافت دكتري ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1353به تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك تهران و نيز دانشگاه آمريكايي بيروت مشغول بود.فعاليتهاي آموزشي : احمد محمدي ملايري پس از اخذ دكتري ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1353، به تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك تهران و نيز در دانشگاههاي اروپايي بيروت پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد محمدي ملايري در كنار تدريس ادبيات فارسي، به ترجمه و تاليف اثاري دربارة عرفان اسلامي ايران و ادبيات فارسي مشغول بوده است و وي به فعاليت هاي تحقيقاتي خود ادامه مي دهد.آرا و گرايشهاي خاص : احمد محمدي ملايري در رشته

ادبيات فارسي بيشتر به عرفان اسلامي -ايراني و آثار ادبي مربوط به آن (مولوي ، عطار) علاقمند است و دراين زمينه تحقيقات و تاليفاتي دارد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 آيين نگارش و سخنوري nbsp2 اصول و مباني تصوف و عرفان nbsp3 بررس انديشه هاي عرفاني عطار nbsp4 پايتخت هاي نامي ايران در دوران تاريخ nbsp5 ترجمه كتاب عرفان مولوي

محمدي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم بن مرحوم آيت اللَّه محمدى از علماء محترم معاصر گلپايگانست.

وى در ربيع المولود 1325 ق در قريه اسفرنجان ديده بدنيا گشود و بعد از طى دوران كودكى و تحصيل مختصرى از مقدمات رهسپار اصفهان شده و در خدمت اساتيد آن محيط دانش مفذمات و سطح را فراگرفت و در سال 1307 شمسى به نجف اشرف مشرف و در آن محيط نورانى در خدمت مرحوم آيت اللَّه مشكينى و مرحوم آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى رضوان اللَّه عليهم اشتغال به تحصيل داشت و بعد از هفت سال در سال 1314 شمسى با دريافت اجازه اجتهاد از محضر مبارك آيتين عراقى و اصفهانى طاب اللَّه ثراهما به ايران مراجعت و چند سالى در خدمت پدر به انجام وظائف دينى و اجتماعى مشغول بود تا در سال 1320 شمسى نعمت وجود پدر را از دست داده و از آن تاريخ شخصاً با اتكال به لطف خدا او توسل به ذيل عنايت حضرت سيدالشهداء عليه السلام متصدى حفظ نظام امور دينى و خدمات اجتماعى اين منطقه گرديد.

و با اينكه از سال 1322 برحسب دعوت كه اهالى شهر گلپايگان از

او نمودند موفق شد كه در محيط به اقامه جمعه و جماعت بپردازد و نماز جمعه كه سالها بود از آن محيط متروك و مهجور بود زنده نموده و بپاى بدارد و توانست كه مسجد جامع تاريخى و باعظمت اين شهر را كه متروك و مهجور و مخروبه بود افتتاح نمايد و آن را معمور و مورد استفاده كامل قرار دهد.

مع ذلك محل سكونت خود را تغيير نداد و در موطن پدرى خود زندگى مى كرد تا عاقبت كثرت احتياج مردم شهر بوجود او با عوامل ديگر ايجاب نمود كه به شهر منتقل شود و در چند سال قبل اين اقدام را نمود و به شهر منتقل شد و جميع اوقات زندگى خود را در اختيار مردم شهر و دهات گلپايگان قرار داد و مسجد جامع را به صورت بسيار جالبى معمور و مجهز نمود و آن را پايگاه برازنده اقامه جمعه و جماعت اين محيط كرده و آيت اللَّه حايرى گلپايگانى در مورد اين موفقيت اين چند شعر ذيل سرودند.

مسجد مزبور از هر جهت مجهز و داراى كتابخانه نفيسى است كه در رديف مساجد معمور درجه اول ايران مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

محمدي، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نقاش، طراح، مجسمه ساز.

تولد: 18 شهريور 1317، بروجرد.

درگذشت: 19 اسفند 1366.

اصغر محمدى در سال 1340 به دانشكده ى هنرهاى زيباى دانشگاه تهران راه يافت و تحصيل در رشته ى نقاشى را آغاز نمود. يك سال بعد، به مطالعه و پژوهش در زمينه ى آموزش و پرورش هنرى كودكان و نوجوانان پرداخت و در عين حال به امر آموزش هنرهاى نقاشى در مدارس رو آورد. اين تلاش وى منجر به برگزارى يك سلسله نمايشگاه هاى متعدد از

بهترين آثار نقاشى كودكان و نوجوانان در دانشگاه تهران، مؤسسه ى كيهان، پارك ها، مدارس و كانون هاى مختلف ديگر در سال 1342 بود. در سال 1344 به عنوان هنرآموز هنرهاى تجسمى به استخدام وزارت فرهنگ و هنر سابق درآمد و يك سال بعد از دانشكده ى هنرهاى زيبا فارغ التحصيل گرديد.

در سال 1346 نخست به آموزش چهار دوره معليمن كودكستان (وابسته به اداره ى كل تعليمات ابتدايى) پرداخت و آنگاه به تربيت پنجاه نفر دانش آموختگان هنرستان هاى وزارت فرهنگ و هنر سابق، براى آموزش همت گماشت. در همين سال به تدريس هنرهاى تجسمى در مؤسسه ى (انستيتو) تربيت مربيان امور هنرى كه شامل يك دوره ى فوق ديپلم براى معلمان امور تربيتى مدارس بود، روى آورد. محمدى به سال 1347 گردآورى و تدوين بخشى از كتاب راهنماى نقاشى كودكان را به انجام رسانيد و دو سال بعد تدريس رشته ى آموزش و پرورش هنرى در مدرسه ى عالى پاريس را نيز بر دامنه ى فعاليت هاى آموزشى و پژوهشى خويش اضافه كرد.

به سال 1350 به منظور مطالعه و پژوهش و شناخت بيشتر مسائل هنرى، به ايتاليا و ديگر كشورهاى اروپايى سفر كرد. پس از بازگشت به ايران در سال 1352 به تدريس رشته ى «دكوراسيون» در مؤسسه ى تكنولوژى تهران و همچنين تدريس رشته ى هنر و كاردستى در دانشگاه مكاتبه اى و يك سال بعد به تدريس رشته ى طراحى در دانشكده ى معمارى و شهرسازى دانشگاه شهيد بهشتى و پيكره سازى در دانشكده ى هنرهاى تزئينى پرداخت. در سال 1369 به دوره ى دكتراى دانشگاه سربن در رشته ى تاريخ هنر راه يافت و پس از بازگشت به ايران در سال 1358 مجددا به سرپرستى هنرستان هنرهاى تجسمى پسران برگزيده شد و از سال

1362 تدريس در مجتع دانشگاهى هنر را نيز بر عهده گرفت.

آثار وى در جشنواره ها و نمايشگاه هاى زير شركت داشته است: چهارمين دو سالانه ى منطقه اى تهران (1343)؛ نمايشگاه «25 سال آفرينش هنرى» موزه ى ايران باستان (1347)؛ ششمين دو سالانه ى پاريس (1348)؛ نمايشگاه روز جهانى حقوق بشر (1349)؛ نمايشگاه انفرادى تنديس در خانه آفتاب (1350)؛ جشنواره ى بين الملى نقاشى (كانى سورمر) فرانسه (1351)؛ نمايشگاه گروهى در اصفهان (1353)؛ نمايشگاه دهمين سال افتتاح گالرى قندريز (1353)؛ اولين نمايشگاه بين المللى هنر تهران (1353)؛ شركت در نمايشگاه فضا و حجم انجمن ايران و آمريكا (1354)؛ نمايشگاه «نگرش به پنجاه سال هنر ايران» (1355)؛ نمايشگاه گروهى «خانه بين المللى هنر» پاريس، نمايشگاه نقاشى و تنديس در گالرى «وركامر» پاريس (1356).

اصغر محمدى سرانجام در نوزدهم اسفند سال 1366 درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محمدي، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم محمدي

محل تولد : دره شهر ايلام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال1341در مركز بخش بدره از توابع استان ايلام در خانواده اي متدين و كشاورز به دنيا آمدم و به دليل مشكلات معيشتي در سن 4 سالگي به همراه خانواده به خرمشهر مهاجرت نموديم و تا سال 1358 درآنجا مانديم. با شروع جنگ تحميلي در حالي كه تمام دارايي و خانه و كاشانه خود را از دست داده بوديم مجدداً به موطن اصلي خود يعني ايلام بازگشتيم و در سال 1359 وارد حوزه تازه تأسيس شهرستان دره شهر شدم و در كنار درس دبيرستان به تحصيل در آن حوزه مشغول بودم. اساتيد اينجانب در آنجا امام جمعه محترم جناب آقاي صالحي و مرحوم فقيهي افغاني بودند. در سال 1360 به حوزه علميه المهدي

اراك تحت نظر حضرت آيت الله شيخ ابوالفضل خوانساري امام جمعه وقت اراك وارد شدم و در آنجا ضمن تحصيل علوم روز حوزوي و حفظ قرآن و حفظ اشعار سيوطي و... به تدريس در سطوح پايينتر حوزه در همان حوزه مباركه و در حوزه علميه حاج محمد ابراهيم و حاج آقاضياء اراك مشغول بودم و در اواخر سال 1363 وارد حوزه مباركه قم شدم و در طي تحصيل و تدريس هيچ وقت ارتباطم با جبهه و جنگ و وعظ و خطابه و منبر قطع نشد.

در جنگ تحميلي مجروح شدم و تا مرز شهادت نيز پيش رفتم اما لياقت آن برايم حاصل نشد در حوزه مباركه قم ضمن تحصيل هيچ وقت از تدريس در سطوح مختلف غافل نبودم و سعي بر آن داشتم يا در مطالعه باشم يا مباحثه يا تحصيل يا تدريس و دل مشغولي اي جز اين نداشتم. هميشه يك ساعت يا بيشتر قبل از طلوع فجر بيدار بودم و بسيار پا بند به اداي واجبات و مستحبات و پرهيز از مكروهات داشتم، كه متأسفانه هم اكنون آن حالات آنچنان كه بايد وجود ندارد و غبطه آن ايام را مي خورم. در حوزه اراك سيوطي و مغني و مختصر و قسمت عمده اي از مطول و معالم را نزد آقا شيخ مهدي عظيمي خواندم و تحرير الوسيله حضرت امام(ره) را نزد آقاي رجايي و گلستان سعدي را نيز نزد آقاي خوش گفتار و حفظ قرآن را نيز تحت نظارت آقاي هجرتي و تاريخ اسلام و اعتقادات را نيز نزد مرحوم آقاي شيخ محمدحسن خوانساري و حاشيه حاج ملا عبدالله و المنطق مرحوم مظفر را نيز نزد آقاي

فرجي و عظيمي تلمذ نمودم در حوزه مباركه قم شرح لمعه را نزد حضرات آيات و حجج اسلام الهامى، وجداني فخر، راستي كاشاني و نكونام و اصول فقه را نزد آقاي حسيني بوشهري و رسائل را نزد آقاي اعتمادي و مكاسب را نزد آقاي ستوده و دوزدوزاني و پاياني و كفايه را نزد آقاي اعتمادي و قسمتي را نزد آقاي گنجي گذراندم. اساتيد درس خارج فقه و اصول اين حقير حضرات آيات مكارم شيرازى، وحيد خراسانى، تبريزي و فاضل لنكراني(ره) بودند.

دوره چهار ساله تخصصي علم كلام اسلامي را در موسسه امام صادق(ع) در سال 1374 به پايان بردم در اين دوره اسفار را نزد آيت الله دكتر بهشتى، سبحانى، گرامي و نهاية الاصول را نزد آقاي فياضي و اشارات و تنيهات ابن سينارا نزد استاد گرامي و ممدوحي و سبحانى و شناخت مكتب ماترياليسم و نظرية المعرفه و كشف المراد را نزد آيت الله سبحانى و قسمتي را نزد آيت الله دكتر بهشتي و مسائل جديد كلامي را نزد استاد ملكيان و مباحث توحيد و شرك در قرآن و نهج البلاغه و مباحث مربوط به امامت و اصالة الفطرة و... نزد استاد رباني گلپايگاني تلمذ نمودم. در مدرسه حضرت بقية الله حاجي آباد لك ها صبح ها به تدريس ادبيات عرب و منطق و لمعه و عصرها در مدرسه حضرت آيت الله گلپايگاني به تدريس مكاسب و كفايه مشغول بودم و در سال 1377 با شركت در امتحان اجتهاد توسط شوراي نگهبان و وارد شدن در مجلس خبرگان رهبري به عنوان نماينده استان ايلام به ايفاي وظيفه مشغول شدم و همچنان تدريس در حوزه مباركه قم در

سطح كفايه و خارج فقه و اصول در يكي از مدرس هاي حرم مطهر و مدرسه خان را ادامه دادم و هيچوقت به خود اجازه ترك تدريس و تحصيل را نداده و نمي دهم و اميدوارم در اين راه در حالي كه خداوند از اين بنده حقيرش راضي باشد جهان را ترك نمايم. در طول مدت حضور در حوزه دست نوشته هايي فراهم شده كه صلاح ندانسته ام چاپ شوند و يا هزينه آنها نبوده و اميدوارم آنچه خير است همان اتفاق بيفتد به مدت چندين سال است كه در دانشگاه مشغول تدريس هستم تا بدين وسيله ارتباطم با فرهيختگان غيرحوزوي و دانشجويان قطع نشود و در تأسيس بعضي ساختمان هاي دانشگاه آزاد اسلامشهر نيز كمك هاي فراواني نمودم و در سال امام علي(ع) به اتفاق دو نفر از دوستان به نام هاي آقايان حجت الاسلام علي انصاري نيا و پيمان به تأسيس مجمع جهاني شيعه شناسي اقدام نموديم كه هم اكنون تحت مديريت آقاي انصاري به فعاليت هاي خود ادامه مي دهد. جزاه الله خير الجزاء.

محمدي، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صادق محمدي

محل تولد : خرمشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سال 1362 تحصيلات حوزوي را آغاز نمودم، دروس مقدماتي و دوره سطح را در مدرسه علميه ملامحمد جعفر مشهور به مدرسه علميه مجتهدي تهراني و سپس در مدرسه علميه مروي تهران گذراندم و در طول اين مدت نيز قسمتي از منظومه ملاهادي سبزواري را در محضر آيت الله سيد رضي شيرازي تلمذ نمودم و پس از آن در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس خارج فقه و اصول را نزد آيت الله العظمي تبريزي و

وحيد خراساني آغاز نمودم و حدود ده سال از نظرات فقهي و اصولي اين دو فقيه عالي قدر استفاده نمودم و همچنين حدود شش سال در موسسه بقية الله الاعظم دوره تخصصي فقه و اصول را گذراندم.اينجانب از همان اوائل طلبگي مشغول تدريس بوده و تاكنون در حدود 20 سال مشغول تدريس كتب حوزوي بوده و هم اكنون مشغول تدريس دروس سطح مي باشم.

محمدي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله محمدي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

وي در سال 1338 در يك خانواده روحاني فرهنگي در اصفهان چشم به جهان گشود . به دليل ذوق سرشار و استعداد استثنايي دوران تحصيلات ابتدايي را در حالي به اتمام رساند كه بخشي از دروس ابتدايي حوزوي را در محضر آيت الله والدش فرا گرفته بود . بلافاصله وارد حوزه علميه اصفهان و پس از دو سال وارد حوزه علميه قم شد و با جديت و سرعت و پيشرفت چشمگير دروس حوزوي را نزد اساتيد برجسته حوزه علميه قم و در فصل تابستان در اصفهان مي آموخت . تحصيلات كلاسيك را همزمان و در عرض دروس حوزوي پي گيري كرد تا موفق به اخذ درجه دكتري تخصصي گرديد . در سال 1369 بنا به تاييد مراجع تقليد و اساتيد دروس خارج فقه و اصول حوزه علميه قم و شهادت مكتوب آنها در امتحان دروس خارج شركت كرد و بنا به تاييد هيئت ممتحنين موفق به اخذ مدرك رسمي اتمام دوره اول خارج فقه و اصول شد . ايشان از آن تاريخ تا كنون عليرغم پذيرش مسؤوليت هاي فرهنگي اجرايي چندين سال ديگر

از درس خارج اساتيد برجسته حوزه قم و تهران استفاده مي نموده است .

دكتر محمدي اصفهاني در سال 1375 موفق به اخذ مدرك دكتراي تخصصي از واحد علوم و تحقيقات تهران در رشته عرفان اسلامي گشت .عنوان رساله دكتراي وي كه با درجه عالي پذيرفته شده است ، ختم ولايت مي باشد .در متون عرفاني با تكيه بر آراء شيخ اكبر محي الدين بن عربي و عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد ايشان سير تكاملي نگارش منطق الطير در اسلام از شيخ الرئيس ابو علي سينا تا عطار نيشابوري است .ايشان علاوه بر طي دروس رايج حوزه علميه از محضر اساتيد بزرگ حوزه و دانشگاه ، در دروس فلسفه و حكمت ، اخلاق ، تفسير ، عرفان نظري و عملي ، هيئت و نجوم ، دوره تخصصي مديريت خلاق مكالمه زبان هاي انگليسي و عربي طي ساليان متمادي بهره گرفت .

دكتر محمدي اصفهاني از سال 1350 تا كنون و حتي در دوره هاي مسؤوليت فرهنگي اجرايي به طور مستمر اشتغالات علمي ، تحصيلي ، تدريسي ، پژوهشي و تاليفي در حوزه هاي علميه ، مراكز آموزش عالي تخصصي و دانشگاه هاي قم ، تهران و بعضي از شهرهاي بزرگ كشور را داشته اند .اهم مواد تدريس توسط ايشان در دانشگاه ها و حوزه ها در طي 25 سال گذشته به اين شرح است :ادبيات ، منطق ، اصول فقه ، فقه (لمعتين و مكاسب محرمه) ، فلسفه (بدايه و نهايه علامه) ، عرفان (فتوحات مكيه ابن عربي و نمط نهم اشارات و تنبيهات ابو علي سينا در عرفان ، احكام (نبراس ملا هادي سبزواري) ،

بررسي اديان (اديان شناسي) ، تعليم و تربيت ، مشاوره خانواده ، تفسير ، روان شناسي ، علم النفس ، قرائت و درك متون عرفاني سير و سلوك اسلامي ، فلسفه اخلاق ، كلام تخصصي ، جغرافيايي سياسي جهان اسلام و ... .دكتر محمدي اصفهاني تا كنون حدود يك صد رساله دانشگاهي را در مقطع كارشناسي ارشد يا دكتري به عنوان استاد راهنما يا مشاور به عهده داشته است كه در مراكز دانشگاهي يا مراكز آموزش تخصصي دفاع شده است .ايشان علاوه بر تدريس رسمي خود در دانشگاه ها و حوزه ها در طي ده سال گذشته در درس هاي خصوصي خود به تربيت شاگردان عرفاني خود همت گماشته است و جمع كثيري از جوانان دختر و پسر از محضر وي عرفان ناب اسلامي را شناخته و آن را از انحرافات صوفيه و مدعيان عرفان تميز داده اند و به سير و سلوك مشروع و منطبق با معارف شيعه پرداخته اند .

محمدي، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد محمدي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

بعد از دوره دبيرستان در سال 1362 مشغول دروس حوزوي شدم و تا اتمام دوره لمعتين در يزد مشغول تحصيل بودم از سال 69 وارد قم شده در درس بحث آقايان مرحوم وجداني و مرحوم پاياني و آيت الله سيد احمد خاتمي و آيت الله سبحاني و آيت الله عبدالله جوادي آملي و ديگر آقايان شركت نمودم در كنار درس از سال 1372 وارد محيط ادبيات داستاني شدم در سال 1373 به بعد در مجلات كودكان داستان ارائه كردم. كم

كم درمجلات نوجوان و جوان هم داستان و مقالات ادبي ارائه نمودم در همين سالها بود كه با مجله كودك و نوجوان (سلام بچه ها پوپك) همكاري داشتم و در درسهاي نادر ابراهيمي شركت كردم.

محمدي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى محمدي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

حقير در سال 1337 در همدان متولد شدم، پس از فراگيري قرآن مجيد و برخي از كتب متداول آن روز در مكتب خانه هاي رايج آن زمان پرداخته سپس در دبستان تا كلاس پنجم ابتدايي را سپري كرده. در سال 1355 وارد حوزه علميه قم شدم، ادبيات عرب، معاني بيان و منطق را از محضر اساتيدي از جمله استاد مدرس افغاني استفاده نمودم، معالم الاصول، اصول فقه مظفر، شرح لمعه نيز از اساتيد دروس فقه در آن زمان فرا گرفتم، فلسفه را در حد بدايه الحكمه و نهايه الاحكمه از محضر استاد فياضي شرح منظومه را از استاد گرامي و انصاري شيرازى، بهره گرفتم اسفار را از محضر استاد حسن زاده آملي و جوادي آملي فرا گرفتم.وسايل را از محضر استاد اعتمادي و ديگر بزرگان استفاده كردم. مكاسب و كفايه را بيشتر از محضر استاد ستوده بهره گرفتم. سپس در درس خارج در محضر اساتيدي بوده و هستم كه نوشته شده است. در كنار تحصيل حوزوي تحصيلات كلاسيك را تا سوم نظري ادامه دادم سپس با پذيرش در كنكور تربيت مدرس دانشگاه قم مدرك كارشناسي ارشد را دريافت كردم. و طبق رسم رايج در حوزه ها در فرصت هاي مناسب تبليغ را وظيفه خود ديده از آن غفلت و دريغ نكردم،

در مواقع لزوم مناطق محروم كشور را جهت تبليغ مسايل اسلامي برگزيدم. تدوين و نوشتن را طبق توصيه اساتيد بزرگ غنيمت شمرده، در مواردي كه احساس وظيفه مي نمودم از همكاري با نهادهاي مرتبط با نظام مقدس جمهوري اسلامي كوتاهي نمي نمودم از جمله همكاري با گروه تاريخ اسلامي مركز تحقيقات سپاه، دفتر تبليغاتي اسلامي سازمان تبليغات اسلامي و ... و اينك نيز در خدمت مركز تحقيقات فقهي قوه قضاييه مي باشم.

محمدي، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسلم محمدي

محل تولد : اردل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

پس از گذراندن دوران تحصيلي مدرسه در سال 1365تا سال1370سطوح مقدماتي را د رحوزه هاي علميه استان چهار محال و بختياري گذراندم. از سال 1370تا كنون در حوزه علميه قم هستم و دروس سطح تا خارج را گذراندم. و در سال 1379وارد رشته تخصصي كلام و فلسفه سطح 4شدم و اكنون د رحال تدوين مراحل پاياني پايان نامه آن مي باشم كه با عنوان (نسبيت گرائي اخلاق از ديدگاه مكاتب اخلاقي غرب و روشنفكران مسلمان ) نوشته شده است .مدتي در مركز مطالعات حوزه به پرسشهاي ارسالي پاسخ مي دادم و در مجله صباح وابسته به آن مجموعه نيز برخي مقالات از بنده چاپ شده، همچنين مقالاتي د رحوزه مسائل اجتماعي و سياسي در نشريات و روزنامه هاي كشور به چاپ رساندم. از سال 1381تا سال 1383مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي ايلام د رحال خدمت بودم كه در همان سال اول به عنوان مسئول نمونه كشوري معرفي گرديدم .

لازم به ذكر است از سال 1368تاكنون فعاليتهاي تبليغى در

مدارس ،مناطق عشايري ،روستاها ،نيروهاي نظامي و دانشگاههاي سراسر كشور به انجام رسانده ام. الان نيز به عنوان مشاور سردبير و دبير تحرير مجله علمي پژوهشي نشريه انديشه نوين ديني به فعاليت علمي مشغول هستم. لازم به ذكر است كه سطح مجله از نظر علمي ويژه اساتيد دانشگاه و محققين كشور مي باشد. از نظر فعاليت هاي علمي از سالهاي اول طلبگي تا الان به تدريس دروس حوزه از صرف و نحو ،منطق وفلسفه تدريس داشته ام،هم د رحوزه هاي شهرستان و هم قم . و علاوه بر اينها در مركز جهاني علوم اسلامى مدتي تدريس كردم .همچنين مدتي د رسال1372مدير داخلي مدرسه علميه شهر قصر شيرين بوده ام. از سال 1381تا1383 تدريس در دانشگاههاي علوم پزشكي و آزاد اسلامي ايلام را عهده دار بودم و سال1384تربيت معلم شهيد رجائي تهران و ترم قبل والان دانشگاه قم ،و همچنين در ترم گذشته و همچنين جهت ترم آينده دانشگاه تهران (ميدان انقلاب) تدريس به عهده گرفته ام .

محمود علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 916 ق)، طراح فلزات. طراح و نقاش و طلاكوب و اسليمى كار بر روى فلزات سخت بود. از آثار رقم دار وى، طاس فلزى و مزينى با نقش هاى اسليمى است كه در بين كتيبه هاى مستطيل مانند آن، اشعارى به خط زيبا درج شده، با رقم: «عمل استاد محمود على سنه 916».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1135 -1134/ 3).

محمود، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از دانشمندان و مورخان دوران مشروطيت است كه در اواخر عمر اثرى بسيار ارنزده و محققانه به نام روابط سياسى ايران و انگليس در قرن نوزدهم در هشت مجلد تنظيم و انتشار داد. تولد او در 1259 ش اتفاق افتاد. تحصيلات قديم را نزد اساتيد روز و تحصيلات جديد را در مدرسه امريكائى به پايان رسانيد. در اوايل مشروطيت در سلك آزاديخواهان درآمد و عضو حزب دموكرات گرديد و در آن هنگام مقالاتى به طرفدارى از آزادى و مشروطه در جرايد مى نوشت. مدتى به كارهاى دولتى اشتغال ورزيد و در وزارت پست و تلگراف مقاماتى را طى نمود. در اوايل سلطنت رضاشاه مدتى سرپرست محصلين وزارت پست و تلگراف در اروپا بود. در 1324 پس از روى كار آمدن قوام السلطنه به استاندارى تهران رسيد و در دوره پانزدهم از نجف آباد وكيل شد. در تشكيل حزب دموكرات ايران با قوام السلطنه همكارى نزديك داشت و يكى از عوامل مؤثر حزب به شمار مى رفت. پس از پايان دوره پانزدهم از كارهاى سياسى كناره گرفت و به تحقيق و تتبع در تاريخ پرداخت چند كتاب نيز ترجمه نمود كه از جمله جنگ نفت اثر موهر و شهريار ماكياول مى باشد. در اواخر عمر از نعمت

بينائى محروم گرديد و در 1344 ش در 85 سالگى وفات يافت. وى خواهرزاده عسگر گاريچى تبريزى صاحب بزرگترين مؤسسه حمل و نقل در اوايل مشروطيت است. محمود در تنظيم و تأليف بعضى از كتب مورخين بعد از شهريور 20 دست داشت. نام خانوادگى وى ابتدا پهلوى بود.

(1344 -1261 ش)، نويسنده و مترجم. در تبريز به دنيا آمد. از آزاديخواهان صدر مشروطيت بود. نام اصليش محمود پهلوى بود كه بعدها به محمود محمود تغيير داد. خدمات دولتى او در وزارت پست و تلگراف و سپس در اداره راديو بود و مدتى نيز سمت استاندارى تهران را به عهده داشت. همچنين در دوره ى پانزدهم نماينده ى مجلس شوراى ملى بود. وى مقالاتى در مجله ى «آينده» و روزنامه ى «ستاره ى ايران» و ديگر مجلات به چاپ مى رساند. او كتابهاى «تعليم و تربيت در خانواده»، «تعليم و تربيت در مدرسه»، «تربيت ايرانى براى جامعه ى ايرانى» را با نام مستعار رسول نخشبى منتشر كرد. از ديگر آثار وى: «تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس در قرن نوزدهم ميلادى»، در هشت مجلد؛ «شهريار»، ترجمه؛ «جنگ نفت»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دايرةالمعارف فارسى (2701/ 2)، شرح حال رجال (45 -44/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2184/ 2 ،1066 ،708/ 1)، كلك (س 5، ش 55 و 56، ص 388 -382)، مؤلفين كتب چاپى (87/ 6).

محمودي، اميرملك

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير ملك محمودي

محل تولد : اليگودرز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب امير ملك محمودي فرزند جواد شماره شناسنامه: 1347 متولد 1351 صادره از اليگودرز لرستان پس از تحصيلات دوره راهنمايي

در روستاي «مغانك سفلي» از توابع شهرستان اليگودرز در سال 1368 وارد حوزه علميه قم شدم و در كنار دروس حوزوي به درس هاي كلاسيك نيز ادامه دادم و نيز كلاسهاي كامپيوتر، ورزش، نويسندگي، روش تحقيق و نگارش، دوره هاي تربيت مربي كودكان و نوجوانان، دوره تربيتي مربي قرآن و مهارتهاي تبليغ و تخصصي تبليغ را نيز با موفقيت طي نمودم.

در كنار تحصيل با جديّت و در حدّ توان به تبليغ علوم اسلامي در سطح شهرستانها مساجد، روستاها، مدارس، دبيرستان ها، دانشگاهها، زندانهاي مختلف در سراسر كشور پرداخته و سپس به عشق و علاقه اي كه به نوشتن داشتم از سال 1360 تاكنون به كارهاي مقاله نويسي و نوشتن ادامه داده كه در سال 1374 با جديت به كار چاپ و نشر روي آوردم كه تاكنون به لطف الهي توفيق داشته ام بيش از پنجاه اثر در زمينه هاي مختلف: ديني، اجتماعي، خانوادگي، روان شناسي، جوانان تأليف نمايم.

اكثر كتب اينجانب به بيش از بيست بار تجديد چاپ شده اند و بعضي از تأليفات اينجانب در سطح كشور در وزارت خانه هاي مختلف و ساير مراكز به صورت كتاب مسابقه انتخاب شده است و فعلاً نيز با عنايت باري تعالي و عشق و علاقه اي كه به كار علمي، پژوهشي و تأليف دارم با تمام توان مشغول به كار نوشتن و تأليف هستم.

محمودي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن محمودي

محل تولد : كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

. اينجانب حسن محمودي متولد1356درمحمدشهر كرج مي باشم درسال 1376بواسطه اشنايي بااقاي محسن عباسي راهي حوزه علميه اصفهان شدم ودرانجا از محضر اساتيد بزرگوارچون ايت الله مظاهري وايت الله ناصري دولت ابادي

وايت الله مهدوي وحجج اسلام اقايان عبوديت وكشكولي ومعمارمنتظرين وديگربزرگان بهرهها بردم

محمودي نوبر، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف.

تولد: 1304، تبريز.

درگذشت: 27 دى 1372.

محمود محمودى نوبر، فرزند ربيع محمودى نوبر، از فضلا و خوشنويسان تبريز، نوه ى محمودخان مستوفى والى تبريز مشهور به عمادالكتاب بود. محمودى تصيلات ابتدايى و متوسطه را در شهر تبريز تمام كرد و سپس تحصيلات عالى خود را در رشته ى زبان و ادبيات فرانسه و انگليسى در تهران ادامه داد. پس از دريافت مدرك ليسانس به تحصيل در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى پرداخت و تا درجه ى فوق ليسانس پيش رفت. پس از فراغت از تحصيل با سمت هاى مختلف در وزارت فرهنگ به تعليم و تربيت نسل هاى جوان پرداخت. پس از انتقال به تهران، علاوه بر تدريس و تعليم و ساير فعاليت هاى فرهنگى، معاونت اداره ى كل نگارش وزارت فرهنگ را به عهده گرفت. در آن زمان ماهنامه «آموزش و پرورش» و مجله ى «دانش آموز»، همراه با كتاب هاى ساده اى چون خواندنى ها و سرگرمى ها انتشار يافت. پس از تأسيس مركز انتشارات آموزشى در سال 1344، سردبير مجله ى «پيك معلم» و عضو شوراى نويسندگان مجله هاى «پيك» شد و تا سال 1358 به كار خود ادامه داد. او در كار تهيه و تدوين دائرةالمعارف فارسى از همكاران دكتر غلامحسين مصاحب بود. كتاب درس معلم دانا كه در سال 1344 انتشار يافت، نمونه اى از ترجمه هاى اين دوران است. محمود محمودى از سال 1360 همراه ايرج جهانشاهى، هوشنگ شريف زاده و اسماعيل سعادت به طرح فرهنگنامه ى كودكان و نوجوانان كه مقدمات آن را در شوراى كتاب كودك فراهم آورده بود پيوست. او گام به گام در شكل دادن به كار تدوين اين فرهنگنامه در شوراى ويراستاران همكارى

كرد. نوشتن مقاله هاى آزمايشى را به عهده گرفت و به عنوان يكى از مسئولان در ويرايش يكايك مقاله ها شركت داشت. از سال 1370 محمود محمودى سر ويراستار فرهنگنامه بود. و همه جنبه هاى كار فرهنگنامه را زير نظر گرفت و تا آخرين روز زندگى ادامه داد. او در همين مدت به چند كار اساسى ديگر نيز دست زد. همكارى در ترجمه و ويرايش مجموعه نگاهى به تاريخ علم براى نوجوانان (نوشته ى آيزاك آسيموف، بيش از بيست جلد) است. كتاب هاى الكتريسته، انرژى هسته اى، دينوزروها، قاره ى قطب جنوب، نفت و زغال سنگ ترجمه محمود محمودى است. كار ديگر او همكارى در ترجمه ى فرهنگ آثار بوده است، ويرايش چندين كتاب از جمله درون جهان سوم اثر پل هريسون، ترجمه ى كتاب بخار اثر ريچارد. ن. فراى، قاهره ى شهر هنر و تجارت، اثر گاستون بيت از او بوده است.

محمود محمودى نوبر به دنبال عارضه ى قلبى چشم از جهان فرو بست.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محيط طباطبايي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1281 ش)، محقق، نويسنده، مورخ، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به محيط. در زواره ى اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى و علوم قديمه را در زادگاهش فراگرفت. در 1300 ش به اصفهان رفت و به تحصيل مقدمات طب جديد كه لازمه ى آن تحصيل زبان فرانسه بود پرداخت. ولى پس از مدتى منصرف شد و در 1302 ش به تهران آمد و دارالفنون را در سه سال و مدرسه ى عالى حقوق را در يك سال گذراند. سپس به شغل معلمى پرداخت. وى همچنين از 1327 تا 1334 ش به عنوان مستشار فرهنگى در دهلى، بغداد، دمشق و بيروت به سر برد. در 1337 ش پس از بازنشستگى به مدت

بيست و يكسال، در راديو، عهده دار برنامه ى مرزهاى دانش بود. محيط طباطبايى به زبانهاى فارسى درى و عربى تسلط كامل و به زبان انگليسى و فرانسه و زبانهاى ايران قبل از اسلام آشنايى داشت. وى مقالاتى در زمينه ى تاريخ براى روزنامه هاى «ايران»، «شفق سرخ»، «اطلاعات» و مجله ى «گوهر» مى نوشت. همچنين از 1316 تا 1318 ش اداره ى مجله ى «آموزش و پرورش» را عهده دار بود. از 1321 ش مجله ى «محيط» را تأسيس و منتشر كرد. وى سرانجام در تهران درگذشت و در محوطه ى برج طغرل، نزديك قبرستان ابن بابويه، به خاك سپرده شد. از ديگر آثارش: «تاريخ اعزام محصل به اروپا»؛ «زندگى محمد زكرياى رازى»؛ «دوران نادر»؛ «تاريخ تحول نثر فارسى در قرن سيزدهم»؛ «تاريخ تحليلى مطبوعات ايران»؛ «نقش سيد جمال الدين اسدآبادى در بيدارى مشرق زمين»؛ «جغرافياى نو»؛ «شرح حال فردوسى»؛ مقدمه ى «نگارستان عجايب و غرايب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينده (س 18، ش 6 -1، ص 256)، ادبستان (س 3، ش 33، ص 94)، ادبيات نوين (309)، تاريخ برگزيدگان (398 -396)، الذريعه (310/ 24)، سخنوران نامى معاصر (3204 -3198/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3307 ،2114/ 2 ،1043/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 10، ص 9 -3)، مجله ى محيط (مقدمه/ يازده- بيست و يك)، مؤلفين كتب چاپى (793 -792/ 5).

محيط قمي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1250 ق)، مترجم و شاعر، متخلص به محيط. ملقب به شمس الفصحا. در قم به دنيا آمد. علوم ادبى و عربى را در زادگاهش و اصفهان فراگرفت و چون داراى طبع شعر و ذوق ادبى بود مورد توجه ادبا و فضلا قرار گرفت. محيط همچنين در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت. دوستعلى خان

معيرالممالك، وزير خزانه ى ناصرالدين شاه، محيط را به تهران فراخواند تا عهده دار تعليم و تربيت فرزندش، دوست محمدخان باشد. وى هنگام جلوس مظفرالدين شاه، به امر صدر اعظم، قطعه اى براى شاه به نظم درآورد كه مقبول واقع گرديد و ملقب به شمس الفصحا شد. وى در قم درگذشت و در قبرستان شيخان دفن گرديد. از آثارش: «ترجمة الحقايق» يا ترجمه ى «الحقايق» ملا محسن فيض كاشانى؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1614 -1613/ 3)، الذريعه (1015/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3197 -3192/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1579 -1578 ،860/ 1)، مواد التواريخ (413 ،232 -231)، مؤلفين كتب چاپى (795 -793/ 5)، يغما (س 12، ش 2، ص 75).

محيطي اردكاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد محيطي اردكاني

محل تولد : اردكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

درارديبهشت 1335 ﻫ.ش در شهر اردكان در يك خانواده مذهبي و روحاني متولد شدم بعد از اتمام دوره سيكل به پيشنهاد پدر بزرگوارم و علاقة شديدي كه به علوم اسلامي داشتم به مدرسه علميه اردكان وارد شدم در سال 1352 ﻫ.ش به قم آمدم و در مدرسه حقاني (منتظريه) كه زير نظر شهيد دكتر بهشتي (ره) و سيد قدوسي(زه) اداره مي شد به تحصيل مشغول شدم.ادبيات و معاني بيان و مقداري از شرح لعمه و منطق مظفر را در آنجا زير نظر اساتيد مجرب چون حجت الاسلام امينى، و آيت الله احمد جنتي (عضو محترم شوراي نگهبان) و حجت الاسلام حائري شيرازي «امام جمعه محترم شيراز» خواندم.درمدّت چهار سال كه در مدرسه حقاني بودم ، درسهاي اخلاق شهيد قدوسي و درس هاي عقائد حجت

الاسلام حائري شيرازى، بسي را راهگشا و سازنده بود.در سال 1357 و اوجگيري انقلاب اسلامي چند ماهي در شهر اردكان با پخش اعلاميه ها و كمك در برپايي راهپيمائي ها و پخش نوارهاي سخنراني امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامى، حضور فعال داشتم.با پيروزي انقلاب شكوهمند ايران در 22 بهمن 1357 دوباره به حوزه علميه قم آمده و مشغول تحصيل گرديدم. و از اساتيد برجسته قم در اصول و فقه و تفسير قرآن وفلسفه بهره بردم ، بيش از سي سال است كه در ايام تبليغي (دهه محرم و صفر و ماه مبارك رمضان) در شهرها و روستاها و بخش هاي مختلف به امر مهم تبليغ پرداخته و چند سالي در ايام تعطيل تابستان در مدرسه علميه اردكان به تدريس مقدمات و معالم و باب رابع مغني مشغول بوده در ضمن در سپاه پاسداران اردكان و پادگاه ولي عصر(عج) به امر آموزش معارف مشغول بودم.در طول هشت سال دفاع مقدس هر سال 20 روز به جبهه ها حق عليه باطل اعزام و به امر تبليغ پرداختم كه پنج نوبت آن در دفتر تبليغات ثبت شده است در مدت ده سال كه در درس خارج فقه و اصول استاد آيت الله صالحي مازندراني(رحمة الله عليه) شركت داشتم.به پيشنهاد استاد روزي دو ساعت براي تدوين درسي هاي خارج ايشان در فقه و اصول با استاد همكاري نموده و نوشته هاي استاد را بازنويسي و منبع يابي نموده كه به حمد الله 3 جلد كتاب فقه به نام «مفتاح البصيرة» و چند جلد اصول به نام «مفتاح الاصول» به زيور طبع آراسته شد.در اين اواخر بيش از هفت سال

است كه در دانشكده شهيد محلاتي به اقامه نماز جماعت مشغول مي باشم و بين نماز مغرب و عشاء احاديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام بيان گرديد كه در دو جزوه چهل حديث به چاپ رسيدبه لطف خداوند متعال در اين سال هاي اخير موفق شدم همراه تحصيل چند كتاب را به رشته تحرير در آورم كه سه جلد از آن ها به نام هاي « درارة ابن اعين» و« سبز پوشان» و «نوروز در نگاه شريعت» به زيور طبع آراسته گرديد. و دو كتاب ديگر آماده چاپ است به نام«سيماي اردكان» و «سيماي يزد»و بيش از چهل مقاله در موضوعات مختلف در روزنامه و مجله و ماهنامه و فصل نامه هاي مختلف به چاپ رسيده است.

محيطي اردكاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد محيطي اردكاني

محل تولد : اردكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

درارديبهشت 1335 ﻫ.ش در شهر اردكان در يك خانواده مذهبي و روحاني متولد شدم بعد از اتمام دوره سيكل به پيشنهاد پدر بزرگوارم و علاقة شديدي كه به علوم اسلامي داشتم به مدرسه علميه اردكان وارد شدم در سال 1352 ﻫ.ش به قم آمدم و در مدرسه حقاني (منتظريه) كه زير نظر شهيد دكتر بهشتي (ره) و سيد قدوسي(زه) اداره مي شد به تحصيل مشغول شدم.ادبيات و معاني بيان و مقداري از شرح لعمه و منطق مظفر را در آنجا زير نظر اساتيد مجرب چون حجت الاسلام امينى، و آيت الله احمد جنتي (عضو محترم شوراي نگهبان) و حجت الاسلام حائري شيرازي «امام جمعه محترم شيراز» خواندم.درمدّت چهار سال

كه در مدرسه حقاني بودم ، درسهاي اخلاق شهيد قدوسي و درس هاي عقائد حجت الاسلام حائري شيرازى، بسي را راهگشا و سازنده بود.در سال 1357 و اوجگيري انقلاب اسلامي چند ماهي در شهر اردكان با پخش اعلاميه ها و كمك در برپايي راهپيمائي ها و پخش نوارهاي سخنراني امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامى، حضور فعال داشتم.با پيروزي انقلاب شكوهمند ايران در 22 بهمن 1357 دوباره به حوزه علميه قم آمده و مشغول تحصيل گرديدم. و از اساتيد برجسته قم در اصول و فقه و تفسير قرآن وفلسفه بهره بردم ، بيش از سي سال است كه در ايام تبليغي (دهه محرم و صفر و ماه مبارك رمضان) در شهرها و روستاها و بخش هاي مختلف به امر مهم تبليغ پرداخته و چند سالي در ايام تعطيل تابستان در مدرسه علميه اردكان به تدريس مقدمات و معالم و باب رابع مغني مشغول بوده در ضمن در سپاه پاسداران اردكان و پادگاه ولي عصر(عج) به امر آموزش معارف مشغول بودم.در طول هشت سال دفاع مقدس هر سال 20 روز به جبهه ها حق عليه باطل اعزام و به امر تبليغ پرداختم كه پنج نوبت آن در دفتر تبليغات ثبت شده است در مدت ده سال كه در درس خارج فقه و اصول استاد آيت الله صالحي مازندراني(رحمة الله عليه) شركت داشتم.به پيشنهاد استاد روزي دو ساعت براي تدوين درسي هاي خارج ايشان در فقه و اصول با استاد همكاري نموده و نوشته هاي استاد را بازنويسي و منبع يابي نموده كه به حمد الله 3 جلد كتاب فقه به نام «مفتاح البصيرة» و چند جلد اصول

به نام «مفتاح الاصول» به زيور طبع آراسته شد.در اين اواخر بيش از هفت سال است كه در دانشكده شهيد محلاتي به اقامه نماز جماعت مشغول مي باشم و بين نماز مغرب و عشاء احاديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام بيان گرديد كه در دو جزوه چهل حديث به چاپ رسيدبه لطف خداوند متعال در اين سال هاي اخير موفق شدم همراه تحصيل چند كتاب را به رشته تحرير در آورم كه سه جلد از آن ها به نام هاي « درارة ابن اعين» و« سبز پوشان» و «نوروز در نگاه شريعت» به زيور طبع آراسته گرديد. و دو كتاب ديگر آماده چاپ است به نام«سيماي اردكان» و «سيماي يزد»و بيش از چهل مقاله در موضوعات مختلف در روزنامه و مجله و ماهنامه و فصل نامه هاي مختلف به چاپ رسيده است.

مخبر، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس مخبر (امام جمعه دزفول) در سال 1307 شمسى در دزفول متولد شده و در شهر خون و قيام و مقاومت در برابر دشمن پرورش يافته و مقدمات و سطوح و خارج فقه و اصول را از محضر اساتيد و آيات عظام زير استفاده نموده تا به رتبه اى از علم و دانش و حديث رسيده است.

1- آيت اللَّه معزى دزفولى

2- آيت اللَّه حاج شيخ منصور سبط شيخ انصارى

3- آيت اللَّه نبوى دزفولى (ره)

مرحوم خبر از دانشمندان و گويندگان مجاهد و مبارز استان خوزستان به ويژه شهرستان دزفول بوده و با بيان گرم مردم را سوق به انقلاب داده و خود سنگرى براى به ثمر رسيدن انقلاب بود و همواره پيش قافله و پيش آهنگ مردم مقاوم آن سامان

بوده و جدا كه زير توپ و موشك عجيب استقامتى نمود.

و چندى هم امام جمعه اين شهرستان بود و هرگز اين سنگر را رها نكرد تا در سال 1410 قمرى كه از دنيا رفته و به اولياء حق پيوست.

آثارى از تأليفات خود گذارده كه از نظرتان مى گذرانم.

1- قاموس الفقه

2- شرح دعا مكارم الاخلاق به اسم مدينه فاضله

3- امام سجاد (ع) سخنرانى يك ماه رمضان در جامعه اهواز

4- راهنما و فلسفه حج

5- شاگردى در مكتب استاد

6- آغاز دانش

7- روش نوين در فلسفه

8- ارمغان شهيد ترجمه مسكن الفواد و غير اينها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مخبرالسلطنه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مخبرالسلطنه (حاج مخبرالسلطنه) مهديقلى ميرزا. از خاندان معروف هدايت و از بستگان رضاقلى خان هدايت است. وى از مطلعان تاريخ و فرهنگ ايران بود و در سياست به مناصب عالى رسيد. آثار بسيارى از خود بجا گذاشت كه عبارتند از:

1- فوائد الترجمان در تعليم زبان فرانسه در دو جلد. 2- تحفةالافاق در تاريخ و جغرافيا، سياست و اقتصاد اروپا. 3- گزارش ايران باستان يا تحقيقى در سلسله ى كيان. 4- مجمع الادوار در علم موسيقى 5- افكار امم در تحقيق مذاهب و تطبيق آن با حكمت. 6- سفرنامه ى گرد كره از طريق چين و ژاپن به عزم زيارت بيت اللَّه. 7- خاطرات و خطرات. وى تا آخر عمرش كه 1334 شمسى مى باشد مشغول تأليف و تصنيف بوده است. حاج مخبرالسلطنه در سال 1305 شمسى وزير فوائد عامه گرديد. در ارديبهشت 1306 به رياست عالى ديوان تميز منصوب شد و در خرداد 1306 براى اولين بار به نخست وزيرى برگزيده شد و در ديماه 1309 مجدداً نخست وزير گرديد. وى در چهارشنبه 22 شهريور 1334 شمسى درگذشت.

حاج مخبرالسلطنه

هدايت، از رجال سياسى بود كه پيش از اين كه خود به سياست و پرداختن به آن علاقه داشته باشد، به موسيقى تمايل داشت ولى جو نامساعد و حال و هواى دوران زندگى او، هدايت را به طرف سياست سوق داد ولى هيچگاه اين مرد از عشق و علاقه خويش كه همان موسيقى بود، دست نكشيد و در هر فرصتى كه به دست مى آورد به سوى آن مى رفت.

حاج مخبرالسلطنه هدايت به خط نت آشنايى كامل داشت به همين سبب دو كتاب موسيقى از وى به رشته تحرير درآمده و از او به يادگار مانده است، هدايت بيشتر با سيد مهدى دبيرى و دكتر صلحى مأنوس بود.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد سوم)

مخبرالسلطنه، مهدي قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1334 -1240 ش)، نويسنده و مترجم. معروف به خان خانان و ملقب به مخبرالسلطنه. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در زادگاهش به همراه برادرش مرتضى قلى خان صنيع الدوله به آلمان رفت و به تكميل معلومات پرداخت. وى به زبانهاى آلمانى و فرانسه و انگليسى آشنا بود و از علوم قديمه نيز اطلاع داشت. او عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: رياست پستخانه و گمرك و تلگرافخانه آذربايجان، رياست مدرسه ى نظامى، عضويت هيئت تنظيم و تدوين انتخابات مجلس شوراى ملى، استاندارى آذربايجان و فارس و همچنين رياست ديوان عالى كشور و نيز وزارت عدليه فرهنگ و نخست وزيرى در 1312 ش بود. از آثار وى: «خاطرات و خطرات»؛ «افكار امم»؛ «فوائد الترجمان»، در تعليم زبان فرانسه؛ «گزارش نامه ى ايران»؛ «راهنماى آموزگاران»؛ «مجمع الادوار»، ترجمه؛ «سفرنامه مكه»؛ «بر من چه گذشت»؛ «تحفه ى مخبرى يا كار بيكارى».[1]

مهدى قلى خان هدايت، فرزند

عليقلى خان مخبرالدوله (ه.م) (و. 1280 ه.ق ف. 1334 ه.ش) وزير علوم، رئيس الوزرا، از تأليفات اوست: افكار امم، خاطرات و خطرات، ترجمه ى مجمع الادوار، الفبا و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] روز شمار تاريخ (58/ 2 ،106 ،47 ،45 ،43 ،35 ،21/ 1)، سفرنامه ى مكه (پيشگفتار/ يازده- دوازده)، شرح حال رجال (187 -184/ 7)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2896 ،2725 ،2473 ،1634/ 2 ،1238 ،808 ،491 ،299/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (460 -458/ 6)، وزراى معارف ايران (38/ 36)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ (67 -53)، يغما (س 5، ش 10، ص 467).

مختاري ، روح الامين

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن شمس الدين محمد بن سيد محمد رضا مختارى نائينى اصفهانى.

فاضل صالح، و واعظ كامل، مؤلف: «تأويل الآيات». وى از ائمه ى مسجد جامع جديد عباسى بوده است. سال وفاتش معلوم نيست. از معاصرين صاحب رياض العلماء است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مختاري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي مختاري

محل تولد : تيران كرون اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/9/2

زندگينامه علمي

از سال 1351 وارد حوزه علميه قم، مدرسه المهدي زير نظر آيت الله گلپايگاني شدم و از اساتيد آنجا مثل حضرات آيات مرحوم آيت الله تقوي اشتهاردى، حسن امينيان، و... و اساتيد حسين مظاهري ، مرتضي مقتدايى، حسن تهرانى، رضا استادى، نجفي شهرضايى، عالمى، غلامرضا صلواتي ، و ... بهره بردم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي علاوه بر استفاده از اساتيد نامبرده، از اساتيدي چون آيات مصباح يزدى، خزعلى، جوادي آملى، جعفر سبحاني ، يحيي انصاري شيرازى، مرحوم سيد رضا صدر، طاهرشمس، سيد مصطفي محقق و سيد علي محقق، آيت الله العظمي گلپايگاني و بسياري از مراجع حاضر بهره برده، و درسهاي رايج حوزه، نظير، فقه، اصول،رجال، تفسير، منطق، فلسفه و ... را بسان ساير طلاب خواندم. در فصل تابستان و تعطيلي حوزه قم، اكثرا به حوزه هاي علميه ساير شهرستانها مي رفتم و به درس يا تدريس مي پرداختم مثل حوزه علميه فيروز آباد فارس حدود 4 سال، خوانسار، حدود 5 سال، و دو سال 1356 و 1357 فصل تابستان در مدرسه نيم آور اصفهان تحت نظر و اشراف آيت الله ناصري اصفهاني بودم. و از اساتيد حوزه اصفهان از جمله آيت الله ناصري (درس لمعه) بهره مي بردم.با شروع

دوره هاي تخصصي تفسير و علوم قرآن، كلام و... در حوزه علميه قم، حقير در اولين دوره تفسير علوم قرآن شركت كردم و تاكنون بخش عمده تلاش هايم در خدمت قرآن كريم و تفسير است. در اولين دوره دانشگاه قم (آن زمان به نام مدرسه عالي قضايي و تربيتي طلاب) و نيز اولين دوره دانشگاه تربيت مدرس شعبه قم مقطع فوق ليسانس كه آن زمان در دارالشفاء تاسيس شد شركت كردم و قبول شدم ولي حوزه علميه را ترجيح دادم. ضمن تحصيل هرگاه موقعيتي مناسب بوده است به تدريس ادبيات، فقه، عقايد، علوم قرآن، علوم حديث و تفسير پرداخته ام. بيش از ده سال است از طرف چند مركز علمي و فرهنگي به كتابشناسي و داوري و ارزيابي كتاب ، مقاله و ... اشتغال دارم. و يكي از تخصصهاي حقير، همين داوري كتاب است. اكنون عمدتاً به تاليف و تصحيح و يا مسافرتهاي تبليغي اشتغال دارم. موضوع مقالاتم به اقتضاي زمان و نياز، و يا سفارش دهندگان در تفسير، ترجمه از عربى، اخلاق، مسائل فرهنگي و اجتماعى، فقه، تاريخ، حديث، نقد و بررسى، كتابشناسي و ... بوده است.

مدبري، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمود مدبري در پانزدهم شهريور سال 1335 در تهران بدنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي گرايش ادب حماسي ، فرهنگ نويسي، تصحيح متون و تاريخ ادبيات از دانشگاه تهران در سال 1347 مي باشد.دكتر مدبري هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه كرمان است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادب حماسي ،فرهنگ نويسي ،تصحيح متون

والدين و انساب : پدر محمود مدبري،حسين مدبري استوار بازنشسته ارتش است و

هم اكنون 86 سال سن دارد و مادر محترمشان خانم فاطمه بختيار است كه دار فاني را وداع گفتند. خانواده دكتر مدبر هفت نفر بود.

خاطرات كودكي : دوران كودكي محمود مدبري در محلات جنوب غربي تهران سپري شده است كه آن دوران خاطرات خاص به خود را دارد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمود مدبري در خانواده اي متوسط بدنيا آمد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي محمود مدبري به ترتيب زير است: - ديپلم رياضي از دبيرستان اديب تهران در سال 1353-1354 - كارشناسي زبان و ابيات فارسي از دانشگاه ملي ايران از سال 1354-1357 - كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه علامه طباطبائي از سال 1357-1364 - دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران از سال 1371-1375

خاطرات و وقايع تحصيل : ازمهمترين واقعه رخداده در دوران تحصيل محمود مدبري در دانشگاه ، وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357 مي باشد.كه وي از آن دوران خاطراتي بياد دارد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فعاليتهاي محمود مدبري در دوران تحصيل به شرح زير است: - از سال 1364-1356 در سازمان لغتنامه دهخدا مشغول به كار پژوهشي بودند. - در طي سالهاي 1362-1364 بصورت حق التدريس با دانشگاههاي شهيد بهشتي و دانشكده صدا و سيما در تهران همكاري داشتند. - از سال 1357-1356 در بنياد فرهنگ ايران به كارهاي پژوهشي مشغول بودند.

استادان و مربيان : دكتر سيد جعفر شهيدي ،دكتر سيد محمود دبير سياقي ،دكتر سيد صادق گوهرين ،دكتر حسين كريمان ،دكتر فرزام پور ،دكتر رعدي آذرخشي ،دكتر علي فاضل ،دكتر شفيعي كدكني ، دكتر مهدي محقق ، دكتر سادات ناصري ،دكتر آذرتاش

آذرنوش ،دكتر فيروز حريرچي ،دكتر پورنامداريان ،دكتر سيروس شميسا ،دكتر خانلري ،دكتر جعفر شعار و دكتر ابولقاسم از استادان محمود مدبري مي باشند.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر مسعود قاسمي ،خانم افسانه شيفته فر ،دكتر صفاري ،دكتر صرفي ،دكتر فتوحي ،دكتر عباسي و دكتر حسني از هم كاران محمود مدبري مي باشند.

همسر و فرزندان : محمود مدبري متاهل است. همسر وي بنام سركار خانم زهرا حلاجي غلامرضا داراي مدرك كارشناسي زبان و ادبيات فارسي و خانه دار هستند.ايشان داراي دو فرزند پسر بنامهاي ميلاد مدبري(داراي مدرك كارشناسي رشته عمران از دانشگاه آزاد اسلامي كرمان) و علي مدبري (دانشجوي سال دوم رشته دندانپزشكي ) مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد باهنر كرمان از سال 1376-1379 - معاون پژوهشي دانشكده ادبيات كرمان از سال 1376-1373 -مدير گروه زبان و ادبيات فارسي در طي سالهاي 1366-1368 و 1369-1370 و 1374-1376 - دبير كميته تخصصي علوم انساني هيئت مميزه دانشگاههاي جنوب شرقي از سال 1380-1383 و از سال 1385 تا كنون - عضو هيئت مميزه دانشگاههاي جنوب شرق از سال 1381-1383 - يك دوره ماموريت دوساله تدريس در كشور اوكراين از سال 1383-1385 - عضو گروه علمي انجمن آثار و مفاخر فرهنگي كرمان از سال 1383 تا كنون - عضو هيئت تحريريه نشريه علمي - پژوهشي دانشكده ادبيات دانشگاه كرمان از آغاز تا كنون - عضو هيئت تحريريه نشريات فرهنگ و ادب فرهنگ ،مطالعات ايراني ،پژوهشگران فرهنگ در كرمان - عضو شوراي انتشارات دانشگاه از سال 1366 تا كنون

فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس محمود مدبري به

شرح زير است: تدريس در دانشگاههاي باهنر كرمان ، آزاد اسلامي كرمان و جيرفت ،پيام نور كرمان ،پيام نور رفسنجان ،پيام نور بم و بافت، دانشگاه شهيد بهشتي و دانشگاه صدا و سيماي تهران . دكتر مدبر از سال 1373 تدريس در مقطع كارشناسي ارشد و از سال 1381 در مقطه دكتري را شروع كرده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمود مدبري در كنار تدريس به مطالعه ، تحقيق ، تاليف كتب و مقالات و همچنين شركت در سمينارها و كنفرانسها مي پردازد.

همفكران فرد : محمود مدبري با همكار قديمي خود آقاي مسعود قاسمي در زمينه هاي رشته تخصصي خود همفكر مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : گرايش محمود مدبري بييشتر در زمينه هاي ادبيات حماسي و شاهنامه ،تصحيح متون ادبي فارسي ، فرهنگ نويسي فارسي ،تاريخ ادبيات ايران ، سبك شناسي و ترجمه و تفاسير قرآنمي باشد.

جوائز و نشانها : - استاد نمونه دانشگاه هاي كشور در سال 1383 - دريافت جايزه حاميان نسخ در سال 1384 - كتاب سال استان كرمان سه بار در سالهاي 1377 و 1380 و 1381 - پژوهشگر نمونه دانشگاه در سال1379 - پژوهشگر نمونه استان كرمان دو بار در سال 1378 و 1379

چگونگي عرضه آثار : محمود مدبري داراي 20 كتاب تاليفي و تصحيحي و 60 مقاله (چاپ و منتشر شده) است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايران عمار فقيه كرماني

2 ترجمه قرآن ماهان

ويژگي اثر : از ترجمه هاي كهن قرآن است كه در موزه آستان شاه نعمت الله ولي شهر

ماهان محفوظ است و نيمه اول قرآن را در بر دارد. متن ترجمه مربوط به قرن پنجم يا ششم هجري است و كتاب نسخه قرن هشتم باز ميگردد.- انتشارات دانشگاه شهيد باهنر كرمان در سال 1383

3 حمله حيدري

4 رباعات جامي

5 سرمه سليماني

ويژگي اثر : لغتنامه اي از قرن يازدهم دوره صفوي نوشته تقي الدين اوحدي بلياني - چاپ مركز نشر دانشگاهي - 1364

6 شاعران بي ديوان

7 غازان نامه منظوم

8 فرهنگ لغات نژدهاي فني و مصنوعي

ويژگي اثر : كليه لغات نادر و متشكل 40 نثر فني و مصنوعي معني شده و ماخذ و منابع آن در متون مشخص گشته است.-انتشارات خدمات فرهنگي در سال 1376

مددي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين بن آيت اللَّه آقا سيد على مدد قائنى مددى از دانشمندان معاصر قائن مى باشد وى در سال 1348 ق هجرى در نجف مشرف و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح از دراسات خارج آيات عظام چون آيت اللَّه اصفهانى و والدش و آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه شاهرودى و ديگران استفاده نموده و در خدمت والدش در سال 1375 قمرى به ايران و خراسان آمده و بنابر دعوت و استدعاء مردم بندر پهلوى به آنجا (بندر امام فعلى) عزيمت و تاكنون به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مددي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد بن العلامة الجليل والفقيه النبيل آيت اللَّه حاج سيد على مدد قائينى مددى از علماء موصوف به تقواى معاصر مشهد مقدسند وى در دهم رجب 1339 در نجف متولد و در بيت علم و كمال پرورش يافته و مقدمات و اوليات را نزد فضلاء نجف خوانده و سطوح را از علماء و مدرسين آنجا تكميل و از خارج ابحاث آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه والدش و آيت اللَّه آقا سيد محمود شاهرودى و ديگران استفاده نموده و در مصاحبت والد مبرورش به مشهد آمده و به تدريس و مباحثات سطوح پرداخته و پس از فوت والدش به جاى ايشان به اقامه جماعت در مسجد بالاسر اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مدرس افغاني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1284.

درگذشت: 1365.

از آثار اوست: تصحيح و تعليق جامع المقدمات (قم، 1356)؛ الشواهد المنتخبه لكتاب السيوطى (با همكارى مهدى احدى امير كلاهى، اين كتاب شرح است بر البهجة المرضيه فى شرح الفيه؛ قم، 1356)؛ قواعد الادبيه فى توضيح شرح عوامل فى النحو (قم، 1368)؛ تقرير كتاب الزبده فى شرح الهداية (تأليف مهدى احدى اميركلاهى، دو جلد؛ قم، 1374)؛ الكلام المفيد للمدرس و المستفيد من شرح الصمديه (شيخ بهايى) (قم؛ 1368)؛ متن مصحح جامع المقدمات همراه با فهرست تفصيلى مطالب (قم، 1370)؛ مكررات المدرس، شرح السيوطى (سه جلد؛ قم، 1369). يادنامه اى در خصوص محمدعلى مدرس افغانى تحت عنوان يادنامه استاد ادبيات عرب مدرس افغانى به همت سيد جوادى در سال 1366 به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدرس رضوي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1280 ق)، فقيه، عالم دينى، نحوى و شاعر. پدرش خواهرزاده ى سيد محمد رضوى سبزوارى امام جمعه مشهد بود. سيد ميرزا محمدتقى يازده برادر داشت كه با خود او همگى اهل فضل و كمال بودند. ميرزا عبدعلى منجم باشى مشهدى فرزند او است. از آثارش: «المنظومه الفقهية»؛ «المنظومة النحوية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (194/ 9)، الذريعه (140 ،126/ 23)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 221/ 13)، المآثر و الآثار (172)، معجم المؤلفين (131/ 9).

مدرس گرجي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 8 ذيقعده 1313 ق.

درگذشت: 5 بهمن 1363، سنندج.

ملا عبدالله مدرس گرجى، فرزند عبدالكريم مدرس گرجى، تحصيلات مقدماتى را نزد برادرش محمد شروع و بعدها در محضر ملا عبدالعظيم مجتهد و چند تن ديگر از علماى كردستان به پايان رساند و به دريافت اجازه موفق شد كه اين اجازات و مداك او بعدها به تصويب و تأييد وزارت معارف و اوقاف نيز رسيد. او تا پايان عمر مرتبا به تدريس و تحشيه و تأليف و مطالعه و يادداشت نكات علمى و ادبى و نيز امامت و ارشاد مردم سنندج در مجسد ملاويسى مشغول بود. وى در تصوف و عرفان نيز داراى مقام بود.

ملا عبدالله مدرس گرجى در تمام رشته هاى علمى و ادبى و دينى از صرف و نحو و منطق و كلام و تفسير و حديث و غيره وارد بود و آنها را تدريس مى فرمود. فهرست آثار وى به اين شرح است: رساله اى در ابطال جواز الصلاة فى الحضر بلا وجود عذر و المطر به عربى؛ رساله اى در منطق به فارسى با تفريظ ملا خالد مفتى زاده و ملا عبدالمجيد اصولى؛ رساله اى در پيام به برادران دينى و

خطاب به عموم مسمانان جهان به فارسى كه به تفريظ سيد عبدالعزيز شيخ الاسلام كردستان و اديب حبيب الله كاشترى رسيده است؛ كشف الغوايه در رد شبهات؛ رساله اى به فارسى در حساب و جبر؛ رساله اى به فارسى درباره وجوب حجاب در اسلام؛ رساله اى در مناسك حج؛ مولودنامه كردى؛ تحقيق النسخ در رد متعرضين نصارى؛ و چند كتاب ديگر.

(1405 -1313 ق)، عالم دين و مدرس. وى امام جماعت مسجد ملاويسى سنندج بود و به تدريس نيز مى پرداخت. در سنندج درگذشت. از آثارش: رساله اى در «منطق»، به فارسى؛ «پيام به برادران دينى»؛ «كشف الغواية»، در رد شبهات؛ رساله اى در «حساب و جبر»، به فارسى؛ رساله اى در «وجوب حجاب در اسلام»، به فارسى؛ رساله اى در «مناسك حج»؛ «مولودنامه ى كردى»؛ «تحقيق النسخ»، در رد معترضين نصارا.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ مشاهير كرد (480/ 2).

مدرس موسوي بهبهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در 1305 دربهبهان زاده شد و پس از گذراندن تحصيلات مكتب خانه اي به قم رفت (1325) و پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه وارد دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران شد. و در 1328 فارغ التحصيل شد. وي در سال 1332 تحصيلات خود در حقوق را نيز در دانشگاه تهران به پايان رساند در سال 1337 نيز دكتري فلسفه خودرا از همان دانشگاه دريافت كرد وي علاوه بر همكاري با دكتر معين در لغت نامه دهخدا در دانشگاه تهران نيز تدريس مي كرد. وي درسال 1350 به دانشگاه اوترخت هلند براي تدريس زبان فارسي و اسلامي شناسي رفت و پس از بازگشت تدريس را تا بازنشستگي در 1377 ادامه داد.گروه : علوم انسانيرشته :

فلسفهگرايش : فلسفه اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر موسوي بهبهاني پس ازگذراندن تحصيلات مكتب خانه اي در زادگاه خود بهبهان به قم رفت و پس از اندكي تحصيلات حوزوي، وارد دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران شد. (1325ه.ش) پس از فارغ التحصيلي در 1328، به تحصيل حقوق در همان دانشگاه پرداخت و پس از فارغ التحصيلي در 1331، تحصيلات خود را در رشته فلسفه تا اخذ مدرك دكتري در سال 1337ادامه داد.خاطرات و وقايع تحصيل : سفرهاي استاد دكتر موسوي بهبهاني به هلند ( تدريس زبان فارسي و اسلامي شناسي) و فنلاند ( تدريس سير عقايد و آرا كلامي) از وقايع مهم زندگي علمي وي بوده اند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در حين تحصيل به تدريس در دبيرستانها و نيز مطالعه آثار گذشتگان درزمينه فلسفه و كلام مي پرداخت.استادان و مربيان : نخستين معلم استاد دكتر موسوي بهبهاني پدر بزرگوارشان بود كه دروس صرف، نحو، ادبيات عرب و مقدمات را به وي آموخت. وي در دانشگاه تهران در دانشكده حقوق از دكتر عميد، شهابي و شايگان بهره ها برد و نيز دكتر غلامحسين صديقي استاد راهنماي وي در پايان نامه دكتري بوده است.وقايع ميانسالي : دكتر موسوي بهبهاني پس از اخذ مدرك دكتري مدتي به كار وكالت و تدريس در دبيرستانهاي تهران و سپس دانشگاه تهران پرداخت و نيز به دكتر محمد معين در تدوين لغت نامه دهخدا ياري كرد. وي درسال 1347 با پروفسور ايزتسو آشنا شد و همكاريهاي علمي با وي داشت وي در 1350 مدتي در هلند و درسال 1377 در دانشگاههاي فنلاند به

تدريس مشغول بود. و در سال 1379 بازنشسته شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل استاد دكتر موسوي بهبهاني عبارتند از: تدريس در دبيرستانهاي تهران پژوهشگر در لغت نامه دهخدا مدرس زبان فارسي و اسلامي شناسي در دانشگاه اترخت هلند 1350 استاد دانشگاه تهران در سالهاي 1353تا 1379 مدرس سير عقايد و آراي كلامي در دانشگاههاي فنلاند در سال 1377 فعاليتهاي آموزشي : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني از جواني به تدريس در دبيرستانهاي تهران مي پرداخت. وي درسال 1336عضو هئيت علمي دانشگاه تهرا گروه فلسفه شد و در سال 1379 بازنشسته گرديد. وي در سال 1350در دانشگاه اوترخت هلند درسهاي زبان فارسي و اسلامي شناسي و درسال 1377در دانشگاههاي فنلاند درس سير عقايد اسلامي را تدريس نموده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در كنار تدريس به تحقيق و شرح آثار كلامي و فلسفي گذشتگان از جمله ميرداماد ، ابن هزم اندلس، صاين الدين علي تركه اصفهاني مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني به شيوه دانشمندان تهران گذشته به شرح كتب فلسفي و كلامي اسلامي از قبيل آثار ميرداماد، ابن جزم و صاين الدين علي تركه اصفهاني مشغول بوده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 القبسات ميرداماد nbsp2 تصحيح صاين الدين علي بن محمد تركه اصفهاني nbsp3 حكيم استر آبادي ميرداماد nbsp4 شرح الدره الفاخره nbsp5 عيار دانش مشتمل بر الهيات و طبيعيات nbsp6

عيون المسايل و سير حكمت و عرفان اسلامي nbsp7 كليات معارف اسلامي nbsp8 منطق ابن حزم nbsp9 نگارش بخشي از لغت نامه دهخدا

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مدرس يزدي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1287، يزد.

درگذشت: 18 شهريور 1371.

آيت الله مدرس يزدى تحصيلات مقدماتى را در يزد سپرى كرد و در سيزده سالگى وارد حوزه ى علميه ى قم شد. پس از تكميل تحصيلات حوزوى راهى نجف اشرف گرديد و چندين سال در عتبات عاليات به تعليم و تربيت پرداخت. سپس مجددا به قم مراجعت فرمود و در اين شهر به تدريس خارج فقه و اصول و اقامه ى نماز جماعت مشغول شد. پس از چند سالى بنا به اصرار جمعى از مردم، به تهران آمد و در محله ى امامزاده يحيى رحل اقامت گزيد. اقامتشان در اين محله متجاوز از نيم قرن طول كشيد كه در اين مدت علاوه بر اقامه جماعت در تعدادى از مساجد محل به تدريس خارج فقه و اصول در مدارس علميه، سپهسالار (مروى قديم)، حاج ابوالحسن و... پرداخت.

آيت الله مدرس يزدى از مراجع عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، آقا سيد ضياءالدين عراقى، حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى، آقا حسين طباطبايى بروجردى، آقا سيد محمدتقى خوانسارى گواهى اجتهاد داشت.

از ايشان رسائل و تقريرات زيادى به جاى مانده به استثناى ديوان شعر شامل مباحث علمى پيرامون فقه و اصول مى باشد. حواشى بر كتب شريف عروة الوثقى رسائل و مكاسب نيز از دستاوردهاى زندگانى حضرت علامه مى باشد.

آيت الله حاج شيخ مهدى مدرس يزدى پس از هشتاد و سه سال زندگى

دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدرس، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا ميرزا محمد باقر، عالم فاضل، از ائمه جماعت در محله پاقلعه بود. در ظهر روز 4 شنبه 30 رجب سال 1388 مقارن طبع كتاب به سن متجاوز از هفتاد وفات يافته، در مقبره جد بزرگوار خويش، جنب مسجد رحيم خان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرسي چهاردهي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1290، نجف.

درگذشت: اسفند 1357، تهران.

مرتضى مدرسى چهاردهى فرزند شيخ محمد مشهور به آيت الله چهاردهى در رشته ى فلسفه از دانشكده ى ادبيات درجه ى ليسانس داشت و در علوم مذهبى نيز از حوزه ى علميه ى نجف اشرف درجه ى اجتهاد گرفته بود. خدمت مطبوعاتى را از سال 1315 آغاز كرد و با جرايد و مجلات كشور از جمله «ارمغان»، «وحيد»، «بررسى هاى تاريخى»، روزنامه ى «پارس» و «مهر ايران» همكارى داشت و مدت ها رييس اداره ى كل مطبوعات وزارت كشور و نيز از اساتيد دانشگاه تهران بود. وى همچنين به دريافت نشان درجه ى پنجم تاج نايل آمد. نزديك به بيست جلد كتاب تأليف دارد كه چند جلد آن درباره ى سيد جمال الدين اسدآبادى است. از جمله آثار وى است: آراء و معتقدات سيد جمال الدين افغانى (1377)؛ تاريخ فلاسفه ى اسلام (دو جلد، 1337 -1135)؛ خاطرات سيد جمال الدين افغانى (محمد پاشا مخزومى، 1328)؛ دانشنامه؛ مجموعه ى مقالات و رسالات (شرح حال و آثار شيخ احمد احسائى به قلم مدرسى، قسمتى از شرح حال صاحب ابن عباد به قلم احمد بهمنيار)؛ زندگانى و فلسفه ى اجتماعى و سياسى سيد جمال الدين افغانى (1334)؛ زندگانى و فلسفه ى حاج ملا هادى سبزوارى (1334)؛ سياست نامه (از خواجه نظام الملك، از روى چاپ شفر، با يادداشت هاى محمد قزوينى، 1334)؛ سيماى بزرگان (شرح حال چهارده نفر، 1335)؛ شيخ احمد احسائى، شرح حال (1334)؛

شيخيگرى و بابيگرى از نظر فلسفه تاريخ و اجتماع (1345)؛ صغرى و كبرى (از مير سيد شريف جرجانى)؛ مثنوى هفت اورنگ جامى (1338)؛ ترجمه ى مصائب النواصب (از قاضى نورالله شوشترى)؛ تصحيح معالم الاوصل (ترجمه ى آقا هادى مازندرانى)؛ نقش ايران در جهان عرب و بين النهرين. آخرين اثر استاد مدرسى نوشته اى كه به عنوان مقاله برتر هشتمين اجلاس وحدت اسلامى در سنندج برگزار شد.

استاد نورالدين مدرسى چهاردهى در سن هفتاد و پنج سالگى دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدرسي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1297 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. در قاين به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات متوسطه در مشهد و دارالفنون تهران موفق به اخذ درجه ى دكتراى ادبيات از دانشگاه ادبيات تهران شد. او همچنين در بدو تأسيس مجله ى «ترقى» عنوان سردبيرى آن را داشت. از آثار وى: «پنجه ى خونين»؛ «عشق شوم»؛ «پيك اجل»؛ «عروس مدائن»، ترجمه.[1]

فرزند دكتر سيد حسين مدرسى، در 1297 در قائن متولد شد. تحصيلات خود را در دبستان و دبيرستان شاهرضاى مشهد انجام داد و از دبيرستان دارالفنون تهران ديپلم گرفت و وارد دانشكده ادبيات تهران شد و دوره ى سه ساله دانشكده ى مزبور را به پايان رسانيد و ليسانس گرفت. چند سال بعد تحصيلات خود را در دانشكده ى ادبيات ادامه داد و سرانجام دكتر در ادبيات فارسى شناخته شد.

وى از نوجوانى سوداى نويسندگى داشت و از اينرو بعد از شهريور 1320 نويسندگى را آغاز نمود و سرانجام سردبير مجله ى ترقى شد. مجله ى ترقى در آن ايام از مطبوعات جنجالى و پرسروصدا و متنوع بود و طرفداران زيادى داشت. مدرسى در اين مجله تلاش زياى كرد و آنرا به اوج رسانيد و

بزرگترين تيراژ را در آن زمان بدست آورد. داستانهائى كه توسط مدرسى در مجله نوشته مى شد، خواهان زيادى داشت و بعضى از آنها بصورت كتاب چندين بار منتشر گرديد، مانند عروس مدائن، پنجه خونين، عشق و انتقام، پيك اجل.

دكتر مدرسى همزمان با كار نويسندگى به استخدام در وزارت دارائى درآمد و مشاغل مهمى را در طول خدمت خود در وزارت دارائى بدست آورد. از مشاغل وى مى توان بازرسى دولت در بنگاه داروئى، نماينده ى وزارت دارائى در شوراى راه آهن، مدير كل نظارت بر مؤسسات اقتصادى را نام برد. عضويت شورايعالى بانك رفاه كارگران و عضو هيئت مديره و قائم مقامى بانك رهنى ايران از ديگر مشاغل وى مى باشد.

دكتر مدرسى در حزب مردم فعاليت داشت و از اينرو در دوره ى بيست و دوم مجلس از طرف حزب مزبور كانديداى نمايندگى از تربت حيدريه گرديد و سرانجام به وكالت مجلس انتخاب شد. در مجلس يكى از سخنگويان حزب مردم بود مخصوصا به هنگام طرح بودجه دولت ايراداتى به طرز حكومت هويدا مى گرفت. در هر حال در ادوار بعد نتوانست رضايت دولت را جلب كند و پس از انقضاى مجلس بيست و دوم، به وزارت دارائى بازگشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آشنا (532)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2298/ 2 ،646 ،621/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (91 -90/ 1).

مدرسي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين مدرسى يزدى فرزند مرحوم عالم ربانى حجةالاسلام حاج سيد محمود مدرسى يزدى (داماد معظم آيت اللَّه حاج آقا مجدالدين محلاتى شيرازى) يكى از چهره هاى درخشان حوزه علميه قم مى باشند كه به زيور علم و عمل و متانت و مناعت طبع و بزرگوارى آراسته است و اكنون

ساليان دراز است كه در آمريكا (واشنگتن) به خدمات دينى و فرهنگى در آن منطقه باخترى اشتغال دارد و خدمات چشمگيرى هم انجام داده است.

آقاى مدرسى در سال 1314 شمسى در قم به دنيا آمده و در بيت دانش و ورع پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد به تحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات و سطوح اوليه و عاليه را از مدرسين و اساتيد حوزه علميه آموخته و چند سالى هم از دروس آيات عظام استفاده كرده و زبان انگليسى و غيره را نيز فراگرفته و براى خدمت بيشتر سفر به اروپا و امريكا نموده و چندين سالست كه در امريكا و در دانشگاه واشنگتن اشتغال به تدريس علوم و فنون اسلامى و تبليغ احكام و ترويج دين مبين اسلام و تنوير افكار دانشجويان و غيره دارند.

آقاى مدرسى با بيت شريف محلاتى شيراز وصلت نموده و صبيه آيت اللَّه حاج شيخ مجدالدين محلاتى فرزند مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ بهاءالدين محلاتى شيرازى را در اختيار دارند و بسيار مورد علاقه اين بيت مخصوصا پدر همسر خود مى باشند.

آقاى مدرسى داراى تأليفات ارزنده هستند كه به زبان فارسى و انگليسى به طبع رسيده است و متاسفانه تاكنون فهرست آن به دست حقير نرسيده كه در اينجا منعكس نمايم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مدرسي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى سيد محمدحسن بن العلامه سيد محمد مدرسى يزدى از علماء اعلام و فقهاء عظام و دانشمندان كرام حوزه علميه و ائمه جماعت شهرستان قم مى باشند.

در حدود سال 1320 قمرى در يزد متولد شده و پس از رشد و ديدن قسمتى از سطوح مهاجرت به قم نموده و سطوح را

نزد مدرسين بزرگ قم تكميل و به حوزه درس مرحوم آيت الله موسس حايرى و آيت الله حجت رحمه الله حاضر شده و مدت 18 سال هم از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى انارالله برهانه استفاده نموده و در پائين شهر قم به ترويجات دينى و روحى و اقامه جماعت پرداخته و تا هم اكنون به خدمات مذهبى اشتغال دارند.

والد ماجدش مرحوم علامه حاج سيد محمد يزدى از شيوخ علماء و اكابر دانشمندان يزد بوده و در سال 1341 قمرى در يزد از دنيا رفته و در قبرستان جوى هرمر به خاك رفته است.

برادر ارجمندش جناب عالم فاضل حاج سيد محمدباقر ميرصالحى مدرسى از ائمه جماعت يزد بوده اند.

فرزندان ارجمند روحانى دارد كه در سلك روحانيت به تبليغات مسائل احكام و ترويجات دينى از طريق منبر اشتغال دارند و آنها به اسامى زير مى باشند.

1- حاج آقا محمد مدرسى كه از وعاظ محترم قم و تهران مى باشند.

2- حاج آقا على مدرسى يزدى كه با مولف طريق صداقت را دارند.

3- حاج آقا كاظم مدرسى.

4- حاج آقا احمد مدرسى يزدى 5- آقا محمود مدرسى

6- آقا رضا مدرسى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مدرسي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد رضا مدرسي

محل تولد : يزد

شهرت : مدرسي يزدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

آية الله سيد محمدرضا مدرسي يزدي در سال 1334 هجري شمسي در يزد و در ميان خانواده اي متديّن و اهل علم و دوستدار خاندان گرامي پيامبر اكرم (ص ) به دنيا آمد. پدرش آية الله سيد جواد مدرسي يزدي كه هم اكنون نيز در قيد حيات است ، از علما و دانشمندان مشهور يزد به شمار مي آيد و سالهاست كه

به خدمت به جامعه اسلامي و مردمان نستوه و فداكار ديار خود مي پردازد. آية الله سيد جواد مدرسي از استادان مشهور اخلاق است كه سيرة علمي و عملي او سر مشق جامعه اسلامي و مردمان و دين باوران بوده است . پدر آقا سيد جواد، آية الله سيد احمد مدرسي _ نيز از استادان مبرز حوزة علميه به شمار مي آمده است . خاندان مادري آية الله محمد رضا مدرسي يزدي نيز از خانواده اي متدين و روحاني به شمار مي آيند. كه اينها خود در شكل گيري شخصيت استاد مدرسي سهم بسزايي داشته است . آية الله مدرسي يزدي در حدود 5 سالگي به مكتب رفت و تحصيلات خود را در همان جا آغاز كرد. پيش از 7 سالگي به دبستان رفت و پس از آن به دبيرستان راه يافت ، به گونه اي كه در كنار دروس دبيرستان ، برخي از دروس مقدمات حوزه را نيز فرا گرفته بود. پس از آن با اشتياق فراوان درس حوزه را در مدرسة معروف به مصلي آغاز كرد و در مدت كمي دروس دورة مقدمات را فرا گرفت . با اتمام دروس دورة مقدمات ، دروس سطح را شروع كرد و پس از مدتي به قم عزيمت كرد. در قم نيز به محضر استادان بسياري شرفياب شد و سالها از خرمن علم و عمل آنان خوشه چيد. او در اين سالها به تحصيل دروس مرسوم حوزه بسنده نكرد و در كنار آن به دروس نجوم ، هيئت ، فلسفه غرب و اقتصاد و نيز فراگيري زبانهاي خارجي پرداخت و در رشته هاي فلسفه و كلام و تفسير و حديث نيز كتب بسياري را مطالعه كرد و در اين دروس نيز

شركت مي نمود. با پايان يافتن دروس دورة سطح ، به درس خارج استادان برجسته حوزه علميه قم راه يافت و سالهاي متمادي در آن دروس شركت مي جست . به همراه آن ، در درسهاي فلسفه و كلام نيز حضور جدي داشت و هيچ گاه مطالعه دروس جنبي و دروس دانشگاهي را رها نكرد. او در سالهاي تحصيل خود از محضر اساتيد اخلاق نيز استفاده مي برد تا علم خويش را به زيور عمل بيارايد. آية الله مدرسي يزدي در سالهاي تحصيل خود به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او كه غالب دروس دورة مقدمات و بخشي از دروس سطح را در محضر پدر خود فرا گرفته بود. پس از سال 1351 كه به قم آمد، مقداري از شرح لمعه را نزد آية الله صلواتي و آية الله سيد ابوالفضل موسوي تبريزي آموخت و قسمتي از رسائل را نزد آية الله ميرمحمدي و مكاسب را عمدتاً نزد آية الله ستوده و بيشتر كفايه را نزد آية الله سبحاني فرا گرفت . او از اساتيد متعدد ديگري نيز در اين مقطع بهره برد. وي دروس هيئت و عرفان را نزد آية الله حسن زاده آملي آموخت و در دروس فلسفه آية الله شهيد مطهري و نيز آية الله جوادي آملي شركت جست ، در اين زمينه نيز از اساتيد ديگري بهره گرفت . براي فراگيري دروس خارج فقه و اصول ابتدا مدتي در درس مرحوم آيت الله شيخ كاظم تبريزي حضور يافت و سالهاي متمادي به دروس آيات عظام وحيد خراساني و تبريزي رفت ؛ به طوري كه اين دو عالم فرزانه را مي توان استادان اساسي او دانست . البته او از اساتيد ديگري همچون مرحوم آيت الله حائري ، مرحوم

آيت الله ميرزا هاشم آملي و حضرت آيت الله بهجت مدظله العالي از جنبه هاي گوناگون استفاده كرد. استاد مدرسي در ساليان عمر خود تا كنون فعاليتهاي بسياري را در عرصه علم و فرهنگ به انجام رسانده است . از جمله آنها تأليف كتب و مقالات فراوان در عرصه هاي گوناگون علمي است . ويژگي اين آثار، روز آمد بودن و ژرف نگري تحسين برانگيز است . آية الله مدرسي از سالهاي نخستين تحصيل ، به امر تدريس نيز اهتمام ويژه اي داشته است ، او كه بارها دروس دورة مقدمات و سطح را تدريس كرده ، در مؤسسه در راه حق به تدريس فلسفه تطبيقي ، فلسفه اخلاق و علم اقتصاد و نيز كتاب اقتصادنا (نوشته شهيد صدر) اشتغال داشته است . در زمينه فلسفه نيز به تدريس كتاب هاي بداية الحكمه و شرح منظومه و... پرداخته است . او مدتي نيز در دانشكده هاي مختلف تدريس كرده و روزگاري نيز به تدريس در مؤسسه باقر العلوم پرداخته است . وي از جمله همكاران و مؤلفين كتب دفتر همكاري حوزه و دانشگاه در سالهاي اوليه تأسيس بوده است . آية الله مدرسي از سال 1372 ابتدا تدريس خارج اصول و چندي بعد خارج فقه را آغاز كرده كه تا كنون يك دوره اصول به پايان رسيده و هم اكنون دورة دوم آن آغاز شده است ؛ در بخش فقه نيز اين تدريس ادامه داشته و از اين رهگذر، طلاب و فضلاي بسياري تربيت شده اند. استاد مدرسي يزدي از روزگار جواني براي فعاليتهاي سياسي اهميت ويژه اي قائل مي شده است . او در خانواده اي رشد يافته كه پدري مبارز در آن حضور داشته است ؛ آية الله سيد جواد مدرسي كه با امام خميني (ره ) از طريق مرحوم

آية الله سيد عباس خاتم يزدي (ره ) ارتباط داشت در طول دوران مبارزه ، همواره يار امام بود. او وكيل امام در يزد بود و در كمك به مبارزان نقش ويژه اي ايفا مي كرد. فرزند اين پدر نيز در راه مبارزه قدمهاي استواري برداشت . از جمله اينكه در قم آية الله العظمي گلپايگاني را از نقشه ساواك در سوء استفاده از مجلسي كه برخي از علما و فضلا قرار بود در آن حضور يابند، آگاه ساخت . از فعاليتها سياسي او پس از انقلاب مي توان به عضويت در كميته امام (ره ) براي رتق و فتق امور استان لرستان و نيز نظارت بر انتخابات خبرگان در يزد اشاره كرد. آية الله مدرسي در سالهاي دفاع مقدس ، بارها در جبهه هاي جنگ حضوريافت . آية الله مدرسي يزدي هم اكنون در قم حضور دارد و به تربيت طلاب مي پردازد و همزمان از فقهاي شوراي نگهبان قانون اساسي است . همچنين وي از اعضاي محترم جامعه مدرسين حوزه علميه است .

مدركي نهاوندي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به مدركى. در «الذريعه» و تذكره ى «روز روشن» و «تاريخ نظم و نثر» صاحب عنوان تحت نام دركى آورده شده است كه با توجه به آورده ى عبدالباقى نهاوندى، فرزند او، كه دوبار وى را تحت نام و تخلص مدركى آورده، اشتباه مى باشد. وى ساكن قريه جولك از توابع نهاوند و پدر آقا خضر و عبدالباقى نهاوندى، صاحب «مآثر رحيمى» بود. پدر او از طرف شاه اسماعيل صفوى (930 -905 ق) به وزارت همدان رسيد و خود او نيز از جمله اعيان آن ولايت بود كه در زمان شاه عباس اول (1038 -996 ق) وزير و ناظر

آنجا شد. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (675)، تذكره ى روز روشن (258)، الذريعه (322/ 9)، فرهنگ سخنوران (830)، مآثر رحيمى (1538 -1537/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (707/ 3).

مدني، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1293، دهخوارقان (آذرشهر)، از توابع تبريز.

شهادت: 20 شهريور 1360، تبريز.

آيت الله سيد اسدالله مدنى، فرزند آقا ميرعلى، در سن شانزده سالگى پدر خود را از دست داد و چون پيش از اين مادرش را نيز از دست داده بود به ناچار سرپرستى سه كودك و نامادرى اش را عهده دار شد. چندى بعد وارد حوزه ى علميه ى قم شد و پس از گذراندن دوره سطح نزد آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى و آيت الله سيد محمد رضا گلپايگانى، حدود چهار سال به تحصيل درس فلسفه در محضر امام خمينى (ره) پرداخت و همچنين در جلسات درس آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى شركت كرد. استادان ديگر او آيت الله حكيم و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد عبدالهادى شيرازى بودند.

مبارزات سياسى خود را نيز از همان دوران طلبگى عليه رژيم پهلوى آغاز كرد و به علت مخالفت با كاپيتولاسيون از قم به ممسنى نورآباد تبعيد شد و پس از تبعيد در سال 1363 ق. به زيارت خانه خدا رفت و پس از اتمام حج بى درنگ به نجف عزيمت و تحصيل و درس خود را در آنجا شروع كرد و در درسهاى آيت الله خويى شركت نمود و روزانه چندين جلسه درس از كفاية، رسائل، مكاسب و لمعه را براى طلاب تدريس مى نمود. در نجف در فعاليت هاى عمرانى و مذهبى و نيز در راهپيمايى هاى و ساير مسائل ايران پيش

قدم بود. در بيست و يكم بهمن 1375 كه تعدادى از تانك هاى دشمن از كرمانشاه به تهران عازم بودند، وى به اتفاق سى هزار جمعيت با دست خالى كفن پوش به مقابله با آن ها پرداختند و با دادان تعداى شهيد و مجروح موفق مى شوند تانك ها را از حركت بازداشته و سربازان را كه تعدادشان 500 نفر بود خلع سلاح نمايند و تمام آنها را در منزل خود تغيير لباس داده و پذيرايى مى كند و به آنها مى گويد كه: برويد به اميد خدا هر موقع انقلاب پيروز شد خودتان را معرفى كنيد.» بعد از پيروزى انقلاب اسلامى و پس از رحلت آخوند ملا معصومى، آيت الله مدنى دوباره بعد از اقامت كوتاهى در قم راهى همدان شد. در انتخابات مجلس خبرگان شركت نمود و از سوى مردم همدان به مجلس راه يافت و در تدوين قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نقش داشت. وى همچنين امامت جمعه و نمايندگى امام خمينى (ره) را در همدان طبق حكم بيست و يكم مهر 1358 ايشان به عهده داشت. بعد از شهادت آيت الله محمدعلى قاضى طباطبايى به حكم رهبرى، امام جماعت شهر تبريز شد. نقش آيت الله مدنى در اداره ى امور استان آذربايجان و جريان حزب خلق مسلمان كه توانسته بود قدرتى در تبريز براى خود دست و پا كند، مهم بود. وى با هميارى مردم آنها را از صحنه ى سياست منطقه بيرون كرد. به همين سبب چندين بار به وى سوء قصد شد.

از جمله خدمات ايشان مى توان به اين موارد اشاره نمود: احداث مهديه، صندوق قرض الحسنه و درمانگاه در مهديه همدان، بناى حسينيه و احداث حمام و مسجد و مدرسه و كتابخانه

و قرض الحسنه اى در دره مراد بيك، راه اندازى صندوق قرض الحسنه در قصر شيرين، اداره ى حوزه ى علميه ى كماليه ى خرم آباد، احداث هجده دستگاه خانه در يكى از روستاهاى بوئين زهرا، ساختن مسجد بزرگى در نورآباد ممسنى. او در جبهه هاى دفاع مقدس هم حضور داشت (همچنين در جريان شكست حصر سوسنگرد).

آيت الله مدنى روز بيستم شهريور 1360 بعد از نماز جمعه تبريز به شهادت رسيد و پيكرش را در جوار حرم معصومه (س) به خاك سپردند.

حاج سيد اسداللَّه مدنى دهخوار قانى (آذر شهرى) از علماء مبرز معاصر است در شهر خرم آباد. وى در سال 1331 قمرى در آذرشهر متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح اولى در محل خود به اتفاق برادر رضاعى خود جناب مستطاب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا باقر حكمت نيا در سال 1356 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و بعضى ديگر به پايان رسانيده و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آسيد محمد حجة كوه كمرى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خوانسارى طاب ثراهما حاضر شده و استفاده كامل نموده و خود به تدريس سطوح و اخلاق پرداخته آنگاه مهاجرت به نجف نموده و از محضر آيات بزرگ حوزه نجف بالاخص زعيم اعظم و مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله فقها و اصولا استفاده نموده و خود در آن سامان به تدريس فقه و اصول و غيره پرداخته و در فصل تابستان به همدان آمده و مورد توجه مخصوص مردم باايمان همدان و بالخصوص دانشمندان آن شهرستان قرار گرفته تا

در سال 1392 قمرى كه مردم عالم دوست شهرستان خرم آباد مركز فرماندارى منطقه لرستان براى سرپرست حوزه علميه آنجا و مرجعيت مردم آن ناحيه تقاضا و به اصرار آنجناب را به خرم آباد برده و تاكنون از وجود ذيجودش استفاده و استفاضه مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدني، بدرالدين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مترجم.

درگذشت: 1367، تهران.

بدرالدين مدنى در سال هاى آخر عمر درباره ى زندگى و آثار سعدى كار و تحقيق مى كرد. او به زبان فرانسوى آشنايى داشت و به نوشته هاى رومن رولان علاقه مند بود و چندين نمايشنامه از جمله روبسپير (1360) را به فارسى برگرداند: از آن جمله است: آيرت (رومن رولان)؛ آن زمان فراخواهد رسيد (رومن رولان، 1357)؛ پيروزى عقل (نمايشنامه اى اثر رومن رولان، 1360)؛ تراژدى هاى ايمان (مجموعه چند نمايشنامه از رومن رولان، 1364)؛ تردستى هاى اسكاپن (مولير، 1365)؛ گرگ ها (رومن رولان، 2535 1355)؛ تحقيقى مقدماتى درباره ى داستان هاى شاهنامه با عنوان دريچه اى بر كاخ بلند و گزندناپذير شاهنامه. بدرالدين مدنى كتابى نيز درباره ى رومن رولان در سال 1363 تحت عنوان رومن رولان: زندگى و آثار منتشر نمود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1260، همدان.

درگذشت: 1367، همدان.

سيد حسين مدنى معروف به مترجم نظام، و از مجاهدان صدر مشروطيت فرزند دقيق الاشراف كردستانى، فارغ التحصيل دارالفنون بود. وى نخستين دانشجوى ايرانى است كه با تصويب مجلس شوراى ملى و به پاس خدمات مشروطه خواهى به آمريكا رفت و در دانشگاه والنارزو (در اينديانا) تحصيل نمود. راز اولين رؤساى معارف همدان و نويسنده و مترجم صاحب اثر است.

مدتى روزنامه ى «نجات ايران» را انتشار مى داد و سپسى به انتشار نشريات ديگرى نظير «جماليه»، «پايتخت»، «اكباتان» و «مدنيت» دست داد. آثار و مقالات وى در جرايد مذكور و نشريات ديگر درج شده است. از وزارت علوم به دريافت نشان علمى نايل آمده و در زمانى كه به رياست دارالترجمه وزارت فرهنگ را براى مدتى طولانى عهده دار بود و به كار ترجمه ى آثار نويسندگانى چون گوستاو لوبون مشغول بود. مترجم نظام شعر هم مى سرود و براى اغلب

امور جارى و مطالب عادى و غير عادى ماده ى تاريخ ساخته است (به اين جهت نزد برخى به سازنده ى ماده ى تاريخ معروف است). اشعار وى بالغ به چند هزار بيت است كه بيشتر به امور جارى و مسائل مى پردازد.

از فعاليت هاى ديگر وى تأسيس يتيم خانه اى در همدان و ايجاد مدرسه و كتابخانه در يزد و تشكيل انجمن هاى دينى و تبليغ اسلامى است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدني، علي خان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي خان كبير در غروب جمعه ، پانزدهم جمادي الاول 1052 ق . در مدينه پاي به عرصه گيتي نهاد.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدر سيدعلي خان، سيد نظام الدين احمد از دانشوران شيرازي تبار حجاز بود و در شمار نوادگان علي بن الحسين عليه السلام جاي داشت .مادر گرانقدرش دخت شيخ محمد بن احمد منوفي ، مرجع وارسته شافعيان شمرده مي شد.هنوز علي خردسال بود كه پدرش دعوت قطب شاه هفتم ، فرمانرواي حيدرآباد را اجابت كرد و براي راهنمايي مومنان شبه قاره رهسپار هند شد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : كودك شيرازي تبار حجاز زير نظر مادر ارجمندش باليد. در اين سالها دايي دانشورش ، شاعر گرانمايه حضرت قاضي عبدالجواد منوفي ، پيشواي مذهبي و امام جماعت شافعيان در مسجد الحرام از وي حمايت مي كرد.و نهال نورسته مدينه را از عنايات خويش برخوردار مي ساخت . سيد علي در روزگار كودكي بزرگان بسيار ديد و ياد و نام و سيماي علمي - اجتماعي آنها را به خاطر سپرد. شيخ عبدالله بن سعيد باقشير، سيد نورالدين علي بن حسن حسيني شامي ، سبط الشيخ زين بن شيخ محمد

شامي عاملي ، قاضي تاج الدين احمد بن ابراهيم مالكي مكي و مولا محمد باقر خراساني جمعي از دانشوراني بودند كه براي تدريس يا نماز به مسجد الحرام مي آمدند.و خاطره سبزشان در انديشه كوچك نوباوه هوشمند حجاز ثبت شد.سيد علي در چنين قضايي رشد يافت و به حدود چهارده سالگي رسيد. در اين سن نامه پدر كه وي را به هجرت فرا مي خواند، به دستش رسيد. پس بار سفر بست و در ششم شعبان 1066 ق . رهسپار شبه قاره شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سفر نوجوان حجاز بيست ماه به درازا كشيد. سرانجام در روزهاي پاياني ربيع الاول 1068 ق . به حيدر آباد رسيد. و براي نخستين بار يعقوب هند را در آغوش گرفت . او شرح تلاشهاي مادر فداكارش را براي پدر باز گفت و از حوادث حجاز پرده برداشت .نظام الدين احمد مقدم فرزند را گرامي داشت و در فرصتهاي گوناگون داستان شيخ الاسلامي و پذيرش دامادي سلطان را براي پور سپيد بخت مدينه النبي بيان كرد.و برنامه درسي و تربيتي ويژه اي برايش در نظر گرفت .ناگفته پيداست كه نظام الدين براي تربيت علمي فرزند فرصت كافي نداشت . بنابراين جوان برومند حجاز را فرمان داد كه تنها به محفل علمي پدر بسنده نكند و براي دستيابي به آرمان بلند خويش از محضر دانشمندان بزرگي كه به شوق بهره گيري از فضاي مناسب حيدرآباد به سمت شبه قاره مي شتافتند، سود برد.سيد علي پند پدر شنيد و از پژوهشگران بزرگي چون محمد بن علي شامي عاملي و شيخ جعفر بن كمال الدين بحراني كامياب شد.ناگفته پيداست كه

آموخته هاي اختر فروزان حيدرآباد به آموزشهاي مدون بزرگان ياد شده محدود نبود. او در نشستهاي رسمي و غير رسمي پدر شركت مي جست و از گنجينه اندوخته هاي دانشگراني كه به ديدار سيد نظام الدين مي شتافتند. برخوردار مي شد. منابع موجود نشان مي دهد كه محفل پدر جايگاه اديبان ، پزشكان و فقيهان بود. سرور جوانان حجاز در اين نشستها با بزرگاني چون اديب گرانمايه سيد حسينعلي بن حسن شدقم حسيني و اديب و پزشك نامور شيخ حسين بن شهاب الدين كركي شامي آشنا شد و از تجربه هاي گرانبهايشان بهره برد و اندك اندك در شمار درختان پرثمر باغستان دانش حيدرآباد جاي گرفتخاطرات و وقايع تحصيل : سيد وارستگان حجاز در ديباچه زرين ((سلافه العصر)) از آن سالها چنين ياد كرده است :((پس پيوسته ناكاميها بر من فرو مي باريد و مرا از نگارش باز مي داشت . حوادث ناگواري كه طومار شكيبايي را در هم مي پيچيد، گردش روزگاري كه پيامدهاي تلخش خردسالان را كهنسال و سپيد موي مي ساخت . رنج دوري از وطن ، بستگان و آشنايان ، انواع دشواريها و نامراديها در كنار دشمني پيوسته دربار چنان آتشي در زندگي ام افكند كه اگر بر زبان قلم جاري شود بي ترديد آن را مي سوزاند. هر چند آن سالها روزگار ناكاميها و نامراديهاي سيد علي شمرده شده است ، هرگز تلخ ترين روزهاي زندگي اش نبود. در سالهاي پاياني اين دهه غمبار مرد پولادين عرصه دانش و ادب روي در نقاب خاك كشيد.و صدر الدين را در برابر يورشهاي مكرر سلطان ابوالحسن تنها نهاد.اينك قطب شاه هشتم براي

هميشه از دغدغه نفوذ سيد نظام الدين رهايي يافته بود. پس بي هيچ نگراني سيد علي را در خانه اي كوچك زنداني كرد و هر گونه ديدار با او را ممنوع ساخت . بدين ترتيب ناگوارترين روزهاي زندگي سرور دانشوران حجاز با مرگ سيد نظام الدين آغاز شد و تا سالها ادامه يافت . روزهايي كه خود درباره آن چنين نگاشته است :((... در اين روزگار از همه آشنايان دورم و جز اندوه همنشيني ندارم ... ناگزير بايد در خانه اي تنگ تر از روزن سوزن زندگي كنم ، خانه اي كه هنگام ورود بدان شاهرگ قلب انسان پاره مي شود. در اين سراي ، همنشيني جز كتاب و دفتر ندارم ...خداوند از حوادثي كه در آينده پديد مي آيد آگاه تر است . تا كنون بر اين بحران گشايشي آشكار نشده است ... اين گزيده اي از حقايقي است كه در اين سرزمين بر من مي گذرد، شرح روزهاي زندگي ام كه پياپي مي گذرند و من با حسرتي پايان ناپذير به تماشايشان نشسته ام .استادان و مربيان : از استادان سيدعلي خان مدني مي توان به: سيدحسينعلي بن حسن شدقم حسيني، شيخ حسين بن شهاب الدين كركي شامي، شيخ جعفر بن كمال الدين بحراني و محمدبن علي شامي عاملي اشاره كرد.وقايع ميانسالي : دانشور نستوه در اين برهه نيز پژهش دست نكشيد و در روزگاري كه به سن شصت نزديك مي شد به نگارش رساله اي در شرح روايتهاي پنجگانه اي كه پدرانش سينه به سينه برايش بازگو كرده بودند، پرداخت و در ربيع الاول 1109 ق . آن را به پايان برد.سالها

شتابان مي گذشتند و اديب فرزانه هند را به سمت كهنسالي پيش مي بردند. سرور انديشمندان سده يازدهم اينك آثار گذر عمر را بر پيكرش مشاهده مي كرد. بنابراين در 1114 ق . نزد محيي الدين محمد اورنگ زيب شتافت و كناره گيري اش از پستهاي دولتي را به آگاهي وي رسانده ، اجازه خواست كه راه حجاز پيش گيرد و در پايان عمر به زيارت بيت الله الحرام ، آرامگاه مقدس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و بستگانش در آن سامان توفيق يابد.اندكي بعد بار سفر بست و بي توجه به اندرز آشنايان ، كه او را به ماندن و بهره گيري از عنايتهاي ملوكانه تشويق مي كردند، در مسير سپيدترين جاده جهان به حركت درآمد و پس از 46 سال زندگي پرفراز و فرود در شبه قاره ، سوي وطن روان شد.زمان و علت فوت : دانشوري كه در روزهاي سخت حيدر آباد و لاهور از پژوهش باز نايستاد در روزهاي آسودگي شيراز نمي توانست از اين كردار پسنديده دست بردارد. او همچنان تحقيق مي كرد و مي نوشت تا گرانبهاترين مجموعه لغت عرب را پديد آورد و البته در اين كار نيز چون همه اقداماتش به موفقيتي سترگ دست يافت . كتاب پر ارج ((الطراز الاول فيما عليه من لغه العرب المعمول )) نشانه روش پيروزي بزرگ آفتاب بي غروب شيراز در روزگار كهنسالي و ناتواني است . اديب گرانمايه مدرسه منصوريه در اين اثر گران پايه استادي و چيرگي خيره كننده اش را هويدا ساخته ، در ذيل هر لفظ همه مسائل مربوط به آن ، حتي ترانه ها

و داستانها را نيز به زيور نگارش آراسته است .بي ترديد پايان اين اثر شگرف مي توانست پايان گسترده ترين پژوهشهاي انسان در موضوع لغت عرب به شمار آيد ولي دريغ چرخ چنين نمي پسنديد. بيماري بر پيكرش پنجه افكند و سرانجام ديدگان پرفروغش در يكي از غمبارترين روزهاي سال 1120 ق . براي هميشه بسته شد.استادان ، دانشجويان و مومنان شهر پيكر گرانبهاترين گوهر درياي ادب و هنر را تا حرم حضرت احمد بن موسي عليه السلام شاهچراغ همراهي كردند و در آن حريم پاك كنار آرامگاه سيد ماجد بحراني به خاك سپردند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : تلاشهاي سيدعلي خان بزرگ در تامين امنيت شهر و آسايش مردم ، محمد اورنگ زيب را بر آن داشت كه وي را به حكومت لاهور و مناطق مجاور منصوب كند. با اين تدبير سلطان نماينده اي شايسته يافت . لاهور فرمانداري دلسوز به دست آورد و اديب بزرگ سده يازدهم پاي در روزگاري سراسر تلاش نهاد.هر چند مسئوليت تازه سيد دشوار و كمرشكن بود، هرگز او را از پژوهش و نگارش باز نداشت . آن بزرگمرد از فرصتهاي اندك پديد آمده در نبردها و آماده باشها بهره برد و به تحقيق و نگارش پرداخت . دانشمندي چون صدر الدين سيد علي همنشين با كتاب را از هر كاري زيباتر و دوست داشتني تر مي داشت ولي سياستمداري چون اورنگ زيب هرگز نمي توانست شخصيت ارجمند دانشور وارسته روزگار خويش را ناديده گرفته ، از او در اداره امور جامعه بهره نبرد. بنابراين ضمن فرماني وي را به رياست ديوان ((برهانپور)) منصوب كرد. دانشور برجسته جهان اسلام

كه اين مقام را براي خدمت و انجام دادن وظيفه الهي اش مناسب مي ديد، راه برهانپور پيش گرفت و در آن ديار به نجات ستمديدگان و كوتاه كردن دست تبهكاران و متجاوزان پرداخت . آن دانشمند گرانمايه پس از چند سال داوري ، از كار در ديوان برهانپور كناره گرفت و ديگر بار به ارتش پيوست و سالياني چند در سپاه محمد اورنگ زيب ، كه تشنه حضور فقيهي پارسا بود، به خدمت پرداخت .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سرنوشت همچنان با دانشمند وارسته حيدر آباد نامهربان بود. توفان دير پاي شريعت ستيزي كه با مرگ قطب شاه هفتم آغاز شده ، با عروج سيد نظام الدين احمد اوج گرفته بود همچنان ادامه داشت و هستي گرانبهاترين گوهر درياي دانش و هنر را تهديد مي كرد. نگاهباناني كه پيرامون خانه كوچك او مي گشتند، جاسوساني كه به عنوان دانشجو و اديب به ديدارش مي شتافتند هر يك خبر از آينده اي دشوارتر و تاريك تر مي داد.در چنين موقعيت اديب برجسته حجازي تبار نقشه اي هوشمندانه طرح كرد، نقشه اي كه در بهترين فرصت به اجرا درآمد. سيد علي از زندان گريخت و مقامهاي امنيتي قطب شاه هشتم را در شگفتي فرو برد. سلطان سواران بي شمار در پي اش روان ساخت . سواراني كه بسيار تلاش كردند ولي جز نوميدي و شكست بهره اي نبردند.دانشور گريخته از زندان قطب شاهيان ، خود را به برهانپور رساند و در نخستين فرصت به ديدار محمد اورنگ زيب ، پادشاه آن سامان شتافت . اورنگ زيب دشمن ديرپاي حيدرآباد نشينان شمرده مي شد و

پيوسته در انديشه جذب دانشمندان و سياستمداران آن ديار بود. بنابراين مقدم سرور اديبان جزيره العرب را گرامي داشته ، لقب خان به وي بخشيد و هزار و سيصد سوار زير فرمانش قرار داد.بدين ترتيب فرزند دانشمند سيد نظام الدين به صدر الدين سيد علي خان شهرت يافت . پيشنهادهاي سازنده او در شيوه كشور داري و لشگر آرايي سلطان اورنگ را بسيار تحت تاثير قرار داد، به گونه اي كه وقتي رهسپار اورنگ آباد شد وي را نيز همراه خويش برد و چون از آنجا به سمت احمد نكر حركت كرد او را فرمانده نگاهبانان اورنگ آباد ساخت .شاگردان : سيدعلي خان مدني در سالهاي تدريس شاگردان بسيار پروريد ولي بي دريغ كه نام و ياد آن سپيد بختان در گذر زمان به تاراج رخدادها رفته ، در آور فراموشي مدفون شده است . آنچه مي توان در اين فرصت باز گفت نام سه تن از كامرواياني است كه اجازه بازگويي شنيده ها و نگاشته هاي سيد اديبان حجاز را دريافت داشته اند:1. علامه گرانمايه حضرت شيخ محمد باقر مجلسي گردآورنده مجموعه نفيس بحارالانوار2. دانشور ارجمند حضرت شيخ باقر بن موسي محمد حسين مكي ،3. دانشمند وارسته حضرت سيد محمد حسين خاتون آبادي اصفهاني .آثار : اسلافه العصر في محاسن الشعراء بكل مصر ، التذكره في الفوائد النادره ، الحدائق النديه في شرح الصمديه ، الزهره في النحو ، الطراز الاول فيما عليه من لغه العرب المعمول ، الفرائد البهيه في شرح الفوائد الصمديه ، الكلم الطيب و الغيث الصيب ، المخلاه ، انوار الربيع في

انواع البديع ويژگي اثر : در سال 1093 ق . با نام كتاب نفيس انوار الربيع في انواع البديع در اختيار ادب دوستان قرار گرفت10 ديوان شعر ، رساله في اغلاط الفيروز آبادي في القاموس ، رساله في المسلسله بالاباء ، رياض السالكين في شرح صحيفه سيد الساجدين عليه السلام ، سلوه الغريب و اسوه الاديب ، كتاب النفيس ويژگي اثر : را در جمادي الثاني 1079 ق . به جهان دانش و ادب عرضه كرد.آن بزرگمرد در سطور پاياني اين اثر از دشواريهاي زندگي اش پرده برداشته16 محك القريض، ملحقاه السلافه ، موضح الرشاد في شرح الارشاد ، نعمه الاغان في عشره الاخوان ، نفثه المصدور

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

مدني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مدني

محل تولد : گيلان

شهرت : مدني گيلاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب «محمد» فرزند «حسين» فرزند «حاجي» با نام خانوادگي «مدني»، ملقب به «عبد الزهراء» كه از عطاياي ملوكانه ملكه عالمين حضرت صديقه اطهر سلام الله عليها در يك عالمي به اين احقر بوده، در يكم تير ماه سال 1347 شمسي مطابق با بيست و پنجم ربيع الاول 1388 هجري قمري در دهستان نوخاله اكبري از توابع شهرستان صومعه سرا از شهرهاي غربي استان گيلان از مادري متدينه به نام «فرخنده رمضاني پور» فرزند«محمدجان» فرزند «كربلايي طوفانعلي» كه با پاي پياده از گيلان تا كربلاي معلي مشرف شده بود، متولد شدم. دوران كودكي را تحت الطاف الهي و كنف

محبت پدر و مادرم كه به حلال و حرام الهي اهميت خاصي مي دادند گذراندم و تا آنجايي كه به ياد دارم در يك خانواده شلوغ و پر جنب و جوش و زحمتكش و دين باور پرورش يافتم.

بر اساس فضاي حاكم در روستا كه معمولا كارها به صورت دسته جمعي انجام مي پذيرد. من نيز در كارهايي كه محول مي شد كوشا بودم. در عين حال به مدرسه مي ر فتم و دوره هاي ابتدايي و راهنمايي را به سختي گذراندم.

يادم مي آيد كلاس سوم ابتدايي را مي گذراندم كه انقلاب شكوهمند اسلامي به رهبري منادي و احياگر اسلام ناب محمدي (ص) حضرت امام خميني رضوان الله عليه آغاز شد و در جنب و جوش و فعاليت هاي دانش آموزي، راهپيمايي هاي محلي كه به تهييج دلباختگان امام صورت مي گرفت و در پخش پوسترها و اعلاميه ها با عده اي از دوستان هم سن وسال شركت مي نموديم. اولين بار كه عكس دلرباي حضرت امام خميني رضوان الله عليه را ديدم چنان مات آن چهره ملكوتي شدم، تو گويي از خود بي خود، اشك محبت از ديده ام جاري شده بود. آتش اين اشتياق روز به روز برافروخته تر مي شد. هيبت و هيئت آن فرزانه مرد در آن سنين خردي چنان در دل نشست كه بيرون كردنش مشكل مي نمود (آنچنان جاي گرفته است كه مشكل برود) لا جرم روش و منطق او، در روحيه من تاثير عميق گذاشته و چراغ عشق راه روحانيت شيعي در دلم روشن گشت و خدا را شكر بدين طريق مايل شدم.

زندگينامه علمي:

پس از پايان دوره راهنمايي با

همه مشكلاتي كه سر راهم ايجاد شده بود، در اواخر 1363 رسما طلبه شدم و به خيل سلسله طلاب علوم دينيه پيوستم.

جامع المقدمات و سيوطي (الفيه ابن مالك) و حاشيه ملا عبدالله و مغني اللبيب كه كتب مقدماتي بودند را در شهرستان رشت، مدرسه علميه «حاج حسن» معروف به صالح آباد (كه بسياري از بزرگان از جمله مجاهد في سبيل الله ميرزا كوچك جنگلي از ثمرات آن مدرسه اند) در نزد عالم ورع و اخلاقي كامل مرحوم حجت السلام و المسلمين الحاج شيخ محمد حسن مهدوي تولمي كه از شاگردان مرحوم آيت الله العظمي سيد حسن بحر العلوم و آيت الله سيد محمود ضيابري رحمت الله عليهما بود و مديريت حوزه علميه صالح آباد را نيز بعهده داشت، تعليم گرفتم و كتاب صمديه را براي مرور در محضر حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ عبدالرحيم اخوان توكلي تولمي كه جليس آيت الله العظمي آقاي حاج شيخ محمد تقي بهجت فومني در نجف اشرف بوده، تلمذ نمودم. معالم الاصول و مختصر المعاني را در محضر پر فروغ عالم رباني و فقيه صمداني آيت الله مستقيم عرباني كه اجازه اجتهاد مطلق از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني و آقا ضياء الدين عراقي داشت، تلمذ نمودم.

اصول المظفر را از محضر عالم تقي و اخلاقي كامل سيد العلماء الربانيين آيت الله حاج سيد مجتبي رودباري دام ظله فرزند آيت الله حاج سيد حسين رودباري كه از شاگردان بنام حضرت آيت الله العظمي امام خميني و آيت الله العظمي خوئي و بسياري از بزرگان ديگر در نجف اشرف و قم بودند و همچنين حجت الاسلام و المسلمين يعسوبي آموختم.

لمعتين را

از محضر نوراني حضرات آيات حاج شيخ مختار ظهيري رحمت الله عليه و حاج شيخ محمد علي احمدي اشكوري و حاج سيد مجتبي رودباري فرا گرفتم.

رسائل و مكاسب شيخ انصاري و جلد اول كفايتين و منظومه سبزواري و شرح تجريد را در محضر نوراني فقيه صمداني استاد الاعاظم و شيخ الافاخم آيت الله العظمي علامه حاج شيخ محمد ازهدي لاكاني رضوان الله عليه كه اجازه اجتهاد مطلق از آيات عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهاني، آقا ضياء الدين عراقي، آقاي حجت كوه كمره اي، حاج آقا حسين بروجردي و بسياري ديگر از مراجع را داشت، كه در متن اجازه آقاي بروجردي آمده مي خوانيم:«حري بان يجيز اجل شانا ان يستجيز» به شاگردي نشستم و سپس به دار العلم قم وارد شدم و جلد دوم كفايتين را از محضر مرحوم آيت الله وجداني و حجت الاسلام و المسلمين محمدي خراساني تعليم ديدم.تفسير را از محضر علامه نحرير آيت الله جوادي آملي و اخلاق را از آيات عظام مشكيني و مظاهري بهره گرفتم.درس خارج را فقها و اصولا در محضر آيات عظام مكارم شيرازي، فاضل لنكراني، صانعي، خلخالي و جوادي آملي در قم و ازهدي لاكاني در رشت جمعا به مدت پنج سال تلمذ نمودم.

البته ناگفته نماند به طور مقطعي از عرفان علامه ذوالفنون حسن زاده آملي بهره بردم و سپس به امر آيت الله العظمي بهجت و آيت الله لاكاني، در رشت رحل اقامت افكنده و به تدريس، تبليغ، تاليف و تصنيف مشغول شدم و چند اثر را از آثار قلمي خويش به يادگار نهاده تا در صحيفه عملم براي« يوم لا ينفع مال و لا بنون

الا من اتي الله بقلب سليم» ذخيره باشد.

مدهوش گلپايگاني، محمدصادق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1237 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به مدهوش. وى ملا باشى حيدرقلى ميرزا، فرزند فتحعلى شاه و حاكم گلپايگان بود. در نظم و نثر تبحر داشت و عربى را خوب مى دانست. مدهوش خط نستعليق را خوش مى نوشت و شعر نيز مى سرود. از آثار وى: يك نسخه «ديوان» خاورى، به قلم نستعليق و شكسته نيم دو دانگ خوش، با رقم: «كتبه العبد محمدصادق الكلبايكانى فى 1235» و «حرره العبد الاقل محمدصادق كلبايكانى، المتخلص به مدهوش... سنه 1237».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (767 -766/ 3)، حديقة الشعراء (1628 ،1627/ 3)، الذريعه (1024/ 9)، سفينة المحمود (314 -311/ 1)، فرهنگ سخنوران (830)، مجمع الفصحا (1006/ 6)، مصطبه ى خراب (174 -173)، نگارستان دارا (251).

مرادخاني، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1323.

درگذشت: 1363.

از آثار اوست: المعجم المفهرس لالفاظ ابواب البحار (1365)؛ بحار الانوار، فى تفسير الماثور و القرآن (دو جلد).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مرادي، الشن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الشن مرادي استاد بزرگ شطرنج ايران متولد 1 خرداد 1364 كه در سال 1383 و در سن 19 سالگي به اين درجه دست يافت. او دانشجوي مهندسي شيمي دانشگاه صنعتي شريف است و از قهرمانان ملي محسوب مي گردد. تا سال 2005 (ميلادي) در شطرنج ايران 3 نفر داراي عنوان استاد بزرگ مردان هستند.

توانايي او در بازي چشم بسته نيز جالب توجه است

از جمله ركوردهاي او مبارزه ٔ هم زمان با 55 نفر در سال 84 در دانشگاه صنعتي شريف است كه به تساوي با 4 نفر و برد از بقيه بازيكنان انجاميد. در 24 ارديبهشت 1385 نيز مسابقه اي خيريه اي در دانشگاه صنعتي شريف برگزار شد و مرادي به طور هم زمان با 120 نفر به رقابت نشست كه نتيجهٔ آن 7 تساوي و برد باقي افراد بود. اين مسابقه بزرگ ترين مسابقهٔ شطرنج هم زمان ايران هم بود.

مراديان، خدامراد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى كرج

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته زبان و ادبيات عربى از دانشگاه بغداد، كارشناسى ارشد در رشته زبان و ادبيات عربى از دانشگاه بغداد، دكترا در رشته زبان و ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1349.

مرتبه علمى:

تدريس و تحقيق در دانشگاه تهران از سال 1349 تا سال 1360، استاد بازنشسته دانشگاه تهران، دانشيار دانشگاه آزاد اسلامى كرج.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ، ادبيات، زبان و ادبيات عربى، تدريس در دانشگاه آزاد اسلامى به مدت 12 سال، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ، فرهنگ معارف اسلامى، فلسفه.

مقالات

تعداد

مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

فرهنگ، معارف، علوم اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مراغي، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نقاش و مجلد. از معاريف زمان خود و اهل مراغه بود و ساكن عثمانى. از آثار گرانقدر وى: جلد روغنى استادانه اى است كه در كتاب «الفوايد الغياثيه» (تاريخ 1468 ميلادى) قرار گرفته و به طلا آرايش شده. داخل جلد به رنگ ارغوانى و نقوش آن تحسين انگيز است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (58 /1).

مرتضوي اصفهاني، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمدكاظم الموسوى الاصفهانى نورالله مرقده در سنه ى 1288 هجرى قمرى در قريه اسفيد واجان يكى از قراء بلوك كرون كه فاصله اين قريه با شهرستان اصفهان قريب به 9 فرسنگ است متولد شده و در سن 14 سالگى به علت اشتغال به تحصيل و تعليم علوم دينيه با موافقت والد ماجدش مرحوم حجه الاسلام حاج سيد حسين كه از بزرگترين علماء آن قريه به شمار مى آمده به اصفهان كه در آن تاريخ از بزرگترين حوزه هاى علميه جهان تشيع محسوب مى شده رفته و در مدرسه ى جده ى كوچك به تحصيل و فراگرفتن علوم مشغول گرديد.

اساتيد آن مرحوم: مقدمات و ادبيات عاليه را در نزد استاد الادباء مرحوم آقا سيد محمود دهكردى (شهر كردفعلى) كه در تدريس مغنى و مطول كم نظير بوده است آموخته و در سطوح يكى از اساتيد معظم له مرحوم العلامه الفهامه الفقيه المدقق آقا مير محمدتقى مدرس ابن مرحوم حجه الاسلام والمسلمين علم الاعلام الميرسيد حسن مدرس بوده، ديگر شيخ الفقهاء و العماء مرحوم آقا شيخ عبدالكريم جزى (معروف به آخوند گزى) اعلى الله مقامه و اما درس خارج فقه و اصول، و قسمتى از اين دو را از محضر مرحوم آسيد محمدتقى مدرس فوق الذكر فراگرفته، ولى عمده ى درس خارج را از محضر سيد

العلماء العاملين و استاد الفقهاء و المجتهدين مرجع الخاص و العام آيت الله السيد محمدباقر درچه اى كه از اعاظم علماء العصر بوده است استفاده نموده و در فلسفه و حكمت اساتيد ايشان مرحوم جهانگيرخان قشقائى اعلى الله مقامه و عارف ربانى مرحوم آقا ملا محمد كاشى (معروف به آخوند كاشى) بوده اند كه هر دو از مفاخر عصر به شمار مى آمدند و مرحوم ايشان معتقد به معنويت فوق العاده اى براى مرحوم آخوند كاشى بودند و مكرر مى فرمودند كه بسيارى از لطائف عرفانى و رقائق اخلاقى را از محضر آخوند فراگرفتم.

معظم له پس از طى مراحل تحصيلى و نيل به مدارج عاليه علمى به تدريس و تعليم پرداختند و در اصفهان صدها نفر از طلاب علوم دينيه كه بعضى آنها هم اكنون از شخصيتهاى علمى محسوب مى شوند در مدرسه جده كوچك و مسجد دارالشفاء و مسجد سرخى و مدرسه چهارباغ و مراكز ديگر از محضر درس ايشان استفاده مى كردند و پس از هجرت به تهران در سالهاى اخير در مسجد مرحوم حاج سيد عزيزالله واقع در بازار نيز تدريس مى كردند.

علاوه بر تدريس نسبت به بيان معارف اسلام و حقائق دين و تفسير قرآن مبين و امر به معروف و نهى از منكر اهتمام زيادى داشتند و در اين راه مجاهدتها نموده و رنجهاى فراوان متحمل شدند و در زمان سابق و روزهائى در گوشه زندان و پس از آن ماهها به اجبار دو زاويه خانه به سر مى بردند و پس از آن در سنوات اخير تنها به تفسير قرآن در محافل و مجالس صالحه مى پرداختند و عده اى از خواص از لطائف و دقائق تفسيرى وى استفاده مى نمودند كه هنوز برخى

از آنان در قيد حياتند و به عقيده كثيرى از دانشمندان در عصر خود نسبت به تفسير آيات و تحقيق در معانى آنها كم نظير بوده است.

ضمنا يادآور مى شود مرحوم معظم له غير از ادبيات و فقه و اصول و حكمت و فلسفه و تحقيقات در آيات قرآن و روايات صعبه كثيرى از علوم غريبه و صنعت شيمى و طب قديم و خواص ادويه مفرده و مركبه و كيفيت تركيب آنها نيز اطلاعاتى وسيع داشتند به طورى كه گاهى بعضى امراض صعب العلاج را با داروهاى يونانى درمان مى نمودند چنانكه معالجات ايشان زبانزد عده اى از اهالى تهران و اصفهان مى باشد.

اولاد معظم له شش نفرند، پنج پسر و يك دختر كه دو نفر از فرزندان ذكور ايشان در لباس روحانيت و در تهران به انجام وظائف علمى و روحانى اشتغال دارند. 1-حجه الاسلام آقاى حاج سيد ابوالحسن مرتضوى 2- حجه الاسلام آقاى حاج سيد كمال مرتضوى. (نگارنده).

وفات مرحوم مغفور پس از تقريبا سى و پنج سال اقامت در تهران در ماه ذى القعده الحرام سنه 1366 ه. در تهران اتفاق افتاد و جنازه معظم له پس از تشييع كم نظير از طبقات مختلف به شهرستان قم حمل و در جوار حضرت معصومه سلام الله عليها در قسمت جنوبى مقبره بيات مدفون گرديد. و همان شب از طرف مرحوم آيت الله العظمى آقاى بروجردى در مدرسه فيضيه مجلس ترحيم باشكوهى منعقد گرديد.

علاوه بر مجالس ترحيم متعدده كه تا مدتها در تهران و حومه ادامه داشت در نجف اشرف و اصفهان هم مجالس فاتحه برپا گرديد.

دو نفر از فرزندان ارجمند و دانشمند آن مرحوم كه ذيلا مى نگارم:

از علماء معاصر ما مى باشند و آنها عبارتند از...

حجتى الاسلام والمسلمين و عمادى

المله والدين آقاى حاج سيد ابوالحسن و حاج آقا كمال مرتضوى اصفهانى كه هر دو در بيت فضل و دانش متولد و پرورش يافته و پس از خواندن درس جديد به مقدمات و ادبيات پرداخته و پس از تكميل آن دروس نهائى فقه و اصول را از علماء بزرگ و آيات عظام قم و تهران و غيره فراگرفته و پس از نيل و وصول به مقام علم و دانش از طريق گفتن تفسير و منبر و اقامه جماعت به وظائف دينى و روحى پرداخته بالاخص جناب آقاى حاج آقا كمال مرتضوى در مسجد فاطميه واقع در خيابان ناصرى شهباز به امامت و خدمات دينى و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مرتضوي لنگرودي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسن مرتضوى فرزند برومند آيت اللَّه حاج سيد مرتضى لنگرودى قدس اللَّه سره از فضلاء ابرار و مدرسين اخيار حوزه علميه قم مى باشند.

ايشان در بيست ونهم ماه صفر 1350 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در بيت علم و فضيلت پرورش يافته و خواندن و نوشتن را در آن بلده طيبه فراگرفته و در سال 1360 قمرى در خدمت والد مغفورش به تهران آمده و مقدمات و سطوح وسطى و عالى را در مدرسه حاج ابوالفتح نزد جمله اى از فضلاء و علماء مركز فراگرفته و سطوح نهائى فقه و اصول را خدمت والد ماجدش و مرحوم حاج شيخ اسمعيل جاپلقى و برخى از علماء بزرگ ديگر آموخته و منظومه حكيم سبزوارى را از مرحوم عالم ربانى و حكيم متاله و متضلع حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى خوانده است.

در سال 1372 قمرى فارغ از سطوح گرديده و

در خدمت والد مكرمش به حوزه علميه قم عزيمت نمود و به جلسات درس اساطين فقه و اصول و تفسير و فلسفه حاضر و بخصوص در بحث صلوه آيت اللَّه العظمى بروجردى تا در سال 1380 قمرى كه رحلت آن مرحوم واقع شد شركت و استفاده نموده و تقريرات صلوة و خمس و قضاء و طهارت او را به رشته تحرير آورده و نيز به درس خارج اصول مرحوم والدش حاضر و قريب يك دوره از اصول ايشان استفاده نموده و نيز حدود يكدوره از درس اصول آقاى خمينى بهره مند شده و تقرير مطالب اصولى معظم له را مبسوطا نوشته و براى چاپ آماده نموده اند و نيز دوره اول اسفار را از مرحوم استاد علامه طباطبائى قدس اللَّه سره و هم شفاء بوعلى را از آن مرحوم استفاده نموده و هم به درس تفسير ايشان شركت و تمهيد القواعد ابن قولويه و مبحث معاد بحارالانوار را از محضرشان مستفيض شده و تا آخر عمرشان اين جلسات ادامه داشته و بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى در درس فقه والدش شركت و پس از فوت ايشان در سال 1384 قمرى و تبعيد آقاى خمينى به تركيه و پس از آن به نجف اشرف به بحث فقه آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه آملى شركت و جزوات تقريرات دروس معظم لهم را نوشته و از 1395 قمرى به تدريس خارج عروه الوثقى پرداخته و شرح مبسوطى بر عروه الوثقى نوشته و به انظار و افكار مقدسه اساطين فقه اشاره نموده است.

معظم له از سال 1389 قمرى بنا بر تقاضاى اهل محل در مسجد سلماسى به اقامه جماعت و تبليغ احكام و

ايراد بحثهائى در اصول دين و معارف اسلامى داشته و دارند.

تأليفات و آثار علمى ايشان

1- جواهر الاصول- تقريرات اصول آقاى خمينى (ره)

2- دررالتقاط در تقليد و اجتهاد تقرير درس ايشان

3- رساله در قاعده فراغ و تجاوز

4- رساله در اصاله الصحه

5- رساله در قرعه

6- رساله در تعارض ادله

7- الدر النضيد در شرح فروع تقليد عروه الوثقى در 2 جلد

8- شرح مبسوطى در طهارت عروه الوثقى در چند جلد

9- حاشيه مختصرى بر كفايه الاصول

12 ،11 ،10- تقريرات بحثهاى مرحوم آقاى بروجردى

13- كتاب مبسوطى در دعا و زيارات و اعمال سنه

14- اللئالى المنوره مانند كشكول شيخ بهائى

15- اوراق يونان در مطالب متنوعه

16- وفيات اعلام در تاريخ فوت علمائيكه از نيمه قرن چهاردهم از دنيا رفته اند.

17- نوادر ابناء اعلام در قضايائى كه از بزرگان جمع آورى شده.

18- گيلان و دانش درباره حالات جمله اى از علماء گيلان

و آثار ديگر ادام اللَّه عزه و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي لنگرودي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسين لنگرودى (مرتضوى) فرزند بزرگ حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيد مرتضى لنگرودى «قدس سره»، در حدود سال 1345 هجرى قمرى، در نجف اشرف متولد گرديد. پس از طى دروس مقدماتى و سطوح معقول و منقول و تكميل سطوح عاليه متعارفه و مقدار كاملى خارج فقه و اصول خدمت والد معظمشان حدود سال 1367 هجرى قمرى به حوزه علميه قم عزيمت و مستقيما به درس خارج فقه و اصول و فلسفه حضرات اساتيد بزرگ آن زمان همچون آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج آقا حسين طباطبائى بروجردى و آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى و علامه بزرگوار طباطبائى تبريزى قدس اللَّه تعالى اسرارهم و پس از چندى كه والد معظمشان از تهران به قم هجرت فرمودند به درس

خارج فقه و اصول ايشان (كه در مسجد عشقعلى قم با شركت فضلاء بى شمارى داشتند) شركت نموده و به فراگيرى مبانى تحليلى فقه و اصول از آن اساتيد بزرگ همت گماشته و در همه ى آن دروس به حدى كوشش مجدانه داشتند كه در مدتى از به مراتب عاليه و نهائيه، نائل و مخصوصا حائز رتبه اجتهاد و دريافت اجازات كتبى و شفاهى و غيره از آيات عظام شدند.

تا اينكه در سال 1380 هجرى قمرى بنا به اصرار اهالى محترم ميدان قيام تهران به امامت و سرپرستى مسجد و مدرسه ى حاج ابوالفتح مشغول و به وظايف شرعى مخصوصا سرپرستى مدرسه و درس و بحث تاكنون كه بيش از سى سال مى گذرد اين حوزه از نوع دروس اصلى و جنبى از مقدمات و سطح الى خارج فقه برخوردار است و شخص ايشان دروس عاليه فقه و اصول را عهده دارند و همه ساله فضلاء و علمائى متعهد مستخرج شده و مى شوند.

معظم له از دانشمندان باتقوا و پركار و جدى و بسيار متواضع و مجتنب از تظاهرات و معرض از شئونات مى باشند. تأليفات ايشان در علوم مختلفه، فقه و اصول و تفسير و اصول عقائد و فلسفه و كلام و نظائر آن بسيار است، مخصوصا بر بسيارى از كتب درسى و غيردرسى حواشى مفيد دارند.

از باقيات الصالحات ايشان است فرزند برومند و صالح جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمدرضا لنگرودى كه پس از طى دروس مقدماتى و سطوح عالى از محضر آيات عظام، گلپايگانى و آملى و غيرهما بهره مند شده و اكنون از فضلاء حوزه ى علميه ى قم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي لنگرودي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى فرزند حاج سيد

مرتضى لنگرودى از افاضل مدرسين و ائمه جماعت حوزه علميه قم مى باشند. معظم له با برادران بزرگوارش از آقازادگان موصوف به فضل و دانش مى باشند.

ايشان بنابر آنچه كه والدشان در پشت قرآن خود ضبط كرده اند در ماه شوال 1354 قمرى برابر 1316 شمسى متولد گرديده و پس از طى مراحل مقدماتى در تهران در مدرسه حاج ابوالفتوح و مدرسه فتحيه واقع در خيابان رى ميدان قيام (ميدان شاه سابق) كه تحت نظارت و سرپرستى والدشان بود به تحصيل علوم دينيه پرداخته و قسمتى از لمعه و قوانين را در مدرسه مزبور خوانده است.

در سال 1373 قمرى در ملازمت والد ماجدش با عتاب عاليات مشرف و پس از مراجعت با اصرار فرزندان و تمايل قلبى خود رحل اقامت به قم افكنده و به تدريس خارج فقه و اصول مشغول و مترجم عزيز ما سطوح را نزد اساتيد وقت به پايان رسانيده سپس در درس خارج زعيم شيعه آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و مدت سه سال استفاده نموده و همزمان آن از دروس خارج والد گراميش بهره مند شده و پس از رحلت آيت اللَّه بروجردى منحصرا از محضر والد خود مستفيض شده و نيز در بحث الهيات علامه طباطبائى بهره مند گرديده تا سه سال بعد از رحلت آيت اللَّه بروجردى در شب جمعه نوزدهم ماه صفر المظفر 1383 قمرى در بحبوحه حكومت نظامى و مبارزات شديد مردم بر عليه دولت والد بزرگوارشان از دنيا رفته و در روز اربعين با تشييع كم سابقه اى در حجره شمالى صحن عتيق حضرت معصومه عليهاسلام مدفون گرديد.

پس از فوت آن مغفور له به درس آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى شركت حدود

دوازده سال استفاده نموده و گاه گاهى هم از دروس آيات عظام خمينى و محقق داماد و شريعتمدارى استفاده نموده و از بعضى از آيات به دريافت اجازه اجتهاد مفتخر شده اند و در حال حاضر در مدرسه اى كه به نام والدشان مى باشد و حدود شصت طلبه دارد به تدريس فقه و اصول و اداره آن مدرسه اشتغال دارند و نيز در مسجد عشقعلى خيابان چهار مردان اقامه جماعت مى نمايند و در ماه مبارك رمضان و غير آن براى مؤمنين تفسير و درس اخلاق گفته و به ارشاد و تهذيب اخلاق خلق اللَّه اشتغال دارند.

آثار علمى مترجم ما

1- تقريرات درس آيت اللَّه بروجردى- خمس و قسمتى از طهارت و قضاء

2- تقريرات درس بعضى از آيات ديگر

3- رساله اى در عدالت

4- تعليقه اى ناتمام بر رسائل

5- شرح مكاسب شيخ به فارسى

6- تاريخ را بررسى كنيم در امامت مناظره بدون تعصب

7- تكيه هاى تاريخى

8- مجموعه از آثار و روايات به صورت كشكول

9- شرح فارسى بر تجريد الاعتقاد

10- ترجمه الطوائف ابن طاووس

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا احمد مرتضوى بجنوردى اول عالم متنفذ عصر خود بود در بجنورد عالمى خليق و دانشمندى كريم داراى محاسن اخلاق و ملكات فاضله بود درب خانه اش باز و دستانش گشاده و سفره اش گسترده بود.

معظم له در بجنورد متولد و پس از فرا گرفتن مقدمات و ادبيات بمشهد آمده و سطوح را خوانده و مهاجرت بنجف و از محضر آيات عظام نائينى و عراقى و اصفهانى استفاده كرده و بوطن مراجعت و باقامه و خدمات دينى و تدريس و تربيت طلاب بجنورد پرداخته تا چند سال قبل كه دعوت حق را اجابت و بسراى جاويد شتافته

است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مرتضوي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جمال الدين مرتضوى است كه از افاضل خطباء و رعاظ معاصر تهران مى باشند.

ايشان در تهران متولد شده و در بيت چنان پدر بزرگوارى پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد به تحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات و سطوح فقه و اصول را از اساتيد و مدرسين فراگرفته و از راه منبر به تبليغ احكام و نشر معارف اسلام بالاخص اهل البيت عليهم السلام با بيانى شيوا پرداخته و شنوندگان و شيفتگان خاندان رسالت بالاخص سالار شهيدان را مستفيض و بهره مند مى نمايند و واقعا مصداق حديث شريف نبوى صلوات اللَّه عليه و آله هستند. (و ولد صالح يستغفر له).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن مرتضوى ابرسجى شاهرودى از علماء ابرار و مدرسين اخيار و ائمه جماعت مشهد مقدس مى باشد.

وى در سال 1314 شمسى برابر 1354 قمرى در روستاى ابرسج كه در پنج فرسخى شاهرود واقع است به دنيا آمده و در بيت شريفى پرورش يافته و پس از خواندن دروس ابتدائى به مشهد مقدس آمده و به تحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات و سطوح اوليه را در خدمت مرحوم حاج آقا حسين موسوى شاهرودى و مدرسين ديگر فراگرفته و پس از آن در حدود سال 1374 قمرى مهاجرت به نجف اشرف كرده است.

سطوح عاليه را نزد اساتيد و آيات عظام نجف تكميل و پس از آن اصول را در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و فقه را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و ديگران استفاده نموده و پس از بيست سال اقامت در نجف اشرف در سال 1394 قمرى به ايران مراجعت و اقامت در مشهد مقدس را

اختيار نموده و در اين شهر مقدس به تدريس خارج فقه و اصول و اقامه جماعت و تربيت عده اى از محصلين و طلاب علوم دينى پرداخته و در حال حاضر يكى از آيات و مدرسين پر بركات حوزه مشهد مى باشند.

كرارا ترجمه ايشان را خواستم اجابت نفرمودند به اينكه من قابل و لايق ذكر نيستم ولى چون از چهره هاى درخشان علم و عمل بودند اين چند جمله را از برخى از افاضل مشهد به دست آوردم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد مرتضي

محل تولد : لبنان

شهرت : محمد حسين

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

سيّد محمّد مرتضي نام پدرحسين در 20 شعبان سال 1383 ه_ . ق در شهر تمنين التحتا واقع در 25 كيلومتري بعلبك ديده به جهان گشود و در سايه پدري و مادري مهربان تعليم و تربيت يافت، تحصيلات ابتدايي، راهنمايي ، و متوسطه را شهر رياق سپري نمود پس از آن در شوال سال 1403 ه_.ق وارد مدرسه علميّه إمام المنتظر عجل الله تعالي فرجه الشريف بعلبك شد، دوران مقدمّات را طي 3 سال و أندي پشت سر گذاشت از محضر أساتيدي چون شهيد سيّدعباس موسوي شيخ محمّد مقداد شيخ محمّد يزبك شيخ علي عفّي شيخ محمّد خاتون و شيخ علي خاتون و .... بهره ها برد. در ماه صفر سال 1407 ه_ ق جهت تكميل دروس دين كسب فيض أخلاقي وارد حوزه علميّه قم گرديد و دروس سطح را نزد أساتيد بزرگي بهره برد از جمله:

_ شيخ حسين نجاتي ( قسمتي از شرح لمعه )

_ شيخ مصطفي قصير ( قسمتي از

شرح لمعه)

_ سيّد رضا حسيني نسب ( أصول فقه، رسائل، و قسمتي از كفايه، هيئت، و قسمتي از إشارات)

_ سيّد عادل علوي ( باب حادي عشر علم كلام و شرح التجريد)

_ سيّد كمال حيدري ( فلسفه)

_ سيّد أحمد مددي ( مكاسب)

_ آيت الله جوادي آملي 12 سال است كه تقريباً درس تفسير ايشان را شركت مي كند و هنوز هم ادامه دارد.

پس از آن در درس خارج حضرات آيات عظام محمد فاضل لنكراني سيّد محمود هاشمي شاهرودي جوادي آملي شركت كرد.

البته در كنار اين دروس به تدريس بعضي از دروس مانند شرح اسفار و ... پرداخت و بر گنجينه علمي و معنوي خود افزود در خلال سالها تلاش علمي تحقيق مطالعه مباحثه وظيفه مهم تبليغ و تدريس نيز غافل نشده است و به تدريس دروسي مانند:

عقايد ، نحو، بلاغت، فقه، كلام و فلسفه، تفسير ، أصول فقه مقارن، كتاب حكومت إسلامي تأليف امام راحل (ره) پرداخت. در حال حاضر نامبرده در شهر خودشان حوزه و كتابخانه براي مطالعه و تحقيق عموم مردم و طلاب آن شهرستان تأسيس نموده اند.

مرتضوي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسين مرتضوى معروف به حاج آقا كمال مرتضوى فرزند عالم جليل و فقيه نبيل مرحوم حاج سيد محمدكاظم مرتضوى انار اللَّه برهانه از معاريف دانشمندان و مشاهير علماء و گويندگان تهرانست. مرحوم والدش ميلاد او را چنين ياد نموده است.

ولادت نور چشم سيد محمدحسين ملقب به كمال الدين صانه اللَّه عن آفات السموات والارضين وجعله من العلماء العاملين لشريعه جده سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله الطاهرين خاتم النبيين و المهتدين بعده اميرالمؤمنين واحد عشر من ولده ائمه المعصومين، بعد طلوع صبح صادق

من شهر جمادى الاولى 1336 هجرى قمرى واقع شده.

وى پس از پرورش در بيت و حجر چنين پدر بزرگوارى دروس اوليه و مقدمات و ادبيات را در تهران خوانده سپس عزيمت به قم نموده و سطوح نهائى را از مدرسين بزرگ حوزه علميه قم آموخته سپس به تهران برگشته به خدمات دينى از قبيل تشكيل جلسات مذهبى و اقامه جماعت در مسجد فاطميه خيابان هفده شهريور (شهباز سابق) و گفتن تفسير و معارف اسلامى و معارف اهل بيت رسالت عليهم السلام پرداخته و از اين راه ايفاء وظيفه نموده تا در اين اواخر كه به واسطه كسالت اعصاب حليف بيت و جليس خانه اش گرديده است.

داراى تأليفاتى مخطوط مى باشند كه به واسطه كسالت و موانع ديگر ناتمام مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرداني، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله مرداني در سال 1326 هجري شمسي در شهر كازرون پا به عرصه ي حيات گذشت . وي پس از به پايان بردن تحصيلات ، تا قبل از انقلاب در استخدام بانك ملي بود. پس از پيروزي انقلاب در بخش فرهنگي سپاه پاسداران و سازمان ارشاد اسلامي به كار پرداخت . مرداني در برگزاري شب هاي شعر و كنگره هاي فرهنگي و ادبي با نهاد هاي انقلابي همكاري مي كرد و فعاليت او با سازمان پژوهش و برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش جهت تدوين ادبيات انقلاب اسلامي و همكاري با جهاد دانشگاهي براي برگزاري كنگره ي شعر دانشجويان سراسر كشور چشمگير بود . كتاب "خون نام? خاك" ،نصرالله مرداني ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم

انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نصرالله مرداني فرزندمردي به نام عوض ،مي باشد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود كازرون به پايان برد . از آن پس به مطالعه كتابهاي شعرو نثر پرداخت .و از آفرينش مضامين كلامي و سخن شاعران متقدم سود جست و در كار شاعري از سرچشمه هاي فياض آنان الهام گرفت . مطالعه و تتبع در دواوين شاعران قريحه و ذوق سرشار او را بارور كرد و به شعرش شكوفايي بخشيد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نصرالله مرداني قبل از انقلاب در بانك ملي ايران مشغول به كار بوده و از اولين لحظات پيروزي انقلاب تا كنون در بخش فرهنگي سپاه پاسداران و ارشاد اسلامي مأمور به خدمت مي باشد. وي با شروع جنگ تحميلي گاهي كنار رزمندگان اسلام در جبهه ها حضور يافته و گاهي در شبهاي شعر و كنگره هاي علمي و فرهنگي شركت كرده است. از مهمترين فعّاليّتهاي فرهنگي ايشان، همكاري با سازمان پژوهش و برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش جهت تدوين كتاب ادبيات انقلاب اسلامي و همچنين همكاري جهت برگزاري كنگره شعر دانشجويان سراسر كشور بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نصرالله مرداني علاوه بر حضور در جبهه در برگزاري شبهاي شعر و كنگره هاي فرهنگي وادبي با نهادهاي انقلابي همكاري كرد. و فعاليت او با سازمان پژوهش و برنامه وزارت آموزش و پرورش جهت تدوين ادبيات انقلاب اسلامي و همكاري با جهاد دانشگاهي براي برگزاري كنگره شعر دانشجويان سراسر كشور چشمگير بود . و همچنين كوشش وي در

برگزاري يادواره علامه طباطبايي به مدت نه سال در كازرون از اقدامات قابل تحسين اوست .

آرا و گرايشهاي خاص : نصرالله مرداني بدنبال تحولي تازه در شعر بود او مي گويد : « ... سال ها قبل از پيروزي انقلاب پيوند بين حماسه و تغزل ، كه شيوه اي كاملا نو بود ، را اساس كار خود قرار دادم ... » .

جوائز و نشانها : كتاب "خون نام? خاك" ،نصرالله مرداني ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آتش ني (1370)

2 خون نام پاك (1346)

ويژگي اثر : مجموع? شعر - اين كتاب (در سال 65) در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است .-آشنايي با كتاب خون نام? خاك كتاب مجموعه 132 قطعه شعر، سرود? نصر الله مرداني شاعر متعهد معاصر است كه شامل سروده هاي پيش از انقلاب و بعد از انقلاب در قالب اوزان كلاسيك (مقفّي – موزون – مردّف) مي باشد. اشعار اين مجموعه اغلب مشتمل بر مضامين بكر و تشبيهاتي نوين است و در حقيقت مانند معدودي از شاعران معاصر افقي تازه در بيكران احساس و انديشه را نمودار ساخته است. مرداني از آندسته شاعراني است كه نوبودن شعر را در تازگي مضمون مي داند نه قالب، و همين خصيصه بسياري از اشعار او را در زمر? مطرح ترين شعر زمان ما قرار داده است

3 ستيغ سخن

ويژگي اثر : تذكره منظوم كه نام بيش از دو هزار شاعر از ظهور شعر تا زمان نيما و از بيش از يكصد و پنجاه تذكره نام برده شد (1371)

4 غزل در آيينه انقلاب

5 قيام نور(1360)

ويژگي اثر : مجموع? شعر

6 مجموعه هاي الماس آب

ويژگي اثر : مجموعه غزل-(برگزيده مهمترين غزليات شاعران انقلاب) كه در دست تهيه و تحرير است

منابع زندگينامه : 1www.ketabsal.ir2سيد محمد باقر برقعي ، سخنوران نامي معاصر ايران ، ج 6 ، ص 3656

مرداي كرماني، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هوشنگ مرادي كرماني در سال 1323 در روستاي سيرچ از توابع كرمان متولد شد . ديپلم متوسطه را از كرمان اخذ كرد و ضمن ادامه فعاليتهاي هنري و فرهنگي در تهران به مدرسه عالي ترجمه راه يافت و به دريافت ليسانس ترجمه (سال 1353)نايل آمد.مرداي كرماني با بهره گيري از شيو? خاص نويسندگان معاصر به كار نوشتن پرداخت و از سال 1347 فعاليتهاي مطبوعاتي خود را با مجل? خوشه آغاز كرد و تا سال 1353 كار داستان نويسي در مجلات مختلف را ادامه داد. كتابهاي "قصه هاي مجيد"و "نه ترونه خشك" تاليف هوشنگ مرادي كرماني ، به ترتيب در دورهاي چهارم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : هوشنگ مرادي كرماني تا كلاس پنجم ابتدايي در آن روستا درس خواند و سپس

به كرمان آمده و در آن شهر به تحصيل خود ادامه داد و موفق به دريافت ديپلم دوره متوسطه گرديد. وي ضمن ادامه فعاليتهاي هنري و فرهنگي در تهران به مدرسه عالي ترجمه راه يافت و به دريافت ليسانس ترجمه (سال 1353)نايل آمد.

همسر و فرزندان : هوشنگ مرادي كرماني متاهل و داراي سه فرند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كارشناسي تهيه گزارش دفتر وزارتي بهداشت، درمان و آموزش پزشكي از جمله مشاغل هوشنگ مرادي كرماني به شمار مي آيد.مرداي كرماني با بهره گيري از شيو? خاص نويسندگان معاصر به كار نوشتن پرداخت و از سال 1347 فعاليتهاي مطبوعاتي خود را با مجل? خوشه آغاز كرد و تا سال 1353 كار داستان نويسي در مجلات مختلف را ادامه داد. اما در اين سال بكلي از كار مطبوعات دست كشيد و وارد راديو گرديد و كار نوشتن در برنامه خانواده را آغاز كرد. در اين زمان به فكر شخصيت سازي تيپ مجيد افتاد. حاصل اين تلاش هنرمندانه مجموع? 5 جلدي قصه هاي مجيد است كه چهارجلد آن تا كنون منتشر شده و جلد پنجم آن نيز آماد? چاپ است. از ديگر سمتهاي ايشان مي توان به موارد زير اشاره كرد: - عضو پيوستة فرهنگستان زبان و ادب فارسي - عضو شوراي مركز كرمان شناسي

فعاليتهاي آموزشي : هوشنگ مرادي كرماني به عنوان مدرس اكابر و مدرس داستان نويسي در موسسه فرزانگان دختران و مجتمع شهيد مهدوي و تدريس در ادبيات عاميانه و گزارش نويسي در موسسه عالي سوره از ديگر فعاليتهاي وي مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هوشنگ مرادي كرماني در همايش هاي

متعددي نظير ادبيات كودكان و نوجوانان در برلين و هند شركت داشته است و علاوه بر آن در سال 2003 در جلسه هاي پرسش و پاسخ كشورهاي برلين، هند و لندن و در مراسم اهداي جايزه وزارت فرهنگ و هنر اتريش حضور يافت. وي همچنين با شوراي كتاب كودك و كانون پرورش كودكان و نوجوانان و جشنواره فيلم رشد و جشنواره فيلم كودكان فعاليت داشته است .

جوائز و نشانها : كتاب بچه هاي قالي باف خانه هوشنگ مرادي كرماني، برنده جايزه شوراي كتاب كودك _ibby دردفتر بين المللي كتاب براي نسل جوان ، كتاب نخل برنده جايزه كتاب كودك برگزيده شوراي كتاب كودك _ IBBY ،كتاب خمره برنده 12جايزه داخلي وبين المللي ، كتاب مرباي شيرين برگزيده كتابخانه بين المللي مونيخ و مقاله آينه قلب ها جايزه جهاني اندرسن نشان از ارزش و جايگاه قلم اين نويسند دارند . همچنين كتابهاي "قصه هاي مجيد"و "نه ترونه خشك" تاليف هوشنگ مرادي كرماني ، به ترتيب در دورهاي چهارم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند. ديگر جوايز ايشان به قرار زير است: نويسنده برگزيده هيات داوران جايزه جهاني اندرسن 1992 نويسنده برگزيده هيئت داوران جايزه جهاني خوزه مارتي (كاستاريكا) برنده جايزه موسسه C.P.N.B كشور هلند برنده جايزه موسسه جوانان آلمان برنده جايزه از وزارت فرهنگ و هنر اتريش، برنده جايزه هيئت داوران جايزه كبراي آبي كشور سويس برنده جايزه از كتابخانه هاي بين المللي مونيخ (آلمان) و سوئد و يونيسف(صندق كودكان سازمان ملل متحد)

چگونگي عرضه آثار : داستان هاي مرادي كرماني

به ده زبان انگليسي، فرانسه، هلندي، اسپانيايي، آلماني ترجمه و انتشار يافته است و 28 فيلم سينمايي و تلويزيوني از روي داستانهاي او ساخته شده است. نويسنده فيلم : مورد ? - تك درختها ? - گوشواره ? - مهمان مامان ? - كيسه برنج ? - تيك تاك ? - كاكلي طرح اوليه داستان : مورد ? - مهمان مامان - مرباي شيرين ? - كيسه برنج ? - تيك تاك ? - صبح روز بعد ? - خمره

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اقتباس سينمايي و تلويزيوني 22مورد

2 بچه هاي قالي باف خانه

ويژگي اثر : 2 قصه روستايي

3 تجربه هاي من درنوشتن براي كودكان

ويژگي اثر : اين مجموعه درفصلنامه پويش دركانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به چاپ رسيده است.

4 تنور و داستانهاي ديگر

ويژگي اثر : چند داستان به زبان آلماني و انگليسي ترجمه شده است .

5 چكمه

6 چهره بچه هاي روستايي درادبيات كودكان و نوجوانان

ويژگي اثر : اين كتاب 17 مقاله دار د كه در شوراي كتاب كودك به چاپ رسيده است

7 خمره

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه به انگليسي ، آلماني ، هلندي ، اسپانيولي ، فرانسوي كه برنده 12جايزه داخلي وبين المللي مي باشد .

8 قارقار

كلاغ

ويژگي اثر : اين مقاله پيامي به هيئت داوران و بچه هاي اتريشي _ وزرات فرهنگ و هنر اتريش است

9 قصه هاي مجيد

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه به زبان انگليسي ، هلندي ، آلماني است كه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ، شوراي كتاب كودك ، كانون و ....بوده است-آشنايي با كتاب قصه هاي مجيد قصه هاي مجيد طنز تلخ يك نسل سرگردان است. نسلي كه در يك طرفش سنتهاي ديرپاي زمانه و در طرف ديگرش جامعه اي دگرگون است كه چهار فعل به سوي فرهنگ غربي به پيش مي تازد، و مجيد سمبل اين نسل گمگشته و نماينده اين تيپ منقلب است. او كسي است كه رويدادهاي پيرامونش را از صافي ذهن خود عبور مي دهد و با زباني اغراق آميز به توصيف آن مي پردازد. قصه هاي مجيد در چهارچوب طرحي استوار با نثري شيوا و ساده ولي طنز آلود نوشته شده كه فرهنگ مبتذل رژيم گذشته را به باد انتقاد مي گيرد.

10 كبوتر توي كوزه

11 لبخندانار

ويژگي اثر : اين چند داستان ترجمه به انگليسي _ درايران و هلند است

12 مثل ماه شب چهارده

13 مرباي شيرين

ويژگي اثر : اين كتاب برگزبده كتابخانه بين المللي مونيخ است

14 مشت بر پوست

15 مقاله آينه قلب ها

ويژگي اثر : اين

مقاله پيامي به هيئت داوران جايزه جهاني اندرسن است

16 مهمان مامان

ويژگي اثر : اين كتاب به ترجمه انگليسي است

17 نخل

ويژگي اثر : قصه بلند

18 نه ترونه خشك

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب : نه تر و نه خشك نه تر و نه خشك / نوشتة هوشنگ مرادي كرماني. - تهران: معين، 1382. پرنده اي كوچك به اندازة يك ملخ، عاشق دختر پادشاه مي شود. اين مسئله به غرور شاه برمي خورد و شاه از در مخالفت برمي آيد؛ اما پرندة كوچك با آن جثة ضعيفش شكوه و عظمت شاه را به لرزه مي اندازد... نه تر و نه خشك داستاني فانتزي است. برداشتي نو و امروزي از افسانه اي قديمي. فضا، شخصيت، و روابط آنها تخيل محض است؛ اما برگرفته از واقعيتي ملموس و هميشگي. و اين تخيل است كه فضاي داستان را با دنياي زيباي نوجوانان پيوند مي زند. در فضاي فانتزي نه تر و نه خشك جدي ترين مسائل بشري با ساده ترين شيوه بيان شده است، گوشه اي از زندگي آدمها با همة زيبايي ها و خشونت هايش

19 هند دركرمان

ويژگي اثر : اين مقاله پيامي به كنگره ادبيات كودكان و نوجوانان _ هلند است .

مرزآبادي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكتراى ادبيات فارسى.

مرتبه علمى:

طى مرحله

استاديارى و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده ادبيات دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس در زمينه هاى تاريخ ادبيات ايران، ادبيات معاصر، نقد ادبى و روشى براى منابع ادبيات ايران به مدت 27 سال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 16، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تاريخ ادبيات ايران، نقد ادبى، ادبيات معاصر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مرزبان راد، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1344.

مرتبه علمى:

استاد زبان و ادبيات فارسى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيقات ادبى و تلاش پيگير به منظور راه يابى قرآن گرانقدر بعنوان درس رسمى به دانشگاهها. راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

خسرو انوشيروان در ادب فارسى، دستور سودمند، تأليفات درسى و دانشگاهى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 26: تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

غالباً دينى و ندرتاً ادبى و سياسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مرزبان، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز مرزبان در سال 1296 در تهران ديده به جهان گشود.پرويز مرزبان يك دايره المعارف متحرك از هنرهاي تجسمي است. حاصل 50 سال تاليف و ترجمه او چاپ و انتشار كتاب هايي است كه هر يك در حوزه خود كتابي مرجع به حساب مي آيند. براي اولين بار او بود كه چشم ايرانيان را با گستره وسيع هنر جهان، از دوران آغازين تاريخ هنر تا مكاتب متاخر قرن بيستم روشن كرد. كتاب "هنرهاي ايران" ترجمه ،پرويز مرزبان ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

والدين و انساب : پرويز مرزبان از پدر و مادر خود چنين ياد مي كند:مادرم از اعيان ترك

ها بود و پدرم امين الملك، در دربار قاجار چشم پزشكي مي كرد و در دوره پهلوي مورد غضب شاه قرار گرفت و خانه نشين شد. معروف بود كه پدرم حق ويزيت از هيچ بيماري نمي گرفت .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پرويز مرزبان در يك خانواده از اعيان قديمي تهران به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پرويز مرزبان تحصيلات متوسطه را در رشت? زبان و ادبيات فرانسه انجام داد و در سال 1319 از دانشسراي عالي در رشت? زبان انگليسي موفق به اخذ ليسانس شد.

همسر و فرزندان : پرويز مرزبان در مهرماه سال 1323 ازدواج كرد. همسرش هم مثل خودش در كار ترجمه است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پرويز مرزبان در سالهاي 1340-1316 به طور مستمر در دبيرستانهاي تهران به تدريس زبان و ادبيات فارسي، فرانسه و انگليسي اشتغال داشت. همچنين در طول سالهاي 1340 تا 1373 به آموزش زبان و ادبيات انگليسي و تاريخ و نقد هنر را در دانشگاهها پرداخته است.

جوائز و نشانها : كتاب "هنرهاي ايران" ترجمه ،پرويز مرزبان ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ هنر جانسن (1359)

2 ترجمه و ويرايش سلسله مقالات هنري

ويژگي اثر : (از يك جلد از بريتانيكا براي دايرةالمعارف اسلامي)

3 خلاصه تاريخ هنر (1367)

4 دو مجلد از تاريخ تمدن ويل دورانت

5

فرهنگ مصور هنرهاي تجسمي(1365)

6 مرداني كه دنيا را عوض كرده اند

7 معلم و شاگرد (1335)

8 معني زيبايي (1366)

9 نظري به هنر نقاشي (1334)

10 هنرهاي ايران

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «هنرهاي ايران»: هنرهاي ايران، ر.دبليو. فريه، ترجم? پرويز مرزبان، تهران: نشر پژوهش فرزان روز، 1374. در اين كتاب، هم? جلوه هاي شگفت انگيز هنرهاي ايراني از پيش از تاريخ و ايران باستان تا عصر اسلامي، براي نخستين بار در مجلدي واحد و در نوزده بخش، به طرزي مرتبط با هم و مكمل يكديگر، مورد بررسي و تحقيق قرار گرفته است. مقالات كتاب به قلم بيست تن از كارشناسان سرشناس بين المللي نوشته شده است كه هر يك در زمين? تخصصي خود از معماري و گچبري و پيكره سازي عهد باستان گرفته تا قالي بافي و نقاشي و نساجي و فلزكاري و سفالگري و هنرهاي نسخه پردازي و شيشه گري دوران بعد، اثري مستند و آموزنده و معتبر و دلپذير با بيش از 170 لوح? رنگي، بر آثار «هنرهاي زيبا» و «هنرهاي كاربردي» جهان افزوده اند

مرزباني بغدادي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(384/ 378/ 371 -297/ 296/ 287 ق)، محدث، اخبارى، مورخ و اديب معتزلى. معروف به كاتب مرزبانى. اصلش از خراسان است و در بغداد به دنيا

آمد. او را جاحظ زمانش خوانده اند. در حديث ثقه بود و معتزلى، اما گفته اند كه به تشيع نيز گرايش داشت و نيز گفته اند كه او اولين كسى است كه «ديوان» يزيد بن معاوية بن ابى سفيان را جمع آورى و تدوين نمود. از ابوالقاسم عبداللَّه بن محمد بغوى و ابوحامد محمد بن هارون حضروى و احمد بن سليمان طوسى و ابوبكر بن دريد و ابوعبداللَّه نفطويه و ابوبكر محمد بن قاسم انبارى و ابوبكر ابن ابى داوود سجستانى و از همطبقه آنها حديث شنيد. ابوعبداللَّه صيمرى و ابوالقاسم تنوخى و على بن ايوب قمى و ابومحمد حسن بن على جوهرى و محمد بن مظفر دقاق و عتيقى و ديگران از وى حديث شنيدند. به گفته ى ابوعلى فارسى نحوى مرزبانى از محاسن دنيا بود و عضدالدوله با تمام عظمتش بر در خانه او مى ايستاد تا او از منزل خارج شود. خانه او مجمع فضلا و اديبان بود. گفته اند كه او اولين واضع علم بيان بوده است و نيز گفته شده كه او از مشايخ شيخ مفيد است. در بغداد درگذشت. ابوبكر خوارزمى فقيه بر او نماز گزارد و در منزلش، در قسمت شرقى، در محله عمر رومى دفن شد. او در فنون مختلف علوم اسلامى تصنيفات و تأليفات بسيارى نگاشت. از آثارش: «اخبار الشعراء»، كه عده اى آن را با «اخبار الشعراء المحدثين» يكى دانسته اند؛ «معجم الشعراء»، شامل پنج هزار اسم، در هزار برگ؛ «اخبار المعتزلة»؛ «تلقيح العقول»؛ «الرياض»؛ «الازمنة»، در هزار برگ؛ «الاوائل»، در حدود هزار برگ؛ «الدعاء»؛ «المعلى فى فضائل القرآن»؛ «ذم الدنيا»؛ «الشباب و الشيب»؛ «كتاب الشعر»؛ «اشعار النساء»؛ «اشعار الخلفاء»؛ «الزهد و اخبار الزهاد»؛ «الفرج»؛ «العبادة»؛

«اخبار المحتضرين»؛ «المراثى»؛ «المغازى»؛ «الهدايا»؛ «نسخ العهود الى القضاة»؛ «المديح فى الولائم و الدعوات»؛ «اخبار النحاة»؛ «اخبارالمتكلمين»؛ «شعراء الشيعه»؛ كتاب «ما نزل من القرآن فى على (ع)»؛ كتاب «المفصل»، در علم بيان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210/ 7)، اعيان الشيعه (33/ 10)، انساب سمعانى (257 -256/ 5)، ايضاح الكمنون (80/ 2)، تاريخ الاسلام (حوادث 87 -86/ 400 -381)، تاريخ بغداد (136 -135/ 3)، تأسيس الشيعه (95 -94)، الذريعه (162/ 25 ،147/ 24 ،290 ،218 -217/ 21 ،250/ 20 ،192/ 14 ،23/ 13 ،314/ 11 ،429/ 4 ،472 -471/ 2 ،531 ،336 -335/ 1)، روضات الجنات (323 -322/ 7)، ريحانه (283 -282/ 5)، سير النبلاء (449 -447/ 16)، شذرات الذهب (112 -111/ 3)، العبر (166 -165/ 2)، فوائد الرضوية (588)، الفهرست لابن النديم (193 -190)، الكامل (167 -166/ 7)، كشف الظنون (1734 ،1106)، الكنى و الالقاب (179 -177/ 3)، لسان الميزان (427 -426/ 6)، معجم الادباء (272 -268/ 18 ،47/ 1)، معجم المؤلفين (98 -97/ 11)، المنتظم (26/ 9)، الاعتدال (641 -640/ 3)، النجوم الزاهرة (170/ 4)، الوافى بالوفيات (237 -235/ 4)، وفيات الاعيان (356 -354/ 4)، هدية الاحباب (238)، هدية العارفين (54/ 2).

مرزوقي اصفهاني، ابوعلي احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421 ق)، اديب، نحوى و شاعر. معروف به امام مرزوقى و حائك. اهل اصفهان و يكى از پيشوايان زبان و نحو و از شعرا و مداحان اهل بيت (ع) بود. وى «كتاب سيبويه» را نزد ابوعلى فارسى خواند. در اصفهان معلم فرزندان آل بويه بود. او از عبداللَّه بن جعفر بن فارس حديث روايت كرده است. سعيد بقال از وى روايت كرده و در «معجم» خود به وى استناد كرده

است. صاحب بن عباد برجستگى علمى اصفهان را به سه كس مربوط مى داند كه اول آنها مرزوقى است. تيزهوشى، زيركى و تصانيف زيبا را حموى از ويژگى هاى وى مى داند. وى غير از ابن المرزوق نحوى معروف (م 781 ق)، است كه از شاگردان خطيب دمشقى و ابوحيان بود. از آثارش: «الازمنة و الامكنة»؛ شرح اشعار هذيل؛ شرح «الحماسة» ابى تمام؛ شرح «الفصيح» ثعلب؛ شرح «المفضليات»؛ شرح «الموجز»، در نحو؛ «شرح النحو»؛ «الامالى»؛ «الفاظ العموم و الشمول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (205/ 1)، اعيان الشيعه (94/ 3)، ايضاح المكنون (191/ 1)، الذريعه (96 ،82/ 14 ،386 -385 ،92/ 13 ،531/ 1)، روضات الجنات (255 -254/ 1)، ريحانه (285 -284/ 5)، سير النبلاء (476 -475/ 17)، كشف الظنون (1273 ،692)، الكنى و الالقاب (56 -55/ 2)، معجم الادباء (35 -34/ 5)، معجم المؤلفين (92 -91/ 2)، الوافى بالوفيات (5/ 8)، هدية الاحباب (238)، هدية العارفين (74 -73/ 1).

مرزوقي شميراني، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه خود نوشت:

بسمه تعالي شأنه

پدرم مرحوم كربلائي عباس، فرزند مرحوم كربلائي فرج الله، و داراي دو برادر از خود بزرگتر، به نامهاي «حاج آقا» و «محمد آقا» بود، آنان يك خواهر نيز داشتند به نام «فاطمه» پدرم با صبيه مرحوم «محمد كاظم حمزه» كه از اهالي تجريش بود ازدواج نمود، و در نتيجه، آفريدگار بزرگ اولين فرزند ذكور و آخرين فرزند آنان را مرا قرار داد، پيدايشم طبق شناسنامه در روز بيستم مهر ماه از سال هزار و سيصد و چهارده شمسي بود.

مرحوم عموي بزرگم كه حاج آقا نام داشت مرا به «حبيب الله» ناميد، كه اميد است در عمل نيز حبيب الله باشم.

من از

كودكي نسبت به امور ديني علاقمند بودم و از ديدار علما و سادات، حتي مديحه سرايان اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله لذت مي بردم.

و همراه پدرم در مجالس قرآن و روضه خواني حضور مي يافتم، تا جايي كه اشعار مذهبي به من مي آموخت و در برخي مجالس مي خواندم و مورد تشويق قرارم مي دادند.

خواندن و نوشتن را تا حدودي نزد پدر و ديگر معلمان مكتبي فراگرفتم و چون به دبستان رفتم از خيلي همدرسانم جلو بودم، امام جماعت و قاري سر صف در دوره دبستان منحصر به بنده بود.

كوتاه سخن اينكه: چون دوره دبستاني شش كلاس به پايان رسيد، در ايام عيدي خدمت حضرت آية الزّهد و التقوي مرحوم آقا سيد جعفر دربندي شرفياب شده و پدرم از وي خواست كه چون فرزندم علاقه به تحصيل علوم اسلامي دارد، شما راهنمايي فرماييد.

معظم له ما را به سوي حضرت حجة الاسلام والمسلمين مرحوم حاج شيخ علي اكبر برهان، در خيابان لرزاده تهران فرستاد و آن بزرگوار هم اول دستور پوشيدن لباس روحاني را داد و چون پدرم عرض كرد كه پسرم سوادي ندارد تا لباس روحاني بپوشد آن مرحوم فرمود: مگر سرباز هنگام ورودش به سرباز خانه از راه و رسم سربازي چيزي مي داند؟ لباس روحاني خود سنگري براي حفاظت از بسياري انحرافات مي باشد خدا رحمتش كند، كه چه نيكو فرموده بود، و اگر نه چنين مي كرديم همان روزهاي اول سنگر را رها مي نمودم، سرانجام لباسي تهيه شد و مرحوم برهان مرا به مدرسه برهانيه كه جنب حرم با صفاي حضرت عبدالعظيم عليه

السلام بود فرستاد و در آن مدرسه مرحوم حجة الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ رضا بود. مردي كه از اساتيد برجسته آن خطه بود با دعاي خير عمامه به سر بنده گذارد و پس از چند ماه به قم مشرف شدم و در مدرسه «ناصريه» روبروي مسجد جامع قم حجره يي نصيبم شد و ادبيات را از محضر استاد حاج شيخ عبدالحسين وكيلي كه در مدرسه حجره يي داشت و از علماي با صفاي قم بود فرا گرفتم و همچنين از حضرت حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ رحمت الله فشاركي و ديگر حضرات چون حاج شيخ رضا آدينه وند و آية الحق استاد اعتمادي بهره مند گرديد و سطوح را از محضر آياتي چون آية الله جعفر سبحاني و آية الله حسين نوري و نيز از آية الله مكارم شيرازي و مرحوم آية الله سلطاني فرا گرفتم و چندين سال هم در درس خارج حضرت آية الله العظمي آقاي حاج سيد محمد رضا گلپايگاني حضور مي يافتم.

در ذيل تحصيل، به سخنراني هم توجهي خاص داشتم و نيز قلم هم به دست گرفته جزواتي جهت راهنمايي عموم مردم به ويژه جوانان به رشته تحرير درآوردم كه بحمد الله مورد توجه قرار گرفت.

نوشتارم از قبيل: شعله هاي فساد، بحثي درباره علوم قرآن (ترجمه)، شيعه و مهدويت، چهره هايي كه در جستجوي قائم پيروز شدند. اشكالات جالب و پاسخهاي جالبتر (ترجمه)، حقيقتي همرنگ افسانه، از پيروزي انقلاب كه به تهران آمدم، جزوهاي نمي از يم، فائزون يا هنر شيعه بودن، نامحرمي در حرم، سنت سلام را فراموش نكنيم، در اختيار جامعه قرار دادم و

فعلاً كتاب: ضياء العينين من فرائد السمطين زير چاپ است و هزار و يك حديث هم در حال پاك نويس مي باشد.

در مسافرتهاي تبليغي در شهر رامسر بناي مسجد باشكوه «مسجد حضرت صاحب الزمان در محله نارنج بن و مسجد ارشاد، در ابريشم محله و در دربند شميران مسجد مسلميه را احداث نموده و فعلا در مسجد حضرت صاحب الامر، واقع در خيابان (شهيد زماني، نخجوان سابق انجام وظيفه مي نمايم و از خداوند متعال توفيق خدمت هر چه بيشتر را دارم، اما:

(خدا كند كه نباشد «مغازه» مسجد من

وگرنه دين و ديانت به «غاز» بفروشم)

حبيب الله مرزوقي شميراني

1384/5/30

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

مرعشي نجفي، شهاب الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1411 -1318/ 1315 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، محدث، نسابه، رجالى، مدرس، مورخ و رياضيدان. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات و علوم ادبى را از پدرش و شيخ مرتضى طالقانى و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى و علم انساب آل رسول را از پدرش و سيد محمدرضا صائغ بحرانى و علم تفسير را از پدرش و شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و ميرزا محمدعلى چهاردهى رشتى و فقه و اصول استدلالى را از آقا ضياءالدين عراقى و شيخ مهدى مازندرانى و سيد حسن صدر و شيخ مهدى خالص و علم كلام را از شيخ محمدجواد بلاغى و شيخ محمداسماعيل محلاتى و رياضيات را از شيخ ياسين عليشاه هندى و ميرزا محمود اهرى فراگرفت. در 1342 ق به تهران آمد و در عرفان و علوم عقلى از محضر

ميرزا مهدى آشتيانى و ميرزا طاهر تنكابنى و در رياضيات از محضر ميرزا حيدرعلى نايينى استفاده نمود. سپس به قم رفت و در محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى تلمذ نمود و از او و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى اجازه ى اجتهاد داشت. او از علماى عامه و علماى زيديه و علماى اسماعيليه و بسيارى از علماى اماميه اجازه روايت داشت. پس از درگذشت آيت اللَّه حايرى وى عهده دار اداره حوزه ى علميه، تدريس، مرجعيت و امامت جماعت و ايجاد بناهاى خيريه و انتشار كتب گرديد. در قم درگذشت و در كتابخانه ى خود دفن شد. از آثارش: بناى مدارس: علميه، مهديه و مؤمنيه در قم؛ تأسيس حسينيه ى مركز تبليغى قم؛ كوى آيت اللَّه مرعشى نجفى، بالغ بر يكصد و چهل خانه، براى سكونت طلاب و فضلاء؛ كتابخانه ى آيت اللَّه مرعشى نجفى در قم، كه بيش از سى و پنج هزار كتاب آن از كتب شخصى ايشان و بقيه اهدايى مردم است و متجاوز از پانزده هزار كتاب خطى نفيس دارد و از اين رو از كتابخانه هاى كم نظير ايران به حساب مى آيد. از آثار علمى وى: «اجوبة المسائل»؛ «اعيان المرعشيين»، در شرح احوال خاندان مرعشى؛ «انس الوحيد»؛ «التجويد»؛ «روض الرياحين»؛ «طبقات النسابين»، از صدر اسلام تا عصر حاضر؛ «الفروق»؛ «القبلة»، مشتمل بر مباحث هيئت؛ «المسلسلات الى مشايخ الاجازات»؛ «مشجرات آل الرسول (ص)»، در انساب آل محمد (ص)؛ «مصباح الهداية فى شوارع الكفاية»، كه حاشيه مختصر بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى است؛ «المعول فى امر المطول»؛ «مقدمة التفسير»؛ «مناسك الحج»؛ «الهداية»، در شرح «الكفاية»؛ «مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار»؛ «مزارات علويين» در ايران و غيره؛ «الصناعات الفقهية»،

در شرح الفاظ مصطلح فقهاء؛ «جذب القلوب الى ديار المحبوب»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «معالم»؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «الرد على مدعى التحريف».[1]

يكى از مفاخر امروز عالم تشيع است كه حق عظيمى بر حوزه علميه قم و اسلام و مسلمين دارد و يكى از افتخارات بزرگ شيعه است و در ميان عموم مسلمين شهرت بسزائى دارد و بسيار مورد تجليل و تكريم علماء اهل سنت مصر و سوريا و يمن و حجاز و پاكستان و هندوستان و افغانستان و جاوه و سودان و اندونزى و غيره است و از وى به امام اعظم و علامه اكبر و نسابه بحاثه و مجاهد بزرگ تعبير مى كنند.

اسم شريفش سيد شهاب الدين و كنيه اش ابوالمعالى و شهرتش مرعشى نجفى است.

در صبح روز پنجشنبه بيستم ماه صفر 1318 قمرى در نجف اشرف متولد و جامع شرافت حسب و فضيلت نسب مى باشد زيرا از طرف پدر به سيد فقيه نبيه عارف عابد زاهد محدث علامه سيد قوام الدين مرعشى مشهور به ميربزرگ موصول مى باشد كه از بزرگترين خانواده هاى علويين و اشرف و اجمل و انبل ايشان بوده و در هر طبقه متحلى بحليه مزاياى دينى و دنيوى و نوعا عالم ربانى و يا متمكن به اريكه جهانبانى و يا طبيب حاذق و يا نقيب بصير و يا وزير روشن ضمير و مانند اينها بوده اند و جده پدرى ايشان شريفه طباطبائيه و جده مادرى ششمى وى كه مدفون در رواق مطهر حضرت رضا عليه السلام است دختر شاه عباس صفوى مى باشد.

شرف تتابع كابر عن كابر

كالرمح انبوب على انبوب

نسب شريفش چنانچه مشروحا ذكر شد بسى وسه واسطه به امام چهارم حضرت على بن الحسين

زين العابدين عليهماالسلام منتهى مى شود و والده ماجده ايشان علويه صالحه فاضله بنت مرحوم آيت الله آقاسيد ابوالقاسم خوئى فرزند مرحوم آقا سيد مهدى خوئى است كه از بنى اعمام مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيدحسين كوه كمرى عم بزرگوار مرحوم آيت الله آقاى سيدمحمد حجت مى باشد.

ترجمه اين بزرگوار زينت كتب رجالى مانند اعيان الشيعه و ريحانه الادب جلد چهارم صفحه 11 و علماء معاصرين صفحه 217 و آثارالحجه جلد 2 صفحه 46 و معارف الرجال جلد دوم صفحه 268 و مشاهير دانشمندان اسلام جلد چهارم صفحه 108 طبقات الشيعه جزء دوم از قسم اول صفحه 847 و ده ها كتاب ديگر مانند زندگانى پيشواى اسلام عمادزاده اصفهانى و مقامات معنوى آقاى معلم و غيره مى باشد.

علماء معاصرين گويد: صاحب ترجمه از اكابر و اجلاء عصر حاضر ما كه علامه فهامه نسابه فقيه اصولى محدث رجالى اديب اريب فاضل كامل مورخ رياضى حاوى الفروع و الاصول جامع المعقول و المنقول و بكثرت مشايخ نسبت به اهل عصر خود ممتاز و در اخلاق فاضله داراى امتياز و مرجع سوالات متنوعه بسيارى از ديگر فرق مسلمين بلكه از علماء نصارى مى باشد كه پرسشهاى گوناگون از بلاد دور و دراز به حضرتش فرستاده و به پاسخ متين و متقن نائل مى گردند. كه از آنهاست سوالات شيخ عبدالسلام كردى شافعى و سوالات فاضل متبحر عيسى اسكندر معروف لبنانى است كه در عصر ما از مشاهير نويسندگان علماء نصارى است و صاحب ترجمه علاوه بر مراتب علمى مساعى جميله عملى در ترويج دين مقدس اسلامى و اعلاء كلمه حق به كار برده جمعى از يهود و نصارى در اثر تبليغات حقايق سمات وى مشرف به

اسلام شدند و نيز گروهى از باييه و صوفيه و ديگر منحرفين از اسلام و ايمان باذعان عقايد حقه جعفريه مستبصر گرديده اند و در ادوار زندگانى خود با فحول رجال و متخصصين هر فنى ملاقات و از هر باغى گلى چيده و از هر بلبلى نوائى شنيده و مرجع افاده و استفاده افاضل وقت خود بوده و مى باشند.

و از كثرت زهد و ورع پيرامون زخارف دنيويه نگرديده و علاقه قلبى را بالمره از آنها قطع و فقط به جمع كتب متنوعه علميه كه آن هم محض آخرت و آخرت محض است و ربطى به زخارف دنيويه ندارد ميل مفرطى داشته و دارند و كتابخانه ايشان مانند نگارخانه ارتنك حاوى گلهاى رنگارنگ مى باشد كه هر يك از فقيه و اصولى و حكيم و متكلم و منطقى و رجالى و رياضى و اديب و طبيب و متخصصين علوم غريبه و صنايع عجيبه مى توانند از آن گلزار محمدى و بوستان علوى موافق دلخواه خود گلى چيده و يا عطرى مناسب مشام خود استشمام نمايد.

در سخاوت و بذل و كرم و سعه صدر نادره زمان و وحيد دورانست. مراجع و زعماء مبسوط اليد بسيارى ديده ام ولى به اين صفات و خصايص كمتر يافته ام.

انصاف مى دهم كه دليران و دلبران

بسيار ديده ام ولى نه به اين حسن دلبرى

بالاخص در اعطاء كتب و انفاق انگشتر كه اقتداء به جد كرام خود اميرالمومنين عليه السلام نموده و هزاران نفر از دانشمندان و علماء اعلام و خطباء عظام و اصناف ديگر انام را به بذل انگشتر عقيق و فيروزه و غيره مسرور و مفتخر نموده است.

اساتيد و مشايخ اجازه معظم له

آن جناب مقدمات را از مرحوم

شيخ زاهد عابد شيخ مرتضى طالقانى و والد معظم خود و ديگر مشايخ وقت اخذ نموده و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى كه در تلاوت قرآن عاصم زمان خود بوده اخذ و علم انساب آل رسول صلى الله عليه و آله را از والد معظم خود و از استاد عماد سيد محمدرضا صائغ بحرانى و ديگر اساتيد فن تلمذ نموده و علم تفسير را از والد مكرم و عالم زاهد صاحب كرامات شيخ محمدحسين بن محمدخليل شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين مذكور و هم ميرزا محمدعلى رشتى صاحب كتاب شرح القبله و آقا ميرزا محمود شيرازى و آقا شيخ محمدحسين قاجارى تهرانى نجفى و ديگر اجلاء وقت تلمذ نموده و در فقه و اصول استدلالى حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ مهدى نوائى مازندرانى و ديگر اجلاء و سه سال در سامره و كاظمين در فقه و حديث و رجال و دراية حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا سيد حسن صدر و در اصول از بحث مرحوم آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ محمدجواد بلاغى و آيت الله شيخ محمداسمعيل محلاتى فراگرفته و در سال 1342 ق به تهران وارد و در آنجا حدود يكسال توقف نموده و عرفان و علوم عقليه و رياضيات و بعض فنون

ديگر را از افاضل تهران مانند آيت الله آقا حسين نجم آبادى و آيت الله حاج شيخ عبدالنبى نورى و ديگران استفاده كرده تا آنكه حاوى مراتب علميه و عمليه عقليه و نقليه گرديده و در سال 1343 قمرى مهاجرت به قم نموده و تا اين تاريخ كه سال 1393 هجريست پنجاه سال در اين بلده طيبه مشغول به تدريس و تاليف كتب متنوعه و اقامه جماعت و مرجعيت و سرپرستى حوزه مقدسه علميه قم مى باشند و با اين همه مشاغل و گرفتاريهائى كه شب و روز وى را مستغرق نموده است كمتر مستحب و نافله است كه از وى فوت شود.

مشايخ اجازه آن جناب كه تمامى از مراجع تقليد و علماء اعلام و فقهاء عظام فريقين اماميه و عامه و زيديه و اسماعيليه اند از دويست نفر متجاوز است كه براى تبرك چند نفر آنان را ذكر مى نمايم.

1- السيد حسن صدر كاظمين 2- السيد نجم الحسن الهتدى موسس مدرسه الواعظين در لكنهو هندوستان 3- السيد ناصر حسين ابن آيت الله السيد حامد حسين صاحب عبقات الانوار 4- السيد محسن الامين الشامى 5- السيد ابوالقاسم الدهكردى 6- السيد عبدالحسين بروجردى آل كمونه 8- الشيخ على بن محمد الرضا آل كاشف الغطاء 8- الشيخ هادى آل كاشف الغطاء 9- الشيخ مرتضى آل كاشف الغطاء 10- الشيخ محمدجواد البلاغى 11- الشيخ محمداسماعيل محلاتى 12- السيد جعفر آل بحرالعلوم 13- الشيخ فتح الله شريعت اصفهانى 14- الميرزا محمد العسكرى التهرانى 15- آيت الله السيد ابوالحسن اصفهانى 16- آيت الله السيد محمد فيروزآبادى 17- آيت الله الميرزا حسين نائينى 18- آيت الله الحاج الشيخ عبدالكريم الحايرى 19- آيت الله الحاج آقاحسين قمى 20- آيت الله حاج آقاحسين بروجردى و آيت الله آخوند ملامحمدحسين

فشاركى و آيت الله آقاسيد محمد نجف آبادى و آيت الله آقاسيد على نجف آبادى و آيت الله آقا شيخ عبدالنبى نورى و آقاى امام جمعه خوئى و آقاى شيخ مهدى حكمى قمى و آقاى شيخ محمدعلى آيت الله شاه آبادى و آقا ميرزا ابوالهدى كرباسى و آقاى حاج شيخ على اكبر نهاوندى مشهدى و آقا سيد محسن اراكى و آقاى حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و آقاى حاج شيخ عباس محدث قمى و آقاى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى كمپانى و آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى صاحب حاشيه كفايه و آقا شيخ عبدالحسين رشتى صاحب حاشيه كفايه و آقاسيد مهدى بحرانى نسابه نجفى و آقاميرزا محمدعلى اردوبادى و آقا سيدمحمدباقر كشميرى و آقاسيد راحت حسين رضوى كوپال پورى و آقا سيد عبدالباقى شيرازى ملاباشى و صدها نفر ديگر و اجازات اجتهاد ايشان از آقا ضياءالدين عراقى و آقاى فشاركى و آقاى يثربى كاشانى و آقا شيخ محمدحسن اصفهانى و آقا شيخ عبدالكريم يزدى.

آثار علمى و قمى معظم له كه به طبع رسيده و يا مخلوط مانده است بسيار است از آن جمله:

1- تعليقات بر احقاق الحق قاضى نورالله شهيد در بيست و شش مجلد كه يازده مجلد آن به طبع رسيده و باقى آماده براى طبع مى باشد و اين تعليقات خود شرح مبسوط و كتاب مستقلى در ولايت اميرالمومنين على عليه السلام و خاندان عصمت و طهارت و امامت ائمه معصومين عليهم السلام و فضائل آن خاندان است از هزاران كتب اهل سنت انتخاب شده بنحو استدلال با رعايت اختصار.

2- غايه القصوى لمن رام التمسك بالعروه الوثقى حواشى بر عروه الوثقى علامه يزدى در دو مجلد بزرگ.

3- توضيح المسائل كه بكرات به طبع رسيده 4- حاشيه بر فصول المهمه

شيخ حر عاملى 5- كتاب الهدايه حاشيه بر كفايه.

6- دفع الغاشيه عن وجه الحاشيه (حاشيه بر حاشيه ملاعبدالله يزدى در منطق) 7- المعول فى امر المطول.

8- جذب القلوب الى ديار المحبوب در سوانح و وقايع ايام عمر 9- مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار حاشيه بر تقريرات اصول شيخنا الانصارى.

10- مشجرات آل الرسول كه از بزرگترين تصنيفات شيعه و گرانبهاترين كتب در انساب است در چند مجلد.

11- الرساله الافطسيه در نسب گروهى از سادات طفرود كه در تهران چاپ شده.

12- الرحله الشيرازيه كه در مسافرت به شيراز نوشته اند 13- الرحله الاصفهانيه در مسافرت به اصفهان تاليف نموده اند.

14- مزارات علويين در ايران و خارج ايران.

15- كتاب المسلسلات فى مشايخ الاجازات در سه مجلد به شرح زير 1- در اجازات علماء اماميه از اثناعشريه كه به معظم له داده اند 2- اجازاتى كه علماء عامه از حنفى ها و مالكيها و شافعيها و حنبليها و زيديه و غير آنان كه براى آن جناب نوشته اند 3- اجازاتيكه ايشان به ديگران داده اند.

مرجع تقليد، محقق، عالم دينى.

تولد: 1276(20 صفر 1315 ق.)، نجف اشرف.

درگذشت: 7 شهريور 1369(7 صفر 1412 ق.) قم.

آيت الله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى، فرزند سيد شمس الدين، آموزش هاى اوليه خود را نزد پدر و جده اش آغار كرد. پس از اين در حوزه هاى درس اساتيد شركت كرد. در وس مقدماتى را نزد پدر، شيخ مرتضى طالقانى، شيخ محمدحسن سدهى اصفهانى نجفى، شيخ شمس الدين شكوئى قفقازى، سيد محمدكاظم خرم آبادى نجفى، ميرزا محمود معلم و نيز جده خود بى بى شمس شرف بيگم طباطبايى فراگرفت. وى تجويد و قرائت قرآن را از ميرزا ابوالحسن مشكينى نجفى، پدرش سيد شمس الدين مرعشى نجفى، سيد آقا شوشترى، شيخ عبدالسلام

كردستانى شافعى و شيخ نورالدين بكتاشى شافعى آموخت. علم انساب را از پدر خود از سيد محمدرضا موسوى بحرانى و سيد محمد مهدى غريقى صائغ و تفسير قرآن را از پدر و از شيخ محمد حسين شيرازى، سيد هبةالدين شهرستانى و سيد ابراهيم رفاعى شافعى بغدادى و فقه و اصول را از پدر خود و از شيخ مرتضى طالقانى، سيد محمدرضا مرعشى نجفى رفسنجانى شيخ غلامعلى قمى، ابوالحسن مشكينى نجفى، سيد آقا شوشترى، ميرزا حبيب الله اشتهاردى، ميرزا محمد تهرانى، ميرزا محمدعلى كاظمينى، شيخ عبدالحسين رشتى، ميرزا آقا سيد ابراهيم اصطهباناتى، شيخ موسى كرمانشاهى، شيخ نمعت الله لاريجانى، سيد على طباطبائى يزدى، شيخ محمدحسين شيرازى، ميرزا محمود شيرازى، سيد جعفر بحرالعلوم، سيد محمدكاظم خرم آبادى و عباس خليلى و علوم رياضى و هيئت را از شيخ عبدالكريم بوشهرى، سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى، دكتر عندليب زاده، ميرزا محمود اهرى، محمد محلاتى، شيخ عبدالحميد رشتى، احمد منجم، سيد محمدكاظم عصار، جمال الدين كرباسى و علم طب را از پدر و از محمدعلى خان مؤيد الطباء و علم رجال و درايه و حديث را از پدر و از سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ عبدالله مامقانى، شيخ محمد حرزالدين نجفى، ميرزا على حسينى مرعشى شهرستانى و ميرزا ابوالهدى كرباسى، فقه و اصول استدلالى را از آيت الله ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد احمد بهبهانى، شيخ احمد كاشف الغطاء، شيخ على اصغر ختيايى تبريزى، شيخ محمدحسين كاشف الغطاء، شيخ على بن باقر نجفى، شيخ محمداسماعيل محلاتى، شيخ عبدالنبى نورى، سيد ابراهيم اصطهباناتى، حسين نجم آبادى، آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، سيد على يثربى كاشانى و محمدرضا مسجدشاهى فراگرفت. آنگاه در شهرهاى سامرا و كاظمين مدت سه سال فقه و حديث و

رجال را از آيت الله سيد حسن صدر و اصول را نزد آيت الله شيخ مهدى خالصى آموخت و بعد از مراجعت به نجف اشرف علم كلام را نزد آيت الله شيخ محمد جواد بلاغى، شيخ محمد اسماعيل محلاتى، سيد هبةالدين شهرستانى، على اكبر يزدى، پدر خود و ديگران آموخت.

آيت الله مرعشى موفق به دريافت بيش از چهارصد اجازه ى روايتى و تعدادى اجازات اجتهاد و اجازات نفسى از مشايخ ديگر گرديد كه اجازات كتبى وى در كتاب المسلسلات فى الاجازات آمده است.

آيت الله مرعشى نجفى در بيست و يكم محرم 1342 از نجف به ايران آمد و پس از سفرى به مشهد و تهران و شهر رى، به قم سفر كرد و به سبب درخواست آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى در قم ساكن شد و مدتى هم در جلسات درس ايشان و حوزه هاى دررس آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى قمى، آيت الله سيد على يثربى كاشانى و على اكبر مدرس يزدى، معروف به حكيم الهى و ديگر علما شركت كرد.

آيت الله مرعشى نجفى از زمان ورود به قم، در كنار آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به تحكيم پايه هاى حوزه ى نوپاى قم پرداخت. ورود وى به ايران و قم مصادف بود با آغاز زمامدارى رضاشاه بود كه با مظاهر اسلام و تشيع به مبارزه برخاسته بود. او در مقابل فشارها و ضربات رضاشاه عليه حوزه و روحانيت مردانه ايستاد و جلسات درس او منظم بين شش تا هفت جلسه درس در مدرسه فيضيه، صحن و حرم حضرت معصومه (س) برقرار مى شد. به اين ترتيب وى را مى توان يكى از مؤسسان حوزه ى علميه ى قم به شمار آورد كه تا هنگام رحلت آيت الله حائرى يزدى، همگام با ايشان

فعاليت كرد. پس از رحلت آيت الله حائرى يزدى نيز در جهت حفظ و بقاى حوزه كوشش كرد. در آن زمان حلقه هاى دروس خارج فقه و اصول خود را تشكيل داد.

آيت الله مرعشى پس از رحلت آيت الله بروجردى در 1380 ق. جزو معدود مجتهدانى بود كه به عنوان مرجعيت شيعه انتخاب گرديد و از آن پس به عنوان يكى از اركان اصلى حوزه و جهان تشيع درآمد و به سهم خويش در اداره ى حوزه ى علميه ى قم شركت نمود. وى بيشتر از هفتاد سال به تدريس در حوزه ى علميه ى قم مشغول بود.

آثار و تأليفات وى به اين شرح است: تعليقات احقاق الحق قاضى نورالله مرعشى شوشترى شهيد كه بيست و هفت جلد آن منتشر شده و تا پنجاه جلد مى رسد، مشجرات آل رسول الله الاكرام (ص)، شرح و حاشيه بر عمدة المطالب (در چند مجلد)، طبقات النسابين، الهداية فى معاضل الكفاية، حواشى رسائل شيخ مرتضى انصارى، المسلسلات فى الاجازات، مسارح الافكار فى مطارح الانظار (حاشيه بر تقريرات شيخ انصارى)، المعول فى امر المطول، الوقت و القبلة الرد على مدعى التحريف، مصطلحات فقهيه، الغاية القوى، سلوة الحزين و مونس الكئيب، المشاهد و المزارات، القصاص على صوء القرآن و سنته (به قلم عادل علوى، 1374).

از خدمات فرهنگى آيت الله مرعشى نجفى مى توان به اين موارد اشاره كرد: ساختن مدارس علوم دينى و تعمير آنها در قم مدارس مهديه در خيابان باجك، مؤمنيه در خيابان چهارمردان، شهابيه در خيابان امام خمينى، مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق قم)، ساخت و تعمير و بازسازى مساجد در ايران و جهان، ساخت و تعمير بيمارستان ها از جمله بيمارستان كامكار در قم، درمانگاهى در بيمارستان نكويى

قم، آسايشگاه معلولين در قم، ساختمان بخش قلب بيمارستان نكويى، مركز توانبخشى بهزيستى واقع در ميدان امام خمينى قم كه دارالشفاى آل محمد (ص) نيز ناميده مى شود، تأسيس كتابخانه با خريد قطعه زمين به مساحت 1500 متر مربع مقابل مدرسه مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق) كتابخانه اى با زيربناى 3500 متر در پنج طبقه ساخته شد كه در نيمه ى شعبان 1349 با حدود 16000 جلد كتاب چاپى و خطى افتتاح گرديد. بعدها طبق حكم حضرت امام (ره) دولت قطعه زمينى در كنار كتابخانه با مساحت 2400 متر مربع فراهم و در اختيار توليت كتابخانه قرار داد. در توسعه ى جديد 16000 متر مربع زيربنا در هفت طبقه با ظرفيت سه ميليون جلد كتاب چاپى و بيش از 120000 جلد كتاب خطى ملحوظ شده است.

اين كتابخانه (تا سال 1374) نزديك به 500000 جلد كتاب چاپى، 35000 مجلد با 50000 عنوان نسخه خطى، بيش از 20000 جلد كتاب چاپى به زبان هاى لاتين، نزديك به 5000 جلد نسخه عكسى، حدود 8000 ميكروفيلم و بيش از هزار عنوان روزنامه و نشريه دارد. همچنين مجهز به دستگاه هاى مدرن آتش نشانى، مبارزه با آفات طبيعى، دستگاه هاى قرنطينه و آفت زدايى است.

آيت الله مرعشى نجفى پيش از فوت چند بار در بيمارستان هاى قم و تهران بسترى شد و دوبار هم براى درمان به خارج از كشور يعنى اسپانيا و انگلستان مسافرت نمود. اما سرانجام در شامگاه روز چهارشنبه هفتم ماه صفر 1412 برابر با هفتم شهريور ماه 1369 در سن نود و شش سالگى، پس از اقامه ى آخرين نماز جماعت در صحن حضرت فاطمه معصومه (س) و بازگشت به منزل گرفتار حمله و سكته قلبى

شد و درگذشت. پيكر وى در كتابخانه عمومى خود ايشان دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (181 -177)، الذريعه (204/ 23 ،276/ 21 ،376/ 20 ،355 ،264/ 18 ،186/ 16 ،88/ 15 ،215 ،140/ 12 ،378/ 6 ،260/ 2)، ريحانه (134 -129/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 848 -847/ 14)، علماء معاصرين (219 -217)، گلزار معانى (702 -695)، گنجينه ى دانشمندان (52 -37/ 2 ،215 -211 ،56 -51/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1190 -1189/ 3).

مرعشي نجفي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدجواد ملقب به نجم الدين مرعشى نجفى سومين فرزند آيت اللَّه العظمى آقا سيد شهاب الدين مرعشى نجفى قدس اللَّه سره، در فروردين 1326 شمسى ديده به جهان گشوده، و در حجر و دامن مادر عفيفه و با تقوايش صبيه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا عباس فقيه مبرقع مدفون در ايوان آئينه حضرت معصومه عليهاالسلام كه نوه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا احمد طباطبائى برادر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى بوده پرورش يافته و پس از اتمام دوره ابتدائى و متوسطه و گرفتن ديپلم به تحصيل علوم دينيه پرداخته و مقدمات و سطوح را از اساتيد ياد شده:

حاج شيخ مهدى بيگدلى و حاج سيد محمدتقى جواهرى و حاج شيخ محمدصادق نصيرى و حاج شيخ احمد كريمى و آقاى صلواتى و علوى گرگانى و قسمت عمده سطح و خارج فقه و اصول را از محضر والد ماجدش استفاده نموده و در زمان حيات آن بزرگوار به امر معظم له در دو نوبت صبح و ظهر به جاى ايشان در مسجد بالا سر و مسجد موزه آستانه مباركه حضرت فاطمه معصومه عليهاسلام اقامه جماعت نموده و پس

از رحلت آن بزرگوار در شبها هم به جاى ايشان نماز و مانند زمان آن مرحوم مردم مجاور قم و غيره به نماز او اقبال و توجه و از جهت كثرت اول نماز جماعت قم مى باشد.

ايشان مضافا بر فضيلت نسبى شرافت سببى هم دارند زيرا داماد مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدعلى سبط انصارى از علماء محترم تهران و مدرس و امام مسجد و مدرسه مروى تهران مى باشند كه آن مرحوم داماد مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمود مسجد جامعى والد آيت اللَّه حاج ميرزا محمدحسين و مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا مصطفى و حجةالاسلام حاج ميرزا مسيح مسجد جامعى بوده اند.

از طرف مرحوم والدش متولى و سرپرست مدرسه مؤمنيه و مدرسه مهديه و حسينيه آن مرحوم مى باشد.

آثار و تأليفات ايشان

مترجم محترم ما داراى تأليفات ارزنده اى هستند كه از نظر خوانندگان مى گذرانم .

1- چهره درخشان امام زمان عجل اللَّه فرجه الشريف (در ترجمه الزام الناصب 3 جلد).

2- نهضفت خونين حسين عليه السلام ترجمه مع الحسين فى نهضه سيد حيدر 1 جلد.

3- مناقب امام اميرالمؤمنين (ع) ترجمه مناقب ابن مغازلى.

4- قهرمان كربلا زينب كبرى (ع) ترجمه السيده زينب.

5- اخبار الزينبات يحيى عبيدلى.

6- خورشيد پنهان ترجمه البيان گنجى شافعى- كه همه اينها به طبع رسيده است.

آثار مخطوط

1- رساله راس الحسين عليه السلام.

2- تقريرات درس والدشان كتاب حدود و قصاص و ديات وارث و وديعه.

3- شروح كتب درسى تقرير درس آقاى كريمى.

4- ترجمه لالى الاخبار تويسركانى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرعشي، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 358 ق)، عالم امامى، فقيه، زاهد و اديب. موصوف به طبرى و معروف به مرعشى. از سادات مرعشيه ى طبرستان بود كه نسبشان به حسين الاصغر، فرزند امام سجاد (ع) مى رسد و به علت

جدش على مرعش به مرعشى مشهور بود. او از فقهاى بزرگ شيعه و از اكابر مشايخ اماميه مى باشد. وى از محمد بن جعفر بن احمد بن بطه و محمد بن جعفر اسدى و احمد بن ادريس اشعرى و محمد بن حسين بن درست و على بن ابراهيم قمى و على بن ابى عبداللَّه محمد بن ابى القاسم (از پدرش ملقب به ماجيلويه) و ابوالعباس احمد بن محمد ابن عقده روايت كرده است. شيخ مفيد و حسين بن عبيداللَّه غضائرى و احمد بن عبدون در 354 ق از وى حديث شنيدند. ابومحمد هارون بن موسى تلعكبرى در 328 ق از وى روايت شنيد و از او اجازه دريافت كرد. از آثارش: «الاشفية»، در معانى غيبت؛ «تباشير الشريعة»؛ «الجامع»؛ «الدر»؛ «الغيبة»؛ «المبسوط فى عمل يوم و ليلة»؛ «المرشد»؛ «المفتخر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (203/ 2)، اعيان الشيعه (61 -60/ 5)، ايضاح المكنون (327 ،317 ،294 ،268/ 2 ،220/ 1)، الذريعه (358 -357/ 21 ،304/ 20 ،53/ 19 ،76/ 16 ،310/ 3 ،111/ 2)، رجال طوسى (465)، ريحانه (289/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 87 -86/ 4)، لغت نامه (ذيل/ حسن مرعش)، معجم المؤلفين (221/ 3).

مرعشي، داود

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا عبدالله بن محمد شفيع، از اكابر سادات عالى درجات، به جلالت شأن معروف، و به اقتفاى فضايل و كمالات، موصوف. به منصب رفيع توليت روضه ى رضويه، و مصاهرت دودمان صفويه ممتاز گرديده.

در 1065 در اصفهان تولد، و در سال 1133 در اصفهان وفات يافته، شاعر و اديب و نويسنده است.

كتب زير از اوست:

1- ديوان اشعار 2- مثنوى زبور العاشقين 3- سفرنامه 4- سلطان الانساب 5- مثنوى نمكدان؛ و غيره.

برگرفته از

كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مرعشي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1280 -1198 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مفسر، اديب و شاعر. از فرزندزادگان علامه سيد حسين سلطان العلماء (خليفه سلطان) بود. او در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. از آثارش: «تفسير قرآن»؛ شرح «زبدة الاصول»؛ شرح «تشريح الافلاك»؛ «سفرنامه ى هندوستان»؛ كتاب «اجازات»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (382/ 9)، تذكرة القبور (488)، معجم المؤلفين (188/ 10).

مرعشي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود مرعشي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1320/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تاكنون بيش از 60 مقاله در زمينه كتابشناسي نسخه شناسي ، كتاب پژوهي ، رجال و تراجم و انساب نگاشته ام و تمامي آنها تاكنون چاپ و منتشر شده است همچنين نظربه اينكه از سنين نوجواني در كنار پدر بزرگوارم كتابشناسي مخطوطات را فرا گرفته ام و با اشتياق در كنار دروس حوزوي خود ادامه دادم اكنون بيش از نيم قرن است كه تجربه اندوخته ام و اينجانب را در بيشتر مراكز علمي و كتابخانه ها و دانشگاههاي جهان به عنوان يكي از بزرگترين كتابشناسان معاصر كتابهاي اسلامي جهان مي شناسند.

اينجانب چند جلد تاليف نيز دارم كه بيشتر آنها چاپ و منتشر گرديده است .جز آن، دهها كتاب را تحقيق و تحصيح و چاپ كرده ام و بسياري ديگر نيز زير نظر اينجانب منتشر شده است . همچنين كتبا داراي چند اجازه اجتهاد و روايتي و امور حسبيه از مراجع گذشته و حال مي باشم از جمله حضرات آيا ت عظام :اراكي ، مرحوم والدم ، مكارم شيرازي ، بهجت ، فاضل لنكراني ،سيد محمد شيرازى، سيستاني و غيره و

نيز از مرحوم آيه الله العظمي شيخ عبد النبي اراكي اجازه اجتهاد گرفتم و از مرحوم آيت الله سيد محمد صادق بحر العلوم نجفي و مرحوم آقا شيخ آقا بزرگ تهراني و مرحوم آيت الله علياري تبريزي و غير آنان اجازه روايتي در يافت نموده ام . به منظور اطلاعات بيشتر به مجله كيهان فرهنگي شماره 204 كه ويژه اينجانب و نيز كتابخانه مي باشد همچنين مقاله اي كه محقق و پژوهشگر پر تلاش آقاي علي رفيعي در مورد زندگينامه اينجانب نگاشته و در فصلنامه ميراث شهاب كتابخانه چاپ شده و هر دو آنها ضمينه اين برگه ها مي باشد مراجعه شود .

و نيز از مفتي بزرگ يمن محمد بن زباره و مرحوم شيخ محمد غزالي بزرگترين متفكر جهان عرب و صاحب بيش از 500 تأليف در موضوعا ت گوناگون اجازه كتبي اخذ نموده ام .اينجانب همچنين افزون بر 50 سال است كه شرعا و قانونا متولي و رئيس كتابخانه بزرگ آيت الله العظمي مرعشي نجفي مي باشم و نيز متولي 3 مدرسه علمي والدم كه در قم بنياد كرده اند براي طلاب به عهده دارم نيز مسئول دفتر پدر بزرگوارم بوده و مي باشم اينجانب چند پروژه تحقيقاتي با برخي از اسلام شناسان خارجي دارم كه در حال انجام است و به زودي منتشر مي شود همچنين كتاب عظيم : موسوعه الامامه في نصوص اهل السنه در كلام و فضائل ائمه اطهار عليهم السلام كه از تأليفات پدر عزيزم و به عربي مي باشد زير نظر و با اشراف اينجانب در حال انتشار است كه 5 جلد نخست آن منتشر شده و 15

جلد ديگر تا اواخر سال جاري 1386 و 25 جلد ديگر تا دو سال بعد منتشر خواهد شد و جمعا 45 جلد خواهد بود اين كتاب تاكنون 3 بار جايزه بهترين كتاب سال در حوزه دين شناخته شده و دريافت نموده است .

مرغيناني، بهاءالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 537/ 527 ق)، منشى و شاعر. اصل وى از مرغينان، از نواحى فرغانه تركستان، و از شعرا و منشيان معروف عصر خود بود. او مداحى سلطان قطب الدين انوشتگين خوارزمشاه (522 -490 ق) مى كرد. به آورده ى صاحب «تاريخ نظم و نثر»، بهاءالدين از سوى پدر از خاندان شيخ الاسلام فرغانه و از سوى مادر از فرزندان طغان خان، حكمران فرغانه بوده و تا زمان ارغون خان نيز مى زيسته است. همچنين در اين كتاب تاريخ فوت او 649 ق ذكر شده است. از وى اشعارى در تذكره ها نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (174 -173)، الذريعه (1031/ 9)، ريحانه (293/ 1)، فرهنگ سخنوران (144 -143)، لغت نامه (ذيل/ بهاءالدين)، مجمع الفصحا (448 -447/ 1).

مروجي طبسي، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر مروجي طبسي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

محمد جعفر مروجي طبسي فرزند مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد رضا طبسي نجفي درسال 1335 در نجف اشرف متولد شد، دروس مقدمات حوزه را در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني گذراند. و سطوح عاليه را نزد آقايان: مرحوم حاج سيد ابوالفضل موسوي تبريزي و مرحوم آقاي وجداني فخر و مرحوم حاج شيخ احمد پاياني و حاج شيخ علي پناه اشتهاردي و جناب محقق داماد و جناب شيخ محمد كلباسي و جناب آقاي فياضي به پايان رساند و حدود 15 سال در درس خارج حضرات آيات عظام آقايان: حضرت آيت الله مكارم شيرازي، حضرت آيت الله سيد ابوالقاسم كوكبي، حضرت آيت الله وحيد خراساني شركت نمودند.

مروجي طبسي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد مروجي طبسي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

بنده در نهم ماه ذي الحجه 1372 هجري قمري مطابق با 28/12/1331 هجري شمسي در نجف اشرف در يك خانواده روحاني متولد شدم. پدرم مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد رضا طبسي است كه ظاهرا در سال 1345 هجري قمري از قم به حوزه نجف اشرف هجرت فرمود تا از محضر پر فيض بزرگاني همچون مرحوم ناييني و آقا ضياء عراقي و سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) بهره جويد.پس از گذشت دوران كودكي به تحصيل در مدارس دولتي تا كلاس ششم نظام قديم پرداخته و پس از آن با تشويق جدي و پي گير مرحوم والد تحصيلات علوم ديني

خود را در حوزه علميه نجف اشرف آغاز كردم چرا كه مدتي از رحلت برادر بزرگم مرحوم شيخ محمد علي طبسي در تهران مي گذشت و چون فرزند ديگري كه جاي او را پر كند نداشت، تلاش فراوان مي كرد تا مرا به سلك روحانيت درآورد.بدين جهت از دوران كودكي ونوجواني كه همراه پدرم پيش از اذان صبح به حرم مولي اميرالمومنين مي رفتم در بين راه او نمازهاي مستحبي مي خواند و من نيز احساس مي كردم كه اين حالت معنوي و عرفاني كه اوداشت در من در حال شكل گرفتن است زيرا من نيز به توصيه وي وادار مي شدم به برخي اذكار و اوراد در بين راه بپردازم. يادم هست كه گاهي بر اثر كم خوابي سجاده پدرم را كه مي بايست براي نماز جماعت ايشان در رواق مطهر علي بن ابي طالب(عليه السلام) پهن مي كردم و براي ايشان تكبير مي گفتم، زير سر گذاشته و در كنار قبر علامه حلي در راهرو به خواب مي رفتم.پدرم به مناسبتهاي گوناگون از محاسن ورود به حوزه علميه و قرار گرفتن در رديف علماء و اينكه ملائكه و فرشتگان زير پاي جوينده علم ودانش بالهاي خود را مي گسترانند بنده را بسيار تشويق مي فرمود. تا اينكه در اول سال 46 هجري شمسي بدست مباركشان در روز اول فروردين معمم شدم. چند سالي كه در حوزه علميه نجف اشرف بودم از استادان محترم و عاليقدري بهره جسته از جمله اولين استاد ومربي خودم يعني مرحوم پدرم بود كه وي را به حق استادي بزرگ و مربي شايسته ودلسوز يافتم كه در تمام مقاطع

سني يار و پدري مهربان برايم بود.او با اينكه اشتغالات علمي و تاليفي ودرسي وتدريسي ومراجعات مردم فراوان داشت اما هرگز فرصتها را از دست نداده و شبانه روز وقت خود را در اختيار من قرار داده بود. حتي آخرين لحظات عمر مباركش زير نظر او بوده و از خوان علم و معرفت و اخلاق و صفات حميده اش پيوسته بهره مي جستم.او بحق فقيهي بود بزرگوار و دائره المعارف بزرگي بود كه نظير و مانندش را در بين آيات عظام كم ديده بودم.چنانكه عرض كردم از دوران كوكي و نوجواني تحت تربيت و مراقبت وي قرار گرفته وهر روز صبح پس از برگشتن از حرم مطهر اميرالمومنان از من مي خواستند تا قرآن مجيد رانزد او بخوانم و سپس به شرح و تفسير برخي از آيات و كلمات آن كه در خور فهم بود مي پرداخت. ودر اولين گام پس از فراگرفتن قرآن كريم مرا به احكام و مسائل آشنا ساخته وآنها را از حاشيه بر طريق النجاه كه در حقيقت رساله عمليه پدرم بود از او تلقي كردم وسپس برخي كتاب¬هاي جامع المقدمات از قبيل امثله و شرح امثله و عوامل جرجاني و شرايع الاسلام و شرح باب حادي عشر را نزد او خواندم.و پس از مدتي كه بدنبال يك استاد خصوصي برايم بود سرانجام با استاد ديگري به نام حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ حسين كشميري (ره) آشنا شده و بنا به توصيه و سفارش پدرم كتاب هاي ديگري از جامع المقدمات از قبيل كتاب المنطق و شرح النموذج و سپس مقداري از حاشيه ملا عبد الله را در نزد او خواندم.و

استاد سوم و چهارم اينجانب در مقدمات و ادبيات عرب مرحوم حجه الاسلام و المسلمين حاج آقاي حجتي بروجردي بود كه جلد اول شرح ابن عقيل را نزد او خوانده و همچنين مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي شيخ محمد علي مدرس افغاني كه بخشي از سيوطي را نزد او خواندم.پنجمين استادي كه در نجف اشرف داشتم جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاي سيد مرتضي قائني (سلمه الله) بود كه با عده اي از دوستان مقداري از شرح لمعه را در نزدش تلمذ نمودم.پس از مدتي كه از تحصيلاتم گذشت ملاحظه كردم كه منزل مرحوم پدرم بسيار پر رفت و آمد است.اينجا بود كه براي اولين بار به محيط مدارس علمي رفته و در مدرسه خليلي با يكي از دوستان به نام شيخ ابوالقاسم نظرپور هم حجره شدم.پس از مدتي به علت كوچك بودن حجره به توصيه پدرم و به سفارش مرحوم آيه الله زاده كفايي به مدرسه مرحوم آخوند بزرگ كه در آن روز تازه تجديد بنا شده بود راه يافتم.اما ديري نگذشت كه تصميم جدي گرفته و با پدر ومادرم مسئله رفتن به حوزه علميه قم را مطرح كردم تا با خيالي آسوده و دور از خويشان به تحصيل ادامه دهم. اما آنها صلاح دانستند كه فعلا به تحصيلات ادامه داده و رفتن به قم را به سالهاي بعد موكول كنم.اما ديري نگذشت كه در اوايل ماه ذي القعده سال 1350 توسط عوامل بعثي دستگير شده و پيش از هجرت عمومي سال 1350 به همراه گروهي از علماء و روحانيون به ايران فرستاده شديم.از سال 1350 هجري شمسي كه وارد قم شدم به

ادامه تحصيل پرداخته و از محضر اساتيد بزرگواري در سطوح مختلف بهره برده كه به شرح زير مي باشد:

1. جناب آقاي لطفي كاشاني در مقداري از حاشيه ملا عبد الله

2. آقاي شيخ عبد الله اصفهاني در مقداري ازكتاب سيوطي

3. آقاي شيخ مهدي مجيدي كتاب مغني

4. آقاي سيد نور الدين شريعتمدار جزائري ، مقداري از شرح لمعه و جواهر البلاغه

5. مرحوم آقاي فخر وجداني مقداري از شرح لمعه

6. سيد محمد رضا طباطبائي يزدي در مقداري از شرح لمعه و مقداري از باب حادي عشر

7. حضرت آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي در مقداري از شرح لمعه و شرح تجريد

8. سيد نور الدين حسيني اشكوري، المنطق مرحوم مظفر

9. سيد احمد حسيني اشكوري، جلد دوم شرح ابن عقيل

10. شيخ حسين كوراني، بخشي از المنطق مرحوم مظفر

11. آقاي جليلي در بخشي از شرح لمعه

12. مرحوم عرفاني خراساني در مقداري از معالم

13. آقاي شيخ احمد امين بخشي ازمعالم

14. استاد شيخ مصطفي اعتمادي در رسائل شيخ انصاري

15. استاد ميرزا محسن دوزدوزاني در قوانين و مكاسب محرمه و جلد دوم كفايه و تفسير برخي از سور قرآن كريم

16. مرحوم آيه الله حقي در بخشي از شرح تجريد و درس تفسير قرآن

17. استاد حاج شيخ عباس نائيني در بخشي از شرح تجريد

18. مرحوم آيه الله شيخ محمد تقي ستوده در بخشي از بيع و خيارات مكاسب شيخ انصاري

19. مرحوم آيه الله شيخ احمد پاياني در بخشي از خيارات مكاسب شيخ و كفايه جلد اول.

20. مرحوم شيخ عبدالرحمن حيدري ايلامي در بخشي از شرح لمعه

21. مرحوم آيه الله شيخ ابوالقاسم محمودي اشتهاردي در باب مفاهيم كفايه الاصول

22. حضرت آيت الله حاج سيد كاظم حائري

در بخشي از بيع مكاسب

23. سيد محسن موسوي تبريزي در قسمتي از بدايه الحكمه

24. حضرت آيه الله العظمي شيخ جواد تبريزي

25. حضرت آيه الله العظمي شيخ هاشم آملي

26. حضرت آيه الله العظمي شيخ محمد فاضل لنكراني

27. حضرت آيه الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي

28. حضرت آيه الله العظمي سيد ابوالقاسم كوكبي

29. حضرت آيه الله العظمي شيخ ناصر مكارم شيرازي

30. حضرت آيه الله جعفر سبحاني يك دوره اصول

31. حضرت آيه الله العظمي وحيد خراساني يك دوره اصول

مروجي طبسي، محمدمحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محسن مروجي طبسي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/1/1

زندگينامه علمي

پدر اينجانب علاوه بر پدر بودن استاد اصلي من در پيشرفت هاي علمي اين حقير بوده است و نقش بسزايي در تربيت علمي من روا داشته اند و در دامان ايشان پرورش يافتم .

مدرسه علميّه شهيدين و مديريت محترم اين مدرسه كه زمينه رشد علمي طلاب را در اين مدرسه شريف فراهم ساخته اند ، كه در قالب واحد تحقيقات مدرسه و اساتيد مبرز آن و كتابخانه غني و متين، اين زمينه فراهم شد .

قبل از ورود به حوزه در ايام ماه مبارك رمضان در محله ، مكاني به نام مدرسه قرآن و عترت وجود داشت كه در ليالي ماه مبارك رمضان به آنجا رفته و دروس معارف و تفسير را فرا مي گرفتم و از آنجا نوشتن و تحقيق شروع شد كه اولين كار خلاصه تفسير سوره مدثر بر اساس تفسير نمونه بود .

در سال 1376 اوائل دوران طلبگي با گروهي از دوستان طلبه قرار خلاصه برداري و مباحثه كتب شهيد مطهري را شروع

كرديم كه در ادامه اين مباحثات تبديل به بررسي زندگي اهل بيت شد ولي به اين صورت كه ايام شهادت و ولادت اهل بيت (ع) را تحقيق مي كرديم و به نوبت در ايام شهادت و ولادت هر معصوم بر اساس منتهي الآمال براي جمع كنفرانس مي داديم كه محصول اين جلسات نخستين مقاله اين حقير به نام "خديجه مادر امت" شد كه در مجله كوثر به چاپ رسيد و كم كم به صورت فردي در مورد شخصيت هاي تاريخي قرآني شروع به نگارش و قلم زدن كردم مانند "پيامبران ناشناخته" كه در قرآن اسامي آنها آمده ولي اطلاعات دقيقي درباره آنان وجود ندارد ( مانند حضرت ادريس ، الياس ، اليسع و ذوالكفل عليهم السلام ) كه تمامي آنها در مجلات كوثر، سروش وحي و مبلغان و گلستان قرآن به چاپ رسيده است .

درسال 1381 ، مدرسه شهيدين به مناسبت سال امام علي عليه السلام همايشي تحت عنوان "علي امام قرنها" برگزار نمود كه در آنجا مقاله اي به نام "علي نخستين مسلمان" ارائه شد و حائز رتبه ممتاز و اول شد .

در سال 1382 و 1383 نيز به مناسبت سال امام علي و امام حسين همايش هايي تحت عنوان "نهج البلاغه آشناي غريب" و "خورشيد نيزه ها" برگزار شد كه در آن مقاله اي به نام بازخواني يك ريزش (سعد بن ابي وقاص) و عبدالله بن عباس و قيام حسيني ارائه شد كه حائز رتبه ممتاز و اول شد كه در مجله كوثر و تاريخ در آيينه پژوهش به چاپ رسيد .

در حال حاضر نيز مشغول نگارش امامان شيعه از ديدگاه اهل

سنت هستم كه چهار امام آن نوشته شده و در مجله كوثر به چاپ رسيده است و اميدوارم خداوند متعال و اهل بيت عصمت بويژه امام زمان (عج) توفيقاتشان را بر ما بيفزايند و زير سايه توجهات آنان قلم فرسايي كنيم و اهل عمل به اين علوم باشيم .

مروجي، محمدكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدكريم مروجي

محل تولد : كوهدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد كريم مروجي بروجردي در سال 1327 در يك خانواده كشاورز متولد و بعد از مكتب و دبستان در سال 42 رسما وارد حوزه علميه شدم و بعد از دو سال تحصيل در بروجرد و خرم آباد در سال 44 وارد حوزه علميه قم شدم و در خدمت آقايان و آيات صلواتي و سيد ابوالفضل موسوي تبريزي (ره) شرح لمعه و از آقاي دوزدوزاني مختصر و آقاي اعتمادي قوانين و آقايان اعتمادي و سبحاني رسائل و آقايان فاضل لنكراني و مرحوم ستوده مكاسب و آقايان مرحوم سلطاني و ستوده كفايه را تلمذ كردم. و در سال 47 وارد درس خارج شده و عمدتا در فقه و اصول مرحوم آقاي آميرزا هاشم آملي(ره)حدودا 12 سال شركت كردم و در اين مدت از فقه و اصول مرحوم آقاي آشيخ مرتضي حائري تا اندازه اي بهره بردم و تا حدودي از آقايان ديگر نيز استفاده كردم. در خلال درس خواندن مشغول تدريس هم بودم و تقريبا كتابهاي سطح را چند بار يا لا اقل يك بار تدريس كردم و از سال 1371تا به حال يك بحث فقه دارم و چند سال قبل يك دور كليات رجال را نيز

تدريس كردم.

مروزي، ابوطالب عزيزالدين اسماعيل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(572- وف بعد از 614 ق)، محدث، فقيه، اصولى، نحوى، لغوى، شاعر، منجم و نسب شناس. نسب او به محمد ديباج، فرزند امام صادق (ع)، مى رسد. جد سوم وى از قم به مرو سفر كرد و در آنجا سكنى گزيد. در مرو متولد شد و تحصيلات خود را در زادگاه خود مرو آغاز كرد و نزد كسانى چون قاضى محمد بن سليمان فقيهى دانش آموخت. در جوانى به قصد زيارت خانه خدا از مرو خارج شد. در 592 ق به بغداد كه رسيد از ادامه سفر منصرف شد و مدتى همان جا ماند. ابوطالب از شهرهاى خوارزم، هرات، نيشابور، گرگان، رى، يزد، شيراز، رامهرمز و همدان نيز ديدن كرد و از مشايخ و دانشمندان اين شهرها بهره جست. در ميان مشايخ او بايد از فخر رازى، عبدالسيد خوارزمى، بلغارى، محمد ديباجى، محمد ماهروى، اسماعيل كاشانى و ابن سمعانى نام برد. تاريخ بازگشت وى به مرو روشن نيست. زمانى كه در مرو بود با فخر رازى ديدار كرد و در همان زمان بود كه كتاب «الفخرى» را براى وى تأليف كرد. در مرو در منزل خود مجالس درس برگزار مى كرد و در آن طالبان علوم حضور مى يافتند. ياقوت حموى كه از شاگردان وى مى باشد پس از توصير صفات زيباى استادش در «معجم الادباء» چند بيت از اشعار او را آورده است. تنها اثر بازمانده از وى «الفخرى فى انساب الطالبين» است كه در قم به چاپ رسيده؛ اثر ديگر وى «حظيرة القدس»، در حدود 60 مجلد، در خصوص انساب طالبيان بود و تلخيص آن «بستان الشرف» در حدود 20 مجلد؛ و كتابى نيز

درباره ى نسب شافعى تأليف كرد.از آثار ديگر او: «زبدة الطالبيه»؛ «غنية الطالب فى نسب آل ابى طالب»؛ «المثلث» و «الموجز» در نسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (308 /1)، اعيان الشيعه (320 -319 /3)، الذريعه (252 /23 ،79 /19 ،67 /16 ،29 /12 ،26/7 ،107 -106 /3)، ريحانه (112 /3)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم الادباء (150 -142 /6)، معجم المؤلفين (266 /2)، هدية العارفين (211 /1).

مروزي، ابومعاذ فضل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 211 ق)، محدث، نحوى و مقرى. از عبداللَّه بن مبارك و داوود بن ابى هند و عبيد بن سليم/ سليمان روايت كرد. اهل مرو و محمد بن على بن حسن بن شقيق از وى روايت كرده اند. ابومنصور ازهرى در كتاب «تهذيب اللغة» خود از وى بسيار روايت كرده است. از آثارش كتاب «القراآت»، در قرآن است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (77)، الثقات (5/ 9)، طبقات المفسرين داودى (29 -28/ 2)، كشف الظنون (1449)، معجم الادباء (214/ 16)، معجم المؤلفين (67/ 8).

مزارعي، زهرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

زهرا مزارعي در نوزدهم آذر1320 ه.ش در يكي از خانواده هاي فرهيخته ي شيراز چشم به جهان گشود . وي ديپلم خود را ازدبيرستان مهر آيين شيراز با رتبه ي ممتاز به پايان رسانيد ،و بعد از ازدواج نيز به تحصيل زبان انگليسي پرداخت و سرانجام از دانشكده ي كمبريج انگلستان گواهي نامه گرفت . از آن پس آموختن زبان عربي و زبان آلماني را پي گرفت. مزارعي در سالهاي 38 و 39 در برنامه ي مشاعره ي راديو ايران شركت كرد و با رتبه اول برگزيده شد. همين امر باعث گرديد با عنوان ‹‹ خانم شعر ايران ›› در نشريات آن زمان به شهرت رسد .او كه مدت ها در دانشگاه شيراز سرگرم كار بود اينك دوران بازنشستگي را به مطالعه و تحقيق مي گذراند و همچنان به سرودن غزل ادامه مي دهد و غزلياتش را با تخلص (ذره)مي سرايد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

تحصيلات رسمي و حرفه اي : زهرا مزارعي ديپلم خود را از دبيرستان مهر آيين شيراز با رتبه

ي ممتاز و اخذ مدال درجه دو علمي به پايان رسانيد ،او بعد از ازدواج به فراگيري زبان انگليسي پرداخت و با اخذ گواهينامه از دانشكده ي كمبريج انگلستان اين دوره را به پايان برد. از آن پس آموختن زبان عربي و زبان آلماني را پي گرفت .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : زهرا مزارعي از كودكي با شعر انس يافت و با آغاز بلوغ، به سرودن شعر پرداخت.

وقايع ميانسالي : زهرا مزارعي در سالهاي 1338 و 1339 در برنامه ي مشاعره ي راديو ايران شركت كرد و با رتبه اول برگزيده شد. همين امر باعث گرديد با عنوان ‹‹ خانم شعر ايران ›› در نشريات آن زمان به شهرت رسد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زهرا مزارعي كه سالها در دانشگاه شيراز اشتغال داشته است، اينك دوران بازنشستگي را سپري مي كند. به مطالعه و تحقيق مي گذراند و همچنان به سرودن غزل ادامه مي دهد و غزلياتش را با تخلص (ذره)مي سرايد .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : زهرا مزارعي دوران بازنشستگي را به تحقيق و سرودن شعر مشغول است، او آثاري نيز دراين راستا به چاپ رسانده است.

جوائز و نشانها : زهرا مزارعي مقطع ديپلم را با رتبه ممتاز و كسب مدال درجه دو علمي به پايان رساند. او همچنين در سالها 1338 و 1339 در برنامة مشاعره راديو ايران ، با رتبه اول برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 امثال سائره و پندهاي موزون

ويژگي اثر : پس از ده سال سكوت اين كتاب انتشار يافت .

2 سخن عشق

ويژگي اثر : پس ازچها رده سال به همت انتشارات نويد شيراز به چاپ رسيد .

3 قفس طلايي

ويژگي اثر : نخستين دفتر شعر اودر سال 1350 به چاپ رسيد.

4 گلچين دعا

منابع زندگينامه :پوران فرخزاد، دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ، ج 2 ، ص 1424

مزين الدوله نطنزي كاشاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1222 ش)، مترجم، موسيقيدان و نقاش. ملقب به نقاش باشى. وى جزو اولين دانش آموزانى بود كه در دوره ى ناصرالدين شاه و به سال 1275 ق براى فراگرفتن فن نقاشى به پاريس اعزام شده بود. مزين الدوله پس از مراجعت از اروپا، بيش از پنجاه سال، معلم فرانسه در دارالفنون و مدرسه علميه و مدرس موسيقى و نقاشى بود كه آنها را از روى اصول علمى آن تعليم مى داد و چندين كتاب نيز در مورد نقاشى به چاپ رسانده است. كمال الملك از شاگردان وى بود. مزين الدوله اولين كسى در ايران بود كه با افتتاح تماشاخانه ى دارالفنون، دست به ترجمه هم زده و آن ترجمه ها را نيز در تماشاخانه به اجرا درآورده است. گذشته از آن، گفته مى شود كه «طبيب اجبارى» مولير را نيز نخستين بار ترجمه و خود هم آن را در تماشاخانه دارالفنون اجرا كرده است. نخستين كتاب موسيقى نظرى جديد به نام «تعريف علم موسيقى»- كه از نوشته هاى موسيو لومر فرانسوى بوده- توسط مزين الدوله به فارسى برگردانده شده است. از ديگر آثار او: ترجمه ى «صرف افعال»؛ «مزين اللغه»، لغت نامه اى از فرانسه به فارسى. از آثار نقاشى وى: تصوير نيم تنه ى شعاع السلطنه به سياه قلم كه نقطه پردازى پرمايه اى دارد، با رقم: «خانه زاد على اكبر».

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (378 -377/ 1)، ادبيات نمايشى (341 ،338 ،312 -309/ 1)، تاريخ تحول ضبط موسيقى (138)، تاريخ موسيقى (734 ،589 ،437/ 2)، تاريخ هنرهاى ملى (616 ،584/ 1)، شرح حال رجال (426/ 2)، گلستان هنر (پنجاه و سه)، مؤلفين كتب چاپى (550/ 4).

مژده شيرازي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1299 ش)، شاعر، مترجم و نويسنده. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را به همراه فراگيرى كامل قرآن و بسيارى از متون فارسى سپرى كرد و در دوره ى اول دبيرستان توانست عربى و قواعد صرف و نحو را بياموزد. آنگاه به دانشسراى مقدماتى آباده رفت و دوره ى آموزگارى را گذراند و سپس به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. پس از آن به تهران آمد و در 1328 ش موفق به اخذ ليسانس و در 1333 ش موفق به دريافت درجه ى دكترا در رشته ى ادبيات فارسى شد. او در تأسيس بخش زبان و ادبيات در شيراز سهمى به عهده داشت و از سال 1334 ش دانشيار دانشكده ادبيات شيراز بود و علاوه بر سمت استادى، رياست بخش فارسى نيز به او واگذار گرديد و در ضمن مسئوليت اداره انتشارات و روابط دانشگاهى را بر عهده داشت. مژده شيرازى در شكل دادن به تدريس دانشگاهى در شيراز نقش مهمى داشت و بسيارى از استادان فعلى دانشگاه ها از شاگردان وى مى باشند. از آثارش: «تاريخ ايران بعد از اسلام»؛ «راز زندگى»؛ ترجمه هاى: «تاريخ علم و فلسفه در اسلام»، «تاريخ ملل اسلامى»، «نظرهايى بتاريخ جهان» نهرو، «صدو پنجاه سال جوان بمانيد» و «منازل السائرين» خواجه عبداللَّه انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر

(3356 -3253/ 5)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (420 -414/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2215/ 2)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 12، ص 7 -2)، مؤلفين كتب چاپى (599 -598/ 4).

مساوات، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد حسن و متولد 1244 ش است. وى از اهالى برازجان فارس مى باشد. در بدايت عمر به شيراز آمد و تحصيلات ادبى و عربى را تا سطح مدرسى نزد علماى وقت فرا گرفت. سپس عازم تهران شد و نزد حكيم معروف ميرزا ابوالحسن جلوه فلسفه و حكمت آموخت. هنگامى كه مردم ايران براى مشروطه قيام نمودند سيد محمدرضا برازجانى با آنها همداستان شد و مرتب شبنامه انتشار مى داد. در اوايل مشروطيت روزنامه تندروى مساوات را دائر كرد به همين جهت بعدها مساوات را نام خانوادگى خود قرار داد. در اين نشريه محمد على شاه را به شدت مورد حمله قرار داه حتى او را به محاكمه كشيد. در استبداد صغير از تهران به تبريز رفت و مدتى مخفى بود. بعد از خلع محمد على ميرزا و انجام انتخابات دوره دوم مردم تبريز او را به وكات خود برگزيدند. در دوره سوم و چهارم از طرف مردم تهران به وكالت رسيد و دوره پنجم از ساوجبلاغ وكيل گرديد.

مساوات از وكلاى متنفذ و دانشمند و حراف بود و به آزادى و مشروطه خدمات زيادى نمود. در جنگ بين الملل اول كه مسئله مهاجرت پيش آمد مساوات هم به كرمانشاه و بعد به استانبول رفت. ادوارد براون مستشرق معروف در كتاب انقلاب ايران از خدمات مساوات به مشروطه تجليل مى نمايد. وفات او در سال 1306 ش اتفاق افتاد.

(وف 1304 ش)، روزنامه نگار. از اهال برازجان فارس بود. وى

در شيراز و بعد در تهران به تحصيل پرداخت. او نزد ميرزا ابوالحسن جلوه، حكيم معروف، تحصيل كرد. مساوات داراى افكار آزاديخواهى بود و در مجمع آزاد مردان همراه مجدالاسلام كرمانى و معين الاسلام اصفهانى و ملك المتكلمين و ديگر آزاديخواهان به مبارزه پرداخت. او در تهران براى رساندن مطالب خود به مردم شب نامه منتشر مى كرد. وى در 1325 ق روزنامه ى هفتگى «مساوات» را در تهران تأسيس و منتشر كرد و به همين دليل خود نام مساوات گرفت. عبدالرحيم خلخالى نيز به او پيوست. پس از به توپ بستن مجلس و تعطيلى روزنامه ها همراه عبدالرحيم خلخالى به قفقاز و سپس به تبريز رفت و روزنامه ى «مساوات» را در آنجا منتشر نمود. وى در دوره ى دوم مجلس شوراى ملى وكالت مردم آذربايجان و در دوره ى سوم و چهارم مجلس وكالت مردم تهران را به عهده داشت.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (210 -205/ 4)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (421 -420/ 4)، شرح حال رجال (404 -403/ 3)، نخبگان سياسى ايران (492 ،483/ 4)، يغما (س 5، ش 10، ص 464 -463).

مسترحمي، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد هدايت اللَّه مسترحمى از فضلاء معاصر تهرانست كه در كتب عديده اى تعليقه و بسيارى از كتب را هم تصحيح نموده اند در كتاب: مرآةالدهور- در- وقايع ايام و شهور، كه از تأليفات ايشان است ترجمه خود را مبسوطا نوشته اند كه نگارنده تلخيص آن را مى نگارم:

الحاج السيد محمد المشهور والملقب بالحاج السيد هدايةاللَّه المسترحمى الحسينى بن العلم الاعلام الحاج السيد محمد الرضا بن العلم الحجه الحاج السيد الحسين المشهور بحاج آغا بزرگ بن السيد

محمد الشيهر بسيد آقا جان بن السيد ابى طالب بن السيد سليمان بن المير ابوطالب بن المير فتوح بن المير فتاح (المدفونين بقريه بندر آباد يزد فى بقعه سلطان).

تولد خود را چنين مرقوم نموده بودند: تولد اين بنده در شب شنبه سال 1351 قمرى، در قريه حسن آباد جرقويه ى علياى اصفهان، و دروس ابتدائيه از همزه باء و قرآن و فارسى را در مسقط الرأس خوانده و در ده سالگى باصفهان آمدم براى تحصيل علوم دينيه و مدتى در مسجد نو و چندى در مدرسه صدر پا قلعه و چند سالى در مدرسه كاسه گران در خدمت عالم فاضل محقق آقاى شيخ محمدعلى معلم حبيب آبادى صاحب تأليفات مطبوعه و غير مطبوعه و حواشى بر كتب علميه و رجاليه، اشتغال بكتب مقدماتى داشته و سپس در خدمت عالم لبيب حضرت آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى اديب حبيب آبادى و غيره اشتغال به سطح داشته، و در روز جمعه 26 جمادى الثانيه سال 1370 پس از بازگشت از زيارت حضرت ثامن الحجج عليهم السلام در تهران اقامت گزيده و چندى در مدرسه حاج ابوالحسن معمارباشى و مدتى در مدرسه آقا محمود اشتغال به تحصيل و تدريس داشته.

و درباره ى خدمات خود چنين نوشته اند: تاكنون نتوانسته ام آنچنان كه شايد و بايد است خدمت به مسلمين و اسلام نمايم مگر چند مورد جزئى كه از جمله تعمير و توسعه مسجد جامع حسن آباد جرقويه و تعمير و اضافات مسجد مرحوم ملا باقر و مسجد حمام يخچال در قريه مزبور، و تعمير و توسعه مسجد جامع و تهيه برق رامشه جرقويه كه آقاى آسيد مهدى حسينى در اين باره اشعارى سروده اند، و تعمير و سفيد كارى مسجد حاج

محمدعلى و حسينيه حسين آباد جرقويه در سال 1387 قمرى كه كربلائى رضاقلى داستانى در اين موضوع اشعارى سروده اند و بثمر رسانيدن هيجده نفر از آقايان طلاب در حوزه علميه قم و اصفهان و تهران و ساختن مسجد الزهراء عليهاالسلام در بى سيم نجف آباد تهران كه فعلاً در همان مسجد اقامه جماعت و تبليغ و تدريس مى نمايند.

و تأليفات چاپ شده خود را چنين نوشته اند:

1- ترجمه علل الشرايع جلد اول، 2- ترجمه ارشادالقلوب ديلمى جلد اول، 3- ترجمه ارشادالقلوب جلد دوم، 4- راهنماى قرائت، 5- اصول و فروع دين يا نماز فرمان خدا، 6- احكام الحج با فتاوى مراجع، 7- مناسك حج با فتاوى مراجع، 8- عيش الاخره يا وصيت نامه، 9- عيش الاخره يا وصيت نامه كامل، 10- فهرست بحارالانوار جلد اول، 11- فهرست بحارالانوار جلد دوم، 12- فهرست بحارالانوار جلد سوم، 13- كتابى جيبى حاوى 55 حديث با ترجمه، 14- كتابى حاوى 69 حديث با ترجمه.

و تأليفات غير مطبوعه خود را چنين نوشته اند، 1- دروغ و مفاسد آن، 2- ترجمه علل الشرايع جلد دوم، 3- ترجمه علل الشرايع جلد سوم، 4- ترجمه علل الشرايع جلد چهارم، 5- ترجمه جامع الاخبار، 6- مرآةالدهور در وقايع أيام و شهور، 7- گفتارى از چهارده معصوم عليهم السلام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مستشارالدوله تبريزي، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ق)، نويسنده و مترجم. ملقب به مستشارالدوله. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم عربى و فارسى به سمت منشى گرى وارد كنسول گرى انگليس در تبريز شد. او پس از مدتى به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و به عنوان كاردار به پاريس و لندن سفر كرد. ميرزا حسين خان سپهسالار با وى دوست بود، اما به

دليل كدورتى كه بين اين دو پيش آمد، ميرزا يوسف خان را به خراسان تبعيد كرد. در 1299 ق به معاونت وزارت عدليه (دادگسترى) منصوب و ملقب به مستشارالدوله گرديد. وى در 1306 ق به دليل نوشتن نامه اى انتقادآميز از حكومت وقت، از تبريز به قزوين تبعيد و زندانى شد. از آثارش: «كتابچه ى بنفش»، درباره ى تأسيس راه آهن؛ «يك كلمه»، در منابع قانون اساسى فرانسه و تطبيق آن با قانون اسلام؛ «گنجينه ى دانش»؛ «منهج الحساب»؛ رساله ى «اصلاح خط اسلام»؛ رساله ى «برآورد مخارج راه آهن از مشهد به تهران و ساير شهرهاى ايران»؛ «رمز يوسفى»، در تلگراف؛ «طبقات الارض»، در زمين شناسى و ژئولوژى، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (286 ،280/ 1)، از نيما تا روزگار ما (42 -41)، شرح حال رجال (493 -490/ 4)، الذريعه (284/ 25 ،146/ 15)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3453 ،3175 ،2780 ،2250 ،1746/ 2 ،474 ،243/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (900 -899/ 6).

مستعان، حسينقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1283.

درگذشت: 1363.

از آثار اوست: ترجمه ى بينوايان (ويكتور هوگو، چاپ هاى متعدد)؛ رابعه، رمان تاريخى (دو جلد، تهران، 1369)؛ عشق مقدس (تهران، 1371).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مستغفري نسفي، ابوالعباس جعفر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 432 -350 ق)، فقيه، حافظ، محدث، خطيب و مصنف. محدث ماوراءالنهر در زمان خود بود. عده اى او را حنفى و بعضى شافعى و برخى شيعى دانسته اند و هر كدام براى اثبات نظر خويش دلايلى ذكر كرده اند. او از زاهر بن احمد سرخسى و ابراهيم بن لقمان و ابوسعيد عبداللَّه بن محمد رازى و على بن محمد سرخسى و جعفر بن محمد بخارى و ابوسهل هارون بن احمد استرآبادى و ابوعبداللَّه محمد بن احمد غنجار و ديگران حديث شنيد. ابوعلى حسن بن عبدالملك نسفى قاضى و ابونصر احمد بن جعفر كاسنى و حسن بن احمد سمرقندى حافظ و اسماعيل بن محمد نوحى خطيب و ابومنصور سمعانى و جماعتى كثير از وى حديث شنيدند. در نسف درگذشت. از آثارش: «معرفة الصحابة»؛ «الدعوات»؛ «دلائل النبوة»؛ «فضائل القرآن»؛ «الشمائل» يا «شمايل النبى»؛ «خطيب النبى (ص)» يا «خطب النبوية»؛ «تاريخ نسف» و «تاريخ كش»؛ «الطب» يا «طب النبى» يا «طب النبوى»، كه خواجه نصير طوسى در «آداب المتعلمين» همگان را امر به آموختن اين كتاب نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (183/ 4)، انساب سمعانى (286/ 5)، بحارالانوار (42/ 1)، تذكرة الحفاظ (1103 -1102/ 3)، دمية القصر (664/ 1)، الذريعه (144/ 15 ،253/ 8 ،291/ 3)، رياض العلماء (473 -472/ 5)، سير النبلاء (565 -564/ 17)، شذرات الذهب (250 -249/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (215/ 2)، طبقات المفسرين داودى (126 -125/ 1)، العبر (266/ 2)، كشف الظنون (1739

،1277 ،1095 ،760 ،715 ،308)، النجوم الزاهرة (35/ 5)، الوافى بالوفيات (150 -149/ 11)، هدية العارفين (253/ 1).

مستغيث، نبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نبى مستغيث از ائمه جماعت و مروجين حاضر شاهرودند و در مسجد سجاديه به امامت و تبليغات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مستقيم، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عباس بن المرحوم حاج حبيب الله تاجر (داماد معظم مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمد فيض قمى) از علماء اعلام و حجج اسلام و ائمه جماعت مسجد امام عليه السلام قم مى باشند.

در سال 1333 قمرى تقريبا در قم متولد شده و دروس مقدمات و ادبيات فارسى و عربى را خوانده مرحوم والدش كه از تجار قم بودند مى خواستند معظم له در سلك بازرگانان و تجار و رشته خودش را تعقيب كند ولى ايشان با شوق فراوان و تشويق آيت الله العظمى مرعشى مدظله به تحصيل علوم دينى پرداخته و سطوح را نزد آنجناب و بعضى از مدرسين ديگر استفاده كرده و هم از محضر مرحوم آيت الله فيض و آيت الله حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى و آيت الله العظمى حايرى موسس حوزه و آيت الله حجت و بالغ بر 18 سال از دروس فقه و اصول زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و فقاهت و نظر ارتقاء يافته و تدريس سطوح عالى را نموده و بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردى بيشتر روابط خود را با آيت الله العظمى مرعشى نجفى قرار داده و از رفقاى خالص و صميمى معظم له مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مستوفي خزانه، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عبدالباقى نواب اصفهانى، از ميرزاهاى چهارسو شيرازيها.

فاضل و اديب بوده، و در دستگاه ظل السلطان اهميتى داشته، در شب 17 جمادى الثانيه سال 1309 به شرحى كه مرحوم انصارى در تاريخ اصفهان و رى در وقايع سال مزبور مى نويسد مسموما فوت شده است.

از آثارش كتاب «احسن التواريخ» در ترجمه ى تاريخ آل عثمان تأليف محمد فريد بيك؛ و هديه ى رمضان، ترجمه از كتاب امير ارسلان مصرى به طبع

رسيده است.

در شب فوت او سه نفر ديگر: 1 - ميرزا حبيب الله مشير انصارى 2 - حاج ميرزا حسن شيخ الاسلام 3 - ميرزا محمد خان امين الدوله نيز مسموما وفات يافتند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مستوفي شهشهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا احمد، از ادبا و فضلا، وفاتش 5 شنبه 4 صفر سال 1311، قبرش در صحن مقبره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مسجد جامعي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا مصطفى بن المرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمود مسجد جامعى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهران است.

وى در حدود سال 1343 ق در تهران متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد، مقدمات و ادبيات و سطوح را از مدرسين تهران مانند مرحوم آقا شيخ رضا قاضى و حجةالاسلام حاج شيخ كاظم معزى دزفولى و غيره خوانده و چندين سال از محضر و دراسات مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى آملى و آيت اللَّه حاج ميرزا باقر آشتيانى و آيت اللَّه العظمى رفيعى قزوينى استفاده نموده و پس از آن در مسجد المصطفى جنب ميدان حسن آباد به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تنوير افكار با بيانى شيوا و منطقى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم محترم ما و دو برادر ارجمندش جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا محمدحسين مقيم قم و ثقةالاسلام والمسلمين آقا ميرزا مسيح مقيم تهران از بيت علم و فضيلت تهرانند كه آباء آنها تا چندين پشت از علماء اعلام مركز بوده و خدمات شايسته اى بدين نموده اند.

آثار ايشان بقرار زير است:

1- تعمير اساسى و توسعه مسجد المصطفى

2- تأسيس كتابخانه آن مسجد و جمع كتب براى مطالعه جوانان و غيره.

3- تاسيس مجلس دعاى ندبه در صبحهاى جمعه و برنامه سخنرانى كه از مجالس بسيار آبرومند و جالب تهران محسوب ميشود كه از هزارها نفر از مردم متدين فهميده تهران تشكيل ميشود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مسجدي، حيدر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حيدر مسجدي

محل تولد : كاظمين عراق

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حيدر مسجدي متولد 1346 در شهر كاظمين متولد

شدم. و پس از تحصيلات ابتدائي و راهنمايى، توسط ساواك رژيم بعث همراه خانواده دستگير شديم و به زندان روانه شديم. دو برادرم زير شكنجه هاي وحشي شهيد شدند و ما به سوي ايران روانه شديم. از سال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس مقدماتي را در مدرسه شهيد صدر گذراندم. سپس دروس سطح و خارج رااز محضر اساتيد بزرگوار استفاده كردم از جمله آيه الله احمدي يزدى، آيه الله حسين نجاتى، آيه الله هادي آل راضى، آيه الله احمد مددى، كه بخش مهمي از علوم حديث و نكات بسيار ظريف فقهي و اصولي را از محضر استاد بزرگوار آيه الله احمد مددى استفاده كردم، كه لازم مي دانم از ايشان تشكر كنم و از او به نيكي ياد كنم. در سال 1371 تا سال 1374 در موسسه (دائره المعارف فقه اسلامي ) مشغول تحقيقات اسلامي شدم، ودر تاليف كتاب (معجم فقه الجواهر) شركت نمودم. در سال 1375 وارد موسسه علمي فرهنگي دارالحديث شدم و در رشته حديث مشغول تحقيق شدم.

مسرور اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1269 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به مسرور. در قريه ى كوپاى اصفهان به دنيا آمد. پس از پايان تحصيلات مقدماتى به فراگيرى صرف، نحو، معانى، بيان، منطق، فقه، اصول و حكمت نزد اساتيد عصر پرداخت. او سپس در مدارس جديد به تحصيل مشغول شد آنگاه به تهران آمد و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در دارالفنون و دبيرستان نظام به تدريس پرداخت. وى فنون شعر را از فرصت الدوله شيرازى و دهقان سامانى آموخت. او زبانهاى عربى و فرانسه و انگليسى را خوب

مى دانست و از زبان پهلوى اطلاعاتى داشت. در 1352 ق كه از طرف انجمن ادبى ايران به نظم آوردن مضامين الواح تخت جمشيد به مسابقه گذارده شده بود، مسرور از ميان پنجاه شاعر برجسته ى شركت كننده حائز رتبه ى اول گرديد و نيز در موقع افتتاح آرامگاه حكيم فردوسى شعر او مقام اول را به دست آورد. وى گذشته از استادى در زمينه ى شعر در نثر نيز توانا بود و از هنر موسيقى و خوشنويسى نيز بهره داشت. مقالات ادبى و تاريخى او در مجلات «ارمغان» و «يغما» چاپ شده است. او مدتى مديريت برنامه هاى ايران در آينه ى زمان و شهر سخن را، در راديو ايران، به عهده داشت. سرانجام در تهران وفات يافت و در قبرستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. از آثار وى: «امثال سائره»؛ «خواجو كرمانى»؛ «داستان تاريخى محمود افغان»؛ «ده نفر قزلباش»؛ «فرهنگ زبان»؛ «قران يا سرگذشت لطفعلى خان زند»؛ «نى زن بيابان»؛ «هنرنامه»، شعر. اثر ديگر او مجموعه اشعارش مى باشد كه نخست تحت نام «راز الهام» در 1338 ش و سپس تحت نام «يادگار سخنيار»، در 1347 ش، در سال وفات وى، منتشر شد.[1]

حسين مسرور سخنيار اصفهانى، متخلص به مسرور، فرزند حاجى محمدجواد تاجر كوپايى به سال 1308 هجرى قمرى در كوپاى اصفهان تولد يافته و از پايان تحصيلات به خدمت وزارت فرهنگ درآمده است.

حسين مسرور كه شاعرى توانا و استاد بود، در نثر نويسى نيز مهارتى فوق العاده داشت و داستان هاى تاريخى «ده نفر قزلباش» وى كه تاريخ دوران صفويه را مطرح مى سازد، به بهترين وجهى آن عصر را نمايان مى سازد.

اين شاعر كتاب شعرى دارد به نام «راز الهام» كه در سال

1338 خورشيدى منتشر گرديده است.

«كرشمه ى پرى»

بكرشمه اى پرى- دل آشنا برى

من و ياد روى تو- تو بياد ديگرى

تو اى نسيم سحرى- ببر بجانان خبرى

پيك روز جدايى

باد خزان تو بودى- كه گلم را ربودى

همه گلشن بديدم- تو ز گل ها نبودى

تويى اى نگار من- گل من بهار من

به سپيده دم رسد- شب انتظار من

ز گريبان شب چو مه سر آرد بيرون

ز غم دوريت شود دلم غرق خون

خزان چو گردد سپرى- شود بهار دگرى

شكوفه آيد به چمن- صبا كند جلوه گرى

بكرشمه اى پرى- دل آشنا برى

من و ياد روى تو- تو بياد ديگرى

«عشرت دنيا»

عشرت دنيا مصيبت مردم دانا نبود

يا كه خود عشرت نصيب مردم دنيا نبود

عشق هر جايى، قلم بر عقل پا برجا كشيد

خاصه ما را كز ازل، خود عقل پا برجا نبود...!

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (87 -86)، ادبيات نوين (144 ،84)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (445 -443)، دويست سخنور (381 -379)، الذريعه (251/ 25 ،436/ 24 ،67/ 17 ،201/ 16 ،1035 -1034/ 9 ،285/ 8 ،268/ 7)، راهنماى كتاب (س 11، ش 7، ص 422)، سرآمدان فرهنگ (310 -309/ 1)، سخنوران نامى (434 -422/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3284 -3277/ 5)، سواد و بياض (570)، شرح حال رجال (79/ 5)، فرهنگ سخنوران (837)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3423 ،3339 ،2529 ،2428 ،1615/ 2 ،1487 ،1326 ،1293 ،331/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (881 -879/ 2).

مسعودي پنج دهي مروزي، تاج الدين، ابوعبداللّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(584 -522/ 521 ق)، فقيه، محدث، لغوى و صوفى. نسبتش به پنج ده، از قراى مرورود، مى رسد. چون نياى بزرگش مسعود بود به مسعودى مشهور شد. او ساكن خانقاه سميساطيه دمشق بود. در مرو و هرات و سجستان و بلخ و سرخس

و نيشابور و كرمان و اصفهان و همدان و تبريز و بغداد و موصل و مصر از پدرش و عبدالسلام بن احمد بكبره و مسعود بن محمد غانمى و ابونضر فامى و ابوالمظفر تريكى بغدادى و ابوالوقت عبدالاول و عبداللَّه بن عمر سجزى و عمر بن محمد بسطامى و ابوبكر محمد بن على طوسى و ابوالمعالى مقرى و عبدالرحمان بن احمد طوسى و ابن رفاعه سعدى و مسعود ثقفى و عبدالصبور بن عبدالسلام و سلفى حافظ و جماعتى ديگر حديث شنيد. در 575 ق در مصر مجالس املاى حديث برپا كرد. او معلم ملك افضل فرزند سلطان صلاح الدين بود. ابن مفضل و ابوالقاسم بن عساكر و ابواحمد بن تاجر و ابواحمد بن سكينه و ديگران از وى روايت كردند. او شرحى كامل بر «مقامات» حريرى نگاشت كه به گفته ى ابن خلكان نظير نداشت و در پنج مجلد بزرگ بود و بدين علت به مسعودى شارح «مقامات» معروف شد. او در دمشق درگذشت و در دامنه ى كوه قاسيون دفن شد. از آثارش: «مغانى المقامات فى معانى المقامات»، كه همان شرح «مقامات حريرى»، است؛ «الايضاح فى جمع المغرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65 -64/ 7)، الاعلام بوفيات الاعلام (395/ 2)، سير النبلاء (175 -173/ 21)، شذرات الذهب (281 -280/ 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (253/ 2)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (37/ 2)، العبر (88/ 3)، كشف الظنون (1790 -1789)، لسان الميزان (292 -291/ 6)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (23 -21/ 19)، معجم الادباء (216 -215/ 18)، معجم البلدان (591/ 1)، معجم المؤلفين (155/ 10)، ميزان الاعتدال (600/ 3)، الوافى بالوفيات (233/ 3)، وفيات الاعيان (392 -390/

4)، هدية العارفين (101/ 2).

مسعودي مروزي، ابوالخير، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 443 ق)، فقيه شافعى، نحوى، لغوى و اديب. مروزى در بين شافعيان به مسعودى معروف بود. نزد ابوبكر قفال مروزى فقه آموخت و برآمد و از اقران شيخ خود گشت. او از قفال و ابونصر محمودى حديث شنيد. مسعودى در نحو و لغت و ادب مشهور زمان خود بود. قاضى ابومنصور سمعانى از او روايت كرد. امام غزالى در كتاب خود، «الوسيط»، از او حكايت كرده است. به گفته ى سمعانى وى در ابتدا از اصحاب الراى بود كه چون مصاحب قفال شد جزء اصحاب الحديث گشت. وفات او را حدود 420 ق نيز ذكر كرده اند. از آثارش: شرح «مختصر المزنى»، در فروع فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الشافعيه ى سبكى (174 -171/ 4)، كشف الظنون (1635)، معجم الادباء (214 -213/ 18)، معجم المؤلفين (259 ،248 ،225 -224/ 10)، الوافى بالوفيات (322 -321/ 3)، وفيات الاعيان (214 -213/ 4).

مسعودي، عبدالهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالهادي مسعودي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 هجري شمسي به مدرسه رفتم و در 1362 هجري شمسي ديپلم رياضي فيزيك گرفتم و پس از يكسال درس مهندسي صنايع در دانشگاه صنعتي شريف، كليه درس هاي جديد را رها كرده و به درس حوزه كه از دبيرستان آغاز كرده بودم به صورت تمام وقت پرداختم و از محضر اساتيدي همچون پدرم ، مرحوم روشني ، آيت الله قديري ، مرحوم پاياني ، آقاي نيري همداني و مرحوم آيت الله زاده اراكي سود بردم پس از اتمام تحصيلات سطح در سال 1369هجري شمسي به درس خارج آيت الله شيخ جواد تبريزي حاضر

شدم و دو سال اصول فقه و 5 سال فقه طهارت و حدود را نزد ايشان تلمذ كردم و سپس به مدت 8 سال درس اصول آيه الله وحيد خراساني و 5 سال فقه استاد آيت الله شبيري زنجاني شركت جستم. از سال 1369 هجري شمسي كار بر روي حديث را به صورت جدي و رسمي آغاز كردم و تاكنون به صورت مطالعه و فيش برداري موضوعي كتب حديث، تبويب و دسته بندي احاديث شيعه و اهل سنت، ترجمه، تلخيص و ... تدوين رساله ها، مقاله ها و كتاب هاي مربوط به حديث ، كارهايي ارائه داده ام. همچنين با مراكز مختلف علمي و پژوهشي ارتباط مشورتي داشته و سالهاست در دو حوزه فقه و حديث، در حوزه و دانشگاه تدريس مي كنم . اينجانب در كنار دروس اصلي فقه و اصول اندكي فلسفه و منطق نيز خوانده ام و با كلام نيز به گونه اي مختصر آشنا هستم. همچنين سالهاست كه به دليل ارتباط كاري از قرآن و تفاسير آن نيز استفاده مي برم و به همين دليل و به دليل مطالعه احاديث اخلاقي و نه عمل به آن، مطالبي را در راديو معارف و راديو قرآن و نيز سيماي جمهوري اسلامي ارائه داده ام. زندگي علمي من در مطالعه حديث و علوم جانبي آن ، نشر مقالات حديثي و تدريس فقه و حديث و سخنراني و نيز ترجمه احاديث و تلخيص بوده و هم اكنون نيز ادامه دارد

مسعودي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مسعودي

محل تولد : خمين

شهرت : مسعودي خميني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1310/1/1

زندگينامه علمي

آية الله علي اكبر مسعودي خميني در سال 1310 هجري شمسي در خمين متولد شد. پدرش _ مرحوم غلامعلي مسعودي _ به پيشة قنّادي روزگار مي گذراند. جدّ وي به دليل اينكه گلپايگان دچار قحطي شده بود، به خمين هجرت كرده و در آنجا ازدواج نموده بود. در خلال اين سالها، خداوند به وي فرزندي به نام غلامعلي اعطا مي كند كه در خمين به زندگي مي پردازد. خانوادة آية الله مسعودي خانواده اي ساده و در حدّ متوسط مردم ، بلكه پايين تر از آنها در زندگي و معيشت بود كه در محلّة سبزي كارها مي زيسته است . آية الله مسعودي خميني ، در شش سالگي به امر پدر راهي مكتب خانه شد. در خمين مكتب داري زندگي مي كرد كه نام او، شيخ ابوالقاسم بود و حضرت امام خميني (ره ) نيز نزد ايشان درس خوانده بود. در مقطعي كه آية الله مسعودي به نزد ايشان مي رفت ، وي هشتاد ساله بود. حضور در مكتب خانه دو يا سه سال به طول انجاميد و پس از آن ، وي در مدرسة شش كلاسه اي در خمين نام نويسي كرد و چون ، سال اوّل را در مكتب گذرانده بود، در پاية دوم به تحصيل پرداخت . از جمله كساني كه در آن دوره در آن مدرسه درس مي خواندند، آية الله رضواني و آية الله جلالي خميني بودند كه تا پاية پنجم با آية الله مسعودي ، همراه بودند. وضعيت نابسامان معيشتي خانواده ، او را بر آن مي داشت كه در كنار درس ، به كار نيز بپردازد؛ امّا اين مسئله با مخالفت پدر و مادر وي همراه بود. ايشان با وجود كمبودهاي مالي ، علاقه داشتند كه فرزندشان به تحصيل علوم ديني

بپردازد و به مسلك روحانيت درآيد. علاقة خانوادة ايشان به روحانيت به حدي بود، كه با آن وضع اقتصادي ، هر شب جمعه از مرحوم سيد محمدتقي خوانساري پدر آيت الله حاج سيد مهدي خوانساري غضنفري دعوت مي كردند تا به منزل ايشان بيايد و آبگوشت و نان و پنيري با هم تناول كنند. وارستگي و زهد مرحوم خوانساري ، در آية الله مسعودي تأثير به سزايي داشت و او را بيش از پيش ، به در پيش گرفتن مسير عالمان ربّاني تشويق مي كرد. از ديگر كساني كه انگيزة ايشان را براي ورود به حوزه فزوني بخشيد، مرحوم حاج شيخ احمد آل طاهر از شاگردان مرحوم عارف واصل آخوند كاشاني در اصفهان بود كه براي اقامه نماز و پيشوايي مردم به خمين آمده بود. رفتار و سخنان دلنشين ايشان ، كودكِ خردسالِ آن روز را شيفته و حيران خود كرده بود. وي ، بعدها جامع المقدمات را نزد ايشان فرا گرفت . با پايان يافتن جامع المقدمات ، در سن پانزده سالگي ، به اراك رفت و به تحصيل سيوطي و حاشية ملاّعبدالله پرداخت . با پايان يافتن كتاب معالم ، راهي قم شد تا از محضر عالمان آن ديار كسب فيض كند. در قم ، مدرسه «دارالشفاء» ساكن شد و با جدّ و جهد دروس سطح را به پايان برد. سپس براي تحصيل درس خارج ، از محضر علماي بزرگي همچون امام خميني (ره ) و آية الله بهجت بهره برد. وي دربارة اولين آشنايي با امام (ره ) مي گويد: «يك بار بنده از خيابان ارم قم عبور مي كردم . وقتي از كنار مسجد محمديه رد شدم ، صداي غرّايي به گوش من رسيد. نگاهي به داخل مسجد افكندم و ديدم

كه آقايي در حال تدريس است و شاگردان زيادي هم دارد. در كنار در ايستادم تا درس استاد تمام شد. بعد از يكي از شاگردان ايشان پرسيدم كه ايشان كيست ؟ گفت : حاج آقا روح الله خميني است ». آية الله مسعودي ، در كنار تحصيل فقه و اصول ، دروس ديگر حوزوي از جمله فلسفه و تفسير را در محضر عالمان وارسته اي همچون علامه طباطبايي مي آموخت و در جلسات اخلاقي ، استادان بزرگ حوزه همچون حاج آقا حسين فاطمي كه شبهاي پنج شنبه در منزل جلسه اي اخلاقي داشت با جدّيت شركت مي نمود تا علم را با عمل توامان سازد. آية الله مسعودي خميني در دوران تحصيل خود، به محضر استادان بسياري شرفياب شد. ايشان در خمين ، جامع المقدمات را نزد مرحوم شيخ احمد آل طاهر فرا گرفت و بخشي از «صمديه » را كه به دليل برخورد با فصل تابستان باقي مانده بود، نزد آقاي صدر كه از اقوام امام (ره ) بود، خواند. در اراك ، حاشيه ملاعبدالله را نزد سيد علي اراكي آموخت و مطول را نزد استاد ارجمند ميرزا جعفر سبحاني آموخت و بخشي ديگر آن را نزد آقا شيخ حسين بادكوبه اي فرا گرفت . با آمدن به قم ، معالم را كه در اراك فرا گرفته بود، ديگر بار نزد ميرزا جعفر سبحاني آموخت مقداري از شرح لمعه را نزد امام موسي صدر و بخشي را نزد آيت الله شيخ جواد تبريزي خواند و نيز رسائل و مكاسب را نزد آقايان مشكيني ، شيخ اسدالله اصفهاني و شيخ عبدالجواد جبل عاملي اصفهاني فرا گرفت . قسمت عمدة كفايه را نيز نزد شيخ عبدالجواد جبل عاملي اصفهاني آموخت . براي فراگيري منطق ، به نزد

آقاي سيد جلال آشتياني رفت و منظومه را نزد آقاي فكور و ملكوتي و نيز حاج آقا رضا صدر فرا گرفت . براي تحصيل اسفار و تفسير نيز در درس علامه طباطبايي شركت نمود. وي براي تحصيل درس خارج از محضر عالمان بزرگي همچون امام خميني (ره )، آية الله گلپايگاني و آية الله بهجت بهره برد. وي دربارة درس امام (ره ) مي گويد: «يكي از خصوصيات حضرت امام اين بود كه شاگردان خود را وادار به مطالعه مي كرد. دليل آن هم اين بود كه حضرت امام در خلال درس از كلمات بزرگاني همچون آقايان نائيني ، آقاضياء عراقي و آقاي كمپاني استفاده مي كردند و لازم بود كه شاگردان ايشان به منابع و مأخذ مربوطه رجوع كرده و خود، عين عبارت بزرگان ياد شده را ملاحظه كنند. از ديگر خصوصيات امام اين بود كه شاگردان را وادار به اظهار نظر مي كرد و معتقد بود هر يك از آقايان در موردي از موارد كه ديدگاهي دارد، بايد زمينه را براي اظهار آن مهيا ببيند». دربارة شيوة تدريس آية الله بهجت نيز مي گويد: «در خصوص شيوة تدريس آقاي بهجت بايد بگويم كه ايشان بر خلاف ساير آقايان ، اين گونه نيست كه در درس خارجشان ، به نقل و نقد نظرات امثال مرحوم نائيني و آقاضياء عراقي و مرحوم آخوند و مرحوم فشاركي و مانند آن بپردازند. ايشان شيوة ديگري دارند و آن ، اين است كه ايشان بحث را شروع مي كنند و ديدگاه خود را مطرح مي كنند و براي آن استدلال مي كنند. در اين حال خود شاگرد بايد بررسي كند كه دلايل استاد، ردّ نظرية كدام يك از علماست ». آية الله مسعودي خميني ،

از محضر چند تن از علما براي امور حسبيّه ، اجازه دريافت نمود. اولين اجازة ايشان ، از حضرت امام (ره ) بود. پس از ايشان نيز، از آقايان گلپايگاني و بهجت نيز اجازه دريافت كرد. وي در دوران تحصيل ، با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستانه داشت كه از آن ميان مي توان آية الله جلالي خميني ، آية الله رضواني و آية الله مصباح يزدي را نام برد. آية الله مسعودي خميني در پيش و پس از انقلاب خدمات علمي و فرهنگي شاياني را به جامعه علمي و فرهنگي كشور ارزاني داشت . وي ، در حين تحصيل در حوزه علميه ، كتابهايي را كه از پيش فرا گرفته بود، تدريس مي كرد. از جمله كتاب جامع المقدمات را به طلاب نوآموز ياد مي داد و به تدريس كتاب حاشيه ملاعبدالله در مسجد محمديه قم مي پرداخت كه با استقبال فراوان طلاب روبه رو شد، به گونه اي كه مسجد، مملوّ از جمعيت مي شد. از ديگر كتابهايي كه ايشان سالها به تدريس آن مشغول بودند، كتاب شرح لمعه و معالم بود كه ثمرة اين تلاشها، تربيت طلاب فاضل و با تقوا در حوزه علميه قم بود. همچنين ايشان در طول اين سالها، تأليفات و يادداشتهاي فراواني نيز داشته كه از جمله كتاب «خمس » را مي توان نام برد كه بخش عمدة آن در حادثه اي از بين رفت و ديگر «تقرير مبحث دماء ثلاثة » امام خميني (ره ) است كه به چاپ رسيده است . از خدمات مهم فرهنگي آية الله مسعودي خميني ، تصدي توليت آستانه مقدسة حضرت معصومه سلام اللهعليها و خدمات فراوان به آن است . بارگاه ملكوتي حضرت معصومه سلام الله عليها كه در روايات آشيانة آل محمد(ص )

معرفي شده ، يكي از مهم ترين پايگاههاي شيعه است . عنايت كريمة اهل بيت و فيض حضور او در شهر قم ، اين شهر را به شهري عالم پرور و سرچشمه مبارزات براي تحقق جمهوري اسلامي ايران قرار داده است و خدمت به اين مركز مهمّ، خدمت به شيعه ، حوزه علميه ، انقلاب اسلامي و پاسداشت خون شهيدان راه استقلال و آزادي است . آية الله مسعودي خميني ، پس از تصدي توليت آستانة حضرت معصومه سلام الله عليها كه با حكم مقام معظم رهبري همراه بود، به عمران و گسترش آن همت گماشتند و با بازسازي و مرمّت بخشهايي از آن ، ميراث فرهنگي بزرگ شيعه را پاس داشتند. ايشان در طي اين سالها، موقوفات آستانه را كه بخشي از آن به دليل اهمال از دست آستانه مقدسة خارج شده بود، به حرم مطهّر باز گرداندند. همچنين با گسترش كتابخانة حرم ، هم از نظر مساحت و هم از نظر تعداد كتب پرداختند، به گونه اي كه كتابخانه را به مكان شايسته تر و تعداد كتب را از حدود بيست و دو هزار به شصت و پنج هزار جلد رساندند و حدود پانصد نسخة كتاب خطي نفيس براي آن تهيه كردند. با تلاش و پيگيري ايشان گنبد مطهر حرم پس از دويست و ده سال تعويض و با بهترين طلا بازسازي گرديد همچنين صحن و مسجد جديد در جوار حرم مطهر كه از پروژه هاي معظم در توسعه حرم مي باشد توسط ايشان بنا گرديد. از ديگر خدمات ايشان در اين عرصه ، راه اندازي انتشارات حرم و چاپ كتب مذهبي متعدد و نيز چاپ نشريه اي به صاحب امتيازي آستانه مقدسه بود كه زائران حرم مطهّر، از

آن بهره مي برند. حرمي كه آشيانة آل محمد(ص ) مي باشد، بايد به پيروي از اهل بيت عليهم السلام ، رسيدگي به حال محرومان و مستضعفان را سرلوحة كارخويش قرار دهد و پناهگاه نيازمندان و درماندگان باشد. در اين زمينه ، حرم مطهر، طرحهاي گسترده اي را به انجام رسانده است كه همه حكايت از تلاش بي وقفة مسؤولين آن ، بويژه آية الله مسعودي دارد. از تلاشهاي ديگر ايشان در امور فرهنگي آستانة مقدسه ، فراهم آوردن زمينه براي بهره مندي زائران از سخنان علماء و واعظان و مداحان برجسته و نيز برگزاري جلسات مختلف ، از جمله دعاي ندبه ، كميل و توسل بوده است . همچنين ايشان به نگهداري و بهينه سازي موزة حرم مطهر همت ويژه اي گماشته ، آن را به مركزي ديدني و يادگار عشق مردم ايران به خاندان پيامبرگرامي اسلام (ص ) تبديل نموده است . او همچنين اشياء گران قيمت كه در رژيم سابق پراكنده شده بود را به موزه آستانه مقدسه عودت داد. آية الله مسعودي خميني ، در پيش و پس از انقلاب خدمات سياسي فراواني را براي تحقّق انقلاب اسلامي و تداوم آن انجام داده است كه ذكر همة آنها در اين مختصر نمي گنجد. او مانند بسياري ديگر از عالمان و مجاهدان قرن اخير، تفكر و خط مشي امام خميني (ره ) را در مبارزه سرلوحة خويش قرار داده و در مواقع حساس و مهم ، تابعيت خود را از زعيم عاليقدر شيعه به اثبات رسانده است . شخصيت امام (ره ) و شجاعت و صلابت او به حدّي بود كه اطرافيان و ديگر مبارزان را سخت تحت تأثير خود قرار مي داد. وي دربارة شجاعت امام (ره ) مي گويد: «بنده در مدتي كه خدمت

ايشان بودم ، هرگز مشاهده نكردم كه بي دليل و صرفاً از سرهواي نفس ، عصباني شوند. در عوض هر جا كه پاي دين و ديانت و حفظ ارزشهاي انساني و اسلامي به ميان مي آمد، رگهاي گردنشان متورم مي شد و فرياد مي كشيدند. در سنوات مبارزه ، شديدترين اعتراضات را به شاه آمريكايي نمودند؛ امّا در قبال بي مهري دوستان صبور و حليم بودند. اگر كسي ايشان را آن گونه كه در خورشان بود، تعريف نمي كرد يا براي مثال به ايشان آية الله العظمي نمي گفت ، ايشان به اندازة سرسوزني دلگير نمي شد و تغييري در رويّه شان مشاهده نمي گرديد». همچنين دربارة ساده زيستي امام (ره ) مي گويد: «به خاطر دارم كه در سنة چهل ، و چهل و يك ، حضرت امام مُهري در اختيار داشتند كه در ذيل جواب به استفتائات و مانند آن ، مورد استفاده قرار مي دادند، منتها براي آغشته كردن قسمت برجستة مُهر به جوهر، به علت نداشتن استامپ همواره مشكل داشتند و اين مشكل را به نحوي تحمل مي كردند تا اينكه يك بار بنده به ايشان عرض كردم كه اگر اجازه بدهيد، من كاري مي كنم كه زحمت شما كمتر شود. فرمودند: چه كار مي كني ؟ عرض كردم ، شما اجازه بدهيد. مطمئناً راضي خواهيد شد. ايشان هم اجازه دادند. بنده استامپي تهيه كردم و در اختيار ايشان گذاشتم . امام از قيمت استامپ سؤال كردند و نگران قيمت بالاي آن بودند؛ ولي در نهايت مورد قبول واقع شد و ايشان از آن به بعد، مهرشان را كه در سينه آويز كرده بودند، در مي آوردند و به استامپ مي زدند و استفاده مي كردند». آية الله مسعودي خميني از سالهاي اوليه مبارزة امام (ره ) بر

ضد رژيم شاه ، با ايشان همراه بود و در سخنرانيهاي خود همواره شاه و دار و دسته اش را منكوب مي كرد. وي ، پس از هجرت امام به نجف ، با زحمت فراوان از مرز ايران خارج شد و با تحمل مشقّات در نجف به ديدار امام (ره ) شتافت سپس به بيان مشكلات موجود در راه و توسل به امام زمان (عج ) براي رهايي از آن مشكلات و رسيدن به نجف پرداخت . امام نيز با شنيدن سخنان او، فرمودند: «هر كس را بخواهند، به مقصد مي رسانند». پس از بازگشت از نجف ، به دستور امام خميني (ره ) عازم سيرجان شد تا به حل مشكلات مردم و آماده سازي آنان براي انقلاب بپردازد كه اين اقامت ، چهار سال به طول انجاميد. از اقدامات مؤثر ايشان در سيرجان ، تأسيس حوزه علمية آن شهر و نيز دعوت از طلاب و مبلغين قم براي سخنراني در سيرجان در ايام ماه رمضان ، محرم و صفر بود. خدمات ايشان و نيز افشاگريها و سخنرانيهاي حماسي ، منجر به بازداشت ، ممنوع المنبر شدن و حتي ممنوع الكلام شدن ايشان شد. از اين رو وي را به كرمان برده با آرشام رئيس ساواك وقت روبرو شدند. چند روزي در زندان كرمان مانده ليكن با راهپيمائي مردم سيرجان آزاد شدند و تعهد گرفتند كه در سيرجان نمانند. بخشي از فعاليت سياسي آية الله مسعودي در دهة پنجاه ، به مبارزات با جريانات انحرافي و التقاطي معطوف بود. در اين دوره آية الله مسعودي با همراهي آية الله مصباح يزدي ، به افشاي طرح دشمن براي تحريف جريان مبارزه و حمايت از تز اسلام منهاي روحانيت مي پرداخت و بر پيروي از خط مرجعيّت و

روحانيّت و انقلاب صددرصد اسلامي پاي مي فشرد. از فعاليتهاي مهم ايشان در آستانه پيروزي انقلاب ، شركت در تحصن علما در دانشگاه تهران و نيز عضويت در كميتة استقبال از امام (ره ) بود. همچنين آية الله مسعودي ، از افرادي است كه در تشكيل جامعه مدرسين و سازماندهي مجدد آن نقش بسزائي داشته است . وي درباره چگونگي تشكيل جامعه مدرسين ، مي گويد: «تاريخچة جامعه مدرسين بسيار جالب است و بايد در فرصت مقتضي بدان پرداخته شود. شايد پيش از اين گفته باشم كه هستة اصلي جامعه ، قبل از نهضت امام خميني نهاده شد. عدّه اي از دلسوزان دور هم جمع شدند و در اين باره صحبت كردند كه حوزه بايستي درب و دروازه داشته باشد و صاحب نظم و انتظامي شود. اين هسته عبارت بودند از آقايان : مصباح ، رشيدپور، سيد ابراهيم خسروشاهي ، اميني ، مرحوم شيخ محمدعلي قمي و بنده . حدود ده جلسه در خصوص ضرورت تشكيل جامعه مدرسين بحث و تبادل نظر شد و تصميم بر اين شد كه نزد بزرگان حوزه و مراجع برويم و به خصوص دربارة سطح پايين اخلاق در حوزه گلايه كنيم و بخواهيم كه براي رفع اين مشكل اقدامي كنند از اين رو چند نفر خدمت حضرت امام و ساير مراجع رسيدند كه تنها از سوي حضرت امام جواب مثبت شنيدند... در روز اوّل كه بنا شد جلسه جامعه تشكيل شود، به هزار تومان پول نياز داشتيم و جمع ما كه مركب از حدود چهل تن از علماي بزرگ بود، اين وجه را در اختيار نداشتند. آقاي مؤمن ابراز كرد كه خوب است از شهرية خود آقايان اين وجه تهيه شود. هر كدام از

اعضا مقداري از اين وجه را تقبّل كردند و كار را با هزار تومان شروع كرديم . بحث درباره كارهاي مثبت جامعه مدرسين در طول سالهاي قبل و بعد از انقلاب بسيار مفصل است ». در آن سالها، جامعه مدرسين اقدامات مهمي را بر ضد رژيم شاه به انجام رساند كه از جمله مي توان به خلع يد شاه از حكومت اشاره كرد كه موجبات شادي دلِ امام (ره ) را فراهم نمود. پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ، آية الله مسعودي ، در مدرسة رفاه ، در خدمت امام بود و با تشريف فرمايي امام به قم ، به همراه ايشان به قم آمد. آية الله مسعودي در طول سالهاي دفاع مقدس ، بارها در كنار رزمندگان حضور يافت و همواره مدافع اسلام و انقلاب بود. ايشان هم اكنون توليت آستانة مقدسة حضرت معصومه را بر عهده دارد و به خدمت به زائران كريمة اهل بيت مي پردازد.

مسگرنژاد، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز در سال 1348، كارشناسى ارشد ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز در سال 1351 و دكتراى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه ابوريحان و علامه طباطبائى از سال 1357 تا سال 1369 و دانشيار دانشگاه علامه طباطبايى از سال 1369 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اخلاق در نهج البلاغه، معراج نامه ها در زبان فارسى، بررسى دستور زبان فارسى و مقايسه دستورها، زندگينامه سخنران جان باخته، ديوان مولانا لسانى شيرازى، انيس الشعراء، پژوهشى در عقايد اهل حق، تدريس دروس مختلف ادبى در دانشگاههاى علامه طباطبايى تربيت معلم و

تهران، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مختصرى در شناخت عروض و قافيه، شرح خصوص الحكم خواجه محمد پارسا و كنزالرموز امير حسينى تاريخ تصوف و اصطلاحات، عرفان و تصوف.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 12، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

شرح خصوص الحكم و شروح معتبر آن، تأمل در صحت انتساب شروح خصوص الحكم، مقاله اى در اصطلاحات صوفيه- غزالى، معرفةالنفس (خودشناسى) اقبال لاهورى، مقاله (هلال و خيال) در مثنوى مولوى، كليت و مفهوم در غزل حافظ، رسالت بزرگ و روحى و سير مفاهيم عرفانى در ديوان خواجو، عرفان و تصوف، اصطلاحات عرفانى، شناخت متون، تاريخ ادبيات و تحقيق در انديشه شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مسلم ملكوتي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله مسلم ملكوتي

محل تولد : سراب

شهرت : ملكوتي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آية الله ميرزا مسلم ملكوتي ، در پانزدهم خرداد سال 1303 در حومة شهرستان سراب ، واقع در 130 كيلومتري تبريز به دنيا آمد. پدرش به شغل كشاورزي روزگار مي گذراند و داراي تحصيلاتي نيز بود. اشتياق خانواده آية الله ملكوتي و نيز علاقه پدر، او را به تحصيل علوم ديني وا داشت ؛ به گونه اي كه در پنج يا شش سالگي نزد عالم محل كه خود از منسوبين او بود، توانست نوشتن و خواندن را فرا گيرد و با قرآن مجيد و معارف آن آشنا شود و بخشي از قرآن را حفظ كند. آية الله ملكوتي ، با فرا گرفتن قرآن در زادگاه خود به سراب آمد و

در آنجا به فراگيري كتابهاي متداول ادبي حوزه علميه ، همانند جامع المقدمات ، سيوطي ، مغني ، مطول ، منطق و اصول فقه پرداخت و در هفده سالگي براي ادامة تحصيل ، به تبريز رفت . در حوزه علميه تبريز، به مدت چهار سال اقامت داشت و از محضر استادان گرانمايه آن ديار همچون مرحوم آية الله سيد مهدي انگجي ، مرحوم آية الله ميرزا فتاح شهيدي و مرحوم آية الله ميرزا محمود دوزدوزاني . بهره برد و كتابهاي شرح لمعه ، رسائل ، مكاسب و كفاية الاصول را به پايان رساند.

ايشان در طي اين سالها، كتابهايي را كه پيش تر فرا گرفته بودند، به طلابي كه تازه وارد حوزه شده بودند، تدريس مي كردند. با اتمام دوره سطح ، در سال 1321 به منظور ادامة تحصيل و بهره گيري از محضر عالمان و دانشمندان قم ، بدانجا روانه شد. از نخستين روزهاي سكونت در شهر قم ، به جد و جهد، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد و در علوم معقول و منقول ، از محضر بزرگاني چون امام خميني (ره ) و علامه طباطبايي بهره برد. سپس به حوزه علميه مشهد عزيمت كرد و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) از درس بزرگان آن ديار، همچون آية الله ميرزا مهدي اصفهاني استفاده نمود. شوق فراگيري علوم ديني ، آية الله ملكوتي را در سال 1334 به سمت نجف اشرف كشاند. انوار علوي چنان بر سر ايشان سايه افكند كه توانست در آن ديار، به درس بزرگاني چون آية الله سيد ابوالقاسم خويي ، آية الله سيد محسن حكيم راه يابد و كسب فيض نمايد؛ همچنين در اين مدت از تربيت شاگردان ممتاز در فقه ، اصول ، فلسفه ، كلام ، رياضي و

... غافل نماند و بدين ترتيب ، دين خود را به حوزه علميه آن ديار نيز ادا كرد.

اقامت دوازده ساله ايشان در نجف ، در سال 1346 به پايان رسيد و ايشان براي سپري كردن اوقات فراغت در تابستان ، به ايران آمد. با به پايان رسيدن تابستان ، بار ديگر قصد نجف اشرف نمود؛ اما درگيريهاي آن روز دولت ايران و عراق كه به نا امن شدن مرزها انجاميده بود، او را از تصميم خود بازداشت و ديگر باز، عازم شهر مقدس قم شد. آية الله ملكوتي ، با ورود به شهر قم ، تدريس فقه و اصول را آغاز كرد كه با استقبال فراوان طلاب مستعد روبرو شد و نيز ايشان در كنار آن به تدريس فلسفه مي پرداخت كه حاصل آن ، ظهور طلابي فرهيخته در حوزه علميه امروز ماست . دوران تحصيل آية الله ملكوتي ، در محضر بزرگاني سپري شده است كه نام هر كدام ، همچون ستاره اي در آسمان تشيع مي درخشد. ايشان در تبريز، دروس سطح را نزد مرحوم آية الله ميرزا فتاح شهيدي ، مرحوم آية الله سيد كاظم شريعتمداري ، مرحوم آية الله ميرزا محمود دوزدوزاني و مرحوم آية الله سيد مهدي انگجي آموخت . با ورود به قم ، در درس خارج فقه و اصول آقايان مرحوم حاج ميرزا محمد فيض قمي و سيد محمد حجت شركت نمود. با ورود آية الله بروجردي به قم از درس ايشان نيز بهره برد و در علوم عقلي به درس حضرت امام خميني (ره ) رفت . ايشان از امام (ره ) به دقت ، جديت و همت بلند معظم له ياد مي كند و از سجاياي اخلاقي ايشان ، حضور دائمي در نماز جماعت را بر مي شمرد. همچنين ايشان در

علوم عقلي از ميرزا مهدي مازندراني ، شيخ ابوالقاسم اصفهاني ، ميرزا مهدي آشتياني و علامه طباطبايي نيز بهره برده است . در مشهد نيز به درس فلسفه شيخ سيف الله ايسي ميانجي و هيأت و رياضيات شيخ محمد رضا كرباسي رفت و نيز از محضر آية الله ميرزا مهدي اصفهاني بهره هاي فراوان برد.

استادان ايشان در نجف ، ميرزا عبدالهادي شيرازي ، سيد محسن حكيم ، سيد محمود شاهرودي و شيخ حسين حلي بودند كه در درسهاي خارج فقه آنان شركت مي نموده است و نيز در درس خارج فقه و اصول آية الله ابوالقاسم خويي حضور مداوم داشته است . ايشان از دوستان دوره طلبگي خود به شيخ اسدالله اصفهاني و آقا سعيد اشراقي اشاره مي كند كه هماره با آنها به مباحثه دروس فرا گرفته شده ، مي پرداخته است . آية الله مسلم ملكوتي طبق سنت حوزه هاي علميه ، هم زمان با تحصيل به تدريس دروس به طلاب بعد از خود مي پرداخت و در فقه و اصول ، فلسفه ، كلام ، هيأت ، رياضي و ... صاحب شاگرداني زبده بود و سه حوزه قم ، نجف و مشهد خاطرة سالها تدريس ايشان را در ذهن دارد. زندگي آية الله ملكوتي همچون بسياري ديگر از علماي راستين ، با مبارزات و فعاليتهاي سياسي بسياري همراه بود. در زمان سلطه حكومت ستمشاهي ، ايشان لحظه اي از مبارزه با آن رژيم سرباز نزد و حتي ديگران را به فعاليت و مبارزه بر ضد شاه تشويق مي كرد. آية الله مسلم ملكوتي با تأسيس كتابخانه و صندوق قرض الحسنه المهدي در شهر سراب ، زادگاه خود، بر آن شد كه با جذب جوانان متدين ، آنها را براي مبارزه بر ضد رژيم شاه منسجم و متشكل سازد و

در ضمن ، مباني اعتقادات آنها را نيز تقويت كند.

از فعاليتهاي ديگر ايشان در پيش از انقلاب ، عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود. در آن روزگار، جلسات جامعه مدرسين به صورت مخفي و در خانة افراد عضو، برگزار مي شد. آية الله ملكوتي با حضور مستمر در جلسات جامعه مدرسين ، امضاي نامه هاي آن مركز در حمايت از نهضت امام خميني (ره ) و تبادل نظر با گروهها و جناحهاي سياسي براي وحدت هر چه بيشتر، نام خود را در شمار ياران باوفاي انقلاب و امام (ره ) رقم مي زد. افشاگري هاي ايشان در آن سالها، باعث شده بود كه ساواك بارها ايشان را در قم و آذربايجان تحت تعقيب قرار دهد. حضرت آية الله ملكوتي ، در سالهاي مبارزه بر ضد رژيم با تبعيت و پيروي محض از فرمانهاي حضرت امام خميني (ره ) در برابر گروهها و دسته هاي انحرافي و التقاطي ايستاد و بر اسلامي بودن حركت ، پافشاري نمود. فعاليتهاي سياسي ايشان به پيش از انقلاب محدود نشد. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران در بهمن 1357، حضور سبز و پر صلابت ايشان در عرصه هاي گوناگون انقلاب ، به بسياري از مبارزان ، اميد مي بخشيد. ايشان با شركت مستمر در دفتر استفتائات امام (ره ) به مستحكم كردن پيوند امام و امت و نيز به حل مشكلات فقهي مردم مي پرداخت و نيز به نمايندگي از طرف امام (ره ) براي حل مشكلات مردم آذربايجان و زنجان ، به آن ديار شتافت . با شهادت آية الله مدني ، امام جمعه تبريز، در سال 1360، امام خميني (ره ) آية الله ملكوتي را به نمايندگي خود در آذربايجان و نيز به عنوان امام جمعه تبريز برگزيد. تبريز در آن سالها دست خوش نزاعها

و تحريك گروهكهاي ضد نظام براي ايجاد يأس از انقلاب اسلامي بود. آية الله ملكوتي با افشاي اين دسيسه ها و دعوت مردم و گروه هاي هوادار انقلاب به وحدت و يكپارچگي ، دشمنان را از رسيدن به اهداف خود مأيوس نمود. ايشان بارها و بارها در خطبه هاي نماز جمعه و ديگر سخنرانيها، مردم را به حضور پر شور در جبهه هاي جنگ و كمك به رزمندگان دلير اسلام فرا خواند و خود نيز از حمايت مادي و معنوي رزم آوران دفاع مقدس دريغ نورزيد. همچنين آية الله ملكوتي در دورة اول و دوم مجلس خبرگان رهبري ، به نمايندگي از طرف مردم آذربايجان شرقي عضويت داشت و خدمات شاياني را در اين عرصه نيز به انجام رساند. آية الله ملكوتي در سال 1373، با دعوت برخي بزرگان حوزه علميه قم و نيز موافقت مقام معظم رهبري از تبريز به قم آمد و با بر پا كردن درس خارج فقه و اصول ، بسياري از طلاب علوم ديني را شيفتة درس خويش ساخت و بدين وسيله ، سيرة علما و دانشمندان اين حوزه سترگ را پاس داشت .

مسلمي خوازني، عبدالرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرضا مسلمي خوزاني

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 در آبادان متولد شدم. پدر و مادرم مذهبي بودند در كنار دروس جديد در مكتبخانه هاي قديمي به فراگيري كتاب آسماني و قرائت صحيح آن پرداختم در دوران دبيرستان در ايجاد و ترويج مطالعات اسلامي در ميان همكلاسي ها موثر بودم در مساجد و كانون هاي مذهبي حضور فعال داشتم تدريس قرآن، تفسير ساده و عقايد از اشتغالات هميشگي ام بود. حضور

در صحنه هاي انقلاب و بحث ومناظره با ماركسيست ها و گروهك منافقين در برنامه هاي كاري ما بود. در سال 1359 ديپلم اقتصاد گرفتم و سريعاً به حوزه علميه قم وارد شدم دو ماه پس از درس خواندن، جنگ تحميلي آغاز گرديد و بنده به مناطق جنگي رفت و آمد داشتم و به بيان عقايد، تفسير، اخلاق و احكام براي رزمنده ها مي پرداختم در پايان سال تحصيلي 68 _ 67 دوره سطح حوزه را به پايان رساندم.در مدرسه حجتيه قم براي طلاب خارجي تدريس عقايد و كلام داشتم. از سال تحصيلي 70 _ 69 در مدرسه رسول اكرم(ص) شاه ابراهيم و ديگر مدارس حوزه مانند معصوميه بلوار امين و الهادي خاكفرج و... به تدريس عقايد و كلام اسلامي اشتغال داشتم. در سال 70 _ 69 در دوره تخصصي كلام حوزه شركت كردم و قبول شدم و دوره از 71 _ 70 آغاز گرديد اين اولين دوره تخصصي حوزه بود و آن را با موفقيت كامل در سال 74 به پايان رساندم در تاريخ 25/11/74 رسماً به صورت حق التدريس با دانشگاه شهيد چمران اهواز همكاري كردم كه اين حق التدريس تا الان ادامه دارد فيش ها و يادداشت هاي زيادي در مباحث كلامي و تفسير و منبر دارم كه هيچ كدام منتشر نشده اند. اكثر اوقات بنده به تدريس، سپري شده است و ايام تبليغي هم به منبر و سخنرانى.

مسيب نژاد، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن مسيب نژاد

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 70-69 پس از اخذ ديپلم از شهرستان محل تولد خود لاهيجان براي شروع تحصيلات در

علوم حوزوي وارد حوزه علميه قم شدم و در مدارس علميه كرمانيها، حقاني، معصوميه ، مدرسه آيت الله گلپايگاني دروس حوزوي را تحصيل نمودم.

در مدرسه آيت الله گلپايگاني در دروس محمد جواد فاضل و آقاي فقيهي مقداري از كفايه و مكاسب را تحصيل نمودم و در سال 1380 وارد درس خارج اصول آقاي صادق لاريجاني شدم و هم اكنون هم در درس خارج صلاة آقاي سيد محمد خاتمي مشغول به تحصيل هستم همزمان با تحصيلات در بنياد نهج البلاغه چند سالي به كارهاي تحقيقي اجرائي مشغول بودم و در كنار آن با مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه در بخش تحقيقات مشغول به همكاري هستم مدتي هم با مركز پژوهش هاي صدا و سيما در مجله اي در قسمت تحقيقات و نوشتن مقاله همكاري كردم. و در ضمن دروس حوزوي در سال 80 وارد رشته تحصيلي كارشناسي فلسفه در دانشگاه مفيد شدم و در سال 84 دوره كارشناسي را به پايان رساندم . با دفتر تبليغات حوزه نيز در بخش انتشارات چند سال است كه در قسمت نمونه خواني و تصحيح مشغول به همكاري هستم.

مسيبي، رضوانعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضوانعلى مسيبي

محل تولد : بابلسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب رضوانعلي مسيبي قبل از هفت سالگي شروع به تحصيل قرآن كريم نموده و بعد از 7 سالگي وارد مدرسه ابتدايي در شهر بابلسر – مازندران شدم و تا مقطع ديپلم را در همان رشته علوم تجربي به پايان رساندم. سپس در تاريخ 21/10/63 وارد حوزه علميه قم (مدرسه حقاني) شدم و به مدت 5 سال و نيم كل دروس مقدمات

و سطح را تمام كردم و وارد درس خارج شدم تا الان . از همان اوايل تحصيل درحوزه علميه قم مشغول تدريس ادبيات شده و سپس به فقه و اصول و ... تا الان كه مكاسب، رسائل و كفايه را تدريس مي كنم . و چون علاقه وافر به قرآن داشتم از همان اوائل تحصيل در حوزه در جلسه تفسير قرآن حضرت آيت الله جوادي آملي شركت كرده و بهره ها بردم تا الان كه مشغول تلمذ در اين درس هستم . از طرفي علاقه به معقولات ، اينجانب را به حضور در دروس فلسفه و عرفان كشانده و از اين رهگذر حضرت آيت الله حسن زاده آملي بعضي از مجلدات اسفار و مصباح الانس در عرفان را تلمذ كرده و بعضي از مجلدات اسفار را هم نزد آيت الله جوادي آملي تلمذ كردم. بعد از سالها تدريس در فكر قلم زدن در وادي مسائل مبتلا به شدم تا اينكه در تاليف اول ( بازگشت به خويشتن يا توبه نصوح) كه جنبه تفسيري آن بر اخلاق برتري دارد را ارائه كردم . سپس در مقالات شخصي كه بر متون اهل سنت در فقه و حديث – تاريخ داشتم كتاب دوم را تاليف نمودم . در رهگذر اين تدريس و تلمذ و تدريس ، به حفظ قرآن پرداخته و سالها در كتاب شريف نهج البلاغه و صحيفه سجاديه سپري كردم و موضوعات زيادي را يادداشت و جمع آوري كردم كه با اندك زحمتي هر كدام به تاليف تبديل مي شوند. تا اينكه پسر ارشدم را در سن 7 سالگي حافظ كل قرآن – صحيفه – نهج

البلاغه (نامه – كلمات قصار) شده است كه از قبل دعوت ايشان به داخل و خارج كشور اجراي برنامه هاي قرآني – اينجانب هم راهي تبليغ در اين وادي شده واكثر اوقاتم در اين مسير سپري مي شود.

مسيح شرقيان، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم مسيح شرقيان

محل تولد : سادات شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1307/4/3

زندگينامه علمي

مادرم را در يك سالگي از دست دادم تا ده سالگي برايم به سختي گذشت در يازده سالگي قرآن آموختم و در دوازده سالگي به مدرسه جديد رفتم تا كلاس چهارم ابتدايي شاگرد ممتاز بودم ولي در سال پنجم پدرم مانع مدرسه رفتن من شد. هم كلاسي هايم به مدرسه مي رفتند من شبي تا صبح به مدرسه مي رفتم و به خانه برمي گشتم صبح دميد ماه رو به قبله بود من در وسط محل با خدا راز و نياز كردم كه توفيق تحصيل به من بدهد بعد به دينش خدمت كنم و ماه را شاهد گرفتم فردا پدرم ماجرا را به دوستش گفت او چند سال علوم ديني خوانده بود به من گفت من كتاب هايم را به تو مي دهم تا پنج سال نياز به خريد كتاب نداري . مرد نيكي بود تحصيلاتم را در علوم ديني نزد علماي محل شروع كردم تا سال بعد كه سال 1324 شمسي بود پدرم مرا نزد جناب آيةالله حاج شيخ علي اكبر اللهيان قدس سره برد كه در آن وقت در رامسر بود من و همدرسم مرحوم سيد ابوالقاسم الهي نيا مقدمات علم نحو را شروع كرديم و بعدازظهرها هم درس اخلاق از

كتاب معراج السعادة ملااحمدنراقي را در نزد جناب حاج شيخ اللهيان مي خوانديم و با چند نفر ديگر بوديم. تابستانها جناب شيخ به ييلاق جواهر ده رامسر مي رفت ما هم با او به ييلاق مي رفتيم و تا سال 1328 هجري در رامسر و در شيخ زاهد محله چابكسر كتابهاي مقدمات و سيوطي با حاشيه منطق و شرح تصريف و قدري مطوّل و قدري هم معالم را در علم اصول فقه خوانديم. در ماه رمضان هر سال كه معمولاً آن وقتها تابستان بود در ييلاق روزها درس معمولي تعطيل بود ولي شبها علوم قرآن مي خوانديم و روزها همان علوم را با جناب شيخ با قرآن تطبيق مي داديم و در طول چهار سال در اثناي دروس كرامات زيادي از جناب شيخ بروز كرد و بنده مخصوصاً در روبروي شيخ مي نشستم تا چيزي دريابم در تابستان 1328 به جاي ييلاق جواهرده حاج شيخ به طالقان رفت و من نزد برادر بزرگش جناب آية الله حاج شيخ محمد باقراللهيان درس خواندم و با مشورت او پاييز سال 1328 با دوست و هم مباحثه ام جناب سيد محمد(آقانور) ميرجعفري به قزوين رفتيم. فرداي آن روز در اثر غربت و آينده نامعلوم در گوشه اي از مدرسه التفاتيه قزوين نشسته و فكر مي كردم كه ناگهان جناب حاج شيخ علي اكبر اللهيان وارد مدرسه شد و با ديدنش شاد شدم و به نزدش رفتم او اول ناراحت شد كه چرا از رامسر به قزوين رفتم بعد گفت: خوب شد كه به قزوين آمدي و به تهران نرفتي! سپس گفت: توسط دوستانم از متولي مدرسه برايت اجازه

سكونت مي گيرم كه بي اجازه بيش از 3 روز در مدرسه وقفي سكونت جايز نيست و جناب شيخ همان روز اجازه سكونت را از متولي مدرسه مرحوم صدرالمعاني كه مرد با شخصيتي بود گرفت و من از فرداي آن روز درسهايم را به ترتيب نزد دانشمندان بزرگوار قزوين شروع كردم: 1- معاني و بيان را نزددانشمند مرحوم محمدحسين اويسي قزويني 2- معالم را نزد زاهد بزرگوار آقاشيخ حسين قدسي 3- شرح لمعه جلد اول را نزد آقا شيخ محمود آقا شريعت مهدوي 4- جلد دوم را نزد آقا سيد بزرگ علومي 5- قوانين جلد يك و جلد دو را نزد آية الله آقا سيد محمد تنكابني 6- مكاسب شيخ اعظم را هم نزدآقا سيدمحمد تنكابني خواندم كه مرد بسيار شريف و بزرگواري بود 7- و رسائل شيخ را نزد آية الله شيخ يحيي مفيدي خواندم 8- جلدين كفاية الاصول آخوند ملامحمد كاظم خراساني را نزد علامه بزرگوار و فيلسوف نامدار آية الله العظمي سيدابوالحسن رفيعي قزويني اعلا الله مقامه الشريف خواندم. 9- درس دوره عالي و خارج فقه را نيز نزد علامه آية الله العظمي رفيعي قزويني خواندم و تا سال 1338 شمسي كه مدت 10 سال گذشت (در اين مدت در سال اول در شش ماه اول بسيار برايم سخت گذشت كه در شبانه روز يك وعده غذا مي خوردم و آن هم تمام شده بود و در شبي از شدت ضعف نماز خواندن بر من سخت شد از قضا شب نهم ربيع بود كه عيدالزهرا معروف است و علامه قزويني طبق معمول آن شب به طلبه هاي مدرسه چلوكباب مي داد و

از من هم دعوت شد ولي من با اين كه دو روز بود چيزي نخورده بودم دعوت را نپذيرفتم چون جناب استاد حاج شيخ علي اكبر اللهيان تنكابني به من سفارش كرده بود كه هرگز غذاي مفت نخورم زيرا علم نجيب است و با مفت خوري سازگاري ندارد!... در ضمن تحصيلات قديم سال دوم ورودم به قزوين كلاس پنجم و ششم را يكدفعه تصديق گرفتم و دوره تحصيلات متوسطه را نزد آقاي احمد سرمدي كه پيش من درس عربي مي خواند گذراندم و من در نزد او زبان فرانسه و جبر و مثلثات و فيزيك و شيمي و هندسه فضائي و لگاريتم را آموختم سرانجام در سال 1338 با مشورت علامه قزويني كه چندان راضي نبود كه از قزوين بروم ولي با دست خط توصيه مرحوم شيخ علي اكبر اللهيان كه از دوستان مرحوم آقاي بروجردي بود براي حضرت آية الله العظمي بروجردي قدس سره در نامه اي نوشت كه اين طلبه مستعد است!! و همين عبارت جناب شيخ باعث شد كه 3 سال در قم جلو افتادم و بعد از چند ماه نزد آية الله العظمي سلطاني طباطبايي بروجردي و آية الله وحيد گيلاني امتحان شفاهي از كتاب رسائل و مكاسب شيخ انصاري انجام شد و قبول شدم و امتحان كتبي من هم اين بود كه درس فقه خارج صلاة يك ماه اخير آيةالله العظمي بروجردي را بنويسم آن هم با زبان عربي و لذا درس خارج فقه آقاي بروجردي را به زبان عربي نوشتم و به نظر آقاي بروجردي رسيد و ايشان نوشتند: خوب است! و همين جمله باعث شد ماه اول

بعد از امتحان برايم شهريه مبلغ يكصد و چهل تومان تعيين كردند و مبلغ يكصدو چهل تومان نيز تشويقي دادند. و سپس درسهايم را در قم ادامه دادم. فقه را در محضرت آية الله العظمي بروجردي (ره) و اصول را نزد آية الله العظمي امام خميني (ره) در مسجد سلماسي و فلسفه و حكمت را هم در مسجد سلماسي نزد علامه طباطبايي خواندم و پس از فوت آية الله بروجردي فقه را نزد آية الله العظمي گلپايگاني و آية الله العظمي مرعشي نجفي و آية الله العظمي اراكي ادامه دادم و پس از تبعيد حضرت امام خميني(ره) در درس اصول آيةالله العظمي ميرزا هاشم آملي لاريجاني شركت كردم و ضمناً در دروس آيةالله العظمي محقق داماد در درس خارج فقه نيز شركت كردم. و مدتي نيز در درس آيةالله العظمي حاج شيخ مجتبي قزويني كه خواهرزاده استادم حاج شيخ علي اكبر اللهيان تنكابني بود و نيز در درس حاج شيخ هاشم قزويني در مشهد شركت كردم. و در سال 43 با استخاره در نزد علامه طباطبايي به دانشگاه تهران رفتم و در رشته فلسفه و حكمت اسلامي و وعظ و خطابه به همراه دوستانم آقايان 1-دكتر مصطفي محقق داماد 2- حجةالاسلام ناطق نوري 3- حجةالاسلام مهدي كروبي و جمعي ديگر موفق به كسب مدرك كارشناسي ليسانس معقول و منقول شدم كه در سال 1348 فارغ تحصيل شدم و شاگرد ممتاز شدم و از 20 واحد دروس دانشگاهي نمره الف گرفتم و بعنوان تشويق بورس مصر را به من دادند ولي رابطه دولت ايران و مصر در آن زمان تيره شد و بنده نيز به دليل

مشكلات منصرف شدم. و بعد از آن مدت 30 سال و يك روز بعنوان دبير دبيرستانهاي رامسر در درسهاي معارف اسلامي و فلسفه و منطق تدريس كردم و معلم نمونه شدم و 20 سال در ضمن استاد معارف اسلامي و اخلاق اسلامي و تعليم و تربيت اسلامي در دانشكده پرستاري بودم كه ريشه هاي انقلاب اسلامي را نيز در ضمن تدريس بعنوان جزوه درسي تأليف كردم و مدت 8 سال نماينده مقام معظم رهبري در دانشكده پرستاري بودم و در سال 1382 بازنشست شدم و همزمان 52 سال در مساجد رامسر و حومه به تبليغ دين مشغول بودم و منبر رفتم و 45 سال امامت جماعت داشتم و 14 سال بعنوان امام جمعه موقت بودم و مدت 4 سال بعنوان استاد حوزه علميه خواهران در شيرود تنكابن بودم و نيز 4 سال بعنوان رئيس شوراي حل و اختلاف مستقر در دادگستري تنكابن بودم و 4 سال نيز است در دانشگاه پيام نور رامسر بودم و در دانشگاه شاهد رامسر تدريس كردم و اين عهدي بود كه در 63 سال قبل در دوران كودكي با خداي خود بسته بودم و ان شاءالله وفا كردم و خداوند قبول فرمايد و توفيق بيشتر هم لطف بفرمايد براي بعدها بحق محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم – والسلام عليكم و رحمةالله.

مسيحا فدشكويي، محمد مسيح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1127 ق)، فقيه، اديب و شاعر، متخلص به معنى. در فسا به دنيا آمد. در شيراز و اصفهان درس خواند. در سرودن شعر به دو زبان عربى و فارسى مهارت داشت. در اشعار عربى مسيح و در اشعار فارسى معنى

تخلص مى كرد. آخوند مسيحا از شاگردان آقا حسين محقق خوانسارى بود كه به درجه ى اجتهاد رسيد و چندين سال منصب شيخ الاسلامى ايالت فارس را داشت. در اواخر عمر در سنين نود سالگى به فسا بازگشت و در قريه ى فدشكو درگذشت. در «تذكره ى نصرآبادى» سال مرگش 1115 ق ذكر شده است. وى به عربى قصيده اى در مدح حضرت اميرالمؤمنين على (ع) گفته است. از ديگر آثارش: «حواش على الحواشى الخفريه على شرح التجريد»؛ «اثبات الواجب تعالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (84 -83)، اعيان الشيعه (56 /10)، تاريخ ادبيات در ايران (317 -316 /5)، تذكرة المعاصرين (111 -101)، تذكره ى نصرآبادى (174)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (4 -3 /1)، الذريعه (1075 -1074 ،1065 /9 ،109 /1)، ريحانه (385 ،314 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 725 -723 /12)، فارسنامه ى ناصرى (1392 /2)، فرهنگ سخنوران (862)، فوائد الرضويه (643)، لغت نامه (ذيل/ معنى فسايى)، مؤلفين كتب چاپى (191 -190 /5)، مرآت الفصاحه (587 -585)، معجم المؤلفين (22 /12).

مشار، خانبابا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1279، تهران.

درگذشت: 29 شهريور 1359.

خانبابا مشار پس از اتمام تحصيلات مقدماتى و متوسطه به خدمت وزارت دارايى درآمد و در ضمن نزد استادان وقت به تحصيل علوم قديمه پرداخت در وزارت دارايى در ادارات تحديد كل و كارگزينى و ماليات برآمد و كلاس مالى عهده دار خدمت بود. پس از بيست و يك سال خدمت دولتى به ميل خود بازنشسته شد و به امور كشاورزى پرداخت.

اثر برجسته ى او مؤلفين كتب چاپى عربى و فارسى از آغاز چاپ تاكنون (شش جلد، 1344 -1340) نام دارد. اين كتاب در واقع تركيبى است از دو كتاب فهرست كتابهاى چاپى فارسى

و فهرست كتاب هاى چاپى عربى ايران از آغاز چاپ تاكنون است. وى همچنين يك متن قديمى دينى را هم تصحيح كرد كه الفصول المختاره من العيون و المحاسن معروف بمجالس (مجالس در مناظرات) تأليف شيخ مفيد و ترجمه ى آقا جمال خوانسارى (تهران، 1339) است. اين كتاب در سال 1363 به چاپ رسيد.

(1359 -1279 ش)، نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى و متوسطه به خدمت وزارت دارايى درآمد و در ضمن نزد استادان وقت به تحصيل علوم قديمه پرداخت. پس از بازنشستگى به كشاورزى مشغول شد. از آثار او: «فهرست كتابهاى چاپى فارسى»، از آغاز تا 1345 ش؛ «مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى»؛ اهتمام در انتشار كتاب «الفصول المختاره» شيخ مفيد؛ «فهرست كتابهاى چاپى فارسى و عربى»؛ اهتمام در انتشار كتاب «الفصول المختاره» شيخ مفيد؛ «فهرست كتابهاى چاپى عربى، در ايران» از آغاز چاپ تا 1344 ش و ساير كشورها از 1340 ق به بعد.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 12 -9، ص 915 -912)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3179 ،2891 ،2485/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (333)، مؤلفين كتب چاپى (11 -10/ 3).

مشايخ فريدني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1291(1333 ق.)؛ محله عودلاجان تهران.

درگذشت: 13 آذر 1369، در نزديكى بمبئى.

محمدحسين مشايخ فريدنى، فرزند محمدباقر (از علماى معقول و منقول و از مدرسان تهران)؛ در محضر پدر خود مقدمات علوم دينى را فراگرفت و در كنار آن به تحصيل علوم جديد در دبستان ترقى و سپس دبيرستان پهلوى نيز همت گماشت. در سال 1309 بعد از اتمام دوره ى اول متوسطه وارد دوره ى ادبى دارالفنون شد. از اساتيد اين دوره درس

وى مى توان به افرادى چون حبيب يغمايى، جلال الدين همايى، نصرالله فلسفى، شيخ محمدحسين فاضل تونى، احمد بهمنيار و على اكبر سياسى اشاره كرد. ايشان در همين دوره، تحصيلات حوزوى را تا پايان لمعتين نزد پدرشان تلمذ كرد. فريدنى در سال 1312 بعد از تأسيس دانشكده ى علوم معقول و منقول در امتحان ورودى آن دانشكده پذيرفته شد، در سال 1314 بعد از اتمام دوره گواهينامه مدرسى دريافت كرد. همزمان با تحصيل در دانشكده ى معقول و منقول در دانشكده ى ادبيات هم ثبت نام نمود و در سال 1314 به اخذ درجه ليسانس نايل آمد و در سال 1318 وارد دوره ى دكتراى ادبيات شد. استادان وى در آن دوره ملك الشعراى بهار، فاضل تونى، سيد محمد تدين، بديع الزمان فروزانفر و على اصغر حكمت بودند. در پاكستان كرسى زبان فارسى دانشگاه كراچى را تأسيس كرد و در دانشگاه هاى پنجاب، پيشاور و حيدرآباد و داكا به عنوان استاد ميهمان تدريس مى كرد. در دانشگاه لاهور پاكستان موفق به اخذ درجه ى دكتراى افتخارى و كسب مقام استادى در رشته ى حقوق شد.

دكتر فريدنى در طول خدمات فرهنگى خود در سمت هاى مختلفى اشتغال داشت. نظير: دبير دبيرستان هاى تهران بازرس و سرپرست فرهنگ و اوقاف قم، كاشان، ساوه، محلات و گلپايگان، رايزن فرهنگى ايران در پاكستان، هند، عراق و عربستان سعودى، استاد دانشكده ى حقوق و علوم سياسى، مأمور تأسيس دانشگاه كردستان و غيره. آثار وى علاوه بر تحرير مقالات در مجلات كشور، عبارتند از: تأليف نواى شاعر فردا (روايت تازه اى از اسرار خودى و رموز بى خودى اقبال لاهورى، وى از جمله كسانى بود كه با انديشه هاى اين متفكر آشنا بود)؛ رساله اى در شرح نظرات سياسى اميرالمؤمنين (ع)؛ گزيده ى

أغانى (ترجمه ى الاغانى، در دو جلد، اين كتاب برگزيده ى هشتمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران شد)؛ تأليف آفتاب در آئينه (سيره ى اميرالمؤمنين (ع) به روايت اهل سنت). وى همچنين در سال هاى آخر عمر با دايرةالمعارف تشيع و دانشنامه ى جهان اسلام همكارى داشت و مقاله هايى را براى اين دو اثر تأليف كرده است. مقاله هايى نيز در «كيهان فرهنگى» و «نشر دانش» و «آينده» از او به چاپ رسيده است. دكتر مشايخ فريدنى به دريافت نشان هاى درجه ى دوم همايونى، درجه ى دوم سپاس، نشان ارانژناسو از هلند و نشان كوكب از اردن نايل آمده است. وى عضو آكادمى عرب نيز بود.

دكتر محمدحسين مشايخ فريدنى روز سيزدهم آذر سال 1369 در سن هفتاد و هشت سالگى بر اثر حمله قلبى درگذشت. اين حادثه در حالى رخ داد كه وى يك هيئت علمى بين المللى را در يك كشتى مطالعاتى براى بررسى راه آبى «جاده ى ابريشم» همراهى مى كرد. پيكر وى در بهشت زهرا در حجره ى 953 به خاك سپرده شد.

در 1291 متولد شد. پس از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكده ادبيات تهران شد و در 1315 ليسانس گرفت و به شغل دبيرى اشتغال ورزيد. بعد از شهريور 1320 وارد دوره ى دكتراى ادبيات فارسى شد و پس ازطى دوره ى دكترا رساله ى خود را با درجه ى ممتاز گذرانيده و تدريس خود را در دانشگاه آغاز كرد. در سال 1328 كه على اصغر حكمت به وزارت امور خارجه منصوب شد، چند تن از فرهنگستان باسواد را مأمور خدمت در آن وزارتخانه نمود از جمله دكتر مشايخ فريدنى بود كه پس از انتقال موقت به وزارت امور خارجه، رايزن فرهنگى ايران در پاكستان

شد و سپس رايزنى فرهنگى ايران را در هندوستان برعهده گرفت. پس از پايان مأموريت دهلى به تهران انتقال يافت و مشاور اداره اطلاعات و كتابخانه و مطبوعات و اداره فرهنگى و سرپرست امور نشريه ها در وزارت امور خارجه گرديد. در اواخر سال 1336 به وزارت فرهنگ بازگشت و مدير كل دفتر آن وزارتخانه شد. در سال 1337، على اصغر حكمت براى بار دوم به وزارت امور خارجه منصوب شد و اين بار دكتر محمد حسين مشايخ فريدنى را بطور قطعى به وزارت امور خارجه منتقل كرد و به وى مقام رايزنى و تصدى اداره روابط فرهنگى را سپرد. پس از چندى سرپرست اداره اطلاعات و مطبوعات شد و بعد رياست اداره پنجم سياسى وزارت خارجه را عهده دار شد. مشايخ فريدنى در مأموريتهاى فرهنگى خود در وزارت امور خارجه، جلب رضايت زعماى آن وزارتخانه را نمود و مورد توجه قرار گرفت و لذا به كادر سياسى انتقال يافت و تدريجا سفير كبير ايران در پاكستان، سفير كبير ايران در عربستان سعودى و سفير كبير ايران در عراق شد. وى در اين مأموريت ها چون فصيح و بليغ سخن مى گفت و اشعار بسيارى در حافظه داشت و در هر زمينه ى تاريخى و ادبى مجلس آرائى مى كرد، در آن كشورها مخصوصا در محافل فرهنگى و ادبى منزلتى پيدا كرد و مورد احترام قرار گرفت.

پس از بازنشستگى و بازگشت به ايران دنباله كارهاى علمى و ادبى خود را گرفت از جمله به ترجمه ى كتاب اغانى پرداخت و دو جلد از آن در بنياد فرهنك ايران چاپ شد. گزيده اى نيز از اغانى فراهم ساخت كه آن هم انتشار پيدا كرد. هنگام

مأموريت در هندوستان مقاله هائى در زمينه هاى ادبى در جرايد فارسى زبان هند انتشار داد.

مشايخ فريدنى مردى اديب و محقق و خطيب بود و به پنج زبان خارجى تسلط داشت. در 1369 در سن 76 سالگى درگذشت.

(1369 -1293 ش)، نويسنده و مترجم. چون نسب خاندانش به محقق ثانى، شيخ على بن عبدالعال كركى، مى رسد آنان را مشايخ فريدنى خوانده اند. پدرش از مدرسين مدرسه ى سپهسالار و مدرسه ى معمار باشى بود. وى در محله ى عودلاجان تهران به دنيا آمد. در كودكى نزد پدر «الفيه» ابن مالك و «نصاب» ابونصر فراهى را آموخت. تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى ترقى گذراند. سپس به دبيرستان رفت و دوره ى دوم را، در 1309 ش، در دارالفنون آغاز كرد و همزمان، «شرايع» و «معالم» و «شرح لمعه» و «قوانين» را نزد پدر خواند. در 1309 ش به دارالفنون رفت و با تأسيس دانشكده ى علوم معقول و منقول دانشگاه تهران در امتحان ورودى شركت كرد و مقام نخست را از آن خود ساخت. در فرصت تحصيل در دانشگاه كتابهاى «شرح هداية» و «شرح منظومه» و «شرح تجريد» و «مكاسب» و «رسائل» و «جواهر» و «كفاية» را خواند و مدرك مدرسى گرفت. در 1314 ش، موفق به اخذ ليسانس از دانشكده ى علوم معقول و منقول در رشته ى ادبيات گرديد. وى پايان نامه ى دكتراى خود را در موضوع «تاريخ روابط سياسى و فرهنگ ايران و هند، در عهد سلطنت شاه جهان گوركانى» نوشت. در 1324 ش با سمت بازرس و سرپرست فرهنگ و اوقاف به مدت يك سال به قم مأمور شد. پس از بازگشت به تهران علاوه بر مقام بازرسى، ماهنامه ى «دانش آموز» را منتشر كرد. وى حدود

بيست و سه سال در وزارت امور خارجه و در كشورهاى پاكستان، هند، عراق و عربستان خدمت نمود. از ديگر آثارش: مقدمه و حواشى بر دو مثنوى «اسرار خودى» و «رموز بى خودى» اقبال لاهورى، به نام «نواى شاعر فردا»؛ ترجمه و شرح و خلاصه ى «الاغانى» ابوالفرج اصفهانى؛ «آفتاب در آيينه»، سيره ى اميرالمؤمنين (ع) و مناقب آن حضرت به روايت ائمه ى اهل سنت؛ رساله اى در شرح نظرات سياسى اميرالمؤمنين على (ع)؛ «اقبال فيلسوف و شاعر شهير اسلام».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] ادبستان (س 1، ش 12، ص 86)، چهره هاى آشنا (541 -540)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (303/ 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 12، ص 10 -3).

مشايخي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1284، تهران.

درگذشت: 20 بهمن 1368، تهران.

رضا مشايخى (فرهاد) پس از اتمام تحصيلات در دارالفنون و گذراندن مسابقه ى علمى وزارت فوائد عامه در سال 1305 به منظور تحصيل در رشته ى مهندسى راه و ساختمان به بلژيك اعزام شد و دوره ى چهار ساله ى دانشگاه كان را با موفقيت گذراند. از سال 1311 تا 1315 در وزارت طرق و شوارع و از آن سال در وزارت راه و ترابرى (نام جديد همان وزارتخانه) تا سال 1342 خدمت كرد و به معاونت ادارى و فنى و پارلمانى وزارت راه و رياست شوراى عالى راه آهن رسيد.

وى چندى در دانشكده ى فنى تدريس كرد و از سال 1326 كه ساختان خطوط آهن آذربايجان و خراسان شروع شد، به سمت رييس و مدير كل اداره ساختمان وازرت راه منصوب شد و حدود نه سال سرمهندس اين خطوط بود.

مهندس رضا مشايخى در اوقات فراغت به ترجمه آثار برگزيده بزرگان مى پرداخت. ذوق و علاقه ى ديگرش كشاورزى

و عمران وآبادى بود. فهرست آثار وى به شرح زير است: مارى آنتوانت (استفان زوايك، 1323)؛ مارى استوارت (استفان زوايك)؛ زيگموند فرويد (استفان زوايك)؛ سه استاد سخن (درباره فئودر داستايوسكى، اونوه دو بالزاك و چارلز ديكنز، اثر استفان زوايك)؛ كلئوپاترا (آرتور ويگال)؛ تاريخ اكتشافات جغرافيايى (اوريان اولسن، 1443)؛ تصوير دوريان گرى (اسكار وايلد)؛ اعترافات (ژان ژاك روسو)؛ جمهوريت (افلاطون، با تفسير و حواشى، 1334)؛ حيات مردانى نامى (پلوتارك، چهار جلد، 1343 -1337)؛ جريان هاى بزرگ تاريخ معاصر (ژاك پيرن، شش جلد، 1357)؛ كوروش نامه (گزنفون، 1342)؛ انديشه ها و رسالات (بلز پاسكال با تفسير لئون برونسويك، 1351)؛ آخرين نبرد (نليوس راين)؛ اسلام، دين و امت (لويى گارده، 1352)؛ اخلاق نيكوماك (ارسطو، با ملحقات درباره ى اخلاق و غرب)؛ علم و مذهب (برتراند راسل، 1355)؛ تقريرات ناپلئون (كنت دولاسكاز، 1363).

از ايشان ترجمه هاى ديگرى نيز آماده ى چاپ بود، مانند: سفرنامه ى ماركوپولو، جهان سوم در بن بست از بروك، تحول از هانرى برگسون، تاريخ و تمدن از مجموعه ى يونسكو، تمدن ايرانى به سرپرستى هانرى ماسه.

فرزند مرحوم ميرزا عبدالحسين خان، در 1284 ش در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى و ابتدائى را در مدرسه ى علميه و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون پايان داد. در 1305 وزارت فوائد عامه و تجارت اعلانى منتشر نمود كه براى تكميل كادر فنى خود بيست و پنج محصل به اروپا اعزام خواهد كرد و كنكورى براى آن ترتيب دادند. مشايخى در اين مسابقه شركت نمود و موفق گرديد در زمره سايرين براى ادامه تحصيل به اروپا اعزام شود. طبق برنامه اى كه تنظيم شده بود، مشايخى به بلژيك اعزام شد و در دانشگاه كان دوره ى مهندسى راه و ساختمان

را گذرانيد و به تهران بازگشت و در وزارت طرق و شوارع كه از وزارت فوائد عامه منتزع شده بود اشتغال ورزيد و به كار راهسازى پرداخت. وى مدتها مدير كل ساختمان وزارت راه بود و راه آهن سراسرى آذربايجان و خراسان توسط او انجام و اتمام پذيرفت. قريب نه سال سر مهندس اين راه بود. مشايخى به حق در ايجاد راههاى شوسه و راه آهن در ايران سهم شايسته اى دارد. وى مدتى هم در دانشكده ى فنى استاد بود. چندى هم معاون فنى وزارت راه شد و بعد به معاونت پارلمانى رسيد. سرانجام رياست شورايعالى راه آهن به او سپرده شد.

مهندس رضا مشايخى علاوه بر مشاغل ادارى يكى از مترجمين پركار ايران بود و ساليانى چند به ترجمه ى آثار برگزيدگان پرداخت و در كار ترجمه وسواس خاصى داشت. قريب بيست جلد از ترجمه هاى او به چاپ رسيده است از جمله: كلئوپاترا، اعترافات ژان ژاك روسو، جمهوريت افلاطون، حيات مردان نامى، تقريرات ناپلئون، سفرنامه ماركوپلو و مارى آنتوانت را مى توان نام برد. رويهمرفته از ايران دوستان و خدمتگزاران به فرهنگ كشور بود. وى در 1368 در سن 84 سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مشايخي، قدرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدرت الله مشايخي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب قدرت الله مشايخي در سال 1342 بعد از تحصيلات ابتدايي وارد مدرسه علميه خوانسار شدم و كتاب جامع المقدمات را نزد مرحوم آيت الله حاج آقا حسن علوي فرا گرفتم و در سال 1344 وارد حوزه علميه اراك و سيوطي و حاشيه را نزد آقاي رفيعي در مدرسه آقا ضياء الدين گذرانده و در سال

1345 وارد حوزه علميه قم و كتاب مغني را نزد حاج سيد حسن درچه اي و آقاي فشاركي و معالم الاصول را نزد آقاي اشكوري و مطول را نزد آقاي دوزدوزاني و شرح لمعه را نزد آقاي ستوده و سيد ابوالفضل موسوي و قوانين را نزد آقاي اعتمادي مكاسب را نزد آيت الله سلطاني و آيت الله فاضل لنكراني و رسائل را نزد آيت الله سبحاني گذرانده و كفايه را نيز نزد آيت الله سلطاني و آيت الله مشكيني . سپس درس خارج حوزه را مدتي در خدمت مرحوم آيت الله داماد و آيت الله حاج آقا مرتضي حائري گذرانده و مدتي نيز درس اصول آيت الله حاج شيخ هاشم آملي و آيت الله حاج ميرزا جواد تبريزي و خارج فقه را سال هاي متمادي نزد حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني فرا گرفتم . در درس فلسفه مدت 8 سال خدمت آقاي حسن زاده آملي اسفار شركت كردم . مدت كوتاهي در يك تابستان مسائل مستحدثه را نزد حضرت امام خميني رحمه الله عليه آموختم .

در خلال اين سنوات هميشه در ماه هاي تبليغ محرم و صفر و رمضان را مشغول منبر و تبليغ در شهرهاي مختلف كشور و در حدود چند سالي اداره كلاسهاي فن خطابه دفتر تبليغات اسلامي را به عهده داشتم . بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و بازگشايي دانشگاه ها از سال 1362 بنا به دعوت شوراي انقلاب فرهنگي وارد دانشگاه الزهراء شدم چند سالي را به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول بودم و بنا به تقاضاي دانشگاه از سال 1370 از طريق شركت درخبرگان بي مدرك جزء هيئت علمي

دانشگاه الزهراء ، دانشكده الهيات در گرايش فقه و مباني حقوق اسلامي قرار گرفتم و اكنون هم جزء هيئت علمي اين دانشكده در دانشگاه الزهراء مي باشم و تقريبا اوقات درسي نيمي ازهفته را در آنجا و نيمي ازهفته را نيز در حوزه علميه قم اشتغال دارم . در دوران تحصيل درحوزه گذشته از اداره كردن كلاس هاي فن خطابه درس هاي اعتقادي مدرسه حقاني و همچنين درس لمعه و عروه الوثقي را در مدرسه آيت الله گلپايگاني تدريس داشتم و در مدرسه فاطميه درس هائي ازنهج البلاغه را تدريس مي كردم كه جزوه هاي آن را هر هفته بين طلاب تقسيم مي كردند و در اين بحث ها نامه امام به مالك اشتر و وصيتنامه آن حضرت به امام حسن مجتبي عليه السلام مورد بحث و تدريس قرار مي گرفت .

در حال حاضر در دانشگاه قواعد فقه ، احاديث فقهي ، مبادي فقه ، مبادي اصول و فقه تطبيقي كه عبارت از فقه مذاهب خمسه مي باشد را تدريس مي كنم و در بسياري از اين درس ها مثل تاريخ اسلام ، معارف اسلامي و سوره هاي متعددي از تفسير قرآن جزو ه هايش موجود است . روزهايي را كه در حوزه هستم در درس فقه آيت الله حاج شيخ ميرزا جواد تبريزي شركت مي كنم و مشغول تكميل جزوه هاي گذشته و بحث هائي در نهج البلاغه هستم .

مشايخي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1291 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در خوانسار به دنيا آمد. پس از تحصيلات ابتدايى در زادگاهش جهت ادامه ى تحصيل به اصفهان رفت. در 1315 ش در رشته ى فيزيك و شيمى از

دانشسراى عالى موفق به اخذ ليسانس شد و سپس وارد خدمت فرهنگ گرديد و عهده دار مشاغل مختلفى از جمله رياست دبيرستان خاقانى شد و همچنين مدتى بازرس فنى بود. در 1329 ش براى مطالعات فرهنگى به بلژيك دعوت شد. وى دكتراى خود را در علم حقوق در اروپا اخذ كرد. در مراجعت به ايران از طرف وزارت فرهنگ به رياست اداره ى مطالعات و برنامه ها مشغول شد. وى مدتى نيز مدير كل وزارت فرهنگ بود. او همچنين صاحب امتياز و مدير روزنامه ى «اخبار ايران» بود. از ديگر آثار وى: «نظريات اصلاحى»، درباره ى فرهنگ ايران؛ مقدمه ى كتاب «شالوده ى تربيت در جهان امروز» پياژه؛ «سازمان و اداره ى آموزش و پرورش»، جلد اول: سازمان و اداره ى آموزش و پرورش در ايران، فرانسه، آمريكا و ژاپن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (541)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3284 ،2074 ،1897/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (814 -813/ 5).

مشتاقي ناييني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1328/ 1322 ق)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به مشتاقى. ملقب به صفاء السلطنه. مشتاقى مدتى عهده دار مديريت دارالطباعه ى دولتى بود و در آنجا به تحرير روزنامه ى «غراى ايران» مى پرداخت. او چندى در وزارت خارجه سمت منشى داشت. مشتاقى «جنگى» مشتمل بر قصايد و غزليات در مدايح ائمه (ع) از مشاهير شعرا جمع آورى كرد و سه قصيده از خودش در اين زمينه را به آنها افزود و تمام آن را به چاپ رساند. وى در مأموريت كنسولى كربلا درگذشت و در صحن حضرت ابوالفضل دفن شد. از ديگر آثار وى: «كنز المعجزات ناصرى»، شعر؛ « ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1645/ 3)، الذريعه (168 -167/ 18

،1045/ 9)، مؤلفين كتب چاپى (400 -399/ 4).

مشتري

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن سيزدهم هجرى، از زنان هنرمند و اديب. وى از زنان فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) و اهل شيراز بود و در آواز، موسيقى و شعر و بديهه گويى استاد بود. به نوشته تاريخ عضدى، يك شب شاه با يكى از زنانش در طبقه اول برج جهان نما به سر مى برد. مشترى خانم كه در طبقه دوم بود شعر زير را با آواز بلند خواند:

بالاى بام دوست چو نتوان نهاد پاى

هم چاره آنكه سر بنهم زير پاى دوست

به دستور شاه، هرگاه كه شاه عازم سفر مى شد و چكمه و شلوار مى پوشيد مشترى خانم مى بايست كه مشغول خواندن آواز مى شد. در سفر آخرى كه به اصفهان مى كرد- و در همان سفر در اصفهان درگذشت- مشترى خانم به عادت هميشگى بيت زير را خواند:

تو سفر كردى و خوبان همه گيسو كندند

از فراق تو عجب سلسله ها بر هم خورد

شاه مضمون اين بيت را به فال بد گرفت و آيه استرجاع خواند. مشترى خانم حدود صد سال عمر كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: پشت پرده هاى حرمسرا، 358؛ تاريخ عضدى، 41 -40؛ رياحين الشريعه، 75 / 5.

مشرف حسيني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن السيد الجليل السيد حسن بن السيد احمد بن السيد محمدعلى الحسينى قمى الاصل والولاده از علماء ابرار معاصر است در درود، وى در قم متولد شده و در دامن تقوا و علم عالم ربانى و آية سبحانى مرحوم مبرور آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم كبير قمى تربيت يافته و پس از خواندن مقدمات سطوح را از مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمدحسين علامه ى قمى و مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و حجةالاسلام آقا سيد مهدى تهرانى و آيت اللَّه آخوند

ملا على همدانى و مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه مرعشى نجفى و آيت اللَّه صدر و مرحوم آيت اللَّه ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه حجت ره و غيرهم استفاده نموده و از خرمن علوم و تقواى آنان خوشه ها برداشته تا در سال 1370 قمرى كه به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بدرود منتقل و تا اكنون در آن ناحيه به اقامه جماعت و تبليغ احكام و نشر معارف اسلامى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: معظم له از دانشمندان متقى و متدين و موصوف به فضل و كمال و زهد و ورع مى باشد خداوند امثال آنجناب را زياد و مستدام بدارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مشفق، همداني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، روزنامه نگار، مترجم و دانشمند معروف در 1291 در همدان تولد يافت. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در همدان تمام كرد و وارد دانشسرايعالى شد و ليسانس فلسفه و علوم تربيتى گرفت، ضمنا از دوران كودكى به آموختن زبانهاى خارجى ولعى عجيب داشت به طورى كه زبانهاى انگليسى و فرانسه را به خوبى مى دانست و مدتى دبير زبان انگليسى در دارالفنون تهران بود، بعد مترجم وزارت امور خارجه شد و پس از چندى به رياست اداره خبرگزارى پاريس كه در آن تاريخ ضميمه وزارت امور خارجه بود رسيد. در اداره كل تبليغات نيز مشاغلى از قبيل رياست اداره تبليغات خارجى و مفسر سياسى پيدا كرد. مشفق از جوانى كار نويسندگى و مترجمى در جرايد را شروع كرد. ابتدا در روزنامه ايران عضو هيئت تحريريه بود بعد به مجلات مهرگان و مهر پيوست. در انتشار مجله آينده ايران يار و ياور عبدالرحمن فرامرزى بود. مدت پنج

سال سردبيرى روزنامه كيهان را داشت و سرانجام در 1329 مجله هفتگى كاويان را به مسؤوليت خويش انتشار داد. كاويان كار خود را با همكارى نويسندگان و مترجمين درجه اول آغاز نمود. در همان نخستين شماره هاى سال اول در محافل مطبوعاتى و سياسى جاى خود را باز كرد و وزنه مؤثرى در سياست داخلى كشور شد. رويه كاويان در روزنامه نگارى ايفاى نقش اقليت و انتقاد از اعمال دولت ها و ارائه طريق براى اصلاحات بود. مجله كاويان قريب هفت سال بطور منظم و مرتب انتشار يافت ولى در سالهاى آخر انتشار خود مواجه با خفقان مطبوعاتى و سانسور شديد بود. مشفق در اين موقع كار مطبوعاتى را كه مؤثر در جامعه نبود كنار گذاشت و به كار تجارت پرداخت. پس از چندى جلاى وطن كرد و ايتاليا را براى اقامت خود برگزيد و به صادرات فرش از ايران و فروش آن در ايتاليا مشغول شد. او ترجمه هاى زيادى از نويسندگان معروف دنيا انتشار داده است مانند مدرسه و اجتماع، نادرشاه و چند كتاب اجتماعى و روانشناسى ديگر مانند عشق و انتقام و منياتيسم، روانشناسى براى همه، اصول اساسى روانكاوى و حافظه روانشناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

مشكان طبسي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، شاعر دانشمند و قاضى عاليرتبه در 1258 در طبس تولد يافت. پدرش سيد مهدى از دانشمندان و مالكان طبس بود. تحصيلات مقدماتى را در طبس آغاز كرد و سپس در يزد و حوزه علميه اصفهان آن را تكميل نمود و مدتى در اصفهان نزد ميرزا جهانگيرخان قشقائى فلسفه آموخت. علومى چون فقه و اصول و حساب و هندسه و جبر و

اسطرلاب و طبيعيات را كامل كرد. سپس به خراسان بازگشت و در آنجا به آموختن زبان فرانسه و علوم طبيعى و ادبيات اروپائى اشتغال ورزيد. بعد به قاهره سفر نمود و در دانشگاه الازهر چندى به تحصيل و تدريس اشتغال داشت. قريب سه سال نيز در پاريس علوم انسانى و حقوق ياد گرفت. پس از پايان جنگ بين الملل اول با سرمايه و بضاعت علمى كامل به ايران بازگشت. ابتدا در وزارت معارف مشغول شد و در چند مدرسه هم تدريس مى كرد. در تشكيلات دادگسترى داور به آن وزارتخانه دعوت شد و با رتبه هفت قضائى مستشار استيناف گرديد. پس از چندى به ديوان عالى كشور رفت و در آنجا مستشار دادگاه انتظامى قضات شد. وى از مدرسين درجه اول مدرسه عالى سپهسالار بود و در دانشكده معقول و منقول تدريس مى كرد. او شعر نيكو مى سرود و اشعارش از سخن سرايان خراسان الهام گرفته است و در رونق انجمن هاى ادبى در تهران سهمى به سزا داشت و مدتها نايب رئيس انجمن ادبى فرهنگستان بود. وفات او در 1328 در هفتاد سالگى اتفاق افتاد. در ادبيات فرانسه نيز استادى داشت. مشكان طبسى مدتى در خراسان از 1301 تا 1306 مجله ادبى دبستان را انتشار مى داد پس از عضويت در دادگسترى امتياز آن را به شيخ احمد بهار واگذار كرد.

(1328/ 1327 -1258 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده، مترجم و شاعر. در طبس به دنيا آمد. حساب و هيئت و نجوم را نزد پدر و علوم عرب را نزد شيخ حسن ملا سلطان محمد آموخت. وى پس از فوت پدر جهت ادامه ى تحصيل به يزد و اصفهانى رفت و علوم عقلى

و نقلى و رياضيات و فنون و ادب و اسطرلاب را نزد استادان وقت فراگرفت. سپس به مشهد رفت و به فراگيرى زبان فرانسه و علوم طبيعى و ادبى اروپايى پرداخت. وى مسافرتهايى به مصر و پاريس داشت و در اواخر جنگ جهانى اول به خراسان بازگشت و در مشهد به خدمت وزارت معارف درآمد. وى در 1301 ش، مجله ى «دبستان» را در مشهد تأسيس و منتشر كرد. مشكان بعدها به تهران منتقل و در سمت مستشار ديوان كشور مشغول خدمت شد. وى همچنين در دانشكده ى معقول و منقول فلسفه تدريس مى كرد. مشكان سرانجام در تهران فوت نمود و در شهر رى در جوار بقعه ى حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. از آثار وى: «ببر هژير يا كاپيتان كركران»، ترجمه؛ «تدبير منزل و سياست مدن»؛ اهتمام در انتشار «ترجمه ى اشارات».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (280 -277/ 2)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (999 -998)، شرح حال رجال (79 -78/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (852 ،822 ،452/ 1)، گلزار معانى (647 -627)، مؤلفين كتب چاپى (656 -654/ 2).

مشكوة، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نسخه شناس.

تولد: 1319، ق.بيرجند.

درگذشت: 2 مهر 1359.

سيد محمد مشكوة از مردم بيرجند و طلبه ى درس خوانده در بيرجند (مدرسه ى معصوميه) و قائن و مشهد بود. در اسفند 1299 به تهران آمد. وى توانست به استادى دانشگاه برسد و به تدريس فقه اسلامى بپردازد. از اين رشته، تقريراتى از وى به چاپ رسيده است كه جنبه ى درسى داشت. مشكوة به جز تدريس در دانشگاه در مدرسه ى عالى سهپسالار نيز به تدريس فلسفه اشتغال داشت.

مشكوة نزد عده اى از علماى زمان و اساتيد حوزه هاى علمى مشهد و

تهران درس خوانده و به اخذ درجه ى اجتهادى از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى و آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى نايل شد. اما شهرت علمى او در معرفت كتابشناسى اوست. وى در سال 1339 كتب خطى كتابخانه ى خود را به دانشگاه تهران بخشيد و پايه ى كتابخانه ى مركزى با اين مجموعه گذاشته شد. فهرست كتابخانه ى مشكوة در هفت جلد انتشار يافت. (دو جلد توسط احمد منزوى و هفت جلد توسط محمدتقى دانش پژوه). از آثار اوست: كلمة التوحيد لرفع الترديد (1305)؛ مشكوة الاسرار فى حل عقد الاسفار (1305)؛ روان شناسى (ترجمه ى رساله ى عشق ابن سينا، ترجمه ى ضياءالدين درى، تحصيح ميرزا محمود شهابى، 1315)؛ الوجيزه (در دراية، از شيخ بهايى، 1316)؛ رگشناسى يا رساله در نبض (ابن سينا، 1317)؛ فوائد الدرية (شامل چند رساله از ابن سينا، 1318)؛ درة الاخبار و لمعة الانوار (ترجمه تتمه صوان الحكمة، ضميمه «مهر» سال پنجم، 1318)؛ وصيت نامه ى محمدباقر مجلسى (ضميمه ى سالنامه، 1332)؛ درة التاج لغرةالدباج (تأليف قطب الدين شيرازى، جلد اول، 1320)؛ دانشنامه ى (قسمت طبيعيات، از ابن سينا، 1330)؛ دانشنامه (قسمت منطق، از ابن سينا، 1331)؛ بيع (از كتاب شرايع، 1332)؛ نمونه ى مختصرى از غزل و مثنوى و رباعى (گردآورنده اكرم مهين، به همت سيد محمد مشكوة، 1336)؛ ارسطاطاليس حكيم، نسختين مقاله ى ما بعد الطبيعه موسوم به مقالة الالف الصغرى (ترجمه ى اسحق بن حنين با تفسير يحيى بن عدى و تفسير ابن رشد با تفسير و تحقيق و مقدمه ى و ترجمه ى سيد محمد مشكوة، 1346)؛ فعليت و امكان در عقد وضع و آراء فارابى و ابن سينا (1356).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مشكور نجفي، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نورالدين مشكور

فرزند مرحوم شيخ محمدجواد بن العلامه شيخ مشكور نجفى حولاوى در حدود سال 1333 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در دامن و بيت والدش شيخ محمدجواد مشكور كه از علماء نجف و شوهر خواهر عالم عابد آيت اللَّه حاج شيخ على زاهد قمى نجفى معروف (امام مسجد هندى نجف اشرف) كه دختر عموى شيخ مشكور بود كه نامزد او شده و او براى زيارت آمده بود و او را خواستگارى كرد و با او ازدواج نمود.

پس براى او دو دختر آورد يكى مادر عبدالكريم و محمدرضا و مرتضى و مجتبى مشكور شد كه ساكن مشهد هستند. فرزندان شيخ تقى مشكور پسرعموهايى شيخ مشكور مى باشند. پس شوهر او از دنيا رفت و او با برادرش شيخ على قمى نجفى به نجف آمده و شيخ مشكور او را خواستگارى كرده و او را پذيرفت.

پس براى او فرزندى آورد موسوم به حسين و فرزندان ديگرى كه همه آنها از دنيا رفتند جز او حسين ماندند او هم براى اين بود كه قبل از ولادتش پدرش مسافرت كرده بود و او در مجلس عزادارى حضرت سيدالشهداء عليه السلام بسيار گريه مى كرده پس نذر نموده اگر فرزندش پسر بود او را حسين بنامد. پس او را حسين ناميد و او سخت مريض شد پس پدر و مادرش براى او قربانى كرده و روزه گرفتند كه خدا او را شفا دهد و خداوند دعاى آنها را اجابت و او را شفا بخشيد.

و شيخ مشكور معروف به بزرگوارى و دوستار خير و احسان به خلق خدا بوده است. روزى در وادى السلام مردى را ديد كه از قبر ابن ملجم مرادى اشقى الاولين

والاخرين مى پرسيد پس به او مى گويد بيا تا او را به تو نشان دهم پس او را به حفره اى برده و مى كشد و به جهنم مى فرستد پيش ابن ملجم مرادى ملعون و در مراجعت به يك شرطه (پليس) برمى خورد.

و از او مى پرسد: رفيق تو كو؟

مى گويد: من تنها بودم.

مى گويد: خير من ديدم شما دو نفر بوديد.

مى گويد: سگى با من بود كه اذيت مى كرد پس او را كشتم.

او مى گويد: خير انسانى با تو بود.

پس به او مى گويد: خير سگ بود.

مى گويد: برويم ببينيم.

پس چون به آن حفره مى رسند كشته سگى را مى نگرند، پس به او مى گويد جريان چيست؟ من انسانى را با تو مى ديدم حال سگ مى بينم، مى گويد او از خوارج و طرفداران ابن ملجم مرادى بود و قبر او را مى خواست پس من او را كشتم تا به اين ملجم ملحق شود و خدا او را مسخ به صورت سگ نمود پس آن شرطه (پليس) سنى، شيعه و محب على عليه السلام مى شود.

مترجم ما از اين بيت است كه در نجف نشو و نما يافته و از محضر آيات عظام استفاده نموده و سالها در صحن شريف به جاى والدش اقامه جماعت نموده و در سال 1392 قمرى از طرف حكومت بعث به ايران آمده و در قم رحل اقامت افكنده و تا حال حاضر در حسينيه نجفيها به اقامه جماعت اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مشكور، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، زبان شناس.

تولد: 1297، محله سنگلج تهران.

درگذشت: 25 فروردين 1374، تهران.

محمدجواد مشكور، فرزند حاج شيخ علاءالدين، تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى دارالفنون گذراند. سپس وارد دانشسراى عالى و دانشكده ى معقول و منقول شد و در سال 1318 موفق به اخذ

درجه ى كارشناسى در ادبيات فارسى و ادبيات عرب شد. مدتى به تدريس در دبيرستان ها پرداخت و چند سالى به خدمت در وزارت دارايى مشغول شد. مشكور چندى نيز نزد دايى هاى خود شريعت سنگلجى و محمدمهدى سنگلجى به تحصيل علم پرداخت. همچنين از محضر استادانى چون علامه سيد محمدحسين طباطبايى، علامه محمد بن عبدالوهاب قزوينى، مهدى آشتيانى، بديع الزمان فروزانفر، احمد بهمنيار، ملك الشعراى بهار و عباس اقبال بهره برد. همچنين به تحصيل و تحقيق در زبان هاى باستانى باستانى پرداخت وى از سال 1327 تا سال 1338 به تدريس تاريخ ايران قديم و زبان پهلوى در دانشگاه تبريز مشغول بود. در سال 1332 به پاريس عزيمت كرد و در سال 1336 به اخذ درجه دكترى در تاريخ اسلام و فوق آن نايل آمد. مدت شش سال سردبير مجله ى عربى «الاخاء» بود. در سال 1344 به خدمت تمام وقت دانشسراى عالى درآمد و در كنار آن در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى و دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران نيز به تدريس مشغول بود. در سال 1353 به عنوان رايزن فرهنگى ايران عازم سوريه شد و در ضمن به تدريس تاريخ فرق اسلامى به خصوص فرقه هاى شيعه و تاريخ زبان هاى سامى در دانشگاه دمشق پرداخت. دكتر مشكور در مهر سال 1358 پس از قريب چهل سال خدمت دانشگاهى بازنشسته شد ولى همچنان به كار تدريس و تحقيق مشغول بود. برخى از آثار ايشان به اين شرح هستند: كلمات محمد (ص) (متن عربى و ترجمه، 1318)؛ تاريخ اوستا و ادبيات دينى پهلوى (1325)؛ تاريخ ايران باستان به روايت ابن عبرى (يوسف بنيان، ترجهه، 1326)؛ تاريخ مذاهب اسلام يا ترجمه

الفرق بين الفرق (ابومنصور عبدالقاهر بغدادى، ترجمه)؛ النكت الاعتقادية (شيخ مفيد محمد بن محمد النعمان، ترجمه، تبريز، 1333)؛ تاريخ مردم اورارتو (كشف يك سنگ، تهران، 1233)؛ تاريخ اورارتو سنگ نبشته هاى اورارتى در آذربايجان (1345)؛ تاريخ اجتماعى ايران در عهد باستان (1347)؛ تاريخ تبريز تا پايان قرن نهم هجرى (1352)؛ نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن (1349)؛ ترجمه تاريخ طبرى قسمت مربوط به ايران (ابوعلى محمد بن محمد بلعمى، 1337)؛ دستورنامه در صرف و نحو زبان فارسى (1338)؛ فرق الشيعه يا مقالات الامامية و الفرق و اسماؤها و صنوف ها (1325)؛ كارنامه اردشير بابكان (1329)؛ مجوس در كتب مقدس سامى (1325)؛ هفتاد و سه ملت يا اعتقادات مذهب (1337)؛ گفتارى درباره دينكرد (1325)؛ ايران در عهد باستان (1343)؛ تصحيح منطق الطير عطار، اخبار سلاجقه روم (1350)؛ سير انديشه هاى دينى در ايران (1355)؛ تاريخ شيعه و فرقه هاى اسلام تا قرن چهارم هجرى (1357)؛ فرهنگ تطبيقى عربى با زبان هاى سامى و ايرانى (1357)؛ جغرافياى تاريخى ايران قديم (1371)؛ دكتر جواد مشكور چهل و شش عنوان كتاب دارد و بيش از صد مقاله در زمينه ادبيات، تاريخ، اديان و مذاهب، زبان شناسى به زبان هاى فارسى و عربى و فرانسوى نوشته است. برخى از مقاله هاى او در «معمارى ايران»، «هنر و مردم»، «وحيد»، «تاريخ و فرهنگ ايران»، «زمين و زمان»، «سخن»، «بررسى هاى تاريخى»، «معارف اسلامى»، «دانش» و «باستان شناسى و هنر ايران ». وى همچنين در كتاب مجموعه خطابه هاى تحقيقى كه در سال 1350 منتشر شد، داراى مقاله بود.

پيكر محمدجواد مشكور در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (ويژه ى هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

(1374 -1297 ش)، نويسنده،

مترجم، مصحح، مورخ، فرهنگ نويس، محقق و استاد دانشگاه. ملقب به بهاءالدين. در تهران به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس تمدن، ثروت و دارالفنون وارد دانشكده ى معقول و منقول شد و سپس از دانشسراى عالى موفق به اخذ ليسانس در ادبيات فارسى و ادبيات عرب گرديد. در 1318 ش در دبيرستانهاى ملى تدريس كرد و به خدمت وزارت دارايى درآمد. وى به جهت علاقه به تحقيقات ادبى و معارف اسلامى از محضر دايى هاى خود، شريعت سنگلجى و دو برادرش، آقا محمد و آقا محمدمهدى سنگلجى، و استادانى چون: علامه طباطبايى، علامه قزوينى، ميرزا مهدى آشتيانى، بدايع الزمان فروزانفر، ميرزا يداللَّه نظر پاك، الهى قمشه اى و محمود شهابى استفاده ها برد. وى پس از آموختن مقدمات زبانهاى سامى (عبرى و سريانى) از طرف مدرسه ى عالى ايران شناسى به تدريس در آن مدرسه دعوت شد. مشكور يكى از همكاران علامه على اكبر دهخدا در كار «لغت نامه» بود. در 1327 ش در دانشگاه تبريز تاريخ ايران باستان و زبان پهلوى را تدريس مى كرد و در ضمن اقامت در تبريز از محضر استادانى چون حاج ميرزا عبداللَّه مجتهدى و حاج محمد آقا نخجوانى و حاج حسين آقا نخجوانى و واعظ چرندانى و غيره بهره جست. در 1332 ش براى گذراندن دوره ى دكترا به دانشگاه سوربن پاريس رفت و درباره ى تاريخ و فرهنگ خاورميانه، از قرن نهم پيش از ميلاد تا قرن نهم ميلادى، به تحقيق پرداخت و در 1336 ش موفق به اخذ مدرك دكترا در تاريخ اسلام و خاورميانه شد. وى از 1340 تا 1344 ش مديريت مجله ى «الاخاء» را به عهده داشت. در

اين بين او در كنگره هاى بين المللى در انگلستان و فرانسه و آلمان و روسيه و تركيه شركت نمود و در 1352 ش با سمت رايزن فرهنگى به دمشق رفت. وى ضمن تدريس تاريخ فرق اسلامى بويژه شيعه در دوره ى فوق ليسانس در دمشق، موفق به تأسيس دو كرسى زبان و ادبيات فارسى در دو دانشگاه دمشق و حلب شد و كتابخانه اى مربوط به كتب ايران و اسلام در مركز رايزنى و كتابخانه اى مربوط به ايران شناسى در كتابخانه ى مركزى دانشگاه دمشق داير كرد. يكى از مهم ترين موفقيتهايش در آنجا مشخص كردن قبر ابونصر فارابى در باب الصغير و شيخ اشراق شهاب الدين ابوالفتوح سهروردى در باب البريد بود. از ديگر آثار وى: «تاريخ شيعه و فرقه هاى اسلامى تا قرن چهارم»؛ «نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن»؛ «روح القرآن»، در توحيد و مكارم اخلاق انسان؛ «تاريخ اورارتى و سنگ نبشته هاى اورارتى در آذربايجان»؛ «خلاصه اديان در تاريخ دينهاى بزرگ»؛ «گفتارى درباره ى دينكرد»؛ «تاريخ اجتماعى ايران در عهد باستان»؛ «فرهنگ هزوارشهاى پهلوى»؛ اهتمام در انتشار كتاب «هفتاد و سه ملت»؛ تصحيح و اهتمام در انتشار كتابهاى: «نصاب الصبيان» ابونصر فراهى و «منطق الطير» عطار؛ «نسب نامه ى خلفاء و شهرياران» و سير تاريخى حوادث اسلام، ترجمه؛ «اخبار سلاجقه ى روم»؛ «كلمات حضرت محمد (ص)»، ترجمه؛ «الفرق بين الفرق»، ترجمه؛ «فرهنگ تطبيقى عربى با زبانهاى سامى و ايرانى»؛ «تاريخ ايران زمين»، از روزگار باستان تا عصر حاضر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2731 ،2654/ 2)، كلك (س 4، ش 47 و 48، ص 288 -277، س 5، ش 60، ص 376

-375)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 2، ص 6 -1، س 5، ش 60، ص 376 -375)، مؤلفين كتب چاپى (425 -423/ 2)، نامه ى باستان (18 -11).

مشكوري، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين مشكوري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمّد حسين مشكوري طلبه قم و معمم مشغول به تحصيل مي باشم اجداد بنده همگي از علماء و فضلاي نجف و معروف به مشكور نجفي مشغول به تأليف و تدريس بوده اند و لذا اينجانب فوق العاده علاقه مندم در امتداد حركت آن بزرگواران و در راستاي اعتلاي كلمه اسلام خدمتي هر چند اندك را به جامعه اسلامي تقديم نمايم. در اين راستا چند سالي است كه به تهيه فيش هاي علمي مي پردازم تا ان شاءالله در آينده اي نزديك مطالبي مفيد و ارزنده ارائه نمايم . ان شاءالله

مشكوه الديني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد و دكتراى زبانشناسى همگانى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى گروه زبانشناسى داشگاه فردوسى مشهد از سال 1355، تدريس زبان شناسى و اخذ درجه استادى در سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق و مطالعه در زمينه زبان آموزى كودك و نيز در دانشگاه واشنگتن در زمينه زبان شناسى نظرى و همچنين يادگيرى زبان دوم، شركت در كنگره هاى داخلى و خارجى و ارائه مقالات گوناگون، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان شناسى نظرى، دستور زبان فارسى، زبان آموزى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، دستور زبان فارسى، زبان آموزى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مشكيني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آية الله علي اكبر فيض معروف به مشكيني در سال 1300 هجري شمسي در روستايي از توابع بلوك مشكين شهر و در ميان خانواده اي متدين و اهل علم چشم به جهان گشود. پدرش مردي مومن و عالم بود و در روستاي آلنّي زندگي ساده اي داشت. او در كسوت روحانيت به تحصيل علم و رتق و فتق امور مردم مي پرداخت .

آية الله مشكيني هنگامي كه همراه با پدر در نجف اشرف مقيم بود، به مكتب خانه رفت . هنوز بيش از دو سال از اقامت خانواده آية الله مشكيني در نجف نگذشته بود كه مادرش چشم از جهان فروبست. آية الله مشكيني به همراه پدر به وطن بازگشت و مقداري از مقدمات علوم ديني را نزد

پدر فرا گرفت . وي پس از مدتي پدر را نيز از دست داد. خود مي گويد: " پس از فوت پدرم ما يتيم بوديم و هيچ چيز نداشتيم."

ايشان با وجود سختي و مرارت و فقر، عزم سفر كرد و راهي حوزه علميه اردبيل شد و پس از اندكي به فكر مهاجرت افتاد. ايشان درباره سال هاي سخت دوران يتيمي خويش مي گويد:

"با وجود همه سختي ها و نبود امكانات، چيزي كه ما را اميدوار كرده بود؛ توكل به خدا و ايمان به راهي بود كه در آن پاي نهاده بوديم. هر چند در اين غربت و تنهايي سايه پدر و مادر نبوده لكن همواره خدا بود و باور اين حضور، ما را از ياس و نااميدي نجات مي داد."

وي براي تحصيل علوم ديني به شهرستان اردبيل سفر كرد و مقداري از صرف و نحو را در آنجا فرا گرفت . سپس در معيّت عالم بزرگواري كه از زخميان حادثه مسجد گوهرشاد مشهد در زمان رضاخان بود، به شهر قم آمد و در آن ديار به تحصيل علوم ديني پرداخت .

ايشان درباره سفارش پدرش براي تحصيل علم مي گويد:

"پدرم در آخرين لحظات عمرش تنها سفارشي كه براي من كرد اين بود كه فرمود:

پسرم! در روز قيامت به پيش من رو سياه مي آيي اگر احكام و عقايد و تفسير را فرا نگرفته باشي."

اين بود كه آية الله مشكيني در كنار فقه و اصول، در عقايد و تفسير نيز زحمات زيادي كشيد و در اين علوم نيز تبحر خاصي به دست آورد. او در حضور اساتيد بزرگي چون امام خميني را درك كرد و چندين

سال نيز در محضر اين مرد بزرگ، كمالات علمي را فراگرفت و به ژرفاي انديشه و عرفان و معنويت وي پي برد و شيفته اش گرديد.

ايشان در زماني كه سايه منحوس رژيم پهلوي بر كشور مستولي و تحصيل در حوزه هاي علميه بسيار دشوار بود. دروس دوره سطح را به خوبي به پايان رساند و در درس خارج فقه و اصول استادان مشهور دوره خود، حاضر شد.

وي نزديك به هفت ماه نيز در نجف اشرف حضور داشت و در درس هاي خارج استادان آن ديار، به ويژه امام خميني (ره ) شركت مي كرد اما به دليل هواي گرم نجف و ضعف مزاجي مجبور به بازگشت به ايران شد.

آية الله علي اكبر مشكيني در سال هاي تحصيل خود، به محضر عالمان بسياري شرفياب شد.

وي در دروس خارج فقه و اصول آية الله العظمي بروجردي (ره ) و آية الله العظمي محقق داماد(ره ) شركت مي كرد. در نجف نيز به محضر عالمان و استادان آن ديار شرفياب مي شد و در درس خارج امام خميني (ره ) شركت جدي داشت .

آي_ة الله مشكيني در سال هاي تحصيل و پس از آن با فضلا و اساتيد بسيار، رابطه دوستي داشت كه از آن جمله مي توان آية الله جوادي آملي و آية الله اميني را نام برد.

فعاليت هاي علمي و فرهنگي :

آية الله مشكيني در سال هاي عمر با بركت خود منشأ خدمات، فعاليت هاي علمي و فرهنگي بسياري بود. او طي سال ها تدريس مقدمات، سطح و دروس خارج فقه و اصول در حوزه، شاگردان بسياري را تربيت كرد كه از استادان و علماي امروز حوزه به شمار مي آيند.

وي كتب دوره مقدمات و سطح را بارها تدريس

كرده و سال ها به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال داشته است .

همچنين درس تفسير آية الله مشكيني از دروس مشهور حوزه علميه قم بوده است .

از فعاليت هاي مهم وي در اين عرصه ، تأسيس مؤسسه الهادي است كه به چاپ كتب مفيد و اسلامي براي سطوح گوناگون جامعه مي پردازد و مردم را با حقايق و معارف اسلامي آشنا مي سازد.

آيت الله مشكيني همچنين كتاب هاي فراواني در زمينه هاي گوناگون علوم اسلامي تأليف و منتشر ساخته است كه برخي از مجموعه آثار ايشان به شرح زير است :

1_ اصطلاح الاصول

2_ مصطلحات الفقه

3_ الفقه الماثور (دوره فقه به طرزي نوين )

4_ دروس في الاخلاق (يك دوره اخلاق عربي )

5_ ازدواج در اسلام

6_ المنافع العامه (شرح كتاب احياءالموات شرايع )

7_ مفتاح الجنان (كتاب دعا تكميل مصباح المنير)

8_ المواعظ العدديه

9_ واجب و حرام احكام الزامي (دوره فقه )

10_ قصار الجمل (احاديث كوتاه تحت عناوين لغوي دو جلد)

11_ ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي

12_ الهدي الي موضوعات نهج البلاغه

13_ المبسوط (تفسير سوره آل عمران )

14_ واجبات و محرمات (استقصاء آنچه در شرع واجب و حرام اعتقادي و عملي است )

15_ تفسير سوره (ص )

16_ بحث تكامل از نظر قرآن

17_ مسلكنا في العقائد و الاخلاق و العمل

18_ زمين و آنچه در آن است

19_ تقليد چيست ؟

20_ رساله خمس

21_ حاشيه توضيحي بر كتاب مضاربه ، عروة الوثقي

22_ نهج البلاغه موضوعي

23_ تحريرالمواعظ

24_ تحريرالمعالم

25_ الرسائل الجديده

26_ تلخيص المكاسب (در دست چاپ )

27_ تفسير روان براي نسل جوان (در دست چاپ )

28_ ترجمه و شرح فارسي سه كتاب مضاربه ، مزارعه و

شركت در عروة

الوثقي (در دست چاپ )

همچنين از وي مقالات بسياري در نشريات نور علم ، پاسدار اسلام و ... نيز در روزنامه جمهوري اسلامي و ... به چاپ رسيده است .

فعاليت هاي سياسي :

زندگي آية الله مشكيني سرشار از مبارزات و تلاش هاي سياسي براي تحقق حكومت اسلامي است . وي از نخستين افرادي بود كه به نهضت امام خميني (ره ) پيوست . مشكيني در جلسات مخفي مبارزان شركت مي كرد از اين رو حدود چهار ماه در تهران متواري شده بود و سپس ايران را به مقصد عراق ترك كرد.

با بازگشت به قم در همان روز اول دستگير شد و ساواك از او خواسته بود تا 48 ساعت بعد از قم خارج شود. از اين رو به مشهد رفت و 15 ماه در آنجا مشغول تدريس شد و بار ديگر به حوزه علميه قم آمد و مبارزات را پي گرفت ؛ اما پس از مدتي به همراه 27 نفر از اساتيد و فضلاي حوزه تبعيد شد. از اين رو به زادگاه خود رفت ولي پس از سه ماه ساواك وي را دستگير و به ماهان كرمان و گلپايگان تبعيد كرد.

وي پس از دو سال نيز به كاشمر تبعيد شد و در طول دوره تبعيد نيز دست از مبارزه برنمي داشت ؛ اين گونه بود كه ساواك او را به مكان ديگري منتقل مي كرد. وي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود .

با پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، آية الله مشكيني در مسئوليت هاي گوناگوني به ايفاي نقش پرداخت از جمله عضويت در خبرگان تدوين قانون اساسي ، مسئول گزينش و اعزام قضات با حكم امام(ره )، رياست مجلس خبرگان رهبري در

هر سه دوره ، امامت جمعه قم با حكم امام(ره ) و رهبر انقلاب، عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم و رياست شوراي بازنگري قانون اساسي .

آيت الله مشكيني كه به بيماري خوني مزمني دچار بودند، در بيمارستان بقيه الله بستري شدند. سرانجام عصر روز دوشنبه 8 مرداد 1386 ايشان به خلد آشيان رحلت نمودند.

مشهدي، هدايةاللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1248 -1178 ق)، عالم امامى، فقيه، مفسر و نحوى. در محضر پدرش تلمذ نمود. پس از رسيدن به درجات عالى علمى عهده دار رياست دينى مردم گرديد. زمانى كه شاهزاده شجاع السلطنه از خراسان رفت و آن منطقه مورد تجاوز سيد محمد خان كلاتى قرار گرفت، ميرزا هدايت اللَّه مشهدى شاگرد خويش، ملا قربان نيشابورى، را به همراه نامه اى به كلات فرستد و خان متجاوز را از ظلم و تعدى برحذر داشت و خان مزبور فرمان او را اطاعت كرد. او در مشهد درگذشت و در صفه ى طهماسبى دفن شد. از آثارش: تفسير قرآن مجيد معروف به «تفسير ميرزا هداية اللَّه»، ده جزء اول قرآن و ده جزء آخر آن مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (69/ 9)، اعيان الشيعه (263/ 10)، الذريعه (321/ 4)، هدية العارفين (507/ 2).

مشير سليمي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مشير سليمي در سال 1279 ، در تهران متولد گرديد. او در دو رشته ادبيات و اقتصاد تحصيلات خود را به پايان رسانيد و با زبان هاي عربي و فرانسه و انگليسي آشنايي پيدا كرد. سليمي از سال 1299 شمسي وارد امور فرهنگي و مطبوعاتي گرديد و امتياز روزنامه اطلاعات را تحصيل كرد و به نشر آن پرداخت و در سال 1304 آن را به عباس مسعودي واگذار كرد. وي چندي نيز سردبير روزنامه « اتحاد » و بعد از دو سال مدير روزنامه « شفق سرخ » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و مديريت مجله يونسكو را به عهده داشت. وي سه سال مدير بنگاه داستان نوين و

هشت سال مدير چاپخانه بانك ملي را عهده دار بود و در سال 1325خدمات فرهنگي خود را در وزارت فرهنگ دنبال نمود. او چندي نيز دبير سازمان فرهنگي يونسكو را به عهده داشت. علي اكبر مشير سليمي سرانجام در سال 1350 به درود زندگي گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : علي اكبر مشير سليمي فرزند علي اصغر ( مشير دربار ) ، نواده ميرزا سليم تهراني شاعر معروف قرن يازدهم مي باشد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر مشير سليمي در دو رشته ادبيات و اقتصاد تحصيلات خود را به پايان رسانيد و با زبان هاي عربي و فرانسه و انگليسي آشنايي پيدا كرد.

زمان و علت فوت : علي اكبر مشير سليمي در سال 1350 به درود زندگي گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر مشير سليمي سه سال مدير بنگاه داستان نوين و هشت سال مدير چاپخانه بانك ملي عهده دار بود و در سال 1325خدمات فرهنگي خود را در وزارت فرهنگ دنبال نمود. او چندي نيز دبير سازمان فرهنگي يونسكو را به عهده داشت.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از جمله اقدامات مهم علي اكبر مشير سليمي پس از نشر روزنامه اطلاعات ، تاسيس بنگاه مربي و تاليف و ترجمه و طبع و نشر كتاب در اين بنگاه بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علي اكبر مشير سليمياز سال 1299 شمسي وارد امور فرهنگي و مطبوعاتي گرديد و امتياز روزنامه اطلاعات را تحصيل كرد و به نشر آن پرداخت و در سال 1304 آن را به عباس مسعودي واگذار

كرد. وي چندي نيز سردبير روزنامه « اتحاد » و بعد از دو سال مدير روزنامه « شفق سرخ » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و مديريت مجله يونسكو را به عهده داشت.

جوائز و نشانها : علي اكبر مشير سليمي به پاس خدمات فرهنگي به دريافت سه قطعه نشان علمي نايل آمد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسناد محرمانه سياسي

2 تذكره زنان سخنور

ويژگي اثر : سه جلد

3 دسته گل ادبي

4 راهنماي فرهنگ و اصلاح تعليمات عمومي

5 كليات مصور عشقي

6 گلهاي رنگ

ويژگي اثر : 79 جلد

7 مهر جاويد

8 مهر جاويد

ويژگي اثر : مجموعه شعر

9 هفته نامه مربي

منابع زندگينامه :شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج 2 ، تهران: انتشارات سنايي ، ص998

مشيرفراهي، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر مشيرفراهي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/31

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد جعفر مشير فراهي فرزند سيّد حسن در تاريخ 31/ 1 / 40 ه. ش مطابق با 4 ذي القعده الحرام 1380 ه. ق در شهر مقدّس مشهد متولد شدم . در 5 ماهگي پدرم مرحوم آيت الله

مشير را كه از نوادگان مشاور التوليه آستان قدس رضوي بود ، از دست دادم . در سال 1358 موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضي شدم . از سال 56 تفكرات سياسي و ضد شاهي در من شكل گرفت و در انقلاب ، شركت فعّالانه داشتم . در سال60 به خدمت سربازي رفته و پس از 5/8 ماه از خدمت معاف شدم . حدود 7 ماه در جبهه ها حضور رزمى، تبليغي داشتم در سال 61 وارد حوزه علميه شده و دروس حوزه را تا سطح خارج ادامه دادم ( 3 سال درس خارج ) و از اساتيدي نظير آيت الله صالحي ، فقيه سبزواري ، واعظي ، مرتضوي ، رضا زاده و مرحوم فلسفي بهره مند شدم و اكنون مدرس دروس سطوح ( لمعه ) هستم . در سال 63 وارد آموزش و پرورش شده و در رشته مربي پرورشي به فعاليت پرداختم و در سال 71 وارد دانشگاه فردوسي مشهد شده و تا مقطع كارشناسي ارشد در رشته پژوهشگري علوم اجتماعي ادامه تحصيل دادم (1379) در برخي از مراكز تربيت معلم و سازمان تبليغات اسلامي در رشته جامعه شناسي تدريس داشتم و هم اكنون در مراكز پيش دانشگاهي مشغول تدريس در حوزه علوم اجتماعي هستم .

مشيري شيرازي، قدرت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1281 ش)، شاعر و مترجم. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلاتش را در زادگاهش به پايان رساند. مقالاتى از وى در جرايد شيراز به چاپ رسيده است. از آثارش: «دستور رستگارى»، ترجمه؛ «محمدعلى پاشا كبير»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (448 -443/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى

(2948/ 2 ،1418/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (914/ 4).

مصاحب تهراني، شمس الملوك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، شاعر، مترجم و روزنامه نگار. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى ناموس و تحصيلات عالى را در دانشسراى عالى و دانشگاه تهران، در رشته ى ادبيات فارسى، به پايان رساند. شمس الملوك به زبانهاى فرانسه و انگليسى و عربى آشنايى داشت و رساله ى دكتراى خود را درباره ى «ادبيات غنايى» در 1322 ش نوشت. او مطالعات خود را رشته ى تعليم و تربيت در دانشگاه هاى كانادا و آمريكا تكميل نمود. وى مدتى سرپرستى ماهنامه ى «زندگى روستايى» را به عهده داشت. مصاحب در شعر توانا بوده و پنج هزار بيت شعر سروده ولى ديوانش چاپ نشده است. در تذكره ها قطعه هايى از او آمده است از جمله: «هديه ى مادر»، «چنگ گسسته» و «يار مهربان». برخى از مشاغلى كه وى عهده دار آنها بود عبارتند از: رياست چند دبيرستان دخترانه در تهران، مشاور وزير آموزش و پرورش در امر مبارزه با بى سوادى و معاونت وزارت آموزش و پرورش. از آثار ترجمه ى وى: «افسانه هاى شيرين»؛ «باغ اسرارآميز»؛ «بعد از باسوادى»؛ «در انتظار مادر شدن»؛ «ساده نويسى در زبان فارسى»، كلياتى در فن سهولت كلام؛ «سرزمين و مردم اسپانيا»؛ «غرور و تعصب».[1]

اديب، دانشمند و سياستمدار فرزند دكتر على محمد مصاحب در 1292 در تهران تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى و متوسطه وارد دانشكده ادبيات تهران شد و در رشته ادبيات و زبان فارسى با احراز رتبه اول ليسانس گرديد. در همان سال دوره دكتراى ادبيات در دانشگاه تهران تأسيس شد و وى جزء معدود دانشجويانى بود كه واجد شرايط براى ورود به دوره دكترا تشخيص داده شد

و دوره دكتراى ادبيات را در 1318 پايان داد و رساله دكتراى او در 1322 با قيد عالى به تصويب رسيد. چندى نيز به امريكا و كانادا براى تكميل تحصيلات مسافرت نمود. مصاحب خدمات ادارى خود را از فرهنگ آغاز كرد، چندى دبير بود بعد رياست چند دبيرستان مهم تهران مانند دبيرستانهاى «پروين»، «شاهدخت» و «نوربخش» به او سپرده شد. از ديگر مشاغل او در فرهنگ كشور رياست اداره تعليمات متوسطه و تربيت معلم و فرهنگ روستائى است. در 1342 در مغز او سوداى سياست پيش آمد و كانديداى نمايندگى مجلس شد، ولى توفيقى نيافت. سوراخ دعا را پيدا كرد و سراغ مقام بالاترى را گرفت و داوطلب نمايندگى مجلس سنا گرديد. چون براى آن كار شرايط لازم را نداشت براى او شرط صورى درست كردند و به او ابلاغ معاون وزارت فرهنگ دادند. يك روز بعد فرمان سناتور انتصابى او صادر شد. وى مجموعا 17 سال مقام سناتورى داشت. علاوه بر آن رياست قسمت فرهنگى بنياد پهلوى هم با او بود و در اين سمت اختيارات زيادى داشت. وى شاعر و نويسنده است و قسمتى از نوشته هاى خود را به چاپ رسانيده ولى ارزش ادبى زيادى ندارد. مصاحب چندى در وزارت فرهنگ مجله زندگى روستائى را انتشار مى داد و در راديوى ايران هم برنامه هائى تحت نظر او تهيه مى شد. در 1376 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زنان سخنور (203 -194/ 2)، فرهنگ سخنوران (850 -849)، كارنامه ى زنان (211 -210)، مؤلفين كتب چاپى (452 -451/ 3).

مصاحب ناييني، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1358 -1289 ش)، استاد دانشگاه، رياضيدان، محقق و نويسنده. در نائين به دنيا آمد.

پس از پايان تحصيلات ابتدايى و متوسطه در 1306 ش به خدمت وزارت معارف درآمد و تحصيلات خود را در فرانسه و انگلستان به پايان رساند و در 1327 ش موفق به اخذ درجه ى دكترا در رياضيات، از دانشكده ى كمبريج، شد. وى در جوانى، در 1309 ش مجله ى «رياضيات عالى و مقدماتى» را در تهران تأسيس و منتشر نمود. مصاحب در طول خدمت عهده دار مشاغلى از جمله: رياست كل تعليمات عاليه و معاونت فنى وزارت آموزش و پرورش و رياست دانشكده ى علوم دانشگاه ملى بود. وى نخستين كسى بود كه منطق صورت به معنى جديد، يعنى منطق رياضى را وارد فضاى فكرى ايران كرد. او به زبانهاى عربى و فرانسوى و انگليسى تسلط و با زبان آلمانى آشنايى كامل داشت. در علوم عربى و معقول و منقول تبحر و تحصيلات عميق داشت به طورى كه با دريافت درجه ى اجتهاد نيز مفتخر گرديده بود. مصاحب در رسم الخط فارسى و ضبط علائم و حروف صاحب رأى و نظر بود. از عمده ترين كارهاى مصاحب تأسيس مؤسسه اى براى تحقيق در رياضيات و تربيت رياضيدان بود كه توسط دانشگاه تربيت معلم به وجود آمد. يكى از كارهاى اساسى مصاحب اقدام به تهيه «دايرةالمعارف فارسى»، با همكارى عده ى بسيارى از دانشمندان در رشته هاى گوناگون بود كه در 1334 ش سرپرستى آن را بر عهده گرفت. از ديگر آثار وى: «آناليز رياضى، تئورى اعداد حقيقى»؛ «مدخل منطق صورت»؛ «منطق رياضى»؛ «علوم تفريحى»؛ «جبر و مقابله خيام»؛ «توابع مستديره»، با مشاركت احمد احسنى «هندسه ى مسطحه»؛ «افراد و خانواده هاى نادرستكار»؛ «حكيم عمر خيام به عنوان عالم جبر».[1]

رياضى دان، محقق و فرهنگى، فرزند دكتر على محمد

مصاحب در 1289 در تهران تولد يافت. بعد از انجام تحصيلات مقدماتى وارد دارالمعلمين شد و دوره آن را پايان داد و سپس در دارالمعلمين عالى ثبت نام نمود و در رشته رياضيات فارغ التحصيل شد و هم چنان تحصيلات خود را در رشته هاى گوناگون مانند فقه، اصول، الهيات و فلسفه ادامه داد و در هر كدام از رشته هاى ياد شده استاد مسلم شد. رياضيات را مدتها نزد سرتيپ بغايرى تكميل كرد و بعد به انگلستان رفت و از دانشگاه كمبريج درجه دكترا در رياضيات دريافت نمود.

وى خدمات ادارى خود را در وزارت فرهنگ آغاز كرد. چندى شغل دبيرى و مدتى استادى دانشگاه داشت و مقامات مهمى را در وزارت فرهنگ پشت سر گذاشت، مانند رياست تعليمات عاليه و معاون فنى وزارت فرهنگ. ولى دلبستگى به مقامات صورى نداشت و تمام هم او صرف تأليف و تصنيف كتاب بود. نخستين كوشش فرهنگى مصاحب نشر مجله اى بود به نام رياضيات عالى و مقدماتى كه در 1309 تأسيس كرد و يازده شماره منتشر شد. مصاحب عالم رياضى بود و بحق پدر رياضيات جديد در ايران نام گرفته بود. كتابهاى او بيشتر در زمينه هايى مانند «جبر خيام»، «مثلثات»، «رسمى فنى» و «مدخل منطق صورى» است، كه بعضى از آنها در مدارس متوسطه و عالى تدريس مى شد. كتابهاى مهم مدخل آناليز رياضى و دوره تئورى مقدماتى اعداد از تصنيفات خوب او مى باشد. وى چندى در 1322 به انتشار روزنامه يوميه برق مبادرت نمود. از ديگر كارهاى فرهنگى او سرپرستى دائره المعارفى است كه به اسلوب علمى جهانى آن را تنظيم و انتشار داده است.

محقق، مؤلف.

تولد: 1289، تهران.

درگذشت: 24 مهر، 1358.

غلاحسين مصاحب

تحصيلات خود را در ايران، فرانسه و انگلستان انجام داد و در سال 1327 به اخذ درجه ى دكترى از دانشگاه كمبريج در رشته ى رياضيات نايل شد و به عضويت انجمن رياضى دان لندن و انجمن فلسفى كمبريج درآمد.

پس از پايان تحصيلات عالى، ضمن مشاغل ادارى از تأليف و تدريس نيز غافل نماند و در سال 1345 مؤسسه ى رياضيات را در دانشگاه تربيت معلم تأسيس كرد و تا آخرين روز حيات خود به سمت استادى در آن مؤسسه اشتغال داشت.

تأليفات مصاحب اين عنوان ها را در برمى گيرد: مجله «رياضيات عالى و مقدماتى» (1310 -1309، وى مؤسس اين مجله بود و مديريت آن را به عهده داشت، اولين شماره ى اين مجله در تهران در اول آبان 1309 منتشر شد) جبر و مقابله ى خيام (مشتمل بر متن عربى و ترجمه ى فارسى رساله ى خيام در جبر و تاريخ رياضيات، 1317)؛ يك رساله ى انگليسى كه در جلد چهل و ششم (مورخ سال 1950) مجله ى انجمن فلسفى كمبريج به طبع رسيده است، منطق صورت (انتشارات دانشگاه تهران، 1334)؛ دايرةالمعارف فارسى (جلد اول، 1345، بخش اول از جلد دوم، 1356)؛ آناليز رياضى (دو جلد، 1348)؛ تئورى مقدماتى اعداد (جلد اول در دو قسمت، 1353)؛ مجلد دوم تئورى مقدماتى اعداد (در سه قسمت، 1358، كتاب برگزيده ى نخستين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران در رشته ى رياضيات)؛ حكيم عمر خيام به عنوان عالم جبر (انجمن آثار ملى، 1339)؛ علوم تفريحى (1308.(

غلامحسين مصاحب در زمينه ى لغت و پهنه ى وسيع آن آزمايش ها كرد و مخصوصا در مورد وضع واژه هاى جديد در قبال لغت ها و اطلاح هاى خارجى فعاليت نمود، از آن جمله مى توان فرهنگ اصطلاحات جغرافيايى را كه با

همكارى تعدادى از محققان و كارشناسان در سال 1338 به چاپ رسانيد نام برد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 5، ش 9 -7، ص 701 -688)، تاريخ جرايد (339 -338/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (2785/ 2)، الذريعه (249/ 25 ،326/ 15)، روزشمار تاريخ (219/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3421 ،3969 ،2343/ 2 ،1355 ،1205 ،961 ،289/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (336)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 7، ص 6 -1)، مؤلفين كتب چاپى (687 ،686/ 4).

مصاحب ناييني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1291 ش)، پژوهشگر، مترجم و استاد دانشگاه. وى برادر دكتر غلامحسين مصاحب بود. در 1316 ش دوره ى عالى ادبيات و زبانهاى خارجى را در دانشكده ى ادبيات (دانشسراى عالى) به پايان رسانيد. وى از پايه گذاران جامعه مترجمان رسمى ايران بود كه تا پايان عمر، رياست اين جامعه را بر عهده داشت. مؤسسه ى انتشارات علمى فرهنگى به پاس خدمات پنجاه ساله اش، اقدام به ايجاد نخستين جايزه ى ويراستارى نمود و نه تنها لوح تقدير و يادبودى به او اهدا شد، بلكه وى اولين جوايز را به برگزيدگان اعطا كرد. او به همراه برادرش، دكتر غلامحسين مصاحب، در تدوين و نشر «دايرةالمعارف فارسى» تلاشى پيگير داشت. وى ترجمه هاى بسيارى از خود بجاى گذاشت، از آن جمله: «تربيت دختران»؛ «روح تعليم و تربيت»؛ «اساتيد يونان و روم»؛ «زورباى يونانى»؛ «روبنسن كروزوئه»؛ «سرزمين و مردم پرتغال»؛ «سرزمين و مردم فرانسه»؛ «سرزمين و مردم آرژانتين»؛ «نسبيت براى همگان»؛ «دايرةالمعارف علم و صنعت»؛ «ساكنان كهكشان»؛ «دانشمندان بزرگ جهان علم». از تأليفات وى: «لقمان حكيم»؛ «كتاب و كتابخانه در ايران».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :كتاب ماه ادبيات و فلسفه (س 3 ،4، ص 79) مؤلفين كتب چاپى (92 -91/ 6).

مصباح زاده، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسدالله مصباح زاده

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/12/5

زندگينامه علمي

اينجانب اسد الله مصباح زاده درسال 1342 درشهر كرمانشاه با تلاش و كوشش فراوان طلبه شده و مدت دو سال در مدرسه آيت الله العظمي بروجردي (ره) مشغول به تحصيل مقدمات و ادبيات بوده و پس از اين مدت وارد حوزه علميه قم شدم .مدتي در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني در خيابان امام خميني(ره) و تهران آن روز در مدرسه علوي و بعد از آن با تلاش حقير و دوستان وارد مدرسه حقاني شدم .و بعد دوباره به كرمانشاه برگشته پس از ازدواج و تشكيل خانواده خداوند ياري كرد دوباره به شهر اهلبيت(ع) قم برگشتم و از محضر مبارك اساتيد معروف حوزه علميه تلمذ نموده و اكنون نيز ادامه دارد .

مصباح زاده اوزي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، روزنامه نگار، استاد دانشگاه و حقوقدان. در تهران به دنيا آمد. دوره ى ابتدايى را در شيراز و دوره ى متوسطه را در تهران به پايان برد. در دانشگاه بيروت به تحصيل ادامه داد. سپس درجه ى دكتراى خود را در رشته ى حقوق و علوم اقتصادى از دانشگاه سوربن فرانسه گرفت. پس از بازگشت به ايران با سمت بازپرسى وارد خدمت دادگسترى شد و بعدها مستشار دادگاههاى استيناف تهران گرديد. وى مديريت كل اداره ى تبليغات و استادى دانشكده ى حقوق را نيز به عهده داشت. در 1321 ش روزنامه ى «كيهان» را در تهران تأسيس و منتشر كرد، كه ابتدا در سمت سردبيرى و سپس با سمت مدير مسؤل و صاحب امتياز مشغول به فعاليت شد.[1]

روزنامه نگار، استاد دانشگاه و سياستمدار، در 1288 ش در

شيراز تولد يافت. پدرش عبدالرحمن مصباح ديوان اوزى سالها حكومت عباسى و بندرلنگه را داشت، بعد وارد دستگاه قوام الملك شيرازى شد و از محترمين فارس بود.

مصطفى مصباح زاده بعد از انجام تحصيلات مقدماتى دوره مدرسه عالى حقوق را در تهران تمام كرد و از طرف دولت براى ادامه تحصيل عازم اروپا شد و در رشته حقوق درجه دكترا دريافت نمود. بعد از مراجعت به ايران به دانشيارى و استادى دانشكده حقوق برگزيده شد. مدتى كوتاه قضاوت و وكالت دادگسترى پيشه نمود ولى ميله به احراز مقامات بالا داشت. بعد از شهريور 1320 مدتى رياست انتشارات و تبليغات با او بود ولى اين كار را مطابق ميل و سليقه خود نيافت و آن را رها نمود و به كار روزنامه نگارى پرداخت.

در 1320 عبدالرحمن فرامرزى از دولت امتياز روزنامه اى به نام كيهان را گرفت و سردبيرى اين نشريه را به دكتر مصباح زاده سپرد. روزنامه كيهان گرچه يوميه بود ولى در نخستين روزهاى تولد در هفته دو يا سه شماره انتشار مى يافت، ولى مندرجات روزنامه از ساير مطبوعات روز بهتر بود، مخصوصا مقالات فرامرزى و تندرويهاى او در انتقاد از هيئت حاكمه خيلى زود روزنامه كيهان را به جامعه معرفى كرد. در آذر ماه 1321 ش كه قوام السلطنه حكومت داشت در تهران و شهرستانها به علت كمبود و قحطى نان و مواد غذائى و فقر عمومى و بيماريهاى گوناگون بلواى بزرگى به راه افتاد. سازمانهاى دولتى و مجلس شوراى ملى و مغازه ها مورد غارت قرار گرفته حتى مردم خانه قوام السلطنه را به آتش كشيدند و دولت هم براى رفع بحران دست به اقداماتى زد، از جمله امتياز تمام

روزنامه ها را لغو نمود، مديران و سردبيران را به زندان افكند و فقط يك نشريه به نام اخبار روز به مديريت حسينقلى مستعان از طرف دولت انتشار مى يافت.

بعد از سقوط قوام مديران جرايد دست به اقدام زدند و دولت مجددا امتياز روزنامه ها را به صاحبان آن برگردانيد. اين بار امتياز و مسؤوليت انتشار روزنامه كيهان به عهده دكتر مصباح زاده قرار گرفت و مديريت و سردبيرى را عبدالرحمن فرامرزى عهده دار شد. مصباح زاده با فعاليت زياد سازمان وسيعى براى كيهان پى ريزى كرد و آن را به صورت يوميه انتشار مى داد و مقالات فرامرزى هم هر روز بر رونق و نفوذ او مى افزود. كيهان در مقابل صدها روزنامه موسمى كه مى آمدند و مى رفتند باقى ماند و به سرعت و خيلى زود خود را به پايه روزنامه اطلاعات رسانيد و بعد به سرعت زياد از او جلو افتاد و روزنامه اول ايران شد. از لحاظ فنى و چاپ و وسائل لازم، آخرين پديده هاى دنيا در چاپخانه كيهان ديده مى شد. در جنب روزنامه كيهان چند نشريه ديگر به زبانهاى فرانسه انگليسى و فارسى انتشار مى يافت كه آنها نيز از كيفيت عالى برخوردار بودند. مصباح زاده در انتشار روزنامه نقش تأمين سرمايه داشت و مطالب آن را عده زيادى از نويسندگان تنظيم مى نمودند و گاهى اتفاق مى افتاد كه مدير و مؤسس كيهان مانند سايرين كيهان بدست او مى رسيد.

مصباح زاده براى اجراى نيت پدر خود كه سالها در تلاش بود تا از بندرعباس وكيل شود در دوره پانزدهم از بندرعباس به وكالت مجلس رسيد و فرامرزى سردبير روزنامه كيهان هم وكالت يافت. بديهى است در روزنامه اطلاعات هم چنين وضعى وجود داشت: مدير و

سردبير آن عباس و محمد على مسعودى كه هر دو وكيل بودند در ادوار شانزدهم و هفدهم همچنان وكالت مجلس را براى خود حفظ نموده بودند. در دوره هفدهم مصباح زاده از پيروان مصدق بود و در استعفاى دستجمعى وكلاء طرفدار مصدق شركت كرد و همين امر او را سالها از مجلس دور ساخت. در دوره بيست و يكم از شيراز وكيل گرديد و ميل به رياست مجلس در او زياد بود ولى عشق و علاقه اش به مؤسسه «كيهان» او را از تعقب كار منصرف نمود. در دوره پنجم در 1346 سناتور شد و سه دوره كرسى سنا را زيرپا داشت. مصباح زاده مردى زرنگ، بذال، شريف، دانشمند، ملايم و نيك نفس بود و آنچه بدست مى آورد در راه مؤسسه «كيهان» خرج مى كرد. يكى از اقدامات جالب توجه او تربيت كادر نويسنده و روزنامه نگار است. او دانشگاهى براى اين كار پى ريزى كرد كه بنام مدرسه عالى ارتباطات موسوم شد كه چندين رشته داشت و بهترين استادان در آنجا تدريس مى كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (307)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (450 -448/ 4)، روز شمار تاريخ (321/ 1).

مصباحي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جواد مصباحى كه نيز از علماء مشهور و روحانيون خدوم شيراز بوده و مدفن او در حرم مطهر حضرت على بن حمزه و از فرزندان اين مرحوم كه روحانى هستند جناب حجةالاسلام آقاى سيد نورالدين مصباحى مى باشند كه در شيراز در مسجد حاج عباس به اقامه نماز و تدريس مشغولند، مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصباحي، مجدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجدالدين فرزند سيد جليل و عالم نبيل آقا سيد جمال الدين مصباحى فرزند آيت اللَّه حاج سيد عباس مصباحى از دانشمندان به نام و مبلغين و خطباء سامى و وعاظ گرامى استان فارس به ويژه شيراز است.

وى در سال 1308 شمسى در شيراز به دنيا آمده و در بيت علم و دانش پرورش و از كودكى آثار نبوغ در ايشان متجلى و از بدو جوانى به تحصيلات علوم دينى و غيره اشتغال و با آيت اللَّه مكارم و مرحوم آيت اللَّه ربانى و غيرهما هم دوره بوده و از شاگردان مبرز مرحومين آيت اللَّه حاج سيد نورالدين حسينى و آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى و آيت اللَّه حاج شيخ على ارسنجانى بوده و از آنان استفاده كرده و چند سال هم در اصفهان از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسين خادمى و آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا خراسانى استفاده نموده است.

مدت كوتاهى هم در نجف اشرف اشتغال داشته و از بدو جوانى به علت اعتماد علماء اعلام شيراز به امامت جماعت در بقعه سيد ذوالفقار مشغول شده، و چون در فن خطابه شهرت بسزائى يافت از طرف مراجع و علماء اعلام و شخصيتهاى مذهبى به خارج دعوت مى شدند تا جائيكه در نهضت ملى شدن صنعت نفت در سن شباب نقش موثرى داشته و

در سى ام تيرماه با كفن پوشى در قيام خونين شركت نمود كه مورد تقدير مرحوم آيت اللَّه كاشانى قرار گرفت و بعد از 28 مرداد بازداشت و بعد از آزادى مرتبا تحت تعقيب بود تا در انقلاب اسلامى حركت تبليغى و تهاجمى وى به قدرى شديد بود كه در شب 16 خرداد ماه سال 42 بعد از سخنرانى تاريخى در مسجد نو دستگير و به اتفاق مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى و آيت اللَّه دستغيب (شهيد) از شيراز به زندان انفرادى عشرت آباد تهران منتقل و سپس دستجمعى محبوس و محاكمه گرديدند و بعد از آزادى در سنگر منبر و محراب با موقعيت و محبوبيت خاصى در شيراز و بنادر و كويت به خدمت اسلام و مردم مشغول و مجددا در قيام و نهضت روحانيت و انقلاب اسلامى رهبر انقلاب معظم له شركت و به تصديق علماء اعلام و تاريخ فعاليت ايشان به قدرى موثر بود كه بعد از جمعه سياه تهران شبانه دستگير و به اتفاق آيت اللَّه شهيد دستغيب در تهران در زندان كميته بازداشت و محاكمه شده و بعد از آزادى و بازگشت به شيراز و به اتفاق مرحوم دستغيب به مشهد مشرف شده و آنجا هم نامبرده با استقبال بى سابقه مردم و سخنرانى دگرگونى عجيبى ايجاد نمود و از آنجا شبانه در اوج حكومتى نظامى به شيراز وارد شده و از اول محرم سرنوشت ساز در مسجد مولا با حمايت علماء و مردم سخنرانى نموده تا به تصديق علماء و جرائد روز در تظاهرات صد هزار نفرى را آقاى مصباحى اداره مى نمود تا روز پيروزى انقلاب نقش يك سرباز نامى داشته كه زبانزد روحانيون و مردم

شيراز است.

نقش مشاراليه در حفظ امنيت شهر شيراز بوده كه از ساعت 8 شب تا صبح با صدها اتومبيل و مردم مومن در سراسر شهر شيراز به گشت و حفظ مال و جان و ناموس مردم مشغول بوده مشاراليه به خاطر عشق به اصل انقلاب اسلامى و نخواستن پست و مقام و خدمت به دين و مستمندان و احياء مسجد و اماكن خيريه از محبوبيت خاصى برخوردار است.

معظم له از بدو جوانى تاكنون در ساختن بقعه سيد ذوالفقار و مسجد رمضان خان و مسجد شكراللَّه خان و مسجد حاج عباس و مسجد جوكار و تأسيس مسجد و كتابخانه مسجد الصادق موفق بوده است و كتاب رمز ملل اولين اثريست كه از مشاراليه در اصول عقايد منتشر شده است.

مشاراليه از طرف مراجع عاليقدر شيعه 1- آيت اللَّه حكيم 2- آيت اللَّه ميلانى 3- آيت اللَّه شريعتمدارى 4- آيت اللَّه مرعشى نجفى داراى اجازات روايتى و امور حسبيه مى باشند.

نگارنده گويد: بيت سادات مصباحى در شيراز از بيوتات رشيقه بوده و شخصيتهاى برجسته اى كه چون نامشان مصباح مردم فارس بوده اند كه چند نفر از منظر ديدگان شما عزيزان مى گذرانم.

مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عباس مصباحى پدربزرگ حجةالاسلام حاج سيد مجدالدين مترجم ما از اكابر علماء و مجتهدين عصر خود در شيراز بوده و در نجف اشرف از محضر مرحومين علمين حاج شيخ محمد كاظم خراسانى صاحب كفايه در اصول و مرحوم حاج سيد محمدكاظم يزدى صاحب عروه الوثقى و آيت اللَّه مجاهد ميرزا محمدتقى شيرازى با دريافت اجازه اجتهاد صاحب مقام علم و تقواى خاص بوده و زاهد آن بزرگوار چنان بوده كه به علت خشكسالى مردم شيراز ايشان را براى نماز استسقاء و دعاى باران به صحرا

عبيرآميز برده و در اثر دعا اين مرحوم و متدينين باران شديدى مى بارد كه موجب خوشحالى مردم و مزيد شهرت و محبوبيت ايشان مى گردد. مدفن اين بزرگوار در حافظيه در بين علماء بزرگ است.

سيد مجدالدين بن السيد الجليل والعالم النبيل سيد جمال الدين مصباحى شيرازى از خطباء نامى و گويندگان گرامى معاصر شيراز است.

وى در سال 1308 شمسى در شيراز متولد شده و پس از خواندن تحصيلات ابتدائى به تحصيل علوم ادبى و عربى پرداخته و بعد از فراگرفتن آن فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد نورالدين (نايب الامام) و آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى استفاده نموده و چند مدتى هم در اصفهان از درس خارج آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا خراسانى و ساير علماء برجسته اصفهان بهره مند گرديده و بعد از آن به وطن برگشته و از طريق منبر و سخنرانى خدمات تبليغى بسيار نموده است.

نگارنده گويد: جناب آقاى مصباحى واعظ يكى از مفاخر وعاظ و سخنوران استان فارس مى باشند بيانى بليغ و زبانى صريح و نطقى فصيح و پرحرارت و مؤثر و نافذ دارند. وى را تأليفى بنام (رهبر ملل) مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصباحي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى مصباحى است كه داماد مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عباس مصباحى بوده و اين مرد از اوتاد بوده و پدر ايشان نيز از اتقياء زمان خود بوده كه قبرشان در كازرون مزار مردم آن سامانست. و سادات حقيقت مصباحى از اين سلسله اند و مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ على اكبر ناصرى جهرمى كه از فضلاء عصر بودند در تهران و در مدرسه مروى تدريس مى كردند و در مسجد ناصرى جنوب دروازه دولاب تهران اقامه

جماعت مى كردند و از شاگردان مبرز آيت اللَّه حاج ميرزا باقر آشتيانى داماد اين مرحوم بودند.

كتاب امامت و شفاعت و بازگشت به سوى خدا و رساله حقوق از آثار اين مرحوم است. مدفن ايشان در صحن حضرت على بن حمزه شيراز است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصباحي، نبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد نبى مصباحى كه از روحانيون متقى و زاهد شيراز به شمار مى روند و از خدمات آن مرحوم تربيت محصلين و همكارى با مرحوم برادرش حاج سيد يوسف مصباحى در مدرسه سادات و حافظ شيراز بوده، فرزندان اين مرحوم همه در شيراز در كار تدريس و تربيت جوانان مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصباحي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد يوسف مصباحى كه از روحانيون بنام شهر و بنيانگذار فرهنگ نوين و دينى شيراز بوده كه در شهرك سعدى مدرسه اى بنام سيد يوسف مصباحى از طرف اداره فرهنگ نامگذارى شده فرزندان اين مرحوم در خدمت به جامعه معروفند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصدرالاموري، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد تقى بن المرحوم العالم العلام حاج شيخ محمد جاپلقى از علماء اعلام و فضلاء كرام قم و نجف معاصر است در شهرستان صنعتى آبادان. وى در شهر مذهبى قم بدنيا آمده و پس از تحصيل مقدمات و سطوح بنجف مسافرت نموده و از محاضر مراجع عاليقدر شيعه مرحوم آيه الله العظمى حاج سيد عبدالهادى شيرازى و آيه الله العظمى حاج سيد جمال الدين گلپايگانى و آيه الله العظمى خوئى مدظله استفاده كرده و مراجعت بايران و حدود دو سالى در قم توقف و از محضر مرحوم آيه الله العظمى بروجردى استفاده كرده و مجددا به نجف مراجعت و در سال 1337 شمسى بنا بر دعوت عده اى از متدينين آبادان بايران برگشته و در شهر آبادان رحل اقامت فكنده و به خدمات دينى پرداخته است.

معظم له عالمى فعال و در امور دينى بسيار ساعى است و از اول ورودش بآبادان اقدام بتأسيس مسجد جامع كارون نموده كه از مساجد بزرگ و با شكوه اين شهرستان محسوب ميشود.

آثار ديگر اين دانشمند در آبادان از اين قرار است:

1- مسجد جامع كارون كه ذكر گرديد. 2- مسجد امام حسن عليه السلام 3- مسجد امام حسين عليه السلام 4- دبستان متين. 5- دبستان وحيد. 6- دبستان زهره. 7- دبيرستانى كه آنرا با معيت سه نفر از علماء محترم آبادان تأسيس نموده كه از هر جهت مجهز و جامع از

تمام جهات و داراى كتابخانه و مسجد زيبائى ميباشد.

و اما آثار قلمى آنجناب بقرار زير است:

1- بخش گهرها، يا نثراللئالى كه بطبع رسيده است.

2- القران فى كل موضوع.

3- اشعه الفوائد فى قانون لاتعاد.

4- فلسفه متافيزيك يا جهان پس از ماده.

5- تأسيس كانون عقايد و مذاهب كه شامل برنامه هاى اعتقادى و اجتماعى و اقتصادى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مصطفوي سبزواري، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا مصطفوي سبزواري به سال 1320 در سبزوار و در خانواده اي روحاني و فرهنگي ديده به جهان گشود.پدرش مرحوم حاج شيخ اسدالله از مدرسان حوزه علميه سبزوار بود. اين مدرس حوزه، همچنين در دبيرستان هاي سبزوار به تربيت و تعليم جوانان آن شهر همت گماشته بود.

رضا مصطفوي سبزواري

_ متولد 1320 سبزوار

_ استاد دانشگاه، محقق و رايزن فرهنگي ايران وپاكستان

_ اخذ مدرك ابتدايي و دبيرستان در مدارس سبزوار

_ اخذ مدرك كارشناسي در سال 1341 در رشته زبان و ادبيات فارسي

_ بهره بردن از مكتب پدرش مرحوم حاج شيخ اسدالله، آقا شيخ قربان، علي شريعتي مزيناني و ...

_ اخذ دانشنامه دبيري از دانشسراي عالي تهران در سال 1342

_ استخدام در وزارت آموزش و پرورش در سال 1342

_ دفاع از پايان نامه دكترا در سال 1354

_ تدريس در دانشگاه ابوريحان بيروني

_ عضويت در دانشگاه علامه طباطبايي در گروه زبان و ادبيات فارسي

_ همكاري با مؤسسه لغت نامه دهخدا از سال 1340

_ مديريت بخش ادبيات در دانشنامه جهان اسلام در سال 1375

_ رايزن فرهنگي ايران و پاكستان 1382_ 1378

_ تدريس در دانشگاه هاي دهلي، جواهر لعل نهرو و جامعه مليه اسلاميه

_

تأليف فرهنگ بزرگ قديمي _ هندي

_ مديريت گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه علامه طباطبايي

_ رياست دانشكده برون مرزي زبان و ادبيات فارسي

_ عضويت در هيأت تحريريه مجله دانشكده و شوراي آموزشي و تحصيلات تكميلي

_ راهنمايي و مشاوره بيش از 10پايان نامه فوق ليسانس و دكترا

_ تأسيس دوره دكتراي زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه ملي زبان هاي نوين اسلام آباد (نمل)

_ چاپ ده ها مقاله و سخنراني از او در مطبوعات پاكستان

_ استاد نمونه دانشگاه هاي ايران 1385 و تقدير توسط رياست جمهوري

_ از تأليفات او:

_ يادگار هندوستان

_ همكاري در تأليف لغت نامه فارسي

_ چاپ حدود190 مقاله علمي در مجله هاي معتبر دانشگاهي داخلي و خارجي

_ چاپ 14 كتاب علمي در زمينه زبان و ادب فارسي و فرهنگ و تمدن ايراني مانند: يادگار هندوستان، مهر و مشتري، تاريخ بيقهي، پژوهش هاي علي(ع) شناسي در پاكستان و ...

جست وجو در زبان و ادبيات و فرهنگ ملت ها و همچنين بررسي تأثيرگذاري و تأثيرپذيري ملت ها از يكديگر يكي از رشته هاي مفيد و جذاب است كه به همت برخي از استادان دلسوز و علاقه مند به فرهنگ و زبان فارسي پي گرفته مي شود. اين جست وجوها دست يافتن به اطلاعاتي در زمينه تاريخ تمدن و فرهنگ، محل پيدايي زبان يا فرهنگي خاص، ميزان تأثيرگذاري فرهنگ هاي مختلف بر يكديگر و بالاخره در نقد و بررسي آثار فرهنگي _ هنري را امكان پذير مي كند. يكي از استاداني كه با عشق و پشتكار سال هاي عمر عزيز خود را در راه گراميداشت

و اعتلاي فرهنگ و ادبيات سرزمين ايران صرف كرده و در اين راه با چاپ مقاله هاي معتبر علمي و كتاب هاي مهم و قابل تأمل كوشيده رضا مصطفوي سبزواري است.

رضا مصطفوي سبزواري به سال 1320 در سبزوار و در خانواده اي روحاني و فرهنگي ديده به جهان گشود.پدرش مرحوم حاج شيخ اسدالله از مدرسان حوزه علميه سبزوار بود. اين مدرس حوزه، همچنين در دبيرستان هاي سبزوار به تربيت و تعليم جوانان آن شهر همت گماشته بود. مادرش بانو مرضيه، دختر آيت الله شيخ محمدحسن شريعتمداري تهراني، مشهور به سبزواري، از علماي بنام حوزه هاي سبزوار و شاهرود بود.

اين عالم حوزوي در هنر نيز دستي داشت و خط خوش مي نوشت. در چنين خانواده اي كه فضايي مملو از روح قرآن كريم و شعر و هنر بود رضا با آرامش پرورش يافت. تحصيلات ابتدايي را در دبستان پانزدهم بهمن آن زمان به سال 1332 و دوره متوسطه را در دبيرستان دكتر غني سبزوار به سال 1338 به پايان رساند. پس از پايان دوره متوسطه، در محضر استاداني بنام، همچون شادروان دكتر علي اكبر فياض، دكتر احمدعلي رجايي بخارايي، دكتر غلامحسين يوسفي و سيداحمد خراساني به تحصيل در علوم دانشگاهي پرداخت و در سال 1341 به دريافت درجه ليسانس زبان و ادبيات فارسي نايل آمد. وي از تحصيلات حوزوي هم غافل نبود. علاوه بر تحصيلات كلاسي و مكتب خانه از محضر پدر نيز كسب علم مي كرد. در مدرسه كهنه سبزوار، در محضر علماي حوزه همچون: آقا شيخ قربان علي شريعتي مزيناني (برادر آقا شيخ محمدتقي شريعتي مزيناني و عموي دكتر علي شريعتي)، حجت

الاسلام سيادتي و حاج ميرزا اسدالله فاضلي از علوم عربي و ديني، خوشه ها چيد. همچنين در مشهد نزد حجت الاسلام مظاهري و آيت الله علم الهدي در مدرسه سليمان خان، از علوم حوزوي توشه ها برداشت. پس از دريافت دانشنامه دبيري از دانشسراي عالي تهران، سال 1342 در وزارت آموزش و پرورش استخدام شد و در دبيرستان ها و مراكز تربيت معلم سبزوار، به تعليم و تربيت جويندگان دانش پرداخت. در سال 1348 تحصيلات دانشگاهي را ادامه داد و در سال 1354 از پايان نامه دكتراي خود با عنوان «تصحيح انتقادي و شرح و تحليل ديوان مولاناعبدالرحمن جامي» دفاع كرد. او پس از دريافت دكترا در دانشگاه ابوريحان بيروني به تدريس پرداخت. پس از ادغام چند دانشگاه و مدرسه عالي، وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالي و تأسيس دانشگاه علامه طباطبايي به عضويت گروه زبان و ادبيات فارسي اين دانشگاه درآمد.

وي پس از گذراندن مراتب دانشگاهي هم اكنون با مرتبه استادي به تربيت و تعليم دانشجويان در مقاطع مختلف دانشگاهي، اشتغال دارد. همزمان با تدريس در دانشگاه، از سال 1360 در مؤسسه لغت نامه دهخدا، به كار تحقيق و پژوهش پرداخت و در سال 1375 مديريت بخش ادبيات در دانشنامه جهان اسلام، به او سپرده شد. در مأموريت سه ساله اي كه او در هندوستان به انجام رسانيد ضمن تدريس در سه دانشگاه بزرگ آن سامان؛ يعني دانشگاه هاي دهلي، جواهر لعل نهرو و جامعه مليه اسلاميه به تأليف فرهنگ بزرگ فارسي _ هندي پرداخت. براساس تفاهمنامه منعقد شده ميان دانشگاه علامه طباطبايي با وزارت ارشاد اسلامي و رايزني فرهنگي در دهلي

و با همكاري 7 تن از بلندآوازه ترين استادان زبان هندي دانشگاه هاي هند و پژوهشگران زبان هندي، سه مجلد آن را انتشار داد.

مديريت گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه در دو نوبت و همچنين رياست دانشكده برون مرزي زبان و ادبيات فارسي از جمله فعاليت هاي اجرايي مصطفوي در كار فعاليت هاي علمي و فرهنگي بوده است. همچنين راهنمايي و مشاوره بيش از ده پايان نامه فوق ليسانس و دكترا را برعهده داشته است. او همچنين در كميته هاي تخصصي دانشكده ادبيات فارسي و زبان هاي خارجي و نيز كميته تخصصي دانشگاه فعاليت و مشاركت دارد و عضويت در هيأت تحريريه مجله دانشكده و شوراي آموزشي و تحصيلات تكميلي و مميزي دانشگاه از ديگر فعاليت هاي علمي و اجرايي اوست.

مصطفوي از سال 1378 تا 1382 رايزن فرهنگي ايران و پاكستان بود. همزمان در دانشگاه هاي آن ديار نيز تحقيق و پژوهش مي كرد و براي تأسيس دوره دكتراي زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه ملي زبان هاي نوين اسلام آباد (نمل) با آن دانشگاه همكاري مؤثري داشت و در آن مدت نيز ده ها مقاله يا سخنراني از او در مطبوعات پاكستان به چاپ رسيد. كتاب «يادگار هندوستان» شامل سي و دو جستار درباره فرهنگ و تمدن شبه قاره هند و پاكستان كه محصول سال هاي حضور ايشان در شبه قاره است به وسيله انتشارات الهدي در سال 1382 به چاپ رسيد و سپس به وسيله دانشگاه جواهر لعل نهرو (هند) مورد قدرداني و «رونمايي» قرار گرفت. سبزواري همچنين در سال جاري به عنوان استاد نمونه دانشگاه هاي ايران انتخاب شد و

مورد تقدير رياست جمهوري قرار گرفت.

آثار رضا مصطفوي سبزواري در چند بخش به دوستداران زبان و ادبيات فارسي ارائه شده است. از او تاكنون حدود 190 مقاله علمي در مجله هاي معتبر دانشگاهي داخلي و خارجي به چاپ رسيده است كه موضوع آن ها در زمينه زبان و ادب فارسي وفرهنگ و تمدن ايراني است. براي نمونه دريكي از اين مقاله ها با عنوان «ايران درشبه قاره هند و پاكستان» مي نويسد: «روابط بسيار ديرينه ايران زمين با شبه قاره هند وپاكستان به درازاي تاريخ مكتوب مي رسد. هم ريشه بودن زبان سانسكريت (زبان قديمي هنديان) با زبان هاي اوستايي و فارسي باستان، زبان هاي كهن ايراني و سهم زبان فارسي در شكل گيري و پيدايي زبان اردو خود زيربناي همه پيوندهاي فرهنگي ميان اين دو ملت كهنسال است.

... مورخان براين باورند كه پيوندهاي استوار بازرگاني و فرهنگي از روزگاران گذشته ميان مردمان ناحيه شوش در جنوب ايران و دره سند، موجود بوده زيرا آثار به دست آمده از خرابه هاي موهنجودار و تكسيلا و هارپا با آثاري كه از فلات ايران و دره دجله و فرات كشف گرديده است، شباهت زيادي دارد...»

همچنين چهارده عنوان كتاب تخصصي و علمي به چاپ رسانده كه در آن ها به زبان و ادبيات فارسي و فرهنگ ايران پرداخته است.

«يادگار هندوستان» از مهم ترين كتاب هاي مصطفوي شامل سي و دو جستار درباره فرهنگ و تمدن شبه قاره هند و پاكستان مستند به منابع و مأخذ دست اول شبه قاره است. آن گونه كه مي دانيم فرهنگ ايران و بويژه زبان و ادب پارسي بر

فرهنگ شبه قاره هند تأثير زيادي گذاشته و زبان فارسي حدود 10 قرن زبان رسمي اين پهناور بوده است. تأليف صدها لغت نامه فارسي، تذكره و ساير كتاب هاي فارسي در آن ديار و همچنين وجود هزاران نسخه خطي موجود در كتابخانه هاي آن شواهد روشني بر تأثيرگذاري زبان فارسي فراسوي مرزهاي جغرافيايي خود و علاقه مندي مردم شبه قاره به اين ميراث جاودان است. اما در طول تاريخ، سرزمين هند هم به علت شگفتي هاي بي شمار خود مورد توجه ايرانيان بوده است و گروه هاي مختلف ايرانيان هموراه شوق سفر به هند و شناخت آن را داشته اند. به همين دليل مراودات و پيوستگي تعاملات و ارتباطات فرهنگي گسترده اي بين شبه قاره هند و ايران برقرار بوده است. اين پيوستگي فرهنگي بدون شك نيازمند پژوهش هاي گسترده براي بررسي فرهنگ و تمدن شبه قاره هند است. رضا مصطفوي در كتاب «يادگار هندوستان» كه مجموعه اي از مقالات و سخنراني هاي وي درباره فرهنگ و تمدن شبه قاره هند است به آن پرداخته. او به دليل آشنايي كامل با سرزمين هند و پاكستان، در مقالات مختلف اين كتاب توفيق يافته است كه تصويري روشن از فرهنگ و تمدن آن ديار و تأثير زبان و ادبيات فارسي بر آن را ارائه دهد. سال هاي تدريس زبان فارسي به استادان دانشگاه هاي هند و حضور در سمت رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در پاكستان تجربه هاي گرانقدري بوده كه در غنا بخشيدن به مقالات كتاب نويسنده را ياري كرده است.

از ديگر كتاب هاي ارزشمند مصطفوي مي توان به «مهر و مشتري» اشاره كرد كه

در سال 1375 منتشر شده است. اين كتاب تأليف مولانا شمس الدين محمد عطار تبريزي شاعر و اديب تواناي قرن هشتم هجري است كه به وسيله مصطفوي براي نخستين بار تصحيح شده و توضيحات و تعليقات سودمندي برآن افزوده شده است. «مهر و مشتري» منظومه اي بسيار خواندني و زيباست. نسخه اصلي اين كتاب در دانشگاه كمبريج انگلستان نگهداري مي شود و پنجاه و چهار نسخه كتاب در جهان به دست مصحح معرفي شده است.

در زمينه تأليف يكي از مهم ترين فعاليت هاي مصطفوي اين است كه او جزو مؤلفان لغت نامه فارسي در مؤسسه لغت نامه دهخدا است . اين لغت نامه كه توسط جمعي از استادان برجسته با دقت و وسواس علمي تأليف مي شود اشتباهات و كاستي هاي لغت نامه دهخدا را مرتفع مي سازد. در حال حاضر حرف «آ» به پايان رسيده و همچنين حرف «الف» روبه اتمام است.

مصطفوي همچنين تاريخ بيهقي را كه تأليف ابوالفضل بيهقي و از متون معتبر زبان فارسي و آينه حكومت غزنويان است براي دانشجويان به چاپ رسانده است كه با استقبال وسيع و گسترده مواجه شده و چاپ چهاردهم آن در ارديبهشت سال 1378 به چاپ رسيده است. از كتاب هاي ديگر استاد مي توان به كتاب هاي: پژوهش هاي علي (ع) شناسي در پاكستان، فرهنگ فارسي _ هندي _ نظامي (2 مجلد) عطار نيشابوري، فردوسي، جامي (دو مجلد) حافظ پژوهي در پاكستان و ... اشاره كرد.

او همچنين در حال حاضر تصحيح و شرح و توضيحات يكي از متون معتبر فارسي به نام راحهٔ الصدور و آيهٔ السرور در تاريخ آل سلجوق

را در دست انجام دارد و همچنين در بخش اجرايي هم مديريت مركز تحقيقات علامه اقبال لاهوري را در دانشگاه علامه طباطبايي برعهده دارد، ضمن اين كه با نخستين نشريه علمي _ پژوهشي واحد رودهن با نام «فرهنگ و ادب» كه زير نظر دانشكده زبان و ادبيات فارسي رودهن منتشر مي شود همكاري مي كند.

مصطفوي سبزواري هم اينك در 65 سالگي با انرژي و شور وصف ناشدني به تعليم و تربيت دانشجويان مشتاق زبان و ادبيات فارسي و بررسي متون مهم و معتبر زبان فارسي مي پردازد گرد فراموشي را از فرهنگ و زبان فارسي دور مي كند.

منابع زندگينامه :روزنامه ايران

مصطفوي كاشاني، ليلي

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

ليلي مصطفوي كاشاني ، در سال 1322 متولد شد . وي داراي رتبه ي كارشناسي ارشد در رشته زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تهران مي باشد . وي با وزارت اطلاعات و جهانگردي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كارشناس و مشاور، همكار ي داشته، و موفق به ترجمه ي چندين كتاب ارزشمند شده است . ليلي مصطفوي كاشاني به خاطر فعاليت هاي موثر فرهنگي، موفق به دريافت لوح تقدير از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گرديده است . او همچنين با ارائه ي مقاله اي درباره ي مسايل فرهنگي زنان، تقدير نامه اي از سوي كنگره ي دين و سياست دانشگاه تسالوينك يونان دريافت نمود .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فرانسهاوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : كودكي ليلي مصطفوي كاشاني معاصر با نخستين سالهاي سلطنت محمدرضا شاه پهلوي

و بحرانهاي ناشي از جنگ جهاني و اشغال ايران توسط نيروهاي روسي و انگليسي بود .تحصيلات رسمي و حرفه اي : ليلي مصطفوي كاشاني ،داراي رتبه كارشناسي ارشد در رشته زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تهران مي باشد .فعاليتهاي ضمن تحصيل : مطالعه درباره مسائل زنان و مسائل فرهنگي و ترجمه از زبان فرانسوي .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : همكار ي با وزارت اطلاعات و جهانگردي و سپس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كارشناس و مشاور .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از جمله فعاليت هاي فرهنگي ليلي مصطفوي كاشاني ، ارايه چند مقاله به چند همايش و ايرا د سخنراني درباره ي مسايل فرهنگي زنان مي باشد.جوائز و نشانها : ليلي مصطفوي كاشاني ،به خاطر فعا ليت هاي مفيد فرهنگي خود چندين بار به تحسين و تمجيد گرفته شد ،و نه تنها از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي لوح تقدير دريافت كرد ،كه به ليلي مصطفوي كاشاني به خاطر ارايه مقاله اي در باره مسايل فرهنگي زنان كه از سوي كنگره دين و سياست ،دانشگاه تسالوينك يونان ،بهترين شناخته شد و موفق به گرفتن تقدير نامه گرديد .چگونگي عرضه آثار : يكي از مقالات ليلي مصطفوي كاشاني دركنگره دين و سياست در دانشگاه تالونيك يونان ارائه شده است . ديگر اما كتابهاي ترجمه وي توسط انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، انتشارات پگاه و انتشارات توس منتشر گرديده است .آثار : پايان صد سال تنهايي در اعتقادات مذهبي مردم آمريكاي لاتين ويژگي اثر : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي2 زندگي در

چين ويژگي اثر : ترجمه - انتشارات توس3 ماندلا ويژگي اثر : انتشارات پگاه

منابع زندگينامه :پوران فرخزاد ، دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ،ج2 ، ص 1720

مصطفوي كاشاني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1284 ش)، باستان شناس، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. ابتدا در رشته ى حقوق تحصيل كرد ولى خدمت خود را در وزارت معارف در اداره ى تحقيقات آغاز نمود و به تدريج به رشته ى باستان شناسى علاقه مند شد و در اين رشته تخصص يافت. وى حدود پنجاه سال از زندگى خود را در باستان شناسى ايران و در همراهى و همكارى با باستان شناسانى همچون كامرون، هرتسفلد، پوپ، گيرشمن گذراند و در حفريات و بازسازى تخت جمشيد كوشش فراوان كرد. وى علاوه بر خدمت انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، رياست اداره ى باستان شناسى را بر عهده داشت. مصطفوى در دوره ى رياستش در اداره ى باستان شناسى اقدام به تأسيس نشريه اى علمى و اختصاصى به نام «گزارشهاى باستان شناسى» كرد. او همچنين در تهيه و تدوين مقالات مربوط به آثار و ابنيه ى تاريخى، هنرى و باستانى ايران، در «دايرةالمعارف فارسى»، همكارى داشت. از ديگر آثار وى: «ترجمه ى الواح گلى تخت جمشيد»؛ «تخت جمشيد» يا مشاركت على سامى؛ «شرح اجمالى آثار تخت جمشيد»؛ «هگمتانه»، در آثار تاريخى همدان و فصلى درباره ى ابوعلى سينا؛ «امانتدارى خاك»؛ «آستانه ى حضرت عبدالعظيم»؛ «استمرار هنر معمارى در ايران»؛ «ايران باستان»، ترجمه؛ «آثار ايران»، ترجمه جلد دوم و سوم؛ «اقليم پارس»؛ «انعكاس ديروز در آيينه ى امروز»، در آثار باستانى.[1]

باستان شناس، محقق.

تولد: 1284.

درگذشت: 23 تير 1359.

سيد محمدتقى مصطفوى كاشانى، فرزند آقا سيد محمود

مصطفوى، تحصيلات ابتدايى خود را در دبستان انتصاريه و متوسطه را در دبيرستان هاى ثروت و دارالفنون به پايان رسانيد. سپس وارد دانشكده ى حقوق شد و موفق گرديد در رشته ى حقوق به اخذ مدرك فوق ليسانس نايل آمد.

از سال 1304 الى 1308 آموزگار دبستان هاى سنايى و ناصر خسرو و سيروس بود. سپس از مهر 1310 تا آبان 1337 در اداره ى عتيقات سابق كه بعدها عنوان آن به اداره ى كل باستان شناسى تغيير يافت، مشغول به كار شد و به ترتيب سمت هاى ذيل را عهده دار گرديد: بازرس فنى باستان شناسى، مأمور كاوش هاى علمى شوش و تخت جمشيد، نماينده ى باستان شناسى در اصفهان، مأموريت مأموريت هاى مختلف مربوط به تعميرات آثار تاريخى، معاون باستان شناسى، رييس اداره ى كل باستان شناسى، مدير كل باستان شناسى. وى همچنين براى شركت در كنگره هاى بين المللى درباره ى باستان شناسى به برخى از كشورهاى خارجى سفر كرد.

وى چند شماره از مجموعه ى ايران باستان را از فرانسوى به فارسى ترجمه كرده است. از آثار اوست: آثار ايران (1318)؛ آستانه حضرت عبدالعظيم (1330)؛ الواح گلى تخت جمشيد (1329)؛ امانت دارى خاك (1356)؛ انعكاس ديروز در آئينه امروز، بقعه ى بى بى شهربانو (1334)؛ اقليم پارس (اين كتاب به انگليسى هم ترجمه شده است، لندن، 1978)؛ تخت جمشيد (با مشاركت على سامى، 1330)؛ تخت جمشيد (نوشته رايش اسميت، ترجمه با همكارى با عبدالله فريار و ديگران، 1342)؛ سفارشنامه ى انجمن آثار ملى (1344)؛ شرح اجمالى آثار تخت جمشيد (1330)؛ گزارش هاى باستان شناسى (سه جلد، 1335 -1329)؛ فرش ها و پارچه هاى عهد هخامنشى ايران (1334)؛ نگاهى به هنر معمارى ايران (1346)؛ هگمتانه، آثار تاريخى همدان (1332).

فرزند سيد محمود، در حدود سال 1285 متولد شد. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را

در تهران به پايان رسانيد و از دانشكده ى حقوق تهران ليسانس گرفت و زبانهاى فرانسه و انگليسى و عربى را به خوبى آموخت. چندى دبير زبان فرانسه در دبيرستان ثروت بود. بعد به اداره عتيقات وزارت معارف منتقل شد و مشاغلى را بشرح زير عهده دار گرديد: بازرس فنى باستان شناسى، مأمور كاوشهاى علمى شوش و تخت جمشيد، نماينده باستان شناسى در اصفهان، و بالاخره رئيس و مديركل باستان شناسى.

مصطفوى كاشانى يكى از خادمين پركار باستان شناسى در ايران است كه آثار زيادى از خود باقى گذارده است كه از جمله مى توان كتاب بقاع متبركه و زيارتگاههاى خارج و داخل شهر تهران را نام برد كه بسيار خواندنى و حاوى نكات جالبى است.

از ديگر تحقيقات او اقليم فارس است. اين كتاب معرفى آثار تاريخى تمام فارس مى باشد. آثار تاريخى همدان، آستانه حضرت عبدالعظيم (ع)، فرشها و پارچه هاى عهد هخامنشى، بقعه بى بى شهربانو از ديگر آثار باارزش مرحوم مصطفوى است. وى در طول ادارى خود در غالب كنگره هاى باستان شناسى در ساير كشورها دعوت مى شد و اكثر موزه هاى بزرگ كشورها را بازديد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 5 و 6، ص 479، ش 7 و 8، ص 612 -609)، چهره هاى آشنا (546 -545)، دايرةالمعارف فارسى (2793/ 2)، الذريعه (238/ 25)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3409 ،2102/ 2 ،852 ،820 ،376 ،309 ،38 ،12/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (337 ،336)، مؤلفين كتب چاپى (257 -256/ 2).

مصطفوي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1301، روستاى طرق (استان خراسان).

درگذشت: 20 ارديبهشت 1368.

سيد جواد مصطفوى، فرزند سيد محسن مصطفوى امام جماعت مسجد روستاى «طرق»، در همان روستا راه مكتبخانه در پيش گرفت

و سپس با گشايش مدرسه در آن سال تحصيل در آن مدرسه پرداخت. كلاس دوم را به پايان برده بود كه با خانواده اش به مشهد آمد و در سال 1321 تحصيلات حوزه اى خود را در مدرسه «دودر» اين شهر آغاز كرد. دروس سيوطى، حاشيه و مغنى را نزد محمدرضا دامغانى و سپس مطول را نزد اديب نيشابورى آموخت و سپس در محضر سيد احمد مدرس يزدى رسائل، مكاسب، و شرح لمعه را به پايان برد. در سال 1321 به تهران سفر كرد و ضمن تدريس در مدرسه ى مروى به تكميل تحصيلات خود پرداخت، در اين زمان وارد دانشكده ى الهيات شد و دوره ى ليسانس، فوق ليسانس و دكتراى خود را در همين دانشگاه گذراند و پس از اخذ مدرك به سال 1348 به موطن خويش بازگشت و رسما به تدريس در دانشكده ى الهيات اين شهر پرداخت. وى در طول عمر خود علاوه بر تدريس در دانشگاه كتاب هايى را تأليف نمود كه از اين ميان مى توان به آثارى همچون: رابطه ى نهج البلاغه با قرآن، ابعاد گسترده ى اسلام يا دوازده مقاله ى حقيقى، التطبيق بين السفينة و البحار، الكاشف عن الفاظ نهج البلاغه فى شروحه (عربى، 1379 ق.)؛ مفتاح الوسايل و بهشت خانواده اشاره نمود. وى علاوه بر اين به ترجمه و شرح اصول كافى نيز همت گماشت.

دكتر سيد جواد مصطفوى روز چهارشنبه بيستم ارديبهشت 1368 در سن شصت و هشت سالگى بر اثر عارضه قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مصطفوي، رحمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. وى در مدارس آمريكايى و دارالفنون تحصيل كرد و پس از اخذ ليسانس، از دانشگاه تهران، جهت ادامه تحصيل به پاريس رفت. پس از

مراجعت با جرايد تهران همكارى كرد. او همچنين مديريت مجله ى «روشنفكر» را در تهران به عهده داشته است. از آثار وى: «رنگين كمان»؛ «تهران دمكرات»؛ «خطاء»؛ «انگلستان چگونه اداره مى شود»، ترجمه؛ «غريبه»، ترجمه؛ «لندن بزرگترين شهر دنيا»، ترجمه.[1]

نويسنده، مترجم، روزنامه نگار.

تولد: 1299.

درگذشت: ارديبهشت 1364.

رحمت الله مصطفوى، فرزند مصطفى، در كالج آمريكايى و سپس دارالفنون به تحصيل پرداخت. وى فارغ التحصيل رشته ى حقوق از دانشگاه تهران است و در رشته ى بين الملل و اقتصاد نيز از دانشگاه پاريس دكترى گرفته است. خدمت مطبوعاتى را از سال 1322 با انتشار مجله ى «روشنفكر» آغاز كرده ومدت ها نيز معاون راديو تهران، معاون خبرگذارى پارس و رييس اداره اطلاعات ومطبوعات وزارت امور خارجه بوده است. وى همچنين به دريافت نشان هاى همايون، تاجگذارى و جشن شاهنشاهى نايل آمده است: از آثار اوست: آذر (با مشاركت هاشمى)؛ انگلستان چگونه اداره مى شود (ماك كالم)؛ رنگين كمان (1320)؛ خطاء، تهران دمكرات (1321)؛ غريبه (آلبر كامو)؛ لندن بزرگترين شهر دنيا (اثر ف. ه. لى)؛ معشوقه و دوست. (1328).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3055 ،2824 ،2366 ،1751/ 2 ،1269 ،974 ،382 ،28/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (110 -109/ 3).

مصطفوي، فرج الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد فرج الله مصطفوى بهبهانى از علماء مبرز معاصر بهبهان و داماد معظم حضرت آيه الله العظمى حاج ميرزا سيد على بهبهانى است.

وى در بهبهان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح نزد علماء و مدرسين بزرگ بهبهان از محضر آيه الله العظمى بهبهانى مذكور (ابوالزوجه) خود و ديگران استفاده نموده تا بمراتب ساميه علم رسيده و در وطن خويش بخدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغات و انجام ساير وظائف روحى

پرداخته و ضمنا تأليفات عديده اى هم از خود بيادگار گذاشته و آنها بشرح زير است:

1- رساله قاعده لاضرر مشتمل بر 12 ذخيره كه يكى از آن در باب تيمم و استدلال باخبار آن.

2- كتابى در رياضيات و قاعده جبر و مقابله.

3- كتابى در رد شبهه فاضل جبهان سنّى كه در رد دعاء شريف ندبه نوشته بنام كلمه الجواب.

4- كتابى در بيان شك در نماز جماعت و رجوع امام بمأموم و مأموم بامام در مواقع خود.

5- كتابى در نقل كلمات صاحب جواهر و اشكالات مرحوم صاحب حدائق و صاحب رياض.

مؤلف گويد: مترجم محترم عالمى بسيار ساده و بى آلايش و متين و بزرگوار بوده و در شهر بهبهان بوظائف دينى و روحى اشتغال دارد و در ميان مردم بهبهان بفضل و تقوا معروف ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مصطفوي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر مصطفوى بن مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى آقا سيد احمد بن مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد مجتهد (مدفون در شيخان قم) بن مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسين كاشانى (مدفون در وادى السلام نجف)

معظم له در سال 1310 شمسى در كاشان متولد شده و پس از پرورش و خواندن دروس جديد در مدرسه مرحوم آيت اللَّه آقا مير سيد على يثربى به تحصيل پرداخته و مقدمات و سيوطى و شرح جامى و شرح نظام و حاشيه و شرح شمسيه را در آنجا فراگرفته سپس عزيمت به قم نموده و مدت دو سال و نيم تقريباً در محضر اساتيد حاضر شده و بعد مهاجرت به نجف اشرف نموده و بعد از تكميل مكاسب و كفايه در محضر آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله العالى شركت نموده و در

آن موقع كه معظم له سه درس مى فرمودند 1- صلوة 2- مكاسب 3- اصول مترجم محترم ما هر سه درس را حاضر شده و بالاخره بعد از بيست سال استفاده از محضر درس ايشان در سال 1349 شمسى براى معالجه به ايران آمده و چون براى ايرانيها مراجعت ممكن نبود به استدعاء اهالى كاشان به مسقط الرأس خود اقامت و اكنون قريب چهار سال است كه در كاشان به تدريس مشغول و عده اى از فضلاء و طلاب علوم دينى از محضرش استفاده مى نمايند.

خدمات ارزنده ايشان در كاشان به اهالى و معاودين عراقى بسيار و به قدريست كه جز با توفيق الهى در كمتر از بيست سال جدا مشكل بزرگيست

و آنها از اين قرار است

1- تجديد ساختمان مسجد معظمى در دو طبقه با دستگاه تهويه كه در شهر كاشان كم نظير است

2- تعمير تمام دكاكين گذر (درب يلان) و ترتيب مغازه اى كه مورد لزوم طلاب علوم دينى و سكنه محل است

3- واگذارى قطعه زمينى جنب مسجد مذكور و ساختن سالونى براى تبليغات و كتابخانه مسجد.

4- تعمير مدرسه علميه جد اعلاى خود مرحوم زعيم مجاهد آمير محمدعلى كاشانى

5- تأسيس كتابخانه ى عمومى در مدرسه علميه

6- خريدن قطعه زمينى به مساحت 500 متر تقريباً در خيابان شاه عباس كاشان (پشت مشهد) بعنوان مهديه كه انشاءاللَّه مجهز به تمام وسائل براى تبليغ در اعياد و سوگواريها باشد

7- تعمير مسجد آسيد شكراللَّه جنب منزل مترجم.

8- كمك در ساختمانهاى منازل براى معاودين و خدمات عاليه

اما آثار علمى معظم له بقرار ذيل است.

1- رساله در اجتهاد دو تقليد 2- رساله در قاعده لا ضرر 3- رساله در جبر و تفويض 4- رساله در دماء ثلاثه

5- رساله در طهارت ثلاث.

و نوشته هاى فارسى كه ناتمام است.

1- رد و انتقاد بر مقاله دكتر... پيدايش خلقت 2- رد بر نوشته شيخ محمد خالصى.

3- رساله در مطهريت ارض 4- تقريرات اصول و مكاسب و طهارت و قسمتى از صلوة حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مصطفي پور، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا مصطفي پور

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا مصطفي پور فرزند ولي الله در سال 1330 در روستايي از دهستان اميري لاريجان از شهرستان آمل به نام آخا متولد شدم در سن هفت سالگي به مدرسه روستا رفته و تا كلاس ششم ابتدايي را در سال 1343 به پايان رساندم و در آبان ماه سال 1383 به راهنمايي يكي از روحانيون آشنا با خانواده، به حوزه علميه آمل در مسجد جامع رفتم و چهار سال را در آن جا به تحصيل علوم حوزوي مشغول بودم و در سال 1347 به حوزه علميه آمده و در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني امتحان داده و پس از قبول در مدرسه اي كه تحت نظارت ايشان اداره مي شد مشغول به تحصيل شدم و تا پايان لمعتين و اصول فقه را در آنجا گذراندم و.

در سال 1347 به مدرسه سعادت كه تحت نظارت آيت الله جوادي آملي و حسن زاده آملي اداره مي شد رفتم. در اين دوران دروس مقدماتي را در آمل خدمت حجت الاسلام سعيدي خراساني مشغول بودم. وقتي وارد حوزه علميه قم شدم لمعه را در خدمت مرحومين حاج حسن آقا تهراني و سيد ابوالفضل موسوي تبريزيي و اصول فقه را خدمت آيت الله انسيان

كه اكنون امام جمعه آستانه اشرفيه هستند و خدمت آيت الله استادي و پيشاپيش معالم الاصول را خدمت حضرت آيت الله مقتدايي كه اكنون عضو قوه قضائيه هستند تلمذ كردم. مكاسب را خدمت حجت الاسلام مرحوم آقاي مصلحي اراكي و آيت الله جوادي آملي خواندم و رسائل را خدمت آيت الله موسوي تهراني و مرحوم آيت الله شمس گلپايگاني استفاده بردم و كفاية الاصول را خدمت مرحوم آيت الله صالحي مازندراني به پايان رساندم.ناگفته نماند در كنار دروس رسمي فقه و اصول كتاب هاي منطقي و كلامي و فلسفي و عرفاني را نيز از محضر اساتيد استفاده كردم.

منطق شمسيه و حاشيه ملا عبدالله را خدمت آقاي انسيان فوق الذكر و المنطق را خدمت آقاي ابراهيمي بهشهري و تجريد الاعتقاد را خدمت آقاي وافي يزدي و منظومه را از محضر آيت الله آقاي محمدي گيلاني و منطق آن را از خدمت آقاي گرامي تملذ كردم.اشارات و شبهات را خدمت آيت الله حسن زاده آملي و اسفار الاربعه را خدمت آيت الله جوادي آملي بهره بردم.عرفان نيز كتاب تمهيد القواعد و فصول الحكم محي الدين را خدمت آيت الله جوادي آملي و مصباح الانس را خدمت آقاي حسن زاده آملي تملذ كردم. دروس خارج اصول فقه را خدمت مرحوم آيت الله العظمي هاشمي آملي و آيت الله فاضل لنكراني استفاده كردم و فقه را نيز خدمت آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله جوادي آملي و آيت الله منتظري حضور پيدا مي كردم و از افاضات آنان بهره مند مي شدم.از سال 1362 با ارشادات دوستان به دانشگاه راه پيدا كردم و در دانشگاه هاي تهران و شهيد بهشتي و تربيت معلم تهران

به تدريس مشغول شده و اكنون نيز عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت معلم هستم. پايان نامه اينجانب درآمدي بر فلسفه اخلاق بود كه با راهنمايي مرحوم دكتر سيد جلال الدين مجتبوي استاد دانشگاه تهران نوشتم و در سال 69 از آن دفاع كردم.در كنار اين فعاليت با مراكز پژوهشي قم به فعاليت پژوهشي پرداختم و اكنون در حال نوشتن رساله سطح چهار هستم.

مصفا، مظاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مظاهر مصفا در سال 1311 ، در اراك ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در قم و تعليمات ششم ادبي را در تهران با پايان رسانيد و بعد از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، به اخذ درجه دكتراي ادبيات نايل آمد. دكتر مصفا در سال 1332 به خدمت وزارت آموزش و پرورش در آمد و چندي رياست اداره آموزش و پرورش اراك را به عهده گرفت. او پس از آنكه به دانشگاه شيراز منتقل گرديد ، در اداره انتشارات اين دانشگاه به فعاليت پرداخت. فعاليت آموزشي خود را در سال 1345 و به دعوت دانشگاه پهلوي(سابق) شيراز آغاز نمود. او در سال 1347 با سمت دانشياري وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و به كار تدريس پرداخت. دكتر مظاهر مصفا علاوه بر سرودن شعر و طبع آثار متعدد ، فعاليت مطبوعاتي نيز داشته است كه از جمله در سال 1343اداره مجله آموزش و پرورش را به عهده گرفت.مظاهر مصفا يكي از قصيدهسرايان ايراني بعد از ملك الشعراي بهار(محمدتقي بهار) است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : مظاهر مصفا در خانداني فرهنگي به دنيا آمد ،برادر بزرگتر مظاهر مصفا، دكتر ابوالفضل مصفا و خواهر وي خانم دكتر

مصفا(مادر فؤاد حجازي آهنگساز معروف) از استادان زبان و ادبيات فارسي هستند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مظاهر مصفا تحصيلات ابتدايي را در در مدرسه حكيم نظامي قم و تعليمات ششم ادبي را در تهران با پايان رسانيد و بعد از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، به اخذ درجه دكتراي ادبيات نايل آمد. او پايان نامه اجتهادي خود را در موضوع : تحقيق در قصيده و تحول آن به رشته تحرير درآورد و با درجه ممتاز ، از تصويب گذرانيد.

همسر و فرزندان : مظاهر مصفا در سال 1332 با خانم اميري فيروزكوهي كه او نيز دكتراي ادبيات و دختر استاد اميري فيروز كوهي بود ، ازدواج نمود. حاصل اين پيوند زناشويي دو پسر و دو دختر مي باشد. او در جواني با دكتر اميربانو كريمي(استاد ادبيات دانشگاه تهران) دختر اميري فيروزكوهي(شاعر معروف معاصر) ازدواج كرد و از وي صاحب فرزنداني شد كه از آن جمله اند: علي مصفا (بازيگر سينما و تلويزيون و همسر ليلا حاتمي)، كيميا مصفا (عروس دكتر سيد جعفر شهيدي، گلزار مصفا و اسماعيل مصفا.(امير اسماعيل مصفا داراي مدرك دكتري فيزيك)

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مظاهر مصفا در سال 1332 به خدمت وزارت آموزش و پرورش در آمد و چندي رياست اداره آموزش و پرورش اراك را به عهده گرفت. او پس از آنكه به دانشگاه شيراز منتقل گرديد ، در اداره انتشارات اين دانشگاه به فعاليت پرداخت. وي سمت رييس مدرسه عالي قضايي قم، مدير مجله آموزش و پرورش، رييس انتشارات تربيتي وزارت فرهنگ، معاون آموزشي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و مدير گروه فارسي دانشگاه تهران به فعاليت مشغول

بوده اند. دكتر مظاهر مصفا همچنين در عرصه? تحقيقات ادبي از جمله در حوزه سعدي شناسي فعاليت مي كند.

فعاليتهاي آموزشي : دكتر مصفا فعاليت آموزشي خود را در سال 1345 و به دعوت دانشگاه شيراز آغاز نمود. او در سال 1347 با سمت دانشياري وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و به كار تدريس پرداخت. وي 53 سال تدريس در دانشگاههاي ايران، بخش ديگري از فعاليتهاي فرهنگي و علمي استاد است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مظاهر مصفا علاوه بر سرودن شعر و طبع آثار متعدد ، فعاليت مطبوعاتي نيز داشته است كه از جمله در سال 1343اداره مجله آموزش و پرورش را به عهده گرفت. از جمله فعاليت هاي ديگر وي 130 سخنراني در برنامه صداي شاعر از راديو تهران و 12 سخنراني از راديو ايران و سخنراني هاي متعدد ، در مجامع علمي و ادبي مانند انجمن قلم ، تالار فردوسي دانشگاه تهران ، كنگره جهاني سعدي و حافظ در شيراز ، جشن صدمين سال دانشكده خاورشناسي پنجاب لاهور و سمينار دبيران ادبيات فارسي در بابلسر و مقالات و مصاحبه هاي متعدد مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : مظاهر مصفا از شاعراني است كه در سرودن قصيده تبحر داشته و بيشتر اشعار خود را در اين زمينه سروده است.

جوائز و نشانها : از مظاهر مصفا در خانه هنرمندان ايران به واسطه شب سعدي در روز پنجم ارديبهشت ماه در تهران، تقدير و تجليل شد.

چگونگي عرضه آثار : مظاهر مصفا در كشورهاي افغانستان و هند و ديگر كشورهاي فارسي زبان نيز داراي شهرت است. قصيده? هيچ او يكي از شعرهاي اوست كه

دكتر غلامحسين يوسفي در كتاب "چشمه? روشن" به بررسي آن پرداخته و پروفسور صلاح الصاوي (شاعر و سخن سنج مصري) در كتاب "العدميه في شعر" آن را ترجمه، نقد و بررسي كرده است.(ترجمه ي اين كتاب مدتي است انجام شده ولي منتشر نگشته است.) ارايه يك صد سخنراني در كنگرههاي علمي در ايران، افغانستان و پاكستان، انگلستان، ايتاليا و تأليف بيش از چهل مقاله تحقيقي از ديگر كارهاي او مي باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 با اوست حديث من

ويژگي اثر : چند مبحث در عرفان و ادب

2 برگي از ديوان حكيم صفا

ويژگي اثر : اين كتاب با مقدمه اي در شرح حال و نقد سخن و كارهاي ديگر.

3 پاسداران سخن در نقد قصيده سرايان

4 تصحيح جوامع الحكايات عوفي( در چندين جلد)

5 تصحيح ديوان ابوتراب فرقتي كاشاني

6 تصحيح ديوان نزاري قهستاني

7 توفان خشم

8 ده فرياد

9 ديوان حكيم سنايي

10 ديوان نظيري نيشابوري

11 راهي از بن بست

ويژگي اثر : در باره خط فارسي مي باشد.

12 سپيد نامه

13 سي پاره

14 سي سخن

15 شب هاي شيراز

16 شرح حال و منتخب ديوان اشعار صفاي اصفهاني

17 قند پارسي

ويژگي اثر : منتخبات نظم فارسي.

18 كليات شيخ اجل سعدي

19 مجمع الفصحاي هدايت

ويژگي اثر : تحشيه ، در يك دوره شش جلدي .

20 نسيم

مصور حجار، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، حجار و نقاش. وى همكار اسماعيل جلاير و در ابتدا از شاگردان او در مدرسه ى دارالفنون بود . اين هنرمند با كمال الملك به اروپا رفت و صنعت تصوير و مجسمه سازى را در فرانسه تكميل كرد و به ايران بازگشت. استاد على اكبر در طراحى و شيوه ى كلاسيك، نقاشى تيزبين دقيق بود و رنگ و روغن را بسيار خوش مى ساخت. از آثار وى: تصوير تمام قد رنگ و روغنى ناصرالدين شاه قاجار كه كلاه بوقى به سر نهاده و در سمت راست تصوير، نقاشى كوچكى بر روى ديوار ديده مى شود كه يكى از تصاوير اسماعيل جلاير است، با رقم: «عمل بنده درگاه على اكبر مصور مشهور به حجار شاگرد استاد المصورين ميرزا اسماعيل جلاير سنه 1263»؛ مجسمه ى برنزى ناصرالدين شاه سوار بر اسب كه از كارهاى عمده ى اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (379 -378 / 1)، تاريخ برگزيدگان (530 -529)، تاريخ هنرهاى ملى (1009 -1008 / 2)، گلستان هنر (پنجاه و دو).

مطرزي خوارزمي، برهان الدين، ابوالفتح ناصر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(616/ 610 -538/ 536 ق)، فقيه حنفى، نحوى، لغوى، اديب و شاعر معتزلى. در جرجانيه ى خوارزم به دنيا آمد. چون در سال وفات زمخشرى در خوارزم به دنيا آمد به خليفة الزمخشرى معروف شد. در نحو و لغت و شعر و انواع علوم ادب متبحر بود. از محضر پدرش و ابوالمؤيد موفق بن احمد، خطيب خوارزم، استفاده نمود و از ابوعبداللَّه محمد بن على بن ابوسعد تاجر و جماعتى ديگر حديث شنيد. او پيشواى معتزليان بود. در خوارزم درگذشت. متجاوز از سيصد قصيده در سوك او سروده شد. از آثارش: شرح «مقامات» حريرى، كه در «كشف الظنون» نام

آن «الايضاح» ذكر شده است؛ «الاقناع»، در لغت، و «مختصر الاقناع»؛ مختصر «اصلاح المنطق» ابن سكيت؛ «المصباح»، در نحو؛ «المطرزيه» يا «المقدمة النحوية» يا «المقدمة المطرزية»، در نحو؛ «المغرب»، در لغت، و شرح و ترتيب آن به نام «المعرب فى شرح المغرب».[1]

ابوالفتح ناصر بن ابوالمكارم عبدالسيد بن على (و. 538 ه.ق- ف. 616) فقيه حنفى خوارزمى، نحوى، لغوى، اديب معروف. كتاب مشهور او در لغت «المغرب فى لغةالفقه) (ه.م) و «المعرب» (ه.م) است. وى در اصول عقايد معتزلى بوده و او را جانشين زمخشرى دانسته اند و از شاگردان جاراللَّه زمخشرى است. شرح مقامات حريرى و كتاب مختصرالافلاح از آثار او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (311/ 8)، تاريخ ادبيات در ايران (321/ 2)، روضات الجنات (151 -150/ 8)، ريحانه (326 -325/ 5)، سير النبلاء (28/ 22)، كشف الظنون (1789 ،1748 -1747 ،1708 ،139)، الكنى و الالقاب (188/ 3)، لغت نامه (ذيل/ ناصر مطرزى)، معجم الادباء (213 -212/ 9)، معجم المؤلفين (72 -71/ 13)، وفيات الاعيان (371 -369/ 5)، هدية الاحباب (241)، هدية العارفين (488/ 2)، هفت اقليم (328/ 3).

مطلبي، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن مطلبي

محل تولد : اسفيدواجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/2

زندگينامه علمي

اين كمترين، سيد ابوالحسن مطلبي ، فرزند سيد كاظم ، دوم فروردين 1338 هجري شمسي طبق شناسنامه در يك خانواده روحاني و در روستاي اسفيدواجان از منطقه تيران و كرون از توابع اصفهان به دنيا آمدم . مرحوم پدرم كه در پارسايي مقامي بس ارجمند و به حق رتبه اي بالا و والا داشت زبانزد خاص و عام بود . در آن

منطقه اطلاق لفظ «آقا» به ايشان منصرف بود و هم اكنون نيز اين خانواده به خانواده آقا معروفند. هيچ يك از معاصران مرحوم اَقا نيست كه ايشان را نستوده باشد و يا خاطره اخلاقي زيبايي را از او به ياد نداشته باشد. استاد اخلاق ايشان مرحوم آيت الله حاج آقارحيم ارباب بود .حضرت آيت الله حاج شيخ حسين مظاهري حفظه الله رئيس حوزه علميه اصفهان از جمله بزرگاني است كه با مرحوم پدرم نشست و برخاست داشته و هماره از او به نيكي و پارسايي ياد ميكند حضرت استاد ميفرمود: هيچ روزي نيست كه براي مرجوم پدرت قرآن نخوانم . در ده سالگي 27/3/47 با رحلت پدر اين نعمت بزرگ الهي را از دست دادم. بنده تحصيلات ابتدايي را در روستايمان به پايان بردم و ناگزير براي گذراندن دوره دبيرستان چون در روستا دبيرستان نبود به اصفهان و تهران رفته روزها كار مي كردم و شب ها در دبيرستان شبانه تحصيل تا به اخذ ديپلم نائل آمدم كه آن روزها در حد خود قيمت و منزلتي داشت. در سال 1356 پس از دريافت ديپلم طبيعي بر حسب توصيه و علاقه مرحوم پدرم كه بسيار مايل بود كه فرزندانش به مسلك روحانيت درآيند، و علاقه اي كه خود به معارف اسلامي داشتم به حوزه مقدسه علميه قم رهسپار شدم و تا كنون در قم اقامت دارم و به تحصيل ، تحقيق ، تاليف و در مقاطعي تدريس و تبليغ ،نگارش مقالات ، تصحيح متون كهن واحيا آثار سلف ، ويرايش ، ارزيابي كتب و مقالات ودر موارد اندكي به ترجمه مي پردازم . در تحصيلات حوزوي از محضر آيات

عظام و حجج اسلام ، اساتيد گرانقدر آقايان اعتمادي ، پاياني ، تبريزي ، جوادي آملي ، حسيني بوشهري ، ستوده ، شب زنده دار ، صلواتي ، طالقاني ، فاضل(ره) ، فشاركي ، وجداني فخر ، وحيد خراساني و هاشمي شاهرودي بهره جسته ام.

مطوعي، ابوحفص عمر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 440 ق)، اديب و شاعر. اهل نيشابور بود. در ايام جوانى در خدمت امير ابوالفضل ميكالى اديب (م 436 ق) بود. از آثارش: كتاب «درج الغرر و درج الدرر»، در محاسن نظم و نثر ابوالفضل ميكالى؛ «اجناس التجنيس»؛ كتاب «حمد من اسمه احمد» كه در معارضه با كتاب «فضل من اسمه الفضل» ثعالبى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (215/ 5)، معجم المؤلفين (302/ 7).

مطهري ساوجي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد مطهرى (امام جمعه شهرستان ساوه) يكى از ستارگان فروزان حوزه علميه قم و افاضل نويسندگان معاصر است.

وى در سال 1317 شمسى در ساوه متولد شده و پس از خواندن دروس ابتدائى وارد حوزه علميه ساوه كه به مديريت آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين شريعتمدار ساوه اى اداره مى شد گرديده و دو سال از محضر معظم له و مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم نحوى قمى استفاده نموده سپس عزيمت به قم نموده و مدت شش سال در حوزه علميه قم به تكميل دروس نهائى و سطح پرداخته و پس از پايان آن يك سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى خمينى كسب فيض نموده است.

پس از رحلت آقاى بروجردى در سال 1382 قمرى به نجف اشرف مهاجرت و مدت يازده سال اقامت و از محاضر آيات عظام خمينى و خوئى و شاهرودى و حاج سيد نصراللَّه مستنبط و حاج ميرزا باقر زنجانى رحمه اللَّه عليه فقها و اصولا استفاده نموده و در سال 1393 قمرى از طرف دولت شوم بعث عراق تسفير به ايران گرديده و رحل اقامت به قم انداخته و مشغول تدريس و استفاده از محضر آيت اللَّه گلپايگانى و حاج شيخ مرتضى حايرى يزدى گرديده

تا در انقلاب اسلامى ايران چند سالى مسئول دادگاه هاى انقلاب اسلامى مشهد و برخى از شهرهاى ديگر شده تا در سال 1401 كه به امام جمعه اى ساوه منصوب ولى در خلال اين مسئوليت از روز شنبه تا پنجشنبه همه هفته براى تدريس به قم آمده و تدريس خارج فقه و اصول براى عده اى از طلاب و محصلين نموده و در روزهاى جمعه اقامه نماز جمعه در ساوه فرموده و در ايام تعطيل تابستانى در ساوه به رتق و فتق امور اجتماعى و روحى اشتغال دارند و خدمات چشمگيرى كه ذيلا بيان مى شود نموده است.

1- يكدوره سى جلدى به نام مستند تحريرالوسيله كه يازده جلد آن به طبع رسيده است و بقيه در تحت طبع مى باشد.

2- طرحهاى رسالت در پيرامون مسئله خلاقت و زمامدارى 6 جلد كه پنج مجلد آن در مورد اميرالمؤمنين عليه السلام و يك جلد درباره امام حسن عليه السلام به طبع رسيده است.

3- يكدوره روابط در جامعه اسلامى در ضمن 8 جلد كه به چاپ رسيده است به شرح زير:

(1- رابطه اقتصادى عمومى 2- رابطه اقتصادى خانوادگى 3- تامين رابطه جنسى 4- كنترل رابطه جنسى 5- رابطه دوستى و محبت 6- رابطه وراثت و تربيت 7- رابطه ولايت و حكومت).

4- كتاب پيرامون علم پيامبر و امام صلى اللَّه عليهم در مسائل غيبى.

5- كتاب شفاعت

6- نماز جمعه و احكام آن

7- كتاب جهاد

8- كنگره اسلامى حج

9- هدف حكومت اسلامى

آثار خير و خدمات اجتماعى

1- بناء دو مدرسه در شهرستان ساوه بنام مدرسه الزهراء و مدرسه ولى عصر (ع).

2- پانزده دستگاه منزل براى رفاه طلاب و مدرسين حوزه علميه ساوه.

3- مسجدى بنام ولى عصر عجل اللَّه فرجه در كنار

ميدان آزادى.

4- دعوت سه مدرس براى تدريس حوزه علميه ساوه.

5- اداره و تامين شهريه صد نفر از طلاب حوزه ساوه.

6- دفتر شهريه براى سادات مستحق ساوه و حومه آن.

7- صندوق قرض الحسنه بنام حضرت جوادالائمه عليهم السلام در ساوه براى كمك به مستحقين.

8- دفتر نان براى تامين نان فقراء شهر ساوه و حومه آن.

9- تجديد بناء ساختمان مدرسه انقلاب در كنار مسجد انقلاب ساوه.

10- بناء كتابخانه حوزه علميه ساوه در همان مدرسه در مركز شهر.

11- تهيه زمين براى بناء خانه هاى مسكونى براى افرادى كه توان تهيه منزل ندارند.

متاسفانه معظم له با اين محاسن و اخلاق و محامد آداب و فضائل انسانى و ملكات فاضله و آثار و خدمات مبتلا به سرطان شده و در سن پنجاه و دو سالگى در روز اول ماه رمضان 1411 قمرى برابر بيست و هفتم اسفند ماه 1369 شمسى از دنيا رفته و در شهرستان ساوه در كنار مزار شهداء آن به خاك رفت رحمه اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مطهري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حميد مطهري

محل تولد : چالوس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1345 درتهران متولد شدم وپس از گذراندن دوره دبستان وراهنمايي وقبول دراول دبيرستان( رشته علوم تجربي) درسال 1362 وارد حوزه علميه شهيد بهشتي نوشهر شدم وپس از آن درسال 1364 براي ادامه تحصيل راهي شهر مقدس قم شدم ودروس سطح را نزد اساتيدي ازجمله محمدي قوچاني، حسيني بوشهري،اعتمادي،محقق داماد ،پاياني،بيگدلي،عرقچي، كوهمره اي،صالحي مازندراني، قديري،موسوي تبريزي،و... گذراندم وپس ازآن توفيق شركت دردروس خارج فقه واصول آيات عظام ازجمله مكارم شيرازي ،وحيد خراساني ،سبحاني،سيد جعفر كريمي گذاراندم ودرطي اين مدت كارهاي تحقيقي

وپژوهشي را آغاز كردم ومقالا تي راتأليف نمودم وهمچنين به عنوان استاد دانشگاه به مدت 3سال تدريس كردم ودر همين مدت هم درحوزه علميه امام جعفر صادق (ع) چالوس مشغول تدريس بودم وپس ازآن به مدت 3 سال به عنوان استاد داور درجلسات دفاع پايان نامه هاي حوزه هاي علميه خواهران شركت نمودم وهمچنان بااين مركزهمكاري دارم.

مطهري، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل بزرگوار، مؤلّف كتاب «دفنية الدرر» در امام زاده هاى اصفهان، و متوفّى در 3 رمضان المبارك سال 1360 به سنّ متجاوز از 85 سالگى و مدفون در اطاق پدر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مطهري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى، محقق، استاد.

تولد: 1299، قريه فريمان (مشهد).

شهادت: 12 ارديبهشت 1358، تهران.

آيت الله مرتضى مطهرى در سن سيزده سالگى به حوزه ى علميه ى مشهد رفت. اولين استاد وى در آنجا مهدى شهيدى رضوى مدرس فلسفه الهى بود. پس از چهار سال تحصيل در آن حوزه، به حوزه ى علميه ى قم رفت. وى تا سال هاى 1322 و 1323 به آموختن ادبيات، منطق، سطوح متوسط و عالى، فقه و اصول پرداخت، سطوح نهايى فرائد و مكاسب و كفايه از اساتيدى چون آيت الله محقق داماد و امام خمينى (ره) فراگرفت. دوازه سال در درس اخلاق امام شركت كرد، منظومه حاجى ملا هادى سبزوارى و اسفار ملا صدراى شيرازى و تفسير را در محضر امام خمينى و مهدى آشتيانى و علامه طباطبايى خواند. خارج فقه و اصول را نزد آيت الله بروجردى و آيت الله سيد على يثربى كاشانى و امام خمينى (ره) و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد حسن صدر فراگرفت. مرتضى مطهرى بعد از پانزده سال تحصيل در حوزه ى علميه ى قم عازم تهران شد و پس از مدتى تدريس خصوصى به تدريس در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى و نيز مدرسه ى علميه ى مروى و حوزه ى علميه ى قم پرداخت. ابتدا به تدريس ادبيات و در اواخر به تدريس شرح منظومه، منطق (شرح مطالع) كلام (شرح تجريد) و گاهى به تدريس مكاسب و كافيه مشغول بود.

در پانزده خرداد 1342 آيت الله مطهرى به دليل سخنرانى ضد

شاه و سازماندهى نهضت در تهران، توسط ساواك بازداشت و حدود دو ماه در زندان شهربانى به سر برد. بنيانگذارى حسينيه ى ارشاد و فعاليت در اين مؤسسه، سخنرانى در انجمن هاى اسلامى پزشكان و مهندسان و نيز سخنرانى در مساجد مختلف و همچنين اداره ى مسجدالجواد براى مدتى حدود سه سال، مهم ترين فعاليت هاى استاد را پس از ورود ايشان به تهران را تشكيل مى دهد.

پس از اوج گيرى نهضت اسلامى ايران، آيت الله مطهرى در سال 1357 براى ديدار با امام خمينى (ره) عازم پاريس شد. در اين ديدار نخستين هسته ى شوراى انقلاب اسلامى شكل گرفت. سرانجام دو ماه و نيم پس از پيروزى انقلاب اسلامى، آيت الله مطهرى در حالى كه رياست شوراى انقلاى اسلامى را به عهده داشت توسط گروه فرقان به شهادت رسيد.

از آيت الله مطهرى آثارى به يادگار مانده است كه از آن جمله اند: مقدمه و شرح بر اصول و روش رئاليسم (پنج جلد)؛ خدمات متقابل اسلام و ايران؛ عدل الهى؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ علل گرايش به ماديگرى؛ مسئله حجاب؛ نهضت هاى اسلامى در صد ساله اخير؛ مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى (شش جلد شامل انسان و ايمان؛ وحى و نبوت؛ انسان در قرآن؛ جامعه و تاريخ؛ انسان و سرنوشت؛ زندگى جاويد يا حيات اخروى)؛ پيرامون انقلاب اسلامى؛ سيرى در نهج البلاغه؛ آشنايى با علوم اسلامى (چهاد جلد شامل اصول فقه و فقه؛ كلام و عرفان؛ منطق و فلسفه؛ حكمت عملى)؛ شرح منظومه ى حاج ملا هادى سبزوارى (اين كتاب در اولين دوره ى كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه و حكمت انتخاب شد)؛ جاذبه و دافعه حضرت على (ع)؛ شرح مبسوط منظومه (اين كتاب در نهمين دوره

كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه اسلامى انتخاب شد)؛ نقدى بر ماركسيسم؛ جهان بينى توحيدى؛ اسلام و مقتضيات زمان (دو جلد)؛ امامت و رهبرى؛ جهاد؛ داستان راستان سيرى در سيره نبوى؛ ختم نبوت؛ پيامبر امى؛ ولاءها و ولايت ها؛ جاذبه و دافعه على (ع)؛ عرفان حافظ؛ آشنايى با قرآن (پنج جلد)؛ تعليم و تربيت در اسلام؛ فلسفه اخلاق؛ ده گفتار؛ بيست گفتار؛ گفتارهاى معنوى؛ پيرامون جمهورى اسلامى؛ اخلاق جنسى؛ پاسخ هاى استاد؛ امدادهاى غيبى در زندگى بشر؛ حق و باطل (به ضميمه: احياى تفكر اسلامى)؛ تكامل اجتماعى انسان؛ مسأله ربا به ضميمه بيمه، سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام، مسئله شناخت؛ انسان كامل؛ نظرى به نظام اقتصادى اسلام؛ فلسفه تاريخ (1)؛ فطرت؛ خاتميت؛ توحيد؛ نبوت؛ معاد؛ حكمت ها و اندرزها؛ طرح هاى رسالت پيرامون خدمت و زمامدارى.

آيت الله مطهرى در تاريخ 12 ارديبهشت 1358 در تهران به شهادت رسيد و پيكر وى در حرم حضرت معصومه (ص) نزديك آرامگاه آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به خاك سپرده شد.

1- حجةالاسلام و استاد عاليمقام جناب حاج شيخ مرتضى مطهرى فريمانى از دانشمندان و افاضل مدرسين و گويندگان و نويسندگان معاصر تهرانست.

وى در حدود 1338 قمرى در فريمان متولد شده و دروس ابتدائى را در آنجا خوانده انگاه به مشهد آمده و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح وسطى را در مشهد فراگرفته و در سال 1356 ق مهاجر به قم نموده و سطوح نهائى فرائد و مكاسب و كفايه را از اساتيد و مدرسين حوزه علميه قم مانند مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى موسوى و ديگران آموخته و منظومه و اسفار و تفسير را از

محضر آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى استفاده نموده و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه موسوى مذكور مدظله و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر بهره مند شده و به مدارج عاليه علم ارتقا يافته و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به تهران منتقل و به تدريس و تأليف كتب مفيده و تبليغ دين و نشر معارف تا حال حاضر اشتغال دارد. داراى بيانى رسا و منطقى شيوا و قلمى زيبا مى باشد. از آثار مطبوع و ارزنده ايشان كتب زير مى باشد.

1- اصول فلسفه و روش رئاليسم (مقدمه و توضيح و پاورقى)

2- انسان و سرنوشت 3- خدمات متقابل اسلام و ايران 4- خورشيد دين هرگز غروب نمى كند.

5- داستان راستان 6- عدل الهى 7- علل گرايش به مادى گرى 8- مسئله حجاب 9- نظام حقوق زن در اسلام 10- سيرى در نهج البلاغه

و تأليفات ارزنده ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

(ح 1298- شهادت 1358 ش)، عالم دينى، فقيه اصولى، فيلسوف، متكلم، واعظ، نويسنده و استاد دانشگاه. در فريمان خراسان در يك خانواده ى اصيل و روحانى به دنيا آمد. پدرش كه مردى باايمان و باتقوا بود در تربيت وى نهايت كوشش را نمود و ويژگى هاى عقيدتى خود را به فرزندش سپرد. در دوازده سالگى به مشهد عزيمت نمود و به تحصيل مقدمات علوم اسلامى و قسمتى از سطوح پرداخت. در 1316 ش در هجده سالگى براى تكميل تحصيلات به قم رفت و حدود پانزده سال در آنجا ماند و سطوح نهايى را از آيت اللَّه محقق

داماد و امام خمينى و منظومه و اسفار و تفسير را از فيلسوف بزرگ آقا ميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى و امام خمينى و خارج فقه و اصول را زا محضر آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه صدر فراگرفت. در 1320 ش در محضر آقاى حاج ميرزا على شيرازى با نهج البلاغه آشنا شد. از 1325 ش با كتب ماترياليستها آشنا شد و از آنجا كه به فلسفه علاقه مند بود مطالعه كتب ماديين را پى گير و بر اين عقيده راسخ شد كه فلسفه مادى فلسفه كسى است كه فلسفه نمى داند. در 1329 ش در حوزه ى درس خصوصى علامه طباطبائى كه براى بررسى فلسفه مادى تشكيل شده بود، زمينه ى تأليف كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» فراهم شد. او در سالهاى آخر اقامت در قم و نيز سالهاى اول مهاجرت به تهران به تحقيق بيشتر درباره ى اين موضوع پرداخت و تا پايان عمر مبارزه با انديشه هاى انحرافى را ادامه داد. از 1331 ش به موازات تدريس و تأليف، در تهران، سخنرانى هاى تحقيقى خويش را در دانشگاه ها، انجمن هاى اسلامى و مجالس خصوصى آغاز نمود. در 1334 ش تدريس در دانشكده الهيات و معارف اسلامى را شروع كرد و بيست و دو سال تدريس و تحقيق را در آنجا ادامه داد. استاد مطهرى متخصص فلسفه مشاء بود. او به كتب ابن سينا احاطه كامل داشت و متن «شفاء» و «نجات» و «اشارات» را در دوره ى دكترا تدريس مى كرد. وى علاوه بر كتب شيخ، «شرح منظومه» سبزوارى و «شواهد الربوبية» ملا صدرا را نيز تدريس مى نمود. در خرداد 1342 ش به

همراه عده اى از علما و روحانيون مدتى به زندان افتاد و تا پيروزى انقلاب اسلامى از اركان فكرى نهضت به حساب مى آمد. استاد مطهرى كمتر از سه ماه پس از پيروزى انقلاب به دست گروه فرقان به شهادت رسيد. از آثارش: «آشنايى با علوم اسلامى»؛ «آشنايى با قرآن»؛ «اسلام و مقتضيات زمان»؛ شرح و توضيح «اصول فلسفه و روش رئاليسم»؛ «امدادهاى غيبى در زندگى بشر»؛ «انسان و سرنوشت»؛ «جاذبه و دافعه على (ع)»؛ «حماسه ى حسينى»؛ «خدمات متقابل اسلام و ايران»؛ «خورشيد دين هرگز غروب نمى كند»؛ «داستان راستان»؛ «درسهاى اسفار»؛ «ربا، بانك، بيمه»؛ «سيرى در سيره نبوى (ص)»؛ «سيره ائمه اطهار (ع)»؛ «سيرى در اميرالمؤمنين»؛ شرح مبسوط «منظومه ى» سبزوارى؛ «عدل الهى»؛ «علل گرايش به ماديگرى»؛ «مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى»؛ «نظام حقوق زن در اسلام».[1]

علامه محقق و استاد بزرگوار حاج شيخ مرتضى ابن حجةالاسلام حاج شيخ حسين مطهرى فريمانى يكى از ستارگان درخشان حوزه علميه قم و شاگردان برجسته آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه استاد علامه طباطبائى مى باشند.

وى در ماه جمادى الثانى 1338 ق برابر با 1299 هجرى شمسى در خراسان ديده به جهان گشود.

اين مجاهد بزرگ در سال 1356 هجرى قمرى برابر با 1316 ه شمسى از حوزه علميه خراسان وارد حوزه علمى قم گرديد و پانزده سال در دانشگاه بزرگ قم رحل اقامت افكند و از اساتيد اين حوزه مانند مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه داماد و علامه طباطبائى و بالاخص امام خمينى و ديگران بهره هاى كافى برد سپس در سال 1371 برابر با 1331 شمسى قم را به عزم تهران ترك گفت و در طول اقامت خود در تهران آنى

از خدمات علمى و قلمى و تبليغى غفلت نورزيد علاوه بر تدريس در دانشكده الهيات و مدرسه علميه مروى در منزل شخصى خود براى گروهى از دلباختگان فلسفه و تفسير تدريس مى كرد جلسات پر ارج ديگرى نيز مانند جلسه انجمن اسلامى مهندسان و انجمن اسلامى پزشگان را اداره مى كرد.

موج حادثه شهادت مرحوم مطهرى.

مرحوم حجةالاسلام مطهرى كه بيش از چهل سال با ايشان آشنائى داشتم و در بسيارى از مباحث فقهى و اصولى و استفاده از محاضر آيات عظام مرحوم بروجردى و يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و ديگر آيات چون نايب الامام آيت اللَّه العظمى خمينى با معظم له شركت داشته و تا حدودى از نزديك ايشانرا مى شناختم دانشمندى محقق و فيلسوفى مدقق و حكيمى فرزانه و استادى آگاه و روشن بين و نويسنده اى مبارز و گوينده اى مجاهد بود از خود آثارى گرانقدر گذاشت كه قسمتى از آنرا در ضمن ترجمه اش ياد نمودم.

حادثه شهادت و فاجعه ناگهانى شهيد شدنش در ساعت ده و نيم بعد از ظهر دهم ارديبهشت برابر شب پنجم جمادى الثانى 99 چنان موجى در سراسر ايران بى نظير بوده و ميليونها نفر از مسلمين جهان و حتى اقليتهاى مذهبى چون مسيحيان و كليميان و زردتشتيان در سوك و ماتم او نشسته و صدها هزار نفر د رتشيع جنازه او از دانشگاه تهران تا صحن مطهر حضرت معصومه (ع) قم و آرامگاه او شركت و فرياد مطهرى مطهرى شهيد انقلاب است به آسمان رسانيدند.

مرحوم مطهرى شهيد رئيس شوراء انقلاب و دومين قربانى بزرگ و ذبح عظيم بعد از رأى جمهورى اسلامى است.

مرحوم مطهرى سالها از مدرسين حوزه علميه قم بوده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى

بروجردى كه به تهران منتقل نيز تا آخر عمرش در دانشكده الهيات و دانشگاه به تدريس علوم و فنون مختلفه اسلامى اشتغال داشته و شهادتش ضايعه جبران ناپذيرى در جهان علم و معارف الهى ايجاد و رخنه اى به وجود آورد كه به اين زودى تدارك نشود.

آرى مرگ اين فيلسوف اسلامى شرق اثر عميق درحوزه هاى علمى و سياسى رهبران دينى و آيات عظام و اساتيد والامقام و بالاخص مرحع عاليقدر و قائد عظيم الشأن آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى مدظله گذارد و تمام مراجع بزرگ تقليد و زعماء حوزه هاى علمى تأثرات قلبى و درون خود را در اين شرايط سخت از شهادت و فقدان جانكاه مرحوم مطهرى در ضمن ايراد بيانيه اى اعلام كه عموم مردم از طريق راديو و تلويزيون استماع نمودند.

در ميان آن اعلاميه و بيانيه ها از همه جالب تر و عميق تر بيانات رهبر عاليقدر انقلاب نايب الامام است كه داراى ويژگى هاى خاصى براى عموم مردم مبارز و رزمندگان و پاسداران انقلاب و نيز معرفى مقامات علمى و اجتماعى و سياسى و معنوى مرحوم مطهرى شهيد است از زبان خالى از اغراق و مبالغه امام مدظله و گرچه تمام اقشار مردم از دور و نزديك به وسيله فرستنده هاى روز شنيده اند اما چون شنيده ها فراموش شدنى است لازم ديدم كه متن آن را در اينجا ثبت كنم كه روشنگر آيندگان باشد كه نهضت و انقلاب اسلامى چه قربانيهاى ارجمندى داده و چه خونهاى گرانقدر براى برقرارى جمهورى آن اهداء گرديده است.

متن بيانات امام در ضايعه شهادت مطهرى.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم.

انا لله و انا اليه راجعون.

اين جانب به اسلام و اولياء عظيم الشان آن و به ملت اسلام و خصوصا ملت

مبارز ايران ضايعه اسف انگيز شهيد بزرگوار و متفكر و فيلسوف و فقيه عاليمقام آقاى حاج شيخ مرتضى مطهرى قدس سره را تسليت و تبريك عرض مى كنم.

تسليت در شهادت شخصى كه عمر شريف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با كجرويها و انحرافات مبارزه سرسختانه كرد.

تسليت در شهادت مردى كه در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن كريم كم نظير بود.

من فرزند بسيار عزيزى را از دست دادم و در سوك او نشستم كه از شخصيتهائى بود كه حاصل عمرم محسوب مى شد.

در اسلام عزيز به شهادت اين فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه اى وارد شد كه هيچ چيز جايگزين آن نيست.

و تبريك در داشتن اين شخصيتهاى فداكار كه در زندگى و پس از آن با جلوه خود نورافشانى كرده و مى كنند من تربيت چنين فرزندانى كه با شعاع فروزان خود مردگان را حيات مى بخشند و به ظلمت ها نور مى افشانند به اسلام بزرگ و مربى انسانها و امت اسلامى تبريك مى گويم.

من اگر چه فرزند عزيزى را كه پاره تنم بود از دست دادم لكن مفتخرم كه چنين فرزندان فداكارى در اسلام وجود داشت و دارد.

مطهرى كه د رطهارت روح و قدرت ايمان و قدرت بيان كم نظير بود رفت و به ملاء اعلاء پيوست لكن بدخواهان بدانند كه با رفتن او شخصيت اسلامى و علمى و فلسفيش نمى رود ترورها نمى تواند شخصيت انسانى مردان اسلام را ترور كنند آنان نمى دانند كه به خواست خداى توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه عليه فساد و استبداد و استعمار مصمم تر مى شوند ملت ما راه خود را يافته و در قطع ريشه هاى گنديده

رژيم سابق و طرفداران منحوس آن از پاى نمى نشيند.

اسلام عزيز با فداكارى و فدائى دادن عزيزان رشد نموده برنامه اسلام از عصر وحى تاكنون بر شهادت توام با شهامت بوده قتال در راه خدا و راه مستضعفين در رأى برنامه هاى اسلام است.

(و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللَّه و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان) اينان كه شكست و مرگ خود را لمس نموده و با اين رفتار غير انسانى مى خواهند انتقام بگيرند يا به خيال خام خود مجاهدين در اسلام را بترسانند آنها گمان نكردند كه از هر موى شهيدى از ما و از قطره خونى كه به زمين مى ريزد انسان هاى مصمم و مبارزى به وجود مى آيد.

شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور كنيد و الا ترور فرد هرچه بزرگ باشد براى اعاده چپاول گرى سودى ندارد.

ملتى كه با اعتماد به خداى بزرگ و براى احياى اسلام به پا خاسته با اين تلاشهاى مذبوحانه عقب گرد نمى كنند. ما براى فداكارى حاضر و براى شهادت در راه خدا مها هستيم.

اينجانب روز پنجشنبه سيزدهم ارديبهشت 58 را براى بزرگداشت شخصيتى فداكار و مجاهد در راه اسلام و ملت عزاى عمومى اعلام ميكنم و خودم در مدرسه فيضيه روز پنجشنبه، و جمعه به سوك مى نشينم. از خداوند متعال براى آن فرزند عزيز اسلام رحمت و غفران و براى اسلام عزيز عظمت و عزت مسئلت مى نمايم.

سلام بر شهداى راه حق و آزادى.

روح اللَّه الموسوى الخمينى.

شهادت مطهرى.

اين بزرگوار سرانجام آفتاب عمر پر بركتش كه قريب 60 سال در خدمت اسلام و علم بود در شب چهارشنبه دوازدهم ارديبهشت (58) برابر پنجم جمادى الثانى 1399 غروب كرد اتفاقا در همان

ماهى كه ديده به جهان گشوده بود ديده از جهان فروبست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] پاره اى از خورشيد (43 -17)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم استاد شهيد مرتضى مطهرى (24 -19)، سرگذشتهاى ويژه از زندگى استاد مطهرى (51 -11)، گنجينه ى دانشمندان (118/ 6)، مصلح بيدار (42 -23)، يادنامه (26 -9).

مظاهري اصفهاني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مظاهري اصفهاني

محل تولد : تيران استان اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/4

زندگينامه علمي

در سال 1337 ه.ش در تيران (استان اصفهان) زاده شدم. نامم را «علي» نهادند؛ اما «علي اكبرم» خواندند. اكنون نيز نامم در شناسنامه علي است، اما علي اكبر مي خوانندم. خاندانم متد ين بودند. كار پدر، نانوايي بود و كشاورزي. پدر و مادر هر دو از فاميل «مظاهري» ها هستند. منسوب به جناب حبيب ابن مظاهر _ رضوان الله عليه _ شجره نامه انتسابمان به آن جناب موجود است.نهال خدا دوستي و دين گرايي را كه دست حكمت آفريدگار در وجودم نشانده بود، به دست والدين ام به خصوص مادرم، كه از خاندان روحاني بود، آبياري و باغباني مي شد و پرورش مي يافت و آن فطرت الهي، كه همه آدميان بر مبناي آن آفريده مي شوند، بالنده مي گشت. صوت قرآن پدرم و زمزمه مناجات مادرم، جانم را مي نوازاند.

پنج ساله بودم كه مادرم دستاري بر سرم مي بست و منبري از متكا برايم مي ساخت و مي فرمود كه به گونه عالمان دين بر كرسي خطابه بنشينم و برايش سخن گويم و موعظه نمايم و احكام و معارف شريعت را بيان كنم! تمرين عالم

شد نم مي داد.

كلاس اول و دوم ابتدايي را در تيران گذراندم و در هر دو سال شاگرد اول بودم حتي معلممان را در تصحيح درس ها و برخي از امور شاگردان ياري مي كردم.ادامه زندگاني در تيران به خاطر تنگاناي معيشتي بسيار سخت بود و يا ناممكن مي نمود؛ از اين رو همراه خانواده به شهر اصفهان مهاجرت كرديم.

اگر چه از دبستان تيران، گواهي درسي و مدارك لازم براي ادامه تحصيل در اصفهان را گرفتم اما ادامه تحصيل ممكن نشد زيرا مرا به كار نانوايي گماشتند و حتي فراغت ادامه تحصيل شبانه نيز برايم باقي نماند. همواره عطشناك درس خواندن و مطالعه كردن بودم و در فراغ آن مي سوختم.

چند سال كه بزرگتر شدم به مدرسه شبانه (اكابر) رفتم و هر شب حدود دو ساعت درس خواندم. كلاس سوم را دو ماهه خواندم و چهارم را نخوانده امتحان دادم و به كلاس پنجم رفتم و چند ماهي دوره باقي مانده ابتدايي را به پايان رساندم و باز از ادامه تحصيل بازماندم. هزينه زندگي بيشتر مي شد و پدر پيرتر و مسئوليت من سنگين تر.نوجوان بودم و كار يك مرد را در نانوايي مي كردم و بخشي از هزينه هاي زندگاني را تامين مي نمودم.علاقه به مطالعه همواره همراهي ام مي كرد. اگر چه نه كتاب مناسب و نه فراغت لازم را داشتم اما كتاب هاي گوناگون را به گونه هاي مختلف به دست مي آوردم و مي خواندم. مطالعه كتابم فراتر از سطح تحصيلات مدرسه اي ام بود. و نيز هميشه در صدد يافتن فرصت براي ادامه تحصيل بودم اين شوق و انگيزه هرگز

در وجودم خاموش و آرام نشد و هرگز خاموش و آرام مبادا انشاء الله.

پس از حدود يك سال كه نزد برادرم نجاري مي كردم او به ايران بازگشت و من مسوول كارگاه نجاري شدم اما دل و انديشه ام به سوي مدرسه بود. كم كم اهداف و انديشه هايم را با سرپرست حوزه عمليه آنجا (كه در بيوگرافي تفصيلي، درباره او سخن خواهم گفت) در ميان گذاشتم و از او ياري طلبيدم. وي راهنمايي و مساعدت كرد و من كارگاه نجاري را كه حدود يك و سال و نيم اداره كرده بودم به كساني واگذار كردم و به حوزه علميه در آمدم و طلبه شدم! نانوا، نجار، طلبه! و الحمد لله نانوايي، نجاري، طلبگي! و الحمد لله.

سال 1356 بود نزد يك شهادت حاج آقا مصطفي خميني، و من پس از حدود هشت سال نانوايي و دو سال و نيم نجاري، اكنون محصل علوم اسلامي شده بودم و به قلمرو آرماني اهدافم وارد شده بودم. درسها و مطالعاتم گام هايي بودند به سوي كلمه كمال و رسيدن به وصال و وصول به مقصود عالم شدن، نويسنده شدن، سخنران شدن، و از همه بالاتر، تكامل اخلاقي و معرفتي و نيل به قرب الهي.

درس ها و نيز مدرسان آنجا هم عربي بودند و هم فارسي و من نيز هم فارسي مي دانستم و هم عربي. آن مدت كه در كويت كار مي كردم مكالمه عربي را فرا گرفتم و كمي ينز خواندن و نوشتن عربي را. از اين رو هم درس هاي عربي را مي خواندم و هم درس هاي فارسي را. هم به درس استادان عرب مي

رفتم و هم به درس استادان فارسي. درس ها و كتاب هايي كه به درس در آن حوزه خواندم برخي شان مطابق برنامه هاي درسي حوزه هاي علوم اسلامي در ايران بود و برخي ديگر شان متفاوت بود. مثلا كتا ب ها و درس هاي «شرايع الاسلام»، «العروة الوثقي» «المنهاج، في قواعد و الاعراب» ، «التدبر في القرآن»، جزو دروس اصلي حوزه هاي علميه ايران نبود و نيست اما از درس هاي اصلي حوزه علميه كويت بود و ما مي خوانديم و برخي از درس هاي حوزه هاي ايران نيز در حوزه كويت، تدريس و خوانده نمي شد. هم در مواد درسي و هم در شيو ه هاي درسي، تفاوت هايي و اشتراك هايي ميان حوزه كويت و ايران بود (كه بايد در مجالي ديگر بيان شود)

نهضت اسلامي خيز برداشت و بر اثر حوادث پس از شهادت حاج آقا مصطفي خميني كوره انقلاب اسلامي داغ و داغتر شد. ما كه كويت بوديم و به نجف نزديكتر بوديم و نيز محدوديت هاي ايرانيان را كمتر داشتيم گاهي مي شد كه زودتر و آسانتر به نجف وصل مي شديم و سفيران امام خميني راحت تر به ما مي رسيدند و آقاي سيد عباس فهري كه نماينده حضرت امام در كويت بود بي مشكل و يا با مشكل كمتر با امام ارتباط مي گرفت و به ما مي رساند.من وظيفه انقلابي خويش را در ميان ايرانيان مقيم كويت، ايفا مي كردم در منازل كارگران مي رفتم براي شان جلسه مي گذاشتم. محصولات انقلابي (كتاب، بيانيه، اعلاميه، نوار ...) به آنان مي رساندم. كار آساني نبود زيرا برخي از

ايرانيان در كويت به خاطرضعف فرهنگ و نيز تعصب به مملكت خويش و به هم آميختن وطن دوستي با شاه دوستي به آساني به نهضت اسلامي نمي پيوستند و از حكومت پهلوي نمي بريدند. گاه مي شد كه مرا طرد مي كردند و از خود مي راندند، و حتي تهديد به مرگم مي كردند اما من كه تكليف خويشتن را مي شناختم و علل قصور و تقصير آنان را نيز مي دانستم، به گونه هاي گوناگون ادامه طريق مي دادم، تا آنكه خداوند، نصرت و فتح خويش را كرامتمان فرمود و طليعه پيروزي نمايان گشت و سپاس خداي را كه عكس منحوس شاه ملعون به دست من از سر در سفارت ايران دركويت كنده شد و تمثال مبارك امام خميني _ سلا م الله عليه _ به جاي آن نصب گرديد.

مظاهري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370 -1293 ش)، دانشمند، پژوهشگر، مترجم و استاد. در تهران به دنيا آمد. در دوازده سالگى كتاب «تاريخ روم» را نوشت كه خود نقاشى هاى آن را انجام داده بود. در سيزده سالگى در زمره دانش آموزان ممتاز ديپلمه براى تحصيلات عالى به فرانسه عزيمت كرد. وى از 1307 تا 1311 ش در دانشگه سن كلووشارتر و سپس در دانشگاه سوربن به تكميل تحصيلات پرداخت و در 1312 ش پايان نامه ى دكتراى خود را تحت عنوان «خانواده ى ايرانى در ادوار پيش از اسلام» ارائه كرد. وى در طى جنگ جهانى دوم به كار تحقيق و كشاورزى پرداخت. بعد از پايان جنگ به عنوان كارشناس نسخ خطى فارسى وارد كتابخانه ى ملى پاريس شد. در 1327 ش به عضويت فرهنگستان بين المللى تاريخ علوم و در 1336 ش

به عنوان مدرس مدرسه ى مطالعات عاليه ى علوم اجتماعى برگزيده شد و بنا به دعوت يونسكو نگارش بخش موسوم به «تاريخ ملل مسلمان در قرن نوزدهم» را در جلد پنجم «تاريخ جهانى بشريت» به عهده گرفت. وى همچنين مقالات زيادى در مجله هاى داخلى و خارجى به چاپ رسانيده است كه از آن جمله: «مقام ايران در هنر جهان»، «تأثير هجوم قوم مغول به ايران و آثار آن»، «پاسخ در مورد تميشه»، «جمال اسدآبادى و جماليسم»، «مان و عرفان»، «زردشت ناشناس»، «كمونيسم مزدك»، «حلاج واقعى»، «پايه گذارى فرهنگ و تمدن» در زمينه معارف اسلامى، «زن و عشق در ايران سنتى» و «مهرهاى پادشاهان ايران» مى باشد وى سرانجام در پاريس درگذشت. از ديگر آثار وى: «مبادى ايرانى علم حساب»، رساله دكتراى ديگرى از وى كه به دانشگاه پاريس ارائه شد؛ «جاده ى ابريشم»؛ «گنجينه هاى ايران»؛ «مقدمه اى بر تاريخ ايران»؛ «استخراج آبهاى پنهانى»، ترجمه ى «انباط المياه الخفيه»؛ «زندگى روزمره ى مسلمانان در سده هاى ميانه، از سده دهم تا سيزدهم ميلادى»، كه در آن اوضاع اجتماعى تمامى سرزمين هاى اسلامى به ويژه ايران و مصر را تحت بررسى قرار داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :جاده ى ابريشم (1/ پيشگفتار مترجم)، يغما (س 4، ش 4، ص 175 -168، س 5، ش 4، ص 162).

مظفر، محمد علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم زاهد جليل، از زهاد و عباد بوده، و در مسجد على امامت مى نموده، و با وضع فقر، كمال مواظبت در آداب شريعت داشته، و نسبت به مردم دنيا از غنى و فقير و شاه و وزير، بى اعتنا بوده است.

وفاتش در 3 شنبه 13 شوال 1198 روى داده، قبرش در تكيه ى ميرزا رفيعا بود، و سنگ سياهى

به خط رقاع بسيار خوب داشت، كه در موقع تسطيح و توسيع فرودگاه اصفهان از بين رفت.

در طرايق گويد: (113:3) در حكميات خصوص الهيات، يد باسطى داشته، و در زهد و عبادت، (113:3) سامان عهد بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مظفر، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين مظفر

محل تولد : بصره عراق

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين مظفر فرزند يحيي در سال 1973 ميلادي مقطع دبيرستان را به اتمام رساندم، سپس وارد دانشكده «اداره و اقتصاد» دانشگاه مستنصريه بغداد و پس از آن به دانشگاه بصره منتقل شدم، و در سال 1977ميلادي مدرك ليسانس مديريت و حسابداري دريافت كردم و در همين سال در مرحله كارشناسي ارشد بيمه به عنوان نفر اول در دانشكده مديريت و اقتصاد دانشگاه بغداد و در حدود سال 1980 ميلادي كامل كردم مرحله كارشناسي ارشد.و ممانعت حزب بعث از معرفي اينجانب به عنوان فارغ التحصيل سپس وارد حوزه علميه نجف به ارشاد مرحوم شهيد صدر و پايان نامه بيمه نزد ايشان ماند. در مدرسه دارالحكمه مرحوم حكيم زير نظر شهيد محمد حسين حكيم مقدمات را خواندم و نيز درس اخلاق را نزد مرحوم شهيد سيد صاحب حكيم و بعد از شهادت مرحوم صدر به ايران پناهنده شدم و وارد حوزه علميه قم و به خاطر شرايط منفي سال هاي سال ترك درس كردم و سپس به دروس حوزوي بازگشتم. در سال 1377 در كارشناسي ارشد علوم قرآني دانشگاه رضوي قبول شدم و در سال 1382 ش فارغ التحصيل شدم و در اين مدت مشغول به پژوهش و تحقيق در پژوهشگاه دانشگاه

رضوي و قبل از اينكه فارغ التحصيل بشوم پيشنهاد به راه افتادن درس صحيفه سجاديه در مرحله كارشناسي را دادم و جواب از وزارت علوم مثبت آمد و صحيفه سجاديه را تدريس كردم. در همان دانشگاه به مدت چهار ترم همچنين تدريس اصول فقه و فقه اللغه و صرف ساده به حوزه علميه قم سپس باز گشتم و وارد درس خارج شيخ وحيد در اصول و فقه و در سال دوم ادامه درس اصول وحيد و در فقه خدمت استاد مكارم شيرازي.

مظفري خويي، حسام الدين حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، اديب و شاعر، متخلص به حسام. ملقب به مظفرى. از ادبا و سخنوران شهر خوى بود كه در دربار چوپانيان روم مى زيست. از تاليفات وى: «نصيب الفتيان»؛ «تشبيب البيان»؛ «تحفه حسام»، در لغت فارسى به تركى؛ «ملتمسات»، مشتمل بر چهارصد رباعى؛ «نزهه الكتاب و تحفه الاحباب»، در امثال؛ «قواعد الرسائل و فوائد الفضائل»، در انشاء به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (285/3)، دانشمندان آذربايجان (114 -113)، الذريعه (236/9)، سر آمدان فرهنگ (302/1)، فرهنگ سخنوران (254)، كشف الظنون (1957 ،1358)، لغت نامه (ذيل/ حسام خويى).

مظفري قزويني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مظفري قزويني در سال 1304 در شهر قزوين متولد گرديد. پس از دوران كودكي در سن بيست سالگي وارد حوزه ي علميه قزوين شد و حدود شش سال به تحصيل در اين حوزه پرداخت. سپس جهت تحصيل به قم رفته و درحوزه علميه اين شهر وارد شد. پس از بهره بردن از محضر درس اساتيد درس اين حوزه به نجف اشرف رفته و محضر درس بزرگان آن سامان را درك نمود. آيت الله مظفري قزويني پس از آنكه تحصيلات خود را به پايان برد به تدريس و تاليف و اقامه ي نماز جماعت و بيان مسائل و احكام دين را به عهده گرفت.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : محمد مظفري قزويني فرزند ملا ابراهيم آقا بابايي ، در سال 1304 ديده به جهان گشود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد مظفري قزويني پس از دوران كودكي در سن بيست سالگي وارد حوزه ي علميه قزوين شد و حدود شش سال به تحصيل در

اين حوزه پرداخت. سپس جهت تحصيل به قم رفته و درحوزه علميه اين شهر وارد شد. پس از بهره بردن از محضر درس اساتيد درس اين حوزه به نجف اشرف رفته و محضر درس بزرگان آن سامان را درك نمود.خاطرات و وقايع تحصيل : محمد مظفري قزويني هنگام تحصيل در نجف اشرف به سبب بروز برخي مشكلات، مجبور به بازگشت به ايران گرديد.استادان و مربيان : محمد مظفري قزويني مقدمات را نزد آخوند ملا علي مطهري ، متوسطه را نزد شيخ مهدي قاضي و آنگاه سطوح عاليه را نزد آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن رفيعي قزويني فراگرفت. استادان وي در حوزه علميه ي قم آيت الله حاج سيد حسين بروجردي و آيت الله سيدشهاب الدين الحسيني مرعشي بود. مظفري همچنين در حوزه علميه ي نجف نزد اساتيدي چون: آيت الله حاج سيد محسن حكيم ، آيت الله حاج سيدمحمود شاهرودي ، امام خميني ( ره ) ، آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خويي تلمذ نمود.فعاليتهاي آموزشي : محمد مظفري قزويني پس از آنكه مقام علمي خود را به مرتبه اي رساند كه توانست ، دانش خود را به ديگران منتقل نمايد ، در حوزه علميه قم به تدريس پرداخت. او سپس به نجف رفته و علاوه بر تحصيل به تدريس نيز پرداخت ، سپس به زادگاه خود قزوين بازگشت و فعاليت هاي آموزشي خود را در اين شهر دنبال نمود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد مظفري قزويني پس از آنكه تحصيلات خود را به پايان برد به تدريس و تاليف و اقامه ي نماز جماعت و بيان مسائل و احكام دين را

به عهده گرفت.آثار : اسلام و فلسفه احكام ويژگي اثر : دردو جلد2 اسلام و قانون بردگي ، اصطلاحات منطقي ، البلغه في بلوغ المراه ، الشيعه و السنه ويژگي اثر : اين كتاب به زبان عربي مي باشد6 الفوائد الرجاليه ، القطره في فضائل علي عليه السلام ، ايضاح الحجه في شرح العروه ويژگي اثر : در 8 جلد9 پرسش ها و پاسخ ها ويژگي اثر : دردو جلد10 حرمت بازي شطرنج ، خاتميت آخرين پيامبر ، خلاصه البيان في احوال شاه زمان ، دانستنيهايي از قرآن ويژگي اثر : اين كتاب به زبان عربي مي باشد14 رساله در اثبات صانع تعالي ، رساله در خلقت بهشت و جهنم ، شهادت ثالثه در اذان و اقامه ، طيبات ، قرباني در مني

منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين ، تحقيق و گردآوري: رضا صمدي ها ، قزوين: بحر العلوم

مظلومي، رجبعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رجبعلي مظلومي ، فرزند استاد محمدحسين در سال 1306 شمسي در نيشابور پا به عرصه ي وجود گذاشت. دوران تحصيل خود را در نيشابور ، مشهد و سپس در تهران طي كرد. در دوره ي ابتدايي و متوسطه پي به هنر نقاشي برد و كارهايي در زمينه ي هنرهاي تصويري انجام داد. آنگاه به علت فقر مالي در دخانيات مشغول به كار شد و در كنار آن ، در مقطع كارشناسيِ دانشگاه تهران مشغول

به تحصيل شد. سپس به پيشنهاد دكتر معين ، دوره هاي كارشناسي ارشد و دكترا را پي گرفت و در رشته هاي فلسفه محض ، روان شناسي و ادبيات فارسي فارغ التحصيل شد.دكتر مظلومي در دوران فعاليت هاي دانشگاهي اش ، دو مركز تحقيقاتي تأسيس كرد. همچنين دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس ، توسط ايشان تأسيس و بنياد نهاده شد. او سمت استادي را در دانشگاه هاي تهران ، شهيدبهشتي ، صنعتي شريف تهران ، صنعتي اصفهان ، تربيت مدرس و مجتمع دانشگاه هنر عهده دار بود. دكتر رجبعلي مظلومي سرانجام پس از سه سال در 21 مهر 1377 به لقاي محبوب شتافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : رجبعلي مظلومي ، فرزند استاد محمدحسين مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : رجبعلي مظلومي ، در دو سالگي پدرش را از دست داد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : رجبعلي مظلومي ، دوران تحصيل خود را در نيشابور ، مشهد و سپس در تهران طي كرد. در دوره ي ابتدايي و متوسطه پي به هنر نقاشي برد و كارهايي در زمينه ي هنرهاي تصويري انجام داد. آنگاه به علت فقر مالي در دخانيات مشغول به كار شد و در كنار آن ، در مقطع كارشناسيِ دانشگاه تهران مشغول به تحصيل شد. سپس به پيشنهاد دكتر معين ، دوره هاي كارشناسي ارشد و دكترا را پي گرفت و در رشته هاي فلسفه محض ، روان شناسي و ادبيات فارسي فارغ التحصيل شد. رساله ي دكتراي ايشان ، « تصحيح متن شرح فصوص الحكم باباركن الدين شيرازي » بود كه توسط مؤسسه ي

مطالعات اسلامي چاپ شد و پروفسور لندلت ، همين كتاب را به عنوان متن درسي در دانشگاه مگ گيل كانادا تدريس مي كرد.

استادان و مربيان : رجبعلي مظلومي از اولين سال تحصيل خود ، معلم نقاشي داشت . او بعد ها به شاگردي استاد مويد پردازي در آمد و از آنجايي كه مويد پردازي شاگرد كمال الملك بود بنابراين مظلومي را نيز مي توان شاگرد باواسطه كمال الملك محسوب كرد

زمان و علت فوت : رجبعلي مظلومي ، در 21 اسفند 1374 در اثر سكته ي مغزي به بيمارستان منتقل و سرانجام پس از سه سال در 21 مهر 1377 به لقاي محبوب شتافت.

فعاليتهاي آموزشي : رجبعلي مظلومي ، سمت استادي را در دانشگاه هاي تهران ، شهيدبهشتي ، صنعتي شريف تهران ، صنعتي اصفهان ، تربيت مدرس و مجتمع دانشگاه هنر عهده دار بود.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : رجبعلي مظلومي در دوران فعاليت هاي دانشگاهي اش ، دو مركز تحقيقاتي تأسيس كرد. همچنين دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس ، توسط ايشان تأسيس و بنياد نهاده شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : رجبعلي مظلومي ، به زبان هاي فرانسه و عربي آشنايي كامل دارد. مطالعات متنوع و گسترده ي او در زمينه هاي: قرآن شناسي ، حديث شناسي ، حكمت و عرفان ، تاريخ و هنر اسلامي و به ويژه امور تربيتي منجر به نگارش بيش از يكصد جلد كتاب و پانصد مقاله در طول نزديك به نيم قرن تلاش و پژوهش گرديد.

آرا و گرايشهاي خاص : رجبعلي مظلومي معتقد است كه عاملي كه بتواند آن ماديت را به

معنويت بدل كند و بالطافت حتي با اقتصاد خيلي خوب ، قسمت عمده اي از مسايل زندگاني مارا حل كند فقط هنر است . وي اعتقاد دارد كه هنر فقط درزمينه آزاد و آزاده مي تواند ابراز وجود كند چون اصلاآب هنر از آزادي است . وي بر اين باور است كه كساني كه يكسره عينبت هاي را به وسيله ابزارهاي هنر ي طرح مي كند ، گرچه زحمت مي كشند ،اما كارشان را هنر صنعتي مي دانيم ونه هنر هنر مندي . او معتقد است كه هنر هنرمند آن است كه تنها براي فرهنگ بهتر و ارتقاي فهم فرهنگي يك جامعه و اصولا براي مجموعيت لايق يك جامعه و براي قدرت والاتر همين مجموعيت كار كند . ازاين جهت او هنر مند را هميشه آينده بين مي داند .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آموزش فن سخن گفتن

ويژگي اثر : برداشتي از كتاب « راه و رسم سخن گفتن ».

2 ارمغان مور

3 با تربيت مكتبي آشنا شويم

4 بازنگري بر فعاليت هاي بدني

5 بياييد به حرف بچه هايمان گوش كنيم

6 پژوهشي پيرامون آخرين كتاب الهي

7 تربيت از ديگاه معصومين (ع)

8 تربيت معنايي انسان

9 تفسير شيعه

10 جوان و دين

11 چرا امام حسن (ع) صلح را پذيرفت ؟

12 چه كسي با چه نوع شخصيتي ، كدام شغل را انتخاب مي كند ؟

13 حاشيه بر هنر چيست ؟

14 در مسير نور تا خورشيد يا سير رسالت با جوهره ي ولايت در بستر تشيع

15 درس هاي رمضان ( تفسير قرآن )

16 دولت عدل الهي ؛ درباره ي دولت امام زمان (عج)

17 راه و رسم سخن گفتن

18 رهبر آزادگان ؛ درباره ي امام حسين (ْع)

19 روابط شايسته در ورزش تربيتي

20 روزنه اي به باغ بهشت يا هنر در راستاي انقلاب اسلامي

ويژگي اثر : در دو مجلد.

21 زنانِ بافضيلت

22 سخنراني را توانا شويم

23 سرگذشت قرآن

24 سير تاريخي قرائت

25 سينما ، اخلاق ، تجربه

26 شوراي اسلامي

27 علوم قرآن

ويژگي اثر : در پنج مجلد.

28 علي (ع) معيار كمال

29 فهم قرآن

ويژگي اثر : در دو مجلد.

30 كتابشناسي اسلامي

31 كليدهاي تربيتي و تعليمي براي اولياي تربيتي

32 گامي در مسير تربيت اسلامي ( از كودكي تا بلوغ )

33 گامي در مسير تربيت اسلامي ( مباني تربيتي )

34 مؤمن كيست و ايمان چيست ؟

منابع زندگينامه :

مجله ي آينه ي ميراث ، سال اول ، شماره ي 2 ، سال 1377 _ مجله ي آينه ي پژوهش ، سال نهم ، شماره ي پنجم ، شماره ي پياپي 53 ، آذر و دي 1377

مظهر، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1304 -1232 ش)، شاعر و منشى. وى در همدان به دنيا آمد. پس از فراگرفتن تحصيلات مقدماتى، در رشته ى علوم ادبى و عربى به تحصيل پرداخت و در مدرسه ى زنگنه به تحصيل فقه، اصول، منطق، فلسفه و عروض اشتغال ورزيد و تا جايى پيش رفت كه از زمره ى اساتيد زمان به شمار آمد. وى در تدريس «منظومه ى سبزوارى» كه در زمره ى كتابهاى فلسفه به شمار مى رود، تسلط داشت. مظهر بعد از اتمام تحصيلات، در دستگاه امير افخم قراگوزلو همدانى به سمت منشى گرى به كار پرداخت و تا آخر عمر در اين سمت باقى بود. وى را در قم در صحن حضرت معصومه (س) به خاك سپردند. از آثارش: «خستوى»، كه به طرز مثنوى سروده شده؛ «بضاعت مزجات»، به نثر، مشتمل بر دو قسمت يكى سؤال و جواب در موضوعات فلسفى و ديگرى درباره ى عرفان و

سير سلوك؛ «ديوان» شعر، متجاوز از ده هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (3348 -3342/ 5).

معتقدي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس معتقدي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباس معتقدي در سال 1340 در شهر يزد متولد شدم و در سال 1356 وارد حوزه علميه شهر محل تولد خود شدم پس از تحصيلات دوره راهنمايي و در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1361 در اين حوزه به تحصيل اشتغال داشتم از سال 1362 تا شهريور 1365 در نهضت سواد آموزي شهرستان مهريز يزد مشغول خدمت شدم و از مهرماه 1365 تا كنون در حوزه علميه قم به تحصيل اشتغال دارم- در سال 1369 دوره سطح حوزه را به اتمام رسانيده و در همان سال در دروس خارج فقه و اصول آية الله مكارم شيرازي حضور يافتم.طي اين مدت در محضر آيت عظام مكارم، سبحاني، خاتم يزدي و تبريزي بهره بردم. در سال 1369 و 1370 در دوره زبان عربي در دفتر تبليغات حوزه علميه قم شركت نمودم و با اين زبان در ابعاد مكالمه، ترجمه، سخنراني و انشاء كاملا آشنا شدم. طي سالهاي 72 و 73 در مركز تخصصي تبليغ شركت نمودم كه دوره چهار ساله آن را نيمه تمام به خاطر وجود مشكلاتي رها نمودم.

در سال 1373 و 1374 به مدت يك سال در معاونت امور شهرستانهاي مركز هدايت حوزه علميه قم مشغول خدمت شدم ، و پس از يك سال همكاري، بنا به دعوت برخي از دوستان، در سازمان حوزه ها و مدارس علميه خارج از

كشور مشغول به كار شدم كه همكاري با اين سازمان تا كنون استمرار دارد. طي مدت همكاري با سازمان سه نوبت به عنوان مدير حوزه هاي دار التحصيل در شهر كيكو ماي تا نزانيا، حوزه علميه رسول اكرم(ص) كشور نيجر و مهد امام جعفر صادق عليه السلام سودان و چند نوبت نيز به عنوان سرپرست موقت اعزام شدم و جمعاً حدود پنج سال به صورت متناوب در آن كشورها به امر مديريت مراكز ياد شده و نيز تدريس برخي از مواد درسي حوزوي و همچنين ترويج و تبليغ مذهب اهل بيت(عليه السلام) اشتغال داشته ام. بيش از دو سال است كه در فضاي وب اينترنت كه به عقيده برخي به عنوان قاره ششم مطرح شده، به وبلاگ نويسي مشغول هستم و به رغم فرصت اندك وبلاگهايي با عناوين كشكول، شيعه و اتهامات، و الشيعه و التهم كه آخري به زبان عربي است را راه اندازي نموده ام.همچنين سايت الشيعه نت www.shiahnwt.com در دست راه اندازي است كه همچنان فرصت تكميل آن به دست نيامده است اما پس از ثبت دومين و خريد فضاي يكصد مگابايت آمان راه اندازي مي باشد.

معتمد خراساني، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1296 ش)، عالم دينى، فقيه اصولى، نويسنده و واعظ. در محله ى پايين خيابان مشهد به دنيا آمد. در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد. ادبيات را از محضر محقق نوغانى و ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و سطح فقه و اصول را از آيت اللَّه شيخ كاظم دامغانى و آيت اللَّه شيخ هاشم قزوينى و آيت اللَّه شيخ مجتبى تنكابنى و آيت اللَّه شيخ حسن طبرسى و آيت اللَّه ميرزا على اكبر نوغانى و خارج اصول را

در حوزه درس آيت اللَّه ميرزا محمد آقازاده ى كفايى گذراند و در درس معارف از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى استفاده نمود و معقول را نزد آقا بزرگ حكيم و فرزندش ميرزا مهدى فراگرفت. آنگاه به نجف رفت و از درس آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى استفاده نمود و از آنان به دريافت اجازه نايل آمد. سپس به تهران بازگشت و در مدرسه مروى سكنى گزيد و از طرف آيت اللَّه ميرزا احمد آشتيانى عهده دار رسيدگى به امور كتابخانه ى مدرسه گرديد. او از اين زمان به تأليف رسالات پرداخت و همزمان به وعظ و خطابه نيز مشغول شد. وى در تهران درگذشت و در قم به خاك سپرده شد. از آثارش: «خورشيد تابان در نبوت قرآن»، در علم و ادب و تاريخ و اجتماع؛ «اسلام شناسى»؛ «تاريخ ادوار اسلام»، شامل سه دوره: «از بعثت تا آخر تشريع قوانين»، «عهد خلفا و اجراى قوانين» و «عهد بنى اميه و انحراف از دين تا قيام امام حسين (ع)»؛ «حكومت عباسيان در پيشگاه تاريخ»؛ «فلسفه غيبت امام زمان (عج)»؛ «شرح دعاى ابوحمزه ثمالى»؛ «مبدأ و معاد»؛ «اخلاق در مكتب اهل بيت (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1307/ 1)، مبدا و معاد (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (614/ 1).

معتمدالدوله، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالوهاب معتمدالدوله نشاط اصفهانى. اديب، شاعر و نويسنده اى توانا بود. در غزل هاى خوب خود بيشتر نظر به سعدى داشته و در نهضت ادبى ايران هم سهم بسزائى دارد، وى معاصر فتحعلى شاه قاجار بود. اشعار و منشات او به نام گنجينه معروف است. در سال 1244 ه.ق وفات كرد و تاريخ وفات او را

(از قلب جهان نشاط رفته) گفته اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

معدل، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم معدل

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در شهر نجف اشرف در خانواده اي متعهد و فرهنگي چشم به دنيا گشودم. همراه با ساير افراد خانواده صبح ها در جلسات درسي فقه (رساله عمليه)، اخلاق، تفسير و غيره كه توسط پدر اينجانب تدريس مي شد شركت مي كردم. تحصيلات ابتدايي (1347 _ 1353 ) و راهنمايي (1353 _ 1356) با موفقيت پشت سر گذراندم كه همزان با آن پاره اي از تحصيلات حوزوي نزد محقق عزيز جناب آقاي سيد محمد حسين رضوي كشميري شروع كرده بودم. اما بعد از مدت كوتاهي به علت شرايط نامساعد حاكم بر كشور عراق مجبور به ترك آن شده ام.

در سال 1359 تحصيلات دبيرستاني خود را به اتمام رسانده ام و موفق به گرفتن مدرك ديپلم شده ام.با به دست آوردن مدرك ديپلم و پيروزي انقلاب اسلامي ايران اينجانب سعي بر اين داشته ام كه به تحصيلات حوزوي و كلاسيك (دانشگاهي) خود در ايران ادامه دهم اما با آغاز جنگ عليه ايران توسط رژيم سابق عراق (صدام) ، دولت عراق اينجانب را از خروج به خارج عراق ممانعت كرد كه با توجه به اين امر و به جهت امتناع از مشاركت در جبهه هاي جنگ عراق عليه كشور مسلمان ايران وارد تحصيلات كارداني دررشته تاسيسات شده ام كه در سال 1361 ه.ش آن را به اتمام رسانيده و در اواخر سال 1362 با تلاش هاي بسيار موفق به ورود كشور جمهوري

اسلامي ايران از راه غرب شده ام كه بلافاصله ضمن اشتغال در تقويم متون كتاب هاي منتشر شده معاونت روابط بين الملل سازمان تبليغات اسلامي تحصيل حوزوي خود را در مرحله مقدمات با مطالعه كتاب هايي مانند المنطق ، شرح ابن عقيل و ساير كتب درسي آغاز نموده ام و تا سال 1364 ادامه داشت.

در سال 1364 كتاب هاي معالم الدين و شرح لمعه را نزد استادان بزرگوار مقدس و رحيمي تلمذ نموده ام.

جهت ادامه تحصلات خود در سطوح عاليه در سال 1366 وارد دانشسراي علوم اسلامي كه تحت نظر آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي (دام ظله) بود شده ام كه درس هاي معارف القرآن و بحث هاي اقتصادي و نزد استاد حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي، فقه مقارن نزد حضرت آيت الله شيخ ابراهيم جناتي، مكاسب شيخ نزد اساتيد بزرگوار آيت الله راضي، سيد عليرضا حائري و شيخ حسن جواهري، اصول (كفايه و حلقه سوم) نزد آيت الله شيخ باقر ايرواني و فلسفه نزد آيت الله سيد كمال حيدري خوانده ام.با اتمام سطوح عاليه سال 1371 در بحث خارج اصول حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي و بحث خارج فقه حضرت آيت الله سيد كاظم حائري شركت داشته ام.

همچنان در سال هاي 1372 _ 1374 در حلقه مباحثه خصوصي بحث هاي فقهي تحت نظارت حضرت استاد بزرگوار جناب شيخ باقر ايرواني و در حلقه مباحث بحث هاي اصولي براي مدتي كوتاهي تحت نظارت استاد بزرگوار جناب شيخ محمد هادي آل راضي شركت داشته ام.از اوايل تحصيل خود و همزمان با ادامه تحصيلات با موسساتي مانند سازمان تبليغات اسلامي، دانشكده امام حسين(ع) قم، انتشارات دارالقلم،

مجله التوحيد، نمايندگي ولي فقيه همكاري علمي داشته ام.

در سال 1372 مسئوليت تدوين متون درسي مدارس خارج از كشور سازمان تبليغات اسلامي بعهده داشته ام و از سال 1374 با موسسه دائره المعارف فقه اسلامي تحت نظارت رهبر انقلاب آيت الله خامنه اي و به رياست آيت الله هاشمي شاهرودي (دام ظلهما) شروع به همكاري نموده ام كه تا بحال ادامه دارد و در اين مدت مسووليت هايي مانند سرگروهي جلدهاي 3، 8 موسوعه الفقه السلامي عضو شوراي تحقيقات، و عضو هيات علمي موسسه دائره المعارف بعهده داشته ام. همچنين اينجانب در سال 1376 به عضويت هيئت تحريريه فصلنامه فقه اهل بيت (ع) درآمده ام.

معروف، حبيب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1312.

درگذشت: 1373.

از آثار اوست: فرهنگ مصور هنرهاى تجسمى (با همكارى پرويز مرزبان؛ تهران، 1371؛ اين كتاب در سال 1365) با عنوان واژه نامه ى مصور هنرهاى تجسمى به چاپ رسيد)؛ واژه نامه راه و ساختمان و معمارى انگليسى- فارسى و فهرست الفبايى و تركيبات فارسى با تعريفات دقيق برخى واژه هاى مشكل و نو ساخته (تهران، 1369). كتاب نقش ماندگار: يادنامه ى مهندس حبيب معروف به كوشش امين و نازى معروف به ياد وى در تهران در سال 1374 منتشر شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

معروف، ميرسعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرسعيد معروف

سن:24 وزن: 80 كيلو گرم قد:190

پاسور

باشگاه قبلي:سايپا تهران حميد موحدي (سرمربي)

باشگاه فعلي:پيكان تهران مصطفي كارخانه (سرمربي)

سوابق ملي:نوجوانان جوانان و بزرگسالان

ميرسعيد معروف به همراه محمد موسوي عراقي عنوان بهترين مدافع و پاسور رقابتهاي واليبال انتخابي جهاني 2010 ايتاليا را به خود اختصاص دادند.

معصومي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله معصومى فرزند نامى مرحوم آيه الله معصومى كه اكنون بجاى آن مرحوم اقامه جماعت مينمايد از علماء معاصر بهبهان است. وى در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات را در بهبهان خوانده و پس از پايان سطوح و استفاده از محضر آيات و مدرسين بجاى مرحوم والدش بخدمات دينى اشتغال دارد.

از آثار ايشان است تأسيس كتابخانه اى بنام حضرت حجه بن الحسن عجل الله فرجه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

معين العلماء، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل و از آزادي خواهان صدر مشروطيّت بوده، و روزنامه نيّر اعظم را در طهران منتشر مى نموده.

در 1284 متولّد، و در شب جمعه 6 رمضان المبارك 1358 در اصفهان وفات يافته، در جنب پدران خويش مدفون گرديد.

در روزنامه مظّفرى چاپ بوشهر (ش 3 سال 11) شرح نسبتاً مفصلّى از احوالات او نوشته شده، طالبين مراجعه كنند.

وى از ابتداى تشكيلات عدليّه وارد خدمات دولتى شده، و مدّتها رياست عدليّه مازندران، زنجان، گيلان، آباده، گلپايگان را داشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

معين، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1294/ 1293/ 1291 ش)، نويسنده، مصحح، مترجم، فرهنگ نويس و شاعر. در رشت به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى در زادگاهش، تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند. سپس از دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات فارسى و فلسفه و علوم تربيتى فارغ التحصيل شد. پس از آن مدتى رياست دانشسراى شبانه روزى اهواز و سپس رياست اداره ى دانشسراها را در وزارت فرهنگ داشت. وى اولين كسى بود كه در ايران به اخذ درجه ى دكترا در ادبيات نايل آمد و رساله ى دكتراى خود را با عنوان «مزديسنا و تأثير آن در ادبيات فارسى» ارائه نمود. او از 1318 ش به تدريس در دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات مشغول بود. وى به جهت شركت در كنگره ها و مجامع علمى و انجام امور تحقيقى و تدريس به كشورهاى آمريكا، انگليس، فرانسه، شوروى سابق و آلمان سفر كرد. معين همكار دهخدا بود و سرپرستى سازمان «لغت نامه» را بر عهده داشت. دكتر معين سرانجام پس از پنج سال بيمارى و بيهوشى در رشت درگذشت و در آستانه ى اشرفيه ى رشت به خاك سپرده شد.

از ديگر آثار وى: «فرهنگ فارسى»، معروف به «فرهنگ معين»؛ «برگزيده ى شعر فارسى»، قرنها چهار و پنج قمرى؛ «حافظ شيرين سخن»؛ «ستاره ى ناهيد يا داستان خرداد و مرداد»، شعر؛ تحليل «هفت پيكر» نظامى؛ «روانشناسى تربيتى»، ترجمه؛ «ايران از آغاز تا اسلام»، ترجمه؛ «كتيبه هاى پهلوى»، ترجمه؛ تصحيح و تحشيه «برهان قاطع»؛ تصحيح و تحشيه «چهار مقاله» احمد عروضى سمرقندى؛ تصحيح «جوامع الحكايات و لوامع الروايات».[1]

محمد (و. هفدهم رجب 1336 هجرى قمرى مطابق 9 ارديبهشت 1297 شمسى. ف. 13 تيرماه 1350 ه.ش) فرزند مرحوم شيخ ابوالقاسم. در شهر رشت در خانواده اى روحانى متولد گرديد. به هنگام طفوليت او نخست مادر و پس از 5 روز پدرش در عنفوان شباب درگذشتند. جد پدرى وى شيخ محمدتقى معين العلما كه در سلك علماى روحانى بود به تربيت وى همت گماشت. جد مادرى او شيخ محمدسعيد نيز از علما و مدرسان علوم قديمه بود.

محمد معين دوره ى ابتدائى را در دبستان اسلامى و دوره ى اول متوسطه را در دبيرستان نمره ى 1 (كه بعدها بنام دبيرستان شاهپور خوانده شد) طى كرد. در اوان تحصيل در متوسطه صرف و نحو عربى و بخشى از علوم قديمه را نزد جد خوش و مرحوم سيد مهدى رشت آبادى و ديگر استادان وقت آموخت و عشق به مطالعه در نهادش ريشه دوانيد. دوره ى دوم متوسطه (ادبى) را در دارالفنون تهران به پايان رسانيد و به سال 1310 در دانشكده ى ادبيات و دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات و فلسفه و علوم تربيتى وارد گرديد و در سال 1313 از اين شعب ليسانسيه شد پس از طى دوره ى شش ماهه ى دانشكده ى افسرى احتياط، شش ماه اول سال 1314 را به

خدمت افسرى گذرانيد و در مهرماه آن سال به دبيرى دبيرستان شاهپور اهواز منصوب شد، و پس از سه ماه رياست دانشسراى شبانه روزى اهواز را يافت و در عين حال عضويت تحقيق اوقاف و رياست به عهده ى وى بود. در همين ايام به وسيله ى مكاتبه از آموزشگاه روانشناسى بروكسل (بلژيك) كه تحت نظر Elmer Knowles روانشناس اداره مى شد، روانشناسى عملى و ديگر شعب آن از قبيل خطشناسى، قيافه شناسى و مغزشناسى را فراگرفت.

در 1318 به تهران منتقل گرديد در حين تصدى معاونت و سپس كفالت اداره ى دانشسراها در وزارت فرهنگ، وارد دوره ى دكترى زبان و ادبيات فارسى شد. پس از چندى با حفظ سمت به دبيرى دانشكده ى ادبيات منصوب گرديد. پس از به پايان رسانيدن دوره ى دكترى، جلسه ى دفاع از پايان نامه ى دكترى وى به عنوان «مزديسنا و تأثير آن در ادبيات پارسى» در روز سه شنبه ى 17 شهريور 1321 تشكيل و پايان نامه ى او با قيد «بسيار خوب» قبول گرديد، و او نخستين دكتر ادبيات فارسى در ايران شناخته شد. از آن پس به سمت دانشيار و سپس به سمت استاد كرسى «تحقيق در متون ادبى» در دانشكده ى ادبيات به تدريس مشغول شد و سه سال نيز در دانشسراى عالى به تدريس پرداخت. از آغاز سال 1325 شمسى كه طبع لغت نامه ى علامه ى مرحوم على اكبر دهخدا طبق قانون، در مجلس شوراى ملى شروع شد، دكتر معين به همكارى وى برگزيده شد. در دى ماه 1334 با موافقت علامه ى مزبور، سازمان لغت نامه از منزل شخصى آن مرحوم به مجلس شوراى ملى منتقل شد و طبق وصيت نامه هاى معظم له دكتر معين به رياست امور علمى آن سازمان منصوب گرديد. در اسفند

1336 سازمان مذكور به دانشكده ى ادبيات (دانشگاه تهران) شوراى دانشگاه، رياست سازمان لغت نامه به عهده ى وى محول گرديد. وى اين سمت را تا آخرين روزى كه دچار سكته گرديد به عهده داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهارصد شاعر برگزيده پارسى گوى (977)، دايرةالمعارف فارسى (2811/ 2)، الذريعه (217/ 16 ،233/ 6)، شرح حال رجال (203/ 6)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (523 -513)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3142 ،2621 ،1938 ،1146 ،1071 ،496 ،488 ،410/ 1)، كتاب گيلان (723 -721/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (340)، مؤلفين كتب چاپى (830 -826/ 5).

معين الاسلام، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به دبير مازندرانى، از شاگردان آقا ميرزا محمد هاشم چهارسوقى و ديگران بوده، در 1290 متولد، و در شب جمعه 10 شوال 1384 وفات يافته، در جنب لسان الارض مدفون گرديد.

كتب چندى تأليف فرموده از آن جمله است: 1 - رساله در سبب ارتحال جدش سيد محمد از مازندران به اصفهان، مطبوع 2 - مفتاح الكنوز، در تعريف علم و عمل، مطبوع.

وى را بايد از بنيان گزاران فرهنگ جديد در اصفهان دانست، سال ها نظامت دبيرستان عليه را داشته، و به همين مناسبت به ناظم مازندرانى شهرت يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

معين الواعظين، عباس علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به معين الحسينى، فرزند ملا على محمد گورتانى.

عالم فاضل محدث، و واعظ زاهد اديب شاعر متخلص به «ذاكر». در اصفهان و نجف نزد فضلاى اين دو شهر تحصيل نموده. جهت ارشاد و هدايت مردم منبر رفته، كتب چندى تأليف نموده كه از آن جمله است:

1 - تسلية الفقراء 2 - ديوان اشعار 3 - زادالعاصين 4 - علائم الظهور 5 - فوائد الصلوات 6 - مجازاة النسوان 7 - وقايع الظهور، در دو مجلد، مطبوع 8 - هداية الوالدين، جلد دوم علائم الظهور؛ و غيره.

در 1287 متولد، و در شب سوم ربيع الثانى 1360 وفات يافته، در تخت فولاد [تكيه ى سيد العراقين] مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

معيني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا سيد حسن بن السيد الجليل مرحوم حاج سيد طاهر معينى از علماء تبريز و معروف معاصر شهرستان رى ميباشد.

وى در سال 1309 (هزار و سيصد و نه) قمرى در زاويه مقدسه متولد شده و در بيت شرف و سيادت پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را در رى خوانده و آنگاه به تهران رفته و سطوح وسطى و نهائى را از آقا شيخ آقا بزرگ ساوه اى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى لواسانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى فراگرفته و در سال 1343 ق مهاجرت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه موسس حايرى و آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير و آيت اللَّه حاج شيخ حسن فاضل و مرحوم آيت اللَّه خونسارى استفاده نموده و با دريافت گواهى علم و تصديق جامعى در سال 1354 قمرى مراجعت بشهر رى نموده و مورد توجه عموم مردم قرار گرفت و

بخدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و ترويج مذهب و تبليغ احكام پرداخته لكن چند سالى اعتزال و انزواء را اختيار نموده فقط گاهى براى جماعت اگر حالشان مقتضى باشد مى آيند و اكنون دوران نقاهت و سالخوردگى را مى پيمايد.

نگارنده گويد: جناب آقاى معينى كه حق استادى و تربيت بر اين حقير دارد بسيار منيع الطبع و بزرگوار و محتاط در امور مى باشد و ايشان داماد مرحوم حاج آقاى موسى كنى حفيد مرحوم آيت اللَّه العظمى علامه كنى مى باشد و داراى سه دختر فقط هستند كه يكى از آنها همسر برادر زاده حقير است.

مرحوم والدش از امناء و روساء آستانه مقدس حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام و با مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى سيد محمدعلى شاه عبدالعظيمى نجفى كه ذكرش گذشت انتساب و از يك سلسله مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مفتح، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و زبده الفضلاء الاعلام آقاى حاج شيخ محمد مفتح همدانى از افاضل گويندگان و نويسندگان و اساتيد ممتاز حوزه علميه قم است در تهران.

وى در همدان متولد شده و پس از دوران تحصيل جديد و خواندن مقدمات و ادبيات در همدان به قم مهاجرت نموده و سطح نهائى را از مدرسين بزرگ حوزه به پايان رسانيده و چندين سال از محضر و دراسات فقه و اصول مرحوم آيت الله العظمى حجت كوهكمرى و آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و تقريرات آنان را به رشته تحرير درآورده و معقول و تفسير را هم از علامه شهير استاد طباطبائى آموخته و ضمنا به تدريس سطوح عالى فقه و اصول اشتغال داشته و در ماه مبارك رمضان و ماه محرم و

صفر به تهران و مناطق ديگر براى تبليغ طبق دعوت قبلى مسافرت و از راه منبر و سخنرانى خدمات شايانى نموده است.

و اكنون در تهران به تدريس در دانشگاه و تبليغ و تاليف كتب مفيده و اقامه جماعت اشتغال و آثار مطبوعى دارند كه مورد استفاده فضلاء و محصلين مى باشد.

استاد، محقق، فيلسوف، فقيه.

تولد: 1307، همدان.

درگذشت: 27 آذر 1358، تهران.

آيت الله دكتر محمد مفتح، فرزند شيخ محمود از مدرسان فارسى و عربى در حوزه ى علميه ى همدان، پس از آن كه مقدمات علوم عربى و فقه و بخشى از منطق را نزد پدر و اساتيد حوزه همدان و در محضر آخوند على همدانى آموخت در سال 1322 به قم مهاجرت كرد و در حجره اى در مدرسه دارالشفاء اقامت گزيد. در آنجا رسائل و مكاسب و كفايه را در طول سال هاى 1342 -1322 نزد امام خمينى (ره)، آيت الله كوه كمره اى، آيت الله بروجردى، علامه طباطبائى آيت الله مجاهد تبريزى، آيت الله گلپايگانى و آيت الله نجفى فراگرفت، عرفان و دروس خارج فقه و اصول را نيز در عالى ترين سطح نزد امام خمينى تلمذ نمود. در كنار فراگيرى علوم دينى، در دانشگاه نيز به تحصيل مشغول شد و در حالى كه در سطوح عاليه ى فقه و اصول را مى گذراند موفق شد در رشته ى فسلفه ى به اخذ درجه دكترى نايل آيد. پايان نامه ى وى در مقطع دكترى تحقيقى درباره ى نهج البلاغه بود. آنگاه شروع به تدريس كتاب منظومه حاج ملا هادى سبزوارى پرداخت.

آيت الله محمد مفتح با همكارى آيت الله دكتر سيد محمدحسين بهشتى و آيت الله سيدعلى خامنه اى اقدام به تأسيس كانون دانش آموزان و فرهنگيان در قم نمود كه اولين مجمتع اسلامى پر تحرك بود. آيت الله مفتح در

روزهايى كه امام خمينى در تبعيد بود براى حفظ و اداره ى حوزه ى عمليه بنيان جامعه مدرسين حوزه ى علميه ى قم را نهاد. دكتر مفتح هنگامى كه امام خمينى در عراق به سر مى برد و نيز وقتى كه به پاريس رفت، با ايشان در ارتباط بود و مسائل و حوادث ايران را به نحوى به اطلاع ايشان مى رسانيد. يكى از مراكزى كه آيت الله مفتح در آن فعاليت داشت حسينيه ى ارشاد بود. بعد از بسته شدن حسينيه ى ارشاد توسط ساواك، امامت مسجد قبا را پذيرفت.

ورود آيت الله مفتح به تهران در حقيقت ورود جدى به مبارزه بود و او در اين دوره در كنار هم فكرانش از تهديدات رژيم پهلوى در امان نماند. در سال 1354 دستگير، زندانى و سپس به زاهدان تبعيد شد. در بازگشت از تبعيد همچنان به مبارزه ادامه داد. در سال 1354 وقتى شنيد رژيم اسرائيل حملاتى را عليه مردم لبنان آغار كرده، كمك هايى را از اهالى تهران جمع كرد و خود به لبنان برد.

در سال 1349 ساواك براى مدتى وى را از رفتن به قم منع كرد و قصد داشت با دعوت ايشان به دانشگاه براى تدريس، وى را از حوزه دور كند. او نيز همكارى با استاد مطهرى را كه در آن موقع در دانشكده الهيات بود پذيرفت.

تأسيس مجمعى تحت عنوان «جلسات علمى اسلام شناسى» از جمله فعاليت هاى ايشان بود اين مجمع كتاب هايى (تأليف و ترجمه سيزده جلد كتاب) را در زمينه هاى گوناگون اسلام شناسى با مقدمه ى دكتر مفتح به چاپ رسانيد. اين مجمع پس از مدتى توسط ساواك تعطيل گرديد.

وى در اولين ساعات حكومت نظامى روز هفدهم شهريور 1357 دستگير و زندانى شد، وى

با اوج گيرى انقلاب اسلامى و به هنگام گشوده شدن درهاى زندان با همت مردم از زندان آزاد گرديد در نماز عيد فطر سال 1357 سخنرانى پر شورى نمود و بعد از آن مجددا دستگير و روانه زندان شد. اما دوباره آزاد شد و شاهد پيروزى انقلاب اسلامى در بهمن 1357 بود.

بعد از پيروزى انقلاب اسلامى عمده فعاليت آيت الله مفتح حول محور تدريس در حوزه و دانشگاه و ايجاد پيوند بين اين دو قشر كشور متمركز بود. از جمله مسئوليت هاى ايشان مى توان به اين موارد اشاره نمود: رياست دانشكده الهيات و معارف اسلامى تهران؛ حضور در جامعه روحانيت تهران؛ عضو ستاد برگزارى استقبال از امام خمينى؛ سرپرست كميته انقلاب اسلامى منطقه چهار تهران؛ عضو شوراى گسترش آموزش عالى كشور؛ عهده دار برگزاى نماز جماعت در مسجد دانشگاه تهران.

از جمله تأليفات وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود.

ترجمه بعضى از مجلدات مجمع البيان. (جلد اول و دوم به قلم آيت الله مفتح و آيت الله حسين نورى و جلد سوم با ترجمه خود وى به فارسى برگردانده شده است)؛ حاشيه بر اسفار ملا صدرا (چاپ نشده است)؛ روش انديشه؛ شرح منظومه منطق و رساله تاريخ منطق (1336، جلد اول. جلد دوم در فلسفه الهى تدوين نشد)؛ حكمت الهى و نهج البلاغه (پايان نامه تحصيلى دوره دكتراى آيت الله مفتح)؛ آيات اصول اعتقادى قرآن؛ نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم (1361)؛ ويژگى هاى زعامت و رهبرى؛ مقالات (سلسله مقالات «نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم» در مجله «مكتب اسلام» سال چهارم؛ همچنين مقالاتى در «مكتب تشيع» و «معارف جعفرى»)؛ مقدمه نويسى بر آثار ديگران (كتاب هايى نظير مصاحبه اى درباره خرافه و نيرنگ؛ تأليف سيد كاظم ارفع؛

زيارت خرافه است يا حقيقت؛ نوشته غلامحسين رحيمى؛ جهان بينى و جهان دارى على (ع)، تأليف سيد ابراهيم سيد علوى؛ به سوى اسلام يا آئين كليسا؛ نوشته حجت الاسلام مصطفى زمانى؛ ره آوردهاى استعمار؛ مهدى طارمى؛ اسلام پيشرو نهضت ها؛ نوشته محمد مصطفوى كرمانى و غلامحسين حقانى تهرانى؛ دعا عامل پيشرفت يا ركود؟؛ نوشته محمد مصطفى كرمانى؛ اسلام و حقوق كارگردان بردگان استعمار؛ ترجمه و نگارش سيد جعفر شيخ الاسلام)؛ مكتب اخلاقى و تربيتى امام صادق (ع).

آيت الله مفتح صبح روز بيست و هفتم آذر 1358 توسط گروه فرقان به هنگام خروج از اتومبيل جلوى در ورودى دانشكده ى الهيات به همراه دو محافظش (پاسداران جواد بهمنى و اصغر نعمتى) به رگبار بسته شد و هر سه به شهادت رسيدند. پيكر ايشان به صحن حضرت معصومه (ع) در قم انتقال يافت و در حجره 23 صحن به خاك سپرده شد. به حرمت تلاش هاى ايشان، روز شهادتش «روز وحدت حوزه و دانشگاه» نام نهاده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مفتح، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدهادى مفتح

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/20

زندگينامه علمي

از سال 1352 تحصيلات ابتدايي را در دبستان نيكان تهران آغاز نموده و تمامي تحصيلات ابتدائي و راهنمايي و دبيرستان را در مدرسه دبستان راهنمايي و دبيرستان نيكان به اتمام رساندم. در سال 1364 مدرك ديپلم در رشته رياضي فيزيك با معدل 19.5 اخذ كردم.

ورود من به دانشگاه در سال 1364 و در رشته مهندسي برق و الكترونيك دانشگاه تهران مي باشد كه با توجه به حضور در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل و بروز مشكلاتي همچون تعطيل ترم دانشگاه ها بر اثر

موشك باران در آبان ماه سال 1370 مدرك مهندسي برق و الكترونيك را از دانشكده فني دانشگاه تهران اخذ نمودم.

در كنار تحصيل در دبيرستان و دانشگاه به طي مدارج علمي حوزوي و حضور در دروس حوزه هاي علمي تهران پرداختم به نحوي كه در سال 1370 همزمان با اخذ مدرك دانشگاهي ليسانس، دروس حوزوي را نيز تا مكاسب محرمه و قطع و ظن رسائل به انتها رسانده بودم.

پاره اي از اساتيد دروس حوزوي اينجانب تا اين مرحله عبارتند از:

آيت الله سيد علي هاشمي گلپايگاني اصول فقه (مظفر) ؛ پاره اي از كتب شرح لمعه

آيت الله سيد حسين مصطفوي عمده كتابهاي شرح لمعه

آيت الله سيد حسن مصطفوي شرح تجريد

دكتر ابوالقاسم گرجي مكاسب محرمه

آيت الله سيد رضي شيرازي قطع و ظن (رسائل) ؛ شرح منظومه سبزواري (حكمت)

پس از حضور در حوزه علميه قم دروس سطح عالي را تكميل نمودم كه اساتيد اين دوره تخصصي عبارتند از:

استاد علي محمدي: برائت (رسائل)

استاد اعتمادي: استصحاب (رسائل)

آيت الله رضا استادي: بيع (مكاسب)

آيت الله سيد علي محقق داماد: خيارات (مكاسب)

آيت الله قديري: كفايه

با اتمام دروس سطح عالي و بجهت گذراندن دوره خدمت سربازي به تهران بازگشته و با حكم مأموريّت از سپاه پاسداران به عنوان كارشناس كامپيوتر در وزارت صنايع و شركت شيشه قزوين مشغول گشتم. و نيز مسئوليت گروه معارف صداي جمهوري اسلامي را به مدت قريب دو سال عهده دار بودم. در اين دو سال از دروس خارج فقه و اصول تهران استفاده مي نمودم كه اساتيد اين دروس عبارتند از:

آيت الله خامنه اي: خارج فقه (جهاد)

آيت الله مجتبي تهراني: خارج اصول، خارج فقه (ولايت فقيه ومكاسب محرمه)

آيت

الله محمدي گيلاني: خارج فقه (صلاه مسافر)

پس از بازگشت به قم در دروس خارج فقه و اصول و فلسفه شركت نمودم كه اساتيد اين دوره عبارتند از:

آيت الله فاضل لنكراني: خارج اصول

آيت الله شبيري زنجاني: خارج فقه (خمس، نكاح)

آيت الله مومن: خارج اصول

آيت الله جوادي آملي: خارج اسفار (فلسفه تخصّصي )

از سال 1375 و پس از شركت در آزمون مقطع كارشناسي ارشد (فوق ليسانس) رشته علوم قرآن و حديث به تحصيل در اين رشته در دانشكده اصول الدين پرداختم كه اين دوره تحصيلي با ارائه پايان نامه و كسب نمره نهايي 19 در سال 1378 پايان يافت.

سال 1383 پس از قبولي در كنكور سراسري مقطع دكتري در رشته علوم قرآن و حديث در دانشكده اصول الدين به تحصيل اشتغال يافتم، كه با دفاع از رسالْ دكتري در 22 خردادماه 1387، و با كسب درجه عالي و نمره 19 بابت اين رساله، دوره تحصيل دكتري را به پايان رساندم.

در كنار ادامه تحصيلات حوزوي و دانشگاهي و اشتغال به مسئوليت هاي اجرائي و علمي مختلفي همچون تاسيس و راه اندازي شبكه سراسري راديو معارف طراحي و ادامه توليد سيستم جامع مكانيزه مديريت حوزه علميه قم و ... به تدريس دروس حوزوي و دانشگاهي پرداختم، كه در اين زمينه تا كنون دروس بدايه الحكمه؛ اصول فقه (مظفر) ، مكاسب (محرمه، بيع، خيارات) هركدام يك دوره، كفايه ( اوامر، نواهي، اصول عمليه) دو دوره ، و رسائل (قطع و ظن، برائت، استصحاب) سه دوره تدريس شده اند.

و نيز دروس دانشگاهي تحريف قرآن، رابطه قرآن وسنت، تفسير موضوعي ، اعجاز قرآن ، روش شناسي استنباط از متون ديني ، تفسير

فقهي ، تفسير عقلي ، تفسير روائي ، قرائت و درك متون عرفاني ، منطق ، علوم قرآني1 ، علوم قرآني2 ، علوم قرآني3 ، و ... تدريس شده اند.

مفتون دنبلي آذربايجاني، عبدالرزاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1243 -1176 ق)، اديب، مورخ، عالم، مفسر، نويسنده، عارف و شاعر، متخلص به مفتون. در خوى آذربايجان به دنيا آمد. هنگامى كه كريم خان زند براى اطمينان خاطر از جانب امراى آذربايجان، اولاد آنان را به گروگان گرفت، پدر مفتون، او را به جاى برادرش، در ده سالگى، به شيراز فرستاد. وى چهارده سال در شيراز بود و در اين مدت به تحصيل علم و معرفت و كسب فضل و دانش پرداخت. بعد از فوت كريم خان و تسخير شيراز به دست عليمراد خان زند، گروگانها از آنجا به اصفهان برده شدند و پس از فوت عليمرادخان، در 1199 ق، آقا محمد خان، آنان را آزاد نمود و اجازه داد تا به آذربايجان بازگردند. وى به نظم و نثر فارسى و عربى مسلط بود و به هر دو زبان شعر مى سرود. در انواع شعر نيز به قصيده و مثنوى بيشتر تمايل داشت. او در 1241 ق به زيارت عتبات عاليات و بيت اللَّه الحرام رفت و پس از بازگشت در تبريز درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «مآثر خاقانى»، در تاريخ قاجاريه؛ «مآثر سلطانيه» يا «مآثر سلطانى»، مبنى بر مآثر سلطنت فتحعلى شاه، از زمان جلوس تا 1241 ق؛ «حدائق الجنان»، در سرگذشت خودش در شيراز و شرح حال شعرا و فضلاى آن شهر، همراه شمه اى از احوالات كريم خان زند؛ «نگارستان دارا»، در شرح حال شعراى دوره ى فتحعلى شاه؛ «تجربة الاحرار

و تسلية الابرار»، در شرح حال عده اى از علما و معاريف و شعراى معاصر خود؛ شرح «مشاعر» ملا صدرا؛ ترجمه «عبرت نامه» (بصيرت نامه) از تركى به فارسى؛ «حقايق الانوار»، در شرح حال شعراى عرب و عجم، به فارسى؛ «حدائق الادباء»، شامل منشآت و مطارحات شعراى عرب و عجم، به فارسى؛ «حديقه»، در شرح حال شعراى عرب و معانى بعضى از اشعار آنها، به فارسى؛ مثنوى «ناز و نياز»؛ مثنوى «همايون نامه»، در احوال مختار ثقفى؛ مثنوى ديگرى در بحر رمل؛ «رياض الجنة»، در تاريخ سلسله ى دنابله؛ «روضة الآداب و جنة الالباب»، در شرح حال شعراى عرب، به عربى؛ «ديوان» شعر. گويند مفتون در تأليف تاريخ «زينة التواريخ» با ميرزا رضى، متخلص به بنده، مشاركت داشته است.[1]

(شاعر) عبدالرزاق بيگ دنبلى متخلص به «مفتون» (و. 1176 ه.ق- ف. تبريز 1243 ه.ق) يكى از دانشمندان و سخنوران بزرگ آذربايجان در دوره ى قاجاريه بود. وى در سال 1276 ه.ق در شهر خوى متولد شد، از سن ده سالگى تا 24 سالگى (چهارده سال) به عنوان گروگان در شيراز بازداشت بود و در اين مدت به تحصيل علم و ادب پرداخت، در زمان آغا محمدخان قاجار مرخص شده و به آذربايجان برگشت. در زمان عباس ميرزا نايب السلطنه به منصب استيفا و نويسندگى ارقام ديوانى نايل گرديد. وى تأليفات گرانبهائى از خود به يادگار گذاشت از جمله: حدائق الجنان، روضةالاداب و جنةالالباب. حدائق الادباء، ماثر سلطانى، كليات ديوان و غزليات، مثنوى ناز و نياز، منظومه اى بنام مختارنامه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (470/ 7)، تاريخ تذكره هاى فارسى (401 -399/ 2 ،690 -689/ 1)، تجربة الاحرار و تسلية الابرار

(مقدمه، 464 -455 ،137 -121)، حديقة الشعراء (1693 -1690/ 3)، دانشمندان آذربايجان (357 -353)، الذريعه (343 ،317 ،288 ،5/ 19 ،92 -91/ 12 ،323 ،284/ 11 ،1083/ 9)، ريحانه (356 -355/ 5)، سبك شناسى (331 -319/ 3)، سفينة المحمود (670 -669/ 2)، شرح حال رجال (264/ 2)، فرهنگ سخنوران (866 -865)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2285/ 2)، لغت نامه (ذيل/ مفتون دنبلى)، مجمع الفصحا (1008 -1007/ 6)، مكارم الآثار (1204 -1203/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (847 -846/ 3)، نگارستان دارا (مقدمه/ و- ى، 297 -282).

مفتي زاده، محمد صديق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1405 -1334 ق)، نويسنده، شاعر، متخلص به محزون. در قريه ى دشه، از قراى اورامان، به دنيا آمد. پس از فراگرفتن مقدمات صرف و نحو به عراق رفت و در مدارس كردستان عراق به تكميل علوم دينى و ادبيات عرب پرداخت. سپس به سنندج بازگشت و از محضر برادر بزرگترش، ملا محمود مفتى، استفاده نمود و به دريافت اجازه نايل گشت. بعد به تهران آمد و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و با سمت دبيرى به سنندج بازگشت. وى حدود 1331 ش به تهران منتقل شد و در ضمن خدمت موفق به اخذ ليسانس و دكتراى الهيات شد. مفتى زاده چند سالى از نويسندگان برنامه ى راديو كردى تهران بود. وى در شاعرى توانا بود و شعر را به لهجه ى اورامى و سورانى مى سرود. از آثار وى: تصحيح و شرح «ديوان» ملا عبدالرحيم معدومى مولوى، شاعر معروف كرد.[1]

استاد، محقق.

تولد: 1300(1334 ق.)، قريه دشه از توابع اورامان.

درگذشت: 6 آذر 1363، تهران.

محمدصديق مفتى زاده متخلص به «محزون» فرزند ملا عبدالله دشتى مفتى كردستان، در شش سالگى پدرش و در يازده سالگى مادرش را از

دست مى دهد. وى تحصيلاتش را در قريه ى دشه و خانگه و شهر سنندج شروع نمود، و در 1315 شروع به خواندن علوم اسلامى كرد و در محضر مدرسانى از مناطق مختلف عراق و نيز در مهاباد به درس خواندن مشغول شد. استادان وى عبارتند بودند از: برادرش حاج ملا خالد مفتى، ملا سيد عارف، ملا صالح تريفه، سيد بابا رسول اباعبيده (شهرزور عراق)، ملا باقر بالك، ملا محمود دره تفى، ملا على حماميان، ملا شيخ برهان (در مكريان)، ملا عراف بانه اى، ملا سيد على (در پنجوين)، ملا مصطفاى حاج رسول، ملا عبدالله بيژويى (در سليمانيه)، ملا عزيز شلى خانه اى در كركوك، ملا صالح ديبه گه يى، ملا ابوبكر افندى هه ولير، ملا عبدالكريم افندى (در رواندوز)، ملا صديق صديقى، ملا حسين مجدى (در مهاباد) و برادر ديگرش ملا محمود مفتى كردستان در سنندج كه سرانجام اجازه نامه ى خود را نيز از دست او گرفت. چندى بعد در سليمانيه عراق استادان هيئت علمى و دينى اوقاف پس از امتحان اجازه نامه اش را مهر تأييد زدند. در تهران نيز شوراى عالى وزارت آموزش و پرورش اجازه ى افتاء و تدريس را به وى دادند. در سال 1323 در وزارت فرهنگ به عنوان معلم استخدام شد، و در دبيرستان هاى شهرهاى مهاباد و سنندج و خرم آباد و تهران هر يك مدتى انجام وظيفه كرد. در سال 1327 در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران دوره ى ليسانس و دكترى را به اتمام رسانيد و به دريافت دانشنامه ى دكترى نايل شد و در دانشكده ى ادبيات نيز مدتى به مطالعه ى علوم تربيتى و زبان شناسى پرداخت و به موازات آن در دبيرستان هاى تهران، ادبيات عربى و فارسى

را تدريس مى نمود. در سال 1349 در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران استاد زبان كردى شد، در طى اين مدت سردبيرى روزنامه «كردستان» را نيز به عهده داشت. وى سال ها از نويسندگان برنامه راديو كردى تهران بود. در 1359 كه دانشگاه تهران تعطيل گرديد، در منزل به تحقيق مشغول گرديد و تأليفات خود را كامل نمود. فعاليت هاى او در دورانى كه در مقام سردبيرى روزنامه فعاليت داشته به اين شرح است: استخراج و جمع آورى قريب 250 قطعه از اشعار سيد عبدالرحيم تاوگوزى (مولوى كردى) از بياض هاى خطى و دست نويس قديم و تحقيق و تعليق مختصر در معانى آنها، جمع آورى و تصحيح بيشتر اشعار ولى ديوانه، مختصرى تحقيق در ديوان ملا پريشان و چاپ بعضى از اشعار او، تصحيح و تحرير ديوان سيد صالح كرمانشاهى، تصحيح شيرين و فرياد تأليف ملا ولدخان گوران، تصحيح بعضى از اشعار كنيزك و يازده رزم كه قسمتى از شاهنامه تأليف سرهنگ الماس خان كه نوله يى است، سلسله ى گفتارى در مورد دستور زبان كردى تحت عنوان چگونه بخوانيم و چگونه بنويسيم، چند گفتار در مورد زندگى اجتماعات مختلف كرد، و ايراد و انتقاد به بعضى از رسوم و عقايد خرافى كردى تحت عنوان: در اجتماع چگونه زندگى كنيم، تأليف و تصحيح ديوان ملا حامد آليجانى، تصحيح منظومه ى جنگ سرد و جدال و مناظره ى بين آسمان و زمين سروده ى ميرزا عبدالقادر پاوه اى، جمع آورى و تصحيح آثار شعرى بعضى از شعراى كرد تحت عنوان از هر گلزار گلى، چند قطعه شعر ملى و وطنى و عشقى و چند حكايت كوچك و متفرق كه به شيوه ى ظنز به كردى سروده شده است، سلسله ى گفتارى در

فلسفه ى آفرينش، تحت عنوان راه خداشناسى، تاريخچه ى حكومت هاى كرد، تصحيح و چاپ و انتشار مناجات خاناى قبادى به نام هفت بند، تمام اين آثار و مطالب و نوشته هاى زير عنوان و امضاى «م. ص. م.» كه مختصر محمدصديق مفتى زاده است. از كارهاى ديگر او تصحيح و شرح ديوان ملا عبدالرحيم معدومى مولوى (چاپ نشده است) و دستور جامعى براى زبان كردى (چاپ نشده است) است.

محمدصديق مفتى زاده به لهجه ى اورامى و سورانى شعر مى گفت، اما به سرودن شهر فارسى كمتر علاقه نشان مى داد، با اين حال به فارسى نيز اشعارى سروده بود.

ايشان سرانجام در ششم آذر 1363 به سبب ابتلا به سرطان ريه در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ مشاهير كرد (478 -475/ 2).

مفلق تهراني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، منشى و شاعر، متخلص به مفلق. ملقب به صدرالشعراء و فخر الادباء. اصلش از رى بود و در تهران به دنيا آمد. وى در زمان فتحعلى شاه (1250 -1212 ق) از منشيان دربار بود و در همين دوره به صدرالشعراء ملقب گشت. او در زمان محمد شاه از جانب وزير او، حاج ميرزا آقاسى، لقب فخرالادبا (و به آورده ى «الذريعه» فخرالشعراء) گرفت. مفلق در قصيده سرايى مهارت داشت و علاوه بر آن به اشعار هزل نيز مى پرداخت. صاحب «حديقة الشعراء»، به احتمالى وى را با اديب تهرانى يكى دانسته و در جايى ديگر آورده كه مفلق ظاهرا تا زمان حكومت ناصرالدين شاه زنده بوده است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1701 -1695/ 3)، الذريعه (1087/ 9)، سفينة المحمود (300 -299/ 1)، فرهنگ سخنوران (868)، لغت نامه (ذيل/ مفلق)، مجمع الفصحا

(1006 -989/ 6)، مصطبه ى خراب (168 -167)، نگارستان دارا (253 -252).

مفيد نيشابوري، ابومحمد، عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 510/ 445 ق)، حافظ، محدث امامى و واعظ. ملقب به مفيد. اصل وى از نيشابور و ساكن رى بود. وى شيخ و مرجع علماى اماميه رى و عموى پدر شيخ ابوالفتوح رازى بود. از هناد نسفى و ابن مهتدى و ابن النقور حديث شنيد. او مسافرتهاى بسيارى نمود و احاديث بسيار شنيد. او نزد سيد مرتضى و سيد رضى و شيخ طوسى و سلار يا سالار بن عبدالعزيز و ابن البراج و كراجكى تلمذ نمود. شيخ ابوالفتوح رازى و سيد مرتضى و سيد مجتبى، فرزندان داعى حسينى، و عمر بن ابراهيم زيدى و احمد بن عبدالوهاب صيرفى و ديگران از وى روايت نمودند. از آثارش: «سفينة النجاة فى مناقب اهل البيت (ع)» و «العلويات» و «الرضويات»؛ «الامالى»؛ «عيون الاخبار»؛ «مختصرات فى الزواجر و المواعظ»، كه ابوالفتوح رازى از وى نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (464/ 7)، الذريعه (375 ،328 -327/ 15 ،199/ 12 ،240/ 11 ،311/ 2)، ريحانه (361 -360/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (104/ 5)، فهرست منتجب الدين (108)، الكنى و الالقاب (200 -199/ 3)، لسان الميزان (246 -245/ 4)، لغت نامه (ذيل/ مفيد)، معجم المؤلفين (117/ 5)، هدية الاحباب (245 -244)، هدية العارفين (518/ 1).

مفيدي فر، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق مفيدي فر

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 وارد حوزه علميه يزد شدم و تا سال 1358 مشغول تحصيل بودم كه شامل مقدمات و ادبيات و فقه و اصول در مقطع سطح بود.مشوق اصلي من مرحوم والد بود كه هم روحاني و هم معلوم دلسوز بود.

ايشان با همت والا وقت جهت تدريس به طلاب مي گذاشت و در فصل تابستان كه حوزه تعطيل بود در شدت گرما به برخي از طلاب درس خصوصي مي داد كه من هم يكي از آنان بودم و امر تحصيل شتاب بيشتري مي گرفت.مهر 1358 وارد حوزه علميه قم شدم و فضاي بيشتري از علم و معرفت گشوده شد و ادامه دروس رسائل و شروع مكاسب و كفايه بود و تا سال 1359 سطح تمام شد. از سال 1360 وارد دروس خارج شدم و يك سال اول نزد استاد آيت الله حاج شيخ جعفر سبحاني تلمذ كردم.

از سال 1362 تا پايان نزد دو استاد فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني و مرحوم تبريزي(ره) فقها و اصول حاضر مي شدم كه در مقاطع مختلف اتفاق مي افتاد.فلسفه را ابتدا از شرح تجريد و منظومه شروع كردم كه شرح تجريد را در يزد خواندم و منظومه را نزد استاد انصاري شيرازى، اسفار نزد علمين آيات حسن زاده آملي و جوادي آملي فراگرفتم. دروس شيعه شناسي را روزهاي پنج شنبه حاضر مي شدم.از سال 1369 تا سال 1380 به يك مركز تحقيقاتي به نام واحد تاريخ و سيره اهل بيت وابسته به مركز تحقيقات دفتر راهنمايي شدم، اين كار ادامه فيش برداري هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاي هاشمي رفسنجاني بود كه كار قرآني آن را گروه ديگري عهده دار شدند و به ثمر رسيد. و حاصل اين كار كه هم چنان ادامه دارد در زمان حضور بنده يك نرم افزار نيمه كاره بوده كه مسئولين وقت چندان دل نسوزاندند.در طول تحقيق در كسوت معاونت هم انجام وظيفه مي كردم و حدود ده ماه هم سرپرست آن مجموعه شدم و در نهايت سال هاي

81 و 80 تصميم به بيرون آمدن گرفتم كه همزمان به دفتر آيت الله العظمي مكارم شيرازي دعوت شدم و تاكنون مشغول به خدمت گزاري هستم.

در كنار درس خواندن تدريس هم داشتم و دارم و بسياري از كتاب هاي ادبيات و سطح را تدريس كرده ام.در حوزه يزد و بعد از آن در قم مقدسه اين روند ادامه داشت و حتي در ماه هاي مبارك رمضان كه به انار كرمان مي رفتم در حوزه آنجا براي طلاب تدريس داشتم.فصل تابستان در منطقه ييلاقي طرزجان يزد كه حوزه علميه خوبي دارد و سابقه هفتاد ساله دارد. از سال 1366 تابستانها به آن ديار مي رفتم و در حد توان به طلاب از جهت درس و تدريس خدمتگذاري مي كردم. كتاب هاي مختصر و معالم و لمعه و رسائل و مكاسب دروس سيدصدر و اصول فقه و رجال از جمله كتبي است كه در مقاطع مختلف براي طلاب خوانده ام.در حوزه علميه خواهران دفتر تبليغات به دليل آشنايي با تاريخ ارشاد شيخ مفيد را گفتم و در همين راستا جذب دانشگاه شدم و يك ترم در دانشگاه كرج تاريخ گفتم اما به دليل نامساعد بودن فضاي دانشگاه انصراف دادم و به عنوان تدريس نرفتم.مدرسه امام خميني(ره) و دانشگاه باقرالعلوم(ع) دو فضاي آموزشي است كه براي دانشجويان آن تاريخ در عناوين مختلف گفته ام.

1. يك مقاله مطبوع دارم كه در كنفرانس وحدت به چاپ رسيد.

2. طلوع و غروب نور كار گروهي غيرمطبوع.

3. راويان مشرك كه همان مقاله اول است و به صورت كتاب توسط گروه درآمد.

4. مقالات متفرقه كه مثل جايگاه نور در روزنامه پرتو به چاپ رسيد.

مفيدي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ يحيى مفيدى قزوينى از اكابر دانشمندان و

افاضل علماء طراز اول قزوين مى باشد وى در قزوين متولد شده و مقدمات و سطوح فقه و اصول را از علماء بزرگ آنجا فراگرفته و بعد به قم عزيمت و چند سالى از مرحوم آيت اللَّه حايرى استفاده سپس به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحومين علمين نائينى و عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره مند گرديده و پس از آن مراجعت به قزوين و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تدريس و ساير وظائف دينى و روحى پرداخته تا در حدود سال 1384 ق وفات نموده است

نگارنده گويد: غير از مذكورين عده ديگرى از دانشمندان و فضلاء حوزه علميه قم و نجف مانند حجةالاسلام حاج سيد مهدى علوى و حجةالاسلام حاج سيد محمدمهدى تقوى و حجةالاسلام حاج سد على اصغر علوى و امثالهم در قزوين و حومه آن به خدمات دينى اشتغال دارند ادام اللَّه توفيقاتهم و زاد اللَّه فى بركات وجوههم و آثارهم

و در حال حاضر از قزوين و حومه آن بيش از دويست نفر در حوزه علميه قم به تحصيل و بعضى هم به تدريس سطوح و متون فقه و اصول و غيره اشتغال دارند كه عده اى از آنان مانند آقاى اويسى و آقاى موسوى و آقاى شهيدى و... مشار بالبنان و معروف همگان مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مقتدايي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي مقتدايي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

آية الله مرتضي مقتدايي در سيزدهم رجب _ روز ولاديت امام علي (ع ) _ سال 1314 هجري شمسي در محله مسجدحكيم اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم آية الله حاج ميرزا محمود مقتدايي از

بزرگان و دانشمندان مشهور اصفهان بود كه از مرحوم آقاسيد محمد نجف آبادي اجازه اجتهاد داشت و مدت كوتاهي از محضر مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري _ مؤسس حوزه علميه قم _ بهره برده بود و با امام (ره ) و مرحوم آية الله محقق داماد و مرحوم آية الله سيد احمد زنجاني جلسات مشتركي برپا نموده بود. جدش مرحوم ملامحمد باقر از زاهدان و عالمان عصر خود بود كه در امامزاده اسحاق _ برادر امام رضا(ع ) _ در پنج كيلومتري اصفهان مدفون است . هنگامي كه براي تعمير حرم امامزاده ، قبر او خراب شد، جنازة او در حالي كه كاملاً سالم و تازه بود، نمايان شد! مادر آية الله مقتدايي نيز زني پاكدامن و مؤمن و صبيّه مرحوم آية الله العظمي حاج ميرزا جمال الدين كلباسي بود. خانوادة آية الله مقتدايي ، زندگي ساده و بي آلايشي داشتند و از ويژگيهاي پدرش اين بود كه هيچ گاه از وجوهات شرعي براي امرار معاش استفاده نمي كرد، با اينكه هر ماه مبالغ بسياري از وجوهات را از مردم دريافت مي كرد. كودكي آية الله مقتدايي ، با استبداد رضاخان و مسأله كشف حجاب و ممنوعيت پوشيدن لباس روحاني ، همزمان بود. البته پدر او جزو كساني بود كه در امتحانات رسمي آن دوره ، شركت كرده بود و اجازه تدريس و بر سر نهادن عمامه داشت ؛ اما به دليل ممنوع بودن حجاب براي زنان ، با خانوادة خود به روستاي «خوراسگان محله پزوه » رفت تا ضمن آزادي بيشتر، به رتق و فتق امور مردم نيز بپردازد. آية الله مقتدايي در همان جا تحصيلات ابتدايي را آغاز كرد و پس از به پايان رساندن دوره ابتدايي ، نزد پدر، شرح نصاب ، جامع المقدمات ، سيوطي ،

منطق كبري و بخشي از شرح نظام را خواند. در سال 1331 وارد حوزه علميه اصفهان شد و ادامة دروس مقدمات و دوره سطح را نزد بزرگان آن ديار فرا گرفت . دو سال هم در درس خارج شركت كرد و در سال 1338 به حوزه علميه قم عزيمت كرد. سبب عزيمت او به قم اين بود كه در تابستان ، چند تن از طلاب فاضل حوزه علميه قم به اصفهان آمده بودند و در حجرة آية الله مقتدايي در مدرسه صدر سكونت داشتند. آنها پس از آگاهي از وضعيت درس و بحث طلبه جوان ، او را به حضور در قم تشويق كردند و ويژگيهاي درس امام (ره ) را براي او برشمردند و بيان داشتند كه دوره دوم خارج اصول و خارج مكاسب امام (ره ) به تازگي آغاز شده است . اين مژده ، شور و شوق او را براي حضور در قم دو چندان ساخت . در قم نيز در درس خارج امام (ره ) و ديگر بزرگان شركت نمود و در اين ميان ، از تحصيل علوم عقلي نيز باز نماند. در سال 1340 نيز به كلاسهايي كه شهيد دكتر بهشتي براي آشنايي فضلاي قم با علوم جديد، ازجمله فيزيك ، شيمي ، زبان انگليسي بود، راه يافت . اين كلاسها در شبهاي پنج شنبه و جمعه و عصرهاي جمعه برگزار مي شد. آية الله مقتدايي در طي اين سالها از شركت در دروس اخلاق و تهذيب نفس غافل نمي ماند و همواره پندهاي عالمان و استادان خود را به گوش جان مي سپرد. آية الله مرتضي مقتدايي در ساليان علم آموزي ، با استادان بسياري انس داشت . او كه بخشي از مقدمات را نزد پدر خود آموخته بود، باقيماندة آن و بخشي

از دروس سطح را نزد مرحوم حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي ، از شاگردان مرحوم آخوند خراساني و نيز مرحوم آقاي فياض و شهيد شمس آبادي فرا گرفت . او منظومه را نزد مرحوم حاج ميرزا رضا كلباسي و تفسير، نهج البلاغه و اخلاق را نزد مرحوم حاج ميرزا علي آقاي شيرازي و خلاصة الحساب و تشريح الافلاك را نزد مجدالعلما فرزند مرحوم حاج شيخ محمدرضا نجفي مسجد شاهي فرا گرفت . همچنين مكاسب را نزد مرحوم آية الله خادمي آموخت و دو سال نيز در درس خارج آن مرحوم شركت نمود. با ورود به حوزه علميه قم ، به درس خارج امام خميني (ره ) شرفياب شد و همزمان در درس آية الله العظمي بروجردي نيز شركت مي كرد. همچنين از درسهاي خارج مرحوم محقق داماد و مرحوم گلپايگاني و مرحوم اراكي نيز بهره مي برد. در بخش فلسفه نيز به درس اسفار مرحوم علامه طباطبايي مي رفت . آية الله مقتدايي در سالهاي تحصيل خود با بسياري از فضلا دوست بود و به مباحثه علمي در زمينه هاي گوناگون مي پرداخت كه از جمله آن در اصفهان مي توان آقايان حسن امامي ، شيخ صفرعلي شريعت فلاورجاني ، عبوديت ، كمال فقيه ايماني و در قم آقايان فاضل هرندي ، مؤمن ، طاهري خرم آبادي ، مصلحي و الهي قمي را نام برد. آية الله مرتضي مقتدايي ، تاكنون فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او از سالهاي آغازين اشتغال به تحصيل در حوزه علميه اصفهان ، به تدريس دروس آموخته ، مي پرداخت و كتب دورة سطح و نيز سطوح عالي را بارها تدريس نموده است وي چند سال به تدريس خارج فقه در مدرسه مروي تهران و پس از آن در حوزه علميه قم اشتغال

داشته كه اين تدريس تاكنون ادامه دارد و از اين رهگذر، طلاب و فضلاي بسياري تربيت شده اند كه وجودشان ، تداوم بخش راه اجتهاد در حوزه هاي علمي و عملي خواهد بود. همچنين وي تقريرات درسهاي آيات عظام بروجردي ، امام خميني ، محقق داماد و گلپايگاني را نگاشته است كه تاكنون به چاپ نرسيده است . آية الله مقتدايي ، پس از فوت پدر، هنگامي كه با اصرار و استقبال اهالي «خوراسگان » مبني بر حضور دائم در آن مكان مواجه شد، با صلاحديد امام (ره ) در ايام تعطيلي به آنجا مي رفت و به حل مشكلات ديني و دنيوي مردم مي پرداخت . تأسيس صندوق قرض الحسنه حجة ابن الحسن العسكري (عج ) با همت برخي ديگر، تأسيس مدرسه علميه امام صادق (ع ) و حوزه علميه خواهران و ايجاد انجمن حمايت از ايتام از جمله خدمات وي در آنجا بود. آية الله مقتدايي در سنگرهاي سياسي گوناگوني در سالهاي پيش از انقلاب و نيز پس از آن شركت فعال داشته است . او آشنايي و انسش با امام در زمان تحصيل آغاز شد، هر صبح و عصر در درس آن مرد بزرگ حاضر مي شد و نماز مغرب و عشاء را به امامت او مي خواند. عشق و علاقة زائدالوصف او به امام (ره ) و راه او باعث شد همواره اطاعت از او را بر خود واجب بشمارد و هيچ گاه از مسير او كه همانا مسير واقعي اسلام است منحرف نشود. آية الله مقتدايي در موقعيتهاي گوناگون به نشر اعلاميه ها و رسالة عمليه امام (ره ) و قدرداني و تجليل از او در سخنرانيها مي پرداخت و در داستان رفراندوم شاه كه علما، از جمله امام (ره ) آن را تحريم نمودند، پيام امام (ره ) را به علماي اصفهان ، از جمله

آية الله خادمي اصفهاني و آقاي ارباب رسانيد كه در پي آن ، بازار اصفهان تعطيل شد. از ديگر فعاليتهاي مهم وي در پيش از انقلاب اسلامي ، عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم و شركت در جلسات آن بود كه حضور وي در آن زمان در اين عرصه ، شجاعت و اعتقاد راستيني را گواه است . امضاي وي در زير بسياري از اعلاميه ها و بيانيه هاي مهم آن مركز، به چشم مي خورد. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در بهمن ماه 1357، حضور آية الله مقتدايي در صحنه هاي سياسي ، كم رنگ نشد و وي با صلابت و شجاعت در عرصه هاي گوناگون ، بويژه در قوه محترم قضائيه ، به فعاليت پرداخت . در اسفند همان سال ، يعني كمتر از يك ماه پس از پيروزي انقلاب ، با ابلاغ قضايي كه برخي از اعضاي جامعه مدرسين آن را صادر كرده بودند، معظم له بر قضاوت در دادگاههاي انقلاب منصوب شد. در فروردين 1358 امام (ره ) او را براي امر قضا به خرمشهر، آبادان و نيز ملاير و زنجان اعزام كرد. او همچنين در دادگاههاي تهران و قم ، به طور موقت ، مشغول به كار شد. در كنار تمام اين مسئوليتها، ايشان به تدريس دروس سطح و خارج نيز مي پرداختند بگونه اي كه اشتغال در مسئوليتهاي اجرائي هيچگاه وي را از تدريس باز نداشته است.

مقتدري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نويسنده، روزنامه نگار.

تولد: 18 فروردين 1291، شيراز.

درگذشت: بهار 1356.

محمدتقى مقتدرى، فرزند فضل الله، تحصيلات خود را در دانشگاه تهران در رشته ى حقوق و علوم سياسى و دانشگاه دهلى در رشته ى علوم بين المللى به پايان رسانيد و به دريافت درجه ى دكترى نايل آمد.

وى مدت ها بازرس كلاس هاى آموزش سالمندان وزارت فرهنگ بود. مدتى رييس دفتر حسابدارى وزارت

كشور و سپس رييس دفتر معاون وزارت كشور بود. سپس به معاونت اداره ى دفتر وزارتى وزارت كشور رسيد. پس از آن مدتى منشى مخصوص وزراتى بود. از سمت هاى ديگر او عبارتند از: بازرس ويژه ى وزارت پيشه و هنر، مدير روزنامه ى «آيين»، مشاور اتاق بازرگانى تهران، وكيل دعاوى و مشاور حقوقى و وكيل مدافع وزارت فرهنگ و بانك صنعتى ايران، مشاور املاك اداره ى اطلاعات و مطبوعات وزارت امور خارجه، مستشار سفارت ايران در كابل، متشار سفارت ايران در كراچى، همچنين كاردار فرهنگى در سفارت هاى ايران در هندوستان و پاكستان و كويت.

از آثار اوست: ضرب المثل هاى فارسى در افغانستان، فرهنگ مقتدرى، سخنان شاهانه، زندگى و آثار و عقايد تاگور، نيايش «گيتانجلى» (اثر رابيندرانات تاگور، ترجمه به فارسى، 1342)؛ بازگشت به ميهن، تصوف و روش سخت كوشى (نوشته ى اقبال لاهورى، كابل، 1333)؛ اتحاد اسلامى از نظر علامه اقبال، اقبال شاعر و متفكر اسلام، فيتز جرالد يا خيام انگليسى، تحقيق درباره ى طلاق از نظر حقوق تطبيقى، دو بيتى هاى فارسى در افغانستان، اوضاع ايران قبل از مشروطيت، قانون اساسى ايران و تحولات آن، دودمان راگو (ترجمه راگوانش اثر كاليداس نويسنده ى هندى)؛ شرح حال و زندگى بچه سقايى كه به پادشاهى افغانستان رسيد، اقتصاد ملى و رهبرى دولت، تحقيق درباره ى احوال و آثار حكيم عمر خيام، تحقيق درباره ى مخلص كاشى و تصحيح ديوان او، در جستجوى برادر (سر ه. د. هاكارد، ترجمه، 1334)، فلسفه اقبال، تاريخ دانشكده ى علوم سياسى و حقوق، رساله در شرح مسافرت و پناهندگى همايون شاه امپراتور هند به ايران، رساله در اختلاف استعمال لغات فارسى در ايران و افغانستان، رساله در آثار و معرفى كاليداس هندى.

فرزند فضل الله مقتدرى، در

1291 در شيراز متولد شد و پس از اخذ ديپلم متوسطه، وارد دانشكده حقوق تهران گرديد و ليسانس گرفت و از دانشگاه دهلى درجه ى دكتراى حقوق بين المللى دريافت كرد.

مقتدرى كار ادارى خود را از 1308 در وزارت كشور آغاز كرد و چندى هم در وزارت پيشه و هنر اشتغال داشت. در 1328 موقتا به وزارت امور خارجه انتقال يافت و با سمت رايزن فرهنگى به كابل رفت و بعد به وزارت امور خارجه منتقل گرديد و در زمره كارمندان سياسى قرار گرفت. از ديگر مشاغل وى، دبير اول سفارت ايران در دهلى نو و رايزنى سفارت ايران در كابل بود. بعد وزير مختار در كراچى و وزير مختار در كويت شد.

دكتر مقتدرى داراى تأليفاتى در زمينه هاى مختلف ادبى و تاريخى و حقوقى مى باشد. وى در سال 1365 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مقدادي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان انگليسى از دانشسراى عالى تهران با احراز رتبه اول، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه كلمبياى آمريكا در سال 1345، ارائه دانشنامه تخصصى در سال 1346 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه كلمبياى آمريكا در سال 1348.

مرتبه علمى:

استاديارى دانشگاه تهران در سال 1348، استاد مركز دانشگاهى واشنگتن در سال 1358 به مدت يكسال، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات انگليسى، شعر، نمايشنامه، نقد داستان و راهنمايى مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:

1

زمينه علمى تأليفات:

در زمينه رمان، نقد ادبى و تاريخ ادبيات.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 100، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نقد داستان، شعر، نمايشنامه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مقدسي شيرازي، ابوالفرج عبدالواحد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 486 ق)، فقيه حنبلى، اصولى، واعظ و مفسر. در عراق به مقدسى معروف بود. اصلش از شيراز است. در حران به دنيا آمد. وى به بغداد رفت و ملازم ابويعلى بن فراء قاضى شد و از او فقه آموخت و خود به تدريس و وعظ پرداخت. آنگاه به شام رفت و در بيت المقدس سكنى گزيد و در همان جا به ترويج مذهب امام احمد حنبل پرداخت و تصانيفى در فقه و اصول نگاشت. از ابوالحسن بن سمسار و شيخ الاسلام ابوعثمان صابونى و عبدالرزاق بن فضل كلاعى و جماعتى ديگر در دمشق حديث شنيد. او شيخ شام و شيخ الاسلام زمان خويش بود. در دمشق درگذشت و در مقبره ى باب الصغير دفن شد و قبرش مزارى مشهور گرديد. از آثارش: «الجواهر»، در تفسير قرآن؛ «المبهج» و «الايضاح»، در فروع فقه حنفى؛ «التبصرة»، در اصول دين؛ «مختصر فى الحدود»؛ «مختصر فى اصول الفقه»؛ «مسائل الامتحان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (425 ،287/ 2 ،155/ 1)، تذكرة الحفاظ (1199/ 3)، ذيل طبقات الحنابله ابن رجب (73 -68/ 3)، سير النبلاء (53 -51/ 19)، شذرات الذهب (378/ 3)، طبقات الفقهاء الحنابلة (334 -33/ 2)، طبقات المفسرين داودى (362 -360/ 1)، العبر (352/ 2)، الكامل (169/ 8)، معجم المؤلفين (212/ 6)، هدية العارفين (634/ 1).

مقدسيان، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1324.

درگذشت: 1365.

از آثار اوست: قوانين بين المللى بستكبال (ترجمه با همكارى فرخ نصرتى، تولد 1364).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مقدم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1375 -1287 ش)، زبان شناس، استاد دانشگاه، نويسنده، روزنامه نگار، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه براى ادامه تحصيل به آمريكا رفت. ولى تحصيلات را ناتمام گذاشت و به ايران بازگشت. مجددا در 1310 ش راهى آمريكا شد و در 1317 ش دكتراى خود را در رشته ى زبان شناسى از دانشگاه پرينستون دريافت كرد. وى از 1318 ش در دانشگاه تهران به تدريس اوستا و فارسى باستان پرداخت. در 1343 ش گروه زبان شناسى همگانى و زبانهاى باستانى را در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى بنياد گذاشت و تا 1347 ش مديريت آن را به عهده داشت. وى همزمان با تدريس در دانشگاه با همكارى چند تن از دانشمندان نشريه ى «ايران كوده» را منتشر كرد. از مهم ترين كوششهاى او، ابداع و سامان بخشيدن به واژه هاى مورد نياز پارسى به شيوه ى علمى زبان شناسى بود كه اين تلاش را از جزوه ى كوچك «راهنماى فارسى باستان» آغاز و طى چند دهه ادامه داد. درباره ى گويش شناسى، كه اين واژه را نخستين بار دكتر مقدم و همكارانش به كار بردند، اولين بار بود كه به زبان فارسى بررسيهايى بر پايه علمى صورت مى گرفت و چند گويش ايرانى با هم سنجيده و نتيجه گيرى علمى از آنها مى شد. وى معتقد بود كه ريشه ى نامش از زبانهاى ايرانى است و بايد به صورت مغدم نوشته شود. وى در زمينه ى تاريخ و دين و آيين مهر مطالعات و پژوهشهايى داشت. وى سرانجام بر اثر سانحه ى تصادف اتومبيل درگذشت. از

ديگر آثارش: در زمينه ى زبان و زبان شناسى: «چند نمونه از متن نوشته هاى فارسى باستان»، با شرح لغات، «داستان جم»، متن اوستا با شرح لغات و ترجمه، «راهنماى ريشه ى فعلهاى ايرانى»، «يك سند تاريخى از گويش آذرى تبريز»، «گويشهاى وفس و آشتيان و تفرش»؛ در زمينه ى خط: «الفباى روسى»؛ در زمينه ى دين: «سرود بنياد دين زرتشت»، «جستار درباره ى مهر و ناهيد»؛ در زمينه ى تاريخ: «چهارشنبه سورى»، «تاريخ شاهنشاهى هخامنشى»، ترجمه، «تاريخ دريانوردى عرب در درياى هند»، ترجمه؛ در زمينه ى شعر و ادب: «بازگشت به الموت»، «بانگ خروس»، «راز نيمه شب».[1]

مدرس، ايرانشناس.

تولد: 1278، تهران.

درگذشت: 9 مهر 1357.

محمد مقدم پس از پايان رساندن دوره ى دبيرستانى براى تحصيلات دانشگاهى به آمريكا رفت. در سال 1317 از دانشگاه پرينستون در رشته ى زبان شناسى دكتراى خويش را دريافت كرد. از سال 1318 در دانشگاه تهران به تدريس اوستا و فارسى باستان پرداخت. در سال 1339 سفر ديگرى به آمريكا كرد. دانشگاه يوتا وى را دعوت كرده بود تا كرسى تمدن ايران باستان را در عهده گيرد. يادگار اين سفر ترجمه ى كتاب پرفسور اومستد تحت عنوان تاريخ شاهنشاهى هخامنشى (1340) است. در سال 1343 گروه زبان شناسى همگانى و زبان هاى باستانى را در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى بنياد گذاشت و تا سال 1347 مديريت آن را بر عهده داشت.

وى همزمان با تدريس در دانشكده ى ادبيات با همكارى ذبيح بهروز، دكتر صادق كيادست به انتشار نشريه اى به نام «ايران كوده» زد كه مقاله هاى بسيارى در آن درج كرده است. علاوه بر اين نشريه، مقاله هايى در مجله ى «دانشكده ى ادبيات» و مجله ى «انديشه و هنر» از وى به چاپ رسيده است. وى همچنين مقاله هايى در باب

شناسايى انواع خطوط و تاريخچه ى خط و خوشنويسى در مجله ى «فروهر» و «سالنامه ى كشور ايران» نوشته است.

از جمله فعاليت هاى دكتر محمد مقدم، ابداع و سامان بخشيدن به واژه هاى مورد نياز پارسى به شيوه ى علمى زبان شناسى بود. وى اين كوشش را از جزوه «راهنماى فارسى باستان» آغاز كرد. از آثار اوست: بازگشت به الموت (تهران، 1314)؛ بانگ خروس (تهران، 1313)؛ براى آينده ى زبان فارسى (1355)؛ جستار درباره ى مهر و ناهيد (1356)؛ چند نمونه از متن نوشته هاى فارسى باستان (تهران، 1363)؛ در يادنامه ى جمشيد (م. اونوالا، بمبئى 1364)؛ دريانوردى عرب در درياى هند (جوزف حورانى، تهران، 1338)؛ راز نيمه شب (تهران، 1313)؛ راهنماى ريشه فعل هاى ايرانى (تهران، 1313)؛ رستم و سهراب از شاهنامه (تهران، 1313)؛ فهرست توصيفى مجموعه گرت (انگليسى، پرينستون، 1939 م.)؛ و رساله ى «سرود بنياد دين زردشت» و دو اثر انگليسى Organic alphabet

(تهران، 1945 م.)؛ APersian - APrsina - Arabic Phonetic

(h g (Equation

دكتر محمد مقدم بر اثر سانحه ى تصادف جان خود را از دست داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3452 ،3440 ،3345 ،3344 ،2788 ،1980 ،1805 ،1729 ،1648 ،1618/ 2 ،1406 ،1119 ،717 ،450 ،437 ،417 -415 ،76/ 1)، كلك (س 7، ش 79 -76، ص 817 -808)، مؤلفين كتب چاپى (835 -832/ 5).

مقربي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي مقربي در سال 1293 در تهران به دنيا آمد. او دكتراي زبان و ادبيات فارسي را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به پايان برد و از سال 1323 تا بهمن 1338 در دانشسراي مقدماتي به تدريس متون پرداخت . همكاري با دكتر غلامحسين مصاحب براي تاليف وتدوين دائر المعارف فارسي ( سه جلدي

) از جمله فعاليت هاي ديگر دكتر مقربي به شمار مي آيد . وي در دانشكده افسري ، دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران كار تدريس را ادامه داد . تاليفاتي كه از استاد مقربي به يادگار مانده است شامل كتب و مقالات چاپ شده درمطبوعات كشورمي باشد . دكتر مصطفي مقربي سرانجام در 18 مهر سال 1377 در سن 86 سالگي درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مصطفي مقربي دوره دبستاني را در دبستان اتحاديه و دوره دبيرستاني را در دبيرستان دارالفنون در سال 1312 ش به پايان رسانيد. در سال 1315 ش از دانشسراي عالي، ليسانس زبان و ادب فارسي گرفت. و از سال 1322 تا 1324 ش دوره دكتراي زبان و ادبيات فارسي را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران را به پايان برد.

زمان و علت فوت : مصطفي مقربي در روز شنبه 19 جمادي ثاني 1419 ق مطابق به 18 مهر 1377 ش در سن86 سالگي در گذشت و پيكرش صبح روز يكشنبه تشييع ودر بهشت زهرا-قطعه هنرمندان و فرهيختگان - به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مصطفي مقربي با سازمان كتاب هاي درسي و در موسسه فرانكلين با دكتر پرويز ناتل خانلري و دكتر زهرا كيا (خانلري) و دكتر فتح الله مجتبائي همكاري داشت. وي در تاليف و تدوين دايره المعارف فارسي با دكتر غلامحسين مصاحب همكاري داشت .

فعاليتهاي آموزشي : مصطفي مقربي به مدت يكسال در دبيرستان شاهپور كرمانشاه به تدريس ادبيات پرداخت. مدتي هم دردبيرستان نظام شيراز به تدريس اشتغال داشت. از سال 1323 تا بهمن 1338

ش در دانشسراي مقدماتي به تدريس متون پرداخت. استادهمچنين در دانشكده افسري و دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران نيزتدريس نموده و در سال 1348 ش رسما بازنشسته شد. البته كار تدريس وي در مراكز مزبور تا سال 1358 ش ادامه داشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از مصطفي مقربي مقالاتي زيادي در مطبوعات كشور به جاي مانده كه مي توان به مقالاتي كه در زمينه هاي : دستور زبان فارسي، زبانشناسي، حافظ پژوهي و نقد كتاب در ماهنامه هاي: سخن، راهنماي كتاب (كه مدتي سر دبير آن بود)، يغما، آينده وزبان شناسي، اشاره كرد. حدوديك هزار و پانصد مدخل در علوم ادبي، زبان فارسي، رجال وكتاب و ترجمه هايي از مقالات خارجي براي دايره المعارف مذكور تهيه كرد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه تاريخ جهان براي خردسالان

2 ترجمه سقوط قسطنطنيه

3 ترجمه سه مقاله درباره ويس و رامين

4 تركيب در زبان فارسي

5 تصحيح ديوان حافظ

ويژگي اثر : تصحيح اين كتاب با همكاري استاد ابوالقاسم انجوي شيرازي صورت گرفته است.

6 عقايد تربيتي فردوسي به موجب شاهنامه

7 فرهنگ اصطلاحات جغرافيا

ويژگي اثر : اين كتاب با همكاري دكتر مصاحب ، استاد آرام ، وصفي اصفيا و دكتر گل گلاب در سال 1338 به چاپ رسيد.

8 فرهنگي نامه فارسي

ويژگي

اثر : تاليف جلدهيجدهم اين كتاب مخصوص زبان و فرهنگ فارسي با همكاري احمد آرام ، رضا اقصي ، محمود بهزاد و نجف دريا بندري صورت گرفته است.

9 مقايسه عقايد فلسفي رواقي با آراء فلسفه اپيكوري

10 هژده گفتار

منابع زندگينامه :

آينه پژوهش ، سال نهم ، شمار ه پنجم ، شماره پياپي 53 ، آذر و دي 1377

مقيم اصفهاني، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن درويش محمد حامدى خزاعى اصفهانى غروى.

عالم فاضل، مؤلف كتاب «مشكوة البهية فى الفرائد القرآنية». نام او در اجازه ى كبير سيد عبدالله شوشترى برده شده، و او وى را ستوده است.

درويش محمد، عالم و فاضل و صالح، و از شاگردان شهيد ثانى و محقق كركى بوده، و در 939 از استاد خود [محقق كركى] اجازه گرفته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مقيمي، غلامحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسن مقيمي

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/7/9

زندگينامه علمي

اينجانب غلام حسن مقيمي دوره ابتدايي را در يك از روستاهاي شهرستان بهشهر بنام زبدوان اتمام سپس مقطع راهنمايي را در شهرستان بهشتر به پايان رسانده و دبيرستان را در رشته برق از سال 58 شهرستان بابل خوانده ام. سال 65 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را در سال 75 به اتمام رساندم. از سال 68 همزمان با دروس حوزوي دروس دانشگاهي را شروع نموده ام كه از سال 78 مقطع ارشد در رشته علوم سياسي اتمام رساندم. در سال 71 كار پژوهش و تاليف را شروع نمودم. اولين مقاله را در سال 71 تحت عنوان ضرورت مباحث و مطالعات سياسي در حوزه هاي علميه را نگاشتم. تا كنون بيش از 15 مقاله را منتشر نموده ام كه ضميمه مي باشد. آخرين تاليف بنده انديشه سياسي ابوريحان بيروني است كه به سفارش پژوهشگاه فرهنگ و انديشه سياسي به بنده شده بزودي منتشر خواهد شد. همچنين آخرين مقاله بنده بنام رمزگشايي از يك مفهوم پر ابهام است كه در شماره جديد فصلنامه علوم سياسي چاپ خواهد شد.

كتاب نقش مردم در حكومت

ديني در سال 80 به عنوان رشد برگزيده فرهنگي سال شناخته شد و از جناب رئيس جمهور محترم لوح تقدير دريافت نمودم. هم اكنون مدرس مدرسه عالي امام خميني و عضو هيات تحريريه فصلنامه علوم سياسي و نيز عضو هيات تحريريه فصلنامه طلوع مي باشم.آخرين اثر در دست تاليف از بنده انديشه سياسي امام خميني است.

مكرم حبيب آبادي اصفهاني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1384 -1304 ق)، شاعر و روزنامه نگار. در حبيب آباد از دهات برخوار اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در موطن خود، نزد درويش على اكبر، و در اصفهان در مدرسه ى امامزاده اسماعيل و مدرسه ى كاسه گران به پايان رسانيد. وى طبع شعر روانى داشت و بر ضد خرافات اشعارى مى سرود. او در 1326 ق، زمانى كه اقبال الدوله حاكم اصفهان بود، كتاب «فتح المجاهدين» را به بحر متقارب به رشته ى نظم كشيد و منتشر نمود. مكرم در 1339 ق روزنامه ى «صداى اصفهان» و در 1340 ق مجله ى «سپاهان» را در اصفهان منتشر نمود. او مدتى به شغل وكالت روزگار مى گذراند و در اواخر عمر در كتابخانه ى شهردارى اصفهان خدمت نمود. وى در تخت فولاد به خاك سپرده شد. از ديگر آثارش «ديوان» شعرى مى باشد مشتمل بر سه قسمت: 1- غزليات 2- مبارزه با خرافات 3- اشعار متفرقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (119 -117 ،28 -24/ 3)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (467 -464)، تذكرة القبور (492)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (974)، الذريعه (1095/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3384 -3379/ 5)، فرهنگ سخنوران (872)، مؤلفين كتب چاپى (408 -407/ 4)، يغما (س 18، ش 2، ص 108 -107).

مكرم، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على. شاعر اديب، مدير روزنامه ى صداى اصفهان، و مجله ى سپاهان، و صاحب ديوان مطبوع. يكشنبه 24 ذى قعده. متولد در 1304، مدفون در تكيه ى گلزار.

ماده تاريخ وفاتش را برنا گويد:

«خصم اوهام و ريا بود بدنيا مكرم»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مكي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى مكي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/7/14

زندگينامه علمي

اينجانب متولد 14 مهر 1345 آبادان مقطع ابتدايي و سالهاي اول و دوم راهنمايي را در دبستان سلطاني علوي و استقلال آبادان گذراندم و سال سوم راهنمايي و چهار سال دبيرستان را در دبيرستان حافظ قم سپري نمودم. رشته تحصيلي ام تجربي بود. سال 1365 رسما وارد حوزه علميه قم شده و مقدّمات را در مدرسه مباركه علميه رضويه (سلام علي شرفيها) خواندم.

از سال 1372 درس خارج خود را در محضر حضرت آية الله العظمي فاضل لنكراني آغاز نمودم. پس از 8 سال با كسالت معظم له به مجموع شاگردان حضرات آيات عظام: وحيد خراساني و ميرزا جواد تبريزي پيوستم. اينجانب از سال 1368 به جرگه مبلغين پيوسته در شهرهاي آبادان، خرمشهر، كرمان، شهركرد، فارسان، قم، تهران، كرمانشاه، همدان، اصفهان، زابل و ... و روستاهاي اطراف به ايراد و سخنراني پرداختم. مجموعه سخنراني ها در مساجد، تكايا، نهادها، دانشگاه، زندان، و ... در موضاعات مختلف و مناسب با محل بوده است.

مدتي از طرف اوقاف، ستاد مبازه با مواد مخدر ... مسئول گروه مبلغين به استانهاي مختلف را بر عهده داشتم. گذشته از يادداشتهاي پراكنده اي كه در زمينه منبر و سخنراني و شيوه هاي روضه خواني نوشته

ام؛ شرح بر خطبه حضرت زهرا (س) نوشتم كه متاسفانه چون توان چاپ نبود باقي ماند، يك كتاب به دعوت مركز پژوهشهاي صدا و سيماي قم به عنوان «پژوهشي در زندگينامه آخوند خراساني» به رشته تحرير درآوردم كه چاپ شد.

چون اكثر كار اينجانب تاكنون سخنراني بوده؛ توانستم به پيشنهادهاي مركز پژوهشها و ديگر دوستان عمل كنم و نوشته اي را تحرير نمايم. اينجانب يك دوره به مدت سه سال تحت عنوان مهارتهاي تبليغي در دفتر تبليغات اسلامي در سطح دكتري سپري نمودم و از اساتيد مجرب استفاده نموده و نفر اول و ممتاز آن دوره شدم و الان غريب دو سال است در مسجد محل تفسير قرآن مي گويم. مدت شش سال نيز بازرس دفتر تبليغات اسلامي در دوره هاي طرح هجرت در استانهاي قم، همدان، كردستان، فارس، بوشهر، چهارمحال بختياري بوده ام.

ملا باشي سرابي تبريزي، محمدكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1251 ق)، مدرس، اديب و نويسنده. از ادباء معروف آذربايجان و معلم محمد ميرزاى وليعهد (محمد شاه قاجار) بوده و به نام وى كتابى در لغت پارسى با عنوان «برهان جامع اللسان»، در 1251 ق، تأليف كرده است كه اين كتاب به «فرهنگ محمد شاهى» نيز معروف مى باشد. در ابتداى كتاب آمده است كه شاهزاده بهمن ميرزا در هنگام تأليف «تذكره ى شاهى» ملا باشى را به تأليف «فرهنگ محمد شاهى» رهنمون شده است. در «الذريعه» آمده كه اين كتاب به نام فتحعلى شاه قاجار نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (359 -358)، الذريعه (216/ 6 ،95 -94/ 3)، شرح حال رجال (5/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (494/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (74/ 5).

ملا عصام، عبدالملك

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1037 -978 ق)، اديب و نحوى. در مكه به دنيا آمد. وى از علماى ادبيات عرب بود كه در بلاغت، عروض، منطق و اصول مهارت داشت. او در مدينه درگذشت. گفته اند كه وى داراى شصت اثر مى باشد كه اكثر آنها شرح و حواشى بر كتب علما است. از آثارش: «بلوغ الارب من كلام العرب»، در نحو؛ «الكافى الوافى»، در عروض و قافيه؛ رساله ى «تحريم الدخان»؛ شرح «قطر الندى»، در نحو؛ شرح «الارشاد»، در نحو؛ شرح «تفسير ايساغوجى»، در منطق؛ «شفاء الصدور»، در شرح «الشذور الذهب» ابن هشام، در نحو؛ شرح بر «منظومة الشمنى»، در اصول حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302/ 4)، ايضاح المكنون (288 ،256/ 2 ،153/ 1)، كشف الظنون (405 -404)، هدية العارفين (628/ 1).

ملاحسني، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا ملا حسني

محل تولد : كرج- اشتهارد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

از سال 57 همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي وارد حوزه علميه شدم. با علاقه اي كه به امور فرهنگي داشتم ابتداء به كارهاي فرهنگي خاصه جوانان در عرصه هاي فرهنگي فعاليت داشتم. پس از گذاراندن مقدمات حزوه.در مدرسه علميه امير المؤمنين در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شدم.و در سال 1369 جهت كار تفسيري با مركز فرهنگ و معارف قرآن و دفتر تبلغات همكاري را آغاز كردم. واز آن زمان تا كنون در گرايش تفسير (علوم قرآنى، تا حدودي با روانشناسي و جامعه شناسى، حقوق به مقتضاي نياز كار آشنا شدم) و كار گروهي تفسير كه 23 دفتر دست نوشته حضرت آية هاشمي رفسنجاني بود جهت تصحيحات و ساماندهي اطلاعات آغاز كردم.

در كنار اين پروژه و كارهاي ديگر تفسير كه نام فرهنگ موضوعي تفاسير كه 2 دوره تفسير از شيعه و اهل سنت بر اين مورد مطالعه و در دستور كار گروه قرار گرفت.تفسير راهنما در 20 جلد به چاپ رسيد و فاز اوّل فرهنگ موضوعي تفاسير در سه جلد به چاپ رسيد و هر دو به عنوان كتاب سال معرفي شدند. و فاز دوّم فرهنگ موضوعي تفاسير در 14 دوره با 178 جلد تفسير مراحل چاپ را مي گذراند. با فرصتي كه در خدمت قرآن دارم.بسيار علاقمند مقاله و نوشتار شخصي خويش را بيشتر ادامه دهم و لي متاسفانه وقتي نيست و تاكنون قريب به دو مقاله ارائه شده كه هر دو بر گزيده بودند اميدوارم خداوند توقيق دهد تا بتوانم بيشتر در اين راستا قدم بردارم والسلام

ملاذ الاسلام، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج سيد جعفر بن حاج سيد محمّد باقر حجة الاسلام بيد آبادى. عالم فاضل، داماد آقا نجفى، و امام مسجد سيّد بوده، در سفر زيارت در 17 شعبان سال 1336 وفات يافته، در دارالحفاظ مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ملاذ الاسلام، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا ميرزا هاشم بن حاج سيد جعفر. امام مسجد سيّد، از محترمين علماى اصفهان، كه بين الخواص و العوام محبوبيتّى داشت، و در دواير دولتى و نزد مردم مقبول القول بود، و پشت و پناه مردم، و كوشا در رفع حوايج آنان بود.

طبع شعرى داشت و «عاصى» تخلّص مى نمود. ديوانى دارد كه به طبع نرسيده.

در حدود سال 1300 متولّد، و در 21 ربيع الاول سال 1372 وفات يافته، در بقعه مسجد سيّد مدفون گرديد.

مرحوم نيّر در مادّه تاريخ وفات او ضمن قطعه اى فرمايد:

قائم الليل يناجى بخضوعٍ و خشوع

و بكاء و ركوع و سجود و قيام

يذكر اللَّه و يستغفره بالاسحار

فى صلاةٍ و دعاءٍ و اذانٍ بدوام

نيّر نقّص اثنين فصار التاريخ

جعل القدس مكانّا لملاذ الاسلام

از اشعار اوست:

دهيد مژده كه بوى بهار مى آيد

هزار شكر رفيقان، كه يار مى آيد

به ميكده خبرى بر، صبا ز روى وفا

بگو كه آن صنم گل عذار مى آيد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ملامحمدي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد ملا محمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد ملامحمدي در سال 1347 هجري شمسي در خانواده اي روحاني در قم به دنيا آمدم پدرم آقاي حجه الاسلام والمسلمين محمد مهدي اشتهاردي از نويسندگان بر جسته حوزه علميه قم هستند و به همين خاطر با كتاب انس گرفتم در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم از سال1369 به طور جدي كار شعر و داستان را در مطبوعات كودك و نوجوان شروع كردم و عضو تحريريه مجله هاي سلام بچه ها و پوپك شدم از آن سال تا كنون حدود پنجاه جلد كتاب

در زمينه هاي داستان- شعر - تحقيق از من منتشر شده است حدود بيست كتابم در جشنواره هاي كتاب سال كشوري برگزيده شده اند با مجلات ديگر كودك و نوجوان همچون باران، سروش، نوجوان، كيهان بچه ها، مجلات رشد، دوست و ... همكاري جدي دارم مسئول صفحه كودك و نوجوان ماهنامه (كتاب قم ) هستم تا به حال چند دوره داور بعضي از جشنواره هاي كتاب سال كشوري بوده ام جشنواره هايي كه كتابهايم را برگزيده اند عبارتند از كتاب سال ولايت كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، سلام بچه ها، پوپك، بنياد دفاع مقدس، مهدويت، حوزه علميه قم و اشراق

ملامحمدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ملامحمدي

محل تولد : اشتهارد كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد ملا محمدي مشهور به محمد محمدي اشتهاردي در سال 1323 هجري شمسي در اشتهارد ( واقع در 59 كيلومتري غرب كرج) در يك خانواده متوسط مذهبي متولد شدم و پس از دوره ابتدائى، در حوزه علميه اشتهارد - كه در آن موقع از چند نفر محدود تشكيل مي شد- به تحصيل علوم حوزوي و ادبيات پرداختم و پس از خواندن كتاب سيوطى، در سال 1338 شمسي براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم وارد شدم. درس سطح را بيشتر در محضر حجج اسلام و آيات بزرگوار آقايان: آيت الله حاج شيخ حسين شب زنده دار، آيت الله حاج شيخ غلامرضا صلواتى، آيت الله حاج شيخ علي پناه اشتهاردى، آيت الله علي مشكيني و آيت الله ناصر مكارم شيرازي خواندم و چند سال در درس خارج آيت الله حاج شيخ هاشم آملى،

و آيت الله ناصر مكارم شيرازي و چندي در درس خارج آيت الله العظمي گلپايگاني شركت نمودم.

و مقداري از منظومه سبزواري و فلسفه را در محضر استاد آيت الله جعفر سبحاني و استاد حاج آقا مهدي حائري آموختم. و بخشي از علوم روز را از محضر درس دانشمند گرانمايه، شيخ محمد محققى لاهيجي(نماينده آيت الله بروجردي در هامبورگ آلمان) ياد گرفتم.از خاطرات من در اين دوره اينكه از نظر وضع معيشتي بسيار در سختي به سر مي بردم. در مدرسه حجتيه قم در حجره اي با دو طلبه ديگر سكونت داشتيم، ظاهرا سال 1340 شمسي بود. يك شب در حجره را زدند، در را گشودم ديدم دو نفر از فضلا وارد حجره شدند، دفتري در دستشان بود، پرسيدند: در اين حجره چند نفر هستيد؟ گفتم: سه نفر. فرمودند: ما از جانب آيت الله العظمي حاج آقا روح الله خميني(ره) آمده ايم، ايشان مبلغي به عنوان فوق العاده (نه شهريه) به طلاب مرحمت فرموده اند. نام ما را نوشتند و به هر نفر پانزده تومان دادند و رفتند كه در آن وقت مبلغ قابل ملاحظه اي بود و بركت و نورانيت خاصي داشت و اين نخستين باري بود كه از طرف حضرت امام(ره) به طلبه ها پول دادند

ملك اصفهاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد ملك اصفهانى كه پس از خواندن مقدمات و سطوح به نجف اشرف عزيمت و چندين سال از محضر آيت اللَّه العظمى خوئى و آيات ديگر كسب فيض نموده سپس به قصر آمده و به خدمات دينى از قبيل امامت و تبليغ احكام و تدريس و تنوير افكار نسل جوان در دبيرستان آنجا مشغول مى باشند.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ملك افضلي اردكاني، محمد كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمد كاظم بن المرحوم آقا على ملك افضلى اردكانى از علماء معاصر است در شهر ميناب استان كرمان كه در سى فرسخى بندرعباس واقع است.

وى در سال 1329 قمرى در اردكان يزد در خانواده اعيان و اشراف آن سامان متولد شده در سن 17 سالگى پس از فراگرفتن صرف و نحو و تجويد عازم اصفهان شد و سه سال در اصفهان اشتغال بتحصيل قسمتى از نحو و معانى بيان و اصول داشته است و اساتيد مشهور آنجا مرحوم حاج ميرزا على آقاى شيرازى و مرحوم محقق اصفهانى بودند و سپس به اردكان و يزد مراجعت نموده در اردكان خدمت مرحوم حاج ملا محمد حايرى و در يزد خدمت آيه الله مرحوم حاج شيخ غلامرضا خراسانى يزدى تلمذ نموده سپس عازم قم شده و بقيه سطوح را در قم خدمت حضرت آيه الله آقاى حاج سيد احمد موسوى خونسارى و مرحوم آيه الله آقاى ميرزا محمد همدانى تلمذ نموده و درس خارج را خدمت مرحومين آيتين حاج سيد محمد تقى خوانسارى و آقاى سيد محمد حجت تبريزى خوانده و پس از فترت چهار سال مراجعت باردكان نموده و بعد از فوت مرحوم آيه الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (ره) بقم مراجعت كرده و از محضر مرحوم آيه الله حاج سيد محمد تقى خوانسارى و آيه الله حجت و آيه الله صدر و بالاخص آيه الله العظمى بروجردى تا آخر عمرش استفاده نموده و قسمتى از خارج صلوه مرحوم آيه الله بروجردى را نوشته و بعد فوت مرحوم تا بحال قسمتى از سال در حوزه علميه قم و قسمتى در خارج قم (در شهر ميناب) بسر برده و

بخدمات دينى و اقامه جماعت و تبليغ دين و ارشاد مردم اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ملك افضلي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن ملك افضلي اردكاني

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 وارد حوزه علميه يزد شدم و پس از 6 سال و گذراندن دروس سطح يك نزد اساتيد مدرسه امام خميني(ره) يزد در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم و از محضر اساتيد معظم بهره برده و در سال 72 دوره سطح 3 را به پايان رساندم و از آن پس در دروس خارج حوزه شركت نمودم. همزمان با تحصيلات حوزوي از سال 69 مشغول به دروس دوره دبيرستان شده و در سال 73 ديپلم متوسطه را اخذ نموده و همان سال در رشته حقوق دانشگاه تهران ( پرديس قم ) پذيرفته شده و در سال 76 فارغ التحصيل گرديدم . و در سال 1377 در مقطع كارشناسي ارشد رشته حقوق عمومي همان دانشگاه پذيرفته شده و در سال 1380 از اين مقطع نيز فارغ التحصيل شدم. در سال 1386 در مقطع دكتري رشته فقه و مباني دانشگاه فردوس مشهد مقدس پذيرفته شده و هم اكنون علاوه بر تدريس در مراكز حوزوي و دانشگاهي به تحصيل و تحقيق نيز اشتغال دارم .

ملك المتكلمين، نصراللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1277- مقتول 1326 ق)، واعظ و از بنيان گذاران مدارس جديد. در اصفهان به دنيا آمد. پس از تحصيلات مقدماتى به فراگرفتن علم حكمت الهى پرداخت و يك دوره ى كامل فلسفه را نزد آخوند ملا صالح فريدنى آموخت. وى در بيست و دو سالگى به مكه معظمه مشرف شد و هنگام بازگشت به هندوستان رفت. مدت دو سال در آنجا تحصيل نمود و مدرسه اى به سبك جديد و به

نام خودش در بمبئى تأسيس كرد. او كتابى به نام «من الخلق الى الحق»، براى بيدارى مسلمانان نوشت كه فرقه ى اسماعيليه را بر ضد خود برانگيخت و منجر به تبعيدش از هندوستان و بازگشت به ايران شد. ملك المتكلمين در بوشهر با سيد جمال الدين اسدآبادى ملاقات كرد. سپس به اصفهان رفت و به موعظه پرداخت. وى بعد از مخالفتهايى به آذربايجان و از آنجا به تهران و سپس به بادكوبه رفت و با طالبوف ديدارى داشت و به كمك تجار، مدرسه ايرانيان بادكوبه را تأسيس كرد. بعد از مدتى از رفتن وى به اروپا ممانعت شد و او از عشق آباد به مشهد رفت. وى از مشروطه خواهان و ناطقى زبردست بود. سرانجام بعد از به توپ بستن مجلس به فرمان محمدعلى شاه او را، در باغ شاه، خفه كردند. از ديگر آثارش: «رؤياى صادقه»، با مشاركت سيد جمال الدين واعظ اسدآبادى و حاج فاتح الملك و اسداللَّه خان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ انقلاب مشروطيت ايران (165 -156/ 1)، روز شمار تاريخ (31 ،29/ 1)، شرح حال رجال (347 -346/ 4)، فرهنگ رجال قاجار (183)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3159 -1795/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (591 -590/ 6).

ملك المورخين، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1352 -1289 ق)، مورخ، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به اديب. ملقب به ملك المورخين. در تهران به دنيا آمد. نسبش از طرف پدر به ميرزا مهدى خان، وزير نادرشاه، و از طرف مادر به فتحعلى خان ملك الشعراى كاشانى مى رسد. وى از چهارده سالگى به تدوين تاريخ انبياء پرداخت و پس از فوت پدرش، ملقب به ملك المورخين شد و مأموريت نگارش و اتمام دوره ى كتاب «ناسخ التواريخ»

را يافت. وى در 1297 ق وارد خدمت فرهنگ شد. ميرزا عبدالحسين، در 1326 ق، روزنامه ى «آينه ى عيب نما» و، در 1327 ق، روزنامه ى «آزاد» و، در 1323 ق، روزنامه ى «شاهنشاهى» را در تهران منتشر كرد. او مدتى رياست معارف و اوقاف كاشان را بر عهده داشت. از ديگر آثارش: «تاريخ يوميه ى ايران»؛ «المعاريف»؛ «خلاصة الاعصار فى تاريخ بختيار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (57 -56/ 3 ،141 ،43 -41/ 1)، الذريعه (195/ 21 ،298 -297 ،236/ 3)، ريحانه (395/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (764 -763/ 3)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 100 -99).

ملك زاده، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ملك زاده

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1350/2/4

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1366 پس از خاتمه پايه اول دبيرستان، رشته «علوم تجربى»، وارد حوزه علميه قم شدم. در خلال تحصيل علوم ديني به صورت متفرقه، پايه هاي دوم تا چهارم دبيرستان را به اتمام رسانده و ديپلم علوم تجربي را دريافت نمودم. دروس مقدّماتي و سطح حوزه را تا سال 1376 به اتمام رسانده و در كنار گذراندن دروس اصلي و جنبي حوزه، برخي دوره ها و مهارت هاي تخصصي حوزه نظير: «تربيت مربي كودكان و نوجوانان» را نيز سپري نمودم.

در سال 1376 پس از خاتمه دروس سطح حوزه، وارد دانشگاه مفيد شده و در رشته «علوم سياسي» سطح كارشناسي به تحصيل مشغول شدم. سپس در سال 1380 با اتمام دوره كارشناسي در سطح كارشناسي ارشد «علوم سياسي» با گرايش «انديشه» وارد دانشگاه باقرالعلوم (ع) شدم و در سال 1383 با دفاع از پايان نامه

خود با عنوان: «سيره سياسي معصومان در عصر حاكميت» اين دوره را به اتمام رساندم.

از سال 1380 تاكنون به فعاليتهاي تحقيقي و مطالعاتي خود افزودم به طوري كه علاوه بر ذكر برخي موارد در صفحات گذشته، قريب به 200 مقاله چاپ شده با عناوين و موضوعات گوناگون در مطبوعات و سايتهاي اينترنتي منتشر نموده ام. در كنار اين امور البته هرگز از دروس حوزوي نيز غفلت ننموده و با شركت در جلسات درس خارج فقه و اصول اساتيد برجسته حوزه، از چند سال گذشته مطالعات خود را در اين زمينه گسترش داده ام.

ملك زاده، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين ملك زاده

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/6/14

زندگينامه علمي

تولد و خانواده

در سال 1358 در خانوادهاي اهل علم و روحاني در تهران به دنيا آمد.نامش را «محمد حسين» و لقبش را «امين الاسلام» نهادند. پدر وي عالم زاهد آيةالله حاج شيخ محمد رضا ملكزاده و مادر بزرگوارش علويه صالحه، دختر مرحوم آيةالله حاج سيد محمد علمالهدي ميباشد.

گامهاي نخستين

وي در خردسالي و پيش از رفتن به مدرسه، خواندن و نوشتن را به خوبي آموخت و بخشهايي از قرآن را حفظ كرد. از همان سنين با فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي مساجد و همچنين ديگر مراكز و كانونهاي فرهنگي و هنري همچون كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان انس گرفت و به طور مثال در همين مراكز بود كه با برخي از هنرهاي تجسٌمي، عكاسي و فيلمسازي آشنا شد و همزمان در جلسات قرآني كه در مساجد و ديگر اماكن مذهبي برپا ميشد شركتي فعال و مستمر داشت و به سرعت تعليمات

اوليۀ قرآني را فرا گرفت. و البته در سالهاي بعد به شكل كاملتري و زير نظر برجستهترين اساتيد كشور با علوم و فنون قرائت قرآن و اختلاف قراءات آشنا شد.

آغاز تدريس

از 8 سالگي با گردهم آوردن جمعي از كودكان هم سنٌ خود يا چند سالي بزرگتر، تدريس قرآن به آن جمع را به عهده گرفت و از 10 سالگي به صورت رسمي (ابتدا زير نظر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه و در سالهاي بعد زير نظر سازمان اوقاف و امور خيريه، سازمان تبليغات اسلامي و...) تدريس قرآن و معارف اسلامي را آغاز كرد.

حفظ قرآن

در همين سنين با جدٌيت بيشتري به حفظ قرآن پرداخت و البته به دليل وقفههايي كه در مسير حفظ قرآن برايش پيش آمد، حفظ كامل قرآن توسط وي چند سالي به طول انجاميد.

مطالعه جدّي كتاب در كودكي

عمدهترين سرگرمياش در آن زمان يعني در انتهاي كودكي و آغاز نوجواني، مطالعه كتابهايي درباره علوم و تاريخ قرآن، مفاهيم قرآني و بعداً كتابهايي در زمينه مسائل فكري و فرهنگي، كتب اعتقادي و كتابهايي درباره مكاتب فكري مختلف دنيا و نقد آنها بود كه به طور مثال سري جزوههاي كوتاه «پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيك»، كتابهايي در زمينه آموزش ساده فلسفه يا تاريخ فلسفه يا كتابهاي اصول اعتقادي و همچنين بسياري از كتابهاي استاد شهيد مرتضي مطهري –با صرف نظر از عنوان و موضوعشان- كتابهاي محبوب و مورد علاقه اين دوران او بود.

شروع نگارش و ارتباط با مطبوعات

همين پشتوانه كارهاي قرآني، حفظ قرآن و مطالعه آثار علمي و به صورت مطلق، انس با كتاب و نيز مشاركت در

فعاليتهاي فرهنگي و هنري و سرودن شعر، سبب شد تا بتواند به سرعت دست به قلم شده و از طريق مكاتبه، براي نشريات متناسب با سنٌ خود، مطلب، (شعر، داستان و گزارش) بفرستد.

تأسيس مراكز فرهنگي در كودكي

پدر ايشان به شدٌت مقيٌد بود كه در تمامي ايٌام تبليغي براي رساندن معارف اسلامي به آحاد مردم به نقاط گوناگون كشور –به ويژه شهرها و روستاهاي دور افتاده- سفر نمايد. و معمولاً در اين سفرها خانوادهاش را هم با خود ميبرد. جالب آنكه در اين سفرها فقط پدر نبود كه فعاليٌتهاي اسلامي انجام ميداد بلكه پسر كم سنٌ و سال او نيز فعٌالانه وارد عرصه ميشد و براي كودكان و نوجوانان آن منطقه برنامههاي زيادي را ترتيب ميداد كه از جمله اين فعاليتها تأسيس چندين مركز فرهنگي، كتابخانه و نوارخانه مذهبي در شهرها و روستاهاي مختلف كشور بود.

علاوه بر اينها در محل زندگي خود نيز در هنگام تحصيل در كلاس چهارم ابتدايي، گروه فرهنگي الزهرا (ع) را راهاندازي كرد كه عمده فعاليت اين مركز، انتشار گاهنامههايي به مناسبتهاي مختلف و نيز برگزاري مسابقات كتبي با موضوعات مذهبي –سياسي ويژه كودكان و نوجوانان بود.

در 12 سالگي و در زماني كه هنوز كار تواشيح و همخواني عربي و قرآني در ايران، بسيار نوپا بود گروه تواشيحي تأسيس كرد.

در 13 سالگي اقدام به تشكيل مركزي به نام «نور القرآن» كرد كه كارش برگزاري جلسات آموزشي و مسابقات قرائت و حفظ قرآن بود.

تدريس در مراكز مختلف (تدريس در دانشگاه در 14 سالگي)

از اين سن به بعد فعاليت علمي –تدريسي وي در زمينه قرآن در برخي ادارات، سازمانها، مراكز و نهادهاي گوناگون و

به ويژه پايگاههاي فرهنگي مساجد، كانون قرآن دانشگاهها و ديگر كانونهاي فرهنگي و تربيتي شكل گستردهتري به خود گرفت. تا آنجا كه در سنٌ 14 سالگي (در هنگام تحصيل در كلاس اول دبيرستان) مدتي به طور غير رسمي در دانشكده علوم قرآني به تدريس پرداخت و بر اين اساس شايد بتوان گفت وي جوانترين مدرٌس علوم قرآني در دانشگاه و يا به صورت مطلق، جوانترين مدرسي بود كه تا آن زمان به تدريس در دانشگاه پرداخته بود.

جوانترين روزنامهنگار قرآني كشور

در زمينه فعاليتهاي مطبوعاتي افزون بر انتشار گاهنامه و نيز مكاتبه با برخي مجلات در دوره كودكي و نوجواني، از سال 1372 (در سنٌ 14 سالگي) ضمن همكاري كوتاهي با نخستين مجله قرآني به زبان فارسي به نام «پيام قرآن» (به صاحب امتيازي دارالقرآن الكريم آيةالله گلپايگاني) به عنوان جوانترين روزنامهنگار قرآني به صورت فعال وارد عرصه مطبوعات شد و تا به حال صدها نوشتار مختلف از وي در نشريات معتبر و كثير الانتشار به چاپ رسيده است.

نخستين صفحه قرآن در روزنامه كيهان

يكي از فعاليتهاي مطبوعاتي ايشان تأسيس صفحۀ قرآنيِ «بهار در بهار» در روزنامه كيهان بود. اين صفحه كه در زمستان 1375 و به مناسبت ماه مبارك رمضان، راهاندازي شد، نخستين صفحه قرآن در روزنامه كيهان به شمار ميآمد.

آغاز تأليف كتاب

حدود 14- 15 سال سن داشت كه موفق به نگارش جلد اوّل، دوم و بخش اندكي از جلد سوم و چهارم كتاب پنج جلدي «اصول فني قرائت قرآن كريم» گرديد.

نخستين دارالقرآن در مدارس كشور

آقاي ملكزاده در سالهاي آغازين دهه هفتاد شمسي (سالهاي 1372 تا 1375) در چندين دبيرستان در تهران و قم، اقدام به تأسيس

دارالقرآن الكريم نمود. اين دارالقرآنها اولين دارالقرآنهاي مدارس كشور بودند.

نخستين مركز آموزش تخصصي علوم و معارف قرآن ويژه جوانان و نوجوانان

(تأسيس «مجمع قرآني كعبه» و «جامعة الكعبه»)

در سال 1375 موفق به تأسيس «مجمع قرآني كعبه» شد. اين مركز كه نخستين مركز آموزش تخصصي علوم و معارف قرآني به جوانان و نوجوانان (طلّاب جوان، دانشجويان و دانشآموزان) بود تا سال 1381 به فعاليتهاي پژوهشي و آموزشي خود در داخل و خارج از كشور (سوريه، هلند، لبنان، انگلستان و...) ادامه داد.

از سال 1381 و با تبديل مجمع قرآني كعبه به مؤسسه آموزشي و پژوهشي «جامعة الكعبه» فعاليتهاي قرآنيِ اين مجمع در قالب گروه علوم قرآني كه يكي از گروههاي علميِ جامعة الكعبه ميباشد، ادامه يافته است.

و امّا جامعة الكعبه مركزي است جهت آموزش و پژوهش در باب علوم انساني و اجتماعي و مباحث فكري و فرهنگي از منظر اسلام. اين مركز از سال 1381 تاكنون مشغول به فعاليت ميباشد.

ورود به حوزه علميه

پس از اتمام دوره دبيرستان به صورت رسمي به تحصيل علوم و معارف اسلامي در حوزه علميه پرداخت و از آنجا كه برخي از مباحث مقدماتي حوزه را از چند سال قبل شخصاً مطالعه كرده بود، توانست با علاقه زياد، انگيزه قوي و تلاشي مثال زدني با استفاده از تمامي فرصتها و بدون كمترين وقفه و تعطيلي به صورتي كه برنامه درسي وي به هيچ وجه تعطيل نمي شد و علاوه بر ايام عادي تحصيل، در تمامي روزهاي تعطيل، جمعه ها، تابستان، نوروز و ... هم به درس و مطالعه مشغول بود، و همچنين با بهره بردن از نبوغ كمنظير خدادادي، دروس مقدماتي و سطح

حوزه را كه معمولاً در طول 10 سال خوانده ميشود، به توفيق الهي در ظرف مدّت سه سال و نيم، به بهترين شكل و كيفيت به پايان رساند.

دروس خارج و اساتيد

از زمستان سال 1379 با مشورت و توصيه يكي از اساتيد محترم حوزه (حضرت آيةاللّه شيخ جعفر سبحاني) در دروس خارج حاضر شد. در آغاز به درس خارج اصول ايشان و سپس به دروس خارج فقه و اصول اساتيدي همچون آيات عظام :

مرحوم ميرزا جواد تبريزي (كتاب الصلاة، سه سال و نيم) و سيد كاظم حسيني حائري (كتاب الصلاة، حدود يك سال و اصول، از ابتداي حضور در دروس خارج تاكنون) وارد شد.

در ادامه نيز در دروس خارج فقه حضرت آيةاللٌه شيخ حسن شريعتي نياسر (كتاب هاي خمس، وقف، حبس و اخواته، صدقه، هبه، زكاة، اجاره، مضاربه، مزارعه و... از سال 81 تاكنون. البته اين درسها در تابستانها و ديگر ايام تعطيل هم برقرار بوده است.) و حضرت آيةاللّه شيخ محمد تقي بهجت (كتاب الحج، از فروردين 1384 تا 1386) شركت كرد .

البته مدت كوتاهي هم از درس فقه حضرات آيات سيد محمد حسين فضل الله (در بيروت) و مرحوم شيخ علي فلسفي (در مشهد) و درس اصول آيةالله شيخ حسين وحيد خراساني (در قم) بهره برد.

تفسير قرآن

پيش از ورود به درس خارج، حدود يك سال از درس تفسير آيةاللٌه شيخ عبداللٌه جوادي آملي نيز بهرهمند شده بود. اگر چه بعداً در درس تفسير بزرگاني همچون حضرات آيات شيخ ناصر مكارم شيرازي و مرحوم شيخ محمد هادي معرفت هم حاضر شده، بهرههاي فراواني برد.

فلسفه، اخلاق و عرفان

همزمان با حضور در دروس خارج فقه

و اصول، از دروس اسفار آيةاللّه شيخ يحيي انصاري شيرازي نيز استفاده نمود. مدت كوتاهي هم در درس اشارات شركت كرد.علاوه بر اينها در برخي دوره ها و درس و بحث هاي فلسفي كه به موضوعاتي خاص در فلسفه مي پرداختند نيز مشاركت داشته است.

همچنين در زمينه اخلاق نيز از پيش از ورود به حوزه تا كنون محضر پر فيض اساتيد و فرهيختگان متعددي از جمله حضرات آيات شيخ محمد تقي مصباح يزدي ، شيخ جواد كربلايي ، مرحوم شيخ علي پناه اشتهاردي ، مرحوم حاج آقاي مجتهدي و برخي بزرگان ديگر را درك كرده است .

البته استفاده وي از آيةالله مصباح يزدي منحصر به شركت در درس هاي اخلاق ايشان نبوده بلكه طي ساليان متمادي از بسياري از مباحث فلسفي و كلامي و ساير بحث هاي ايشان در زمينه انديشه و معارف اسلامي – به صورت محض و يا به صورت تطبيقي با مكاتب ديگر – بهره هاي قابل توجهي برده است.

از ديگر اساتيد وي ميتوان به پدر بزرگوار ايشان اشاره كرد كه علاوه بر مراتب علمي، از نظر معنوي و روحاني نيز داراي مقام رفيعي ميباشند و بدين جهت هم در زمينه فقه، اصول و فلسفه و هم در زمينه اخلاق و عرفان –از مقدمات تا خارج- به تدريس و راهنمايي فرزند خويش پرداختهاند.

اجازات

وي تا به حال موفق به اخذ چندين اجازه مختلف –و از جمله اجازه اجتهاد- از علماء و مراجع عظام تقليد در قم و مشهد شده است.

جوانترين طلبه نويسنده

در اين سالها كار نگارش كتاب را نيز ادامه داد و در اولين دوره انتخاب كتاب سال حوزه علميه

(سال 1377) به عنوان جوانترين طلبه نويسنده انتخاب شده، موفق به اخذ جايزه و لوح تقدير گرديد.

زبانهاي ديگر و فعاليت در خارج از كشور

با تسلط بر زبانهاي عربي و انگليسي و اندكي آشنايي با زبان فرانسوي و چند زبان ديگر، توانست به كشورهاي زيادي سفر كند و در سطح بينالمللي به فعاليتهاي علمي، فرهنگي و اسلامي و تبليغ دين مبين اسلام و معرفي مكتب اهلبيت(ع) بپردازد.

حضور در دانشگاهها

طيّ اين سالها به دانشگاههاي بزرگ و معتبري در داخل و خارج از ايران دعوت شده و در اين دانشگاهها به تدريس، سخنراني، برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و يا برگزاري كارگاههاي علمي و آموزشي پرداخته است.

مطالعات تاريخي

افزون بر تحصيل و تدريس علوم مختلف اسلامي، از زمستان 1381 به مدت 3 سال در رشته تخصصي تاريخ كه براي اولين بار در حوزه علميه قم تأسيس شده بود شركت نمود و مطالعات زيادي را در زمينه تاريخ اسلام و فلسفه تاريخ از ديدگاه قرآن به انجام رساند.

مسائل جديد

به مدّت يك سال در دوره «شبههشناسي و پاسخگويي به شبهات» كه به وسيله مؤسسه «در راه حق» و با تدريس جمعي از صاحبنظران و اساتيد برجسته، برگزار گرديد شركت كرد و با رتبه اول فارغالتحصيل شد. مسائل و شبهاتي كه در اين دوره مورد بحث قرار گرفتند در دو زمينه «كلام قديم» (با توجه ويژه به عقايد وهّابيّت) و «كلام جديد، فلسفه دين و معرفتشناسي» بودند.

البته آشنايي وي با بعضي از مكاتب فلسفي غرب، كلام جديد، معرفت شناسي، برخي از فلسفههاي مضاف و مباحث و مسائلي كه در دوران جديد در حوزه دينپژوهي مطرح شده است به سالهايي پيشتر از شركت

در اين دوره بازميگردد. و همچنان كه قبلاً نيز اشاره شد از نوجواني به مطالعاتي از اين دست علاقه خاصي داشته و علاوه بر مطالعات منظمي كه به صورت شخصي در اين زمينهها داشته است، همايشها، جلسات بحث، سخنرانيها و يا مناظرههايي درباره اين مسائل را هم پيگيري كرده و در برخي از كلاسها يا دورههايي كه با موضوع علوم جديد از منظر اسلام –همچون دروس جامعه شناسي اسلامي - يا معرفتشناسي و كلام جديد برگزار ميشده است نيز شركت كرده است. و همين آشنايي با مباحث فكري و فرهنگي جديد يكي از مهمترين عوامل موفقيت وي در پاسخگويي به پرسشهاي نسل جوانِ تحصيلكرده و دانشگاهي در داخل و خارج از كشور بوده است.

تدريس مباحث حوزوي

در زمينه تدريس دروس حوزوي برنامه وي بدين صورت بوده است كه تا پيش از ورود به درس خارج به تدريس ادبيات و منطق و همچنين اصول (البته فقط حلقه اولي از حلقات اصول شهيد صدر)، پرداخته و از هنگام ورود به درس خارج تاكنون به تدريس شرح لمعه، اصولالفقه، حلقات اصول، رسائل، مكاسب و كفاية الاصول اشتغال داشته است.

بحث خارج

از مهر سال 1384 (شعبان 1426ق) ضمن ادامه حضور در دروس خارج فقه و اصول علماي اعلام، تدريس استدلالي اصول را با تبيين و نقد نظريه «حق الطاعة» و بديل آن يعني «قاعده قبح عقاب بلابيان» براي جمعي از فضلاء حوزه علميه قم آغاز نموده است.

همكاري تحقيقي با مؤسسات و نگارش دانشنامه

از ديگر كارهاي وي علاوه بر موارد گذشته و به جز تدريس مباحث مختلف قرآني، كلامي و تاريخي (در مجمع قرآني كعبه و سپس در جامعة الكعبه) ميتوان

به همكاري با مركز فرهنگي حوزه علميه قم در پاسخگويي به سؤالات و شبهات اشاره نمود. همچنين در نگارش «دانشنامه قرآن و قرآنپژوهي» و مدت كوتاهي در «دانشنامه مسجد» و «فرهنگنامه مسجد» به عنوان محقق و نويسنده همكاري كرده است.

تدريس يك دور مباحث تفسيري

(از ابتدا تا انتهاي قرآن، طي سالهاي 75 تا 83):

از سال 1375 تا اوائل سال 1381 در جلسه مركزي مجمع قرآني كعبه كه به صورت هفتگي در صبح روزهاي جمعه برگزار ميگرديد و سپس در ادامۀ سال 81 و همچنين سال 82 و 83 در جلسات «مطالعات اسلامي» (بررسي مباحث كليدي و چارچوبهاي اساسي در تفكر اسلامي) كه به منظور استحكام پايههاي معرفتي كادرهاي اوليۀ جامعةالكعبه برگزار ميشد، به تدريس مباحث تفسيري پرداخت و با تشريح اهمّ مفاهيم و معارف قرآني، موفق به تدريس يك دور تفسير قرآن كريم شد.

آثار و تأليفات

جناب آقاي ملك زاده، كار نگارش كتاب را كه با توفيق الهي از نوجواني آغاز كرده بود، با توجه به زمينه هاي مطالعاتي و پژوهش هايي كه داشت و در عرصه موضوعاتي كه ضروري مي انگاشت دنبال نمود تا آنجا كه به جز مقالات منتشر شده در مطبوعات و يا ارائه شده به همايش هاي متعدد، تا سال 1387 شمسي يعني تا پيش از 30 سالگي، بيش از هفتاد جلد كتاب تأليف كرد كه البته در اين ميان، يكي دو جلد هم ترجمه بود.

علاوه بر آثار مكتوب، بخشي از سخنرانيها يا تدريسهاي ايشان در موضوعات مختلف نيز در قالب CD ارائه شده و نرمافزارهايي هم بر اساس كتابهاي ايشان و يا تحت اِشرافِ علمي وي، طرّاحي و به بازار عرضه

شده است.

ملك الشعراء كاشاني، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1228 ق)، شاعر، اديب، خطاط و نقاش. اصلا كاشانى بود. پدر و جدش،فتحعلى خان صبا، هر دو از شعراى نامى بودند و در دربار فتحعلى شاه لقب ملك الشعرايى داشتند. محمود خان در تهران به دنيا آمد و علوم زمان خود را نزد عمويش، محمد قاسم خان فروغ آموخت. وى از اواخر عهد محمدشاه قاجار به كارهاى ديوانى پرداخت و سپس در دربار ناصرالدين شاه عهده دار مشاغل مختلف دولتى بود و از نزديكان و ستايشگران او شمرده مى شد. محمود خان از فنون ادب و تاريخ و حكمت آگاهى داشت و در شعر تابع سخنوران قرن پنجم قمرى بود و اغلب خطوط، بويژه نستعليق و شكسته را استادانه مى نوشت. او همچنين در تصويرسازى صاحب قلم و در چهره پردازى و شبيه سازى، نقاشى پر ابتكار بود و در مجسمه سازى و منبت كارى بر روى چوب و عاج و نيز قلمدان سازى مهارت داشت و تذهيب و تشعير و روغن كارى را خود انجام مى داد. محمود خان در تهران وفات يافت و در زاويه ى حضرت عبدالعظيم حسنى به خاك سپرده شد. از آثار قلمى وى: «منشآت»؛ «ديوان» شعر، حاوى پنجاه و هشت قصيده و قطعه و چند شعر پراكنده و ناتمام و چهارده بند مرثيه به سبك «دوازده بند» محتشم كاشانى. به آورده ى صاحب «المآثر و الآثار»، وى تاريخى نيز در تراجم ارباب القاب دوران سلطنت ناصرالدين شاه نگاشته است. از آثار خطى وى: يك نسخه «گلشن راز» شبسترى، به قلم كتابت خوش، با رقم: «... بقلم شكسته رقم اقل چاكران... محمود كاشانى... سنه ى يكهزار و دويست و هشتاد و يك اتمام پذيرفت»؛ يك مرقع مشتمل بر بيست و دو رقعه،

به اقلام مختلف، از جمله نستعليق پنج دانگ و دو دانگ و كتابت و غبار خوش، با رقم: «مشقه العبد الاقل محمود كاشانى غفر له» و تاريخ هاى 1289 ،1288 و 1290 ق؛ مرقعى مشتمل بر سى و دو رقعه به اقلام مختلف، از جمله شكسته تعليق، كتابت خفى خوش، با رقم: «مشقه العبد الاقل محمد كاشانى غفر له فى سنة 1289» و «العبد الاقل الاثم الجانى محمود الكاشانى سنة 1288» و قطعات مختلف ديگر. از آثار نقاشى وى: آبرنگ زيبا و استادانه ى شمس العماره، با رقم: «بنده درگاه محمود سنه 1285»؛ تصوير كاخ گلستان، در آبرنگ، با رقم: «بنده درگاه محمود سنه 1287»؛ قلمدان برازنده و شيوايى، با تصاوير مختلف، با رقم: «بنده درگاه محمود 1300»؛ تابلوى رنگ روغنى صحن مطهر حضرت امام رضا (ع)، با رقم: «بنده درگاه محمود 1303».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1278/ 4 ،888 -885/ 3)، احوال و آثار نقاشان (1133 -1123/ 3)، از صبا تا نيما (130 -127/ 1)، تاريخ برگزيدگان (492 -490)، هنرهاى ملى (961 -960/ 2)، حديقة الشعراء (1607 -1604/ 3)، دايرةالمعارف فارسى (2702/ 2)، الذريعه (1013/ 9 ،312/ 5)، شرح حال رجال (283 -281/ 5)، فرهنگ سخنوران (821)، كارنامه ى بزرگان (382 -380)، گلستان هنر (پنجاه و سه)، گنج سخن (239 -234/ 3)، المآثر و الآثار (197 -196)، مجمع الفصحا (919 -907/ 5)، مكارم الآثار (759 -758/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (28 -26/ 6)، هنر قلمدان (133 -132).

ملك زاده، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دانشمند، اديب و روزنامه نگار در 1269 در مشهد تولد يافت. پدرش ميرزا كاظم صبورى متخلص به ملك الشعراء در آستانقدس رضوى مقامى شامخ داشت. محمد

تحصيلات خود را در مشهد آغاز كرد. در نوجوانى پدر خود را از دست داد لاجرم تربيت و تأمين معيشت او به عهده برادر اكبرش كه شغل و مقام پدر را در آستانه گرفته بود قرار گرفت. او تا بيست سالگى به تحصيل اشتغال داشت و علم مختلفى چون ادبيات عرب كلام و فلسفه و فقه و اصول را به حد كامل آموخت. وى به اتفاق برادرش وارد حزب دموكرات خراسان شد و در كار روزنامه نوبهار و تازه بهار كه از نشريات خوب آن روز بودند سردبير و نويسنده شد. در حكومت وثوق الدوله به تهران آمد و مديريت و سردبيرى روزنامه غير رسمى ايران كه معتبرترين و مهمترين روزنامه آن روز بود به او واگذار شد. بعد از كنار رفتن وثوق از روزنامه ايران استعفا داد و به مشهد رفت و روزنامه تازه بهار را به مديريت خويش انتشار داد و از كمك هاى مادى و معنوى قوام السلطنه والى مقتدر خراسان و سيستان برخوردار بود. بعد از قيام كلنل محمدتقى خان، ملك زاده و روزنامه اش توقيف شدند. چندى در زندان به سر برد تا پس از ختم غائله آزاد شد و چندى روزنامه را انتشار داد. وى در اوايل سلطنت رضاشاه به خدمت در وزارت فرهنگ درآمد، مدتها رياست فرهنگ خراسان با او بود، چندى نيز در تهران مصدر خدماتى گرديد و مقام مدير كلى گرفت. چند سالى نيز اوقاف كشور را اداره مى كرد و از سران وزارت معارف بود. ملك زاده درباره قيام كلنل و اوضاع خراسان در آن روز يادداشت هاى سودمندى تهيه نموده كه قسمتى از آن در تاريحخ احزاب سياسى ملك الشعراى بهار گنجانيده شده است.

از اقدامات با ارزش ملك زاده چاپ ديوان برادرش ملك الشعراى بهار مى باشد. وفات او در 1352 اتفاق افتاد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

ملكم خان اصفهاني، ملكم خان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1326 -1246 ق)، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر. ملقب به ناظم الدوله. در جلفاى اصفهان به دنيا آمد. اصل وى از ارامنه جلفا بود كه پدرش بعدها اسلام آورده و به جديدالاسلام مشهور شده بود. ميرزا ملكم خان پس از اتمام تحصيلات مقدماتى جهت تحصيل به فرانسه رفت و در آن كشور علوم و افكار جديد را فراگرفت. پس از بازگشت به ايران در دارالفنون به شغل معلمى و مترجمى پرداخت. وى از مؤسسين فراموش خانه (فراماسونرى) در ايران بود. او از حدود 1289 تا 1307 ق، وزير مختار ايران در لندن بود. سرانجام به دليل سوء استفاده هاى مالى، مانند گرفتن امتياز لاتارى و فروش آن پس از لغو امتياز، از مقام خود عزل شد. وى كه مسبب عزل خود را امين السلطان مى دانست با او از در مخالفت درآمد و در 1307 ق در لندن به انتشار روزنامه ى «قانون» مبادرت كرد و از مخالفين استبداد شد و نداى قانون و قانونمندى سر داد. چنان كه پس از استقرار مشروطيت سفير ايران در ايتاليا شد. ملكم خان نمونه خطى را از تركيب حروف الفباى فارسى ابداع كرد كه شرح اختراع خود را در رساله اى به نام «نمونه ى خط آدميت» در 1303 ق در لندن انتشار داد. او در لوزان درگذشت و جنازه اش را به برن بردند و طبق وصيتش سوزاندند. از ديگر آثار وى: «مبدأ ترقى»؛ «شيخ و وزير»؛ اهتمام در انتشار «كلمات قصار حضرت على (ع)»، با

خط ملكمى؛ «در باب تسخير مرو و تركمان».[1]

پرنس ميرزا ملكم خان ناظم الملك (بعدها ناظم الدوله، پرنس، نظام الدوله) از ارامنه ى جلفاى اصفهان و پسر ميرزا يعقوب ارمنى جلفائى. (و. 1249 ه.ق در اصفهان- ف. 1326 ه.ق در لوزان). گويند پدرش اسلام آورد و بعنوان جديدالاسلام به مقاماتى نيز رسيد. ملكم در سن ده سالگى به پاريس فرستاده شد و در آنجا به تحصيل علوم طبيعى و فيزيك و مهندسى پرداخت و پس از فراغت از تحصيل در سال 1267 ه.ق (در سن نوزده سالگى) به ايران برگشت و در دارالفنون به شغل معلمى و مترجمى اشتغال ورزيد و 5 سال بعد (در سال 1272) مترجم وزارت خارجه شد. در سال 1273 با سمت مترجم مخصوص سفارت و درجه ى سرهنگ اتاماژورى مأمور سفارت دولت عليه ى ايران در اسلامبول گرديد و سال بعد كه به ايران بازگشت در تهران فراموش خانه (فراماسون) را داير كرد كه عده اى از اعيان و شاهزادگان و برخى از جوانانى كه در دارالفنون تحصيل مى كردند در آن مجمع وارد شدند. در سال 1279 فراموش خانه بسته شد و ميرزا ملكم به عثمانى تبعيد گرديد ولى 9 سال بعد (سال 1288) در زمان صدارت ميرزا حسين خان مشيرالدوله به سمت مستشارى صدارت عظمى منصوب گرديد. در سال 1289 به لقب ناظم الملكى ملقب و مفتخر به دريافت نشان تمثال همايون از درجه ى اول گرديد و از سال 1289 تا سال 1307 ه.ق (1888 -1872 م.) (مدت 18 سال) سفير و وزيرمختار ايران در لندن بود. ملكم به طور كلى در دوران مأموريتش در اروپا سوءاستفاده هاى زيادى كرد و از بابت واگذارى امتيازاتى به خارجيها حق دلاليهاى كلان مى گرفت. بالاخره در

سال 1307 از سفارت ايران در لندن عزل گرديد و ديگر تا موقعى كه ناصرالدين شاه زنده بود كارى به او ارجاع نگرديد. ملكم در اين مدت در لندن روزنامه اى به نام قانون انتشار مى داد و تا 41 شماره اين روزنامه را منتشر كرد. در سفر اول مظفرالدين شاه به اروپا (در سال 1317 ه.ق- 1900 م) ملكم در پاريس به حضور شاه رسيد و به لقب نظام الدوله مفتخر گشت و به سمت وزيرمختارى ايران در ايتاليا منصوب شد و تا موقعى كه حيات داشت در همين سمت باقى بود. در سال 1326 ه.ق در سن 77 سالگى درگذشت و برحسب وصيتش جنازه اش را به برن (پايتخت سويس) برده سوزاندند. از آثار او مى توان رساله ى مبدأ ترقى شيخ و وزير، نمايشنامه ى اشرف خان را نام برد. ضمناً مبتكر خط جديدى هم بوده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (41)، تاريخ جرايد (102 -96/ 4)، الذريعه (266/ 14 ،57/ 8)، شرح حال رجال (154 -139/ 4)، المآثر و الآثار (197)، مكارم الآثار (1294 -1293/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (288 -284/ 6)، يادگار (س 5، ش 8 و 9، ص 156 -155).

ملكي اصفهاني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود ملكي اصفهاني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اگر چه اين جانب نقطه قابل ذكر در زندگي خود مشاهده نمى كنم كه لازم بدانم آن را به عنوان شرح حال مطرح كنم، چرا كه آنچه ما انجام داده ايم قطره اي در مقابل درياهايي است كه بزرگان و گذشتگان از خود بجا گذاشته اند و با

وجود عدم امكانات در آن زمان ها كارهاي علمي شگفت آوري انجام داده اند. به هر حال، گويا به درخواست آن مركز محترم ناگزير از نوشتن جملاتي به عنوان زندگي نامه هستم.

در سال 1339 شمسي در يكي از روستاهاي اصفهان در خانواده اي روحاني متولد شدم. پدرم مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ كاظم ملكي از روحانيان باتقوا و باسابقه و سرشناس در منطقه و حوزه علميه و مورد اعتماد مراجع بزرگوار تقليد بود. مهمترين نقش را در زمينه تربيت و پروش علمي و اخلاقي اين جانب ايشان داشته و در واقع زندگي خود را مرهون خدمات و هدايتها و راهنماييهاي ايشان مي دانم.

تحصيلات ابتدايي و راهنمائي را در زادگاه خود به پايان رساندم. اگر چه در همان زمانها علاقمند به علوم حوزوي بودم ولي مرحوم پدرم معتقد بود روحاني در اين زمان بايد از علوم جديد نيز آگاهي داشته باشد لذا به اصفهان آمده و تا مقطع ديپلم در رشته رياضي فيزيك ادامه تحصيل دادم. همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و در سال 1358 موفق به اخذ ديپلم شدم. از آن پس به حوزه علميه اصفهان وارد شده حدود يكسال در آنجا تحصيل كردم.

سپس در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و به تحصيل ادامه دادم. دروس مقدمات تا سطح عالي را از اساتيدي چون: «مدرس افغاني (ره)»، «ذهني تهراني (ره)»، «وجداني (ره)»، «پاياني (ره)»، «اشتهاردي (ره)» و اساتيد ديگر استفاده كردم. سپس در درس خارج «آيت الله مكارم شيرازي» شركت كرده و چند سالي از دروس خارج «آيت الله فاضل لنكراني» و «آيت الله تبريزي» استفاده كردم.

از اوايل شروع به

تحصيل، به تدريس هم اشتغال داشته ام و تاكنون تدريس را ادامه داده ام. دروس مختلف حوزوي از مقدمات تا سطوح عالي را تدريس كردم و در حال حاضر نيز به تدريس فقه، اصول و تفسير اشتغال دارم. از جمله دغدغه هاي اينجانب متون درسي حوزه بوده است، زيرا بازنگري در آنها و روز آمد شدن آنها را امري ضروري و اجتناب ناپذير مى دانستم، لذا درصدد تاليف كتابهايي به عنوان كتب درسي بر آمدم كه اولين اثر اين جانب در سال 72 با عنوان: «نحو مقدماتي» به چاپ رسيد. سپس كتابهاي ديگري نيز با همكاري برخي دوستان تاليف نموديم كه در صفحه آثار پژوهشي مطرح مي گردد.

ملكي شميراني، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ مصطفى ملكى شميرانى از فضلاء متقى و ائمه جماعت معاصر تجريش است.

وى در حدود سال 1436 ق در تجريش متولد شده و دروس جديده را خوانده آنگاه بتشويق و تصويب مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على چيذرى (سابق الذكر) بتحصيل علوم دينى پرداخته و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح به قم آمده و سطوح متوسط و عالى را از حضرت آيت اللَّه مرعشى مدظله و آيات ديگر بپايان رسانيده و بدرس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران شركت نموده و به افتخار و مصاهرت مرحوم آيت اللَّه فاضل لنكرانى نائل و چون محصلى با تقوا و جدى بودند بمراتب عاليه علم و كمال ارتقا يافته آنگاه به زادگاه خود تجريش برگشته و بحكم (و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم) به وظائف تبليغى و خدمات دينى از اقامه جماعت و غيره پرداخته است.

نگارنده گويد: حقير آقاى ملكى را از

قبل از ورود به تحصيل علوم دينى مى شناسم و جز تقوا و پاكى و ديانت و فضل و كمال از وى نديده و نشنيده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ملكي طسوجي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس موسوى ملكى طسوجى از اجله علماء اعلام عاملين متصف بملكات فاضله و اخلاق حميده بوده اند كه در سال 1280 هجرى شمسى در بلده طسوج آذربايجان كه در دو منزلى غرب تبريز و شمال درياچه رضائيه قرار دارد متولد شده و در بيت سيادت و علم پرورش يافته و در خاندانى نشو و نما شده كه سخاوت و كراماتشان زبانزد عام و خاص بوده و قبور آباء و اجدادشان مزار و مطاف مردم آن ديار است.

فقيد سعيد قدس سره دوران صباوت را تحت تكفل والد ماجدش سيدالعلماء العالمين آقاى آقا سيد حسين موسوى طسوجى ملكى بوده و علوم مقدماتى و متداول آن زمان را فراگرفته و براى ادامه تحصيل به شهر خوى آمده است.

و در مدرسه علميه نمازى سكنى گزيده و مدتى تحت نظارت دائى بزرگوارش آيت اللَّه حاج سيد هاشم مرقاتى مؤلف كتاب (مفتاح الكلام) فى شرح شرايع الاسلام كه چند جلد از آن به طبع رسيده كسب فيض و علوم نموده سپس به حوزه علميه مشهد مقدس عزيمت و پس از چند سال اقامت و استفاده از آيات عظام آنجا رهسپار نجف اشرف شده و از محضر اساتيد و مراجع بزرگ تقليد در علوم فقه و اصول و فلسفه و حكمت و اخلاق تلمذ نموده تا به مقام شامخ اجتهاد نائل گرديده.

و آيات عظام و فقهاء كرامى چون آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى رضوان اللَّه تعالى عليهم

اجازه اجتهاد براى ايشان مرقوم فرمودند. پس از آن به وطن مالوف خويش مراجعت نموده و در بلده طيبه قم نيز از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيت اللَّه العظمى حجت كوهكمرى فقها و اصولا كسب فيض نموده و حدود سال 1373 قمرى به تبريز آمده و چند سالى اقامت و به تدريس علوم دينى و اقامه نماز جماعت اشتغال داشته و پس از مدتى بنابر مصالح شخصى به شهر خوى آمده و در اين شهر هم مرجع امور دينى مردم بوده و در مسجد ملاحسن اقامه جماعت نموده تا در اواخر عمرشان مجددا به قم برگشته و پس از چند سال در تاريخ 1361 شمسى از دنيا رفته و در باغ رضوان مدفون شده است حشره اللَّه مع اجداده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

ملكي متهور، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد ملكي متهور

محل تولد : كبوتر آهنگ همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1361 موفّق به اخذ ديپلم تجربي از دبيرستان امام خميني (ره) همدان شدم. در همان سال وارد حوزه علميّه «آيت الله مجتهدي تهران» شدم. و پايه اوّل را در آنجا خواندم. سال 1362 وارد حوزه علميّه قم شدم و دروس مقدّمات و ادبيّات عرب را از محضر اساتيدي چون: «طالقاني»، «موسوي گرگاني»، «فتوحي»، «مدرس افغاني» و ... بهره بردم.

دروس لمعه و اصول را از محضر اساتيدي چون: «آيت الله شب زنده دار»، «آيت الله استادي»، «آيت الله وجداني فخر» و «صالحي افغاني» و ... استفاده كردم. دروس رسائل و مكاسب را نزد اساتيدي چون: «آيت الله پاياني»، «آيت الله طاهري خرم آبادي» و «آيت

الله اعتمادي» زانو زدم. درس كفايتين را از محضر «آيت الله ستوده» خوشه چيني كردم. سال 1368 دروس سطح را به پايان رساندم و وارد مقطع خارج شدم.

قابل ذكر است كه حقير از سال دوم طلبگي مشغول تدريس به صورت آزاد نيز بودم كه تا كنون نيز ادامه دارد. علاوه بر تدريس مشغول تبليغ و سخنراني در مناسبت هاي تبليغي در جوامع مختلف مي باشم. حدود 10 سال در درس خارج آيات عظام: «تبريزي»، «مكارم»، «فاضل لنكراني»، «وحيد خراساني» و «سبحاني» شركت كردم. حدود 7 سال است كه در درس خارج خصوصي «آيت الله معرفت» شركت مي كنم. در كنار دورس فقه و اصول حوزه در رشته تخصصي تفسير نيز شركت كردم و بحمد الله با موفّقيّت آن را به اتمام رساندم كه موضوع پايان نامه «عصمت انبياء در قرآن» مي باشد.

ملكي ميانجي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر ملكى ميانجى فرزند عبدالعظيم فرزند حاج عليمرادى از علماء متقى معاصر در ميانج آذربايجان مى باشند، كه در سال 1324 قمرى در قصبه ترك (بفتح تاء و سكون راء و كاف) از محال گرمرود شهرستان ميانه به دنيا آمده و بعد از تحصيلات فارسى ادبيات و قسمتى از قوانين و رياض را در زادگاهش خدمت آقا سيد واسع كاظمى تركى (ره) كه از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بوده فراگرفته است.

سپس در سال 1349 قمرى به مشهد رضوى عزيمت نموده و در حوزه علميه مشهد اشتغال به تحصيل رسائل و كفايه از مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و فلسفه و كلام را در حضور مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى قزوينى و قسمتى از خارج فقه را از مرحوم حاج ميرزا محمد آقازاده

خراسانى و همچنين قسمتى از خارج فقه و اصول و يك دوره كامل معارف اسلامى را از محضر عالم ربانى و علامه سبحانى آيت اللَّه ميرزا مهدى غروى اصفهانى فراگرفته و در سال 1363 قمرى از آن مرحوم دريافت اجازه اجتهاد و روايتى نموده و سپس به سوى آذربايجان و قصبه ترك زادگاهش كه مركز محال گرمرود ميانه است عزيمت و در آنجا سكونت نموده و به خدمات دينى از امامت و تفسير قرآن و معارف اسلام و ترويج دين و درس اخلاق پرداخته و خدمات شايانى نموده و در اواخر 1378 قمرى به قم آمده و در حوزه به تدريس خارج اصول و تفسير و معارف اسلامى اشتغال يافته است.

آثار علمى ايشان از اين قرار است

1- تفسير آيات الاحكام

2- بدايع الكلام به طبع رسيده است.

3- يكدوره معارف اسلامى تا آخر معاد (مخطوط).

4- تفسير قرآن از اول تا سوره نساء و از سوره مزمل تا آخر قرآن.

5- يكدوره تقريرات درس ميرزا مهدى اصفهانى (مخطوط).

(تو ح 1324 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مفسر. در ترك از توابع ميانه آذربايجان به دنيا آمد. در همان جا ادبيات عرب، منطق، اصول و فقه را در محضر سيد واسع كاظمى تركى، كه از شاگردان برجسته ى آخوند خراسانى بود، فراگرفت. در 1349 ق به مشهد رفت و در سطوح عالى نزد آيت اللَّه شيخ هاشم قزوينى و در فلسفه و كلام نزد آيت اللَّه شيخ مجتبى قزوينى و در درس خارج نزد زعيم حوزه ى علميه مشهد، آيت اللَّه ميرزا محمد آقازاده ى خراسانى، تلمذ كرد. او همچنين يك دوره اصول فقه و يك دوره ى كامل اصول عقايد و معارف اسلامى را از محضر آيت اللَّه

ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده نمود و از ايشان به دريافت اجازه اجتهاد و نقل حديث نايل آمد، اجازه اى كه آيت اللَّه حجت كوه كمرى نيز آن را تأييد كرد. او از معتقدان به مكتب تفكيك محسوب مى شد. بعدها در قم مورد توجه آيت اللَّه بروجردى قرار گرفت و پس از سكونت در آنجا عهده دار تدريس خارج اصول و تعليم تفسير و معارف اسلامى گرديد. او در طول عمر خويش تلاش بسيارى براى كمك به محرومان و اقدامات زيادى در امور عام المنفعه نمود. از آثارش: «بدائع الكلام فى تفسير آيات الاحكام»؛ تفسير «فاتحة الكتاب»؛ «مناهج البيان»، در تفسير قرآن؛ «تفسير القرآن الكريم»؛ «الرشاد»، در توحيد و معاد؛ دوره ى كامل درس «اصول» آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى اصفهانى؛ رساله در «حبط و تكفير»؛ رساله در «خمس».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 41 -40).

ملكي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج ميرزا باقر تركى ملكى ميانجى عالمى عامل و فاضلى كامل و مفسرى بصير و محدثى خبير و از اوتاد و اخيار علماء حوزه علميه قم است تولدش در ميانه واقع شده و به مشهد مقدس مهاجرت نموده و سالها در حوزه علميه خراسان به تحصيل و تكميل مبانى علوم پرداخته آنگاه در حيات مرحوم زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراه به قم آمده و رحل اقامت افكنده و چندين سال از محضر آن علامه بزرگوار و بعد آيت الله العظمى شريعتمدارى ايده الله استفاده نموده و به تدريس فقه و تفسير پرداخته و عده اى از فضلاء و محصلين قم را از بيانات دقيقه و اخلاق حميده بهره مند مى سازد.

از باقيات الصالحات ايشان است فرزند

برومندشان جناب ثقه الاسلام و مصباح الظلام آقاى آقا ميرزا صادق ملكى داماد آيت الله حاج شيخ راضى نجفى تبريزى از فضلاء آراسته موصوف به فضل و تقوا است سالها در مشهد و قم از محضر بزرگان و آيات عظام استفاده كرده و براى تبليغ به خارج كشور بحرين و قطر و غيره مسافرت و انجام وظيفه نموده و اكنون رحل اقامت به تهران افكنده و به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ملكيان، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر ملكيان

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/9/24

زندگينامه علمي

اينجانب محمد باقر ملكيان متولد 1342 در شش سالگي 1348 وارد دبستان شده و پنج سال ابتدايي را در مدرسه ملي شهرمان با رتبه اول به اتمام رساندم. سه سال راهنمايي را هم در شهر محل تولد با رتبه اول تمام كردم. تابستان 1356 به قم آمده و در مدرسه حقاني سابق كه زير نظر «آيت الله شهيد قدوسي» و «شهيد بهشتي» اداره مي شد؛ ثبت نام كردم. در امتحان ورودي ام كه از متقاضيان گرفته شد؛ رتبه اول شدم و سال اول طلبگي را در آن مدرسه بودم.

از سال بعد از مدرسه خارج شدم و زير نظر اخوي خويش كه از طلاب فاضل شهر رضايي است به تحصيل ادامه دادم. ادبيات عرب را به صورت آزاد در نزد اخوي آقاي طالقاني و بعضي ديگر خواندم. معالم الاصول را نزد اخوي خوانده و المنطق مرحوم مظفر را پيش استاد نجفي از فضلاي طلاب شهر رضايي كه دو دوره نمايندگي مجلس شوراي اسلامي هم شدند

به اتمام رساندم . لمعه را نزد مدرسين مختلف از جمله: «آيت الله حاج شيخ علي پناه اشتهاردي»، «آقاي بادكوبه اي» و «حجةالاسلام فياضي» و نيز بعضي كتابها را نزد اخوي ام خواندم. رسائل را به طور كامل در نزد حجةالاسلام فياضي خواندم. حلقات شهيد صدر را نزد اخوي (حلقه اولي و ثانيه) و نزد حجةالاسلام اعرافي كه امروز رئيس مركز جهاني علوم اسلامي مي باشد (حلقه ثالثه) را خواندم.

همزمان با خواندن دروس حوزوي در اواخر سال تحصيلي 59 - 1358 برنامه اي فشرده در موسسه در راه حق زير نظر استاد مصباح يزدي در مورد بررسي و نقد ماركسيسم را گذراندم. با توجه به شرايط زماني آن سالها اين درسها بسيار با اهميت بود. بعداً امتحان گرفته شد و قبول شده هاي در آن امتحان در موسسه در راه حق گروه آموزشي جديدي را تشكيل دادند.

از مهر 1359 به مدت پنج، شش سال دروس زيادي در برنامه موسسه در راه حق در كنار فقه و اصول حوزه مي خوانديم از جمله: «اقتصادنا و فلسفتنا شهيد صدر، چند واحد علوم سياسي، چند واحد جامعه شناسي، ادبيات عرب، ادبيات فارسي، انگليسي (به مقدار بسيار زياد)، فلسفه مرسوم از جمله بدايةالحكمه، نهايةالحكمه، سلسله مباحث فلسفه شبيه درس خارج فلسفه (استاد مصباح)، دو واحد حقوق، چند واحد معرفت شناسي و ... . اين درسها تا چند سال در موسسه در راه حق و بعدا ًدر بنياد فرهنگي باقرالعلوم (عليه السلام) زير نظر استاد مصباح ادامه يافت. بعدها با ارائه واحدهاي درسي و در سال حدود 1368 به بعد تدريس دروس مختلف را شروع كردم: ادبيات عرب، اصول

الفقه، فقه، منطق، فلسفه، كلام، منطق، زبان انگليسي و ... درس مي دادم.

در سال 1379 در دوره دكتري تربيت مدرس شركت كردم و در كنكور آن رتبه اول شدم. حالا هم پايان نامه را نوشته ام و پيش دفاع هم كرده ام و به زودي بايد دفاع كنم. از سال 1377 هم عضو هيات علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) بوده ام و در اين موسسه درس اشارات، نهايةالحكمه و انگليسي تخصصي و بعضي كتابهاي ديگر را تدريس داشته ام.

بعضي از رساله هاي طلاب را مشاوره و يا داوري كرده ام. در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) هم بعضي رساله ها را مشاوره و يا داوري كرده ام. تابستانها حدود 8 سال براي دانشجويان برنامه اي با نام «طرح ولايت» اجرا مي شد كه من در آن برنامه درسهاي: معرفت شناسي، فلسفه اخلاق، منطق و خداشناسي فلسفي را مكرراً تدريس كرده ام. در مدارس طلبگي هم گاهي اين مواد را تدريس مي كنم.

مليحي هروي، ابوعمر عبدالواحد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، محدث، مسند و اديب. مسند هرات بود. اصلش از مليح از قراى هرات است. از ابومحمد مخلدى و ابوحسين خفاف و عبدالرحمان بن ابوشريح و محمد بن محمد بن سمعان نيشابورى و ابوحامد احمد بن عبداللَّه نعيمى و جماعتى ديگر حديث شنيد. او «صحيح» بخارى را زا ابوحامد نيمى روايت كرده اند. ابومحمد بغوى و خلف بن عطاء ماوردى و اسماعيل بن منصور مقرى و محمد بن اسماعيل فضيلى و ديگران از وى روايت كرده اند. در «شذرات الذهب» نام او به اشتباه مليجى، منتسب به مليج مصر، ذكر شده است. از آثارش:

«الرد على ابى عبيد فى غريب القرآن»؛ «الروضة»، شامل هزار حديث صحيح، هزار حديث غريب، هزار حكايت و هزار بيت شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (323/ 4)، انساب سمعانى (383/ 5)، تذكرة الحفاظ (1131/ 3)، روضات الجنات (162 -161/ 5)، ريحانه (363 -362/ 6)، سير النبلاء (256 -255/ 18)، شذرات الذهب (314/ 3)، العبر (315/ 2)، كشف الظنون (1204 ،931)، معجم البلدان (227/ 5)، معجم المؤلفين (205/ 6)، هدية العارفين (634/ 1).

ممدوحي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن ممدوحي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت : ممدوحي كرمانشاهي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/1/1

زندگينامه علمي

تولد و دوران كودكي :

آيت الله ممدوحي در سال 1318 هجري شمسي در كرمانشاه در خانواده اي متدين و دانش دوست چشم به جهان گشود. پدرش به پيشه تجارت اشتغال داشت و خود، تا شرح لعمه را خوانده و بر آن مسلّط بود. خانه ايشان در كرمانشاه محل رفت و آمد روحانيان و علماء شهر بود.

دوران تحصيل :

آيت الله ممدوحي در هفت سالگي به دبستان رفت و پس از اتمام تحصيلات كلاسيك به تحصيل علوم ديني روي آورد، امّا اين مسأله ابتدا با مخالفت خانواده اش رو به رو بود. از اين رو، وي چهل زيارت عاشورا در حالت ايستاده نذر كرد. عازم شدن او به قم در زماني بود كه بخشي از دروسِ دورۀ مقدمات را به پايان برده بود. در قم به تكميل دروس دورۀ مقدمات پرداخت و سپس به درس شرح لمعتين رفت . حجرۀ او در قم در مدرسه علميۀ حجتيه قرار داشت و شرط ورود به آن ، امتحان دادن شرح لمعه بود؛ امّا سفارش ويژه آيت الله العظمي سيد احمد

زنجاني (ره ) باعث شد كه وي را بدون امتحان به آن مدرسه بپذيرند.

با پايان يافتن دورۀ سطح ، به درس خارج استادان برجستۀ دورۀ خود رفت و در كنار آن از تحصيل علوم عقل و حكمت نيز باز نماند و از شاگردان دروس عمومي و خصوصي علامه طباطبايي (ره ) به شمار مي آمد و مدت زيادي از وقت خود را به مباحثه ، دقت و ملازمه با استادان خود مي پرداخت كه باعث شد خاطرات بسياري از آن بزرگواران در سينه داشته باشد. همچنين در دروس اخلاق آن روزگار شركت ويژه داشت و از اين رهگذر، به تهذيب نفس و كسب ملكات فاضله مي پرداخت . او در اين سالها، از تدريس آنچه آموخته بود، دريغ نكرد برخي از كتب را بارها تدريس فرمود.

استادان و دوستان :

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، محضر عالمان بسياري را درك كرد. او كه شرح لمعه را نزد «آيت الله ستوده» خوانده بود، براي خواندن كتاب مكاسب به درس «آيت الله مشكيني» رفت و رسائل را نزد «آيت الله نوري همداني» و «مرحوم آيت الله آذري قمي» و كفايه را خدمت «آيت الله سلطاني» فرا گرفت . با اتمام دورۀ سطح و ورود به درس خارج ، در درس فقه مرحوم «محقق داماد» شركت كرد و مدت چهارده سال به درس آيت الله العظمي گلپايگاني (ره ) رفت و تا دو سال پيش از رحلت آن مرجع بزرگ ، در درس او حاضر مي شد. در اين سالها، براي تحصيل اصول فقه نيز به درس خارج «مرحوم ميرزا هاشم آملي» رفت و سالها از محضر او كسب فيض كرد.

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، علوم عقلي و حكمت را نيز به

خوبي فرا گرفت و مدتها در درس اسفار علامه عظيم الشأن سيد محمد حسين طباطبايي (ره ) حاضر مي شد. علاوه بر آن در جلسات خصوصي علامه كه در شبهاي پنج شنبه و جمعه تشكيل مي شد، شركت داشت و نيز از شيوۀ اخلاقي و برنامه هاي سير و سلوك او بهره هاي فراوان مي برد.

با رحلت علامه طباطبايي ، در درس اسفار و فصوص الحكم «آيت الله جوادي آملي» شركت نمود و بعدها به درس «آيت الله حسن زاده آملي» نيز مي رفت و از محضر اين دو عالم بزرگوار نيز به بهترين وجه استفاده مي نمود. آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود با طلاب و فضلا مباحثه ، مرافقت و دوستي داشت كه از جمله آنان به آيت الله سيد محسن خرازي ، آيت الله رضا استادي و آقاي شيخ قدرت اللّه نجفي اشاره كرد. وي بسياري از دروس آموخته را با اين بزرگواران مباحثه مي نمود.

فعاليتهاي علمي و فرهنگي :

زندگي آيت الله ممدوحي سرشار از تلاشهاي علمي و فرهنگي است . اين عالم بزرگوار در سالهاي عمر خود بارها كتب درسي فقهي و اصولي تا سطح كفاية الاصول را تدريس كرده است و از اين رهگذر شاگردان بسياري را تربيت نموده است ؛ امّا با توجه به نياز حوزه هاي علميه به آشنايي با علوم عقلي و با توجه به ضرورتهاي موجود در جهان اسلام و با سفارش آيت الله جوادي آملي ، به تدريس علوم عقلي روي آورده است و پس از بارها تدريس كتب بداية الحكمة و نهاية الحكمة علامه طباطبايي ، شرح اشارات ابن سينا و شرح منظومه سبزواري ، هم اكنون به تدريس كتاب اسفار مي پردازد. او چندي است به تدريس كتاب شريف توحيد صدوق با روش كارشناس و تحقيق در متن

و انطباق با براهين فلسفي و كلامي اشتغال دارد.

آيت الله ممدوحي در طي اين سالها كتب فراواني را تأليف و به عالم اسلام ارزاني داشته است كه از آن ميان مي توان به شرح صحيفه سجاديه ، شرح نهج البلاغه ، شرح رسالة الولاية علامه طباطبايي ، رساله اي در علم امام ، حقوق اساسي ، انسان و جهان در شناخت مكتب اسلام ، اجتهاد و تقليد، حكمت حكومت فقيه و شرح رسالة الوجود كاشف الغطاء اشاره كرد. او بارها در مجامع عمومي و در شهرهاي گوناگون به سخنراني و تبليغ مباني اسلام و شيعه پرداخته است كه همواره با استقبال اقشار گوناگون ، به ويژه جوانان برومند رو به رو شده است .

فعاليتهاي سياسي :

آيت الله ممدوحي با نخستين بارقه هاي مبارزه با رژيم طاغوت ، به صف مبارزان پيوست و در طول ساليان حكومت خاندان پهلوي از هيچ تلاشي در راه مبارزه با آن حكومت خائن فروگذار نكرد كه بر اثر آن ، بارها مورد تعقيب و تهديد قرار گرفت . او همكاري خود با جامعه مدرسين حوزه علميه قم را از همان سالها آغاز كرد و در امور گوناگون به برنامه ريزي براي مبارزه منسجم مي پرداخت . او در اماكن و شهرهاي گوناگون سخنرانيهاي تندي عليه رژيم شاه انجام مي داد كه گاه به دستگيري و بازداشت او مي انجاميد. علاوه بر آن ، آيت الله ممدوحي با شناخت هجمه هاي فرهنگي و ضرورت تلاش فرهنگي براي خنثي كردن شبهه هاي ماركسيسم و كمونيسم به تلاش براي آشنايي جوانان با مباني اسلام و نقد ديدگاههاي مكاتب التقاطي مي پرداخت .

آيت الله ممدوحي پس از انقلاب نيز به حمايت خود از امام (ره ) و رهبر معظم انقلاب ادامه داد و در مسائل گوناگون همواره مدافع انقلاب بود.

او هم اكنون در قم به تدريس و تربيت شاگردان مكتب امام صادق (ع ) اشتغال دارد و چند سالي است كه به عنوان نماينده خبرگان رهبري از شهر كرمانشاه در مجلس خبرگان رهبري اشتغال دارد.

ايشان شرح زندگي خود را به طور مختصر چنين مي نگارد: اينجانب حسن ممدوحي پس از گذراندن 14 الي 15 سال درس خارج فقه و حدود 7 سال خارج اصول روي به تدريس متون عاليه از رسائل، كفايه و غيره آورده و چندين بار دوره هاي آن كتب علمي را در عرصه تدريس خود داشته ام. با اضافه تعليقه و حواشي بر تمامي كتب مزبور همزمان به تحصيل علوم عقلي (كلام، فلسفه، عرفان نظري) پرداخته و تمامي دوره هاي فلسفه مشاء و متعاليه را با طي كتب مرسوم به پايان رسانيده و سپس به تدريس جملگي آنها پرداختم و با تدريس و شرح و حواشي و تعليقه شاگردان توان مندي را بحمدالله به عرصه مسائل عقلي عرضه داشته ايم كه خود موجب گسترش فن عقلائي علوم حوزوي در نسل آتي حوزه علميه خواهد بود.

در حين اشتغال به دروس فوق الذكر از تاليف و تصنيف خودداري نكرده و بيش از سي اثر علمي را به رشته تاليف و تحرير كشانده كه بعضي مطبوع و اكثر آنها غير مطبوع است و در طي دوران زندگي علمي خود به شغل ديگري هرگز مبادرت ننمودم و بلكه به خاطر پيشبرد دروس و استفاده بيشتر هم بحثان از مسافرت هاي بسياري عبادي تفريحي كه بحمدالله با دل و جان به تمام لوازم اين تضلع ملتزم شديم.

از اولين سالهاي تحصيلي پيوسته به تدريس اشتغال داشته از

ادبيات و منطق و علوم بلاغي تا عالي ترين سطوح و سپس تدريس خارج فقه را مدتي شروع كرديم كه پس از مدتي روايات قيمه معجزه آسا كه در رابطه با عقائد و معارف توحيد صدوق بود با مراجعه شروح روائي موجود: شرح توحيد قاضي سعيد قمي، شرح بر اصول كافي آخوند ملاصدرا و مرآة العقول علامه مجلسي جملگي را به رشته بحث در آورديم كه همراه آن رسائل سبعه علامه طباطبايي: رسالة الانسان قبل الدنيا و الانسان بعد الدنيا و الانسان في الدنيا. رساله توحيديه: اسماء، صفات، وسائط، افعال را نيز به ضميمه آنها نموديم كه بحمدالله مجموعه اي بس عظيم فرآورده آن مباحث خواهد شد ان شاءالله. به اميد آنكه در آينده تدريس اين منابع عظيم علمي نيز در سلك دروس حوزوي در آمده و در پر بارتر شدن مكتب علمي حوزه اثر بسيار چشم گيري بگذارد.

حسن ممدوحي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت : ممدوحي كرمانشاهي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/1/1

تصوير بزرگتر

آدرس اينترنتي

پست الكترونيكي : myname@site.com

بستن[X]زندگينامه علمي

تولد و دوران كودكي :

آيت الله ممدوحي در سال 1318 هجري شمسي در كرمانشاه در خانواده اي متدين و دانش دوست چشم به جهان گشود. پدرش به پيشه تجارت اشتغال داشت و خود، تا شرح لعمه را خوانده و بر آن مسلّط بود. خانه ايشان در كرمانشاه محل رفت و آمد روحانيان و علماء شهر بود.

دوران تحصيل :

آيت الله ممدوحي در هفت سالگي به دبستان رفت و پس از اتمام تحصيلات كلاسيك به تحصيل علوم ديني روي آورد، امّا اين مسأله

ابتدا با مخالفت خانواده اش رو به رو بود. از اين رو، وي چهل زيارت عاشورا در حالت ايستاده نذر كرد. عازم شدن او به قم در زماني بود كه بخشي از دروسِ دورۀ مقدمات را به پايان برده بود. در قم به تكميل دروس دورۀ مقدمات پرداخت و سپس به درس شرح لمعتين رفت . حجرۀ او در قم در مدرسه علميۀ حجتيه قرار داشت و شرط ورود به آن ، امتحان دادن شرح لمعه بود؛ امّا سفارش ويژه آيت الله العظمي سيد احمد زنجاني (ره ) باعث شد كه وي را بدون امتحان به آن مدرسه بپذيرند.

با پايان يافتن دورۀ سطح ، به درس خارج استادان برجستۀ دورۀ خود رفت و در كنار آن از تحصيل علوم عقل و حكمت نيز باز نماند و از شاگردان دروس عمومي و خصوصي علامه طباطبايي (ره ) به شمار مي آمد و مدت زيادي از وقت خود را به مباحثه ، دقت و ملازمه با استادان خود مي پرداخت كه باعث شد خاطرات بسياري از آن بزرگواران در سينه داشته باشد. همچنين در دروس اخلاق آن روزگار شركت ويژه داشت و از اين رهگذر، به تهذيب نفس و كسب ملكات فاضله مي پرداخت . او در اين سالها، از تدريس آنچه آموخته بود، دريغ نكرد برخي از كتب را بارها تدريس فرمود.

استادان و دوستان :

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، محضر عالمان بسياري را درك كرد. او كه شرح لمعه را نزد «آيت الله ستوده» خوانده بود، براي خواندن كتاب مكاسب به درس «آيت الله مشكيني» رفت و رسائل را نزد «آيت الله نوري همداني» و «مرحوم آيت الله آذري قمي» و كفايه را خدمت «آيت الله سلطاني» فرا

گرفت . با اتمام دورۀ سطح و ورود به درس خارج ، در درس فقه مرحوم «محقق داماد» شركت كرد و مدت چهارده سال به درس آيت الله العظمي گلپايگاني (ره ) رفت و تا دو سال پيش از رحلت آن مرجع بزرگ ، در درس او حاضر مي شد. در اين سالها، براي تحصيل اصول فقه نيز به درس خارج «مرحوم ميرزا هاشم آملي» رفت و سالها از محضر او كسب فيض كرد.

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، علوم عقلي و حكمت را نيز به خوبي فرا گرفت و مدتها در درس اسفار علامه عظيم الشأن سيد محمد حسين طباطبايي (ره ) حاضر مي شد. علاوه بر آن در جلسات خصوصي علامه كه در شبهاي پنج شنبه و جمعه تشكيل مي شد، شركت داشت و نيز از شيوۀ اخلاقي و برنامه هاي سير و سلوك او بهره هاي فراوان مي برد.

با رحلت علامه طباطبايي ، در درس اسفار و فصوص الحكم «آيت الله جوادي آملي» شركت نمود و بعدها به درس «آيت الله حسن زاده آملي» نيز مي رفت و از محضر اين دو عالم بزرگوار نيز به بهترين وجه استفاده مي نمود. آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود با طلاب و فضلا مباحثه ، مرافقت و دوستي داشت كه از جمله آنان به آيت الله سيد محسن خرازي ، آيت الله رضا استادي و آقاي شيخ قدرت اللّه نجفي اشاره كرد. وي بسياري از دروس آموخته را با اين بزرگواران مباحثه مي نمود.

فعاليتهاي علمي و فرهنگي :

زندگي آيت الله ممدوحي سرشار از تلاشهاي علمي و فرهنگي است . اين عالم بزرگوار در سالهاي عمر خود بارها كتب درسي فقهي و اصولي تا سطح كفاية الاصول را تدريس كرده است و از اين رهگذر شاگردان بسياري را

تربيت نموده است ؛ امّا با توجه به نياز حوزه هاي علميه به آشنايي با علوم عقلي و با توجه به ضرورتهاي موجود در جهان اسلام و با سفارش آيت الله جوادي آملي ، به تدريس علوم عقلي روي آورده است و پس از بارها تدريس كتب بداية الحكمة و نهاية الحكمة علامه طباطبايي ، شرح اشارات ابن سينا و شرح منظومه سبزواري ، هم اكنون به تدريس كتاب اسفار مي پردازد. او چندي است به تدريس كتاب شريف توحيد صدوق با روش كارشناس و تحقيق در متن و انطباق با براهين فلسفي و كلامي اشتغال دارد.

آيت الله ممدوحي در طي اين سالها كتب فراواني را تأليف و به عالم اسلام ارزاني داشته است كه از آن ميان مي توان به شرح صحيفه سجاديه ، شرح نهج البلاغه ، شرح رسالة الولاية علامه طباطبايي ، رساله اي در علم امام ، حقوق اساسي ، انسان و جهان در شناخت مكتب اسلام ، اجتهاد و تقليد، حكمت حكومت فقيه و شرح رسالة الوجود كاشف الغطاء اشاره كرد. او بارها در مجامع عمومي و در شهرهاي گوناگون به سخنراني و تبليغ مباني اسلام و شيعه پرداخته است كه همواره با استقبال اقشار گوناگون ، به ويژه جوانان برومند رو به رو شده است .

فعاليتهاي سياسي :

آيت الله ممدوحي با نخستين بارقه هاي مبارزه با رژيم طاغوت ، به صف مبارزان پيوست و در طول ساليان حكومت خاندان پهلوي از هيچ تلاشي در راه مبارزه با آن حكومت خائن فروگذار نكرد كه بر اثر آن ، بارها مورد تعقيب و تهديد قرار گرفت . او همكاري خود با جامعه مدرسين حوزه علميه قم را از همان سالها آغاز كرد و در امور گوناگون به برنامه ريزي براي مبارزه منسجم مي پرداخت .

او در اماكن و شهرهاي گوناگون سخنرانيهاي تندي عليه رژيم شاه انجام مي داد كه گاه به دستگيري و بازداشت او مي انجاميد. علاوه بر آن ، آيت الله ممدوحي با شناخت هجمه هاي فرهنگي و ضرورت تلاش فرهنگي براي خنثي كردن شبهه هاي ماركسيسم و كمونيسم به تلاش براي آشنايي جوانان با مباني اسلام و نقد ديدگاههاي مكاتب التقاطي مي پرداخت .

آيت الله ممدوحي پس از انقلاب نيز به حمايت خود از امام (ره ) و رهبر معظم انقلاب ادامه داد و در مسائل گوناگون همواره مدافع انقلاب بود. او هم اكنون در قم به تدريس و تربيت شاگردان مكتب امام صادق (ع ) اشتغال دارد و چند سالي است كه به عنوان نماينده خبرگان رهبري از شهر كرمانشاه در مجلس خبرگان رهبري اشتغال دارد.

ايشان شرح زندگي خود را به طور مختصر چنين مي نگارد: اينجانب حسن ممدوحي پس از گذراندن 14 الي 15 سال درس خارج فقه و حدود 7 سال خارج اصول روي به تدريس متون عاليه از رسائل، كفايه و غيره آورده و چندين بار دوره هاي آن كتب علمي را در عرصه تدريس خود داشته ام. با اضافه تعليقه و حواشي بر تمامي كتب مزبور همزمان به تحصيل علوم عقلي (كلام، فلسفه، عرفان نظري) پرداخته و تمامي دوره هاي فلسفه مشاء و متعاليه را با طي كتب مرسوم به پايان رسانيده و سپس به تدريس جملگي آنها پرداختم و با تدريس و شرح و حواشي و تعليقه شاگردان توان مندي را بحمدالله به عرصه مسائل عقلي عرضه داشته ايم كه خود موجب گسترش فن عقلائي علوم حوزوي در نسل آتي حوزه علميه خواهد بود.

در حين اشتغال به دروس فوق الذكر

از تاليف و تصنيف خودداري نكرده و بيش از سي اثر علمي را به رشته تاليف و تحرير كشانده كه بعضي مطبوع و اكثر آنها غير مطبوع است و در طي دوران زندگي علمي خود به شغل ديگري هرگز مبادرت ننمودم و بلكه به خاطر پيشبرد دروس و استفاده بيشتر هم بحثان از مسافرت هاي بسياري عبادي تفريحي كه بحمدالله با دل و جان به تمام لوازم اين تضلع ملتزم شديم.

از اولين سالهاي تحصيلي پيوسته به تدريس اشتغال داشته از ادبيات و منطق و علوم بلاغي تا عالي ترين سطوح و سپس تدريس خارج فقه را مدتي شروع كرديم كه پس از مدتي روايات قيمه معجزه آسا كه در رابطه با عقائد و معارف توحيد صدوق بود با مراجعه شروح روائي موجود: شرح توحيد قاضي سعيد قمي، شرح بر اصول كافي آخوند ملاصدرا و مرآة العقول علامه مجلسي جملگي را به رشته بحث در آورديم كه همراه آن رسائل سبعه علامه طباطبايي: رسالة الانسان قبل الدنيا و الانسان بعد الدنيا و الانسان في الدنيا. رساله توحيديه: اسماء، صفات، وسائط، افعال را نيز به ضميمه آنها نموديم كه بحمدالله مجموعه اي بس عظيم فرآورده آن مباحث خواهد شد ان شاءالله. به اميد آنكه در آينده تدريس اين منابع عظيم علمي نيز در سلك دروس حوزوي در آمده و در پر بارتر شدن مكتب علمي حوزه اثر بسيار چشم گيري بگذارد.

مناقبي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى دكتر حاج شيخ جواد بن العالم الجليل و المحدث النبيل المرحوم الحاج شيخ محمد النوائى المناقبى كه به چند واسطه به علامه الكبرى والايه العظمى صاحب تاليفات قيمه الشيخ محمد بن ابن شهرآشوب

ساروى صاحب مناقب (ابن شهرآشوب) مى رسد و از اين جهت شهرت به مناقبى يافته است

از مشاهير وعاظ و معاريف- خطباء- معاصر تهران و از ثمرات مفيده و ارزنده حوزه علميه قم و داراى مقام فضل و كمال و علم و جلال و صاحب حسب و نسب كه شهرت و آوازه اش به تمام ايران و خارج رسيده و مورد غبطه و محسود بعضى از اقران گرديده است.

دكتر مناقبى در سال 1350 ق در تهران متولد شده و پس از دروس جديد مقدمات و ادبيات و فقه و اصول و فلسفه را نزد اساتيد بزرگ تهران آموخته

آنگاه مهاجرت به قم نموده و در مدرسه فيضيه سكونت و از مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت الله محقق داماد و آيت الله العظمى حاج شيخ محمدعلى عراقى و آيات ديگر استفاده نموده و دروس معقول فلسفه و حكمت و تفسير را از علامه ى بزرگوار آيت الله طباطبائى قاضى (پدر خانواده خود) آموخته و به درس خارج زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى و بعضى از آيات ديگر شركت كرده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده آنگاه به تهران مراجعت و در دانشكده وارد و در مدت كوتاهى به دريافت دكترا نائل و براى استادى و تدريس درد در دانشكده الهيات دعوت شده است.

مولف گويد: حقير از روزى كه دكتر مناقبى واعظ را ديده و شناخته ام وى را مبرا از آلودگى هاى اخلاقى و واجد ملكات فاضله و اخلاق حميده يافته ام. بيانى صريح و شيرين و منبرى جامع و مفيد و آموزنده و همه پسند دارد.

بسيارى از جوانان منحرف در اثر بيانات وى به راه آمده و پايبند دين و آئين گرديده اند.

داراى آثار علمى در

فقه و اصول و معقول از تقريرات و دراسات اساتيد قم (به قرار ذيل) مى باشد.

1- تقريرات درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى.

2- تقريرات درس مرحوم آيت الله العظمى محقق داماد.

3- جزوات تفسير علامه طباطبائى دام ظله.

4- مقالات آموزنده انتقادى و اخلاقى توسط انجمن خدمات اسلامى به طبع رسيده و در سطح وسيعى منتشر مى شود.

مرحوم والدش حجه الاسلام آقاى حاج شيخ محمد نوائى از محترمين اهل منبر تهران و موصوف به فضل و تقوا بوده و در خيابان مولوى تهران سكونت داشتند و عمرى به پاكى خدمت به شرع مقدس نموده و به سهم خود ايفاء وظيفه نموده اند و كافى است در فضل و فخروى كه فرزند برومند و دانشمندى چون حجه الاسلام و واعظ گرامى آقاى حاج شيخ جواد مناقبى دارند كه روحانيت و حوزه علميه قم به او مفتخر و مباهى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

منتجب نيا، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول منتجب نيا

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/4/22

زندگينامه علمي

رسول منتجب نيا مشهور به «منتجب» متولد 22 تيرماه 1324 شمسي در شيراز در خانواده اي مذهبي و از نظر اقتصادي در سطح متوسط رشد و نمو نمود. وي پس از پايان مقطع ابتدايي همزمان با خواندن دروس دبيرستاني وارد حوزه علميه شيراز شد و حدود 2/5 سال در مدارس آقا بابخان مقيمه و امامزاده ابراهيم شيراز نزد اساتيد و علماء معروف تا بخشي از شرح لمعه شهيدين، تلمذ كرد و در سال 44 به حوزه علميه قم عزيمت نمود و ما بقي دروس سطح را تا پايان مكاسب شيخ انصاري و كفاتين آخوند خراساني نزد مدرسان بزرگ قم چون حضرات

آيات آقايان: «خزعلي»، «نوري همداني»، «فاضل لنكراني»، «جعفر سبحاني» و «مكارم شيرازي» به اتمام رساند و جمعا طي 4/5 سال كليه كتابها و دروس سطح را نزد اساتيد تلمذ نمود و سرانجام در امتحان عمومي حوزه علميه قم شركت و موفقيت خوبي كسب كرد.

از سال 46 وارد دوره درس خارج فقه و اصول گرديد و حدود 9 سال شركت در درس اساتيد بزرگي از قبيل آيات عظام: «نجفي مرعشي»، «مكارم شيرازي»، «آقا مرتضي حائري يزدي»، «محقق داماد»، «اراكي»، «هاشم آملي» و «وحيد خراساني» موفق به رسيدن به مرتبه اجتهاد شد و علاوه بر شركت در امتحان خارج مديريت حوزه و كسب موفقيت از سه تن از مراجع عظيم الشان اجازه اجتهاد دريافت نمود. او همزمان با تدريس و تلمذ در مكتب اساتيد بزرگ همواره به تدريس طلاب اشتغال داشت.

فلسفه اسلامي «منظومه حاج ملاهادي سبزواري» و بخشي از اسفار اربعه «صدرالمتالهين» را نزد اساتيد عاليقدر چون حضرات آيات: آقاي يحيي انصاري شيرازي، آقاي مفتح و آقاي مطهري تلمذ كرد. وي در سال 70 با شركت در امتحانات عمومي و تخصصي وزارت علوم تحقيقات و فن آوري «خبرگان بدون مدرك» و كسب موفقيت در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا، در سال 82 پس از توفيق در امتحان دكتراي تخصصي با موفقيت هيئت مميزي مركزي، نسبت به تهيه رساله دكتري تحت عنوان «خيار تبعضي صفقه در معاملات معاوضي» اقدام و در سال 84 با طرح و دفاع آن نزد داوران هيئت مميزي موفق به اخذ مدرك دكتري «استاد ياري» در فقه و اصول گرديد. وي از سال 74 به عضويت رسمي هيئت علمي دانشگاه شاهد در آمد و

هم اكنون مديريت گروه فقه و اصول آن دانشگاه را بر عهده دارد.

سوابق مبارزاتي:

او از سال 40 با افكار و انديشه هاي انقلابي امام خميني (ره) آشنا شد و همواره در جلسات انقلابيون شيراز چون حضرات آيات: دستغيب و محلاتي شركت مي كرد و در راهپيمايي عظيم 15 خرداد 42 شيراز حضور فعال داشت. و پس از آن همچنان در جرگه طلاب انقلابي و مبارز قلمداد مي شد و بدين جهت بارها به ساواك و شهرباني شيراز، فيروزآباد، داراب و قم احضار و مورد بازجويي و تهديد قرار گرفت.

از سال 55 به دستور وكيل تام الاختيار امام خميني (ره) مرحوم حاج پسنديده به شهر خمين زادگاه امام مهاجرت كرد و بلافاصله نماز جمعه را با شمشير برهنه اقامه كرد و آن شهر را به صورت كانون انقلاب و تجمع و هدايت نيروهاي انقلابي شهرستانها و استانهاي مجاور در آورد. بارها او را دستگير كرده و به زندان خمين و اراك انداختند و نيز او را ممنوع المنبر نموده و به تبعيد به يكي از نقاط دور دست كشور محكوم كردند و سرانجام در اوائل سال 57 يكي از ماموران ساواك را جهت ترور و انتقال او به خمين اعزام كردند كه در يك اقدام تروريستي يكي از روحانيون قم را به جاي او هدف گلوله قرار داد.

با كشف اين توطئه، حدود 5 ماه متواري و مخفي بود و در عين حال با لباس مبدل و نام مستعار در تهران و شيراز به سخنراني و اداره جلسات توجيهي و آموزشي نيروهاي انقلاب مي پرداخت و پس از قيام يكپارچه مردم خمين و تحصن چند

شبانه روز جلوي فرماندراي، رژيم شاه ناچار به تسليم در برابر مردم و موافقت با بازگشت او به خمين گرديد. او تا پيروزي انقلاب در خمين به هدايت انقلابيون و مديريت جريان انقلاب پرداخت.

در سال 57 در كنار ساير علماء و انقلابيون در تحصن دانشگاه تهران شركت داشت و در مراسم استقبال از حضرت امام (ره) با جمع عظيمي از مردم خمين حضور يافت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا اواخر سال 58، مسئوليت عالي نهادها و جريانات انقلابي منطقه را عهده دار بود و نماز جمعه را همچنان اقامه مي كرد، و با كسب اجازه از امام خميني (ره) به قم مراجعت كرد. و پس از كمتر از يكماه اقامت به دستور امام به پايگاه وحدتي دزفول جهت اقامه نماز جمعه، مديريت امور فرهنگي و قايي نيروهاي مسلح منطقه عزيمت نمود. او از اواخر 58 تا اوايل سال 60 در آن منطقه انجام وظيفه كرد و در آغاز جنگ تحميلي، حضوري فعال و مؤثر در امور مختلف جنگ داشت و پس از اختلاف شديد او با بني صدر به تهران مراجعت نمود.

مسئوليتهاي او:

علاوه بر نمايندگي حضرت امام (ره) در خمين و دزفول، پس از واقعه دردناك 7 تير به دعوت مردم انديمشك و شوش كانديداي نمايندگي مردم آن منطقه در مجلس شد و بدين ترتيب دوره اول مجلس را به انجام وظيفه نمايندگي آن مردم جنگ زده و مظلوم پرداخت. براي دوره دوم نمايندگي به دعوت علماء، نخبگان و مردم شيراز كانديداي زادگاه خود شد و دوره دوم و سوم را به انجام وظيفه نمايندگي مجلس پرداخت. او در دوران دفاع مقدس مسئوليتهاي

مهمي از امور جنگ چون: رياست كميسيون امور دفاعي، مسئوليت دفتر مشاورت حضرت امام (ره) در منطقه خليج فارس، قائم مقام ستاد قرارگاه خاتم و ستاد كل پدافند و ... را بر عهده داشت.

سال 67 به حكم حضرت امام خميني (ره) به نمايندگي ايشان در شهرباني كل كشور منصوب گرديد كه تا سال 70 يعني زمان ادغام نيروهاي انتظامي اين وظيفه را از سوي مقام معظم رهبري عهده دار بود و در سال 68 به نمايندگي ولي فقيه در انجمن اسلامي معلمان ايران منصوب شد. و در دورا ن رياست جمهوري حجت الاسلام و المسلمين آقاي خاتمي، سمت مشاورت رياست جمهوري را بر عهده داشت.

فعاليت سياسي و تشكيلاتي:

او از آغاز حزب جمهوري اسلامي به عضويت آن تشكل در آمد و سپس در كنگره اول حزب به عنوان عضو ذخيره شوراي مركزي حزب انتخاب شد و علاوه بر آن مسئوليت واحد روحانيت حزب به او واگذار گرديد. در سال 66 و آغاز تشكيل مجمع روحانيون مبارز به عضويت هيئت مؤسس و شوراي مركزي آن تشكيلات در آمد. و از ابتداي تاسيس حزب اعتماد ملي، تاكنون به عنوان عضو هيئت مؤسس و شوراي مركزي و قائم مقام دبير كل حزب، به وظايف تشكيلاتي خود مي پردازد.

فعاليت هاي فرهنگي:

وي حدود 40 سال سابقه تدريس در حوزه هاي علميه و دانشگاههاي كشور را دارد و طي دوران تحصيل، مبارزه، مسئوليت خود تا امروز همواره به فعاليت فرهنگي تبليغي ادامه داده و به تربيت جوانان مي پردازد، پايگاه فعاليت فرهنگي او عمدتا در مسجد امام جعفر صادق (ع) و واحدهاي مختلف تابعه آن و نيز در سطح جامعه و به

ويژه دانشگاههاي كشور متمركز مي باشد.

فعاليت هاي تحقيقي و پژوهشي منتجب نيا:

او تاكنون كتابهاي: (اصول فقه و مباني حقوق اسلام)، (جمال شريعت) و (خاطرات انقلاب) را تاليف و منتشر نموده است و كتابهاي: (خرافه ستيزي) و ( آموزه هاي وحياني) و رساله دكتراي تخصصي او زير چاپ مي باشد و چند كتاب ديگر او در دست تاليف است. وي مقالات علمي پژوهشي متعددي را تهيه و تاليف و در مجلات علمي پژوهشي و يا اجتماعي منتشر كرده و بسياري از مقالات او در كنگره بين المللي و يا سراسري كشور قرائت شده است و هم اكنون چند طرح پژوهشي كارساز و ارزشمند را در دست اجرا دارد.

منتظر قائم، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي منتظر قائم

محل تولد : فردوس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

الف) دورس حوزوى

تابستان 1351 براي يادگيري عربي به سبك حوزوي وارد مدرسه مصلي (حوزه علميه يزد) شدم و آبان همان سال به قم آمدم. در مدرسه علميه منتظريه (حقاني) به تحصيل مشغول شدم. تحصيل را تا پايان سال تحصيلي 57 _ 56 ادامه دادم و اوايل سال تحصيلي 58 _ 57 با تعطيلي مدرسه حقاني به امور ديگر پرداختم. آبان سال 1361 به حوزه علميه قم برگشتم و به تحصيل دروس سطح پرداختم.

از سال تحصيلي 62 _ 1361 تا پايان سال تحصيلي 66 _ 1365 به تحصيل شرح لمعه، رسائل، مكاسب و كفايه پرداختم. از سال تحصيلي 66 _ 1365 درس خارج فقه و اصول شركت كردم و تا سال 74 _ 1373 ادامه دادم. از سال 71 _ 1370 تدريس در دانشگاه را

شروع كردم و تاكنون ادامه دارد. چند سال نيز در «جامعة الزهراء» و «دانشكده هدي» تدريس كردم.

ب) دروس كلاسيك

دوره شش ساله دبستان (نظام قديم) را در يزد در مدرسه تعليمات اسلامي رمضاني (از سال تحصيلي 44 _ 1343 تا آخر سال تحصيلي 49 _ 1348) گذراندم. دو سال اول دبيرستان را در يزد در مدرسه تعليمات اسلامي «مروج» از سال تحصيلي 50 _ 1349 تا آخر سال تحصيلي 51 _ 1350 بودم. سال سوم تا ششم دبيرستان (نظام قديم) 53 _ 1352 تا آخر سال تحصيلي 57 _ 1356 در قم به صورت متفرقه در رشته ادبي خواندم.

در سال 58 _ 1357 در دانشگاه تهران، دانشكده ادبيات و علوم انسانى، رشته «فلسفه غرب» قبول شدم و بهمن 1364 با معدل 3/18 فارغ التحصيل شدم. در سال 68 _ 1367 در رشته «الهيات و معارف اسلامي» در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در شهريور 1371 با معدل 65/17 مدرك كارشناسي ارشد را از دانشگاه قم گرفتم. پايان نامه ام ترجمه بخشي از كتاب J.L.mak با عنوان: «The miracle of theilm» بود كه با نمره 19 پذيرفته شد. زمستان سال 1384 در امتحان زبان عمومي و ارديبهشت سال بعد در بقيه امتحان هاي رشته «فقه و مباني حقوق» دانشكده الهيات دانشگاه تهران در مقطع دكتري شركت كردم و قبول شدم و از سال 85 تاكنون به تحصيل مشغولم.

ج) تدريس

تدريس در دانشگاه را از سال تحصيلي 71 _ 1370 در دانشگاه علامه شروع كردم. سال بعد در دانشگاه تربيت معلم درس گرفتم. از سال 73 _ 1372 تدريس در دانشكده «علوم قضايي و خدمات اداري» را شروع كردم. سال 1374

عضوت هيأت علمي اين دانشكده شدم و با رتبه مربي تاكنون مشغول تدريسم. در طول اين مدت، چندين سال در جامعة الزهراء و دانشكده هدي دانشگاه قم نيز تدريس داشته ام.

منتظرقائم، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

تولد: 1332، فردوس.

درگذشت: 21 شهريور 1364.

حسن منتظرقائم در شش سالگى به ترك اجبارى زادگاهش مجبور شد و به همراه خانواده به يكى از روستاهاى اطراف يزد كوچيد. در ده سالگى در جريان نهضت پانزده خرداد قرار گرفت و از هان زمان وارد عرصه ى سياست شد. در هفده سالگى به زندان افتاد. پس از انقلاب اسلامى از سال 1363 «كيهان فرهنگى» را به صورت ضميمه ى روزنامه ى «كيهان» منشتر كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منتظري مقدم، حامد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حامد منتظري مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حامد منتظري مقدم متولد شهر مقدس قم در سال 1349؛ تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در روستاهاي عارفي و حايري و مدرسه راهنمايي قطب راوندي (شهرقم) گذراندم.عموماً دانش آموز ممتاز بودم و به خوبي آموختم كه براي موفقيت در تحصيل بايد بسيار زحمت كشيد و درس خواند.

در سال 1365، پس از كسب قبولي در سال اول دبيرستان رشته علوم تجربي از دبيرستان انصراف دادم و وارد حوزه علميه قم شدم. آمدنم به حوزه، هم متاثر از فضاي مذهبي قم بود و هم بدين جهت بود كه در اساس، خاندان و خويشان من اهل علم هستند و در كسوت روحانيت.

در تحصيلات حوزوي از محضر استادان بسيار ارجمندي بهره مند شدم؛ در مقطع ادبيات، استادان: زيبايي نژاد، عرفان و عليدوست. در مقطع سطح، استادان: قاضي زاده، اشتهاردي، پاياني، وجداني، محامي، نكونام، حسيني بوشهري و محمدي. درس خارج، استاد علامه «جوادي آملي» (ذكر اساتيد در اينجا، به ترتيب استفاده از محضرشان بوده است).

تحصيلات حوزوي را در مدرسه مباركه رضويه آغاز كردم. در آن دوران،

در آن مدرسه در اجراي مقررات سخت گيري نمي شد و طلاب در يك فضاي پر نشاط رشد مي كردند؛ چنان كه به ابتكار و اهتمام برخي از دوستان در تابستان ها، اردوهاي بسيار مفيد علمي برگزار مي شد كه هم درس بود و هم ... .

در همان مدرسه، دوستان بسيار عزيزي يافتم؛ درس خوان و با تقوي و متعهد. بيشتر از همه، هم مباحثه عزيزم جناب آقاي دكتر «محمد جواد توكلي» كه تا پايان سطح با هم بوديم و بعداً رشته هاي تخصصي مان از هم جدا شد، من مسير «تاريخ» را در پيش گرفتم و او در «اقتصاد» به راه افتاد و اكنون در كشور هلند، مشغول به تدوين پايان نامه دكتري است.

مسير زندگي تحصيلي ام چنين بود كه در كنار فراگيري علوم حوزوي، به طور آزاد، مقطع دبيرستان را به اتمام رساندم و در سال 1370 در رشته «فرهنگ و ادب» ديپلم گرفتم. همچنين در سال 1369 وارد موسسه در راه حق شدم. بخش آموزش آن موسسه، بعدا در قالب موسسه اي جديد التاسيس به نام «موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)» به رياست حضرت استاد علامه «مصباح يزدي» تداوم يافت و من از همين موسسه جديد در سال 1373 مدرك كارشناسي رشته «الهيات و معارف اسلامي» را اخذ كردم.

سپس در سال 1374 فصل مهمي در زندگي علمي من گشوده شد و در موسسه ياد شده به تحصيل در رشته تخصصي «تاريخ»، مقطع كارشناسي ارشد پرداختم. در سال 1379 از مقطع اخير فارغ التحصيل و همان سال در موسسه مزبور، در مقطع دكتري رشته «تاريخ اسلام» مشغول به تحصيل شدم. اكنون

پس از گذراندن واحدهاي آموزشي به تدوين پايان نامه دكتري اشتغال دارم.

هم زمان با تحصيل در رشته تاريخ، توفيق به انجام تدريس، تحقيق و تاليف نيز يافتم. در همكاري با مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، مجموعه تلويزيوني «تنهاترين سردار» را نقد كردم. همچنين حدود 20 مقاله علمي تاليف كردم. افزون بر اين، پايان نامه كارشناسي ارشد خود را پس از تكميل، با عنوان: «بررسي تاريخ صلح هاي پيامبر (ص)» در تابستان 1383 به چاپ رساندم كه اين كتاب، در جشنواره دانشجويي 1384 ممتاز شناخته شد.

افزون بر اين، در همكاري با بخش آموزش موسسه امام خميني (ره) و مركز جهاني علوم اسلامي و نيز برخي از دانشگاه ها به تدريس در حوزه هاي «تاريخ اسلام»، «تاريخ تشيع» و «تاريخ ايران اسلامي» (بالغ بر شصت واحد تدريس) اشتغال داشته ام. اكنون عضو هيئت علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) و عضو هيئت تحريره فصلنامه «تاريخ در آيينه پژوهش» هستم.

منتظري مقدم، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود منتظري مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمود منتظري مقدم در چهاردهم فروردين 1345 از پدري فاضل و دانشمند حجةالاسلام و المسلمين جناب آقاي حاج شيخ محمد صادق منتظري زنجاني (همشيره زاده مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد احمد زنجاني قدس سره) و مادري نيكوكار و زاهد (صبيه مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ عبدالحسين لنكراني قدس سره) در شهر مقدس قم به دنيا آمد. وي در خانواده روحاني و ظلم ستيز تربيت يافت كه افتخار تقديم سه شهيد را به آرمانهاي انقلاب اسلامي با خود دارد: «جهادگر شهيد رضا منتظري

(برادر)، روحاني شهيد حجةالاسلام و المسلمين كاظم منتظري (عمو)، انقلابي شهيد محمد تقي منتظري (عمو). تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را در مدارس ممتاز قم (رزاقپور، دين و دانش، حكيم نظامي «امام صادق عليه السلام» سپري كرد.

در سال تحصيلي 61 – 62 وارد حوزه علميه قم شد و در طول تقريبا 7 سال تحصيلات مقدماتي، سطح و سطح عالي را سپري كرد و در آزمون پاياني سطح عالي موفق به كسب رتبه نخست شد. مهمترين استادان وي در دوره تحصيلات سطح عبارت اند از: حضرات آقايان «حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد مهدي ميرباقري»، «مرحوم آيت الله آقاي حاج مصلحي» و «آيت الله آقاي حاج سيد علي محقق» مي باشد. پس از اتمام سطح عالي در يك دوره ده ساله دروس اجتهادي خارج فقه و اصول را از محضر حضرات آيات عظام: «مرحوم آقاي حاج ميرزا جواد تبريزي قدس سره»، «حاج آقا موسي شبيري زنجاني مدظله العالي» و «آقاي وحيد خراساني مدظله» استفاده نمود.

در سال 69 با دعوت شوراي مديريت حوزه علميه قم پس از موفقيت در آزمون مدرسي به عنوان استاد دروس سطح به مراكز آموزشي معرفي شد و از آن زمان تا به امروز يكي از استادان موفق حوزه علميه قم به شمار مي آيد و ايشان در سال 75 به عنوان استاد نمونه تدريس منطق انتخاب و معرفي شدند. هم زمان با دروس حوزوي دروس آموزش عمومي موسسه در راه حق را زير نظراستاد «آيت الله آقاي مصباح يزدي» به مدت 5 سال گذراند و سپس به تحصيل تخصصي در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (عليه السلام) در رشته هاي «حقوق و علوم سياسي»

(به مدت 2 سال) و «فلسفه اسلامي» به مدت 5 سال پرداخت.

لازم به ذكر است كه اين بنياد بعدها به عنوان موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) به كار خود ادامه داد. مهمترين استادان وي در فلسفه اسلامي عبارتند از: «آيت الله جوادي آملي»، «آيت الله مصباح يزدي» و «حجةالاسلام و المسلمين جناب فياضي». با تاسيس مدرسه تخصصي فقهي از سوي «حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني» به نام مدرسه فقهي باقرالعلوم (عليه السلام) از سوي معظم له به عنوان مدير منصوب شدند. ( به مدت 4 سال) و اكنون به عنوان عضو شوراي آموزشي به انجام وظيفه هستند.

پس از تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي و واگذاري مسئوليت كلاسهاي معارف اسلامي در دانشگاههاي كشور به نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه از سوي اين نهاد مقدس براي تدريس در دانشگاه ها دعوت به همكاري شدند و پس از موفقيت در آزمونهاي مربوط در گرايشهاي: (مباني نظري اسلام، تاريخ اسلام، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و اخلاق و متون اسلامي) مجوز تدريس دائم را در تمام رشته هاي مذكور دريافت كردند كه پس از آن به مدت تقريبا 14 سال با رتبه استاد ياري اشتغال به تدريس دروس معارف اسلامي در دانشگاه تهران دارند.

لازم به ذكر است مقارن با تحصيلات حوزوي دروس دانشگاهي را نيز تا پايان كارشناسي ارشد در رشته «فلسفه و كلام اسلامي» در دانشگاه باقرالعلوم (عليه السلام) ادامه دادند و با امتياز عالي از رساله پايان نامه خود با عنوان: «طرحي نو در بهره وري منطق» دفاع كردند. مهمترين اشتغال فعلي ايشان به ترتيب عبارت است از: تدريس، تأليف

و تبليغ مي باشد.

منتظري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد منتظري در سال 1323 در خانواده گرانقدر و فقيه والا مقام آيت الله منتظري در نجف آباد اصفهان متولد شد. در سال 1337 وارد حوزه علميه قم شد و علوم اسلامي در سطح خارج فقه و اصول و فلسفه را فرا گرفت. و در محضر اساتيدي مانند امام خميني، آيت الله داماد، منتظري و مشكيني فرا گرفت. در سال هاي 41 و 42 همزمان با آغاز نهضت امام خميني فعاليت هاي مبارزاتي خود را آغاز و تا پايان عمرش به حركت در راستاي ولايت فقيه ادامه داد. در سال 44 در حين انتشار اعلاميه دستگير شد پس از 7 ماه زندان آزاد شد و در جريان يك رويارويي با ماموران رژيم گريخت و سپس به خارج رفت و تا 10 سال زندگي مخفي را در خارج از كشور گذراند. وي در خارج از كشور نيز كارشان هماهنگي و همكاري همودن با رهبران كشورهاي آزاديبخش جهان اسلام بود. و اما از همه سعادتمندانه تر اينكه امام خميني پرونده ايشان را به خط خودشان امضاء و فرموده اند كه ايشان انساني متفكر و فداكار با اخلاص و ايثارگر بود. و سرانجام در هفتم تير ماه 1360 به دست منافقين كوردل در فاجعه حزب جمهوري به شهادت رسيد.

منتظري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: بهمن 1323، نجف آباد.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام محمدعلى منتظرى نجف آبادى درس و كار را توأما آغار كرد. در ابتدا، براى امرار معاش و كمك به وضع مادى خانواده، اول در كار كشاورزى و سپس به عنوان كارگرى ساده در يك كارگاه كوچك ريخته گرى قاشق و چنگال، مشغول كار شد، گاه نيز به كار كشاورزى مى پرداخت. از

طرف ديگر توانست تا سيزده سالگى كلاس پنجم را به پايان برساند. سپس راهى مدرسه علميه شد و به فراگيرى علوم اسلامى در محضر استادانى چون آيت الله محقق داماد، آيت الله حسينعلى منتظرى، آيت الله على مشكينى اردبيلى، آيت الله جنتى، و بعدها امام خمينى (ره)، و ديگر اساتيد حوزه علميه قم و نجف پرداخت. وى عمده ى آموزش هاى خود را از آيت الله منتظرى فراگرفت. به گونه اى كه قسمت اعظمى از دروس خود، به ويژه دروس «سطح» و تا اندازه اى «خارج» را پيش پدرش آموخت. علاوه بر اين علوم، همراه پدرش به مسافرت ها و ديدار با علما مى رفت. وى همچنين با اقتصاد اسلامى آشنايى كامل يافت و در اين رشته استاد گشت. وى در زمينه ى حكومت اسلامى هم مطالعاتى داشت. موضوع نخستين درسش براى طلاب در تابستان سال 1348، حكومت اسلامى بود و درس اقتصاد اسلامى را نيز در تابستان سال 1349 تا بهار سال 1350 تدريس مى كرد.

حجت الاسلام منتظرى از سال 1341 وارد عرصه فعاليت هاى سياسى گشت. در اين سال از نوشتن اعلاميه شروع كرد و بعد به مسائل تشكيلاتى و ساختن افراد براى مبارزه پرداخت. در پانزده خرداد 1342 به پخش اعلاميه هاى گوناگون به وسيله دستگاهى ساده كه خود ساخته بود، پرداخت. اولين بار در تهران هنگام شعار عليه رژيم در مجلسى، دستگير شد و روانه زندان گرديد. اين بازداشت چندان دوام نيافت و به زودى آزاد گرديد. وى پس از اين مسافرت هايى به شهرستان ها به منظورهاى تبليغ سياسى داشت، دسته هاى كوچكى از افراد جوان و متدين ايجاد كرد؛ و در عين حال شروع به خواندن زبان انگليسى و مطالعه مكتب ها و نهضت ها و تحولات كشورهاى ديگر پرداخت.

وى در اول فروردين سال 1345 همراه عده اى از طلاب حوزه ى علميه ى قم، هنگام پخش اعلاميه هاى ضد رژيم در صحن حضرت معصومه (س) دستگير و روانه بازداشتگاه شد. بعد از سه روز وى را تحويل زندان قزل قلعه دادند. وى تا پانزده روز به شدت شكنجه شد و مدت سه سال در زندان به سر برد. در اواخر سال 1347 از زندان آزاد شد. به وى گفته بودند حق اقامت در شهر قم را ندارد. اما وى اهميتى نداد و به قم رفت. از جمله فعاليت هاى اين دوره وى اين بود كه در سال هاى 1349 -1348 در با همكارى عده اى از جوانان نجف آباد كتابخانه اى سيار تأسيس كرد. او كلاس هايى براى طلاب جوان مدرسه ى علميه ى نجف آباد ترتيب داد. اما ساواك هم مدرسه ى علميه ى نجف آباد و هم كتابخانه ى موجود در آن را تعطيل نمود. كار كتابخانه سيار هم به تعطيلى كشيد. در همان سال ها به تكثير و توزيع اعلاميه هاى امام خمينى و ديگر علما مشغول بود. در اين دوره همچنين به فكر فعاليت هاى تشكيلاتى و در پى انجام اقدامات مسلحانه بود. هنوز در اين امر پيشرفتى نكرده بود كه در سال 1350 شناسايى شد و مجبور به فرار گشت، به پاكستان و سپس به عراق و بعد كشورهاى عربى و سپس به افغانستان و بعد از آن به اروپا رفت. و در اين سفرها به افشاگرى درباره ى رژيم مى پرداخت. در پاكستان در شهر كويته بود. با شخصيت هاى پاكستانى ملاقات داشت، از جمله با مولانا ابوالاعلى مودودى در ارتباط بود. مسافرت هايى به افغانستان نيز داشت. پس از مدتى از كويت به كراچى رفت و با سازمان آزادى

بخش فلسطين (فتح) در پاكستان آشنا شد. اين آشنايى به برقرارى رابطه اى محكم و طولانى انجاميد. پس از دو سال سرگردانى در پاكستان و عراق سرانجام در سال 1352 به عراق رسيد. در عراق، ضمن شركت در درس امام خمينى (ع) به مبارزات خود ادامه داد. چون با اوضاع افغانستان آشنا بود، به جمع انقلابيون مسلمان افغانى پيوست، راهى افغانستان شد و به مبارزه خود در آنجا ادامه داد. مدتى نيز در زندان آن كشور بود.

حجت الاسلام محمد منتظرى در عراق همراه عده اى از طلاب قسمتى از برنامه هاى فارسى راديو بغداد را به دست گرفت و از آن عليه رژيم فعاليت مى كرد. همچنين در عراق به مبارزان ايرانى تعليمات چريكى آموزش مى داد. با بهبود روابط ايران و عراق، راهى كشورهاى ديگر عرب زبان شد. او با ابتكارات جالب به جعل گذرنامه مى پرداخت. او در كشورهاى خليج فارس، عراق و سوريه و لبنان و افغانستان در حركت بود و كتاب و نوار و نشريه پخش مى نمود و به افراد آموزش هاى نظامى مى داد. او بارها در عراق، لبنان، سوريه و كليه كشورهاى خليج به زندان افتاد و شكنجه ها ديد. ايشان در لبنان و سوريه در كنار رزمندگان فلسطينى قرار داشت و در دو جنگ لبنان شركت داشت. انقلابيون منطقه به ايشان لقب «ابواحمد» داده بودند. وى همچنين تشكيلات «روحانيت مبارز خارج از كشور» را پايه ريزى كرد. در سال 1356 به هنگام شهادت فرزند امام خمينى، تظاهرات گسترده اى را در لندن برپا نمود. ضمنا در همان سال در بيروت به مناسبت چهلم فقدان دكتر على شريعتى مجلس ختمى در بيروت برپا كرد. در تابستان 1356 در كليساى سنت مرى

پاريس به يارى روحانيت و دانشجويان عضو انجمن هاى اسلامى خارج از كشور سمينار و تحصن بزرگى را شكل داد كه در آن خواستار آن بودند كه عده اى از زندانيان آزاد شوند.

در سال 1357 محمد به طور ناشناس به ايران آمد. سپس در دى ماه 1357 كه همراه پدرش به ديدار امام خمينى به پاريس رفته بود، از طريق سوريه و عراق به كشور بازگشت. در ايران پس از انقلاب اسلامى به فعاليت پرداخت. او چون معتقد به فعاليت در سطح جهان بود، از همان بدو تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى برنامه اى براى تداوم فعاليت هايش داشت (تأسيس واحد نهضت هاى آزادى بخش). وى همچنين تشكيلاتى براى مسلمانان جهان تأسيس نمود به نام «سازمان انقلابى توده هاى جمهورى هاى اسلامى (ساتجا)» و خود رهبرى آن را به عهده داشت. وى همچنين دست به انتشار نشريه اى به نام «شهيد» زد كه چهار شماره بيشتر منتشر نشد. سپس دست به انتشار روزنامه اى به نام «پيام شهيد» زد كه اين هم چندان طولانى نكشيد. سرانجام در دوم شهريور ماه 1358 دادستان انقلاب اسلامى آن زمان طى حكمى دستور توقيف اين روزنامه را داد. وى دليل اين كار را كوشش در تضعيف دولت بيان كرد. وى براى كمك به مردم لبنان، دست به تشكيل سپاهى از جوانان زد و اين گروه را پس از تعليم آموزش هاى نظامى و جنگ هاى چريكى، براى جنگ با اسرائيل روانه جنوب لبنان ساخت. اعزام اين افرار سر و صداى بسيارى در محافل داخل و خارج كرد. در لبنان مسئله ورود حجت الاسلام منتظرى بسيار پر سر و صدا شد.

در جريان انتخابات اولين مجلس شوراى اسلامى از نجف آباد نامزد انتخاباتى مى شود

و با آوردن 95 درصد آرا به مجلس شوراى اسلامى راه مى يابد. در مجلس شورا عضو كميسيون خارجه بود. و در هيئت بررسى شنكنجه در ايران نماينده ى امام بود. وى همچنين نماينده مجلس در شوراى عالى دفاع بود. از وى مقاله هايى در نشريات و جرايد به جا مانده است.

حجت الاسلام محمد منتظرى در هفتم تيرماه 1360 به سبب انفجار بمب در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منجم باشي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1250 ق)، رياضيدان، منجم، استاد و اديب. او منجم باشى مهد عليا، مادر ناصرالدين شاه، بود. از محضر پدرش، ملا على محمد، كه جامع معقول و منقول و رياضيدانى مشهور بود، استفاده نمود و تحصيلات خود را در دارالفنون ادامه داد و سالها در آنجا به تدريس پرداخت. از آثارش: «نجوم القرآن فى اطراف الفرقان»، كه ترجمه اى است به فارسى از «كشف الآيات» گوستاوفلوگل، مستشرق آلمانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (131/ 8)، تذكرة القبور (416)، الذريعه (82/ 24)، شرح حال رجال (152/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 809 -808/ 13).

منذري هروي، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329 ق)، لغوى، نحوى، اديب و مصنف. اهل هرات بود. از ثعلب و مبرد ادبيات عرب را فراگرفت. شيخ ابومنصور محمد بن احمد ازهرى از شاگردان و راويان وى است. به گفته ى ازهرى او سالها ملازم ابوهيثم رازى بود و نوشته هاى خود را بر او عرضه مى داشت. حموى گويد كه وى نحوى و لغوى بود و در اين فن تصنيفات داشت. از آثارش: كتاب «نظم الجمان»؛ كتاب «الملتقط»؛ «الفاخر» يا «مفاخر المقال فى المصادر و الافعال»؛ «الشامل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (298/ 6)، ريحانه (14/ 6)، كشف الظنون (1961 ،1812 ،1758 ،1025)، معجم الادباء (101 -99/ 18)، معجم المؤلفين (158 -157/ 9)، الوافى بالوفيات (297/ 2)، هدية العارفين (35/ 2).

منزوي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد منزوي ، فهرست نگار و كتاب شناس معاصر است . او در سال 1302 ش در سامره ، و در يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشود . وي تا ده - دوازده سالگي در آنجا بود و سپس به ايران بازگشته و تحصيلات خود را ادامه داد . منزوي پس از فارغ التحصيل شدن از دانشگاه به عنوان دبير دبيرستان مشغول به فعاليت شده است . وي پس از بازنشستگي نيز به كارهاي تحقيقاتي خود پرداخته است . فعاليت هاي وي در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » به مدت 15-16 سال طول كشيد .او سپس در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » به فعاليت پرداخته است . منزوي از محققان پر تلاشي است كه با قناعت و فروتني ، به اميد شناساندن آثار علمي و فرهنگي ايران به بررسي فهرست ها و نسخه هاي

گوناگون پرداخته است . كتاب"فهرست وارة كتاب هاي فارسي"تاليف وي، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : فهرست نگاري

والدين و انساب : نام پدر احمد منزوي ، حاج شيخ آقا بزرگ تهراني ، نگارنده دايره المعارف بزرگ كتاب شناسي « الذريعه الي تصانيف الشيعه » و « طبقات اعلام الشيعه » است . مادرش ، مريم خانم ، دختر آقا سيد احمد دماوندي ( از روحانيون روزگار ) بود كه فرزندان ايشان با نام خانوادگي « آريان » در تهران و ايران پراكنده هستند . پدر احمد منزوي ، در كنار مشروطه خواهان بود ، ليكن پس از آن كه متوجه شد مشروطيت در مسير دلخواه قرار نگرفته است ، به كار نگارش ذريعه و طبقات پرداخت ، و شهر سامره را ( كه دور از هر غوغايي بود ) برگزيده ، و به كار تحقيق پرداخت . احمد نقل مي كند كه برنامه كاري پدرش آن قدر دقيق بود ، كه بيشتر آشنايان قلم زن ايشان ، خاطره اي از آن نوشته اند . او پي گيري كار پژوهش ، اختصاص دادن تمام اوقات خود به آن ، و حضور ذهن پدر نسبت به دانشمندان شيعه را شگفت آور مي داند .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شرايط اجتماعي خانواده احمد منزوي چندان كه بايد مناسب نبود . احمد منزوي ، برادر دكتر علي نقي منزوي و دكتر محمد رضا منزوي است . بازداشت و سپس به شهادت

رسيدن محمد رضا در سال 1332 ش باعث شد كه علي نقي به كارهاي سياسي كشيده شود. اين امر به نوبه خود باعث برهم خوردن اوضاع اجتماعي خانواده گردد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمدمنزوي مقدمات علوم را نزد پدرش ( مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني ) فرا گرفت. او در دوازده سالگي به نجف اشرف سفر كرد.و كلاس ششم ابتدايي را در مدرسه علوي ايرانيان در شهر نجف گذرانيد. وي در بيست سالگي ، يعني در سال 1322 ش ، همراه پدر به ايران بازگشت و پس از اخذ ديپلم از مدرسه دارالفنون به دانشكده معقول و منقول راه يافت .منزوي در مورد تحصيلات دانشگاهي خود نقل مي كند كه « پدر دست مرا در دست شادروان استاد سيد محمد مشكات نهاد و با معرفي و ياري ايشان به تحصيل در رشته معقول در دانشكده معقول و منقول پرداختم. » او در سال 1327 ش در رشته الهيات از آن دانشكده با مدرك ليسانس فارغ التحصيل شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد منزوي پس از كوچ خانواده از سامره به نجف در سال 1314 ش ، در كنار تحصيلات خود ، در كارگاه دوزندگي مشغول به كار شد. او پنچ سال از عمرش را در مغازه ميرزا محمد شيرازي به كارگري پرداخت و دوزنده شد. علاوه بر آن ، كلاس ششم ابتدايي را نيز در دبستان علوي ايرانيان نجف به پايان رسانيد.

استادان و مربيان : احمد منزوي در طول تحصيل خود در تهران از محضر استاداني همچون استاد محمد تقي دانش پژوه ، استاد سيد محمد باقر سبزواري ، استاد احمد بهمنيار ، استاد ايرج

افشار ، استاد سيد محمد مشكات ، استاد فاضل توني ، استاد بديع الزمان فروزانفر ، دكتر غلامحسين يوسفي ، استاد محمد تقي مدرس رضوي ، دكتر علي اكبرفياض ، استاد راشد ، دكتر علي نقي منزوي ( برادرش ) و ديگران بهره برده است. همچنين دكتر محمد محمدي نيز از ديگر اساتيد وي بود. او ادبيات فارسي را نزد عمويش ، حاج محمد ابراهيم بهشتي پور ، و جامع المقدمات را نزد شاگردان پدر آموخت . ليكن نخستين استاد وي در زمينه كتاب شناسي ، پدرش بود.

هم دوره اي ها و همكاران : استاد دكتر محمد تقي دانش پژوه ، استاد دكتر مهدي محقق ، استاد سيد كاظم موسوي بجنوردي ، استاد ايرج افشار و دكتر محمد رضا نصيري از دوستان احمد منزوي مي باشند. همچنين استاد دكتر فتح الله مجتبايي و عنايت الله مجيدي ، نيز از دوستان ديگر منزوي هستند. منزوي به هنگام فعاليت در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران با حسين بني آدم ، عباس مافي و خانم هارتوريان همكار بوده است.

همسر و فرزندان : احمد منزوي در سال 1327 ش كه در بندرانزلي به تدريس مشغول شده بود ، با يكي از همكارانش به نام خديجه جاويدي ازدواج كرد. حاصل اين وصلت دو دختر است كه هر دو مهندس بوده ، و نسرين (زويا ) و شورا نام دارند.

وقايع ميانسالي : احمد منزوي براي فراهم كردن « فهرست مشترك از همه نسخه هاي فارسي » لازم ديد كه به شبه قاره هند سفر كند . بدان علت در پاييز 1356 به پاكستان ، افغانستان و هند مسافرت كرد . او سفر

خود را با هزينه شخصي و از راه زمين ( از زاهدان به كويته ) آغاز كرد ، و از آن جا نيز به ديگر شهرهاي پاكستان رفت . شايان ذكر است كه وي پيش از اقامت در پاكستان سفري 45 روزه در افغانستان داشته است . در واقع ، در اين سال بود كه او در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » به كارهاي تحقيقاتي پرداخته است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد منزوي در سال 1345 ش با معرفي جلال آل احمد جذب « موسسه علوم اجتماعي » شد كه رياست آن را دكتر احسان نراقي بر عهده داشت. او در سال هاي 1335 با ايرج افشار به فهرست نويسي از نسخه هاي چاپ سنگي پرداخت ، و در سالهاي 1356 تا 1369 ش با معرفي دكتر سيد علي اكبر جعفري در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » مشغول فعاليت شد. وي در سالهاي 1372 تا 1375 ش مشاور علمي در نگارش « دانشنامه زبان و ادب فارسي در شبه قاره » بود. از دي ماه 1369 تا به حال هم در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » به عنوان كارشناس ارشد بخش فهرست نويسي مشغول فعاليت مي باشد. منزوي در پاييز 1356 ش به شبه قاره هند سفر كرد. او طي آن سفر در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » به كار گمارده شد، و تحقيق در مورد نسخه هاي خطي فارسي را آغاز كرد. وي تا پايان سال 1369 آنجا بود و سپس به علت بيماري هاي پياپي به تهران بازگشت. او در

تهران در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » مشغول فعاليت شد. در زير به برخي از فعاليت هاي استاد منزوي اشاره مي شود: _ فهرست نويسي در كتابخانه هاي مجلس و آستان قدس رضوي؛ _ فهرست نويسي كتاب هاي چاپ سنگي براي مركز استاد دانشگاه تهران؛ _ تدوين فهرست نسخ خطي و عكسي در دايرة المعارف بزرگ اسلامي.

فعاليتهاي آموزشي : احمد منزوي در سال 1327 ش به استخدام آموزش و پرورش بندرانزلي درآمد. وي در سال 1329 ش به تهران منتقل شده و به تدريس پرداخت. تا اينكه در سال 1356 ش بازنشسته شد. منزوي در بندر انزلي به عنوان دبير دبيرستان پسرانه فردوسي و دبيرستان دخترانه شاهدخت به تدريس ادبيات فارسي و زبان عربي و ديني پرداخت. وي سپس از سال 1329 تا 1356 ش با همان سمت دبيري در دبيرستان پانزده بهمن ( بخش چهار فرهنگ تهران ) مشغول شده است. منزوي از سال 1356 ش به مدت 16-15 سال در خدمت « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » بود. او از سال 1369 ش تا به حال به مدت 12 سال در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » مشغول به فعاليت مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد منزوي هرروز يك ساعت پيش از غروب آفتاب ، تا نيم ساعت پس از آن ، به راه پيمايي يا پياده روي مي پردازد. او كه از مرداد 1369 ش به مدت 12 سال در مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي مشغول به كار است ، حتي يك روز هم از مرخصي كارمندي خود استفاده نكرده است. وي درباره برنامه روز جمعه خود چنين اظهار مي

دارد كه « همه جمعه ها به خانه برادرم رفته و ساعت 2 بعداظهر به خانه برمي گردم .» منزوي راز بقا و طول عمر خويش را چنين بيان مي كند: « ... اين راز درازي عمرم بود : برنامه يكسان و دقيق ، براي انجام كار .»

شاگردان : احمد منزوي نقل مي كند كه « بد روزگاري است ، احساس مي كنم زمان مناسب پرورش شاگردان نيست. انگيزه براي جوانان نمانده است ، نه انگيزه مادي و نه انگيزه روحي . » ليكن او سپاسگزار است كه در ميانه دهه پنجاه و شصت به موفقيت هايي دست يافته و موفق شده است كه چند تن را به ايران شناسي و بخش فهرست نويسي علاقمند نمايد. همانند دكتر سيد عارف نوشاهي ، كه يكي از شخصيت هاي شناخته شده پاكستان در فهرست نگاري و كتاب شناسي است. ديگر ، سيد خضر عباس نوشاهي است كه چندين مجلد « فهرست » از نسخه هاي خطي به زبان فارسي و زبان اردو در پاكستان منتشر كرده است. سومين شاگرد او ، خانم دكتر انجم حميد است كه « راهنماي فهرست مشترك نسخه هاي خطي فارسي » را در يك مجلد نگاشته است.

آرا و گرايشهاي خاص : احمد منزوي درباره استفاده از كامپيوتر در كارهاي تحقيقاتي معتقد است كه كشور ايران تا 10-15 سال ديگر به منابع كتابي ( كاغذي ) نياز دارد. او عقيده دارد كه پرش از فرهنگ و پژوهش كتابي ، يعني منابع و ماخذ كتابي ، به مرتبه بهره مندي از رسانه ها و اطلاعات جهاني به گونه شتابزده ، راه درستي نيست.

جوائز و

نشانها : احمد منزوي در سال هاي 1356 تا 1368 سفرهاي مطالعاتي و تحقيقاتي به كشورهاي هند و پاكستان داشته است و از سوي بنيادها و مراكز مختلفي مانند انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، سراي اهل قلم و مجلس شوراي اسلامي مورد قدرداني قرار گرفته است. همچنين در سال 83 از طرف سازمان صدا و سيما به عنوان چهره ماندگار معرفي شد. از ديگر افتخاراتي كه استاد منزوي كسب كرده است، انتخاب كتاب"فهرست وارة كتاب هاي فارسي"تاليف وي، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تحرير و ويرايش ترجمة فارسي كتاب يو.ا.برگل

ويژگي اثر : (ادبيات فارسي بر مبناي تأليف استوري)

2 سعدي بر مبناي نسخه هاي خطي پاكستان

3 فهرست نسخه هاي خطي فارسي

ويژگي اثر : 6 جلد

4 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانة مجلس شوراي ملي

ويژگي اثر : (زير نظر ايرج افشار و محمّد تقي دانش پژوه)

5 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه و موزه ملي ملك

ويژگي اثر : 9 جلد

6 فهرست نسخه هاي خطي گنج بخش پاكستان

ويژگي اثر : 4 جلد

7 فهرست وارة كتاب هاي فارسي

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و

برگزيده شد. آشنايي با كتاب : «فهرست وارة كتاب هاي فارسي» فهرستوارة كتاب هاي فارسي/ به كوشش احمد منزوي._ تهران: مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 12 ج ]8 ج تاكنون[، ج 6، 1381. فهرستواره، در واقع، يك سرشماري است از كتاب هاي فارسي، يا به تعبيري «فهرستِ فهرست ها» كه گام نخست براي تدوين كتابنامة كتاب هاي فارسي است. اين سرشماري از هر آنچه بتوان بر آن يك اثر مكتوب نام نهاد صورت گرفته است: كتاب هاي مشخص و معنون، رساله هاي كوتاه، ديوان هاي مشخص و معنون، اجزاي ديوان ها از درون مجموعه ها و جُُنگ ها، مانند «ترجيع بند» و «رباعي» و چند «غزل» و يا «رباعي» و گنجاندن اين اجزاي پراكنده از يك ديوان و يا سروده هاي باقي مانده از يك سراينده را به زير يك عنوان تا آسان تر در دسترس مراجعه كنندگان قرار گيرد. براي اين سرشماري، شماري از منابع كتابشناسي و فهرست ها تورّق شده و آگاهي هاي لازم براي آن سرشماري از سطر به سطر بيرون كشيده شده و مي شود. اين آگاهي ها بر برگه هايي مناسب با ذكر منبع نوشته شده و مي شود و برگه¬ها بر حسب الفبا در نام كتاب¬ها و قفسه ها جاي گرفته و مي گيرد. فهرستوارة كتاب هاي فارسي حاصل ادغام اين برگه هاست. گسترة فهرستواره از آغاز پيدايش زبان فارسي دري تا پايان چاپ سنگي است؛ دوره اي كه زبان فارسي جزو زبان هايي بوده كه در بناي فرهنگ و تمدّن امروز جهان بنيادي ترين سنگ ها را بر جاي گذاشته است. كتاب ها و نگاشته هاي اين دوره است كه از اصالت ايراني بهره داشته است و بررسي دوره هاي پسين به ديگران واگذار شده است

8 ويرايش الذّريعه الي تصانيف الشيعه

ويژگي اثر : تأليف

شيخ آقا بزرگ تهراني

منابع زندگينامه : 1www.ketabesal.ir2زندگينامه و خدمات علمي و فرهنگي استاد احمد منزوي . تهران : انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، 1381 ، صص7-263كتاب هفته ، شنبه 30 آذر ، 1381 ، ص 4

منشي باشي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن على محمد، فرزند ميرزا هادى نائينى، فاضل اديب، منشى امين السلطان ميرزا على اصغر خان بوده، و معروف به مستشار خاقان است.

در رمضان 1360 به سن 75 سالگى در اصفهان وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

منشي، ابوالمعالي نصرالله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 583 -555 ق)، اديب و شاعر. ملقب به حميدالدين. اهل شيراز يا از مردم غزنين بود كه در زمان يمين الدوله بهرامشاه غزنوى مى زيست و نزد اين پادشاه تقرب داشت. در زمان خسروشاه (559 -552 ق) به سمت دبيرى رسيد و در دربار همين سلسله تا وزارت پيش رفت. از جمله استادان وى مى توان به قاضى محمد بن عبدالحميد اسحاق، برهان الدين عبدالرشيد نصر، صاعد ميمنى، ابوالحامد غزنوى، عبدالرحمان بستى و محمد سيفى اشاره كرد. ابوالمعالى علاوه بر مهارتى كه در نثر و ترسل داشت، در نظم فارسى نيز سرآمد بود. وى به زبان عربى نيز اشعارى سروده است. از شعراى بزرگى كه ابوالمعالى را در اشعار خود ستوده و مدح نموده اند، مى توان به سيد حسن غزنوى كه از بزرگان شعرا و ادباى روزگار بهرامشاه غزنوى است، اشاره كرد. به آورده ى عوفى در «لباب الالباب» او در اثر سعايت بدخواهان در زمان خسروملك (583 -559 ق) به زندان افتاد و سرانجام در آنجا به قتل رسيد. در مورد نام وى بين تذكره ها اختلافاتى وجود دارد. از آثارش: «كليله و دمنه بهرامشاهى» كه ترجمه «كليله و دمنه» عربى ابن مقفع است و به امر بهرامشاه غزنوى (552 -511 ق) در حدود (539 -536 ق) به فارسى برگردانده شده است؛ «ديوان» شعر.[1]

نصراللَّه بن محمد بن عبدالحميد مكنى به ابى المعالى. وى در زمان بهرامشاه غزنوى مى زيست و نزد اين پادشاه تقرب

تام داشت و به خاطر اين اختصاص ابوالمعالى پس از اتمام ترجمه ى كليله كتاب را به نام بهرامشاه مزين كرد و آن را كليله و دمنه ى بهرامشاهى ناميد. مرگ ابوالمعالى بين سالهاى 555 تا 583 ه.ق اتفاق افتاده و تاريخ ترجمه ى كتاب كليله و دمنه نيز بايد در حدود سالهاى 536 تا 539 ه.ق باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (952 -948/ 2)، تاريخ نظم و نثر (118 -117 ،78)، تذكرةالشعراء (85)، دانشمندان و سخن سرايان فارس 667 -666/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3031/ 2)، الذريعه (135/ 18 ،1194/ 9)، ريحانه (271 -270/ 7)، سبك شناسى (296 -248/ 2)، صبح گلشن (522)، فرهنگ ادبيات فارسى (413 -412)، فرهنگ سخنوران (933)، كارنامه ى بزرگان (129)، كشف الظنون (1509 -1508)، كليه و دمنه (مقدمه)، لباب الالباب (93 -92/ 1)، لغت نامه (ذيل/ نصراللَّه)، مجمع الفصحا (1447/ 3)، مرآت الفصاحه (657 -654)، مؤلفين كتب چاپى (595 -593/ 6)، هفت اقليم (188 -187/ 1).

منشي زاده، داوود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1293 ش)، نويسنده، مترجم و استاد دانشگاه. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در 1310 ش با محصلين اعزامى رهسپار فرانسه شد و در 1316 ش از دانشگاه ديژن موفق به اخذ ليسانس ادبيات گرديد. بعد به آلمان رفت و در 1322 ش دكتراى فلسفه و ادبيات خود را از دانشگاه برلن دريافت كرد. پس از خاتمه ى جنگ جهانى دوم و افتتاح دانشگاه مونيخ، در 1326 ش، يك قسمت از تدريس ايرانشناسى در آن دانشگاه به وى واگذار شد و در 1328 ش براى تدريس زبان فارسى به دانشگاه اسكندريه ى مصر رفت و در 1330 ش به ايران بازگشت. پس

از مراجعت به ايران جمعيت سياسى سومكا (مختصر شده ى حزب سوسياليست ملى كارگران ايران) را تشكيل داد. از آثار وى: «دربدر در پى بهشت»؛ «پيكار با اهريمن»؛ «كمونيسم و ليبراليسم»؛ «خط سومكا»؛ «پسر گمشده»، ترجمه؛ «داريوش يكم»، پادشاه پارسها، ترجمه؛ «دورانديشى در تكنيك»، ترجمه؛ «طغيان توده ها»، ترجمه؛ «آسيا در كشمكش با اروپا»، هون ها با ساسانيان، ترجمه.[1]

محقق.

تولد: 6 شهريور 1293، تهران.

درگذشت: 29 تير 1368، اوپسالا.

داود منشى زاده، فرزند ابراهيم (ميرزا ابراهيم خان منشى زاده از فعالان انقلاب مشروطيت بود و چون يكى از مؤسسان كميته مجازات بود، تيرباران شد)، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد و در سال 1310 با محصلين اعزامى رهسپار فرانسه شد و در سال 1316 از دانشگاه ديژن (فرانسه) به اخذ درجه ى ليسانس ادبيات (فلسفه) نايل شد و در اواخر همان سال به آلمان رفت و در سال 1322 دكتراى فلسفه و ادبيات خود را از دانشگاه برلين گرفت و در آلمان متأهل شد. در موقع سقوط برلين هفت روز به خاتمه ى جنگ مانده مجروح شد و دو سال تمام در بيمارستان هاى پستدام و برلين و مونيخ به سر برد. در سال 1326 كه دانشگاه مونيخ پس از جنگ افتتاح مى شد، يك قسمت از تدريس ايران شناسى به وى واگذار شد. در سال 1328 براى يك سال و چند ماه براى تدريس زبان فارسى با رتبه ى استاد ميهمان به دانشگاه اسكندريه مصر رفت و در سال 1330 به ايران مراجعت نمود و بلافاصله جمعيت سياسى «سومكا» را تشكيل داد كه مختصر شده ى حزب سوسياليست ملى كارگران ايران بود. سپس از ايران خارج شد و در دانشگاه اوپسالا به مقام استادى دانشگاه رسيد

و تدريس فرهنگ ايران زمين باستان را بر عهده داشت. وى در سال 1359 بازنشسته شد.

از آثار اوست: آسيا در كشمكش با اروپا (هون ها، ساسانيان) (از فرانتس آلتهايم، 1343)؛ انتلكتول و ديگرى (خوزه اتكااى گاست، 1322)؛ پسر گمشده (آندره ژيد، 1336)؛ پيكار با اهريمن (1330)؛ جهاندارى پارسها (نوشته ه. ه. شدر، 1335)؛ خط سومكا (1333)؛ داريوش يكم پادشاه پارسها (پترويوليوس يونگه، 1334)؛ دربدر در پى بهشت (1332)؛ دورانديشى در تكنيك (خوزه اتكااى گاست، 1332)؛ طغيان توده ها (خوزه اتكااى گاست، 1334)؛ كمونيسم و ليبراليسم (1336)؛ گيل گمش كهنه ترين حماسه ى بشرى (گئورك بوركهارت، 1334)؛ مايا دختر گريز آن كندو (والدماير نسلس، ترجمه با امضاى د. م.، 1332)؛ وهرود و ارنگ (پژوهشى از ژوزف ماركوات، 1368). از دكتر منشى زاده، مقاله هاى ادبى در مجله ى «يادگار» و مجله ى «دانش» به طبع رسيده است. وى همچنين آثارى به زبان آلمانى دارد.

فرزند ميرزا ابراهيم خان منشى زاده، در 1293 در تهران متولد شد. وقتى پنج ساله بود پدرش كه از اعضاى برجسته و مغز متفكر كميته مجازات بود، به قتل رسيد. داود در سن هفده سالگى ديپلم متوسطه دريافت نمود و در مسابقه اعزام محصل به خارج شركت نمود و از طرف دولت براى انجام تحصيلات عاليه به فرانسه اعزام شد. وى در پاريس درجه ى ليسانس در ادبيات فرانسه گرفت و بعد به آلمان عزيمت نمود و سرانجام در 1322 از دانشگاه برلن به دريافت درجه ى دكتراى ادبيات و فلسفه نائل شد و از سال 1326 به تدريس ايرانشناسى در دانشگاه مونيخ پرداخت و چندى هم استاد مدعو در دانشگاه اسكندريه مصر بود.

منشى زاده پس از بيست سال توقف در اروپا كه قسمت اعظم آن

در آلمان سپرى شده بود با افكار فاشيستى به ايران بازگشت و لدى الورود به تشكيل حزب سومكا (حزب سوسياليست ملى كارگران ايران) پرداخت و عده ى زيادى از جوانان در اين حزب عضويت يافتند و با لباس و آرم مخصوصى در تظاهرات مردمى شركت مى كردند. بعضى وقتها تندرويهاى زيادى از آنها بروز مى نمود كه طبعا پليس از آن جلوگيرى و احيانا به زدوخورد منجر مى شد. رهبر حزب هم روى همين اصل، چند بار از طرف حكومت نظامى بازداشت شد. در سال 1331 از شكم حزب سومكا، حزب ديگرى به رهبرى هادى سپهر بنام آريا با همان برنامه طرفدارى از آلمان متولد شد. حزب سومكا روزنامه اى به همين نام منتشر مى كرد. از جوانان تند و تيزى كه در آن ايام در آن حزب فعاليت مى كردند، يكى دكتر داريوش همايون و ديگرى دكتر امير شاپور زندنيا بودند. منشى زاده بعد از كودتاى 1332 ايران را ترك كرد و در دانشگاه اوپسالا به استادى رسيد و فرهنگ ايران زمين را تدريس مى كرد. در 1368 در 75 سالگى درگذشت. از وى آثار زيادى به زبان آلمانى و فرانسه و فارسى باقى مانده است كه از بيست جلد متجاوز است. در سال 1342 كه تيمور بختيار عليه شاه مشغول فعاليت شد، دكتر منشى زاده همكارى بختيار را پذيرفت و در زمره مخالفان شاه شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2792 ،2680 ،2265/ 2 ،1464 ،1373 ،1324 ،1273 ،1086 ،647 ،610 ،350 -349 ،39/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (61 -58/ 3).

منصور شيرازي، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1341 -1281 ق)، صوفى، عارف، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به منصور. ملقب به معروف عليشاه. از مشايخ

سلسله ى نعمت اللهى صفى عليشاه بود. در شيراز به دنيا آمد. پدرش تاجر بود ولى منصور به شغل پدر تمايل نداشت و چندى عمرش را با كتابت و تأليف و سرودن شعر سپرى كرد سپس به تهران آمد و در خانقاه صفى عليشاه سكونت گزيد و در سلك سرسپردگان و مريدان او درآمد. بعد از فوت حاج ميرزا محمود خان نائينى، به دستور صفى عليشاه، جانشنى او شد و به شيراز روانه گرديد و در خانقاهى در محله ى سردزك مشغول دستگيرى و راهنمايى فقرا گشت. در اوايل مشروطه انجمن اخوت را تأسيس نمود و در 1326 ق روزنامه ى «اخوت شيراز» را منتشر كرد. اما از چهل سالگى دست از كارهاى اجتماعى كشيد و منحصرا با فقرا و مريدان خود معاشرت داشت. وى يكى از افرادى بود كه بعد از مرگ شيخ صفى ادعاى جانشينى او نمود. سرانجام در شيراز درگذشت و در زيرزمين خانقاه سردزك دفن گرديد. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر، در حدود ده هزار بيت. از اوست:

ز كرم بجان عاشق بفكن شرار ديگر

بتنور دل برافروز ز عشق نار ديگر

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (80/ 1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (521 -516/ 4)، سيرى در تصوف (148 -147).

منصوري رشتي، ذبيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1288 ش)، نويسنده و مترجم. در رشت به دنيا آمد. نام اصليش ذبيح اللَّه حكيم الهى رشتى است. پس از گذراندن دوره ى ابتدايى به همراه پدر، براى ادامه ى تحصيل، به فرانسه رفت و زبان فرانسه را به طور كامل آموخت. پس از بازگشت به ايران، به كار تأليف و ترجمه پرداخت و آثار فراوانى از زبانهاى انگليسى و فرانسه و عربى ترجمه كرد.

دامنه ى فعاليت وى در زمينه هاى رمان پليسى، رمان تاريخى، زندگينامه و آثار تاريخى مى باشد. منصورى نخستين كسى بود كه آثار موريس مترلينگ، نويسنده و متفكر بلژيكى، را به فارسى ترجمه كرد. از ديگر ترجمه هاى وى: «محمد (ص) پيغمبرى كه بايد از نو شناخت»؛ «مغز متفكر جهان شيعه»؛ «امام حسين (ع) و ايران»؛ «آوارگى من»؛ «اسرار هفت گانه»؛ «افكار كوچك و دنياى بزرگ»، جلد چهارم «انديشه هاى يك مغز بزرگ»؛ «انديشه هاى يك مغز بزرگ»؛ «يكسالى در ميان ايرانيان»؛ «ناپلئون و حمله به انگلستان»؛ «خداوند بزرگ و من»، جلد دوم «انديشه هاى يك مغز بزرگ»؛ «دنياى ديگر» يا «صحنه ى ستارگان»؛ «زنبور عسل»؛ «سقوط پاريس»؛ «سقوط فرانسه»؛ «سه سال در ايران» يا «سياحت نامه ى كنت دوگوبينو»؛ «عجايب آمريكا»؛ «قلب پاك»؛ «قهرمان تمدن»؛ «كاشف مانيتيسم»، (مسمر).[1]

دانشمند، محقق و مترجم چيره دست و پركار اهل خراسان، متولد 1275 در مشهد است. پدرش تجارت پيشه بود و تجارتخانه اى در مشهد و قفقازيه داشت، از اين لحاظ فرزند خود را در كودكى به قفقازيه برد و تحت تعليم معارف جديد قرار داد. گذشته از معلومات زمان، به زبان هاى فرانسه و روسى مسلط شد و در جوانى به مشهد بازگشت. چون طبعى علم آموز و دانش پژوه داشت تحصيلات خود را در رشته هاى مختلف مانند ادبيات فارسى، ادبيات عربى، فلسفه و حكمت، علم كلام و منطق ادامه داد و از محضر دانشمندان آنروز مشهد كه شهره آفاق بودند بهره ها گرفت و زبان انگليسى را نيز به خوبى تحصيل كرد. مقارن با تغيير سلطنت قارجاريه به تهران آمد و كار مطبوعاتى را آغاز كرد و غالبا مقالات و تفسيرهاى مطبوعات خارجى را ترجمه مى كرد و در خيلى

از جرايد آنروز مانند شفق سرخ، اقدام، كوشش، و نوبهار ترجمه هاى محكم و پرمغز او به چشم مى خورد. وى به طور كلى از استخدام در دستگاه هاى دولتى صرفنظر نمود و همچنين تا سنين كهولت به كار ترجمه و تأليف پرداخت.

از 1320 به بعد ترجمه هاى او كه به صورت مسلسل در روزنامه ها چاپ شده بود شكل گرفت و به صورت كتابى منتشر شد. براى اولين بار آثار موريس مترلينگ را اديبانه ترجمه كرد و بنگاه مطبوعاتى علمى آنرا انتشار داد. به قدرى از اين ترجمه ها استقبال شد كه حدى نداشت. مترجم معتقد بود كه منبع ثروت برادران علمى از همين ترجمه ها تأمين گرديد. از 1330 به بعد بطور ثابت در چند مجله از جمله خواندنيها استخدام شد و ماهيانه مبلغى دريافت مى كرد ولى بايستى چندين صفحه ترجمه حداقل در دو مطلب تهيه تا در مجله چاپ شود در حقيقت با اين ترتيب چند مجله و نشريه او را استثمار كردند. ولى او نيز براى تأمين زندگانى خود با نام هاى مستعار و يا بدون نام مطالبى ترجمه و به ساير مطبوعات مى داد.

مطالعات مداوم و حرص و ولع در دانش اندوزى روزبروز اطلاعات او را در رشته هاى مختلف وسيع تر كرد و واقعا دانشمندى كم نظير شد و در هر علمى سررشته پيدا نمود، مخصوصا در مسائل مذهبى، تاريخى و فلسفى در مرحله عالى قرار گرفت. روش او در ترجمه بدين صورت بود كه ابتدا كتاب مورد نظر را دقيقا مطالعه مى كرد سپس به ترجمه مى پرداخت ولى عين متن را ترجمه نمى كرد و اطلاعات و تحقيقات شخصى را ضميمه مى نمود. غالبا يك كتاب صد صفحه فرانسه وقتى به وسيله او ترجمه

مى شد حتما از پانصد صفحه تجاوز مى نمود و گذشته از آن زيرنويس مترجم هم خود قابل ملاحظه و توجه بود. او در ترجمه هاى خود هميشه با اطلاعاتى كه از طريق كتب ديگر كسب كرده بود به نوشته صاحب ترجمه رونق داده و شيرينى خاصى به نوشته اش مى داد.

او در نيم قرن دوم عمر خود مردى پركار بود. حداقل در سال 6 تا 10 جلد كتاب ترجمه و تأليف مى نمود و بعضى از ترجمه ها جنبه فلسفى و تاريخى داشت و مترجم با زيرنويس اشتباهات او را برطرف مى نمود. منصورى آنچنان بى سروصدا و بدون تظاهر زندگى مى كرد كه اغلب تصور مى كردند نامش مستعار است. با حداقل زندگى سازش داشت و با احدى رفت و آمد نداشت. اساسا كمتر كسى بود از حال و زندگى او باخبر باشد. صبر و حوصله زيادى داشت ولى در موقع عصبانيت كه بندرت اتفاق مى افتاد گوئى كوه آتشفشان است. انتقادات به جا را با جان و دل مى پذيرفت و در شماره بعد مجله يا تجديد چاپ كتاب مؤدبانه اصلاح مى كرد ولى از انتقادات بى جا و غيرمنطقى سخت به تلاش و استدلال متوسل مى شد. به خاطر دارم زمانى استاد مجتبى مينوى به يكى از ترجمه هاى او خرده گرفت و او را جاعل قلمداد كرد. منصورى در مقام دفاع برآمد و چنان بحث علمى و ادبى بين آن دو كوبنده بود كه ديگران ميانجى گرى كردند و حق را به منصورى دادند.

ذبيح الله منصورى به طور متوسط 60 سال در مطبوعات ايران مقاله نوشته و ترجمه كرده است و با برخوردارى از حافظه قوى خود تاريخ 60 ساله ى مطبوعات ايران بود. داستان هائى از دوران رياست شهربانى مختار

و اداره راهنماى نامه نگارى كه مدتى آقايان على دشتى و عبدالرحمن فرامرزى آن را اداره مى كردند در خاطر داشت.

وقتى سنديكاى نويسندگان و مترجمين تشكيل شد به اتفاق آراء او را به رياست انجمن برگماردند و به مناسبت هفتاد و پنجمين سال تولدش مجلس جشن و سرور شايسته اى كه در خور مقام علميش بود برپا ساختند. منصورى در آستانه هشتاد سالگى خود معتقد بود كه مجموعا متجاوز از يك هزار و پانصد جلد كتاب ترجمه كرده است. ولى آنچه مسلم است اين رقم اغراق به نظر مى رسد و شايد تعداد ترجمه هاى او از چهارصد كتاب تجاوز كند ولى اگر مقالات و مطالب كوتاه را به آن اضافه كنيم خيلى بيشتر خواهد شد. بيشتر آثار او ترجمه از زبان هاى فرانسه و انگليسى است و از زبان عربى و روسى ترجمه اى از او ديده نشده است. وى علاوه بر ترجمه هائى كه به نام وى به صورت كتاب انتشار يافته است تعدادى ترجمه هم دارد كه به نام اشخاص ديگر ثبت گرديده است كه مهمترين آنها كتاب روح القوانين منتسكيو است كه على اكبر مهتدى نام خود را زينت بخش اين ترجمه نموده و چندين بار تجديد چاپ شد. منصورى براى نگارنده حكايت كرد كه از لحاظ مالى سخت در مضيقه بودم. شخصى به من مراجعه و ترجمه منتسكيو را از من درخواست نمود. چهارده هزار تومان حق الترجمه مطالبه كردم، فورا قسط اول را پرداخت و من دست به كار ترجمه زدم و هشت ماه طول كشيد. نظير اينگونه ترجمه ها زياد است اگر ديگران ندانند تنى چند از خواص از آن اطلاع دارند.

منصورى در حقيقت علم و دانش خود را براى

ارتزاق در اختيار چند مدير روزنامه و مجله قرار داد. شخصا ترجمه اى انتشار نداده است كه از فروش مجلات سهمى به او بدهند. بعضى از آثار او تا بيست بار تجديد چاپ شده و طبعا درآينده نيز خواهد شد. از مهمترين آثار انتشار يافته او مى توان ترجمه هاى زير را نام برد: محمد پيغمبرى كه از نو بايد شناخت، عايشه بعد از پيغمبر، مغز متفكر جهان شيعه، خواجه تاجدار، امام حسين و ايران، شاه جنگ ايرانيان در چالدران و يونان، سه سال در ايران، كنت دوگوبينو، ملاصدرا، امام محمد عزالى، خداوندالموت، منم تيمور جهانگشا. وى در 1367 درگذشت.

مترجم، روزنامه نگار.

تولد: 1288، رشت.

درگذشت: 18 خرداد 1365.

ذبيح الله حكيم الهى رشتى مشهور به ذبيح الله منصورى، فرزند انتخاب الدوله از رجال رشت، بود. پس از گذراندن دوره ى ابتدايى به همراه پدرش براى ادامه ى تحصيلات عازم فرانسه شد و زبان فرانسوى را در آنجا فراگرفت و پس از مراجعت به ايران به كار ترجمه پرداخت.

منصورى نويسنده و مترجمى فعال بود و بيش از صد و پنجاه كتاب و قريب به هزار مقاله- كه اغلب آنها در مجله «خواندنيها» منتشر مى شد- از خود به يادگار گذاشت. او در مدت شصت سال فعاليت قلمى خود آثار فراوانى از زبان هاى انگليسى و فرانسوى و عربى ترجمه كرد. بعضى از آثار او نه ترجمه مستقيم بلكه اقتباس و تحرير تازه و مفصل ترى از متن اصلى بود. وى در دوران روزنامه نويسى خويش با مجلاتى نظير «كوشش»، «ايران ما»، «داد»، «ترقى»، «تهران مصور»، «روشنفكر»، «سپيد و سياه» همكارى داشت.

دامنه ى فعاليت منصورى گسترده بود و شامل زمينه هاى گوناگونى از جمله رمان پليسى (بيشتر آثار آگاتا كريستى)، رمان تاريخى (بيشتر از

آثار الكساندر دوما و موريس دو كبرا) و زندگينامه (خدواند علم و شمشير، محمد (ص) پيغمبرى كه از نو بايد شناخت، عايشه بعد از پيغمبر، مغز متفكر جهان شيعه، امام حسين (ع) و ايران، آثار و احوال ملاصدرا،...) و آثار تاريخى (خداوند الموت: حسن صباح (نوشته ى پل آمير)؛ خواجه ى تاجدار، سليمان خانى قانونى و شاه طهماسب، عارف ديهيم دار، شاه جنگ ايرانيان در چالدران و ايران (اثر اشتن متز و جون باك، چاپ هاى متعدد: 1368 ،1357 ،1355) و مفصل تر از همه خاطرات چرچيل در هفت مجلد) مى گرديد.

از جمله آثار ديگر او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: آخرين گانگستر (ديويد لاين)؛ آقايان قضات! قاتل حقيقى را پيدا كنيد (رالف گولدمان)؛ آوارگى من (موريس دوكبرا، 1320)؛ آواره ها (موريس دوكبرا)؛ ابن سينا، نابغه اى از شرق (اقتباس، 1374)؛ ابوشاكر، يك داستان علمى و تحقيقى، استالين تزار سرخ (ايزاك دوتشر)؛ اسرار هفت گانه (لسلى شارتريس)؛ امام حسين (ع) و ايران (كورت فريشلر)؛ امشب نوع بشر محو مى شود (كريستف پولنى)؛ انتقام گربه (آرتور شنيت زللر، 1328)؛ انسان (آرتور شنيت زللر)؛ ايران و بابر (ويليام ارسكين)؛ بازرس دلباخته (جى درتيلر، 1336)؛ بازرسى من (رالف گولدمان)؛ بازى با آتش (لسلى شارتريس)؛ پليس بيدار است (رالف گولدمان)؛ پليس چه مى كند (لسلى شارتريس)؛ پنج و ده دقيقه (آگاتا كريستى)؛ تاريخ و تحول نظم و نثر پارسى (1331)؛ تازه مسلمان، تولستوى (استفان زوايك، 1327)؛ توطئه در آسمان (شارل بروك)؛ جدال تبه كاران در پاريس به انضمام خانه ى مرموز (روبر دوما، 1373)؛ جراح ديوانه (ژارگن توروالد)؛ جنايتكاران لندن (آگاتا كريستى)؛ جنگ پنهانى سهمگين (سرد جينالدهالد، 1331)؛ چگونه يك تبهكار آمريكايى شدم (جيمز هادلى چيز، 1339)؛ خاطراتى از يك

امپراتور، خدا در آسمان، دختر فقير (واندر مرش 1334)؛ در پيشگاه امام صادق (ع) (محمد صحفى)؛ در صحنه زندگى و تأثير (موريس دوكبرا)؛ دزد جوانمرد (لسلى شارتريس)؛ دست هاى قاتل (چهار داستان پليسى)؛ دلاوران گمنام ايران در جنگ با روسيه (ژان يونير)؛ دوشيزه متهم (ليونگستن)؛ دون كيشوت (سروانتس، 1335)؛ ده تبهكار بهت آور (آگاتا كريستى)؛ رابين هود (الكساندر دوما)؛ زندگى و سرانجام مارى آنتوانت (پير نزلف، 1337)؛ ژان والژان (ويكتور هوگو)؛ ژوزف بالامو (الكساندر دوما)؛ سارق نامرئى (ويلى فرانتز 1373)؛ سرانجام شوم يك امپراتور (پير نزلف)؛ سرزمين جاويد (ماژيران موله، هرتزفلد، گريشمن، چهار جلد)؛ سرنوشت يك امپراتور (پير نزلف)؛ سقوط پاريس (ايليا ارنبورك)؛ سقوط قسطنطنيه (ميكا والتارى، دو جلد)؛ سه تفنگدار (الكساندر دوما)؛ سه سال در ايران، سياحت نامه؛ كنت دوگوبينو؛ سينوهه پزشك مخصوص فرعون (ميكا والتارى)؛ شعاع زرد (هرمان لاندن)؛ شعاع وحشت (هرمان لاندن)؛ شهر وحشى (موريس دوكبرا)؛ صدرالدين شيرازى معروف به ملاصدرا (هانرى كربن)؛ عبور قدغن است (بارينگتون)؛ عجايب آمريكا (موريس دوكبرا)؛ عجايب سرزمين طلا و الماس (ژوزف لتر)؛ عشق بازى هاى كازانو (ژاك كازانووا دو سيتالت، 1334)؛ عشق ننگين در نظر قضات (سوزان نرمان)؛ عشق يك جاسوسه (ژان بومار)؛ غرش طوفان (الكساندر دوما)؛ غزالى در بغداد (ادوارد توماس)؛ فراموشخانه يا فراماسونرى در جهان (فراماسونرى چيست و فراماسون كيست ؟)؛ فرزند نيل (هاوارد فاوست، دو جلد)؛ فرمانده بعد از خدا (پير لافون)؛ فتنه (رمان تاريخى اثر لانتياك)؛ قبل از طوفان (السكاندر دوما)؛ قتل در باشگاه (دورتى ساترس، 1323)؛ قتل در ساحل دجله (آگاتا كريستى)؛ قلب پاك (واندر مرش، 1337)؛ قهرمان هندوچين؛ قهرمان تمدن (ژوزف كاتلر (و) هيم جاف، 1334)؛ كاشف مانيتيسم (استفان زوايك، 1327)؛ كشتى بالدار (آگاتا

كريستى)؛ كفش هاى سربازى سنگين است (فونبور)؛ كنت مونت كريستو (السكاندر دوما)؛ كنيز ملكه ى مصر (ميكل پيرامو، دو جلد)؛ گاز نو ظهور (فرانك كينگ)؛ گاو صندوق مرگ (فرانك كينگ، 1322)؛ گروه آهنين (الكساندر دوما)؛ گريز (لسلى شارتريس)؛ گلوله كوچك (دورتى ساتريس 1331)؛ لب هاى ناشناس (هوچين سون)؛ مأموريت ضد جاسوسى من (پريستلى)؛ ما سه مرد بى بضاعتيم كه خواهان ثروت مى باشيم (الكساندر دوما)؛ مارى آنتوانت (پيرنزلف)؛ ماژلان (استفان زوايك)؛ ماشين خواندن افكار (آندره موروآ)؛ ماكسيم گروكى (استفان زوايك، 1326)؛ محبوس سنت هلن، يا سرگذشت ناپلئون (اوكتاو اوبرى)؛ مردى بالاى دار مرگ آرام (جميز هاردلى چيز)؛ مشاهداتى شنيدنى من در آمريكا (موريس دوكبرا، 1319)؛ ملكه باكره (لانتياك، 1333)؛ منم تيمور جهانگشا (مارسل بريون)؛ موئيگان دوپارى (السكاندر دوما)؛ ناپلئون و حمله به انگلستان (پل شاك، 1315)؛ نامه هاى روزولت به چرچيل، نخستين مردى كه دور كره ى زمين گردش كرد (استفان زوايك، 1323)؛ نورنبورك (ايليا ارنبورك)؛ نوستراداموس و اهرام مصر: جادوگر مرموز (ميشل زواگو)؛ هفت خواهران تنى (آنتونى سسمون)؛ هنگامى كه از حوادث آينده باخبر هستيم (ژاك اسپيتز)؛ يك خانم نجيب (موريس دوكبرا)؛ يك راز شگفت انگيز (شارل بروك)؛ يك سال در ميان ايرانيان (ادوارد براون، دو جلد، 1330)؛ يوسف در آيينه ى تاريخ (توماس مان) ذبيح الله منصورى نخستين كسى بود كه آثار موريس مترلينك نويسنده و متفكر بلژيكى را به فارسى ترجمه كرد كه ماحصل اين فعاليت، كتابهاى زير بود، افكار مترلينك، افكار كوچك و دنياى بزرگ، انديشه هاى يك مغز بزرگ، جهان بزرگ و انسان، خداوند بزرگ و من، دروازه بزرگ، دنياى ديگر، راز بزرگ، موريانه، زندگانى مورچگان، زنبور عسل.

وى روز هيجدهم خردادماه 1365 بر اثر ناراحتى قلبى در سن هفتاد و هفت

سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (283/ 25 ،2/ 24 ،239 ،219 ،165/ 17 ،269/ 15 ،262 ،205 ،49/ 12 ،266/ 8 ،142 ،141/ 7)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3451 ،3215 ،2947 ،2589 ،2555 ،2289 ،2041 ،2007 ،2006 ،1839/ 2 ،1459 ،1252 ،1250 ،359 ،301 ،212 ،68/ 1)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 3، ص 37)، مؤلفين كتب چاپى (95 -88/ 3).

منصوري، ذبيح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ذبيح الله حكيم الهي دشتي فرزند اسماعيل معروف به ذبيح الله منصوري در سال 1276 شمسي در شهر سنندج متولد شد. تحصيلات مقدماتي خود را در آن شهر و كرمانشاه انجام داد و زبان فرانسه و انگليسي را فرا گرفت. پدرش علاقه اي به تحصيل او نداشت ولي مادرش از خانواده علماء و روحانيون بود.

ذبيح الله حكيم الهي دشتي در سال 1299 وقتي به تهران آمد مي خواست در رشته دريا نوردي تحصيل كند ولي در روزنامه كوشش به ترجمه چند كتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال يافت. گفته مي شود حدود ر1400 كتاب و نشريه منتشر كرده كه از پرفروش ترين كتابها به زبان فارسي مي باشند.

ذبيح الله منصوري بسيار ساده مي زيست و به همسر و دو فرزند خود علاقه فراواني داشت همواره از خودكشي برادرش كه جزو 53 نفر همراهان اراني به زندان افتاده بود و سه سال محكوميت يافت و بعداً خود را از بين برد ناراحت بود.

ذبيح الله منصوري كه نوشته ها و ترجمه هايش خوانندگان فراوان يافت، نويسنده اي بود بسيار متواضع و دير جوش و گوشه گير؛ وقتي بعد از شهريور 20 او را شناختم

و كراراً براي ترجمه و نوشتن مقاله در چاپخانه او را مي ديدم گفتگو با او فقط در چند جمله خلاصه مي شد. ر

ذبيح الله منصوري در سال 1365 در سن 89 سالگي در تهران در گذشت. يادش گرامي باد

منصوريان، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا منصوريان در دي ماه 1350 در خيابان بلورسازي در محله اي در جنوب تهران بدنيا آمد.از همان زمان كودكي به فوتبال علاقه داشت و به همراه دو دوست صميمي خود (علي اكبريان و رضا شاهرودي) پا به عرصه باشگاهي گذاشت! فوتبال را بصورت رسمي و از سال 1366 در تيم بنياد شهيد تهران آغاز كرد و بعد از 2-3سال بازي در اين تيم براي خدمت مقدس سربازي در سال 1370 به تيم فجرسپاه تهران پيوست! علي رضا منصوريان بازيكن سابق تيم فوتبال باشگاه استقلال و تيم ملي فوتبال ايران است. وي براي باشگاه هاي مختلفي از جمله پارس خودرو، استقلال، آپولون اسميرنيس و سن پائولي بازي كرده است.

وي سرانجام در 27 خرداد 1387 پس از بازي پاياني و قهرماني در جام حذفي به همراه تيم استقلال، از دنياي بازي در فوتبال كناره گيري كرد. لقب او در ميان هواداران استقلال «علي منصور» است . منصوريان پس از كناره گيري از بازي، از سوي علي فتح الله زاده مدير عامل وقت باشگاه، به عنوان رييس آكادمي فوتبال باشگاه استقلال منصوب شد. در بهمن ماه 1387 پس از بازي تيم فوتبال زنان استقلال با تيم نوجوانان اين باشگاه كه زير نظر آكادمي اداره مي شود، از سوي كميته انضباطي باشگاه استقلال به پنج ميليون تومان جريمه نقدي و توبيخ كتبي محكوم شد. در پي اين ماجرا تيم فوتبال زنان استقلال منحل شد.

منصوريان در

كارنامه افتخاراتش غير از چند مقام قهرماني در ليگ و جام حذفي با استقلال حضور در فوتبال اروپا با تيمهاي آپولون يونان و سن پائولي آلمان نيز به چشم مي آيد. او همچنين عنوان بهترين گل زن مسابقات سالني را نيز به خود اختصاص داده و تجربه شيرين حضور در جام جهاني، كسب عنوان سومي آسيا با تيم ملي و دهها عنوان رنگارنگ ديگر را نيز در كارنامه اش دارد.

منطقي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن منطقي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محسن منطقي سعادتي فرزند محمد ابراهيم متولد 1343 در شهر تهران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را گذراندم. دوره متوسطه را نيز در شهر كرج در رشته «اتومكانيك» ادامه دادم. همزمان با شروع انقلاب اسلامي در فعاليت هاي انقلاب به تناسب سن و سالم شركت كرده و يك بار نيز به دست ساواك دستگير شدم. پس از دو ماه از شروع جنگ تحميلي در جبهه جنوب افتخار حضور پيدا كردم.

از سال 1360 به جهت علاقه به تحصيل دروس حوزوي پرداختم. در سال 1366 در كنار تحصيل حوزوي مشغول به تحصيل در رشته كارشناسي رشته «الهيات و معارف اسلامي» شدم و آن را در سال 1370 به پايان رساندم. سپس همزمان با تحصيل در دروس خارج حوزه در همان سال وارد رشته كارشناسي ارشد «مديريت» شده و در سال 1374 اين مقطع را به پايان رساندم.

پس ازفارغ التحصيلي به عضويت هيات علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در آمده و هم زمان به تدريس دروس رشته «مديريت» پرداختم و در سال 1386 در مقطع

دكتراي مديريت با گرايش «رفتار سازماني» به ادامه تحصيل پرداختم.

منظم كازروني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1366 -1316 ق)، واعظ و شاعر، متخلص به منظم. در كازرون به دنيا آمد. علوم مقدماتى را نزد پدر آموخت. از اوان كودكى شعر مى سرود و به دليل داشتن صداى رسا و به تشويق پدر در مجالس سوگوارى سيدالشهداء به مرثيه خوانى مى پرداخت. او در نتيجه ى مرور كتب و مطالعه ى زياد كم كم رسم وعظ و خطابه را آموخت و بر منبر موعظه نيز مى گفت. در عين حال از تحصيل علوم قديمه و جديد هم بازنماند و زبان انگليسى و عربى را آموخت. سپس سفرى به بوشهر كرد و در يكى از تجارتخانه هاى آنجا منشى شد و به منبر هم مى رفت. پس از چند سال به كازرون بازگشت و در اداره ى ثبت به عنوان مدير بازرگانى استخدام گرديد. در 1302 ش به شيراز رفت و با ركن زاده ى آدميت، صاحب «دانشمندان و سخن سرايان فارس»، آشنا گشت و در 1314 ش به خدمت وزارت دارايى درآمد. در 1325 ش به رياست دايره ى مالياتهاى مستقيم و غير مستقيم دارايى لار منصوب گشت. سال بعد عازم شيراز شد ولى در گردنه ى چاه تيز منصورآباد، به طور ناگهانى، از دنيا رفت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «نصاب الشبان»، به سبك «نصاب الصبيان» فراهى، در معانى كلمات رايج در جنوب ايران بويژه كازرون. از اوست:

گويند چرخ دون طلب و سفله پرور است

عيش و خوشى براى سفيهان ميسر است

اين دوره برخلاف طبيعت در اين جهان

بينم كه چشم سفله هم از خون دل تر است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (537 -523/ 4).

منعم شيرازي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، شاعر و حكاك. اهل شيراز و ساكن هندوستان بود.

به شغل حكاكى اشتغال داشت. به گفته ى «الذريعه»، محمد افضل سرخوش، مولف «كلمات الشعراء»، در خردسالى نزد وى مشق مى كرد. منعم در اوايل جلوس شاه اورنگ زيب (1119 -1069 ق) در هندوستان درگذشت. از آثار وى: «مثنوى»، در وصف اكبرآباد يا اكبرشاه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (773)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (545/ 4)، الذريعه (1112 ،260/ 9)، فرهنگ سخنوران (884)، كاروان هند (1369/ 2)، كلمات الشعراء (176)، مرآت الفصاحه (615).

منفرد، نقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نقى منفرد

محل تولد : محمود آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب نقي منفرد در سال 1350 وارد حوزه علميه شهرستان آمل شدم و پس از دو سال فراگيري علوم حوزوي براي ادامه تحصيل در سال 1352 به حوزه علميه قم عزيمت و نزد اساتيد برجسته حوزه به ادامه تحصيل پرداختم. در كنار تحصيل به تدريس در مدارس علميه حوزه قم و تدريس سطوح عالي مشغول مي باشم. نتيجه بيش از 15 سال تدريس ادبيات عرب، تحقيق و اصلاح متن كتاب البهجة المرضيه (شرح سيوطي) و شرح فارسي آن در پنج جلد مي باشد.

موحد، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله موحد در زماني به شهرت رسيد كه بزرگاني همچون شادروان غلامرضا تختي، منصور مهدي زاده، ابراهيم سيف پور، محمد علي صنعتكاران و امامعلي حبيبي به مقام قهرماني در كشتي آزاد دست يافته بودند.

موحد از جمله ورزشكاران نخبه و همه فن حريف بود كه قبل از ورود به جرگه كشتي گيران، در شهرستان بابلسر در رشته هاي قايقراني و واليبال تبحر و در آن شهرستان به عنوان ورزشكاري كاردان مشهور بود.

گر چه موحد در آغاز دوران پيشرفت نتوانست در برابر محمد علي صنعتكاران، خودي نشان دهد، اما روش كشتي گيري وي ثابت كرد كه ميتواند در آينده اي نه چندان دور در صحنه كشتي ايران و جهان كاملاً خود نمايي كند. در اسفند ماه 1340 تيم ملي كشتي آزاد شوروي سابق براي انجام چند ديدار دوستانه، با همه توان و در اختيار داشتن قهرمانان شناخته شده خود به تهران آمد. در آن تيم شوروي، كشتي گيراني همچون الكساندر مدويد و الكساندر ايوانيسكي

هنوز ناشناخته بودند. روسها در وزن چهارم، چهره اي به نام "زاربك برياشويلي" را همراه خود داشتند. موحد، نه در تيم ملي، بلكه در تيم دوم يا منتخب شهرستانهاي ايران با اين كشتي گير روس روبرو شد و با پيروزي درخشاني كه بر "برياشويلي" به دست آورد، به عنوان بهترين كشتي گير ايراني شناخته شد و براي اولين بار نامش در كشتي ايران بر سر زبانها افتاد. روس ها نيز از پديده اي به نام "موحد" ياد كردند و راديو مسكو در آن زمان گفت كه موحد موفق ترين كشتي گير ايراني بود. اين موفقيت در وزن 67 كيلو گرم آن زمان به دست آمد كه صنعتكاران نفر اول تيم ملي در اين وزن بود .

صنعتكاران كه در مسابقات جهاني 1961 يوكوهاما (1340خورشيدي) مدال طلا را گرفته بود، براي آنكه به مسابقات جهاني سال بعد "1962 توليدو"، برود در سد موحد متوقف شد. يعني كشتي صنعتكارن - موحد به تساوي انجاميد. ليكن با صلاحديد زنده ياد حبيب الله بلور (سر مربي وقت تيم ملي) چون صنعتكاران قهرمان جهان بود، انتخاب و موحد نيز به عنوان نفر ذخيره به توليدو اعزام شد.

موحد كشتي گيري نبود كه تنها به سفر بينديشد، بلكه او به توليدو رفت تا با مشاهده كشتي بهترين هاي جهان كسب تجربه كند. حاصل اين مشاهدات و تجربه اندوزي را در سالهاي بعدي از موحد شاهد بوديم.

كارنامه عبدالله موحد:

1962 - جهاني توليدو (ذخيره صنعتكاران) - 70 كيلو گرم

1963 - جهاني صوفيه (نفر ششم مشترك با اينوولچف از بلغارستان) - 70 كيلو گرم

1964 - المپيك توكيو (نفر پنجم مشترك با كشتي گيراني از آمريكا، كره

جنوبي و شوروي)

1965 - جهاني منچستر، 70 كيلو گرم، طلا (نفر دوم، آتالاي از تركيه و سوم زاربك برياشويلي از شوروي)

1966 - جهاني توليدو، 70 كيلو گرم، طلا (نفر دوم ايوائو هوريوچي از ژاپن و سوم آكرالي از تركيه)

1967 - جهاني دهلي، 70 كيلو گرم، طلا (نفر دوم برياشويلي از شوروي و سوم ولچف)

1968 - المپيك مكزيكو، 70 كيلو گرم، طلا (نفر دوم ولچف از شوروي و سوم سري تر دانزان داريا از مغولستان)

1969 - جهاني مارادل پلاتا، 68 كيلو گرم، طلا (نفر دوم ولچف و نفر سوم نودار خوخا شويلي از شوروي)

1970 - جهاني ادمونتون، 68 كيلو گرم، طلا (نفر دوم يوسينف از بلغارستان و نفر سوم داگلاس از آمريكا)

1971 - جهاني صوفيه، 68 كيلو گرم، چهارم (نفر اول دال گيبل از آمريكا)

1972 - المپيك مونيخ، موحد آغازي خوب داشت اما به دليل آسيب ديدگي ادامه نداد. (نفر اول گيبل از آمريكا)

عبدالله موحد با دريافت 6 مدال طلا از مسابقه هاي قهرماني جهان و المپيك ( 70-69-68-67-66-1965) براي هميشه از صحنه قهرماني كناره گيري كرد.

وي با در اختيار داشتن شش مدال طلا، طلايي ترين كشتي گير تاريخ ايران محسوب مي شود و تصور نمي شود تا چند دهه ديگر نيز كشتي گيري از ايران بتواند به اين حد نصاب برسد.

موحد دو بار نيز در بازي هاي آسيايي شركت فعال داشت كه در سال 1966، بانكوك در وزن 70 كيلو گرم، علي رغم تساوي با "توبيدا" از ژاپن، به دليل امتياز منفي كمتر، مدال طلا گرفت و در بازي هاي آسيايي 1970 بانكوك با "كيكو وادا" از ژاپن مساوي شد كه چون هر دو كشتي

گير - طبق مقررات آن زمان - از هر جهت با هم برابر بودند، مشتركاً اول شدند.

موحدي قمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمد بن العلامه آخوند ملاعبدالله موحدى قمى عالمى جليل و فاضلى نبيل و عدلى كم بديل است كه در سال 1314 ق متولد شده و پس از رشد مقدمات و ادبيات و سطوح وسطى و عاليه را نزد اساتيد قم خوانده و سالها از محضر مرحوم آيت الله حايرى و آيات عظام ديگر استفاده نموده و مدت 18 سال هم به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده و در منزل آن مرحوم متصدى امور استفتاء و جمع و تاليف فتاوى و مسائل و رسائل علميه معظم له از جمله كتاب جامع الفروع و مصابيح الفروع و فرائض المناسك و مناهج الفروع از طرف آن مرحوم گرديده و پس از فوت آن مرحوم بلادرنگ بزعيم الشيعه و محى الشريعه و مرجع الاعلى الادينى آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله پيوسته و همان سمتى را كه در دستگاه مرحوم آيت الله بروجردى داشت در منزل آيه اللهى مرعشى هم متعهد شده و حاشيه عروه الوثقى معظم له را كه تاكنون چنين حاشيه اى بر آن نشده بنام دغايه القصوى لمن رام التمسك بالعروه الوثقى) در دو مجلد بزرگ تنظيم نموده كه اكنون منتشر و در دسترس همه اهل علم است و توضيح المسائل و مناسك حج معظم له را ترتيب داده است.

در مسجد امام عليه السلام در ظهر و شب اقامه جماعت مى نمايند ادام الله بركاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

موحدي محب، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله موحدي محب

محل تولد : بيدگل كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/2/3

زندگينامه علمي

ورود به حوزه علميه قم 1/7/1347، شروع به تدريس متون حوزوى 1354: سيوطى، مغنى، معالم، مختصر، شرح لمعه، اصول فقه و ...، بازگشت به كاشان

پس از تعطيلات تحميلي بر حوزه متعاقب شهادت شهيد غفارى (ره) و شروع به تدريس و تبليغ و امامت جماعت در كاشان 1355 (مواد تدريس در حوزه كاشان همان درسهاى ياد شده)، نماينده ولي فقيه در اوقاف كاشان 1358، قاضي در دادگسترى كاشان و عضو كميسيون 5 نفرى حل اختلافات 1358، تدريس در دبيرستانهاى كاشان در 1358، فعاليتهاى سياسي اجتماعى، عضويت در كميسيونهاي مختلف در فرماندارى كاشان 1358.

بازگشت به قم و شروع فعاليت تحصيلي و تدريس 1359 (مواد درسي همان درسهاى ياد شده در بالا)، شروع به تدريس در دانشگاه كاشان (مدرسه عالي علوم) نيمسال اول تحصيلي 1362، هم زمان تدريس در دانشگاه علوم پزشكي كاشان 67 - 1366 (مواد درسي دروس معارف اسلامي)، راهيابي به دوره فوق ليسانس «مدرسه عالي دارالشفاى قم» 1367، دفاع از رساله كارشناسي ارشد 1371 فروردين با درجه عالي نمره 20 و استاد راهنما جناب استاد دكتر غلامحسين ابراهيمي دنيانى - استاد مشاور جناب حجةالاسلام حسين توفيقى - استاد داور حضرت آيت الله انصارى شيرازى (دامت توفيقاتهم)، استخدام در دانشگاه كاشان 1371 ارديبهشت، تدريس در دانشگاه قم از سال 71 تا 75 (موارد درسي علوم بلاغت، عربى، بديع فارسي، علم كلام اسلامى).

راهيابي به دوره دكتراى «علوم قرآن و حديث» بهمن ماه 1375، دفاع از رساله دكتراى با درجه عالي و نمره 20 (13/6/1381) استاد راهنما جناب حجةالاسلام دكتر سيد محمد باقر حجتى - استاد مشاور حجةالاسلام دكتر احمد بهشتي و حجه الاسلام محمد علي مهدوى راد - اساتيد داور حضرت آيت الله داورى اصفهاني و حضرت آيت الله فاضل گلپايگاني (دامت بركاتهم).

اساتيد: صرف و نحو حجةالاسلام «حاج آقا رضا

رضوى» در حوزه علميه كاشان سال 45 و 46، معاني و بيان: استاد «احمد امين شيرازى» سال 47 در قم، فقه: لمعۀ «آيت الله موسوى تبريزى»، مكاسب: «مرحوم آيت الله ستوده»، اصول قوانين: «حضرت آيت الله دوزدوزاني» رسائل: آيات بزرگوار «مرحوم حرم پناهي (ره)»، «استاد آيت الله اعتمادى ، آيت الله خزعلي (دامت بركاتهم) كفايه مرحوم آيت الله ستوده و حضرت آيت الله مظاهرى درس خارج اصول: حضرت آيت الله مظاهرى «تقريبا يك دوره كامل اصول» فقه: حضرت آيت الله فاضل لنكرانى، حضرت آيت الله مكارم شيرازى (دامت بركاتهم)»، هم اكنون هم عضو هيأت علمي دانشگاه كاشان استاديار پايه 15 و در قم: مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن، جامعه الزهرا، مركز تخصصي نهج البلاغه قم، في الجمله فعاليت آموزشي و ... دارد، مقالات چاپ نشده از قبيل تحقيقات دانشگاهي و تقريرات دروس حضرات آيات: «فاضل لنكراني» و «مظاهرى» (دامت بركاتهم) مقدارى نوشته چاپ نشده.

موحدي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ على محمد موحدى از علماء اعلام و دانشمندان كرام و مدرسين والامقام و مروجين احكام حوزه علميه قم است كه در سال 1322 قمرى در قم متولد شده و در مهد علم و تقوا تربيت و تحصيل مقدمات و سطوح نموده و پس از پايان آن از محضر مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله خونسارى مرحوم و بعضى ديگر استفاده كرده و چند سال هم به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و در خلال آن تدريس ادبيات و سطوح را كرده و از هر جهت مورد وثوق و اعتماد مراجع عظام و زعماء حوزه علميه قم بوده و از طرف مرحوم آيت الله العظمى بروجردى

چندى اعزام به آباده شيراز و چندى هم به چالوس و در سال 1370 قمرى به مسجد سليمان خوزستان رفته و چندين سال در آنجا به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال داشته و مسجد بزرگ و آبرومندى كه خود اين نگارنده ديده ام در آنجا بنا و خدمات ارزنده اى انجام داده ولى چند سالى است كه به وطن خود مراجعت و از شركاء درس حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى است و هم در يكى از مساجد قم اقامه جماعت مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

موسوي احمدآبادي اصفهاني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1348 -1301 ق)، عالم دينى، خطيب و شاعر. در شعر تقى و گاهى شرعى تخلص مى كرد. در محضر پدرش و علامه ميرزا بديع و آخوند ملا محمد كاشانى و آقا سيد ابوالقاسم دهكردى و ملا عبدالكريم گزى تلمذ نمود و به درجات علمى بالا و اجتهاد نايل شد. او از ملا عبدالكريم گزى و سدى ابوالقاسم دهكردى روايت كرده است. در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد، در كنار پدرش به خاك سپرده شد. از آثارش: «نورالابصار»، در فضيلت انتظار؛ «سراج القبور»؛ «وظيفة الانام»، در زمان غيبت امام (ع)؛ «تذكره الطالبين»، كه ترجمه اى است از «آداب المتعلمين»، به نظم فارسى؛ «مكيال المكارم» و «كنز الغنائم»، در فوائد دعا براى حضرت قائم (ع)؛ «ابواب الجنات»؛ «بساتين الجنان»، در معانى و بيان؛ «محاسن الاديب»؛ «ترغيب الطلاب الى علم الاعراب»؛ « ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (218 -217)، الذريعه (115/ 25 ،357/ 24 ،182/ 22 ،125/ 20 ،160/ 18 ،159/ 12 ،170 ،39/ 4 ،103/ 3 ،74/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 258/ 14)، معجم المؤلفين (131/ 9).

موسوي احمدآبادي، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امام جمعه [جماعت مسجد امام زاده اسماعيل]، عالم فاضل، متوفى به سال 1319، قبرش نزديك به لسان الارض.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

موسوي برزكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوي برزكي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 در مدرسه رسالت قم مشغول به تحصيل علوم حوزوي و ديني شدم. پس از اتمام مقدمات در فيضيه و مسجد اعظم و ... تحصيلات خود را ادامه دادم. كتاب شرح لمعه را در محضر «آيت الله استادي» و «وجداني فخر» و رسائل و كفايه را در محضر «آيت الله اعتمادي» و مكاسب را در محضر «آيت الله پاياني» بوده ام.

دروس خارج فقه و اصول را از خرمن علم آيات عظام: «وحيد خراساني»، «فاضل لنكراني» و «شيخ جواد تبريزي» خوشه چنيني نمودم و تفسير و فلسفه را از محضر «آيت الله جوادي آملي» پس از ده سال حضور در دروس خارج و احساس با نيازي از حضور در سر كلاس آيات عظام به تدريس دروس حوزوي از مقدمات تا كفايه مشغول شدم.

همچنين در دانشگاه آزاد تدريس دروس عمومي را مثل معارف اخلاق وصيت نامه امام (ره) تفسير به عهده گرفتم. همچنين در كنار تدريس، پژوهش و تحقيق در موضوعات مختلف را آغاز نمودم و هم اكنون امامت جمعه شهرستان اردستان را داشته و در كنار آن تدريس كفاية الاصول (حوزه) و دروس عمومي دانشگاه، تاليف مقالات، كتاب و اداره مدرسه علميه زينبه را به عهده دارم.

موسوي برهان، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللَّه موسوى معروف به برهان از علماء و مدرسين محترم سبزوار بوده اند. در سال 1370 ق كه حقير به سبزوار رفتم ايشان را ملاقات و كرارا به ديدن حقير آمده و متقابلا به منزل ايشان رفته و درك صحبتشان را نمودم.

آن مرحوم عالمى بصير و دانشمندى روشن ضمير

و از بيت علم و تقواى سبزوار بوده است. وى در سبزوار متولد و مقدمات و سطوح را در آنجا از علماء بزرگ فراگرفته و مدتى هم در مشهد مقدس از اعلام ارض اقدس كسب فيض نموده و سفرى هم به نجف و از مراجع و آيات عظام استفاده و پس از آن مراجعت به وطن و به خدمات دينى و روحى پرداخته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي بفروئي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد يحيى موسوى برادر ارجمند حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد عبدالوهاب موسوى مقيم قم ميباشند.

وى از فضلاء تلامذه و شاگردان بزرگوار مرحوم آيه الله حايرى يزديست كه پس از پايان تحصيلات و وصول بمقامات عاليه علمى بوطن خويش مراجعت و تاكنون باقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

داراى مقام فضل و تقوا و فضل و سيادت و حسب و نسب عالى ميباشد. از اردكان و حومه آن بفرو و غيره حدود سى طلبه در قم اشتغال بتحصيل دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

موسوي تهراني، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علينقى الموسوى التهرانى از علماء بنام و دانشمندان عظام معاصر تهرانست.

تولد آنجناب در حدود سال 1325 قمرى در تهران واقع شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح به قم مهاجرت نموده و از محضر اساتيد بزرگ قم چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى و ديگران استفاده نموده و در سال 1353 قمرى بر حسب تقاضاى عده اى از اهالى تهران از مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى قدس اللَّه سره به تهران آمده و تا حال حاضر كه حدود چهل سال است، به اقامه جماعت و ترويجات دينى و خدمات مذهبى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان موصوف بتقوى و فضيلت و معروف بكمال و متانت و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و مورد توجه مردم تهران و وثوق تمام مراجع گذشته و معاصر مى باشند و از آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى نائينى و آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و ديگران داراى اجازات جامع و مطلق مى باشند و با اين صفات از تظاهرات بر كنار و بوظائف دينى كوشا و ساعى

ميباشند.

داراى خاطرات عجيب و نوادر غريب ميباشند از جمله صداقت تام و ارادت تمام به مرحوم عالم ربانى و آيه سبحانى حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمدتقى بافقى يزدى رحمه اللَّه عليه داشتند و حكايات شگفت انگيزى از آن مجاهد حقيقى بخاطر دارند. و ديگر با مرحوم ثقةالاسلام و المحدثين حاج شيخ ابراهيم ترك (صاحب الزمانى) رفاقت خالصى داشتند و قصه عنايت وصله حضرت رضا عليه السلام را كه مشهور ميان علماء صالحين است از ايشان بلا واسطه نقل مى نمايند.

صله حضرت رضا عليه السلام بمرحوم شيخ ابراهيم ترك

فرمودند مرحوم شيخ ابراهيم مقيم قم (كه قبل از تدريس مرحوم آيت اللَّه حايرى همه روزه منبر رفته و حديث مى خواندند و مرثيه) حكايت كرد براى ما كه به مشهد مشرف شدم و مدتى اقامت كردم تا پولم تمام شد. قصيده اى در مدح حضرت رضا عليه السلام سرودم و خواستم بروم براى توليت بخوانم وصله بگيرم با خود گفتم چرا براى خود حضرت نخوانم پس استغفار كرده و بحرم مطهر مشرف و مديحه را خواندم و تقاضاى صله نمودم و نزديك ضريح مطهر رفتم دستى با من مصافحه نمود و يك برگه ده تومانى در دست من گذارد فورا عرض كردم آقا جان كم است ده تومان ديگر رسيد باز گفتم كم است تا شش يا هفت مرتبه ده تومان در دست من گذارده شد ديگر خجالت كشيده و تشكر نمودم و از حرم شريف بيرون آمدم نزديك كفشدارى ديدم مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى (جد آيت اللَّه مرواريد معاصر در مشهد) با عجله مى آيد تا بمن نزديك شد فرمود شيخ ابراهيم خوب با آقايم حضرت رضا عليه السلام روهم ريخته برايش مديحه خوانده

و صله مى گيرى. بده بمن صله حضرت را، من فوراً آن پولها را تقديم داشتم ايشان گرفت و پاكتى بمن داد و برگشت و من پاكت را گشودم ديدم دو برابر آن پولست كه حضرت مرحمت فرمودند.

آرى و اللَّه عادتهم الاحسان و سجيتهم الكرم. (كس بدين درگه نيامد بازگردد نااميد).

لم يخب الان من رجاه و من

حرك من دون بايه الحلقه

قضاياى ديگرى از آن مرحوم منقولست كه براى اختصار از ذكر آن خوددارى نمودم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

موسوي خادم، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد مرتضى بن السيد الجليل السيد محمد بن العالم التقى السيد مراد (امام جمعه) آمل از سادات بزرگوار شهر رى و داراى نفس قدسى و از خدام والا مقام حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام بوده اند، وى تولدش در حدود 1280 ق در شهر رى واقع شده و در بيت عزت پرورش يافته و مانند مرحوم والدش افتخار خدمت سيد الكريم را داشته و از جهت تقوا و پاكى مورد توجه و علاقه شديد مردم رى بوده و مردم بدعاء و تأثير نفس او توجه مخصوصى داشتند (حضرت آيت اللَّه العظمى مرعشى فقيه) و نسابه عصر ميفرمودند ايشان از سادات مرعشى آمل هستند كه بموسوى شهرت يافته اند) وى بيش از هشتاد سال با مجد و عزت زندگى و در سال 1363 قمرى رحلت نموده و در بين الحرمين در پاى درب مقبره (ناصرالدين شاه) مدفون گرديد.

داراى فرزندان متعددى ميباشد كه دو نفر آنها در سلك لباس روحانيت بوده اند: 1- مرحوم ثقه الذاكرين آقا سيد تقى موسوى 2- جناب سيد الاطياب حاج سيد حسن موسوى، و از احفاد آن مرحوم است دانشمند و خطيب شهير حاج سيد محمد موسوى واعظ.

برگرفته از

كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

موسوي خلخالي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محسن موسوى خلخالى از علماء و خدمتگذاران دينى شميرانست.

وى در نجف متولد و سالها در حوزه علميه آن سامان كسب فيض و كمال نموده و از محاضر آيات عظام حكيم و خوئى و شيرازى و شاهرودى و غيرهم فقها و اصولا استفاده نموده آنگاه به تهران منتقل و رحل اقامت به تجريش انداخته و در مسجد گياهى اول خيابان سعدآباد (سر پل تجريش) به اقامه جماعت و وظائف دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

موسوي خواجوئي، محمد نجم الواعظين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل اديب، و واعظ شاعر، امام جماعت مسجد تلواسكان، و از مؤلفين و مصنفين بوده.

از آثارش: 1 - مرآت الاسرار، در مصائب، منظوم، به طبع رسيده، و در آنجا گويد: 2 - مثنوى در تفسير قرآن در سى مجلد دارد.

در اوايل محرم 1347 وفات يافته، جنب خواجوئى مدفون گرديده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

موسوي ركني، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي اصغر موسوي ركني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

خاطره پيشنهاد پدر بزرگوارم مبني بر انتخاب تحصيلات حوزوي را هيچگاه از ياد نمي برم به ويژه آنكه پيشنهاد ايشان توام با روشنگري خاصي بود. بر اساس اين پيشنهاد در سال 1354 براي شركت در مدارس شبانه روزي و حوزه علميه اي به سبك كلاسيك كه در آن زمان در كشور لبنان داير شده بود، به اين كشور سفر كردم و مدرسه علميه امام مهدي (عج) در لبنان با پذيرفتن طلاب جوان و آموزش زبان هاي عربى، فرانسوى، انگليسي و نيز دروس جنبي جديدي نظير آشنايي با اديان الهي (مسحيت و آيين يهود) سعي بر آن داشت تا طلبه هاي فارغ التحصيل آن مركز با تكيه بر اندوخته ها و آموخته هاي همگام با زمان، به عرضه آيين پر بار اسلام بپردازند و به تمام معنا روحانيون انديشمند، آگاه به شرايط عصر و نيز مجتهد در رشته هاي علوم حوزوي به جامعه عرضه كنند.

با گذشت يكسال از تحصيل در آن مدرسه و برداشتن گام هاي اوليه در علوم حوزوي، به خاطر شدت يافتن جنگ داخلي لبنان و عدم امكان ادامه تحصيل به كشورم ايران بازگشتم.

طبيعي بود كه در آن شرايط تحصيلات خود را در حوزه علميه قم ادامه دهم. به خاطر علاقه وافري كه به ويژه در سال هاي قبل از انقلاب به علوم حوزوي وجود داشت؛ سعي كردم كه هنگام تابستان و تعطيلي حوزه علميه قم نيز وقت را غنيمت بشمرم و از حوزه علميه اصفهان كه به صورت چهار فصل در ايام تابستان نيز داير بود، استفاده كنم. مدرسه علميه «ذوالفقار» اصفهان پايگاه اصلي حضور در كلاسهاي درس بود.

با شروع حوادث تاريخ ساز انقلاب اسلامي ايران در سال 1356 و سپس پيروزي آن در سال 1357 درس هاي حوزه هاي علميه نيز تحت تاثير اين حادثه بزرگ قرار گرفت. حوزه هاي علميه پس از وقفه اي كوتاه مجدداً با حال و هواي تازه به كار خود ادامه داد. بنده نيز همگام با شرايط آن ايام به تحصيل ادامه دادم و به تفصيل و اجمال از محضر اساتيد بزرگوار خارج درس هاي حوزه علميه قم بهره بردم. حضرات آيات «شيخ مرتضي حائري يزدى»، «سيد محمد رضا گلپايگانى»، «وحيد خراسانى»، «ميرزا هاشم آملى»، «شبيري زنجاني» و «سيد محمد روحاني» اساتيد عمده فقه و اصول بنده بوده اند كه افتخار اجازه اجتهاد را نيز از برخي از آنان دارم.

در كنار درس هاي پر بار حوزه علميه قم، با توفيق الهي مدارك درس هاي كلاسيك مدارس را نيز به دست آوردم و با گرفتن مدرك ديپلم اقتصاد به دروس دانشگاهي روي آوردم كه با طي مدارج كارشناسي و كارشناسي ارشد موفق به اخذ مدرك دكتري در رشته «فقه و مباني حقوق اسلامي» شدم. در طي اين سال ها يكي

از افتخار آميزترين عنواني را كه با خود همراه داشتم، شغل شريف معلمي بوده است كه علاوه بر دروس حوزوي، از سال 1367 نيز به صورت حق التدريسي در دانشگاه تربيت مدرس تهران مشغول به كار شدم تا اينكه بالاخره در سال 1373 به صورت رسمي به عضويت هيئت علمي گروه «فقه و مباني حقوق اسلامي» دانشگاه قم در آمدم. از آن سال تاكنون همواره دل گرمي اينجانب اظهار لطف و علاقه دانشجويان و بدست آوردن نمرات خوب از ارزيابي هاي دانشجويي بوده است (بر اساس صورت جلسه ارزيابي ها در كارگزيني دانشگاه قم) تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد. انشاء الله

موسوي زنجاني، قوام الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد قوام الدين موسوى زنجانى از علماء زنجانى مقيم قم مى باشند. ايشان در يكى از مضافات استان زنجان متولد شده و پس از خواندن مقدمات مهاجرت به دارالعلم قم نموده و سطوح را از مدرسين سطح فراگرفته و پس از آن به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حجت و آيت اللَّه العظمى بروجردى و بعد از ايشان آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى حاضر شده و استفاده ها نموده و تا هم اكنون از مباحث زعماء حوزه بهره مند مى باشد.

نگارنده گويد: مترجم محترم از فضلاء متقى حوزه و سيدى جليل القدر و متصف به ملكات فاضله و صفات حسنه مى باشد و حقير در ماه صفر سال 1362 ق در معيت ايشان و جناب حجةالاسلام حاج شيخ ابوالفضل زنجانى مقيم صحنه كرمانشاه مسافرتى به عتبات عاليات از طريق صلوات نمودم كه هرگز خاطره هاى شيرين و عجيب آن سفر را فراموش نخواهم نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي سدهي، حسن علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد، از فضلا و مؤلّفين، و از شاگردان آقا شيخ زين العابدين مازندرانى و شيخ ابوالقاسم (صاحب تقريرات درس شيخ مرتضى انصارى) بوده، و در سال 1324 به سنّ قريب به هشتاد وفات يافته، در مقبره درب سيّد قريه فروشان سده مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

موسوي شاهرودي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوى شاهرودى فرزند سيد جليل و عالم نبيل آيت اللَّه حاج آقا حسين موسوى شاهرودى فرزند آقاسيد محمد فرزند عالم ربانى حاج سيد على موسوى ابرسجى (شاه چراغى) (صاحب مزار معروف در ابرسج شاهرود) از افاضل و مدرسين سطوح عالى و ائمه جماعت معاصر مشهد مقدس مى باشند.

وى در سال 1312 شمسى برابر 1354 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و تا چهار سالگى را در آنجا بوده و در سال 1358 قمرى در معيت والد ماجدش به ايران و مشهد مقدس آمده و در تحت پرورش پدر بزرگوارش تربيت يافته و بعد از خواندن دروس ابتدائى و مقدماتى به تحصيل علوم دينى پرداخته و در سال 1366 قمرى پس از رحلت آيت اللَّه العظمى آقاى سيد ابوالحسن اصفهانى به نجف اشرف عزيمت نموده و سطوح را نزد اساتيد حوزه نجف تكميل سپس به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى حاضر و استفاده كافى نموده و آنگاه به ايران مراجعت و در حوزه مشهد مقدس به تدريس سطوح عالى و ساير و وظايف روحى خود بالخصوص اقامه جماعت در مسجد (حوض لقمان ميدان شهداء) كه مرحوم والدش اقامه جماعت مى نمود پرداخته و تا حال تحرير (سال 1412 قمرى

برابر 1370 شمسى) اشتغال دارند.

داراى فرزندانى فاضل مى باشند كه دو نفر آنان 1- سيد محمود موسوى 2- آقا سيد مرتضى در قم مشغول به تحصيل و تكميل مبانى علمى مى باشند و آقا مرتضى داماد حجةالاسلام حاج سيد كاظم لواسانى فرزند آيت اللَّه حاج ميرزا حسن لواسانى است. برادران بزرگوار ايشان نيز آقايان حاج سيد باقر و حاج سيد هادى موسوى از فضلاى معاصرند كه در مشهد مقدس و قم اشتغال به وظائف روحى و دينى دارند.

دامادهاى ارجمندى دارند به نامهاى زير:

1- حاج شيخ حسن عامرى شاهرودى

2- حاج شيخ على صديق شاهرودى

3- حاج شيخ مهدى بخارائى مشهدى

4- آقا حاج سيد مصطفى حسينى شاهرودى فرزند آيت اللَّه حاج سيد محمد شاهرودى از افاضل و دانشمندان معاصرند كه در مشهد و شاهرود و قم و تهران به خدمات روحى و اجتماعى اشتغال دارند.

خواهرزاده ايشان جناب حاج شيخ محسن كافى فرزند مرحوم حجةالاسلام و واعظ شهير حاج شيخ احمد كافى داماد گرامى نگارنده است كه نعم الخلف مرحوم كافى داراى مقام فضل و كمال خصوص از سخنوران و خطيبان معاصر در حوزه علميه قم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

موسوي عراقي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوي عراقي

متولد: سال31 مرداد 1366 – دزفول

قد: 2 مترو 2 سانتيمتر

نام پدر:سيد حميد

وزن: 92 كيلوگرم

شماره شناسنامه:3127

باشگاههاي قبلي: لوله سازي اهواز، پتروشيمي

افتخارات كسب شده: قهرماني نوجوانان آسيا، قهرماني جوانان آسيا، پنجمي نوجوانان

جهان، سومي جوانان جهان

مربيان: آقايان: ابراهيم وادي، عليزاده، ايوان بوگاينكف، پوركاشيان

سابقه ملي: عضو تيم هاي ملي نوجوانان، جوانان، بزرگسالان

موسوي فضيلت، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد مهدى بن المرحوم الحاج السيد جواد موسوى از فضلاء مروجين و ائمه ى جماعت معاصر شهر رى مى باشند. وى در سال 1345 قمرى در جوار سيد الكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام متولد و پس از خواندن دروس جديد تا ششم ابتدائى بتشويق و ترغيب نگارنده براى تحصيل علوم عربى و ادبى به قم مهاجرت نموده و مقدمات و سطوح را از مدرسين حوزه فراگرفته و متون فقه و اصول نهائى را آموخته و چندى از درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده كرده و در سال 1370 قمرى در شهر رى بخدمات دينى و روحى و اجتماعى از قبيل تربيت و تعليم اطفال به اشاره و تصويب مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حجت- ره- پرداخته و براى اين منظور تاسيس دبستان ملى (موسوى فضيلت) و از اين راه خدمتى به فرزندان مسليمن نموده و ضمنا در مسجد حضرت (مسلم بن عقيل عليه السلام) به اقامه جماعت و تبليغ احكام اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آقاى موسوى فضيلت از روحانيون اخيار و علماء ابرار و مروجين عالى مقدار شهر رى و مورد علاقه مردم رى مى باشند و حقير كه نزديك چهل سال است با وى دوستى و اخوت دارم مكروهى از او نديده و وى را يه تقوا و

ورع يافته و اهل توسل و ولايت ديده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

موسوي قافله باشي، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد هادى موسوي قافله باشي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي را از سال 1349 ابتداء در مدرسه آيت الله گلپايگاني و در ادامه مدرسه رضويه و حقاني ادامه دادم. دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگوار چون: «حضرت آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي»، «وجداني»، «اعتمادي»، و ستوده و دروس خارج فقه، اصول، منظومه، حكمت و تفسير در محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات: «نوري همدانى»، «مكارم شيرازى»، «مشكينى»، «جوادي آملى»، «خزعلي» و مدتي در محضر «آيت الله تبريزي» و «وحيد خراساني» تلمذ نمودم و سفرهاي تبليغي فراوان قبل از انقلاب و در دوران مبارزات به نقاط مختلف كشور داشته ام. و چندين بار در خمين و دليجان پس از منبر و خارج شدن از مسجد تحت تعقيب مأموران نظام شاهنشاهي قرار گرفتم كه با كمك مردم فرار نمودم و يكبار در درگيري خياباني مجروح و به بيمارستان منتقل و مدتي در بيمارستان، پس از عمل جراحي بستري بودم، تهيه و توزيع رساله، نامه ها، نوارهاي سخنراني و عكس امام (ره) كه دو بار در همين رابطه دستگير گرديدم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي حدود 2 سال در جبهه هاي نبرد شركت نمودم و چند سفر تبليغي به خارج از كشور از جمله جمهوريهاي شوروي سابق در زمان قبل از فرو پاشي داشته ام. تعدادي مقاله براي همايشهاي مختلف ارسال داشته ام و از فعاليت هاي حوزوي بنده مدتي تدريس و تأسيس مدرسه علميّه امام هادي (ع) در

اسفرورين قزوين براي برادران و مدرسه علميّه الزهراء (س) براي خواهران و مديريت آن بوده است. حاصل مدرسه علميه امام هادي (ع) طلابي بوده است كه اينك به عنوان روحاني مستقر در نقاط مختلف در خدمت اسلام و انقلاب مي باشند. از فعّاليّت هاي عمراني و فرهنگي ساخت چندين مسجد، كتابخانه، سالن ورزشي، مصلاي بزرگ امام خميني (ره) اسفراين، مدرسه و ... بوده است. كه اميدوارم مورد رضاي خاطر شريف امام عصر(عج) واقع گردد و مايه نجات و عاقبت بخيري و عافيت دين و دنياي آخرت ما قرار بگيرد. انشاءالله.

موسوي كرماني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم موسوى كرمانى از علماء و ائمه جماعت معاصر كرمان مى باشند وى در كرمان متولد و در بيت سيادت پرورش و پس از خواندن دروس جديد در مدرسه معصوميه به تحصيل علوم دينى پرداخته سپس مهاجرت به قم و متون فقه و اصول را از مدرسين بزرگ آموخته و به درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه نجفى مرعشى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه گلپايگانى و ديگران شركت و استفاده سرشار نموده و بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به وطن خويش مراجعت و به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تدريس در مدرسه معصوميه پرداخته است.

نگارنده گويد: جناب آقاى موسوى كرمانى از دانشمندان متقى و پارسا و موصوف به ورع و متانت و فضائل اخلاقى و دور از تظاهرات مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

موسوي گرگاني، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن موسوي گرگاني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1346 وارد حوزه علميه مشهد شدم و به گونه خستگي ناپذير مشغول تحصيل علوم ديني گرديدم و از همه اساتيد آن شهر استفاده بردم به ويژه از مرحوم «اديب نيشابوري» استفاده هاي فراواني بردم و در اين شهر ادبيات عرب، منطق و مقداري اصول و فقه را تحصيل كردم و كلاس 6 دبستان را متفرقه امتحان دادم و به بهترين وجه قبول شدم و در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شدم و با اشتياق فراوان از علماء و دانشمندان اين شهر استفاده هاي فراواني بردم و در مدت كوتاهي بقيه سطح را كه عبارت بود از: رسائل،

مكاسب و دو جلد كفايه به پايان بردم و دور اول و دوم امتحانات را در آن زمان امتحان دادم و شاگرد اول در حوزه شدم.

سپس به فلسفه و خارج فقه و اصول پرداختم و از خرمن دانش فقيهان و فيلسوفان استفاده ها بردم به ويژه از علامه مطهري، جوادي آملي و حسن زاده آملي و تمام مجتهدين و مراجع اين شهر، و دو سه دور خارج اصول را شركت و تقرير كردم و بسياري از كتابهاي فقه را در درس خارج حاضر شدم و تمام اسفار و شرح منظومه و شفاء ابن سينا و شواهد ربوبيه و شرح اشارات را خواندم و در تمام اين مدت به تدريس انواع علوم اسلامي در حوزه علميه مشغول بودم و تا حدود ديپلم به طور متفرقه خواندم و امتحان دادم و صدها مقاله و كتاب را به ريشه تحرير درآوردم، و اكنون مدت 10 سال است كه خود را بي نياز از تمام رشته هاي علوم انساني به ويژه علوم حوزوي مي دانم.

موسوي گرمارودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي موسوي گرمارودي در سال 1320 در قم بدنيا آمد. پدرش از دانش___مندان اهل

گرمارود الموت قزوين بود.

موسوي گرمارودي مدرك كارشناسي خود را در رشته علوم قضايي و كارشناسي ارشد

و دكتراي خودر را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران گرفته است .

او در عرصه شعر و ادبيات كشور حضور موثر داشته است كه راه اندازي و مديريت گلچ___رخ

نمونه اي از تلاش هاي اوست.

كارنامه ش_عري گرم__ارودي مشتمل بر 9 كت_اب

ش_عر با نامهاي: عبور ، در سايه س___ار نخل ولايت ، س__رود رگبار

،چمن لاله، خط خون ، دس__تچين ، باران اخ__م ، گزيده ش___عر نيس___تان ، تا ناكج__ا آب__اد و گزي___نه ش__عر به انت__خاب

بهاءالدين خرمش__اهي است و هم__چنين 4 اثر زير چ__اپ او عبارت__ند از : صداي سب__ز زندگي و شعر اديب الم_مالك

فراهاني، از صدر تا ساقه و ترجمه قرآن كريم.

والدين و انساب : خانواده هاي گرما رودي ازنظر اصل و نسب و ارتباط خويشاوندي به چند طايفه تقسيم مي شوند كه شامل طايفه هاي قروچي بيگي ، اورس بيك و باقري و صادقي و اندجي و خانوا ده هاي غربال بند و موسوي و چند خانواده ديگر مي باشند . خانوار موسوي از خانواده هاي مهاجر روستاي ميغ سازه كجوربه به مناطق «اوانك » و «گرمارود» مي باشند. سيد علي موسوي گرمارودي از پدري «الموتي » و مادر «تنكابني» درمحله «چهارمردان » قم به دنيا آمد . نام پدرش حجت الاسلام سيد محمد موسوي گرمارودي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر سيد علي موسوي گرمارودي وي ابتدا در مسجد جامع «گرمارود » مردم را راهنمايي مي كرد ، پس دردوران جواني به قم و سپس نجف هجرت و آنگاه دوباره به قم بازگشت و در همانجا سكني گزيدند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد علي موسوي گرمارودي نخست نزد پدرش مقدمات را فراگرفت و پس از آن دبستان ملي «باقريه » رفت .او دوره دبيرستان را مدرسه شهيد بهشتي (دين و دانش سابق )

هم سپري نمود و پس از آن به مشهد عزيمت نمود و درنزد علماي آن سامان ، به فراگيري علوم ديني پرداخت . درسال 1345 وارد دانشكده حقوق شد و كارشناسي آن رشته را در رشته علوم قضايي كسب كرد. او سرانجام پس از گرفتن مدرك كارشناسي زبان و ادب فارسي با اخذ درجه دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد .

خاطرات و وقايع تحصيل : سيد علي موسوي گرمارودي تحصيلات ابتدايي را دردبستان «باقريه » طي نمود ، او ازاين دوره چنين ياد مي كند :« از آن دبستان تركه هاي اناري كه درحوض بزرگ مدرسه پيوسته درآن خيس خورد تا به كف دست شاگردان متخلف كوبيده شود ، هميشه چون كابوسي ، درذهن من مانده است . گرچه دستهاي كوچك من هرگز با آن چوبها تماس نيافت اما سالياني دراز بعد از آن روزها ،وقتي درزندان شاه ستمگر ، زير كابلهاي سيمي ساواك ، به خوداز درد مي پيچيدم ، چهره شكنجه گرخودرا شبيه ناظم بي رحم آن دبستان مي ديدم . »

استادان و مربيان : سيد علي موسوي گرما رودي مقدمات رانزد پدر فرا گرفت و پس از عزيمت به مشهد نزد علماي بزرگي چون : فردوسي پور ، واعظ طبسي و ابب نيشابوري دوم نهنگ و به كسب علوم ديني پرداخت .

هم دوره اي ها و همكاران : سيد علي موسوي گرمارودي با شاعر بزرگ معاصر اخوان ثالث نيز آشنايي و رفت و آمد داشت و اخوان شعري نيز به نام او سروده بود. شايد از سر اين آشنايي بود كه كتاب «درباره هنر و ادبيات» را ناصر حريري

به گفت و شنودي با مهدي اخوان ثالث و علي موسوي گرمارودي اختصاص داد كه به وسيله انتشارات كتابسراي بابل در سال قبل از وفات اخوان منتشر شد.

وقايع ميانسالي : اولين رويداد سياسي بوقوع پيوسته درزندگي سيد علي موسوي گرمارودي ، غائله درانجمنهاي ايالتي و ولايتي بودكه وي درمدرسه فيضيه حضور داشت. او تاآستانه دستگيري و زنداني شدن نيز رفت كه با كوشش آيت لالله رباني شيرازي نجات يافت . باورود به دانشگاه با برخي فعالان سياسي آشنا شد و باشدت گرفتن مبارزان او بر چند رژيم پهلوي ، درسال 1352 به وسيله ساواك دستگير و نزديك به چهار سال درزندانهاي اوينو قصرحبس گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شوراي انقلاب موسوي گرمارودي را به سرپرستي سازمان آموزشي نومرز منصوب كرد. همان مؤسسه فرانكلين سابق كه در اواخر دهه ?? با ادغام در تشكيلات «وزارت فرهنگ و آموزش عالي» از صورت يك مؤسسه خارج شد و از آغاز نيز با نام «شركت انتشارات علمي و فرهنگي» با انتشارات علمي و فرهنگي (بنگاه ترجمه و نشر كتاب سابق) ادغام شد. علاوه بر اين گرمارودي مدتي رايزن فرهنگي ايران در تاجيكستان بود و مدتي نيز مسئوليت تالار وحدت تهران را بر عهده داشت. او در مدت اقامتش در تاجيكستان به جد جريان شعر معاصر آن كشور فارسي زبان را دنبال كرد و در اين باره مقالات تحقيقي متعدد نوشت.

فعاليتهاي آموزشي : سيد علي موسوي گرمارودي مدت يك سال درحوزه فردوس به امر تدريس مشغول گرديد . وي پس از واقعه پانزده خرداد و دستگيري امام ، درتهران مستقيم گرديد . او ابتدا در دبستان و سپس

دردبيرستان علوي مشغول كار شد . او پس از انقلاب به تدريس دردانشگاه پرداخت.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : با پيروزي انقلاب اسلامي ، موسوي گرمارودي به همراه خانم طاهره صفارزاده «كانون فرهنگي نهضت اسلامي » را بنياد نهاد . موسوي گرمارودي راه اندازي، مديريت و سردبيري نشريه گلچرخ و انتشار يك مجله ادبي در تاجييكستان را نيز برعهده داشته است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد علي موسوي گرمارودي علاوه بر سرودن شعرو شركت درانجمنهاي ادبي ، انتشار دو دوره نشريه ادبي گلچرخ را به عهده گرفت . انتشار مجله ماهنامه «گلچرخ» رابايد به دو دوره تقسيم كرد : دوره نخست بصورت ضميمه ادبي روزنامه دراطلاعات از روز سه شنبه 12 شهريور 1365 لغايت خرداد ماه همين ماه منتشر شد. دور دوم فعاليت هاي اين ماهنامه افزودن بر فعاليتهاي روزنامه نگاري درقلمرو ادبيات داستاني و بازنويسي زندگاني معصومين ، آثار چندي ازوي منتشر شده است .

آرا و گرايشهاي خاص : «من آنچه را برزبان شاعر مي آيد و بر كاغذ نوشته مي شود، درخت صاعقه زده اي مي بينم كه روي زمين افتاده است. اگر گفته اند: من گنگ خوابديده و عالم تمام كر / من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدنش... مي تواند در باره همان جلوه نا پيداي شعر گفته شده باشد. آنچه از يك شعر ناب بركاغذ يا زبان مي آيد در واقع تنها صورت ناظم و مرحله هبوط آن اصل اعلاست. آنچه ما از يك شاعر مي خوانيم و مي بينيم آن درخت برپاي ايستاده در جنگل سبز خاطر، او نيست. توسكايي است كه

آذرخش خلاقيت شاعر برآن گرفته است و آن را پيش پاي ما افكنده است. منتقد با آن عوالم چه مي تواند بكند؟او هرچه مي كند با بخش بيروني شعر مي كند.» اين جملات را شاعر نام آشنا و توانا علي موسوي گرمارودي در ميهماني انجمن شاعران ايران و در مراسم نكوداشت خويش بر زبان آورد. او ميهمان نهمين برنامه ميهمان ماه انجمن شاعران ايران ودفتر شعر جوان بود كه در محل خانه شاعران برگزار شد. گرمارودي از آن دسته شاعراني است كه ضمن توجه به مسير گذشته در شعر معاصر ره تازه مي جويد. او درباره بسياري از شاعران معاصر و هم عصر خويش هم تحقيقات فراوان كرده وهم نظرات دقيق و عميقي ارائه كرده است. از آن جمله است نگاه او درباره شاعر بزرگ معاصر سهراب سپهري: «سپهري از كساني است كه راه نيما را شناخته بود، اما اين را با خود با شخصيت يگانه خويش پيمود. او خود را با رنگ و كلمه بيان مي كرد، مصالح خلاقيت او هم رنگ بود و هم كلمه و او با اين هر دو نقاشي مي كرد. يا با اين هر دو مأموريت ادبي خود را انجام مي داد. تعجب نفرمائيد كه براي نقاشي او نيز تأمل به مأموريت ادبي شده ام. مي دانيد كه در نقاشي ايراني از گذشته هاي دور به خاطر منعي كه اسلام در مبارزه با آثار بت پرستي پيش آورده بود، پرسپكتيو ناگزير حذف شده. يكي از منتقدان غربي مي گويد نقاشي در آبستره به همانجايي رسيده است كه نقاشي ايران اسلامي در طي قرون مي پيمود يعني در اين نقاشي

نيز مانند آبستره رنگ ها يكديگر را فرا مي خوانند. نقاشي مأموريت ادبي مي يابد. اما شعر سپهري، شعر او در نخستين برخورد داراي چند ويژگي است، يكي اين كه سپهري نخستين كسي يا دست كم مهم ترين شاعري است كه زبان شعر نو را با زبان محاوره پيوند زد. توضيح آن كه در شعر نو شاعران در همان حال برخي داراي زبان خاص خويشند در يك چيز اشتراك دارند و آن زبان عام شاعرانه است در برابر زبان محاوره. در واقع مي توان گفت كه زبان شاعرانه هر شاعر و زبان خاص وي جنس و فصل شعر او را تشكيل مي دهند. زبان شاعرانه در اين تعبير يعني زباني كه علاوه بر حفظ ويژگي زبان خاص يك شاعر داراي ضخامت و اسلوب شعري است و حوزه لغات و تعبيرات و بيان در آن از نوعي است كه آن را از سويي از زبان نوشتار متمايز مي كند و از سويي ديگر از زبان گفتار. اين ضخامت و اسلوب و تمايز و تمايل به ارگانيسم در كاربرد لغات به دست مي آيد. اما سپهري و البته اسماعيل شاهرودي و ديگراني هم شاعراني هستند كه زبان شاعرانه را با زبان محاوره پيوند زده اند و به جاي خود موفق هم بوده اند، اگر چه سپهري از اين لحاظ موفق تر است.» موسوي گرمارودي همچنان كه در عرصه شعر امروز و غزل امروز حرف تازه براي گفتن داشته، از آثار ديگر شاعران زمانه خويش نيز غفلت نكرده و چه بسا خارج از باورهاي اعتقادي يا نگره سياسي و فردي، شعر آنان را ارجح بر شعر خويش، به

مخاطب شعر امروز توصيه كرده است. او در مرگ نوذر پرنگ از غزلسرايان فقيد معاصر اين حساسيت و دقت و توجه را به خوبي به نمايش گذاشت: «از دست رفتن نوذر پرنگ براي غزل معاصر ما لطمه بزرگي خواهد بود. پرنگ بي گمان يكي از برجسته ترين شاعران غزل نو است و تأثير او در نسل هاي بعد از خودش، بر كسي پوشيده نيست. من درجلسه نقد و بررسي شعر پرنگ كه با حضور خود شاعر و مرحوم منوچهر آتشي برگزار شد هم به اين موضوع اشاره كردم كه اشيا هم ناطق اند و گويا، اما به زبان بي زباني. اما اين طور نيست كه پديدار هاي عالم با همه سخن بگويند؛ شاعران و بخصوص شاعراني مانند پرنگ محرم رازهاي پديدار ها هستند و پديدار ها با كساني مانند او بيگانه و نامحرم نيستند. برخي از غزل هاي پرنگ در ادبيات ما جاودانه خواهند بود. پرنگ با توجه به مضمون اين شعرش كه مي گويد: كجايي اي همه جاي تو خوش رهايي، هاي /! دلم به سوي صداي تو رهسپار شده است، به سوي رهايي رفت. به جاي دلش كه در زندگي به سوي صداي رهايي رهسپار شد، حالا خودش به سوي رهايي رفته است. خاك بر او خوش باد»!

جوائز و نشانها : سيد علي موسوي گرمارودي امسال (1385) به عنوان «چهره ماندگار بخش شعر» به وسيله بنياد چهره هاي ماندگار انتخاب شد. او در مراسم اين انتخاب ضمن قرائت بخشي از شعر پيامبر اعظم (ص) گفت من افتخار مي كنم كه با شعر علوي بزرگ شده ام و امروز به عنوان

يك شاعر آئيني از من ياد مي شود. در سالي كه به نام پيامبر بزرگ اسلام نامگذاري شده است، بايد در راستاي اهداف نبوي و توسعه مفاهيم اسلامي گام برداريم و انديشه هاي نبوي را در همه جامعه اسلامي خود جاري كنيم».

چگونگي عرضه آثار : بهاءالدين خرمشاهي در مقدمه گزينه اشعار گرمارودي نوشته است: كارنامه شعري گرمارودي هم پر بار است هم پربرگ، كارنامه اي است كلان ومشتمل بر كتاب كه حاصل سلوك ساله شعري اوست. كتاب شعر او عبارتند از: عبور، در سايه سار نخل ولايت، سرود رگبار، چمن لاله، خط خون، دستچين، باران اخم، گزيده شعر نيستان، تاناكجا آباد. گزينه شعر گرمارودي را نيز بهاءالدين خرمشاهي انتخاب كرده است. سهيل محمودي درباره گرمارودي مي گويد: موسوي گرمارودي يكي از كهن ترين قالب هاي شعر فارسي يعني قصيده را در عرصه اي به نام شعر سپيد تعريف كرده است. او از كساني است كه با تكيه برگذشته شعر فارسي و با ارزش گذاري به گذشته كه نه تقليد است و نه فقط تقديس آن، براي امروز بهره گرفته است. چيزي كه متأسفانه امروز در ادبيات ژورناليست زده ما وجود ندارد و كساني مانند اخوان يا سهراب در اين راه موفق بوده اند و بخشي از اين سنت را به شكل پويا در آورده اند. اين بخشي از توجه گرمارودي به پيشينيان در قالب قصيده است. بخش ديگر نگاه معرفتي و ديني اوست كه البته گاهي آنقدر به آن پرداخته شده كه حجابي روي وجه شاعري او شده است. اما نگرش و منبع فكري است كه به شعر عاشقانه ماهم معني مي دهد و گرمارودي در

اين وجه هم موفق بوده است. علي موسوي گرمارودي از پيشتازان شعر مذهبي امروز شناخته مي شود. او تحصيلات مقدماتي خود را در قم و مشهد به پايان رساند و ادبيات عرآثار استاد گرمارودي به بخش كاملاً متفاوت تقسيم مي شود. نخست شعر، در اين زمينه ? كتاب تا به حال از او منتشر شده است. «در سايه سار نخل ولايت» و «خط خون»، معروف ترين دفترهاي شعر اوست. حوزه ديگر كارهاي او، داستان نوجوانان است كه در اين زمينه هم «داستان پيامبران» معروف تر از بقيه استب را نزد اديب پيشاوري فراگرفت. از ويژگي هاي شعري او تخيل گسترده و به دام آوردن انديشه هاي نو در قالب كهن قصيده است گرمارودي در كار بازخواني و خوانش ادبيات كهن نيز بوده و مجموعه اي از ديوان حافظ با صداي او منتشر شده و انجمن شاعران ايران نيز گويا روايت بوستان سعدي را با صداي او ضبط كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ??شعر ترجمه شده به زبان ايتاليايي (مجموعه شعر)،

2 بابا تاريخ (داستان كوتاه)،

3 پرتو انسان ها (داستان جلد اول و دوم)

4 تا ناكجا آباد

ويژگي اثر : مجموعه شعر علي موسوي گرمارودي با نام «تا ناكجا» به چاپ رسيد كه عكس هاي زيباي ريكاردو زيپولي از كوچه باغ هاي روستا هاي مناطق كويري، دشت ها، بيابان ها و... آن را همراهي مي كرد. كاري كه در زمانه خويش مجموعه

شعري متفاوت را رقم زد. زيپولي استاد دانشگاه «ونيز» و رايزن سابق فرهنگي سفارت ايتاليا در تهران بود. او همان است كه كتاب شعرهاي عباس كيارستمي را به زبان ايتاليايي ترجمه كرد.

5 ترجمه قرآن مجيد

ويژگي اثر : گرمارودي ادبيات عرب را نزد اديب پيشاوري فراگرفت. آشنايي او با ادبيات عرب البته اين نتيجه را نيز به همراه داشته كه گرمارودي را ترغيب به ترجمه قرآن كريم كند. ترجمه اي كه به سرعت به چاپ دوم رسيد و در چاپ دوم ترجمه اش را ويرايش دوباره نيز كرد. چاپ نخست اين ترجمه در حجمي هزارو??? صفحه اي انتشار يافت، چاپ دوم آن نيز ازسوي انتشارات قدياني منتشر شد.

6 داستان پيامبران

ويژگي اثر : جلد اول آن دركتاب از آدم تا مسيح كه به صورت داستاني مي باشد . (جلد اول: از آدم (ع) تا عيسي (ع)) .گرمارودي علاوه بر شعر، نثر روان و فاخري نيز دارد. او در كتاب، داستان پيامبران را از آدم ابوالبشر(ع) تا حضرت ختمي مرتبت(ص) با اين نثر روايت كرده است

7 داستان پيامبران

ويژگي اثر : از حضرت محمد در جلد دوم

8 در مسلخ عشق

ويژگي اثر : مجموعه داستاني مي باشد.

9 درباره هنر وادبيات امروز

ويژگي اثر : اين كتاب مصاحبه ناصر حريري با گرمارودي

10 درمسلخ عشق (مجموعه داستان كوتاه مذهبي)،

11 دستچين (مجموعه شعر)

12 زندگي شيخ

محمد تقي بافقي (داستان كوتاه)،

13 سرود آسماني

ويژگي اثر : ترجمه اي «از صحيفه سجاديه»

14 صداي سبز

ويژگي اثر : آخرين مجموعه شعر منتشرشده اين شاعر، «صداي سبز» (گزينه شعرها به اضافه بيش از شعر جديد) است.

15 قلم انداز

ويژگي اثر : مجموعه مقالات و سفر نامه ها از 1348

16 گزيده شعر نيستان

17 گزينه شعر گرمارودي

ويژگي اثر : به گزينش مقدمه بهاء الدين خرمشاهي

18 مجموعه تا كجا

19 مجموعه شعر باران اخم

ويژگي اثر : گزينه شعر جنگ دفتر ادبيات و شعر مقاومت درسال 1373 تهران منتشر شده است

20 مجموعه شعر چمن لاله

21 مجموعه شعر خط خون

ويژگي اثر : از انتشارات زوار به سال 1363 مي باشد

22 مجموعه شعر درسايه سار نخل ولايت

ويژگي اثر : اين اثر چاپ دوم و دفترنشر فرهنگ اسلامي به سال 1358 مي باشد .

23 مجموعه شعر درفصل مردن سرخ

ويژگي اثر : اين اثر از انتشارات راه امام به سال 1357 مي باشد .

24 مجموعه شعر سرود رگبار

ويژگي اثر : اين اثر درسال 1357 رواق و چاپ دوم مي باشد .

25 مجموعه شعر عبور

ويژگي اثر : اين اثر وي از آثار شعري اوست كه درسال 1356 چاپ دوم مي باشد .

26 نهج البلاغه

ويژگي اثر : ترجمه اي

27 نوح پيامبر (داستان كوتاه)،

28 يونس (داستان كوتاه)،

موسوي مطلق، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعباس موسوي مطلق

محل تولد : لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/10/30

زندگينامه علمي

به فضل خداوند متعال و عنايات خاصه حضرات ائمه معصومين (ص) پس از سپري شدن دوران راهنمائي در سال 71 - 70 وارد قم شدم و به طور آزاد در قم مشغول به تحصيل شدم. مدتي در منزل اجاره اي به سر مي بردم و سپس در مدرسه مهدي موعود و بعد در مدرسه علوي، حجره و خوابگاه گرفتم. پس از گذراندن دوره ادبيات در دروس لمعه آيت الله اشتهاردي و ديگر اساتيد حاضر شدم و سپس دروس بعدي رسائل و مكاسب را در درس «آيت الله اشتهاردي» و «آيت الله فقيهي» و كفايه را از «آيت الله موسوي تهراني» و درس خارج فقه و اصول را نزد حضرات آقايان: «بهجت»، «وحيد خراساني»، «مبشر كاشاني» و «علوي بروجردي» در حال تحصيل مي باشم. تفسير را در محضر حكيم متاله مفسر عاليقدر «حضرت آيت الله جوادي آملي» و اخلاق و عرفان را نزد استاد عزيز «آيت الله حاج شيخ عبدالقائم شوشتري» بوده ام و كار نوشتن را از سال 76 آغاز كرده ام.

موسوي نسب، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر موسوي نسب

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 وارد حوزه علميه و در مشهد مقدس سطح را به پايان رساندم. در محضر اساتيدي همچون: «آيت الله صالحي»، «آيت الله مرحوم سبزواري»، «آيت الله رضا زاده»، «حضرت آيت الله وحيد خراساني»، «مكارم شيرازي»، «سبحاني» و «فاضل لنكراني» تلمذ نموده ام.

گذراندن دوره مركز اديان و مذهب اسلامي

و دوره مهدويت در مركز تخصصي مهدويت و داراي تاليفات، تدريس، مقالات متعدد، تحقيق و تدوين در حوزه و دانشگاه از ديگر فعاليتهاي بنده بوده است. در حال حاضر نيز مسئول مركز تخصصي امامت و مهدويت خراسان رضوي هستم.

موسوي نسب، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد صادق موسوي نسب

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم، در سال 1361 وارد حوزه علميّه شدم. در سال 1366 همراه با دروس حوزه در دوره هاي آموزشي مؤسسه در راه حق نيز شركت كردم. اين دوره آموزشي شامل مباحث فلسفي، معارف قرآن و منتخبي از مباحث و دستاوردهاي بعضي از علوم انساني، به خصوص اقتصاد و جامعه شناسي بود. پس از اين دوره كه به عنوان كارشناسي الهيّات و معارف اسلامي ارزيابي شد؛ وارد رشته تعليم و تربيت شده و در مقطع كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم. پايان نامه اينجانب: «مقايسه اي است ميان ديدگاه شهيد مطهري و يكي از فلاسفه تعليم و تربيت (شفلر) در باب فطرت و استعداد آدمي».

پس از دوران مذكور به عضويت در هيئت علمي مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) در قم پذيرفته شده و فعّاليّت هاي سه گانه اي را، همزمان آغاز كردم؛ (بخش اول كارهاي تحقيقي بود كه حاصل آن چند مقاله و يك ترجمه مشترك است. بخش دوم تدريس مواد مختلف درسي در رشته علوم تربيتي است و قسمت سوّم اداره امور كارورزي، تحقيق و برنامه ريزي آموزشي براي دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري در رشته علوم تربيتي مي باشد كه در مؤسسه امام خميني (ره) برگزار مي شود) و

هم اكنون دانشجوي دكتري در گرايش روان شناسي تربيتي هستم.

موسوي واعظ، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خطيب شهير و واعظ روشن ضمير آقاى حاج سيد محمد بن السيد الجليل السيد تقى بن السيد العابد الزاهد صاحب انفاس القدسيه الحاج السيد مرتضى ابن السيد الزكى و الشريف الورع السيد محمد المرعشى نسبا و الموسوى شهرتا واعظ نامى و خطيب سامى معاصر از مشاهير وعاظ عصر و سخنوران حاضر است.

آوازه و شهرتش به تمام كشور بلكه خاورميانه رسيده و در ايران و عراق و پاكستان و هندوستان و غيره اشتهار دارد درب خانه اش به روى عالى و دانى روحانى و عامى باز و دستانش براى دستگيرى افتادگان و قضاء حوائج اخوان گشاده است.

همه روزه از اول وقت ارباب حاجت از عموم طبقات از داخل و خارج به وى مراجعه و ايشان از هر كس با آغوش باز استقبال نموده و حتى الميسور از انجام حوائج آنان كوتاهى نمى كند و از راه انداختن كار آنها لذت مى برد و سپاس خدا مى گويد كه گره و مشكل بنده اى از بندگان خدا به دست او باز شده و راه افتاده است.

بسيار خوش مجلس و خوش محاوره و مزاح و صاحب لطائف و طرائف و مورد توجه عموم مراجع بزرگ حاضر و بالاخص آيت الله العظمى مرعشى نجفى در قم و آيت الله العظمى شاهرودى نجف مى باشد.

مسافرتهائى به دور دنيا نموده و از كشورهاى راقيه و متمدنه آمريكا و اروپا و آفريقا و حجاز و سوريا و تركيه و هند و پاكستان و افغانستان ديدن كرده و با رجال بزرگ سياسى دنيا و سران مذاهب ملاقات و با بعضى از علماء و مفتيان اهل سنت مناظرات نموده و آنها

را مغلوب و مجاب ساخته است.

بيانى شيرين و نطقى گويا دارد و طرف را هر كس باشد با لطايف الحيل محكوم مى سازد در محاوره كمتر شكست مى خورد و اين يكى از موهبتهاى الهى است نسبت به او.

تولد وى در روز بيست و يكم جمادى الاولى سال 1341 ق در زاويه مقدسه شهر رى در جوار سيدالكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام واقع شده و تحصيلات جديد را تا متوسطه خوانده آنگاه به تشويق و هدايت نگارنده براى تحصيل علوم دين به قم آمده و اولا با مخالفت صريح خاندانش مواجه شده ولى از آنجائيكه نسبت به حقير علاقه و محبتى تام داشت در مقابل انكار و منع آنان استقامت ورزيده و در سال 1359 ق مهاجرت بدارالعلم قم و ادبيات و سطوح را از مدرسين حوزه خوانده و سطوح عالى را از حجه الاسلام حاج شيخ جواد خندق آبادى و مرحوم آيت الله مجاهدى و حجه الاسلام مصطفوى و ديگران استفاده نموده و در دروس خارج آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى مرعشى مدظله و بعضى از آيات ديگر شركت و در سال 1370 ق به تهران مراجعت و وارد امور اجتماعى از قبيل ملى كردن صنايع نفت و انتخابات آزاد گرديده و كم كم كسب شهرت كرده و چندين بار از راديو تهران و راديو بحرين سخنرانى در پيرامون حقايق اسلام و رسالات نبى صلى الله عليه و آله و سلم نموده و اكنون نيز به خدمات و وظائف مذكور اشتغال دارد ادام الله ظله و كثر الله مثله آمين يا رب العالمين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

موسوي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعلي موسوي

محل تولد : خدا بنده

شهرت

تابعيت

: ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سّيد علي موسوي فرزند سيّد آقا در سال 1326 در شهرستان خدابنده از شهرستانهاي استان زنجان به دنيا آمدم. در سال 1341 وارد قم شده و در كلاس چهارم ابتدائي مشغول درس شدم. و كلاس پنجم دبستان را در تهران و ششم ابتدايي قديم را در قم به پايان رسانيدم و كلاس هفتم و هشتم نظام قديم را هم متفرقه خواندم و در سال 1344 احتمالاً وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح آن روز را در پيش اساتيد آن زمان مانند: «مرحوم آقاي سيّد ابوالفضل موسوي تبريزي»، «آقاي ميرزا محسن دوزدوزاني»، «آقاي استادي»، «آقاي ستوده»، «آقاي پاياني»، «مرحوم آقاي معرفت» و غيره شركت نمودم.

در سال ظاهراَ 68 در امتحان ورودي مجتمع قضائي و فرهنگي طلاب شركت نمودم و قبول شدم و موفق به اخذ مدرك معادل ليسانس آن روز شدم و دو سال بعد به استخدام آموزش و پرورش در آمدم به عنوان «استاد تربيت معلم» كه بعداً منصرف شدم. و در سال 71 ظاهراَ به عنوان «مدرس» از طرف شوراي عالي حوزه علميه به لردگان يكي از شهرستانهاي چهارمحال بختياري اعزام شده و مشغول شدم و پس از يك سال به قم برگشته و حدود يك سال در جامعه مدرسين و دائرة المعارف به تحقيقات مشغول شدم و از آن زمان تا به حال در اين دو مؤسسه، مشغول تحقيق فقه مي باشم، (گرچه بيش از يكسال در مجمع انديشه مشغول روايات معاد و دسته بندي آن از كتاب بحار الانوار بودم) كه فعلاً يكي دو ماه است كارم در

مجمع انديشه تعطيل شده است. و فعلاً در دائرة المعارف مشغول تدريس و تأليف مقالات عربي مي باشم.

موسوي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن موسوي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/3/12

زندگينامه علمي

در دوازدهمين روز خرداد ماه 1355 مطابق با سوّم جمادي الثاني 1396 و مصادف با شهادت حضرت زهرا (س) ديده به جهان گشود. زادگاهش شهر علم و دين «آمل» است. او در خانواده اي متوسط از نظر مذهبي و مالي رشد يافت. دوران كودكي را در محلّه اي گذراند كه فضاي ديني مذهبي بر آن حاكم بود و بعدها به علّت 57 شهيدي كه به انقلاب و نظام اسلامي هديه كرد؛ «شهيد محله» ناميده شد. دوران آموزش ابتدايي را در دبستان «جواد الائمه» طي كرد. او همواره از شاگردان ممتاز در اين دبستان بود و بارها شاگرد اوّل كل شاگردهاي يك پايه شد. قرائت قرآن را نيز از سال سوّم ابتدايي در اين دبستان آغاز كرد و چند روز در هفته در صبحگاه مدرسه قرائت قرآن مي كرد. با تشويق هاي خانواده به ويژه مادر بزرگ سعي زيادي براي انس با قرآن داشت. در دوران ابتدايي در فوق برنامه هاي سرود و تئاتر نيز شركت فعّال داشت.

تابستان سال 1366 يك دوره تجويد را نزد استاد سيّد عباس ساداتي گذراند. پايان همان دوره مسابقات قرائت قرآن منطقه لاريجان آمل در بين نوجوانان مقام اوّل را كسب كرد. دوره آموزش راهنمايي را در مدرسه «شهيد سقا عليزاده» گذراند. در اين مدرسه نيز به فعاليت هاي ديني مذهبي مي پرداخت. يكي از قاريان ثابت براي مراسم صبحگاه مدرسه بود و

در سال دوّم و سوّم راهنمايي نيز امام جماعت مدرسه بود و براي برگزاري نماز جماعت بسيار فعّاليّت مي كرد. اجراي سرودهاي مذهبي و بازيگري در تئاتر و كارگرداني بعضي تئاترها و ساماندهي كتابخانه مدرسه از ديگر فعّاليّت هاي او در مدرسه بود. در سه سال دوره راهنمايي نيز دو بار در مسابقات علمي و درسي مقام اوّل مدرسه را كسب كرد. دو بار نيز در مسابقات قرآن دارالقرآن الكريم و مسابقات قرآن بسيج مقام اوّل را در سطح سنّي خود كسب كرد.

سال اوّل دبيرستان را در مدرسه طبري در رشته تجربي گذرانده و دركنار درس به فعّاليّت هاي مذهبي در انجمن اسلامي و بسيج مدرسه مي پرداخت. آذر ماه 1369 بود كه وارد هيئت درس قرآن علي بن موسي الرضا (ع) شهيد محلّه شد. هدايت اين جمع قرآني را استاد «ماشاءالله شفيق» برعهده داشت كه با درس ها و راهنمايي هايي خود مسير تازه اي به زندگي او بخشيد. در سال 1370 با تغيير رشته درسي به رشته رياضي فيزيك به دبيرستان شهيد باهنر رفت و تا پايان دوره دبيرستان در سال 1373 در اين رشته تحصيل كرد. در سالهاي دبيرستان او همواره سعي مي كرد بر دانش ديني خود بيفزايد. علاوه بر حضور در جلسات مذهبي و هيئت هاي درس قرآن و ... به مطالعه جدّي در مسايل ديني پرداخت. از سال 1370 تدريس تجويد و قرائت قرآن را در هيئت درس قرآن علي بن موسي الرضا (ع) آغاز كرد و از سال 1371 مسئوليت هيئت نوجوانان قاسم بن الحسن (ع) را بر عهده گرفت و به آموزش قرآن و احكام و

... پرداخت.

در سال 1372 در مسابقات مفاهيم دانش آموزي قرآن مقام اوّل را در استان مازندران كسب كرد و در سال 1373 در مسابقات اذان در استان خود اوّل شد. در پي مطالعات مذهبي و دوستي با چند تن از طلاب علوم ديني به ادامه تحصيل در حوزه علميه علاقه مند شد و در مهرماه سال 1373 پس از قبولي در آزمون وارد حوزه علميه قم شد. سه سال اوّل را در مدرسه علميّه شهيدين و سه سال بعد (از پايه چهارم تا ششم) را در مدرسه علميه معصوميه طي كرد. در كنار درسهاي رسمي حوزه آموختن دروس فلسفي را آغاز كرده و چند سالي در اين رشته به مطالعه پرداخت.

در سال 1378 همكاري خود را با مؤسسّه علمي فرهنگي دارالحديث را آغاز كرد كه تا كنون اين همكاري ادامه دارد. در كنار كارهاي جاري محوله از سال 1380 همكاري خود را با گروه تدوين سالنامه حديثي نور آغاز كرد كه از سال 1380 تا 1385 در انتخاب حديث و گلشن حديث اين مجموعه همكاري داشته است.

در سال 1381 اوّلين كتاب خود با نام: «آينه يادها» را با همكاري آقاي هادي ربّاني منتشر ساخت. ديري نگذشت كه اين كتاب در 4 چاپ پنج هزار جلدي به چاپ رسيد. در سال 1382 دوّمين كتابش را به عنوان: «نام نماي نيكان» منتشر كرد و در مجموعه گزيده هاي متون حديثي نيز به همكاري پرداخته و كارهاي انتخاب حديث، استخراج منابع، تدوين كتابنامه را در گزيده هاي مختلف به عهده داشت. گزيده هاي كتاب هاي «غررالحكم و الخصال» را نيز ترجمه كرد. در سال 1383

كتاب «ماه در آب»: مثل هاي فارسي در آينه حديث را به چاپ رساند. نوشتن مقاله در مجله حديث زندگي را نيز در سال 1382 آغاز كرد. در ادامه براي مجلّات گلستان قرآن و بشارت نيز مقالاتي نوشت. تعداد مقالات چاپ شده او به بيش از 25 مقاله مي رسد. در سال 1383 پس از اتمام سطح دو حوزه، در آزمون كارشناسي ارشد رشته علوم حديث گرايش كلام شركت كرده و در اين رشته پذيرفته شد.

موسوي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد محمّد موسوي در سال 1333 در شهر مقدس قم متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در اين شهر گذرانده، سپس حدود سال 47 جهت تحصيل علوم ديني وارد مدرسۀ مرحوم آيت الله گلپايگاني شدم. بخشي از دروس سطح را مثل ادبيات، منطق، معانى بيان و مقداري از اصول فقه تا شرح لمعه را در آنجا به پايان رسانده و بخش ديگر از سطح را مانند: رسائل و مكاسب به طور آزاد نزد بعضي از اساتيد محترم خواندم.

پس از آن در درس خارج فقه يا اصول تعدادي از آيات اعظام مانند: «تبريزي (ره)» و «حضرت آيت الله وحيد خراساني» شركت نمودم، تا اينكه جريان انقلاب شكوهمند اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره) رخ داد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي چند سالي (70 - 64) به عنوان امامت جمعه در استان كرمان اشتغال داشته و در سال 1370 شمسي مجددّاً به قم آمدم و حدود دو سال اوراق امتحانات مركز مديريت حوزۀ علميه قم را تصحيح نموده و

به كار تحقيق و تأليف در برخي از مراكز تحقيقاتي و پژوهشي پرداخته و تاكنون نيز اشتغال دارم.

موسوي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد حسين بن السيد الجليل آقا سيد محمد باقر موسوى از علماء معاصر شهرستان بهبهان است. وى در سال 1307 شمسى در بهبهان متولد شده و پس از طى دوران دروس جديد مدت سه سال در بهبهان مقدمات و ادبيات و سطوح متوسط را خوانده آنگاه بقم مسافرت و مدت هشت سال از محضر اساتيد عظام حوزه علميه قم چون حضرت آيه الله العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله و آيه الله العظمى آقاى... و زعيم اعظم آيه الله العظمى بروجرودى استفاده نموده و بعد از آن مهاجرت بنجف اشرف نموده و مدت چهار سال اقامت و از محضر دروس حضرت آيه الله العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيه الله العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله و آيه الله العظمى مرحوم حاج سيد محسن حكيم بهره مند شده سپس بمنظور انجام وظيفه در سال 1374 ق به بهبهان مراجعت و مدت بيست سال است كه در اين شهرستان در مسجد (مصلى) باقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارند.

از آثار ايشانست:

1- تأسيس كتابخانه عمومى حضرت ولى عصر ارواحنا فداه در مسجد مصلى.

2- مدرسه علميه موسوى كه مجهز بتمام وسائل آسايش براى طلاب علوم دينى و واردين از اهل علم و منبر ميباشد.

3- كتابخانه مدرسه علميه مزبور براى محصلين اين مدرسه.

جناب آقاى موسوى، از حضرت آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله حكيم و آيه الله العظمى خوئى و آيه الله العظمى شاهرودى مجاز باجازه امور حسبيه و وكالت در امور شرعيه دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

موسوي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيد مصطفي موسوي در سال 1325 در روستاي صومعه بر بخش طارم علياي زنجان به دنيا آمد.وي يكي از مصححان كتاب

«جامع التواريخ» مي باشد. كتاب مذكور ، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد مصطفي موسوي در شش سالگي آموزش روخواني و قرائت قرآن مجيد را آغاز كرد و نزد روحانيون بومي مقدمات علوم قديم را فراگرفت. پس از گذشت شش سال فراگيري دروس جديد را نيز آغاز كرد. دورۀ دبستان و دبيرستان را در شهر رشت گذراند .وي از هنگامي كه همكاري اش را با آقاي محمد روشن براي فراهم آوردن متن جامع التواريخ آغاز كرد، مقدماتي از زبان مغولي را نيز آموخت.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد مصطفي موسوي در كنار تحصيل در دبيرستان به مطالعه در زمينۀ تاريخ و سپس زبان شناسي و ريشه شناسي واژگان فارسي علاقه مند شد و در سالهاي بعد زبانهاي تركي غرب (تركيه) و تركي شرق را به طور شخصي آموخت و در همين دوران با كتيبۀ اورخون و متون كهن تركي نيز آشنا شد.

فعاليتهاي آموزشي : سيد مصطفي موسوي به غير از تصحيح كتاب جامع التواريخ، مقالاتي هم در زمينۀ نقد كتاب، تاريخ، زبان شناسي در مجلات راهنماي كتاب، آينده، فرهنگ و زندگي، نشر دانش و جُنگ ها و نشريات محلي نوشته است. همچنين آماده سازي جلد دوم جامع التواريخ (با همكاري آقاي روشن) و فرهنگ سنگلاخ ميرزا مهدي خان استرآبادي (منشي نادرشاه) را در دست اقدام دارد

جوائز و نشانها : كتاب "جامع التواريخ" تصحيح سيد مصطفي موسوي(يكي از محصصين)، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت

فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

آثار :

1 جامع التواريخ

ويژگي اثر : تصحيح،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«جامع التواريخ»: جامع التواريخ (4 جلد)؛ رشيدالدين فضل الله همداني؛ تصحيح و تحشيه محمد روشن، مصطفي موسوي، تهران: نشر البرز، 1373. يكي از آثار گرانبها و ارجمند زبان فارسي در زمينه تاريخ كه خوشبختانه از چنگال حوادث روزگار مصون مانده و به دست ما رسيده جامع التواريخ است. بخش بزرگي از اين كار سترگ، بي مانند و بخشهاي ديگري از آن نادر و كم نظير به شمار مي آيد. مانند قسمتهايي از جلد اول كه مؤلف به شرح وقايعي كه خود در دوران اقامت در دربار مغولان شاهد آن بوده پرداخته. همچنين بخشهاي مهمي از جلد دوم مانند تاريخ اغوزان، چين، هند و بودا، فرنگ و پايان، اسماعيليان و نزاريان كه در جاي خود از نظر شيو? تاريخ نگاري در جهان اسلام بديع و بي نظير است. مجلد اول و دوم كتاب به اصل متن جامع التواريخ و تمامي مجلد سوم به انعكاس نسخه بدلها اختصاص يافته است. فهرست آيه هاي قرآن، عبارتها و اشعارعربي و فارسي، واژه ها و تركيبات و نام كسان و مكانها نيز در مجلد چهارم منعكس شده است. از ويژگيهاي اين كتاب اين است كه مصححان، با اعراب گذاري روي نامها و واژه هاي تركي، مغولي، عربي و فارسي تاريكيها و ابهامات را براي خوانندگان كتاب از ميان برده

اند. همچنين ارائ? تصاويري ازنسخه هاي قديمي «جامع التواريخ رشيدي» و نيز وجوه مختلف زندگي اجتماعي و هنري مغولان، بر اعتبار و گيرايي كتاب افزوده است.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

موسوي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مصطفي موسوي

محل تولد : اصفهان

شهرت : موسوي اصفهاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين موسوي در سال 1323 در اصفهان و در ميان خانواده اي متدين به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج سيد اكبر هوايي از كسبۀ اصفهان بود و به پارچه فروشي روزگار مي گذرانيد. او به دليل علاقۀ فراوان به روحانيت ، فرزند خود را به رو آوردن به علوم ديني بسيار تشويق مي كرد. حجة الاسلام و المسلمين موسوي پس از اينكه دبستان را به پايان رسانيد، در چهارده سالگي ، تحصيلات حوزوي خود را آغاز كرد. او كه حدود سه سال درحوزه علميه اصفهان درس مي خواند، از مواهب معنوي «حاج آقا مصطفي بهشتي» بهره هاي بسيار مي برد.

او در سال 1340 به حوزه علميه قم آمد تا از محضر استادان آن ديار بهره ببرد و در مدت كوتاهي دروس دورۀ سطح را به پايان رسانيد. سپس به درس خارج بزرگان آن روز حوزه علميه قم رفت ؛ البته در طي اين سالها از علوم عقلي نيز غافل نماند و نيز در درس اخلاق استادان خود همواره حاضر بود. حجة الاسلام و المسلمين موسوي بخشي از دروس دورۀ مقدمات را در اصفهان نزد آقا شيخ عبدالعلي عرب و حاج آقا مصطفي بهشتي گذراند. در قم ، حاشيه ملاعبدالله را نزد حجة الاسلام و المسلمين «فاضل هرندي» ، مختصرالمعاني را نزد «آيت الله صالحي» ، معالم را نزد «آية الله اشكوري» ، قوانين را نزد «آية الله سيد اسدالله

خراساني» و لمعتين را نزد «آية الله صلواتي» و «مؤمن» به پايان برد. او رسائل را نزد «آية الله اعتمادي» و مكاسب را نزد حضرات آيات: «ستوده ، فاضل و مظاهري» فرا گرفت . كفايه را نيز در محضر «آية الله سلطاني طباطبايي» آموخت .

با پايان يافتن دورۀ سطح ، به درس خارج فقه و اصول «آية الله العظمي شيخ مرتضي حائري» ، «آية الله العظمي مكارم شيرازي »، «آية الله العظمي گلپايگاني» ، «آية الله العظمي وحيد خراساني» و «آية الله العظمي شيخ جواد تبريزي» رفت و سالها از محضر آن بزرگواران بهره مند شد. از دوستان و هم مباحثه اي هاي او (حجة الاسلام و المسلمين شهيد حسن بهشتي ، حجة الاسلام و المسلمين سيد محمد تقي ديباجي و حجة الاسلام و المسلمين قرائتي) را مي توان نام برد.

حجة الاسلام و المسلمين موسوي از نخستين سالهاي تحصيل به امر تدريس اشتغال داشت و سالها در حوزه علميه خواهران قم و نيز حوزه علميه برادران به تدريس دروس دورۀ سطح پرداخته و از اين رهگذر، شاگردان بسياري را تربيت كرده است . او تقريرات دروس خارج استادان خود را نگاشته است . حجة الاسلام و المسلمين موسوي ، همگام با نهضت اسلامي امام (ره ) خدمات سياسي بسياري بر جاي نهاده است .

او در سالهاي پيش از انقلاب به اطراف شهر بهبهان مسافرت كرده و مردم آن نواحي را از مسائل سياسي و عقيدتي آگاه مي ساخته است . همچنين در تحصني كه علماء و طلاب اصفهان در منزل «آية الله خادمي اصفهاني» به راه انداخته بودند، شركت جدي داشته است . او پس از انقلاب نيز مدتي به همراه «آية الله محمد مؤمن» در قوۀ قضائيه به رتق و فتق امور دادگاهها اشتغال داشته است . حجة الاسلام و المسلمين موسوي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم

است و هم اكنون در همدان به تدريس و تربيت طلاب اشتغال دارد.

موسوي، ميرمحمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير محمود موسوي

محل تولد : زاويه سفلى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مير محمود موسوي فرزند مير علي اكبر به سال 1344 شمسي در روستاي «زاويه سفلي» از توابع شهرستان «چالدارن آذربايجان غربي» به دنيا آمدم. تحصيلات دوره ابتدائي را در همان محل به پايان بردم. دوره راهنمائي را در شهرستان خوي و دبيرستان را در تهران به پايان رساندم. به سال 1361 در مدرسه «طالبيه تبريز» مشغول دروس حوزوي شدم و از سال 1362 تا 1365 در مدرسه «شيخ عبدالحسين» تهران مقدمات و بخشي از سطح يك حوزه را فرا گرفتم و از سال 1365 تا 1370 در مدرسه «مروي تهران» سطح دو را به پايان رساندم.

سال 1370 شمسي وارد حوزه علمّيه قم شدم و از محضر اساتيد محترم: «مصطفي اعتمادى» و «محسن دوزدوزاني» رسائل، مكاسب و كفاية الاصول را استفاده كردم. سپس از دروس خارج فقه و اصول و تفسير آيات عظام: «جعفر سبحانى»، «مرحوم ميرزا جواد تبريزى»، «جوادي آملى»، «فاضل لنكرانى»، «مكارم شيرازي» و «محمّد مؤمن» بهره بردم. در همين سالها از سال 1372 وارد كار پژوهشي شدم و از راهنمائي هاي آقاي «علي رفيعي علامرودشتي» سود بردم و مشغول تهيّه مقالاتي در خصوص معرفي كتابخانه هاي بزرگ جهان شدم، حاصل آن مقالات گوناگوني است كه در فصلنامه كتابخانه حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره) به چاپ رسيده است.

سپس از محضر حجة الاسلام آقاي دكتر سيّد محمود مرعشي و آقاي سيد محمد اصفيائي در زمينه نسخه پژوهي

و فهرست نگاري استفاده برده و مشغول فهرست نگاري نسخه هاي خطي شدم، حاصل آن تاكنون چندين جلد فهرست است كه پنج جلد آن به صورت گروهي (28 - 32) و دو جلد آن (33 - 37) با همكاري حجة الاسلام آقاي دكتر سيّد محمود مرعشي تدوين شده است. در كنار فهرست نگاري به تصحيح برخي رساله هاي خطي پرداخته و مقالاتي چند را نيز تاليف نموده ام كه در منشورات كتابخانه بزرگ حضرت آيت الله مرعشي نجفي (ره) به چاپ رسيده اند.

موسوي، نعيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1333، اهواز.

درگذشت: بهمن 1375، اهواز.

سيد نعيم موسوى مترجم اشعار شاعران عرب زبان بود. در جلسات شب شعر با شاعران اهوازى شركت مى جست. ترجمه هاى او در مطبوعات به چاپ رسيده اند. از جمله آثارش مى توان به كتاب فانوس رابطه اشاره كرد كه اوايل انقلاب اسلامى به چاپ رسيد. وى چند سالى به كار كتابفروشى روزگار مى گذرانيد.

سيد نعيم موسوى، با بيمارى قند خون روبرو بود و در اواخر عمر 90 درصد بينايى خود را از دست داده بود. پيكر وى در اهواز در منطقه ى شبيشه در بهشت شهدا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسويان، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالفضل موسويان

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد ابوالفضل موسويان فرزند حسن در سال 1334 در شهر مقدّس مشهد ديده به جهان گشودم. پس از دوران ابتدائي، وارد حوزه شده و مقدّمات را از برخي از فضلاي مشهد و عمدتا از مرحوم ابوي آموختم. مختصر المعاني را از استاد «حجت هاشمي»، معالم را از استاد «بني هاشمي» و لمعتين را در محضر والد به پايان رساندم. سپس راهي قم شدم و رسائل را از محضر اساتيد: «اعتمادي» و «دوزدوزاني»، مكاسب را از مرحوم استاد «ستوده» و كفايه را از استاد «سبحاني» استفاده كردم.

از اوائل سال 1352 درس خارج اصول و فقه را شروع كردم و از آيات عظام: «وحيد خراساني»، «شيخ جواد تبريزي»، و عمدتاً از «آية الله منتظري» بهره بردم. در كنار فقه و اصول، به فراگيري فلسفه نيز مشغول شدم و از اساتيد بزرگوار «انصاري» و «جوادي آملي» استفاده كردم. منظومه و برخي از جلدهاي

اسفار را خواندم. سپس التمهيد قيصري و فصوص الحكم را با استفاده از آية الله معرفت، اخلاق را از آية الله حسن زاده آملي فرا گرفتم.

اينجانب بعد از چند سال تحصيل، همانند ديگر حوزويان، درسهاي پائين تر را به ديگران مي آموختم. لذا از حوزه علميّه مشهد تاكنون به تدريس اشتغال داشته ام. و دروس عمومي را در دانشگاه فردوسي مشهد و دانشگاه مفيد تدريس كرده و مي كنم. و اكنون عضو هيئت عملي دانشگاه مفيد هستم. در كنار تدريس و تبليغ، مكتوباتي نيز داشته ام ومقالاتي را در مجلات و روزنامه ها به چاپ رسانده ام.

موفق، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا موفق

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/4/12

زندگينامه علمي

1. اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي

2. اتمام دوره سطح حوزه در حوزه علميه مشهد مقدس

3. اتمام دوره كارشناسي و اخذ مدرك آن در دو رشته « فلسفه و كلام اسلامي» و « فقه و مباني حقوق اسلامي» در دانشگاه علوم اسلامي رضوي

4. فراگيري زبان انگليسي ( مكالمه و متن)

5. فراگيري زبان عربي و متون جديد ( مكالمه و متن )

6. عضويت در پژوهشگاه دانشگاه رضوي به مدت يكسال و تدوين دو مقاله پژوهشي در زمينه « آزادي و دين » و انتشار آن در مجله ي پژوهشگاه

7. ادامه دروس حوزه و شركت در دروس خارج فقه و اصول اساتيد حجت الاسلام صادق لاريجاني ، آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله جوادي آملي، حجت الاسلام دكتر عابدي به

مدت پنج سال

8. پايان دوره كارشناسي ارشد در رشته « فلسفه و كلام اسلامي » از دانشگاه قم زير نظر آموزش عالي با رتبه عالي و ارايه پايان نامه با عنوان « بررسي تطبيقي افكار و نظرات سارتر و مطهري » با كمك استاد راهنما حجت الاسلام صادق لاريجاني با رتبه ي عالي

9. عضويت در پژوهشگاه اسراء تحت اشراف آيت الله جوادي آملي از سال 78 و انجام فعاليت هاي ذيل :

ü تحقيق و تنظيم كتاب « نسبت دين و دنيا (نقد نظريه سكولاريزم)» تأليف آيت الله جوادي آملي

ü مسؤوليت پروژه كتاب «مهر استاد» (مشاركت در تدوين، تنظيم و ويرايش زندگي علمي آيت الله جوادي آملي و اساتيد ايشان)

ü تنظيم و تحقيق كتاب «شمس الوحي تبريز» (نظرات علمي و محوري علامه طباطبايي در سه بخش قرآن ، فلسفه و عرفان از منظر آيت الله جوادي آملي )

ü تنظيم بخشي از كتاب « شرح شواهد الربوبيه » از سري درسهاي آيت الله جوادي آملي ( در مرحله ارزيابي)

ü ديگر كارهاي پژوهشي مانند بررسي شبهات جديد كلامي و همچنين برخي مقالات مانند «بررسي ارتباط عقل گرايي و دين» و «بررسي ارتباط دموكراسي و دين» براي تحويل به حضرت استاد و ديگر محققان تدوين شده است.

10. تدريس در دروس حوزوي مانند ادبيات عرب ، منطق ، فلسفه ( بداية الحكمة)

11. تدريس در دانشگاه در دروس معارف در دانشگاه قم

12. تأليف كتاب «دين و معناي زندگي» به سفارش پژوهشگاه فرهنگ و

انديشه اسلامي

13. مسؤوليت بخش معاونت نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه قم به مدت چهار سال

14. عضو هيأت علمي دانشگاه پيام نور آران و بيدگل

15. همكاري با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي

موقر بوشهري، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1320 ق)، روزنامه نگار. ملقب به مترجم الممالك. در بوشهر به دنيا آمد. پس از تحصيلات ابتدايى در زادگاهش به بندر كراچى رفت و دوره ى متوسطه را در مدرسة الاسلام سند خواند و زبان انگليسى را آموخت. سپس به تهران آمد و در كالج آمريكايى به تحصيل ادامه داد. او سه دوره از طرف اهالى خوزستان نماينده ى مجلس شوراى ملى شد. بعد از آن در راه تصوف قدم نهاد و از سر سپردگان شمس العرفاء گرديد. وى در 1304 ش روزنامه ى «خوزستان» را در اهواز و در 1312 ش مجله ى «مهر» و در 1314 ش مجله ى «مهرگان» را در تهران تأسيس و منتشر كرد. موقر همچنين در 1316 ش به عنوان مدير روزنامه ى «ايران» منصوب شد و بعد از آن روزنامه ى «مهر ايران» را انتشار داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (243 -242/ 4 ،259 -258/ 2 ،314/ 1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (563 -562/ 5).

موگهي، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الرحيم موگهي

محل تولد : اهواز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/10/1

زندگينامه علمي

عبدالرحيم موگهي در اول دي ماه 1338 هجري شمسي در اهواز به دنيا آمد. تحصيلات كلاسيك خود را تا سال سوم رشته «مهندسي طراحي» در دانشگاه صنعتي اصفهان ادامه داد. در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شد و از محضر اساتيد بزرگواري همچون آيات عظام: «فاضل لنكراني»، «مكارم»، «جوادي» و ... بهره برد. وي داراي تأليفات متعددي مي باشند كه تعدادي از مقالاتشان در نشرياتي همچون: ياس، فرهنگ جهاد، رشد، ره توشه، مبلغان، مبين، حجره، پيام حوزه، كوثر، مربيان، سلام بچه ها و ... به چاپ رسيده

است.

مولانا، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على مولانا فرزند ارشد حضرت آيه الله العظمى آقاى حاج سيد محمد آقا مولانا قدس سره و سلسله ى نسب شان به حضرت موسى ابن جعفر عليه التحيه و الثناء مى رسد شب شانزدهم ربيع الاول سال 1320 هجرى قمرى در بلده ى طيبه ى نجف اشرف (ايام اقامت والد ماجدش در آن شهر مقدس) متولد تحصيلات مقدماتى و ادبيات متداوله و سطوح را در تبريز به اتمام رسانده در سال 1340 جهت ادامه ى تحصيل به دارالعلم نجف اشرف عازم و از محضر استادان عاليقدر آيات الله آقا شيخ احمد كاشف الغطاء- آقا سيد محمد حجت كوه كمرى (موقع اقامت معظم له در نجف)- آقا شيخ محمد حسين كاشف الغطاء- آقا ضياء عراقى- آقا شيخ محمد حسين كمپانى (اصفهانى) و ساير فقهاء عصر استفاده و پس از فراغت از تحصيل در سال 1346 به وطن عزيز خود تبريز مراجعت- از همان وقت به تدريس علوم دينى و تبليغ احكام نبوى و تأليف كتب اسلامى با جديت خستگى ناپذير اشتغال داشته- روز چهارشنبه 22 شوال المكرم سال 1392 در تهران (جهت معالجه به آن شهر تشريف فرما شده بود) داعى حق را لبيك گفته.

آفتاب دين غرا كرد از عالم افول

بيست دو شوال نزديك زوال آفتاب

در شهر مذهبى قم و جوار حضرت معصومه سلام الله عليها مدفون گرديد. عمر شريفش و 72 سال 7 ماه و 6 روز بوده.

چون تراب تيره شد آرامگاه و مضجعش

عرش گفتا آن زمان ياليتنى كنت تراب

اولاد ذكور آن بزرگوار: جنابان حجه الاسلام آقاى حاج سيد ابوالحسن و حاج سيد ابوالقاسم آقا كه هر دو به نوبه ى خود از جمله علماى اعلام و فضلاى تبريز به شمار

مى روند و در درياى علم و تقواى آن فقيد مى باشند.

و نيز آقاى حاج سيد ابوالفضل جوان فعال پرهيزكار فرزند آن مرحوم و نور ديده ى مردم است.

تأليفات فقيد سعيد آنچه در حال حياتش به زبان فارسى به چاپ رسيده 18 جلد بشرح زير:

1- صحت و سعادت- اخبار وارده در موضوع بهداشت و سعادت بشر.

2- آثار المعاصى- در بيان اثرات دنيوى گناهان.

3- نصايح المعصومين- اندرزهاى منتخبه از حضرات معصومين عليهم السلام

4- الملاحم- پيشگوئى هاى واصله از حضرات معصومين عليهم السلام

5- لطائف الاخبار- برگزيده ى اخبار واصله از حضرات معصومين عليهم السلام

6- مرآة الحج- بيان احكام و مناسك حج.

7- شرط و جزاء- بيان احاديث وارده در نتيجه ى بعضى اعمال.

8- الفروق- بيان احكامى كه ميان زن و مرد متفاوت است.

9- البركات- اخبارى كه كلمه ى بركت در آنها ذكر شده.

10- سيره ى حسنه- ذكر فوائدى در موضوعات مختلفه.

11- حكايات المعصومين- قسمتى از حكايات گذشتگان خدائى.

12- كيف اصبحت- اخبار و احاديث.

13- چهل حديث- احاديث و بحث اجمالى در امامت.

14- خدا نه طبيعت- منظوم در اثبات صانع.

15- حج نامه- منظوم در اعمال حج و سفرنامه.

16 و 17- بخش اول و دوم در منظوم- در حالات پنج تن آل عبا (ع).

18- تعديل الميزان- بيان اوزان و اندازه هاى معمول دنيا.

علاوه بيشتر از ده جلد كتب علمى و فقهى من جمله (منجزات المريض) يك بحث مهم كه هنوز به چاپ نرسيده و از آثار باقيه ى آن فقيه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مولوي كتابفروش، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا محمد بن ملا على خوانسارى. از فضلاى اصفهان، و از شاگردان حاج ميرزا يحيى مستوفى و آقا نجفى و جمعى ديگر بوده، و شغل كتابفروشى داشت، و از راه طبع كتب دينى خدمت شايسته اى به

علم و دين فرموده.

تأليفاتى دارد، از آن جمله است: 1 - تفسير مولوى، در حاشيه ى قرآن به طبع رسيده، و خلاصه ى چندين كتاب تفسير است 2 - حواشى بر قرآن 3 - كشف الايات، كه در آخر جنات الخلود به طبع رسيده است.

در سلخ شعبان سال 1366 وفات يافته، در تخت فولاد حوالى قبر فاضل هندى در بقعه اى مخصوص جنب پدر مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

از پى تاريخ او گفت خرد با يكى

جا بجنان مى كناد شيخ محمد حسين

پدرش: آقا ملا محمد نيز فاضل و دانشمند بوده، و شغل كتابفروشى داشته، و در 10 ذى قعده 1307 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مومن، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي مومن

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن در سال 1332 در قم و در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. پدرش كشاورز بود و برادرش (حضرت آية الله محمد مؤمن ) از استادان حوزه علميه قم بود. حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن با به پايان رساندن دورۀ دبستان، در خرداد ماه 1345، به حوزه علميه قم وارد شد.

او جامع المقدمات را نزد حجة الاسلام و المسلمين طباطبايي خواند. سيوطي را نزد حجة الاسلام و المسلمين شايسته گلپايگاني ، مغني را نزد آقاي طالقاني ، معالم را نزد «آية الله مقتدايي» و مختصرالمعاني را نزد «آية الله تهراني» فرا گرفت . منطق را نزد حجة الاسلام والمسلمين امينيان ، شرح لمعه را نزد حضرات آيات : «تهراني ، شب زنده دار، صلواتي ، تقوي اشتهاردي ، فاضلي اشتهاردي و ...» آموخت . براي آموختن رسائل به نزد «آية الله طاهري» و برادرش (آية الله مؤمن )

رفت . ضمن اينكه بخشهايي از مكاسب و كفايه را نزد برادر خود مي آموخت به درس مكاسب آية الله ستوده و درس كفايه آية الله سلطاني طباطبايي نيز مي رفت .

با پايان يافتن دورۀ سطح به درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: «شيخ كاظم تبريزي» ، «شيخ مرتضي حائري »، «سيد محمد رضا گلپايگاني »، «حسينعلي منتظري» ، «وحيد خراساني» و «محمد مؤمن» و ... رفت و از دروس ايشان بهره هاي بسيار اندوخت . او بخشي از اسفار را نزد «آية الله اميني» آموخت و شرح تجريد را نزد «آية الله حسيني كاشاني» فرا گرفت .

از دوستان و هم مباحثه هاي او مي توان حجج اسلام رجبي ، شب زنده دار و عندليب را نام برد. حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن از نخستين سالهاي تحصيل به امر تدريس همت گماشت و تا به امروز بيشتر كتب دوره سطح را تدريس كرده و از اين رهگذر، شاگرداني را به عالم اسلام تقديم داشته است . او به همراه برخي از استادان حوزه ، به امر بررسي و تدوين ميراث فقهي همت گماشته و در اين زمينه ، تحقيقات بسياري را به انجام رسانده است . حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و در آن مركز مقدس ، فعاليتهاي بسياري را به منصه ظهور نهاده است

مومن، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مومن

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/10/23

زندگينامه علمي

آية الله محمد مؤمن ، در روز پنج شنبه ، دهم ذي القعدۀ سال 1356 هجري قمري برابر با 23 دي 1316 هجري شمسي در خانواده اي مذهبي و علاقه مند به خاندان مكرم پيامبر اسلام (ص ) در شهر قم چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم حاج عباس

مؤمن كه فردي سرشناس و مورد اعتماد مردم بود، با پيشۀ كشاورزي روزگار مي گذراند و نزديك به صد سال زيست و سرانجام در سال 1377 هجري شمسي دار فاني را وداع گفت . مادر او نيز زني پاكدامن و وارسته بود كه چهار سال پيش از پدرش يعني در سال 1373 در گذشته بود. پدر و مادر ايشان نيز متولد قم بوده اند و تا آنجا كه خود از آن اطلاع دارد، خاندانش حدود 200 سال است در قم سكونت دارند.

كودكي آية الله مومن با تنگي معيشت خانواده همراه بوده ، به گونه اي كه ايشان را براي آينده اي پر از جهاد و مبارزه آماده مي ساخته است . تحصيلات خود را در هفت سالگي آغاز نمود و در مكتب خانه اي واقع در محلۀ «باغ پنبه » قم ، به فراگيري قرآن مشغول شد پس از آن به مكتب ديگري رفته در آنجا كتاب «نصاب الصبيان» و برخي از كتب ديگر را آموخت . پس از مدتي با سفارش برخي به پدر ايشان و موافقت پدر، تحصيلات خود را در مدارس اسلامي ، ملي آن زمان ، به تحصيل علوم دبستاني اشتغال پيدا كرد و در مدت دو سال تا كلاس ششم ابتدائي تحصيل كرد. بعد از آن سال اول دبيرستان را خواند اما به دليل كم بودن سن قانوني نتوانست در آزمون پايان سال شركت كند.

در سال 1332 به تحصيل علوم ديني روي آورد و طي دو سال ، ادبيات عرب ، بخش بسياري از «مطوّل » و همه «معالم الاصول » را فرا گرفت و هم زمان ، به دليل تنگي معيشت خانواده ، به آموزگاري نيز مي پرداخت . پس از آن ، با توسل به حضرت علي بن موسي الرضا (ع ) و

امام عصر (عج ) توانست رضايت پدر خود را جلب نمايد و صرفاً به تحصيل علوم ديني بپردازد. «شرح لمعه » و «قوانين الاصول » را در طي يك سال فرا گرفت و «مكاسب » و «رسائل » شيخ انصاري را پس از دو سال به اتمام رساند و در ششمين سال تحصيل ، جلد اول «كفايه » را آموخت و در درس خارج اصول و فقه شركت جُست . هم زمان با تحصيلات فقهي و اصولي ، به تحصيل حكمت الهي و فلسفه نيز مي پرداخت و «شرح منظومه » سبزواري و «الهيات شفا» و بخش عمده «اسفار» را فرا مي گرفت .

در اواخر سال 1342 براي تحصيل، عازم نجف اشرف شد و به مدت شش ماه از محضر استادان حوزه علميه بهره هاي فراوان برد و سپس به ايران بازگشت و تا سال 1353 به تحصيل خود ادامه داد. حضرت آيت الله مؤمن در دوران تحصيل خود از محضر استادان برجسته اي بهره برده است ؛ از جمله شرح منطق حاجي سبزواري را نزد «حاج شيخ محمد واعظ زاده» و مكاسب شيخ انصاري را نزد «آيت الله مشكيني» ، «آيت الله شاه آبادي»، «شيخ ابوالفضل خوانساري» و ديگر اساتيد آن زمان فرا گرفت. همچنين رسائل شيخ انصاري را نزد «آية الله حاج شيخ محمد شاه آبادي » و جلد اول كفاية الاصول را نزد مرحوم «آية الله سلطاني » و مقداري از جلد دوم آن را نزد مرحوم «آية الله حاج ميرزا محمد مجاهدي تبريزي » فرا گرفت .

وي در درس اصول حضرت امام خميني (ره ) شركت نمود و چند ماهي نيز در درس فقه «آية الله بروجردي» حاضر شد و سپس به درس خارج فقه امام (ره ) كه درباره «مكاسب محرمه و بيع » بود، رفت و پايه هاي

استنباط فقهي خود را نزد آن بزرگوار مستحكم كرد. پس از تبعيد امام (ره ) در سال 1342، به درس فقه و اصول «آية الله محقق داماد» رفت و پس از آن مرحوم ، از درس خارج فقه «آية الله حاج آقا مرتضي حائري » بهره برد. استاد او در «فلسفه » و «شرح منظومه » سبزواري ، مرحوم حاج آقا مصطفي خميني (ره ) بود و بعد از آن براي تحصيل الهيات «شفا» و «اسفار» به درس «علامه سيد محمد حسين طباطبايي » (ره ) رفت و سالها به حضور در درس تفسير ايشان نيز توفيق يافت .

ايشان عمده استادان خود را در حوزه: مرحوم امام ، مرحوم محقق داماد و مرحوم شيخ مرتضي حائري مي داند و در باره آنها مي گويد: «اين سه بزرگوار، صرف بازگو كردن در نظرشان نبود؛ بلكه تحقيقي بحث مي كردند؛ مخصوصاً امام كه وقتي مسأله اي را مي خواست طرح بكند، مانند اين بود كه اصلاً خودش مي خواهد اين مسأله را عنوان كند. با كمال دقت مطرح مي كردند و حرفهاي علماي ديگر را مطرح مي كردند و نقض و ابرام مي كردند و طلبه را اجتهادي بار مي آوردند».

از هم مباحثه اي هاي آية الله مؤمن ، مي توان از «آية الله حاج ميرزا ابوالحسن مصلحي اراكي » (فرزند آية الله اراكي )، «آية الله طاهري خرم آبادي »، «آية الله حاج سيد محمد حسيني كاشاني »، «مرحوم رباني املشي »، «شهيد حيدري نهاوندي » و «استاد حاج شيخ حسن تهراني » نام برد. همچنين شاگردان بسياري از محضر ايشان ، كسب فيض نموده اند كه در بين آنها، مي توان از «دكتر حسن روحاني »: دبير شوراي امنيت ملي ، «حجة الاسلام و المسلمين فياضي »، «حجة الاسلام و المسلمين ناظم زاده »، «حجة الاسلام و المسلمين برهاني » و «حجة الاسلام و المسلمين اختري »: سفير ايران در سوريه نام برد. اينان برخي

از شاگردان وي بوده كه در مباحث سطح عالي از تدريس وي بهره بردند. همچنين در درس خارج اصول و فقه ايشان ، فضلاي متعددي شركت كرده اند كه عده اي از آنها هم اكنون به تدريس خارج فقه و اصول و سطوح عالي حوزه اشتغال دارند.

زندگي آية الله محمد مؤمن با تلاشهاي علمي و فرهنگي فراواني همراه است . ايشان در طي سالهاي متمادي به تربيت طلاب جوان همت گماشته است و در اين ميان ، شاگردان ممتازي را به جامعۀ علمي و سياسي كشور تقديم داشته است . ايشان پس از فراگيري يك دورۀ كامل اصول ، به تدريس چند دوره «رسائل » شيخ انصاري ، مقداري از «مكاسب » و «شرح تجريد الاعتقاد»، «بداية الحكمه » و «نهاية الحكمه » و بخشي از «اسفار و عرشيه » نائل آمد. با پيروزي انقلاب اسلامي و كم شدن حجم مسؤوليتها، در سال 1362 به تدريس درس خارج اصول پرداخت كه هم اكنون به تدريس دورۀ سوم آن اشتغال دارد. تدريس بحث معاملات «تحريرالوسيله » حضرت امام خميني (ره )، كتاب قضا و شهادات و عمدة حدود و مسائل مستحدثه در قالب درس خارج فقه از ديگر برنامه هاي درسي ايشان براي پرورش طلاب جوان و طالب اجتهاد بوده است ايشان هم اينك به تدريس مبحث حكومت اسلامي نيز مشغول است . از آية الله مؤمن ، آثار فراواني در مطبوعات به چاپ رسيده است . همچنين ايشان در زمينه علوم اسلامي كتب شايان توجهي به جامعه علمي كشور تقديم نموده است؛ از ديگر فعاليتهاي علمي و فرهنگي ايشان مي توان از تدوين و تنظيم آيين نامه هاي داخلي شوراي مديريت حوزه علميه قم ياد كرد كه در دوره تصدي ايشان انجام گرفت و هم اكنون با همت مسؤولان آن

مركز سير تكاملي خويش را مي پيمايد.

دفتر زندگاني آية الله محمد مومن ، پيش و پس از انقلاب ، سرشار از مبارزه و هدايتهاي سياسي است . در حدود سال 1343 در مجلس آن روز، لايحۀ كاپيتولاسيون مطرح شد. به دنبال اين قضيه ، امام خميني (ره ) در نطقهاي آتشين خود، ضمن محكوم كردن اين مسأله ، همۀ مسلمانان و علماي اسلام را به مبارزه با آن دعوت كردند. رژيم شاه كه از افشاگريهاي امام خميني (ره ) مي هراسيد؛ ايشان را دستگير و پس از دو ماه آن بزرگوار را در منزلي در قيطريه تهران محصور و ممنوع الملاقات مي كند. در اواخر سال 1342 به قصد زيارت عتبات عاليات و حضور در درس خارج علماء نجف اشرف به عراق مشرف شد و نزديك 6 ماه اين سفر به طول انجاميد. پس از آن در مرداد ماه 1343 به ايران مراجعت مي كردند.

به دنبال دستگيري مجدد حضرت امام (ره ) و تبعيد به تركيه ، آيت الله مؤمن به عنوان سفر زيارتي قصد تشرف به نجف اشرف را داشت كه مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري از ايشان خواست تا پيامي را به «آية الله سيد محسن حكيم » ابلاغ نمايد. قرار بود آية الله مؤمن اين پيام را از طريق امام موسي صدر (ره ) يا حاج شيخ نصرالله خلخالي (ره ) به سمع آيت الله حكيم برساند. پيام اين بود كه هم اكنون ، حاج آقا روح الله (حضرت امام خميني ) در صف مراجع تقليدند و دستگيري و تبعيد ايشان ، در واقع ، توهين به مرجعيت شيعه خواهد بود. از اين رو، لازم است آية الله سيد محسن حكيم ، نسبت به اين مسأله واكنش نشان داده ، خواستار بازگشت ايشان و رفع تبعيد معظم له

شوند.

از فعاليتهاي ديگر كه در كارنامۀ مبارزاتي آية الله مؤمن مي درخشد، رساندن مفاد نامۀ تعدادي از اعضاي جامعۀ مدرسين حوزه علميه قم ، مبني بر اعلام مرجعيت امام خميني (ره ) به دست امام خميني (ره ) بود. مفاد اين نامه را آية الله مومن ، در نجف اشرف به محضر امام (ره ) تقديم نمود. امام خميني (ره ) كه هميشه از قبول مرجعيت و عناويني اين گونه سرباز مي زد، ابتدا بدان اعتراض مي كند. آية الله مومن با بيان وضعيت حساس آن دوره ، جنبه هاي سياسي و مبارزاتي اين تصميم را خدمت امام (ره ) عرض مي نمايد و به ايشان عرض مي كند: «علت تصميم اعضاء جامعه مدرسين مبني بر اعلام مرجعيت اين است كه آنها تنها حضرتعالي را براي مقابله با رژيم فاسد شاه صالح مي دانند؛ از اين رو وظيفه خود دانستند تا حضرتعالي را به عنوان مرجع تقليد معرفي كنند. بدين گونه امام (ره ) در برابر اين اعلام مرجعيت ، سكوت مي فرمايد.

حضور ايشان در جلسات جامعه مدرسين ، در پيش از انقلاب ، و پي گيري مصوبات و بيانيه هاي آن از فعاليتهاي درخشان ايشان است كه سرانجام به دستگيري و تبعيد ايشان در سال 1353 منجر شد. ايشان به سه سال اقامت اجباري در شهداد كرمان محكوم شد كه پس از گذراندن هفت يا هشت ماه اقامت در شهداد، بقيه مدت را در تويسركان به تبعيد گذراند اما تبعيد ايشان باعث نشد كه افشاگريها و مبارزات سياسي ايشان پايان يابد؛ بلكه در آنجا نيز با بيان احكام اسلامي و در لابلاي آن ، مسائل مهم انقلاب ، ماهيت رژيم شاه را براي مردم آشكار مي كردند و آنها را به تقليد و پيروي از مرجعيت شيعه ، به ويژه

امام خميني (ره )، كه در آن زمان پرچمدار مبارزه بود، دعوت مي كردند. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران ، فعاليتهاي آية الله مؤمن در قالب مسؤوليتهاي اجرايي و روشنگريهاي درسي و اخلاقي ادامه يافت. آية الله مؤمن هم اكنون به تدريس در حوزۀ علميه قم اشتغال دارد و در مكتب اجتهاد و فقهاهت ، شاگردان مفيدي را به عالم اسلام تقديم مي دارد.

مومني، ستار

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ستار مومني

محل تولد : مرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1338 وارد حوزه علميه خوي شدم. در مدرسه اي به نام مدرسه نمازي مشغول تحصيل گرديدم. مدتي در محل فوق الذكر ادامه تحصيل دادم. مقدمات را در آن مدرسه به اتمام رساندم. پس از آن زمان كم به مدرسۀ «طالبيه» واقع در شهرستان تبريز هجرت نمودم و در مدرسه طالبيه مشغول شدم. باز به حوزه علميه خوي برگشتم و كتابهاي لمعتين، معالم و حاشيه را خواندم و در ضمن در همان مدرسه يكي از استادان حوزه خوي معرفي شدم و مشغول تدريس.

مونس عليشاه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1252 ش)، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به مونس. پس از فراگيرى علوم مقدماتى به آموختن فقه و اصول و حكمت پرداخت. در سال 1317 ش به اتفاق پدر به مكه رفت و پس از فوت پدرش، تبليغ و ارشاد مريدان او را به عهده گرفت و قطب سلسله ى نعمت اللهى گرديد. در شروع نهضت مشروطه، به تاسيس انجمنهاى اسلامى و انصار پرداخت. سپس به تاسيس مدرسه ى مسعوديه و چاپخانه ى پارس و انتشار روزنامه «احيا» اقدام كرد. در سال 1340 ق مجددا به مكه رفت و سپس به تهران برگشت و تا پايان عمر در اين شهر بود. مدفن او در خانقاه كرمانشاه است. از آثار او: «مونس السالكين»؛ «دليل السالكين»؛ «برهان السالكين»؛ «جبر و تفويض»؛ «كفايه التجويد»؛ «نجات از شبهات»؛ «تاريخ حب الوطن»، در سه جلد؛ «رساله ى ادريسيه»؛ «انيس المهاجرين و مونس المسافرين»؛ «ديوان اشعار»، در شش جلد.[1]

عبدالحسين (حاج ميرزا) ملقب به مونسعلى شاه و

متخلص به مونس بن على ذوالرياستين وفا على شاه بن آقا محمد منور على شاه، پيشواى فرقه اى از سلسله نعمة اللهيه (و. 1290 ه.ق./ 1252 ه.ش.- ف. 1332 ه.ش.) وى در 7 سالگى به مدرسه رفت و در 9 سالگى نزد سيد محمد نبى كرمانى به تحصيل پرداخت. مقدمات فارسى و عربى و صرف و نحو و فقه و اصول را از شخص اخير فراگرفت، و بيان و منطق را از حكيم نصراللَّه در مدرسه منصوريه، حكمت رياضى و بخشى از هيئت، حساب، فيزيك و شيمى و جبر را نزد ميرزا عبداللَّه رحمت نواده وصال، و حكمت الهى را از ميرزاى آقاى جهرمى و محمد هادى شاگرد حكيم مزبور و شرح فصوص الحكم و غيره را از حسين سبزوارى شاگرد حاج ملاهادى سبزوارى و شيخ المحققين اصطهباناتى و مكاسب و طهارت و رياضى را از شيخ محمدباقر اصطهباناتى و حاج ميرزا عبدالباقى و علم تجويد را از حاج شيخ عبدالنبى شيرازى و علم تفسير و لمعه و بيشتر تعليمات دينى را نزد على وفا على شاه و شيخ جعفر محلاتى آموخت. مدتى نزد پدر به مجاهده و سير و سلوك پرداخت.وى در بدو نهضت مشروطه به تأسيس انجمنهاى اسلامى و انصار پرداخت و سپس به تأسيس مدرسه مسعوديه (1325 ه.ق.) و ايجاد مطبعه پارس و انتشار روزنامه احيا (1330 ه.ق.) اقدام كرد. ذوالرياستين پس از فوت سيد اسماعيل اجاق صادق على شاه كرمانشاهى كه جانشين پدرش بود به پيشوائى سلسله رسيد. سلسله طريقت او از اين قرار است:1- سيد اسماعيل اجاق صادقعلى شاه. 2- حاج على آقا ذوالرياستين وفا على شاه. 3- حاج آقا محمد منور

على شاه 4- حاج زين العابدين رحمتعلى شاه. 5- حاج زين العابدين شيروانى مستعلى شاه. 6- حاج محمد جعفر همدانى مجذوبعلى شاه. 7- حسينعلى شاه اصفهانى. 8- نورعلى شاه اصفهانى 9- معصومعلى شاه (معصومعلى شاه). در سال 1317 ه.ق. همراه پدر و بار ديگر به سال 1340 ه.ق. به تنهائى به مكه شد. حدود سال 1308 ه.ش. در تهران رحل اقامت افكند. تأليفات او از اين قرار است: مونس السالكين، دليل السالكين، برهان السالكين جبر و تفويض، كشفيه، نجات از شبهات، حواشى بر مثنوى ملاى رومى، رساله ارديسيه، تاريخ حب الوطن منظومه در 3 جلد، رساله روحيه، رساله طول عمر، انيس المهاجرين. و مونس المسافرين، ديوان مونس در 2 جلد. مدفن او در خانقاه كرمنشاه است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (59 -57 /1)، حديقه الشعراء (1749 -1748 /3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (580 -574 /5)، الذريعه (1127 ،339 /9)، سخنوران نامى معاصر (3467 -3464 /5)، سرآمدان فرهنگ (366 -364 /1)، شرح حال رجال (137/6)، شرح حال رجال (137/6)، فرهنگ سخنوران (898 -897)، مؤلفين كتب چاپى (730 -729 /3)، مرآت الفصاحه (623 -622).

مهاجر شجاعي، احسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال 1/1/1362 در بروجرد به دنيا آمد. 16 ساله بود كه شروع به دويدن كرد. يكى- دو ماهى از استارتش مى گذشت كه در نوجوانان كشور كه در سنندج برگزار شد، سوم شد.

اولين بار كه پايش را آن طرف مرز گذاشت به تايلند رفت آن هم براى مسابقه هاى قهرمانى جوانان آسيا، گويا قرار بود هر اولين حضورى به برنز ختم شود، چون در اين مسابقه هم، برنز گرفت، اما انگيزه خوبى شد تا احسان ادامه دهد.

پسر بروجردى

دو وميدانى ايران خصوصيات ويژه اى دارد، رك حرف مى زند، خيلى هم تمرين مى كند، خيلى ها مى گويند اگر بقيه دونده ها هم به اندازه او تمرين مى كردند، شايد وضعيت ايران در دوهاى نيمه استقامت خيلى فرق مى كرد. اين روزها براى پكن آماده مى شود، بدون اينكه در چند ماه گذشته استراحت كرده باشد نمى خواهد پشيمان شود.

نگاه ويژه

پسر پرانگيزه 800 متر

احسان مهاجر شجاعى درست مثل تمام ورزشكاران ايرانى محصول يك سيستم پرورش استعداد نيست. او نيز به واسطه علاقه شخصى جذب دووميدانى شده است، با عشق به اين رشته با كمى ها ساخته و ادامه داده. امثال احسان مهاجر شجاعى بسيار است.

اما از ويژگى هاى احسان بايد به سخت كوشى او اشاره كرد .پسر ريزنقش دوهاى نيمه استقامت ايران آنقدر بر دويدن اصرار كرد تا سرانجام بزرگى خود را ثابت كرد.

قهرمانى او در بازى هاى دانشجويان جهان و كسب ركورد ورودى A المپيك از او دونده اى با اعتماد به نفس ساخت هر چند شرايط تمرين او در حد عالى نبوده و مشكلات كم و بيش او را آزرده اما او سرحال و آماده مى دود.

نتايج اخير احسان نشان مى دهد او توانايى خودنمايى در المپيك را دارد. حضور احسان مهاجر در نيمه نهايى دو 800 متر براى دووميدانى ايران يك پيروزى به حساب مى آيد.

احسان توان حضور در نيمه نهايى را دارد به شرط آنكه ركورد خودش را تكرار كند و براى رسيدن به ركورد خودش يعنى زمانى كمتر از 45/1 دقيقه بايد علاوه بر آمادگى جسمانى از نظر روحى نيز آماده باشد. خوشبختانه احسان در آستانه اعزام به

المپيك در چنين شرايطى به سر مى برد و از آمادگى ذهنى خوبى برخوردار است. همين كه او فينال المپيك را هدف گرفته است نشان از انگيزه او براى موفقيت دارد. فراموش نكنيم كه احسان يك بار در عين ناباورى در بازيهاى آسيايى 2006 روى سكو ايستاد پس مى توان به او اعتماد كرد.

اما قبول كنيم كه انتظار كسب مدال از او بى انصافى است. براى كسب مدال بايد در المپيك كمتر 44/1 دقيقه دويد و اين از توان احسان مهاجر شجاعى خارج است.

كسب سهميه

پايان كابوس در تايلند

تنها 6 صدم فاصله داشت تا ركورد ورودى المپيك آتن، فاصله اى كه اجازه نداد كه احسان دويدن روى پيست ورزشگاه اصلى المپيك آتن را تجربه كند.كابوسى كه تا مسابقه هاى دانشجويان جهان رهايش نكرد. وقتى به تايلند رفت، به اين فكر مى كرد كه ركورد ورودى را بگيرد. انصافا خوب هم كار كرد با ركورد 90/45/1 هم طلا گرفت هم بليت پكن. اين بار مستقيم به ركورد ورودى 800A متر رسيد تا فرصت كافى داشته باشد كه بخواهد خود را براى المپيك آماده كند. ركوردى كه كار سجاد را سخت كرد چون او براى دويدن در 800 متر المپيك مجبور شد به ركورد A برسد، چون رقيب اش به A رسيده بود.

برنامه مسابقات

800 متر

30 مرداد ماه ساعت 19 مرحله مقدماتى

31 مردادماه ساعت 19:30 مرحله نيمه نهايى

2 شهريورماه ساعت 18 فينال

مهاجر شجاعي، احسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال 1/1/1362 در بروجرد به دنيا آمد. 16 ساله بود كه شروع به دويدن كرد. يكى- دو ماهى از استارتش مى گذشت كه در نوجوانان كشور كه در سنندج برگزار شد، سوم شد.

اولين بار كه پايش را

آن طرف مرز گذاشت به تايلند رفت آن هم براى مسابقه هاى قهرمانى جوانان آسيا، گويا قرار بود هر اولين حضورى به برنز ختم شود، چون در اين مسابقه هم، برنز گرفت، اما انگيزه خوبى شد تا احسان ادامه دهد.

پسر بروجردى دو وميدانى ايران خصوصيات ويژه اى دارد، رك حرف مى زند، خيلى هم تمرين مى كند، خيلى ها مى گويند اگر بقيه دونده ها هم به اندازه او تمرين مى كردند، شايد وضعيت ايران در دوهاى نيمه استقامت خيلى فرق مى كرد. اين روزها براى پكن آماده مى شود، بدون اينكه در چند ماه گذشته استراحت كرده باشد نمى خواهد پشيمان شود.

نگاه ويژه

پسر پرانگيزه 800 متر

احسان مهاجر شجاعى درست مثل تمام ورزشكاران ايرانى محصول يك سيستم پرورش استعداد نيست. او نيز به واسطه علاقه شخصى جذب دووميدانى شده است، با عشق به اين رشته با كمى ها ساخته و ادامه داده. امثال احسان مهاجر شجاعى بسيار است.

اما از ويژگى هاى احسان بايد به سخت كوشى او اشاره كرد .پسر ريزنقش دوهاى نيمه استقامت ايران آنقدر بر دويدن اصرار كرد تا سرانجام بزرگى خود را ثابت كرد.

قهرمانى او در بازى هاى دانشجويان جهان و كسب ركورد ورودى A المپيك از او دونده اى با اعتماد به نفس ساخت هر چند شرايط تمرين او در حد عالى نبوده و مشكلات كم و بيش او را آزرده اما او سرحال و آماده مى دود.

نتايج اخير احسان نشان مى دهد او توانايى خودنمايى در المپيك را دارد. حضور احسان مهاجر در نيمه نهايى دو 800 متر براى دووميدانى ايران يك پيروزى به حساب مى آيد.

احسان توان حضور در

نيمه نهايى را دارد به شرط آنكه ركورد خودش را تكرار كند و براى رسيدن به ركورد خودش يعنى زمانى كمتر از 45/1 دقيقه بايد علاوه بر آمادگى جسمانى از نظر روحى نيز آماده باشد. خوشبختانه احسان در آستانه اعزام به المپيك در چنين شرايطى به سر مى برد و از آمادگى ذهنى خوبى برخوردار است. همين كه او فينال المپيك را هدف گرفته است نشان از انگيزه او براى موفقيت دارد. فراموش نكنيم كه احسان يك بار در عين ناباورى در بازيهاى آسيايى 2006 روى سكو ايستاد پس مى توان به او اعتماد كرد.

اما قبول كنيم كه انتظار كسب مدال از او بى انصافى است. براى كسب مدال بايد در المپيك كمتر 44/1 دقيقه دويد و اين از توان احسان مهاجر شجاعى خارج است.

كسب سهميه

پايان كابوس در تايلند

تنها 6 صدم فاصله داشت تا ركورد ورودى المپيك آتن، فاصله اى كه اجازه نداد كه احسان دويدن روى پيست ورزشگاه اصلى المپيك آتن را تجربه كند.كابوسى كه تا مسابقه هاى دانشجويان جهان رهايش نكرد. وقتى به تايلند رفت، به اين فكر مى كرد كه ركورد ورودى را بگيرد. انصافا خوب هم كار كرد با ركورد 90/45/1 هم طلا گرفت هم بليت پكن. اين بار مستقيم به ركورد ورودى 800A متر رسيد تا فرصت كافى داشته باشد كه بخواهد خود را براى المپيك آماده كند. ركوردى كه كار سجاد را سخت كرد چون او براى دويدن در 800 متر المپيك مجبور شد به ركورد A برسد، چون رقيب اش به A رسيده بود.

مهاجرنيا، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن مهاجرنيا

محل تولد : انديمشك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

: 1343/1/1

زندگينامه علمي

حقير در سال 1359 دروس حوزوي را شروع كردم و با مدرك اول دبيرستان وارد حوزه علميه شدم در سال 1368 دوره مقدمات و سطح عالي حوزه را به پايان رساندم و در ضمن آن ديپلم را هم اخذ كردم.در كنار دروس حوزوي در سال 1367 دروس دانشگاهي را هم شروع كردم در سال 1374 كارشناسي را به پايان رساندم وبا شركت در كارشناسي ارشد در سال 1379پايان نامه خود را با عنوان دولت در انديشه سياسي فارابي دفاع كردم و در سال 1381 در مقطع دكتري در رشته علوم سياسي پذيرفته شدم و هم اكنون در حال گذراندن پايان نامه هستم. تاكنون 5 جلد كتاب تاليفي و بيش از 60 مقاله تخصصي از حقير چاپ شده است عضو هيأت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي است با برخي از مراكز پژوهشي قم همكاري دارم (ويرايش 1386 . ) ت

مهدوي اردبيلي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1376 -1288 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در تبريز به دنيا آمد. پس از خاتمه ى دوره ى ابتدايى و متوسطه به تهران آمد و وارد رشته رياضى دارالمعلمين عالى شد. پس از اخذ ليسانس رياضى، در 1312 ش، جزء آخرين كاروان دانشجويان اعزامى، به فرانسه و در 1313 ش به سوئيس رفت و دوره دكترا را در آنجا گذراند. وى در دوران جنگ بين الملل دوم در فرانسه ماند و تدريس كرد. پس از جنگ به ايران بازگشت و پس از مدتى به درخواست دكتر هشترودى داوطلب كرسى رياضيات دانشكده كشاورزى دانشگاه تهران شد و تا 1349 ش تدريس كرد. وى از 1332 تا 1334 ش در آن دانشكده

كفيل بود و تا 1342 ش سه مرتبه توسط شورا به رياست دانشكده انتخاب شد كه مرتبه ى سوم به طور اجبار استعفا داد و تا 1349 ش در كرج ماند. در آن سال به دانشگاه اهواز منتقل شد و به سمت معاونت آموزشى آن دانشگاه رسيد. از آثار وى: «موارد استعمال احتمالات در انتگرالهاى چندگانه»، به زبان فرانسه؛ «احتمالات و آمار رياضى»، دو مجلد؛ «هيدرولژى»، چهار مجلد، ترجمه؛ «مكانيك استدلالى»؛ «معادلات ديفرانسيل و مشتقات جزئى»؛ «حل المسائل معادلات ديفرانسيل و مشتقات جزئى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3430/ 2 ،116/ 1)، كلك (س 8، ش 88 -85، ص 643 -641)، مؤلفين كتب چاپى (890/ 2).

مهدوي راد، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي مهدوي راد

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

«محمد علي مهدوي راد (غلامي اسخارزوگاران)» به سال 1334 در روستايي به نام (ينگجه) از بخش سر ولايت نيشابور ديده به جهان گشود. مدرسه ابتدايي را در همان ديار گذراند پس از آنكه با مقدماتي از ادب عربي نيز در همان ديار آشنا شد. آنگاه به سال 1348 وارد حوزه علميه مشهد شد و در مدرسه «آيت الله العظمي ميلاني» كه به شيوه اي نو و با برنامه اي منظم اداره مي شد؛ تحصيل علوم ديني را آغاز كرد.

وي در 7 سال اقامت در حوزه علميه مشهد، دروس: مقدمات، ادبيات عرب، و سطوح عالي حوزوي را در محضر استادان آن ديار بياموخت. از استادان آن روز مي توان: «حجت هاشمي خراساني، اميني نيشابوري، صالحي نيشابوري و روانشاد سيد علي اكبر بني هاشمي و

محقق ذاكري اختري (عباس علي)» را برشمرد. وي در جنب درس هاي حوزوي سه سال به درس تفسير روانشاد «آيت الله حاج ميرزا جواد تهراني» و جلساتي بسيار نيز «حضرت آيت الله سيد عزالدين زنجاني» و روشنگر و مهم مقام معظم رهبري «آيت الله خامنه اي» كه پنجشنبه و جمعه تشكيل مي شد و نيز ديگر بحثهاي فكري و ايدوئولوژي وي حاضر شد و اين دروس اولين بذرهاي علاقه و كشش به معارف قرآني را در جان وي پاشيد.

مهدوي راد پس از 7 سال اقامت در مشهد به لحاظ تلاشهاي سياسي و تعقيب ساواك خراسان با صلاحديد خطيب بلند آوازه روزگار و مجاهد نستوه و شجاع «شهيد هاشمي نژاد»، مشهد را ترك نمود و به قم هجرت كرد و در قم بود كه براي ايمني از جستجوي ساواك، نام خانوادگي اش را از غلامي به مهدوي راد تغيير داد. در قم درسهاي حوزوي را پي گرفت. در قم: رسائل، مكاسب، كفايه و آنگاه دوره عالي اجتهادي فقه و اصول را از محضر استادان ارجمند آن حوزه ارجمند فرا گرفت. برخي از استادان وي در اين حوزه عبارتند از حضرات آيات: «اعتمادي»، «موسوي»، «تبريزي (سيد ابوالفضل)»، «پاياني»، «فاضل لنكراني»، «ستوده»،« بهشتي»، «احمد فاضل هرندي»، «صانعي»، «حاج شيخ جواد تبريزي»، «وحيد خراساني» و «منتظري» كه بيشترين بهره را در فقه از محضر آيت الله منتظري برد كه به طور مستمر بيش از ده سال در درس وي شركت كرد و بيشتر اين بهره در اصول از درس آيت الله فاضل لنكراني كه تقريبا تمام اصول دوره اول خارج وي را شركت كرد. مهدوي راد فلسفه را

در محضر حضرات آيات: «انصاري شيرازي»، «محمدي گيلاني» و «مصباح» فرا گرفت.

اولين اثر قلمي وي به سال 1355 با عنوان: «اسلام و شعر» در قالب مقاله اي بلند در مجله نسل نو نشر يافت. وي پس از انقلاب اسلامي ايران مدتي را در مسئوليتهاي اجرايي گذراند از جمله: مسئوليت عقيدتي و سياسي پايگاه نهم شكاري و آنگاه به حوزه بازگشت و به سال 62 و پس از مقدماتي با جمعي از دوستان و همراهان، مجله حوزه را بنياد نهاد و از شماره 16 تا 36 سردبيري آن را بر عهده داشت و مقالات بسياري در نقد و معرفي كتابهاي درسي حوزه، مسائل معرفتي دين و نقد و معرفي تفاسير شيعه و سني و تحليل گرايشهاي تفسيري در آن مجله نگاشت.

پس از آن با همكاري برخي از همراهانش مجله بينات را بنياد نهادند كه از آغازين شماره آن مدير مسئولي مجله را به عهده گرفت. اين مجله نخستين مجله قرآني است كه مهدوي راد تا شماره 12 مدير مسئول آن بوده است و پس از آن در جايگاه عضويت هيئت تحريريه آن ماند اما از مدير مسئولي آن كناره گرفت. در راه اندازي مجله هاي ميقات و علوم حديث مورد مشورت بود كه در هيئت تحريريه هاي آنها نيز حضور مي يافت و مقالات بسياري در هر دو مجله ياد شده رقم زد.

وي به سال 1369 پيشنهاد مجله اي را در نقد كتابهاي حوزه دين به انگيزه بهسازي آثار مكتوب ديني به دفتر تبليغات اسلامي داد و خود سردبيري آن را به عهده گرفت كه اكنون 17 سال است نشر مي يابد و ادامه دارد

و مهمترين مجله «نقد كتاب در حوزه دين» است كه در اين مجله نيز مقالات بسياري نگاشته است.

مهدوي راد به سال 1369 وارد دانشگاه شد و از همان آغاز، تدريس مقاطع تحصيلات تكميلي را در علوم قرآن و حديث به عهده گرفت، اكنون بيش از 15 سال حضور در دانشگاه تربيت مدرس حضور دارد و چهار سال مديريت گروه علوم قرآن و حديث را به عهده داشت.

مهدوي شاهرودي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1321 ق. شاهرود.

درگذشت: 1358.

آيت الله عبدالله مهدوى شاهرودى پس از دوران تحصيلات مقدماتى خود در شاهرود عازم مشهد گرديد و در محضر اساتيد به سطوح اشتغال ورزيد. در سال 1340 ق. به شاهرود مراجعت و در مدت يك سال توقف در شاهرود از محضر پدرش استفاده كرده و پس از آن به قم رفت و از محضر آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى و نايينى استفاده نمود. مدت دو سال نيز از محضر آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى بهره مند شد و سپس به نجف رفت و از درس آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله محقق نايينى بهره مند گرديد. در سال 1350 بعد از فوت پدرش به شاهرود رفت و به تدريس فقه و اصول و انجام وظايف پرداخت. در سال 1337 ق. به علت كسالت و خستگى به تهران آمد و در مسجد مشيرالسلطنه در خيابان مولوى به اقامه ى جماعت و خدمات دينى اشتغال ورزيد. آثار ايشان در مقدمه ى كتاب راهنماى دين پدر گراميشان آمده است.

حاج شيخ عبداللَّه بن آيت اللَّه والعلامه الكبير حاج شيخ احمد بن العلامه حاج شيخ محمدعلى بن العلامه الكبرى حاج شيخ محمد كاظم (شهيد خراسانى) شاهرودى از علماء مهذب و بارع معاصر تهرانست. وى

در سال 1321 قمرى در شاهرود تولد يافته و پس از دوران تحصيلات مقدماتى خود در شاهرود عازم مشهد گرديده و در محضر اساتيد فن و مدرسين به سطوح اشتغال ورزيدند و در سال 1340 ق بشاهرود مراجعت و در مدت يكسال توقف خود در شاهرود از بحث والد عاليمقامش استفاده كرده و پس از آن به ارض طيبه قم مشرف و از محضر آيات بزرگ نجف اشرف بالاخص آيتين اصفهانى و نائينى (كه در آن موقع تبعيد به قم بودند) استفاده نموده و مدت دو سال هم از محضر آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى بهره مند شده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از دراسات و ابحاث مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه محقق نائينى بهره مند گرديده و در سال 1350 قمرى بعد از ارتحال والدش بشاهرود مراجعت نموده و بتدريس فقه و اصول و انجام وظائف روحانيت اشتغال ورزيده و كم كم مرجعيت مهم روحانى و سياسى و اجتماعى پيدا نموده تا در سال 1377 قمرى كه بواسطه ضعف و كسالت و خستگى هجرت به تهران نموده و اكنون در مسجد (مشير السلطنه) خيابان مولوى به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه مهدى شاهرودى از دانشمندان با صفا و معنويت و داراى محاسن اخلاق و خليق و مهربان و در خانه بازو با ارباب حوائج با خوشروئى برخورد نموده و حتى الامكان رفع حوائج آنان را مينمايد و اين نويسنده در محرم 1374 قمرى كه سفرى بشاهرودى نمودم از نزديك به سجاياى اخلاقى و وارستگى ايشان آشنا شده ام.

خدمات و آثار ارزنده ايشان بسيار است هر كس طالب باشد به

مقدمه كتاب راهنماى دين مرحوم والدش مراجعه نمايد.

فرزندان ارجمندى دارد كه از آنهاست فاضل دانشمند و اديب خردمند جناب آقاى دكتر محمد شريف مهدوى كه در تهران به تدريس علوم جديد و قديم و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مهدوي شهرضايي، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ملا محمد مهدي. عالم فاضل فقيه مجتهد، در حدود سال 1302 متولد، و در شب 4 شنبه 14 ربيع الثاني سال 1388 وفات يافته، در امام زاده شاهرضا مدفون گرديد.

در اصفهان به درس: آخوند كاشي، و جهانگير خان قشقائي، آقا سيد ابوالقاسم دهكردي، و حاج مير محمد صادق خاتون آبادي، و در نجف از محضر: آقا شيخ مرتضي طالقاني، و آقا سيد حسين بادكوبه اي، و آقا سيد ابوالحسن اصفهاني استفاده نموده، به موطن خويش مراجعت كرده، و مقبوليت تامه يافته، در علم و عمل بي نظير، و تا آخر عمر در انجام وظايف شرعيه از نشر و تبليغ احكام، و تدريس و اقامه جماعت و اغاثه ملهوفين و كمك به ضعفا دقيقه اي اهمال نفرموده.

از تأليفاتش: 1- رساله اي در اخلاق 2- رسائل متعددي در فقه و اصول و تفسير مي باشد كه هيچ يك به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مهدوي فرد، ميرزا عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عباس مهدوي فرد

محل تولد : كوهدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 وارد حوزه علميه «كوهدشت» شدم. در سال 1366 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه «خوانسار» رفتم و در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم. بعد از اتمام سطح، در سال 1373 در درس خارج شركت نمودم و حدود ده سال در دروس فقه حضرات آيات عظام: «فاضل لنكرانى»، «ميرزا جواد تبريزي (ره)» و «مكارم شيرازي» شركت و يك دوره خارج اصول را نزد «حضرت آيت الله جعفر سبحاني» گذراندم.

مدت چهار سال 80 _ 75 دوره تخصصي كلام اسلامي

در موسسه تبليغات تحقيقاتي امام صادق (ع) را گذرانده و در سال 1380 با معدل كل 14/19 فارغ التحصيل دوره هفتم اين موسسه شدم. در تابستان 85 موفق به دفاع از رساله علمي سطح چهار با موضوع «بهائيت» و با نمره 5/17 شدم. حدود هشت سال است كه با مركز پژوهشهاي حوزه به صورت متناوب در زمينه پاسخگويي به سوالات كلامي همكاري داشته و دو طرح را نيز براي اين مركز به پايان رسانده و در دست چاپ مي باشند. كتابي با عنوان: «فلسفه انتظار» با همكاري دوستان و كتابي با عنوان: «بهائيت».

مدت چهار سال است كه در دانشگاه هاي ملاير، در مجتمع آموزش عالي ملاير وابسته به «دانشگاه بوعلي سيناي همدان»، «دانشگاه آزاد اسلامي اراك» و «دانشگاه اراك» به تدريس دروس (انديشه اسلامى، تاريخ اسلام، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن) اشتغال دارم.

مهدوي قزويني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود شريعت مهدوى فرزند عالم ربانى و سالك سبحانى مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج شيخ فضلعلى قزوينى قدس اللَّه سره.

وى در حدود 1335 قمرى هجرى در قزوين متولد شده و مقدمات را در مدرسه التفاتيه قزوين خوانده و سپس عزيمت به مشهد نموده و ادبيات را در خدمت مرحوم اديب نيشابورى استفاده نموده و بعد به قم آمده و سطوح را در قم تكميل نموده و در فتنه كشف حجاب به توفيقات الهى در معيت والد ماجدش هجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و دراسات مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى بهره مند و موفق به دريافت اجازه اجتهاد از آن دو بزرگوار شده است.

دوره كامل اصول و معظم فقه استدلالى را از محضر حضرت

آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كرده و مورد عنايت مخصوص معظم له قرار گرفته و پس از چهارده سال اقامت در آستان باب مدينه علم حضرت على عليه الصلوه والسلام در خدمت والد ماجدش براى تشرف به زيارت ارض اقدس به ايران آمده و پس از رحلت والدشان در قم باز به نجف اشرف مشرف ولى كمتر از دو سال اقامت و به واسطه جهاتى مراجعت به قزوين نموده و به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و تدريس و ترويج دين و تبليغ اسلام و نشر معارف اسلامى پرداخته و بحمداللَّه تاكنون اشتغال دارند ادام اللَّه عزه و توفيقه.

شرح احوال والد ماجدش را در جلد دوم معجم القبور و وفيات الاعلام مذكور مى باشد. در چند صفحه قبل در بخش ق يادآور شدم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مهدوي كني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا مهدوى كنى از علماء معاصر جمهورى اسلامى مى باشند. در سال 1310 در قصبه كن كه اكنون منطقه غربى تهران را در جنب شهر زيبا تشكيل مى دهد به دنيا آمده و پس از خواندن دروس ابتدائى عزيمت به قم نموده است.

مقدمات و سطوح وسطى و نهائى را در خدمت مدرسين حوزه به پايان رسانيده آنگاه به درس خارج فقه آيت اللَّه العظمى بروجردى و فقه و اصول امام راحل آيت اللَّه العظمى خمينى و نيز تفسير مرحوم علامه طباطبائى شركت و استفاده نموده و پس از فوت آيت اللَّه العظمى بروجردى و تبعيد امام به تهران آمده و در مسجد جليلى به اقامه جماعت و تبليغ پرداخته و مظالم و بدع رژيم طاغوتى را بازگو نموده و از طرف ساواك و رژيم ستمشاهى بازداشت و راهى زندان گرديده و چند

سالى را در زندانهاى طاغوتى گذراند و پس از بازگشت امام و آزادى و انقلاب و تشكيل حكومت جمهورى اسلامى از طرف امام سرپرستى و مديريت مدرسه علميه مروى را متعهد شده و نيز مدرسه امام جعفر صادق عليه السلام را با بعضى از همگنان اداره و مدتى نيز مسئوليت وزارت كشور را داشته و در حال حاضر نيز در مدرسه مروى اشتغال به تدريس و تربيت طلاب و محصلين علوم دينيه را دارند.

پدر همسر ايشان مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سرخه اى كه در جلد چهار گنجينه دانشمندان و اختران فروزان رى و طهران چاپ شده مى باشند.

برادر بزرگوار ايشان آقاى حاج شيخ مهدى حاج باقرى از ائمه جماعت و علماء معاصر قصبه كن مى باشند.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته:-، دانشكده:-، دانشگاه: امام صادق (ع)

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيل در حوزه علميه قم در علوم دينى به مدت 13 سال و 2 سال در تهران، شاگرد اساتيدى چون آيت اللَّه بروجردى، آيت اللَّه العظمى امام خمينى قدس سره، آيت اللَّه العظمى علامه طباطبائى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه امام صادق.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

علوم دينى، اصول فقه، تفسير قرآن كريم، فلسفه، كلام و استاد راهنماى يك پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تفسير، فقه، عقائد، اصول، اقتصاد اسلامى و اخلاق.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى:-، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مهدوي كيا، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي مهدوي كيا اول مرداد سال 1356 در شهر ري به دنيا آمد.

وي از بچگي علاقه زيادي به فوتبال داشت و در دوران نوجواني از زمين هاي خاكي جذب باشگاه بانك ملي شد و با

پشتكار به باشگاه پرسپوليس پيوست.

وضعيت مهدي در پرسپوليس، اوايل چندان جالب نبود اما با آمدن استانكو وضعيت به كلي تغيير كرد تا او ضمن تثبيت موقعيت خود در باشگاه محبوبش به تيم ملي اميد ايران راه پيدا كند.

افتخارات و موفقيت هاي مهم ورزشي وي از سال 75 شروع شد، پس از محروميت نعيم سعداوي وي در پيستون راست تيم ملي بازي كرد. مهدي با زدن 2 گل به چين شايستگي هاي خود را اثبات كرد.

وي در باشگاه هاي بانك ملي، پرسپوليس تهران، بوخوم، هامبورگ و اينتراخت فرانكفورت آلمان سابقه بازي دارد.

مهدوي كيا در سال 2003 از طرف كنفدراسيون فوتبال آسيا به عنوان بازيكن برتر فوتبال آسيا شناخته شد. هواداران هامبورگ به او لقب موشك ايراني داده بودند.

وي از باتجربه هاي فوتبال و تيم ملي فوتبال ايران است و در سال 1387 از سوي علي دايي؛ سرمربي وقت تيم ملي بازوبند كاپيتاني تيم ملي را به بازو بست. او با حضور در دو جام جهاني 98 و 2006 خود را در سطح بين المللي مطرح كرد.

مهدوي كيا در سال 1998 به باشگاه بوخوم پيوست و در سال 1999 به هامبورگ رفت و تا سال 2007 در اين تيم عضويت داشت كه با تمام شدن قرارداد خود به تيم اينتراخت فرانكفورت پيوست. وي در مجموع 223 بازي در بوندس ليگا، 29 گل به ثمر رساند.

وي پس از يك غيبت 9 ماهه در سال 1387 براى بازى با كره شمالى از سوي علي دايي به تيم ملى دعوت شد. اين اولين مرتبه اي بود كه مهدوى كيا براى تيمى كه هدايت آن بر عهده على دايى است به ميدان مى رفت.

مهدوي كيا همان زمان اعلام كرد اگر تيم ملى

به جام جهانى صعود كند بعد از حضور در جام جهانى از تيم ملى خداحافظى مي كنم. وي تا سال 2010 با فرانكفورت قراردارد.

مهدوي نيا، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي مهدوي نيا

محل تولد : زرين شهر اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

بعد از گذراندن دوره ابتدائي و دبيرستان در «زرين شهر اصفهان» وارد حوزه علميه زرين شهر شدم و تا سال 1350 بخشي از مقدمات را گذراندم. سپس براي ادامه تحصيل وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1357 دروس سطح را گذراندم. سپس به خارج فقه و اصول مشغول شدم و به مدت 15 سال دروس خارج فقه و اصول را نزد اساتيد مختلفي مانند: «آقاي فاضل لنكراني»، «مرحوم آقاي شيخ جواد تبريزي»، «آقاي وحيد خراساني» و ... فرا گرفتم.

همزمان با تحصيل در حوزه، در موسسه امام خميني (ره) از سال 1360 تا 1378 دوره عمومي و تخصصي را گذرانده و در رشته «علوم قرآني» فارغ التحصيل شدم. ضمنا در اين مدت به تحقيق و پژوهش در موضوعات گوناگون «تفسيري و علوم قرآني» پرداختم و مقالات گوناگوني در زمينه «مصونيت قرآن از تحريف»، «مصاحف منسوب به اصحاب»، «روش تفسير اهل بيت ع»، «معيارهاي تمدن» و «وجوه اعجاز قرآن» به صورت فردي يا گروهي نوشتم. تدريس در حوزه هاي علميه، ارگانها و نهادهاي انقلاب اسلامي و دانشگاه، همچنين مديريت حوزه علميه جزء برنامه هايي از اين سنوات بوده است. از سال 1354 تاكنون در مناسبت هاي گوناگون در شهرهاي مختلف و روستاها به تبليغ دين اسلام نيز اشتغال داشتم.

مهدوي هرستاني ، هدايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد موسوى. فاضل صالح، از علماى سده ى اصفهان. در اصفهان تحصيل نموده، در روز 5 شنبه 8 ربيع الاول سال 1380 به سن متجاوز از شصت سال وفات يافته،

در تكيه ى سيد العراقين مدفون گرديد.

دانشمند محترم و اديب كامل، آقا ميرزا محمد راجى شاعر معاصر، در مرثيه و ماده تاريخ وفات او قطعه اى سرود بدين مطلع:

چون در جهان هستى قانون مرگ دم زد

نقاش، نقش حكمت در دفتر حكم زد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مهدوي ، بحر اعطاء

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فاضل، از علماى سده ى ماربين، در يكشنبه 29 ربيع الثانى 1371 وفات يافته، در اين تكيه مدفون گرديد.

مشاراليه در اصفهان خدمت جمعى از افاضل همچون: آقا سيد ابوالقاسم دهكردى، و آقا شيخ محمدرضا نجفى، و آقا سيد مهدى درچه اى تلمذ نموده، و از ائمه ى جماعت و موثقين به شمار مى رفت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مهدوي، رضاعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضاعلى مهدوي

محل تولد : دامنه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات مقطع ابتدايي و راهنمايي را در شهر «دامنه» گذراندم و در مقطع راهنمايي از محصلين ممتاز منطقه شناخته شدم. بعد از ورود به دبيرستان نگاهم به خويشتن خويش و جهان اطرافم دگرگون شد و گويا مي شنيدم كه هاتفي از درونم فرياد مي زند كه جهان طبيعت با تمام وسعتش حتي براي يك لحظه تو را اكتفا نمي كند و همچنين افكار مرا دنبال حقايق يا حقيقتي مي كشاند كه نتيجه اش هجرت به شهر مقدس قم شد.

اول سال تحصيلي 1357 _ 1358 براي تحصيل علوم ديني وارد شهر مقدس قم شدم اما به جهت مسائل انقلاب و تعطيلي مدارس حوزه علميه قم و عدم آشنايي با امكانات و نحوه هاي تحصيل در حوزه علميه قم، حدود دو سه سال توفيق چنداني در تحصيل نداشتم و بعد از مدت كوتاهي كه در مدرسه حقاني مشغول تحصيل بودم؛ درس هايم را به طور جدي به صورت آزاد شروع كردم.

حدود پنج يا شش سال درس هاي سطح حوزه را در محضر اساتيدي چون آقايان: «جزائري»، «محامي»، «دوست محمدي خراساني»، «موسوي»، «صلواتي»، «اعتمادي»، «ستوده»، «صفايي»، «شيخ علي

مومن» و بيش از همه استاد معززم جناب آقاي «علي رضا اسلاميان (ادام الله ظلهم)» به اتمام رساندم.

سپس درس خارج اصول را يكي دو سال در محضر «آيت الله العظمي فاضل لنكراني» و بعد از آن درس اصول را در محضر «آيت الله العظمي وحيد خراساني» و درس فقه را در محضر «آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي» تا الان بهره مند شده ام.

مهدوي، فريده

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : فريده مهدوي ،در 28 تيرماه سال 1342 در تهران به دنيا آمد. دكتر مهدوي دكتراي ادبيات اروپا است وتخصص ويژه اي در ادبيات قرون وسطي دارد. وي به زبان هاي فرانسه ، انگليسي ، ايتاليايي ،اسپانيولي ، لاتين و حدود 70 درصد پرتغالي مسلط است .وي در شهر راونا واقع در ايالت اميليارمانيا و با حضور جمعي از مسئولان سياسي و فرهنگي ايتاليا ،از دست استاندار اين ايالت به نمايندگي از رياست جمهوري ايتاليا، نشان كمن داتره ، كه بالاترين نشان لياقت در اين كشور است را دريافت كند. دكتر فريده مهدوي دامغاني را بايد به حق يكي از پر كارترين مترجمان حال حاضر دانست ، آن هم مترجم اثاري كه نه تنها خود اثاري بزرگ و جاودانه بوده اند بلكه داراي خالقاني بزرگ چون دانته آليگيري بوده اند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات اروپا

گرايش : ادبيات قرون وسطي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دكتر فريده مهدوي درخانواده اي تحصيلكرده رشد نمود تا جايي كه پدرش استاد دانشگاه «هاروارد» آمريكا است .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر مهدوي داراي دكتراي ادبيات اروپا است وتخصص ويژه اي در ادبيات قرون وسطي دارد. وي به زبان هاي فرانسه ، انگليسي ، ايتاليايي ،اسپانيولي ، لاتين و حدود 70 درصد پرتغالي مسلط است .

همسر و فرزندان : دكتر

مهدوي دامغاني ازدواج كرده اند و داراي فرزند مي باشند.

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر مهدوي در خصوص اينكه چرا مترجمي را انتخاب كرده اينگونه ميگويد: "چون دوست مي داشت نويسنده يا شاعر شود، لذا به اشتباه پنداشت كه كار ترجمه آسان تر از آن دو كار پيشين است. حال آن كه كار ترجمه، از بسياري جهات، بسيار دشوارتر از نويسندگي يا سرودن شعر است؛ زيرا مترجم ناگزير است بنا به وظيفه اخلاقي اي كه دارد، دقيقا بنا به خط سير نويسنده يا شاعري كه اثر وي را در دست ترجمه دارد و با همان سبك و استيل و گزينش واژگان و لحن و حال و هواي مورد نظر صاحب اثر، پيش برود، از اين رو، ناگزير است كه ماهيت «من» خود را در راهروي ورودي سراي انديشه ، بر جاي گذارد، و به درون روح و جان آن نويسنده يا شاعر جلوه كند. او وظيفه دارد نماينده اخلاقي و معنوي صاحب اثر باشد. از اين روست كه معتقدم ترجمه، سخت تر از نويسندگي است. زيرا در هنگام تاليف، شما خود، صاحب اثر خود و صاحب قلم و انديشه و روح و جاني هستيد كه دوست داريد بر روي كاغذ بدميد... "

جوائز و نشانها : دكتر فريده مهدوي، بارها و بارها به خاطر ترجمه هاي شيرين و مقتدرش جوايز گوناگوني را از آن خود كرده است. در روز دوم مردادماه سال 85 مصادف با 24 ژوئيه 2006، در شهر راونا واقع در ايالت اميليارمانيا و با حضور جمعي از مسئولان سياسي و فرهنگي ايتاليا ،از دست استاندار اين ايالت به نمايندگي از رياست جمهوري ايتاليا، نشان كمن داتره

، كه بالاترين نشان لياقت در اين كشور است را دريافت كند. نماينده رئيس جمهوري ايتاليا در اين آيين با تاكيد بر اين نكته كه نشان لياقت كمن داتره براي نخستين بار به يك فرد غيرايتاليايي اعطا مي شود، گفت: فريده مهدوي دامغاني، نخستين بانوي ايراني و مسلمان است كه اين نشان را از آن خود ساخته است.

چگونگي عرضه آثار : وي طول اين شش سال اخير، بيش از بيست جلد از مهم ترين آثار منظوم و منثور ادبيات كلاسيك و معاصر ايتاليا را به زبان فارسي ترجمه كرده . همين طور به خاطر ترجمه چهار اثر از مهم ترين آثار دانته از جمله كمدي الهي و سه كتاب ديگر او" زندگاني نو"، "ميهماني" و "پيرامون سلطنت" كه هرگز تاكنون در كشورهاي خاورميانه و يا حتي در كشورهاي آسيايي ترجمه نشده بود و اين كار را ايرانيان، براي نخستين بار به انجام رساندند. دكتر فريده مهدوي به ترجمه كتب ديني يه زبانهاي اروپايي نيز پرداخته است كه در اين باره اينچنين ميگويد: "توفيقي براي من بود كه از سوي عالم هستي براي ترجمه كتاب زبور آل محمد (ص) به زبان فرانسوي برگزيده شدم. آن هم از طريق خوابي كه بيش از ده سال پيش ديدم. ممكن است تعجب كنيد اما حقيقت اين است كه دستور ترجمه بسياري از كتب ديني را از طريق خواب دريافت كرده ام. ميل داشتم نخست، مرا به عنوان يك مترجم جدي آثار كلاسيك اروپا بشناسند، و بعد به عنوان مترجم آثار ديني، بدين شكل، اميد داشتم و دارم كه با شناختي كه از كارهايم دارند، دريابند كه ترجمه متون ديني را نيز

با نهايت دقت و وسواس به انجام خواهم رساند. براي مثال، تا پيش از پارسال، هرگز حتي روحم نيز خبر نداشت كه كتابي تحت عنوان "نفس المهموم" اثر محدث قمي (ره) وجود دارد و درباره واقعه كربلا است. اما پس از خوابي كه ديدم، آن كتاب را از ميان كتبي كه در كتابخانه اتاق كار همسرم بود، يافتم. همين طور هم خطبه فدك حضرت زهرا (س) را." وي همچنين به عنوان يك مترجم فعال در دنياي كتاب ،سخنراني هاي زيادي در فرانسه ، ايتاليا و برزيل انجام داده است .

آثار :

1 پيرامون سلطنت

ويژگي اثر : از دانته، ترجمه

2 خطبه غدير خم

3 خطبه فدك حضرت زهرا (س)

4 در آغوش نور

ويژگي اثر : ترجمه

5 دعاي عرفه حضرت سيدالشهدا (ع)

6 زندگاني نو

ويژگي اثر : از دانته، ترجمه

7 زندگي حضرت زهرا (س)

ويژگي اثر : ترجمه به زبان انگليسي

8 شازده كوچولو

ويژگي اثر : اثر سنت اگزوپري ،ترجمه

9 صحيفه سجاديه

ويژگي اثر : ترجمه به زبان فرانسه

10 كتاب زبور آل محمد (ص)

ويژگي اثر : ترجمه به زبان فرانسه

11 كمدي الهي

ويژگي اثر : از دانته، ترجمه

12 ميهماني

ويژگي اثر : از

دانته، ترجمه

13 نفس المهموم

ويژگي اثر : از محدث قمي (ره)

مهدوي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن مهدوى از علماء فعال و خدمتگذار معاصر رشت مى باشد وى در رشت متولد شده و پس از خواندن فارسى و مقدمات سطوح و متون فقه و اصول را از علماء و مدرسين شهرستان رشت فراگرفته و پس از آن به خدمات دينى از قبيل امامت در مسجد صالح آباد و تربيت محصلين رشت در مدرسه صالح آباد پرداخته و آثار ارزنده اى از خود گذاشته است.

مضافاً بر اين دانشمندان در حال حاضر خطباء و گويندگان فعال در رشت و حومه آن بسيارند كه در ميان آنان جنابان آقاى حاج حسام و آقاى حاج سيد جواد نياكوئى و آقاى حاج قوام و آقاى حاج سيد مير آقاى موسوى در استان گيلان شهرت تمام دارند.

و اكنون از رشت و حومه آن بيش از پنجاه نفر طلبه و محصل در حوه علميه اشتغال به تحصيل سطح و خارج دارد كه در ميان آنان جنابان حجةالاسلام آقاى حاج شيخ محمد محمدى و حجةالاسلام آقاى شيخ زين العابدين عسگرى و حجةالاسلام آقاى حاج شيخ على اكبر رقيب معروف و مورد توجه زعماء حوزه و آيات عظام و مدرسين و محصلين گيلانى و غيره حوزه مى باشند. نامبردگان فوق ساليات متماديست كه در حوزه علميه قم به تدريس متون فقه و اصول و استفاده از محضر مراجع بزرگوار اشتغال دارند ادام اللَّه توفيقاتهم و بركاتهم آمين يا رب العالمين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مهدوي، مصلح الدين محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1294 ش)، عالم، مورخ، اديب و نويسنده. خاندانش در اصفهان به سادات خواجويى معروف مى باشند. وى در اصفهان به دنيا آمد. ابتدا در مدرسه ى اقدسيه و سپس گلبهار و مدتى نيز در حوزه ى علميه اصفهان تحصيل كرد و پس از

آن به تهران آمد و در دانشسراى عالى معلومات خود را تكميل نمود. نزد استادان بسيارى علوم مختلف را فراگرفت. از اساتيد او مى توان به ميرزا محمدعلى معلم حبيب آبادى، صاحب «مكارم الآثار»، و آقا سيد محمدكاظم عصار و ملا محمدباقر همامى و آقا ميرزا محمدباقر امامى و آقا شيخ حسن قاضى عسكر داورپناه و آقا شيخ محمدحسين فاضل تونى و آقا سيد حسن مدرس هاشمى و همچنين مى توان به آيات عظام مرعشى نجفى، آقا بزرگ تهرانى، شيخ محمدباقر كمره اى، سيد مصطفى صفايى خوانسارى، سيد محمد شيرازى، سيد محمدعلى روضاتى، سيد ضياءالدين علامه، سيد على فانى و شيخ محمدعلى عراقى اشاره كرد كه از بسيارى از ايشان اجازه روايت گرفت. وى از پانزده سالگى بر كتاب «تذكرة القبور» آخوند ملا عبدالكريم گزى، مشتمل بر شرح حال يكصد تن از علماء و شعرا و عرفاى اصفهان، حواشى نوشت و در 1369 ق آن را تحت نام «رجال اصفهان» مشتمل بر شرح حال هفتصد تن به چاپ رساند. سپس آن را كامل تر نمود مجددا تحت نام «تذكرة القبور» يا «دانشمندان و بزرگان اصفهان»، مشتمل بر شرح حال متجاوز از دو هزار تن منتشر كرد. گفته اند كه تأليفات وى بالغ بر هشتاد عنوان است. از ديگر آثارش: «مزارات اصفهان يا تخت فولاد»؛ «زندگينامه ى علامه محمدباقر مجلسى»؛ «بيان المفاخر»، در باب احوال سيد حجةالاسلام شفتى؛ تذكره ى «شعراى معاصر اصفهان»؛ «تاريخچه ى شهر سامرا»؛ «زندگينامه ى حضرتين عسكريين عليهماالسلام»؛ «عطية الجواد»، در زندگانى و كلمات قصار امام نهم (ع)؛ «اوضاع علمى، فرهنگى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (مقدمه)، الذريعه (97

-96/ 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 557 -556/ 14)، كيهان فرهنگى (س 12، ش 126، ص 65)، مؤلفين كتب چاپى (246/ 6).

مهدوي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يحيى مهدوى فرزند امين الضرب و متولد 1288 ش است. تحصيلات خود را در اروپا در رشته فلسفه پايان برد و درجه دكترا گرفت و بعد از مراجعت به ايران وارد دانشگاه شد و به استادى دانشكده ادبيات برگزيده گرديد. قريب چهل سال كار او تدريس بود و به مشاغل اجرائى رغبتى نشان نمى داد و حقوق خود را هم صرف خيرات و مبرات مى كرد. از پدرش امين الضرب ثروت زيادى به او رسيد و او زيادتر كرد ولى به مردم كمك مى نمود و به اصطلاح ناخن خشك نبود. تأليفاتى در رشته تخصصى خود دارد كه بيشتر ترجمه است. از كارهاى خوب او حفظ اشياء و آثار و نوشتجات سيد جمال الدين اسدآبادى است كه سالها در حفظ و حراست آن كوشيد و آن را در اختيار دانش پژوهان قرار داد.

(1379 -1287 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در خانه گذراند. پس از مدتى به دارالفنون رفت و از محضر استادانى چون بديع الزمان فروزانفر، ميراز عبدالعظيم خان قريب و گل گلاب بهره مند شد. وى تحصيلات خود را در رشته ى ادبيات و فلسفه در دارالمعلمين عالى ادامه داد و پس از اخذ ليسانس، در 1310 ش، براى ادامه ى تحصيلات عازم فرانسه شد. او با تلاش و كوشش فراوان موفق به دريافت گواهينامه هاى متعددى از مراجع علمى آنجا گرديد. مهدوى رساله ى اصلى دكتراى خود را با عنوان «شناسايى در نزد فلاسفه ى نخستين اسلام» و رساله ى دوم خود را با عنوان

«فهرست مصنفات ابن سينا» نوشت. وى رسما از 1320 تا 1352 ش كه بازنشسته شد، در دانشگاه تهران تدريس نمود. از خدمات او تأسيس دوره ى دكتراى فلسفه در دانشگاه تهران مى باشد. از شاگردان او در اين دوره: دكتر احمد احمدى، دكتر غلامرضا اعوانى، دكتر غلامعلى حداد عادل، دكتر جلال الدين مجتبوى، دكتر فاطمه مظاهر تهرانى و دكتر مهتاب مستعان را مى توان نام برد. از ديگر آثارش: «جامعه شناسى يا علم الاجتماع»؛ «شناخت روش علوم يا فلسفه ى علمى»، ترجمه؛ «فهرست نسخه هاى مصنفات ابن سينا»؛ «قصص قرآن مجيد»، برگرفته از تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى مشهور به سورآبادى؛ «فلسفه ى عمومى يا ما بعد الطبيعه»، ترجمه؛ «بحث در ما بعد الطبيعه»، ترجمه؛ «نگاهى به پديدار شناسى و فلسفه هاى هست بودن»؛ «منادولوژى» لايب نيتس، ترجمه؛ «شكاكان يونان»؛ «تاريخ فلسفه ى قرون وسطى و دوره ى تجدد»، ترجمه و تلخيص؛ «هستى شناسى» پل فولكيه، ترجمه؛ تصحيح و اهتمام در چاپ «مصنفات» افضل الدين محمد مرقى كاشانى، به مشاركت مجتبى مينوى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى ميراث (س 3، ش 9، ص 83 -82)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3029 ،2969 ،2967 ،2677 -2676 ،2490 ،2455 ،2294 ،2171 ،1898 ،1797 ،1696/ 2 ،1442 ،1008 ،1003 ،922 ،884 ،875/ 1)، كيان (س 10، ش 53، ص 79)، مؤلفين كتب چاپى (858 -856/ 6)، مهدوى نامه (10 -3).

مهدي پور، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مهدي پور

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اكبر مهدي پور در روز سه شنبه 13 رجب سال 1364 هجري قمري مصادف با 1324 هجري شمسي در محله «باغشيمه تبريز» زادگاه «آيت الله ابوالقاسم كوكبي» از

مراجع قم به دنيا آمدم. آغاز به تحصيل 1331 شمسي دبستان ممتاز تا كلاس چهارم ابتدايي، آغاز به تحصيلات حوزوي 1331 شمسي در نزد آموزگار خود «مرحوم حاج ابوالقاسم دهخدا»: گلستان، نصاب و خلاصه الصرف. ترك تحصيل مدرسه دولتي و ادامه تحصيلات حوزوي 1335 هجري شمسي.

اساتيد سطوح عاليه در قم، «آيت الله حاج شيخ جعفر سبحانى»، «شهيد مفتح»، «آيت الله ميرزا يدالله دوزدوزاني»، «آيت الله شهيد مطهري»، «مرحوم آيت الله پايانى»، «آيت الله حاج شيخ جعفر سبحاني»، «مرحوم آيت الله ميبدي كرمانشاهي»، «مرحوم آيت الله سيد جواد خطيبي تبريزي»، «آيت الله مكارم شيرازي»، «مرحوم آيت الله سيد كاظم شريعتمداري»، «مرحوم آيت الله ميرزا كاظم تبريزي»، «مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري»، «مرحوم آيت الله حاج سيد محمد روحاني»، «آيت الله حاج سيد موسي شبيري زنجانى»، «مرحوم آيت الله سيد حسن الهي»: (برادر علامه طباطبايي)، «مرحوم آيت الله سيد مرتضي شبستري»: (برادر مرحوم آيت الله وحيدي)، «مرحوم آيت الله سيد صادق شريعتمداري»، «مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد باقر ملكي» و ... .

بر اساس دعوت شيعيان استانبولي براي تصدي امور شيعيان آن زمان رمضان 1395 هجري قمري برابر با 24 شهريور 1354 هجري شمسي از طرف حوزه علميه قم راهي استانبول شده، به مدت 5 سال تمام در آنجا اقامت نموده، به اقامه نماز جمعه و جماعت در مسجد ايرانيان مقيم استانبول واقع در محله «چاكما كچيلار» در سراي بيوك والده خان كه بيش از 200 سال سابقه دارد و همواره يك روحاني ايراني با اطلاع دولتين از حوزه علميه قم در آن جا انجام وظيفه مي كرد؛ پرداختم.

با توجه آشنايي با قلم و ضرورت

خدمات فرهنگي و آزادي بيش از حد مطبوعات در آن زمان، به تاسيس انتشارات زمان پرداخته و در حدود 60 مجلد كتاب، جزوه، بروشور به زبان تركي منتشر نمودم. در طول اقامت در استانبول با 84 روزنامه و مجله مصاحبه مطبوعاتي انجام دادم. در اين مصاحبه ها به معرفي نكات برجسته تفكر شيعي توجه مي دادم و گروه بسياري از روشنفكران اهل سنت را با معارف شيعي آشنا و جذب نمودم كه هرگز در مسجد ديگري به جمعه و جماعت حاضر نمي شدند.

علاوه بر استانبول به دهها شهر ديگر براي سخنراني و كنفرانس دعوت مي شدم و منحصرا روزهاي يكشنبه به اين دعوتها پاسخ مثبت مي دادم كه روز تعطيل رسمي و كثرت شركت كنندگان در مساجد و مجالس بود كه به تعدادي از اين شهرها اشاره مي شود: «اولو جامع»: در شهر بورسا كه تعداد شركت كننده ها را روزنامه ها 40000 نفر ذكر كردند. «مسجد امام جعفر صادق (عليه السلام)» در ازمير كه مكرر انجام شد. بزرگترين سينماي «تورگوتلو» كه به جهت ازدحام بيش از حد و عدم گنجايش مساجد، بزرگترين سينماي شهر را اجاره كرده بودند. «مسجد بزرگ ازميت»، «آق شهير»، «ادرنه» و ...

مهدي پور، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود مهدي پور

محل تولد : طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

در يكي از روستاهاي شهرستان طبس پا به عرصه عالم گذاشتم و شش كلاس ابتدايي را گذراندم. كودكي حدود چهارده ساله بودم كه ادبيات عرب را در مشهد مقدس حدود سال 46 ش آغاز كردم، از محضر اساتيدى همچون: «استاد حجت هاشمى خراسانى»، «مهاجريان طبسى» و «مرحوم

غضنفرى» و سپس در مدرسه «مرحوم آيت الله ميلانى» از استادان گوناگون: «بنى هاشمى»، «ايمانى» و «مدرس غروى» تا حدى فرا گرفتم.

در حدود مغنى و معالم بودم كه به قم هجرت كردم و در مدرسه حقانى پذيرش شدم. دروس دبيرستان را همراه دروس حوزوى در قم ادامه دادم و از مدرسه حكيم نظامى (امام صادق كنونى) ديپلم ادبى گرفتم. در مدرسه حقانى از محضر آيات و بزرگان: «شهيد قدوسى»، «آيت الله جنتى»، «سيد حسن طاهرى خرم آبادى»، «آيت الله محمد مؤمن قمى»، «شيخ يوسف صانعى» و «آيت الله مصباح يزدى» بهره مند شدم. برنامه درسى مدرسه را تا يك سال درس خارج در همان مدرسه ادامه دادم.

پس از پيروزى انقلاب اسلامى مدتى در بندر عباس مسئول دفتر شهيد حقانى بودم. در تأسيس مدرسه مسجد سليمان با جناب آقاى سيد حسن ربانى و مرحوم محمدى نجات همكارى داشتم. از سال 61 در حوزه قم درس را ادامه دادم و تا سال 65 يكسره به تحصيل مشغول بودم. در درس «آقاى منتظرى، آشيخ جواد تبريزى، آيت الله مؤمن قمى، اندكى درس آقاى وحيد خراسانى و آيت الله فاضل لنكرانى» شركت كردم. همچنين مدتى در درس «آيت الله صانعى» حضور يافته و استفاده كردم. زندگى معنوى حقير مديون اخلاص و جهاد «حضرت آيت الله جنتى» است و در تفسير قرآن از محضر «آيت الله مصباح يزدى» بهره مند شدم.

تاريخ اسلام، حكومت اسلامى، روشهاى تدريس، تحقيق و تبليغ را در مدارس گوناگون به ويژه مدارس مركز جهانى علوم اسلامى تدريس كرده ام. معارف اسلامى 1 و 2، متون و ريشه هاى انقلاب اسلامى و تاريخ اسلام را هم در

برخى مدارس دانشگاهى در سالهاى 62 الى سال 64 درس گفته ام. علاقه ام بيشتر به تاريخ و سيره معصومين (عليهم السلام) است. در زمينه مباحث اخلاق و مديريت هم آثار مختصرى دارم.

حقير بيش از پژوهش شخصى به مديريت پژوهشى اشتغال داشتم كه در سرى «چهل حديثهاى سازمان تبليغات اسلامى سرى ديدار با ابرار، ديار ابرار، دولت ابرار، گلشن ابرار، ستارگان حرم و طلايه داران تقريب» هدايت و نظارت كار با بنده بوده است و اميدوارم خداوند به لطفش كار را بپذيرد و توفيق خدمت به همه عنايت فرمايد و كمبودها را جبران و لغزش ها را غفو كند.

مهدي زاده، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين مهدي زاده

محل تولد : فارسيان گنبدكاووس

شهرت : مهدي زاده

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 (ه . ش) پس از اخذ ديپلم تجربى به دليل علاقه فراوان به علوم دينى بدون اينكه منتظر شركت در كنكور باشم وارد حوزه علميه قم شدم و تحصيل در مرحله مقدمات دروس حوزوى را در مدرسه منتظريه (حقانى) آغاز نمودم و درس هاى مقدماتى حوزوى مثل: صرف، نحو، معانى، بيان، منطق و ... را فرا گرفتم.

تحصيل در مرحله سطح دروس حوزوى را در مدرسه شهيدين با مديريت توانا و با تجربه جناب استاد سيد محمد رضا طباطبايى (حفظه الله تعالى) ادامه دادم. اسامى برخى از دروس مرحله سطح به همراه نام استادانى كه اين دروس را نزد آنان فرا گرفته ام عبارتند از: كتاب شرح لمعه استادان: «شب زنده دار»، «اشتهاردى»، «مؤمن» و «طباطبايى». اصول (برخى حلقات شهيد صدر ره) استادان: «شب زنده دار» و «اسلاميان». رسائل

شيخ انصارى استادان: «اعتمادى» و «استادى». كفاية الاصول استادان: «ستوده» و «گنجى». مكاسب شيخ انصارى استادان: «مرحوم آيت الله احمدى ميانجى»، «طبسى» و «مروجى».

مجموعه تحصيلات بنده در دو مرحله مقدماتى و سطح تقريباً تا سال 1370 (ه . ش) طول كشيد و از سال 1370 به بعد در دروس خارج فقه و اصول حوزه شركت نمودم كه اسامى برخى از دروس به همراه نام بعضى استادان اين دروس عبارتند از:

• بخشي از درس خارج اصول فقه «آيت الله سيد كاظم حسينى حائرى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه «آيت الله وحيد خراسانى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه «آيت الله خرازى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه استاد «عندليب همدانى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه استاد «لاريجانى».

• بخشي از درس خارج فقه (خمس) «آيت الله سيد كاظم حسينى حائرى».

• بخشي از درس خارج فقه (بيع) «آيت الله وحيد خراسانى».

• بخشي از درس خارج فقه (اجاره، صوم و مكاسب محرمه) «آيت الله جوادى آملى».

• بخشي از درس خارج فقه (اجتهاد و تقليد) استاد «صادق لاريجانى».

• بخشي از درس خارج فقه (قضاء) استاد «لاريجانى».

علاوه بر دروس رايج فقه و اصول، در سال هاى1373 و 1374 در برنامه تحقيق فقهى مدرسه شهيدين كه با نظارت و راهنمايى هاى «آيت الله خرازى» و «آيت الله استادى» برگزار مى شد؛ شركت كردم. در برنامه ياد شده كه كمتر از دو سال طول كشيد، بنده موفق به نگارش حدود 10 مقاله علمى، فقهى در موضوعات مختلف شدم.

همچنين به دليل گستردگى علوم دينى و به خاطر ضرورت آشنايى با برخى از علوم ديگر حوزوى (غير از فقه

واصول) در دروس ديگر حوزه نيز شركت كرده ام كه اسامى برخى از آنها به همراه نام استادان آنها عبارتند از: درس اسفار «آيت الله جوادى آملى»، درس درايه و رجال «مرحوم آيت الله ابوطالب تجليل»، درس اخلاق استادان «مرحوم آيت الله احمدى ميانجى»، «مرحوم آيت الله بهاء الدينى»، «آيت الله شب زنده دار»، «آيت الله مصباح»، «آيت الله مظاهرى» و «آيت الله محفوظى».

در كنار درسهاى حوزوى به دليل علاقه به مباحث اخلاقى و تربيتى، در مقطع كارشناسى ارشد رشته «علوم تربيتى» موسسه امام خمينى نيز تحصيل نمودم تا اينكه در آخر دوره در سال 1377 از پايان نامه خود با محوريت «روايت تربيتى هشام بن حكم از امام موسى كاظم (عليه اسلام)» دفاع نمودم كه در سال 1383 با عنوان «آيين عقل ورزي» چاپ شد.

مهدي زاده، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسلم مهدي زاده چافي

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/5/2

زندگينامه علمي

به تاريخ دوم تيرماه 1355 در روستاي «چاف» بالاتر از شهرستان لنگرود، استان گيلان به دنيا آمده و دروس دوره ابتدائي را در همان روستا گذراندم. دوره راهنمايي را در روستاي مجاور با فاصله دو كيلومتري در سرما و گرما با موفقيت طي نموده و بعد از آن در سال 1369 جهت كسب علوم ديني وارد حوزه علميه قم شدم. به مدت دو سال در مدرسه علميه «حقاني» و بعد از آن يك سال هم در مدرسه «الهادي (ع)» دوره مقدمات (ادبيات عرب) را پشت سر گذاشتم. در مدرسه «رضويه» از محضر اساتيد بزرگواري سود برده تا از لمعه و كتب مربوطه به پايه هاي چهارم،

پنجم و ششم خوشه چيني نمايم.

اندوخته هاي علمي سالهاي 69 به بعد كمك كرد تا دوره سطح را با موفقيت از محضر اساتيد بزرگواري در مدرسه هاي علميه «گلپايگاني» و «فيضيه» به پايان برسانم. در كنار مطالعه و درس، تحقيق علوم حديث و تفسير سبب شد تا در سال 79 در گروه تفسير در موسسه علوم حديث مشغول به همكاري شدم. بعد از دو سال و اندي به گروه احياء پيوسته و تاكنون در گروه احياء، جهت كار بر كتاب شريف الكافي با گروه احياء مشغول همكاري هستم.

مهدي زاده، ميرستار

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرستار مهدي زاده

محل تولد : مرند – روستاي النق

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353 در آذربايجان شرقى، شهرستان مرند، روستاي «اَلِنجَق» به دنيا آمد. تحصيلات ابتدائي را در مدرسه ياسر و راهنمائي را در مدرسه شهيد هاشمي نژاد همان روستا تحصيل كردم و در كنار تحصيل، به كشاورزي و دامپروري مشغول بوديم. بعد از اتمام راهنمائي به حوزه علميه شهر مرند «صاحب الزمان (عج)» وارد شده و بعد از سه ماه به حوزه علميه «ولي عصر(عج)» شهر تبريز رفتم و دوباره از اول شروع به تحصيل علوم ديني كردم و تا مقداري از سيوطي را در طول دو سال خواندم.

در سال 71 - 72 به قم آمده و در امتحانات ورودي حوزه شركت كرده و در مدرسه «معصوميه (س)» پذيرش شدم و دوباره دروس را از ابتدا شروع كردم، چون مدارس به اين شرط قبول مي كردند و انتقالي نمي پذيرفتند. مدت سه سال در مدرسه معصوميه (س) و يك سال در مدرسه

امام صادق (ع) درس خواندم كه در سال آخر تحصيل در مدرسه معصوميه(س) نامزد شده و در سال 73 عروسي كرديم. در مدرسه امام صادق (ع) «1 سال» و در مدرسه امام باقر(ع) «4 سال» در درسها شركت كردم و مقدمات را به پايان رسانده و در سطح مشغول شديم.

در مدرسه «آية الله گلپايگاني» مشغول به درس رسائل و در مدرسه فيضيه مشغول درس مكاسب شدم امّا همزمان با اين، در مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما (از سال 78) به عنوان نقد و ارزيابي كننده و پژوهشگر مشغول فعاليت شدم و اين كارهاي پژوهشي به اضافه برخي كارهاي پژوهشي مستقل مثل تاليف كتاب «سفرهاي شگفت انگيز ائمه (ع)» و «چرا زلزله» باعث شد كه از درس فاصله حدود 5 - 6 سال از تدريس در حوزه فاصله بگيرم اگرچه در اين سال در همه امتحانات حوزه شركت مي كردم امّا در هيچ كلاسي شركت نمي كردم و تا پايه 8 نيز درس را ادامه دادم.

در آكادمي فرهنگستان علوم اسلامي نيز براي آموزش در دوره آموزشي 5 و در گروه ششم شركت كردم و با اين مركز و انديشه هايش تا حدودي آشنا شدم كه برايم بسيار جالب و مطلوب بود چرا كه به برخي از اين نتايج فكري آنان دست يافته بودم و آنجا را به عنوان افقي دريائي از انديشه هاي مطلوب خود مي ديدم. براي كنگره بزرگداشت شخصيت حضرت فاطمه معصومه (س) نيز دو مقاله ارائه كردم كه در كتاب مجموعه مقالات جلد اول مجموعاً در 150 صفحه چاپ شد. در اين مدت طرح ها، اشعار زيادي نوشتم كه اثراً موجود است.

مباني تفسير قرآن در 37 مبنا، طرحهاي گوناگون در مورد ولايت اهل بيت (ع)، مسائل تربيتي و اخلاقي و عرفانى، مسائل هنري و فلسفه هنر از جمله موضوعاتي است در مورد آنها طرحهائي دارم كه مضبوط است. طبع و قلمي روان، استعداد فهم در گرو بيان مطلوب معارف رواني و به روز نويسي مطالب از جمله الطاف و نعمت هاي الهي است كه به اين گنهكار بي لياقت ارزاني داشته است. اميدوارم با بازگشت به تحصيل عميق و استدلال علوم حوزوي و ادامه كار پژوهش و تربيت عمر اخلاقي، خداوند نعمتهاي خود را در حق ما به اتمام رساند، و ما را به هدف غايي كه از خلقت ما داشته به لطف خود برساند.

مهذب، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد احمد مهذب، ملقب به مهذب الدوله، فرزند حاج ميرزا حسن حسنى فسائى در 1262 ش در فسا تولد يافت. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در مدرسه منصوريه شيراز پايان برد، سپس فقه و اصول و ادبيات عرب و علوم جديد را فرا گرفت و در شيراز به كار تدريس پرداخت و متولى چند موقوفه شد. در دوره سوم از شيراز به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد پس از پايان دوره مزبور به شيراز بازگشت و در حوزه هاى عمليه آن شهر به تدريس پرداخت. در 1318 در دوره دوازدهم مجلس شوراى ملى به وكالت انتخاب شد و ضمنا در دانشكده علوم معقول و منقول استاد شد. در دوره سيزدهم نيز كرسى نمايندگى را حفظ كرد. از 1322 در شيراز مجددا به شغل اصليش كه زراعت و تدريس بود مشغول گرديد.

صاحب تأليفات متعددى اعم از تأليف و ترجمه مى باشد. وى در 1336

در 76 سالگى در شيراز درگذشت. فرزندان وى تماما رشد علمى يافتند و چهار تن از پسران او از دانشگاه هاى معروف دنيا درجه دكترا دريافت نمودند.

(1336 -1262 ش)، نويسنده و مترجم. ملقب به مهذب الدوله. در شيرزا به دنيا آمد و در مدرسه منصوريه، كه از بناهاى اجداد اوست، تحصيل نمود و سپس در آنجا به تدريس فقه و اصول مشغول شد و در ضمن در خارج از مدرسه به تحصيل علوم جديد پرداخت. وى در برقرارى مشروطه زحمات زيادى كشيد. او در دوره هاى دوازدهم و سيزدهم نماينده ى مردم شيراز، در مجلس شوراى ملى، شد و به تهران آمد. مهذب در دانشكده معقول و منقول تهران تدريس مى كرد. از آثارش: «امروز مسلمين» و «عالم نو اسلام»، ترجمه؛ «زن جديد»، ترجمه؛ «زن و آزادى»، ترجمه. او همچنين تاريخى در ادامه گفتار اول «فارسنامه ى ناصرى» گماشت و وقايع و اتفاقات 1304 ق به بعد را در رابطه با اوضاع فارس و ايران با مدارك و اسناد به رشته ى تحرير درآورد.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (584 -583/ 5)، الذريعه (59/ 12)، فارسنامه ى ناصرى (18/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1870/ 2 ،335/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (471/ 1)، نخبگان سياسى ايران (525/ 4).

مهرابي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على آقاى مهرابى فرزند مرحوم ناظم التجار از علماء مبرز استان كرمان بوده اند مرحوم والدش ناظم التجار از شخصيتهاى ناسى گذشته بوده و ما در ج 2 ص 336 كتاب آثارالحجه قسمتى از ترجمه و سوانح زندگى وى را ياد نموديم بدانجا مراجعه شود.

وى در سال 1319 قمرى به دنيا آمده و بعد از

گذرانيدن دوره صبا و كودكى به تحصيل علم پرداخته و با معيت رفيق شفيق و دوست گراميش آيت اللَّه صالحى معاصر به مقدمات و ادبيات و سطوح اشتغال يافته و پس از تكميل آن به اصفهان عزيمت و حدود سه سال از محاضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدصادق و آيت اللَّه آقا سيد محمد مدرس نجف آبادى و ديگران استفاده و پس از آن به اتفاق آقاى صالحى به قم مهاجرت و حدود شش سال از بحث فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه يثربى كاشانى بهره مند شده و با اصرار دوست عزيزش آقاى صالحى به كرمان مراجعت و به تدريس فقه و اصول سطحا و خارجاً و اقامه نماز جماعت و ساير خدمات دينى پرداخته تا حدود 1385 قمرى كه به رحمت حق واصل گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مهراد، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1325، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: كتابدارى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد و علوم كتابدارى از دانشگاه تهران در سال 1353، دكتراى علوم كتابدارى و اطلاع رسانى از دانشگاه كيس وسترن (ريزرو) آمريكا در سال 1358.

مرتبه علمى:

استاديار بخش علوم كتابدارى دانشگاه شيراز از سال 1358 تا سال 1364، دانشيار علوم كتابدارى دانشگاه شيراز از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

استفاده از فرصت مطالعاتى در سالهاى 1368 تا 1369 پيرامون پايگاههاى اطلاعاتى كتاب شناختى در دانشگاه لوس آنجلس، انجام طرح پژوهشى علوم كتابدارى و اطلاع رسانى و اتوماسيون، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 22 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

علوم كتابدارى

و اطلاع رسانى، روش تحقيق.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

علوم كتابدارى و اطلاع رسانى، تكنولوژى اطلاعات.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مهري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آية الله مهري در سال 1333 هجري قمري در شهر مهر واقع در جنوب استان فارس، و در خانواده اي روحاني از سلاله رسول الله (ص) قدم به عرصه وجود گذاشت. او را عباس ناميدند شايد تقدير الهي چنين بود زيرا كه او در همان اوان كودكي روحيه ظلم ستيزي در نهادش نهفته بود و بعدها خود الگويي براي مبارزان طريق حقيقت و مراد پويندگان راه رفع ظلم و ستم شد.

دوران كودكي

هنوز دوازده سال از عمر مباركش نگذشته بود كه سايه پر مهر پدراز او گرفته شد و براي هميشه از پدر محرم گرديد. پس از آن تحت تكفل برادر ارجمندش عالم عاضل حاج سيد هاشم مهري قرار گرفت و براستي چون پدري مهربان و دلسوز به تعليم و تربيت او پرداخت با اينكه سالهاي سخت تنگدستي را مي گذارندند. هرگز نگذاشتت برادر عزيزش احساس فقر سختي كند. از همين ور بود كه ايشان هميشه از برادرش به خير و خوبي ياد مي كرد و مي گفت: من نمي توانم آن همه محبت و مهرباني را پاسخگو باشم.(1)

نسب شريف

نام مباركش سيد عباس حسيني و مشهور به مهري فرزند سيد حسن حسيني از سادات بزرگ و معروف مهر موسوم به سيد هاشمي( منسوب به جد اعلاي ايشان مرحوم سيد هاشم) است. و از طريق مارد نسب وي به محدث و مفسر عاليقدر، علامه سيد هاشم بحراني(مؤف تفسير برهان) مي رسد. نام مارد دانشمندش خديجه، دختر سيد حسن علامه مهري از سادات

جليل القدر مهر و از نوادگان علامه بزرگوار بحراني مي باشد.(2)

يادكردي از مهر

مهر از شهرهاي مركزي و حنوبي استان فارس و داراي تاريخي عميق و درخشان است. تاريخ مهر همواره با نام دانشمندان و سادات و الامقام آن ديار گره خورده است. اين شهر با همه كوچكي آن زادگاه بسياري از علامان، نويسندگان، و صاحب منصبان سياسي و احتماعي بوده و هست.

اين شهر علاوه بر موقعيت علمي كه همچون گوهر تابناك مي درخششيده، به لخاظ حضور مبارك سادات كه جمعيت غالب شهر را تشكيل مي داده اند و نيز به داشتن مردمي خوب داراي موقعيت اجتماعي ويژه اي در منطقه بوده است كه ملجأ مهاجران زيادي شده كه به اين شهر پناهنده گرديده اند.

اجداد آية الله مهري از نخستين گروه سادات اين ناحيه هستند كه از منطقه احصاء به اين محل هجرت نموده اند.(3)

نوشي از جام نور

ايشان پس از گذراندن دوره مقدمات در زادگاهش مهر براي تحصيل علوم و معارف ديني و استفاده از انوار قدسي بارگاه ملكوتي جد بزرگوارش با مشقتي فراوان و عشقي زايدالوصف راهي نجف اشرف گرديد با جديت به كسب معارف مشغول گرديد، به گونه اي كه خود مي گويد: به قدري درسهايم فشرده بود كه بعضي از روزها سه درس مي گرفتم و دو درس مي دادم و سه درس را نيز به مباحثه مي گذراندم، غذايم معمولا نان و ماست و هنوانه بود.(4)

وي با آنكه مدت زيادي نتوانست در نجف اشرف بماند و به درخواست جمعي از مؤمنان براي امر تبليغ به كويت عظيمت كرد منتهي در همين مدت كم توانست با جديت تمام مدارج علمي را پشت سر بگذارد و از محضر اساتيد بزرگواري همچون آية الله سيد محمود شاهرودي(ره)

و آية الله سيد باقر محلاتي (ره) و آية الله سيد محمد تقي بحرالعلوم (ره) بهره كافي ببرد.(5)

هجرت به كويت

در نجف اشرف، پس از چند سال بحث و درس فشرده، مردم مسلمان كويت با اصرار و تقاضاي فراوان از برخي عالمان آن زمان از ايشان مي خواهند كه براي راهنمايي و ارشاد آنها به كويت بروند.(6)

آقاي مهري در آغاز رازي نمي شود، زيرا مي خواسته است درس خود را ادامه دهد ولي، به درخواست بيش تر از حد مردم و اصرار برخي از علماء ناچار به آن ديار مهاجرت مي نمايد. او در اين باره مي گويد: وقتي به كويت آمدم مردم حتي نمي توانستند درست وضو يا تيمم كنند و از مسائل معمول شرعي خود بي خبر بودند.(7) استاد عاليقدر حضرت آية الله وحيد خراساني كه بهترين گواه بر زحمات و فعاليتهاي آن مهري مي باشد چنين تعبير آورده اند:چ

مرحوم آقاي مهري احياي موات كردند.(8)

فعاليتهاي علمي و اجتماعي در كويت

در كويت ضمن هدايت و ارشاد و پرداخن به مسائل شرعي و حل مشكلات اجتماعي مردم،به مباحثه كتابهي علمي با برخي از علما ادامه مي دهد و هر چند يكبار كه به نجف اشرف مشرف مي شود در آنجا براي همان چند روز نيز دست از درس و بحث نمي كشد.

آن بزرگوار افزون بر انجام تكليف نسبت به اسلام و مسلمين كه - به بهترين وجه ادا مي شد- به تدريس علوم ديني مي پرداخت و از همه اقشار مردم ميخواست كه اوقات فراغت خود را به درس و بحث بپردازد و عمر خود بيهوده صرف نكنند و خود مجالس درس را اداره مي كرد. همه شب پس از اداء نماز جماعت در مسجد شعبان - كه اكنون به صورت بارزترين

پايگاه انقلاب اسلامي در كويت در آمده است- به منبر مي رفت و پس از گفتن چند مسئله، به موعظه مي پرداخت و مشكلات اجتماعي مردم را گوش زد مي نمود و هر چند براي مردم آن زمان، باور كردني نبود كه فردي روحاني پيرامون مسائل سياسي با مردم سخن گويد، او از گفتن آنها باكي نداشت و اوضاع جهان اسلام را تا آنجا كه برايش ممكن بود بيان مي كرد و مردم را از خطر استعمار و استعمار زدگي بر حذر مي داشت.(9)

گفتار امام راحل(ره) خطاب به آن بزرگوار تا اندكي از اين امر پرده بر ميدارد. ايشان در ضمن نامه به آية الله مهري مي نويسد:

مساعي جميله جنابعالي در ترويج شريعت مقدس اسلام در آن حدود مورد كمال، تقدير و تشكر و اميد است ان شاء الله مورد توجه خاصه حضرت ولي عصر- عجل الله تعالي فرجه الشريف- واقع گرديده و مأجور باشيد. دوام توفيقات آن جناب را در اعلاء كلمه طيبة الاسلام از خداي متعال خواستارم.(10)

مبارزات سياسي

آنچه بيشتر از هر خصوصيت ديگر، آية الله مهري را ممتاز كرده بود، روح ظلم ستيزي و مبارزه هميشگي او بر ضد ستم در شكلهاي گوناگونش بوده در اين باره مي فرمود:

هنوز بالغ نبودم و عمرم از سيزده سال تجاوز نكرده بود ولي نسبت به شاه احساس ديگري - جداي از مردم آن زمان - داشتند. من او را ظالم و غاصب حق مي دانستنم و از اينكه برخي از روحانيون از او تجليل مي كردند سخت منزجر مي شدم.

من معتقد بودم بايد قدرت در دست مرجع تقليد باشد و اگر كسي را او تعيين كند واجب الاطاعه است و الا فلا.(11)

ناگفته نماند كه همواره ظلم

ستيزي وي مشكلات زيادي برايش به وجود مي آورد. خود در اين باره طي مصاحبه اي مي گويد بنده قبل از اينكه به نجف بروم و سپس در كويت اقامت گزينم در ايران حبس رفتم، شكنجه شدم، پاي برهنه مرا در پشت اسبها مي دواندند و برادرم نيز در اين مصائب با من شريك بود. ما هرگز ساكت نبوده ايم و فكر كرديم وقتي به كويت مي رويم آقايان مراجع پشتيبان ما خواهند بود و با حمايت آنان بنده مي توانم عليه ظلم مبارزه كنم. ولي هيچ كس در آن زمان حاضر نشد عليه ظلم حرفي بزند تا اينكه آقاي خميني(ره)، اين بزرگوار سر بلندكرده و از ابتدايي كه امام شروع به مبارزه عليه ظلم نمود اميدي خاص در من ظاهر شد، زيرا يك راهنما و پيشوا پيدا شده بود، پس مي توانستيم به احكام و نظريات اين بزرگوار عمل كنيم.(12)

در راه مبارزه مستمر و بي امان با دستگاه طاغوت در آغاز نهضت حركت همه جانبه را عليه دستگاه ظلم پهلوي شروع كرد و با برپايي مجالس سخنراني به مناسبتهاي گوناگون و با ارسال تلگراف و نامه به محضر علماء و مراجع و با اجتماع با شخصيتهاي گوناگون مذهبي و سياسي و با پخش اعلاميه ها و پيام ها و نوارهاي حضرت امام و ديگر بزرگان، لحظه اي از قيام و فعاليت باز نايستاده و در مقابل، سفارت ايران در كويت، فعاليت گسترده اي عليه او شروع كرد و مردم را با تهديد و تخويف و تطميع و با پخش شايعه هاي گوناگون وادار به دوري جستن از او و مسجد و مجلسش مي نمود، از سوي ديگر كمتر روزي بود كه تلفنهاي تهديدآميز و اينكه اگر ساكت نشوي

تو را مي كشيم و در امشب پس از نماز در وسط سخنراني تو را ترور مي كينم و خانه ات را آتش مي زنيم و بچه هايت را از بين مي بريم و ... به او زده نمي شد، ولي او همچنان پابرجا و استوار و بي اعتنا به آن همه تهديدات، پيش مي رفت و وظيفه خود را قاطعانه دنبال مي كرد و هرگز اهميت نمي داد كه روزانه از عدد نمازگزاران مسجد يا ملاقات كنندگانش در منزل - بر اثر تهديدهاي دشمنان - كاسته مي شود.(13)

در خواست قيام علي طاقوت

فرزند با اخلاص سرزمين مهر - همانگونه كه اشاره شد- همواره با ارسال نامه و تلگراف از علماء و مراجع دعوت به مبارزه عليه طاغوت و پشتيباني از حركت امام مي كرد، منتهي هيچ وقت منتظر پاسخ آقايان نمي نشست و فقط به وظيفه عمل مي كرد.

در آغاز نهضت تلگراف شديد لحني به مراجع وقت در نجف اشرف و قم مخابره كرد و آنان را به قيام دعوت نمود. در آن تلگراف چنين آمده است:

مصيبتهايي كه اين روزها بر سر مسلمين در ايران فرود مي آيد دل هر آزاده اي را آزرده ساخته است و سكوت شما در برابر اين فجايع، بر اين درد افزوده است ما منتظر اقدام سريع شما براي تسكين دردها و جلب رضايت حضرت ولي عصر(عج) مي باشيم.

سه نفر از مراجع وقت نجف آية الله حكيم رحمة الله، آية الله شاهرودي رحمة الله و آية الله خويي رحمة الله پاسخ هايي دادند و ايشان دستور داد همان پاسخ ها را تكثير و در دسترس عموم مردم قرار دادند و به همين پاسخ براي تأييد نهضت اكتفا مي كرد و مي فرمود! ما در حد توانمان به قيام دست

زديم. ما مردم را هدايت مي كرديم تا كمك به ظلم و جور نكنند و با اشخاصي كه عليه دين اسلام قدم بر مي داشتند، هم قدم نشوند. در آن زمان حضرت امام به همه نماينده هايش دستور داده بودند كه به اين گونه مسائل توجه گردد و بنده يكي از نمايندگان ايشان بودم كه به اين امر عمل نمودم. حتي از ديگران نيز درخواست دعوت كردم تا همزمان با ما، در ديگر بلاد اسلامي، جلوي ظلم ظالمين را بگيرند و در اين خصوص بعضي از آقايان متأسفانه با بنده هم زبان نشدند و بعضي ها نيز بنده را سرزنش و توبيخ مي نمودند كه چرا عليه حكومت شاه به پا خواسته ام. و بنده تمام جوانب را تحمل نمودم. و به اعمال و رفتار آن آقايان نيز اعتنا نكردم و مطالبمان را هرچه بود بر زبان آورديم ... .

تلگرام آتشين

به جرأت مي توان گفت كه اولين مريد و مؤيد امام از علماء خارج از كشور آقاي مهري بود. و اولين حركتش تلگرام تند و آتشيني در سال 1342 هجري شمسي پس از سخنراني سرنوشت ساز امام به شخص محمد رضاي خائن بود. و به اين ترتيب او لب به سخني گشود كه مي بايست در نهايت گفته مي شد(زيرا كه انقلاب اسلامي سخن آخرش را اول مي گويد)(14) و پس از اين تلگرام، از ورود ايشان به ايران جلوگيري شد تا اينكه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.

كانون انديشه ها

منزل آية الله مهري در دوران نهضت همواره كانون انديشه هاي انقلابيون و مبارزان مسلمان به ويژه روحانيون بود كه در آنجا جلسات زيادي پيرامون شيوه هاي مبارزه از سوي مبارزاني همچون شهيد آية الله سعيدي، آية

الله خزعلي و شهيد حجة الاسلام محمد منتظري و ساير عزيزان پيرو امام از ابتدا شروع نهضت تا پيروزي انقلاب برپا مي شد و براي پيش برد نهضت در داخل و خارج كشور، تبادل نظر صورت مي گرفت و آن بزرگوار واسطه اي بين حضرت امام در نجف اشرف و پيروان و ادامه دهندگان راهشان در ايران، اروپا، آمريكا و سايركشورها بود.

او در اين را نه تنها از مال دنيا و جان خود و فرزندانش مايه مي گذاشت كه از عزت و آبروي خويش نيز مي گذشت و در راه مرادش از هيچ كوششي فروگذاري نمي كرد به گونه اي كه منزل ايشان خانه دوم امام شده بود و انقلابيون به طور دايم در آن خانه به نشر انقلاب اسلامي و فرامين امام، مي پرداختند، به طور مثال همه كتابهاي امام و اعلاميه ها و فتاوي ايشان در كويت با همت و نظارت مستقيم ايشان چاپ و نشر و به طور رايگان در اختيار مردم مسلمان مخصوصا ملت ايران قرار مي گرفت.(15)

يك خاطره

روزي يكي از مراجع مي خواست به كويت بيايد تا از آنجا به مكه مشرف شود. چون در اتاق پذيرايي آقا فقط عكس حضرت امام بود، به او عرض كرديم يا موقتا اين عكس را برداريم يا اجازه دهيد چند روزي عكس آن آقا را نيز در اين جا نصب كنيم! ايشان با ناراحتي پاسخ داد مگر من عكس پرست هستم يا با عكس مي خواهم خودشيريني كنم؟ عكس امام براي من يك شعار است. من با نصب كردن اين عكس، راه و روش خود را به مردم نشان مي دهم، و مي خواهم از راه امام تبليغ كنم و گرنه خوب بود عكس دهها مرجع تقليد،

كه طي چندين سال همه با من ارتباط داشته اند و بدون درخواست من، مرا نماينده خويش در كويت قرار داده بودند، بر در و ديوار بيروني من نصب شده باشد!(16)

عشق مريد به مراد

آية الله مهري با تمام اخلاص عاشق امام خيمني بود. از روزي كه توسط آية الله ابوالقاسم خز علي و شهيد آية الله سيد محمد رضا سعيدي با امام آشنا گشته و به هنگام سفر به ايران در قم به جلسه اي در درس ايشان مشرف شده بود(17) تا پسين دم حيات دست از امام و راه او برنداشت. علاقه او به امام براي كسب شهرت و مقام نبود بلكه امام را واجد جميع شرايط ديده و مريد او شده بود. هر وقت از او درخواست مي كردم عكس از او با امام براي يادگاري بگيرم ممانعت مي كرد و مي گفت: من نياز به عكس ندارم، من اگر با خميني از روز اول پيمان بسته ام براي خدا بوده است نه براي كسب شخصيت.(18) آري، او به خوبي از عهده اين پيمان بر آمد و همه هستي اش را فداي امام كرد ولي دست از او برنداشت.

مريد و مراد

همانگونه كه مهري امام را خوب درك كرده و به او عشق مي ورزيد امام نيز در مقابل به او محبت و علاقه خاصي داشت.

وقتي كه امام از عراق به طرف كويت هجرت كرده و با همراهان قصد منزل ايشان را داشت، خفاشان زمان به محض شناخت امام وحشت زده از ورود امام به كويت ممانعت كردند، آقاي مهري مي خواست با رئيس آنها صحبت كند تا شايد در قلب سخت آنها اثري كند، امام فرمود:ابدا! حيف نيست وجه خود را

پيش اين ناكس بفروشي؟! ما بر مي گرديم، ما با خدا هستيم.(19)

امام كه ناراحتي آقاي مهري را مي دانست بعد از برگشت به عراق و هجرت به فرانسه به محض رسيدن به آقاي فردوسي پور امر كرده بود كه: به فلاني تلفن بكنيد كه او خيلي ناراحت است. (20) ايشان هم امتثال امر كرده و براي رفع ناراحتي ايشان به كويت تلفن زده بودند. آري، امام نيز مريد خود را خوب شناخته بود.

انتصاب به امامت جمعه

پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و به بار نشستن آرزوي ديرينه امام و ياران باوفايش براي ارتقاع رشد فكري جامعه اسلامي و بيداري هرچه بيشتر مسلمانان جهان و صدور انقلاب و جامه عمل پوشاندن و به يكي از آرزوهاي شيعيان كويت يعني برپايي نماز دشمن شكن عبادي، سياسي جمعه حضرت امام - رضوان الله تعالي عليه - حضرت آية الله مهري را طي حكمي در مورخ 58/7/2 به امامت جمعه در كشور كويت منصوب نمودند(21) وليكن با تبعيد ايشان از طرف حكام كويت همراه با تمامي اعضاي خانواده به ايران اسلامي نماز جمعه در اين كشور برگزار نگرديد.

تبعيد به ايران

با پيروزي انقلاب اسلامي و به ثمر رسيدن زحمات چندين ساله امام و يارانش آية الله مهري نه تنها از حركت نايستاد بلكه براي استحكام بخشيدن به پايه هاي حكومت اسلامي بر شدت تلاشهايش افزود. و او سربلند و مفتخر از اينكه توانسته است، در راه حاكميت الله قدمهاي بردارد سر از پا نشناخته، لذا تمام وقت خود را صرف سامان بخشيدن به مسائل انقلاب و پاكسازي محيط جامعه اسلامي از تفاله هاي طاغوت نمود كه از آن جمله پاكسازي سفارت ايران در كويت مي باشد

و باز به اين حد بسنده ننمود و فعاليتهاي زيادي متكفل شد، تا آنجايي كه شيخ دستنشانده كويت به الهام از اربابان انگليسي و آمريكايي اش تاب تحمل وجود او را ننمود و بر خلاف تمام موازين و مقررات بين المللي تابعيت مسلم درجه يك وي را از اعتبار ساقط و بي درنگ وي و تمام اعضاء خانواده اش را از خانه و كاشانه خود اخراج و به ايران تبعيد نمود.(22)

مبارزه بزرگ

آن بزرگوار نه تنها با طاغوتهاي خارجي مبارزه اي بي امان داشت ولي بيش از هر چيز با طاغوت نفس مبارزه مي كرد و براي كوبيدن طاغوت سركش نفس آنقدر نسبت به مؤمنين تواضع و محبت ورزيد كه در كمتر كس چنين روحيه اي مي توان يافت. او نه تنها خود را از همه علماء و خدمتگزاران دين كوچك تر مي دانست كه در برابر مردم عادي نيز متواضع بود. هر كس بر او وارد مي شد، حتي اگر نوجوان كم سن و سالي بود، تمام قد از جا برمي خواست و به او احترام مي گذاشت و احوالپرسي مي كرد.

يكي از روزهاي بيماري، سائلي وارد شد، ما اعتنايي چنداني نكرديم ولي او با آن حال بد، از جا برخواست و مانند ديگران احترام كرد. پس از رفتن با ناراحتي به او عرض كردم: شما با اين كار خودتان را اذيت مي كنيد. تازه او كسي نبود كه برايش تا اين حد احترام قائل شويد!

با نگراني به من پاسخ داد: تو از كجا علم داري كه مقام من نزد خدا، از او بالاتر باشد؟!

او در تواضع و تجليل از مؤمنان به قدري افراط مي كرد كه ما ناراحت مي شديم و گاهي به او اعتراض مي كرديم. در

پاسخ مي گفت: من هنوز نتوانسته ام به اين فراز از آيه ... اذلة علي المؤمنين(23) عمل كرده باشيم.(24)

آقا با رفتار خود به اطرافيان درس مي داد كه مؤمن واقعي به همان مقدار كه در برابر دشمنان خدا و ظالمان ستمگر، با خشونت رفتار مي كند و حاضر نيست كوچكترين نرمش از خود نشان بدهد، در برابر ياران خدا و مؤمنان متواضع و فروتن است اشداء علي الكفار رحماء بينهم(25).

برخي از ويژگي هاي اخلاقي

هميشه با وضو بود، به مستحبات با دقت عمل مي كرد و از مكروهات مانند حرامها گريزان بود. نماز با طمأنينه كامل و مستحبات و تعقيبات انجام مي داد و مقيد بود كه هرگز نوافل را ترك نكند. دو ساعت قبل از طلوع فجر از خواب بيدار و مشغول نماز شب و تهجد و دعا خواندن و استغفار مي شد، و هيچ گاه نماز شبش ترك نمي شد. شبها قبل از خواب درست در همان لحظه اي كه همه اهل منزل به خواب رفته بودند، زير آسمان مي رفت و دستها را به آسمان بلند مي كرد و با گريه و زاري، استغفار مي نمود.

هرگز سؤال كننده را محروم نمي كرد، حتي اگر به مقداري غذا يا لباس باشد. اگر روزي لباس نو يا عمامه نويي مي پوشيد و كسي از آن لباس تعريف مي كرد، فوري آن را به او مي بخشيد و خودش به لباس كهنه اكتفا مي كرد. گاهي كه همسرشان به ايشان اعتراض مي كرد كه چرا نمي تواني لباس نو را لااقل براي چند ماه نگهداري، بالبخند مي گفت: مگر آن لباسها چه عيبي دارد؟

با اينكه خود سيد بود نسبت به سادات احترام شديد و تجليل كامل مي نمود.

بسيار مهمان نواز بود و حتي اگر بعضي روزها مهمان نداشت

يك نفر از مسجديان را با خود مي آورد تا بي مهمان غذإ؛ّّ نخورد. علاقه عجيبي به اهل بيت(ع) داشت. هرگاه نام مبارك امام حسين(ع) را مي شنيد بي اختيار اشكش جاري مي شد و روزهاي عاشورا مانند كسي كه تازه پدرش را از دست داده، با صداي بلند گريه مي كرد تا جايي كه بي حال مي شد از اين رو همه ساله دو ماه محرم و سفر و هر شب دوشنبه جلسه روضه و عزاداري برگزار مي شد و بعد از اينكه به ايران تبعيد شدند در طول نه سال زندگي در ايران صبحهاي جمعه همان مجلس، با شكوه تمام برگزار مي شد. و در مراسم مولودي يا اعياد اسلامي ضمن برقراري مجالس جشن و سرور، با شيريني و شربت و گاهي هم با پول از حاضرين پذيرايي مي كرد.

كارهاي منزل را تا حد توان خودش انجام ميداد حتي بعضي از كارهاي بنايي خانه. و با اين كارش به فرزندانش مي فهماند كه نبايد در همه كارها به ديگران متكي بود.

از اسراف و زياده روي خيلي متنفر بود و اگر مي ديد چراغي بدون سبب در اطاقي روشن مانده است با عصبانيت بازخواست مي كرد و اين كار را نكوهش مي نمود.

با اينكه انواع كاغذ و دفترها در منزل يافت مي شد از يك كاغذ پاره هم استفاده مي كرد و كمتر روزي بود كه در مذمت اسراف با افراد خانواده سخن نگويد.

از افراد سخن چين بيش از همه كس متنفر بود. و كمتر سخنراني اي داشت كه در آن، نمام را نكوهش نكند.

در روحيه اش ذره اي خود خواهي يافت نمي شد و براي اينكه با اين روحيه مبارزه كند رياضتهاي عجيبي داشت گاهي در گاري سه چرخ سوار

مي شد و به مسجد مي رفت. محال بود هر كسي بگذرد و به او سلام نكند، حتي اگر بچه خردسالي بود در مجلسي كه وارد مي شد هر جا كه خالي بود مي نشست و هيچ گاه مقيد نبود كه در صدر مجلس يا اطراف آن بنشيند، اگر در بحث با بعضي از روحانيون، احساس مي كرد طرف از ادامه بحث يا پاسخ به سؤال درمانده شده است، خود بحث را عوض مي كرد و نمي گذاشت حاضران متوجه ضعف طرف مقابل شوند.

هميشه در كارهاي اساسي با ديگران مشورت مي كرد و براي اينكه به فرزندانش احترام بگذارد چه در جمع و چه خصوصي با آنها به مشورت مي پرداخت و اگر رأي آنها مورد قبول قرار نمي گرفت با استدلال آنها را قانع مي نمود.

هميشه در پي استدلال و برهان بود لذا به فرزندانش توصيه مي فرمود: شما فكر نكنيد كه چون پدر و مادرتان شيعه اند، بايد شيعه باشيد. برويد كتاب بخوانيد و خود تان با دليل و برهان، حق را دريابيد ... .

به مظاهر اسلامي خيلي اهميت مي داد، حتي در لباس، مسكن و غذا مسائل اسلامي را مراعات مي نمود.

فعاليتهاي اجتماعي

ايشان در امر بازسازي و تجديد بناي مدارس علميه از جمله مدرسه قزويني و مدرسه بخارايي در نجف اشرف سعي و تلاش فراوان كرد.

براي شيعيان ساكن در منطقه خليج فارس (از جمله كويت، بحرين، قطر و امارات عربي متحده) مساجدي را تأسيس كرد و تأسيس و تعمير مساجد زيادي در گوشه و كنار ايران اسلامي را بر عهده گرفت.

در كويت اولين مدرسه دخترانه به نام مدرسه جعفري براي دوران ابتدايي تا دبيرستان به همت عالي او تأسيس شد.

جذب مبلغان از حوزه هاي علميه نجف اشرف و

قم و مشهد براي تبليغ در مناطق كويت و ساير كشورهاي حوزه خليج فارس از ديگر تلاشهاي آية اخلاص آية الله مهري بود كه اين امر تا قبل از رحلت ايشان ادامه داشت.

چاپ و نشر و ترجمه كتب امام و غير آن در سطح بسيار وسيع و توزيع رايگان در ميان مردم.

تشكيل جلسات شوراي فقهي و سياسي با روحانيان مقيم كويت به منظور حل معضلات و مشكلات، از فعاليتهاي ارزشمند او محسوب مي شود.

بسيج عده اي از اهالي منطقه فارس و شهرستان لامرد(26)، براي توزيع مواد غذايي مورد نياز مردم در زمان قحطي پس از جنگ جهاني دوم.

تأسيس و راه اندزي اولين درمانگاه در شهرستان لامرد.

تأسيس بيمارستان و زايشگاه مجهز و گسترده در شهر مهر.

رهبري مدبرانه نهضت اسلامي ملت كويت پس از اخراج از كويت و حمايت حركتهاي اسلامي و انقلابي جوانان مسلمان.

كمكهاي مستمر به مراكز مذهبي، فرهنگي (مدارس، مساجد، حسينيه ها) در قم و ساير نقاط.

بازسازي مراكز خدماتي (آب انبارها و راهها و ...) مناطقي از ايران.

تأسيس بنياد معارف اسلامي قم به منظور تحقيق و تدوين تاريخ جامعي براي تشيع از آغاز تاكنون، كه اين يكي از ارزنده ترين آثار جاودانه آن بزرگمرد است.

سفر به كوي دوست

سر انجام پس از عمري كوشش، مبارزه و تلاش همه جانبه، و نيل به اهداف عاليش كه رفع ظلم ستم شاهي و استقرار نظام عدل الهي بود در جوار مشوق واقعي اش كه همه دوران زندگي را بر آستانش چهره ساييده بود آرميد، آية الله حاج سيد عباس مهري پس از 75 سال زندگي پرخير در تاريخ 1366/11/26 هجري شمسي، در تهران، ستاره درخشان وجودش از آسمان علم و فضيلت برخاك فروغلتيد

و در جوار حضرت فاطمه معصومه(س) در خاك نهان شد. وتمام خويشان و دوستداران و ارادتمندان را به سوگ نشانيد.(27)

در سنگر علم

مرحوم آية الله مهري با همه اشتغالات سياسي و اجتماعي در بيان معارف اسلامي و دفاع از كيان اسلام و تشيع نيز غافل نماند و در اين زمينه آثاري به ياد ماندني از خويش به جاي گذاشت كه برخي از آن آثار چاپ شده بدين قرار است:

1- شعاع من التاريخ

اين كتاب ارزشمند در پاسخ به هتاكي هاي ابراهيم جبهان در مجله رأية الاسلام چاپ رياض به مذهب تشيع و ائمه اطهار(ع) در سال 1381 هجري / 1961 ميلادي به رشته تحرير در آورده است.

مرحوم مهري علاوه بر مبارزه با اين فرد كه منجر به تبعيد شبانه وي از سوي دولت كويت به عربستان صعودي گرديد به مبارزه علمي نيز با وي پرداخته و در ضمن كتابي به گفته هاي سرا پا كذب وي پاسخ مي گفت.

اين كتاب را به موجب نامساعد بودن جو سياسي آن زمان كويت به نام برادر ارجمندشان عالم فاضل سيد هاشم مهري به طبع رسانده اند و اكنون در كتابخانه عمومي مرحوم آية الله نجفي به شماره 7530 رديف 5 و قفسه 23 موجود مي باشد.

2- شعاع من سيرتنا سنتنا

اين كتاب اگر چه در بعضي نوشته ها از جمله آثار قلمي مرحوم آقاي مهري شمرده شده است ولي از مقدمه كتاب چنين استفاده مي گردد كه شخصي از ايشان در موضوع صحت سجده بر خاك مطالبي طلب مي كند و ايشان پس از پاسخ به خواسته ايشان به پيشنهاد يكي از مؤمنان اهل اطلاع به سخنراني علامه اميني پيرامون موضوع سجده و آنچه سجده بر آن صحيح است

كه در سال 1384 هجري در سوريه ايراد فرموده اند دست مي يابد و با تمام خلوص به جاي چاپ مقاله خود به انتشار سخنراني علامه اميني مبادرت مي ورزند. اين كتاب به شماره 54478 در كتابخانه عمومي مرحوم آية الله نجفي مرعشي موجود مي باشد.

3- تفسير سوره والعصر.

4- اهل الكتاب.

5- دروس في الدين.

6- رساله اي در بيان حرمت گوشت خوك.

از ديگر آثار قلمي اين دانشور پرتلاش است.

يادش گرامي و راهش جاويد

پاورقي:

1- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان سيد محمد جواد مهري.

2- براي آشنايي بيشتر با حيات علامه بحراني به كتابهاي زير مراجعه فرماييد:

علامه بحريني، سيد محمد براتي، العلامه السيد هاشم البحراني، فارسي تبريزيان، علامه بحراني آيينه ابرار، تأليف نگارنده.

3- براي آشنايي بيشتر با اين شهر و عالمان آن مي تونيد به كتاب سيماي مهر تأليف نگارنده مراجعه نماييد.

4- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

5- خلاصه زندگي نامه آيت الله مهري، ص 2.

6- شايان ذكر است كه در آن زمان هنوز نفت در كويت كشف نشده بود و مردم با سادگي، زندگي متواضعانه اي مي گذراندند.

7- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

8- كنايه از اينكه كويت مانند يك زمين مرده اي بود كه وي با زحمات خويش آن را زنده و آباد كرد.

9- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

10-

11- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

12- روزنامه ابرار 1366/3/31.

13- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

14- خلاصه اي از زندگينامه آيت الله سيد عباس مهري، ص 3.

15- با استفاده از خلاصه زندگي نامه آيت الله مهري، ص 3 و 4.

16- از خاطرات فرزند ارجمندشان سيد محمد جواد مهري.

17- سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام، ج 6، ص 157 و 158.

18- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

19- سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام،

ج 6، ص 164 و 165.

20- همان.

21- صحيفه نور، ج 9، ص 197.

22- خلاصه زندگينامه آيت الله مهري، ص 4.

23- مائده/ آيه 54.

24- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

25- فتح/ آيه 29.

26- از شهرهاي جنوبي استان فارس مي باشد.

27- از آيت الله مهري 11 فرزند (7 پسر و 4 دختر) به يادگار ماند.

1- حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد محمد مهري.

2- حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد مرتضي مهري، از محققان و اساتيد حوزه علميه قم.

3- جناب آقاي سيد احمد مهري.

4- جناب آقاي سيد علي اصغر مهري.

5- دانشمند محترم جناب آقاي سيد محمد جواد مهري.

6- سيد محسن مهري.

7- سيد محمد رضا مهري.

مهريزي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي مهريزي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

مهدي مهريزي در سال 1341 در شهر مقدس مشهد متولد شد. پس از گذراندن دروس عمومي دوره ابتدايي و راهنمايي در سال 1355 وارد حوزه علميه مشهد شد. آنگاه پس از اتمام دروس مقدمات در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شد و به مدت بيست سال در دروس فقه و اصول و فلسفه حضور يافت.

اساتيد سطح ايشان حجج اسلام و حضرات آيات: «ستوده»، «پاياني»، «اعتمادي»، «موسوي تهراني» و «سيد علي محقق داماد». اساتيد دروس خارج آيات عظام: «وحيد خراساني»، «تبريزي» و «فاضل لنكراني». اساتيد فلسفه حضرات آيات: «محمد علي گرامي»، «حسن زاده»، «جوادي آملي»، و «انصاري شيرازي».

وي همزمان با تحصيل، به تدريس دروس حوزه تا رسائل و مكاسب اشتغال داشته است و از سال 1364 تاكنون در دانشگاه هاي مختلف به تدريس اشتغال دارد، همچنين نامبرده در همايش ها و كنفرانس هاي علمي بسياري به ارائه مقاله و سخنراني پرداخته است.

مهندسي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي مهندسي

محل تولد : آباده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

در زمستان سال 1354 رسما وارد حوزه علميّه قم در مدرسه حقاني شده، درس­هاي از اول مهر ماه تا زمستان آن سال را در فرصت كوتاهي خوانده و به سطح طلاب كلاس كه چند ماهي زودتر شروع كرده بودند رسيدم. احساس شد كه فضاي بازتر و با سرعت بيشتري بايد پيش رفت. لذا از مدرسه بيرون آمده و به طور آزاد به خواندن ادبيات پرداختم. تا شروع تظاهرات عليه رژيم پهلوي كه دروس حوزه تطعيل شد تا نيمه­هايي از جلد اول و دوم شرح لمعه چاپ قديم از محضر «آيت الله باكوئي» و همچنين دو جلد اصول فقه و منطق و كتب ابتدائي را خواندم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي از سال 1358، رسائل را در خدمت «آيت الله اعتمادي» و مكاسب محرمه را خدمت «آيت الله اشتهاردي» و بيع و خيارت و كفايتين را در محضر مرحوم «آيت الله ستوده» و همزمان شرح تجريد الاعتقاد را خدمت «آيت الله انصاري شيرازي» و بدايةالحكمه را در محضر «آيت الله نجفي شهر رضائي» شروع و ادامه آن را از محضر «آيت الله ممدوحي» استفاده نمودم. خارج فقه و اصول را در درس «حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي» و نيز مدتي در درس خارج اصول «آيت الله سبحاني» گذرانده و نيز پس از بداية الحكمه، شرح منظومه سبزواري قدس سره، در منطق و فلسفه و پس از آن اسفار را در محضر «آيت الله انصاري شيرازي» بودم.

در بحث تدريس از آغاز تحصيل سعي مي­شد

كه تدريس كتب خوانده شده انجام گيرد. لذا به توفيق الهي همه كتب مقدّماتي و سطح عالي تا انتهاي كفايةالاصول را يك يا برخي از آنها را چند بار تدريس داشته­ام. در كلام و فلسفه، شرح باب حادي عشر را چند بار و شرح تجريد الاعتقاد را يك بار و بدايةالحكمه را چندين دوره و نيز نهايةالحكمه را يك دوره و شرح منظومه منطق سبزواري (ره) دو دوره و شرح منظومه حكمت را سه دوره و شرح اشارات را كه هم اكنون به تدريس آن مشغولم سه دوره، تدريس داشته و در بخش تدريس علوم رياضي، يكدوره دروس هيئت و رياضي علّامه حسن زاده آملي را تدريس نموده و در بخش عرفان، تمهيد القواعد را دور سوّم و نيز تدريس شرح فصوص الحكم قيصري را هم اكنون اشتغال دارم. همچنين مباحثه­اي فقهي پيرامون مسائل عروه الوثقي داريم و چند سالي است كه هفته­اي يك بار جلسه تفسير قرآن كريم (تا كنون به آيه 48 سوره بقره) دارم.

فعلا در رشته تخصصي كلام حوزه علميّه قم و نيز در مؤسسه نشر آثار امام خميني (ره) هفته­اي دو ساعت به تدريس عرفان اشتغال داشته و در مؤسسه پژوهشي امام خميني (ره)، آيت الله مصباح يزدي نيز به تدريس تمهيد القواعد در مقطع كارشناسي ارشد مشغولم و همچنين به عنوان عضو هيئت علمي دائرةالمعارف عرفاني (در حال تدوين) همين مؤسسه در خدمت دوستان مي­باشم. در دانشگاه نيز متجاوز از ده سال است كه به دروس عمومي (اخلاق و معارف) و دروس تخصصي رشته ادبيات عربي و الهيات از قبيل قرائت متون عرفاني، قرائت متون تفسيري، مقدّمات تفسير، علوم قرآني،

فقه الحديث و دراية الحديث اشتغال دارم.

در بخش رسانه، از آغاز راه اندازي شبكه سراسري راديو معارف، تحقيقي گسترده در موضوع «اسرار نماز» كه حدود 100 ساعت بوده و همچنين شرح زيارت جامعه كبيره كه تا كنون 400 (چهارصد) بحث راديويي انجام گرفته (تاكنون قريب يك پنجم زيارت شرح شده) و ادامه دارد. همچنين در 143 برنامه، شرح چهل حديث حضرت امام خميني (ره) بحث گرديده و پخش شده و نيز شرح دعاي ندبه تاكنون 150 بحث انجام گرفته كه ادامه دارد. در بخش تبليغات، در ايام تعطيلات دروس حوزوي - دانشگاهي به مناسبت­هاي مختلف، مباحثي كه عمدتا اخلاقي، عرفاني، تفسيري، عقيدتي و ... بوده، انجام گرفته است.

مهنه اي، مؤيد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، واعظ و شاعر. اهل مهنه، از اعمال تربت حيدريه، و از احفاد شيخ ابوسعيد ابوالخير (440 -357 ق) بود. در علوم ظاهرى و باطنى تبحر داشت و اوقات را به موعظه و ارشاد مى گذرانيد. در زمينه سرودن شعر نيز توانا بود. اشعارى از وى در تذكره ها ذكر شده است. مزار خواجه در گنبد جدش مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (323 -322)، الذريعه (1130/ 9)، طرائق الحقائق (107/ 3)، فرهنگ سخنوران (898)، لغت نامه (ذيل/ مؤيد)، مجالس النفائس (209 -208 ،35)، هفت اقليم (29 -28/ 2).

مهيار

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پهلوان ايرانى كه نام او دو بار در گرشاسب نامه ى اسدى طوسى آمده. اول در جنگ اول گرشاسب با لشكر بهو:

«پس صف به مهيار و سنبان سپرد

كمينگه به كشواد و گرداب گرد»

دوم در جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:

«سوى راست لشكر به مهيار داد

سوى چپ به بهپور سالار داد»

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مهيار ديلمي، ابوحسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 428 ق)، كاتب و شاعر. اصلا ايرانى و اهل بغداد بود، لذا به او كاتب فارسى مى گفتند. وى ابتدا دين زرتشتى داشت سپس به دست سيد شريف رضى ابوالحسن محمد موسوى اسلام آورد و به تشيع گرويد و در خدمت او به تحصيل فنون شعر و ادب پرداخت. در «ريحانة الادب» آمده كه او به دست شريف مرتضى ايمان آورده ولى در خدمت شريف رضى به تحصل علم و ادب پرداخته است. وى مدتى متصدى امر كتابت آل بويه بود و در بغداد براى ترجمه ى مطالب از فارسى به عربى استخدام شد. وى شاعرى بزرگ بود و مقدم شاعران همعصر خود به حساب مى آمد. او را جامع فصاحت عرب و بيان ادب فارسى مى دانند و در بسيارى از جهات شعرى از استادش، شريف رضى، برتر بود. او اشعار بسيارى در مدح اهل بيت و مراثى امام حسين (ع) گفته است. از ممدوحان وى مى توان به ابوطالب محمد بن ايوب، از وزيران خلفاى عباسى، و ابونصر سابور و ابومنصور بن مزرع و غيره اشاره كرد. فرزندش حسن يا حسين بن مهيار ديلمى نيز از شاعران بزرگ بوده كه «قصيده ى حائيه»اش معروف است. از آثارش: «ديوان» شعر، شامل چهار مجلد؛ «قصيده ى لاميه»، كه ابن طاووس حلى شرحى به نام «الازهار» بر آن نگاشته

است.[1]

ابوالحسن يا ابوالحسين ابن مرزويه ى ديلمى (ف. 426 يا 428 ه.ق) از كاتبان و شاعران لطيف طبع ايرانى در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم. وى نخست زردشتى بود و بعد به دست سيد رضى اسلام آورد و نزد او به تحصيل شعر و ادب پرداخت و به زودى بزرگترين شاعر عهد خود گرديد. مهيار داراى احساسات شديد ايرانى و طرفدار عقايد ملى بود و اشعارى در هجو قوم عرب سرود. ديوان شعر او چهار مجلد است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (264/ 8)، اعيان الشيعه (172 -170/ 10)، تاريخ ادبيات در ايران (645 -644/ 1)، تاريخ بغداد (276/ 13)، دمية القصر (309 -303/ 1)، الذريعه (1138/ 9 ،532/ 1)، ريحانه (47 -46/ 6)، سير النبلاء (472/ 17)، شذرات الذهب (243 -242/ 3)، فوائد الرضويه (689 -688)، الكامل (14/ 8)، كشف الظنون (816)، الكنى و الالقاب (274/ 2)، لغت نامه (ذيل/ مهيار)، معجم المؤلفين (33 -32/ 13)، المنتظم (285 -284/ 9)، النجوم الزاهرة (29/ 5)، وفيات الاعيان (363 -359/ 5)، هدية العارفين (486 -485/ 2).

مؤدب نفيسي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(دكتر على اصغر فرزند على اكبر). (و. 1253 ه.ش ف. 1328 ه.ش) پس از پايان تحصيلات در رشته ى طب، به تهران بازگشت و در مدرسه ى علميه و دارالفنون به تدريس پرداخت. مجله ى حفظالصحه از انتشارات اوست. در دوره ى دوم به وكالت مجلس انتخاب شد.

معروف به مؤدب الدوله از اطباء و رجال دانشمند و درجه اول ايران و فرزند ناظم الاطباء نفيسى كه از رجال و دانشمندان عصر ناصرى است مى باشد. تولد او در 1251 ش در تهران اتفاق افتاد. پس از انجام تحصيلات مقدماتى و آموختن ادبيات فارسى و

عربى و حكمت وارد دارالفنون شد و تحصيلات خود را در رشته طبابت به اتمام رسانيد و مدتى نيز در اروپا به تكميل تحصيلات پرداخت. بعد از مراجعت به ايران در دارالفنون استاد طب شد. در 1299 كه سيد ضياءالدين طباطبائى به نخست وزيرى ايران رسيد وزارتخانه جديدى به نام وزارتخانه صحيه و امور خيريه تأسيس نمود و مؤدب الدوله نفيسى را وزير آن وزارتخانه معرفى كرد. در حقيقت بايد گفت مرحوم مؤدب نفيسى اولين وزير بهدارى ايران است. در دوران سلطنت رضاشاه به پيشكارى وليعهد تعيين شد. وفات او در 1328 در 77 سالگى در تهران اتفاق افتاد.

مؤدب الدوله نفيسى از اطباء درجه اول و حاذق ايران بود. او در تربيت ساير برادران خود از جمله استاد سعيد نفيسى سعى جميل به كار برد. محمدرضا پهلوى نسبت به او بسيار بدبين و عصبانى بود به همين دليل در دوران سلطنت خود كارى به او ارجاع ننمود. علت اين بى مهرى سختگيرى هائى بود كه مؤدب الدوله در سويس نسبت به او اعمال مى كرد و كوچكترين خطاى وليعهد را به رضاشاه گزارش مى داد. قسمتى از تحصيلات شاه مخلوع نتيجه تلاش و سختگيرى نفيسى بود. از مؤدب الدوله سه پسر و چهار دختر باقى ماند. پسران وى عبارت بودند از: مهندس حبيب نفيسى، دكتر عباس نفيسى و دكتر ابوالقاسم نفيسى، دختران وى به ترتيب به همسرى نظام السلطان، دكتر شمس الدين جزايرى، وحيد سعد و عظيمى درآمدند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مؤذن هروي، ابوسهل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(433 -372 ق)، عالم، اديب، نحوى و لغوى. معروف به مؤذن. او رييس الموذنين در جامع عمرو بن عاص در مصر بود. نزد ابوعبيد احمد بن محمد هروى مؤذن، صاحب كتاب

«الغريبين»، تلمذ نمود و از وى و از ابويعقوب نجيرمى و ابواسامه جنادة بن محمد نحوى روايت كرد. در مصر درگذشت. از آثار وى: «الاسفار»، در شرح «الفصيح» ثعلب نحوى و مختصر آن «التلويح فى شرح الفصيح»، در لغت؛ «اسماء الاسد»؛ «اسماء السيف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (16/ 17)، ايضاح المكنون (320/ 1)، روضات الجنات (29/ 8)، ريحانه (23/ 6)، كشف الظنون (1273 ،88 ،86)، معجم الادباء (263/ 18)، معجم المؤلفين (61 -60/ 11)، الوافى بالوفيات (121 -120/ 4)، هدية العارفين (69/ 2).

مؤذي خوارزمي، نظام الدين، ابواسحاق ابراهيم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 559 ق)، اديب و شاعر. با ياقوت حموى (م 626 ق) معاصر بود و در فقه، حديث، تفسير و اصول تبحر داشت. از آثار وى: «اساس نامه»، در مواعظ، به فارسى؛ «نمودارنامه»، در شرح ابيات عجيبه ى «كليله و دمنه»؛ «الخطب»، در دعوات ختم قرآن، كه «يتيمة اليتيمة» نام دارد؛ «ديوان الانبياء»؛ «گفتار نامه»؛ «مرتع الوسائل و مربع الرسائل»؛ «الوسائل الى الرسائل»؛ «الطرفة فى التحفة»، به فارسى؛ «تعريف شواهد التصريف»؛ «ديوان» شعر، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (207/ 6)، لغت نامه (ذيل/ نظام الدين مؤذى)، معجم الادباء (16 -15/ 2)، معجم المؤلفين (92/ 1).

مؤيد الاسلام، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1280 ق)، روزنامه نگار و نويسنده. در كاشان به دنيا آمد. پس از تحصيلات مقدماتى براى ادامه ى تحصيل به اصفهان رفت و مدت پنج سال در آنجا تحصيل كرد و در مدرسه حكيم در خدمت حجةالاسلام عبدالمعالى به يادگيرى سطوح پرداخت و سپس در مدرسه ى صدر در محضر درس آخوند ملا محمد كاشى و آيت اللَّه شريعت حاضر شد. بعد به كاشان بازگشت و آنگاه به تهران و مشهد سفر كرد و سپس به عراق عزيمت نمود و در سامرا به حوزه ى درس خارج ميرزا محمدحسن شيرازى پيوست. پس از آن به بندرعباس رفت و بعد از مدتى به همراه سيد جمال الدين اسد آبادى به تهران آمد. وى در 1308 ق به بمبئى و از آنجا به كلكته رفت و مشغول تجارت شد. او در 1311 ق روزنامه ى «حبل المتين» را در كلكته منتشر نمود. در 1317 ق نيز روزنامه ى «مفتاح الظفر» را، شامل مطالب علمى و مقالات رياضى با مدير كلى برادرش سيد حسن كاشانى در آنجا

منتشر كرد. او همچنين روزنامه ى «آزاد» شامل مطالب سياسى را در 1317 ق در كلكته چاپ و منتشر نمود كه اين روزنامه به صورت ضميمه ى روزنامه «مفتاح الظفر» توزيع مى شد و براى مشتركين «مفتاح الظفر» رايگان بود. وى در كلكته درگذشت و بعد از يك سال جنازه ى او به مشهد برده و در ايوان عباسى، در صحن كهنه، به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (229 -228/ 4 ،208 -200/ 2 ،140 -139/ 1)، شرح حال رجال (72 -71/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (356 -355/ 2).

مؤيد الممالك فكري، مرتضي قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1250 ش)، نمايشنامه نويس و روزنامه نگار. وى تحصيلات خود را در مدرسه ى دارالفنون فراگرفت و با زبان فرانسه آشنا شد و بعد از آن به خدمت دولت درآمد و چندى نيز حكومت مازندران، عراق و گلپايگان را به عهده داشت. او در 1325 ق روزنامه ى «صبح صادق» را در تهران منتشر كرد. مؤيد الممالك از آزاديخواهان و مشروطه طلبان به شمار مى رفت و روزنامه اش بعد از بمباران مجلس شوراى ملى مورد غارت قرار گرفت. وى پس از آن مدتى در بادكوبه و بخارا و سمرقند و مصر متوارى بود. فكرى پس از بازگشت به ايران روزنامه هاى «پليس ايران» و «ارشاد» را منتشر نمود. او در تهران درگذشت. از آثار وى نمايشنامه هاى: «سيروس كبير»، «سرگذشت يك روزنامه نگار»، «عشق پيرى»، «حكام قديم و حكام جديد» و «سه روز در ماليه» است كه آنها را براى كمك به روزنامه ى «ارشاد» و با همكارى شركت نمايش عالى ارشاد به نمايش گذاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نمايشى (182 -155 ،154 ،153/ 2)، از صبا تا نيما (110/

2)، تاريخ جرايد (105 -102/ 3 ،79 -75/ 2 ،118 ،117/ 1).

مؤيد، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1343، كارشناسى ارشد ادبيات عربى از دانشگاه تهران، دكتراى ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1347.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شيراز از سال 1348 تا 1356، دانشيار دانشگاه شيراز از سال 1356 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس گوناگون ادبيات فارسى و عربى و انگليسى در دانشگاه شيراز، برنده كتاب سال از وزارت ارشاد در سال 1364، دريافت جايزه كتاب آموزشى سال از راديو تلويزيون در سال 1355.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

فارسى امروز در زمينه زبان آموزى، شعر فارسى معاصر، شناختى از سعدى، اشعار عربى سعدى، قند و پند در زمينه ادبيات.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تأثر سعدى از ادبيات عربى مثلثات سعدى، اقتراء در اسلام.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميانچي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد ابراهيم مرتضوى ميانجى از افاضل معاصرين تهرانست. وى در ماه صفر 1332 قمرى در يكى از مضافات ميانه متولد شده و تحصيل مقدمات را در قم انجام داده و در سال 1355 قمرى مشرف به نجف اشرف شده و از محضر آيات عظام آنجا چون مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و در حدود سال 1369 قمرى به ايران مراجعت و رحل اقامت در تهران افكنده و در يكى از مساجد مركز به اقامه جماعت و تبليغ احكام و انجام وظيفه اشتغال

دارند.

داراى تأليفات عديده ميباشند كه بعضى بطبع رسيده است و از آنها كتب زير است:

1- كتاب «العيون العبرى» در مقتل سيدالشهداء عليه السلام.

2- كتاب «اطائب الكلام من مهابط الوحى و الالهام» در حالات چهارده معصوم عليهم السلام.

3- تصحيح چاپى كتاب وسائل الشيعه در بيست مجلد.

4- تصحيح چاپى كتاب شرح نهج البلاغه خوئى در بيست و يك جلد.

5- تصحيح چاپى كتاب احقاق الحق آيت اللَّه مرعشى كه تاكنون 11 جلد آن بطبع رسيده است.

6- تصحيح چاپى كتاب بحارالانوار چاپ جديد (60) مجلد.

7- مقدمه و پاورقى به كتاب حقايق علامه فيض كاشانى و غير از اينها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ميبدي يزدي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ق)، عالم دينى، فقيه، لغوى و شاعر. او در كربلا از محضر شيخ العراقين شيخ عبدالحسين تهرانى و فاضل اردكانى استفاده نمود و از استادش، فاضل اردكانى، به دريافت اجازه نايل شد. وى پس از رسيدن به مراتب علمى بالا در كرمانشاه ساكن گرديد و مرجعيت دينى را عهده دار شد. از آثار وى: «عصمة الحجج»، در عصمت ائمه (ع)؛ «بديع اللغة»، در لغات جديد؛ «كشكول»؛ «هداية النصيرية»، كه براى ارشاد اكراد نصيريه نگاشت؛ «مفتاح السلامة»، در حفظ سلامتى و اصول پيشگيرى قبل از درمان؛ شرح «المنظومة البطيخية»؛ كتابى در «الاستخارات»؛ رساله «حلق اللحية»؛ «رساله ى عمليه»؛ «السؤال و الجواب»، در عبادات، با ذكر دليل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (307/ 8)، الذريعه (199/ 25 ،295 -294/ 24 ،333/ 21 ،76/ 18 ،274/ 15 ،90/ 14 ،247/ 12 ،63/ 7 ،73/ 3 ،20 -19/ 2)، ريحانه (50/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1486/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (355/ 6)، لغت نامه (ذيل/ على يزدى)، معجم المؤلفين (217/

7)، مؤلفين كتب چاپى (326 -325/ 4).

ميبدي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا ميبدى يزدى از علماء محترم و دانشمندان بزرگ شمال و شهرستان گرگان مى باشند.

ايشان در سال 1338 قمرى در ميبد يزد به دنيا آمده و دروس فارسى را در آنجا خوانده و براى ادامه به تحصيل به قم مسافرت ولى چون اواخر عمر مرحوم آيت اللَّه حايرى اوضاع حوزه مشوش بود به شهر رى (زادگاه نگارنده) آمده و به خدمت مرحوم آيت اللَّه عالم ربانى حاج شيخ محمدتقى بافقى رسيده و در حجره آن مرحوم در مدرسه امينيه اقامت و به تحصيل مقدمات پرداخته و بعد از چندى به تشويق و توصيه آن بزرگوار به قم آمده و مدتى هم حجره حقير در مدرسه دارالشفا بودند و با سعى بليغ اشتغال داشتند تا در سال 1358 قمرى كه روى بعضى جهات مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند سكونت و مدت ده سال با جديت تمام به تحصيل پرداخته و از محضر آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى يزدى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و اصول آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله استفاده نموده و از خرمن علوم آنان فقها و اصولا خوشه ها چيده و توشه ها برده تا در سال 1368 قمرى كه به ايران آمده و بنابر تقدير و مشيت الهى در گرگان و استرآباد اقامت و بنابر دعوت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ رضا مدرس در جاى ايشان در مسجد جامع به اقامه جماعت و خدمات روحى و دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه ميبدى كه از

دوستان چهل ساله حقير است از دانشمندان متين و روشنفكر و منيع الطبع معاصر و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب مى باشد از آثار ايشانست تأسيس كتابخانه مسجد جامع گرگان و اداره و سرپرستى طلاب و محصلين مدرسه دارالشفاء گرگان

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ميبدي، محمدفاكر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فاكر ميبدي

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/10/20

زندگينامه علمي

محمد فاكر ميبدي، فرزند علي اكبر در تاريخ 20/10/ 1338 خورشيدي، برابر با 13 رجب 1379 قمري، در شهرستان ميبد ديده به جهان گشود، در سه سالگي پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستي مادر مؤمن و متدين خويش قرار گرفت. وي دوران كودكي خود را به دليل محروميت از نعمت پدر، با سختي و مشكلات پشت سر گذاشت. و دوران تحصيلات كلاسيك را با كار و فعاليت سپري نمود. سالهاي 1356 و 1357 شمسي كه مقارن بود با مبارزات ملت ايران به رهبري حضرت امام خميني (ره) و منتهي به پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران شد. وي در اين زمان همراه با ديگر اقشار مختلف مردم ميبد در راهپيماييها و تظاهرات عليه رژيم شاه شركت داشت و به پخش عكس، اطلاعيه و قرائت آن مبادرت مي كرد، به همين دليل يك بار توسط عوامل رژيم احضار و مورد بازجويي قرار گرفت. به دليل علاقه زياد نامبرده به مسائل انقلاب نسخه اي از اعلاميه ها و بيانيه هاي انقلابيون كشور و به ويژه پيشگامان انقلاب در استان يزد و به خصوص شهيد محراب حضرت آيت الله حاج شيخ محمد صدوقي، آيت الله حاج سيد روح الله خاتمي، و

آيت الله حاج شيخ محمد ابراهيم اعرافي، « قدس الله انفاسهم الزكيه» كه از اركان انقلاب در منطقه بودند در كتابخانه وي نگه داري مي شود. نامبرده تحصيلات كلاسيك خود را تا ششم در مدرسه امام ميبد به انجام رسانيد و در سال 1355 جهت تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه ميبد شد و مقدمات، ادبيات، منطق و بخشي از دروس سطح را در آن حوزه فرا گرفت. لازم به ياد آوري است كه در رشته فقه و اصول بيشترين بهره را از حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي و در دروس تخصصي تفسير و علوم قرآن بيشترين استفاده را از حضرت آيت الله معرفت برده است.

ميخائيل، پائول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نام اصلي:Paul Michael LeVesque

لقب:Triple H

تاريخ تولد:27جولاي1969

محل تولد:New York City

وضعيت:او مدتي شوهر زينا بود و بد طلاق گرفت و الان شوهر دختر مك من هست داراي يك بچه

وزن:270 lbs

قد:6'4"

مربي او:Killer Kowalski

تاريخ ورود به كشتي كچ:مارچ1992(23سالگي)

لقبهاي ديگر او:Hunter Hearst Helmsley (WWF)...Terra Ryzin (WCW).......Jean Paul LeVesque (WCW)

حركت پاياني:The Pedigree

حركتهاي مورد علاقه كه استفاده ميكنه:

Inverted Indian Deathlock

Knee to Face

Running neckbreaker

Running Knee Smash

DDT

Spinning Spinebuster

Sleeper Hold

Abdominal Stretch

Knee Drop

Figure Four Leg Lock

Mounted Punches

Hooking Clothesline

Blatant Choke

دشمن زياد داشته فقط چنتاشو مينويسم

Rob Van Dam

Bubba Dudley

Kane

Booker T

Bill Goldberg

Shawn Michaels

Chris Benoit

Randy Orton

Batista

Ric Flair

Big Show

John Cena

Vince McMahon

The Undertaker

The Rock

Stone Cold

افتخارات:

او يك بار با شكست دادنTony Royتوانست كمربندIWF Heavyweight title رو بگيره

در26اكتبر1996توانست با شكست دادنMarc Mero كمربندWWF

Intercontinental title رو بگيره

او همچنين در جون1997 نفر اول مسابقهWWF King of the Ring شد.

او22دسامبر1997با شكست دادنShawn Michaels توانست كمربندWWF European title رو ببگيره.

در17مارچ1998با شكست دادنOwen Hart توانست كمربندWWF European title رو بگيره.

30آگوست1998در سامراسلم با شكست دادنThe Rock توانست كمربندWWF Intercontinental title رو بگيره

در23آگوست1999با شكست دادنMankind توانست كمربندWWF Federation title رو بگيره.

در آنفورگيون1999 توانست كمربندWWF Federation title رو بگيره.

در سال2000توانست با شكست دادنBig Show كمربندWWF Federation title رو حفظ كنه.

در جاجمندي2000 با شكست دادنThe Rock كمربندWWF Federation title رو نگه داشت

در5آپريل2001با شكست دادنChris Jericho توانست كمربندWWF Intercontinental title رو بگيره.

در16آپريل2001با شكست دادنJeff Hardy كمربندWWF Intercontinental title رو حفظ كرد.

او به همراه يارش استون كلددر30 آپريل2001در بكلش با شكست دادنUndertaker Kane كمربندWWE Tag Team titles رو گرفتند.

او همچنين نفر اولWWE Royal Rumble 2002شد.

در رسمنياX-8با شكست دادنChris Jericho توانست كمربندWWF Undisputed title رو بگيره.

درسبتامبر2002 او توانست براي اولين بار كمربندWWE World Heavyweight title رو بگيره.

در15دسامبر2002با شكست دادنShawn Michaels توانست كمربند WWE World Heavyweight title رو حفظ كنه.

در14دسامبر2003توانست با شكست دادنBill Goldberg Kane كمربندWWE World Heavyweight title رو بگيره.

درآنفورگيون2004توانست با شكست دادنRandy Orton كمربندWWE World Heavyweight title رو بگيره.

و در سال 2005 با شكست دادنBatista Orton Benoit Jericho Edge توانست كمربندWWE World Heavyweight title رو بگيره.

او يكي از پرافتخارترين كشتي كچ كاراي دنيا هست همونطور هم كه خودتون افتخاراتش ديديد.

و الان هم به همراه شان مايكلز گروه دي ايكس رو تشكيل دادند و دارن آبروي مك من را تو كل دنيا ميبرن.

__________________

ميداني نيشابوري، ابوالفضل احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 518 ق)، لغوى، نحوى، اديب و شاعر. او را پيشگام ادبا نام نهاده اند. در نيشابور به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. چون ساكن محله ى ميدان زياد نيشابور بود، به ميدانى مشهور شد. او از شاگردان ابوالحسن على بن احمد واحدى مفسر و يعقوب بن احمد نيشابورى بود. فرزندش، سعيد بن احمد، و ابوجعفر احمد بن على مقرى بيهقى از شاگردان او بودند. در نيشابور درگذشت و در گورستان ميدان زياد دفن شد. از آثارش: «مجمع الامثال» يا «جامع الامثال»، كه گفته اند در نوع خود بى نظير بوده است؛ «السامى فى الاسامى»، در لغت؛ «الهادى للشادى»، در نحو فارسى؛ «نزهة الطرف»، در علم صرف؛ «شرح المفضليات» يا «اسماء التفضيل»؛ «الانموذج»، در نحو؛ كتاب «النحو الميدانى»؛ «المصادر»؛ «منية الراضى فى رسائل القاضى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208/ 1)، انساب سمعانى (429/ 5)، تاريخ ادبيات در ايران (318/ 2)، روضات الجنات (302 -300/ 1)، ريحانه (53 -52/ 6)، سير النبلاء (490 -489/ 19)، شذرات الذهب (58/ 4)، فرهنگ ادبيات فارسى (494)، كشف الظنون (2026 ،1943 ،1703 ،1576 ،1043 ،974 ،185)، الكنى و الالقاب (220 -218/ 3)، معجم الادباء (51 -45/ 5)، معجم البلدان (279/ 5)، معجم المؤلفين (64 -63/ 2)، الوافى بالوفيات (328 -326/ 7)، وفيات الاعيان (148/ 1)، هدية الاحباب (251)، هدية العارفين (82/ 1).

مير خواند بلخي، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 903 -837 ق)، مورخ، اديب و شاعر. معروف به مير خواند و امير خواند. وى در شمار بزرگترين مورخان عهد تيمورى بود. خاندان وى از سادات حسينى است و سلسله ى آباء و اجدادش به زيد بن على بن حسين (ع) منتهى مى شود. در

بلخ به دنيا آمد و در جوانى به هرات رفت و در آنجا تحصيلات خود را در علوم معقول و منقول به پايان رساند. وى از همان آغاز مورد توجه سلطان حسين بايقرا و وزيرش اميرعليشير نوايى (906 -844 ق) قرار گرفت و دوستى و الفت همواره بين ميرخواند و اميرعليشير برقرار بود، به همين دليل ميرخواند كتاب «روضة الصفا» را به نام او تأليف كرد. وى در فن تاريخ و صنعت انشاء و فنون ادب مهارت بسزايى داشت با اين وجود به مشاغل ديوانى روى نياورد تا در اواخر عمر، كارش به انقطاع و انزوا كشيد و بيش از يك سال در گازرگاه هرات منزوى شد و به علت بيمارى به هرات منتقل گرديد و در آنجا نيز درگذشت و در مزار شيخ بهاءالدين كه پير و مراد پدرش بود، به خاك سپرده شد. صاحب «ريحانة الادب» او را معاصر جامى مى داند و در «دايرةالمعارف فارسى» زندگى پدر ميرخواند، بهاءالدين خاوند شاه، با صاحب عنوان درآميخته شده است. گروهى از منابع نيز در مورد محل تولد و تحصيلاتش اختلاف دارند. از آثار وى: «روضة الصفا فى سيرة الانبياء و الملوك و الخلفا»، مشتمل بر وقايع عمومى عالم از بدو خلقت تا زمان خود مؤلف. تاريخ او قسمتى ترجمه از تاريخ هاى عربى و قسمتى اقتباس از تواريخ خاصه فارسى و حتى نقل به عبارت از «جامع التواريخ» رشيدى و «ظفرنامه» شرف الدين على با اندكى اصلاح است. ميرخواند طرح اين كتاب را در هفت جلد افكنده بود، با شروع جلد هفتم شدت بيماريش مانع پيشرفتش شد و از اين رو نواده ى او غياث الدين خواند مير، مؤلف

«حبيب السير»، اين كتاب را به اتمام رسانيد و حوادث عهد تيمورى را تا 929 ق به آن افزود. رضا قلى خان هدايت ذيلى بر اين كتاب در سه مجلد تا حوادث زمان خود نوشته و آن را، به اسم ناصرالدين شاه قاجار، «روضة الصفاى ناصرى» ناميده است. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (625 -621)، اعيان الشيعه (402/ 9)، تاريخ ادبيات در ايران (523 -519/ 4)، تاريخ در ايران (152 -151)، تاريخ مغول (491)، تاريخ نظم و نثر (240 -239)، تعليقات مزارات هرات (51)، حبيب السير (342 -341/ 4)، دايرةالمعارف فارسى (2953/ 2)، الذريعه (297 -296/ 11 ،1140 ،307/ 9)، روضة الصفا (مقدمه/ ك- ع)، ريحانه (56 -54/ 6)، سبك شناسى (205 -204/ 3)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (234 -233)، فرهنگ ادبيات فارسى (495 -494)، فرهنگ سخنوران (900 -899)، كشف الظنون (927 -926)، الكنى و الالقاب (220/ 3)، لغت نامه (ذيل/ ميرخواند)، مجالس النفائس (270 ،94)، مزارات هرات (118)، مؤلفين كتب چاپى (458 -455/ 5)، هدية الاحباب (252).

مير سپاسي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1286 ش)، روان پزشك، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در تفرش به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در مشهد و دارالفنون گذراند و در 1315 ش تحصيلات پزشكى خود را در دانشكده پزشكى ليون فرانسه به پايان رساند. اما به علت علاقه شخصى، به تحصيل در رشته ى روان پزشكى و پزشكى قانونى و همكارى با پروفسور باروك پرداخت. پس از بازگشت به ايران در بيمارستان روزبه تحت عنوان پزشك بيمارى هاى روانى مشغول خدمت شد. او همچنين بيمارستان ميمنت را تأسيس كرد و

تا پايان عمر به مداواى بيماران پرداخت. از آثارش: «تاريخ تكامل مراكز دماغى»؛ «تاريخ تكامل هيسترى يا بيمارى حمله ى از ديرگاهان تا امروز»؛ «جنون جوانى»؛ «روانشناسى پزشكى»؛ «قانون و جنون»؛ «روانپزشكى اجتماعى»، ترجمه ى حواشى؛ «خلاصه روانپزشكى»، با همكارى حسن بطحائى و مسعود ميربهاء.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سالنامه ى تفرش (50 -49 ،1377)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2520 ،1906 ،1758 ،1754/ 2 ،1068 ،685 ،478/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (358)، مؤلفين كتب چاپى (757 -756/ 3).

مير عظيمي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جواد مير عظيمى مراغه اى از علماى معاصر تهرانند. ايشان در ماه رجب 1340 ه. ق، در مراغه بدنيا آمدند و تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در همانجا طى و بعد مقدمات را نزد جناب آقاى شيخ حسين پيشنماز بالوقيه مراغه و آقاى حاج شيخ ابراهيم بادكوبه اى و عالم ربانى حاج شيخ محمد تقوى خوانده و از كمالات روحى آنان رضوان اللَّه عليهم شمه اى بهره بردند.

سپس بعزم تكميل مقدمات سه سال در شهر تبريز متوطن شده و در حوزه ى تدريس اساطين فقها و اصولا حاضر شدند. سپس بامر و توصيه يكى از اساتيد عظام نوراللَّه مرقده بقصد تكميل سطح و اخذ معقول به مشهد تشرف حاصل نموده و سه سال در حوزه تدريس حضرت الاستاد الحاج سيد احمد يزدى معروف باستاد و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى قزوينى و آيت اللَّه شيخ هاشم قزوينى عطراللَّه مرافدهم فقه و اصول و معقول را آموختند و تفسير و اخلاق و مقدارى از خارج متاجر را محضر مرحوم آيت اللَّه ربانى ميرزا مهدى الاصفهانى آموخته بودند.

در سنه ى 1367 ه.ق در قم متوطن گرديده در مجلس تدريس بعضى از اعاظم حوزه مباركه حاضر

شدند. معظم له در مدت اقامت خود در قم به تدريس و اقامه جماعت حسب الامر مرحوم آيت اللَّه حجت در مسجد حاج ميرزا عبداللَّه كيهانى در محله ى در بهشت اشتغال داشتند.

آثار علمى و قلمى عديده اى دارند كه ذيلاً بعضى از آنها از نظرتان مى گذرد.

1- تلخيص الفرايد للشيخ الانصارى قده

2- تلخيص التقريرات قسمت اصول علميه للنائينى قده.

3- كتاب كفارات در اسلام فارسى استدلالى.

4- ترجمه و شرح رساله حضرت امام جعفر الصادق عليه السلام و آن اولين حديث كتاب روضه كافى است.

5- ترجمه و شرح خطبه ى حضرت سجاد عليه السلام.

6- ترجمه و شرح خطبه ى حضرت زينب عليهاالسلام.

7- دو نشريه بنام جريمه ى روزه خواران.

8- جريمه ى مرتكبين محرمات حج.

9- مجموعه هايى در فنون مختلفه.

از باقيات الصالحات ايشان فرزند برومند و مؤدب ايشان آقاى سيد مير حسين مير عظيمى حسينى است كه از محصلين متدين و جدى حوزه علميه قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مير كياني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ميركياني نويسنده كودك و نوجوان در سال 1337 در شهر تهران به دنيا آمد .تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در اين شهر به پايان رسانيد.او در كنار تحصيل به مطالعة آثار ادبي و هنري روي آورد و با بسياري از آثار نويسندگان بزرگ آشنا شد.وي داراي مدرك دكتري هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است .ايشان در سال 1361 وارد گروه كودك صداي جمهوري اسلامي ايران شد و به نوشتن نمايشنامه هاي راديويي و قصّه هاي ظهر جمعه پرداخت. مجموعه قصه "روز تنهايي من" محمد ميركياني ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات

كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد ميركياني تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران به پايان رسانيد.او در كنار تحصيل به مطالعة آثار ادبي و هنري روي آورد و با بسياري از آثار نويسندگان بزرگ آشنا شد.ميركياني داراي مدرك دكتري هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمد ميركياني از همان دوران كودكي، همزمان با تحصيل به كار و كوشش پرداخت. در دوران نوجواني، زماني كه كارگر حروفچين يكي از چاپخانه هاي تهران بود به مطالعة آثار ادبي و هنري روي آورد و با بسياري از آثار نويسندگان بزرگ آشنا شد. روزي كه اولين قصه اش را نوشت دقيقاً پانزده شغل مختلف را تجربه كرده، درس زيادي آموخته بود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد ميركياني در سال 1361 وارد گروه كودك صداي جمهوري اسلامي ايران شد و به نوشتن نمايشنامه هاي راديويي و قصّه هاي ظهر جمعه پرداخت. بعضي از مسووليت هاي اجرايي كه ميركياني برعهده داشته يا دارد: - سردبيري برنامه هاي از سرزمين نور و گفته ها و ناگفته ها (راديو) - عضويت در طرح و برنامه مركز فرهنگي صبا - عضويت در شوراي كتاب كودك انتشارات سروش - عضويت در گروه مولفان كتب درسي آموزش و پرورش - در حال حاضر مدير گروه كودك و نوجوان شبكه اول سيما

فعاليتهاي آموزشي : محمد ميركياني در چند دوره مختلف آموزش ضمن خدمت، به تدريس ادبيات كودكان و قصه گويي در آموزش و پرورش و كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان پرداخته است.

آرا و گرايشهاي خاص : بيشتر مطالعات و گرايش هاي ميركياني در زمينه ادبيات، به خصوص ادبيات كهن، تاريخ، روان شناسي و شعر

مي باشد.

جوائز و نشانها : مجموعه قصه "روز تنهايي من" محمد ميركياني ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ميركياني همچنين برنده كتاب سال نوجوان در 1365 و جشنواره هاي ديگر داخلي مانند كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و از نويسندگان برگزيده بيست سال ادبيات كودكان توسط انجمن نويسندگان كودك و نوجوان است. ترجمه مجموعه پنج جلدي «قصه ما همين بود» مير كياني، در سال 73 به زبان اردو و در پاكستان منتشر شد. در سال 1990 و 2000 ميلادي مركز بين المللي مونيخ آلمان كتاب هاي «پاپر» و «روزي بود و روزي نبود» ايشان را از در فهرست كتاب هاي مناسب خود قرار داد. كتاب "قصه ما مثل شد"تاليف وي ، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : محمد ميركياني تاكنون حدود دويست نمايشنامه كوتاه و بلند براي كودكان نوشته و يا تنظيم كرده است.آثار منتشر شده او بيش از 60 كتاب براي كودكان و نوجوانان است و مجموع قصه هاي چاپ شده اش براي همه گروه هاي سني در قالب هاي داستان كوتاه بلند و رمان، نزديك به پانصد عنوان مي رسد. ميركياني بيش از بيست و پنج كتاب درباره ادبيات كهن و عاميانه براي گروه سني كودك و نوجوان تاليف كرده است. آخرين كتاب او در اين زمينه كتابي پژوهشي براي نوجوانان با موضوع ادبيات عاميانه است با عنوان «راز مثل هاي ما». بعضي از آثار ميركياني به توليدات تصويري و تلويزيوني تبديل شده اند، مثل فيلم (شايد فردا

نباشد) براي گروه كودك شبكه دو و مجموعه هاي «قصه ما همين بود» با عنوان «افسانه هاي كهن» براي مركز فرهنگي صبا و در حال حاضر مجموعه هشتاد قسمتي «قصه ما مثل شد» كه اين كتاب در قالب پويانمايي براي گروه كودك و نوجوان شبكه اول سيما در حال توليد و پخش است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسانة خوشبختي

ويژگي اثر : مجموعة قصه

2 پنج سنگ

ويژگي اثر : مجموعة قصه

3 پند و قند (چهار جلد)

4 پهلوان حيدر

5 روز تنهايي من

ويژگي اثر : مجموعة قصه-اين كتاب در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد-آشنايي با كتاب :«روز تنهايي من» اين كتاب مجموعة سه قصه به نامهاي «روز تنهايي من»، «اين كوچه و آن كوچه» و «آن روز پائيزي» است. قصّة «روز تنهايي من»، سرگذشت نوجواني كارگر و زحمتكش است كه در چاپخانه كار مي كند و دشمنانش سعي دارند با ايجاد موانع بسيار، شخصيت او را لگدكوب و غرور او را خرد كنند؛ اما او با ايمان و تلاش در مقابل آنان مي ايستد و سرانجام موفق مي شود. در قصه «اين كوچه و آن كوچه»، بچه هاي محله، كسي را كه مانع عزاداري آنان بود از ميان برمي دارند و «آن روز پائيزي» حكايت پيروزي سربازان مصري در جنگ رمضان 1973 با اسراييل غاصب است.

6 روزي بود و روزگاري

ويژگي اثر : مجموعه قصه

7 روزي بود و روزي نبود (سه جلد) قصه ما مثل شد (پنج جلد)

8 شايد فردا نباشد.

9 قصة خانه ما

ويژگي اثر : مجموعة قصه

10 قصّه شاه مال منه

ويژگي اثر : مجموعة قصه

11 قصه ما مثل شد (پنج جلد)

ويژگي اثر : تاليف محمد ميركياني با تصويرگري محمدحسين صلاتين- مشهد: شركت به نشر، كتاب هاي پروانه ها اين كتاب در سال 1386 ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است.

12 قصه ما همين بود (پنج جلد)

13 قصه هاي شب چله (دو جلد)

ميراحمدي، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور ميراحمدي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب منصور مير احمدي فرزند امير در بيست و پنجم دي ماه 1347 در روستاي «چناروئيه» از توابع شهرستان كرمان به دنيا آمدم. دوران تحصيلي ابتدايي را در روستاي مذكور و راهنمايي را در روستاهاي مجاور به پايان رساندم. سپس در سال 1363 جهت ادامه تحصيل وارد حوزه علميه قم گرديده تحصيلات حوزوي را آغاز كردم. در كنار گذراندن دروس مذكور به دليل علاقه وافر به علوم جديد و اعتقاد به ضرورت كسب اين علوم در دوران كنوني، دوران تحصيلي متوسطه را به صورت داوطلب آزاد در سال 1378 پشت سر گذراندم.

علاقه مذكور، تلاش و كوشش جهت حضور در دانشگاه و تحصيل در يكي از رشته هاي علوم انساني را به دنبال داشت. در سال 1370 در رشته «علوم سياسي» موسسه آموزش عالي باقرالعلوم (عليه السلام) پذيرفته شده و دكتري «علوم سياسي» خود را در دانشگاه تهران اخذ نموده و از آن پس در دو زمينه علوم حوزوي و دانشگاهي مشغول به تحصيل و تحقيق و تدريس هستم.

ميرباقري، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم ميرباقرى فرزند مرحوم حاج سيد حسن ميرباقى (خياط) شاهرودى برادرزاده حاج سيد على ميرباقرى واعظ معروف تهران از فضلاء و نويسندگان و خطباء و اساتيد معاصر دانشگاه است.

تولد ايشان در سال 1326 شمسى در شاهرود واقع شده و در يك خانواده با ديانت و تقوا پرورش يافته و دروس ابتدائى را در زادگاه خود خوانده و پس از آن در خدمت والد ماجدش در سال 1327 شمسى به شهرستان قم مهاجرت نموده و دوران دبيرستان را در مدرسه حكيم نظامى (كه امروز به نام دبيرستان امام صادق عليه السلام است) گذرانيده است.

در سال 1336 شمسى وارد حوزه علميه و به تحصيل علوم عربى و ادبى و منطق و فقه و اصول پرداخته و دروس ياد شده را از محضر آياتى چون آقاى سلطانى بروجردى و مشكينى و مرحوم آيت اللَّه مجاهدى فراگرفته و بعد به درس خارج آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و محقق داماد شركت و استفاده نموده و علوم عقلى و فلسفى را از محضر آيت اللَّه طباطبائى قاضى آموخته و در سال 1347 شمسى به تهران عزيمت نموده و دوره الهيات را در دانشگاه به پايان رسانيده و به دريافت مدرك دكترا در رشته الهيات نائل شده

و در حال حاضر به تدريس در آنجا و نيز تبليغ و ترويج از طريق منبر و خطابه خوانى اشتغال دارند.

داراى آثار گرانقدرى مى باشند كه از آنها ترجمه كتاب احتجاج طبرسى در دو مجلد به طبع رسيده است.

والد ماجد جناب آقاى دكتر ميرباقى مرحوم حاج سيد حسن كه از بيت مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسين موسوى شاهرودى ابرسجى بودند از اخيار و ابرار شهرستان قم و اشتغال به خياطى و دوختن لباس روحانيت داشتند كه در سال 1411 قمرى در اثر تصادف به رحمت حق پيوسته و به لقاء اجداد خويش شتافتند.

داراى دو برادر روحانى بزرگوارند.

1- جناب آقاى حاج سيد محمد ميرباقرى كه در شاهرود از طريق وعظ و خطابه به خدمات دينى اشتغال دارند.

2- جناب آقاى حاج سيد على ميرباقرى امام مسجد قنات آباد تهران كه از خطباء و وعاظ محترم تهران به شمار مى روند بيانى آموزنده و منبرى سازنده دارند و ايشان تحصيلات خود را در شاهرود و بعد قم به پايان رسانيده و در تهران رحل اقامت افكنده و به خدمات روحى و دينى خود از اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج اسلام اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

ميرباقري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ميرباقرى از فضلاء و وعاظ و خدمتگذاران محترم شاهرود مى باشند.

وى در شاهرود به دنيا آمده و پس از فراگرفتن مقدمات چندى در مشهد و چندى هم در قم به تحصيل پرداخته و اكنون چند ساليست كه در شاهرود به خدمات دينى اشتغال دارد برادر ارجمند ايشان جناب مستطاب حجةالاسلام و مبلغ الاحكام آقاى حاج سيد على مير باقرى كه در شاهرود و قم تحصيلات خود را تكميل و مهاجرت به تهران

نموده و در مسجد قنات آباد به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ميرجليلي، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد مير جليلي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/3/10

زندگينامه علمي

اينجانب علي محمد ميرجليلي فرزند حاج ميرزا يدالله در تاريخ 10/3/1344 ه.ش در شهر يزد _ شاهديه متولد گشتم. پدرم از مؤمنين و عاشقان خاندان رسالت بود و همواره در مجالسي كه به نام اهل بيت تشكيل مي شد؛ شركت مي كرد. او در سنين نوجواني به بيماري سختي مبتلا شده بود. و با توسل به اهل بيت (ع) شفا يافته بود. از اين رو با شنيدن نام آن بزرگواران اشكش جاري مي شد. و چون دو فرزند پسرش را از دست داده بود. نذر كرد چنانچه خداوند به او پسري ديگري عنايت كند او را به حوزه علميّه، براي فراگيري علوم اسلامي بفرستد. او به نذر خود عمل و مرا رهسپار حوزه كرد. پدرم از نظر مالي در مضيقه بود و زندگي خود را از درآمد ناچيز كارگري تامين مي كرد و بسيار قانع و زاهد بود.

مادرم مرحومه حاجيه بي بي مرضيه حاج امام از سادات و خاندان حاج امامي ابرند آباد بود كه به تقوي معروف بودند. جد سوم ايشان مرحوم امير اكبر از سادات داراي كرامت بود. همچنين پدر بزرگ ايشان مرحوم حاج سيّد محمّد باقر حاج امام از روحانيون داراي فضل و تقوي در يزد بود كه به سال 1336 ه.ش از دنيا رحلت كرده است و آرامگاه اين بزرگواران در يزد «شاهديه» ابرند آباد زيارتگاه مي باشد كه بسياري

از مردم منطقه با توسل به ارواح پاكشان از خداوند طلب حاجت مي كنند.

پدرم مرا در كودكي با خود به مجالس وعظ و خطابه مي برد و دوست داشت من را ذاكر حضرت سيّد الشهداء (ع) تربيت نمايد. در شش سالگي به دبستان عنصري در شاهديه رفتم. در سال چهارم دبستان بر اثر تشويق استاد بزرگوارم جناب آقاي سيد علي بمان ميرجليلي تمام سعي خود را در راه تحصيل به كار گرفتم و از آن به بعد همواره از دانش آموزان ممتاز استان يزد شمرده شدم. در مقطع اول راهنمايي به عنوان ممتازترين دانش آموز استان يزد انتخاب شدم و مورد تشويق قرار گرفتم.

پس از گذراندن اول دبيرستان با توجه به علاقه شخصي خود و تشويق هاي مرحوم پدرم و حضرت آيت الله حاج سيّد جواد مدرسي و استاد دكتر عباس برهاني در مهرماه 1359 ه.ش وارد حوزه علميّه يزد شدم و از محضر اساتيد بزرگواري چون حجج اسلام آقايان: شيخ كمالي زارچي، شيخ محمّد رضا فلاح تفتي و شيخ علي مفيدي فر به فراگيري ادبيّات عرب پرداختم و با شركت در كلاس منطق آيت الله علاقه بند يزدي، خوشه چين كمالات علمي وي گشتم. از خاطرات جالب آن دوره حفظ اشعار الفية بن مالك در حوزه يزد بود كه از طرف حضرت آيت الله حاج محمود علومي مسئول حوزه خان يزد، مورد تشويق قرار گرفتم و مفتخر به اخذ دوره تفسير منهج الصادقين از محضر مبارك ايشان شدم.

در سال 1361 ه.ش جهت استفاده از محضر اساتيد حوزه علميه قم به اين شهر رفتم. شرط ورود به حوزه علميّه قم، اتمام لمعتين بود ولي

من آن را نخوانده بودم. طي نامه اي به محضر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي از ايشان درخواست كردم مرا در مدرسه امام حسن مجتبي (ع) كه تازه شروع به كار مي كرد؛ بپذيرد. در آن نامه خود را حافظ الفية بن مالك معرفي كردم. ايشان حقير را به حضور طلبيد و پس از امتحان و سئوال از سوابق خانوادگي و تحصيليم، با ورود اينجانب به حوزه قم موافقت كرد. براي تكميل ادبيات عرب به درس استاد بزرگ ادب مرحوم مدرس افغاني كه در نحو و ساير علوم ادبي تسلط داشت؛ رفتم. او داراي بياني شيوا بود و سخت ترين مباحث علمي را با مثال هايي ساده تفهيم مي كرد و داراي تاليفاتي از قبيل المدرس الافضل (شرح مطول تفتازاني) و مكررات (شرح كتاب سيوطي در نحو) بود. نزد ايشان مغني اللبيب از ابن هشام و مطول تفتازاني را فرا گرفتم.

همچنين كشف المراد علامه حلي را نزد آيت الله مكارم شيرازي، بخشي از تفسير مجمع البيان را نزد آقاي امامي از نويسندگان تفسير نمونه؛ فرا گرفتم. آنگاه براي فراگيري فقه نزد استاد آيت الله وجداني فخر (ره) شتافتم. ايشان داراي زباني گويا، تسلط كامل بر مباحث فقهي و اخلاصي كم نظير بود. فراموش نمي كنم كه همواره قبل از نشستن بر كرسي تدريس، دعا مي كرد. هم زمان اصول مظفر را نزد استاد صالحي افغاني فرا گرفتم. در اين دوره بود كه به جهت الطاف الهي و تلاش فراوان، رتبه اول حوزه قم را در پايه ششم بدست آوردم و به دريافت يك دوره كامل بحارالانوار از مرحوم آيت الله العظمي امام خميني

(ره) مفتخر گشتم.

آنگاه براي فراگيري بهتر اصول به نزد استاد بزرگ حوزه قم، حضرت آيت الله مصطفي اعتمادي شتافتم. زبان گويا و تسلط والاي او در تبيين مباحث اصول، از او استاد زبردستي ساخته بود كه حدود هزار نفر در كلاس درسش حاضر مي شدند. رسائل شيخ انصاري را از ايشان فرا گرفتم. مكاسب را نزد استاد بزرگ مرحوم حاج شيخ احمد پاياني آموختم و باز براي آموزش بيشتر اصول، در درس كفايۀ استاد اعتمادي حاضر شدم.

همزمان با فراگيري مكاسب و كفايه به حفظ قرآن همت گماردم و نزديك به نصف قرآن را حفظ كردم. از الطاف الهي بر اينجانب در اين دوره توفيق حضور در كلاس تفسير مفسر بزرگ، عارف رباني و فقيه صمداني حضرت آيت الله عبدالله جوادي آملي (روحي فداه) بود، استادي بي نظير در قدرت كلام، جامع علوم مختلف و از همه مهمتر داراي منش اخلاقي بسيار والا. درطي حدود ده سال كه از حضور پرفيض تفسير ثلث اول قرآن را فرا گرفتم؛ هرگز نديدم به شاگردي توهين نمايد. سوال هاي طلاب را با حوصله پاسخ مي داد و همواره براي پاسخ دهي به اشكال هاي حاضرالذهن بود. اكنون پس از بازگشت به وطن از اينكه نمي توانم از محضر پرفيضش استفاده كنم؛ همواره تاسف مي خورم.

از سال 1371 ه.ش همزمان با شركت در كلاس تفسير استاد جوادي، به فراگيري خارج فقه و اصول پرداختم و از محضر بزرگاني چون آيات عظام: فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، آميرزا جواد تبريزي بهره بردم. در سال 1374 از دانشگاه قم، مركز تربيت مدرس در رشته الهيات و معارف اسلامي (كارشناسي ارشد) فارغ التحصيل شدم

و در سال بعد در آزمون دكتري علوم قرآن و حديث شركت كردم كه سرانجام در سال 1381ه.ش از دانشگاه فارغ التحصيل شدم. حضرت آيت الله هادي معرفت، آيت الله مسلم داوري، استاد محمّد علي مهدوي راد و دكتر غلامعلي حداد عادل و دكتر سيّد محمّد رضا حجتي از اساتيد برجسته دوره دانشگاهيم مي باشند.

ميرجهاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: ذى القعده 1319، روستاى محمدآباد اصفهان.

درگذشت: 25 آذر 1371(21 جمادى الثانى 1413)، اصفهان.

آيت الله سيد محمدحسن ميرجهانى طباطبايى اصفهانى پنج ساله بود كه به مكتب رفت و تا هفت سالگى، قرآن، خواندن و نوشتن و برخى از كتابهاى فارسى را فراگرفت و پس از آن به آموختن ادبيات عرب پرداخت و سپس براى ادامه تحصيل به اصفهان رفت و در مدرسه ى صدر نزد معلم حبيب آبادى (صاحب مكارم الاثار) و اساتيد ديگر چون آيت الله سيد ابوالقاسم دهكردى و آيت الله حاج شيخ محمدعلى فتحى دزفولى، به تكميل معلومات خود پرداخت و با اتمام سطوح عالى به محضر حضرت آيت الله حاج شيخ محمد مسجدشاهى (صاحب نقد فلسفه داروين) و آخوند ملا محمدحسين شتافت و مبانى فقهى و اصولى را فراگرفت.

آيت الله ميرجهانى طباطبايى در سال 1346 به نجف اشرف رفت. در آنجا به استفاده از محضر حضرات آيات عظام، آقا ضياء عراقى سيد ابوالحسن اصفهانى و شيخ عبدالله مامقانى پرداخت و در سلك خاص اصحاب آيت الله اصفهانى درآمد. پس از سالى چند، براى ترويج دين به ايران بازگشت، به اصفهان و پس از فوت پدرش به مشهد رفت و چندى پس از آن به تهران آمد و به اقامه ى جماعت، تأليف و تصنيف و وعظ و ارشاد اشتغال ورزيد.

برخى از آثارش عبارتند از:

مصباح البلاغه (مستدرك نهج البلاغه؛ در دو جلد)؛ كنوز الحكم و فنون الكلم (خطبه ها وسخنان امام مجتبى (ع))؛ روايح النسمات (شرح دعاى سمات)؛ نوائب الدهور (در علايم ظهور درچهار جلد)؛ ولايت كليه (در دو جلد)؛ الوامع التور فى علايم الظهور(به عربى)؛ ديوان اشعار؛ گنجينه سرور؛ گنج رايگان (در علوم غريبه)؛ سعادت ابدى؛ الدر المكنون (در تاريخ ائمه اطهار به عربى)؛ احكام رضاع؛ رساله در نجوم و فلكيات؛ شهاب ثاقب؛ الجنة العاصمة (زندگانى حضرت فاطمه س)؛ مقامات الكبريه (زندگانى حضرت على اكبر)؛ مقلاد الجنان (ادعيه و زيارات)؛ ذخيرة المعاد (ادعيه و آداب ساعات)؛ انساب سادات؛ تفسير بعضى از سوره هاى قرآن؛ البكاء على الحسين؛ سبيكة الذهب.

آيت الله محمدحسن ميرجهانى طباطبايى پس از نود و چهار سال زندگى سرانجام در روز چهارشنبه بيست و پنجم آذر 1371 (بيست و يكم جمادى الثانى 1413 ق.) بدرود حيات گفت و در مسجد جامع اصفهان، در جوار مقبره ى علامه ى مجلسى، به خاك خفت.

(1413 -1319 ق)، عالم دينى، مجتهد، محدث، خطيب و شاعر. در قريه ى محمدآباد جرقويه اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگيرى صرف و نحو و قسمتى از «سيوطى» به اصفهان رفت و در مدرسه ى صدر ساكن گرديد. سطوح اوليه را در محضر شيخ محمدعلى معلم حبيب آبادى و شيخ على يزدى و سطوح وسطى و عاليه را در محضر سيد محمد رضا رضوى خراسانى و ميرزا احمد اصفهانى و شيخ محمدعلى فتحى دزفولى و سيد ابوالقاسم دهكردى فراگرفت. وى در درس خارج از شاگردان ميرزا محمدرضا مسجد شاهى اصفهانى بود و از درس ملا حسين فشاركى نيز استفاده نمود. در 1346 ق به نجف رفت و از محضر شيخ عبداللَّه مامقانى و آقا ضياءالدين

عراقى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و شيخ محمدحسين نايينى استفاده نمود. پس از رسيدن به درجات علمى بالا به اصرار پدرش به اصفهان بازگشت و به امور دينى پرداخت. پس از درگذشت پدرش به مشهد مهاجرت نمود و بعدها در تهران ساكن گرديد و به تبليغ و خطابه و تأليف كتب عربى و فارسى مشغول شد. وى در علوم غريبه اطلاعى عميق داشت. طبع روانش او را قادر ساخته بود تا به عربى و فارسى در مدح معصومين (ع) به نيكويى شعر بسرايد. او در 1402 ق به دليل مسائل سياسى به اصفهان رفت. در آنجا درگذشت و در جوار مقبره ى علامه مجلسى به خاك سپرده شد. از آثارش: «مقلاد الجنان»، در ادعيه و زيارات؛ «ذخيرة المعاد»؛ «روائح النسمات»، در شرح دعاى «سمات»؛ «مصباح البلاغة»، در مستدرك «نهج البلاغة»، در چهار جزء در دو مجلد؛ «نوائب الدهور»، در علائم ظهور؛ « الدر المكنون» يا «الدرر المكنونة»، در امامت؛ «ولايت كليه»؛ جزواتى در تفسير قرآن؛ مختصر «ابصار المستبصرين»، در كلام؛ «الجنة العاصمة»، در تاريخ حضرت فاطمه زهرا (س)؛ «گنج رايگان»؛ «كنوز الحكم و فنون الكلم»، در خطب و كلمات امام حسن مجتبى (ع)؛ «ديوان» شعر.[1]

سيد الخطباء والمحدثين حجه الاسلام والمسلمين علامه الورع حاج ميرزا محمدحسن ميرجهانى طباطبائى ابن السيد الجليل و العالم النبيل مير سيد على محمدآبادى جرقويه اى اصفهانى از علماء و خطباء معاصر تهرانست. تولدش در روز دوشنبه 22 ماه ذى القعده الحرام سال 1319 قمرى در قريه محمدآباد جرقويه سفلى از توابع اصفهان واقع شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و در سن پنج سالگى به مكتب رفته و در هفت سالگى تمام قرآن

و بعضى از كتب فارسى را تعليم گرفته و به مقدمات عربى از صرف و نحو نزديكى از اهل فضل ساكن محمدآباد مشغول شده و پس از تكميل صرف و نحو تا قسمتى از سيوطى براى ادامه تحصيل به اصفهان آمده و در مدرسه صدر ساكن و بقيه سيوطى را نزديكى از فضلاء مدرسه مزبور خوانده و بقيه سطوح اوليه را نزد عالم جليل آقا شيخ محمدعلى حبيب آبادى و آقا شيخ على يزدى فراگرفته و سطوح وسطى و عاليه را در خدمت مرحوم حجه الاسلام حاج سيد محمد رضاى رضوى خونسارى و مرحوم ميرزا احمد اصفهانى و مرحوم آيت الله شيخ محمدعلى فتحى دزفولى و آيت الله زاهد ورع حاج سيد ابوالقاسم دهكردى به پايان رسانيده و در درس خارج (نجاه العباد) آيت الله حاج ميرزا محمدرضا مسجد شاهى اصفهانى حاضر شده و هم از محضر درس آيت الله الفقيه آخوند ملا حسين فشاركى در مدرسه صدر استفاده نموده تا سال 1346 قمرى كه به اجازه مرحوم والدش مهاجرت به نجف اشرف و چندى از محضر مرحوم آيت الله رجالى حاج شيخ عبدالله مامقانى صاحب رجال و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى بهره مند شده و از خواص اصحاب فقيه اهل البيت فى عصره و المرجع الاعلى آيت الله العظمى آقاى آقاسيد ابوالحسن اصفهانى گرديده و در مسجد شيخ طوسى از محضر آن بزرگوار استفاده كامل نموده و بعد به اصرار مرحوم والدش به اصفهان مراجعت و به نشر معارف اسلامى و فضائل اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام پرداخته و پس از فوت مرحوم والدش مدت هفت سال مجاورت ارض اقدس رضوى را اختيار و پس از آن به واسطه نامساعد بودن هواى مشهد

با مزاج ايشان منتقل به تهران گرديده و تاكنون در مركز و حومه آن به انجام وظائف دينى و روحى و بالاخص تبليغ از طريق منبر و تاليف كتب اشتغال دارد.

نگارنده گويد: علامه ميرجهانى از نوادر دانشمندانى است كه با او برخورد كرده ام عالمى اديب و فاضلى اريب و محدثى حسيب مى باشد داراى ملكات فاضله و محاسن اخلاق و محامد آداب مجامع معقول و منقول حاوى فروع و اصول و صاحب علوم و فنون مخصوص در علوم غريبه و عجيبه (جفر و رمل و اسطرلاب و رياضيات) يد طولا و اطلاعى عميق دارد و در فن منبر و بيان احاديث و فضائل و ولايت حضرات ائمه عليهم السلام بصارت كامل و از اساتيد منبر محسوب مى گردد طبعى روان و ذوقى فراوان دارد در مدح حضرت رسول صلى الله عليه و آله و امامان معصوم و بالاخص حضرت بقيه الله فرجه الشريف اشعار بسيارى به عربى و فارسى سروده اند.

آثار علمى مطبوع ايشان از اين قرار است:

1- مقلاد الجنان كه مشتمل است بر برخى از ادعيه و زيارات معتبره كه در اصفهان به طبع رسيده است.

2- ذخيره المعاد راجع به ادعيه و آداب ساعات كه در تهران چاپ شده است.

3- رساله سعادت ابدى در آداب تشكيل مجالس مذهبى نيز در اصفهان طبع شده است.

4- روايح النسمات در شرح دعاء سمات در مشهد تاليف و طبع شده است.

5- مستدرك نهج البلاغه موسوم به مصباح البلاغه چهار جزو در دو جلد در تهران به طبع رسيده.

6- نوائب الدهور در علائم ظهور چهار جلد كه يك جلد آن به طبع رسيده است.

7- الدر المكنون دو هزار بيت عربى در امامت و صفات جامعه امام و

تواريخ ائمه عليهم السلام كه به طبع رسيده است.

8- ولايت كليه در دو جلد كه جزو اول آن طبع شده است.

9- رساله اى در احكام رضاع استدلالى فارسى بالغ بر يكهزار و كسرى فرع.

10- رساله اى در اخبار راجعه به نجوم و كواكب و فلكيات.

11- گنج رايگان كشكول مانند مشتمل بر بعضى از علوم غريبه و اخبار و آثار ولايتى.

12- جنه الفاطمه در تاريخ حالات حضرت فاطمه سلام الله عليها.

13- كتاب مقامات اكبريه مربوط به تاريخ حضرت على اكبر شهيد عليه السلام.

14- جزواتى در تفسير قرآن.

15- جزواتى در انساب سادات عالى درجات.

16- جزواتى در اشعار فارسى از قصيده و غزل و مثنويات و مقطعات و رباعيات.

17- مختصر ابصار المستبصرين در بيان محاجه شيعه و سنى در مشهد مقدس تاليف در تهران به طبع رسيده است.

18- شهاب ثاقب در رد طايفه ضاله مضله و طريقه محاجه با آنها.

19- لوامع النور در علائم الظهور عربى.

20- گنجينه سرور نيز به عربى و فارسى ملفق.

21- كنوز الحكم و فنون الكلم در خطب و كلمات حضرت مجتبى عليه السلام نظير نهج البلاغه.

ناگفته نماند كه علامه ميرجهانى تا زمان حضرت آيت الله العظمى بروجردى قدس الله سره بزى غير سادات بودند (عمامه سفيد داشتند) با اينكه از سادات رفيع الدرجات طباطبائى و نسبش با مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى حاج سيد محسن حكيم و آيت الله مرعشى نجفى مدظله نسابه عصر حكم فرمودند كه معظم له بزى سادات و شرفاء درآيند و خود آيت الله بروجردى عمامه سفيد را از سر ايشان برداشته و عمامه سياه كه امروز مظهر سيادت است در ميان شيعه بر سر ايشان گذارده و جشن مفصلى در مدرسه فيضيه قم گرفتند.

آقاى ميرجهانى رساله اى در نسب خويش كه تمام

مراجع نجف و اران تائيد كردند نوشته و شرح كيفيت و علت اخفاء نسب سلسله ميرجهانى را تا آن روز داده و به طبع رسانيدند.

خاطرات عجيب معظم له

علامه ميرجهانى قضايا و نوادر غريب و خاطرات عجيب آموزنده و ارزنده دارند و ما دو قضيه آن را مى نگاريم:

اول مى فرمودند در عصر رياست مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى (ره) كه بسيار مورد وثوق و توجه آن مرحوم بودم به امر ايشان پول زيادى به سامراء برده و بين طلاب سامراء و خدام عسكريين تقسيم كردم و خدام امامين همامين عسكريين كه دينشان پول است مرا زياد احترام مى نمودند مخصوص كليددار كه از وى خواستم اجازه دهد من شبها در حرم شريف بيتوته كنم پس موافقت نموده ده شب تا به صبح در كنار قبر آن دو امام معصوم عليهماالسلام احياء نموده و تضرع كردم روز دهم كه جمعه بود اول فجر كه درب حرم را گشودند با شوقى وافر به سرداب مقدس مشرف شدم وقتى از پله ها پائين رفتم با اينكه آن موقع هنوز برق نيامده بود ديدم فضاء سرداب روشن مانند مهتابست و سيدى نشسته و مشغول به ذكر و عبادتست .

از مقابل او گذشته و درب صفه ايستاده و زيارت حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف را خوانده و آمدم در جلوى آن آقا مشغول نماز شدم و بعد از نماز شروع كردم به خواندن دعاء ندبه و رسيدم به اين جمله (و عرجت بروحه الى سمائك) آن آقا فرمودند اين جمله از ما نرسيده (و عرجت به الى سمائك) و چرا رعايت وظيفه را نمى كنيد و جلوتر از امام نماز مى خوانيد.

من غفلت از اين دو آيت بزرگ نموده

و دعاء را تمام و به سجده رفتم و در سجده متوجه شدم كه آن آقا كيست كه فرمود اين جمله از ما نرسيده و چرا جلوى امام ايستادى بسيار مرعوب شده و سر از سجده برداشتم كه دامن مطلوب را بگيرم ديدم سرداب تاريك و كسى نيست فهميدم به چه دولتى رسيدم و به رايگان از دست دادم.

مولف گويد: آرى.

بايد كه دمى غافل از آن شاه نباشى

شايد كه نظر افكند آگاه نباشى

خاطره دوم

معظم له مبتلا به كسالت نقرس و سياتيك كه آن را (عرق النساء) هم گويند شده و چندين سال در اصفهان و تهران و خراسان معالجه قديمى و جديد نموده و ابدا افاقه اى حاصل نشد تا اينكه فرمود بعضى از دوستان آمدند مرا به شيروان برده و در مراجعت در قوچان توقف و روزى به زيارت امامزاده اى كه در خارج شهر قوچان فعلى و معروف به امامزاده ابراهيم است رفته و چون هواى لطيف و منظره جالبى داشت رفقا گفتند نهار را در اينجا بمانيم جاى خوبيست گفتم عيبى ندارد پس آنها مشغول تهيه غذا شدند و من گفتم براى تطهير به رودخانه مى روم گفتند راه قدرى دور است و براى درد پاى شما مشكل گفتم آهسته آهسته مى روم و رفتم تا برود خانه رسيده و تجديد وضو نمودم و در كنار رودخانه نشسته و نگاه به مناظر طبيعى مى كردم كه ديدم شخصى كه لباس نمدى چوپانى در برداشت آمد و سلام كرد و گفت آقاى ميرجهانى شما با اينكه اهل دعا و دوا هستى هنوز پاى خود را معالجه نكرده ايد گفتم تاكنون كه نشده گفت آيا دوست دارى (يا مايل هستى) من

درد پايت را علاج كنم گفتم البته پس آمد كنار من نشست و از جيب خود چاقوى كوچكى درآورد و اسم مادر مرا پرسيد (يا برد) و سر چاقو را بر اول درد گذارد و به پائين كشيد تا به پشت پا آورد و فشارى داد كه بسيار متالم شده آخ گفتم پس چاقو را برداشت و گفت برخيز خوب شدى خواستم مانند هميشه با كمك عصا برخيزم عصا را از دست من گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت. پس ديدم پايم سالم است برخاستم ايستادم و ديگر ابدا پايم درد نداشت.

پس به او گفتم شما كجا هستيد. گفت من در همين قلعه ها هستم و دست خود را به اطراف گردانيد.

گفتم پس من كجا خدمت شما برسم. فرمود تو آدرس مرا نخواهى دانست ولى من منزل شما را مى دانم كجاست و آدرس مرا گفت: و فرمود هر وقت مقتضى باشد خودم نزد تو خواهم آمد و رفت و در همين موقع رفقا رسيدند و گفتند آقا عصا كو من گفتم آقاى نمدى را دريابيد پس هر چه تفحص كردند اثرى از او نيافتند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (119/ 22 ،104/ 21 ،255/ 11)، گنجينه ى دانشمندان (417 -410/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1255/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (609 -608/ 2).

ميرحسيني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد مير حسيني

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1349 وارد حوزه علميه يزد گرديدم. سه سال را در يزد و مابقي را در قم بودم. در اين مدت به عنوان طلبه اي

محضر بزرگاني را درك كردم كه حتي حضور در محضر آنان بالاترين خير و بركت را القاء مي كرد.

ميرخاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1290(1335 ق.)، تهران.

درگذشت: 2 آبان 1372(9 جمادى الاولى 1414 ق.).

آيت الله حاج سيد احمد ميرخانى پس از طى دوران كودكى و نوجوانى و فراگيرى خواندن و نوشتن و قرآن به شوق تحصيل علوم دينى، به يادگيرى ادبيات و سطح پرداخت. پس از آن به حوزه ى علميه ى قم آمد و از محضر آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى مكاسب و كافيه را فراگرفت و سپس به درس خارج آيات عظام كوه كمره اى و خوانسارى حاضر شد. با ورود آيت الله بروجردى به قم، تنها به درس ايشان رفت و تا پايان عمر آن استاد از بحث هاى فقهى و اصولى او استفاده نمود و پس از وفات وى، به تهران آمد و به خدمات دينى، از جمله اقامه ى جماعت در مسجد ولى عصر، اعزام مبلغ به اطراف تهران، تأليف و نشر كتب دينى (كه زندگانى برخى امامان و ترجمه برخى از مجلات بحارالانوار از جمله آنهاست)، ساخت مساجد و حوزه ى علميه، اقامه ى مجالس دينى در عصرهاى جمعه و راهنمايى و ارشاد جوانان و تشكيل مجالس دعاى ندبه در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم (ع) اشتغال ورزيد. از آثار قلمى ايشان يا كتابهايى كه خوشنويسى كرده اند مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: آيات الاحكام (در دو جلد)؛ سير حديث در اسلام؛ شرح زيارت عاشورا (تأليف با خط فريبا مقصودى كرمانشاهى)؛ تاريخ اجتهاد و تقليد (تهران، 1372)؛ قرآن كريم با ترجمه فارسى (مهدى الهى قمشه اى، با خط احمد ميرخانى، تهران، 1374)؛ كليات مفاتيح الجنان (به خط احمد ميرخانى)؛ سوره مباركه انعام به انضمام: دعاى

شريفه توسل، كميل، ندبه و گنج عرض (مترجم مهدى الهى قمشه ى با خط احمد ميرخانى).

حاج مير سيد احمد ميرخانى از علماء مبرز و مروج معاصر تهرانست.

وى در حدود سال 1335 قمرى در تهران متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول به قم مهاجرت نموده و سطح كفايه و مكاسب را از محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظله و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن از درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و بالاخص آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه اسرارهم بهره مند گرديده آنگاه مراجعت به تهران و بخدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج احكام و تعظيم شعائر مذهبى در مسجد (حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه) واقع در خيابان (حشمت الدوله) پرداخته است.

نگارنده گويد: آقاى ميرخانى از علماء خدوم و مروجين متين و مورد توجه مردم تهرانست. خدمات بسيارى در تهران و حومه آن نموده كه از آنها اعزام مبلغ بقراء و دهات اطراف تهران ميباشد.

چند سالى در شبهاى جمعه در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام احياء و دعاء كميل و غيره داشتند و صدها نفر را بدين وسيله بسوى خدا و استغفار رهبرى مى نمودند. و اكنون در عصرهاى جمعه در مسجد خود مجلس باشكوهى دارند و جمع كثيرى از جوانان و غيره را بوسيله دعاء ندبه و سمات و غيره بخداوند متعال جلت عظمته و ولى اللَّه اعظم حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء هدايت و ارشاد مى نمايند.

از آثار و خدمات دينى و اجتماعى ايشان تعمير و بناء مساجد و غيره در حومه تهران مى باشد كه بوسيله گويندگان و فضلاء و مبلغينى كه

به آنجاها فرستاده انجام داده است.

(ح 1414 -1335 ق)، عالم دينى. در تهران به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به قم رفت و سطوح «كفايه» و «مكاسب» را از محضر آيت اللَّه مرعشى فراگرفت. سپس در درس خارج آيت اللَّه حجت كوه كمرى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى حاضر شد و استفاده ها نمود. پس از ورود آيت اللَّه بروجردى به قم، وى از درس و بحثهاى فقهى و اصولى ايشان بهره برد. پس از درگذشت استادش، آيت اللَّه بروجردى، به تهران آمد و به اقامه ى جماعت، تأليف و نشر كتب دينى، ترويج احكام، اقامه مجالس وعظ و ارشاد و ساير امور دينى پرداخت. در تهران درگذشت. از آثارش: «آيات الاحكام»، در دو مجلد؛ «سير حديث در اسلام».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كلك (س 4، ش 45 و 46، ص 314)، گنجينه ى دانشمندان (576 -575/ 4).

ميرخاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1291 ش)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به بنده. ملقب به سراج الكتاب. در تهران به دنيا آمد. اصول خوشنويسى را نزد پدر خود آموخت و همه ى اقلام تداول، از قبيل نسخ و ثلث و تعليق و شكسته و به ويژه نستعليق، را از خفى و جلى نيكو مى نوشت. استاد ميرخانى از علوم ادبى بهره مند بود، شعر مى سرود و مجموعه اشعارش موسوم به «ديوان بنده» منتشر شده است. او در تهران درگذشت. از آثار خطى وى: «كليات» سعدى؛ «مثنوى» مولوى؛ «خمسه ى» نظامى؛ «ديوان» حافظ؛ «ديوان» بنده؛ گزيده ى «ديوان» شمس تبريزى؛ «ترانه»هاى بابا طاهر؛ «ترجيع بند» هاتف اصفهانى؛ «ترجمه ى نفس المهموم»؛ «داستان ملك جمشيد»؛ «مجموعه هنر خط»؛ «نگارستان خط».[1]

خوشنويس، اديب، شاعر.

تولد: 1291، تهران.

درگذشت: 5 آذر 1369، تهران.

سيد حسن ميرخانى ملقب به «سراج الكتاب»،

فرزند سيد مرتضى حسينى برغانى از خوشنويسان و از شاگردان ميرزا رضا كلهر، در محضر پدر به فراگيرى خط نستعليق پرداخت. بيش از چهل كتاب و رساله كه مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: كليات سعدى، مثنوى مولوى، خمسه نظامى، ديوان حافظ، ديوان بنده و گزيده ديوان شمس تبريزى، ترانه هاى طاهر عريان، ترجيع بند هاتف اصفهانى، دوازده امام خواجه نصير طوسى، خلاصه شرح حال مولانا، ترجمه ى نفس المهموم، زبدةالاسرار، ديوان وحدت كرمانشاهى، ديوان موافق ميرزا على اكبر ملقب به موافق عليشاه نعمةاللهى چاپ سنگى، پندنامه سعدى، گزيده سعدى، گزيده شمس تبريزى مثنوى چاه وصال، قصيده انصافيه صدر الافاضل، گلچين معرفت، داستان ملك جمشيد، منتخب اللغه، مجموعه هنر خط، نگارستان خط.

سيد حسن ميرخانى روز 5 آذر 1369 پس از يك بيمارى طولانى و به سبب سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اطلس خط (596)، پيدايش و سير تحول هنر خط (241 -238)، تذكره ى خوشنويسان معاصر (175 -174)، كيهان فرهنگى (س 8، ش 4، ص 54).

ميرخليلي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد مير خليلي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در مدارس تهران و دوره متوسطه را در مدرسه دهخداي شهرستان دهخدا گذرانده ام. در سالهاي اوليه انقلاب ديپلم خود را گرفته و رهسپار حوزه علميه قم شده ام و در مدرسه «حضرت آيت الله گلپايگاني» مشغول دروس حوزه علميه شده ام. صرف و نحو، معاني و بيان را نزد استاداني مانند: «صالحي اصفهاني»، «عالمي»، «طالقاني» و «شب زنده دار» خوانده ام. دروس سطح حوزه را نزد استاداني نظير حضرات آيات: «صلواتي»، «خرازي»،

«حياتي»، «استادي»، «ستوده» و «نكونام» فرا گرفتم.

در سال 1366 در درس خارج حوزه شركت نمودم و درس اساتيد بزرگوار: «آيت الله علوي گرگاني»، «شيخ جواد تبريزي»، «مكارم شيرازي» و «وحيد خراساني» شركت كردم. در ضمن زبان هاي عربي و انگليسي را به صورت تخصصي در مركز زبان هاي خارجي دفتر تبليغات اسلامي آموختم. در سال 1369 در دوره دوم تخصصي كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم به عنوان نفر اول برگزيده شدم و در سال 1372 با پايان نامه «مثل در قرآن كريم» فارغ التحصيل شدم. در سال 73 در دوره دكتري دانشگاه تهران پذيرفته شدم.

در همين سال به عنوان عضو هيئت علمي _ پژوهشي كنگره نقش زمان و مكان حضرت امام (ره)، 3 جلد متون فقه پژوهشي با كمك ساير همكاران فراهم آورديم. همچنين در اين سال در مركز تحقيقات اسلامي وابسته به دفتر در بخش اصطلاح نامه به فعاليت پژوهشي مشغول شدم كه تاكنون اصطلاح نامه هاي علوم قرآن، اصول فقه، دانش نامه اصول فقه، منطق و كلام اسلامي منتشر شده كه در هر يك به نحوي همكاري داشته ام. در سال 1378 در مركز انديشه اسلامي در گروه فقه به عنوان عضو هيئت علمي شركت كردم و در نشست هاي علمي و ارزيابي هاي انديشه سازان شركت داشته ام و در ضمن مقالات: «فقه و حقوق خانواده»، «فقه و ملاكات احكام» و «انديشه هاي فقهي امام خميني (ره)» محصول اين دوره است.

در ضمن كتاب: «فقه و قياس» در اين دوره تنظيم و تاليف شده است. درسال 1379 دوره دكتري را با دفاع از رساله: «جايگاه قياس و استحسان در

منابع استنباط» به پايان رساندم و در مدرسه امام خميني (ره) به تدريس فقه و اصول پرداختم و به مدت سه سال مديريت گروه فقه و اصول را به عهده داشته ام. در سال 80 در دانشگاه تهران در دانشكده هاي مختلف به تدريس متون اسلامي و در سال 1381 در يزد به عنوان عضو هيئت علمي به تدريس دروس فقه وحقوق مشغول شده ام.

در ضمن در مدرسه امام خميني (ره) درس هاي فقه و اصول و فقه و اصول مقارن، با فقه و اصول سميناري در درايه و رجال، نقد حديث و منابع حديثي مشغول تدريس بوده ام. تاكنون راهنمايي و مشاوره تعدادي از رساله هاي فوق ليسانس و دكتري در مراكز مختلف علمي بر عهده داشته ام نظير مدرسه امام خميني (ره)، حوزه علميه خواهران، دانشگاه آزاد اسلامي. همچنين براي پيشبرد اهداف اطلاع رساني در دانشگاه يزد و مركز تحقيقات در ميز گردهاي علمي، نقد كتاب و كارگاه هاي پژوهشي كاربردي شركت كرده ام.

ميرخندان، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حميد مير خندان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

بنده تحصيلات ابتدايي را در شهر تهران در دبستان عاصمي (مقابل دانشگاه صنعتي شريف) گذراندم. دوره راهنمايي را در مدرسه «مازيار» در همان محله خواندم و دوره دبيرستان را در دبيرستان خوارزمي شماره 1 (مقابل دانشگاه تهران) تحصيل نمودم. در سال 1359 پس از اخذ ديپلم در همان سال به حوزه قم آمدم.

مقدمات را تا پايه سوم در مدرسه رضويه خواندم. اساتيد بنده در ادبيات آقايان: گرگاني و طالقاني بودند و در معالم آقاي خسرو شاهي. اصول فقه

را خدمت آقاي صالحي افغاني و لمعه را نزد آقايان علي پناه اشتهاردي، جداني فخر و ... خواندم. رسائل را خدمت آقاي اعتمادي و مكاسب را خدمت آقايان: قديري، طاهري خرم آبادي و ستوده تحصيل كردم و كفايه را خدمت آقاي ستوده خواندم.

درس خارج اصول را نزد آقايان: «مكارم شيرازي (2 سال)»، «وحيد خراساني (4 سال)»، «شبيري زنجاني (1 سال)» تحصل نمودم. و پس از آن در جلسه اي محدود با تعدادي محدود از دوستان به مباحثه خارج فقه تحت نظر دوست فاضل و ارجمند آقاي امير غنوي ادامه مي دهم. در كنار درس هاي رسمي حوزه به مدت حدودا چهار سال علوم قرآني و سپس تفسير (در جلسه اي خصوصي و با تعدادي محدود از دوستان) مطالعه و تامل داشته ام. همچنين به مدت سه سال در گروهي از دوستان به مباحث روانشناسي و تعليم و تربيت اسلامي پرداختم. نيز به تحصيل فلسفه (بدايه، نهايه و جلد اول اسفار) پرداختم و در كنار آن كتاب هاي فلسفي از فلاسفه مسلمان و غرب را مطالعه نمودم.

حقير دوره زبان انگليسي را در تهران در موسسه ملي زبان تا اتمام دوره: (12 ترم) گذراندم و در قم نيز در مركز آموزش زبان هاي خارجي باقرالعلوم (ع)، دوره زبان انگليسي را تا يك ترم به پايان مانده شركت كردم. حدودا چهار سال (2 سال در جلسه حزب الله و 2 سال در پژوهشكده باقرالعلوم (ع) سازمان تبليغات قم) در زمينه تراجم و شرح حال علماء و اصحاب تحقيق و تاليف داشته ام. به مدت شش سال در زمينه فيلم و سينما (2 سال درحوزه هنري تهران و 4

سال در مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما) مطالعات نظري دارم. نتيجه فعاليت هاي پژوهشي حقير درباره تراجم و هنر فيلم كتاب ها و مقالاتي است كه در آثار از آنها ياد شده است. اكنون با مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، همكاري پژوهشي ام ادامه دارد. ضمن آن كه مباحث خارج فقه و تفسير كماكان برقرار است.

ميردامادي سدهي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمد حسن. عالم زاهد جليل، از شاگردان: آقا سيد محمدباقر درچه اى و آخوند كاشى و آخوند گزى بوده، سال ها در مولد خود به نشر احكام دين و وعظ و ارشاد مسلمين و امامت جماعت گذرانيده، در سال 1352 وفات يافته، در آنجا مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ميردامادي سدهي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اعقاب مير محمّد اشرف. از مبرّزين شاگردان حاج شيخ محمّد على نجفى و آقا سيد محمّد باقر درچه اى بوده، پس از تكميل تحصيلات در مدرسه نيم آورد ساكن شده، و به درس و افاده علوم اشتغال جسته، ايّام تعطيل به سده مى رفته و مسجد و محرابش رونقى داشته است.

در سال 1332 وفات يافته، در مقبره شاهزاده ابراهيم در قريه ورنوسفادران (بن اصفهان) مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ميردامادي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا ميرزا عبدالحسين در تمام مراتب وارث پدر بوده، و از شاگردان: آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى، و ملاّ عبدالكريم گزى بوده، و در مسجد پدر امامت مى نمود. در 1364 وفات يافته، جنب پدر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ميردامادي، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبي مير دامادي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/2/13

زندگينامه علمي

اينجانب متولد 14/2/1347 در مشهد مقدّس در خانواده مذهبي و روحاني مي باشم. پدرم و جدم (سيّد حسن، سيّد هاشم) ميردامادي معروف به «نجف آبادي» از علماء مشهور مشهد بودند، در مسجد جامع گوهرشاد ساليان متمادي تفسير قرآن داشتند و مردم مشهد و خصوصاً اقشار تحصيل كرده از جلسات تفسير آن دو استفاده مي نمودند. نسل اينجانب به ميرداماد فيلسوف بزرگ اسلامي مي رسد (به 9 واسطه).

همراه اتمام دوره متوسطه در رشته علوم تجربي در سال 1366 و چندي قبل از آن، مقدمات ادبيّات عرب را نيز شروع نمودم. ابتداء نزد برادر بزرگتر و گاهي نزد فضلاء حوزه و چندي بعد در حوزه درس ادبيّات مشهد، اديب نامور جناب آقاي «حجت هاشمي خراساني» (حفظه الله): سيوطي، مغني، مطول، حاشيه ملاعبدالله و معالم را فرا گرفتم. در همان زمان در امتحانات حوزه علميه مشهد با نمره خوب پذيرفته گرديدم.

اصول فقه و رسائل را نزد «آيت الله شيخ مصطفي شاهرودي» و لمعتين را نزد آيات عظام: «سبزواري» و «صالحي» از اساتيد به نام مشهد آموختم. مكاسب را نزد «آيت الله مرتضوي» و «سيد محمد شاهرودي» فرا گرفتم. كفايتين را از استاد رضا زاده و بعد از ده سال، درس خارج

(فقه و اصول) را نزد «آيت الله ميرزا علي فلسفي» (حفظه الله) و «آيت الله شيخ مصطفي اشرفي شاهرودي» تلمذ نمودم و بعد از حدود 5 سال در مهر ماه 1378 به قم مهاجرت كردم.

در ابتداء ورود دروس فقه «آيت الله سبحاني» و بعد فقه «آيت الله شيخ جواد تبريزي» به مدت 2 سال (ايشان بحث اذان و اقامه و بعداً صلاة را شروع كردند). همزمان دروس فقه و اصول استاد «آيت الله وحيد خراساني» شركت كردم. بحث برائت و استصحاب از اصول و بيع و خياراتشان تاكنون مورد استفاده اينجانب مي باشد. در علوم عقلي در مشهد ابتداء بدايه را نزد يكي از اساتيد و بعد منطق و بخشي از فلسفه منظومه و نهايه را نزد استاد صالحي و مدّتي هم در درس اسفار ج 8 مرحوم علامه سيّد جلال الدين آشتياني بهره بردم. شرح تجريد و مقداري از كلام به صورت محاضرات را نزد «آيت الله شيخ عبد النبي كجوري» بهره بردم.

تفسير قرآن را كه هنوز زمزمه دلنواز آن در گوش طنين انداز است را از نوجواني شروع نمودم. مرحوم پدر همه شب سال در مسجد جامع گوهر شاد تفسير قرآن بيان مي نمود. تدريس كتب حوزوي از اوائل طلبگي شروع شد و تقريباً كتب سطح را از مقدّمات تا سطوح عاليه يك دوره تدريس نموده ام و بعضي از آنها را چند دوره و فعلاً در مدرسه آيت الله گلپايگاني رسائل تدريس مي نمايم.

ميرزا اصفهاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل ثقه ى صالح زاهد، متوفى در 1312 در سامرا. كتابخانه ى او در نجف از معتبرترين كتابخانه ها بوده، و مشاراليه حرص و ولعى غريب در جمع كتب

و انتشار و ترويج آنها داشته، و كتاب هاى نفيس و نسخه هاى اصلى آن بر چندين صد مجلد بالغ مى شده، مثلا نسخه ى اصل رياض العلماء و جامع الرواة و چندين كتاب ديگر را داشته، و از بسيارى از آنها نسخه نوشته است.

[تحت عنوان سيد كاظم اصفهانى گذشت.]

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ميرزاپور، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن ميرزاپور

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1379 در حالي كه مشغول به تحصيل در دبيرستان بودم از محضر عالم بزرگوار «حضرت شيخ محمد كاظم انصاري (ره)» بهره مند شدم و دروس ادبيات را آغاز كردم. پس از اخذ ديپلم حدود هفت ماه در مدرسه «بقية الله» شهرستان خوانسار اشتغال به تحصيل كردم كه در واقع شروع رسمي دوران طلبگي من از همان زمان آغاز شد كه در سال 1371 بود. بعد به شهر خودمان دزفول مراجعت كردم و بعد از تمام كردن ادبيات و منطق، دروس فقه و اصول را در محضر حضرت شيخ محمد كاظم انصاري (ره)، حاج آقا سيد حسن آقا ميري و حاج آقا مقامي به اتمام رساندم

و در سال 1376 به قم آمدم. ابتدا درس حاج آقا عالي رفتم و مباحث قطع و ظن را تا حدودي گذراندم ولكن به سبب مشكلاتي بعد از 5 ماه دوباره به شهرستان دزفول مراجعت كردم و سال هفتم حوزه را به اتمام رسانده، در سال 1377 به قم مراجعت كردم و با جديت بيشتري كتاب رسائل را با استفاده از محضر دو استاد عزيز و ارجمندم حاج آقاي كريمي و صادر به اتمام رساندم.

پس از آن مكاسب را در محضر استاد نكونام (بخش شرائط العوضين) بوديم، و با تشكيل جلسات خصوصي كه هر هفته برگزار مي شد بهره هاي خوبي برديم.

كفايه را در محضر استاد ارجمند حاج آقا تهراني بوديم. و همچنين عمده كتاب كفايه را در محضر استاد عزيز حاج آقا صادر بهره هاي فراواني برديم. در طي اين سالها نيمي از سال 77 را كاملا توفيق شركت در درس تفسير آية الله جوادي آملي داشتم. سال 1380 به توصيه استاد خودم حاج آقا صادر به درس خارج اصول «آية الله وحيد خراساني» شركت كردم و درس فقه خود را با كتاب رياض المسائل سيد علي طباطبائي كه از كتب بسيار مهم فقهي به شمار مي رود؛ طي دو سال در محضر استاد عزيز و اخلاقي خودم حاج آقا هاشمي بهره بردم.

سال 1380 سال ورود ما به مؤسسه امام صادق (ع) متعلق به آية الله سبحاني بود و آغاز دوره تخصصي ما در همان سال بود. سه سال در خدمت استاد بسيار گرانقدري همچون: «حاج آقا رباني گلپايگاني»، «حاج آقا مومني»، «حاج آقا قدوسي»، «ملك حسيني» و «حاج آقا خسرو پناه» بوديم و استفاده هاي فراواني در اين چند سال برديم و اكنون هم مشغول تمام كردن پايان نامه سطح 3 خود هستم كه مربوط به بخشي از مباحث امامت است كه با راهنمائي هاي اساتيد حاج آقا اسدي و سليماني رو به اتمام مي باشد.

ميرزائي، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوطالب بن العلامة حاج ميرزا مهدى بن حاج سيد ابوعبداللَّه بن العالم الجليل الحاج السيد ابوالقاسم ميرزائى زنجانى از علماء معاصر (مقيم رشت) مى باشند.

وى در تاريخ 1330 قمرى

در زنجان متولد شده و در بيت علم و فضيلت پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در زنجان خوانده و به تهران آمده و معقول را از مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى (فيلسوف معروف) و مرحوم علامه ميرزا مهدى آشتيانى (فيلسوف شرق) و اصول را از مرحوم حجةالاسلام حاج سيد محمد تنكابنى استفاده نموده و مدت كوتاهى هم در مشهد مقدس از اساتيد آنجا بهره مند شده.

سپس به قم مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى ره و آيت اللَّه آقا سيد محمد حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خوانسارى و هم چند سالى آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب ثراه استفاده نموده و پس از آن براى انجام وظيفه دينى و روحى خود به شهرستان رشت عزيمت و رحل اقامت افكنده و تا حال حاضر به اقامه جماعت در مسجد (حضرت صاحب الزمان عجل اللَّه فرجه) و خدمات دينى اشتغال دارد.

و در علماء معاصر رشت هم اجمالا گذشت. و سرپرستى و اداره مدرسه جامع رشت به عهده ايشانست.

دارنده آثار قلمى و علمى عديده بنامهاى زير مى باشد.

1- حقائق التوحيد دو جلد استدلالى فارسى.

2- برهان الولايه دو جلد عربى.

3- فروغ تجلى در امامت.

4- راه ترقى. فارسى در امور اجتماعى.

5- نفس و راه تكامل آن- روانشناسى.

6- رساله اى در لباس مشكوك عربى.

7- رساله اى در صلوة عربى.

8- رساله اى در جبر و تفويض به عربى بنام العبر فى مسئلة الجبر والقدر.

9- رساله اى در التحلى در حقيقة التحلى.

10- رساله اى در در قاعده لاضرر عربى.

11- حواشى بر اسفار صدرالمتألهين عربى.

12- النور الساطع در نبوت به عربى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ميرزائي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين بن العالم الجليل حاج ميرزا مهدى نجفى ميرزائى (برادر محترم حاج سيد ابوطالب) از

علماء بزرگوار معاصر زنجانست.

آنجناب در سال 1322 قمرى در زنجان متولد شده و مقدمات و سطوح را در آنجا خوانده سپس به قم مشرف و از محضر محروم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خوانسارى رحمهم اللَّه استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى و قبل از حادثه شهريور بيست به زنجان برگشته و تا اكنون به اقامه جماعت و تدريس و خدمات دينى اشتغال دارد ادام اللَّه عمره و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ميرشمسي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد ابوالحسن بن ابراهيم بن عبدالصمد حسينى.

فاضل زاهد، و واعظ متقى، متوفى در 24 ربيع الثانى 1368 مدفون در بقعه ى مير سيد محمد شهشهانى

ماده تاريخ وفاتش را اديب معاصر ميرزا عبدالكريم بصير گويد:

سال تاريخ فوت او بگفت بصير

رفت پيش حسين، محسن من

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ميرصانع، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد على ميرصانع

محل تولد : اليگودرز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد علي ميرصانع در سال 1357 وارد حوزه علميه شهرستان خوانسار شدم و تا سال 1363 در آنجا مشغول تحصيل و لمعتين را در آنجا به پايان رساندم. پس از آن وارد حوزه علميه قم شدم و به ادامه تحصيل در اين حوزه مقدسه پرداختم. فرائد الاصول مرحوم شيخ را در محضر استاد «آيت الله راستي كاشاني» و نيز قوانين الاصول ميرزاي قمى، و مكاسب مرحوم شيخ را در محضر اساتيد «آيت الله سيد علي محقق داماد» و «شيخ محسن دوزدوزاني» فرا گرفتم و دروس خارج فقه و اصول را از محضر اساتيد معظم حضرات آيات: «فاضل لنكرانى»، «وحيد خراساني» و «ميرزا جواد تبريزي» تلمذ نمودم و در ضمن اين مدت در مراكز فقهي علمي حوزه به تناسب مشغول كار و تدريس و غيره بوده ام.

ميرعلايي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1321، اصفهان.

درگذشت: 2 آبان 1374، اصفهان.

احمد ميرعلائى، فرزند على ميرعلايى، در سال 1342 از دانشكده ى ادبيات دانشگاه اصفهان در رشته ى زبان انگليسى ليسانس و در سال 1346 از دانشگاه ليذر انگلستان فوق ليسانس گرفت. سپس به تدريس ادبيات انگليسى و فارسى در دانشگاه هاى اصفهان، هنرهاى دراماتيك، صنعتى اصفهان، هنر، آزاد و كراچى به صورت متناوب از 1346 پرداخت. از جمله مشاغل وى مى توان به ويراستارى ادبيات انگليسى در مؤسسه ى انتشارات فرانكلين (1351 -1348)؛ سردبيرى «كتاب امروز»، «فرهنگ و زندگى»، «آيندگان ادبى» و «جنگ اصفهان» (1355 -1346) و سرپرستى خانه ى فرهنگ ايران در دهلى نو (1357 -1355) و كراچى (1359 -1357) اشاره نمود.

احمد ميرعلايى آثارى را

به زبان فارسى ترجمه كرد. از آن جمله است: شياطين (نمايشنامه، اثر جان وايتينگ، 1348)؛ ويرانه هاى مدور (خورخه لوئيس بورخس، 1349)؛ سنگ آفتاب (شعر، اثر اكتاويوپاز، 1350)؛ چيتى چيتى بنگ بنگ (كودكان، يان فلمينگ، 1350)؛ فارستر (نقد آثار، اثر مور، 1350)؛ الف و داستان هاى ديگر (خورخه لوئيس بورخس، 1351)؛ عرفان مولوى (اثر عبدالحكيم خليفه، ترجمه با همكارى دكتر احمد محمدى، 1352)؛ اسب عالى (اثر جين مريل، 1352)؛ درباره ى ادبيات (اكتاويوپاز و ديگران، 1353)؛ هزار توها (خورخه لوئيس بورخس، 1355)؛ خداى عقرب (ويليام گلندينگ، 1355)؛ ژان پل سارتر (اثر هانرى، ترجمه با همكارى ابوالحسن نجفى، 1355)؛ كنسول افتخارى (گراهام گرين، 1356)؛ طوق طلا (مجموعه داستان، اثر فارستر، 1356)؛ كودكان آب و گل (نقد ادبى، اثر اكتاويوپاز 1361)؛ تمدن مجروح (وى. اس. نايپول، 1362)؛ كلاه كلمنتيس (ميلان كوندرا، 1362)؛ از چشم غربى (جوزف كنراد، 1363)؛ عامل انسانى (گراهام گرين، 1365)؛ باغ گذرگاه هاى هزار پيچ (خورخه لويئس بورخس، 1368)؛ بيلى باد ملوان (هرمان ملويل، 1369). از وى همچنين ترجمه ى مقالات، داستان ها، اشعارى مجلات ديگرى چون «سخن»، «نگين»، «الفبا»، «رودكى»، «كتاب جمعه»، «آدينه»، «دنياى سخن»، «گردون»، «كلك» و «ليتررى ريويوو» چاپ شده است. آثار منتشر نشده ى وى به اين شرح هستند: ملكوت (بهرام صادقى، ترجمه به انگليسى) پشت شيشه، پشت مه (على خدايى، ترجمه به انگليسى)؛ باران هاى عيش ما (رضا فرخفال، ترجمه به انگليسى)؛ ژوستين، جى، (اثر دارل لارنس)؛ بالتازار (اثر دارل لارنس)؛ شور (جانت وينترسون)؛ دير راهبان (فررايرا دوكاسترو)؛ حضورهاى واقعى (جرج استانير).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ميرعمادي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى

زبان انگليسى از دانشگاه اصفهان در سال 1342، كارشناسى ارشد روش تدريس زبان انگليسى از دانشگاه تربيت معلم در سال 1343، كارشناسى ارشد TEFL از دانشگاه UWIST انگلستان در سال 1351، كارشناسى ارشد روش تدريس زبان از دانشگاه تهران در سال 1354، دكتراى زبان شناسى از دانشگاه ميشيگان آمريكا در سال 1360.

مرتبه علمى:

مربى دانشگاه ابوريحان بيرونى از سال 1354 تا سال 1360، استاديار دانشگاه علامه طباطبايى از سال 1361 تا سال 1369، دانشيار دانشگاه علامه طباطبايى از سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى ترجمه كتاب جاذبه و دافعه على (ع)

Competemce in L and English . stress and Reading 1 and L 2

Coherence in Persia Comprehension wowel Changes

تدريس دروس زبان شناسى عمومى، تجزيه و تحليل كلام، واژه شناسى، تاريخ زبان شناسى، دروس مربوط به ترجمه تخصصى و اصول و روشهاى ترجمه (نظرى و عملى) در دانشگاههاى علامه طباطبايى و تربيت مدرس.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تئوريهاى ترجمه، ترجمه نظرى و عملى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

علامات كلامى- ربطى در ارتباطات تلفنى، تفاوت ترجمه مكتوب و شفاهى، چهار ترجمه از يك غزل حافظ، Error Analysis، آشنايى با زبان شناسى لايه اى، مشكلات درك آگاهى زبانى، كتاب شناسى ترجمه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرفخرايي، حميده

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر حميده(مهشيد) ميرفخرايي داراي مدرك دكتري رشته زبانشناسي مي باشد.نامبرده عضو هيئت علمي و استاد پژوهشكده گروه زبانشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حميده (مهشيد )ميرفخرايي عضو هيئت علمي و استاد

پژوهشكده گروه زبانشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي است.

چگونگي عرضه آثار : از دكتر حميده(مهشيد) ميرفخرايي تا كنون 8 كتاب و بيش از 42 مقاله نشر يافته است. طرح هاي پژوهشي دكتر ميرفخرايي به قرار زير است: - فرهنگ فارسي ميانه، فارسي نو، (كارگروهي) - اصل خلاء يا تهيگي بنابر آموزه ي بودا (1384)

آثار :

1 آفرينش در اديان

ويژگي اثر : 1366

2 بررسي بغان يسن

ويژگي اثر : پديدآورنده: مهشيد ميرفخرايي ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - 1382

3 بررسي دخت نسك

ويژگي اثر : 1371

4 بررسي هفت ها

ويژگي اثر : 1382(انتشارات فروهر)

5 درآمدي بر زبان ختني

ويژگي اثر : پديدآورنده: مهشيد ميرفخرايي ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - 10 ارديبهشت، 1384

6 روايت پهلوي

ويژگي اثر : 1367

7 فرشته ي روشني، ماني و آموزه هاي او

ويژگي اثر : 1383(انتشارات ققنوس)

8 فرهنگ كوچك زبان پهلوي

ويژگي اثر : پديدآورنده: ديويدنيل مكنزي، مهشيد ميرفخرايي ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - 1383.چاپ اول، 1373، چاپ دوم،1379، چاپ سوم 1383

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

ميرفخرايي، مجد الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجدالدين ميرفخرايي ، معروف به گلچين گيلاني ، در سال 1289 ، در رشت به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش رشت و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد. پس از به پايان رساندن تحصيلات

متوسطه در مدرسه دارالمعلمين ( دانشسراي عالي ) ، در رشته فلسفه و علوم تربيتي به تحصيل ادامه داد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. سپس در امتحانات اعزام دانشجو به خارج شركت كرد و به انگلستان عزيمت نمود. او ابتدا در يكي از شهرهاي انگلستان ، در رشته پزشكي به تحصيل پرداخت ، اما طولي نكشيد وارد دانشگاه لندن شد و به دريافت درجه دكترا در رشته پزشكي نائل گرديد. اقامت و تحصيل گلچين در انگلستان مقارن با جنگ جهاني دوم بود و او در اين زمان از راه نويسندگي و سخنگويي در راديو لندن امرار معاش مي كرد. او در نوجواني شعر گفتن را آغاز كرد اشعار گلچين گيلاني براي اولين بار در سال 1307 در مجله « ارمغان » و بعدها در مجله هاي « روزگار نو » ، « فروغ » و « سخن » انتشار يافت. شعر باران او يكي از معروفترين شعرهايي است كه قسمتي از آن در كتاب هاي ابتدايي كودكان به چاپ رسيد. در واقع او اولين شاعر نوپردازي است كه شعرش به كتاب هاي ابتدايي راه يافت. گلچين گيلاني ، در آذرماه سال 1351 چشم از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : پدر مجدالدين ، سيدمهدي ميرفخرايي متولد تفرش بود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيدمهدي ميرفخرايي ، پدر مجدالدين به روزگار جواني در خدمت وزير و مستوفي حاكم تبريز بود و از سوي صدراعظم وقت ملقب به « دبير دفتر » گرديد. چندي بعد با سمت معاونت ماليه گيلان در رشت مشغول كار شد.

تحصيلات رسمي و

حرفه اي : مجدالدين ميرفخرايي تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش رشت و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد. پس از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه در مدرسه دارالمعلمين ( دانشسراي عالي ) ، در رشته فلسفه و علوم تربيتي به تحصيل ادامه داد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. سپس در امتحانات اعزام دانشجو به خارج شركت كرد و به انگلستان عزيمت نمود. او ابتدا در يكي از شهرهاي انگلستان ، در رشته پزشكي به تحصيل پرداخت ، اما طولي نكشيد وارد دانشگاه لندن شد و به دريافت درجه دكترا در رشته پزشكي نائل گرديد.

خاطرات و وقايع تحصيل : دوران تحصيل پزشكي گلچين در انگلستان مقارن با جنگ جهاني دوم بود. اغلب دانشجويان ايراني ناچار به وطن مراجعت كردند اما مير فخرايي با تحمل تمام مشكلات و مصائب دوران جنگ ، را در اين كشور سپري كرد. او براي امرار معاش به كارهاي گوناگون تن و از هيچ كوششي در راه تحصيل علم را فرونگذاشت.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مجدالدين ميرفخرايي در نوجواني شعر گفتن را آغاز كرد ؛ در آن زمان به شيوه كهن شعر مي سرود . هنوز دبيرستان را به پايان نبرده بود كه دو شعر از وي در مجله فروغ رشت به چاپ رسيد. هنگان تحصيل در تهران به سرودن شعر و فعاليت هاي ادبي ادامه داد و در انجمن ادبي ايران كه رياست آن به عهده شيخ الرييس افسر بود ، شركت مي كرد. او با آنكه دانشجوي پزشكي بود در لندن نيز اشعاري نغز و زيبا مي سرود. مجدالدين ميرفخرايي ( گلچين ) در طول تحصيل در انگلستان از

راه نويسندگي و سخنگويي در راديو لندن امرار معاش مي كرد.

همسر و فرزندان : گلچين بيش از سيزده سال نداشت كه با دختري از بستگان خود ازدواج كرد. هنگام اقامت و تحصيل در انگلستان همسر و خانواده او در ايران زندگي مي كردند كه سرانجام اين فاصله منجر به جدايي گرديد. وي بار ديگر با يك پرستار ايراني در لندن ازدواج كرد كه حاصل آن دختري به نام «ژيزل » بود ، ولي اين ازدواج نيز دوامي نيافت و به جدايي انجاميد. او سومين بار نيز يك همسر ايراني انتخاب كرد.

زمان و علت فوت : مجدالدين ميرفخرايي در آذرماه سال 1351 چشم از جهان فروبست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مجدالدين ميرفخرايي ( گلچين ) با وقوع جنگ جهاني دوم در انگلستان از راه نويسندگي و سخنگويي در راديو لندن امرار معاش مي كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اشعار مجدالدين ميرفخرايي براي اولين بار در سال 1307 در مجله « ارمغان » و بعدها در مجله هاي « روزگار نو » ، « فروغ » و « سخن » انتشار يافت. شعر باران او يكي از معروفترين شعرهايي است كه قسمتي از آن در كتاب هاي ابتدايي كودكان به چاپ رسيد. در واقع او اولين شاعر نوپردازي است كه شعرش به كتاب هاي ابتدايي راه يافت.

آرا و گرايشهاي خاص : نادر نادر پور شاعر معاصر ايران در تجزيه و تحليل سبك و شيوه مجدالدين ميرفخرايي مي نويسد: « طبع گلچين گيلاني ، به رغم اقامت چهل ساله اش در مغرب زمين ، تاثير مستقيم شعر اروپايي ( خاصه انگليسي ) را نپذيرفت و

همچنان ايراني ماند ، اما از ميراث سخن قديم پارسي بهره اي نيافت و حسن و عيب شعرش نيز در همين است. كلام ساده او از لحن اديبانه دور و به زبان محاوره امروزي نزديك است و گاهي هم از لغزش هاي لفظي خالي نيست ؛ واژه هايش بي آن كه هميشه خوش تراش و سنجيده باشد ، سرشار از رنگ و تصوير است و مجموعه سخنش همچون سرور جاويد كودكي و جواني ، آهنگي شاد و سبكبار دارد... امام مگر من ، تاثير مستقيم شعر فرنگي را در طبع گلچين انكار مي كنم ، تاثير نا مستقيم همان شعر را در شيوه بيان و شكل سخنش مي پذيرم : گلچين گيلاني شاعري است كه در كار نو آوري ، نه از بدعت نيمايي ، بلكه از تحولات شهر اروپايي الهام گرفته است. »

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ديوان شعر

2 گلي براي تو

3 مهر و كين

ويژگي اثر : اين دفتر شعر ، منظومه اي ضد جنگ است. مضمون شعر گوياي آن است كه در فاصله سال هاي 1320-1325 سروده شده است.

4 نهفته ( نهضت )

منابع زندگينامه :1كتاب گيلان ، تاليف: گروه پژوهشگران ، به سرپرستي : ابراهيم اصلاح عرباني ، تهران: انتشارات گروه پژهشگران ايران ، ص 715 _ سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف سيدمحمد باقر برقعي ، ج 5 ، قم: انتشارات خرم ، ص 3049 _ اثرآفرينان ، زندگي نامه نام

آوران فرهنگي ايران ،

ميرفندرسكي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1305، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1342، دكتراى ادبيات تطبيقى از دانشگاه استراسبورگ در سال 1347.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شعراى رومانتيك و توصيف طبيعت در اشعار آنها، ديدگاه انسانيت در آثار مونتين و سعيد، انعكاس زيبايى ها و فرهنگ كشور ايتاليا در آثار استادان، تدريس درس مارسل پروست، نويسندگان قرن بيستم، نويسندگان بزرگ واقع نگر در قرن 19 فرانسه در دانشگاه تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شش مقاله ادبى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 3، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

خوشبختى واهى، زندگينامه يك كارمند و داستان يك جدايى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرلوحي فلاورجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: زبان و ادبيات خارجى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1345، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1348، دكتراى تخصصى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1353.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه مشهد از سال 1352 تا سال 1356، دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1356.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس صرف و نحو و متون عربى، تفسير قرآن كريم و معانى بيان، متون علمى اسلامى در دانشگاههاى مشهد، الهيات، اصفهان، مطالعه و تحقيق در زمينه ادبيات عرب و استاد راهنماى 10 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش

يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ترجمه كتب عربى نظير بديع القرآن، ذكرى استشهاد الامام الصدر، الحجان فى تشبيهات القرآن و تصحيح الدريقه الى مكارم الشيعه راغب اصفهانى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 7، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

نگاهى به تاريخ تشيع در رشته شيعه شناسى، احوال و آثار شيخ كاظم ازرى، احوال و آثار راغب اصفهانى، معرفى نسخه اى از احوال عودات، تكمله التحقيق بديع القرآن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرم چلبي، محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 931 ق)، منجم، اديب و مورخ. مشهور به ميرم. از علماى عثمانى بود و در تاريخ و ادبيات عرب و هيئت و رياضى مهارت داشت. وى معلم سلطان بايزيد خان ثانى عثمانى بود. مدتى نيز از جانب سلطان سليم خان (926 -918 ق) قاضى عسكر آناطولى شد. او سپس به زيارت بيت اللَّه الحرام رفت و بعد از مراجعت درگذشت. از آثارش: «دستور العمل فى تصحيح الجدول»، شرح بر «زيج الغ بيگ»، به امر سلطان بايزيد و در 904 ق، كه آن را به دربار هديه كرد؛ شرح «رساله ى فتحيه» ملا على قوشچى؛ «رسالة فى معرفة سمت القبلة»، كه آن را به سلطان بايزيد هديه كرد؛ «كتاب الضمائر»، «منية الصيادين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (472/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (103/ 4)، تاريخ نظم و نثر (271)، ريحانه (78/ 6)، كشف الظنون (1886 ،1434 ،1236 ،966 ،872 ،866)، لغت نامه (ذيل/ ميرم)، معجم المؤلفين (196 -195/ 12).

ميرمحمدي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالفضل مير محمدي

محل تولد : ساوه

شهرت : مير محمدي زرندي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1302/1/1

زندگينامه علمي

آية الله سيد ابوالفضل ميرمحمدي زرندي در سال 1302 هجري شمسي در بخش «زاويه زرند» از توابع شهرستان ساوه در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش به پايان رسانيد. در سال 1320 ايامي كه كيان حوزه هاي علميه در خطر بود و كمتر كسي رغبت به تحصيل علوم حوزوي داشت ، روحيه و علاقۀ وافرش به تحصيل علوم ديني او را به حوزه مقدس علميۀ قم رهنمون ساخت .

وي پس از فراگيري علوم اوليه صرف ، نحو،

معاني بيان و منطق در سال 1325 جهت زيارت عتبات عاليات و ادامۀ تحصيل عازم عراق شده و توسط دايي مرحوم والدش «آية الله آقاي حاج ميرزا يحيي زرندي (ره )» كه از مجتهدين مقيم آن ديار بود؛ در شهر كربلا حجره اي اختيار كرد ولي با اصرار پدر بازگشت ، بواسطۀ وابستگي عاطفي كه به ايشان داشت ، به ناچار امر ادامۀ تحصيل را در قم پيگيري نمود.

از همان ابتداي تحصيل به حداقل امكانات معيشتي فراهم شده توسط پدرش كه به امر كشاورزي و كسب اشتغال داشت؛ بسنده كرده و از دريافت شهريه و وجوه شرعي امتناع نمود و تا به حال نيز بدين امر مقيد بوده است . ايشان داماد فقيه وارسته «آية الله العظمي مرحوم آقاي حاج سيد احمد زنجاني (ره )» مي باشند كه همواره اين وصلت را از جمله توفيقات خود مي دانند.

پس از گذراندن دروس مقدماتي در سطوح عاليۀ حوزه ، رسائل را از محضر مرحوم «آية الله حاج شيخ موسي زنجاني (ره )»، مكاسب را از محضر مرحوم «آية الله سيد حسين قاضي (ره )»، كفايه را از محضر حضرات آيات: «سيد شهاب الدين مرعشي نجفي» و «علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره )» و شرح تجريد را از محضر مرحوم «آية الله حاج ميرزا اسحاق آستارايي (ره )» تلمذ نمود.

حدود سال 1328 از درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام : «حجت كوه كمره اي » و «بروجردي (رضوان الله عليهما)» حدود دو سال بهره برد. سپس حضرت «آية الله العظمي آقاي حاج سيد محمد محقق داماد (ره )» را به عنوان استاد درس خارج به نحو مستمر اختيار نموده و طي 15 سال يك دورۀ كامل اصول و چندين كتاب فقهي را از محضرشان استفاده نمود.

ايشان در مقاطع مختلف تحصيل حوزوي، تدريس مقطع پايين تر را به عهده گرفته و بيش از 20 سال به تدريس دروس سطح عاليه حوزه از قبيل رسائل ، مكاسب و كفايتين پرداخته است . بيش از 10 سال نيز در دانشگاه اقدام به تدريس فقه و علوم قرآني در مقطع دكتري و كارشناسي ارشد نموده و پيوسته نيز استاد راهنماي رساله هاي مختلف دوره دكتري در دانشگاه و حوزه بوده است . شايان ذكر است رتبۀ دانشگاهي ايشان در بدو ورود به فعاليت هاي دانشگاهي دانشيار اعلام شده و سپس به جهت تأليف ، تدريس ، مديريت و ساير خدمات دانشگاهي رتبۀ استادي كه بالاترين رتبۀ علمي دانشگاهي است به وي اعطا شده است .

مباحثه تفسير قرآن را از حدود سال 1326 در روزهاي پنجشنبه و جمعه هر هفته با دوستان صميمي و هم دوره اي خود همچون حضرات آيات : (مرحوم آقاي حاج سيد مهدي روحاني ، مرحوم آقاي حاج شيخ علي احمدي ميانجي ، مرحوم حاج شيخ احمد آذري قمي ، حاج سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي ، حاج سيد اسماعيل موسوي زنجاني ، مرحوم حاج شيخ محمد حقي ، حاج شيخ احمد پاياني ، مرحوم حاج ميرزا محمد امين رضوي و ...) آغاز نمود كه به مرور مورد توجه واقع شده و بر اعضاي آن افزوده گرديد. اين جلسۀ وزين كه بيش از پنجاه سال سابقه دارد با نوساناتي در تركيب اعضا كماكان به قوت خود باقي است .

ايشان از همان ايام حضور در درس خارج فقه و اصول در جلسه بحث فقهي كه حضرات آيات: «آقاي حاج سيد موسي شبيري زنجاني ، مرحوم آقاي حاج سيد مهدي روحاني ، مرحوم آقاي حاج شيخ علي احمدي ميانجي ، مرحوم حاج شيخ احمد

آذري قمي ، آقاي حاج سيد جلال الدين طاهري اصفهاني ، آقاي حاج شيخ عبدالرحيم جودي » داشتند، حضور پيدا مي كرد. اين جلسه نيز اكنون با تغيير برخي اعضاي آن ادامه دارد.

آقاي مير محمدي به همراه ساير فضلا و روحانيون از مدافعين نهضت اسلامي بوده و در امضاء برخي از اعلاميه ها عليه رژيم ستم شاهي و حمايت از حضرت امام نقش داشته است كه از جمله آن مي توان به ارسال نامه اي سرگشاده با عنوان «نامه جمعي از فضلاء حوزه علميه قم به هويدا نخست وزير وقت در خصوص اعتراض به اقدامات خلاف قوانين اسلام و قانون اساسي ، جو خفقان و سانسور، دستگيري حضرت امام خميني و ...» اشاره نمود.

در سال 1364 با تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي به رياست دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران كه پس از شهادت آية الله دكتر مفتح توسط سرپرست اداره مي شد، منصوب گشت . وي در مدت يازده سال مسؤوليت ضمن تلاش مؤثر جهت راه اندازي مجدد دوره دكتري و كارشناسي ارشد و نيز افزايش ظرفيت پذيرش دانشجويان مقاطع مذكور، از آنجايي كه اهتمام جدي به وحدت حوزه و دانشگاه داشته و خود نيز با ورود به فعاليت هاي مستمر دانشگاهي از قبيل: (مديريت ، تدريس و تأليف) از مصاديق اين وحدت به شمار مي رفت از فضلاء شاخص حوزه با هدف ارتقاء كيفي سطح تحصيلات دانشجويان جهت تدريس دعوت مي نمود.

شايان ذكر است اين توسعه دانشكده كه به همت ايشان و با عنايت بنيانگذار جمهوري اسلامي امام خميني (ره )، رهبر معظم انقلاب حضرت آية الله خامنه اي و مساعدت رئيس جمهور وقت جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاي هاشمي رفسنجاني و ... در مساحتي حدود 7000 متر صورت گرفت ، دانشكده

را از تنگناي شديد فضاي آموزشي و رفاهي خارج ساخت .

ميرمحمدي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مصطفى مير محمودي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سال 1342 به دنيا آمدم. تحصيلات ابتدايي تا دبيرستان را در شهرستان بابل گذراندم. پس از اخذ ديپلم به سال 1360 مدّتي به جهاد سازندگي رفتم. در همين سال به تشويق پدر كه در سلك روحانيت بود؛ جهت تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميّه قم شدم. تا سال 1369 به دروس سطح حوزه علميه مشغول بودم. سال هاي 1369 و 1370 با سازمان تبليغات قم در بخش فرهنگي همكاري داشتم.

همزمان با ادامه تحصيلات در حوزه به سال 1370 وارد دانشگاه شدم و در سال 1374 دوره كارشناسي رشته «حقوق» را به پايان رساندم. در همين سال موفق به ادامه تحصيل در رشته «حقوق بين الملل» شدم. سال 1377 كارشناسي ارشد اين دوره را به پايان رساندم. از سال 1374 تدريس در دانشگاه هاي آزاد و مفيد قم در دروس مختلف معارف، فقه، اصول، و حقوق را آغاز نمودم و همزمان به فعاليت هاي علمي و پژوهشي نيز پرداختم. نزديك شصت سفر تبليغي، فرهنگي و علمي به مناسبت هاي گوناگون اعم از ماه محرم، صفر، ماه مبارك رمضان، هفته وحدت، دهه فجر و ايام رحلت امام (ره) به داخل و خارج كشور سفر نموده ام.

ميرمسيب، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي مير مسيب

محل تولد : شهرضا

شهرت : مير مسيب

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/25

زندگينامه علمي

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه و آله و سلم) در بزرگداشت قلم فرموده است «...و القلم من الله

نعمة عظيمة و لولا القلم لم يستقم الملك و الدين و لم يكن عيش صالح» (محدث نوري، مستدرك الوسائل، ج13، ص258، ح2، باب12استحباب تعلم الكتابه).

سال 1343 در شهرضا به دنيا آمدم. پس از گذراندن دوره راهنمايي نزد معلماني نوعاً ارزشمند چون سردار رشيد سپاه اسلام شهيد همت، جهت تحصيل علوم حوزوي به مدرسه علميه صاحب الزمان (عليه السلام) شهرضا رفتم و پس از چهار سال تحصيل در اين مدرسه به حوزه علميه قم عزيمت نمودم و پس از يكسال استفاده آزاد از دروس حوزه علميه قم، خدمت حجج اسلام و المسلمين سيد هاشم حسيني بوشهري و سيد عبدالعظيم حسيني به مدرسه مرحوم آيةالله العظمي گلپايگاني رفتم و به تحصيل ادامه دادم و پس از دو سال تلمذ در محضر مبارك اساتيد آن مدرسه، محضر برخي از اساتيد دوره سطح و عالي از جمله حجج اسلام و المسلمين: «موسوي تهراني»، «طاهري خرم آبادي» و آيات عظام: «صالحي مازندراني»، «مظاهري»، و ... را درك نمودم كه اكنون نيز ادامه دارد.

تقريبا از سال 1370 دست به قلم شده و تأليف و تحقيق را آغاز نمودم ولي بيشتر آنها به دليلهاي مختلفي به چاپ نرسيده است ازجمله آنهاست:

1. سعادةالطالبين (توضيحي برآداب المتعلمين خواجه نصيرالدين طوسي)

2. طريق العيش (نكاتي از زندگاني يكي از اصدقاء)

3. الحجرات (گذري برسوره مباركه حجرات)

4. تحقيق و تصحيح كتاب داستان فكاهي، علامه فقيد آيةالله ميرجهاني)

5. آيين عشق (جمع و توضيح اشعار حكيم اسدالله قمشه اي همراه مطالبي سودمند): در همان هنگام از كليه شعراي شهرضا نمونه شعرهايي گرفتم و آماده سازي كردم ولي در ترتيب قرار دادن نام آنها با مشكل روبرو شدم لذا به

چاپ نرسيد البته چكيده اي از اين اشعار را در كتاب آئين عشق به كار برده ام.

6. تحقيق، تصحيح، آماده سازي و چاپ مطالبي دست نويس در موضوع عقيدتي، اخلاقي و سير و سلوك از دانشمند متأله شهرمان «حضرت آية الله نجفي قمشه اي» كه با عنوان: «با سالكان وادي نور» به چاپ رسيد. كتابهاي ديگري نيز از معظم له آماده سازي نموده ام كه از آن جمله است:

الف- اخلاق نظري (ويژه طلاب علوم ديني پايه هاي 1تا 3).

ب- مرد فرياد و سكوت (زندگينامه معظم له).

ج- رهيافتهاي ويژه (درسهايي ازمعظم له در سير و سلوك).

د- قطره اي ازدرياي معارف كه در حال آماده سازي است و اميدوارم به لطف الهي به زودي به زيور طبع آراسته گردد انشاء الله.

7. تحقيق و تصحيح كتاب: «جذبه حقيقت يا ايدئولوژي ولايت» از دانشمند معظم و خطيب تواناي شهرمان آقاي حاج شيخ قدرت الله صالحپوركه به نام: «خورشيد امامت و ولايت» به چاپ رسيده است.

8. مرغ باغ ملكوت (1): يادنامه استاد فقيد حجت الاسلام و المسلمين سيد رضا محسني همزمان با ارتحال آن مرحوم (خرداد 1372).

9. مرغ باغ ملكوت (2): گذري به زندگاني و وصيتنامه استاد معظم، خدوم و فقيد، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ مرتضي عظيمي به مناسبت ارتحال آن بزرگوار (خرداد 1387) و ...

كتابهاي ديگري نيز تحقيق و تصحيح نموده ام كه برخي از آنها آماده چاپ و برخي در دست آماده سازي است. ضمنا برخي از دوستان اهل قلم در تدوين كتابهاي خويش از اينجانب كمك گرفته اند كه در ابتدا يا انتهاي كتابشان به اين مسئله اشاره كرده اند مثل كتاب: «سيماي شهرضا» و

كتاب: «مجالس توحيد فطري». ويرايش و مقابله مطالب برخي از نشريات مثل نشريه اطلاع رساني معارف ويژه اساتيد دروس معارف اسلامي دانشگاههاي كشور و ره توشه تبليغ، ويژه ماه مبارك رمضان سال 1427 كه توسط دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم منتشر گرديده است را عهده دار بوده ام.

در برخي مساجد شهرضا امامت جماعت و وعظ و سخنراني داشته ام مثل مسجد اميرالمؤمنين (ع)، مسجد الرسول (ص)، مسجد نو و ... . در سعادت آباد جرقويه و عباس آباد پاكدشت نيز فعاليت تبليغي و در جبهه هاي جنگ به عنوان نيروي رزمي تبليغي حضورداشته ام. اميدوارم خداوند رحمان و رحيم از همگي قبول بفرمايد آمين رب العالمين. در پايان، موفقيت و سرافرازي همه عزيزان و بزرگواران علم و قلم را از خداوند قلم به دستان، همان خدائي كه به قلم ارزش داده و به آن سوگند ياد كرده است خواهان و خواستارم. و السلام

ميريونسي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقاى حاج آقا عباس ميريونسى عراقى (داماد معظم آيت اللَّه حاج شيخ آقا بزرگ مذكور) از فضلاء عراقى حوزه علميه قم و ائمه جماعت معاصر كنگاور مى باشند.

تولد ايشان در يكى از مضافات اراك واقع شده و پس از رشد براى تحصيل علوم دينى به قم مهاجرت و متون فقه و اصول را از مدرسين فراگرفته و پس از آن از درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى اراكى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران استفاده نموده.

آنگاه بنابر درخواست ابوالزوجه خود به كنگاور مهاجرت و رحل اقامت افكنده و در يكى از مساجد آن به اقامه جماعت و ارشاد مردم و خدمات دينى اشتغال دارند.

و قبل از

ايشان چند سالى جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا باقر رفيعى عراقى (خواهرزاده آيت اللَّه حاج شيخ آقا بزرگ محمدى) مقيم كنونى شهر رى در كنگاور اقامت و به انجام وظائف دينى اشتغال داشته اند.

چنانچه قبل از ايشان جناب مستطاب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا مجتبى محمدى عراقى (برادر معظم له) در آنجا سكونت و خدمات ارزنده اى انجام داده اند و خود حقير در محرم 1368 ق چند شبى در ضيافت آنجناب در كنگاور بوده و ناظر آثارشان بوده ام.

و مخفى نباشد كه بيت جليل محمدى عراقى بيش از يكصد سال است كه در كنگاور به وظائف شرعى و خدمات دينى اشتغال دارند زيرا مرحوم مبرور علامه بزرگوار آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر فرزند آقا محمد كرهرودى سلطان آبادى متولد 1257 ق كه عالمى فقيه و پارسائى متقى از شاگردان شيخنا الانصارى بوده پس از وصول به مقامات عاليه علم و كمال و استفاده از محضر شيخ و علامه سيد حسين كوهكمرى و ديگران به ايران مراجعت و در كنگاور سكونت نموده و به خدمات دينى پرداخته تا در 17 ربيع الاول 1315 ق به رحمت حق پيوسته و در آنجا مدفون و قبرش مزار عموم و معروف (به قبر آقا) مى باشد.

داراى آثار علمى چندى در فقه و اصولست كه ذيلا به آن اشاره مى گردد.

1- رساله در قسامه و احكام آن 2- رساله عمليه فارسى در عبادات 3- شرح دره سيد بحرالعلوم 4- شرح قصيده ميميه ابن فارض موسوم به (كشف الرموز) 5- الاشارات 6- فرائدالدرر در علم لوح و قدر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ميقاني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا ميقاني

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/5/1

زندگينامه

علمي

اينجانب رضا ميقاني از سال 1350 وارد حوزه مقدسه قم شدم و در مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني كه در آن دوران اولين مدرسه به سبك روز و استاندارد بود مشغول تحصيل گرديدم و در سال 56 به مدت شش ماه در درس مرحوم استاد مطهري ره شركت كردم ايشان در حوزه امتحان از سطح براي طلاب گذاشتند و در آن موفق شدم و ممتاز گرديدم بنا داشتند گروه هاي تحقيق در حوزه ايجاد نمايند كه انقلاب اسلامي شروع و ديگر به قم تشريف نياوردند و در همان سال ها از محضر دكتر مفتح در فلسفه و سيد كاظم حائري كه كتب شهيد صدر را تدريس مي كردند بهره ها بردم و از سال 58 دردرس خارج استاد وحيد خراساني و تبريزي و لنكراني شركت كردم و حدود 20 سال از خرمن پر فيض فقهاي بزرگ استفاده كردم و در ضمن تحصيل در سال 54 به حوزه تبليغ وارد شدم و تا كنون به اكثر استان هاي كشور براي ترويج مكتب اهل بيت سفر داشته ام و در سال 59 وارد موسسه در راه حق وارد شدم و پس از سه سال آموزش به كارهاي پژوهشي پرداختم و در خدمت استاد مصباح ساليان طولاني استفاده كردم از جمله كارهاي پژوهشي معجم موضوعي قرآن بود كه چند صد هزار فيش برداري گرديد . و از آن تحقيقات اكنون يكي دو جلد در زمينه اسماء و صفات و معاد و برزخ به زيور چاپ آراسته شده است و مقالات فراوان در زمينه قرآن پژوهي در اطراف كتاب فصل الخطاب حاجي نوري انجام داديم .

و

در همان سال ها چند سال در كنفرانس هاي دار القرآن مرحوم آيت الله گلپايگاني در محضر استاد سبحاني بوده و نتيجه آن كتاب روش اهل بيت در تفسير قرآن است كه دار القرآن چاپ كرده و در مدارس علميه حجتيه و مومنيه و معصوميه تدريس داشته ام . حدود 15 سال هم به زائران خانه معبود به عنوان روحاني كاروان اداء وظيفه مي كنم . و در جهت خدمت به طلاب وظيفه نمايندگي طلاب شهرستان شاهرود را به عهده داردم .

ميكالي، ابوالعباس اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(362 -270 ق)، محدث و اديب. شيخ خراسان و مورد احترام همگان بود. نسبش به يزدگرد به بهرام گور مى رسد. پدرش در روزگار مقتدر عباسى حكومت اهواز را داشت. او در نيشابور به دنيا آمد. وى كاتب بود و عهده دار مسئوليت كتابتهاى ديوانى. در نيشابور از ابن خزيمه و ابوالعباس سراج و ابوالعباس ماسرجسى و در اهواز از عبدان اهوازى و حسين بن بهار و على بن سعيد عسكرى حديث شنيد. از عبدان اهوازى كتابى را روايت كرده و او تنها كسى است كه اين كتاب را روايت كرد. ابوعلى نيشابورى حافظ و ابوحسين حجاجى و ابوعبداللَّه حاكم و عبدالغافر فارسى از او حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (315 -314/ 1)، سير النبلاء (157 -156/ 16)، شذرات الذهب (41/ 3)، العبر (114 -113/ 2)، معجم الادباء (12 -5 / 7).

ميكالي، ابوالفضل عبيدالله

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 436 ق)، اديب، كاتب و شاعر. نسبش را به يزدگرد ساسانى مى رسانند. وى اهل خراسان و از مشاهير ادباى آن ديار بود. در خراسان از ابواحمد حافظ حاكم و ابى عمرو بن حمدان حديث شنيده است. او در نظم و نثر عربى ماهر بود. از آثارش: «مخزون البلاغة» يا «مخزن البلاغة»، «المنتحل»، «ملح الخواطر و منح الجواهر»، «ديوان الرسائل»، «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (344/ 4)، ريحانه (81 -80/ 6)، فوات الوفيات (433 -428/ 2)، كشف الظنون (1817 ،1639)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمان)، معجم المؤلفين (120/ 5)، هدية العارفين (648/ 1).

ميلاد

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نام يكى از پهلوانان ايران است كه چون كيكاوس به مازندران رفت ايران را به او سپرد و پسرش گرگين هم از پهلوانان بوده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

ميلاني، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد نورالدين (آيت اللَّه زاده ميلانى) بن العلامه الورع آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد هادى ميلانى (مقيم مشهد) از علماء معاصر شهر رى مى باشد. وى در 14 شوال 1336 ق در نجف اشرف متولد و در 1355 ق منتقل بكربلاء معلى و در سال 1393 روى جريانات اخير عراق كوچ نموده و مقيم حضرت عبدالعظيم عليه السلام شهر رى شده اند معظم له پس از ختم قرآن مجيد خط و ادبيات فارسى را در مكبت خانه جناب و مرحوم شيخ على اكبر كه از مشاهير بودند فراگرفته و با استفاده از موقعيت والد بزرگوارشان نزد اساتيد عظام تلمذ نموده و پس از فراغ از مقدمات كفايه را در محضر آقاى والد شروع نموده و رسائل را از مرحوم آيت اللَّه آقا سيد زين العابدين كاشانى كه از معاريف كربلا و عضو استفتاء آيتين قمى و بروجردى بودند آموخته و مكاسب را از آيت اللَّه حاج آقا حسن طباطبائى قمى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى اردبيلى و فلسفه را از وحيد عصر آقا ميرزا غلامحسين تبريزى كه از شاگردان بنام مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى (كمپانى) و مدتى هم از آيت اللَّه العظمى حاج شيخ على محمد بروجردى (كه اكنون مرجع عاليقدر مقيم بروجرد ميباشند) استفاده نموده سپس خارج فقه را از محضر آيت اللَّه العظمى والدشان و خارج اصول را از محضر آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله بهره مند گرديده است، پس از هجرت والد بزرگوارشان در سال 1374 ق از كربلاء

معلى به مشهد مقدس رضوى باصرار جمعى از محترمين كربلاء بجاى والدشان در جنب ضريح مطهر حضرت سيدالشهداء ارواحنا له الفداء امام جماعت شده و روى سوابق خاندان و اهتمام بمسائل اجتماعى و رسيدگى به احتياجات مردم از رجال بنام و محبوب غالب طبقات گرديده بطورى كه منزلش مركز رفت و آمد مردم و در ايام محرم دسته جات و مواكب زنجير زن و غيره به خانه ايشان آمده و عزادارى مى نمودند.

لذا آن جناب از اين موقعيت استفاده كرده و در امور عامه دخالت و اقدامات اساسى و مهمى از قبيل استقلال كشمير را مكررا به سازمان ملل مخابره كرده و مخصوصا با چهار زبان بر عليه اسرائيل ايراد نطق نموده كه نظر محافل سياسى و همگانى معطوف به وى ميگردد.

اجمالا اين كه معظم له هم از نظر مراجع بزرگوار گذشته و هم حاضرين محترم و در نزد غالب مردم عراق و مسلمين هند و پاكستان و آفريقا و ايران و خليج نشين ها و غيره معزز و محبوب مى باشد.

آقاى ميلانى درباره زندانيهاى مذهبى در هر نقطه بسيار حساس و اقدامات لازمه براى استخلاص آنها نموده چنانچه دو واعظ لاهور را كه به ششماه زندان محكوم شده بودند توسط سفير پاكستان در بغداد سجاد حيدر حنفى آزاد و نيز سى و سه نفر از رجال نامى شيعه همان كشور را كه در اثر نزاع با اهل تسنن زندانى شده بودند توسط سيد محمدحسن سفير ديگر پاكستان آزاد مى نمايد.

آقاى ميلانى دو سفر مذهبى به هندوستان نموده و قدمهاى مؤثرى برداشته و خدماتى انجام داده اند كه شرحش مفصل و در روزنامه هاى هندوستان به زبان اردو و انگليسى و سانسكريت از

ايشان تجليل شده و عكسهاى مجالس جشن بنام ايشان در آگره و لكهنو و بمبئى و غيره موجود مى باشد.

و نيز مسافرتهاى جالبى بافغانستان و لبنان و سوريا و كويت و مكه معظمه نموده و خدماتى انجام داده كه از ذكر آن خوددارى مى نمايم.

در كربلاء معلى آثار ارزنده اى دارند كه از همه مهمتر تأسيس كتابخانه بنام حضرت سيدالشهداء الحسين عليه السلام است.

اين كتابخاه خود دار الارشادى بود كه جوانان را بدين وسيله و بتوسط حجةالاسلام آقاى حاج شيخ فرج اللَّه اصفهانى مدير كتابخانه و احيانا شخصا تربيت دينى مى نمود مخصوصاً محصلين جديد را بيشتر مورد علاقه و اهتمام مطالعه قرار مى داد.

كتابخانه مزبور مركز نشر معارف بود زيرا جلسه هفتگى براى مسابقه سخنرانى و كتابت و مسائل مذهبى و سؤال و جواب دبيرستانى ها و دانشگاهى ها بود.

كتابى بنام (لحظه اى با امام عصر عجل اللَّه فرجه) و ارواحنا فداه دارد كه سالها در جمع و تنظيم آن زحمت كشيده و بيش از بيست فصل مى باشد و در آن تشرف جماعتى از بزرگان علم و غيره را ياد كرده ولى هنوز باتمام نرسيده است و تأليف اين سفر جميل اوقاتشان را مستغرق نموده كه نوشتجاتى كه در مرور عمر و تحصيل دارند مهجور مانده است و در اثر عشق و علاقه شديد بناحيه مقدسه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه بهيچ كدام عنايتى نشان نمى دهند فقط همت را گماشته اند كه توجه افراد را بسوى آقاى عالم معطوف بنمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ميلانيان، هرمز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : هرمز ميلانيان در سال 1316 در تهران متولد شد . وي تحصيلات عالي خود را در رشته زبان شناسي با گرايش هاي زبان شناسي ساختگر ا

و نقشگرا در دانشكده ادبيا ت و علوم انساني دانشگاه پاريس ادامه داد و موفق به اخذ درجه دكتر ا شد . از فعاليت هاي تخصصي دكتر ميلانيان مي توان به تدريس در دانشگاه تهرا ن و دانشگاه هاي خارج از كشور اشاره كرد. همچنين سرپرستي پژوهشهاي زبان شناسي در داخل و خارج از كشور بر عهده داشته است . وي عضو انجمن زبان شناسي پاريس و انجمن جهاني زبان شناسي نقشگرا است و تاليفات متعددي منتشر كرد ه است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

گرايش : زبان شناسي عمومي

والدين و انساب : هرمز ميلانيان، در سال 1316 شمسي در تهران متولد شد. پدر هرمز ناخدا حسن ميلانيان فرمانده ناو «پلنگ» بود كه در جمله متخلفين به ايران (روسها از شمال و انگليسي ها از جنوب) هنگام دفاع از آبادان زخمي و پس از انتقال به تهران در 38 سالگي به درجه شهادت نائل آمد. مادرش درخشنده شيمي مسئوليت بزرگ كردن و تربيت هرمز و برادر كوچكتر هومان را بر عهده گرفت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : هرمز ميلانيان تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران در دبيرستانهاي شرف و دارالفنون سپري نمود. علاقه اي كه به ادبيات به ويژه ادبيات فارسي داشت موجب گرديد كه پس از دريافت ديپلم متوسطه در رشته ادبي و موفقيت در امتحان ورودي دانشكده ادبيات تهران به سال 1334، در رشته ادبيات فارسي ادامه تحصيل دهد. در سال 1337 پس از اخذ درجه ليسانس در رشته ادبيات فارسي، علاقه اي كه بهر زبان فارسي و آموختن زبانهاي بيگانه داشت وي را مصمم كرد كه به تحصيل در رشته

« زبان شناسي» بپردازد با اين كه تصوير چندان روشني از اين دانش كما بيش نوين نداشت. در شهريور ماه 1339 (1960) شرايط ادامه تحصل در اين رضشته براي او پيش آمد و به پاريس رفت . در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه پاريس (سربن) نام نويسي كرد و با زبانشناسي ساختگرا و به ويژه نقش گرا آشنايي نزديك پيدا كرد. در مدت پنج سالي كه در پاريس اقامت داشت به اخذ دو «گواهينامه عالي» در « زبان شناسي عمومي» و «آوا شناسي» و درجه دكتري در « زبانشناسي عمومي» (با قيد «بسيار مفتخر») نائل شد.[ از زبان ميلانيان ،كتاب ماه ادبيات و فلسفه ،شهريور 1379]

استادان و مربيان : هرمز ميلانيان در دانشگاه تهران از استاداني چون استاد فروزانفر، استاد همايي، استاد مدرس رضوي، دكتر معين، دكتر خانلري، دكتر مقدم، دكتر صفا، دكتر كيا، دكتر خطيبي و بانو نفيسي بهره مند شود. در فرانسه به عئوان نخستين دانشجوي ايراني «آندره مارتينه» زبان شناس برجسته فرانسوي با زبانشناسي ساختگرا و نقشگرا آشنا شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : هرمز ميلانيان، پس از مراجعت از فرانسه به ايران در سال 1344 ،در «بنياد فرهنگ ايران «مسئوليت پژوهش در زمينه تاريخ زبان فارسي را زير نظر دكتر پرويز خانلري ،بر عهده گرفت .در نيمه دوم سال تحصيلي 45-1344 پس از موفقيت در امتحان استاد ياري به عنوان استاد يار زبان شناسي در گروه «زبان شناسي همگاني و زبان هاي باستاني »دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران -كه بنيانگذار آن مرحوم دكتر مقدم بود -به استخدام رسمي در آمد. در شهريور ماه 1349 به عنوان استاديار مهمان، به مدت يكسال تحصيلي به

دنشگاه ايلينوي در شهر اوربانا براي تدريس زبان فارسي اعزام شد. پس از مراجعت به ايران در سال 1350، بار ديگر به تدريس در دانشگاه تهران ادامه داد و چند سال بعد به رتبه دانشياري ارتقا يافت. در طول سالهاي 50 شمسي با «فرهنگستان زبان ايران» نيز همكاري داشت و در جلساتي از كميسيون واژه گزيني آن شركت داشت. دكتر ميلانيان قبل از پيروزي انقلاب به مدت يك سال و نيم به عنوان مدير گروه زبان شناسي و زبان هاي باستاني دانشگاه تهران انتخاب شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هرمز ميلانيان سرپرستي پژوهشهايي را در زمينه دستور ،تلفظ و املاي فارسي بر اساس آزمونهاي ميان پاسخگويا نفارسي زبان برخوردار از تحصيلات لااقل دبيرستاني را برعهده داشت .همچنين وي در چندين كنگره و همايش تحقيقات ايراني و نيز زبان شناسي عمومي در ايران و خارجه از كشور شركت كرده است. استاد ميلانيان شش ماه پس از انقلاب باري استفاده از فرصت مطالعاتي كه پرونده دانشگاهي آن از مدتها پيش آماده شد، عازم فرانسه گرديد و كمي بعد از سوي دانشگاه (سوربن )جديد (پاريس 3 ) «به عنوان استاد مهمان » براي تدريس زبان ،ادبيا ت و زبان شناسي فارسي در آن دانشگاه دعوت شد ،اين دوره فعاليت از سال 1979 تا سال 1985 بمدت شش سال به طول انجاميد .و از سال دوم سرپرستي بخش فارسي آن دانشگاه به ايشان واگذار گرديد. دكتر ميلانيان در شهريور ماه 1378 (1996)پس از 17 سال به ايران باز گشت و از آن زمان اشتغال عهده ايشان تاليف ،ترجمه و تحقيق در زمينه زبان شناسي عمومي و فارسي مي باشدو

در اين زمينه با« موسسه فرهنگي شهيد رواقي» انتشارات «هرمس» و نيز انتشارات «فرهنگ معاصر» افتخار همكاري دارد. دكتر ميلانيان عضو انجمن زبان شناسي پاريس و انجمن جهاني زبان شناسي نقشگرا است .

آرا و گرايشهاي خاص : هرمز ميلانيان در تاليفات خود ،اعمال معيارهايي از زبان شناسي نوين بر زبان فارسي را دنبال كرده است كه آن ر ادر كارايي و پيشبرد آگاهي در مورد نظام زبان شناسي و نيز خط فارسي موثري مي داند . همچنين وي كوشيده است براي اصطلاحات زبان شناسي نوين معادلهاي فارسي مناسبي را پيشنهاد دهد كه بسياري از آنها پذيرفته شده اند . دكتر ميلانيان هدف خود را در فعاليتهاي علمي ،توجه به كار برد فرهنگي و اجتماعي زبان فارسي و تقويت و گسترش آن و كم كردن فاصله ميا ن زبان گفتار و نوشتار و مخالفت با دستور العملهاي تصنعي در زمينه تلفظ و املا.

________________________________________

آثار :

1 les monemes et les procedes de passage en person :de la categorie verbale a la cate gorie nomiale et vice versa

ويژگي اثر : اين مقاله به زبان فرانسه به عنوان «تكواژه هاو روند هاي گذر در زبان فارسي ،از مقوله فصل به مقوله اسم و بالعكس».در سال 1968 در نشريه نيويورك شماره 25 ،منتشر شد.

2 Peut- on dire qu une langue est plus difficile qu une autre

ويژگي اثر : عنوان اين مقاله «آيا مي توان گفت زباني از زبان ديگر مشكلتر است ؟»كه در نشريه زير با مشخصات آمده منتشر شده است. Actes

clu 8e Colloque de la societe internationale de la linguistique fonctionnelle , grece ,1978.

3 آزادي و بند درزبان

ويژگي اثر : اين مقاله درجشن نامه دكتر محمد مقدم ،نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ،شمار ه 24 و درسال 1355 منتشر شد.

4 چند نكته درباره كلمه هاي فارسي در گذشته و حال

ويژگي اثر : مجموعه خطابه هاي نخستين كنگره تحقيقات ايراني ،دانشگاه تهران كه در سال 1350 منتشر شد.

5 چند نكته درباره وابسته هاي ملكي و زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله سخن ،سال 20 ،شماره 3 ، سال 1349 منتشر شده است.

6 خنثي شدن تقابلهاي دستوري در گروه اسمي زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ،سال 17 ،شماره 2 ، 1348 منتشر شده است.

7 درست و غلط در زبان از ديدگاه زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه فرهنگ و زندگي ،شماره 22-21 در سال 1355 منتشر شد.

8 دستگاه عدد و زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجموعه خطابه هاي سومين كنگره تحقيقات ايراني توسط بنياد فرهنگ ايران در سال 1351 منتشر شد .

9 زبان شناسي و تعريف زبان

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه فرهنگ و زندگي ،شماره 2 ،سال 1349 منتشر شده است.

10 كاربرد زبان فارسي درزمينه علوم

و فنون

ويژگي اثر : اين مقاله در مجموعه سخنراني ها در نخستين سمينار آموزش زبان و ادبيا ت فارسي در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي وزارت علوم و آموزش عالي در سال 1350 منتشر شده است .

11 كلمه و رمز هاي آن در زبان و خط فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ،سال18 ،شماره 3 ،سال 1350 منتشر شده است .

12 كهنه و نو در زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه كتاب امروز ،شماره 5 و درسال 1352منتشر شد.

13 كوتاه ترين جمله و ساختمان آن در زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در پژوهشنامه فرهنگستان زبان ايران ،شماره 1 در سال 1354 منتشر شد .

14 گسترش و تقويت فرهنگي زبان فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب توسط انتشارات كاويا ن در سال 1351 منتشر شد.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

ميناگر، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا ميناگر

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

غلامرضا ميناگر در سال 1340 هجري شمسي در شهرستان بروجرد در ميان خانواده اي مذهبي، فرهنگي به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه گوياي شهرستان دورود با مديريت پدر خود به اتمام رساند. سپس دوره متوسطه را با بازگشت خانواده اش به بروجرد ادامه داد. و در اين ميان علاقه مفرط به علوم ديني و الهي پيدا نموده بود به طوري كه

قصد داست تا قبل از انقلاب كه دوران نوجواني وي بود؛ به حوزه ي علميه قم مقدسه هجرت كند اما مواجه با ممانعتهايي مي شد.

پس از انقلاب شكوهمند اسلامي و در اولين بهار تحصيلي به اين درمان جامعه عمل پوشاند (سال ...) در مدرسه علميه وليعصر همان شهر به تحصيل دروس مقدماتي پرداخت كه در سال بعد به قم به منظور درك بيشتر و بهتر اساتيد مهاجرت نمود. او پس از اتمام مقدمات خود در مدرسه امام صادق (ع) سطح را از محضر اساتيد برجسته حوزه علميه قم از قبيل حضرات آيات: «وجداني فخر (ره)»، «اعتمادي»، «پاياني (ره)» و... فرا گرفت و پس از آن بيش از ده سال از خارج فقه و اصول آيات عظام: «مكارم شيرازي» و اساتيدي چون «هادوي تهراني» و ... بهره گرفت.

از سال 72 تا 76 جزء اولين دانشجوياني بود كه در رشته فلسفه دانشگاه مفيد وارد و مشغول به تحصيل شد. در سال 82 به دفاع از پايان نامه سطح سه فلسفي خود تحت عنوان: «وحدت و كثرت از ديدگاه فيلسوفان مسلمان و غرب» پرداخت و پس از آن سه سال به فراگيري دروس تخصصي سطح سه در موسسه ي آموزشي و پژوهشي «فرق و مذاهب» همت گماشت و اكنون مشغول گذراندن رساله ي سطح چهار در حوزه علميه قم مي باشد.

ايشان از سال 79 تا به كنون (86)، ضممن تقبل مسئوليت دبيري گروه هاي فلسفه و كلام پژوهشگاه ونيز جلسات پاسخ به شبهات و ... از اين فرصت استفاده نموده و مبادرت به نوشتن مقالات و كتاب هايي به منظور ارتقاء فكر فرهنگي، اعتقادي جامعه نموده است

كه برخي ازآنها به زودي در آن موسسه به چاپ خواهد رسيد. همچنين وي در خلال تحصيلات حوزه اي خود از توفيق تدريس دروس مقدمات و نيز فقه واصول، منطق و فسلفه بي نصيب نبوده است.

مينو شيرازي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، روزنامه نگار و نويسنده. در شيراز به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در زادگاهش، موفق به اخذ ليسانس در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى از دانشسراى عالى در تهران شد. سپس وارد وزارت فرهنگ گرديد و به شيراز بازگشت. از جمله مشاغل وى: رياست فرهنگ شهرستان آباده، رياست اداره ى كارگزينى فرهنگ فارس، رياست هنرستان پسران شيراز، رياست اداره ى آموزش حرفه اى فرهنگ فارس و رياست دبيرستان نمازى شيراز مى باشد. او در 1330 ش امتياز انتشار روزنامه ى «مشعل فارس» را گرفت. از آثار وى: «اخلاق»، «روانشناسى پرورشى»، «تاريخ و جغرافى و تعليمات مدنى»، با همكارى هيئت مؤلفان فارس.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (601 -600/ 5).

مينوي، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از محققين و انديشمندان و دانشمندان معاصر ايران در 1282 در سامره متولد شد. پدرش آقاشيخ عيسى شريعتمدارى، در سامره از شاگردان ملا محمد تقى شيرازى بود. مينوى تا نه سالگى در سامره بسر برد و مقدمات فارسى و عربى را در همانجا فرا گرفت و چون به ايران بازگشت وارد مدارس جديد شد و در مدارس امانت و اسلام و سپهر دوره ى ابتدائى را فرا گرفت و سپس به دارالفنون وارد شد و در 1300 در دارالمعلمين مركزى مشغول تحصيل گرديد و ضمنا در مجلس شوراى ملى تندنويس شد و بعد در وزارت معارف به استخدام درآمد و كتابخانه وزارت معارف را اداره مى كرد. پس از فراغت از تحصيل در دارالمعلمين مركزى در معيت اسمعيل مرات به فرانسه رفت و كار ادارى به او سپردند. وقتى سيد حسن تقى زاده وزير مختار ايران در لندن شد او را بعنوان سرپرست

محصلين به انگلستان برد. اين مأموريت بيش از نه ماه طول نكشيد و به تهران احضار شد ولى ثمره ى اين دو مأموريت ياد گرفتن زبان فرانسه و انگليسى بود. وى قريب پنج سال در ايران بسر برد و حاصل كارش كتاب ويس ورامين و جلد اول شاهنامه فردوسى و ترجمه ى كتاب شاهنشاهى ساسانيان اثر كريستن سن بود. البته تنظيم شاهنامه با هدايت و سرپرستى ذكاءالملك فروغى انجام گرفت. مينوى مجددا به انگلستان رفت و تحصيلات عالى خود را در دانشگاه گينگز كالج لندن و مدرسه مطالعات آسيائى و آفريقائى دانشگاه لندن به اتمام رسانيد و در همانجا مشغول كار شد و چندى با راديوى بى.بى.سى همكارى داشت. در سال 1325 بعد از پايان جنگ جهانى دوم سيدحسن تقى زاده سفير كبير ايران در انگلستان نامه اى به وزير فرهنگ وقت نوشته و ضمن معرفى مراتب فضل و دانش او، درخواست كرده بود كه از وى دعوت شد تا خدمات فرهنگى خود را در ايران عرضه بدارد. از اين رو وزارت فرهنگ اين پيشنهاد را پذيرفت و رسما از او دعوت نمود كه به خاك وطن برگردد.

مجتبى مينوى در 1328 به ايران بازگشت و طبق قانون خاصى به استادى دانشگاه برگزيده شد و در وزارت فرهنگ نيز به رياست تعليمات عاليه منصوب گرديد و بعد رايزن فرهنگى ايران در تركيه شد. اين مأموريت قريب چهار سال بطول انجاميد. پس از بازگشت از تركيه عضو پيوسته فرهنگستان ادب و هنر شد. آخرين سمت استاد مينوى مسؤوليت علمى بنياد شاهنامه ى فردوسى بود و سرانجام در سن 74 سالگى درگذشت.

مجتبى مينوى در زمان حيات كتابخانه ى غنى و پربار خود را به

وزارت فرهنگ و هنر اهدا كرد. تأليفات و تصنيفات و تصحيحات مينوى بسيار زياد است، از جمله از تأليفات وى كتابهاى پانزده گفتار، داستانها و قصه ها، فردوسى و شعرا و نقد حال، تاريخ و فرهنگ، مجموعه گفتارها و نوشته ها در سه مجلد. علاوه بر تأليفات فارسى، تأليفاتى اعم از كتاب و مقاله تحقيقى به زبان انگليس دارد.

پس از درگذشت استاد مجتبى مينوى، گرانمايه مرد فرهنگ ايران آقاى ايرج افشار در بزرگذاشت اين مرد بزرگ حق مطلب را ادا نموده و يك شماره از نشريه راهنماى كتاب را اختصاص به محامد و مناقب و شناخت واقعى ايشان اختصاص داد و خود نيز سرلوحه اين كار را در دست گرفته آنچه در دل داشت بر روى كاغذ آورد. بهتر آن ديدم كه از اظهارنظرهائى كه درباره ى اين مرد كم نظير شده است تكه هائى را نقل نمايم. استاد ايرج افشار مى نويسد:

مينوى در چندين زمينه از معارف و علوم مربوط به ايران و اسلام كار كرد و آثارى دست اول و ماندگار برجاى گذاشت. شايد در مقام سنجش بتوان خدماتى را كه در زمينه ى تصحيح متون مهم زبان فارسى انجام داده است در صف مقدم قرار داد. كليله و دمنه، ويس و رامين، نامه تفسير، دويان ناصرخسرو، سيرت جلال الدين، نوروزنامه، عيون الحكمه، السعاده والاسعاد، تحريمه القلم سنائى، نورالعلوم ابوالحسن خرقانى، نصايح الملوك سعدى، مصنفات بابا افضل مرقى كاشانى (با همكارى يحيى مهدوى)، اخلاق ناصرى، و بالاخره شاهنامه ى فردوسى كه داستان رستم و سهراب آن را بعنوان نمونه منتشر ساخت، از متونى است كه هريك به جهتى و مناسبتى در درجه ى اول اهميت و از امهات نوشته هاى ايرانى است. مينوى در تصحيح هريك

از انها سعى كاملى بكار برده است، هم از اين حيث كه نسخ معتبر را در تصحيح اختيار كرده و روش علمى و انتقادى مرسوم ميان غربيان و نقدشناسان را در آنها بكار گرفته است، و هم از اين حيث كه تنظيم عبارات، صفحه بندى و نوع حروف و دقت در غلط گيرى آنها پسنديده باشد ناگزير همه ى آثارش نمونه است و از جهات متعدد شاخص شده است. از حق نبايد گذشت كه هنوز متنى به نفاست و صحت و آراستگى كليله و دمنه مينوى در ايران نشر نشده است و ترديد نبايد داشت كه روش علمى متخذ و مختار مينوى در تحصيح متون مايه آموزش ديگران نيز قرار خواهد گرفت...

شادروان دكتر عباس زرياب خوئى كه خود در صف اول پاسداران زبان و ادبيات فارسى قرار داشت، درباره ى استاد مينوى مى نويسد:... مينوى عاشق زبان فارسى و ادب و فرهنگ ايران بود و اين عشق با آب و گل او آميخته بود. دوستى ها و دشمنى هاى با اشخاص بر سر همين معشوق بود و من به ياد ندارم كه مينوى با كسى بر سر اسباب دنيوى نزاعى داشته باشد. هدف حملات او كسانى بودند كه بزعم او با نداشتن صلاحيت لغت سازى و اشتقاق بازى مى كردند و يا متون قديم را با بى دقتى بچاپ مى رساندند و يا فلان كلمه را در جاى خود بكار نمى بردند.

اين امر شايد در نظر بسيارى از مردم جهان صنعتى عصر ما غريب و خنده آور جلوه كند اما او فارسى و ادب آن را تا حد عشق ستايش مى كرد و كدام عاشقى است كه ننگ حمله و بى احترامى به معشوق را تحمل كند؟ روانش شاد

كه عاشقى صادق و پاكباز بود و نقد عمر عزيز و جان گرامى را در راه معشوق معنوى خود نهاد.

سيد محمدعلى جمال زاده محقق و نويسنده ى كهنسال چنين نوشته است:

وفات استاد مجتبى مينوى بلا ترديد براى ما و كشور ما ضايعه ى بزرگى است. مردى بود از خاندان فضل و تقوى و به تمام معنى كلمه اهل علم و تقوى و در اين رشته كاملا به سبك و شيوه ى علمى و فنى شادروان علامه محمد قزوينى عمل مى كرد و از مؤسسين دست اول اين طريقه يا باصطلاح امروز (مكتب) بشمار مى آمد. مينوى گذشته از دانش و بينش پهناور و عميق داراى مكارم اخلاقى چنانى هم بود، الحق سزاوار است پيشوا و سرمشق و مربى و مرشد بسيارى از جوانان دانش پژوه كه عشق و شور و تتبع دارند واقع گردد. مينوى حرفى را مى زد كه حرف راست بود و حرف راست را بى پيرايه و دليرانه بر زبان و قلم جارى مى ساخت و تا جائى كه بر راقم اين سطور معلوم است هيچگاه ديده نشد كه در راه علم و حقيقت گوئى مداهنه و مجامله و خوش آمد گوئى و ملاحظه كارى را جايز شمارد، چنانكه گاهى بنظر مى رسيد كه در رنجانيدن جمع تعمدى دارد، اما مى دانيم كه بلااختيار همواره درصدد بود به ما بنمايد كه از گفتن حقيقت تلخ هم نبايد رو تابيد و آنچه به گفتن مى ارزد همانا حقاق تلخ است.

مجتبى مينوى وجود ذيجود و پرفيض و بركتى بود و بيم آن مى رود كه ما ديگر به اين آسانى ها نظير و عديل او را بدست نياوريم. اما در ديار ما باب فيض هيچگاه مسدود نبوده است و بايد اميدوار بود

كه از بركت نفس گرم و دم مسيحا اثر استاد مينوى و در اثر زندگى و كار و كوشش و عمل مستدامى كه نيم قرن تمام ادامه بلاانقطاع داشت و امروز مى توان آنرا به «رسالت» تعبير نمود در ميان جوانان، پيروان با ايمان و حواريون با اعتقاد راسخ و استوارى پيدا كند كه راضى نشوند مشعلى كه او روشن ساخته است به آسانى خاموشى پذيرد و با ايقان هرچه تمامتر مطمئن باشند كه ترقى و پيشرفت اگر با روح و معرفت توأم نباشد ارزش واقعى نخواهد داشت.

سيد حسن تقى زاده در مقام سفارت كبراى ايران در انگلستان، مرحوم مجتبى مينوى را به وزارت فرهنگ چنين معرفى مى كند:

وزارت فرهنگ، البته اطلاع داريد كه آقاى مجبتى مينوى از فضلاء معروف مدتى است در لندن است... مشاراليه كه مسلما يكى از اشخاص فاضل و اديب درجه اول ايران است و از حيث عمق معلومات اسلامى و احاطه بر تاريخ اسلام و ايران دوره اسلامى و زبان فارسى و عربى و ادبيات آنها، و مخصوصا آشنائى خيلى وسيع و كامل به تحقيقات علماى مغرب در اين رشته ها و طريقه انتقادى اروپائى و تبحر كامل در كتب اسلامى از عربى و فارسى و وقوف از كتب شرقى و غربى در اين رشته مخصوصا آشنائى به كتابخانه هاى بزرگ اروپا شايد بدون ادنى مبالغه پنج نفر نظير در بين فضلاى ايران ندارد و فعلا تقريبا بيكار است و عايدى صحيحى براى معيشت ندارد. قبل از جنگ فرنگستان مشاراليه بواسطه ى بعضى ناملايمات به فرنگستان آمد و با زحمت شخصى خود از كمك به كارهاى علمى به بعضى فرنگيها به عسرت زياد و ضيق معيشت

زندگى كرده و به زحمت سد رمق مى توانست بكند. در موقع جنگ بكلى تنگدست شد و ناچار در اداره راديوى انگليس خدمتى براى نشر اخبار فارسى قبول نمود.

جاى كمال تأسف است كه چنين شخصى كه منبع فيض و منشأ خدمت مفيد به معارف ايران تواند شد بى استفاده (يا باصطلاح عربى غيرمستفادبه) بماند و مجبور شود به كارهائى كه مطابق ذوق و طبع او نيست و فايده اى هم براى ملتش ندارد مشغول شود. اگر از فضل و علم او قدردانى شده بود حتى در زمان جنگ هم به كار تبليغات نمى پرداخت و راضى تر بود كه نصف عايدى آن شغل از ممر ديگر خدمت به علم به او برسد و از آن كار كناره گيرد.

تصور كردم كه حالات معارف ايران نهضتى دارد و ارباب ذوق و شوق براى معارف ملى و تاريخى و زبان و ادبيات خودمان در تزايد است مخصوصا وزير معارف فعلى خودشان از اهل اين رشته از معرفت و از فضلاى مملكت ما هستند، روا نيست كه توجهى به آقاى مينوى نشود و تذكر را مجاز شمردم و يقين دارم وقتى خاطر شريف جناب آقاى وزير متوجه اين مطلب بشود بذل عنايتى كه در خور آنست فرموده، دستور اقدامى براى استفاده از كمالات اين شخص مغتنم خواهند داد و در ضمن كمكى به معيشت آقاى مينوى خواهند فرمود كه بسيار حيف است كه چنين مرد فاضلى كه بايد تمام اوقات وى صرف تأليف و نشر و تصحيح و تليق بر كتب نفيسه تاريخى بشود، مجبور گردد به كارهاى غيرمتناسب، محض سد رمق، مشغول گردد و شب چو عقد نماز بندد در فكر خوراك بامداد

فرزند باشد. بديهى است كه مقصود اينجانب فقط كمك مالى تبرعى مانند وظيفه مستمرى نيست كه نه براى خزانه دولت مناسب است و نه بالطبع خود مينوى چنين چيزى را البته قبول نخواهد كرد. بلكه منظور آنست كه از اين همه كارهاى علمى و ادبى و معارفى كه در حيطه فعاليت وزارت فرهنگ است و شايد به صد نوع از آنها وجوهى صرف مى شود، چيزى هم به ايشان محول و خدمتى رجوع شود كه در اينجا انجام بدهند و به تناسب خدمات انجام شده حقوقى مقرر فرمائيد كه به او برسد. مثلا تصور مى كنم اگر عكس گرفتن از نسخه هاى قديم فارسى و عربى و مراقبت به تصحيح و طبع آنها، و جمع اسناد تاريخى و تدوين رساله هائى راجع به كتابخانه هاى فرنگستان و قسمت شرقى آنها و همچنين كتب و مقالات علماى مستشرق اروپا و شايد مخصوصا تهيه مجموعه ى خيلى كاملى از فهرست كتبى شرقى كه در اروپا موجود است و كتبى كه فرنگيها در باب ايران نوشته اند، همچنين خريد و تهيه كتب مفيده در اين رشته ها براى كتابخانه هاى دولتى و ملى ايران و كتابخانه مجلس و غيره شايد نوشته مقالات علمى در مجلات علمى ايران مانند مجله آموزش و پرورش و نيز راهنمائى به محصلين ايرانى كه براى تكميل موقت در رشته هاى زبان و تاريخ شرقى به فرنگستان مى آيند و سعى منظم در ارسال كليه اخبار علمى جديد و كتب و مقالات منتشره در اروپا و آمريكا در باب ايران و اسلام به وزارت فرهنگ و نظير اينها به او رجوع شود، مناسب است و اگر خواسته شود ممكن است تأليف يا ترجمه ى بعضى از

كتب مخصوصا به ايشان رجوع شود و هكذا. و نيز مشاراليه مى تواند اگر صلاح بدانند راپورتهاى جامع و عميقى از معارف اين سامان و ترتيب مدارس و مخصوصا دارالفنون ها مانند آكسفورد، كمبريج و پروگرام آنها و غيره به وزارت متبوعه منظما ارسال دارند. اينها كه ذكر شد و كارهاى بسيارى نظير آنها از عهده آقاى مينوى ساخته است و بنظر اينجانب بهترين خدمتى كه مى توان به ايشان رجوع كرد، بكار انداختن مايه خود اوست در رشته علوم اسلامى يعنى تاريخ و ادبيات و زبان فارسى و عربى و كتب قديمه شرقى كه رشته ى اختصاصى خود اوست و باصطلاح جديد وى متخصص در اين رشته است...

سفيركبير- سيدحسن تقى زاده

(1355 -1282 ش)، نويسنده، مترجم، محقق و استاد دانشگاه. در تهران به دنيا آمد و همراه پدر به سامرا رفت. تحصيلات ابتدايى را در سامرا و تهران و تحصيلات عالى را در دارالفنون و دارالمعلمين مركزى تهران و كالج سلطنتى و مدرسه ى مطالعات آسيايى و آفريقايى لندن گذراند. در حدود 1305 ش در مجلس شوراى ملى سمت تندنويسى داشت و پس از آن به رياست كتابخانه ى ملى رسيد. او ابتدا به پاريس و سپس همراه سيد حسن تقى زاده به لندن رفت و در 1309 ش سرپرست محصلين آنجا شد. پس از بازگشت به ايران در تهران با صادق هدايت، بزرگ علوى، عبدالحسين نوشين، مسعود فرزاد و مين باشيان آشنا شد و اسم ربعه را براى گروه خود برگزيدند. مينوى پس از مدتى به انگلستان رفت و به كار تأليف و تدريس و تعليم پرداخت. او مدت ده سال براى بنگاه سخن پراكنى انگلستان (بى بى سى) گفتار فرهنگى تهيه

مى كرد. پس از بازگشت به ايران در دانشگاه ادبيات و الهيات تدريس مى كرد. او بر اثر پافشارى براى عكس بردارى از كتابهاى كتابخانه هاى تركيه به عنوان رايزن فرهنگى ايران در تركيه منصوب شد. او بيشتر عمر خود را به تحقيق در متون قديم ادبى و تاريخى زبان فارسى گذراند و در اواخر عمر سرپرستى بنياد شاهنامه، كه وزرات فرهنگ و هنر براى نشر درست ترين متن «شاهنامه» تأسيس كرده بود، را به عهده داشت. از استاد مينوى نزديك به چهل كتاب از تأليف و ترجمه و تصحيح و حدود يكصد و شصت مقاله ى ادبى و انتقادى در مجلات ايرانى و خارجى به قلم او منتشر شده است. او همچنين در تهيه ى «فهرستى از نسخه هاى فارسى و مينياتورهاى ايرانى» كتابخانه ى چستربيتى ايرلند همكارى داشته است. از آثار وى: «پانزده گفتار»، درباره ى چند تن از رجال ادب اروپا از اوميروس تا برناردشاو؛ «شير و خورشيد»، «اطلال شهر پارسه تخت جمشيد»، ترجمه؛ «داستان هزار دستان»، ترجمه؛ «شاهنشاهى ساسانيان»، ترجمه؛ «كشف دو لوح تاريخى در همدان»، ترجمه؛ تصحيح و توضيح «ترجمه ى كليله و دمنه» نصراللَّه منشى؛ تصحيح «راحة الصدور و آية السرور»، در تاريخ سلجوقيه ايران و عثمانى، نجم الدين ابوبكر محمد بن على راوندى؛ تصحيح «داستان ويس و رامين» فخرالدين اسعد گرگانى؛ تصحيح دو سوم «سياست نامه»، تصحيح «عيون الحكمة» ابن سينا؛ تصحيح «السعادة و الاسعاد» ابوالحسن العامرى؛ تصحيح و تعليقات «سيرت جلال الدين منكبرنى» شهاب الدين محمد خرندزى؛ تصحيح و توضيح «ديوان» ناصر خسرو، با همكارى دكتر مهدى محقق؛ تصحيح «نوروزنامه» خيام؛ مقدمه هايى بر كتب مختلف از جمله كتاب «مازيار» صادق هدايت و «تفسير قرآن پاك».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و

نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (132 ،88 ،77)، از نيما تا روزگار ما (220 -179)، شخصيتهاى نامى (466)، دايرةالمعارف فارسى (2974/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3458 ،3377 ،3366 ،3233 ،3029 ،2854 ،2676 ،2638 ،2294 ،2189 ،2087 ،2058 ،1797 ،1694 ،1612/ 2 ،1340 ،932 ،895 ،875 ،575 ،586 ،302 ،277 ،244 ،34/ 1)، لغت نامه (ذيل/ مينوى)، مؤلفين كتب چاپى (182 -179/ 5).

ناتل خانلري، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1292 ش)، شاعر، روزنامه نگار، نويسنده، زبانشناس و محقق. در تهران متولد شد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه، به دانشكده ى ادبيات راه يافت و موفق به دريافت ليسانس ادبيات فارسى شد و در ضمن تدريس، در مدارس تهران، به ادامه ى تحصيل پرداخت. وى با نگارش رساله ى «تحقيق در عروض فارسى»، موفق به دريافت درجه ى دكترى شد و پس از آن سمتهاى مختلفى چون: كارمند اداره ى آموزش وزارت فرهنگ، رياست انتشارات و روابط عمومى داتنشگاه دانشيارى زبان فارسى را بر عهده گرفت. در سال 1327 ش براى تكميل تحصيلات خود به اروپا رفت و دوره ى انستيتو دوفونتيك زبان شناسى پاريس را گذراند و دو سال بعد به ايران بازگشت و با سمت استادى به تدريس تاريخ زبان فارسى مشغول شد. وى از دوران تحصيل در دبيرستان، همكارى خود را با نشريه ى «مهر» شروع كرد و از سال 1322 ش خود به انتشار مجله ى «سخن» پرداخت. از ديگر اقدامات او طرح سپاه دانش، تاسيس بنياد و فرهنگ، و تاسيس يازده موسسه ى مختلف فرهنگى از قبيل: فرهنگستان ادب و هنر، فرهنگستان زبان، بنياد شاهنامه، انجمن فلسفه و حكمت، استاد فرهنگى آسيا، كه پس از پيروزى انقلاب همه ى اين موسسات

درهم ادغام، و به نام موسسه ى مطالعات و تحقيقات فرهنگى درآمد. دكتر خانلرى، شاعرى توانا بود و انواع شعر را با مهارت و زيبايى مى سرود. معروفترين شعر بلندى كه سبب شهرت او شد، منظومه ى «عقاب» است. دكتر خانلرى در بيمارستان آبان تهران درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد. از آثار وى: 1- تاليفات: «تاريخ زبان فارسى»، در سه مجلد؛ «وزن شعر فارسى»؛ «زبان شناسى»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «شهر سمك»؛ 2- تصحيح: «ديوان حافظ»؛ «سمك عيار»؛ «داستانهاى بيد پاى»؛ 3- ترجمه: «شاهكارهاى هنر ايرانى»؛ «تريستان و ايزوت»؛ 4- شعر: «ماه در مرداب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از بهار تا شهريار (469 -462)، چون سبوى تشنه (103 -102)، سخنوران نامى معاصر (1262 -1254 /2)، شخصيتهاى نامى (175 -174)، صدف (260 -247)، فرهنگ سخنوران (299)، مولفين كتب چاپى (170 -167 /2).

نادرپور، نادر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادر نادرپور، به روز شانزدهم خردادماه 1308 هجري خورشيدي در تهران زاده شد. وي پس از گرفتن ليسانس زبان فرانسه از دانشگاه سوربن، به تهران بازگشت و در طول ساليان متمادي، نخست در بخش خصوصي و سپس به عنوان كارشناس پيماني در وزارت فرهنگ و هنر، به انتشار ماهنامه هاي " هنر و مردم " و " نقش و نگار " ادامه داد و مدتي مسئوليت سردبيري آنها را بر عهده داشت. سپس در سال 1343، براي تكميل مطالعات خود در زبان و ادبيات ايتاليايي به آن سرزمين رفت و در شهرهاي پروجا و رم به تحصيل پرداخت. پس از بازگشت به ايران، از سال 1351 تا 1357، سمت سرپرستي گروه ادب امروز را در راديو تلويزيون ملي ايران عهده دار بود و برنامه

هايي درباره زندگي و آثار نوآوران ادب معاصر ساخت. در مرداد ماه ماه 1359 از تهران به پاريس رفت و تا ارديبهشت ماه 1365 در آن شهر اقامت داشت. در همانجا، به عضويت افتخاري اتحاديه نويسندگان فرانسه برگزيده شد و در مجامع و گردهمايي هاي گوناگون شركت جست و سخن راند. در بهار سال 1365 به دعوت بنياد فرهنگ ايران در بوستون، عازم آمريكا شد و از آن پس، به سخنراني هاي متعدد در دانشگاه هاي هاروارد، جرج تاون، يو.سي.ال.اي، بركلي و اروين پرداخت و پاره اي از برنامه هاي ادبي و فرهنگي خود را،چه از طريق تدريس در كلاسها و چه از راه سخن گفتن در راديو و تلويزيون، آغاز كرد. نادر پور در بهار سال 1379 در آمريكا از دنيا رفت.گروه : علوم انسانيرشته : زبان خارجيتحصيلات رسمي و حرفه اي : نادر پور دوره هاي دبستان و دبيرستان را در تهران گذراند سپس براي تحصيل در رشته ادبيات فرانسه به دانشگاه سوربن پاريس رفت. او همچنين در سال 1343، براي تكميل مطالعات خود در زبان و ادبيات ايتاليايي به آن سرزمين رفت و در شهرهاي پروجا و رم به تحصيل پرداخت.زمان و علت فوت : نادر نادر پور در بهار سال 1379 در آمريكا از دنيا رفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نادرپور پس از گرفتن ليسانس به تهران بازگشت و در طول ساليان متمادي، نخست در بخش خصوصي و سپس به عنوان كارشناس پيماني در وزارت فرهنگ و هنر، به انتشار ماهنامه هاي " هنر و مردم " و " نقش و نگار " ادامه داد و مدتي مسئوليت سردبيري آنها

را بر عهده داشت. از سال 1351 تا 1357، سمت سرپرستي گروه ادب امروز را در راديو تلويزيون ملي ايران عهده دار شد و برنامه هايي درباره زندگي و آثار نوآوران ادب معاصر ساخت.فعاليتهاي آموزشي : نادر پور پاره اي از برنامه هاي ادبي و فرهنگي خود را،چه از طريق تدريس در كلاسها و چه از راه سخن گفتن در راديو و تلويزيون، ارائه مي كرد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نادر پور در مرداد 1359 از تهران به پاريس رفت و تا ارديبهشت 1365 در آن شهر اقامت داشت. او در همانجا، به عضويت افتخاري اتحاديه نويسندگان فرانسه برگزيده شد و در مجامع و گردهمايي هاي گوناگون شركت جست و سخن راند. در بهار سال 1365 به دعوت بنياد فرهنگ ايران در بوستون، عازم آمريكا شد و از آن پس، به سخنراني هاي متعدد در دانشگاه هاي هاروارد، جرج تاون، يو.سي.ال.اي، بركلي و اروين پرداخت.چگونگي عرضه آثار : 1367 هفت جلد از اين مجموعه ها با چاپ هاي متعدد در تهران و هشتمين آن، نخست در پاريس و سپس همراه جلد نهم توسط شركت كتاب در لوس آنجلس منتشر شده است. علاوه بر اين مجموعه ها، دو جلد برگزيده اشعار نادر نادرپور نيز در تهران، بارها به طبع رسيده است. از اين اشعار، ترجمه هاي گوناگون به زبانهاي فرانسه، انگليسي، روسي، آلماني، و ايتاليايي انتشار يافته است. نادر پور، اشعار بسياري از شاعران بزرگ فرانسوي و ايتاليايي را به فارسي ترجمه كرد و مجموعه اي از آثار گروه اخير را زير عنوان " هفت چهره از شاعران معاصر ايتاليايي " به همراهي "

بيژن اوشيدري " انتشار داد.

نادم، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن نادم

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسن نادم پس از گذراندن دوران ابتدائي و 2 سال از مقطع راهنمائي، در سال 1356 در سن 14 سالگي جهت تحصيل علوم ديني به حوزه علميه شهرستان شهرضا قدم نهادم. همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به قم عزيمت نمودم و با گذراندن دوران مقدمات، در مدرسه «آية الله گلپايگاني (ره)»، در سال 1359 در درسهاي عمومي حوزه شركت نمودم و از محضر اساتيد بزرگواري همچون حضرات آقايان: «وجداني فخر»، «باكوئى»، «اشتهاردى»، «محامى»، «اعتمادى»، «محقق داماد»، «پاياني» و «ستوده» دروس سطح را استفاده كردم و همزمان در دروس جنبي (رجال، دراية، اعتقادات، نهج البلاغه، فلسفه و تفسير) از اساتيد بزرگواري ديگر مانند: «آية الله نوري همدانى»، «مكارم شيرازى»، «فاضل لنكرانى»، «مصباح يزدى»، «جوادي آملى»، «ممدوحى»، «فياضي» و ديگر عزيزان بهره بردم.

در سال 1365 موفق به شركت در درس خارج حضرات آقايان: «مكارم»، «فاضل»، «مومن»، «هاشمي شاهرودى»، «تبريزى» و «جوادي آملى» به مدت 7 سال شدم و در ضمن اين مدت در درس تفسير «آيت الله جوادي» و فلسفه «آية الله انصاري شيرازي» و استاد فياضي شركت جستم. در سال 1372 وارد گروه تخصصي كلام حوزه شدم و اين دوره هم به پايان رساندم.

بر حسب وظيفه از طرف نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري، مسؤليت دفتر نهاد را در دانشكده پزشكي شهرستان فسا و دفتر فرهنگ دانشگاه آزاد اسلامي همان شهر به عهده گرفتم و همزمان تدريس دروس معارف اسلامي: (منطق، تاريخ، اخلاق، فقه، مباني اصول و ...) را

داشتم. در مدت حضور در دانشگاه به تدريس در حوزه علميه خواهران و برادران آن شهرستان در دروس: (فقه، اصول، اعتقادات، اخلاق) نيز مشغول بودم. پس از بازگشت به حوزه علميه و تكميل دوره تخصصي كلام توفيق همكاري با نهاد محترم مقام معظم رهبري در دانشگاههاي سراسري آزاد را در سمت «معاونت فرهنگي» به عهده داشتم و همزمان در دانشگاه الهيات و دانشگاه شهيد عباسپور نيز تدريس داشتم.

با گذشت اين دورانها در سال 1376 تصميم به ماندن به طور دائم در قم گرفتم و با ادامه درس حوزه به همكاري با مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب در سمت مديريت آموزش و پژوهش و عضويت در گروه مذاهب پرداختم. در اين قسمت هم همكاري علمي اجرائي با مؤسسه فرهنگي انتظار نور داشتم و نيز همكاري با بنياد نهج البلاغه تا اينكه سرانجام در سال 1381 به عضويت هيات علمي مركز اديان در آمدم و تمام وقت به تحقيق و پژوهش پرداختم كه آثار آن متعاقبا به اطلاع مي رسد.

ناشر الاسلام، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدحسين ابن السيد محمد بن السيد نعمه الله بن السيد محمدحسين بن السيد حسن على بن السيد على اكبر بن السيد عبدالله بن السيد نورالدين بن السيد نعمت الله الجزايرى بن السيد عبدالله بن السيد محمد بن السيد حسين بن السيد احمد بن السيد محمود بن السيد غياث الدين بن السيد مجدالدين بن السيد نورالدين بن السيد سعيدالدين ابن السيد عيسى بن السيد موسى بن السيد عبدالله بن الامام الهمام موسى الكاظم عليه السلام.

مترجم محترم ما از علماء اعلام و آيات عظام و حجج اسلام معاصر ما مى باشند كه اكثر عمر خويش را در راه تبليغ دين

و ترويج مذهب گذرانيده و تحمل مشاق و شدايدى نموده و خدماتى بنانا و بيانا انجام داده و براى انجام وظائف دينى و روحى مسافرتهاى خطرناكى نموده است.

در سال 1305 قمرى يعنى 88 سال قبل در شهر شوشتر متولد شده و در مهد علم و شرافت و مجد و سيادت نشو و نما يافته و مقدمات و سطوح اوليه را نزد علماء آن سامان خوانده در سال 1377 قمرى مهاجرت به عراق كرده و مدتى در سامرا اقامت و از آنجا به نجف اشرف عزيمت كرده و از محضر آيات عظام ميرزا على ايروانى و شيخ محمدتقى قمشه اى و آيت الله العظمى السيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كرده است و پس از آن سفرى به هند نموده براى معالجه چشم و بعد از معالجه به آفريقاى شرقى رفته و يكسال توقف آنگاه به نجف برگشته و بعد از مدتى باز مسافرت به آفريقا كرده و بعد از اطلاع آيت الله العظمى اصفهانى از سفر ايشان به وسيله ارسال نامه اى امر به توقف در آن سامان نموده براى ارشاد و به سرپرستى شيعيان آفريقا در جزيره (ماداگاسگار) توقف نموده تا موقع جنگ جهانى كه 7 سال اقامت كرده و از آنجا به زنگبار رفته و يكسال توقف و در مسجد (قوه الاسلام) آنجا امامت نموده و از آنجا به مكه مشرف و پس از اداء مناسك به نجف اشرف مراجعت كرده و در عصر آيت الله العظمى بروجردى هم به امر معظم له مسافرت سوم به آفريقا نموده و دو سال تمام توقف و انجام وظائف كرده و در آنجا به تاليف كتب دينيه در فقه و عقايد و اخلاق به

زبان كجراتى كرده و چون آثار ضعف و انكسار در وى بارز گشته از افريقا مراجعت به نجف اشرف نموده تا سال 1391 قمرى كه مانند ده ها هزار نفر ايرانى ديگر اخراج به ايران و رحل اقامت در قم افكنده است.

آثار علمى و تاليفات ارزنده و مفيده ايشان از اين قرار است:

1- بستان اسلام در اخلاق بلغت كجراتى كه دو بار در سال 1364 و 1366 به طبع رسيده 2- نورالهدايه در فقه بلغت كجراتى در سال 1366 طبع شده است.

3- وسيله الناشريه در عقايد بلغت كجراتى در سال 1366 منتشر شده 4- كشكول الناشريه در لغت فارسى.

5- اسلام و دانش در اجتماع فارسى 6- عشرات ناشريه در مواعظ 7- ساختمان بشر در شرح حديث نبوى (من عرف نفسه فقد عرف ربه) 9- طلب الثار فى احوال المختار مع ذكر تاريخ ميثم 10- حديقه عاطره در مطالب دينيه اخلاقيه و حكميه و غيرها.

و آثار مخطوط ديگرى دارند كه هنوز به طبع نرسيده است.

(1305- ز 1391 ق)، عالم دينى. نسبش به امام موسى كاظم (ع) مى رسد. در شوشتر به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و سطوح در 1337 ق به عراق رفت، مدتى در سامرا ماند، سپس به نجف رفت و از محضر آقا ميرزا على ايروانى و شيخ محمد تقى قمشه اى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. آن گاه در پى معالجه چشم به هند رفت و از آنجا به آفريقاى شرقى مسافرت نمود و پس از يك سال به نجف بازگشت و مجدداً به آفريقا مسافرت نمود. وى به دستور آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى عهده دار زعامت شيعيان آفريقا گرديد و در جزيره ى

ماداگاسكار سكونت گزيد. در جنگ جهانى دوم به زنگبار رفت و مدت يك سال در مسجد قوةالاسلام آنجا اقامه ى جماعت نمود. پس از سفرى به مكه به نجف بازگشت و در زمان آيت اللَّه بروجردى براى بار سوم به آفريقا رفت و مدت دو سال در آنجا به تبليغ و تأليف كتب دينى پرداخت. آنگاه به نجف مراجعت نمود و در 1391 ق به همراه ايرانيان اخراجى از عراق در قم سكونت گزيد. از آثارش: «بوستان اثنى عشرى»؛ «بوستان اسلام»، در اخلاق، به زبان گجراتى؛ «نورالهداية»، در فقه، به زبان گجراتى، «وسيلة الناشرية»، در اصول، به زبان گجراتى، «كشكول الناشرية»، فارسى؛ «العشرات الناشرية»، در مواعظ؛ «ساختمان بشر»، در شرح حديث «من عرف نفسه...»؛ «حديقه عاطره»، در مطالب دينى، اخلاقى و حكمى، «طلب الثار»، در احوال مختار با ذكر تاريخ ميثم.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (485)، الذريعه (85/ 25 ،385/ 24 ،264/ 15)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 652/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (281 -280/ 2).

ناصح تهراني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1277 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد. پس از تحصيلات ابتدايى و متوسطه به تحصيل علوم قديمه پرداخت و صرف، نحو، معانى، بيان، بديع، منطق، فقه، اصول و دوره اى از حكمت را نزد اساتيدى چون وحيد دستگردى، ميرزا رضاخان نايينى، حبيب اللَّه مظفرى و ميرزا ابوالحسن شعرانى آموخت. وى با دو زبان عربى و فرانسه نيز آشنايى يافت. او در 1300 ش به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به عنوان دبير دبيرستان ها به خدمت اشتغال ورزيد و به علت خدمات فرهنگى به دريافت نشان درجه ى اول علمى نايل گرديد. وى از اعضاى انجمن ادبى ايران

بود و تا پايان عمر رياست آن را برعهده داشت. لازم به ذكر است كه مصلح الدين مهدوى، صاحب تذكره ى «شعراى معاصر اصفهان»، مولد صاحب عنوان را اصفهان دانسته است. از آثار وى: «اندرز ابن سعيد»، ترجمه؛ «سيره ى جلال الدين يا تاريخ جلالى»، ترجمه؛ «زندگانى صلاح الدين ايوبى»، ترجمه؛ تصحيح و تحشيه و مقدمه «ديوان» ابوالفرج رونى، شرح «بوستان» سعدى؛ رساله اى در «شرح حال خاقانى»؛ رساله اى در «شرح حال صاحب بن عباد اصفهانى»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (496 -494)، الذريعه (1153 -1152/ 9)، سخنوران نامى (445 -437/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3564 -3559/ 6)، فرهنگ سخنوران (910 -909)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1580 ،1499 ،1498 ،866 ،353/ 1)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 6، ص 58 -57)، گلزار جاويدان (1283/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (428 -427/ 4).

ناصح، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد مهدي ناصح در آذر ماه 1318 در زهان قاينات پا به عرصة وجود نهاد.ايشان داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه فردوسي مشهد در سال1361 است. وي پس از طي مراتب و مدارج علمي استادياري ،دانشياري از سال 1374 تا 1382 به درجه استادي دانشگاه فردوسي مشهد نائل آمد .دكتر ناصح پس از 44 سال خدمت آموزشي به افتخار بازنشستگي نايل گشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات فارسي

والدين و انساب : محمد مهدي ناصح فرزند شيخ محمد حسين چهكندوكي است كه پدرش به شغل معلمي اشتغال داشت.همه نسل هاي گذشته دكتر ناصح (10 الي 12 نسل) همگي اهل علم بودند.اجداد قديمي او از كرمانشاه بودند كه در عهد صفوي به ناطق خراسان آمدند.خاندان ناصح در

منطقه بيرجند ،خاندان بزرگي بود كه به تحصيل و علم آموزي معروف بودند.

خاطرات كودكي : محمد مهدي ناصح از مدتها پيش براي نوشتن شرح حال خود به نظم ونثر اقدام كرده كه بخشي از آن با عنوان “فرشتة ياد” در كتاب پاژ 15 به چاپ رسانيده است.دكتر ناصح اين دوران را به بازي كودكانه و بازيگوشي گذراند و همين امر باعث مي شد كه از طرف پدر مورد تنبيه قرار گيرد.تحصيلات ابتدايي را در روستاهاي مختلف بيرجند به تحصيل پرداخت.با گويشهاي محلي آن مناطق آشنا شد او از اول دبيرستان يادداشتهايي در اين زمينه دارد كه بعد آنها را بصورت آثاري درآورده و به چاپ رسانيد. در اين آثار مي توان دوبيتي هاي عاميانه مردم خراسان جنوبي و شعر غم شامل رباعيهاي بيرجندي و پاره اي از امثال و حكم بود (كه در حال تدوين است) اشاره كرد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد مهدي ناصح در خانواده اي فرهنگي و مذهبي بدنيا آمد. از لحاظ اقتصادي در شرايط متوسطي بودند. ولي در سالهاي 1324 كه سالهاي قحطي بود و مادر دكتر ناصح مجبور بود كه غذاي خانواده را جيره بندي كند.دكتر ناصح از آن دوران چنين به خاطر مي آورد:" در عين كودكي به اين امر واقف بوديم كه راه زندگي قناعت است. به ما گفته بودند كه هركس بخواهد داراي عقل و هوش باشد بايد به اندازه گوشش نان بخورد و من سعي مي كردم در همين حد به نان ساده قناعت كنم."

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد مهدي ناصح دوران مدرسه را از سال 1324 دريكي از روستاي بيرجند آغاز كرد.

پس از آن دوران تحصيل در دبستان را در روستاي بورنگ و بجد ادامه داد وسرانجام در دبستان شوكتية بيرجند به پايان برد. دوران دبيرستان را در بيرجند بين سالهاي 1331تا 1335 ادامه داد. در اين سال بود كه در آزمون دانشسراي مقدماتي بيرجند پذيرفته شد و دوسال بعد از مهرماه 1337 به خدمت درادارة فرهنگ( آموزش وپرورش) بيرجند درآمد و دوران معلمي را آغاز كرد. وي در سال 1344در دورةكارشناسي زبان وادبيات فارسي دانشگاه مشهد پذيرفته شد و اين دوره را در سال 1349 به پايان برد و همان سال بلافاصله در دورة كارشناسي ارشد همان دانشگاه كه به تازگي آغاز شده بود، به تحصيل پرداخت و دوسال بعد به عنوان اولين فارغ التحصيل دورة كارشناسي ارشد زبان وادبيات فارسي دانشگاه فردوسي مشهد اين دوره را با رتبة ممتاز به پايان رسانيد. در سال 1353 به پيشنهاد زنده ياد دكتر يوسفي به دانشگاه فردوسي مشهد منتقل شد و به عنوان مربي كار آموزشي خود را در دانشگاه آغاز كرد. در سال 1355 كه دورة دكتري دراين دانشگاه تأسيس شد به عنوان نخستين داو طلب براي تحصيل دراين دوره پذيرفته شد. 6 سال بعد كه وي به سال 1361 از پايان نامة دكتري خود با رتبة ممتاز دراين دانشگاه دفاع كرد، در واقع او نخستين فارغ التحصيل اين دوره از دانشگاه فردوسي مشهد نيز به شمار مي آمد.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمد مهدي ناصح در دوران تحصيل به دروس بحث و كلام بيش از همه چيز اهميت مي داد. دكتر ناصح در اين باره مي گويد: "قلم و كاغذ در زمان ما كمتر بود

و بيشتر نوشته هايم روي لوح انجام مي گرفت،لوح چوبي كه بعد آن را مي شستيم و خشك مي كرديم و بار ديگر از آن استفاده مي كرديم."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمد مهدي ناصح در حين تحصيل به جزء مطالعه كتاب و تهيه يادداشت و همچنين تهيه مقالات و رساله به كار ديگري اشتغال نداشتند.

استادان و مربيان : مرحوم احمد احمدي (از استادان در بيرجند) ، مرحوم يوسفي ،دكتر فاضل ،دكتر مقيني ،دكتر شهابي و غيره (از دوره دانشكده) از اساتيد محمد مهدي ناصح بودند.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر محمد رضا راشد ،دكتر محمد تقي راشد ، مرتضي ناصح (برادرش) ،دكتر سليمي ، دكتر رفيعي و آقاي باقرپور و جمعي ديگر از همدوره ايهاي دكتر محمد مهدي ماصح بودند.

همسر و فرزندان : محمد مهدي ناصح متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم آيت اللهي ،دبير بازنشسته آموزش و پرورش در رشته جغرافيا است. ايشان داراي يك فرزند پسر بنام علي ناصح و دو فرزند دختر بنام هاي الهه ناصح و ديگري هايده ناصح.خانم الهه ناصح داراي مدرك پزشكي بود كه بر اثر يك بيماري ناشناخته اي درگذشت و دومي خانه دار است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - 1353 تا 1361 مربي دانشگاه فردوسي مشهد - 1361 تا 1367 استاد يار دانشگاه فردوسي مشهد - 1367 تا 1374 دانشيار دانشگاه فردوسي مشهد - 1374 تا مهر 1382 استاد دانشگاه فردوسي مشهد

فعاليتهاي آموزشي : محمد مهدي ناصح در دوره هاي كارداني ،كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه فردوسي مشهد به امر تدريس مي پرداختند.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار

مي آيد : محمد مهدي ناصح باني يك مدرسه و همچنين دوره تحصيلات تكميلي چند دانشگاه بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد مهدي ناصح در كنار تدريس به كارهاي تحقيقاتي و پژوهشي و همچنين به راهنمايي رساله هاي دانشجويي مي پردازد

جوائز و نشانها : محمد مهدي ناصح يك جايزه مشترك با همكاري ديگر همكاران در باب تصحيح تفسير ابوالفتوح رازي دريافت كرده است.

چگونگي عرضه آثار : محمد مهدي ناصح بيشتر از 70 مقاله در نشريات علمي كشور بچاپ رسانيده است. او همچنين در 33 كنگره، كنفرانس ونشست علمي در داخل وخارج از كشور با ارائة مقاله شركت داشته است.ايشان همچنين بيش از 100 رساله در دوره هاي كارداني ،كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري را راهنمايي كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 راهنماي نگارش و ويرايش

ويژگي اثر : انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، سال 1363، با همكاري آقاي دكتر محمدجعفر ياحقي. چاپ شانزدهم، بهنشر مشهد، سال 1379.

2 روض الجنان و روح الجنان

ويژگي اثر : مشهور به تفسير ابوالفتحوح رازي، انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، در 20 جلد، ؟ آقاي دكتر ياحقي جلداول و دوم سال 1371، جلد سوم سال 1370، جلد چهارم و پنجم سال 1372، جلد ششم سال 1374، جلد هفتم سال 1375، جلد هشتم و جلد نهم سال 1366، جلد دهم سال 1368، جلد يازدهم و دوازدهم سال 1367، جلد سيزدهم سال 1368، جلد چهاردهم و پانزدهم سال 1369، جلد شانزدهم سال 1365، جلد هفدهم سال 1366، جلد هيجدهم، نوزدهم و بيستم يال

1375.

3 شعر دلبر، دوبيتي هاي عاميانة بيرجندي دفتر اول

ويژگي اثر : انتشارات محقق، مشهد، سال 1373.

4 شعر دلدار

ويژگي اثر : در دست چاپ

5 شعر غم

ويژگي اثر : انتشارات مركز خراسان شناسي، مشهد سال 1379 شامل 292 صفحه

6 شعر نگار، دوبيتي هاي عاميانة بيرجندي

ويژگي اثر : دفتر دوم انتشارات محق، مشهد سال 1377.

7 گزيدة «مرصادالعباد»

ويژگي اثر : انتشارات جامي، تهران سال 1373

8 گنج شايگاهان

ويژگي اثر : انتشارات شوراي گسترش زبان وادبيات فارسي، تهران سال 1374.

ناصح، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدي ناصح

محل تولد : قايات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/9/1

زندگينامه علمي

محمد مهدي ناصح فرزند مرحوم شيخ محمد حسين ناصح چهكندوك است. وي در آذرماه سال 1318 خورشيدي در روستاي زهان (از محلات معتبر و آباد قاين و بيرجند) پا به عرصه ي هستي نهاد. خانواده، اجداد و در گذشتگاه ناصح همه اهل علم و ادب و ديانت بوده اند. محمد مهدي ناصح دوران كودكي و نوجواني را به دلايلي چند «از جمله: اشتغال پدرش به كار معلمي»، در بيرجند و توابع اين شهرستان سپري كرده است. اين دوره از زندگي ناصح مصادف است با دوران تحول فرهنگي در شهرستانها و افتتاح پياپي مدارس جديد در روستاها و شهرها و رواج نسبي تحصيلات و تعليمات عمومي به شيوه ي جديد.

نام برده به سال 1324 شمسي در كلاس اول دبستان «گز يك» پاي به

مدرسه نهاد و تا سال دوم دبستان در همان محل سپري كرد. پس از آن جا به «بورنگ»: (محلات بيرجند) آمد و كلاس سوم و چهارم دبستان را در آن جا گذراند. پس از آن به «قصبه ي بجد» در نزديكي بيرجمند انتقال يافت و سال پنجم را در آن جا تحصيل كرد و پس از آن به بيرجند نقل مكان نمود و در كلاس ششم دبستان شوكي بيرجند، ادامه تحصيل داد.

ناصح در سال 1331 وارد دبيرستان شد و پس از گذراندن سه ساله ي اول دبيرستان (سيكل اول) در دبيرستان شوكي آن زمان از سال 1335 در كنكور مربوط به پذيرش محصل در دوره «دانش سراي مقدماتي» شركت كرد و در اين دوره قبول شد و پس از گذراندن دوران دو ساله ي دانش سرا، در مهر ماه سال 1337 در شهرستان «قاين» به خدمت اداره فرهنگ (سازمان آموزش و پرورش فعلي) درآمد و تا سال 1344 در مدارس اين شهر به تدريس در دوره ي ابتدايي اشتغال داشت.

ناصح به سال 1344 در دانشكده ي «ادبيات و علوم انساني» دانشگاه فردوسي مشهد، دوره ي ليسانس پذيرفته شد و پس از گذشت مدت 4 سال، از اين دوره فارغ التحصيل شد. در تمام اين مدت نيز به خدمت فرهنگي در مدارس شهر مشهد اشتغال داشته است. نيز وي در سال 1350 شمسي در كنكور دوره ي فوق ليسانس «زبان و ادبيات فارسي» دانشكده ي ادبيات مشهد شركت كرد و در سال 1352 اين دوره را به عنوان اولين دانشجوي فارغ التحصيل دوره ي فوق ليسانس با درجه ي عالي به پايان رساند. همچنين وي به سال 1355 در دوره ي دكتري «زبان و ادبيات فارسي» در

دانشگاه فردوسي مشهد شركت كرد و پذيرفته شد و سرانجام در سال 1361 شمسي، به عنوان نخستين فارغ التحصيل دوره ي دكتري زبان و ادبيات فارسي اين دوره را با درجه ي ممتاز گذرانيد.

ناصح الممالك بروجردي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1248 ش)، مؤسس و شاعر، متخلص به حيرت. ملقب به ناصح الممالك. در بروجرد به دنيا آمد. در شانزده سالگى همراه پدر به مكه و پس از آن به گنجه رفت و چند سال در آنجا ماند. سپس به ايران بازگشت و به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و در 1282 ش كودكستانى تأسيس نمود. او سرانجام در تهران درگذشت و در امامزاده حمزه دفن گرديد. از آثارش: «نصايح الاطفال»؛ «ديوان» شعر.[1]

حاجى اسماعيل خان متخلص به ناصح (و. بروجرد 1248. ف. تهران 1310 ه.ش) وى در 16 سالگى با پدر به مكه رفت و مدتى در باكو، تفليس، گنجه سياحت كرد و در آن نقاط ادبيات فارسى را تدريس مى كرد، سپس در تهران در خدمت معارف داخل شد و عمر خود را در تربيت اطفال و اداره ى كودكستان مى گذراند. شعر نيز به حد متوسط مى سرود. در حياط امامزاده حمزه، جنب زاويه ى مرقد مطهر حضرت عبدالعظيم مدفون است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1126)، الذريعه (168/ 24)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3277/ 2)، گلزار جاويدان (1586/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (616 -615/ 1).

ناصر ترك يزدي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 -1274 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به ناصر. وى نواده ى ميرزا على اكبر ترك، از دودمان جوانشير و از مهاجران قفقاز بود. در يزد به دنيا آمد و در همان شهر به كسب دانش پرداخت و علوم فارسى و عربى را فراگرفت و از كودكى به سرودن شعر روى آورد. وى در بيست سالگى به علت نامعلومى از نعمت بينايى محروم گرديد و به همين دليل اغلب اشعار خود را حفظ مى كرد. او در 1328 ش روزنامه ى «ناصر» را

در يزد تأسيس و منتشر كرد. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (757 -750)، الذريعه (1158/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3569 -3565/ 6)، فرهنگ سخنوران (913 -912).

ناصر خسرو

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(485/ 481 -394 ق)، فيلسوف، متكلم، نويسنده، واعظ و شاعر، متخلص و ملقب به حجت. از آن رو كه اشعارش حاوى پند، اندرز و مطالب حكمت آميز بود موصوف به حكيم، حكيم ناصر يا سيدالحكماء گشت. همچنين نسبت مروزى كه شاعر در «سفرنامه ى» خويش به آن اشاره كرده است، به سبب اقامت وى در مرو بوده كه گويا مدتى در آنجا شغل ديوانى داشته است. به آورده ى دكتر صفا در «تاريخ ادبيات در ايران»، شهرت علوى براى ناصر خسرو مأخذ درستى ندارد و گويا ناشى از سرگذشت مجعولى است كه براى او نوشته اند و به او نسبت داده اند كه به پنج واسطه به امام على بن موسى الرضا (ع) مى رسد، و يا شايد به سبب علاقه ى شديد او به آل على (ع) و اظهار اين علاقه در آثار خود، يك نسبت روحانى و معنوى براى او پيدا و مشهور شده باشد و يا اينكه او را با اشخاص ديگرى از قبيل سيد محمد ناصر علوى قرن ششم اشتباه كرده باشند. ناصر خسرو از خاندان اعيان و اشراف بلخ بود كه ثروت و املاك زيادى داشتند. در قباديان بلخ به دنيا آمد. از كودكى به كسب علوم و آداب اسلامى پرداخت. حافظ قرآن بود و در تمام علوم متداول زمان خود از معقول و منقول و به ويژه علوم اوايل و حكمت يونان تسلط داشت. علم كلام و حكمت الهى را به

خوبى مى دانست. او در اديان مختلف تتبع مى كرد و گفته شده كه مشكلات تورات و انجيل را به فضلاى يهود و نصارى تفهيم مى نمود. در جوانى به دربار سلاطين و امرايى چون سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوى و سلاجقه راه يافت و به مرتبه ى دبيرى رسيد. او در اعمال و اموال سلطانى تصرف داشت و به كارهاى ديوانى مشغول بود و عنوان اديب و دبير فاضل گرفت و شاه وى را خواجه خطير خطاب مى كرد. به آورده ى «ريحانةالادب» و «تذكرةالشعراء»، ناصر خسرو با شيخ ابوالحسن خرقانى (من 425 ق) معاصر و معاشر بود و فنون طريقت را نزد وى فراگرفت و به تهذيب باطن و سير و سلوك پرداخت. ناصر خسرو بعد از تصرف بلخ به دست سلاجقه در 432 ق به مرو كه تحت حكومت ابوسليمان جغرى بيگ داوود بود، رفت. وى پس از طى مقامات، در انديشه ى يافتن حقيقت و پس از خوابى كه در 437 ق ديده بود، به سفر پرداخت. در همين سال بار سفر حج بست و با برادر و غلام هندى خود روانه حجاز شد. اين مسافرت هفت سال طول كشيد. در اين سفر چهار بار حج كرد و شمال شرقى و غربى و جنوب غربى و مركز ايران و ممالك و بلاد ارمنستان، آسياى صغير، حلب، طرابلس، شام، سوريه، فلسطين، جزيرةالعرب، مصر، قيروان، نوبه و سودان را سياحت كرد. توقف وى در مصر به سال طول كشيد و در اين مدت با مبلغان مذهب فاطمى آشنا گشت و نفوذ سخن آنان بخصوص المؤيد داعى الدعاة شيرازى و آمادگى روحى خود ناصر خسرو موجب گرويدن او به مذهب

اسماعيلى شد. بعد به خدمت مستنصر باللَّه ابوتميم معد بن على (487 -427 ق) رسيد و بعد از طى مراحل و مدارج، مرتبه ى حجت يافت و از طرف امام فاطميان به مقام حجت جزيره ى خراسان انتخاب و مأمور نشر مذهب اسماعيلى و رياست باطنيه ى آن سامان گرديد. در شرح حال ناصر خسرو، در كتاب «شرح سى قصيده» كه به اهتمام دكتر مهدى محقق انتشار يافته و همچنين در اولين پيوست «تحليل اشعار ناصر خسرو» آمده است: در معرةالنعمان با شاعر و فيلسوف نابيناى عرب، ابوالعلاء معرى، كه متهم به الحاد و زندقه بود ملاقات كرد و در سمنان در محضر درس على نسائى حاضر شد. وى همچنين در تبريز با قطران تبريزى و در قاين با ابومنصور محمد بن دوست ملاقات كرد. عاقبت به تهمت بد دينى و الحاد و نيز قرمطى و رافضى بودن، مجبور به ترك وطن شد. بعد از سالها سرگردانى در مازندران و نيشابور و بلخ عاقبت در حدود شصت يا شصت و سه سالگى، بين 453 تا 456 ق و به گفته ى بعضى در 461 ق به يمگان از اعمال بدخشان رفت و به نشر دعوت و ابلاغ رسالت خود پرداخت. او سرانجام در همان شهر درگذشت و به خاك سپرده شد. در مورد سال مرگ وى اختلافاتى وجود دارد. به آورده ى صاحب «سخن و سخنوران»، مؤلف كتاب «بيان الاديان»، ناصر خسرو را معاصر خود مى داند كه قبل از تأليف آن كتاب (485 ق) وفات يافته است. ناصر خسرو از قصيده سرايان درجه اول زبان فارسى ايران بود و به زبان عربى نيز شعر مى سرود.از خصوصيات برجسته ى شعر ناصر خسرو اين

است كه هرگز «ديوان» خويش را به مدح شاهان و اميران معاصر خويش نيالوده و آنچه را ستوده و در شعر خود آورده، همه چيزهايى است كه وى از نظر اجتماعى و مذهبى به آنها ايمان داشته است. آثار منسوب به وى: «سر اسرار»، در تسخير كواكب؛ « اكسير اعظم»، در منطق؛ «قانون اعظم»، در علوم غريبه؛ «سعادت نامه»، سيصد بيت، در پند و حكمت؛ «روشنايى نامه»، در وعظ و پند و حكمت؛ «كنزالحقايق»؛ «تفسير قرآن»؛ «دستور اعظم». از آثار وى: «زادالمسافرين» يا «زادالمسافر»، در كلام؛ «وجه دين»؛ «جامع الحكمتين»؛ «خوان الاخوان»؛ «گشايش و رهايش»؛ «سفرنامه»؛ «بستان العقول»؛ «دليل المتحيرين»؛ «لسان العالم»؛ «ديوان» شعر.[1]

حكيم ابومعين ناصر بن خسرو قباديانى بلخى (394 ه.ق- 481 ه.ق) ملقب به «حجت» از حكما و متكلمين اسلام. در قباديان از حوالى بلخ تولد يافت. از اوان جوانى به تحصيل علوم و فضائل و تحقيق اديان و عقايد و مطالعه ى اشعار شعراى ايران و عرب پرداخت. در دوره ى جوانى به دربار محمود و مسعود غزنوى راه يافت. بعد از غلبه ى سلاجقه بر بلخ به مرو به دربار چغرى بيگ رفت و تقرب يافت و به خدمت ديوانى گماشته شد. در سال 437 ه. خوابى ديد و به قول خود ناگهان از خواب گران چهل ساله بيدار شد، كارهاى ديوانى و ادارى را رها كرده و به جهانگردى و سير آفاق و انفس پرداخت و در سفر هفت ساله ى خود حجاز، آسياى صغير، سوريه و مصر را ديد. وى در ابتدا مذهب حنفى داشت؛ در مصر با اسماعيليان فاطمى روابطى پيدا كرد و پيرو مذهب آنان گرديد و از دعاة سرسخت اسماعيليه شد و «حجت» زمين خراسان

گرديد. ناصرخسرو در مراجعت از اين سفر به بلخ رفت و آشكارا شروع به تبليغ عقايد اسماعيلى كرد ليكن با مخالفت فقهاى متعصب سنى مواجه گرديد و امراى سلجوقى درصدد كشتن او برآمدند. وى بالاخره به يمكان بدخشان گريخت و در آنجا عزلت جست و پس از عمرى طولانى و آوارگى و آزار و رنجى كه در آخر عمر از متعصبين و ساير مردم روزگار خود ديد در يمكان وفات يافت. از آثار وى يكى «سفرنامه» اوست كه بعد از مراجعت از سفر هفت ساله ى خود در 444 ه.ق تأليف كرد، و ديگر زادالمسافرين كه يادگار دوره ى آوارگى او بعد از مراجعت از سفر در خراسان و مازندران و طبرستان است، آثار مهم ديگر او عبارتند از «وجه دين»، «خوان اخوان»، «دليل المتحيرين»، «روشنائى نامه»، «ديوان اشعار». مقدار ابيات ديوان او را تا سى هزار بيت نوشته اند، ولى آنچه اكنون در دست است حدود يازده هزار بيت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1032 -1009/ 3)، اعيان الشيعه (204 -202/ 10)، با كاروان حله (101 -85)، بهشت سخن (223 -193)، تاريخ ادبيات در ايران (1/ صفحات متعدد، 898 -893 ،469 -443/ 2)، تاريخ ادبى ايران (581 -580 ،578 ،441 ،406 ،133/ 1)، تاريخ گزيده (753)، تاريخ نظم و نثر (60 -58)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (251 -248 ،169)، تحليل اشعار ناصر خسرو (پيشگفتار) تذكرةالشعراء (73 -69)، تقويم التواريخ (93)، چشمه ى روشن (90 -76)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1054 -1048)، حبسيه در ادب فارسى (صفحات متعدد)، حبيب السير (457 -456/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (2993 -2992/ 2)، دويست سخنور (420 -417) الذريعه (108/ 18 ،191 -190 ،181

،11 -10 / 12 ،272/ 11 ،1154/ 9 ،361 -360 ،(151/ 8 ،274/ 7)، روضات الجنات (150 -149/ 8)، رياض العارفين (234 -232)، ريحانه (103 -100/ 6)، سبك شناسى (158 -155 ،153 -151 ،52/ 2 ،424 ،401/ 1)، سخن و سخنوران (198 -154)، شرح سى قصيده (17 -8)، شعر فارسى از آغاز تا امروز (87 -83)، صبح گلشن (119 -118)، طرائق الحقائق (557 -556/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (499 -497)، فرهنگ سخنوران (912 -911)، كارنامه ى بزرگان (128 -127)، كتابشناسى حكيم ناصر خسرو قباديانى، كشف الظنون (991 ،990 ،143)، گنج و گنجينه (575 -567)، لغت نامه (ذيل/ ناصر خسرو)، مجالس النفائس (349 -348)، مجمع الفصحا (1405 -1359/ 3)، مرآةالخيال (28 -27)، مؤلفين كتب چاپى (508 -503/ 6)، هديةالعارفين (487/ 1)، هزار سال شعر فارسى (70 -64)، هفت اقليم (358 -348/ 2)، هفت گنج كومش (133 -130)، يغما (س 11، ش 1، ص 23 ،19).

ناصرالسلطنه تبريزي، نصراللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1240- ح 1312 ق)، خطاط. ملقب به دبيرالسلطنه و ناصرالسلطنه. وى مدتها عهده دار امور خالصه ى تهران و آذربايجان بود و در اواخر عمر از خاصان دربار مظفرالدين شاه گرديد. ناصرالسلطنه از علوم ادبى بهره داشت و زبان فرانسه را نيك مى دانست و نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (940/ 3)، شرح حال رجال (349 -348/ 4).

ناصرالشعراي شيرازي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1329 ق)، روزنامه نگار. ملقب به ناصرالشعراء. در 1329 ق هفته نامه ى «زمان وصال» را در رشت تأسيس و منتشر كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (11/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (283/ 1)، كتاب گيلان (667/ 3).

ناصري دولت آبادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت آيت الله حاج شيخ محمّد ناصرى دولت آبادى، به سال هزار و سيصد و نُه هجرى شمسى، در شهر دولت آباد برخوار واقع در ده كيلومترى شهر اصفهان، در خانواده اى كه سهمى بسزا از زهد و تقوا و دانش دينى تحصيل كرده بود؛ به دنياآمد. پدر ايشان، زاهد متّقى حجّةالإسلام و المسلمين حاج شيخ محمّد باقر ناصرى نام داشت، كه خود در شمار عالمان فرهيخته آن دوران بود؛ و محضر دانشيان گرانسنگى همچون علامه آخوند كاشى و نيز جهانگيرخان قشقائى را به خوبى دريافته بود، و در شمار ياران و تلاميذ مورد عنايت خاصّ علامه مرحوم حاج آقارحيم ارباب نيز قرار داشت ايشان به هنگام بدنيا آمدن اين فرزند، او را «محمّد­على» خواند، و او بعدها به نام «محمّد» شهره شد. محمّد هنوز در دوران خردى به سر مى برد، كه پدر به اشاره مرحوم علامه ارباب راهى نجف اشرف شد؛ تا خدمت فقيهان و عارفان بزرگ آن ديار همچون آيت الله آقاميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله سيد محمود شاهرودى و آية الله آقا سيّد جمال الدين گلپايگانى را دريابد. بعد از مهاجرت پدر به نجف­اشرف، حضرت آية الله ناصرى تحصيل را در همان دوران خردى آغازيد. اين دوران با حضور در مكتب خانه اى در دولت آباد آغاز، وبعد از يكى دوسال با ورود به حوزه علميّه اصفهان و تحصيل علوم ادبىِ رائج در آن حوزه، ادامه يافت. در

اين دوران كه ايشان هنوز در دوران نوجوانى به سرمى بردند، لطف اميرمؤمنان شامل حالشان مى شود، و استاد به همراه پدر و خانواده به نجف اشرف كوچ مى كند. ايشان در اين زمان چهارده سالى بيشتر نداشته اند. اگر چه در نجف­اشرف مشكلات و فقر و كمبود امكانات اوّليه اين خانواده پنج نفره را در سختى بسيار قرار مى دهد، امّا خاطرات شيرين استاد از آن دوران، نشان دهنده روحيّه علم و معرفت­جوى ايشان در همان آغازين دوران ورود ايشان به نجف­اشرف مى باشد. اين دوران دوسالى بيشتر به طول نمى انجامد؛ چه در اين هنگام مادر رخت از اين دنياى گذران به دار ديگر مى كشد؛ و سعادت او را، كه عليرغم غربتى كه در آن شهرمقدّس داشت، در قبرى در صحن مطهّر علوى كه فاصله چندانى تا روضه منوّره نداشت، براى هميشه آرام مى گيرد. يك سالى پس از آن، خانواده پدر به ايران باز مى گردد، و ايشان را در سن هفده سالگى براى ادامه تحصيل در نجف اشرف تنها مى گذارد. اين دوران، با رخت كشيدن ايشان به مدرسه صدر نجف آغاز؛ و فصلى جديد در زندگىِ ايشان آغاز مى شود. پدر پيش از جدائى از فرزند، او را نخست به اميرمؤمنان و زان پس به مرحوم آيت الله شيخ محمّد حسين دهاقانى كه در شمار اعلام و اوتاد آن شهر مقدّس بود، مى­سپارد؛ والحق كه آن فقيه عارف فرزانه نيز در تربيت اين جوان از هيچ دقيقه اى فروگذار نمى كند. در اين دوران، ايشان گذشته از شركت در دروس علمىِ نجف اشرف، با شمارى ازاهل معانى اين شهر مقدّس همچون مرحوم حضرت حاج شيخ محمّد كوفي نيزآشنا، و در طريق معرفت ائمّه هدى دست به دامن

آنان مى زند. ايشان در اين دوران، بخشى از علوم ادبى، حاشيه ملاعبدالله، معالم الأصول و قسمتى از شرح لمعه را، نزد مرحوم علامه آيت الله مدرس افغانى فرا مى گيرد. ادامه شرح لمعه را از محضر آيت الله شيخ مجتبى لنكرانى، مكاسب را از محضر آيت الله حاج سيّد عبدالأعلى سبزوارى، رسائل را ازمحضر مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم كرونى اصفهانى كه بعدها به دامادى ايشان نيز سرافراز مى شود، كفايه را از محضر آيت الله حاج شيخ محمّد حسين دهاقانى، و براى دوّمين مرتبه باز در محضر آيت الله شيخ صدرا بادكوبه اى، خارج مكاسب محرّمه را از محضر آيت الله ميرزا هاشم آملى، بحث خارج صلاة آيات را از محضر آيت الله سيّد عبدالهادى شيرازى، و خارج بيع و خيارات را از محضر مرحوم آيت الله العظمى امام خمينى استفاده مى كند. گذشته از اين، در شمارى ديگر از دروس همچون بحث خارج كتاب الحج آيت الله حاج سيّد محمود شاهرودى نيز شركت، و يك دوره كامل اصول فقه را ازمحضر آيت الله العظمى حاج سيّد ابوالقاسم خوئى فرا مى گيرد. در اين دوران، با مرحوم آيت الله حاج سيّد جواد آل على كه در شمار علماى كشور كويت قرار داشتند، مجالس علمى مرتبى برقرار مى نمودند، و بخش عمده اين دروس را با هم مباحثه مى كردند. ايشان در سراسر اين دوران، محضر اخلاقى/عرفانىِ زاهد و عارف نامدار مرحوم آيت الله آقا سيّد محمّد كشميرى فرزند عارف بزرگ آيت الله سيّد مرتضى كشميرى را سخت غنيمت شمردند، و بسيار از محضر او آموختند و به عمل درآوردند. گذشته از ايشان، با بزرگان ديگرى همچون مرحوم آيت الله حاج شيخ عبّاس قوچانى وصىِّ مرحوم علامه قاضى نيز آشنا و به درك محضر آنان مى­پرداختند. دراين شماراست

مرحوم حضرت آقا سيّد هاشم حدّاد، كه حضرت آيت الله ناصرى گذشته از استفاده از تعاليم ايشان، با شمارى از ياران ايشان همچون مرحوم علامه طباطبائى و حاج عبدالزهراء گرعاوى نيز بواسطه همين مجالس آشنا مى­شوند. درهمين دوران با مرحوم عارف بزرگ جناب حاج آقا اسماعيل دولابى نيز آشنا مى شوند، و اين آشنائى تا پايان عمر آن فقيد سعيد ادامه داشت. ايشان، هر از چندى كه به اصفهان مى آمدند به ديدار اين دوست قديمى نيز مى شتافتند و در منزل از ايشان ديدار مى كردند. عارف گمنام مولوى قندهارى كه الحق سراسر عمر را به توجّه و مراقبه گذرانيد نيز در شمار ياران ايشان قرار داشت. ميان اين دو بزرگمرد، عقد اخوّتى بسته شده بود، و از همين رو تا پايان عمر جناب مولوى، اين دو هرگز يكديگر را فراموش نكردند. حضرت آيت الله حاج شيخ حسن صافي اصفهانى نيز در همين شمار قرار داشت، كه دوستىِ ديرينى ميان اين دو٬ از دوران اقامت در نجف اشرف برقرار بود. حضرت آيت الله ناصرى پس از آنكه به امر استادشان مرحوم آيت الله كشميرى به اصفهان بازگشت، گذشته از مجالس تدريس فقه و اصول و تفسيرى كه ساليانى دراز در حوزه علميّه اين شهر اقامه نمود و تا كنون نيز ادامه دارد­، به تربيت نفوس مستعدّ و طالب معارف الهى نيز همّت گماشت. گذشته از جلسات درس اخلاق ايشان كه در شمارى از مدارس علميّه اين شهر برگزار مى شود­، نماز جماعت و مجالس وعظ و تذكير ايشان كه در مسجد كمرزرّين اصفهان برپاست، در ميان عاشقان اهل بيت و طالبان معرفت الله از شهرتى بسزا برخوردار است.

اميد مى بريم كه خداوند وجود مبارك و

شريف آن استاد فرزانه را پايدار دارد، و از تمامىِ مكروهات مصون نمايد.

ناصري كلهر كرمانشاهي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، واعظ و شاعر، متخلص به ناصرى. پدرش در جريان درگيرى بين محمدحسين ميرزاى حشمت الدوله با محمدتقى ميرزاى حسام السلطنه در 1246 ق كشته شد. ناصرى طبعى موزون داشت و شعر مى سرود و در اشعار خود اختر تخلص مى كرد. وى به عتبات عاليات رفت و مدتى در آنجا تحصيل نمود تا در زمره ى فضلا قرار گرفت و با دريافت اجازه از علماى بزرگ به كرمانشاهان رفت و به تدريس و وعظ پرداخت و به اصرار دوستان و آشنايان تخصلش را به ناصرى تغيير داد. از اوست:

شاه دين پرور على اميدگاه خسروان

داور دولت نگهبان پادشاه خسروان

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقةالشعراء (1814 -1810/ 3)، فرهنگ سخنوران (913).

ناطق تبريزي، ناصح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1284/ 1280 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. پدرش از وكلاى دادگسترى و از مشروطه خواهان بود. ناطق پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در زادگاهش جهت ادامه ى تحصيل به اروپا رفت و موفق به اخذ درجه ى مهندسى در رشته ى راه و ساختمان شد. پس از بازگشت به ايران به استخدام وزارت راه و ترابرى درآمد و مدت هشت سال مدير كل سازمان راه آهن و نيز مدتى عضو شوراى عالى سازمان برنامه و بودجه بود و در ضمن عضويت هيأت مديره شركت ساختمانى اتكو را، كه از كارهاى مهم آن ساختمان سد كرج و سد سپيدرود بود، به عهده داشت. وى همچنين به زبان هاى آلمانى، انگليسى، فرانسه و عربى مسلط بود. از تأليفات وى: «زندگى مانى و پيام او». از ترجمه هاى وى: «آدمك حصيرى»، «جنايت سيلوستر بونارد»، «شاهزاده خانم»، «آنژليكا»، «ژانو و كولن»، «سپيد و سياه»، «ميكرو ميگاس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى آذربايجان (638 -635/ 3)، سخنوران نامى معاصر (3591 -3589/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3209 ،2077 ،1992 :1935 ،1886/ 2 ،1364 -1363 ،1053 ،26/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (498 -497/ 6).

ناطق، ناصح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، محقق، مترجم.

تولد: 1284، تبريز.

درگذشت: 25 مهر 1364، تهران.

ناصح ناطق فرزند جواد (از آزاديخواهان تبريز در دوره ى مشروطيت) تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تبريز به پايان رسانيد. سپس به عزم ادامه ى تحصيل در خارج از كشور، در امتحانات اعزام دانشجو به اروپا شركت كرد، پذيرفته شد و به فرانسه رفت و در آنجا به اخذ درجه ى مهندسى در رشته ى راه و ساختمان نايل آمد. پس از بازگشت به ايران مدتى در وزارت راه خدمت كرد و متجاوز از هشت سال مديريت كل ساختمان راه آهن و يك چند نيز عضو شوراى عالى سازمان برنامه و بودجه بود. وى از اعضاى مؤسس شركت مؤلفان و مترجمان ايران بود و از سال 1356 تا پايان عمر رياست هيئت شركت را بر عهده داشت .وى در زمينه ى زبان فارسى و معادل يابى براى واژه هاى فنى و علمى فعاليت بسيار داشت و در اين راه با غلامحسين مصاحب و ديگران همكارى داشت. وى يكى از مؤسسين جمعيت آذربايجان بود.

ناصح ناطق پس از شهريور 1320 به همراه گروهى از ايرانى ها، به عنوان دوستدار آلمان ها به زندان متفقين گرفتار شد و مدت ها در اراك زندانى بود.

فهرست آثار وى به شرح زير است: بحثى درباره ى زندگى مانى و پيام او (تهران، 1357)؛ ترجمه ى كتاب آدمك حصيرى (اثر آناتول فرانس، 1351)؛ ترجمه ى بخش اول جلد چهارم تاريخ پيشرفت علمى و فرهنگى بشر (1353)؛ «درباره ى زبان آذربايجان» (بخشى از كتاب

مجموعه سخنرانى هاى كانون فرهنگى ايران جوان، 1351)؛ ترجمه نمايشنامه ى آنژليكا؛ ترجمه ى جنايت سيلوستربونارد (آناتول فرانس، 1330)؛ شاهزاده خانم بابل (ولتر، 1339)؛ ايران از نگاه گوبينو. مقالاتى از وى در مجلات و روزنامه هاى مختلف و از جمله در «راهنماى كتاب» و «يغما» به چاپ رسيده است.

فرزند جواد ناطق يكى از آزاديخواهان تبريز در دوره ى مشروطيت بود كه خدمات وى در غالب كتبى كه درباره ى نهضت مشروطيت منتشر گرديده بود بوضوح و روشنى درج شده است. علاوه بر آن يكى از شيفتگان زبان و ادب فارسى بود.

ناصح در 1284 در شهر تبريز پا به عرصه وجود گذاشت و در شش سالگى تحصيلات خود را آغاز كرد و در مدرسه اى درس خواند كه اسمعيل اميرخيزى اديب مشهور رئيس آن مدرسه بود. پس از اتمام تحصيلات دبيرستانى به اروپا رفت و در رشته ى مهندسى راه و ساختمان درجه ى علمى عالى گرفت و به ايران بازگشت و در وزارت راه اشتغال ورزيد. پس از مدت كوتاهى رئيس اداره و مدير كل شد و زمانى نيز رئيس راه آهن بود. مدتى هم عضويت شوراى عالى سازمان برنامه را داشت. وى در راه سازى در ايران خدمات برجسته اى انجام داد و در احياء ساختمانهاى قديمى و نوسازى آنها زحمات زيادى متحمل شد.

مهندس ناطق گذشته از رشته ى تخصصى خود يك مترجم عاليمقام و اديب پرمايه و فرهنگى پرتوان بود. بنا به نوشته ى آقاى ايرج افشار «ناطق به زبان فارسى با نگاهى علمى، فرهنگى و ملى مى نگريست و بدان اهميت بسيار مى داد و كوششهاى باارزشى در اين راه كرد از آن جمله است همراهى و همكارى با مرحوم دكتر غلامحسين مصاحب و مهندس صفى اصفيا، احمد

آرام، دكتر گل گلاب و مصطفى مقربى براى يافتن و گزينش معادلهاى فارسى براى واژه ها علمى و فنى مورد نياز دائره المعارف. حاصل كار آنها فرهنگ اصطلاحات جغرافيائى شامل حدود هفتصد و پنجاه واژه است.»

از ناطق آثار ادبى زيادى باقى مانده است. از ترجمه هاى او مى توان جنايت سيلوستر بونارد، دختر كلمانتين و آدمك حصيرى آناتول فرانس را نام برد. پنج نمايشنامه ولتر را هم ترجمه كرد. كتاب ايران از نگاه گوينو از ديگر آثار اوست. وى در 1364 در تهران درگذشت.

ناصح مردى خير بود. همه سال مبلغى اعتبار درنظر گرفته بود و صرف خريد كتاب براى كتابخانه ى ملى تبريز اختصاص مى داد. همچنين مقدار زيادى كتاب براى محققين ايرانى فرانسه كه مورد لزوم بود به مؤسسه ى مطالعات ايرانى دانشگاه پاريس مى فرستاد. همچنين مبلغ قابل توجهى براى ساختن بيمارستانى در تبريز پرداخت. او يكى از پايه گذاران شركت مؤلفان و مترجمان بود.

مرحوم ناصح در سال 1322 به اتفاق عده اى از رجال و افسران ارتش و مديران و مهندسين راه آهن از طرف متفقين به جرم ژرمانوفيلى بازداشت و در اراك زندانى شد. اين دوره اسارت قريب يك سال بطول انجاميد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

ناطقي، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلام حسين ناطقي

محل تولد : باميان

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب غلام حسين ناطقي تبعه افغانستان در سال 1354 شمسي در خانواده مذهبي ديده به جهان گشودم و پس از دوران كودكي به دليل تعطيل بودن مدارس دولتي به خاطر انقلاب به مكتب خانه رفتم و در مدت 4 - 5 ماه حضور در آن، افزون بر آموزش روخواني قرآن كريم،

بر خواندن متون فارسي نيز تسلط پيدا كردم به گونه اي كه به راحتي مي توانستم هر متن فارسي را بخوانم به همين دليل مورد تشويق معلم و بستگان به ويژه خانواده ام قرار گرفتم و آنان تشويق نمودند كه طلبه بشوم ولي به خاطر تعطيل بودن مدرسه علميه اي كه در محل سكونت ما بود و نيز كم بودن سنم كه مانع رفتنم در جاي ديگر مي شد؛ چند سالي نتوانستم به مدرسه علميه بروم.

در سال 68 شمسي مدرسه علميه «محمديه» در نزديك محل منطقه سكونت ما احياء شد و من از فرصت استفاده نموده و به اين مدرسه رفتم و به آموزش صرف و برخي از كتابهاي جامع المقدمات مثل: (عوامل في النحو و ملامحسن) مشغول شدم ولي به دليل نبود امكانات به ويژه در دسترس نبودن استاد، اكثر ايام اين مدرسه تعطيل بود. لذا در سال 1369 تصميم گرفتم كه به مدرسه علميه «بلخاب» بروم و در آنجا ادامه تحصيل بدهم. پس از مسافرت به اين مدرسه و مدتي تحصيل دريافتم كه متاسفانه وضعيت اين مدرسه نيز بهتر از مدرسه محل سكونت من نيست لذا بر آن شدم كه به جمهوري اسلامي ايران بروم و در حوزه علميه قم به فراگيري علوم اسلامي بپردازم .

به همين منظور در اواخر پاييز 1370 شمسي عازم جمهوري اسلامي ايران شده و پس از ورود به جمهوري اسلامي ايران و حضور در مرقد مطهر ثامن الائمه حضرت امام رضا به قم آمده و در حوزه علميه مشغول تحصيل شدم. مدت دو سال به صورت آزاد درس خواندم و در سال 1373 در آزمون پذيرشي

مركز جهاني علوم اسلامي شركت كرده و پذيرفته شدم. پس از قبولي دراين مركز، مدت دو سال به همان شيوه سنتي (يعني تمركز دوره فقه و اصول) تنها و غافل از ساير علوم مورد نياز يك روحاني و مبلغ تعاليم عاليه اسلام، ادامه تحصيل دادم ولي به اين نتيجه رسيدم كه اين شيوه كارآيي كمتري دارد و نمي تواند پاسخگوي تمام نيازهاي جامعه امروزي مسلمانان بوده باشد.

لذا در سال 1375 با توجه به سامان يابي آموزشي مركز جهاني علوم اسلامي و هدايت بخشي از طلاب به مدارس علميه، به مدرسه علميه مومنيه رفته و سطح دوم حوزه را تا سال 1378 به پايان رساندم. در همين سال آزمون كارشناسي ارشد در رشته «علوم قرآن و حديث» از سوي مركز جهاني برگذار شد و در آن شركت كرده و پذيرفته شدم. پس از اين، به مدرسه عالي امام خميني انتقال يافتم و در آنجا ادامه تحصيل دادم و سطح سه را در اين مدرسه به پايان رسانده و در سال 1384 از پايان نامه خود تحت عنوان: «بررسي آراي شرق شناسان پيرامون گزارشات تاريخي قرآن» با درجه عالي دفاع نمودم و اكنون در سطح چهار حوزه مشغول به تحصيل مي باشم.

ضمن اشتغال در دروس حوزه، در امتحانات دروس كلاسيك شركت و به صورت جهشي امتحان داده و ديپلم خود را در رشته معارف اسلامي گرفتم. مدتي است كه دست به قلم نيز هستم و در برخي از همايش هاي علمي پژوهشي شركت كرده ام از جمله: اولين همايش ملي پژوهش هاي قرآني حوزه و دانشگاه كه مقاله «واقع نمايي زبان قرآن در گزاره ها تاريخي» را

ارائه دادم و از مقالات برتر شناخته شد و حق ارائه يافتم و آن را در كميسيون تخصصي «قرآن و جامعه شناسي» ارائه و به سوالات اساتيد پيرامون آن پاسخ دادم.

ناظرزاده كرماني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا محمد ناظر در 1296 تولد يافت و از دانشكده ادبيات تهران ليسانس گرفت. مدتى در وزارت كشور شاغل بود و آخرين سمتش در آن وزراتخانه معاونت فرماندارى تهران بود. از اهم مشاغل او شهردارى كرمان مى باشد.

در انتخابات دوره شانزدهم كه در 1328 انجام يافت ناظرزاده از طرف سيرجان وكيل شد و در دوره هفدهم نيز اين سمت را احراز كرد و با جبهه ملى نزديك شد و جزو فراكسيون جبه ملى در مجلس بود و قلما و قدما حكومت مصدق السلطنه را تأييد مى كرد. بعد از مرداد 1332 از وكالت عزل و تحت تعقيب فرماندارى نظامى وقت قرار گرفت و به قلعه فلك الافلاك تبعيد شد. يك قسمت از اين تبعيد مولود اختلافى بود كه بين او و فرماندار نظامى تهران كه در آن تاريخ سرتيپ فرهاد دادستان بود وجود داشت و گويا مورد هتك و حرمت هم شده و در حضور جمع او را مضروب ساخته بودند. سرتيپ مزبور با تلاش فراوان فرماندهى لشكر كرمان را براى خود دست و پا كرده بود، ولى چون وجهه زيادى نداشت و قوم و خويش نزديك شاه بود ناظرزاده از اين انتصاب جلوگيرى و ابلاغ فرماندهى لشكر او را لغو ساخته، همين موضوع بعدا دردسر شديدى پيش آورد.

دكتر ناظرزاده در 1331 درجه دكتراى زبان و ادبيات از دانشگاه تهران گرفت و در دانشكده ادبيات و دانشكده معقول و منقول تدريس مى نمود. وى نويسنده و شاعر

بود و غير از روزنامه شهرآشوب كه مدتى در تهران انتشار مى داد در روزنامه هاى مختلف مقاله مى نوشت. ابتدا بيشتر مقالاتش جنبه سياسى داشت بعد سلسله مقالاتى در ادبيات و عرفان و مسائل تحقيقى تاريخى به رشته تحرير درآورد. سبك و انشاء روان و ذوق ادبى و تاريخى به نوشته هاى او شيرينى خاصى مى داد و گاهى با طنز و مطايبه همراه بود و خواننده را به تحسين وامى داشت. ناظرزاده كرمانى در آخر عمر از حليه بينايى محروم شد و بيمارى هاى مختلف گريبان او را گرفت و در حدود 60 سالگى وفات يافت. مردى خوش خلق، خوش طينت، فاضل و محقق ساده دل، نيك فطرت و خوش محضر بود. گاهى شعر مى سرود و اشعارش هم دلنشين و مضامين شيرين در برداشتند.

(1355 -1296/ 1292 ش)، نويسنده، شاعر، استاد دانشگاه و روزنامه نگار. در كرمان به دنيا آمد. وى تحصيلات مقدماتى را نزد پدر و تحصيلات ابتدايى را در زادگاهش و تهران به پايان برد و از دارالفنون در رشته ى ادبى فارغ التحصيل شد و به موازات علوم جديد، علوم قديم و فقه و عربى و فلسفه را نيز آموخت. ناظرزاده رشته ى علوم سياسى را در دانشكده ى حقوق گذراند و سپس موفق به اخذ ليسانس عالى گرديد. وى درجه ى دكتراى خود را در رشته ى ادبيات فارسى اخذ نمود و رساله اش را در «شرح حال و آثار عمادالدين على فقيه كرمانى» نوشت. سپس از طرف دانشگاه تهران به پاريس مأمور شد و توانست در اين مأموريت، دوره ى دكتراى جامعه شناسى اديان را نيز در دانشگاه سوربن به پايان برساند و رساله ى خود را در «تحقيق درباره ى مذهب جعفرى» زير نظر پروفسور هانرى درش

بنويسد. وى از 1335 ق تدريس در دانشگاه تهران را آغاز كرد و در 1341 ش با سمت نمايندگى ايران در كنگره مؤتمر اسلامى شركت كرد. ناظرزاده در كار مطبوعاتى نيز دست داشت و مقالات متعددى در روزنامه ها و مجله هاى داخلى و خارجى چاپ مى كرد و مدتى معاون مجله ى «ايران امروز» و چندى هم سردبير مجله ى «سلامت فكر» بود و زمانى نيز روزنامه ى «شهر آشوب» را شخصاً منتشر كرد. وى در طول خدمات دولتى عهده دار مشاغلى چون: شهردار تهران، پيشكار دارايى كرمان، بازرس استاندارى كرمان و كفيل استاندارى تهران بود. وى بر اثر بيمارى قند نابينا شد و سرانجام بر اثر سكته درگذشت. از ديگر آثار وى: «آوازهاى جوانى»؛ «اختر»؛ «برفراز سيحون»؛ «دختر شامگاه»؛ «رقص به سه خنجر»؛ «شام شوم»؛ «آفات قرن»، شعر؛ «ديوان» شعر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (265)، بنياد نمايش در ايران (78)، تذكره ى شاعران كرمان (515 -510)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1131)، ديوان اشعار مذهبى (مقدمه/ نه- چهارده)، الذريعه (1161/ 9)، روزشمار تاريخ ايران (17/ 2)، ستارگان كرمان (388 -382)، سخنوران نامى معاصر (3596 -3592/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2189 ،2075 ،1737/ 2 ،1362 ،1337 ،1047 ،484 ،264 ،129 ،69 ،43/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (475 -474/ 1).

ناظم الاسلام كرماني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1280 ق)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. ملقب به ناظم الاسلام. در كرمان به دنيا آمد. پس از تحصيل علوم ادبى و عربى، از محضر حاج شيخ ابوجعفر مجتهد، فقه و اصول و از محضر ميرزا آقا خان كرمانى، منطق و شرح «اشارات» را آموخت. وى در بيست و هشت سالگى به تهران آمد و در درس ميرزاى

جلوه و سيد شهاب الدين شيرازى به تحصيل حكمت الهى پرداخت و در حوزه ى درس حاج ميرزا حسن آشتيانى و حاج شيخ هادى نجم آبادى نيز حاضر بود. وى از مشروطه خواهان و با جمعى از روشنفكران از جمله سيد محمد طباطبايى محشور بود. پس از تأسيس مدرسه ى اسلام، توسط سيد محمد طباطبايى، ميرزا محمد در آن مدرسه ناظم شد و به همين دليل به ناظم الاسلام ملقب گرديد. ناظم الاسلام در 1325 ق روزنامه ى «كوكب درى» يا «كوكب درى ناصرى» را در تهران تأسيس و منتشر نمود. او سپس به كرمان بازگشت و در دادگسترى به خدمت پرداخت و سرانجام در همان شهر درگذشت و در مقبره ى سيد علويه به خاك سپرده شد. از ديگر آثار وى: «اصول عقايد»؛ «تاريخ بيدارى ايرانيان»، در سه جلد؛ «خلاصةالعوامل»؛ «شمس التصاريف»؛ «مقامات حريرى»، ترجمه؛ «علائم الظهور المهدى الموعود».[1]

محمد بن على (و. 1280 ه.ق- 1337 ه.ق)، از فضلا و مؤلفين معروف كرمان و صاحب تاريخ بيدارى ايرانيان. در كرمان متولد شد و پس از فراگرفتن مقدمات علوم ادبى پارسى و عربى و فقه و اصول در بيست و هشت سالگى به تهران آمد و به تحصيل حكمت پرداخت و با واقعه ى «رژى» و انحصار تنباكو و برخاستن زمزمه ى آزاديخواهى در رديف طلاب تجددخواه درآمد و تاريخ خود را تأليف كرد. بعد از استقرار مشروطيت در كرمان در عدليه مشغول خدمت شد و در سال 1337 ه.ق در كرمان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (119 -118/ 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (295 ،266/ 4)، تاريخ بيدارى ايرانيان (مقدمه/ هفده- بيست و چهار، 10 -9)، تاريخ جرايد (151

-150/ 4)، الذريعه (308/ 15 ،220/ 14 ،242/ 3)، شرح حال رجال (196 -195/ 6 ،278/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2328 ،2163/ 2 ،1281 ،679 ،260/ 1) لغت نامه (ذيل/ ناظم الاسلام كرمانى)، مؤلفين كتب چاپى (604 -602/ 5).

ناظم العلوم، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1317 ق)، نويسنده و مترجم. ملقب به ناظم العلوم. وقتى در 1290 ق ناصرالدين شاه براى اولين بار به اروپا سفر كرد، وى همراه دايى خود، عليقلى خان مخبرالدوله، كه از ملازمان شاه در آن سفر بود به پاريس رفت و در مدرسه نظامى سن سير در رشته توپخانه به تحصيل مشغول شد. پس از بازگشت به ايران از معلمين نظام سلطان مسعود ميرزا ظل السلطان، كه براى خود ارتشى تشكيل داده بود، شد. او مدتى نيز به علت اختلاف سر حدى با روسها به خوى رفت و بعد از مرگ ناصرالدين شاه به تهران بازگشت و مدتى رئيس مدرسه ى علميه و از معلمين دارالفنون شد. از آثار وى: «اصول جبر و مقابله»؛ «اصول علم حساب»؛ «انموذجى از جبر و مقابله»؛ «تاريخ عمومى»؛ «حكمت رياضى»، در اصول علم حساب تا لگاريتم؛ «تلماك»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (385 -384/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1202 ،1170 ،947 ،729 ،384 ،263 ،251/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (429/ 4).

ناظم المهام، جبار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1267 ق)، مدير روزنامه. وى مدتى مأمور صدور گذرنامه آذربايجان و چندى ژنرال كنسول ايران در بغداد بود و مدتى هم رياست كل اداره ى گذرنامه را به عهده داشت. نامبرده چون مورد توجه امركبير بود در موقع تأسيس روزنامه ى «وقايع اتفاقيه»، در 1267 ق، اداره آن، به او كه صاحب چاپخانه بود، واگذار شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (333 -330/ 4)، دانشمندان آذربايجان (93)، سبك شناسى (343/ 3)، شرح حال رجال (233/ 1)، لغت نامه (ذيل/ ناظم المهام).

ناقور تويسركاني، مسيح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1351 ق)، روزنامه نگار. وى از شاگردان آخوند كاشى (م 1333 ق) و چندى سرپرست اوقاف اصفهان بود و از 1325 ق به بعد مدتى رياست معارف و اوقاف يزد را به عهده داشت. ميرزا مسيح در 1326 ق روزنامه ى «ناقور» را در اصفهان تأسيس و منتشر كرد. وى در اصفهان درگذشت و در كنار استاد خود، آخوند كاشى، دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (253 -252/ 4)، تذكرةالقبور (499).

نامدار جويباري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس نامدار جويباري

محل تولد : جويبار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباس نامدار جويباري در سال 1346 هجري شمسي وارد حوزه علميه قم شدم و پس از يك سال به حوزه علميه مشهد مقدس عزيمت نمودم و در مدت پنج سال، سطح مقدماتي و متوسطه را در جوار حضرت ثامن الائمه با استفاده از اساتيد به نام آن سامان به پايان رساندم و در سال 1350 هجري شمسي وارد حوزه علميه قم گرديدم.

پس از اتمام سطح عالي نزد اساتيد حوزه علميه قم، در درس هاي خارج فقه و اصول اساتيد و مراجع عاليقدر شركت نموده ام و همزمان از محضر اساتيد كلام و فلسفه نيز بهره برده ام. ضمن اينكه در تمام طول سنوات تحصيل قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب اسلامي از فعاليتهاي مثبت سياسي غافل نبوده ام .

از سال 1363 هجري شمسي عملا و به صورت آزاد وارد حوزه تدريس در حوزه علميه قم شدم و ابتدا از اولين كتابهاي حوزوي: «جامع المقدمات» شروع به تدريس نموده و در طول سنوات در همه

مراحل و پايه هاي درسي حوزه به تدريس پرداختم و هم اكنون چند سال است كه به تدريس درس خارج مشغولم.

ناهج قزويني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناهج قزويني در سال 1295 خورشيدي در قزوين متولد گرديد. پس از طي تحصيلات مقدماتي ، به فراگيري علوم معقول و منقول پرداخت. پس از آن به تهران رفت و سردفتر اسناد رسمي شد. ناهج قزويني شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به جاي گذاشته است. او سرانجام در دي ماه سال 1370 چشم از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر ناهج قزويني ، شيخ عيسي مجتهد مناهجي و مادرش از سادات شيرخورشيدي قزوين بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ناهج قزويني پس از طي تحصيلات مقدماتي ، به فراگيري علوم معقول و منقول پرداخت.

زمان و علت فوت : ناهج قزويني در دي ماه سال 1370 چشم از جهان فروبست و در ابن بابويه به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ناهج قزويني پس از تحصيل علوم معقول و منقول به تهران رفت و سردفتر اسناد رسمي شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ناهج قزويني شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به جاي گذاشته است.

آرا و گرايشهاي خاص : شعر ناهج قزويني سراسر مدح ائمه ، زهد و اندرز است و از چاشني تصوف و عرفان بهره دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ديوان ناهج

ويژگي اثر : مجموعه هيچ نامه ، عشق عريان ، پياله ، منظومه فلسفي در ديوان وي به چاپ رسيده است.

منابع زندگينامه : 1ستايش امير المومنين

( در سروده هاي سخنوران قزوين ) ، پژوهش: محمدعلي حضرتي ، قزوين: بحرالعلوم ، ص 377

ناهيد شيرازي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1333 ش)، روزنامه نگار. وى در 1300 ش روزنامه ى «ناهيد» را در تهران تأسيس و منتشر كرد كه اولين روزنامه ى كاريكاتوريستى و انتقادى- اجتماعى بود و چون مقالات آن به زبان ساده عوام فهم نوشته مى شد، مورد استقبال عموم مردم قرار مى گرفت. اين روزنامه چند بار توقيف شد و سرانجام در سال نهم انتشار در اثر حريق ناگهانى اداره ى روزنامه، ديگر انتشار نيافت. ميرزا ابراهيم سرانجام در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نوين (315 -314)، تاريخ جرايد (259 -255/ 4)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (649 -648/ 5).

ناهيد شيرازي، مريم

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، دندان پزشك، رونامه نگار، نويسنده و شاعر، متخلص به ناهيد. در شيراز به دنيا آمد. وى علوم ابتدايى و متوسطه را در تهران به انجام رساند و در 1310 ش براى تحصيل زبان و ادبيات فرانسه رهسپار پاريس گرديد و در دانشگاه سوربن به تحصيل پرداخت و از آنجا فارغ التحصيل شد. پس از بازگشت به ايران در 1313 ش وارد دانشكده ى طب شد و تحصيلات خود را در آن دانشكده به پايان رساند و در 1320 ش رساله ى دكتراى خود را درباره ى «سيفيليس دهان» نوشت و با درجه ى عالى قبول شد. دكتر ناهيد به زبانهاى انگليسى، فرانسه، عربى و تركى تسلط داشت. وى از 1315 ش وارد خدمات فرهنگى- اجتماعى گرديد و به نشر آثار نظمى و نثرى خود در جرايد و مجلات پرداخت و پس از چندى امتياز روزنامه اى به نام «نداى زنان» را گرفت و مدتى آن را منتشر كرد. او همچنين انجمن ادبى ناهيد را تأسيس نمود. در 1331 ش از طرف سنديكاى دندان پزشكان ايران در يازدهمين كنگره جهانى دندان

پزشكان در لندن شركت كرد. در 1334 ش از طرف وزارت فرهنگ به دانشگاه پاريس اعزام شد و ضمناً در رشته ى بيمارى هاى دهان و دندان از اين دانشگاه و در رشته ى امراض كودكان از دانشگاه لندن تخصص گرفت. سپس به عضويت كنگره ى انجمن سلطنتى بهداشت لندن پذيرفته شد. از ديگر آثار وى: «تاريخ نويسندگان پاريس»؛ «خاطرات لندن» يا «مشاهدات ناهيد»؛ «زندگانى من»؛ «سرطان فك»؛ «آماس گوشت دندان» يا «التهاب لثه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (648 -645/ 5)، الذريعه (1167/ 9)، زنان روزنامه نگار و انديشمند (189)، سخنوران نامى معاصر (3617 -3613/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2002 ،1850/ 2 ،1237 ،763 ،55/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (164/ 6).

نايب الصدر، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير محمد صادق بن ميرزا محمد رضا فرزند ميرزا ابوالقاسم مدرس عالم بزرگوار، و فاضل ارجمند و اديب بوده، از آثارش كتابى است در دو مجلد در شجره نامه ى سادات خاتون آبادى فاميل خود.

از شاگردان شيخ انصارى و حاج ملا على كنى بوده، در ربيع الاخر سال 1326 وفات يافته، قبرش در زيرزمين تكيه ى خاتون آبادى در تخت فولاد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ناييني، نصير

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، واعظ و شاعر. اهل نايين و از نوادگان ملا سلمان (كمال) اعظ نايينى بود. نصيرا به شيراز و تبريز مسافرت كرد و در تبريز مدتى در خدمت ميرزا صالح شيخ الاسلام تبريزى به سر برد. سپس به اصفهان بازگشت و در آنجا سكنى گزيد. با نصرآبادى (ز 1083 ق) معاصر بود. اشعارى از وى در تذكره ها آمده است. از اوست:

دل در طلب وعده خلافى دارم

در هر قدم از كعبه طوافى دارم

از ديدن روى او ندارم سيرى

چون آينه اشتهاى صافى دارم

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى نصرآبادى (406 -405)، الذريعه (1199/ 9)، صبح گلشن (522 -521)، فرهنگ سخنوران (938)، گلزار جاويدان (1633/ 3).

نائيني، حيدرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الأصل، اصفهانى المولد، طهرانى المسكن، از علماى معقول و منقول، و تارك دنيا بوده، و در بازارچه ى نايب السلطنه پاره دوزى مى كرده، و به مشهدى حيدر معروف بوده. حاشيه بر شرح چغمينى در هيئت نوشته كه به طبع رسيده است.

در 1344 به سن 78 سالگى وفات يافته، نزديك سر قبر آقا مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نبوي، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد حسينعلى نبوى بن العلامه الورع آيه الله مرحوم آقا سيد محسن نبوى اشرفى بهشهرى عالم معاصر بندر گز است و در مسجد جامع آن اقامت جماعت مينمايند.

وى در نجف اشرف متولد شده و در مهد علم و سيادت نشو و نما و دروس مقدمات و ادبيات را خوانده آنگاه سطوح را از محضر مدرسين بزرگ آيه الله آقاى آقا ميرزا هاشم آملى داماد والد ماجدش و مرحوم والد و ديگران خوانده و بدروس خارج بعضى از آيات شركت نموده و بعد از فوت مرحوم والد بايران مراجعت و چندى در بهشهر وطن پدرى خود اقامت نموده آنگاه بنابر تقدير و امر بعضى از آيات و استدعاء مردم بندر گز بآنجا عزيمت و رحل اقامت افكنده و تاكنون بوظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

از آثار ايشانست توسعه مسجد جامعه بندرگز و تأسيس كتابخانه آنجا و خدمات ارزنده ى ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نجاتي، محمدسعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سعيد نجاتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/8/13

زندگينامه علمي

با ديپلم تجربي با معدل 5/17 در سال 1374 فارغ التحصيل شدم و با رتبه 13 وارد حوزه علميّه و مدرسه علميّه شهيدين گشتم. از سال اول تا آخر دوره سطح، در مدرسه شهيدين مشغول بوده ام و علاوه بر دروس متداول حوزه، دوره مكالمه عربي را تكميل نموده و مكالمه انگليسي را شروع نمودم. همچنين در برنامه تحقيق مدرسه شركت نموده و تحقيقاتي را با موضوعات: «سيره پيامبر (صلي الله عليه و آله)» و «مقارنه كتب صرفي»، «اصول»، «تاريخ امير المؤمنين»، «تاريخچه و كتابنامه صحيفه سجاديّه» نوشته ام كه برخي چاپ و

منتشر شده است. همچنين دوره مقدّماتي فيلم نامه نويسي را در خانه هنر و انديشه صدا و سيماي قم گذرانده ام.

الان در ترم 6 رشته كلام اسلامي، دوره غير حضوري مؤسسه امام خميني (ره) و دوره عالي خارج فقه و اصول مدرسه شهيدين مشغول تحصيلم. در اين دوران به صورت پراكنده و انفرادي كتابهاي حلقه اولي شهيد صدر، هدايه، صمديه، مكالمه عربي، الموجز، لمعه و مغني را تدريس كرده ام. همچنين در اين مدت در كلاس هاي آموزش سخنراني، مداحي و تبليغ شركت كرده و در مناطقي چون شهر ياسوج، شهرستان سي سخت، شهر بم، شهر بندرعباس، روستاهاي منطقه هليلان ايلام، شهر قزوين و روستاهاي منطقه نوشان، تبليغ براي عموم مردم و دانش آموزان در ايام تبليغي مشغول بوده ام.

نجاتي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، شاعر.

تولد: 1281.

درگذشت: 6 آذر 1373.

محمدعلى نجاتى از اوان نوجوانى به عضويت انجمن هاى ادبى ايران و حكيم نظامى به سرپرستى وحيد دستگردى درآمد. وى مدتى مديريت مجله ى ادبى «ارمغان» را به عهده داشت. بعدها كه به خدمت ارتش درآمد، مدت ده سال سردبيرى مجله ى «ژاندارمرى» را بر عهده داشت. آثار ادبى نجاتى اعم از شعر و مقاله در اغلب مجلات ادبى از جمله «يغما»، «ارمغان» و «گوهر» منتشر شده است.

نجاتى در طنز نيز آثار منظومى دارد و غير از مقالات و تحقيقات ادبى، كتاب عجايب المقدور فى اخبار تيمور اثر شرفشاه توسط وى ترجمه شده است.

شايان ذكر است كه اين كتاب به عنوان بهترين كتاب سال نيز شناخته شده است.

(1373 -1284 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در آموزشگاه هاى اسلام و ثروت به

پايان رساند. سپس به كسب علوم ادبى و عربى پرداخت و از محضر وحيد دستگردى مايه هاى ادبى اخذ كرد و قريب ده سال به عنوان مدير داخلى مجله ى «ارمغان» با وى همكارى نمود و در تصحيح متون ادبى همكار نزديك او بود و چند سال نيز به عنوان معاون كتابخانه ى ملى مشغول خدمت گرديد. از آثار وى: ترجمه ى «عجايب المقدور فى نوائب تيمور»، تأليف ابن عربشاه، به نام «زندگى شگفت آور تيمور»؛ «ديوان» شعر؛ اهتمام در انتشار «ديوان» شعر ملك الشعراء فتحعلى خان صبا.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (1172/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3623 -3618/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1502/ 1)، كشف الظنون (1128)، كلك (س 5، ش 55 و 56، ص 410)، گلزار جاويدان (1607/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (430/ 4).

نجار زادگان، فتح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فتح الله نجار زادگان

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1337 در شهر اصفهان به دنيا آمد و در سال 1356 موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضي شد. در سال 1358 به حوزه علميه اصفهان رفت و تا سال 1364 دروس مقدمات، اصول، شرح لمعه و متون ديگر عمومي را خواند. در اين سال با ورود به حوزه علميه قم و شروع رسائل و مكاسب از واحد آموزش عالي دفتر تبليغات، ليسانس گرفت و سپس به تربيت مدرس دانشگاه قم راه يافت و همزمان با دروس حوزه در سال 1372 موفق به دريافت مدرك كارشناسي ارشد در رشته «الهيات و معارف اسلامي» شد.

در سال 1373 در دانشگاه تهران در رشته «علوم قرآن و حديث»، مقطع دكتري و

در دانشگاه امام صادق (عليه السلام) در رشته «فقه و اصول» در همان مقطع، پذيرفته شد اما به دليل علاقه به رشته علوم قرآن به دانشگاه تهران رفت و در سال 1378 رساله خود را دفاع كرد. در طي اين مدت به دروس حوزوي نيز كم و بيش مشغول بود. آنگاه در سال 1379 در گروه معارف اسلامي دانشگاه تهران كه هم اكنون يكي ازگروههاي دانشكده الهيات است، به عنوان عضو هيئت علمي مشغول به كار شد كه هم اكنون نيز ادامه دارد.

تدريس در موضوعات: اصول، فلسفه، علوم قرآن، حديث، تفسير (به ويژه تفسير تطبيقي) در حوزه و نيز تدريس علوم قرآني، حديث و تفسير در دانشكده اصول الدين و مدارس مركز جهاني علوم اسلامي و تدريس اخلاق، متون اسلامى، معارف در دانشگاهها بخشي از فعاليتهاي علمي ايشان محسوب مي شود كه هم اكنون نيز ادامه دارد. مدتي با پژوهشكده حوزه و دانشگاه و نيز شوراي برنامه ريزي مركز جهاني همكاري داشته و هم اكنون نيز در رتبه دانشياري با پايه 12 عضو گروه معارف اسلامي دانشگاه تهران مي باشد.

نجار شوشتري، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1141/ 1140 ق)، عالم دينى، محدث، مفسر، واعظ و خطيب. بنا به آورده ى شيخ آقا بزرگ تهرانى از «تذكره ى عبداللَّه جزايرى» او از شاگردان جد صاحب تذكره، سيد نعمةاللَّه جزايرى است و از وى روايت نموده است. نجار در طلب علم به اصفهان و مشهد مسافرت كرد و نزد ملا عبدالرحيم جامى و ديگران تلمذ نمود. و آثارش: «مجمع التفاسير»، مشهور به «تفسير ابن النجار» كه از تفاسير بزرگ قرآن است، رساله اى در «سيرالملوك»، به فارسى؛ جمع بين متن «الاستبصار» و شرح محدث

جزايرى بر آن به نام «كشف الاسرار»، و همچنين جمع بين متن «التهذيب» و شرح محدث جزايرى بر آن به نام «غايةالمرام»؛ تدوين «عقود المرجان فى حواشى القرآن» استادش، سيد نعمت اللَّه جزايرى، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (9/ 10)، الذريعه (24/ 20 ،17/ 18 ،19 -18/ 16 ،305/ 15 ،249/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 707 -706/ 12)، معجم المؤلفين (67 -66/ 11).

نجار، ابوالحسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، عارف. از عرفاى بنام زمان خود بود و با خواجه عبداللَّه انصارى معاصر. در قُهندوز كه محلى ميان هرات و بخارا بوده، درودگرى مى كرد. جامى از قول خواجه عبداللَّه سخنان بسيارى از او نقل كرده است.[1]

اسكافى، فقيه و دانشمند مشهور معاصر ابوالفضل بيقهى و سلطان ابراهيم غزنوى (جل. 451 ه.ق.) بوده و از او نيكويى و احسان ديده است. وى مسند تدريس نيز داشت و بى اجرى و مشاهره درس ادب و علم مى داد. اشعارى فارسى از او در كتب ادب آمده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن نجار)، نامه ى دانشوران (145 -137 /7)، نفحات الانس (355 -350).

نجارزادگان، فتح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجة الاسلام دكتر فتح الله نجار زادگان در سال 1337 ش. در شهر اصفهان به دنيا آمد .وي تحصيلات خود را در رشته علوم قرآن و حديث مقطع تا مقطع دكتري ادامه داد و تؤام با تحصيل در رشته مذبور تحصيلات حوزوي را نيز كم بيش ادامه داد.فتح الله نجار زادگان در سال 1379 در گروه معارف اسلامي دانشگاه تهران كه هم اكنون يكي از گروه هاي دانشكدة الهيات است به عنوان عضو هيئت علمي مشغول به كار شد كه اين همكاري هم اكنون نيز ادامه دارد. كتاب " سلامه القرآن من التحريف " تاليف فتح الله نجار زادگان ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : علوم قرآنيتحصيلات رسمي و حرفه اي : فتح الله نجار زادگان در سال 1356 موفق به اخذ ديپلم در رشتة رياضي

شد. در سال 1358 به حوزة علميه اصفهان رفت و تا سال 1364 دروس مقدمات و اصول و شرح لمعه و متون ديگر عمومي را خواند. در اين سال با ورود به حوزة علميه قم و شروع رسائل و مكاسب از واحد آموزش عالي دفتر تبليغات، ليسانس گرفت و سپس به تربيت مدرس دانشگاه قم راه يافت و همزمان با دروس حوزه در سال 1372 موفق به دريافت مدرك كارشناسي ارشد در رشتة الهيات و معارف اسلامي شد. در سال 1373 در دانشگاه تهران در رشته علوم قرآن و حديث مقطع دكتري و در دانشگاه امام صادق (ع) در رشتة فقه و اصول در همان مقطع پذيرفته شد اما به دليل علاقه به رشتة علوم قرآني به دانشگاه تهران رفت و در سال 1378 رسالة خود را دفاع كرد و در طي اين مدت دروس حوزوي را نيز كم و بيش ادامه داد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فتح الله نجار زادگان در سال 1379 در گروه معارف اسلامي دانشگاه تهران كه هم اكنون يكي از گروه هاي دانشكدة الهيات است به عنوان عضو هيئت علمي مشغول به كار شد كه اين همكاري هم اكنون نيز ادامه دارد.فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي فتح الله نجار زادگان به قرار زير است: تدريس در موضوعات اصول، فقه، فلسفه، و حديث در حوزة علميه و نيز تدريس علوم قرآني، حديث و تفسير در دانشكدة اصول الدين و مدارس مركز جهاني علوم اسلامي بخشي از فعاليت هاي ايشان محسوب مي شود. 1. تدريس و پژوهش / مركز جهاني علوم اسلامي/ 1377 تا 1383 2. عضو شوراي علمي گروه علوم قرآن /

پژوهشكده حوزه ودانشگاه / 1379 – 1382 3. تدريس و پژوهش / دانشگاه تهران / 1378 ادامه دارد 4. عضو هيئت مديره مجمع احياء فرهنگ اسلامي / پژوهش و برنامه ريزي / 1380 ادامه دارد. جوائز و نشانها : كتاب " سلامه القرآن من التحريف " تاليف فتح الله نجار زادگان ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : فتح الله نجار زادگان بيش از 21 مقاله در زمينه رشته تخصصي خود دارد.

________________________________________

آثار : nbsp1 التوسل و التبرك و الصلح مع العدو الصهيوني في رسالتين بين واعظ زاده و بن باز ويژگي اثر : نشر مشعر/ 1383 2 پژوهش نامه در س اخلاق و تربيت اسلامي دانشگاهها ويژگي اثر : مركز برنامه ريزي و تدوين متون درسي/ 1383 3 تحريف ناپذيري قرآن ويژگي اثر : مركزتحقيقات حج با همكاري مركز مطالعات فرهنگي حوزه علميه قم/ 1384 4 تراث الشيعه القرآن ج 1 ويژگي اثر : يكي از مديران علمي طرح / 13845 تراث الشيعه القرآن ج 2 ويژگي اثر : يكي از مديران علمي طرح / 13856 تفسير تطبيقي (بررسي تطبيقي مباني و معارفي از آيات در ديدگاه فريقين) ويژگي اثر : مركز جهاني علوم اسلامي/ 1383 7 درسنامه متون اسلامي

ويژگي اثر : مجمع احياي فرهنگ اسلامي/ 1383 8 سلامه القرآن من التحريف ويژگي اثر : تهران ، چاپ اول 1378 ، چاپ دوم با اضافات فراوان/ 1382 / كتاب سال جمهوري اسلامي در سال 1383 و رتبه نخست دوازدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن 1383 . آشنايي با كتاب : سلامة القرآن من التحريف و تفنيد الافترأات علي الشيعة الامامية سلامة القرآن من التحريف و تفنيد الافترأات علي الشيعة الامامية/ فتح الله المحمدي (نجارزادگان). - تهران: مشعر، 1382. 758 ص. كتابنامه 1. قرآن - تحريف 2. قرآن - دفاعيه ها و رديه ها 3. شيعه - دفاعيه ها و رديه ها اهميت قرآن كريم به عنوان يكي از دو ثقل اكبر بازمانده از آورندة عظيم الشأن آن و نقش بارز و محوري اين كتاب كريم الهي در ايجاد و ابقأ اتحاد امت مسلمان از مسائل بارز و قابل توجه در خصوص اين متن و حياني الهي است. به اعتقاد عموم مسلمانان قرآن از هرگونه تحريف و تغيير مصون بوده، دست تحولات و تغييران زمان را به دامن مطهر آن راهي نيست و اين تحقق وعدة الهي است، چنان كه به صراحت در متن قرآن كريم ذكر شده است. يكي از اتهاماتي كه به ناروا بر شيعه وارد شده و گاه بر آن اصرار شده است، اتهام اعتقاد به تعريف قرآن است كه اين امر بويژه در كتابي با عنوان اصول مذهب الشيعة الامامية الاثني عشرية تأليف ناصر علي قفاري بتفصيل مورد بحث قرار گرفته است. مؤ لف با عنايت به اين كتاب و برخي كتب ديگر كه قبل از آن تأليف شده و در

آنها اين اتهام به شيعه مطرح گرديده است، اقدام به تأليف كتاب سلامة القرآن من التحريف نموده است. كتاب در دو بخش اصلي تنظيم شده است: بخش اول به مسألة سلامت قرآن از تحريف در نظر فريقين، با قطع نظر از آرأ و افترأات برخي افراد، پرادخته است. در بخش دوم به مسألة اتهاماتي كه در خصوص تحريف قرآن بر شيعه وارد شده پرداخته شده است. بررسي ادلة مصونيت قرآن از تحريف از نظر شيعة اماميه، بررسي روايات تحريف قرآن در كتب شيعه، بررسي كتاب فصل الخطاب محدث نوري، شهادت علماي اماميه به مصونيت قرآن از تحريف، بررسي احاديث تحريف قرآن در كتب اهل سنت، و پاسخگويي به شبهات دكتر ناصر بن علي قفاري در كتاب اصول مذهب الشيعة، احسان الهي ظهير در كتاب الشيعة والقرآن و محمد مال الله در كتاب الشيعة و تحريف القرآن، از مهم ترين مباحث كتاب است. 9 مصاف بي پايان با شيطان ويژگي اثر : قم بوستان كتاب/ چاپ اول 79 – چاپ دوم 138210 معاني بيان الفاظ القرآن ويژگي اثر : تحقيق نسخه خطي/1384 11 ويژگي هاي امام علي ترجمه خصائص امام علي(ع) ويژگي اثر : ترجمه/ بوستان كتاب / 1382 /كتاب سال حوزه علميه در سال 1383 در بخش ترجمه

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

نجف آبادي، غلام حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد صادق نجفى روضه خوان. در كربلا متولد گرديد، و در نجف ساكن، و در كتابخانه ى مولى على محمد نجف آبادى بوده است.

كتب و رسائل عديده تأليف نموده، از آن جمله است: 1 - سفن النجاة، در 14 مجلد

به عدد معصومين 2- سفينة النجاة، در شرح حال حضرت سيدالشهداء عليه السلام، در دو مجلد 3- الشمس الطالعه فى ظهور صاحب الانوار الساطعة، در احوالات حضرت ولى عصر عليه السلام 4- مختصر «روضات الجنات»؛ و غيره.

صاحب عنوان در 22 محرم سال 1345 به سن تقريبى 50 سال وفات يافته، در نجف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نجفي اسداللهي، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى.

مرتبه علمى:

مدرس در دارالعلوم العربيه، مدرسه عالى ترجمه، دانشگاه علامه طباطبائى و مركز بين المللى گسترش زبان فارسى، دانشيار دانشكده ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى دانشگاه علامه طباطبائى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عضويت در هيأت مؤلفين لغت نامه فارسى، عضويت در هيأت علمى بخش زبان عربى دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، عضويت در كميته برنامه ريزى و تأليف كتب درسى (عربى) وزارت آموزش و پرورش.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 32

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

لغت عربى و فارسى، زبان و ادبيات فارسى و عربى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تدوين لغت و لغت نامه، رابطه زبان عربى و فارسى، نكات دستورى بين دو زبان فارسى و عربى، آموزش زبان عربى در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

نجفي اصفهاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد نجفى اصفهانى از علماء اعلام استان كرمانشاه و مقيم شهرستان هرسين مى باشند.

معظم له در حدود 1325 قمرى در يكى از مضافات اصفهان متولد شده و پس از دوران مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح در آن سامان مهاجرت به نجف اشرف نموده و از ابحاث مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و ديگران بهره مند شده آنگاه به تشويق مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ فرج اللَّه كاظمى هرسينى به هرسين عزيمت و رحل اقامت افكنده و تا حال حاضر به اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج مذهب اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نجفي عاملي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ضياءالدين نجفى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين نجفى عاملى از آقازادگان فاضل و ائمه جماعت محترم معاصر تهرانند.

ايشان در پنجم فروردين 1325 شمسى برابر سال 1365 قمرى در نجف اشرف در سال رحلت مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى در بيت شريف آيت اللَّه حاج شيخ جواد معروف به (عليكم السلام) به دنيا آمده و در حجر والدش علامه نجفى عاملى پرورش يافته است.

و دو سال پس از درگذشت مرجعيت عامه آيت اللَّه اصفهانى (ره) در اوائل زعامت آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه سره در معيت والدش به ايران آمده و با اقامت آن مرحوم در تهران به تحصيل علوم جديد پرداخته و پس از آن به فراگرفتن علوم عربيه و سطوح اوليه (معالم و لمعه و مقدارى از قوانين) در خدمت مرحوم پدرش و ديگران در مدرسه مروى خوانده و سپس با اجازه آن مرحوم عزيمت به قم نموده و سطوح عاليه فقه و اصول رسال و مكاسب و كفايه و منظومه حاجى سبزوارى و اشارات بوعلى سينا و قسمتى از

اسفار اربعه ملاصدرا و نيز شرح تجريد و هيئت و منطق تخصصى و تفسير و اخلاق را از محضر اساتيد معروف حوزه علميه قم استفاده نموده سپس به درس خارج آيات عظام 1- آيت اللَّه گلپايگانى 2- آيت اللَّه اراكى 3- آيت اللَّه ميرزا هاشم آملى 3- آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حايرى 5- آيت اللَّه مرعشى نجفى و ساير مراجع شركت و بهره هاى فراوانى برده و از غالب نامبردگان اجازات روايتى و غيره دريافت نموده و همواره در ضمن تحصيل علوم و فنون در حوزه علميه قم و تهران تدريس دروس اوليه عربيه و سطوح متوسطه و عالى را داشته و اكنون چند سالى است از طرف آيت اللَّه گلپايگانى در تهران در مسجد (خاتم النبيين) خيابان شيوا كه قبلا مرحوم حجةالاسلام حاج سيد على بطحائى گلپايگانى رحمه اللَّه عليه اقامه جماعت مى نمودند امامت نموده و به تبليغ احكام و ترويج اسلام و گفتن تفسير در آن اشتغال دارند.

آثار علمى ايشان

چنانچه مرقوم داشته اند از اين قرار است:

1- دوره تقريرات اصول در دو جلد.

2- تقريرات مبحث طهاره در دو جلد.

3- تقريرات مبحث بيع (خارج مكاسب) 1 جلد.

4- مباحث مختلفه فقه و اصول و كلام و تفسير و غيره كه برخى از آن به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نجفي عاملي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: حدود 1321 ق.، نجف اشرف.

درگذشت: 23 فروردين 1368(3 رمضان 1409 ق.).

آيت الله علامه شيخ محمدحسين نجفى عاملى دوران كودكى را در نجف همراه با پدر سپرى كرد و سپس در معيت خانواده به ايران مراجعت و بعد از مدت كوتاهى در همان آغاز جوانى براى ادامه تحصيل به نجف عزيمت نمود. حدود سى سال در نجف اشرف در خدمت

اساتيد فقه و اجتهد و علوم و معارف دين به تحصيل پرداخت.

آيت الله نجفى عاملى مدت بيست سال از محضر آيات عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ميرزا حسين نايينى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ محمد حسين غروى استفاده برده است و به درجه ى اجتهاد مفتخر گرديد.

ايشان در معقول از محضر آقا شيخ مرتضى طالقانى و آقا حسين بادكوبه اى و در علم رجال و حديث از محضر آقا شيخ على زاهد قمى بهره برد. ساير علوم دين و سطوح عاليه را از محضر اساتيدى چون آيات آقا شيخ عبدالحسين رشتى، آقا ميرزا على ايروانى صاحب حاشيه، آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى، آقا شيخ محمدحسين تهرانى، آقا شيخ شعبان رشتى و ساير آيات نجف اشرف استفاده نمود. پيش از تشرف به نجف اشرف مقدارى از سطوح عاليه را از محضر پدر خود و نيز آيت الله سيد حسن مدرس در تهران بهره مند شد.

آيت الله نجفى عاملى در طول اقامت خود در نجف به تدريس و تربيت طلاب علوم دينى مشغول بود. بعد از گذشت دو سال از رحلت استاد خود يعنى آيت الله العظمى اصفهانى به ايران عزيمت نمود و در تهران اقامت گزيد.

از ايشان تأليفاتى در موضوعات مختلف به صورت مخطوط باقى مانده است.

ايشان در عصر روز سوم ماه رمضان سال 1409 مطابق با بيست و سوم فروردين سال 1386 با داشتن عمرى قريب به نود سال دار فانى را وداع گفت. طبق وصيت او پيكر ايشان به مشهد منتقل شد و در جوار حضرت امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

آقاى شيخ محمدحسين نجفى از مجتهدين و بزرگان علماء عصر حاضر و در بين سلسله روحانيت

شخصيتى عاليقدر و واجد مقام و زهد و تقوا و از مجاهدين زمان و مبارزين با اباطيل بشمار مى آيند.

معظم له در حدود سال 1323 قمرى در نجف اشرف متولد شده و دوران تحصيلى خود را ابتداء در خدمت والد ماجد خود كه از اكابر عصر خود بوده شروع و بعد هجرت به تهران و مختصر زمانى از خدمت آيت اللَّه مجاهد مرحوم سيد حسن مدرس استفاده نموده و آنگاه عزيمت بحوزه علميه نجف اشرف و از محضر اعاظم مراجع آن زمان مرحوم آيت اللَّه محقق نائينى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين كمپانى بهره هاى علمى فراوانى برده و به مرتبه رفيعه اجتهاد نائل و چهار استاد بزرگ مذكورش اجازه اجتهاد معظم له را كه در آن تجليل از مقام علمى و تقوائى ايشان شده بود مرقوم فرمودند كه اكنون نزد ايشان موجود ميباشد.

و ايشان گذشته از رشته معقول و منقول در راه تهذيب نفس و تخلص روح و مقامات معنوى از محضر عالم ربانى و عارف سبحانى سيد السالكين آيت اللَّه آقا سيد على قاضى تبريزى و مرحوم حاج شيخ على زاهد قمى تلمذ نموده و مقامى را از تقوا و فضيلت و معنويت حائز شده اند.

آنجناب اكنون مقيم تهران و بتدريس فقه و اصول اشتغال دارند و عده اى از فضلاء از مجلس درس ايشان استفاده مينمايند.

از آثار ايشان است جزوات دراسات و تقريرات اساتيد بزرگ نجف كه آماده براى طبع مى باشد معظم له از خاندان علم و تقوا و از بيوتات اصيله و هر يك از پدران گرامش ستاره درخشانى از انجم الهى

در عصر خود بوده و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محسن عاملى در كتاب اعيان الشيعه ج (48) از آنان ياد نموده است.

والد ماجدش آيت اللَّه حاج شيخ محمدجواد كه تبحر فوق العاده اى در فقه و اصول داشته و تأليفاتى كه از آنهاست شرح بر كفايه آخوند از خود گذاشته از بزرگان شاگردان حوزه درس آخوند خراسانى و علامه يزدى (صاحب عروه) بوده است.

جد بزرگوار ايشان مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ على از تلامذه مبرز آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى و جد ديگرش آيت اللَّه فقيه مرحوم آقا شيخ مرتضى كاظمى نزيل كاظمين وحيد عصر خود و از بزرگان شاگردان شيخ مرتضى انصارى بشمار مى رفته و جد اعلايش مرحوم حاج ملا هادى عاملى معروف به شيخ الاسلام از اعاظم صحابه صاحب جواهر و زادگاه وى جبل عامل بوده است.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند صالح و دانشمندش جناب ثقةالاسلام والمسلمين آقاى آقا شيخ ضياءالدين نجفى كه از محصلين بارع و بافضل حوزه علميه قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نجفي قمشه اي، قدرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدرت الله نجفي قمشه اي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

بنده در شهرستان شهرضا (قمشه) در محله «فضل آباد» چشم به جهان گشودم. فرزند هفتم والدينم بودم. دوران كودكي را در دامن پر مهر مادري مؤمنه و سايه لطف پدري باتقوا و محب اهل بيت سپري كردم. در سن شش سالگي به مدرسه «خيام شهرضا» رفتم. شش كلاس ابتدايي را خدمت آموزگاراني ديندار و ارزشمند گذراندم. اولين انگيزه مهم و سرنوشت ساز طلبه شدنم؛ علاقه وافر پدرم به علماء و روحانيت بود. آن مرحوم هر ساله دهه آخر ماه صفر در منزلمان،

عزاداري خامس آل عبا (عليهم السلام) را بر پا مي كرد. آشنايي من با روحانيون اينگونه آغاز شد. همان وقت بعضي از آن عالمان راستين بنده را به آمدن در راه طلبگي تشويق مي كردند. پدرم نيز نوع مواعظي را كه از اهل منتبر مي شنيد براي ما بازگو مي كرد؛ بدين ترتيب بنده عاشق طلبگي شدم و به ويژه بسيار به عرفان و فهم قرآن علاقه مند شدم.

اين انگيزه ها در جانم بود تا بعد از طي كلاس ششم. روزي مغازه پدرم نشسته بودم كه امام جماعت محلمان مرحوم «حاج آقا ميرزا نصرالله زارعان» به انجا آمد و به پدرم گفت چند پسر داري؟ پدرم گفت: پنج پسر. ايشان گفت: دوست داري خمسش را به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بدهي؟ پدرم گفت: حرفي ندارم. اگر همين «قدرت الله» تمايل داشته باشد او را ببريد. ايشان به بنده گفت: مي آيي طلبه شوي؟ بنده كه جانم منتظر جرقه ا ي بود فوراً گفتم: بلي. ايشان فرمود: فردا صبح هنگام بين الطلوعين براي درس عربي به منزل ما بيا. و اين آغاز طلبگي من بود.

تحصيل در حوزه علميه شهرضا: پس از درك حضور حاج آقا زارعان و تلمذ خدمت ايشان، محضر بزرگان ديگري چون: «حجت الاسلام حاج سيد فضل الله حجازي» و ديگر علماي محلي، دروس مقدمات: (سيوطي، مغني، معراج السعادة، منطق كبري و قانونچه طب ابن سينا) را به پايان بردم. تابستان ها كه مفسر، شاعر و عارف نامي مرحوم «محي الدين الهي قمشه اي» به شهرضا مي آمد؛ بنده كه از شعر و عرفان، تفسير و حالات ايشان بسيار متأثر بودم؛

«فصوص فارابي» را محضرشان تلمذ كردم. از همان زمان بود كه آتش عشق به عرفان، حكمت و اخلاق در جانم شعله ور شد.

حدود پنج سال در شهرضا و در حجره اي از مدرسه علميه «حسينيه سادات» به سر بردم و در اين ميان گاهي به پدرم كمك مي كردم تا آنكه اندك اندك عشق دارالعلم قم به دلم افتاد. اما كميِ سن و تنگدستي مادي قدري مردّدَم كرده بود تا آنكه روزي به پيشگاه حكيم علي الاطلاق از قرآن مجيد استخاره گرفتم كه خوب آمد و عزمم جزم شد تا راهي ديار قم شوم. در همان اوان به محضر مقدس عارف واصل مرحوم «آيت الله حاج آقا رحيم ارباب» در اصفهان شرفياب شدم و استشاره و استجازه كردم. ايشان دست الهي خود را بر سر بنده كشيده و دعا فرمود و مرا براي رفتن به قم و ادامه تحصيل علم و عمل به خدا سپرد.

اما تحصيل در قم: در حدود هفده سالگي به مدرسه رضويه قم كه به نورانيت و بركت مشهور بود؛ رفتم و حدود هفت سال در آنجا به سر بردم. بعد از خواندن كتاب: «مختصر و مطول»، كتب: (فقه، اصول، منطق و حكمت) را شروع كردم.

نجفي كاشاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، عالم دينى.

تولد: 1300(11 شعبان 1339 ق.)، محله محتشم كاشان.

درگذشت: 23 مرداد 2356، كاشان.

آيت الله على نجفى كاشانى، فرزند آيت الله مهدى نجفى از علماى كاشان، در بيست و دو سالگى براى كسب علم به نجف اشرف رفت. تمام دوره ى سطح و خارج خود را در مدت ده سال گذراند و به درجه ى اجتهاد نايل آمد. اندكى از ورودش به نجف نگذشته بود كه در كنار

كسب علم و تحصيل، به تدريس علوم حوزوى نيز مشغول شد. پس از آن كه مكاسب و كفايه را نزد آيت الله حسن يزدى به پايان رسانيد، و در درس خارج مراجع نجف به ويژه از محضر آيت الله حكيم و آيت الله سيد عبدالهادى شيرازى و آيت الله خويى بهره ها گرفت، پس از ده سال اقامت در نجف عازم ايران شد. پس از توقف كوتاهى در كاشان و مسافرتى به مشهد و اصفهان و بازگشت به كاشان، بار ديگر دو سالى راهى نجف شد و سپس به واسطه ى كسالت مزاج و حوادث ديگر به ايران بازگشت. بعد از ورود به ايران سه سالى در قم مشغول تدريس شد. وى در قم از مدرسين بلندپايه ى سطوح عالى حوزه بود و در «مدرسه ى بزرگ آخوند» حجره داشت و همان جا تدريس مى كرد. اما به دلايلى به شهر خود بازگشت و به اقامه جماعت و تدريس پرداخت. از همان آغاز ورودش به كاشان، علاوه بر تدريس خصوصى درس هاى حوزوى، تفسير قرآن را به عنوان وظيفه اصلى خود قرار داد. در ابتدا، اين جلسه ها به تفسير موضوعى و بحث هاى پراكنده اخلاقى مى گذشت اما بعد از چند مسافرت به مشهد مقدس، تصميم گرفت كه قرآن را از آغاز تا انجام تفسير كند و در ضمن آن براى مردم به بحث هاى اخلاقى و اجتماعى و تفسير موضوعى نيز بپردازد. اين نوع تفسير تا يك سال قبل از درگذشتن (يعنى تا سال 1364) ادامه داشت. در حدود اين سى و چند سال دو مرتبه قرآن را از ابتدا تا انتها تفسير كرد. دوره ى دوم تفسيرى وى هيجده سال طول كشيد. ايشان نه تنها در

فقه، اصول، رجال، درايه، كلام، ادبيات، معانى بيان و تجديد و تفسير متبحر بود، بلكه در علم هيئت و نجوم قديم هم يد طولانى داشت و آنها را تدريس مى كرد.

تأليفات و آثار آيت الله نجفى كاشانى به اين شرح هستند: برداشتى از نماز؛ پيرامون شراب؛ لنگرهاى زمين مولودى اندر خانه كعبه؛ بعثت محمد (ص) و قرآن در بحران جاهليت؛ زمان چيست و چگونه مى گذرد؛ صدق؛ بزرگترين فضيلت؛ سرانجام كافر؛ يك خرق عادت شگفت يا معجزه اى بزرگ؛ اشتباه عمدى؛ افسانه ها يا كرامت هاى خيالى (سه جلد). اما نوشته هايى كه از ايشان به طبع نرسيده است: فضايل ثلثه (سه رساله آماده چاپ در مورد سلمان، ابوذر، مقداد)؛ ملتقطات (يادداشت هاى پراكنده ايشان در نحو، عروض، نجوم، فقه، اخلاق و عرفان و نيز نقد چند كتاب از نويسندگان معاصر و جواب سئوال هايى كه از ايشان پيرامون مسائل مختلف مطرح مى شده است)؛ رساله اى در فضيلت نماز؛ رساله اى در فضيلت علم؛ رساله اى در فضل قرآن (قرآن چه كتابى است)؛ رساله اى در مورد امام زمان (ع)؛ رساله اى تحت عنوان حق كاوى؛ رساله اى تحت عنوان اينجا و آنجا؛ رساله اى تحت عنوان دين راست؛ آسان؛ هموار؛ تفسير سوره كهف (به عربى)؛ تفسير سوره مريم (به عربى)؛ تفسير سوره طه (به عربى)؛ تفسير سوره انبياء (به عربى)؛ تفسير سوره حج (به عربى)؛ تفسير سوره عم (ناقص است)؛ دفترى مفصل مشتمل بر مجموعه اى از احاديث موضوع بندى شده كه به ترتيب الفبا تنظميم شده است؛ حواشى و تعليقات ايشان بر كتب روايى، كلامى، تفسير، فقه و اصول و...، از استاد همچنين نوارهاى بسيارى در تفسير سوره هاى قرآن به جا مانده است.

آيت الله نجفى كاشانى عصر روز پنجشنبه بيست و

سوم مرداد 1356 مصادف با شب عرفه در كاشان فوت كرد.

(1407 -1339) ق)، عالم دينى، مدرس و مفسر. در كاشان به دنيا آمد و تحت نظر پدرش، كه از علماى كاشان بود، نشو و نما يافت. در 1361 ق به نجف رفت. «مكاسب» و «كفايه» را در محضر آيت اللَّه ميرزا حسن يزدى و خارج فقه و اصول را در محضر آيت اللَّه خوئى آموخت و نيز از درس فقه آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه سيد عبدالهادى شيرازى بهره گرفت و به درجه ى اجتهاد نايل شد. سپس به ايران بازگشت و مدت سه سال در قم ساكن گرديد و از محضر آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود و خود به تدريس پرداخت. سرانجام به خواهش مردم كاشان و به علت بيمارى پدرش به كاشان رفت و در همان جا ساكن گرديد و به تدريس و امامت جماعت و انجام امور دينى پرداخت و در آن شهر درگذشت. از آثارش: «لنگرهاى زمين»؛ «برداشتى از نماز»؛ «مولودى اندرخانه ى كعبه»؛ «بعثت محمد (ص) و قرآن در بحران جاهليت»؛ «صدق بزرگترين فضيلت»؛ «افسانه ها يا كرامتهاى خيالى»؛ «ملتقطات»؛ تفسير سوره هاى «كهف»، «مريم»، «طه»، «انبياء»، «حج» و «عم يتسألون»؛ رساله اى در «فضيلت قرآن».[1]

شيخ مهدى نجفى كاشانى از افاضل دانشمندان معاصر كاشانست. وى در تاريخ يازدهم شعبان 1339 ق در دارالمؤمنين كاشان محله محتشم متولد شده و در دامن مادر عفيفه و صالحه خود كه نمونه اى از عفت و تقوا بود و ظل توجهات والد ماجدشان كه عالم ربانى و آيت سبحانى بود پرورش يافته و در سال 1361 قمرى براى تحصيل علوم دينى به نجف اشرف عزيمت نموده و علوم مقدماتى را نزد عده اى از فضلاء

نجف كه همه از اوتاد و ابرار و اخيار حوزه علميه نجف بودند خوانده و سطوح عالى مانند مكاسب مرحوم شيخ و كفايه مرحوم آخوند را پيش مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسن يزدى به پايان رسانيده و سپس به درس خارج آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله حاضر شده و مقدارى از اصول و فقه معظم له استفاده نموده و نيز از محضر درس فقه مرحوم آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه حاج سيد عبدالهادى شيرازى بهره مند شده و تا مدت ده سال با پشت كار فراوان و كوشش عجيب به درس و بحث و تدريس اشتغال داشته و به قول بعضى به اندازه سى سال در اين ده سال زحمت كشيده و در تمام ايام حتى پنجشنبه و جمعه و روزهاى تعطيلى ديگر مسامحه در كار درس و بحث ننموده تا پس از اين مدت بر اثر خستگى زياد و كسالت مزاج مجبور به مراجعت به ايران شده و به كاشان آمده و سفرى به مشهد مقدس و بعد به اصفهان و آنگاه در كاشان تأمل و باز به نجف اشرف مسافرت و مدت دو سال توقف و از محضر بزرگان مراجع استفاده نموده تا اينكه به واسطه كسالت مزاج و حوادث ديگرى به ايران آمده و مدت سه سال در قم مانده و از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده و در آن هنگام بر اثر ضعف فراوان و بيحالى و كسالت والدش با اصرار مردم كاشان به وطن برگشته و تا حال حاضر كه سال 1395 قمريست به وظائف شرعى از اقامه جماعت و تدريس و جلسه هاى مختلف اشتغال دارند.

و ضمناً جزوه هائى در موضوعات متنوع نگاشته و

به طبع رسانيده كه ذيلا مى نگارم.

1- پيروان شراب 2- لنگرهاى زمين 3- على بن ابيطالب در خانه خدا بدنيا آمد.

5- بعثت محمد و قرآن در بحران جاهليت 5- زمان چيست و چگونه مى گذرد.

6- اشتباه عمدى 7- صدق بزرگترين فضيلت 8- سرانجام كافر 9 و 10 و 11- يك سلسله افسانه ها يا كرامتهاى خيالى 12- يك خرق عادت شگفت يا فضيلت و منقبتى بزرگ و تأليفات ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

معظم له از همان اول ورود به كاشان شروع به بحث و تفسير قرآن نموده كه تاكنون ادامه دارد و هر شب گروهى از مؤمنين و بالاخص عده اى از جوانان استفاده مى كنند و نيز در جمعه ها جلسه تبليغى وعظ و ارشاد منظم دارند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 3، ش 6، ص 56، س 4، ش 6، ص 34 -33)، گنجينه ى دانشمندان (276 -275/ 6).

نجفي كاشاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مهدى نجفى كاشانى اعلى اللَّه مقامه يكى از علماء بزرگ معاصر كاشان بودند.

وى در ماه رمضان 1293 قمرى متولد شده و مقدمات و سطوح را در كاشان و اصفهان و مدتى هم در قزوين خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر درس بزرگان حوزه نجف مخصوصاً محضر درس مرحوم آيت اللَّه آخوند خراسانى صاحب كفايه استفاده و پس از چهار سال اقامت در نجف بر اثر عوارضى به كاشان آمده و مجدداً به نجف اشرف مراجعت نموده و مدت هفت سال ديگر اقامت داشته و در محضر درس بزرگان مخصوصاً آيت اللَّه شريعت اصفهانى حاضر و استفاده مى نمود سپس به خواهش و اصرار جمعى از مؤمنين به كاشان آمده و در محله محتشم

اقامت نموده اند.

ايشان گذشته از اقامه نماز جماعت اشتغال به تدريس و ارشاد مردم داشته اند در زهد و تقوى و قناعت نفس و در عفت و ورع و مناعت ضرب المثل بوده و در ميان عام و خاص مشهور به نفسى مطمئن و دلى آرام با خضوع و خشوع و مهابتى عظيم داشت و فوق العاده مقيد به آداب و رسوم دينى بود و حتى الامكان مستحبات را ترك نمى كرد و از مكروهات اجتناب مى نمود و در امور دينى عجيب متعصب و متصلب بود.

در امر به معروف و نهى از منكر جدى و در مبارزه با خرافات و موهومات و روشن كردن مردم كوشا بود و ملامت لائمين او را از اين كار بازنمى داشت (لا تأخذه فى اللَّه لومة لائم) در وعظ و ارشاد مردم كمتر مسامحه نمى كرد شب و روز و در هر موقع مناسب و در هر مجلس و محفل مردم را ارشاد مى كرد و موعظه مى فرمود و در اين موضوع اصرار و پافشارى زيادى داشت به طورى كه امكان نداشت در مجلسى كه ايشان بود سخنان بيهوده و حرفهاى متفرقه مجلس بزرگوار شود وقت را غنيمت شمرده و از فرصت حداكثر استفاده را مى نمود.

در احياء امر اهل بيت عليهم السلام جديت و كوشش خاصى داشت و در احاديث اهل بيت عليهم السلام و تاريخ اسلام يد طولا و اطلاع وسيعى داشت زندگيش از هر جهت بسيط و ساده و در زهد و قناعت و ورع و تقوا و مناعت در زمان خود كم نظير بود. مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى مى فرمود هنگامى كه آن مرحوم در نجف در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند حجره داشت و ما عده اى بوديم كه كاملا

مراقب و مواظب احوال ايشان بوديم و بالاخره طورى ايشان را شناختيم كه با وجود نماز جماعتهاى مهم در نجف با اصرار زيادى ايشان را مى برديم بالاى بام مدرسه و وادار به نماز مى كرديم و به ايشان اقتدا مى نموديم و گاهى در مواقع مناسب ما را با بيانى شافى و جذاب و مهيج موعظه مى كرد.

و آن مرحوم در اثر تجربه و شناخت مزاج خويش از خصوصيات و عوارض مزاج خود كاملا اطلاع داشت كه در طول عمر خود به طبيب و دكتر مراجعه نكرد و ابداً دوا و دارو نخورد به هيچوجه و اين از عجايب احوال ايشان بود گاهى كه عوارضى بر ايشان طارى مى شد چون كاملا آشناى به مزاج و عوارض مزاج خود بود عوارض طاريه را به وسيله غذاى مناسب و پرهيز از غذاى نامناسب علاج مى كرد تا در سن هشتاد و يك سالگى در سال 1374 قمرى در ماه مبارك رمضان دعوت حق را لبيك گفت و به جوار رحمت واسعه خداى متعال رفت خدا او را رحمت فرمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نجفي هزار جريبي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برادرش مرحوم شيخ محمّد حسين از علماى كاملين بوده، و رساله اى در شرح حال پدر و جدّ خويش نوشته، و كتابى به نام «البوارق لكشف معضلات الحقايق» دارد.

در سال 1225 متولّد شده، و مقدّمات را نزد پدر خود آموخته، و چون پدرش مدّت پانزده سال به مرض سل مبتلا بوده و نتوانسته بود كتاب هاى خود را پاكنويس كند، فرزندش پس از سال ها از مرگ پدر اين مهم را انجام داده، و گرنه تمام تأليفات پدرش از بين مى رفت.

سال وفاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و

بزرگان اصفهان (جلد اول)

نجفي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج شيخ محمّد باقر مسجد شاهى. عالم فاضل، به درس حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و حاج ميرزا حسين فرزند حاج ميرزا خليل طهرانى، و آخوند خراسانى حاضر شده، و سالها در اعتاب مقدّسه ساكن بوده، و در اواخر عمر به عللى به اصفهان مراجعت نموده، و قطع مراوده با مردم كرده، منزوى مى زيست و فقط جهت اقامه ي جماعت ظهرها به مسجد شاه حاضر مى شد.

در 1287 متولّد، و در 8 ذى حجة الحرام 1370 در اصفهان وفات يافته، جنازه به كربلا نقل شده، در يكى از حجرات صحن حضرت اباالفضل عليه السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نجفي، شمس الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالمجيد شمس الدين نجفى نجل مرحوم حجةالاسلام آسيد عبدالعظيم الحسينى كابلى از دانشمندان معاصر خراسان و عالم خدمتگذار و مروج فريمانست. وى در سال 1302 شمسى متولد شده و بعد از خواندن دروس مقدماتى و ادبيات مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را از مدرسين حوزه علميه نجف تكميل و به درس خارج زعيم اعظم و مرجع اعلى آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى و مرحوم آيت اللَّه حكيم و آقا سيد محمود شاهرودى و حلى شيرازى و حاج سيد جواد تبريزى كسب فيض نموده آنگاه به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ مسائل احكام در يكى از مساجد نجف اشرف پرداخته تا در سال 1382 قمرى كه به قصد زيارت حضرت ثامن الحجج (ع) به مشهد مقدس عزيمت و بنابر پيشنهاد و اصرار حجةالاسلام آقاى حاج سيد نورالدين ميلانى و حسب الاراده حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد هادى ميلانى مدظله براى ارشاد و هدايت مردم فريمان و حومه آن به

فريمان رحل اقامت افكنده و تا حال تحرير به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نجفي، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدجواد نجفى از دانشمندان و نويسندگان عالى مقام معاصر تهرانست.

وى در ديماه هزار و سيصد و چهل و دو (1342) قمرى در يكى از قراء خمين متولد شده و در سن هيجده سالگى شروع بتحصيل نموده و مقدمات و ادبيات را در اراك در تحت سرپرستى آيت اللَّه حاج سيد كاظم گلپايگانى از اساتيد آنجا خوانده و بعد به تهران آمده و علوم مختلفه را از علماء مبرز تهران تحصيل نموده و براى تكميل نمودن تحصيلات عاليه خود چند سالى سفر باعتاب عاليات نموده آنگاه در تهران اقامت و بوظائف روحى و تأليفات پرداخته است.

داراى تأليفات و آثار عديده و ارزنده اى ميباشد كه مشروح آنرا مى نگارم:

1- لطائف الصلوه.

2- مصابح الشيعه.

3- فلسفه احكام اسلام.

4- بهداشت اسلام.

5- خواص خوراكيها و گياهان از نظر اسلام و علوم جديد.

6- ترجمه كتاب ملاحم و فتن- تأليف سيد بن طاوس.

7- ترجمه ديوان حضرت على بن ابيطالب عليه السلام.

8- ترجمه كتاب اثبات الوصيه تأليف مسعودى صاحب كتاب مروج الذهب.

9- ستارگان درخشان در شرح احوالات چهارده معصوم عليهم السلام- 16 جلد.

10- مصلح جهان. مهدى صاحب الزمان عليه السلام.

11- ترجمه كتاب المهدى تأليف مرحوم آيت اللَّه صدر.

12- تلخيص و تحرير كتاب اختران تابناك.

13- ترجمه جلد اول كنى و الالقاب محدث قمى در دو جلد.

14- زندگانى حضرت على بن ابيطالب عليه السلام.

15- خوراكى هاى شفابخش از نظر امام جعفر صادق عليه السلام.

16- جزوه اى درباره ى اصول و فروع و احكام دين.

17- معالجات طبيعى بوسيله ى گياهان.

18- كتب ديگرى كه در مد نظر و آماده ى چاپ مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد

چهارم)

نجفي، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى بزرگ، و فقيهى نامور، و در غايت زهد و تقوى بوده، در ديانت و محكمى امر مرافعات، و امتناع از چيزى كه بوى رشوه در او باشد، و عدم ملاحظه از اكابر و ارحام در اين مقام، عندالخواص و العوام مسلّم بود، و مرحوم ميرزاى شيرازى اعتماد تامّى به او داشته، كه اهل اصفهان هر وقت از ايشان سئوال كرده اند كه به چه كسي رجوع كنند؟ مى فرمودند: به ميرزا محمّد حسن نجفى. و جمعى از خواّص از ايشان تقليد مى كردند، و ايشان امام جماعت مسجد ذوالفقار بودند، و عمر گرامى را صرف تحصيل و تدريس و تأليف و تصنيف و جواب استفتاءات مى فرمودند.

در حدود سال 1237 متولّد، و در روز 5 شنبه 11 ربيع الاول سال 1317 در اصفهان وفات يافته، در لسان الارض مدفون گرديد، سپس به نجف منتقل گرديد.

كتب زير از ايشان است:

1- اجزايى دراصول 2- اجزايى در فقه 3- حاشيه بر فصول 4- حاشيه بر قوانين 5- رساله در زيارت عاشورا 6- كتابى در طهارت 7- كتابى در تقوى، ناتمام، و غيره.

مشاراليه در نجف از زمره شاگردان: آقا سيد ابراهيم قزوينى صاحب ضوابط، و شيخ مرتضى انصارى، و ميرزاى شيرازى بوده، و در اصفهان عدّه زيادى در عداد شاگردانش محسوب مى شوند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نجم الدوله، عبدالغفار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا على محمدبن محمد حسين اصفهانى.

اديب فاضل رياضى دان معروف، از مفاخر علمى و ادبى ايران، و به خصوص در رياضيات، شهرت و عنوان داشته، و سال ها در مدرسه ى دارالفنون تدريس مى نموده.

در ذى قعده سال 1259 متولد، و در 14 جمادى الاولى سال 1326 وفات يافته، در طهران مدفون گرديد.

كتب و رسائل

زيادى نوشته و عموما به طبع رسيده، از آن جمله است: 1 - آسمان، در هيئت [استدلالى جديد] 2 - اصول علم جغرافيا 3 - اصول هندسه 4 - بداية الجبر 5 - بداية الحساب 6 - بداية النجوم 7 - بداية الهندسه 8 - تطبيقيه، در تطبيق سال هاى قمرى و شمسى و ميلادى 9 - الرحلة الخوزية، در سفرنامه ى خوزستان 10 - كفاية الحساب 11 - كفاية الهندسه 12 - المثلثات البسيطة 13 - مثلثات مستقيمة الخطوط] 14 - قانون ناصرى در هيئت استدلالى]؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نجم آبادي، ميرزا ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه دانا و مجتهد توانا ومدرس فقه مكتب اهل البيت(ع) مرحوم آيت الله حاج ميرزا ابوالفضل نجم آبادي در سال 1317 ق در يك خانواده مذهبي تولد يافت.وي پس از آموختن و انجام مقدمات علوم عربيه از صرف و نحو و غيره در مدرسه مرحوم حاج شيخ هادي ،شروع به خواندن سطح نموده ،منقول را خدمت والد و نيز مرحوم حاج شيخ مسيح طالقاني (از بزرگان مدرسين تهران و مدرسه مروي بود) آموخت. .وي در سال 1342 ق(86سا"ل قبل) در سوگ پدر مي نشيند و پس از آ ن سفري به بلاد عربي از جمله سوريه، لبنان و مصر نموده كه در آن سفرها مجاورات علمي با اهل تسنن داشته است.ايشان پس از آموختن و انجام مقدمات علوم عربيه از صرف و نحو در مدرسه مرحوم حاج شيخ هادي شروع به خواندن سطح نموده و منقول ومعقول را خدمت مرحوم حاج شيخ مسيح طالقاني و مرحوم حاج فاضل عراقي فرا مي گيرد و سپس در سال 1342ق از تهران خارج

مي شود و به سوي مكه معظمه و عتبات عاليات رهسپار مي گردد و در نجف اشرف به ادامه تحصيل مي پردازد .وي در آنجا ترجمه كتاب گران سنگ المراجعات مرحوم سيد شريف الدين عاملي را شروع مي كنند . وي در مدت اقامت شان در حوزه علميه نجف اشرف و شركت در دروس فقه و اصول اساتيد بزرگواري چون آيت الله حاج ميرزا حسن نائيني و ضياء الدين عراقي بيش تر دروس هاي فقه و اصول آنان را از عبادات تا سياسات به خانه تحرير در مي اورد و مرحوم نائيني در اجازه مفصلي از وي اظهارات رضايت مي نمايد آن گاه با كسب اجتهاد در سال 1349 ق به تهران آمده و در محله سنگلج و حسن آباد در مدرسه مسجد جد بزرگوارش شيخ هادي نجم آبادي - رحمه الله عله- به تدريس و رسيدگي به امور ديني مردم مي پردازد.نامبرده در سن 65 سالگي به علت ابتلابه سرطان در شب جمعه 24 ماه شعبان 1385ق به رحمت ايزدي پيوست و كالبد ايشان در مسجد بالاسر حضرت فاطمه معصومه (س) و در پايين پاي آيت الله العظمي حاج شيخ كريم حائري در قم به خاك سپرده شد. گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميگرايش : فقه و اصولوالدين و انساب : مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل نجم آ بادي فرزند برومند مرحوم شيخ محمدتقي وجد بزرگوارش حاج شيخ هادي نجم آبادي از علماي مبارز اين خاندان است. دكتر محمدعلي نجم آ بادي فرزند آيت الله نجم آبادي درباره شجره نامه وزندگينامه فقيه دانا چنين اشاراتي دارد: جد ما استاد باقر آهنگري در

نجم آباد بود. به يمن همنامي او با باقر العلوم(ع) خدا به او دوپسر به نام هاي ابراهيم و مهدي باهوش وافر عطا مي كند. پس از فوت پدر اين دو به قزوين وسپس به اصفهان رفته و هر يك در زمان خود عالمي كامل و بالغ مي شود. پس از اتمام تحصيلات برادر بزرگتر ملاابراهيم به قزوين برمي گردد و برادر كوچكتر حاج ملامهدي راهي مكه معظمه مي شود. در سفري كه فتحعلي شاه قاجار به قزوين مي نموده و رسمش بر آن بود كه جلساتي از علماي محل براي بحث تشكيل مي داد.در اين جلسه آخوند ملاابراهيم هم شركت داشته است .شاه كه او را از همه برتر شناخته بود از وزيرش راجع به اين جوان سوال مي كند و او در جواب مي گويد: او از رعاياي من است. شاه به تندي به او مي گويد از امروز تو رعيت او هستي و براي او مدرسه و مسجدي در همان نجم آباد بنا نمود.ميرزا عبدالكريم اطاعت امر نموده و حوزه علميه نجم آباد برپا مي شود و اخوند ملا ابراهيم مشغول تدريس و تربيت افراد منطقه مي شود. در جنوب راه كرج به قزوين در ناحيه ساوجبلاغ روستايي به نام نجم آباد قرار دارد كه در قرون اخير نقش بسزايي در پروراندن شماري از فقيهان فاضل و عالمان عامل داشته است. از تبارنامه خاندان نجم آبادي برمي آيد كه دو برادر به نام آخوند ملاابراهيم و آ خوند ملامهدي نخستين حلقه هاي روحاني اين خانواده بوده اند كه اين دو فرزندان استاد باقر نجم آبادي آهنگر بوده اند.سومين فرد از اين خاندان

شريف مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل نجم آبادي است.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : آيت الله حاج ميرزا ابوالفضل نجم آبادي در سال 1317 ق در يك خانواده مذهبي چشم برجهان گشوده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : حاج ميرزا ابوالفضل نجم آبادي در خاطراتش آورده است:" پس از آموختن و انجام مقدمات علوم عربيه از صرف و نحو و غيره در مدرسه مرحوم حاج شيخ هادي (ميرزا عيسي وزير) ،بطوري كه متاسفانه بيش از قسمت هاي تخريب شده است ،شروع به خواندن سطح نموده ،منقول را خدمت والد و نيز مرحوم حاج شيخ مسيح طالقاني (از بزرگان مدرسين تهران و مدرسه مروي بود) و معقول را خدمت مرحوم حاج فاظل عراقي در مدرسه سيد نصرالدين و مرحوم حاج ميرزا سيد محمد فاطمي قمي مي آموزد. بعد از فراغت به قدر معمول از سطوح شروع به خواندن خارج كرده و در محضر آسيد محمد تنكابني كه مردي فاضل و متقي و از محققين و مدرسين علماي عصر بود تا سال 1342 ق ادامه داد".وي در سال 1342 ق(86سال قبل) در سوگ پدر مي نشيند و پس از آ ن سفري به بلاد عربي از جمله سوريه، لبنان و مصر نموده كه در آن سفرها مجاورات علمي با اهل تسنن داشته است .آنچه از سفرنامه ايشان برمي آيد مبين آن است كه علاقه وافري به تقريب مذاهب داشته است.اما خيلي زود متوجه مي شوند كه اهل تسنن به قدري از شيعه و تفكرات شيعي دور نگه داشته شده اند كه اصولا شيعه را غير مسلمان مي دانند.و به جرات مي توان گفت ديد آنها نسبت به شيعه

چه در اصول و چه در فروع بدبينانه و گاهي مغرضانه است ،كه هرگز نسبت به يهود و نصاري چنين نگاهي را نداند.ايشان پس از آموختن و انجام مقدمات علوم عربيه از صرف و نحو در مدرسه مرحوم حاج شيخ هادي شروع به خواندن سطح نموده و منقول ومعقول را خدمت مرحوم حاج شيخ مسيح طالقاني و مرحوم حاج فاضل عراقي فرا مي گيرد و سپس در سال 1342ق از تهران خارج مي شود و به سوي مكه معظمه و عتبات عاليات رهسپار مي گردد و در نجف اشرف به ادامه تحصيل مي پردازد .وي در آنجا ترجمه كتاب گران سنگ المراجعات مرحوم سيد شريف الدين عاملي را شروع مي كنند . وي در مدت اقامت شان در حوزه علميه نجف اشرف و شركت در دروس فقه و اصول اساتيد بزرگواري چون آيت الله حاج ميرزا حسن نائيني و ضياء الدين عراقي بيش تر دروس هاي فقه و اصول آنان را از عبادات تا سياسات به خانه تحرير در مي اورد و مرحوم نائيني در اجازه مفصلي از وي اظهارات رضايت مي نمايد آن گاه با كسب اجتهاد در سال 1349 ق به تهران آمده و در محله سنگلج و حسن آباد در مدرسه مسجد جد بزرگوارش شيخ هادي نجم آبادي - رحمه الله عله- به تدريس و رسيدگي به امور ديني مردم مي پردازد. فعاليتهاي ضمن تحصيل : وي در طول اقانتش در نجف اشرف ترجمه كتاب گران سنگ المراجعات مرحوم سيد شريف الدين عاملي را شروع مي كننداستادان و مربيان : مرحوم نجم آبادي ،منقول را خدمت والد و نيز مرحوم حاج شيخ

مسيح طالقاني و معقول را خدمت مرحوم حاج فاظل عراقي در مدرسه سيد نصرالدين و مرحوم حاج ميرزا سيد محمد فاطمي قمي تلمذ نمود. وي در مدت اقامت شان در حوزه علميه نجف اشرف و شركت در دروس فقه و اصول اساتيد بزرگواري چون آيت الله حاج ميرزا حسن نائيني و ضياء الدين عراقي شركت مي كرد.هم دوره اي ها و همكاران : از اساتيد هم دوره اي ايشان مي توان به اختصار از مرحوميت آقاي راشد ،استاد اعصار،آقاي علامه وحيدي،ميرزا حسن شيرازي،آقاي لواساني،شيخ محمد علي طالقاني،سيد حسين كاشاني ،ابن الدين،سيد محمود طالقاني و غيره نام برد.همسر و فرزندان : مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل نجم آبادي پس از بازگشت از عتبات عاليات در سن 35 سالگي با دختر عمه شان كه از طرف مادري نوه حاج شيخ هادي و از طرف پدري نوه حاج شيخ باقر (برادر حاج شيخ هادي) بودند ازدواج مي فرمايد. حاصل اين ازدواج پنج فرزند بود كه سه پسر و دو دختر كه فرزند دوم پسر در 40 روزگي فوت نموده و بقيه در قيد حياتند.وقايع ميانسالي : مرحوم نجم آبادي در مدت اقامتش در نجف اشرف از دو خواهر ش هم نگهداري مي كرد.مادرشان در نجف فوت نموده و در وادي السلام نجف به خاك سپرده شده است.وي پس از كسب درجه اجتهاد و همين طور از مرحوم آيت الله آقا سيدابوالحسن اصفهاني به نوشته خودشان در سال 1349 ق به حكم اجبار به ايران مراجعت مي فرمايد.حكم اجبار اين بود كه چون تا آن زمان مدرسه و مسجد مرحوم حاج شيخ هادي در تهران توسط عموي شان مرحوم حجت

الاسلام آقاي حاج شيخ مهدي نجم آبادي (ره) اداره مي شد و ايشان به علت مشغله هاي ديگر و نيز امامت مسجد منشور السلطان قادر به ادامه نبود،به همين خاطر به مرحوم نجم ابادي مرقوم مي دارد حال كه تحصيل شما پايان يافته ،بهتر است به ايران بازگشته و وظايف شرعي خود در اين جا و به خصوص در مدرسه و مسجد پدري ادامه دهيد.وي پس از بازگشت از عتبات عاليات مدتي در شهر قم سكني گزيده و در درس و بحث مرحوم ايت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري حاضر و با علماي زمان بيشتر آشنا گرديد در هيمن زمان بود كه با حضرت امام دوست شده و اين دوستي تا پايان عمر وي ادامه داشت.زمان و علت فوت : آيت حاج ميرزا ابوالفضل نجم آ بادي در سن 65 سالگي به علت ابتلابه سرطان در شب جمعه 24 ماه شعبان 1385ق به رحمت ايزدي پيوست و كالبد ايشان در مسجد بالاسر حضرت فاطمه معصومه (س) و در پايين پاي آيت الله العظمي حاج شيخ كريم حائري در قم به خاك سپرده شدمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : آيت الله نج آبادي در سال 1335 به مناسبت ولادت با سعادت حضرت علي(ع)، از طرف حضرت العظمي بروجردي (ره) به دعوت شيعيان پاكستان همراه هيئتي از جمله آيات شهيدي،فريد گلپايگاني،سيد احمد شهرستاني،و خطيب شهير محمد تقي فلسفي (ره) عازم آن كشور شدند.فعاليتهاي آموزشي : در سال 1327 (يعني 59 سال قبل) كه مرسه عالي سپهسالار پس از مدتي ركود به صورت اصلي خود در آمده و آغوش خود را براي تربيت طلاب باز كرده بود ايشان

به موجب وقفنامه آن مدرسه و هم چنين به اشارت حضرت آيت الله بروجردي تدريس فقه و اصول به ويژه مكاسب و رسائل شيخ عظم انصاري و شرح منظومه حكيم سبزواري را در آن مدرسه آغاز مي كنند.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : كتابخانه مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل نجم آبادي به مدرسه مروي اهدا گرديده است.همفكران فرد : دكتر ناظرزاده كرماني در باره مرحوم نجم آبادي چنين اظهار مي دارد: مرحوم آيت الله حاج ميرزا ابوالفضل نجم آ بادي ، ابوذروارزيست، اما فيلسوفانه انديشيد ، زندگي او ساده وقناعت مندانه اما انديشه اش سخت خرد ورزانه و پيچيده بود. استاد محمد شريفي شعري را در رثاي مجتهد توانا آيت الله نجم آبادي سروده اند كه به ابياتي از آن اشاره مي شود؛ كاي بزرگان جهان هر كه علي را بشناخت از زبان حق اين مرد ولايت بشنود و آنكه بر عيد غدير از دل وجان ايمان داشت او به رضوان خداوند به راحت بغنود آرا و گرايشهاي خاص : همان گونه كه در طاليعه سخن آمد ،آن مرحوم علاقه وافري به تقريب مذاهب داشتند. در سال 1335 ش در معيت اجلا از علما من جمله خطيب توانا مرحوم فلسفي-رحمه الله عليه- و به دستور آيت الله العظمي بروجردي سفري به پاكستان داشته و در كنفرانسي به مناسبت ميلاد با سعادت حضرت علي (ع) شركت مي كنند. سخران جلسه از طرف هيئت ايراني آقاي فلسفي بوده اند. در آن مجلس با شكوه قطعا فضايل مولا و اهداف عاليه اسلام و وحدت مسلمانان دنبال شده است. آن چه از مطالعه در متون

تحرير آن مرحوم به دست مي آيد تمايل وافري از خدمت به مردم در زندگي ايشان به چشم مي خورد. مرحوم نجم آبادي داراي ملكات روحي الهي بودند و براي ايشان در اشاعه فرهنگ اسلامي فرقي بين زن و مرد نبوده است. شاهد كلام نامه تاييديه اي است به كتاب خانم فاطمه بهرامي ،مهور به عالم تاج كه درمجموعه مقالات فارسي (ص 461) موجود است. شمه اي از نصايح اخلاقي ماج ميرزا ابوالفضل نجم آبادي تقديم حضور مي شود: « بدان كه اول شرط براي مجاهده در اين مقام و مقامات ديگر كه مي توان منشاء غلبه بر شيطان و جنودش شود حفظ طاير خيال است.... گرچه اين امر در اول قدري مشكل به نظر مي رسد و شيطان و جنودش آن را بزرگ جلوه مي دهند ،ولي با قدري مراقبت و مواطبت ،(به استعانت حق) امر سهل (و آسان ) مي شود... پس اي عزيز!فكر كن و چاره اي بنما و راه نجاتي و وسيله خلاص ازبراي خود پيدا كن و به خداي ارحم الراحمين پناه ببر و در شب هاي تاريك با تضرع و زاري از آن ذات مقدس تمنا كن كه تو را اعانت كند و در اين جهاد با نفس تا انشاء الله شوي و مملكت را رحماني گرداني و جنود شيطان را از آن بيرون كني و خانه را به دست صاحبش دهي ..» به ديدگاه آيت الله نجم آبادي ،بشر در فهم جهان پيراموني ممكن است دچار چندگونه خطا شود. عواملي كه ايشان به عنوان منشاء خطاهاي اپسيتمولوژيك مي شمارند ،ما را به ياد "بت هاي چهارگانه" فرانسيس بيكن

،مهمترين فيلسوف دوران قرون وسطي مي اندازد. اين عوامل عبارت اند از : 1-بسندگي به جهان محسوسات به جاي رجوع به جهان معقولات 2- توجه به ظواهر و آثار و غفلت از بواطن و اسباب پديد آمدن پديده ها 3- عدم رجوع به عقل و اصول و مباني عقلاني در تجزيه و تحليل منطقي رويدادها 4- دخالت نفسانيات و عوامل فردي در ادراك امور و داوري درباره پديده ها بر مبناي دو عامل عشق و كينچگونگي عرضه آثار : آثاري كه از وي برجاي مانده هشت جلد كتاب كه شامل سه جلد در اصول و سه جلد در فقه و تقريرات و يك جلد مجموعه مقالات فارسي يا توحيد نجم آبادي و جلد هشتم كتاب كشكول است. دو جلد كتاب المراجعات كه يكي از كتب مرجع مي باشد به تازگي از زيرچاپ در آمده وعلاوه برچاپ ده جلد كتاب، مقالاتي از وي نيز در مجله نور دانش به چاپ رسيده است. آثار : الاصول 1 ويژگي اثر : كباحث الالفاظ،قرير آيت الله آقاضياالدين عراقي ،گردآوري : آيت الله ميرزا ابوالفضل نجم آبادي،موسسه آيه الله العظمي البروجردي لنشر معارف اهل البيت قم ،1423 ق2 الاصول 2 ويژگي اثر : مباحث العقليه ،قرير آيت الله آقاضياالدين عراقي ،گردآوري : آيت الله ميرزا ابوالفضل نجم آبادي،موسسه آيه الله العظمي البروجردي لنشر معارف اهل البيت قم ،1423 ق3 الاصول 3 ويژگي اثر : لاستحصاب ،قرير آيت الله آقاضياالدين عراقي ،گردآوري : آيت الله ميرزا ابوالفضل نجم آبادي،موسسه آيه الله العظمي البروجردي

لنشر معارف اهل البيت قم ،1423 ق4 الرسائل الفقهيه ويژگي اثر : جلد 3،تقرير آيات اعظام آيت الله محمد حسين نائيني و آقاضياالدين عراقي ،گردآوري : آيت الله ميرزا ابوالفضل نجم آبادي،موسسه آيه الله العظمي البروجردي لنشر معارف اهل البيت قم ،1421 ق5 المراجعات ويژگي اثر : جلد 1،تاليف آيت اللله علامه سيد شرف الدين عاملي ،ترجمه آيت الله ميرزا ابوالفضل نجم آبادي ،موسسه آيت العظمي البروجردي لنشر معارف اهل البيت،قم ،1428 ق6 المراجعات ويژگي اثر : جلد 2،تاليف آيت اللله علامه سيد شرف الدين عاملي ،ترجمه آيت الله ميرزا ابوالفضل نجم آبادي ،موسسه آيت العظمي البروجردي لنشر معارف اهل البيت،قم ،1428 ق7 حاشيه المكاسب ويژگي اثر : جلد1،تقرير آيت الله آقاضياالدين عراقي ،گردآوري : آيت الله ميرزا ابوالفضل نجم آبادي،موسسه آيه الله العظمي البروجردي لنشر معارف اهل البيت قم ،1421 ق8 كتاب القضاء ويژگي اثر : جلد2،تقرير آيت الله آقاضياالدين عراقي ،گردآوري : آيت الله ميرزا ابوالفضل نجم آبادي،موسسه آيه الله العظمي البروجردي لنشر معارف اهل البيت قم ،1421 ق9 كشكول ويژگي اثر : تاليف آيت الله ميرزا ابوالفضل نجم آبادي ،موسسه آيه الله العظمي البروجردي لنشرمعرف اهل البيت،قم 1423 ق10 مجموعه مقالات فارسي (تفسيري،اعتقادي،تاريخي،اخلاقي و اجتماعي) ويژگي اثر : تاليف آيت الله ميرزا ابوالفضل نجم آبادي ،موسسه آيه الله العظمي البروجردي لنشرمعرف اهل البيت،قم 1421 ق

منابع زندگينامه :زندگي نامه و خدمات

علمي و فرهنگي آِيه الله حاج ميرزا ابوالفضل نجم آبادي،انجمن آثار و مفاخر فرهنگي تهران ،فروردين ماه سال 1387

نجم الدين كبري، ابوالجناب احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 619 -617 ق)، عارف، صوفى، محدث و شاعر. ملقب به كبرى و شيخ ولى تراش. كنيه ى او را ابوالجناب و ابوالخباب نيز ذكر كرده اند. او مؤسس سلسله كبرويه بود. روايات مختلفى در زمينه لقب وى در بين مؤلفان وجود دارد. بعضى معتقدند به سبب زيركى اش، او را طامةالكبرى (بلاى بزرگ) ناميده اند و بنابر قولى ديگر چون در جوانى قدرت فوق العاده اى در بحث و احتجاج داشت، به اين لقب معروف گشت. بعضى از پيروانش از باب تكريم، وى را آيةالكبرى خوانده اند كه كم كم با حذف كلمه اول او را كبرى ناميدند. اما از آن جهت به او شيخ ولى تراش مى گفتند كه بسيارى از بزرگان مشايخ صوفيه از تربيت يافتگان وى بودند. نجم الدين در خوارزم در شهر خيوه به دنيا آمد. از جوانى براى كسب علم حديث به مسافرت در بلاد پرداخت. از جمله در نيشابور از ابوالمعالى فراوى (م 587 ق)، در همدان از حافظ ابوالعلاء عطار (م 568 ق)، در تبريز از ابومنصور حفده (م 571 ق)، در مكه از ابومحمد طباخ و در اسكندريه از ابوطاهر سلفى (م 576) استماع حديث كرد. درباره ى گرايش وى به تصوف و انصرافش از اشتغال به حديث اختلاف بسيارى در روايات است و ملاقاتش با مشايخ صوفيه هرگز منجر به قطع علاقه ى وى از اشتغال به علم نشد. وى بعد از خروج از خوارزم مدتى در نيشابور، اصفهان و همدان به استماع حديث نزد مشايخ وقت اشتغال داشت. در نيشابور با شيخ عطار ملاقات كرد و ظاهراً تبحر

او در طب به خاطر توجه عطار به او بوده است. اصول طريقت و تصوف را در تبريز نزد بابا فرج تبريزى و سپس در دزفول نزد شيخ اسماعيل قصرى و شيخ شطاح (روزبهان بقلى شيرازى) و ديگر مشايخ عصر فراگرفت و شيخ روزبهان دختر خود را به وى داد. دكتر زرين كوب در «دنباله ى جستجو در تصوف» آورده كه سيد محمدباقر خوانسارى، مؤلف «روضات الجنات»، خط وى را بر پشت نسخه اى از «رساله ى قشيريه» ديده است كه وى اين رساله را در 568 ق در همدان از ابوالفضل محمد ابن يوسف همدانى استماع نموده است. نجم الدين كبرى در راه عزيمت به عراق و مصر از محضر عمار ياسر بدليسى (م 582 ق) كسب فيض كرد و مشهور است كه نجم الدين از شيخ اسماعيل قصرى و عمار ياسر خرقه پوشيد. او به پيشنهاد عمار ياسر براى نشر طريقت و ارشاد طالبان به خوارزم رفت. قبل از عزيمت به خوارزم سفرى به مكه كرد و مدتى در حلب به سر برد. به آورده ى «دنباله ى جستجو در تصوف» نجم الدين در «فوايح» به اقامتش در شونيزيه ى بغداد و مسافرتش به كربلا نيز اشاره كرده است. وى حدود 580 ق به خوارزم رفت و بنابر بعضى از روايات بين او و امام فخر رازى (م 606 ق) كه در اين زمان در خوارزم به سر مى برد، ملاقاتى صورت گرفته است. مريدان وى در خوارزم تنها محدود به صوفيه و زهاد نمى شدند و در رجال دولت نيز معتقدان و دوستانى داشت. اهل سنت نجم الدين را با وجود علاقه اى كه در آثار و اقوال خويش به آل على (ع) نشان مى دهد

و با وجود مسافرت به كربلا، به تشيع منسوب نداشته اند و امثال يافعى، ذهبى و سبكى او را يك شيخ شافعى تلقى كرده اند. از شاگردان مشهور او شيخ مجدالدين بغدادى، شيخ سعدالدين حموى، شيخ رضى الدين لالا (م 642 ق)، شيخ سيف الدين باخرزى (م 659 ق) و ديگران بودند. برخى بهاءالدين ولد، پدر جلال الدين مولوى، و شيخ نجم الدين دايه رازى (م 654 ق) را نيز از شاگردان وى دانسته اند. ناصر بن منصور عرضى و سيف الدين باخرزى از وى حديث روايت كرده اند. درباره ى وفات وى روايات مختلفى وجود دارد، اما آنچه به حقيقت نزديكتر است، اين است كه شيخ نجم الدين در فتنه ى مغول همراه با ساير مردم به دفاع از خوارزم پرداخت و توسط مغولان به قتل رسيد. درباره ى مقبره ى شيخ، اختلاف وجود دارد. به آورده ى «دنباله ى جستجو در تصوف» ابن بطوطه مدتى بعد از تأليف «تاريخ گزيده»، در سفرى كه به خوارزم داشته به وجود قبر او در خارج از خوارزم اشاره كرده است. برخى منابع نام پدر وى را محمد نوشته اند. از آثارش: «عين الحيات»، تفسير قرآن در دوازده مجلد؛ «فوايح الجمال و فواتح الجلال»، كه اين كتاب را به صورت «فواتح الجمال» نيز ذكر كرده اند، «رسالة فى الخلوة»؛ «رسالة الى الهايم الخايف من لومة اللائم»؛ «رسالة الساير الحاير الى الساتر الواحد الماجد»، به فارسى؛ «رسالة الاصول العشرة»؛ «آداب المريدين»، به فارسى؛ «سكينة الصالحين»، به فارسى. اشعارى نيز بدو منسوب است.[1]

احمد بن عمر بن محمد خوفى خوارزمى مكنى به ابوالجناب و ملقب به نجم الدين و طامةالكبرى و معروف به شيخ نجم الدين كبرى مؤسس سلسله ى كبرويه (مقت. 618 ه.ق) از مشاهير عرفا و اكابر صوفيان قرن ششم و

هفتم است؛ نجم الدين رازى، مجدالدين بغدادى، سعدالدين حموى، سيف الدين باخزرى و غيره از شاگردان او بودند و او را ولى تراش گفته اند زيرا در مدت عمر دوازده كس را به مريدى قبول كرد كه تماماً از مشايخ و اوليا شدند و در حمله ى مغول در خوارزم به قتل رسيد. مزارش ناپيداست. از تأليفات اوست: رسالة الخائف الهائم عن لومة اللائم. فوائح الجمال و فواتح الجلال به فارسى. رباعياتى چند هم بدو منسوب است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1019 ،1015 -1013 ،860 ،856/ 2) تاريخ تصوف در اسلام (496 -495)، تاريخ گزيده (669 -668)، تاريخ مغول (531 ،514 ،42 ،13)، تذكرةالشعراء (245 ،151 ،149)، حبيب السير (37 -35/ 3)، دايرةالمعارف فارسى (3012/ 2)، دنباله ى جستجو در تصوف (118 -81)، الذريعه (1175/ 9)، رياض العارفين (144 -143)، ريحانه (144 -143/ 6)، سيرالنبلاء (114 -111/ 22)، شذرات الذهب (80 -79/ 5)، صبح گلشن (509 -507)، طبقات الشافعيه ى سبكى (26 -25/ 8)، طرائق الحقائق (336 -334/ 2)، العبر (177/ 3)، فرهنگ ادبيات فارسى (502 -501)، فرهنگ سخنوران (924)، كشف الظنون (1293 -1292 ،900 ،876)، لغت نامه (ذيل/ نجم الدين كبرى)، مبانى عرفان و احوال و آثار عارفان (459 -455)، مجالس العشاق (125 -120)، مجالس المؤمنين (75 -72/ 2)، مجالس النفائس (320 -319)، مجمع الفصحا (1406/ 3)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 617)، مرصادالعباد (مقدمه/ 46 -45 ،37 -35)، معجم البلدان (474/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (480 -479/ 1)، نفحات الانس (427 -422)، هديةالاحباب (254 -253)، هديةالعارفين (90/ 1)، هفت اقليم (320 -316/ 3)، يادگار (س 4، ش 1 و 2، ص 101 -96، ش 9 و 10، ص 94 -93).

نجم آبادي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، طبيب،

نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. نسبش از طرف مادر به شيخ هادى نجم آبادى و از طرف پدر به حاج محمد نجم آبادى، اولين متولى مدرسه ى عالى شهيد مطهرى مى رسد. در تهران به دنيا آمد. تحصيلاتش را در مدرسه ى شركت گلستان و مدرسه ى قديم ايران و آلمان و سپس در دارالفنون و دارالمعلمين به اتمام رساند و از آنجا به مدرسه ى طب رفت و تحصيلات خود را در آنجا تكميل نمود. در 1309 ش در قوچان و در 1312 ش در سبزوار طبابت كرد و پس از آن به تهران آمد و در انستيتو پاستور مشغول كار شد. وى رياست بيمارستان هاى نجات و لقمان الدوله (لقمان حكيم) را به عهده داشت. دكتر نجم آبادى در اكثر كنگره ها درباره ابن سينا و رازى سخنرانى داشت و سالها نايب رئيس انجمن بين المللى تاريخ طب در پاريس بود. وى به زبان هاى آلمانى، فرانسوى و عربى تسلط داشت و تحقيقاتى در زمينه ى تاريخ طب و طب سنتى انجام داد و آثارى در اين زمينه نوشت. او همچنين ماهنامه ى «جهان پزشكى» را تأسيس و منتشر نمود. او ديگر آثار وى: «محمد زكرياى رازى»؛ «اصول بهداشت»؛ «بلاى عظيم نسل بشر، سيفيليس و سوزاك»؛ «تاريخ طب ايران»؛ «تعاليم پزشكى صد ساله ى فرانسويان در ايران»؛ «راهنماى پزشكان»؛ «مختصرى از طب اسلامى بخصوص خدمات ايرانيان»؛ «فهرست كتابهاى چاپى فارسى طبى»؛ «آبله و سرخك»، ترجمه؛ «آيين پزشكى يا پندنامه ى اهوازى»، ترجمه؛ تصحيح «رساله ى جوديه»؛ مقدمه بر «طب اسلامى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى دكتر محمود نجم آبادى، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2959 ،2486 ،2116 ،1691 ،1639 ،910 ،811 ،720 ،625 ،513 ،408 ،248 ،78 ،4 -3 / 1)، كيهان فرهنگى

(س 2، ش 4، ص 14 -3)، مؤلفين كتب چاپى (102 -99/ 6).

نجمي، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق نجمي

محل تولد : براين- شبستر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1315/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صادق نجمي به سال 1315 شمسي در روستاي «هريس» از توابع شبستر به دنيا آمدم. پدرم ثقة الاسلام حاج ميرزا احمد آقا هريسي و چند تن از اجدادم از علما و روحانيون مورد اعتماد مردم بوده اند. مادرم از سادات كوه كمري است. پدر وي «حاج ميري آقا» عموي آيت الله العظمي حجت (ره) مي باشد. اينجانب تا حدود 15 سالگي در همان روستا كه داراي مردمي متدين مي باشند؛ رشد كرده ام. روستائي كه در اثر فراواني آب از طراوت و خرمي برخوردار است. مردم اين روستا علاقه­مند به مذهب و اهل بيت (ع) و پايبند به اصول اخلاقي مي باشند و سابقۀ طولاني وجود خانواده هاي متعدد و بزرگي از سادات و روحانيون در اين محل موجب شد تا آنان به دين علاقه­مند شوند و از ايمان راسخ برخوردار گردند. مراجع و عالمان بزرگ و معروفي مانند: «آيت الله العظمي سيد حسين كوه كمري (ره)» و «سيد علي آقا»؛ پدر آيت الله العظمي حجت در اين روستا متولد شدند و دوران كودكي خود را در اين محل سپري كرده اند.

دوران كودكي­ام را در دامان چنين پدر و مادري و در چنين محيط مذهبي سپري كردم و شالوده فكري و اعتقادي من در چنين محيطي پي ريزي شد. هشت يا نه ساله بودم كه به مكتب خانه رفتم. تحصيل را با روخواني قرآن شروع كردم و پس از آن

با بخشي از ادبيات فارسي آشنا شدم. در آن روز در مكتب خانه هاي آذربايجان: «گلستان سعدى، نصاب الصبيان، تاريخ وصاف، ابواب­الجنان، تنبيه الغافلين و ...) آموزش داده مي شد. در تدريس برخي از اين كتابها، علاوه بر فراگيري ادبيات فارسى، آموزش مسائل اخلاقي نيز مورد توجه بود.

پس از اين دوره، در نزد پدرم «جامع المقدمات، سيوطي و شرح جامي» را فرا گرفتم. تقريبا در پانزده سالگي پدرم مرا به مدرسه «طالبيه تبريز» برد و از آن زمان به بعد من هم به صف طالبان علوم ديني پيوستم. شوق فراواني نسبت به تحصيل علوم ديني داشتم. پس از يك سال و چند ماه توقّف در تبريز و تكميل كردن درس هايي كه نزد پدرم آغاز كرده بودم، سرانجام در اواخر تابستان سال 1332 شمسى (با اين كه از لحاظ تأمين معاش وضع مناسبي نداشتم) ره سپار حوزه علميه قم شدم و با فضل خداوند در مدرسه فيضيّه سكونت گزيدم. ورود اين جانب به قم، مصادف بود با ماه محرم سال 1372 قمرى، چهار ماه پس از ورودم به قم، در ماه جمادي الاولى، حضرت آيت الله العظمي حجّت رحلت كرد.

دوران تحصيل اينجانب از اين تاريخ تا سال 1359 شمسى، يعني تقريباً سي سال ادامه داشت. در اين مدّت علاوه بر تحصيل و تدريس دروس متداول حوزه علميّه، به تأليف و ترجمه كتاب هاي متعدّدي موفّق شدم و هذا من فضل ربّى. بيش ترين تحصيل اين جانب در حوزه علميّه قم و بخشي ديگر در حوزه علميه مشهد بود؛ زيرا تقريباً نه ماه پس از ورودم به قم كه هوا رو به گرمي مي رفت،

والدينم به قصد زيارت مشهد، وارد قم شدند و من نيز به همراه آنان به مشهد مقدّس عزيمت نمودم. در اين سفر، پدرم مقدمات توقّفم را در تعطيلات تابستاني در حوزه علميه مشهد؛ فراهم كرد و اجازه اقامتم را در يكي از حجره هاي مدرسه «خيرات خان» از متولي اين مدرسه آقاي دربندي دريافت نمود. اين برنامه كه مصادف با اولين ماه هاي ورود «آيت الله العظمي ميلاني» از عراق به مشهد مقدس براي تعطيلات تابستاني بود، در سال هاي بعد هم برايم الگو شد و اكثر تعطيلات تابستاني را در مشهد مقدس مشغول تحصيل و مطالعه مي شدم. تأليف كتاب: «سيري در صحيحين» از ثمرات اين حوزه مقدس و از عنايات حضرت علي بن موسي الرضا (ع) مي باشد.

در حوزه علميه قم مدتي در مدرسه فيضيه و مدتي در مدرسه «آيت الله العظمي آقاي بروجردي»: (مدرسه خان) و مدتي نيز در مدرسه حجتيه اقامت داشتم. در مشهد مقدس نيز گاهي درمدرسه «خيرات خان» و گاهي در مدرسه ميرزا جعفر (داخل صحن مطهر) اقامت داشتم. پس از انتشار جلد اوّل كتاب: «سيري در صحيحين» چند ماه با اجازه «آيت الله العظمي ميلاني» در مدرسه وي و در حجره مخصوص او اقامت داشتم. اين در شرايطي بود كه مطالعه و تأليف جلد دوم همين كتاب را پي گيري مي كردم و عنايات خاص آن مرد بزرگ نيز تشويقي بر ادامه اين تأليف بود و جلد اوّل همين كتاب را با تفسير الميزان و المراجعات به عنوان جايزه به طلاب هديه مي داد. تحصيلات من تنها در علوم حوزوي بود؛ اما با تلاش آيت الله شهيد

بهشتي يك كلاس آموزش زبان انگليسي شبانه در دبيرستان «دين و دانش قم» تشكيل مي شد و عده اي از طلاب كه بنده هم جزء آنان بودم (با وجود محدوديت و عدم استقبال از اين درس) در آن شركت مي نموديم.

در دوران تحصيل از اساتيد متعددّي استفاده نمودم و از محضر بزرگاني بهره­مند شدم كه معروف ترين آنان به همراه دروسي كه از آنان فرا گرفته ام:

1- قسمتي از مغني را از «شيخ علي اكبر اهري معروف به نحوي» در تبريز فراگرفته ام. وي در عين كهولت سن، دقايق و ظرايف مغني را با تمام شوق و علاقه به شاگردان مي فهماند.

2- قسمتي از مطوّل را از درس «شيخ ابوالفضل علمايي سرابي» در قم و بخش ديگر آن را از «شيخ عبدالله نوراني» در مشهد مقدّس استفاده كرده ام. شرح شمسيه را به طور خصوصي و به همراه آقاي عميد زنجانى از مرحوم آقاي «صائيني زنجاني» و شرح منظومه سبزواري را از مرحوم استاد «شهيد مفتح» فرا گرفتم. از درس فلسفه مرحوم «شهيد مطهري» كه در ايام تعطيلي در قم تدريس داشتند، و هم چنين از درس فلسفه مرحوم آقاي «الهي»: (برادر علامه طباطبائي)، نيز بهره گرفته ام. بخش مهم جلدين لمعه را از «سيد جواد خطيبي» كه در تدريس لمعه معروف بود و سابقه اي طولاني داشت، و بخش ديگر را از آقاي «جاج شيخ محمد حقي سرابي» فرا گرفتم و قسمتي از ابواب اين كتاب را كه آن روز تدريس آن ها رايج نبود، با يكي از دوستانم مباحثه مي كردم.

3- بخش مهم مكاسب را از «آيت الله مشكيني» و بعضي

از ابواب آن را از اساتيد ديگر مانند: «آية الله سبحاني» فرا گرفتم. قوانين را از «آية الله موسوي اردبيلى» و بخشي از رسائل را از «آية الله مشكيني» و قسمتي ديگر را از آقاي «سبحاني» و باب تعادل و تراجيح را از «آية الله احمدي ميانجي» آموختم. بخشي مهم كفاية الاصول را از «آية الله سلطاني» و بخش ديگرش را از آقاي «مجاهدي» فرا گرفتم. در تفسير ابتدا از «آية الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي قمي» و مدتي از تفسير علامه طباطبائى «آية الله مشكيني» و «آية الله خزعلي» بهره بردم. از حسن اتفاق، استاد «علامه حسن زاده آملي» در بدو ورودشان به قم، مدتي در مدرسه حجّتيّه اقامت گزيد. در اين فرصت به ايشان ارادت پيدا كردم و بخشي از هيئت قديم را از ايشان استفاده كردم و اين موجب شد كه پس از تعطيلي اين درس، با مباحثه هيئت فلاماريون با هيئت جديد نيز تا حدّي آشنا شوم.

در درس خارج فقه و اصول از اساتيد متعددي مانند: «ميلانى»، «شيخ مرتضي حائرى»، «گلپايگانى»، «داماد» و ساير بزرگان و اساتيد بهره بردم. مدت بهره بري از برخي آنان طولاني و از بعضي ديگر نسبتا كوتاه بوده است. مدت استفاده ام از درس امام (ره)، خيلي كوتاه بوده؛ زيرا درست در شرايطي كه آماده استفاده از درس آن زعيم عالي قدر مي شدم، رژيم طاغوتي حوزه را از وجود وي محروم نمود. در طي دوران طولاني تحصيل طبعا دوستان و هم درسان فراواني داشتم كه تعدادي را كه با آنان معاشرت بيش تر و دوستي طولاني تري داشته ام، نام مي برم: «برادران مجتهد

شبسترى، شيخ حسين حقاني زنجانى، ابوالفضل موسوي تبريزى، عميد زنجانى، سيد هادي خسرو شاهى، آقاي سيد مجيد ايرواني (ره) و آقاي هاشم زاده هريسي نماينده فعلي تبريز در مجلس شوراي اسلامي و ...». گفتني است با آقاي هريسي علاوه برهم بحث بودن در زمينه تأليف يا ترجمه كتاب نيز همكاري داشتم و تاكنون هفت اثر را به اتفاق ايشان تأليف يا ترجمه كردم.

من خود را از لحاظ علم و اخلاق در سطحي قابل طرح نمي دانم؛ ولي از باب «و أمّا بنعمة ربّك فحدث» اشاره مي كنم كه در روي آوري اين جانب به تحصيل علم و دانش، دو عامل مؤثر بوده است:

1- روحاني بودن پدرم؛ او عاشق كتاب و مشتاق مطالعه بود و هيچ گاه اطرافش از كتاب خالي نبود و اين در حالي بود كه در آن دوران دست رسي به نشريات مذهبي مشكل بود و به جز هفته نامه «نداي حق» و مجله «مكتب اسلام»، نشريه مذهبي ديگري وجود نداشت. وي مدّتي طولاني جزء مشتركان اين هفته نامه ها بود. وقتي به بهانه هاي مختلف از سوي رژيم طاغوت اين مجلات توقيف مي شد، پدرم بسيار ناراحت مي شد و بي صبرانه منتظر رفع توقيف آن بود و چنين محيطي در جلب توجّه و ايجاد علاقه من به مطالعه و درس بسيار مؤثر بود. همان­گونه كه در بينش اجتماعي و سياسي اين جانب نيز بي تأثير نبود. جالب اين كه اوّلين مقاله حقير تحت عنوان: «صبر از نظر اسلام» هم در همان هفته نامه منتشر شد.

2- تشويق و ترغيب پدر؛ علاوه بر شرايط محيط خانواده، پدرم با بيانات مختلف مرا به

درس و بحث تشويق و ترغيب مي نمود و از مزاياي علم و دانش و تكامل معنوي با من سخن مي گفت و گاهي با اين جمله مورد خطابم قرار مي داد كه: (اگر بخواهي به مراتب عالي از نظر علم و عمل نايل گردى، بايد اراده ات آن چنان قوي و همتت آن چنان عالي باشد كه خواهان رسيدن به مرتبه امام صادق (ع) باشى؛ زيرا اگر قصد كني كه به درجه علامه حلي برسى، به مرتبه يك عالم متوسط خواهي رسيد).

به توفيق الهي از اوايل ورودم به حوزه علميه قم با جلسه درس اخلاق و دعاي ندبه «آية الله حاج شيخ عباس تهراني» آشنا شدم. اين درس در سالن كتاب خانه مدرسه حجّتيّه و به دستور «آية الله العظمي حجت» تشكيل مي شد. اين برنامه ساليان متمادي و تا هنگام وفات آقاي تهراني ادامه داشت. در بعضي از شب هاي جمعه در جلسه درس اخلاق و دعاي كميل آقاي حاج سيّد حسين (معروف به پيرمرد) شركت مي جستم. او مردي اخلاقي و ابوذر زمان بود و از نظر تربيتي و تأثير معنوى، فوق العاده بود. در ايامي كه هوا مساعد بود؛ شب هاي جمعه را پياده به مسجد جمكران مشرف مي شديم و از معنويت اين مسجد بهره مي گرفتيم. تقريبا در همان سال هاي اول ورودم به قم، دو سيد بزرگوار (شهيد نواب صفوي و شهيد واحدي) با قيافه هاي نوراني در نماز جماعت مدرسه فيضيه توجه مرا به خود جلب كردند. آنان با سخنرانيهاي شور انگيز خود بر ضد طاغوت در گرايش من به مباحث سياسى، تأثيري عميق داشتند.

حضور شهيد

نواب صفوي در نماز جماعت فيضيه با آن قيافه معنوي و با عمامه سبز كه به صورت ساده و آخر صفوف عباي خويش را زير اندز مي كرد، براي همه كساني كه با مبارزه او با بي ديني و حركتش در اعدام انقلابي (كسروى، هژبر و رزم آرا) آشنا بودند، جاذبه خاصي داشت. آزادي خليل طهماسبى (عامل مستقيم اعدام رزم آرا) از زندان و ورود وي به شهر قم و اجتماع مردم در خيابان هاي اين شهر براي تقدير از اين سمبل شجاعت و از خود گذشتگي در راه ايمان و عقيده، خاطره اي جالب، فراموش نشدني، شور انگيز و حركت آفرين براي من بود. اين علاقه موجب شد تا جريان فدائيان اسلام و محاكمه آنان را كه پس از تيراندازي ناموفق به حسين علاء نخست وزير وقت به وقوع پيوست، تعقيب كنم. جريان شهادت شهيد واحدي به دست تيمور بختيار، فرماندار نظامي تهران و شهامت و شجاعت شهيد نواب و يارانش در جلسات محاكمه و به هنگام شهادتشان كه تكبير گويان به سوي ميدان تير حركت كردند، نقل مجالس و درس عشق و فداكاري بود و بيش از پيش در روحيه اين جانب اثر گذاشت. عكس شهيد نواب صفوي را كه با لباس شخصي و بدون عمامه در دادگاه نظامي حاضر شده بود، در همان تاريخ در پشت جلد كتاب عروة الوثقي چسبانده بودم. امروز هم براي من جالب و خاطره انگيز است.

اين جريانات موجب شد كه به عالمان مبارزي چون آيت الله كاشاني ارادت بيش تري پيدا كنم. گرچه در زمان حيات آيت الله العظمي بروجردى، نسبت به امام امت به عنوان

يكي از مراجع حوزه ارادت مي ورزيدم و گاهي به زيارتش مي شتافتم، ولي پس از ارتحال آيت الله بروجردي، علاقه ام به او بيش تر شد، حركت متواضعانه و مخلصانه امام (ره) در رد تقاضاي انتشار رساله عمليه و دوري از حريم رياست و مرجعيت با وجود شرايط مناسب و حضور جدي آن بزرگوار در صحنه مبارزه (در جريان انجمن هاي ايالتي و ولايتي و سخنراني ها و اعلاميه هاي صريح وى) موجب ارادت و علاقه بيش تر اين جانب به وي گرديد و گويا گم شده خود را در وجود او پيدا كردم. اين ارادت با تشديد مبارزات در سالهاي بعد و با زنداني و تبعيد شدن امام (ره) افزون تر شد تا اين كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و ما خود را موظّف دانستيم تا آن جا كه در توان داريم، در خدمت انقلاب باشيم و در مسيري كه امام ترسيم مي كردند، حركت كنيم.

نجوميان، اميرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر اميرعلي نجوميان پس از اتمام دوره متوسطه و اخذ ديپلم ،تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه شهيد بهشتي دررشته زبان و ادبيات انگليسي آغاز كرد.او جهت تكميل معلومات دانشگاهي عازم انگلستان شد و در رشته ادبيات انگليسي در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه لستر انگلستان به تحصيل پرداخت.نامبرده هم امنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زبان و ادبيات انگليسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي است.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي : ديپلم: رياضي و فيزيك / 1361 / مشهد كارشناسي: زبان و ادبيات انگليسي /

1369 / تهران / دانشگاه شهيد بهشتي كارشناسي ارشد: ادبيات انگليسي / 1373 / لستر / دانشگاه لستر دكتري: ادبيات انگليسي / 1378 / لستر / دانشگاه لستر مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريتي اميرعلي نجوميان به ترتيب زير است: مدير گروه زبان و ادبيات انگليسي، دانشگاه شهيد بهشتي (آبان ماه 1381 – بهمن ماه 1385) معاون پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه شهيد بهشتي (تير ماه 1385-تا حال حاضر). دبير علمي «هم انديشي ژاك دريدا: از فلسفه تا هنر»، موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران و فرهنگستان هنر (چهاردهم دي ماه 1383). مدير گروه پژوهشي ادبيات انگليسي، انتشارات سمت: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (1382 – تا حال حاضر) دبير علمي «هم انديشي ژاك دريدا: از فلسفه تا هنر»، موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران و فرهنگستان هنر (چهاردهم دي ماه 1383). عضو گروه تخصصي نشانه شناسي هنر، فرهنگستان هنر (1382 – تا حال حاضر). مدير گروه پژوهشي ادبيات انگليسي، انتشارات سمت: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (1382 – تا حال حاضر). معاون پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه شهيد بهشتي (تير ماه 1385-تا حال حاضر). مدير گروه پژوهشي ادبيات انگليسي، انتشارات سمت: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها - 1382 تا حال حاضر داور بخش نقد و پژوهش ادبي، ششمين جشنواره دوسالانه ادبي دانشجويان كشور (19 تا 21 ارديبهشت ماه 1385). برگزاري كلاسهاي تخصصي شهر كتاب: «پساساختگرايي: نظريه و نقد» (تهران: ساختمان مركزي شهركتاب) (تير تا شهريور ماه 1385). آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي ادبيات قرن بيستم / رابطه

ادبيات و فلسفه / نقد ادبي معاصر / مطالعات بين رشته اي / روش هاي آموزش ادبيات تحقيقات و فعاليتها : نقد ادبي معاصر - ادبيات قرن بيستم رابطه ادبيات و فلسفه جوائز و نشانها : دانشنامه زيباشناسي (به همراه گروه مترجمان) (تهران: فرهنگستان هنر، 1384). (برگزيده كتاب سال 1385) چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي دكتر اميرعلي نجوميان به قرار زير است: مصاحبه :7 مورد سخنراني (به زبان فارسي):21 مورد مقالات ارائه شده :بيش از 30 موردآثار : ترجمه: زوال يا بقاي متن اصلي؟»، خيال پردازي زوال: مفهوم زوال در فرهنگ اروپا ويژگي اثر : آلدرشات: اشگيت، 13782 دانشنامه زيباشناسي ويژگي اثر : (به همراه گروه مترجمان) (تهران: فرهنگستان هنر، 1384). (برگزيده كتاب سال 1385) 3 درآمدي بر پست مدرنيسم در ادبيات ويژگي اثر : اهواز: انتشارات رسش، 13854 درآمدي بر مدرنيسم در ادبيات ويژگي اثر : اهواز: انتشارات رسش، 13835 كتاب و كتاب خواني در برنامه هاي تلويزيوني ويژگي اثر : به كوشش دكتر بهمن نامور مطلق (همكاري در ترجمه) (تهران: اداره كل پژوهشهاي سيما، 1381).

نحوي هروي، ابوالمظفر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 414 ق)، اديب، نحوى و عالم. از پيشوايان علوم ادبى و از شاگردان خوارزمى بود. از طبرى، قاضى ابى الهيثم و ابوالعلاء صاعد فقه آموخت و در تفسير و حديث نيز دستى داشت. در اصول عقايد پيرو عدليّه بود. شرح «اصلاح المنطق» ابن السكيت و شرح «امثال» ابوعبيد و شرح «حماسه» و شرح «ديوان» متنبى از تأليفات اوست.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180 /6)، اعيان الشيعه (58 /9)، الذريعه (277 ،93 /13)، ريحانه (267 /7)، كشف الظنون (811 ،691 ،167)، لغت نامه (ذيل/ محمد)، معجم الادباء (117 -116 /17)، معجم المؤلفين (35 /9)، الوافى بالوفيات (333 /1).

نحوي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين مرحوم مبرور شيخ ابوالقاسم نحوى از مدرسين نامى و علماء سامى حوزه علميه و دانشمندان و ادباء معروف و عاليقدر قم كه حق عظيمى بر هزاران نفر از طلاب دارد مى باشد، تولدش در سال 1300 ق در قم واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات از خدمت مرحوم آقا شيخ حسن فاضل و آيت الله آقا شيخ ابوالقاسم كبير و آقا ميرزا على اكبر حكيم يزدى رضوان الله عليهم درس خوانده و با كمال متانت و سادگى و بى بضاعتى زندگانى نموده و وارد هيچ دسته و سر و صدائى نشده و سالها از مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله بروجردى استفاده نموده و صدها طلبه فاضل و عالم از ادبيات مطول و مغنى و كتب ديگر وى استفاده كرده و چند سالى هم به امر آيت الله العظمى بروجردى- ره- براى اداره حوزه علميه شهرستان ساوه با آن سامان توقف نموده آنگاه به قم وطن مالوف خود برگشته و به خدمات دينى و روحى پرداخته تا در ماه رجب سال 1385 قمرى كه بدرود زندگى گفته و در صحن جديد اتابكى در محل نماز حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله مدفون گرديد.

مرحوم حجه الاسلام نحوى از رفقاى بسيار نزديك مرحوم آيت الله مجاهد بافقى بود و به حضرت آيت الله مرعشى نجفى بسيار ابراز علاقه و ارادت مى ورزيد فرزند برومندش ثقه المحدثين شيخ تقى

نحوى از افاضل اهل منبر و وعاظ قم مى باشند كه در اين شهرستان و بلاد ديگر در راه منبر به ترويج و خدمت به دين و معارف اسلامى مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نحوي ، شهاب الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد تقى معروف به شهاب الدين فرزند علامه ى فقيه سيد محمد حسن. عالم فاضل زاهد. در شب غره ى ماه رجب سال 1263 متولد، و در نيمه شب چهارشنبه غره ى رجب سال 1340 وفات يافته، در تخت فولاد جنب پدر خويش مدفون گرديد.

مقدمات و سطوح را نزد برادر خود: حاج سيد مهدى نحوى، و برادر ديگرش: سيد محمد (كه در جوانى به سال 1275 وفات يافته است) فراگرفته؛ سپس جهت تكميل در محضر مرحومين حجتين: ملا حسين على تويسركانى، و آقا مير سيد محمد شهشهانى حاضر شده، سال ها از محضر آنان مستفيد گشته، ضمنا به درس آخوند ملا عبدالجواد خراسانى حكيم، و ميرزا محمد على قاينى حاضر شد؛ سپس به مجلس حاج سيد اسدالله بيدآبادى اختصاص يافته، و از خواص اصحاب ايشان گرديد؛ ضمنا مدتى نيز از درس مرحوم مير محمد صادق كتابفروش استفاده برده، و مدت دو سال به درس حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى حاضر شده، تا در اغلب علوم از رياضى و طبيعى و حكمت و فقه و اصول و ادب تبحرى يافت.

سپس تا آخر عمر به خدمت خلق، و عبادت خالق پرداخته، مورد احترام خاص و عامه قرار گرفته، در نزد عموم طبقات، محترم و مقبول القول بود. از آثارش كتابى است جنگ مانند، در دو قسمت 1- در فوايد متفرقه، از نظم و نثر عربى و فارسى و فقه و حديث و تفسير

2- مجموعه اى

از مراسلات استادش حاج سيد اسدالله بيد آبادى كه به علما و غيره نوشته، و اين قسمت شايسته ى كمال توجه مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نحوي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عبدالجواد. اديب و فاضل بوده، و از بنيان گزاران فرهنگ جديد در اصفهان به شمار مى رود.

مدرسه ديانت به مديرى او، از اوّلين مدارس جديد اصفهان است. سالها مدير دبستان نظامى، و سپس دبير ادبيّات دبيرستان هاى اصفهان بوده، و جمعى كثير از دانش آموزان از محضر او استفاده نمودند.

كتابى در صرف و نحو، و كتابى در شرعيّات جهت محصّلين مدارس تأليف نموده كه به طبع رسيده و سال ها در اصفهان تدريس مى شده.

در سال 1300 متولّد، و در شب 2 جمادى الثانيه سال 1371 وفات يافته، در تكيه مجاور تكيه ملك مدفون گرديد.

ديگر از آثار او رساله مختصرى است در شرح حال نحويهاى هرندى خانواده خود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نخجواني، هندوشاه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 724 ق)، نويسنده، اديب و شاعر. اصل وى از نخجوان بود و در همان جا نشو و نما يافت. تحصيلات خود را در مدرسه ى مستنصريه ى بغداد به پايان رساند و نيز نزد شمس الدين محمد كيشى درس خواند. هندوشاه مدتى به خدمت خاندان جوينى درآمد و در 674 ق به نيابت از برادر خود، سيف الدوله، چندى بر كاشان حكمرانى نمود و در آنجا مدرسه اى ساخت و كتابهاى بسيارى وقف نمود. وى مدتى نيز در دستگاه اتابك نصرةالدين احمد بن يوسف شاه، از اتابكان لر به سر برد و كتاب «تجارب السلف» را به نام او تأليف كرد. اين كتاب در 724 -723 ق تأليف شده است و موضوع آن تاريخ خلفا و وزراى اسلام تا انقراض خلافت عباسى مى باشد. هندوشاه در تأليف «تجارب السلف» از «منية الفضلاء فى تواريخ الخلفاء و الوزراء» صفى الدين ابن طقطقى استفاده مستقيم نموده با اين تفاوت

كه قسمت هايى از آن را حذف كرده و مطالبى از كتب معروف ديگر عربى و فارسى بر آن افزوده است. از ديگر آثار وى: «صحاح العجم» يا«صحاح الفرس»، در لغت؛ «موارد الادب»؛ «ديوان» شعر. در «ايضاح المكنون» تاريخ فوت او 730 ق ذكر شده در صورتى كه در «هديةالعارفين» 730 ق تاريخ اتمام كتاب «موارد الادب» بيان گريده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (598/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (1244 -1243/ 3)، تاريخ مغول (526)، تاريخ نظم و نثر (184)، تجارب السلف (مقدمه)، دانشمندان آذربايجان (399)، دايرةالمعارف فارسى (3298/ 2)، الذريعه (216/ 23 ،12 -11 / 15 ،1302/ 9 ،348/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (784/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (794 -793/ 6)، هديةالعارفين (511/ 2).

نخعي گلپايگاني، ريحان اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا ريحان اللَّه نخعى فرزند مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا زين العابدين مجتهد گلپايگانى از علماء و دانشمندان با فضل و تقواى معاصر تهرانست.

كه در سال 1318 قمرى در گلپايگان متولد شده و پس از خواندن مقدمات در سال 1338 قمرى به شهرستان عراق آمده و از محضر علماء حوزه عراق چون ميرزا ابوالحسن عراقى و حاج ميرزا محمدعلى خان و آخوند ملا محمدعلى گلپايگانى استفاده نموده و در سال 1340 قمرى سال تأسيس حوزه به قم مشرف و تا آخر عمر آيت اللَّه المؤسس حايرى حدود 15 سال از محضرش فقها و اصولا كامياب و بهره مند شده و پنج سال بعد از فوت آن مرحوم به نجف مشرف و از محضر آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده و بعد از چند سال به قم مراجعت و از موقع ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى تا آخر عمر آنجناب از محضر و دروسش بهره بردارى

كرده و ضمنا بتدريس فقه و اصول پرداخته تا در اواخر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى كه بنابر تقاضاى عده اى از مردم تهران عزيمت بمركز نموده و در آن عاصمه رحل اقامت افكنده و در مسجد قلعه وزير واقع در خيابان اميريه امامت و به ترويج دين و انجام وظائف روحى و علمى اشتغال دارد.

نگارنده گويد جناب آقاى نخعى از علماء اصيل و ريشه دار و از دودمان سردار لشگر مولا اميرالمؤمنين عليه السلام جناب مالك اشتر صحابى جليل القدر مى باشد و بر اين نويسنده هم حقى دارد زيرا مقدارى از خيارات مكاسب را در نجف اشرف خدمت معظم له خوانده ام.

داراى طبع شعر و ذوق سرشارى مى باشند و اشعارى در مدايح دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نديم الملك، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا مهدى بن ملا هاشم نديم باشى، مصاحب محمد حسين ميرزا ولى عهد بوده، و لقب نديم الملك به وى داده بودند.

مردى فاضل و اديب و سخندان، و بلند طبع و كريم النفس بوده، خط تحريرى را خوب مى نوشته، و زبان فرانسه را نيز خوب مى دانسته.

كتب چندى تألف و از فرانسه ترجمه كرده است كه نسخ آن در كتابخانه عمومى اصفهان موجود است.

1- تاريخ اصفهان [مطبوع] 2- ترجمه ى اقوم المسالك 3- ترجمه ى مروج الذهب.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نديم، حسن

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شيخ استاد) در تدريس علوم ادبيه مخصوصاً مطول يدطولائى داشته و چون نديم و استاد مرحوم حاج سيد حسين متولى باشى بزرگ بوده معروف به استاد نديم شده در علوم رياضيه نيز دست داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

نراقي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1245/ 1244 -1186/ 1185 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، رجالى، منجم، رياضيدان، مدرس، اديب و شاعر، متخلص به صفايى. جامع معقول و منقول بود. در نراق، از توابع كاشان، به دنيا آمد. مقدمات را در نزد پدرش و شاگردان پدرش فراگرفت. سپس به همراه پدر به عراق رفت و در نجف از محضر سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و در كربلا از محضر ميرزا مهدى شهرستانى و آقا محمدباقر بهبهانى استفاده نمود تا به مرتبه ى اجتهاد رسيد و خود به بحث و تدريس پرداخت. سپس به نراق كاشان بازگشت و عهده دار رياست و مرجعيت دينى شد. وى از پدرش و سيد بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و به واسطه ى پدرش از ملا محمدباقر مجلسى روايت نموده است. شيخ مرتضى انصارى و سيد محمد شفيع جاپلقى و بسيارى ديگر از بزرگان از شاگردان وى بودند. در نراق به بيمارى و با درگذشت، پيكرش به نجف منتقل و در صحن علوى به خاك سپرده شد. از آثارش: «مناهج الوصول الى علم الاصول» يا «مناهج الاحكام»، «مساند الشيعة فى احكام الشريعة»، در فقه؛ «وسيلة النجاة»؛ «مفتاح الاصول و مصباح الوصول»؛ «معراج السعادة»، در اخلاق به فارسى، «مفتاح الاحكام»، در اصول فقه، «تنقيح الفصول»، در شرح «تجريد الاصول» پدرش، ملا مهدى نراقى؛ «اساس الاحكام»؛ «اسرار الحج»؛ «عوائد الايام»، در قواعد اصولى و فقهى، به فارسى؛ «الخزائن»،

به سبك «كشكول»، در تتميم كتاب «مشكلات العلوم» پدرش، به فارسى، «سيف الامة و برهان الملة»، در رد پادرى نصرانى، به فارسى، رساله ى «منجزات المريض»؛ مثنوى «طاقديس»؛ «ديوان» شعر.[1]

حاجى ملا احمد ابن حاج ملا مهدى معروف به نراقى (ف. 1245 ه.ق) از فقهاى بزرگ قرن سيزدهم هجرى است. علاوه بر مقام فقاهت اشعار عرفانى فراوان سروده است و در شعر صفاتى تخلص مى كرد. او را تأليفات متعددى است از آن جمله: 1- اجتماع الامر والنهى. 2- اساس الاحكام در اصول فقه. 3- اسرارالحج. 4- حجية المظنة. 5- خزائن. 6- ديوان شعر فارسى. 7- سيف الامة 8- شرح تجريدالاصول. 9- طاقديس شامل مثنويات او. 10- عين الاصول. 11- معراج السعاده. 12- مفتاح الاحكام. 13- مناهج الوصول. وى در وباى عام در قريه ى نراق درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (245/ 1)، اعيان الشيعه (184 -183/ 3)، ايضاح المكنون (563 ،523 ،478 ،130 ،35/ 2 ،331/ 1) حديقةالشعراء (1031 -1027/ 2) الذريعه (178 -177 ،85/ 25 ،16/ 23 ،350 ،341 -340/ 22 ،317 ،315 ،230 -229 ،15 -14/ 21 ،140/ 17 ،367 ،354 ،134/ 15 ،195 ،138/ 13 ،286/ 12 ،12/ 11 ،1181 ،610/ 9 ،152/ 7 ،43 ،4/ 2 ،267/ 1)، روضات الجنات (107 -103/ 1)، ريحانه (163 -160/ 6)، سفينةالمحمود (423 -419/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 117 -116/ 13)، فرهنگ سخنوران (560)، فوائد الرضويه (41)، قصص العلماء (132 -129)، مجمع الفصحا (705 -700/ 5)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1288 -1287/ 3)، معجم المؤلفين (163 -162/ 2)، مكارم الآثار (1242 -1235/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (484 -481/ 1)، نگارستان دارا (106 -104)، هديةالاحباب (180)، هديةالعارفين (186 -185/ 1).

نريمان

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نام نريمان

از صفت نئيرمنو Nairemanu، يعنى نيرومند پيدا شده كه بعدها او را به صورت پهلوانى درآوردند. و اين صفت را در اوستا به گرشاسب دادند، و همين نام نريمان است كه در شاهنامه گاهى به صورت نيرم ديده مى شود. از نريمان به عنوان پهلوان معروف خاندان سام در شاهنامه سخن رفته و اين پهلوان در دژ سپند كشته شد، و رستم انتقام او را بگرفت.

نيرم. در اوستا صفت جهان پهلوان است و نيز نريمان پدر سام جد رستم بوده است.

برگرفته از كتاب :ايران در عهد باستان

نسفي، نجم الدين، ابوحفص عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 537 -461 ق)، فقيه حنفى، اصولى، حافظ، محدث، مفسر، متكلم، اديب و شاعر. معروف به مفتى الثقلين، به جهت اينكه گويند جن و انس از محضرش تعليم مى گرفته اند. اهل سمرقند بود و در نسف به دنيا آمد. او در زمينه ى فقه، حديث، تفسير، تاريخ و فنون شعرى متبحر بود. در بغداد از ابوالقاسم بن بيان حديث شنيد و از اسماعيل بن محمد نوحى و حسن بن عبدالملك قاضى و مهدى بن محمد علوى و عبداللَّه بن على نسفى و ابواليسر محمد نسفى و حسين كاشغرى و ابومحمد حسن بن احمد سمرقندى و على بن حسن ماتريدى روايت كرد. فرزندش، ابوالليث احمد بن عمر، و محمد بن ابراهيم تورپشتى از وى روايت كرده اند. حدود صد اثر را به وى نسبت مى دهند. كتاب «العقائد» يا «عقايد النسفى» كه بر آن شروح بسيارى، از جمله شرح سعدالدين تفتازانى نگاشته شده، به وى منسوب است. البته در صحت انتساب اين كتاب به وى ترديد مى باشد، چنان كه بعضى آن را به برهان الدين محمد بن محمد نسفى منسوب كرده اند. در سمرقند درگذشت. از ديگر

آثارش: «الاكمل الاطول»، در تفسير؛ «التيسير فى التفسير»؛ «قيد الاوابد»؛ «تاريخ بخارا»؛ «القند فى تاريخ علماء سمرقند»؛ «يواقيت المواقيت»؛ «طلبة الطلبة»؛ «تطويل الاسفار لتحصيل الاخبار»؛ «مشارع الشارع»؛ «منهاج الدراية»، در فروع؛ «النجاح فى شرح اخبار كتاب الصحاح»؛ «الخصائل فى الفروع»؛ «دعوات المستغفرين»؛ «الاشعار بالمختار من الاشعار» يا «المختار من الاشعار»، در بيست مجلد؛ «منظومة الخلافيات» يا «منظومة فى الخلاف»؛ نظم «الجامع الصغير» امام محمد شيبانى، در فروع.[1]

عمر بن محمد ابن احمد نسفى سمرقندى حنفى (461 ه.ق- ف. 537 ه.ق) ملقب به نجم الدين و مكنى به ابى حفص عالمى متكلم، اصولى، فقيه، مفسر و محدث بود. قريب يكصد رساله در مباحث فقهى و جز آن تصنيف كرده است. از اوست: «اكمل الاطول» (ه.م) «والتيسير فى التفسير» و «العقائد النسفيه» و «طلبة الطلبه» و «تاريخ سمرقند» و جز آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (222/ 5)، ايضاح المكنون (117 ،25/ 1)، ريحانه (173 -172/ 6)، سيرالنبلاء (127 -126/ 20)، شذرات الذهب (115/ 4)، طبقات المفسرين داودى (7 -5 / 2)، العبر (453 -452/ 2)، كشف الظنون (2054 ،2048 ،1929 ،1871 ،1867 ،1731 ،1686 ،1602 ،1356 ،1230 ،1145 ،1125 ،1114 ،756 ،706 ،668 ،602 ،564 ،553 ،519 ،418 ،415 ،296 ،247)، لسان الميزان (230 -229/ 5)، معجم الادباء (71 -70/ 16)، معجم المؤلفين (306 -305/ 7)، هديةالاحباب (255)، هديةالعارفين (783/ 1).

نسوي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن احمد بن على بن محمد ملقب به نورالدين. منشى مخصوص جلال الدين منكبرنى و مصنف كتاب سيرة جلال الدين و نفثةالمصدور. تاريخ تولد و مرگ او به درستى معلوم نيست ولى در قرن ششم و هفتم از هجرت مى زيسته است. به سال 621 از جانب والى نسا (1- نسا) به

دربار سلطان جلال الدين رفت و تا سال 628 كه سال مرگ جلال الدين است در خدمت او بود. در سال 629 در ميافارقين اقامت كرد، و نفثةالمصدور را در آنجا نوشت. در سال 639 كتاب سيرة جلال الدين را تأليف كرد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نسيم دستگردي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1358 -1286/ 1285 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به نسيم. در قريه ى دستگرد، از توابع اصفهان، به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در زادگاهش و متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند و در 1311 ش در رشته فلسفه و ادبيات از دانشسراى عالى فارغ التحصيل شد. نسيم از 1313 ش به استخدام وزارت فرهنگ درآمد در دبيرستان هاى تهران و دانشكده ى افسرى به تدريس پرداخت. وى پس از فوت پدر، صاحب امتياز مجله ى «ارمغان» شد و مجله را با همان سبك تا پايان 1357 ش انتشار داد. نسيم انجمن ادبى حكيم نظامى را نيز داير و پا برجا نگاه داشت. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (509 -507)، الذريعه (1186/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3632 -3629/ 6)، فرهنگ سخنوران (930).

نسيم شمال

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نام روزنامه اى است كه سيد اشرف الدين گيلانى در 1325 ه.ق مطابق با 1907 م. تأسيس كرد و تا سال 1911 ميلادى گاهى مرتب و گاهى نامرتب به چاپ مى رسيد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نشأت، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347/ 1346 -1275 ش)، نويسنده، مترجم و مدرس. وى ابتدا منطق، فلسفه، اصول، حديث، تفسير و زبان و ادبيات فارسى و عربى را آموخت و پس از آن زبان هاى تركى عثمانى و انگليسى را فراگرفت. در بيست و چهار سالگى وارد وزارت فرهنگ شد و چندين سال از طرف اين وزارت سرپرستى مدارس ايران را در عراق به عهده داشت. وى پس از بازگشت به ايران در آموزشگاه هاى تهران، دانشكده ى معقول و منقول و مدرسه ى عالى سپهسالار به تدريس زبان عربى و تاريخ و جغرافياى ايران و كشورهاى اسلامى پرداخت. او همچنين مدت پانزده سال در دانشگاه قاهره به تدريس زبان و ادبيات فارسى، تاريخ و جغرافياى ايران مشغول بود. نشأت در مدت سرپرستى و تدريس خود، چندين كتاب از فارسى به عربى و از عربى به فارسى ترجمه كرد. او همچنين مدتى استاد دانشگاه تهران بود و در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى تدريس مى نمود. وى در تهران درگذشت. از آثارش: «آموزگار عربى»؛ «سلسله فلاسفه ى ايران در اسلام»، شرح حال غزالى؛ «تاريخ سياسى خليج فارس»؛ «توحيد اهل توحيد»، ترجمه؛ «دستور كاميابى»، ترجمه؛ «شرح وقايع زندگانى محمد على پاشا مؤسس سلسله ى خديويه ى مصر»، ترجمه؛ «فن معاشرت»، ترجمه؛ «المعلم الجديد»، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (216/ 12 ،165/ 8)، سواد و بياض (552 -551)، شرح حال رجال (121/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3056 ،2471

،2016/ 2 ،1429 ،964 ،715 ،61/ 1).

نصر، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1270 ش)، نمايشنامه نويس، نويسنده، مترجم و مؤسس. از سادات كاشان بود و در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را در مدارس شرف، علميه و آليانس فرانسه به پايان رساند و بعد به سمت معلمى زبان فرانسه و رياضيات همان مدرسه رسيد. او همچنين در مدارس نظامى، علوم سياسى، اسلام و اقدسيه نيز مشغول به كار شد و سپس به وزارت ماليه رفت. نصر سالها مشاغل مختلف ديگرى را نيز بر عهده داشت از جمله، معاونت وزارت پيشه و هنر، وزير پست و تلگراف، سفير كبير ايران در چين و هندوستان و نماينده ى ايران در سازمان ملل متحد. وى در آغاز مشروطيت به كار نمايش و تئاتر روى آورد و اقدام به تأسيس تئاتر ملى كرد. نصر براى آموختن فن تئاتر به اروپا رفت و پس از بازگشت، كمدى ايران را به سبك تئاتر اروپايى تأسيس كرد. او رياست كميسيون نمايش را در سازمان پرورش افكار (تأسيس 1318 ش) برعهده داشت. همچنين وى هنرستان هنر پيشگى را بنا نهاد و خود به تدريس تاريخ هنر پرداخت. وى را پدر تئاتر ايران مى دانند. سيد على نصر در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه دفن شد. از آثار وى: الف- تأليفات: «تاريخ ايران و دنيا»؛ «فيزيك گاز»؛ «حفظ الصحه»؛ «علم الاشياء»، در شش مجلد؛ «هنرآموز دوشيزگان»، در شش مجلد؛ «تاريخ عمومى»، مصور؛ «تاريخ مختصر ايران». ب- نمايشنامه ها: «سيروس»؛ «اشتباه لپى»؛ «نتيجه تعدد زوجات»؛ «زن بى وفا»؛ «قمارخانه» و غيره. ج- ترجمه ها: «عوامفريب سالوس»؛ «سه عروسى در يك شب»؛ «تاريخ يونان»؛ «انقلاب فرانسه».[1]

فرزند نصرالاطباء كاشانى، در 1274 در تهران تولد يافت.

پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد مدارس علميه و آليانس فرانسه شد و دوره مدارس مزبور را طى كرد، آنگاه به شغل معلمى پرداخت و چندى در مدارس علميه، اقدسيه، قاجار و مدرسه سياسى تدريس مى كرد. سپس وارد وزارت دارايى شد و قريب بيست سال در آن وزارتخانه بود. اهم مشاغل وى در وزارت ماليه عبارتند از: رياست كل خالصجات، رئيس انحصار ترياك، رياست اداره دخانيات، پيشكار ماليه اصفهان، رئيس دارايى خراسان و رياست اداره برق تهران.

نصر در 1315 به حكمرانى مازندران منصوب شد و قريب سه سال استاندار آنجا بود. در 1318 على منصور وزير پيشه و هنر او را به معاونت خود برگزيد و وقتى منصور به نخست وزيرى رسيد كفالت وزارت پيشه و هنر با على نصر شد. پس از شهريور 1320 مدتى هم معاونت وزارت كشور را عهده دار گرديد و در 1325 در يكى از كابينه هاى احمد قوام به وزارت پست و تلگراف معرفى شد، ولى دوران وزارتش طولانى نشد و از آنجا با سمت سفير كبير عازم پاكستان گرديد و بعد سفير كبير ايران در چين ملى شد و سرانجام در 1340 درگذشت.

سيد على نصر مردى دانشمند و صاحب تأليفات متعدد بود و در حقيقت بنيانگذار هنر تأتر در ايران مى باشد. تعداد زيادى نمايشنامه به وسيله او تحرير و اجرا گرديد و كتبى نيز در تأتر دارد. از ديگر كارهاى او تأسيس هنرستان هنرپيشگى است. چند تأتر هم در ايران تأسيس نمود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (291/ 2 ،342 ،327/ 1)، بنياد نمايش در ايران (256 -231

،81)، سيماى هنرمندان (298 -296/ 1)، شخصيتهاى نامى (480 -479)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3422 ،2497 ،2333/ 2 ،1177 ،1167 ،769 ،747 ،730 ،642/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (431 -430/ 4).

نصراللهي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا نصراللهي

محل تولد : دهاقان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/3/14

زندگينامه علمي

بعد از اتمام دوره دبيرستان با ورود به حوزه علميه قم؛ «مدرسه حقاني» و افتخار شاگردي نزد شهيد قدوسي و شهيد بهشتي و اساتيد آن مدرسه، با آشنايي با علوم حوزوي، كار تحقيقاتي، علمي خود را با مطالعه كتب استاد مطهري و برخي بزرگان ديگر از قبيل: دكتر شريعتي، سروش، بازرگان و افرادي كه داعيه روشنفكري داشتند و ضمن انتقاداتي كه به اينها به ذهنم مي رسيد و حاشيه نويسي را در كتابهام نوشتم تا كم كم خورشيد انقلاب اسلامي توسط حضرت امام خميني (روحي فدا) و ياران باوفايش در عصر الكترونيكي و كفر ماديت و نظام هاي امپرياليستي، سوسياليستي و مكاتب ديگر طلوع كرد و با جهاني شدن انقلاب عصر آگاهي و بيداري در همه ابعاد، زمينه طوفان به وجود آورد كه هر جا را به حركت واداشت.

با اين جرقه ها كم كم احساس نياز هر انسان به آشنايي با زندگي اسلامي، زندگي اخلاقي و زندگي معنوي همراه با بينش علمي، سياسي، حقوقي و احساس مسئوليت به عنوان يك طلبه واقعي و سرباز اسلام و انقلاب، مسئوليت هاي ما را دو چندان كرد تا خود را مسلح به انواع سلاحات مدرن روز كرده و اسلام يك بعدي ديروز را در همه ابعاد به جهان عرضه كنيم. امروز كه مسيحيت 30

هزار كانال تبليغ مسيحيت مي كنند با همه وجود، آيا سهم ما جايگاه ما كجاست؟ ما براي اسلام با آن همه تمدن تفكر پيشرفت چه كرده ايم؟ حوزه هاي ما حوزويان ما و اساتيد ما بزرگان ما چه كرده اند؟ اگر ما هزار نفر امثال امام خميني (سلام الله عليها)، امثال شهيد مطهري ها، شهيد بهشتي ها و امثال مقام معظم رهبري (حفظه الله تعالي) داشته باشيم؛ چه اشكالي دارد. دانشگاههاي ما در قبال مطالب فوق چه كرده اند؟ متاسفانه بايد سربه زير انداخت.

سال 57 به حوزه علميه قم آمدم تا سال 1359. بعد براي تكميل دوره علمي سطح به مشهد هجرت نموده و از محضر اساتيد معروف آنجا كسب علم نموده تا سال 1373 باز به قم مراجعت نموده و تا 1387 افتخار طلبگي در اين حوزه را دارم. از سال 59 با شروع جنگ تحميلي خود را به لشكر 77 خراسان و تيپ قمر بني هاشم معرفي و از همان آغاز، براي انجام رسالت تبليغي دوشادوش رزمندگان به جبهه شتافتم. بعد به لشكر 5 نصر و همچنين لشكرهاي 27 رسول الله و لشكر 8 نجف اشرف و ... خلاصه زندگي ما سراسر علم و تلاش است و زندگي ما بخشي از حوزه و دانشگاه و بايد دائماً يا كار استادي كنيم يا كار طلبگي و دانشجويي. از خداوند موفقيت همه را خواستاريم.

نصرآبادي نيشابوري، ابوالقاسم ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 376/ 372 ق)، محدث، واعظ، صوفى و زاهد. اهل نيشابور بود و نسبتش به نصرآباد، محله اى در نيشابور مى رسد. از بزرگان تصوف و عرفان و در انواع علوم متبحر بود. وى مريد شبلى و شاگرد ابوعلى رودبارى و ابراهيم

شيبان بود و با مرتعش و بوبكر طاهر ابهرى و شبلى مصاحبت داشته است. از ابوالعباس سراج و ابن خزيمه و احمد بن عبدالوارث عسال و يحيى بن صاعد و محمد بن عبداللَّه مكحول بيروتى و ابن جوضاء و جماعتى ديگر در خراسان و شام و عراق و حجاز و مصر حديث شنيد. حاكم نيشابورى و ابوعبدالرحمان سلمى و ابوحازم عبدوى و ابوالعلاء محمد بن على واسطى و ابوعلى دقاق و جماعتى از وى روايت نموده اند. در 366 ق به مكه رفت و مجاور شد و همان جا درگذشت و در جوار فضيل بن عياض به خاك سپرده شد. به آورده ى «ريحانةالادب» وى در قريه ى نصرآباد اصفهان، خانقاهى داشته كه به تكيه ى ميان ده نصرآباد معروف است و ظاهراً مدفنش نيز در همان جا مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (170 -169/ 6)، تذكرةالاولياء (319 -311/ 2)، تذكره ى نصرآبادى (مقدمه/ ه)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (صفحات متعدد)، ريحانه (177/ 6)، سيرالنبلاء (267 -263/ 16)، شذرات الذهب (59 -58/ 3)، طبقات الصوفيه سلمى (488 -484)، طبقات الصوفيه هروى (525 -524)، طرائق الحقائق (541/ 2)، العبر (125/ 2)، كشف المحجوب (200)، لغت نامه (ذيل/ نصرآبادى)، المنتظم (412/ 8)، النجوم الزاهرة (133/ 4)، نفحات الانس (235 -234)، الوافى الوفيات (118 -117/ 6).

نصرآبادي، محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1027- ز 1083 ق)، تذكره نويس، اديب و شاعر. وى در نصرآباد كه دهى است از دهستان ماربين، واقع در نيم فرسنگى اصفهان، به دنيا آمد. نسب او از طرف پدر به ميرزا صالح اصفهانى مى رسد. در هفده سالگى پدر خود را از دست داد و ديگر نتوانست به تحصيل ادامه دهد. بيشتر اوقات خود را در اصفهان در

قهوه خانه اى كه مجمع شعرا و ادبا بود، مى گذراند و در پرتو معاشرت با آنان با فنون نظم و نثر آشنايى پيدا كرد. وى از محضر آقا حسين خوانسارى (م 1099/ 1098 ق) بهره مند شد. شهرت نصرآبادى به دليل مهارت در ساختن ماده تاريخ است. تاريخ ساختن عمارت هشت بهشت و تاريخ فوت كاشفاى شاعر از ماده تاريخ هايى است كه او سروده است. وى داراى ذوق سرشار و طبع روانى بود و به سبك عصر صفوى و پيروى از بزرگانى همچون صائب تبريزى و كليم كاشانى شعر مى سرود. گويند وى در پى منصب و مقام نبود و از راه كشاورزى امرار معاش مى كرد و به همين سبب مورد احترام صاحبان مقام و منصب و بخصوص شاه سليمان صفوى (1105 -1077 ق) بود. وى به مشهد و عتبات عاليات مسافرت كرد و پس از بازگشت به اصفهان، سالها محل تجمع او و دوستانش قهوه خانه و سپس مسجد لنبان بود. او در اصفهان درگذشت و قبرش در مقبره ميرزاها مى باشد. مهم ترين اثر وى «تذكره ى نصرآبادى»، در احوال شعراى عهد صفوى است كه به نام شاه سليمان صفوى نوشته شده و در 1083 ق تأليف آن آغاز گرديده و به آورده ى تذكره ها در 1090 يا 1091 يا 1115 به پايان رسيده است. از ديگر آثارش: «گلشن خيالات»؛ مكتوبى كه نصرآبادى به ميرزا قاسم خلوت نشين، از رجال متعين عهد شاه سليمان، نوشته است. گفته مى شود «ديوان» شعرى نيز داشته، ولى در حال حاضر تنها از اشعار او آنچه در تذكره اش نوشته است، در دسترس مى باشد.[1]

محمدطاهر (و. 1027 ه.ق) از ادبا و شاعران قرن يازدهم هجرى است و در زمان شاه سليمان

صفوى مى زيسته و پيرو سبك صائب تبريزى بود. از آثار منظوم او قطعه شعرى است كه به مناسبت ساختن توپ در سال 1082 هجرى سروده و تمام مصرعهاى آن به حروف ابجد با عدد 1082 تطبيق مى كند. سال وفاتش درست معلوم نيست و محتمل است كه اوايل قرن دوازدهم هجرى را نيز ديده است. قبر او در نصرآباد در مقبره ى كوچكى كه مقبره ى ميرزاهاست قرار دارد. وى صاحب تذكره اى است از شاعران كه به تذكره ى نصرآبادى مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1787 -1784/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (406 -397/ 1)، تذكره ى نصرآبادى (مقدمه، 491 -487 ،468 -457)، الذريعه (226/ 18 ،1191 ،643/ 9 ،37 -36/ 4)، ريحانه (183 -176/ 6)، فرهنگ ادبيات فارسى (506)، لغت نامه (ذيل/ نصرآبادى)، معجم المؤلفين (102/ 10)، يادگار (س 2 ش 4، ص 50 -47).

نصرتي، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر نصرتي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1339 در روستاي «حسين آباد پشت بسطام» از توابع شاهرود و در خانواده اي مذهبي، كشاورز و دامدار. قبل از آغاز تحصيلات كلاسيك در 5 سالگي به مكتب خانه رفتم و قرآن را فرا گرفتم و با خواندن آشنا شدم. تحصيلات ابتدايي را تا پنجم در روستا با موفقيت و شاگرد اولي در كلاس ها گذراندم. از كودكي علاقه وافري به روحانيت و مباحث ديني داشتم. دوره تحصيلي راهنمايي را در «علي آباد كتول» گذراندم و هر ساله در رده دانش آموزان ممتاز مدرسه قرار داشتم.

در جلسات مذهبي شركت مي نمودم با انديشه هاي حضرت امام، جزوه ولايت فقيه و آثار دكتر شريعتي آشنا شدم. در

اين زمان به مطالعه كتاب به ويژه كتاب هاي مذهبي پرداختم. جهت ادامه تحصيل به شهر شاهرود عزيمت نمودم و در رشته رياضي فيزيك در دبيرستان ادامه تحصيل دادم. در كنار دروس دبيرستان، فعاليت مذهبي با جمع هاي دانش آموزي را آغاز كردم و با انديشه هاي انقلابي و آشنا، همراه گرديدم. به كمك دوستان روزنامه هاي ديواري با رويكرد مذهبي انقلابي تنظيم مي كرديم و در سالهاي 56 و 57 در پخش اعلاميه و شب نامه شركت مي كردم و با جريان هاي هوادار انقلاب همراهي و همگامي داشتم.

در سال 57 در كنكور علوم انساني شركت نمودم و در رشته «علوم سياسي» دانشگاه تهران قبول شدم. ولي در عمل تا پيروزي انقلاب درس ها تعطيل گرديد، بلافاصله پس از پيروزي انقلاب با آغاز به كار دانشگاه ها به دانشگاه وارد شدم و در جمع هاي مذهبي، همگام با انقلاب اسلامي عليه جريان هاي نفاق، چپ و ليبرال قرار گرفتم. در ايام انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه در آموزش و پرورش «بسطام» به عنوان معلم دوره راهنمايي به تدريس در روستا پرداختم. (به مدت دو سال)

در سال 1361 به قم عزيمت كردم و دروس علوم اسلامي را به صورت آزاد آغاز كردم. پس از بازگشايي دانشگاه با مشورت حضرت «آيت الله راستي» همزمان دانشگاه و حوزه را ادامه دادم و در سال 1363 به حوزه درس مرحوم «سيد منير الدين حسيني شيرازي» پيوستم. دروس خارج فقه و اصول را نزد حضرات آيات: «راستي كاشانى»، «جوادي آملى»، «فاضل لنكراني» و «ميرزا جواد آقاي تبريزي» به مدت 12 سال گذراندم و در سال 1383 در جهت تحقق فرمايش مقام معظم رهبري؛ مبني بر لزوم ايجاد نهضت نرم افزاري، در مجموعه دفتر

تبليغات اسلامي اقدام به تأسيس دفتر جنبش نرم افزاري نمودم و مديريت آن را برعهده گرفتم كه به نوبه خود در ايجاد فضاي باز فكري و گسترش آزادانديشي و روحيه نقد و نظريه پردازي تأثير قابل ذكري گذاشته است.

نصيرالدوله بدر، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1309 -1248 ش)، نويسنده و مترجم. ملقب به نصيرالدوله. در رشت به دنيا آمد. وى براى ادامه ى تحصيل به تهران آمد و پس از فراگرفتن ادبيات فارسى به تحصيل فقه، اصول، حكمت الهى و همچنين زبان فرانسه و علوم رياضى پرداخت. در زمان ناصرالدين شاه به عنوان منشى دربار برگزيده شد و پس از قتل شاه به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و چندى به سفيرى ايران در بلژيك انتخاب گرديد. وى در 1297 ش در كابينه ى دوم حسن وثوق الدوله وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه را به عهده گرفت. در زمان وزارت وى مدارس دولتى رايگان و همچنين دانشسراى مقدماتى پسران و دختران تأسيس گرديد. او همچنين مدرسه موزيك را كه تا آن زمان وجود نداشت تأسيس كرد. وى سرانجام در تهران وفات يافت و در صحن حضرت عبدالعظيم (ع) به خاك سپرده شد. از ديگر آثارش: رساله در «خواص اعداد»؛ رساله در «هندسه»؛ «شرح حال حسين بن منصور حلاج»؛ «تاريخ نادر شاه افشار»، ترجمه؛ «زمين يا معرفت الارض»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (671 -669/ 5)، وزراى معارف ايران (71 -70)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ ايران (187 -176).

نصيري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على نصيري

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

ايشان در سال 1344 هجري شمسي در روستاي «مژده» از توابع شهر رشت در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. تحصيلات دبستان، راهنمايي و دبيرستان را در محل تولد گذراند و تحصيلات حوزوي را از سال 1361 از مدرسه علميه «امام صادق (ع) رشت» آغاز و تا

سال 1376 در حوزه علميه مشهد مقدس دنبال نمود. در سال 1377 وارد حوزه علميه قم شد و طي ده سال در حوزه علميه مشهد و قم در دروس خارج فقه و اصول از محضر اساتيد معزز و آيات عظام: «مرتضوي»، «فلسفي»، «رضازاده»، «ميزراجواد تبريزي»، «معرفت» و «سبحاني» بهره جست.

وي تحصيلات دانشگاهي را تا مقطع كارشناسي در رشته «علوم قرآن و حديث» و «اديان و عرفان» در دانشگاه علوم اسلامي رضوي و دانشگاه فردوسي مشهد دنبال نمود. و در سال 1378 در دانشكده الهيات دانشگاه تهران از پايان نامه كارشناسي ارشد با عنوان: «بررسي جايگاه هنر در كتاب و سنت» و در سال 1382 در همين دانشكده از رساله دكتراي خود با عنوان: «بررسي مكتب تفسيري صدرالمتألهين» دفاع نمود. وي در طي اين سال ها در كنار تدريس، در زمينه هاي تحقيق، مديريت پژوهش و ارائه طرح هاي آموزشي و پژوهشي فعاليت داشته است.

نظام الدوله، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مادرش دختر فتحعليشاه قاجار بوده، در نجف مى زيسته، و در نزد عموم طبقات، معزّز و محترم بوده.

تأليفاتى دارد: 1- كتابى در نحو 2- مجموعه اى كشكول مانند.

سرانجام در سال 1330 در نجف وفات يافته، در مقبره خانوادگى خود مدفون شد. در كتاب الذريعة (جلد 11 صفحه 90) وفاتش را حدود 1319 مى نويسد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام الدوله، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1222 در ايران متولّد، و در اصفهان و طهران تحصيل علوم نموده، در سال 1247 به اتفّاق پدر به نجف اشرف مهاجرت نموده، و به تكميل علوم و تهذيب نفس و تأليف و تصنيف پرداخته، در فقه و اصول و حديث و رجال و علوم ادبى و رياضيّات مهارت داشته، قريب 18 مجلّد كتاب تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- البرهان 2- تقريرات 3- ديوان شعر، به عربى و فارسى 4- رسال در اصول فقه 5- رسال در شبهه محصوره و آب مضاف، به طبع رسيده 6- رساله در امامت 7- سلافة الوزراء، در معنى ولايت به طريق اهل تصوّف و عرفان، به نظم و نثر، مطبوع ضمن فوائد البهائيّة 8- شهاب الثاقب، در ردّ صواعق ابن حجر 9- كشف الابهام، در فقه. 10 و 11 - دو كتاب در رجال 12- كتابى در نحو و صرف 13- كتابى در ترجمه 19 نفر از بزرگان اهل سنّت، و ردّ بر آنها از كتب اهل سنّت 14- معارج القدس، در حكمت و كلام و توحيد و عدل 15- نور الابصار؛ و غيره.

مشاراليه نزد صاحب جواهر، و ملاّ مقصود على غروى، و ميرزا حسن بن ملاّعلى نورى و جمعى ديگر از بزرگان تحصيل علوم و

دانش نموده، و از حاج ملاّ احمد نراقى اجازه روايت و اجتهاد داشته است

(تاريخ اجازه مربوط به زمانى است كه حاكم كاشان بوده است)

سرانجام در 8 ذى حجّه سال 1276 در نجف وفات يافته، در مدرسه صدر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام الدوله، مرتضي قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل و اديب، در نزد علما و فضلا تحصيل نموده، تأليفاتى دارد، از آن جمله است: 1- اشعة القدسيّة، فارسى 2- تتمّه طراز اللغة تأليف على خان مدنى كه به دستور ميرزا سليمان خان نايب الحكومه اصفهان تأليف نموده 3- جمرات 4- ديوان اشعار عربى و فارسى 5- مكاتبات او با اعيان زمان خود 6- نامه اى در جواب اعتراضات آخوندزاده و غيره.

وفاتش در 15 ذى قعده سال 1306 در طهران اتفّاق افتاده، و در حضرت عبدالعظيم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام العلماء، اسد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل صالح، در 1324 در نجف وفات يافته، در مدرسه صدر مدفون شده.

تاريخ وفاتش را سيد محمّد نجف آبادى، شاعر و اديب چنين گفته است:

اسد ثاو بأعتاب حمى

اسداللَّه و خير الاوصياء

فبأعتاب علىٍّ ارّخوا

فاز واللَّه نظام العلماء

پس از مرگ، شش پسر داشته كه از آن جمله است:

اوّل: احمد خان، متوفّى در 20 شعبان 1363.

دوّم: حميد خان، در 26 ذى حجه 1363 وفات يافته، در صحن كربلا مدفون گرديد از مردان سياسى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام العلماي تبريزي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1272/ 1270 ق)، نويسنده و اديب. ملقب به نظام العلماء. وى معلم ناصرالدين ميرزا وليعهد (ناصرالدين شاه) و از علماى شيخيه آذربايجان بود. او در مجلسى كه در 1263 ق در حضور وليعهد براى مناظره و مباحثه و محاكمه ى سيد على محمد باب در تبريز انعقاد يافت شركت داشت و بعدها صورت محاكمات اين مجلس را به ضميمه ى مطالبى ديگر در رساله اى مرتب و منتشر كرد. از ديگر آثارش: «الشهاب الثاقب»، در رد نواصب؛ «اخلاق نظام العلماء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (381)، الذريعه (253/ 14 ،381/ 1)، ريحانه (209 -208/ 6)، شرح حال رجال (60 -59/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (84/ 6).

نظام بندگير تبريزي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، نقاش. گچ بر و نگارگر و رسمى ساز محراب مسجد جامع مرند است كه آن را در كمال استوارى بنا نهاده و در فاصله دو سر ستون آن نام سازنده آن چنين درج شده: «عمل عبدالفقير نظام بندگير تبريزى». اين بنا، به امر ابوسعيد بهادر خان در 731 ق فرجام پذيرفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1392/ 3).

نظام الدوله اصفهاني، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، خطاط و اديب. از معاريف دربار فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) بود. وى در نظم و نثر و ادبيات فارسى و عربى دست داشت و از علوم رياضى و دينى نيز بهره مند بود. او همچنين خط نستعليق و نسخ را خوش مى نوشت. در 1250 ق، پس از فوت فتحعلى شاه و سلطنت محمدشاه، چون نظام الدوله از مخالفين سلطنت محمدشاه بود، از ترس او به بين النهرين مهاجرت كرد و در عتبات مجاور شد. وى در نجف به حلقه ى درس شيخ مرتضى انصارى پيوست و تا پايان عمر در همان جا به سر برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (485 -484/ 2)، تاريخ عضدى (66 -60)، شرح حال رجال (484 -483/ 2).

نظام العلماي تبريزي، محمد رفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327/ 1326 -1250 ق)، عالم دينى، اديب و شاعر. نسبش به ابراهيم طباطبا مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. در قريه ى باسمنج تبريز درگذشت و در صحن حضرت معصومه (س) در قم دفن شد. از آثارش: «انيس الادباء و سمير السعداء»، كشكول فارسى؛ «تحفة الامثال»، در سه قسمت: آيات، كلمات منثوره و امثال منظومه؛ «التحقيقات العلوية»؛ «آداب الملوك»، در شرح «عهدنامه ى اميرالمؤمنين (ع) به مالك اشتر»؛ «تشريح التقويم»؛ «حقيقة الامر»، در جبر و تفويض و امر بين الامرين؛ «جواهرالاخبار»؛ «مصابيح الانوار»؛ «مجمع الفضائل»، «دستور الحكمة»؛ «مقالات النظامية»؛ «مجالس النظامية»؛ «فتوحات نظاميه»، به فارسى؛ «وسيلة الزائرين»؛ «كافية العروض»؛ «ديوان» شعر، در مدايح و مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (33/ 7)، تذكره ى شعراى آذربايجان (5 -1 / 3)، دانشمندان آذربايجان (390 -380)، الذريعه (78/ 25 ،393 ،80/ 21 ،39/ 20 ،372/ 19 ،1203 -1202/ 9 ،48 -47/

7 ،259/ 5 ،187/ 4 ،486 ،421/ 3 ،452 -451 ،46/ 2 ،30 -29/ 1)، ريحانه (208 -207/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 788 -787/ 14)، علماء معاصرين (93 -92)، الماثر والآثار (183)، معجم المؤلفين (169/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (227 -224/ 3).

نظام زاده فسائي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر فرزند عالم جليل و فقيه نبيل حاج شيخ محمود نظام زاده سبط علامه كبير حاج ميرزا محمود شيرازى عسكرى و حفيد عالم بزرگوار حاج ميرزا محمد اسمعيل نظام العلماء فسائى مى باشند.

در سال 1325 شمسى در سامرى به دنيا آمده و دوران كودكى را در آنجا پشت سر گذارده و در خدمت والد ماجدش عزيمت به نجف اشرف نموده و دروس مقدماتى و ادبيات را در آن سامان به پايان رسانيده سپس در خدمت پدرش در سال 1346 شمسى به شيراز آمده و مدت شش سال اقامت و سطوح را در اين شهرستان نزد اساتيد و مدرسين خوانده و در سال 1352 شمسى مهاجرت به قم نموده است.

و در درس خارج مرحوم علامه نسابه فقيه اهل البيت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى قدس اللَّه سره و نيز آيت اللَّه العظمى گلپايگانى عافاه اللَّه و ادام اللَّه ظله شركت و استفاده نموده و در سال 1364 شمسى كه والد بزرگوارش آيت اللَّه حاج ميرزا محمود نظام زاده رحلت نمودند و به فساء برگشته و به جاى معظم له به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام اسلامى و قضاء حوائج برادران دينى اشتغال دارند. ادام اللَّه توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نظري منفرد، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نظري منفرد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

سال 1326 در شهر قم در خانواده اي روحاني متولد شدم و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي در سال هزار و سيصد و چهل، وارد حوزه علميه قم شدم و پس از گذراندن (ادبيات، دروس مقدماتي، فقه و اصول) به نجف اشرف در سال 1346 و 1347 رفتم و سپس

به ايران و شهر قم بازگشتم و سطح را به پايان بردم. سپس در آزمون دارالفنون تهران در رشته (معقول و منقول) شركت نمودم و قبول شدم و پس از اتمام دروس سطح، در درس خارج اساتيد مثل: «مرحوم آيت الله محقق داماد»، «مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي»، و «مرحوم آيت الله اراكي» شركت كردم و فلسفه و حكمت را از محضر «شهيد مفتح»، «شهيد مطهري» و ديگر اساتيد حوزه بهره بردم.

در همان وقت به كار تبليغ نيز مشغول بودم و در منزل، جلسات بحث و گفتگو پيرامون مسائل كلامي و اعتقادي هر هفته برقرار بود كه تحت تعقيب ساواك قرار گرفته و منجر به تعطيل آن مجالس گرديد تا پيروزي انقلاب و در همان اوائل پيروزي و انتخابات دوره اول و دوم مجلس از طرف مردم (آباده فارس) به نمايندگي مجلس شوراي اسلامي انتخاب گرديدم و پس از اتمام دوره نمايندگي به قم و حوزه علميه بازگشتم و به تدريس و تاليف پرداختم و اكنون به تدريس درس خارج فقه و اصول مشغول هستم.

نظمي تهراني، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1384 -1340 ق)، شاعر، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. پدرش از مأمورين دولت بود و پيوسته از شهرى به شهر ديگرى مأموريت مى يافت، از اين رو نظمى تحصيلات مقدماتى را در شهرهاى مختلف به پايان رساند و تحصلات متوسطه را در رشته ى ادبى در دبيرستان دارالفنون و سن لوئى گذراند. وى با مطبوعات همكارى نزديك داشت و سردبيرى چند روزنامه را به عهده گرفت و مجله ى هنرى و سياسى «عقيده» را در 1365 ق منتشر كرد. او از سنين جوانى به نظم شعر پرداخت. از ديگر آثار وى: «اطاق

كبود»؛ «شب مهتابى»؛ «معشوقه ى بى گناه»؛ «يادبودهاى جوانى»؛ «تاتيانا»؛ «اسرار بغداد»؛ «گربه ى سياه»؛ «طلا در كوه»؛ «اين تو بودى»؛ «شبهاى هند»؛ «پدرى كه پسر خود را مى كشد»؛ «روح گمشده»، ترجمه؛ «طوفان زندگى»، ترجمه؛ «نگاه»، مجموعه ى شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (205/ 18 ،1212 ،1157/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3666 -3662/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3435 ،3308 ،3054 ،2917 ،2713 ،2445 ،2398 ،2270 ،2265 ،2094 ،1767 ،1749/ 2 ،1490 ،1132 ،1064 ،1050 ،652 ،589 ،426 ،196/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (523 -521/ 6).

نفيسي، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1274 ش)، نويسنده، مترجم، مورخ، مصحح، فرهنگ نويس، استاد دانشگاه، روزنامه نگار و شاعر. در تهران به دنيا آمد. خانواده ى پدرى وى تا يازده پشت پزشك بودند و خود نواده ى حكيم برهان الدين نفيس، فرزند عوض كرمانى، صاحب «شرح اسباب». او تأليفات عديده اى در طب داشت كه برخى از آنها تا روزى كه طب قديم در ايران تدريس مى شد، جزو كتب درسى بود. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس شرف و علميه به پايان رساند و سپس براى ادامه ى تحصيل به اروپا رفت و تحصيلات خود را در سوئيس و پاريس ادامه داد. در 1297 ش به ايران بازگشت و به تدريس زبان فرانسه در دبيرستان هاى اقدسيه و سن لويى پرداخت و نيز در مدارس علوم سياسى، دارالفنون، مدرسه ى عالى تجارت، مدرسه ى صنعتى (هنرستان دولتى)، دارالمعلمين عالى و پس از تأسيس دانشگاه تهران، در دانشكده ى حقوق و سپس ادبيات به تدريس اشتغال ورزيد. همچنين در وزارت فلاحت و تجارت و فوايد عامه مشغول خدمت شد و به مشاغل چندى دست يافت. او مدتى مديريت مجله ى «فلاحت و تجارت» و در 1301

ش سردبيرى مجله ى ادبى «پرتو» با مديريت ميرزا محمدعلى خان واله خراسانى و مدتى مديريت و نويسندگى مجله ى «شرق» و نيز رياست اداره ى امتيازات (اداره اى كه براى ايجاد مراكز صنعتى و فعاليت هاى معدنى و انتشار روزنامه ها و غيره مجوز صادر مى كرد) را به عهده داشت. نفيسى همچنين براى تدريس در دانشگاه هاى كابل، قاهره و سن ژوزف به كشورهاى افغانستان، مصر و لبنان سفر كرد. او در 1340 ش در راديو برنامه ى يادداشتهاى يك استاد را كه راجع به شرح حال چند تن از بزرگان علم و ادب بود، به مدت دو سال اجرا كرد. نفيسى سرانجام در بيمارستان شوروى (ميرزا كوچك خان جنگلى فعلى) درگذشت. از آثار وى: «آخرين يادگار نادرشاه»، نمايشنامه؛ «احوال و اشعار رودكى»؛ «ايران در صد و هفتاد سال اخير»؛ «بابك خرم دين، دلاور آذربايجان»؛ «بحرين و حقوق هزار و هفتصد ساله ايران»؛ «پورسينا و زندگى و كار و انديشه و روزگار او»؛ «تاريخ اجتماعى و سياسى ايران در دوره ى معاصر»؛ «تاريخ ادبيات روسى»؛ «تاريخ تمدن ايران ساسانى»؛ «تاريخچه ى ادبيات ايران»؛ «ستارگان سياه»؛ «تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسى»؛ «فرهنگ فرانسه به فارسى»؛ «فرهنگ نامه ى پارسى»؛ «ماه نخشب»؛ «فرنگيس»؛ «نيمه راه بهشت»؛ «آرزوهاى بر باد رفته»؛ ترجمه؛ «ايلياد»، ترجمه؛ «تاريخ عمومى قرون معاصر»، ترجمه؛ «افسانه هاى گريلف»، ترجمه؛ «ديوان» شعر.[1]

سعيد فرزند على اكبر ناظم الاطباء (و. 1274 ه.ش- ف. 23 آبان 1345) از استادان و نويسندگان مشهور ايران. سالها در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران تاريخ تصوف و ملل و نحل و دروس ديگر را تدريس مى كرد و در دانشگاه هاى خارج از كشور نيز مدتها به تدريس پرداخت. مقاله ها و كتابهاى متعدد از

او باقى است و از آثار مفيد او بايد احوال و اشعار رودكى را نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آئينه ى ميراث (س 3، ش 2 و 3، ص 69 -64)، از نيما تا روزگار ما (271 -258)، تاريخ جرايد (71 -66/ 3 ،50 -49/ 2)، چهره هاى آشنا (624 -623)، الذريه (32/ 19 ،218 ،212 ،184/ 16 ،141/ 12 ،1218/ 9)، ستارگان كرمان (408 -396)، سخنوران نامى معاصر (3672 -3667/ 6)، سواد و بياض (533 -518)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3341 ،2864 ،2441 ،2434 ،2409 ،1936/ 2 ،762 ،729 ،695 ،688 ،664 ،659 ،629 ،461 ،431 ،424 ،414 ،295 ،126 ،31 ،91/ 1)، كلك (س 1، ش 9، ص 107 -102)، مؤلفين كتب چاپى (338 -332/ 3)، يغما (س 19، ش 9، ص 495 -493).

نفيسي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناظم الاطباء ميرزا على اكبرخان (و. كرمان 1263 ه.ق- ف. 1342 ه.ق) فرزند محمدحسن بن على اكبر بن محمد بن محمدكاظم بن ابى القاسم بن محمدكاظم بن سعيد شريف نفيسى. پزشك، اديب و لغوى، تحصيلات مقدماتى را در كرمان فراگرفت، سپس به سال 1282 ه.ق به تهران آمد و به مدرسه ى دارالفنون رفت و در سال 1289 ه.ق فارغ التحصيل شد. سپس به رياست مريضخانه ى دولتى منصوب شد و تا سال 1298 در اين سمت باقى بود. در سال 1303 ه.ق به دعوت ظل السلطان به اصفهان رفت و دو سال بدانجا بود. در سال 1310 جزو اطباى حضور ناصرالدين شاه درآمد. او را تأليفات متعددى در طب و تشريح و لغت است. اثر معروف او فرنودسار (فرهنگ نفيسى) است.

لقب ميرزا على اكبرخان نفيسى (1263 ه.ق- 1342)، از اطباى معروف و دانشمند قرن چهاردهم

و مؤلف فرهنگ نفيسى يا «فرنودسار». در كرمان تولد يافت. تحصيلات مقدماتى را در همان شهر به پايان رساند سپس به فراگرفتن حكمت الهى و فلسفه پرداخت و در دارالفنون تهران كه تازه تأسيس شده بود به تحصيل طب پرداخت. در سال 1289 از آن مدرسه فارغ التحصيل شد و به تأسيس بيمارستان دولتى به سبك بيمارستانهاى اروپا از طرف ناصرالدين شاه مأمور شد. تأليفات وى در طب شامل يك سلسله كتابهاى سودمند است كه يا خود مستقيماً نوشته و يا از كتب فرانسه ترجمه كرده است بدين قرار: 1- كتابى در پاتولوژى و كلينيك جراحى. 2- رساله اى در فيزيك. 3- رساله اى در جراحى، 4- رساله اى در تراپوتيك. 5- دو رساله در سوء هضم. 6- كتابى بنام مذاكرات. على اكبر نفيسى در نهضتهاى فرهنگى نيز پيشقدم بود. به «عضويت انجمن معارف» درآمد و مدرسه ى شرف را به روش مدارس اروپائى تأسيس كرد. مهمترين تأليف او كتاب فرهنگ نفيسى يا فرنودسار مى باشد كه بيست و پنج سال عمر خود را صرف آن كرد. نسخه ى اصلى اين كتاب شامل چهار مجلد بزرگ است در 3317 صفحه و شامل 99552 لغت تازى و 58879 لغت فارسى است.

(1343/ 1342 -1263 ق)، پزشك، نويسنده و مؤسس. ملقب به ناظم الاطباء. در كرمان به دنيا آمد. پس از تحصيلات مقدماتى در زادگاهش با مساعدت وكيل الملك، حاكم كرمان، جهت ادامه ى تحصيل به تهران آمد و در دارالفنون به تحصيل طب پرداخت. در 1285 ق قبل از اتمام دوره ى طب، طبابت هنگ مهندسى در تهران به او سپرده شد. وى بعد از فراغت از تحصيل به پيشنهاد ميرزا حسين خان مشيرالدوله، نخستين بيمارستان جديد را به

روش اروپايى در ايران كه همان مريضخانه ى دولتى (بيمارستان سينا) است، تأسيس كرد و خود رياست آن را به عهده گرفت. وى رد مجلس حفظ الصحه (متشكل از پزشكان نامى شهر) كه نخستين بار در تهران تشكيل شد، حضور داشت. او پس از كناره گيرى از رياست بيمارستان دولتى در 1298 ق با ميرزا حسين خان مشيرالدوله به مشهد رفت و در آنجا بيمارستان رضوى را، از موقوفات آستان قدس رضوى، بنيان نهاد و آن دومين بيمارستان به روش اروپايى در ايران بود. از 1310 ق جزو اطباى ناصراالدين شاه و مظفرالدين شاه شد و به طبابت در دربار اشتغال ورزيد. وى كتاب هايى در «پاتولوژى و كلينيك جراحى»، «فيزيك»، «جراحى»، «تراپوتيك»، «تشريح» و دو رساله در «سوء هضم» تأليف كرده است. از ديگر آثارش: «پزشكى نامه»، نامه داروهاى طب قديم در برابر نامهاى اروپايى؛ «تعليمات ابتدايى»؛ «فرهنگ نفيسى»، در لغت، «نامه ى زبان آموز».[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ بيدارى ايرانيان (مقدمه/ 219 -215)، دايرةالمعارف فارسى (2994/ 2)، روز شمار تاريخ (133/ 1)، ريحانه (123 -121/ 6)، شرح حال رجال (435/ 2)، فرهنگ نفيسى (1/ مقدمه)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2442/ 2)، لغت نامه (ذيل/ ناظم الاطباء)، مكارم الآثار (1702 -1701/ 5) مؤلفين كتب چاپى (549 -547/ 4)، يادگار (س 3، ش 4، ص 65 -52).

نقاشباشي مزين الدوله، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا على اكبرخان نقاشباشى (مزين الدوله) در بيستم ربيع الثانى 1263 ق. در نطنز كاشان به دنيا آمد. به سن دوزاده سالگى، در زمان ناصرالدين شاه، جزو نخستين دسته ى محصلين اعزامى، به پاريس رفت و از مدرسه ى هنرهاى زيبا موفق به اخذ ديپلم شد. پس از پايان تحصيلات، مدتى

نزد «انگر» به تكميل هنر نقاشى پرداخت.

مزين الدوله پس از بازگشت به ايران، از طرف ناصرالدين شاه قاجار مأمور تدريس زبان فرانسه، موسيقى با نت و نقاشى در دارالفنون شد. كمال الملك غفارى و مصورالملك از جمله شاگردان وى در اين زمان بودند.

مزين الدوله بنا به دستور ناصرالدين شاه مأموريت يافت تا براى نخستين بار تئاترى به شيوه ى اروپايى در ايران داير كند. او براى اين منظور تالار دارالفنون را انتخاب كرد. در همين دوره «مزين الدوله» نمايشنامه ى «مردم گريز» از مولير را به روى صحنه آورد. ناصرالدين شاه در شب هاى نمايش براى تماشا به تالار نمايش مى آمد.

مزين الدوله به ادبيات فرانسه آشنايى كامل داشت و در آكادمى فرانسه عضو بود. وى به دستور ناصرالدين شاه مأمور به ترجمه ى كتاب لغت فرانسه موسوم به «ديامان» به فارسى شد. اين فرهنگ داراى پنجاه هزار لغت بود و پس از سى سال زحمت، در زمان سلطنت احمدشاه قاجار به پايان رسيد، ولى به سبب فقر مالى ايران، موفق به چاپ آن نشدند. سفير فرانسه در ايران تقاضا كرد تا فرهنگ را براى چاپ و استفاده در مدرسه ى زبان هاى شرقى، به فرانسه فرستند. اين كتاب لغت به «مزين اللغة» موسوم است.

مزين الدوله به سال 1312 شمسى در سن 89 سالگى در تهران درگذشت. از آثار نقاشى مرحوم مزين الدوله در موزه ى كاخ گلستان نگهدارى مى شود. بعضى از نشان هاى وى كه از كشورهاى خارج دريافت كرده، در زير مى آيد: نشان درجه يك لژيون دونور، نشان بزرگ زيتون فرانسه از ناپلئون سوم، صليب آبى از ويلهلم پادشاه آلمان، «سنت استانيلاس» از تزار روسيه، نشان ويكتوريا از پادشاه انگلستان، نشان درجه يك علمى از فرانسوا ژوزف پادشاه اتريش.

مزين الدوله را

بايد نخستين معلم زبان فرانسه، موسيقى با نت و نقاشى با اصول اروپايى و بنيانگذار تئاتر به شيوه ى غربى در ايران دانست.

ميرزا على اكبرخان مزين الدوله، تعداد دو جلد كتاب مربوط به هارمونى و تئورى موسيقى كه نوشته ى لومر فرانسوى است به فارسى ترجمه كرد كه در چاپخانه دارالفنون به چاپ رسيد، و اين نخستين كتاب تئورى موسيقى است كه به فارسى برگردانده شده است.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

نقره كار نيشابوري، جمال الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(776 -706 ق)، فقيه، اصولى و نحوى. موصوف به شريف. وى در علوم عربى و اصول فقه تبحر داشت. مدتى در دمشق و قاهره ساكن و عهده دار مشيخت بعضى از خانقاه ها بود. او به تدريس در مدرسه ى اسديه ى حلب از بزرگترين مدارس شافعيان پرداخت. بعضى اين مدرسه را به اسديه خارج دمشق كه اختصاص به حنفيان داشت حمل كرده اند، لذا برخى مذهب او را شافعى و برخى حنفى دانسته اند. ليكن به آورده ى «ريحانةالادب»، قرائن حنفى بودنش ارجح مى باشد و اما چون گاهى اظهار تشيع مى كرد، محقق كركى او را از دانشمندان امامى دانسته است. از آثارش: شرح «منارالانوار» ابوالبركات نسفى، در اصول، شرح «التسهيل»، در نحو، شرح «الشافية» ابن حاجب، در صرف، «العباب»، در شرح «اللباب» تاج الدين محمد اسفراينى، در نحو، شرح «تلخيص المفتاح»، در بلاغت؛ شرح «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، شرح «قصيده ى بانت سعاد»، شرح «الفوائد الغياثية» عضدالدين ايجى، در معانى و بيان؛ شرح «حرز الامانى» شاطبى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (272 -271/ 4)، ريحانه (230 -229/ 6)، شذرات الذهب (242/ 6)، كشف الظنون (1544 ،1330 ،1300 ،1021 ،649 ،499 ،477)، معجم المؤلفين (108/ 6)، هديةالعارفين (467/ 1).

نقوي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى فرزند حاج سيد باقر نقوى از افاضل دانشمندان و گويندگان معاصر تهران است. وى در سال 1348 قمرى در شهر قائن به دنيا آمده و در بيت سيادت پرورش يافته و مقدمات را در قائن خوانده، سپس در سن 16 سالگى در سال 1364 قمرى به مشهد عزيمت نموده و در مدرسه ابدال خان اقامت و ادبيات را نزد مرحوم اديب نيشابورى با تمام رسانيده و سطوح وسطى و نهائى را در خدمت

مرحوم حاج سيد احمد مدرس يزدى و كفايه و مكاسب را از مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج ميرزا حسين فقيه سبزوارى آموخته و رسائل را از مرحوم حاج شيخ كاظم دامغانى فراگرفته و پس از آن به قم آمده و مدت يكسال اقامت و از محضر آيات استفاده نموده و در سال 1368 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت هشت سال اقامت و از محضر آيات عظام مرحوم حاج سيد محمود شاهرودى و حاج ميرزا باقر زنجانى استفاده نموده و عمده فقه را از مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم استفاده نموده و عمده اصول را از آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله آموخته و در سال 1376 قمرى به ايران مراجعت و به زادگان خود قائنات رفته و مدت دوازده سال در آن سامان به خدمات دينى اشتغال داشته و در سال 1388 قمرى مهاجرت به تهران نموده و به خدمات دينى و تبليغ اسلام و ترويج مذهب و نشر معارف اسلامى از طريق منبر و جلسات مذهبى پرداخته است داراى تأليفات و آثار ارزشمندى هستند كه از نظر عزيزان مى گذرانم.

1- شرح نهج البلاغه در 25 جلد كه هفت جلد آن مطبوع و بقيه مخطوط مى باشد.

2- شرح دعاء كميل فارسى مطبوع.

3- شرح خطبه فدك مخطوط.

4- شرح دعاء عرفه فارسى.

5- شرح خطبه غديريه فارسى مخطوط.

6- تفسير قرآن كه در دست تأليف دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نقيب الممالك

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدعلى نقيب الممالك، نقال ناصرالدين شاه، كه داستان اميرارسلان ساخته ى فكر او است و دو داستان ديگر به نام ملك جمشيد و زرين ملك دارد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نكونام، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نكونام

محل تولد : گلپايگان

شهرت : نكونام گلپايگاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين علي نكونام گلپايگاني در سال 1323 هجري شمسي در «سعيد آباد گلپايگان» چشم به جهان گشود. پدرش كشاورز بود و انس بسياري با قرآن و نماز شب داشت ؛ بطوري كه بر قرآن تسلّط بسياري داشت و هر آيه اي كه مي خواندند، سوره آن را مي دانست . مادرش خانمي مجتهده و از خانواده اي روحاني بود. استاد نكونام در چنين خانواده اي بزرگ شد و پدرِ مادرش در شكل گيري شخصيت او سهم بسزايي داشته اند. ايشان تحصيلات خود را از مكتب خانه آغاز كرد و پس از فراگيري روخواني قرآن مجيد به دبستان رفت . او دروس دورۀ دبستان را به پايان برد و سپس دروس ديني را آغاز كرد. ابتدا به حوزه علميه اراك رفت و پس از سه سال (يعني در سال 1340) به قم عزيمت كرد. هدف او از استقرار در قم بهره مندي بيشتر و بهتر از استادان و فرزانگان آن ديار عالم خيز بود.

او به سرعت دروس مقدمات و دروس دورۀ سطح را به پايان برد و در درس خارج فقه و اصول استادان مشهور دورۀ خود حضور پيدا كرد. در طي اين سالها در درس اخلاق استاداني چون: «آقا سيد حسين فاطمي» و «آقاي حاج شيخ عباس تهراني» شركت جدي داشت تا علم خود را با عمل توأمان سازد. استاد

نكونام در طول دوران تحصيل به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او كه دروس ادبيات را در اراك در محضر استاد «رفيعي» و نيز منطق را در محضر استادان «رفيعي» و «احمدي» فرا گرفته بود. در قم در درس شرح لمعۀ استادان حضرات آيات و حجج اسلام : «صلواتي» ، «حرم پناهي »، «سيد ابوالفضل موسوي تبريزي» و «علم الهدي مشهدي» حاضر شد و قوانين را نزد «آية الله اعتمادي» و كفايه را نزد آيات عظام: «فاضل لنكراني» و «نوري همداني» و نيز مكاسب را نزد «آيت الله خزعلي» آموخت . در بخش دروس خارج نيز سالها در درس فقه «آيت الله العظمي گلپايگاني (ره )» و درس اصول «آيت الله العظمي وحيد خراساني » شركت كرد. در بخش علوم عقلي نيز در درس شرح منظومۀ استاد «انصاري شيرازي» و درس اسفار «آيت الله جوادي آملي» حضور داشت .

ايشان در طي ساليان تحصيل با فضلاي بسياري دوست بود و دروس خود را مباحثه كرد كه از جمله آنان مي توان به آقايان: محمدي گلپايگاني (مسؤول دفتر مقام معظم رهبري )، حسيني ، رهبر و محمدي اشاره كرد. استاد نكونام در عرصه علم و فرهنگ ، خدمات بسيار دارد. او سالها براي تبليغ به شهرها و روستاهاي مختلف كشور سفر كرده و مردمان بسياري را با احكام اسلام آشنا ساخته است . او بيش از سي و پنج سال است كه به تدريس دورۀ سطح مي پردازد و از اين راه طلاب بسياري را تربيت كرده كه بسياري از آنها خود، از مدرسان حوزه علميه قم به شمار مي آيند.

وي از سال 1367 تاكنون در دانشگاه قم نيز به تدريس پرداخته است . همچنين وي سالها استاد راهنماي مدارج علمي

شوراي مديريت براي پايان نامه نويسي بوده است و هم اكنون بيش از بيست سال است به تدريس مكاسب و كفايه اشتغال دارد. استاد نكونام در انقلاب همواره از سيل خروشان ملت ايران در برقراري نظام اسلامي و تحكيم پايه هاي آن جدا نبوده و در مواقع نياز انجام وظيفه نموده است . ايشان هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و به تدريس و تربيت طلاب اشتغال دارد.

نمازي شادمان، فرنگيس

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مترجم.

درگذشت: شهريور 1362.

فرنگيس نمازى همسر دكتر فخرالدين شادمان، خواندن و نوشتن را در شيراز و هندوستان از معلم خانگى آموخت. تحصيلات متوسطه را در دبيرستان مهرآيين شيراز و دبيرستان بهشت آيين اصفهان به پايان آورد و در امتحانات نهايى متوسطه به دريافت نشان درجه ى دوم علمى از وزارت فرهنگ نايل شد.

پس از آن به انگلستان رفت و يك سال در مدرسه ى متوسطه سنت مارتين اين ذفيلد و سه سال در وستفيلد كالج آكسفورد به تحصيل زبان و ادبيات انگليسى و فرانسه پرداخت و پس از ده سال به ايران بازگشت از آثار اوست: تحقيقات و مطالعات انگليس ها در باب فارسى (دكتر آرتور ج. آربرى، لندن، 1943، م.، رساله ى ايشان) تراژدى قيصر (ويليام شكسپير، 1334)؛ تراژدى مكبث (ويليام شكسپير 1340)؛ انحطاط و سقوط امپراتورى روم (نوشته ى ادوارد گيبون، 1354، سه جلد)؛ از وى داستان «مادر» اثر سامرست موآم نيز در مجله ى «سخن» به چاپ رسيد. وى همچنين مقاله ها و ترجمه هايى را در مجله ى «روزگار نو»- طبع انگلستان- انتشار مى داد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نمازي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن فرزند عالم ربانى و محدث خبير و نويسنده بصير حاج شيخ على نمازى شاهرودى طاب اللَّه ثراه. از ائمه جماعت تهران و افاضل عصر و زمان در عاصمه تشيع تهران مى باشند.

در سال 1319 هجرى شمسى در مشهد مقدس متولد شده و پس از رشد و پرورش در حجر چنان پدر بزرگوارى مقدمات و سطوح را در حوزه علميه مشهد در محضر والدش و مدرسين ديگر خوانده و دروس جديد را هم در خلال دروس علمى دينى ادامه داده. آنگاه عزيمت به نجف اشرف نموده و از محضر اساتيد آنجا چون آيت اللَّه حاج ميرزا باقر

زنجانى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و بالاخص آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله العالى فقها و اصولا استفاده نموده است.

و پس از ده سال اقامت از طرف دولت بعث عراق مانند صدها هزار نفر ديگر به ايران اخراج شده و مدتى در قم توقف و بعد به دعوت جمعى از مؤمنين تهران عزيمت به سوى آن شهر نموده و در ناحيه غرب تهران به وظائف دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و مضافا بر اين وظائف اقدام به طبع و نشر پنج جلد مستدرك سفينه البحار (ج 6 و 7 و 8 و 9 و 10) تأليف والد ماجدش نموده و منتشر ساخته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نمازي، عبدالنبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالنبي نمازي

محل تولد : بوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

آية الله عبدالنبي نمازي در سال 1324 در شهر بوشهر به دنيا آمد. پدرش مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ احمد نمازي فرزند آية الله حاج شيخ حسين نمازي دشتي بود. مادرش نيز دختر مرحوم شيخ عباس از روحانيان استان بوشهر بود. پدر آية الله نمازي، براي تبليغ به آبادان هجرت كرد و خانواده را نيز به همراه برد. آية الله نمازي پس از طي دوره دبستان ، به حوزه رو آورد و پس از طي دروس ادبيات عرب در آبادان در سال 1341 به نجف اشرف عزيمت كرد و در مدرسه علميه «بادكوبه» سكونت گزيد. حال و هواي نجف و انوار تابناك مرقد امير مؤمنان (ع ) آثار شگرفي در روحيه او بر جا نهاد و او را بيش از گذشته شيفته علم و دانش كرد.

آية الله نمازي پس

از چند سال بهره مندي از آن شهر مبارك و از استادان وارستۀ آن ديار، به قم مراجعت نمود تا از محضر عالمان آن ديار نيز بهره مند شود. در قم نيز به درس خارج بسياري از بزرگان راه يافت و در اين ميان از شركت در دروس فلسفه و اخلاق نيز باز نماند. آية الله نمازي در سالهاي تحصيل خود به محضر علماي بسياري شرفياب شد. ايشان در نجف اشرف به درس علمايي چون : «آية الله حاج شيخ محمد حسين موحد نجف آبادي (ره )»، «آية الله حاج شيخ كاظم تبريزي (ره )»، «آية الله حاج شيخ صدرا بادكوبه اي (ره )»، «آية الله العظمي سيد عبدالاعلي سبزواري (ره )» و «آية الله حاج شيخ علي آزاد قزويني» رفت . در حوزه علميه قم نيز در درس خارج فقه و اصول: «آية الله العظمي حاج شيخ محمد علي اراكي (ره )»، «آية الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي (ره )»، «آية الله العظمي حاج سيد علي علامه فاني اصفهاني (ره )» و «آية الله العظمي حاج سيد محمد رضا گلپايگاني (ره )» رفت و در دروس فلسفه : «آية الله حاج آقا رضا صدر (ره )» و «آية الله حاج شيخ محمد محمدي گيلاني» حاضر شد.

آية الله نمازي درساليان متمادي ، خدمات علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او در مدت اقامت خود در نجف اشرف و پس از آن ، همواره بر امر تدريس اشتغال داشته، كتب دروس مقدماتي و ادبيات عرب ، لمعتين ، معالم ، را در نجف اشرف تدريس كرده و پس از مراجعت به قم نيز بارها كتب دوره سطح شامل: رسائل ، مكاسب ، كفايتين را براي طلاب مستعد تدريس نموده و از اين رهگذر، شاگردان بسياري به مكتب امام صادق (ع ) تقديم كرده است . ايشان همچنين با

تشكيل جلسات تفسير، به مباحثه و مداقه آيات قرآن پرداخت كه اين جلسات حدود پنج سال به طول انجاميد. او در طي آن سالها، تأليفات بسياري نگاشته و در زمينه هاي گوناگون به پژوهش پرداخته است.

در كارنامۀ زندگاني آية الله نمازي ، فعاليتهاي سياسي وي بيش از همه مي درخشد. او از نخستين سالهاي نهضت امام خميني (ره )، همواره پشتيبان آن بوده و از هيچ كوششي در آن راه دريغ نورزيده است . او در زمان دستگيري امام (ره )، از شمار اجتماع كنندگان در مقابل بيوت مراجع بود كه خواستار اقدام جدي علماء، براي آزادي امام (ره ) بوده اند. در دورۀ تبعيد امام (ره ) به عراق ، جزء استقبال كنندگان از ايشان در كربلا بود و همواره مقيّد بود در نجف نمازهاي ظهر و عصر و مغرب و عشاء را به امامت آن مرجع عظيم الشأن اقامه كند. در ايران نيز در طي سالهاي پيش از انقلاب، بارها به نقاط گوناگون كشور سفر كرد و به افشاگري دربارۀ مفاسد رژيم پهلوي پرداخت كه اين مسأله موجب چندين بار احضار و بازجويي وي شد و گاه به زندان شدن وي مي انجاميد. او از كساني بود كه در آن سالها به اين مسأله مي انديشيد كه اسناد تاريخي نهضت را نگهداري كند تا در بعدها، مورد استفاده نسل جوان قرار گيرد. از اين رو با مرحوم «رباني شيرازي» به گردآوري اسناد نهضت پرداخت .

آيةالله نمازي در جريان پيروزي انقلاب اسلامي، نيز براي استقبال از امام خميني (ره )، از قم به تهران آمد و در بهشت زهرا استقرار يافت . سپس براي همكاري با اعضاي ستاد انقلاب به ساختمان مدرسه رفاه رفت و از طرف آن ستاد،

به پادگان نيروي هوايي قلعه مرغي رفت . پس از آن نيز به يكي از سازمانهاي ارتش رفت و سپس به جمع آوري و تحويل سلاح ها از مردم مأمور شد و از آنها در دانشگاه تهران بازديد كرد. بخشي از فعاليتهاي سياسي آيت الله نمازي پس از انقلاب اسلامي به قوۀ قضائيه مربوط است . وي كار خود را در دستگاه قضايي با قبول سمت «حاكم شرع» در منطقه سرپل ذهاب و قصر شيرين آغاز كرد و در آن منطقه سرچشمه خدمات بسياري شد. آية الله نمازي بارها در جبهه هاي دفاع مقدس حاضر شد و در يكي از عمليات جبهه جنوب ، بر اثر بمباران سنگين شيميايي ، از ناحيه چشم و سينه مجروح شد. چندي بعد نيز درعمليات مرصاد بر اثر اصابت تركش به سختي مجروح مي گردد. او پس از آن نيز در جبهه هاي دفاع مقدس حاضر مي شد و همواره باعث شادماني رزمندگان اسلام بود.

نواب صفوي، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد و تكاپو

در 17 مهر ماه سال 1303 در محلة خاني آباد تهران به دنيا آمد. پدرش از سادات مير لوحي و مادرش از دودمان صفوي بود.شهيد سيد مجتبى نواب صفوى، ب سال (1303 ه.ش) هنگامى كه رضا خان قزاق، رضاشاه مى شد در جنوبى ترين منطقه ى تهران در محله ى خانى آباد، كوچه ى مسجد قندى، در يك خانواده ى روحانى ديده بر جهان گشود. نام اصلى او، سيد مجتبى ميرلوحى (فداييان اسلام، تاريخ عملكرد و انديشه؛ خسروشاهى، سيد هادى؛ تهران: انتشارات اطلاعات، 1375 ص 38. سيد مجتبى نواب صفوى، انديشه ها و مبارزات، ناشر: منشور برادرى، نويسنده سيد حسين خوش نيت، چاپ زندگى، اسفند 1360.) بود. نواب، از طرف مادر به سادات شهر درچه ى اصفهان و از طرف

پدر، به سادات ميرلوحى منتسب بود.

پدر او مرحوم سيد جواد ميرلوحى، دانشمند و روحانى بود؛ ولى در اثر فشار حكومت رضاخان، مجبور به ترك باس روحانى شد؛ از طريق وكالت دادگسترى، هم چنان به داد محرومان مى رسيد. پدر مرحوم نواب، در سال 1314 يا 1315 ه.ش، در اثر مشاجره ى لفظى با «داور»، وزير عدليه ى رضاخان، غيرت علوى اش به جوش آمد و يك سيلى نثار او كرد. در اثر اين برخورد، سه سال از عمر شريفش را در زندان به سر برد. (نشريه ى 15 خرداد؛ آذر و اسفند 1370، ش 5 و 6. سيد مجتبى نواب صفوى، انديشه ها و مبارزات، ناشر: منشور برادرى، نويسنده سيد حسين خوش نيت، چاپ زندگى، اسفند 1360.).

شهيد نواب صفوى، در نوجوانى پدر خويش را از دست مى دهد و در منزل دايى اش، پرورش مى يابد. دايى او، فردى به نام صفوى بود كه در دادگسترى كار مى كرد؛ (ناگفته ها؛ خاطرات شهيد حاج مهدى عراقى؛ تهران: انتشارت رسا، 1370، ص 17.) لذا نام سيد مجتبى ميرلوحى، به سيد مجتبى نواب صفوى مشهور مى شود.

او، دبستان را در مدرسه ى حكيم نظامى طى مى كند. دوران دبيرستان را هم در دبيرستان صنعتى كه آن موقع مال آلمانها بود مى گذراند؛ ولى همراه با علوم هنرستان، دروس حوزه را نيز در مسجدى در همان خانى آباد درس مى گرفت. سرعت او در آموختن سطوح و پايه هاى علمى حوزه، بسيار سريع و عالى بود. در سال (1321 ه. ش) كه درس او تمام مى شود. از آن جا كه رشته اش صنعتى بود، در شركت نفت استخدام مى شود. بعد از مدتى از تهران به آبادان نقل مكان كرده (همان، ص 18.) و سپس به حوزه ى

علميه ى نجف عزيمت مى نمايد. در حدود 5 سال در آن حوزه تا پايان كفاية الاصول را نزد عالمان آن ديار فرا مى گيرد. (مجله ى تاريخ و فرهنگ معاصر؛ خاطرات حجةالاسلام گلسرخى؛ زمستان 1370 سال اول، ش دوم.).

«... در سفر اول در اوايل جنگ شهريور 20 جهت تحصيل به نجف اشرف مشرف شدم كه حدود 4 الى 5 سال مشرف بودم و در اين فاطمه يك مرتبه مادرم را آوردم و 10 روز به زيارت بردم.

... يك روز هم بعد از قضيه مركزى در زمانى كه مرحوم حاج آقا حسين قمى و مرحوم آقاى حاج سيد ابوالحسن اصفهانى رحلت كردند. به نجف مشرف شدم و مشغول تحصيل گشتم. يك سال تقريبا در نجف بودم و تقريبا 7 الى 8 ماه پس از فوت آقاى «حاج ميرزا ابوالحسن اصفهانى به تهران بازگشتم». (جمعيت فداييان اسلام و نقش آن در تحول سياسى اجتماعى ايران، داوود امينى، ناشر: مركز اسناد انقلاب اسلامى، تهران 1381، ص 51.).

با توجه به اين كه نواب در تهران همزمان با تحصيلات كلاسيك در مسجد قندى و مدرسه ى مروى درس مى خواند و سپس به نجف اشرف رفت و نيز بنابر اظهارات دوستان وى كه گفته اند او داراى نبوغ خاصى بود، مى توان حدس زد كه مايه ى علمى آن شهيد سعيد بسيار خوب بوده است، ضمن اين كه خواهيم گفت كسروى كه اطلاعات فراوانى در زمينه هاى گوناگون داشت در مناظره با نواب مغلوب شد. مرحوم نواب پس از بازگشت از نجف به ايران، حدود 10 سال در راه استقرار حكومت اسلامى به مبارزه پرداخت. سپس در سال (1334 ه. ق) به دست حكومت پهلوى، به درجه ى

آرمانى شهادت نايل شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

نواب، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا محمّد باقر بن محمد بن محمّد باقر نوّاب. عالم فاضل، امام جماعت مسجد ذوالفقار، از شاگردان آقا ميرزا احمد مدّرس، و آخوند گزى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آقا شيخ محمّد رضا نجفى و جمعى ديگر بوده، در اوّل صفر 1366 وفات يافته، در لسان الارض مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نواب، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن نواب

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام و المسلمين سيد ابوالحسن نواب، در سال 1337 در شهرضا (استان اصفهان) متولد شد. ايشان از دانش آموختگان مدرسه حقاني (شهيدين فعلي) است كه علاوه بر گذراندن دوره تخصصي مؤسسه در راه حق، دروس خارج فقه و اصول را در محضر آيات عظام: «مرحوم شيخ مرتضي حائري يزدي»، «شبيري زنجاني»، «مظاهري اصفهاني» و «شيخ جواد تبريزي» فرا گرفته است. و در مواد درسي: (مذاهب اسلامي، فقه، اصول فقه، علوم قرآني و ادبيات عرب) در مدرسه حقاني، جامعة الزهراء، دانشگاه مذاهب اسلامي و برخي ديگر از دانشگاههاي تهران تدريس داشته و دارد.

ايشان در دوران دفاع مقدس مسئوليت و خدمات فراواني را عهده دار بوده و در دوران سازندگي و اصلاحات، عمدتاً در دو نوع مسئوليت خطير فعاليت هاي فرهنگي در خارج از كشور و فعاليت هاي خدماتي در داخل كشور مشغول به خدمت بوده است: «معاونت بين الملل سازمان تبليغات اسلامي»، «معاونت ارتباطات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي»، «قائم مقامي مجمع جهاني اهل بيت (ع)»، «بنيانگذاري و مديريت مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب» و «مدير مسئولي فصلنامه هفت آسمان» از جمله خدمات فرهنگي ايشان است.

در بخش خدماتي، اقدام ماندگار ايشان «راه اندازي و مديريت مركز خدمات حوزه هاي علميه» مي باشد.

جناب آقاي نواب در مركز «مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب» كه دل مشغولي اصلي ايشان است، در پي رواج اديان پژوهي و مطالعات مذاهبي به شيوه علمي و بي طرفانه در كشور عموماً و در حوزه هاي علميه خصوصا و زمينه سازي براي مطالعات تطبيقي و تعامل مثبت و سازنده ي اديان و مذاهب گوناگون مي باشد. «تربيت ده ها طلبه فاضل آشنا با ديگر اديان و مذاهب با مدارك دانشگاهي كارشناسي ارشد و دكتري»، «راه اندازي تنها كتابخانه ي تخصصي در زمينه اديان و مذاهب در ايران با بيش از 21 هزار عنوان كتاب تخصصي به زبان هاي گوناگون»، «انتشار 27 شماره از فصلنامه هفت آسمان» و «راه اندازي دوره هاي رسمي كارشناسي ارشد در گرايش مختلف اديان و مذاهب با مجوز وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري» از مهم ترين دستاوردهاي ايشان در يك دهه گذشته در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب مي باشد. ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي گروه مذاهب اسلامي در مركز اديان مي باشد.

نواب پور، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: مشهد.

درگذشت: دى 1374، دورهام انگلستان.

رضا نواب پور داراى دكتراى زبان شناسى از دانشگاه دورهام و استاد دانشگاه منچستر بود. در مزمزه ى خاطرات (مجموعه ى داستان، 1340) به انتقاد از خرافه پرستى پرداخت. از همكاران مجتبى مينوى در بنياد شاهنامه بود، بيشتر آثار مكتوب وى به زبان انگليسى است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نوايي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

درگذشت: 1362.

محمود نوايى داراى درجه ى تحصيلى مهندسى و مترجم زبان فرانسوى و نخستين مترجم آثار زيگموند فرويد بود.

از آثار اوست: آينده ى يك توهم (زيگموند فرويد)؛ ارزش علمى و عملى نظريات فرويد، بيگانگان در خانه (اثر ژرژ سيمنون)؛ بيولوژى و فلسفه ى زندگى؛ پنج درس پسيك آناليز (زيگموند فرويد، 1324)؛ خندان و گشاده رو باشيد (پروفسور پل بنينسن فرانسوى، 1328)؛ روانكاوى و زندگى من (زيگموند فرويد، 1324)؛ روش علمى تلقين بنفس (پل ب. ژاگو، 1325)؛ كاپيتال (تلخيص ازكتاب ارل ماركس، 1323)؛ گراديوا (اثر يوهانس ويلهلم ينسن كه هذيان و رؤيا اثر زيگموند فرويد به ضميمه ى آن آمده است، 1340، ظاهرا هذيان و رؤيا به صورت مجزا هم به چاپ رسيده است)؛ مزد ترس (ژرژ آرنو، 1334 نظريات فرويد. وى مشغول به تأليف كتابى به فرانسه درباره ى خيام بود كه نيمه كاره ماند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نوبخت شيرازي، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1274/ 1273 ش)، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش به پايان برد، سپس براى تحصيل علوم دينى به نجف و كربلا رفت و ادبيات عرب را آموخت. او علم كلام را از محضر سيد محمد مفتى هندى آموخت و ادبيات عرب را نزد شيخ عبدالرحمان كويتى تكميل كرد و در حوزه ى درس صدر اصفهانى، كه مرجع تقليد بود، درس خارج خواند. وى پس از مراجعت به شيراز مدتى در مدرسه شريعت، و پس از تأسيس دارالمعلمين شيراز مدت سه سال در آنجا تدريس كرد. او در 1298 ش در شيراز مجله هاى «دنياى ايران»، «فكر آزاد» و روزنامه ى «بهارستان» در 1299 ش مجله ى «گل آشتى» را در شيراز تأسيس و منتشر نمود. نوبخت

از طرفداران رضا شاه بود به همين علت شاه او را به مديريت مجله ى نظامى «قشون» كه در 1340 ق تأسيس شده بود، برگزيد. او در دوره هاى ششم و هفتم از طرف مردم بهبهان به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وى مدتى نيز رياست كتابخانه ى سلطنتى را بر عهده داشت. از ديگر آثارش: «شاهنامه پهلوى»؛ «علم تربيت يا پداگوژى»؛ «علم روح علم طبايع»؛ «ماوراء مدرسه»؛ «فلسفه فازيسم»؛ «قانون فكر»، در علم منطق؛ «تاج جاحظ»، ترجمه؛ «كارنامه»، ترجمه؛ رساله ى «سفراى محمد»؛ «پندنامه»، شعر؛ «ديوان» شعر.[1]

فرزند ميرزا محمد حسن شيرازى، در 1272 ش در شيراز تولد يافت. تحصيلات مقدماتى و ابتدائى را در موطن خود فراگرفت و در 12 سالگى براى ادامه تحصيل به عتبات رفت و علاوه بر ادبيات عرب، حكمت الهى و فلسفه و فنون و صناعات ادبى را به خوبى فرا گرفته و به زبان عربى تسلط كامل يافت و از همان هنگام تحصيل، همكارى با مطبوعات را شروع كرد و غالبا در روزنامه هاى مصر مقالاتى به زبان عربى مى نوشت و يا قصائدى به صورت انتقاد از اوضاع جهان سروده به مطبوعات مى داد. مسافرت نوبخت براى ادامه تحصيل در نجف و كشورهاى عربى قريب دوازده سال طول كشيد و پس از پايان جنگ اول به ايران برگشت. چندى در دارالمعلمين فارس معلم طبيعيات بود، بعد به فكر روزنامه نگارى افتاد. ابتدا مجله اى به نام زندگانى تأسيس نموده، آنرا انتشار داد و پس از آن مجله ى فكر آزاد را تأسيس كرد ولى دوام زيادى نداشت تا اينكه در 1298 در شيراز روزنامه بهارستان را انتشار داد. بهارستان در جهت كودتا و ضرورت آن مقالات متعددى

مى نوشت و هر قدمى كه كودتاگران برمى داشتند تحسين و تمجيد مى نمود. در حقيقت اين روزنامه ارگان كودتا بود. پس از عزل سيد ضياءالدين از رئيس الوزرائى نوبخت مورد حمله شديد مخالفين واقع شد كه ناچار روزنامه را تعطيل و شيراز را ترك نمود.

در 1301 در تهران روزنامه بهارستان مجددا دائر شد و هفته اى سه شماره انتشار پيدا مى كرد و ضمن تجليل و تأييد سردار سپه بقيه رجال را مورد انتقاد قرار مى داد. پس از چندى روزنامه بهارستان در حقيقت مدافع رضاخان سردار سپه شد ولى به عللى در 1303 تعطيل گرديد و نوبخت سردبير و رئيس هيئت تحريريه مجله قشون شد و در همان موقع كتابى تحت عنوان سردار پهلوى نوشت. اين كتاب شامل وقايع از سوم حوت 1299 تا جلوس رضاشاه به سلطنت مى باشد كه داراى تصاوير و گراورهاى زيادى است. نوبخت به علت نزديكى به رضاخان سردار سپه، داوطلب وكالت مجلس شوراى ملى شد و در دوره ششم از بهبهان به وكالت رسيد و در دوره هفتم هم وكيل همانجا بود. از دوره هشتم حوزه انتخابيه او عوض شد و در هر دوره از فسا انتخاب مى گرديد كه مجموعا هفت دوره نماينده مجلس شوراى ملى بود. نوبخت در دوره رضاشاه از وكلاى مورد علاقه دستگاه بود و به همين علت نمايندگى مجلس را در تمام دوره رضاشاه حفظ كرد. در دوره سيزدهم كه انتخابات آن در تابستان 1320 انجام يافته بود پس از استعفا و خروج رضاشاه شروع به كار كرد و در اين مجلس نوبخت وكيلى حراف و جنجالى شد و با دولتها به جنگ پرداخت. به هنگام طرح لايحه اتحاد سه جانبه

بين ايران و انگليس و شوروى در زمره مخالفان بود و چندين نطق طولانى ايراد نمود و سرانجام رأى كبود داد. نوبخت در آن ايام از طرفداران جدى آلمان و هيتلر بود و حزبى نيز به نام حزب كبود تأسيس كرد. در اواسط 1322 نيروهاى بيگانه در ايران عده اى را به جرم ژرمانوفيلى بازداشت كردند كه از جمله حبيب الله نوبخت وكيل مجلس بازداشت گرديد. ساير بازداشتيها در اراك توقيف بودند ولى نوبخت به خارج از ايران انتقال يافت و تا پايان جنگ در اسارت بيگانگان بود. در 1324 از زندان رهايى يافت، كار سياست را رها كرد و به تأليفات و ترجمه پرداخت تا در 1352 درگذشت. در طول زندگانى خود آثار زيادى نوشته و انتشار داد از جمله شاهنامه نوبخت است. فرزند ارشد وى دانش نوبخت سالها روزنامه سياست ما را انتشار مى داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد 156 -155 ،82/ 4 ،111 -110/ 4 ،298 -297 ،36 -32/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (734 -727/ 5)، الذريعه (31/ 19 ،230 -229 ،24/ 17 ،321/ 15 ،21/ 13 ،1227/ 9)، فرهنگ سخنوران (954)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3198 ،2863 ،2862 ،2584 ،2518 ،2461 ،2337 ،2335 ،2087/ 2 ،1528 ،854 ،628/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (482 -480/ 2).

نوبختي، ابوالعباس فضل

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 185 ق)، حكيم، فيلسوف، متكلم، منجم و مترجم. گروهى او را به جدش منسوب كرده و فضل بن نوبخت خوانده اند. وى از مشاهير و پيشوايان متكلمان اماميه به شمار مى آيد. ابونواس از شاعران معاصر او بود كه در مدح خاندان نوبختى شعر مى سرود. فضل از منجمان و فيلسوفان عهد هارون الرشيد و خزانه دار

كتابهاى حكمى به حساب مى آمد كه بسيارى از كتب حكمت اشراقى قبل از اسلام را، از زبان پهلوى به عربى، ترجمه نمود. همچنين در حكمت كتابهايى تأليف كرد و در نجوم نيز آثارى دارد. سيد جمال الدين ابن طاووس، در كتاب خود «فرج المهموم» آورده كه تصانيف نجومى او را ديده و تبحر او را در اين فن تصديق مى نمايد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (412 -410/ 8)، خاندان نوبختى (20 ،14 ،3)، دايرةالمعارف فارسى (3060/ 2)، ريحانه (250/ 6)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (277 ،236 ،200 ،14)، لغت نامه (ذيل/ نوبختى).

نوبختي، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(402 -320 ق)، محدث امامى و كاتب. ساكن بغداد بود. وى از قاضى محاملى و على بن عبداللَّه واسطى روايت نموده است. ابوبكر احمد بن محمد برقانى و ابوالقاسم عبداللَّه بن احمد ازهرى و ابوالقاسم تنوخى و ابوالفرج طناجيرى و ابوالقاسم بن خلال از وى روايت كرده اند. محدثين و علماى عامه او را در حديث صدوق و راستگو دانسته اند. در «ميزان الاعتدال» ذهبى وفات وى 452 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (56/ 5)، انساب سمعانى (530 -529/ 5)، تاريخ بغداد (299/ 7)، ريحانه (248 -247/ 6)، لسان الميزان (377/ 2)، ميزان الاعتدال (481/ 1)، الوافى بالوفيات (427/ 11).

نوبري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر نوبرى از علماء معاصر تبريز و فضلاء حوزه مرحوم آيه الله العظمى و العلامه الكبرى سيدنا الاستاد آقاى آقا سيد محمد حجت كوه كمرى رحمه الله مى باشد.

وى در محله نوبر تبريز در روز 17 ربيع المولود 1334 ق كه مصادف با روز ميلاد رسول صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت امام جعفر صادق عليه السلام است تولد يافته و بدين مناسبت موسوم به (محمد جعفر) گرديده و پس از تكميل مقدمات در تبريز در آخر جمادى الاول 1353 ق به قم مهاجرت نموده و از محضر اعلام قم چون آيه الله العظمى گلپايگانى و مرحوم علامه اديب تهرانى سطوح را استفاده و به پايان رسانيده و در درس خارج آيت الله العظمى حجت قدس الله سره و آيت الله محقق خونسارى و مدت كوتاهى مرحوم آيت الله صدر و آيت الله آقا ميرزا رضى مجتهد تبريزى بهره مند شده و به مراتب عاليه رسيده است.

آقاى نوبرى تا سال 1375

ق در قم به تدريس و تكميل مبانى علمى اشتغال داشتند و پس آز آن مراجعت به تبريز نموده و تاكنون به اقامه جماعت و ايفاء وظايف و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نوذريان

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از خاندانهاى بزرگ پهلوانى در شاهنامه، خاندان نوذرى است كه از تخمه ى نوذر پسر منوچهر بودند. و بزرگترين پهلوانان آن طايفه طوس و گستهم و زراسپ بوده اند. در اوستا از اين خاندان سخن رفته است، و طوس و گستهم فرزند نوذر بودند چون فر نداشتند به شاهى ننشستند. طوس همواره سپهسالار ايران بوده و او از كسانى است كه به اتفاق فريبرز و گيو همراه كى خسرو به كوه رفته ناپديد شده اند.

و در ادبيات زرتشتى از جاودانيهاست. پسر طوس در شاهنامه نام زراسپ دارد. و در حقيقت از شاهان اشكانى است كه در روايات ملى داخل شده است. از او در اوستا اصلا سخنى نرفته است. اما گستهم پسر ديگر نوذر است كه در ادبيات زرتشتى از جاويدانها به شمار مى رود.

برگرفته از كتاب :ايران در عهد باستان

نوراني وصال، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالوهاب نوراني وصال ، در سال 1302 شمسي در شيراز به دنيا آمد. دوره هاي دبستان و دبيرستان را در شيراز گذرانيد. آنگاه در سال 1321 به تهران آمد و در رشته ي ادبيات فارسي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به ادامه ي تحصيل پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ دانشنامه ي ليسانس نائل آمد. او پس از انجام خدمت وظيفه ي عمومي ، به ادامه ي تحصيل در دوره ي دكتراي زبان و ادبيات فارسي و تحقيق و تكميل پايان نامه ي دكتراي خود تحت عنوان « طرز شعر در نيمه ي اول قرن دهم » به راهنمايي استاد بديع الزمان فروزانفر پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ درجه ي دكترا توفيق يافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدرِ عبدالوهاب

، ميرزاعلي متخلص به روحاني و فرزند ميرزا عبدالوهاب متخلص به يزداني ، و او نيز فرزند ميرزا محمدشفيع معروف به ميرزاكوچك متخلص به وصال شيرازي شاعر بزرگ عصر قاجاري بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالوهاب نوراني وصال ، دوره هاي دبستان و دبيرستان را در شيراز سپري كرد. آنگاه در سال 1321 به تهران آمد و در رشته ي ادبيات فارسي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به ادامه ي تحصيل پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ دانشنامه ي ليسانس نائل آمد. او پس از انجام خدمت وظيفه ي عمومي ، به ادامه ي تحصيل در دوره ي دكتراي زبان و ادبيات فارسي و تحقيق و تكميل پايان نامه ي دكتراي خود تحت عنوان « طرز شعر در نيمه ي اول قرن دهم » به راهنمايي استاد بديع الزمان فروزانفر پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ درجه ي دكترا توفيق يافت.

استادان و مربيان : عبدالوهاب نوراني وصال ، سالها مديريت گروه ادبيات فارسي دانشگاه شيرازي را برعهده داشت.

همسر و فرزندان : خانم دكتر طاهره صفارزاده ، نويسنده و شاعر توانمند معاصر ، همسر عبدالوهاب نوراني وصال مي باشد.

زمان و علت فوت : دكتر عبدالوهاب نوراني وصال ، در دي ماه 1373 چشم از جهان فروبست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالوهاب نوراني وصال ، چندين سال ، مديريت گروه ادبيات فارسي دانشگاه شيراز را بر عهده داشت.

فعاليتهاي آموزشي : عبدالوهاب نوراني وصال ، پس از اخذ درجه ي ليسانس به تدريس در دبيرستان هاي تهران پرداخت. آنگاه در سال 1324 پس از دريافت مدرك دكترا ، به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه شيراز

برگزيده شد و اندكي بعد به مقام استادي رسيد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عبدالوهاب نوراني وصال ، مدت ها سلسله برنامه هايي را با عنوان « سوگنامه سرايي در ادبيات فارسي » در مركز راديو تلويزيون شيراز اجرا كرد كه از يك طرف نمودار تسلط كم نظير او بر ادوار شعر فارسي بود و از طرف ديگر ، شور و ايمان پاك مذهبي او را كه موروثيِ خاندان او بود ، نشان مي داد. او در انجمن ها و مجامع ادبي و كنگره هاي علمي با ايراد سخنراني و خواندن شعر حضوري فعال داشت. ضمن انجام اين فعاليته او به نشر كتاب و مقالات و تحقيقات علمي خود پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : عبدالوهاب نوراني وصال ، از آخرين شاعران بزرگي بود كه شعرش استواريِ سخنِ استادان گذشته را داشت و در عين حال ، سرشار از مضامين و انديشه هاي لطيف نو بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تحقيق و تصحيح ديوان حافظ

ويژگي اثر : با همكاري دكتر محمدرضا جلال نائيني.

2 تصحيح و چاپ ديوان داوري شيرازي

ويژگي اثر : با كمك مؤسسه ي اطلاعات.

3 نقد و تصحيح فرائدالساوك

ويژگي اثر : متن منثور اخلاقي از شمس الدين سجاسي ، با همكاري دكتر غلامرضا افراسيابي.

4 نقد و تصحيح مصيبت نامه ي عطار

5 هزارمزار در ترجمه ي شدالازار ( در شرح مشاهد شيراز )

ويژگي اثر : تأليف: عيسي بن

جنيد شيرازي.

منابع زندگينامه :مجله ي نامه ي فرهنگ ، شماره ي 16 ، زمستان 1373

نورمحمدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا على نورمحمدى تهرانى از علماء مبرز معاصر تهرانست كه در مسجد انصار واقع در خيابان هدايت به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

ايشان در شب بيست و هشتم ماه مبارك رمضان سال 1328 ق در قريه حصار بوعلى نياوران شميران بدنيا آمده و پس از پرورش و گذراندن دوران كودكى مدتى در مدرسه نياوران بتحصيل پرداخته و بعد مدتى در مدارس تهران دروس جديد را خوانده آنگاه در سال 1344 ق به قم مشرف و شروع بتحصيل علوم دينيه نموده در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و بعد از يكسال سطوح مكاسب و كفايه را از محضر آيت اللَّه آخوند ملا على همدانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و نيز مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى و مرحوم آيت اللَّه فيض استفاده نموده و بعد از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت دو دوره و نيم از خارج اصول را در خدمت آن مرحوم باضافه خارج مكاسب و خارج صلوه تلمذ نموده و هم نصفى از دررالاصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى بهره مند شده و در سال 1362 ق از قم به تهران برگشته و مدت سه سال در قريه حصار بوعلى شميران اشتغال بنشر احكام و امامت داشته و بعد از آن مدتى در سه راه سپهسالار مسجدى مسجد بى بى اشتغال داشته و بعد از مدتى مقدارى توسعه به آن مسجد داده و هم اقدام بساختمان مسجد ديگرى در خيابان هدايت چهارراه صفى عليشاه بنام مسجد انصار با همت و

مساعدت بعضى از اهل محل نموده و آن مسجد بى بى را بجناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد ابراهيم علوى خوئى نموده و خود در مسجد مزبور (انصار) به خدمات دينى و ترويجات مذهبى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نورمحمدي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا نورمحمدي نجف آبادي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/18

زندگينامه علمي

در هيجدهم فروردين سال 1333 در شهرستان «نجف آباد» در يك خانواده مذهبي متولد شدم. پس از طي دوره دبستان وارد حوزه علميه «الحجه نجف آباد» شدم و همراه با ادامه تحصيل دوره دبيرستان به صورت شبانه، چهار سال ادبيات عرب و مقدمات فقه و اصول را در آن شهر گذراندم و در سال 1348 جهت ادامه تحصيل به حوزه مقدسه علميه قم راه يافتم و دوره سطح و دروس: (تفسير، فلسفه، هيئت، رجال و حدود شش سال خارج فقه و اصول) را نزد اساتيد بزرگوار و فرزانه و آيات عظام: «مشكيني»، «خزعلي»، «انصاري شيرازي»، «ممدوحي»، «ستوده»، «دوزدوزاني»، «صانعي»، «عندليب»، «رباني املشي»، «شب زنده دار»، «حقي»، «جوادي آملي»، «حسن زاده آملي»، «نوري همداني»، «سبحاني»، «مكارم شيرازي» و «فاضل لنكراني» سپري نمودم و در سال 1372 موفق به دريافت مدرك سطح چهار معادل دكتري و دفاع از آن تحت نظر استاد راهنما «حضرت آيت الله سبحاني» با درجه خوب مفتخر گرديدم.

تاكنون بيش از پانزده جلد تاليف و تحقيق در قالب رساله علمي، كتاب، مقاله و طرح درس در موضوعات:

1- خلفاء اثني عشر در منابع اهل سنت.

2- علل مخالفت كفار قريش با پيامبر (ص) در مكه و عوامل نفوذ اسلام در يثرب.

3- آداب سلوك

و شيوه علم ورزي.

4- نقاط برجسته اخلاق دانشجوي پزشكي.

5- منزلت اهل بيت در قرآن و سنت به بيان برجستگان اهل سنت.

6- عدالت در قرآن و روايات.

7- جايگاه عترت در قرآن و روايات.

8- توكل در قرآن و روايات.

9- تنها راه وحدت عملي مسلمين.

10- علل ممنوعيت مقاربت با زنان در زمان قاعدگي از نظر اسلام و علم پزشكي.

11- ولادت امام علي (ع) در كعبه بر اساس مدارك شيعه و اهل سنت.

12- بررسي نظام دفاعي اسلام در قرآن.

13- هدايت در قرآن.

14- موضوع بندي 18 جلد از تفسير نمونه تحت نظر استاد بزرگوار حضرت آيت الله مكارم شيرازي.

15- هفت جلد طرح درس در موضوعات معارف اسلامي، اخلاق اسلامي، اخلاق پزشكي، تاريخ اسلام، متون اسلامي و ريشه هاي انقلاب اسلامي.

16- قائده امكانات در فقه. را به رشته تحرير در آوردم.

در زمينه علمي و پژوهشي به موفقيت هايي همچون:

1- دريافت مجوز تدريس در گرايشهاي شانزده گانه از معاونت محترم اساتيد و دروس معارف اسلامي دانشگاه هاي كشور دست يافتم.

2- تاسيس هسته پژوهشي با بيش از هشت هزار نسخه پژوهش كه تحت نظر اينجانب توسط دانشجويان انجام گرفته و اين هسته در نوع خود به عنوان طرح ابتكاري و نمونه در دانشگاههاي كشور قلمداد گرديده.

3- احراز مدرس نمونه در دو دوره در دانشگاه علوم پزشكي كردستان.

4- احراز محقق نمونه در دو دوره در بين دوازده دانشگاه از دانشگاه هاي دولتي منطقه 2 كشور مفتخر گرديدم.

اما سوابق مسئوليتي: قبل از انقلاب در فواصل تعطيلي حوزه علميه به تبليغ و نشر معارف اسلامي و بيان دستورالعملهاي حضرت امام خميني (ره) و اطلاع رساني به مردم كه در اين راستا چندين بار توسط

ساواك دستگير و مورد ضرب و شتم مأموران شهرباني قرار گرفتم و توسط مامورين ساواك راهي زندان شهرباني شدم. اما سوابق مسئوليتي اينجانب در طول سالهاي پس از رخداد انقلاب شكوهمند اسلامي پرشمار بوده كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

1- مسئوليت حوزه علميه شهرستان نجف آباد.

2- حاكم شرع امور صنفي شهرستان نجف آباد.

3- حاكم شرع مبارزه با مفاسد اجتماعي و بزهكاري در پلاژهاي سد زاينده رود و چادگان و مهاباد.

4- نماينده حضرت امام در منطقه عربستان.

5- حدود هيجده سال قائم مقام نماينده حضرت امام و مقام معظم رهبري در منطقه كردستان.

6- مسئوليت گزينش دانشگاه علوم پزشكي كردستان.

7- مدير گروه معارف دانشگاه علوم پزشكي كردستان.

8- مدير شوراي گروه هاي معارف اسلامي دانشگاه هاي منطقه دو كشور.

9- عضو انجمن معارف اسلامي كشور.

10- عضو انجمن مدرسان دانشگاه هاي كشور.

11- مدرس حوزه هاي علميه سنندج و اكنون به عنوان استاد دانشگاه علوم پزشكي شهركرد و استاد حوزه علميه اماميه شهركرد و امام جمعه شهر «كيان» از توابع استان چهارمحال بختياري مشغول انجام وظيفه مي باشم. (ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم و تب علينا انك انت التواب الرحيم و السلام)

نوري فرد، نورعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نورعلي نوري فرد

محل تولد : روستاي طرزم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1311/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب نور علي نوري فر فرزند لطف الله در سال 1311 در يكي از روستاهاي اهر متولد شدم. سال 1328 وارد حوزه تبريز شده ام و از شهريور 33 وارد حوزه علميه قم شده و شروع به ادامه تحصيل نموده ام و هم اكنون نيز در حال تاليفات كتاب

هستم و در همه مواردي كه موسسه علوم آل محمد در زمينه هاي مختلف داشته است؛ فعاليت موثر داشته ام.

نوري، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل نوري

محل تولد : كهريز زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله حاج شيخ محمد اسماعيل نوري در سال 1329 هجري شمسي در خانواده مذهبي در يكي از روستاهاي زنجان به دنيا آمد. دروس مقدمات را در زادگاهش ياد گرفت و در سال 1344 وارد حوزه علميه زنجان شد. دروس ادبيات عرب و كتابهاي «شرح لمعه، اصول فقه و غيره» را در آن حوزه آموخت. در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شد و شروع به آموختن كتابهاي «رسائل، مكاسب، كفاية الاصول و ...» مشغول گرديد.

در سال 1354 پس از قبولي در امتحانات پاياني سطح حوزه شروع به آموختن دروس خارج (آشنائي با كيفيت استنباط احكام فقهي) نمود. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در مدرسه عالي تربيتي و قضايي طلاب قم (كه امروزبه عنوان دانشگاه قم معروف شده است) مشغول تحصيل گرديد و پس از گذراندن دوره آن در پاييز سال 60 به زنجان بازگشت و در مراكز تربيت معلم و دانشگاه آنجا به تدريس مشغول شد.

استاد نوري در سال 1371 جهت استفاده مجدد از دروس فقه و اصول حوزه به شهر مقدس قم بازگشت. ضمن تحصيل در حوزه علميه قم، در مركز تربيت معلم آيت الله طالقاني قم تدريس مي كرد و هم اكنون نيز در آن مركز و ديگر مراكز آموزش عالي قم به تدريس مشغول است. اين روحاني فعال در سال 1377 موفق به اخذ مدرك سطح

4 (دكتري) از حوزه علميه قم شد و در سال 1377 پس از اعلام آمادگي براي نمايندگي مجلس خبرگان رهبري و موفقيت در امتحانات مربوطه و تاييد اجتهاد وي از طرف شوراي نگهبان قانون اساسي به عنوان نامزد نمايندگي مجلس خبرگان رهبري از استان زنجان معرفي شد و با توجه به اين كه ايشان به رقيب خود (حضرت آيت الله حاج سيد اسماعيل موسوي زنجاني ره) احترام فوق العاده قائل بود در دو سخنراني تبليغاتي انتخاباتي تلويزيوني از ايشان تعريف و تمجيد كرد.

استاد نوري در اثر لياقت هايى كه از خود نشان داده بارها از طرف مسئولين به عنوان مدرس نمونه استاني مورد تقدير قرار گرفته و در سال 79 نيز به عنوان مدرس نمونه كشوري شناخته شده و از طرف وزير آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران لوح تقدير دريافت نموده و در حال حاضر به عنوان مدير گروه آموزشي و پژوهشي معارف اسلامي و عربي مراكز تربيت معلم استان قم انجام وظيفه مي كند.

نوري، بهاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1343 ق)، عالم دينى، اديب و شاعر، متخلص به فاضل. معروف به فاضل نورى. جامع معقول و منقول بود. در محضر علماى اصفهان تلمذ نمود و پس از فراغت از تحصيل در مسجد محله ى دروازه ى نو اصفهان به اقامه ى جماعت پرداخت. وى را اهل تصفيه ى باطن و سير و سلوك دانسته اند. در اصفهان درگذشت و در تكيه بابا ركن الدين تخت فولاد مدفون گرديد. از آثارش «ديوان» شعرى است كه آن را فرزندش نصيرالدين نورى، معروف به خواجوى، گردآورى و تدوين نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرةالقبور (206 -205)، الذريعه (802/ 9)، ريحانه (261

-259/ 6).

نوري، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقّق، و عارف و زاهد كامل، از شاگردان آقا مير محمّد شهشهانى، و خود داماد حاجى كلباسى بوده، در شب بيستم شوال سال 1323 به سنّ قريب به يكصد سال وفات يافته، در داخل بقعه تكيه بابا ركن الدين در ايوان قرينه قبر بابا مدفون گرديد.

كتب و رسائلى تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- رساله در فقه استدلالى 2- رساله در نمازهاى مستحبّى 3- رساله عمليّه 4- رساله در نماز شب، مطبوع 5- رساله در صلات 6- رساله در نكاح 7- رساله در تجارت 9- كتابى در اصول؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نوري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا حسن بن العالم العلام و ملاذالانام مرحوم حاج شيخ ابراهيم نورى از افاضل دانشمندان حوزه ى علميه و اصحاب مخصوص آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله مى باشد.

در سال 1302 شمسى در شهر همدان در خانواده علم و كمال تولد و در مهد فضيلت پرورش و پس از رشد دروس مقدماتى و ادبيات را خدمت والد بزرگوارش خوانده و قسمتى از سطوح اوليه را در مدرسه آخوند همدان آموخته آنگاه به قم مهاجرت و سطوح متوسط و عالى را از محضر مدرسين حوزه فراگرفته و در درس خارج مرحوم آيت الله حجت كوه كمرى حاضر شده و نيز از محضر مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق يزدى معروف به آقاى داماد استفاده كرده و پس از ورود حضرت آيت الله العظمى بروجردى تا آخر حيات آن جناب بالغ بر 18 سال درك فيض از ابحاث فقه و اصول معظم نموده و نيز سالهاى متمادى از دروس و تحقيقات آيت الله العظمى امام خمينى مدظله و آيت الله

العظمى مرعشى نجفى اطال الله بقاه بهره مند و از راه منبر به تبليغ دين و ترويج معارف اسلام پرداخته مخصوصا در حسينيه آيت الله العظمى مرعشى نجفى كه در ايام مناسب وفيات و سوگواريها افاده مى فرمايند بيانى شيوا و تحقيقاتى دقيق در تواريخ و اخبار اهل بيت عليهم السلام دارند.

استاد نورى آثار و خدمات ارزنده اى دارند كه از آنهاست:

1- مكتب ولى عصر عجل الله فرجه كه تحت برنامه اى تربيت جوانان و روشنفكران مى نمايند.

2- تنظيم فهرست كتابخانه آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله.

3- تاليفات و تصنيفات در رشته هاى مختلف كه متاسفانه از تعداد و اسامى آنها بى اطلاع هستم زيرا ده ها بار مراجعه كردم و پيام دادم و وعده هم فرمودند كه مرقوم دارند ولى در اثر گرفتاريها مرقوم ننمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نوري، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابوالقاسم، فاضل و واعظ كامل، در 10 رجب 1335 وفات يافته، در تخت فولاد [تكيه ى شهشهانى] مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نوري، عبدالنبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالنبى نورى- ره- عالمى بزرگوار و مجتهدى عالى مقدار و نابغه ى در فقه و اصول و محققى در معقول و منقول و متبحرى در فنون مختلف و از مراجع بزرگ زمان خود گرديده است.

وى در نور كه از مضافات آمل است ديده بجهان گشوده و بعد از بلوغ به تهران مهاجرت و اوليات و سطوح را معقولا و منقولا تكميل نموده و مهاجرت بعتبات عاليات كرده و از محضر علماء و بزرگان آن سامان استفاده نموده آنگاه بسامرا مشرف و ملازم ابحاث آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى مدت پنج سال گرديده و پس از آن به تهران مراجعت و در محله ى (عودلاجان) رحل اقامت افكنده و به مراسم ارشاد و تدريس و اقامه جماعت در مسجد (پيره زن) اشتغال يافته و پس از آن منتقل بسرچشمه شده و مومنين مسجدى در اواسط خيابان سيروس نزديك سرچشمه براى او بنا نموده (كه اكنون بنام آن مرحوم معروف است) و در آنجا به اقامه جماعت و تدرس خارج فقه و اصول براى فضلاء و علماء تهران و موعظه مردم پرداخته تا در بيستم محرم الحرام 1344 قمرى كه برحمت حق واصل و جنازه اش از نياوران شميران كه در دو فرسخى تهرانست بر دوش مردم بشهر رى و در مقبره ناصرالدين شاه در مجاورت حرم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام محازات قبر مرحوم علامه كنى مدفون گرديد.

از مراجع بزرگوارى كه بدرس ايشان شركت نموده است سيد استاد ما حضرت آيت اللَّه

العظمى نجفى مرعشى مد ظله العالى ميباشند كه حدود يكسال بدرس فقه و اصول ايشان شركت و از جامعيت و مقام علمى و تبحر در فقه و اصولشان فوق العاده تمجيد و تعريف مى نمايند.

پس از فوت آن مرحوم فرزند ارجمندش جناب حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه آقاى حاج شيخ بهاءالدين نورى بجاى ايشان قرار گرفته و در مسجد آن مرحوم اقامه جماعت نموده و بخدمات دينى اشتغال دارند و ايشان داماد مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محد بهبهانى سابق الذكر و يكى از مشاهير و محترمين علماء معاصر تهران و محترمين دانشمندان مركزند، غالب تحصيلات ايشان در تهران در خدمت مرحوم والدشان و مدرسين بزرگ ديگر بوده و خود سالها بتدريس فقه و اصول و اصلاح امور مردم و قضاء حوائج آنان اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نوري، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيى بن الزكى الصالح مرحوم حاج ميرزا اسماعيل نورى از افاضل دانشمندان معاصر و مشهور به علامه نورى مى باشند.

وى در حدود 1345 قمرى متولد و در بيت تقوا و ديانت تحت تربيت صحيح پرورش يافته و بعد از خواندن دروس جديد به تحصيل علوم عربى و قديمه پرداخته و متون فقه و اصول و منطق و فلسفه و حكمت را از مدرسين بزرگ تهران فراگرفته و علوم نظرى و تحليلى را از آيات عظام و فقهاء كرام استفاده نموده تا به مدارج عاليه و مقام استادى رسيده و خود به تدريس علوم پرداخته است.

استاد علامه نورى امروز يكى از مفاخر دانشمندان تهران محسوب مى شود داراى تأليفات عديده در علوم مختلف مى باشد كه قسمتى از آن به طبع رسيده و قسمت ديگر آماده براى طبع و نشر مى باشد.

از تأليفات و

آثار ارزنده و گرانقدر معظم له كه كراراً به طبع رسيده كتب زير است.

1- اسلام و عقايد و آراء بشرى يا جاهليت و اسلام چهار مرتبه چاپ و منتشر شده

2- حقوق زن در سالام و جهان در 420 صفحه به قطع معمولى شش بار چاپ شده است.

3- فلسفه انقلاب حسين عليه السلام با متن عربى آن به قلم ايشان در 280 صفحه

4- خداشناسى و افكار روز سه بار چاپ و منتشر شده است.

5- تحقيق در آئين يهود و مسيحيت چاپ سوم با تصرفات جديد به قلم معظم له

6- تحقيقى كوتاه درباره شيعه چاپ دوم

7- سيستم حكومت اسلامى چاپ سوم

8- ستارگان فروزان به قطع وزيرى در تاريخ علوم ادبى و منطق و تراجم ادباء چاپ اول.

9- متونى از معارف اسلام به قطع معمولى.

10- مضافاً بر كتب ياد شده رسالات و حواشى و مقدمه هائى بر آثار مختلف علمى به طبع رسيده است.

11- تفسير كامل و جامع قرآن در دو زبان آماده طبع مى باشد.

نگارنده گويد: علامه نورى گذشته از مقامات علمى و اطلاعات وسيع در علوم مختلف داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و ملكات فاضله و سجاياى حميده مى باشد و علاوه بر كرسى تدريس جلسات عديده سخنرانى در بعضى از هيآت مذهبى مانند هيئت محترم محبان الائمه عليهم السلام در شبهاى شنبه در خيابان زيبا دارند كه پس از اقامه جماعت با بيانى رسا و منطقى سودمند براى صدها نفر از همه طبقات مخصوص نسل جوان و روشنفكران بيان معارف اسلام و مبانى اخلاق مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نوغاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمدرضا نوغانى خراسانى از وعاظ نامى و خطباء سامى و افضال سلسله اهل منبر و

مبرزين گويندگان خراسانست و در مشهد و تهران و كاشان و گيلان و بالاخص كويت از راه منبر و سخنرانى خدماتى انجام داده و منشاء آثار بزرگى گرديده است. استاد نوغانى در مشهد متولد شده و پس از رشد و دروس جديده به تحصيل دروس قديمه پرداخته و ادبيات را نزد اديب نيشابورى و سطوح را نزد مدرسين بزرگ تكميل نموده و به درس خارج آيت الله العظمى ميلانى شركت كرده و از محضر مرحوم آيت الله فقيه سبزوارى و آيت الله كفائى و ديگران استفاده نموده و چند سالى براى تبليغ و ترويج دين به كاشمر اقامت نموده و در آنجا با آيت الله امامى كاشمرى وصلت كرده و بعد از چندى به مشهد مراجعت و به افاده و افاضه پرداخته است در سفرى كه حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله در سال 1383 به مشهد نمودند و بنده در خدمتشان بودم و آن استقبال عجيبى كه با آن شرايط سخت و ممانعت شديدى كه از معظم له شد در تاريخ مشهد كم سابقه بوده و استاد و نوغانى خطابه اى در موقع ورود آيت الله به منزل حضرت آيت الله العظمى ميلانى مدظله خوانده و تبريك وروده بالحن بسيار داغ و پرحرارت و مهيجى گفته كه عموم مردم را به گريه درآورد و تحريك احساسات و عواطف مردم نمود راستى چنين خطابه و سخنرانى كمتر شنيده بودم

استاد نوغانى چند سالى متواليا بنابر دعوت شيعيان و ايرانيان مقيم كويت به آن سامان مسافرت كرده و حقايق اسلام را با منطقى بليغ بيان مى كرده ولى چند سالى است كه به واسطه كثرت مشاغل كمتر به خارج مسافرت مى كند ادام الله توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد دوم)

نوغاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1305، مشهد.

درگذشت: 15 آبان 1371، مشهد.

آيت الله مهدى نوغانى، فرزند ميرزا على اكبر نوغانى مؤلف «سه مقاله ى نوغانى» و «دو مقاله ى نوغانى»، پس از تحصيل دوره ى ابتدايى، به حوزه ى علميه ى خراسان پيوست و در مدرسه نواب به تحصيل اشتغال يافت. استادان آيت الله نوغانى به شرح زير بودند: آيت الله على اكبر نوغانى، آيت الله عبدالجواد اديب نيشابورى (اديب اول)، آيت الله محمدتقى اديب ثانى، آيت الله احمد مدرس، آيت الله هاشم قزوينى، آيت الله مهدى اصفهانى خراسانى، آيت الله سيد محمدهادى ميلانى.

در تابستان سال 1333 آيت الله ميلانى به مشهد رفت و ابتدا حدود يك سال در منزل آيت الله مهدى نوغانى اقامت گزيد و از ايشان مدت چهارده سال از دروس آيت الله ميلانى بهره برد و مراتب علمى اش مورد تأييد آيت الله ميلانى قرار گرفت. همچنين به دستور وى امامت جماعت مسجد فاضل را پذيرفت. آيت الله نوغانى خود نيز به تدريس و تربيت طلاب اشغال ورزيد و كتاب هاى المعالم الاصول و مكاسب شيخ مرتضى انصارى را درس مى داد و در كار تدريس جديت داشت. وى مدت بيست و دو سال تفسير تدريس مى كرد و در اين مدت يك بار تفسير تمام قرآن تدريس شد و بار دوم تا آيه ى دهم از سوره «انبياء» تفسير شد، از جمله فعاليت هاى ديگر ايشان تدريس نهج البلاغه، اقامه ى مجالس عزادارى و ذكر مصيبت و قرائت دعاى كميل، تصدى مديريت چند مدرسه علميه و از جمله مدرسه ى باقريه، ايجاد صندوق قرض الحسنه «جاويد» و مشاركت در تأسيس مؤسسه ى خيريه ى حضرت ولى عصر (ع) (انصار الحجة) بود. آيت الله نوغانى در مبارزات عليه نظام پهلوى نيز مشاركت فعال داشت و اعلاميه هايى كه صادر مى شد، امضاء مى كرد. از نهضت پانزده خرداد 1342 وارد اين

مبارزات شد و در حركت انقلاب خراسان سهم مؤثرى داشت. وى همچنين سفرهايى به كشورهاى خارجى (و از جمله كويت) براى تبليغ اسلام داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نوقاتي سجستاني، ابوعمر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 382 ق)، حافظ، محدث، اديب و شاعر. اصل وى از نوقات، از توابع سيستان است. در طلب حديث به خراسان مسافرت كرد و در هرات، مرو، بلخ و ماوراءالنهر حديث شنيد. وى از ابوعبداللَّه محمد بن اسحاق قرشى و حاكم ابوعبداللَّه نيشابورى و ابوحاتم ابن حبان بستى و ابويعلى عبدالمؤمن بن خلف نسفى و محمد بن خيو بن حامد ترمذى و ابى حامد احمد بن محمد بن حسين بوشنجى و عبدالرحمان بن محمد بن علويه ابهرى و ابوسليمان خطابى و ديگران حديث شنيد. دو فرزندش، عمر و عثمان، و نيز على بن بشرى ليثى و على بن طاهر شروطى و حسين بن محمد كرابيسى و قاسم بن عباس صلحى و احمد بن سعيد تونى و جماعتى ديگر از وى روايت نموده اند. از آثارش: «آداب المسافرين»؛ «العتاب» يا «العتاب و الاعتاب»؛ كتاب «التعظة»؛ كتاب «الشيب»؛ كتاب «صون المشيب»؛ «الرياحين» يا «فضل الرياحين»؛ كتاب «العلم» يا «العلم والعلماء»؛ «محنة الظراف فى اخبار العشاق»؛ «معاشرةالاهلين»؛ المسلسلات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (145 -144/ 17)، لغت نامه (ذيل/ نوقاتى)، معجم الادباء (208 -205/ 17)، معجم البلدان (360/ 5)، معجم المؤلفين (7/ 9 ،266 -265/ 8)، الوافى بالوفيات (91 -90/ 2)، هديةالعارفين (53/ 2).

نوقاني، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370 -1300 ق)، عالم دينى، فقيه، متكلم، واعظ و شاعر، متخلص به فقير. در محله ى نوقان مشهد به دنيا آمد و پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى، ادبيات را در محضر ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و فقه و اصول را در محضر شيخ حسنعلى تهرانى و آيت اللَّه سيد عباس شاهرودى فراگرفت. در 1327 ق عازم نجف شد و از محضر اساتيد بزرگى چو آخوند خراسانى و آيت اللَّه سيد

محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ الشريعه ى اصفهانى استفاده نمود. پس از درگذشت آخوند خراسانى، به دريافت اجازه ى اجتهاد از آيت اللَّه ميرزا عبداللَّه مازندرانى و آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى نايل گشت. در 1330 ق به مشهد بازگشت و به تدريس و انجام امور دينى پرداخت. وى از جانب آيت اللَّه حاج آقاحسين قمى عهده دار توليت مدرسه ى نواب گرديد. او خطوط نسخ و نستعليق را خوش مى نوشت. در خط نسخ از شاگردان ميرزا ابوالقاسم خراسانى و در نستعليق از شاگردان ميرزا ابراهيم خان، متخلص به گمنام بود. نوقانى در اثر عارضه ى سكته قلبى در مشهد درگذشت و در حرم امام رضا (ع) دفن شد. از آثارش تعمير مدرسه ى نواب مشهد و تنظيم موقوفات آن است كه از مدارس مهم آن شهر مى باشد. از آثار علمى او: «سه مقاله ى نوقانى»؛ «دو مقاله ى نوقانى»، در اصول عقايد و رد عقايد ماديون؛ تعليقاتى بر «شرح نهج البلاغه» ابن ابى الحديد معتزلى.[1]

على اكبر نوقانى رضوان اللَّه عليه اصلا از ايل جلابر و از احقاد مرحومه گوهرشاد صاحب مسجد معروف مشهد مى باشد اجداد ايشان سالها در كلات نادرى ساكن بوده اند. پدر ايشان مرحوم حاج ميرزا موسى از بزرگان اخبار و صلحاء مشهد مقدس رضويت و مرحوم حاج ميرزا موسى فرزند حاج ميرزا حسن بن كلبعلى خان بن محمدزمان خان بن كليعلى خان جلابر طاب ثراهم بوده اند.

غالب افراد خاندان جليل نوغانى مخصوصا اجداد فقيه سعيد به زيور فضل و كمال آراسته و حاج محمد زمان خان بن كلعلى خان جلاير طبيبى حاذق و فاضلى كامل بوده است و طبع شعرى شيوا داشته و اشعار عرفانى ميسروده است.

مرحوم ميرزا نوقانى در سال 1300 قمرى در مشهد مقدس رضوى متولد شده و تا

سن بيست سالگى در مشهد مقدس به تحصيل علوم پرداخته و ادبيات را از مرحوم ميرزا عبدالجواد اديب بزرگ نيشابورى فراگرفته و فقه و اصول را در محضر مرحوم ميرزا آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى با معيت مرحوم حجه السلام ميرزا على آقا فرزند آن مرحوم خوانده و پس از فوت آن مرحوم قسمتى از دروس فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عباس شاهرودى كه از بزرگان علماء مشهد بودند آموخته آنگاه در سال 1327 قمرى با اجازه مرحوم والدش به نجف اشرف مهاجرت نموده و از محضر و درس خارج دو نابغه علمى آيت اللَّه العظمى سيد كاظم يزدى و مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى استفاده كامل نموده و پس از فوت مرحوم آخوند با دريافت اجازه از مرحوم آيه اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ عبداللَّه مازندرانى در سال 1330 قمرى به وطن مالوف خود مراجعت كرده و به ارشاد مردم و تعليم طلاب علوم دينيه مشغول شده و تا پايان عمر كه بالغ بر چهل سال بوده و در مشهد سكونت و همواره به تدريس اشتغال ورزيده و بسيارى از فضلاء طلاب مشهد مقدس رضوى از محضر درس آن مرحوم تعليم گرفته و استفاده نموده اند.

مرحوم آيت اللَّه نوقانى يكى از علماء عاملين و روشندل و بسيار خوش قريحه و در مناظرات دستى توانا داشته و مكرر به انصارى و يهود و گمراه شدگان مسالك جديد مناظره فرموده و بر تمام آنها فائق آمده و عده زيادى كه به واسطه شبهات منحرفين در پرتگاه لغزش افتاده و راه حق را گم كرده بودند با ادله متقنه و بيان شيواى خود آنها را از

انحراف نجات و سعادتمند نموده است.

مرحوم ميرزا نوغانى عالمى ناطق و خطيبى بليغ بود منابر وعظ و ارشاد آن مرحوم علاوه بر بيان اصول عقايد و ترويج دين مقدس اسلام و رسانيدن احكام شريعت مطهر به مردم مشحون به اطلاعات عميقه تاريخى و اخبار اسلاف و شامل نكات ادبى و امثال و حكم و مواعظ و پند و اندرز بود و بطور كلى قاطبه و مردم را با بيانى از هر جهت جامع بطريق حق ارشاد مى فرمود و در واقع منبر ايشان يك حوزه درس قابل فهم عموم بيشتر شبيه بود تا به يك سخنرانى عادى لذا هر كس از بيانات ايشان به قدر استعداد و فهم خود بهره مند مى شد.

آثار قلمى ارزنده و آموزنده عديده دارد كه به آن اشاره مى شود.

1- تعليمات برجلدين شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 2- سه مقاله نوغانى 3- دو مقاله نوغانى رد مايون 4- اشعار بسيارى از قصايد و غزليات و مدايح و مراثى كه براى نمونه بعضى از آن را مى نگارم تخلص آن مرحوم فقير بود.

ديگر از آثار آن مرحوم تعمير و تنظيم مدرسه نواب مشهد و موقوفات آن كه از مدارس مهمه آن سامانست و نگارنده هم حدود يك سال در آنجا اقامت و اشتغال بتحصيل داشته ام.

مرحوم ميرزاى نوقانى در شب دهم جمادى الاول 1370 قمرى به عارضه سكته از دنيا رفته و در پايين پاى مبارك حضرت سلطان سرير ارتضى على بن موسى الرضا ارواحنا فداه در دارالسعاده آستان قدس سر به خاك فرو برده و يك جهان علم و ادب را در زير زمين پنهان نموده و به آرزوى خود نائل آمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]

الذريعه (264/ 12)، سخنوران نامى معاصر (3553 -3543/ 6)، كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 38)، گنجينه ى دانشمندان (188 -184/ 7).

نويدكيا، محرم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محرم نويدكيا متولد اصفهان بازيكن فوتبال و عضو تيم ملي فوتبال ايران است. وي اكنون در باشگاه سپاهان و در خط مياني توپ مي زند

تاريخ تولد: 10 آبان 1360

محل تولد: اصفهان

قد: 181 سانتي متر

وزن: 72 كيلو گرم

پست : هافبك

باشگاهها: از سال 79 تا 83 ، سپاهان اصفهان

از سال 83 تا 85 ، بوخوم آلمان

از سال 85 تا كنون سپاهان اصفهان

افتخارات ملي: قهرماني در رقابت هاي اميد ايران به مربيگري برانكو ايوانكوويچ

حضور در جام جهاني 2006 آلمان

افتخارات باشگاهي: قهرماني دومين دوره ليگ برتر به همراه سپاهان.

2 مرتبه حضور در جام باشگاههاي اسيا و شكست الاتحاد (قهرمان ان دوره) در اصفهان

قهرماني جام حذفي براي 2 دوره ي متوالي

نهاوندي اصفهاني، جهانبخش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نامش محمّد جواد، و معروف به ميرزا جهانبخش است.

عالم و اديب و منجّم بوده، و در اصفهان سكونت داشته، رساله در استخراج خطّ نصف النهار جهت شاگردش سيد عباس بن سيد على موسوى شاهرودى متوفّى در سال 1345 در مشهد تأليف نموده است.

صاحب عنوان در سال 1334 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نهاوندي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ جعفر نهاوندى از علماء معاصر گذشته تهران بوده كه مدت بيست و سه سال در نجف اشرف اقامت داشته و از محضر علامه خراسانى صاحب كفايه و علامه ى يزدى صاحب عروةالوثقى و ديگران استفاده نموده تا بدرجه ى علم و اجتهاد رسيده و پس از آن به تهران منتقل و اول در مسجد فاضل خلخالى و بعد در مسجد سپهسالار ناصرى امامت نموده و ضمنا تدريس فقه و اصول داشته تا در سال 1365 ق كه در تهران وفات و حمل به قم و در قبرستان حاج شيخ در مقبره دربندى مدفون شده اند.

از آثار ايشانست: 1- اضاعه الشبهه فى صلوه الجمعه. 2- شرح بر رساله نجات العباد در دو جلد. 3- اشعارى در مراثى آل عصمت عليهم السلام كه از آنست ابيات زير:

زبان حال حضرت زينب (ع)

آفتابا بر زمين جاى تو نيست

خار و خاشاك است مأواى تو نيست

از چه سر بر نيزه و تن بر زمين

اى عزيز من چه كرده اين چنين

دست تو بوسم روم سوى سفر

من بپا اين راه پويم تو بسر

خواست تا دستش بوسد آن پرى

ديد نه انگشت و نه انگشترى

گفت عزيز من بميرت خواهرت

اى سليمانم چه شد انگشترت

از ثمرات اوست فرزند فاضل و برومندش آقاى حاج شيخ باقر واعظ نهاوندى كه در تهران تولد

و در مهد تربيت چنين پدرى پرورش يافته و دروس جديد را تا سيكل اول خوانده و به دروس قديم اشتغال و در سال 1325 شمسى با درجه ى ليسانسيه در رشته ى منقول موفق و فعلا در رشته ى تدريس و تبليغ اشتغال دارند.

تأليفات عديده ى دارد كه از آنها است:

1- بزرگترين مدرك شيعه (مكالمات مامون با علماء سنت).

2- فرستاده خدا در نبوت پيغمبر آخر زمان.

3- قائم بحق بقيةاللَّه در حالات امام زمان عجل اللَّه فرجه.

برادران ارجمندى دارد كه از اعاظم علماء اكابر و مدرسين بوده اند به اسامى زير:

1- مرحوم مبرور حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدتقى مدرس نهاوندى

2- مرحوم مبرور حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ على مدرس نهاوندى معروف بچين رى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نهاوندي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1304 -1237 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مدرس، اديب و شاعر. در نهاوند به دنيا آمد. در ابتدا به فراگيرى خط پرداخت. سپس براى تحصيل مقدمات علوم به بروجرد رفت. آنگاه جهت تكميل معلومات عازم نجف گشت و در آنجا از محضر شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، استفاده نمود و پس از درگذشت صاحب «جواهر» در درس شيخ مرتضى انصارى شركت كرد و از خواص شاگردان وى گرديد. او در حيات استادش، شيخ انصارى، در نجف عهده دار تدريس گرديد. سيد محمد طباطبايى و ميرزا مهدى گلستانه از شاگردان وى بودند. در 1289 ق به قصد زيارت امام رضا (ع) به ايران آمد و در بازگشت در تهران ساكن شد و حدود دوازده سال در مدرسه مروى (فخريه سابق) مشغول تدريس گرديد. در تهران درگذشت. پيكرش به قم منتقل و در صحن جديد حضرت معصومه (س) دفن شد. به آورده ى شيخ آقا بزرگ

تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» پيكر وى به نجف منتقل گرديد. از آثارش: «اصل البرائة»؛ حاشيه بر «قوانين»؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «الوقف» و «العتق»، در فقه؛ «ديوان» شعر.[1]

ميرزا عبدالرحيم بن ميرزا نجف مستوفى بن ميرزا محمدعلى شيرازى نهاوندى عالمى متبحر و فقيهى جامع از بزرگان شاگردان شيخ مرتضى انصارى و ملازمين وى و فقهاء بزرگ و مدرسين نجف اشرف بوده چند سال بعد از فوت استادش شيخ به ايران آمده و چندى در مشهد رضوى توقف آنگاه به تهران آمده و در مدرسه مروى به تدريس پرداخته تا در ماه ربيع الثانى 1304 در سن 67 وفات نموده و جنازه اش را حمل به نجف اشرف نمودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (470/ 7)، الذريعه (687/ 9 ،157/ 6)، ريحانه (268 -266/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1109 -1108/ 14)، فوائد الرضويه (229 -228)، المآثر والآثار (143)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1312/ 3).

نهاوندي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رجالى، مدرس، اديب، نحوى و لغوى. پس از فراگرفتن مقدمات، جهت تكميل آموخته هاى خويش رهسپار نجف گشت و در درس شيخ مرتضى انصارى شركت نمود و از خواص شاگردان شيخ گرديد. او همچنين از محضر ميرزا ابوالقاسم كلانترى نيز استفاده نمود. وى پس از درگذشت شيخ انصارى عهده دار تدريس و بحث و تأليف شد. نهاوندى از علماى بزرگ اماميه در اوايل قرن چهاردهم قمرى است. او را به كثرت دانش دينى و فقهى ستوده اند و در اصول وى را مؤسس و در پاره اى از مواضع و مباحث اين فن يگانه دانسته اند. وى در نجف در اثر بيمارى وبا درگذشت و در وادى السلام

دفن گرديد. از آثار او: «تشريح الاصول الصغير»؛ «تشريح الاصول الكبير»؛ «مقدمة الواجب»؛ كتاب «الطهارة»؛ «الدماء الثلاثة»؛ «مشارق الاصول».[1]

على بن ملا فتح اللَّه نهاوندى نجفى عالمى بزرگ و محققى جليل از شاگردان علامه شيخ مرتضى انصارى و اعلام مدرسين نجف و مجتهدين مسلم و اساتيد بزرگ آن سامان بوده و با اين كمالات معنوى حظى از اين دنياى دنى نداشته و در نهايت فقر و عسرت و در اواخر عمر مبتلا به كسالتهاى گوناگون شده تا در اول ماه ربيع الثانى 1322 در سن هشتادسالگى وفات نمود و در وادى السلام در مقبره مخصوص مدفون گرديد از آثار اوست (تشريح اصول الصغير) و (تشريح اصول الكبير) و نيز كتابى (در طهارت) و كتابى در (دماء الثلاثه).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (301/ 8)، الذريعه (186/ 15 ،185/ 4)، ريحانه (269 -268/ 6)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1313 -1312/ 3)، معجم المؤلفين (165/ 7).

نيازي حجازي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، اديب، لغوى و شاعر. وى صاحب منظومه ى «جامع اللغات»، در لغت فارسى است. او پيش از قرن يازدهم قمرى مى زيسته، زيرا در «فرهنگ سرورى»، تأليف شده در 1008 ق، و «فرهنگ جهانگيرى» تأليف شده در 1005 تا 1017 ق، از «جامع اللغات» شواهدى نقل گرديده است. همچنين در اين كتاب از سال درگذشت مير على هروى (951 ق) نيز نشانى است كه در اين صورت تاريخ تأليف كتاب بين 951 ق و 1008 ق بوده است. در «الذريعه» براى نيازى «ديوان» شعرى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (100/ 23 ،1240/ 9 ،69/ 5)، ريحانه (275/ 6)، فرهنگهاى فارسى (124 -117 ،110 -106)، لغت نامه

(ذيل/ حجازى).

نيازي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1269 ش)، مترجم، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر، متخلص به نيازى. در تبريز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاهش به پايان برد و براى تحصيل در طب، به سوئيس رفت. او ادبيات فرانسه را به خوبى آموخت و اشعارى به زبان فرانسه سرود كه مورد توجه ادباى آنجا قرار گرفت. وى در حدود 1300 ش در اداره تجارتى سفارت ايران در سوئيس با سمت منشى گرى مشغول خدمت شد. بعد از بازگشت به ايران به معلمى مدرسه دارالفنون منصوب گرديد. او همچنين در دبيرستان هاى دولتى ادبيات فرانسه تدريس مى كرد.پس از فوت ميرزا حسين خان صبا، صاحب امتياز و مدير مسئول روزنامه ى «ستاره ى ايران»، امتياز آن روزنامه به وى واگذار شد و او در 1303 ش آن را تحت عنوان قبلى خود يعنى «ستاره ى ايران» منتشر كرد. سپس در 1307 ش اين روزنامه را تحت عنوان «ستاره ى جهان» به دو زبان فارسى و فرانسه انتشار داد. وى قطعه اى به زبان فرانسه به عنوان «زندگانى» سرود و از آكادمى ژفلور و فرانسه ديپلم افتخار دريافت كرد و در 1311 ش به مناسبت ترجمه «رباعيات» حكيم عمر خيام از طرف آكادمى فرانسه به وى جايزه اى اهدا شد. از ديگر آثارش: «هزار و يك خنده». از آثار ترجمه ى وى: «تاريخ بيزانس»؛ «تاريخ پليس»؛ «كشمير يا باغ نشاط»؛ «يك دروغ چه كرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (22 -20/ 3)، الذريعه (283 ،220/ 25 ،83/ 18)، سخنوران نامى (477 -472/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3450 ،3398 ،3397 ،2643 ،1676 ،1672/ 2 ،682 ،679/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (228 -227/ 1).

نيرومند، حسين علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : حسين

علي نيرومند در سال 1326 در شهر باجگيران از توابع قوچان متولد شد دوران ابتدايي را در زادگاهش سپري كرد. پس از كسب ديپلم رياضي از دبيرستان نادرشاه مشهد، وارد دانشگاه علوم دانشگاه مشهد شد و در سال 1350 در رشته رياضي فارغ التحصيل گرديد سپس به انگلستان عزيمت كرد و مدرك فوق ليسانس و دكتراي خود را در سال 1368 در آنجا به پايان برد. وي هم اكنون به سمت استادي در دانشگاه علوم رياضي دانشگاه مشهد مشغول به خدمت است.

گروه : علوم پايه

رشته : آمار

گرايش : سريهاي زماني

والدين و انساب : مرحوم پدرشان علي فخمند در باجگيران به شغل كشاورزي مشغول بودند و مرحوم مادر محترمشان درنا كوثري بودند و داراي پنج خواهر همگي بازنشسته آموزش و پرورش هستند و پنج برادر به نام هاي نوروز محمد شغل كشاورزي، براقعلي دبير بازنشسته رياضي ، عباسعلي دبير بازنشستهفيزيك، و حسن نيرومن سرهنگ نيروي هوايي هستند

خاطرات كودكي : وي دوران كودكي خود را اينچنين به ياد دارد : در دوران كودكي در باجگيران همراه پدر كار ميكردم و حتي در دوران ابتدايي نيز هم درس ميخواندم و هم به پدر در امور كشاورزي كمك ميكردم.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : دوران متوسطه دبرستان نادرشاه افشار در مشهد دوران كارشناسي رشته رياضي از دانشگاه مشهد سال 1350 كارشناسي راشد رشته آمار از دانشگاه برونل انگليس دكتري در رشته آمار - سريهاي زماني از دانشگاه شيفيلد سال 1368

خاطرات و وقايع تحصيل : در بيشتر ايام تحصيل از دوران ابتدايي تا كارشناسي ارشد درس ميخواندم و در تابستان نيز كار ميكردم

استادان و مربيان : دكتر بزرگ نيا، دكتر عبدالله،

دكتر هنري، مرحوم پروفسور تقي فاطمي و ... از استادان وي در دوره كارشناسي بودند.

هم دوره اي ها و همكاران : و هم اكنون كه در دانشگاه مشهد مشغول به كار ميباشد با استادان دوران تحصيل خود مانند دكتر بزرگ نيا و دكتر هنري همكار شده اند.

همسر و فرزندان : همسر دكتر نيرومند بازنشسته آموزش و پرورش هستند و فرزندانشان احسان تحصيلات خود را به اتمام رسانيده و مشغول به كار هستند و دخترشان لونا ازدواج كرده و فرزند كوچكشان ايمان مشغول به تحصيل در دانشگاه در رشته مديريت بازرگاني است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : معاون اداري و مالي دانشگاه علوم دانشگاه مشهد 74-1368

فعاليتهاي آموزشي : دكتر نيرومند تدريس اكثر دروس دانشگاهي رشته آمار در دو مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد را برعهده دارد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر نيرومند بعد از فارغ شدن اركار روزانه قدري ورزش و پياده روي را در برنامه دارد.

چگونگي عرضه آثار : چاب و تاليف دو كتاب و چاپ و ترجمه بيش از 15 جلد كتاب و بيش از ده مقاله علمي و پژوهشي د رمجلات معتبر

________________________________________

آثار :

1 آمار پايه

ويژگي اثر : تاليف

2 آمار كاربردي

ويژگي اثر : تاليف

3 اگر سيول با مثال

ويژگي اثر : ترجمه

4 اگرسيول خط كاربردي

ويژگي اثر : ترجمه

5 الگوهاي خطي تعميم يافته

ويژگي اثر : نوشته داپسن، ترجمه

6 الگوهاي خطي تعميم يافته

ويژگي اثر : نوشته موشگري، ترجمه

7 تجزيه و تحليل سريهاي زماني

ويژگي اثر : نوشته كرامر، ترجمه

8 روشهاي چند متغيره كاربردي

ويژگي اثر : نوشته جانسون، ترجمه

9 سريهاي زماني و روشهاي يك متغيري و چند متغيري

ويژگي اثر : نوشته ويليام دبليودي، ترجمه

10 مقدمه اي بر سريهاي زماني

ويژگي اثر : نوشته هتپفيلد، ترجمه

11 نخستين درس احتمال

ويژگي اثر : نوشته راس ، ترجمه

12 نمونه گيري

ويژگي اثر : ترجمه

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

نيري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نيري

محل تولد : همدان

شهرت : نيّري همداني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله علي نيّري همداني در سال 1309 هجري شمسي در منطقه اي در 12 فرسخي همدان به دنيا آمد. پدرش كه مردي با فضيلت بود، به كشاورزي اشتغال داشت . او از بزرگان به شمار مي آمد و در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بود و نقش بسزايي در تربيت فرزند خود و تشويق او به تحصيل علوم ديني ايفا كرد. ايشان تحصيلات خود را از مكتب خانه آغاز كرد و در آن مرحله ضمن فراگيري قرآن مجيد، از كتبي چون «كليله و دمنه و گلستان سعدي» بهره برد و «زبان و ادبيات» خويش را انسجام بخشيد. سپس براي فراگيري دروس حوزوي ، به همدان رفت و در مدتي كم ، دروس مقدمات و بخشي از دروس دورۀ سطح را به پايان برد.

پس از آن براي بهره مندي از محضر استادان فرهيخته ، به شهر قم مهاجرت كرد و در مدرسه علميه دارالشفاء مستقر شد. او در آن زمان بخشي از «معالم» را خوانده بود. از اين رو به تكميل باقي مانده آن و اتمام دروس دورۀ سطح در زمان اندك رو آورد.

با پايان يافتن دروس دورۀ سطح، به دروس خارج فقه و اصول استادان مشهور حوزه علميه قم ، از جمله آيات عظام: «بروجردي (ره )، امام خميني (ره ) و محقق داماد (ره )» راه يافت و سالها از محضر آنان بهره مند شد و در ضمن آن از فراگيري علوم عقلي نيز غافل نماند. او در طي اين سالها همواره درسهاي اخلاق استادان خود شركت مي جست تا علم خويش را به زيور عمل بيارايد و خود را براي نهضتي عظيم كه بر عهدۀ عالمان و انديشمندان اسلامي است؛ آماده سازد.

آيت الله نيّري در سالهاي تحصيل خود از محضر استادان بسياري بهره مند شد. او بسياري از دروس مقدمات را در همدان در محضر برادر خود «آقا ميرزا عبدالغني نيّري » و آقاي «رازيني» فرا گرفت و در درس لمعۀ آقايان: «حاج سيد مصطفي هاشمي » و «سيد جمال الدين افتخاري» شركت جست . با ورود به قم به درس مطوّل «آيت الله مشكيني» و درس شرح لمعه «آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره )» و «آيت الله شهيد صدوقي (ره )» رفت و پس از آن به درس رسائل «آيت الله مشكيني» و درس كفايه «آية الله آقا شيخ عبدالجواد سده اي اصفهاني (ره )» و «آيت الله شيخ مرتضي حائري (ره )» و مكاسب حضرات آيات: «حائري (ره ) و مشكيني» راه يافت .

با پايان يافتن دروس دورۀ

سطح به درس خارج فقه و اصول آيات عظام: «بروجردي (ره )، امام خميني (ره )، اراكي (ره )، محقق داماد (ره )، گلپايگاني (ره ) و شيخ عباسعلي شاهرودي» رفت و عمدۀ مباني اجتهادي خويش را در محضر آنان فرا گرفت ، هر چند در درس خارج ديگر استادان نيز شركت مي كرد. در بخش علوم عقلي نيز ابتدا به درس منظومه «آيت الله منتظري» و سپس به درس اسفار «آيت الله علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره )» راه يافت .

او در سالهاي تحصيل خود با علماء و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت كه از جمله آنان مي توان به آقايان : «ثابتي ، عراقچي و موسوي همداني» اشاره كرد. او بسياري از دروس پيش آموخته را با آنان مباحثه مي كرد. آيت الله نيّري در عرصه فرهنگي حضور مؤثر و مستمري داشته است . او سالها در حوزه علميه قم به تدريس دروس دورۀ مقدمات و سطح پرداخته ، شاگردان بسياري را به مكتب اسلام تقديم نموده است .

از جمله فعاليتهاي او در اين عرصه ، تدوين دورۀ پنج جلدي «مجمع المسائل ؛ حاوي استفتائات از مرجع عالي قدر آيت الله العظمي گلپايگاني (ره )» است كه از آثار شگفت و در خور تحسين است ، اين كتاب با همت وي و برخي ديگر از استادان حوزه علميه قم تهيه شده است ، او پس از رحلت آن عالم ربّاني ، به دفتر «آيت الله العظمي صافي گلپايگاني» راه يافت و سالهاست كه به پرسش هاي شرعي مردم پاسخ مي گويد. آيت الله نيّري كه از شاگردان امام (ره ) محسوب مي شود، سالها در راه نهضت پير مراد خود «امام خميني (ره )» به مبارزه پرداخت كه از جمله آنها مي توان به سخنرانيهاي او در اطراف

رفسنجان اشاره كرد. اين سخنرانيها خشم ساواك را برانگيخته بود. او به همراه استاد «ثابتي» و با دستور آيت الله العظمي گلپايگاني (ره ) به ديدار تبعيدشدگان در رژيم طاغوت شتافت كه از جمله آن ديدارها: ديدار با مقام معظم رهبري كه در آن زمان در ايرانشهر در تبعيد بودند مي باشد. آيت الله نيّري هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزۀ علميه قم است .

نيريزي، ارشدالدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 604 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، مفسر و اديب. در «مجمل فصيحى» و «فارسنامه ى ناصرى» نام وى محمد بن على ذكر شده است. او جامع علوم شرعيه و در علم تفسير و حديث متبحر بود. مدتها در مسجد جامع عتيق شيراز امامت نمود و نوشته اند كه به مدت هفتاد سال عهده دار منصب افتاء بود. او را عالمى خيرخواه و داراى اخلاق نيكو و اوصاف مرضيه دانسته اند. در طلب علم به حجاز و عراق مسافرت نمود و مشايخ و علماى بزرگى چون: شيخ توران كبير، زاهد ابومنصور، ابوالوفا احمد بن ابراهيم فيروزآبادى، ابومقاتل مناور بن فركوه ديلمى را درك نمود. شيخ روزبهان بقلى شيرازى و سراج الدين مكرم قاضى القضاة فارس و عارف معروف عزالدين مودود زركوب و فرزندش، عمادالدين ابوالفضل محمد بن مودود زركوب، و ملك معين الدين ابوذر كتكى مفتى از شاگردان او بودند. در شيراز درگذشت و در رباطى كه خود در نزديكى مصلاى شيراز بنا كرده بود، دفن شد. از آثارش: «مجمع البحرين»، در تفسير و تأويل، در ده مجلد؛ «تنوير المصابيح»، در شرح «المصابيح»، در حديث؛ «باكورة الطلب لاهل الادب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شد الازار (376 -372)، شيرازنامه (170 -169)، فارسنامه ناصرى (1567/ 2)، مجمل فصيحى (ذيل/

سال 604)، معجم المؤلفين (224/ 7).

نيساري، سليم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سليم نيساري در 21 آذر ماه 1299 درتبريز متولد شد. وي داري دكتراي فلسفه از دانشگاه ايندياناي آمريكا ست. دكتر نيساري پس از بازگشت به ايران به تدريس دردانشكده علوم تربيتي ادامه داد و درسال1359 پس از 38 سال خدمت به تقاضاي خود بازنشسته شد .گروه : علوم انسانيرشته : علوم تربيتيوالدين و انساب : سليم نيساري فرزند عبد الله كه وي نيز فرزند ميرزا سليم، حاكم محال قره داغ آذربايجان بود، در 21 آذر ماه 1299 درتبريز متولد شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سليم نيساري پس از گذراندن دوره تحصيلات ابتدايي و متوسطه و توفيق در امتحان نهايي دانشسراي تبريز با رتبه اول براي ادامه تحصيل به تهران آمد و موفق به اخذ درجه ليسانس در سال 1321 دررشته ادبيات فارسي و علوم تربيتي شد . ضمنا به تحصيل دردوره دكتري ادبيات فارسي ادامه داد . درسال 1329 براي ادامه تحصيل به اروپا و سپس به آمريكا رفت. وي موفق به دريافت درجه فوق ليسانس ازدانشگاه لندن و نيز درجه دكتري دررشته علوم تربيتي و زبان شناسي از دانشگاه اينديانا آمريكا شد.همسر و فرزندان : سليم نيساري با ايران ميرتقوي ازدواج كرد و ثمره اين ازدواج سه فرزند به نامهاي نيلوفر، سيروس و نادر مي باشد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل سليم نيساري در وزارت فرهنگ عبارتند از : منشي مخصوص وزير فرهنگ ، رئيس اداره دفتر وزارتي در دوره وزارت نفت وزير فرهنگ و بازرس وزارتي و مشاور وزارت فرهنگ . درسال 1334 به عنوان دانشيار عالي برگزيده شد . درسال 1336 به استخدام دبيرخانه

مركزي يونسكو در پاريس درآمد و به سمت رئيس اداره كمكهاي فني يونسكو منصوب شد . دراين سمت از طرف مدير كل يونسكو براي سركشي به نحوه پيشرفت برنامه كمكهاي علمي و فرهنگي يونسكو به كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه و كشورهاي جنوب غربي آسيا سفركرد . پس از پايان ماموريت و مراجعت به ايرا ن به سمت مدير كل روابط فرهنگي دروزارت آموزش و پرورش منصوب گرديد . ضمنا درهيات مديره موسسه فرهنگي منطقه اي نيز عضويت داشت و سردبيري يك مجله انگليسي درموسسه فرهنگي منطقه اي را نيز به عهده داشت . درسال1356 با ماموريت از طرف دانشگاه تهران ووزارت فرهنگ و هنر باسمت رايزن فرهنگي به كشورتركيه رفت . پس از پايان ماموريت درسال1358 به ايران مراجعت كرد .فعاليتهاي آموزشي : سليم نيساري در سال 1321 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد . درسال 1333 ضمن تدريس، معاونت دانشكده ادبيات دانشگاه شيراز را به عهده گرفت . تاريخ فرهنگ ايران ، كليات روش تدريس و روش آموزش زبان فارسي دردبستان از جمله عناويني بودكه تدريس آنها را به عهده داشت . دكتر نيساري به غيراز تدريس در رشته ها ومقاطع مختلف، درسال 1334 به عنوان دانشيار عالي برگزيده شد . درسال 1344 به مرتبه استادي ارتقا يافت و به دانشگاه تهران منتقل شد . دردانشكده علوم تربيتي تدريس چند درس ازجمله فلسفه، آموزش و پرورش ، مباني آموزش و پرورش ،كليات روش تدريس ، آموزش مقدمات خواندن و نوشتن ، آئين بررسي و گزارش نويسي و روش تحقيق را عهده دار بود . پس از بازگشت به ايران به تدريس دردانشكده علوم تربيتي ادامه

داد و درسال1359 پس از 38 سال خدمت به تقاضاي خود بازنشسته شد .مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سليم نيساري در اسفند 1333 مامورتاسيس دانشكده ادبيات شيراز گرديد .جوائز و نشانها : از دكتر سليم نيساري به خاطر كتاب «نسخه هاي خطي حافظ» (قرن نهم) در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي تقدير شده است.چگونگي عرضه آثار : سليم نيساري چندين مقاله به فارسي و انگليسي و فرانسه و تركي درمجلات ايران و خارج از ايران منتشرساخته و از 1339 تا 1342 مديريت مجله بنياد فرهنگ را به عهده داشته است . عنوان يكي ازنوشته هاي او دراين مجله «دستورخط فارسي » مي باشد . از ميان مقالاتي كه درروزنامه ها انتشار يافته است تنها به يك سري شامل 17 مقاله از شماره 7371تا 7392 از 2اسفند ماه تا 28 همان ماه درروزنامه كيهان زير عنوان «خط فارسي بايد اصلاح شود » اشاره مي شود .آثار : nbsp1 Le but humain de 1 Education ويژگي اثر : سخنراني در ششمين كنگره بين المللي علوم تربيتي ، دانشگاه دوفين پاريس ، درسال19732 Mevlana nin Mesnevi sinde Pragmatic Egitimle I lgiili Bir ornek ويژگي اثر : اين سخنراني در كنگره بين المللي بزرگداشت مولانا درشهر قونيه در نوامبر 1978 به زبان تركي ايراد شده است و عنوان آن به فارسي «تمثيلي در مثنوي مولانا درارتباط با فلسفه پراگماتيسم درآموزش »است . متن سخنراني در كتاب : Mevli[ann ve yasama Sevinic نشريه اداره جهانگردي قونيه چاپ شده است .3

Persian An Element Of The Regional Common Culture ويژگي اثر : اين مقاله در سمينار منطقه اي ميراث فرهنگي (ايران ، پاكستان ، تركيه ) Seminar on common cultuaral H eritage march 1965 درمجموعة ]چاپ شده است4 The Campaign Against Illteracy in Iran and the Role of Radio and Television In this campaign ويژگي اثر : اين سخنراني درسميناربين المللي نقش راديو و تلويزيون درپيكاربا بيسوادي درشهر آنكارا ايراد شده ومتن آن درنشريه زير به چاپ رسيده است . Conference of Executives From Radio and TV Organizations، Ankara19785 The Emergence of a New Nation with an old culture ويژگي اثر : در نشريه بين المللي بزرگداشت محمد علي جناح قائد اعظم پاكستان ، اسلام آباد _درنشريه Joutnal of the Regional cultural institute volume به چاپ رسيده است .6 آموزش زبان و ادبيات فارسي دردانشگاه ويژگي اثر : متن اين سخنراني در مجموعه سخنرانيها و مقالات اولين مجلس علمي استادان زبان و ادبيات فارسي وزار ت علوم .آذرماه 1350 ص 240تا235 منتشر شده است7 آموزش شعر فارسي ويژگي اثر : متن اين سخنراني از گزارش كنگره دبيران زبان و ادبيات فارسي و همچنين در نشريه دانشكده علوم تربيتي دوره اول ، شماره 238 استفاده از شاهنامه فردوسي در پژوهشهاي زبان شناسي ويژگي اثر : كنگره بزرگداشت جهاني فردوسي ، دانشگاه تهران آذرماه 13699 بررسي پندهاي فردوسي از ديد فرهنگ ايراني

ويژگي اثر : متن اين خطابه در مجموعه سخنرانيهاي نخستين دوره جلسات سخنراني وبحث درباره شاهنامه فردوسي ، همچنين در مجله هنرومردم شماره 102و 103 فروردين و ارديبهشت 1351 به چاپ رسيده است10 پيوستگي هدف ، برنامه وروش آموزش زبان وادبيات فارسي ويژگي اثر : اين متن درنشريه دومين كنگره انجمن دبيران زبان وادبيات فارسي درمرداد ماه 1347 ، ص 90-84 به چاپ رسيده است11 تدريس زبان فارسي دردبستان يا آموزش هنر هاي زبان( 1344) مي باشد. توضيحي درباب خط كتاب اول دبستان ويژگي اثر : در مجموعه مقالات همايش بررسي و تبين علل بدخطي دانش آموزان زير عنوان خط خوش ، نشريه سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي ، اسفند 137813 خاطراتي از كلاس درس استاد ملك الشعرا بهار ويژگي اثر : دررابطه با همايش ياد بود پنجاهمين سال در گذشت ملك الشعرا بهار درآوريل 2001 دردانشگاه سوربن پاريس ايراد شده است .14 دستور خط فارسي ويژگي اثر : پژوهشي درباره پيوستگي با زبان فارسي ، تهران : سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، 137415 دفتر ديگر سانيها درغزلهاي حافظ ويژگي اثر : جلد اول ، تهران ، سروش 137316 ديوان حافظ ويژگي اثر : مستند برنسخه هاي خطي سده نهم ، به خط استاد امير احمد فلسفي ، همراه بامينياتور هايي از استاد فرشچيان ، تهران ، انتشارات يساولي ،138217 ديوان حافظ

ويژگي اثر : براساس 48 نسخه خطي سده نهم ، تهران . انتشارات سينا نگار. و اسرار دانش ،1377-دكتر نيساري در خصوص اين اثر مي گويد: | اول بار پيش علامه قزويني عنوان كرد، براي تصحيح ديوان حافظ بايد متوني را كه به زمان حافظ نزديك تر است، يافته و براساس چنين نسخه اي ديوان حافظ را تنظيم و تصحيح كرد. قزويني يك نسخه خطي بيشتر به دست نياورد. من اين جست وجوها را در حد توان ادامه دادم و مرحوم خانلري و مرحوم مجتبي مينوي كه باهم كار مي كردند، توانستند نسخه خطي پيدا كنند. روي جلد نوشتم براساس نسخه خطي ديوان حافظ.18 غزلهاي حافظ ويژگي اثر : براساس نسخه خطي سده نهم ، به خط استاد محمد سلحشور ، چاپ اول ارديبهشت 1371 ، چاپ دوم الهدي آذرماه 137119 غزلهاي حافظ ويژگي اثر : نشريه موسسه فرهنگي منطقه اي 135320 كليات روش تدريس ويژگي اثر : چاپ اول اين اثر در سال 1344و چاپ دوم اين اثر 135521 گروه بندي افعال فارسي ويژگي اثر : متن اين سخنراني درجلد دوم سومين كنگره تحقيقات ايراني ، بنياد فرهنگ ايران ، شهريور 1351 درج شده است22 مقدمه اي بر تدوين غزلهاي حافظ( 1367) ، ملاحظاتي درباب نسخه خطي مشتمل بر 152 غزل حافظ و چاپ تك نسخه اي آن ويژگي اثر : در نخستين همايش ايران

شناسي ، 138124 نسخه هاي خطي حافظ ويژگي اثر : شيراز سده نهم ، مركز حافظ شناسي، 138025 نقش معلم در برابرارزشهاي اخلاقي ويژگي اثر : متن اين سخنراني در نشريه دانشكده علوم تربيتي ، دوره پنجم شماره 1و2 درسال1354 به چاپ رسيده است26 نمونه هايي از آثار جاويدان شعر فارسي( 1350) ، نوآوري درتركيبات واژگان فارسي در خمسه نظامي گنجوي ويژگي اثر : مجموعه مقالات كنگره بين المللي نهمين سده تولد حكيم نظامي گنجوي ، دانشگاه تبريز ، جلد سوم .1372 ص440-42828 يكسان كردن املاي فارسي ويژگي اثر : درمجموعه خطابه هاي نخستين كنگره تحقيقات ايراني ، دانشگاه تهران : شهريورماه 1349 ، جلد اول ص 312-299

نيشابوري، ابوالقاسم فضل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 473 ق)، مسند، محدث و واعظ. از ابوحسين خفاف و ابوحسين علوى و عبداللَّه بن يوسف اصفهانى و ابن محمش و جماعتى ديگر حديث شنيد. ابن طاهر و زاهر شحامى و محمد بن اسماعيل شاماتى و ابوطالب محمد بن عبدالرحمان كنجرودى و سعيد بن حسين جوهرى و حسين بن على شحامى و محمد بن اسماعيل بن احمد مقرى و ابواسعد بن قشيرى و مليكه بنت ابى الحسن فندورجى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. ذهبى گويد وى صاحب كتابى در وعظ مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (380 -378/ 18)، شذرات الذهب (343/ 3)، العبر (233 -331/ 2)، معجم المؤلفين (70/ 8).

نيشابوري، ابوسعد، ابوسعيد عبدالملك

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 407/ 406 ق)، فقيه شافعى، محدث، مفسر، وعظ و زاهد. معروف به ابوسعد يا ابوسعيد خرگوشى. نزد ابوالحسن ماسرجسى فقه آموخت. در طلب حديث به عراق سفر كرد. پس از آن به سوى حجاز رهسپار گشت. و در مكه مجاور شد. سپس به خراسان مراجعت نمود و طريق زهد و خدمت به خلق پيشه كرد. وى از حامد بن محمد رفاء و يحيى بن منصور قاضى و اسماعيل بن نجيد و محمد بن حسن سراج و ابواحمد شيبانى نيشابورى و محمد بن عبدالملك نسوى و بشر بن احمد اسفرايينى و على بن بندار صوفى و ابواسحاق مزكى و ابوعمرو بن مطر و ابوسهل صعلوكى روايت كرد. حاكم نيشابورى و حسن بن محمد خلال و ابوالقاسم تنوخى و على بن محمد حنايى و ابوعلى اهوازى و حافظ ابوبكر بيهقى و عبدالعزيز ازجى و ابوالقاسم قشيرى و ابوصالح مؤذن و ابوبكر ابن خلف شيرازى و ابوالقاسم ازهرى و جمعى ديگر از وى روايت نموده اند. مرتبه ى

وى را در فقاهت و زهد ستوده اند. و او را از دانشمندانى دانسته اند كه علاوه بر مقام علمى و زهد به حوائج عامه مردم و فقرا رسيدگى مى كرده و ابنيه ى خيريه اى تأسيس مى نموده است. از جمله بناى بيمارستانى را به وى نسبت مى دهند. او در نيشابور درگذشت و در خركوش نيشابور دفن شد. از آثارش: «تهذيب الاسرار فى طبقات الاخيار»؛ «شرف المصطفى (ص)»، در هشت مجلد؛ اللوامع»؛ «سير العباد والزهاد»؛ «شعائر الصالحين» يا «شعار الصالحين»؛ «دلائل النبوة»؛ كتاب «التفسير»؛ كتاب «الزهد»؛ «البشارة والنذارة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (351 -350/ 2)، تاريخ بغداد (432/ 10)، تاريخ نيشابور (169)، تذكرة الحفاظ (1067 -1066/ 3)، سيرالنبلاء (257 -256/ 17)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (229 -228/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (223 -222/ 5)، العبر (214/ 2)، كشف الظنون (1569 ،1047 ،1045 ،514 ،245)، لب اللباب (281/ 1)، معجم البلدان (413 -412/ 2)، معجم المؤلفين (189 -188 ،108/ 6)، المنتظم (146/ 9)، هديةالعارفين (625/ 1).

نيشابوري، ابوعبدالرحمان عبداللّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 236 ق)، محدث، نحوى و اديب. اهل نيشابور بود. علم نحو را از اخفش فراگرفت. خطيب بغدادى او را در اين فن صاحب بصيرت مى داند. وى همچنين در ادبيات متبحر بود. از محمد بن جعفر غندر و محمد بن ابى عدى و عبدالاعلى بن عبدالاعلى و يوسف بن عطيه صفار و معلى بن سليمان و يحيى بن سعيد قطان و عبدالعزيز عطار و عبدالوهاب ثقفى و عده اى ديگر حديث شنيد. ابوبكر بن ابى الدنيا و عبداللَّه بن محمد بن ناجيه از وى روايت كرده اند. از آثارش: «نوادر العرب و غريب الفاظها» يا «نوادر العرب و غرائب الفاظها والمعانى والامثال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون

(681/ 2)، تاريخ بغداد (73 -72/ 10)، الثقات (364/ 8)، الجرح والتعديل (ج 2، ق 195/ 2)، لسان الميزان (183 -182/ 4)، معجم المؤلفين (143/ 6)، هديةالعارفين (440/ 1).

نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 245 ق)، حافظ، محدث و زاهد. اهل نيشابور بود. حاكم نيشابورى او را شيخ عصر خويش در خراسان مى داند وى از ابن عيينه و سليمان بن داوود طيالسى و حسين بن على جعفى و عبداللَّه بن ابراهيم صنعانى و ابراهيم بن عمر صنعانى و اسماعيل بن عبدالكريم صنعانى و سريج بن نعمان و هشام بن سعيد طالقانى و اسحاق بن سليمان رازى و حسين بن محمد مروزى و حفص بن عبدالرحمان بلخى و ابوقتيبه و شبابة بن سوار و عبداللَّه بن نمير و عبدالرزاق بن همام و على بن حسين مروزى و محمد بن بشر عبدى و معن بن عيسى قزاز و وكيع بن جراح و يونس بن بكير شيبانى و وليد بن عقبه شيبانى و يحيى بن يحيى نيشابورى و وهب بن جرير و يحيى بن اسحاق و عبداللَّه بن ادريس و ديگران حديث شنيد. بخارى و مسلم و ابوداوود و نسائى و ترمذى در «صحاح» خود و نيز ابوزرعه رازى و ابوحاتم رازى و ابراهيم بن ابى طالب و محمد بن يحيى ذهلى و ابن خزيمه و ابوالعباس سراج و حاجب بن احمد طوسى و احمد بن سلمه و اسحاق بن ابراهيم نيشابورى و تميم بن محمد طوسى و جعفر بن محمد بن سوار و زنجوية بن محمد و ابن شاذان و محمد بن عقيل خزاعى و محمد بن نعيم نيشابورى و ابوالليث انصارى و يحيى بن زكريا نيشابورى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (359/ 6)، التاريخ الكبير (82 -81/ 1)، تاريخ نيشابور (97)، تذكرة الحفاظ (510 -509/ 2)، تهذيب التهذيب (138 -136/ 9)، تهذيب الكمال (270 -267/ 16)، الثقات (102/ 9)، الجرح والتعديل (ج 3، ق 254/ 2)، سيرالنبلاء (218 -214/ 12)، شذرات الذهب (109/ 2)، طبقات الحفاظ (246 -245)، العبر (350/ 1)، النجوم الزاهرة (385/ 2)، الوافى بالوفيات (68/ 3).

نيشابوري، ابويوسف يعقوب

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(474 ق)، اديب، لغوى و شاعر. اهل نيشابور بود و در علم لغت تبحر داشت و بنابر آورده ى «كشف الظنون» صاحب تأليفاتى در اين فن مى باشد. او شعر نيز مى سرود. از آثار او: «البلغة فى اللغة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (253)، معجم المؤلفين (241/ 13)، هديةالعارفين (544/ 2).

نيشابوري، جمال الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 784 ق)، محدث، فقيه شافعى و خطيب. اصل وى از نيشابور است. در 721 ق وارد مصر شد و از حجار حديث شنيد. او در نزد قطب سنباطى و ابن القماح و ابن عدلان و ديگران فقه آموخت. وى در مصر منصب تدريس و فتوا داشت. صاحب «شذرات الذهب» او را به سلامت نفس و رعايت جانب حق مى ستايد. در سنين كهولت شنوايى خود را از دست داد و به همين علت به او اطروش مى گفتند. از آثارش: شرح «التعجيز» يا «تصحيح التعجيز»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شذرات الذهب (285/ 6)، كشف الظنون (418)، معجم المؤلفين (253/ 11).

نيشابوري، قطب الدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، محدث، مقرى و نحوى. از علماى اماميه در قرن ششم قمرى است. او از شيخ ابوعلى بن شيخ طوسى روايت كرده است. كتاب «المجالس»، در حديث از اوست و ابن شهرآشوب در «مناقب» خود از آن بسيار نقل كرده است. وى از مشايخ روايى سيد ضياءالدين ابوالرضا فضل اللَّه بن على راوندى و امام قطب الدين راوندى (م 573 ق) بود. قطب الدين نيشابورى «الندبة» امام زين العابدين (ع) را از حاكم حسكانى از صدوق ابن بابويه روايت كرده و علامه حلى در «اجازه ى» كبيره خود به اين مطلب اشاره كرده است. از ديگر آثارش: «التعليق»؛ «الحدود»؛ «الموجز فى النحو».[1]

محمد بن على بن حسن مقرى نيشابورى ملقب به (قطب الدين) مكنى به ابوجعفر عالمى موثق و استاد سيد ابى الرضا فضل اللَّه راوندى و شيخ ابى الحسن قطب راوندى و صاحب تعليق الحدود الموجز در نحو بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (251/ 23 ،356/ 19 ،221/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 272/ 6)، فهرست منتجب الدين (158 -157)، فوائد الرضويه

(559)، معجم المؤلفين (318 -317/ 10).

نيشابوري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى مروى نيشابورى عالمى جليل و بزرگوار از شاگردان آخوند خراسانى و علامه يزدى و عديل مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى صفائى قمى بوده كه پس از پايان تحصيل به وطن برگشته و به وظائف دينى از اقامت جماعت و ارشاد مردم و امر به معروف و نهى از منكر پرداخته.

و چند نفرى از مبلغين فرقه ضاله اسماعيليه را كه در اطراف نيشابور اضلال مردم نموده و تبليغ مرام باطل آقاخانى ها را مى نمودند.

پس از نصيحت و موعظه فراوان كه متنبه نشدند خود شخصا به قتل رسانيده و مجازات نموده است.

وى پس از 1360 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نيشابوري، نجم الدين، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 550 ق)، فقيه، مفسر، اديب، لغوى و شاعر. ملقب به بيان الحق. مؤلف «معجم الادباء» وى را عالمى بارع و مفسرى دانشمند توصيف كرده است. او در علم لغت و فقه متبحر بود. همچنين وى را متفنن در علوم و تصانيف او را كم نظير دانسته اند. از آثارش: «ايجاز البيان فى معانى القرآن»؛ «خلق الانسان»؛ «جمل الغرائب»، در تفسير حديث؛ «التذكرة والتبصرة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (43/ 8)، كشف الظنون (1205 ،722 ،602 -601 ،393 ،205)، معجم الادباء (125 -124/ 19)، معجم المؤلفين (158 -157/ 12).

نيكبخت واحدي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا نيكبخت واحدي 9 تير سال 1359 در مشهد به دنيا آمد.

پدرش خياط بود و مادرش، خانه دار. وي در رشته فني و حرفه اي ديپلم گرفت.

بازي هاي خوب و فيزيك مناسب، موجب درخشش نيكبخت در مسابقات آموزشگاهي شد و سر از تيم باشگاهي راوند درآورد و بعد از 2 ماه تمرين، در اولين مسابقه باشگاهي در سطح جوانان مقابل ابومسلم، معتبرترين تيم فوتبال خراسان، به ميدان رفت.

پيروزي 3-1 در آن مسابقه دعوت شدن به پوشيدن پيراهن راه راه مشكي و قرمز ابومسلم را برايش به ارمغان آورد.

در تيم ابومسلم، در همان اولين مسابقه در ليگ سال 1377، درخشيد و به تيم ملي جوانان دعوت شد.

بعد از اتمام مسابقات جوانان، به تيم ملي اميد دعوت شد. بازي درخشان در ورزشگاه آزادي تهران مقابل استقلال تهران، باعث شد اميرقلعه نويي كه مربي تيم اميد در كنار حميد درخشان بود، او را به استقلال دعوت كند.

عليرضا در سال 1378 قراردادي 5 ساله با استقلال بست و در فصل 86- 85 از سري مسابقات ليگ برتر فوتبال ايران٬ از تيم استقلال تهران جدا شد

و به باشگاه پرسپوليس پيوست.

او بعد از مهرزاد معدنچي در فصل 85-86 بهترين گلزن پرسپوليس بود. همچنين به همراه پرسپوليس به مقام قهرماني مسابقات ليگ برتر فوتبال ايران در فصل 86-87 دست پيدا كرد.

نيكخواه بهرامي، آيدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد علي نيكخواه بهرامي و فرزانه ابراهيمي فخار

فرزند ارشد خانواده و برادر صمد نيكخواه بهرامي

در 16 بهمن 1360 در تهران بدنيا آمد دوران دبستان خود را تا كلاس سوم در دبستان ايران خيابان دولت و كلاس چهارم و پنجم در دبستان بعثت در منطقه الهيه تحصيل نمود. كلاس اول راهنمايي در مدرسه مهدي در باغ فردوس و كلاس دوم و سوم راهنمايي را در مدرسه همت واقع در چهارراه حسابي تحصيل نمود

دوران دبيرستان و پيش دانشگاهي در مدرسه اما موسي صدر

دانشجو رشته تربيت بدني با رتبه 100 وارد دانشگاه شدو دانشجو ترم پنجم در دانشگاه آزاد

بسكتبال خود را از سن 10 سالگي يعني تابستان سال چهارم دبستان ، در مجموعه فرهنگي ورزشي چمران ، زير نظر آقاي سعيد طاعتي شروع كرد . تمامي مدارج سنين پايه را گذراند و در تيم هاي شهيد چمران ، نصر ، چكاد در رده سني ميني بسكتبال و نوجوانان بازي كرد.

در رده جوانان عضو باشگاه الكترا شد در رده سني اميد نيز در اين باشگاه بازي كرد و چندين قهرماني و نائب قهرماني باشگاههاي تهران در همان تيمهاي نوجوانان ، جوانان و اميد بدست آورد.و از رده سني جوانان عضو تيم منتخب تهران شد كه مقام اول مسابقات قهرماني كشور را كسب كرد و در سن 15 سالگي به اردوي جوان اندعوت شد و زير نظر سعيد فتحي پيراهن تيم

ملي جوانان را به تن كرد و از همان ابتدا جزو شاخص ترين بازيكنان تيم ملي جوانان و رده سني خود بود كه به گفته مربيان ، منتقدان و روزنامه نگاران وقت نشان مي داد آينده روشني پيش روي دارد .

به همراه تيم ملي جوانان زير نظر خورخه كابررا در لبنان قهرمان شد.

در سال 2000 به همراه تيم ملي جوانان مقام نهم مسابقات آسيايي مالزي را بدست آورد و بعد از آن به باشگاه ايران نارا پيوست و اولين حضور حرفه اي خود را در سوپر ليگ از آنجا شروع كرد و همزمان زير نظر محمود پور شرفي و هادي آميق عضو تيم اميد ايران نيز بود.

در مسابقات غرب آسيا در عراق مقام اول را كسب كرد و همچنين بهترين بازيكن و بهترين سه امتيازي زن

مسابقات شد كه همه اينها نشانگر آينده درخشان آيدين بود.

در سال 1381 عضو ايران نارا بود كه به همراه اين تيم به مقام نائب قهرماني ليگ كشور دست پيداكرد

در سال 1382 به تيم صبا باطري پيوست و تا زمان فوت آن مرحوم در آن باشگاه زير نظر آقاي مهران شاهين طبع ، محمود پور شرفي حسين قره گوزلو و محسن شاه علي

در سال 1382 مقام قهرماني ليگ برتر را و همچنين مقام قهرماني باشگاههاي تهران را نيز كسب كرد.

در سال 8313 نائب قهرمان ليگ برتر شد.

در سال 1384 قهرمان ليگ برتر شد

در سال 1386 قبل از به اتمام رسيدن مسابقات ليگ دارفاني را وداع گفت و موفق اتمام ليگ نشد ولي همراه ولي همراه تيم صبا باطري مدال و مقام نائب قهرماني ايشان به خانواده ايشان اهدا شد.

آيدين

از سال 1383 عضو تيم بزرگسالان ايران بود و مي توان به جرات گفت يكي از موثرترين بازيكنان اين تيم در كسب موفقيت هاي بي نظير اخير بسكتبال بود.

در سال 2005 در جام ملت هاي آسيا مقام ششم را در قطر كسب كرد( زير نظر محمد ايزد پناه و مهران حاتمي )

در سال 2006 در بازيهاي آسيايي دوحه قطر مدال برنز اين بازيها را كسب كرد كه اين اتفاق براي دومين بار بعد از 55 سال در تاريخ بسكتبال كشور رخ داد ( زير نظر اونيكا ، مهران حاتمي و عباس آقا كوچكي)

در سا 2007 موفق به قهرماني آسيا و كسب مجوز حضور در بازيهاي المپيك پكن به عنوانتنها نماينده آسيا شد كه اين مقام براي اولين بار در تاريخ ورزش كشور اتفاق افتاد و تيم ملي بسكتبال ايران موفق به حضور در المپيك شدكه بازي ايران مقابل قطر كه يكي از حساس ترين مسابقات آن تورنمنت بود ، آيدين ناجي تيم بسكتبال ايران شدو بازي به ياد ماندني از خود به جاي گذاشت و سهم به سزايي در كسب اين موفقيت ايفا كرد 0زير نظر رايكو ترومن و مهران حاتمي )

از جمله مقام هاي باشگاهي در سال 1386 قهرمان باشگاههاي آسيا در تهران موفق به كسب مدال قهرماني كه آن هم براي اولين بار در تاريخ ورزش كشور بود.

از خصوصيات بازي آيدين شوت سه امتيازي خيلي خوب و يكي از امتياز آور ترين بازيكنان تيمش بود 203 سانتيمتر بلنداي قامت و 91 كيلوگرم وزنش بود ريباند دفاع و حمله و روحيه جنگندگي ، تسليم نشدن ، غيرت و از جان مايه گذاشتن براي تيمش

بود. آيدين قابليت بازي در پست هاي 2 ، 3 و4 را داشت

آيدين در سن 26 سالگي در سانحه دلخراش رانندگي در مسير كمربندي چالوس دار فاني را وداع گفت.

نيكخواه، خيرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خيرالله نيك خواه

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب خيرالله نيك خواه متولد سال 52 شهرستان رودسر در سال 59 وارد دبستان شدم تا سيكل را ادامه دادم بعد وارد حوزه علميه شهرستان لنگرود شدم. بعد از يك سال (68 - 67) به عنوان مبتدي در امتحان ورودي شركت و قبول شدم. در حين تحصيل حوزه، دروس كلاسيك را به صورت متفرقه خواندم و ديپلم را اخذ نمودم. بعد از گذراندن دوره سطح، در دانشگاه «تربيت مدرس قم» قبول شدم اما به خاطر مشكلات و مريضي نتوانستم در مصاحبه شركت كنم و لذا ادامه ندادم و موفق به ورود در دانشگاه نشدم. در حين تحصيل و شركت در درس خارج، در سال 83 - 82 در رشته تخصصي «مذاهب اسلامي» شركت كردم و دوره سطح 3 را به پايان رساندم.

در حين تحصيل در دروس تخصصي در امتحان و مصاحبه گزينش و مجوز تدريس دروس معارف (گرايش تاريخ اسلام و امامت) در امور اساتيد و معارف اسلامي در دانشگاه ها شركت كردم و موفق به اخذ مجوز شدم و اكنون 2 سال است كه به صورت پاره وقت و حق التدريس در بعضي مراكز دانشگاهي كه در برگه هاي قبل ذكر شده مشغول تدريس مي باشم. و هم اكنون نيز مشغول نوشتن پايان نامه سطح 3 حوزه مي باشم. در برنامه هاي

گفتمان هاي ديني با موضوعات مختلف كه از طرف سازمان تبليغات اسلامي اجرا شده شركت مي نمايم. در مراكز دانشگاهي و پيش دانشگاهي، جلسات پرسش و پاسخ در مسائل ديني انجام وظيفه مي نمايم.

نيكزاد تهراني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر نيكزاد تهراني

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات حوزوي را در سال 1352 در زادگاهم «رستم كلا» از توابع شهرستان بهشهر آغاز نمودم. مقدمات را در آنجا به پايان رسانده و اوايل سال 56 توفيق حضور در حوزه علميه قم را به دست آوردم. دروس سطح را نزد اساتيدي من جمله حضرات حجج الاسلام و آيات عظام: «شجاعي»، «وجداني»، «دوزدوزانى»، «ستوده» و «صالحي مازندراني» تلمذ نمودم. سپس از محضر حضرات آيات: «فاضل لنكراني»، «صانعي» و «صالحي مازندراني»، سنواتي چند، دروس خارج فقه و اصول را بهره گرفتم.

در سال 57 مدتي را به علت فعاليتهاي سياسي، دستگير و در زندان رژيم ستم شاهي به سر بردم. و در دهه 70، چند سالي را به عنوان: «مدير سازمان تبليغات اسلامي استان كردستان»، توفيق خدمت گذاري در عرصه تبليغ و نشر معارف و فرهنگ ديني و اهل بيت (ع) پيدا نمودم.

از سال 76 در ستاد منطقه دو سازمان تبليغات اسلامي (گروه مناطق ويژه) به پشتيباني فرهنگي، تبليغي مناطق سني نشين كشور مشغول بودم. فعلا در پژوهشكده علمي كاربردي «باقرالعلوم» به تحقيق و مطالعه مي پردازم.

بعضي از آثار و دست نوشته هاي حقير به شرح زير مي باشد:

1. كنكاشي در مباني فكري مقني زاده، تحليلي است از گرايشات مذهبي اقشاري از اهل سنت موجود در

كردستان همراه با بررسي چالشهائي كه نظام جمهوري اسلامي در اين ارتباط مي تواند در پيش رو داشته باشد و بايسته هائي كه بايد صورت پذيرد.

2. امام و بايسته هاي تبليغ، تنظيم بيانات رهبر فقيد و بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره) در بايدها و نبايدهاي تبليغات ديني كه براي دستگاههاي تبليغي و مبلغين مي تواند كاربرد داشته باشد.

3. رهبري و بايسته هاي تبليغ، بيانات مقام معظم رهبري حول محور اولويتهاي تبليغ.

4. خاطرات و خطرات: تنظيم خاطرات و تجربيات تلخ و شيرين خطيب توانا و شهير كشور، مرحوم حجة الاسلام و المسلمين آقاي فلسفي (ره).

5. تفاوتهاي قومي و مذهبي در ايران: تحليلي است از بافت قومي و مذهبي كشور همراه با بررسي تهديدات و فرصتهاي موجود و ضرورتها و بايسته هاي همبستگي و وحدت ملي در كشور.

6. مقاله: مناسبات فرهنگي بين ايران و اسلام: تحليلي است از بحث هويت ملي و فرهنگي ما ايرانيان و تعاملي كه بين فرهنگ ايران و دين مبين اسلام در عرصه هاي مختلف به ويژه شكل گيري انديشه سياسي ايراني، اسلامي كه توسط دبير خانه دين پژوهان در مجموعه مقالات به چاپ رسيده است.

7. مقاله (نسل جديد و بايسته هاي تبليغ ديني) كه در سه شماره نشريه بشير ويژه مبلغين مناطق سني نشين كشور به چاپ رسيده است.

8. دانشنامه پيامبر اعظم (ص) كه طرح آن به تصويب پژوهشكده باقر العلوم رسيده و شيوه نامه و تهيه مدخل هاي آن انجام گرفته است و مراحل بعدي انجام كار در دست اقدام است كه انشاء الله مفيد واقع گردد.

نيكنام، مهرداد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهرداد نيكنام در سال 1326

ش در شهر تهران به دنيا آمد.ايشان پس از اخذ مدرك كارشناسي مترجمي زبان انگليسي ،در سال 1355 ش رشته كتابداري را از دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران اخذ كرد.وي در حال حاضر عضو هيأت علمي و كتابخانة ملي ايران است. كتاب "كتابشناسي حافظ " تاليف مهرداد نيكنام ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : كتابداري تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهرداد نيكنام دورة دبيرستان را در سال 1345 ش به پايان رسانيد. سپس در دانشكدة علوم ارتباطات اجتماعي به تحصيل پرداخت و ليسانس مترجمي زبان انگليسي را در سال 1350 ش از آن دانشكده دريافت كرد و در سال 1355 ش از دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران در رشتة كتابداري موفق به اخذ درجة فوق ليسانس شدمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهرداد نيكنام در حال حاضر عضو هيأت علمي و كتابخانة ملي ايران است.جوائز و نشانها : كتاب "كتابشناسي حافظ " تاليف مهرداد نيك نام ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : آفتها و آسيبهاي كتاب ، احياي نسخة خطي كتاب «تاريخ اجتماعي ايران در عهد قاجاريه» ويژگي اثر : با همكاري آقاي عين الله كيانفر3 كتابشناسي حافظ ويژگي اثر : اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است- آشنايي با

كتاب: «كتابشناسي حافظ» اين كتاب الگوي مناسبي براي تدوين «كتابشناسي مشاهير» يا «كتابشناسي پديدآورنده» است و نيز منبع سودمندي براي آگاهي حافظ شناسان و حافظ دوستان. كتاب در دو بخش اصلي سامان يافته است. بخش اوّل، آثار فارسي، عربي، تركي قديم، اردو، پنجابي و سندي را در بر دارد و بخش دوم شامل آثار به بيست و پنج زبان ديگر است. چاپهاي مختلف ديوان حافظ و نيز برگزيده هاي آن، شرحها، كتابهاي مستقل و نيز بخشي از يك كتاب دربارة حافظ، مقاله ها، پايان نامه هاي دكترا، نسخ خطي (تا پايان قرن دهم)، تنظيم شعرهاي حافظ براي آواز و حافظ در ادبيات كودكان دامنة گستردة تتبّع گردآورنده را مي نماياند. گردآورنده در تنظيم مشخصات آثار، اصول كتابشناسي را رعايت كرده و فهرستهاي پايان كتاب دستيابي به مدخلها را بخوبي فراهم مي كند. 4 ويرايش فني و مقابله كامل كتاب «حفاظت و نگهداري اسناد و كتب». ويژگي اثر : ويرايش

نيلچي، رحمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحمت الله نيلچي

محل تولد : روستاي حصار خنداب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

پر كاهم در مصاف تند باد خود ندانم در كجا خواهم فتاد

پيش چوگان هاي

حكم كن فكان ميدويم اندر مكان و لا مكان

آن طور كه به ياد دارم در روستائي كه متولّد شدم يك سال به مكتب رفتم جزء آخر قرآن را كه معروف به «عمّ جزء» بود فرا گرفتم و بعد از آن، وارد مدرسه دولتي كه دوره ابتدائي آن شش كلاس بود شدم. در كلاس دوم نام نويسي نمودم. در فراگيري دروس، استعداد نسبتاً خوبي داشتم و در زمره شاگردان ممتاز مدرسه محسوب مي شدم. پدرم كشاورز بود و چند رأس گوسفند نيز داشت، طبق معمول وقت و بي وقت در حدّ توانائي خود پدر را كمك مي كردم.

از وقتي كه خود را شناختم به نماز و روزه اهميّت مي دادم و با مسجد و عالم روحاني مسجد در ارتباط بودم. تمايل به ادامه تحصيل در اين جانب زياد بود. دبيرستان رفتن مستلزم رفتن به شهر و پرداخت اجاره خانه و تأمين اين هزينه براي پدرم مقدور نبود. عاقبت با تشويق عالم محلّ و مرحوم والده و علاقه به مطلق تحصيل در خودم در سال 1340 همراه پدر به شهر اراك آمده و در مدرسه مرحوم «حاج محمّد ابراهيم» كه يكي از 3 مدرسه علمي ديني شهرستان بود؛ پذيرفته شده و در ظرف دو سه سال دوره مقدّماتي صرف و نحو و منطق را گذراندم.

خيلي دوست داشتم در قم ادامه تحصيل دهم. نظر به اين كه به مجرّد ورود به قم، به من شهريه نمي دادند مشكل معيشتي داشتم تا اينكه به تشويق و راهنمائي يكي از دوستان روحاني عازم حضرت عبد العظيم

(عليه السلام) شده و در مدرسه مرحوم «سيد مهدي لاله زاري» در حدود يك سال و اندي حجره گرفته و با شهريه ماهانه هفتاد تومان و چندين كتاب از شرح لعمه را نزد اساتيد آن جا تلمّذ نموده، با مقداري تحول و بحران فكري دوباره به اراك مراجعت نمودم و در كل با اينكه انگيزه من به مراجعت چه بود؟ (درست نمي دانم) به صلاح من بود.

در سال 45 به قم آمدم. در مدرسه فيضيه حجره گرفتم، اتفاقاً مصادف با امتحانات حوزه بود با اينكه بعضي از دوستان طلبه مي گفتند آقايان مراجع فرموده اند شرط شركت در سطح 3 سابقه اقامت مثلاً چند ماه در قم است. براي اوّلين بار به خود جرأت دادم اين فرمان را اگر چه صادر شده باشد ناديده بگيرم و احساس گناه نكنم، دليلم اين بود كه نبودن من در قم به جهت فقر مالي بوده، اگر پول و امكانات داشتم از اول تحصيل به قم مي آمدم، در امتحان شركت كرده و اتفاقاً قبول شدم.

بعد از تأمين شهريه، مكاسب و رسائل و مقداري از شرح منظومه و كفاية الاصول را نزد اساتيد معروف سطح آن روزگار در حال و هواي غير جدي و سهل انگاري گذراندم. وارد جرگه خارج خوانان شدم. درس فقه مرحوم «آية الله گلپايگاني»، و اصول مرحوم «حاج ميرزا هاشم آملي»، چندين سال حضور داشته و گاه و بيگاه طبق معمول فرياد اشكال مي زدم. همين امر انگيزه مطالعه را در من بيشتر مي نمود. كم كم تصميم گرفتم قلم به دست گرفته و پاي درس، مطالب استاد را بنويسم. قلمم سريع نبود

و نوشته ام به دلم نمي نشست. بعد به اين فكر افتادم براي چه بنويسم؟ درس اساتيد كه نو آوري خاصي ندارد، اگر هم داشته باشد؛ خيلي كم است، اگر بخواهم اين مطالب را دوباره بخوانم خود كتابهايي از قبيل: «مكاسب، رسائل، جواهرات، تقرير مرحوم نائيني و مرحوم آقا ضياء از نوشته خودم بهتر است، و از خوف اين كه مبادا فرزند عالمي خلف من شود و نوشته هايم اضحوكه و مايه بي اعتباري من گردد، همه را همراه آب رودخانه روانه باتلاق قم نمودم. بعد از ورود آيت الله وحيد خراساني به قم، ادامه تحصيل فقه و اصول را مختص حوزه درس ايشان نمودم، البته در اين مرحله نيز جدي در مطالعه نبودم، اگر اشكالي مي كردم؛ بيشتر خلق الساعه و مولود استعداد ذهنيم بود و استاد بزرگوار به جريان واقف بود؛ گاهي عنايت مي فرمود، گاهي هم با بي توجهي خاصي مي گذشت.

در حدود سال 1360 يكي از دوستان پيشنهاد كرد در انتشارات اسلامي مربوط به جامعه مدرسان حوزه علميّه قم كه خود در آنجا اشتغال داشت روزانه چند ساعت همكاري نمايم، براي اولين بار جلد اول و دوم فوايد اصول تقريرات درس مرحوم نائيني به قلم مرحوم كاظميني، جهت تحقيق و بررسي و نشانه گذاري واگذار شد، اين كار را انجام داده و فهرست مفصلي براي آن تنظيم نمودم كه بيانگر نظريه هاي مؤلف (يا استاد ايشان) بود، و بعد از آن جلد 3 و 4 به انضمام حواشي مرحوم آقا ضياء، با مهارت و تجربه اي بيشتر، و بعد از آن دوره قاموس الرجال مرحوم شيخ شوشتري، و عناوين مرحوم مراغي،

و فوايدالمدينه محدث استرآبادي به انضمام شواهدالمكيه از سيد عاملي (برادر مرحوم صاحب مدارك) در نقد فوائدالمدينه تحقيق و تنظيم نمودم. اين دو كتاب براي من خيلي مفيد بود و تحول بزرگي در بينش و نگرش من در رابطه با فهم شريعت به وجود آورد.

كم كم درس و بحث حوزوي را رها كرده؛ متمحض در كار تحقيق متون و تقوم نصوص شدم، حتي تدريس مختصري كه داشتم رها كردم، چون اين كار علاوه بر اين كه از جهت مادي كمك هزينه بود، تشخيص دادم از هر محضر درس و تدريس مفيد تر است، زيرا مجبور بودم چند بار يك كتاب را با دقت تمام مطالعه كنم و جايگاه علائم را از قبيل ويرگول، نقطه، علائم، سئوال، ابتدا و انتهاي مطالب و غيره را تعيين نمايم. مخصوصاً در مرحله سر صفحه نويسي و تنظيم فهرست، و استخراج منابع. در اين مرحله متوجه شدم بسياري از كتب و متون ديني كه تجديد چاپ مي شوند فني نيستند، به شوخي مي گفتم: بعضي گمان مي كنند «ويرگول» مانند كنجد است كه شاطرها به روي سنگك مي پاشند؛ آن هم نوعاً ناشيانه يكجا زياد، يكجا كم، و تقطيع هايي صورت مي گيرد كه باعث انحراف فهم خواننده مي شود، هنوز خبر مبتداء نيامده، فقره اي را تمام شده پنداشته نقطه گذاشته و از سر سطر شروع نموده و همچنين هنوز جواب و جزاء شرط نيامده، پراگراف بسته شده است و اين نظريه را با تاكيد ابراز مي داشتم: كه اگر فردي مسلط بر محتواي كتابي نباشد مثلا نتواند آن كتاب را به خوبي تدريس نمايد؛ حق ندارد كتابي

را تصحيح يا تحقيق نمايد، صرف اينكه مي داند نقطه بايد در كجا باشد، ويرگول در كجا و علائم ديگر … كافي نيست. تا مطلب را خوب نفهمد هرگز نمي تواند موضع از علائم را دقيق مشخص نمايد.

در مؤسسه مزبور، مسئوليت كتابهاي ذكر شده و تعدادي ديگر را شخصاً عهده دار بوده، و بسياري ديگر را اشراف و نظارت داشته ام، آن هم در سطح مقدور، نه در سطح مطلوب و فعلاً وسائل الشيعه و مستدرك آن را جهت تسهيل در مراجعه به احاديث مربوط به هر باب و عنوان تنظيم مي نمايم، كه شرح روش تحقيق و تنظيم و تصحيح و پاروقي نويسي آن به طول مي انجامد.

«همكاري با مدارج علمي مديريت حوزه»

چندين سال است كه به عنوان داور، مشاور و راهنما در سطح 3 و 4 با اين واحد علمي نيز همكاري دارم. يكي دو سال هم عضو هيئت علمي بوده ام، و در اين محور نيز تجربه هاي دارم.

در خاتمه: از كار به اصطلاح تحقيقاتي خود راضي هستم، از اين حيث كه براي شخص خودم در مسير كسب معارف ديني و فهم متون و تجزيه و تحليل مسائل فقهي، اصولي، رجالي، كلامي و تفسيري بسيار راه گشا بوده است، اما متاسفم براي جامعه اي كه نيازهاي مادي من و عائله را اداره مي كنند هيچ نفعي نداشته است، و در موازنه گرفته ها داده هايم صفر است.

در دلم آيد كه گنه كرده ام

چون ورقي چند سيه كرده ام

دولت اگر همه مئي ساختي كار به اين نيز نپرداختي

باقي اين گفته آيد بي بيان درد آن كس كه دار فهم جان

(والسلام)

نيلي نيشابوري، ابوسهل سعيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(420 -353 ق)، فقيه، طبيب، اديب، نحوى و شاعر. اهل نيشابور بود. او در علم طب استاد بود و از مشاهير اطبا به شمار مى آمد و تصانيفى در اين زمينه دارد. وى همچنين در فقه و فنون شعر و ادب نيز متبحر بود. از آثار او: اختصار كتاب «المسائل» حنين بن اسحاق؛ تلخيص «شرح فصول بقراط» جالينوس همراه با نكاتى از «شرح ابوبكر رازى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150/ 3)، تاريخ طب (679 -678/ 2)، عيون الانباء فى طبقات الاطباء (314)، كشف الظنون (1668)، معجم الادباء (218/ 11)، معجم المؤلفين (225/ 4)، الوافى بالوفيات (240/ 15).

نيلي پور، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: علوم انسانى، دانشگاه: پيام نور

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه اصفهان در سال 1344، كارشناسى ارشد زبان شناسى از دانشگاه تهران در سال 1346، كارشناسى ارشد آموزش زبان انگليسى از دانشگاه ايلينويز در سال 1351، دكتراى تخصصى زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1355، فوق تخصص عصب شناسى زبان و اختلالهاى زبان از دانشگاه بركلى و ايلينويز آمريكا در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار و دانشيار دانشگاه شهيد چمران اهواز از سال 1351 تا سال 1362، دانشيار دانشكده علوم توانبخشى از سال 1359 تا سال 1367، دانشيار و استاد دانشگاه پيام نور از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسيهاى زبانى كودكان عقب مانده ذهنى، زبان پرسشى و ارزيابى دوزبانگى، نقش زايمانى فرآينده هاى فولوژيكى، آفازى بزرگسالان، ارزيابى و درمان، تأثير دو زبانگى همپايه در يادگيرى زبان ديگر، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 6 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب)

بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

توانائيهاى دوزبانه شدن در كودكان و بزرگسالان، فيلم آموزش صداها و الفباى فارسى به خارجيان، فيلم آموزش زبان انگليسى از تلويزيون، زبان شناسى نوين، اثرات انقلاب چامكى، در زمينه هاى زبان شناسى و آموزش زبان انگليسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 12، تعداد مقالات بزبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

توصيف ساختمان فعل لهجه داران، سنجش معنى در روان شناسى زبان، دو زبانگى و زبان پرسشى، سازمان بندى دو زبان در قشر مخ، دستور پرسشى و نمود آن در زبان شناسى، خودآموزى و آماده سازى دو اصل آموزشى در رشته هاى زبان شناسى، روان شناسى زبان، عصب شناسى زبان و آموزش از راه دور.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

واثقي نيا، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين واثقي نيا

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1336 شمسي در قم متولد شدم. پيش از هفت سالگى، قرائت قرآن و نوشتن و خواندن را در مكتب خانه آموختم و در تابستان سالهاي بعد تكميل كردم. هنگامي كه به هفت سالگي رسيدم به دبستان دولتي رفتم و پس از گذراندن دوره شش ساله دبستان، به دبيرستان رفتم. در نيمه سال چهارم دبيرستان بود كه آن را رها كردم و به حوزه پيوستم. (سال 1352 ش)

مقدمات را نزد اساتيد متعدد از جمله: «مرحوم حاج شيخ محمد علي»، معروف به مدرس افغاني فرا گرفتم. بيشتر شرح لمعه را نزد مرحوم «آيت الله حاج شيخ قدرت الله وجداني فخر»، و بقيه را نزد چند نفر ديگر فرا گرفتم. بخش عمده رسائل را نزد «آيت الله حاج شيخ مصطفي اعتمادي تبريزي» و بقيه را نزد «آيت الله حاج شيخ حسين كريمي قمي»

آموختم. مكاسب و قسمت عمده كفايه را نزد مرحوم «آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده اراكي» گذراندم و بخشي از كفايه را نزد «آيت الله حاج سيد محمد حسيني كاشاني» خواندم كه در حقيقت خارج آن را براي ما مي گفت و شيوه نقد آرائ بزرگان را به ما مي آموخت.

خارج فقه و اصول فقه از دروس اساتيد گرامي همچون آيات عظام: «فاضل لنكراني، وحيد خراساني و ميرزا جواد تبريزي»، به مدت بيست سال بهره بردم و بسياري از تقريرات دروس آن بزرگان را نوشتم و اگر چيزي بر خلاف نظر استاد به ذهنم آمد؛ در پاورقي به عنوان «يقول التلميذ» يادداشت كردم كه همه به صورت مسوده باقي است و چون خود آن اساتيد عزيز يا برخي از شاگردانشان در صدد چاپ آن دروس برآمدند من به پاكنويس و چاپ آنها دست نزدم. فلسفه و عرفان را نزد اساتيد مختلف به ويژه «آيت الله معظم حسن زاده آملي» حاضر شدم .

در سالهاي 54 تا 57 همگام با مردم مسلمان ايران و علماي اسلام در مبارزات با رژيم پهلوي شركت جستم و با ايراد سخنرانيهاي انقلابي و پخش و تكثير اعلاميه ها و نوارهاي كاست انقلابي، به راه حضرت امام خميني (رحمه الله) پيوستم. دو بار دستگير شدم؛ «يك بار در قم و يك بار در بوشهر» كه براي تبليغ دهه محرم رفته بودم و مدتي را در زندان همراه با شكنجه بسيار گذراندم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي شغل دولتي نگرفتم. در سالهاي 58 تا 60 دو سال در دفتر تبليغات حوزه علميه قم همراه با دوستان به تبليغات مكتوب دست زديم.

در دوره جنگ تحميلي به تفاريق، بيش از دو سال را در ميان رزمندگان گرامي براي تبليغات اسلامي سپري كردم. هفت سال تمام از آغاز تاسيس (1376) تا اول تابستان 1383 «مديريت مركز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام» را كه حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني تاسيس كردند به عهده داشتم و موفق به خدماتي شدم مانند: (تاسيس كتابخانه تخصصي فقهي، سايت اينترنتي فعال، بخش آموزش، بخش تحقيقات، و چاپ بيش از بيست جلد كتاب) كه اميدوارم دوستان، آن فعاليتها را بنگارند.

واحدي اعظ، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد واحدي اعظ

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 62 - 61 پس از گذراندن دوره راهنمايي در مدرسه علميه «جامع رشت» شروع به تحصيل حوزوي نمودم. سال بعد به حوزه مشهد مقدس مشرف شدم. از محضر استاد: «حجت هاشمي خراساني» هدايه، صمديه، سيوطي، مغني، مطول و معالم را فرا گرفته و از درس مختصر و حاشيه استاد «واعظي» استفاده نمودم. درس اصول فقه را از استاد «عاملي» و لمعتين از استاد «صالحي» و مقداري از مرحوم استاد «سعيدي» فرا گرفتم. مكاسب را از محضر «آيت الله اشرفي» و «آيت الله مرتضوي» در مشهد و «آيت الله شب زنده دار» و «آيت الله پاياني» در قم استفاده نمودم. رسائل را ازمحضر «آيت الله اشرفي» در مشهد و «آيت الله اعتمادي» در قم بهره بردم. كفايه را از محضر «آيت الله ستوده» و «آيت الله طاهري خرم آبادي» استفاده كردم.

درس خارج اصول: حدود ده سال «آيت الله وحيد خراساني» و به صورت مختصر حضرات آيات: «تبريزي، طاهري خرم آبادي،

مكارم، سبحاني، شبيري زنجاني». درس خارج فقه: چهار سال «آيت الله وحيد خراساني» و به صورت مختصر: «آيت الله بهجت (صلوه)، آيت الله فاضل (حج)، آيت الله شبيري (قاعده فراغ)، آيت الله تبريزي (طهاره).

واحدي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 468 ق)، فقيه شافعى، مفسر، محدث، نحوى، لغوى و مدرس. اصل وى از ساوه بود. در نيشابور به دنيا آمد و برخلاف پيشه ى اجدادش كه تجارت بود، او و برادرش عبدالرحمان، به كسب علم پرداختند و در سلك محدثين و علما درآمدند. وى را از نويسندگان بزرگ و امام و استاد بى نظير عصر خود در ادبيات، تفسير، حديث، فقه و نحو دانسته اند. او نزد خواجه نظام الملك، وزير مقتدر سلجوقيان، تقربى تمام داشت. ادبيات و لغت را نزد ابوالفضل عروضى اديب و نحو را نزد ابوالحسن ضرير قهندزى و ابوعمران مغربى مالكى فراگرفت و براى تكميل معلومات خويش به مسافرت پرداخت. وى در علم تفسير از محضر ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى استفاده نمود. از ابوطاهر بن محمش و قاضى ابوبكر حيرى و ابوابراهيم اسماعيل بن ابراهيم واعظ و محمد بن ابراهيم مزكى و عبدالرحمان بن حمدان نصروى و احمد بن ابراهيم نجار و ديگران حديث شنيد. احمد بن عمر ارغيانى و عبدالجبار بن محمد خوارى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. در نيشابور درگذشت. در «النجوم الزاهرة» سال وفات وى 469 ق ذكر شده است. از آثارش: تفاسير سه گانه: «البسيط»، «الوسيط» و «الوجيز» كه به «الحاوى لجميع المعانى» موسوم و به «تفسير واحدى» معروف است؛ «اسباب النزول» يا «اسباب التنزيل»؛ «الدعوات والمحصول»؛ «المغازى»؛ شرح «ديوان» متنبى؛ «الاغراب فى الاعراب» يا «الاعراب فى علم الاعراب»، در نحو؛

«تفسير النبى (ص)»؛ «نفى التحريف عن القرآن الشريف»؛ «التحبير فى شرح الاسماء الحسنى» يا «التنجيز فى شرح اسماء اللَّه الحسنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (60 -59/ 5)، ايضاح المكنون (674 -673/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (260/ 2)، دمية القصر (1020 -1017/ 2)، الذريعه (42/ 25 ،188/ 20 ،319/ 4)، روضات الجنات (236 -234/ 5)، ريحانه (286 -285/ 6)، سيرالنبلاء (342 -339/ 18)، شذرات الذهب (330/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 118/ 5)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (258 -256/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (243 -240/ 5)، طبقات المفسرين داودى (390 -387/ 1)، العبر (324/ 2)، الكامل (123/ 8)، كشف الظنون (2002 ،1747 ،1460 ،1417 ،1277 ،809 ،355 ،245 ،125 ،76)، الكنى والالقاب (277/ 3)، معجم الادباء (270 -257/ 12)، معجم المؤلفين (27 -26/ 7)، النجوم الزاهرة (105/ 5)، وفيات الاعيان (304 -303/ 3)، هديةالاحباب (260)، هديةالعارفين (692/ 1).

واحدي، شفيع

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد شفيع واحدى رشتى ابن السيد الجليل السيد على لاهيجانى از علماء مبرز و متقى معاصر رشت مى باشند.

معظم له در تاريخ 1279 شمسى در لاهيجان متولد شده و چند سالى در آنجا تحصيلات مقدمات نموده و آنگاه به رشت آمده و چند سالى به تحصيل سطوح و ادبيات پرداخته سپس مهاجرت به نجف اشرف كرده و حدود هشت سال توقف و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين رشتى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن عزيمت به قم نموده و در حدود 16 سال اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى (مؤسس حوزه) و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى و بالاخص مرحوم آيت اللَّه حاج سيد

محمدتقى خوانسارى و هم چند سالى مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه اسرارهم استفاده نموده و در حدود سال 1370 قمرى براى خدمات دينى به رشت وطن مألوف خود برگشته و تا اكنون كه از عمر شريفش 74 سال مى گذرد به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و غيره اشتغال دارند.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند فاضل و برومندش جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد حسين واحدى كه در حجر تربيت چنين پدر بزرگوارى پرورش يافته و سالهاى متمادى در حوزه علميه قم اشتغال به تحصيل علم و كمال داشته و از محضر آيات عظام قم استفاده سرشار نموده آنگاه چند سالى در تهران و اكنون در رشت و گيلان به خدمات دينى و تربيتى و وظائف روحى اشتغال و مانند والد ماجدش داراى مبادى آداب و مكارم اخلاق و محسن افعال مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

واحدي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدتقى بن العالم الجليل والفقيه النبيل آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا واحدى القمى الكرمانشاهى از علماء محترم معاصر تهران است.

وى در سال 1324 ق متولد شده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را نزد مرحوم والدش و علماء ديگر كرمانشاه خوانده، سپس مهاجرت به نجف اشرف نموده و پس از تكميل سطوح از محضر آيات عظام نجف مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و ديگران استفاده نموده آنگاه مراجعت به كرمانشاه و از راه قلم و نوشتن مقالات و مجله دينى و بيان بخدمات دينى پرداخته تا سال 1375 ق كه بواسطه بعضى از جهات به تهران منتقل و بنا بر اصرار عده اى از تجار و مومنين و

امريه بعضى از آيات عظام در سمنگان نارمك ساكن و در مسجد جامعه آنجا به اقامه نماز جمعه و جماعت و تبليغ دين و نشر مبانى اخلاق سيد المرسيلين عليه و آله صلوات المصلين تاكنون اشتغال دارند و مسجد جامعه نارمك يكى از پايگاهها و سنگرهاى بزرگ اسلامى تهرانست كه در دوره سال خصوصا ماه رمضان و ماه محرم و صفر و جمعه ها و اعياد مذهبى در آن مجالس دينى منعقد و صدها نفر از مردم آن منطقه و نقاط ديگر اجتماع كرده و از بيانات سودمند وعاظ نامى و خطباء اسلامى بهره مند ميشوند، و بالاخص روزهاى جمعه كه در آن دعاء شريفه و مأثوره ندبه با سوز و گدازى خوانده شده و اقامه نماز جمعه با شكوه خاصى ميگردد و شايد اول نماز جمعه تهران باشد از حيث جمعيت و شخصيت هاى برجسته اقتصادى و اجتماعى و غيره.

جناب آقاى واحدى كه واجد مقام نسب و حسب و عالمى بصير و دانشمندى روشن ضمير و بسيار متين و مودب ميباشند داراى آثار ارزنده اى هستند كه از آنست: ترجمه كتاب مستطاب (الغدير) كه چند جلد آن بطبع رسيده است. و در تاسيس كتابخانه مسجد جامع نارمك و توسعه و تزيينات مسجد گامهاى مؤثرى برداشته و خدمات ارزنده اى نموده اند.

جناب آقاى واحدى داراى سه برادر برومند ميباشند: 1- مرحوم آقا سيد عبدالحسين واحدى 2- مرحوم آقا سيد محمد واحدى كه در سنين جوانى در حادثه اى بدرود حيات گفتند. 3- ثقةالاسلام آقاى حاج سيد جواد واحدى كه اكنون از راه تبليغ بخدمات دينى اشتغال دارند.

خاندان واحدى مذكور از بيوتات اصيله و ريشه دار و روحانيت و از احفاد و ذرارى امامزاده

شاه بدلا كه در جاپلق مدفون و مورد توجه عموم مردم آن ناحيه هستند مى باشند.

آقاى واحدى با جناب حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد حسين بدلاء قمى پسر عمو و قرابت نزديك دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

واردي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد تقي واردي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/12/4

زندگينامه علمي

سيد تقي واردي كولايي در چهارم اسفند 1338 شمسي، در روستاي پايين كولا، واقع در پنچ كيلومتري ساري (مركز استان مازندران) ديده به جهان گشود. نام پدر: سيد علي فرزند آيت الله حاج سيد جمال واردي كولايى (مرحوم حاج سيد جمال واردي كولايي، از عالمان و روحانيون معروف شهرستان ساري و به زهد، تقوي، مردم دوستي و انجام كارهاي عام المنفعه معروف بود و در نهم ارديبهشت سال 1331 شمسي، مطابق با چهارم شعبان المعظم سال 1371 هجري قمري، در تهران بدرود حيات گفت و پس از تشييع جنازه با شكوه در شهر مقدس قم و اقامه نماز به امامت حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره)، در «قبرستان نو» دفن گرديد).

سابقه تحصيلي :

1- در شش سالگي وارد مكتب خانه روستاي پايين كولا شده وعلاوه بر قرآن كريم برخي از كتاب هاي فارسي و ادبي را نزد مرحوم شيخ عباس قاسمي كولايي آموخت.

2- در ده سالگي وارد حوزه علميه مصطفي خان ساري شد وعلاوه بر تكميل كتاب هاي فارسي، دروس مقدمات حوزه را نيز آغاز كرد و كتاب هاي جامع المقدمات (بخش هاي امثله، شرح امثله، صرف مير، تصريف، النموذج، صمد يه)، سيوطي (شرح الفيه ابن مالك)، مطول، حاشيه، معالم و مختصر را نزد حجت الاسلام والمسلين حاج سيد

رضي شفيعي (رئيس جامعه رو حانيت ساري) وعالمان ديگري چون شيخ عبدالله دارابي و شهيد اكبري (از شهداي هفتم تير) تلمذ نمود ودر يازدهم ذي قعده سال 1395 قمرى، مطابق با بيست و چهارم آبان 1354 شمسي مزين به لباس روحانيت شد و به همراه ده تن از طلاب هم دوره اي خود، رسما معمم گرد يد.

3- در پنجم مهر 1355 شمسي وارد حوزه علميه قم شد و پس از سه ماه اجاره نشينى، به مدرسه علميه مومنيه (زير نظر آيت الله العظمي نجفي مرعشي) واقع در خيابان چهارمردان قم، نقل مكان كرد و تا سال 1360 در همانجا اقامت داشت. در اين مدت دروس مقدماتي را تكميل و وارد دروس سطح حوزه شد و از محضر اساتيد بزرگواري چون: «مدرس افغاني»، «شماعي»، «وحيد خراساني» (فرزند آيت الله العظمي وحيد خراساني)، «صالحي افغاني» و ... بهره مند گرديد و در كنار دروس حوزه به كلاس شبانه و متفرقه جديد نيز اقدام و دوره راهنمايي را طي كرد.

دوره جواني وي مصاد ف بود با وقوع انقلاب بزرگ اسلامي ايران به رهبري ابر مرد عصر حاضر، يعني امام خميني (ره) بر ضد نظام ستم شاهي و او نيز بسان ملت رشيد و متدين ايران، در آن واقعه سترگ بسيار كوشا و جدي بود و در بيشتر تظاهرات و راهپيمايي هاي شهر مقدس قم و در برخي از راهپيمايي هاي شهر ساري حضور فعال داشت و تا چند سال درگير اين ماجرا بود و رنج ها و سختي هاي فراواني متحمل گرديد. به ويژه در روستاي بزرگ «پايين كولا» كه زادگاه و وطن او بود، نام مبارك امام

خميني (ره) وانقلاب اسلامي را نهادينه كرد.

درچند سال اوايل انقلاب، كارهاي گوناگوني در راستاي انقلاب اسلامي انجام داد، كه برخي از آن ها عبارتند از:

1- فعاليت هاي تبليغي در ساري و بسياري از روستاهاي اطراف آن (مانند: پايين كولا، آبندانكش، معلم كلا، دراز محله، دينك، تاكام، سمندك، كوه خيل و ...) و هم چنين سفرهاي تبليغي به شهر هاي (شيروان، بهبهان، دامغان، كردستان، آبدانان، قصر شيرين، بابل، رودبار، اسد آباد همدان، اليگودرز، اصفهان، لردگان و ...) جهت سخنراني هاي مذهبي و انقلابي، مراسم هاي عبادي، كلاس هاي آموزشي قرآن و احكام وعقايد اسلامى.

2- طي كردن آموزش رزمي و دفاعي در قم و تهران و اعزام به جبهه هاي جنگ تحميلي در مناطق اهواز، هفت تپه، شلمچه، دهلران، قصر شيرين، مريوان و ... (در هشت نوبت) و تشويق جوانان براي پيوستن به رزمندگان اسلام .

3- تشكيل چند انجمن اسلامي و همكاري در ايجاد اتحاديه انجمن هاي اسلامي هشت روستا، مسئوليت پايگاه بسيج، مسئوليت آموزشي و عقيدتي بسيج شهرستان، نشر جزوه هاي آموزشي و انقلابي، تشكيل صندق هاي قرض الحسنه، همكاري در ساختن كتابخانه و ساختمان مخابرات در روستا

4. از ابتداي پيروزي انقلاب، كلاس هايي در شهر مقدس قم داير و بزرگاني چون: آيت الله خامنه اي (مقام معظم رهبري فعلي)، شهيد بهشتي، شهيد دكتر باهنر، آيت الله هاشمي رفسنجاني، آيت الله خزعلي، آيت الله جوادي آملى، آيت الله فاضل لنكرانى، آيت الله يزدي، عسكراولادي و تعدادي ديگر از اساتيد در آن ها به تدريس در رشته هاي مختلف پرداختند و او نيز توفيق حضور در آن ها را به دست آورد.

پس از تشكيل

دفتر تبليغات اسلامي در قم، واحدي به نام «آموزش عالي» در آن راه اندازي و ايشان در دومين دوره آن كه از سال 1364 شروع شده بود؛ شركت كرد و به مدت چهار سال، دوره هاي مختلف علوم اسلامي، فلسفه، منطق، زبان عربي، علوم سياسي و مديريتي را پشت سر گذاشت و در سال 1368 از آن فارغ التحصيل گرديد.

علاوه بر دروس آموزش عالي، در دروس اصلي و جنبي حوزه نيز به طور مستمر شركت داشت و دوره هاي سطح مقدماتي، سطح متوسطه و سطح عالي را در نزد بزرگاني چون: «محقق كلاته اي»، «اعتمادي»، «بني فضل»، «محقق داماد»، «صالحي مازندراني»، «معرف» و «محامي خراساني» طي كرد. سپس وارد دروس خارج شد و يك دوره كامل اصول فقه را در نزد استاد محبوب و به يادماندني اش مرحوم «آيت الله العظمي صالحي مازندراني (ره)» و دو سال در درس خارج فقه «آيت الله العظمي نوري همداني» و ده سال در درس خارج فقه «آيت الله جوادي آملى» (حفظه الله تعالي) شركت نمود.

واسعي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد واسعي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1360 هجري شمسي همزمان با سال آخر دبيرستان، تحصيل در حوزه علميّه «مرحوم آية الله مدني كاشاني» را شروع نموده و كتبي مانند: (صرف ساده، هدايه، مبادي العربيه جلد 2، منطق كبري و آداب المتعلمين) را فرا گرفتم و در سال 1361 با ورود به حوزه علميّه قم در مدرسه «قديريه» وابسته به مدرسه كرمانيها، كتبي مانند: (مبادي العربيه جلد 4، منطق المظفر و تحرير الوسيله) را فرا گرفتم و سپس

با عزيمت به حوزه علميّه مشهد از سال 1362، كتبي مانند: (لمعتين، اصول فقه مظفر، رسائل و ادبيات عرب) را خدمت اساتيد آن حوزه و نيز مكاسب را از نوارهاي درسي استاد «پاياني» ازحوزه علميّه قم و نيز كفايه را از نوارهاي درسي «آية الله فاضل لنكراني» فرا گرفتم.

سپس در درس خارج فقه و اصول: «آية الله ميرزا علي فلسفي خراساني» به مدّت يكسال بهره مند شدم و سپس در شهريور سال 1366 به قم بازگشتم و در دروس خارج فقه و اصول: «آية الله وحيد خراساني» و «ميرزا جواد تبريزي» و «بهجت» (ادام الله ظلهم) شركت نموده و مي نمايم و نيز در سال 1377 تا 1380 در دوره مهارتهاي تخصصي «تبليغ» دفتر تبليغات اسلامي قم شركت نموده ام و نيز از سال 1379 تا 1384 با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي همكاري تأليفي داشته و مقاله «فقه و عرف» در سال 1379در مجله قبسات و كتاب «علم و عالم از چشم انداز امام علي (ع)» در سال 1381 به چاپ رسيده و نيز كتاب «جايگاه عرف در فقه» در سال 1385 به چاپ رسيده است.

واسعي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين بن العالم الجليل آخوند ملا عبدالواسع قائينى از علماء محترم معاصر شهر رى بودند، وى در قائن متولد شده و تحصيلات خود را در زادگاه خود نزد دائى مرحوم قاضى كه يكى از دانشمندان پارسا و زهاد بودند شروع نموده و در سن 17 سالگى بدرس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسين فقيه معروف به (امام) كه از شاگردان مبرز مرحوم آخوند خراسانى صاحب (كفايه الاصول) حاضر شده و استفاده نموده آنگاه به مشهد مقدس

آمده و از محضر مدرسين و آيات آن سامان بهره مند شده آنگاه به نجف مشرف شده و بعد از مدتى به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران كسب فيض نموده، و مورد لطف مخصوص آيت اللَّه بروجردى قرار گرفته و در سال 1328 شمسى بشهر رى اعزام و در محله حسين آباد (بى بى زبيده) در مسجد ملك افضلى به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و ضمنا در مدرسه برهانيه شهر رى بتدريس فقه پرداخته تا در روز عيد قربان 1389 ق كه بدرود زندگى گفته، و با تشييع جنازه با شكوهى به قم و در دارالسلام مدفون گرديدند.

نگارنده گويد: مرحوم آقاى واسعى از علماء متقى و متواضع عصر ما و داراى محامد آداب و محاسن اخلاق بودند و از بيت المال و سهم مبارك امام عليه السلام كمتر مصرف مى نمودند.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند ارجمند ايشان ثقةالاسلام حاج شيخ محمدعلى واسعى كه در مسجد ايشان به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

واعظ اصفهاني حائري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد، متوفى حدود سال 1320، مولف كتاب «طريق الجنة» مقتل فارسى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

واعظ اصفهاني، ابوالبركات

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابوالبركات، [عالم فاضل محدث] واعظ صالح معمّر، در مسجد جامع اصفهان منصب وعظ و خطابت داشته، و قريب يكصد سال عمر نموده، و از شيخ على محقّق كركى متوفّى به سال 940 روايت احاديث مى كند، و جمعى از دانشمندان از او اخذ حديث نموده و از ايشان روايت مى كنند كه از آن جمله است: ملاّ محمّد تقى مجلسى، و شيخ عبداللَّه واعظ، فرزندش.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

واعظ اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 579 ق)، اديب، واعظ و محدث. او واعظ و اديبى فاضل، از دانشمندان و بزرگان حنابله در عصر خود بود. از ابوسعد احمد بن محمد بغدادى و ابوالقاسم اسماعيل بن على حمامى و ابورشيد احمد بن محمد بن احمد خرقى و ابوالقاسم ابراهيم بن محمد دواتى و جمع كثيرى حديث شنيد. به بغداد رفت و در آنجا نقل حديث كرد. محمد بن حامد بن عبدالواحد بقال از او روايت كرده است. از آثارش گردآورى كتابى به نام «معجم» از مشايخ خود بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (169/ 22)، معجم المؤلفين (315/ 11)، الوافى بالوفيات (393 -392/ 4).

واعظ اصفهاني، جمال الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1279- مقتول 1326 ق)، عالم و واعظ. ملقب به صدرالواعظين و صدرالمحققين. در همدان به دنيا آمد. در «تاريخ انقلاب مشروطيت ايران»، تولد وى 1289 ق در اصفهان ذكر شده است. او برادرزاده ى آيت اللَّه سيد اسماعيل صدرعاملى اصفهانى است. در كودكى پدرش را از دست داد و به همراه مادر به تهران آمد. پس از تحصيلات ابتدايى به اصفهان رفت و به تهران آمد. پس از تحصيلات ابتدايى به اصفهان رفت و به فراگيرى مقدمات عربى و فلسفه و عرفان پرداخت. او در اصفهان مشغول وعظ و تبليغ گشت و در اندك زمانى از وعاظ مشهور شد. به علت جو استبدادى كه ظل السلطان در اصفهان برقرار كرده بود، سيد جمال در 1319 ق به تبريز رفت و در مورد اهميت قانون و مزاياى حكومت قانونى خطابه هايى ايراد نمود. در بازگشت به اصفهان پس از انتشار كتاب «روياى صادقه» با همكارى شيخ احمد مجدالاسلام كرمانى و ميرزا نصراللَّه ملك المتكلمين، مورد كينه ى ظل السلطان قرار گرفت.

بار ديگر به تبريز رفت و در آنجا مورد توجه محمدعلى شاه وليعهد قرار گرفت. سپس به تهران آمد و به تشويق محافل آزاديخواهان شبها در مسجد شاه (مسجد امام خمينى) به وعظ و خطابه پرداخت. وى در اوايل مشروطيت در مساجد و انجمن ها به طرفدارى از مشروطه سخنرانى مى كرد و به همين جهت مورد توجه مردم واقع شده بود. پاره اش از سخنرانى هاى او به صورت روزنامه اى به نام «الجمال» چاپ شد. در زمان به توپ بستن مجلس، به شاه عبدالعظيم رفت و از آنجا به قصد عتبات عازم همدان شد. وى به واسطه سابق دوستى، ورود خود را به ميرزا محسن خان مظفرالملك، حاكم همدان، ابلاغ كرد. او نيز اين مساله را به دربار تهران گزارش داد. لذا امير افخم همدانى، حاكم بروجرد، از طرف دربار مأمور شد تا سيد جمال الدين را به بروجرد ببرد. سيد جمال مدتى در بروجرد زندانى بود و عاقبت توسط عمال محمدعلى شاه قاجار مسموم و خفه گرديد و در قبرستان يخچال اين شهر دفن شد. بعدها اين قبرستان به جماليه معروف گرديد. در «كارنامه ى بزرگان» سال درگذشت وى 1336 ق ذكر شده است. از ديگر آثار وى: «لباس التقوى»؛ مقالاتى كه در روزنامه «حبل المتين» كلكته و جرايد عصر چاپ مى شد.[1]

واعظ اصفهانى (سيد)، واعظ معروف و از رهبران مشروطيت (و. همدان حدود 1297- مقت. بروجرد 1362 ه.ق.). وى قريب بيست سال در شهرهاى مختلف مانند اصفهان، شيراز، تبريز، مشهد و تهران به وعظ مى پرداخت و در تنوير افكار مردم مى كوشيد. دو رساله از او به نام «لباس التقوى» و «رؤياى صادقه» باقى است و صورت نطقها و مجالس وى

به اسم «الجمال» به چاپ رسيده. به دستور عمال محمدعلى شاه در بروجرد زندانى و مسموم گشت و آرامگاه وى در همان شهر است.

سال تولد: 1279 ق.

فوت: 1326 ق.

القاب: صدرالواعظين- صدرالمحققين-.

آثار: لباس التقوى- روياى صادقه (با همكارى مجدالاسلام كرمانى و ميرزا نصراللَّه ملك المتكلمين)

سيد جمال الدين واعظ اصفهانى پسر سيد يحيى در سال 1297 هجرى قمرى در همدان متولد شد وى از كوشندگان و سخنرانان بنام جنبش مشروطه خواهى بود و با سياهكارينهاى ظل السلطان پيكار مى كرد. سيد جمال پس از بمباران مجلس، با لباسى ناشناس به سوى عتبات رفت و در همدان دستگير، و به امر محمد عليشاه او را به بروجرد بردند و به زندان انداختند و در سال 1326 هجرى قمرى وى را به قتل رساندند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ انقلاب مشروطيت ايران (168 -165/ 1)، تاريخ برگزيدگان (141 -140)، سرآمدان فرهنگ (502 -501)، شرح حال رجال (257 -255/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2799 ،1795/ 2)، كارنامه ى بزرگان (337 -335)، يغما (س 30، ش 7، ص 414 -405، ش 8، ص 487 -480).

واعظ پايين خياباني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن (پايين خيابانى) متوفى 1342 ق ابن شيخ اسماعيل بن حاج ملاجواد بن حاج ملاصالح خراسانى از وعاظ بزرگ و منبريهاى معروف آستان مقدس رضوى بوده منبر پرشور منحصر به فرد براى او نقل مى كنند و او را مرد وارسته معرفى كرده كه بماليه دنيا به تمام معنى بى اعتنا بوده و در ادبيات و مقامات علمى دست تواناى داشته و كتبى به صورت رساله هايى مختلف از او باقى مانده است.

وى فرزندان دانشمند و واعظ و محدث از خود به يادگار گذارده كه مورد توجه مردم مشهد و تهران

مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

واعظ تهراني، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 -1255 ق)، عالم دينى و واعظ. در تهران به دنيا آمد و در اين شهر نشو و نما يافت. وى از وعاظ مشهور دوران ناصرالدين شاه قاجار است كه منبر او به جهت بيان مطالب تازه و اجتناب از مبالغه و اغراق گويى در بيان مصائب، مورد توجه عامه ى مردم بود. او در مشهد در حين زيارت درگذشت و در مقبره ى شيخ بهائى دفن شد. در «طبقات اعلام الشيعة» وفات وى 1323 ق ذكر شده است. از آثارش: «جنة النعيم والعيش السليم»، در احوال سيد عبدالعظيم (ع)؛ «الاسرار فى كيفية الاسفار»؛ «الاصرار فى الاستغفار»؛ «الخصايص الفاطمية»؛ «برهان التجارة فى تبيان الزيارة»؛ «برهان العباد فى اثبات المعاد»؛ «ارائة الطريق»؛ «ايقاظ القوم فى آداب الصوم»؛ «الثمرات الجنية من الحديقة الحسينية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (530/ 3)، الذريعه (174 -173/ 7 ،161 -160 ،12/ 5 ،98 ،94/ 3 ،504 ،121 ،38/ 2 ،407 -406/ 1)، ريحانه (291/ 6)، شرح حال رجال (184/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196/ 14)، علماء معاصرين (367 -359)، المآثر والآثار (201 -200)، معجم المؤلفين (35/ 3).

واعظ خراساني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى فرزند كربلائى حسينعلى (والد ماجد حاج شيخ عبدالحسين واعظ معاصر خراسانى نجفى) از اكابر علماء و محدثين و اعاظم وعاظ و خطباء عصر خود در نجف اشرف و از مصاديق واقعى يكى از قوام الدنيا (عالم ناطق مستعمل لعلمه) بوده است.

تولدش در سال 1275 قمرى در يكى از روستاهاى نيشابور به نام سيمان بوده و مادرش قبل از ولادتش در خواب مى بيند كه درختى از پشت او روئيده و سر به طرف آسمان كشيده و بلند و بارو گشته است. پس با وحشت از خواب برخاسته و

به مشهد نزد بعضى از علماء رفته و خواب خود را مى گويد آن عالم مى فرمايد: ناراحت مباش خدا به تو پسرى مرحمت مى كند كه از علماء و دانشمندان خدمتگزار به اسلام خواهد بود.

ايشان در قريه سيمان مذكور نشو و نما يافته و به خواندن قرآن مشغول و پس از خواندن دروس مكتبى قديم در اوائل بلوغ به تحصيل علوم عربيه دينيه پرداخته و براى ادامه به آن به سبزوار عزيمت و در آنجا مقدمات را خوانده و ضمنا از همان اوان به روستاهاى سبزوار براى تبليغ و ذكر مصائب سالار شهيدان به منبر رفته و ترويج دين نموده تا در سال 1311 قمرى در سن 36 سالگى مهاجرت به نجف اشرف و از آنجا در عهد رياست ميرزاى بزرگ به سامرا عزيمت و به محضر آن بزرگوار رسيده و مورد تفقد و عنايت خاص ايشان قرار گرفته و سپس به نجف اشرف برگشته و مشغول به تحصيل شده تا به درجه عاليه علم رسيده و همواره منبر رفته و با مواعظ حسنه خود مستعمين و بالاخص روحانيون را مستفيض و بهره مند مى نمود.

اساتيد ايشان چنانچه فرزند اكبرش حجةالاسلام حاج شيخ محمدتقى واعظزاده فرمودند علامه كبير حاج شيخ محمدحسن مامقانى و آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم يزدى صاحب عروه و آخوند خراسانى صاحب كفايه قبل از پيدايش مشروطه بوده است.

ايشان مجالس آيات عظام در ايام عاشورا و غيره را اداره مى نمود و منبر مى رفت و عموما از بياناتش مستفيض مى شدند اهل حال و معنويت بود.

نگارنده شبى موقع سحر كه مشرف به حرم مطهر مى شوم از درب مسجد هندى كه از مساجد معروف نجف و محل نماز جماعت بزرگانى

چون حاج شيخ على زاهد قمى و حاج سيد عبدالغفار مازندرانى و امثالهم بود و مجتمع كليه آيات عظام گذشته و معاصر بود مى گذشتم كه صداى مناجات و ذكرى مرا از رفتن متوقف نمود پس به مسجد هندى آمدم و ديدم گويا تمام مسجد در ذكر و مناجات است و همه با گوينده و ذاكرى هماهنگ و مى گويند اياك نعبد و اياك نستعين اهدنا الصراط المستقيم. پس وارد مسجد شدم در اثر صدا پيش رفتم در انتهاى مسجد پشت ستونى آن مرحوم را ديدم مشغول نماز و با تمام وجودش آيات مذكور را تكرار مى كند و آن محيط با او هماهنگى دارد. پيرمردان و معاصرين او از دانشمندان و غيره و بالاخص فرزند برومندش خاطرات عجيبى از او دارند.

باقيات الصالحات ايشان

از باقيات الصالحات ايشان دو فرزند ارجمندشان مى باشند:

1- حاج شيخ محمدتقى واعظزاده مقيم نجف.

2- حاج شيخ عبدالحسين واعظ نجفى است كه از معاودين نجف اشرف و گاهى در قم و اكثرا در مشهد مقدس اقامت و مردم را عموما و علماء را خصوصا از بيانات و مواعظ حسنه خود بهره مند مى سازد، آن مرحوم در سال 1383 قمرى در نجف اشرف از دنيا رفته و در جوار حضرت على (عليه السلام) در صحن مطهر مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

واعظ شيرازي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج على اكبر بن حاج قاسم. عالم فاضل زاهد عابد، اديب كامل، و طبيب ماهر، از نوادر زمان، و مفاخر علمى و عملى اصفهان به شمار مى رفت. در زد و تقوا وحيد و يگانه بود.

در شعبان 1294 متولد، و در نزد جمعى كثير از فضلاء تحصيل نمود كه از آن جمله است: شيخ

عبدالحسين محلاتى، و حاج آقا حسين بروجردى (در موقع تحصيل در اصفهان) و آقا سيد محمد باقر درچه اى، و آخوند كاشى، و حاج ميرزا محمدباقر حكيم باشى؛ و در نجف از محضر: شيخ الشريعه ى اصفهانى، و آقا سيد محمدكاظم يزدى، و آخوند خراسانى و غيره استفاده برده، پس از مراجعت به اصفهان سال ها به شغل تجارت مشغول بوده، سپس مدتى طبابت مى فرموده، پس از آن ترك تجارت و طب گفته، جهت ارشاد و هدايت مردم منبر رفته، به مداواى روحى مردم پرداخته.

واعظى بود شيرين بيان، و متكلمى فصيح اللسان، منابرش شام مواعظ شافيه، و نصايح كافيه، از حديث و اخبار و تفسير و تاريخ بود.

در مدرسه ى صدر ادبيات و نهج البلاغه و تفسير مى فرمود، و عده اى از طلاب از محضرش مستفيد مى شدند.

در شب 24 جمادى الاولى سال 1357 وفات يافته، جنازه با احترامات لازم به قم منتقل گرديده، و در مقبره ى شيخان مدفون گرديد.

از آثارش تصحيح و مقابله ى قسمتى از تفسير «تبيان» شيخ طوسى است كه به طبع رسيده است.

پدرش از تجار و فضلا بوده، و در نجف نزد مولى محمد حسين كاظمينى تحصيل نموده، و كتابى در شرح چهل حديث در فضيلت صلوات بر پيغمبر و آل او عليهم السلام نوشته، و در سال 135 در آنجا وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

واعظ فراهي، معين الدين، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 907 ق)، عالم، زاهد و واعظ. به مسكين يا ملا مسكين فراهى يا هروى و معين و يا ملا معين فراهى يا هروى معروف و از علماى عهد سلطان حسين ميرزاى بايقرا بود. وى برادر قاضى نظام الدين محمد، قاضى هرات، است كه پس از درگذشت برادرش به درخواست سلطان

مدت يك سال مسند قضاوت هرات را عهده دار شد. آنگاه ترك منصب نمود و هرچند اصرار نمودند از كثرت ورع و تقوا قبول نكرد. او به مدت چهل سال در روزهاى جمعه در مسجد جامع هرات درگذشت و در كنار قبر برادرش، قاضى نظام الدين محمد، در مقبره ى خواجه عبداللَّه انصارى دفن شد. از آثار وى: «بحر الدرر»، در تفسير؛ «حدائق الحقائق فى كشف اسرار الدقائق»، تفسير فارسى؛ «روضة الواعظين» در شرح احاديث سيد المرسلين (ص)؛ «معارج النبوة فى مدارج الفتوة»؛ «الواضحة فى تفسير الفاتحة»؛ تفسير «آيات قصص موسى»؛ تفسير «سوره ى يوسف» كه به نام «احس القصص»، در ايران چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ روضة الصفا (269/ 7)، حبيب السير (340/ 4)، الذريعه (12/ 25 ،184/ 21 ،305/ 11 ،285/ 6 ،346 -345/ 4 ،38 -37/ 3)، ريحانه (351 -350/ 5)، كشف الظنون (1723 ،933 ،224).

واعظ قايني، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم و دهم ق)، عالم دينى، واعظ، اديب و شاعر. از فضلا و فصحاى بزرگ اماميه در خراسان در سده ى نهم قمرى مى باشد. در وعظ و خطابه او را از اقران و امثال ممتاز دانسته اند. او معاصر با سلطان حسين ميرزاى بايقرا است و مشهور است كه چون سلطان، در 873 ق، در ابتداى دولت خود خواست در خطبه اسامى ائمه معصومين (ع) را ذكر كند، به امير سيد على كه شيعه ى امامى مذهب بود فرمان داد كه خطبه بخواند، اما هجوم اهل تسنن و عوام هرات به مرتبه اى رسيد كه او را از منبر به پايين كشيدند. وى را صاحب حافظه اى قوى دانسته اند تا آنجا كه مى گويند با يك مرتبه شنيدن قصيده اى همه

آن را به خاطر مى سپرد. او همچنين شاعرى خوش قريحه بود و در مدح ائمه معصومين (ع) قصايدى دارد. وى در نيشابور درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد و به روايتى در روستاى آفريز بيرجند مدفون است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (246 -244)، بهارستان (211 -208)، تاريخ نظم و نثر (329)، الذريعه (1251/ 9)، مجالس المؤمنين (526 -523/ 1).

واعظ قايني، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم/ سيزدهم ق)، واعظ و عالم دينى. او فاضلى مشهور و سخنورى مسلط به شيوه تبليغ و ارشاد و همچنين نويسنده و اهل قلم بود. از آثارش كتاب «نجاة الخافقين» درباره ى وعظ و ارشاد است كه اين اثر با تكيه بر منابعى چون «بحارالانوار» و «عوالم العلوم» نگارش يافته و در احوالات ائمه هدى (ع) مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (346)، الذريعه (57/ 24).

واعظ قزويني، رفيع الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1089 ق)، عالم امامى، واعظ، اديب و شاعر، متخلص به واعظ. معروف به ميرزا رفيعا. موصوف به ملا رفيع الدين يا ملا رفيع. از علماى اماميه و از ادبا و شعرا و فضلاى قرن يازدهم قمرى است. در وعظ و خطابه سرآمد بود و مدتها در مسجد جامع قزوين وعظ مى گفت. او از شاگردان ملا خليل قزوينى بود. از علم معقول حظى وافر داشت و در اين علم كتابى به نام «ابواب الجنان»، در هشت باب شروع كرد كه بيش از يك يا دو باب آن را نتوانست بنويسد، پس از مرگ او فرزندش، ملا محمد شفيع، آن را به اتمام رسانيد. در بعضى از مآخذ وى نواده ى ملا فتح اللَّه ذكر شده است. از ديگر آثارش: «الموعظة»، در دو مجلد؛ «الحملة الحيدرية»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1210 -1204/ 3)، ايضاح المكنون (422 ،12/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1306 -1301/ 5)، تذكره ى نصرآبادى (172 -171)، الذريعه (1252/ 9) ،77 -76/ 1)، رياض العارفين (237)، ريحانه (294 -293/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 228/ 11)، فرهنگ سخنوران (970 -969)، الكنى والالقاب (279/ 2)، لغت نامه (ذيل/ واعظ قزوينى)، معجم المؤلفين (117/ 11)، هديةالاحباب (260)، هديةالعارفين

(296/ 2).

واعظ موسوي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلي واعظ موسوي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد علي واعظ موسوي فرزند سيد محسن در تاريخ بهمن ماه 1349 در خانواده مذهبي و روحاني در مشهد مقدّس متولد شدم. بعد از تحصيلات ابتدايي و راهنمايي به علّت گرايش به علوم اسلامي، تحصيل در حوزه علميّه را انتخاب نمودم و دروس مقدّمات، متوسطه و خارج را در حوزه علميّه مشهد گذراندم و از محضر اساتيدي مانند: «حضرت آيت الله شاهرودي»، «مرحوم آيت الله سعيدي كاشمري»، «آيت الله سيدان»، «آيت الله فلسفي» و ... استفاده نمودم.

در حال حاضر حدود هشت سال است كه به عنوان مشاور تبليغ، مسئول ستاد پاسخگويي به سؤالات و شبهات ديني (از يك سال قبل) در دفتر تبليغات اسلامي خراسان رضوي مشغول خدمت مي باشم. همچنين حدود پانزده سال است كه در مناطق مختلف كشور به امر مقدّس وعظ و خطابه و تبليغ اشتغال دارم.

واعظ هروي، عطاءاللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 981 ق)، واعظ و شاعر. از وعاظ شيعه ساكن هرات بود. او صاحب مثنوى مشهور «مختارنامه»، در شرح وقايع قيام مختار ثقفى در خونخواهى شهداى كربلا مى باشد. وى در 981 ق در هرات اين مثنوى را به صورت كتابى مستقل تحت عنوان «روضةالمجاهدين» به نثر درآورد. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (396)، الذريعه (288/ 19 ،728/ 9 ،303/ 11).

واعظ يزدي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا بن حاج ابراهيم يزدى خراسانى عالمى كامل و فاضلى بارع از مفاخر دانشمندان و گويندگان و معاصر شهرستان يزد بوده اند.

تولد آن جناب در سال 1295 قمرى در خراسان واقع شده و بعد از آموختن اوليات در سال 1314 مهاجرت به اصفهان نموده و مقدمات علوم را از بعض از افاضل آنجا آموخته و در سال 1319 به نجف اشرف عزيمت نموده و از محضر مرحوم حاج ميرزا حسين خليلى و مرحوم آخوند خراسانى و علامه يزدى صاحب عروه و حاج شيخ هادى تهرانى و بعد به علامه ميرزا محمدباقر اصطهباناتى پيوسته و در معيت آن مرحوم به شيراز مسافرت و در سال 1325 قمرى به يزد برگشته و به وظائف شرعى از اقامه جماعت و ارشاد مردم از طريق منبر و غيره پرداخته و مسافرتهاى عديده اى به طبس و مشهد مقدس نموده و در همه جا مردم را از مواعظ حسنه خود بهره مند ساخته تا در روز 26 ذى الحجة سال 1378 قمرى در قريه طزرجان يزد بدرود حيات گفته و مردم علاقمند يزد و حومه آن جنازه وى را از طزرجان كه در پنجاه كيلومترى يزد است با دوش خود به شهر يزد آورده

و در امامزاده جعفر در مقبره شخصى دفن نمودند.

داراى آثار خالده اى مانند كتاب (مفتاح علوم القرآن) كه در سال 1361 شروع و در سال 1365 ق تكميل نموده و در آن تاريخ ولادت و بعضى حالات و اسفار خود را ذكر كرده است مى باشد.

نگارنده گويد: به خاطر دارم كه آن مرحوم در اوائل سال 1363 قمرى با فرزند فاضل و برومندش از مكه مراجعت و در قم مورد استقبال گرم و توجه مخصوص مراجع بزرگ و فضلا عاليقدر فراگرفته.

و بنابر اصرار آيات عظام و دانشمندان حوزه چند ماهى اقامت و در مدرسه فيضيه اقامه جماعت و درس تفسير گذارده و اكابر وقت مانند مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و غيره شركت مى نمودند.

و در همان سال فرزند مذكورش مريض و بدرود حيات گفتند و آقايان دروس را با احترام آن پدر تعطيل و براى تشييع حاضر ولى آن مرحوم درس خود را تعطيل نكرد و فرمود ما براى مرگ فرزندمان درس را تعطيل نمى كنيم و بعد از اتمام درس تشييع باشكوهى نمودند و خود آن مرحوم با دلى قرص و بدون اضطراب بر جنازه فرزندش نماز خوانده و پيوسته شكر و ذكر خدا بر زبانش جارى بود و تمام بزرگان از صبر و طاقت او تعجب مى كردند رحمه اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

واعظ، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام والمسلمين آقا ميرزا محمدرضا واعظ متولد 1261 و متوفى 318 بن ميرزا على نقى بن محمدرضا بن محمدامين همدانى مقيم تهران عالمى كبير و خطيبى جليل و بحاثى متتبع بوده است.

(جدش آقاميرزا محمدرضا از اعاظم علماء عصر سلطان فتحعلى شاه قاجار و داراى آثار ارزنده اى كه از آنهاست 1- الدر النظيم فى

تفسير القرآن العظيم 2- مفتاح النبوة بوده است.

حفيد او مترجم ما كه از نوادر خطباء و وعاظ بوده داراى تأليفات بسيارى است كه از آنها كتب زير است.

1- الاشارات در معارف 2- فصوص الحكم 3- انارق الناسق 4- انوارالقدسيه در حكمت الهيه و... 5- تثنيه الثلاثة 6- تربيع الشيخين 7- السيف المسلول 8- التوحيد الرضوى 9- سراج الغيب 10- سيف اللَّه المسلول 11- كشف الحجة 12- بخبة الصوارم 13- هدية الخملة و غير اينها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

واعظي، فرج اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ فرج اللَّه واعظى زنجانى از فضلاء و وعاظ و محدثين بزرگوار معاصر تهران است.

وى در يكى از مضافات زنجان متولد شده و مقدمات و ادبيات را تا حدودى در آن سامان خوانده، آنگاه به قم مهاجرت و سطوح وسطى و عالى را از حضرت آيت اللَّه العظيم نجفى مرعشى مد ظله و مدرسين ديگر بپايان رسانيده و شركت در درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيات ديگر نموده و پس از ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى نيز از محضر و دروس معظم له بهره مند شده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حجت قدس اللَّه سره منتقل به تهران گرديده و تاكنون بوظائف دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و تفسير قرآن و تدريس علوم دينى و بالاخص از طريق منبر و موعظه ارشاد مردم مينمايد.

نگارنده گويد: جناب آقاى واعظى از علماء با فضل و موصوف بكمال و تقوى و داراى مقام قدس و ورع و خالص در ولاء اهل بيت عصمت عليهم السلام مى باشد و با منكرين و مخالفين ولايت تكوينى حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين على بن ابى طالب و ائمه ى معصومين عليهم صلوات المصلين و وهابى ها وطنى و سنى مآب ها مبارز

و مخالف و مجادله حسنه نموده و مينمايند و حقير كه قريب چهل سال است ايشان را ميشناسم جز متانت و پرهيزكارى و صفات حميده از وى نديده و ما رايت منه مذ عرفته الا جميلا كثر اللَّه امثاله فرزند برومندى دارد كه در سلك محصلين حوزه علميه قم و از مشتغلين جدى حوزه ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

وافي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم وافي

محل تولد : يزد

شهرت : وافي يزدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين ابوالقاسم وافي يزدي در مهرماه 1314 در روستاي حسين آباد، (حد فاصل يزد و رفسنجان) به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج محمود وافي از كشاورزان با تقوا و مؤمن يزد بود كه به روستاي حسين آباد آمده بود و در آنجا به زراعت، روزگار مي گذراند. او كه خود بخشي از دروس مقدمات حوزه هاي علميه را فراگرفته بود، به مقام مرجعيت شيعه احترام بسيار مي نهاد و همواره آرزو داشت فرزندانش به سلك روحانيت تشيع در آيند. مادر حجة الاسلام و المسلمين وافي نيز دختر مرحوم ملا محمد ابراهيم لاري معروف به «طرزجاني» از علماي بزرگ حوزه يزد بود.

حجة الاسلام و المسلمين وافي در پنج سالگي آموختن قرآن را آغاز كرد و سپس به دبستان و پس از آن به دبيرستان رفت . با اتمام آن به حوزه علميه يزد رفت و دروس مقدمات و بخشي از دروس دورۀ سطح را در آن حوزه عظيم علمي فرا گرفت . او در سال 1336 براي تكميل تحصيلات خود به قم آمد و در دروس دورۀ سطح استادان برجستۀ دورۀ خود شركت كرد. پس

از آن به درس خارج استادان بزرگ حوزه علميه قم رفت و از محضر بسياري ، كسب فيض نمود. حجة الاسلام و المسلمين وافي ، در سالهاي تحصيل خود به محضر استادان و بزرگان بسياري شرفياب شد. او كه تا «قوانين» را در حوزه علميه يزد فراگرفته بود، با ورود به قم به درس شرح لمعه حضرات آيات: «شيخ علي پناه اشتهاردي» ، «ستوده » و «صلواتي» رفت و سپس در درس رسائل «آية الله مكارم شيرازي» و «آية الله نوري همداني» شركت كرد. مكاسب را نيز در محضر «آية الله مشكيني» و «آية الله شهيد بهشتي» آموخت و براي فراگيري كفايه به درس آقايان: سلطاني طباطبايي (ره )، حاج آقا رضا صدر (ره ) و منتظري رفت .

با به اتمام رساندن دروس دورۀ سطح ، چند ماه در درس خارج فقه (كتاب القضاء) حضرت آيت الله العظمي بروجردي شركت كرد كه متأسفانه عمر با بركت ايشان به پايان رسيد و از درك فيض بيشتر محروم گرديد، وي سپس به درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: شيخ مرتضي حائري ، گلپايگاني ، امام خميني و محقق داماد «رحمة الله عليهم » رفت كه بيشتر آن (حدود پانزده سال ) در محضر آية الله العظمي شيخ مرتضي حائري (ره ) بود. او همچنين بخش هايي از مكاسب را از محضر حضرات آيات : اراكي و بهجت فرا گرفت . در بخش فلسفه و تفسير نيز از محضر علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره ) بهره برد. او بخشي از اسفار را در خدمت حضرت آية الله جوادي آملي ، شرح منظومه سبزواري را از محضر شهيد مفتح و بخش منطق منظومه را از محضر حضرت آية الله حاج شيخ يحيي انصاري شيرازي فرا گرفت .

حجة الاسلام و المسلمين وافي در سالهاي تحصيل و پس از آن با طلاب فرهيخته و فاضل بسياري رابطه دوستي داشت كه از جمله آنها مي توان از شيخ محمد حسين امراللهي نام برد. حجة الاسلام و المسلمين وافي در دوره اول و دوم مجلس شوراي اسلامي با پيشنهاد و مشورت علماي بزرگ يزد و قم نمايندگي مردم يزد را عهده دار شد. وي هم اكنون نماينده مردم يزد در مجلس خبرگان و نيز توليت مسجد مقدس جمكران را با حكم مقام معظم رهبري برعهده دارد.

واله، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1346، مشهد.

درگذشت: 1370.

حسن واله پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه، راهى حوزه هاى علميه مشهد و قم شد تا به آموختن علوم قديمه بپردازد. پس از آن به تهران آمد و با گشايش فضاى موسيقى در سال هاى 1366 و 1367 به آموختن اين هنر پرداخت. به همراه فراگيرى موسيقى، به خواندن فلسفه و تحقيق در متون كهن و بررسى موسيقى مقامى مناطق مختلف ايران مشغول شد و به كار نسخه شناسى و مقابله ى آنها مى پرداخت.

حسن واله در بخش موسيقى حوزه ى هنرى سازمان تبليغات اسلامى به كار مشغول شد. از او كار مستقلى به طبع نرسيده است، اما مقاله هايى براى «كيهان فرهنگى» نوشته است. وى قرار بود از مشهد به تهران بيايد و ناگهان مفقود گرديد تا اين كه پيكر درهم شكسته اش را در ارتفاعات شمال تهران يافتند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وثوقي، افضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تبريز در سال 1334 و دكتراى زبانشناسى از دانشگاه پاريس 7 در سال 1357.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى و ادبيات كشورهاى مختلف، تدريس درس ادبيات و زبان فرانسه و زبان شناسى در دانشگاه فردوسى مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 9

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تأثر و اضطراب بشر، ادبيات نو آفريقائى، ادبيات ژاپن، ادبيات چين، گسترش انقلاب اسلامى در ايالات متحده آمريكا.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نظام آوايى در زبان كردى لهجه سقز، ساختمان فعل در زبان كردى.

برگرفته از

كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وثوقي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشكده ادبيات دانشگاه اصفهان در سال 1431، Diploma Postgraduate زبان شناسى تطبيقى فارسى واژه از دانشگاه كراچى در سال 1348، كارشناسى ارشد پيوسته TESL از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1351، كارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1345، دكتراى زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1354، تحقيق بعد از دوره دكترا در روان شناسى زبان دانشگاه كاليفرنيا در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تربيت معلم از سال 1354 تا سال 1366 و دانشيار دانشگاه تربيت معلم از سال 1366

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس ساخت زبان فارسى 1 و 2، ساخت زبان انگليسى، زبان تخصصى، زبان شناسى در دانشگاههاى تربيت مدرس، تربيت معلم و ايلينويز آمريكا، تحقيق در زمينه زبان شناسى و راهنمايى، مشاوره و نظارت بر چند پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

دستور و سنجش، عوامل مؤثر در يادگيرى زبان ديگر، ساخت زبان فارسى به شيوه گفتارى Vocabulary Enrich You، نظريه ترجمه از ديدگاه زبان شناسى، زبان شناسى همگانى، طرح پرسشهاى چند گزينه اى و فرهنگ اصطلاحات و كاربرد آنها.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

نقش قوم موازنه زبان، جمله هاى مركب و حذف معادلها، چگونگى تحقيق دانشگاهى، زبان آذرى

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وجيه اللهي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1298، تهران.

درگذشت: 28 دى 1366.

ابوالقاسم وجيه اللهى پس از اتمام تحصيلات خود در وزارت راه مشغول به كار شد. وجيه اللهى يكى از بنيانگذاران

جامعه ى تعليمات اسلامى است، جامعه اى كه تعليم و تربيت نسل جوان را سرلوحه ى كار خود قرار داده بود. تأسيس و توسعه ى مدارس اسلامى،- به ويژه مدارس اسلامى دخترانه- در تهران و شهرستان ها، تشكيل سمينارهاى مختلف در مدارس اسلامى سراسر كشور، دعوت از كسانى چون استاد شهيد مرتضى مطهرى، دكتر سيد محمدحسين بهشتى، آيت الله محمد مفتح و آيت الله محمدجواد باهنر براى تدريس و سخنرانى، تأسيس دوره ى فوق ديپلم، و تربيت معلم براى مدارس اسلامى، چاپ و نشر كتب اسلامى و ترجمه و نشر كتاب الغدير و غيره... از جمله خدمات وجيه اللهى است.

وجيه اللهى در غروب روز دوشنبه 28 دى 1366 بر اثر سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وحدت، اختر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

تولد: 1301، بجنورد.

درگذشت: 1360.

اختر وحدت فرزند محمد، در خانواده ى اهل ادب تربيت يافت و همچون پدرش طبع روانى داشت. وى در زمره ى اولين زنانى بود كه به استخدام اداره ى فرهنگ بجنورد درآمد. در سال 1339 به مشهد منتقل گرديد. اهل شعر و شاعرى بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وحيد تهراني، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ على اصغر وحيد تهرانى يكى از علماء و مدرسين و محدثين معاصر تهران است معظم له در حدود 1334 ق در عاصمه تشيع تهران ديده به جهان گشود، و پس از پرورش به تحصيل ادبيات و علوم معموله پرداخته و متون فقه و اصول را از علماء و مدرسين تهران آموخته آنگاه به درس خارج مراجع و آيات حاضر شده و از خرمن علوم آنان خوشه ها چيده و به مدارج كمال رسيده و به تدريس فقه و اصول پرداخته و هم از طريق منبر و جلسات مذهبى نشر معارف دين و حقايق شرع مبين نموده و تاكنون شاغل اين پست خطير و مسئوليت سنگين مى باشد.

مدرسه حاج ابوالفتح ميدان شاه نيز در تحت سرپرستى و تدبير نظر آنجناب اداره مى شود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

وحيد تهراني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اكبر وحيد يكى از اهل منبر و ارشاد تهرانست و سالها در عصر رياست مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى در قم اشتغال به تحصيل داشتند و متون فقه چون شرح لمعه و مكاسب را از محضر آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظلله و ديگران استفاده و هم از محضر آيت اللَّه بروجردى كسب فيض نموده و پس از آن به تهران مراجعت و تا حال حاضر افتخار خدمت و نوكرى آستان ولايت و حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السلام را دارند. و حقاً اين دو برادر در تواضع و پاكدامنى و متانت و مناعت طبع وحيد و اسم با مسمى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

وحيد دامغاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر بن آشيخ نور محمد وحيد دامغانى از گويندگان دينى و مروجين اسلامى معاصر دامغان است. وى در سال 1332 قمرى در يكى از مضافات دامغان متولد شده و سالها در دامغان و شاهرود مشهد و نجف به تحصيل علوم اشتغال داشته و اكنون در زادگاه خود به تبليغ احكام اسلام اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

وحيد دستگردي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1321 -1258 ش)، اديب، مصحح، نويسنده و شاعر، متخلص به وحيد. در قريه ى دستگرد، از توابع اصفهان، به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش فراگرفت و در پانزده سالگى به اصفهان رفت و در مدرسه ميرزا حسن علوم ادبى را نزد ميرزا يحيى مدرس بيدآبادى، معروف به كاشى پز، و علوم دينى را نزد عبدالكريم گزى و سيد محمدباقر درچه اى آموخت و از محضر جهانگيرخان قشقايى و آخوند ملا محمد كاشى استفاده نمود. وى از طرفداران مشروطيت بود و اشعار و مقالاتى در اين زمينه در روزنامه هاى اصفهان منتشر مى كرد. دستگردى در آغاز جنگ بين الملل اول، روزنامه ى «درفش كاويان» را در اصفهان منتشر نمود. او همچنين با روزنامه هاى «پروانه»، «زاينده رود» و «مفتش ايران» نيز همكارى مى كرد. وى در 1338 ق به تهران آمد و انجمن ادبى ايران و انجمن ادبى حكيم نظامى را تأسيس كرد و همچنين در 1338 ق مجله ى ادبى «ارمغان» را طى دوره اى بيست و دو ساله در تهران تأسيس و منتشر نمود. وحيد در اوايل ورود خود به تهران در حلقه ى مريدان صفى عليشاه درآمد. وى مدتى در اداره ى انطباعات وزارت معارف مشغول كار گشت. او در شعر ابتدا لمعه تخلص مى كرد، ولى بعدها به دستور ميرزا يحيى بيدآبادى

تغيير تخلص داد. وى در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه شهر رى دفن شد. از ديگر آثارش: «انقلاب ادبى»؛ «ره آورد وحيد»، سفرنامه چهار محال و تاريخچه ى وقايع اصفهان و جنوب ايران؛ «سرگذشت اردشير»، به شعر؛ تصحيح و تحشيه ى «سبعه» حكيم نظامى گنجوى شامل: 1- «مخزن الاسرار» 2- «خسرو و شيرين» 3- «ليلى و مجنون» 4- «هفت پيكر» 5- و 6- «شرف نامه» و «اقبال نامه» كه اين دو همان «اسكندرنامه» است 7- «گنجينه ى گنجوى» يا «ديوان» شعر نظامى؛ تصحيح كتابهاى: «تذكره ى نصرآبادى» ميرزا محمد طاهر نصرآبادى و «جلايرنامه» قائم مقام فراهانى؛ اهتمام در انتشار كتابهاى: «تحفه ى سامى» سام ميرزاى صفوى، «جام جم» يا «جام جهان نما» اوحدى مراغى، «ديوان» امير فراهانى و «ديوان» بابا طاهر عريان.[1]

حسن فرزند محمدقاسم متخلص به وحيد و مشهور به وحيد دستگردى از مردم اصفهان (و- 1298 ه.ق- ف. دى ماه 1321). وى تا سال 1312 ه.ق در دستگرد و سپس در شهر اصفهان به تحصيل ادبيات فارسى، عربى، حكمت، فقه و اصول پرداخت. ادبيات را از ميرزا يحيى مدرس و فلسفه را از جهانگيرخان حكيم قشقايى و آخوند ملا محمد كاشى فراگرفت. در آغاز مشروطه و انقلابات اصفهان به خاك بختيارى مهاجرت كرد و در اين شهر مجله ى ارمغان را منتشر كرد. دو كتاب منظوم هم دارد يكى بنام «سرگذشت اردشير» و ديگر «ره آورد وحيد» كه بطبع رسيده است. وحيد در انواع شعر صاحب قدرت بود و به نظامى گنجوى علاقه ى مخصوصى داشت و بيشتر سبك نظامى را پيروى مى كرد. بر اثر اين علاقه انجمن ادبى را كه خود تأسيس كرده بود «انجمن حكيم نظامى» نام داد و به تصحيح و مقابله ى خمسه ى نظامى پرداخت

و پس از قريب پانزده سال تحقيق و مطالعه آن را با اصلاحات و تعليقات مفيد به چاپ رساند. ديوان جمال الدين عبدالرزاق اصفهانى و ديوان اديب الممالك فراهانى را نيز تصحيح كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (347 ،340 ،76 ،51 ،45 ،43)، از صبا تا نيما (325 -322/ 2)، تاريخ جرايد (284 ،52 ،51/ 2 ،136 -121/ 1)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (529 -526)، تذكرةالقبور (273)، چهار صد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1143)، دايرةالمعارف فارسى (3149/ 2)، الذريعه (309/ 11 ،1266 -1265/ 9)، سخنوران نامى (514 -498/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3847 -3842/ 6)، شخصيت هاى نامى (506)، شرح حال رجال (66/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3405 ،3396 ،3170 ،2961 ،2833 ،2781 ،2668 ،2143 ،1965 ،1796 ،1669 ،1668 ،1667/ 2 ،1595 ،1589 ،1565 ،1562 ،1512 ،1505 ،1504 ،1289 -1288 ،1266 ،1046 ،986 ،838 ،801 ،377 ،303 ،213/ 1)، گلزار معانى (737 -729)، مؤلفين كتب چاپى (624 -623/ 2).

وحيد قزويني، عمادالدوله طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، مورخ، اديب، خطاط و شاعر، متخلص به وحيد. در قزوين به دنيا آمد. در عهد صفويه مى زيست و از شاعران و منشيان عصر خود بود. وى پس از كسب دانش و مهارت در ادب و خوشنويسى و ترسل و سياق، وارد خدمات ديوانى و از دفترنويسان ديوان شد. در زمان شاه عباس دوم (1077 -1052 ق) به منصب واقعه نويسى انتخاب شد و در زمان شاه سليمان منصب وزارت يافت. در حاشيه ى «آتشكده ى آذر» آمده كه وحيد با صائب تبريزى مصاحبت و دوستى داشت. در اوايل عهد شاه سلطان حسين (1135 -1105 ق) از كار كناره گرفت

و چندى بعد درگذشت. در مورد تاريخ وفاتش در بين مؤلفان اختلاف است و به تفاوت 1120 ،1112 ،1110 ،1107 ،1105 ق نوشته اند. از آثار وى: «خلوت راز»، در دو هزار و دويست بيت؛ «راز و نياز» يا «ناز و نياز»، در دو هزار و دويست بيت؛ «عاشق و معشوق»، به وزن «ليلى و مجنون»، در يك هزار و سيصد بيت؛ «فتح نامه قندهار»، در چهار صد و شصت بيت؛ «آلات جنگ»، در هشتصد بيت؛ «گلزار عباسى»، در ششصد و شصت بيت؛ «ساقى نامه»؛ «عباسنامه» يا «تاريخ شاه عباس ثانى» يا «تاريخ طاهر وحيد»، در تاريخ دوران شاه عباس دوم؛ «منشآت»؛ مثنوى «شهر آشوب»؛ «ديوان» شعر.[1]

عمادالدين ميرزا طاهر بن ميرزا حسين خان قزوينى، متخلص به وحيد و برادر محمد يوسف مؤلف «تاريخ خلد برين». حزين در تذكره او را وحيدالزمان خوانده است و گويد از غايت اشتهار بى نياز از تعريف است و هدايت گويد: ديوانى مشتمل بر نود هزار بيت ارد. وحيد ابتدا منشى ميرزا تقى وزير شاه صفى و شاه عباس ثانى بود. تاريخى كه نوشته عباس نامه يا تاريخ طاهر وحيد يا تاريخ شاه عباس ثانى نام دارد. ميرزا محمد وحيد در عهد سلطنت شاه سليمان از (1105 -1078 ه.ق) با لقب عمادالدوله وزير اعظم شد زندگانى گفت. از وى مجموعه ى منشاتى هم باقى مانده كه اگر چه از لحاظ تاريخى حاوى مطالب مهمى است ليكن انشاء آن بسيار متكلفانه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1220 -1211/ 3)، احوال و آثار خوشنويسان 784/ 3)، ايضاح المكنون (537/ 1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (175/ 4)، تاريخ ادبيات در ايران (1351 -1346/ 5)، تاريخ

تذكره هاى فارسى (655 -654/ 1)، تذكره ى روز روشن (905 -901)، تذكرة المعاصرين (274 -262)، تذكره ى نصرآبادى (20 -17)، دانشمندان آذربايجان (80)، دايرةالمعارف فارسى (3149/ 2)، الذريعه (185/ 19 ،1267 -1266/ 9 ،20/ 1)، ريحانه (311 -310/ 6)، سبك شناسى (276 ،259/ 3)، سرو آزاد (135 -132)، فرهنگ سخنوران (980 -979)، كتابشناسى نظامى گنجوى (416)، كلمات الشعراء (190 -178)، لغت نامه (ذيل/ وحيد قزوينى)، مجمع الفصحا (105/ 4)، منظومه هاى فارسى (616 -608)، مؤلفين كتب چاپى (591/ 3)، مينودر (874 -872/ 2)، نتايج الافكار (743 -740)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 120 -118).

وحيد مازندراني، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مورخ.

تولد: 1291، سارى.

درگذشت: 15 فروردين 1369.

غلامعلى وحيد، فرزند مصطفى، در اوايل كودكى پدرش را از دست داد و پس از پايان دوره ى شش ساله ى ابتدايى در سارى به تهران رفت و متوسطه را در دارالنون خواند و پس از فراغت از تحصيل دانشگاهى در وزارت امور خارجه وارد خدمت شد. شش سال در لندن در سفارت ايران كار مى كرد. پس از آن در تهران نخست به معاونت و پس از آن به كفالت اداره ى عهود و امور حقوقى وزارت امور خارجه دست اندر كار شد. آنگاه در كشورهاى آمريكا و هندوستان و انگلستان رياست اداره ى پنجم سياسى و سركنسولى ايران در بمبئى و وزير مختار ايران در لندن را عهده داشت و سپس در هندوستان و بعد از آن، اندونزى به سفارت ايران مشغول شد.

تأليفات عهده وى به اين شرح است: اقتصاد ملى (1316)؛ ايران و قضيه ايران (لرد كرزن)؛ بحثى چند درباره ى انقلابيون اين عصر (اثر هرولد ج. لسكى، 1331)؛ تاريخ اروپا از انقلاب كبير فرانسه تا هيتلر (هربرت فيشر، 1324 -1319)؛

تاريخ ايران از ابتداى قرن 19 تا سال 1858 م. (رابرت كرنت والس، 1341)؛ تاريخ هردوت (1324)؛ تمدن غرب در شرق نزديك (هانس كن، 1316)؛ خواستن توانستن است (اميل پش، 1313)؛ ديپلمات (ژول كامبون، 1324)؛ راهنماى عهود و عهدنامه هاى تاريخى ايران (1341)؛ رستاخيز (لئون تولستوى، 1312)؛ قرارداد 1907 م. بين روس و انگليس (1328)؛ مازندران و استرآباد (ه. ل. رابينو، 1327)؛ ممالك متحده آمريكا (1324)؛ موسولينى (1317)؛ هند يا سرزمين اشراق (1335)؛ هيتلر (1316).

از فضلا و دانشمندان و محققين تاريخ، در 1290 ش متولد شد. تحصيلات ابتدائى متوسطه و عالى را در تهران باتمام رسانيد و درجه ى ليسانس در علم حقوق و علوم سياسى گرفت و در 1315 در وزارت امور خارجه استخدام شد.

پس از طى مقدمات ادارى دبير سوم سفارت ايران در لندن گرديد و سپس به معاونت اداره عهود و حقوقى منصوب شد. چندى هم كفالت و رياست اداره ششم وزارت امور خارجه را عهده دار بود تا به رايزنى سفارت ايران در امريكا برگزيده شد. ساير مشاغل وى به ترتيب عبارتند از: رئيس اداره پنجم سياسى، رئيس اداره تابعيت، سركنسول در بمبئى، رئيس اداره چهارم سياسى، وزير مختار در لندن، عضو شوراى عالى سياسى، رياست اداره عهود و حقوقى. آنگاه به سفير كبيرى ايران در اندونزى منصوب شد و مدتى هم سفارت ايران را در هندوستان عهده دار بود. پس از بازگشت از هندوستان بازنشسته شد و به كار نويسندگى و ترجمه پرداخت. قسمتى از آثار چاپ شده ى ايشان بشرح زير است: اقتصاد ملى و سياست اقتصادى ايران، قرارداد 1907 روس و انگليس راجع به ايران، هند يا سرزمين اشراق، نامه هاى تاريخى ايران.

از ترجمه هاى

ايشان مى توان كتب زير را نام برد: تاريخ ايران در قرن نوزدهم تأليف ه.ل. فيشر، تاريخ هرودوت، كتاب مازندران و استرآباد رابينو، تاريخ ايران در قرن نوزدهم تأليف واتسن.

دكتر غلامعلى وحيد مازندرانى در 1366 درگذشت.

(1369 -1291 ش)، نويسنده و مترجم. در سارى به دنيا آمد. پس از پايان دوره ابتدايى به تهران آمد و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند و در 1314 ش از دانشكده حقوق تهران فارغ التحصيل شد و سپس به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. وى به زبان هاى فرانسه و انگليسى آشنايى داشت. او در تهران ابتدا به معاونت و بعد به كفالت اداره ى عهود و امور حقوقى وزارت امور خارجه مشغول شد و پس از آن در واشنگتن، بمبئى، لندن، هندوستان و اندونزى عهده دار مشاغلى گرديد. از آثار وى: «اقتصاد ملى»؛ «راهنماى عهود و عهدنامه هاى تاريخى ايران»؛ «ممالك متحده ى آمريكا»؛ «موسولينى»؛ «هند يا سرزمين اشراق». از آثار ترجمه ى وى: «بحثى چند درباره ى انقلابيون اين عصر»؛ «تاريخ هردوت»؛ «تاريخ اروپا از انقلاب كبير فرانسه تا ظهور هيتلر»؛ «تاريخ ايران در قرن نوزدهم»؛ «تمدن غرب در شرق نزديك»؛ «خواستن توانستن است».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آشنا (647 -646)، الذريعه (250/ 25)، شرح حال رجال معاصر مازندران (158 -156)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2854 ،2513 ،1997 ،1653/ 2 ،1293 ،950 ،520 ،308/ 1)، كتاب گيلان (545 ،360 ،143/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (730 -728/ 4).

وحيدالملك شيباني كاشاني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1342 -1252 ق)، نويسنده، مدرس و خبرنگار. در كاشان به دنيا آمد. علوم مقدماتى و ادبيات فارسى و ادبى را در زادگاهش فراگرفت و پس از آن به هندوستان رفت و در آنجا

زبان انگليسى را فراگرفت. سپس جهت ادامه تحصيلات عالى، راهى انگلستان شد و در دانشگاه كمبريج به آموختن تاريخ جهان و ادبيات انگليسى پرداخت. شيبانى با ادوارد براون، مستشرق معروف، آشنا و با معرفى او در دانشگاه كمبريج به تدريس زبان فارسى مشغول شد. او در 1327 ق به ايران مراجعت كرد. در مدرسه دارالفنون به تدريس زبان انگليسى پرداخت و همچنين مدتى رياست مدرسه سياسى را كه مشيرالدوله بنيان نهاده بود، به عهده گرفت. وحيدالملك حدود 1322 ق خبرنگار روزنامه ى «تايمز» انگليس بود و مقالات و خبرهايى درباره ى جنبش مشروطيت به آن روزنامه مى فرستاد. شيبانى نمايندگى مجلس شوراى ملى را از طرف مردم تهران در چند دوره عهده دار بود. همچنين وى مدتى وزارت پست و تلگراف، معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه را برعهده داشت. او پس از كناره گيرى از سياست در دانشسراى عالى به تدريس رشته ى تاريخ پرداخت. وحيدالملك در تهران درگذشت. از آثار وى «تاريخ عمومى قرون وسطى» در سه مجلد مى باشد. خانبابا مشار، در «مؤلفين كتب چاپى»، سال تولد وى را 1294 ق آورده است.[1]

ميرزا عبدالحسين خان شيبانى وحيدالملك از رجال دوره ى رضاشاه پهلوى و استاد تاريخ دانشگاه تهران (ف. 1342 ه.ش 1964 م.) چند بار به نمايندگى مجلس شورا و نيز به وزارت پست و تلگراف و وزارت فرهنگ منصوب شد. از آثار او تاريخ عمومى است در سه جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (730/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (738/ 3)، نخبگان سياسى ايران (492/ 4)، وزراى معارف ايران (74 -73)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ ايران (195 -189)، يغما (س 5، ش

12، ص 542 -541).

وحيدي تبريزي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 942 ق)، اديب و شاعر. اهل تبريز بود، ولى چون مدتى در قم سكونت داشت، برخى از مؤلفان او را قمى نوشته اند و همچنين صاحب «ريحانةالادب» او را اهل تبريز يا هرات مى داند. در شناخت اشعار و علم عروض و قافيه مهارت داشت. وى با مولانا حيرتى معاصر و معاشر بود كه به سببى يكديگر را هجو كردند. وحيدى اواخر عمر به گيلان مسافرت كرد و در آنجا درگذشت. مؤلف «الذريعه» وحيد تبريزى و وحيدى قمى را دو نفر دانسته است. از آثار وى: «مفتاح البدايع»، در لغت فارسى؛ «الجمع المختصر» يا «مختصر وحيدى»، در عروض و قافيه؛ «شهرانگيز»، براى مردم تبريز؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (629 ،402/ 5)، تاريخ نظم و نثر (707)، تحفه سامى (228 -227)، دانشمندان آذربايجان (394 -393)، الذريعه (320/ 21 ،1265/ 9 ،139/ 5)، ريحانه (310/ 6)، صبح گلشن (589)، فرهنگ سخنوران (980)، مجالس النفائس (161)، هفت اقليم (505 -504/ 2).

وحيديان كاميار، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه مشهد در سال 1339، كارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران، دكتراى زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1351.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى منشاء وزن شعر فارسى، گردآورى واژگان قافيه شعر فارسى، گردآورى و تدوين وزنهاى شعر فارسى و استاد راهنماى 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:

7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

وزن و قافيه شعر فارسى، وزن شعر فارسى (عروضى فارسى) نواى گفتار در فارسى، دستور زبان عاميانه فارسى، بررسى وزن شعر عاميانه فارسى، دستور فارسى، فرهنگ نام آوايى، موسيقى حرف، كلمه و كلام (مربوط به نام آواها).

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 43، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نقشهاى تكيه در زبان فارسى، تكيه و وزن شعر فارسى، قافيه در شعر فارسى، افسانه چيست؟- فارسى مؤدبانه، اسمهاى خاص و نظريه اطلاع، فعل مركب در فارسى نيست، نقدى بر تاريخ زبان دكتر خانلرى، وزن فهلويات عروضى است نه هجايى، اوزان ايقاعى، انديشيدن در قافيه، نقد عروض، عروض فارسى، مدارس قديم مشهد، و مقالاتى ديگر در زمينه هاى دستور زبان، عروض، شعر و شاعرى و زبان شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وخشي بلخي، ابوعلي حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(471 -385 ق)، حافظ، محدث، زاهد و اديب. اصل وى از وخش، قريه اى در حوالى بلخ است. در طلب حديث به عراق، جبال، شام و مصر سفرهاى طولانى نمود و در بلخ، نشابور، بغداد، اصفهان، دمشق، بصره، مصر، عسقلان، تنيس، رمله، قدس، عكا، حلب و همدان از ابوالقاسم خزاعى و ابوسعيد صيرفى و يحيى بن ابراهيم مزكى و ابوعمر بن مهدى فارسى و ابونعيم حافظ و ابوحسين بن بشران و ابومحمد نحاس و تمام بن محمد رازى و محمد بن احمد بن محمد بن مزدين و ابوسعيد بن حسنويه و ابوالحسن على بن قاسم نجاد و عقيل بن عبدان و قاضى ابوبكر حيرى و عبدالواحد بن محمد بن مهدى و محمد بن حسين بن فضل قطان و محمد بن احمد بن ابوالفوارس و از

جماعتى ديگر حديث شنيد. خطيب بغدادى و عمر بن محمد سرخسى و عمر بن على محمودى و جماعتى ديگر از او روايت كرده اند. خواجه نظام الملك در بلخ از وى حديث شنيد. در بغداد خليفه عباسى به اتهام قدرى بودن دستور به غرق كردن او داد. پس به مصر گريخت و بعد از چندى دوباره مخفيانه به بغداد آمد و از آنجا به بلخ بازگشت، در بلخ به امر خواجه نظام الملك براى وى مدرسه اى بنا نمودند تا در آن حديث گويد. او در بلخ درگذشت. وى برگزيده اى از احاديثى را كه از ابونعيم حافظ شنيده بود، در پنج جزء تحت نام «وخشيات» نگاشت. در «كشف الظنون» و به تبع آن در «هديةالعارفين»، «الامالى»، در حديث و كتاب «التوقير» از آثار وى شمرده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (312/ 1)، انساب سمعانى (579/ 5)، ايضاح المكنون (340/ 1)، تذكرةالحفاظ (1174 -1171/ 3)، توضيح المشتبه (176/ 9)، سيرالنبلاء (367 -365/ 18)، شذرات الذهب (339/ 3)، طبقات الحفاظ (459)، العبر (329/ 2)، كشف الظنون (508 ،163)، لسان الميزان (446 -445/ 2)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (103 -102/ 19)، معجم البلدان (419/ 5)، معجم المؤلفين (260/ 3)، الوافى بالوفيات (163/ 12)، هديةالعارفين (277/ 1).

وراق كرماني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329 ق)، اديب، نحوى، لغوى و منجم. از علماى نحو و لغت و از شاگردان ثعلب نحوى بود. به حسن خط شهرت داشت و از طريق وراقى و كاغذسازى امرار معاش مى نمود. او صاحب تأليفاتى در زمينه ى علم لغت و علم نحو مى باشد. از آثارش: «الموجز»، در نحو؛ «الجامع فى اللغة»، لغاتى كه خليل فراهيدى در كتاب «العين» آن را فراموش كرده است.

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (96/ 7)، روضات الجنات (281/ 3)، ريحانه (313/ 6)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (134)، كشف الظنون (1899 ،576)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه)، معجم الادباء (213/ 18)، معجم المؤلفين (247 -246/ 10)، الوافى بالوفيات (329/ 3)، هديةالعارفين (35 ،24/ 2).

ورزگر، مينو

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

ديپلم از دبيرستان هاليوود شمالى لوس آنجلس آمريكا، كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه تهران (در طى دو سال)، كارشناسى ارشد در آموزش زبان انگليسى دانشگاه تربيت معلم (در طى يك سال)، كارشناسى ارشد روانشناسى از دانشگاه تهران (در طى دو سال)، M.A در آموزش زبان انگليسى TESL از دانشگاه ايلينويز آمريكا (در طى دو يك سال)، دكترا در آموزش زبان انگليسى TESL از دانشگاه ايلينويز آمريكا (در طى دو سال).

مرتبه علمى:

مدير گروه و دانشيار گروه زبان و ادبيات انگليسى دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران از سال 1365 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

واژه نامه آموزش زبان، زبانشناسى و آزمون سازى، اثر عوامل روانى بر روى خواندن، عضويت در انجمن هاى بين المللى و چندين كميته و مركز آموزشى و تحقيقى داخلى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 23 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 17

زمينه علمى تأليفات:

آموزش خواندن از طريق خواندن، آموزش و سنجش زبان انگليسى، انگليسى براى دانشجويان پزشكى، انگليسى براى دانشجويان مامائى، انگليسى براى دانشجويان بهداشت، مسائل آموزش زبان انگليسى در ايران، گرامر كامل زبان انگليسى، انگليسى براى كودكان، واژه نامه انگليسى به فارسى و فارسى به انگليسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 6، تعداد مقالات بزبان خارجى: 12

زمينه

علمى مقالات:

فراگيرى زبان در كودكان، آموزش خواندن، جنبه هاى روانى زبان خواندن، خواندن و تفكر، مراحل ادراكى خواندن، فرآيندهاى شناختى خواندن، ابعاد مهارتهاى شنيدارى، گفتارى، جنبه هاى عصبى روانى مرحله بحرانى در زبان آموزى، مراحل ادراكى خواندن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ورزي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1293 ش)، شاعر، مترجم و نوازنده. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در 1315 ش به اخذ ليسانس از دانشكده ى حقوق نايل شد و در همين سال بود كه به انجمن هاى ادبى تهران راه يافت و با شعراى همعصر خود آشنا گرديد. وى هنگام تحصيل در دانشكده ى حقوق، در دانشكده ى معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) هم به تحصيل پرداخت و زمانى كه از طرف وزارت دادگسترى در شيراز به سر مى برد، «جامع المقدمات» و «مغنى» و «مطول» تفتازانى و «شرح منظومه» ملا هادى سبزوارى و مقدارى از «اسفار اربعه» را نزد ميرزا على حكيم آموخت. ورزى در 1320 ش در كابينه ى اول قوام السلطنه به سمت بازرس مخصوص نخست وزير انتخاب شد و از آن پس عهده دار مشاغل مختلفى چون رئيس هيئت مديره و مديرعامل شركت فلاحتى خراسان، مديركل مالى شهردارى تهران، رئيس هيئت مديره شركت چاى گيلان، عضو هيئت اعزامى براى خلع يد تأسيسات نفت در زمان دكتر محمد مصدق و غيره بود. او از همان دوران كودكى با شعر و ادب و موسيقى آشنا شد و در محضر اساتيدى مانند موسى نى داوود، نواختن تار و ويولن و سه تار را آموخت و با ابوالحسن صبا، حسين تهرانى، روح اللَّه خالقى، علينقى وزيرى، غلامحسين بنان، قمرالملوك وزيرى، تاج اصفهانى و بسيارى

از هنرمندان ديگر مصاحب و معاشر بود. ورزى شاعرى غزلسراست، اما در انواع شعر فارسى نيز طبع آزمايى كرده است. وى زبان فرانسه را خوب مى دانست و اشعارى نيز به اين زبان سروده و آثارى را ترجمه كرده است. از آثار منظوم او: «سخن عشق»؛ «رهاورد عمر»؛ «ديوان» شعر. از ترجمه هاى وى: «بررسيهاى ادبى» و «هفت صورت عشق» از آندره موروا؛ «نغمه پرداز نامرد» كه نام داستانى از داستايوفسكى است به نام «نيه توچكانبتروانف».[1]

شاعر.

تولد: دى 1293، تهران.

درگذشت: مهر 1368، تهران.

ابوالحسن ورزى، فرزند حسين فلاح زاده تا پنجم ابتدايى در دبستان هاى شرف مظفرى و ادب درس خواند ولى سال ششم ابتدايى را در گرگان و دوره ى اول دبيرستان را در شهرستان سارى و دوره ى دوم دبيرستان را در مدرسه ى اميركبير (دارالفنون) به پايان رساند. وى فارغ التحصيل رشته ى حقوق قضايى از دانشكده ى حقوق دانشگاه حقوق دانشگاه تهران در سال 1315 بود. پس از گذراندن دوره ى افسرى وظيفه كه محل مأموريتش در شيراز بود، مجددا از طرف وزارت دادگسترى با سمت داديارى دادسراى شهرستان شيراز به آن شهر بازگشت. از زمانى كه مشغول تحصيل در دارالفنون بود، گذشته از برنامه ى روزانه، مقدمات زبان عربى و صرف و نحو و منطق و فلسفه را در خارج نزد يكى از اساتيد زمان يعنى شيخ ضياءالدين درى اصفهانى و مدرسان ديگر فراگرفت. هنگام تحصيل در دانشكده ى حقوق به منظور فراگرفتن ادبيات عرب و حكمت شرق در دانشكده ى معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) هم نام نويسى كرد و در خارج از محيط دانشكده هم به تحصيل پرداخت. در شيراز هم جامع المقدمات و مغنى و مطول تفتازانى و شرح منظومه ى سبزوارى و مقدارى از

اسفار اربعه را نزد ميرزا على حكيم ادامه داد. اشتغال در دادگسترى با روحيه اش سازگار نبود و به همين دليل از اين شغل استعفا نمود و به تهران بازگشت در تهران وى را دعوت به همكارى در نخست وزيرى كردند كه در آنجا مشغول به كار شد (در سمت بازرس نخست وزير) و پس از چندى مشاغل زير را عهده دار گرديد. رييس هيئت مديره و مدير عامل شركت فلاحتى خراسان، مدير كل مالى شهردارى تهران، رييس هيئت مديره شركت چاى گيلان، عضو هيئت اعزامى براى خلع يد تأسيسات نفت در زمان دكتر محمد مصدق، عضو هيئت مديره شركت فرش ايران، بازرس سازمان بازرسى كل كشور در وزارت دادگسترى، از آن پس بنا به تقاضاى خودش بازنشسته شد.

از كودكى با تار و ويولن و سه تار آشنا شد و اساتيدى چون موسى و مرتضى نى داود به وى تعليم دادند. گفتن شعر را از سن يازده سالگى شروع كرد و هدايت و تشويق پدرش موجب پيشرفت وى در شعر شد. از سال 1315 در انجن هاى ادبى رفت و آمد مى كرد. در يكى از جلسات ادبى با فصيح الزمان رضوانى، شاعر شيرازى، آشنا شد و او را تخلص «طالع» را برايش انتخاب نمود ولى او هيچ وقت خود را مقيد به قيد تخلص نكرد. نخستين مجموعه ى غزليات او در سال 1358 به نام سخن عشق منتشر گرديد. گذشته از غزل در انواع شعر فارسى از قبيل قصيده، تركيب بند، ترجيع بند، مخمس، مسدس، مثنوى، رباعى و دو بيتى طبع آزمايى نمود. از وى منظومه هاى عشقى و عرفانى و اجتماعى و حماسى و وطنى و مذهبى (در مدح و رثاى) ائمه اطهار (ع)

به جا مانده است. صداى آشنا و ترانه هاى درد دو نمونه از منظومه هاى ياد شده است (اين دو منظومه در يك كتاب در سال 1368 منتشر شد). كتاب ديگر او پرتو راز نام دارد كه در مورد زندگانى پيامبر اسلام است كه به اتفاق غلامحسين جواهرى وجدى سروده شده است.

آثارى كه از وى ترجمه شده است از اين قرار است: دو كتاب از آندره موروآ به نام هاى: بررسى هاى ادبى و هفت صورت عشق و كتاب ديگرى به نام نغمه پرداز نامرد (اثر فئودر داستايوسكى) كه در روزنامه «ايران ما» به چاپ رسيد.

ابوالحسن ورزى، شاعر بلند آوازه معاصر، فرزند مرحوم حسين ورزى است كه سالها مصدر مشاغل بزرگ علمى، هنرى و دولتى بوده كه با اكثر رجال علم و هنر و سياست حشر و نشر داشت است. ابوالحسن ورزى، از اوايل تأسيس راديو، كم و بيش اشعارش وسيله هنرمندان در راديو اجرا مى شد، ولى در سال 1338 رسماً به راديو رفت و اولين شعرى كه وى در اين سال ساخت توسط مرحوم غلامحسين بنان در «بيات اصفهان» كه آهنگ آن را مهندس همايون خرم ساخته بود، خوانده شد چنين بود: «آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود» كه بعدها چند خواننده ديگر، اين شعر را در راديو اجرا كردند.

ابوالحسن ورزى، از دوستان صميمى و نزديك شادروان داود پيرنيا بود و سال ها در بازرسى نخست وزيرى، همكار يكديگر بوده اند. اين صميميت به حدى بود كه روزى به عيادت داود پيرنيا كه به واسطه بيمارى قلبى چند روزى در منزل بسترى بود به بالين پيرنيا حاضر مى شود بلافاصله اين دو بيت را براى وى مى سازد:

گويند برنج تن فزوده است

دلت

آرام و قرار ز نور بوده است دلت

ابوالحسن ورزى را بايد به حق يكى از شعراى باارزش دوران اخير به حساب آورد و اين ادعا نيست بكله اشعار وى نمايانگر اين مدعا است، به طورى كه روزى در راديو با مرحوم على دشتى درباره شادروان رهى معيرى مصاحبه بود، وقتى مصاحبه گر راديو از ايشان پرسيد «آقاى دشتى شما بهترين غزلسراى امروز را چه كسى مى دانيد؟»

پاسخ داد: «ابوالحسن ورزى را كنار بگذاريد، راجع به بقيه بفرماييد.»

وقتى از وى سؤال شد كه: چرا ورزى را كنار بگذاريم؟»

پاسخ داد: «اگر تكفيرم ننكند، ابوالحسن ورزى سعدى و حافظ و مولاناى زمان است.»

نگارنده وقتى در نشستى كه با اين شاعر گرانمايه داشتم و درباره زندگى نامه ايشان جويا گرديدم؟

از روى نوشته اى كه قبلا آماده كرده بودند چنين بيان داشتند:

«من در سال 1293 خورشيدى در تهران به دنيا آمدم. پدرم مرحوم حسين ورزى كه صداى خوشى داشت، در روز اول دى ماه 1325 در تهران درگذشت و چند سال بعد از مرگ پدرم، مادرم شادروان بتول ورزى نيز برحمت ايزدى پيوست. دوران تحصيلى من، تا كلاس پنجم ابتدايى در دبستان هاى شرف مظفرى و ادب بود، ولى سال ششم ابتدايى را در گرگان و دوره اول دبيرستان را در شهر سارى و دور دوم دبيرستان را در مدرسه اميركبير (دارالفنون) به پايان رساندم. در آن زمان در دارالفنون دانشمندان برجسته اى مانند شادروانان فاضل تونى، بهمنيار، همايى، نصراللَّه فلسفى، دكتر سياسى، حبيب يغمايى به تدريس اشتغال داشتند. در سال 1315 خورشيدى از دانشكده حقوق دانشگاه تهران با رتبه شاگرد اولى موفق به اخذ درجه ليسانس در رشته قضايى شدم و تا آنجا كه حافظه ام يارى

مى كند اساتيدى نظير شادروانان: بروجردى (محمد عبده) رئيس محكمه انتظامى وزارت دادگسترى، دكتر سيدعلى شايگان، دكتر زنگنه، آقا محمد شريعت سنگلجى، دكتر امامى، دكتر كريم سنجابى تدريس مى كردند. اساتيد خارجى من عبارت بودند از: موسيو فونتانا معلم حقوق رم و حقوق مدنى فرانسه و موسيو لافن معلم ادبيات.

پس از گذراندن دوره افسرى وظيفه كه خوشبختانه محل مأموريتم در شهر شيراز بود، مجدداً از طرف وزارت دادگسترى با سمت داديارى دادسراى شهرستان شيراز به آن شهر بازگشتم. از زمانى كه مشغول تحصيل در دارالفنون بودم، گذشته از برنامه روزانه مقدمات زبان عربى و صرف و نحو و منطق و فلسفه را در خارج نزد يكى از اساتيد زمان يعنى مرحوم شيخ ضياءالدين درى و مدرس ديگر فراگرفتم. هنگام تحصيل در دانشكده حقوق به منظور فراگرفتن ادبيات عرب و حكمت شرق در دانشكده معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) هم نام نويسى كردم و در خارج از محيط دانشكده هم نزد استادان اين فنون به تحصيل پرداختم. در شيراز هم جامع المقدمات و مغنى و مطول تفتازانى و شرح منظومه سبزوارى و مقدارى از اسفار اربعه را نزد حكيم محقق و دانشمندى چون ميرزا على حكيم ادامه دادم. از استاد حكيم تا آن زمان خبر داشتم كه در دانشكده معقول و منقول مشغول تدريس بودند و بعد گويا به شيراز سفر مى نمايند، كه بازگشتى نداشته است و هنوز خبرى از ايشان ندارم كه آيا در قيد حيات هستند يا نه، به هر صورت اگر زنده هستند خداوند به ايشان سعادت و سلامت عطا فرمايد و اگر رحلت كرده اند براى ايشان آمرزش مى طلبم.

اشتغال در دادگسترى و شاهد گرفتاريهاى مردم

بودن و احكام شديد صادر كردن مغاير با روحيه من بود به همين دليل از اين شغل استعفا نموده و به تهران بازگشتم. در تهران مرا دعوت به همكارى در نخست وزيرى كردند، كه در آنجا مشغول به كار شدم و پس از چندى مشاغل زير را عهده دار گرديدم:

رئيس هيئت مديره و مدير عامل شركت فلاحتى خراسان، مدير كل مالى شهردارى تهران، رئيس هيئت مديره شركت چاى گيلان، عضو هيئت اعزامى براى خلع يد تأسيسات نفت در زمان شادروان دكتر محمد مصدق، عضو هيئت مديره شركت فرش ايران، بازرس بازرسى كل كشور و از آن پس بنا به تقاضاى خود بازنشسته شدم.

آشنايى من با شعر و ادب و موسيقى:

همان طورى كه در مقدمه كتاب، (سخن عشق) نوشته ام، اين آشنايى براى من از دوران كودكى آغاز شد. پدربزرگم مرحوم كاظم كمپانى مردى بسيار هوشمند و روشنفكر و آزاده بود و از مجتهد آزادانديشى به نام مرحوم شيخ هادى نجم آبادى تقليد مى كرد و در زمان قحطى از ثروت شخصى و محصولات املاكش كمك مؤثرى به بينوايان مى نمود، و اى كاش تمام افراد متمكن و ثروتمند از اين شيوه پيروى مى كردند و بنا به فرموده شيخ اجل سعدى بزرگوار:

تو كز محنت ديگران بى غمى

نشايد كه نامت نهند آدمى

با وجود آنكه پدربزرگم مردى متدين بود هرگز مانع معاشرت پدر من با استادان موسيقى نظير شادروان درويش خان و جناب دماوندى، حاج قربان خان و قراب نگرديد. من از زمان كودكى با تار و ويولن و سه تار آشنايى داشتم، اساتيدى چون موسى نى داود و مرتضى نى داود به من تعليم مى دادند. از دوران جوانى با چهره هاى شاخص موسيقى ايرانى نظير شادروانان: ابوالحسن صبا، حسين تهرانى،

ارسلان درگاهى، هرمزى، روح اللَّه خالقى، كلنل علينقى وزيرى، زاهدى، حاج على اكبرخان شهنازى، حسين ياحقى، مشير همايون شهردار، مرتضى محجوبى، غلامحسين بنان، لطف اللَّه مجد، پروانه، قمرالملوك وزيرى، روح انگيز، رضاقلى ميرزا ظلى، رضا ورزنده، محمود كريمى، تاج اصفهانى، اديب خوانسارى و محمودى خوانسارى آشنايى و دوستى نزديك داشتم، كه بدبختانه همه آنها چهره در نقاب خاك كشيده اند، روحشان شاد باد!

شعر و شاعرى:

همان طورى كه قبلاً متذكر شدم مرحوم پدرم صداى بسيار دلنشينى داشت و در انتخاب و شناخت شعر بسيار با ذوق بود، پيوسته كوشش مى كرد كه بهترين غزليات شعراى برجسته ميهن مان نظير: سعدى، حافظ، مولانا، جامى، عطار، سنائى و صائب را يادداشت نمايد و به همين دليل من از آغاز طفوليت كه قلم به دست گرفتم و خواندن و نوشتن را آموختم با اين غزليات زيبا آشنا شدم و هر زمان كه تنها بودم با خود زمزمه مى كرد، تا هنگامى كه تعطيلات تابستانى مدارس فرا رسيد و من كه سال پنجم دبستان ادب را تمام كرده بودم، با پدرم كه مأموريت گرگان را داشت به مسافرت رفتم. اين نخستين بار بود كه دور از محيط گرم خانواده به جايى ناشناس و بيگانه مى رفتم. با اينكه ديدن دريا و طبيعت و كوهستانهاى سرسبز و جنگلهاى با عظمت برايم بسيار جالب بود ولى غم غربت و تنهايى و دورى از خانواده و دوستان به خصوص اوقاتى كه پدرم به مأموريت مى رفت مرا بسيار ملول و افسرده مى ساخت تا آنجا كه به كنجى مى نشستم و به ياد دوستان به خصوص مادرم كه به حد پرستش او را دوست داشتم اشك مى ريختم. اين افسردگى و غم و درد مرا بر آن

كه احساسات خود را بوسيله شعر بيان كنم، در كتاب (سخن عشق) داستان برخورد پدرم را مفصلا بيان كرده ام، من گفتن شعر را از سن پانزده سالگى شروع كرده ام و هدايت و تشويق پدرم موجب پيشرفت من در شعر شد. خوب به ياد دارم شبى يكى از دوستان پدرم شعرى از فرخى سيستانى را خواند كه چنين بود:

خواستم از دلبرى دو بوسه و گفتم

تربيتى كن ز آب لطف خسى را

گفت يكى بس بود اگر دو ستانى

خيره شوى كازموده ايم بسى را

عمر دوباره است بوسه من و هرگز

عمر دوباره نداده اند كسى را

و من در جواب چنين گفتم:

اى كه ندادى به من دو بوسه و گفتى

«عمر دوباره نداده اند كسى را»

غافل از آنى كه عيسى مريم

داد پس از مرگ جان تازه بسى را

بوسه تو كرده كار معجز عيسى

مرده عشقيم تازه كن نفسى را

يكى از محفل نشينان كه از مالكان ثروتمند شمال بود وعده كرده بود كه در مقابل اين حاضر جوابى به من يك ساعت با زنجير طلا بدهد كه خوشبختاه به عهد خود وفا نكرد و مرا از زير بار منت خود خلاص نمود، روانش شاد باد. در حقيقت چه كار نيكويى كرد وگرنه ممكن بود مرا به گرفتن هديه از ديگران عادت دهد و به وارستگى و بى نيازى كه مايه سرافرازى من است خللى وارد كند.

ميدمد نور صفا از خانه ام

عشق چون شمعى است در كاشانه ام

فخر من اين بس كه با صدها نياز

خم نشد از بار منت شانه ام...

بنابراين بهترين مشوق و نخستين آموزگار شعر من پدرم بود و از اينكه فرزندى شاعر به جامعه ادب ايران تحويل داده است به خود مى باليد و شايد اگر من به عاليترين مقامات

ادارى و اجتماعى رسيده بودم آنقدرها مسرت و سرافرازى احساس نمى كرد.

تصور مى كنم كه در سال 1315 خورشيدى پاى من به انجمن هاى ادبى باز شد در آن زمان تهران داراى سه يا چهار انجمن ادبى بيشتر نبود كه يكى را شاهزاده محمدهاشم ميرزا افسر و دومى را مرحوم ترجمان الممالك فرهنگ و سومى را وحيد دستگردى اداره مى كردند و بر اثر شركت در مجالس فوق با اركستر شعراى هم عصر خود آشنا و دوست شدم كه مرگ آنها برايم بسيار دردناك و جانگداز بوده و هست، در يكى از جلسات ادبى با مرحوم فصيح الزمان رضوانى شاعر و واعظ و اديب شيرازى گوينده غزل:

همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويى

چه زيان ترا كه من هم برسم به آرزويى

آشنا شدم و او تخلص (طالع) را برايم انتخاب نمود ولى من كه هيچوقت خود را مقيد به قيد تخلص نكرده ام كه مجبور شدم براى آوردن تخلص يك بيت اضافى و با تكلف بسازم، غزلهاى خود را مانند گذشته بدون ذكر تخلص ساخته و مى سازم.

من از دوران جوانى شروع به خواندن و تتبع در آثار شعرا و ادباى برجسته وطنم نمودم و به دقت آثار اساتيد بزرگ را با بررسى، مطالعه و كسب فيض و معرفت كرده نهال ضعيف شعر خود را بارور ساختم.

در مورد شعراى معاصر خود:

با همه آنها دوستى نزديك داشته ام و در حقيقت بايد متذكر شوم كه زمان ما يكى از ادوار بسيار درخشان و پربار ادب فارسى است و پس از مشروطه شعرا و ادبا و سخن شناسان بزرگى ظهور كرده اند كه بدون ترديد از مفاخر اين سرزمين مقدس مى باشند. چون تعداد شعراى معاصر كه همه از

دوستان نزديك من هستند بسيار زياد مى باشند و به خاطر آنكه مبادا نام يكى از آنان از قلم شكسته اين ضعيف بيافتند با عرض معذرت و پوزش نامى ذكر نمى كنم تنها از خداى يگانه طول عمر و عزت و كامرانى همه آنها را آرزو مى نمايم و اظهارنظر در مورد شعراى معاصر را به آيندگان مى سپارم و خود را در صلاحيت اين امر نمى دانم.

نخستين مجموعه غزليات من در سال 1358 به نام (سخن عشق) توسط انتشارات اميركبير منتشر گرديد و پس از مدتى به كلى ناياب شد. مابقى غزلهاى من امروز از نظر كميت به 5 برابر مجموعه فوق مى رسد. گذشته از غزل در انواع شعر فارسى از قبيل قصيده، تركيت بند، ترجيع بند، مخمس، مسدس، مثنوى، رباعى، دو بيتى، پيوسته طبع آزمايى كرده ام.

منظومه هاى عشقى و عرفانى و اجتماعى و حماسى و وطنى و مذهبى (در مدح و رثاى) ائمه اطهار عليهم السلام دارم. صداى آشنا و ترانه هاى درد دو نمونه از منظومه هاى ياد شده است.

در مورد شعر و شاعرى و قواعد و اصول و اساس و مبانى و مبادى آن من هم به همان تعريفى كه از زمان ارسطاطاليس و بعد به وسيله حكماى بزرگ ايران چون: حكيم ابونصر فارابى، شيخ الرئيس ابوعلى سينا، خواجه نصيرالدين طوسى، علامه قطب الدين شيرازى و حكيم صدرالمتالهين شيرازى شده است اعتقاد دارم. در هنگام نوشتن اين مقدمه خوشبختانه اثرى منظوم بنام «پرتو راز» كه در مورد زندگانى پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد بن عبداله صلى اللَّه عليه و آله كه به اتفاق دوست نازنين و شاعر شيرين سخن آقاى غلامحسين جواهرى وجدى سروده بوديم منتشر گرديد كه لطف اين كتاب در دو تقريظ

زيبا و پرمغزى است كه وسيله دو تن از شعراى توانا و فحل زمان جناب آقاى ابوتراب جلى استاد سخن شناس بزرگ و جناب آقاى سعيد نياز كرمانى شاعر خوش قريحه زمان سروده شده است.

آشنايى با زبانهاى بيگانه:

از زبانهاى خارجى انگليسى را باندازه رفع احتياجات مى دانم ولى زبان فرانسه را در زمان كودكى نزد معلمين فرانسوى آموختم. زيرا در سال 1359 كه پدرم مأمور در استان مازندران بود و من در كلاس دوم دبيرستان به تحصيل اشتغال داشتم. يك روز به مادرم اطلاع دادند كه يك خانم فرانسوى به نام مادام ژاكولت كه وسيله فرمانفرما براى آموختن زبان فرانسه به فرزندانش به ايران آمده بود و ديگر نيازى به او نداشتند با فقر و پريشانى در سارى زندگى مى كند. مادرم كه بانويى مهربان و پر از رحم و شفقت بود آن خانم را به خانه ما آورد و براى اينكه احساس غربت و تنهايى نكند همانند يك عضو خانواده غذاى روزانه را با ما صرف مى كرد و در عوض زبان فرانسه را به من آموخت و در نتيجه پيشرفت زيادى در اين زبان كردم و پس از اينكه به تهران آمدم زبان فرانسه را در خارج از مدرسه نزد يك بانوى فرانسوى ديگر به نام مادام توماسن و بعد نزد معلم ديگرى كه يك مرد فرانسوى بود ادامه دادم و بعدها بر اثر خواندن متون داستاهاى ادبى و تاريخى از نويسندگان برجسته فرانسه به اين زبان تسلط كامل پيدا كردم و به ترجمه آثارى از اين زبان پرداختم:

دو كتاب از نويسنده نامدار فرانسه آندره موروا بنامهاى: «بررسى هاى ادبى» و «هفت صورت عشق» ترجمه كردم كه

عشقهاى مختلف را در ادبيات فرانسه نشان مى داد. نظير: «عشق افلاطونى»، «عشقهاى شواليه ها» و عشقهاى هوس انگيز مانند: «ژولى ژان ژاك روسو» و انواع ديگر عشقها كه از مادام لافايت نويسنده معروف بود و عشقى را كه شرح مى داد اول بيوگرافى كوتاهى از نويسنده داستان مى نوشت و سپس خلاصه داستانى را كه منظور نظر او بود با قلم سحار خود شرح مى داد.

كتاب ديگرى نيز از نويسنده برجسته و نامدار روس يعنى فئودور داستايوسكى كه به زبان فرانسه برگردانده شده بود به نام «نيه تو چكانبتروانف» كه نام قهرمان داستان است. به نام «نغمه پرداز نامرد» ترجمه كردم كه در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است.

تعدادى شعر هم به زبان فرانسه سروده ام و بيشتر شاهكارهاى ادبى شعراى بزرگ فرانسه را نيز خوانده ام. از نويسندگان و شعراى فرانسه به آثار ويكتورهوگو، بالزاك، آلفرد دووينى، آلفرد دوموسه، لامارتين، پل ورلن، رمبو، بودلر، مارسل پروست، راسين، مولير ژرژسان، كرنى، آندره موروآ، آندره ژيد، آندره مالرو و آناتول فرانس و برخى ديگر بسيار علاقمندم و از مطالعه آنها لذتى عميق در خود احساس مى كنم:

سير و سياحت:

از دوارن جوانى علاقه فراوان به سير و سياحت داشتم كه به منظور ديدن آثار تاريخى و باستانى جهان سفرى به دور دنيا كردم كه بسيار جالب توجه بود. ضمنا چندين بار به آمريكا و يك بار به روسيه و سوئد و سوئيس و بارها به لندن سفر كرده ام ولى هر بار عاشق بازگشت به وطنم بودم. يكى از آرزوهاى بزرگم سفر به كربلا و نجف اشرف است كه اميدوارم خداى بزرگ نصيبم نمايد.

در خاتمه از دوست هنرمند و موسيقى دان و هنرشناسم آقاى رضاقلى ميرزاى سالور قاجار متخلص به

شهرام و دوست شاعرم آقاى رضا تفقدراد كه در جمع آورى اشعار با من ياريهاى فراوان كرده اند نهايت تشكر و سپاسگذارى را دارم.

از جهان هركس رود از خود گذارد يادگارى

از من اين اوراق رنگين است تنها يادگارم

ابوالحسن ورزى، داراى همسر و دو پسر به نام هاى مهدى و حميد ورزى و يك دختر به نام فريناز ورزى مى باشد كه هر سه نفر ازدواج كرده اند و آقاى ابوالحسن ورزى و خانم فرح ورزى همسر ايشان صاحب هفت نوه مى باشند كه خداوند اين خانواده باتقوا و فرهنگ را حفظ فرمايد. ابوالحسن ورزى به شعر «با پيرهن سبز» خود كه از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد بسيار علاقمند مى باشد.

«با پيرهن سبز»

زيبا چمنى بود پر از لاله و نسرين

با پيرهن سبز كه آن روز به تن داشت

صد خرمن گل ريخت بدامان خيالم

آن غنچه خاموش كه آهنگ سخن داشت

آغوش گشودم كه چو جان در برم آيد

بگريخت چو مرغى كه گريزنده ز دام است

چون ديد تب آلوده نگاه هوسم را

دانست ز پا تا سر من تشنه كام است

ميراند مرا از خود و مى گفت كه حيف است

آلوده شود عشق من و تو بگناهى

گفتم ز تو اى چشمه جوشان هوس ها!

قانع نتوان بود به اشكى و نگاهى

هرچند كه مى راند مرا با سخن سرد

خود سوخته از آتش سودا چو شرر بود

مى گفت اگر طالب عشقى مطلب كام

اما بزبان نگهش حرف دگر بود

پرخاش بلب داشت ولى عشق و تمنا

مى تافت چو برق از نگه گاه بگاهش

مى خواست بپوشد ز من اين راز وليكن

لبريز هوس بود گريزنده نگاهش

يك بوسه به من داد و ليكن بدو صد ناز

يك بوسه كه مى سوخت دهانرا و نفس را

در وسوسه افتاد و شنيدم ز نگاهش

فرياد پشيمانى و غوغاى هوس

را

زان شربت نوشين كه از آن بوسه چشيدم

افروخته تر گشت شرار هوس ما

پرهيز ز من داشت ولى گرمى آغوش

چو شعله سوزنده عيان از نفسش بود

هنگامه بپا كرد در آن چشم هوسنامك

جنگى كه ميان دل او با هوسش بود

پيروزى از آن دل من شد كه در اين جنگ

مغلوب هوس گشت و بآغوش من افتاد

زد حلقه به پشتم چو يكى مار غضبناك

آن بازوى بى تاب كه بر دوش من افتاد

چهارشنبه 25 آذرماه 1336

«مستى رؤيا»

آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود

چشم خواب آلوده اش را مستى رويا نبود

نقش عشق و آرزو از چهره دل شسته بود

عكس شيدايى در آن آئينه سيما نبود

لب همان لب بود اما بوسه اش گرمى نداشت

دل همان دل بود اما مست و بى پروا نبود

در دل بيزار من جز بيم رسوايى نداشت

گرچه روزى هم نشين جز با من رسوا نبود

ديدم آن چشم درخشان را ولى در آن صدف

گوهر اشكى كه من مى خواستم پيدا نبود

در نگاه سرد او غوغاى دل خاموش بود

برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود

هر لب لرزان من فرياد دل خاموش شد

آخر تنها اميد جان من تنها نبود

جز من و او ديگرى هم بود اما اى دريغ

آگه از حال دلم زان درد جانفرسا نبود

اى نداده خوشه اى زان خرمن زيباييم

تا نبودى در كنارم زندگى زيبا نبود

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از بهار تا شهريار (495 -492/ 2)، تاريخ موسيقى (586/ 2)، چشمه ى روشن (701 -690)، سخنوران نامى معاصر (3858 -3852/ 6)، سيماى هنرمندان (235 ،234 ،159 ،130/ 1)، فرهنگ سخنوران (980)، مردان موسيقى (557 -547/ 3).

ورعي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد ورعي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1342 در تهران متولد شدم. به تشويق مرحوم پدرم با علوم و معارف اسلامي آشنا شده و پس از دروس متوسطه در سال 1361 رسماً وارد حوزه علميه شرق تهران شدم. همزمان در دانشكده الهيات دانشگاه تهران دوره كارشناسي الهيات و معارف اسلامي را گذراندم. در سال 1365 براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميّه قم شدم و سطوح عالي را در حضور حضرات آيات استادى، اعتمادى، ستوده، طاهري خرم آبادى، قديري و محقق داماد گذراندم و در سال 1369 وارد مقطع درس خارج شدم. خارج فقه و اصول را از محضر حضرات آيات فاضل لنكرانى، وحيد خراسانى، موسوي اردبيلى، سيد كاظم حائرى، و صانعي و بيش از همه به طور پيوسته شبيري زنجاني كسب فيض نمودم. در دروس تفسير، فلسفه و عرفان نظري اساتيد معظم حضرات آيات جوادي آملى، حسن زاده آملي و انصاري شيرازي نيز شركت جستم. در ده سال اخير براي فعّاليّت علمي و پژوهشي خود رشته فقه را با گرايش اجتماعي سياسى، انتخاب نموده و در كنار تدريس سطوح عالي رشته فقه و اصول، به تحقيق و تاليف پرداختم. اينك بيشترين فعّاليّتم در تدريس، تحقيق و تاليف متمركز شده است. تبيين و تدريس انديشه هاي فقهي و سياسي رهبر فقيد انقلاب حضرت امام خميني در دوره هاي آموزشي موسسه تنظيم نشر و آثار امام خميني از ديگر فعّاليّت هاي اينجانب است.

ورنو سفادراني سدهي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمّد كاظم ورنوسفادرانى. عالم فاضل متبحّر، مؤلّف تفسير مختصرى است بر قرآن كريم، و در اوّل آن گويد: تفسير بعضى از كلمات قرآن است و قرائت و صيغه و عدد آيات و حروف آن، تاريخ فراغت: سلخ

ذى قعده 1241.

فرزندش محمّد مهدى نام داشته، و او اين تفسير را وقف نموده است در سال 1263.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

وزيرنيا، سيما

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيما وزير نيا در حيطه زبان آموزي و زبان شناسي فعاليت مي كند . او آثار متعددي در آن موارد دارد كه حائز اهميت مي باشند . وي در آثارخود از ديدگاه روان شناسي به ادبيات مي نگرد ، بدان علت آثار او درميان اصحاب قلم و دانشمندان مورد توجه قرار گرفته است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيما وزيرنيا در رشته روانشناسي و ادبيات فارسي تحصيل كرده است.

فعاليتهاي آموزشي : فعاليت آموزشي سيما وزير نيا را مي توان در حيطه زبان شناسي خلاصه كرد . و صراحت دراصطلاح يابي نيست . وي در حوزه نگاه به ذهن انسان بوده است . وزيرنيا درحيطه اي فعاليت دارد كه معتقد است اگر رابطه نماينده ونموده نوعي مشابهت باشد ،نماد است . اگر تنها قرار داد باشد ،نشانه است . پس ازنظر وي نماد درواقع نوعي نشانه است . وزيرنيا درباره آموزش زبان كتاب هاي فارسي دوره راهنمايي را تاليف كرده است كه درآنها ازاطلاعا ت نظري مربوط به زبان آموزي كه مبتني بر اصول زبان شناسي و روان شناسي آموزش مي باشد استفاده كرده است .اودرزمينه آموزش مهارت هاي زبان نيز فعاليت هايي انجام داده است . وي درمورد آموزش زبان دستگاهي ارائه داده كه داراي نظم و اصول علمي است . اين شيوه آموزش مبتني است بر رويكرد كل نگر،كه در آن بايد آموزش زبان دربافت آموزش مواد ديگري همانند

هنر ،مطالعات اجتماعي ديده مي شود و از سوي ديگر آغاز آموزش با كلمه و جمله باشد و سپس به صداهاي زبان برسد . در اين شيوه پيش از آموزش صداها بر تامين مواد خواندني و پرورش مهارت خواندني تاكيد مي شود . ويژگي ديگراين روش ادغام روش كاركرد ي يا روش مهارتي است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيما وزيرنيا ابتدا زبان شناسي را به عنوان پديده اي جذاب و نيز وسيله اي براي نوشتن مي دانست و بدين گونه فعاليت روزمره اش شكل مي گرفت ،اما بعد از مدتي كه به عنوان پژوهشگر وارد عرصه زبان شناسي گرديد به مباحث مختلف مربوط به رشد زبان پرداخت وبه نقش كودكان درآن موارد اشاره مفيدي داشته است .

آرا و گرايشهاي خاص : سيما وزير نيا درباره زبان شناسي معتقد است كه در زبان شناخت ،زبان دربافت آن يعني مباحث مرتبط با آن مطالعه شده و از اين رو بخشي از پيچيدگي موضوع نمايانده شده است اما خيلي به كنه مسئله خود زبان توجه نشده است . او بر اين نظر است كه ادبيات همچون زبان كار كرد ارتباطي دارد ،چون براي مخاطب يا مخاطباني نوشته مي شود ،اين درحالي است كه بعضي اشكال زبان ماتتد زبان خود محور زبان دروني كاركرد ارتباطي ندارند . ازسوي ديگر ، يكسره فاقد عناصر زيبايي نيست . عناصري از نوع كنايات و استعاره هاي زباني مانند :درد دل ، دردهن ، سر كوه و پاشنه در در زبان فراوان اند . ادبيات تنها اين عناصر را پر رنگ ترو هنري تر مي كند . اصولا جدا كردن

اين دو مقوله ،يعني ادبيات و زبان از هم بااستفاده از نشانه هاي ويژه ، محصول ساده گري و نوعي كاهش گرايي است . چون ساده گري هميشه عناصري عمده از موضوع را نا ديده مي گيرد و با حذف مي كند .

چگونگي عرضه آثار : بيش از هجده عنوان كتاب در سه حوزه ادبيات و آموزش، روانشناسي، زبانشناسي و نقد ادبي از سيما وزير نيا چاپ و منتشر شده است. وي در خصوص كتاب زيبا شناخت مي گويد: در كتاب «زبانشناخت» زبان از ابعاد گوناگون مورد بررسي واقع شده و اساساً سبك كار اين نيست كه از نظريه خاصي در زبانشناسي پيروي بكند. اين كتاب زبانشناسي تخصصي صرف نيست، بلكه ارتباط زبان را با مسائل گوناگوني (مثل روانشناسي، ارتباط و رويكردهاي متفاوت در آموزش زبان و رشد زبان از جنبه هاي مختلف) مورد بررسي قرار داده است. \ در زمينه كتاب روانشناسي تحليلي يونگ نيز اينگونه ميگيود: * عنوان دقيق كتاب «كيمياگر برج بولينگن» است. اين نام از برجي كه يونگ در محله سكونت اش ساخت، گرفته شده است. اين برج، يك برج سنگي بود كه هر بخش آن نمادي از ناخود آگاه جمعي بود و سال هاي آخر عمرش را يونگ در آن برج با شيوه اي ابتدايي و خاص خودش گذراند. يونگ روانكاو بزرگي است و ديدگاههايش علاوه بر اين كه در زمينه روانشناسي و روانكاوي مورد توجه بود، در حوزه نقد ادبي و هنري و نماد شناسي هم تأثير گذار بود. بطوري كه در سالهاي خاص، شاخه اي از نقد ادبي كه متأثر از ديدگاه او بود، پديد آمد. زبان يونگ

بسيار دشوار و تفكرش بسيار سخت است چون در حوزه هاي متعددي مثل اسطوره شناسي، ادبيات ديني، كيمياگري و... تأثير گذار بوده، ترجمه آثارش نيز بسيار دشوار است، هرچند ترجمه هاي خوبي هم از برخي آثارش عرضه شده است. اما هدف من از تأليف اين كتاب اين بود كه يونگ را براي خواننده اي كه شايد نخواهد همه آثار او را چندبار مطالعه كند تا پي به افكار وديدگاههايش ببرد، معرفي كنم. \ وي مورد «تاريخ بيهقي» نيز كتابي نوشته اند كه درباره آن اينچنين توضيح ميدهند: * عنوان اصلي اين كتاب در واقع اين است، «اوضاع اجتماعي عصر غزنوي در آيينه تاريخ بيهقي». اما با توجه به بحث هايي كه در اين كتاب شده، اوضاع اجتماعي دوران بيهقي بررسي مي شود و مسائل حاشيه اي اثر، مثل ويژگي هاي زباني، لحن طنز آميز بيهقي و جنبه هاي ديگر آن مورد كالبد شكافي قرار مي گيرد. كتاب «داستان يك سفر عجيب» كتاب داستان بلندي براي نوجوانان است كه به شيوه علمي _ تخيلي است و در پس زمينه كتاب به شيوه اي خاص اطلاعات نجومي در اختيار خواننده قرار مي گيرد. اين كتاب، داستان نوجواني است كه در عالم خيال دست به سفر به سيارات گوناگون مي زند.

آثار :

1 خود آموز هدفدار فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب درسه جلد و توسط وزير نيا و همكارانش تهيه و تدوين يافت است .

2 خود باوري بر اساس مكتب عقلي _ عاطفي

ويژگي اثر : وزير نيا اين كتاب

را با همكاري همكاران و توسط انتشارات سهند به چاپ رسانده است .

3 داستان يك سفر عجيب

ويژگي اثر : اين كتاب داستاني براي نوجوانان مي باشد و به همت نشر معيار به چاپ رسيده است

4 داستان يك سفر عجيب

ويژگي اثر : در دست چاپ

5 در آينه تاريخ بيهقي

ويژگي اثر : اين كتاب وزير نيا توسط نشر سهند به چاپ رسيده است

6 ديداري ديگر با شازده كوچولو

ويژگي اثر : اين كتاب داستاني براي نوجوانان مي باشد وتوسط نشر شورا به چاپ رسيده است .

7 روان شناسي اعماق ( تحليلي )

ويژگي اثر : اين كتاب به بررسي روان شناسي يونگ بسيار پيچيده و دشوار است . بيان تميثيلي و اديبانه همراه با مباحث اسطوره شناسي ، كيميا گري و صبغه فلسفي دشواري آن را دو چندان كرده است . به علاوه تكرار و اطناب كه محصول اضافه شدن شيوه هاي مشهودي برنظام تجربي يونگ است بر اين دشواريها مي افزايد . انگيزه وزير نيا درتاليف اين كتاب آن بوده كه براي علاقمندان به نظام انديشه يونگ كه امروزه دنياي روا ن شناسي متوجه آن است دستيابي به آن افكار را ممكن مي سازد .

8 روانشناسي تحليلي يونگ

ويژگي اثر : در دست چاپ

9 روانشناسي خود باوري (در مكتب عقلي و عاطفي)

10 زبان شناخت

ويژگي اثر : اين كتاب شناختي است چندوجهي اززبان ، كه به مباحث مربوط به روان شناسي تربيتي و تجربي،روان شناسي آموزش ،روان شناسي باليني ،زيست شناسي ،ارتباط شناسي ومواردي از اين دست مي پردازد .

11 زير سپهر آب سهراب

ويژگي اثر : در اين كتاب فصلي مربوط به تحليل روانكاوانه شعر سهراب از ديد و روان شناختي تحليلي بوده است . وزير نيا در اين كتاب نشانه هاي فرآيند كمال شخصيت را باتوجه به الگوي «فردانيت » يونگ را در شعر سهراب سپهري پي گرفته است .

12 فارسي اول تا سوم راهنمايي

ويژگي اثر : وزير نيا اين كتاب را با همكاري همكارانش و توسط سازمان كتابهاي درسي منتشر ساخته است .

13 نقاشي كودك

ويژگي اثر : مخاطبان اين كتاب اوليا ءو مربيان هستند. نقاشي كودك بيشتراز اين جهت كه يك نوع شيوه بيان است ودرضمن از جهاتي با زبان سنخيت دارد و درمراحل رشد شناخت و همراه با رشد كاركردهاي نمادين ظاهرمي شود ، قابل توجه است . وزيرنيا بيان مي دارد كه نقاشي زبان كودك است . گاه موازي با آن است و گاه امتداد آن رشد زبان كودك از شيرين ترين و شگفت ترين پديده ها مي باشد .

14 نوشتن و سخن گفتن

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه وتاليف وزير نيا بوده وتوسط انتشارات مدرسه به چاپ رسيده است .

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

وزيري يزدي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على محمد وزيرى يزدى از خطباء نامى و ادباء سامى و محدثين بزرگ

معاصر استان يزد مى باشند.

وى در سال 1370 شمسى هجرى در يزد متولد شده و در بيت فضل و شرف و تقوا و ورع پرورش يافته و در سنين صبا به تحصيل علوم فارسى و ادبى و پس از آن علوم عربى و ادبيات تازى پرداخته و از محضر بزرگان دانشمندان استفاده علم و كمال نموده و از خرمن دانش آنان خوشه ها اندوخته و خلاصه از هر باغ گلى و از هر بلبل نوائى آموخته و مسافرتهاى عديده به شيراز و كرمان و تهران و خراسان و قم و اصفهان و اعتاب عاليات نموده و در همه جا به محضر بزرگان علم و مراجع بزرگ و آيات عظام و دانشمندان عالى مقام رسيده و از هر كدام اثر مخطوطى با عكسشان به يادگار گرفته و آن را به صورت كتابى درآورده كه اين نگارنده در مدت يك هفته فهرست و مقدمه اى بر آن نوشته و بعد هم جناب دانشمند ارجمند آقاى حاج سيد احمد اشكورى نجفى آن را مرتب و منظم و به شكل كتاب نفيسى درآورده كه اكنون از مخطوطات نفيسه و گرانقدر آقاى وزيرى مى باشد و بناء دارند آن را به طبع رسانند معظم له از غالب مراجع و بزرگان حديث اجازه روايتى و حديث دارند و از راه منبر و تبليغ خدمات بسيار ارزنده اى به دين اسلام و مذهب حقه جعفرى نموده و در هر حال در رفع نيازمنديها و حل مشكلات مردم آنى غافل نبوده و هم اكنون نيز با وجود كبر سن كه حدود هشتاد و پنجسال از عمر وى مى گذرد روحش با نشاط و فكرش پرمايه و تحرك و سازندگى از وجناتش نمودار

است.

عادتش بر اين است كه پاسخ دوستان و نزديكان را با كلام منظوم و سخن موزون ادا كند گويا طبع نازك او را با مايه اشعار مناسب حال آفريده اند همواره با زبان حال گوياى اين دو واقعيت است.

1- عبادت به جز خدمت خلق نيست.

2- دو فرزند دلبندم كه بدانها عشق مى ورزم يكى كتابخانه و ديگر مدارس است كه خودم آنها را پايه گذارى كردم زبان حالش نيز مويد و ترجمان او است.

زيرا عزيزترين و نفيس ترين سرمايه مادى و معنوى خود را به قصد خدمت به همشهريان خود در اختيار همگان گذارده يعنى در سال 1324 شمسى نزديك به هزار جلد از كتبى كه به منزله نور ديدگان او بودند در حجره اى داخل مسجد جامع كه مقبره والد ماجدش نيز در آنجا بود مى سپارد و بنام (كتابخانه وزيرى) با دستيارى چند تن از دوستان خود آن را اداره مى كند اما براى جمع و تكثير كتاب لحظه اى از پاى نمى نشينيد و در برخورد با دوستان و آشنايان و اشراف و احيانا صاحب كتب خطى با زبانى خوش و سخنانى دلفريب براى نفع عموم كتاب از آنها مى گيرد. كتابداران نيز به قصد قربت گاهى كتب نفيسه خود را به اين كتابخانه هديه مى كنند.

كتابخانه وزيرى كه از آثار اين روحانى خدمتگذار است در حال تحرير اين ترجمه داراى بالغ بر بيست و شش هزار كتاب چاپى و چهارهزار كتب نفيس خطى مى باشد.

3- از آثار خير و باقيات الصالحات ديگر آن جناب احياء و تعمير و مرمت مسجد جامع يزد است.

اين مسجد باعظمت و كم نظير در قرن هشتم هجرى به دست شخص نيكوكار و بزرگوارى به نام سيد ركن الدين پايه گذارى شد

ولى به واسطه مرور زمان و نرسيدن متوليان آن اخيرا به وضع نابسامانى درآمده بود و آثار فرسودگى و ويرانى از همه جاى آن نمودار بود.

آقاى وزيرى از اين وضع تاسف انگيز رنج مى برد زيرا اين مسجد نه تنها چشم و چراغ يزد بلكه ايران بود عاقبت در سال 1327 شمسى جمعى از ياران و نيكان را گرد هم آورده و انجمنى بنام (هيئت حاميان مسجد جامع يزد) تشكيل داد و در اندك زمانى با راهنمائيهاى ايشان اين هيئت توانست مسجد جامع را كه از شكل افتاده بود به صورت اوليه بيرون بياورد و با همان كاشيهاى ظريف و نقش و نگارهاى بديع جلوه خود را از سر گيرد و مرجع مشتاقان آثار باستانى و جهانگردان گردد.

از اين رو بايد معظم له را (محيى و مجدد اين بناى افتخارآفرين ناميد)

4- از كارهاى خير ديگر مترجم گرامى ما ايجاد و سرپرستى دبستانها و مدارس راهنمائى و دبيرستانست كه با نظارت وى به دست مديران لايق و معلمان فاضل اداره مى شود.

جناب آقاى وزيرى همه ساله مبالغى به عنوان پاداش و هديه به دانش آموزان بى بضاعت و ممتاز و معلمانى كه به واسطه كمبود و ذخيره مالى در تهيه مقدمات و وسائل ازدواج قادر نباشند به دست خود عطا مى كند و هر ساله به هر يك از معلمان و محصلان مدارس خود كتابى سودمند همراه با سكه هائى عيدى مى دهند.

5- اقدام به طبع و نشر كتب مفيده مخطوطه كه به همت و تشريك مساعى جميله او به طبع رسيده و در اختيار همگان قرار گرفته است و از آنهائى كه به اطلاع نگارند رسيده كتب زير است.

1- معادن الحكمه فى مكاتيب الائمه در دو مجلد

تأليف علامه بزرگوار و محدث عالى مقدار جناب محمد بن ملامحسن فيض معروف (به علم الهدى) فيض كه نسخه خطى آن از مخطوطات نفيسه كتابخانه آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله بود و آقاى وزيرى كه عاشق اين گونه كتاب مى باشند بعد از اطلاع آن براى كتابخانه خود استنساخ سپس به تشويق و تشريك مساعى جميله آيت اللَّه مرعشى اقدام به طبع آن نمود كه با تعليقات و (استخراج مصادر) نگارنده و جناب دانشمند گرامى آقاى مصباح يزدى و جناب فاضل متبحر آقاى على اكبر غفارى و مقدمه نفيسه حضرت آيت اللَّه العظمى مرعشى مطبوع و منتشر مى باشد.

2- محضرالشهود فى رداليهود تأليف حاج باباى قزوينى يزدى جديدالاسلام (دومين نشريه اى) كه ايشان در نجف اشرف به طبع رسانيده اند.

3- مجموعه وزيرى كه در تحت طبع مى باشد و از آثار شعرى و طبع موزون معظم له مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

وزين پور، نادر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 11 فروردين 1305.

درگذشت: 26 خرداد 1375.

نادر وزين پور در جوانى با چاپ مقاله هاى ادبى ادر نشريان آن زمان به عرصه فرهنگ وارد شد. نخستين كتاب وى سايه اميد مجموعه اى از داستان است كه در سال 1332 منتشر شد. پس از اخذ ليسانس براى شركت در دوره ى آموزش زبان انگليسى به آمريكا سفر كرد و گواهى تدريس زبان انگليسى را ازمراجع علمى آمريكا دريافت كرد. وى موفق شد كه در سال 1345 دكتراى خود را از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران اخذ نمايد. پايان نامه دكتراى وى «بررسى صرف افعال در زبان تركى» و مقايسه با افعال فارسى نام داشت.

ترجمه ى كتاب انفجار جمعيت از جمله آثارى است كه ايشان به فارسى برگردانده اند. دكتر وزين پور مدتى در مديريت گروه ادبى دانشگاه تربيت

مدرس به خدمت مشغول بود. دو كتاب برگزيده ى قصايد حكيم ناصر خسرو قباديانى و شرح يوسف و زليخاى هفت اورنگ جامى را در مجموعه شاهكارهاى ادبى فارسى منتشر كرد. در سال 1356 كتاب دستور زبان فارسى را براى دانشجويان تأليف نمود. از آثار ديگر ايشان مى توان به كتاب هاى زير اشاره كرد: آفتاب معنوى (گزيده چهل داستان از مثنوى)؛ بر سمند سخن؛ مدح؛ داغ ننگ بر سيماى ادب فارسى؛ برگزيده و شرح ناصر خسرو؛ سفرنامه ى ناصر خسرو (1350)؛ عشق هاى نافرجام (توضيح و تفسير منظومه هاى عاشقانه كهن ادب فارسى مانند ليلى و مجنون، شيرين و فرهاد،... كه ناتمام مانده است)، ساختمان فعل در زبان تركى از ديدگاه زبان شناسى (1348)؛ مقاله هايى نيز از وى در مجله هاى ادبى در سال هاى 1352 تا 1360 منتشر شده است.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه آزاد اسلامى واحد شمال تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

دستور زبان فارسى، سفرنامه ناصرخسرو، ادبى، تحقيقى، تدريس در دانشگاههاى ايران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 13

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبى، تحقيقى، آفتاب معنوى، برسمند سخن، سفرنامه ناصرخسرو، دستور زبان فارسى، يوسف و زليخا، 16 قصيده از ناصرخسرو، دستور زبان تركى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 26، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

دستور زبان فارسى، ادبى، تحقيقى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وشمگير ديلمي، شمس المعالي، ابوالحسن قابوس

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(403 -366 ق)، اديب، دانشمند، خطاط و شاعر. از سلسله ى آل زيار و از پادشاهان ادب پرور زمان خود بود كه بسيارى از شاعران فارسى و عربى زبان، حكما و دانشمدان تحت حمايت

او به سر مى بردند. پايتخت او از مراكز علم و ادب آن روزگار به حساب مى آمد و شعرايى چون: خسروى سرخسى و قمرى گرگانى و دانشمندانى چون: ابوريحان بيرونى و ابوعلى سينا به درباش رفت و آمد داشتند. ابوريحان بيرونى كتاب معروف خود «آثار الباقيه» را در 390 ق به نام قابوس تأليف كرد. قابوس به عربى و فارسى شعر مى سرود و در فن انشاء نثر عربى مهارت داشت. در زمينه ى خط نيز ماهر بود و خط ثلث و نسخ او در نهايت خوبى بود.گويند صاحب بن عباد هرگاه خط او را مى ديد به بال و پر طاوس تشبيه مى كرد و مى گفت: «هذا خط قابوس ام جناح طاوس». قابوس به نثر عربى رسائلى دارد كه ابوالحسن على بن محمد يزدادى آن را جمع آورى كرده و نام آن را «كمال البلاغه»گذاشته است. ابن اسفنديار در «تاريخ طبرستان» خود قطعاتى از آن را آورده است.وى عاقبت بر اثر شورش لشكريان خود به زندان افتاد و چندى بعد به قتل رسيد. از شعر فارسى او تنها ابياتى شامل: قطعه و رباعى در تذكره ها باقى است. در «ريحانه» كتاب «قابوس نامه»، كه از آثار عنصرالمعالى كيكاوس بن اسكندر بن قابوس براى فرزندش گيلان شاه مى باشد، به نام قابوس ذكر شده است.[1]

(مقتول 403 ق)، نويسنده، شاعر و خطاط. چهارمين امير گرگان و طبرستان و گيلان و ديلمان و مردى اديب و اديب پرور بود. بزرگانى چون ابوعلى سينا، ابوريحان بيرونى و ابن هندو به دربار او راه يافتند، و ابوريحان كتاب «آثار الباقيه» را به نام او نوشت. گروه بسيارى از شعرا و سخنوران نيز او را ستوده اند. وى پس از پناه دادن به فخرالدوله ى ديلمى

كه از خويشان نزديكش بود، مورد تهاجم برادران فخرالدوله، عضدالدوله و مؤيدالدوله قرار گرفت و شكست خورد و از سال 371 تا سال 388 ق به خراسان پناه برد، و با وجود مساعدت نوح بن منصور سامانى موفقيتى به دست نياورد. در سال 388 ق مجدداً بر گرگان و طبرستان و گيلان مسلط گشت و در سال 403 ق به توطئه ى بعضى از سردارانش اسير و مقتول شد و در اطراف گرگان به خاك سپرده شد. بعد از او پسرش، فلك المعالى منوچهر، جاى او را گرفت. امير قابوس از نويسندگان بزرگ عهد خود بود و رسائلى از او به عربى و اشعارى به عربى و فارسى باقى مانده است. مجموعه ى رسائل او را ابوالحسن على بن محمد يزدادى گردآورى كرده است كه به «كمال البلاغه» موسوم است و به چاپ رسيده است. خط نسخ را نيكو مى نوشت و مى گويند هرگاه صاحب بن عباد خط او را مى ديد مى گفت: «هذا خط قابوس أم جناح طاووس».[2]

(معمر. كاوس (ه.م)) ابن وشمگير بن زيار مكنى به ابوالحسن و ملقب به شمس المعالى، از پادشاهان آل زيار (جل. 366 ه.ق- عزل 371 ه.ق جل. مجدد 388 ه.ق- مقت. 433 ه.ق). وى پس از برادر خود بيستون ابن وشمگير بر تخت جلوس كرد. در همين سال ركن الدوله درگذشت و قلمرو او ميان سه پسرش: عضدالدوله، مؤيدالدوله و فخرالدوله تقسيم شد. عضدالدوله و مؤيدالدوله در ملك فخرالدوله طمع كردند و جنگى درگرفت و سرانجام فخرالدوله به طبرستان گريخت و به قابوس- كه شوهرخاله ى او بود- پناه برد. عضدالدوله و مؤيدالدوله به قابوس پيغام دادند كه فخرالدوله را به ايشان تحويل دهد، ولى او

نپذيرفت، در نتيجه بهانه اى براى لشكركشى عضدالدوله به طبرستان و گرگان فراهم آمد، و چون قابوس تاب مقاومت نداشت، پس از مختصر جنگى در نزديكى استراباد منهزم شد و با فخرالدوله به خراسان گريخت (سال 371 ه.ق). حكومت خراسان از طرف سامانيان در اين تاريخ به حسام الدوله تاش بود. وى از جانب نوح بن منصور سامانى مأموريت يافت كه قابوس و فخرالدوله را مدد كند. حسام الدوله و امير فائق گرگان را محاصره كردند، ولى مؤيدالدوله با دادن رشوه ى بسيار به فائق او را بفريفت تا در اثناى جنگ فرار كرد، و ديگران نيز تاب پايدارى نياورده شكست خوردند و لشكريان سامانى كارى از پيش نبردند. قابوس پس از چهار سال سلطنت، در حدود 18 سال (388 -371 ه.ق) از امارت محروم بود و در اين مدت در خراسان در پناه سامانيان مى زيست. اما فخرالدوله چون برادرش عضدالدوله به سال 371 ه.ق و برادر ديگرش مؤيدالدوله به سال 373 مردند، به دعوت صاحب بن عباد وزير مؤيدالدوله از خراسان به رى آمد و به جاى برادر نشست، ولى گرگان را به جاى آنكه به قابوس واگذار كند، به ابوالعباس حسام الدوله تاش واگذاشت، و آن ولايت همچنان تا سال 388 در دست عمال آل بويه بماند. پس از مرگ صاحب بن عباد (385) و وفات فخرالدوله (387) در احوال ديلميان عراق ضعف و ناتوانى ظهور كرد و جانشينى فخرالدوله به پسر خردسالش رسيد. قابوس از فرصت استفاده كرد، و چون ديگر از يارى سامانيان- كه خود گرفتار هرج و مرج بودند- مأيوس شد، درصدد برآمد كه به ياران ديلمى و طبرى خود متوسل شود و مستقيماً گرگان را

از عمال آل بويه بازگيرد. نخستين كسى كه به يارى او برخاست، اسپهبد شهريار بن شروين از اسپهبدان طبرستان بود، و او به سهولت بر برادران فخرالدوله پيروز شد و در قسمتى از طبرستان كه تحت فرمان او بود بنام شمس المعالى خطبه خواند. آمل را هم دو تن ديگر از طرفداران قابوس تسخير كردند و بر استرآباد دست يافتند و سرانجام گرگان را هم تسخير نمودند. قابوس در شعبان 388 به پايتخت خود برگشت و در دوره ى دوم سلطنت از طرف مغرب دامنه ى متصرفات خود را وسعت داد. وى مردى درشت خو، بيرحم، پرخشم و غضب بود و به آسانى حكم به كشتن مى داد و به اندك سوءظنى دست به قتل بيگناهان مى زد. به همين سبب جمعى بسيار به دست او كشته شدند و كينه ى او در سينه ى غالب سران لشكرى جا گرفت، تا وقتى كه حاجب مخصوص خويش را كه مردى بى آزار و محبوب لشكر بود كشت، لشكريان شورش كردند و او را به زندان انداختند و پسرش فلك المعالى منوچهر به جاى او جلوس كرد، و سپس قابوس را كشتند. قابوس مشهورترين فرد از خاندان آل زيار است. مردى فاضل و اديب و فضل دوست و خوش خط بود. گويند صاحب بن عباد هرگاه خط او را مى ديد مى گفت: «اهذا خط قابوس او جناح طاوس». وى در نثر عربى با بهترين بليغان زمان دم برابرى مى زد و در شعر پارسى و تازى دست داشت. بيرونى كتاب آثارالباقيه را به نام او تأليف كرده. ترسلات وى را ابوالحسن على ابن محمد يزدادى جمع كرده و «كمال البلاغه» ناميده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (83 -82 /

1)، الاعلام (4 -3 / 6)، از سعدى تا جامى (301 -300)، اعيان الشيعه (434 -432 / 8)، تاريخ ادبيات در ايران (641 -640 / 1)، تاريخ برگزيدگان (71 -70)، تاريخ گزيده (420 ،415 -414)، تذكره ى روز روشن (643)، تذكره الشعراء (57 -55)، حبيب السير (442 -440 / 2)، الذريعه (859 / 9)، ريحانه (252 -251 / 3)، شاعران بى ديوان (380 -378)، شخصيت هاى نامى (387 -386)، فرهنگ سخنوران (728)، الكامل (267 -266 / 7)، كشف الظنون (1509)، لباب الالباب (30 -29 / 1)، لغت نامه (ذيل/ قابوس)، مجمع الفصحا (108 -107 / 1)، معجم الادباء (333 -219 / 16)، معجم المؤلفين (91 / 8)، النجوم الزاهره (233 / 4)، وفيات الاعيان (82 -79 / 4)، هديه العارفين (825 / 1)، هفت اقليم (97 -96 / 3).

[2] آتشكده ى آذر (83 -82/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (641 -640 ،302 ،212/ 1)، تاريخ گزيده (420 ،415 -414 ،388)، تذكرة الشعراء (57 -55)، حبيب السير (443 -440/ 2)، الكنى والالقاب (369 -368/ 2)، لباب الالباب (31 -30/ 1)، لغت نامه (ذيل/ قابوس).

وشنوه اي قمي، قوام الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، عالم امامى، فقيه، خطيب و مدرس. در روستاى وشنوه قم به دنيا آمد، و دوران كودكى را در آنجا گذراند. در 1345 ق به قم سفر كرد و پس از طى مقدمات و ادبيات، از اول سطوح تا دروس نهايى، خارج فقه و اصول، را از محضر آيت الله مرعشى نجفى به مدت چهل سال استفاده نمود. وى با همكارى ديگر از عملا، در منزل آيت الله مرعشى، تعليقات و محلقات «احقاق الحق» قاضى نورالله شوشترى شهيد را تنظيم نمود. از آثارش: «حديث الثقلين»؛ «رساله

الحجاب»؛ «رساله»، در لباس خز و سنجاب و سمور؛ كتاب «هزار كلمه از كلمات قصار اميرالمؤمنين على (ع)»، با ترجمه فارسى «اربعين»، در احاديث صادره از اهل بيت (ع)؛ «مكارم الاخلاق»؛ «مباهله»؛ كتاب «تاريخ اسلام»، در سه جلد؛ كتابى در «مقتل»؛ كتاب «احاديث نبويه (ص)».[1]

حجه المسلمين والاسلام و زبده المحدثين الكرام آقاى حاج شيخ محمد مشهور بقوام الدين و شنوه اى قمى از علماء ابرار و فضلاء اخيار و اتقياء كبار و مولفين عالى مقدار و گويندگان پرهيزكار حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم است.

در سال 1329 ق در قريه وشنوه كه در هفت فرسخى شهر قم واقع و از ييلاقات شهر قم و محل اقامت تابستانى مرحوم آيه العظمى بروجردى و ساير مراجع عظام قم است تولد يافته و دوران صباوت را در آنجا گذرانيده و در سال 1345 ق مهاجرت به قم نموده و پس از طى مقدمات و ادبيات از اول سطوح تا دروس نهائى خارج فقه و اصول را از علامه متتبع و فقيه متبحر و رجالى بصير و متكلم خبير آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله در مدت چهل سال استفاده نموده و هم اكنون نيز از شركاء درس فقه و اصول آنجنابست اعتقاد و ايمان و اخلاص فوق العاده اى به معظم له دارد و ايشان هم كمال وثوق و اطمينان را به وى دارند و حقا هم شايسته اند زيرا در ميان حوزه كم نظير و در روحانيت از معدودين مى باشد، در مواقع كسالت و يا مسافرت آيت الله مرعشى از طرف آن جناب به جاى ايشان اقامه جماعت مى نمايند، بيشتر خطب نهج البلاغه را حافظ است اطلاعات زيادى به اخبار و احاديث دارد منبرش تمام يا كلمات و خطب على

عليه السلام و يا اخبار اهل بيت عليهم السلام است بسيار متواضع و خليق است و داراى ملكات فاضله اخلاقى است مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و زعماء ديگر هم به ايشان نهايت وثوق و اعتماد را دارند با اينكه در منازل آنها يا اصلا نمى رود و يا بسيار كم مى رود ولى همه روز صبح و عصر در منزل آيت الله العظمى مرعشى آمده و با شركاء ديگر تعليقات و ملحقات احقاق الحق را تنظيم مى نمايد.

آثار و تاليفات ارزنده اى دارد كه از نظر دانشمندان مى گذرانم:

1- حديث الثقلين كه دو بار در جامع الازهر و دارالتقريب مصر به طبع رسيده است.

2- رساله الحجاب در پيرامون حجاب اسلام كه در ايران چاپ شده است.

3- رساله در لباس خز و سنجاب و سمور.

4- رساله در حجاب فارسى با اشاره به اقوال عامه و خاصه.

5- كتاب هزار كلمه از كلمات قصار اميرالمومنين عليه السلام با ترجمه فارسى.

8- اربعين در احاديث صادره از اهل بيت عليهم السلام.

7- كتابى به عنوان مكارم الاخلاق.

8- كتاب مباهله.

9- كتاب تاريخ اسلام در 3 جلد.

10- كتابى در مقتل.

11- كتاب احاديث نبويه

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (234 -233 / 2).

وشنوي، قوام الدين محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1325 ق.، روستاى «وشنوه»، نزديك قم.

درگذشت: 17 خرداد 1376، قم.

آيت الله حاج شيخ قوام الدين محمد وشنوى قمى پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و نوجوانى و فراگيرى مقدمات و ادبيات فارسى، رهسپار حوزه ى علميه ى قم شد و به تحصيل علوم دينى پرداخت. سپس در سال 1347 ق. به نجف اشرف رفت و به تكميل ادبيات و فراگيرى مطول نزد آيت الله شيخ مرتضى طالقانى و شرح لمعه نزد آيت الله سيد ابوالقاسم روحانى قمى اشتغال جست و در سال 1348 ق. به

قم بازگشت و سطوح فقه و اصول (رسائل، مكاسب و كفايه) را نزد آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى و همزمان با آن در درس خارج اصول آيت الله محمدعلى حايرى قمى حاضر شد و پس از وفات آيت الله حايرى در درسهاى حضرات آيات سيد محمد حجت كوه كمره اى و سيد محمدتقى خوانسارى شركت كرد.

با ورود آيت الله العظمى بروجردى به قم در سال 1324 يك سره به درس فقه و اصول آن فقيه بزرگ حاضر شد. پس از درگذشت آيت الله بروجردى، به حلقه درس آيت الله العظمى مرعشى نجفى پيوست و بيش از سى سال در كنار ايشان بود.

آيت الله وشنوى قمى در كنار ساليان فراوان تحصيل، به تأليف كتابهاى بسيارى روى آورد و در علوم مختلف چون حديث، تاريخ تراجم و رجال اهل سنت و فقه مهارت كسب نمود. بيش از سى سال به اقامه ى جماعت در يكى از مساجد قم پرداخت.

برخى از تأليفات وى كه به چاپ رسيده اند، عبارتند از:

حياة النبى و سيرته (سه جلد)؛ حديث الثقلين؛ اهل البيت و آية المباهلة؛ النور الساطع فى احوال مولانا الامام الصادق (ع) (اين كتاب به نام نور درخشان به فارسى ترجمه شده است)؛ الحديث المتواتر فى غزوة خبير؛ اصحاب رسول الثلقين فى حرب الصفين؛ فضايل اميرالمؤمنين على (ع) من كتاب المسند (احمد بن حنبل)؛ الحجاب فى الاسلام (به فارسى ترجمه شده است). كتباهاى ديگرى نيز با راهنمايى و نظارت ايشان به رشته تحرير درآمده است، نظير تحليلى از زندگى امام جواد (ع)؛ تحليلى از زندگى امام على النقى (ع)؛ تحليلى از زندگى امام حسن عسگرى (ع)؛ وظيفه مردم در عصر غيبت امام زمان (ع)؛ شناخت هلاك كننده ها و نجات دهنده ها از

قرآن؛ رسالة فى لباس المصلى؛ رساله پيرامون حجاب؛ كلمات اميرالمؤمنين (ع) (هزار كلمه همراه با ترجمه فارسى)، مصباح المسند لمسند احمد بن حنبل؛ مصابح الغية الكتاب اسد الغابة (عزالدين ابوالحسن على بن محمد جزرى)؛ مصباح الاستيعاب والاصابة؛ نخبة المقال فى تهذيب كتاب الاموال (ابى عبيد)؛ تلخيص رياض النضرة (محب الدين طبرى)؛ تلخيص كنوز الحقايق؛ تهذيب كتاب الخراج (ابويوسف قاضى)، الفضايل المستخرجة من المعجم الصغير (حافظ طبرانى)؛ مكارم الاخلاق (به املا ايشان و نگارش آقاى عباس اخلاقى)؛ الاربعين حديثا من الائمة الاطهار (ع)؛ مقتل الحسين (ع) (ناتمام)؛ تفسير القرآن الكريم (ناتمام)؛ رسالة فى ذكريا بن آدم الاشعراى، رسالة فى حديث طلب العلم فريضة على كل مسلم،، رسالة فى اثبات استحبات القنوت فى الصلاة عند العامة؛ حاشيه بر احقاق الحق؛ الاحاديث النبويه (ص)؛ كتب النبى (ص) الى الملوك؛ يازده فهرست براى كتابهاى مخلوط.

آيت الله وشنوى قمى روز هفدهم خرداد 1376 چشم از جهان فروبست. پيكرش در صحن حرم حضرت فاطمه معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وصاف، شرف الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شرف الدين عبداللَّه بن فضل اللَّه بن عبداللَّه شيرازى ملقب به «وصاف الحضرة» از ادباء بزرگ قرن هشتم هجرى و مورد عنايت سلطان غياث الدين هشتمين حكمران مغول بود. اثر معروف وى كتاب تجزيةالامصار و تزجيةالاعصار است كه به تاريخ وصاف موصوف است و ذيلى است بر جهانگشاى جوينى. قبر وصاف در قبرستان كم وسعتى كه ميان حافظيه و هفت تنان در شيراز مى باشد واقع شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

وصّاف الحضره، شرف الدين عبداللَّه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 730/ 719 -663 ق)، اديب، مورخ و شاعر، متخلص به شرف. ملقب به وصّاف الحضره. در شيراز به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. او مانند پدرش در شمار عمال ديوانى دولت ايلخانيان در فارس درآمد و از خواص خواجه صدرالدين احمد خالدى زنجانى، نايب امير طغاجار حاكم فارس گرديد. مدتى نيز مورد لطف خواجه رشيدالدين فضل اللَّه و غازان خان و سلطان الجايتو قرار گرفت. وى علاوه بر مقام بلند خود در نثر متكلف مصنوع، در شعر عربى و فارسى نيز دست داشته كه بسيارى از ابيات و قطعات و قصايد خود را در كتاب خويش ذكر شده است. قبر وى ما بين تكيه چهل تنان و حافظيه است. از جمله آثارش: «تجزية الامصار و تزجية الاعصار»، معروف به «تاريخ وصاف»، در ذكر وقايع تاريخى ايلخانيان، در پنج مجلد؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (94 -92)، الاعلام (252/ 4)، اعيان الشيعه (65/ 8)، تاريخ ادبيات در ايران (1262 -1259/ 3)، تاريخ نظم و نثر (144 -143) حبيب السير (197/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (803 -799/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3170 -3169/ 2)، الذريعه (1268/ 9 ،358/ 3)، ريحانه (320 -318/

6)، سبك شناسى (103 -99/ 3)، صبح گلشن (591)، فارسنامه ى ناصرى (1145/ 2)، فرهنگ سخنوران (499)، لغت نامه (ذيل/ وصاف الحضرة)، مجمع الفصحا (1448/ 3)، مرآت الفصاحه (687 -685)، معجم المؤلفين (102/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (982 -981/ 3)، هديةالعارفين (464/ 1).

وصال شيرازي، محمد شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1262 -1197 ق)، عالم، اديب، شاعر، عارف و خطاط. مكنى به ابواحمد. مشهور به ميرزا كوچك. وى از هنرمندان ذوفنون بود كه در شيراز به دنيا آمد. خاندانش در دوره ى صفويان و افشاريان و زنديان داراى مناصب ديوانى بودند و خود نيز از بزرگان دانش و ادب و هنر در دوره ى فتحعلى شاه و محمد شاه قاجار بود. او در آغاز جوانى به تحصيل دانش پرداخت و از علوم و فنون عصر خويش بهره ى كافى يافت و چون داراى ذوق و مشرب عرفانى بود، دل در صحبت مشايخ صوفيه بست و به ميرزا ابوالقاسم سكوت سر سپرد. ميرزا محمد شفيع در نوشتن خطوط سبعه استاد بوده و به ويژه، در نسخ و نستعليق مهارت به سزايى داشته اشت. از شاگردان وى در خط نستعليق، ميرزا فتحعلى حجاب شيرازى است. در شعر، عمده ى شهرت او به واسطه ى غزليات عارفانه و مراثى شورانگيزى است كه به پيروى از محتشم كاشانى سروده است. همچنين قصايدى نيز در مدح شاهان قاجار و بزرگان شيراز دارد. وى در نخستين اشعار خود مهجور تخلص مى كرد، اما پس از آشنايى با ميرزا ابوالقاسم سكوت تخلص وصال را برگزيد. وصال علاوه بر اين فضايل، صدايى خوش داشت و مشهور است كه سه تار نيز مى نواخته است. وى گويا در نقاشى و تذهيب و صحافى متبحر بوده و آورده اند هنگامى كه فتحعلى شاه براى بازديد خطه ى فارس

به شيراز رفته بود، وصال قرآنى را كه با هفت نوع خط نوشته و در تذهيب و تجليد آن هنرمندى بسيار به كار برده بود، به شاه تقديم كرد و فتحعلى شاه نيز كمالات وى را ستود. از مصاحبان و معاشران او قآانى شيرازى است. وصال در طول حياتش، يك بار به عزم سفر هندوستان، از زادگاه خود به بوشهر رفت، ليكن در آنجا از سفر خود منصرف شد و دوباره به شيراز بازگشت. وى در اواخر عمر نابينا شد و سپس در شيراز درگذشت و در بقعه ى شاهچراغ به خاك سپرده شد. از آثار او: مثنوى «بزم وصال»، در هفت هزار بيت؛ تكميل «فرهاد و شيرين» وحشى بافقى؛ ترجمه ى «اطواق الذهب» زمخشرى، به فارسى؛ «سفينه»، در تفسير احاديث قدسيه؛ «صبح وصال»، به سبك «گلستان» سعدى؛ «ديوان» شعر. از خطوط او: يك نسخه «اوصاف الاشراف» خواجه نصير، به قلم كتابت متوسط، با رقم: «حرره العبد الاقل محمد شفيع المشهور بميرزا كوچك، المتخلص بوصال سنه 1239»؛ ادعيه ى نيم ربعى، نسخ كتابت و نستعليق كتابت خفى خوش، با رقم: «اقل... ميرزا كوچك مسمى بمحمد شفيع متخلص بالوصال... 1243)؛ يك نسخه «كليات» سعدى، به قلم نستعليق كتابت خفى خوش، با رقم: «حرره العبد... ميرزا كوچك ابن المرحوم ميرزا محمد اسماعيل الشيرازى... سنه ى 1245»؛ يك نسخه دفتر اول «مثنوى» مولانا، به قلم كتابت خفى عالى، با رقم: «... محمد شفيع المشتهر به ميرزا كوچك المتخلص بوصال فى دارالعلم شيراز 1246»؛ يك نسخه «حديقةالحقيقه» سنايى، به قلم كتابت جلى خوش، با رقم: «كتبه العبد العاصى محمد شفيع متخلص بوصال الشيرازى... سنه ى هزار و دويست و پنجاه و پنج»؛ چند نسخه

از كلام اللَّه مجيد، به خط نسخ و رقاع عالى و خوش، با تاريخ هاى 1255 ،1254 ،1236 و 1259 ق و قطعات مختلف ديگر.[1]

ميرزا محمدشفيع بن محمد اسماعيل شيرازى معروف به ميرزا كوچك شاعر اوايل دوره ى قاجاريه (و. 1197 ه.ق- 1782 م- ف. 1262 ه.ق- 1845 م) خاندانش در دوره ى صفويان، افشاريان، زنديان به اعمال ديوانى مشغول بودند. وصال در دوره ى جوانى مدتى سرگرم تحصيل ادب، خط و هنرهاى زيبا، موسيقى و سير در مقامات عرفانى بود. ديوان اشعارش شامل قصايد، غزليات و مثنويهاى «بزم وصال» و تكمله ى فرهاد و شيرين وحشى بافقى است و نيز كتابى در ترجمه و شرح و نظم «اطواق الذهب» زمخشرى دارد. پسران وصال يعنى وقار، حكيم، داورى، فرهنگ، توحيد، يزدانى، همه از شاعران و هنرمندان عهد خود بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (358)، احوال و آثار خوشنويسان (1177 -1175/ 4 ،762 -755/ 3)، از صبا تا نيما (44 -40/ 1)، اطلس خط (359 -358)، تاريخ ادبيات ايران، براون (205 -203/ 4)، تاريخ موسيقى (421 ،420 ،383 -382/ 1)، تاريخ هنرهاى ملى (959 -958/ 2)، حديقةالشعراء (2000 -1987/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (813 -803/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3170/ 2)، الذريعه (190/ 16 ،1268/ 9)، روضةالصفا (132/ 10)، رياض العارفين (350 -337)، ريحانه (330 -321/ 6)، سفينةالمحمود (521 -514/ 2)، شرح حال رجال (239 -238/ 6)، صبح گلشن (592 -591)، طرائق الحقائق (370 -365/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (997 -990/ 2)، فرهنگ سخنوران (981)، كارنامه ى بزرگان (353 -352)، گنج سخن (200 -197/ 3)، مجمع الفصحا (1131 -1091/ 6)، مرآت الفصاحه (691 -687)، مصطبه ى خراب (206 -202)، مكارم الآثار (1669/ 5 ،66 -61/ 1)،

مؤلفين كتب چاپى (434 -433/ 3)، نگارستان دارا (275 -273)، يادگار (س 1، ش 3، ص 71 -67).

وصلي تهراني، محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به وصلى. برادر ميرزا غياث بيگ و عموى نورجهان بيگم، همسر جهانگير شاه بود. وى به همراه پسر خود، ميرزا محمد صادق كه در زمان جهانگير شاه (1037 -1014 ق) و شاه جهان (1069 -1037 ق) منصب ديوان داشت، به لاهور رفت و به كار ديوانى مشغول شد. مؤلف «عرفات العاشقين» در 1024 ق در آگره او را ديده است. اشعارى از وى در تذكره ها آمده است. مؤلف «الذريعه» وصلى طهرانى را با وصلى سارانى يكى مى داند، در صورتى كه مؤلف «فرهنگ سخنوران» آنها را جدا كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1688 ،1098 ،479/ 5)، الذريعه (1270/ 9)، صبح گلشن (593)، فرهنگ سخنوران (983 -982)، كاروان هند (1524 -1522/ 2)، هفت اقليم (71 -70/ 3).

وصلي شيرازي، نعمت اللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1028 ق)، اديب و شاعر، متخلص به وصلى. از سادات طباطبايى شيراز بود. پدرش در شيراز به مير پنبه زن شهرت داشت. وى شاگرد و پسر خوانده ى مرشد بروجردى بود و هنگامى كه مرشد در هند مى زيست به ديدار او رفت و در سند به او پيوست و در جرگه ى ملازمان و مداحان ميرزا غازى ترخان درآمد و مدتى نيز با فخرالزمانى قزوينى، معاشر بود. بعد از فوت ميرزا غازى (م 1021 ق) به اجمير، پنجاب و لاهور مسافرت كرد. وى به همراه محمود بيگ تركمان به بنگش، نزد اللَّه دادخان افغان رفت و پس از چندى به حضور جهانگير شاه رسيد، ولى دوباره بازگشت و در بنگش ساكن شد. فخرالزمانى در تذكره ى «ميخانه» آورده كه از 1028 ق ديگر از او خبرى ندارم و قريب

چهار هزار بيت از قصيده و غزل و رباعى و مثنوى داشت و هنوز ديوانى ترتيب نداده بود. از آثار وى: «ساقى نامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى ميخانه (673 -669)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (815 -814/ 5)، الذريعه (1270/ 9)، كاروان هند (1525 -1524/ 2).

وطواط، رشيدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 578/573 ق)، اديب و شاعر، متخلص به وطواط. در بلخ ولادت يافت و عمرى او را از آن جهت گفتند كه وى از اعقاب عمر بن خطاب است. در مدرسه نظاميه زادگاه خود قسمتى از تحصيلات خود را نزد امام ابوسعد هروى به انجام رسايند و بعد از اتمام تحصيلات خود و كسب مهارت در فاسى و عربى به خوارزم رفت و در اوائل عهد ابوالمظفر علاءالدوله اتسز خوارزمشاه به خدمت او پيوست و تا آخر عمر در دستگاه خوارزمشاهيان روزگار گذرانيد و سمت صاحب ديوانى رسائل داشت. بر اثر رشك حاسدان و تهمت مبنى بر اينكه وى با كمال الدين محمود بن ارسلان، خواهرزاده سنجر، ارتباط دارد، به سال 547 ق از خدمت شاه رانده شد ولى به خاطر قصايدسرايى كه در رد تهمت خود سرود، دوباره مورد لطف شاه قرار گرفت. ميان رشيد و جاراللَّه زمخشرى اديب و متكلم بزرگ قرن ششم نيز دوستى و مباحث و مكاتبه بود. بعد از وفات اتسز چندى در خدمت پسر اتسر، ايل ارسلان، بود و به خاطر كهولت از خدمت كناره گرفت. از ديگر سلاطين و امراى معاصر رشيد مى توان به تكش بن ارسلان، سنجر بن ملكشاه، سپهبد غازى نصرةالدوله اشاره كرد و از شاعران معاصر وى انورى، معزى، سنائى، اديب صابر، سوزنى سمرقندى، خاقانى، مختارى و

سيد حسن غزنوى را بايد نام برد. آثار وطواط: «ديوان اشعار پارسى»؛ «رسائل عربى»؛ «حدائق السحر فى دقايق الشعر»؛ «منشات فارسى»؛ «فصل الخطاب من كلام عمر بن الخطاب»؛ «تحفه الصديق من كلام ابى بكر الصديق»؛ «انس اللهفان من كلام عثمان بن عفان»؛ «نثر اللالى من كلام اميرالمومنين على (ع)»؛ «منظومه»اى در عروض؛ «غرائب الكلم فى رغايب الحكم»؛ «منيه المتكلمين و غنيه المتعلمين»؛ «غرر الاقوال و درر الامثال»؛ «مفاتيح الكلم و مصابيح الظلم»؛ «جواهر القلايد و زواهر الفرايد»؛ «الفوائد العمائيه»؛ «ابكار الافكار فى الرسائل و الاشعار»؛ «مطلوب كل طالب».[1]

(بخش 1) وطواط، امير امام رشيدالدين سعدالملك محمد بن محمد بن عبدالجليل عمرى كاتب و شاعر ايرانى از اعقاب عبداللَّه بن عمر بن خطاب (ف. 573 ه.ق.). وى در بلخ متولد شد و در مدرسه نظاميه آن شهر قسمتى از تحصيلات خود را نزد امام ابوسعد هروى انجام داد و سپس براى ادامه تحصيل به خوارزم رفت و در اوايل عهد اتسز بن محمد خوارزمشاه به خدمت او پيوست و تا آخر عمر در دستگاه خوارزمشاهيان روزگار گذرانيده و سمت صاحب ديوانى رسايل داشته. تخلص وى به وطواط از بابت كوچكى جثه او بود (بخش 1: وطواط). در سال 542 سنجر براى سركوب كردن اتسز قصد خوارزم كرد و قصبه هزارسف را دو ماه در حصار گرفت. در اين سفر انورى ملازم خدمت سنجر بود، دو بيتى كه مبتنى بر فتح هزارسف و خوارزم به دست سنجر بود، سرود و آن را بر تيرى نوشته به هزارسف انداختند. رشيد در جواب اين رباعى بر تير نوشت و بينداخت:

گر خصم تو اى شاه بود رستم گرد

يك خر ز هزارسف تو

نتواند برد

سنجر كه به سبب اين بيت و اشعار ديگر وى، از او آزرده بود، سوگند خورد كه او را هفت پاره كند. پس از فتح هزارسف به دست سنجر وطواط متوارى مى زيست تا عاقبت به شفاعت منتخب الدين كه گفت وطواط مرغكى ضعيف است و طاقت آن ندارد كه به هفت پاره كنند، اگر فرمان شود او را بدو پاره كنند، سلطان او را ببخشيد.از آن پس رشيد همچنان در دربار اتسز به سر مى برد تا در 547 حاسدان وى را به داشتن روابط با كمال الدين حاكم جند متهم كردند. اتسز بر وى خشم گرفت و او را براند. رشيد قصايد بسيار در برائت ساحت خود ساخت تا استز بر سر لطف آمد و شغل او را به وى باز گردانيد. پس از وفات اتسز گويا رشيد چندى در خدمت ايل ارسلان بسر مى برد، ولى از اين پس به سبب كثرت سن از خدمت تقاعد ورزيد. رشيد علاوه بر ديوان شعر كه به طبع رسيده آثارى منثور داشته: منشآت فارسى شامل رسائل سلطانى و اخوانى كه قسمتى از آنها به طبع رسيده، حدائق السحر (ه. م.)، فصل الخطاب من كلام عمر بن الخطاب، تحفة الصديق الى الصديق من كلام ابى بكر الصديق، انس اللهفان من كلام عثمان بن عفان، نثر اللآلى (ه.م.) مجموعه رسائل عربى كه در مصر به طبع رسيده، منظومه اى در عروض فارسى شامل 16 بحر عروضى كه معمول شاعران پارسى گوى است. وى در نظم و ثنر فارسى سرآمد زمان بود. شعر پارسى او استادانه و در كمال انسجام است. وى در انتخاب كلمات و قوت تركيب و ايراد صنايع مختلف لفظى مهارت داشته.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (252 -251 /7)، ايضاح المكنون (120 ،97 /2 ،378/1)، بهارستان (106)، تاريخ ادبيات در ايران (636 -628 /2)، تاريخ برگزيدگان (295 -294)، تاريخ گزيده (757 -756)، تاريخ نظم و نثر (93 -92)، تذكره ى روز روشن (297 -295)، تذكره الشعراء (103 -98)، دايرةالمعارف فارسى (1586/1)، الذريعه (160 -159 /21 ،1271 -1270 /9 ،287 -286 /6)، ريحانه (312 -310 /2)، سخن و سخنوران (332 -322) سرآمدان فرهنگ (379 -378 /1)، سيرى در شعر فارسى (69)، طرائق الحقائق (597 -596 /2)، فرهنگ سخنوران (378 -377)، كارنامه ى بزرگان (184 -183)، كشف الظنون (1243 ،1200 ،368 ،178 ،177 ،4)، الكنى و الالقاب (272 -271 /2)، فرهنگ ادبيات فارسى (232 -231)، لباب الالباب (86 -80 /1)، لغت نامه (ذيل/ وطواط)، مؤلفين كتب چاپى (757 -756 /5)، مجمع الفصحا (671 -655 /2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 535 و 574)، معجم الادباء (36 -29 /19)، معجم المؤلفين (229/11)، هفت اقليم (76 -68 /2).

وفا، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر وفا

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/4/9

زندگينامه علمي

جعفر وفا در سال 1334 در زنجان در يك خانواده مذهبي تولد يافت و پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه با اشتياق تمام و با تشويق والدين خود ، به سال 1348 در حوزه علميه اين شهر به فرا گرفتن علوم ديني پرداخت و در سال 1352 راهي حوزه علميه قم گرديد و در ادبيات عرب ، فلسفه ، تفسير و علم كلام ، طرفي برگرفت و در سطوح عالي فقه و اصول به مراتب لازم ، نائل آمد . در طي اين مراحل

در دو حوزه زنجان و قم به ترتيب از محضر اساتيد برجسته اي همانند حجج اسلام استاد علوي ، قائمي ، خاتمي و آيات عظامي همانند آيت الله جوادي آملي ، پاياني ، اعتمادي ، حيدري زنجاني ، ناصر مكارم شيرازي ، ميرزا جواد تبريزي ، وحيد خراساني ، نوري همداني و ... استفاده نمود .

او از سال 1362 با درك ضرورت زمان ، كارهاي قلمي ، سخنوري و آموزشي خود را آغاز كرد و وارد عرصه پژوهش گرديد و در علوم قرآن ، تاريخ اسلام ، و تعليم و تربيت به تتبع و تحقيق پرداخت كه ارائه ده ها مقاله علمي و قرآني ، در نشريه هاي آموزشي و تربيتي و انتشار بيش از بيست جلد كتاب از محصولات اين پژوهش است كه برخي از آنها ، از كتاب هاي درسي دانشگاه امام حسين (ع) مي باشد ؛ همانند : ثروت از ديدگاه قرآن (چاپ سوم) ، تاريخ از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه (چاپ سوم) ، تفسير موضوعي تولي و تبري (چاپ سوم

ايشان درسال 1383 از سوي نخستين همايش پاسداران اهل قلم ، نويسنده برتر شناخته شد و از سوي شخصيت هاي بلند پايه سپاه پاسداران و وزارت ارشاد ، تشويق و موفق به دريافت جوايز و لوح تقدير گرديد .وي هم اكنون صاحب كرسي تدريس در دانشكده هاي دانشگاه امام حسين (ع) است و همگام با تدوين و انجام پژوهش هاي قلمي ، در رشته هاي علوم قرآني و تاريخ اسلام تدريس مي كند . وي در سال 1360 با همفكري برخي از جوانان در تهران كانون هجرت را بينان نهاد و

در پرتو آن به تشكيل كلاس هاي نهج البلاغه، عقايد و انتشار نشريه «هجرت» پرداخت . كتاب «وظايف اخلاقي معلم و شاگرد» از اين نويسنده از سوي آموزش و پرورش كتاب برگزيده اعلام و برنده جايزه شد . او از سال 69 تا سال 82 عضو كادر علمي پژوهشكده تحقيقات اسلامي و هيئت تحريريه فصلنامه مربيان بوده است .

وفا، نظام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نظام وفا، فرزند مرحوم ميرزا محمود، امام جمعه كاشان است كه از شعراى معتبر و صاحب نام معاصر ملك الشعراء بهار مى باشد. وى به سال 1305 هجرى قمرى در كاشان متولد شد و پس از تحصيلات خود، به جمع آزاديخواهان و مبارزان وقت پيوست و در تهران مقيم گرديد و با مطبوعات به همكارى پرداخت كه خود سال ها بعد مجله وفا را منتشر كرد.

وى سال ها، دبير دبيرستان هاى پسرانه و دخترانه تهران بود و به تدريس ادبيات فارسى اشتغال داشت. آثار وى بارها توسط خوانندگان راديو استفاده شده و از آن بهره گرفته اند، به روايت منوچهر همايون پور: تصينف «موسم گل» از اين شاعر و تصنيف ساز كه در مايه دشتى است، توسط روانشاد قمرالملوك وزيرى خوانده شده است.

«موسم گل»

موسم گل دوره حسن يك دو روز است در زمانه

اى بدل آرايى به عالم فسانه- به تو كه ز تو ماند نكويى نشانه

خاطر عاشقان را ميازار- خوش نباشد ز معشوقه آزار

گر بسوزد شمع پروانه را با زبانه

چون شود روز شمع شب را نبينى نشانه

«آزاده»

آزاده ز بيگانه و افسرده ز خويشم

مردم همه سير از من و من سير ز خويشم

بر ديده خونبار من اى دوست چه خندى

خون گريه كند هر كه ببيند دل ريشم

با خيل مصيبت زدگانى كه فلك داشت

سنجيد مرا

روزى و ديد از همه بيشم

هرگز نكشم منت نوش از فلك دون

هر چند كه دانم بكشد زحمت نيشم

با اين همه آزردگى از مرگ چه ترسم؟

بگذار ز كار اوفتد اين قلب پريشم

جز عشق سزاوار پرستش دگرى نيست

پرسند «نظاما» اگر از مذهب و كيشم

«قبله دل ها»

اى كه مأيوس از همه سوئى، بسوى عشق رو كن

قبله دل هاست اينجا، هرچه خواهى آرزو كن

تا دلى آتش نگيرد، حرف جانسوزى نگويد

حال ما خواهى اگر، از گفته ما جستجو كن

زردرويى در ميان گلرخان عيب است بر من

روى زردم را بخوان ديده گاهى شستشو كن

چرخ كجرو نيست تو كج بينى اى دور از حقيقت

گر همه كس را نكو خواهى برو خود را نكو كن

كشت تنهايى مرا اى دوست بر من رحمت آور

مردم از خاموشى اى دل، با من آخر گفتگو كن

چون خيال دوست، من چيزى نشاطآور نديدم

هر زمان فرسوده دل گشتى نظاما ياد او كن

«عاقبت بينايى»

اى خوشا عاشقى و مستى و بى پروايى

اى خوش از خون دل خويش قدح پيمايى

از دل من بكجا مى روى اى غم ديگر

تو كه هرجا روى آخر بر من بازآيى

شستم از اشك و ز خون رنگ و جلايش دادم

صورت عشق بنه ورنه بدين زيبايى

چشم از خواب عدم باز نكردم هرگز

ديدم اينست اگر عاقبت بينايى

پاى در خانه بدنام نظاما از چه نهى

نيستت گر بسر ايدل هوس رسوايى

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد سوم)

وفاي فراهاني، محمدحسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم و سيزدهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به وفا. وى عموى قائم مقام اول و از سادات فراهان بود. او بعد از كسب علوم متداوله به شيراز رفت. در عهد لطفعلى خان زند مى زيست و عهده دار منصب وزارت بود. وى با عبدالرزاق دنبلى، مؤلف «نگارستان

دارا»، معاصر و معاشر بود. در نظم و نثر و فن سياق تبحر داشت و در زمينه ى نظم بيشتر به غزلسرايى متمايل بود. وفا در نظم از شيوه ى ميرزا صادق نامى و مشتاق اصفهانى پيروى مى كرد. بعضى از مؤلفان معتقدند در زمان لطفعلى خان زند (1209 -1203 ق) به زيارت خانه ى خدا مشرف شد و در قزوين درگذشت. در «شرح حال رجال ايران» آمده كه وى در زمان آقامحمد خان قاجار با برادر خود به عتبات عاليات رفت و تا آخر عمر در آنجا ساكن شد و تا 1212 ق زنده بوده است. از آثار وى: «مثنوى» بر وزن «هفت پيكر» نظامى؛ «ديوان» شعر، قريب به چهار يا پنج هزار بيت. مؤلف «طرائق الحقائق» كتاب «تاريخ زنديه» را به او نسبت مى دهد و وى را برادر ميرزا عيسى قائم مقام ذكر مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقةالشعراء (2015 -2013/ 2)، الذريعه (1272/ 9)، ريحانه (333 -332/ 6)، سفينةالمحمود (229 -228/ 1)، شرح حال رجال (228 -227/ 6)، صبح گلشن (596 -595)، طرائق الحقائق (251 -250/ 3)، فرهنگ سخنوران (984)، گلزار جاويدان (1712/ 3)، مجمع الفصحا (1090 -1089/ 6)، نگارستان دارا (147 -145).

وفايي شوشتري، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي وفايي شوشتري مولف عالم و بزرگواري بود . او پيشواي با فضيلت و داراي مكارم اخلاقي بود . نام وي محمد مهدي ، مشهور به شرف الدين فرزند شيخ محمد شرف الدين است . او مقدمات و علوم ادبي را از صرف و نحو ، منطق ، معاني بيان ، حساب و هندسه ، فقه و اصول ، علم كلام و تفسير را آموخته بود.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف

اسلامي والدين و انساب : محمد مهدي وفايي شوشتري ازخانداني علمي و روحاني به نا م خاندان شرف الدين مي باشد . خانداني كه همواره يا درميان آن افرادي ممتاز و برجسته به پا خاسته و رهبري مذهبي مردم را بعهده داشته اند .همين امر احترام و توجه قاطبه اهالي خوزستان به ويژه شوشتر را در پي آورده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد مهدي وفايي شوشتري مقدمات و علوم ادبي رااز صرف و نحو ، منطق ، معاني و بيان و سپس حساب هندسه ، هئيت ، فقه و اصول ، علم كلام وتفسير را نزد فضلا و بزرگان مردم زادگاه خود شوشتر فرا گرفت پس از آن درسال 1304 شمسي براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مهاجرت نموده و از حوزه درس اساتيد بزرگ آن سامان بهره مند شد.استادان و مربيان : مهمترين اساتيد محمد مهدي وفايي شوشتري در دوران تحصيل درنجف و اماكن ديگر عبارتند از : آيت الله حاج ميرزا حسين ناييني ، آيت الله آقا ضياءالدين عراقي ، آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهاني ، آيت الله سيد ميرزا ابراهيم خراساني ، آقا سيد هبه الدين شهرستاني ، آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ تهراني، آيت الله آقا ميرزا محمد سامرايي ، آيت الله ميرزا محمود شيرازي ، آقا سيد امام شوشتري ، شيخ شعبان گيلاني ، آيت الله آقا سيد هادي ميلاني ، آقا شيخ محمد علي غروي اردوبادي ، مرحوم حاج شيخ عباس قمي ، سيد مهدي كاظمي اصفهاني ، سيد ابراهيم راوي شافعي ، سيد خليل راوي شافعي و سيد محمد راوي شافعي .فعاليتهاي آموزشي : محمد مهدي وفايي شوشتري

درميان مردم محبوبيتي به سزا داشت و با خوشرويي و محبتي خاص مراجعين رامي پذيرفت. آورده اند كه مواعظ وي كه مهمترين فعاليتش بود ، مانند مواعظ جد والا و تبارش علامه حاج ملا جعفر شرف الدين تاثيري بس شگرف و درقلوب مردم مي نهاده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد مهدي وفايي شوشتري بطور كلي اوقات خود راصرف امور مذهبي وهدايت مردم از تدريس اقامه نماز جماعت ، تاليف و نگارش و موعظه و سخنراني مذهبي مي كرد.آرا و گرايشهاي خاص : محمد وفايي وفايي شوشتري علاقه وافري به تحقيقات تاريخي و آثار باستاني داشت و در مطالب تاريخي صاحبنظر و بيان كننده نكات جالبي است و بر همين اصل و مدتي را صرف مطالعه آثار مشكوفه سومرو بابل درموزه بغداد نموده و از كتابخانه مشهور بغداد مطالعات ارزشمندي داشته است.آثار : تاريخ شوشتري ويژگي اثر : اين كتاب چاپ نشده است ولي درباره احوال دانشمندان شوشتري مي باشد .2 ترجمه جلد اول تفسير فخر رازي، ترجمه كتاب «فضائل»شاذان nbsp4 رساله شرفيات ويژگي اثر : اين كتاب سوالاتي است كه شوشتري از علامه آقا سيد هبت الدين شهرستاني نموده و ايشان جواب داده اند.5 عقايد اسلاميه ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه كتاب نكت الاعتقاد تاليف شيخ مفيد است .6 مطالعات و مشاهدات

منابع زندگينامه :شرف الدين شوشتري ، شرح حال علامه اديب فقيد وفايي شوشتري ، تهران : انتشارات كتابخانه صدر ، بي تا ،

ص 1

وفايي، عباسعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلي وفائي به سال 1344 در شهر ساوه به دنيا آمد. تحصيلات خود را تا پايان دبيرستان در آن منطقه به اتمام رساند سپس وارد دانشگاه تربيت معلم گرديد و در رشته زبان و ادبيات فارسي تا مقطع كارشناسي ارشد در آن دانشگاه گذراند. وي در سال 1376 موق به اخذ دكتري با موضوع تصحيح انتقادي ديوان مسلمان ساوجي از دانشگاه تهران گرديد و هم اكنون عضو هيئت علمي دانشگاه تهران ميباشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

خاطرات كودكي : دكتر وفائي از آن دوران ميگويد: «كلاس اول ابتدايي در روستاي مجاور به مدرسه ميرفتيم و مسافتي يك كيلومتري را پياده طي ميكرديم روزهاي برفي زمستان محبت كلاس بالاتر ها را به همراه داشتيم به طوريكه در يك روز برفي كه آمد و رفت به جهت كثرت برف سخت بود بر دوش آنها مسير را طي ميكرديم.»

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دكتر وفايي در يك خانواده كشاورز و متعهد و متقي بطوريكه پدر و مادر آنها را به تحصيل و طي درجات بالا در كنار كمك در امور كشاورزي رهنمود ميكرد و مشوق آنان بود.تا جايي كه همه فرزندان خانواده تحصيلات عالي داشتند و دبير و استاد دانشگاه شدند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1371، و اخذ دكتراي زبان و ادبيات فارسي با موضوع پاياننامه صحيح انتقادي ديوان مسلمان ساوجي در سال 1376 از دانشگاه تهران

خاطرات و وقايع تحصيل : وقع انقلاب اسلامي در دوره راهنمايي و شركت در راهپيمايي ها، شروع جنگ تحميلي

و شركت هفت دوره اي در جنگ از خاطرات دوران تحصيل دكتر وقايي استا.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : كار كشاورزي ، مطالعه دروس غير درسي و كار در كوره هاي آجر پزي از فعاليتهاي دوره تحصيل وي است.

استادان و مربيان : دكتر جليل تجليل، دكتر اسماعيل حاكمي، دكتر شفيعي كدكني، دكتر عباس ماهياد، دكتر محمود عابدي، دكتر حين ابخوري، مرحوم دكتر سادات ناصري، دكتر عباس زرياب خويي، مرحود دكتر ضيائ الدين سجادي، دكتر علي شيخ الاسلامي و ... از استادان دكتر وفايي هستند.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر حسن ذوالفقاري، دكتر محمود فتوحي، خانم دكتر شيخ مونسي، دكتر تاجبخش، دكتر اسپرهم، دمتر حبيب ارعباسي و .. از همدوره ايهاي دكتر عباسعلي وفايي است و از همكاران ايشان در گروه ادبيات ميتوان به دكتر شيما ، دكتر كزازي، دكتر ترابي، دكتر مسگر نژاد، دكتر حائري ، دكتر حسن زاده و بيات اشاره كرد.

همسر و فرزندان : دكتر وفايي داراي همسر و دو فرزند دختر ميباشند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : معاون اداري و مالي و دانشجويي دانشكده ادبيات و زبانهاي خارجي دانشگاه علامه طباطبائي 79-1375، معاون اداري و مالي و قائم مقام دانشگاه الزهرا (س) تهارن 82-1379، رايزن فرهنگي ايران در ازبكستان 85-1382، رئيس شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي 1385 تا كنون.

فعاليتهاي آموزشي : دبير آموزش و پرورش به مدت هفت سال و تدريس درد دانشگاه هاي پيام نور - آزاد و دانشگاه هاي دولتي تهران از فعاليت هاي آموزسي دكتر وفايي هستند.

شاگردان : دكتر مهدي صفري، دكتر بهمن نزهت، دكتر شعبانلو، دكتر برجساز، دكتر طاهر، مهندس آزاد، مهندس خدادادي و ... از شاگردان استاد وفائي هستند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاثير زبان فارسي بر زبان ازبكي

ويژگي اثر : انتشارات الهدي

2 تصحيح ديوان مسلمان ساوجي

ويژگي اثر : انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي

3 تصحيح شرح سه دفتر نخست مثنوي مولوي

ويژگي اثر : تاليف شيخ محمد آدينه خوارزمي، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي

4 تصحيح كتاب مرادالعارفين

ويژگي اثر : شيخ صوفي

5 دانشنامه زبان و ادبيات فارسي قرن 20 ازبكستان

ويژگي اثر : انتشارات الهدي

6 سيماي فرهنگي ازبكستان

ويژگي اثر : انتشارات الهدي

7 فرهنگ لغت نامه واژگان مخفف در زبان فارسي

ويژگي اثر : در دست چاپ

8 قصايد مضوع در زبان و ادبيات فارسي

ويژگي اثر : انتشارات روزنه

9 واژه هاي فارسي در زبان ازبكي

ويژگي اثر : انتشارات ماورائ النهر تاشكند

منابع زندگينامه : تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر وفائي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - اسفند 1385

وقار شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298 -1232 ق)، شاعر،اديب و خطاط. وى فرزند بزرگ وصال شيرازى بود كه در شيراز به دنيا آمد. بعد از فراگيرى مقدمات به تحصيل فقه و اصول و حكمت الهى پرداخت و پس از اتمام تحصيل به تأليف و تصنيف همت گماشت. وى در اصناف شعر متبحر و در فن انشاء مهارت داشت. وقار در 1266 ق با برادر خود ميرزا محمود حكيم به هندوستان

رفت و در مدت توقفش در بمبئى، كتاب «مثنوى» مولوى را در مدت چهار ماه با خط خوش نوشت و به چاپ رسانيد و سپس به زادگاه خود بازگشت. در 1290 ق به زيارت عتبات رفت و در راه بازگشت، به تهران آمد و مورد عنايت ناصرالدين شاه واقع شد. وقار علاوه بر نستعليق، خطوط نسخ و رقاع و شكسته نستعليق را استادانه مى نوشت و به ويژه در خط نسخ كمتر نظير داشت. وى در شيراز درگذشت و در جوار پدر خود به خاك سپرده شد. از آثار او: «انجمن دانش»، به سبك «گلستان» سعدى؛ «رموز الامارة»، ترجمه و شرح نامه ى حضرت على (ع) به مالك اشتر؛ مثنوى «بهرام و بهروز»؛ «روزنامه ى خسروان پارسى»، كه فرهنگ شيرازى آن را «تاريخ ملوك عجم» خوانده است؛ مثنوى «خضر و موسى»؛ «قانون الصدارة»؛ «مزغزار»، كه نثرى مسجع به روش «كليله و دمنه» دارد؛ كتاب «مجالس السنة و محافل الازمنة»، به سبك «كشكول» شيخ بهائى؛ «عشره كامله»، در ذكر مصايب امام حسين (ع) و اصحاب و اولادش؛ رساله اى در تفسر آيه ى «ليغفر لك اللَّه ما تقدم من ذنبك و ما تأخر»؛ «شرح شش رباعى محتشم»، در دوازده فصل؛ «تاريخ چهارده معصوم»، كه توسط فرزندش، همت شيرازى، تكميل شده است؛ «ديوان» شعر و چند رساله ى كوچك و ناتمام ديگر. از خطوط او: قرآن نيم ورقى، جلد روغنى كار على اشرف، متن نسخ كتابت خوش و ترجمه نستعليق كتابت خفى متوسط و پايان رقاع كتابت خوش، با رقم: «حرره... خادم الفقراء احمد المتخلص بوقار... 1281»؛ قرآن وزيرى، نسخ كتابت خفى خوش و حواشى نستعليق و شكسته خفى خوش، سر سوره ها و آخر

رقاع كتابت خوش، با رقم: «كتبه و حرره... احمد الشيرازى المتخلص بالوقار... 1278»؛ يك نسخه «صحيفه ى سجاديه»، نسخ كتابت خفى خوش، با رقم: «... احمد الوقار فى سنة 1285»؛ يك نسخه «شرح اسماء قدسيه»، نسخ كتابت جلى و خفى و رقاع خوش، با رقم: «كتبه العبد... احمد الوقار ابن المرحوم الوصال الشيرازى فى سنة 1274»؛ يك نسخه «دعاى كميل»، نسخ كتابت و رقاع خوش، با رقم: «... و انا العبد احمد الشيرازى المتخلص بالوقار... سنة 1281».[1]

نامش ميرزا احمد، تخلصش وقار و نخستين پسر وصال شيرازى است (و. 1232 ه.ق- ف. شيرتز 1298 ه.ق) پدرش از هشت سالگى تربيت و تعليم و ارشاد او را به عهده گرفت تا در فن خوشنويسى، شعر، معانى، بيان و فلسفه استاد گشت. پس از مرگ پدر در سال 1265 ه.ق به هندوستان سفر كرد و در آنجا به نوشتن و تصحيح كتاب مثنوى مولانا جلال الدين بلخى همت گماشت و آن كتاب را به خط نسخ در 116 صفحه نوشت و تحشيه كرد و به چاپ رساند و هم در اين سفر مثنوى «بهرام و بهروز» را سراييد و آن را در ربيع الثانى 1266 به پايان رساند. پس از بازگشت از هند مدت 8 سال در شيراز ماند و پس از آن به تهران آمد. در سال 1274 گويا به وسيله ى صدراعظم به ناصرالدين شاه معرفى شد و پس از چند مسافرت به شيراز و تهران و كرمانشاه در سال 1298 پس از 66 سال زندگى جهان را بدرود گفت. وقار از خاندان وصال دانشمندى بنام است و تأليفات فراوان دارد و از آن جمله است: اطواق الذهب كه از نثر

و نظم مركب است- انجمن دانش در آداب و اخلاق. كتاب «شرح و ترجمه نامه ى على (ع) به مالك اشتر» و «مثنوى بهرام و بهروز» و «مثنوى خضر و موسى» و «قانون الصداره» و «مرغزار» و «كتاب مجالس السنة و محافل الازمنه» و «عشره كامله» و «ترجمه ى منظومه ى عربى حاجى ملا هادى سبزوارى» و «سياحت نامه از شيراز تا بندر ابوشهر» و «اهبةالاديب» و «ريحانةالادب» و «تاريخ چهارده معصوم» و «رساله در علم بديع» و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (358 -356)، احوال و آثار خوشنويسان (1043 -1041/ 4 ،56 -55/ 1)، اطلس خط (564)، تاريخ ادبيات ايران، براون (205/ 4)، تاريخ هنرهاى ملى (986 -985/ 2)، حديقةالشعراء (2040 -2028/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (833 -821/ 5)، الذريعه (311 -310/ 20 ،1277 -1276/ 9 ،165/ 3 -365/ 2)، ريحانه (338 -336/ 6)، شرح حال رجال (26 -25/ 6)، صبح گلشن (599)، طرائق الحقائق (374 -372/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (1005 -997/ 2)، فرهنگ سخنوران (986)، الماثر والآثار (215)، مجمع الفصحا (1153 -1132/ 6)، مرآت الفصاحه (701 -697)، مكارم الآثار (950 -949/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (494 -493/ 1)، هديةالعارفين (189/ 1).

ولياني، فاطمه

قرن:15

جنسيت:زن

مليت:ايران

فاطمه ولياني نويسنده و مترجم معاصر ،در سال 1338 در تهران متولد شد.ايشان تاكنون با مراكز مختلفي از جمله بنياد دايرة المعارف اسلامي، نشريه تحقيقات اسلامي و دفتر پژوهش هاي فرهنگي همكاري داشته است. كتاب " تاريخ جنون"ترجمه فاطمه ولياني، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و

حرفه اي : فاطمه ولياني تحصيلات متوسطه را در تهران گذراند. در سال 1358 در رشتة علوم سياسي از دانشگاه تهران و در سال 1370 در همان رشته از دانشگاه سوربن فارغ التحصيل شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فاطمه والياني تاكنون با مراكز مختلفي از جمله بنياد دايرة المعارف اسلامي، نشريه تحقيقات اسلامي و دفتر پژوهش هاي فرهنگي همكاري داشته است.

جوائز و نشانها : كتاب " تاريخ جنون"ترجمه فاطمه ولياني، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : مقالات زير از آثار ترجمه شده فاطمه ولياني مي باشد: _ مردم شناسي و انتشار (ديديه گز نيدو) _ درهم شكستن زمان، فضا و جامعه (دانيل بل) _ مفهوم فرهنگ در نظريه هاي روابط بين الملل (آر.بي.جي واكر) _ معناي نور در حكمت معنوي سهروردي (هانري كربن) _ خرد، حكمت و جنون در تصوف شبلي (پي يرلوري)

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسون زدگي جديد

ويژگي اثر : ترجمه

2 تاريخ جنون

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:تاريخ جنون ميشل فوكو، ترجمة فاطمه ولياني._ تهران: انتشارات هرمس، 1381. اين كتاب، كوتاه شدة نسخة جامع تاريخ جنون (انتشارات پلون، 1961) است كه مؤلف آن را در سال 1964 براي انتشارات پلون تنظيم كرد. اين نسخه، در عين حفظ ساختمان كلّي كتاب، عمدتاً شامل بخش هايي

از آن است كه به جنبه هاي جامعه شناختي و تاريخي موضوع مي پردازد. دربارة فوكو و آراي او تاكنون بسيار گفته اند و نوشته اند، امّا، به استثناي دو متن كوتاه، كتابي از خودِ او هنوز به فارسي درنيامده است و اين كتاب اولين اثر از آثار اصلي فوكو است كه به فارسي ترجمه شده است. تاريخ جنون پايان نامة دكتري فوكو بوده است و استادش پس از مطالعة آن گفته بود كه اين پايان نامه فقط يك اثر فلسفي يا تاريخي نيست، شعر است. مترجم ترجمه اي استوار و بسيار دقيق و خواندني از اين كتاب عرضه كرده است. با به كارگيري اصطلاحات و لغات جا افتاده و تعبيرات متداول فارسي، منويّات نويسنده را به خوبي و روشني منتقل كرده است. يكدستي شيوة نگارش در سراسر ترجمه رعايت شده است. مؤلف كتاب نويسنده اي آسان نويس نيست؛ سبكي خاص خود دارد و اساساً فهم آثار او دشوار است. كوشش مترجم در ترجمة روشن افكار مؤلف به فارسي حكايت از اِشراف او به شيوة نگارش ويژة نويسنده است. از نكات درخور توجه در اين ترجمه توضيح اَعلام و اشارات تاريخي است. اين توضيح، به هيچ وجه، ترجمة مطالبي نيست كه در دايرة المعارف ها مي آيد، بلكه مترجم كوشيده طوري توضيح دهد كه مطلب مورد اشارة متن روشن تر شود. پيداست كه اين كار با جستجوي وسيع در منابع صورت گرفته است.

3 هويت چهل تكه و تفكر سيّار

ويژگي اثر : ترجمه

وهابي املش، اميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميد وهابي املش يكي از نويسندگان معاصري است كه در زمينه نجوم و فلسفه مقالاتي را چاپ كرده است.او همچنين براي مخاطبان جوان كتابهايي نگاشته

است كه از ميان آنها ماجراهاي حسابي نخستين انتشار وي بوده است. كتاب" ماجراهاي حسابي " تاليف اميد وهابي املش ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اميد وهابي املش در تابستان سال 1352 ش در رشت ، همزمان با آغاز تحصيلات ابتدايي مقدمات علوم حوزوي را در مدرسه حاج ابوالفتح شروع كرد. از دبيرستان باهنر منطقة 12 تهران ديپلم رياضي گرفت. در مدارس علمية تهران مشغول گذراندن دورة سطح شد و همزمان تحصيل در رشته كارشناسي حقوق مدرسه عالي شهيد مطهري را آغاز كرد. از اساتيد هبة الله ذوالفنون در نجوم و آيت الله محمود امجد در عرفان و علوم اسلامي را نبايد از نظر دور داشت.

استادان و مربيان : هبة الله ذوالفنون در نجوم و آيت الله محمود امجد در عرفان و علوم اسلامي از اساتيد اميد وهابي املش بوده اند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در سوابق علمي پژوهشي و آموزشي اميد وهابي املش موارد زير به چشم مي آيد: 1. تدريس در دبيرستانهاي تهران 2. انتشار مقالات متعدد نجومي در مجلات تخصصي و عمومي حاصل دو دهه فعاليت 3. انتشار مقالات فلسفي و مذهبي براي نوجوانان 4. نقد كتابهاي علمي كودك و نوجوان او براي مخاطبان جوان كتابهايي نگاشته است كه از ميان آنها ماجراهاي حسابي نخستين انتشار بوده است.

جوائز و نشانها : كتاب" ماجراهاي حسابي " تاليف اميد وهابي املش ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري

اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ماجراهاي حسابي

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب ماجراهاي حسابي ماجراهاي حسابي (سرگذشت پيدايش اعداد) / تأليف اميد وهابي املش؛ تصويرگر فرهاد پورمحمدخان. - تهران: نشر كتاب مرجع، كتاب طاووس، 1383، 104 ص، مصور، نمودار. يكي از مهم ترين راه هاي رسيدن به تجربه هاي جديد در علوم مختلف، واكاوي تاريخ آنهاست. تاريخ علوم از يك سو فراز و نشيب هاي مسير طي شده را يادآوري مي كند و از سوي ديگر ذهن مخاطب را براي رسيدن به تجربه هاي نو و جديد آماده مي كند. ماجراهاي حسابي داستان پيدايش و پيشرفت رياضيات است. نويسنده در اين اثر سعي و همت خود را بر آن گذاشته كه با بررسي تاريخ رياضيات مخاطب نوجوان را از رموز شيرين اعداد و ارتباط آنها با يكديگر آگاه كند. نويسنده مخاطب خود را از مخاطب منفعل به سطح مخاطب فعال كشانده و به جاي تشويق و ترغيب او به حفظ داده هاي اوليه، داستان شكل گيري اين داده ها را بازگو كرده است. او مخاطب را به سويي كشانده است كه به جاي استفاده از ماحصل تربيت ديگران به عنوان يك محصول در فرآيند توليد و بازتوليد نقش و جايگاه داشته و در تحصيل آن شركت كند. نويسنده در اين اثر به تجربه اي نو دست زده و به جاي استفاده

از زوايه اي فراتر از زاوية ديد مخاطب، در كنار او نشسته و يادآوري كرده است كه اگر چه اين بحث ها لذت بخش نيستند و مخاطب حق دارد كه به آنها بي علاقه باشد اما لازم است كه يك بار آنها را دوره كند تا از مشقت ندانستن آنها رهايي يابد.

ويشگاهي، جاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جاسم ويشگاهي، متولد ،1361 زمان آغاز كاراته: 1366 نزد استاد سيدگر، حضور در تيم ملي ايران از سال 1376 ، بهترين عناوين: 3 مدال طلا از قهرماني جوانان آسيا3، طلا، 2 نقره و يك برنز از رقابت هاي اميدهاي جهان، 2 طلا، 2 نقره و 2 برنز از رقابت هاي قهرماني آسيا. طلاي كاپ آزاد بزرگسالان جهان، طلا، نقره و برنز قهرماني جهان، طلا و نقره بازي هاي آسيايي بوسان و دوحه و بيش از 10 مدال رنگارنگ از تورنمنت هاي معتبر دنيا.

ويليامز، استيو

قرن:19

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كشتي گير: Stone Cold Steve Austin

اسم واقعي: Steve Williams

تاريخ تولد: December 18, 1964

محل تولد: Victoria, Texas

وضعيت ازدواج: ازدواج اول مشخص نيست با چه كسي.(از هم جدا شدن)

ازدواج دوم با Jeanie (در سال 1999 از هم جدا شدن)....(از اين ازدواج دو دوختر دارد)

ازدواج سوم با Debra (در سال2003 از هم جدا شدن)

در سال 2004 از دوست دخترش Tess Broussard جدا شده.

قد: 6.2"

وزن: 255 lbs

مربي ها: Chris Adams

Bronko Lubich

Skandor Akbar

تاريخ ورود به كشتي كج: 1990 با Frogman LeBlanc

لقب هاي قبلي:

"Stunning" Steve Austin (WCW)

"Superstar" Steve Austin (ECW)

"Ringmaster" Steve Austin (WWF)

"Stone Cold" Steve Austin (WWF)

"The Rattlesnake"

ضربه ي نهايي:

Million Dollar Dream

Stone Cold Stunner

ضربه هاي موردعلاقه:

Driving Elbow Drop from Middle Rope

Driving Elbow Drop

Mudhole stomping

The Spinebuster

Lou Thez Press

The Clothesline

Back Body Drop

Stungun

Hollywood Invine

دشمن هاش:

Chris Adams (USWA)

Sandman (ECW)

Dustin Rhodes

Ricky Steamboat

Shane Douglas

Bobby Eaton

Savio Vega

Bret Hart

Brian Pillman

Owen Hart

Shawn Michaels

Vince McMahon

The Rock

Mick Foley

Undertaker

Triple H

Kane

Kurt Angle

Rob Van Dam

Booker T

Eddie Guerrero

Chris Jericho

Chris Benoit

Ric Flair

Scott Hall

Eric Bischoff

افتخارات:

WCW World Television Title با غلبه بر Bobby Eaton در تاريخ June 3, 1991

WCW World Television Title با غلبه بر Barry Windham در تاريخ May 23,

1992

قهرماني تيمي جهان(WCW World Tag Team ) به همراه Brian Pillman با غلبه بر Ricky Steamboat Shane Douglas در تاريخ March 2, 1993

قهرماني WCW سنگين وزن امريكا با غلبه بر Dustin Rhodes در تاريخ December 27, 1993

قهرماني WCW سنگين وزن امريكا با غلبه بر Ricky Steamboat در تاريخ September 18, 1994

WWF King of the Ring با غلبه بر Marc Mero Jake Roberts در تاريخ June 23, 1996

برنده ي Royal Rumble با بيرون انداختن Bret Hart در تاريخ January 19, 1997

قهرماني WWF Tag Team به همراه Shawn Michaels با غلبه بر Owen Hart وBritish Bulldog در تاريخ May 26, 1997

قهرماني WWF Tag Team به همراه Dude Love با غلبه بر Owen Hart و وBritish Bulldog در تاريخ July 14, 1997

قهرماني بين قاره يي WWF با غلبه بر Owen Hart در تاريخ August 3, 1997 در سالن Summerslam

قهرماني بين قاره يي WWF با غلبه بر Owen Hart در تاريخ November 9, 1997 در سالن Survivor Series

برنده ي Royal Rumble با بيرون انداختن The Rock در تاريخ January 1998

قهرماني فدراسيون WWF با غلبه بر Shawn Michaels در تاريخ March 29, 1998 در Wrestlemania 14

قهرماني فدراسيون WWF با غلبه بر Kane در تاريخ June 29, 1998

قهرماني WWF Tag Team به همراه Undertaker با غلبه بر Mankind و Kane در تاريخ July 26, 1998

قهرماني فدراسيون WWF با غلبه بر The Rock در تاريخ March 28, 1999 در Wrestlemania 15

قهرماني فدراسيون WWF با غلبه بر Undertaker در تاريخ June 28, 1999

برنده ي Royal Rumble با بيرون انداختن Kane در تاريخ January 21, 2001

قهرماني فدراسيون WWF با غلبه بر The

Rock در تاريخ April 1, 2001 در Wrestlemania 17

قهرماني WWF Tag Team به همراه Triple H با غلبه بر Undertaker و Kane در تاريخ April 30, 2001

قهرماني فدراسيون WWF با غلبه بر Kurt Angle در تاريخ October 8, 2001

هاتفي قهفرخي، قدرت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، روزنامه نگار و شاعر. در قصبه ى قهفرخ به دنيا آمد. در اوايل جوانى به تحصيل علوم و فضائل پرداخت و در 1331 ش رونامه «هاتف اصفهان» را منتشر نمود. او همچنين از اعضاى انجمن ادبى پروانه و كمال مى باشد. از ديگر آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (531 -530)، الذريعه (1285 -1284/ 9)، گلزار جاويدان (1725/ 3).

هادوي تهراني، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى هادوي تهراني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

استاد مهدى هادوى در سال 1340 در تهران زاده شد. وى پس از طىّ دوره دبستان و راهنمايى، به عنوان شاگرد ممتاز از دبيرستان خوارزمى كه از دبيرستانهاى بسيار معتبر روزگار خود بود، در رشته رياضى و فيزيك ديپلم گرفت و به عنوان يكى از پذيرفته شدگان ممتاز كنكور، در رشته مهندسى برق و الكترونيك دانشگاه صنعتى شريف مشغول به تحصيل شد.

وى پس از مدتى تحصيل غير رسمى، تحصيلات رسمى حوزوى خود را از سال 1359 در قم آغاز كرد و در ادامه تحصيل، ادبيات و منطق را نزد آيت الله خوش وقت در تهران، فراگرفت. سپس بار ديگر به قم بازگشت و دوره سطح را در مدت پنج سال به پايان رساند و در امتحانات حوزه بارها به عنوان فرد ممتاز معرفى شد. پس از آن به تحصيل خارج فقه و اصول پرداخت و از اساتيد بزرگى همچون آيات عظام شيخ جواد تبريزى، وحيد خراسانى، بهجت فومنى، مكارم شيرازى، ميرزا هاشم آملى و شيخ جعفر سبحانى استفاده كرد و بيش از همه در محضر درس آيت الله سيد كاظم

حائرى به تحصيل پرداخت.

استاد هادوى در فلسفه از محضر بزرگانى همچون آيت الله انصارى شيرازى، حسن زاده آملى، و مصباح يزدى بهره جسته و سالها به خوشه چينى از خرمن حكمت حكيم متأله آيت الله جوادى آملى مشغول بوده است. افزون بر اين، وى از ابتداى حضور خود در قم، با سالك واصل حضرت آيت الله بهاءالدينى، مراوده و ارتباط مستمر و وثيق داشت و اين ارتباط تا هنگام رحلت آن عارف فقيه برقرار بود. وى در نزد آن بزرگوار علاوه بر اخلاق و عرفان به تحصيل فقه و تفسير قرآن و حديث پرداخت.

استاد هادوى اين توفيق را داشته است كه تقريباً تمام دروس مقدمات و سطح حوزه علميه را تدريس نمايد و از سال 1369 به تدريس خارج فقه و اصول )عاليترين دوره آموزشى حوزه علميه( اشتغال پيدا كند. در درس فقه روش ابتكارى وى كه بر مقايسه بحث هاى فقهى اسلامى با حقوق جديد بر اساس متون اصلى، استوار است، نظر محققين را به خود جلب كرده است. افزون بر اين، استاد به تدريس مباحث منطقى، فلسفى و كلامى اشتغال داشته و دارند و برخى آثار قلمى وى حاصل همين تحقيقات است.

استاد هادوى علاوه بر تدريس در حوزه علميه، با دانشگاهها و مراكز آموزش عالى كشور همكارى علمى دارد. وى عضو شوراى بررسى متون علوم انسانى وزارت علوم، تحقيقات و فناورى و رئيس گروه فقه و حقوق اين شورا و عضو شوراى علمى كارشناسى ارشد فلسفه علم دانشگاه صنعتى شريف است. استاد هادوى همچنين در برخى از علوم جديد مانند اقتصاد، كلام جديد، فلسفه علم و فلسفه هنر، مطالعات و تحقيقات گسترده اى دارد

كه بعضى از آنها در قالب كتب و مقالات عرضه شده است.

وى به دو زبان انگليسى و عربى تسلّط كامل دارد و تا حدّ زيادى با زبان فرانسه و آلمانى نيز آشناست. مهارت در زبان انگليسى و كاربرد كامپيوتر، اين امكان را براى وى فراهم كرد كه اولين پاسخگوى مسائل اسلامى در ايران روى شبكه جهانى كامپيوترى)اينترنت( باشد.

استاد هادوى ضمن ارتباط و حضور در مراكز دينى و علمى كشورهاى مختلف اروپايى، آسيايى و آفريقايى در تأسيس مراكز فرهنگى اسلامى از جمله انجمن اهل بيت عليهم السلام در سوئيس، انجمن محمديه در تايلند، مركز اسلامى هلند و شوراى جهانى رهبران دينى (World Council of Religious Leaders WCRL) مشاركت داشته است.

هادي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين هادي

محل تولد : اشتهارد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/4/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين هادي فرزند علي اكبر در سال 1343 تيرماه در شهر «اشتهارد» از توابع شهرستان كرج در خانواده اي مذهبي به دنيا آمدم با مبادي اعتقادي، اخلاقي و ديني كه ريشه در اصالت خانوادگي محيط، اجتماع و شهر مذهبي اشتهارد دارد. دوران تحصيل ابتدايي و راهنمايي را در محل و زادگاه خود گذراندم. به لحاظ علاقه شديدي كه به تحصيل علوم ديني داشتم؛ تحصيل را در كلاس سوم راهنمايي رها و در سال 1357 و بحبوحه پيروزي انقلاب اسلامي، در حوزه علميه «اميرالمومنين» اشتهارد به تحصيل مشغول و دروس مقدمات و ادبيات عرب را به پايان رساندم.

در سال 61 براي ادامه تحصيل و جهت اينكه از نظر پيشرفت درسي در اشتهارد ادامه تحصيل موجود نبود؛ به قم عزيمت و دروس لمعه و اصول فقه

را در محضر اساتيدي چون: مرحوم مغفور حجة الاسلام «وجداني فخر» و «نكونام» گذراندم. با امتحان ورودي به مدرسه علميه «امام حسن مجتبي» زير نظر حضرت آية الله مكارم شيرازي وارد و به مدت يكسال به تحصيل ادامه دادم و با ازدواج در سال 62 به دروس آزاد اساتيد همچون: «آية الله وجداني فخر»، «استاد اعتمادي» و «استاد پاياني» شركت جستم.

در سال 1365 جهت تدريس به مدت يك سال به شهر آشتيان عزيمت و دروس ادبيات عرب را تدريس كردم. جهت ادامه تحصيل در سال 66 به قم مراجعه و تا ابتداي سال 68 به تحصيل مشغول و سال 68 تا 71 به مدت سه سال در شهر «فارسان» از توابع شهركرد، مديريت حوزه علميه فارسان، تدريس و امور مربوط به مراجعات مردمي را در حد مقدور عهده دار بود و از سال 1374 تا كنون؛ 1385، مشغول تحقيق در مركز پژوهشگاه دفتر تبليغات اسلامي هستيم و اين همكاري همچنان ادامه دارد.

هاشم پور سبحاني، توفيق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر توفيق سبحاني از فرهيختگان معاصر درزمينه زبان وادبيات فارسي درسال 1317 شمسي در تبريز به دنيا آمد.ايشان پس از اخذ فوق ليسانس دبيري از دانشگاه تهران به تركيه سفر كرد و با شركت در امتحان ورودي دور? دكتري دانشگاه استانبول در رشت? عربي – فارسي آن دانشگاه پذيرفته شد و در سال 1974 به دريافت درجه دكترا نايل آمد.او نايب رييس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي بوده و دردانشگاه ها نيز تدريس زبان و ادبيات فارسي مشغول مي باشد. كتاب "مولانا جلال الدين، زندگاني، فلسفه، آثار گزيده اي از آنها"ترجمه توفيق سبحاني ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي

ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : توفيق سبحاني دور? ابتدايي را دردبستان رودكي، متوسطه را در دبيرستانهاي رشديه و لقمان تبريز و رشت? زبان و ادبيات فارسي را متوسطه را در دانشكد? ادبيات تبريز و دور? فوق ليسانس دبيري را در تهران به پايان رسانيد. عنوان رساله دوره ليسانس وي "تأثير حافظ از سعدي وعراقي بود.ايشان در سال 1348 – 1969 – به استانبول رفت و از كتب خطي كابخانه هاي بسيار غني استانبول استفاده كرد. با شركت در امتحان ورودي دور? دكتري دانشگاه استانبول در رشت? عربي – فارسي آن دانشگاه پذيرفته شد و در سال 1974 به دريافت درجه دكترا نايل آمد

استادان و مربيان : توفيق سبحاني در دور? دبستان و دبيرستان از تعليمات و راهنمائيهاي مرحوم ميرزا محمد ترقي، آقاي عبدالله واعظ، مرحوم علي اكبر صبا و آقاي عبدالامير سليم بهره مند شد و در دوران دانشگاه از محضر استاداني چون مرحوم احمد ترجاني زاده، مرحوم سيد حسن قاضي طباطبايي، دكتر منوچهر و دكتر محمد جعفر محجوب و مرحوم دكتر محمود صناعي بهره گرفت. وي در تركيه در دانشگاه استانبول از وجود استاداني چون دكتر تحسين يازيجي و مرحوم عبدالباقي گولپينارلي بهره برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : توفيق سبحاني دردانشگاه ها ، تدريس مي نمايد. او در دانشگاههاي خارج از كشورنيز به تدريس مشغول بوده است . به عنوان نمونه وي ازسال 1374 تا 1376 شمسي دردانشگاه دهلي به تدريس زبان وادبيات فارسي اشتغال داشته است . دكتر سبحاني دردانشگاه پيام

نور نيز به تدريس مشغول مي باشند.

همفكران فرد : دكترمهدي خواجه پيري ، استاد دانشگاه اسلامي عليگره ، يكي ازهمفكران توفيق سبحاني است . اين دو در تهيه فهرست نسخ دانشگاه عليگره با هم همكاري داشتند .

جوائز و نشانها : كتاب "مولانا جلال الدين، زندگاني، فلسفه، آثار گزيده اي از آنها"ترجمه توفيق سبحاني ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 الهائم الخائف من لومة اللائم، شيخ نجم الدين كبري، تصحيح متن عربي و فارسي

ويژگي اثر : تهران، انتشارات كيهان، 1364.

2 تدوين فهرستهاي تجارب السلف هندو شاه نخجواني

ويژگي اثر : كتابفروشي طهوري، تهران، 1350

3 ترجمه شرح مثنوي شريف

ويژگي اثر : اين تاليف عبدالباقي گولينارلي است و درشش جلد به همت دكتر سبحاني به فارسي ترجمه شده است .

4 ترجمه عبد القادر دربيدل دهلوي

ويژگي اثر : اين كتاب نوشته پروفسور بني هادي است و توسط دكتر سبحاني و ديگران ترجمه شده است

5 ترجمه ملامتيه و ملامتيان

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف عبد الباقي گولينارلي است كه توسط سبحاني ترجمه شده است

6 حاجي بكتاش ولي وطريقت بكتاشيه

ويژگي اثر : نشري? دانشكد? ادبيات تبريز، 1356.

7 دربار? قلندرنامه خطيب فارسي

ويژگي اثر : مقال? كوچك، در يكي از شماره هاي نشر دانش

8

ره آورد هاي سفر

ويژگي اثر : اين كتاب سفر دوساله سبحاني به دهلي راشامل مي شود كه درآن به توضيح مسائل مختلفي پرداخته است .

9 فهرست آرشيو ملي هند

10 فهرست كتابخانه بمبئي

11 فهرست كتابهاي فارسي انستيتوغالب

12 فهرست كتب خطي فارسي دانشگاه دهلي

13 فهرست ميكرو فيلم هاي نسخ خطي دانشگاه اسلامي عليگره

14 فهرست ميكرو فيلم هاي نسخ خطي درگاه پيرمحمد شاه احمد آباد گجراتي

15 فهرست نسخ خطي مركز ميكرو فيلم خانه فرهنگ دهلي نو

16 مختصري دربار? زندگاني و آثار استاد عبدالباقي

ويژگي اثر : نشريه دانشكد? ادبيات تبريز، سال 31، شماره 129 – 128.

17 مولانا جلال الدين

ويژگي اثر : ترجمه،تأليف عبدالباقي گولپينارلي، موسس? مطالعات، تهران، 1363.اين كتاب در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «مولانا جلال الدين، زندگاني، فلسفه، آثار گزيده اي از آنها»: اين كتاب ضمن بررسي اوضاع سياسي، اجتماعي و علمي آناطولي در قرن هفتم هجري (سيزدهم ميلادي) و ذكر اطلاعاتي مختصر و مفيد دربار? مآخذ عمده اي كه براي تحقيق در زندگاني مادي و معنوي شاعر و عارف بزرگ خاور زمين مورد استفاده قرار گرفته، به زندگاني مولانا و

دوره هاي مختلف حيات وي توجه داشته، در نهايت به فلسفه، ديدگاهها، آثار مولانا نيز گزيده اي از آنها مي پردازد .

18 نگاهي به تاريخ ادب فارسي درهند

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir2زين قند پارسي /گفتگو با دكتر توفيق سبحاني ،كتاب ماه و ادبيات ، سال اول ، شماره چهارم و پنجم ،20 اسفند 1376، ص18

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

هاشمي رفسنجاني، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد

به سال 313 هجرى شمسى، در جلگه ى نوق - از جلگه هاى رفسنجان - در خانواده اى متدين، پسرى چشم بر جهان گشود؛ با نام اكبر هاشمى، فرزند حاج ميرزا على و ماه بى بى.

روزگار كودكى

كسى نمى دانست كه نوزاد امروز شخصيت سياسى - فرهنگى پر آوازه ى فرداى كشور خواهد بود، تا همه ى جزئيات زندگى اش را ثبت كند. از بايگانى خاطره ها نيز چندان نكته اى نمى توان بركشيد؛ جز اين كه او در كودكى نيز - در مقايسه با هم سالانش - ويژگى هاى برجسته داشت، چنان كه مدرسه را از پنج سالگى همراه برادرى كه از او دو سال بزرگ تر بود آغاز كرد.

دو راهى مكتب و مدرسه

در دو راهى مكتب و مدرسه، دست سرنوشت او را به مكتب خانه سپرد. پدر مكتب خانه را انتخاب كرد؛ چرا كه مدرسه از روستا چندان دور بود كه دشوارى هاى آن را كمتر خانواده اى پذيرا مى شد. گذشته از اين براى خانواده هاى مذهبى - به دلايلى كه شرح آن در اين فرصت نمى گنجد - مدرسه چندان جاذبه اى نداشت.

شكل گيرى شخصيت

شرايط دشوار زندگى، از هفت تا چهارده سالگى تأثير تعيين كننده اى بر شكل گيرى شخصيت مقاوم، صبور و

چند بعدى او داشت. مشاركت و كمك به خانواده در امور باغ و دام و طيور و كوشش در حفظ دستمايه ى معيشت روستايى، معاشرت و تفريح و ورزش هاى سالم و تحمل مشقات زندگى در روستاى دورافتاده ى نيم قرن پيش براى او زمينه ى آشنايى با واقعيت هاى زندگى بود و از اين همه تلاش و تقلا تجربه هاى گران اندوخت. از پدرى متدين و آگاه، اخلاق و معرفت آموخت، و در چند مكتب خانه از چند معلم مقدمات علم را فراگرفت.

وسوسه ى هجرت و دل كندن از زادگاه

روستاى بهرمان روح پرتكاپوى نوجوانى مانند او را گنجا نبود. ناگزير بايد فضايى ديگر و ميدانى پنهاور او را آغوش مى گشود. آن روزها، آوازه ى حوزه ى علميه ى قم را در خانواده هاى مذهبى طنينى پرجاذبه بود كه رفته رفته چنان او و پسرعمويش را اثرپذير ساخت كه هجرت به شهر مقدس قم آن هر دو را وسوسه اى روزافزون شد. از سويى، دل كندن از خاك زادگاه هم چندان آسان نبود، چنان كه يك بار گفت و گو با پدر براى گرفتن رضايت و رخصت هجرت، با انفجار غم در گلو و فرو غلتيدن دانه هاى اشك بر گونه ها، همراه بود. با اين همه، سرانجام پدر رضايت داد و زمينه ى سفر فراهم شد.

با كاروان عشق

هر چند اكنون نيز، چون هميشه، عشق زيارت كربلا عشقى است زنده و چنگ انداخته بر دل هاى بى شمار، اما زيارت قديم را حكايت ديگرى است. از همان روز كه مشتاقان براى ماه ها بعد تدارك سفر مى ديدند، خدا مى داند كه چند و چندين بار با زمزمه و ياد سفر، چشمان شان در اشك شوق غوطه مى خورد. تا فرا رسيدن روز موعود و

حركت كاروان، كه طنين صداى چاووشى خوان آه از نهاد همه برمى آورد؛ گريه ى شوق بدرقه شوندگان و اشك حسرت بدرقه كنندگان، خاطره اى بر جاى مى نهاد كه با ياد آن بارها و بارها دل ها مى شكست و ديده ها تر مى شد.

اين بار سخن از كاروانيانى است كه بر آن شده اند تا دو فرزند دلبندشان را در ميان راه به شهر قم بسپارند؛ شهرى كه خود زيارتگاه است و هم در آن روزگار، گذرگاهى بر سر راه زايرانى بسيار كه مشهد رضوى، يا كربلاى حسينى را آهنگ زيارت داشتند، با ويژگى و امتيازى كه تأسيس حوزه ى علميه در آن روزها به اين شهر داده بود.

تجربه هاى تلخ و شيرين

از همان روز كه سفر آغاز شد، تجربه هايى تلخ و شيرين به بار آورد كه هر يك را به نوبه ى خود در سازندگى و زمينه سازى بالندگى اش، بيش يا كم، نقش و اثرى بود كه در اين فرصت بايد از آن يادى كرد:

تجربه ى سفر

بى ترديد، سفر براى نوجوانى كه براى نخستين بار پا از روستا بيرون مى گذارد تجربه اى است يگانه، شيرين و به ياد ماندنى. در اين تجربه ى تاريخى، به فراوانى فرصت تجربه ى پديده هايى نو فراهم مى شود كه همه از مقوله ى اولين هاست: ديدن و سوار شدن اتوبوس، براى اولين بار؛ حضور در شهر و رويارويى با همه ى آنچه ويژگى شهر است، براى اولين بار...؛

بى شك دشوارى و رنج در سفرهاى دور آن روزگار نيز بسيار بوده است؛ هر چند لذتى كه از آن همه مشاهدات نو به نو، نوجوانى رسته از قفس روستا را پيش مى آيد، تلخى ها و سختى ها را نيز شيرين مى كند.

تجربه ى غربت

با اين همه، رنج غربت چنان

تلخ و جانكاه است كه به هر حال فرصتى براى خودنمايى مى يابد؛ هر چند كه از نخستين روز شرايط بهترى - در مقايسه با همگنانى كه در حجره ى مدرسه ها زندگى مى كردند - براى او فراهم است و حضرات اخوان مرعشى، كه آن روز از فضلاى حوزه به شمار بوده اند، بر حسب پيوند خويشاوندى و با قراردادى مسؤوليتى را در اين زمينه مى پذيرند؛ مسؤوليتى كه بى اجر هم نبوده است. بدين سان زندگى در قم از خانه ى اخوان

مرعشى آغاز مى شود؛ در سوز سرماى زمستان. هر چند سرماى كوير كرمان نيز بى سوز نبوده است، اما سوز سرماى قم را در آن ايام حكايتى ديگر است!

تجربه ى آشنايى

از دست آوردهاى ارزشمند روزگار طلبگى، آشنايى هاست. بهانه ى اين آشنايى ها، پيش از هر چيز، نياز طلبه به كسى است كه درس را با او مباحثه كند. رفته رفته، دامنه ى اين آشنايى گسترده و گسترده تر مى شود: بحث مشترك، گرايش مشترك، انديشه و آرمان مشترك.... آشنايى هايى از اين دست احساس غربت را چندان مجال نمى دهد كه طلبه اى مصمم را از پا در آورد. چنين است كه پدر و مادرش در بازگشت از زيارت - حدود سه ماه بعد از مهاجرت فرزند - جاى نگرانى نمى بينند؛ پس از چند روز، آسوده خاطر، آهنگ ديار مى كنند و او آموختن را پى مى گيرد، با اندوخته اى ناشناخته و عزيز: نيايش مادرى دل سوخته در حاير حسينى!

تجربه ى ارادت

در حوزه هاى علوم اسلامى، تحصيل، تهذيب، تعلم و تزكيه را پيوندى تنگانگ بوده است. نقش تعيين كننده در سير و سلوك معنوى، دل بستن است و دل سپردن به مرادى كه چونان اسوه اى، در تسخير قله ى كمال معنوى، در باور

و دل ارادتمند، جايگاهى بيابد؛ در اين نگاه، بسا ميان امروز و ديروز تفاوتى باشد. به هر حال، در آن روز، حضور آيت الله العظمى بروجردى در قم نه تنها براى او، كه براى خيل طلاب، چنين نقشى داشت؛ چنان، كه ديدنش براى شان راستى را كه آرزو بود. هر روز مى كوشيدند يك يا چند بار زيارتش كنند. او نيز چونان پدرى مهربان طلبه ها را دوست مى داشت و براى تشويق افرادى كه بتوانند استوارى و درخشندگى را به نمايش بگذارند بخشى از وقت خويش را آزاد مى گذاشت: طلبه اى كه شعرهاى الفيه ى ابن مالك را - كه يك دوره ى كامل نحو است - و متن منطق تفتازانى يا بخشى از قرآن را حفظ مى كرد با دريافت جايزه اى از دست مرجع تقليد شيعيان نواخته مى شد و برايش دلگرمى و امتيازى بود. براى او چنين فرصتى دست داد و خاطره اى شيرين به يادگار گذاشت؛ هر چند شيرينى هاى اين زندگى فروردين هميشه با تلخى هايى آميخته است و در اين مورد نيز چنين بود.

تجربه ى تبليغ

آميختگى تحصيل و تبليغ، ويژگى مهمى است و تفاوتى عمده و اساسى ميان حوزه ى قم و نجف. ريشه يابى اين تفاوت در فرصت كنونى نمى گنجد؛ تنها به اشاره اى بسنده مى شود: در حالى كه حوزه ى نجف وعظ و خطابه را براى كسى كه جايگاهى معتبر و مقامى عالى در فقاهت را آهنگ كند كاستى مى شمرده است، در حوزه ى قم، آشايى با فن خطابه را چونان هنرى ارزشمند - براى هر كس و در هر مقام - ارج مى نهاده اند. فرزندان اين حوزه بر آن بوده اند كه از همه ى فرصت ها و مناسبت هاى دينى براى تبليغ سود برند. افزون بر اين، سفر تبليغى

براى طلاب قم راه گذران معاش هم بوده است. چنين بود كه او نيز در فاصله اى كوتاه سفر تبليغى را بال گشود، نخست به زادگاه و سپس به ديگر جاها، در سرتاسر ايران.

تجربه ى شكست

اگر نيازهاى زندگى نبود، بسا زندگى از فراز و فرود خالى بود. نياز را با انگيزه ى جدى پيوندى است تنگاتنگ، چنان كه بى آن مشكل بتوان از انگيزه تصور روشنى داشت. بى ترديد انگيزه هايى كه ما مى شناسيم بى پيوند با نيازى نيستند. در اين ميان، نيازهاى مادى را نقشى است بسيار مهم و سودمند.

چنين است كه تن دادن به سفرهاى تبليغى سخت از آن زمان آغاز مى شود كه زندگى مستقل، دشوارى هايى را - كه بهاى آزادى و استقلال است - در نگاه مى نشاند، يا از آن نيز فراتر مى رود! به ويژه كه رفته رفته ديگر برادرها را نيز وسوسه ى هجرت برانگيخته است و در منزل برادر اطراق كرده اند. درآمدى در كار نيست، جز آنچه پدر حواله مى كند كه نسبت به هزينه ى زندگى ناچيز است. ناگزير بايد چون ديگران سفرهاى تبليغى را - در تعطيلى هاى حوزه -باربرست، هم فال است و هم تماشا، هم انجام وظيفه است و هم اداى مسؤوليت تبليغ، و هم امداد غير غيبى زندگى. اما نخستين تجربه در اين راه شكستى است تلخ كه غرور اين فرزند كوير را جريحه دار مى كند. از اين پس، هر چند مسؤوليت تبليغ فراموش نمى شود، ولى اين انديشه قوت مى گيرد كه بايد حساب تبليغ و امرار معاش را از يكديگر جدا كرد. در اين راه نيز تجربه هاى نخست موفقيت آميز نيست، هر چند سرانجام تلاش و همت به بار مى نشيند. در راه همين تلاش، از حجره اى در

مدرسه ى حاج ملاصادق، پايگاهى پديد مى آيد كه چون يك مركز تجمع، جمعى هم انديش، هم دل و هم باور را در عرصه ى تلاش فرهنگى فراهم مى آورد و رفته رفته مكتب تشيع با هم كارى شهيد دكتر باهنر پايه گذارى مى شود، با پى آمدهايى ارزشمند و زمينه ساز آشنايى گسترده و گسترده تر با افراد و جمعيت هاى تلاشگر و خواستار گسترش انديشه ى اسلامى و هواداران آرمان هاى مترقى، در سراسر كشور. به تعبيرى ديگر مى توان گفت: انتشار مكتب تشيع سرمايه ى ارتباطى گسترده در اختيار او گذاشت تا ببينيم كه در حفظ و بهره بردارى از اين ارتباط ارزشمند چه خواهد كرد. در اين ميان، زمينه ى ازدواج و پايه گذارى زندگى مشترك فراهم مى شود كه در آن روزها خالى از دشوارى هايى نبوده است، به ويژه فراهم كردن هزينه ها؛ به هر حال، گردنه اى است در روند زندگى كه بايد آن را پشت سر گذاشت. در اين ميان، آنچه ماندگار است خاطراتى است روشنگر چگونگى برخورد با سختى ها كه در آن تجربه هايى آموزنده و سازنده موج مى زند.

آشنايى با حضرت امام قدس سره

در بازى سرنوشت، او را از نخستين روزهاى هجرت به قم فرصت طلايى فراهم شد كه زمينه ساز آشنايى با شخصيتى بود كه در شكوفايى استعداهايش بهترين و بيشترين نقش را داشت. منزل اخوان مرعشى در نزديكى بيت حضرت امام بود، چنان كه او را هر روز فرصت چشم دوختن به چهره ى جذاب و پرابهت او دست مى داد؛ چهره اى كه با نخستين نگاه دل او را با عشقى روزافزون تسخير كرد. گاه مى كوشيد كه بهانه ى پرسشى، مسافتى را با امام هم گام شود، بى خبر كه در سرنوشتش هم گامى ديگرى رقم خورده است تاريخى و تاريخ ساز....

تجربه هاى سياسى

از منظرى ديگر، حوزه ى قم در آن روزها دستخوش التهاب هاى سياسى تكان دهنده اى بود. هر چند موضع مرجع تقليد وقت، كناره گيرى از سياسيت - از موضع تقيه - بود؛ با اين همه پى آمدهاى آزادى هاى پس از شهويور 20 افراد و گروه هايى را فرصت تحرك فراهم كرد و پيدايش حركت هايى را زمينه ساز شد. جبهه ى ملى، حزب توده و از همه نزديك تر به حوزه، جمعيت فداييان اسلام و هواداران آيت الله كاشانى، كه در قم نيز بى پايگاه نبودند و از پشتيبانى يكى از علماى برجسته ى قم كه زهد و تقواى او نيز زبانزد همگان بود، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى، برخوردار بودند. چنين بود كه پيش از اختلاف دكتر مصدق با آيت الله كاشانى، نهضت ملى نيز - به خصوص در جريان مبارزه با استعمار انگليس - از حمايت جدى آيت الله خوانسارى برخوردار بود. اگر موضع گيرى الحادى حزب توده، تنش ميان دكتر مصدق و آيت الله كاشانى و پاره اى حركت هاى تند و ناپخته نبود، به عوامل دربار كمتر فرصت جوسازى و بهره بردارى داده مى شد و در نتيجه، حركت هاى ملى -مذهبى از حمايت آيت الله العظمى بروجردى نيز نصيب مى بردند.

به هر حال، در آن روزگار، در آماده سازى و رشد سياسى نسل جوان حوزه موج اين حركت ها بى ترديد اثرگذار بود؛ به ويژه كه در مواردى مانند آوردن جنازه ى رضاشاه به قم و تظاهرات در مخالفت با آن، ماجراى سيد على اكبر برقعى، سفر آيت الله كاشانى به قم و جلوس در بيت آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى، اين نسل به صحنه مى آمد و به رغم تعبدى كه در برابر مرجع تقليد خود داشت، در عمل نسبت به حركت سياسى احساسى مثبت نشان مى داد.

برآيند اين

همه، محبوبيت ممتاز حضرت امام بود در دل نسل جوان و بالنده ى حوزه، كه رفته رفته او، در شمار يكى از نمايندگان برجسته اش، جايگاه معتبرى يافت او با شمارى از هم فكران، بيت ايشان را - پيش از آغاز نهضت - پايگاه خود ساختند؛ گويى در جهان آرمان ها، جانشين آيت الله العظمى بروجردى را در مقام مرجعيت شيعه انتخاب كرده بودند. هر چند در ارزيابى هاى ظاهرى - با توجه به مشى حضرت امام و پرهيز جدى از شائبه هرگونه حضور در ميدان رقابت ها - چنين آرزويى را زمينه ى تحقق نبود.

رحلت آيت الله العظمى بروجردى

ناگهان انتشار خبر درگذشت مرجع تقليد شيعيان جهان مانند زلزله سهمگين، ايران را به لرزه در افكند و انبوه مردم را فرصت حضورى پرهيجان فراهم كرد. حضور گسترده ى مردم در جريان تشييع جنازه و مراسم بى شمار يادبود در سراسر كشور، نمايشى بود از قدرت مردمى روحانيت و مرجعيت. هر چند كه دربار نيز خود را مصيبت زده وانمود كرد و فراتر از آن، در گرفتن ژست صاحب عزا بازى ها در آورد. هر چند ساده انديشانى در هر كسوت بودند كه به رياكارى هاى دربار فريفته مى شدند. اما واقعيت اين بود كه چنين نمايشى با شكوه، دربار و درباريان را سخت نگران مى كرد؛ بگذريم كه براى شخص شاه اين نمايش مفهومى ديگر داشت، اگر فراموش نكرده باشيم كه چندى پيش با جنازه ى پدرش در همين شهر قم چگونه برخورد شد!

چنين بود كه در بطون سياست دربار پيش گيرى از تمركز مرجعيت اصلى بود خدشه ناپذير؛ با اندكى ژرف بينى مى توان نتيجه گيرى كرد كه تلگراف تسليت به نجف ترفندى بود براى تجزيه ى مرجعيت و انتقال آن به نجف. نگاهى

گذرا به مطبوعات آن روزها روشنگر دوگانگى كامل سياست دربار است كه به ظاهر در جهت انتقال مرجعيت به نجف تلاش كرد، در حالى كه مطبوعات مى كوشند تا هر شخصيتى كه بيش يا كم هوادارنى دارد، مطرح شود. در چنين فضايى بود كه او و ديگر شاگردان ارادتمند حضرت امام فرصت يافتند كه از يك سو نامزد مورد قبول خود براى مقام مرجعيت را در مطبوعات مطرح كنند و از سوى ديگر، از فرصت مراسم يادبود آيت الله بروجردى در روشنگرى و در ميان گذاشتن آرمان ها و ايده هاى خود با توده ى مردم و روحانيت بهره بردارى كنند. سخنرانى او در مسجد اعظم مانند سخنرانى شمارى از هم فكرانش نمودارى است از چنان تكاپويى؛ با اين همه، همه ى شواهد بيانگر ناكامى آنان در اين تلاش بود، چنان كه پس از فرونشستن موج سوگوارى در نگاه سطحى، همه با افسوس باور كردند كه حضرت امام همچنان منزوى خواهند ماند.

طنين فريادى در سكوت

ناگهان با طنين فريادى در سكوت، خطاى دوست و دشمن در جمع بندى و نتيجه گيرى افشا شد: در ميان تلگراف هايى كه به نخست وزير وقت - در اعتراض به تصويبنامه ى دولت -در نگاه ها نشست، تلگراف حضرت امام را آهنگى ديگر بود؛ آهنگى كه دل دوستان را با خيزآبى از شادى نواخت، و دربار و درباريان را با موجى از وحشت هراسان ساخت. شايد بيش و پيش از همه، شخص شاه پريشان شد. هر چند حجاب قدرت مانع ژرف بينى بود و ساده انديشانه چنين پنداشتند كه با بى پاسخ گذاشتن تلگراف حضرت امام، او حذف خواهد شد؛ بى خبر كه پيام اين سكوت براى نسل جوان و هوشيار حوزه از هر روشنگرى روشنى

بخش تر بود. نسل بالنده، و هوشيار حوزه پيش از همه دريافت كه در انتخاب خود به خطا نرفته است، و او نماينده ى همين نسل بود.

چنين بود كه او و همه ى هم باورانش در اين باور بيش از پيش هم داستان شدند كه اگر مرجعيت دچار تجزيه شد، رهبرى را دريابند، با آن كه بايد در مورد مرجعيت حضرت امام نيز تلاش كنند. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

با آن كه در نهضت ده ماهه ى روحانيت و درگيرى با دولت علم به بهانه ى تصويبنامه اى در مورد انجمن هاى ايالتى و ولايتى، همه ى مراجع قم -با بهره مندى از حمايت مراجع نجف - هم گام بودند، ولى رهبرى حركت با حضرت امام بود و با همين رهبرى مبارزه در گام نخست به پيروزى رسيد؛ پيروزى اميدآفرينى كه مى توان آن را از جهاتى با پيروزى مسلمانان در بدر مقايسه كرد: روحانيت، مراجع و مردم به رهبرى حضرت امام بى هيچ تلفاتى به پيروزى بزرگى دست يافتند؛ دولت علم رسما عقب نشينى كرد و با فشار و اصرار حضرت امام مطبوعات لغو تصويبنامه را اعلام كردند. شرح اين بخش از داستان مبارزه و انقلاب را فرصتى ديگر بايد؛ پس به اشاره اى بايد بسنده كرد كه حضور او و هم كوشان و هم باورانش در اين عرصه ى تاريخى چنان بود كه گويى ماهيانى تشنه اند كه اينك خود را به بركه اى لبريز از آب زلال رسانده اند.

شكستى پس از پيروزى

با آن كه حماسه ى 15 خرداد را، با پى آمدهاى سياسى و فرهنگى آن، نبايد شكست ارزيابى كرد، چرا كه رمز و راز پيروزى انقلاب در همين حماسه ى تاريخى نهفته است؛ با اين

همه، بر حسب مفهوم متعارف پيروزى و شكست - در فراز و فرود راه مبارزه - مى توان چونان شكستى از آن ياد كرد، شكستى بس همانند با شكست مسلمانان در احد! دشمن در پى شكستى كه ناگزير بدان تن داده بود نيروهاى خود را بسيج كرد و اين بار شخص شاه به ميدان آمد، با شعار انقلاب سفيد و با حربه ى رفراندم؛ شعارى دنياپسند و حربه اى كارآمد كه مخالفان را - كه در مبارزه ى گذشته با استناد به اصولى از متمم قانون اساسى پايگاهى قانونى داشتند - در نخستين برخورد خلع سلاح كند. در برابر، دلگرمى پيروزى گذشته - كه هيچ كامى شيرينى آن را از ياد نبرده بود - مراجع، علما، روحانيت و انبوهى از مردم را به صحنه آورد و بدين سان صف آرايى جدى ترى از گذشته شكل گرفت. اگر پاره اى خواص چونان نسل جوان و بالنده ى حوزه و انبوه مردم رهبرى حضرت امام را گردن مى نهادند، بسا درگيرى اين دو صف به گونه اى ديگر رخ مى داد. به هر حال، درگيرى خيلى زود پيش آمد، در آستانه ى رفراندم 6 بهمن 41، يك روز پيش از آمدن شاه به قم؛ در قم با بهانه اى و در تهران با بهانه اى ديگر. بدين سان نهضت زمستان سرد و سوزانى را پشت سر گذاشت؛ زمستانى كه در آن، اختناق رژيم بر همه ى پايگاه هاى روحانيت و مردم سايه اى سنگين گسترده بود، چنان كه در رمضان نيز فريادها در گلو - مگر در پاره اى موارد استثنايى - حبس مى نمود.

در طليعه ى بهار طبيعت، با پيام تحريم مراجع، جنبش جان گرفت. به ويژه پيام امام در تحريم عيد و نيز پاسخ به درخواست

حضرت آيت الله سيد محسن حكيم مبنى بر مهاجرت مراجع به نجف، جهت اتخاذ تصميمى مشترك، و از همه اثر گذارتر، سخنرانى امام در عصر چهارشنبه ى پايان سال 41، كه روح قيام را در قم دميد. زايرانى كه از جاى جاى ايران - براى حضور در حرم حضرت معصومه (ع) در لحظات تحويل سال نو - همه ساله به قم مشرف مى شدند، در نوروز 42، قم را دگرگون يافتند و از نهضت روحانيت در برابر رژيم آگاه شدند و از نزديك يورش نيروهاى سركوبگر شاه به فيضيه را يا تماشاگر بودند يا آثار آن را همان روز و روزهاى بعد به چشم ديدند. موج اين خبر سراسر ايران را فراگرفت و زمينه را براى آنچه حضرت امام و ياران آگاهش سال ها آرزو داشتند فراهم كرد.

هر چند حضرت امام، يورش عمال رژيم به فيضيه را بى پاسخ نگذاشت و از همان روز رويداد هرازگاه به بهانه اى سوگ فيضيه را فرياد زد؛ اما در واقع فرياد را در گلو بيش از هفتاد روز حبس كرد، تا به هنگام، در واپسين ساعت عاشورا، در حضور ده ها هزار عزادار آماده ى شهادت آن را بر سر شخص شاه فرود آورد و شكوه دروغينش را در هم بشكند. گويى فرياد عصر عاشوراى حضرت امام فرياد مظلومان تاريخ اسلام و ايران است كه قرن ها در گلوى زمان زندانى زورگويى و اختناق بوده است و اينك به هنگام، با زمينه سازى بسيار خردپذير و سنجيده، آزاد مى شود و موج مى افكند و مردمى قرن ها چشم به راه، هم اكنون عزيز زندانى خويش را پذيرا مى شوند و به گرمى آغوش مى گشايند.

محرم و عاشوراى 42، محرم و

عاشورايى بود پرشور، كه در زمينه سازى آن كمتر شهرى يافت مى شد كه پيك و پيام حضرت امام را دريافت نكرده باشد. پيامى كه دستور زنده كردن عاشورا و تجديد عهد با پيام عاشورا بود. پى آمد آن فرياد تاريخى و پرطنين، دستگيرى فريادگر بود، با فاصله اى اندك، و در پى آن، حماسه ى 15 خرداد، با قربانيان بسيار.

خورشيد روز دوازدهم محرم سال 1342، بر انبوه پيكرهاى به خون خفته تابيد و غروب آن، نه تنها سياهى شب را در پى داشت كه گويى حاكميت ظلم و ظلمت را در برهه اى ديگر از زمان، همراه خشونت و خفقان، مهر تأييد مى نهاد.

هر چند با دستگيرى حضرت امام و تنى چند از عالمان و سخنوران، ديگر مراجع، علما و به ويژه نسل بالنده و جوان حوزه ها از پاى ننشتند، ولى به هر حال چندى آهنگ نهضت شتاب گذشته را از دست داد.

حضور نهضت در پادگان هاى نظامى!

گويى سرنوشت در حماسه ى 15 خرداد سهم او را انجام مأموريتى در فضايى ديگر رقم زده بود: فضاى پادگان هاى نظامى كه در حصار دژى آهنين با مردم بيگانه بود. داستان سربازگيرى از حوزه ى قم -در پى يورش به فيضيه - را در تاريخ انقلاب جايگاهى است با اهميت كه در اين فرصت، ناگزير بايد به اشاره اى بسنده كرد و از آن گذشت، با يادآورى اين نكته كه حضور او را در جمع طلبه هايى كه در فروردين سال 42 - از حوزه ى قم - به سربازخانه اعزام شدند، در مجموع مى توان بسيار مثبت ارزيابى كرد، با آثارى از اين دست: تقويت روحيه ى جمع، رسيدن پيام نهضت به اختناق زده ترين قشر جامعه؛ چنان

كه در عاشوراى سال 42 شعار مبارزه در جاى جاى پادگان نظامى عشرت آباد نيز در نگاه مى نشست از اين همه ارزشمندتر، اندوخته شدن يكى از نيروهاى فعال نهضت براى روزگار غربت انقلاب كه در نخستين غيبت رهبرى بتواند اثرگذار باشد. نمى دانيم، شايد اگر او در نيمه ى فروردين تا نيمه ى خرداد سال 42 در در سربازخانه نبود، از دستگيرشدگان آن روزها بود و در اين صورت، بسا مسائل كه دستخوش تغييراتى مى شد كه پس گويى آن بسيار دشوار است. به هر حال، تا نيمه ى خرداد در پادگان حضور داشت و بيم آن مى رفت كه برايش پرونده سازى سنگينى شود كه به هنگام، از سربازخانه گريخت و به جمع علماى مهاجر در تهران پيوست و با شمارى از هم انديشان به بهره بردارى هر چه بيشتر از آن هجرت تاريخى پرداخت. در همين احوال حساس و در حالى كه همراه و هم گام به شهيد دكتر محمدجواد باهنر مى كوشيد تا از حضور و نفوذ مهاجرين بيشترين بهره بردارى - در جهت اهداف نهضت شود، ناگهان گام در دامى نهاد كه در راهش گسترده شده بود و مى رفت كه با عنوان سرباز فرارى، متهم به فعاليت هايى در بيرون و درون پادگان، به مراجع قضايى نيروهاى مسلح سپرده شود و در آن فضاى آكنده از خشونت، احيانا محكوميت سنگينى پيدا كند، كه با چابكى و هوشيارى از اين دام نيز گريخت و از اين پس، چندى به صورت سربازى فرارى روزگار را كرانه كرد.

بدين سان فرصتى پيش آمد كه كار ترجمه ى كتاب سرگذشت فلسطين يا كارنامه ى سياه استعمار را به انجام رساند، كارى كارستان و كارساز و اثرگذار بر بينش سياسى حوزه از يك

سو، و بر برداشت ديگران از فرزندان فيضيه از سويى ديگر. پرونده ى او با انتشار اين كتاب - پس از چندى كه از روزگار تأليف مى گذشت - شكل گرفت و نخستين احضار و بازجويى به آن راجع است. (سندهاى شماره 0001 تا 15/2)

به هر حال، در اختناق سال 42، او به عنوان سربازى گريخته از پادگان كه داراى پرونده ى سياسى نيز بود، فرصت خوبى براى انديشه ى بيشتر يافت و اوقات فراغت را با تلاش فرهنگى و سياسى ثمربخشى پر كرد.

حضورى دوباره در قم

رفته رفته، جو اختناق شكسته شد و رژيم - كه اعدام حضرت امام را در مقام مرجعى مقتدر، محبوب و بهره مند از پشتيبانى بى دريغ اقشار ميليونى مردم، با مصالح سياسى خود ناسازگار ارزيابى كرده بود - پى آمدهاى زندانى نگه داشتن، محاكمه و محكوميت وى را نيز ناصواب شناخت و بر آن شد كه در جست و جوى راهى براى تحمل و كنار آمدن بكوشد. از آنجا كه آزادى ناگهانى نيز چنان موجى از احساسات مردم را مى توانست برانگيزد كه مهار آن بيرون از توان نيروهاى رژيم ارزيابى مى شد، ناگزير برنامه ريزى به گونه اى انجام شد كه نخست حضرت امام از حبس به حصر منتقل شدند و پس از چندى، شهر قم ديگر بار حضورش را آغوش گشود. در اين ميان، كابينه ى علم نيز سقوط كرد و حسنعلى منصور تشكيل كابينه را مأموريت يافت. در نرمشى كه در سياست رژيم ضمن اجراى اين برنامه پيش آمد، فضاى سياسى ديگرى پديد آمد كه او با احساس امنيت، در قم حضور يافت و در چنين فضايى مقدمات انتشار سرگذشت فلسطين يا كارنامه ى سياه استعمار فراهم

شد. در همين فضاى جديد، هم انديشان را فرصتى پيش آمد تا به بحث هاى جدى ترى بپردازند. چنين بود كه زمينه اى براى شكل گيرى تشكلى با نام «جمعيت اصلاح حوزه» فراهم شد كه هدف اصلى آن بررسى اصلاح جامعه از طريق ايجاد حكومت اسلامى بود.

جشن هاى آزادى امام

ناگهان موج خبر آزادى حضرت امام همه را غافلگير و هيجان زده كرد. رهبرى فرزندان فيضيه را در ابراز عواطف و برگزارى جشن هاى آزادى در راستاى هدف هاى نهضت، جمعى از بهترين ياران و شاگردان حضرت امام عهده دار بودند كه او، چونان شمع جمع، روشنى مى بخشيد، هر چند كه در آن جمع كوچك، شخصيت هاى برجسته ى بزرگ ترى نيز حضور داشتند.

مى توان گفت كه در پى آزادى حضرت امام، در شيفتگان و هواداران برگزيده اش، دو گرايش و دو خط سياسى و فكرى پديد آمد:

1- گروهى به شخص حضرت امام مى انديشيدند و استقرارش را در مقام مرجعيت شيعه هدف اصلى مى پنداشتند، تا آنجا كه ناخودآگاه گرايشى به سازش داشتند.

2. گروهى ديگر، كه نهضت اسلامى را اصالت مى دادند و مسائلى چونان مرجعيت را در جنب آن ارجى - قياس پذير با نهضت - نمى شناختند. در جشن فيضيه، نمودى از اين دوگانگى نمودار شد، هر چند كه جز شمارى اندك از خواص كمتر توجهى به آن داشتند. ابتكار عمل در برگزارى جشن ها، به ويژه جشن فيضيه - كه از آن به مثابه تمرين تلاش جمعى طلاب و فعاليت تشكيلاتى آنان مى توان ياد كرد - با گروه دوم بود.

در اين ميان، ساواك او و شمارى از عناصر فعال را شناسايى كرده بود و مى كوشيد اطلاعات خود را درباره ى آنان كامل و كامل تر كند. (سند شماره 0007)

شور

و هيجان و نشاط تاريخى حوزه ى قم

سال 43، در تاريخ حوزه ى قم، سالى استثنايى است. در فروردين اين سال، حوزه با شورى وصف ناپذير حضرت امام را آغوش گشود و جشن هايى پرشكوه را در سرتاسر شاهد بود. با فاصله اى بسيار كوتاه، درس آغاز شد، با سخنرانى تاريخى و طولانى پر نكته اى كه در آن، ضمن جمع بندى مسائل مبارزه، خط مشى آينده نيز ترسيم گرديد. هر چند آن درس پرشكوه را در نگاه دل باختگان حضرت امام ارجى فراوان بود، اما هر نضهت، انقلابى در ارزش هاست و با نهضت اسلامى نيز ارزش هايى نمايش يافت كه در برابر آن ارزش هاى گذشته رنگ مى باخت؛ چنين بود كه براى عناصرى چونان او ارزش هاى نوين را جاذبه اى ديگر بود: نشست هاى خصوصى و ضمن آن، آشنايى ها، پيوندها و شناخت هايى كارساز براى آينده ى نهضت، در هشت ماه اول سال 43 و در نشست هاى خصوصى بيت حضرت امام، چنين پيوندها و آشنايى ها را ارزشى كارساز بود، به ويژه پيوند قم با تهران و شناخت هاى بيشتر و بيشتر ياران از همديگر.

با فرا رسيدن تابستان، درس تعطيل شد، امام حضرت امام كه گويى احساس مى كرد اقامتش در قم چندان نمى يابد، از فرصت تابستان نيز بهره اى ديگر گرفت و درسى را در منزل عهده دار شد، با عنوان «مسائل مستحدثه» كه هرچند محتواى آن را با درس هاى متعارف حوزه فاصله ى چندان زيادى نبود. اما عنوان آن را پيامى ديگر بود. در اين ميان تاريخ انقلاب اسلامى، رمضانى خاطره انگيز در گذرگاه خود داشت؛ بگذريم كه در سراسر ايامى كه حضرت امام در قم اقامت داشتند، مسجد امام به صورت پايگاه تبليغى نهضت، همه شب آكنده از انبوه شنوندگانى

بود كه گويى نمادى بودند از نيازهاى نو جامعه و تحول در تبليغ. سالگرد 15 خرداد نيز فرصتى پيش آورد براى تلاش و تكاپويى ديگر.

مبارزه با آهنگى ديگر

ناگهان موج خبرى تازه همه چيز را دگرگون كرد؛ خبر سخنرانى حضرت امام بر ضد لايحه اى كه موضوع آن را اعطاى امتيازى بود به مستشاران آمريكا در ايران. پيش از هرگونه موضع گيرى، تحقيقات در اين زمينه به او واگذار شده بود كه در انجام اين مهم بعضى از شخصيت هاى سياسى روز هم كارى هايى كردند.

پى آمد اين سخنرانى كه هم زمان با آن مفصل ترين اعلاميه ى حضرت امام در گسترده ترين سطح در همه جاى كشور پخش شد، دستگيرى بود و تبعيد به تركيه و استقرار حكومت نظامى و فرورفتن كشور در اختناقى بسيار سنگين.

عملكرد رژيم اين بار چنان بود كه هيچ واكنش فراگيرى را فرصت نداد. خشم مردم امكان بروز نيافت و هر فرياد اعتراضى در سينه ها حبس شد. از سويى ديگر، در مدت اقامت حضرت امام در قم، براى پاره اى بيوت، رنجش هايى پيش آمد كه پى آمد آن عدم حضور متحد آنان در صحنه ى مبارزه بود. در نتيجه، مسؤوليت رهبرى حركت بر دوش جمعى از عالمان جوان تر و فضلاى حوزه سنگينى مى كرد كه او را در ميان جمع آنان درخششى چشمگير بود. چنين بود كه كانون هاى مقاومت در قم، تهران و شمارى شهرهاى ديگر - به گونه اى متفاوت با گذشته - شكل گرفت. در قم، شمارى از فضلاى برجسته و مدرسان سطح عالى گرد مى آمدند و نيروهاى جوان و بالنده ى هوادار و شيفته ى حضرت امام را رهبرى مى كردند. نمودى از اين جنبش هدايت شده به صورت سخنرانى هاى پى درپى، درس ها،

تشكيل جلسه ى دعاى توسل در مسجد بالاسر - در حرم حضرت معصومه (ع) - و سر دادن شعار صلوات در مجالس پرجمعيتى كه به هر بهانه تشكيل مى شد، در خاطره ها ثبت است. در نيمه ى شعبان سال 43 هجرى شمسى نيز مجلسى با شكوه در مسجد اعظم قم برگزار شد كه نمايشى از حضور نسل جوان و انقلابى حوزه ى قم در صحنه ى مبارزه بود. از اين همه با اهميت تر، بهره بردارى گسترده ى تبليغاتى از نخستين ماه رمضان پس از تبعيد حضرت امام را بايد به شمار آورد، به ويژه در تهران و مسجد جامع بازار كه به وضوح از فعاليت متشكل گروهى حكايت داشت كه با برخوردارى از پايگاه مردمى رهبرى نهضت را در غيبت رهبر تبعيدى خود توانا بودند. او به رغم نقشى كه در پشت پرده عهده دار آن بود، در جلساتى نيز حضور آشكار داشت و در سخنرانى هاى نه چندان عمومى به روشنگرى مى پرداخت. (سندهاى شماره ى 0017 تا 0026/2)

صفير گلوله ى بخارايى

در اين ميان، موج خبر قتل نخست وزير رژيم، حسنعلى منصور، فضاى سياسى كشور را دگرگون ساخت و جوى تازه پديد آورد كه گويى آميزه اى بود از شادى، غرور، بهت، نگرانى، ابهام و نيز خشم و خشونتى جنون آسا؛ در همين فضاى نوين، بر حسب تصادفى، نيروهاى وفادار نهضت را فرصت نمايشى باشكوه فراهم شد، با بهانه ى تجليل از عالمى كهن سال و شيفته ى نهضت و حضرت امام. خيل عظيم هواداران نهضت در تهران، در حالى كه به مراسم تشييع جنازه ى آيت الله فومنى شتافتند كه زخم نخست وزير تيرخورده ى رژيم، دل هاى جريحه دارشان را مرهمى شده بود و در جرقه اى آشنا روزنه اى را چشم دوخته بودند كه آينده اى

روشن را در نگاه مى نشاند.

پى آمد قتل منصور، تهاجمى گسترده بود به نيروهاى نهضت و موجى فزاينده از دستيگرى؛ در همين شرايط او كه خطرهايى تهديدش مى كرد - با همكارى شمارى از هم رزمان - در تدارك فراهم كردن نامه اى سرگشاده به هويدا (نخست وزير جديد كه از سوى رژيم هدايت كشور در بحران به او سپرده شده بود) بودند و برگزارى سالگرد يورش به مدرسه ى فيضيه، با چنان شور و هيجانى كه حساسيت مأموران اطلاعاتى رژيم را بيش از پيش جلب مى كرد (سندهاى شماره ى 0027/1 تا 0037) و هر روز برگى به پرونده اش مى افزود.

دستگيرى نگران كننده!

خبر دستگيرى او - به تاريخ 43/12/11 - موجى از نگرانى هواداران نهضت را در شعاعى گسترده در پى داشت. هيچ كس باور نداشت كه به فرض رهيدن او از خطر اعدام، به اين زودى ها، حضورش در صحنه ى مبارزه و بيرون از زندان تجديد شود. همه بر اين باور بودند كه - در خوشبينانه ترين فرض - ساليانى دراز، جاى هاشمى رفسنجانى را در محافل خود خالى ببينند. پى آمد دستگيرى او، آميزه اى بود از نگرانى، اندوه و نيايش، همراه با هرگونه تلاش كه از آن اميد نتيجه اى مى رفت. در همين حال، بازجويى با سخت ترين شكنجه هاى رايج آن روزگار آغاز شده بود و جلسات آن پى درپى ادامه داشت.

هر چند تلاشى گسترده براى فشار بر رژيم - با بهره گيرى از اهرم هايى كه هواداران نهضت در اختيار داشتند - براى رهايى او انجام مى شد، اما اگر دو عامل اساسى نبود، اثرگذارى اين تلاش ها بسيار اندك بود:

1. هوشيارى او در همه ى مراحل بازجويى.

2. فشار شخصيت هاى ذى نفوذ بر رژيم.

اين دو

عامل بيش از هر چيز در رهايى او نقش داشتند. (سندهاى شماره ى 0038 تا 0077) به ويژه شادروان آيت الله حكيم را نبايد در تسريع آزادى او بدون محكوميت ناديده گرفت. با اين همه، دو عامل پيش گفته نقش اصلى و درجه ى اول داشتند. (سندهاى شماره ى 0069/1 و 0069/2)

آزادى از زندان

خبر آزادى او از زندان -به تاريخ 44/4/14 موجى از شادى براى هواداران نهضت، به ويژه در قم و تهران، به ارمغان آورد و حضور مجددش در صحنه ى مبارزه - در مقطعى بسيار حساس چنان نشاطآور و دلگرم كننده بود كه قلم از تصوير آن ناتوان است.

پس از آزادى

گزارش هاى گزارشگران ساواك، به وضوح بيانگر واقعيت است كه دستگيرى، شكنجه و زندان، او را جز تجربه، هوشيارى و پايمردى نيفزود. از همان دم كه گام از زندان بيرون نهاد، چونان پولادى آبديده، با عزمى استوارتر از گذشته، راه مبارزه را پى گرفت. (سندهاى شماره ى 0077 تا 0086) نه تنها در محافل خصوصى، كه در مجامع عمومى نيز -در سخت ترين شرايط اختناق - با گفتار و رفتار، ضربه هايى بس كوبنده بر هيولاى بيم فرود مى آورد و به هواداران نهضت روحيه و نشاط مى داد. (سند شماره ى 0084)

نگاهى به فضاى جامعه در سال 45

اينك فرصتى است مناسب براى بررسى فضاى سياسى ايران، در سال 45. رژيم در سياست خارجى، بيش و كم از مشكلاتى رنج مى برد، هر چند كه چندان انعكاسى نداشت:

از يك سو، به نظر مى رسيد كه هويدا در برقرارى موازنه و جلب رضايت شوروى - با خريدهايى تسليحاتى - اندكى زياده روى كرده است. از سوى ديگر، در جريان جنگ اعراب و اسرائيل، موضع

آمريكا پسند رژيم عواطف مذهبى مردم را سخت جريحه دار كرده بود. در همين حال، تشنج در روابط سياسى ايران و عراق به اوج رسيده بود، كه نمودى روشن از امداهاى غيبى براى نهضت ارزيابى مى شد. چه، با نبودن چنين تشنجى فشارهاى بيشترى بر حضرت امام و حواريونش در نجف سنگينى مى كرد. كودتاها و ضد كودتاهاى عراق را نيز اگر با چنين ديدگاهى بررسى كنيم، خالى از لطف نيست.

در همين حال، سركوبى نهضت آهنگ بسيار تندى داشت و در همان روزهاى اول سال، قم شاهد يورشى سخت و دستگيرى هايى گسترده بود كه پى آمد پاره اى واكنش ها تشكيل كميسيون حفظ امنيت اجتماعى بود، در ساعت 9 صبح روز 45/2/3 و امضاى حكم تبعيد

شمارى از عناصر پى گير و فعال، و دستور مراقبت بيشتر، بر اعمال شمارى ديگر. (سند 0089/1 و 0089/2)

كشف جمعيت سرى اصلاح حوزه

در چنين فضايى اساسنامه ى جمعيتى در قم به دست رژيم افتاد كه حساسيت دستگاه اطلاعاتى و امنيتى را بيش از پيش برانگيخت و متوارى شدن او را در پى داشت.

(براى آشنايى با جزييات بيشترى در اين زمينه، ر.ك به نشريه ى ياد، شماره ى 20، صفحات 10 تا 19) شگفتا كه در همان شرايط نيز از هر فرصتى براى روشنگرى به سود نهضت بهره بردارى مى كرده است. (سند شماره 0098)

به هر حال، بخش عمده اى از سال 45 را به دليل كشف اساسنامه ى جمعيت سرى - كه از پايگاه هاى مهم نهضت به شمار مى رفت - متوارى بود، كه سرانجام بر آن شد رحل اقامت از قم به تهران افكند. (سندهاى شماره ى 0087 تا 0103). تأليف كتاب اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار ثمره ى درخشانى است

از نخستين ماه هاى اقامت در تهران با يك زندگى نيمه مخفى.

ارزشمندترين دست آورد اين زمان تحكيم بيش از پيش دوستى و صميميت اوست با مقام معظم رهبرى، حضرت آيت الله خامنه اى؛ هرچند كه اين دوستى بر سابقه اى دور استوار بود، با اين همه زندگى مشترك چند ماهه، به صورت نيمه مخفى، در تحكيم پايه هايش نقشى ماندگار داشت.

نيمه ى اول سال 46

رفته رفته، تداوم زندگى نيمه مخفى در تهران كم رنگ و كم رنگ تر و تبديل به زندگى عادى مى شد. چنان كه از 46/4/10، سخنرانى هاى هفتگى او در مسجد موسى بن جعفر - كه از پايگاه هاى پرآوازه و مهم نهضت در جنوب تهران بود - موجى گسترده پديد آورد و آن پايگاه را بيش از پيش رونق بخشيد. مكبت حسين نيز از نخستين محافلى است كه سخنرانى هايش را - در اين احوال - آغوش گشود. (سند شماره ى 106/1 تا 117). گويى ساواك نيز در دستگيرى مجدد او در آن روزها از شتاب زدگى پرهيز داشت؛ نمى دانيم، چه بسا ساواك اميد داشت كه با تعقيب و مراقب به سر نخ هايى دست يابد. اين در شرايطى بود كه نهضت به حضور او در تهران سخت نيازمند بود، هم از نظر فرهنگى و هم فراتر از آن، از نظر سياسى. چنان كه مى توان پيدايش كانون ها و پايگاه هايى مانند مدرسه ى رفاه و جلسات متشكل روحانيت مبارز را از ثمرات آن برشمرد. ساواك نيز با حساسيت در تعقيب و مراقبت از او فعال بود و هرازگاه برگى به پرونده اش افزوده مى شد. (سند شماره ى 0118 تا 0128) بگذريم كه در شرايط پنهان كارى گامجاى تلاش ها بيشتر گم مى شود و كمتر سرنخى از آن به دست رژيم

مى افتاد.

جشن هاى تاجگذارى

در نيمه ى دوم سال 46، برگزارى جشن ها تاجگذارى بهانه ى ديگرى شد براى سركوبى و خشونت بيشتر، هم در واكنش نسبت به تحركات تازه ى نهضت و موضع گيريهاى حضرت امام در نجف، و هم به عنوان پيش يرى از فعاليت هاى قابل پيش بينى. چنين بود كه نمايندگان حضرت امام در قم تبعيد شدند و كتابخانه ى معظم له نيز غارت شد.

در چنين فضايى، اعلاميه اى با عنوان عزايى به نام جشن منتشر شد كه در پى گيرى آن گامجايى از او كشف شد و به دستگيرى مجددش به تاريخ 46/8/20 انجاميد و بار ديگر بازجويى ها آغاز شد، هر چند نه به خشونت بازجويى هاى گذشته. اين بار نيز پايدارى و هوشيارى او كارسازى بسيار داشت، گرچه محكوميتى نه چندان زياد پى آمد اين دستگيرى بود. (سند شماره ى 0129 تا 0163).

اينك فرصتى است مناسب تا از نقش شخصيتى چون شادروان آيت الله سيد احمد خوانسارى در چنين رويدادهايى ياد شود. (سند شماره 0139) تا فراموش نكنيم كه هر چند خط مشى سياسى چهره هايى چون او با مشى سياسى روحانيت مبارز متفاوت بوده است، اما پيوندى مشترك و مستحكم را در اين ميان، بايد مانع گسستگى اين مجموعه ارزيابى كرد.

سال 1347، در يك نگاه

فشار روزافزون رژيم، هر چند نيروهاى مبارز را در تنگنايى سخت قرار مى داد، با اين همه، در همين تنگنا نيروها پالايش مى شدند. در اين پالايش طبيعى، همچنان تنها عناصرى به نهضت وفادار مى ماندند كه شخصيتى استوار داشتند. چه جاى ترديد كه بايد يك مبارز را با چنين ويژگى، از هزاران تماشاچى متزلزل ارزشمندتر داشت. چنين بود كه در سخت ترين شرايط اختناق كه نمايندگان حضرت امام در قم،

چونان ديگر استوانه هاى نهضت، تبعيد و زندانى بودند و مدارس علوم دينى - از جمله مدرسه ى حاج ابوالفتح تهران - با دسيسه ى سازمان اوقاف آلت دست ساواك به حال تعطيل در آمده بود، آرى در فضايى چنين، عناصر وفادار به نهضت، هيچ فرصتى را در تعقيب هدف هاى مبارزه ناديده نمى گرفتند. از درج آگهى تسليت و برگزارى مراسم يادبود، تا مجالس سوگ و سرور اهل بيت (سندهاى شماره ى 180، 0175، 0165، و نيز سند 0164) از ورزشگاه امجديه (دو سال بعد مسابقه ى فوتبال بين ايران و اسرائيل بهانه اى براى ابراز احساسات شديد بر ضد اسرائيل شد.)، تا مراسم مذهبى باشكوه و جهان شمول حج (همه سال پيام حضرت امام در حج پخش مى شد. سال 47 با توجه به سفر شاه و حضورش در مراسم حج، اين اقدام مفهوم ديگرى داشت.)، از كمك به زلزله زدگان خراسان، تا امداد مبارزان فلسطين - كه بدين منظور حسابى با امضاى حضرات آيات علامه ى طباطبايى، شهيد مطهرى و سيد ابوالفضل موسوى زنجانى افتتاح و رسما اعلام شده بود. در همين زمان، كودتاى حزب بعث را در عراق كه طى آن حسن البكر رييس جمهور شد، در مجموع بايد - در آن شرايط - به سود نهضت ارزيابى كرد.

تبديل جلسات مذهبى به پايگاه مبارزه

هر چند كه سياسى شدن مساجد و حسينيه ها را از پى آمدهاى حماسه ى 15 خرداد - در همه جاى كشور - بايد به حساب آورد، اما حضور او در تهران فصل ديگرى است از اين داستان:

از مسجد قائميه در پل سيمان و جلسه ى قرائت قرآن در حسين آباد بى بى زبيده - جنوبى ترين نقطه ى تهران - تا جلسات

پى درپى و پرشور هيئت انصار الحسين (سندهاى شماره 0167 تا 0260/1، 0255/2 تا 0353.) و مسجد هدايت (سند 0305/1 تا 0317) - در مركز شهر - تا حسينه ى ارشاد در شمال تهران، (سندهاى شماره ى 0257/1 تا 0258 و 0295/1 تا 0295/2،

0331/1 تا 0331/2)، همه جا مردم با عشق و عطش از سخنرانى هايش استقبال مى كردند و اميد مى گرفتند. اين جلسات لبريز از شور و نشاط تا چندى، به رغم ممنوع المنبر بودن او پى گيرى هاى ساواك (سند شماره 0333-0338)، ادامه داشت.

گفتنى است اين سخنرانى ها از دو نظر - در آن سال - مهم و ارزشمند بود:

1. از نظر سياسى، كه نقش آن در فروزان داشتن آتش مبارزه، بى نياز از هر توضيح است.

2. از نظر فرهنگى، با توجه به حضور جدى تر سازمان هاى مخفى و متشكل وابسته به ماركسيست ها و جريان كمونيستى در صحنه، و ترويج ايدئولوژى الحادى در ميان نسل جوان.

پيوند با دانشجويان مبارز خارج كشور

تلاش در تحكيم و تعميق پيوند با نهادها و نيروهاى مبارز در فراسوى مرزها - كه فراهم شدن زمينه ى آن از ارزشمندترين دست آوردهاى حماسه ى 15 خرداد است - فصلى ديگر از كارنامه ى اوست، هر چند انعكاس آن در گزارش هاى ساواك بسيار كم رنگ است (سندهاى شماره ى 0320 تا 0321/5 و نيز 0343 تا 0344)، و از آن كم رنگ تر - كه بسا رديابى آن جز در بايگانى خاطره ها امكان پذير نباشد - پيوند اوست با نهادها و سازمان هايى كه در آن روزگار پرچمدار مبارزه با اسرائيل بودند.

جمع بندى مسائل عمده ى نهضت در سال 48

با هوشيارى و متانت حضرت امام از يك سو، و روند تحولات ايران و عراق از

ديگر سو، پيش بينى هاى كارشناسان ساواك تحقق نيافت و سرنوشت، رهبر نهضت اسلامى را بر بلنداى مرجعيت جاى داد. آنچه در اين سال بر ابهت و شكوه حضرت امام مى افزود، موضع گيرى هاى بهت آورش در دفاع از آيت الله حكيم و ايرانيان مقيم عراق بود كه از سوى حزب بعث مورد اهانت و آزار بودند. آتش سوزى مسجدالاقصى در اين سال احساسات هواداران نهضت اسلامى را شعله ور ساخت. در همين حال، جدايى روحانيت سنتى از نهضت و راه امام، كه هر روز نمايان و نمايان تر مى شد، به جرياناتى ديگر فرصت حضور بيشتر و بيشتر در صحنه ى مبارزه مى داد؛ جرياناتى كه در براندازى رژيم با نهضت اسلامى هم سويى داشتند، در حالى كه براى آينده ى كشور خواب و خيال هايى ديگر مى پروراندند. در اين ميان، عالم نمايانى كه ترس خود را از رژيم با توجيهاتى چونان دفاع از ولايت سرپوش مى نهادند، روحانيت مبارز را تخطئه و تضعيف مى كردند؛ اين همه در حالى بود كه نشانه هاى ظاهرى بيانگر استوارى رژيم بود، با موقعيت بسيار مطلوبى از نظر سياست خارجى و روابط بين الملل.

طرح شعار حكومت اسلامى

در جمع بندى آنچه اشارتى رفت، تصويرى از مسائل سال 48 در نگاه مى نشيند كه مواضع و عملكرد حضرت امام را جلوه و درخششى ويژه مى دهد:

حضرت امام از يك سو با فرود آوردن نهيب فرياد بر سر عالم نمايان مخالف مبارزه - با عنوان روحانيون دربارى - به تقويت روحانيت مبارز مى پردازند، از سوى ديگر، با طرح شعار حكومت اسلامى - با عنوان ولايت فقيه - بر سينه ى خيل نامحرمانى كه بيم آن مى رفت كه در صفوف مبارزان رخنه كنند دست رد مى زنند و همچنان با طرح

بحث هاى اخلاقى، معنويت مبارزه را مورد تأكيد قرار مى دهند و در تضعيف گرايش به ماديگرى - كه در آن روزها آفت نهضت بود - مى كوشند. و او سخت مى كوشيد كه با آنچه در آن روزها بر ايران مى گذشت، كاستى ها را جبران كند، جاى خالى رفيق هاى نيمه راه را پر كند، نسل جوان را يارى دهد و آتش مبارزه را با كمك در پخش پيام هاى رهبر، فروزان نگه دارد. اين همه، در شرايطى بود كه عوامل اطلاعاتى رژيم با همه ى امكانات، او را در منظر خود داشتند و مى كوشيدند هر گامجايش را با صد نگاه پى گيرند. (سند شماره ى 0353 تا 0377).

او نيز از يك سو در هدايت نيروها و پيش گيرى از سوءاستفاده ها، به هر بهانه و با هر شعار، مى كوشيد (سند شماره 0378/1 تا 0381/2)، و از سوى ديگر با حضور در جلسه هاى تشكل يافته ى روحانيت مبارز در جهت گسترش و تقويت جبهه ى هوادار نهضت و امام تلاش مى كرد. (سند شماره ى 0382 تا 0426/2) هم زمان با سخنرانى هاى پى درپى در مسجد هدايت، هيئت انصارالحسين، جلسه هاى خصوصى و مسجد همت تجريش - كه رفته رفته، به صورت پايگاه ديگرى براى نهضت در آمده بود - حضور نسلى نو و بالنده را در فرازى حساس از تاريخ پاسدارى مى كرد. (سندهاى شماره ى 0428/1 تا 0490) به اين همه، بايد تلاش هاى ظريف ترى را افزود كه نيازهاى نو به نو مبارزه زمينه سازشان بود و مى بايست چنان انجام شود كه نه تنها از چشم و گوش دشمن و عناصر مشكوك، كه حتى از چشم و گوش بسيارى از دوستان، پنهان باشند؛ در اين مورد به نمونه اى بسنده مى شود كه از آن انعكاسى

كم رنگ در اسناد به جاى مانده است، و بيش از اين را تنها بايد از بايگانى خاطره ها فرا كشيد:

در پى طرح بحث ولايت فقيه در نجف، نخستين گامى كه براى تكثير جزوه هاى آن برداشته شد، با اطلاع و حمايت بى دريع او بود. با اين همه، واكنش او در جلسه ى دوستان صميمى چنان بود كه گويى كمترين اطلاعى در اين زمينه ندارد. (سندهاى 0472/1 و 0472/2).

نگاهى به فضاى سياسى كشور در سال 49

سال 1349 هجرى شمسى، شاهد رويدادهايى است كه هر يك بيش يا كم، بر روند و سرنوشت نهضت اسلامى در كشورمان اثر گذاشته اند. اهم اين رويدادها را مى توان چنين برشمرد:

1. درگذشت جمال عبدالناصر و انتخاب انور سادات به رياست جمهورى مصر.

2. برقرارى مجدد روابط سياسى مصر با ايران، اندكى پيش از درگذشت ناصر.

3. زمامدارى حافظ اسد در سوريه، در پى كودتاى بى خونريزى.

4. حضور گسترده ى سرمايه گذاران آمريكايى در ايران كه شهادت آيت الله سعيدى را به دنبال داشت.

5. رحلت آيت الله العظمى حكيم در عراق كه هواداران حضرت امام را بر آن داشت تا بى پرواتر از گذشته، در جهت ترويج مرجعيت حضرت امام تلاش كنند و واكنش رژيم و تبعيد تنى چند از مدرسين قم را در پى داشت و حساسيت بيشتر نسبت به پايگاه هاى نهضت در تهران و تبعيد و دستگيرى شمارى از چهره هاى برجسته ى روحانيت مبارز.

نقش مهم جلسه ى روحانيت مبارز

از اولين سال هاى حضور او در تهران تشكلى در ميان شمارى از روحانيون هوادار نهضت شكل گرفت كه كانون مقاومتى بود در بدترين روزهاى اختناق، با جلسه هاى هفتگى. مى توان گفت كه نقش اين جلسه ها در بهره بردارى از

مجالس يادبود آيت العظمى حكيم و رودروريى با جبهه اى از روحانيت سنتى كه خواهان انزواى حضرت امام بودند، بر روند و سرنوشت نهضت بسيار مهم و اثرگذار بوده است. (سندهاى شماره ى 0498/1 تا 0504/2) از اين پس رژيم با حساسيت بيشترى، حضور او را در پايگاه هاى چونان هيئت انصارالحسين پى گيرى مى كرد. (سندهاى شماره 0507 و 0509) با اين همه، نه تنها او فعاليت گذشته را ادامه مى داد، حتى در سنگرها و پايگاه هايى جديد حضور مى يافت كه در اين ميان، نقش وى را در محال دانشگاهى و نيز حسينيه ى ارشاد، با دقت بيشترى بايد بررسى و تحليل كرد. (سندهاى شماره ى 0524/1 تا 0572/2).

موج مبارزه ى مسلحانه

سال 1350، نقطه ى عطفى است در تاريخ انقلاب اسلامى ايران. با نگاه به گذشته و بر پايه ى جمع بندى پى آمدهاى حماسه ى 15 خرداد، اينك مى توان گفت:

گروه هاى مسلح و متشكل، با محوريت دو سازمان نيرومند به نام سازمان مجاهدين خلق و سازمان چريك هاى فدايى خلق ايران، و - در غياب حضرت امام - با داعيه هايى، ناگهان در صحنه حضور يافتند، با گزينش سنجيده ى زمانى مناسب؛ زمانى كه رژيم، برگزارى جشن هاى 2500 ساله را در سطحى گسترده تدارك مى ديد. هر چند كه اين حركت در روند انقلاب به سرنوشتى اسف بار دچار شد؛ اما در تلحيل آن بايد پژوهشى گسترده صورت گيرد كه در حوصله ى اين دفتر نيست؛ با اين همه، جنبش مسلحانه در آن جو خشونت و اختناق، چنان جاذبه ى نيرومندى داشت كه از نسل جوان دل مى ربود و چشم و گوشش را بر هر نغمه ى مخالف فرومى بست. به ويژه كه در غياب حضرت امام و با فشارهاى رژيم، ميدان براى مقابله ى با آن

خالى مانده بود. شمار شخصيت هاى روحانى كه به مبارزه وفادار مانده بودند اندك مى نمود، هر چند كه خيل فرزندان فيضيه را دل در گرو عشق امام بود. بگذريم كه كسانى هم از پشت ياران را خنجر مى زدند. اگر بخواهيم تصوير روشن ترى از فضاى آن روزها ارائه كنيم، مى توان اشاره اى كرد به داستان بازگشت آيت الله شهيد دكتر بهشتى و جوسازى وحشتناكى كه به بهانه ى برخى اظهارنظرهاى وى - هم سو با كتاب مسأله ى حجاب آيت الله شهيد مطهرى - در حسينه ى ارشاد، ترتيب يافت. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. مثال ديگرى كه فضاى آن روزها را تا حدودى در نگاه مى نشاند، دشوارهايى است كه در برگزارى مراسم يادبود مهندس پسنديده - فرزند آيت الله پسنديده - براى هواداران نهضت پيش آمد.

اما و اگرهاى تاريخ

واقعيت اين است كه در تاريخ، پس بينى آسان تر از پيش بينى نيست. به راستى اگر در آن روزها پايگاه هايى چونان هيئت انصارالحسين، مسجد هدايت، مسجدالجواد، حسينيه ى ارشاد...نسل جوان و شيفته ى انقلاب را پذيرا نمى بودند، يا شمارى انگشت شمار چونان او به نهضت وفادار نمى ماندند، چه پيش مى آمد؟ پاسخ به پرسش هايى از اين دست، بسيار دشوار است.

به هر حال او مى بايست بار سنگينى را - كه بسيارى از برداشتن آن شانه خالى كرده بودند - به دوش مى كشيد. چنين بود كه هم زمان، دو گونه تلاش ناسازگار را تن مى داد.

1. تلاش هاى پشت پرده كه رديابى آن جز در لابلاى اسناد و - بيش از آن - در پرده ى خاطرات، امكان پذير نيست. (سندهاى شماره ى 0575/1 تا 0603/1، 0597، 0581، 0576 و 0607/1، 0306/2 و 0610/1، 0607/2 و 0627/1، 0620، 0613، 0610/2 و

0635/1، 0627/2 و 0637/1، 0635/2 و 0647/1: 0637/2 و 0652، 0647/2).

2. تلاش هاى آشكار كه در اين سال بيش از پيش در اوج بود، چنان كه بهار اين سال با سخنرانى در رفسنجان - با بهره گيرى از فرصت تعطيلات عيد - آغاز مى شود. (سندهاى شماره ى 0574/1 و 0574/2) و به رغم حساسيت رژيم - به خاطر برگزارى جشن هاى 2500 ساله و پيش بينى كارشكنى هايى از سوى انگشت شمار عناصرى چونان او، (سندهاى شماره ى 0630/1، 0622، 0616 و 0630/2). و به رغم، ممنوع المنبر شدن وى (سندهاى شماره ى 0594 و 0595 و 0602) همچنان در مجالسى چون هيئت انصارالحسين، مسجد هدايت، مسجد الجواد و غيره حضور مى يابد و علاوه بر آن به شهرهاى همدان (سندهاى شماره ى 0600/1 و 0600/2)، قزوين (سندهاى شماره ى 0631/1 تا

0634/2) و اصفهان (سندهاى شماره ى 0614 تا 0615 و 0619) نيز سفر مى كند و خشم رژيم را بيش از پيش برمى انگيزد. هر يك از اين سخنرانى ها را مزاحت هايى چون احضار و بازداشت پى آمد بود. هر چند به زندان نينجاميد. در اين ميان، تنها در اصفهان با خشونت بيشترى برخورد شد، كه چند روزى زندان آن شهر را هم تجربه كرده است.

دستگيرى مجدد

سرانجام، بار ديگر به تاريخ 50/7/14 دستگير و به زندان قزل قلعه سپرده مى شود كه ديگر بار، موجى از نگرانى دوستان را در پى دارد و هر هفته، خيل هواداران نهضت در پايگاهى چند - به ويژه هيئت انصارالحسين - جاى او را با حسرت و تأسف خالى مى ديدند.

براى، بازجويى، شكنجه و تهديد، به هيچ وجه تازگى ندارد، و با هوشيارى اين مرحله را نيز مى گذراند. (سندهايشماره 0653 تا 0685/2).

روند مبارزه

در سال 51

در سال 51 كه رژيم شاه به ظاهر موقعيت مطلوبى از نظر سياست خارجى داشت، چنان كه مى توان گفت - صرف نظر از تشنج در روابط ايران و عراق و برخى كشورهاى عربى هم جوار - مشكل عمده اى ديده نمى شد، در همين حال، مشكلات حادى در كشور نمودار بود. در اين سال، 130 مورد انفجار مهم، 12 زد و خورد خيابانى، 8 مورد اعدام فردى و گروهى و صدها مورد دستگيرى سياسى، فضاى سياسى كشور را دگرگون كرده بود. دانشگاه ها ناآرام بود، به ويژه شورش در دانشگاه تبريز، رژيم را با موجى از نگرانى در تنگنا گذاشته بود. فيضيه نيز صحنه ى تظاهرات مكرر و چشمگيرتر از گذشته بود كه در پى آمد آن - گذشته از دستگيرى شمارى از فضلا و طلاب - مى توان به سربازگيرى طلاب اشاره كرد. ترور سرتيپ طاهرى و مرگ سرهنگ مولوى در ساحنه ى هوايى، موجى از شادى - به ويژه در تهران - به دنبال داشت انفجارهاى پى درپى در جريان سفر نيكسون به تهران خشم رژيم را برانگيخته بود.

براى كسانى مانند او كه مبارزه با رژيم را جدى گرفته بودند، چنين تحولى، بسيار مهم ارزيابى مى شد و طبيعى بود كه از پاره اى كاستى ها - در سازمانى كه در اين تحول نقش عمده را داشت، هر چند كه زمينه ى اصلى آن را حماسه ى 15 خرداد فراهم كرده بود - با اغماض بگذرند و به حل و جبران آن بكوشند و اميدوار باشند. از سوى ديگر، انحراف هاى فكرى سازمان، در آغاز چندان آشكار نبود و شمارى از سران، در ظاهرسازى و رياكارى، بسيار چيره دست بودند. چنين بود كه با پيش

زمينه هايى از گذشته، زندان قزل قلعه در واپسين ماه هاى سال 50 و نخستين ماه هاى سال 51، زمينه اى براى ارزيابى او از موج نوين و مبارزه ى مسلحانه شد، با نگاهى در مجموع مثبت كه حمايت مشروط وى از اين جريان را در پى داشت؛ هر چند كه از اين حمايت سوءاستفاده هاى ناجوانمردانه اى شد، ولى نمى توان اين واقعيت آشكار را منكر شد كه در تقويت نهضت اسلامى نيز، اين جريان بى تأثير نبوده است كه ارزيابى آن، موضوع پژوهش و تحليلى است پيچيده و ظريف، به دور از تنگ نظرى و تعصب.

او بار ديگر به زندان افتاد، مدت اين زندان، چيزى كمتر از يك سال بود: دو ماه در اوين قديم، دو ماه در قزل قلعه و چند ماه در زندان عشرت آباد. هر يك از اين مراحل دست آوردى داشت، در اولين و در سلول انفرادى كه فرصت هيچ كارى نبود، حدود نيمى از قرآن را حفظ كرد.

ماه هاى نخستين از سال 51 را در زندان قزل قلعه پشت سر گذاشت و پس از آزادى، از همان لحظه ى نخست (سندهاى شماره 0686 تا 0687) با احساس مسئوليت سنگين در شرايط حساس جديد - بى پروا به تلاشى جدى تر از گذشته پرداخت، چنان كه حساسيت رژيم را بيش از پيش برانگيخت. و بار ديگر دستگيرى او را آهنگ كردند. (سندهاى شماره ى 0688 تا 0738/2) و چند هفته پس از آزادى در رفسنجان بازداشت و پس از چند روز تحمل زندان در كرمان به قزل قلعه در تهران منتقل شد و چهل و پنج روز ديگر در زندان انفرادى ماند. در همين دوره ى كوتاه زندان، يادداشت هاى ارزشمندى در موضوع «اشرافيت در قرآن»

با استفاده از قرآن كه تنها مونس او در زندان بود تهيه مى كرد. پس از رهايى، در حالى كه نامش در رديف اول ليس ممنوع المنبرها بود، (سند شماره 0740)، تلاش مى كرد تا از فرصت رمضان به سود مبارزه بهره بردارى شود (سند شماره ى 0748)، و خود نيز از مجامعى براى سخنرانى استفاده مى كرد (سندهاى شماره ى 0757 و 0764/1 تا 0797/2)، علاوه بر حضور مستمر در جلسه هاى هم انديشان، پس از تعطيل جلسه ى گذشته، به دليل اطلاع از رخنه كردن عوامل ساواك در آن. (سندهاى شماره ى 0765/1 و 0765/2).سرانجام، ناگزير سخنرانى در مجامع عمومى - به ويژه هيئت انصار الحسين -را به ديگران وانهاد (سند شماره ى 0798/1 و 0798/2)، و خود تلاش هاى اساسى ترى را عهده دار شد.

موج گسترده ى تبعيد مدرسين قم، در پى تعطيل پايگاه هاى نهضت در تهران

هرچند موقعيت رژيم در سياست بين المللى بيش از پيش تثبيت شده ارزيابى مى شد و تلاش وزارت خارجه در ايجاد موازنه در سياست خارجى موفقيت آميز به نظر مى رسيد، با اين همه، موج فزاينده ى نارضايتى در نسل جوان دانشگاهى و پيوند معنوى نسل نو حوزه با دانشگاه و اتحادشان در گرايش به براندازى رژيم، به صورت مشكلى سياسى و اساسى نمايان شد. در اين ميان، جنگ اعراب و اسرائيل و پى آمدهاى آن، اين مشكل را بغرنج تر و پيچيده تر كرد؛ چرا كه، با همه ى تلاش تبليغاتى رژيم در جهت القاى اين باور كه شاه را نقشى است ميانجى گرانه و اصلاح گرايانه، تبليغات نهضت، شاه و اسرائيل را در يك جبهه قلمداد مى كرد و موج عواطف اسلامى را بر ضد آن برمى انگيخت. در همين شرايط، موضع گيرى مردم در حمايت از مبارزان فلسطين، موجى شكننده

را به سوى رژيم گسيل مى كرد. افزون بر اين همه، آنچه در اين سال افغانستان پيش آمد و پى آمدهاى قابل پيش بينى آن نيز براى رژيم خالى از نگرانى نبود. افزايش نرخ نفت هم در اين سال واكنش ها و پى آمدهاى داشت كه در تحليل سياست خارجى و داخلى ايران در آن زمان نبايد ناديده گرفت.

شايد بتوان با جمع بندى نكته هاى بالا و ترسيم فضاى سياسى كشور در سال 52، تا حدودى ريشه يابى و زمينه شناسى خشونت رژيم را در سركوبى نهضت، توفيق يافت. به هر حال ساواك با خشونت به قلع و قمع هواداران نهضت پرداخت و علاوه بر دستگيرى گسترده ى دانشجويان و طلاب، و در پى تهاجم به مسجد هدايت، مسجد الجواد و حسينه ى ارشاد و پايگاه هاى نهضت در تهران در سال 51، حوزه ى قم را در اين سال مورد يورش قرار داد و شمارى در خور ملاحظه از فضلا و مدرسين را به سرتاسر كشور تبعيد كرد. اينگونه تلاش هاى رژيم، هر چند كه موجى از ترس و وحشت را در كوتاه مدت در پى داشت، در بلند مدت به سود نهضت انجاميد. حضور هر تبعيدى در هر منطقه، شعاع مبارزه را گسترده و گسترده تر مى كرد، چنان كه تعطيل شمارى از پايگاه هاى نهضت، پيدايش پايگاهى جديد را به دنبال داشت. در مثل، اگر مسجد هدايت، مسجد الجواد و حسينيه ى ارشاد بسته مى شد، نام پايگاهى ديگر چون مسجد جاويد بر سر زبان ها مى افتاد...

در فضايى با اين ويژگى ها، و در حالى كه ساواك از همه سو در مراقبت او نيروهايش را بسيج كرده بود (سندهاى شماره ى 0806 تا 0814) او از يك سو در جهت هدايت موج

عواطف ضد صهيونيستى تلاش مى كرد، (سندهاى شماره ى 0827 تا 0851)، و از ديگر سو با پيوندهاى ناشى از امدادرسانى به فلسطينى ها از رهگذر سفارتخانه هاى كشورهاى عربى، در جهت دامن زدن به موج مبارزه بر ضد رژيم و گسترش دامنه ى آن به فراسوى مرزها مى كوشيد. نمونه اى از اين تلاش، سبب سازى ظريفى است در وادار كردن سفارت مصر، تا عراق را تحت فشار قرار دهد و از همكارى با رژيم، در انتقال حضرت امام از نجف، كه آن روزها شايعه هاى نگران كننده اى در اين زمينه پخش شده بود. (سندهاى شماره ى 0818/1 و 0818/2)، باز دارد.

سال 51-53

خشونت روز افزون رژيم او را در اين مقطع به پنهان كارى هر چه بيشتر كشاند؛ چنان كه هر چه عوامل اطلاعاتى رژيم بيشتر مى كوشيدند، كمتر سرنخى نصيب مى بردند. (سندهاى شماره ى 0828/1 تا 0847) پاره اى اسناد بيانگر اين واقعيت است كه اگر در رويدادى - چونان دستگيرى بعضى دوستان - نياز به خبرگيرى از سرنوشت آنان بود، از روابط خانم ها - كه به هر حال انعكاسى طبيعى تر داشت -استفاده مى شد. (سند شماره ى 0844).

يكبار هم حضور همسر او در جمع بانوان متحصن در قم براپيش پى آمدى داشت، چنانچه ديگر بار، در سفرى به نوق، در رفسنجان دستگير و پس از حدود پنجاه روز آزاد شد. هوشيارى اش در اين دستگيرى، ساواك را به موضع انفعال كشانيد كه زمينه اى شد براى فراهم كردن ملاقاتى با مقدم. او كوشيد كه از اين ملاقات در جهت حل مشكلى اساسى و برداشتن سدى از راه مبارزه سود جويد و مقدم را قانع كند كه شكنجه ها و اهانت هاى بى حساب نه تنها مجاهدان را از ميدان به

در نمى كند كه مصمم تر نيز مى كند.

در ترسيم فضاى سال 53 يادآورى نكته هايى سودمند است:

با درگذشت آيت الله شاهرودى كه - به ويژه در استان خراسان - مقلدان فراوانى داشت، زمينه ى ديگرى در ترويج مرجعيت حضرت امام فراهم شد. شايد به همين دليل، مشهد شاهد خشونت سخت ترى بود كه دستگيرى مقام معظم رهبرى را كه - در آن استان محور اصلى نهضت بود - در پى داشت. درگذشت حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ حسين غفارى در زندان قصر نيز در قم بازتابى بسيار گسترده داشت، با شايعاتى فراگير به عنوان شكنجه و شهادت وى. موضع گيرى حزب مردم در مجلس نيز در اين سال پرسش برانگيز و زمينه ى پژوهشى جدى است.

از مسائل داخلى كه بگذريم، در سياست خارجى نيز رويدادهايى مهم اثرگذار بود كه عمده ى آن، حل اختلاف ايران و عراق است و انعقاد قراردادى ميان دو كشور در الجزاير به عنوان كشور ميزبان، كه پيروزى قابل توجهى براى ايران ثبت كرد. شركت در عرفات به عنوان نماينده ى فلسطين در سازمان ملل نيز آغاز حركتى بود در جهت حل يكى از مشكلاتى كه همواره براى رژيم شاه نيز مسئله آفرين بود. بدين سان مى توان گفت كه رژيم به چشم انداز روشن ترى در موقعيت جهانى خود چشم دوخته بود. در همين حال در پيوند با افزايش نرخ نفت، امكانات مالى بيشترى در اختيار رژيم قرار گرفت.

سال 53-54

با تنگ شدن عرصه بر مبارزان، هر جريانى مى كوشيد ضلعى از ميدان مبارزه را به فراسوى مرزها بكشاند و بيرون از كشور، هسته ها و پايگاه هايى ايجاد كند. با حضور امام در عراق، زمينه سازى مطلوبى در اين ميدان براى نهضت

اسلامى شده بود كه نياز به تقويت، بهره بردارى و رسيدگى داشت.

چنين بود كه سفرهايى بيرون از مرزها و در دو نوبت، بخشى عمده از كارنامه ى مبارزاتى او را در اين مقطع به خود اختصاص داد، با دست آوردهايى فراوان و ارزشمند، به ويژه ديدار و گفت و گو با امام پس از سال هاى سنگين فراق و نيز بازديد اردوگاه هاى فلسطين، همراه امام موسى صدر، و ايجاد هماهنگى بين نيروهاى مبارز اسلامى ايرانى با امكانات مطلوب شيعيان لبنانى و مجاهدان فلسطين.

سوريه و لبنان، عراق، فرانسه، انگليس، آلمان، هلند و ايالت هايى از آمريكا را با اين انگيزه در نورديد. ژاپن، تركيه، پاكستان، ايتاليا، يوگسلاوى و كشورهاى اسكانديناوى - هر يك به دليلى - به اين مجموعه اضافه شدند. كمك به نيروهاى همراه در خارج و تلاش براى رفع اختلافات و ابهامات شان بخشى از ثمرات آشكار اين سفرهاست.

از سوى ديگر، آشنايى با دو رويه ى تمدن غرب از ضرورت هايى بود كه هر كس انگيزه و فكرى اصلاحى داشت نياز به آن را احساس مى كرد. در اين سفرها براى او هم فرصتى پيش آمد كه چنين نيازى را پاسخگو باشد. از ديوار برلن تا موزه ى بمباران هيروشيما، از آسمان خراش هاى شيكاگو تا موزه ها و مراكز فرهنگى لندن و از جنگل هاى ردوود تا محله هاى هاليوود... همه در اين قلمرو قرار گرفتند.

سال 54-55

گويى تقدير الهى چنين است كه رژيم هاى خودكامه، در اوج موفقيت، با بازى هنرمندانه ى سرنوشت به روند واژگونى كشانده شوند. در داستان انقلاب اسلامى ايران نيز يك بار ديگر ايران و جهان تماشاى چنين هنرى را در بازى سرنوشت فرصت يافتند:

سال 54 - در پى

قرارداد الجزاير - هويدا به عراق سفر كرد. گويى رژيم در ايجاد موازنه در سياست خارجى به جايگاه دلخواه رسيده است؛ چنان كه اين جايگاه، ستايش مقامات رسمى چين كمونيست را - كه در آن روزها قبله ى جريانات چپ در اين مرز و بوم بود - نيز برانگيخت. اظهارات شاه هم بيانگر اين نكته بود كه در ميان رهبران كمونيست مشكلى جز با فيدل كاسترو اظهارات شاه هم بيانگر اين نكته بود كه در ميان رهبران كمونسيت مشكلى جز با فيدل كاسترو برجاى نمانده است. پيوند تنگاتنگ ايران و غرب به ويژه آمريكا نيز بيش از پيش مستحكم مى نمود، چنان كه خشم و حسادت شيوخ جنوب خليج فارس به ويژه عربستان را برانگيخته بود.

در سياست داخلى نيز، اعلام مواضع ماركسيستى سازمان مجاهدين خلق - به رغم اندرزهاى عالمان مبارز - موجى از شادى رژيم و نوميدى قشرهاى مبارز را در پى داشت، و در پى آن دستگيرى حضرات آيات طالقانى، هاشمى رفسنجانى، مهدوى كنى و.... هرچند كه با فاصله اى كوتاه موج تندى از ترور و انفجار در تهران و سرتاسر كشور گزارش مى شد، ولى براى ساواك بيش از ديگران روشن بود كه اين، نه از قدرت سازمان، كه از متلاشى شدن آن حكايت مى كند، چيزى همانند انتحار.

اعلام تأسيس حزب فراگير رستاخيز، تبديل تاريخ هجرى به تاريخ شاهنشاهى و پاره اى الدرم بلدرهم هاى شاه در برابر غرب - در پيوند با افزايش نرخ نفت - همه ناشى از غرور و شاه و رژيم بود....

ناگهان گويى ورق برگشته است و نشانه هايى از دوگانگى مهمى در سياست آمريكا نسبت به شاه و رژيمش نمايان شد كه ملاقات

شاه و راكفلر در جزيره ى خارك را مى توان از واكنش هاى مربوط به اين دوگانگى دانست. در همين حال، در پاره اى مصاحبه هاى شاه، اشاره به وصيتنامه اى شد كه شايعه ى بيمارى وى را دامن مى زد. نمى دانيم، شايد همين بيمارى، در دوگانگى سياست آمريكا بى اثر نبود. به هر حال، پيروزى كارتر در انتخاب آمريكا، شاه و رژيم را نگران كرد. كارتر نيز كه ارزيابى درستى از قدرت مذهبيون و حضرت امام در ايران نداشت، با فشار بر شاه براى باز كردن فضاى سياسى كشور، دست به اقداماتى زد كه به زودى پشيمانى او و حزبش را در پى داشت، هر چند كه ديگر دير شده بود.

سال 56-57

شگفتا: او كه در اوج اختناق رژيم و غربت انقلاب، هميشه در صحنه حضور داشت و عشق به مبارزه در راه آزادى و عدالت، لحظه اى آرامش نمى گذاشت و با همه ى هوشيارى و فطانت و به رغم نيازى كه همگان در حراست از وى احساس مى كردند، هرازگاه دل به دريا مى زد و در استقبال خطر آغوش مى گشود، آرى، با اين همه، بازى سرنوشت چنين پيش آورد كه در پرهيجان ترين شرايط از مبارزه و مردم دور باشد! در محرم و عاشوراى 42 و در آستانه ى حماسه ى 15 خرداد، دست سرنوشت او را به بندان پادگان هاى نظامى كشانيد. اينك نيز كه به هر حال، فضاى باز سياسى پيش آمده است و هر روز خبرى هيجان انگيز موج مى افكند، خبرهايى چونان لغو محكامه ى سرى نظامى، عفو پى در پى زندانيان سياسى، برداشته شدن شكنجه، بهبود وضع زندان ها، برداشته شدن گارد دانشگاه، بيانيه هاى پى درپى احزاب، نامه هاى سر گشاده از چپ و راست، درج خبرهاى تظاهرات در روزنامه ها،

بازديد نمايندگان صليب سرخ از زندان ها، استعفاى مهره هاى پرآوازه ى رژيم، تغيير كابينه، تظاهرات فراگير دانشگاه ها، اعلام موجوديت جمعيت هاى سياسى، برپايى مجالس پرشكوه سياسى، موج فزاينده ى تظاهرات در خارج از كشور، در گذشت دكتر شريعتى و پى آمدهاى آن، و از همه مهم تر، رحلت آيت الله سيد مصطفى خمينى - كه در آن فضا مشكوك تلقى مى شد - ناگهان چونان زلزله اى سياسى كشور را تكان داد و همه ى محاسبات و معادلات را در هم ريخت....

اينك كه آتش انقلاب شعله ور شده است، سرنوشت، به او مجال جوشيدن در اين آتش شعله ور را نمى دهد! با شمارى هم انديشان در گوشه ى زندان اوين از دور دستى بر آتش دارند. هرچند كه او و هم بندانش، زندان اوين را نيز به كانونى فعال بدل كرده بودند و در پاسخ به يكى از نيازهاى حساس و مبرم انقلاب نقشى بسيار مؤثر داشتند. (سند شماره ى 0879) او، با آن كه پرونده اى بسيار سنگين داشت، به ويژه با تك نويسى كينه توزانه ى وحيد افراخته كه كوشيده بود بدترين ذهنيت را در مورد وى شكل دهد، (سندهاى شماره ى 0890/1 و

0890/2 و نيز سند شماره 0906/1 و 0906/2)، با اين همه، قبل از آنكه به سرنوشت خويش بينديشد، به سرنوشت انقلاب مى انديشد. هر چند هوشيارى و زيركى وى در پنبه كردن رشته هاى عناصرى ناجوانمرد و چند چهره، در نگاه انقلاب آشنايان برگ هايى است زرين در كارنامه ى سياسى او، اما از آن زرين تر و افتخار آفرين تر، برگ هايى است نانبشته كه از نگاه دشمن پنهان مانده و در اسناد از آن انعكاسى نمى توان يافت و رديابى اين همه جز با جست و جو در بايگانى خاطره ها امكان پذير نيست.

افزون بر

اين همه، تلاش فرهنگى اوست، بيرون و درون زندان كه اين فرصت مى توان به دو كار اساسى اشاره كرد:

1. تلاش در نگارش زندگى نامه ى امامان معصوم كه در سال هاى 53-54 آغاز شد و ناتمام ماند و اينك شمارى از فضلاى حوزه ى قم در تلاش تكميل و پرداش آن هستند. 2. فراهم كردن بانك اطلاعات قرآنى كه كارهاى زيربنايى آن در زندان اوين به انجام رسيد و اينك در جهت تكميل و پردازش آن نهادى در قم پديد آمده است و مجلداتى از آن آثار منتشر شده است.

آزادى از زندان

سرانجام در پاييز سال 57، در طليعه ى بهار آزادى، با انقلاب مردم به پاخاسته درهاى زندان گشوده شد و مردم انقلابى ايران، حضرات آيات طالقانى، منتظرى، هاشمى رفسنجانى و ديگران را در آغوش گرفتند و در پيوند با رهبرى اسلامى در نوفل لوشاتو، كانونى نيرومند در ايران هدايت انقلاب را عهده دار شد. از اين پس، هر روز رويداد و رويدادهايى عظيم را شاهد بود كه در روز شمارهاى انقلاب اسلامى به بسيارى از آن رويدادها اشاره شده است. در ميان اين رويدادهاى بى شمار، دو مورد ويژگى خاصى دارد:

1. پيدايش شوراى انقلاب در ايران كه او از محورهاى تعيين كننده در آن بود.

2. نخستين اقدام رسمى حضرت امام و اعزام هيئتى به خوزستان با مأموريت رسيدگى به مسايل نفت با عضويت و نقش تعيين كننده ى او در آن هيئت (كيهان، شماره ى 16، 10605 دى ماه 1357).

بدين سان موج توفنده ى انقلاب اسلامى به سوى پيروزى تاريخى ايران و اسلام راه مى پيمود و در واپسين روزهاى نابودى رژيم خودكامه ى پهلوى، در محضر حضرت امام،

او بود كه فرمان نخست وزيرى انقلاب را قرائت كرد. (كيهان، شماره ى 17، 10631 بهمن ماه 1357.) ما را در سر فصلى مهم و در روزهايى سراسر هيجان گويى اين آيه در گوش ها طنين مى افكند كه: عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض فينظر كيف تعملون. (قرآن كريم، سوره ى اعراف آيه ى 126).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

هاشمي كروبي، سيف الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سيف الله هاشمي كروبي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در چاشتگاه سه شنبه اي تابستاني اولين فرزند خانواده چشم به جهان گشود. بعد از سال ها به خاطر نداشتن معلم چند وقتي از مدرسه رفتن او گذشته بود كه پدر با اين بشارت كه براي مدرسه ي روستاي ما معلمي آمد به خانه برگشت و مرا به مدرسه برد و بدين ترتيب از سال 1347 زندگي را در خانه ي دوم (مدرسه) آغاز كردم و بدون كمترين راهنمايي در رديف شاگردان خوب كلاس قرار گرفتم. و به گفته مادر مهربانم چون به مسجد علاقه ي فراوان داشتم؛ از 8 سالگي به نماز خواندن كامل و روزه گرفتن مبادرت كردم كه اين عمل سازنده و جهت دهنده ي من به سوي دروس ديني بود.

بعد از گرفتن مدرك سوم راهنمايي (سيكل) در مدرسه راهنمايي «صبح اميد» واقع در روستايي كه با دِهِ ما دو كيلومتر فاصله داشت، علاقه به مسافرت علمي ديني به سوي قم را گرفتم و چون با مخالفت پدر واقع شدم بنا را بر درس نخواندن گذاشتم تا ايشان را وادار به قبول كنم و اين اولين سالي بود كه بعد از شروع ايام تعطيلات، مدرسه را با مردودي پشت

سر مي گذاشتم ولي محاسبه ي من غلط از آب درآمد و ابوي گرامي باز مرا به تحصيل مجدد در اول نظري كشاند و من همچنان به درس بي توجهي مي كردم كه ايشان به پدربزرگم «رحمه الله» شكايت كرد.

چون جد پدري تاثير خوبي در من داشت، فكر مي كرد كه مرا وادار به عقب نشيني خواهد كرد. در جواب آن مرحوم عرض كردم كه اگر ديپلم را بگيرم به درد دروس ديني نخواهم خورد و برعكس من با سكوت ايشان فهميدم كه نه تنها تاثير نگرفتم بلكه اثر گذاشتم و بر تصميم خود پافشاري كردم چون پدر راضي نمي شدند؛ در اين هنگام بدون خبر خانواده به سوي تقدير الهي خود حركت كردم و شب 25 آبان 1355 كه ساعت 21/10 را نشان مي داد؛ براي اولين بار به حرم بي بي فاطمه معصومه (س) مشرف شدم و جان خود را با آب معرفت زيارت، شست و شو داده و براي كسب علم (زنده كننده ي جان) آماده مي كردم و آن شب را در حرم و آشيانه ي اهل بيت (ع) بيتوته كرده و صبح جمعه اي كه باز منتظر و عدالت گستر حقيقي، جان تشنه منتظران فرج را با جام ظهور سيراب نفرموده به ديدار دوستي كه سرنوشتي مثل من داشت به نام «سيد مهدي حسيني» شتافتم و خود را در جمع صميمي دوستان طلبه سرخوش يافتم.

بعد از خواندن اكثر جامع المقدمات و شروع صمديه، انقلاب اسلامي با شهادت «آيت الله آقا مصطفي خميني» جان گرفت و مرا بر سفره ي پربركت خود نشاند و با انقلاب، در رشد و نمو هماهنگ شده و با پشت سر گذاشتن كلاسهاي گوناگون و افت و خيزهاي

انقلاب و جنگ تحميلي استكبار جهاني، عليه جامعه ي ولايي ما، بعد از اتمام كفايتين در محضر مرحوم «آيت الله ستوده» (همزمان با رحمت جانگداز امام امت رحمة الله عليه)، در سال 68 به درس خارج «آيت الله مكارم شيرازي» راه يافته و يك دوره اصول فقه را در محضر ايشان شاگردي كرده و نيز نزديك به ده سال فقه خواندم و يك سوم اين درس ها را به عربي تقرير كردم و از ايشان تأييديه هم دريافت كردم و در عين حال دروس سطوح پايين تر را ترجمه و تدريس مي كردم. ولي با كمال تاسف به دليل نداشتن يك راهنما و مراد، اين دو كار زيبا و ارزشمند را به طور متوالي ادامه ندادم كه مايه ي حسرت هميشگي من مي باشد. اگر چه مجوز تدريس در حوزه و دانشگاه را دارم و اندوخته هاي خود را به كمك ايزد منان در مراكز علمي عرضه مي كنم ولي رضايت خاطرم را فراهم نمي كند.

هاشمي گلپايگاني، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم هاشمي گلپايگاني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

سيد هاشم هاشمي گلپايگاني در سال 1328 هجري شمسي در نجف اشرف به دنيا آمد. او در سال 1340 هجري شمسي در سن 12 سالگي وارد حوزه علميه شد و همزمان دروس دولتي را هم ادامه داد. در سال 1350 هجري شمسي از دانشگاه فقه فارغ التحصيل شد. در حوزه نجف مقدمات و سطوح را به پايان رسانده و در دروس خارج فقه و اصول مرحوم «آية الله خويي» و «آية الله سيستاني» حاضر شده كه بعضي از تقريرات درس ايشان به چاپ رسيده: (تعارض ادله

شرعيه).

ايشان چند ماه در زندانهاي صدام اسير بود و پس از آن در سال 1359 هجري شمسي به قم آمد و در حوزه علميه قم در درسهاي خارج فقه و اصول مرحوم آيات عظام: «گلپايگاني»، «وحيد خراساني» و «ميرزا جواد تبريزي» حاضر شد و نيز از همان زمان تا حال درسهاي سطح و خارج فقه و اصول را تدريس مي نمايد.

هاشمي نژاد، عبدالكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد حجه اسلام و المسلمين سيد عبدالكريم هاشمي نژاد در سال 1311 شمسي (13٥1 ق) در خانواده اي متدّين در « بهشهر» مازندران ديده به جهان گشود و از 14 سالگي در محضر آيت الله كوهستاني و سپس در قم به مدت چهارده سال نزد آيات عظام: سيد حسين بروجردي و امام خميني (ره) به تحصيل علوم ديني پرداخت.

وي در دوران مبارزات اسلامي ملت ايران به رهبري امام خميني (ره) با خطبه ها و سخنراني هاي حماسي و آتشين خويش، در نشر افكار انقلابي اسلام و افشاي ماهيّت رژيم پهلوي، تمامي توان خود را به كار برد و در اين راه متحمّل سختي ها و شكنجه هاي ايادي رژيم گرديد.

وي از ابتداي مبارزه تا پيروزي انقلاب اسلامي، چندين بار دستگير و به زندان هاي طولاني مدت محكوم گرديد. اين مجاهد انقلابي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به عنوان نماينده استان مازندران در مجلس خبرگان قانون اساسي انتخاب شد، در تدوين قانون اساسي و به خصوص در جهت تثبيت اصل ولايت فقيه، زحمات بسياري كشيد.

حجت الاسلام هاشمي نژاد پس از پايان دوره مجلس خبرگان و تدوين قانون اساسي مقام دبيري حزب جمهوري اسلامي مشهد را به عهده گرفت و از اين

پايگاه، حملات مداوم خود را متوجه نفاق حاكم بر بعضي مكان هاي دولتي و ارتجاع كرد و با ضد انقلاب به مبارزه سختي پرداخت. وي با شروع جنگ تحميلي، در جبهه هاي غرب و جنوب حضور يافت و با سخنراني هاي پرشور خود، در بالا بردن روحيه رزمندگان نقش بسزايي ايفا كرد. آن شهيد بزرگوار، پشتوانه محكمي براي انقلاب بود، از اين رو نقشه ترور وي طرح شد و در سالروز شهادت امام جواد (ع) در هفتم مهر 13٦0 در چهل و نه سالگي به دست يكي از منافقان كوردل، بر اثر انفجار نارنجك به شهادت رسيد. بدن پاره پاره اين شهيد عالي مقام پس از تشييع باشكوه مردم، در جوار مرقد منور امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

هاشمي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا هاشمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد رضا هاشمي در سال 1361 ديپلم متوسطه در رشته رياضي فيزيك را با معدل 14/19 در تهران دريافت كردم و به دليل علاقه فراوان به تحصيلات حوزوي بدون شركت كردن در كنكور دانشگاه ها، در همان سال به مدرسه علميّه مجتهدي در تهران وارد شدم و به مدّت چهار الي پنج ماه در آنجا به تحصيل مقدمّات علوم حوزوي (عربي و منطق) پرداختم. سپس در سال 1362 همراه با يكي از دوستان فاضل و هم فكر خود براي ادامه تحصيلات، عازم حوزه علميّه قم شدم و ابتداء در مدرسه رضويه و پس از آن در مجالس درس مختلف در حوزه علميّه به تكميل دروس متداول شامل (مباحث فقه و اصول فقه) و دروس ديگر

كه اصطلاحاً دروس جنبي ناميده مي شد مانند: (كلام، فلسفه، تفسير، رجال، حديث، اقتصاد و ...) مبادرت كردم. از سالهاي ابتدايي دهه هفتاد پس از فراغت از فراگيري دروس سطح، در دروس خارج اصول و فقه شركت نمودم و اين اشتغال همچنان ادامه دارد.

در سال 1367 در پي فراهم آمدن امكان حضور طلاب در دانشگاه ها به دليل احساس نيازي كه به فراگيري علوم دانشگاهي در حوزه علوم انساني در من پديد آمد، در كنكور دانشگاه شركت كردم و از مهرماه سال 1368 در دانشكده «حقوق و علوم سياسي» دانشگاه تهران هم زمان با تحصيلات حوزوي به تحصيل در رشته حقوق پرداختم و در سال 1373 فارغ التحصيل شدم. در همين سال در پي دعوت يكي از مسئولان «بنياد دائرة المعارف اسلامي» در تهران كه دائرة المعارفي با نام (دانشنامه جهان اسلام) را در دست تأليف و انتشار دارد، همكاري خود را با اين مؤسسه آغاز كردم كه ابتداء بيشتر به شكل تأليف مقاله يا ارزيابي نقادانه مقالاتي بود؛ كه به اين بنده ارجاع مي شد و بعدها اين همكاري وسيع تر شد و به عضويت در گروه معارف و كلام در آن بنياد انجاميد.

سپس با تأسيس گروه فقه و حقوق در سال 1381 مسئوليت اين گروه به اينجانب سپرده شد؛ كه هم اكنون نيز اين مسئوليت را بر عهده دارم. كار علمي من در بيناد دائرة المعارف اسلامي عمدتاً نظارت و مديريت بر فرايند توليد مقالات علمي در حوزه فقه، اصول و حقوق از مرحله تدوين مدخلنامه و سفارش مقاله تا مراحل نهايي آن بوده كه حاصل آن علاوه بر تأليف مقالات متعدد در

دانشنامه، ارزيابي، اصلاح و تكميل ساختاري و محتوايي بيش از يكصد مقاله در طول اين سال هاست.

لازم به ذكر است كه به دليل سكونت اينجانب در شهر مقدّس قم به دليل تحصيلات ديني، فعّاليّت هاي ياد شده عمدتاً در قم صورت مي گيرد مگر در مواردي كه حضور من در بنياد دائرة المعارف اسلامي، اجتناب ناپذير و ضروري باشد. همچنين در طول اين سال ها، گاه به تدريس پاره اي از دروس مقدمات و سطوح به صورت خصوصي و غير، گسترده اشتغال داشته ام. به علاوه از سال 1367 تا 1380 در مقطع كارشناسي ارشد حقوق خصوصي در دانشگاه مفيد قم به تحصيل پرداختم. و خلاصه عنوان پايان نامه اينجانب كه در سال 1379 دفاع شده «تعديل قراردادهاي خصوصي» است.

هاشمي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد على اكبرين مرحوم حجه الاسلام آقا سيد محمد حسن موسوى طالحونچه اى طاب ثرا هما از علماء محترم اصفهان بوده و در سال 1318 ق در قريه مذكور متولد شد و دروس فارسى و مقدارى مقدمات را خدمت مرحوم والدش و مرحوم حجه الاسلام آقا سيد محمد حسين (جد مادرى خود) فرا گرفته و مخصوصا در سه خط (1) نسخ قرآنى (2) شكسته (3) نستعليق كه از جد مادرى خود تعليم گرفته خيلى ممتاز بودند سپس براى تكميل مقدمات عربى و سطح باصفهان حركت و در مدسه جده بزرگ و مدرسه ناصريه به مسجد شاه و مدرسه ى مرحوم ثقه الاسلام آقا شيخ محمد على نجفى اقامت و نزد اساتيد بزرگ مرحوم حاج شيخ محمد على يزدى و مرحوم حجه الاسلام آقا ميرزا احمد مدرس و مرحوم آيه الله آقا سيد ابوالقاسم دهكردى و ديگران تلمذ نموده تا

در سال 1346 ق كه مرحوم والدشان مريض سخت گرديدند ناچار براى عيادت ايشان بمحل معاودت نموده و بالاخره بعد از چند روز هم وفات نمودند بواسطه ى مراجعات و احتياجات مردم و تقاضاى اهالى وظيفه شرعى خود را تشخيص در توقف در محل داده و با جديت تمام مشغول ترويج و انجام رتق و فتق امور محل گرديده تا زمانيكه اختناق اهل علم و طلاب پيش آمده و مسئله جواز عمامه و اتحاد شكل پيش آمده و اين موضوع سبب شد كه خانوادگى از محل مهاجرت و بعزم اقامت در اعتاب مقدسه به بلاد نجف حركت نموده و موقعيكه وارد بشهر مذهبى قم شدند زمان رياست و مرجعيت مرحوم آيه الله حايرى قدس الله سره بود پس از اقامت چندى حوزه قم را مجهز براى تحصيل ديده از رفتن بعتبات عاليات منصرف و در قم توقف نموده و با برادر ارجمند خود جناب حجه الاسلام حاج اسمعيل هاشمى مشغول خواند سطوح گرديده و دو برادر ديگرش آقاى آقا طاها هاشمى و مرحوم ثقه الاسلام آقا حسين هاشمى نيز بتكميل مقدمات پرداخته و مرحوم آقا حسين كه در استعداد و ذكاوت بر همه فائق بود در شب عاشورا 1355 ق در اصفهان بدرود حيات گفته و برادر بزرگوارش حجه الاسلام حاج اسمعيل هاشمى در ماده تاريخ فوت او بفارسى گويد: (بعاشورا حسين آسوده مأوى در جنان دارد)

مرحوم آقاى هاشمى ثانيا بر حسب تقاضاى اهالى از مرحوم آيه الله حايرى -ره- بوطن برگشته و بخدمات دينى پرداخته و از خود آثارى بيادگار گذاشتند.

از قبيل تعمير مساجد و تربيت جوانها و غيره. آثار قلمى ايشان منشأت است كه هرگاه جمع آورى شود مورد استفاده خواهد

بود، در اواخر عمر چند سالى مقيم اصفهان شدند تا در شب 14 ماه رمضان موقع سحر بمرض سكته از دنيا رفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

هاشمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين هاشمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين هاشمي سال 1349 طلبه شدم و با مدرك شش ابتدائي اشتغال به دروس حوزوي را شروع كردم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني تا شرح لمعه در مدرسه آن مرحوم ادامه دادم. سپس وارد دروس آزاد حوزه شدم و مكاسب را از محضر درس «آيت الله صانعي» و كفايه جلد اول را خدمت «آيت الله صلواتي» و جلد دوم را در محضر درس «آيت الله فاضل لنكراني» تلمذ كردم.

سپس وارد درس خارج شده و يك سال فقه و اصول در محضر درس «آيت الله وحيد خراساني» _ شش ماه درس اصول «آيت الله مؤمن» _ حدود دو سه ماهي درس خارج اصول «آيت الله مكارم» و حدود هفت سال درس فقه و پنج سال درس اصول «آيت الله ميرزا جواد تبريزي» و روزهاي چهارشنبه درس قضاء ايشان شركت مي كردم و چهار سال درس خارج زكات و ولايت فقيه يكي از علماء قم شركت داشتم و حدود چهار سال درس فقه (خارج حج) درس «آيت الله زنجاني» شركت كردم (توضيحاً بايد عرض كنم از فطرت آيات تبريزي _ زنجاني شركت در درس خارج دارم).

همزمان با اين دروس در سال 59 وارد موسسه در راه حق شدم كه در آن زمان تحت مديريت آقايان خرازي و مصباح مظاهري اداره مي شد. چهار سال درس فلسفه

شامل فلسفه عمومي؛ (كه بعداً تحت عنوان آموزش فلسفه چاپ شد)، نهايه الحكمه، برهان شفاء، اسفار جلد 9، در درس «آيت الله مصباح يزدي» شركت كردم و در زمان تدريس فقه آيت الله شاهرودي شب هاي جمعه در دروس فقه ايشان كه راجع به مسائل مستحدثه بود استفاده مي كرديم.

تدريس در دانشگاه را از سال 61 شروع و در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و دانشكده ادبيات علامه طباطبايي به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول شدم و از همان ابتداء و از طرف دفتر اعزام به دانشگاه كه زير نظر جامعه مدرسين اداره مي شد؛ مجوز تدريس تمام دروس دانشگاهي را گرفتم. يك سال در موسسه در راه حق درس استاد دكتر احمدي (فلسفه غرب) را استفاده كردم و زبان انگليسي (ريدينگ را تا ناين هاندرد) طي دو دوره تابستانه و روزي سه چهار ساعت خواندم و مكالمه زبان عربي را تا حدود زيادي كار كردم و قادر به تكلم هستم 70% درصد. سه سال در دانشگاه تهران دانشكده هاي مختلف، هفت سال دانشگاه علامه، چهار سال دانشگاه آزاد واحد بروجرد، سه سال دانشگاه واحد شهر ري و اخيراً پنج سال است كه در دانشگاه آشتيان (به جهت نزديكي) تدريس مي كنم و عضو هيئت علمي مي باشم. چند سالي است كه از نهاد خبرگان بدون مدرك وزارت علوم، مدرك مربي (كارشناسي ارشد) گرفته ام و حدود ده سالي است كه از طرف دفتر ستاد مقام معظم رهبري با عنوان استاديار در دانشگاه تدريس دارم.

در حوزه هم چند سال قبل دروس: «ادبيات عرب»، «فلسفه»، «رسائل» و «معالم» را تدريس كرده ام. حدود دو سال در موسسه در راه حق (بعداً به موسسه

پژوهشي امام خميني (ره) تغير نام يافت) با گروه تفسير با مديريت جناب آقاي رجبي همكاري مي كردم و نيز چند صباحي در موسسه در راه حق درس (اقتصاد اسلامي) نزد يكي از اساتيد دانشگاه تهران به نام دكتر درخشان و درس مقدمه عمومي علم حقوق نزد دكتر جعفري لنگرودي (الان در انگليس هستند) و علوم سياسي نزد استاد دكتر منوچهر محمدي استاد دانشگاه تهران مي خواندم و در حال حاضر هم به مطالعه كتابهاي تفسيري و فقهي و شرح نهج البلاغه اشتغال دارم.

ايام تبليغي اكثر اوقات به شهرها و اماكن مختلف جهت تبليغ و منبر رفته ام و حاصل كلام اينكه پروردگار و حضرت حجت ابن الحسن العسكري (عج) قرار بگيرد و همواره خدمتگزار كوچكي در سنگر فرهنگ اسلامي و شيعي و خادم كوچكي در نظام مقدس جمهوري اسلامي در تبليغ و دانشگاه و حوزه بوده و هستم. ضمناً در خاتمه بايد به عرض برسانم براي دانشجويان در طول دوره تدريس، مقالات و جزواتي در زمينه انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و درس متون عربي و همينطور درس انسان شناسي در اسلام نوشته و ارائه كرده ام كه جزوات و مقالات موجود است.

هاشمي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1316.

درگذشت: 1364.

از آثار اوست: بهداشت گاوهاى شيرى (ترجمه با همكارى عليرضا محمودزاده، تهران، 1368)؛ بيوسنتز شير، شيردوشى صحيح، ورم پستان، ادم پستان (ترجمه و تأليف با همكارى عليرضا محمودزاده، تهران، 1366)؛ پرورش علمى اسب به انضمام تغذيه، خوراك دادن و بيماريهاى تغذيه اى اسب (تهران، 1374)؛ پرورش عملى بز (ريچارد باتاگليا، تهران، 1374)؛ پرورش عملى گوسفند به انضمام تغذيه، خوراك دادن گوسفند (تأليف و ترجمه، تهران، 1374)؛ تغذيه دام، طيور و آبزيان (تهران، 1374)؛

تغذيه دام: كاربرد فضولات حيوانى در تغذيه دام، طيور و آبزيان (تأليف و ترجمه، تهران، 1375 ،1368)؛ تلقيح مصنوعى در گاو (تهران، 1375)؛ تلقيح مصنوعى: كاربرد روشهاى آزمايشگاهى و علمى در توليد مثل دام (آنتون مارينوس سورنس، تهران، 1356)؛ راهنماى ارزيابى و انتخاب گاوهاى شيرى (ترجمه و تأليف، تهران، 1374)؛ روشهاى عملى در پروش طيور (ريچارد باتاگليا؛ تهران، 1373)؛ فرهنگ تغذيه دام: شامل اصطلاحات تغذيه دام، طيور و آبزيان، انگليسى- فارسى (تهران، 1375 ،1369)؛ فرهنگ جامع كشاورزى و منابع طبيعى: انگليسى- فارسى (تهران، 1372)؛ فيزيولوژى توليد مثل (توليد مثل كابردرى در حيوانات اهلى) (نوشته ى اچ. جو بيرون، جان دبيلو. فوكويى، ترجمه با همكارى سعيد حسنى؛ تهران، 1374)؛ كتيبى راپه رين به انضمام دو قصيده محمديه و غوثيه بر وزن قصيده برديه (اثر مسعود هاشمى، خط محمدطاهر هاشمى، شعر كردى، 1368، مواد معدنى و ويتامينها در تغذيه حيوانات اهلى و انسان (تأليف و ترجمه، تهران، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هاشميان، وحيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وحيد هاشميان : ويژگي ها و مشخصات

متولد: تهران

تاريخ تولد: 30 / 4 / 1355 (21.7.1976)

قد: 82/1

وزن: 79

شماره كفش: 42

وضعيت: مجرد

تحصيلات: ديپلم تجربي

وضعيت خانوادگي: 2 خواهر و 2 برادر

ورزش هاي مورد علاقه: فوتبال، شنا، يوگا

تفريحات و سرگرمي ها: مطالعه كتاب، اينترنت، قدم زدن، مسافرت

فيلم هاي مورد علاقه: پاپيون، گلادياتور

زماني كه در دقايق ابتدايي ديدار تيم هاي ايران و قزاقستان در چارچوب بازي هاي آسيايي بانكوك يك جوان جوياي نام ايراني با ضربه اي استادانه توپ را به قعر دروازه حريف فرستاد، تلويزيون تايلند نام "وحيد هاشميان" را روي تصوير به نمايش درآورد تا زننده نخستين گل ايران در اين رقابت ها را نشان

دهد.

همانجا بود كه بسياري از مردم با نام او به عنوان يك مهاجم آشنا شدند.

وحيد مثل بسياري ديگر از فوتباليست هاي تهراني بازي خود را از محله هاي جنوب شهر آغاز كرد. در سال 1373 او به همراه تيم جوانان فتح تهران از دسته دوم به دسته اول صعود كرد و يك سال بعد به همراه اين تيم عنوان سوم جوانان باشگاه هاي تهران را به دست آورد.

در سال 1975، هاشميان به همراه تيم بزرگسالان فتح نايب قهرمان باشگاه هاي تهران شد و پس از آن به تيم فوتبال پاس كه از تيم هاي صاحبنام ايران است، پيوست.

وي در سال 1377 با سبزپوشان پاس به عنوان نايب قهرماني ليگ كشور دست يافت و از همين تيم نيز در جمع ملي پوشان كشورمان حاضر شد و توانست مدال طلاي بازي هاي آسيايي بانكوك را برگردن بياويزد.

بازي هاي خوب وحيد باعث شد كه مديران استعداد يابي هامبورگ با مسوولان وقت پاس تماس حاصل كنند.

گفت و گوها بين مقامات هامبورگ و پاس نتيجه مثبت داد و هاشميان به عنوان پنجمين بازيكن ايراني به بوندس ليگا راه يافت.

هاشميان در فصل نخست حضورش در هامبورگ فرصت چنداني براي عرضه اندام نيافت، اما در همان دقايقي كه به ميدان رفت موفق شد يك گل برابر ترابوزان اسپور تركيه در رقابت هاي مقدماتي جام باشگاه هاي اروپا به ثمر برساند.

وحيد در فصل 2000-1999 به همراه هامبورگ عنوان سوم بوندس ليگا را به دست آورد. او به همراه تيم ملي كشورمان در سال 2000 نيز موفق شد قهرماني مسابقات غرب آسيا را در اردن به چنگ آورد.

اما جو حاكم بر اردوي تيم ملي

و همچنين اختلاف با فدراسيون فوتبال وقت باعث شد وحيد به مدت 5/3 سال از تيم ملي فاصله بگيرد.

در ادامه يك مصدوميت اجازه هنرنمايي را از وحيد گرفت و پس از يك دوره بسيار سخت، ستاره فوتبال ايران سر از تيم فوتبال بوخوم در دسته دوم بوندس ليگا درآورد.

هاشميان در دسته دوم بوندس ليگا نيز بسيار خوش درخشيد و توانست با مربيگري پيتر نويرورر در فصل 2003-2002 به دسته اول بوندس ليگا بازگردد.

در اين فصل هاشميان بيشتر به عنوان يار جانشين به ميدان مي آمد و موفق شد 10 گل حساس نيز براي بوخوم به ثمر برساند.

اما اوج هنرنمايي هلي كوپتر به فصل 2004-2003 بازمي گردد كه توانست با زدن 16 گل ركورد خوبي را از خود برجاي بگذارد. بوخوم به لطف گل هاي او توانست به رقابت هاي جام يوفا راه يابد.

هاشميان فصل 2005-2004 را در بايرن موينخ سپري كرد، اما اعتقادات فليكس ماگات باعث شد تا فوتبال آلمان از هنرنمايي هاي هاشميان بي نصيب بماند، اما در نهايت او به همراه سرخ پوشان باواريايي به مقام قهرماني بوندس ليگا و ليگاپوكال رسيد.

هاشميان در ابزگشت مجدد به تيم ملي نيز بسيار خوش درخشيد و با گل هاي حساسش مقابل قطر و ژاپن راه صعود ايران به رقابت هاي جام جهاني 2006 را هموار كرد.

او حتي در رقابت هاي مقدماتي جام ملت هاي آسيا نيز با زدن يك گل حساس به كره جنوبي روحيه فوق العاده به ايران پس از نتيجه نااميدكننده مساوي مقابل سوريه در تهران داد.

افتخارات :

تعداد بازيهاي ملي: 33

گلهاي ملي: 13

نايب قهرماني آموزشگاه هاي تهران

در مقطع دبيرستان سال 1373

صعود از دسته دوم جوانان تهران به دسته اول با تيم فتح سال 1373

مقام سوم جوانان تهران با تيم فتح سال 1374

نايب قهرمان باشگاهي تهران با بزرگسالان فتح سال 1375

نايب قهرمان ليگ آزادگان با تيم پاس تهران سال 1377

قهرماني بازي هاي آسيايي بانكوك 1998

مقام سوم بوندسليگا با تيم هامبورگ سال 2000-1999

قهرماني بازي هاي غرب آسيا «جام ملك حسين اردن» سال 2000

صعود از دسته دوم ليگ آلمان به دسته اول با تيم بوخوم سال 2002-2001

صعود به جام يوفاكاپ با تيم بوخوم سال 2004-2003

قهرماني باشگاهي آلمان با تيم بايرن مونيخ سال 2005-2004

قهرماني ليگا پوكال با بايرن مونيخ سال 2005-2004

صعود به جام جهاني 2006 آلمان

هاشمي نژاد، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1311، بهشهر.

شهادت: 7 تير 1360، مشهد.

حجت الاسلام سيد عبدالكريم هاشمى نژاد در سال 1311 در بهشهر مازندان در فراش محله (از پدرش سيد حسن و مادرش ساره) ديده به جهان گشود. از سن نه سالگى به درس عربى اشتغال داشت. در سال 1325، در چهارده سالگى به تحصيل در حوزه ى آيت الله كوهستانى، در شهرك كوهستان در شش كيلومترى بهشهر پرداخت مقدمات را در آنجا فراگرفت. در سال 1329 وارد حوزه ى علميه ى قم شد و دروس سطح را پشت سر گذاشت و در درس خارج اصول فقه امام خمينى (ره) و درس خارج فقه آيت الله بروجردى حاضر مى شد. در بيست و دو سالگى به نجف اشرف رفت ولى با فراهم نبودن شرايط تحصيل از جمله ضعف جسمى بار ديگر پس از يك سال اقامت در عراق به سوى ايران براى اقامت در قم حركت كرد. در سال 1337 اولين اثر قلمى خود را به نام مناظره ى دكتر و پير به

سبك داستانى عرضه داشت. اين كتاب ماجراى سفر چند نفر است كه در يك قطار به بحث مى پردازند و نويسنده در لابه لاى آن به بيان ارزش هاى اسلامى اسلامى مى پردازد. وى در حوزه ى علميه ى قم به سطح اجتهد نايل آمد. اساتيد ديگر ايشان در قم عبارت بودند از: آيت الله كاشانى (فريد الاسلام)، حضرات آيات عظام صدوقى، محقق داماد و سيد رضا صدر و مجاهدى. در سال هاى 1340 -1339 به مشهد رفت. پس از مدتى در آنجا به تدريس (كفايه و رسائل و مكاسب) در حوزه ى علميه ى مشهد پرداخت. در مشهد در درس آيت الله سيد محمدهادى ميلانى و آيت الله مجتبى قزوينى نيز حاضر مى شد. وى همچنين در مجالس سخنرانى در مشهد حضور مى يافت و براى حاضران سخنرانى مى كرد. از جمله فعاليت هاى فرهنگى ايشان همكارى با مجله «مكتب اسلام» بوده است.

در نهضت پانزده خرداد 1342 دستگير و چهل و يك روز در زندان شهربانى محبوس شد، در حادثه مسجد فيل مشهد به سبب سخنرانى در اين مسجد و اعتراض به طرح لوايج ششگانه شاهنشاهى و حمله به انتخابات در نوزده مهر 1342، به مدت سه ماه حبس انفرادى در زندانى در داخل لشكر 77 خراسان محكوم شد، سپس از سخنرانى در شهر مشهد ممنوع شد. لذا با خانواده مشهد را به سوى اصفهان ترك كرد. سپس همراه خانواده به شيراز رفت. اما مأموران ساواك وى را براى سومين بار دستگير كردند و با اتومبيل به اصفهان برده و تحويل ساواك اصفهان دادند. چندى روزى در ساختمان ساواك در يك اتاق انفرادى نگه داشتند و بعد او را به زندان عمومى منتقل كردند. وى دو ماهى در اسارت بود.

با رهايى از زندان راهى مشهد شد، وى همچنين اقدام به ايجاد كانون بحث و انتقاد دينى در مشهد از سال 1343 لغايت 1350 نمود. در سال 1350 هم در جلسه اى كه جمعه شب هر هفته در شهرستان قوچان تشكيل مى شد حضور مى يافت. اين جلسات تا مدت ها ادامه داشت، در ايام شهادت فاطمه زهرا در سال 1353 على رغم ممنوعيت منبر رفتن، وى در مجلسى در منزل خود، زمينه سازى نمود و با رضايت اساتيد ديگر حوزه ى علميه ى مشهد، فرداى آن روز يعنى روز شنبه بيست و چهارم خرداد 1353 با حضور طلاب و مردم، راهپيمايى در خيابان هاى شهر مشهد به راه انداخت. به همين سبب ساواك براى چهارمين بار وى را دستگير و روانه زندان ساخت. وى تا اوايل سال 1356 در زندان به سر برد. در همين زمان به سبب امضاى اطلاعيه اى، وى به همراه آيت الله سيدعلى خامنه اى و حجت الاسلام واعظ طبسى براى پنجمين بار دستگير و روانه زندان شد اما تظاهرات مردم به سوى منزل حضرت آيت الله شيرازى باعث شد ايشان پس از بيست و چهار ساعت آزاد شوند.

حجت الاسلام هاشمى نژاد در بهمن 1357 به تهران آمد. سپس به قائمشهر رفت و روز بيست و دوم بهمن در حال سخنرانى بود كه خبر تصرف راديو و تلويزون و تصرف پادگان ها به وى رسيد او به مشهد رفت و در حفظ نظم شهر تلاش بسيار كرد. با گذشت چند ماهى از پيروزى انقلاب اسلامى، در خرداد 1358 با قبول رياست هيئت ايرانى، در اولين سفر خارجى به سه كشور ليبى و سوريه و اردن حركت كرد. در ليبى، با معمرالقذافى، رييس جمهورى ليبى ديدار نمود

و مسائل مربوط به افغانستان و عراق را مورد بحث قرار داد، در بهمن 1359 همزمان با سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى به دو كشور ژاپن و بنگلادش سفر كرد، وى با رأى مردم استان مازندران به مجلس خبرگان راه يافت. در دوران جنگ يكى دو نوبت به همراه حضرت آيت الله سيد على خامنه اى به مناطق جنگى رفت.

تأليفات ايشان علاوه بر مقالات و سخنرانى هايشان، عبارتند از: اصول پنجگانه اعتقادى و اصول دين؛ پاسخ ما به مشكلات جوانان؛ تقريرات و اصول دين؛ پاسخ ما به مشكلات جوانان؛ تقريرات اصول آيت الله شيخ على كاشانى به عربى (چاپ نشده است)؛ درسى كه حسين (ع) به انسان ها آموخت؛ راه سوم بين كمونيزم و سرمايه دارى؛ رسالت انقلابى امام حسين (ع)؛ رهبران راستين؛ زهرا (س)؛ ضرورت تشكيلات؛ غروب آفتاب در اندلس؛ قرآن و كتاب هاى ديگر آسمانى؛ كمونيسم از ديدگاه نظام اقتصادى و اجتماعى اسلام؛ مبارزه با جهل و ماديت؛ مسائل عصر ما؛ مشكلات جنسى و چاره آن در اسلام؛ مشكلات مذهبى روز؛ مكتب مقاومت؛ مناظره دكتر و پير؛ ولايت فقيه؛ هستى بخش.

حجت الاسلام سيد عبدالكريم هاشمى نژاد در هفتم مهرماه 1360، رأس ساعت هشت صبح، بعد از اتمام كلاس درس معارف الهى، در حال خروج از محل حزب جمهورى اسلامى در مشهد توسط منافقين به شهادت رسيد. پيكر ايشان، در مشهد در دارالزهد حرم مطهر امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

آقاى حاج سيد عبدالكريم بن السيد الزكى السيد حسن بهشهرى از فضلاء بنام و خطباء گرام و نويسندگان والامقام و مشاهير وعاظ و گويندگان معاصر است از جهت نطق و بيان و قم و بنان گوى سبقت از همگنان ربوده و شهرت تام

يافته و در هر كجا كه براى تبليغ دين و ترويج آئين و تنوير افكار نسل جوان مدعوا رفته مانند مشهد و تهران و قم و اصفهان و يزد و همدان و بابل و رفسنجان و رى و كاشان و خرم آباد و آبادان با استقبال گرم مردم مواجه شده و ده ها هزار نفر براى استماع از بيانات مستدل و منطقيش گرد آمده و ابراز احساسات نموده اند در بيست روز كه در محرم و صفر 1393 قمرى خود اين نويسنده شاهد اجتماع عموم طبقات مخصوص افاضل حوزه علميه و نسل جوان قم بودم كه براى استفاده از منبر وى در شهر علمى و مذهبى قم گرد آمده و گفته مى شد كه بيش از بيست هزار نفر شركت كرده اند و ايشان با بيانى گرم و پرحرارت ايراد سخن نموده و افكار مردم را به مطالبى متوجه مى نمود.

معظم له در شهرستان بهشهر در سال 1348 قمرى تولد يافته و پس از رشد و خواندن دروس فارسى به كوهستان رفته و در تحت تربيت و تعليمات عالم ربانى آيت الله كوهستانى مرحوم مقدمات و ادبيات را خوانده آنگاه مهاجرت به قم نموده و در نزد فاضل ربانى طاب نژاد آقا شيخ على فريده الاسلامى كاشانى كه از اوتاد فضلاء و مدرسين حوزه بود سطوح وسطى را خوانده و سطوح عالى را از مدرسين بزرگ استفاده نموده و به درس خارج فقه و اصول آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراه و آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيات ديگر شركت نموده تا به مدارج عاليه علم ارتقا يافته و دراسات و تقريرات استاد مجاهد خود را به رشته تحرير آورده و

به نظر معظم له به وسيله اين نگارنده رسانيده و مورد تائيد و قبول استاد مزبور قرار گرفته است.

استاد هاشمى نژاد به واسطه جهات داخلى در سال 1382 قمرى با معيت داماد و شريك گرامش حجه الاسلام حاج آقا حسن ابطحى خراسانى به مشهد مراجعت نموده و رحل اقامت افكنده و در حوزه مشهد به تدريس سطوح عالى كفايه و مكاسب و وظائف دينى و روحى ديگر پرداخته و خدمات ارزنده اى نموده است. آثار علمى و خدمات روحى معظم له از اين قرار است:

1- همكارى تاسيس كانون بحث و انتقاد دينى مشهد مقدس (كه با معيت صديق و رحم گرانى خود آقاى ابطحى) نموده اند:

2- كتاب مناظره دكتر وپير كه تاكنون بيش از ده ها بار به طبع رسيده و مورد استقبال عموم طبقات قرار گرفته است.

3- درسى كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت مكرر چاپ شده است.

4- قرآن و كتابهاى آسمانى ديگر.

5- مشكلات بزرگ نسل ما. 6- راه سوم بين كمونيسم و سرمايه دارى.

7- اصول پنج گانه اسلام 8- مشكلات مذهبى روز 9- جلد اول پاسخ ما به مشكلات جوانان 10- بسيارى از جوابها و مقالات پاسخ ما.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هبةالله اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بن على. اديب ماهر، و حكيم حاذق، و طبيب متبحر، از محاسن روزگار، و افاضل زمان خود بوده، و در جميع فضايل بى نظير مى نموده است.

در 534 به عارضه ى سكته وفات يافته، در سرداب منزل خود دفن گرديده، و پس از چند ماه از فوت و دفنش درب سرداب را كه باز كردند مرده ى او را نشسته در پاى پله ها يافتند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

هجري تفرشي، محمدصادق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1180 ق)، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به هجرى. وى تحصيلات مقدماتى را نزد دايى خود، اقا محمد مؤمناى داعى گذراند و پس از آن براى تكميل تحصيلات به قم و اصفهان سفر كرد. او در اصفهان به فراگيرى معقول و منقول، ادب، عرفان و اخلاق نزد بزرگان علم و دانش از جمله مولانا محمد صادق اردستانى مشغول شد و به مدارج بالايى رسيد. هجرى چندى نيز به تعليم و تربيت رضاقلى ميرزا، فرزند نادرشاه پرداخت كه به دلايلى از دربار به خراسان رفت و پس از مدتى بازگشت و تا پايان عمر در حوالى تفرش عزلت گزيد. مؤلف «نگارستان دارا» آورده كه وى در مشهد درگذشت. هجرى در سرودن ماده تاريخ، غزل، رباعى و بخصوص مثنوى مهارت داشت. از آثارش مى توان به دو مثنوى اشاره كرد كه در اولى تعبيراتى از اكثر علوم همچنين: صرف، نحو، منطق و تصوف به كار برده شده است و مثنوى ديگر او مشتمل بر صد و نود و يك بيت، در ذكر داستان شكار مأمون و امام جواد (ع) و غيره است.[1]

ميرزا ابوالقاسم پسر ميرزا صادق تفرشى (ف. 1180 ه.ق) از رجال ادب است و اشعارى نيكو

سروده است. آنچه مسلم است او در اواخر دولت صفوى تا زمان كريم خان زند مى زيست. در علوم معقول و منقول و عرفان به مدارج عالى رسيد و چند سالى در قم و اصفهان بسر برد و مدتى معلم رضاقلى ميرزا فرزند نادر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] سفينةالمحمود (443 -441/ 2)، فرهنگ سخنوران (997)، لغت نامه (ذيل/ صادق)، نگارستان دارا (220 -219)، يادگار (س 5، ش 6 و 7، ص 100 -92).

هجيم آملي طبرستاني

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر و اديب. در عصر سلجوقيان مى زيست. مؤلف «فرهنگ سخنوران» وى را از شعراى عهد سامانيان مى داند. او در ادبيات عربى و فارسى مهارت داشت و شاعرى چيره دست و خوش بيان بود. وى در آمل از دنيا رفت و در همانجا به خاك سپرده شد. او به پيروى از دقيقى در يكى از قصايدش، قصيده اى با لغات فارسى و عربى و طبرى سروده كه حدود هشتاد بيت است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (89)، الذريعه (873/ 9)، شعراى مازندران و گرگان (348 -347)، فرهنگ سخنوران (997)، مجمع الفصحا (1103/ 3).

هدايت نيا، فرج الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرج الله هدايت نيا

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/3/1

زندگينامه علمي

اينجانب فرج الله هدايت نيا گنجي در سال 1347 هجري شمسي در روستاي «گنج افروز» از توابع شهرستان بابل متولد شده ام. پس از طي دوران كودكي وارد مدرسه شدم و تا سال سوم راهنمايي را در مدارس زادگاه خويش گذراندم. دانش آموز سال پنجم ابتدايي بودم كه انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني (ره) به پيروزي رسيد و دوران نوجواني من با حال هواي انقلاب آغاز شد.

تحت تأثير شرايط پس از انقلاب در خودم علاقه به فراگيري علوم ديني احساس كردم و در سال 1361 وارد حوزه علميه «خاتم الانبياء (ص)» بابل شدم. به مدت سه سال در حوزه علميه «امام القائم» تهران تحصيل كردم و از سال 1366 وارد حوزه علميه قم شدم. در حوزه علميه قم، لمعتين و دو جلد اصول فقه را از محضر اساتيد حوزه به

ويژه استاد «علي محمدي (زيد عزه)» فرا گرفتم. و از آن پس دروس خارج فقه و اصول را آغاز كردم. در اين مرحله از اساتيد بزرگواري نظير آيات عظام: «فاضل لنكراني»، «جوادي آملي»، «مكارم شيرازي» و «محفوظي» بهره بردم.

در سال 1368 به فكر تكميل تحصيلات خودم در علوم جديد و دانشگاهي افتادم. ابتداء به صورت غير حضوري به مدت چهار سال ديپلم گرفتم و در كنكور سراسري سال 1373 شركت كردم و در رشته حقوق دانشگاه تهران پذيرفته شدم. پس از اتمام دوره كارشناسي براي ادامه تحصيل وارد دانشگاه مفيد قم شدم و در گرايش «حقوق خصوصي» در مقطع كارشناسي ارشد اين دانشگاه فارغ التحصيل شدم و البته در طول اين سالها، تحصيلات حوزوي را نيز ادامه دادم.

با توجه به شرايط جنگ، مثل ساير جوانان اين مملكت در جبهه ها حاضر شدم و مدت دو سال به طور متناوب به صورت رزمي يا تبليغي در جبهه ها بودم و از جانبازان جنگ تحميلي مي باشم. علاقه وافر اينجانب به فعاليتهاي پژوهشي موجب شد كه جذب مؤسسات پژوهشي شوم. مطالعات من تا كنون در گرايش «فقه»، «حقوق خصوصي» و «حقوق عمومي» بوده است. محصول مطالعات من كتابها و مقالاتي بوده است كه بسياري از آنها چاپ شده است. در حال حاضر اينجانب عضو «هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي» هستم و در گروه فقه و حقوق اين مركز فعاليت مي كنم.

در كنار تحقيق، تدريس را از نظر دور نداشتم. از سال 1381 به تدريس حقوق در مراكز آموزش عالي روي آوردم و هم اكنون نيز در يكي از دانشگاههاي تهران؛ «دانشگاه آزاد اسلامي» و

مدرسه تخصصي فقه و اصول قم؛ «ويژه طلاب خارجي» به تدريس مشغول هستم. در حال حاضر در شهر مقدس قم ساكن هستم و به تحصيل تحقيق و تدريس مشغول مي باشم. اميدوارم بتوانم از اندوخته هاي خود در جهت نشر علوم ديني و فرهنگ اسلامي بهره ببرم و دَين خود را به مردم مسلمان ادا نمايم.

هدايت، جعفرقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفرقلى معروف به نيرالملك، فرزند رضا قليخان هدايت متولد 1247 ق در تهران است. او تحصيلات خود را نزد پدرش در ادبيات فارسى و مقدمات زبان عربى آموخت. پس از تأسيس دارالفنون بدانجا رفت و به آموختن زبان فرانسه، حساب، هندسه، علوم طبيعى و نظام پرداخت. پس از 6 سال تحصيل در دارالفنون با درجه ممتاز فارغ التحصيل شد و به معلمى دارالفنون درآمد. چند سال بعد ناظم آنجا شد و تدريجا رتبه سرهنگى گرفت. در 1278 رياست دارالفنون را به او دادند و قريب چهل سال رياست داشت و در همين سمت لقب نيرالملك و منصب سردارى گرفت. در 1316 ق به وزارت علوم منصوب شد و هفت سال در آن سمت باقى بود. بعد از مشروطيت در كابينه مشيرالسلطنه مجددا وزارت علوم را عهده دار شد ولى چون مدتش كوتاه بود كارى از پيش نبرد. وفات او در 1333 ق در 86 سالگى اتفاق افتاد.

نيرالملك يكى از فضلاء و دانشمندان قرن اخير ايران است كه به توسعه فرهنگ كمك هاى زيادى كرده است. آثارى نيز دارد و اصولا خانواده هدايت در كار نشر معارف و فرهنگ خدماتى انجام داده اند. از وى چهار پسر و چهار دختر باقى ماند. پسران وى عبارت بودند از: رضاقلى، هدايت قلى، كريم و سليمان.

رضاقلى پس از فوت پدر نيرالملك گرفت. هدايت قلى لقب اعتضادالملك داشت و فرزندانش عبارتند از محمود هدايت، صادق هدايت و سرلشكر عيسى هدايت. كريم طبيب شد و درجه سرلشكرى در ارتش يافت. سليمان دانشكده سن سير فرانسه را طى كرد و در جوانى از اسب به زير افتاد و درگذشت.

(1284 -1209/ 1206 ش)، نويسنده و مترجم. ملقب به نيرالملك. در تهران به دنيا آمد. مقدمات علوم زمان را نزد پدر آموخت و در دارالفنون به تحصيل زبان فرانسه و حساب و هندسه و علوم طبيعى و نظامى پرداخت. پس از طى اين دوره چند كتاب و جزوه براى استفاده ى شاگردان دارالفنون ترجمه و تأليف كرد و در 1276 ش به منصب آجودانى مدرسه رسيد و سال بعد ناظم مدرسه شد. وى در حدود 1240 ش به جاى پدر رياست مدرسه ى دارالفنون را به عهده گرفت و پس از فعاليتهاى زياد آموزشى و ادارى، از ناصرالدين شاه لقب نيرالملك دريافت نمود و حدود چهل سال رياست دارالفنون را عهده دار بود. او در حدود 1275 ش به وزارت علوم منصوب شد و در زمان صدارت اتابك اعظم و امين الدوله، وزارت معارف را به عهده داشت. وى در دوره ى وزارتش توانست دوره هايى را براى مراتب تحصيل تعيين كند. او همچنين به پاس خدمات فرهنگى نشان فرهنگستان علوم كشور فرانسه را دريافت كرد. وى در تهران درگذشت. از آثارش: رساله ى «مفتاح العلوم»، در مورد فيزيك و شيمى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] روز شمار تاريخ (58/ 2)، فرهنگ رجال قاجار (207). وزراى معارف ايران (32 -31)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ ايران (39 -29).

هدايت، رضاقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به

نيرالملك فرزند اكبر و ارشد محمد جعفرخان نيرالملك رئيس دارالفنون، متولد 1250 ش است. تحصيلات خود را در دارالفنون به اتمام رسانيد و پس از چندى به استادى در دارالفنون ارتقاء مقام يافت. بعد از مرگ پدرش در 1333 ه.ق به رياست دارالفنون رسيد و لقب نيرالملك گرفت و سالها در آن سمت بود و مدتى نيز با حفظ سمت معاونت وزارت معارف را داشت. در 1299 در كابينه مشيرالدوله به وزارت پست و تلگراف معرفى گرديد. بعد از كودتاى 1299 كه سيد ضياءالدين به رياست وزراء انتخاب گرديد نيرالملك را به وزارت معارف و اوقاف معرفى كرد و مادام كه سيد ضياء بر سر كار بود و او هم وزارت داشت در اسفند 1300 ش در كابينه مشيرالدوله مجددا به وزارت معارف معرفى شد. در 1306 كه داور عدليه جديد را بنياد نهاد حاج مخبرالسلطنه هدايت وزير فوائد عامه را به رياست ديوان عالى كشور معرفى كرد. حاج مخبرالسلطنه رياست شعبه اول ديوانعالى كشور را به عمو زاده خود نيرالملك هدايت داد. مخبرالسلطنه بعد از چند ماه به نخست وزيرى منصوب شد و نيرالملك به كفالت ديوانعالى كشور برگزيده شد و تا سال 1315 در آن سمت باقى بود كه جاى خود را به حاج سيد نصرالله تقوى داد.

نيرالملك در علوم رياضى، فلسفه، ادبيات فارسى و عربى استاد بود و زبانهاى انگليسى و فرانسه را به حد كافى مى دانست. يكى از فرزندان او در ارتش به نام شكرالله هدايت درجه سرتيپى يافت. بعد از شهريور 1320 مجددا فعاليت سياسى را آغاز كرد و در تشكيل حزب اراده ملى با سيد ضياءالدين همكارى نزديك داشت و

رياست شورايعالى حزب با او بود. وفات او در 1324 ش اتفاق افتاد.

(1324 -1250/ 1249 ش)، مترجم و استاد دانشگاه. ملقب به نيرالملك. در تهران به دنيا آمد و پس از طى علوم مقدماتى وارد دارالفنون شد و به فراگيرى علوم عالى پرداخت. او به زبان هاى انگليسى و فرانسه تسلط داشت و پس از فراغت از تحصيل در دارالفنون به تدريس زبان پرداخت و پس از مدتى به نيابت رياست و نظامت دارالفنون منصوب گشت. هدايت در زمان مظفرالدين شاه به علت خدمات فرهنگى به دريافت نشان لياقت نايل شد. در 1289 ش در دوران پادشاهى احمد شاه به معاونت و در كابينه سيد ضياءالدين طباطبايى به وزارت علوم و معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه منصوب گرديد. او در 1288 ش به طور افتخارى به عضويت آكادمى علوم فرانسه پذيرفته شد و به دريافت نشان لژيون دونور نايل گرديد. نيرالملك در تهران درگذشت. از آثارش: «پرورش روح و جسم و اخلاق»، ترجمه؛ «سياحت نامه ى استانله به افريقا»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] روز شمار تاريخ (272 ،213 ،102 ،97/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2047/ 2)، وزراى معارف ايران (80 -79)، وزيران علوم و معارف فرهنگ (206 -203).

هدايت، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1281 ش)، نويسنده، مترجم و محقق. وى از خاندان رضاقلى خان هدايت است. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در دارالفنون و دبيرستان سن لوئى تهران به پايان رساند و در حدود 1307 ش با كاروان دانش آموزان اعزامى به اروپا به بلژيك رفت و در رشته مهندسى راه و ساختمان نام نويسى كرد، اما در آنجا نماند و يك سال بعد با نخستين

گروه دانشجويان اعزامى به اروپا براى تحصيل در رشته ى معمارى به فرانسه رفت. وى در اقامت چهار ساله خود در فرانسه بيشتر به سير و گشت گذراند و داستان هاى معروفى در آنجا نوشت، سپس به وطن بازگشت و در 1315 ش به دعوت دكتر شيرازپور پرتو، عضو وزارت امور خارجه كه در آن هنگام نايب كنسول ايران در بمبئى بود، به عنوان متخصص تنظيم ديالوگ فيلم فارسى به هندوستان رفت و زبان پهلوى را آموخت و دو داستان كه در آنجا فراگرفته بود به فرانسه نوشت و به وطن بازگشت. هدايت در اين سفر بيشتر اوقات خود را در موزه ها و كتابخانه ها مى گذراند. وى با بزرگ علوى، مجتبى مينوى و مسعود فرزاد گروهى موسوم به ربعه را كه هدفش ايجاد روحى تازه در ادبيات ايران بود در مقابل اديبان محافظه كار كه آنان را سبعه ناميده بودند، تشكيل داد. هدايت مدتى نيز با مجله «موسيقى» به مديريت سرگرد مين باشى، تا تعطيل شدن آن در 1320 ش همكارى داشت. وى در همان سال مدتى نيز در دانشكده ى هنرهاى زيباى دانشگاه تهران به عنوان مترجم مشغول بود. هدايت با مجله هاى «سخن» و «پيام نو» همكارى داشت و مقالات و داستان هايى را در آنها منتشر مى كرد. وى در 1324 ش همراه يك هيئت فرهنگى به دعوت دانشگاه تاشكند عازم ازبكستان شد و حدود دو ماه در آنجا ماند و در اين مدت درباره ى اوضاع و احوال مردم آنجا تحقيق و مطالعه كرد. سپس در نخستين كنگره ى نويسندگان ايران در 1325 ش كه، تحت شعار ادبيات نوين و مترقى ايران، با رياست ملك الشعراء بهار تشكيل شده بود، شركت كرد. وى

در 1329 ش به پاريس رفت و پس از مدتى اقامت، در فروردين سال بعد، در گرمابه ى پانسيون خويش با گشودن شير گاز به زندگى خود پايان داد. هدايت را در قبرستان پرلاشز پاريس به خاك سپردند. از ديگر آثار وى: «زنده به گور»، شامل نه داستان؛ «سه قطره خون»، شامل يازده داستان؛ «سگ و ولگرد»، شامل هشت داستان؛ «بوف كور»؛ «حاجى آقا»؛ «پروين دختر ساسان»، نمايشنامه؛ «فوايد گياه خوارى»؛ تصحيح «ترانه هاى خيام»؛ سفرنامه ى «اصفهان نصف جهان»؛ «گجستك اباليش»، ترجمه از پهلوى؛ «ديوار»، ترجمه؛ «مسخ»، ترجمه.[1]

صادق فرزند اعتضادالملك (و. تهران 28 بهمن 1281- ف. پاريس 1330) در تهران متولد شد و براى تحصيل به فرانسه رفت. ابتدا در پاريس اقامت نمود و سپس به بزانسون رفت. داستانهاى معروف: زنده به گور، سه قطره خون، نمايشنامه ى پروين، افسانه ى آفرينش، فوائد گياه خوارى را در پاريس نوشت. سپس به ايران بازگشت و در 1315 به بمبئى رفت و زبان پهلوى را آنجا فراگرفت و سفرهاى چندى به تاشكند و ساير شهرهاى ازبكستان كرد و بالاخره در سال 1329 به پاريس رفت و پس از چهار ماه توقف در آن شهر خودكشى كرد. صادق به زبانهاى انگليسى و فرانسه آشنائى داشت. گذشته از مقالات و داستانها و سفرنامه ها، چند كتاب را از متون پهلوى به فارسى برگردانده است مانند: گجسته ابالش. كارنامه ى اردشير بابكان. يادگار جاماسب. شهرستانهاى ايران، و داستان هايى نيز از فرانسه به فارسى ترجمه كرده است چون ديوار، مسخ و غيره. هدايت از نويسندگان بنامى است كه در ادبيات فارسى عصر حاضر اثرى عميق گذاشته است. و كتابهاى او بارها به چاپ رسيده و بعضى به زبانهاى بيگانه

ترجمه شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (367 ،361 ،360 ،212 ،158 ،157 ،148 ،141 ،140 ،139 ،138 ،134 ،131 ،113 ،112 ،93 ،89 ،88 ،87 ،85 ،76 ،73 ،67 ،51 ،50)، از نيما تا روزگار ما (429 -333)، تاريخ برگزيدگان (357 -355)، چون سبوى تشنه (200 -198)، دايرةالمعارف فارسى (1549/ 2)، روز شمار تاريخ (321 ،279/ 1)، شخصيتهاى نامى (516 -514)، شناخت نامه ى صادق هدايت، صد سال داستان نويسى (119 -91/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3426 ،3375 ،3367 ،3328 ،3016 ،3012 ،2999 ،2985 ،2855 -2854 ،2709 ،2707 ،2697 ،2648 ،2584 ،2475 ،2344 ،2183 ،2094 ،2042 ،2010 ،1929 ،1926 ،1866 ،1614/ 2 ،1478 ،1462 ،1383 ،1372 ،1200 ،1137 ،845 ،635 ،602 ،527 ،403 ،394 ،362 ،242 ،3/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (392)، لغت نامه (ذيل/ صادق)، مؤلفين كتب چاپى (513 -508/ 3).

هدايت، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1314 ق)، نويسنده، مترجم و شاعر. وى برادر صادق هدايت، داستان نويس معروف است. او در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه و عاليه خود را در مدارس علميه و دارالفنون و دانشكده حقوق تهران به پايان رساند. هدايت در جوانى به علوم ادبى، فنون نقاشى، موسيقى و مجسمه سازى علاقه زيادى داشت و سالها در خدمت استاد كمال الملك به آموختن صنعت نقاشى مشغول بود. او همچنين زبان فرانسه را مى دانست. هدايت پس از اتمام تحصيلات به خدمت وزارت دادگسترى درآمد و عهده دار مشاغلى از جمله: مترجمى موسيوپرنى مستشارى وزارت دادگسترى، بازپرسى و مستشارى شعبه ى اول استيناف تهران و چند سالى نيز رياست شعبه ى دوم ديوان دادرسى دارايى و فرماندارى تبريز بود. از آثارش: «ازدواج عجيب»؛

«سرگذشت عشرت»؛ «زيارت و سياحت»، در ذكر جزئيات سفر به پاريس؛ «شهنشاه نامه ى پهلوى»، تاريخ ايران از بدايت تا نهايت؛ «گلزار جاويدان»، در سه مجلد؛ تذكره ى «بذر سخن»؛ «آينه ى زندگى»؛ «در ركاب نادر شاه» يا «سفرنامه ى عبدالكريم»؛ «مسافرت به ارمنستان و ايران»، ترجمه؛ «كليات راجع به تاريخ سياسى اروپا»، ترجمه؛ «مردم گريز»، ترجمه؛ «آب حيات»، شعر؛ «حقايق عريان»، شعر.[1]

قاضى عاليرتبه، مترجم، نقاش، شاعر و موسيقى دان فرزند هدايت قلى هدايت (اعتضادالملك) در 1276 در تهران تولد يافت. تحصيلات خود را پس از فرا گرفتن مقدمات در ادبيات زبان پارسى، عربى و فرانسه آغاز كرد و مدتى مديد نزد كمال الملك هنر نقاشى آموخت. فن موسيقى را نيز به طريق علمى نزد تنى چند از هنرمندان معروف ياد گرفت. در 1302 وارد خدمات قضايى شد و تمام مراحل قضايى را در وزارت دادگسترى طى كرد. مدتى رئيس ديوان دادرسى دارايى و زمانى مدير كل ثبت اسناد و املاك شد. در ديوانعالى كشور مستشارى و رياست شعبه داشت. آخرين سمت قضايى او رياست دادگاه تجديدنظر انتظامى قضات بود. در وزارت كشور نيز سمت هايى از قبيل رياست كارگزينى و فرماندارى تبريز با او بود. وى در 1329 زمانى كه رزم آرا به نخست وزيرى رسيد به معاونت نخست وزير منصوب شد. در كابينه بعدى كه رياست آن با علاء بود همان سمت را حفظ كرد. در حكومت دكتر مصدق به دادگسترى بازگشت و به مستشارى ديوانعالى كشور مشغول شد. در 1334 مجددا به معاونت نخست وزيرى برگزيده شد و چند سالى آن سمت را داشت.

محمود هدايت اشعار زيادى سرود كه بخشى از آن به چاپ رسيد. اشعارش از استحكام شعرى برخوردار مى باشد و تابلوهاى نقاشى

او كه بين خواص معروفيت دارد معرف ذوق و هنر او در اين فن مى باشد. تعداد كتبى كه تاكنون ترجمه و به چاپ رسانده است زياد است و بيشتر ترجمه هاى او كتب تاريخى است. خواهر وى همسر سپهبد رزم آرا بود. صادق هدايت نويسنده معروف و بزرگ معاصر برادر كهتر اوست. برادر ديگر به نام عيسى هدايت داشت كه در ارتش درجه سرلشكرى گرفت. وى در جوانى با دختر فتح الله خان سردار مؤيد مراغه اى پيوند زناشوئى بست. صاحب دو پسر شد و همسر وى در ميانسالى درگذشت. سرانجام در سال 1368 درگذشت.

شاعر، نقاش.

تولد: 18 ارديبهشت 1276(4 ذى الحجة 1314 ق.)، تهران.

درگذشت: 1368.

محمود هدايت، فرزند هدايت قلى خان هدايت اعتضادالملك، تحصيلات ابتدايى و متوسطه و عاليه را در مدارس علميه و دارالفنون و دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران به پايان رساند و چون از جوانى به تحصيل علوم ادبيه و فنون شاعرى و موسيقى رغبت داشت، نزد كمال الملك آموختن رموز نقاشى را آغاز كرد. پس از پايان دوره ى تحصيل، در سال 1302، وارد وزارت دادگسترى شد. در طول پنجاه سال خدمت جز چند سالى كه در خارج از دادگسترى به رياست شعبه ى دوم ديوان دادرسى دارايى و فرماندارى تبريز و دو بار معاونت نخست وزير سپرى گرديد، بقيه به مترجمى و داديارى دادسراى تهران و بازپرسى و مستشارى شعبه ى اول استيناف تهران و مديريت كل ثبت و رياست ادارات بازرسى و دفتر وزارتى و داديارى و مستشارى ديوان عالى كشور و رياست شعبه ى پنجم ديوان مزبور و رياست دادگاه عالى تجديد نظر انتظامى قضات مصروف شد. در آبان 1334 نيز يك قطعه درجه ى اول حقوق بشر و در ختم دوران

خدمت كه 1351 است يك قطعه نشان درجه ى اول عدالت دريافت كرد. ضمنا در سال 1331 نيز به دعوت سازمان ملل متحدد چند ماهى در نخست وزيرى و شوراى دولتى كشور فرانسه به كارآموزى پرداخت.

آثار ترجمه وى به اين شرح هستند: مهاجرت هاى خارجى و علل و آثار آن در ايران. (1365)؛ مسافرت به ايران به معيت سفير كبير روسيه (موريس فون دوكتزبوئه، 1348)؛ مسافرت به ارمنستان و ايران (پى ير آمده اميلين پروب ژوبر، منشى السنه شرقى ناپلئون بناپارت)؛ سفرنامه ى عبدالكريم در ركاب نادرشاه؛ كليات راجع به تاريخ سياسى اروپا (ارنست لاويس)، مردم گريز (مولير)؛ شاهنامه ى ثعالبى نيشابورى (ترجمه از عربى)، گلزار جاويدان (سه جلد، مشتمل بر اشعار و شرح حال شش هزار شاعر پارسى گوى از ايرانى و غير ايرانى، 1353)؛ دو رساله مختصر درباره ى «حقوق اساسى» و «اصول محاكمات حقوقى» و چند منظومه به نام آب حيات و درفش ايران و حقايق عريان از اشعار اوست.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1184 -1180)، روز شمار تاريخ (313/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3006 ،2717 ،2660 ،1969 ،1736/ 2 ،1387 -1386 ،867 ،171/ 1)، گلزار جاويدان (1789 -1780/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (109 -107/ 6).

هدي نيا، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 11 آبان 1329.

درگذشت: 12 آبان 1375، تهران.

حميد هدى نيا فرزند عباس، مدرس، نويسنده، مترجم، منتقد سينمايى بود. از آثار اوست: فرانسوا تروفو: زندگى و آثار (ترجمه و تأليف، با همكارى رحيم قاسميان، پروين دوامى، 13365). پيكر وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (هنرمندان و نويسندگان) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هراتي، محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 577 ق)، حكاك. وى از نگارگران و حكاكان زبردست هرات بود. از آثارش: ابريق نفيسى، كه به تصريع نقره و مس و در شيوه ى خراسانى عمل آمده و در بدنه ى آن نقوش مختلف طراحى و نقش بسته، با رقم: «محمود بن محمد هراتى» 577 ق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1135/ 3).

هراسي كاثي خوارزمي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 425 ق)، اديب، لغوى، صرفى و نحوى. وى از بزرگان ادبا و لغويون خوارزم بود. اصلش از كاث، از قراى خوارزم است. در «الاعلام» تحت عنوان هراشى و در «روضات الجنات»، «هديةالعارفين» و «كشف الظنون» تحت عنوان هراس آمده است. از آثارش: شرح «ديوان» متنبى؛ كتابى در «تصريف»؛ «رسائل البلاغة والبراعة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (161/ 7)، روضات الجنات (231/ 1)، كشف الظنون (812 -811)، معجم المؤلفين (301/ 10)، الوافى بالوفيات (122 -121/ 4)، هديةالعارفين (65/ 6).

هرسيني كرمانشاهي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدرضا هرسينى كرمانشاهى از علماء اعلام و دانشمندان عظام معاصر كرمانشاه برادر ارجمند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ فرج اللَّه هرسينى مذكور مى باشند.

وى حدود سال 1326 ق در محيط عشايرى و خوانين لرستان بدنيا آمده و پس از طى دوران صباوت در حدود سال 1337 قمرى در خدمت برادر معظم خود به عتبات عاليات مشرف و از محضر مرحوم آقا شيخ محمد رشتى و حاج شيخ غلامحسين دارابى شيرازى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده نموده آنگاه مراجعت به وطن و تا حدود چهار سال در آن محيط تيره و تار به تبليغات و ارشاد الوار آن سامان و بخصوص علويون و غلات پرداخته و در سال 1354 مهاجرت به قم نموده و تا حدود 6 سال از محضر و درس آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر و بعضى ديگر استفاده نموده و در حدود 1360 ق مهاجرت به كرمانشاه و تا اكنون كه 1395 قمريست بالغ بر سى و پنج سال به خدمات دينى از اقامه جماعت و ارشاد مردم اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

هرسينى كرمانشاهى، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن هرسينى كرمانشاهى از علماء اعلام و فقهاء كرام معاصر كرمانشاه مى باشند.

در سال 1315 ق در يك فرسخى هرسين متولد شده و از روز نخست طالب دين و ديانت و علم و شرافت بوده و در خانواده متدين و متعصب و ميهمان دوستى تربيت گرديده و خود از كوچكى مقدس و متقى و از هر صغيره و حتى مكروهات فرار و اجتناب نموده به طورى كه اهالى محل ايشان عقايد عجيبى در استجابت دعا و تقواى ايشان داشته اند وى

در سن 17 سالگى در زمان رياست مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى به سامرا مشرف و اشتغال به تحصيل ورزيده و پس از انتقال (معظم له) به كربلا ايشان هم عزيمت به كربلا و مورد نظر و مهر مرحوم ميرزا قرار گرفته و بواسطه احتياط از وجوهات كمتر مصرف و غالباً با صوم و صلوة استيجارى اعاشه مى نمود تا پس از فوت و رحلت ميرزاء به نجف اشرف و از محضر مرحومين آيتين اصفهانى و نائينى و نيز مرحوم آقا ضياءالدين عراقى استفاده نموده و در سال 1342 ق به ايران مراجعت و در هرسين و كرمانشاه به تبليغات و خدمات دينى پرداخته و جمعى از علات و علويون آنجا را هدايت و ارشاد و هم مدتى با بهائى هاى نراق مبارزه و بعضى از آنها را از انحراف و ارتداد به راه مستقيم در آورده و در سال 1347 قمرى به قم مشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت و آقاى خونسارى و آقاى صدر و بعد آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و پس از آن به كرمانشاه مراجعت و در مسجد جامعه كرمانشاه تا حال تحرير اشتغال به اقامه جماعت و ترويج دين و ارشاد و هدايت مردم دارد.

خاطره عجيب معظم له از مرحوم آيت اللَّه اصفهانى

آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى اراكى فرمودند آقاى هرسينى گفتند پس از فوت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى وضع معيشت بر من استوار شد و چند روزى گرسنه و در مضيقه سخت قرار گرفتم پس به نجف مشرف و در حرم صورت به ضريح مطهر علوى گذارده و اظهار حاجت نمودم.

پس از حرم بيرون

و در صحن شريف شخصى آمد و مبلغى داد و مدتى گذران كردم و چون تمام شد باز به حضرت امير (ع) عرض كردم و در صحن شخصى وجهى داد كه چند روز مرا كفايت كرد و در بار سوم همين طور تا در مرتبه چهارم كه ديگر پولى براى مخارج خود نداشتم مشرف شده و عرض مطلب كردم و چون آمدم از حرم بيرون روم ديدم مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى كه در پشت سر مطهر نشسته تا مرا ديد صدا زد خدمتشان رفتم فرمود شيخ محمدحسن هر وقت بى پول شدى و مخارجت تمام شد لازم نيست به حضرت امير عليه السلام عرض كنى بيا به من بگو و تأكيد كرد و من تعجب كردم كه ايشان از كجا متوجه شده كه حاجت من چيست. پس از حرم بيرون رفتم و روز بعد حسب التأكيد ايشان درب منزل آن مرحوم رفتم كه اوائل رياست ايشان بود تا در زدم خود ايشان آمد و درب را باز كرد و فرمود هان بى پول شده اى بيا داخل و در اندرون منزل رفت و مدت يك ساعت طول كشيد كه من از آمدن پشيمان و خواستم بروم كه ديدم آمد در حالى كه غبارآلود است و اول عذرخواهى بسيار نمود و دامن خود را گشود و مبلغ زيادى از دراهم و پولهاى عراقى جلوى من ريخت (كه مدتها مرا اداره و تأمين نمود).

و فرمود از اينكه دير كردم مرا ببخش زيرا رفتم دخل و قلك بچه هايم را خالى كردم و براى شما آوردم كه ضرورت داشت.

(نگارنده گويد: بقول آيت اللَّه اراكى معلوم مى شود كه مرحوم سيد غير از پول يوميه بچه ها و

نوه هاى خود پول ديگرى نداشته چون اوائل رياست و مرجعيت ايشان بوده)

هرندي، شمس الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ملاّ عبداللَّه (حاج آقا) هرندى، فاضل و عالم، و امام يكى از مساجد محلّه شهشهان، و از شاگردان پدر خود و آقا سيد محمّد باقر درچه اى و ديگران بوده، در حدود سال 1360 در طهران وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هرندي، نعمت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ملا محمّد جعفر هرندى. معروف به لسان الواعظين، از فضلاى اهل منبر اصفهان.

در جمعه 20 شعبان سال 1355 وفات يافته، در تكيه ملك مدفون گرديد.

مادّه تاريخ وفاتش اين است:

قدوه اصحاب منبر زبده اهل يقين

واعظ اندر دين احمد رهنماى مؤمنين

بيست از شعبان گذشته روز جمعه چاشتگاه

شد روان سوى جنان شادان لسان الواعظين

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هروي بغدادي، ابوعبيد قاسم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(224/ 223/ 222 -157 ق)، حافظ، محدث، فقيه، مجتهد، اديب و لغوى. در هرات به دنيا آمد. پدرش از غلامان رومى و در خدمت مردى از اهل هرات بود. ادبيات و فقه را از اساتيد بزرگ آن زمان فراگرفت. قرآن و لغت را نزد ابوالحسن كسايى و اسماعيل بن جعفر و شجاع بن ابونصر بلخى و ابوعمرو شيبانى و فراء و ابوزياد كلابى و ابوعبيده و اصمعى و يزيدى و ابوزيد انصارى و عده اى ديگر آموخت. وى در قراآت، فقه، لغت و شعر متبحر بود. از اسحاق بن سليمان رازى و اسماعيل بن جعفر و شريك بن عبداللَّه و اسماعيل بن عياش و هشيم بن بشير و سفيان بن عيينه و اسماعيل بن عليه و يزيد بن هارون و يحيى بن سعيد قطان و حجاج بن محمد و ابومعاويه ضرير و صفوان بن عيسى و عبدالرحمان بن مهدى و حماد بن مسعده و مروان بن معاويه و ابوبكر بن عياش و محمد بن جعفر غندر و سعيد بن عبدالرحمان جمحى و عبيداللَّه اشجعى و وكيع بن جراح و عبداللَّه بن ادريس و جرير بن عبدالحميد و عباد بن عباد مهلبى و معاذ بن معاذ عنبرى و عمر بن يونس و عبداللَّه بن مبارك و

اسحاق ازرق و ديگران حديث شنيد. استادش، سعيد بن ابومريم مصرى، و نصر بن داوود بن طوق صاغانى و محمد بن اسحاق صاغانى و حسن بن مكرم و احمد بن يوسف تغلبى و ابوبكر بن ابى الدنيا و حارث بن ابى اسامه و محمد بن يحيى مروزى و على بن عبدالعزيز بغوى و عبداللَّه بن عبدالرحمان دارمى و عباس دورى و محمد بن حفص دورى و احمد بن يحيى بلاذرى و عبدالمجيد بوشنجى و ابوالحسن على بن عبداللَّه طوسى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. وى مدتى در بغداد اقامت گزيد. سپس در زمان امير ثابت بن نصر بن مالك خزاعى به منصب قضاوت شهر طرسوس گمارده شد. در اواخر عمر به مكه رفت و همان جا درگذشت. از آثارش: «الغريب» يا «غريب الحديث»؛ «غريب القرآن»؛ «الغريب المصنف فى علم اللسان»؛ «فضائل القرآن»؛ «ادب القاضى»؛ «الاموال»؛ «الشعراء»؛ «الناسخ والمنسوخ»؛ «المواعظ»؛ «القراآت»؛ «النسب»؛ «معانى القرآن»؛ «المجاز فى القرآن»؛ «عدد آى القرآن»؛ «الامثال السائرة»؛ «المقصور والممدود»؛ «الطهارة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (10/ 6)، تاريخ بغداد (416 -403/ 12)، التاريخ الكبير (172/ 7)، تذكرةالحفاظ (418 -417/ 1)، تهذيب التهذيب (276 -274/ 8)، تهذيب الكمال (154 -145/ 15)، الجرح والتعديل (ج 3، ق 111/ 2)، سيرالنبلاء (509 -490/ 10)، شذرات الذهب (55 -54/ 2)، صفة الصفوة (328 -327/ 2)، طبقات ابن سعد (254 -253/ 7)، طبقات الشافعيه ى سبكى (160 -153/ 2)، طبقات الفقهاء الحنابله (364 -360/ 1)، طبقات المفسرين داودى (37 -32/ 2)، العبر (308/ 1)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (121 -120)، الكامل (259/ 5)، معجم الادباء (261 -254/ 16)، المنتظم (336 -334/ 6)، ميزان الاعتدال (359/ 3)، النجوم الزاهرة (294/

2)، وفيات الاعيان (63 -60/ 4).

هروي، ابوسعد آدم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، اديب، لغوى و محدث. اصلاً از هرات بود و ساكن بلخ.

در 520 ق پس از سفر حج به بغداد وارد شد و در همان جا درگذشت. استاد رشيد وطواط بود و ميان او و شيخ ابومنصور جواليقى مناظراتى واقع شد. در حديث و فنون ادب يكى از مراجع عصر خويش بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (240 /2)، روضات الجنات (59 /2)، ريحانه (125 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوسعد)، معجم الادباء (107 -101 /1).

هروي، ابوعبيد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 401 ق)، محدث، اديب و لغوى. معروف به صاحب «الغريبين». اصلش از فاشان، از قراى هرات است. از بزرگان علما و ادبا و لغويون و از شاگردان نفطويه و ابن سراج و ابومنصور ازهرى بود. وى از احمد بن محمد بن ياسين و ابواسحاق احمد بن محمد بن يونس بزاز حافظ روايت كرده است. شيخ الاسلام ابوعثمان اسماعيل بن عبدالرحمان صابونى و ابوعمر عبدالواحد بن احمد مليحى و ابوبكر اردستانى از وى روايت كرده اند. او را پيشواى اهل ادب در زمان خود مى دانستند. وى به سرزمينهاى مختلف سفر كرد و مدتى نيز اسير قرامطه شد. در «ريحانةالادب» و «روضات الجنات» كنيه ى وى ابوعبداللَّه يا ابوالقاسم ذكر شده است. از آثارش: «الغريبين»، كه جمعى است بين تفسير «غريب القرآن» و «غريب الحديث»؛ «ولاة هرات» يا «تفصيل ولاة هرات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (203/ 1)، روضات الجنات (252 -251/ 1)، ريحانه (361/ 6)، سيرالنبلاء (147 -146/ 17)، شذرات الذهب (161/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (292 -291/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (85 -84/ 4)، العبر (199/ 2)، الكامل (256/ 7)، كشف الظنون (1209 ،1206)، معجم الادباء (261 -260/ 4)، معجم المؤلفين

(150/ 2)، النجوم الزاهره (229/ 4)، الوافى بالوفيات (115 -114/ 8)، وفيات الاعيان (96 -95/ 1)، هديةالاحباب (262)، هديةالعارفين (70/ 1).

هروي، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1297 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. وى دوره ى ليسانس زبان هاى خارجى را در دانشسراى عالى گذراند و از دانشكده ى الهيات دكترا گرفت و سرانجام بعد از سالها كه عهده دار خدمات فرهنگى بود، در همان دانشكده به تدريس زبان فرانسه پرداخت. هروى مقالات ادبى و نقدهايى در مورد كار ديگر اساتيد در «ديوان» حافظ نوشته كه به همت دكتر عنايت اللَّه مجيدى به چاپ رسيده است. وى در تهران درگذشت و در گرگان، در كنار افراد خاندان خود به خاك سپرده شد. از ديگر آثار وى: «شرح غزلهاى حافظ»؛ «فرهنگ البسه مسلمانان»، ترجمه؛ «زندگينامه ى داستايوفسكى» هانرى تروا، ترجمه؛ ترجمه ى جلد اول «تاريخ بزرگ جهان»؛ «درسهايى براى خوش زيستن در زندگى زناشويى»، ترجمه.[1]

محقق، مترجم، مدرس.

تولد: 1297.

درگذشت: 6 ارديبهشت 1372، تهران.

حسينعلى هروى فارغ التحصيل دوره ير ليسانس زبان هاى خارجى از دانشسراى عالى بود. وى همچنين از دانشگاه الهيات موفق به اخذ درجه ى دكترى شد. وى در دانشكده ى ادبيات به تدريس زبان فرانسوى مى پرداخت. آثار وى به شرح زير هستند: ترجمه ى فرهنگ البسه (به قلم «دزى»)؛ زندگينامه ى داستايوسكى (اثر هانرى تروا)؛ ترجمه ى تاريخ بزرگ جهان (يكى از مجلدهاى آن)، زندگى پوشيكن، حافظ پژوهى (چهار جلد)، مقاله هاى ادبى و نقدهايى درباره ى آثار ديگران درباره ى حافظ كه به همت دكتر عنايت الله مجيدى به چاپ رسيد.

دكتر هروى به سبب بيمارى ريوى در تهران درگذشت و بنا به وصيت خود در شهر گرگان در جوار بستگان خود به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2417/

2 ،1391/ 1)، كلك (س 4، ش 38، ص 153 -151).

هروي، عبدالملك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 489 ق)، اديب و لغوى. معروف به مؤدب. در هرات به دنيا آمد.از بزرگان اهل سنت در سده ى پنجم قمرى در اين شهر مى باشد. وى در هرات معلم و مرجع استفاده اكثر فضلا بود. صاحب «كشف الظنون» و «ريحانةالادب» وى را تحت عنوان عبدالملك بن على مؤذن هروى آورده اند. از آثارش: «الصفات والذوات» يا «الصفات والادوات التى يبتدى بها الاحداث»؛ «المحيط»، در لغت؛ «المنتخب من تفسير الرمانى» يا «مختصر» تفسير قرآن رمانى (على بن عيسى وراق).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنات (161/ 5)، ريحانه (362/ 6)، كشف الظنون (1621 ،1433 ،448 -447)، معجم المؤلفين (186/ 6)، هديةالعارفين (626/ 1).

هروي، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 951 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به كاتب. از معروفترين استادان خوشنويس خط نستعليق است. وى از سادات حسينى هرات بود و به واسطه ى كثرت اقامت در مشهد، بعضى او را مشهدى نيز خوانده اند. اينكه بعضى وى را اهل جام دانسته اند، اشتباه و خلطى است كه با پير على جامى، شاگرد سلطانعلى مشهدى كرده اند. ميرعلى در هرات به تحصيل دانش و كسب هنر پرداخت و سپس در دارالانشاء حكام هرات، به امر كتابت مشغول شد. پس از آن، به دربار سلطان حسين ميرزا بايقرا راه يافت و از مقربان دربار وى گرديد و به عنوان سلطانى و كاتب السلطانى مفتخر شد. وى تا 911 ق، زمان مرگ سلطان حسين بايقرا، در هرات مى زيست و پس از آن، گاهى در مشهد و گاهى در هرات به سر مى برد. در 919 ق نزد كريم الدين حبيب اللَّه ساوجى رفت و پس از قتل او، مدت سه سال در هرات بود. در 935 ق، وقتى عبيداللَّه خان ازبك به

خراسان هجوم آورد و به شهر مسلط شد، جمعى از امرا و بزرگان و هنرمندان آن ديار، از جمله ميرعلى را به بخارا كوچ داد و او را به معلمى عبدالعزيز خان، فرزند خود، و امر كتابت سركارى گماشت. درباره ى استاد مير على در خط نستعليق، بين تذكره نويسان اختلاف است و آنچه مسلم است اينكه، وى به هنگام جوانى در هرات، شاگرد زين الدين محمود، شاگرد بى واسطه ى سلطانعلى مشهدى، بوده است. ميرعلى در اقلام مختلف نستعليق دست داشته و كتيبه نويسى نيز مى كرده است. او را به حسن محاوره و شيرين سخنى نيز ستوده اند و گويند عبدالرحمان جامى به وى عشق مى ورزيده است. ميرعلى در نظم و نثر هم تبحر داشت و شعر فارسى و تركى را نيكو مى سرود و به آورده ى «احوال و آثار خوشنويسان»، از قول صاحب «رياض الشعراء»، كاتب تخلص مى كرد و «ديوان» شعرى از او به جاى مانده است. وى نثر را شيوا مى نوشت و رساله ى «مداد الخطوط» او در آداب خوشنويسى، از معروفترين آثار خوشنويسى است كه به چاپ نيز رسيده است. مير على حدود شانزده سال در بخارا روزگار گذرانيد و همان جا درگذشت و در صفه ى مولانا صالح، در جوار مزار شيخ سيف الدين باخرزى، به خاك سپرده شد. از شاگردان معروف وى: مير محمدباقر، خواجه محمد شهابى سياوشانى، سيد احمد مشهدى، مالك ديلمى، سلطان محمود بخارى و مير دورى هستند. بعضى از آثار خطى او: يك نسخه «بوستان» سعدى، به قلم كتابت عالى، با رقم: «تمت على يد العبد... على الحسينى الكاتب... سنة 919»؛ يك نسخه «هفت اورنگ» جامى، به قلم كتابت عالى، با رقم: «خدم بكتابتها العبد المذنب

على الحسينى الهروى... سنة ثمان عشرين و تسعمائة...»؛ يك نسخه «جام جم» اوحدى، به قلم كتابت ممتاز، با رقم: «كتبه العبد... على الحسينى الكاتب... سنة ثلثين و تسعمائة، بدار السلطنة هراة»؛ «مناجات» خواجه عبداللَّه انصارى، به قلم دو دانگ عالى، با رقم: «كتبه العبد... على الكاتب، فى سنه 935، بلدة بخارا»؛ «گلستان» سعدى، به قلم كتابت جلى خوش، با رقم: «كتبه العبد المذنب ميرعلى الكاتب»؛ يك ورق از يك بياض كوچك، به قلم غبار ممتاز، با رقم: «تمت على يد احقر الكاتبين على الحسينى الكاتب، فى شهور سنة خمس و ثلثين و تسعمائة...»؛ قريب سيصد قطعه، به قلم هاى گوناگون، با تاريخ هاى 925 تا 951 ق، در كتابخانه ها و موزه هاى مختلف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (516 -493/ 2)، اطلس خط (478 -473)، پيدايش خط و خطاطان (125 -123)، پيدايش و سير تحول هنر خط (139)، تاريخ ادبيات در ايران (172/ 4)، تاريخ هنرهاى ملى (882 ،878/ 2)، تحفه سامى (74)، تذكره ى روز روشن (669 -668)، تذكره ى نصرآبادى (525)، حبيب السير (618 -617/ 4)، خوشنويسان و هنرمندان (40 -38)، دايرةالمعارف فارسى (1766/ 2)، الذريعه (235/ 20 ،765 -764/ 9)، ريحانه (365 -364/ 6)، صبح گلشن (481)، طرائق الحقائق (683 -682 ،120/ 3)، عالم آراى عباسى (170/ 1)، فرهنگ سخنوران (650)، كارنامه ى بزرگان (86 -84)، گلستان هنر (84 -78)، لغت نامه (ذيل/ على هروى)، مجالس المؤمنين (491 -490/ 2)، مجالس النفائس (262 ،88)، مجمع الخواص (90 -89)، مطلع الشمس (447 -446/ 2)، مناقب هنروران (114 ،79 -72)، هنر عهد تيموريان (742 -738 ،713 ،701 ،646 ،617 ،537 -535 ،486 -485 ،392

،352 ،331 ،300 -299 ،298)، يادگار (س 1، ش 3، ص 31 -17).

هروي، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حسين على بن رضا ابن اسماعيل حائرى اصفهانى.

عالم فاضل محقّق كثير التأليف و التصنيف، در رمضان المبارك سال 1217 در شهر هرات متولّد شده، و مقدّمات علوم را در آنجا آموخته، در 1235 به اصفهان مهاجرت نموده و نزد شيخ محمّد تقى رازى، و حاج محمّد ابراهيم كلباسى، و سيد محمّد باقر حجّة الاسلام بيد آبادى تحصيلات خود را تكميل نموده، و در نجف به درس شيخ محمد حسين صاحب فصول، و شيخ محمّد حسن صاحب جواهر، و در كربلا به درس حاج سيد كاظم رشتى، و ميرزا على نقى طباطبائى حاضر شده، سپس به اصفهان مراجعت نموده، و رياست كلّى و مرجعيّت تام يافته، و در اواخر عمر به مناسباتى از اصفهان به كربلا مهاجرت فرموده، و در آن ارض اقدس مجاورگرديده، و در 17 ربيع الاول سال 1299 وفات يافته، در مقبره صاحب ضوابط در صحن كوچك حسينى مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1- الاربعين، در اخبار اصول دين 2- توضيح الحساب 3- تلخيص تحفة الابرار استادش سيّد شفتى 4- تنبيه الغافلين، ردّ بر باب 5- التعاد و التراجيح 6- تعلقه بر حواشى شيروانى بر معالم 7- الحديقة النجفيّة حاشيه بر شرح لمعه 8- حجّيّت مظنّه مطلق 9- حاشيه بر خلاصة الحساب شيخ بهائى 10- حاشيه بر قوانين 11- خلاصة البيان، در تفسير مشكلات قرآن 12- الدرر المنثوره 13- رساله در بطلان طلاق به عوض 14- رساله در عدالت 15- رساله در عرق جنب از حرام 16- رسالة فى العصير بأنواعها 17- رساله در زوال، و آن شرح بر مبحث

زوال روضة البهيّه است 18- السبع المثانى، در احوال معصومين چهارده گانه 19- سوال و جواب، در مسائل روزه و زكات، به عربى و فارسى 20- شرح خطبه همّام 21- شرح دعاى ابوحمزه - شرح روضة البهيّة 22- طريق النجاة 23- عيون الاحكام 24- كاشف الاستار [در شرح تلخيص تحفة الابرار] 25- لوامع الفصول = [شرح مبادى الوصول] 26- لطائف الفوائد 27- مقاصد العلّيّة 28- مبادى الاصول 29- مشارع 30- مناسك حج 31- المطلق و المقيّد 32- ملخّص تفسير آية الكرسى [سيد كاظم رشتى] 33- الموت و البرزخ 34- المناقب الحسينّية 35- مجالس المواعظ 36- نتايج الافكار، در اصول فقه 37- نهاية الامال، معروفترين تأليف او 38- دو كتاب در ردّ باب و بابيّه.

نقل شده است كه در اصفهان متهّم به بابيّت و ميل به طريقه ايشان داشته، و به همين دليل سه جلد كتاب در ردّ آنها نوشته، و بالاخره مجبور به مهاجرت از اين شهر گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هروي، مقصود علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1011 ق)، مترجم. اصل وى از تبريز است. از ايران به هندوستان مهاجرت كرد و در آنجا سكنى گزيد به همين علت به مقصود على هندى نيز مشهور است. از آثارش «تاريخ الحكما»، درباره ى سرگذشت حكيمان و عالمان است كه ترجمه ى «نزهة الارواح و روضة الافراح فى تواريخ الحكما المتقدمين والمتأخرين»، تأليف محمد بن محمود شهرزورى مى باشد. مقصود على اين كتاب را در 1011 ق، در عهد اكبر شاه و به دستور شاهزاده سليم (جهانگير شاه)، از عربى به فارسى ترجمه نمود و بعدها مير سيد صدرالدين بن مير محمد صادق، گزيده اى از اين كتاب را به

نام «قول الحكما» يا «انتخاب تاريخ الحكما» تحرير نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (214/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1587 -1586/ 5)، تاريخ نظم و نثر (808 ،401).

هزار جريبي، محمد علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم جليل القدر، از تلامذه محقّق قمى، و آقا سيد جواد عاملى، و حاج سيد مهدى بحر العلوم، و حاج ملا احمد نراقى، و آقا شيخ جعفر نجفى مى باشد.

مدّتها در اروميه و تبريز بوده و در آنجا تدريس مى فرموده، اخيراً به اصفهان آمده و داماد ميرزا محمّد باقر نوّاب شده، و به فقيه مطلق شهرت يافته، و در مسجد ذوالفقار امامت مى نموده.

و تأليفات و تصنيفات زياد دارد، از آن جمله است:

1- انيس المشتغلين 2- البحر الزاخر 3- جوابات المسائل 4- حاشيه بر قواعد شهيد 5- حاشيه بر قواعد علاّمه 6- حاشيه بر طهارت مدرك 7- حاشيه بر شرح لمعه [=مخرن الاسرار الفقهية] 8- حاشيه بر نكاح شرايع 9- حاشيه بر شوارق و تجريد 10- حاشيه بر قوانين - حاشيه بر معالم (= مجمع العراش الوجيهة) 12- رساله در نماز 13- رساله در امامت 14- رساله در رجال 15- رساله در نكاح عدّه ذّميّه 16- سراج المنير، در فوائد رجاليّه، (شايد شماره 14 باشد) 17- شرح احاديث مشكله - شرح روضة البهيّه (= حاشيه بر شرح لمعه) 18- كتابى در اصول 19- كتابى در قصايد و شرح آنها 20- كتابى در فقه: در نماز مسافر و نكاح و طلاق و ديات [=البحر الزخر]، پر فايده و كثير الفروع 21- مجمع العرائس [=حاشيه بر معالم]؛ و غيره.

در اواخر عمر به شهرضا منتقل گرديده و اين مهاجرت سبب گمنامى او شده است. در هر صورت، از مجتهدين

بزرگ است، و از او كرامات و استجابت دعا و ترويجات و زهد و تقوى معروف است.

در 12 رجب 1188 متولّد، و در شب شنبه 18 ربيع الثانى 1245 در شاه سيد على اكبر در نزديكى شاهرضا به مرض وبا وفات يافته و در همانجا مدفون گرديد. قبرش داخل بقعه امام زاده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هزار شيرازي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در شيراز براى تكميل تحصلاتش به هندوستان رفت و در كراچى علوم جديد و زبان انگليسى را آموخت و دوره كالج اسلامى آن شهر را به پايان رساند و سپس به شيراز بازگشت. وى در جنگ بين الملل اول (1337 -1333 ق) وارد خدمت قشون انگليسى جنوب ايران شد. پس از انحلال قشون، وى انتشارات هزار را تأسيس كرد و به تأليف و نشر كتاب روى آورد. ركن زاده ى آدميت صاحب «دانشمندان و سخن سرايان فارس» با وى دوستى داشته و صاحب عنوان را زنده ى 1352 ق آورده است. از آثار وى: «حيات مالك اشتر»؛ «دوران پهلوى نماينده ى عمليات رضا شاه از 1304 تا 1314 ش»؛ «عارف نامه»؛ «بقاء روح»، در چگونگى عالم پس از مرگ جسمانى، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (849 -848/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2279/ 2 ،1463 ،1227/ 1)، مؤلفين كتب چاپى فارسى (208 -207/ 3).

هژار، عبدالرحمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1300 ش)، محقق، مترجم، فرهنگ نويس، نويسنده و شاعر، متخلص به هژار. در مهاباد به دنيا آمد. در پنج سالگى نزد پدرش قرآن آموخت و سپس مدتى به مكتب خانه رفت و از آنجا رهسپار خانقاه شيخ برهان شد و پس از فراگرفتن مقدمات، به روستاهاى اطراف عزيمت كرد و در كلاس درس تنى چند از مدرسين علوم اسلامى آن زمان حاضر شد. علاقه ى شديد عبدالرحمان به زبان و ادبيات كردى چنان بود كه بسيارى از دواوين شعراى كردى را خوانده بود و بيشتر آنها را از حفظ داشت. وى جزو نخستين كسانى بود كه در جمعيت تجديد حيات

كردستان عضو شد. آنگاه بود كه شعر و شاعرى را از سر گرفت و اشعارى را سرود و از طرف قاضى محمد (مقتول 1326 ش) شاعر ملى لقب گرفت و نخستين «ديوان» شعرش را كه «آلكوك» نام داشت منتشر كرد كه اين كتاب به زبان تركى نيز ترجمه شده است. وى در پى مبارزاتش به كشورهاى عراق و سوريه و لبنان سفر كرد و هنگامى كه از لبنان به عراق بازگشت به عضويت مجمع علمى آن كشور درآمد. وى علاوه بر آن، عضو آكادمى علوم آذربايجان شوروى و آكادمى علوم كُرد در بغداد و از اعضاى اصلى آكادمى علوم كُرد در پاريس بود. او با دوست ديرينه اش هيمن در ايجاد و تأسيس مركز نشر فرهنگ و ادب كرد، انتشارات صلاح الدين ايوبى و نشر مجله ى كردى «سروه» تلاش فراوانى از خود نشان داد. وى در 1353 ش به ايران آمد و در دانشگاه تهران، ترجمه ى كتاب «قانون در طب» ابوعلى سينا را آغاز كرد و با ترجمه ى اين كتاب به عضويت فرهنگستان زبان فارسى درآمد. با پيروزى انقلاب اسلامى ايران او مجال يافت در زمينه ى ادبيات و زبان كردى به فعاليت بيشترى بپردازد. مقبره ى هژار در قبرستان بداغ السلطان در مهاباد مى باشد. از ديگر آثار وى ترجمه ى از فارسى به كردى كتابهاى: «رباعيات خيام»، «شرف نامه» شرف خان بدليسى، «يك جلوش بى نهايت صفرها» دكتر على شريعتى، «آرى اين چنين بود برادر» دكتر على شريعتى و «عرفان، برابرى، آزادى» دكتر على شريعتى؛ ترجمه از عربى به فارسى كتابهاى: «تاريخ سليمانيه» و «روابط فرهنگى ايران و مصر»؛ ترجمه ى قرآن كريم، به كردى؛ «فرهنگ جامع كردى به كردى و فارسى»؛ «ديوان»

شعر با نام «بو كوردستان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبستان (س 2، ش 10، ص 33 -31)، تاريخ مشاهير كرد (691 -678/ 3)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى استاد مرحوم عبدالرحمان شرفكندى (هژار)، كلك (س 2، ش 13، ص 255 -252)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 5، ص 6 -1، س 8، ش 4، ص 54).

هژير، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(و. 1281 ه.ش مقت. 13 آبان 1328 ه.ش) فارغ التحصيل مدرسه ى علوم سياسى قديم بود و در 1268 وارد خدمات دولتى شد و سمت هاى مختلف پيدا كرد. از طرف دولت 9 ماه به آلمان و 3 ماه به انگلستان مأموريت يافت و پس از بازگشت عهده دار بانك كشاورزى و مدير كل وزارت دارائى شد و در 1320 وزى بازرگانى و پيشه و هنر و در كابينه ى «سهيلى» وزير راه گرديد و در 23 خرداد 1327 در سن 46 سالگى مأمور تشكيل دولت شد و در آبان ماه 1327 از نخست وزيرى استعفا داد و در سال 1328 به سمت وزير دربار شاهنشاهى منصوب گرديد. در 13 آبان ماه 1328 كه در مجلس روضه ى دربار شاهنشاهى در مجسد سهپسالار شركت نمود به ضرب گلوله از پا درآمد و در بيمارستان در سن 47 سالگى درگذشت.

(ح 1280- مقتول 1328 ش)، نويسنده و مترجم. از تحصيل كرده هاى مدرسه علوم سياسى بود كه ابتدا كارمند وزارت خارجه شد و سپس در سمت منشى گرى و مترجمى سفارت روس به كار مشغول گرديد. وى زبان هاى روسى، فرانسوى و انگليسى را مى دانست. هژير وزارت هاى پيشه و هنر، بازرگانى، راه، كشور و دارايى را به ترتيب در كابينه هاى على سهيلى، احمد قوام، ساعد و حكيمى بر

عهده داشت. او همچنين در 1327 ش سمت نخست وزيرى را برعهده گرفت. هژير در مدرسه عالى سپهسالار به دست سيد حسين امامى با ضرب گلوله به قتل رسيد. وى را در صحن حضرت عبدالعظيم به خاك سپردند. از آثارش: «پطراز بورگ تا قسطنطنيه»، تاريخ روابط دربار ايران با دو دربار مزبور از ظهور صفويه تا مرگ نادرشاه، ترجمه؛ «تاريخ قرون وسطى» تا جنگ صد ساله»، ترجمه؛ «تاريخ ملل شرق و يونان»، ترجمه؛ «حافظ تشريح».[1]

فرزند محمد هژير (وثوق همايون)، در سال 1281 در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدائى را در مدرسه ى مظفرى و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون پايان داد و زبان فرانسه را بخوبى فراگرفت و براى ادامه ى تحصيل وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و چون داراى مدرك ديپلم بود، دوره ى دو ساله ى مؤخراتى را طى كرد و در 1298 فارغ التحصيل گرديد و به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد و مترجم زبان هاى روسى و فرانسه بود. در 1301 بعنوان مترجم روسى در سفارت شوروى در تهران استخدام شد و قريب 6 سال در آن سفارتخانه اشتغال به كار داشت. در 1307 به خدمت كليه ايرانيان كه در سفارت شوروى كار مى كردند خاتمه داده شد و هژير مدتى بيكار بود تا اينكه در 1308 در وزارت راه استخدام شد و سمت وى بازرسى بود. در كابينه ى مخبرالسلطنه هدايت، تقى زاده به وزارت دارائى تعيين شد و هژير را به آن وزارتخانه انتقال داد و در اداره ى امور اقتصادى كه رياست آن با دكتر محمود افشار بود، به كار مشغول گرديد. وى در اين سمت از طرف تقى زاده مأموريت يافت كه كليه پرونده هاى مربوط به شركت نفت

ايران و انگليس را مطالعه و گزارش جامعى تهيه نمايد. هژير در وزارت ماليه ظاهرا كارمند عادى بود ولى بيش از همه وزير دارائى را ملاقات مى نمود. در حقيقت عملا مشاور وزير بود. در جريان تجديدنظر در قرارداد دارسى (1933) هژير از دست اندركاران درجه دوم بود و قسمت اعظم مداركى را كه داور همراه خود در دادگاه لاهه ارائه داد همه اسناد و مداركى بود كه هژير با مطالعه ى دقيق پرونده هايى به ارزش آنها برده بود. در سال 1313 هژير رئيس اداره حقوقى وزارت دارائى شد و يك سال بعد مفتش دولت در بانك ملى ايران كه در آن تاريخ بانك ناشر اسكناس بود گرديد. در آن تاريخ اسكناس هاى منتشره داراى دو امضاء بود، يكى امضاى مدير كل بانك و ديگرى امضاى مفتش دولت. از سرى دوم اسكناس هاى منتشره بانك ملى امضاى هژير در روى اسكناس ها قرار گرفت و چون امضاى وى واضح و خوانا بود تمام مردم با نام او آشنا شدند.

در سال 1314 داور وزير وقت ماليه دو قرارداد پاياپاى با دولت آلمان و دولت اتحاد جماهير شوروى منعقد نمود، براى پيشبرد امور اقتصادى شركتهاى دولتى تشكيل داد و هژير در سمت هاى مختلف قرار گرفت، مانند مدير عامل شركت قماش، عضو هيئت مديره شركت بيمه، عضو هيئت مديره شركت ساختمان بازرسى بانك فلاحت و رئيس كميسيون اسعار.

عبدالحسين هژير در 1318 مدير كل وزارت دارائى شد و پس از مدت كوتاهى به معاونت بانك ملى ايران برگزيده شد.

پس از شهريور 1320 هژير وارد ميدان سياست و براى ورود به كابينه ها شديدا فعاليت مى كرد تا اينكه در اسفندماه 1320 در آخرين ترميم كابينه محمد على

فروغى به وزارت پيشه و هنر منصوب گرديد. اين كابينه در مجلس سيزدهم با رأى ضعيفى تأييد گرديد ولى فروغى آن رأى را براى ادامه ى كار خود كافى ندانست و استعفا داد. اصرار نمايندگان و صدور قطعنامه نمايندگان طرفدار فروغى براى ادامه ى كار او ثمربخش نشد ولى نمايندگان به توصيه ى او به على سهيلى رأى دادند. سهيلى در كابينه ى خود عبدالحسين هژير را در سمت وزارت پيشه و هنر تثبيت كرد. سهيلى بيش از چهار ماه در نخست وزيرى دوام نكرد و جاى خود را به احمد قوام داد. هژير در كابينه ى جديد همچنان در وزارت پيشه و هنر باقى ماند. در كابينه ى دوم سهيلى، هژير وزير راه شد. در كابينه ى محمد ساعد مقام وزارت كشور گرفت و در ترميم كابينه همچنان وزير كشور بود. در كابينه ى اول و دوم حكيمى به وزارت دارائى منصوب شد.

در 1325 در ترميم دوم كابينه ى احمد قوام او به وزارت دارائى انتخاب گرديد و متواليا در چهار ترميم كابينه، وزارت دارائى را حفظ كرد. در 1326 در كابينه ى حكيمى سمت وزارت مشاور يافت. در حقيقت گرداننده ى دولت حكيمى بود.

بعد از سقوط كابينه ى حكيمى، على سهيلى و عبدالسحين هژير وزراى مشاور كانديداى نخست وزيرى بودند ولى علاقه ى شديد اشرف پهلوى به هژير، محمدرضا پهلوى را مجبور كرد به نمايندگان توصيه ى نخست وزيرى هژير را بكند و در نتيجه هژير با اكثريت 66 رأى به نخست وزيرى انتخاب شد.

پس از انتشار خبر نخست وزيرى هژير، جمع كثيرى از طبقات مختلف مردم و مخصوصا دانشجويان دانشكده هاى حقوق و فنى با صفوف منظم در ميدان بهارستان حضور يافتند و خواستار ملاقات با نمايندگان شدند. ضمن اين ملاقات اعتراض

خود را نسبت به ابراز تمايل مجلس به نخست وزيرى هژير بيان نمودند و وى را براى اين خدمت صالح ندانستند. در همان موقع خبر نخست وزيرى هژير به بازار تهران رسيد. كسبه و اصناف با صلاحديد و راهنمائى آيت الله كاشانى، مغازه هاى خود را تعطيل و در ميدان بهارستان اجتماع كردند و ضمن ايراد سخن، نمايندگان مجلس را به باد ناسزا گرفتند و براى تصميمى كه اتخاذ نموده بودند آنها را مورد سرزنش و اهانت قرار دادند. دامنه اجتماع و تظاهرات عليه مجلس بالا گرفت و به دستور دولت و رئيس مجلس، پليس براى متفرق ساختن مردم وارد معركه شد، تيراندازى آغاز گرديد و مردم تظاهركننده نيز با چوپ و چاقو به پليس حمله كردند. در اين زدوخورد عده ى زيادى مجروح و زخمى شدند. پس از ختم زدوخورد سردار فاخر رئيس مجلس، آيت الله كاشانى را مسبب اين تظاهرات دانست و اضافه كرد اگر ايشان با نخست وزيرى هژير مخالفت دارند بهتر اين بود با نمايندگان مجلس صحبت مى كردند نه اينكه متوسل به جار و جنجال مى شدند. به دنبال تظاهرات دانشجويان و اصناف عليه هژير، روز بعد در شهرهاى قم، مشهد، اصفهان و قزوين تظاهرات پرشورى صورت گرفت.

هژير ناگزير در يك مصاحبه ى مطبوعاتى به مخالفين خود پاسخ داد و افزوده مبارزه ى سياسى بين جمعى نبايد از حدود نزاكت خارج شود و نظم عمومى را بر هم زند و هشدار داد كسانى كه موجبات اختلال در نظم عمومى و امنيت شهرها را فراهم نمايند به موجب قانون سركوب خواهند شد.

روز چهارم نخست وزيرى هژير، تهران شاهد تظاهرات گسترده اى از طرف روحانيون بود. چندين هزار روحانى و بازارى در حالى كه قرآن

بر سر داشتند، به رهبرى سيد مجتبى نواب صفوى رهبر فدائيان اسلام در ميدان بهارستان عليه هژير به تظاهرات پرداختند و ضمن ايراد سخنرانى، نمايندگان مجلس را كه به انتخاب هژير رأى داده بودند مذمّت كردند و خواستار عزل او شدند. در اين موقع كه بيم حمله ى تظاهركنندگان به صحن بهارستان مى رفت، گارد مجلس و مأمورين انتظامى بسوى فدائيان اسلام آتش گشودند. عده ى زيادى در اين حمله و تيراندازى زخمى شدند و در همان موقع اعلاميه شديداللحن آيت الله كاشانى عليه نمايندگان مجلس بين مردم پخش شد و هژير نيز متقابلا اعلاميه اى داد و تظاهركنندگان را به جلب به دادگاه و محاكمه تهديد نمود.

عبدالحسين هژير روز سوم تير ماه 1327 وزيران كابينه را به مجلس معرفى نمود و برنامه ى كار خود را نيز اعلام نمود. به هنگام نطق نخست وزير در لژ تماشاچيان مجلس تظاهرات شديدى عليه او برپا بود. صداى مرگ بر هژير مزدور و بى دين در فضاى تالار علنى مجلس طنين انداز گرديد. در همين جلسه حسين مكّى، ابوالحسن حائرى زاده، عبدالقدير آزاد و رحيميان درباره زدوخوردهاى چند روزه گذشته عليه او اعلام جرم نمودند ولى با تمام تظاهرات و مخالفت هائى كه به رهبرى آيت الله كاشانى در خارج و داخل مجلس به عمل آمد، برنامه و وزيران هژير با 88 رأى موافق از 96 رأى دهنده ى حاضر در مجلس به تصويب رسيد.

هژير براى جلب توجّه عامه و رد اتهاماتى كه از نظر مذهبى به وى وارد مى كردند در اولين جلسه هيئت وزيران تصويبنامه اى صادر كرد كه بموجب آن تهيه و فروش انواع مشروبات الكلى در شهرهاى مشهد، قم و شهر رى ممنوع گرديد. اين تصويبنامه نه تنها

دردى دوا نكرد، بلكه مستمسكى به دست مخالفين داد كه منظور دولت را اغفال جامعه ى روحانيت قلمداد كنند و در مجلس نيز چند مخالف، هژير را متهم به ظاهرسازى و خلاف كارى نمودند.

شاه در اواخر تير ماه 1327 براى يك بازديد رسمى به انگلستان رفت و قبل از حركت نمايندگان را در كاخ خود پذيرفت و ضمن ايراد سخنرانى از نمايندگان خواست دولت را تقويت كنند و لوايحى را كه به مجلس تقديم مى شود تصويب نمايند.

در مدتى كه شاه در اروپا اقامت داشت، حوادث مهمى در ايران رخ داد. عباس اسكندرى نماينده ى مجلس، دولت هژير را به علت سوء سياست داخلى و خارجى و مسئله ى بحرين استيضاح كرد و افزود كه نبايد مجال داد تا حكومت پليسى مجددا در ايران برقرار شود. متعاقب استيضاح اسكندرى، ناصرقلى اردلان نيز دولت را استيضاح كرد ولى هژير به استيضاح كنندگان پاسخى دندان شكن داد و گفت اين دولت بيش از دو ماه نيست كه عهده دار امور شده است، چگونه تمام مشكلات گذشته را به او نسبت مى دهيد. سرانجام تقاضاى رأى اعتماد كرد و مجلس با 93 رأى او و دولتش را تأييد نمود.

هژير در مجلس شوراى ملى از اكثريتى قريب به اتفاق برخوردار بود ولى در عوض مطبوعات تهران و شهرستانها از حمله و هتاكى به او كوتاهى نمى كردند و همه روزه اتهامات زيادى به وى وارد مى ساختند. او ناچار تصويبنامه ى زير را در هيئت وزيران به تصويب رسانيد:

«هئيت وزيران در جلسه ى مورخ هشتم شهريور ماه تصويب نمودند كه چون در وزارتخانه ها و ادارات دولتى و بنگاههائى كه با سرمايه دولت اداره مى شود يا شهردارى ها، كسانى كه به نحوى

از انحاء از آنجا حقوق مى گيرند، نمى توانند با داشتن شغل ديگرى از قبيل رياست يا عضو هيئت مديره شركتهاى خصوصى و يا داشتن هرگونه شغل آزاد ديگرى از قبيل شركت كردن در اداره ى روزنامه خواه به عنوان صاحب امتياز يا مدير يا سردبير يا عضو هيئت تحريريه و امثال آنها، به انجام وظايف خود بطورى كه لازم است اقدام نمايند، لذا كليه اين قبيل اشخاص به عنوان اين اقتضاى ادارى از خدمت بركنار شوند.»

وقتى كه اين تصويبنامه صادر و منتشر شد، در مطبوعات غوغائى برخاست و عده ى زيادى از مديران و سردبيران و نويسندگان جرايد در مجلس شوراى ملى حضور يافته نسبت به تصويبنامه اعتراض نمودند و نخست وزير نيز مصرا در پاسخ آنها ايستادگى كرد و افزود استعفا مى دهم ولى تصويبنامه را لغو نخواهم كرد. عبدالقدير آزاد، دولت را نسبت به توقيف جرايد و اختناق آزادى و نقض قانون اساسى و مشروطيت استيضاح كرد.

روز 26 شهريور در جلسه ى علنى مجلس شوراى ملى به هنگام طرح لايحه عفو مرتكبين قضاياى آذربايجان و زنجان، بين هژير و چند تن از نمايندگان مشاجره ى شديد لفظى درگرفت، به طورى كه نمايندگان ميزهاى جلو خود را شكستند. هژير نيز در اوج عصبانيت فرياد برآورد شما تيشه برداشته ايد و به ريشه اين مملكت مى زنيد. در اين گفتگو نمايندگان اقليت از نثار هيچ گونه ناسزا و كلمات زشت خوددارى نكردند. بالاخره هژير در مقابل جوّى كه مخالفين براى او درست كرده بودند تاب مقاومت نياورد و با وجودى كه در مجلس از حمايت اكثريت برخوردار بود، چاره را در كناره گيرى ديد و سرانجام روز پنجم آبان ماه 1327 پس از پنج ماه زدوخورد

و مبارزه از كار كناره گرفت.

يكى از اقدامات هژير در دوران زمامدارى، برقرارى روابط سياسى بين ايران و عربستان سعودى بود كه زيارت بيت الله الحرام آزاد شد.

عبدالحسين هژير پس از كناره گيرى، چند ماهى بيكار بود. در انتخابات مؤسسان دوم كه در ارديبهشت ماه 1328 تشكيل يافت از تهران به نمايندگى انتخاب شد و سرانجام در 28 تير ماه 1328 به سمت وزير دربار تعيين گرديد و بالاخره در روز 13 آبان ماه 1328 در مجلس عزادارى و روضه خوانى دربار در مسجد سپهسالار هدف گلوله ى سيد حسين امامى عضو جمعيت فدائيان اسلام قرار گرفت و روز بعد درگذشت و در ايوان كفش كن ناصرالدين شاه مدفون شد.

به دنبال قتل هژير در تهران حكومت نظامى برقرار شد و سرلشكر هوائى احمد خسراوانى معاون ستاد ارتش به حكومت نظامى منصوب شد و از همان روز بگير و ببند شروع شد و آقايان دكتر مظفر بقائى، سيد ابوالحسن حائرى زاده، سيد مصطفى كاشانى، سيد على بشارت، على جواهر كلام، دانش نوبخت، عبدالقدير آزاد و خليل طهماسبى طبق ماده ى پنج حكومت نظامى بازداشت شدند. سه روز بعد هم حسن مكى بازداشت شد و دكتر محم مصدق هم به احمدآباد تبعيد گرديد.

بازپرسى از حسين امامى در روز چهاردهم آبان ماه آغاز شد. امامى در اولين بازپرسى به قتل هژير اعتراف كرد و اظهار نمود بر من مسلم شد وجود هژير براى مملكت ضرر و زيان دارد لذا درصدد كشتن او برآمدم و قريب دو ماه بود كه اسلحه شبانه روز با من بود و بالاخره روز سوم عاشورا توانستم برنامه ى خود را اجرا كنم.

روز پانزدهم آبان دادگاه نظامى به رياست سرهنگ جهانشاهى قاجار

و دادستانى سرهنگ جهانگيرى، محاكمه ى حسين امامى را آغاز و سرانجام حكم اعدام را صادر كردند. امامى از تقاضاى تجديدنظر خوددارى نمود و اظهار كرد تجديدنظر باعث اتلاف وقت است و حكم اعدام در سحرگاه هجدهم آبان به مرحله ى اجرا درآمد.

عبدالحسين هژير از طبقه سوم برخاست. تحصيلات او منحصرا در ايران و مدرسه ى علوم سياسى انجام گرفت ولى به علت هوش و استعداد زياد، مطالعات خود را در زمينه هاى ادبيات فارسى و تاريخ و آموزش زبانهاى خارجه ادامه داد و به زبان هاى فرانسه، روسى و انگليسى تسلط داشت.

در سن 20 سالى روزنامه ى پيكان را به صاحب امتيازى پدرش به مدت دو سال، هفته اى دو شماره انتشار مى داد. مرحوم محمد صدر هاشمى در كتاب تاريخ جرايد و مجلات ايران مى نويسد: پيكان يكى از روزنامه هاى خوب و مفيد بوده و از لحاظ مرام و مسلك طرفدار اكثريت مجلس و مخالف اقليت و از دشمنان سرسخت سيد ضياءالدين است.

مندرجات روزنامه ى پيكان بخوبى روشن مى سازد كه نويسنده ى آن داراى انديشه ى سياسى بوده و به ادب و فلسفه وقوف داشته است. در سنين جوانى كتابى تحت عنوان حافظ تشريح انتشار داد كه گلچينى از غزليات حافظ است اما با نظم و ترتيب موضوعى. مقدمه اى در حدود هشتاد صفحه بر اين كتاب نوشته است كه نشانه ى بصيرت و اطلاعات وسيع او در ادبيات مخصوصا حافظشناسى است. چند ترجمه ى خوب هم از او باقى مانده است از جمله قسمتى از تاريخ آلبر ماله را به فارسى برگردانده است. هژير نثر فارسى را محكم و استوار مى نوشت و فوق العاده مورد علاقه دربار پهلوى بود.

اشرف پهلوى در كتاب خاطرات خود چنين مى نويسد: «هژير در

سال 1327 به نخست وزيرى منصوب شد. هژير يكى از دوستان خوب من بود (و بايد بگويم كه من تا حدى در انتصاب او مؤثر بوده ام) او در سمت هاى وزير دارائى و وزير دربار نيز خدمت كرده بود. عبدالحسين هژير يك بوروكرات باهوش، قابل و وفادار بود و بخوبى مى توانست مسائل داخلى و بين المللى را درك كند و با آنها روبرو شود. با وصف اين، انتصاب او بلافاصله مورد حمله و انتقاد آيت الله كاشانى قرار گرفت كه يكى از مقامات مهم مذهبى زمان خود بود...»

رويهمرفته مردى بلند پرواز، زدوبندچى، قدرت طلب، باسواد، اديب، شعرشناس و سخندان، ناطق و به مال دنيا بى اعتنا بود. پس از مرگ كليه ما ترك او شبيه يك كارمند دولت بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دولتهاى ايران در عصر مشروطيت (317 -316/ 1)، روز شمار تاريخ (305 ،304 ،297 ،296 ،288 ،280 ،272 ،268 ،259 ،256 ،252 ،248 ،246 ،244 ،222 ،185 ،123/ 1)، شرح حال رجال (260 -258/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (755 -738 ،657 -656 ،612/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه انقلاب (393)، مؤلفين كتب چاپى (766 -764/ 3)، نخست وزيران (219 -195/ 1)، يادگار (س 1، ش 9، ص 79)، يغما (س 2، ش 8، ص 392 ،391).

هسته اي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد رضا، از اعقاب شيخ زين الدين بن عين على خوانسارى.

عالم فاضل، و واعظ كامل، از معمرين اهل علم و فضل، سال ها در نجف خدمت علماى آن سامان تلمذ فرموده، و در حدود سال 1325 به اصفهان مراجعت كرده، و سال ها در اين شهر امامت و تدريس نموده، سپس به طهران مسافرت كرده، و در دستگاه مرحوم حاج

شيخ فضل الله نورى شهيد وارد شده، و از خواص آن عالم جليل القدر واقع شده.

پس از وقعه ى شهادت او به اصفهان آمده، و تا آخر عمر گاهى در اصفهان، و زمانى در طهران ساكن، و به وعظ و خطابه و ارشاد مردم از راه مواعظ پرداخته، و الحق واعظى شيرين بيان، و گوينده اى طليق اللسان بوده.

در دوشنبه 16 ربيع الثانى سال 1387 در طهران وفات يافته، در قم مدفون گرديد.

از آثار قلمى او حواشى بر اعتقادات علامه ى مجلسى به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هسته اي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الشيخ محمدرضا واعظ هسته اى اصفهانى از اعقاب شيخ زين الدين بن عين على خونسارى عالمى فاضل و واعظى كامل از معمرين اهل علم و فضل اصفهان بود. وى در حدود سال 1295 قمرى در اصفهان متولد و پس از خواندن مقدمات و سطوح به نجف مشرف شده و سالها از محضر مرحوم آيت الله العظمى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و آيت الله العظمى آقا سيد محمدكاظم يزدى و مرحوم آيت الله آقاى شريعت اصفهانى استفاده نموده و در حدود سال 1325 قمرى به اصفهان مراجعت كرده و سالها در آنجا امامت و تدريس نموده سپس به تهران منتقل و به مرحوم آيت الله حاج شيخ فضل الله شهيد نورى پيوسته و از خواص آن عالم جليل القدر واقع شده و پس از واقعه شهادت آن بزرگوار به اصفهان مراجهت و تا آخر عمر گاهى در اصفهان و زمانى در تهران ساكن و به وعظ و خطابه و ارشاد مردم از راه منبر و ايراد مواعظ پرداخته والحق واعظى شيرين بيان و گوينده اى طليق اللسان بوده و از گويندگان واجد مقام اجتهاد و فقاهت

بود و در مجالس خوش محاوره و ظريف و حاضر جواب بود در عصر مرحوم آيت الله العظمى حايرى يزدى زياد در قم مانده و منبر مى رفت و عموم مراجع و علماء براى استفاده از بياناتش شركت مى كردند.

آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله مى فرمودند مرحوم هسته اى در مدرسه رضويه قم منبر مى رفت و مرحوم آيت الله حايرى و ساير علماء مى آمدند. روزى در پيرامون فلسفه تعدد زوجات در اسلام صحبت مى كرد و آثار و فوايد آن و شرايطش را ذكر مى نمود كه زنى گفت آقاى هسته اى اگر هوو خوب بود حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام قبول مى كرد. مرحوم هسته اى فرياد زد ساكت اى زن حضرت زهراء عليهاالسلام در 9 سالگى به خانه حضرت على عليه السلام آمده و در هجده سالگى هم از دنيا رفت با آن همه كمالات نفسانى و جمال و زيبائى كه داشت اما شما در سن سى سالگى به خانه شوهر آمده و در سن نود سالگى هم نمى رويد (مردان بيچاره با شما ام الحليسها چه كنند) كه عموم علماء و مردم زدند به خنده.

آن مرحوم در شب دوشنبه 16 ربيع الثانى سال 1387 قمرى در سن نودسالگى در تهران وفات يافته و بعد از تشييع مفصل منتقل به قم و در اين زمين پاك مدفون گرديد. از آثار قلمى او حواشى بر اعتقادات علامه مجلسى به طبع رسيده است. و از باقيات الصالحات ايشان است فرزندى فاضل و برومندش جناب حجه الاسلام و واعظ انام آقاى حاج ميرزا مهدى هسته اى كه سالها در قم تحصيل كرده و پس از وصول به مقام رفيع فضل و كمال به تهران رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و ارشاد مردم و

تبليغ احكام اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

هشترودي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1315، تبريز.

درگذشت: 1372.

حجت الاسلام سيد جواد هشترودى در دوازده سالگى به تحصيل علوم دينى اشتغال ورزيد و در مدرسه طالبيه تبريز و سپس در قم از محضر برخى اساتيد بنام آن زمان كسب فيض نمود.

حجت الاسلام هشترودى در ايام تحصيل به علت فشار مالى، روزها كارگرى مى كرد و شبه ها به تحصيل مى پرداخت و به علت بيمارى پدر و فقر مالى پس از چندين سال تحصيل به تبريز برگشت و در سال 1342 پس از واقعه پانزده خرداد به تهران آمد و به عنوان يكى از سخنرانان برجسته ى محافل علمى و مذهبى شناخته شد و نيز به دليل فعاليتهاى انقلابى و سخنرانيهاى سياسى چندين بار به زندان افتاد.

از آثار ايشان است: برانگيخته؛ امام على (ع) پيشوا و پشتيبان مرزهاى عقيده؛ استعمار در سرزمينهاى توحيد؛ زن مسلمان و خودآرايى؛ تاريخ انقلاب داغستان و شخصيت شامل؛ ترجمه يك جلد از محجة البيضاء (اثر فيض كاشانى).

حجت الاسلام هشترودى پس از بازگشت از سفر حج در پنجاه و هفت سالگى به سبب ناراحتى قلبى دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هماي شيرازي، محمدرضا قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1290 -1212 ق)، اديب، عارف و شاعر، متخلص به هما. در مورد نام وى بين تذكره ها اختلاف وجود دارد. اصل وى از ايل بيات فارس بود. پدرش از رؤساى طايفه ى فيلى زند ساكن شيراز، منتسب به خاندان زنديه بود و مادرش از منسوبان فتحعلى خان، فرزند كريم خان زند، به حساب مى آمد. هما در شيراز به دنيا آمد. در آغاز جوانى از افسران نظام بود ولى از آن شغل كناره گرفت و به تحصيل پرداخت و از محضر ميرزاى وصال استفاده نمود. وى از همان ابتدا طبع

شعر خوبى داشت و با رضاقلى خان هدايت، صاحب «مجمع الفصحا»، و قاآنى و سروش اصفهانى و شهاب اصفهانى و فروغى بسطامى معاصر بود. پس از تحصيل در شيراز، در طلب علم به سياحت پرداخت و به عتبات عاليات رفت و بين 1250 -1230 ق، در محضر شيخ محمدحسن ابن شيخ محمدباقر اصفهانى (م 1266 ق)، صاحب «جواهرالكلام»، و اساتيد ديگر به تحصيل علوم نقلى و عقلى اشتغال ورزيد تا به درجه ى اجتهاد و مقام قضاء و فتوا رسيد. سپس از نجف به هند، شيراز، اصفهان، تهران، خراسان، تركستان و كرمان سفر كرد و در آخر، به امر معتمدالدوله منوچهرخان گرجى (م 1263 ق)، حاكم اصفهان، و اصرار حاج سيد محمدباقر شفتى بيدآبادى، در 1259 ق به اصفهان رفت و در آنجا سكنى گزيد. وى عالمى بلند همت بود كه در خواستهاى محمد شاه و بعد از آن ناصرالدين شاه قاجار را براى نديمى و ملازمت دربار نپذيرفت. بعد از وفات سروش اصفهانى، در 1285 ق، ناصرالدين شاه منصب ملك الشعرايى و ملازمت را به وى تكليف كرد لذا او به تهران آمد و چندى در اين سمت ماند، اما پس از مدتى بدون رعايت آداب دربار از آنجا رفت. وى سرانجام در اصفهان درگذشت و در آستانه ى امامزاده احمد، در محله ميدان شاه، به خاك سپرده شد. در «حديقةالشعراء» سال مرگ وى 1288 و 1289 ق ذكر شده است. همچنين در اين تذكره تحت عنوان هماى شيرازى دو فرد به نامهاى رضاقلى و ميرزا على اكبر ذكر شده اند كه به آورده ى آقاى دكتر نوايى، در حاشيه ى كتاب، هر دو يكى هستند. از آثارش: «ديوان» شعر، در هجده

هزار بيت، كه يك سال پس از فوت او، به امر ظل السلطان و به دست ميرزا عنقا، فرزند هما، جمع آورى و تدوين گرديد و نام آن را «شكرستان» نهادند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقةالشعراء (2090 -2082/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (859 -852/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3283/ 2)، ديوان طرب (مقدمه/ 34 -4)، الذريعه (1297 -1296/ 9)، ريحانه (370/ 6)، شرح حال رجال (108 -107/ 6)، طرائق الحقائق (469 -468/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (1090/ 2)، گلزار جاويدان (1749 -1748/ 3)، لغت نامه (ذيل/ هماى شيرازى)، مجمع الفصحا (1175 -1172/ 6)، مرآت الفصاحه (713 -710)، مصطبه ى خراب (217 -216)، مكارم الآثار (436 -433/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (217 -216/ 3).

همايون فرخ، ركن الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1297 ش)، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به رخ. در تهران به دنيا آمد. پدرش از اساتيد زبان و ادب فارسى و صاحب «دستور جامع زبان فارسى» است. وى تحصيلات خود را در دبستان شرف مظفرى و دبيرستان پهلوى رضائيه و نزد پدرش به پايان رساند. همايون فرخ در چهارده سالگى به نظم شعر پرداخت و نخستين اثر نظمى خود را در شانزده سالگى به نام «سوز دل» منتشر كرد. او از 1320 ش به كار نويسندگى پرداخت. وى همچنين چندى روزنامه ى «رخ» را منتشر مى كرد و مدتى نيز سردبيرى روزنامه هاى «آرزو»، «آزادى شرق»، «نيروى ملى» و «نهضت كشاورزان» را به عهده داشت. از ديگر آثار وى: «امپرياليسم چگونه به ايران آمد»؛ «خوئين خونين»؛ «عاشق بى نوا»؛ «عروس گورستان»؛ «شهريار»؛ تصحيح و مقدمه «تحفه سامى» سام ميرزا؛ نمايشنامه ى «ابومسلم خراسانى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (665)، سخنوران نامى معاصر (1517 -1513/ 3)، فهرست

كتابهاى چاپى فارسى (2619 ،2279 ،2184 ،2033 ،1981/ 2 ،1579 ،1504 ،1498 ،1296 ،698 ،447 ،330 ،215 -103/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (228 -227/ 3).

همايون فرخ، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1262 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در كاشان به دنيا آمد. وى در كودكى به تهران آمد و تحت سرپرستى دايى خود، مجيرالدوله شيبانى، به تحصيل پرداخت. او مدتى در دارالفنون و سپس در كالج آمريكايى به تحصيل زبان و ادبيات انگليسى مشغول شد و دوره ى آن را به اتمام رساند و بعدها در دانشكده ى حقوق سياسى به تدريس علوم دفتردارى پرداخت. او همچنين سالها در وزارت دارايى رياست كل حسابدارى را عهده دار بود. وى به دليل تدوين «دستور جامع زبان فارسى» يا «دستور فرخ» در هفت مجلد، كه تأليف آن حدود چهل و دو سال طول كشيده و مرجع و سند علمى مهمى براى صرف و نحو زبان فارسى مى باشد، نشان درجه ى يك از وزارت فرهنگ را دريافت كرد. از ديگر ثارش: «آيين نگارش»؛ « اتم»، كشفيات بزرگ دانشمندان ايرانى؛ «داستان تاريخى بابك و افشين»؛ «هيئت جديد»؛ «فاجعه ى كربلا»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (665)، الذريعه (92/ 16 ،164 ،158/ 8)، شرح حال رجال (139/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3428 ،2381 ،2348/ 2 ،1429 ،1417 ،1325 ،107 ،88/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (834 -833/ 3).

همايونفرخ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم ابن حاج محمدحسين متولد در كاشان حدود (1250 تا 1253 ف. تهران، تيرماه 1338 ه.ش) در كودكى پدرش درگذشت و تحت سرپرستى دائى دانشمندش قرار گرفت و پس از تكميل ادبيات و فراگرفتن انگليسى چندى نيز در نزد مرحوم محمد قزوينى به تكميل ادبيات پرداخت و سپس به مترجمى زبان انگليسى برگزيده شد و در زمان مستشارى ميليسپو مترجم انگليسى گرديد و مشاغل مختلفى را عهده دار بود تا اينكه در سال

1317 ه.ش به عضويت فرهنگستان برگزيده شد. آثار او عبارتست از: «دستور جامع»، «سفر بختيارى» در تاريخ بختيارى كه به چاپ رسيده است، نمايشنامه ى عمروليث و هشت فرشته، داستان تاريخى «افشين»، هيئت جديد، آيين نگارش كه جزو انتشارات مجله ى اخگر به چاپ رسيده است. فرهنگ لغات انگليسى به فارسى و فارسى به انگليسى و غيره.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

همايي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، شاعر.

تولد: 13 دى 1278(1 رمضان 1317 ق.)؛ اصفهان.

درگذشت: 28 تير 1359، تهران.

جلال الدين همايى متخلص به «سنا» و «هما» فرزند ابوالقاسم محمدنصير متخلص به «طرب» فرزند هماى شيرازى اصفهانى (از دانشمندان و سخنوران و سخن شناسان و استادان معاصر)؛ تحصيلات را ابتدا نزد پدر و سپس ابوالقاسم عراقى آغاز كرد و به فراگيرى علوم ابتدايى و مقدمات صرف و نحو عربى و منطق و معانى بيان پرداخت. سپس در مدرسه ى حقايق و سپس در مدرسه ى قدسيه و مدت بيست سال در مدرسه ى نيماورد اصفهان حجره نشينى نمود.

سيوطى و مغنى و الفيه و شرح لمعه و مطول را نزد استادانى چون آقا سيد محمدباقر درچه اى، آيت الله شيخ على يزدى، آقا شيخ محمد كاشانى و ادبيات عرب را نزد سيد محمدكاظم كروندى و اساتيدى ديگرى چون عبدالكريم گزى و فقه و اصول را نزد سيد محمدصادق خاتون آبادى و آقا سيد مهدى درچه اى آموخت، وى سرانجام اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. در علوم عقلى، استاد وى محمد خراسانى معروف به حكيم بود كه شرح شمسيه و اسفار ملا صدراى شيرازى و شفاى ابن سينا و دو دوره فلسفه و اشراق را نزد وى و اسدالله حكيم خواند. استادان ديگر او در معقول و نجوم و هيئت

و رياضى جديد و اسطرلاب و استخراج تقويم سيد على جناب و در طب محمد حكيم و ميرزا على آقا و ابوالقاسم ناصر و حكمت احمدآبادى بودند. هيئت مسطحه استدلالى و نجوم را نزد آيت الله رحيم ارباب تلمذ نمود.

وى سپس به تدريس در مدارس اصفهان مشغول شد. از سال 1302 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. چندى در دبيرستان هاى تبريز به تدريس اشتغال داشت، آنگاه به تهران آمد. ابتدا در دبيرستان دارالفنون به تدريس مشغول شد، هفته اى چند ساعت هم در دبيرستان شرف تدريس مى كرد و همچنين در دبيرستان نظام و دانشكده ى افسرى نيز تدريس داشت. سپس در دانشگاه ادبيات و دانشكده ى حقوق تهران به عنوان استاد در دوره ى فوق ليسانس و دكترى به تدريس پرداخت. تا سال 1345 بنا به درخواست خود بازنشسته شد و تا آخر عمر در تهران زيست و با وجود بيمارى همواره به كار مطالعه و تحقيق و تأليف مشغول بود.

استاد همايى عضو فرهنگستان ايران و نيز انجمن تحقيق در ادبيات و زبان هاى خارجى بود و با مؤسسه لغت نامه دهخدا همكارى داشت. از جمله همايش ها و مراسم هايى كه استاد در آنها شركت نموده، مى توان به اين موارد اشاره نمود: شركت در انجمن هاى ادبى؛ شركت در كنگره ى فردوسى (1313)؛ شركت در نخستين كنگره ى نويسندگان (تير 1325)؛ شركت در كنگره ى ابن سينا (ارديبهشت 1333)؛ سفر به بيروت (1334)؛ جهت افتتاح كرسى زبان فارسى در دانشگاه بيروت؛ شركت در مجلس يادبود احمد بهمنيار (12 آبان 1334)؛ شركت در كنگره ى هفتصدمين سال درگذشت مولوى (آبان 1336)؛ سخنرانى در برنامه ى مرزهاى ارتش در راديو ايران؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد ابوالحسن فروغى (بهمن 1338)؛ شركت در

مجلس بزرگداشت استاد بديع الزمان فروزانفر (29 ارديبهشت 1349)؛ شركت در مجلس بزرگداشت دكتر محمد معين (13 تير 1350)؛ شركت در كنگره ى ابوريحان بيرونى (1352).

استاد همايى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى گفت. قصايد عربى او در برخى از مجلات و جرايد ادبى ديده شده است. وى شعر فارسى را به سبك قديم مى سرود و در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت.

علاوه بر مقاله هاى وى در مجلات و رونامه هاى «ارمغان»، «اطلاعات»، «ايران شناسى»، «تعليم و تربيت»، «تماشا»، «جاويدان خرد»، «جوانان رستاخيز»، «راديو ايران»، «سالنامه ى آريان»، «سالنامه ى شرق»، «سخن»، «مرزهاى دانش»، «معارف اسلامى»، «مهر»، «وحيد» و «يغما»، از آثار تأليف وى مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: خيامى نامه (در تجزيه و تحليل آثار علمى و ادبى حكيم عمر خيام، جلد اول، 1346)؛ تاريخ ادبيات ايران (تبريز، 1309 -1308، در سال 1308، براى تأليف اين كتاب جلال الدين همايى به نشان علمى درجه ى دوم نايل آمد)؛ غزالى نامه (شرح حال و آثار و عقايد و افكار ادبى و مذهبى و فلسفى و عرفانى امام ابوحامد غزالى، 1317)؛ اسرار و آثار واقعه كربلا (چاپ دوم، 1357)؛ فنون بلاغت و صناعات ادبى (1354)؛ رساله درباره ى شرح احوال شعراى اصفهان قرن سيزده و چهارده و پانزده، صناعات ادبى (يك كتاب براى سطح دانشگاه ها و يك كتاب براى سطح دبيرستان ها)، تاريخ اصفهان تحقيق در احوال آخوند مير مؤلف حبيب السير و ميرخواند صاحب روضة الصفا، مولانا چه مى گويد (دو جلد، جلد اول 1354، جلد دوم 1355)؛ طلبه ى عطار و نسيم گلستان؛ سير مثنوى مولوى (داستان قلعه ى ذات الصور)؛ مقام حافظ؛ طب خانه (1342)؛ شرح حال احوال سروش اصفهانى (اين رساله در مقدمه ى ديوان شاعر كه به

وسيله محمدجعفر محجوب تصحيح شده، منتشر كرده است، از صفحه 1 الى صفحه 90)؛ صرف و نحو و قرائت عربى (سه جلد)؛ رساله ى تحقيقى در احوالات مولانا، منتخب اشعار؛ دوره ى كتاب درسى فارسى- دستور و تاريخ ادبيات؛ دستور كلاس هاى پنجم و ششم ابتدايى؛ دستور زبان (با مشاركت چهار استاد ديگر، دو جزء، 1329 -1328)؛ رساله ى تحقيقى درباره ى دستور زبان فارسى؛ سه جلد كتاب فارسى دبيرستانى؛ دستور زبان فارسى دوره ى ابتدايى؛ تاريخ علوم اسلامى (تقريرات همايى در دوره ى دكتراى ادبيات فارسى دانشگاه تهران، 1348)؛ تصوف در اسلام (نگاهى به عرفان شيخ ابوسعيد ابوالخير، 1362)؛ ديوان سنا (ديوان اشعار همايى به اهتمام دكتر ماهدخت بانو همايى، جلد اول، خرداد 1364). از جمله آثارى كه به تصحيح و تحشيه ى آنها اقدام نمود مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: دانشنامه (1. ديوان غبار. 2. غزليات سنا، 3. ديوان زرگر اصفهانى، 4. غزليات ديوانه ى قمثه، 5. ديوان نياز جوشقانى، اصفهان، 1342، به اهتمام همايى)؛ نصيحة الملوك (امام محمد غزالى، 1316)؛ التفهيم لاوائل صناعة التنجيم (ابوريحان بيرونى، 1316)؛ مصباح الهداية و مفتاح الكفاية (عزيزالدين محمود كاشانى، 1325)؛ ديوان طرب (1342)؛ مختارى نامه (عثمان مختارى، 1361)؛ ديوان حكيم مختارى غزنوى؛ مثنوى ولدنامه (بهاءالدين ولد، 1316)؛ منتخب اخلاق ناصرى (تأليف خواجه نصير طوسى، 1320)؛ مقدمه ى اخلاق ناصرى (1335)؛ نصيحةالملوك (امام محمد غرالى)؛ كنوز المغربين در علوم غريبه (منسوب به حكيم ابوعلى سينا)؛ معيارالعقول (1331)؛ رساله شعوبيه؛ برگزيده ديوان سه شاعر اصفهانى (طرب، سها، عنقا) (1343)؛ رساله اصفهانى پاسدار؛ مجموعه شعر سرود عشق (1373).

استاد همايى در پايان شب ششم ماه رمضان 1400، ق. مطابق با بيست و هشتم تير 1359 درگذشت و در تكيه لسان الارض

در اصفهان به خاك سپرده شد.

(ح 1358 -1278 ش)، عالم، اديب، استاد دانشگاه، مورخ، مصحح، مترجم و شاعر، متخلص به سنا. پدرش، ابوالقاسم متخلص به طرب، از ادبا و شعرا و خوشنويسان بود. وى در كوى پاقلعه اصفهان به دنيا آمد. ابتدا نزد والدين خود و سپس در مدرسه ى حقايق و مدرسه ى قدسيه به فراگيرى مقدمات پرداخت. وى همچنين خط نسخ و ثلث را نزد پدر و ميرزا حسن قدسى و ملا محمدتقى كاتب فراگرفت. او ادبيات عرب، سطوح فقه و كلام و رجال را نزد شيخ على يزدى و سيد محمدكاظم كروندى اصفهانى و ملا عبدالكريم گزى و ميرزا احمد اصفهانى و ميرزا محمدصادق خاتون آبادى فراگرفت. او مدت هجده سال از محضر شيخ محمد خراسانى بهره برد و از «شرح شمسيه» تا «شرح هدايه» ملا صدرا و «شرح منظومه» و «اشارات» را نزد وى خواند. همايى قسمتى از فنون هيئت و رياضى جديد و فن اسطرلاب و فن استخراج تقويم را از زيجهاى قديم، خدمت ميرزا سيد على جناب گذراند. از ديگر استادان جلال الدين همايى: در فلسفه شيخ اسداللَّه حكيم قمشه اى متخلص به ديوانه، در معقول و رياضيات ملا عبدالجواد آدينه اى، در طب شيخ محمد حكيم و ميرزا ابوالقاسم ناصر حكمت احمدآبادى و در حكمت و نجوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى را مى توان نام برد. وى از آيت اللَّه شيخ مرتضى آشتيانى اجازه ى روايت و از شيخ محمدحسين فشاركى اجازه ى اجتهاد و روايت و از سيد محمد نجف آبادى مدرس و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالحسن سيد العراقين خاتون آبادى پاقلعه اى اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. او در مدارس قديم تدريس مى كرد و از حدود 1300 ش

براى تدريس به مدرسه ى صارميه اصفهان رفت. شيخ عباس اديب حبيب آبادى و سيد حسن مدرس بيدآبادى و شيخ محمود شريعت ريزى از شاگردانش بودند. همايى در حدود 1307 ش وارد خدمت معارف شد و در مدارس متوسطه ى تبريز، دارالفنون، شرف مظفرى، دبيرستان نظام، دانشكده ى حقوق و دانشكده ى ادبيات به تدريس پرداخت. از آثار وى: «تاريخ ادبيات ايران» از قديمى ترين عصر تاريخى تا عصر حاضر؛ «غزالى نامه»؛ شرح حال امام محمد غزالى؛ «اسرار و آثار واقعه ى كربلا»؛ «تاريخ علوم اسلامى»؛ «خيامى نامه»؛ «فنون بلاغت و صناعات ادبى»؛ «مولوى نامه»؛ «تصوف در اسلام»؛ «شعوبيه»؛ «تاريخ اصفهان»؛ شرح «مثنوى معنوى» مولوى؛ «ديوان» شعر كه با نام «ديوان سنا» به چاپ رسيده است؛ تصحيح كتابهاى «التفهيم لأوائل صناعة التنجيم» ابوريحان بيرونى، «مصباح الهدايه و مفتاح الكفاية» عزالدين محمود كاشانى، «منتخب اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى؛ مقدمه ى كتابهاى مثنوى «ولدنامه»، «تاريخ حبيب السير فى اخبار افراد بشر»، خواند مير، «ديوان» شكيب اصفهانى؛ اهتمام در انتشار «ديوان» عثمان مختارى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 7 و 8، ص 624 -616)، از نيما تا روزگار ما (166 -160)، تاريخ اصفهان (سيزده- چهل و سه)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (250 -247)، چهره هاى آشنا (667 -665)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (208 -195/ 3)، الذريعه (51/ 16 ،472/ 9 ،230/ 3)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم جلال الدين همايى، سخنوران نامى معاصر (1812 -1807/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3375 ،3280 ،3250 ،3139 ،3093 ،3084 ،3059 ،3027 ،2691 ،2385 -2384 ،2369 ،2368 ،2367 ،2366 ،2256/ 2 ،1593 ،1555 ،1553 ،1549 ،1496 ،1423 ،1422 ،1350 ،936 ،662 ،489 ،240 ،140/ 1)، كيهان فرهنگى

(س 1، ش 4، ص 39 -38)، مؤلفين كتب چاپى (372 -370/ 2)، همايى نامه.

همت اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1337/ 1333 ق)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به همت. در اصفهان به دنيا آمد. مدتى در مدارس جديد تحصيل كرد و بعد علوم قديمه را نزد علماى اصفهان آموخت. بيشتر اوقات خود را صرف مطالعه كتب رجال و تراجم احوال مى كرد. از آثار وى: «انقلاب يا نهضت سيد جمال الدين»؛ مقدمه و حواشى بر كتاب «بررسى در پيرامون سياست و ديانت» على جمالى؛ «به سوى كمونيست»؛ مقدمه بر كتاب «بهداشت در دين اسلام»؛ «تأثير موسيقى بر اعصاب»؛ «عقايد و افكار»؛ «موسيقى و اسلام»، ترجمه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (537 -536)، الذريعه (1300/ 9)، فرهنگ سخنوران (1004)، مؤلفين كتب چاپى (802 -800/ 2).

همداني، ابوالعلاء حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(569 -488/ 483 ق)، مقرى، حافظ، محدث، مفسر، اديب، نحوى، لغوى و زاهد. شيخ همدان و امام العراقين در قراآت بود. در همدان به دنيا آمد. در طلب علم مسافرت هاى بسيارى نمود. علم قرائت را نزد ابوعلى حداد اصفهانى و ابوالعز قلانسى و ابوعبداللَّه بارع حسين دباس و ابوبكر مزرفى فراگرفت و در همدان از عبدالرحمان بن حمد دونى و در اصفهان از محمود اشقر و ابوعلى حداد اصفهانى و در بغداد از ابوالقاسم بن بيان و ابن حصين و ابوعلى ابن مهدى و ابوعلى بن نبهان و در خراسان از ابوعبداللَّه فراوى حديث شنيد. آنگاه به همدان بازگشت و تا پايان عمر در اين شهر زندگى نمود. او در علم تفسير، حديث، انساب و تاريخ متبحر بود. ابواحمد بن سكينه و ابوالحسن ابن دباس و محمد بن محمد بن كيال علم قرائت را در نزد وى فراگرفتند. شيخ منتجب الدين، صاحب «الفهرست»، نيز از شاگردان

وى بود و كتاب «الهادى» را نزد او خواند. منتجب الدين استادش ابوالعلاء را صدرالحفاظ و در علم حديث و قرائت علامه معرفى كرده است. فرزندانش، احمد و عبدالبر و فاطمه، و نوادگانش، قاضى على و محمد و عبدالحميد پسران عبدالرشيد بن على بن بنيمان، و ابوالمواهب ابن صصرى و عبدالقادر حافظ و يوسف بن احمد شيرازى حافظ و محمد بن محمود حمامى و عتيق بن بدل مكى و جماعتى ديگر از وى حديث شنيدند. ابوالحسن ابن المقير از وى اجازه ى روايت داشت و شيخ هاشم بن محمد در «مصباح الانوار» خويش از وى روايت كرده است. در «معجم الادباء» وفات وى 599 ق آمده است. از آثارش: «زاد المسافر»، در پنجاه مجلد؛ «غايةالاختصار»، در قراآت دهگانه؛ «الهادى الى معرفة المقاطع والمبادى»، در وقوف قرآن؛ «الانتصار فى معرفة قراء المدن والامصار» كه «طبقات القراء» است؛ «مفردات القراء»؛ «مولد اميرالمؤمنين (ع)»؛ كتاب «الادب فى حسان الحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (195/ 2)، اعيان الشيعه (634/ 4)، ايضاح المكنون (715/ 2 ،606/ 1)، بزرگان و سخن سرايان همدان (128 -126/ 1)، تذكرةالحفاظ (1328 -1324/ 4)، الذريعه (151 -150/ 25 ،8/ 12)، روضات الجنات (87 -86/ 3)، ريحانه (206/ 7)، سيرالنبلاء (47 -40/ 21 ،304/ 19)، شذرات الذهب (232 -231/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 54 -53/ 6)، طبقات الحفاظ (498 -497)، طبقات المفسرين داودى (131 -128/ 1)، العبر (56/ 3)، فهرست منتجب الدين (66 -65)، الكامل (129/ 9)، كشف الظنون (2026 ،1773 ،1387 ،1189 ،1106 ،946 ،114)، معجم الادباء (52 -5 / 8)، معجم رجال الحديث (284 -283/ 4)، معجم المؤلفين (198 -197/ 3)، المنتظم (518/ 10)، هديةالعارفين (280/ 1).

همداني، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل احمد بن حسين ملقب به بديع الزمان

در حافظه و احاطه بر لغت، شعر و ادب اعجوبه ى زمان خود بود. گويند حافظه ى او به قدرى قوى بود كه قصائد 60 بيتى را به يك بار شنيدن حفظ مى كرد. وى در نظم و نثر عربى هر دو استاد بود و ديوان اشعار و مجموعه ى رسائل و مقامات او باقى است و مهمترين تأليف او همان «مقامات» است كه در فن مقامه نويس قديمترين كتاب مى باشد. تولد بديع الزمان در سال 358 در همدان و وفات او در سال 398 ه.ق در هرات واقع شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

همداني، صفرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن شيخ غلام على، عالم فاضل معمر، از شاگردان حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى و آقا ميرزا محمد باقر چهارسوقى، و مجاز از ايشان است.

در همدان متولد گرديده، و جهت كسب علم به اصفهان مهاجرت نموده، خدمت اساتيد اين شهر تحصيل نموده، در محله ى دردشت ساكن، و در مسجد كوچه ى باغ دردشت امامت مى نمود.

در سال 1350 به سن متجاوز از نود سال وفات يافته، در تكيه ى ملك بالاى سر قبر مرحوم آخوند كاشى استاد خود مدفون گرديد.

مشاراليه برخى از تقريرات اساتيد خود را در فقه و اصول به رشته ى تحرير درآورده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

همداني، عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 320 ق)، اديب، كاتب، لغوى و شاعر. وى كاتب بكر بن عبدالعزيز بن ابودلف عجلى بود. در «هديةالعارفين» وفات وى 327 ق ذكر شده است. از آثارش: كتاب «الالفاظ» كه در بيروت تحت عنوان «الالفاظ الكتابية» يا كتاب «الكلام» چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الفهرست ابن النديم، ترجمه (286)، معجم المؤلفين (164 -163/ 5)، الوافى بالوفيات (216 -215/ 18)، هديةالعارفين (513/ 1).

همداني، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1291 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، مجتهد، متكلم و واعظ. اصل او از قزوين بود. پدرش مقيم اصفهان گرديد و وى در آنجا به دنيا آمد. در حدود 1300 ق به همراه پدرش به كربلا مهاجرت نمود. او در كربلا مقدمات علوم را فراگرفت و در 1313 ق به همراه مادرش به همدان رفت و در آنجا به تكميل دروس و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافت. چند بار براى زيارت به نجف رفت. او در همدان درگذشت. از آثارش: «ذريعةالمعاد»، در شرح «نجاةالعباد»؛ «السيف القاطع فى ابطال الركن الرابع»؛ «هداية الطالبين»، در اصول دين؛ «الخلافية»، در رد شيخيه؛ «السؤال والجواب الدينى»، در رد شيخيه؛ «الهداية»، در رد صوفيه؛ «المقالة الاسلامية»، در رد نصارا؛ «الكشكول»؛ «المواعظ المنبرية»؛ «الاسلام و الخلافة»؛ «مواكب حسينيه».[1]

شيخ عبدالرزاق بن على رضا بن عبدالحسين ابن ابى طالب بن عبدالكريم مؤلف (نظم الغرر) ابن محمد مؤلف (ترجمان اللغه) ابن محمد شفيع متمم كتاب والده (ابواب الجنان) ابن رفيع الدين محمد بن فتح اللَّه (قزوينى) اصفهانى همدانى عالمى فاضل و واعظى كبير بوده است.

جد ايشان از اهل قزوين بوده و پدرش مقيم اصفهان گرديده و وى در آنجا در سال 1291 ق متولد شده و والدش در حدود

1300 ق مهاجرت به كربلا نموده و او در خدمت آن مرحوم در كربلا به مقدمات علوم پرداخته و در سال 1313 ق مادر علويه اش وى را به همدان آورده و در آنجا به تكميل دروس و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافته تا بعد از 1381 قمرى كه به رحمت حق پيوسته است.

تأليفات وى از اين قرار است.

ذريعه المعاد فى شرح نجاه العباد در طهاره 2- السيف القاطع فى ايطال الركن الرابع در رد شيخيه 3- هدايه الطالبين در اصول الدين 4- الخلافيه 5- السوال و الجواب الدينى رد شيخيه 6- الهدايه. در رد صوفيه 7- المقاله الاسلاميه در رد نصارى 8- الجواب عن سوال زيد و زينب 9- مختصر المقاله الجوابيه 10- بدايه المنطقيه 11- الوجيزه الرجاليه 12- الكشكول 13- مناظرات و مقالات 14- المواعظ المنبريه 15- رساله جواز نقل الموتى 16- رساله فروع الدين 17- الفيصل 18- الغديريه 19- رساله اصول الدين 20- الاسلام والخلافه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (182 -181 ،166/ 25 ،232/ 23 ،395/ 21 ،59/ 17 ،384/ 16 ،288 ،245 ،210/ 12 ،32 -31/ 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 -113/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (379 -378/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1341/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (844 -843/ 3).

همداني، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا شيخ محمد حسن همدانى، عالم زاهد ورع، از اخيار روزگار بود. در اصفهان متولد، و نزد: پدر، و آقا سيد محمد باقر درچه اى، و آقا سيد مهدى (درچه اى) و آقا سيد محمد نجف آبادى، و آقا شيخ محمدرضا نجفى تحصيل نموده، در مسجد پدر امامت مى نمود.

در شب جمعه 21 شوال سال 1380 به سن متجاوز از

هشتاد وفات يافتند در يكى از اطاق هاى تكيه ى متصل به تكيه ى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

همداني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا همدانى در فقه و اصول و حديث و تفسير و حكمت و كلام و عرفان يد طولائى دارد در اين اوقات غالبا متوقف تهران مى باشد و مردم به مجلس موعظت و تذكر وى ميلى عجيب دارند.

مشاراليه از بيت حكمت و عرفان است پدرش حاج ميرزا علينقى از اجله علماء و حكماء بود و جد امجدش حاج ملارضا صاحب مفتاح النبوه در اثبات نبوت خاصه و درالنظيم در تفسير قرآن العظيم كه هر دو مطبوع افتاده از فحول اساتيد فنون معقولست.

و شهرت حاج ملارضا از بابت رد هنرى مارتن پادرى تا به ممالك اروپا رفته است .

و ميرزا محمدرضا از طرفى نيز با ميرزا محمد اخبارى شهيد صاحب تصانيف بديعه و منامات عجيبه مى باشند پس اگر مشاراليه را اوحدى عصر و نادره دوران بدانيم بعيد نيست كه سلاله اين بزرگانست و نتيجه اين چنين دانشمندان آثار ارزنده او از اين قرار است.

1- نخبه الصوارم در فقه و اصول 2- منظومه تجويد مع الشرح 3- تربيع شيخين 4- تثنيه الثلاثه 5- رساله اى در احوال حضرت حجة عجل الله فرجه 6- ديوان اشعار.

مولف گويد آن مرحوم در تاثير و نفوذ بيان عجيب بوده و كمتر مثلش ديده شده كسى در پاى منبر او بدون اشك و انقلاب نمى ماند در غالب مجالسش ده ها نفر مدهوش مى شدند حكايت كرد براى اين حقير مرحوم آيت الله يثربى كاشانى از مرحوم والدش آيت الله حاج سيدمحمدرضا پشت مشهدى كاشانى و آيت الله حايرى يزدى كه مرحوم حاج ميرزا محمدرضا همدانى به كربلا آمده و در

صحن حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از نماز مرحوم عالم ربانى آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى منبر رفت و علماء فضلاء و طبقات ديگر براى استفاده شركت مى كردند و هيچكس نبود كه گريه نكند و تحت تاثير سخنان و مواعظ او قرار نگيرد بالاخره يك شب من به اتفاق آقاى حاج شيخ عبدالكريم يزدى نذر (يا عهد) كرديم كه ضبط نفس كنيم و گريه نكنيم و اگر چنانچه گريه كرديم سه روز روزه بگيريم با اين تصميم رفتيم پاى منبر او و چون او بر منبر صعود كرد و ما گوش به بيان او داشتيم و توجهى به نذر خود كه ايشان پس از خطبه اين آيه را تلاوت كرد (و ان جهنم لموعدهم اجمعين لها سبعه ابواب كل باب منها جزء مقسوم) كه بى اختيار سيل اشك از چشمان ما جارى و جماعت بسيارى غش كردند و ما آن شب از همه وقت بيشتر گريستيم و سه روز روزه را هم گرفتيم.

آن بزرگوار با اين نفوذ بيان و تاثير نفس در سال 1318 در تهران وفات نمود و جنازه او را با تجليل فراوان به شهر رى و در جنب كفش كن مردانه حرم مطهر سيدنا عبدالعظيم حسنى عليه السلام دفن كردند.

فرزند آن جنابست واعظ معاصر ما مرحوم حاج ميرزا محمد همدانى كه در تقرير و بيان نادره عصر و زمان و در سجاعى و قافيه پردازى و حماسه سرائى نابغه دهر و دوران بود.

نگارنده گويد در عمر خويش وعاظ و گويندگان بسيارى ديدم ولكن مانند وى در ايراد سخن كمتر به خاطر دارم بيش از يك ساعت مسلسل وار مسجاع و مقفى بدون لكنت و وقفه اى مى بافت و مى گفت و

ابدا خسته نمى شد و مستمعين خود را همچنان مسحور و مجذوب مى كرد و بسيار مى شد كه منبرش از دو ساعت هم مى گذشت ولى مردم ملول و خسته نمى شدند دوست داشتند كه باز ادامه دهد.

اكثر مطالب منبريش عرفان و فلسفه باقى بود كه شايد بسيارى از مردم عوام و گاهى بعضى از خواص هم درك بيانات او را نمى نمودند و نمى فهميدند چه مى گويد ولى شيفته و دلباخته بيان شيرين و جذاب او بودند.

حكايت كرد براى اين نويسنده مرحوم آيت الله آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى كه مرحوم واعظ همدانى در زمان مرحوم آيت الله حايرى به قم آمد و منبرهاى عجيبى در مدرسه فيضيه براى علماء و طبقات ديگر رفت كه همه را به اعجاب آورد بسيار تند صحبت مى كرد و عبارات غريبى استخدام نموده و استعمال مى كرد كمتر كسى ملتفت مى شد چه مى گويد و مقصودش چيست يكى از روزها در كنار مرحوم آيت الله حايرى در ايوان مدرس مدرسه فيضيه نشسته و گوش به منبر و سخنان او داشتيم ولكن هيچ مقصود وى را نفهميديم مرحوم آيت الله حايرى فرمودند ميرزا سيد على مى فهمى همدانى چه مى گويد گفتم نه فرمودند من هم نفهميدم منبرش خاتمه يافت مردم متفرق شدند آقاى حايرى به منزل رفتند من هم آمدم به منزلم بروم سرگذر خان رسيدم به چند نفر كه در پيرامون منبر آقاى همدانى صحبت مى كردند و يك نفر به ديگران مى گفت جاى شما خالى ببينيد آقاى همدانى چه منبرى در مدرسه فيضيه رفت و تعريف زياد كرد يكى از آنها گفت آنقدر تعريف مى كنى چه مى گفت گفت بسيار شيرين و جذاب و مليح و فصيح و بليغ مى گفت گفت

آخر چه مى گفت بگو گفت والله نفهميدم گفت اين اندازه تعريف براى نفهميدن منبر و گفت چه مى گى بابا من كه سهل است حاج شيخ عبدالكريم هم نفهميد منبر او را.

خدايش با مولايمان حضرت حسين عليه السلام محشورش گرداند در توحيد خدا و ولايت اهل بيت مصطفى عليهم السلام عجيب بود كه برخى وى را غالى مى گفتند ولى غالى نبود عارف مقام آنان بود به خاطر دارم كه كودك بودم پاى منبر او مى رفتم در شهر رى مردم قبلا جا مى گرفتند روزى در پيرامون امراض و بيماريها و داروها صحبت مى كرد و مى گفت من ايمان ندارم به خدائى كه درد را ايرانى بدهد و دوايش اروپائى و فرنگى در هر كجا خدا درد بدهد دوايش را هم همانجا مى دهد.

مرحوم همدانى بعد از 1350 قمرى وفات نمود و با اولياء گرامش ملحق گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

همداني، منتجب الدين، ابويوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 643 ق)، مقرى و نحوى. شيخ القراء زنجيليه ى دمشق بود. از ابن طبرزد و كندى روايت نمود و قرآن را بر ابى الجود غياث بن فارس نحوى قرائت كرد و در فراگيرى «شاطبيه» از سخاوى بهره گرفت. صائن واسطى و نظام تبريزى قرآن را بر او قرائت نمودند. از آثارش: شرح «المفصل» از زمخشرى، در نحو؛ شرح قصيده ى «حرز الامانى و وجه التهانى»، مشهور به «الشاطبية»، در قراآت كه آن را «الدرة الفريدة» ناميد؛ «الفريد» يا «المفيد»، در اعراب قرآن كريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (222/ 8)، سير النبلاء (220 -219/ 23 ،473/ 21)، شذرات الذهب (227/ 5)، كشف الظنون (1776 ،1259 ،1258 ،648)، معجم المؤلفين (7/ 13)، هدية العارفين (472/ 2).

هوشمند بوشهري، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1278 ش)، روزنامه گار، نويسنده و شاعر، متخلص به هوشمند. در بوشهر به دنيا آمد. وى در مدرسه سعادت زادگاهش تحصيل نمود. آنگاه به كراچى رفت و در آنجا زبان انگليسى را آموخت و سپس به بوشهر بازگشت. در 1308 ش روزنامه ى «سعادت بشر» را منتشر كرد كه اين روزنامه تا 1314 ش غير مرتب منتشر مى شد، تا اينكه هوشمند در 1315 ش بعد از توقيف روزنامه به زندان افتاد. او پس از رهايى از زندان روزنامه را مجدداً منتشر كرد، ولى دوباره زندانى شد. سرانجام در 1320 ش به كاشان تبعيد شد و در همان سال، چون اوضاع ايران تغيير يافت، به تهران آمد و تا زمان فوتش در 1336 ش روزنامه را منتشر مى كرد. از ديگر آثار وى: «دوره ى تمدن»؛ «تاريخ پرنس ارفع دانش»؛ «جنبش بانوان»؛ «جنبشهاى دهقانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (42 -40/

3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (873 -872/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1469 ،1055 ،1054 ،681/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (436/ 2).

هوشمند راد شيرازي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1309 ق)، مدرس، نويسنده و مترجم. پس از اتمام مقدمات و تحصيل زبان هاى عربى و انگليسى و روسى، در محضر اساتيد عصر در ادبيات فارسى و تاريخ و سياست جهان تحقيقاتى به عمل آورد. او مدتى نيز مترجم كنسول گرى دولت اتحاد جماهير شوروى سابق در شيراز بود و همچنين مقالاتى در مجله ى «قشون» و ديگر مجلات شيراز و تهران به چاپ مى رساند. او انجمن ادبى حافظيون را به اتفاق عنايت اللَّه دستغيب روحى تأسيس كرد. هوشمند سرانجام به بيمارى نامعلومى كه برخى احتمال مسموميت دادند، فوت كرد و در جوار مزار شاه داعى الى اللَّه به خاك سپرده شد. از آثار وى: «حالات واسموس آلمانى»؛ «سرگذشت مرحوم سيد حسن مدرس اصفهانى مجتهد و سياستمدار مشهور».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (876 -873/ 5).

هوشمند راد شيرازي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به هوشمند. وى تحصيلات ابتدايى را در مدرسه شريعت گذراند و خارج از مدرسه علوم متداوله عصر را فراگرفت. در 1330 ش هفته نامه «سروش نجات» را منتشر كرد و اين هفته نامه پس از سه سال تعطيل شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (878 -877/ 5).

هوشمند راد شيرازي، نجم الحاجيه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1288 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در دوران كودكى تحصيلات فارسى و عربى را آموخت و در اوايل سلطنت رضا شاه پهلوى در شيراز جمعيت نهضت نسوان را تأسيس كرد و در بيدارى و حمايت زنان كوششهاى بسيار نمود. وى همسر عبدالحسين هوشمند راد بود. او در 1329 ش روزنامه ى «جهان زنان» را به مدت سه سال در تهران منتشر كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (877 -876)، زنان روزنامه نگار و انديشمند (184).

هوشيار شيرازي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1283 ش)، نويسنده، مترجم و استاد دانشگاه. در شيراز به دنيا آمد. وى تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى شعاعيه شيراز به پايان رساند. براى تحصيلات عالى ابتدا به بمبئى و كلكته و بعد به آلمان رفت و مدتى در مدرسه ى عالى فلاحت برلن به تحصيل نظرى فلاحت و عمليات زراعى پرداخت. محمدباقر پس از اتمام تحصيلات در 1308 ش به ايران بازگشت و دوباره همراه محصلين اعزامى به اروپا، به برلن رفت و ابتدا در دانشكده ى ادبيات برلن و سپس در دانشگاه تويين گن و دانشگاه مونيخ در رشته ى تعليم و تربيت و فلسفه و تاريخ و ادبيات زبان آلمانى به تعليم پرداخت و از دانشگاه مونيخ موفق به اخذ دكترا در فلسفه شد. او پس از اتمام تحصيلات به تهران آمد و در دانشسراى عالى و دانشكده هاى علوم و ادبيات و هنرستان موسيقى و آموزشگاه پست و تلگراف و دبيرستان نظام به تدريس و تعليم مشغول شد. وى بر اثر عارضه ى قلبى درگذشت. از آثارش: «اصول آموزش و پرورش»؛ «انقلاب مشروطيت ايران». از آثار ترجمه ى وى: «اگمنت»؛ «اراده معطوف به قدرت»؛ «خرده بورژاواها»؛ «روانشناسى علمى

سنجش هوش».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (880 -878/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3395 ،1925 ،1761/ 2 ،816 ،313 ،294 ،245 ،149/ 1)، كلك (س 1، ش 5، ص 131)، مؤلفين كتب چاپى (71 -69/ 2).

هيربد، خدايار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ش)، نويسنده، مترجم و زبانشناس. وى برادر كوچكتر موبدان موبد يزد بود. او در كودكى به بمبئى رفت و در زبانهاى اوستا و پهلوى و انگليسى و گجراتى، موفق به اخذ ليسانس شد و به استادى داشنگاه بمبئى رسيد. پس از بازگشت به ايران، مدتى رييس انجمن ناصرى زرتشتيان بود و مدتى نيز در دبستان دين يارى و آموزشگاه موبدان به تدريس اوستا و انگليسى پرداخت. سپس به خاطر مخالفتهاى شديد و ناسازگارى با دستگاه روحانيت زرتشتى دلتنگ شد و دوباره به هندوستان برگشت و تا پايان عمر به سمت استادى در دانشگاه كراچى به خدمت فرهنگ پرداخت. از آثار وى: ترجمه ى كتابهاى «كارنامه ى اردشير بابكان»؛ «اندرز آذرباد ماراسپند»؛ «اندرز و هزاد ترخو فيروز»؛ «اندرز خسرو قباديان»؛ «ماديگان چترنگ» از پهلوى به انگليسى كه در سال 1287 ش منتشر كرد؛ نيز كتاب «خوبى نماى دين رزتشتى» را براى اطلاع زرتشتيان از اصول و آيين آن تدوين كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (142/3).

هيمن شيخ الاسلامي، محمد امين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1300 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به هيمن. وى در روستاى لاچين، از توابع مهاباد، به دنيا آمد. خاندانش از علماى مشهور زمان خود بودند و تبارش به سه واسطه به ملا جامى، عارف عالم كرد مى رسد. وى در كودكى نزد ملا سعيد ناكام قرآن، صرف، نحو و متون ادبى كردى و فارسى را آموخت. سپس به مهاباد رفت و پس از گذراندن دوره ى ابتدايى در مدرسه ى سعادت به سفارش پدرش مدت چهار سال در خانقاه و مدرسه جد مادريش، شيخ يوسف برهانى به تحصيل علوم دينى پرداخت و در همان ايام با

عبدالرحمان شرفكندى متخلص به هژار آشنا شد. سپس به امر پدرش به روستاى كوليجه رفت و مدت چند سالى نزد ملا احمد فوزى درس خواند. هيمن در ايام جوانى به سبب استعداد ذاتى به شعر كردى روى آورد و از آنجا كه پدرش نيز اهل شعر بود در اين فن تلاش بسيارى نمود. او همچنين به عضويت شوراى نويسندگان نشريه ى «نيشتمان» درآمد. وى پس از انقلاب اسلامى خدمات ادبى و فرهنگى را از سر گرفت و مجله ى «سروه» را به زبان كردى در اروميه منتشر كرد. هيمن بر اثر سكته قلبى درگذشت. از ديگر آثار وى: «هه وارى خالى»؛ بازنويسى «تحفه ى مظفريه» از رسم الخط لاتينى به كردى، ترجمه؛ «ناله ى جدايى»، شعر؛ «پاشه روك»، مجموعه ى مقالات و اشعار؛ «قلعه ى دمدم»، ترجمه؛ «شاهزاده و گدا»، ترجمه؛ «ديوان» شعر، با نام «تاريك وروون».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشاهير كرد (489 -482/ 2)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 2، ص 39).

ياحقي، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1350، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1354، دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1359.

مرتبه علمى:

مربى دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1354 تا سال 1362، استاديار دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1362 تا سال 1365، دانشيار دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1367 تا سال 1372، تدريس زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه توكيو ژاپن از سال 1369 تا سال 1370.

زمينه هاى علمى و

تحقيقاتى:

ادبيات فارسى، ايرانشناسى، (شاخه ادبيات فارسى)، مطالعه و تحقيق در دانشگاه كمبريج انگلستان به مدت يكسال، همكارى با بنياد پژوهشهاى اسلامى و مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى در زمينه طرح هاى پژوهشى، شركت و ارائه مقاله در دو كنگره بين المللى و چند كنگره و سمينار داخلى، تأليف 17 عنوان كتاب در 37 جلد. راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 7 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا در زمينه ادبيات فارسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 17

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات فارسى، تفسير قرآن، فرهنگنامه قرآنى و مطالعات ايرانى و اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 81، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات فارسى، پژوهشهاى اسلامى و تفسير قرآن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

يادگاري، عبدالمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1342، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات عرب از دانشگاه آمريكايى بيروت در سال 1346، دكتراى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1352.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس زبان عربى، ترجمه و تاريخ ادبيات و دروس مختلف عربى در دانشگاههاى تهران و مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 8

زمينه علمى تأليفات:

بحوث و مقالات، النظم والنثر، مكالمه، اندرز به جوانان، دين، فرهنگ اصطلاحات روانشناسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

درباره ياقوت، درباره سيبويه، تحقيق در نسب

طاهريان خراسان، انتقال علوم اسلامى از بغداد به خراسان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

يارمحمدي، لطف اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشسراى عالى در سال 1337، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه اينديانا در سال 1343.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس و تحقيق در دانشگاههاى داخل و خارج از كشور، زبان شناسى مقابله اى (در جهات مختلف صوت، واژگان، نحو، منظورشناسى و گفتمان)، اصول و كليات ترجمه، سوادآموزى، فرهنگ نگارى، ساخت زبان فارسى، طرح در زمينه هاى فرهنگ نگارى، تجزيه و تحليل اغلاط، ترفندهاى ارتباطى و گفتمان. ابداع سيستم سوادآموزى به بزرگسالان بى سواد در كتابى به نام >آموزش سواد به بزرگسالان در چهل درس< راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 70 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 9

زمينه علمى تأليفات:

آموزش زبان انگليسى، زبان شناسى، زبان شناسى مقابله اى و سوادآموزى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 22

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، زبان شناسى كاربردى، ترجمه، سوادآموزى، آموزش زبان، فرهنگ نگارى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ياسري، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمود بن حجةالاسلام حاج ملا عباس ياسرى از علماء با تقوى و فضيلت و وثوق تهران و مورد توجه مردم مركز و در مسجد اراك كه از مساجد بنام و بزرگ تهرانست اقامه جماعت مى نمايند.

وى در حدود سال 1306 قمرى در تهران متولد گرديده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح عالى در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ باقر معزالدوله از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالنبى نورى استفاده معقول و منقول نموده وى

از صحبت و تقليد مرحوم عالم ربانى و آيت اللَّه سبحانى حاج سيد عبدالكريم لاهيجانى (صاحب كرامات باهره) برخوردار شده است. آقاى ياسرى منتسب به دو صحابى جليل القدر و شهيد راه ولايت جناب عمار بن ياسر شهيد صفين است كه حضرت امير على در شهادت او طلب مرگ نموده و فرمود:

الا يا ايها الموت الذى لست تار كى

ارحنى فقد افنيت كل خليل

اراك بصيرا بالذين احبهم

كانك تنحو نحوهم بدليل

اى آنچنان مرگى كه مرا رها نميكنى مرا راحت نماى زيرا كه تو تمام دوستان مرا از بين برده اى مى بينم تو را بينا به افرادى كه ايشان را دوست دارم كه گويا قصد ايشان مينمائى بوسيله راهنمائى و فرمود انا لله و انا اليه راجعون سپس گفت كه هر كه از شهادت عمارد لتنك نشود او را از مسلمانى نصيب و بهره اى نباشد خداوند متعال بر او رحمت كند در آن ساعت كه از نيك و بد او سوال مى كند هرگاه كه در خدمت حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله سه كس را ديدم چهارم ايشان عمار بود و اگر چهار نفر را ديدم پنجم آنان عمار بود نه يك بار بهشت بر او واجب شد بلكه بارها استحقاق آن را پيدا كرده جنات عدن او را گوارا باشد كه او را بكشتند و او يار حق بود چنانكه حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله و سلم در شأن او فرمود الحق مع عمار يدور مع عمار حيث دار و بعد فرمود كه كشنده عمار و دشنام دهنده و رباينده سلاح او به آتش دوزخ معذب خواهد شد.

آيت اللَّه ياسرى عالمى متقى و دانشمندى با ورع و سالهاى

متماديست كه رهبرى هيئت محترم پير عطا كه از هيات قديمه تهرانست مى نمايد.

از بعضى از ثقات كه از ايشانست حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد نورالدين آيت اللَّه زاده ميلانى از ايشان شنيدم كه آقاى ياسرى فرمود روزى در ورقه اى ديدم يك نوع ختم و آداب او را درج و از قول شيخ بهائى قدس سره نوشته است.

هر كس اين عمل را در ظرف ده روز انجام دهد بدين ترتيب كه از چهارشنبه شروع و در روز جمعه دوم خاتمه يابد مطلب و حاجتش برآورده نشود مرا لعن كند.

لذا بجهت مطلب مهم خودم آن ختم را انجام دادم و بعداً ثمر نبخشيده و اثرى نديدم آنگاه شيخ بهائى قدس سره را مخاطب قرار دادم و بدون آنكه سخنى بگويم فقط در دل گفتم آقاى شيخ شما شخصى بزرگ هستيد زبان من لال گردد نسبت بذات مقدس شما جسارت نميكنم ولى چرا چيزى مرقوم شود كه اگر بدست اشخاص غير مؤدب افتد به آنجناب توهين كنند.

اين معنى در دلم بود و هرگز به احدى اظهار نداشتم.

پسرم با مرحوم جنانى (آقاى جنانى همدانى مقيم تهران داراى علوم غريبه تسخير ارواح و غيره بود) معاشرت داشت روزى بمنزل آمده و گفت شيخ بهائى بشما پيامى دارند و شما را طلبيده اند حاضر شويد با شما سخن بگويند.

چون اين سخن را از پسرم شنيدم لرزه بر بدنم رخ داده و مبهوت شدم.

سپس پسرم اضافه نموده جنانى ميگويد من تاكنون نتوانسته ام موفق شوم شيخ را حاضر كنم تا چه رسد كه با من سخنى بفرمايند. و اينك خوشحالست كه چون شما بخانه او برويد از حضور شما براى او فرصتى دست بدهد بدين وسيله بتواند

با شيخ بهائى تماس گرفته و استفاده كند.

آنگاه مطلب ديگرى پسرم از قول جنانى راجع به آيت اللَّه آقاى حجت (كوهكمرى) گفت امروز ارواح را احضار كردم گفتند امروز براى مصاحبه آمادگى نداريم. ما امروز مأمور شده ايم از روح مطهر آقاى حجت استقبال كنيم.

جنانى: كدام حجت.

گفتند آن آقا كه هفته ى يكبار بملاقات حضرت ولى عصر بقيه اللَّه ارواحنا له الفداء مشرف ميشد آقاى ياسرى گفتند چون مدتى بود آقاى حجت بسترى بودند از شنيدن اين سخن غمين شدم و ناراحت گشتم: مختصرى گذشت از قم خبر رسيد حضرت آيت اللَّه العظمى حجت رحلت فرموده اند و بعلاوه راديو تهران سخن را قطع و اين خبر را بعنوان خارج از برنامه پخش نمود.

جنانى اسرار داشت زودتر بخانه اش بروم تا اين كه او هم بهره بردارى كند.

و لذا پسرم را مأمور كرده بود روزانه مرا تعقيب مى كرد و من هم امروز و فردا مى نمودم بالاخره در يكى از روزها بمنزلش رفتم بخور و غيره را فراهم نمود شروع كرد بخواندن اوراد و اذكار لازمه طبق برنامه خودش و آنچه را كه من مشاهده كردم ترتيب استفاده او بتوسط آئينه بود و هر كس هر نوع مطلبى داشت بايستى بنويسد و نوشته را در دست بگيرد جواب بر روى آئينه نوشته ميشد.

چون در صدد احضار شيخ بهائى قدس سره برآمد با من گفت هر چه سؤالاتى داريد بنويسد و در كف خود پنهان بنمائيد قلمهاى متعدد و كاغذ و مركب در جلوى من نهاد و گفت من هرچه را از روى آينه بخوانم شما فوراً ثبت كنيد من نمى توانم همه را ضبط كنم و بذهن خود بسپارم.

يكى از ارواح حاضر شد جنانى پرسيد شما

كيستيد گفت سيد محمد طباطبائى جنانى گفت من شما را نخواستم فرمود من از طرف شيخ بهائى آمده ام شما را خبر كنم. يك دقيقه بعد شيخ حاضر مى شود.

جنانى آئينه را برگردانيده و تنفس داد سيگارى مصرف نموديم سپس آماده شديم.

شيخ تشريف آوردند و آنچه بر روى آئينه نوشته ميشد جنانى ميخواند. گفت آقاى شيخ بشما سلام مى دهند عرض كردم عليك السلام و رحمه اللَّه و بركاته بعدا گفت احوال شما را مى پرسند گفتم اگر عنايت شما شامل من باشد خوشوقت ميشوم. فرمودند اگر عنايتى شامل شما نبود هر آينه در صدد تصحيح آن ختم نميشدم در نقل آن تحريف وقوع يافته است (ختامه يوم الاحد) است نه يوم الجمعه شما ميدانيد در هفته ايام طاق را آثاريست يكشنبه سه شنبه پنجشنبه و روز جمعه براى دعاء ندبه است.

آقاى ياسرى گفتند از شنيدن خبر تشرف مرحوم آقاى حجت تعجب داشتم. مرحوم شيخ بهائى از دل من آگاه بوده و فرمودند آقاى شيخ شما در عهد ما نبوديد. بسيارى از مردم آن عهد بملاقات حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) نائل مى شدند. مردم اين زمان مشغول بمعاصى هستند به مردم بگوئيد دست از معصيت بردارند و الا بلا نازل ميشود.

بعدا يكايك سؤالاتى را كه داشتم و نوشته بودم جواب دادند تا اين كه خداحافظى بعمل آورده و جنانى استفاده ننمود.

واما دعاء و ختم مذكور از جناب شيخ بهائى عليه الرحمه اينست.

ختم شيخ بهائى قدس سره

از روز جمعه شروع و تا ده روز كه پايان آن روز يكشنبه ميشود روزى صد بار بگويد: بسم اللَّه الرحمن الرحيم. يا مفتح الابواب يا مقلب القلوب و الابصار و يا دليل المتحيرين و يا غياث المستغيثين توكلت

عليك يا رب فاقض حاجتى و اكف مهمى و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم و صلى اللَّه على محمد و آله اجمعين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ياقوت حموي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهاب الدين ابوعبداللَّه ياقوت بن عبداللَّه حموى بغدادى از ادبا و لغويان اوايل قرن هفتم هجرى و مؤلف كتاب معجم البلدان است. صفى الدين ابن عبدالحق (و 539 ه.ق- ف. 626 ه.ق) معجم البلدان را مختصر كرد و آن را مراصدالاطلاع ناميد. تأليف ديگر او معجم الادباء است. ياقوت در جوانى اسير شد و در بغداد تاجرى به نام عسكر حموى او را خريد و پس از مدتى او را آزاد كرد (595 ه.) وى پس از آزاد شدن مسافرتها كرد. ابتدا بر اثر خواندن كتب خوارج متمايل به مذهب آنان شد، و در دمشق نزديك بود كشته شود و از آنجا گريخت و به خراسان و خوارزم رفت. در حمله ى چنگيز ياقوت به موصل و از آنجا به حلب فرار كرد و در همان جا درگذشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

ياقوتي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل ياقوتي كلوانق

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالفضل ياقوتي در شهر «كلوانق» كه در آن زمان روستا بود؛ متوّلد شده ام. دوران ابتدائي، راهنمائي و مقداري از دبيرستان را در زادگاهم سپري نمودم و بعد از فوت مادر عزيزم در سال 1372 از درس خواندن مأيوس گشته و سه سال از عمرم را در راه كسب و كار (كارگري) در رشته قالب بندي ساختمان گذراندم.

با توجه به علاقه شديدي كه به مقام عظماي روحانيت داشتم سر انجام در سال 1376 وارد حوزه علميّه شهرستان «مشكين شهر» شدم و سطح يك حوزه را در مدّت شش سال با موفقيّت گذرانده و علاوه بر شركت در دروس حوزه و ارج نهادن به مقررات حوزه،

به تبليغ دين مبين اسلام در مدارس، مساجد شهر و روستا مشغول بودم.

در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان «مشكين شهر» به عنوان مربي در خدمت بسيجيان عزيز بودم و نهايتاً در سال 1382 به شهر مقدس قم جهت ادامه تحصيل عازم شدم و مدّت سه سال كه در اين شهر به تحصيل و تحقيق اشتغال دارم از خداوند متعال براي همه مؤمنين آرزوي توفيق دارم.

ياوري سرتختي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد ياوري سرتختي

محل تولد : كامياران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/9/20

زندگينامه علمي

اينجانب در آذرماه سال 1354 در خانواده اي مذهبي از استان كرمانشاه به دنيا آمده و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و راهنمايي، در آشنايي با حوزه علميه و راهنمايي و مشورت هاي پدر و مادر، معلمان و روحانيون اعزامي از قم علاقمند به تحصيل در حوزه علميه شدم. در سال 1370 در حوزه علميه همدان «مدرسه آخوند ملاعلي» و كرمانشاه «مدرسه امام صادق (ع)» و «مدرسه حاج شهبازخان» از محضر بزرگاني چون «آية الله حاج مجتبي حاج آخوند» و «آية الله نجومي كرمانشاهي» بهره برده و در سال 1379 جهت تكميل سطوح عاليه به حوزه علميه قم مهاجرت و در درس اساتيدي چون: حجت الاسلام «احدي»، «حسيني خراساني» و «ميانجي» حضور يافته و اكنون از وجود آيات عظام: «سبحاني»، «مقتدايي» و «مكارم شيرازي» در دروس خارج فقه و اصول بهره مي برم.

با آغاز ورود به شهر مقدس قم، در جهت بالابردن سطح كمي و كيفي علوم اسلامي و انساني در كنار دروس حوزوي به رشته تاريخ اسلام علاقمند و در مؤسسه آموزشي، پژوهشي امام خميني

(ره) به تحصيل در مقطع كارشناسي پرداختم. با فراغت از تحصيل در سال 1382 - 1383 با توجه به نياز فرهنگي و علمي دانشگاهها به مدت 2 سال با سمت «معاونت نهاد نمايندگي رهبري» و «مدرس دروس معارف اسلامي در دانشگاه شهركرد» به فعاليت مشغول بودم. اما پس از شركت در آزمون كارشناسي ارشد در رشته (تاريخ تشيع) در همان مركز، به قم مراجعت و در اين مدت علاوه بر تلاش علمي و تأليف چندين مقاله علمي، تخصصي و ترويجي در نشريات مختلف، به امر مقدس تبليغ در دانشگاههاي سراس كشور نيز مي پردازم.

يثربي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن يثربى ابن آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا پشت مشهدى از فضلاء اين بيت است.

وى در كاشان متولد و از محضر مرحوم برادر ارجمندش آيت اللَّه العظمى آقا مير سيد على يثربى استفاده كرده آنگاه به قم مهاجرت و پس از تكميل سطوح از دروس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده و از طرف آن مرحوم براى ارشاد مردم (ايوان كيف) تهران به آنجا عزيمت و چند سالى انجام وظيفه دينى و روحى داده تا در سال 1386 در قم بدرود حيات گفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يثربي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد زين العابدين يثربى قمى از علماء و ائمه جماعت محترم قم مى باشد كه در حدود 18 سال 1323 ق در قم متولد شده و دروس مقدماتى و سطوح را نزد مدرسين قم خوانده و به درس آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله فيض و آيت الله حجت و حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله شركت نموده استفاده كرده و تاكنون هم از شركاء درس معظم له مى باشند و در مسجد حضرت شاحمزه قم هم به اقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

فرزندان برومندى دارند كه در سلك روحانيت و از وعاظ مى باشند كه از آنها جناب آقاى حاج سيد ابوالفضل يثربى واعظى متين و خطيبى بليغ مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

يثربي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

52- در اوائل ماه ذى القعده 1365 ق بود كه ستاره رخشنده اى از دارالمؤمنين كاشان در آسمان قم طلوع نموده و حوزه علميه قم و نجف و قاطبه فضلاء را به خود متوجه ساخت اين ستاره رخشان و ماه فروزان مجسمه علم و تقوا و عنصر زهد و ورع علامه قمقام و فهامه علام آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى فرزند آيت اللَّه آقا سيد محمدرضا پشت مشهدى بود كه آسياء تحقيق را قطب و دائره بيان و تدريس را نقطه پرگار كه زبان و قلم نويسنده عاجز و قاصر از تعريف و توصيف آنجنابست شخصيت و آثارش معرف مقام فضل اوست.

و اگر از اين نگارنده از آن حضرت سؤال شود كه درباره وى چه خواهى گفت در پاسخ شعرى را كه ابوالعلاء معرى درباره سيد شريف علم الهدى گفته مناسب مى دانم

يا سائلا عنه لما جئت تسئله

الا هو الرجل العارى

عن العارى

لو جئته لرأيت الناس فى رجل

والدهر فى ساعة والارض فى دار

اين مرد عظيم القدر كه مراجع امروز قم و زعماء حوزه علميه از تلامذه اويند و ارباب فضل و دانش او را آقا ضياء ثانى مى گويند به قصد زيارت وارد قم شده و مورد تجليل و تبجيل مراجع و زعماء و فضلاء واقع شد و بنابر اصرار و ابراز حضرات آيات عظام حوزه تدريس تشكيل و تشنگان علم و بيان خويش را سيراب و از هر گوشه طالبان تحقيق را به دور خود جمع نمود و اين بنده هم به درس ايشان حاضر شده و از تحقيقات رشيقه و بيانات دقيقه آنجناب در اطراف علم برائت استفاده مى نمودم ولكن افسوس فراوان كه بيش از يك ماه طول نكشيده و تصادف با رحلت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى نموده و حوزه علميه عزادار و تا چهل روز دروس تعطيل گرديد و آنجناب به قصد زيارت عتبات عاليات مسافرت به عراق نموده و دارالعلم نجف اشرف توجه مخصوصى به ورودش نموده زيرا مباحثاتى ميان ايشان و مدرسين و زعماء حوزه نجف شده كه مشهور فضلاء مى باشد

ولادتش در كربلاء معلى در سال 1311 واقع شده و در مهد تربيت پدر بزرگوارش نشو و نما نموده و مقدمات و سطوح را از پدر خود و اساتيد ديگر نجف فراگرفته و در سال 1331 به حوزه درس مرحوم علامه يزدى صاحب عروه و مرحوم شريعت اصفهانى و مرحوم آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه نائينى حاضر شده و در اندك زمانى در ميان شاگردان آقا ضياء شاخص و مشار بالبنان گرديد تا در سال 1339 كه والد ماجدش او را به كاشان

طلبيد.

و مرحوم آقا ضياء و فضلاء نجف او را با اشك ديده بدرقه و مشايعت نموده و حتى آقاى آقا ضياء مى فرمايند در ميان تلامذه و شاگردان استاد ما آخوند خراسانى يك ميرزا سيد على يزدى لب خندقى بود كه در موقع حركتش استاد او را با اشك ديده مشايعت نمود و از جدائى او آه كشيد و در ميان رفقا و شاگردان من شما كه مى روى مرا به فراق و حسرت خود مى گذارى خلاصه پس از ورود به كاشان و مسبوق شدن آيت اللَّه حايرى كه تازه حوزه علميه را تأسيس نموده بودند از والد ماجد ايشان حاج سيد محمدرضا يثربى تقاضا مى كند كه ايشان را به قم فرستد و در سال 1341 قمرى اجابت نموده و به قم مشرف و حوزه درس رسمى از تقرير مباحث مرحوم حايرى و نيز درس مستقله اى تشكيل و صدها نفر فاضل برجسته چون آيت اللَّه آقاى نجفى مرعشى و آيت اللَّه موسوى و آيت اللَّه شريعتمدارى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و ديگران را دو رخود جمع و تا هفت سال تمام حوزه گردان علمى فقه و اصول قم بودند تا سال 1347 كه والدشان داعى حق را اجابت گفته حركت به كاشان نموده و از روى ضرورت براى سرپرستى عائله پدر خود و مردم پشت مشهد كاشان توقف در آن شهر را اختيار و هر چند از فضلاء و علماء قم دعوت كردند اجابت ننمود تا در سال 1365 قمرى كه مذكور شد به قصد زيارت آمده.

و بنابر اصرار آيت اللَّه بروجردى و علماء و فضلاء ديگر دو ماهى را توقف و حوزه تشكيل داد تا فوت مرحوم اصفهانى كه مشرف

به عتبات شده و بعد از چند ماه مراجعت به كاشان نموده تا در سال 1379 قمرى يك سال قبل از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى كه دار فانى را وداع گفته و شهر كاشان و حوزه علميه قم و نجف را غريق بحر ماتم نمود و با تشييعى كه كاشان هرگز به خود نديده بود در جوار قبر پدرش در صحن امامزاده حبيب موسى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يثربي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى يثربى فرزند آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا يثربى ابن سيد اسماعيل بن سيد عبدالرزواق (برادر سيد محمدتقى پشت مشهدى) ابن سيد عبدالحى الحسينى برادر بزرگوار استاد الاساتيد مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا سيد على يثربى كاشانى (پشت مهدى) از علماء نامى و دانشمندان گرامى و امام جمعه انقلاب و جمهورى اسلامى معاصر در دارالمؤمنين كاشان مى باشند.

وى در حدود سال 1347 قمرى در شهرستان كاشان به دنيا آمده و در سنين كودكى پدر را از دست داده و در تحت كفالت و سرپرستى و تربيتى برادر بزرگوار پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح و استفاده از محضر برادر نامبرده اش به قم هجرت نموده و چندين سال از فقه و اصول آيات عظام حوزه علميه قم چون مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه اراكى و آيت اللَّه گلپايگانى و بالاخص رهبر كبير انقلاب آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده است.

در سال 1379 قمرى پس از رحلت برادر عزيزش و اصرار مردم عالم دوست كاشان و امريه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به كاشان برگشته و به جاى برادر گراميش به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ

اسلام و نشر معارف اهل البيت و گفتن تفسير و ساير خدمات از تأسيس حوزه علميه يثربى و تربيت محصلين و طلاب و ساير خدمات پرداخته و در به ثمر رساندن انقلاب ايران و تبديل حكومت ستمشاهى به جمهورى اسلامى نقش بسزائى در كاشان و حومه آن داشته و لذا ايشان را براى امام جمعه اى و نمايندگى ولايت فقيه كاشان انتخاب شده و خدمات بسيار ارزنده اى از تأسيس مساجد و مدارس علمى در كاشان و حومه آن نموده است.

در قمصر كاشان حوزه علميه اى تأسيس كه در آن حدود يكصد طلبه به تحصيل علوم دينى اشتغال دارند و نگارنده از نزديك آن را ديده و شاهد گفتن درس اخلاق معظم له براى آنان بوده ام و نيز در نياسر كاشان آثار چشمگيرى از خود گذارده اند.

جناب آقاى يثربى با بيت جليل و رفيع وحيد بهبهانى كه معروف به آل آقا هستند وصلت نموده و صبيه محترمه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا عبداللَّه آل آقاى بهبهانى را در اختيار دارند كه از آن مخدره فرزندان فاضل و برومندى دارند كه در قم و كاشان به تحصيل علم و كمال اشتغال دارند.

سيد مهدى يثربى (سومين فرزند) مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا پشت مشهدى كاشانى از ستارگان پرفروغ و دانشمندان پراثر و خدوم معاصر كاشانست.

وى در حدود 1347 قمرى در كاشان متولد شده و در كودكى پدر را از دست داده و در تحت كفالت و تربيت برادر علامه اش آيت اللَّه العظمى يثربى پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح و استفاده از محضر معظم له به قم عزيمت نموده و سطوح را از مدرسين حوزه تكميل

و در درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى اراكى و ديگران شركت و از خرمن علوم آنان خوشه ها چيده و بهره ها برده تا در سال 1379 قمرى كه برادر علامه اش وفات نمود بنابر درخواست و اصرار مردم كاشان و امر مرحوم آيت اللَّه بروجردى به كاشان برگشته و به جاى مرحوم آيت اللَّه يثربى به اقامه جماعت و خدمات دينى و تربيت عده زيادى از محصلين كاشانى پرداخته است.

نگارنده گويد: مترجم عزيز ما كه از بيوتات اصيله و ريشه دار روحانيت شهرستان كاشانست و آباء و نياكانش همگى از مفاخر عالم تشيع و مراجع عاليقدر شيعه بودند.

دانشمندى فاضل و عالمى بارع و در خدمت به دين و روحانيت بسيار ساعى و جدى و در مبارزه با منكرات و اماكن فساد و فحشاء از نوادر معاصرين است.

بيانى صريح و منبرى مليح و ارزنده و آموزنده دارد. در مسجد خويش بعد از اداء فريضه تفسير قرآن و بيان احكام و معارف دينى نموده و مردم را كاملا مستفيض مى فرمايند. در ايام عاشوراء كه در صحن مطهر جناب (حبيب موسى) اقامه عزادارى و سوگوارى براى سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين (ع) مى شود در تاسوعا و عاشوراء خود منبر رفته و علت نهضت و قيام حسينى (ع) و فلسفه شهادت آن بزرگوار و آثار آن را ذكر نموده و شور عجيبى برپا مى كند.

از سال 1380 قمرى كه رسماً به جاى مرحوم برادر فقيد سعيدش قرار گرفته تاكنون خدمات بسيارى در كاشان و حومه آن از بناء مساجد و

مدارس علمى و تربيت محصلين نموده اند.

داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و سجاياى كريمانه مى باشد.

از آثار و باقيات الصالحات ايشانست مدرسه علميه كه در خيابان شاه عباس كبير بنا نموده و از هرگونه مجهز و بالغ بر يكصد و هشتاد طلبه و محصل جدى دارد كه در آن چندين نفر از فضلاء اخيار حوزه علميه قم مانند جناب ثقةالاسلام و زبدةالفضلاء الاعلام آقايان آقا شيخ احمد اسلامى و حجةالاسلام آقاى حاج سيد اسداللَّه خراسانى و حجةالاسلام آقاى آقا سيد رضا علم الهدى و بعضى ديگر به تدريس ادبيات و فقه و اصول اشتغال دارند.

و ديگر بانك قرض الحسنه بنام (بانك آقا) و ديگر تعمير و بناء مساجد و حمامات و بيمارستان در شهرستان كاشان و حومه آن مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يثربي، ميرمحمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الف:ولادت ونسب:

حضرت آيت الله حاج مير سيد محمد يثربي-ادام الله ظله العالي- از علماي رباني وفقيهي بزرگوار از تبار فقهاي نگاهبان حريم اعتقادات شيعي هستند.ايشان در سال 1333 هجري شمسي در شهر مقدس قم(مهد علم وفقاهت واجتهاد ،شهر خون قيام،شهر كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه-سلام الله عليها-) در بيت فقه وفقاهت چشم به جهان گشود.

پدر بزرگوارشان حضرت آيت الله آقاي حاج سيد مهدي يثربي-قدس سره- ووالده گرامشان خانم حاجيه زهرا آل آقا(فرزند مرحوم آيت الله حاج آقا عبداااه آل آقا ونواده مرحوم آيت الله آقاي حاج آقا بزرگ ساوجي از اعلام مدرسين حوزه تهران در قرن گذشته و اوايل قرن معاصر،حفيده بيت علامه مجدد وحيد بهبهاني-رضوان الله تعالي عليه-)مي باشد.

ايشان قبل از پايان 5سالگي مشغول خواندن قرآن و حفظ سوره هاي كوچك بود. در پنج سالگي عموي بزرگوار خود كه از فقهاي

بنام شيعه و از اساتيد علماي بزرگ،از جمله مرحوم حضرت امام خميني- قدس سره- بود را از دست داد وبه همراه پدر خود به كاشان هجرت نمود.

ب)تحصيلات :

ايشان در سال 1339مشغول به تحصيلات ابتدائي در دبستان ملي مدرس گرديد وبعد وارد دبيرستان شد و همزمان،با شوق واشتياق زايدالوصفي وارد حوزه علميه جديد التأسيس كاشان كه والد مكرمشان بنيان نهاده بودند،شد.ايشان تمامي دروس ادبيات وسطح متوسط و همچنين رسائل ومكاسب را در آن حوزه ،نزد اساتيد محترمي همچون والد بزرگوارشان ومرحوم آيت الله شيخ محمود روحاني –رحمه الله عليه – كه معظم له علاقه فوق العاده اي نسبت به ايشان داشته اند فرا گرفتند.

در سال 1351در شهر دارالمومنين كاشان با خانواده محترم،مذهبي،صالح ومؤمن ازدواج نموند وبراي ادامه تحصيلات در سطوح عاليه به قم مهاجرت ودرآن شهر رحل اقامت گزيدند.

درس سطح كفايه را نزد آيت الله حاج سيد محمد ابطحي - دام ظله- مرحوم آيت الله سلطاني طباطبائي(ره)به اتمام رسانده وهمزمان ،با هوش وذكاوتي كه معظم له داشته دردرس خارج فقه حضرت آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري - ره – خلف مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس وبنيانگذار حوزه علميه قم حاضر شدند ودر جلسه استفتائات وتمامي مباحث فقهي ايشان حضور فعال داشتند.

معظم له در اين باره مي فرمايند:آنچه محضر ايشان رامنهاي عمق فكر وانديشه جذابيت مي بخشيد،معنويت و صفاي ايشان ويكرنگي وانس آن بزرگوار با طلاب بود وبراي حقير كه در عين كم سني مورد عنايت ولطف آن استاد فرزانه ومربي بزرگوار بودم،فوق العاده اثر بخش بود وآثار تربيتي آن را پس از سالها هنوز احساس مي كنم. درهمان سنوات وپس

از پايان سطح كفايه،در درس عالم رباني حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني - مدظله العالي – (يك دوره اصول به مدت 17سال و همچنين چندين سال درس خارج فقه ايشان)شركت نمود ونيز به مدت هفت سال در درس خارج اصول و فقه مرحوم آيت الله العظمي روحاني – قدس سره – حاضر شدند.

همچنين معظم له بيش ازدو سال دردرس خارج فقيه اهل بيت عصمت وطهارت حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني – قدس سره – شركت نمودند واز درس اسفار اساتيد بزرگوار مرحوم آيت الله صدر وشهيد بزرگوار آيت الله مطهري و آيت الله جوادي آملي بهره گرفتند.

ج)ندريس وخدمات علمي:

ايشان از سال 1348 تا1353در حوزه پربركت علميه كاشان مشغول به تدريس ادبيات ،منطق واصول بودند كه حدود چهل نفر از طلاب در درس ايشان شركت مي نمودند.همچنين از سال 1354 تا 1359تدريس اصول وشرح لمعه داشتند،كه تا پنجاه نفر در درس ايشان در صحن مطهر بي بي دو عالم حضرت معصومه – سلام الله عليها – شركت مي كردند.

از سال 1360 تا 1367 به تدريس سه دوره اصول (رسائل شيخ انصاري رحمه الله) را از سال 1365 تا 1374 به انجام رساندند وشاگردان زيادي را تربيت نمودند. تا اين كه بنا به درخواست شاگردان معظم له و به دليل محدوديت مكان وكثرت شاگردان ،درس كفايه الاصول را در مدرسه مرحوم حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) شروع كردند كه بيش از 70نفر دردرس ايشان شركت مي كردند.معظم لهاز سال 1378 مشغول به درس خارج فقه واصول در همان مدرسه شدند كه نزديك به دويست نفر در اين دروس شركت مي نمايند.علاوه براينها در سالهاي 60تا

63يك دوره منظومه حكمت را در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها)تدريس نمودند.

ايشان در سال 1369يك مؤسسه علمي تحقيقاتي را به نام اصولي بزرگ«علامه مجدد وحيد بهبهاني – رضوان الله عليه - »تأسيس نمودند كه با هدايت ايشان ،در اين مركز محققين توانا وبررسي ،احياء ونشر كتب علوم اهل بيت عصمت وطهارت – عليهم السلام – مشغول به كار مي باشند. اين مؤسسه با بيش از پنج هزار جلد كتاب ورسائل پايگاه تحقيقاتي فعالي در حوزه علميه محسوب مي شود.

د)تأليفات وآثار:

1- رساله في تطور الاصول (عربي)

2- رساله في تطور علم الفقه(عربي)

3- رساله في الكلام (عربي)

4- رساله در ولايت؛مقدمه كتاب راهبرد اهل سنت به مسأله ولايت (فارسي)

5- شرح رساله حقوق امام سجاد – عليه السلام – (فارسي) در 3جلد؛مجموعه سخنراني معظم له در راديو معارف

6- تقريرات درس مكاسب محرمه (فقه)در 2جلد

7- مباحث رجالي در 1جلد

8- تقريرات خمس (فقه) در 1جلد

9- تقريرات صوم در 2جلد

10- تقريرات اصول در 8جلد

چهار مورد اخير،هنوز به چاپ نرسيده است كه آن انشاءالله دراينده نزديك در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت.

از جمله ويژگيهاي معظم له كه بارها درباره آن به شاگردان در يك جلسه درس غيبت داشته باشد،ايشان پيگير علت غيبت وي مي باشد.همچنين مكررا شاگردان را به مطالعه وپيگيري ومباحثه درس و درست فهميدن درس توصيه وترغيب ميكند.

معظم له بعد از درس خارج فقه واصول شاگردان را به حضور مي پذيرند واشكالات آنان مربوط به درس را پاسخ فرموده به ديگر پرسش ها واستفتائات شرعي و اعتقادي جواب مي دهند. با اين شيوه،شاگردان زيادي تربيت نموده وآنان از شمع وجود ايشان بهرمند مي گردند وبعضي از شاگردان ،از

اساتيد برجسته حوزه مي باشند.از خداوند متعال مي خواهيم كه وجود اين مشعل داران هدايت بشريت و اين علماءرباني و مراجع عظام را براي همه مسلمين بويژه شيعيان مولا علي ابن ابي طالب عليه السام نگهدار باشد وسايه آنها را بر سر مامستدام بدارد.

يزداني شيرازي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328 -1252 ق)، خطاط، موسيقيدان، اديب و شاعر، متخلص به يزدانى. ششمين فرزند وصال است. وى در شيراز به دنيا آمد. او در ادبيات، رياضيات، نجوم و نظم و نثر عربى توانا بود، شعر مى گفت و از موسيقى نيز بهره ى تمام داشت و رباب را خوب مى نواخت. يزدانى خط نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت و از شيوه ى ميرعماد پيروى مى كرد و كتبيه هاى اطراف حرم شاهچراغ و برادرش سيد مير محمد در شيراز و همچنين كتيبه هاى قسمتى از رواق مطهر امام رضا (ع) به قلم اوست. عبدالوهاب در كهنه كردن كاغذ و مركب دست داشت و فن نقاشى را خوب مى دانست. يزدانى به همراه برادر خود، وقار، سفرى به عتبات كرده و از آنجا به تهران آمده و سپس به زادگاه خود بازگشته است. او در شيراز درگذشت و در بقعه ى سيد مير محمد، نزد برادرش، فرهنگ دفن شد. از آثار وى: كتابت و نقاشى «خسرو و شيرين» نظامى، كه به امر ناصرالدين شاه انجام پذيرفته است؛ يك نسخه «ديوان» انورى، به قلم كتابت خوش، با رقم: «... حرره العبد الاقل، عبدالوهاب بن وصال، طاب ثراه فى سنة 1275»؛ يك نسخه «مناجات» حضرت على (ع)، به قل دو دانگ خوش، با رقم: «نمقه... عبدالوهاب المتخلص به يزدانى ابن مرحوم المغفور الوصال... فى شهر شعبان المعظم 1282»؛ يك قطعه به قلم كتابت

خفى خوش، با رقم: «يزدانى»؛ قطعه اى ديگر، به قلم كتابت خوش، با رقم: «يزدانى».[1]

ميرزا عبدالوهاب متخلص به يزدانى ششمين پسر وصال شيرازى (و. 1252 ه.ق- ف. 1328 ه.ق) وى يكى از خوش نويسان و نقاشان و ادباى عصر خود به شمار مى آمد، و آنچه از اشعار او در دست است 7 قصيده و 14 غزل مى باشد و ضمناً كتيبه هاى دور حرم شاه چراغ و سيد محمد به خط اوست و چند نسخه از كليات سعدى و ديوان حافظ نوشته و از موسيقى نيز بهره ى كافى داشته و رباب خوب مى نواخته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (362 -361)، احوال و آثار خوشنويسان (420 -419/ 2)، احوال و آثار نقاشان (353 -352/ 1)، اطلس خط (567)، حديقةالشعراء (2116 -2113/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (892 -888/ 5)، الذريعه (1311/ 9)، ريحانه (389 -387/ 6)، طرائق الحقائق (384/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (1019 -1016/ 2)، فرهنگ سخنوران (1013)، مرآت الفصاحه (724 -720)، مكارم الآثار (1413 -1412/ 4).

يزدگردي، امير حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر امير حسين يزدگردي درسال 1306 در تهران زاده شد.ايشان داراي مدرك دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1336 مي باشد.وي از سال 1329 تا 1334 در آموزش و پرورش شهرستان قم و پس از آن، تا سال 1359، در دانشكد? الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران به تدريس اشتغال داشت.دكتر امير حسين يزدگردي در شامگاه روز دوشنبه چهارم فروردين سال 1365 درگذشت. كتاب "حواصل و بوتيمار" تاليف امير حسين يزدگردي ، در دوره يازدهم انتحاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.همچنين كتاب "ديوان ظهير فاريابي

" تصحيح وي ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران معرفي شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : زنده ياد استاد دكتر اميرحسن يزدگردي در خانواده اي فرهيخته و اهل ادب در تهران متولد شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : امير حسين يزدگردي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در دبستان اديب و دبيرستان مروي به سر آورد. در سال 1329 از دانشسراي عالي ليسانس زبان و ادبيات فارسي گرفت و در سال 1336 به اخذ درجة دكترا در همان رشته از دانشگاه تهران نائل آمد

استادان و مربيان : اساتيد دكتر يزدگردي در دوران دانشگاهي، بزرگ مرداني مانند استاد بديع الزمان فروزانفر، جلال الدين همايي، ملك الشعراي بهار، بهمنيار، عبدالعظيم قريب، سيدهادي سينا و سيد محمّد فرزان بودند.

زمان و علت فوت : دكتر امير حسين يزدگردي در شامگاه روز دوشنبه چهارم فروردين سال 1365 درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : امير حسين يزدگردي در خلال گذراندن دورة دكترا به مدت پنج سال (1334 _ 1329) در آموزش و پرورش شهرستان قم در دبيرستان حكيم نظامي به تدريس پرداخت و پس از آن به دانشكدة الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران انتقال يافت و تا سال 1359 بيش از سي سال، بدون وقفه به تدريس اشتغال داشت .

شاگردان : استاد يزدگردي خود معلمي بود مسلّط، دلسوز، عاشق، متين و باوقار كه نه تنها درس و بحثش بلكه گفتار و كردار و رفتارش نيز، سخت بر شاگردان تأثير مي گذاشت و محققي بود سخت كوش، پرحوصله و بردبار، دقيق و نكته ياب. شاگردان وي امروز در شمار موفق ترين معلمان به حساب مي آيند؛ افرادي

چون استاد دكتر فتح الله مجتبايي.

جوائز و نشانها : كتاب "حواصل و بوتيمار" تاليف امير حسين يزدگردي ، در دوره يازدهم انتحاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.همچنين كتاب "ديوان ظهير فاريابي " تصحيح وي ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران معرفي شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان كبير (غزليات شمس)

ويژگي اثر : با همكاري مرحوم دكتر كريمان

2 تصحيح كليله و دمنه

ويژگي اثر : با همكاري استاد فقيد مجتبي مينوي

3 تصحيح و تعليق «نفثة المصدور» شهاب الدين محمد خرندزي

ويژگي اثر : 1343، ادار? كل نگارش وزارت آموزش و پرورش

4 حواشي بر ديوان حافظ، مرزبان نامه، جهانگشاي جويني و راحة الصدور

5 حواصل و بوتيمار

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنائي با كتاب: «حواصل و بوتيمار»: حواصل و بوتيمار؛ امير حسين يزدگردي؛ به كوشش اصغر دادبه، تهران: مؤسس? انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1371. تأليف كتاب «حواص و بوتيمار»، از شهريور 1349 آغاز شده و تا زمستان سال 1364 (15 سال) ادامه يافته است. دكتر يزدگردي در باب اختيار نام «حواصل» بيشتر به منابع كهن و در خور اهميت اقوال گروهي از حيوانشناسان، اوصاف جوارح و اطوار خاص اين پرنده در كتب شعر و ادب،

آراء جمعي از فرهنگ نويسان و دانشمندان قديم و بالاخره تصاوير روشن و واضح استناد كرده است. در باب اختيار نام «بوتيمار» براي برخي از «گونه»ها و «زيرگونه»هاي «خانواد? بوتيمار»، نيز به تقريب به مآخذي از همان دست، اعتماد كرده است. موضوع كتاب بسيار بديع است و پژوهش به طور مبسوط انجام يافته. امتياز خاص اين كتاب ما وسعت تتبع و پهناي گسترد? كار پيرامون اين دو واژه است. زبان پژوهش، استوار و عالمانه است. كتاب داراي مقدمه اي جامع و فصول و بخشهاي آن پيوسته و هماهنگ است. شايد فراهم آوردن 13 گونه از فهرست تقريباً در تاريخ و تحقيق پارسي، براي يك كتاب _ با اين تفصيل _ بي سابقه بوده باشد. اما فقدان فهرستي از مندرجات در آغاز محسوس بوده و پرداخت فني كتاب نيز ضعيف و نامطلوب است.

6 ديوان ظهير فاريابي

ويژگي اثر : تصحيح ،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: ديوان ظهيرالدّين فاريابي تصحيح و تحقيق و توضيح ]مرحوم[ اميرحسن يزدگردي؛ به اهتمام اصغر دادبه._تهران: نشر قطره، 1381. «تتبع در ديوان ظهير» موضوع رسالة دكتراي مرحوم استاد يزدگردي، به راهنمايي مرحوم استاد فروزانفر بوده كه در تاريخ 1/8/1336 از آن دفاع شده است. حاصل اين تتبّع و تحقيق، تصحيح انتقادي ديوان ظهير است. براي نخستين بار و بر مبناي كهن ترين نسخه هاي موجود و نوشتن كتابي با مجلّدي مستقل در شش بخش در معرفي ظهير و حل مشكلات

اشعار او؛ حاصلي، بي گمان، بي مانند و چونان نفثة المصدور و حواصل و بوتيمار ارجمند و سودمند و تحسين برانگيز.اما كمال طلبي استاد يزدگردي در كارهاي علمي و دقّت وسواس آميز او موجب شد تا نزديك به سي سال، از زمان دفاع رساله (1336) تا گاه مرگ (1365)، همواره چنان احساس كند كه كاري بدين تمامي ناتمام است و به از آنچه هست بايد! و چنين بود كه در كنار كارهاي تحقيقي خود تا پايان عمر در تكميل آن كوشيد. حاصل كار استاد يزدگردي، بي گمان، بي مانند است، چرا كه اولاً توضيحات و تعليقات و تحقيقات او دربارة ظهير و شعر او كامل ترين و دقيق ترين و محققانه ترين تحقيقاتي است كه تاكنون در زمينة ظهيرشناسي صورت گرفته است، ثانياً، متن مصحح استاد، يگانه متن مصححي است كه تاكنون از ديوان استاد فارياب به چاپ رسيده است

منابع زندگينامه :منابع :

1www.ketabesal.ir

يزدي خراساني، عبدالخالق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1268 ق)، عالم دينى، واعظ و مدرس. وى در ابتدا از شاگردان شيخ احمد احسائى بود. فقه و اصول را در محضر شريف العلماء مازندرانى فراگرفت. سپس به يزد بازگشت و از آنجا به مشهد مقدس رفت. او از بزرگان علما و از مدرسين مشهور مشهد بود، در توحيد خانه ى حرم رضوى تدريس مى كرد و علما و فضلاء در مجلس درسش شركت مى جستند. شيخ آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» تأليفات او را دليل بر وسعت اطلاعات و كثرت دانش وى مى داند. ظاهراً صاحب عنوان متأثر از عقايد شيخ احمد احسائى بوده، چنان كه در «مطلع الشمس» آمده است: "ما بين او كه بر مسلك شيخيه مى رفت با علماء مشهد مجلس مناظرت مكرر

منعقد شد." او در مشهد درگذشت و همان جا دفن شد. از آثار او: «مصائب الائمة (ع)» معروف به «مصائب المعصومين (ع)»؛ «بيت الاحزان»؛ «معين الطالبين»؛ «معين المجتهدين»، در اصول فيه؛ رساله ى «صلاة الجمعة»؛ «مناقب المعصومين (ع)»؛ رساله ى «علم الماسة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (518 ،491/ 2)، الذريعه (335 -334/ 22 ،287 ،285 ،73/ 21 ،73/ 15 ،185/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 723/ 13)، فوائد الرضويه (226)، مطلع الشمس (399)، معجم المؤلفين (110/ 5)، هديةالعارفين (510/ 1).

يزدي فيروزآبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد بن سيد محمدباقر حسينى يزدى فيروزآبادى كه از مراجع بزرگ و آيات عظام گذشته بوده است.

معظم له در سال 1265 ق در فيروزآباد يزد متولد شده و پس از رشد و پرورش به يزد آمده و مقدمات را در آنجا فراگرفته و از محضر مرحوم آيت اللَّه آسيد يحيى يزدى استفاده نموده.

پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و از آنجا در عهد رياست و مرجعيت آيت اللَّه على الاطلاق ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى به سامرا رفته و از آنجناب در حالى كه سى سال از عمرش مى گذشت بهره مند شده.

و قبل از فوت آن بزرگوار به كربلا آمده و از محضر علامه فاضل اردكانى كسب فيض نموده و بعد از فوت مرحوم علامه يزدى صاحب (عروةالوثقى) بسيارى از مردم عراق و ايران در تقليد به وى رجوع نموده و نماز جماعتش در صحن مطهر علوى مورد توجه قرار گرفته و محبوبيت خاصى در بين عامه مردم پيدا نمود.

علامه خونسارى در احسن الوديعه ج 2 ص 97 گويد: آقا سيد محمد فيروزآبادى يزدى نجفى از اجلاء علماء عاملين و افاخم فقهاء مجتهدين و يكى از مراجع اماميه بود. مرا

به خدمتش مشرف و كرارا با ايشان ملاقات كردم و نديدم از جنابشان الاسكون و وقار. آن بزرگوار حسن الاخلاق كريم الاعراق جامع بارع و زاهد عابد بود.

عمده تلمذش خدمت علامتين متعاصرتين آقا سيد محمدكاظم يزدى و محقق خراسانى بود و اخيراً ملازم حضور سيد مرحوم گرديد.

آن بزرگوار صبح جمعه آخر ماه ربيع الاول سال 1345 ق در سامره به رحمت حق پيوسته و فوراً حمل به نجف اشرف و با تشييع عظيمى در هه مشاهد مشرفه از عراق به نجف و اردو در يكى از حجرات صحن شريف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يزدي مشهدي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1310 ق)، عالم دينى و خطيب. او از ائمه ى جماعت و اهل منبر در مشهد رضوى بود. كتاب «بحارالانوار» رابه خط خود نوشت و آن را وقف كتابخانه آستان رضوى نمود. از طرف آيت اللَّه سيد محمود مرعشى تبريزى، پدر آيت اللَّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفى، هنگام تشرف به آستانه ى مقدسه ى حضرت رضا (ع)، به جهت صاحب عنوان، اجازه اى صادر شده است. او در مشهد درگذشت. از آثار او: «نواميس العجب»، در شرح زيارت رجب؛ «نواميس العرفان»، در شرح صلوات شعبان؛ «الباقيات الصالحات»؛ «بحر الدموع»، مقتل فارسى؛ «سماء الغزوات»؛ «الشموس المضيئة»؛ «المعضلات»؛ «خزائن الانوار»؛ «الحجج»؛ «الحائق»؛ تفسير «سوره ى الفجر»؛ «مغناطيس الابرار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (505/ 2)، الذريعه (352/ 24 ،266/ 21 ،235/ 14 ،229/ 12 ،153/ 7 ،341/ 4 ،39 ،11/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 96 -95/ 14)، معجم المؤلفين (198/ 1).

يزدي، حيدرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ حيدرعلى يزدى از علماء محترم اين شهرستانست.

وى از يزد مهاجرت به نجف اشرف نموده و سالها از محضر آيات عظام آنجا چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسى و آيت اللَّه العظمى خوئى و حكيم و شاهرودى و ديگران كسب علم و كمال نموده آنگاه به ايران برگشته و بنابر دعوت يزديهاى مقيم كرج رحل اقامت باين شهر انداخته و در مسجد يزديها واقع در خيابان قزوين به اقامه جماعت و تبليغ احكام و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

يزدي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1287 ق)، عالم دينى، مفسر، اديب و لغوى. اصل وى از يزد و از دانشمندان سده ى سيزدهم هجرى مى باشد. صاحب عنوان در زمينه ادبيات، لغت و تفسير قرآن داراى تصانيفى بوده است. از آثار او: «نخبة الميزان» يا «نخبة اللغات»، در لغت كه در 1287 ق آن را تأليف نمود و در 1288 ق در تهران به چاپ رسيد؛ تفسير قرآن تا آخر «سوره ى نساء»؛ شرح «تهذيب المنطق»؛ شرح «خطبة الزهراء (ع)»؛ شرح «خطبة الشقشقية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (171/ 8)، الذريعه (100 -99 ،98/ 24)، معجم المؤلفين (40/ 7).

يزدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد يزدي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1310/1/1

زندگينامه علمي

آية الله محمد يزدي در سال 1310 هجري شمسي در خانواده اي متدين و ارادتمند به خاندان پيامبر، چشم به جهان گشود. جدش ، مرحوم شيخ محمد علي ، حدود صد سال پيش از يزد به اصفهان هجرت كرد و در مدت زمان كوتاهي ، در حوزه علميه اصفهان ، به درجات علمي بالايي نائل آمد. مرحوم «آقا نجفي » كه در آن دوره ، رياست حوزه علميه اصفهان را بر عهده داشت ، شيخ محمد علي را مأمور بحث و مناظره با كشيش هاي ارامنۀ جلفاي اصفهان كرد كه شيخ محمد علي توانست بر تمامي آنها فائق آيد و از آن پس ، «شيخ يزدي » شهرت يافت .

پدر آية الله يزدي ، مرحوم «شيخ علي يزدي » نام داشت كه از شاگردان «شيخ عبدالكريم حائري » و از روحانيون معروف اصفهان بود كه امامت جماعت يكي از مساجد اصفهان را بر عهده داشت و به حل مشكلات مردم عالم پرور اصفهان مي پرداخت . از ويژگيهاي

او آشنايي با علوم غريبه بود.

مادر آية الله يزدي نيز زني مؤمن از خانواده متدين و دوستدار اهل بيت (ع ) بود كه پدرش از مريدان «شيخ يزدي » به شمار مي آمد و ارادت او به «شيخ يزدي » در ازدواج پدر و مادر وي بي تأثير نبوده است .

آية الله محمد يزدي تحصيلات خود را ابتداء در محضر پدر و با فراگيري زبان فارسي آغاز كرد و پس از آن ، عازم مكتب خانه شد. مكتب خانه هاي آن روزگار اغلب در مسجد بود و فاقد ميز و صندلي !. پس از گذراندن دورۀ مكتب ، براي گذراندن كلاس چهارم آن نظام آموزشي ، به نخستين مدرسه اي كه در اصفهان به سبك جديد تأسيس شده بود و يكي از روحانيون كه با پدر او نيز سابقه دوستي داشت ، آن را اداره مي كرد، رفت . شش كلاس آن نظام را در آن مدرسه گذرانيد.

تحصيلات حوزه را كه در آغاز، نزد پدر آموخته بود، در مدرسۀ «كاسه گران » اصفهان ادامه داد و سپس به مدرسه «ملا عبدالله » رفت و به تحصيل شرح لمعه مشغول شد. پس از آن به مدرسه «صدر» آمد و به خواندن «قوانين » پرداخت و در اين ميان ، از محضر عالمان بزرگ اصفهان نيز در زمينه هاي علمي و معنوي بهره مي برد.

با تشريف فرمايي حضرت آيت الله بروجردي به قم ، شور و بي قراري زائد الوصفي وجود اين طلبه جوان را فرا گرفت و با اصرار فراوان به پدر، خواستار حضور و تحصيل در حوزۀ علميۀ قم شد. پدر، در ابتداء با اين سفر مخالف بود، ولي با واسطه قرار گرفتن يكي از علماي يزد، به سفر فرزند خود رضايت داد. در

بدو ورود به قم ، در مدرسه فيضيه مستقر شد. در آن زمان ، آية الله بروجردي ، از برخي طلاب به سبب آشنايي با ميزان توانايي علمي آنان ، امتحان به عمل مي آورد. وي با شركت در دروس سطح ، كتاب هاي رسائل ، مكاسب و كفاية الاصول را به خوبي فرا گرفت و در درس خارج علماي بزرگ حوزه ، از جمله آية الله بروجردي (ره ) و امام خميني (ره ) شركت كرد. تلاش علمي ايشان در آن سال ها باعث شد تا بتواند از حضرت امام خميني (ره ) اجازه نامۀ اجتهاد دريافت كند.

وي در طول آن سال ها و حتي تا هم اكنون ، از طريق شهريه ، معاش گذرانده است و وضعيت خانوادگي ، به ويژه علاقه مندي پدر به تحصيلات حوزوي ، استادان بزرگوار حوزه و صبر و بردباري همسر و فرزندان خود را از عوامل مهم رشد علمي و فرهنگي خود مي داند.

دوران تحصيل آية الله يزدي ، سرشار از تحصيل در محضر عالمان بزرگ بوده است . از استادان وي ، هنگام تحصيل در اصفهان ، مي توان از آقايان: «شيخ حسن نجف آبادي» ، «فقيه» ، «سيد محمد علي ابطحي» نام برد كه بخشي از كتب دورۀ سطح را در خدمتشان فرا گرفت . با ورود به قم به دروس مرحوم «آية الله لاكاني» ، مرحوم «حاج آقا حسين بُدلا» و مرحوم «زاهدي» رفت و رسائل ، مكاسب و كفاية الاصول را در محضر «آية الله حاج شيخ مرتضي حائري» ، «آية الله مرعشي» و «آية الله سلطاني» فرا گرفت و در درس تفسير «علامه طباطبايي» نيز حاضر شد. وي در درس خارج علماي بزرگي همچون: «آية الله بروجردي (ره )»، «آية الله اراكي» ، «آية الله شيخ محمد تقي آملي» ،

«آية الله شاهرودي » و نيز يك دوره كامل در درس خارج «امام خميني (ره )» شركت كرد.

آية الله يزدي ، ويژگي درس امام (ره ) را چنين بر مي شمرد:

«حضرت امام (ره ) قبل و بعد از شروع سال تحصيلي به نصيحت طلاب مي پرداختند و در اكثر مواقع هم به ياد دارم كه شاگردان تحت تأثير نفوذ كلام حضرت امام (ره ) به گريه مي افتادند. عجيب اينجا بود كه مسائل مطروحه از سوي امام، گاه از اهميت چنداني برخوردار نبود، ولي بحث و بيان امام به گونه اي بود كه همه را به گريه مي انداخت ».

همچنين در باره همراه بودن درس امام (ره ) با بينش سياسي مي گويد:

«ايشان در مسائل سياسي و آموزش آن ، در كنار دروس رسمي حوزه شيوه هاي عجيبي داشتند. براي مثال عرض مي كنم كه يك بار در كلاس درس اصول ، از اين شيوه استفاده كردند. در اصول فقه ، بحثي وجود دارد تحت اين عنوان كه «امر و نهي در صورتي معنا دارد كه مخاطب آن قابليت تأثير پذيري و انبعاث داشته باشد». اكثر اساتيد وقتي به اين مبحث مي رسند، در مقام مثال زدن مي گويند: به ديوار و سنگ نمي توان گفت چنين كن ! اما حضرت امام مي فرمودند: به «خروشچف» نمي شود امر كرد كه نماز بخوان ! خود به خود براي ما كه شاگرد ايشان بوديم ، اين سؤال پيش مي آمد كه «خروشچف» ديگر چيست يا كيست ؟ بعد مي رفتيم دنبال پاسخ به اين سؤال و همين امر بينش سياسي ما را افزايش مي داد و به گسترش افق ديد ما كمك مي كرد».

از دوستان و معاشران آية الله يزدي در ايام تحصيل در اصفهان مي توان از آقايان : فقيه ايماني ، مدني ، اخوان «ابطحي »،

سيد محمد علي مجلسي و سيد محمد باقر مجلسي را نام برد. همچنين وي در نخستين سال هاي طلبگي با آية الله «سيد محمد حسين بهشتي» آشنا شد و نظم آن شهيد سعيد را شايان ستايش مي داند. از دوستان ايشان در زمان تحصيل در قم نيز مي توان از آقايان: «محمدي گيلاني» ، «شيخ حسين مظاهري »، «شيخ محمد تقي مصباح يزدي» ، «سيد علي اكبر موسوي يزدي » و «حاج شيخ مرتضي تهراني (انصاري )» نام برد.

زندگي آية الله يزدي ، همواره با تلاش ها و دغدغه هاي علمي و فرهنگي همراه بوده است . بخشي از اين تلاشها در قالب سخنرانيها و تدريسها تبلور يافته است كه اغلب ، اساسي ترين مباحث اسلام و تشيع در آن مورد مداقه قرار گرفته است و تا هم اكنون نيز ادامه دارد. بخش ديگر آن نيز در قالب مقالات و كتب مفيدي است كه جوانان و طالبان علم را از معارف والاي مكتب تشيع بهره مند مي سازد. ايشان نخستين مقاله هاي خود را در نشريه «حكمت » به چاپ رساند. از جمله كتب ايشان كه در زمان طاغوت به چاپ رسيد، كتاب «گمشدۀ شما» بود كه چاپ آن باعث شد فردي به نام «مردوخ » به بهانه آن ، تهمت هاي ناروايي را به ساحت تشيع ابراز دارد. اين مسأله باعث شد كه آية الله يزدي تهمت هاي او را در كتابي با عنوان «پاسخ به تهمت هاي مردوخ » پاسخ دهد كه هر دو كتاب «گمشدۀ شما» و «پاسخ به تهمت هاي مردوخ» مورد عنايت زعيم عاليقدر شيعه ، حضرت امام خميني (ره ) قرار گرفت . آية الله يزدي در طول دوران مبارزه بر ضد رژيم شاهنشاهي ، حتي در زمان تبعيد، دست از

نگاشتن در جهت تبيين معارف اسلامي برنداشت و تا كنون ، كتابها و مقالات بسياري را به چاپ رسانده اند.

زندگي سياسي حضرت آية الله يزدي ، با توجه به مبارزۀ بي امان ايشان با رژيم شاه و نيز افشاگري هاي فراوان كه به تبعيد و شكنجه معظم له منجر مي شد و با نگاه به سابقه مديريت ايشان در دوران پيروزي انقلاب اسلامي ، بخشي از تاريخ انقلاب را تشكيل مي دهد و مطالعۀ آن ، فضاي مبارزه و مقاومت را در اذهان دوستداران انقلاب زنده مي سازد. آية الله يزدي با ورود به حوزه علميه قم ، مبارزه و درس را توأمان آغاز مي كند و با شركت در درس امام خميني (ره ) و جلسات عمومي و خصوصي ايشان ، توانايي و عزم خود را براي پي گيري جريان هاي سياسي و پيروي از خط مشي امام (ره ) اعلام مي دارد. ارتباط وي با امام با حاضر شدن در درس خارج اصول ايشان در مسجد سلماسي و پرسش هاي علمي و سياسي در پايان درس آغاز شد.

در آن ايام ، در عصرهاي جمعه ، بيشتر جوانان به سينما مي رفتند و جو سينماها آكنده از فيلم هاي زشت و مبتذل بود. حضرت امام (ره ) با توجه به اين معضل ، از علماء و طلاب خواسته بودند كه جلساتي را در عصرهاي جمعه برقرار كنند. رساندن اين پيام امام (ره ) در برخي از شهرها، به عهده آية الله يزدي بود. يكي از آن جلسات ، جلسه معروف مسجد امام حسن عسگري (ع ) واقع در قم بود كه هر يك از علماء، ده شب در آنجا به سخنراني مي پرداخت . هنگامي كه نوبت به آية الله يزدي رسيد، به جاي ده شب ، بيست شب

آن جلسه را اداره كرد. عنوان بحث هاي وي در آن بيست شب ، «انقلاب هاي تاريك و روشن » بود كه امام (ره ) نيز يك شب به آن محفل آمد و تا پايان جلسه هم حضور داشت .

سخنراني هاي ايشان در آن ايام ، چنان مؤثر و شور آفرين بود كه باعث شد امام خميني (ره ) ايشان را احضار فرمايد و شيشۀ عطري هديه و براي ايشان دعا نمايد. ويژگي سخنراني هاي آية الله يزدي اين بود كه در سخنراني خود ضمن بيان مكتب و روش اهل بيت و نيز خط مشي دشمنان آنها، واقعيات مبارزه و مصداق هاي كنوني دشمني با اهل بيت را بيان مي كرد؛ مثلاً در باره نهضت امام حسين (ع ) سخن مي گفت و بدي و پليدي يزيد و پيروانش را به مردم گوشزد مي كرد. سپس حسينيان زمان و يزيديان اين دوره را با ويژگي هاي آنها و با انطباق با صدر اسلام بيان مي فرمود. كتاب «حسين بن علي را بهتر بشناسيم » حاصل اين سخنرانيها بود كه چند بار، ساواك آن را از بازار جمع آوري كرد. ساواك كه اين گونه افشاگريها را برنمي تافت ، آية الله يزدي را بارها دستگير و ممنوع المنبر كرد؛ از جمله دستگيري بعد از 21 رمضان در مسجد جامع قم و پس از سخنراني در منزل آية الله گلپايگاني را مي توان نام برد. ساواك بارها ايشان را تبعيد كرد كه طولاني ترين آنها پس از بندر لنگه و بوشهر، رودبار بود؛ اما آية الله يزدي در دوره تبعيد نيز دست از مبارزه بر نمي داشت و بارها به طور مخفيانه به تهران و قم مي آمد و در جريان امور قرار مي گرفت

و اعلاميه هاي امام را براي مردم و علماي شهرها مي برد. ايشان در قم و تهران جلساتي را به صورت مخفي تشكيل مي داد و با افراد و جريانهاي گوناگون به تبادل نظر مي پرداخت كه به (جلسات زيرزميني) شهرت يافته بود.

از ديگر فعاليتهايي كه در كارنامۀ سياسي آية الله يزدي مي درخشد؛ پناه دادن به آن دسته از سربازان فراري بود كه پس از دستور امام (ره ) و پيش از پيروزي انقلاب ، از ارتش گريخته و به مردم پيوسته بودند. منزل او در آستانه پيروزي انقلاب، مركز تلاش ها و نيز حل و فصل بسياري از امور جريان هاي انقلاب بود. همان منزلي كه امام (ره ) پس از پيروزي انقلاب و مراجعت به قم ، در آن ساكن شدند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، در اولين سخنراني امام (ره ) در فيضيه كه شور و شوق فراوان و كثرت جمعيت مانع از انجام اين سخنراني بود؛ حضرت امام به ايشان دستور مي فرمايند براي آرام كردن مردم ايراد سخن كنند و ايشان نيز امر امام را اطاعت نمودند كه خاطرۀ آن در اذهان حاضران در آن روز بزرگ، باقي مانده است .

جامعه مدرسين حوزه علميه قم از مراكز بسيار مهمي بود كه در زمان رژيم طاغوت ، خدمات شاياني را به مبارزات ملت ايران براي دست يابي به انقلاب اسلامي انجام داده است . آية الله محمد يزدي ، از آغازين روزهاي تأسيس اين مركز، با آن همكاري داشته است و اين همكاري تا كنون نيز ادامه دارد. ايشان خود در باره جامعه مدرسين مي گويد:

«جامعه مدرسين حوزه علميه قم در شمار مراكزي بود كه بي آنكه تبليغات هنگفتي براي اثبات ارزش و اعتبار خود

بنمايد، توانست احترام تودۀ مردم را نسبت به خود جلب كند. مردم اعضاي جامعه را افرادي متدين و فاضل يافته بودند و عميقاً به اين باور رسيده بودند كه اينان كساني نيستند كه براي قصد و غرض دنيوي كاري انجام داده و سخني بگويند و جز براي خير و انجام وظيفه ديني و الهي خود كاري نمي كنند.

آية الله محمد يزدي ، پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز همواره در خدمت نظام و بازوي تواناي امام و رهبري بود. ايشان در مسؤوليتهاي بسيار مهمي ايفاي نقش نموده اند

يزدي، محمد مقيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1057 ق)، حكاك فلزات. او نگارگرى استاد و هنرمندى نازك قلم به شمار مى آمد كه در تصوير و ترسيم نقوش هندسى بر روى فلزات قوى دست و پر مهارت بود. وى پيچش و تزيينات دقيق دواير و هلالى هاى صفحات اسطرلاب را به زيبايى مى ساخت. از آثار وى: اسطرلاب نفيسى كه جهت شاه عباس ثانى تهيه كرده، با رقم: «قد امر السلطان... ابوالمظفر شاه عباس الثانى... و قد صنعه محمد مقيم يزدى فى سنه غنز الهجريه 1057»؛ اسطرلاب كوچك و كم كارى كه رقم محمد مقيم يزدى را دارد و سال اجراى آن 1052 ق مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1086/ 3).

يزگردي، اميرحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق، مدرس.

تولد: 1306، تهران.

درگذشت: 4 فروردين 1356، تهران.

امير حسين يزدگردى در سال 1329 از دانشسراى عالى درجه ى ليسانس و سال 1336 از دانشگاه تهران دكتراى ادبيات فارسى دريافت داشت. از سال 1329 تا 1334 در وزارت آموزش و پرورش شهرستان قم و پس از آن، تا سال 1359، در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران به تدريس مشغول بود. او در عين حال آثار چندى را براى چاپ آماده كرد كه از آن جمله است: مقاله و تصحيح ديوان ظهير فاريابى و حواشى بر ديوان حافظ و مرزبان نامه و جهانگشاى جوينى و راحة الصدور راوندى (كه به چاپ نرسيده است)؛ تصحيح و تعليق نقثة المصدور (شهاب الدين محمد زيدرى، 1343)؛ حواصيل و بوتيمار (اين كتاب در يازدهمين دوره كتاب سال جمهورى اسلامى ايران برنده ى رشته ى تاريخ و نقد در بخش ادبيات شده است)؛ مساعدت در زمينه ى تحشيه به مجتبى مينوى براى تصحيح كليله و دمنه، همچنين

بديع الزمان فروزانفر از همكارى او در تصحيح بعضى از مجلدات ديوان كبير مولانا ياد كرده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

يشيل كايا، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رضا يشيل كايا

محل تولد : تركيه- استانبول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

عليرضا يشل كايا 172 در تركيه به دنيا آمدم در منطقه توزلجا دوران دورسي ابتدائي را تمام كردم در تاريخ 1984 به استانبول رفتم در استانبول تحصيل را در رشته تخصوصي ماكينا و تكنولوژي ادامه تحصيل دادم مايثق وقالب گيري يعني علوم مادر تكنولوژي را ياد گرفتم هم درس خواننده ام به مدرسه رفتم در كنار اين درس به ورزش علاقه مند شدم به عنوان كاراته به قول مشهور دان 2 رسيده ام در تركيه 64 كيلوگرم مسابقه داده و نفر دوم شدم ولي با توجه به اين كه خانواده ام استانبول نبودند بنده الحمدلله در كنار مسجد زينبيه زندگي مي كردم به مسجد زينبيه رفت و آمدم مي كردم كه اهل نماز بودم و يك جوان مومن و خدا شناسي بودم حركتهاي انقلاب اسلامي را از نزديك دنبال ميكردم بعد از يك مدتي به سربازي رفتم سربازي در تركيه 18 ماه بوده ولي الحمدلله سربازي سه ماه كمتر شده بنده يك ماه را هم مرخصي استفاده نكرده بودم كه روي هم رفته 4 ماه كمتر شده و زودتر انجام وظيفه را تمام كردم بعد از 4 ماه در سال 1373 به تاريخ ايران به ايران آمدم الان كه تاريخ 25/1/1386 است در ايران هستم الان در مدرسه مباركه شهابيه زبان فارسي را گذراندم بعد در مدرسه مباركه مومنيه رفتم

بعد از آن به مدرسه مباركه امام خميني ره بعد از آن به مدرسه نجفي مرعشي و بعد از آن به مدرسه مباركه حجتيه رفتم در مدرسه مباركه مومنيه از اساتيد چون آقاي قمي كه الان در دفتر رهبري هستند و آقايان صدريان ، اميني ، تهراني ، مظفري ، ذاري ، ذاكري ، ايرام فر ، احمدي ، محامي كه مدير مدرسه مباركه حجتيه هستند و آقاي محسن قرائتي دو ماه از محضرشان استفاده كردم از محضر آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله بروجردي و اساتيد ديگر سه سال درس خارج استفاده نمودم و پايان نامه نوشتم به عنوان ترجمه وتحقيق بلاغت قبول شدم واز بيست ، 18 گرفتم آن را به صورت كتاب چاپ كرده ام الان بعضي از نواقص برنامه مركز را دارم به اتمام ميرسانم و 4 امتحان ديگر مانده كه مشغول تمام كردن آنها هستم كه بعد از آنها به دكترا راه مي يابم و مشغول دكترا ميشوم فلسفه و منطق و تفسير و اصول و ادبيات را خوانده ام الان در اينترنت مشغول سخنراني هاي به زبان تركي استانبولي و زبان فارسي و عربي به حد توان صحبت كرديم و مشغول تبليغ هستيم و عاشق فلسفه منطق و تفسير اخلاق و تاريخ دوست دارم درباره بچه كتاب ترجمه كردم آماده چاپ هست . پايان نامه ام به عنوان كتاب شده مقاله هايم در مجله در آلمان به چاپ رسيده انشاء الله بيست روز ديگر آن مجله را به خدمتتان مياورم و در مورد اذان و اقامه مقاله هست ترجمه آماده چاپ هست.

يعقوبي، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول يعقوبي

محل تولد

: بروجن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362 تحصيلات متوسطه را به پايان رساندم. در سال 1363 براي تحصيل در علوم حوزوي، در مدرسه اي با نام نامي «امام خميني (ره)» در يكي از كوچه هاي خيابان موسوم به باجك، به تحصيل در حوزه علميه قم مشغول شدم. پس از به پايان بردن دوره ادبيات، همزمان با تحصيل در (فقه و اصول) در موسسه «در راه حق»، الهيات و معارف اسلامي را شروع كردم. هنوز يك سال نگذشته بود كه به حكم وظيفه به شهرستان مراجعت و مدَّت دو سال مسئوليت اداره و تدريس در حوزه علميه خواهران را بر عهده گرفتم. پس از بازگشت از شهرستان، مجدداً در كنار دروس فقهي و اصولي، به آموزش «الهيات و معارف اسلامي» پرداخته و بعد از پنج سال در تيرماه سال 1374 فارغ التحصيل شدم.

علاقه مندي به رشته هاي علوم انساني، ما را به وادي «جامعه شناسي» كشاند. تحصيل در اين رشته نيز 5 سال به طول انجاميد و بالاخره در تيرماه سال 1381، كارشناسي ارشد رشته «جامعه شناسي» را به پايان رساندم. هم اكنون مطالعات و تحقيقاتم، منحصراً در موسسه «آموزشي و پژوهشي امام خميني» از طريق گروه «تاريخ و انديشه معاصر» است. عضويت در اين گروه، تا كنون 4 سال به طول انجاميده است.

يعقوبي، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول يعقوبي

محل تولد : بروجن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362 تحصيلات متوسطه را به پايان رساندم. در سال 1363 براي تحصيل در علوم حوزوي، در مدرسه اي

با نام نامي «امام خميني (ره)» در يكي از كوچه هاي خيابان موسوم به باجك، به تحصيل در حوزه علميه قم مشغول شدم. پس از به پايان بردن دوره ادبيات، همزمان با تحصيل در (فقه و اصول) در موسسه «در راه حق»، الهيات و معارف اسلامي را شروع كردم. هنوز يك سال نگذشته بود كه به حكم وظيفه به شهرستان مراجعت و مدَّت دو سال مسئوليت اداره و تدريس در حوزه علميه خواهران را بر عهده گرفتم. پس از بازگشت از شهرستان، مجدداً در كنار دروس فقهي و اصولي، به آموزش «الهيات و معارف اسلامي» پرداخته و بعد از پنج سال در تيرماه سال 1374 فارغ التحصيل شدم.

علاقه مندي به رشته هاي علوم انساني، ما را به وادي «جامعه شناسي» كشاند. تحصيل در اين رشته نيز 5 سال به طول انجاميد و بالاخره در تيرماه سال 1381، كارشناسي ارشد رشته «جامعه شناسي» را به پايان رساندم. هم اكنون مطالعات و تحقيقاتم، منحصراً در موسسه «آموزشي و پژوهشي امام خميني» از طريق گروه «تاريخ و انديشه معاصر» است. عضويت در اين گروه، تا كنون 4 سال به طول انجاميده است.

يعقوبي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1301، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تهران در سال 1326، كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه تبريز در سال 1336، دكتراى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه سوربن پاريس در سال 1347، كارشناسى ارشد علوم كتابدارى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات فارسى و

زبانهاى خارجى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح فهرست گواه آورى در معارف اسلامى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

گرامر larive of fleury، گرامر Maurice Grevisse و راهنماى املاء فرانسه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات فرانسه، طيف و طبيعت پايان نامه دانشگاهى، ديدگاه عرفانى ويكتور هوگو.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

يغماي جندقي، ابوالحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي به علت حادثه اي مورد توجه امير اسماعيل خان عامري حاكم ولايت قرار مي گبرد . وي در دستگاه خان به سرودن شعر مي پردازد و به سمت منشي گري خان مي رسد. پس از مدتي مورد توجه ميرزا آقاسي قرار گرفته و به حكومت كاشان مي رسد. يغما شاعر و اديب بلند پايه دوران فتحعلي شاه و محمدشاه قاجار است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نام اوليه اي يغماي جندقي رحيم و نام پدرش حاج ابراهيم قلي است. رحيم در دستگاه امير اسماعيل خان عامري نام خود را به ابوالحسن تغيير مي دهد و به مجنون تخلص مي كرد و به نام ابوالحسن مجنون معروف شد. پس از پناهنده شدن او به شاه عبدالعظيم و انزجاري كه از سردار ذوالفقار خان حاكم سمنان پيدا مي كند تخلص خود را از مجنون به يغما تغيير مي دهد: به من از مال دنيا يك تخلص مانده «مجنون » است به كار آيد گر اي ليلي وش آن را نيز «يغما» كن

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي در دستگاه امير اسماعيل خان عامري حاكم ولايت پرورش

مي يابد و به سرودن شعر مي پردازد.

خاطرات و وقايع تحصيل : در دستگاه اسماعيل خان نام خود را از رحيم به ابوالحسن تغيير مي دهد و تخلص مجنون را براي خود انتخاب مي كند.

همسر و فرزندان : از فرزندان وي احمد صفايي است كه نسخه اي از برهان قاطع را كتابت نموده به وي تقديم كرده است.

وقايع ميانسالي : ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي پس از آن كه به حكومت كاشان مي رسد، در آنجا با ملا احمد نراقي دوستي اي بسيار مي يابد.

زمان و علت فوت : فوت ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي در سال 1276 هجري قمري در سن هشتاد سالگي در زادگاهش خور اتفاق افتاده است و در بقعه امامزاده داوود خور به خاك سپرده مي شود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ابوالحسن مجنون در دستگاه اسماعيل خان سمت منشي گري خان را پيدا مي كند. و در سال 1233 هجري قمري در جنگ سردار ذوالفقار خان حاكم سمنان و افاغنه به زور شركت داده مي شود. اما از آنجا كه مردي هنرمند بود در دستگاه سردار به منشي گري مي پردازد. بعدها تحت حوادثي مورد حسد اطافيان قرار مي گيرد و دسيسه اي عليه او مي پردازند كه به دنبال آن سردار دستور مي دهد چوب مفصلي به او بزنند. ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي به شاه عبدالعظيم پناه مي برد و تخلص خود را از مجنون به يغما تغيير مي دهد. يغما بعداً مورد توجه ميرزا آقاسي قرار مي گيرد و به حكومت كاشان مي رسد. يغما مردي شوخ طبع و هزال بود . علاوه بر آن شاعر و اديب بلند پايه دوران فتحعلي شاه و محمد شاه به شمار مي رود. يغما خطوط نسخ و نستعليق و

شكسته را بسيار خوش مي نوشته و كتابهاي مختلفي را كتابت كرده است.

چگونگي عرضه آثار : بسياري از آثار يغماي جندقي جاي مشخصي ندارند و در مقدمه ديوانش از آنها ياد كرده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 المعجم في معايير اشعار العجم

2 ديوان جمال الدين عبدالرزاق اصفهاني

3 ديوان ظهير فاريابي به خط نستعليق

ويژگي اثر : اين اثر نزد خانواده يغماست.[سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380 ]

4 ديوان كمال الدين اسماعيل

5 كتابت برهان قاطع

ويژگي اثر : برهان قاطع را در سال 1240 هجري قمري نوشته و در سال 1265 به فرزندش احمد صفايي بخشيده است. اين نسخه كه يغما خود تصحيح كرده و بر آن مقدمه نوشته در كتابخانه حبيب يغمايي بوده است.[سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380 ]

6 كليات شيخ سعدي

ويژگي اثر : اين اثر براي شاهزاده بهاالدوله كتابت شده است.[سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380 ]

7 مقامات حميدي

منابع زندگينامه :1سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380

يغمايي، اقبال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1376 -1295 ش)، روزنامه نگار، نويسنده، مترجم و مصحح. در روستاى مسكين خور و بيابانك به دنيا آمد. وى برادر حبيب يغمايى، صاحب مجله ى «يغما» بود. اقبال پس از اتمام تحصيلات مقدماتى به تهران آمد و تحصيلات ابتدايى را در مدارس تهران و متوسطه

را در مدرسه دارالفنون به پايان رساند. او سپس وارد دانشسراى مقدماتى شد و بعد از پايان تحصيلات دانشسراى عالى به شاهرود رفت و در ضمن تدريس رياست دبيرستان ايرانشهر آنجا را نيز به عهده گرفت. يغمايى در 1324 ش به تهران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر مشغول خدمت شد و از 1327 ش در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران به مدت سه سال به تدريس پرداخت. وى مدتى سرپرستى مجله «آموزش و پرورش» را به عهده گرفت و بعد از چندى خود مستقلا اقدام به نشر مجله «دانش آموز» نمود. يغمايى مدت طولانى با بنياد فرهنگ ايران به سرپرستى دكتر پرويز خانلرى و اداره ى نگارش وزارت فرهنگ و هنر همكارى داشت. او در تهران درگذشت و در قطعه ى هنرندان بهشت زهرا به خاك سپرده شد. از ديگر آثار وى: «طرفه ها»، سه مجلد؛ «داستان پيامران»؛ «مدرسه ى دارالفنون»؛ «شهيد راه آزادى»، سرگذشت سيد جمال الدين اصفهانى، پدر محمدعلى جمال زاده؛ «جغرافياى تاريخى دامغان»؛ «داستانهاى عاشقانه ادبيات فارسى»؛ «داستانهاى عيارى و پهلوانى در ادبيات فارسى»؛ تصحيح «حماسه ابومسلم نامه»؛ تصحيح «هوسنامه خسرو و شيرين»؛ «سفرنامه شاردن»، ترجمه؛ «پتى شز»، ترجمه؛ «رابينسون كروزوئه»، ترجمه؛ «تشبيهات شاعرانه»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2309 ،1743 ،1677/ 2 ،1034 ،897 ،588 ،504/ 1)، كلك (س 8، ش 93 -89، ص 811 -808)، مدرسه ى دارالفنون (پشت جلد)، مؤلفين كتب چاپى (642/ 1).

يكتا اصفهاني، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1290 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به يكتا. در اصفهان به دنيا آمد و تحصيلات خود را در آموزشگاه هاى زادگاهش به اتمام رساند و در خدمت محمدكاظم غمگين قواعد شعر و فنون ادب را

آموخت. او شعر را نيك مى سرود و ابتدا فردى تخلص مى كرد. وى به زبان فرانسه و انگليسى آشنا بود و در علم حساب و دفتردارى و موسيقى نيز اطلاعاتى داشت. او در انجمن هاى شيدا، فرهمند و كمال شركت داشت. از آثارش: «رساله در موسيقى»؛ «تاريخ سلجوقى»، ترجمه؛ «تذكره ى شعراى ايران»، از اوايل قرن چهاردهم تا زمان حاضر؛ تدوين و تحشيه «ديوان» غمگين؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (549 -546)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1198)، الذريعه (1315 -1314/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3986 -3982/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1597/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (197/ 5).

يميني شريف، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1298 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در دبستان انتصاريه و شاهپور تجريش و دوره ى متوسطه را در دارالفنون و دانشسراى مقدماتى به پايان رساند. وى در 1319 ش وارد دانشسراى عالى و سپس وارد دانشكده ى ادبيات شد و موفق به اخذ ليسانس گرديد و آنگاه به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. رشته ى مورد علاقه ى يمينى شريف آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان بود. در تيچرز (تربيت معلم) كالج كلمبيا علاوه بر رشته آموزش و پرورش به تحصيل در رشته ى ادبيات كودكان نيز پرداخت. شعرهايش در 1323 ش در اولين شماره ى مجله ى «بازى كودكان» كه بعدها سردبيرى آن مجله را به عهده گرفت، به چاپ رسيد و در 1324 ش اشعارى از وى ابتدا در كتابهاى ابتدايى اراك و سپس در كتابهاى كلاسهاى اول و دوم و سوم كليه ى دبستان ها چاپ شد. او در 1328 ش مديريت مجله ى «دانش آموز» و از 1335 ش تا 1358

ش مديريت مجله ى «كيهان بچه ها» را به عهده داشت. در 1334 ش امتياز مدرسه ى روش نو را به كمك همسرش از وزارت فرهنگ دريافت كرد و بيش از بيست و پنج سال اداره ى آن را عهده دار بود. در 1341 ش با همكارى عده اى از دوستان مؤسسه فرهنگى و غيرانتفاعى شوراى كتاب كودك را تأسيس كرد، كه هدف از آن راهنمايى و مشاورت با نويسندگان و شاعران و تصويرگران و مترجمان علاقه مند به آثار كودكان و نوجوانان بود. از ديگر آثار وى: «دنياگردى جمشيد و مهشيد»؛ «فرى به آسمان مى رود»؛ «قصه هاى شيرين»؛ «دو كدخدا»؛ «داستان عروسك»؛ «بازى با الفبا»؛ «روى زمين و زير زمين» گياه شناسى براى كودكان، ترجمه؛ «بيژن و شير»، ترجمه؛ «جزيره ى مرجان»، ترجمه؛ «آواز فرشتگان»، شعر؛ «قصه هاى شيرين»، شعر؛ «گربه هاى شيپور زن»، شعر؛ «ديوان» شعر.[1]

شاعر، داستان پرداز.

تولد: 1298 تهران.

درگذشت: 28 آذر 1368، تهران.

عباس يمينى شريف متخلص به «يمينى» در سال هاى 1317 و 1318 در دانشسراى مقدماتى تهران تحصيل كرد. در سال 1319 كه به دانشسراى عالى راه يافت علاقه به شعر گفتن و داستان نويسى براى كودكان در او بيشتر شد. در سال 1322 دو شعر تحت عنوان «ستاره» و «ماده غاز» از وى در شماره هاى چهارم و نهم مجله «سخن» به طبع رسيد. در سال 1323 در اولين شماره مجله ى «بازى كودكان» شعرهايش به چاپ رسيد و پس از مدتى نيز يمينى شريف به سردبيرى آن انتخاب شد. در سال 1324 برخى اشعارش وارد كتاب هاى ابتدايى اراك و پس از آن وارد كتاب هاى اول و دوم و سوم كليه ى دبستان ها شد. عباس يمينى شريف در سال 1328 به مديريت مجلات «دانش آموز» و «شير وخورشيد» كه

دو نشريه ى وزارت فرهنگ براى كودكان و نوجوانان بود، منصوب شد. در ششم دى 1335 اولين شماره ى مجله ى «كيهان بچه ها» منشر شد. وى به عنوان مدير اين نشريه تا سال 1358 به انتشار آن ادامه داد. در «تهران مصور كوچولوها» تأسيس 1336 و ضمنا اشعار ايشان در چند مجله ى ديگر كه براى كودكان منتشر مى شد به چاپ مى رسيد.

عباس يمينى شريف چه در دانشسراى مقدماتى تهران و چه در دانشسراى عالى دانشكده ى ادبيات و چه تيچرز كلمبيا رشته ى تحصيلاتش هميشه آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان بود. در تيچرز كالج كلمبيا علاوه بر رشته ى آموزش و پرورش، به تحصيل در رشته ى ادبيات كودكان نيز پرداخت.

بعدها نيز به سردبيرى و مديريت چهار مجله براى كودكان و نوجوانان رسيد. در سال 1334 امتياز مدرسه ى «روش نو» را به كمك همسرش از وزارت اداره ى مدرسه را به عهده داشت. در سال 1336 باشگاه بچه ها را تأسيس كرد. در سال 1341 با همكارى عده اى از فرهنگيان باسابقه به تأسيس مؤسسه ى فرهنگى و غير انتفاعى شوراى كتاب كودك پرداخت و از سال تأسيس عضويت در هيئت مديره و خزانه دارى شورا را تقبل كرد، در سال 1350 به همت وى جايزه ى نقدى يمينى شريف تأسيس شد و از آن تاريخ به بعد هر ساله با بهترين اثر چاپ شده در حوزه ى ادبيات كودكان تعلق گرفت. در سال 1357 با عده اى ديگر به تأسيس انجمن پژوهش هاى آموزشى همت گماشت.

يمينى شريف در زمينه ى ادبيات كودكان صاحب آثار گوناگون است كه از ميان اين مى توان به كتاب هاى زير اشاره نمود: آواز فرشتگان يا شعر كودكان (1325)؛ قصه هاى شيرين (مجموعه شعر، 1326)؛ گربه هاى شيپورزن (مجموعه

شعر، 1344)؛ دو كدخدا (1329)؛ برق و حريق (ترجمه)، روى زمين و زير زمين (گياه شناسى براى كودكان، اثر ارياوبر. ا.، 1336)؛ دنياگردى جمشيد و مهشيد (1322)؛ بازى با الفبا، جزيره ى مرجان (اثر پلنتين، 1337)؛ داستان عروسك (با همكارى اسماعيل والى زاده، 1337)؛ بيژن و شيرين (ترجمه با همكارى ديگران)، كتاب اول دبستان؛ فرى به آسمان مى رود؛ آواى نوگلان؛ پرويز و آيينه؛ در ميان ابرها گل هاى گويا (1350)؛ پورى و لباس هاى او؛ همسايه ى عجيب، باغ نغمه ها (1352)؛ آه ايران عزيز؛ دستمال گلدار و گنج بى صاحب؛ داستان خر و خركچى؛ كتاب توكا؛ خانه بابا على؛ شعر با الفبا (1363)؛ سياهك و سفيدك؛ نيم قرن در باغ شعر كودكان؛ فارسى زبان ايرانى؛ پلنگ يكه تاز (1373).

عباس يمينى شريف در سال هاى 1333 و 1345 موفق به دريافت جايزه ى سلطنتى بهترين كتاب كودكان و در سال 1346 نيز نايل به دريافت جايزه ى بين المللى يونسكو به مناسبت تأليف بهترين كتاب سال در ايران شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبستان (س 1، ش 1، ص 57)، الذريعه (1316/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3992 -3987/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3414 ،2714 -2713 ،2547 ،2445 ،1796 -1795/ 2 ،1480 ،1458 ،1330 ،1026 ،556 ،439 ،69 ،68/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (404 -403)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 9، ص 44)، مؤلفين كتب چاپى (689 -688/ 3).

يوسف پور، محمد كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظم يوسف پور ، رييس دانشكده علوم انساني دانشگاه گيلان است . او مسئول پژوهشكده گيلان شناس نيز مي باشد . وي در اين پژوهشكده به امور تحقيقي ،پژوهشي و اجرايي مي پردازد و با دعوت از گيلان شناسان كشور درراستاي بارور

كردن فرهنگ گيلان تلاشي مي نمايد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد كاظم يوسف پور رييس دانشكده علوم انساني دانشگاه گيلان و همچنين مسئول پژوهشكده گيلان شناسي را برعهده دارد .

فعاليتهاي آموزشي : بخشي از فعاليت هاي آموزشي يوسف پور ، به گيلان شناسي مربوط مي شود . وي براين نظر است كه خرده فرهنگها ، چكيده قرنها زندگي ما هستند . يعني هر ملتي در زندگي تاريخي خود ذخيره هاي فراواني اندوخته و آنها را در صندوقچه هاي خرده فرهنگها به يادگار گذاشته است . بنابراين تاكار از كارنگذشته ودامنه گسترش صنعت ارتباطات ، حافظه تاريخي ما را به فراموشي دچار نساخته است بايد درثبت و ضبط باقي مانده فرهنگ اين منطقه بكوشيم .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : پژوهشكده گيلان شناسي از جمله مركزي است كه دكتر يوسف پور درتشكيل آن نقش داشت . اين نخستين پژوهشكده استان شناسي بود كه براساس ضوابط دانشگاهي و منطبق با موازين وزارتخانه متبوع مورد تاييد قرار گرفت .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فعاليت روزمره يوسف پور ، تحقيق ومطالعه درمورد گيلان و گيلان شناسي است . او درمورد تحققيق براين باور است كه جزء اولين آموزه هاي هر پژوهش علمي اين است كه محقق بايد خودرا از دايره موضوع پژوهش بيرون بكشد و از منظر اشراف وبي طرفانه به موضوع بنگرد . او معتقد است كه گرايشهاي تعصب آميز نه تنها خود شان راهي به دهي نمي برد . بلكه حتي مي توانند فضاي تحقيق را آلوده كنند .

همفكران فرد

: مهندس حميدي ، مهندس دهقان ، دكتر ابوالفضل درويزه ، دكتر رضا فتوحي و فريدون نوزاد از جمله همفكران يوسف پور مي باشند كه در امور تحقيقي و پژوهشي با هم همكاري و همفكري دارند .

آرا و گرايشهاي خاص : محمد كاظم يوسف پور معتقد است كه درقبال سرعت شتابان علم امروزي ما بايد تسليم شويم و يا بايد مقاومت كنيم . او در اين موردبا مثال آوردن كساني همچون فرانتس فانون ، امد سزر، اقبال، شريعتي و ديگران معتقد است كه ما بايد به خويشتن خود باز گرديم و در پي ايستادگي دربرابر استماله فرهنگي قرار گيريم .

منابع زندگينامه :مصاحبه با رييس دانشكده ادبيات و علوم انساني ، فصلنامه فرهنگ گيلان ، شماره 5و6، بهار وتابستان 1379، ص8

يوسف زاده، حسينعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسينعلى يوسف زاده

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/5/8

زندگينامه علمي

بنده در يك خانواده متوسط روستائي در 8/5/1349 چشم به جهان گشودم. تا يازده سالگي در كنار خانواده و تا كلاس چهارم ابتدائي را گذراندم. پس از آن و بعد از اتمام پايه چهارم به خواسته پدرم و تمايل خودم براي ادامه تحصيل در حوزه علميه «تربت حيدريه» وارد شدم. در سال 1362 در همان ابتداء به اين نتيجه رسيدم كه گذراندن دروس جديد و خواندن آن همراه با دروس حوزوي خالي از فايده نيست لذا علي رغم ممانعت رياست محترم وقت حوزه به صورت متفرقه سعي كردم به آن نيز بپردازم.

ذكر اين خاطره هميشه برايم شيرين بوده است كه «ما دو نفر بوديم و امتحان كلاس پنجم كه بايد به صورت متفرقه امتحان

مي داديم در ماه رمضان بود و يك دوره كتاب پنجم بيش نداشتيم. با دوستم قرار گذاشتيم كتابي كه بايد فرداي آن روز امتحان مي داديم روز تا شب در دست ايشان باشد و مطالعه كند و شب تا سحر من آن را مطالعه مي كردم در حالي كه براي مطالعه هر يك از كتاب ها چند ساعتي بيش وقت نداشتم. به حول و قوه الهي بدون هيچ مشكلي نمره خوبي را گرفتم».

در همان ابتداء سئوالاتي ذهن مرا به خود مشغول كرده بود از جمله اينكه: (شنيده بودم كسي وارد حوزه مي شود درس او پاياني ندارد و يا لااقل 30 سال بايد بخواند. با خودم مي گفتم من سي سال درس بخوانم كه تنها قادر باشم بروم روي منبر و يك منبر و يك روضه براي مردم بخوانم و تمام؟). لذا دلسرد شده بودم تا اينكه يك روز در حال رفتن به مسجد براي نماز، اين نكته به ذهنم رسيد كه امام خميني نيز از همين رشته رفته اند جلو و درس حوزوي ايشان را قادر ساخته تا بتوانند ايران و به تبع آن جهان را متحول سازند. اين نكته نقطه اميدي شد براي دلگرمي بيشتر، به همين جهت سعي كردم اين افكار را دور ريخته و مشغول تحصيل جدي شدم. در اين بين گرچه وسوسه هاي برخي از دوستان و اظهار دلسردي آنان زياد بود اما بنده تسليم نشدم و سعي كردم به كار خودم ادامه دهم به همين جهت در سن 14 سالگي به تنهائي به مشهد مقدس سفر كردم و به دنبال پذيرش به يكي از مدارس علميه مشهد وارد شدم

اما توفيقي حاصل نشد. از طرفي حوزه «تربت» براي مدتي با مشكلاتي مواجه بود كه براي ادامه تحصيل با مشكل مواجه شدم.

در يكي از سفرهاي سياحتي و زيارتي به همراه دوستان به كاشمر رفتم و به مدرسۀ علميه، سري زديم. از حوزه آنجا خوشم آمد. در همان سفر درخواست پذيرش به مدير مدرسه داديم و پذيرفته شديم. به همراه عده اي از دوستان رفتيم و به عنوان طلبه حوزه علميه كاشمر در مدرسه «دانش» مستقر شديم. پس از يكسال و اندي با توجه به اينكه دروس آنجا كافي نبود و هر چه درخواست مي كرديم لااقل دو يا سه درس براي ما در روز گذاشته شود مسئول مدرسه كه وقت نداشت موافقت نمي فرمود؛ تصميم به هجرت گرفتيم. با مشورت يكي از دوستان مقصد را «قم» انتخاب كرديم. در سال 1365 به قم جهت تشكيل پرونده رفتيم و در آنجا با مشكلات عديده مواجه شديم. خدمت حضرت آية الله فاضل لنكراني (دام عزه) رفتيم و ايشان با درخواست از يكي از آقايان، به صورت موقت در خوابگاهي در آذر مستقر شديم. پس از يك سال به دليل نداشتن پرونده (لمعه امتحان بايد مي داديم) عذر ما را خواستند و به مشهد رفتيم. در سال 1366 در حوزه مشهد پذيرفته شديم در آنجا ضمن خواندن درس هاي معمولي حوزه، سعي كرديم از محضر استاد «حجت هاشمي» استفاده بيشتر ببريم و لذا (ادبيات) را بعضاً تكرار و (مطول) را نيز خواندم.

درسال 1372 وارد دانشگاه رضوي و سال 1377 فارق التحصيل در دوره كارشناسي و در همان سال، همزمان براي كارشناسي ارشد (فلسفه و كلام) در دانشگاه

رضوي و دانشگاه قم پذيرفته شدم كه قم را اختيار نمودم. در سال 1380 از پايان نامه ام دفاع كردم. همزمان دروس حوزه را ادامه دادم. از سال 1376 تا كنون در دروس اساتيد بزرگوار (فقه و اصول) شركت مي كنيم. از اساتيدي چون: آية الله «رضازاده»، «فلسفى»، «مرتضوي در مشهد»، «وحيد» و «فاضل لنكراني» در قم بهره برده ام.

يوسفي مقدم، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق يوسفي مقدم

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات ابتدائي در سال 1347 وارد حوزه علميه شهرستان «تربت حيدريه» شدم و پس از اتمام سطح ابتدائي در سال 1353 به قم هجرت كردم و با شركت در امتحان عمومي حوزه علميه و قبولى، در مدرسه حجتيه اسكان يافتم. به طور مختصر تحصيلات خودم را در محورهاي (فلسفه، فقه، اصول و تفسير) به شرح ذيل ارائه مي نمايم:

نهاية الحكمه را از محضر آيت الله «مصباح يزدى»، شرح منظومه را از محضر آيت الله «انصاري شيرازى»، مجلدات اشارات را از محضر آيت الله «حسن زاده آملي» و مجلدات اسفار را از محضر آيت الله «جوادي آملي» استفاده كرده ام. مدتي از تفسير آيت الله «مشكيني» و پس از آن مدتي از درسهاي تفسير آيت الله «جوادي آملي» استفاده كرده ام. (لازم به ذكر است كه در سابق به مدت كوتاهى در مشهد مقدس از تفسير آيت الله «خامنه اي» نيز بهره برده ام.)، لمعتين را از محضر مرحوم آيت الله «فاضل هرندى»، قوانين الاصول را از محضر مرحوم آيت الله «مدرس افغانى»، وسائل شيخ انصاري را از محضر آيت الله

«موسوي تهرانى»، مكاسب را از محضر حضرات آيات: «ستوده، محقق داماد و صانعى»، كفاية الاصول را از محضر حضرات آيات: «مظاهرى، پاياني و محقق داماد» استفاده كرده ام.

از درس خارج اساتيد زيادي بهره برده ام از جمله: يك دوره كامل خارج اصول به مدت 9 سال و چندين سال خارج فقه آيت الله «فاضل لنكرانى»، حدود 9 سال خارج فقه و اصول آيت الله «وحيد خراسانى»، مدت قابل توجهي از درس رجال آيت الله «شبيري زنجاني» و آيت الله «حسين نوري» استفاده كرده ام. تقريباً تمام كتب سطح متوسط و سطح عالي را تدريس كرده ام. همچنين مقدمات را نيز تدريس كرده ام.

لازم به ذكر است كه براي بررسي رشد فكري شيعيان مناطق مرزي، نشريه اي تحت عنوان «نشانه» منتشر مي كردم كه 9 شماره آن منشر شده است. و همچنين براي رشد سطح علمي و توانمندي روحانيون مناطق مرزي، مجله اي تحت عنوان «بشير» منتشر كرده ام كه 5 شماره آن منتشر شده است.

يوسفي، احمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمدعلى يوسفي

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1358 در رشته (فيزيك و رياضي) با معدل 14/19 قبول و براي ادامه تحصيل راهي دانشگاه شدم. در سال 1359 مقارن با انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه ها، راهي حوزه علميه قم شدم. در حوزه علميه قم در كنار دروس حوزوي به تبليغ و حضور در جبهه هاي جنگ حق عليه باطل مشغول بودم. در سال 1367 دروس حوزوي را به پايان رساندم و دروس خارج فقه و اصول را با شركت در دروس حضرات آيات عظام:

«فاضل لنكراني»، «سبحاني» و «تبريزي» ادامه دادم.

بعد از جنگ در كنار دروس حوزوي، به جهت ضرورت نظام جمهوري اسلامي ايران در رشته «اقتصاد اسلامي» تحصيل را آغاز نمودم و در سال 1375 در كنار دروس حوزوي، موفق به اخذ مدرك در مقطع كارشناسي ارشد در رشته اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبايي شدم. هم اكنون ضمن بهره مندي از دروس خارج فقه و اصول، مشغول تدريس دروس حوزه و اشتغال به نگارش پايان نامه سطح چهار در موضوع (خريد و فروش پول هاي اعتباري) هستم. مسئول پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي (واحد قم).

يوسفي، سجاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سجاد يوسفي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

در سال 1376 وارد حوزه علميه شدم. در سال 1381 سطح را تمام كردم و حدود چهار سال است كه از دروس آيت الله «جوادي آملى»، «تبريزى»، «خراسانى»، «مكارم»، «شبيري» و «سبحاني» استفاده نموده ام. مدتي در حوزه تبريز و مقداري در قم مشغول تدريس (اصول فقه) و (فلسفه) بودم و كتابهاي جواهر النضيد، كشف المراد، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، معالم الاصول و اصول فقه را تدريس نموده ام. در ضمن در موارد مختلف به حول خدا توانسته ام قلم فرسايي كنم و در سنگر هاي مختلف شركت كنم و در رشته «فلسفه» كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم و مشغول تدوين پايان نامه سطح 3 حوزه مي باشم.

يوسفي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق، اديب.

تولد: 1306، مشهد.

درگذشت: 14 آذر 1369، تهران.

غلامحسن يوسفى دوره ى تحصيلات دبستان و دبيرستان را در مشهد به پايان برد و در سال 1325 وارد دانشگاه شد و از سال 1328 در رشته ى زبان و ادبيات فارسى فارغ التحصيل گرديد. وى در سال 1330 همزمان با دريافت درجه ى دكترى در رشته ى زبان و ادبيات فارسى، به دريافت درجه ى ليسانس در رشته ى حقوق قضايى و علوم سياسى نايل آمد.

دكتر يوسفى ابتدا به عنوان دبير دبيرستان هاى مشهد و سپس به عنوان دانشيار و بعدها در سمت استاد زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه مشهد به تدريس اشتغال داشته است. وى يك سال سرپرست تربيت معلم خراسان و مدت چندين سال نيز سرپرست گروه آموزشى زبان و ادبيات فارسى بوده است. مطالعه و تحقيق در كشورهاى فرانسه و انگلستان و تحقيق و

تدريس در آمريكا و كوشش در ايجاد چاپخانه ى دانشگاه از ديگر فعاليت هاى فرهنگى نامبرده است. از جمله آثار تأليف، تصحيح و ترجمه وى مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: تأليف: تمرين فارسى براى كلاس اول دبستان (با همكارى عبدالحسين پازوكى، اكبر قندهاريان، غلامرضا، قهرمان، 1333)؛ فرخى سيستانى، بحثى در شرح احوال، روزگار و شعر او (1341، كتاب برگزيده ى سال 1341، انجمن كتاب)، ابومسلم، سردار خراسان (1345)؛ نامه اهل خراسان (مجموعه مقالات، 1347)؛ ديدارى با اهل قلم (دو جلد، 1357 ،1355)؛ برگ هايى در آغوش باد (مجموعه مقالات، دو جلد، 1356)؛ كاغذ زر (يادداشت هايى ادبى و تاريخى، 1363)؛ روان هاى روشن (1363)؛ چشمه ى روشن (1369)؛ تصحيح و ترجمه: قابوس نامه (1345)؛ قابوس نامه ى درسى (1345)؛ التصفيه فى احوال المتصوفه (1347)؛ ترجمه ى تقويم الصحه ابن بطلان (1350)؛ لطائف الحكمه ارموى (1351)؛ گزيده ى قابوس نامه (1353، اين كتاب با نام درس زندگى: گزيده قابوس نامه نيز منتشر شده است)؛ بوستان سعدى (1359)؛ ملخص اللغات خطيب كرمانى (با همكاى دكتر محمد دبيرسياقى، 1362)؛ گلستان سعدى (1368)؛ داستان من و شعر (نزار قبانى، با همكاى دكتر يوسف آبكار، 1356)؛ هدف ادبيات، اسلوب عالى و فضايل ادبى (ديويد ديچز، با همكارى محمدتقى صدقيانى)، اما من شما را دوست مى داشتم (ژيلبر سبرون، با همكارى دكتر محمدحسن مهدوى اردبيلى، 1362)؛ انسان دوستى در اسلام (مارسل بوازار، با همكارى دكتر محمدحسن مهدوى اردبيلى، 1362)؛ شيوه هاى نقد ادبى (ديويد ديچز، با همكارى محمدتقى صدقيانى، 1366، برگزيده ى ششمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران)؛ برگزيده اى از شعر عربى معاصر (اثر دكتر مصطفى بدوى، ترجمه از عربى با همكارى دكتر يوسف آبكار، تهران، 1369)؛ چشم اندازى از ادبيات و هنر (ره ولك و

ديگران، ترجمه از زبان انگليسى، با همكارى محمدتقى امير صدقيانى، 1369).

دكتر يوسفى در چهاردهم آذر 1369 درگذشت، پيكر ايشان به مشهد منتقل شد و در جوار حرم حضرت امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

يوسفي، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا يوسفي در سال 1332 در همدان متولد شد.وي نوشتن را با شعر و نمايشنامه آغاز كرد و پس از آن با داستان و فيلمنامه ادامه داد و اولين كار خود را در سال 1357 با نام « سال تحويل» منتشر كرد. كتاب " افسان? بليناس جادوگر" تاليف محمد رضا يوسفي ، در دوره هفدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد رضا يوسفي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش سپري كرد و در سال 1352 به دانشكده ادبيات تهران راه يافت و در سال 1356 موق به اخذ ليسانس ادبيات شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد رضا يوسفي نوشتن را با شعر و نمايشنامه آغاز كرد و پس از آن با داستان و فيلمنامه ادامه داد و اولين كار خود را در سال 1357 با نام « سال تحويل» منتشر كرد. در سال 1996 م. با كتاب «حسني به مكتب نمي رفت» ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك و نوجوان به نام IBBY را از هلند دريافت داشت.

جوائز و نشانها : محمد رضا يوسفي در سال 1996 م. با كتاب «حسني به مكتب نمي رفت» ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك و نوجوان به

نام IBBY را از هلند دريافت داشت. در سال 1998م. نيز همان جايزه را براي رمان « ستاره اي بنام غول» اخذ نمود. ديگر تاليف ايشان كتاب"افسان? بليناس جادوگر" است كه اين كتاب،، در دوره هفدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : از محمد رضا يوسفي بيش از 85 كتاب براي كودكان و نوجوانان منتشر شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسان? بليناس جادوگر

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره هفدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب :«افسان? بليناس جادوگر» افسان? بليناس جادوگر/ محمدرضا يوسفي . – تهران: نشر پيدايش، 1377. اين كتاب روايتي است نو از افسانه كهن كه به زباني شيوا و امروزي به تحرير در آمده است. افسان? بليناس جادوگر ، هم به لحاظ مضمون و هم به اعتبار شيو? پردازش و نگارش، اثري ارزشمند است. نوآوري نويسنده در انتخاب موضوع و عطف توجه به تاريخ كهن و پردازش گيرا وانتخاب زبان مناسب از مهمترين ويزگيهاي اين اثر به شمار مي روند.

2 حسني به مكتب نمي رفت

ويژگي اثر : تاليف،در سال 1996 م. كتاب مذكور،ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك و نوجوان به نام IBBY را از هلند دريافت داشت

3 سال تحويل

ويژگي اثر : تاليف،1357

4 ستاره اي بنام غول

ويژگي اثر : تاليف،. در سال 1998 م. كتاب فوق ،ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك و نوجوان به نام IBBY را از هلند دريافت داشت

منابع زندگينامه : 1www.ketabesal.ir

يوسفي، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدهادي يوسفي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1327 هجرى شمسى در (نجف اشرف) متولد و در سال 1341 هجرى شمسى شروع به تحصيل مقدمات ادبيات عرب نزد پدرم آية الله «حاج ميرزا محمود يوسفى غروى» نمودم. پس از اتمام دروس سطوح مقدماتى، متوسط و عالى در سال 1350 به بحث خارج فقه (عبادات - صلاة الجماعه) مرحوم آية الله خوئى، اصول (استصحاب) از ايشان، فقه (معاملات) و مكاسب (بيع و خيارات) از مرحوم امام خمينى حاضر شدم. در سال 1352 به قم منتقل شدم و مدتى بحث فقه و اصول (سيد محمد صادق حسينى روحانى) و سپس بحث فقه و اصول (آية الله سيد كاظم حسينى حائرى) حاضر شدم تا بعد از سال 66.

پس از 70 هجرى شمسى در نجف اشرف كتاب هاى ادبى «نحوى و صرفى»، منطق، اصول، فقه، تبصره، المختصر النافع و شرح لمعه، و در حوزه قم در (بخش عربى مدرسه آية الله گلپايگانى و معهد الدراسات الاسلاميه) دروس نحو، عقائد، مفاهيم اسلامى و تاريخ اسلام و پس از انقلاب در مدرسه (حجتيه) و سپس مدرسه (امام خمينى) درس تاريخ اسلام، حديث، نهج البلاغه، علوم قرآن، اصول فقه، حلقات شهيد صدر و مكاسب تدريس داشته ام. در دانشكده تربيت مربى، عقيدتى سياسى، دانشكده اصول الدين، قرآن، حديث در قم و در دزفول نيز در تفسير و علوم

قرآن، اصول فقه و تاريخ اسلام تدريس داشته ام.

در نجف اشرف مقالاتى علمى، عقيدتى در مجله «أجوبة المسائل الدينيه» و در قم تحقيق و تصحيح كتاب هايى كه در آثار ياد خواهد شد، داشته ام. و همچنان اشتغال تحقيقى و تاليفى در (تاريخ اسلام سيره نبوى)، (تاريخ امامان شيعه و خلفاء) و تدريس فقه مكاسب و أصول حلقات 3 در مدرسه امام خمينى قدس سره دارم.

يوسفيان، نعمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نعمت الله يوسفيان

محل تولد : خلخال

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/4/15

]زندگينامه علمي

اينجانب نعمت الله يوسفيان در روستاي گيلوان از توابع شهرستان خلخال در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشودم. پدر بزرگوارم كاسب بود و از درآمد آن زندگي ما را تامين مي كرد و مادرم زني پاكدامن و متدين و خانه دار بود. برخي از بستگان مادري ام از خاندان جليل القدر سادات و تعدادي روحاني متشخص هستند. در كودكي وارد مكتب خانه مرحوم «امير توكلي» كه مردي با تقوا، متدين، باصفا و پرتلاش بود، شدم و قرآن كريم را نزد او آموختم. كلاس اول ابتدايي را در روستا خواندم و پس از آن به شهر «ماسال» از توابع استان گيلان مهاجرت كرديم و دروس دبستانى، راهنمايي و دبيرستان را در همان جا ادامه دادم و ديپلم خود را در رشته علوم تجربي گرفتم.

در ايام تحصيل، همواره از شوق هجرت به قم بي تاب بودم و لحظه شماري مي كردم و سر انجام توفيق يار شد و پس از اخذ ديپلم در سال 1359، مقدمات كار فراهم شد و به قم آمدم. دروس مقدماتي حوزه را در

مدرسه «امام صادق (ع)» و «رسول اكرم (ص)» فرا گرفتم. پس از آن دروس سطح را شروع كردم. بخشي از دروس سطح را در مدرسه «رسول اكرم (ص)» و «مدرسه امام باقر (ع)» خواندم. در سال 1365 اولين سال برگزاري امتحانات حوزه به صورت كتبي در امتحانات عمومي حوزه در پايه پنجم شركت كردم و با اخذ رتبه اول قبول شدم و مشمول عنايات و تشويقات حضرات آيات عظام مانند: امام خميني (ره)، آية الله گلپايگاني و ... قرار گرفتم. از آن پس نيز همچنان با علاقه اي وافر به تحصيل علوم اسلامي ادامه مي دادم.

در اواخر سالهايي كه به دروس عالي سطح اشتغال داشتم، دروس خارج را نيز شروع كردم. در سال 1373 در امتحانات ويژه سطح چهار حوزه در قسمت مدارج علمي شركت كردم و پس از قبولي در امتحانات، درباره (قاعده لاضرر) موضوع گرفته، به تدوين رساله علمي پرداختم. تدوين اين رساله پايان يافت و در تاريخ 29/1/1375 به بخش مدارج علمي ارائه گرديد. پس از بررسي هيأت داوران مورد تقدير قرار گرفت و با لطف و عنايت خداوند متعال با كيفيت خوب پذيرفته شد.

دروس مقدمات را نزد اساتيدي همچون: حجج اسلام آقايان مقداديان، رازينى، ظهيرى، طالقانى، فتوحي و ديگران فرا گرفتم. در دروس سطح از محضر استاد: سيد احمد خاتمى، صالحي افغانى، آيت الله اشتهاردى، مرحوم آيت الله وجداني، استاد بني فضل، استاد مصطفي اعتمادى، استاد پايانى، طاهر، شمس، صالحي مازندراني و ديگران بهره مند شدم. در دروس خارج نيز از محضر آيات عظام: «مكارم شيرازى»، «فاضل لنكرانى»، «تبريزي» و ... خوشه چيني كردم. مدتي از درس تفسير آيت

الله «جوادي آملي» استفاده كرده ام. بخش نهايه را نزد استاد آيت الله «ممدوحي» و كشف المراد را نزد آيت الله «سبحاني» خوانده ام. در بعضي از دروس كلامي از محضر استاد «رباني گلپايگاني» استفاده كرده ام. در طول تحصيل در درس اخلاق آيت الله «مشكيني (ره)» و آيت الله «مظاهري» فراوان شركت كرده و بهره مند شده ام.

هم بحثي هاي من عبارت بودند از: شهيد علي اصغر حسينى، شهيد يوسف محمدي، شهيد قاسم رحيمى، آقاي محمد عبيرى، اصغر صديقي، طبسى، حجتي، فروتن، شيخ جمال ياري و ....

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109